live | خروج از جامعه "معلولان باوری" و خلق زندگی دلخواه - صفحه 30
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-12 01:48:112024-10-12 03:44:55live | خروج از جامعه “معلولان باوری” و خلق زندگی دلخواهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به استاد و خانم شایسته و دوستان عزیز
پریروز سرم داشت منفجر میشد از بس بوم بوم میکرد ، حال و احساسمم بد بود نجواها و ترس ها دور و دراز دیدن خواسته هام نکنه نشه هاو … با اینکه حس تو سایت اومدن و فایل دیدن رو نداشتم اما یه جورایی پناه آوردم به سایت گفتم یه فایل ببینم بلکه این ذهنم آروم بشه یعنی فقط اون لحظه خواستم این بود که ذهنم آروم بشه بوم بوم سرم بیوفته ، اول یه فایل دیگه ای دیدم که استاد داشت راجب ورودی های ذهن صحبت میکرد و راجب اخبار ، با اینکه من از همون اول که با استاد آشنا شدم این صحبتها رو شنیدم و دیگه اخبار ندیدم ، کانال های خبری رو تو گوشیم حذف کردم و به نسبت خوبی مراقب ورودی های ذهنم بودم ولی نزدیک 3 هفته است که اتفاقات بین لبنان و اسرائیل و ایران که شروع شده منم خیلی راحت پیگیر اخبار شدم و کانال های خبری رو دوباره تو گوشیم پیگیری کردم و از همون ابتدا یه صدایی درونم میگفت ولش کن نباید به این اخبار و این چیزا توجه کنی ولی خودمو گول میزدم که یه کم فقط همین قضایارو دنبال میکنم و اخبارهای دیگه رو نمیبینم… خب بعد از دیدن اون فایل به خودم اومدم و کانال های خبری رو پاک کردم بعد اتمام اون فایل هدایت شدم به این فایل که اینجا شروع کردم راجب چندتا چیز که میتونستم سپاسگذاری کردم تو همون حالت که دراز کشیده بودم و داشتم فایل رو میدیدم و حس و حالم شروع شد به بهتر شدن بوم بوم سرم هی کمتر شد ذهنم بازتر شد و گفتگوهای ذهنیم مثبت شد به نسبت حالا تا همینجاش من راضی بودم حس و حالم بهتر شده بود ، سردردم افتاد ، به یه آرامشی رسیدم ، ذهنم بازشد درحدی که صدای الهاماتم رو شنیدم و اون صدا گفت پاشو برو سرکارت و وقتی رسیدم مغازه دم در اتفاقی افتاد و خداوند همزمانی رو رقم زد که اصلا ورق برگشت تو افکارم و احساساتم و هزار مرتبه حال و احساسم بهتر شد و این پیام رو هم همون شب از خدا گرفتم که من ولت نکردم به حال خودت حواسم بهت هست چیزی رو از یاد نبردم … فقط تو باید بیشتر و متعهدتر حواست به خودت باشه …
واینکه اونجا که استاد گفت وقتی سپاسگذاری کنی وقتی حستو خوب کنی نمیگم پنج سال دیگه، همون موقع شرایط تغییر میکنه و اتفاقات مثبت میشه ، والان دو روز چندبار این فایل رو دارم میبینم خدارو صدهزار مرتبه شکر، استاد عزیز بی نهایت ازت ممنونم بابت آموزش های بی نظیرتون وقتی به الان خودم نگاه میکنم و به قبل از آشنایی با شما و قوانین نگاه میکنم به خودم میگم قبلا هیچی نمیدونستم هیچی یعنی هیچی فقط زنده بودم و الکی میچرخیدیم واسه خودمون .
خدایا بازم سپاسگذارتم واسه آشنایی با استاد و قوانین سپاسگذارم واسه حضورم تو سایت و نوشتن سپاسگذارتم واسه اینکه داری رشدم میدی تا به ورژن بهتری از خودم تبدیل بشم تا وقتی هدایت شدم به جذب خواسته هام و نعمت های بیشتر اونارو پس نزنم و از دستشون ندم .
سلام استاد عزیزم و مریم جان و دیگر دوستان هم فرکانسی من
دو روز پیش ظهر دقیقا من هم تجربه ای مشابه شما برام تو دندانپزشکی اتفاق افتاد من در واقع نوبت چکاب جراحی لثه داشتم ولی منشی ها اصرار که باید قبلش دکتر عمومی دندانپزشکی شما رو چک کنه در صورتیکه دندانپزشک هنوز نیومده بود و جراح لثه هیچ مریضی نداشتن و میتونستن کار منو راه بندازن ولی به ظاهر همکاری نمیکردن
تو ذهنم داشتم از جاده منحرف میشدم به ناگاه یاد قانون افتادم به جای بیکاری و نشخوار های ذهنی رفتم نشستم ی گوشه
شروع کردم به سپاسگزاری و توجه به نکات مثبت احساس خوب اتفاقات خوب آرامش خاطر و ایمان و باور به اینکه همه چیز خوب داره پیش میره و با خدا حرف زدن: خدایا شکرت به این دندانپزشکی عالی و مجهز با پزشکان ماهر و با تجربه هدایت شدم خدایا شکرت به خاطر اینهمه زیبایی خدایا شکرت هر لحظه منو هدایت میکنی خدایا شکرت معجزه ها در زندگیم یکی پس از دیگری رخ میدن خدایا شکرت هوامو داری به به چقدر منشی ها مودب و خانمن چقدر منظم و…و…توی حالو هوای عشقبازی با خدا بودم آرامش که نه مست هم صحبتی با عاشقم شدم … که منشی رویاهام رو پاره کرد گفت برم اتاق دندانپزشکی منم رفتم پیش دندانپزشک بسیار محترم که بهم گفت بنشینید تا جراح لثه رو صدا کنم … بدون اینکه هیچی بگه جراح اومدن و با خوشرویی و خیلی برام وقت گذاشتن ویزیت کردن و چکاب کردن و بعدش خبر خوب اینکه که لثه هام کاملا طبیعی و سالمن و نیازی به جراحی نیست در صورتیکه روز قبلش جراح دیگه ای بهم گفت باید جراحی بشی
این همه معجزه اخه وقتی من رو خودم کار کنم به جای گله شکایت و مقاومت بیام به زیبایی ها و نعمت های الهی توجه کنم بیام شکر خدا کنم برای همه چیز. این قانون خدا که لحظه لحظه منو هدایت میکنه انا علینا للهدی فقط باید توکل کنیم گوش بدیم به الهامات درون آرام و صبور در مسیر درست الهی گام برداریم ترس و نگرانی اضطراب نداشته باشیم عینک زیبا بینی و توجه نکات مثبت و ایمان و باور قلبی به خدا
اینا همون قوانین عادلانه خدا و کاینات هستش که خدا در اختیار مون نهاده کافیه قلبمون رو پاک کنیم و هر لحظه تسلیمش بشیم و شکرش کنیم
خدایا شکرت که استاد عباسمنش رو سر راهم قرار دادی تا آگاهی هام افزایش پیدا میکنه و ظرفم بزرگتر بشه
ممنونم استاد عزیزم همواره سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشید
به نام خدای عشق و فراوانی
سپاس و درود بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت که واقعا چقدر این مسیر زیباست و آرامش به همراه داره و خدارو شکر که سی روز برای خودم کد نویسی کردم که برای ثبت بیشتر ایمانم که حس خوب =اتفاقات خوب هست را زدم و خداروشکر چشمم باز تر شد روی دیدن نتیجه ها که به راحتی اتفاق میافته خداروشکر و جالب که من سالها بود دوست داشتم زندگی نامه انیشتن رو بخوانم و در مورد دیدگاه هاش آشنا بشن و امشب چنین کاری انجام دادم و این را هم یک نشانه بزرگ دیدم برای درست بودن مسیرم .
خدایا شکرت برای قرار دادن دستانت در زندگیم و حس و حال خوبم و ایدههای که باهاش رشد و بهبود میکنم هر روز .
الهی بر امید تو
به نام خالق بخشنده و مهربان
سلام و درود دارم استاد عزیزم و خانم شایسته محترم
الان گام هفدهم هستم از خانه تکانی ذهن گام به گام
اینجا جا داره که تشکر کنم از خانم شایسته عزیز که باز این پروژه رو به زیبایی به لطف خداوند شکل دادند با تمرکز زیاد با ادیت لایوها و تقویت صدای آنها و تدوینشون یک مسیر زیبایی که خداوند به قلبشون هدایتی داد که ما بهتر درک کنیم آگاهیها را
بعد استاد عزیزم تشکر میکنم که دستی از دستان پاک خداوند شدند که واقعاً این آگاهیهای ناب رو ما رسوندند بینهایت از شما متشکرم
بریم سر اصل مطلب و اون چیزی که واقعاً من از این فایل برداشت کردم و باید ثبت بشه
در اولین جملهای که تو این فایل گفتید:
من منتظرم که از وجودم بجوشه آگاهی بجوشه ( چقدر نکته میتونه توحیدی باشه حتی برای یک لایو شما هیچ نوشتهای تنظیم نمیکنی و به خداوند متصللی و تسلیمی ازش هدایت میطلبی که از وجودت پیغام بیاد ) تحسین میکنم من شما رو بینهایت
در خصوص اینکه ما چگونه در مسیر کار کردن روی باورامون باشیم و ول نکنیم باوری رو و حتی این تمرینات رو
علت اصلیشو چقدر زیبا شما تعیین کردید و گفتید که وقتی من باور کنم تمام زندگی من بلااستثنا با استفاده از باورهای من و افکار من و کانون توجه من خلق چرا برم سراغ حواشی؟!
رها کردن ما از این تمرینات اگر کسی رها میکنه دلیلش اینه که خوب باور نکرده که این باورهای اونه که زندگیشو خلق میکنه و هنوز شک داره به این قوانین هنوز کامل درک نکرده و کامل قبول نکرده البته که هر چیزی تکامل میخواد و خود من اعتراف میکنم
کسی بودم که تمریناتم رو به خوبی انجام نمیدادم اما به شخصه میتونم بگم در مداری هستم که واقعاً با قدرت متعهد هستم و ذرهای از مسیر خارج بشم سریعاً حس میکنم که من تمرینمو دارم یواش یواش ازش دور میشم
و بسیار متعهد هستم ولی باز این ته قضیه نیست و باز میخوام متعهدتر به تمریناتم بشم
چقدر زیبا در مورد سپاسگزاری گفتید و این سپاسگزاری رو به زیبایی تفسیر کردید
در وهله اول که اصلاً سپاسگزاری یعنی چی چقدر خوب توصیفش کردید و بذارید بنده هم توصیفش کنم و یادآوری بشه برای خودم
سپاسگزاری یعنی به اعجاب نگاه کردن به دور و بر رنگ و لعاب دادن به نقاشیهایی که خیلی وقته به چشممون بیرنگ شدن یا کمرنگ شدن نمیدونیم و حتماً باید یکیشون رو از دست بدیم و اون وقت بفهمیم که آره یه چیزی بود برام بدیهی بود …
اما وقتی که ما آگاهانه میایم هر روز به داشتههامون از کوچکترین چیزی که به چشممون شاید کوچک بیاد و با بزرگترین چیزمون سپاسگزاری میکنیم روی نکات مثبتی که هستش
طبق قوانین ابدی خداوند ز همون جنس دوباره خداوند بیشتر میکنه مثل این میمونه وارد یک مغازه یک رستوران هستی با توجه به اون خواسته با توجه به اون داشته میگه خدا از این جنسم برام شارژ کن قشنگ داری ایمیل میزنی به خدا با این سپاسگزاری کردن
با سپاسگزاری داری به خدا میگی خدایا از این واریزیا برام شارژ کن
خدایا از این زیباییها از این هوای خنک برام شارژ کن
و ایمیلی و پیغامی و فرکانسی به خدا میرسه و اجرا میشه در سپاسگزاری که با احساس خوب باشه حالا احساس خوب یا توی پرانتز ( بهتر شدن احساسمون) و اولین عکسالعملی که نشون میده بدنمون هستش
من به شخصه تجربه دارم و واقعاً بدنم داره رشد میکنه و صورتم داره پر میشه و داره خدا پیغام بهم میده که علی قشنگ روی تمریناتت ادامه بده هم در عملی هم در ذهنی سپاسگزاری
واقعاًنم نمیشه ما سر خدا رو کلاه بذاریم چون لفظی نیست بلکه قلبی احساسیه
چه ابزار و چه شمشیر قشنگیه برای مبارزه با شیطان این سپاسگزاری قتی میایم آگاهانه سپاسگزاری میکنیم تمرکزمونو میذاریم روی داشتهها و اتفاقهای خوب یا نکات مثبت
شیطان خلع سلاح میشه نمیتونه دیگه کاری بکنه چون تمام قدرتش در اینه که ما رو ناامید کنه تمرکز ما رو بذاره روی نداشتهها پس مراقب باشیم کنترل ذهن بکنیم با سپاسگزاری داشتههامون رو بدونیم
همین الان من توی بارک هستم و یک پیغام واریزی دیدم همین چند دقیقه پیش به خاطرش یک دور دور این پارک بابت هر قدمی که برمیداشتم سپاسگزارم و الهی شکرت میگفتم اشک از چشمام میومد خوب مبلغش مهم نیست مهم اینه که برای من یک اتفاق خوب افتاده وقتی من همین یک مورد رو بولد میکنم و بابت شکرگزاری میکنم اون هم واقعی و احساس خوب
به خدا پیغام میدم که خدا دوباره و دوباره و دوباره
و خداوند را سپاسگزارم بابت همه چی ابت تمام اتفاقهای خوب
داستان قشنگی رو استاد در مورد بانک توضیح دادید منم یک تجربه خوب دارم
که میخواستم پاسپورتم رو بگیرم در ایران، خوب حتی برای پاسپورت گرفتنم هدایتی بود و به قلبم آمده بود و داستانهای خیلی جالبی داره اما میخوام اون اصل مطلب رو بگم که خودتون توضیح دادید تمرکز بر نکات مثبت رو بگم
به اینجا میرسه که من موهامو رنگ کرده بودم و یه تیپ عجیب و غریبی داشتم ولی بهم پاسپورت داده بودند اون هم به هدایت خداوند به هر کسی تعریف میکردم میگفتم چه جوری آخه و باور میکنید که قلبم گفت همین الان باید بری مثل همون داستان خرید خدمتتون بری پلیس بعلاوه 10 و پاسپورتت رو بگیری
میشه من ترس داشتم میگفتم که الان منو دستگیر میکنند و من سعی کردم کنترل ذهن بکنم ین رو هم ندای قلبم بهم گفته بود که یا روی نکات مثبت تمرکز میذاری یا اصلاً بیخیال
تمام موارد و گزینهها اتفاق افتاد و پاسپورت ثبت شد عکس از من گرفتند و هیچ چیزی نگفتند به من بماند که من حتی پولشم خداوند هدایتی بهم داده بود حتی پول ثبت نام در همون پلیس به علاوه 10
و حتی من اصلاً تصمیمی نداشتم ولی قلبم میگفت این کارو باید انجام بدی
چند روز بعد پیغام اومد که باید به پلیس گذرنامه مراجعه کنی من گفتم دیگه واویلا
نزدیک درب ورودی پلیس گذرنامه شهرمون شدم ه اسمشم میگم بندرعباس
باورتون میشه اونقدر دست و پام میلرزید میگفتم که دیگه اینجا پلیسه و شوخی نیست قلبم بهم گفتش که علی خواهشاً اینجا کنترل کن و روی نکات مثبتشون تمرکز بذار
از سرباز ورودی تا کادر ورودی تا شخصی که باهاش صحبت کردم جناب آقای ستوان یکم پارسا که اسمشو یادمه با استرسی که وارد شدم چون اصلاً به من نگفتن که چرا بالا چشمت ابروئه
وقتی من وارد شدم و نزدیک شدم و توی صف بودم خلوت بود البته و تمرکز گذاشتم رو نکات مثبت و سعی کردم خودم رو در احساس خوب نگه دارم با اینکه استرس کوچیکی داشتم
جالبه که نه تنها کارم راه افتاد بلکه همون جناب سروان ماره تلفنشو به من داد و گفت دیگه نیاز نیست بیا اینجا باهام تماس بگیر اگر پیغامی اومد خودم کارتو راه میندازم منی که حتی میترسیدم دستگیر بشم یا چیزی بهم بگن یا ارشادم کنن
جالبه که وقتی حالا مراحل تموم شده من پاسپورتم به دستم رسید این گزینه برام روشن شد با اینکه فراموش میکنم ولی اینجا ثبتش میکنم که دوباره برام یادآوری بشه و دوباره به خودم یادآوری میکنم این داستان رو
وقتی ما تمرکز روی نکات مثبت میذاریم وقتی ندای قلبی انجام میشه تمام ورق برمیگرده به سمت ما همه چیز به نفع ما انجام میشه اگر ما روی نکات مثبت تمرکز بذاریم اگر در هر لحظه کنترل ذهن کنیم اگر این تمرینات رو رها نکنیم و هرجا که روی تمرکز گذاشتم روی نکات منفی یگه خودتون بهتر میدونید
واقعا متشکرم که اون مثالی رو زدی که اون خوابی که قشنگی که دیده بودید و ما نباید خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم و مقایسهای در کار نیست
ماهی که داریم روی باورهامون کار میکنیم این باورها هرم الگوریتم بینالمللی و کائناتی و عالم که یعنی چی یعنی این باورها هستند که زندگی منو خلق میکنه و حتی جدا از خانواده جدا از عزیزترین کسانم
چرا اینو میگم چون باور دارم شاید باورم هنوز به اون مرحله نرسیده ولی الان از صمیم قلبم دارم اینو میگم چون نشانهها دیدم چون نتایج که تا الان گرفتم هم به همین صورته چون متعهد شدم
اینو میگم چون واقعاً متعهدتر از قبل شدم و میخوام بیشتر بشه این باورم وقتی بیشتر بشه به این باورها که من با باورهای خودم زندگیمو خراب میکنم باز به تمرین باورهای خودم متعهدتر میشم اینه دلیل و نکته کلیدی این کار
اما با تمام وجودم از شما متشکرم که به ما یادآوری کردید که در مسیر متعهدتر بمونیم و از جامعه معلول ذهنی جدا بشیم و مقایسه رو کنار بگذاریم
ماهی که در مسیر هستیم ماهی که روی باورهای خودمون کار میکنیم الگوها و نتایج دیگران میبینیم و تحسین میکنیم برای ما مثل روز روشنه که ما هم میتونیم
و همه ما به یک اندازه به منبع الهی دسترسی داریم
خداوندا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم که در این مسیر هستم ری که به آنها نعمت دادهای نه بر آنها که غضب کردهای
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
متشکرم استاد عزیزم خانم شایسته محترم
به خدای بزرگ میسپارمتون و براتون ثروت و سعادت بیشتر در دنیا و آخرت آرزومندم عاشقتونم
گام هفدهم
24 مهر 1403
علی وزیری وصال
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم ومریم جان نازنین ودوستان هم فرکانسی عزیز
ردپای من درگام هفدهم:
ازخدای خوبم سپاسگزارم که درگام هفدهم هستم و درفرکانس شنیدن این حرفها واین پروژه توحیدی قرار گرفتم،
امروز صبح دقیقا من به حالتی مشابه حالت استادعزیزم که دربانک براشون اتفاق افتاده بود به یک تضاد برخوردم از کسی خواسته ای داشتم که اجرا نشد ومن حالم خوب نبود اما سریع گفتم نباید تو این حال بمونم وگفتم خدایا کمکم کن که اومدم تو سایت ونشانه امروزم رو باز کردم ودیدم کلیپ استاد که درمورد آپدیت دوره عزت نفس دارن توضیح میدن هست واونجا من باهرحرف استاد بی اختیار اشک میریختم و دوباره ارزشمندیم و ارزش حال خوبم بهم یادآوری شد و حالم خیلی بهترشد و اومدم سراغ پروژه بی نظیرم ودیدم وشنیدم که بله طبق همیشه بازهم حرفهای استاد یجوریه که انگار جواب اون حال منه انگار خدا از زبان استاد داره باهام حرف میزنه که عزیزم حالتو خوب کن و سپاسگزار باش به تضاد برخوردی بازم برای نعمتات سپاس گزار باش که همون لحظه نتیجه می گیری و واقعا من همون موقع نتیجه گرفتم حالم خوب شد یهو دیدم دارم کارای خونه رومیکنم اهنگ گذاشتم ومیرقصم وانگار نه انگار که کسی بهم گفته نه و خدارو هزاران بار شکر میکنم برای این سایت واینکه من هدایت شدم خدای خوبم میخوام که تو این حال خوب بمونم و خوشحالم که داره نتیجه میده همه کارایی که برای بهبود باورام میکنم فقط باید تمرین کنم به اندازه تلاشم وساخت باورهای خوب وقدرت دادن بهشون نتیجه میگیرم هرروز هرلحظه باید به طریقی که قلبا اروم میشم سپاس گزار باشم خدایا قلبمو اروم کن خدایا شکرت که آرومم که حالم خوبه که دارم تلاش میکنم برای بهترشدن زندگیم برای بهتر شدن حالم وبرای بهترشدن دنیا باحال خوبم وفرکانس خوبم
خدای من دوستت دارم
عاشقتونم
سلام استاد عزیزم مریم عزیز..خدای بزرگ روشاکرم بخاطر این اگاهی ها بخاطر این مسیری ک من رو هدایت کرد از مریم عزیزم سپاسگزارم بخاطر این خانه تکانی من نیازمند این اگاهی بودم این فایل اشک من رو دراورد
چند وقت پیش توی جمع پسز من خیلی شیطونی کرد و من از کوره در رفتم و بشدت عصبانی شدم
و وقتی یادم میافته خودم رو اذیت میکنم و میگم نباید اینکار و میکردم و عزت نفس پسرم رو نباید خراب میکردم و برای چند دقیقه حالم بد میشه
بعد یاد حرف استاد میافتم کخودم رو سرزنش نکنم که تکرار میشه این کار .بگذریم .حرف این بود ک کاش این فایل رو گوش داده بودم کاش کنترل ذهن داشتم و اون لحظه ب زیبایی ها دقت میکردم و خدارو بخاطر وجود پسرم که سالها منتظرش بودم سپاسگزاری میکردم تصمیم گرفتم که بیشتر خودم روکنترل کنم و روی زیبایی ها تمرکز کنم تا کمتر عصبانی بشم ..نمیدونم چرا دوستدارم گریه کنم خدایا شکرت ک من رو اگاه کردی و ب سمت اگاهی هدایتم میکنی مریم عزیزم سپاسگزارم ازت خدایا شکرت و سپاسگزاری های که کردم زندگی من رو بشدت تغییر داد تقریبا 4سال پیش شروع کردم هروقت مستمر ادامه دادم نتایج فوق العاده دیدم و باز هم مینویسم بازهم تمرکز میکنم ب تمام زیباییها و داشته ها و نعمت ها بزرگترین و بارارزشترین نعمتم پسرم و همسرم با تمام چالشها شون ک میدونم تموم میشه
سلام استاد عزیزم مریم عزیز..خدای بزرگ روشاکرم بخاطر این اگاهی ها بخاطر این مسیری ک من رو هدایت کرد از مریم عزیزم سپاسگزارم بخاطر این خانه تکانی من نیازمند این اگاهی بودم این فایل اشک من رو دراورد
چند وقت پیش توی جمع پسز من خیلی شیطونی کرد و من از کوره در رفتم و بشدت عصبانی شدم
و وقتی یادم میافته خودم رو اذیت میکنم و میگم نباید اینکار و میکردم و عزت نفس پسرم رو نباید خراب میکردم و برای چند دقیقه حالم بد میشه
بعد یاد حرف استاد میافتم کخودم رو سرزنش نکنم که تکرار میشه این کار .بگذریم .حرف این بود ک کاش این فایل رو گوش داده بودم کاش کنترل ذهن داشتم و اون لحظه ب زیبایی ها دقت میکردم و خدارو بخاطر وجود پسرم که سالها منتظرش بودم سپاسگزاری میکردم تصمیم گرفتم که بیشتر خودم روکنترل کنم و روی زیبایی ها تمرکز کنم تا کمتر عصبانی بشم ..نمیدونم چرا دوستدارم گریه کنم خدایا شکرت ک من رو اگاه کردی و ب سمت اگاهی هدایتم میکنی مریم عزیزم سپاسگزارم ازت خدایا شکرت
سلام به همگی
قبل از شروع گام بعدی میخوام تجربه خودمو از سپاس گزاری بنویسم تا رد پام بمونه و یادم بیاد ک سپاس گزاری چه معجزه ای توی زندگیم کرد
چند سال پیش ک کارشناسی قبول شدم و اولین تجربه جدایی من از خواهر دوقلوم بود
با اینکه توی یه دانشگاه خوب با امکانات خوب، یه رشته خوب قبول شده بودم اما ناراضی بودم، اینقدر احساس تنهایی و جدا شدن از خواهرم رو میکردم ک مدام بغض میکردم و حتی حاضر نبودم سرکلاس های درسیم برم
من از همه لحاظ به خواهرم وابسته بودم حتی ما باهم درس میخوندیم و من مونده بودم که با اون حجم از درسها چیکار کنم، اینقدر فشار افکار منفی زیاد شده بود ک سرماخوردم به مدت یکماه و دانشگاه نرفتم با یه دوست این حال خودمو درمیون گذاشتم و ایشون بهم گف هیچ کاری نکن، نمیخواد تقلا بزنی، فقط سعی کن آروم آروم آروم از موقعی ک وارد دانشگاه میشی تمرکزت رو بذاری سر زیبایی های دانشگاه، قشنگ یادمه میگف حتی بابت صندلی، میز، تخته روبروت، خودکارت، یکی یکی سپاس گزاری کن
من اومدم اینکارو انجام دادم و هیچ چیزی درمورد قدرت سپاس گزاری تا اون زمان نمیدونستم فقط تا ذهنم میخواست تمرکز کنه روی نکات منفی دانشگاه، دانشکده، همکلاسی هام و …
سریع سرمو مینداختم پایین و میزو ک میدیدم یاد صحبت اون دوست عزیز می افتادم و شروع میکردم سپاس گزاری
همون روز اول سپاس گزاری از شدت خشم و ناراحتی من کم کرد، من معجزه اش رو همون روز اول توی حال خودم دیدم، چون اینقدر عصبانی و کلافه بودم ک حتی به فکر انصراف هم بودم
یه مدت گذشت و من کم و بیش اینکارو میکردم
نتیجه چیشد؟
تمام همکلاسی هام ک حتی اسماشون هم خوب نمیدونستم چون اصلا دانشگاه نمیرفتم اینقدر باهام خوب شدن ک تمام کارهای منو بدون اینکه بخوام انجام میدادن
از درس و کلاسها جا مونده بودم بهم جزوه میدادن، حتی یادمه از همکلاسیم کمک خواستم ک این گزارشکارو چطوری باید انجام بدم فقط درهمین حد گف بذار صبح میام بهت میگم و فردا صبح با چنتا برگه اومد و دیدم چشم های قرمز، خسته روبروم ایستاد و گف این گزارشکارت
گفتم برام نوشتی؟ گفت اره تمام دیشب رو بیدار بودم برات نوشتم
اخرترم سر امتحانات فقط کافی بود یه سوال رو بپرسم از ابتدای سالن تا انتها سالن همه بچه ها در تلاش بودن ک جواب سوال رو بهم برسونن
یه روز سر یه جواب اشتباه استادم باهام بحث کرد و من دیدم چطوری همکلاسیام پشت من دراومدن و ازم دفاع کردن
یکیشون تمام امتحانات منتظر میموند ک من جواب همه سوالات رو بدم بعد باهم برگه هامونو بدیم ک نکنه من جای گیر کرده باشم و جواب سوالی رو ننوشته باشم
حتی یادمه یه ساعت قبل از امتحان دوستام می اومدن جمع میشدن و درس رو بهم یاد میدادن ک من امتحانم رو خوب بدم
من اون سال با فقط یکم سپاس گزاری دستای خدارو دیدم ک چطور مشتاقانه به کمک من اومدن
دانشگاه برام بهشت شد ساعت ها تو فضای باز دانشگاه روی صندلی می نشستم و به رقصیدن برگ درختا نگاه میکردم و حض میکردم از این خلقت بی نظیر اینکه چقدر خوشگلن، چقدر بی نقص هستن، چقدر در آرامش و صلح با همه چیز هستن
طبیعت دانشگاه خیلی بهم آرامش میداد و فقط لذت میبردم از اون بهشت
یادمه بهترین لحظات ترم یک دانشگاه من اون ساعتهایی بود ک کلاس ادبیات داشتم و استاد بجای درس ادبیات فقط برامون مولانا میخوند و اونو تفصیر میکرد و من مات و مبهوت فقط گوش میکردم و لذت میبردم
نه تنها از انصراف دادن دست برداشتم بلکه عاشق دانشگاه و دوستام شدم
سپاس گزاری برای من دانشگاه رو از جهنم تبدیل به بهشت کرد
خداروشکر :)
سلام به استاد عزیزم و همفرکانسیهای بی نظیرم .
توی بحث سپاسگذاری من دفترها پر کردم و تمرین ستاره قطبی رو با سپاسگذاری شروع میکنم و هر روز صفحات دفترم پر میشه از این موضوع
.جالبه چند وقت پیش یه تجربه شبیه تجربه شما داشتم .
یه روز رفته بودم دادگاه که پیگیر پرونده م باشم و بدون وقت قبلی رفته بودم .
اول که وارد شدم به من گفتن امروز خیلی شلوغه و ما نمیتونیم جوابگوی شما باشیم و حتی سیستم قطعه .اما من امیدوار بودم که صبح توی ستاره قطبی از خدا خواسته بودم امروز یه جواب حداقل به من بدن و گفتم انشاالله امروز با روی خوش از من استقبال میشه و جوابگوی من خواهند بود .
به هر حال توی سالن انتظار نشستم و شروع کردم به شکر گذاری .چند ساعت گذشت و دادگاه خلوت تر شد . دوباره وارد اطاق مدیر شدم و ازش خواستم ببینه پرونده من توی چه مرحله گیر کرده ؟ آقای مدیر گفت پرونده تون نیست و سیستم قعطه و از ما کاری بر نمیاد . دیگه داشتم ناامید میشدم که همکار مدیر گفتن بزارید برم داخل اطاق قاضی شاید اونجا باشه . بعد چند دقیقه گفت قاضی شما رو خواسته با اینکه من اصلا اونروز وقت نداشتم پیش قاضی برم . داخل که شدم قاضی چندتا سوال درباره موضوع پرونده کرد و شروع کرد به مطالعه بعد پرونده رو برداشت و خودش برد بیرون به مدیر دستور داد از چندتا صفحه پرونده کپی بگیره ،بعد اضافه های پرونده رو جدا کرد و همه چیز و درست و مرتب کرد .با اینکه آخر وقت گذشته بود و باید تعطیل میکردن حدود یک ساعت اضافه برای من وقت گذاشت و پرونده رو خلاصه کرد ،از من پرسید چند وقته که درگیر این پرونده هستید ؟ گفتم 7 سال . سرش رو تکون داد و از مدیر خواست اولین وقت نزدیک رو برای پرونده من بزاره و به مدیر گفت خدا رو خوش نمیاد این بنده خدا چند سال الاف باشه توی دادگاه . در همین حین در باز شد و رئیس کل دادگاه وارد اطاق شد و از قاضی تشکر کرد که تا اون وقت برای ارباب رجوع وقت میزاره و گفت از شما تعریفات زیادی شده توی این مدت ، اونجا من فهمیدم اون قاضی تازه وارد اون شعبه شده و مورد لطف و احترام همه بود . وقتی از اطاق خارج شدم مدیر گفت با اینکه وقت نداشتید خیلی شانس آوردید امروز . وقتی از شعبه اومدم بیرون دیدم کل دادگاه تعطیل شده و فقط همون چند نفر توی همون شعبه مونده بودن تا کار منو راه بندازن ،من تا خونه فقط از خوشحالی و اتفاقات مثبتی که واسم افتاده بود گریه کردم و خدا رو شکر کردم .
وقتی موضوع رو تلفنی واسه وکیلم تعریف کردم ایشون باور نمیکرد و میگفت قاضی جواب وکلا رو نمیده چجوری برای شما پاشده خودش پیگیر پرونده شده ؟ اما من میدونستم این موضوع از کجا آب میخوره و چی باعث این معجزه شده که کسی باورش نمیشه .
خلاصه که من با دوره 12 قدم معجزه ها دیدم .ایمانم قوی شد و بر این باور رسیدم که همه اتفاقات زندگی رو خودمون خلق میکنیم و انسان چه توانائیهایی داره .
چند روز پیش توی تفسیر قرآن آقای دکتر بازرگان شنیدم که میگفتند اگر انسانِ فلجی نفر اول مسابقات جهان نشه قطعا خودش نخواسته و تلاش نکرده وگرنه اراده انسان اینقدر قویه که میتونه هر آنچه بخواد خلق کنه .
با این معجزات هر روز بر ایمان و باورهای من افزوده میشه ومن این خوشبختیها رو بعد از خدا از راهی که شما بهم نشون دادید دارم استاد .دست خداوند همه جا و هر لحظه پشت و پناه شما باشه بهترین استاد دنیا .
به نام خدا
سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش وخانم شایسته و تشکر فراوان برای این دوره ای آموزشی هدیه…
شکر نعمت نعمت ات افزون کند
کفر نعمت از کف ات بیرون کند.
یاالله شکرت برای تمام داشته ها و دانستنی هایم
یاالله شکرت برای سلامتی ام
یاالله شکرت برای این هوای مطبوع و عالی
یا الله شکرت برای سایت گروه تحقیقاتی عباسمنش
واقعاً شکر گذاری کلید خوشبختی است و انسان همیشه در هر وضعیتی چیزهای زیادی را برای شکر گذاری دارد.
و خداوند هم میفرماید که اگر تمام دریا ها مرکب شود و تمام درختان قلم،بازهم توانایی شمارش برکت ها ونعمت های الهی را ندارند و استاد عباسمنش هم چقدر عالی توضیح دادن که با شکر گذاری سطل ما بزرگ تر میشود.
چقدر عالی استاد عباسمنش وقتی که وارد بانک شدن و به دلایل مختلف کارمندهای آن بانک دوست نداشتند کار استاد را راه بیندازند،استاد عباسمنش با کنترل ذهن و شکرگذاری توپ را در زمین طرف مقابل انداختند و رئیس بانک خودش تمام کارهای استاد عباسمنش را انجام دادن و برنده ای واقعی استاد عباسمنش بودند.
واقعاً خودم به شخصه به هم وطن بودن با استاد عباسمنش افتخار میکنم وبه این خاطر الله را شکر گذارم .
استاد عباسمنش در آن خواب دیدن که دارند مسابقه میگذارند و بعد از مدتی دویدن فهمیدن که با دسته ای معلولین مسابقه دارند وآن سرعت بالای استاد نشانه ای قدرت شکر گذاری او و پاکی و صداقت و خیرخواهی استاد عباسمنش بودو احتمالاً آن دسته ای معلولین هم افرادی بودند که در سمینارهای خود از استادعباسمنش بدگویی میکنند و خودشان نمیداند که دارند به استاد عباسمنش خدمت میکنند و باعث شناخته شدن بیشتر استاد میشوند.
O prazer é todo meu.