اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
این فایل نشانه ی امروزم بود و عجیب هماهنگ بود با فایل جدید روی سایت درمورد نتایج اقارضاعطارروشن …
این هماهنگی رو چه کسی جز الله میتونست هدایت کنه …خدایا شکرت …چقدر ایمانم برای همه ی نشان های روزانه م بیشتر شد …
ی فایل پرازاگاهی برای من …
این روزها که به مهاجرت به شهر گرگان فکر میکنم ..همش خودم رو توی خونه های باحال تصور و تجسم میکنم …ازونجا که همش همکارام میگن تو بری ما هر ماه میایم پیشت… همش تو این فکر بودم ی جای خوب داشته باشم برای پذیرایی ازونا …
درحالیکه یک مادربزرگ دارم که ی خونه ی 3خواب طبقه ی بالای خونه ی بابام زندگی میکنه …وایشون بی صبرانه و با اشتیاق منتظره من برم گرگان و یکی از اتاق هاش رو کامل در اختیار من بزاره …ومن راحت میتونم اونجا به کارام برسم و حسابی تمرکز کنم روی دوره ها …
باشنیدن این فایل کلی چراغ اطراف کله ی مبارکم روشن شد که من چرا میخوام برم خونه اجاره کنم دقیقا؟درحالیکه اون پولی که باید بدم برای اجاره خونه ،سیو میکنم برای روزی که باید انصراف بدم از کارمندی…
اره من از اتاق خونه ی مادربزرگم شروع میکنم …من تکاملمم رو طی میکنم و هزینه ی الکی و یک سوراخ واسه ظرف نعمتم نمیتراشم …
بعد انشالله خداوند بزرگ مارو هدایت میکنه… برای داشتن خونه ی شخصی…ویلای شخصی…و هرچی که I wish… منه ….
استادعشق….این روزها ترکیب قانون سلامتی …تمرکز روی دوره عزت نفس…و فعال بودن توی سایت بسیار بسیار من رو اسون کرده برای اسونی ها …برای تجربه ی زیبایی ها …
مثلا عصر امروز بعد چند روز مرخصی رفتم شیفت ،تخت ها پر از مریض…فول بودیم با ده تا مریض کار دار و 3تا پرستار …
بعد به نظرتون چی شد …؟
یکی گفت من برادرم بستریه ..میمونم امروز خونه نمیرم …کلی بهمون کمک کرد
اون یکی همکارم که شیفت صبح بود و کشیک های خودشو بزور میاد : ))) گفت بخش شلوغه من عصر هم میمونم…
بعد یکم گذشت سوپروایزر برامون ی پرستار کمک فرستاد…
یعنی انقدر زیاد شدیم که درواقع بیشتر زمان کشیک نشسته بودیم همدیگرو نگاه میکردیم: ))))))))))
کردیت این اتفاقات که ازآن هیچ انسانی نمیتونه باشه … قطعا و حتما ازآن خداونده ….دمت گرم خدا …
اینا بکنار …
هرکی منو میبینه میگه،چه خووش هیکل شدی،چه تغییر کررردی!چی کار کردی با پوستت؟ی کاری کردی انقدر قشنگ شدی: )
اون یکی میگه تازه حموم بودی؟یکی دیگه میگه راستشو بگو چی زدی به پوستت : ))))))))
میگم بخدا هیییچی …بخاطر سبک غذائییییمه : )))))))))
عجب حال میده این تعریف ها : )))
به قول اقای نصیری ی جا از قول استاد نوشته بود :بجای اینکه بخوای قربانی بشی و تایید بگیری از بقیه …موفق شو وتایید بگیر ….
الهی شکرت …برای این مسیر …برای این استاد …برای اگاهی های ناب …
استاد امروز یکی از پزشکامون که همیشه باهم میگیم و میخندیم و دیدم بی حوصله ست ..گفتم دکتر چی شده باز فکرت مشغوله ؟
گفت باورت نمیشه الان چند ماهه دانشگاه پولمون رو نداده …تموم قسط ها عقب مونده…ازین و اون قرض میگیرم برای قسط ها …
سه شنبه میخوام برم دانشگاه برای اعتراض …فکر کنم پول بنزینم ندارم ….عجیب تو خودش بود …
همزمان من هم رفتم تو فکر…یاد حرفای شما …و صدای شما توی مغزم میپیچید …
نمیدونم چقدر گذشت که من مسخ شده بودم و تو خودم بودم
گفت چی شد؟تو فکر رفتی …
ناخوداگاه گفتم:پول نوکر خوبیه،ولی ارباب بدیه
ی چند لحظه نگام کرد و گفت چی میگی ؟؟؟
گفتم هیچی هیچی ..فکرم رفت ی جای دیگه …
و چقدر باز ایمان اوردم به شما و به گفته هاتون …
خدایا کمکم کن هیچ وقت وهیچ وقت پول ارباب من نباشه که این اصلا شایسته ی یک بنده ی توحیدی نیست ….
خدای مهربان وعزیزم …
مارو هدایت کن به مسیر بندگان صالحت که به انها نعمت داده ای …نه انهایی که غضب کرده ای و نه گمراهان…..
اگر بخوام درسمو پاس کنم و فرکانس یادگیریمو بالا ببرم
توکل میشه توجه و تمرکزم به سمتی باشه که به حال خوب برسم تو همه زمینه ها
داشته ها،نعمتها،شخصیت،روابط ،سلامتی ،خود باوری و کلا رسیدن به حال خوب و آرامش درونی
و اوج توکل اونجایی هست که شما بارها و بارها میگید بچه ها توکل تو جایی باید خودشو نشون بده که یه تضادی ،یه مشکلی به ظاهر براتون پیش اومده و شما کنترل ذهن میکنید
و اونجاست که توکل خودِشو نشون میده
و اگر مدتی هست که روی خودتون کار میکنید این پلن خداونده و کلید گنج را بگیرید
پاداش خدارا دریافت کنید
خدایا من را از متوکلین درگاهت قرار بده.
امین.
خدارا هزاران مرتبه شکر که در میسر مستقیم هستم.
استاد جان من چون دوره پاکسازی را گذروندم با استاد شریفی و شما طورِ دیگه ای و به زبون ِ ساده تر عنوان میکنید که همون مسئولیت پذیری هست در مواقعی که تضادی پیش میاد
اون طرف مقابل و اون عاملِ بیرونی را مقصر ندونیم و وقتی این رفتار و اون اتفاق را تمیز بدیم با اون باوری که در درونِ ما بوده و عاملِ اتفاق و اون رفتارِ عاملِ بیرونی ،اینجاست که به آرامش درونی میرسیم و خداوند درها را برامون باز میکنه
و یا برای رسیدن به خواسته ای ما یه سری ترمزها یی داریم که مربوط به باوهامونه و اینجا میایم به خداوند اعلام میکنیم که این باورهای منه که باعث شده من نتونم به خواسته هام برسم و کم کم با کار کردن روی ترمزها و به آرامش رسیدن و پاک کردن همه تجربیات گذشته و قلبی باز که نشانه پذیرفتن الهامات و شهود قلبی هست
خداوند را به زندگیمون دعوت میکنیم و نکته خیلی خیلی مهم اینه که یه فاصله ای هست بین این فرکانس و دریافت که هر چقدر در زمانهای بیشتری در طولِ روز حالمون خوب باشه و کیفیتش بیشتر باشه
یعنی یه ذوق و شوق درونی را تجربه میکنیم
باعث میشه اتفاقات زودتر وارد زندگیمون بشه.
برای اینکه ذهنیت فقیر و برای اینکه این باور مخرب را با باورهای ثروت ساز جایگزین کنیم
اولین نکته این است که در هر جایگاهی که هستیم
حسمون به پول و داشتن پول خوب باشه
یعنی بتونیم باهاش دوست بشیم و نگهِش داریم
یه مبلغی را هر ماه بزاریم کنار از مبلغِ دریافتی
و ،باورِ بعدی باورِ کمبوده که یکی از بزرگترین پاشنه های اشیلِ منه
و دارم هر روز روش کار میکنم که با چه باوری خرید میکنم و سعی میکنم درست رفتار کنم.
و مورد بعدی برای شعاف کردن نباشه یعنی برای نشون دادن به دیگران و تایید گرفتن از دیگران نباشه بلکه چیزی را بخریم که کاربردی باشه .
یعنی جایی که باید خرج کنیم و نیازه با باورِ درست و لیاقت خرج کنیم و جایی که نیاز نیست و برای شعافه و یا با باور کمبوده بتونیم خودمونو کنترل کنیم و جلوی هزینه هارا خوداگاه و با حسِ خوب بگیریم.پس اینجا نتیجه میگیریم بین ورودی و هزینه ها باید یه تعادلی برقرار باشه.و هر چقدر هزینه هارا کنترل کنیم ، ورودی بیشتر تو ظرفمون قرار بگیره
ذهنمون به بیشتر کردن درآمد فکر میکنه با خوب شدن حسمون و دوست شدن با پول
پس میشه نتیجه گرفت که هر چقدر ذهنیت فقیر باشه
هرچی که میخریم ارزشش کمتر میشه و هرچی میفروشیم قیمتش بیشتر میشه و یه هدر رفت و نشتی پول و ثروت و نعمت وجود داره.
تمرکز ذهنیت فقیر بیشتر روی خرج کردنِ بیمورد و غیر کاربردی و غیرِ ضروریه ولی ذهنیت ثروتمند بیشتر تمرکزش به کم کردن هزینه ودرست خرج کردن و بیشتر کردنِ درآمده.
یکی دیگه از مولفه های شخصیت ثروتمند اینه که برای راحتی خودش و دیده نشدن خرید میکنه و حس و حالِ خودش مهمه نه که بخواد شعاف کنه و تایید بگیره.
یکی دیگه از شاخصه های ذهنیت و شخصیت ثروتمند رفتن به سمت سادگیِ بیشتره و حال درونی خوبه که اینم به صورت تکاملی بهش میرسیم.
نکته بعدی اینه که باید رسید به ثروت و تجربش کرد و بعد تصمیم گرفت که ازَش عبور کنیم.
الهی شکرت که امروز اجازه دادی دفتر مشقمو با باورهای ثروت ساز پر کنم و آگاهی هام بهتر و خالص تر بشه.
برای همه دوستان سلامتی و ثروتِ بیپایان آرزو میکنم.
این فایل یکی از مهترین پاشنه های اشیل منو بهم فهموند و اینکه جواب سوالم رو بهم داد.
خداروشکر من باید قدر این فایل های ارزشمند استاد رو بدونم که واقعا مسیر زندگی رو عوض میکنه اگر من به این اگاهی ها عمل کنم
من در خودم که نگاه میکنم باور کمبود در من خیلی ریشه دار هست و ظرفم به طرز شدیدی سوراخ هست درسته الان بهتر از قبل شده اما هنوز این پاشنه اشیل ترمز شدیدی هست .
و بعد به این نتیجه رسیدم چیزی که تو پس زمینه داره کار میکنه و من متوجه نیستم همین باورهاست . یعنی تا باورها عوض نشه رشد و پیشرفت صورت نمیگیره. و این کار کردن ابدی هست چون چه در بحث ثروت و چه در بحث عزت نفس در خودم میبینم که هر موقع کم کاری کردم یا توجه کم تری داشتم این ریشه های محدود کننده رشد کرده
تو جامعه مذهبی ایران این سوراخ بودن ظرف رو بهش میگن پولش برکت نداره که از همین باورها ناشی میشه که فرد دچار هزینه های ناخواسته میشه یا از پولش نمیتونه استفاده کنه
مورد دوم که از استاد یادگرفتم و سعی میکنم عمل کنم اینه چیزی که باعث دردسر هست رد کنم بره. واقعا بعضی از وسایل بودنش ضرر هست و تمرکز ادم رو میگیره و نمیذاره انسان لذت ببره. الان خوب میفهمم چون دچارش شدم
مورد سوم که استاد اشاره کردن اینه که همیشه ورودی مالیت باید چندین برابر خروجی باشه و ایشون در این اصل با وجود ثروت فراوان کنترل کاملی دارند
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
نظر شما راجع به مشروب چیه؟!!!
دوست عزیز هر چیزی که شما طالب اون هستین با ی جستجوی ساده توی قرآن پیدا میشه .اینکه ما از ی نفر بپرسیم نظرش راجع به ی چیزی مثل شراب چیه میخوایم مسئولیت نتیجه رو بندازیم گردن اون شخص .در صورتیکه مستولیت هر کسی و کارهاییه که انجام میده گردن خودشه نه کس دیگه ای .ارجاعتون میدم به قرآن:
ی کسانی که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند از عمل شیطانند. پس، از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید.{مائده 90)
و خیلی جاهای دیگه در مورد شراب گفته میتونین برین پیدا کنین و بخونین که انجام دادن یا ندادنش چه ضررها و منفعت هایی میتونه داشته باشه
بله فایل های رایگان اونقدر زیادن که هر کسی فقط روی همین ها با جدیت کار کنه نتایج عالی میگیره اونم با دسته بندی هایی که خانم شایسته ی عزیز انجام دادن که کار رو راحت کرده. خدایا شکر مدتیه شروع کردم دوباره به کار کردن روی فایل های رایگان .اصلا بعضی از این فایل ها اونقدر آگاهی هاشون زیاده که ی هفته طول میکشه من همون ی فایل رو درکش کنم
استاد این شوخی هاتون که با شوخی ی بحث جدی رو مطرح میکنن تاثیر اون چیزی که میگین رو خیلی خیلی بیشتر میکنه.
دوست عزیز من هم نمیدونم پاکسازی یعنی چی اما میدونم اگر ما سعی کنیم رابطمون رو با خدا بهتر و بهتر کنیم و شرک رو توی وجودمون کم رنگ کنیم روحمون شفاف تر و لطیف تر میشه و پاک تر میشه و پیام های خداوند رو واضح تر دریافت میکنیم
استاد جان با این حرفهایی که در مورد پول ساختنتون گفتین من هم مثل شما یادمه از همون موقعی که دانشجو بودم خودم کار میکردم و پول میساختم البته من مثل شما مبلغش زیاد نبود اما بهر حال منم پول میساختم اما منم برا خودم خرج نمیکردم حتی زمانی که ی مدت حقوق ثابتی داشتم همش تو فکر این بودم که خواسته های دیگران رو برآورده کنم یعنی اون احساس لیاقته تو وجودم خیلی کمرنگ بود .و تازه من بعد از آشنایی با شما و کار کردن روی خودم بود که ی مقداری توی باور لیاقت بهتر شدم که البته بقول شما ی پاشنه آشیله که همیشه باید روش کار بشه
یا مثالی که در مورد ذهن فقیر گفتین در مورد خرید و فروش .من دقیقا چند ماه پیش این تجربه رو داشتم که ی موبایل خریدم که الان قیمتش ی تومن ارزون شده !!!!!!
یا چند سال پیش من پول ی پراید صفر رو داشتم توی حسابم اما از ترس کمبود نخریدم و دو سال بعدش 5 برابر شد!!!!!
و من نمیدونستم که ایناها نشانه داشتن ی ذهن فقیره .
چه تشبیه جالبی استفاده کردین استاد که ذهن فقیر لزوما به این معنی نیست که پول خلق نمی کنه یا نداره بلکه پولهاش مثل ی یخیه که آب میشه چون نمیتونه ازش درست استفاده کنه
و نکته مهم دیگه توجه کردن به هزینه ها و مدیریت اونهاست جوری که هزینه ها کمتر از درآمد باشه .فردی که خوب پول میسازه اگر هزینه هاش رو کنترل نکنه و بقول معروف ولخرج باشه یعنی اینکه سطلش سوراخه و مهم نیست چقدر پول میسازه مادامی که سطلش سوراخه
خیلی دوست دارم دور ه های روانشناسی ثروت رو بخرم اما بقول شما استاد این دوره رو کسی میتونه بخره که به اندازه اینا پول داشته باشه و برا تهیشون به زحمت نیفته و اینکه من هنوز این مبالغ رو توی حسابم ندارم که راحت بخرمشون پس یعنی هنوز از لحاظ مداری آماده نیستم پس باید به کار کردن روی خودم اونقدر ادامه بدم که اینکار برام راحت باشه
خدا رو شکر استاد من قبلا هم آدمی نبودم که اهل شواف باشم و بعد از آشنایی با شما که دیگه اصلا .و دارم سعی میکنم که برا خودم زندگی کنم
و نکته ی خیلی خوبی که برا خرید بهش استاد اشاره کردین و من از وقتی که با شما آشنا شدم همیشه توی خریدهام مد نظر قرار میدم خریدن چیزهای با کیفیت با قیمت مناسبه .و همین ی نکته ای که از شما یاد گرفتم بمن کمک کرد که ی جنبه از اون ذهنیت فقیر و باور عدم لیاقت رو در من بهبود ببخشه
استاد جان کلی خندیدم با اون تعریفی که از داستان دوستتون داشتین چقدر با مزه تعریف کردین
نکته ی خیلی مهم دیگه که نشون دهنده عزت نفس و اعتماد به نفس آدمه بی توجهی به حرف مردمه حالا چه در مورد پول خرج کردن چه در هر زمینه ی دیگه ای و این هم از اون نکاتی بود که من بعد از اشنایی با شما توش بهتر شدم
نکته ی دیگه ای که بهش اشاره کردین اینه که آدم باید به ثروت برسه ازش پر بشه و اونوقته که میتونه ازش بگذره
نکته ی بعدی اینه که پول و ثروت باید در اختیار ما باشه نه ما در اختیار اون .جوری نشه که این پول و ثروته دست و پای ما رو ببنده و آزادی ما رو محدود کنه
اینجا استاد یاد اون حرفهاتون افتادم که گفتین مسیری که شروع کردین هیچ وقت اشتباه نبوده بلکه هر چی که میگذره هی بهتر بهتر میشه چون اصل و اساسش درسته
یاد ببعی هایی بخیر که تو پاردایس بر بدن زدین استاد چه ماجراهای جالبی داشتن.
و اینکه آدمی که ثروتمند واقعی باشه چون پر میشه از همه چیز هی سبکبارتر و سبکبالتر میکنه خودش رو
سلام به دوستان من در این سایت که ان شاء الله برگزیدگان خدا هستید
چند وقت پیش یک ماجرایی برایم اتفاق افتاد که فکر میکنم اگر اینجا بگویم، هم به خودم کمک میکند و هم به شما، تا بیشتر به این مسیر ایمان بیاوریم ، و بهتر روی خودمان کار کنیم ، و ذهن مان را در ناخواسته ها بهتر کنترل کنیم.
ماجرا از این قرار است که من چند وقتی بود از لحاظ مالی به قدری مشکل برخورده بودم
داشتم فکر میکردم که چه کنم و چه راه حلی پیدا کنم برای برطرف کردن این معضل
یادم افتاد یک زمانی یعنی چندین سال پیش ، من برای یک سایت خبری، به عنوان مترجم انگلیسی به فارسی، اخباری رو ترجمه میکردم و به آنها می دادم تا روی سایت شون منتشر کنند.
البته این کار به صورت دورکاری انجام میشد و آن شرکت هم فکر کنم دفتر اصلی اش در هلند بود
در آن زمان، این شرکت به من پیشنهاد داد که شما یک وَلِت (Wallet) یعنی یک کیف پول ارز دیجیتال بساز تا ما دستمزد شما را به صورت بیت کوین به آن واریز کنیم.
آن موقع من نه می دانستم ولت چیه، و نه از بیت کوین خبری داشتم.
تو دلم هم ناراحت بودم که ای بابا ! حالا من چه می دونم ولت و بیت کوین چیه ، و مهمتر این که چطور این پول رو به تومان تبدیل کنم
همان سالها، چند روز بعد از واریز حقوقم، داشتم با خانمی که مسئول کار من بود صحبت میکردم سر حقوق و اینها، که یک جمله ازش یادم موند که گفت: آقای جزایری شما همین الان هم کلی سود کردی
من اون موقع درست و حسابی نفهمیدم منظورش چی بود و پیگیر نشدم
چند وقت بعدش هم من خودم کار با اون مجموعه رو متوقف کردم
چند سال از این ماجرا گذشت، حدود هفت سال، و من همه چیز رو فراموش کرده بودم
یک زمانی به تضاد و مشکل مالی برخوردم و می بایست بابت خدمات چند شرکت و شخص، بهشون پول می دادم و البته که آن زمان پولی در بساط نداشتم و این من رو اذیت میکرد
آن موقع با استاد و مکتب استاد آشنا شده بودم و سعی میکردم به هر ضرب و زوری که هست حالم رو خوب نگه دارم و سپاسگزاری انجام بدهم و به آن تضاد توجه نکنم
البته اعتراف میکنم واقعاً سخته که ولی طلبکارها مرتب زنگ می زنند و تو در مضیقه مالی هستی و برای بعضی خریدهای روزمره هم دستت خالیه، بتوانی تمرکزت رو بذاری روی چیزهای مثبت
ولی خب، من با نتایجی که قبلاً گرفته بودم یک جورایی تهِ دلم مطمئن بودم به این راه و روش
و می دانستم که به قول استاد «جواب میدهد»
یک روز داشتم با خودم فکر میکردم ، که یک دفعه یادم آمد قضیه این شرکتی که براشون کار میکردم ، و ماجرای ولت و بیتکوین به ذهنم خطور کرد
من چیز خاصی در ذهنم نمانده بود، چون – همانطور که گفتم – از این قضیه چندین سال گذشته بود
ولی سخن استاد به یادم آمد که تو برو، تو اقدام بکن، تو حرکت کن، تو عملی انجام بده، درها به رویت باز میشود
من رفتم و در ایمیلم سرچ کردم و ایمیل آن شرکت رو پیدا کردم
ایمیل زدم که من چند سال پیش در کارهای تحقیق و ترجمه با شما همکاری داشته ام و الان سوالی دارم. اگر میشه جواب بدهید
چند روزی صبر کردم، هیچ جوابی به ایمیل من داده نشد
به آن سایت هم مراجعه کردم و دیدم دیر به دیر و به صورت نامنظم آپدیت میشود و اخبار و مطالب جدید روی آن منتشر میشود
حدس زدم که شاید آن تیم مدیریت قبلی ، از این شرکت رفته یا شاید کارشان آرام آرام داره به سمت متوقف شدن پیش میرود و شاید هم چند وقته دیگه سایت به طور کامل غیرفعال شود .
مانده بودم چه کار کنم
در یکی از فایلهای ورد که بعضی مطالب مهم رو آرشیو میکنم و نگه می دارم، یک دفعه آدرس ولت رو دیدم
رفتم سرچ کردم در سایت بلاکچین ، دیدم بله ! آدرس ولت درسته ، ولی مشکل اصلی اینجا خودش رو نشان داد: برای ورود به ولت، از من پسورد می خواست و من اصلاً پسوردم رو به یاد نداشتم
رفتم قسمت راهنمایی (هِلپ) سایت بلاکچین و آن قسمتی که مربوط به بازیابی پسورد بود رو خواندم
یکی از راهکارهایی که داده بود این بود که شما به حافظه کش موبایل یا کامپیوترتان مراجعه کنید شاید آنجا چیزی دستگیرتان شود
و البته این کار برای من که سالها از آن موضوع گذشته بود، هیچ افاقه نکرد
در همان قسمت راهنمایی سایت، یک قسمتی لینک زده بود و نوشته بود که این شرکت (یا این افراد متخصص) کارشون بازیابی رمز عبور یا همان پسورد است
من روی آن لینک زدم و مطالبش رو کمی خواندم . دیدم یک آدرس ایمیل هم هست آنجا
رفتم یک متن آماده کردم و براشون فرستادم و شرح دادم
آدرس ولت م رو هم بهشون دادم و در آخر نوشتم که: لطفاً اگر ممکن است مرا کمک کنید که پسورد ولت را بازیابی کنم (البته به زبان انگلیسی)
اینها به من جواب دادند و گفتند ما تلاش خودمان رو می کنیم. اگر رمز رو پیدا کنیم، 20 درصد موجودی رو بر می داریم و الباقی مال شماست. اگر رمز رو پیدا نکنیم که هیچ هزینه ای برای شما ندارد
من گفتم باشه موافقم
چند روز بعدش گفتند داریم روی آن کار می کنیم ولی نتوانستیم رمز عبور رو به دست بیاریم ، و شما یک فشاری به مغز مبارکت بیار که بلاخره چی بوده این پسورد!
من چند تا عبارت رو که احتمال می دادم سال های قبل در رمزهایم از آنها استفاده میکردم بهشون دادم و منتظر ماندم که آیا این کار به درد می خوره یا نه
یک روز – در همان ایام بی پولی – که یکی از طلبکارها با من تماس گرفته بود و یک جورهایی تهدید کرده بود، و من مستاصل شده بودم و نمی دانستم واقعاً چه کنم، یک ایمیلی از این افراد متخصص به من آمد که نوشته بود: ما خبر خوبی برای شما داریم و توانسته ایم رمز ولت شما رو پیدا کنیم.
من خیلی خوشحال شدم ، و با کمی هماهنگی با اینها و انجام یک سری کارهای فنی، رمز رو به من دادند و البته قبلش 20 درصد دستمزد خودشان رو برداشت کرده بودند
با کمال تعجب دیدم که من 56 میلیون تومان پول دارم ، بدون این که اصلاً ذره ای احتمال بدهم
در واقع 200 هزار تومان من ، در گذر زمان و بدون این که هیچ کار خاصی انجام بدهم، شده بود 56 میلیون تومان
خیلی خوشحال و شاکر شدم ولی سر و کله چالش بعدی پیدا شد
چالش بعدی این بود که من چطور این پول رو به حسابم در بانکهای ایران منتقل کنم و به عبارتی آن را به تومان تبدیل کنم
چون ولت یک چیزی است که در اینترنت است و ربطی به بانکها ندارد اصلاً
اینجا هم خدا کمک کرد و یکی از دستانش را برایم فرستاد: یکی از دوستانم از قبل می شناختمش و در کار جابجایی پول بود
قضیه رو به او گفتم و او هم بعد از چند بار تلاش، پول رو به ولت خودش منتقل کرد و به ازای آن تومان به من تحویل داد
البته این وسط هم چند تا جوجه چالش (!) داشتم ولی من دیگه کنترل ذهن رو تا حدی یاد گرفته بودم و ایمان داشتم که با اعراض کردن و تمرکز نشدن بر منفی ها، این موانع کوچولو هم از سر راه برداشته میشود
خلاصه این که خدا کاری کرد که 200 هزار تومان من تبدیل بشود به بیش از 56 میلیون تومان
بدون هیچ تلاش خاصی ، بدون این که اصلاً به این قضیه فکر کنم یا نگران باشم ، و بدون این که هیچ کار خاصی انجام بدهم برایش
این رو هم بگم که نه 200 هزار تومان در هفت سال پیش پول زیادی بود و نه این 56 میلیون تومان ، الان پول عجیب و غریبی است ، ولی این که من با عمل به الهامات ام، قدم به قدم هدایت شدم به این مبلغ خیلی برایم جالب و دلچسب بود
و ایمان من رو تقویت کرد که: این راه درست است و این مسیر جواب میدهد
======================================
ضمناً من در این قضیه، از سناریونویسی و تجسم استفاده می کردم.
برای دوستان عزیزی که نمی دانند، می گویم که گول اسم «سناریونویسی» رو نخورید و فکر نکنید که کار سخت و پیچیده ای است
در سایت استاد مطالب زیادی هست و در قسمت عقل کل هم پرسش و پاسخ های خوبی در این مورد هست و من برای این که مطلبم طولانی تر نشود به این موضوع نمی پردازم
======================================
فقط در پایان، و برای حُسن ختام، قسمتی از سخنان استاد در جلسه 2 قدم دوم دوازده قدم رو (که در مورد اهمیت و قدرت تجسم است) اینجا نقل میکنم:
این جمله رو یک میلیارد بار به خودت بگو:
چیزی که بتوانی تجسمش کنی و خودت رو در نقطه پایانی احساس کنی، صد در صد اتفاق می افتد. صد در صد
اگر می توانی تجسمش کنی می توانی خلقش کنی
اگر می توانی خودت رو در نقطه پایانی رسیدن به یکی از خواسته هایت ببینی، صد در صد می تونه اتفاق بیفته.
گاهی که میرم مغازه ی آقا جمال و حرف قانون پیش میاد و جوابهای فوق العادشون در عقل کل ، سارا جون هم ذکر خیرش میاد وسط و فضا عطرآگین تر میشه ، میدونم که میدونی چی میگم : عطری که فقط باید اهل دل باشی تا درکش کنی ، همون عطری که در فضای وجودت حسش میکنی ، همون عطری که فقط با چشم بسته میشه بوییدش و کم کم در محیط بیرون هم قابل درک میشه .
وقتی حس حضورت و لمس میکنم ، خودبخود توی دفترم نامت ، حالت ، بیانت نوشته میشه ،
آدمی نیستم اینجا زیاد بنویسم ، نوشته هام در دفتر مخصوص خودمه و اون خصوصی ترهاش توی اشکهای درون و بیرونمه که میدونم به وقتش بهت میرسه ، حالا چرا از بین اینهمه دوست مجازی در این سایت و یا خارج از این مجموعه ، دلم به دلت گره خورده ، نمیدونم
شایدم میدونم ولی نمیشه نوشتش
وقتی از قلب بازم برات صلح و آرامش و عشق و نور میفرستم ، خودم میدونم چقدر گسترده تر میشم و لذتی برام داره که میدونم بارها تجربش کردی ،
اینکه چی شد نوشتم :
راستش دیگه تاب تحمل از کف رفت و بسکه اومدم توقلبت و سرک کشیدم و جانم سیراب شد ، گفتم بزار بهت بگم که یک نفر این طرف دنیا باهات داره زندگی میکنه و شاید خوب باشه که بدونی ،
من دبوونه ام سارا ، دیوونه ی آگاهی و قدرتی که آگاهم بهش .
دلم میخواد یه روز تنگ بغلت کنم و ببوسم دستت رو که مینویسی و قلبم و آتیش میزنی
بدون که هستی برام ، نزدیک و شیرین ، مثل اکسیژن ، مثل نور ، مثل خودم .
عشقم و از شمال هلند به شهر زیبای تبریز تقدیم میکنم
زهره جونم چقدر در زمان مناسب این پیام عاشقانه رو برام فرستادی
امروز برای یه کاری نشانه از خدا درخواست کردم و دقیقا پیام شما تیر خلاص و زد
زهره جونم دل به دل راه داره
من هر وقت عکست ومیبینم یاد جریان خونه گرفتنت میافتم و تحسینت میکنم
یادته رفته بودی شمال و با کلی امید اما ایمانت با شرایط به ظاهر نازیبا از بین نرفت و خدا پاداش امید و ایمانت و داد ؟؟!!
زهره جونم چقدر خوبه که همدیگر رو داریم و به هم عشق هدیه میدیم
با عشق آگاهی ها مون ، تجربه هامون ، هدایت هامون و تقسیم میکنیم و چراغی در مسیر هم روشن میکنیم تا آسان بشیم برای دریافت نعمت ها عزیزم
خودت نمیدونی که پیامت چه ارزشی برام داشت
وای چقدر خوب که با آقا جمال حضوری در مورد زیبایی ها صحبت میکنید ، سپاسگزارم که برام نوشتی عزیزم
سلام من هم به آقا جمال گل برسون
از طرف من بهش بگو آقا خیلی کارت درسته دمت گرم
زهره جونم خیلی دوست دارم این قدرت و داشتم تا از دنیای مجازی به دنیای واقعی دعوتت میکردم ، محکم بغلت میکردم تو چشمهات نگاه میکردم بهت میگفتم زهره تو بینظیری من عاشقتم بعدش باهم چایی میخوردیم ، عشق میکردیم و از معجزات زندگی مون برای هم حرف میزدیم
میدونم این اتفاق میافته
خدایا من نمیدونم چطوری و کجا !
خدا جونم خودت ردیفش کن به آسانی ، سپاسگزارتم
زهره ی عشقولی زیبا و مهربون با کلمات عاشقانه یی که نثارم کردی ، روحم و نوازش کردی
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی وبدیهی
سلام به استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام
سوال در مورد اینکه شما مشروب خوردن رو چه نظری در موردش دارید یا نماز یا حجاب پرسیدن به نظر من فرار کردن از مطالعه قران وقوانین هست و تقلید کورکورانه بدون هیچ منطقی از دیگران هست کاری که به اشتباه سالها مرتکب شدیم یه بار برای همیشه بریم در موردش تو قران تحقیق کنیم وبا منطق بهش برسیم و این سوالهای شخصی که اصلا پرسیدنش درست نیست رو هم بزاریم کنار البته منم از وقتی هدایت شدم به سایت و این اگاهی های الهی به این موضوع پی بردم
استاد من عااااشقتم که یه سوالی در مورد پاکسازی روح پرسیدند هونوپولولو شما گفتی من قبل از لایو رفتم حمام دوش گرفتم پاک وتمیز و شیو کرده اومدم خیلی به این جوابتون خندیدم چقدر باحال بود جوابتون خخخخخخخ
موقعی که وضعیت مالی خوبی نداشتید چه شرایطی داشتید در موردش صحبت کنید؟
استاد جان شما خیلی انسان حرکتی و فعالی بودید واینطور که گفتید همیشه پول میساختید ودرامد خوبی داشتید تو سن 15 سالگی دوره الکترونیک رو گذرونده بودید و از وزارت کار وامور اجتماعی با نمره بالا مدرک گرفته بودید و بعد از مدتی شاگردی کردید و سریع با دوستتون اون مغازه تعمییر رادیو تلویزون رو تو یه محله پایین تو قم راه اندازی کرده بودید وبعد از مدتی هم کلوپ بازیهای کامپیوتری زدید و 30 برابر یه کارگر درامد داشتید ونسبت به هم سن وسالهای خودتون که اصلا درامدی نداشتند شما در اون سن درامد خیلی خوبی داشتید و بعد از اون دوران مهاجرت کردید بندر عباس واز کارگری شروع کردید وبعد از اون حادثه انفجار و اتش سوزی از شما خواستند که بیاید وسوپروایزر بشید ودرامد چند برابری داشتید و حتی در صورت کمک به کارگرها انعام روزانه هم که مبلغ قابل توجهی در اون زمان بود هم دریافت میکردید به طوری که گفتید با پول انعام یه روزتون یه گوسفند زنده رو خریدید وبه خونه بردید
اما با این همه که بسیار حرکتی بودید و اهل کار بودید ودر امد خوبی داشتید وتوانایی پول سازی داشتید ذهن فقیربود در کمبود بودید و گفتید که با اون همه درامدی که داشتید تو سن 18 سالگی هرگز همبرگر که انقدر مورد علاقتون بود نخوردید ترس از اینده و جمع کردن پول برای روز مبادا به شما اجازه خرج کردن نمیداد و با پول خوبی که تو کلوپ میساختید که میتونستید باهاش یه زمین 300 متری تو بهترین جای قم بخرید رو میدادید دو تا پلی استیشن میخریدید که در مدت زمان کوتاهی قیمتش به شدت پایین میومد و مدل جدیدتری به بازار میومد ویا تو بندر عباس با درامد خوبی که تو کشتی سازی میساختید ترجیح میدادید که حتی زنگ بزنید به دوستانتون و بهشون پیشنهاد بدید اگر پول نیاز دارند بهشون پول قرض بدید و از اصطلاح جالبی استفاده کردید پولی که میساختید مثل یخ اب میشد به طرز خیلی ساده ای از بین میرفت مثلا وسیله ای که گرون میخریدید موقع فروش بسیار ارزون میفروختید هر چی رو گرون میخریدید ارزون میشد هرچی رو میفروختید گرون میشد
این همه پولی که میساختید همیشه بی پول بودید با این همه فعالیت فیزیکی و کاری که میکردید همیشه با تضاد بی پولی مواجه بودید این تضادها و این دوران بسیار به شما کمک کرد برای ادامه مسیر به شما و به صدها هزار نفر دیگه ای که از دوره ثروت استفاده کردند برای شناخت باورهای ذهن فقیر که مهم نیست تو چقدر تلاش فیزیکی میکنی چقدر در تایمهای طولانی از روز کار میکنید اگر ذهن فقیر باشه باور کمبود تو رو به فقر به کمبود سوق میده پیدا کردن این پاشنه های اشیل تو این تضادها همون چیدن میوه تضاد بود که استاد شما تونستید با تغییر باورهاتون از ذهن فقیر به سمت ذهن ثروتمند حرکت کنید واین نتایج مالی رو رقم بزنید و با نتایجی که داشتید این موضوع باورها و فرکانس ومدار ثروت رو کاملا واضح درک کردید واین دوره های ارزشمند رو هم تهیه کردید
استاد همونطور که گفتید پاشنه های اشیل برای همیشه از ذهن پاک نمیشه بلکه کم رنگ تر میشه وتا زمانی که ما ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم رو باورهامون کار کنیم نتایج هم میاد واگر بحث کار کردن رو باورها و کنترل ورودیها رو فراموش کنیم همه چی به حالت قبل ویا حتی بدتر از قبل برمیگرده از اونجایی که این باورها یک شبه تو ذهن ما ساخته نشده یک شبه هم تغییر نمیکنه این یه روند دائمی و بهبود همیشگی و ارام ومستمر هست و توقع بی جایی هست که من میخوام تا تو مدت زمان کوتاهی که دارم رو باورهای روانشناسی ثروت کار میکنم نتایج به سرعت تغییر کنه نتایج به اندازه تغییری که در باورهام در شخصیتم طرز فکر کردنم و عملکردهای متفاوت از قبلم که به خاطر تغییر باورهاست ایجاد میکنم به اندازه ای که به ایده های الهامی خودم عمل میکنم حرکت میکنم نتایج هم بهتر وبهتر وبهتر میشه به صورت کاملا تکاملی امیدوارم خودم بتونم در ابتدا این موضوع رو کامل درک کنم و بعد عمل کنم ودست از مقایسه کردن خودم با دیگران و در نتیجه اون عجله وایجاد احساس بد دست بردارم و طبق قانون پیش برم
اما در مورد سبک شخصی شما که منم خیلی با این سبک شما روحم هماهنگه اینکه هزینه های منطقی دارید و هرچیزی رو که دوست دارید ولازم هست میخرید واصلا دنبال شواف کردن نیستید که این عملکرد شما هم از اعتماد به نفس بالای شما میاد واینکه بعد از کار کردن رو عزت نفستون اصلا تو زندگیتون اهل جلب توجه کردن وتایید گرفتن نبودید کاملا رو اصولی که با منطق بهش رسیدید سبک شخصی خودتون رو ساختید واستاد شما الان تو استیتی هستید که خداروشکر به ازادی مالی وزمانی و مکانی رسیدید و هر انچه تو رویاهای خودتون داشتید و ارزوی داشتنش رو داشتید بهش رسیدید حتی بیشتر از رویاها وارزوهاتون رو بهش رسیدید والان دیگه ایویش هاتون رو پر کردید و هیچ حسرتی برای داشتن و تجربه کردن چیزهایی که میخواستید به دل ندارید و میتونید ازش به راحتی گذر کنید استاد ارزوی من هم رسیدن به این استیت و تجربه کردن این لول از زندگی هست پر شدن ظرفم و بی نیاز وغنی شدن هست تنها زمانی که ایویشهام پر بشه میتونم انتخاب کنم که سبک ساده زیستی وسبک بال زندگی کردن به سبک خودت با اعتماد به نفس زندگی کردن رو داشته باشم ونه الان که پر از خواسته و ارزو و رویا هستم وبخوام خودم رو گول بزنم که نه من خودم میخوام زندگی ساده ای داشته باشم باید سیر بشم غنی وبی نیاز بشم تا به مدار بالاتری برم چون تنها راه رسیدن به معنویت رسیدن به مادیات و سیراب شدن و گذر کردن از مادیات هست
و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست. (260)
خدایا شکرت که امروز هم در مدار درک آگاهی های ناب الهی هستم
با یک جمله نمیشه به درک بهتری از تغییر باور ها رسید
یک روندی تکاملی است که باید هر روز و هر لحظه کار کرد تمرین کرد فایلها رو گوش داد و
ببلعیم آگاهی ها را
یعنی برای من شده جزیی از وجودم این سایت و آگاهی های ناب الهی اش
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که امروزم را سرشار از نعمت و ثروت و فراوانی و رحمت و برکت الهی کرده ای
خدایا شکرت برای نعمت و معجزه سلامتی خودم و تک تک عزیزانم
خدایا شکرت برای تمام زیبایی ها ی امروز که فرصت تجربه کردن و دیدن و شنیدن این همه نعمت وزیبای را دادی
خدایا شکرت که دارم تکاملی باور میکنم که زن بودنم نمیتونه باهیچ عذر و بهانه ای مرا محدود کند
خدایا شکرت که درکم را از قرآن و کلامت آسانتر کرده ای
خدایا شکرت که هر روز صبح با یادآوری نعمت ها و شکرگذاری و قرآن خواندن روزم را میسازی
خدایا شکرت
استاد هرچقدر هم ر
که روی باور فراوانی کار کنم بازم کمه
یعنی من خودم به شخصه که ذهن فقیری دارم
و چون در گذشتگان رفته در وجودم با اینکه همه چی داشتیم ولی سطل سوراخ بود و همیشه داشتیم ولی نداشتیم
و این ذهن بارها فقیر و فقیر مونده
و الان هر چقدر فراوانی را بهش نشان بدهم بازم کمه
و الان باید یه باور قدرتمند داشته باشم
که من فارغ از گذشته و باورهای محدودم
میتوانم با برداشتن قدم های کوچک و پیوسته و تکاملی و تغییر کردن هر ذره در وجودم در هر جنبه ای از زندگی ام به ذهنم الگو بدهم که میشود میشود قانون داره بهم نشون میده که میشود
من خالق زندگی خودم هستم
من با تغییر افکارم با تغییر فرکانس هایم با کم کردن مقاومتهایم با تغییر زاویه دید م
تمام اتفاقات را به نفع خودم رقم بزنم
بخدا که تمام اتفاقات زندگی ام الخیر و فی ما وقع است
برای رسیدن به خواسته ها نیاز به تقلا کردن زیاد نیست باید مقاومت ها را کمتر کنم
و کمتر کردن مقاومت ها با احساس خوب رخ میدهد با کنترل ذهن و تمرکز بر زیبایی ها
باید مهارتهایم را در این اصل و اساس جهان
بیشتر و بهتر کنم
خدایا شکرت کمکم کن
استاد با کارکردن مستمر روی خودم خیلی بیشتر با خودم آسانگیر تر شده ام
هر نعمت و برکت و حرف خوب و محبت از دستان خدا و و .. هر چیزی که وارد زندگی ام میشود و به من احساس بهتری میدهد را میپذیرم
میگم من لایقم و کریدیت تمام این اتفاقات خوبم را فقط بخدا میدهم
یعنی یه کوچولو بهبود داشته باشم تسلیم میشم و میگم خداجونم خودت بودی متشکرم
استاد امروز چندین خبر خوب شنیدم و فقط اون لحظه میگفتم خدایا شکرت جهان داره به افکار من پاسخ میدهد
سعی میکنم آگاهانه توجهم را بر زیبایی ها و نعمتها متمرکز کنم
و خداوند را هر روز صبح خدای سورپرایز های بزرگم میدانم و بلطف خداوند وصل هستم بهش
و در طول روز با احساس بهتر و ماندگارتری بندگی ام را بجا میاورم و قدمهای تکاملی را بهتر رعایت میکنم بدون عجله داشتم نسبت به قبلم
استاد بلطف خداوند هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم ارامترم صبورترم بهار درک میکنم که باید بدون عجله با احساس خوب و لذت بردن از مسیر خودم را تجربه کنم هر با. خودم را بهتر بهبود بدهم
گاهی اوقات میگم به کجا چنین شتابان از همین لحظه لذت ببر
بیشتر اوقات برای هر کاری کت دارم انحام میدهم یه لحظه میمونم میگم آیا داری لذت میبری تو این لحظه ای که هستی یا نه حس عجله و شتابزدگی داری
چه احساسی پشت این لحظه ای که هستی وجود داره
خدایا شکرت که هر بارمرا واضح تر و آشکارتر و آگاه تر م میکنی
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
استاد منم بارها از افراد شنیدم و همین الآنم هست که میگن ما بریم سمت هر چیزی پودر میشه
استاد من تازه دارم یاد میگیرم که با پول دوست باشم
اوایل که هر چقدر پول بدست میاوردم یا ترس داشتم دیگه تموم میشه و نیست
یا سریع خودمو لایقش نمیدونستم و خرجش میکردم
الان بلطف خداوند. آموزش های شما دارم کم کم با پول دوست میشم و وقتی پولی میاد به دستم سعی میکنم مقداری همیشه تو کیفم داشته باشم
ولی همچنان دارم متوجه میشم که ذهنم فقیره
با ترس و لرز پول خرج میکنم
تا به ثروت نرسم نمیتونم ازش بگذرم
باید بیشتر خودم را لایق نعمت و ثروت بدونم
باید باور به فراوانی ام بیشتر و قدرتمندتر کنم
باید به ثروت برسم که راحت ازش بگذرم و به ساده تر زندگی کردن برسم
تا وقتی ثروتمندنشوم نمیتوانم به کسی کمک کنم
یه کور نمیشه عصا کش یه کور دیگه باشه
من باید مولد ثروت باشم
تجربش کنم و ازش بگذرم
هر چقدر بیشتر ثروتمندتر باشی نزد خدا محبوبتری
خداوند منشأ و منبع تمام نعمتهاست
هر آنچه الان دارم از فضل بخشندگی و رزاق و وهاب و غنی بودن خداست.
خداوند صاحب کل ذرات کیهان است . بیشتر از خودم دوست دارد که من ثروتمند شوم
خدایا شکرت هر چقدر ثروتمندتر باشم سبک بالتر و سبک بار تر میشوم
خدا یا شکرررررررررت برای وجود پاک ومقدست در تمام لحظات زندگی ام
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی
خدایا شکرت که من پاره ای از وجود پاک خداوند هستم
خدایا شکرت که من ارزشمندم بی قید و شرط
خدایا شکرت که مهارتم در توانایی هایم هر روز بهتر و بهتر میشود.
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
به نام پروردگار جهانیان اوست که فرمانروای کل عالم است
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان عباسمنشی ام
استاد واقعا سپاس گزارم برای این فایل های آگاهی دهنده، برای این انرژی های خوب و عشقی که برای یاد دادن و در مسیر درست بودن دارین. واقعا تحسین تون میکنم که ما رو به فکر کردن وادار میکنی نه تقلید کردن. ما رو به الگو برداری تشویق میکنی نه کپی برداری…چقدر قشنگ و هوشنمدانه بنظرم به سوال های که نظر شما رو در مورد یک موضوعی میپرسن،بحث رو به این میکشونید که خودتون باید برین دنبالش و فکر کنین و بهش برسین حالا موضوع مشروب، نماز یا یکسری سوالاتی که بعضی دوستان می پرسن و این دست سوال ها هم خیلی زیاد پرسیده میشه. که نشون میده اکثرا از بس تقلیدگر بودیم حالا که داریم تغییر میکنیم و ذهن مون رو درست تربیت میکنیم که هر چیزی رو الکی نپذیریم. این سوالات اساسی که باید قبل تر ها بهش میرسیدیم برای خیلی از دوستانن پیش میاد. چون هنوز اصل حرف های شما رو کاملا درک نکردن و یکم تو حاشیه میزنن. و شما قطعا صبورانه این پاسخگویی و لایو ها رو ادامه میدین.واقعا ازتون سپاس گزارم استاد جانم.
امیدوارم اینقدر این آگاهی ها و مدارها رشد کنه که این سوال ها دیگه دیده نشه,پرسیده نشه و هرکسی در درون خودش به پاسخ درست برسه با تحقیق و منابعی چون قران و عقل و ذهن تربیت شده با باورهای درست بصورت ریشه ایی به پاسخ برسیم.
بعضی سوال های حاشیه ایی دیگه داریم مثل راه ها و تکنیک هایی که بقول استاد هرچند وقت یکبار مد میشه. که البت منم بخاطر کنجاوی و ندونستن اصل رفتن دنبالشون و یک چیزهایی یاد گرفتم. که زیر مجوعه پاکسازی و به نظر من تکنیک های آمپولی برای تغییر باورها و کسب موفقیت و حال خوبه…پس اون سوال ها هم بیخیال…
خدایا کمکمون کن تا از استاد سوال های خوب اصل درآر بپرسیم. یا اینکه اصلا چیزی نپرسیم تا فرصت بدیم دوستانی که ذهن پرسشگرشون سریع سوال های خوب میپرسن بپرسن و قطعا اون سوال ها به ما کمک میکنه.
مثل سوالی که از استاد پرسیده شد: استاد در مورد زمانی که وضعیت مالی و خوبی نداشتید درموردش صحبت کنید.
استاد در پاسخ خاطرات پول ساختن شون رو از سن کم گفتن و اشاره کردن به اینکه خوب پول میساختن و درآمدشون در سن های ۱۸ سالگی از هم سن و سالان و حتی نزدیکان شون بیشتر بود. بله موضوع فقط پول ساختن نیست و پول داشتن نیست. موضوع اساسی تری رو استاد پیدا کردن که اونم باورهای مربوط به پول و ثروت بوده.
(استاد میدونید یاد سطل ها افتادم شما دهانه سطل بزرگی داشتین یا شاید عمق سطل تون هم خوب بوده اما کلی سوراخ داشته که اصلا این آب که استعاره از ثروت بود تو سطل شما جمع نمیشده و نمیدونستید چی میشده)
باورهای بدی که در مورد ثروت منم دارم، که خودمو توجیه میکردم که من قانع هستم که مدیریت خرج میکنم و …
که حتی وقتی سرکار میرفتم و درآمد داشتم نمیدونستم راحت برای خودم روسری و شال بخرم یا حتی به قول استاد یک ساندویچ یا خوراکی هایی که دوست داشتم رو نمیتونستم برای خودم بخرم. باور لیاقتم که مشکل دارد اونم حتما ریشه در اون موضوع داره.پاشنه های آشیل من اینجاها با توجیه های خوشگل مخفی شدن.
استاد از اون مبلغ پول تون که گفتین یادمه من وقتی ابتدایی بودم با کلی پول خوردهایی که جمع کرده بودم اون زمان یک پلاستیک پر سکه تو کمدم جمع کرده بودم (که مامانم یک روز وقتی دید گفت این همه پول از کجا و با هم شمردیم و فکر کنم از حقوق اون زمان پدرم بیشتر بود یا اندازه همون پول جمع کرده بودم.یادم نیست. که فکر کنم کتک هم خوردم که راستش رو بگم و فکر کنم اشکم دراومد تا به مامانم بگم اینا پول هایی هست که شاید تو کمتر از یکسال از پول هایی که بابا به من میداد برای مدرسه چیزی بخرم جمع شده بود. که آخرش هم مامانم ازم گرفت برد برای من حساب باز کنه.که پس انداز کنه، دیگه یادم نمیاد اون پول ها چی شد. فقط میدونم یک کیسه سکه رفت دادبه نانوایی تا به جاش اسکناس بگیره. آخه اون زمان نانوایی ها خیلی سکه لازم شون میشد. من سکه هامو خیلی دوست داشتم دیگه هیچ وقت اندازه اون زمان سکه های زیاد نداشتم. خیلی باحال بود سکه ۵ تومانی،۱۰ تومانی و لارج سکه ها و خوشگل هاش ۲۵ تومنی بود یادش بخیر)که به حساب خودم برم موقع روز مادر یا پدر یا تولدها از جیب خودم خرج کنم نه اینکه منت بابا رو بکشم،کلی توضیح بخوام بدم به مامانم که پول به من بدن برای فلان کار. کلا از همون زمان خیلی هدیه دادن رو دوست داشتم خلاصه که این جریان انگار از بچگی با من بوده تا وقتی سرکار رفتم و اصلا زورم میومد برای خودم چیزی بخرم دلم نمیومد، اما برای هدیه خریدن یا دادن به همسرم کلی دست و دلباز بودم و راحت خرج میکردم. الان میفهمم که این رفتار من ناشی از باور لیاقت،باور کمبود، باور معنوی نبودن پول،… من فعلا اینا رو بیشتر درخودم بلد میبینم.
خدایا شکرت که متوجه میشم که ریشه باورهام در کجاست.
خدایا شکرت که رفتارهامو میتونم آنالیز کنم و یکم درک کنم ردپای این قوانین رو در زندگی و ذهنم.
خدایا شکرت بخاطر این ذهن منطقی و شهودی که به من دادی.
الان اینا رو متوجه میشم و میخوام برای تغییرشون اقدام کنم. خدایا کمکم کن تا بتونم روان شناسی ثروت ۱ رو بخرم. الان ۵۰ هزار تومان کمتر تو حسابم دارم و کار هم ندارم.اما میدونم خدایا تو کمکم میکنی نمیدوم چطوری اما تویی که راهش رو بلدی و اونو در مسیر من قرار میدی و منو هدایت میکنی و منو در بهترین زمان و بهترین مکان ممکن به خواسته هام میرسونی. که یکی از خواسته هام داشتن روان شناسی ثروت ۱ هست تا بتونم روی باورهام با کمک و تمرین های استاد بصورت تمرکزی وهدفمند کار کنم. من دوره عزت نفس هم میخوام داشته باشم. من دوره راهنمای دستیابی به رویاها رو هم میخوام. خدایا کمکم کن نمیدونم اینا برام الان مناسب هست و آمادگی و تعهد لازم رو برای درک شون و عمل بهشون دارم یا نه…اما میدونم که تو خودت منو به بهترین مسیرها هدایت میکنی و نگران نیستم که مبلغش قراره بیشتر بشه یا اینکه من خیلی عقبم…من نسبت به دیروز خودم رشد داشتم پس در حرکتم برای پیشرفت و رشد.
مادامی که در حرکت هستم حتی یواش عقب ماندن معنایی نداره. مادامی که در تلاش هستم تا نسبت به روز قبلم بهتر بشم عقب بودن معنایی نداره. اصلا عقب از چی عقب از کی. ما یا هر لحظه داریم یا پیشرفت میکنیم یا پسرفت. یا در حال صعودیم یا نزول. یا حرکت رو به بالا داریم یا پایین. دیگه اصلا عقب ماندن یعنی چی. من در رقابت با کسی نیستم زندگی یک مسیره که من اومدم تجربه کنم و لذت ببرم. حالا هرکسی هرجای این مسیر هست به من ربطی نداره من برای رقابت به این دنیا نیومدم. من حتی با خودمم نمیخوام رقابت کنم. من میخوام با خودم در صلح و صفا فقط به سمت صعود به منتهی الیه(زیگورات) پیش برم همین والسلام….
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خوندن کامنت زیبای شما نهایت لذت رو بردم. من متوجه باورهای محدود کننده ی خودم شدم، منم مثل شما دقیقا کادوهای گرون قیمت برای همسرم، مادرم وبقیه می خریدم ولی اون حس عالی را در مورد خودم کمتر داشتم که البته از وقتی یوگا کار کردم خیلی بهتر شدم ولی هنوز اون باورها رو کم رنگ تر دارم. خیلی باید روی احساس لیاقتم کار کنم. خدا رو هزاران مرتبه شکر که هر روز بسته عزت نفس رو گوش می کنم. ان شااله این دوره ی ارزشمند روزی شما هم بشه. 😍😘
ممنونم که برام کامنت نوشتی و از باورهای محدود کننده ایی که کشف کردی گفتی و برای من یادآوری کردی.
چقدر جالب منم عاشق کلاس یوگا هستم.اتفاقا از هفته ی جدید قراره دوباره بعد مدت زیادی برم. البته من قبلا بادی بالانس کار میکردم ترکیبی از یوگا و تای چی و پیلاتس بود. حالا در مکان جدیدی که هستیم مدتی بود تصمیم گرفته بودم ورزش کنم و دنبال یوگا بودم. که دیگه پیدا کردم و قراره برم به امید خدا.
واقعا تحسین ات میکنم که دوره عزت نفس رو داری کار میکنی پایه های قوی از خود برای ساختن موفقیت هات ایجاد میکنی.
ممنون از این پیشنهادت دوست خوبم و دعای قشنگت.چقدر روزی خوبی میشه داشتن دوره عزت نفس. یکی از اون دوه هایی که دوست دارم داشته باشم. دوره روان شناسی ثروت 1 و راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو هم خیلی میخوام داشته باشم. ولی در وجودم میگم بازهمم باید اعتماد بنفس و عزت نفس خودمو قوی کنم که وقتی میرم تو مدارهای بالاتر مثل حال و روز الانم متوقف نشم.
برام مثل یک نشونه بود که برای خرید این دوره ها خیلی و داشتن شون خیلی نزدیک هستم و شاید هم جسارت به خرج دادم طلاهامو فروختم و به زودی و زود خریدم چون به شدت مشتاق داشتن شون هستم.
برات بهترین پیشرفت ها و تحول های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخوام.
چقدر سپاسگزارم از اینکه برام کامنت نوشتین و منو به خودم یادآوری کردین. من در حالی کامنت شمارو دیدم که از یک سفر دو سه روزه دانشجویی از شهر خودم(مشهد) داشتم برمیگشتیم تهران و توی قطار دیدم و چقدر ذوق زده شدم. چون واقعا از شر ورودی های نامناسب و بچه های کوپه که بچه های خیلی گلی بودن اما حرف هاشون اصلا با منی که دارم اگاهانه زندگی میکنم جور در نمیومد و اومده بودم توی سایت تا توی فضای دیگه ایی خودمو مشغول کنم و ورودی مناسب به خودم بدم خلاصه که خواستم بگم کامنت شما در چنین شرایطی به من رسید که اینم هدایت خدا بود که شما اون موقع روی همچین فایل و کامنت قدیمی من پیام بدین. و هدایت خدا بود اون موقع منتشر بشه و منم اون موقع ببینیم. اینا رو میگم تا یک کوچولو به یاد بیارم که خدا با چه دقتی دنیا و همه ی ما رو داره هدایت میکنه. و این خداست که در کل سفر داشت کارای منو مدیریت میکرد و من فقط وظیفه ام این بود خودمو مدیریت کنم و به خدا اعتماد کنم و به اندازه ی اعتمادم دریافت کردم.
واقعا مرور خاطرات بچگی گاهی ریشه خیلی از باورهای ریشه دار رو بهمون نشان میده و من تا حالا اینجوری بیشتر پِی به افکار غالب خودم بردم و تونستم پیداشون کنم.مرور خاطرات برای من فقط این نیست که بگم یادش بخیر…برای من این شده که ببینم چطوری عمل میکردم با چه دیدگاهی رفتار میکردم و خودمو با عینک قوانینی که یک کوچولو درک کردم بسنجم و به خودشناسی عمیق تری برسم.
زیبای عزیز سپاسگزارم و برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
سلام به استاد جانم، خانم شایسته بینظیر و دوستان عزیزم.
خواستم شادیِ امروزمو باهاتون تقسیم کنم :) و درضمن این کامنت هم بمونه که بعدا باز ذهنم خواست بیشتر از کوپِنِش صحبت کنه، بزنم تو دهنش :))
اوایل هفته پیش برای یه بار 500 تنی و دو تا بار 160 تنی عراقی به یه مشتری هندی و سریلانکایی قیمت داده بودم. برای قیمت، سه روز اعتبار گذاشته بودم که تو اون سه روز میتونستن معامله رو کانفرم کنند. اما قبل ازینکه ولیدیتی قیمت تموم شه جاده های عراق بسته شد بود و امکان ارسال بار از عراق نبود. توی همون زمان هم هر دو مشتری برگشتند و تایید دادند برای صدور پروفرما :)
به یکی از آقایون از دوستان که بار عراقی ازش میخرم زنگ زدم و جریان رو گفتم. گفت اصصصلا زیر بار تعهد نریا! اوضاع خیلی خطریه! قیمت نفت داره هر روز میره بالا! تا جاده ها باز شه قیمت ترکیده! اگه با قیمتِ الان بفروشی اون موقع تحویل بدی بیچاره ای و فلان و بیصار…
ولی قلبم آروم بود. به ندای قلبم گوش دادم و بدون توجه به حرف این دوستمون و سایر دوستان، پیش فاکتور زدم ولی ولیدیتی برای پرداختِ پیش پرداخت رو برخلاف همیشه که سه روز میذارم، این بار تا پایان ساعت کاریِ یک روز بعد از تاریخ صدور پیش فاکتور گذاشتم. میدونستم برای هر دو تا مشتری خیلی سخته که یک روزه و دقیقا روز قبل از تعطیلیشون پیش پرداخت رو واریز کنند. ولی عمدا اینکارو کردم و اینو بعنوان نشونه بین خودم و خدا گذاشتم که اگه پیش پرداخت رو زدند یعنی من باید این معامله ها رو انجام بدم و اگر نزدند عملا پیش فاکتورها فاقد اعتبار میشه.
یکیشون همون روز پیش پرداخت زد و حتی به فرداش نرسید و اون یکی هم صبح روز بعد از صدور پیش فاکتور ، پیش پرداخت رو زد.
خب فهمیدم که باید این بارها رو تحویل بدم و خداوند خودش قیمت خرید رو درست میکنه و نیازی نیست نگران باشم. شاد و خوشحال به زندگیم ادامه دادم :))
امروز صبح زنگ زدم به همون همکارم گفتم چه خبر از جاده های سلیمانیه؟ گفت حل شده و از 3-4 روز دیگه ارسال بارها شروع میشه. گفتم خب فروش داری الان ازت بخرم؟ گفت بذار قیمت نفت رو چک کنم. گفتم ببین اون بارهایی که اون سری باهات صحبت کردم گفتی نفروش، گفت خب؟ گفتم فروختم پیش پرداخت هم از مشتریها گرفتم باید تحویل بدم :)) برگاش ریخت :)) گفت آخه چطور تو انقدر دل و جرات داری، و زمان خواست بره قیمت رو چککنه .
بعدش زنگ زد گفت جریان چیه که انقدر خرشانسی؟! :)) گفتم چطور؟ گفت میدونستی قیمت نفت قراره بیاد پایین که روی قیمت قبلی فروختی؟
گفتم والا من همین الانشم خبر نداشتم قیمت نفت اومده پایین که تو گفتی :))
یعنی من رو قیمت قبلی بدون ذره ای تحلیل اقتصادی فروخته بودم و بر خلاف پیش بینی دیگران که فکر میکردند قیمت نفت بالا بره و با بسته شدن جاده های سلیمانه قیمت محصولمون افزایشی باشه، قیمت کاهشی شده بود :)
اسکاول شین یه جایی میگفت یه کشیشی رو میشناخته که قبلا نوزادها رو غسل تعمید میداده و روشون اسم میذاشته، اما میگه الان رویدادها رو غسل تعمید میدم و روی همه فقط یک اسم میذارم «موفقیت» :)
این همون «الخیر فی ما وقع»ِ خودمونه که استاد میگه :)
از وقتی با استاد آشنا شدم بارها لقب «خوش شانس» یا همون به قول دوستمون «خرشانس» بهم داده شده :)
یادمه یکی دو سال پیش میخواستم یه خرید ملکی تو ایران داشته باشم، به صراف گفتم از حساب درهمی که پیشش داشتم به تومن با نرخ روز تبدیل کنه و به حساب ایرانم بزنه.
گفت «الان اصلا وقت مناسبی نیست، درهم هر روز داره میره بالا. از صاحب ملک یه هفته وقت بگیر و یه هفته دیگه پول رو براش بزن سود درهم برات خیلی میشه تو این یکهفته» گفتم مهم نیست، این مِلکه خیلی به دلم نشسته، بزن میخوام بگیرمش…
چند روز بعدش زنگ زد گفت بابا بخدا خیلی خرشانسی تو، درهم اومده پایین :))
استاد میگن وقتی باورهات درست نباشه حتی اگه پول در بیاری هم نمیتونی استفاده درست ازش بکنی و یه جوری از بین میره و قشنگیِ قانون اینه که دو طرفه کار میکنه یعنی وقتی باورها بهتر میشن، از شرایطی که انتظار نمیره هم نعمت نصیبت میشه :) وقتی توکل میکنی و انتظار مثبت از شرایط داری خدا خودش بقیه کارها رو انجام میده :)
بابت همه کامنت های پر از انرژی و هیجانت ازت ممنونم. هم کلامت نافذ و تاثیر گذاره، هم انصافا موفقیت هات تحسین برانگیزن. دمت گرم دختر.
این باور الخیر فی ماوقع واقعااا گیم چنجره، و منم هر بار که تونستم قلبا به این باور برسم معجزه دیدم ازش. یکیش همین حدود یه ماه پیش بود. ما یه زمینی داشتیم ایران که میخواستیم بفروشیم، مدت ها به ایجنتمون گفته بودیم، ولی نمیفهمیدم داستان چی بود که فروشش انجام نمیشد، تا موقعی که من از نظر ذهنی کلاااا موضوعو رها کردم و گفتم خدایا هر موقع بهترین زمانشه خودت بفروشش، خودتم در بهترین زمان ممکن به دلار تبدیلش کن و خیلی هم راحت وارد حسابمون کن.
تا اینکه حدود اوایل سپتامبر ( حدود دو ماه پیش) بود که ایجنتمون گفت مشتری داره برا زمین، ما اصلا متوجه پروسه فروشش نشدیم، صفر تا صد کارو خودش برامون انجام داد. انتقال دلار به حسابمون بقدری راحت و سریع انجام شد، که دوستای دیگمون که تجربه انتقال داشتن، میگفتن مگه میشه اینقدر راحت. و البته در بهترین زمان درست قبل از افزایش قیمت دلار.
مثال دیگه ای که دارم مسافرت اخیرمون به شمال کبک بود. ما مسافرتمونو برای نیمه سپتامبر برنامه ریزی کرده بودیم، و تو این تاریخ، اونجایی که قصد داشتیم بریم هوا به شدت سرد میشد معمولا و احتمال برف هم بود حتی. ولی علت اصلی ای که این تاریخو انتخاب کردیم این بود که من میخواستم دفاعمو انجام بدم و بعد با خیال راحت بریم سفر. خلاصه همه میگفتن اونموقع که سرده و اذیت میشین، به خصوص همکارای کبکیم. ولییییی خدا مثل همیشه یه طوری سورپرایزم کرد که خودم تا چن روز از شدت ذوق، گیج بودم. اون 10 روزی که ما سفر بودیم هوا رسید به 25 درجه و ما به جای کاپشن زمستونی با تاپ و شلوارک تو گسپه و پقس قدم میزدیم، هوا به حدی سمت مونترال گرم شده بود که ملت شاکی شده بودن. ولییی ما در بهترین زمان تو بهترین جای ممکن بودیم و البته چون فصل مدارس هم بود، هم همه جا خلوت بود و هم همه چیز در دسترس تر.
استاد بارها گفتن وقتی تو فرکانست با محیطی که توش هستی متفاوته، لاجرم دنیا از اونجا دورت میکنه، یا بارها گفتن که اگه قصد داشته باشی بری جایی ولی از نظر فرکانسی با اونجا ( یا با اون جمع) فاصله زیادی داشته باشی، جهان اجازه اینکارو نمیده. و اینو بارها و بارها تجربش کردم همین اواخر، که توی یه جمعی که حالشون خوب نبود و ما دعوت شده بودیم، یه داستانی پیش اومد که نریم و بعدا که از زبون دوستام فهمیدم که چه اتفاقی تو اون مهمونی افتاده، قانون و دقیق بودن جهان برای اپلای کردن قانون رو برای خودم مرور کردم.
چقدر این جملت درسته و چقدر به قلبم نشست و چقدر منو یاد اتفاقاتی انداخت تو زندگیم که تایید کننده این حرفت هست.
(قشنگیِ قانون اینه که دو طرفه کار میکنه یعنی وقتی باورها بهتر میشن، از شرایطی که انتظار نمیره هم نعمت نصیبت میشه :) وقتی توکل میکنی و انتظار مثبت از شرایط داری خدا خودش بقیه کارها رو انجام میده :))
ولی اگه بخوام از اون اتفاقات هم بگم دیگه خیلییییی طولانی میشه. فکر کنم خیلی از شرق و غرب گفتم، ولی دوست داشتم با نوشتن و یادآوری این نعمت ها به احساس خوب برسم و البته با آوردن این مثال ها یادم بمونه که قانون همیشه درست و دقیق داره کار میکنه.
شهرزاد عزیز، بهت افتخار میکنم، و یه بار دیگه میگم، هر بار عکس پروفایلتو میبینم، ناخودآگاه صاف تر میشینم، اینقدر که فرکانس اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی و قدرت توی عکست موج میزنه.
تنت سالم، دلت شاد و خونت آباد دختر زیبا رو و زیبا سیرت.
واقعا ممنونم ازت و تشکر میکنم از این مثالهایی که در زندگیت اتفاق افتاده و با عشق کامنت میکنید.
با این کارتون نمیدونید چقدر برامون باور پذیر میشه قانون.
راستشو بخواین من تقریبا دو ماه هست که شروع کردم به کامنتهای بچهها رو خوندن. خیلی از بچه ها مینوشتن که به طور معجزه آسا مشکلم حل شد ولی توضیح نمیدادن.و برام همیشه سوال پیش میومد که آخه چجوری؟چرا توضیح نمیدن؟
شما انقدر زیبا توضیح میدین که واقعا آدم لذت میبره از این اتفاقهای زیبایی که تو زندگیتون میفته به واسطهی عمل به قانون خداوند.
انشاءالله همیشه خنده رو لبهاتون باشه و همیشه سلامت سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
ممنونم بابت مثالهایی که از خودت برامون زدی تا قانون رو بهتر درک کنیم و قدرت رو به الله بدیم و نه به عوامل بیرونی،چقدر زندگی زیباست و چقدر زندگی لذت بخشه وقتی در مسیر درست حرکت کنیم ،نه ترسی هست و نه اندوهی
به خدا پناه میبرم و ممنونم از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و سپاسگذار شما هستم بابت این وقتی که گذاشتی و نوشی
خدایا ازت سپاسگزارم برای دریافت این آگاهی های ارزشمند
استاد ازتون سپاسگزارم که صادقانه اون نکاتی رو که تو محصولات بهش اشاره میکنید تو فایلهای رایگان هم ازشون صحبت میکنید
نکته اول
ذهن فقیر باور کمبود داره
باور کمبود یعنی من از نعمتهایی که دارم استفاده نمیکنم چون میترسم تموم بشن
ذهن فقیر به خاطر باور کمبود و عدم فراوانی به خاطر ترس از آینده پولش و خرج نمیکنه
و انقدر پولش و خرج نمیکنه که اون پول میگنده و از بین میره
ذهن فقیر میترسه که اگه این دارایی که الان داره تموم بشه دیگه نیست دیگه نمیتونه بخره یا دیگه نمیتونه این پول و بسازه
در صورتی که باید این باور وجود داشته باشه که همینطور که این نعمت وارد زندگی من شده نعمتهای دیگه هم به همین صورت وارد زندگی من میشه
اگه من برای خودم ارزش قائل نباشم جهان هم برای من ارزش قائل نمیشه پس
من باید از نعمت هایی که الان دارم به شکل درست استفاده کنم تا لایق دریافت نعمتهای بیشتر بشم
هرچقدر من بیشتر از دارایی هام استفاده کنم خداوند هم دارایی بیشتری به من میدهد
ویژگی ثروت جاری بودن اون هست
ثروت باید مثل آب جاری باشه وگرنه میگنده مثل آب که اگه یه جا راکد بمونه لجن میشه
در واقع ذهن فقیر انقدر آب رو تو ظرفش نگه میداره و استفاده نمیکنه که اون آب تبدیل به لجن میشه و دیگه قابل استفاده نیست
اینکه ثروت باید جاری باشه فقط به معنی خرج کردن نیست به معنی اینه که میتونی جوری از ثروتت استفاده کنی که اونو گسترش بدی
میتونی ثروتت رو تو کسب و کارت جوری سرمایه گزاری کنی که ثروت بیشتری به همراه داشته باشه برات
نکته دوم
تفاوت ذهن فقیر و ثروتمند اینه که
ذهن ثروتمند چیزی و میخره که بهش نیاز داره و ازش استفاده میکنه
ذهن فقیر چون پول تو دستش هست هر چیزی و میخره حتی اگه بهش نیاز نداشته باشه چون میگه اگه الان نخرم دیگه نمیتونم بخرم
یا ذهن فقیر به خاطر حرف مردم یه به خاطر جلب توجه خیلی چیزا رو میخره در صورتی که بهشون نیاز نداره اصلا و ازشون استفاده نمیکنه
در واقع خیلی از افراد راه پول ساختن و بلدن ولی نمیتونن پولشون رو به شکل صحیح استفاده کنن
یعنی ظرف این افراد سوراخ هست
هرچی پول میسازن تو ظرفشون نمیمونه و از بین میره
ذهن ثروتمند هرچی که ثروت بیشتری رو تجربه میکنه ساده تر زندگی میکنه چون دیگه اشباع شده پس اون چیزی و میخره که بهش احساس راحتی میده
اون چیزی رو میخره که باعث آرامشش هست
و زمانی انسان میتونه سبک بار باشه زمانی میتونه از ثروت بگذره که بهش برسه که لمسش کنه و تجربه اش کنه به شکل واقعی نه به شکل عدد تو حساب بانکی
استاد خیلی ازتون سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمند
دقیقا قبل از این فایل من و همسرم برای کسب و کارمون میخواستیم یه هزینه ای انجام بدیم
مثل همون هزینه ای که شما گفتین دستگاه میخریدین و قیمتش میومد پایین و پولتون این طوری هدر میرفت
یعنی دقیقا برای ما هم بیهوده هزینه کردن بود
هزینه ای بود که به دنبالش ثروت بیشتر نداشت
و اومدیم از خودمون سوال کردیم چرا میخوایم این هزینه رو انجام بدیم ؟
چون این هزینه ما مربوط میشه به مشتریان قدیمی
یعنی ما برای اینکه مشتریا قدیمی رو نگه داریم میخواستیم این هزینه رو انجام بدیم
و دیدیم این میشه باور کمبود
اصلا مشتریای قدیمی دیگه نیان چه اشکالی داره ؟ چرا ما میخوایم اونارو نگه داریم؟
کلی مشتری جدید هستن
به اندازه تمام مردم دنیا برای ما مشتری هست
من خودم اوایل فقط به شهر خودم فکر میکردم بعد دیدم که از وقتی دارم رو باورهام کار میکنم مشتری از بقیه جاهای ایران هم میاد بیشتر که کار کردم چند تا مشتری از یه کشور دیگه اومدن مشتریای خارجی
پس این باور شکل گرفت که به اندازه تمام مردم دنیا برای ما مشتری هست
و به قول شما این پاشنه های آشیل همیشه هستن و از بین نمیرن فقط بعضی وقتا کم رنگ میشن که اگه حواسمون نباشه و کارنکنیم کنترلشون سخت میشه
استاد ازت سپاسگزارم
خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی
خدایا همواره به راه راست هدایتم کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
چقدر کامنت ساده و روان و زیبایی نوشتی.چقدر دوست داشتم این نگاهتو و چقدر تو و همسرت رو که با هم در حال پیشرفت و در مسیر رسیدن به مدارهای بالا و بالاتر هستین تحسین میکنم. تحسین ات میکنم بخاطر این درک هایی که از حرف ها و رفتارهای استاد داری.
واقعا ممنونم که هستی.
من هنوز اسمت تو یادم مونده بود و احساس کردم که چقدر بزرگتر از قبل شدی و چقدر مدارت بالاتر رفته و چقدر بهت افتخار میکنمم مونا جان.
چقدر این جمله کامنتت رو دوست داشتم:
“در واقع ذهن فقیر انقدر آب رو تو ظرفش نگه میداره و استفاده نمیکنه که اون آب تبدیل به لجن میشه و دیگه قابل استفاده نیست
اینکه ثروت باید جاری باشه فقط به معنی خرج کردن نیست به معنی اینه که میتونی جوری از ثروتت استفاده کنی که اونو گسترش بدی
میتونی ثروتت رو تو کسب و کارت جوری سرمایه گزاری کنی که ثروت بیشتری به همراه داشته باشه برات
یک حسی گفت برم پروفایلت رو چک کنم آخه اون موقع که شما برای من دیدگاه گذاشتی برای “داستان هدایت من” قبلا یادمه اون موقع داستان هدایتت رو ننوشته بودی.
————-
رفتم خوندم وای چقدر عالی و چقدر خوب که با تکامل در کنار هم دارین پیش میرین. اینقدر خوشحال شدم و اینقدر ذوق زده شدم که انگار یک دوست قدیمی رو دیدم که از پیشرفت هاش برام تعریف کرده. یعنی نمیدونی چقدر خوشحال شدم مونا جان.میبوسمت با عشق. یعنی اگر یکم دیگه احساساتی بودم با اون شعری که درباره خدا بود اشکمم در میومد
خدا همینجاست
تو قلب خونه
تو عطر پاک گلهای پونه
خدا همینجاست
تو عطر بارون
تو چشم خیس من و خیابون
خدا همینجاست
بین من و تو
ساده ی ساده
عین من و تو
خدا همینجاست
تو لحظه هامون
بین نماز احساس و بارون
خدا همینجاست
تو بی کسی هام
وقتی که از عشق معجزه میخوام
خدا همینجاست
واسه همیشه
چشمات و باز کن معجزه میشه
واقعا بهت تبریک میگم دوستم. با همین فرمون پیش برو. زخمی بشو اما خسته نشو… حق نداری کم بیاری چون تو دوست قدرتمند و باارزش منی که تقریبا در شروعم درسایت با تو آشنا شدم و بهم من در این مسیر دست تکون دادی. منم در این مسیر زیبا و لذت بخشی که به سمت خدا و عشق و خوشبختی و موفیقت و ثروت و …هر چه خوبییه و زیبایی و نعمت هست پیش میریم برات خیلی با عشق و کلی انرژی خوب دست تکون میدم و تشویقت میکنم که همین راو ادامه بده.
واقعا دیگه اشک شوق تو چشام جمع شد و احساسم برانگیخته شد از این گفتن مسیر زیبایی ها و نعمت ها که هر دو در اون هستیم. خدا جون شکرت بخاطر این حس سراسر خوبی این دوستان خوب و این سایت که واقعا بهترین جای دنیاست برام.
برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخوام
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
(الان رفتم این آهنگ رو پیدا کردم تا با همین حسم برام تو ذهنم بمونه و بشه ثبت این لحظه و اینم عکس من شد برای این لحظه. یک بغض دوست دشتنی و سرشار از حس خدا و عشق و دیگر هیج. دیدم هنوز کامنتم وقت ویراش داره گفتم بیام برات بنویسم از این حسم. ازت تشکر کنم که هستیو ازت با تمام عشقی که تو قلبم هست برات انرژی بفرستم و از خدا میخوام در بهترین زمان و مکان همو ببینیم. من میخواستم از حس خوبی که از دیدن زندگی در بهشت قسمت ۱۸۷ گرفتم بنویسم اما خوشحالم ادامه کامنت دیروزم رو که لپ تاپم رو بستم نوشتم و منجر شد بهتر باهات ارتباط بگیرم و پروفایلت رو بخونم و قطعا تو ستاره قطبی مینویسم. خدا جونم ممنونــــــــــم.)
با سپاس فراوان از استاد عباس منش و اینقدر واضح ذهن فقیر رو توضیح دادن که با خیلی از ما دقیقا شباهت داره 🙏
مونا جان خیلی سپاس گزارم از نظرت در مورد ذهن فقیر و باور های کمبود که توی ذهن بیشتر ما هست
من خودم یکی از اون افرادی هستم که اعتراف میکنم ذهن فقیر دارم بخاطر کودکی و جامعه و خانواده خیلی الان روی باور های من تاثیر گذاشته اینقدر که فکر میکنم در اقیانوسی از آب شیرین شنا میکنم ولی همزمان هم دارم از تشنگی میمیرم و دنبال آب هستم ، واقعا دنبال باوری هستم که این ذهنیت رو در من بشکنه و آزاد بشم ، دارم روی باور فراوانی کار میکنم و نا امید نمیشم و به فضل و وهابیت خداوند ایمان دارم
چه کامنت فوق العاده ای نوشتید . واقعا لذت بردم ازخوندن کامنتتون و دوست داشتم علاوه بر لایک به صورت نوشتاری هم تحسین کنم این درکتون از قانون و این تکاملتون رو . و ممنون بخاطر به اشتراک گذاشتن نظر و دیدگاهتون .
امیدوارم زندگیتون هر لحظه سرشار از ثروت و آگاهی باشه .
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
سلام به استاد عشق
این فایل نشانه ی امروزم بود و عجیب هماهنگ بود با فایل جدید روی سایت درمورد نتایج اقارضاعطارروشن …
این هماهنگی رو چه کسی جز الله میتونست هدایت کنه …خدایا شکرت …چقدر ایمانم برای همه ی نشان های روزانه م بیشتر شد …
ی فایل پرازاگاهی برای من …
این روزها که به مهاجرت به شهر گرگان فکر میکنم ..همش خودم رو توی خونه های باحال تصور و تجسم میکنم …ازونجا که همش همکارام میگن تو بری ما هر ماه میایم پیشت… همش تو این فکر بودم ی جای خوب داشته باشم برای پذیرایی ازونا …
درحالیکه یک مادربزرگ دارم که ی خونه ی 3خواب طبقه ی بالای خونه ی بابام زندگی میکنه …وایشون بی صبرانه و با اشتیاق منتظره من برم گرگان و یکی از اتاق هاش رو کامل در اختیار من بزاره …ومن راحت میتونم اونجا به کارام برسم و حسابی تمرکز کنم روی دوره ها …
باشنیدن این فایل کلی چراغ اطراف کله ی مبارکم روشن شد که من چرا میخوام برم خونه اجاره کنم دقیقا؟درحالیکه اون پولی که باید بدم برای اجاره خونه ،سیو میکنم برای روزی که باید انصراف بدم از کارمندی…
اره من از اتاق خونه ی مادربزرگم شروع میکنم …من تکاملمم رو طی میکنم و هزینه ی الکی و یک سوراخ واسه ظرف نعمتم نمیتراشم …
بعد انشالله خداوند بزرگ مارو هدایت میکنه… برای داشتن خونه ی شخصی…ویلای شخصی…و هرچی که I wish… منه ….
استادعشق….این روزها ترکیب قانون سلامتی …تمرکز روی دوره عزت نفس…و فعال بودن توی سایت بسیار بسیار من رو اسون کرده برای اسونی ها …برای تجربه ی زیبایی ها …
مثلا عصر امروز بعد چند روز مرخصی رفتم شیفت ،تخت ها پر از مریض…فول بودیم با ده تا مریض کار دار و 3تا پرستار …
بعد به نظرتون چی شد …؟
یکی گفت من برادرم بستریه ..میمونم امروز خونه نمیرم …کلی بهمون کمک کرد
اون یکی همکارم که شیفت صبح بود و کشیک های خودشو بزور میاد : ))) گفت بخش شلوغه من عصر هم میمونم…
بعد یکم گذشت سوپروایزر برامون ی پرستار کمک فرستاد…
یعنی انقدر زیاد شدیم که درواقع بیشتر زمان کشیک نشسته بودیم همدیگرو نگاه میکردیم: ))))))))))
کردیت این اتفاقات که ازآن هیچ انسانی نمیتونه باشه … قطعا و حتما ازآن خداونده ….دمت گرم خدا …
اینا بکنار …
هرکی منو میبینه میگه،چه خووش هیکل شدی،چه تغییر کررردی!چی کار کردی با پوستت؟ی کاری کردی انقدر قشنگ شدی: )
اون یکی میگه تازه حموم بودی؟یکی دیگه میگه راستشو بگو چی زدی به پوستت : ))))))))
میگم بخدا هیییچی …بخاطر سبک غذائییییمه : )))))))))
عجب حال میده این تعریف ها : )))
به قول اقای نصیری ی جا از قول استاد نوشته بود :بجای اینکه بخوای قربانی بشی و تایید بگیری از بقیه …موفق شو وتایید بگیر ….
الهی شکرت …برای این مسیر …برای این استاد …برای اگاهی های ناب …
استاد امروز یکی از پزشکامون که همیشه باهم میگیم و میخندیم و دیدم بی حوصله ست ..گفتم دکتر چی شده باز فکرت مشغوله ؟
گفت باورت نمیشه الان چند ماهه دانشگاه پولمون رو نداده …تموم قسط ها عقب مونده…ازین و اون قرض میگیرم برای قسط ها …
سه شنبه میخوام برم دانشگاه برای اعتراض …فکر کنم پول بنزینم ندارم ….عجیب تو خودش بود …
همزمان من هم رفتم تو فکر…یاد حرفای شما …و صدای شما توی مغزم میپیچید …
نمیدونم چقدر گذشت که من مسخ شده بودم و تو خودم بودم
گفت چی شد؟تو فکر رفتی …
ناخوداگاه گفتم:پول نوکر خوبیه،ولی ارباب بدیه
ی چند لحظه نگام کرد و گفت چی میگی ؟؟؟
گفتم هیچی هیچی ..فکرم رفت ی جای دیگه …
و چقدر باز ایمان اوردم به شما و به گفته هاتون …
خدایا کمکم کن هیچ وقت وهیچ وقت پول ارباب من نباشه که این اصلا شایسته ی یک بنده ی توحیدی نیست ….
خدای مهربان وعزیزم …
مارو هدایت کن به مسیر بندگان صالحت که به انها نعمت داده ای …نه انهایی که غضب کرده ای و نه گمراهان…..
به نام خداوند بخشنده و مهربانم
آل عمران
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍﻳﺎ ! ﺍﻱ ﻣﺎﻟﻚ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ! ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﻰ ﺩﻫﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺳﺘﺎﻧﻲ ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻋﺰﺕ ﻣﻰ ﺑﺨﺸﻲ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﻲ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻲ ، ﻫﺮ ﺧﻴﺮﻱ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺗﻮ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ .(٢6)
آل عمران
تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ
ﺷﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻱ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻱ ، ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻱ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻱ ; ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﻲ ﺑﻲ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰ ﺩﻫﻲ .(٢٧)
سلاااام به همه بزرگواران
استاد جان درمورد توکل ،ایمان گفته شد
اگر بخوام درسمو پاس کنم و فرکانس یادگیریمو بالا ببرم
توکل میشه توجه و تمرکزم به سمتی باشه که به حال خوب برسم تو همه زمینه ها
داشته ها،نعمتها،شخصیت،روابط ،سلامتی ،خود باوری و کلا رسیدن به حال خوب و آرامش درونی
و اوج توکل اونجایی هست که شما بارها و بارها میگید بچه ها توکل تو جایی باید خودشو نشون بده که یه تضادی ،یه مشکلی به ظاهر براتون پیش اومده و شما کنترل ذهن میکنید
و اونجاست که توکل خودِشو نشون میده
و اگر مدتی هست که روی خودتون کار میکنید این پلن خداونده و کلید گنج را بگیرید
پاداش خدارا دریافت کنید
خدایا من را از متوکلین درگاهت قرار بده.
امین.
خدارا هزاران مرتبه شکر که در میسر مستقیم هستم.
استاد جان من چون دوره پاکسازی را گذروندم با استاد شریفی و شما طورِ دیگه ای و به زبون ِ ساده تر عنوان میکنید که همون مسئولیت پذیری هست در مواقعی که تضادی پیش میاد
اون طرف مقابل و اون عاملِ بیرونی را مقصر ندونیم و وقتی این رفتار و اون اتفاق را تمیز بدیم با اون باوری که در درونِ ما بوده و عاملِ اتفاق و اون رفتارِ عاملِ بیرونی ،اینجاست که به آرامش درونی میرسیم و خداوند درها را برامون باز میکنه
و یا برای رسیدن به خواسته ای ما یه سری ترمزها یی داریم که مربوط به باوهامونه و اینجا میایم به خداوند اعلام میکنیم که این باورهای منه که باعث شده من نتونم به خواسته هام برسم و کم کم با کار کردن روی ترمزها و به آرامش رسیدن و پاک کردن همه تجربیات گذشته و قلبی باز که نشانه پذیرفتن الهامات و شهود قلبی هست
خداوند را به زندگیمون دعوت میکنیم و نکته خیلی خیلی مهم اینه که یه فاصله ای هست بین این فرکانس و دریافت که هر چقدر در زمانهای بیشتری در طولِ روز حالمون خوب باشه و کیفیتش بیشتر باشه
یعنی یه ذوق و شوق درونی را تجربه میکنیم
باعث میشه اتفاقات زودتر وارد زندگیمون بشه.
برای اینکه ذهنیت فقیر و برای اینکه این باور مخرب را با باورهای ثروت ساز جایگزین کنیم
اولین نکته این است که در هر جایگاهی که هستیم
حسمون به پول و داشتن پول خوب باشه
یعنی بتونیم باهاش دوست بشیم و نگهِش داریم
یه مبلغی را هر ماه بزاریم کنار از مبلغِ دریافتی
و ،باورِ بعدی باورِ کمبوده که یکی از بزرگترین پاشنه های اشیلِ منه
و دارم هر روز روش کار میکنم که با چه باوری خرید میکنم و سعی میکنم درست رفتار کنم.
و مورد بعدی برای شعاف کردن نباشه یعنی برای نشون دادن به دیگران و تایید گرفتن از دیگران نباشه بلکه چیزی را بخریم که کاربردی باشه .
یعنی جایی که باید خرج کنیم و نیازه با باورِ درست و لیاقت خرج کنیم و جایی که نیاز نیست و برای شعافه و یا با باور کمبوده بتونیم خودمونو کنترل کنیم و جلوی هزینه هارا خوداگاه و با حسِ خوب بگیریم.پس اینجا نتیجه میگیریم بین ورودی و هزینه ها باید یه تعادلی برقرار باشه.و هر چقدر هزینه هارا کنترل کنیم ، ورودی بیشتر تو ظرفمون قرار بگیره
ذهنمون به بیشتر کردن درآمد فکر میکنه با خوب شدن حسمون و دوست شدن با پول
پس میشه نتیجه گرفت که هر چقدر ذهنیت فقیر باشه
هرچی که میخریم ارزشش کمتر میشه و هرچی میفروشیم قیمتش بیشتر میشه و یه هدر رفت و نشتی پول و ثروت و نعمت وجود داره.
تمرکز ذهنیت فقیر بیشتر روی خرج کردنِ بیمورد و غیر کاربردی و غیرِ ضروریه ولی ذهنیت ثروتمند بیشتر تمرکزش به کم کردن هزینه ودرست خرج کردن و بیشتر کردنِ درآمده.
یکی دیگه از مولفه های شخصیت ثروتمند اینه که برای راحتی خودش و دیده نشدن خرید میکنه و حس و حالِ خودش مهمه نه که بخواد شعاف کنه و تایید بگیره.
یکی دیگه از شاخصه های ذهنیت و شخصیت ثروتمند رفتن به سمت سادگیِ بیشتره و حال درونی خوبه که اینم به صورت تکاملی بهش میرسیم.
نکته بعدی اینه که باید رسید به ثروت و تجربش کرد و بعد تصمیم گرفت که ازَش عبور کنیم.
الهی شکرت که امروز اجازه دادی دفتر مشقمو با باورهای ثروت ساز پر کنم و آگاهی هام بهتر و خالص تر بشه.
برای همه دوستان سلامتی و ثروتِ بیپایان آرزو میکنم.
شاد باشید
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به دوستان
این فایل یکی از مهترین پاشنه های اشیل منو بهم فهموند و اینکه جواب سوالم رو بهم داد.
خداروشکر من باید قدر این فایل های ارزشمند استاد رو بدونم که واقعا مسیر زندگی رو عوض میکنه اگر من به این اگاهی ها عمل کنم
من در خودم که نگاه میکنم باور کمبود در من خیلی ریشه دار هست و ظرفم به طرز شدیدی سوراخ هست درسته الان بهتر از قبل شده اما هنوز این پاشنه اشیل ترمز شدیدی هست .
و بعد به این نتیجه رسیدم چیزی که تو پس زمینه داره کار میکنه و من متوجه نیستم همین باورهاست . یعنی تا باورها عوض نشه رشد و پیشرفت صورت نمیگیره. و این کار کردن ابدی هست چون چه در بحث ثروت و چه در بحث عزت نفس در خودم میبینم که هر موقع کم کاری کردم یا توجه کم تری داشتم این ریشه های محدود کننده رشد کرده
تو جامعه مذهبی ایران این سوراخ بودن ظرف رو بهش میگن پولش برکت نداره که از همین باورها ناشی میشه که فرد دچار هزینه های ناخواسته میشه یا از پولش نمیتونه استفاده کنه
مورد دوم که از استاد یادگرفتم و سعی میکنم عمل کنم اینه چیزی که باعث دردسر هست رد کنم بره. واقعا بعضی از وسایل بودنش ضرر هست و تمرکز ادم رو میگیره و نمیذاره انسان لذت ببره. الان خوب میفهمم چون دچارش شدم
مورد سوم که استاد اشاره کردن اینه که همیشه ورودی مالیت باید چندین برابر خروجی باشه و ایشون در این اصل با وجود ثروت فراوان کنترل کاملی دارند
لایو با استاد قسمت 25
با سلام خدمت استاد عزیزم
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
نظر شما راجع به مشروب چیه؟!!!
دوست عزیز هر چیزی که شما طالب اون هستین با ی جستجوی ساده توی قرآن پیدا میشه .اینکه ما از ی نفر بپرسیم نظرش راجع به ی چیزی مثل شراب چیه میخوایم مسئولیت نتیجه رو بندازیم گردن اون شخص .در صورتیکه مستولیت هر کسی و کارهاییه که انجام میده گردن خودشه نه کس دیگه ای .ارجاعتون میدم به قرآن:
یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِنَّمَا الخْمْرُ وَ الْمَیسرُ وَ الأَنصاب وَ الأَزْلَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشیطنِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
ی کسانی که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بتها و تیرهای قرعه پلیدند از عمل شیطانند. پس، از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید.{مائده 90)
و خیلی جاهای دیگه در مورد شراب گفته میتونین برین پیدا کنین و بخونین که انجام دادن یا ندادنش چه ضررها و منفعت هایی میتونه داشته باشه
بله فایل های رایگان اونقدر زیادن که هر کسی فقط روی همین ها با جدیت کار کنه نتایج عالی میگیره اونم با دسته بندی هایی که خانم شایسته ی عزیز انجام دادن که کار رو راحت کرده. خدایا شکر مدتیه شروع کردم دوباره به کار کردن روی فایل های رایگان .اصلا بعضی از این فایل ها اونقدر آگاهی هاشون زیاده که ی هفته طول میکشه من همون ی فایل رو درکش کنم
استاد این شوخی هاتون که با شوخی ی بحث جدی رو مطرح میکنن تاثیر اون چیزی که میگین رو خیلی خیلی بیشتر میکنه.
دوست عزیز من هم نمیدونم پاکسازی یعنی چی اما میدونم اگر ما سعی کنیم رابطمون رو با خدا بهتر و بهتر کنیم و شرک رو توی وجودمون کم رنگ کنیم روحمون شفاف تر و لطیف تر میشه و پاک تر میشه و پیام های خداوند رو واضح تر دریافت میکنیم
استاد جان با این حرفهایی که در مورد پول ساختنتون گفتین من هم مثل شما یادمه از همون موقعی که دانشجو بودم خودم کار میکردم و پول میساختم البته من مثل شما مبلغش زیاد نبود اما بهر حال منم پول میساختم اما منم برا خودم خرج نمیکردم حتی زمانی که ی مدت حقوق ثابتی داشتم همش تو فکر این بودم که خواسته های دیگران رو برآورده کنم یعنی اون احساس لیاقته تو وجودم خیلی کمرنگ بود .و تازه من بعد از آشنایی با شما و کار کردن روی خودم بود که ی مقداری توی باور لیاقت بهتر شدم که البته بقول شما ی پاشنه آشیله که همیشه باید روش کار بشه
یا مثالی که در مورد ذهن فقیر گفتین در مورد خرید و فروش .من دقیقا چند ماه پیش این تجربه رو داشتم که ی موبایل خریدم که الان قیمتش ی تومن ارزون شده !!!!!!
یا چند سال پیش من پول ی پراید صفر رو داشتم توی حسابم اما از ترس کمبود نخریدم و دو سال بعدش 5 برابر شد!!!!!
و من نمیدونستم که ایناها نشانه داشتن ی ذهن فقیره .
چه تشبیه جالبی استفاده کردین استاد که ذهن فقیر لزوما به این معنی نیست که پول خلق نمی کنه یا نداره بلکه پولهاش مثل ی یخیه که آب میشه چون نمیتونه ازش درست استفاده کنه
و نکته مهم دیگه توجه کردن به هزینه ها و مدیریت اونهاست جوری که هزینه ها کمتر از درآمد باشه .فردی که خوب پول میسازه اگر هزینه هاش رو کنترل نکنه و بقول معروف ولخرج باشه یعنی اینکه سطلش سوراخه و مهم نیست چقدر پول میسازه مادامی که سطلش سوراخه
خیلی دوست دارم دور ه های روانشناسی ثروت رو بخرم اما بقول شما استاد این دوره رو کسی میتونه بخره که به اندازه اینا پول داشته باشه و برا تهیشون به زحمت نیفته و اینکه من هنوز این مبالغ رو توی حسابم ندارم که راحت بخرمشون پس یعنی هنوز از لحاظ مداری آماده نیستم پس باید به کار کردن روی خودم اونقدر ادامه بدم که اینکار برام راحت باشه
خدا رو شکر استاد من قبلا هم آدمی نبودم که اهل شواف باشم و بعد از آشنایی با شما که دیگه اصلا .و دارم سعی میکنم که برا خودم زندگی کنم
و نکته ی خیلی خوبی که برا خرید بهش استاد اشاره کردین و من از وقتی که با شما آشنا شدم همیشه توی خریدهام مد نظر قرار میدم خریدن چیزهای با کیفیت با قیمت مناسبه .و همین ی نکته ای که از شما یاد گرفتم بمن کمک کرد که ی جنبه از اون ذهنیت فقیر و باور عدم لیاقت رو در من بهبود ببخشه
استاد جان کلی خندیدم با اون تعریفی که از داستان دوستتون داشتین چقدر با مزه تعریف کردین
نکته ی خیلی مهم دیگه که نشون دهنده عزت نفس و اعتماد به نفس آدمه بی توجهی به حرف مردمه حالا چه در مورد پول خرج کردن چه در هر زمینه ی دیگه ای و این هم از اون نکاتی بود که من بعد از اشنایی با شما توش بهتر شدم
نکته ی دیگه ای که بهش اشاره کردین اینه که آدم باید به ثروت برسه ازش پر بشه و اونوقته که میتونه ازش بگذره
نکته ی بعدی اینه که پول و ثروت باید در اختیار ما باشه نه ما در اختیار اون .جوری نشه که این پول و ثروته دست و پای ما رو ببنده و آزادی ما رو محدود کنه
اینجا استاد یاد اون حرفهاتون افتادم که گفتین مسیری که شروع کردین هیچ وقت اشتباه نبوده بلکه هر چی که میگذره هی بهتر بهتر میشه چون اصل و اساسش درسته
یاد ببعی هایی بخیر که تو پاردایس بر بدن زدین استاد چه ماجراهای جالبی داشتن.
و اینکه آدمی که ثروتمند واقعی باشه چون پر میشه از همه چیز هی سبکبارتر و سبکبالتر میکنه خودش رو
سپاسگزارم استاد
داستان بلاکچینی من!
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم عزیزم
سلام به دوستان من در این سایت که ان شاء الله برگزیدگان خدا هستید
چند وقت پیش یک ماجرایی برایم اتفاق افتاد که فکر میکنم اگر اینجا بگویم، هم به خودم کمک میکند و هم به شما، تا بیشتر به این مسیر ایمان بیاوریم ، و بهتر روی خودمان کار کنیم ، و ذهن مان را در ناخواسته ها بهتر کنترل کنیم.
ماجرا از این قرار است که من چند وقتی بود از لحاظ مالی به قدری مشکل برخورده بودم
داشتم فکر میکردم که چه کنم و چه راه حلی پیدا کنم برای برطرف کردن این معضل
یادم افتاد یک زمانی یعنی چندین سال پیش ، من برای یک سایت خبری، به عنوان مترجم انگلیسی به فارسی، اخباری رو ترجمه میکردم و به آنها می دادم تا روی سایت شون منتشر کنند.
البته این کار به صورت دورکاری انجام میشد و آن شرکت هم فکر کنم دفتر اصلی اش در هلند بود
در آن زمان، این شرکت به من پیشنهاد داد که شما یک وَلِت (Wallet) یعنی یک کیف پول ارز دیجیتال بساز تا ما دستمزد شما را به صورت بیت کوین به آن واریز کنیم.
آن موقع من نه می دانستم ولت چیه، و نه از بیت کوین خبری داشتم.
تو دلم هم ناراحت بودم که ای بابا ! حالا من چه می دونم ولت و بیت کوین چیه ، و مهمتر این که چطور این پول رو به تومان تبدیل کنم
همان سالها، چند روز بعد از واریز حقوقم، داشتم با خانمی که مسئول کار من بود صحبت میکردم سر حقوق و اینها، که یک جمله ازش یادم موند که گفت: آقای جزایری شما همین الان هم کلی سود کردی
من اون موقع درست و حسابی نفهمیدم منظورش چی بود و پیگیر نشدم
چند وقت بعدش هم من خودم کار با اون مجموعه رو متوقف کردم
چند سال از این ماجرا گذشت، حدود هفت سال، و من همه چیز رو فراموش کرده بودم
یک زمانی به تضاد و مشکل مالی برخوردم و می بایست بابت خدمات چند شرکت و شخص، بهشون پول می دادم و البته که آن زمان پولی در بساط نداشتم و این من رو اذیت میکرد
آن موقع با استاد و مکتب استاد آشنا شده بودم و سعی میکردم به هر ضرب و زوری که هست حالم رو خوب نگه دارم و سپاسگزاری انجام بدهم و به آن تضاد توجه نکنم
البته اعتراف میکنم واقعاً سخته که ولی طلبکارها مرتب زنگ می زنند و تو در مضیقه مالی هستی و برای بعضی خریدهای روزمره هم دستت خالیه، بتوانی تمرکزت رو بذاری روی چیزهای مثبت
ولی خب، من با نتایجی که قبلاً گرفته بودم یک جورایی تهِ دلم مطمئن بودم به این راه و روش
و می دانستم که به قول استاد «جواب میدهد»
یک روز داشتم با خودم فکر میکردم ، که یک دفعه یادم آمد قضیه این شرکتی که براشون کار میکردم ، و ماجرای ولت و بیتکوین به ذهنم خطور کرد
من چیز خاصی در ذهنم نمانده بود، چون – همانطور که گفتم – از این قضیه چندین سال گذشته بود
ولی سخن استاد به یادم آمد که تو برو، تو اقدام بکن، تو حرکت کن، تو عملی انجام بده، درها به رویت باز میشود
من رفتم و در ایمیلم سرچ کردم و ایمیل آن شرکت رو پیدا کردم
ایمیل زدم که من چند سال پیش در کارهای تحقیق و ترجمه با شما همکاری داشته ام و الان سوالی دارم. اگر میشه جواب بدهید
چند روزی صبر کردم، هیچ جوابی به ایمیل من داده نشد
به آن سایت هم مراجعه کردم و دیدم دیر به دیر و به صورت نامنظم آپدیت میشود و اخبار و مطالب جدید روی آن منتشر میشود
حدس زدم که شاید آن تیم مدیریت قبلی ، از این شرکت رفته یا شاید کارشان آرام آرام داره به سمت متوقف شدن پیش میرود و شاید هم چند وقته دیگه سایت به طور کامل غیرفعال شود .
مانده بودم چه کار کنم
در یکی از فایلهای ورد که بعضی مطالب مهم رو آرشیو میکنم و نگه می دارم، یک دفعه آدرس ولت رو دیدم
رفتم سرچ کردم در سایت بلاکچین ، دیدم بله ! آدرس ولت درسته ، ولی مشکل اصلی اینجا خودش رو نشان داد: برای ورود به ولت، از من پسورد می خواست و من اصلاً پسوردم رو به یاد نداشتم
رفتم قسمت راهنمایی (هِلپ) سایت بلاکچین و آن قسمتی که مربوط به بازیابی پسورد بود رو خواندم
یکی از راهکارهایی که داده بود این بود که شما به حافظه کش موبایل یا کامپیوترتان مراجعه کنید شاید آنجا چیزی دستگیرتان شود
و البته این کار برای من که سالها از آن موضوع گذشته بود، هیچ افاقه نکرد
در همان قسمت راهنمایی سایت، یک قسمتی لینک زده بود و نوشته بود که این شرکت (یا این افراد متخصص) کارشون بازیابی رمز عبور یا همان پسورد است
من روی آن لینک زدم و مطالبش رو کمی خواندم . دیدم یک آدرس ایمیل هم هست آنجا
رفتم یک متن آماده کردم و براشون فرستادم و شرح دادم
آدرس ولت م رو هم بهشون دادم و در آخر نوشتم که: لطفاً اگر ممکن است مرا کمک کنید که پسورد ولت را بازیابی کنم (البته به زبان انگلیسی)
اینها به من جواب دادند و گفتند ما تلاش خودمان رو می کنیم. اگر رمز رو پیدا کنیم، 20 درصد موجودی رو بر می داریم و الباقی مال شماست. اگر رمز رو پیدا نکنیم که هیچ هزینه ای برای شما ندارد
من گفتم باشه موافقم
چند روز بعدش گفتند داریم روی آن کار می کنیم ولی نتوانستیم رمز عبور رو به دست بیاریم ، و شما یک فشاری به مغز مبارکت بیار که بلاخره چی بوده این پسورد!
من چند تا عبارت رو که احتمال می دادم سال های قبل در رمزهایم از آنها استفاده میکردم بهشون دادم و منتظر ماندم که آیا این کار به درد می خوره یا نه
یک روز – در همان ایام بی پولی – که یکی از طلبکارها با من تماس گرفته بود و یک جورهایی تهدید کرده بود، و من مستاصل شده بودم و نمی دانستم واقعاً چه کنم، یک ایمیلی از این افراد متخصص به من آمد که نوشته بود: ما خبر خوبی برای شما داریم و توانسته ایم رمز ولت شما رو پیدا کنیم.
من خیلی خوشحال شدم ، و با کمی هماهنگی با اینها و انجام یک سری کارهای فنی، رمز رو به من دادند و البته قبلش 20 درصد دستمزد خودشان رو برداشت کرده بودند
با کمال تعجب دیدم که من 56 میلیون تومان پول دارم ، بدون این که اصلاً ذره ای احتمال بدهم
در واقع 200 هزار تومان من ، در گذر زمان و بدون این که هیچ کار خاصی انجام بدهم، شده بود 56 میلیون تومان
خیلی خوشحال و شاکر شدم ولی سر و کله چالش بعدی پیدا شد
چالش بعدی این بود که من چطور این پول رو به حسابم در بانکهای ایران منتقل کنم و به عبارتی آن را به تومان تبدیل کنم
چون ولت یک چیزی است که در اینترنت است و ربطی به بانکها ندارد اصلاً
اینجا هم خدا کمک کرد و یکی از دستانش را برایم فرستاد: یکی از دوستانم از قبل می شناختمش و در کار جابجایی پول بود
قضیه رو به او گفتم و او هم بعد از چند بار تلاش، پول رو به ولت خودش منتقل کرد و به ازای آن تومان به من تحویل داد
البته این وسط هم چند تا جوجه چالش (!) داشتم ولی من دیگه کنترل ذهن رو تا حدی یاد گرفته بودم و ایمان داشتم که با اعراض کردن و تمرکز نشدن بر منفی ها، این موانع کوچولو هم از سر راه برداشته میشود
خلاصه این که خدا کاری کرد که 200 هزار تومان من تبدیل بشود به بیش از 56 میلیون تومان
بدون هیچ تلاش خاصی ، بدون این که اصلاً به این قضیه فکر کنم یا نگران باشم ، و بدون این که هیچ کار خاصی انجام بدهم برایش
این رو هم بگم که نه 200 هزار تومان در هفت سال پیش پول زیادی بود و نه این 56 میلیون تومان ، الان پول عجیب و غریبی است ، ولی این که من با عمل به الهامات ام، قدم به قدم هدایت شدم به این مبلغ خیلی برایم جالب و دلچسب بود
و ایمان من رو تقویت کرد که: این راه درست است و این مسیر جواب میدهد
======================================
ضمناً من در این قضیه، از سناریونویسی و تجسم استفاده می کردم.
برای دوستان عزیزی که نمی دانند، می گویم که گول اسم «سناریونویسی» رو نخورید و فکر نکنید که کار سخت و پیچیده ای است
در سایت استاد مطالب زیادی هست و در قسمت عقل کل هم پرسش و پاسخ های خوبی در این مورد هست و من برای این که مطلبم طولانی تر نشود به این موضوع نمی پردازم
======================================
فقط در پایان، و برای حُسن ختام، قسمتی از سخنان استاد در جلسه 2 قدم دوم دوازده قدم رو (که در مورد اهمیت و قدرت تجسم است) اینجا نقل میکنم:
این جمله رو یک میلیارد بار به خودت بگو:
چیزی که بتوانی تجسمش کنی و خودت رو در نقطه پایانی احساس کنی، صد در صد اتفاق می افتد. صد در صد
اگر می توانی تجسمش کنی می توانی خلقش کنی
اگر می توانی خودت رو در نقطه پایانی رسیدن به یکی از خواسته هایت ببینی، صد در صد می تونه اتفاق بیفته.
شک نکن.
چطور؟
من نمی دانم، هیچ کس نمی داند
بچه ها دوست تان دارم
در پناه حق باشید
بنام خداوندی که برای بنده اش کافی است
سلام به روی ماهت آقا مهدی عزیز
چقدر به موقع هدایت شدم به کامنت فوق العاده و توحیدی شما
سپاسگزارم که تجربه زیباتون و به اشتراک گذاشتین
چند تا کلید مهم داشت برام که دقیقا پاسخ سوالاتی بود که طی چند ساعت پیش داشتم
خداروشکر برای این محیط روحانی و رویایی
اصلا همین که وارد میشم به سایت احساس شادی و آرامش تمام وجود آدم و میگیره خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم برای دوستهای بینظیری مثل مهدی جان که مثل الماس ارزشمند هستن
خدایا سپاسگزارتم که به راه کسانی که بهشون نعمت دادی هدایتم کردی
خدای مهربون و بخشنده ام که به نهان ها آگاهی و سریع العجابه هستی
خدایا تو برام کافی هستی
مهدی جان نوش جونت فراوانی نعمت ها
نوش جونت قوی شدن ِ ایمانت
نوش جونت نعمت هایی که در راه داری
سلام سارا جون
میخوام حرف دلم و برات بنویسم
خیلی وقته میشنماسمت بانو
خیلی وقته باهات دقیقه ها رو گذروندم
خیلی وقته باهات قدم زدم و توی نوشته هات غرق شدم
توی کوچه پسکوچه های درون و بیرون باهات زندگی کردم
گاهی که میرم مغازه ی آقا جمال و حرف قانون پیش میاد و جوابهای فوق العادشون در عقل کل ، سارا جون هم ذکر خیرش میاد وسط و فضا عطرآگین تر میشه ، میدونم که میدونی چی میگم : عطری که فقط باید اهل دل باشی تا درکش کنی ، همون عطری که در فضای وجودت حسش میکنی ، همون عطری که فقط با چشم بسته میشه بوییدش و کم کم در محیط بیرون هم قابل درک میشه .
وقتی حس حضورت و لمس میکنم ، خودبخود توی دفترم نامت ، حالت ، بیانت نوشته میشه ،
آدمی نیستم اینجا زیاد بنویسم ، نوشته هام در دفتر مخصوص خودمه و اون خصوصی ترهاش توی اشکهای درون و بیرونمه که میدونم به وقتش بهت میرسه ، حالا چرا از بین اینهمه دوست مجازی در این سایت و یا خارج از این مجموعه ، دلم به دلت گره خورده ، نمیدونم
شایدم میدونم ولی نمیشه نوشتش
وقتی از قلب بازم برات صلح و آرامش و عشق و نور میفرستم ، خودم میدونم چقدر گسترده تر میشم و لذتی برام داره که میدونم بارها تجربش کردی ،
اینکه چی شد نوشتم :
راستش دیگه تاب تحمل از کف رفت و بسکه اومدم توقلبت و سرک کشیدم و جانم سیراب شد ، گفتم بزار بهت بگم که یک نفر این طرف دنیا باهات داره زندگی میکنه و شاید خوب باشه که بدونی ،
من دبوونه ام سارا ، دیوونه ی آگاهی و قدرتی که آگاهم بهش .
دلم میخواد یه روز تنگ بغلت کنم و ببوسم دستت رو که مینویسی و قلبم و آتیش میزنی
بدون که هستی برام ، نزدیک و شیرین ، مثل اکسیژن ، مثل نور ، مثل خودم .
بنام خداوندی که برای بنده اش کافیه
سلام سلام سلام به روی ماهت زهره جونم
دختر من و با این نوشته های آسمانی ات دیونه کردی
عشق کردم ، لذت بردم
از سپاسگزاری و فرکانس عشق گریه کردم
عشقم و از شمال هلند به شهر زیبای تبریز تقدیم میکنم
زهره جونم چقدر در زمان مناسب این پیام عاشقانه رو برام فرستادی
امروز برای یه کاری نشانه از خدا درخواست کردم و دقیقا پیام شما تیر خلاص و زد
زهره جونم دل به دل راه داره
من هر وقت عکست ومیبینم یاد جریان خونه گرفتنت میافتم و تحسینت میکنم
یادته رفته بودی شمال و با کلی امید اما ایمانت با شرایط به ظاهر نازیبا از بین نرفت و خدا پاداش امید و ایمانت و داد ؟؟!!
زهره جونم چقدر خوبه که همدیگر رو داریم و به هم عشق هدیه میدیم
با عشق آگاهی ها مون ، تجربه هامون ، هدایت هامون و تقسیم میکنیم و چراغی در مسیر هم روشن میکنیم تا آسان بشیم برای دریافت نعمت ها عزیزم
خودت نمیدونی که پیامت چه ارزشی برام داشت
وای چقدر خوب که با آقا جمال حضوری در مورد زیبایی ها صحبت میکنید ، سپاسگزارم که برام نوشتی عزیزم
سلام من هم به آقا جمال گل برسون
از طرف من بهش بگو آقا خیلی کارت درسته دمت گرم
زهره جونم خیلی دوست دارم این قدرت و داشتم تا از دنیای مجازی به دنیای واقعی دعوتت میکردم ، محکم بغلت میکردم تو چشمهات نگاه میکردم بهت میگفتم زهره تو بینظیری من عاشقتم بعدش باهم چایی میخوردیم ، عشق میکردیم و از معجزات زندگی مون برای هم حرف میزدیم
میدونم این اتفاق میافته
خدایا من نمیدونم چطوری و کجا !
خدا جونم خودت ردیفش کن به آسانی ، سپاسگزارتم
زهره ی عشقولی زیبا و مهربون با کلمات عاشقانه یی که نثارم کردی ، روحم و نوازش کردی
عزیزم سپاسگزارتم
خیلی دوستت دارم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی وبدیهی
سلام به استاد عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام
سوال در مورد اینکه شما مشروب خوردن رو چه نظری در موردش دارید یا نماز یا حجاب پرسیدن به نظر من فرار کردن از مطالعه قران وقوانین هست و تقلید کورکورانه بدون هیچ منطقی از دیگران هست کاری که به اشتباه سالها مرتکب شدیم یه بار برای همیشه بریم در موردش تو قران تحقیق کنیم وبا منطق بهش برسیم و این سوالهای شخصی که اصلا پرسیدنش درست نیست رو هم بزاریم کنار البته منم از وقتی هدایت شدم به سایت و این اگاهی های الهی به این موضوع پی بردم
استاد من عااااشقتم که یه سوالی در مورد پاکسازی روح پرسیدند هونوپولولو شما گفتی من قبل از لایو رفتم حمام دوش گرفتم پاک وتمیز و شیو کرده اومدم خیلی به این جوابتون خندیدم چقدر باحال بود جوابتون خخخخخخخ
موقعی که وضعیت مالی خوبی نداشتید چه شرایطی داشتید در موردش صحبت کنید؟
استاد جان شما خیلی انسان حرکتی و فعالی بودید واینطور که گفتید همیشه پول میساختید ودرامد خوبی داشتید تو سن 15 سالگی دوره الکترونیک رو گذرونده بودید و از وزارت کار وامور اجتماعی با نمره بالا مدرک گرفته بودید و بعد از مدتی شاگردی کردید و سریع با دوستتون اون مغازه تعمییر رادیو تلویزون رو تو یه محله پایین تو قم راه اندازی کرده بودید وبعد از مدتی هم کلوپ بازیهای کامپیوتری زدید و 30 برابر یه کارگر درامد داشتید ونسبت به هم سن وسالهای خودتون که اصلا درامدی نداشتند شما در اون سن درامد خیلی خوبی داشتید و بعد از اون دوران مهاجرت کردید بندر عباس واز کارگری شروع کردید وبعد از اون حادثه انفجار و اتش سوزی از شما خواستند که بیاید وسوپروایزر بشید ودرامد چند برابری داشتید و حتی در صورت کمک به کارگرها انعام روزانه هم که مبلغ قابل توجهی در اون زمان بود هم دریافت میکردید به طوری که گفتید با پول انعام یه روزتون یه گوسفند زنده رو خریدید وبه خونه بردید
اما با این همه که بسیار حرکتی بودید و اهل کار بودید ودر امد خوبی داشتید وتوانایی پول سازی داشتید ذهن فقیربود در کمبود بودید و گفتید که با اون همه درامدی که داشتید تو سن 18 سالگی هرگز همبرگر که انقدر مورد علاقتون بود نخوردید ترس از اینده و جمع کردن پول برای روز مبادا به شما اجازه خرج کردن نمیداد و با پول خوبی که تو کلوپ میساختید که میتونستید باهاش یه زمین 300 متری تو بهترین جای قم بخرید رو میدادید دو تا پلی استیشن میخریدید که در مدت زمان کوتاهی قیمتش به شدت پایین میومد و مدل جدیدتری به بازار میومد ویا تو بندر عباس با درامد خوبی که تو کشتی سازی میساختید ترجیح میدادید که حتی زنگ بزنید به دوستانتون و بهشون پیشنهاد بدید اگر پول نیاز دارند بهشون پول قرض بدید و از اصطلاح جالبی استفاده کردید پولی که میساختید مثل یخ اب میشد به طرز خیلی ساده ای از بین میرفت مثلا وسیله ای که گرون میخریدید موقع فروش بسیار ارزون میفروختید هر چی رو گرون میخریدید ارزون میشد هرچی رو میفروختید گرون میشد
این همه پولی که میساختید همیشه بی پول بودید با این همه فعالیت فیزیکی و کاری که میکردید همیشه با تضاد بی پولی مواجه بودید این تضادها و این دوران بسیار به شما کمک کرد برای ادامه مسیر به شما و به صدها هزار نفر دیگه ای که از دوره ثروت استفاده کردند برای شناخت باورهای ذهن فقیر که مهم نیست تو چقدر تلاش فیزیکی میکنی چقدر در تایمهای طولانی از روز کار میکنید اگر ذهن فقیر باشه باور کمبود تو رو به فقر به کمبود سوق میده پیدا کردن این پاشنه های اشیل تو این تضادها همون چیدن میوه تضاد بود که استاد شما تونستید با تغییر باورهاتون از ذهن فقیر به سمت ذهن ثروتمند حرکت کنید واین نتایج مالی رو رقم بزنید و با نتایجی که داشتید این موضوع باورها و فرکانس ومدار ثروت رو کاملا واضح درک کردید واین دوره های ارزشمند رو هم تهیه کردید
استاد همونطور که گفتید پاشنه های اشیل برای همیشه از ذهن پاک نمیشه بلکه کم رنگ تر میشه وتا زمانی که ما ورودیهای ذهنمون رو کنترل کنیم رو باورهامون کار کنیم نتایج هم میاد واگر بحث کار کردن رو باورها و کنترل ورودیها رو فراموش کنیم همه چی به حالت قبل ویا حتی بدتر از قبل برمیگرده از اونجایی که این باورها یک شبه تو ذهن ما ساخته نشده یک شبه هم تغییر نمیکنه این یه روند دائمی و بهبود همیشگی و ارام ومستمر هست و توقع بی جایی هست که من میخوام تا تو مدت زمان کوتاهی که دارم رو باورهای روانشناسی ثروت کار میکنم نتایج به سرعت تغییر کنه نتایج به اندازه تغییری که در باورهام در شخصیتم طرز فکر کردنم و عملکردهای متفاوت از قبلم که به خاطر تغییر باورهاست ایجاد میکنم به اندازه ای که به ایده های الهامی خودم عمل میکنم حرکت میکنم نتایج هم بهتر وبهتر وبهتر میشه به صورت کاملا تکاملی امیدوارم خودم بتونم در ابتدا این موضوع رو کامل درک کنم و بعد عمل کنم ودست از مقایسه کردن خودم با دیگران و در نتیجه اون عجله وایجاد احساس بد دست بردارم و طبق قانون پیش برم
اما در مورد سبک شخصی شما که منم خیلی با این سبک شما روحم هماهنگه اینکه هزینه های منطقی دارید و هرچیزی رو که دوست دارید ولازم هست میخرید واصلا دنبال شواف کردن نیستید که این عملکرد شما هم از اعتماد به نفس بالای شما میاد واینکه بعد از کار کردن رو عزت نفستون اصلا تو زندگیتون اهل جلب توجه کردن وتایید گرفتن نبودید کاملا رو اصولی که با منطق بهش رسیدید سبک شخصی خودتون رو ساختید واستاد شما الان تو استیتی هستید که خداروشکر به ازادی مالی وزمانی و مکانی رسیدید و هر انچه تو رویاهای خودتون داشتید و ارزوی داشتنش رو داشتید بهش رسیدید حتی بیشتر از رویاها وارزوهاتون رو بهش رسیدید والان دیگه ایویش هاتون رو پر کردید و هیچ حسرتی برای داشتن و تجربه کردن چیزهایی که میخواستید به دل ندارید و میتونید ازش به راحتی گذر کنید استاد ارزوی من هم رسیدن به این استیت و تجربه کردن این لول از زندگی هست پر شدن ظرفم و بی نیاز وغنی شدن هست تنها زمانی که ایویشهام پر بشه میتونم انتخاب کنم که سبک ساده زیستی وسبک بال زندگی کردن به سبک خودت با اعتماد به نفس زندگی کردن رو داشته باشم ونه الان که پر از خواسته و ارزو و رویا هستم وبخوام خودم رو گول بزنم که نه من خودم میخوام زندگی ساده ای داشته باشم باید سیر بشم غنی وبی نیاز بشم تا به مدار بالاتری برم چون تنها راه رسیدن به معنویت رسیدن به مادیات و سیراب شدن و گذر کردن از مادیات هست
استاد و مریم عزیزم من عاااااشقتونم ❤ ❤ ❤ ❤
خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤ ❤ ❤ ❤ سِودا ❤ ❤
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
گام 22 خانه تکانی ذهن
Live فرایند تغییر باورها
سوره بقره
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَهً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ﴿260﴾
و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، لیکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگیر و گوشت آنها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چیز) توانا و داناست. (260)
خدایا شکرت که امروز هم در مدار درک آگاهی های ناب الهی هستم
با یک جمله نمیشه به درک بهتری از تغییر باور ها رسید
یک روندی تکاملی است که باید هر روز و هر لحظه کار کرد تمرین کرد فایلها رو گوش داد و
ببلعیم آگاهی ها را
یعنی برای من شده جزیی از وجودم این سایت و آگاهی های ناب الهی اش
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین شرایط قراردارم
خدایا شکرت که امروزم را سرشار از نعمت و ثروت و فراوانی و رحمت و برکت الهی کرده ای
خدایا شکرت برای نعمت و معجزه سلامتی خودم و تک تک عزیزانم
خدایا شکرت برای تمام زیبایی ها ی امروز که فرصت تجربه کردن و دیدن و شنیدن این همه نعمت وزیبای را دادی
خدایا شکرت که دارم تکاملی باور میکنم که زن بودنم نمیتونه باهیچ عذر و بهانه ای مرا محدود کند
خدایا شکرت که درکم را از قرآن و کلامت آسانتر کرده ای
خدایا شکرت که هر روز صبح با یادآوری نعمت ها و شکرگذاری و قرآن خواندن روزم را میسازی
خدایا شکرت
استاد هرچقدر هم ر
که روی باور فراوانی کار کنم بازم کمه
یعنی من خودم به شخصه که ذهن فقیری دارم
و چون در گذشتگان رفته در وجودم با اینکه همه چی داشتیم ولی سطل سوراخ بود و همیشه داشتیم ولی نداشتیم
و این ذهن بارها فقیر و فقیر مونده
و الان هر چقدر فراوانی را بهش نشان بدهم بازم کمه
و الان باید یه باور قدرتمند داشته باشم
که من فارغ از گذشته و باورهای محدودم
میتوانم با برداشتن قدم های کوچک و پیوسته و تکاملی و تغییر کردن هر ذره در وجودم در هر جنبه ای از زندگی ام به ذهنم الگو بدهم که میشود میشود قانون داره بهم نشون میده که میشود
من خالق زندگی خودم هستم
من با تغییر افکارم با تغییر فرکانس هایم با کم کردن مقاومتهایم با تغییر زاویه دید م
تمام اتفاقات را به نفع خودم رقم بزنم
بخدا که تمام اتفاقات زندگی ام الخیر و فی ما وقع است
برای رسیدن به خواسته ها نیاز به تقلا کردن زیاد نیست باید مقاومت ها را کمتر کنم
و کمتر کردن مقاومت ها با احساس خوب رخ میدهد با کنترل ذهن و تمرکز بر زیبایی ها
باید مهارتهایم را در این اصل و اساس جهان
بیشتر و بهتر کنم
خدایا شکرت کمکم کن
استاد با کارکردن مستمر روی خودم خیلی بیشتر با خودم آسانگیر تر شده ام
هر نعمت و برکت و حرف خوب و محبت از دستان خدا و و .. هر چیزی که وارد زندگی ام میشود و به من احساس بهتری میدهد را میپذیرم
میگم من لایقم و کریدیت تمام این اتفاقات خوبم را فقط بخدا میدهم
یعنی یه کوچولو بهبود داشته باشم تسلیم میشم و میگم خداجونم خودت بودی متشکرم
استاد امروز چندین خبر خوب شنیدم و فقط اون لحظه میگفتم خدایا شکرت جهان داره به افکار من پاسخ میدهد
سعی میکنم آگاهانه توجهم را بر زیبایی ها و نعمتها متمرکز کنم
و خداوند را هر روز صبح خدای سورپرایز های بزرگم میدانم و بلطف خداوند وصل هستم بهش
و در طول روز با احساس بهتر و ماندگارتری بندگی ام را بجا میاورم و قدمهای تکاملی را بهتر رعایت میکنم بدون عجله داشتم نسبت به قبلم
استاد بلطف خداوند هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم ارامترم صبورترم بهار درک میکنم که باید بدون عجله با احساس خوب و لذت بردن از مسیر خودم را تجربه کنم هر با. خودم را بهتر بهبود بدهم
گاهی اوقات میگم به کجا چنین شتابان از همین لحظه لذت ببر
بیشتر اوقات برای هر کاری کت دارم انحام میدهم یه لحظه میمونم میگم آیا داری لذت میبری تو این لحظه ای که هستی یا نه حس عجله و شتابزدگی داری
چه احساسی پشت این لحظه ای که هستی وجود داره
خدایا شکرت که هر بارمرا واضح تر و آشکارتر و آگاه تر م میکنی
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
استاد منم بارها از افراد شنیدم و همین الآنم هست که میگن ما بریم سمت هر چیزی پودر میشه
استاد من تازه دارم یاد میگیرم که با پول دوست باشم
اوایل که هر چقدر پول بدست میاوردم یا ترس داشتم دیگه تموم میشه و نیست
یا سریع خودمو لایقش نمیدونستم و خرجش میکردم
الان بلطف خداوند. آموزش های شما دارم کم کم با پول دوست میشم و وقتی پولی میاد به دستم سعی میکنم مقداری همیشه تو کیفم داشته باشم
ولی همچنان دارم متوجه میشم که ذهنم فقیره
با ترس و لرز پول خرج میکنم
تا به ثروت نرسم نمیتونم ازش بگذرم
باید بیشتر خودم را لایق نعمت و ثروت بدونم
باید باور به فراوانی ام بیشتر و قدرتمندتر کنم
باید به ثروت برسم که راحت ازش بگذرم و به ساده تر زندگی کردن برسم
تا وقتی ثروتمندنشوم نمیتوانم به کسی کمک کنم
یه کور نمیشه عصا کش یه کور دیگه باشه
من باید مولد ثروت باشم
تجربش کنم و ازش بگذرم
هر چقدر بیشتر ثروتمندتر باشی نزد خدا محبوبتری
خداوند منشأ و منبع تمام نعمتهاست
هر آنچه الان دارم از فضل بخشندگی و رزاق و وهاب و غنی بودن خداست.
خداوند صاحب کل ذرات کیهان است . بیشتر از خودم دوست دارد که من ثروتمند شوم
خدایا شکرت هر چقدر ثروتمندتر باشم سبک بالتر و سبک بار تر میشوم
خدا یا شکرررررررررت برای وجود پاک ومقدست در تمام لحظات زندگی ام
خدایا شکرت که مرا ارزشمند آفریدی
خدایا شکرت که من پاره ای از وجود پاک خداوند هستم
خدایا شکرت که من ارزشمندم بی قید و شرط
خدایا شکرت که مهارتم در توانایی هایم هر روز بهتر و بهتر میشود.
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
به نام پروردگار جهانیان اوست که فرمانروای کل عالم است
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان عباسمنشی ام
استاد واقعا سپاس گزارم برای این فایل های آگاهی دهنده، برای این انرژی های خوب و عشقی که برای یاد دادن و در مسیر درست بودن دارین. واقعا تحسین تون میکنم که ما رو به فکر کردن وادار میکنی نه تقلید کردن. ما رو به الگو برداری تشویق میکنی نه کپی برداری…چقدر قشنگ و هوشنمدانه بنظرم به سوال های که نظر شما رو در مورد یک موضوعی میپرسن،بحث رو به این میکشونید که خودتون باید برین دنبالش و فکر کنین و بهش برسین حالا موضوع مشروب، نماز یا یکسری سوالاتی که بعضی دوستان می پرسن و این دست سوال ها هم خیلی زیاد پرسیده میشه. که نشون میده اکثرا از بس تقلیدگر بودیم حالا که داریم تغییر میکنیم و ذهن مون رو درست تربیت میکنیم که هر چیزی رو الکی نپذیریم. این سوالات اساسی که باید قبل تر ها بهش میرسیدیم برای خیلی از دوستانن پیش میاد. چون هنوز اصل حرف های شما رو کاملا درک نکردن و یکم تو حاشیه میزنن. و شما قطعا صبورانه این پاسخگویی و لایو ها رو ادامه میدین.واقعا ازتون سپاس گزارم استاد جانم.
امیدوارم اینقدر این آگاهی ها و مدارها رشد کنه که این سوال ها دیگه دیده نشه,پرسیده نشه و هرکسی در درون خودش به پاسخ درست برسه با تحقیق و منابعی چون قران و عقل و ذهن تربیت شده با باورهای درست بصورت ریشه ایی به پاسخ برسیم.
بعضی سوال های حاشیه ایی دیگه داریم مثل راه ها و تکنیک هایی که بقول استاد هرچند وقت یکبار مد میشه. که البت منم بخاطر کنجاوی و ندونستن اصل رفتن دنبالشون و یک چیزهایی یاد گرفتم. که زیر مجوعه پاکسازی و به نظر من تکنیک های آمپولی برای تغییر باورها و کسب موفقیت و حال خوبه…پس اون سوال ها هم بیخیال…
خدایا کمکمون کن تا از استاد سوال های خوب اصل درآر بپرسیم. یا اینکه اصلا چیزی نپرسیم تا فرصت بدیم دوستانی که ذهن پرسشگرشون سریع سوال های خوب میپرسن بپرسن و قطعا اون سوال ها به ما کمک میکنه.
مثل سوالی که از استاد پرسیده شد: استاد در مورد زمانی که وضعیت مالی و خوبی نداشتید درموردش صحبت کنید.
استاد در پاسخ خاطرات پول ساختن شون رو از سن کم گفتن و اشاره کردن به اینکه خوب پول میساختن و درآمدشون در سن های ۱۸ سالگی از هم سن و سالان و حتی نزدیکان شون بیشتر بود. بله موضوع فقط پول ساختن نیست و پول داشتن نیست. موضوع اساسی تری رو استاد پیدا کردن که اونم باورهای مربوط به پول و ثروت بوده.
(استاد میدونید یاد سطل ها افتادم شما دهانه سطل بزرگی داشتین یا شاید عمق سطل تون هم خوب بوده اما کلی سوراخ داشته که اصلا این آب که استعاره از ثروت بود تو سطل شما جمع نمیشده و نمیدونستید چی میشده)
باورهای بدی که در مورد ثروت منم دارم، که خودمو توجیه میکردم که من قانع هستم که مدیریت خرج میکنم و …
که حتی وقتی سرکار میرفتم و درآمد داشتم نمیدونستم راحت برای خودم روسری و شال بخرم یا حتی به قول استاد یک ساندویچ یا خوراکی هایی که دوست داشتم رو نمیتونستم برای خودم بخرم. باور لیاقتم که مشکل دارد اونم حتما ریشه در اون موضوع داره.پاشنه های آشیل من اینجاها با توجیه های خوشگل مخفی شدن.
استاد از اون مبلغ پول تون که گفتین یادمه من وقتی ابتدایی بودم با کلی پول خوردهایی که جمع کرده بودم اون زمان یک پلاستیک پر سکه تو کمدم جمع کرده بودم (که مامانم یک روز وقتی دید گفت این همه پول از کجا و با هم شمردیم و فکر کنم از حقوق اون زمان پدرم بیشتر بود یا اندازه همون پول جمع کرده بودم.یادم نیست. که فکر کنم کتک هم خوردم که راستش رو بگم و فکر کنم اشکم دراومد تا به مامانم بگم اینا پول هایی هست که شاید تو کمتر از یکسال از پول هایی که بابا به من میداد برای مدرسه چیزی بخرم جمع شده بود. که آخرش هم مامانم ازم گرفت برد برای من حساب باز کنه.که پس انداز کنه، دیگه یادم نمیاد اون پول ها چی شد. فقط میدونم یک کیسه سکه رفت دادبه نانوایی تا به جاش اسکناس بگیره. آخه اون زمان نانوایی ها خیلی سکه لازم شون میشد. من سکه هامو خیلی دوست داشتم دیگه هیچ وقت اندازه اون زمان سکه های زیاد نداشتم. خیلی باحال بود سکه ۵ تومانی،۱۰ تومانی و لارج سکه ها و خوشگل هاش ۲۵ تومنی بود یادش بخیر)که به حساب خودم برم موقع روز مادر یا پدر یا تولدها از جیب خودم خرج کنم نه اینکه منت بابا رو بکشم،کلی توضیح بخوام بدم به مامانم که پول به من بدن برای فلان کار. کلا از همون زمان خیلی هدیه دادن رو دوست داشتم خلاصه که این جریان انگار از بچگی با من بوده تا وقتی سرکار رفتم و اصلا زورم میومد برای خودم چیزی بخرم دلم نمیومد، اما برای هدیه خریدن یا دادن به همسرم کلی دست و دلباز بودم و راحت خرج میکردم. الان میفهمم که این رفتار من ناشی از باور لیاقت،باور کمبود، باور معنوی نبودن پول،… من فعلا اینا رو بیشتر درخودم بلد میبینم.
خدایا شکرت که متوجه میشم که ریشه باورهام در کجاست.
خدایا شکرت که رفتارهامو میتونم آنالیز کنم و یکم درک کنم ردپای این قوانین رو در زندگی و ذهنم.
خدایا شکرت بخاطر این ذهن منطقی و شهودی که به من دادی.
الان اینا رو متوجه میشم و میخوام برای تغییرشون اقدام کنم. خدایا کمکم کن تا بتونم روان شناسی ثروت ۱ رو بخرم. الان ۵۰ هزار تومان کمتر تو حسابم دارم و کار هم ندارم.اما میدونم خدایا تو کمکم میکنی نمیدوم چطوری اما تویی که راهش رو بلدی و اونو در مسیر من قرار میدی و منو هدایت میکنی و منو در بهترین زمان و بهترین مکان ممکن به خواسته هام میرسونی. که یکی از خواسته هام داشتن روان شناسی ثروت ۱ هست تا بتونم روی باورهام با کمک و تمرین های استاد بصورت تمرکزی وهدفمند کار کنم. من دوره عزت نفس هم میخوام داشته باشم. من دوره راهنمای دستیابی به رویاها رو هم میخوام. خدایا کمکم کن نمیدونم اینا برام الان مناسب هست و آمادگی و تعهد لازم رو برای درک شون و عمل بهشون دارم یا نه…اما میدونم که تو خودت منو به بهترین مسیرها هدایت میکنی و نگران نیستم که مبلغش قراره بیشتر بشه یا اینکه من خیلی عقبم…من نسبت به دیروز خودم رشد داشتم پس در حرکتم برای پیشرفت و رشد.
مادامی که در حرکت هستم حتی یواش عقب ماندن معنایی نداره. مادامی که در تلاش هستم تا نسبت به روز قبلم بهتر بشم عقب بودن معنایی نداره. اصلا عقب از چی عقب از کی. ما یا هر لحظه داریم یا پیشرفت میکنیم یا پسرفت. یا در حال صعودیم یا نزول. یا حرکت رو به بالا داریم یا پایین. دیگه اصلا عقب ماندن یعنی چی. من در رقابت با کسی نیستم زندگی یک مسیره که من اومدم تجربه کنم و لذت ببرم. حالا هرکسی هرجای این مسیر هست به من ربطی نداره من برای رقابت به این دنیا نیومدم. من حتی با خودمم نمیخوام رقابت کنم. من میخوام با خودم در صلح و صفا فقط به سمت صعود به منتهی الیه(زیگورات) پیش برم همین والسلام….
سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام. از خوندن کامنت زیبای شما نهایت لذت رو بردم. من متوجه باورهای محدود کننده ی خودم شدم، منم مثل شما دقیقا کادوهای گرون قیمت برای همسرم، مادرم وبقیه می خریدم ولی اون حس عالی را در مورد خودم کمتر داشتم که البته از وقتی یوگا کار کردم خیلی بهتر شدم ولی هنوز اون باورها رو کم رنگ تر دارم. خیلی باید روی احساس لیاقتم کار کنم. خدا رو هزاران مرتبه شکر که هر روز بسته عزت نفس رو گوش می کنم. ان شااله این دوره ی ارزشمند روزی شما هم بشه. 😍😘
سلام به شما دوست عباسمنشی ام
سلام آزاده زمانی جوهرستانی عزیز
ممنونم که برام کامنت نوشتی و از باورهای محدود کننده ایی که کشف کردی گفتی و برای من یادآوری کردی.
چقدر جالب منم عاشق کلاس یوگا هستم.اتفاقا از هفته ی جدید قراره دوباره بعد مدت زیادی برم. البته من قبلا بادی بالانس کار میکردم ترکیبی از یوگا و تای چی و پیلاتس بود. حالا در مکان جدیدی که هستیم مدتی بود تصمیم گرفته بودم ورزش کنم و دنبال یوگا بودم. که دیگه پیدا کردم و قراره برم به امید خدا.
واقعا تحسین ات میکنم که دوره عزت نفس رو داری کار میکنی پایه های قوی از خود برای ساختن موفقیت هات ایجاد میکنی.
ممنون از این پیشنهادت دوست خوبم و دعای قشنگت.چقدر روزی خوبی میشه داشتن دوره عزت نفس. یکی از اون دوه هایی که دوست دارم داشته باشم. دوره روان شناسی ثروت 1 و راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو هم خیلی میخوام داشته باشم. ولی در وجودم میگم بازهمم باید اعتماد بنفس و عزت نفس خودمو قوی کنم که وقتی میرم تو مدارهای بالاتر مثل حال و روز الانم متوقف نشم.
برام مثل یک نشونه بود که برای خرید این دوره ها خیلی و داشتن شون خیلی نزدیک هستم و شاید هم جسارت به خرج دادم طلاهامو فروختم و به زودی و زود خریدم چون به شدت مشتاق داشتن شون هستم.
برات بهترین پیشرفت ها و تحول های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخوام.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
به نام خدا
سلام فهیمه جان
چقدر عالی نوشتی
وقتی میخونیم یاد بچه گی های خودم میفتم
عاشق پول جمع کردن و بستنی بودم
پول تو جیبی مدرسه را جمع میکردم و کلی پول میشد
میرفتم تابستانها هر روز بستنی میخریدم
هنوز اون آن روزها یادم هست
پولهای 5تومنی
خدایا 25 تومنی ها انگار خیلی با ارزش بودن و کلی ذوق داشتنش را داشتیم
ولی از یه جایی دیگران عزیز تر شدند و احساس عدم لیاقت باعث شد تا نتونم پبشرفت عالی کنم
میخوام به خودم بیشتر برسم
و درآمدم را برای خودم نیز نگهدارم
خدایا کمک کن بتونم
بابت آگاهی که در متن و باور محدود که نوشتی ازت ممنونم
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام زیبا جان
چقدر اسم زیبایی داره.
چقدر سپاسگزارم از اینکه برام کامنت نوشتین و منو به خودم یادآوری کردین. من در حالی کامنت شمارو دیدم که از یک سفر دو سه روزه دانشجویی از شهر خودم(مشهد) داشتم برمیگشتیم تهران و توی قطار دیدم و چقدر ذوق زده شدم. چون واقعا از شر ورودی های نامناسب و بچه های کوپه که بچه های خیلی گلی بودن اما حرف هاشون اصلا با منی که دارم اگاهانه زندگی میکنم جور در نمیومد و اومده بودم توی سایت تا توی فضای دیگه ایی خودمو مشغول کنم و ورودی مناسب به خودم بدم خلاصه که خواستم بگم کامنت شما در چنین شرایطی به من رسید که اینم هدایت خدا بود که شما اون موقع روی همچین فایل و کامنت قدیمی من پیام بدین. و هدایت خدا بود اون موقع منتشر بشه و منم اون موقع ببینیم. اینا رو میگم تا یک کوچولو به یاد بیارم که خدا با چه دقتی دنیا و همه ی ما رو داره هدایت میکنه. و این خداست که در کل سفر داشت کارای منو مدیریت میکرد و من فقط وظیفه ام این بود خودمو مدیریت کنم و به خدا اعتماد کنم و به اندازه ی اعتمادم دریافت کردم.
واقعا مرور خاطرات بچگی گاهی ریشه خیلی از باورهای ریشه دار رو بهمون نشان میده و من تا حالا اینجوری بیشتر پِی به افکار غالب خودم بردم و تونستم پیداشون کنم.مرور خاطرات برای من فقط این نیست که بگم یادش بخیر…برای من این شده که ببینم چطوری عمل میکردم با چه دیدگاهی رفتار میکردم و خودمو با عینک قوانینی که یک کوچولو درک کردم بسنجم و به خودشناسی عمیق تری برسم.
زیبای عزیز سپاسگزارم و برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.
خدایا شکرت برای فرصت نوشتن.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به استاد جانم، خانم شایسته بینظیر و دوستان عزیزم.
خواستم شادیِ امروزمو باهاتون تقسیم کنم :) و درضمن این کامنت هم بمونه که بعدا باز ذهنم خواست بیشتر از کوپِنِش صحبت کنه، بزنم تو دهنش :))
اوایل هفته پیش برای یه بار 500 تنی و دو تا بار 160 تنی عراقی به یه مشتری هندی و سریلانکایی قیمت داده بودم. برای قیمت، سه روز اعتبار گذاشته بودم که تو اون سه روز میتونستن معامله رو کانفرم کنند. اما قبل ازینکه ولیدیتی قیمت تموم شه جاده های عراق بسته شد بود و امکان ارسال بار از عراق نبود. توی همون زمان هم هر دو مشتری برگشتند و تایید دادند برای صدور پروفرما :)
به یکی از آقایون از دوستان که بار عراقی ازش میخرم زنگ زدم و جریان رو گفتم. گفت اصصصلا زیر بار تعهد نریا! اوضاع خیلی خطریه! قیمت نفت داره هر روز میره بالا! تا جاده ها باز شه قیمت ترکیده! اگه با قیمتِ الان بفروشی اون موقع تحویل بدی بیچاره ای و فلان و بیصار…
ولی قلبم آروم بود. به ندای قلبم گوش دادم و بدون توجه به حرف این دوستمون و سایر دوستان، پیش فاکتور زدم ولی ولیدیتی برای پرداختِ پیش پرداخت رو برخلاف همیشه که سه روز میذارم، این بار تا پایان ساعت کاریِ یک روز بعد از تاریخ صدور پیش فاکتور گذاشتم. میدونستم برای هر دو تا مشتری خیلی سخته که یک روزه و دقیقا روز قبل از تعطیلیشون پیش پرداخت رو واریز کنند. ولی عمدا اینکارو کردم و اینو بعنوان نشونه بین خودم و خدا گذاشتم که اگه پیش پرداخت رو زدند یعنی من باید این معامله ها رو انجام بدم و اگر نزدند عملا پیش فاکتورها فاقد اعتبار میشه.
یکیشون همون روز پیش پرداخت زد و حتی به فرداش نرسید و اون یکی هم صبح روز بعد از صدور پیش فاکتور ، پیش پرداخت رو زد.
خب فهمیدم که باید این بارها رو تحویل بدم و خداوند خودش قیمت خرید رو درست میکنه و نیازی نیست نگران باشم. شاد و خوشحال به زندگیم ادامه دادم :))
امروز صبح زنگ زدم به همون همکارم گفتم چه خبر از جاده های سلیمانیه؟ گفت حل شده و از 3-4 روز دیگه ارسال بارها شروع میشه. گفتم خب فروش داری الان ازت بخرم؟ گفت بذار قیمت نفت رو چک کنم. گفتم ببین اون بارهایی که اون سری باهات صحبت کردم گفتی نفروش، گفت خب؟ گفتم فروختم پیش پرداخت هم از مشتریها گرفتم باید تحویل بدم :)) برگاش ریخت :)) گفت آخه چطور تو انقدر دل و جرات داری، و زمان خواست بره قیمت رو چککنه .
بعدش زنگ زد گفت جریان چیه که انقدر خرشانسی؟! :)) گفتم چطور؟ گفت میدونستی قیمت نفت قراره بیاد پایین که روی قیمت قبلی فروختی؟
گفتم والا من همین الانشم خبر نداشتم قیمت نفت اومده پایین که تو گفتی :))
یعنی من رو قیمت قبلی بدون ذره ای تحلیل اقتصادی فروخته بودم و بر خلاف پیش بینی دیگران که فکر میکردند قیمت نفت بالا بره و با بسته شدن جاده های سلیمانه قیمت محصولمون افزایشی باشه، قیمت کاهشی شده بود :)
اسکاول شین یه جایی میگفت یه کشیشی رو میشناخته که قبلا نوزادها رو غسل تعمید میداده و روشون اسم میذاشته، اما میگه الان رویدادها رو غسل تعمید میدم و روی همه فقط یک اسم میذارم «موفقیت» :)
این همون «الخیر فی ما وقع»ِ خودمونه که استاد میگه :)
از وقتی با استاد آشنا شدم بارها لقب «خوش شانس» یا همون به قول دوستمون «خرشانس» بهم داده شده :)
یادمه یکی دو سال پیش میخواستم یه خرید ملکی تو ایران داشته باشم، به صراف گفتم از حساب درهمی که پیشش داشتم به تومن با نرخ روز تبدیل کنه و به حساب ایرانم بزنه.
گفت «الان اصلا وقت مناسبی نیست، درهم هر روز داره میره بالا. از صاحب ملک یه هفته وقت بگیر و یه هفته دیگه پول رو براش بزن سود درهم برات خیلی میشه تو این یکهفته» گفتم مهم نیست، این مِلکه خیلی به دلم نشسته، بزن میخوام بگیرمش…
چند روز بعدش زنگ زد گفت بابا بخدا خیلی خرشانسی تو، درهم اومده پایین :))
استاد میگن وقتی باورهات درست نباشه حتی اگه پول در بیاری هم نمیتونی استفاده درست ازش بکنی و یه جوری از بین میره و قشنگیِ قانون اینه که دو طرفه کار میکنه یعنی وقتی باورها بهتر میشن، از شرایطی که انتظار نمیره هم نعمت نصیبت میشه :) وقتی توکل میکنی و انتظار مثبت از شرایط داری خدا خودش بقیه کارها رو انجام میده :)
به همین سادگی ، به همین خوشمزگی :))
شهرزاد عزیز سلام
بابت همه کامنت های پر از انرژی و هیجانت ازت ممنونم. هم کلامت نافذ و تاثیر گذاره، هم انصافا موفقیت هات تحسین برانگیزن. دمت گرم دختر.
این باور الخیر فی ماوقع واقعااا گیم چنجره، و منم هر بار که تونستم قلبا به این باور برسم معجزه دیدم ازش. یکیش همین حدود یه ماه پیش بود. ما یه زمینی داشتیم ایران که میخواستیم بفروشیم، مدت ها به ایجنتمون گفته بودیم، ولی نمیفهمیدم داستان چی بود که فروشش انجام نمیشد، تا موقعی که من از نظر ذهنی کلاااا موضوعو رها کردم و گفتم خدایا هر موقع بهترین زمانشه خودت بفروشش، خودتم در بهترین زمان ممکن به دلار تبدیلش کن و خیلی هم راحت وارد حسابمون کن.
تا اینکه حدود اوایل سپتامبر ( حدود دو ماه پیش) بود که ایجنتمون گفت مشتری داره برا زمین، ما اصلا متوجه پروسه فروشش نشدیم، صفر تا صد کارو خودش برامون انجام داد. انتقال دلار به حسابمون بقدری راحت و سریع انجام شد، که دوستای دیگمون که تجربه انتقال داشتن، میگفتن مگه میشه اینقدر راحت. و البته در بهترین زمان درست قبل از افزایش قیمت دلار.
مثال دیگه ای که دارم مسافرت اخیرمون به شمال کبک بود. ما مسافرتمونو برای نیمه سپتامبر برنامه ریزی کرده بودیم، و تو این تاریخ، اونجایی که قصد داشتیم بریم هوا به شدت سرد میشد معمولا و احتمال برف هم بود حتی. ولی علت اصلی ای که این تاریخو انتخاب کردیم این بود که من میخواستم دفاعمو انجام بدم و بعد با خیال راحت بریم سفر. خلاصه همه میگفتن اونموقع که سرده و اذیت میشین، به خصوص همکارای کبکیم. ولییییی خدا مثل همیشه یه طوری سورپرایزم کرد که خودم تا چن روز از شدت ذوق، گیج بودم. اون 10 روزی که ما سفر بودیم هوا رسید به 25 درجه و ما به جای کاپشن زمستونی با تاپ و شلوارک تو گسپه و پقس قدم میزدیم، هوا به حدی سمت مونترال گرم شده بود که ملت شاکی شده بودن. ولییی ما در بهترین زمان تو بهترین جای ممکن بودیم و البته چون فصل مدارس هم بود، هم همه جا خلوت بود و هم همه چیز در دسترس تر.
استاد بارها گفتن وقتی تو فرکانست با محیطی که توش هستی متفاوته، لاجرم دنیا از اونجا دورت میکنه، یا بارها گفتن که اگه قصد داشته باشی بری جایی ولی از نظر فرکانسی با اونجا ( یا با اون جمع) فاصله زیادی داشته باشی، جهان اجازه اینکارو نمیده. و اینو بارها و بارها تجربش کردم همین اواخر، که توی یه جمعی که حالشون خوب نبود و ما دعوت شده بودیم، یه داستانی پیش اومد که نریم و بعدا که از زبون دوستام فهمیدم که چه اتفاقی تو اون مهمونی افتاده، قانون و دقیق بودن جهان برای اپلای کردن قانون رو برای خودم مرور کردم.
چقدر این جملت درسته و چقدر به قلبم نشست و چقدر منو یاد اتفاقاتی انداخت تو زندگیم که تایید کننده این حرفت هست.
(قشنگیِ قانون اینه که دو طرفه کار میکنه یعنی وقتی باورها بهتر میشن، از شرایطی که انتظار نمیره هم نعمت نصیبت میشه :) وقتی توکل میکنی و انتظار مثبت از شرایط داری خدا خودش بقیه کارها رو انجام میده :))
ولی اگه بخوام از اون اتفاقات هم بگم دیگه خیلییییی طولانی میشه. فکر کنم خیلی از شرق و غرب گفتم، ولی دوست داشتم با نوشتن و یادآوری این نعمت ها به احساس خوب برسم و البته با آوردن این مثال ها یادم بمونه که قانون همیشه درست و دقیق داره کار میکنه.
شهرزاد عزیز، بهت افتخار میکنم، و یه بار دیگه میگم، هر بار عکس پروفایلتو میبینم، ناخودآگاه صاف تر میشینم، اینقدر که فرکانس اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی و قدرت توی عکست موج میزنه.
تنت سالم، دلت شاد و خونت آباد دختر زیبا رو و زیبا سیرت.
به نام خداوند بخشنده مهربان…
سلام شهرزاد قشنگم…
خداوند رو سپاسگزارم که دوستان بینظیری مثل شما دارم، این سایت و این دوستان و این آگاهی ها همه در کنار هم ناب و ارزشمندن و کلی فرکانس عالی ارسال میکنن….
چقدر خوبه که اینقدر عالی رو نیرو هدایت حساب میکنید و متعاقبا نتایج عالی هم وارد زندگیتون میشه….
بهت تبریک میگم عزیزم….
بارها و بارها تحسینت میکنم…
بارها بهت افتخار میکنم….
به تک تک بچه های عباس منشی….
همتون عشقید بخدا….
عاشقتم….
معجزات انتظارتو میکشن دوست نازنینم….
سلام شهرزاد عزیزم
واقعا ممنونم ازت و تشکر میکنم از این مثالهایی که در زندگیت اتفاق افتاده و با عشق کامنت میکنید.
با این کارتون نمیدونید چقدر برامون باور پذیر میشه قانون.
راستشو بخواین من تقریبا دو ماه هست که شروع کردم به کامنتهای بچهها رو خوندن. خیلی از بچه ها مینوشتن که به طور معجزه آسا مشکلم حل شد ولی توضیح نمیدادن.و برام همیشه سوال پیش میومد که آخه چجوری؟چرا توضیح نمیدن؟
شما انقدر زیبا توضیح میدین که واقعا آدم لذت میبره از این اتفاقهای زیبایی که تو زندگیتون میفته به واسطهی عمل به قانون خداوند.
انشاءالله همیشه خنده رو لبهاتون باشه و همیشه سلامت سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام ربی که همیشه هدایتگر ماست
سلام شهرزاد جان
خداوند را سپاسگزارم که در این مسیر توحیدی همراه دوستان هستم
بسیار بسیار تحسین میکنم شما را
تحسین میکنم شجاعتت را
تحسین میکنم در دل ترسها رفتنت را
تحسین میکنم توکلت را
تحسین میکنم اعتمادت به خداوند را
تحسین میکنم زیباییت را
تحسین میکنم که خیلی زیبا موفقیت هات را با ما به اشتراک میزاری
تحسین میکنم که فقط روی خدا حساب میکنی
سپاسگزارم از شما که باعث شدی ایمان من هم قویتر بشه
سپاسگزارم از شما که حالم را خوب میکنی با کامنت هات
این جمله شما را که وقتی توکل میکنی و انتظار مثبت از شرایط داری خدا خودش بقیه کارها رو انجام میده
نوشتم ومیزنم جلوی مانیتورم که همیشه ببینم و ترسهام کم بشه
آرزوی روزهای پر از موفقیت برات دارم
وَمَا لَنَاۤ أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى ٱللَّهِ وَقَدۡ هَدَانَا سُبُلَنَا
و چرا ما بر خدا توکل نمیکنیم و به او دل خوش نمکینیم در حالیکه او راه را به ما نشان داده است؟
در پناه خدا شاد و سلامت باشی
به نام خدای هدایتگرم
سلام شهرزاد عزیز
امروز هدایت شدم به کامنت شما چقدر زیبا وبا زبان ساده نوشته بودی
چه شجاعت و جسارتی
واقعا تحسینت میکنم یکی از خواسته هام اینه که مثل شما بتونم توکلم را در عمل نشان بدهم البته نسبت به قبل خیلی رشد کرده ام ولی هنوز خیلی جای کار دارد
هر بار کامنت های شما را میخوانم تحسینت میکنم خداراشکر میکنم که چنین دختر شجاع وبا ایمانی را الگوی بچه های سایت قرار داده است
خدارا شکر که به این سایت الهی هدایت شدم که هر بار کامنت دوستان را میخوانم بیشتر وبیشتر ایمانم قویتر میشود
آفرین عزیزم امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشید وهمیشه خوش بدرخشید
به نام الله یکتا
ممنونم بابت مثالهایی که از خودت برامون زدی تا قانون رو بهتر درک کنیم و قدرت رو به الله بدیم و نه به عوامل بیرونی،چقدر زندگی زیباست و چقدر زندگی لذت بخشه وقتی در مسیر درست حرکت کنیم ،نه ترسی هست و نه اندوهی
به خدا پناه میبرم و ممنونم از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و سپاسگذار شما هستم بابت این وقتی که گذاشتی و نوشی
خدایا شکرت
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم برای دریافت این آگاهی های ارزشمند
استاد ازتون سپاسگزارم که صادقانه اون نکاتی رو که تو محصولات بهش اشاره میکنید تو فایلهای رایگان هم ازشون صحبت میکنید
نکته اول
ذهن فقیر باور کمبود داره
باور کمبود یعنی من از نعمتهایی که دارم استفاده نمیکنم چون میترسم تموم بشن
ذهن فقیر به خاطر باور کمبود و عدم فراوانی به خاطر ترس از آینده پولش و خرج نمیکنه
و انقدر پولش و خرج نمیکنه که اون پول میگنده و از بین میره
ذهن فقیر میترسه که اگه این دارایی که الان داره تموم بشه دیگه نیست دیگه نمیتونه بخره یا دیگه نمیتونه این پول و بسازه
در صورتی که باید این باور وجود داشته باشه که همینطور که این نعمت وارد زندگی من شده نعمتهای دیگه هم به همین صورت وارد زندگی من میشه
اگه من برای خودم ارزش قائل نباشم جهان هم برای من ارزش قائل نمیشه پس
من باید از نعمت هایی که الان دارم به شکل درست استفاده کنم تا لایق دریافت نعمتهای بیشتر بشم
هرچقدر من بیشتر از دارایی هام استفاده کنم خداوند هم دارایی بیشتری به من میدهد
ویژگی ثروت جاری بودن اون هست
ثروت باید مثل آب جاری باشه وگرنه میگنده مثل آب که اگه یه جا راکد بمونه لجن میشه
در واقع ذهن فقیر انقدر آب رو تو ظرفش نگه میداره و استفاده نمیکنه که اون آب تبدیل به لجن میشه و دیگه قابل استفاده نیست
اینکه ثروت باید جاری باشه فقط به معنی خرج کردن نیست به معنی اینه که میتونی جوری از ثروتت استفاده کنی که اونو گسترش بدی
میتونی ثروتت رو تو کسب و کارت جوری سرمایه گزاری کنی که ثروت بیشتری به همراه داشته باشه برات
نکته دوم
تفاوت ذهن فقیر و ثروتمند اینه که
ذهن ثروتمند چیزی و میخره که بهش نیاز داره و ازش استفاده میکنه
ذهن فقیر چون پول تو دستش هست هر چیزی و میخره حتی اگه بهش نیاز نداشته باشه چون میگه اگه الان نخرم دیگه نمیتونم بخرم
یا ذهن فقیر به خاطر حرف مردم یه به خاطر جلب توجه خیلی چیزا رو میخره در صورتی که بهشون نیاز نداره اصلا و ازشون استفاده نمیکنه
در واقع خیلی از افراد راه پول ساختن و بلدن ولی نمیتونن پولشون رو به شکل صحیح استفاده کنن
یعنی ظرف این افراد سوراخ هست
هرچی پول میسازن تو ظرفشون نمیمونه و از بین میره
ذهن ثروتمند هرچی که ثروت بیشتری رو تجربه میکنه ساده تر زندگی میکنه چون دیگه اشباع شده پس اون چیزی و میخره که بهش احساس راحتی میده
اون چیزی رو میخره که باعث آرامشش هست
و زمانی انسان میتونه سبک بار باشه زمانی میتونه از ثروت بگذره که بهش برسه که لمسش کنه و تجربه اش کنه به شکل واقعی نه به شکل عدد تو حساب بانکی
استاد خیلی ازتون سپاسگزارم برای این آگاهی های ارزشمند
دقیقا قبل از این فایل من و همسرم برای کسب و کارمون میخواستیم یه هزینه ای انجام بدیم
مثل همون هزینه ای که شما گفتین دستگاه میخریدین و قیمتش میومد پایین و پولتون این طوری هدر میرفت
یعنی دقیقا برای ما هم بیهوده هزینه کردن بود
هزینه ای بود که به دنبالش ثروت بیشتر نداشت
و اومدیم از خودمون سوال کردیم چرا میخوایم این هزینه رو انجام بدیم ؟
چون این هزینه ما مربوط میشه به مشتریان قدیمی
یعنی ما برای اینکه مشتریا قدیمی رو نگه داریم میخواستیم این هزینه رو انجام بدیم
و دیدیم این میشه باور کمبود
اصلا مشتریای قدیمی دیگه نیان چه اشکالی داره ؟ چرا ما میخوایم اونارو نگه داریم؟
کلی مشتری جدید هستن
به اندازه تمام مردم دنیا برای ما مشتری هست
من خودم اوایل فقط به شهر خودم فکر میکردم بعد دیدم که از وقتی دارم رو باورهام کار میکنم مشتری از بقیه جاهای ایران هم میاد بیشتر که کار کردم چند تا مشتری از یه کشور دیگه اومدن مشتریای خارجی
پس این باور شکل گرفت که به اندازه تمام مردم دنیا برای ما مشتری هست
و به قول شما این پاشنه های آشیل همیشه هستن و از بین نمیرن فقط بعضی وقتا کم رنگ میشن که اگه حواسمون نباشه و کارنکنیم کنترلشون سخت میشه
استاد ازت سپاسگزارم
خدایا شکرت که بهم فرصت نوشتن دادی
خدایا همواره به راه راست هدایتم کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای
سلام به دوست عباسمنشی ام
سلام مونا ترحمی عزیز
چقدر کامنت ساده و روان و زیبایی نوشتی.چقدر دوست داشتم این نگاهتو و چقدر تو و همسرت رو که با هم در حال پیشرفت و در مسیر رسیدن به مدارهای بالا و بالاتر هستین تحسین میکنم. تحسین ات میکنم بخاطر این درک هایی که از حرف ها و رفتارهای استاد داری.
واقعا ممنونم که هستی.
من هنوز اسمت تو یادم مونده بود و احساس کردم که چقدر بزرگتر از قبل شدی و چقدر مدارت بالاتر رفته و چقدر بهت افتخار میکنمم مونا جان.
چقدر این جمله کامنتت رو دوست داشتم:
“در واقع ذهن فقیر انقدر آب رو تو ظرفش نگه میداره و استفاده نمیکنه که اون آب تبدیل به لجن میشه و دیگه قابل استفاده نیست
اینکه ثروت باید جاری باشه فقط به معنی خرج کردن نیست به معنی اینه که میتونی جوری از ثروتت استفاده کنی که اونو گسترش بدی
میتونی ثروتت رو تو کسب و کارت جوری سرمایه گزاری کنی که ثروت بیشتری به همراه داشته باشه برات
یک حسی گفت برم پروفایلت رو چک کنم آخه اون موقع که شما برای من دیدگاه گذاشتی برای “داستان هدایت من” قبلا یادمه اون موقع داستان هدایتت رو ننوشته بودی.
————-
رفتم خوندم وای چقدر عالی و چقدر خوب که با تکامل در کنار هم دارین پیش میرین. اینقدر خوشحال شدم و اینقدر ذوق زده شدم که انگار یک دوست قدیمی رو دیدم که از پیشرفت هاش برام تعریف کرده. یعنی نمیدونی چقدر خوشحال شدم مونا جان.میبوسمت با عشق. یعنی اگر یکم دیگه احساساتی بودم با اون شعری که درباره خدا بود اشکمم در میومد
خدا همینجاست
تو قلب خونه
تو عطر پاک گلهای پونه
خدا همینجاست
تو عطر بارون
تو چشم خیس من و خیابون
خدا همینجاست
بین من و تو
ساده ی ساده
عین من و تو
خدا همینجاست
تو لحظه هامون
بین نماز احساس و بارون
خدا همینجاست
تو بی کسی هام
وقتی که از عشق معجزه میخوام
خدا همینجاست
واسه همیشه
چشمات و باز کن معجزه میشه
واقعا بهت تبریک میگم دوستم. با همین فرمون پیش برو. زخمی بشو اما خسته نشو… حق نداری کم بیاری چون تو دوست قدرتمند و باارزش منی که تقریبا در شروعم درسایت با تو آشنا شدم و بهم من در این مسیر دست تکون دادی. منم در این مسیر زیبا و لذت بخشی که به سمت خدا و عشق و خوشبختی و موفیقت و ثروت و …هر چه خوبییه و زیبایی و نعمت هست پیش میریم برات خیلی با عشق و کلی انرژی خوب دست تکون میدم و تشویقت میکنم که همین راو ادامه بده.
واقعا دیگه اشک شوق تو چشام جمع شد و احساسم برانگیخته شد از این گفتن مسیر زیبایی ها و نعمت ها که هر دو در اون هستیم. خدا جون شکرت بخاطر این حس سراسر خوبی این دوستان خوب و این سایت که واقعا بهترین جای دنیاست برام.
خـــــــــــدا جــــــــــــونــــــــــــــم شـــــــــکــرت
مونا جون دوستت دارم.
برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخوام
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
(الان رفتم این آهنگ رو پیدا کردم تا با همین حسم برام تو ذهنم بمونه و بشه ثبت این لحظه و اینم عکس من شد برای این لحظه. یک بغض دوست دشتنی و سرشار از حس خدا و عشق و دیگر هیج. دیدم هنوز کامنتم وقت ویراش داره گفتم بیام برات بنویسم از این حسم. ازت تشکر کنم که هستیو ازت با تمام عشقی که تو قلبم هست برات انرژی بفرستم و از خدا میخوام در بهترین زمان و مکان همو ببینیم. من میخواستم از حس خوبی که از دیدن زندگی در بهشت قسمت ۱۸۷ گرفتم بنویسم اما خوشحالم ادامه کامنت دیروزم رو که لپ تاپم رو بستم نوشتم و منجر شد بهتر باهات ارتباط بگیرم و پروفایلت رو بخونم و قطعا تو ستاره قطبی مینویسم. خدا جونم ممنونــــــــــم.)
با سپاس فراوان از استاد عباس منش و اینقدر واضح ذهن فقیر رو توضیح دادن که با خیلی از ما دقیقا شباهت داره 🙏
مونا جان خیلی سپاس گزارم از نظرت در مورد ذهن فقیر و باور های کمبود که توی ذهن بیشتر ما هست
من خودم یکی از اون افرادی هستم که اعتراف میکنم ذهن فقیر دارم بخاطر کودکی و جامعه و خانواده خیلی الان روی باور های من تاثیر گذاشته اینقدر که فکر میکنم در اقیانوسی از آب شیرین شنا میکنم ولی همزمان هم دارم از تشنگی میمیرم و دنبال آب هستم ، واقعا دنبال باوری هستم که این ذهنیت رو در من بشکنه و آزاد بشم ، دارم روی باور فراوانی کار میکنم و نا امید نمیشم و به فضل و وهابیت خداوند ایمان دارم
ما همگی باید ثروتمند بشویم چاره ای جز این نداریم
با سپاس فراوان
بنام رب
دوست خوبم سلام،
بسیار خوب روان و به زبان ساده نوشته بودید و این نشان از درک درست از موضوع هستش
نکته اینجاست که بعضی از ماها نمی تونیم تمیز بدیم مرز بین خرج کردن رو با منطقی خرج
کردن یعنی طرف مثلا در ماه 1000 تومن درشامد داره عین 1000 تومن رو میره تو هفته اول
خرج می کنه بعد میگه خب دیگه استاد گفتن یا تو کامنت ها بچه ها نوشتن اگر پول داشته
باشی و خرج نکنی گندیده میشه پس بریم خرج کنیم و هر چی دوست دارین بخریم از اون
طرف خدا بزرگه میرسونه اینجا همون مرز هست که میگم باید مراقب باشیم
اینجا بحث مازاد خرج و مخارج زندگی روزمره هست یعنی من هزنه های جاری زنگی رو
انجام میدم و اخر ماه از 1000 تومن 500 تومنش میمونه و با اون 500 تومن نمیرم آن
چیزی رو که خودم احتیاج دارم رو بخرم و استفاده کنم و لذت ببرم از زندگی بنابراین به
قولی این پول یه بلایی سرش میاد برای خودم من بارها این اتفاق افتاده و من متوجه
شدم ذهن فقیری داشتم و دارم روی باورهام مار میکنم که این رو روز به روز بهتر وبهتر
کنم چه بسا بسیار بهتر شدم اما هنوز باید روی باورهای کمبود کاز کنم.
سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت این اگاهی های بسیار ارزشمند
الحمداالله رب العالمین
سلام دوست عزیز
چه کامنت فوق العاده ای نوشتید . واقعا لذت بردم ازخوندن کامنتتون و دوست داشتم علاوه بر لایک به صورت نوشتاری هم تحسین کنم این درکتون از قانون و این تکاملتون رو . و ممنون بخاطر به اشتراک گذاشتن نظر و دیدگاهتون .
امیدوارم زندگیتون هر لحظه سرشار از ثروت و آگاهی باشه .