live | انتخاب شغل از زاویه "باور به فراوانی و احساس لیاقت" - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-20.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-14 01:35:252024-11-08 05:00:36live | انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
چه بی اندازه می خوامت، چقد زود عاشقم کردی
تو از تو خلوت شب ها، یه دنیا بغضو کم کردی
چه بی اندازه درگیر نگاه آسمونیتم
چه تو خواب و چه بیداری، به دنبال نشونیتم
یه دنیا از تو ممنونم، برای این همه شادی
چه سرشارم از عطر تو، تو به من زندگی دادی
چه بی اندازه خوشحالم، جهان مال منه امشب
کسی خوشبختی ما رو به هم نمی زنه امشب
چه بی اندازه آرومم، چشات از عشق لبریزه
ببین امشب برای ما چقدر خاطره انگیزه
واسه این عشق رویایی، یه دنیا از تو ممنونم
تو هم حس منو داری، تو چشمات اینو می خونم
چه بی اندازه می خوامت، چقد زود عاشقم کردی
تو از تو خلوت شب هام، یه دنیا بغضو کم کردی
چه بی اندازه درگیر نگاه آسمونیتم
چه تو خواب و چه بیداری به دنبال نشونیتم
یه دنیا از تو ممنونم، برای این همه شادی
چه سرشارم از عطر تو، تو به من زندگی دادی
چه بی اندازه خوشحالم، جهان مال منه امشب
کسی خوشبختی ما رو به هم نمی زنه امشب
چه بی اندازه می خوامت
چه بی اندازه می خوامت
درود بی کران و کران کران عشق تا بی نهایت برای تک تک عزیزان جان
در حالی داشتم صبحانه می خوردم و این آهنگ قشنگ را که مریم جان روی قدم اول از دوازده قدم گذاشته بودن گوش می کردم و با خودم می گفتم
کار نکن
چیزی که همه دوست دارند حد اقل فرهنگ ما ایرانی هاست
حال بکن
دقیقا چیزی است که هر کس که در وجودش اشتیاقی دارد و حرفه ای است هم به جهان خدمت می کند هم در حال حال کردن است آن هم همیشه
من لذت می برم از زندگی
و در مسیر علایقم حرکت می کنم
عشق می برم
لذت می برم
حال می برم
حال دلم خوب است
احساس خوب دارم
هر لحظه برایم اتفاقات بهتری روی می دهد
حتی زندگی دیگران هم را تغییر می دهم
چون الگوی خوبی هستم
امروز یکی بهم گفت تو بهترین اتفاق زندگی من هستی
وای چقدر با شنیدن این حرف خوشحال شدم چقدر خوب است که انسان هم حال دل خودش خوب باشد و هم روی دیگران تاثیر مثبت بگذارد ،این در حالی است که من نه تنها هر لحظه دارم روی خودم کار می کنم بلکه دیگران را تحسین می کنم و فقط قانون را خوب و عمیق درک کردم و اجرا می کنم و به دیگرانی که تمایل دارند و سوال می پرسند و پذیرش دارند و در فرکانسش هستن سایت عباسمنش را معرفی می کنم و انعکاس و برکت آن برمی گردد به خودم.
باورهای مناسب ساختن در راستای شغل مورد علاقه و صبور بودن و تخصص کسب کردن در کار مورد علاقه و هر روز تمرکز گذاشتن و چیزهای جدید یاد گرفتن
من به نویسندگی علاقه دارم و هر کار که انجام می دهم در راستای بهتر شدن این مقوله است و یه جورایی ربطش میدم به این کار و در ذهنم تحلیل می کنم حتی وقتی دارم یک فیلم را می بینم و یا حتی زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا یا متنها و مقاله های مریم جان و کامنت های شما دوستان
چه چیزی را دوست دارم؟
کا فی است آن را پیدا کنم و به صورت حرفهای انجام دهم نه تنها کیفیت زندگی من بالاتر می رود به راحتی چون دنبال عشقم رفتم بلکه ثروت هم وارد زندگی من می شود.
در گام 19 آموختم کار نکنم بلکه تمام اشتیاقی که دارم و تمرکز و انرژی خودم را فارغ از اینکه عوامل بیرونی چه تاثیری دارد و یا آیا درآمد دارد یا نه من به دنبال حال کردن و لذت بردن در شغل مورد علاقه خودم باشم و باورهایی را هم راستا کنم با شغل مورد علاقه ام.
ممنون از استاد گرانقدر و سایت هوا فضای عباسمنش و تیمشان که همه جوره هوا و فضا آدم را عوض می کند.
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نابغه زیر خاکی های قوانین
سلام به همه دوستان همراهان مسیر اگاهی
الهی شکر روز نوزدهم هستم
این سلسله لایوها خیلی ریز ریز داره کار خودشو میکنه تکامل توش کاملا مشهوده خانم شایسته عزیز شما استاد مو از
ماست کشیدن هستید در قوانین خیلی شما را تحسین میکنم شما فوق العاده هستید انگار شما و استاد عزیزم در یک
سیاره دیگه زندگی میکنید به دور از همه خدارو شکر که هدایت شدیم به شماها که واقعا همه ماها از ته دلمون میخاستیم
بدونیم اومدیم روی زمین برای چی امدنم بهر چه بود که داره ارام ارام تکاملی شنیده میشه از گوش نامحرم به گوش محرم
داریم میشیم با این سخاوتی که شما اساتید در فایلهای هدیه همین خانه تکونی دارید یک اثر به یاد ماندنی مانند کتاب
شکر گزاری به یادگار در سایت قرار میدین که خدا میدونه میلیونها یا میلیاردها ادم دیگه در اینده ازش استفاده کنن
دیروز داشتم فکر میکردم کاش استاد شایسته یک امتحان تست بعد این سی روز خانه تکونی بزارن ببینن که خروجی
دانشجوها چه جوری پیش رفته یا مثلا از این سی روز بیایم باورهای مناسب و کلیدی را جمع اوری کنیم این صحبتها
از زهنم رد شد دیروز که خواستم گفته باشم اینجا حتما الهامی است که بگم و سبکتر بشم چون وقتی ادم به الهاماتش
داره ریز ریز تکاملی عمل میکنه دوستداره انجام بده وقتی انجام میدی سبکتر میشی انگار یه چیزی دیگه بهت گفته میشه
خیلی شگفت انگیزه زندگی ما انسانهای فرکانسی که استاد عزیزم مارو با خودمون اشنا کرد تازه اول تاتی تاتی کردنم هست
انشالله که باشم در این مسیر زیبا و بهشتی
در مورد کار شغل مورد علاقه خیلی نکات زیبا واقعیت زندگی مارا استاد بسیار واضح بیان کردید شما فوق العاده هستید
در قوانین و آموزش یه دونه هستید کار یا عشق و علاقه دو مسیر کاملا متفاوت یعنی بالای نود درصد مردم دارن به کار
فکر میکنن تقلا کنن خودم هم جزو این دسته هستم تا پول بیشتری در بیارن تازه من تو این مدار دارم میشنوم این
حرفهای طلایی استاد را به جای چهار قول و جملات عربی دیگه به نظرم باید حرفهای این چنینی استاد را با طلا قاب کنیم
بزنیم مدش کنیم به در و دیوار اویز باشن تا ابد این لایو حرفهای این جلسه استاد بد جور من و ما را میبره تو فکر بد جور
نمیدونم چقدر شیطان میخاد مارو ازین حرفها دور کنه نشنویم یه چی دیگه بهمون بگه درومون کنه کارش همینه این
عشق و علاقه با کار شغل خیلی جای کار داریم استاد که با وجود حرفهای گرانبهای شما باید با صبر و احساس خوب
بهش هدایت بشیم حداقلش به نظر امروز من تو کاری که هستیم یک مقداری دیدیمون را به اینکه من باید در این
کاری که دارم با حال خوب انجام بشه خلاقیت توش داشته باشم خسته نشم یکم تنوع بدیم به کار فعلی خودمون
تا با این روند جهان ما را اگر باید چیزی که علاقمونه هدایت کنه نه اینکه الان دست از کار خودمون بکشیم اگر ما
باورهای مناسب شغل فعلی خودمون را روش کار کنیم باورهای ثروت بسازیم عوامل بیرونی را کلا پاکش کنیم اینم
تکامل میخاد یهو میبینی همین کاری که توش هستی میشه عشق و حالت چون باورهای هم جهت ساختی
و باورهام کارش اینه که حالمون را بهتر میکنن و با حال بهتر احساس بهتری کارمون را انجام میدیم و بالاخره برامون
مستعجل میشه کار ما برای این علاقه ساخته شدیم یا نه که جهان مارا وقتی جدیت کار کردن را ببینه مارا به مسیر عشق و
علاقمون هدایت میکنه همه چی عالی میشه همه ادمهای جهان به خواستشون میرسن یکی با زجر یکی با شادی عشق
مثل استاد فقط چیزی که از همه مهمتر هست اینه که از این مسیر زندگی با چیزهایی که رسیدی با حال خوب بوده یا با زجر
و بدبختی و موقع مرگ هم که به قول استاد عزیزم اصلا مهم نیست که من چقدر معروفم چقدر مال دارم چقدر ورزشکار خفنی هستم چقدر فلان و بهمانم نه فقط اون موقع که فرشته مرگ میاد تنها چیزی که راضیمون میکنه اینه که من
چقدر لزت بردم یا زجر کشیدم خیلی فایل اثر گزاری بود ممنونم استادم خیلی مهمه جای تفکر دارد امیدوارم منی که
به لطف خدا و استادان عزیزم این حرفها را شندیم بتونم درک کنم بعدش عمل کنم .
خدایا شکرت که یک روزدیگه تونستم باشم فرصت بهم دادی زنده باشم و ردپا بزارم در این فضای بهشتی .
استادان عزیزم تا روز بعدی اگر زنده بودم شمارا میشنوم و درس میگیرم
خدا نگهدارتون .
سلام
گام نوزدهم خانه تکانی ذهن
توی کامنتها دیدم بچه ها دارن راجع به مهاجرت صحبت میکنن بعد با خودم گفتم یعنی در این حد من نشنیدم؟ حتی مجدد فایل و پلی کردم بعد فهمیدم قسمتهایی از اول لایو بوده که مریم جان برای گام به گام بریدن خیالم راحت شد :)))
هدف زندگی لذت بردنه لذت از زندگی و خوشی پس شغلت هم باید عشقت باشه
واقعا من اینروزها همش با خودم همینو میگم از وقتی اون خواب راجع به مرگ هم دیدم جسارت انجام کارهام بیشتر شده و همیشه میگم هیچ چیز جز لذت بردن تو زندگی مهم نیست و خوب خیلی ساله که اینو اصل قرار دادم و از خیلی چیزها بابت داشتن خوشی و ارامشم زدم خیلی چیزها که شاید برای بقیه دل کندن ازش سخت باشه اما احساس من از بودن داخل اون شرایط خوب نبوده و راضی ام از انتخابهام و مسیری که رو رفتم حتی مسیر به ظاهر اشتباه خیلی از الگوها رو دیدم که دقیقا هیچ مشکل مالی ندارن و اگه همین الان بشینن خونه هم چند نسل بعدشون میتوننن راحت زندگی کنن اما اونا ترجیح میدن تو کارشون که عشقشونه رشد کنن هم استاد هم خیلی ها رو از نزدیک دیدم و خیلی افراد مشهور که برای ذهنم مثالشون و زدم و میزنم بقول استاد تو روانشناسی ثروت 1 جلسه دوم که راجع به اهرم رنج و لذته اینجوری با این دیدگاه خیلی تعجب نمیکنم از کارهایی که بقیه انجام میدن مثلا اگه طرفی 24 ساعت بیداره برای شغلش دیگه تعجب نمیکنم چون هم جای اهرم ش و میتونم بفهمم هم اینکه عشقش و میبینم به کارش
یا مثلا شما که صحبت میکردین داشتم خودمو تو تراس پشت سرتون تصور میکردم که تو اون هوای عالی نیمه سایه نیمه افتاب پامو گذاشتم تو اب و دارم بینهایت ذوق میکنم و لذت میبرم در کنار شما و مریم عزیزم و داریم کلی از قوانین صحبت میکنیم و چای میخوریم و میگیم میخندیم (ایموجی چشم قلبی قلبی بسیارر) به امید اون روز
استاد تک تک جمله های شما رو باید بچسبونیم به سر در خونمون
تمام مطالب این فایل چکیده ای از جلسات روانشناسی ثروت 1 هست حالا من دو رو ندارم اما تو بخش تئوری دیدم مریم جان ثروت 2 رو معرفی کردن
بقیه مطالب هم مروری بر اگاهی های گام های قبل بود که برای همش تمرین نوشتم تا انجامش بدم
مرسی از استاد بینظیرم و مریم جان عزیزم و تمامی دوستانم در سایت دوستتون دارم خدایا شکرت
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین در دستان اوست
تابستان خود را چگونه گذراندید
درود و سلام به استادان عشق و درود و سلام به تک تک یاران جان
تحت تاپیک تابستان خود را چگونه گذراندید از پروردگارم میخوام که هدایتم کنه تا هرآنچه لازمه ی رشد و بالندگیمه چه در حال حاضر و چه در زمان آینده و قرار این پیام بشه چراغ راهم به قلبم و قلمم جاری کنه.
خوووب نگین خانم داستان طبق درخواست های قبلیش که از پروردگار عالم خواسته بود که ایشون رو به بیزینس و شغل و یه جورایی رسالتش هدایت کنه و به لطف مشیت ها و ادامه دادن های همیشگیش قدم ها یکی یکی براش وضوح پیدا میکردن.
طبق قانون بهبودهای دایمی و مداومت در طی مسیر و رشد و بهبود همیشگی خودش در هر بعدی که هر بار هم مقوله ای براش بولد میشد در این مسیر تکاملی برای رسیدن به علاقه ی واقعی و درونیش به هر نشونه ای به طور دقیق و موشکافانه توجه میکرد و مورد بررسیش قرار میداد و بهش عمل میکرد.
خووب به قوول سخنوران قهار لَختی به مرور گذشته و طی مسیر قبلیم بپردازم که معنای قدمها و هدایت های لحظه به لحظه ی پروردگار با مرور زمان برام معنا پیدا کردن.
به طور کلی در یک زمینه ی کاری با همسرم در بازارهای مالی به صورت تمرکز لیزریی که روش به مدت حدود ده ماه زمان گذاشته بودیم و البته این مرحله خودش جزئی از یک مسیر کلی هست که سالها پیش استارت خورده بود حدودای سال 2012. هرچه لازم بود و هر نشونه ای که بهش هدایت میشدیم و هر رشدی که لازم بود به حد درک و توان خودمون درش قدم گذاشته بودیم.خوب برای این زمینه ما از جهات متعددی رشد کردیم و این به نظرم شگفتی خلقت انسانه که انقدر در اووج یکپارچگی جوانب مختلف روحیاتی و شخصیتی رو در بر میگیره که در نهایت میبینیم خیلی جوانب شخصیت ما مورد تاثیر قرار گرفته.
درخواست داشتن شغل و حرفه ی خاصم اینطور پیش رفت که از یه جایی به بعد که انگار رسالتم در اون زمینه کاری مشترکم با همسرم یه جورایی به اتمام رسیده بود خواستم که بفهمم حرف دللللم چیهههه در واقع رسالت درونی ترم و خواسته ی عمیق ترم چیه.
خوب موشکافانه پیش رفتم و در این مسیر همسر نازنینم هم به لطف پروردگارم و همراهی و همدلیش هر جا که نیاز بود و نیاز داشتم در کنارم بود. میدونید خیلی لذذذت میبرم ازین خواسته ی قلبیم یعنی داشتن همسری از جنس نور که البتههههه تازگی ها فهمیدم به خاطر درخواست های ناخودآگاه خودم بوده که مسیر رسیدنمون به هم پر چالش بود و انگار اگه با سختی میبود اجر و قرب اون عشقه بینمون بیشتر نمود پیدا میکرد برام. خووو عامووو چه کاااریه.
به هر صووورت الان در حال لذت بردن از نتیجم و آگاااهانه دیگه نمیذارم خواسته هام به سختی محقق بشن. سعیمه حواااسم بیشتر به افکارم و درونیاتم باشه تا ناخواسته اجازه ندم مسیر رسیدنم به خواسته هام سخت پیش بره. که دوره کشف قوانین زندگی شده چراغ راااهم در این مسیر. یعنی جلسات سه و چهارش به حدی عمیق و پر از مطلب هستن که قشنگ حس میکنم دود از سرم بلند میشه. چقدر گوششون دادم خدا میدونه. هر بااااار وضوح بیشتر و درک قوانین در لول بالاتر رو برام رقم میزنه.هر باااااار……
بریم بازم قبل تر.خوووب اول بهم گفته شد و در واقع برام وضوح پیدا کرد که دکتری روانشناسی خوندن و روانشناس شدن دیگه برام جذابیتی نداره و دلیلشم فک کنم تو کامنتهای گذشتم گفتم و خواسته ی تورلیدری و دایما در سفر بودن و لذت بردن از زندگی برام پر رنگ شد. وقتی به گذشته برمیگردم میبینم به وضوووح علایقم بارها و بارها خودشونو به من در شکل های مختلف نشون میدادن. مثلا همین دوره ی تورلیدری دیدن چندیدن بار توسط من پیگیری شده بود و حتی به شروع کلاس در موسسات هم رسیده بود اما در طی مسیر و شرایط به وجود اومده الویتش برام در اون زمان کمتر شده بود و یا به بعد موکول شده بود. خوب خیلییییی طبیعیه که در سنین جوانی انسان در حال آزمون و خطاست تا به اونی که میخواد برسه در واقع براش وضوح پیدا کنه. این خصوصیات اخلاقیه منه که از کوودکی علارغم نظر دیگران فرصت تجربه ی چیزایی که دوست داشتم رو هیچ زمان از خودم نگرفتم. همیشه خودم رفتم تو دل ماجرا تا دقیق متوجه بشم که آیا عمیقا دوسش دارم یا نه. مثال واضحشم تغییر رشتم در مقطع لیسانس از مهندسی متالوژی به حسابداری بود که البته حسابداری رو دوس نداشتم اما به شدت به علت استعداد ریاضیم و محاسباتم توش موفق بودم و بعد تحصیل در رشته روانشناسی مقطع فوق لیسانس چون به شدت به مباحث روانشناسی علاقه داشتم و همیشه در حال کتاب خوندن درین حوزه بودم. کلا از فهمیدن علت و چرایی رفتار انسان ها و گرفتن فیدبک های متفاوت از دیگران لذت میبردم. عملا ندونسته از اصل برانگیختگی استفاده میکردم.
یا رشته ورزشی عوض کردنام تا رسیدن به اونی که دوسش دارم که البته این خودش چقدر از فیزیک بدن به من درک داد که در هر بازه ی زمانی تمایلات فیزیکی بدنم تغییر میکنه و انصافا خودم برام جالب بود. یا تمایلم به خوانندگی و نوازندگی که رفتم تهش رو درآوردم و نهایتا به گیتار علاقه مند شدم و استادم چقدر از دیدن استعداد خوانندگی و نوازندگیم شگفت زده شده بود و گفتن در این 17 سال تدریس گیتارم به تعداد انگشتای یک دستم هنرجو به با استعدادیه شما نداشتم. بر حسب شرایط و الویت ها ساز زدنم و خوندنم رو محول کردم به آینده اما موضوووع اینه که خواستم در تصدیق صحبت های استاد بگم دقیقا همینطوره هر انسانی میتونه به زمینه های متعددی علاقه مند باشه و اتفاقاااا این شگفتی خالقمونه که هر شخص رو انقدر غنی از استعدادها و توانایی ها آفریده. پس عملاااا هییچ توجیحی برای لذت نبردن از مسیر و در مسیر علاقه ها نبودن نمیموونه حداقل برای من. خداروووشاکرم که کمکم کرد تا انقدر موشکافانه و دقیق خودم رو بررسی کنم و از کشف و ملاقات با خودم انصافااااا خیلییییی خوشحالم و خوشبختم و خووشوقتم.
در ادامه یعنی همون اوایلی که با استاد آشنا شده بودم تصمیم قطعیه من برای ادامه ندادن روانشناسی گرفته شد در حالیکه من اون زمان در زمینه حسابداری و تدریس زبان انگلیسی به فسقل نخودای 5 تا 6 ساله مشغول به کار بودم و اتفاقا به شدت هم پیگیر آزمون دکتری روانشناسی بودم. قبلا درین مورد که چرا در زمینه حسابداری کار میکردم و از معجزات و شگفتی های حضورم درون محیط کار و جابجاییم به محل کار جدید و معجزه ی شگفت انگیزش که برای من از دل یک تضاد رخ داد گفتم. نتیجه این شده بود که با تایم یک دهم قبلی همون حقوق رو میگرفتم و اتفاقا رییسم از من خواسته بود که تمرکزم رو بذارم روی کنکورم. همون رییسی که ازم خواسته بود دیگه سر کار نیام و پاسخ پر قدرت و توحیدی من رو دیده بود و عذرخواهی کنان و غلط کردم کنان به ماموریتی که پروردگارم بهش محول کرده بود جامه ی عمل پوشید و شرایط برای وضوح خواسته ی من برام محیاتر شد در شرایط فوق لاکچری با آزادی زمانی بیشتر و استیبل بودن شرایط مالی :))))))))
اون زمان من به شدت وسط باغ گل و بهشت سایت بودم و هر چه میگذشت برام وضوح بیشتری پیدا میکرد که این حرفه برای من مناسب نیست چون به علت مشاوره هایی که میدادم دیدم اصلاااا داستان بسیار عمیق تر ازین چیزهاست و من نمیخوام شنوای مسایل افرادی باشم که برای تغییرش اقدامی نمیکنن و گوش شنوا میخوان فقط. البته که خودمم تجربه ی افسردگی رو داشتم و تنها دلیلی که باعث شده بود بتونم بهش غلبه کنم فقط و فقط خووودم بودم و خووودم و نه هیچ کدام از اساتیدم و نه مشاورانی که بهشون مراجعه کردم. شاید روانشناسان عزیز برای خیلی ها بتونن مفید باشن البته که به نظرم به شرطی که با آگاهی های عمیق زندگی که در اینجا هست دانسته هاشونو ترکیب کنن در هر صورت برای من کارساز نبودن.
حضور رویایی من در محیط کار حسابداری مجددا علاقم به تورلیدری رو در من زنده کرد. چراااا؟ چون رییسم همزمان با شرکت حسابداری در زمینه آژانس مسافرتی هم مشغول به کار بودن و یادمه اولین حضورم در دفتر کارشون و دیدن تابلوهای مکان های دیدنی و گردشی به دیوارها به شدت نظرمو جلب کرد و با اینکه به اصرار مامانم به اونجا رفته بودم همونجا یه جورایی حکمت حضورم در اونجا رو فهمیدم. واای خانم شایسته در دوره کشف قوانین زندگی از تجربه ی راحت سر کار رفتنشون گفتن و دقیقا منم همیییینطور به راااحتییییی کار دنبالم اومد به رااحتی و با عزت. خداروشکر در این زمینه باورهام خوووبن و کمی به آچارکشی نیاز دارن که در دست بررسیه.
حکایت علاقم به تورلیدری رو بگم.خوووب رفتم ته این خواسته ی قلبیم رو درآوردم. به آسانی و راحتی و تکاملی فهمیدم که نههه اییین نیست. بدون توجه به فکر و نظر بقیه تایید و تحسین و یا نهی کردنشون پیش رفتم تا برام به وضوح رسید که اگه هم خواستمش برای میل به سفر و کشف محیط پیرامونم برای دل خودم بوده. فهمیدم داشتن روابط با انسانها برام لذت بخشه اما نه هر شخص و رابطه ای. پس بهتر برام مادیفای شد و وضوح پیدا کرد که نه ایین نیست. اگه یه روزی برام بولد بوده برای رسیدنم به این نقطه بوده. یعنی کاتالیزگر من برای انجام یه سری کارهام و برداشتن یه سری قدم هام بولد شدن این خواسته در درونم بوده. حتی میتونم اینجور بگم پیشنهاد شغلی رویایی رییس من برای فرستادن مسافر و مدیریتشون با من و درصدی باهم کار کردنمون به این صورت که من 6 ماه کیش باشم و 6 ماه شیراز و عملاااا این اتفاق همزمان آرزوی مهاجرت من رو و کشف خودم به صورت مستقل رو رقم میزد و هم به راحتی من دیگه نمیبایست نگران جا و مکانم باشم چون ایشون تهییش میکرد. خداااای من الانم که بهش فکر میکنم قند تو دلم آب میشه. انصافااا چقدر خووووب داشتم روی خودم کار میییکردم. خدایاااا شکرت. یعنی عملا باعث شد من بیشتر خودمو بشناسم و من هم همیشه الویتم لذت بیشتر بردن راحت از زندگیمه. یه جورایی فهمیدم زمان بیخیال شدن حقوق ماهانه و کار حسابداریه. این مساله همزمان شد با کرونا و شرایط به سمتی پیش رفت که به طور کلی کنسل شد چون کلا با یه سری محدودیت هایی هم بخاطر کشور مواجه بودیم اما حاال من عالی بود. میل به سفر و ارتباط با انسان ها در من به صورتی زبانه میکشید که وقتی در دوران کرونا من و همسرم باهم ازدواج کردیم یعنی بعد از یک جدایی انسان ساز مجددا به لطف خدا در مسیر هم قرار گرفتیم و عملا این بار من حسابی روی خودم و باورام کار کرده بودم و البته همینطور ایشووون نهایتااا این ازدواج عاشقانه ی در اوووج احترام به علایق و آزادی همدیگه رقم خورد. بلافاصله بعد محیا دیدن شرایط این شغل در کشور ترکیه تورلیدری عاملی کاتالیزگر شد برای من و برای مهاجرت به اینجا. عملااااا رسااالتش این بووود فقط :))))))))))))
خوب مرحله ی بعدی تکاملم.ازینجا به بعد برای حدود هفت هشت ماه پیشه.بعد گفته شد تو عاااشق ورزشی و دیدییی که یک مربی که به بدن به درستی تسلط نداشته باشه چطور با تمرین اشتباه دادن و بدن رو آماده ی ورزش نکردن میزنه مراجعه کننده رو له و لورده میکنه که مثال عینیشم مامان خودم بود. خودم تو سفرم به ایران دو بار با مامانم به کلاس ورزشش رفتم و دیدم تاپیک ورزشه کجا و حرکات بدون علم که مربیشون میداااد کجا که نهایتا زانوی مامانم ناکااار شد. گفتم وقتی از بچگی انواع ورزش ها رو انجام دادم و نسبت به بدن آگاهی دارم شاید الان رسالتم اینه.
خوب در موردش طبق اصل بهبود های جز به جز و لحظه ای و برداشتن قدم های هرچند کوچیک الهامی تا به وضوح رسیدن مسیر اقداماتیم انجام دادم.
خودم رو متصور در کلاس میدیدم و حتی چندین روز کلاس هام رو به صورت خیالی برای مراجعینم ضبط میکردم و کم کم متوجه شدم حد حرکت هایی که انجام میدم برای مراجعین میتونه سخت باشه. رسیدم به این نقطه که انتقال فرم درست بدن آیا از پشت گوشی برای من قابل انجام هست یا خیر.
خوووب چون قدم هامو برمیداشتم به محححض شنیدن کوچیکترین نشونه ها کم کم برام وضوح پیدا کرد من ازین کاار به شدت لذت میییییبرم و قطعاااااا این کار رو انجام خواهم داد و میدونم برااحتی هم به نحوه ی با کیفیت کردن کلاسام خواهم رسید.
خووب همین قدم برداشتن ها در این مسیر من رو به این ایده رسوند که کار عضله سازی رو هم باید توی کلاسای ورزشیت بگنجونی. مدیریت تایمی که برای ورزش میذاشتم روز به روز بهتر میشد. روز به روز زاویه ی گذاشتن دوربین در جای مناسب بهتر میشد و نهایتا ایده هاشم برای بهبود هر چه بیشتر این مسیر هنوز میاد. نتیجه این شد که بدن من رووز به رووووز خوش فرم تر شکیل تر و جذاب تر میشه. عملااااا هدف چیز دیگه ای بود اما من از بعد دیگه ای باز روی خودم کار کردم و باعث بهبود خودم شد. البته که باااید بگم نقطه ی عطف عضله سازی رو باید در اون روز چهارشنبه ای بدونم که گفتم نگیین از شنبه شروع میکنیم و یهو به وضووح شنیدم که خدا گفت باباااا نگین چه وضعیه هی میگی از شنبه از شنبه. تو حاضر ابزار حاضر تایم آزاد شرایط فراهم چهار تا دونه دمبله دیگه مگه چهااارشنبه هام دل ندارن که میخوای از شنبه شروع کنییی.
همووون موووقع گفتم ایماانی که عمل نیاورد حرف مفت هستت و برداشتم اون دمبل قشنگارو و لانچ زناااان ازین ور هال به اون ور هال روانه شدم. عششششق کردم با این کارم. اصلا همین اقدامه کووچیکه شدههه یک نقطه عطفی که هر بار بهش فکر میکنم باعث میشه برا هیچ کاری تعلل نکنم و برم تو دلش.
چقددددددر ارزشمنده کوووچیکترین قدم ها در مسیر بهبودهای خودمون. وقتی با لذت انجامشون میدی و رهاشون نمیکنی در بلند مدت از نتایج تصادعدیش هم غرق لذت میشی. یکی از هدایت های جالب پروردگار برام اینطوری بود که یه روز رفته بودم پیاده روی اطراف خونمون این بهشت وسیع و تو پارک نزدیک خونمون رو به ویوی دریای زیبای مارمارا نشسته بودم که یهو خدا به وضوح گفت نظرت چیه وسیله هاتو بیاری اینجا تو این پارک که اختصاصی برای تو ساختمش کلاساتو ضبط کنی. من دیگه از ذوق رو پاهام بند نبودم. من کلنی خیلیم گاها با خدای درونم بلند بلند صحبت میکنم و واقعا نمیدونم اون خنده های منو و اون صحبت کردن منو با خودم کسی میدید چی فکر میکرد. البته بازم به خاطر اختراع هنسفری شاکر خداوندم که این تصور برای دیگران تا حدودی رنگ میبازه. خوووب هر چی گذشت بیشتر فهمیدم که من همیشه ورزش رو با اینکه حرفه ای انجام میدادم بخاطر این روتین لذت بخشی هست که به مرور به جوونم نشسته و انجام ندادنش برای من رنجه و حتماااااا یه روزی به صورت کلاس های آموزشی هم انجامش خواهم داد تا افرادی که دوست دارن و خواستشون بوده به سمت من هدایت بشن و بدن و سلامتی و طراوت فیزیکیشونو بهبود بدن.
من این روند رو که ورزش جز جدا نشدنیه زندگیمه ادامه خواهم داد و خودم رو برای تدریس های حرفه ای تر رشد میدم و آماده تر میکنم و هر چی بیشتر پیش میرفتم میدیدم که موضووع مورد علاااقم بیشتر و بیشتر داره برام وضوح پیدا میکنه.
به وضوووح میفهمم و برام جا افتاده این مووضوع که تا قدم اول برداشته نشه قدم بعدی گفته نمیشه یعنی چیی. حتی اگه به ظاهر در بی ربط ترین حالت ممکن به همدیگه باشن.
من قدم هامو برداااشتم و برداااشتم و هر بار رسالت و شغل مورد علاقم وضوحش برام بیشتر و بیشتر میشد.
اووون چیزی که اشتیاق زندگی در من رو بیشتر میکرد اوون چیزی که من رو مجاب میکرد زودتر بخوابم و عملااا منظم تر باشم تا بتونم بیشتر درگیرش باشم. در واقع همیشه در حال انجام هر کار درگیریه اصلی فکری و ذهنیم در مورد اون بود و حتی اقداماتیم در موردش میکردم. حالا خوندن مقاله ای و گوش کردن دوره ی آموزشی.
برای منی که در زمینه ی مالی همیشه به لطف خدا همه چیز به راحتی برام رقم خورده بود اماااا نه بیشتر از نیازهام عملاااا همیشه در حد نیازهام، داشتن این خواسته که خووودم خلق کنم اون پول رو نه فقط در حد نیازهام که حتی بارها و بارها فراتر ازون ها و لذت پول ساختن رو بچشم جوری سر ذوقم میاره که نمییییدونییید.
شخصا من پر از نعمت و استعداد و ثروت های درونی هستم که خداوند عالم من رو غنیییی کرده ازشون. البتهههه که پروردگار رزاقم همه رو همینطور غنی خلق کرده امااااا شاید تفاوتم با دیگران اینه که من وضوح زیاد و اگزجرشون در زندگیم رو از همون بچگی چشیدم. برای خودم عادی بودن اما به مرور و دیدن سایرین متفاوت بودنشون رو فهمیدم و اکثرااا این توانایی ها به طرز عجیبی خاص و بی نظیر و قابلیت رشد دادن در حد تااااپ و نامبر وان شدن حتی در حد جهانی رو دارن.
دقیقاااا یاد شعره میفتم که میگه کدومو انتخاب کنم کدومووو جواب کنممم
خوووب به مرور گذشته پرداختیم و رسیدیم به اونجااایی که باید
ای خداااا من که نویسندگی رو هم دوووست دارم. چقدر شعر گفتم هااا. دکلمه گفتم. یه مدت دوستان نزدیکم برای تولد و مناسبت های مهم عزیزانشون از من با شرح حالی میخواستن براشون متن مطابق با شرایط بنویسم که برای عزیزانشون ارسال کنن. اشک هااا درآوردم :))))))) خاطرمه در یک ترم دانشگاه کارم این بود از استادی که یکی از درساشو ترم قبلش افتاده بودم اونم چون روز اول کلاس اظهار نظری کرده بودم که به مذاق ایشون خوش نیومده بود و دو تا از دوستانمم به خاطر رفاقتشون با من هم مورد عنایت ایشون واقع شدن :)))) و مجبوری اون ترم سه درس باهاش درس برداشته بودم و دلیییی بردم با شعرام که نگین و نپرسین. من به زعم ایشون بچه قرتی و استادم چادری بود و بر حسب اتفاق یه روز صبح یکی از شعرام رو که برای خدا نوشته بودم سر کلاسش با کسب اجازه ازشون خوندم و وقتی تموم شد دیدم همه ی کلاس به پهنای صورت اشک ریختن و کلاس در سکوت فرو رفته بود و نهایتا تو کل دانشکده مشهور شده بودم و سر هر ارایه باید اول یکی از شعرامو میخوندم و بعدا برای همه مینوشتمشون که داشته باشنشون. استادمون که عاشقم شده بود و هر وقت منو میدید از راست قامتی به دولایی تبدیل میشد و همه ی نمره هامم ازش گرفتم در نهایت. این است راااز قدرت کاریزماتیک من :)))))
واای از تکااامل. شعرای بچگیمو که میخونم از خنده ریسههه میرم. اما از درونم میجووشید.
خوب من از قدیم یعنی از همون بچگی بههه شدت در زمینه ریاضیات و محاسبات استعداد داشتم.انقدر برام بدیهی بود که متوجه سخت بودنش برای بقیه نمیشدم و همینطور متوجه تمایزم با بقیه.
به هر صورت من درک و بررسی عمق علل رخ دادن رفتارهای انسان ها رو هم به صورت ریشه ای دوست داشتم. به همین خاطر هم به روانشناسی علاقه داشتم. ترکیب این دو تا برای من نمودش در بازارهای مالی خودش رو نشون داد. خوب تکاملم در این زمینه به زیبایی طی شد و همه چیز همیشه در زمان مناسب برام محیا میشد. باااید در موردش در دوره کشف قوانین زندگی به تفصیل صحبت کنم.
تو بحبوحه ی فهمیدن علاقم و رشدش اون زمان به فارکس و بازارهای مالی برخورد کرده بودم و اتفاقا با شنیدن نمیدونم همین فایل استاد یا یکی دیگشون تمایلم کم رنگ شده بود. اما بعدها متوجه شدم که بحث استااااد چیز دیگست. من هیچ زمان چوون شنیده باشم که این زمینه ی کاری پولسازه بهش علاقه مند نشده بودم.اتفاقااا من هر چیزی شنیده بودم به لطف هدایت های پروردگار مواجه با اساتیدی بود که دایم متذکر میشدن که همه نباید تریدر بشن و مثل این میمونه یکی در حرفه ی ساندویچی پولساز بشه و همه برن ساندویچی بزنن. اگه علااقتونه بیایین تو این حرفه و آموزش ببینین و متعهدانه ادامه بدین.
حتی خاطرمه زمانی که تو شرکت حسابداری سر کار بودم رییسمون اومد یه وام گرفت و بین کارمندا تخصش کرد که براشون تو بورس سرمایه گذاری کنه و من اون موقع این کار رو نکردم و اتفاقا همه فکر میکردن که من چقدر بی سیاستم در زمینه ی مالی و اونها چقدر خفنن و نهایتا الان همشون اون پولشون به حبااب روی آب تبدیل شده :)))
یادمه من اون زمان پس انداز کرده بودم و پول قسط نداده بودم و با اون پول رووی خودم سرمایه گذاری کردم و دوره عزت نفس استاد رو تهییه کردم.
دقیقا اون فایل ترفند پوونزی استاد شده بود چراغ راهم و من نخواسته بودم تا زمانیکه علمی در زمینه ای ندارم واردش بشم.
در این زمینه یعنی بازارهای مالی ما یعنی من و همسرم بیشتر از هر چیزی واجب دونسته بودیم روی مهارتمون علممون و آموزشمون و ارتقای دانشمون سرمایه گذاری کنیم. ما تقریبا از زمانی که اومدیم یعنی زمانیکه مهاجرت کردیم فقط و فقط روی خودمون کار کردیم دوره هااااای آموزشی با پرداخت بهاشون خریدیم و هر روووز روی خودمون کار کردیم و هیییچ زمان هم نه راغب شدیم بیت کوین بخریم نه هیچ گونه شت کوین دیگه ای.
تنها و تنها با عشق روی ارتقای مهارت ها و دانش خودمون سرمایه گذاری کردیم. البته همسرم از خیلی قبل تر مشتاق این زمینه بودن. ازون زمان ها که ولت ها کاغذی بودن :)))))
مسیر به سمتی پیش رفت که ابتدای کار که مهاجرت کرده بودیم و یکی از دلایلش هم داشتن اینترنت آزاد و توانایی وریفای کردن دراپلیکیشن های معتبر با مدارک هویتی معتبرتر بود تمام زمانمون رو بعد از ورود و به دانشگاه و کسب رتبه اول و دوم دانشکده زبان با اختلااااف از سایرین به دیدن آموزش درین زمینه گذشت. بدون هیچ دستاورد مالیییی. عشق این کارو میکنه دیگه. هر چی بیشتر واردش میشدیم وضوح حرف استاد عباسمنش و اساتیدمون در زمینه شغلیمون بیشتر نمود پیدا میکرد که این شغل مثل سااایر شغل ها اصلااااا جای افرادی که علمش رو ندارن نیست. افرادی که فقط چون شنیدن تو این زمینه پول هست. باااید پشتش عشق باشه تا بتونی بری تو دل کار و با دیدن یه عالمه خط و نمودار و کندل و اندیکاتور و تحلیل های متعدد و سبک های متعدد و سیل اساتید درین زمینه و کانال های بسیار معاملاتی که مثلا میگن کجا معامله بگیر کجا بیا بیرون تا پووووول بسازی امااا تو با عشق ادامه بدی با باور به اینکه میتوااانی از پسش بر بیایی و خداوند تورو به اساتید ناب این حرفه هدایت میکنه تا بتونی اصل رو از فرع تشخیص بدی و تصمیم درست رو بگیری. دانشت رو ارتقا بدی و انقدر مداومت بدی تا هنوووز بعدش به یک استراتژی معاملاتی برسی. بعد بری تو گذشته ی بازار بک تستش رو بگیری و به ایمان برسی که به درک درستی رسیدی و در قریب به اتفاق در بیشتر مواقع تو میتونی روند رو تشخیص بدی و سود معاملاتت رو بگیری.
خووووب بلاشک این مسیر عشق میخواد ادامه دادن میخواد جا نزدن میخواد و مثل هر شغل و حرفه ی دیگه ای اگه علاقه و مداومت برای هر روووز متخصص تر شدن توش نباشه قطعااا و بلاشک راه به ناکجا آباد میره.
خوب به لطف خدا هم من و هم همسر جانم همیشه الویتمون ارتقای خودمون بوده و در این مسیر همیشه دستان الهی و معجزات پروردگار در مسیرمون قرار میگیرن و همینطور حضورمون در این جا و شنوا شدن روح و گوشمون برای صحبت های استاد رسما مارو در مسیر بیمه کرده و به لطف خدا بیشتر مواقع ما تو مسیر درستیم تا تو در دیوار بودن.
نهایتااا استاد جان پیااام شمااا به بی نظیرترین حالت و نصیحت چون در و گهرتون به جان ما نشسته. ما با عشق تو این زمینه هستیم.
عشششقی که هر بار در جدیدی رو برای ما باز کرد و خیر و برکت رشد و پیشرفتمون به لطف الله رزاق به سایرینم رسیده. البتههههه که این بعد هم بسیاار هنوز جای کار داره. تبدیل کردن و انتقال پول به سرتاسر جهااان به شیوه های کاملا ابداعی خووودمون به علت عمق درکی که همسرم ازین بازارها بدست آوردن. اتفاقا چند وقت پیش قرار بود یک انتقالی رو برای عزیزی انجام بدیم و مقایسه ی قیمتی که شد با یکی از صرافان 15 ساله تهرانی و ماااا شگفت زده شدیم وقتی اختلاف نرخ خودمون با ایشونو دیدیییم. انقدر اوون روز خوشحاال شدیم که خدا میدونه. شما ببینید قدرت تمرکز در هر زمینه ای رو. من بااور دارم به حرف استاد که میگن شما روی خودتون کار کنید بعددد یک قدم شمااا میشه اندازه 10 قدمی که دیگران برداشتن. اصلا بحث درآمد نییست بحث پول نیست بحث اوون عمق کیفیت کار هست بحث سرعت هست و ما باور کردیم هر چیزی میتونه ازین بهتر باشه. چون باور داشتیم ادامه دادیم.
حالا مسیر به سمتی پیش رفته که همسر جانم وارد مقوله ی دیگه ای در این حوزه شدن.البته که منم همراهشون بودم تا ابتدای تابستان. همین حوزه خودش به حدی زیبا و تکاملی پیش رفت که داستانش مفصلههه. اما با هر بار که ما روی خودمون کار میکردیم و وااای از جلسات 3 و چهار کشف قوانین زندگی و کلام گهربار خانم شایسته و استاد عزیز که هربار دری رو به روی ما باز میکرد. ببینید مثلااااا همین بحث باور فراوانی. ببینید خیلیییی جای کار داره. وقتی عمیق بشیم میبینم تو هر بعدی میشهه ازش استفاده کرد. ما کلااااا حدووود 2 ماه بلااک شده بودیم. اما جا نزدیم. ادامه دادیم حالمونو خووب نگه داشتیم و یهووو راه حل برامون نمود پیدا کرد و رفتیم تو دلش. یعنی بااور درست دید انسان رو باز میکنه و نشونه ها و هدایت ها شنیده میییشن اصننن اینجوری بگم دیدههه میشن. تا فکر تا باور درست نباشه اصن یه سری راه حل ها گفته هم بشن درک نمیشن و به مرحله ی عمل نمیییرسن. به همین علته که درک میکنم حرف استاد رو که عملی که با آگاهی باشه نتیجش بیشتره. عمل ناخودآگاه که درستم باشه اون شدت نتیجه رو در پی نداره. چراااا؟ چوون آگاهانه هم ادامه پیدا نمیکنهههه.
خووب دیگه بحث این جمله ی طلایی استاد که همیشه میگن ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو نکنممم. خوب ماهم عمل کردیم و درهای جدید باز شدن. البته که به اندازه درک و فهم ما در اون لحظه از مسیر.
تابستون تقریبا من شدت همراهیم با همسرم کمتر شد و من هدفم هر بار بیشتر و بیشتر برام بولد میشد.
ترید. معامله گری در بازاهای مالی جهانی و فارکس.
کاری که دیگه عملا من مجددا از سر گرفتم به تنهایی. اصلااا این کار و درگیر شدن با عالم اعداد برای من لذت زیادی داره. خصوووصا وقتی تلاش کردم تا به درک درستی از بازار رسیدم و میتوووونم حدس بزنم و پیش بینی کنم روند رو و علت و چرایی اتفاقات بازاار رو. انگاری که گم شدموو پیدا کردممم. ترکیییب ریاضیااات و تمایلم به حدس رفتار یه چیزی با دانشم نسبت به عملکردها و گذشته ی اوون چیز و حالا اون چیز اینجا میشه اعداااد میشههه فاارکس میشههه نسبت ارز کشورها به همممم و تغییراتشون به هم در جاهاییی خاااص و موضوووع اینه من این دانش رو قبلا برای پیش بینی رفتار آدم ها و یا تحت تاثیر قرار دادنشون استفاده میکردم امااا جااای درست این توانایی من اینجاااست.
رفتممم تو دلشششش و البته که الان اینارو بهتر میفهمم. اوایل تابستون که نمیدوونستم. چون آموخته هام در این زمینه تنها از شنیده هام از همسرم بود.شاید چون این شغل با پول عیاقه و من باورهام در مورد ثروت چندان خوب نبود یا گاها فکر میکنم بخاطر صحبت های استاد هم بود. اما رفته رفته عمق صحبت استاد برام وضوح پیدا کرده بود. در هر صورت شروع کردم به گذاشتن قدم هام.
تابستون از ایران مهمان داشتیم و اتفاقا رفتیم حسابیم باهم گشتیم و وش گذروندیم و بعد از رفتنشون من هدف بزرگم رو مشخص کردم. کسب مهارت در بازارهای مالی به سبک آی سی تی.
بعد اومدم به قدم های کوچیک برای خودم تبدیلش کردم و با عشق شروع کردم. هر چیزی رو به جز شنیدن فایل های استاد عباسمنش و تمرکزم بر آموزش دیدنم فیلتر کردم.
هر روز صبح بیدار میشدم و بعد از یک ورزش حال خووب کن و شنیدن فایل نشانه ی روزم یا حتی گاها فقط خوندن متن ابتدای فایل دیگه به صورت لیزری میرفتم تو دل آموزش دیدن. آموزش هام رو میدیدم و جالبه حتی برای قدم بعدیمم نمیدونستم باید چیکار کنم اما دقیقا برام وضوح پیدا میکرد که باید چیکار کنم. البته که همه چیز راحت برام فراهم میشد. دوره ای که میخواستم گوش کنم از قبل توسط همسرم تهییه شده بود. مثلا وقتی دوره آموزشیم تموم شد چون بازار روزای تعطیل یعنی شنبه یکشنبه تعطیله و من چهارشنبه دوره رو تموم کردم استاد استادان یعنی پرودگار عالم که از قبل باهاش توافق کرده بودم میخوام خودت بهم یاد بدی درک این بازار رو بهم گفت بریم دور بعدی و مرووور.
شروع کردم به مرور و اضافه کردن نکات ریزتر توی نت هام.
ببینیییید من گولاااخی شدم درین زمینه. اصلا وقتی درکم از روند بازار رو برای همسرم میگفتم حیرت زده شده بود. کلنییی رو دستش بلندد شدممم. انقدر تمرکزی ادامه دادم و ادامه دادم تا رسیدم به استراتژی که حس کردم هم با روحیاتم سازگاره و هم بهش تسلط دارم. شرووع کردم به بک تست گرفتن.
میگفتن توی این بازار دیگه حداقل با 1000 دلار باید وارد شین که سودها به چشمتون بیاد و امیدوار بشین برای ادامه.
لذتی که میبرم ازین بازار برای اینه که افرادی میتونن توش موفق باشن که به شدت کنترل داشته باشن روی خودشون. این بازار جای افرادی که کنترلی بر احساساتشون ندارن و دچار ترس و طمع میشن و درک عمیقی نسبت به خودشون ندارن نیست. کلااا بازی یه بازیه روانیه. چالش لذت بخشی بود برای من. کلی باعث رشدم شد و در این حین گفتم خدایا من نمیخوام با این مقدار پول وارد شم. من نمیخوام ازین بازار زده شم. یه روز در حین بک تست گیری هام یهو همسرم که به لطف حضورش عملا خیلی از ابزارهای لازم برای انجام این کار از قبل برای من فراهم شده و دقیقاااا یاد حرف خانم شایسته میفتم که وقتی آماده باشی و بخواهی خدا خودش همه چیز رو ردیف میکنه آخههه انگاری همه ی این ابزار برای منه نه برای همسرم اووونم از چقدر قبل تررر و ایشون داشت تو یکی از بروکرهایی که داشتیم یه سرکی میکشید که گفت ااا نگین اینجا 200 دلار داریما و من گفتممم خووودشه. این پااسخ درخواست منهههه.
چوون اینجوری اصلا دیگه فکر اینکه با پولی میرم جلو که اصلا یادمون رفته هست تمام استرسم و نگرانیم از بین رفت.
تو همین زمان ها بود که یک محصول ناااب دیگه از یکی دیگه از استادامون معرفی شد. خیلییی دوست داشتم داشته باشمش. گفتم به وقتش اینم از آن من میشه.
دقیقاااا زمانی که من در آماده تریییین حالتم بودم تونستیم اون رو هم داشته باشیم. دقیقاااا در سومین سالگرد ازدواجمون. 22 شهریور. آیا اینا اتفاااقیهههه :)))))
نشستیم با عشق و اشتیاق با همسرم آموزش هاشو دیدیم و حالاااااا نگییییین تحلیل گر خفن بازااارهای مااالی نشسته پشت روووول پولسااازی.
من رسیدددددم به یکی دیگه از خواسته هام
من رسیدددم به درآمد دلاااااریم
آره کمهههه هنوووز اولشههههه اماااا من رقمش زدم.
الان حدود دو هفتست ورود کردیم. این کار با مدیریت من و مشاوره های پوریا جان پیش میره و پوریا جان هم کار خودش رو انجام میده و با مشاوره و هم فکری من.
عملاا من در راس کار خودم و ایشون هم در راس کاار خودش
واای میدونید حسم اینه انجام کاری که بهش علاقه داری اینجوریه که حس نفس کشیدناتم متفاوته. یه لذت دیگه داره.
من از دو هفته پیش که دیگه استارت کار رو زدم تا الان با 200 دلااار 84 دلاااار پر برکت الهی ساااختم.
ببینیییید اینی که من میگم مثل یه رویاس برای تریدرااااا
طرف با 1000 دلااار آرزوشه اینو بسااازه اووونم ابتدااای مسیر. حداقل باید یک سال جوری ادامه بدی که فقط ضرر نکنی و یر به یر بیای بیروووون. تازه وقتی یر به یر بشی یعنی داریییی عالی پیش میریییی
واااویلااااا چه میکنههههه این بااانوی تریدر
خدایااا پروردگااارم سپااااسگزااارتم
برای هر لحظشششش
پروردگااارم هر لحظهههه باهام قدم به قدم اوومد. چقدددر ما صبحا باهم حرف زدیم و باورهای منو بهم نشوون داد. هر لحظههه حواسش بهمه و این اییین ایییین جمله ی طلاااایی رو میکوبم به دیوار قلبم من توانایی پول ساختن از علایقم را دارم و مولد ثروت هستم
خدایااااا شکرتتتتتت.
نوشتم که بمووونه به یادگااار از روزهایی که با اینکه ترسسسسسیدم ولی جا نزدم و خودمو لایق دونستم برای خواسته های زیباتر و قشنگتر و اون خواسته هایی که حس ارزشمندیمو و تواناییم رو برام پر رنگ تر میکنن و بمووونه به یادگااار برای روزهای آینده که بدونممم از چند دلااار شرووع کردم و چطور قدم هام رو برداشتم و رد پایی باشه که ببینم خدا چطور قدم به قدم همراهیم کرد و به قووولش عمل کرد و خودش آموزش دادنم رو به عهده گرفت و تا به مهاارت نرسیدم بیخیالم نشد و البته که هنوووزم داره همراهیم میکنه و هر لحظهههه باهامه و دستور خرید و فرووش رو برام صادر میکنه و منم میگمممم چشم و باهم مدیریتشون میکنیم.
به استحضار شما بزرگواران میرسوونم همین الان دو تا معامله دیگمم با سود بسته شدن و اصلاح میکنم تا به کنووون 92.41 دلااار سوووود.
من قدر تک به تکککک این دلارهای پاااک و الهی رو میدونم و بابتشون سپااااسگزار پروردگاااارم. من به وضووووح دارم درک میکنم خدا ثروته خدا رزقه خدا مشتاق تر از من برای در لذت بودن و فراونی و غرق در نعمت بودنمه. من عاااشق تجربه ی خدا در پوول، ثروت و دلااارم.
IN GOD WE TRUST
در پناااه حق باااشید یاران جاااان.
سلام دوست عزیز نگین جان
مدت زیادی ست روی فارکس وقت گذاشته ام پرایس رو به خوبی آموخته ام دوماهه حساب ریل خودم را باز کرده ام اما ضررده بودم و نه به خاطر نداشتن دانش که به خاطر عجله و طمع. شده سودهای عالی هم کردم اما به بازار پس دادم. همش می گفتم من که همزمان روی باورهام وذهنم هم با دوره های استاد عباسمنش و هم روی مهارتم دارم کار می کنم پس چرا….چند روزه به هم ریخته بودم و دقیقا دوروزه از خدا می خوام بهم بگه این راه من هست یا نه؟ ادامه بدم یا نه؟ با اینکه ندایی در درونم می گفت آره ادامه بده، تو که علاقه داری تو که شبا تو خواب هم وسط کندلایی،خودت می دونی ضررت برا چی بوده. غیر از اینکه باید بار دیگه لیزرفوکوس روی آموزشی که دیده ای خصوصا آخرین آموزشی که دیدی و فوق العاده به دلت نشست وبا استادش تونستی ارتباط بگیری و استاد بنامیش، وقت بذاری و درس هایی رو که بازار از صبوری و نشستن و نظاره گر بودن و منتظر ستاپ بودن و طمع نکردن و… بت داده که خداییش در رشد شخصیتیت هم خیلی کمکت کرده، تکرار کنی
ولی نشونه واضح تری دلم می خواست. و این کامنت شما دوست عزیز نشونه شد برام
خدایا سپاسگزارم
من کامنتت رو با شور و عشق خوندم
با اینکه قصد خوندن کامنت دیگه ای رو داشتم گفتم بذار این کامنت رو هم بخونم و چقدر این ندا که بذار این کامنت رو هم بخونم صدای خودش بود
نگین جان سپاسگزارم. توصیه ای داشتی برام از جان و دل می شنوم
پرسود و برکت باشی عزیزجانم
درود و سلام مرضیه جانم دوسته الهی ارزشمندم. چقدر خوشحال شدم که شما هم درین زمینه وارد عمل شدید.
البته که همینطوره و در این بازار تنها دانش کافی نیست. هرچند که هرچقدر وارد این دنیای شگفت انگیز میشیم مثل هر شغل دیگه ای متوجه میشیم هربار میشه بهتر شد و خودمونو بهبود و ارتقا بدیم.
از نظر من روانشناسی معامله گری و سرمایه خیلی میتونه درین مسیر کمک حالمون باشه. اینکه بفهمیم بازار قصد جنگیدن با ما نداره و تمامیه این کندل ها نشون دهنده ی رزق عظیم و پر برکت جاری در جهانه. وقتی به عمق رخ دادن کندل ها میرم یا زمان هایی که بانک ها میخوان سود سپرده ی مردم رو بپردازن یا اوردهای عظیم کشورها برای برطرف کردن نیازهای مردمشون مثل خرید و فروش نفت، زغال سنگ یا طلا و غیره یا فروش دارایی هاشون مثل طلا و نقره و نفت به شدت هیجان زده میشم.
وقتی میبینم تو گوشی هایی که تو دستمونه یا هر محصوولی که استفاده میکنیم از فلزات ارزشمند و گرانبهایی که پروردگار عالم بی انتها درین زمین پر برکت خلقشون کرده و در اختیارمون قرار داده و دولت ها و شرکت ها برای رفع نیازهاشون در این فضای الهی ورود میکنن تا مواد اوایه ی مود نیازشون رو رفع کنن و ابزار کارشونو تهییه کنن تا بشن محصولات در دسترس مردم غرق لذت میشم. ازینکه منم به سهم خودم در این تبدیلات سهیمم خیلییی خوشحال میشم.
اینارو گفتم تا اول از هر چیزی بدونیم که چقدر این شغل الهی و ارزشمنده و درگیر برداشت های اشتباه سایرین در موردش نشیم و بدونیم که ما داریم ارزش خلق میکنیم.
این شغل هم مثل هر شغلی هرچی بیشتر باهاش عیاق بشید بهتر باهاش کنار میایید. ترسی نیست طمعی نیست و نگرانی وجود نداره. فقط و فقط روی مهارت و درک خودمون کار میکنیم و بی دلیل دچار احساس مورد ظلم واقع شدن یا گناه قرار نمیگیریم که ای وااای پولم رفت یا اشتباه روند رو تشخیص دادم و یا خدایااا کمکم کن معاملم بره تو سود. عملا در مقابل ما هم افرادی هستن که خلاف ما معامله گرفتن و اون ها هم دارن میگن خدایااا معاملم بره تو سود. میخوام بگم در جهانه پر از عدالته خداوند بستر برای همه فراهمه اما برد با کسیه که علاوه بر دانش کنترل ذهن خوبی هم داره. عملا هر کی ماهرتره و خبر خوب اینکه ما توانایی ماهرتر شدن رو در هر زمینه ای داریم. فایل دانلودی اخیر استاد رو که روی سایت هست چندین بار گوش کنید. شگفت انگیزه آگاهی هاش و حجت رو بر آدم تموم میکنه.
من با سناریوی حد خوشی و حد ناخوشی خیلی ارتباط گرفتم.
ابتدای مسیر بااید به سودهای کوچیک یعنی آر به آر های 1 هم قانع باشیم.
با گذشت زمان که درکمون و اعتماد به نفسمون ارتقا پیدا کرد توقع آربه آرهای بیشتر داشته باشیم.
باید حد خوشی و حد ناخوشی برای خودمون بگذاریم. البته که خودتون بهتر میدونید منظورم چیه. یعنی به صورتی پیش بریم که این ترس و طمع رو کنترل کنیم. به این صورت که بگیم من مثلا در هر روز میتونم انقدر درصد روی کل مارجینم سود کنم و یا حق دارم انقدر درصد روی مارجینم ضرر کنم. همینطور برای یک هفته و یک ماه و یک سال محاسبه کنید و بنویسید برای خودتون و بهش مقید باشید.
هر زمان توی روز به حد نصاب تعیین شده برای خودمون رسیدیم مابقی هفته رو باید دیگه استراحت کنیم. همینطور برای هفته و ماه و سال.
یعنی میدونید این شغل باید جوری باشه که ما دنبال پول ندوییم. ما میخواهیم با دانشمون و تسلط بر خودمون از مسیر لذت ببریم و الرزق و الرزقان پروردگارمون رو تجربه کنیم.
با این دو کار حد خوشی و حد ناخوشی عملااا این ترس و طمع کنترل میشن.
مورد بعدی ژورنال نویسیه. خیلیییی مهمه که همیشه برای خودتون علل ورود و خروجتون از معاملاتتون رو بنویسید و قشنگ احساساتتون و دانشتون رو واکاوی کنید و دلیل منطقی علت ورودتون رو یادداشت کنید. ببینید آیا دارید از اصولتون یعنی استراتژیتون پیروی میکنید یا خیر. هر بار بیشتررر خودتون رو بهبود بدین. اصلااا عملا این ژورنال نویسی خیلییی میتونه چراغ راهتون باشه و پایان هر روز و هفته مطالعش کنید. میتونید اسکرین ریکورد بگیرین و مثل یک آموزگار قشنگ توضیح بدید چرا دارید وارد معامله میشید و وقتی هم تی پی یا استاپ لاستتون خورد مجددا اسکرین رکورد بگیرید و آخر هفته بررسیشون کنید. ژورنال نویسی خیلی کمک میکنه علاوه بر اینکه هرچه سریعتر وارد سود دهی میشید میتونید هر بار استراتژیتونو بهتر مادیفای کنید و نقاط قوت و ضعفش رو میفهمید.
مورد بعدی اینکه حتماااا یه مدت برای خودتون معین کنید و طبق قواعدتون بعد از بک تست گیری استراتژیتون توی دمو روی بازار کار کنید و تصور کنید پوول واقعیه. قشنگ جوری که حس هاتون رو دقیق تجربه کنید عیین واقعیت.
مورد بعدی اینکه قشنگ ته استراتژیتونو در بیارید. میدونید وقتی خیلیی خودتونو درگیر چارت ها کنید به درک عمیق بازار میرسید. به شدت مدیریت سرمایه مهمه. همینطور هرگز بدون استاپ لاست وارد معامله نشید. مثلا برای حد ناخوشی مطابق با استراتژیتون بگین من حق دارم روزی این تعداد پشت هم استاپ لاستم بخوره. اگه خورد چون مطابق قانونی که خودتون باهاش راحتید پیش رفتید دیگه ناراحت نمیشید و بهش مقید باشید. تو این زمینه روی باور فراوانیتون خیلی کار کنید تا به این باور و واقعیت برسید که فرصت همیییشه در این بازار هست و فرصت سود بدست آوردن هست و قرار نیست تموم شه و هرچی وسیع تر و پر برکت تر بشه و همینطور شما همیشه زمان کافی و لازم رو دارید.
من به صورت حرفه ای آموزش دیدن رو از تابستون شروع کردم اما عملا باهاش از قبل تر درگیر بودم. حتی مدت ها توی دمو برای خودم معامله میگرفتم. اتفاقا بعد ازینکه آموزش دیدن رو جدی شروع کردم علل یه سری اتفاقات توی بازار رو متوجه میشدم.
من در واقع به سبک آی سی تی پیش میرم. شاید خالی از لطف نباشه که بگم من معاملاتم رو یعنی پوزیشن هایی که من منتظرم واردشون بشم رو به سه دسته تبدیل میکنم. معمولی خوب عالی. در معمولی حق دارم 0.5 درصد مارجینم رو درگیر کنم در خوب 1 درصد و در عالی 1.5 درصد. به این صورت من همیشه در سیف زون قرار دارم حتی اگر به اشتباه تصمیم گرفته باشم نهایتا با حد ضرر معقول از معامله بیرون اومدم.
من همیشه با بررسی اولیه چارت در تایم فریم های از بالا به پایین به نتیجه میرسم که دنبال چه معامله ای هستم و جاهای مهم رو برای خودم پیدا میکنم و هرگز اگه مطابق انتظارم پیش نرفت حتی ورود نمیکنم و تنها نظاره گر هستم.
به خودتون زمان بدید و آموزش هاتونو مرور کنید. قطعا در مجموع به سود خواهد رسید فقط نباید دل زده شید و روی دانش و مهارت و کنترل ذهنتون کار کنید و هرگزز خودتونو با کسی مقایسه نکنید.
به ضررهاتون به چشم هزینه ی آموزش نگاه کنید نه ضرر. به هر صورت هر کاری هر شغلی یک هزینه ای هم داره. فکر کنید دارین حقوق کارمندتون رو میدید تا یاد بگیرید چطور کارمندی برای شما بهتره. یا هزینه ی ایاب و ذهابتونه یا آب و برق و گازتون. اصلا هزینه مواد اولیتونه.
مطمینم میتونیم حسابی بهتر بشیم و آسان تر بشیم برای آسانی ها. به خودمون باور داشته باشیم چون ما مخلوق پروردگار توانمندی هستیم که ذره ی ذره ی وجودمونو با عشق خلق کرده و به خودش فتبارک الله احسن الخالقین گفته.
به خودمون ثابت کنیم که لایق این جمله ی ماورایی و آسمانی پروردگارمون هستیم.
موفق باشی عزیز دلم.
در پناه حق باشی.
سلام نگین عزیزم
مرسی که کامنتم رو خوندی و جواب هم دادی. متشکرم از فرکانس خوب دوستی و صداقت و صمیمیت که بهم منتقل کردی.
خیلی از کامنتت استفاده کردم. ایجاد این باور که در این کار خلق ارزش وجود داره خیلی مهمه و اینکه این کار واقعا مثل هر کار دیگری و حتی بیشتر دانش و مهارت می طلبه.
و می تونم به جرات بگم که من خیلی در این بازار رشد کردم از نظر اخلاقی و قطعا جای رشد بسیار بیشتری هم وجود دارد.
برایت برآیند عالی و رشد تکاملی و تصاعدی در همه زمینه ها آرزومندم.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
در مورد تکامل و مهاجرت صحبت کنیم؟
زمانی که دوست داریم چالش های جدیدی را تجربه کنیم و خواسته ها و اهداف تازه ای داریم : مهاجرت امری پسندیده است
کسانی که مهاجرت می کنند: تجربیات و درک بیشتری از دنیا و مردم داشته و به امکانات بیشتری دسترسی دارند
باید بتوانیم:
در مکان کنونی خود نتایج عالی کسب کرده تا جایی که احساس کنیم این فضا و مکان برای ما کوچک شده و به دلیل نتایج بهتر یک پله بالاتر رفته و به مکانی دیگر مهاجرت کنیم که:
این بهترین نوع مهاجرت است
اگر مهاجرت ما فرار و انتخاب به دلایلی مانند: مسائل سیاسی قضایی نرفتن خدمت سربازی ….حالتی که اجبار در آن است پسندیده و درست نیست
تکامل در مهاجرت به این معناست که در مکان کنونی خود:
شروع به پیشرفت کسب مهارت و نتیجه گرفتن کنیم
افراد زیادی با امکانات کنونی ما: نتیجه گرفته اند پس ما هم می توانیم نتیجه بگیریم سپس مهاجرت کنیم که اگر با این فلسفه مهاجرت کنیم بسیار موفق خواهیم بود
انگیزه ی مهاجرت برای ما باید:
نتیجه گرفتن با شرایط و امکانات کنونی مان باشد نه انتظار و توقع داشتن به این مورد که اگر مهاجرت کنیم شرایط بهتری را تجربه می کنیم و انگیزه ای درست و اصولی است
به هر مکانی مهاجرت کنیم:
باورها و افکار خود را خواهیم برد اگر فردی با باورهای نامناسب و شخصیت ضعیفی هستیم: نتایج نامناسبی کسب کرده و اگر فردی با باورهای مناسب و شخصیت قوی هستیم: در هر مکانی نتایج عالی کسب می کنیم
در مورد شغل صحبت کنید؟
هدف از زندگی:
خوشبختی و لذت بردن از جهان مادی است هدف: معروف شدن نیست
به لحظه ی مرگ فکر کنیم: ممکن است یک ثانیه بعد رخ دهد اصلا اهمیت ندارد چقدر معروف و ثروتمند هستیم چون:
بسیاری از مسائل اهمیت خود را از دست می دهند
از خود سوال کنیم: آیا از فرصت خود به درستی استفاده کرده ایم یا خیر؟
شغل ما : باید عشق ما باشد که از انجام آن لذت ببریم هر کسی : علایق و توانایی های متنوعی دارد
به سراغ شغل خود برویم باورهای مناسب را در ذهن خود ایجاد کرده در آن با تمرین و تکرار مداوم مهارت کسب کنیم و تبدیل به فرد حرفه ای شویم : ثروت به دنبال ما خواهد آمد
پول نتیجه ی طبیعی:
لذت بردن از زندگی است
همه ی ما به موضوعات متنوعی علاقه داریم:
قدم برداریم و حرکت کنیم به تدریج به شغل مورد علاقه ی خود هدایت می شویم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
پروژه خانه تکانی ذهن | گام نوزدهم
خداروشکر میکنم که فرصتی دست داد تا بتونم از این آگاهی ها و گنج های ناب سایت استفاده کنم اتفاق جالبی که در طول این پروژه برام افتاده اینه که خیلی هماهنگ شدم با موضوع اون روز گام
قبل از اینکه فایل رو ببینم یا بدونم موضوع روز گام چیه و به نظرم این هماهنگی نشونه درست بودن مسیری که استاد و خانم شایسته رهبران اون هستن…
امروز صبح که داشتم به محل کارم میرفتم یک لحظه یک بی ام و شاسی بلند خیلی خوشگل و عضلانی توجه ام رو جلب کرد سرعتم رو کم کردم تا بی ام و بهم برسه و از نزدیک نگاهش کنم و لذت ببرم یکدفعه یه چیزی از درونم گفت :
یه سوال ازت دارم بیا باهم رو راست باشیم و راستش رو بگو گفتم باشه بپرس!!
گفت به نظرت میتونی یه روزی تو هم از همین بی ام و بخری؟
اگه جوابت مثبته دلیلش رو بگو . . .
اگه جوابت منفی باز هم دلیلش رو بگو . . .
خوب اولش به دلیل اینکه چندروزه نان استاپ دارم فایل جلسه دوم قدم دوازدهم که درباره موضوع خودباوری هست رو گوش میدم ناخودآگاه گفتم معلومه که میتونم شک نکن من لایق یه همچین ماشینی هستم بعد اون حسه گفت باریکلا خوب دلیلت چیه؟؟؟ قرار شد روراست باشیم دیگه
یه لحظه سکوت کردم . . .
چون هیچ دلیلی نداشتم و اون احساس لیاقت هم فقط به دلیل تکرار زیاد اون فایل و تاثیر کلام استاد در ذهنم ایجاد شده بود و چون در عمل هیچ کاری برای اون فایل انجام ندادم مشخص شد که اون احساس لیاقت روی هیچی بنا شده بود که با یه سوال اساسی از بیخ و بن نابود شد !!!
اون حس عجیب ادامه داد:
خوب حالا که احساس میکنی در خریدن و داشتن اون شاسی بلند زیبا ناتوانی دلیلت چیه؟؟؟
گفتم خوب اون آدم حتما یه شرکتی یه کارخونه ای داره که تونسته یه همچین ماشین خفنی سوارشه من که با این شغلم نمیتونم ؟
حالا هزاران بار از استاد شنیدم که تمام شغل ها پتانسیل ثروتمند ساختن رو دارند اما ذهنم همیشه میگفت با اینکه استاد این جمله رو گفته اما با شغل من این امکان وجود نداره و شروع میکنه کلی بهونه آوردن که نمیشه به این دلیل و به اون دلیل و …
با اینکه این شغلی که الان دارم شغل مورد علاقه ام هست و وقتایی که انجامش میدم واقعا لذت میبرم اما همیشه فکر میکنم من قراره از یه راه دیگه از یه شغل دیگه به ثروت برسم که این نشون دهنده باورهای نامناسبی که دارم…
وقتی امروز برای کارکردن روی پروژه وارد سایت شدم و موضوع گام نوزدهم رو دیدم از این هماهنگی و هدایت الله شوک شدم و خداروشکر کردم که در این مسیر حضور دارم
این داستان امروز من بهم ثابت کرد که روح آدمی خیلی جلوتر از جسمش هست به همین دلیل که داستان هدایت وجود داره و انسان وقتی هدایت میشه کارهایی میکنه که بعدها مشخص میشه همون کار درست ترین کار بوده همون موضوعی که استاد هم بارها بهش اشاره کرده اند.
خداروشکر از گفتگوی ذهنی که با خودم داشتم و در ادامه دیدن این فایل ایده هایی به ذهنم رسیده که میتونم با عمل کردن بهشون نتایج متفاوتی بگیرم البته که خیلی باید روی خودم و باورهام و احساس لیاقتم کارکنم .
خدایا شکرت
ممنونم از استاد شایسته عزیز بابت این پروژه زیبا
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.
سلام استاد عزیزم
خدای من چقدر این فایل به موقع بود خدایا شکرت شکرت
استاد من در ترانه نویسی وداستان نویسی انگیزشی استعدادخیلی خوبی دارم
در ورزش به نتایج خوبی رسیدم اما عاشق نیستم
در کار هم که کارمندهستم اما علاقه ای ندارم به کارم
وبه خرید وفروش زمین وکارهایی پرورشی مثل گاو داری هم علاقه دارم
(یک زمین ۶۵۰متری هم دارم که اگر بخوام بفروشمش ازمحل کارم میام بیرون وتمام زمان خودم رو میزارم به عشقی که دارم تا زمان فروشش معلوم نیست عشقم ترانه باشد یا چیزی دیگه فعلا ترانه وداستان نویسی )
چندماه پیش هم به فکر این بودم که ارز دیجیتال رو یاد بگیریم وآزادی مالی ومکانی وزمانی داشته باشم بهش علاقه هم دارم ولی نمیدونم چرا یک هفته وقتی آموزشها رو دیدیم ودیگه ولش کردم
وازنوع به فکرش افتادم
اما این سخنان شما باعث شد که من
خیلی روشن بشم
وهمین ۲۰روز پیش بوددر احساس بسیار خوبی بودم
بعدش یهو یه شعری رو زبونم اومد
یهو تو ذهنم اومدم که این شعر کامل کنم وبعدش بخونمش (شعرانگیزشی)
ازاینکه تشخیص بدم این الهامی که به من شده درست بوده یا نه هم یاد سخنان شما افتادم که اگر در احساس خوبی هستی وچیزی بهت الهام میشه یعنی همون کاری که باید شروع کنی یه جهاد اکبری میخواد
البته در کار ارز دیجیتال که یهو تو ذهنم اومد هم به طرز عجیبی به من پیشنهاد شده بودچون ۱سال پیش یک ارزی خریده بودم
اما چندماه بعد فروختم وادامه ندادم
استاد خیلی خیلی عاشقتون هستم که چقدر شیوا بیان کردین که همه انسانها به چند چیز علاقه داریم اما بریم سراغ چیزی که استعداد بیشتری توش داریم وتوی اون کار ماهر بشیم
ذهن من همیشه به فکر درآمد راحت هست
دقیقا همین الان همین الان این به ذهنم رسید که تو میتونی شعرهای خودتو ترجمه کنی ودر سایت آمازون هم بفروشی وفقط وفقط ایران رو مد نظرنگیری
تازه گذشته ازاینها شعرهای که مینویسم فقط وفقط انگیزشی ومثبت نگری هست
استاد عزیزم طبق آموزشهای شما باید کاری رو انجام بدم که باشرایط من سازگار باشه
وتوانمندی خوبی دارم
که من در زمینه ترانه نویسی و داستان نویسی هم استعداد دارم هم علاقه دارم
والان یک تعهد میخواهد که این مسیر راه دنبال کنم ومستمر انجام بدم تا ببینم در ادامه مسیر به چه دستاورهای میرسم
استاد شاید پیش خودتون بگید که آرمین چه ذهن شلوغی داری
اما بهتون قول میدم یکی از شاگردهای ممتاز شما بشم
در خصوص مهاجرت که خیلی خیلی مطمئنم یک روز در اطراف خونه شما یک خونه میخرم
واین یعنی نهایت لذت بردن از دنیا
عشق من استاد عباس منش💚
به نام خدای مهربانم خدای رزاق و وهابم خدایی که گفته بنده من تو بخواه من به تو میدهم به شرطه ایمان ایمان ایمان و باور به قدرت او
سلام استاد عزیزم استاد بی نهایت سخاوتمندم سلام مریم جانم ممنونم از شما دو فرشته مهربانم که هر روز من از فایلهاتون که میذارین رو سایت یه درس و یه ایده میگیرم و خودمو با افکار و باور درست و گوش دادن فایلها رشد میدم خدایا شکرت سپاسگزارتم
در باره مهاجرت صحبت کردین اون فایل مهاجرت رو من گوش دادم واقعا باید تکاملتو هر جایی هستی طی کنی و بعد به مکان دیگه مهاجرت کنی من اینو فهمیدم اگر ما روی خودمون و شخصیتمون کار کنیم روی کنترل ذهن و داشتن و موندن در احساسه خوب رو کار کنیم و عادت روزانه برامون بشه همانطور که ما روی خودمون کار میکنیم جهان و خداوند کارهای بعدی رو برامون انجام میدهن ما نمیتونیم با زور زدن و تقلا کردن بخواهیم مهاجرت کنیم باید سمته خودمون رو انجام بدیم و درخواست کنیم از خداوند و بعد از قانون رهایی استفاده کنیم و آرام و صبور باشیم که خداوند به وعده اش عمل میکند
و ما رو به وقتش به همونجایی که در ذهن میخواستیم میبرد که او دانا و آگاه به درونه ماست
و دومین موضوع درباره شغل مورد دلخواهت هست من واقعا از اول فروشندگی رو دوست داشتم و در خودم میدیم و اعتماد به نفسم بالا بود ترس و واهمه ای نداشتم طرز برخورد و صحبت کردن با مشتری ها رو یاد داشتم چون بسیار علاقه زیاد داشتم
و دوساله پیش اومدم مغازه زدم از پارکینگ خونمون شروع کردم و طبق گفته استاد با همون چیزی که داشتم قدم برداشتم و خدا رو شکر خوبه ولی چند وقته پیش کامنته یکی از دوستانم رو خوندم کمکم زیادی به من کرد
نوشته بود اگر کسی به شغلی علاقه داره و صبح با شورو شوق میره در مغازه اش ولی اگر باورهای کمبود و مخرب داشته باشه هیچ فایده ای نداره شور و شوق همراه با باور درست و افکار درست است که درآمد بالا رو برات میاره فهمیدم راست میگه درسته من شاید با شور و شوق میرم مغازه اما باور کمبود دارم و کمر همت بستم و شروع کردم به تمرین حل کردن و گوش دادن مداوم فایلها و خدا رو شکر آرام و رها هستم و صبور
ایمان دارم همونطور که دارم هرروز برای یه هدف کوچیک یه قدم برمیدارم خداوند هم کارهای دیگه منو انجام میده و مشتریها دارن کم کم خودشون منو پیدا میکنن بدون هیچ زور و تقلا و ناراحتی
خدایا همه رو به تو میسپارم که تو از درونه من خبر داری و میبینی دارم حرکت میکنم برای تغییر کردنم
خدایا من لایق انسانهای خوب هستم
خدایا من لایق رزق و روزی فراوان هستم
خدایا شکرت سپاسگزارتم
استاد جانم و مریم عزیزم و دوستان عزیزم ممنونتون هستم یاحق
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
مهمترین درس ودرک این فایل زیبا ودلنشین داشتن احساس خوب و لذت بردن از تکتک لحظات زندگی است وقتی که من به این درک برسم که هدف من از زندگی شادی و نشاط است
بعد از این مرحله زندگی پر از فراوانی وثروت وزیبایی میشود خود به خود زندگی زیبا میشود
بزرگترین باوری که باید در وجودم بکارم این است که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب وقتی که من باورهای فراوانی و ثروت را در ذهنم مرور کنم به احساس خوب هم میرسم پس در هرلحظه مواظب احساسات درونی خودم باشم که در این لحظه چه حسی دارم اگر احساس خوبی دارم یعنی دارم به جهان هستی اعلام میکنم که از این احساس بیشتر میخوام چراکه طبق قانون جهان هستی به هرچیزی توجه کنی از جنس همان وارد زندگیم میشود اگر به شغلی که دارم با عشق با آن زندگی کنم واز اون لذت ببرم لاجرم پول هم به دنبال آن میآید
به قول امام علی علیه السلام رزق دو نوع داریم رزقی که تو دنبالش میروی رزقی که اون دنبالت می آید وقتی باورهای ثروت وفراوانی را در ذهنم مرور کنم که یکی از اون باورها این است که هر روز فرصت و نعمت وثروت بیشتر و بیشتر میشود دیگه هیچ نگرانی در زندگیم ندارم وقتی که نگران نباشی طبق قانون اتفاقات خوبی میافتد
با ساختن احساس ارزشمندی درونی و کار کردن روی توانایی های خودم میتوانم به آنچه که بخوام برسم پس بزرگترین سرمایه گذاری را باید روی خودم انجام بدهم
با ساختن باورهای فراوانی و ثروت آفرین و داشتن احساس لیاقت در مدار دریافت نعمت وثروت قرار میگیریم پس باز هم این نتایج بر میگردد به سرمایه گذاری روی خودم
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
*به نام نامی یزدان
چو آنکه برگزید من را از میان این همه خوبان*
سلام به استادان جان دلم و دوستای خوبم
یه خداقوت حسابی و مشتی به همتون
●گامنوزدهم خانهتکانی ذهن●
》》》انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”《《《
شکرگزار خداوندم برای این فرصتی که بهم داده و نوزده روزه تمام مستمر در حال فعالیت هستم
و همینطور به صورت عمیق در حال درک قانون و عمل کردنش در زندگیم
شکر شکر شکر :))
میتونم به جرئت بگم یکی از اون دسته آدم هایی هستم که سال ها به دنبال این جواب بودم
که من کیم؟
عشق و علاقه من چیه؟
خیلی حرفا برای گفتن دارم از صحبت های استاد تو این فایل
اما خیلی خلاصه و مفید به اصل میپردازم …
از وقتی که شنیدم برو به دنبال عشق و علاقت پول خودش دنبالت میاد
از اون تایم فکر میکنم حدود 7الی 8 سالی میگدره که هر روز و هرهفته و هر سال
مائده به دنبال عشق و علاقش بود
مسیرها شاخه ها راه ها عوض کردم
از 17سالگی تو بازار کار بودم
هم کنجکاو بودم بدونم کیم و میخوام چیکار کنم!
هم داشتم اذییت میشدم که نمیتونستم تشخیص بدم میخوام تو چه مسیری حرکت کنم
بگدریم سالها گذشت …..
از مربی کودکستان گرفته تا بازاریابی بیمه و مربی ورزشی و دنس و و و و
که اگه بخوام بنویسم ید طولایی داره
خلاصه چاره ای نداشتم که برم و تجربه کنم
چون علاقه هام زیاد بودن
به مسیر های زیادی علاقه داشتم و یه شخصیتی هم که داشتم میخواستم همشونو با هم ببرم جلو :)
.
.
ولی خب شکست میخوردم نمیشد همزمان روی چند ساخه متمرکز بشم
یواش یواش داشتم بزرگتر میشدم
درکم نسبت به قانون تغییر کرده بود
آروم آروم پتانسیل هامو شناختم
به شخصیتم پی بردم که چه آدمی هستم چه خصوصیاتی دارم
شایان ذکر است که بگم:::
(اگر اون مسیزهازو نمیرفتم و در حرکت نبودم هرگز به جایگاهی که الان هستم نمیرسیدم)
خلاصه داشتم بهتر خودمو میشناختم
توانایی هامو
نقاط قوت
نقاط ضعفمو
یه جاهایی برام درد داشت که نقطه ضعفم اینه
یه جاهایی هم برام لذت بخش بود که نقاط قوتم و شناسایی کرده بودم….
کلنجار زیادی با خودم داشتم تا بتونم قبول کنم پنانسیل هایی که دارم
تا بتونم قبول کنم چه توانایی هایی دارم
زمان برد واقعا برام زمان برد
خب باید بگن مقاومت های بالام بود که نمیزاشت قبول کنم چه توانایی هایی دارم
اینکه مدام تو دام مقایسه میافتادم و خودمو به خواهرم و با بقیه مقایسه میکردم
نمیزاشت قبول کنم چه توانایی هایی دارم
از یه جایی به بعد دیگه چوب خطم پر شده بود
مجالی برای زمان دادن به خودم نبود
گفتم بسه دیگه
تا کی میخوای چشاتو ببندی و بری جلو
تا کی میخوای یه سره خودتو با این و اون مقایسه کنی
تا کی میخوای قبول نکنی کی هستی
یه جوری برام درد داشت
خنده داره میدونم!!!!!
..
….
درد داشت برام که بخوام قبول کنم باید تو مسیر توانایی هایی که دارم حرکت کنم
همه دوس دارن بدونن چه توانایی هایی دارن بعد تو مسیرش حرکت کنند
من متفاوت بودم(خخخخخ)
البته که زمانبرد بفهمم توانایی هام چیه
یه جوری ترس داشت برام حرکت کزدن تو مسیر توانایی هام
برای همین نمیتونستم قبول کنم و یه سره تو درو دیوار بودم….
بگذریممممممم……
آروم تر که شدم رهاتر که شدم
سعی میکردم خودمو به آرامش برسونم
که بتونم یه کاری انجام بدم
خوبی من این بود که تو مسیرهایی که تردید داشتم
ورود کزدم تا بهم ثابت بشه
این مسیر مال منه یا نه
این اواخر دیگه تسلیم تر حرکت کزدم
گفتم ببین مائده استاد میگه اشکال نداره به مسیر های مختلفی علاقه داری
همه به یک چیز علاقه ندارن
اشکال نداره اگه دوس داری تو چیزهایی که دوسشون داری رشد کنی
عیب نیست ایراد نیست
اما اینجا یه نکته هست که پیدا کن ببین در گذشته از کارهایی که انجام دادی
کدوم دسته از کارها بوده که بیشتر اشتیاق نشون میدادی
جنسشونو پیدا کن
و توانایی تو بلا شک تو اون مسیر هست
حالا فقط کافیه
مهارت هاتو تو همون مسیر بیشتز کنی و تقویت کنی
به خودت فرصت بده
به خودت اجازه بده که خودتو تو این راه پیدا کنی….
سعی کزدم عجله رو از خودم دور کنم
سعی کردم بگم مثل بقیه راه ها میخوام ببینم این چیزی که مدت هاست ازش میترسم و ورود نمیکنم توش چیه؟؟؟
سعی کزدم خودمو آروم کنم و تکاملی قدم بردارم
تو مسیر توانایی هام تو مسیری که درسته جزئی از علاقم محسوب میشه
اما یه سرو گردن با مسیرهای دیگه ای که رفتم
بیشتر پتانسیل دارم
بهتر میتونم ارائه بدم
بیشتز میتونم باهاش ارتباط بگیرم و حتی سریع تر میتونم خودمو رشد بدم توش
بالاخره رسید روز موعود و مائده
پا گزاشت روی ترس هاش
شنیدی که استاد میگه ترس از اینکه نتونی توی اون کار نوفق بشی
دقیقا من بودم…..
عزت نفس دوره عزت نفس فایل اول
خدای من خدای من خدای من
روزی که تصمیم گرفتم بپذیرم خودمو و توانایی هامو و پتانسیل هامو اون روز روزی بود که فایل اول عزت و نفس و بعد از مدت ها دوباره استارتش کردم
در واقع هدایت بود…..
تو فایل اول یک هفته نان استاپ روش بودم
طوری که قورتش دادم
و تازه داشت برام حرفا قابل باور میشد
تازه داشتم میفهمیدم استاد داره از چی حرف میزنه….
اونجا بود که بزرگترین تصمیم تو این همه مدت و گرفتم
تغییر بیزنس
همون شجاعتی که استاد ازش حرف میزنه
که دوره تندخوانی روی سایت بود وپول میساخت ولی من برداشتمش…..
دقیقا کاری که من کردم
توی بیزینسم داشتم پول میساختم خوبم داشتم حرکت میکردم
در آن واحد الهامی بهت بشه و همه رو کنسل کنی
که خب بعدها با درک بیشتر فهمیدم
احساساتی تصمیم گرفتم نباید میزدم همه چیو کنسل میکردم
مهم تصمیمی بود که گرفتم
اما شجاعت میخواست شاگرد داشته باشی
درآمد داشته باشی
پول بسازی از بیزنست ولی بیای همه رو کنسل کنی
و بگی تمرکزم باید روی یک مسیر باشه
واقعا خودمو تحسین میکنم
این آدم هستم با تجربه بهم ثابت شده وقتی کاریو بخوام انجام بدم
شاخه های اضافه رو حذف میکنم
خب خداروشکر افتادم رو ریلی که باید باشم
مسیر علاقه مسیر پتانسیل های درونی…..
که خب تو کامنت های بعدیم حرف ها دارم… که میزنم و میگم تو مسیر عشق و علاقه هم آدم باید استمرار داشته باشه
اینجوری نیست که واردش بشی و بگی پس اگه عشقمه شب و روزمو میتونم ببندم بهش
همین که بتونی شب و روزتو ببندی بدون اینکه خستگی بفهمی گشنگی بفهمی
خودش یه تکاملی داره ….
که زمانی تو مسیر مستمر و متعهد موندی
اره به اونجاشم میرسیم که هیچی جلودارت نیس برای رشد و نوفقیت
اره به اونجاشم میرسیم گه مثل استاد 500تا کتاب و بخونیم با عشق
اما رسیدن به همین مرحله هم تکاملی شکل میگیره نه یک شبه….
عشقتو به مسیرت زیاد کنی
افزایش علاقه حتی تو مسیر علاقت هم نیاز به تکامل داره……
از خداوند میخوام که هدایتم کنه به راه راست به راه آنانی که بهشون نعمت داده
نه آنانی که غضب کرده و نه گمراهان
دوستووووون دارم سوفلاااااییییی زیادااااا
:)))))