live | انتخاب شغل از زاویه "باور به فراوانی و احساس لیاقت" - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-20.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-14 01:35:252024-11-08 05:00:36live | انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند عزیز
سلام به دوستان
واقعا در دنیایی زندگی میکنیم که پر از سلیقه های متفاوت هست و همین تفاوت ها باعث گسترس خدمات و محصولات شده است
اما چیزی که هست همه افراد موفق و ثروتمند نمیشن . اکثر مردم کپی کار هستن تا یه نفر یه ایده جدید تو کارش اعمال میکنه هزار نفر دیگه همون راه رو دنبال میکنن و بعد یه مدتی کارشون رو جمع میکنن. جالبه که میگن پول تو ساخت و سازه پول تو لباس فروشی هست . بریم درامد دلاری یا طرف شانس داشت و اولین نفر تو این حوزه بود و بسیار تئوری های ارائه میدن ولی زندگیشون افتضاحه . اکثر مردم در کارها صاحب نظرن و متخصص ولی زندگی افتضاح . استاد میگفت مردم معلول هستن ولی درک نمیکردم ولی تو این مدت اتفاقاتی افتاد که نتنها معلول هستن بلکه فلج هستن و خودم هم از این قائده جدا نبودم.
من برای خیلی ها از سر پول کار کردم و اصلا به جایی نرسیدم چون خودم رو نمیشناختم و خداروشکر تو این مسیر دارم بهتر خودم رو میشناسم و با تغییر باورهام علاقه خودم راه پیدا کردم .یعنی چیزی بود که جلو چشمام بود ولی من نمیدیدم و فکر میکردم پول در این کار نیست. و چون خودم رو نمیشناختم وارد رشته ای در دبیرستان و دانشگاه شدم که مورد علاقم نبود و چون فکر میکردم برام پول میاره رفتم و اخرشم کا رو ادامه ندادم و خیلی هم رشته ای ها رو که ازشون باخبر شدم به مسیرهای دیگه رفتن.
شما فکر کن هر روز وارد کاری میشی که با اجبار و ناراحتی هست باشه چه حسی داره ؟ اگر وارد کاری بشی که علاقه نداره عملا داری خودکشی روحی میکنی .
در اخر فقط از خداوند هدایت بخوایم که بر همه چیز اگاهه و ما رو از خودمون بیشتر میشناسه و بهش اعتماد کنیم
سلام استاد عزیزتر از جانم و مریم عزیز.
استاد جان اول در مورد مهاجرت بگم:من مهمترن دلیلی که دارم برای مهاجرت کردن،آزادی است که دوست دارم داشته باشم.چون این روزها محدودیت خیلی بیشتر از گذشته شده (منظورم اینترنت و بحث فیلترینگ است)و من واقعا ای آزادی رو میخوام .و علاوه بر اون هدفهای بزرگ دیگه ای هم دارم که برای آن ها دارم تلاش میکنم و در کنار تلاش برای این هدفها و مسیر لذت بخشی که برای خودم درست کردن به مهاجرت فکر میکنم و براش تلاش میکنم.
و در مورد کار و شغل:
فک میکنم مریم عزیز بدونه که معماری چه رشته پر کاری هست در دوران دانشجویی و همینطور بعد از آن.همیشه وتی شبای تحویل پروژه میشد و کلی کار و وقتایی که ماکت میساخنم و حتی دستمو با کاتر میبردیم،همه و مخصوصا خانوادم بهم میگفتن تو دیوونه ای.اینم رشته بود آخه.کمرو گردنت شکست.خودتو ضخم کردی.ولی استاد باورتون میشه من هیچ کدوم اینارو نمیدیدم.من فقط لذت میبردم.کارم که تموم میشد بهش نگاه میکردم میگفتم دمت گرم دختر چه کردی.
وقتی ارشدمو گرفتم و کارو شروع کردمفاولین ساختمونی که طراحی کردم و اجرا شد رفتم جلوش وایسادم و گفتم اولین بچم به دنیا اومد.معماری همه عشق منه و زندگی منه.براش خیلی تلاش کردم خیلی و به هدفهای بزرگی رسیدم.این تازه شروع داستان زندگی منه و هدفهای بزرگ دیگه ای دارم که فک میکنم با مهاجرت به همشون برسم.
استاد مرسی که هستید و اینجوری بهم انگیزه میدید. عاشقتوووونم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است …خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است…خداوندی که مالک روز پاداش است…تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ما را به راه راست هدایت کن راه آنان که بر ایشان نعمت داده ای نه آنان که غضب کردی و نه گمراهان.
سلام و درود به استاد عزیزم خدایا شکرت برای یه گام دیگه الهی بی نهایت شکرت…
انتخاب شغل از زاویه باور به《فراوانی و احساس لیاقت》
هدف از زندگی ما خوشبخی هست لذت بردن از دنیای مادی هست…زمانی که مرگ ما فرا برسه مهم نیست چقدر حساب بانکیت هست… چقدر دارایی داری…شاید بزرگترین لذت این بوده آیا من ازین فرصتی که داشتم زندگی کنم درست استفاده کردم یا نکردم …پس اگر زندگی این هست پس برید بدنبال چیزی باشید که عشقتون هست که نگید دارم کار میکنم بلکه بگید دارم حال میکنم…هر کدوم از ما به بی نهایت چیز علاقمند هستیم از ورزش و فوتبال و خلبانی…دومیدانی…موسیقی…هر کسی در وجودش یه اشتیاقی داره یه عشقی داره به یسری موصوعات برید توش حرفه ای بشید …حرفه ای شدن توش کار سختی نیست…نگاهتون این نباشه بدنبال راهی باشید که پول دربیارید نگاهتون این باشه که برم بدنبال عشق و علاقم برم از زندگیم لذت ببرم…پول نتیجه طبیعی لذت بردن از زندگی هست…
اول هر کاری انگیزهای مالی هست اما در نهایت عشق کردن میشه…
همه ی ما به چندین موضوع علاقه داریم…شما یکی از اینها رو که میفهمید علاقشو دارید و استعداد دارید و توانایی رو دارید واردش شو قدم به قدم هدایت میشی ….
استاد فقط میخوام در این فایل صحبت هاتوون رو تکرار کنم تا هدایت بشم در موردش در زندگی خودم بکار ببرم…شکرگزار وجودتونم…
اینکه من پولم را بدهم و کس دیگری کار کند و به من سود برساند این باور اشتباه هست…
این اتفاق نمیفته و نخواهد افتاد…
تمرکز باید روی یکار بگذارید و در اون بهتر و بهتر بشید …هر نوع فشاری رو به بدبختی تجربه کنم برای اینکه پول بسازم هرگز این نبودم….
در واقع استاد وقتی تکامل رعایت بشه دیگه فشار زیاد رومون نیست برای موفقیت و از کارمون بی نهایت لذت رو می بریم…
در یک مسیر باشید و هر باد و طوفانی امد از راهتون منحرف نشید ….
پول در هر بازاری هست فقط باید باورهاتو در مورد اون بازار درست کنی…
خدایا شکرت برای این آگاهای این فایل بی نهایت لذت بردم خدای من شکرت:-)
پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»
گام نوزدهم live | live |انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”
به نام خداوندی که رحمتش همگان رو دربرگرفته و رحمت های خاص و ویژه ای داره برای کسانی که خاص و ویژه باورش میکنن سپاسگزارم
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این سایت ملکوتی عزیزمون حضور دارند
خدا رو شکرت که امروز هم طبق تعهدم توانستم بیام و کامنتی بنویسم و روی خودم و افکارم بیشتر کار کنم خدایااا شکرت
هدف از زندگی ما لذت بردن از این جهان مادیع و خوشبختی است
من این جمله ی استاد رو در یک قسمت در نوت کیپ گوشیم ذخیره و سیو کردم تا همیشه آویزه ی گوشم کنم ..
همیشه این سوال رو از خودمون بپرسیم
آیا از این فرصتی که در این دنیا داشتم درست استفاده کردم یا نه ؟؟!
سوال فوق العاده تاثیر گذاری بود چون منو بفکر فرو برد .. و آلان که دارم می نویسم واقعا نمیدونم چی می خوام بنویسم و اصلا نمیدونم چه چیزی باید بنویسم ولی مطمعنم در طول مسیر نوشتنم بهم گفته میشه و بقول استاد عزیزم هدایت می شویم ..
الهی به امید تو
اگه بخوام به این سوال استاد پاسخ بدم باید بگم استاد جان…. از زمانی که یادم میاد و به روزمه ی گذشته ام توجه میکنم به خیلی چیزها و کارها علاقه داشتم و همیشه هم رفتم دنبالش و انجام هم دادم یعنی هم کار کردم و هم خیلی هنرها یاد گرفتم و هم همزمان آموزش دیدم و هم آموزش دادم و هم پول ساختم و هم همزمان درس هتلداری خواندم و البته هم خانهداری و همسرداری و فرزندانم را هم داشتم و باید به امور زندگیم هم رسیدگی می کردم ..
در مورد کار و حرفه و تعلیم و آموزش خیلی هنرها دارم خیلی کارها انجام دادم یعنی هیچوقت یادم نمیاد که بیکار بوده باشم … هیچوقت بلد نبودم بگم حوصله ام سر رفته !!!
یا مثل بعضی از افراد جامعه روز و شبم و به بطالت گذرونده باشم!!
همیشه و همیشه تمام وقتمو صرف خواندن و یاد گیری و تعلیم و آموزش بودم و همش دوست داشتم یاد بگیرم .. همش دوست داشتم کار کنم .. یعنی دوست داشتم همه چی بلد باشم .. خیلی خیلی پر انرژی بودم !!!!
البته چند تا شو نیمه کاره رها کردم مثلا به ساز ویلون خیلی علاقه داشتم حدودا خیلی مدت کوتاهی پیگیرش بودم مربی گرفتم و بهمراه مربیم رفتم ساز خریدم و بنا به دلایلی در یکسال و نیم سه تا استاد داشتم و یکی از یکی بهتر و بهتر !!!
آن زمان ها مربی رانندگی بودم و کلی شاگرد داشتم .. یعنی از صبح زود تا ساعت چهار پنج بعد ظهر مشغول تعلیم دادن بودم که باید اعتراف کنم که این حرفه رو خیلی خیلی دوست داشتم و همیشه با عشق انجام میدادم بهترین شاگردا رو داشتم و البته بهترین مربی نمونه هم بودم همیشه چه از طرف آموزشگاه و چه از طرف شاگردام مورد تشویق قرار می گرفتم . توی کارم قانون مند و جدی بودم ولی در عین حال گرم و صمیمی !!!…
یادمه همیشه با خنده و لبخند وارد محیط کارم میشدم .. خیلی خیلی شاداب و سرزنده بودم و همیشه هم مورد توجه واقع میشدم !!
چقدر جالبه برام !!! این که با نوشتن داره خیلی چیزا یادم میاد !!! چقدر خوبع که شروع به نوشتن کنیم!!! چون تمرکزمون بالاتر میره!!
خدا رو شکر با اینکه تا عصری سر کار بودم ولی هفته ای دو و یا سه روز هم بعد از اتمام کارم میرفتم برای آموزش ویلون و بقیه روزها هم بعد از تمام کارم در منزل تمرین می کردم اوایلش خیلی برام سخت بود ولی آن سختی برام خیلی لذت بخش بود خیلی دوسش داشتم تقریبا با تمرین مداوم و شناختن نت و حرکات دست و ضربه زدن پا و تطبیق این حرکات دست و پا و شنیدن صدای خاص نت و پشتکارم توانستم اولین آهنگ زیبای خواب های طلایی رو بنوازم !!!!
دوستان اگر این آهنگ رو سرچ کنید میبینید که چقدر زیباست و همچنین این آهنگ براتون آشناست!!!
یادش بخیر !!! یادمه چقدر ذوق می کردم .. چقدر خوشحال شده بودم که من بعد از آن همه تمرین بلاخره تونستم به جایی برسم که بلاخره توانستم یک آهنگی را بنوازم خلاصه بعدش چندتا آهنگ دیگری استادم با نت یادم داد که باید فقط روز و شب تمرین می کردم تا مسلط میشدم .. از آنجایی که قوانین رو نمیدونستم فکر می کردم من آنقدر توانا هستم که می توانم هر دو تا کار رو با هم انجام بدم .. ولی غافل از اینکه تمام انرژی من صرف شغلم و حرفه ام میشد و دیگه جونی نداشتم که انرژی روی یادگیری ساز مورد علاقه ام بذارم بخاطر همین بجای اینکه مقدار ساعات شغلی مو کم کنم تا فرصت بیشتری برای تمرین و تکرار این ساز مورد علاقه ام بذارم تمرکزم به این بود که بیشتر کار کنم تا پول کلاس هامو جور کنم و این تمرکز بر بیشتر کار کردن نه تنها سبب نشد که پول بیشتری برای هزینه ی کلاس هام جور کنم بلکه باعث شد که آن پول ها رو صرفه خسارت و ضرر و زیان های نامترقبه ای کنم که عملا منو از پول ساختن دورتر میکرد در نتیجه نتونستم هزینه های کلاسمو جور کنم و در نتیجه هی دورتر و دورتر و دورتر شدم در واقع درستش این بود که باید از ساعات کارم کم می کردم و به فکر اون عشق و علاقه ام میرفتم و اگر تمرکزمو فقط میزاشتم روی یادگیری ساز مورد علاقه ام مطمعنان هزینه ی کلاس هام هم جور میشد ولی افسوس آنقدر کوته فکر بودم و آنقدر باورهای توحیدیم ضعیف و زیر صفر بود که فکر می کردم من خودم باید یک تنه با اون شرایطم مبارزه کنم و بقول معروف با یک دست چندتا هندوانه بلند کنم !!! فکر می کردم از عهده ی همه ی کارها به تنهایی بر میام و اصلا نمیدونستم تقسیم کار با خدا چیه ؟؟؟؟ یا اصلا هدایت یعنی چی!?? اصلا این وسط خدا چی کاره است?
خلاصه کمک گرفتن از خداوند رو اصلا بلد نبودم !!!
دوستان عزیزم استاد کاملا درست میگن!! اینکه واقعا فکر بکنید چه چیزی رو بهش علاقه دارید حتی اگر چندین کار و هنر رو بهش علاقه دارید هیچ اشکالی ندارد فقط توی دل همه شون برید ولی بعدش از خداوند هدایت بطلبیم و بعدش آرام آرام عشق و علاقه تون رو پیدا میکنید و هدف تون مشخص میشه ولی من در آن دوران اصلا مسیرمو نمی شناختم .. اصلا به این قوانین آگاهی نداشتم و افکار درهم و برهمی داشتم و اصلا وقت و فرصتی برای تفکر نمیزاشتم همش عجله داشتم .. همش می خواستم همه ی کارهامو با هم انجام بدم .. خلاصه بقول قدیمی ها آدمهای همه کاره هیچکاره آند در واقع بدین معنی است که کارشون مشخص نیست .. البته خوبه آدم همه کار رو تا حدودی بلد باشه ولی در واقع باید یک هدف و یا یک شغل و یا یک کار رو خوب بلد باشه و در آن تخصص پیدا کنه!!..
خب از داستان مورد صحبت دور نشیم .. که داشتم در مورد عشق و علاقه میگفتم!!
در واقع من باید تمام وقت و انرژی مو صرف اون پناسیل و خواسته ی مورد علاقه ام میزاشتم و اگر انرژی و وقتمو برای آن کار مورد علاقه ام میزاشتم مطمعنان تا الان یک ویالونیست موفق و ثروتمندی هم میشدم !!
بقول استاد عزیزم شما دنبال عشق علاقه تون برید پول و ثروت هم لاجرمممم
بدنبال شما می آید
خدا رو شکر با نوشتن هدایت شدم به این قسمت از داستان زندگیم در اول نوشتن اصلا هیچ ایده ای نداشتم اصلا نمیدونستم چی باید بنویسم ولی وقتی اومدم شروع به نوشتن کردم خداوند خودش هدایتمان می کند و این همان جمله ی طلایی و کلیدی استاد است که می گوید همیشه توی دل کار برید بعدش هدایت می شوید و این جمله ی طلایی استاد رو من بارها و هزاران بار تجربه کردم برای همینه که از اولش نمیدونستم چی میخوام بنویسم ولی بلطف آموزه های استاد عزیزم از خداوند هدایت طلبیدم و توانستم این گام هم به گام های قبلی ام اضافه کنم و طبق تعهدم گام بعدی رو هم بردارم ..
و این داستان همچنان ادامه دارد!!!!
خدای مهربانم شکرت به من نعمت و قدرت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
دوستون دارم یک عالمه
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
سلام به همگی
وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً
او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ؛ و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری میگوید:) دور باش و نزدیک نیا!
فرقان – 53
باید روی خودمون کار کنیم ،به وقتش که فرکانسها هم پایدار و هم دائمی بشن ،اتفاقات در وقت خودش می افته.
پالایش درونی رو ادامه بدیم تا برسیم به جایی که جدا بشیم.
به نام خدای مهربانم
درود بر شما استاد عباسمنش و مریم جان شایسته و همه ی دوستانم در این خانواده صمیمی
خدا رو شکر می کنم که همیشه در بهترین زمان به بهترین مکان هدایتم می کنه از شما استاد عزیزم هم سپاسگزارم بابت این فایل عالی.
نکاتی که عنوان کردید فوق العاده بود و به قول همسرم که همیشه میگه حرفای استاد رو باید با طلا نوشت !
این روزا هم در مورد مهاجرت هم در مورد شغل چه برای خودمون و چه برای پسر بزرگم با سوالات متعددی مواجه بودیم که دقیقا صحبتهای شما پاسخ قاطعی بود برامون مخصوصا برای پسرم که بین پول و عشق و استعدادش داشت پول رو انتخاب میکرد که به لطف خدا و صحبتهای شما برای رسیدن به پول از مسیر انتخاب عشق و استعدادش به وضوح رسید و بابتش خوشحالم و خدا رو شکر می کنم .
اما مسیر شغلی و در آمد زایی ما مدتی بود که تحت الشعاع این بیماری قرار گرفته بود و با اینکه اوایل به خوبی پیش رفته بودیم از یه جایی به بعد دیگه همه چی قفل شد و اونم به خاطر باورهای اشتباه خودم بود که همش به هسمرم میگفتم این شغل ما یه نهال نوپایی هست که با هر بادی امکان داره آسیب ببینه و بهتره یه شغل دیگه در کنارش داشته باشیم که تا وقتی به در آمدید برسیم این شغل رو پوشش بده و اینقدر این فکر در ذهنم تکرار شد که واقعا دیگه در شغلمون هیچ درآمدی کسب نکردیم و همه چی صفر صفر شد!
بعد از چند ماه وارد یه کسب و کار جدید شدیم که اوایل همه چی خیلی خوب و گل و بلبل بود و ما تونستیم در مدت یک ماه در آمد قابل قبولی داشته باشیم اما هر چی که جلوتر میرفتیم من از شریک کاریمون و رفتارش با همسرم و من احساس خوبی نداشتم و هر روز با تضادهای زیادی مواجه میشدیم اما من به خودم میگفتم اشکال نداره هر چی هست بلاخره موقعیت کاری خوبیه در آمدش خوبه بهترین نقطه شهره و کلی مزیت داره اما از درون خوشحال نبودم آزادیم گرفته شده بود و منی که اصلا زیر بار حرف زور نمیرم اینجا به خاطر پول و به خاطر همسرم سکوت کرده بودم ! ولی از اونجایی که عزت نفس و احترام به خود خیلی برام مهمه از یه جایی به بعد اینقدر تضادها زیاد شد که دیگه نه پول و نه موقعیتش نه بالا شهر بودنش و نه خیلی مزایای دیگه برام مهم نبود و به همسرم گفتم اگه شما می خوای ادامه بدید ادامه بده اما من دیگه حاضر نیستم به خاطر پول عزت نفس خودم رو زیر پا بذارم و زیر بار حرف زور برم ! با اینکه کاری بود که بهش یه نیمچه علاقه ای داشتم تجربه و مهارت لازم رو هم داشتم اما بعضی رفتارها و قوانینی که هر روز توسط شریک کاریمون داشت به ما تحمیل میشد آزار دهنده بود انگار فهمیده بود ما به پول نیاز داریم و هر روز داشت بیشتر زورگویی میکرد . اما از اونجایی که جهان کبوتر با کبوتر باز با باز رو خوب رعایت می کنه و طبق قانون افرادی که هم فرکانس نباشن نمی تونن توی یه مدار قرار بگیرن ما قطع همکاری کردیم ! شب قبلش که خسته و مونده داشتیم میرفتیم خونه تو راه داشتم به خدا میگفتم خدایا من دیگه خسته شدم خودت همه چی رو درست کن خودت مدیریت کن خودت برام روزی رسون باشه تو همین افکار بودم که رسیدیم سر کوچه خونمون و همسرم که همیشه عاشق نون خریدنه جلو نونوایی توقف کرد و گفت چند تا نون بگیریم نونوایی محله مون کارت خوان نداره و ما داشتیم تو کیفهامون دنبال پول خورد میگشتیم اما پول خورد نداشتیم نونوا که داشت میدید این صحنه رو صدا کرد و گفت پول نمی خواد نون صلواتیه بیا هر چند تا می خوای ببر من یه لحظه یاد حرفای چند دقیقه قبل خودم با خدا افتادم و اینو یه نشونه دیدم خدا رو شکر کردم و رفتم چند تا نون گرفتم و سوار ماشین شدم رفتیم جلوتر از سوپر مارکت خرید کنم رفتم داخل مغازه خرید کردم کارت کشیدم و پولشو حساب کردم و داشتم می اومدم بیرون یه پام داخل مغازه بود و یه پام بیرون مغازه که صاحب مغازه گفت نون نمی خوای نون خیراتیه و به دو تا نون که روی پیشخوانش بود اشاره کرد یه نون برداشت و به سمت من تعارف کرد من که چند تا نون از نونوایی گرفته بودم می خواستم بر ندارم اما بازم یاد حرفای خودم با خدا افتادم و گفتم اینم نشونه ی دوم و یه نون ازش گرفتم و با یه احساس سپاسگزاری خیلی عمیق رفتیم خونه و حسابی اون شب حالم عالی بود و ایمانم به اینکه اینقدر خدا همیشه سریع پاسخ میده ولی ما نشونه ها رو نمی بینیم بیشتر شد و بابتش خیلی خوشحال بودم که خدا میدونه ! فردای اون روز با اینکه از کار جدید اومدیم بیرون تونستیم از یه راه دیگه و از یه جایی دیگه که اصلا فکرشو نمیکردیم پول بسازیم و این زمینه ساز یه ایده جدید شد برای پولسازی .
استاد جان شما همیشه در فایلهای مختلف این موارد رو میگی اما انگار ماها هنوز در مدار درکش نیستیم و وقتی تجربه شون می کنیم تاره متوجه میشیم که شما منظورت چی بوده .
وقتی عاشق کارت نباشی وقتی از کاری که می کنی لذت نمی بری وقتی آزادی نداری مهم نیست چقدر پول میسازی وقتی اون پول خوشحالت نمی کنه چه فایده ای داره ؟
مثال استخر فوق العاده بود استاد دقیقا حال و روز خیلی از ماهاست !
من بعد از ازدواج ۱۵ سال خونه داری کردم در حالی که قبل از ازدواج خیلی دختر فعال و اجتماعی بودم و تو شهر خودم در همه ی زمینه های فرهنگی هنری فعال بودم شاغل بودم ولی بعد از ازدواج تبدیل شدم به یه خانم خانه دار و این خیلی با روحیاتم سازگار نبود چند جایی کار کردم اما چون بچه ها کوچیک بودن اینو مانع میدیدم برای پیشرفت یه مدت بعد سعی کردم از این خونه موندن نهایت استفاده رو ببرم شروع کردم به مطالعه کردن و از یه جایی به بعد که با شما و سایتتون آشنا شدم بیشتر وقتم صرف مطالعه و تحقیق در حوزه قانون جذب و موفقیت بود و گوش دادن به فایلهای شما و یادداشت برداری از صحبتهای شما بیشتر وقتم رو پر میکرد ولی به فکر کسب در آمد نبودم ! چند سال پیش تصمیم گرفتم برم دانشگاه رفتم و درس خوندم اما نتونستم از رشته تحصیلیم در آمد کسب کنم! هسرم که به چرم دوزی علاقه داشت و شغل پدریشون بود پیشنهاد داد وارد این شغل بشیم با سرمایه کم شروع کردیم ولی درآمد آنچنانی نداشت !
خلاصه زیاد از این شاخه به اون شاخه پریدم و هر چیزی همسرم پیشنهاد میداد انجامش میدادیم ! اما از یه جایی به بعد به خودم گفتم پس علاقه خودم چی ؟ چرا نرم سراغ کاری که خودم دوست دارم و اینبار رفتم سراغ کاری که واقعا دوستش داشتم وقتی کار میکردم نه خستگی داشت برام نه گرسنگی داشت برام نه زمان رو حس میکردم نزدیک به یک سال آموزش دیدم و تمام تلاشم رو کردوم که مهارتم رو افزایش بدم اما از اونجایی که باورهای اشتباه زیادی در مورد پول داشتم زیاد موفقیت مالی نداشتم اما حالم خوب بود و همونطور که گفتم تا به حال بیشتر کارها رو به خاطر همسرم انجام دادم اما با دیدن این فایل تصمبم قعطی گرفتم که مسیر خودم رو برم فارغ از اینکه نظر بقیه چیه خوشحالی خودم برام خیلی مهم تره . مطمئنم با تعهد و اشتیاق اگه این مسیر رو ادامه بدم و رو خودم کار کنم مطمئنا و به قول شما لاجرم ثروت به دنبالم میاد .
بازم ازتون ممنونم بابت بودنتون بابت راهنمایی های ارزشمندتون . خدا رو شکر می کنم بابت این لحظه ی خوب .
در پناه الله یکتا محفوظ باشید
به زودی آمریکا می بینمتون .
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی و سلام به همه دوستهای عزیزم، امیدوارم حالتون عالی باشه.
استاد جان فوقالعاده بود این فایل، تحسینتون میکنم که همه تلاشتون رو میکنید که قوانین رو به ما آموزش بدید.
مطالبی که از این فایل یاد گرفتم:
تکامل در مهاجرت
بهترین حالت مهاجرت اون حالتیه که هر جایی که هستی، توی همون شهر خودت کار کنی نتیجه بگیری، بعد بگی حالا میخوام زمین بازیم رو بزرگتر کنم، میخوام چالش برای خودم ایجاد کنم، یه سری نتایج دستمه، میخوام تجربیات بیشتری رو یاد بگیرم، حالا مهاجرت میکنم.
اینطور هم نیست که کسی که مهاجرت نکنه نمیتونه موفق بشه، یا کسی که توی شهر خودش مونده تبدیل بشه به یه انسان شکست خورده، نه، خیلی افراد توی شهر خودشون نتایج عالی گرفتن.
اون مهاجرتی که پسندیده هست، حالتیه که وقتی شما اختیار داری و انتخاب میکنی مهاجرت به یه شهر یا کشور دیگه رو، حالا به علت اینکه آزادی برات مهمه، برای طبیعتی که دوست داری، به علت چیزهایی که میخوای و توی شهر خودت بهشون دسترسی نداری که همون تضادها هستن.
اون مهاجرتی که پسندیده نیست اون حالتیه که اختیاری توش نیست، طرف مجبور شده از شهر و دیار خودش فرار کنه، درواقع مهاجرته یه جور فراره، حالا فرار از سربازی، فرار از پرونده قضایی، فرار از مسائل سیاسی یا …
در کل اون کسی که مهاجرت میکنه درواقع دنیا رو بیشتر تجربه میکنه، تجربیات بیشتری بدست میاره.
درباره شغل
این موضوع رو روی دیوار خونمون باید بزنیم تا هر روز بهش نگاه کنیم هدف از زندگی لذت بردنه همه ما باید به این موضوع توجه کنیم که طوری زندگی کنیم که لحظه مرگ حسرت نداشته باشیم، مثل سانسهای استخر میمونه، اگر سانس یک ساعت و نیمه باشه و یک ساعت و بیست دقیقهاش رو تلف کرده باشیم و ناجی سوت بزنه که ده دقیقه تا پایان سانس مونده، چطور اون ده دقیقه باقیمونده رو استفاده میکنیم، باید همون نگاه رو به زندگیمون داشته باشیم، باید بخوایم از این فرصتی که خداوند به ما در دنیای مادی داده. حداکثر استفاده رو داشته باشیم و لذت ببریم، حالا که اینطوریه و هدف زندگی لذت بردنه، باید شغلی رو انتخاب کنیم که عاشقش باشیم، بهش علاقه داشته باشیم، نگیم چی کار کنیم که پول توش باشه، بریم سراغ کاریکه بهش علاقه داریم، اگر اینطور بشه، اولا کار ما همون عشقمون و عشق ما همون کارمونه، چون به اون کار علاقه داریم حرفهای شدن توی اون کار اصلا سخت نیست و مورد بعدی اینکه ما کار نمیکنیم، داریم حال میکنیم و حسرت نداریم توی زندگی و ثروت و سلامتی و خوشبختی و نعمت خودش وارد زندگیمون میشه. به قول حضرت علی، رزق و روزی دو نوعه، یه رزقی که تو میری دنبالش و یه رزقی که اون میاد دنبالت برای اینکه رزق و روزی بیاد دنبالت، باید فرکانست بالا باشه، باید اون کار رو دوست داشته باشی، باید توی اون کار حرفهای بشی و باورهای درستی درباره پول و ثروت داشته باشی، بعد میبینی عاشق یه کاری هستی، دیگه یه جایی اون پوله نیست که بهت انگیزه میده، دیگه اون عشقه هست که باعث میشه ادامه بدی، اگه میبینی ثروتمندان دنیا، هر روز با عشق میرن سر کار نه به این دلیله که نیازه مالی داره، بلکه اون عشقه است که داره کار میکنه، اون شور و شوقه که باعث میشه کار کنه و جهان رو گسترش بده.
درواقع ما به جای فکر کردن روی مقصد و تجربه یه لحظه حال خوب که به اینقدر ثروت برسیم، ما بدنبال این هستیم که مسیر ما، یه مسیر زیبا و لذتبخشی باشه، مسیره خیلی مهمه، مسیره که باید با لذت طی بشه، مقصدی وجود نداره، ما اگر به یه هدف خاصی برسیم، یک روز، یک هفته یا یک ماه حال ما خوب میشه، بعد از دل اون هدف بعدی متولد میشه، آدم باهوش قبل از رسیدن به هدفش، هدف بعدی رو مشخص میکنه و از یه مسیر جاده صاف و آسفالت سوت میزنه و به سمت خواستههاش حرکت میکنه.
جمله طلایی: ثروت نتیجه طبیعی مسیر لذت بردن از زندگیه بریم سراغ کاری که دوستش داریم، ما انسانهای متنوعی هستیم و هرکدوم از ما هم چندین علاقه داریم، یکی از اونها رو که استعداد هم داریم انتخاب کنیم، استمرار داشته باشیم، مهارت کسب کنیم و باورهامون رو در زمینه ثروت درست کنیم، پول و ثروت از بینهایت طریق وارد زندگیمون میشه.
استاد جان، خانم شایسته عزیز، بابت این فایل زیبا و آگاهیهایی که به ما میدید ممنون و سپاسگزارم.
امیدوارم همه شما دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عشق و دوستان…
بریم دقیقا سر اصل مطلب و اونم اینکه اومدم تجربیات خودم رو در زمینه عمل ب اگاهی های این فایلو با دوستان ب اشتراک بزارم…
من این فایل رو قبلا هم گوش داده بودم ولی روزی ک برای هدایت روی قسمت هدایت سایت کلیک کردم این فایل برای من اومد و در شرایطی بود ک من نسبت ب عملی کردن ایده هام یکم بهونه میاوردم و نبود امکانات لازم و آنچنانی واسم شده بود ملاک….این فایل برای من بود تا ان چه ک در حال حاضر در اختیار دارم رو ازشون استفاده کامل ببرم و تعهدم رو نسبت ب هدفم ب جهان نشون بدم وبعدشششش ایمان دارم ک خداوند هدایتم خواهد کرد و همینطورم شد….من رشته نقاشی رو با تمام مقاومت هایی ک از سمت خودم و خانوادم(ک البته دلیل این هم خودم هستم ب خاطر فرکانسم)بود ب صورت تخصصی تصمیم ب ادامه دادن کردم و از رشته تجربی ب کل انصراف دادم چرا ک من از بچه گی در این زینه استعداد داشتم ولی ب علت داشتن هوش ریاضی و حفظیات اینطور از طرف اطرافیانم تلقین شده بود ک کسی ک تو این درسا قوی هست باید دکتر بشه و من ب واقع درسته ک ب دروس اون رشته علاقه داشتم چون دروسی بودن ک از پسشون ب راحتی بر میومدم اماااا ب هیچ عنوان حتی یک لحضه خودم رو در محیط بیمارستانی نمیتونستمم تصور کنم جالبه ک در اون دوران تصور من از اینده یه پزشکی بود ک سه پایه و بوم نقاشیش تو یه فضای اروم جلوشه و داره طرح میزنه واقعا تناقض جالب و خنده داری هست من حتی تصوری ک از اینده شغلی اون رشته داشتم ربط واقعی ب اصل قضیه نداشت و من تا این حد روحم پیش نقاشی بود ….و همین عامل کم کم باعث شد من انگیزه هامو برا اون رشته از دست بدم و کنکور موفقی نداشته باشم دوسال پشت کنکور موندم در حالی ک تصور و تجسمی از اینده اون رشته تو ذهنم نداشتم فقط بخاطر قبول تلقین ها و باورهای اشتباه اطرافیانم بود کک این خودش تقصیر شخص خود من بود….من طوری ب خودم تلقین کرده بوم عاشق این رشته هستم ک روی کتابای تستم فوق العاده وسواس داشتمم خطم نیوفته چه برسه اهدا کنم برن اون همه کتاب و هزینه رو ….من پارسال باشما آشننا شدم سالی ک کنکور سال دوم رو هم داده بودم و مثلا اماده پشت کنکور وندن واسه سال سوم میشدم قبل اون سال سومه از خداوند هدایت خواستم و تابستونش منو ب سمتون هدایت کرد… مقاومت های ذهنی من ب طور خیلی زیادی در این حوضه برداشته شد من فهمیدم ریشه این قضیه وابستگی و ترس از حرف مردمه و من از ترس بیزارم وقتی تو درون خودم کشف کردم ترس از حرف و نظر پپدر و فامیل و… هست ،رفتم تو دلش …دلم ب اگاهی های سایت و تججربیات بقیه قرص شد طوری ک من جدیدا کامنت مزارم قبل این فقط نناظر بودم و سعی میکرد درک کنم فقط …من اون موقع اون ترس رو شکستم و حتی بدون خبر پدرم کنکور هنر ثبت نام کردم و تجربی نخوندم پارسال و امسال کنکور هنر تبریز قبول شدم و باورتون میشه وقتی پدر من فهمید یه جنگ و دعوایی شد ک نگو و من در کمتر از یک ساعت باقی مانده ب مهلت انتخاب رشته تونستم انتخاب رشته کنم اونم با چه دردسری ایشون راضی شدن من فقط تبریز رو بزنم ک در این صورت احتمال قبولی من واقعا میشه گفت شاید ۲۰ درصدم نمیشد و من دوتا دانشگاه فقط دوتا انتخاب رشته کردم ولی تمام اون مدت خداوند حضور عجیبی در قلب من داشت کنترل ذهن ب شکل وحشتناکی سخت بود من پر از اضطراب میشدم همش …نشانه هایی ک خداوند بهم میداد رو ب یاد میاوردم و چه و چه ….تا اعلام نتایج من تها کاری ک در زمینه کنترل ذهن تونستم انجاب بدم فقط و فقط فکر نکردن ب اون قضیه بود یعنی من حتی یک درصد هم نمیتونستم خودمو تو حالت قبولی تجسم کنم پس نسبت ب توانایی هام در زمینه قانون تا ب اینجای مطالعه ام تو سایت فقط تونستم ب اون موضوع فکر نکنم یعنی من نمیتونستم تصور مثبتی ایجاد کنم ولی جلوی منفی رو هم مطلقا گرفته بودم و انصافا عالی بودم تو این زمینه تا اینکه نتایج اومد و باورم نمیشد همه دوستان من ۹۰ درصد اون فرم رو پر از انتخاب کرده بودن و حتی یک دونه دانشگاه از صد ها و ده ها انتخابشون قبول نشده بودن ولی منن توی اون دوتا انتخابی ک یکیش نقاشی و دیگری گرافیک(از سر ناچاری…چون من عاشق نقاشی هستم)من فقط یک رشته اونم نقاشی قبول شدم و تماممممم فقط یک رشته و این خودش برای من بزرگ ترین نشانه راه درستم بود….من خوشحال بودم ب اوج رسیدم واقعا لذت بخش بود…من یک دختر تو یک شهر کوچیک ک یک ساعت از تبریز فاصله داره و خانواده مذهبی هستم ک پدرم ادم سخت گیری نیست و باور داره دختر باید قوی باشه و همیشه دوست داشت من اینطور باشم و باور داشت راهش از طریق پزشکی باید باشه…و برای رشته هنر یک سری محدودیت ها برای من گذاشت از جمله همین انتخاب نکردن شهر های دیگه…خودشونم باورشون نمیشد من قبول بشم😂خلاصه ک من الان دانشجو این رشته هستم و امروز هم اولین سفر یک ساعته تنهای من ب محیطی بزرگ تر بود کتجرب۶ بی نظیری بود ک تو یکی از فایل های دیگ کامنت میکنم …..در زمینه امکانات میخواستم بگم من با همین چند مداد طراحی ساده شروع ب تمرین پرتره میکنم با وجود این ک کلاسی نرفتم و عملا همه آموزش ها هدایتی هست و من از این ک تا این حد توانایی دارم حیرت میکنم و واقعا چرا بهانه بیاریم باور نید اول شروع کنیید تاببنید هدایت الاه رو ب ۶دا قسم حتی ممکنه یک ثانیه مونده ب انجام کاری ک راهشو نمیدونید هدایتتون کنه من بار ها و بار ها تجربش کردم و میکنم طوری ک ب قول استاد دیگ دارم بلد میشم قضیه رو دیگ از این ک پلن قبلی واسه انجام کارام نداشته بوشم نمیترسم مطمئنم هدایتم میکنه و اون انجامش میده کارو استارت بزنید خداوند ب شجاعان پاسخ میده و ترس ها مثل حبابن توخالی تا بخوای بهشن دست بزنی میبینی میریزن و چیزی باقی نمونده و توهمی بیش نبودن ….در پناه خداوند ….خدا نگهدارتون ….دوستون دارم
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ،
سلام به استادعزیزم ،عزیزدلم ،عاشقتم استاد ،استادعاشقتم خیلیییییبی ،وسلام به مریم نازنیننننممممم عاشق تونم که انگار این فایل وفقط وفقط به خاطر من ساختید ،ممنون ازتون دوستون دارم ..
استادحالم خوبه چون حالم خوبه ،چون هدایت خداوند منان رادرزندگیم میبینم دارم جواب فرکانس هامو میبینم خب الان تعریف میکنم :(
استاد تازگیا یکی دوباربه این فکرافتاده بودم که من که دویت دارم برای تجربه زندگی بهتروپیشرفت به تهران مهاجرت کنم ودارم روباورهام کارمیکنم ،بیام مسیرم وکوتاه کنم مثلا به یه جایی نزدیک روستای خودم مهاجرت کنم تااونجاهم نزدیک روستام باشه و مسیرم به این خونه ی روستایی م هم نزدیک باشه وبچهادلتنگی برای پدربزرگ مادربزرگ کردن نزدیک باشم خودم بیارم شون و یامیتونم اجاره بدم بعد که وضعم بهترشد وتجربه ی مهاجرت برام آسون تر به تهران مهاجرت کنم ازخداهدایت خواستم وای خدای من عالی بود ،روزشمارتحول زندگی من فصل سوم روز 80 اصول اساسی رسیدن به خواسته ها استادعزیزم باهدایت خداوند به من گفتند که اگر مااهدافی وانتخاب کنیم که جایگاه فعلی مون خیلی باهاش فاصله نداره شاید اولش ظاهرش این باشه که شاید نسبت به بقیه پیشرفتی نداریم ولی خواهیم فهمید که نسبت به خودمون تفاوت وتغییر خیلی زیاد نسبت به قبل کردیم واین وپایدارکنیم وباتوجه به درک قانون باید پله به پله بریم قانون تکامل و رعایت کنیم ،چه قدر خوب میشه چه قدر اعتمادبنفس مون میره بالا به خودمون ایمان میاریم پس قدم هایی روانتخاب کنیم که فاصله فرکانسی زیادی باخواسته هامون نداره بااین روش تصاعدی رشدمیکنیم وپیشرفت ها چندبرابرمیشه احساس رشد وپیشرفت میکنیم ونتایج خیلی زیادی میگیریم ،این هدایت من بود وگفتم پس این تصمیم من که دوروزه دارم بهش فک میکنم درسته خیلی خوشحال شدم خدایاشکرت ورفتم وباخدای خودم حرف زدم وتشکر کردم ،اما دوباره یه کوچولو مقاومت داشتم دوباره گفتم خدایا اگه این کاردرسته کمکم کن هدایتم کن مسیر ودرست ونشونم بده آیااین تصمیم درسته من تلاشم وبکنم که به این هدف که فاصله ی فرکانسی زیادی باالان من نداره برسم ؟؟؟خدایا من لایق هدایت تم روزی صدبار باخودم تکرارمیکنم که خدای بزرگ من هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند ،بهش گفتم خدایا همون پرنده ام والان بفرست که بدونم این تصمیم درسته یا پروانه یا سنجاقک نشونه ی راهم باشه و ….اماخبری نبود ازهیچ کدوم که یه دفعه به فکرم اومد که برم نشانه ی امروزم بازکنم ،وای خدای من ..خدایا …شکرت ..پروردگار عزیزم ..چه قدر روشن وواضح هدایتم میکنی خدایاشکرت این فایل کلمه به کلمه ش درموردمهاجرت بود اصلا ،کیف کردم همه ی نکته هاروبهم گفت ،ببخشید که خیلی خللصه میخام بنویسم :(مهاجرت خیلی خوبه درقرآن هم اومده واینکه مهاجرت بهترین گزینش اینه برای بزرگ شدن ظرفت باشه نه ازروی اجبار برای تجربه ی نعمت هاوامکانات بهتر واین گزینه ی من بود ،خیلی بهتره که هرجایی که زندگی میکنیم تلاش کنیم بهترین باشیم بهترین دستاوردهارو به دست بیاریم و پیشرفت کنیم بعد به یه جای بهترهدایت میشیم ومهاجرت میکنیم ،پس منم میخام هنوزاین جایی که هستم بهترین خودم باشم بعد مهاجرت کنم چون ماهرجا که میریم شخصیت مونم میبریم چه قوی چه ضعیف اگه اینجابتونیم به کاری کنبم جای دیگه هم مبتونبم وبالعکس .
استاداینم بگم که من وهمسرم عاشق کارمونیم شدید ،خداروشکرهرروزبه خاطرش شکرمیکنم و شده من رایگان هم مفتی هم کارکردم حتی توشرایطی که دوقلوهام کوچیک تربودن که خیلی کارداشتم واذیت میکردن باکارم عشق نیکردم وآروم میشدم وخانوادم نمیفهمیدن منو میگفتن بابا شوهرت کارمیکنه توکه چیزی نیازنداری چرا کارمیکنی میگفتم عشق میکنم اصلا حالیشون نبود فکرمیکردن من انقدر کشته مرده ی پولم ،پول نتیجه ی طبیعی لذت بردن اززندگیه ،دیدم آدمایی که پولاشون میزارن حسابشون دلشون نمیاد یه قرون خرج کنن خیلی بدم مباد وسعی میکنم ازپولم لذت ببرم ،استادیه هفته ای بود که صاب کارمون کارکم میدادوکم برش میزد وهمسرم خیلی نگران بود واما من بهش میگفتم که این یه تضاده که مارو پخته ترمبکنه وماروپیشرفت میده وبانگرش مثبت نگاش کردم و همش میگفتم ماپیشرفت میکنیم وبه خیرمونه و…تااینکه تصمیم گرفتیم ازدونفر کاربیاریم ومن که قراربود ازسال بعد کارم وشروع کنم البته خودم دوست داشتم ازالان کارکنم ولی همسرم میگفت کارگاهت وازسال جدید که درست کردم راه اندازی کن هرچندتشنه ی کاربودم وکارنمیداد ولی دراین وسط خیلی وقتها خودم ومینداختم وسط وکمک میکردم حالاکه اینجورپیش بره این تضاد باعث پیشرفت مون میشه وبرای دونفرکارکردن درآمد مارودوبرابرمیکنه ومنم که صاحب کارمیشم کلی به آرزوهام میرسم و6 ماه زودترشروع میکنم خیلی خوشحالم …خدایاشکرت عاشقتم خداجون که انقدر قشنگ هدایتم کردی برم این نشانه هاوهدایت هارو توی دفترنشانه هام بنویسم …استادممنون که انقدر فایل های باارزش دراختیارمون میگذارید خداپشت وپناه تون ،راستی باکارکردن میتونم زودتر دوره هاتون وبخرم وچقدر به پیشرفت خودم کمک میکنم ،خداجونم خدای هدایتگرم شکررررررت
راستی گفتید مهمترین چبز توزندگی لذت بردن اززندگی مادیه نه پول همه چی پول نیست اگه به لحظه ی مردن خودم فک کنم یه وقتایی بود میرفتم اون گوشه حیاط مینشستم و بچها میومدن صدام میکردن میگفتم فک کنم من ازشون دورشدم مردم یه روحم چقدر الان دلم میخاد بهشون بگم جان یانوازش شون کنم یابغلشون کنم یا دل همسرعزیزم ونشکنم یابچهام ودعوانکنم ودرآخرچه قدر شکرمیکردم که هنوزنفسی هست بگه بهشون جان مامان یا دستی که نوازش شون کنه یا دلی هست که شادبشه ازسوی من ،یااینکه هنوزفرصت دارم باتمام وجود تلاش کنم به خواسته هام برسم ومیتونم خدارو بندگی کنم زندگی اصلش همیناست .الهی شکرت .
به نام خدای هدایتگرم
سلام مریم جونم انگار دیروز پیش من بودی و متوجه شدی که من از دیروز درگیر چه سوالی بودم نه تنها این فایل بلکه تمام فایل های این دوره برای من هست الله اکبر از این همه هم زمانی
الله اکبر که الله مهربان آینقدر سریع الجواب هست تو فقط بخواه اون جوابتو میده
با تمرین ستاره قطبی از خدا خواستم که بهم بگه برای چی به دنیا اومدم
و خداوند واضح و قشنگ به دست زیبایبش از طریق مریم جونم و استاد عزیزم بهم گفت که
عزیزم اینجا اومدی تا این دنیا مادی رو تجربه کنی
اینجا اومد از لحظه به لحظه زندگیت لذت ببری
اینجا اومدی به هر چی که علاقه داری اونو انجام بدی و در حین انجام اون کار غرق اون کار بشی و گذر زمان رو متوجه نشی
حال کنی با خودت و دنیای که در آن قرار داری
یه انیمیشنی هست به اسم روح ساخت آمریکا هست دقیقا داره حرف های استاد رو میگه به زبان تصاویر واقعا خیییلی فوق العاده هست هر کسی در فرکانسش باشه و ببینه اصلا دیدش به دنیا و زندگی عوض میشه
استاد عزیزم خیلی ها بخاطر اینکه بخوان یک قوانین از جهان رو یاد بدن هزار تا ادا در میارن ولی شما در این فایل خیلی واضح و شفاف گفتید
و این قانون رو به صورت هدیه تقدیم ما کردید که ما برای چی آفریده شده ایم ممنونم استاد قشنگم از صمیم قلبم از شما تشکر میکنم
امیدوارم روزی بتونم شما و مریم جان رو در آغوش بگیرم
عشق براتون
در پناه یکتا بی همتا