live | انتخاب شغل از زاویه "باور به فراوانی و احساس لیاقت" - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-20.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-14 01:35:252024-11-08 05:00:36live | انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بخشنده و مهربان…
خدای وهاب، که بی حد و حصر میبخشه…
سلام عزیزانم…
گام 19 پروژه گام به گام خانه تکانی ذهن…
موضوع انتخاب شغل و آگاهی های ارزشمند این فایل مقاومت ذهن من بودن قبلا و الآنم هستن اما خداروشکر خیلی کمتر شده…
اینکه چه شغلی رو انتخاب کنم خودش نشون دهنده داشتن یه باور اشتباهه که من دلیل ثروتمند شدن رو داشتن یه شغل خاص میبینم، چیزی که استاد تو دوره روانشناسی ثروت یک به وضوح در موردش توضیح دادن…قبلا که این آگاهی ها رو میشنیدم اینو درک نمیکردم و هر دفعه از خودم میپرسیدم پس چه شغلی؟ ..وقتی این آگاهی ها تکرار شد و شنیده شد و یه جورایی تکاملم رو طی کردم متوجه شدم نباید بگم چه شغلی؟… باید ببینم الان، در حال حاضر با توجه به موقعیت الآنم چه کاری رو میتونم انجام بدم…حرکت کنم…منتظر نمونم، تو خونه بیکار نشینم و شروع کردم به الهامی که با کار کردن روی جلسه 2 روانشناسی ثروت 3 بهم گفته شد عمل کردم…غذا درست کردم، غذای باشگاهی و تو مرحله بعد هدایت شدم به اجاره بوفه یه باشگاه بانوان نزدیک خونمون…و الان دارم کار میکنم، هر روز پول میاد به حسابم….ممکنه یه روز کم باشه یه روز عالی باشه اما خداروشکر جریان ورود نعمت به زندگیم ثابته….مثل جریان آب رودخانه همیشه جریان داره….خداروشکر….
میخوام بگم شاید باشن دوستایی که الان ذهنشون مقاومت داشته باشه به این حرفا، اما قانون همینه….راه همینه و بس….ما باید بتوانیم روی توانایی های خودمون و هدایت خداوند حساب کنیم….
چند روز پیش تو باشگاه، داشتم فایل گام اون روز گوش میدادم و مینوشتم یکی از دوستام بهم گفت چی مینویسی؟ گفتم فایلهای خودشناسیه….ایشون شما رو میشناخت استاد….یه چیزی گفت که من فقط خندیدم..گفت: استاد عباس منش فقط در مورد پول میگه….الان که این فایل رو داشتم گوش میکردم به خودم گفتم کجاست الان این دوستم که ببینه و بشنوه که صحبت از پول نیست….صحبت از عشقه، صحبت از علاقه ست، صحبت از لذت بردن از زندگیه….بله، پول مهمه…خیلی هم مهمه، من اگر نتونم پول بسازم که نشونه ضعفه…نشونه اینه که ذهن فقیری دارم….خداوند هم بینهایت ثروتمنده، وثروتمندان رو دوست داره…..تمام پیامبران ما هم ثروتمند بودن….راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدنه…..باید پر بشم که بگذرم….اما اعتراف میکنم هنوز به این تکامل نرسیدم که باور کنم پول هر چقدر که بخوام دنبالم میاد….هنوز بعضی وقتا بهش میچسبم….برای به دست آوردنش دست و پا میزنم….میدونم که باید تکاملم رو طی کنم…..
خانم شایسته، بینهایت ازت سپاسگزارم….
از من شخصیتی سپاسگزار ساختید….
برای وجود تک تکتون از خداوند سپاسگزارم…
عاشقتووووونم
خدایاااااا هر انچه دارمممممماز آن توست
بنام الله مهربانم
درود و سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
انتخاب شغل یکی از موضوعات مهم است دنبال شغلی بریم که عاشق آن هستیم
مثال استاد در مورد همین که ما وقتی میریم به آب بازی میکنیم در آخرین لحظه چقدر لذت میبریم
همه چیز را کنار بگذاریم فقط راهی پیدا کنیم برای عشق خود
ودنبال ما پول هم میایه
به قول حضرت علی که گفتن دونوع پول است
یکی ما دنبال پول هستیم
ویکی پول دنبال ماست
بحث عشق در کسب کار است
عشق خود را جدا از
خدا را شکرررر بی نهایت
همین استاد در اول هیچ در آمد نداشت آهسته آهسته خوب شدن روز به روز
خدا را شکررر و خدا نگهدار عزیزان
سلام به استاد بزرگوار خودم و مریم جان عزیزم و تمامی دوستان گرامی.
چ جالب ! دقیقاً دیشب داشتم با خودم گذشته رو مرور میکردم که به این نتیجه رسیدم چ اشتباهاتی داشتم. بخاطر بیخیال بودن و سرسری گرفتن هر چیزی ، روزها و عمرمو هدر دادم . بحث سرزنش و ملامت کردن خودم نبود، داشتم با مرور گذشته برای درست زندگی کردن الانم ، درس میگرفتم یه جورایی تجربههای تلخ گذشته رو به خودم یادآوری میکردم که تکرارشون نکنم. صادقانه اگه بخوام بگم : من خودم به شخصه خیلی به زندگیم گند زدم. فک میکنم عامل خیلی مهمی برای رشد و پیشرفت زندگیم بودم اما متاسفانه سر و گوشم برای چیزهای پوچ و بیارزش میجنبید. تمام توجه و تمرکزم به هر نقطهای منفی ای که وجود داشت بود. دلم میسوزه که دوران جوونیمو انقدر بد گذروندم . اونم چی ! وقتی فکرشو میکنم که خودم مقصر بودم بیشتر دلم میسوزه .میتونستم مثل سالهای اول آشنایی با همسرم، که لاو میترکوندیم همچنان لاو بترکونم. اما خودم نخواستم. قشنگ یادمه آگاهانه نمیخواستم دوسش داشته باشم. همیشه بخاطر یه نقطه ضعف همسرم که اونم تو ظاهرش بود تمام زندگیمو و تمام احساساتمو سرکوب کردم. شاید باورتون نشه انقد که تمرکز و زومم رو این موضوع بود خیلی از سالهای عمرمو به خاطرش هدر دادم. همسر من از اولم منو عاشقانه و دیوانه وار دوست داشت . در همه حالتها و شرایط و موقعیتهای زندگیم، همین احساسو داشت .هنوزم که هنوزه بعد از گذشت 30 سال مثل کسانی که تازه همو دیده باشن منو دوست داره و ابراز علاقه میکنه.اصلا یه موجود عجیبی هستش .واقعا ب لحاظ احساسی و عاطفی چ در کلام چ در عمل ندیدم مطابقش . منتهی در گذشته مثل الان عشق و علاقشو نمیپذیرفتم انقد که آدم مغروری بودم .مرض داشتم و از روی مرضم با افکار و باورهای بیمارگونه اون روزها رو ، تلخ گذروندم . بارها و بارها ازش عذرخواهی کردم ازش خواستم که منو ببخشه که هر بار همسرم بهم گفته گذشته رو ول کن الانو بچسب. خدا رو شکر که الان همه چیز عالی پیش میره.
میخوام بگم دقیقاً منم مثل همون چیزی که استاد گفتن تا الان متوجه نبودم که خودم چه بلایی دارم سر زندگیم میارم .مثل آدمهای هول ، با عجله میخواستم همه چیزو جبران کنم و همه چیزو راست و ریس کنم که کم کم متوجه شدم اینم جواب نمیده. باید آرام و پیوسته پیش میرفتم. الان بعد از گذشت 4 سال تازه متوجه شدم که بالاخره دنبال تغییرات رفتنم ، جواب داد .
روابط الانم اصلاً قابل مقایسه با گذشته نیست کلاً شخصیتم خیلی تغییر کرد. نگاهم به زندگی و روابط با همسرم به کلی عوض شد . خدا رو شکر دیگه از اون خشونت و کینه ورزیها و رفتارهای خودخواهانه خبری نیست.
از اون دعوا و مشاجرههای روزانه شاید تو سال دو بار اتفاق بیفته.
اومدم بگم امروز خیلی بیشتر از قبل قدرشناس و قدردان محبتهای همسرم هستم. یادم افتاد که در گذشته به هیچ وجه قدرشناس و قدردان محبتهاش نبودم اصلاً چشمم عشق و علاقشو نمیدید انقد که تمرکزم روی خواستههای بیمارگونهام بود.
الان طوری شدم هرجا میرم با هرکی که میشینم حتی جاهای عمومی تو مهمونیا تو خانواده ی خودم ، تو خانواده ی همسرم، تو دوستای خودم ، تو دوستای همسرم و همسایهها همه جا و همه جا افتخار میکنم که همچین همسری دارم . به عینه تو چشمای همه، غبطه و حسرت داشتنشو میبینم. بعضیا که علنی بهم میگن که خوش به حالت همچین شوهری داری .
خوبه که آدم از گذشته به عنوان درس یا تجربه یاد کنه یاد میکنم که دیگه به هیچ بهانهای اون رفتارها و اون روزها رو تکرار نکنم. بدونم که نتیجه چی میخواد بشه که به هیچ وجه سمتش نرم.
از دست دادن روزها و عمر طلایی!!!!
یه وقتایی با خودم میگم خدا رو شکر که تغییر کردم و الان میتونم الگوی خوب و مناسبی برای بچههام باشم خدا رو شکر که اون اخلاقهای ناجالبم تو دوران خیلی بچگیشون بود حالا که به دوران نوجوانی و جوونی رسیدن اون رفتارها رو از مادرشون نمیبینن. چون فک میکنم الان بیشتر تو ذهنشون میمونه اگر چه ممکنه اونا رو هم به یاد داشته باشن ولی دیدن همین تغییرات و داشتن آرامش الانم، برای اونها هم میتونه درس یا تجربه ای باشه که میشود تغییر کرد.
در گذشته مدام توی مقایسه و سبقت گرفتن از دیگران بودم و هیچ وقت از این رویه نتیجه مثبتی نگرفتم.
اما الان سرم تو لاک خودمه به هیچ احدی کاری ندارم هیچ چیزی در مورد هیچ کسی برام جالب توجه نیست .هرروزم دنبال آرامش و لذت بردن از زندگی شخصی خودم هستم. تنها چیزی که برام با ارزشه همینه که از وقتم درست استفاده کنم و هر روزم رو طوری زندگی کنم که اگر سالهای بعد بودم ، بگم خدا رو شکر از فلان سال تا به امروز خوب زندگی کردم و از خودم احساس رضایت داشته باشم.
به هیچ وجه دوست ندارم سالهای آینده از این روزها به بدی یاد کنم . دوست دارم طوری باشم که با افتخار از این روزها یاد کنم که جبران گذشتمم باشه.
استاد عزیز عرض کردن دنبال علایقتون باشید و از وقتتون درست استفاده کنید و با هدایت خدا پیش برید به اینکه میخواد چی بشه فک نکنید . قدم اول رو بردارید قدمهای بعد به مرور زمان گفته میشه .منم دقیقاً همین کارو میکنم سعی میکنم به هر چیزی که تو وجودم علاقه دارم توجه کنم . وقتم رو به بطالت نگذرونم . ازش بهترین استفادهها رو بکنم. به سنم هم نگاه نمیکنم چون سبک و مدلم اینجوریه که مثل جوونها و هم تیپ اونها میگردم. انرژی و هیجانمم کمتر از اونا نیست حتی گاهی میبینم خیلی بیشتر از اوناست . خدا رو شکر اهل ورزش هستم و از جسم و اندامم خوب مراقبت میکنم.
بدون قضاوت کسی هر کلاسی که دلم بخواد ثبت نام میکنم و تو اون زمینه خودمو تقویت میکنم. مثل بعضی از مادرایی که تمرکزشون فقط روی بچههاشونه نیستم من به خودمو خواسته هامم خیلی توجه میکنم یه وقتهایی که یکم خسته میشم نجواها سراغم میان و میگن بیخیال شو بگیر تو خونه بخواب مثل خیلیا به کارای روزمرگیت برس. اما از اونجایی که برای هر کاری و برای هر انتخاب و هدفی خودمو متعهد میکنم با کمی استراحت کردن گفتگوهای ذهنی رو پس میزنم و به راهم ادامه میدم. پیش خودم به اینکه آینده میخواد چی بشه فک نمیکنم و اینکه چیزایی که دارم یاد میگیرم به چ درد آیندم میخواد بخوره فک نمیکنم فقط به این فک میکنم که الان چ چالش و هدفی برای خودم انتخاب کنم و سعی کنم با پر کردن وقتم از وقت و زمانم درست استفاده کنم و در کنارش از لحظاتم لذت ببرم. دیگه باور و ایمان دارم که خدا به هر مسیری که خودش مصلحت میدونه سوقم میده .بنابراین نگران آینده نیستم چون خدای بزرگی دارم که وقتی قدم درست برمیدارم همه جوره هوامو داره.
البته ناگفته نمونه همیشه تحت تاثیر حرفها و تجربههای استاد عزیز و دوستان گرامی هستم همین گفتهها و شنیدههای مثبت بهم انگیزه ی حرکت میده.
دلم میخواد اینجا به کسانی که سن خیلی پایینتری دارن و از سن پایین شروع به این تغییرات کردن تبریک بگم . قدر خودتونو خیلی بدونید و خودتونو خیلی دوست داشته باشید که جز استثناها هستید.
خیلی خوبه که آدم دوران جوونیشو خوب بگذرونه بعدها که سنشون بالا بره به خودشون میبالن.
استاد جونم ممنون و سپاسگزارم به خاطر همه ی انگیزههایی که از شما دریافت کردم.
وجود شما به ما قدرت و اقدام به حرکت میده.
از اینکه استاد توانمند و بینظیری دارم هر روز خدا رو سپاس میگم.
استاد جونم عاشقتم.مرسی که هستی .
الهی باشی همیشه .
سلام ناهید خانم عزیز وزیبا.
خیلی سپاسگذارم که وقت گذاشتی وکامنت زیبا رو برامون نوشتی.
منم امسال کمرهمت بستم برای بهبود رابطه با همسرم که خدایا شکر تغییراتی به وجود اومده.این ذهن نجواگربیکارنمیشینه از هر راهی واردمیشه مخصوصا تمرکز برنکات منفی همسر ،فکرکنم برای خانمها خیلی خوب از این طریق وارد میشه وساعتها وساعتها درگیرش میشه.
من همیشه کامنتهای پر بار شما رو میخونم وتحسینتون میکنم خیلی خوب دارین فعالیت میکنین.الان ساعت دو ونیم شبه پسرم برای شیر پاشد گفتم کامنت بخونم به کامنت شما رسیدم .اینقدر لذت بردم که اینقدر خوب نوشتی وخودت رو ابراز کردی که نتونستم همینجوری ردبشم گفتم لااقل میشه یه تشکر ساده ازت کرد.
سلام مریم جان عزیز .
دقیقا خوب کردن رابطه ، برای کسانی که با همسرشون مشکل دارن سخته .ولی نگران نباش .به خودت فرصت تغییر بده .
یه شبه این اتفاقها نیفتاده که بخاد یه شبه حل بشه .
منم اوایل عجله میکردم . وقتی میدیدم از پسش بر نمیام و باز رفتارهای تکراری رو دارم ، از دست خودم خیلی عصبانی میشدم .
هرچی بیشتر پیش رفتم متوجه شدم این روش بیشتر باعث خشمم میشه و اجازه تغییرات مثبت بهم نمیده میدونی یه جورایی زورم میومد وقتی که از همسرم گله و شکایت دارم و ازش راضی نیستم آگاهانه روی نقاط مثبتش تمرکز کنم ولی خب متوجه شدم که قانون اینو میگه و من باید برای گرفتن نتایج بهتر طبق قانون پیش برم. به همین جهت تمرین و تمرین و گوش کردن فایلهای استاد و مقایسه کردن هرچند وقت خودم با ماههای قبل ،بهم امیدواری داد که میشه. به شرط اینکه به همین روش ادامه بدم .
از خودت توقع زیادی نداشته باش آروم ولی پیوسته پیش برو مطمئن باش که نتیجه میگیری .
در حین اینکه آگاهانه روی نقاط مثبت همسرت توجه میکنی از خودت غافل نشو. خودتو فراموش نکن. برای خودتم تو همه ی لحظات حتی وقتی که اشتباه میکنی ارزش قائل باش و با مهربونی و با احترام با خودت برخورد کن تا حس لیاقت رو از خودت دور نکنی.
هر روز صبح که از خواب بیدار میشی برای همون روز برنامه بچین و در مورد همون روز فکر بکن که چ تغییراتی باید داشته باشی و چطور باید عمل کنی.
اینطوری گفتگوهای ذهنی کمتر ذهنتو درگیر میکنن.
بگو میخام فقط برای امروز نسبت به همسرم عملکرد خوبی داشته باشم.
وهرروز همین رویه رو تکرار کن .
یه مدت که بگذره متوجه میشی چ تغییرات خوبی کردی. دیدن این نشونهها و نتایجهای رضایت بخش ، برای ادامه دادن مسیر ، بیشتر سوقت میده.
فراموش کردم بت بگم خبر خوب اینه که با تغییرات مثبت ما ،همسرامونم به طور عجیبی تغییرات زیادی میکنن .
پیش برو ، متوجش میشی .
موفق باشی عزیزم
بنام خالق مهربان
سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمامی دوستان و کاربران گرامی و استاد عزیز
گام نوزدهم
سپاسگزار خداوندی هستم که تا این لحظه لطف و محبتش را بیدریغ شامل حال من نموده و برای لذت و شادی بیشتر من از این زندگی ، از هیچ چیز کمکی فروگذار نیست.
بابت موضوع این جلسه که انتخاب شغل مورد علاقه است به لطف خدا من براحتی و زیبایی به شغل مورد علاقه ام هدایت شدم و در حال حاضر مشغول هستم.
اما نکته ای که شاید بهتره کمی روی اون تأمل کنم اینه که اوایل وقتی کامنت بچه ها رو میخوندم ، یا از صحبتهای استاد کلمه براحتی و زیبایی میشنیدم ، ذهنم مقاومت داشت و میگفت : چطوری ؟ مگه میشه
اینا خیلی پیاز داغش رو زیاد میکنم
این تفکر من باعث میشد که دیرتر نتیجه بگیرم و بیشتر سختی بکشم چون من مسیر رسیدن به خواسته هام که یکیش شغل مناسب و مورد علاقه و پولساز بود رو سخت و طاقت فرسا میدونستم و این طور باور کرده بودم.
موضوع دیگه این بود که من اصلا چیزی بنام تلاش ذهنی و تغییر باور رو نمی شناختم و دائم روی کارهای فیزیکی و عوامل بیرون از ذهن تمرکز داشتم.
اما از زمانی که این دو باور مخرب در فکر و ذهن من تغییر کرد و گفتم شاید این هم درست باشه و برای تغییرش حرکت کردم
بیشتر فایل های رایگان دیدم
بیشتر کامنت دوستان رو خوندیم
فایل محصولاتی که تهیه کرده بودم را بارها گوش دادم و تمریناتش رو در عین ناباروری انجام دادم
وقتی ایمانم رو حفظ کردم و سرم رو توی این کانال و اون سایت و اون سمینار و…. بیرون آوردم و کمتر عجله کردم و ادامه دادم ، کم کم از راههایی که به عقل جن هم نمیرسید ، پیام ها و هدایت های خدا رسید.
برای بیشتر شدن ایمان خودم و شما یکی از اون هدایت ها رو به اشتراک میگذارم.
من بعد از بازنشستگی بخاطر عدم آشنایی با قوانین و باورهای غلط ، از لحاظ مالی شرایط بسیار نامطلوبی داشتم بطوریکه عملاً یه ورشکسته کامل بودم.
از اونجا که شنیده بودم استاد میگفتن تحت هیچ شرایطی خودت رو بیکار نکن و حتما باید ورودی مالی داشته باشی
من با اون اوضاع جسمی و روحی روانی و شرایط سنی تصمیم گرفتم هر طور شده پول در بیارم اما نمیدانستم به چی علاقه دارم
برای همین باجناقم شاگرد میخواست و کارش نمای ساختمان بود ، وقتی شنیدم شاگرد لازم داره ، بدون درنگ ، رفتم و شروع بکار کردم.
روز چهارم پیام خدای از زبان یه نفر که پایین ساختمانی که من طبقه سوم اون مشغول بکار بودم بگوشم رسید.
او در حال صحبت تلفنی با برادرش بود تا اونو مجاب کنه بره پیش یه تعمیرکار موتور سیکلت قدیمی که شاگرد میخواست کار بکنه و برادرش مقاومت میکرد و حاضر نبود بره
همین جا بود که از اون بالا دویدم پایین موضوع رو دنبال کردم ، چون یه چیزی به دلم انداخت که مگه تو کار فنی دوست نداری
چرا وایسادی برو ببین داستان چیه
و به همین منوال هدایت ها یکی پی دیگری رسید و من با جرأت بیشتر عمل کردم تا امروز که من خودم با دو تا شاگرد توی مغازه ام در حال کار و لذت بردن از پول و درآمد و شغل مورد علاقه و عالیم هستم.
واقعا تحسینتون میکنم ، خیلی داستانتون الهام بخش بود امیدوارم بازم کامنتاتونو ببینم و از نتاایجتون لذت ببرم و باور بسازم ، افرین به این قدام و عمل و ایمانی که داشتید ، ان شاالله هر روزمون همینطور باشه و همیشه در حال قدم برداشتن در جهت رویاهامون باشیم،
تحسینتون میکنم که مثل خیلی ها در دوره ای از زندگی که اکثریت جامعه ما این باورو دارن که دیگه دیر شده
شما ذهنتون رو با افکار درست تغذیه کردی و الان داری در کار مورد علاقه ی خودت ثروت میسازی
افرین به شما
خداوند رو سپاسگزارم بخاطر هدایت به این کامنت زیبا و شما افراد زیبا در بهترین دانشگاه جهان
خدا قوت بر شما و تمامی دوستان
به نام خداوند بخشنده مهربان.
سلام و درود استاد عزیزم دوستان گرامی.
با شنیدن بخشی از صحبتهای این لایو یاد فایل« به آرامی شروع به مردن میکنی» افتادم که شعری خیلی قشنگ و زیبا از پابلو نرودا س که احمد شاملو ترجمه ش کرده و شما لطف کردید در موردش صحبت کردید، هروقت گوش میدم اشک میریزم و احساسم خیلی خدایی میشه.
………….ٍ…………………………………………………….
« به آرامی آغاز به مُردن میکنی اگر
سفر نکنی،اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نکنی!
به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانیکه خودباوری را در خودت بِکُشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند!
به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر
برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راهِ تکراری بروی،اگر روزمرگی را تغییر ندهی، اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی!
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر
از شور و حرارت، از احساسات سرکش و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارند و ضربان قلبت را تندتر میکنند دوری کنی!
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر
هنگامیکه با شغلت یا عشقت شاد نیستی ،آنرا عوض نکنی،اگر برای مطمعن در ورای نامطمعن خطر نکنی،اگر ورای رویاها نروی،اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یکبار ،در تمام زندگی ات ورای مصلحت اندیشی بروی!
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن…..
………………………………………………………………..
..موضوعاتی که مطرح کردید چقدر ارزشمند بود واقعا فایلهای این سایت رو هزاران بار باید گوش بدم .
سوال آخر دوستان که در مورد پیدا کردن عشق و علاقه بود چقدر مناسب حال و روز منه ،منی که هنوز مسیر اصلی علاقمو پیدا نکردم (چون خودمو هنوز خوب نمیشناسم)
ولی خبر خوب این که در حال حرکتم :
چندمورد بود که احساس میکردم بهشون علاقه دارم ،یکیشو طبق راحتی شرایط و در دسترس بودن تمام امکاناتش، امتحان کردم .
من تمام شرایطی که برای خیاطی لازم بود و در اختیارم داشتم و تو لیست علاقه هام خیاطی رو نوشته بودم : مامانم خیاطه، خونه پر از پارچه و چرخ خیاطیه .
رفتم سراغ آموزشش ودوختن لباس، ولی متوجه شدم اصلا حوصلشو ندارم که دنبال ریزه کاری های خیاطی باشم و فقط بعنوان سرگرمی و اینکه بتونم برای خودم گهگاهی لباسی بدوزم دوسش دارم.
اولش یکمی پکر شدم ولی الان خوشحالم چون بلاخره بعد اینهمه مدت، تونستم حرکت کنم و تجربش کنم .
من رفتم تو مسیر و یکی از چیزهایی که تو لیست مورد علاقه هام نوشته بودمو امتحان کردم ی شومیز با کمک مامانم دوختم تنم کردم ولی خیاطی از لیستم خط خورد و الان فکرم کمی آزادتر شده و با خیالی راحت میتونم برم سراغ بقیه لیستم°~^ خدایا شکرت .
استاد عزیزم خیلی ممنونم از شما که وجودتون پربرکته برای ما .
در پناه الله یکتا باشید.
سلام نجمه جانم.
چه شعر نوشتی گلم زیبایی لذت بردم
« به آرامی آغاز به مُردن میکنی اگر
سفر نکنی،اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نکنی!
به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانیکه خودباوری را در خودت بِکُشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند!
به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر
برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راهِ تکراری بروی،اگر روزمرگی را تغییر ندهی، اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی!
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر
از شور و حرارت، از احساسات سرکش و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وا میدارند و ضربان قلبت را تندتر میکنند دوری کنی!
تو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر
هنگامیکه با شغلت یا عشقت شاد نیستی ،آنرا عوض نکنی،اگر برای مطمعن در ورای نامطمعن خطر نکنی،اگر ورای رویاها نروی،اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یکبار ،در تمام زندگی ات ورای مصلحت اندیشی بروی!
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن…..
بهترین کار لذت بردن در لحظه س
سپاسگزارم عزیزم
شاد و موفق باشی
سلام به استاد و یکایک دوستان🙋
خیلی دوست داشتم چیزهایی که با خودم گفتم و بیام بنویسم هم برای اینکه عمیق تر فکر کنم و کلمه به کلمه ثبت کنم و هم با شما دوستای نازنین ام به اشتراک بگذارم.
وقتی این فایل و گوش دادم کنجکاو شدم که به سایت آنتونی رابینز سر بزنم. بچه ها هدف ام از این مطالب تنها تعریف و تمجید از سایت استاد نیست که صد البته هر چی بگم باز کمه اما مهمترین هدف من این بود که تفاوت ها را ببینم و برای هزارمین بار افتخار کنم و تلاش کنم با تکرار و تکرار قوانین را درک کنم و در زندگی خودم نتایج بهتری را خلق کنم. وقتی برای اولین بار در فایلی شنیدم که استاد گفتند «همه چیز و بر اساس قانون هایی که درک کردند و خودشان خالصانه و عاشقانه با ما به اشتراک میگذارند، میسنجند به خودم قول دادم که منم تمرین کنم و سعی کنم از ایشون یاد بگیرم و کم کم به جایی برسم که قانون سر لوحه زندگیم بشه. تفاوت ها بین سایت استاد و سایت آنتونی رابینز خییییلی زیاد هست و هر چی بیشتر وقت گذاشتم، بیشتر و بیشتر یاد خیلی از صحبت های استاد و نکته های که گفتند می افتادم به خودم گفتم ببین چقققققدر تفاوت☺️ خدارو شکر خدارو هزاران مرتبه شکر که هر کدوم مون داریم این قوانین و به بهترین شکل از زبان استاد میشنویم و میتونیم ما هم تا حدی که تا به این لحظه تونستیم درک کنیم و در مداری که هستیم می تونیم قیاس کنیم و به قول استاد نتایج قوانین بدون تغییر را، بارها و بارها ببینیم و با ایمان راسخ تر زندگی ای که آرزوشو داریم و خلق کنیم.
خوب برم سراغ مطالبی که یاد گرفتم، ماها هر کدوم با داستان منحصر به فردی با استاد و سایت آشنا شدیم. همگی ما هم مثل تماااام مردم جهان رشد و موفقیت را دوست داریم. همه انسان ها به اندازه خودشون تجربیات تلخ و شیرینی در جنبه های مختلف زندگی دارند و پای حرف دل هر کسی تو هر نقطه از این جهان بشینیم کلی حرف برای گفتن دارند، اما…..
– چی باعث میشه که هزاران نفر در قسمت دیدگاه های سایتمون کلی مطالب مینویسند و هر وقت دیدگاه ها رو میخونیم میبینیم تماماً تلفیقی از صدها و صدها نکته است، که به قول استاد میشه از اون ها هزاران کتاب نوشت، در حالی که زمین تا کهکشان تفاوت هست بین دیدگاه سایت ما با سایت های دیگه از جمله سایت آنتونی رابینز؟!
وقتی کتابی میخریم یک نگاهی به فهرست مطالب میاندازیم. فهرست مطالب هم به نوعی دریچه ای به مطالب کتاب هست، خوب عین همین تو دیدگاه های سایت خودمون هست، غیر از اینکه به قول استاد دیدگاه ها دست کمی از مقالات نداره بلکه محاله کمپلکسی از شکرگزاری، توجه به نکات مثبت در زندگی روزمره دوستان، بررسی روند تغییرات صعودی، نتایج بی نظیرمون، کمک فکری عاشقانه به همدیگه، آرزوی بهترین ها برای همه و خیلی مطالب دیگه نباشه؛ در مقابل چرا در اون سایت بالاترین تعداد دیدگاه ها، اون هم در حد چند خط برابر با ۹۵ دیدگاه بود. مگه چیزی غیر از عشق و تعهد روز افزون استاد به قوانین هست که بتونه این همه تفاوت را ایجاد کنه. قطعاً که این همه تفاوت کیفیت تنها مربوط به حیطه کاری استاد نیست، اما همین یک بخش کلی درس داره.
_ اصلا نمیخوام وارد مبحث تبلیغات بشم اما به گوش همه ما خورده که گفتند مردم حوصله خواندن مطالب طولانی را ندارند، بهتره بیشتر از تصاویر پر محتوا استفاده بشه، پس چی باعث میشه در سایت خودمون خیلی ها با کلی عشق دونه به دونه نوشته های زیر هر فایل و دیدگاه ها را میخونند، در در آرشیو ذخیره میکنند و خیلی ها مشتاق دیدگاه نوشتنیم. چه در لحظاتی که غرق گریه اشتیاق هستیم و چه در لحظاتی که آنقدر تحت تاثیر نکاتی که یاد گرفتیم هستیم و دل به دل ندای درونمون میدیم و شروع میکنیم به نوشتن، دهها و صدها کلمات ناب برای همدیگه به یادگار میگذاریم، چه چیزی واضح تر از این میخوام ببینم که این ذره ای از نتیجه باور و ایمان استاد است که گفتند مخاطبانشان از اون دسته افرادی که هنوز دغدغه اینترنت دارند، نیست. باید جنس نگاه مخاطب استاد فرق داشته باشه. مسلما اون جنس از ایمان و عشق باعث شده که هر کدوم از ماها طعم خوشبختی و توکل را بسیار متفاوت از روزهای قبل آشنایی با استاد را بچشیم و با افتخاری سراسر از شکرگزاری خودمون را جزیی از این پیکره میدونیم، امید به خدا که روز به روز به مدارج بالاتری از درک و عمل برسیم🙏 خیلی خوب شد که به اون سایت سر زدم.
_ هممون بارها و بارها در فایل های مختلف شنیدیم که استاد با تاکید گفتند همیشه دوست داشتند و تلاش کردند در تمام جنبه های زندگیشون از روابط، سلامتی، ثروت و … بهترین کیفیت را داشته باشند. خوب وقتی برای نمونه سایت مون را با سایت آقای رابینز قیاس کردم، دقیقا تو همون لحظات اول ورود به سایت دیدم که من در حد درک فعلی ام از قوانینی که از استاد یاد گرفتم و دیدن این همه تفاوت کلی حرف برای گفتن دارم و باید وقت بگذارم دونه دونه جنبه های مختلف سایتمون را بنویسم، مگه چیزی غیر از عشق و ایمان استاد به یاری رساندن به دیگران هست که باعث میشه در قسمت دیدگاه ها با افتخار خودمون رو عضو خانواده عباس منش بدونیم و بیایم با عشق و علاقه برای همدیگه بنویسیم. خیلی از ماها اون ویدیوی قدیمی از استاد و در دل طبیعت با کلی از افراد در سنین مختلف دیدیم که دست در دست هم داشتند جملات استاد و تکرار میکردند، دقیقا همه ما تو این سایت دستانمون به دست هم به دست استاد در پناه خدا هستیم، جایی استاد گفتند که برای بار اول ایشان واژه «دستان خدا» را بکار برند، مگه چیزی غیر از تعهد، عشق و ایمان استاد هست که بتونه این جنس نگاه و برای تک تک ماها بیاره که نه تنها تلاش کنیم بهتر قوانین و درک کنیم بلکه هر کدام از ماها رفته به رفته با تمرین هر روزه این را تجربه کردیم که در هر جمعی که جزیی از خانواده عباس منش نیستند، میریم با خال خوب و امیدی که داریم انرژی خوبی به بقیه میدیم و بقیه هم از بودن با ما بیشتر از قبل لذت میبرند، وقتی استاد تاکید میکنند که عاشق کارتون باشید کنید کار میکنید بگید حال میکنید، مگه غیر از اینه که آنقدر این عشق ناب و پرقدرت از جان استاد ساطع شده که تاثیراتش نه تنها برای ما است بلکه دست به دست به بقیه هم انتقال داده میشه، عشق راکد نیست عشق جاری و زنده است.
_ به لطف خدا ما اینجاییم و از استاد یاد میگیریم که چطور با باورهامون استانداردهای بالایی را در جنبه های مختلف زندگیمون تجربه کنیم، یاد میگیریم چطور به الهامات توجه کنیم، چند صد نفر از ماها این روال را تا جایی که تعهد داشتیم و کوتاهی نکردیم در زندگیمون پیاده کردیم که مثلا حتی اگر خواستیم چیزی بخوریم به صدای درونمون توجه کنیم، چندین نفر از دوستان در لحظه با شنیدن فایل استاد تصمیم گرفتند عادات مخربی مثل سیگار را ترک کنند، استاد بارها گفتند که بسیار به خودشون سخت میگیرند و هر کلامی که درس میدهند را حتما خودشون در عمل انجام دادند، پس وقتی ماهم بخواهیم کیفیت بهتری را تجربه کنیم لازمه عاشقانه سخت کوش باشیم چه چیزی غیر از ایمان و تعهد مستمر استاد میتونه انعکاس این همه نتایج را بین افراد مختلف از دوستان ۱۳ سالمون در فرهنگ ها و مکان های مختلف جهان ایجاد کنه. در سایت آقای رابینز محصولاتی برای لاغری، تغذیه سبز و … هست، منظورم این نیست که تغذیه سالم مفید نیست یا اینکه رژیم برای لاغری مناسب نیست، مگه غیر از اینه که استاد همیشه تمرکز به قوانین و برداشتن پا از روی ترمز و روبرو شدن کارآمد با پاشنه های آشیل داشتند، حتما خیلی ها شنیدیم که در یکی از لایو ها استاد در خصوص لاغری خیلی واضح و ساده گفتند: تمرکز و تعهد ما از روی هر چیزی مثل تقویت عضلات یا لاغری یا هر چیز برداشته بشه، برمیگرده به روال قبل، بارها استاد گفتند خودتون باید به نتیجه برسید چه چیزی براتون خوب هست، به خودم گفتم ببین چقدر ساده و کاربردی هسته اصلی تغییرات و استاد هزاران بار به ما نشون دادند.
هزاران بار شنیدیم که استاد گفتند: تو خود پای در راه بنه هیچ مگو …. که خود راه بگویدت که چون باید کرد
بارها استاد در خصوص تنوع علایق، تنوع اهداف صحبت کردند و اما همیشه تاکید و تعهد به قوانین داشتند، پس قطعا و حتما باید این همه تفاوت بین جنبه های مختلف زندگی استاد با افراد مختلف باشه.
این ها ذره ای از تفاوت ها بود که گفتم،
خدایا شکرت که هدایت شدیم به استاد
خدایا دوست داریم
خدایا شکرگزارتیم هزاران مرتبه
خدایا در مسیر راست ثابت قدم نگاه مان دار
خدایا بهترین بهترین ها را برای همه مخلوقات میخوام
خدایا از ته قلبم برای خودم و یکایک دوستان میخوام که برسه روزهایی که بطور مستمر و پیوسته وقتی به مرگ مون فکر میکنیم، با شادی و افتخار بگیم بلهههه آماده ام من خوشبخت زندگی کردم و حسرت و افسوسی ندارم🙏
به نام خداوندِ هادی.
سلام.
مریم جانِ شایسته چه کردی با این پروژه ی خانه تکانی.
انقدر زیبا لایوها رو به روزرسانی کردی، تدوینِ جدید کردی، گُلِ مطلبِ هر لایو رو چکیده کردی برای ما گذاشتی رو سایت.
اونم مرتب و منظم…
بی شک شما هم طبق گفته های استاد تو حیطه ی علاقه ات داری کار میکنی، که انقدر خلاقانه، باسلیقه، مرتب و منظم فایلهای استاد رو که گنج هستن اماده میکنی و در سایت به نمایش میذاری تا ما به لطف کل تیم عباس منش دات کام بهشون دسترسی داشته باشیم.
قلبم روشن شد با فایل 17، 18، 19 گام به گام…
خیلی خیلی ممنونم از استاد، مریم جان، اقای ابراهیم، خانم فرهادی.
————————————————
صبح ندا اومد وقتی لذت میبری از چیزی با تمام وجود سپاس گزاریشو بکن.
باور غلطی هم کشف کردم تو خودم:
اگه این چیز خوبی که بابتش خوشحالی یا لذتشو بردی تشکر کنی یا به روی خودت بیاری، یا ازش بگی، ممکنه ازت بگیرنش، یا تموم شه، یا قطع شه…
شاید باور چشم خوردن هم باشه برام، دَمِ چشم بیاد تموم شه یا از دستش بدم.
پس نگم که چیزی نشه.
دیشب تا صبح پسرم الحمدالله عالی خوابید، وقتی حافظ عالی بخوابه من و باباش هم عالی میخوابیم.
خدایا خیلی خیلی ازت ممنونم.
————————————————
● پول نتیجه ی طبیعیِ لذت بردن از زندگیه.
● وقتی در مسیر لذت بردن از زندگی باشی، پول به دنبالت میاد.
●ارزقُ الرزاقان
●تو همه ی بازارها پول هست، فقط برای کسانیکه عاشقانه تو اون بازار دارن کار می کنن.
● شغل آدم عشق آدم باشه، عشق آدم شغل آدم باشه.
● هدف زندگی، خوشبختی و لذت بردن از زندگیه.
اصلا مهم نیست چقدر مشهوری یا حساب بانکیت چقدر پول داری.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام خدای مهربان
سلام
وای استاد استاد چه کردین با ذهنم با این صحبتهایی که در این فایل داشتین
خدایا شکرت
آخ خدای بزرگ چقدر دنیا زیباست
واقعا وقتی استاد گفت فقط لذت ببرید از زندگی این حرف رو شاید قبلا توی فایلهای دیگه هم شنیده بودم ولی به این خوبی درک نکرده بودم
واقعا وقتی من زمان مرگم چی رو از دنیا میبرم با خودم
مگر غیر از اینکه اعمال صالح
مگر غیر اینکه صادق بودن با همه
مگر غیر از اینکه با توانایی که همین الان دارم یه کمکی کرده باشم برای گسترش جهان فارغ از اینکه الان کجای زمین خدا هستم
من باید با عشق کارم رو انجام بدم
من باید وقتی خواهرام میگن بیار فایل استاد رو پلی کن ببینیم بیام با عشق همون لحظه بزنم و نگاه کنیم بدون اینکه بهانه ای بیارم مثل بهانه های بنی اسراییلی شاید یک ساعت بعد نباشم با دیدن فایل استاد چند نفر دیگه رو هم میتونم ذهنش رو به سمت توحید بکشونم این خودش به گسترش جهان کمک میکنه نگاه چند نفر رو تغییر میده
خدایا شکرت
وقتی میخام فایل ضبط کنم بدون بهونه ضبط کنم و لذت ببرم
وقتی کنار عزیزانم هستم فقط باید از وجودشون لذت ببرم البته که همزمان باید ورودی های ذهنم رو هم کنترل کنم
شاید یک دقیقه دیگه نباشم دوست دارم لذت ببرم فقط
دوست دارم کسی که خیلی وقته ازش خبر ندارم بهم پیام بده و باهاش حرف بزنم
منی که به یادگیری و آموزش زبان علاقه دارم فقط باید لذت ببرم
از اینکه شبها میرم ورزش و از اون سکوت شب فقط باید لذت ببرم خدایا شکرت که غیر از این هم نیست
وقتی استاد گفت هر جایی که بری اون شخصیتی که داری رو هم میبری اصلا دیوانه شدم با شنیدنش گفتم منی که دوست دارم برم و اون جایی که دوست دارم زندگی کنم چه شخصیتی باید برای خودم بسازم
یه ذهن زیبا بین
یه ذهن یکتا پرست
یه ذهن ثروتمند
یه ذهن سالم از همه جنبه ها
چقدر حسم خوبه
یک ساعته این فایل رو دانلود کردم و دوبار گوشش دادم و هربار یه چیز جدید شنیدم و اشک ریختم از شوق اینکه هدایت شدم به این آگاهی ناب
هزاران مرتبه سپاسگزارم از خالق خودم که هدایتم کرده به این مسیر زیبا
وقتی خودم رو کنار بقیه میبینم که چقدر منحرفن چقدر بیشتر لذت میبرم از اینکه آشنا شدم با حقیقت جهان
چقدر خوشحالم از اینکه لطف خدا شامل حالم شد و تنها فردی بودم که با شروع کلاس تندخوانی خداوند چشم و گوشم رو باز کرد و اومدم به این مسیر زیبا و طعم واقعی زندگی رو فهمیدم
از بچگی وقتی به افرادی که اطرافم بودن نگاه میکردم خودم رو متفاوت میدیدم به قول استاد تافته ی جدا بافته بودم الانم همین طوره درسته در این خانواده ای که من الان هستم به دنیا اومدم ولی اصلا دیدگاهام مثل اونا نیست
هیچ وقت از اینکه از دیگران تقلید کنم برای عبادت کردنم خوشم نمیومده و وقتی آیه هایی رو در قرآن خوندم که کافران گفتن ما پدرانمون رو در این دین دیدم و از اونا پیروی کردیم گفتم من نمیخام و دیدم خداوند گفته اگر میخای مسلمان واقعی باشی پیرو دین ابراهیم باش که او موحد بود و مشرک نبود
گفتم میخام جوری عبادت کنم که بهم احساس آرامش بگیرم حالم خوب باشه لذت ببرم از عبادتم نه اینکه از روی ترس باشه و به زور
شاید کسی که این کامنت رو میخونه باورش نشه ولی الان ذهنم خالی خالی شده و هر چی میاد رو مینویسم نمیدونم چی نوشتم فقط هر چی احساسم داره میگه مینویسم
خدایا بزرگترین خواسته ام اینکه لحظه مرگم حسرت چیزی رو نخورم
خدایا شکرت بخاطر تمام زیبایی ها
خدایا شکرت بخاطر تک تک نعمتهای زیبایی که بهم دادی که بیشماره و همش لازمیه اینکه ما در این دنیای مادی راحت زندگی کنیم بشرط اینکه ایمان داشته باشیم
وقتی میگیم همه چیز خداست یعنی فقط یک نیرو وجود داره که همه چیز ازش شکل گرفته و هیچ وقت نابود شدنی نیست فقط تغییر شکل میده اینو میشه از طبیعت فهمید
دیشب داشتم به همین موضوع فکر میکردم که یعنی چی همه چیز خداست و این اومد به ذهنم که یه مثال جالب بود اینکه مثل لبنیات میمونه
مثلا شیری که از میشه ماست درست کرد
میشه کره درست کرد
میشه دوغ درست کرد
میشه خامه درست کرد……..
خیلی چیزهای دیگه گفتم خوب توی همه ی اینا اون شیره هست فقط تغییر شکل داده شده ولی منبعش فقط شیر بوده
ما و خداوند و هر چیزی که میبینیم در این جهان هم دقیقه مثل همین روند میمونیم همه چیز خداونده ما همه مون از همون نیروییم یعنی منبع اصلی مون خداست فقط مثل کره و پنیر…….. تغییر شکل دادیم با این تفاوت که ما احساس داریم ولی منبع یعنی خداوند احساساتی نیست
وقتی این موضوع به خودم گفته شد خیلی برام جالب بود گفتم با اعضای خانواده هم به اشتراک بذارم
خیلی دوست تون دارم
بهترینها رو براتون آرزومندم
آرزو دارم هیچ انسانی لحظه مرگ حسرت کوچک ترین چیزی رو نخوره
در پناه منبع انرژی شاد و سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم آن شاءالله
﷽
■گفت وگو با خدا
■خدای مهربانم شکرت که تو را دارم و در تمام لحظات همراهمی, در بیپناهیها پناهمی, در خسته شدنهای روزگار آرامشی و هر هنگام دلم از دنیا و آدمهایش به درد میآید دلم به بودنت گرم است و میدانم تو تنها یار و یاورم هستی که خستگیهایم را درمانی و میشنوی بی قضاوت و مرا در آغوش پرمهرت میگیری و اشکهایم را میزدایی, خدایا جز تو چه کسی رو دارم که حرفهای نگفته ام را میداند و جز تو چه کسی آگاه است بر آنچه میگذرد برمن . خدای خوبم مرا در پناه خود بگیر که تا تو هستی قضاوت دیگران چه اهمیتی دارد, همین که تو میدانی کافیست……و ایمان دارم هر چه رخ میدهد خواست و نشانهای از سوی توست پس آرام میگیرم تا تو انجام دهی و خود و اراده ام را به تو میسپارم….
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ سلام درود الله یکتا به شما استاد توحیدیم.
و
سلام درود فراوان به استاد عزیزم خانم شایسته مهربانم که عزیز دل سایت عباسمنش دات کام سلامممممم،چه ترتیبی چه نظمی این آگاهی ها رو پشت سرم مثل تکه پازل چیدید خداقوت بانو…
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ :(یادداشت های شخصی)
/ گام نوزدهم / خانه تکانی ذهن: live | انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”
از زمانی که دوره آگاهی خانه تکانی ذهن شروع شد درست زمانی بود که من دوره احساس لیاقت رو تموم کردم برای بار دوم ،
وبرنامه ریزی کرده بودم برای دوره کردن یکسری فایل هایی دانلودی سایت، وقتی دستورالعمل خانه تکانی ذهن توسط خانم شایسته قرار گرفت گفتم نشونه اس هر روز باید گوش بدم و کامنت ها رو بخونم.
حالا اتفاقاتی که موازی برای من رخ داد بود و طی این دوره رخ می داد همه ش حول محور شغلم بود
یعنی جلسه ای از این لایوها نبود به یکی از این باگ ریشه مخرب از باورهای محدود کننده منو نکنه علف هرز هایی که فکر می کردم علف هرز نیستن.
اسم دوره خانه تکانی ذهن واقعاااااااااااا چه اسم با معنی بود و برازنده و شایسته این دوره از لایوها میشد براش گذاشت….
من عارفه همیشه دوست داشتم شغل خودمو داشته باشم آزادی خودم رو ،عاشق درس مدرسه بودم اما هیچ وقت از اینکه مجبور میشدم بعضی روزاا برای یکسری درسها که علاقه نداشتم برم مدرسه یا دانشگاه یه حال بدی رو در من ایجاد کرد که نخوام دنبال استخدام شدن برم چون همش حس می کردم مثل اسبی که افسار اختیار زمانم رو ندارم.و باید برم داره
مثل مدرسه مثل دانشگاه کلمه باید برم، قانون اولش ….
دلبخواهی نیست بایدیه ، همین باعث شد هیچ علاقه ای به استخدام شدن یا جایی قرار دادی که در زمان مشخص و مکان مشخص حاضر بشم نداشته باشم…..
من عاشق رشته تحصیلیم بودم و هستم. هربار مهارتم یه اپسیلون توی رشته ام توی نرم افزار بردم بالا خود به خود ثروت می آمد پروژه می آمد….
تااینکه دیدم دوستام یکی یکی هرکدوم توی سازمان ها دارن استخدام میشن و اون هایی هم که پروانه اشتغال به کار مهندسی شون گرفتن دادن آزمایشگاه ( آزمایشگاه توی رشته من اینکه مهر و پروانه تو به شرکت یا افرادی می دی باهاش کار کنند در سال 30 الی 40 میلیون دریافت می کنی در ازای پروانه ات ) این مبلغ یک سوم یه پروژه هم نیست….
با اینکه داشتم روی دوره احساس لیاقت کار می کردم،از یه طرف با افرادی همدار می شدم از لحاظ تجربه کاری قد سن من تجربه داشتند و به راحتی پول می ساختن می تونستم یه چشم اندازی از آینده شغلی خودم رو ببینم. از یه طرف یکسری مسائل و تضاد هایی بود وهست توی یکسری مسائل که باعث میشد یکم به دور برم و همسن هام نگاه کنم که دارن استخدام میشن. و….
دقیقاااااا شده بود آزمونی از جلسات احساس لیاقت برام
آزمونی از :
جلسه اول احساس لیاقت خودم مقایسه نکنم
و جلسه دوم احساس لیاقت گفت و گوهام کنترل کنم و چقدر می تونم کنترل کنم
و جلسه یازدهم احساس لیاقت تواناهایی و مهارت خودم رو بشناسم و به خودم یادآورکنم
و جلسه ششم احساس لیاقت اگر مولد نباشی احساس بدی داری؟ یه احساس بدی که بهم حمله ور میشد در این زمان ها رو بتونم کنترل کنم یه هفته بی کار میشدم به جای اینکه آروم باشم استراحت کنم روی خودم کار کنم . یه حس بدی از گفت گوها راه می افتاد…. که چرا پروژه نتونستم بگیرم چرا پروژه بهم ارجاع نشد… یه جنگی از گفت گوها مقایسه و … که نتیجه اش مولد نبودی این هفته یا این ماه….
دقیقاااا این 4 جلسه برای من شده بود آزمون عملی پس دادن بعد از اینکه دوره احساس لیاقت رو برای بار دوم تموم کردم طی این یکسال که آمد روی سایت همش توی آزمون پس دادن بودم توی اینکه چطور خودم مقایسه نکنم وقتی که درآمدم آمده پایین و دوستانم به راحت در آمد ثابت خودشون دارن چطور گفتگوهام کنترل کنم که باعث خودتخریبی شده بتونم به خودم احساس ارزشمندی بدم چطور بتونم مهارتم و توانایی هام به یاد بیارم و احساسم خوب باشه در زمانی که مولد نبودم و بتونم احساسم خوب نگهدارم…
خلاصه برنامه ام این بود که به محض اینکه دوره احساس لیاقت تموم کنم آخر شهریور ، فایل های توحیدی رو شروع به گوش دادن کنم و دوتا از دوره های فولدر های دانلودی رو…. وقتی که دوره خانه تکانی ذهن آمد جلسات اولش مثل یه آمپول اثر بخش به دادم رسید و مصمم شدم که ادامه بدم…..
دوستان ارزشمندم که همراه ما بودند توی دوره خانه تکانی ذهن می دونند لایوی نبود که استاد در مورد سرمایه گذاری روی خودمان و مهارت هامون که منجر به خلق پول و ثروت میشه صحبت نکنه.
یه منطقی که برای ذهنم ایجاد کردم هربار می آد منو از آینده می ترسونه که تو یه حا استخدام نشدی و…. به خدا اصلااااا دوست ندارم جایی استخدام بشم اما این مقایسه حالمو بد می کنه منطقی که ساختم اینه.
عارفه اونایی که در آمدشون از مغازه داری می گذره چی؟ اونا با چه باوری دارند مشتری جذب می کنند و صاحب خونه بچه و همسرو…. اونم توی وضعیتی که همه میگن گرونی سخته نداریم و هیچ هم از قانون و آگاهی هایی که من دارم هم ندارند
بعد تووکه می دونی قانون چیه،؟ قانون قانون باورها و فرکانس…
بعضی وقتا که سکوت می کنم ذهنم حرف بزنه نظارگر و ناظر بر گفت وگوهای ذهنم میشم.
می ببینم چه ترس هایی در پس این گفت وگوهاا هست که احساس منو بد می کنه واقعاااا خانه تکانی ذهنی یه بولدوزر شده خراب کنم….
هر وقت فکر می کنم و آگاهانه به یاد می ارم که تک تک برنامه ها و پروژه هایی پولسازی که انجام دادم خدا برام مدیریت کرد یعنی طوری برام مدیریت می کرد توی این دوسال که باهم تداخل نداشته باشن واقعاااااا خودم در عجبم آخه چطور میشه. به محضی که یه پروژه تموم میشد دقیقا یه روز قبل یا یه هفته قبل با من قرار داد می بستن و استارت کار دقیقاااا زمانی بود که روز قبلش کار قبلی تمام میشده….
و مهندس ها و پروژه هایی رو خدا به سمتم هدایت می کرد که باعث پیشرفت من میشد در زمینه مهارت هام و شغلیم و در پروژه بعدی چقدررر به کارم می آمد چیزی در پروژه قبلی یاد گرفته بودم….
واقعااااااا ایمان به خداوند زمانی برام قوی میشه به چیزی که دست خداست و من نمی بینم بیشتر از چیزی که دست خودمه و با چشم فیزیکی می بینم رو باور داشته باشم این یعنی ایمان.
خداااااا همیشه هوامو داشته همیشه آدم ها شرایط و موقعیت ها رو برام ایجاد کرد
می دونید چرا به خاطر اینکه من عاشق کارم بودم عاشق رشته ام بودم اصلااااا متوجه زمان استراحت و نارهارو شام…. نمی شدم به قدری با عشق پای کارم پای سیستم می نشینم که متوجه گذر ساعت نمیشم.
این دقیقااااااااا چیزی بود که استاد همیشه گفتن و توی این لایو هم بهش اشاره کرد
استاد جمله ای که در جلسه آخر دوره احساس لیاقت
و جمله ای که امسال همراه تبریک سال نو فرموند این بوددکه روی خودمان و روی احساس لیاقت مون کار کنیم.
این آگاهی ها چیزی نیست که با یکبار با دوبار و صدبار گوش دادن بگم کافی بسه من نیاز ندارم… نه این طور نیست ماهربار با یه تضاد با یه چالش رو به رو میشم با توجه به اون چالش و تضاد در زاویه از زندگی قرار می گیریم که با شنیداین آگاهی با توجه به ظرف مون یه دری از آگاهی ها رو به رومو باز می کنه و 100 تا از اون درها که نجواهای شیطان داره ازش شنیده میشه در ذهن ما بسته میشه.
پایه اساس این دوره خانه تکانی ذهن تا به این جلسه گام نوزدهم بخوام تیتروار برای خودم یادآوری کنم
● اصل سپاسگزاری به خاطر داشته مون.
● تمرکز مون روی خودمان باشه (درگیرمقایسه نباش و باعوامل بیرون کاریت نباشه) وقتی من روی خودم کار کنم حواسم به پیشرفت ها و قدم های کوچکی که دارم برای اهدف بزرگم روزانه برمی دارم باشه اون عوامل بیرون خود به خود درست میشه
●اصل سرمایگذاری ، سرمایگذاری روی خودت باشه در هر زمینه که فعالیت داری مهارت ها افزایش بده باورهات درست کن به خصوص باورهای توحیدی وباورهای ثروت ساز و باور احساس ارزشمندی کردن فارغ از هرچیزی.
ثروت خوشبختی دنبالت می آداصلااا در موقعیت هایی قرار می گیری که به صورت طبیعی خودت هدایت میشی به انجام اون کار درسته که دری از خوشحالی بیشتر موفقیت بیشتر لذت بیشتر رو باز میشه.
─━━━━━─━━━━━─━━━━━─━━━━━──━━━━━─━━━━
■ سپاسگزاری:
● خدارو شاکر سپاسگزارم به من فرصت داد تا بار دیگر پای آموزه های شما استاد توحیدیمبنشینم.
● از شما استاد عزیز و خانم شایسته مهربان بابت این آگاهی هایی که به ما آموزش می دهید ممنون و سپاسگزارم
꧁꧂در پناه الله مهربان شاد ،سلامت، ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید. ꧁꧂
خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم تو بال پروازم باش در مدار خود ارزشمندی بیشتر و مدار ثروت و موفقیت و آگاهی قرار بگیرم.
پروردگارا…
ای که همیشه عاشقانه
مرا هدایت کردی
به تو نیاز دارم
محتاج مهر و عشقِ بی حد و
حصر تو هستم
راه را به من نشان بده
هدایتم کن به سویی که عشق باشد
هدایتم کن به سویی که
پاکی باشد و خوبی و مهربانی
هدایتم کن به راهی که
انتهایش نور باشد
نوری که از عشق تو می تابد
هدایتم کن به راهی که آرامش را
قرین لحظه هایم کند.
آمیـــــن
سلام به استاد گرانقدرم ومریم جونم
وهمه دوستانم در این مسیر جادویی با گامی دیگر
خداروشاکروسپاسگزارم بابت روز زیبای دیگر که از این عالی تر نمی شد ، اینکه در این مسیر توحیدی به محض بازشدن چشمانم شکر خداوند بر زبانم جاری و وجودم آکنده از آرامش واحساس عالی شود وشاد و سبکبال ادامه دادن و شنیدن صحبت های گهربار استادم و ذهن زیبایم که عادت کرده به این جور شنیدن ها ودیدن ها وتمرکز بر زیباییها که منشأ آن از دیدن همین پرادایس بهشتی شروع شد و امروز هم دیدن این فایل وتصویر زیبای استاد در نمایی بی نظیر از خانه ،دریاچه ودرختانی که تصویر شان در این دریاچه زیبا خودنمایی می کند با آسمان آبی وابرهای سفید و باز هم شنیدن نکات کلیدی و گنج های گرانبهایی که از زبان شیوا وبی نهایت تاثیر گذار استاد بیان می شوند و سعی در عمل کردن به انها باعث شده طعم واقعی خوشبختی را با تمام وجودم احساس کنم ،خدایاشکرت.
چقدر این کسب وکار مهم است وشما کلی از نتایج خودتان وروند روبه رشدوپیشرفت تان را توضیح داده اید و دوباره بعضی از ما فقط لقمه را دور سرچرخانده و اون چیزی که خود صلاح می دانیم انجام می دهیم و هدف اصلی که لذّت بردن از زندگی هست وخوشبختی به فراموشی سپرده ایم .
امکان ندارد در این مسیر وکنارشما وعمل به تک تک صحبتهای ارزشمندتان که همه جنبه توحیدی داشته ودارد من باشم ونتیجه نگیرم، نتیجه ای که ابتدا من باید روی تغییر جنبه هایی که خود می دانم تا قبل از آشنایی باشما ایرادداشته ام و تمرکز روی بهبود انها گذاشته و در کنار هرمسئله ای راهکار درست واصولی آن را که از شما آموخته ام به کار گرفته و از خداوند طلب کمک کرده وبا الهامات و هدایت ها سهم خودم را انجام داده وبقیه را به خداوند بسپارم با ایمان وتوکل کامل، نه باز دوباره درگیری های ذهنی پیدا کرده و کاری کنم با عجله ودودلی….
من در مسیرِدرست ،صحیح و انسانی که همان رعایت قوانین الهی است با آگاهی گام برمی دارم واز زندگی وکاری که در حال حاضر دارم لذّت می برم تا با آگاهی های بیشتر در مدار بالاتر و بابزرگ شدن ظرف وجودی ام برای دریافت هر نعمتی آماده باشم ومطمئناً به کار مورد علاقه ام که در زمان ومکان مناسب هست خداوند هدایتم می کند، منتها ما فقط حساب دو،دوتا چهارتا رامی کنیم واصلا حواسمان به وهابیت خداوند نیست و مدام هم می گوییم حضرت سلیمان نبی وفلان پیامبر ثروتمند واستادمان و…. ولی دوباره ذهن خود را بستری از نجو اهایی که جز ضرر برای ما چیزی ندارد پر می کنیم وحرکتوتغییری هم انجام نمی دهیم و منتظریم شَقُ القمری شود.
من به عنوان یک خانم می خواهم کسب وکارداشته باشم اما به چه قیمتی آیا همه جوانب کار را سنجیده ام یا چون استاد فرموده اند بیکار نباشید من می خواهم کارکنم ولی از اون طرف کارهای خانه ام مانده وبا عجله وبدوبدو می خواهم بدون لذت کار را انجام دهم وبا استرس برم سرکارخودم،
اما خود من پس از سالها کارکردن فهمیدم که همین کارکردن هایم چه مسائل ومشکلات وسیعی را برایم ایجاد کرد چون ناآگاه بودم و نمی دانستم همین خانهداری که الان شغل محسوب می شود چقدر نیاز به تمرکز دارد ،غذایی که می پزم،وقت برای صحبت با عزیزدلم، وقت برای تمرکز روی بهبودیم،حالا اگر بچه هم باشد که خودش یک مقوله جداست واکثریت مسئولیت با خانم خونه هست ،بعد نگاه می کنم عمرم گذشت و هیچ لذتی نبردم و نمی دانستم که آزادی وخوشبختی در رهابودن وآزادبودن است نه در قفس زندگی کردن و با هرقیمتی کارکردن.
در این کسب وکار هم که در حیاط خانه است ومن اگر با لذت باشد می روم یک تمیزی مختصر با لباس راحت انجام داده و بعد هم مصطفی جان کافه را باز می کند و من هم ادامه کارهای خانه با عشق و چقدر خداروشکر می کنم.
البته که هر خانمی شرایط خاص خودش را دارد اما منظورم این هست که اون کار به من عشق می دهد و من از تمام جنبه های زندگیم لذّت می برم و یا من به خاطر برخی ترس هایم سرکار می روم که در مورد من قبلا همین طور بود مدام ذهنم درگیر بود اگر نروم چنین می شود وچنان می شود و زندگیه قبلی من کلا پوکید ومنفجر شد وناآگاهی چه بر سر من آورد…
الان خانه دار هستم وکاملا خودکفا وآزاد و واقعا وقتی آرام آرام کنار استاد پیش رفتم وگوش جان سپردم به صحبت هایشان ،با تغییراتم و باورهای مناسب که به ذهنم دادم و ایمانم قوی تر شد، دیدم ثروت هم در همه ابعاد در زندگیم نقش بست .
امیدوارم هر کدام مان در کسب و کاری که هستیم آرامش واحساس عالی را تجربه کنیم و با خود در صلح باشیم و از این فرصت زیبای زندگی کردن نهایت لذت را ببریم وهمیشه شادوخوشبخت باشیم.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم