live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/12/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-01 03:59:212024-11-08 04:53:05live | قانون هدایت به سمت خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
144. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
ارزشمندی
یادمه استاد میگفت تا خودت رو ارزشمند ندونی تا کاری که انجام میدی ارزشمند ندونی کسی ارزش نمیده
اول باید خودت ،خودت رو ارزشمند بدونی تا جهان هستی سر راهت جوری قرار بده که بهت برگردونه این حس ارزشمندی رو
رد پای روز 3 خرداد رو مینویسم و حس ارزشمندی که سبب شد آخر شب ثروت از طرف خدا برای من عطا بشه
من صبح بیدار شدم و رفتم نون گرفتم و بعد که صبحانه مو خوردم رنگ روغنم رو شروع کردم تمرین کلاسمو که شنبه باید ببرم کلاس اگر خدا بخواد
اصلا فکرشو نمیکردم بتونم با آرامش رنگ کنم و بدون نگرانی
گفتم خدا کمکم کن و شروع کردم و انقدر سریع پیش رفت که دیدم سریع تموم شد و یه قیمت هایی رو نگه داشتم تا شب رنگ کنم
بعد هدایت شدم به آشپزخونه و شروع کردم به مرتب کردن و شستن ظرفا ، بعد مادرم گفت طیبه امشب مراسم هست تو میدان امام حسین
برای رئیس جمهور شهید ابراهیم ریئسی شام غریبان گرفتن ، میخوای بریم و اونجا نقاشیاتو بذار بفروش
من اولش گفتم باشه ولی بعد گفتم آخه چجوری اونجا بریم بفروشم نمیگن اومده برای فروش ؟
دیدم دارم شرک میورزم حرف مردم برام مهم شده
گفتم نه چرا باید نتونم خب کار میکنم و تلاش میکنم چه اشکالی داره
و این باورو داشتم از بچگی تا الان که اگر در مراسم کسی که شهید شده ، کسی چیزی بفروشه گناه داره ،حتی به زبون آوردم که گناه نمیشه من ببرم تو مجلس شام غریبان وسیله بفروشم ؟
همه اینا رو که میگفتم متوجه باورهای محدودی شدم که دارم و گفتم بریم توکل بر خدا
ما خاضر شدیم و 7 رفتیم میدان امام حسین
وقتی رسیدیم رفتیم اول نماز بخونیم و نماز شب اول قبر برای شهدا ، من نمازمو خوندم و تموم شد یه لحظه دیدم آقای سیدی که کلاه سبز سرش بود ،کیک یزدی پخش میکرد
میخواستم نماز دوممو بخونم گفتم برم بگیرم ازش ولی گفتم نه نمازمو بخونم ،تا کفشامو بپوشم برم پخش کرده تموم شده
همینجوری گفتم و بعد یه لحظه از دلم گذشت که کاش به مادرم و خواهر زاده ام از کیکا میداد ، مادرم رفته بود وضو بگیره بیرون مسجد بود
اینو گفتم و نمازمو شروع کردم
وقتی نمازم تموم شد میخواستم نماز شب اول قبر بخونم برای شهیدا شنیدم خانما دارن به هم اسم کسانی که تو بالگرد رئیس جمهور بودن با اسم پدراشون میگن به همدیگه
تا وقتی نمازو خوندن ثوابشو بدن بهشون
بعد 8 نفر که بودن هی یه خانم میگفت یادم نمیمونه اسما ،دیدم یه خانم برگشت گفت چرا سختش میکنید
مگه مهم نماز شب اول قبر خوندن و هدیه دادن به روحشون نیست؟؟ بعدشم شما نیت میکنید به روح اون افراد و تو دلتون میدونید برای کی میخونید و خدا خودش هم میدونه نیت شما رو پس چرا هی دنبال اسم و نام پدر هستین ؟؟؟
وقتی حرفاشو شنیدم گفتم دقیقا درسته مهم نیته که خدا خودش از همه چیز آگاهه و بعد شروع کردم نمازمو خوندم و وقتی تموم شد ،دیدم خواهر زاده ام اومد دستش کاغذ کیک هست یهویی بهش گفتم عه کیک دادن بهتون گفت آره یه آقا داد برای تو هم گرفتیم
اونجا بود که گفتم چه خوب من از تو خدا خواستم یه لحظه رد شد از دلم کاش به مادرم اینا هم میدادن که همینجوری شد دقیقا طبق خواسته ام
وقتی رفتیم تا بریم مراسم ، جمعیت زیاد بود و دستفروشی نبود ولی چند نفر بودن که بین جمعیت راه میرفتن و عکس رئیس جمهور رو تو پیکسل میفروختن و مادرم گفت یه نفرو دید که عینک هم میفروخت
من خواستم وسیله هامو باز کنم ولی نتونستم ،انگار حس گناه میومد سمتم که تو مراسم شام غریبان اومدی بفروشی ؟
دقیقا باور محدودی که نمیذاشت تا ایمانم رو به خدا نشون بدم
من نشستم رو صندل و مادرم اینا رفتن ، داشتم با خدا حرف میزدم و این چند روز سوالم شده بود که خدایا چه درس هایی باید از ریئس جمهور یاد بگیرم و کارهایی که انجام داده و قدم هایی که برداشته و تمام مستندایی که ایشون ساختن و تو تلویزیون پخش میشد و اشک میریختن و یه حرفی رو این روزا زیاد شنیدم که
میگفت خدایا خودت از نیت درونم آگاهی برای خدمت به مردم
و این هی برام تکرار میشد که نیت پاک ، نیت مهمه که پاک باشه
وقتی داشتم فکر میکردم یه باور محدودی هم داشتم که متوجهش شدم ، چون از اطرافیان یا غریبه ها و جامعه شنیده بودم میگفتن مسئولا همه شون ،کار نمیکنن یا نیتشون ناخوبه و از پول مردم برمیدارن
وهمیشه نمیذاشت به نکات مثبت مسئولا فکر کنم
ولی اینبار سعی داشتم تا تحلیل کنم و نکات مثبت رو به خودم یادآور بشم
بعد از ظهر که داشتیم از تلویزیون نگاه میکردیم مراسم تشییع رو از مشهد، برام این سوال طرح شد
دلیل این همه جمعیتی که اومدن چه تو تهران چه تو مشهد و تبریز و جاهای دیگه چی میتونه باشه ؟؟؟؟
و فقط یه جواب بهم گفته شد
نور ،عظمت خدا ، قدرت خدا
اینکه یه آیه ای هم که بارها استاد عباس منش میگفتن یادم میومد که میگفتن اگر به خدا بیشتر وصل بشی محبوبت میکنه
همه دوستت دارن و همه چی خود به خود درست میشه نیازی نداری که بری کاری کنی تا همه رو راضی نگه داری تا دوستت داشته باشن
إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّـٰلِحَٰتِ سَیَجۡعَلُ لَهُمُ ٱلرَّحۡمَٰنُ وُدّٗا
قطعاً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند، به زودى رحمان براى آنان محبتى قرار خواهد داد
آیه 96 سوره مریم
رفتم تو گوگل نوشتم آیه ای در مورد محبوب بودن و این آیه رو آورد
بعد دیدم نوشته که :
این وعده ی خداوند است که محبت افراد شایسته و با ایمان را خدا در دل های دیگران قرار می دهد. این وعده کذب بردار نیست.
وعده ای قطعی از جانب خداوند
تا به حال دقت کرده اید، افرادی که ایمانشان حقیقی است نزد مردم بیشتر محبوب هستند؟
این آیه رو که دیدم گفتم درسته و فکر کردم به تمام جمعیتی که برای تشییع پیکر شهید رئیس جمهور اومدن
گفتم این خودش یه نشونه هست ،نشونه اینکه اگر مخالف بودن نمیومدن یه محبتی بوده که این همه جمعیت اومدن
و مدام از خدا درخواست میکردم که خدایا کمکم کن من هم شهید بودن رو یاد بگیرم و در عمل نشون بدم ایمانم رو به تو
و آگاهی هایی که یاد گرفتم رو در عمل انجام بدم ،نه در حرف
بعد من که نشسته بودم و داشتم فکر میکردم یهویی هدایت شدم به برنامه تلوبیون تا ببینم مستندی در مورد رئیس جمهور نشون میدن یا نه نمیدونم کدوم شبکه بود ولی وقتی باز کردم دیدم آقای رئیسی داره حرف میزنه و میگفت
من از دستفروشی شروع کردم ، وقتی اینو شنیدم اشک ریختم گفتم ببین دقیقا حرفای استاد عباس منش که میگفت تمام کسانی که به جاهای بالاتر رسیدن روزی از دستفروشی و از کار کوچیک شروع کردن
و به خودم گفتم طیبه خجالت نکش تو داری تلاش میکنی اینجا هم میتونی بفروشی
چرا باید حرف مردم برات اهمیت داشته باشه و شرک بورزی و تو این مراسم نتونی وسیله هاتو بفروشی
ذهنم هی میخواست مانعم بشه و میگفت که جاکلیدی های تو طرحاشون لبخنده و طرح کارتونیه و تو این مراسم میخوای اونا رو بفروشی مردم چی میگن
ولی مدام میخواستم خدا کمکم کنه تا شرک نورزم
بعد یه قسمتی رو از اخبار دیدم که یکی از مسئولین سپاهی میگفت که برای رفتن به کار شخصی و دیدن مادرشون به مشهد بلیت میگرفتن و از امکانات ریاستش استفاده نمیکرد تا رایگان بره
اینا برای من مثل چراغ روشن شد
دوباره یاد حرفای اسناد عباس منش افتادم که میگفتن باید اصول داشته باشی
برای اینکه نتایجت پایدار باشه اصول خودتو داشته باش
اگر میبینی کسی تو صف میزنه باید اصولت باشه که تو تو صف نزنی
و من از این که رئیس جمهور از دولت برای کارهای شخصیش استفاده نمیکرده ،یاد گرفتم تا بیشتر برای خودم اصول هایی رو داشته باشم
انگار خدا منو هدایت کرد تا این گفته ها رو بشنوم تا سعی کنم بهشون عمل بکنم
بعد یه آیه ای دیدم که :
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ» آیه 31 آلعمران میفرماید بگو پیغمبر به مردم که اگر دوست دارید محبوب خدا شوید از من پیغمبر تبعیت کنید؛ یعنی اگر پیرو حبیب خدا باشید محبوب میشوید.
این آیه هم منو یاد حرفایی که رئیس جمهور میگفت و چند روز پیش شنیدم که میگفت از زندگی امام ها ببینید که چه درس هایی باید بگیرید و از امام حسین و حضرت زینب گفت که صبور بودن و تسلیم خدا و الخیر و فی ما وقع رو گفت که انقدر تسلیم خدا بودن که خدا اینگونه این همه سال یادشونو زنده نگه داشته
من تازه دارم درک میکنم پیرو حبیب خدا بودن یعنی چی
تازه متوجه دارم میشم که اگر به اماما احترام میکنم اول برای خداست ادای احترامم و بعد برای امامی که سعی داشت و تلاش کرده و خداگونه شده و محبوب شده
جدیدا نگاهم تغییر کرده خوشحالم از اینکه خدا درکش رو بهم داده و ازش میخوام تا عمل بکنم و عمل بکنم و عمل بکنم
و مستمر باشه عمل کردنم به این آگاهی ها نه فقط حرف باشه و مفت هم ارزش نداشته باشه
بعد که وسطای مراسم بود دیدم یه دست فروش بادکنک آورد تا برای بچه ها بفروشه ،بهش گفتن بره بیرون خیابون بفروشه
اونموقع ذهنم داشت میگفت ببین گفتن بره بیرون پس تو هم باز نکن
و مانعم شد
وقتی مراسم کم موند تا تموم بشه مادرم گفت ببین دستفروشا تازه پهن کردن وسط میدان تو هم زود وسیله هاتو بذار
یکم تعلل کردم و میدونم مانعی که داشتم باور های محدودم بود
وای گفتم خدایا کمکم کن و باز کردم وسیله هامو گذاشتم زمین
بعد یه نفر جاکلیدی 10 تمک خرید و یه خانم اومد آینه هامو دید قیمت گرفت رفت
بعد دوباره اومد گفت کمتر حساب میکنی ؟ گفتم نه کار دسته وقت میذارم برای نقاشی ها و قیمتام مناسبه
100 هزار تمن بود آینه دستی که میخواست
اولش ذهنم میخواست بگه قبول کن پول دستت بیاد اشکالی نداره یکم کمتر بدی هیچی نفروختی
همه این حرفارو تو یه لحظه داشتم میشنیدم
تصمیم سریع گرفتم و یادآور شدم که نه من ارزشمندی کارمو پایین نمیارم بعدشم من قیمت مناسب میدم چرا باید کمتر از این بگم
بعد گفتم نه شرمنده کار دسته و زمان بر نمیتونم کمتر حساب کنم و تو دلم گفتم خدا خودش مشتریمو میفرسته این نشد یکی دیگه میاد و ازم خرید میکنه اگرم خرید نکرد من به خیر خدا محتاجم
بعد دیگه ما داشتیم جمع میکردیم یهویی همون خانم اومد و گفت من اون آینه رو میخوام خیلی خوشم اومده و به همسرش نشون داد و گرفت و 100 هزار تمن بهم داد
وقتی رفتن گفتم چی شد طیبه ؟؟؟
دیدی خدا چجوری برات مشتری شد که بیاد بگیره
تو گفتی کارام ارزشمندن و همون خانم که دو بار اومد و میخواست کمتر پرداخت کنه ، بار سوم اومد و دقیقا به قیمت تو که خودت گفتی خرید
یاد حرفای استاد عباس منش افتادم که تو فایل الگویی مناسب برای کسب و کار میگفتن
که اگر مدارت تغییر کنه مشتریاتم تغییر میکنن و به اون قیمتی که تو میگی ازت خرید میکنن
خوشحالم از اینکه ایمانم رو به خدا نشون میدم و سعی میکنم به خدا بسپارم
و خوشحالم از اینکه خدا همیشه مراقبمه و حتی بهم میگه که چیکار کنم و اگر لحظاتی که شرک ورزیدم اصلا باهام بد نشد و اتفاقا بیشتر کمکم کرد تا در مسیرش قدم بردارم
خدایا بی نهایت سپاسگزارتم
بعد ما برگشتیم با بی آرتی خونه و تو راه یه فیلم دیدم که آیه قرآن رو میخوند و یه آخوندک بود انگار شبیه گل بود کل بدنش واققا زیبا بود و سوره مزمل آیه 8 رو میخوند
من فقط به زیبایی آخوندک نگاه میکردم و به آیه زیاد توجه نکردم
در مورد آیه تو روز شمار روز 4 خردادم مینویسم تا رد پام بمونه و یادم بیارم که چقدر خدا دقیق داره جوابمو میده و مراقبمه هر لحظه و حامی منه
خدایا بی نهایت سپاسگزارم ازت
به نام خداوند بخشنده و مهربان و رزاق ووهابم
خدایا ممنونتم که امروز این فایل رو روزیم کردی سپاسگزارتم
سلام به استاد عباس منش عزیزم که با تمام وجود بخشنده است سلام به خانم شایسته زیبا که با عشق تمام برای ما این فایلها رو روی سایت میذارن تا استفاده کنیم و لذت ببریم و رشد کنیم اگر ما در مدارش باشیم
که هستیم ان شالله
قانون خیلی ساده است اما به خاطر سادگی زیاد باورمون نمیشه و بیشتر اوقات یادمون میره
کنترل ذهن داشته باشی میتونی زندگیتو راه ببری
وقتی کانون توجه تو ببری سمته اون چیزی که میخواهی مثلا اگر به زیباییها و خوبیها توجه کنی اتفاقات و خبرهای خوب رو میبینی و میشنوی توجه ات به هر سمتی و هر چیزی باشه از جنس همون تو زندگیت وارد میشه
پس حالا که ما دانشجویان این سایت این قانون رو فهمیدیم و درک کردیم باید هر روز آگاهانه به اون خواسته ای که میخواهیم توجه کنیم و درباره اش صحبت کنیم تحسین کنیم و شکر گزاری کنیم بابتش و بعد نتیجه رو میبینیم به وضوح احساس خوب =اتفاقات خوب
درباره هر چیزی که صحبت کنیم چه خواسته یا ناخواسته با صحبت کردن در باره اون موضوع به آن انرژی میدهیم و قدرت میدهیم و از آن بیشتر در زندگیمون میبینیم
پس بیایم انرژی و قدرت روی خواسته هایی که دوست داریم داشته باشیم شون بذاریم و با این توجه آگاهانه ظرف وجودمون رو بزرگتر کنیم و هماهنگ میشیم با خواسته مون و بعد میبینیم درهایی از نعمت و ثروت به رویمان باز میشود و از افراد و جامعه جدا میشویم استاد بینهایت ممنونتم
مریم جانم از شما هم سپاسگزارم که دوش به دوش استاد داری رسالتتو اجرا میکنی و ما رو هدایت میکنی به زیبا و آسان زندگی کردن
خداوند اجر دنیا و آخرت به شما بدهد
از همه دوستان هم ممنونم یاحق
استاد جانم سلام میکنم به شما و مریم عزیزم.
این فایل رو که دیدم یاد یکی از فایلاتون افتادم که توی اون فایل یکی از خواباتونو تعریف میکنید که یه مسابقه دو بود و شما باید با کل مردم جهان مسابقه میدادید.استارت مسابقه خورد و شما شروع کردید به دوییدن خیلی سریع.یه لحظه به خودتون اومدید و دیدید که هیچکس نیست و هیچکس پا به پای شما نمیاد.وایسادید و برگشتید عقبو نگاه کردید.دیدید که مردم کل جهان به طرز بسیار عجیبی معلول حرکتی هستند و تازه همشون همون اول خط هستند.استاد من اون فایلو که گوش میکردم مو به تنم سیخ میشد.
زمانی که این داستانا تو ایران شروع شد من اینو از شما خیلی خوب یادگرفتم که اعراض کنم از اخبار منفی.این شد که 9مهرماه اینستاگرام،یوتویوب و توییترمو پاک کردم .چند روز بعدش دختر عموم یه عکس سیب زمینی برام فرستاد توی تلگرام و گفت تو با این هیچ فرقی نداری :))))
اصلا برام مهم نبود و انقدر من به اینا توجه نمیکردم که حتی یک بارم تو خیابون نه پلیس دیدم نه مردم در حال اعتراض.ز غوغای جهان فارغ…
استاد در مورد آدمای علی بی غم بهتون بگم.من یه پسر خاله دارم که هیچچچیییی تاکید میکنم هیچیییی براش مهم نیست و کلا به هیچ چیزی عکس العمل نداره .از اون طرف یه پیر عمویی دارم که نقطه مخالف پسر خالمه.
جالبش این بود که اینا هم زمان داشتن میرفتن سربازی.پسر عموم خیلی تلاش میکرد که توی یه پادگانی باشه که معروفه به هتل و شرایط خوبی داره که بعد از آموزشی بره توی ارگان خدمت کنه نه داخل پادگان.خودشو به درو دیوار زد.آشنا پیدا کرد و کلی پول داد.جالبه که بگم این بنده خدا افتاد نیرو انتظامی و بدترین دوران آموزشی داشت . بعد از شروع خدمتشو کلی عذاب کشید تا اینکه این تظاهرات شروع شد و پدرش دراومد تو این داستانا.و با اینکه نزدیک خونشون خدمت میکنه ولی در هفته سه بار میتونه بره خونه.
از اون طرف پسر خالم که اصلا براش مهم نبود چی بشه ،افتاد همون پادگانی که پسر عموم آرزوش بود :))))و الان توی یه ارگانی خدمت میکنه که رییسش سربازارو خیلی دوست داره.چهارشنبه و پنج شنبه که کلا تعطیله و سه شنبه هم رییسش گفته نیا.در کل سه روز میره و سرویس داره با سرویس میره و میاد.و صبحانه و ناهاری ام که میدن کیفیتش عالی هست.
خیلی جاله که 7 صبح میره 4 برمیگرده.و چون مربی شنا هست،اون ارگانی که کار میکنه بعضی از این سه روز میره به رییسشون شنا یاد میده و خودشم کلی شنا میکنه.به معنای واقعی هتل هست براش.
وقتی این دو تا ادمو میبینم بیشتر متوجه حرف شما میشم که جهان دو قطبی هستش.
استاد جان عاشقتونم.شکر خدای بزرگ که شمارو دارم ،که بین درست و غلطو بتونم تشخیص بدم .تو این زمونه ای که آدما کورکورانه مسیرشونو انتخاب میکنند.
سلام استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
این فایل واقعا ارزشمند است و چه نکات عالی و چه درس هایی که در آن دارد
هر چه بیشتر به آن گوش می دهم بیشتر درس های عالی از آن یاد می گیرم
توجه نکردن به نا خواسته ها
توجه نکردن به نازیبای ها
توجه نکردن به آن چیزی که دوست نداریم
دنبال حال خوبی ها رفتن
دنبال آن چیزی برویم که حالم را خوب می کند
همیشه باید روی اصول خودم باشم
همیشه باید دنبال راه و روش خودم باشم و هیچ وقت شبیه اکثریت بدنه جامعه نباشم
قرار نیست که اگر اکثریت مردم به سمت و سویی می روند من هم به همان سمت بروم بلکه باید طبق قانون عمل کنم و ببینم که قانون چه می گوید و من همان راه را بروم
توانایی کنترل ذهن داشتن
خودم را در همه شرایط بتوانم نگه دارم و حالم را خوب نگه دارم و بهم نریزم
این یکی درس عالی دیگر برای من بود از این صحبت ها
قانون این جهان اینگونه است که من به هرچیزی که توجه کنم از همان جنس بیشتر و بیشتر برای من رخ می دهد
پس وقتی که دنبال محدودیت ها نباشم
وقتی که دنبال حال خوبی ها باشم
غر نزنم و شکایت نکنم
بی شک من به خواسته ها و حال خوبی های بیشتری هدایت خواهم شد
این صحبت ها حاکی از آن است که وقتیکه در مسیر درست باشیم خداوند من را هدایت می کند به سمت موفقیت ها و خوبی ها و نیکی ها
در کل وقتی که با چیزی که ناجالب است بجنگم از همان جنگ بیشتر و بیشتر در زندگی من رخ می دهد
وقتی که من نسبت به کارم و سرکارگر خودم زیاد حساس باشم بیشتر و بیشتر او من را اذیت می کند و رشته امور از دست من خارج می شود
پس بهترین راه اکنون یادگرفتم این است که باید به زیبایی ها و نکات خوب او توجه کنم و بی شک از همان جنس بیشتر برای من رخ می دهد
از اکنون تصمیم بگیرم که روی خوبی ها و زیبایی ها توجه کنم
ذهن خودم را کنترل کنم و کمتر عصبانی بشوم
حالم خوب باشد
سرحال باشم
بیشتر و بیشتر بخندم و سرحال باشم
اینگونه من عمل کنم بی شک به بهترین راه ها هدایت خواهم شد
از امروز تعهد می دهم و به خودم قول می دهم که سعی کنم به زیبایی ها و نکات مثبت و حال خوبی های اطراف خودم بیشتر و بیشتر توجه کنم
مطمین باشم که وقتی که اینجوری عمل کنم به جهانی هدایت می شوم که بهترین و زیباترین ها برایم رخ خواهد داد
ممنونم استاد جانم بخاطر تهیه این فایل ارزشمند
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
بنام آنکه هر آنچه دارممم از آن اوست
سلام و درود خدمت شما استاد گرامی و سلام بر خانم شایسته عزیز
امید که هر کجای باشین خوش و آرام باشید
در ادامه بحث روی تضاد ها هستم خودم و امروز هم با همین فایل هدایتی سرخوردم به قانون هدایت به سمت خواسته ها
این فایل هم مثل همه فایل های استاد در وقت مشخص و زمان عالی برایم آمد
من در این چند مدت است به تضاد های گوناگون سر خوردیم ولی قانون تضاد ها را استاد عالی در جلسه یازدهم روانشناسی ثروت یک واضح گفتن و در ادامه هم این فایل هم روی همین موضوع تضاد ها بحث شد
وحتی بعضی ها فکر میکند که تضاد ها بخاطر ویران کردن ما آمده ولی قانون جهان هستی طوری است که ما به هر انچه تمرکزکنیم همان نتایج را برای ما میده باید به جهان فردی نگاه کنیم چون به هرفرد جهان پاسخ جدا میدهد
و همین طرز نگاه ما است که شرایط را میتاینم برای خود به بهترین طریقه رقم بزنیم فقط دیدگاه خود بیبینیم به سمت هر آنچه که میخایم
و حتی پیامبران هم هرگز به ناخواسته های خود تمرکز نمیکردن وهرگز جنگی را شروع نمیکردن برای اینکه چیزی را میخاستن به همان سمت خود را پلان گذاری میکرد
هر فردی در این جهان هستی نتایج و افکار خود را میکرد به چه چیزی که میخایم به همان طرف هدایت میشویم
در حفظ الله باشید !
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیزم
ردپای من در گام بیست وهشتم:
از هر جنس که توجه کنیم همان وارد زندگیمان میشود،وباهرچیزی که بجنگیم اون تو زندگیمون قوی تر میشه ،و من توانایی تغییر بقیه رو ندارم خواه اون فرد مادرم باشه همسرم باشه یا برادرم یا خواهرم یا پدرم یافرزندم هیچکس،واگرمن به خوبی ها توجه کنم آسون میشم برای آسونی ها و حتی اگه تضادی هم رخ بده تو دل اون تضاد برای من خیری هست، من تازه بعد بیست وچندروز دارم باورهای محدود کننده ام یکی یکی بهم الهام میشن مثلا یکی از باورهایی که توسط مادرم هزاران بار بهم گفته شده اینه که تو باید بیای بافامیلا رفت وآمد کنی باید حتما روابطتو با داییت خاله ات عمت و کل اقوامت به هر نحوی حفظ کنی وگرنه تنها میشی ودقیقا از کلمه پشتیبان استفاده میکنه مادرم ومیگه پشتیبان نداری اگه خلاصه توجه نکنی بهشون و اینکه یه باوری هم که همیشه ازطرف اطرافیانم ب ذهن من خورانده شده اینکه آدم فامیل بد داشته باشه بهتر ازینه که فامیل نداشته باشه وازین دست باورها.و دقیقا همون ترس تو وجود من هست هنوز من تو زندگیم خیلی به تضاد خوردم و چون این باور من قوی بود که من باید فک وفامیلم دورم باشن و باید برای خودم یار جمع کنم شروع می کردم به همه گفتن از مشکلاتمو باز دوباره میدیدم نه این راهش نیست دوباره یکم زندگیم بهتر میشد و دوباره توسط ورودیهای نامناسب همون سیکل معیوب تکرار میشد که انقدر بقول استاد عزیزم چک ولقدی شدم تا خدا به این سایت هدایتم کرد،البته قبل اینکه به سایت هدایت بشم تکاملم توسط گوش کردن پادکستهای مختلف طی کردم و یکم ذهنم باز تر شد وخدا هدایتم کرد به این سایت و فهمیدم حال خوب =اتفاقات خوب ولی بزرگترین کارم این بود که برم تو جنگل صعب العبور و وحشی ذهنم ،من بزرگترین ترمزم مادرمه یعنی همیشه خواستم راضیش کنم همیشه خواستم حالشو خوب کنم و اصلا نمی خواستم شبیهش بشم که الانکه توجه میکنم دقیقا عین خودش شده بودم ،ولی انقدر کانون توجه ام رو مادرم بود وانقدر توسط جامعه تقدس داده شده به مادر که انقدر بهش قدرت داده بودم تو ذهنم که انواع حس گناه ترس و عذاب وجدان ازش میگرفتم وتمام شخصیتمو خوردکردم ،مادرمن اتفاقا زن بسیار مهربانیه بسیار دلسوز بسیار کاری بسیار خانواده دوست ولی دقیقا پاشنه آشیلش وباور غلطش که درمنم الان هست اینه که باید به بقیه خوبی کنیم تاوقتی دستمون گیر کرد اونا نجاتمون بدن ،واینکه ازهمه چیزش گذشته اهل لباس خریدن نیست اهل غذای بیرون خوردن نیست همش دنبال اینه که برای بچه هاش پس انداز کنه واینو فضیلت اخلاقی میدونه وماتایه کاری میکنیم چون پراز کمبوده وروحش اونقدر مریضه اونقدر حال خوبشو گره زده ب بقیه تا یچیزی میگیم شروع میکنه اینکه کاش من بمیرم شما راحت بشین من بخاطر شما نخوردم نپوشیدم من فلان کردم عیبی نداره تو برو خوش باش و فلان و اصلا هزار جور چیز دیگه که حتی مینویسم حالم خراب میشه ولی میخوام بنویسم تا به لطف خدا بعدها بیام بخونم و ببینم روند پاکسازی ذهنمو مادرم تو بحث ازدواجم هم همین انتظاررو داشت و چون همسرم اصلا اهل این نبود که برای کسی کاری انجام بده و فقط خودش اولویت خودش بود وهست ومن قبلا بابت این مساله عذاب میکشیدم ولی الان تحسینش میکنم ولی مادرم همیشه بهم میگه خاک توسرت این چه زندگی تو داری
ومن میگفتم مامان درست میشه وهمیشه به دروغ چیزایی رو میگفتم که مادرم راضی بشه هی سعی میکردم به همسرم فشار بیارم کارایی که مادرم راضی میشه بکنه که انقدر دچار تضاد شدیم که قشنگ له شدم و مادرم کسیه که همیشه مارو تخریب میکنه جلوی همه ولی خداروشکر پدرم شخصیت عالی داره خداروشکر می کنم که پدرم همیشه درکم کرده و بابت داشتن جفتشون ازخدا سپاسگزارم دقیقا طبق گفته استاد چرا میترسم ازینکه تنها بشم من هنوزم هرروز به مادرم زنگ میزنم واون هم همون حرفها وامروز بعد از گوش دادن این فایل تصمیم گرفتم بامادرم کمتر ارتباط بگیرم وتمرکز کنم رونکات مثبتش ومادرم رو ببخشم وخودم روهم ببخشم که مادرمو مقدس میدونستم بخدا مادر مقدس نیست اونم یک انسانه و باخودم و خدای خودم باشم نترسم مادرم ناراحت میشه داییام ناراحت میشن خاله ام باهام قطع ارتباط میکنه همسرمو ازدست میدم من حالمو خوب میکنم واگه ارتباطی ام قطع بشه یا جوش بخوره به نفع من خواهد بود ،وخدا شاهده تو این مدتی که تو سایت هستم اتفاقات خوب هرروز داره برام میفته هرروز خدایا شکرت برای اینهمه نعمت و زیبایی که هست تا بهش توجه کنم و دعوت کنم به زندگیم
دوستت دارم خدای من و ازت میخوام که بمونم تو این مسیر زیبا
عاشقتونم
سلام به استادنازنینم ومریم قشنگم
چقدرمنتظراین فایل بودم که صوتی روی سایت قراربدیدومن بارها وبارها وبارها گوشش کنم تاحک شه توی عمق وجودم تابدونم مسیردرست ازغلط کدومهاین فایل روچندین بار توی سایت استادعرشیانفردیدم وکلی ازش درس گرفتم وآویزه گوشم کردم.این فایل رو زمانی دیدم که خیلی خیلی بهش احتیاج داشتم ومدام سوالای مختلف توی ذهنم بود.صحبت هایی که توی این فایل گفته شدمثل رایحه دل انگیزی بود که ی موقع حس میکنی بی هیچ دلیلی داری استشمامش میکنی.نکات نابی گفته شد.نکات ریزومهمی که توی این شرایط به ذهن اکثریت نمیرسه.خداجونم سپاسگزارتوام بابت اینکه بهترین راهنما رو درمسیررشدزندگی من قراردادیسپاسگزارشماهستم استادعباسمنش عزیزم واستادعرشیانفرعزیزم.
سلام استاد عزیزم عاشقتم
این فایل واقعا معرکه بود
چقدر درس در خودش داشت ممنونم استاد عزیزم بارها گوش دادم و گوش میکنم امیدوارم که تمام آگاهی هایش را هر روز و هر روز انجام دهم عمل کنم
به قول خودت استاد ( فقط به به و چه چه نباشه )
امروز روز آخر پاییز هست و امشب شب یلدا
استاد سالهاست که به سیاست و شبکه های مجازی کاری ندارم تلوزیون را حذف کرده ام دنبال درست کردن خودم هستم
اگر تک تک ما مردم ایران روی خودمون کار کنیم و عوص بشیم دنیای ما صد در صد عوض خواهد شد دیگه نیازی به جنگیدن و مرگ بر گفتمن و تظاهرات نیست
استاد خیلی با ذهنم دارم تلاش میکنم به نکات مثبت توجه کنم دائما در طول روز تا یه لحظه میبینم حواسم پرت میشه از خودم میپرسم فرزانه داری به چه چیزی فکر میکنی دائم قوانین را به خودم یاد آوری میکنم
من از استاد عرشیانفر ممنونم بابت اینکه باعث شدند چنین فایل ارزشمندی آماده شود و با استاد صحبت های خوبی داشتند
من از استاد عباس منش سپاسگزارم بابت زحماتی، که برای ما میکشند و مدام قوانین جهان را یاد آوری میکنند
استاد عزیزم چقدر قوانین جهان را خوب درک کرده اید و چقدر عالی عمل میکنید
چقدر قوانین را خوب توضیح میدین
استاد عزیزم اونجا که در مورد دو قطبی بودن جهان توصیح دادین عالی بود چقدر به جانم نشست چقدر حالم خوب شد
اشک میریختم استاد وقتی قوانین جهان را توضیح میدین بی اختیار گریه ام میگیره
عاشقتونم استاد
به امید روزی هستم که از نزدیک ببینمتون و شما را در آغوش بگیرم
در پناه الله یکتا باشید
شاد و موفق و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
️️
144مین تحول روز من
موضوع فایل:live با استاد قسمت35
عرض ادب و احترام به استاد جان و استاد عرشیا نفر وبانوشایسته محترم،و بزرگواران سایت مردمی و فرکانس بالا استادعباس منش.
آدمهای با فرکانس بالا و ارتعاش بالا،افراد باحال و با فرکانس بالا را جذب میکنند،تمام اتفاقات و تحولات مثبت و منفی در گرو ارسال فرکانس های ما میباشد،تو این جهانی که ما هستیم بقول استاد جهان دوقطبی که زندگی روزمره مون در آن پیوند خورده تمام وقایعی که بوجود میاد براساس قانون پایدار جهان خودمان آن را خواسته ایم تا رقم بخورد یا خودمان با درخواستهای مان و عملکردمان آنرا جذب کرده ایم،
دنیای دوقطبی،دنیایی هست که فقر و ثروت داره،شادی و غم داره،زیبا و نازیبایی داره،گرمی و سردی داره،تمیزی و کثیفی داره،فراوانی یا محدودیت وکمبود،یعنی تمام اینارو میتونی خودت جذب کنی و خودت رقم بزنی،یعنی این جهان مادی یا دوقطبی تورو با توجهاتی که داری همسو میکنه تا چیزی که بیشتر بهش توجه میکنی رو جذب کنی نه فقط در مورد حرف بزنی،حتما باید توجهات رو مورد برسی قرار داد که بیشتر به چی توجه میکنی و تاثیرپذیری داری،این جهان،مادی عرض میکنم طوری تعبیه شده که خیر یا شر مطلق نیست یا سردو گرم و فقیر و غنی هردو در کنار هم میباشند یعنی بسته به طرز نگاه و دیدگاه و توجهات و احساسات میتونیم جز یکی از آنها باشیم اگه توجهات مثبت و زیبا باشد تحولات و افراد وابسته به آن توجهات پرانرژی و مثبت در فرکانس مان پدیدار میشن،برعکس اگه حالت بده یا ذهنت درگیره،دست خودته حالتو تغییر بده به چیزهای خوب فکر کن تا اتفاقات بد برات پیش نیاد.
اما جهان دیگه مون دنیای تک قطبی هست، که پس از مرگ وارد آن جهان میشیم،البته در طول 24ساعت شبانه روز موقع خواب هم در حالت جهان تک قطبی قرار میگیریم،و در این زمان وقتی بخواب میریم نه سردی و گرمی و فقر و ثروت و گرسنگی و سیری و زیبایی و نازیبایی و خیلی چیزهای دیگه رو در آن واحد میبینیم از هواپیما پیاده نشده سوار قطار تو یه کشور دیگه میشی،از باغ خانه عمو در آن واحد تو رستوران شوهر عمه میری،چون یک بعد و تک قطبی هست،البته اونجا هم بعد مرگ موآخذه میشیم توسط فرشتگان از ما سوال پرسیده میشه که وضعتون تو دنیا چطور بوده،اگه بگیم مورد ستم واقع شدیم زیر سوال میریم که چرا تو این زمین پهناور فقط این نقطه رو انتخاب کردی چرا بیشتر تحلیل و بررسی نکردی مگه فقط باید اونجا میموندی!!؟
همانند حضرت موسی تو دنیای دوقطبی بعد از فهمیدن این موضوع که باید به طور سینا مهاجرت کنه،تحت تعقیب فرعونیان قرار گرفت که شبانه آب دریا به درک واصل شون کرد،یا پیامبر بعد از تحریم شدن تصمیم گرفت در شعب ابی طالب در دره ای عزیمت کنه،و بعد از اون اتفاقات ترویج اسلام جایگاه ویژه ای در جهان پیدا کرد،توسط پادشاه حبشه مورد حمایت قرار گرفت.
اگه به چیز ناجالب،جنگی درگیری چیزی از این قبیل اتفاقات توجه کنیم آنرا جذب میکنیم،میدانیم که خداوند در قرآن هیچوقت به موسی نگفته برو فرعون بکش با همه مسالمت آمیز برخورد میکرد جان گرفتن و از بین بردن دیگران بعهده خداوند میباشد،حتی حضرت محمد نیز خودشو درگیر جنگ نمیکرد بسیار خونسرد وصبور بود،تا توانست مردم را توسط خداوند هدایت کند،و نفر و شخص اول دین اسلام شناخته شد.
اگه پافشاری برای تغییر دیگران کنیم یعنی نگاه شرک آلودی داشته باشیم همانند هیتلر بخاطر زیبا شدن جهان،سگهارو قلع و غم کرد،معلولان اجتماع رو نابود کرد تا فرزند معلول بدنیا نیارن،همجنس بازارو میکشت،چون دیدگاهش این بود که میخواد به دیگران کمک کنه در صورتیکه دیگران نیز همراهیش میکردن اما در نهایت راه بجایی نبرد،اگه من نمیتونم زندگی دوست یا برادر بیمارم رو درست کنم نباید خودمو درگیرش کنم تا زندگی منم بیمار و نابود بشه،من فقط میتونم خودمو نجات بدم من،خودم،خویشتن.
در حقیقت وقتی باچیزی میجنگید اوضاع بدتر میشه اون جنس اتفاقات وارد زندگیت میشه،فقط وفقط باید از خدا هدایت بخواهیم،نباید انتظار داشته باشیم مدیر و رییس و کشور و جامعه زندگیمونو بسازه این دیدگاه شرک آلود هست و نابودمون میکنه،در مورد چیزی که دوست ندارم صحبت نمیکنم،جهان خیلی سریع پاسخ میده،در مورد اتفاقات ناجالب لب باز نکن با کسی حرف نزن،خودتو مورد هدایت خداوند بدان،اگر اتفاقی چیزی ناجالب برات رقم خورد اون باعث و عامل رشد و پیشرفتت هست از اون درس بگیر،سعی نکن مورد تایید دیگران واقع بشی وقتی راه رو درست طی کنیم،انسانها و افراد درست سر راهمون پدیدار میشن، و افراد نامناسب از زندگیمون بسرعت خارج میشن،انسانهای هم فرکانس با ما وقتی تغییر میکنیم در مدارمون دیده و ماندگار میشن،فقط روی خودمون تمرکز کنیم تا پیشرفت کنیم و لذت بخش زندگی کنیم احساسات عالی پیام زیبایی رو مصادره میکنه و در مسیر هدایت از خداوند راهنمایی بخواهیم.
سپاس بیکران خالق بی همتا و بی منت که تمام نعمتهایش و فراوانی و گستردگی و فزونی خوبیهایش در سایه لطف و امنیت الهی بر سرمان ارزانی داشته،خداروشکر،ممنون از استاد عزیز بابت فایل بمب انرژی شون،
به نام خدایی که از بدو تولد کنارم بوده
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم
این اولین کامنت من در سایته
همیشه تو زندگیم شاکر خدا و سپاسگزار بودم ولی نا آگاهانه
جنس سپاسگزاری من از روزی که با شما آشنا شدم فرق کرده اصلا قابل مقایسه با قبل نیس
حدود دوساله با شما آشنا شدم
ولی درکم از وقتی بیشتر شد که قانون سلامتی رو شروع کردم و هدایت شدم به سمت تغییر کل زندگی
و دقیقا با شروع چهلمین سال زندگی تغییرات بزرگی تو زندگی من رخ داد
من حس میکنم تازه متولد شدم
اینقدر جنس زندگیم فرق کرده
که با سپاسگزاری و یاد آوری نعمت هام اشک بی اختیار از چشمم جاری میشه
من وقتی میبینم چقدر تمرکز روی زیبایی تاثیر داره
روز به روز این قانون رو بهتر رعایت میکنم
به گذشته که نگاه میکنم هم این قوانین در مورد من بوده منتها نا آگاهانه
من همیشه زندگی عاشقانه ی اطرافیانم رو تحسین میکردم و لذت میبرم از کسایی که رابطه ی خوبی با هم دیگه داشتن و الان 14 ساله با همسرم زندگی میکنم و روز به روز به هم نزدیکتر میشیم و ساعت ها در مورد قوانین با هم با اشتیاق صحبت میکنیم
قوانین خیلی زود جواب میدن زودتر از اون چیزی که فک میکنیم
تحسین کردن اطرافیان باعث میشه ما به اون موفقیت زود برسیم
من وقتی خانوم برادرم وزن کم کرد عاشقانه و با تمام وجود تحسینش کردم و اشک شوق براش ریختم
خیلی زود هدایت شدم سمت قانون سلامتی
و نتیجه ای فراتر از اون چیزی که تو ذهنم بود به دست اووردم
استاد عزیزم شما زندگی رو باید زندگی کرد رو به معنای واقعی به ما نشون میدین
همیشه بدرخشید
شما لایق بهترین هایید