live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

619 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استادجانم،پیامبرِالله به زبان من

    وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ فَیُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿ابراهیم ،4﴾

    چه زیبا تاریخ برای من تکرار شد و ی بار دیگه در همین زمان ها ، یک سال پیش ، شبی که قرار نبود من در خانه باشم،قرار نبود وقت ازاد داشته باشم ،هدایت شدم به لایو استاد عرشیانفر و استاد عباسمنش

    و صدایی شنیدم مثل صدایی که موسی شنید :

    {إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى} سوره طه آیه ١٢

    من ایمان دارم قانون فرکانس ،محکمترین،زیباترین،قویترین و بی تغییرترین قانون جهان خداونده

    {سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلًا} سوره فتح آیه ٢٣

    همین من ؟ من که اگر یک روز قرآن نخوندم انگار ی روز آب نخوردم !همین من که آیه های قرآن برام بازی میکندو باهم حرف می‌زنیم ،گپ میزنیم ،میخندیم،گریه میکنیم ،تصمیم میگیریم و هر روز رو بهشتی از از دیروز درست میکنیم !

    همین من ! همین دوسال پیش تو دررررو دیواااار بودم !!!

    چه در و دیواری ! چه کتک خووووری

    آی خوردم ،آی خوردم ،چپ و راست

    ی جا دیگ واقعا جای سالم تو تنم نبود ،گفتم خدایاااااا من تسلیممممم ،دستام بالا ، غلللط کردم ، عسللل خوررردم

    این چه زندگی آخه ؟ معنوی مالی عاطفی کاری اصن هر تاپیک که بگی مگه میشه ؟خدایا ٢٨سال آرزوی مرگ داشتم ،الان آرزوی زندگی دارم ،خدایا تو دستم رو بگیر

    زانوهام خم شد،بالاخره خم شد…

    [منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت]

    از همون لحظه که گفتم تسلیمم. من فقیرم به هرخیری برام بفرستی ،از همون لحظه دستان خدا اومدند…

    همکاری که من رو با قوانین در حد درک اون موقع آشنا کنه، کتاب هایی که ذهنم رو آماده کنه …

    ی روز همکارم گفت بیا اینستا استاد عرشیانفر رو فالو کن

    باورم نمیشه وقتی ویدئو هاشون میومد تو پیجم سریع رد میکردم ،اصلا نمیتونستم گوش بدم بهشون ،تو دلم میگفتم این کیه دلش خوشه همش نیشش بازه🫤

    استاد عرشیانفر عزیزم ازت سپاسگزارم که یک سال من رو تیمار کردی ، ذهن بیمار من رو کم کم شفا دادی ،فرکانسم رو آروم آروم بالا آوردی

    من شده بودم سراپا گوش ، یک شاگرد تمام وقت تا بتونم از طریق دستان خدا ، خود خدارو پیدا کنم …

    و زمان گذشت …و من آگاه تر شدم،سلامت تر شدم،مسئولیت پذیرتر شدم و خدایی که همیشه دقیق عمل می‌کنه …

    بیشتر از یک هفته از لایو استاد عرشیانفر و استاد عباسمنش گذشته بود و من اصلا بی خبر بودم

    از طریق بی ربط ترین کسی که الان دارم فکر میکنم ،مدام بهم گفته میشد ی لایوی استاد عرشیانفر داشته با ی استاد دیگه میتونی دانلودش کنی برام ؟ من هی پشت گوش میزاشتم

    تو دلم میگفتم اگر براش خیلی مهمه باید خودش دنبالش بگرده …

    ولی این صدای خدا بود که مدام برام تکرار میشد …

    من اون لایو رو به چه سختی از یوتیوب استاد عرشیانفر دانلود کردم و نگهش داشتم صرفا برای اینکه انتقالش بدم به کسی که ازم میخواستش !(باورتون میشه حتما که هنوز نیومد لایو رو ازم بگیره !)

    یک شب که من باید عروسی یکی از دوستان صمیمیم می‌بودم ،و هرکاری میکردم جور نمیشد رفتنم ….

    با اینکه همیشه این مواقع آدم دپرس و عصبانیه ولی برای خودم این آرامشی که داشتم عجیب بود ….

    به طرز عجیبی بچه هام هم اون شب خیلی زود خوابیدن …

    و ی حسی ته قلبم بهم گفت بیا حداقل ی باراین لایو رو خودت ببین …ضرر که نداره … ببین استاد عرشیانفر با کی حرف زده ،چی گفته ….

    {ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

    تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری

    همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار

    شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری}

    بعد از دیدن اون لایو که اصلا من رو دگرگون کرد

    وارد سایت استاد عباسمنش شدم و به الله که شدم

    «لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ»

    استاد عباسمنش عزیزم ،من که خیلی وقته شاگرد شمام

    خیلی وقته اینستام رو بستم و اصلا ازین لایو بازززز هم بی خبر بودم ،نمیدونمم این لایو چه قدر بوده و چیا توش گفته شده

    ولی اون یک ساعتی که شما ،نان استاپ ،یک نفس،با قدرت ،با بهترین جملات کلام الله رو از زبانت جاری کردی

    دلم میخواست مثل استاد عرشیانفر داد بزززنم

    همین کارا رو می‌کنی که عاااااشششششقتم

    ولی خدا همین الان ،همین لحظه گفت از قول من به سیدحسینِ من بگو

    بلغَ العلی بِکمالِه کشفَ الدُّجی بِجَمالِه

    حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه صلّوا علیه و آله

    خدارو بینهایت سپاسگزارم برای قوانین بدون تغییرش که روز به روز زندگیم رو داره بهشتی تر می‌کنه

    و به قول دوست عزیزم زهرا ولایتی

    قراره یک اتفاقات خیلی خوبی بیفته انشالله میام براتون تعریف میکنم

    استاد های عزیزم ،تنتون سلامت

    ممنونم ازتون برای همه چی برای همه چی

    ️همیشه در پناه خدا باشید️🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1272 روز

      سعیییییییده سعیییییییده

      سلام بر خواهر بزرگوار و فرشته نجات.

      دختر چقدر بیییییییینظیییییییری ، عجب کامنتی نوشتی ، خدا خیرت بده که اصلا کامنت نمینویسی و الان بعد از پنج روز من هدایت شدم به کامنتت. تو چطوری این آیات قرآن رو اینقدر عالی مسلطی و برای هر جمله یه آیه برات میاد ؟؟ چقدر بی نظیر روی خودت کار کردی که خداوند به این زیبایی بر قلب و زبانت جاری میشه و تو رو هدایت می‌کنه. یه کم بیشتر کامنت بنویس بذار ما بیشتر ازت یاد بگیریم. خواستم بگم پیشاپیش تولد یک سالگیت مبارک «نزدیک به یک سال شده از حضور ارزشمندت توی این این سایت توحیدی» خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این خانواده فرکانسی که بهم بخشید.

      باورت میشه ، چند روز قبل از اینکه این لایو بیاد روی سایت ، من خیلی هدایتی اون لایو رو دوباره شنیدم و از آگاهی هاش لذت بردم. نوشته بودی باورتون میشه هنوز نیومده لایو رو ازم بگیره آره باورم میشه چون میدونم قانون چه شکلی کار میکنه.

      این جمله ات من ایمان دارم قانون فرکانس، محکمترین، زیباترین، قویترین و بی تغییرترین قانون جهان خداونده بسیار حالمو خوب کرد و همینطور تذکرات قرآنیت که اونقدر برام آگاهی بخش بود که بی اختیار اشکم سرازیر شد و خدا رو شکر کردم. بخاطر این مسیر توحیدی. و قطعاً این مسیر همش زیباییه و زیبایی . الهی صد هزار مرتبه شکر.

      خیلی مشتاقم نتایج خوب و طلاییت رو بخونم. الهی صد هزار مرتبه شکر.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        به نام خداوند بخشنده ی مهربان

        تلگراف خودم رو شروع میکنم به امید الله در زمان و مکان مناسب به برادرم برسه (شکلک خنده ی متوسط)

        سلام به برادر عزیییزم،چطوووری ؟؟؟ کِیفت کوکه؟ مررررسی که برام نوشتی پسسسر ،اگزکتلی در زمان مناسب ،وقتی نقطه ی آبی رو،روی کله م دیدم بسسسسی خوشحال شدم .

        ممنونم ازت که همیشه به من لطف داری و حالم رو با حرفات خوبتر میکنی(قلب قرمز)

        من همیشه از بچگی دوست داشتم برادر بزرگتر داشته باشم،علتشم نمی‌دونم(پوکرفیس) ،حالا الان کللللی داداش دارم که از داشتنشون ذووووق میکنم ،لذت میبرم، بسیااار بسیاااار یاد میگیرم ازشون ،شما حمید عزیز،اقای زرگوشی،اقای طهرانی ،اقای فتحی،اقای خوشدل و….و…. اصلا هربار کامنت شماهارو میخونم یک پله بزرگتر میشم،و هربار خدارو بابت هدایت فعال کردن ایمیلی کامنتتون شکر میکنم .

        خلاصه همتون و همه ی اونایی که الان اسمشون یادم نیست مرسی که هستید(قلب فراوان)

        آیا میدونستی من این کامنتی که برای این لایو گذاشتم رو ده بار ویرایش کردم هربار می‌پرسیدم از خودم اَاااای خِدااااا چرا شکلک ها نمیاد ؟؟؟؟

        بعد از طریق کامنتت جوابم رو دریافتم که استاد پاشو گذاشته روی سیم و منبعِ شکلک هارو

        رو بسته :(

        دعا میکنم نظر استاد برگرده،واقعا شکلک ها خیلی کمک کننده بودن برای بیان احساسات وقتی کلمات عاجزن(شکلک دست بهم چسبیده به معنی لطفا)

        و رااااستی آیا میدانستی همون‌طور که شما هدایت شدی به اون لایو ,با کامنتی که گذاشتی من رو هدایت کردی که در زمان درست دوباره یک تیکه از اون لایو جادویی رو ببینم ؟؟؟؟و البته برات کامنت گذاشتم قسمت 5١و شما هنوز ندیدی؟ :)

        بابت تبرییییک تولدم هم بی نهاااایت ممنونم ازت ،خداروشکر باهم داریم یک ساله میشیم و این یک سال اندازه صدها سال مارو بزرگتر کرد (شکلک چشم قلبی)

        به امید خدای مهربان ، و با کمک خودش میخوام داستان هدایتم رو در روز تولدم بنویسم.

        بازم ازت ممنونم ، همیشه کامنت بزار ،همیشه بنویس

        همه ی شما یک تیکه از انرژی کل هستید،و به همون اندازه دلنشینید.

        خداوند حافظ و هدایتگر ما باشه به سمت زیبایی های بیشتر و بیشتر (قلب های رنگی فراوان )

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
        • -
          ابراهیم خسروی گفته:
          مدت عضویت: 1369 روز

          سلام به دوست خوبم.

          از خداوند ممنونم و شکرگزارم بابت هدایت شدنم به کامنت زیبای شما

          بزرگترین ظلمی که ما میتونیم در حق خودمون کنیم،فراموش کردن و نادی ه گرفتنه معجزات و همزمانی هاییه که خداوند در زندگی‌مون قرار داده تا بهمون ثابت کنه که وجود داره،میفهمه،میبینه،میشنوه،هواسش هست

          مهمترین رفتاری که باعث شده ما انسان هارو کفور یاد کنه خدا،همین فراموش کردنه نعمت هاست

          اینجا به سوال پیش میاد که آیا همونطور که ما نکات منفی افراد،ترس ها نگرانی ها و مشکلات رو هر روز به خودمون یادآوری میکنیم آیا معجزات و نعمت هارو هم به خودمون یادآوری میکنیم!؟

          به هیچ عنوان

          برای همین خدا تو قرآن میگه

          به یاد من باشید تا به یاد شما باشم

          یا اینکه میگه

          نعمت های خدارا به خودتان یادآوری کنید

          الان تو محل کارم ساعت7 صبح رسیدم و ساعت 8 صبح دراز کشیدم و دارم کامنت مینویسم و کامنت میخونم و بعدش میخوابم تاااا 12ظهر

          این چیزی بود که تو رویا از خدا درخواست‌ کرده بودم و اصلا فکر نمیکردم وجود داشته باشه همچین شرایط کاری که بخوابی تا 12 ظهر بعدش هم غذاتو بیارن نوشه جان کنی بعد فقط 3 ساعت بری کار کنی،بعد اگه 4 روز مرخصی بگیری 15 میلیون بهت پاداش میدن برا اینکه فقط تشویق بشی که ب ی مسافرت!!!

          خدایا شکرت که به آرزوهام منو رسوندی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  2. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    گام 28 خانه تکانی ذهن

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    از صمیم قلبم سپاسگذار استاد عباسمنش هستم که این آگاهی رو در اختیارم قرار داده: استاد قلبا ازت تشکر میکنم

    همه مایی که اینجاییم: قبل ورود به سایت یکسری ویژگی های مشابه داشتیم؛ هممون آدمای ناسپاس و خشم گین بودیم؛ اصلا راجب خودم بگم

    من آدم به شدت ناسپاسی بودیم؛ خشم گین بودم، کینه و نفرت تموم وجودم رو فرا گرفته بود، آرزو ها و اهداف زیاد داشتم که به هیچ کدومشون نرسیده بودم و از خدا شاکی بودم

    اما وقتی وارد این سایت شدم؛ شاکر بودن از خدا و لطیف شدن روحیه ام از اولین دستاورد هام بود، تغییرنگاهم به اتفاقات و شرایط بزرگترین دستاوردم بود؛ منی که اتفاقی برام میوفتاد زمین و زمان رو گاز میگرفتم و بیشتر از همه خودم رو آسیب میزدم؛ تبدیل شد به فردی که اگر مسئله یا چالشی براش به وجود میاد؛ اول میگه خودم با افکارم و فرکانس هام خلقش کردم، بعد میگم میتونم باهاش رشد کنم بعد چند تا کاره دیگه انجام میدم و ورق بر میگرده( توجه کردن به چیزهایی که میخام و حالمو خوب میکنه)

    چند روز قبل یکی از استاد کارهام بدقولی کرد: البته من با توجه به شناختی که ازش داشتم میدونستم آدم بدقولی هست.

    اول گفتم من خودم این شرایط رو درک‌ کردم

    بعد گفتم کاره اشتباهی نکردم که به این شخص گفتم بیاد کارام رو انجام بده چون آگاهانه انجامش دادم و این شخص ورودی مالی خوبی بهم میده، کارشم خیلی خوبه، مودب ام هست فقط بدقوله، بعد گفتم خدایا تو پروژه بعدی آدمی میخام؛ مودب باشه، خوش قول باشه، کارش درست باشه، قیمتشم خوب باشه.

    بعد اومدم راجب ویژگی های مثبت این شخص نوشتم؛ که سوده خوبی بهم میرسونه با قیمتی که بهم میده، چند بار باهاش کار کردم، بعد اومدم ویژگی های مثبت سایر بچه هایی که باهاشون کار میکردم رو نوشتم گفتم پروژه هام الان 2 ماهه به بهترین شکل ممکن داره جلو میره؛ با 100 نفر کار کردی؛ همه شون خوش قول بودن و هستن؛ اتفاقا اون روز وقتی رفتم سر پروژه هام با بچه های دیگه خیلی مهربون تر بودم و گفتم خدایا تو این بچه هارو به سمت من هدایت کردی که کارام داره به این سرعت و خیلی خوب پیش میره پس اگه با اونا مهربون ترباشم عملا از تو قدر دانی کردم

    بعدش هدایت شدم به سری فایل های این سایت که قلب منو آروم کرد: گفتم خدایا این چالشو برام به وجود آوردی که یه سر به این فایل ها بزنم؟

    بعد این کارها چه اتفاقی افتاد؟ اول خودم آروم شدم، بعد خشم و نفرت ازم دور شد( اولش خیلی عصبانی بودم)

    همزمان صاحب ویلا بهم پیام داد که کارها رو رواله؟ کار داره جلو میره؟ گفتم نه، این بنده خدا براش مشکل به وجود اومد چند روز کار متوقف شده بود؛ انشالله در ادامه روند پروژه جبران خواهم کرد

    صاحب ویلا بود خارج از کشور؛ میتونستم بهش بگم آره همه چی خوبه؛ بچه ها مشغولن

    ولی طرف خیلی خوشحال شد از اون پیامم و ازم تشکر کرد و چقدر خوشحاله که با یک آدم فوق صادق و درست کار داره کار میکنه؛ البته در طول روند کار ابراز کرد که چقدر خوشحاله داره با من کار میکنه، حتی یک شب شام منو دعوت کرد به یکی از بزرگترین گردهمایی سازندگان مازندران

    و ازم تشکر کرده بود که کارا خیلی خوب داره پیش میره؛ حقیقتا منم کارامو چون خیلی دوست دارم، خیلی مسئولیت پذیرم و کارامو با وسواس بالا انجام میدم؛ مسئولیت پذیری پازل گمشده کار ماست و اصلا معنا نداره تو آدم متعهد و مسئولیت پذیری باشی و شبو روز بالاسره کارت باشی

    و بعدش همون روز اون بنده خدا تماس گرفت؛ من بابت بد قولی و بد عهدیم ازت عذر میخام و چند روز اومد ودیروز بخشی از کارش تموم شد.

    حالا این روحیه رو اگه من بتونم تو تمام شرایط و اتفاقات زندگیم حفظ کنم: به موفقیت های چشم گیری میرسم

    البته این مثال چون برای همین چند روز قبل بود دوست داشتم به اشتراک بذارم

    وگرنه من توشرایط خیلی پیچیده تر ؛ تونستم این روحیه خودم رو حفظ کنم و نتایج شگفت انگیزی خلق کنم

    الان صدای پرنده هارو دارم میشنوم با یک منظره شگفت انگیز؛ انقدر توجه میکنم به زیبایی های محل زندگیم، انقدر با خودم و دیگران راجبش حرف میزنم که مطمعنم روزی من هدایت میشم به زندگی کردن در شرایطی چون پارادیس استاد

    چون همیشه و همیشه به خوبی های محل زندگیم توجه کردم و تو دلم ذوق دارم که اینجام و انصافا اینجا فوق العادست؛ منظره دشت 20 هکتاری و گرون ترین ویلاهای منطقه وچند قدمیم هم یک جنگل خفن با یک کلبه چوبی فوق العاده زیبا

    رو تختم دراز میکشم؛ پرده رو میدم کنار هم طلوع آفتاب رو میبینم هم غروب آفتاب روزمانی که اسمون قرمز میشه، بوی چوب میرسه به مشمامم؛ خیلی اینجا فضاش خوبه خیلی زیاد

    انقدر الان پرنده ها میخونن؛ انگار دارن منو صدا میزنن؛ شایدم خدا بهشون گفته برا من بخونن چون من بنده خیلی خوبی ام ؛ خدا سفارشی اینارو برام فرستاد که من بخونم و قلبم سرشار از شوروشعف بشه

    خدایا هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1245 روز

      سلام آقا افلاطون عزیز

      راستش اصلا نمیخواستم چیزی بنویسم فقط اومده بودم بازم کامنت های ناب شما رو بخونم

      ولی

      پاراگراف آخر کامنت تون من و دیوانه کرد

      خدااای من

      این دقیقا جزء رویاهای منه که مدتهاست دارم بهش فکر میکنم

      و شما دارید الان در فضای رویایی من زندگی میکنید

      و

      استاد عزیزم میگن:

      اگر اجازه ی تجسم کردن خواسته ای رو خدا بهت داده ، اجازه ی خلق کردنشم، داده ، نمونه ش اینهمه آدمی ه که دارن رویاهای تو رو زندگی میکنن

      و شما یکی از هزاران فردی هستید که دارید رویای من و زندگی می‌کنید

      ((یه نکته مهم که تو کامنت تون درک کردم اینه که هستن ثروتمندان ی که دنبال افراد صادق و درستکاری مثل ما میگردن که حتی با خیال راحت از خارج از کشور کارشون و به ما بسپرن و اینهمه ثروت از این طریق وارد زندگی ما بشه))

      و

      هم شما و هم من باید شاکر این هدایت باشیم

      شما بخاطر اینکه فهمیدید یکی هست ( البته خیلی ها هستن ، ولی من الان بیان کردم ) که یکی از بزرگترین آرزوهاش زندگی تو چنین فضایی و تجربه ی این فضاست

      و من

      بخاطر اینکه خدا هدایتم کرد به خوندن کامنت شما که بهم بگه عزیزم ببین به افلاطونم دادم به تو هم میدم ، من که ندار نیستم: تا دلت بخواد دشت وسیع سرسبز و پرنده های زیبا و خوش صدا و کلبه های چوبی زیبا و رودخونه های صاف و زلال و هوای مطبوع و بوی دلنشین چوب و عطر سبزه زار و اینهمه زیبایی دارم

      من که خسیس نیستم

      مگه اینهمه زیبایی و جهان پهناور رو برای کی خلق کردم ؟ کی شایسته تر. و لایق تر از تو ‌که اشرف مخلوقات م هستی ؟ اصلا چرا من باید به ملائکم بگم به تو سجده کنن؟ اگه تو در حد و اندازه ی باقی مخلوقاتم بودی که سجده چرا؟؟؟؟؟

      من کهکشان ها و انواع حیوانات و جن و پری و…. خلق کردم با اونهمه عظمت و قابلیت ولی هیبیییچوقت نگفتم کسی بهشون سجده کنه ، تازه اونها رو مسخّر تو کردم ، چرا فکر میکنی اگه حرکت کنی بیای به سمت این زیبایی هایی که من خلق کردم برات ، دست خالی برت میگردونم؟ چرا دودلی؟ چرا سرگردونی؟

      بگرد

      انقدر بگرد درونت ، و انقدر واکاوی کن تا بفهمی علت اینهمه سوال و سردرگمی چیه ؟ تو حتی یه شرایط مسافرت هم برای خودت جور نمی کنی و چسبیدی به چیزایی که خوشایند دل دیگرانه و از دل خودت غافلی

      مگه استادت نگفت طوری زندگی کن که هر وقت فرشته ی مرگ اومد حسرت تجربه ی هیچ چیز رو دلت نمونده باشه ؟؟؟

      الان چقدر حسرت تو دلت هست که با همین شرایط الانت میتونی بهشون برسی؟

      پاشو

      نترس.

      من همون خدایی ام که اگه با دست خودت گور خودت رو کنده باشی رفته باشی تا اعماق زمین من دستت و میگیرم

      من رحمان رحیمم

      من و دست کم نگیر

      الهی شکرت

      اینا چی بود از انگشتان من جاری شد!!!!

      شَرف دست همین بس که نوشتن با اوست

      ن والقلم و مایسطرون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        سلام نگین خانم؛ دوست عزیز و گلم

        از صمیم قلبم براتون سپاسگذارم که برام همچین کامنت فوق العاده ایی نوشتین

        و با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده و من اینجا دوست های فوق العاده ایی چون شما رو دارم

        راستش آره؛ حق باشماست؛ باورای قشنگی نسبت به خداوند متعال دارین: رسوندن ما به اهدافمون برای خدا کاری نداره؛ من هم خونمو، هم ماشینمو، هم کارو درآمدم هم تناسب اندامم، هم خدمت سربازیمو: اصلا نمیدونم چطوری انجام شد؛ هنوز برام معجزه هست، بله حق با شماست، برای خدا کاری نداره

        من که دارم فکر میکنم؛ فقط نوشتم، کاره خاصی انجام ندادم؛ همه مدیریت و برنامه ریزی با خدا بوده و من الان این نعمت هارو تو زندگیم دارم؛ نعمت های زندگیم؛ همه اشون خواسته چند سال قبلم بودع؛ تک تک نعمت های الان تو زندگیم همین 2 ، 3 سال بزرگترین آرزوی زندگی من بودن؛ مستقل شدن، تناسب اندام، ماشین زیر پام و غیره.

        آره حق باشماست برای خدا هیچ کاری نداره

        بهترین هارواز خداوند وهابم براتون خاستارم نگین خانم: بازم مرسی برام کامنت نوشتین عالی بود

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  3. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    • سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیزم

    موارد اساسی و نکات کلیدی این فایل

    برای اینکه به ناخواسته ها هدایت نشی حتی به اندازه یه نگاه کردن کوتاه به چیزهای ناجالب نگاه نکن چه برسه به اینکه بخواهی در موردش صحبت کنی تجزیه و تحلیل و بررسی کنی

    انتخاب با منه تصمیم بگیرم که به ناخواسته ها توجه کنم یا به خواسته هام تو شرایط ناجالب که همه اکثریت دارند یه مسیر نادرست رو میرند و تو رو هم تشویق میکنند که باید به شرایط جامعه واکنش نشون بدی فعال باشی آگاه باشی به وطن و مردم کمک کنی با اعتراض کردن با شعار دادن خیلییییی شجاعت و ایمان میخواد که تو رو اصول خودت بمونی درک کنی و آگاه باشی که اونهایی که تو رو تشویق به این کار میکنند اولا به خاطر دیده شدن خودشون جلب توجه و مقاصد خودشون هست نه کمک به جامعه و مردم دوما من باید آگاه باشم طبق گفته خداونداست در قرآن اکثریت مسیر اشتباه رو میرند من نباید ذهنم رو بدم دست جریان جامعه چون اکثریت دارند از یه مسیر نادرست پیروی میکنند من هم کورکورانه دنبال اکثریت برم

    از دیدگاه قانون بدون تغییر خداوند باید عمل کرد من باید طبق قانون مسیر درست رو تشخیص بدم نه طبق رفتار اکثریت مردم دنبال اکثریت رفتن همون نتیجه نادرستی رو میده که همیشه اکثریت مردم گرفتند ناخواسته بیشتر این یه اقدام عملی درست تو شرایط ناجالب هست که البته کنترل ذهن میخواد شجاعت و ایمان به درستی قانون خداوند رو میخواد تو شرایط ناجالب که برای هر کدوم از ما بارها و بارها پیش اومده واااااقعا کنترل ذهن میخواد مثل پیامبر اکرم عمل کردن در مقابل رفتارهای نادرست تو آروم باشی عصبی نشی و این آرامش زبان نرم مردم رو دور ایشون جمع میکنه

    کل داستان اینه عمل به قانون نتیجه درست رو میاره نتیجه درست تو باید جواب کوبنده تو باشه به جواب اکثریت مردم به ذهن نجواگری که به تو میگه تو حق داری تو این شرایط ناراحت باشی ،بترسی ،نگران باشی نتیجه درست من تو سلامتی ،ارامش ،خواب آروم ، روابط درست ،بهبود مالی و اونوقت با ایمان بیشتری طبق قانون عمل کنی

    تو جهان دو قطبی که ما هستیم هم فقر هست هم ثروت هم بیماری هم سلامتی هست هم بالا هم پایین هم سرما هم گرما هم آزادی هآزادیودیت تو دنیای پس از مرگ فقط یک قطب هست که بخشی از اون رو تو خواب تجربه میکنیم در این جهان دو قطبی زشت و زیبا ،سرما و گرما ،بالا و پایین ،فقر و ثروت در مقایسه باهم و نصبت به هم خودش رو نشون میده و این ذات جهان هستی

    کارکرد این جهان هستی سازوکار این جهان چجوری عمل میکنه ؟ وقتی تو آزادی رو میخوای باید به آزادی توجه کنی از کوچکترین آزادی و آرامشی که داری لذت ببری ،شکرگزاری کنی ،در موردش با خودت بارها صحبت کنی در موردش بیشتر تحقیق و گفتگو کنی تا قدم به قدم بهش هدایت بشی انرژی بدی اگر آزادی میخوای اما دائم داری از محدودیت حرف میزنی غر میزنی نق میزنی گله و شکایت میکنی تو با توجه به این محدودیت فقط به محدودیت بیشتر هدایت میشی این در مورد سلامتی ، ثروت ،روابط درست در مورد همه خواسته ها صدق میکنه خداوند طبق قانون تو رو به نقطه توجه خودت هدایت میکنه

    خداوند عشق مطلق نیست خیر مطلق نیست فقط خوبی نمیده خداوند در قرآن میگه اونهایی که اصرار به بدی دارند وبه سختی توجه دارند ما اونا رو به همون مسیر هدایت سختی هدایت میکنیم اوناییکه به خوبی و به اسونی توجه میکنند آسون میشند برای اسونی ها تو این جهان دو قطبی هرگز هرگز هرگز فقط ثروت و سلامتی و خوبی و خوشی و آزادی و ارامش و رابطه عالی نیست یه سری از افراد با افکار درست با باورهای خوب با کانون توجه درست این نعمتها هدایت می شند و یه سری از افراد هم به فقر ،به بیماری ،به محدودیت و روابط نادرست طبق کانون توجه و باورهای نادرست و افکار نادرست بهش هدایت می شند این زیبایی این جهان مادی هست به هرچی توجه کنی از اصل و اساس اون رو وارد زندگیت میکنی

    صحبت کردن راجع به خواسته یا ناخواسته به دلیل ماندگاری بیشتری که تو ذهن ایجاد میکنه خیلی مهمه که باید دقت کنیم که صبح تا شب داریم در مورد چی صحبت میکنیم با خودمون یا با دیگران و چه احساسی داریم احساس تو قطب نمای تو هست که نشون میده تو مسیر خواسته هات هستی یا ناخواسته هات قلب تو جایگاه دریافت الهامات هست که آرامش تو احساس خوب نشون میده در مسیر درستی و به خوبیها و زیباییها هدایت میشی این کل بازی این جهان مادی هست

    اوناییکه تو اعتراض کردن جنگیدن ،کشته شدن برای تغییر شرایط ناجالب جامعه رو بسط میدند به گفته خداوند در قرآن با خوندن داستان حضرت ابراهیم در مقابل نمرود ،موسی در مقابل فرعون ،پیامبر اکرم در مقابل ابوسفیان و ابوجهل فقط خداوند موسی رو به صحبت با زبان نرم با فرعون دعوت میکنه و در آخر هم رفتن از اون محیط رو میگه به پیامبر رفتن به شیب ابیطالب رو میگه به حفر خندق هدایت میکنه نه اینکه بگه بجنگید و مبارزه کنید تا تغییر ایجاد کنید چون این رفتار توجه بیشتر رو روی ناخواسته و سختی و زجر بیشتر میبره میگه اگر ما میخواستیم میتوانستیم یه امت واحد بسازیم اگر جهان یکدست بشه فاسد میشه شما هرگز نمیتونید همه جهان رورا یکدست کنید کاری که هیتلر خواست انجام بده و هرگز موفق نشد چون سازوکار جهان اینه تو با کانون توجه خودت هدایت میشی به زیبایی یا به نازیبایی به فقر یا به ثروت به بیماری یا سلامتی و……

    نمیشه تو با تلاش زیاد با هزینه کردن با وقت و انرژی گذاشتن حتی تغییری در زندگی نزدیکترین افراد خانواده خودت ایجاد کنی تو یه خونه تو یه شرایط یکسان دو تا خواهر با افکار متفاوت با باورها و کانون توجه متفاوت کاملا شرایط متفاوتی رو دارند یکی به عرش علا می ره یکی به اسفل السافلین هرچقدر زمان و انرژی بزاری تا کمکی به نزدیکترین اعضا خانواده بکنی تغییری در زندگیش ایجاد کنی فقط با درگیر شدن و توجه کردن به اون شرایط خودت از مسیر درست دور میشی نابود میشی هیچ کمکی نمیتونی بکنی

    برای تغییر ناخواسته فقط باید روی خودت کار کنی روی خواسته هات توجه کنی برای تغییر باید خودت تغییر کنی وابستگی‌ها رو کنار بزاری ترس ها رو کنار بزاری با هدایت الهی حرکت کنی نچسبی به اون شرایط نا جالب خانواده و یا وطن به اسم وطن دوستی خانواده دوستی بخواهی تغییرات رو ایجاد کنی نمی تونی نمیشه فقط از خواستت دور میشی تو باید حرکت کنی در زمین پهناور خداوند و به سمت محیط و شرایط و کشوری هدایت بشی که همه چی از قبل عالیه و خوبه و هرجایی که تو حالت خوبه آزادی و ارامش داری اونجا وطن تو خونه تو هست اگر خدا میخواست میتونست امت واحد درست کنه اما این با مشیت خداوند در تضاده خداوند حق انتخاب به تو داده و هدایت میکنه

    تو با کار کردن روی خودت توجه کردن به خواسته هات به آدمهای مناسب به زیباییها له شرایط مناسب به زیباییها هدایت میشی لاجرم اتفاق میافته تنظیم فرکانس با توجه به زیباییها فقط تو رو به زیبایی بیشتر هدایت میکنه توجه به زیباییها همون لحظه نتایج رو میاره خیلی سریع جواب میده فارغ از اینکه چقدر در گذشته اشتباه داشتی به محض تغییر فرکانسها به خوبیها دیدن زیباییهای صحبت کردن در موردش که انرژی بالایی ایجاد میکنه بسیار زود نتایج میاد و معجزه میشه هرروز زندگیت بهتر و بهتر میشه اما با توجه به نا زیباییها به بدیها آروم آروم بلا سرت میاد این زیبایی خداوند هست وقتی از خوبیها و زیباییها حرف میزنی و تمرکز رو خوبیها هست

    با دیدن شرایط ناجالب دیگران به جای دلسوزی قانون و کارکردش رو بیشتر درک کنیم به این الگو برسیم افرادی که همش غر میزنند عصبانی هستند خشمگین هستند همیشه تو شرایط ناجالب مالی و سلامتی و خانوادگی هستند آدمهایی که با خودشون درو صلح هستند آدمهای مناسب و شرایط مناسب رو تجربه میکنند اصلا نباید نگران تنهایی خودم باشم در مدار درست یه آدم خوب کنارم باشه که هم فرکانس من باشه کافیه تا با تجربه رابطه خوب به روابط بهتر هم هدایت میشم

    افرادی که خیلی شرایط خوبی رو تجربه میکنند تو نگاه عوام بهشون میگند فلانی خیلی خوش شانسه فقط به یاد میاری ویژگیهای بارز این افراد خونسرد بودن بیخیال بودن به اصطلاح علی بی غم بودن هست دنیا رو اب ببره اینا. رو خواب میبره و میبینی در موقعیت های خوبی قرار میگیرند بهترین شرایط براشون پیش میاد آسون گیر هستند حالشون همیشه خوبه خیلی راحت و بی خیال در مقابل مسائل هستند آسون میگیرند و جهان هم به اونها آسون میگیره

    کدوم یکی از این موارد به من کمک بیشتری کرده ؟

    همین زمانی که داشتم این آگاهیها رو می نوشتم برام مشتری اومد و من پول ساختم و این نشونه کارکردن روی خودم و بودن دردر مسیر درست توجه به خواسته هام و قوانین الهی هست مورد بعدی با کار کردن روی خودم افراد نامناسب حتی از اعضا نزدیک خانواده از من دور شدند با درک این موضوع که من کوچکترین تغییری در کسی نمیتونم ایجاد کنم از بحث و گفتگو دور شدم ارامشم بیشتر شد درک کردم من فقط باید رو خودم کار کنم دلسوزی کردن فقط مدار منو پایین میاره خداوند به یک اندازه به همه انسانها و موجودات نزدیکه کافیه من اونها رو به خدا بسپارم تا خداوند هدایت کنه این بهترین کمک به خودم و به عزیزانم هست

    تجربیات آموزنده ای در این باره دارید ؟

    من با توجه کردن به مستندهای زندگی در بهشت سفر به دور آمریکا با نوشتن دیدگاه با دیدن زیباییها از نظر شخصیتی رشد کردم آرامش من بیشتر شد شکرگزاری من بیشتر شد سلامتی من بیشتر شد روابط من بهتر شد و از نظر مالی هم میدونم میتونم رشد کنم و باید ادامه بدم تا هدایت بشم . من یکی از نزدیکترین افراد خانوادم خیلی ویژگی بیخیالی رو داره و ندیدم غصه چیزی رو بخوره یا حرفی رفتاری ناراحتش کنه همین دیروز این سوال برام پیش اومده بود که چقدر راحت به بهترین غذا و ورودی مالی و حل مسائل زندگی می رسه اصلا هیچ تقلا و سختی نمی کشه و امروز چقدر واضح به جواب رسیدم

    برنامه شخصی من برای اجرای این موارد در عمل چیست ؟

    درک بیشتر کنترل کانون توجه با گوش دادن بارها و بارها به این فایل و فایل شماره سه ثروت یک ،کنترل ذهن بیشتر تو شرایط ناجالب با توجه کردن به خواستم بیخیال تر بودن آسون گرفتن به خودم با توکل بیشتر به خدا با گوش کردن فایلهای توحیدی و احساس خوب بیشتری رو در خودم ایجاد کردن

    این فایل به شدت فایل فرکانسی هست و باید بارها بهش گوش بدم من استاد جان از شما که این گفتگو عالی ور با اقای عرشیانفر داشتید و این فایل رو آماده کردید بسیار سپاسگزارم عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 89 رای:
    • -
      امیر آهنگری گفته:
      مدت عضویت: 1678 روز

      سلام سودا عزیز

      تبریک میگم برای بودن در کامنتهای برتر

      کامنتت خیلی زیبا بود

      و چقد زیبا ب تمام نکات توجه کردی و مطالب نوشتی

      من هم حس کردم اینو که با نوشتن ادم بهتر یاد میگره و توی ذهن میمونه

      تبریک بعدی من برای ساختن پول که امیدوارم در عر لحظه از زندگیت پول بسازی

      من هم دقیقن با دیدن سریال های سایت مخصوصن این سریال آخری که همزمان شد با دوره دوازده قدم از لحاظ شخصیتی و روحی خیلی خیلی رشد کردم

      و با کامنت گزاشتن آگاهیم خیلی زیاد شد

      خداروشاکرم برای بودن سایت و دوستانی مثل شما

      خداروشکر امسال اینقد روی خودم کار کردم که از ب مسائل دیگه توجه نداشتم حتی یک روزم توجه نکردم میدونم با توجهم همونارو ب زندگیم دعوت میکردم

      و این فایل اینقد فرکانسی و زیبا بود که من هنوز ب خود فایل نشده کامنت بزارم

      واقعن فایل قدرتمندی بود

      ممنون برای کامنت زیبات

      آرزوی

      سلامتی شادی ثروت حال خوب هدایت الهی دارم براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1374 روز

      سودای عزیزم سلام

      چقدررخوبه ک میشه کامنت گذاشت و خدارو شکر میکنم برای این بهشت مجازی بی نظیرش ک با دوستانی مثل شما ااین بهشت پر محتوا تر و پر از اگاهی تر شده…

      واقعا واقعا واقعا توی این بهشت مجازی فراوانی اگاهی هست.

      دوست خوبم سودا عزیزم نمسدونی کامنتت چقدر برای من پر از درس و اگاهی بود با خوندن کامنت شما حرف های استاد رو بهتر درک کردم و تصمیم گرفتم باز هم این فایل رو گوش کنم ایندفه با دیدی باز تر با اگاهی بیشتر ک از کامنت شما گرفتم…

      دوست خوبم ممنونم ازت ک توی این بهشت هستی و اینجا رو جای بهتری برای درک اگاهی ها کردی

      بهترین ها رو برات ارزو میکنم دوست خوب من…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    با نام ویادخداوندگارم که هدایتگر همه انسانهاست وهدایتم میکند به سمت زیبایی ها وفراوانی ها وثروت

    وسلام عرض میکنم خدمت استاد جان ومریم جان عزیزم

    خدارا هزاران سپاس به خاطر شنیدن و دیدن این فایل که قوانین بدون تغییر خداوند برایم مرور شد

    یعنی از صبح که این فایل رو سایت اومده دوبار تا الان شنیدم با هدایت الهی و قلبم که جایگاه خداست می‌نویسم

    بچه هام را رسوندم مدرسه ورفتم کوهنوردی وفایل را اینقدر که صحبت های اساسی واصل قانون گفته شده بود را دانلود کردم استاد ازسن نوجوانی عاشق قرآن بودم وصف صبحگاهی که میشد میرفتم وبا صوت قرآن می‌خواندم ولی فقط عربی وهیچی از مفاهیم قرآن متوجه نمی‌شدم وقتی که معنی را می‌خواندم ترس بیشتری می‌گرفتم چون ترجمه ها همش از مجازات می‌گفت الان معنی قرآن را میخونم و بیشتر وبهتر با خدا انس میگیرم وقواننی که شما گفتید همش درسته تو قرآن دقیقا تطابق داره

    یعنی باید هزاران بار گوش کنم این فایل را به قول استاد جان بار هزارمین بار که بشنویم دفعه هزارویکمین دفعه یه حرف جدید میشنویم چون تو فرکانسش میریم

    خدایا چه کار خوبی انجام دادم که مرا در فرکانس استاد جان وسایت ودوره ها قراردادی

    چی دروجودم دیدی که متفاوت از بقیه اطرافیانم گذاشتی تا قوانین جهانت از زبان استاد عباسمنش بشنوم وهرفردی را می بینم از اقوام ومیبینم زندگیش اون چیزی که میخواد نیست قانون جهان برام واضح تر میشه

    دقیقا شوهر خواهرم همیشه از مو تو غذامتنفره وخداوکیلی خونه هر کدام از خواهر یا برادر هام یا پدرم میاد مو میبینه تو غذا

    پدرم همیشه هر چی یادمه از بچگی از این دولت شاکی بود ومیگفت دوره شاه فلان بود ولی افکارش وباورهاش اون رو به ثروت نرسوند وهمونی که بوده هست

    ولی مادرم از هیچ دولتی شکایت نمی‌کرد واز خوبی های این دولت می‌گفت وهم چنان میگه و ثروت وفراوانی به سمتش اومده وراحت خرج می‌کنه ولذت میبره

    این دونفر تو خونواده من باور متفاوت چقدر نتایج را متفاوت کرده و دقیق استاد. به چشم خودم ثابت شده حرف هاتون

    افرادی رو می بینم که علی بی غم هستند در خانواده ام ومیبینم چقدر جهان همیشه براشون همون که میخواد میشه به خاطر خونسردی شون زن داداشم یا خواهرم خونسرد هستند وبقیه کارهاشون را به راحتی انجام میدن براشون وزندگی مطابق میل آنهاست

    خدایا چقدر عدالت تو جهانت هست چقدر همه چیز درست و دقیق عمل می‌کنه هیچ اجحافی به هیچ بنده ای نشده

    استاد جان یه چیزی بگم قبلاً چندتا استاد. تو اینستا بود که من حرف هاشون را می‌شنیدم واز جهان دوقطبی می‌گفتند ولی اصلا من متوجه این حرف نمی‌شدم میگفتم دوقطبی یعنی چی ؟

    به خدا اینقدر تو این فایل قشنگ توضیح دادید برام قانون واضح شد ومعنی دوقطبی رو فهمیدم

    خدا را شکر به خاطر این آگاهی های ناب از زبان شما

    چقدر قشنگ دوره قانون آفرینش را تو این فایل بازکردید

    من پیج هیچ کس در اینستا رو جز شما ندارم ولایو را ندیدم ولی خدارا شکر الان در فرکانس شنیدن این فایل هستم حتما زمانش الان بوده

    استاد جان امروز قبل از رفتن به کوهنوردی گفتم من درمیان روابط درست وزمان ومکان درست قراردارم وخداوکیلی انگار کوه و منطقه پیاده روی را خدا مخصوص خودش ومن گذاشته بود

    هیچ کس نبود اینقدر لذت بردم ودربرگشت هم چند تا انسان شایسته دیدم وسلام کردم و یه خانم لبخند برلبش بود و انرژی عالی داشت ومنعکس شد انرژیش برام چون بالبخند سلام کردم واون هم با لبخند جواب داد

    این یک قانون است که تو روخودت کارمیکنی ولایق میشی وخالص خدا هم مراقبت میشه وباانسانهای شایسته هم مدارت می‌کنه

    خیلی خوشحالم که پرشدم از دوستی با اطرافیانم که حتما هرجا میرفتم کوه و پیاده روی باید یکی همراه بود چون میترسیدم چون باورهای پوچ داشتم که نباید تنها برم ولی با حرف های شما قوی تر شدم و پیاده روی با خدا میرم وچقدر خوش میگذره هرروز که میگذره احساس میکنم عزت نفسم بالاتر می‌ره وپیورتر میشم

    یه چیزی بگم دیگه کامنت را ببندم که طولانی نشه

    دیروز از طرف شرکتی که شوهرم کارمیکنه ونماینده شون هست و هم زمانی دقیق خدارا فهمیدم

    باریئس شرکت برای حساب کتاب قرار گذاشته بود که بره ومن هم همراهش بودم وتو ماشین بودم که همسرم از شرکت اومد وگفت به تلویزیون برنده شدیم درست روزاخر تا ساعت دو وقتش تمام بوده وبه موقع رسیدیم ورفت اسمش را ثبت کرد وقرارشده برامون ارسال کنند ولی به خدا برام عادی بود چقدر وقتی که در فرکانس درست باشی همه چیزهای خوب برای تو اتفاق میفته فارغ از اینکه بیرون چه خبره

    چقدر قلبم پرازشوق وعشق شده لبریز از عشق ووهابیت خدا

    خدایا عاشقتم که عاشقمی

    خدایا تو را در زیبایی برگ گل وبوی عطر آن دیدم

    تو را درباد وباران وکوه وکویرها دیدم

    تورا در پرواز مرغابی های آسمان دیدم

    تورا در قلب ️ وروح وجان دیدم

    تورا درهرچه بود و هست وخواهی بود

    تورا درعشق مادر به فرزنددیدم

    اندر دل من درون وبیرون همه اوست

    این ابیات از درونم آمد وتراوش شد

    استاد شما دستان خداشدید برای هزاران انسانی که هدایت شدن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای:
    • -
      سپیده گفته:
      مدت عضویت: 1374 روز

      سمیه عزیزم سلام

      چ قلمی داری دختر واقعا لذت بردم از تک تک کلماتت..

      و مخصوصا جایی ک گفتی تنهایی رفتی کوهنوردی، واقعا تحسینت میکنم سمیه عزیزم برای اینکه اینقدر شجاعت داری و اینقدر ایمانت قوی هست ک میتونی تناایی بری کوه…

      میدونی خیلی جالب و طبیعیه برام این هم زمانی ها و هم مکانی های خدا…

      اتفاقا من دارم به دل ترس هام میرم، ترس از حرف مردم ترس از قضاوت مردم در مورد خودم و امشب تمرین اگهی بازرگانی رو انجام دادم الیته میخوام ک این تمرین رو توی جمع و بین غریبه ها هم انجام بدم…

      و الان ک من دارم روی ترس هام کار میکنم ودوس دارم یکی یکی این ترس هامو از بین ببرم کامنت شما ب من یاداوری کرد ک سپیده روی ترس از تنها طبیعت رفتن ک کار کن..

      چون من اینقدر از تنها رفتن تو طبیعت میترسم ک حتی نمیتونم بهش فکر کنم ک ی روز من توی کوهی دشتی تنها باشم و الان ک دارم اینارو برات مینویسم میفهمم ک چقدر این ترس جزء پاشنه آشیلم هست و چقدر باید روی این موضوع کار کنم و میدونم من با تنها رفتنم ب کوه ب طبیعت ایمانم رو قوی میکنم و اینکه تنها برام خدا کافی است رو تو عمل نشون میدم…

      راستی بابت تلویزیون تحسینت میکنم دوست خوبم ک تینقدر فرکانس های خوب و قوی ب جهان ارسال کردی و و وین تی وی رو ب زندگیت دعوت کردی. ب تو دوست خوبم افتخار میکنم ک اینقدر بنده خوب خدایی و حضورت توی این جمع برامون پر از برکت هس

      سمیه خوبم مچکرم از کامنت پر از درست ک من رو ب خودم یاداوری کرد.

      عزیزم بهترین ها رو برات ارزو میکنم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سمیه زحمتکش گفته:
        مدت عضویت: 1624 روز

        سلام به دوست هم فرکانس عزیزم

        چقدر کامنت شما زیبا بود لذت بردم

        تو کوهنوردی یه الهاماتی دریافت میشه که جای دیگه شاید دریافت نکنی

        با خودت وخدای خودت خلوت کن همون طور که استاد انجام میدن

        دوسال سعی کردم جایی نروم وفقط روی خودم کار کنم نتیجه هاشرثروت ومعنویان وروابط عالی تر و اعتماد به نفس و عزت نفس بوده

        چقدر آگهی بازرگانی عزت نفس مارا بالا میبره

        برات آرزوی بهترین ها دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سپیده گفته:
          مدت عضویت: 1374 روز

          سمیه عزیزم دوباره سلام

          راستش وقتی گفتی دوسال سعی کردی جایی نری و روی خودت کار کنی اینقدر با این حرفت حس خوب گرفتم ک دست ب قلم شدم برات..

          دوست خوبم منم تجربه این تنهایی رو دارم البته من 40 روز رابطمو با همه قطع کرده بودم و فقط روی خودم کار میکردم و الان ک یاد اون روز ها میوفتم میبینم ک چ روز های خوبی رو داشتم من واقعااا عاشق تنهایی هامم دوست دارم مثل استاد برم توی شهر یا کشوری ک ب دور از نزدیکانم باشم و خودم باشم و خدای خودم و فایل های استاد و من عشق کنم فقط…

          البته من دورهمی و جمع رو دوس دارم ولی واااااقعاااا عاشق تنهایی هامم و وقتی گفتی گفتی دوسال سعی کردی جایی نری و روی خودت کار کنی واقعا لذت بردم و حس خوب اون روز ها برام زنده شد.

          واقعا بهت تبریک میگم برای این پشتکارت و تعهدت در این مسیر الهی..

          و ب خودم افتخار میکم ک با دوستان خوبی مثل شما هم فرکانس شدم

          و این سایت و دوستان واقعا یکی از بزرگ ترین نعمت هایی ک خدا بهم داده

          من اگ بخوام نعمت و اگاهی و نتیجه هیی ک فقط از این سایت بدست اوردم واقعا قابل شمارش نیس و یاد حرف خدا مییوفتم ک میگه اگه تمام درختان قلم بشه و تمام دریاها مرکب بشه باز نمیتونی نعمت هایی ک من بهتون دادم رو بشمارید و میبینم ک واقعا درسته این حرف

          نعمت های ک فقط از اشنایی با این سایت وارد زندگی من شده واقعااااا قابل شمرش نیس

          عاشق خدا خوبم هستم ک در غالب سمیه عزیزم وارد زندگی من شده و تو دوست مهربونم رو برای من فرستاد تا بتونم ب یکی از ترس هام پی ببرم و هم اینکه تعهد بیشتر و بیشتری برای تغییر شخصیتم برای خود شناسی و خدا شناسی داشته باشم….

          خدای بزرگم رو ممنونم ک به قدرت خلق چنین ارتباطات خوبی رو داده.

          خدایا عااااااشقتم….

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زینب بچای نصاری گفته:
      مدت عضویت: 1050 روز

      بنام خدای زیباییها

      سلام به استاد عزیزم و مریم بانو ی عزیز و دوستان فرکانسی

      وای سمیه خانم چقدر ابیات شعرت به دلم نشست و همینجوری دارم اشک میریزم واقعا من خدارا در پرواز پرنده ها دیدم من خدارا در کوهها و دریاها دیدم من خدارا در قلبم که تنها جایگاه اوست لمس کردم و دیدم من خدارا در مشتری‌هایم دیدم من خدارا در عشق من به فرزندانم دیدم من خدارا …..

      اشکام یکی یکی دارند می‌ریزند

      حرفهایت به دلم نشست

      در پناه الله همیشه سالم و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سمیه زحمتکش گفته:
        مدت عضویت: 1624 روز

        سلام به دوست هم فرکانسی عزیز

        این شعر از من نبود از خدای درونم بود انگار اون می‌گفت ومن می‌نوشتم انگار روحم را جلا میداد موقع پیاده روی با پرنده ها خوش بش کردم مامور پارک چپ چپ نگاهم میکرد

        فقط قلب جایگاه خداست وچقدر خوبه اون بگه وتو بنویسی بعد خودت هم میمونی که این حرف ها حرف های تو نیست

        سپاس به خاطر اینکه دوست داشتید موفق باشید ودرپناه خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    به نام الله هدایتگرم🪐

    .

    سلام به دوستان عزیزم.

    .

    با صحبتهای استاد یاد مسئله ای افتادم.

    اولین روزهایی که به تهران مهاجرت کرده بودم یعنی چندماه پیش( مرداد )

    .

    قرار بود مدارکم رو برای شرکتی ببرم تا اونجا مشغول بکار بشم

    از مترو که اومدم بیرون ماموران گشت ارشاد برای شلوارم که روی زانوهاش زاپ داشت ،جلومو گرفتن و

    گفتن این شلوار ممنوعه و‌نباید بپوشید

    باید با ما بیای اداره و تعهد بدی

    .

    وقتی رفتم داخل ون گشت ارشاد چندنفر دیگه نشسته بودن

    اونها خیلی ناراحت بودن ،گریه میکردند

    تیکه و بدوبیراه میگفتند

    .

    اما خداخودش میدونه ،من انقدر حسم خوب بود انقدر خوشحال بودم که انگار رو ابرام

    این مسئله مهم نبود برام

    اونقدر حسم خوب بود که با بقیه صحبت میکردم میخندیدم ارومشون میکردم

    .

    حتی ذره ای حسم بهم نریخت خودمم هنگیده بودم چرا انقد خوشحالم

    .

    من تمام طول مدتی ک داخل ون بودم تا به پلیس امنیت اخلاقی برسیم حدودا45 دقیقه

    در فکر این بودم که اولا ( الخیر فی ما وقع)

    و ثانیا این تضادیه که برام پیش اومده

    و منو پرتاب میکنه به بالاترررررر و یاد حرف استاد بودم که میگفتن (تضاد که مهم نیست واکنش به تضاد مهمه)

    من همش در فکر این بودم که این تضاد چی میخاد بهم بگه

    ×) من میخام جایی زندگی کنم که به پوششم احترام بذارن

    من میخام در کشوری زندگی کنم که آزادی داشته باشه

    .

    وای خدای من حسم قابل توصیف نیست

    45دقیقه خودمو در آزادترین جای جهان تجسم کرده بودم

    .

    وقتی رسیدم به امنیت اخلاقی به جرات میگم تو اون سالن ،فقط من بودم که بیخیال از همچیز و وقایع اطراف

    تو‌رویاهای خودم سر میکردم.

    حدودا دوسه ساعتی طول کشید تا ازونجا اومدم.

    .

    خب من الخیر فی ما وقع رو جدی گرفتم

    یعنی مدارکم رو برای اون شرکتی که قرار بود برم نبردم ..

    و دقیقا چندروز بعدش به شرکت دیگه ای هدایت شدم ی کار دیگه ای رو رفتم

    که انگار خدا برا من نگهش داشته بود

    چقدر محیطش صمیمی و انسانهای خوبی بودن چقدر موفق و ثروتمند بودن

    .

    داستان پذیرشم تو مصاحبه هم خیلی جالب بود

    وقتی برای مصاحبه رفتم ،ی خانمی اونجا بودن که فهمیدم نیروی قبلی هستند و‌حالا به دلایلی کارفرما از ایشون راضی نبودن و من بجای اون خانم قرار بود استخدام بشم.

    .

    اون خانم وقتی من رو دیدند یسری سوال ازم پرسیدن

    …چندسال سابقه داری،کجاها کار کردی،تو چه مهارتهایی تبحر داری و….

    منم خب ی صحبتی باهاشون کردم

    و‌بعد این خانوم شروع کردن به بدگویی از کارفرما

    … خودتو خسته نکن تو مصاحبه پذیرش نمیشی

    هیچکسی رو قبول نمیکنن

    من و‌بعد از ی مدت کارکردن میخوان اخراج کنن و‌ ….

    خلاصه کلی موج منفی بودن

    اما من میدونستم این کار،برای منه. افسار ذهنم کاملا تو دستم بود

    نمیدونم چرا انقد مطمعن بودم (انگار میدونستم نتیجه توکل و‌ایمانم جز این نمیتونه باشه چون من بدون اینکه آشنایی یا دوستی تو تهران داشته باشم،بدون اینکه جایی برای موندن داشته باشم،بدون اینکه کاری پیدا کرده باشم، بدون اینکه تهران رو بلد باشم،تو مدت یکهفته تصمیم گرفتم بیام تهران……این حس اونقد واضح باهام حرف میزد که منو هل میداد برای قدم برداشتن ،سریعترین تصمیم زندگیم همین مهاجرتم بود )

    خلاصه اون لحظه واقعا به خدا نزدیک بودم اصلا حرفهای اون خانومو جدی نگرفتم.

    برای مصاحبه که رفتم ،کمی سوالهای معمولی بینمون ردو بدل شد (اینم بگم که من مستقیم با شخص کارفرما مصاحبه کردم)

    و اصلا کار به جاهای تخصصی نکشید

    کارفرما منو قبول کرد و‌من به راحتی استخدام شدم تو کاری و شرکتی که بعدا فهمیدم افراد زیادی متقاضیش بودن و دنبال اینکارن و همشون رد شدن ولی من اصلا نمیدونستم این شغل و این محیط انقدر بزرگه هههههه.

    وقتی اومدم پیش اون خانم ، فهمید قبولم کردن چشاش چارتاشد و رنگ صورتش قرمز شد

    واقعا قیافه ش دیدنی بود بنده خدا

    با عصبانیت ،مواردی که لازم بود بهم گفت و به اصطلاح کار رو بمن تحویل داد

    .

    خلاصه من قراردادم رو بعد از چند روز کار آزمایشی بستم و اونجا مشغول بکار شدم

    کارفرمای من خانم بود و من فهمیدم قبلا چندین سال تو آمریکا زندگی کرده

    تمام افرادی که توی اون شرکت بودن سابقه زندگی در خارج کشور رو داشتند

    (من قبلا این خواسته رو از خداوند داشتم که با افراد خارج رفته بتونم درارتباط باشم)

    مهندسی داشتیم که 8سال در انگلیس درس خونده بود

    آقایی بود که تو تمپای فلوریدا چندسال زندگی کرده بود بخاطر مادرشون اومده بودن ایران(این مورد خیلی هیجانیم میکرد چون همه جای تمپا رو بلد بود خیلی در فضای فکری نزدیکی بودیم گاهی سریال زندگی دربهشت وقتی ک از تمپا فیلم گرفته بودید رو‌نشونشون میدادم و چقدر خوب همه جارو بلد بود و ساعتها میتونست از خوبیهای تمپا برام بگه و هررررربار که حرف میزد این خواسته مهاجرت قویتر میشد تو وجودم )

    خانومی بودن که رفت و آمد به دبی داشتن تاجر موفقی بودن

    خانومی اونجا بود که اصالتا اوکراینی بودن و 9سال بخاطر ازدواج با ی آقای ایرانی ، اومده بودن ایران

    و کلا خیلی خیلی محیط مثبتی بود و نشونه ای قوی برای من از خواسته ام بود

    خواسته ای که در جریان همون تضاد گشت ارشاد برای من پررنگ تر شد

    و‌چقدر من تو اون شرکت باورهای ثروتم رو تقویت کردم و رابطه ام با ثروتمندان بهتر شد.

    با وجود اینکه درحال حاضر ازون شرکت اومدم بیرون ولی رابطه دوستانه من با تمام افراد اونجا هنوز هم در جریانه-

    .

    من تا اونموقع هیچ اطلاعاتی در مورد مهاجرت به خارج کشور نداشتم و‌چقدر این انسانها منو خوب راهنمایی میکردند .خدایا شکرت

    و تا قبل از اینکه با گشت ارشاد مواجه بشم خاسته مهاجرت درمن وجود داشت اما بعنوان ی سرگرمی ولی الان خیلی جدی شده

    خیلی بهش فکر میکنم

    و امیدوارم در بهترین زمان به جایی که برای من مناسبه هدایت بشم.

    .

    داستان این تضادم رو‌ گفتم تا بگم کنترل ذهن چقدر مهمه و پاداشش چقدر شیرینه

    من از یک تضاد از یک موضوع به ظاهر ناراحت کننده،.خواسته ام جدیتر شده و هرروز درجهت رسیدن بهش قدمی هرچند کوچیک برمیدارم

    .

    ️Dreams are reality waiting to happen️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 117 رای:
    • -
      رضا عطارروشن گفته:
      مدت عضویت: 3796 روز

      به به

      چقدر تجربه عالی داشتید

      فکر کن اومدم این صفحه که دیدگاه خودم رو بنویسم اول هدایت شدم به دیدگاه شما و چقدر از خوندن خط به خط نوشته شما لذت بردم

      خدا رو شکر

      انشاالله هر روز شاد زندگی کنی و آرزوهات یکی یکی به خاطراتت تبدیل بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        نجمه رضائی گفته:
        مدت عضویت: 1916 روز

        خداروشکر تجربه خیلی عالی برام بود و موقعی که بهش فکر میکنم با خودم میگم آیا واقعی بود یا من خواب بودم؟؟؟؟

        .

        خیلی متفاوت از تجربه هایی بود که خودم سعی میکردم هندلش کنم

        .

        ..

        یادمه اولین روزی که رسیدم تهران ،اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم

        ،به خدا گفتم خب من اومدم تهران ، حالا بهم بگو‌چیکار کنم ؟کجا برم؟

        ساعت 9 صبح بود رفتم توی یک پارکی و تا ساعت 11 اونجا ورزشهای دوره سلامتی رو انجام دادم تا بفهمم قدم بعدی چیه

        چون سعی میکردم بدون هدایت خدا کاری نکنم و چقدررررررررررر نتایج متفاوت میشد.

        .

        خیلی ممنون از شما برای اینکه وقت گذاشتید و خوندید خداروشکر برای اینکه حس خوب ایجاد کرد‌.

        (آرزوی موفقیتهای بزرگی براتون دارم ) البته شما جز بهترین شاگردای استادید و قطعا نتیجه ای جز موفقیت نمیگیرید .

        امیدوارم مثل شما در این راه ثابت قدم باشم.

        در پناه الله یکتا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نسیم گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      نجمه جان ، دوست من خیلییییی لذت بردم از خوندن تجربه ای که نوشتی

      واقعا اگه بتونیم هر اتفاق رو فارغ از ظاهری که داره خیر مطلق ببینیم و به ظاهر ماجرا توجه نکنیم اونوقته که زندگی هر لحظه ش بهشته

      ازت بینهااااایت سپاسگذارم که وقت گذاشتی و تجربه ی زیباتو به اشتراک گذاشتی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        نجمه رضائی گفته:
        مدت عضویت: 1916 روز

        دوست خوبم نسیمِ زیبا، کاملا درسته.

        ما

        اگه قوانین رو درک کرده باشیم،به خودمون اجازه نمیدیم مدت زیادی در تضاد بمونیم

        چرا که میدونم و باور کردیم قانون جهان، قانون «جذبِ» و ما چیزی بنام «دفع» نداریم

        ما فقط میتونیم اتفاقات( دلخواه یا نادلخواه) رو به زندگی مون دعوت کنیم

        با توجهاتمون به وقایع و موضوعاتی که در زندگیمون‌ رخ میده….

        .

        پس

        موندن بیش از حد در تضاد یا توجه زیادی به تضاد کاملا به ضررمونه

        و‌ما

        با توجه کردن به تضاد به خودمون ظلم میکنیم

        ما فقط باید از تضاد درسشو بگیریم و رد بشیم

        و سپاسگزار خدا باشیم برای تضادی که بوجود آورد

        .

        چون تمام تضادها برای رشد و پیشرفت ما هستند

        دوست عزیزم در پناه االله یکتا شاد و سعادتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حمید حیدری گفته:
      مدت عضویت: 2717 روز

      سلام دوست عزیز،امروز مواجه شدم با خوندن این کامنت،،حرف جالبی زدید ،تضاد مهم نیس،،واکنش ب تضاد مهمه،،و جریان گشت ارشاد هم جالب بود،،و واکنش شما،شما هم اگه نگران میشدی،میترسیدی،غر میزدی،چ بسا اتفاقاتی ناجالب براشما میفتاد،شاد و سلامت و ثروتمند باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1163 روز

      نجمه عزیز سلام

      مدت زیادیه که هیچ کامنتی ننوشتم

      اما کامنت زیبای فرکانس بالی تو منو مجاب کرد برات بنویسم

      وقتی خواستم شروع کنم دیدن ساعت کامنتد برای جالب و پراز انرژی بود و همینطور دیدن کامنت استاد رضا عطارروشن که خواندن کامنتهاتون اشک شوق روی گونهام جاری کرد .

      یاد اولین کامنتی که از شما دوست ارزشمندم خوندم افتادم که چقدر حال منو از خوب به عالی تبدیل کرد . فکر کنم در فایلی در سفر به درو آمریکا بود و نوشته بودی که چقدر حال دلت خوب و لطیف بود وقتی توی روستا با پرنده ها و مرغ و خروسها در آرامش بودی و حال دلت خوب و عالی بود .

      وقتی خوندن که مهاجرت کردی به تهران از صمیم قلبم خوشحال شدم و تحسینت کردم .

      چون از قبلا از نحوه مهاجرت اولت خونده بودم

      واقعا بهت تبریک میگم و از صمیم قلبم تحسینت میکنم و دوست دارم از موعقیتهای بیشتر و بهترت بخونم و کیف کنم و لذت ببرم

      چون مطمینم قدمهای محکم و با ایمان و باوری برمیداری و جهان رو مسخر خودت خواهی کرد

      آفرین دوست خوبم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز و همینطور استاد عرشیانفر.

    مردم

    نظر شخصی من اینه «این کلمه کوچیک‌ به تنهایی می‌تونه نماد همه بدبختیهای بشر باشه.»

    ولی ببینیم خدا در مورد اکثریت مردم چی میگه. کافیه توی گوگل سرچ کنی « و اکثرهم» پیشنهادات گوگل اینه «و اکثرهم لا یعقلون ، لا یشعرون، لا یعملون، لا یشکرون ،لا یفقهون، لا یبصرون، للحق لکارهون، اکثرهم کافرون»

    خدایا خدایا خودت هم از دست این اکثریت جامعه دل پُری داری. «اکثریت تعقل نمیکنن، بیشعورن، عمل نمیکنن، شکرگزاری نمیکنن، فهم نمیکنن،بصیرت نمیکنن، در مورد حق اکراه دارن، اکثریت کافرن». اینها نظر خداییه که خودش خالقه. اینها دستورالعمل کارخانه است ️. حالا من به حرف کی گوش بدم؟ به حرف مردم ؟ یا به حرف خالق مردم بقول مولانا توی غزل 628 «ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد ؛ خوبی قمر بهتر یا آنک قمر سازد»

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر اینکه خداوند منو هدایت کرد به این سایت توحیدی و منو از اکثریت جامعه جدا کرد. همون سال 88 که مثال زدین من یه جوون 21 ساله بودم. همون موقع اکراه داشتم با این جماعت قاطی بشم. نظرم این بود که شلوغ بازی و هرج و مرج تو مملکت اشتباهه. حالا هرچقدر خواسته تو‌ بحق باشه.

    یاد یه دیالوگی از فیلم پل جاسوسان(استیون اسپیلبرگ 2015) افتادم، کارکتر رودلف ایبل میگه «من شرافتمندانه رفتار کردم، خودشون هم میدونن، ولی مردم بیشتر وقت‌ها اشتباه فکر میکنن، مردم مردمن»

    استاد من از اکثریت جامعه خبر ندارم. ولی آدمهایی که دور و برم رو دارم میبینم. آنهایی که ناخواسته فعلا میبینمشون ، یه اکثریت که سرشون به کار خودشونه، و جرأت نمیکنن حرف بزنن فقط منتظرن ببین جریان کدوم وری بره بعداً قاطی اکثریت بشن(منتظر بقیه یه تصمیم براشون بگیرن) یه عده ای هم همش در حال پیگیر اخبار و اتفاقات و حرف زدن و فحش دادن هستن. یه همکار دیوونه دارم، که خدا رو بخاطرش شاکرم‌ که سر راهم قرار داد تا عاقبت مسیر منفی رو بهم نشون بده (باور کنید این آدمها هم نعمت خدا هستن، طرف داره زندگی خودشو با دست خودش نابود می‌کنه تا سخاوتمندانه به من درس بده. لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان). استاد این آدمها همونهایی هستن که توی ایام انتخابات هم هیجان زده بودن، همینها همونهایی هستن که تو ایام سرمایه گذاری بورس هم هیجان زده بودن، توی ماجرای ارزهای دیجیتال، توی ماجرای ثبت نام خودرو، بنزین، شهادت سردار سلیمانی، هواپیمای مسافربری، حتی توی ماجرای تبلیغ برای فرزندآوری باور کنید همینا برای وام فرزندآوری و گرفتن سهمیه خودرو رفتن بچه آوردن بخدا خنده ام میگیره به کارشون. که اینها بعداً پشت سر من میگن امیری دیوونه است، همش سرش تو گوشیه ، همیشه هندزفری زده یه چیزایی گوش میده. امیری خودشو از جمع جدا می‌کنه.

    آقا شما کار درست ،

    ما بقول حافظ «این خرد خام به میخانه بر، تا می لعل آوردش خون به جوش» ما این خرد خام خودمون رو به میخانه توحیدی عباسمنش دات کام می‌بریم و از آموزه های توحیدی سایت لذت می‌بریم.

    من شبانه روز هم توی سایت استاد عباس منش باشم و بخوام با فایلهای آموزشی کار کنم خسته نمیشم. خودم تنها کسی هستم که میشناسم توی محل کار و توی‌ خانواده و اقوام و دوستان که دارم روی خودم کار میکنم و برعکس همه فکر میکنم. یعنی همه معتقدند بیرون باید عوض بشه ، من میگم نه درون عوض بشه. تغییر از درون منجر به زندگی میشه، تغییر از بیرون چیزی جز تنش و آسیب نیست.

    دقیقه 12 صحبتهای استاد عرشیانفر چقدر جالب بود. منم با اینکه از خانواده مذهبی هستم ولی همیشه به این شکل قرائت قرآن اشکال میگرفتم، این الله الله گفتن های الکی و کشیدن مد و تشدید آیات . من ترجیح میدادم فکر خدا رو بفهمم، ترجیح میدادم بفهمم خدا حرف حسابش چیه. مثال اسوه بودن پیامبر خیلی زیبا بود.

    (اسوه و اسطوره فرقشون اینه ، اسطوره توی یکی دو موضوع، زندگیش قابل درس گرفتنه ، ولی اسوه در همه جوانب زندگی کارش بیسته،شما از هر موضوعی از زندگی بخوای ازش درس بگیری بهترینه)

    هر چی جلوتر میریم هی بیشتر میگم آقاااا این فایل چقدر عالییییههههه

    استاد خدا رو شاکرم که من توی این فضای فرکانسی هستم، من این فایل رو دانلود کردم تا ازش لذذذذذذذت ببرم و بیشتر و بیشتر نوش جانش کنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این نتایج توحیدی. استاد استاد این نکاتی که شما گفتین چقدر بینظیر بود. و نکته اش اینکه هر جمله ای رو که میگین چندین آیه قرآن پشتش هست. چقدر بی نظیر، «خدایا من این چنین هدایتی ازت میخوام، از جنس هدایت استاد عباسمنش» الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر ، بخاطر این فایل، بخاطر این قوانین بدون تغییر، الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر.

    استاد استاد استااااااااااااااااااااااااااااااد هر چی فایل جلوتر میره من بیشتر و بیشتر شگفت زده میشم.

    عجب نکاتی در مورد مهاجرت در راه خدا، همه اش زیباییه و زیبایی که در این نکات موج می‌زنه. تمام موارد پیشنهادی قرآن همش اعراضه، ماجرای موسی و فرعون که مثال زدین ، ماجرای ابراهیم، ماجرای پیامبر اسلام. چقدر بی نظیر بود. چقدر تو‌ بی نظیری استاد. خدا رو شکر میکنم که تو استادم هستی، باور کنید همزمان با فایل گوش دادن و کامنت نوشتن دارم اشک‌ میریزم این نکات داره با جانم میشینه. خدا رو شکر که استادی این چنین بینظیر دارم هر چیزی رو میخواد بگه از آیات قرآن فکت میاره.

    استاد دیشب خواب دیدم سر یه کلاس درس نشستم و استاد کلاس یه جزوه قطور داده برای امتحان. من پا شدم به استاد گفتم «کافیه ما روی خودمون کار کنیم تا جهان ما رو هدایت کنه به مسیرها ، شرایط و افراد بهتر» استاد الان شما همین جمله رو توی صحبت هاتون گفتین. خدا رو شکر که آموزشهای شما داره به جسم و جانم میچسبه. در حدی که خوابم هم عباسمنشی شده. استاد تو دقیقه 45 گفتین: نمیدونم این حرفها رو چند نفر میفهمن ، استاد این صحبتهای ارزشمند و طلایی شما برای من مثل آب خنک و گوارای همون چشمه است تو جنگل کالیفرنیا ، بعد از یک پیاده روی طولانی توی یه روز گرم تابستونی.«اینقدر دلچسب و خواستنی»

    وطن جاییه که حالم خوشه، وطن جاییه که لذت میبرم از زندگیم

    استاد هر فایلی رو که از سایت دانلود میکنم ، پیش خودم میگم یه گوهر ارزشمند دیگه هم بدست آوردم.

    یه جمله طلایی استاد گفت : وقتی تو مسیر غلط پیش میری خیلی کمتر بلا سرت میاره ولی وقتی تو مسیر درست بری خیلی زود نتایج خوب میشه سریعا تصویر یه کسی اومد توی ذهنم که تصمیم بگیره خلاف جریان رودخانه شنا کنه، خیلی کم پیش میره و فقط خودشو داره اذیت می‌کنه، ولی کسی که بخواد موافق جریان رودخانه شنا کنه، جریان انرژی رودخانه خیلی سریع اون شخص رو به جلو می‌بره.

    جملات زمان 1:05:00 خیلی خوب بود، قرار نیست ما ماجرایی شبیه کربلا یا اتفاقات زندگی پیامبر رو تجربه کنیم و در اون شرایط حالمون و احساسمون رو مثبت نگه داریم. نه جامعه امروزی ما جامعه زمان پیامبر و جامعه 61 هجری هست و نه ما انسانهایی با تارگتهای شبیه امام حسین و پیامبر.

    به لطف الهی ما در «بهترین مقطع حساس کنونی» هستیم یعنی به لحاظ قانونی کسی نمی‌تواند اون چنین برخوردی با ما داشته باشه و باز هم به لحاظ قانونی و اطلاعاتی و پیشرفتهای بشر، که امروز در اختیار ماست بستر رشد و پیشرفت ما بسیار بسیار فراهمه.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و این مسیر توحیدی که دیگه به اعماق خوابهای منم راه پیدا کرده

    نکات زمان 1:08:00 تا 1:11:00 طلایی بود ، چه سکانسهایی از خاطرات گذشته و افراد رو در ذهنم بازپخش کرد، فقط همینو فهمیدم حتی در مورد خودم هم نباید احساس دلسوزی و ترحم داشته باشم. فقط باید حالمو خوب نگه دارم. پدر من همیشه خدا غمگین بود. وقتی یه لبخند میزد بهمون تا یه هفته رو ابرها بودم. اواخر عمرش که مریض بود هر بار میرفتم پیشش از بیماریش بیشتر و بیشتر حرف میزد، داروهایی که دکتر براش می‌نوشت رو مستقیم می‌رفت قسمت عوارض جانبی دارو رو توی بروشورها میخوند. که من به خواهرم تاکید میکردم بروشور دارو هاش رو بردار. خدا منو ببخشه، این اواخر بنده خدا فکر میکرد داروسازا بروشور رو از پاکت ها حذف کردن. نمیدونست شیطنت ما بوده . یا بلاهایی که همکارای من سر خودشون میارن. مدتهاست که من باور «لقمان را گفتند ادب از که آموختی …» رو بر ذهنم حاکم کردم ، باور این رو حاکم که «مطمئنم راه اکثریت مردم راه غلطه…»

    حدود 2 میلیارد مسلمون توی‌ دنیا زندگی میکنن، چند نفرشون قوانین قرآن رو آوردن توی‌ زندگی شون عملی زندگی کنن؟؟ جوامع اسلامی از جهان سوم هم جهان سوم تر باقی موندن. «همیشه اکثریت اشتباه میکنن»

    از درگاه خداوند برای خودم و برای همه دوستان عزیزم درخواست هدایت و حمایت و توحید و ایمان عملی میکنم.

    «به کوی میکده هر سالِکی که ره دانست ؛ دری دگر زدن اندیشهٔ تَبَه دانست»

    «زمانه افسر رندی نداد جز به کسی ؛ که سرفرازیِ عالم در این کُلَه دانست»

    «بر آستانهٔ میخانه هر که یافت رهی ؛ ز فیضِ جامِ می اسرار خانقه دانست»

    «هر آن که رازِ دو عالم ز خطِ ساغر خواند ؛ رموزِ جامِ جم از نقشِ خاکِ ره دانست»

    «ورای طاعتِ دیوانگان ز ما مطلب ؛ که شیخِ مذهبِ ما عاقلی گنه دانست»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 139 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1946 روز

      سلام حمید جان سلام حمید جان

      برادر عزیزم برادر عشقم

      سلام به استاد عزیزم عباسمنش و استادی که باعث آشنایی من با عباسمنش شد چقدر عاشق جفتتون هستم

      برسیم به حمید جان عزیزم دوست خوبم

      حمید بخدا هر وقت که کامنت ها تو محمد فتحی زهرا ی عزیز رو میبینم میگم اخجون حمید کامنت گذاشته و میام با عشق کامنت ها تو میخونم کامنت هاتون رو

      چقدر لذت میبرم از این درکی که از قانون پیدا کردی و داری توی زندگی خودت پیاده میکنی و این کامنت های که میذارین و توش از آیات قرآن و شعر ها استفاده می کنی واقعا برام لذتش رو بیشتر می‌کنه

      اونجایی که گفتی

      که خدا رو بخاطرش شاکرم‌ که سر راهم قرار داد تا عاقبت مسیر منفی رو بهم نشون بده (باور کنید این آدمها هم نعمت خدا هستن، طرف داره زندگی خودشو با دست خودش نابود می‌کنه تا سخاوتمندانه به من درس بده. لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان). استاد این آدمها همونهایی هستن که توی ایام انتخابات هم هیجان زده بودن، همینها همونهایی هستن که تو ایام سرمایه گذاری بورس هم هیجان زده بودن، توی ماجرای ارزهای دیجیتال، توی ماجرای ثبت نام خودرو، بنزین، شهادت سردار سلیمانی، هواپیمای مسافربری، حتی توی ماجرای تبلیغ برای فرزندآوری باور کنید همینا برای وام فرزندآوری و گرفتن سهمیه خودرو رفتن بچه آوردن بخدا خنده ام میگیره به کارشون. که اینها بعداً پشت سر من میگن امیری دیوونه است، همش سرش تو گوشیه ، همیشه هندزفری زده یه چیزایی گوش میده. امیری خودشو از جمع جدا می‌کنه.

      این جملاتت واقعا عالیه و چقدر خوشحال هستم که من هم خودم رو درگیر هیچکدوم از این مسایل نکرده بودم و همش توی سایت بودم که همین هم لطف خدای بزرگم بوده

      در کل ممنونم ازت که کامنت های عالی رو میذارین

      موفق باشی حمید جان

      و خیلی مشتاق دیدارت هستم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود به شما آقا جواد عزیز، برادر گل . خیلی خیلی متشکرم از محبت و بزرگواری شما.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این دوستی مون، بخاطر این مسیر توحیدی‌. الهی شکر که کامنت من باعث حال خوب و مثبت شما شده. و اینم لطف و هدایت رب العالمینه. اونه که بر قلبها جاری میشه. هدایت می‌کنه. نور میشه و به قلبمون روشنایی میبخشه.

        جواد جان از خداوند برات بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی میخوام اونقدر که همواره از زندگیت لذت ببری و همیشه در مسیر توحید و شکرگزاری و ایمان عملی باشی.

        خیلی متشکرم بخاطر کامنتت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      سلام حمید جان

      هر بار که دارم کامنتاتا با عشق میخونم لذت میبرم لذت میبرم از این همه اطلاعات قرآنی،اطلاعات علمی،اطلاعات شعری

      بابا تو دیگه چقدر کار کردی و داری کار میکنی و این همه دانشا از کجا آوردی

      معرکه ای پسر

      بله مسیری که اکثر افراد میرن مسیره اشتباه و باید شک کنیم به اون مسیر از مثال‌های قرآنی که نوشتید معلوم بود

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود فراوان به برادر عزیزم

        سپاس سپاس سپاس

        خیلی ممنونم از کامنتت، خیلی خوشحالم دوست عزیز و کار درستی همچون شما دارم. خدا رو شکر بخاطر این مسیر توحیدی.

        محمد عزیز ، همش لطف خداست ، بنده خدا که از خودش چیزی نداره، جسمش مخلوق خداست، روحش هم از خود خداست. ما هیچ و همه اوست. بقول مولا علی در دعای کمیل «چه بسیار نیکنامی که از من در بین مردم نشر دادی و من اهلش نبودم»

        باور کنید من هم کم میارم، یه وقتایی میرم یه گوشه خلوت مناجات موسی پیامبر با خدا رو میخونم،« رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر» و میگم خدایا من کم آوردم کمکم کن، هدایتم کن. محتاج درگاهتم.«من لی غیرک»

        خودش میگه انسان رو ضعیف خلق کردیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نرگس گلستانی گفته:
      مدت عضویت: 2040 روز

      حمید عزیز عالی نوشتی

      اون قسمت که ” واکثرهم” رو در قرآن جستجو کردی و ترجمه کردی و با اکثریت جامعه مثال زدی؛ هم لبخند روی لبم اومد، هم خیلی فکر کردم بهش

      تبریک میگم به این نگاه و باورهای درستی که در کامنتاتون هست.

      از اینکه آگاهی های فایل رو با تجاربتون مرور کردین خیلی برام آموزنده بود.

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود فراوان به شما

        قدردان پاسخ ارزشمند تون هستم خیلی ممنون و سپاسگزارم از شما و خداوند رو شاکرم.

        از خداوند حمایتگر و هدایتگر مون درخواست میکنم کمک کنه کامنتم مفید واقع بشه و که حال و احساس خوب و مثبتی توحیدی رو ایجاد کنه.

        در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یگانه ثروت گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      حمید عزیز سلام

      خیلی خوشحال می شم که هر بار به کامنتت بر می خورم و می بینم ایول جزو محبوب ترین هاست.

      تبریک می گم و خیلی تحسینت می کنم به خاطر این همه اطلاعاتی که در هر زمینه ای داری.

      هر بار می‌گم بابا تو دیگه کی هستی؟!

      والله که لقب «جامع العلوم» برازنده‌ته.

      دیگه بعد از قران و حافظ و مولانا و تحلیل های اجتماعی، انتظار نداشتم فکت سینمایی بیاری.

      خدا رو شکر می کنم به خاطر وجودت. و تحسینت می کنم که در سال 88 حتی در اون سن و سال هم قاطی «مردم» نشدی‌.

      و تحسینت می کنم که انقدر دقیق، به مثابه یک فایل درسی، از این فایل نکته برداری کردی و دقیقه ها رو نوشتی.

      امیدوارم هر روز دریچه های جدیدی از آگاهی و ثروت به روت باز بشه. در پناه خدا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود به شما دوست عزیز

        از لطف و محبت شما متشکرم و همینطور تشکر بابت نوشتن کامنت.

        همه ما اعضای سایت به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم. اگه چیزی نوشتم که باعث شد احساس نزدیکی به خداوند کنید پس این رو از من ندونید و از طرف خدا بدونید، اعتبار همه چیز با خداست.

        هر چند من هم یه وقتایی کم میارم و دست تسلیم به درگاهش بالا میارم میگم خدایا من کم آوردم، بگو چیکار کنم. که اینم بخاطر ایمان ضعیف خودمه.

        امیدوارم خداوند همه مون رو هدایت کنه، و بهمون شجاعت قدم برداشتن در مسیر توحید رو بهمون بده.

        خیلی ممنونم از شما.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فریدون گفته:
      مدت عضویت: 2265 روز

      سلام حمید جان

      خیلی لذت بردم از کامنت زیبایی که نوشتی

      و خیلی بیشتر لذت بردم از نحوه آشنائیت با سایت و توضیحات پروفایلت

      خدا رو شکر میکنم یک بار توی زندگیم راهنما داشتم و اون هم استاد عباسمنش عزیزم بود

      چقدر بهم قوت قلب دادی که ایمانم قویتر بشه به این راه و اینکه این در و اون در نزنم

      همین مسیر ساده و حرفهای استاد عزیز رو ادامه بدم و ما را بس

      خیلی خوشحالم و ذوق کردم که باهات آشنا شدم

      برای همه از خدای مهربون سعادت و ثروت و سلامتی آرزو میکنم

      عاشقتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود به شما دوست عزیزم ‌‌

        خیلی ممنونم بابت زمان ارزشمندتون که اختصاص دادین برای خوندن کامنت من و نوشتن پاسخ. قدردان تون هستم.

        خدا رو شکر میکنم که بعد از یه تکامل چند ساله، هدایت شدم به این سایت. و نکاتی که از استاد عباس منش می‌شنویم که همه شون ریشه قرآنی و توحیدی داره.

        خدا رو شکر میکنم بخاطر حضورم در این سایت توحیدی در کنار خانواده ای توحیدی.

        خیلی متشکرم از شما. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلامی به بلندای این شبهای بلند آخر پاییزی حضور اساتید گلم خانم شایسته،آقای عباسمنش و دوستان هم فرکانسی خودم

    این فایل ارزش دیدن صدها بار را داره،منم خودم به شخصه 30 بار یا بیشتر این فایل را در آپارات دیدم ولی این فایل کاملتر هست.

    موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل:

    اشاره به اینکه الان در این شرایط بعضی از افراد از آب گل آلود ماهی میگیرن و برای گرفتن فالور یا مشهوریت خودشون سعی در نردبان کردن مردم دارند و با ابزار همدلی و همدردی و ناراحتی میخوان بگن که بله ما هم با مردم هستیم و ما کسی نیستیم جزء مردم.

    دوستان همون جور که قرآن فرموده ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهیم مگر اینکه خودشان بخواهند،اگر ما می‌خواهیم شرایطمون تغییر کنه با خودمون،فکرمون،صحبت کردنمون،شنیدهامون و همه و همه تغییر کنه نه ما مسئول دیگرانیم و نه دیگران مسئول ما

    هر چه کنی به خود کنی

    گر همه نیک و بد کنی

    دوستان برای ساختن کشور آباد و خوب ما باید خوب بشیم و خوب رفتار کنیم با توجه به ناخواسته ها نمی‌شود کشور را ساخت هیچ مقصری در بیرون وجود ندارد مقصر خود ما هستیم

    تضمین میکنم که اگر ما درست رفتار کنیم یعنی دروغ نگیم،کلاه برداری نکنیم،رحم داشته باشیم کشور آباد خواهد شد

    کشور خوب ساختنی است نه یافتنی

    اما نکته مهم:اگر ما روی خودمون کار کنیم یا محیط اطراف ما هم بهترین خواهد شد و یا به بهترین مکان هدایت خواهیم شد.و لا غیر

    وقتی جهان را بصورت یک برنامه و سیستم ببینیم که هر چیزی که به عنوان ورودی میدهیم خروجی هم مرتبط با آن ورودی هست

    مثله یک آبمیوه‌ گیری فرض کنید:نمی‌شود که سیب در اون بریزیم و انتظار داشته باشیم آب پرتقال به ما تحویل بدهد

    شعر زیبای مولانا در مورد جهان:

    این جهان کوهست و فعل ما ندا

    سوی ما آید نداها را صدا

    این بگفت و رفت در دم زیر خاک

    آن کنیزک شد ز عشق و رنج پاک

    زانک عشق مردگان پاینده نیست

    زانک مرده سوی ما آینده نیست

    عشق زنده در روان و در بصر

    هر دمی باشد ز غنچه تازه‌تر

    عشق آن زنده گزین کو باقیست

    کز شراب جان‌فزایت ساقیست

    عشق آن بگزین که جمله انبیا

    یافتند از عشق او کار و کیا

    تو مگو ما را بدان شه بار نیست

    با کریمان کارها دشوار نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 154 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1272 روز

      سلام و درود محمد جان عزیز برادر بزرگوارم.

      خیلی ممنونم بابت کامنت ارزشمند تون و این شعر زیبای مولانا.

      یه جایی از کامنتت رسیدم ، یه لحظه انگار خودت داشتی حرف می‌زدی،میخواستم بگم «دقیقاً»

      اینجا که گفته بودی؛

      «هیچ مقصری در بیرون وجود ندارد مقصر خود ما هستیم»

      این جمله رو هزار بار باید به این مردم گفت. وقتی من (حمیدامیری) هنوز خودمو اصلاح نکردم، هنوز هزارتا باگ‌ تو اخلاق و شخصیتم دارم، من اشتباه میکنم برای مدیریت یه کشور 85 میلیونی نسخه میپیچم.

      اولین چیزی که همیشه من به معترضین میگم ، به قول ما بوشهری‌ها عامو تو نمیتونی درآمد یک ماهت رو از اول ماه تا آخر ماه مدیریت کنی ، میخوای مملکت رو مدیریت کنی؟ بسم الله این شغلت رو رها کن برو سیاستمدار شو ، مملکت رو نجات بده.

      بقول وینستون چرچیل یه جمله معروف داره «در عجبم چرا همه اینهایی که بلدن چطوری یه مملکت رو اداره کنن یا راننده تاکسی هستن یا آرایشگر »( با نهایت احترام به این کسبه ). کاش یه روزی میشد مردم تصمیم بگیرن تلویزیون و مجازی رو تحریم کنن، بجاش هجوم ببرن به کتابفروشیها .

      یه مدت کتاب میخوندم، دو تا کتاب توی زندگی من سکشن زد برای اینکه بحث سیاسی رو برای همیشه رها کنم. یکی نبرد من آدولف هیتلر، یکی هم 1984 جورج اورول. هر دوش هم فضای تاریک سیاسی، تاریخی داره. اصلاً هم به کسی پیشنهاد نمیدم اینا رو بخونه. ولی از وقتی خوندم چیزهای رو فهمیدم که دیگه تصمیم گرفتم به کلی این موضوع ‌رو رها کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
      • -
        بهاره صرام گفته:
        مدت عضویت: 1235 روز

        به نام خدای عاشقم

        سلام آقا وحید چقدر این تیکه از دیدگاهتون جای فکر داشت واقعا ،

        این جمله رو هزار بار باید به این مردم گفت. وقتی من (حمیدامیری) هنوز خودمو اصلاح نکردم، هنوز هزارتا باگ‌ تو اخلاق و شخصیتم دارم، من اشتباه میکنم برای مدیریت یه کشور 85 میلیونی نسخه میپیچم.!!!!

        وااای چرا ما دست میذاریم روی بقیه ؟؟؟ اگر ما بخواهیم خودمون و تغییر بدیم و راجع به تغییر خودمون فکر کنیم و وقت بذاریم اصلا مگه وقت میشه اعتراض کنیم ؟؟

        من که نمیتونم به خود خدا قسم وقت نمیکنم

        بقیه چیجوری میتونن ؟؟

        من که دارم از اعتراض نکردنم لذت میبرم و لاغیرررررر

        خداروشکر که دارم از مسیرم لذت تمام میبرم

        حرفتون کاملادرسته

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1272 روز

          سلام و درود به شما

          ممنونم از پاسخ تون. واقعاً حق با شماست. اگه تمرکز کامل بذاریم روی خودمون چه نتایج طلایی که کسب نمی‌کنیم، اصلا دیگه کجا وقت میکنیم بحث و جدل کنیم.

          این افرادی هم که دارن بحث میکنن، مطمئنم هیچ کدومشون تا حالا قانون اساسی کشور رو نخوندن. فرق وزارت الف با شورای ب و سازمان جیم رو نمیفهمه.

          من که نه تنها از اعراض از بحث لذت میبرم، دوست دارم خود انسان بحث کننده هم خفه کنم.⁦

          مگه چیزی توی دنیا لذت‌بخش تر از آرامش هم هست؟؟

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        جمال خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1273 روز

        دوست نازنینم احسنت

        سپاسگذارم چه لذتی بردم واقعا دمت گرم امیر جان

        سپاسگذارم

        خیلی ممنونم بابت کامنت ارزشمند تون و این شعر زیبای مولانا.

        یه جایی از کامنتت رسیدم ، یه لحظه انگار خودت داشتی حرف می‌زدی،میخواستم بگم «دقیقاً»

        اینجا که گفته بودی؛

        «هیچ مقصری در بیرون وجود ندارد مقصر خود ما هستیم»

        این جمله رو هزار بار باید به این مردم گفت. وقتی من (حمیدامیری) هنوز خودمو اصلاح نکردم، هنوز هزارتا باگ‌ تو اخلاق و شخصیتم دارم، من اشتباه میکنم برای مدیریت یه کشور 85 میلیونی نسخه میپیچم.

        اولین چیزی که همیشه من به معترضین میگم ، به قول ما بوشهری‌ها عامو تو نمیتونی درآمد یک ماهت رو از اول ماه تا آخر ماه مدیریت کنی ، میخوای مملکت رو مدیریت کنی؟ بسم الله این شغلت رو رها کن برو سیاستمدار شو ، مملکت رو نجات بده.

        بقول وینستون چرچیل یه جمله معروف داره «در عجبم چرا همه اینهایی که بلدن چطوری یه مملکت رو اداره کنن یا راننده تاکسی هستن یا آرایشگر »( با نهایت احترام به این کسبه ). کاش یه روزی میشد مردم تصمیم بگیرن تلویزیون و مجازی رو تحریم کنن، بجاش هجوم ببرن به کتابفروشیها .

        یه مدت کتاب میخوندم، دو تا کتاب توی زندگی من سکشن زد برای اینکه بحث سیاسی رو برای همیشه رها کنم. یکی نبرد من آدولف هیتلر، یکی هم 1984 جورج اورول. هر دوش هم فضای تاریک سیاسی، تاریخی داره. اصلاً هم به کسی پیشنهاد نمیدم اینا رو بخونه. ولی از وقتی خوندم چیزهای رو فهمیدم که دیگه تصمیم گرفتم به کلی این موضوع ‌رو رها کنم

        سپاسگذارم‌

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یگانه ثروت گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      محمد عزیز سلام

      چه خوشحالم که باز هم کامنتت رو جزو محبوب ترین ها می بینم.

      تبریک می گم بهت و بسیار تحسینت می کنم.

      چقدر موجز و مفید و قشنگ نکات کلیدی فایل رو بیان کردی.

      تو چقدر توانایی داری در نوشتن. چقدر می تونی خوب تحلیل کنی.

      و در ضمن چقدر مهربان و خوش‌قلب هستی. دمت گرم.

      چه شعر زیبایی از مولانا آوردی. لذت بردم.

      خدا رو شکر می کنم برای وجود ارزشمندت. و اینکه در فرکانسی هستم که کامنت هات رو بخونم.

      دوست دارم که همیشه بنویسی. و کلی نتایج عاااالی بگیری.

      در پناه خدا سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشی دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      آرزو کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1694 روز

      سلام به دوست عزیزم محمد جان چقدر شما قابل تحسینی هر فایلی ک میبینم تا میام کانتارو بخونم اسم شما بهم چشمک میزنه به خودم میگم ببین این پسر چقدر با این کامنت نوشتنش داره ذهنش رو خوب مدیریت میکنه اصلا انگار چادر زدی تو سایت و تمام کمال و تمرکزی فقط توی سایتی تحسین میکنم این کنترل ذهنت رو دوست من واقعا کامنت نوشتن خیلی ب جهت دهی ذهن و موندن ما توی این مسیر کمک میکنه

      امیدوارم که هر جا هستی شاد و خندان باشی و هر روزت بهتراز دیروز

      خیلی تحسینت میکنم تو وآقا امیر ک این روزا اسمتون همه جای سایت میدرخشه آقای درخشان هوره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      امیر آهنگری گفته:
      مدت عضویت: 1678 روز

      سلام محمد عزیز

      تحسین میکنم نگاه زیباتو ب اتفاغات اخیر

      و تحسین میکنم اینقد زیبا قوانین جهان هستی یاد گرفتی

      کشور خوب ساختنی هست نه یافتی

      کشور چین نمونه برتر قرن جدید

      و هزاران کشور زیبا برتر

      کامنتت خیلی زیبا بود لذت بردم

      آرزوی

      سلامتی ثروت شادی حال خوب هدایت الله دارم برات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرحناز کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1079 روز

      سلام بر آقای مهندس درخشان عزیز وپر انرژی

      یه دیدگاه زیبا ،یه شعر پر محتوا ولیان زیبا

      احسنت براین همه توانایی

      افتخار میکنم که عزیز دل ما اینگونه

      موفق وزیبا در مسیر هرروز توانمند تر

      وزیباتر قدم بر می دارد

      امیدوارم بهترین موفقیت های شما را ببینم

      افتخار میکنم به داشتن برادرزاده توانمند وبا انرژی

      به امید موفقیت وشادمانی شما عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1286 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    یس﴿١﴾

    یاء، سین

    وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ ﴿٢﴾

    سوگند به قرآن کریم،

    إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿٣﴾

    که بی تردید تو از فرستادگانی،

    عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿4﴾

    بر راهی راست [قرار داری.]

    تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ﴿5﴾

    [قرآن] نازل شده توانای شکست ناپذیر و مهربان است.

    =====================================

    (پیام بازرگانی: این خط رو بعد از تموم شدن کامنتم مینویسم،این کامنت صرفا یک صفحه از دفتر مشق من و حاوی خط خط های من جهت کنترل ذهن و باز شدن قلبمه،کل این کامنت تو آرامگاه نوشته شده،گفتم قبلش اطلاع بدم که بعدا نگید چرا قبلش نگفتی سعیده :) )

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به یاران غار حرا

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله بر بندگان صالح خداوند

    اینجا گرگان،صدا و سیمای مرکز گلستان!

    هوا به شدت عالیه!

    خنک و دلپذیر!

    صدای چهچه پرنده ها میاد…

    یک دسته کبوتر هم در حال بازی اند،حدود صدتا شایدم بیشتر …سر صبحی شبیه مجری های رادیو زیادی سرحالند…میچرخند و می‌رقصند و ز غوغای جهان فارغ!

    لوکیشن: یک گوشه ای از آرامگاه!وسط آدم هایی که سال هاست جسمشون رو اینجا جا گذاشتند و خودشون به ابدیت پیوستند…

    از وقتی با قانون و توحید و هدایت الله آشنا شدم،هروقت به یک مسئله ای برمی‌خورم که فکر میکنم راه حل نداره،یا می‌خوام یک تصمیم بزرگ توی زندگیم بگیرم،یا احتیاج به کنترل ذهن دارم ،میام اینجا میشینم.

    یک وقتایی روز…یک وقتایی شب …

    امروز صبح هم دیدم باز ذهنم داره بازی درمیاره میخواد از روحم فاصله بگیره،بعد از رسوندن نیلانیکا به مدرسه،دستش رو گرفتم آوردمش اینجا …الآنم برای اینکه آگاهانه به کانون توجهش جهت بدم ،گرفتمش به نوشتن!

    (همین الان دویست سی صد تا کبوتر بالای سرم چرخیدن و رفتن،فکر کنم خدا اینارو فرستاده هی دور سرم بگردن :))) )

    آلمست خودمم نمی‌دونم چی می‌خوام بنویسم ولی می‌دونم نباید بزارم این اسب چموش ذهن هرجا دلش خواست بره..باید افسارش توی دستم خودم باشه!این لایو رو قبلا بارها و بارها گوش کردم، یک رد پاهم ازش دارم که اینجا برای خودم ثبتش میکنم که بعدا نقشه ی راهم رو راحت پیدا کنم.

    abasmanesh.com

    خب چی بنویسم که این ذهن انقدر جفتک پراکنی نکنه!خدایا خودت کمکم کن،تو تلاش های آگاهانه ی من رو ببین و خودت نورت رو بفرست !

    آره نور !توی سوره ی نور خدا میگه :

    وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ

    و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده است، برای او هیچ نوری نیست.

    قشنگ اینجا میگه کجا دنبال چی میگردی؟من بهت نور ندم تو تا ابد تو تاریکی میمونی!خدا نکنه ،خدا نورش رو از کسی بگیره…

    هفته ی پیش نیلانیکا یک آزمایش علوم داشتند،ازینا که چند تا لوبیا رو بزاری پشت پنجره،چندتاهم تو یخچال با شرایط یکسان اما در مکان های متفاوت!

    بعد نتیجه ی آزمایششون این شد که بعد ٣ روز لوبیاهای پشت پنجره جوونه زدند ،اونایی که تو یخچال بودن جوونه که نزدن هیچ،چروکیده هم شدن !

    فقط بخاطر حضور و عدم حضور نور آفتاب!

    نور…نور…نور…

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ…

    دیروز داشتم به سوره سجده فکر میکردم اونجا که خدا میگه:

    فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَٰذَا إِنَّا نَسِینَاکُمْ ۖ وَذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

    به کیفر آنکه دیدار چنین روزى را فراموش کرده بودید، اکنون بچشید. ما نیز شما را از یاد برده‌ایم. به سزاى کارهایى که مى‌کرده‌اید عذاب جاوید را بچشید.

    من که میگم هیچ عذابی بدتر از این نیست که خدا خودشو ازت بگیره! نه آتیشی در کاره،نه جهنمی که گرز گران توی سرت بزنن!

    یادتونه بچه بودیم مامان هامون باهامون قهر میکردن انگار دنیا تیره و تار میشد برامون؟ یا اگر تو خیابون اشتباهی دستشو ول میکردیم و چند دقیقه گم میشدیم چه اضطرابی رو تحمل میکردیم تا دوباره پیداش کنیم؟

    اون دنیا هم همینه خب!

    اون عذابی که خدا ازش میگه،همون تاریکی های نبودن نور خداست…همون جدا افتادن از خداست.من میگم هیچ عذابی بدتر ازین نیست.هیچ عذابی سنگین تر ازین نیست که یک بچه توی بازار مادرشو نتنها گم کنه که بفهمه اصلا مادرش اونو گذاشته و رفته و هیچ وقت دیگه دنبالش نمیاد …

    خدایا…خدای قشنگم،حتی اگر ما اشتباهی دستتو ول کردیم،اگر چشممون خورد به اسباب بازی های کنار خیابون و ازت دور شدیم،تو جایی نرو باشه؟تو اصلا یک مادر سخت گیر باش که هی میزنه پس کله ی بچه ش تا بزور راه ببرتش…

    همون حرفای قشنگی که استاد تو توحید عملی١١ میزنه،دیروز داشتم بهش گوش میکردم …

    خدایا اگر دیدی داریم اشتباهی میریم سریع گوشمون رو بپیچون!شَتَرق بزن پس کله مون!با اون انگشت کوچیکه ت پشت یقه ی لباسمون رو بگیر و بلندمون کن بندازمون تو جاده اصلی بگو راه ازینوره،چپکی نرو!

    =========================================

    سر صبحی یک سکوت آرامبخشی توی آرامگاه برقراره،اینجاهم داستان های باحال خودشو داره،خوشم میاد.

    مثلا تو قبرستون هم،قسمتِ پولدارها و فقیرها داریم .

    ثروتمند بودن انقدر خوبه که حتی وقت مردنت هم گیم چنجره:)تعیین می‌کنه شما بالا مجلس باشی ،یا ته مجلس:)

    اینجوریه که پولدارها رو جلوی امامزاده دفن میکنند،خیلی شیک و مجلسی،فقیر هارو هم می‌برند ته قبرستون اون عقب مقبا!

    سنگ قبر بابابزرگمم تو قسمت پولداراست،دمشم گرم،مرد بزرگ ،دوتا داداش بودن،تو یک شرایط یکسان توی روستا ،با یک پدر ،توی کودکیشون مادرشون رو از دست میدن،خیلی هم مادرشون رو دوست داشتن…و بعد پدرشون خیلی سریع براشون نامادری هم میاره!

    تو همون شرایط یکسان ،پدر بزرگ من کلی پیشرفت می‌کنه،ثروت خلق می‌کنه و یک زندگی عالی برای خودش و بچه هاش میسازه،اما برادرش…یعنی عموی بابام بنده ی خدا هنوز که هنوزه اندر خم یک کوچه ست و الان خرج خودش رو هم بچه هاش میدن!همه ش هم بهونه میاره که بابام و نامادریم نزاشتن من پیشرفت کنم!

    بگذریم…اینو میخواستم بگم یک روز تو همین قسمت پولدارا نشسته بودم ،دیدم یکیو تازه دفن کردن،کلی هم آدم اومده بودن مراسم،کلی گل های بزرگ برای تسلیت…

    بعد مراسم که تموم شد،این صد نفر کم کم شدن،پنجاه نفر،شدن بیست نفر ،ده نفر..دو سه نفر …بعد همه رفتن …همه و همه …

    درواقع : علی ماند و حوضش…

    همون موقع یاد این آیه های سوره ی واقعه افتادم :

    وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿٨4﴾

    و شما در آن وقت نظاره گر هستید [و هیچ کاری از شما ساخته نیست!]

    وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَٰکِنْ لَا تُبْصِرُونَ ﴿٨5﴾

    و ما به او از شما نزدیک تریم، ولی نمی بینید.

    گفتم ببین سعیده !همه رفتن!هیچ کس نموند آخرش!

    اون بنده ی خدا و خدا الان تنها شدن!الان اون خدا رو داره میبینه!اینجا ته داستانه!

    بعد به خدا گفتم:

    بِبین،این اتفاق ممکنه هرلحظه برای من هم بیفته!

    ببین من نمی‌خوام ته داستان ببینمت!نمی‌خوام وقتی همه رفتن تو بیای!من الان می‌خوامت ،الان می‌خوام ببینمت! الان باشی! الان صداتو بشنوم!الان بغلت کنم،باشه؟!

    همین الان با صدای کلنگ سرمو آوردم بالا ،دیدم یکی از کارمندهای آرامگاه داره چند متر اونورتر یک قبر میکنه،سوال مناسب جهت کنترل ذهن الان اینکه سعیده اگر این صدای کلنگ برای فردای تو باشه و از الآن ٢4 ساعت فقط وقت زندگی داشته باشی،چه کارهایی می‌کنی و از چه چیز های لذت میبری؟!

    خب دلم میخواد با نیلا نیکا مهربون تر باشم،انقدر سر درس و مشقشون سخت گیری نکنم،صورتشون رو بیشتر ببوسم و چندبار محکم بغلشون کنم،بعد برم چندتا اسباب بازی که دوست دارند براشون بخرم …

    و بعد فارغ ازینکه تفکر مامان بابام چیه،امروز از بودن در کنارشون لذت ببرم،و برای زحمت هاشون ازشون تشکر کنم،مامانمو محکم تر بغل کنم,اون تیکه از صورت بابام که وقتی میخنده چال میفته رو ببوسم و بگم که خیلی دوسش دارم.

    خب خیلی وقته به داداشمم زنگ نزدم،احتمالا بهش زنگ بزنم،صداشو بشنوم،مثل همیشه بهش بگم مهندس چاکریم،هوای خودتو داشته باش،انشالله ویزای تحصیلیت زودتر بیاد،اگر جور شد و رفتی اسپانیا،مارم اونجا دعا کن!

    به همسرمم زنگ میزنم و برای همه ی زحمت هاش ازش تشکر میکنم و میگم درسته ما خیلی وقته کنار هم نیستیم ولی ما کلی روزهای خوب و خاطرات خوش هم باهم داشتیم،بابت همشون ازت ممنونم.

    احتمالا به دو‌سه تا از دوستام که بیرون از سایت باهاشون در ارتباطم زنگ میزنم،برای اینکه صداشون رو آخرین بار بشنوم و بهشون بگم که خیلی دوسشون دارم.

    و …

    همین!

    ترجیح میدم بقیه ی روز رو با خدا خلوت کنم و بهش بگم ببین من قراره فردا برگردم پیشت…!

    آلمست دلواپسی ندارم،وابستگی ندارم و ازت راضی ام،فقط تو ازم راضی باش …

    جدی همه ش همین بود ؟!چه جالب !

    الان که به این سوال جواب دادم خیلی ذهنم آروم شد!

    ول کن بابا سعیده،نگران چی هستی ؟

    الکی واسه چی داری همه چیزو سختش میکنی؟ همه ش همین بود! ذهنم عزیزم دیدی ؟! دیدی داشتی الکی واسم جهنم درست میکردی ؟!دیگه ساکت باش باشه؟!

    من می‌خوام تو سکوت کنی و قلبم فقط باهام حرف بزنه،باشه؟!

    تو هیچی نگو،تو هیچ پلنی نریز،تو اصلا لال باش!

    بزار صدای قلبم رو بشنوم،بزار ارتباطم رو با اون بالایی برقرار کنم،اون فقط می‌دونه !اون فقط بلده!اون فقط اربابه!

    به قول استاد عرشیانفر:حضرت ذهن عزیزم،تو قد و قواره این حرفا نیستی!

    بشین یک گوشه و اجازه بده بزرگترا تصمیم بگیرن …

    خدایا شکرت،چقدر الان آروم ترم،چقدر روشن ترم،چقدر متصل ترم،الان یادم اومد نیلا بهم سفارش کتاب داستان داده بود،پاشم برم هم پیاده روی هم کتاب داستان بچه رو بخرم،هم یکم قرآن گوش بدم ،شایدم فایل …شایدم آهنگ گذاشتم و غرق تجسماتم شدم…

    همین که الان بهترم،ذهنم آروم تره،قلبم باز تره،یعنی من بازی رو بردم!

    خدایا شکرت !

    بوس به کله ت باشه؟!

    دوستت دارم،باشه؟!

    جان منی،باشه؟!

    تو تنها رفیق منی…

    یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ

    یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ

    یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ

    یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ

    دوستت دارم تنها پناه من …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 216 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام و درود خداوند بر سعیده عزیزم

      امیدوارم حالتون عالی باشه و همیشه دلتون روشن باشه به نور الهی

      همیشه تحسینتون میکنم بابت رشدی که دارید و نتایج عالی ای که کسب کردید و مطمئنم این نتایج بزرگ و بزرگتر خواهد شد با بودن در مسیر و ادامه مسیر.

      سعیده جان ممکنه این نتایج برای خودتون ملموس نباشه ولی برای منی که تقریبآ از اوایل عضویت تون باهاتون آشنا شدم و روند رشدتون رو میبینم این رشد عالی بوده و پرچمدار توحید و ایمان و شجاعت و عملگرایی ورودی های بهمن 1400 دانشگاه عباسمنش هستید.

      همینجور که داشرم برات مینویسم خاطرات خوب گذشته در ذهنم مرور شد. چقدر حالمون بهتر بود و انرژی و فرکانس بالاتری داشتیم. انگار هر چه زمان میگذره بیشتر دنبال نتیجه مالی ایم و انتظارمون از خودمون بالا رفته و شاید یکی از دلیل افت فرکانسی نسبت به گذشته حداقل برای من همین موضوع باشه. یکی از خاصیت های رشد همینه! چیزی که تو ذهنم مجسم شد مثل مقایسه کودکی با بزرگسالی و بلوغ است. بچه ها رهاترند؛ شادترند؛ بخشنده ترن؛ شادترن؛ اهل مقایسه نیستند؛ در لحظه زندگی می کنند. احساس ارزشمندی بالایی دارند و با خودشان در صلح اند اما هر چقدر بزرگتر میشیم یا به عبارتی هر چقدر عاقل تر میشیم فاصله میگیریم از صلح درونیمان و این باعث میشه که کمتر تو احساس شادی و خوب بمونیم و احساس بد بیشتری رو تجربه کنیم.اما این برای عامه مردم است. خداوند به ما عنایتی نموده که بتوانیم بواسطه این آموزش ها و رعایت قوانین الهی در مدار و فضای متفاوت و دیگری در بین این مردم سیر و زندگی کنیم. و بجا آوردن شایسته شکر این نعمت هم از توان ما خارج است. بگذریم دوست عزیز شاید حرفهام بی ربط باشه ولی انگار لازم بود بگم تا یکم برای خودم این احساسم شفاف تر بشه.

      کامنت تون منو برد به اواخر شهریور ماه که تنهایی سفر کرده بودم به شمال. فرصتی نشد برات بنویسم و امروز که از امامزاده و قبرستان گفتی گفتم شاید همان جایی باشه که من رفتم!

      تو اون ایام داماد کوچیکمان همراه با یکی از خواهرزاده هام با هم فرح آباد بودند و اصرار داشتند که من برم پیششون ولی ترجیحم این بود که تنها باشم و قرار گذاشتیم اگه سمت گرگان رفتند خبر بدن که منم بهشون اونروز ملحق بشم چون تا بحال گرگان نیامده بودم. روزی که قرار شد بریم گرگان من نزدیکیای نوشهر بودم و صبح بعد نماز راه افتادم سمت فرح آباد و صبح زود اونجا رسیدم و ماشینم رو همونجا جا گذاشتم و با ماشین خواهر زادم به همراه دامادمون سمت گرگان حرکت کردیم. نزدیکای ظهر برای نهار رفتیم رستوران نور . اونروزها من فستینگ بودم و چهارمین روزی بود که چیزی نخورده بودم. برای اینکه راحت باشند بعد گرفتن وضو از رستوران بیرون اومدم و گفتم من همین دور و ورها هستم تا نهارتون تموم بشه و بعدش تماس بگیرید تا بهتون ملحق بشم. از رستوران که اومدم بیرون گفتم خدایا یه جایی هدایتم کن نمازمو بخونم چون رستوران نماز خانه نداشت. بر اساس احساسم یه مسیری رو رفتم جلو که دیدم یه مسجد بعد چهار راه هست. به چهار راه که نزدیک شدم دیدم پائین چهار راه هم یه مسجد بزرگ هست که شبیه امامزاده است. مسیرم رو به اون سمت کج کردم و دیدم حدسم درسته یه امامزاده دور میدون بود فکر کنم میدان شهدا یا وحدت اگه اشتباه کنم. رفتم داخل امامزاده و نمازم رو خوندم و چون فاصله چندانی با رستوران نداشت. تو محوطه امامزاده که قبرستان هم شده بود داشتم قدم میزدم که یه چیزی توجهم رو جلب کرد.

      دیدم قبرها اکثرا چند نفره هستند و روی هر قبری اسم و تصویر چند نفر قرار داره! برایم جالب بود از یه آقایی که در حال گذر بود سوال کردم جریان این قبرها چیه؟ پاسخ داد که این قبرها برای چند نفر خریداری شده و هر کدوم که فوت میکنه میان رو قبر قبلی دفنش می کنند و در واقع قبرهای طبقاتی مثل آپارتمان در زیر زمین بود.

      با تعجب ازم پرسید مگه تا بحال ندیده ای؟ گفتم نه تو شهر ما از این خبرها نیست. بهم گفت اگه بری بهشت زهرا چی میگی؟! ازش تشکر کردم و راهشو گرفت و رفت. همونجا به این موضوع فکر کردم که چقدر دیدگاه و باورهای ما با جامعه فاصله داره. بیاد آوردم افرادی که هزینه های زیادی متحمل شدن تا در جوار امامزاده ای برای خودشان قبر خریداری کنند و بقول خودشون خیالشون حداقل از بابت مردن راحت باشه! و میدونن خونه آخرتشون کجاست! و سر گذرگاه مردم قبر خریدن و چشم براه فاتحه عابرینند!

      وقتی از نتیجه میگم یه نمونه اش همین مورده. به ظاهر بی اهمیت ولی اصل نتیجه همین تفکر و باور توحیدیه. با خودم گفتم من به خانوادم گفتم (هر چند ممکنه بعلت همین باورها بهش عمل نکنند) هر کجا مُردم، همونجا دفنم کنین. توی طبیعت باشه که بهتر. سنگ قبر و هیچگونه اعلامیه و مراسمی نمیخواهم برام بگیرید یا کسی بخاطر من بخواد خودش رو ناراحت کنه. آنوقته که من ناراحت میشم. همون لحظه که دفن کردید برید زندگیتون رو بکنید و برید مسافرتی یا جایی که از فضای موجود دور بشید.

      حالا یعده از جمله مادر خودم به جای لذت بردن از امروز و داشته هاش مثل جهیزیه آماده کردن مادرها برای عروسی دخترهاشون دنبال اینند که هزینه های مراسمات و کفن و دفن و سور و سات مردم را پس انداز داشته باشند تا مراسمشون به بهترین نحو برگزار بشه و کم و کسری نباشه یوقت که پیش مردم زشته! یعنی حتی بعد مرگ مون هم نگران نظر مردمیم.

      بعد از امامزاده سمت نهارخوران راه افتادیم و تا روستای زیارت رفتیم ولی هوا اون بالا سرد بود و اومدیم پائین و تو طبیعت یکی دو ساعتی موندیم و بعدشم خانمها طبق معمول هوس بازار کردند و جیک و پوک مراکز و پاساژهای خرید و درآوردند و ما هم توفیق اجباری پیدا کردیم و چرخی تو پاساژها و مراکز خرید زدیم تا شب شد و اذان گفت. همون موقع باز از خدا خواستم یه جایی نشونم بده و جالیه تو همون خیابان اصلی پائینتر از یکی از پاساژهای معروف یه مسجد بود که رفتم اونجا نمازمو خوندم. و یه چیزی که برام جالب بود بر خلاف شهرهای شمال، مذهبی بودن مردم این شهر کاملا هویدا و قابل لمس بود برام. وقتی که از امامزاده اومدم بیرون اتفاقآ یادت بودم و با خودم گفتم قطعآ سعیده به این امامزاده اومده. و خدا رو چه دیدی ممکنه اصلا خونه اش نزدیک همین منقطه باشه. و احساس کردم این امامزاده ای که تو کامنتت ازش گفتی شاید همان امامزاده ای باشه که من رفته بودم!

      کامنتم انگار طولانی شد. کامنت کوتاه نوشتن انگار برای ما خیلی دیگه سخت شده بواسطه این سایت خخخ مسیرمون روشنه رفیق اینو ایمان دارم. همانطور که تا حالا بوده. برات سلامتی و ثروت و سعادت و خوشبختی آرزو میکنم سعیده جان. بقول خودت قلب فراوان از زاگرس تا البرز . یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام به برادر توحیدیِ زاگرس نشین من

        چطوری بنده ی خوب خدا!؟رو به راهید؟!رو به رشدید؟!

        چقدر کامنتتون سنگین بود :)) با من لطفا زیر دیپلم حرف بزنید :))

        ولی خداااوکیلی من خعععلی دلم برای اون حال و هوا تنگ شده …

        به جرئت تابستون 1402 بهترین تابستون زندگی من تا به الان بود …

        با اینکه شیفت icuمیرفتم،با اینکه شبکاری داشتم و هزار تا مسئله ی حل نشده …ولی لذت هم صحبتی با بچه های سایت و تلگراف رد و بدل کردن اصلا با هیچی قابل مقایسه نبود!

        نور بود و نور بود و نور . . .

        داداش اسدالله،یک چیزی رو خیلی خوب متوجه شدم،حالا بین خودم و شما و بچه های سایت بمونه:)) ماها یک جاهایی از مسیر سوتی میدیم…کم یا زیاد…یکی زود جلوشو میگیره..یکی هم تا چک و لگد حسابی نخوره نمیفهمه …

        اونم اینکه یک بیل میزنیم،انتظار داریم برامون نتایج استاد رقم بخوره!اصلا نمیایم ببین استاد چه بک گراندی رو طی کرده تا به اینجا رسیده،درسته مسیر ما میتونه خیلی کوتاه تر باشه ولی اینکه توهم بزنیم و بعد از سر این توهمات،از مسیرِ زندگیمون لذت نبریم و بزنیم جاده خاکی . . . همون سوتیه ست!

        من زود جلوشو گرفتم به لطف الله،یعنی تا صدای خر خر ماشین رو شنیدم فرمون رو سفت چسبیدم و هرکاری بلد بودم کردم تا دوباره اتصالم رو برقرار کنم که بازم به لطف الله الان واااقعا حااالم خیییلی خوبه …و قلبم روشن وروشن تر شده …

        داداش اسدالله ازینورا!گرگان تشریف آورید!امام زاده عبدالله !ناهارخوران!

        این چندمین باری که بعد مکان ما یکی شده ولی مدار نه!!!

        اینم از قوانین ثابت خداوند …شما همونجایی نماز خوندی که من این روز ها زیاد میرم تو قبرستونش برای مراقبه :))

        انشالله دفعه ی بعد میزبان خانواده ی عزیزتون باشیم و باهم بریم زیارت رو ببینم. . .

        بی نهایت ممنونم برای تلگرافِ پربرکت درحد دکتری تون :)))

        براتون بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم….

        به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
      • -
        اعظم برزگری گفته:
        مدت عضویت: 1410 روز

        سلام اسدالله عزیز!

        امروز قبل خوندن کامنت های سایت،یه انیمیشینی رو دیدم و کمی برام جالب بود که بدونم دیدگاه اونا نسبت به مرگ چیه و دانلودش کردم و دیدمش!

        انیمیشن کوکو

        بااینکه برا چند وقته پیشه ولی انگار امروز باید میدیدمش و اون دیدگاه و باورشون رو نسبت به مرگ می فهمیدم!

        باوری داشتند که نسل در نسل و کلا در کل کشور جایگاه ویژه ای داشت و فکر کنم این باور رو الان هم در کشور مکزیک دارند که جشن مردگان میگیرند و در فایل سفر به دوره امریکا یه بارم استاد به چنین شهری در ایالت امریکا رفته بودند که برای درگذشتگانشون جشن می گرفتند و لباس های نو به تنشون میکردند!

        ولی در حین تماشای این انیمیشن همون گفته ی استاد که هر طوری که باور کنیم به همون شکل برامون امکان پذیر میشه،تداعی شد و نقش بست!

        اینا هم تو ذهنشون مرده ها رو با یاد آوردنشون در دنیای زندگان زنده نگه داشته بودند و هر کسی یا خانواده اش در طول اون یکسال باید در ذهنش خاطرات اون مرده رو یادآوری میکرده تا به فنا و نابودی همیشگی نره و چقدر برام اینجا سپاسگذاری بیشتری داشت آموزه های استاد و چون ما هم قبلا این مدلی فکر میکردم و حتی الانم اکثرا این طوری فکر می کنند که مرده ها نیاز دارند به فاتحه ایی که ما هر پنج شنبه براشون میخونیم و یا اون احسانی که براشون می کنیم!

        حتی فکر می کنند و باور دارند که هر چقدر براش قرآن بخونن به حال اون فرقی میکنه و الان می فهمم که چقدر نسبت به دیدگاهها و باورهای مردم،فاصله داریم و درک کردیم هر کسی نتیجه ی اعمال و فرکانس های خودش را میگیره و تمام دنیا رو برای اون فرد فوت شده احسان کنی ذره ای به حالش فرقی نخواهد کرد!

        وقتی کامنت شما و سعیده ی عزیز رو ظهر خوندم و لذت بردم انگار خدا پلن ریخته بود که این هماهنگی امروز برام باشه تا بدونم و از اعماق وجودم آگاه باشم که هیچ شفاعت و هیچ احسانی به حال بعد مرگ من سودی نخواهد داشت و امروز هر چه کاشتم رو فردا درو خواهم کرد و چقدر این آگاهی ها دید انسان رو نسبت به مرگ بازتر میکنه!

        و افسوس میخورم از مردمی که قرآن رو فقط برای مرده ها میخونند و نمیدونند چه گنج هایی داخل این قرآن هست که سعادت دنیا و آخرتشون رو تضمین میکنه!

        وقتی بعد از آگاهی کمی به افکار مردم و جامعه ریزبین تر میشی انگار دارند دوره سرخودشون میخرخند و هیچ چیزی از این جهان درک نمی کنند و هیچ عبرتی نمیگیرند همون رفتارها و کارهای همیشگی!

        انگار این جهان برای همیشه و ابد هست!

        سنگ قبرهای چندین میلیونی با تاج گلهایی که انگار ارزش انسان رو به اینا بسته اند حتی بعده مرگ!

        بعده مرگی که فقط و فقط خودتی و خودت در پیشگاه خدا و هیچ چیزی نمیتونه تو رو نجات بده جز اندیشه و افکارهای امروزت…

        نمیدونم اینا رو چرا اینجا نوشتم ولی فکر کردم انگار خدا داشت از زبان استاد این گفته ها رو می گفت و می گفت که انگار با کارهای عبس و بیهوده،جهان رو برای خودتون جهنم واقعی می کنید و تنها خودتان به خودتان ظلم میکنید…

        سپاسگذار خدا بابت این مکان الهی،بابت استاد آگاه که ما خیلی آروم آروم داریم رشد می کنیم ولی استاد همچنان با صبر و حوصله ی زیاد دوباره و دوباره و صدباره در هر فایلی این قوانین رو به ما گوشزد میکنند بلکه ما بیدار بشیم!

        سپاسگذار وجوده ارزشمندتون هستیم!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام عزیزم.

      ماچ بهت.

      خیلی عزیزی، باشه؟

      بله که باشه.

      کیف کردم با کامنتت…

      و خودمو گذاشتم تو سوال آخرت…

      اگه اون صدای کلنگ برای من باشه و فردا جایگاهم اونجا باشه چی؟

      بوس فراوان میکنم حافظ رو…

      مثل هر روزم که غرقش میکنم با بوس و اون غش غش میخنده.

      با همسرم و حافظ میرم دَدَر، حالا جایی که میریم زیاد فرق نمیکنه، طبیعت داشته باشه عالیه.

      مامانمو حسابی بغل میکنم.

      پیامک میدم به عزیزانم، قلب میفرستم براشون.

      دفترمو باز میکنم مشغول میشم به نوشتن…

      میدونی چیه؟

      بخشی از اینکارها رو الانم دارم انجام میدم روزانه، چون واقعا شاد و شارژمم میکنن.

      اون روزی که حافظ رو نبوسم، بخشی از عشقم لنگ میزنه.

      اینکه با دقت و به صورت مراقبه به خودش و حرکاتش نگاه میکنم…

      مدتها با یه لباس یا جغجغه یا دندون گیرش بازی میکنه و از خودش صداهای بامزه در میاره.

      منم همون صداهارو در میارم و اینطوری با هم صحبت میکنیم.

      خدایا این زندگی چقدر میتونه شیرین باشه و من گاهی با گیرهای الکی، افکار الکی به خودم زهرش میکنم.

      خدایا شکرت که منو با سکوت اگاهانه و اروم اشنا کردی و دارم کم کم تمرین میکنم، وای که چه لذت بخشه گاهی سکوت میکنم و فقط نظاره میکنم…

      حرف نمیزنم، قضاوت نمیکنم، اثبات نمیکنم، بالای منبرِ خوب و بد که همون قضاوته نمیرم…

      سعیده جان خدا به همه مون عمر بابرکت بده.

      به قول سعیده جان رضایی تو کامنت آخرش که نوشت مادر نازنینش (روحشون شاد) با نور و اگاهی و رشد این مهمونی دنیا رو ترک کردن.

      خیلی خوبه که حسرتی به دل آدم نمونه و زندگی رو با تمام ابعادش زندگی کنم.

      همه ی ابعاد نه فقط لحظاتِ شیرینش…

      لحظاتی که چالش و تضاد دارم هم جزو زندگیمن و ارزشمند.

      کاش اینو بهتر درک کنم و نخوام از بعضی مراحل زندگی پرواز کنم برم مرحله ی بعدی.

      ماچ بهت، عمرت پر برکت، روزیت بی نهایت.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1317 روز

      سلام و درود خدا به سعیده عزیز.

      سعیده جان ممنونم که آگاهانه داری تجربیاتو واسه کنترلذهن باهامون در میون میزاری!

      امروز تو خانه تکانی ذهن…استاد دارن راجع به سپاسگزاری میگفتن!..

      سپاسگزاری که احساس خوب هست.احساس خوبی که حرف مفت نیست…

      احساس خوبی که حال خوب رو بازگو میکنه..احساسی که از باورهای قوی اب میخوره..

      سعیده جان اون گذشته هام.وقتی صبحمو شروع میکردم..همیشه یه استرس خاصی داشتم..یا شبا بخاطر اون استرسها خوابم نمیگرفت..همیشه خوابم..امتحان بود..

      یا صحبتهایی که بیین یه اشخاصی رد و بدل میشد و باعث یسری مشکلاتی میشد…

      ولی امروز خیلی متفاوت تر از اون روزهاست…

      میدونی اینقدر حالم خوبه اینقدر باورام قوی هست.که جز روی خوشبختی چیز دیگه ایی نمیبینم..همه ادمهای سمی.حرفهای سمی و حاشیه ایی دوربرم پاک شد رفت پای کارش!..

      ولی ما انسانها بازم یوقتایی توی کنترل ذهن کم میارم..چقدر خوبه خودتو وارد کارایی و توجهاتی ،’قرار بدی.تا بیشتر مسیر برات قابل درکتر بشه…

      همین کنترل ذهن رفتن بجایی.که بیشتر وجود خودتو درک کنی..مخصوصا قبرستان…

      سعیده! حدودا چند ماه پیش با صحبت شما که رفتین قبرستان!اینم شب…

      حقیقتا برای منم چالشی شد که منم انجامش بدم..دقیقا دو ماه بعد از عید..فکر کنم.خرداد ماه..

      چه روز بود…

      منم تونستم فوبیای ترس از قبرستان رو اون روز بشکونم.خداوند بهم الهام کرد که باید انجامش بدی…

      چه روزی بود.و چه درسهایی.چه هدایتهایی..خودش ساعتها زمانبره که برات تعریف کنم..

      چون باید یکار شخصی رو انجام میدادم..

      اونروز روز سرزندگی برای پیش بردن خاسته هایم بود…

      اونروز روز ببخشم شخصی بود…و درسهایی که برام داشت..

      اونروز دیدن قطران طلایی نور الهی بود..

      اونروز در خاطراتم درونم و تصویر توی گالریم ثبت شد…

      میخام بگم…

      انسان هیچ چیزی نیست..

      چه افرادی مردن و تموم شد.رفت پای کارش…

      واقعا نگاه کردن و درک کردن اینم توی قبرستان چقدر انسان رو بیشتر به شناخت خودش و اطرافش هماهنگ میکنه..

      من سپاسگزار خداوندم که همجوره منو هدایت میکنه براه راستی و درستکاری….

      من سپاسگزار خداوندم که دوستان توحیدی مثل شماها دارم…که بتونم ثانیهامو شارژ کنم برای روزهای اینده…

      اینده همین چند دقیقه بعدام..

      سعیده جان…چقدر خوبه دنیا رو با این نگرش ببینم..که یه مدت کوتاهی زنده ام…بیاییم درک خوبی رو نسبت به زنده بودنم داشته باشم….چه کارایی انجام بدم..تا جبران بشه..

      و اون لحظه ایی که بمیرم بگم خدایا منو ببخش!

      خدایا چی بهم میگه!..

      بهم میگه!.باید همون موقع که هدایتت کردم خودتو نجات میدادی..دچار روزمرگی شدی..و منو از یاد بردی…

      پس این چند صباحی که زنده ایی قدر داشته هامونو بدونیم.من روز بارها بخودم میگم…

      یادت باشه کجا قرار گرفتی…

      یادت باشه از چه موقعیتی به کجا رسیدی…

      مدام بخودم یاداوری میکنم مدام بخودم میگم..

      ولی سعیده عزیز..واقعا کنترل ذهن ،’نیاز به باور قوی داره…

      هر روز که میگذره بیشتر درکش میکنم.

      ولی چقدر خوبه این صلات که مدام خداوند از طریق قرآن بهم میگه..صلات بجا بیاور…

      تنها ایمن ما در برابر کنترل ذهن..صلات هست…

      صلاتی که تو رو به درک واقعی برسونه..درکی که بیشتر خودتو خدای درونتو بشناسی…

      بازم سپاسگزار شما دوست عزیز هم فرکانسیم هستم..

      که هر لحظه با نوشتنت ما رو در مسیر قرار میدی…

      اینم لطف خداوند بزرگه….که بیشتر قدردان لحظه به لحظمون باشیم…

      سعیده جان ما صداهای بسیار کم یه گل گوشه ایی از جهان هستیم..صداهایی که فقط خودمون همدیگه رو درک میکنیم…که خداوند توی سوره 88حجر باهام صحبت کرد…

      بهم گفت مواظب باش نیفتی تو دام ذهنت..

      انشالله بتونیم با باورهای قوی با باورهای توحیدی..و با درک قوی این مسیر رو به سلامتی طی کنیم..

      خداوند چند روز پیش کله صبح..بین خواب و بیداری..وجود خودمو در بهشت و حهنم نشون داد…

      سعیده چقدر این خواب متو به درک بالایی رسوند…

      جهنمی که هر کس تو حاشیه های ذهنش سرگردان بود.خیلی وحشتناک تاریکی عمیق..

      اینقدر این بهشتت زیبا بود اینقدر صدای چهچه پرندگان زیاد بود..که هنوز صداش تو گوشمه…

      دلیل اینکه استاد داره مدام راجع به باورها و کنترل ذهن میگه…دقیقا تو خواب بیشتر برام واضحتر شد…

      واقعا جهنم از نافرمانی ذهن میاد!

      ذهنی که گمراه میشه…

      ذهنی که جز روی ناخوش زندگی.چیز دیگری رو به تو نشون نمیده…

      ذهن همه چیزه.انشالله بتونیم با باورهای قدرتمند کننده توحیدی این مسیر رو تا ابد ادامه بدییم!

      به امید روزهای خوب برای شما دوست عزیزم..و دیگر دوستان عزیزم..

      خداوند بهم گفت پروبالت،’ را برای مومنان فرود آور!…

      منم لبیک گفتم برای اینکه بتونم در اینروزها کنترل ذهن قوی داشته باشم….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        فاطمه ی عزیزم سلام

        سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله از روشنی قلبم،به امتداد شمال تا جنوب!

        چطوری دختر؟!حال و احوال؟!

        واقعا چرا من بی دلیل از نوجوونی،عاشق جنوب و جنوبی ها بودم؟!حتی الانم دوستای صمیمی سایتم خیلی هاشون جنوبی اند!خودتون اذیت نمیشید انقدر باحالید؟! :)))

        ببین یادته یکبار خوابتو برام نوشتی؟!که شماره م با 917 شروع میشد؟!خدا میدونه چقدر نور به قلبم اومد و چقدر ذهنم ساکت تر شد!مرسی برای تموم نقطه های آبی پربرکتت…

        همین کامنت نوشتن ها،میشه جهت دهی انرژی افکارمون در جهت رسیدن به خواسته ها…هرچند که من باید اون یک ماه تعهد رو طبق نشانه های واضح جهت پرداخت بها میدادم و همونجا هم استارت کار من در مسیر عشق و علاقه م شروع شد،ولی درنهایت این سایت انقدر انرژیش مثبته،انقدر بچه ها خوبن که حس میکنی دقیقا وسط بهشتی…همون تعبیر بهشت خدا تو سوره ی واقعه،برای السابقون …

        اینجاهم السابقون ها جمعند!

        دم هممون گرم!

        نمیدونی این مدت که دوباره،خلوت های روزانه وشبانه م با خدا رو تو قبرستون شروع کردم چقدر رهاتر شدم،چقدر نورش رو بیشتر پیدا کردم…

        بِبیییین!

        اصلا امروز انقدر حالم خوب شد که کلی زدم و رقصیدم باهاش!خیلی وقت بود که باهاش نرقصیده بودم :)))

        آره خلاصه ….ببین!با اینکه استاد میگه به خواسته هاتون نچسبید و اصل پشت خواسته هاتون رو بگید،من به خدا گفتم که خداایاااا! من میخوام تو زمستون هوای بهاری رو تجربه کنم!اصلنم نگفتم میخوام برم جنوب:))) حرف تو دهنم نزار :)))

        مرسی که انقدر خوبید!

        بوس به کله ی همتون!

        از شماااااال تا جنووووب قلبِ فراوانِ فراوانِ فرااااوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
        • -
          فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
          مدت عضویت: 1317 روز

          سلام و سلامتی دوباره به سعیده عزیز!…

          سعیده من بچه که بودم.تجربه شمال رو داشتم.!..

          چقدر دوستدارم تجربش کنم.انشالله خداوند هدایتم کنه…روی ماه شما رو با اون سرسبزی شمال رو ببینم…

          تشکر از حال هوای خوبت نسبت به جنوبیها..

          امروز صبح قدم برداشتم.تو وسط یه باغ نخل.نزدیک خونمون…سعیده اینجا با یه بارون.فورا همجا سرسبز میشه…

          اینقدر زیبا بود که نگو…

          من از بچگی از این مسیر..ترس شدید داشتم..چون چند قدم بعداش قبرستان هست…

          طبق الهامات خداوند..مسیری که سالیان سال ازش ترس داشتم.بالاخره با هدایت الله و با کمک نوشته کتاب رویاها..تونستم خودم به تنهایی این مسیر رو قدم بزنم..خیلی مکانش همیشه برام ترسناک وحشتناک بود..

          حدودا چند ماه پیش..شب تاریک بود..بخودم گفتم تو این مسیر چه چیز منو ترسونده..گفتم خدایا نشانه ازت میخام..

          سعیده بهمون بزرگیش.تمام پرندگان اون قسمت که خواب بودن شروع کردن به پروبال زدن..مثل کسی که ترسیده چجوریه..

          بهم گفت حالا موقع انجام اینکار نیست…

          من دو قسمت ترس داشتم!…

          طبق الهاماتم.و خرید دوره عزت نفس.و هدایت الله به کتاب رویاها فصل پنجم…تو طی دوروز اون قسمتهای تاریک وحشتناک که همیشه میترسیدم…

          همجا تاریک در دو مرحله رفت و برگشت انجامش دادم..

          همجا تاریکی محض بود..ولی از خداوند هدایت خاستم بهم گفت باید بری..

          دعوتم کرد اون مکان…

          لطف خدا باعث شد..ترس چند ساله ام با ارامش مطلق انجام بشه…

          من همیشه نسبت به قبرستان ترس داشتم..و این چند ماه هر سری یجورایی بهش هدایت میشم…

          همون شب که انجامش دادم..شبش که خورد به دم دمای صبح..

          خداوند یه جسد رو بهم نشون داد…بهم گفت بیا طرفش.هنوز مقاومت داشتم.

          همون لحظه از خواب بیدار شدم.برای خودم منطقیش کردم..حالا نمیدونم چه وقتی دیگه برام قابل روئت بشه…

          …میخام بگم.واقعا حرف تا عمل کاملا متفاوته…

          اینجا فقط عملکرده اینم با تکامل…خداوند خلقشو میشناسه..میدونه چه موقع چکاری انجام بده…

          نمیدونم..ولی شماها پرستار بودید براتون یکم روشنتره..ولی برای من حقیقتا خیلی سخت هست.

          .

          ولی خیلی این مدت از خودم راضیم..که تونستم خیلی غلبه بر نفسم داشته باشم..

          دیشب خیلی ارامش داشتم..

          یه خبر خوب بعد از انجام این غلبه بر ترس..خداوند یه مدار ،’منو انداختم بالا…برای کار کردن روی بیزنسم..

          دیشب از طرف شخص نزدیکم یه هدیه بزرگ گرفتم.هدیه که شبها و روزها دوستداشتم..بخرمش..

          بخدا کاملا شوکه شدم…

          و بازم یه مدار..منو پیش برد.بازم بسمت مدار دیگه…

          باورهای قدرتمتد کننده برای بیزنسم…

          دقیقا تو همین چند ساعت چند مدار رفتم جلو…و میدونم باید این ایمان رو استمرار بدم.بازم یه در دیگه برویم باز نمود الله اکبر..

          الله اکبر از بزرگی خداوند…

          الله اکبر از قدرتمتد بودن خداوند…

          سعیده بیزنسم داره کم کم رشد میکنه..

          چیزی تولید کردم.که هیجا نیست..

          تحقیقم در موردش کردم.ولی به نکته کارایی من چیزی به چشمم نخورده..

          اصلا تو ایران تو حیطه’ کار کرد،..من… وجود نداره…

          خیلی خوشحالم خیلی از خداوند و قوانینش خوشنود هستم..

          نمیگم الان به مرحله پولسازی بالا رسیدم..

          ولی کارم جوریه.هر کسی میبینش..براش یچیز جالب و یکار تک هست..

          منم سعی کردم با قدرت و با اعتماد بالا ،’صحبت کنم…

          همون خودارزشی در دوره بینظیر عزت نفس…

          و نکته دیگه از کارکردم دوستدارم کارمو تو ایران.حتی برای کارای صادرات تو تعداد بالا انجام بدم..

          ولی میدونم باید تکاملم طی بشه…

          و باید قدم به قدم پیش برم..

          واقعا تکامل چکارایی که نمیکنه.نیست..

          ولی این ذهن کرمی…فقط داره میلوله برای زود انجام شدن..

          هر چقدر میگم ساکت باش.!

          بهش میگم!.خداوندی که تو رو به این ایده ساده و راحت با کارایی زیاد هدایت کرده..

          اون خدا هم ادمها و شرایط موقعیتها رو برات فراهم میکنه..

          تو تسلیمش باش…و شروع میکنم باهاش صحبت کردن..و میگم آرام باش..

          نمیدونم این ذهن کرمی…چرا کم میاره..

          ولی خیلی سعی میکنم ادبش کنم.

          سعی میکنم بهش بتازم.خیلی سعی میکنم..

          خیلی زیاد..

          و در نهایت همه رو لطف خداوند میبینم من هیچی نیستم..

          من واقعا ضعیف بودن خودمو در برابر این ایده ،’مدام تکرار میکنم…که یادش بمونه…

          کجا هست…تو چه جایگاهی هست.. خیلی بهتر شده..ولی میدونم باید خیلی بهتر و بیشتر روش کار کنم!..

          در نهایت میخام بگم…خیلی خوشحالم تو مسیر خداوند و استاد عزیزم.و دوستان بهشتیم هستم…

          و میدونم این ذهن سرکش هیچ وقت نجواش تموم نمیشه..منم که باید بتونم همهجوره با منطقهای توحیدی ادبش کنم.

          دیگه میدونی خوب،’منطق توحیدی چقدر بزرگ.چقدر وسعت داره….هر چقدر روش کار میکنی.بیشتر ارامتر میشه…

          سعیده جان.بابت صحبتهای زیباییت.ازت متشکرم !..

          به امید موفقعیتهای بیشتر برای شما دوست بهشتیم…

          .

          موفق و موییید باشید.

          به امید صحبتهای زیبای بهشتیت.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عاطفه نوری گفته:
      مدت عضویت: 1957 روز

      وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ

      و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده است، برای او هیچ نوری نیست.

      »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»

      درود الله بر شما سعیده جان عزیزم نور الله به تک تک سلولهایت

      وقتی آیات مقدس نورانی خداوند رو مکتوب میکنی من فقط راه میرم و بهشون فکر میکنم و امروز که هدایت شدم و این کامنت زیبا و روحانیِ شمارو دیدم تمام وجودم تایید کرد دقیقا همینه وقتی نور نباشه هیچکس هیچ چیز نمیتونه تورو نجات بده با هیچ قدرتی با هیچ ثروتی به هیچ عنوان تحت هیچ شرایطی نجات نخواهی یافت،

      تمام ثروت‌های دنیا رو بهت بدن نجات پیدا میکنی؟! بقران بدبخت تر خواهی شد چرا!؟ چون نور اصلی رب پروردگار خالق مالک تورو نجات نداده…

      چرا تمام وجودم تایید کرد! چون بخاطر نبودن نور الله توی زندگیم دقیقا بازه زمانی که توی جهل تاریکی و جهنم بودم ده سال طول کشید طعم واقعی جهل و جهنم رو حس کردم با تمام وجودم…

      و هزاران بار سپاسگزارم خداوندم بابت هر تاریکی و جهلی که توی زندگیم بود و من تجربه اش کردم و به حقیقت الله رسیدم و در نهایت هدایت شدم و با تمام وجودم ادامه میدهم و خواهم داد تا ابد چون رنجهای تاریکی و جهل وجود من رو آماده نور الله کرد…

      ««نور میخواهی؟! مستعد نور شو…»»

      عاشقانه ستایست میکنم تحسینت میکنم و قدر دانم بابت این حد از آگاهی ها کامنتها و وجود زیبا و پر نور شما…

      بینهایت سپاسگزارم

      بینهایت تحسین میکنم

      بینهایت قدر دانم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام به عاطفه ی دلنشینم

        چطوری خوبتر از خوبتر از خوبترین؟!

        ممنونم ازت که از روشنی قلبم برام نوشتی،کامنت قشنگت منو یاد این مکالمه ی شمس و مولانا انداخت:

        مولانا شمس را گفت:

        پس زخم هایمان چه؟!

        و او پاسخ داد:

        نور از محل آنها وارد میشود

        منم بینهایت تحسینت میکنم که قلب سلیمت اینجوری شیفته ی آیه های قرآن شده،بوس به کله ت دختر!هوارتا!

        همیشه بنویس که خوب مینویسی رفیق!

        به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان برای تو نازنین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      نسرین سیفی گفته:
      مدت عضویت: 1050 روز

      سلام سعیده قشنگم

      سلام عزیزدل

      من کلی اشک ریختم برای این کامنت

      برای فکر کردن به اون 24 ساعت

      برای همه جهنم کردنای زندگی به خودن و گاهی اطرافیانم

      برای اینکه خدا نور و نور رو ازمون بگیرن هیچی نیستیم هیچی

      چه مثال قشنگی زدی قهر مامان ،یا گم شدن

      چقدر وحشتناکه‌

      چقدر قشنگ خدا رو حس میکنی

      چه زیبا باهاش خلوت میکنی ، حرف میزنی

      عجب جایی میری آرامگاه

      دلم خواست که منم بعضی روزا برم ، برم و ببینم‌ تهش فقط خداست

      سعیده جات خیلی خالی بود تو سایت

      من دوره‌دوازده قدم و تازه شروع کردم

      یکی از محکم‌ترین دلایلم‌ برای خرید این دوره تو بودی به آقای حرفت توصیه کرده بودی بخره تا وارد یه دنیای جدید بشه با مفهوم هدایت آشنا بشه

      منم خریدم

      سعیده جان در پناه خدا باشی

      تو بقل خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام رفیق دلبرم،چنین زیبا چرایید؟!

        بینهایت از عکس قشنگتون لذت بردم…نور خدا حافظ و نگهدار خانواده ی قشنگتون باشه.

        نسرین جانم،مبارکت باشه شروع مسیر بهشتی دوازده قدم…بیا که خوش اومدی به وادی مقدس طوی….برات بهترین هارو آرزو میکنم عزیزم.

        راستی رفتن به قبرستون رو تکاملی امتحان کن…برو یک گوشه ی خلوت بشین با خدا صحبت کن…نمیدونی چقدر حال میده!ببین نامبرده الان با طی کردن تکامل،ترجیح میده دیگه فقط شب ها بره قسمت تاریک بشینه و با خدا حرف بزنه:))) اگر خدا کمکم کنه از تجربه ی قشنگِ همین چند شب پیشم مینویسم.

        دوستت دارم رفیق!

        به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
        • -
          نسرین سیفی گفته:
          مدت عضویت: 1050 روز

          سعیده‌ جانم

          بیدار که شدم اومدم تو سایت و نقطه‌آبی دیدم کنار اسمم

          واقعا این نقطه‌های آبی خیلی پر برکتن

          اینکه از سمت تو باشه رو تجسم کرده بودم

          و ته دلم میگفتم کاش از سمت سعیده باشه

          مرسی ازت دختر مهربون

          حتما یکی از کارهایی که تجربه خواهم کرد در آینده همین رفتن به آرامگاهه‌

          خیلی جالبه مربی رانندگیم هم بهم میگفت برای تمرین رانندگی یکی از بهترین جاها تو ایام وسط هفته رفتن به بهشت‌معصومست‌ چون خلوت

          سعیده ممنون به خاطر وجودت

          به خاطر وقتی که میزاری و انقدر کامنتای طولانی و قشنگ مینویسی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سعیده عزیز سلام

      چقدر چهره ات نورانی و زیبا شده.چقدر نوشته هات توحیدی تر شده،چقدر ما رو هدایت میکنی به الله،چقدر مثال‌های واقعی زیادی داری برای اینکه بگی اصل اوست و دیگر هیچ و چقدر در عمل اینو نشون میدی که هیچ کسی به اندازه خدا برات مهم نیست.اینو میگن عزت نفس که دیگه همه چیز ازش بیرون رفته و خالص خالص شده و من چقدر دوست دارم این عزت نفس رو داشته باشم.سعیده جان سپاسگزارم که مینویسی و در بهشت هستی تا ما هم از نوشته های شما که نورانی است کم کم راهم را پیدا کنم.مسیرت مسیر نوره و جاده رو خوب روشن کردی.گوارایت عزیزم خوش بحالت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1286 روز

        سلام آقا ابراهیم،چطورید مرد بزرگوار؟!

        بی نهایت از شما و از قلب سلیمتون سپاسگزارم،همیشه با نقطه ی آبی یا با ذکرخیرهاتون توی کامنت ها منو شرمنده میکنید،تحسین شما،تجلی توحید و عشق و قلب پاک خودتونه،ممنونم ازتون.

        کامنتتون رو زیر فایل تسلیم هم خوندم،خیلی خوب بود.

        داداش ابراهیم،نمیدونم چقدر با قرآن انس گرفتی،ولی خاصیتش یک جوریه که حتی فقط گوش کردن بهش قلبت رو روشن میکنه و اصلا خودش با آیه ها تو موقعیت های مختلف، بهت جواب واضح میده …میخوام بگم اصلا اینجوری نیست که صدا بشنوی،یا فرشته ی وحی رو ببینی :)) شوخی میکنم:) ولی کلا الهامات یک جوریه که خدا از طریق نشانه های کاملا شخصی باهاتون صحبت میکنه!

        کی میتونید به نشانه ها اعتماد کنید و بشناسیدشون؟!

        وقتی توی تصمیم های کوچکتر هدایت بخواید و ازش نشونه بخواید و اون هارو ببینید و اون کار رو انجام بدید….بعد کم کم ایمانتون به دریافت هدایت بیشتر میشه و زبان نشانه هارو بهتر میفهمید …ضمن اینکه انقدر این کار باحال و شیرینه که دیگه دلت نمیخواد هیچ جوره دیگه زندگی کنی!

        وقتی از خدا فقط هدایت میخوای و با این ایمان منتظر میمونی که خدا حتما پاسخ میده،حتی اگر مثل وضعیت من توی کیش باشید و ذهنتون پر از مقاومت باشه و نتونید وصل بشید،خدا از طریق آدم های دیگه هدایتتون میکنه،مثل اون دوست عزیزمن که برای من کلی الهام و پیغام آورد …

        اما مهم اینکه،باید ایمان داشته باشید حتما جواب میاد!میدونید؟! این حرف استاد رو باید با طلا بنویسیم که چون قوانین ساده ست، باورش نمیکنیم

        خودِ من باید این جمله رو هزار بار تکرار کنم در روز،بس که ذهنم دنبال یک کار عجیب و غریب و خاصه!درصورتیکه هیچ پیچیدگی در کار نیست…بخواهید تا به شما داده شود :)

        باز هم از شما ممنونم و سپاسگزارم.

        در پناه نور میسپارمتون.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
        • -
          ابراهیم گفته:
          مدت عضویت: 1396 روز

          سلام سعیده عزیزم خواهر گلم

          الان ساعت 7 بعد از ظهره و حیفم اومد این حالم رو باهات به اشتراک نزارم .(صبح جواب لطفت رو داده بودم )

          انگار خدا گفت برای سعیده جان بنویس.

          میگم حق داری حالت دگرگون میشه اشک جلو چشمات رو میگیره و با خدای خودت حال میکنی.

          سعیده جان یک لحظه در حال گوش دادن دوره لیاقت جلسه اول بودم که چند تا پیامک به عزیزانم دادم و یا تشویقشون کردم یا تشکر کردم.حالم دگرگون شد،گفتم خدایا من چرا تو را فراموش کردم،تویی که از روح خودت در من دمیدی و افتخار کردی،تویی که بهشت رو بهم دادی،فرشته ها رو به سجده ام انداختی،خلیفه الله ام نام گذاشتی و تفویض اختیار کردی،تمام زمین و آسمان رو برای من ساختی وهزاران هزار نعمت به من دادی…چرا من باید ناسپاسی کنم،چرا من باید همه رو ببینم جز تو رو،واقعا از خودم خجالت کشیدم و اشک بود که می‌ریختم و یاد شما کردم و گفتم سعیده جان قسم خورد و گفت همه چیز خداست و وقتی برسی به توحید میفهمی که همه چی رو داری و اصل رو دوباره پیدا کردی.الان حالم حال کسیه که گنج پیدا کرده و امیدوارم باز هم با راهنمایی های شما بتونم برم جلو تا گنج رو همیشه نگهداری کنم.دوباره ازت سپاسگزارم که باعث احسن الحال من شدی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          ابراهیم گفته:
          مدت عضویت: 1396 روز

          سلام سعیده عزیزم

          چه پیامی و چه زمان مناسبی

          خدایا شکرت

          بسیار بسیار سپاسگزارم که از قلب زیبات برام نوشتی.

          میدونی این نوشته ات رو هر روز باید بخونم و روی قلبم بزارم و هزاران بار شاکر خدا باشم همانطور که شما ایمیل استاد رو قدر دونستی.

          ممنونم از سخاوت در صفت‌های که به من دادید.

          إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

          مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!»

          شعراء – 89

          إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

          (به خاطر بیاور) هنگامی را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد؛

          صافات – 84

          خیلی احتیاج داریم به قلب سلیم و امیدوارم همون طور که خدا قلب سلیم داده ،همانطور محشور بشیم.

          الگوی خوبی هستید برای نامگذاری صفات حضرت ابراهیم ع و قلب سلیمشون .

          سپاسگزارم که کامنت منو مطالعه کردید و متوجه جوابتون شدم و میزارم روی چشمام و عمل میکنم.

          وقتی یه بزرگتری برای کوچیکه نامه مینویسه اون کوچیکه شوک میشه و نمیتونه جواب بزرگه رو بده و مات میشه.الان من این شکلی شدم.

          منو مات سخاوتت و اون قلب سلیمت کردی و فقط میتونم برات دعا کنم تو مسیری که داری میری موفق و سربلند باشی.

          میخاستم بیام تو لشکر 18000نفریت استخدام بشم که آدرس رو پیدا نکردم.

          در پناه رب العالمین شاد تندرست ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه توکلی گفته:
      مدت عضویت: 1822 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم،

      سعیده جان تو فقط بنویس،هر چه که توی دل من هست از زبان شما جاری میشه،کامنتت انگار از دل من نوشته شده بود اینقدر قشنگ توصیف کرده بودی اون لحظه رو که صدای کلنگ رو شنیده بودی که چشای من اشکی شد واقعا آدم از یک لحظه بعدش خبر نداره وبه چیزهایی تو زندگیش گیر میده که چند سال بعد اونها هیچ ارزشی ندارن،ممنونم از نوشتت آروم میشم وقتی نوشته هاتون رو میخونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      بهار راد گفته:
      مدت عضویت: 916 روز

      سعیده جان عزیزم

      همیشه دعای من این بود خدایا منو هم نشین آدم های خوش فکر و کسانی که عمیق فکر میکنن بکن تا از بودن کنارشون لذت ببرم قلبم باز بشه با حرفاشون و بگم درسته همینو میخواستم همین جنس تفکر، همین جنس دیدن عمیق همه چیز.

      فقط باید عمری حرفای بیهوده سطحی و بی پایه شنیده باشی که قدر این کامنت هارو بدونی هر فایل هر کامنت به اندازه جواهر ارزشمنده.

      با خوندن دونه دونه کامنتای همه دوستان قلبم باز میشه و مسیرم روشن تر

      ازت ممنونم که مینویسی

      از خداوند هزاران بار سپاسگزارم

      که من رو به آرزوم رسوند به همین راحتی ، امشب فهمیدم که من به آرزو و دعای همیشگیم رسیدم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    نیکا اریج گفته:
    مدت عضویت: 2395 روز

    سلام استاد عزیزم

    این اولین کامنت من هستش… بعد سالها امروز تصمیم گرفتم عکسمو روی پروفایلم بزارم و زیر این ویدیو که تحول خیلی بزرگی در من ایجاد کرد حرف بزنم.

    منی که هیچوقت اخبار نگاه نمیکردم، هیچوقت تلویزیون نگاه نمیکردم، هیچوقت سلبریتی هارو دنبال نمیکردم، توی این مدت مرتب پیگیر اخبار بودم و استوری های سلبریتی هارو نگاه میکردم بعدشم با دوستام راجع بهش حرف میزدیم.

    چون فکر میکردم نباید بیخیال و بی تفاوت باشم، پیش خودم میگفتم اگر منم جای ادم هایی که کشته یا زندانی شدن میبودم دلم نمیخواست که ادما بی تفاوت باشن.

    فایل های قبلی شما که راجع به این شرایط حرف زده بودید رو هم شنیده بودم ولی برای اولین بار تاکید میکنم برای “اولین بار” حرفاتونو نادیده میگرفتم(چون تو مدارش نبودم) و کارم به جایی رسید که از نظر روانی داغون شدم هی حالمو خوب میکردم دوباره یه خبر میومد و من ویران میشدم حتی روی رفتارم با همسرم و اطرافیانمم تاثیر گذاشته بود. دچار دوگانگی بودم تا اینکه همین چند روز پیش تصمیم گرفتم گروه ها و کانال هامو حذف کنم اما دلیل قانع کننده ای برای این کارم نداشتم، با این حال انجامش دادم…

    تا اینکه امروز صبح زود این فایلو دیدم و باید بارها و بارها هم ببینم

    استاد انگار یه بار سنگین از رو دوشم برداشته شد تمام احساس گناهم ناپدید شد و انگار رها شدم.

    فهمیدم من اگر بی تفاوت باشم آدم بدی نیستم! فهمیدم خیر و شر همیشه توی این دنیا وجود داره و اگر دنبال زیبایی ها هستم نباید به چیزهای منفی توجه نشون بدم

    فهمیدم من هیچوقت قرار نیست جای ادم هایی که بهشون ظلم شده باشم چون فرکانسم قراره فرق داشته باشه.

    فهمیدم جواب ظلم،اعتراض کردن و کشتار نیست، جوابش اعراض کردنه

    این فایل تمام مقاومت های ذهنمو شکست

    این فایل پر از اگاهیه

    این فایل برای من کلام خداوند بود

    برای اولین کامنتم فکر نمیکردم بتونم انقدر بنویسم ولی همه حرفام از قلبم میومد

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 297 رای:
    • -
      محمد دِرخشان گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      سلام نیکا جان

      بسیار خرسندم از خوندن اولین کامنتتون

      بهتون تبریک میگم که تصمیم گرفتید از خبرهای بد دور باشید و دوباره خودتون و مسیر درست را پیدا کردید

      همین مسیر که مسیر درست و الهی است را ادامه بدید و پایند باشید به اجرای قوانین در زندگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1615 روز

      سلام نیکا جان، چقدر خوشحال شدم از حس خوبی که گرفتی و به ما هم منتقل کردی، و از این آگاهی که بهش رسیدی

      درک و رعایت کردن قوانین بعضی جاها واقعا سخته ولی همون جاهاست که بیشترین نتیجه رو هم میده

      الهی که خدا کمکمون کنه روز به روز موفق تر باشیم تو این مسیرِ الهی و بهشتی و آسانمون کنه برای آسانی ترها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      یگانه ثروت گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      نیکای عزیزم سلام

      بهت تبریک می گم که هم اولین کامنتت رو نوشتی و هم تونستی یک قدم مهم برداری و کانال هات رو حذف کنی و از اخبار دوری کنی.

      تحسینت می کنم.

      همین یک قدم مهم کافیه که تو به سمت زیبایی ها و اتفاقات عالی هدایت بشی.

      اعراض از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها.

      مصمم و متعهد در این مسیر قدم بردار و هرگز توقف نکن دوست خوبم.

      در پناه خدا سلامت و شاد و سعادتمند باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      امیر آهنگری گفته:
      مدت عضویت: 1678 روز

      سلام دوست عزیز

      استاد ی قانون زیبا کشف کردن

      که من بعد سه سال درک کردم

      و شما بعد 1467روز امیدوارم این قانون با باور قوی درک کنید تا در ادامه زندگی کمکتون کنه

      این قانون

      ما در این جهان ب هر چیزی توجه از اصل جنس همون وارد زندگیمون میشه

      با درک این قانون

      اگه ب جنگ دعوا ناراحتی مریضی فقر توجه کنیم بهتره

      یا به زیبایی نعمت پول سلامتی شادی حال خوب

      حالا جهان مثل آینس ب هر کدوم توجه کنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه

      دقیقن جهان مثل آینه عمل میکنه

      باور کنید من از کی میخام ی فیلمی دل میخاس ببینم جرعت نکردم ببینم گفتم نکات منفی دارع

      دیگه کسایی که اخبار غیره ببینن فک میکنم اونا خیلی دل جیگر دارن که اونارو دعوت میکنم ب زندگیشون

      سپاسگذارم از استاد عزیز این قانون با ما ب اشتراک گزاشت

      کامنتت زیبا بود

      تحسین میکنم شروع ب تغییر کردی

      تبریک میگم کامنتت جزو برین کامنتها بودی

      آرزوی

      شادی سلامتی ثروت حال خوب هدایت الله مهربان دارم برات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      حمید سالکی گفته:
      مدت عضویت: 2491 روز

      سلام به شما نیکای عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه.

      خیلی خوشحالم که مسیر رو پیدا کردید

      چیزی که من در این مدت از قانون فهمیدم اینکه:اعراض کردن از ناخواسته ها و توجه به خواسته ها مهمترین قسمت قانون جهانه.

      قانونی ساده اما شاید در برخی موارد سخت.

      خود من هم تازه داره درکم نسبت به قانون بهتر و بهتر میشه

      امیدوارم همیشه در مسیر آگاهی قرار داشته باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      صحرا دختر طبیعت گفته:
      مدت عضویت: 2676 روز

      سلام دوست خوش فرکانسی خوبم‍️

      چقدر خوشحالم برای این تغییری که در وجود و درونت ایجاد شده

      چقدر اصل مطلب رو خوب متوجه شدی و خوب تونستی در عمل برای ان اقدام کنی

      خیلی خیلی ازت ممنونم برای نوشتن این جملاتی که از قلبت اومد و با ما در میان گذاشتی

      الهی که همیشه در مدار فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و عشق و آرامش باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1235 روز

      سلام نیکای عزیز

      چقدر حستو درک میکنم ، چون الان چند ماهیه خودم پیج اینستاگرامی که چند سال بود واسش زحمت کشیده بودم و بستم و گذاشتمش کنار ،چرا ؟؟

      چون هروز و هروزم که روی خودم کار میکردم بعد یکی از همکارا یا دوستام میومدن و یه پست یا نکته ی منفی و یاد آوری میکردند و روز از نو روزی از نو دوباره از اول ، منم تصمیم گرفتم متفاوت باشم از جمع دوستان و هرکسی که مثل جماعت فکرمیکنه ،حتی الان مطمعنم که خیلی از دوستام باهام بد شدن ،ولیییییی من چیزایی بدست آوردم که به تمام روزای قبلم می ارزه

      به تو نیکای عزیزم تبریک میگم و تحسین میکنم حس قشنگ تغییرتو

      خداروشکرش عزیزم خوشحالم و بارها بخت تبریک میگم زندگی رنگ و بوی تازه ای خواهد گرفت ،

      در پناه خدای قدرمند و بزرگ باشیم هممون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      نجمه جعفری گفته:
      مدت عضویت: 1449 روز

      سلام نیکای عزیزم الهی شکر که به این آگاهی رسیدی خیلی برات خوشحالم ،دقیقا همینه دور و بر من پره از این مدل آدمها ولی من توجه نمیکنم و الهی صد هزار مرتبه حالم عالیه،و خدارو صد هزار مرتبه شکر به خاطر وجود استاد و مریم جون عزیزم که این زیبایی ها رو به ما نشون میدن،موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
      مدت عضویت: 1720 روز

      سلام.

      صبحتون بخیر نیکا خانم.

      خدا رو میلیارد ها میلیارد بار شکر که من هدایت شدم و امروز این کامنت شما رو خوندم.

      حسم بهم گفت بیام و به دیدگاهتان پاسخ بدم و بگم چقدر خوشحال میشم و شدم که دوستان ازجمله شما می‌تونند راهشون پیدا کنند. چقدر از اینکه خودم و دوستان بتونیم خودمون را در فرکانس و در مسیر نگه داریم با کنترل ذهنمون و کنترل ورودی هامون و کنترل کانون توجهمون خوشحال شدم و سپاسگزار.

      خدای یکتا هر روز بیشتر از قبل داره به من میگه علیرضا مراقب ورودی هات باش و کانون توجهت را بگذار روی چیزی که میخوای در حقیقت رب العرش داره به من میفهمانه که ترمز من چیه و چی باعث کند شدن پیشرفتم شده.

      چقدر عالی که تصمیم گرفتید عکس خودتون رو بگذارید. منم با دیدن عکس شما و کامنت شما تصمیم گرفتم عکسم را عوض کنم و یه عکس شادتر بذارم.

      بسیار چهره زیبا و دلنشینی دارید و امیدوارم در کنار همسرتون شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3796 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان هم فرکانسی

    انقدر از شنیدن این فایل لذت بردم که حیفم اومد درباره اش ننویسم

    درسته که شاید کسی اطرافمون نباشه که بتونیم درباره خوبی ها یا موضوعات مثبت باهاش صحبت کنیم ولی می تونیم با نوشتن این کار رو با خودمون و افرادی که درسته که نمی شناسیم و کنارمون نیستند ولی در فرکانس خواندن و نوشتن هستند انجام بدیم.

    منم می خوام چند جمله ای با استاد و دوستانم صحبت کنم.

    استاد عزیز من سال 1393 با شما آشنا شدم و خوب یادمه که سال 88 چه شرایط و اوضاعی حاکم بود و مهمتر از اون یادمه که من در چه شرایط و احساسی بودم.

    هر روز از صبح تا شب با بدبختی به خبرهای رسانه های خارجی دسترسی پیدا می کردم و با خوندن اخبار خشم و نفرت من بیشتر می شد و هر روز امیداور بودم که بالاخره این حکومت لعنتی عوض میشه و شرایط زندگی ما در ایران بهتر خواهد شد.

    هرکی وارد مغازه می شد درباره اون شرایط صحبت می کردم و انتقاد می کردم و کلی بد و بیراه می گفتم و البته همصحبت های من هم عین من فکر می کردند و حرف می زدند که بعدا متوجه شدم دقیقا در شرایط و همزمانی های درستی بودم.

    سال 93 که با شما آشنا شدم چند سال از اتفاقات سال 88 گذشته بود و من اوضاع و شرایط بدتری داشتم و بیشتر از قبل اطمینان داشتم که باعث و بانی شرایط من دولت جمهوری اسلامی و تحریم ها و … است.

    هنوزم نمی دونم چی شد که سال 93 برای اولین بار که وارد سایت شما شدم دیگه خارج نشدم.

    انگار راه خروج رو گم کرده باشم و هر روز هرچه بیشتر در سایت عباس منش می گشتم راه های بیشتری پیدا میشد که هیچکدوم به سمت خروج و توجه به بیرون نبود بلکه همه راه ها به درون ختم میشد.

    هرچه بیشتر فایل گوش می دادم بیشتر از شما میشنیدم که مسئول شرایط زندگی ام خودم هستم

    بیشتر می شنیدم که اگر دوست دارم زندگی ام تغییر کنه باید من تغییر کنم نه اینکه منتظر باشم دنیای اطرافم با همه انسانهاش تغییر کنه که شاید نسیمی به سمت من وزیدن پیدا کنه.

    هرچه بیشتر گوش دادم درهای بیشتری به سمت بیرون به روی من بسته میشد و من مات و مبهوت در مواجه با دنیای درون بودم.

    چیزهایی از شما می شنیدم که همه شنیده های قبلی و تجربه های من رو بی اعتبار می کرد و در مقابل حرف هایی توسط شما زده می شد که هیچ سند و مدرکی براش نه تنها در زندگی خودم بلکه اطرافیانم نداشتم و باور حرف های شما خیلی برام سخت بود.

    اما یکی از ویژگی های عالی من این بود که جا نزدم.

    با اینکه خیلی از حرفهای شما رو نمی فهمیدم ولی ادامه دادم.

    با خودم گفتم از حرف هایی که میفهمم حرکت رو شروع می کنم.

    چیزیهایی که می فهمیدم این بود که نباید به اخبار و رسانه ها توجه کنم. از همون روز این تصمیم رو در زندگی ام اتخاذ کردم.

    فهمیدم که نباید درباره ناراحتی هام در زندگی با کسی صحبت کنم. این تصمیم رو به عمل در زندگی ام تبدیل کردم.

    فهمیدم که نباید با افرادی که ناامید و ناراحت هستند هم کلام بشم و به درد و دل هاشون گوش کنم. از همون روز تمام ارتباط های خودم رو اصلاح کردم.

    فهمیدم که نباید کسی رو مقصر زندگی ام بدونم. از اون لحظه دیگه درباره مقصرهای زندگی ام با کسی صحبت نکردم و هروقت فکری در ذهنم مرور میشه که تقصیر فلانیه بهش می گم اون که منو خلق نکرده که مقصر باشه. خدا خلق کرده و درست این کار رو انجام داده پس نه تقصیر اونه نه خدا بلکه تقصیر منه.

    چیزهایی که می فهمیدم رو سعی کردم بهش عمل کنم و خیلی چیزهایی که نمی فهمیدم رو با خودم گفتم اشکال نداره بالاخره اینها رو هم می فهمم و یاد میگیرم.

    هرچی درباره خدا و رزق و روزی صحبت می کردید رو نمی فهمیدم.

    وقتی می گفتید همه چی زندگی دست خودمون من اصلا نمی فهمیدم.

    هرجا میگفتی هر خواسته و آرزویی داشته باشی می تونی بهش برسی رو اصلا نمی فهمیدم.

    اونجا که گفتی با خدا باش و پادشاهی کن و بی خدا باش و هرچه خواهی کن رو اصلا درک نمی کردم چون من به نظرم خیلی با خدا بودم چون نماز می خوندم و با هر ضرب و زوری بود روزه می گرفتم و ایام محرم سعی می کردم روضه های زیادی شرکت کنم و پیراهنم رو روی شلوار می انداختم و سعی می کردم خیلی از اصولی که با خدا بودنم رو تضمین میکنه انجام بدم ولی خبری از پادشاهی نبود و اینو من نمی فهمیدم که مگه چطور باید با خدا باشم که پادشاهی کنم.

    من نمی فهمیدم آرامش ذهنی یعنی چی.

    من نمی فهمیدم لبخند زدن و شاد بودن بدون جهت مگه میشه آخه.

    من نمی فهمیدم چطور میشه آزادی زمانی و مکانی داشت درعین حالی که درآمد هم داشته باشی

    خلاصه صدها موضوع مختلف رو شما می گفتی که من اصلا نمی فهمیدم ولی تصمیم گرفتم از آنچه می فهمم کار رو شروع کنم و به نظرم دلیل ماندگاری و تغییر کردن من این تصمیم درست بود که البته اطمینان دارم کار خدا بود والا در زندگی قبلی ام سابقه همچین تصمیمات مهم و سرنوشت سازی رو نداشتم.

    روزها می گذشت و من سعی می کردم چیزهای رو که از شما میشنوم و می فهمم رو به عمل تبدیل کنم و یواش یواش دیدم یه چیزهایی رو که قبلا نمی فهمیدم رو الان دارم می فهمم.

    مثلا یه مدت که خبرها رو گوش ندادم فهمیدم که وقتی شما از خوبی دنیا و زندگی حرف می زنی یعنی چی چون من فقط سرگرم زندگی خودم بودم و دیدم زندگی من خیلی هم بد نیست و خوبی های زیادی داره.

    تا قبل از این اصلا من فرصت پیدا نمی کردم که به خوبی های زندگیم توجه کنم از صبح تا شب اخبار و بدی ها و ناراحتی ها رو میشنیدم و مرور می کردم و همه زندگی ام به چشمم جهنم شده بود.

    خلاصه کنم استاد جان که هر روز همین طریق رو ادامه دادم و روزها و ماه ها و سالها از سال 1393 گذشته و من امروز موقع پیاده روی کردن بر روی پلی که از روی زیباترین رودخانه ایران می گذره درحالی که نمای زیبای غروب خورشید در دور دست ها رو دارم تماشا می کنم صدای شما رو از بهترین هدفون دنیا که همین چند روز پیش واسه خودم خریدم دارم صحبت های شما رو در سکوت و خلوت با خودم گوش می کنم و چقدر لذت بردم.

    فکر کنم سال قبل بود که در یکی از قسمت های دوره 12 قدم هدفونی رو نشون دادید و گفتید که این هدفون به طرز جادویی صدای محیط رو کاهش می ده و می تونی در جاهای شلوغ واسه خودت از سکوت لذت ببری.

    از همون روز دلم خواست این هدفون رو داشته باشم و به لطف خدا هفته قبل یه مدل عالی از این سری هدفون های سونی رو خریدم و هر روز دارم با لذت بیشتری صحبت های شما رو گوش می کنم.

    در این چند ساله تجهیزات زیادی خریدم که همه و همه در جهت بهبود شرایط گوش دادن به صحبت های شما بوده.

    هدفون های مختلف و ام پی تری پلیرهای گوناگون که از هر کدوم برای گوش دادن به فایلها در شرایط خاص خودش استفاده می کنم.

    وقتی صحبت های شما درباره نتیجه توجه نکردن به شرایط کنونی جامعه رو شنیدم با خودم گفتم دقیقا همینه که استاد میگه.

    اگه من همون آدم چند سال قبل بودم الان در چه شرایطی زندگی می کردم. توجهم به چه مسائلی بود و چه روحیه ای داشتم.

    اگه من الان در شرایطی هستم که آزادی زمانی و مکانی و استقلال مالی دارم و می تونم به راحتی درآمد دو سه ماه یک کارمند خوب رو برای خرید یک هدفون هزینه کنم به این دلیله که از صف افراد معترض و شاکی خارج شدم و تصمیم گرفتم به جای مبارزه کردن برای تغییر دولت به امید اینکه شرایط من بهتر بشه سعی کردم با خودم مبارزه کنم و افکار و نگرش های غلط خودم رو نابود کنم و با ساختن نگرش و باورهای صحیح دنیای قشنگی برای خودم بسازم.

    وقتی شرایط امروزم رو با گذشته خودم و اکنون اطرافیانم مقایسه می کنم،‌ فاصله زیادی با گذشته خودم دارم که درکش به این سادگی نیست که بفهمی چطور شد یا چه اتفاقاتی رخ داد که الان من اینجا و در این شرایط هستم.

    جالبه که از سال 93 تا الان من هنوز در کشور خودم و حتی شهر خودم هستم ولی شرایط زندگی من کیلومترها با قبل فاصله داره و این ثابت می کنه که مهم نیست اطرافیان ما چه افکار یا رفتای دارند یا حکومت دست کی باشه.

    چون تا وقتی من تصور می کردم مقصر زندگی من دولت و دیگران هستند هر 4 سال که رییس جمهور عوض می شد ولی شرایط من هم بدتر و بدتر می شد.

    اما از وقتی درک کردم که خودم مسئول شرایط زندگی ام هستم دیگه مهم نیست کی رئیس جمهور باشه یا کشوردر چه شرایطی باشه چون مسیر من همیشه به اندازه افکار و نگرش های من هموار خواهد بود. و کسی نمی تونه مسیر زندگی منو خراب کنه اگر من بر افکار و ذهنم مسلط باشم.

    اتفاقا در شرایط چندماهه اخیر که اختلال زیاد در اینترنت ایجاد شده کسب و کار من از هر نظر رشد داشته.

    با محدودیت هایی که اعمال شد برای حل این مشکل تصمیاتی گرفتم که اگه این شرایط نمی شد هرگز به فکرم نمی رسید و باعث شد که هزینه های سایت به یک سوم کاهش پیدا کنه درحالی که سرعت و باقی پارامترها همچنان عالی باقی موند.

    بخاطر فیلتر شدن اینستاگرام به لطف خدا از شر این شبکه مختل کننده فرکانس مثبت رها شدم.

    از وقتی اینستا فیلتر شد یکی دو روز سعی کردم هرطور شده وصل بشم ولی بعد گفتم بابا این لطف خدا بود که از شر این شبکه وقت تلف کن دردسر ساز رها شدی و دیگه سمتش نرفتم و همه وقت هایی که آزاد شد رو با تمرکز روی سایت خودم کار کردم و چقدر از نتیجه این تغییر راضی هستم.

    خدا رو شکر امروز در بهترین شرایط احساسی و کسب و کارم هستم و همه این موفقیت ها رو مدیون درسهای بزرگ و کلیدی شما استاد عزیز هستم.

    توضیحات شما درباره افرادی که اهل درگیری هستند و در صورت عوض شدن دولت شرایطشون بدتر میشه و همچنین افرادی که همیشه شرایط براشون خوبه کاملا موافقم و یک نمونه عینی در زندگی ام سراغ دارم.

    یکی از نزدیکان من سمت سیاسی و حکومتی داره.

    اتفاقا آدم خوش اخلاق، آرام و مثبت نگری هست و همیشه با خودم می گفتم این یارو با این شرایط روحی و احساسی چطور پست و مقام حکومتی داره.

    خلاصه اینکه این بابا از زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی سرکار بود و هر بار که رئیس جمهور عوض میشد همه منتظر بودن که این فامیلمون بی کار بشه ولی در عین ناباوری همگان سمت بالاتری بهش می دادند.

    از کارمندی در یک اداره شروع کرد و بعد شد مدیر اون اداره و بعد مدیر استان شد و بعد فرماندار یه شهر شد و بعد استاندار شد و بعد شهردار شد و بعد استاندار یه استان بزرگتر شد و بعد معاون شهردار تهران و بعد معاون رئیس جمهور و در آخرین سال های کاری اش وزیر شد.

    تازه خیلی هاش رو من از قلم انداختم ولی نکته جالب اینکه سی و چند سال کار کرد و همیشه پست مهم و حکومتی داشت و همه تعجب می کردند که چطور وقتی رئیس جمهور عوض میشه تا سرایدار اداره ها رو عوض می کنند ولی کاری به این بابا ندارند.

    الان که صحبت های شما رو درباره حال خوب داشتن یه سری افراد در دولت های مختلف شنیدم با سند و مدرک برام قابل قبول بود.

    حالا یه مثال درباره افرادی که توجه و تمرکزشون روی ناملایماته:

    یکی از نزدیکانم یه پست سیاسی داره و اتفاقا در کار تدریس و ترویج دین و … است.

    سی و چند ساله در حال مطالعه و کسب عل و دانشه و خیلی آدم مذهبی و با خدا و …. است ولی در چند سالی که می شناسمش تقریبا اتفاقی نبوده که براش رخ نده و همیشه یه داستان تو زندگی اش داره طوری که هنوز داستان قبلی تموم نشده یکی دوتا داستان جدید و عرض و طویل شروع میشه.

    انقدر شرایط زندگی اش با شرایط ظاهری و علاقمندی هاش به خدا و دین و پیغمبر تفاوت داره که دیگه منم برام سوال بود که چرا این بابا در این شرایط داره زندگی میکنه درحالی که واقعا انسان درستکاریه و کل زندگی اش وقت ترویج دین و … شده.

    چند وقت قبل فرصت شد و با هم صحبت می کردیم و من وقتی با افراد صحبت می کنم سعی می کنم اونها رو به خاطرات خوبشون ببرم و اینجوری هم حال اونها خوب می شه و هم صحبت های خوب درباره موفقیت ها و لحظات خوب آدم ها می شنوم.

    ازش سوال کردم که چه موفقیت هایی در تحصیل داشته و چه کارهای مهمی در حوزه علاقمندی هاش انجام داده:

    شروع کرد به تعریف کردن که چند ساله داره درس می خونه و چقدر مطالعه داشته و گفت و گفت تا رسید به افتخاراتش در زندگی که همش مربوط به واقعه کربلا بود.

    می گفت سی ساله دارم درباره کربلا و وقایع اون تحقیق می کنم و کتابی در اسلام و ادیان دیگه نیست که درباره کربلا باشه و من به شکل تخصصی نخونده باشم.

    صدها سخنرانی درباره وقایع کربلا ارائه کرده بود.

    کربلا و تاثیرش در اسلام

    نقش زنان در کربلا

    نقش کودکان در کربلا

    نقش حیوانات در کربلا

    وقایع رخ داده در شرق کربلا

    یعنی وقتی عناوین رو می گفت من شگفت زده شدم که از ده ها زاویه و به شکل های مختلف واقعه کربلا رو بررسی و ارائه کرده بود

    صد ها سخنرانی و مجموعه کلاس های آموزشی برای گروه های مختلف در طی سی سال درباره کربلا و موضوعات مرتبط با کربلا ارائه کرده بود.

    اونجا بود که با خودم گفتم پس بگو چرا انقدر در زندگی مشکلات متفاوت داری و سختی نیست که متحمل نشده باشی. بخاطر تمرکزت بر سختی ها و رنج هایی است که بر تک تک افراد حاظر در کربلا وارد شده.

    در مورد تک تک 72 تن و همراهان و حتی احشام اونها تحقیق و تفحس کرده بود با تمرکز بر موضوع رنج و ظلمی که بر امام حسین و همراهاش وارد شده.

    سی و چند سال تمرکز بر کشف رنج های وارد شده بر افراد نتیجه اش بهتر از این نمیشه دیگه.

    و حالا یه مثال واقعی درباره افرادی که علی بی غم هستند:

    چهار برادر رو میشناسم که از نزدیکانم هستند و اینها مشغول کار پدریشون بودند. یعنی در مغازه ای که از پدرشون به ارث رسیده بود با هم شریکی کار می کردند و شرایط همشون خوب بود و زندگی های خوبی داشتند و اتفاقا اسم و رسم عالی در شهر ما داشتند.

    به مرور برادرها ازدواج کردند و بچه دار شدند و حالا نمی دونم به چه دلیل تصمیم به جدا شدن و مستقل شدن گرفتند.

    زمانی که اولین برادر جدا شد برای اینکه مستقل کار کنه و پیشرفت کنه من دبستان بودم ولی یه چیزهایی یادم میاد که همیشه از سختی ها و مشکلاتی که برای این فرد پیش می اومد بقیه حرف می زدند.

    انقدر کارهای مختلف کرد که شاید موفق بشه ولی نشد که نشد و در نهایت از دنیا رفت و در حالی که مشغول انجام کار سخت برای گذران زندگی بود از دنیا رفت.

    سه برادر مشغول ادامه کار بودند که نفر دوم هم به بهانه مستقل شدن و برای خودش کار کردن از بقیه جدا شد و سهمش رو گرفت و رفت پی کار خودش که تا به امروز که دارم این نوشته رو می نویسم اتفاقاتی براش رخ داده که حتی شنیدنش هم صبر و طاقت میخواد و چه برسه به تجربه کردن. فقط اینو بگم که الان فراریه

    نفر سوم به قصد رشد و پیشرفت و آپارتمان سازی و ثروتمند شدن جدا شد و سهمش رو برداشت و رفت شهر بزرگتر که ساخت و ساز کنه و پیشرفت کنه و ثروتمند بشه و نشون به این نشون که هرچه داشت رو از دست داد و گرفتار نزول و … شد و سختی های فراوان کشید.

    و اما نفر چهارم که برادر علی بی غم بود و هیچ حرص و ولعی برای ثروتمند شدن و رسیدن به این و اون نداشت و سرش به کار خودش بود و سرگرمی های خودش رو داشت کار رو ادامه داد و همون مغازه پدری براش باقی موند و در ادامه کار دو تا خونه در شهر خرید و دو تا خونه شهر دیگه خرید و چندتا ماشین و خلاصه در شرایط عالی زندگی می کنه و هنوزم که هنوزه علی بی غمه و دیگه کسب و کار فعال نداره و مشغول سرگرمی های خودشه.

    از وقتی با قوانین آشنا شدم زندگی این چهار نفر برام جالب بود و اینکه چطور قانون داره عمل می کنه و افرادی که طبق قانون عمل می کنند چقدر ساده رشد می کنند بدون اینکه سختی های اونایی که با افکار نادرست رفتن به جنگ روزگار رو متحمل بشن.

    اتفاقا یه مورد مشابه چهار برادری دیگه هم در فامیل داریم که بازم دقیقا یک برادر از بین بقیه علی بی غم بود و با اینکه شریکی کار می کردند ولی این یه نفر لذتی از زندگی می برد که هرگز سه برادر دیگه تجربه نکردند با اینکه شریک بودند و همه چی مساوی بود.

    اینها همه درس هایی است که از دنیای واقعی اطرافم درک کردم و دلیلش استفاده از آموزش های شما استاد عزیز بود.

    نکته ای که با استفاده از آموزش های شما در من شکل گرفته و خیلی برام ارزشمنده اینه که انگار روی دیگه سکه رو می تونم ببینم.

    هر موضوعی در زندگی ام رخ بده دستپاچه نمیشم و انگار روی دیگه سکه و علت این موضوع رو درک می کنم و آرامش دارم که می تونم شرایط رو بهتر کنم.

    حتی در مورد زندگی دیگران هم این موضوع برام جالبه که وقتی به دیگران نگاه می کنم انگار پس زمینه زندگیشون رو می بینم.

    پس زمینه منظورم قوانین ثابتی است که این فرد در اکثر مواقع ناآگاهانه استفاده کرده و نتیجه گرفته.

    در زوهای اولی که با شما آشنا شدم در یکی از فایل ها گفتید که می تونید زندگی دیگران رو پیش بینی کنید. اون وقت ها نمی فهمیدم چی می گید و اصلا برام قابل درک نبود که چطور میشه با نگاه کردن با زندگی افراد یا شنیدن حرف هاشون پیش بینی کنی که ادامه زندگی این فرد به چه شکلی خواهد بود. ولی الان که سالهاست دارم از محتوای سایت استفاده میکنم خیلی بهتر از اون زمان می فهمم که چرا این حرف رو می زدید.

    وقتی به قوانین مسلط بشی هر موضوعی رو از جنبه قانون بررسی و تحلیل می کنی و خوب چون قانون ثابته نتایج و پیش بینها هم درست از آب در میاد و این خیلی شگفت انگیزه.

    البته نه اینکه بخوام سرک تو کار مردم بکشم،‌اصلا این عادت رو ندارم ولی مواردی که پیش میاد و فردی درباره موفقیت هاش صحبت می کنه می تونم دلایل موفقیتش رو از لابلای حرف هاش درک کنم و برای خودم باورپذیرتر کنم که قانون همیشه جواب می ده برای هر کسی که ازش استفاده کنه.

    یا وقتی فرد یا شرایطی رو می بینم که نامناسبه دیگه واکنشی عمل نمی کنم و نه دلم برای اون می سوزه و نه خودم دچار ترس و نگرانی می شم چون متوجه می شم که چه افکار و نگرشی داشته که در این شرایطه و قرار نیست شرایط اون برای دیگران تکرار بشه مگر اینکه مثل اون فکر و عمل کنی.

    شنیدن توضیحات شما درباره قانون خیلی برام لذت بخش و سراسر آگاهی بخشه

    چند دقیقه آخر فایل امروز واقعا شگفت زده شدم و لذت بردم از تحلیل صحیح شما درباره همزمان شدن افراد نادرستی که در حکومت هستند با عده ای از مردم کشور که به پر و پای هم می پیچند.

    این در حالی است که همین الان عده زیادی هستند که سمت دولتی دارند ولی در شرایط خیلی خوبی دارند زندگی و کار می کنند و اتفاقا عده زیادی هم از وجود اونها و ارتباط باهاشون راضی و خوشحال هستند.

    این قسمت که درباره جذب شدن مردم ناآرام به سمت مسئولین ناآرام توضیح دادید خیلی برای من آگاهی دهنده بود.

    استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم که بدون توجه به نوسانات جوی و حساسیت های شرایط کنونی همیشه درباره اصل و اساسی که درک کردید و عمل کردید و نتایج عالی گرفتید صحبت می کنید.

    خدا رو شکر میکنم که در زمان حیات شما من هم فرصت زندگی کردن پیدا کردم و البته که با شما آشنا شدم.

    سپاسگزارم از خداوند و از شما استاد عزیزم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 496 رای:
    • -
      هرندی گفته:
      مدت عضویت: 1522 روز

      سلام ودرود بر دوست عزیزم آقارضا عزیز ودوست داشتنی

      لذت میبرم وقتی کامنتاتون را میخونم،آفرین،مرحبا،دستمریزاد

      به شما که از شاگردان موفق و درسخوان دانشگاه عباسمنش دات کام،هستید،بچه خونگرم ودوست داشتنی،افتخار میکنم به خودم که چنین رفقایی دارم،افتخار میکنم به خودم که استادی همچون سید حسین دارم،خداوند عالم،رب العالمین،را شاکر وسپاسگزارم از اینکه در این خانواده معنوی و پر از نخبه جای دارم،رضا جان چه زیبا این 8. 9سال را به تصویر کشیدی

      این موفقیت‌های پی درپی با استفاده از قوانین بدون تغییر خداوند را،دوست من شما را تحسین میکنم ،بابت این تغییرات اساسی ،شما را تحسین میکنم بابت شاگرد ممتاز بودن ،شما را تحسین میکنم بابت استاد بودنتون برای بچه های سایت پربارتون،شما را تحسین میکنم بابت صبر وحوصله در نوشتن این کامنت به این زیبایی،شما را تحسین میکنم بابت درک درست از قوانین،وشما را تحسین میکنم بابت خنده هایی که همیشه بر لب داری،،

      مرحبا بکم ایها الصدیقی

      خداوند شما را در زمره :متقین،مومنین،صابرین ومحسنین

      قرار دهد،چرا که :

      ان الله مع المتقین

      ان الله مع المحسنین

      ان الله مع الصابرین

      ان الله مع المومنین

      شاد ،پیروز،سلامت،وثروتمند باشید.

      منتظر کامنتهای بعدی شما لحظه شماری میکنم….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      نسیم زمانی گفته:
      مدت عضویت: 1615 روز

      سلام و ارادت جناب عطار روشن، انگار مدتی بود کامنت نمیذاشتین یا من سعادت نداشتم بخونم، امروز تا اسم شما رو دیدم شروع کردم خوندن کامنتتون و چقدر عالی نوشتین چه مثال های جالبی زدین، لذت بردم واقعا ، اون بنده خدایی که همه جوره واقعه کربلا رو بررسی کرده بوده… شاید برای ما هم خیلی وقتا همچین چیزایی اتفاق بیفته، یه جورایی ناخودآگاه که اصلا متوجه نباشیم که داریم به چی توجه میکنیم و داریم جذبش میکنیم تو زندگیمون…

      بازم ممنون از کامنت بسیار مفیدتون که کلی یادآوری توش داشت برای خود من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سینا عارفی گفته:
      مدت عضویت: 1263 روز

      سلام آقا رضای گل ، آقای عطار روشن عزیز

      نمیدونید که از روزی که قسمت 7 نتایج دوستان از آموزه های استاد عشق رو نگاه کردم و فرکانس عشق مطلق رو در این 6 قسمتی که با حضور شما و استاد عباس منش عزیز دریافت کردم چه حال و هوایی دارم

      منم مثل تمام بچه های سایت ساعت شماری میکردم تا قسمت بعد نتایج دوستان با حضور شما و تحلیل های استاد عشق روی سایت آپلود بشه و فرقی نمیکرد که کجا باشم ، مغازه ، خونه ، بیرون هرجاااااااا که بودم سریع فایل رو دانلود کردم و میخکوب میشدم به صفحه تلویزیون یا گوشی یا کامپیوتر

      آقا رضای گل من با صحبت های شما خنده کردم گریه کردم و الان که دارم مینویسم اشک توی چشمام حلقه زده و واقعا نتونستم از این کامنت شما به راحتی بگذرم ، داستان هدایت منم دقیقا مثل شما در یک شبی که تقریبا ناامید بودم از همه تلاش هایی که برای بهتر شدن زندگیم انجام دادم توسط یکی از دستان خداوند(استاد عزیزم در زمینه الگو سازی و دوخت لباس) به این مسیر روشن ، زلال ، حقیقت ، و سراسر نعمت هدایت شدم .

      منم مثل شما خداروصدهزار مرتبه شاکرم بابت اینکه در دوران حیات یکی از بهترین بندگان خداوند استاد سید حسین عباسمنش فرصت زندگی رو بهم هدیه داد ، صحبت های شما و تحلیل های استادجان بین صحبت ها این 6 قسمت رو تبدیل کرد به یک دوره و من یک پلی لیست درست کردم و هر روز دارم گوش میکنم تا خدا هدایتم کنه به مسیر افرادی مثل شما که بهش نعمت داده . مطمئنم همین که هدایت شدین به ساخت این کلیپ و این صحبت های ناب رو رسوندین به میلیون ها نفری که تشنه دریافت این آگاهی ها بودن خداوند هزاران برابر این عشق رو به زندگیتون جاری کنه

      به همه دوستانی که این کامنت رو میخونن پیشنهاد میکنم کامنت های آقا رضای عزیز رو از اولین تا آخرینشو شروع کنن به خوندن تا از دیدن این همه ایمان و استمرار و توکل به الله لذت ببرن و الگو برداری کنن برای مسیر زندگشیون ، آقا رضا یکی از بهترین الگو هاست

      آقا رضا بسیار تحسینتون میکنم و براتون یک دنیا عشق ، ثروت ، آرامش رو آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        رضا عطارروشن گفته:
        مدت عضویت: 3796 روز

        سلام و درود

        خوشحالم احساس بهتری داری و این ویدیوی نتایج تاثیر مثبت در افگار، نگرش و انگیزه شما و دوستان دیگر داشته

        هرگز تصور نمی کردم این ویدیو انقدر تاثیر و بازخورد داشته باشه

        چون در طی چند سال این مراحل رو طی کردم برای خودم خیلی عالی هستند و تصور نمی کردم شنیدنش برای بقیه انقدر تاثیر داشته باشه

        البته چون هیچ واکنش و استقبالی در اطرافیان و نزدیکانم برای درک یا استفاده از این آگاهی نمی دیدم از نوشته ها و بازخورد دوستانم در این دنیای مجازی شگفت زده شدم.

        خدا رو شکر مثل همیشه عمل کردن به ایده های ساده باعث خلق نتایج عالی شد.

        سپاسگزارم از شما دوست عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
        • -
          فائزه خدابخش گفته:
          مدت عضویت: 2394 روز

          سلام اقای عطار روشن عزیز، ازنظر من در بین فایلهای گفتگو با دوستان و نتایج دوستان در سایت ویدیو شما از بهترینها بود

          نوشتید هرگز تصور نمیکردم این ویدیو انقدر تاثیرو بازخورد داشته باشه … وقتی فایلتون رو میدیدم به خودم میگفتم فایلتون قابلیت یک دوره ی اموزشی رو داشت …

          و زمانیکه به استاد عباسمنش گفتید من همیشه سعی میکردم شبیه شما نباشم، میگفتید خلاصه از کتاب میذاشتم وانرژی مثبت و بعدا از فایلهای استاد عباسمنش ایده گرفته بودید وفایل میکس کرده بودید، بعد دوستتون بهتون گفته عباسمنش ارزون…

          گفتیدناراحت شدم و به خودم گفتم راست میگه اصلا کار درستی نکردم و این واسم درسی شد همین باعث شد به لطف خداوند در حوزه ای فعالیت داشته باشم که ربطی به حوزه ی شما نداشت.‌..

          این قسمت از صحبتهاتون داشتم به این موضوع فکر میکردم که

          هدایتهای ما براساس باورها و خواسته های ماهست

          داشتم به این فکر میکردم که شاید چون باور وخواسته تون این بوده که مشابه استاد نباشید با چنین افرادی مواجه شدید که مسخره کنن …داشتم به این فکر میکردم شاید در اون مدار قبلیتون سطح عزت نفس هم بی تاثیر نبوده در این ماجرا … و به این فکر میکردم که در کتاب اسرار ذهن ثروتمند اومده بود که یسری بچه های خانواده دقیقا مسیر و رفتارشون میشه کپی والدین ، یسری دیگه سعی میکنن کاملا متفاوت از والدینشون عمل کنن واینها از ناخودآگاه میاد… اما مسیر درست این نیست که کپی یا متفاوت باشیم مسیر درست این هست انتخابهامون اگاهانه باشه … حالا دقیقا یادم نیست ولی در اون کتاب همچین محتوایی بود

          وبه این فکر میکردم که ایده اسنپ برگرفته از اوبر امریکاس… دیجی کالا از … وهزاران ایده ای که کسی ایده ی اصلی رو دیده باشه متوجه میشه این ایده از کجا اومده …

          واینکه در همین سایت یه کامنتی از دوست عزیزمون فهیمه پژوهنده دیدم که نوشته بود یادم نیست دقیقا استاد چی گفته بود بعد فهیمه جان نوشته بودمن این جمله رو از کتاب نیمه تاریک وجود خونده بودم و وقتی شنیدم ذهنم فریاد میزد کپی کار اما به خودم گفتم استاد بنده خدا که از همون اول گفته من 500تا کتاب خوندم و باآزمون وخطا وتجربه اصل رو فهمیدم و بهتون میگم

          گفتید درسایت میگردید دنبال باورای استاد بنظرمیاد اصلیترینش همون خودشناسی خودباوری ، ارزش قائل شدن واسه تجربیاتش عزت نفس و خداباوری هست همون واضح کردن خواسته ها و کنارگذاشتن شک وتردیدها و همجهت کردن باورا با خواسته هاست

          در مورد کپی و ایده و خلاقیت… مطالبی که قبلا مطالعه کرده بودم یه موضوعی رو روشن میکرد

          مثل این نکته که دقت کنم باورهایی مثل خلاقیت که قدرتمندکننده هست واسم تبدیل به باور محدودکننده نشه

          تا اونجایی که یادم هست در سریال زندگی در بهشت هم یه قسمتی در مورد همین موارد کپی وایده استاد عباسمنش صحبتهای کلیدی داشت …

          داشتم فکر میکردم چی میشه یک نفر کپی یک ایده رو به سبک خودش اجرا میکنه، موفق میشه

          و دیگری نه … بنظرم همون ماجرای هدایته س باتوجه به باورها و خواسته ها و ظرف وجودی ما و تکامل

          و به این موضوع فکرکردم که شنیده بودم استاد گفته شروع ثروتش از دوره ی تندخوانی بوده با اینکه علاقه ش در حوزه ی توحید بوده …اما اون زمان امادگی ورود به این حوزه رو نداشته و یسری باورای محدود کننده داشته، ولی ظرفش که بزرگتر شده به حوزه مورد علاقه ش وارد میشه …

          فایل نتایجتون تاثیرگذار بود، تجربیاتتون منحصربه فرد خودتون بود و بینهایت ارزشمند ، خواستم بگم قابلیت دوره ی اموزشی داشت اگر در حوزه ی مورد علاقه تون میبود واگرقلبتون تاییدش میکرد

          فایلهاتون واقعا دوره ی اموزشی بسیار اموزنده بود سپاسگزارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          جمال خسروی گفته:
          مدت عضویت: 1273 روز

          سلام

          سلام

          سلام وصد سلام

          سپاسگذارم رضا جان استاد عزیزم خوبی .ماشالله واقعا دمت گرم بی نظیری .

          منم مث دوستان هر روز منتظر قسمت بعدی این فایلهای عرفانی بودم وهفتم با ولع تمام آگاهی های که از زبان وسخنان گرانقدرت بیرون می‌جهد من لذت میبرم .ومیبلعم تشکر سپاسگذارم .

          هرجا هر جور هستی شاد سلامت وسعادتمند باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم شجاعی گفته:
      مدت عضویت: 1560 روز

      با سلام خدمت شما دوست بزرگوارم، ضمن تقدیر و تشکر فراوان از بیان زیبا و عالیتون

      انقدر قشنگ از ابتدا در مورد نحوه ی برداشت و عملکردتون از قانون توضیح دادید که تحسین برانگیز بود برام.

      اغلب دوستان وقتی از گذشته ی خودشون و زمانیکه اقدام به تغییر میکنن صحبت میکنن تنها با این جمله که شروع کردم به کار کردن روی خودم

      تغییراتشون رو بیان میکنن و این همیشه برای منی که از نظر خودم ابتدای این مسیرم گنگ بود که یعنی چی شروع کردم به کار کردن روی خودم،البته که با استمرار در گوش دادن به فایل های بی نظیر استاد به صورت جسته گریخته متوجه شده بودم که این کار کردن روی خودم یعنی اینکه تمرکز به زیبایی های زندگی و نکات مثبت خودم و دیگران و زندگیم و اعراض از ناخواسته ها و تحسین کردن افرادی که الان آرزوی من رو زندگی میکنن و بالا بردن احساس لیاقت و عزت نفسم که البته بین دانستن و عمل کردن به این قوانین زمین تا آسمون و حتی بیشتر فاصله هست و منی که الان دارم میگم ابتدای مسیر هستم میتونم بگم از ابتدای سال 1400 تا امروز هر روز دارم بمباران میکنم خودم رو با فایل ها، ولی نکته ی جالبی که استاد اشاره کردند اینکه خیلی ها فقط به این فایل ها به چشم یه مُسَکِن نگاه میکنن و هر وقت حالشون بد میشه به این فایل ها رجوع میکنن و بعد دوباره روز از نو روزی از نو

      در مورد خودم باید بگم بعد یه مدت متوجه شدم که من فقط یه حمالِ اطلاعاتی هستم، فرق مریمِ سابق با الان اینکه انگار یه فلش بهم وصل کردند که کلی اطلاعات توش هست و عملا نتیجه ای از این دانسته ها حاصل نشده بود، چرا چونکه این دانسته ها تبدیل به عمل نشده بود و به قول استاد اگر به این دانسته ها عمل نمیکنی یعنی هنوز باورش نداری که میتونه تو زندگیت تاثیر داشته باشه و متعاقبا ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفته.

      ولی خوب با تمام این وجود سعی کردم پا پس نکشم و ادامه بدم، به قول استاد تو ادامه بده راه ها برات باز میشن و مسیر ها برات هموار میشن و هدایت های الهی از راه می‌رسن.

      اینکه ترغیب شدم در جواب کامنت پر محتواتون بنویسم دلیلش اینکه چقدر روزهای اولتون و اون سردرگمی حس و حال الان منه و چقدر اختلاف بین باورهای فعلیم با صحبت های استاد و آموزش های بی نظیرشون هست.

      ولی خوب از نتایجی که جفتمون گرفتیم میشه فهمید که واقعا این قوانین درسته و هر کسی داره نتایج باورهای خودش رو زندگی میکنه.

      الان با حس و حال بهتر شروع میکنم به عمل کردن به آنچه که تا به امروز متوجه شدم تا به قول شما در وقت و زمان درست اون چیزهایی که الان برام گنگه هم واضح میشه و قابل درک.

      اینم خوب درک کردم از نوشته هاتون که وقتی اقدام میکنی و عمل میکنی و حرکت می‌کنی مسیر ها مشخص میشن و اینکه من بشینم و به قول خودم همه ی جوانب رو برای تغییر در نظر بگیرم و حسابی حساب کتاب کنم هیچ نتیجه ای رو برای من در پی نخواهد داشت.

      چقدر لذت بردم از کامنت زیباتون

      چقدر خدارو شکر میکنم برای شرایط فوق العاده ی فعلیتون

      چقدر لذت بردم از اینکه انقدر الان راضی و خوشحال هستید.

      براتون از خداوند قلبی آرام و شاد رو آرزومندم

      موفق باشید

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      شیرین جان گفته:
      مدت عضویت: 1580 روز

      سلام و ارادت برادر خوبم

      چقدر زیبا نکات مهم رو مطرح کردین ، واقعا نمیدونم چی جوری باید تشکر کنم ، بی نظیرین شما

      کاش کامنت شما میرفت جزء محبوب ترین ها قرار می‌گرفت تا افراد بیشتری بخونن و استفاده کنن و تو مسیرشون بکار بگیرن

      یه نکته کلیدی و مهم و جالب کامنت شما اونجایی بود که با اینکه اوایل همه درسهای استاد رو متوجه نمیشدید و تو قبول کردنش مقاومت داشتین و به گفته خودتون قسمت هایی رو نمی فهمیدید ولی پا پس نکشیدین و ادامه دادین و گفتین از اونجایی که فهمیدم شروع میکنم ، چقدر عاقلانه بود این حرکت ، تبارک الله احسن الخالقین نتیجه ش هم میشه نتایج و موفقیت هایی که کسب کردین که هم انشاءالله مبارکتون باشه و هم نوش جانتون

      بازم ممنونم از نوشته های باارزش شما ، براتون بهترین ها رو آرزو میکنم، زنده باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهره آرزومندی گفته:
      مدت عضویت: 1689 روز

      بنام خالق زیبایی ها

      سلام به همفرکانس عزیز

      بسیار از خوندنه کامنت شما من لذت بردم خیلی کامل و جامع توضیح دادید

      ممنونم بابته تمام مثال هایی که زدید

      کلی لذت بردم

      براتون بهترین اتفاقات در بهترین زمان و مکان درکناربهترین افراد و ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      امیر آهنگری گفته:
      مدت عضویت: 1678 روز

      سلام ب رضا عزیز

      ب رضا قوی و قدرتمند

      آرزو میکنم همنجور پیشرفت کنی واز اتفاغات مثبت و پیشرفتهات برامون بنویسی

      در جمع این خانواده زیبا

      تحسینتون میکنم برای تغییر که روی خودت انجام دادی و روی تغییرت وایسادی

      تحسینتون میکنم برای توجه یکه روی زیبایی ها گزاشتید و حتی از پل خورشید برامون نوشتید

      تبریک میگم هشت نه سال در این مسیر درست هستید

      و تبریک میگم برای این هدفنتون که با قدرت نوشتید و قیمتشو گفتید آرزو دارم هر روز هر روز ب ثروتتون اندوخته بشه

      چقد زیبا نوشتید خودمون مسئول شرایط زندگیمون هستیم

      چقد فیلتر اینستا ب رشد منم کمک کرد

      چقد تکنیکت برای حال خوب و حرفهای خوب با یاد آوری خاطرات خوب عالی بود

      چقد مثال زیبا زدی در مورد فرد سیاسی

      فردی که 30سال زندگیشو گزاشته فقط ب ی روز تحقیق کردن در مورد نازیبایی ها

      مثالت چهار برادر خیلی عالی بود

      و مطمئنن خودتون که از اخبار سیاست دور شدین و نتایج عالی گرفتین

      و شکر گزاری اخر کامنتتون خیلی زیبا بود

      کامنتت خیلی زیبا بود تحسینتون میکنم

      آرزوی

      سلامتی شادی ثروت نعمت حال خوب و هدایت الله دارم براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ولی الله علوی گفته:
      مدت عضویت: 1305 روز

      آقای عطارروشن سلام پیام فوق العاده بود…….من خودم سال 88 تهران بودم. وکاش به جای تمرکز برلن اتفاقات وپیداکردن اخبار جدید.استاد عباسمنش پیدا میکردم ….اون آقایی که دنبال حوادث کربلاست .برایم‌جالب بود…… خواندن پیام‌ها که دوستان تجربیاتشون میگن وما استفاده می‌کنیم .تجربه های جدیدی وارد زندگی انسان می‌کند. آن شاالله ازنزدیک ببینمتون ونتایج فوق العاده زندگیتان انگیزه من را بیشتر کند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه سالار گفته:
      مدت عضویت: 1020 روز

      سلام دوست همفرکانسی عزیز

      چقدر از کامنتتون لذت بردم. چقدر امیدوار شدم و چقدر کامل توضیح داده بودین.

      برای ماهایی که اول راهیم این کامنت ها گنجه.

      جایی که گفتین با چیزهایی شروع کردم که متوجه میشدم و کم کم به درک مسائلی که نمی فهمیدم هم رسیدم. الان من تو این دوره هستم و فکر میکردم فقط خودم اینجوریم و همه حرف های استاد رو متوجه نمیشم.

      یا اینکه شما از سال 93 شروع کردین و کم کم به خیلی نتایج رسیدین. و من انتظار دارم چون شروع کردم باید خیلی مشکلاتم حل بشه.

      من ازتون ممنونم.واقعا با خوندن پیامتون فرکانسم خیلی رفت بالا.

      سپاس از شما و استاد عزیزم به خاطر این سایت بی نظیرش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      افسون باباپور گفته:
      مدت عضویت: 1162 روز

      سلام آقای عطارروشن وقتتون بخیر امیدوارم حالتون خوب بشه. آقای عطار روشن باتوجه ب تجربیات شما ی سوال ازتون داشتم ک دوست دارم منو راهنمایی کنین.من در مقابل انجام تمرینات دوره ها سپاسگزاری و حرف زدن با خودم واستفاده از قدرت کلام و حرف زدن با خدا و تجسم وغیره خیلی مقاومت دارم نمیتونم انجامشون بدم و از دست خودم هم خیلی شاکی و ناراحت میشم ک چرا من اینجوری هستم میشه لطفا راهنماییم کنین و بگین ک چیکار کنم و اشکال کارم کجاست؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مجید مهجور گفته:
      مدت عضویت: 3273 روز

      درود به جناب عطار روشن عزیز. بینهایت از کامنت شما سپاسگزارم و باعث شد که هی موقع خواندن کامنت شما استاپ کنم و فکر کنم و باورهای نامطلوبم رو بررسی کنم و بجاش باور خوب بسازم. بینهایت از شما سپاسگزارم و همیشه خواندن کامنتهای شما درسهای فراوانی برای بنده دارد. و چه جالب که من مدتی داشتم به هدفونی فکر میکردم که صدای دوروبر رو کاهش بده و باهاش فایلهای استاد رو گوش کنم. که در این کامنت شما بهش هدایت شدم. برای همین ممنون میشم که هدفون سونی که استاد معرفی کردند رو به بنده هم بفرمایید اسمشو تا بتونم تهیه اش کنم. بینهایت سپاسگزارم در پناه خدا شاد و پیروز و ثروتمند باشید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      کلاهبردار خدا و همه گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام آقای عطار روشن چقد خوب نکات ارزشمندتان و تجربه هاتونو نوشتین. چقد عالی که‌ اشاره کردین دیگه خارج نشدین از این سایت و هر چی‌ رو متوجه شدین عمل کردین و در ادامه هدایت شدید به عمل کردن و درک قوانین بعدی، خدا رو به خاطر وجود شما و کامنت تاثیر گذارتون با کلی آگاهی سپاسگذارم. حق یارتان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه علیشاهی گفته:
      مدت عضویت: 1020 روز

      سلام جناب عطار روشن بزرگوار…

      از خواندن کامنت شما لذت بردم و نکات جالب دستگیرم شد. مخصوصا جایی که در مورد تاثیرات چهار برادر وعلی بی غم صحبت کردین وهمچین بررسی و توجه به حوادث تلخ وناگوار کربلا گفتین.

      سپاس بابت وقتی که گذاشتید واین کامنت سر شار از آگاهی رو نوشتید.

      پایدار و درخشنده باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی شاه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1163 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      بنام الله یکتا

      بامید خداوند رزاق و وهاب

      استاد عزیز و بزرگوار جناب آقای رضا عطارروشن

      سلام و عرض ادب

      قبل از اینکه فایلهای بی نظیرو پراز ایمان و باور و آگاهی و پیگیری و اعتماد شمارو به استاد عباسمنش عزیز و بزرگوار و خدای یکتارو ببینم ، کامنتهای زیبا و فوق العاده شمارو تو سایت خونده بودم و همیشه تحسینتون میکردم که چقدر شما خوب مینویسید و چقدر زیبا و همیشه از نوشتهاتون حس خوبی داشتم

      و وقتی که اولین فایل شمارو دیدم شوق و ذوقم برای دیدن فایلهای بعدی بیشتر و بیشتر شد . و هست

      و چقدر صداقت در صحبتهای شما و آرامش وجود داره و من عاشق لبخندهای بینظیر شما هستم و لذت میبرم از دیدن و گوشدادن به صحبتهای شما و موفقیتهاتون و ایمان و باورهاتون

      امروز که هدایت شدم به خوندن این کامنت فوق العاده شما و از خوندنش لذت بردم ، گفتم براتون بنویسم که فایلهای فوق العاده تاثیر گذار و عالی رو تهیه کردین و این فایلها که استاد عزیز و بزرگوار در قسمت نتایج دوستان

      گذاشتن و نظر دادن فوق العادست و من از شما سپاسگزاری میکنم بخاطر تهیه این فایلهای عالی و تحسین میکنم شمارو برای اراده عالی و ایمان و باورهای درست و خالصی که داشتین و محکم بدون توجه به اتفاقات اطراف و دیگران فقط بسوی نور و عشق و روشنائی رفتین و با قدرت بسمت هدفهاتون حرکت کردین ومن تبریک میگم به شما دوست عزیز و گرامی ، شما فوق العاده هستین . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

      از دیدن فایلها و موفقیتهای شما و از خوندن کامنتهای عالی شما درس میگیرم و ایمان و باورم قویتر و محکمتر میشه و از خوندن یادگاریهاتون بر دیوارهای این سایت لذت میبرم . الهی صد هزارمرتبه شکرت

      آرزوی بهترینها براتون دارم و منتظر دیدن و خوندن بیشتر و بهتر از موفقیتهای شما دوست خوبم هستم .

      درپناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1839 روز

      بنام خداوند بخشنده و مهربانم

      سلام رضا کاکا دمت گرمممم چقدر قشنگ بود کامنت دمت گرمممم لذت بردم خیلی لذت میبرم که اینقدر قشن درک کردی راسی هدستم میارم باش کاکا مبارکتتتتتت

      منم خیلی خیل زود میام میگم از اون چیزای بزرگی که برام اتفاق میوفته به امید الله

      حرف ندارییییی رضاااااااا

      استاد دوستت دارم که ایقدر قشنگگگگگگی الهی شکر برای بودنتتتتتتتتتتتت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Asmakarimi گفته:
      مدت عضویت: 1376 روز

      سلام اقای عطارروشن واقعاازخوندن تجربیات و دستاوردهاتون لذت بردم و اینکه برام واقعابیشترازقبل باورپذیرترشدکه بله میشودرشدعالی درتمام جنبه هاداشت ودقیقامنم مثل شماالان کم کم قانون رو بهتردرک میکنم و گاهی زندگی بعضی افرادرو که میبینم متوجه میشوم که چرااین شخص این اتفاقات درزندگیش رخ داده و چقدرخوبه ک انسان ازقانون اطلاع داشته باشه و سعی کنه که درزندگی ازاون قانون استفاده کنه. امیدوارم همیشه شادو پیروزباشیدممنون ازشما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امین اطمینان گفته:
      مدت عضویت: 2423 روز

      سلام

      اقای عطار روشن

      کامنت زیبایی بود حوصله و دقت شما را تحسین می کنم.

      و این فابل استاد هم بسیار زیبا و پر از آگاهی بود و از دهن استاد در و گوهر می بارید.

      بعد از ان فایل زیبا خوندن کامنت شما لذت را دو چندان کرد

      همان جور وجود استاد برای ما غنیمت است وجود عزیزانی مثل شما هم در سایت برای امثال من انگیزاننده است

      تا حالا هر چه کامنت از شما دیدم خواندم و ویدئو نتایج شما را هم چندبار دیدم و تحسین کردم

      خدا شما را برای ما و خانواده تون حفظ کنه

      آمین

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ریحانه رحمتی گفته:
      مدت عضویت: 1417 روز

      سلام آقا عطار روشن

      من همیشه از خوندن کامنت های شما لذت میبرم

      در مورد فردی که صحبت میکردید که سی سال در واقعه کربلا تحقیق کرده بود و ای اولش خنده ام گرفت و بعد فکر کردم که چقدر این قانون دقیق عمل میکنه

      بازم بینهایت متشکرم از کامنتتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      معصومه خداداد گفته:
      مدت عضویت: 1906 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      واقعا از خواندن کامنتتون لذت بردم.از اینکه به لطف خداوند بزرگ به این مسیر زیبا هدایت شدی و تونستی تو هر شرایطی ذهنت رو خوب کنترل کنی و کلی موفقیت کسب کنی خیلی خوشحالم و دوست دارم من هم با یاری خدا روزی بیام به همین سایت و از موفقیت هام بنویسم و اون ها رو با بقیه به اشتراک بزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: