live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

619 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یگانه ثروت گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    به نام خدای وهاب

    سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیز عباس‌منشی.

    استاد عزیزم سپاسگزارم ازتون برای برگزاری این لایو و تهیه این فایل.

    استاد نازنینم خدا رو شاکرم برای وجود ارزشمندتون.

    چقدر نفستون حقه استاد.

    بسیار لذت بردم از این گفتگو.

    از استاد عرشیانفر هم خیلی ممنونم برای این گفتگو و اینکه باعث شدند این آگاهی ها گسترش پیدا کنه.

    استاد یه چیزی بگم؟

    راستش خیلی خوشحالم که شاگرد شمام.

    حالم با شما خیلی خوبه.

    خوشحالم که اون روز اون فایل هایی که دوستم از آقای عرشیانفر برام فرستاده بود، باز نشد.

    داستان این بود که دوستم بهم گفت چه سبک آگاهی ها و صحبت‌هایی دوست داری؟ قرانی یا جذبی یا…؟

    گفتم اصلاً فرقی نمی کنه.

    برام در تلگرام سه چهار تا فایل آقای عرشیانفر رو فرستاد. هر کاری کردم در گوشیم باز نشدند. در گوشی همسرم هم چک کردم نشد. فرمت‌شون نمی‌خوند.

    به دوستم گفتم اینا باز نمی‌شه‌.

    گفت بذار یه فایل دیگه بفرستم. این بار دو تا از فایل های صوتی شما رو فرستاد. درباره قانون جذب و فرکانس بودند.

    فایل ها به راحتی دانلود شدند و اونها رو در گوشیم سیو کردم.

    به همین راحتی.

    و از اونجا شروع شد.

    من شدم شاگرد شما. و چقدر خوشحالم که اینطوری شد.

    و تا امروز هر لحظه دارم با صدای شما احساسم رو بهتر می کنم. کانال های تلگرام و واتس‌اپ و اینستا کلاً کنار رفتند. تلویزیون و خبر و… حذف شدند.

    فقط سایت شما و صدای شما و سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و دوازده قدم.

    در این دو سال دست های خدا در کار بودند و کلی اتفاق خوب برام افتاده. چون سعی کردم فقط به خوبی ها و زیبایی ها توجه کنم و شکرگزار باشم. کاری که قبلاً بلد نبودم. منظورم شکرگزاری واقعیه.

    خلاصه که استاد جون خیلی تغییر کردم. باورنکردنیه. 180 درجه با دو سال پیش خودم فرق کردم و بهتر شدم. هرچند هنوز فرسنگ ها راه دارم ولی خبر خوب اینه که با هدایت الله و آگاهی‌های نابی که شما می‌دید، این راه با آسونی و لذت طی می شه.

    اما درباره این فایل:

    استاد مهم نیست شما کی چه حرفی رو بزنید. همیشه صحبت‌هاتون تازه و راهگشاست. نجات‌بخشه. هدایتگره. چون شما از قانون حرف می زنید. کدوم قانون؟

    این قانونِ سهل و ممتنع

    همین قدر ساده و همین قدر سخت:

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    این قانون همیشه جواب می ده. به قول قران، «در سنت خدا تبدیلی نیست». و به قول استاد، «قانون بدون تغییر خداوند».

    حالا چرا بدون تغییر و تبدیله؟ چرا ردخور نداره و صددرصد نتیجه می ده؟

    چون جهان مثل آینه عمل می کنه.‌ هر چی بهش نشون بدیم همون رو بهمون بازمی‌تابونه.

    دنیای ما به هر حال دوقطبیه. هم خیر وجود داره و هم شر.

    در دنیای دوقطبی اگه تمرکزمون رو روی امور خیر بذاریم، به همون هدایت می‌شیم و اگه تمرکزمون رو روی امور شر بذاریم، به همون هدایت می شیم.

    اگه به زیبایی‌ها توجه کنیم، لاجرم هدایت می‌شیم به جاهای زیباتر.

    خود خدا این رو گفته:

    کُلًّا نُمِدُ هَٰؤلاءِ و هَٰؤلاءِ مِن عَطاءِ رَبِک و ما کانَ عَطاءُ رَبِک مَحظُورا.

    همه را، چه آن گروه را و چه این گروه را، از عطاى پروردگارت پى در پى خواهیم داد، زیرا عطاى پروردگارت را از کسى بازندارند.

    خلاصه‌ی آموزش‌های استاد همینه.

    امیدوارم همه‌مون بتونیم – اول از همه خودم بتونم – به این گفته ها بیشتر و بیشتر عمل کنیم، چرا که به قول استاد ایمان بدون عمل حرف مفته.

    خدایا هدایتمون کن به راه کسانی که به اونها نعمت دادی.‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  2. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام

    واقعا ازتون سپاسگذارم برای انتقال آگاهی ‌وحس خوب بهم

    وقتی داشتک گوش میدادم ذهنم رگباری همون مثال های مربوط به این بحث رو واسم پیش میکشید

    ( دقیقا این مدت تجربه کردم وقتی تو جمعی قرار می گیرم که دارن غر میزنن ذهن منم یه مثال میزنه اینم تو بگو ولی من مقاومت میکنم و اعراض )

    مثالی که از قدیم یادم میاد این بود که من هر وقت کار اداری دادگاهی و … هر چیزی داشتم یا اطرافیان داشتم میرفتم انجام میدادم براحتی و با عشق و همه کارکنان هم مهربان بودن و کارمو انجام میدادم

    بابام و‌بقیه می رفتن ولی انجام نمیشد و با کلی غر بر می گشتن

    بعد فهمیدن قانون دقیق شدم متوجه شدم اعضای خانواده من با حس قربانی و کینه ازینکه اون فرد براحتی رفته سر کار داره حقوق میگیره و …. باید واسم کار کنه میرفتن و با این حالت طرف مقابل هم با حالت ناسپاسی و بد باهاشون برخورد میکرد و‌ یا فردی رو‌ جذب میکردن که اینطوری بود

    ولی ذهنیت من این بود که چون خودم آگاهانه شغل دولتی رو گذاشته بودم کنار و اینو از روی قدرت و اختیار انجام داده بودم نسبت به اون افراد حس ضعف ، کینه و … نداشتم و اتفاقا می گفتم چقد خوبه که نشستن و کار منو انجام میدن حتی حقوق هم می گیرن نوش جونشون و تو ذهنم تحسین میکردم و واسه همین همیشه افراد تو اداره ها کار منو به سرعت و براحتی انجام میدادن و با دونستن قانون این ویژگی رو تو‌خودم تقویت کردم

    و اینکه چند وقته به رفتار خواهرزاده ام دقت میکنم و خانواده ام

    قبلا منم حس قربانی بودن داشتم از خدا ، هر چند نسبت به خودم اینطور نبودم زیاد ولی نسبت به خانواده ام‌اینطور بودم فکر می کردم خدا جهان براشون نخواسته و ….

    هر چقد خودم ایمان داشتم که خالقم اونا رو میدیدم دلم می‌سوخت ولی

    این اواخر با اینکه تو تمرین ستاره قطبی می خواستم مثلا هدفمند و … بشن در نهایت خدا جز به جز رفتار ، درون ، و کل وجودشون رو‌ برام نمایان کرد

    هر چند خانواده ام هستن ولی متاسفانه از قانون برعکس استفاده میکنن و نتیجه برعکس میگیرن

    واقعا با اینکه تو سایت بودم مدت زیادی فکر میکردم قانون واسه اونا ج‌واب نمیده شاید

    ولی واقعا 100٪ موافقم هر کس زندگی‌ بد داره نباید حتی 1٪ هم ادم دلش بسوزه

    طرف 24 ساعت به جای اینکه تمرکز بزاره روی هدفمندی روی ساخت زندگی با عشق و انرژی

    میاد 24 وقت میزاره واسه غر زدن …..

    یعنی چون تو‌مدار نیستن شما مثال هم بیاری خودت هم پیشرفت کنی از صفر برسی یه هزار جوابشون فقط یه چیزه ! همه چی تصادفی هست ما قربانی هستیم خدا به ما نمیده ….

    این چند تا جمله که نوشتن به نظرم گیر اکثر افرادی هست که تو فقر ، بیماری و …. هر چیز شیطانی گیر کردن

    خیلی ساده

    تو افکارت شیطانی هست به زندگی شیطانی هدایت میشی به رفتار عادت‌ها و هر چیز تو‌همون سمت

    تو افکارت با خدا و ( مهمتر قوانین خدا ) یکی هست و ازش برای خواسته ها و زیبایی ها استفاده میکنی زندگیت بهشت میشه

    حالا اگه نخوایم قبول کنیم ‌بگین قا‌ن‌ون برای من ج نمیده یا قانون ثابت نیست و …. تنها بهانه ای هست که به خودت و ذهنت و بدنت فشار نیاری واسه ساخت اون‌ چیزی که می خوای

    وگرنه هر کس بخواد

    قطعا از هر جایی که باشه راه براش باز میشه

    چقد خوشحالم که اصلا نمی‌دونم بیرون چه خبره

    برای من با بقیه روزهام فرقی نداره و‌چقد آدم آرامش داره وقتی خودش در مقابل تغییرات بیرونی ثابت میمونه ‌چقد اعتماد به نفس آدم ‌وحس خالق بودن آدم تقویت میشه

    استاد واقعا سپاسگذار زحمات و‌وقتی هستم که گذاشتین تا دوباره این هایی که چندین بار تو آموزه هاتون رو گفتین رو تکرار کنین و اینطوری وقتی تکرارش رو به صورت لایو از شما می‌شنویم قدرتمند تر و با حس بهتر و شادی و امید بیشتر مسیرمون رو ادامه میدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      رویا محمدیان گفته:
      مدت عضویت: 1115 روز

      معصومه جان سلام همیشه کامنت هاتو میبینم و میخونم و لذت میبرم و مثل بقیه اعضای خانواده ی عباسمنشی عاشقتم

      اما اینبار کامنتت برام یه رنگ و بوی دیگه ای داشت چون انگار از زبون خدا برام گفته شد خیلی اروم شدم با جمله هات خیلی لذت بردم از اینکه قوی هستی و دلسوزی رو گذاشتی کنار بهت تبریک میگم دست خداوند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        معصومه صادقى گفته:
        مدت عضویت: 1724 روز

        سلام رویای عزیزم ️

        ممنونم از انرژی خوبی که با کامنتت بهم دادی

        امیدوارم کامنت های موفقیت ها و نتایجتو تو سایت ببینم

        من هیچ وقت نسبت به جامعه حس دلسوزی نداشتم و اهمیت نمی دادم ولی نسبت به خانواده ام داشتم ما باید ببینیم خودمون کجای قانون رو رعایت نمی کنیم ….

        موفق و شاد باشی دختر زیبا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3119 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش وتشکر فراوان برای توضیحات این فایل هدیه ای ارزشمند.

    با هر چیزی که بجنگیم از همان جنس رفتار هارا وارد زندگی خود میکنیم…

    وقتی که با فقر بجنگیم فقر بیشتری را به زندگی خود دعوت میکنیم…

    وقتی که بر فراوانی تمرکز کنیم ثروت بیشتری را وارد زندگی خود میکنیم.

    وقتی که با دیکتاتوری بجنگیم

    استکبار بیشتری راوارد زندگی خود میکنیم

    ولی اگر بر آزادی (مثلاً دموکراسی بینهایتی را که در سریال سفر به دور امریکا میبینم)تمرکز کنیم آزادی بیشتری را وارد زندگی خود میکنیم

    وقتی که بجنگیم جنگ بیشتری را وارد زندگی خود میکنیم مثلاً با بد حجابی بجنگیم،جنگ با اسرائیل را دعوت میکنیم،ولی اگر از صلح طرفداری کنیم وبر رفاقت و صلح توجه کنیم صلح بیشتری را وارد زندگی خود میکنیم.

    وقتی که مثلاً از گوشی موبایل مان راضی نیستیم،صبح تا شب بد وبیراه بگوییم وبر کمبود تمرکز کنیم همین گوشی موبایل را هم نابود میکنیم،ولی مثلاً اگر بر جدیدترین مدل گوشی اپل فکر کنیم،همان را وارد زندگی خود میکنیم.

    وقتی که با محیط اطراف خود بجنگیم سختی بیشتری را از آن محیط دریافت میکنیم…

    ولی اگر بر زیبایی های محیط اطراف مان تمرکز کنیم و زبان کشوری که آرزو داریم در آن زندگی کنیم را یاد بگیریم،جهان مارا به همان مکان زیبا هدایت میکند…

    چقدر خوب است که این جهان،قانونمند است و ما میتوانیم آگاهانه زندگی خود را در دست بگیریم…

    واقعاً جای تشکر دارد از استاد عباسمنش و استاد عرشیانفر که زحمت کشیدند و در سال1401این لایو را اجرا کردند،که اگر همین لایو اجرا نمیشد،شاید آمار قربانی های اعتراضات سال1401چند برابر میشد.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 52 رای:
  4. -
    Morteza Azimi گفته:
    مدت عضویت: 2632 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان

    شاید بگم اینجا تنها جایی هست که میتونم خیلی راحت در مورد مسائل این چند وقت خودم صحبت کنم

    میخوام از تجربه ای بگم که کمتر از چند روز فضای ذهنی و زندگی من رو تغییر کرد

    شاید بعد از سالها دارم مجدد داخل سایت کامنت میذارم ولی همیشه فایل های دوره ها یا فایل های دانلودی رو شب ها یا عصر ها گوش میدادم در تمام مسیر

    و از شخصی که خرید تمام کتاب های اینترنتی همین سایت واسش دغدغه بود و نمیدونست چطوری بودجه بندی کنه تا همه کتاب هارو داشته باشه

    طی تقریبا 5 سالی که عضو سایت هستم تبدیل شدم به آدمی که بالای 90 درصد دوره های سایت رو تهیه کردم و در تمام این سال ها حداقل روزانه نیم ساعت فایل گوش دادم یا در موردش فکر کردم

    الان خونه ی شخصی خودم رو ساختم و 4 ماهه دارم با عشق 5 ساله ی خودم مستقل زندگی میکنیم

    داشتن یک موتور هم آرزوم بود اما 3 سال پیش با پول پیش پرداخت یکی از پروژه هام نقد ماشین خودم رو خریدم

    میتونم بگم نقطه طلایی تغییر زندگی من با اولین فایلی که گوش دادم (فقط روی خودت حساب باز کن) شروع شد

    بعد از اون همیشه طی یک روند منطقی رشد کردم و نتایجی داشتم که برای خیلی ها عجیب و دور از ذهن بود.

    نیاز دونستم که نتایج خودم و بگم بعد برم سراغ شرایطی که برای من طی این مدت پیش اومد.

    به دلیل شرایطی که پیش اومد من بخاطر ضعفی که داشتم نتونستم خودم رو کنترل کنم و از شرایط عادی زندگیم خارج شدم

    1 ماهه اول کامل درگیر موضوع بودم و تمام اخبار رو دنبال میکردم. عرض یک ماه فقط با رعایت نکردن قوانینی که تازه داشتم یاد میگرفتم زندگیم رو به جهنم واقعی تبدیل کردم

    شب ها خواب نمیرفتم و عملا میتونم بگم ظهر بیدار میشدم و تمام مدت رو در بدترین شرایط روحی بودم و به همچی داشتم فحش و بد و بیراه میگفتم و از زندگی ای که میتونم بگم خودم و خوشبخت ترین آدم دنیا میدونستم تبدیل شدم به ناشکر ترین آدم.

    بعد از یک ماه و شرایط روحی سنگینی که شکل گرفت به خودم اومدم و متوجه شدم کامل از قوانین فاصله گرفتم و تو جاده خاکی وحشتناکی هستم !

    خیلی سریع وارد سایت شدم و فایل قوانین تغییر ناخواسته هارو گوش دادم. برای من اون فایل راه نجات بود ! تنها حرفی که میتونستم قبول کنم درسته چون باهاش زندگی کرده بودم و نتیجه داشتم و من و از شرایط روحی بد نجات بده.

    من فایل هارو گوش داشتم و تمام قدرتم و گذاشتم برای تمرکز روی زیبایی هایی که بودن و نمیدیدم، سریع برنامه ی سفر به قشم رو برنامه ریزی کردم و با همسرم رفتیم.

    نقطه، سر خط.

    همچی تغییر کرد، من در سفر تمام تمرکز روی زیبایی ها گذاشتم و خواستم که فقط لذت ببریم از زندگی، با مردم محلی دوست شدیم ، کلی خرید داشتیم و تمام جاذبه های گردشگری قشم رو طی 13 روزی که بودیم دیدیم.

    من شخصا بهشت خودم رو دوباره پیدا کردم :)

    من شغلم کاملا اینترنتی هست، طی همین شرایطی که پیش اومد (بعد از کنترل ذهن من) درآمد من حتی رشد هم داشت نسبت به شرایط عادی (درآمد افزایش داشت اما از کانال ها و روش های دیگه، اما از همون تخصص و حوزه ای که بهش علاقه دارم)

    و حتی خبر جالب تر اینه که من بخش زیادی از درآمدم توسط خدماتی بود که ارائه میکردم ولی طی 2 ماه گذشته بیزینس شخصی خودم رو راه اندازی کردم و روزانه تمام تمرکزم رو طبق توضیحات دوره روانشناسی ثروت 3 گذاشتم روی بیزینس خودم

    من اعتقاد دارم که این مسائل و بظاهر مشکلات، من رو تغییر دادند تا بتونم پا روی ترسای خودم بذارم.

    من از 2 ماهی که در همین شرایط خودم رو کنترل کردم به شدت رضایت دارم.

    تونستم واقعا نتیجه بگیرم

    تلویزیون که نداشتم، تمام شبکه های اجتماعی رو پاک کردم و رفت و آمدم رو با آدم ها تا حد خیلی زیادی کم کردم و تفریحم رو گذاشتم سفر رفتن.

    اتفاقا زمانی که داشتم این فایل رو گوش میدادم ماشین رو گذاشتم برای سرویس کامل که ماه آینده یک سفر دیگه هم داشته باشیم :)

    من مطمئن تر از همیشه فهمیدم که میتونم دنیای خودم رو داشتم و شرایط زندگی من ربطی به شرایط بیرونی نداره

    بدون شک همیشه باید روی خودم کار کنم تا این موارد رو فراموش نکنم، دلیل این کامنت هم همین بود که رد پایی از خودم به جا گذاشته باشم و یادم باشه دلیل نتایج رگباری خوبم بعد از کنترل ذهنم دقیقا از چه نگاهی شروع شده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
  5. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2052 روز

    بنام خداوند وهاب من

    سلام خانواده صمیمی عباسمنش

    خدایا سپاسگذارم از استاد عرشیانفر که باعث شد این فایل ضبط بشه.

    سپاسگذارم از استاد که با همون شور و شوق و پشن همیشگیش فایل ضبط میکنه و بعد بقول استاد عرشیانفر

    همینکارو میکنی که عاشقتم

    استاد من نمیدونم شرایط کنونی کشور تو چه وضعی هست ولی از فایل شما گفتم یعنی برهه حساس کنونی وضعیتش حساس کنونیه؟

    من در همین وضعیت الان شرایطی برام بوجود اومده که پنج ساعت کار میکنم و کاری که عاشقشم و دارم کلی رشد میکنم و دارم لذت میبرم..پا میزارم روی ترس‌هام و تجربیات بهتر و بهتر و هی دارم بزرگتر میشم.پول؟ به لطف خدای مهربان داره هی پول بیشتری وارد زندگیم میشه و این خیلی جذابه….

    به لطف خدای مهربان هیچ وقت سیاست برام اهمیت نداشت که بخام حتی در موردش صحبت کنم ولی به لطف خدای مهربان این فایل رو باید بارها و بارها و بارها گوش کنم تا نکات زیباش رو به خاطرم بیارم.

    اینکه هیچ‌وقت با هیچ چیز نجنگ و هر کی هر چی گفت من واکنش نشون ندم و از کنارش عبور کنم و راه خودم رو برم. حتی ممکنه توی همین مسیر با گفته‌هایی از حتی قرآن یا احادیث بخوان گول بزنن ولی باز من باید طبق همین قانون کلی جهان به خودم یادآوری کنم که با هیچ چیز نجنگم..دوست دارم به خودم یاد‌آوری کنم ”ایستادگی” کلمه و واژه مقدسی هست و دوست دارم بیشتر یادش بگیرم ولی جنگیدن و فرافکنی از روی ترس نقطه مقابل ایستادگی هست. ایستادگی یعنی با نگاه توحیدی مقابل زور وایستا و از حق خودت دفاع کن نه اینکه بخوای به بهانه حق به دیگران زور بگم و از حق اونها بگیرم و به خودم اضافه کنم.

    نقطه باریکی هست بین بالا و پایین، بین حق و ناحق و ما بعنوان انسان باید بتونیم این نکته رو تشخیص بدیم…بخاطر همین خدا گفت اشرف مخلوقات دیگه! تو که اسمت انسان هست نگاه کن به قلبت..به کلامی که از طرف انرژی منبع میاد و به اون عمل کن!

    چقدر حرف خوبی زدین استاد که پیامبر رو سرش آشغال میریختن و ایشون چیزی نمیگفتن و مچکرم از توضیحات استاد عرشیانفر در مورد ویژگی شخصیتی پیامبر

    خیلی ها همین الان فکر میکنیم قراره اتفاقاتی مثل پیامبر یا ابراهیم برای ماهم بیافته و غافلیم که خداوند هر کسی رو طبق باورها و مدارهای خودش تو یک شرایطی خاص قرار میده و این نوع امتحانات قرار نیست طبق همدیگر باشن. قراره امتحانات یا مسائل یا چالش‌ها یا تضادها رو خودمون با دانش و آگاهی که داریم حلشون کنیم و اصلا قرار نیست امتحان کس دیگه مال منم باشه..بخاطر همینه 2 قلوها نتایج یکسانی ندارند دیگه…آیا نمی اندیشیم واقعا؟

    ممکنه امتحان من همین حس آزادی باشه که خودم رو نچسبونم به ”وطن”

    من افغانی هستم و متولد ایرانم…اینجا مثل وطنم هست بزرگ و متولد شده همینجام…بچه گَل پُشته بون بودم ولی هیچوقت احساس نکردم متعلق به اینجام و روزی مهاجرت میکنم بازم…واقعیتش از همون اول هم مال اینجا(نبودیم) به قول استاد این دنیای مادی این توهم ها رو بوجود آورده وگرنه تو خواب ما یه لحظه ایفل هستیم(که یه روز نه تو عالم رویا که واقعیت میرم) یه لحظه خونه خاله.

    این عالم فقط جای تجربه خود خود خود منه.

    نچسبم به خانواده برادر خواهر و…نخوام کسی دیگه رو درست کنم…من خودم رو درست کنم و بزرگترین کمکی که به خودم و جامعه میکنم همینه که بخوام برم بالا و بالاتر تا بقیه هم ببینن و خودشون به این باور برسند که میشود، اگر فلانی تونست ما هم میتونیم…

    مگر زمین خداوند پهناور نبود که مهاجرت کنید…

    آخ آخ که استاد عاشق این جمله‌ام و چقدر بهم انرژی میده تا به خودم رو راست بگم

    یالا مهاجرت نمیکنی دلیلش ترس‌هاته، محدودیت‌هاته یا باورهای اشتباهت…

    مگه خدا یوسف بچه رو نبرد کردش همه کاره مملکت؟ آیا نمی اندیشی؟

    خودت رو گره زدی به مامان و بابا و جامعه و کلاس و وطن؟

    تو با ترسات خودتو نگه داشتی مگه نمیبینی سید رو؟ یه جهانگرد واقعی یا کلی خاطرات؟ تو اینو میخواستی پسر

    استاد من یه عکس از شما با مریم جان چاپ کردم زدم دیوار اتاقم و هر روز نگاش میکنم میگم ایییییییین

    ایییییییییین لایف‌استایل! من رو راضی میکند.

    حالم عالیییییی استاد

    یه جهان سپاسگذارم از خدایی که راضی میکند..داره راضی ام میکنه….تمام اون چیزایی که میخواستم رو داره یکی یکی وارد میکنه…

    دیشب داشتم میگفتم اون آرزوها و خواسته هایی که یه عمر انگار خاک خورده بودن و آرزو بدل بودم داره یکی یکی تحقق پیدا میکنه و زمانی اینا شروع کرد به اتفاق افتادن که من

    ول کردم!

    آره ول کردن همون کلیدی بود که سالها نداشتمش و بقول استاد خدا برررررد تا اوووون پاییین تا من گفتم

    تسلیم

    نشد و من نتونستم. حالا خودش داره درست میکنه. عین دعای سودا عزیز

    عزت مندانه

    و از راه طبیعیش

    خیلی خوشحالم که در این جمع هستم و احساس قشنگ رو براتون آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 55 رای:
  6. -
    سعید خستوانه گفته:
    مدت عضویت: 2120 روز

    با سلام استاد عزیز مهربان و خانوم شایسته مهربان

    امید وارم هر جای سر زمین هستی تن دروس سالم باشین

    استاد واقعان هرروز دارم این قانون رو به معنای واقعی با چشم کوشت استخان درگ میگنم چرا چون هر چی پا زیبای هست اعراض میکنم و سعی میکنم شگر بگم و در مورد زیبای های جهان حرف بزنم

    استاد مصل ذهنم میاد میگه سعید ت تنها شدی ت عشق نداری ت ثروت نداری ت نمیتونی

    خدایا چگونه هدایت می‌کنی یه لحظه میبینم یه نفر داره الگو میگه فلانی از زیر صفر به همه چی رسیده به عشق سلامتی همه چی و اینو من میفهم فقط در همون لحظه و چقدر ذوق میگنم میگم خدایا منو ت تنها نذاشتی میدونی من ذهنم میره توی درو دیوار ولی ت یادم میاری میگی سعید بیا این نشانه حرکت کن

    سعید یاد هست توی سرما توی گرما ماشین میخواستی حلا داری پس شگر گن استاد

    جان بزار در مورد مریضم بگم

    گرونا زدم حالم خیلی بد بود گه وای خیلی همین 11 آبان 1403 خب قرص بخور شربت بخور نمی‌دونم دکتر برو دیدم نه خدایا این چیه این دروس نیست

    استاد کفتم خدایا من جز ت کسیو ندارم خودت معجزه کن یادم افتاد به سالها قبل گه من مریض همینجوری شدم توی زمین کشاورزی پیاز روی آتیش بلال کردم مغز پیازو خوردم و این مریضی من اسلن رفت و سریع همین گارو کردم استاد مریضی من همین روزها رفته بود روی تشنژ اسلن ولی با یه هدایت خداوند کمک من کرد

    استاد عزیز و بچها توی ماشین رو ماشین ت خونه توی خاب هر جای هستم فقط سعی میکنم گه بتونم هم گامنت ها رو بخونم هم فایل ها رو کوش بدم هم بنویسم جای گه نتوستم دیگه واقعان شگرش میگم همین چون راهی ندارم همه پل ها رو خراب گردم راهی ندارم چون من زندگیمو گذاشتم روی این نشانها و باید بتونم

    استاد من با خدا معامله گردم گفتم من انسان ت هستم من اشرف مخلوقات هستم من بندگی ت میگنم ت باید واسه من خدای گنی گفتم من چیزی ندارم جز یه ایمان اعتماد و باور به ت پس دیگه ت چطوری میخای زیبای ها رو نشونم بدی ت باید هدایت منو گنی گفتم خدایا اگه با عقل خودمه من مو رو میبینم اما پیچش مو رو میبینی پس جوری این ایمان منو قوی کن گه تا هزار تا نسل این یاد من بر سر زبانها باشه گه پدرش همیشه اذیتش میگرد ولی این جا نزد مادرش سرو کوفتش میداد این جا نزد همسرش با یه دوختری که نمیتونه حرف بزنه اما این جا نزد جامعه ای گه پراز افکار منفی بود بازم این جا نزد و خیلی چیزهای دیگه

    و لی این بشر می‌گفت خدا فقط خدا

    خدایا من توی اوج خلاف هم میگفتم خدایا ت پس تا لحظه ای مرگ هم میگم ت فقط

    چون نامت مصل دونیایت زیبا هست چون نامت بر سر زبانها همیشه هست

    اوففففلففففففیییییییییییی

    دوستان واقعان خیالم راحته چون میدونم میرسم و رسیدم به خیلی چیزا گه یه روز ارزشون داشتم

    خب در پناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  7. -
    نوشا گفته:
    مدت عضویت: 3139 روز

    ب نام الله یکتا،

    سلام خدمت استاد عباس منش عزیز،خانم شایسته ی نازنین و تمام دوستان بی نظیر این خانواده ی صمیمی،

    این فایل تونو استاد من نمیدونم برا بارچندم گوش کردم امروز،علاوه براینکه همون دوسال پیشم مدام گوشش کرده بودم،

    و واقعا انگار اولین بار بود دوباره یه سری چیزا رو میشنیدم،

    این همه ساله من تو سایت شمام و از محصولاتتون استفاده میکنم،انگار اولین بار بود ک ب گوشم میخورد ب هرچی توجه کنی تو زندگی ت گسترش پیدا میکنه،

    انگار بعد این همه سال برام تمام دانشی ک باهامون ب اشتراک میذارید از تو مه درومد،واضح شد،انگار بالاخره من مسیرمو پیداکردم تو زندگی م،

    و بعد شروع شد تو ذهنم مثال آوردن برا اثبات درستی حرف های شما،

    با ب یاد آوردن تجربه های قبلی خودم،خانواده م،دوستام،

    این داستانی ک میخام براتون تعریف کنم یه مثال عینی زندگی پدرم هست ک البته مارو هم تا سالها درگیر خودش کرد،این مثال ثابت میکنه حرف های شما چقد درسته و چقد قانون جهانو خوب درک کردین و خوب ب اشتراک میذاریدش،

    پدر من فرزند اخر خونواده بوده،بعد یه دختر و یه پسر بزرگتر از خودش،

    درواقع با اینکه عمو و عمه ی من از بابا بزرگتر بودن ولی پدرم ب خاطر اوضاع مالی بهتری ک نسبت ب اونا داشته و احتمالا باور اینکه من میتونم زندگی خواهر و برادرمو نجات بدم،سالهای سال زندگی خودشو مارو وقف نجات خانواده ش کرد،

    طوری ک عمه و شوهرعمه و 3تا دخترعمه های من 18سال طبقه ی پایین خونه ی ما زندگی کردن و خودتون دیگ تصور کنید ک دعواهایی ک پدر و مادرم باهم میکردن و مشکلاتی ک میتونست پیش بیادو،

    خرج کل اون 5 نفر با پدر من بود و شوهرعمه ی من رسما راست راست راه میرفت و پدرم کیسه کیسه برنج و جعبه جعبه میوه و لباس و خلاصه هرچی ک لازمه ی یه زندگی بودو واسه ما ک میگرفت،عین همونو میبرد طبقه ی پایین،ب مدت 18 سال!

    تمام بچگیام چیزی ک از خونواده یادمه دخالتای عمه م تو زندگی مونه و قهر و اختلافای عمه م با مامانم و مامانمم ک دستش ب جایی بند نبود اختلافاشونو ب روابط ما بچه ها باهم میکشوند،مثلا من اجازه نداشتم برم تو حیاط خونه ی خودمون بازی کنم چون دخترعمه هام اونجا بودن و چون مامانم با عمه م قهر بود ماهم باید با بچه هاش قهر میبودیم!

    این ک از عمه م،

    ازونور عموم اینا یه جای پایین شهر یه زمین خریده بودن و پدرم پول ساخت زمین و بهشون کمک کرد،اب و برق و گازو تلفن اونجا هنوز ب اسم پدرمنه،

    تو تمام شرایط و مشکلاتی ک داشتن پدرم کنارشون بود و حل  میکرد واسشون،

    عموم دوتا پسر داشت 4 تا دختر،

    عروسیه هرکدوم از دخترا رو کمک کرد،عروسی دخترعمو بزرگم و خونه ی خودمون گرف،با تمام جهیزیه ش،واسه پسراش کار جور کرد و تمام این اتفاقات گذشت،

    تا اینکه پارسال پدرم فوت کرد،

    دوتا پسرعموهام ک اصن تو مراسم پدرم شرکت نکردن،

    درواقع من سالهاست ندیدم شون،

    بقیه هم ک یه سر زدن و بدوبدو رفتن دنبال زندگی هاشون،

    دخترعمه هامم ب همین شکل،اصن ندیدم شون سالهاست،

    این اواخر پدرم مدام میگف اینا نمک نشناس بودن و قدر محبت و خوبی رو نمیفهمن و اینا،

    انگار خودش متوجه شده بود ک مسیر اشتباهو رفته،

    پدرم زندگی شخصی خودش و ارامش خانواده شو فدای نجات خانواده ش کرد،

    قلب شو تو 41 سالگی عمل کرد و همیشه میگف بخاطر استرس اداره ی چندتا زندگی اینطوری مریض شدم،

    امشب من فقط یاد باباجون افتادم وقتی فایل تونو برا بار هزارم گوش کردم،

    شاید اگ پدرم این آگاهی رو داشت ک هرکسی زندگی خودشو رقم میزنه خودشو وقف نجات زندگی بقیه نمیکرد و مریض نمیشد و الان هنوز زنده بود،

    چندروز دیگ اولین سالگرد باباجون هست و من فقط امشب از خدا تشکر کردم و گفتم ازت خیلی ممنونم ک منو با آموزه های شما آشنا کرد ک اشتباه پدرانمونو تکرار نکنیم،

    زندگی مونو اونطور ک دلمون میخاد خلق کنیم و براکسی خدایی نکنیم چون هرکی هرجا ک هست،سر جای درستشه،

    اگ از جاشم راضی نیست ب راحتی با تغییر کانون توجه ش میتونه تغییرش بده،

    همین و بس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
  8. -
    پوریاکاتبی گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    به نام نامی یزدان

    استاد عزیزم سلام دارم خدمت شما

    خداروشاکرم که باز هم توفیق دیدن فایل جدیدی از شما رو بمن داد تا بتونم در این مسیر زیبا مستحکم تر استوار تر و با ایمان بیشتر حرکت کنم

    استاد من هم فایل قانون تغییر ناخواسته ها رو دیدم و هم زمان همین لایو بصورت زنده از اینستاگرام مادرم دیدم و یادمه همون لحظه داشتم خداروشکر میکردم که توجهم به این مسائل و اتفاقات نازیبا نیست و الان دوباره روزی من بود دیدن دوباره این لایو و لازم دونستم نتایج خودم رو تو این مدت بنویسم برای ایجاد رد پا برای خودم که بدونم به چه دلیلی و از چه طریقی در اینجایی که هستم قرار گرفتم

    استاد من شاگرد دوره دوازده قدم شما بودم و در قدم اول و دوم انقدر سرشار از انگیزه بودم و یجورایی حرف شما برام وحی منزل بود و انقدر تشنه پیشرفت بودم تو همون دوماه اول تونستم درآمدم رو دوبرابر کنم و یه عدد قابل توجهی درآمد کسب کنم ولی بخاطر عدم درک صحیح من از قوانین لغزیدم یعنی نتایج کسب شده رو بخاطر عملکردم به یک سری قوانین و باورهای درست نمیدونستم و دچار منیّت شدم و غرور برداشت منو که دیگ تموم شد فرمول و اکسیر ثروتمند شدن رو پیدا کردم و دیگه برم به همون سبک گذشته و اشتباه خودم زندگی کنم من که دیگ پول ساختن یاد گرفتم و عملآ کنترل ورودیم صفر شد و تمرکزم از روی دوره و قوانین برداشته شد استاد عزیز من در 17 روز از یک آدم شاد و خوشحال با انگیزه تبدیل شدم به یه فرد نگران و استرسی و کسی که عوامل بیرون بشدت روش اثر میگذاشت به لطف خدا چون متوجه شدم ‌اوضاع داره وخیم میشه و من دارم اشتباه میرم مسیر رو بعد 17 روز به خودم اومدم و با تعهدی بیشتر و محکم تر به خودم قول دادم که تمرکز بیشتری روی مطالب دوره و قوانین بزارم به محض نشون دادن ایمانم و توبه ی نصوحی که کردم خداوند و دستانش دست بکار شدن من بعد از 15 روز تونستم مهاجرت کاری کنم و مغازم رو از حومه تهران به داخل تهران و یک پاساژ زیبا با کلی آدم فرکانس بالا بیارم و این تعهد من در مسیر باعث شد هرروز خداوند درک و فهم قوانین و سیستمش رو بطور عمیق تر بمن ارزانی بداره و من اصن با جرئت و به قطع یقین میتونم بگم دوباره متولد شدم و انگار تازه کارکرد سیستم رو پیدا کردم ،رابطه اعمالم و نتایج رو تونستم در ذهنم پیدا کنم و منطقیش کنم،پروسه ی باورسازی رو بطور منطقی بفهمم،اهمیت کنترل ورودی رو متوجه بشم

    اصن من فکر میکردم درخواست های ما بصورت زبانی ارسال میشه و فقط همین که در ذهنم و یا به زبان درخواستم رو بگم پیغام ارسال میشه به سیستم در صورتی که متوجه شدم اعمال من و کارهایی که انجام میدم داره درخواست های من رو مخابره میکنه و تازه متوجه شدم اعمال من چیزی نیس جز باورهای من ،و تازه متوجه شدم باورهای ما اتفاقات مارو رقم میزنه یعنی چی

    تازه متوجه شدم کنترل ورودی چقدر توی این باورسازی نقش بسزایی داره و اصل کاره و باعث شد بصورت خیلی تمرکزی تری کنترل ورودی کنم ،این تعهد من باعث شد جریان هدایت و کارکرد جریان هدایت رو بفهمم من قبلا فکر میکردم هدایت قراره بدون اینکه از من کار عملی بخواد اجی مجی لاترجی میکنه و همه مسائل من حل میشه و من روی یه تخت روان بدون اینکه کار عملی بکنم به تموم خواسته هام میرسم غافل از اینکه جریان هدایت من رو به سمت خواسته هایم هدایت میکند ولی ممکنه در این جریان هدایت از من کار عملی بخواهد که انجامش برای من ترسناک باشه و یا غیر منطقی باشه ولی باید انجام بشه تا قدم بعدی به من گفته بشه، مثه زمانی که بمن گفته شد باید پیام بازرگانی رو انجام بدم و من دیدم با اینکه میترسم و وحشت کردم اما قلبم آروم و فردای همون روز رفتم و آگهی بازرگانی رو توی مترو با قدرت انجامش دادم و از خودم فیلم و گرفتم هزار بار دیدمش و هربار خودمو تحسین کردم و متوجه شدم هدایت هیچ کاری رو که من توان انجامش رو ندارم بمن نمیگه بلکه هر هدایتی میشم قطعا توانایی انجام اون کار رو دارم؛ درک کردم ثروت یه باور ذهنیه یک مدار مشخصیه که هرکی توی اون مدار قرار میگیره نعمت و ثروت بصورت کاملآ طبیعی وارد زندگیش میشه بدون اینکه کار عجیب و غریبی انجام بده،با تعهدم باعث شد بهم گفته بشه خودت باید دکتر خودت باشی خودت باید شخصیت خودت رو بشناسی و نقاط ضعفتو برطرف کنی و نقاط قوتتو تقویت کنی متوجه شدم اگه بزاری ورودی های محدود کننده جامعه وارد ذهنت بشه لاجرم عملکردی مشابه اون باورهای محدود کننده انجام میدی و در سیکل روزمرگی اکثر مردم جامعه که میدواند تا فقط زنده بمونن قرار میگیری

    الان با تمرکز روی باور فراوانی و وقت گذاشتن برای پیدا کردن مطالبی که فراوانی رو تصدیق کنند و دیدن الگوهایی که با چشم بتونم فراوانی توش پیدا کنم باورتون نمیشه ورودی درآمدم هرروز داره بیشتر میشه و من این سری میدونم این افزایش درآمد داره از کجا آب میخوره و هیچ اتفاقی رو دیگ شانسی نمیدونم

    استاد دیروز تو قدم8 جلسه 5 یه حرفی از شما شنیدم که دیدم خودکار دارم تو زندگیم اجراش میکنم و چقدر خوشحالم کرد اینکه یکسری با قانون جذب دوس دارن حتی هوا رو هم کنترل کنند ولی کسانی که یه لول ازین افراد هم بالاترند دوس ندارن چیزی رو کنترل کنند و سعی میکنند در همه حال از زندگی لذت ببرند و هر اتفاقی که میفته فقط “الخیر فی ماوقع” رو درون اون اتفاق میبینند و من دیدم این چندمدت که تعهد دادم تحت هر شرایطی طبق قانون عمل کنم هر اتفاقی که برام میفته حتی اگه ظاهرش نازیبا هم باشه خیری درونش بوده و اون اتفاقی بوده که باید برای من میفتاده تا منو در مسیر خواسته هام نگه داره و قدم به قدم منو به خواسته هام برسونه

    استاد عزیزم خداروشاکرم که اونروزی که از دهان شما شنیدم اگه توجهت رو در این شرایط نازیبا بروی زیبایی ها بزاری از بدنه جامعه کامل جدا میشی و من الان نه زبانی با نتایجم ثابت میکنم که از بدنه جامعه ناراحت و ناراضی جدا شدم و شکر گزارم و کنترل کامل زندگیم به لطف الله یکتا دست خودمه و هرروز داره همه چی در همه جوانب زیباتر پر بار تر و قشنگ تر میشه و تازه اولشه خیلی خیلی باید ازین ها بیشتر و بهتر بشم و حتمن میشم به لطف خدا و آموزش های بینظیر شما

    دست شمارو به گرمی میفشارم و با تک تک سلول هام سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود نازنین شما افراد مسلم و موحد کره زمین

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 845 روز

      به نام خدای که به تنهای به شدت برای بنده اش کافی هست

      به نام خدای که نا امیدی در درگاهش روا نیست

      سلامم پوریا عزیز

      چقدررر دوست دارم آغاز کلام تان را با نام زیبای خدا

      با خودم گفتم بنویسم ننویسم ولی حسم گفت بنویس برای خودت رد پا

      اصلا ایده هم ندارم چی بنویسم میگذارم فرمون نوشتن را دست خودش

      میدانی چقدررر قوانین خداوند بی نقص هست واقعا عالی هست واقعا که این جهان توسط نیروی برتر خداوند بسیار زیبا هدایت میشود

      همین چند لحظه پیش بود که به یک کمنت تان در سریال سفر به دور امریکا رو به رو شدم

      با خدا داشتم در باره خواسته ام حرف میزدم گفتم بگذار روی نشانه امروزم بزنم بیبینم چی هست

      این فایل برایم آمد و متن انتخابی این فایل کمنت شما بود

      قسمتی از کامنت تان که نظرم را جلب کرد این بود واقعا دقیقا انگار برای من نوشتین

      «« فکر میکردم هدایت قراره بدون اینکه از من کار عملی بخواد اجی مجی لاترجی میکنه و همه مسائل من حل میشه و من روی یه تخت روان بدون اینکه کار عملی بکنم به تموم خواسته هام میرسم غافل از اینکه جریان هدایت من رو به سمت خواسته هایم هدایت میکند ولی ممکنه در این جریان هدایت از من کار عملی بخواهد که انجامش برای من ترسناک باشه و یا غیر منطقی باشه ولی باید انجام بشه تا قدم بعدی به من گفته بشه،»»

      من اقرار میکنم همیشه در قلبم این ترس وجود دارد نکند خدا چیزی برایم الهام کند که من نتوانم و ترسش تمام وجودم را بگیرد چون خیلیی بدم میاید که پیش خودم کم بیایم

      از طرف دیگر همیشه میشنوم از هر سو که حرکت کن حرکت کن نمیدانم چگونه قدم بردارم

      خدایااااا خودت هدایتم کن خودت بگو چی کار کنم

      سه سال پیش یکبار تا مرحله مصاحبه کاری پیش رفتم ولی قبول نشدم

      دست نکشیدم بازم میخایم بروم چون با تمام وجودم این خواسته را میخایم سری قبل وجودم پر از شرک بود ولی این بار با قدرت خدا پیش می‌روم انشالله

      وای مثل اینکه با نوشتن به شما ترمز اصلی را پیدا کردم ترس ترس ترس

      من همیشه به این فکر میکنم که نکند باز بروم قبول نشوم نکند باز در مقابل دوربین زیر تاثیر بروم ( کاری را که دوست دارم گرداننده گی هست ) تمام روز من به این ترس فکر میکنم

      میدانی زمانی که به خودت نوشته داشتم دوباره کمنت خودم را خواندم دیدم جواب در خود کمنتم هست بابا من پیش از آغاز ترس دارم خوب طبیعی هست زهنم از چیزی که بترسد اصلا سمتش نمیرود چقدررر ساده هست

      وقتی ما ترمز ها را ندانیم با دست خودمان مسیر را برای خودمان سخت میکنیم

      نمیدانم چی نوشتم ولییی خیلیییییییی با نوشتنش احساسم عالی هست غرق ارامش شدم

      وااااااااااااااای خیلییییی احساسم عالی شد

      جواب خودش بود خدایاااا شکرت

      انشالله در بهترین زمان و در بهترین احساس باشی که این کمنتم به دستتت برسد

      پوریا عزیز در آغوش خداوند غرق عشق نور خودش باشی

      الهی که پول ثروت فروانی بدود به دنبالت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        پوریاکاتبی گفته:
        مدت عضویت: 1257 روز

        بنام نامی یزدان

        سلام بر تو خانوم بارکزی عزیز و دوست داشتنی

        من دو سال در این جمع هستم بسیار بالا و پایین دیدم ،لحظاتی خوش که اشک از چشمانم جاری میشد و لحظاتی که ناامیدی و غم وجودم رو فرا گرفته ولی یه چیزی رو عمیق تر از همیشه در وجودم حس کردم ،خدا رو خدایی که درون منه خدایی که خود منه و فاصله ای بین من و او نیست،خدایی که هیچ متر و معیاری نداره بی دلیل و بی اندازه میبخشه خدایی که منتظر عمل خوب من یا بد من نمیمونه که بخواد بعدش تصمیم بگیره کمکم کنه یا مجازاتم کنه،این خدایی که من شناختم تو این مسیر من رو مثل یه پادشاه میدونه و هرچیزی من درخواست میکنم بلافاصله اجابت میکنه اما این که در زندگی من چقدر طول میکشه این خواسته ماهیت فیزیکی داشته باشه فقط به ایمان صبر و میزان باورم به قدرت این خدا بستگی داره

        میدونی چرا اینارو گفتم !؟من فقط تجربه شخصیم رو میگم به هرچیزی بچسبی و بیش از اندازه به فکر بدست آوردنش باشی یعنی فرکانسی توجهت رو نداشتنشه

        واقعن باید رها کرد باید اعتماد کرد باید رها کرد از بدست آوردن باید تمرکز کرد روی خود،روی شخصیت روی اون ویژگی هایی که فارغ از هر نوع مادیاتی باعث حال خوب آدم میشه وقتی رو این بُعد کار میکنی تازه حرف های استاد رو تو زندگیت لمس میکنی

        تازه ثروت وارد میشه روابط عالی میشه سلامتی میاد

        بخدا به همین راحتی

        موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مانلیا گفته:
      مدت عضویت: 1601 روز

      سلام پوریای عزیز

      واااایییی من اون موقعی که گفتید توی مترو رفتی تمرین اگهی بازرگانی رو انجام دادی جیغ زدم جیییییغ ⁦⁦\0/

      اخه منم اخر این هفته قرار گذاشتم که تمرین اگهی رو انجام بدم و برم تو یه جمع صحبت کنم اما برام بزرگترین چالش صحبت توی مترو هست اصن بهش که فکر میکنم جیغ میزنم از ترسه انجامش .⁦(_)⁩⁦O_o⁩

      ولی دیدن کامنت شما برام یه نشونه بود که برام اسون بشه و میدونم مثل ده ها کاری که میترسیدم اما انجامشون دادم اینم انجام میدم ⁦⁦;-)⁩

      تحسینتون میکنم که انجامش دادید ایول پسر ⁦⁦>.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        پوریاکاتبی گفته:
        مدت عضویت: 1257 روز

        سلام به شما نگار خانوم بزرگوار

        خیلی ممنونم از لطف و محبت شما

        و سپاسگزار خداوندم که به اعمال من نور رحمتش رو پاچیده تا نشونه و راهنمایی برای دیگر دوستان باشه

        یچیزی راجب انجام تمرین توی مترو بگم براتون ،منم خیلی میترسیدم اولش حتی همون روز که رفتم تو مترو بار اول نتونستم انجام بدم ولی بعدازظهر که دوباره برگشتم تو مترو فرمونم دست جریان هدایت(خدا) بود الان که دارم بخاطرش میارم اون صحنه رو یادمه وسط راه رو که وایستاده بودم و گفتم دوستان یه لحظه بمن توجه کنین وقتی همشون نگاهم کردن من یه لحظه قفل شدم در حد 5 ثانیه تو همون 5 ثانیه خدا شد زبان دهان من بهم گفت مگه میخوای فیلم بازی کنی یا دروغ بگی راحت خودت باش وچیزای واقعی که به دست اوردی رو براشون بگو

        بعد که شروع کردم زل میزدم تو چشمای مسافرا بخدا که اون ها چشم هاشون رو از من میدزدیدن

        وااااااای چقد حس بعد انجامش قشنگه حتمن شما هم انجامش بده انقدر آسونه که بعدش بخودت میگی ازین میترسیدم؟

        خییییییلی حال میده امیدوارم بترکونی و وقتی انجامش دادی بیای همین جا منم در جریانش بزاری

        بهترین ها برای شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      امینه گفته:
      مدت عضویت: 2826 روز

      سلام دوست گرامی

      از کامنت شما لذت بردم. منم چند وقتی بود از اجرای عملی قوانین دست برداشته بودم و فک میکردم من دیگه راه زندگی کردن رو یاد گرفته، متاسفانه چند وقتی هست پشت هم تضاد برام پیش اومد تا اینکه بلاخره به این نتیجه رسیدم برگردم به سایت عباسمنش و قوانین رو مجددا به خودم یادآوری کونمو اجرایی کنم. بعد 15 روز شما تغییر بزرگی دست یافتید این باعث شد من انگیزه قویتری داشته باشم. ممنون از کامنت انگیزه بخشتون برای کسانی که تو راه لغزش داشتن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1473 روز

    وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ

    —————————————————————————

    سلام استاد نازنینم، 5 – 6 بار این فایل رو گوش دادم، الان اومدم کامنت بزارم، اصلا سیر نمیشم از این فایل زیبا، 77 دقیقه خداوند با دهان استا عزیزم با من صحبت کرد، خدایا شکرت، خدایا هزاران بار شکر.

    اگه کسی دنبال عزت نفسه، این فایل واسه اونه

    اگه کسی دنبال سعادتمندیه، این فایل واسه اونه

    اگه کسی بدنبال رابطه عالیه، این فایل واسه اونه

    اگه کسی پول و ثروت میخواد، این فایل واسه اونه

    سلامتی؟ این فایل واسه اونه

    دنبال هرچی که هستی، این فایل واسه اونه

    این خداست که داره صحبت میکنه، بخدا استاد عباس منش نبود، خود خدا بود.

    دیدین؟؟

    نوع صحبت کردنش، لحنش، تُن صداش، بی وقفه، یکریز، حرفهای خوب، آگاهیهای ناب، کار انسان نمیتونه باشه، من این حرفهارو از خدا شنیدم با صدای استاد، از دهان استاد، و چقدر عالی بود.

    روز اول 4بار گوش دادم ، شب عجله داشتم که صبح بشه، یکی دو بارم گوش بدم، از کجاش بگم؟ بگم از کدوم حرف خوشم اومد؟ بگم کدوم دقیقه بهم چسبید؟

    همش، هر لحظه اش، هر حرفی که شنیدم، و چقدر حرفها متفاوت میشد با هر بار گوش دادم،خدایا شکرت.

    بار اول گوش دادم، دیدم استاد داره درمورد آرامش داشتن در این دور و زمون باهام صحبت میکنه.

    بار دوم گوش دادم، دیدم استاد داره از هدایت شدن به خواسته ها صحبت میکنه.

    بار سوم، دیدم داره درمورد عزت نفس صحبت میکنه.

    واااااو، بار دیگه، در مورد کسب و کارم بود، بار دیگه در مورد پول و ثروت بود.

    بابا این خدا بود که داشت واسه هر سوالی برام پاسخ میداد، بازم میخوام گوش بدم، از اون فایلهای بینظیری بود که مطمعنم 30، 40 بار رو گوش خواهم داد.

    خدایا شکرت، بخاطر تمام هدایتهات، بخاطر تمام نعمتهات، الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر، خدایا شکر که از بینهایت طریق بندگانت رو هدایت میکنی، خدا شکر.

    حرف زیاده واسه این فایل، من قناعت میکنم، به سپاسگزاری، از خداوند رحمان و رحیم، و سپاسگزاری از استاد عزیزم.

    عاشقتونم

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
  10. -
    گندم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 939 روز

    سلام و دست و جیغ و هورا

    خیلی ذوق دارم و خیلی سپاسگزارم بخاطر اینکه

    دیشب تونستم عضو این سایت بشم ، من از 6 سالگی تا الان که 14 سالمه با فایل های استاد آشنا هستم و وقتی که سنم کمتر بود نمی‌خواستم مثل بقیه باشم و اینکه مثل بقیه باشم خیلی اذیتم میکرد ، همیشه راه درست رو انتخاب میکردم ، نه راهی که پدرم یا مادرم یا بقیه دوست داشتن رو، همیشه هم خیلی راحت میتونم ذهنمو کنترل کنم و میشه گفت خیلی سختگیرانه روی این موضوع کار میکنم ، فقط فایل های شما رو گوش میدم ، عکس های که خودم از منظره های بهشتی میگیرم میبینم و هر شب توی اتاقم پارتی میگیرم و باور هام رو تکرار میکنم و آیندم رو تصور میکنم و با خودم قرار دارم که هر صبح خاطره ی خیلی زیبا و خنده داری از گذشته ام به یاد بیارم.

    بار ها سعی کردم که بقیه رو هم راهنمایی کنم ولی خیلی مصمم خواستن که واقع بین باشن و راه خودشونو برن . من انقدر انسان شاد و با آرامشی هستم که همیشه بهم میگن تو یه آرامش خاصی داری یا بهمون انرژی میدی ، مامانم هم همیشه بهم میگه تو علی بی غمی

    نتیجه ی کنترل کانون توجه ام این بوده که من هیچ وقت به سمت عقب بر نگشتم و روند پیشرفت من همیشه صعودی بوده ، همیشه داشتم پیشرفت میکردم در همه ی ابعاد، خیلی خیلی خیلی کم پیش اومده که موضوعی بر وقف مراد من پیش نره. که باز همون موضوع هم برای من درس داشته.

    بچه تر که بودم میگفتم من می‌خوام از همین بچگی درآمد داشته باشم نمیخوام صبر کنم بزرگ بشم ، و چند شب پیش ثروت از همه ی جهاتی که فکرش رو هم نمی‌کردم وارد زندگی شخصیم شد ،

    پدرم و مادرم به صورت جداگانه به حسابم پول واریز کردن ، چند نفر برام شارژ گرفتن ، و پدرم بدون اینکه من چیزی بگم گفت که هر ماه پولی به حسابم می‌ریزه ،

    می‌خوام بگم اگه من مثل بقیه رفتار میکردم بدون اینکه این جهان دلش برای من بسوزه نتیجه ی باور های خودمو برام رقم می‌زد .

    به همه که حتی از من بزرگ تر هستند میگم که من سعی میکنم هیچ محدودیتی در هیچ زمینه ای برای خودم نسازم و دنیا رو جمله های پشت کامیون و وانت نبینم و با دید وسیع تر و قانونی تر ببینم حتی اگه همه بهم بگن داری زندگیتو خراب می‌کنی. هر کسی هر طور که فکر می‌کنه به من ربطی نداره و همش توی زندگی خودش اتفاق میوفته. اعتماد به نفس زدن این حرف رو دارم که

    من یقین دارم و مطمئنم که میتونم به هر چیزی که اراده کنم رو به دست بیارم، چون خداوند قدرت مطلقه و این شرکه که من چیزی غیر از این رو باور کنم و قدرت رو به کس دیگه ای بدم ، من تسلیم در برابر خداوند و همیشه هم هدایت پروردگار رو میبینم. من دختر خیلی خوشگلی هستم و همه هم تا منو میبینن باهام صحبت میکنن و میگن که خیلی خوشگلی و همیشه و هر لحظه دارم بخاطر همه ی زیبایی هایی که توی زندگیم دارم سپاسگزاری میکنم و زندگیم معجزه و هدایته اینو خیلی وقته تا عمق وجودم درک کردم و تا آخر عمرم هم باید خالص تر قانون جهان رو درک کنم.

    استادم، من هنوز دوره ای از شما تهیه نکردم ، و واقعا با فایل های دانلودی زندگیم صدوهشتاد درجه تغییر کرده در همه ی ابعاد، و میتونم از خدا درخواست کنم و هدایت شم به بینهایت شادی و شور و زندگی پر طراوت و آرامش ،چون من خدا رو دارم و خدا همیشه منو به سمت موقعیت های جادویی هدایت می‌کنه

    خداااااااایاااااااااا

    من اول حرف دل رو زدم چون دیشب وارد سایت شدم و 7 سال منتظر این لحظه بودم ، دستم خورد آخر فایلتون و درباره ی علی بی غمی بودن حرف زدید

    استاد شما هم دیدید ؟ خداوند منو هدایت می‌کنه حتی همین الان من همیشه به هر چیزی که خودم دست پیدا میکنم بعدش فایل شما رو به صورت هدایتی میبینم و مطمئن میشم

    استاد من دارم گریه میکنم همین الان معجزه رو دیدم همه ی حرف های که 7 ساله می‌خوام به شما بگم رو نوشتم و دستم خورد آخر فایلتون و شما هم دقیقا حرف های منو زدید ، من به غیر از خدا به چه کسی محتاجم؟ سپاسگزارم از همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
    • -
      فریدون گفته:
      مدت عضویت: 2274 روز

      سلام به گندم عزیز

      میخوام من هم جزو اولین نفراتی باشم که ورودت به این مکان مقدس رو تبریک میگه

      خیلی برات خوشحالم

      برای خودم هم که هدایت شدم به کامنت پر از انگیزه

      که اینجا همه دست خدا هستیم برای هم بنویسیم

      ممنون دختر شجاع که برامون نوشتی

      از خدا برات حال خوب آرزو میکنم

      شاد باشیم که جهان برای ماست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فاطمه گفته:
      مدت عضویت: 1431 روز

      سلام گندم عزیز . بسیار زیبا و پر انگیزه نوشتید . حس خوبی از پیامت گرفتم و چه سعادتمندی، که با سن کم به این مسیر هدایت شدید .روزهای روشنی پیش رو ی تو و منتظرتوست . در پناه الله یکتا و بی مانند ،شاد و سربلند و سعادتمند و ثروتمند باشید .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1825 روز

      درود بر گندم

      دختر بهت تبریک میگم با این سن کامنت به این زیبایی رو نوشتی

      چقدر لذت بردم ازاین همه آگاهی و دانش ،قسم میخورم یکی از موفقترین خانم های اینده ی این کره ی خاکی هستی ،واقعا تحسینت میکنم

      آفرین به تو دختر

      حسودیم میشه بهت (که نداری دل تنگ ) که تو این سن به این مسیر زیبا هدایت شدی ،بهت تبریک میگم

      بهترین ها در انتطارته

      در پناه خدای یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یگانه ثروت گفته:
      مدت عضویت: 1769 روز

      گندم عزیزم سلام

      دختر آگاه و نازنینم تبریک می گم بهت که در این سن کم هدایت شدی به این مسیر. تحسینت می کنم دختر زیبا.

      تحسینت می کنم برای علی بی غم بودنت، برای پارتی گرفتنِ تنهایی در اتاقت، برای همین که اینجا و در این فرکانس هستی.

      باید بگم که دست و جیغ و هورا برای خودت.

      خدا رو شکر که هدایت شدی به صراط المستقیم.

      واقعاً همینطوره گندم جانم ما به غیر از خدا به هیچ کسی محتاج نیستیم.

      متعهدانه به آموزش های استاد عمل کن. در پناه خدا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      راضیه گفته:
      مدت عضویت: 667 روز

      سلام گندمکم

      سلام قشنگم

      سلام دخملکم

      چقدر ذوق سنت رو کردم عزیزم

      دختر کوچیک من همسن شماس

      چقدر درکت بالاس

      چقدر خوب کامنت نوشتی

      یه دوسالی از آخرین کامنت هات میگذره…

      امیدوارم باز هم با قلم قشنگت بیای و برامون با خنده هات قشنگ قشنگ بنویسی

      بوس بوس ب قلب قشنگت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: