https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد ومریم شایسته عزیز و دوستنان هم فرکانس
خدارو شاکرم که امروز هدایت شدم به این دوره خانه تکانی ذهن که خیلی بهش، نیاز داشتم
چندروزی شدید درگیر نجوا های ذهنی بودم وداشتم توی باطلاق فرو میرفتم وحال خوشی رو تجربه نمیکردم دیدم شخصیت من یه جوریه که عالی، پیش، میرم ومدار و فرکانسم عالی بالا میره بعد نمیدم چرا یک دفعه همه چی رو ول میکنم و دست از کار کردن روی خودم میکشم و اجازه میدم ذهنم هر بلای سرم بیاره و اخرش به درد ورنج ختم میشود و مجبور میشوم از فشار زیاد دوباره دستم روی خدا دراز کنم وهدایت بطلبم که راهی جز این ندارم چون محاله کسی تو ازادی ورهایی وارامش زندگی کرده باشه وبتونه تو درد ورنج تحمل بیاره
که نشونه ها اومد وبیام این دوره رو با توکل بر خدا شروع کنم وازش، خواستم کمکم کنه که تا اخر این دوره بهم توان و انرژی بده و خودم تعهد دادم که تا اخر برم. الهی خودت یاورم باش
من با نوشتن مخصوصا تایپ کردن خیلی مقاومت دارم وسختم میاد و یکی از دلایل همینه که استمرار ندارم ومشارکت تو کامنت ها ندارم
کلی، تجربه و دستاورد دارم اما امان از ادم بهانه جو
اما قول دادم که این بار رو تا اخرش بیام و هر روز کامنت بزارم خدایا خودت هدایتم کن
استاد تو دوره دوازده قدم مخصوصآ سه قدم اول قشنگ بهم فهموند که خودم خالق صد در صد زندگی خودم هستم وکسی مقصر نیست اگه زندگی ام به کام من شیرین نیست و خودم قدرت خلق زندگی خودم رو دارم چون من موجودی فرکانسی هستم که در هر لحظه دارم فرکانسهایی رو به حهان هستی ارسال میکنم و جهان هموراه داره به فرکانس های ارسالی من واکنش نشان میدهد پس نتیجه میگیریم خیلی ساده من خودم با افکارم و باورهام خالق صد در صد زندگی خودم هستم نه کسی دیگر نه دولت نه پدر نه مادر
کلی اگاهی، توی متن ابتدای این فایل بود که من به دلم نشست و من یاداشتش، کردم برای خودم
هرزمان از دیگران توقع داری در مسیر شرکی،، الله اکبر
چقدر این اگاهی نابه و خالصه و با تمام تجربیات زندگی خودم هم خونی داره، هرکجا از دیگران توقع وانتظار داشتم و بدتر اسرار و پافشاری کردم دقیقآ بدترین تجربیان و احساس هارو تجربه کردم یعنی یه جور هایی از خدا نخواستم شرک ورزیدم وخداوند را بی، قدرت و هیچی فرض کردم و اون ایمان و اعتماده کامل کنار رفته،
یا مثلا وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار میکنی دنیای بیرونی خودش درست میشه،،
من این رو بارها وبارها تجربه کردم، احساسش کردم، درکش کردم اما باز هم خیلی راحت فرامشش میکنم
چه زمانهایی من نشستم با کلی مسئله تو زندگیم اما اگاهانه توجه وتمرکزم رو گذاشتم روی مثبت کردن افکار وذهنیتم واز درون حالم بهتر شده وبه قول خودمون فرکانسم بالا اومده خیلی از چالش، ها به خودی خود حل شدن ومن فقط مات موندن اخه چه جوری،،، مگه میشه، خداوند همه کار میکه برای من به شرط پاکی دل
خدایا ما را به راه راست هدایت بفرما به راه کسانی که به انها نعمت داده ای، الهی شکرت
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و موحدو سلام خدمت همه دوستانی که در این سایت هستند.
چقدر این فایل مفید و راهنما بود برای من مطمئنم برای همه دوستانی که این فایلو دیدن هم همینقدر مفید و تاثیرگذار بود.
اکثر آدما فکر میکنن شرک یعنی اینکه بگیم خدایی وجود نداره یا بگیم چن تا خدا وجود داره.
درحالی که مشرک بودن فقط این نیست.
اگر ما قدرت رو به هر کسی غیر از خدا بدیم این هم یعنی شرک وقتی قدرت رو دست مسؤلین بدیم یعنی شرک وقتی قدرتو دست پدر و مادر و خانواده بدیم یعنی شرک وقتی قدرت دست رئیس جمهور و جامعه بدیم یعنی شرک.
در صورتی که خداوند قدرت خلق صد در صد زندگیمون رو به خودمون داره و در قرآنم اشاره کرده که هر انسانی قدرت خلق زندگیش رو به هر صورتی که میخواد داره.
خداوند رو هزاران بار شکر میکنم که من رو با استاد عباسمنش و سایتشون آشنا کرد تا بتونم این آگاهی ها رو دریافت کنم.
اگر داری مثل بقیه فکر میکنی بدون شک مثل بقیه نتیجه میگیری …
در اغلب مواقع نقطه مقابل تفکر دیگران تفکر درستی هست.
همچی خداست ،همچی توحیده ،همچی توکله…
هر کاری که میکنید برای اینکه مردم ازتون خوششون بیاد این شرک هست…
اگر توحید در قلبتون بیشتر و بیشتر بشه نحوه تفکرتون نحوه عملکردتون همچیمون تغییر میکنه…
تمرکز روی خودت بزار ، خدای خودت رو بشناس نمیخواد دیگران رو بشناسی …
توحید عملی یعنی مسولیت زندگی خودتون رو بر عهده بگیرید …
مردمی که شما رو میارن بالا، با یه بشکن میارنتون پایین …
شما روی خودتون روی خدای خودتون کار کنید همچیز خودش درست میشه…
بلاهای طبیعی وجود ندارد همه بلاهای طبیعی فرصتی برای رشد و پیشرفت هست اگر من در مدار زیباها باشم هر نازیبایی به نفع من تموم میشه برای ثروت بیشتر و برای رشد و پیشرفت و خوشبختی بیشتر…
خدایا شکرت در مدار این آگاهی ها هستم و هر روز دارم قوانین جهان رو بیشتر و بیشتر درک میکنم الهی شکرت خداوندا شکرت برای وجود استاد عزیزم که وجودش پر از برکت و ثروت آگاهی در زندگی ماست الهی شکرت…
باعرض سلام خدمت استاد گرامی وخانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و تمامی دوستان،نشانه گام اول:من قبل هرچی میخوام اینجا به صورت کتبی تعهد بدم که هر روز یه گام پیش برم و یه رد پا بذارم چون یکی از ایرادهای من اینه که همه چیزو نصفه ول میکنم و میخوام این ایراد رو برطرف کنم،و اما کامنت این گام:من در این فایل یکی از پاشنه های آشیل خودمو پیدا کردم اونم شرکه البته که شرک در وجود همه هست ولی من شدت مشرک بودن خودمو درک نکرده بودم تازه دارم کم کم متوجه میشم که چقدر خودمو نمیشناختم و با خودم غریبه بودم،من فکر میکردم آدم با ایمانی هستم وحتی خیلی وقتها خودم از نظر ایمان بهتر از خیلی ها میدیدم الان متوجه شدم که کاملا در اشتباه بودم من برای خدا شریک های زیادی قرار داده بودم از محیط گرفته تا خانواده تا همسر تا رییس تا هزاران مورد دیگه ولی به صورت زبانی و ظاهری میگفتم همه چی دست خداست،البته یکتا پرستی برای من در این مداری که الان هستم سخته و باید کم کم تکاملمو طی کنم و گام به گام درجه شرک کم کنم و پیشرفت کنم،و خودمو خالق همه چی بدونم خالق صد در صد باید جسور بشم شجاع بشم باید جلو برم،نباید منتظر باشم کسی دستمو بگیره و منو به سمت جلو بکشه،امیدوارم هر روز بهتر از دیروز در این مسیر پیشرفت کنم
فایل پروژه خانه تکانی ذهن شماره اولش رو گوش کردم پر از حرف مسئولیت پذیری بود و اینکه هر تضاد و اتفاق نامناسبی که پیش میاد اولین کاری که ما آدم ها انجام میدیم، اینکه مسئوایت نپذیریم و مقصرش رو دیگران بدونیم.
وارد چاله ای بشیم به نام حکومت مسئولین خانواده و…. و همش بگوییم مجبوریم بدبخت باشیم مجبوریم مسیر بدبختی رو طی کنیم چون تو این مملکت به دنیا آمدیم مسئولیت نپذیریم و ازش فرار کنیم …. اینا همش یک بخش از ذهن منه…
بخش دیگه ذهن به من میگه آقا پسر پس چرا موقع موفقیت باید خاشع باشی و بگی کار خدا بوده و بگی همش کار خدا بوده و مغرور نشیم اما موقع سختی باید بگیم من مسئول زندگی خودمم و با خودمون نگیم مقصر خداست … و ازش شاکی نباشیم؟؟
اما من در جوابش بهش میگم عزیزم؛
درسته وقتی بچه ای رفتار خانواده روی تو گل پسر تاثیر داره، مدرسه ای که داری توش درس میخونی رفیقات و جامعه روی تو تاثیر داره،
ولی زمانی این تاثیر وجود داره، که تو بپذیری این تاثیر روی تو شکل بگیره یعنی قدرت این عوامل رو بیشتر از قدرت خدا بدونی وقتی این رو بپذیری همینجوری هدایت می شوی.
حالا عزیزم چه اتفاق خوب و چه اتفاق به ظاهر بد و ناجالب کار خداست چون اون تو رو هدایت کرده و اون چرا هدایت کرده چون تو اون فرکانس رو فرستادی و این اوضاع رو خلق کردی خداوند تو رو به سمت باورت، احساست،ترمزهات و توجه هات هدایت میکنه خدا بارها و بارها در قرآن مثال آورده که من کلی پیغمبر فرستادم تو فلان قوم که کل شهر ربا خوار بودن کل شهر کافر بودن کل شهر لواط کار بودن نتیجه افکار و رفتارشون شد بلا و بدبختی ولی در همون زمان ها همه پیامبرها نجات پیدا کردن چرا چون بر خلاف جامعه فرکانس و باور دیگه ای داشتن و خدا اون ها رو به سمت مسیر درست بر خلاف همه جامعه هدایت کرد.
این نشون میده که اگه دل به دل خدا بدی اون تو رو از زندان مثل یوسف، تو رو از سیل مثل نوح، تو رو از اقیانوس مثل یونس.
نجات میده.
ولی به شرط اینکه قدرت خدا رو بپذیری و بفهمی اگه اعتماد داشته باشی که قدرتمند ترین انرژی، خداست اون بر اساس سیستم و نظم تو رو هدایت میکنه.
چون رفتارت، افکارت و اعمالت بر اساس ایمان به او بوده است و اون هم طبق سیستمش گفته کار و فکر خوب تو ضرب در ده میشه بنابراین عزیزم تو بر اساس افکار و رفتارت و ایمانت و عملت به خدا اعلام میکنی و اون هم هدایت میکنه پس پسرم تو مسئولی و اون انجام دهنده…
حالا میخوام برم سراغ مثال ها چون هر چقدر هم خوب توضیح بدم تا مثال براش پیدا نکنم ذهن و مغز درست نمیفهمه… نکته جالب اینه زمانی که پذیرفتم مسئولیت کامل رو در اون موضوع موفق بودم وقتی نپذیرفتم همه چیز برام بهم ریخت…
1ـ یادمه تو بچگی وقتی پذیرفتم برای موفقیت در کنکور باید خانوادت تحصیل کرده باشن و یا داداش بزرگتر داشته باشم.
و یا وقتی دیدم همکلاسی هام همه کلاس کنکور میرن و فلان کتاب رو دارن در واقع از مسئولیت پذیریم کم شد و به شرک اضافه شد و درونم پذیرفت فقط اینجور آدم ها موفق می شوند و دقیقا همین طور شد و من به همین بهانه های واهی اصلا شروع نکردم به درس خواندن و کنکور جالبی ندادم ولی اگر حتی سه ماه میخوندم با اون هوش و استعدادی که داشتم اوضاع خیلی بهتر میشد و اگر هدایت خدا رو دسته کم نمی گرفتم نتایج فرق میکرد.
2ـ حالا دقیقا با شروع دانشگاه رفتنم باورهام تغییر کرد کم کم توسط بعضی از بچه ها به خاطر شهرستانی بودن مسخره شدم و انگیزه گرفتم و پذیرفتم با شرایط کم هم میشه موفق شد با اینکه هیچ کتاب مرجعی نخریدم با اینکه خونه یا مکان مطالعه نداشتم با اینکه رشتم مربوط بود به کامپیوتر ولی اون رو هم نداشتم … اما چون باور لیاقت داشتم و بهانه ها رو کنار گذاشتم … هر لحظه هدایت میشدم تو پیدا کردن جزوه … مثلا یه مثال سادش اینه امتحان ریاضی مهندسی داشتیم من این درس رو دوست داشتم و خونده بودم فقط یک سوال تو یه کتاب پیدا کردم که راه حلش رو بلد نبودم خیلی جالب یک روز قبل امتحان استاد گفت میاد تو تریا دانشگاه به بعضی سوال ها جواب میده من هم اتفاقی اونجا بودم و وقتی ازش سوال پرسیدم لبخندی زد و جواب داد بهم و فردای همون روز کاملا عجیب همون سوال اومد و همه بچه ها گیر کردن و من راحت جواب دادم و همون ترم شاگرد اول کل دانشگاه شدم چون بهانه ها برام مهم نبود و مطمئن بودم در هر شرایطی میتونم …
3- در کار کردنم هر جا به توانایی هام اعتماد نداشتم و احساس کردم فلان آدم اومده برا نجات من تا من رو از گرداب نجات بده باختم دقیقا سه بار این اتفاق افتاد.
الان یادمه یک بار که کاملا مشرک شدم اینقدر به یک آدم و یک شغل وابسته شدم که فکر میکردم که اگه من این شغل رو از دست بدم دیگه دنیا به آخر میرسه و همه هویتم رو این شغل بهم میداد … چون تو اون شغل خیلی از آدم ها من رو تایید میکردن و همین باعث شده بود به خاطر آدم ها کار کنم و یک تو گوشی محکم از خدا خوردم که هنوز جاش رو صورتمه و حدود دو سال افسرده بودم… یادمه اعتماد به نفسم خیلی اومد پایین و حتی بعدشم چند تا اشتباه کوچیک داشتم مثلا چند تا ایده خوب اومد به ذهنم به نظر خودم این ایده ها خوب بودن هر وقت ایده میومد چند آدم جلو من سبز میشدن بیا باهم شریک بشیم و به محض اینکه قبول میکردم و از درون وابسته کار اونا میشدم اونا کار رو جدی نمی گرفن و رهاش میکردن و من دوباره احساس ضعف میکردم میدونم علتش چی بود چون من از درون به خودم اعتماد نداشتم و احساس این رو نداشتم که میتونم یه تجارت خودم راه بندازم و دیگران برام کار کنن همین شد که از همون جنس آدم ها در مسیرم قرار گرفت و همش بهانه بود در ذهنم که تنها نمیتونم….
4- وزن کم کردن….
من یک زمانی از زندگیم به 30 کیلو وزن اضافه رسیدم و مشکلاتی برام پیش اومد و یک دکتر بهم گفت تو چند سال دیگه میمیری و من بهم بر خورد تو دلم گفتم مگه تو خدایی ….
از خدا خواستم هدایتم کنه و از هیچ چیز نترسیدم بهانه ها رو کنار زدم و گفتم شروع میکنم من وقتی 50 متر میدویدم نفسم بالا نمیومد نه کفش داشتم و نه لباس و نه مربی و نه هیچ چیز دیگه….
از صفر کلوین شروع کردم با لباس پلو خوری و کفش مجلسی شروع کردم همه مسخرم کردن همه گفتن تو دو روز دیگه رها میکنی به حدی رسید که میتوانستم 9 کیلومتر بدوم اینقدر تغییر کردم که همه آدم های اطرافم تغییر کردن… ولی یادمه هیچ وقت برای ورزش کردن یا رژیم گرفتن وابسته هیچ کس و یا هیچ بهونه ای نبودم نه خانواده و نه دوستان و نه آب و هوا و نه مهمونی از خودش خواستم و خودش اوکی کرد بعضی روزا همراه داشتم ولی وابسته اونا نبودم میومدن باهاشون ورزش میکردم نبودن هم مهم نبود خودم جلو میرفتم …..
داستان زیاده که بهم اثبات کرده شروع بهانه ها یعنی شرک … یعنی اجازه دادن به شیطان برا اینکه ما رو ببره به سمت هدایت به سمت خدای زمینی ….
خدای عزیز تو یاور من باش که بتونم تسلیم تو باشم نه تسلیم شرایط و بهانه ها …
خدایا کمکم کن بتونم در مجادله ذهنم که میخواد بگه دنیا ناعادلانه است و شانس و محیط در موفقیت خیلی تاثیر داره و حضور خدا بی تاثیره جلوش وایستم و با این مثال ها آروم بگیرم..
خدا جان عزیزم هدایتم کن به سمت آرامش …. هدایتم کن به سمت نعمت ….
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم (مسئولیت پذیری)
گام اولِ خانه تکانی ذهن، گام اول مسئولیت پذیریه، اگر من هر مسئله ای که باهاش مواجه میشم رو به خودم ربط بدم راه حلش رو پیدا میکنم، شاید راه حلش انجامِ کاری باشه که برام سخته به دلیل عادتها و باورهای اشتباه گذشته و باید تغییر کنم و با تغییر کردن من، با تغییرِ عملکردم میبینم که چقدر تجربه ی من بهتر و روونتر میشه به لطف خدا.
خداوند در وجود منه و به من راه حل هارو میگه و منتظر کمک هیچ کسی نیستم. و تو قلبِ خودم با خدای خودم، فقط اون درخواستهارو دارم.
تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار.
استاد عزیز چه جمله ی طلایی گفتید تو بنده خوبی باش خداوند همه کار برات انجام میده.
بنده ی خوبی بودن یعنی متواضعانه و از سرِ تسلیم هدایتهای خداوند رو انجام دادن در حالیکه از ادامه ی راه چیزی نمیدونی فقط قدمِ حال حاضرت رو میدونی،
بنده ی خوبی بودن یعنی
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
بنده ی خوبی بودن یعنی خشوع و تسلیمِ امرِ خداوند بودن رو در عملت نشون بدی و اونچیزی رو که بهش هدایت شدی به بهترین شکلی که میتونی انجام بدی با عشق، درحالیکه از قدمِ بعدی بیخبری.
خدایا شکرت برای این همه تغییراتِ عالی در مسیرم، برای شادیِ بیشترم، برای تغییر مدارم، خدایا شکرت برای لذت بردنم حین انجام هدایتهات، برای اینکه هر بار آسانم میکنی برای آسانی و شادیِ بیشتر، همراهم میکنی با شادی با سپاسگزاری با تصدیق زیباییها و دیدن نعمتهات، خدایا شکرت برای این همه تغییرات عالی.
ایمان دارم هر چه در مسیر خدا جلوتر میرم، شادی و لذت بیشتری رو تجربه میکنم، همواری و آسونیِ بیشتری رو تجربه میکنم، عشقِ بیشتری رو تجربه میکنم، روابطم با کیفیت تر و زیباتر از قبل میشه، به شرطی که من بندگی خودمو بکنم، من بنده خوبی باشم خداوند بلده خداییشو بکنه.
خدایا خودت کمکمون کن و ایمانمون رو بیشتر و قویتر کن، کمکمون کن تسلیم بودن در برابرت رو در عمل اجرا کنیم، کمکمون کن بنده ی خوبی باشیم.
خانم شایسته ی نازنین ممنونم برای طراحی این پروژه پاکسازی دوباره ذهن.
استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم برای اینکه دست خداوندید و هربار با صحبتهاتون مسیردرست رو به ما یادآور میشید.
راه آنها که بر آنان نعمت دادی نه آنها که بر ایشان غضب کردی و نه گمراهان! (7)
همه چی خداست
همه چی توحیده
همه چی توکله
کسی که ایمان داره به خداوند اون فرد یک ویژگی داره اونم اینه مسئولیت زندگی خودش رو گردن گرفته یعنی اینکه من تا به الان هرجور زندگی کردم رو توسط شخص خودم خلق کردم شرایط هارو ادم هارو موقعیت هارو این خود من بودم که با کانون توجهم با افکارم شرایط زندگی خودم رو خلق کردم
من الان باید مسئولیت پذیر باشم و بدونم زندگی الان من حاصل افکار گذشته من هستند حالا من بیام زندگی آینده خودم رو برپایه توحید بنا کنم دیگه چه شود یعنی چی
یعنی بیام بگم نه پدرم نه مادرم نه همسرم نه برادرام نه پسرم نه همسایه نه خاندانم نه دولتم نه رئیس جمهورم نه کشورم نه شغلم هیچکدوم از این ها عامل های بدبختی یا خوشبختی من نیستند و هیچکدوم از این ها هیچ گونه قدرتی در خلق زندگی من ندارند و این من بودم که با شرک هام به بقیه قدرت میدادم که در زندگی من تاثیر بزارند یا نزارند
شرک چیه
شرک یعنی من بیام بگم از وقتی ازدواج کردم شوهرم اجازه نمیده من خودم باشم چرا چون میترسم از دستم ناراحت بشه یا ازش میترسم بچمو بگیره یا هرچیز دیگه
یا مثلاً رئیس جمهور قول داد تو انتخابات که فیلتر و برداره حالا که برنداشته منو بدبخت کرده دیگه فروش ندارم تو اینستا فقط به خاطر اینکه روی قولش حساب کردم
یا مثلاً پدرم قول داده قسط های وامم رو اون پرداخت کنه نکرده خونم رو ازم گرفتن حساب کردم روی پدرم مقصر اونه که الان من این وضعیت رو دارم
یا پسر عموم خاستگارمه ازش خوشم نمیاد یکی دیگر و دوست دارم ولی از پدرم میترسم و رو حرفش نمیتونم حرف بزنم و مجبورم تن بدم و بعد شب ازدواجش خودکشی میکنه به این دلیل که ترس داشت نظرشو بگه خودشو تو دوتا دنیا اباد کرد
اره شرک یعنی وابسته مال و اموال و چهره و شوهر و شهرو کشور
شرک به قول پیامبر مثل راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه دردل تاریکی شب پنهانه
خب حالا باید عمل کنیم به این دانسته هامون و لب و دهن نباشیم
و اصل خارپشتی رو اینجا دوباره تکرار کنیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾
به نام خداوند بخشنده و مهربان (1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾
ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. (2)
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾
خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همه را رسیده). (3)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾
خدائی که مالک روز جزاست. (4)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم. (5)
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
من یکی از بزرگترین باگ هام همین اعتقاد به جبره که کم کم تو ذهنم شکل گرفته بخاطر ورودی هایی که از ادما دریافت کردم.
وقتی مسئولیت زندگیت رو به طور صددرصدی بپذیری دوتا حالت ممکنه پیش بیاد:
1. احساس گناه برای کم کاریایی که کردی و باورای شرک الودت.
2. حس رهایی و حس قدرت و اینکه به هرچی بخوای میرسی چون دیگه عامل بیرونی نیست و همه چی به خودت بستگی داره و توکلت به خدا عامل حرکتته.
برای اینکه از اون احساس گناه فرار کنیم میایم چیزای اشتباهی که انجام دادیم رو به عوامل بیرونی نسبت میدیم
اما خبر نداریم این باور که عوامل بیرونی در زندگی ما نقش داره باعث میشه از یه حدی بیشتر دیگه نتونیم پیشرفت کنیم چون هرکار میخوایم بکنیم نگرانیم که دولت چیکار کنه، شانس یار باشه یا نه، فلانی چوب لای چرخمون نذاره و….
درحالی که برای رفع حس گناه باید به یاد بیاریم که خدا هزاران بار خودش رو غفور و رحیم و رحمان معرفی کرده. خدا حتی به موسی گفته با فرعون به نرمی حرف بزن. جادوگرای فرعون رو بعد از سالها فرعونی بودن، وقتی ایمان اوردن بخشیده. خود حضرت موسی به اشتباه مرتکب قتل شده! اینا همش نشونه از اینه که ادما اشتباه میکنند و این طبیعت انسانه تا یادبگیره و نباید خودت رو بخاطر اشتباهاتت سرزنش کنی فقط باید درس بگیری و رد شی و سعی کنی بهتر بشی.
ولی وقتی ب خدا توکل کنی
ایاک نعبد و ایاک نستعین
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
اون فرمانروای تمام این قدرت کوچولو هاست که فکرمیکنی قدرت دارن
اون قدرت کله
اون همه چی دستشه
هو رب العرش العظیم
هو علی کل شیئ قدیر
قدرتی بالاتر از اون وجود نداره. تو اگه در مسیرش باشی و باورش کنی اونم خداییشو میکنه. تو اگه فقط اونو بپرستی و فقط از اون یاری بخوای.
کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!
خدایاشکرت
باورای شرک الودی که از خودم شناسایی کردم:
اعتقاد به جبر
اعتقاد به اینکه اگه طور دیگه بود زندگی بهتری داشتم، درحالی که این یک توهمه. هزاران نفر از فقر به ثروت و موفیت رسیدن. حتی انسانهای معلول به بهترین جایگاه ها رسیدن مثل خانم ایران درودی. بهونه فقط باعث میشه خودتو قانع کنی و همینجایی که هستی بمونی. هر کم کاری که کردی تموم شده. از الان میتونی درستش کنی.
اینکه انگار میخوام ببینم همسن و سالام چیکار میکنن و مثل اونا زندگی کنم! به جای اینکه راهی رو برم که قلبم و خداوند تایید میکنه.
نگاهم به زندگیم از بیرون به خودمه نه از درون به بیرون
برای این که درستش کنم باید بیشتر مراقبه کنم، نماز بخونم و ببینم خودم چی میخوام. باید بنویسم افکارمو. باید هدف بذارم برای خودم تا بفهمم در چه مسیری دارم حرکت میکنم. باید بدونم چرا چنین چیزی رو میخوام. باید ورودی هام رو کنترل کنم و درمورد لایف استایل، دیگه با بقیه حرف نزنم. به جاش فایلای استاد و اساتید معنوی رو ببینم. چون من میخوام لایف استایل توحیدی داشته باشم پس بای ببینم ادمای توحیدی چجوری زندگی میکنن و همون شکلی زندگی کنم و فکرام وتغییر بدم.
باور به اینکه ما خالق تمام شرایط و اتفاقات زندگی خودمان هستیم اولین قدم برای بهبود اوضاع و شرایط است
ما باید با ایمان از خداوند درخواست کنیم و سپس افکار و فرکانس هامون رو با اون خواسته هم جهت کنیم و بعدش خواهیم دید که چقدر راحت اتفاقات برای ما رقم میخوره
ما قدرت خلق داریم و این بزرگترین تفاوت ما با سایر موجودات است و بخاطر همینه که خداوند به ملائک دستور سجده بر انسان رو داد چون ما هم مثل خداوند خالق هستیم درواقع علت اصلی ان آیه ی : ( نفخت فیه من روحی ) است که خداوند میفرماید من از روح خود در او دمیدم این به وضوح ما رو به عنوان قسمتی از وجود لایتناهی خداوند نشون میده ، خداوند خالق است و ما هم خالقیم چون بخشی از وجود خداوند رحمان هستیم
پس هر انچه را که بخواهیم در زندگیمان میتوانیم خلق کنیم فقط باید حواسمان باشد که در برابر قدرتی که این ویژگی را به ما داده است باید فروتن باشیم و مغرور نشویم ، که زمانیکه که مغرور شویم وارد سراشیبی سقوط خواهیم شد
اگر در راه راست و مسیر خداوند باشیم هر اتفاقی که بیفتد قطعا در جهت رسیدن ما به خواسته هایمان است و برای ما خیر است
این اتفاقات طبیعی ، بلایا نیستند بلکه موهبات خداوند هستند که باعث پیشرفت انسان در همه ی زمینه ها می شود اگر بتوانیم ذهنمان را درست کنترل کنیم
همین سیل باعث پیشرفت شهر سازی و بهبود اکثر خانه ها شد و چقدر خانه های قدیمی و زشت خراب شدند و خانه های نو و زیبا ساخته شدند و چهره ی شهر را هم زیباتر کردند
اتفاقات به خودی خود معنی ندارند بلکه این دیدگاه ما است که به اتفاق معنی میبخشد
خدا قوت مریم بانوی عزیز که هر روز در حال ب روز رسانی و اجرای ایده های جدید هستید. به شخصه این پروژه گام به گام واقعا برام جالب بود و خوشحالم اولین روزم رو کلا با فایل قدم اول گذروندم و الان هم در حال گذاشتن اولین کامنت در این پروژه هستم.
این بحث شرک رو وقتی امروز زیاد بهش فکر کردم واقعا دیدم هر روز و هر لحظه شرک رو میشه در رفتار هام و باورهام پیدا کنم. واقعا به قول استاد شرک مثل پیدا کردن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل شب سیاه و تاریکه.
امروز وقتی خودمو و رفتارهامو تجزیه و تحلیل کردم فهمیدم که کلا من اطرافیان و نزدیکانم منظورم خانواده خودم و همسرم درجه اول رو واقعا تو زندگی خیلی بزرگ کردم. در حدی که مورد توجه اونها قرار بگیرم حالم خوبه و بالعکسش هم هست. اگه جواب تلفن و یا درخواستم رو بدهند حالم خوبه و احساس خوب دارم . انگاری من دارم برای اونها زندگی میکنم و از خودم و از خواسته هام میگذرم برای اونها. اگه بفهمم از دستم ناراحت هستند و بهم اهمیت و بها ندهند دیگه کلا بهم میریزم. این فایل باعث شد فک کنم که منشأ این مشکل من چیزی نیست جز شرک. انگار اونها خیلی تو فکر و ذهن من مهم و بزرگ شدن و خیلی راحت میتونن زندگی منو بچرخونند. ممنونم استاد عزیزم از این فایل عالی که برای من تلنگر خیلی بزرگی بود که روی باورهای توحیدی خودم کار کنم و هر روز سعی کنم شرک رو در زندگیم کمتر کنم .
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.مرا به راه راست هدایت بفرما
خدایا منو هدایت کن که هر روز بیشتر و بیشتر خودم رو بشناسم و بتونم خالق زندگی خودم باشم
خدایا هر رروز و هر لحظه محتاج هدایت و یاری تو هستم
به نام خدا…
سلام به استاد ومریم شایسته عزیز و دوستنان هم فرکانس
خدارو شاکرم که امروز هدایت شدم به این دوره خانه تکانی ذهن که خیلی بهش، نیاز داشتم
چندروزی شدید درگیر نجوا های ذهنی بودم وداشتم توی باطلاق فرو میرفتم وحال خوشی رو تجربه نمیکردم دیدم شخصیت من یه جوریه که عالی، پیش، میرم ومدار و فرکانسم عالی بالا میره بعد نمیدم چرا یک دفعه همه چی رو ول میکنم و دست از کار کردن روی خودم میکشم و اجازه میدم ذهنم هر بلای سرم بیاره و اخرش به درد ورنج ختم میشود و مجبور میشوم از فشار زیاد دوباره دستم روی خدا دراز کنم وهدایت بطلبم که راهی جز این ندارم چون محاله کسی تو ازادی ورهایی وارامش زندگی کرده باشه وبتونه تو درد ورنج تحمل بیاره
که نشونه ها اومد وبیام این دوره رو با توکل بر خدا شروع کنم وازش، خواستم کمکم کنه که تا اخر این دوره بهم توان و انرژی بده و خودم تعهد دادم که تا اخر برم. الهی خودت یاورم باش
من با نوشتن مخصوصا تایپ کردن خیلی مقاومت دارم وسختم میاد و یکی از دلایل همینه که استمرار ندارم ومشارکت تو کامنت ها ندارم
کلی، تجربه و دستاورد دارم اما امان از ادم بهانه جو
اما قول دادم که این بار رو تا اخرش بیام و هر روز کامنت بزارم خدایا خودت هدایتم کن
استاد تو دوره دوازده قدم مخصوصآ سه قدم اول قشنگ بهم فهموند که خودم خالق صد در صد زندگی خودم هستم وکسی مقصر نیست اگه زندگی ام به کام من شیرین نیست و خودم قدرت خلق زندگی خودم رو دارم چون من موجودی فرکانسی هستم که در هر لحظه دارم فرکانسهایی رو به حهان هستی ارسال میکنم و جهان هموراه داره به فرکانس های ارسالی من واکنش نشان میدهد پس نتیجه میگیریم خیلی ساده من خودم با افکارم و باورهام خالق صد در صد زندگی خودم هستم نه کسی دیگر نه دولت نه پدر نه مادر
کلی اگاهی، توی متن ابتدای این فایل بود که من به دلم نشست و من یاداشتش، کردم برای خودم
هرزمان از دیگران توقع داری در مسیر شرکی،، الله اکبر
چقدر این اگاهی نابه و خالصه و با تمام تجربیات زندگی خودم هم خونی داره، هرکجا از دیگران توقع وانتظار داشتم و بدتر اسرار و پافشاری کردم دقیقآ بدترین تجربیان و احساس هارو تجربه کردم یعنی یه جور هایی از خدا نخواستم شرک ورزیدم وخداوند را بی، قدرت و هیچی فرض کردم و اون ایمان و اعتماده کامل کنار رفته،
یا مثلا وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار میکنی دنیای بیرونی خودش درست میشه،،
من این رو بارها وبارها تجربه کردم، احساسش کردم، درکش کردم اما باز هم خیلی راحت فرامشش میکنم
چه زمانهایی من نشستم با کلی مسئله تو زندگیم اما اگاهانه توجه وتمرکزم رو گذاشتم روی مثبت کردن افکار وذهنیتم واز درون حالم بهتر شده وبه قول خودمون فرکانسم بالا اومده خیلی از چالش، ها به خودی خود حل شدن ومن فقط مات موندن اخه چه جوری،،، مگه میشه، خداوند همه کار میکه برای من به شرط پاکی دل
خدایا ما را به راه راست هدایت بفرما به راه کسانی که به انها نعمت داده ای، الهی شکرت
به نام پروردگار بخشنده هدایتگر
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و موحدو سلام خدمت همه دوستانی که در این سایت هستند.
چقدر این فایل مفید و راهنما بود برای من مطمئنم برای همه دوستانی که این فایلو دیدن هم همینقدر مفید و تاثیرگذار بود.
اکثر آدما فکر میکنن شرک یعنی اینکه بگیم خدایی وجود نداره یا بگیم چن تا خدا وجود داره.
درحالی که مشرک بودن فقط این نیست.
اگر ما قدرت رو به هر کسی غیر از خدا بدیم این هم یعنی شرک وقتی قدرت رو دست مسؤلین بدیم یعنی شرک وقتی قدرتو دست پدر و مادر و خانواده بدیم یعنی شرک وقتی قدرت دست رئیس جمهور و جامعه بدیم یعنی شرک.
در صورتی که خداوند قدرت خلق صد در صد زندگیمون رو به خودمون داره و در قرآنم اشاره کرده که هر انسانی قدرت خلق زندگیش رو به هر صورتی که میخواد داره.
خداوند رو هزاران بار شکر میکنم که من رو با استاد عباسمنش و سایتشون آشنا کرد تا بتونم این آگاهی ها رو دریافت کنم.
جمله طلایی استاد:
اگر داری مثل بقیه فکر میکنی بدون شک مثل بقیه نتیجه میگیری …
در اغلب مواقع نقطه مقابل تفکر دیگران تفکر درستی هست.
همچی خداست ،همچی توحیده ،همچی توکله…
هر کاری که میکنید برای اینکه مردم ازتون خوششون بیاد این شرک هست…
اگر توحید در قلبتون بیشتر و بیشتر بشه نحوه تفکرتون نحوه عملکردتون همچیمون تغییر میکنه…
تمرکز روی خودت بزار ، خدای خودت رو بشناس نمیخواد دیگران رو بشناسی …
توحید عملی یعنی مسولیت زندگی خودتون رو بر عهده بگیرید …
مردمی که شما رو میارن بالا، با یه بشکن میارنتون پایین …
شما روی خودتون روی خدای خودتون کار کنید همچیز خودش درست میشه…
بلاهای طبیعی وجود ندارد همه بلاهای طبیعی فرصتی برای رشد و پیشرفت هست اگر من در مدار زیباها باشم هر نازیبایی به نفع من تموم میشه برای ثروت بیشتر و برای رشد و پیشرفت و خوشبختی بیشتر…
خدایا شکرت در مدار این آگاهی ها هستم و هر روز دارم قوانین جهان رو بیشتر و بیشتر درک میکنم الهی شکرت خداوندا شکرت برای وجود استاد عزیزم که وجودش پر از برکت و ثروت آگاهی در زندگی ماست الهی شکرت…
باعرض سلام خدمت استاد گرامی وخانم شایسته عزیز و دوست داشتنی و تمامی دوستان،نشانه گام اول:من قبل هرچی میخوام اینجا به صورت کتبی تعهد بدم که هر روز یه گام پیش برم و یه رد پا بذارم چون یکی از ایرادهای من اینه که همه چیزو نصفه ول میکنم و میخوام این ایراد رو برطرف کنم،و اما کامنت این گام:من در این فایل یکی از پاشنه های آشیل خودمو پیدا کردم اونم شرکه البته که شرک در وجود همه هست ولی من شدت مشرک بودن خودمو درک نکرده بودم تازه دارم کم کم متوجه میشم که چقدر خودمو نمیشناختم و با خودم غریبه بودم،من فکر میکردم آدم با ایمانی هستم وحتی خیلی وقتها خودم از نظر ایمان بهتر از خیلی ها میدیدم الان متوجه شدم که کاملا در اشتباه بودم من برای خدا شریک های زیادی قرار داده بودم از محیط گرفته تا خانواده تا همسر تا رییس تا هزاران مورد دیگه ولی به صورت زبانی و ظاهری میگفتم همه چی دست خداست،البته یکتا پرستی برای من در این مداری که الان هستم سخته و باید کم کم تکاملمو طی کنم و گام به گام درجه شرک کم کنم و پیشرفت کنم،و خودمو خالق همه چی بدونم خالق صد در صد باید جسور بشم شجاع بشم باید جلو برم،نباید منتظر باشم کسی دستمو بگیره و منو به سمت جلو بکشه،امیدوارم هر روز بهتر از دیروز در این مسیر پیشرفت کنم
فایل پروژه خانه تکانی ذهن شماره اولش رو گوش کردم پر از حرف مسئولیت پذیری بود و اینکه هر تضاد و اتفاق نامناسبی که پیش میاد اولین کاری که ما آدم ها انجام میدیم، اینکه مسئوایت نپذیریم و مقصرش رو دیگران بدونیم.
وارد چاله ای بشیم به نام حکومت مسئولین خانواده و…. و همش بگوییم مجبوریم بدبخت باشیم مجبوریم مسیر بدبختی رو طی کنیم چون تو این مملکت به دنیا آمدیم مسئولیت نپذیریم و ازش فرار کنیم …. اینا همش یک بخش از ذهن منه…
بخش دیگه ذهن به من میگه آقا پسر پس چرا موقع موفقیت باید خاشع باشی و بگی کار خدا بوده و بگی همش کار خدا بوده و مغرور نشیم اما موقع سختی باید بگیم من مسئول زندگی خودمم و با خودمون نگیم مقصر خداست … و ازش شاکی نباشیم؟؟
اما من در جوابش بهش میگم عزیزم؛
درسته وقتی بچه ای رفتار خانواده روی تو گل پسر تاثیر داره، مدرسه ای که داری توش درس میخونی رفیقات و جامعه روی تو تاثیر داره،
ولی زمانی این تاثیر وجود داره، که تو بپذیری این تاثیر روی تو شکل بگیره یعنی قدرت این عوامل رو بیشتر از قدرت خدا بدونی وقتی این رو بپذیری همینجوری هدایت می شوی.
حالا عزیزم چه اتفاق خوب و چه اتفاق به ظاهر بد و ناجالب کار خداست چون اون تو رو هدایت کرده و اون چرا هدایت کرده چون تو اون فرکانس رو فرستادی و این اوضاع رو خلق کردی خداوند تو رو به سمت باورت، احساست،ترمزهات و توجه هات هدایت میکنه خدا بارها و بارها در قرآن مثال آورده که من کلی پیغمبر فرستادم تو فلان قوم که کل شهر ربا خوار بودن کل شهر کافر بودن کل شهر لواط کار بودن نتیجه افکار و رفتارشون شد بلا و بدبختی ولی در همون زمان ها همه پیامبرها نجات پیدا کردن چرا چون بر خلاف جامعه فرکانس و باور دیگه ای داشتن و خدا اون ها رو به سمت مسیر درست بر خلاف همه جامعه هدایت کرد.
این نشون میده که اگه دل به دل خدا بدی اون تو رو از زندان مثل یوسف، تو رو از سیل مثل نوح، تو رو از اقیانوس مثل یونس.
نجات میده.
ولی به شرط اینکه قدرت خدا رو بپذیری و بفهمی اگه اعتماد داشته باشی که قدرتمند ترین انرژی، خداست اون بر اساس سیستم و نظم تو رو هدایت میکنه.
چون رفتارت، افکارت و اعمالت بر اساس ایمان به او بوده است و اون هم طبق سیستمش گفته کار و فکر خوب تو ضرب در ده میشه بنابراین عزیزم تو بر اساس افکار و رفتارت و ایمانت و عملت به خدا اعلام میکنی و اون هم هدایت میکنه پس پسرم تو مسئولی و اون انجام دهنده…
حالا میخوام برم سراغ مثال ها چون هر چقدر هم خوب توضیح بدم تا مثال براش پیدا نکنم ذهن و مغز درست نمیفهمه… نکته جالب اینه زمانی که پذیرفتم مسئولیت کامل رو در اون موضوع موفق بودم وقتی نپذیرفتم همه چیز برام بهم ریخت…
1ـ یادمه تو بچگی وقتی پذیرفتم برای موفقیت در کنکور باید خانوادت تحصیل کرده باشن و یا داداش بزرگتر داشته باشم.
و یا وقتی دیدم همکلاسی هام همه کلاس کنکور میرن و فلان کتاب رو دارن در واقع از مسئولیت پذیریم کم شد و به شرک اضافه شد و درونم پذیرفت فقط اینجور آدم ها موفق می شوند و دقیقا همین طور شد و من به همین بهانه های واهی اصلا شروع نکردم به درس خواندن و کنکور جالبی ندادم ولی اگر حتی سه ماه میخوندم با اون هوش و استعدادی که داشتم اوضاع خیلی بهتر میشد و اگر هدایت خدا رو دسته کم نمی گرفتم نتایج فرق میکرد.
2ـ حالا دقیقا با شروع دانشگاه رفتنم باورهام تغییر کرد کم کم توسط بعضی از بچه ها به خاطر شهرستانی بودن مسخره شدم و انگیزه گرفتم و پذیرفتم با شرایط کم هم میشه موفق شد با اینکه هیچ کتاب مرجعی نخریدم با اینکه خونه یا مکان مطالعه نداشتم با اینکه رشتم مربوط بود به کامپیوتر ولی اون رو هم نداشتم … اما چون باور لیاقت داشتم و بهانه ها رو کنار گذاشتم … هر لحظه هدایت میشدم تو پیدا کردن جزوه … مثلا یه مثال سادش اینه امتحان ریاضی مهندسی داشتیم من این درس رو دوست داشتم و خونده بودم فقط یک سوال تو یه کتاب پیدا کردم که راه حلش رو بلد نبودم خیلی جالب یک روز قبل امتحان استاد گفت میاد تو تریا دانشگاه به بعضی سوال ها جواب میده من هم اتفاقی اونجا بودم و وقتی ازش سوال پرسیدم لبخندی زد و جواب داد بهم و فردای همون روز کاملا عجیب همون سوال اومد و همه بچه ها گیر کردن و من راحت جواب دادم و همون ترم شاگرد اول کل دانشگاه شدم چون بهانه ها برام مهم نبود و مطمئن بودم در هر شرایطی میتونم …
3- در کار کردنم هر جا به توانایی هام اعتماد نداشتم و احساس کردم فلان آدم اومده برا نجات من تا من رو از گرداب نجات بده باختم دقیقا سه بار این اتفاق افتاد.
الان یادمه یک بار که کاملا مشرک شدم اینقدر به یک آدم و یک شغل وابسته شدم که فکر میکردم که اگه من این شغل رو از دست بدم دیگه دنیا به آخر میرسه و همه هویتم رو این شغل بهم میداد … چون تو اون شغل خیلی از آدم ها من رو تایید میکردن و همین باعث شده بود به خاطر آدم ها کار کنم و یک تو گوشی محکم از خدا خوردم که هنوز جاش رو صورتمه و حدود دو سال افسرده بودم… یادمه اعتماد به نفسم خیلی اومد پایین و حتی بعدشم چند تا اشتباه کوچیک داشتم مثلا چند تا ایده خوب اومد به ذهنم به نظر خودم این ایده ها خوب بودن هر وقت ایده میومد چند آدم جلو من سبز میشدن بیا باهم شریک بشیم و به محض اینکه قبول میکردم و از درون وابسته کار اونا میشدم اونا کار رو جدی نمی گرفن و رهاش میکردن و من دوباره احساس ضعف میکردم میدونم علتش چی بود چون من از درون به خودم اعتماد نداشتم و احساس این رو نداشتم که میتونم یه تجارت خودم راه بندازم و دیگران برام کار کنن همین شد که از همون جنس آدم ها در مسیرم قرار گرفت و همش بهانه بود در ذهنم که تنها نمیتونم….
4- وزن کم کردن….
من یک زمانی از زندگیم به 30 کیلو وزن اضافه رسیدم و مشکلاتی برام پیش اومد و یک دکتر بهم گفت تو چند سال دیگه میمیری و من بهم بر خورد تو دلم گفتم مگه تو خدایی ….
از خدا خواستم هدایتم کنه و از هیچ چیز نترسیدم بهانه ها رو کنار زدم و گفتم شروع میکنم من وقتی 50 متر میدویدم نفسم بالا نمیومد نه کفش داشتم و نه لباس و نه مربی و نه هیچ چیز دیگه….
از صفر کلوین شروع کردم با لباس پلو خوری و کفش مجلسی شروع کردم همه مسخرم کردن همه گفتن تو دو روز دیگه رها میکنی به حدی رسید که میتوانستم 9 کیلومتر بدوم اینقدر تغییر کردم که همه آدم های اطرافم تغییر کردن… ولی یادمه هیچ وقت برای ورزش کردن یا رژیم گرفتن وابسته هیچ کس و یا هیچ بهونه ای نبودم نه خانواده و نه دوستان و نه آب و هوا و نه مهمونی از خودش خواستم و خودش اوکی کرد بعضی روزا همراه داشتم ولی وابسته اونا نبودم میومدن باهاشون ورزش میکردم نبودن هم مهم نبود خودم جلو میرفتم …..
داستان زیاده که بهم اثبات کرده شروع بهانه ها یعنی شرک … یعنی اجازه دادن به شیطان برا اینکه ما رو ببره به سمت هدایت به سمت خدای زمینی ….
خدای عزیز تو یاور من باش که بتونم تسلیم تو باشم نه تسلیم شرایط و بهانه ها …
خدایا کمکم کن بتونم در مجادله ذهنم که میخواد بگه دنیا ناعادلانه است و شانس و محیط در موفقیت خیلی تاثیر داره و حضور خدا بی تاثیره جلوش وایستم و با این مثال ها آروم بگیرم..
خدا جان عزیزم هدایتم کن به سمت آرامش …. هدایتم کن به سمت نعمت ….
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم (مسئولیت پذیری)
به نام خدای مهربان و هدایتگرم
سلام عزیزان
گام اولِ خانه تکانی ذهن، گام اول مسئولیت پذیریه، اگر من هر مسئله ای که باهاش مواجه میشم رو به خودم ربط بدم راه حلش رو پیدا میکنم، شاید راه حلش انجامِ کاری باشه که برام سخته به دلیل عادتها و باورهای اشتباه گذشته و باید تغییر کنم و با تغییر کردن من، با تغییرِ عملکردم میبینم که چقدر تجربه ی من بهتر و روونتر میشه به لطف خدا.
خداوند در وجود منه و به من راه حل هارو میگه و منتظر کمک هیچ کسی نیستم. و تو قلبِ خودم با خدای خودم، فقط اون درخواستهارو دارم.
تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار.
استاد عزیز چه جمله ی طلایی گفتید تو بنده خوبی باش خداوند همه کار برات انجام میده.
بنده ی خوبی بودن یعنی متواضعانه و از سرِ تسلیم هدایتهای خداوند رو انجام دادن در حالیکه از ادامه ی راه چیزی نمیدونی فقط قدمِ حال حاضرت رو میدونی،
بنده ی خوبی بودن یعنی
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
بنده ی خوبی بودن یعنی خشوع و تسلیمِ امرِ خداوند بودن رو در عملت نشون بدی و اونچیزی رو که بهش هدایت شدی به بهترین شکلی که میتونی انجام بدی با عشق، درحالیکه از قدمِ بعدی بیخبری.
خدایا شکرت برای این همه تغییراتِ عالی در مسیرم، برای شادیِ بیشترم، برای تغییر مدارم، خدایا شکرت برای لذت بردنم حین انجام هدایتهات، برای اینکه هر بار آسانم میکنی برای آسانی و شادیِ بیشتر، همراهم میکنی با شادی با سپاسگزاری با تصدیق زیباییها و دیدن نعمتهات، خدایا شکرت برای این همه تغییرات عالی.
ایمان دارم هر چه در مسیر خدا جلوتر میرم، شادی و لذت بیشتری رو تجربه میکنم، همواری و آسونیِ بیشتری رو تجربه میکنم، عشقِ بیشتری رو تجربه میکنم، روابطم با کیفیت تر و زیباتر از قبل میشه، به شرطی که من بندگی خودمو بکنم، من بنده خوبی باشم خداوند بلده خداییشو بکنه.
خدایا خودت کمکمون کن و ایمانمون رو بیشتر و قویتر کن، کمکمون کن تسلیم بودن در برابرت رو در عمل اجرا کنیم، کمکمون کن بنده ی خوبی باشیم.
خانم شایسته ی نازنین ممنونم برای طراحی این پروژه پاکسازی دوباره ذهن.
استاد عزیز ممنون و سپاسگزارم برای اینکه دست خداوندید و هربار با صحبتهاتون مسیردرست رو به ما یادآور میشید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾
به نام خداوند بخشنده و مهربان (1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾
ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. (2)
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾
خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همه را رسیده). (3)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾
خدائی که مالک روز جزاست. (4)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم. (5)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾
ما را به راه راست هدایت فرما. (6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾
راه آنها که بر آنان نعمت دادی نه آنها که بر ایشان غضب کردی و نه گمراهان! (7)
همه چی خداست
همه چی توحیده
همه چی توکله
کسی که ایمان داره به خداوند اون فرد یک ویژگی داره اونم اینه مسئولیت زندگی خودش رو گردن گرفته یعنی اینکه من تا به الان هرجور زندگی کردم رو توسط شخص خودم خلق کردم شرایط هارو ادم هارو موقعیت هارو این خود من بودم که با کانون توجهم با افکارم شرایط زندگی خودم رو خلق کردم
من الان باید مسئولیت پذیر باشم و بدونم زندگی الان من حاصل افکار گذشته من هستند حالا من بیام زندگی آینده خودم رو برپایه توحید بنا کنم دیگه چه شود یعنی چی
یعنی بیام بگم نه پدرم نه مادرم نه همسرم نه برادرام نه پسرم نه همسایه نه خاندانم نه دولتم نه رئیس جمهورم نه کشورم نه شغلم هیچکدوم از این ها عامل های بدبختی یا خوشبختی من نیستند و هیچکدوم از این ها هیچ گونه قدرتی در خلق زندگی من ندارند و این من بودم که با شرک هام به بقیه قدرت میدادم که در زندگی من تاثیر بزارند یا نزارند
شرک چیه
شرک یعنی من بیام بگم از وقتی ازدواج کردم شوهرم اجازه نمیده من خودم باشم چرا چون میترسم از دستم ناراحت بشه یا ازش میترسم بچمو بگیره یا هرچیز دیگه
یا مثلاً رئیس جمهور قول داد تو انتخابات که فیلتر و برداره حالا که برنداشته منو بدبخت کرده دیگه فروش ندارم تو اینستا فقط به خاطر اینکه روی قولش حساب کردم
یا مثلاً پدرم قول داده قسط های وامم رو اون پرداخت کنه نکرده خونم رو ازم گرفتن حساب کردم روی پدرم مقصر اونه که الان من این وضعیت رو دارم
یا پسر عموم خاستگارمه ازش خوشم نمیاد یکی دیگر و دوست دارم ولی از پدرم میترسم و رو حرفش نمیتونم حرف بزنم و مجبورم تن بدم و بعد شب ازدواجش خودکشی میکنه به این دلیل که ترس داشت نظرشو بگه خودشو تو دوتا دنیا اباد کرد
اره شرک یعنی وابسته مال و اموال و چهره و شوهر و شهرو کشور
شرک به قول پیامبر مثل راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه دردل تاریکی شب پنهانه
خب حالا باید عمل کنیم به این دانسته هامون و لب و دهن نباشیم
و اصل خارپشتی رو اینجا دوباره تکرار کنیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾
به نام خداوند بخشنده و مهربان (1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾
ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. (2)
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾
خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همه را رسیده). (3)
مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾
خدائی که مالک روز جزاست. (4)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم. (5)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾
ما را به راه راست هدایت فرما. (6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾
راه آنها که بر آنان نعمت دادی نه آنها که بر ایشان غضب کردی و نه گمراهان! (7)
به نام خدا
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
من یکی از بزرگترین باگ هام همین اعتقاد به جبره که کم کم تو ذهنم شکل گرفته بخاطر ورودی هایی که از ادما دریافت کردم.
وقتی مسئولیت زندگیت رو به طور صددرصدی بپذیری دوتا حالت ممکنه پیش بیاد:
1. احساس گناه برای کم کاریایی که کردی و باورای شرک الودت.
2. حس رهایی و حس قدرت و اینکه به هرچی بخوای میرسی چون دیگه عامل بیرونی نیست و همه چی به خودت بستگی داره و توکلت به خدا عامل حرکتته.
برای اینکه از اون احساس گناه فرار کنیم میایم چیزای اشتباهی که انجام دادیم رو به عوامل بیرونی نسبت میدیم
اما خبر نداریم این باور که عوامل بیرونی در زندگی ما نقش داره باعث میشه از یه حدی بیشتر دیگه نتونیم پیشرفت کنیم چون هرکار میخوایم بکنیم نگرانیم که دولت چیکار کنه، شانس یار باشه یا نه، فلانی چوب لای چرخمون نذاره و….
درحالی که برای رفع حس گناه باید به یاد بیاریم که خدا هزاران بار خودش رو غفور و رحیم و رحمان معرفی کرده. خدا حتی به موسی گفته با فرعون به نرمی حرف بزن. جادوگرای فرعون رو بعد از سالها فرعونی بودن، وقتی ایمان اوردن بخشیده. خود حضرت موسی به اشتباه مرتکب قتل شده! اینا همش نشونه از اینه که ادما اشتباه میکنند و این طبیعت انسانه تا یادبگیره و نباید خودت رو بخاطر اشتباهاتت سرزنش کنی فقط باید درس بگیری و رد شی و سعی کنی بهتر بشی.
ولی وقتی ب خدا توکل کنی
ایاک نعبد و ایاک نستعین
حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم
اون فرمانروای تمام این قدرت کوچولو هاست که فکرمیکنی قدرت دارن
اون قدرت کله
اون همه چی دستشه
هو رب العرش العظیم
هو علی کل شیئ قدیر
قدرتی بالاتر از اون وجود نداره. تو اگه در مسیرش باشی و باورش کنی اونم خداییشو میکنه. تو اگه فقط اونو بپرستی و فقط از اون یاری بخوای.
کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه!
خدایاشکرت
باورای شرک الودی که از خودم شناسایی کردم:
اعتقاد به جبر
اعتقاد به اینکه اگه طور دیگه بود زندگی بهتری داشتم، درحالی که این یک توهمه. هزاران نفر از فقر به ثروت و موفیت رسیدن. حتی انسانهای معلول به بهترین جایگاه ها رسیدن مثل خانم ایران درودی. بهونه فقط باعث میشه خودتو قانع کنی و همینجایی که هستی بمونی. هر کم کاری که کردی تموم شده. از الان میتونی درستش کنی.
اینکه انگار میخوام ببینم همسن و سالام چیکار میکنن و مثل اونا زندگی کنم! به جای اینکه راهی رو برم که قلبم و خداوند تایید میکنه.
نگاهم به زندگیم از بیرون به خودمه نه از درون به بیرون
برای این که درستش کنم باید بیشتر مراقبه کنم، نماز بخونم و ببینم خودم چی میخوام. باید بنویسم افکارمو. باید هدف بذارم برای خودم تا بفهمم در چه مسیری دارم حرکت میکنم. باید بدونم چرا چنین چیزی رو میخوام. باید ورودی هام رو کنترل کنم و درمورد لایف استایل، دیگه با بقیه حرف نزنم. به جاش فایلای استاد و اساتید معنوی رو ببینم. چون من میخوام لایف استایل توحیدی داشته باشم پس بای ببینم ادمای توحیدی چجوری زندگی میکنن و همون شکلی زندگی کنم و فکرام وتغییر بدم.
به نام خالق یکتا
سلام به موحدترین استاد دنیا
به مریم جان و دوستان گرامی
باور به اینکه ما خالق تمام شرایط و اتفاقات زندگی خودمان هستیم اولین قدم برای بهبود اوضاع و شرایط است
ما باید با ایمان از خداوند درخواست کنیم و سپس افکار و فرکانس هامون رو با اون خواسته هم جهت کنیم و بعدش خواهیم دید که چقدر راحت اتفاقات برای ما رقم میخوره
ما قدرت خلق داریم و این بزرگترین تفاوت ما با سایر موجودات است و بخاطر همینه که خداوند به ملائک دستور سجده بر انسان رو داد چون ما هم مثل خداوند خالق هستیم درواقع علت اصلی ان آیه ی : ( نفخت فیه من روحی ) است که خداوند میفرماید من از روح خود در او دمیدم این به وضوح ما رو به عنوان قسمتی از وجود لایتناهی خداوند نشون میده ، خداوند خالق است و ما هم خالقیم چون بخشی از وجود خداوند رحمان هستیم
پس هر انچه را که بخواهیم در زندگیمان میتوانیم خلق کنیم فقط باید حواسمان باشد که در برابر قدرتی که این ویژگی را به ما داده است باید فروتن باشیم و مغرور نشویم ، که زمانیکه که مغرور شویم وارد سراشیبی سقوط خواهیم شد
اگر در راه راست و مسیر خداوند باشیم هر اتفاقی که بیفتد قطعا در جهت رسیدن ما به خواسته هایمان است و برای ما خیر است
این اتفاقات طبیعی ، بلایا نیستند بلکه موهبات خداوند هستند که باعث پیشرفت انسان در همه ی زمینه ها می شود اگر بتوانیم ذهنمان را درست کنترل کنیم
همین سیل باعث پیشرفت شهر سازی و بهبود اکثر خانه ها شد و چقدر خانه های قدیمی و زشت خراب شدند و خانه های نو و زیبا ساخته شدند و چهره ی شهر را هم زیباتر کردند
اتفاقات به خودی خود معنی ندارند بلکه این دیدگاه ما است که به اتفاق معنی میبخشد
سپاسگزارم از شما برای تهیه این فایل رویایی
در پناه الله یکتا شاد و تندرست و ثروتمند باشید
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی عزیزم
خدا قوت مریم بانوی عزیز که هر روز در حال ب روز رسانی و اجرای ایده های جدید هستید. به شخصه این پروژه گام به گام واقعا برام جالب بود و خوشحالم اولین روزم رو کلا با فایل قدم اول گذروندم و الان هم در حال گذاشتن اولین کامنت در این پروژه هستم.
این بحث شرک رو وقتی امروز زیاد بهش فکر کردم واقعا دیدم هر روز و هر لحظه شرک رو میشه در رفتار هام و باورهام پیدا کنم. واقعا به قول استاد شرک مثل پیدا کردن مورچه سیاه روی سنگ سیاه در دل شب سیاه و تاریکه.
امروز وقتی خودمو و رفتارهامو تجزیه و تحلیل کردم فهمیدم که کلا من اطرافیان و نزدیکانم منظورم خانواده خودم و همسرم درجه اول رو واقعا تو زندگی خیلی بزرگ کردم. در حدی که مورد توجه اونها قرار بگیرم حالم خوبه و بالعکسش هم هست. اگه جواب تلفن و یا درخواستم رو بدهند حالم خوبه و احساس خوب دارم . انگاری من دارم برای اونها زندگی میکنم و از خودم و از خواسته هام میگذرم برای اونها. اگه بفهمم از دستم ناراحت هستند و بهم اهمیت و بها ندهند دیگه کلا بهم میریزم. این فایل باعث شد فک کنم که منشأ این مشکل من چیزی نیست جز شرک. انگار اونها خیلی تو فکر و ذهن من مهم و بزرگ شدن و خیلی راحت میتونن زندگی منو بچرخونند. ممنونم استاد عزیزم از این فایل عالی که برای من تلنگر خیلی بزرگی بود که روی باورهای توحیدی خودم کار کنم و هر روز سعی کنم شرک رو در زندگیم کمتر کنم .
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.مرا به راه راست هدایت بفرما
خدایا منو هدایت کن که هر روز بیشتر و بیشتر خودم رو بشناسم و بتونم خالق زندگی خودم باشم
خدایا هر رروز و هر لحظه محتاج هدایت و یاری تو هستم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید