live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 113

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سوسن راجز گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    #روز_اول

    سلام استاد این اولین کامنتی هست که من دارم روی سایت میذارم، خداروشکر میکنم هزاران بار بخاطر آشنایی با شما و قرار گرفتنم در این مسیر زیبای تغییر باورها و پی بردن به قدرت خداوند و قدرت درونی خودم

    من بارها از مدار و این مسیر پر از نور و عشق خارج شدم ناخواسته ولی جدیدا سریع متوجه تغییر حس و حالم میشم و آگاهانه فرکانسم رو برمیگردونم به جایی که بهش تعلق داره به جایی که قلبم آرومه و کارام به راحتی و خوبی پیش میره و احساس خوشحالی دارم

    من از امشب تصمیم گرفتم که متعهدانه شروع کنم و با قلب و ذهنی بازتر به این آگاهی‌ها گوش بدم و ثابت قدم‌تر در این مسیر قدم بردارم، من به این فایل هدایت شدم در این لحظه و از اونجایی که گفتید مسولیت همه چیز در این جهان با خودمون هست و نه هیچ کس دیگه من تصمیم گرفتم مسئول تغییر باورهام و به دنبالش تغییر زندگی خودم باشم و آگاهانه فرکانسم رو روی همین مدار حفظ کنم و ازش خارج نشم من امشب از این فایل شروع کردم و میخوام همینجوری هر روز ادامه بدم تا تو این مسیر بمونم چون منم که مسئول تغییر خودم و زندگیم هستم، حتی توی دفترم یه چکاپ فرکانسی از شرایطی که الان دارم نوشتم و تعهد دادم که حداقل 100 روز هر شب یکی از فایل‌ها رو ببینم و به آگاهی‌هاش عمل کنم و خودم رو در این مدار نگه دارم یقین دارم که پایان این 100 روز چکاپ فرکانسی متفاوت و فوق‌العاده‌ای رو خواهم نوشت و حتما با شما به اشتراک میذارم

    ازتون ممنونم بخاطر همه چیز و بخاطر سخاوتی که دارید برای گفتن این آگاهی‌ها به ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فرزاد شهنوازی گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    سلام بر استاد بزرگم

    توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی!

    توحید رو چجوری ب ما یاد دادن؟

    ب ما گفتن توحید ینی یک خدایی هست و تمام

    ولی نگفتن توحید در عمل ینی من تنها و فقط از منبع انرژی و خداوند رحمان و رحیم باید پیروی و طبق قانون خداوند جلو برم

    تو زندگیمون اگر غیر از خدا و قانونش از کس دیگه ای کمک بخاهیم از رئیسی از پدری از مادری این خودش یک نوع شرکه ک تو داری از کسی کمک میخای ک مثل خدت محتاج هست تو داری از کسی کمک میخای ک خدای تو و اون یکی هست

    این مردم اصلا قدرتی ندارند قدرت اصلی در دستان خداست.

    استاد حرف خوبی زد گفتن اگ قرار باشه شما رو این مردم بکشن بالا با یک بشکن میتونن شمارو رو زمین نقاشی کنن.

    خدارو تو زندگیتون باور کنید و ب قدرتش ایمان صد در صدی داشته باشید

    این جهان طبق قانون هاش جلو میره این جهانی ک خالقش خداوند هست طبق یک سری قانون ها جلو میرع ما باید قانون هاشو بدونیم و تو زندگیمون ب کار ببریم

    جز خداوند ب هیچکس دیگه ک بخاد ب ما کمک کنه فکر نباید بکنیم چون این شرک هست.

    اگر کسی ب خداوند ایمان داشته باشه از همون سیل و بلا هایی ک برا همه جای جهان میاد براش بیاد با دیدگاه های دیگه ای ب اون نگاه میکنه جوریکه ب نفع اون میشه این بلا ها.

    همه مردم دستان خداوند هستن تو زندگیتون شما از خداوند وقتی چیزی میخاد خداوند دستان خودشو برات میفرسته جوریکه حتی شاید اون طرف نفهمه داره واس شما کاری میکنه ، پس اگر کسی برا شما کاری میکنه بدونید ک اون خداوند خاسته ک برا شما کاری شده و گرنه مردم خدشون تو حل کردن زندگی خودشون موندن چ برسه بیاد تو زندگی یکی دیگه تاثیر مثبت بزاره.

    یکتا پرستی فقط ب حرف نیس باید تو زندگیتون یکتا پرستیو نشون بدید

    مرسی از استاد عزیزم بخاطر این اگاهی ها ک در اختیارمون گذاشتن‌.

    یا رب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مصطفی فرجی اسفنگره گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    درود به همه عزیزان

    استاد عباس منش عزیز.

    من تقریبا 4 روز هست که مداوم در سایت هستم و یا فایل هایی که خریدم تصمیم گرفتم دوباره گوش بدهم، یه مدتی خوب کار کردم ونتایج دیده می‌شد و پس از مدتی از فایل ها فاصله گرفتم و از کنترل ذهن و باور سازی و شکر گذاری فاصله گرفتم و نتایج هم کم رنگ شد و خدا رو شکر که دوباره به مسیر برگشتم. احساس خیلی خوبی دارم و خدا رو شکر که من رو دوباره به مسیر آگاهی و رشد برگشتم، دیروز خیلی راحت اینستاگرام رو پاک کردم از صفحه گوشی ام، یکی از چیزهایی تمرکز من رو می‌گرفت اینستا گرام بود و همین جوری حواس من رو موضوعات مختلف می گرفت، با اینکه مثلا الکی میگفتم خوب مطالب آموزشی و انگیزشی هم می بینم ولی من تصمیم گرفتم اگه واقعا میخام یاد بگیرم یک منبع جامع و کامل بنام سایت عباسمنش هست و کسی که خودش نتیجه گرفته و چه لزومی داره از بقیه دنبال یاد گرفتن باشم، ضررش اینستا بیشتر از منفعت اش بود، حذف کردم. بعد یکی از ایراداتی که فهمیدم وقتی پستی یا استوری میذاشتیم هی چک میکردم ببینم چند نفر نگاه کردن و لایک کردن و خود این موضوع هم دیدم برام سودی نداره.

    اما چیزی که باعث شد بیام اینجا یک پیام بزارم و گفتم شاید به کار عزیزان بیاد و نشونه ای باشه واسه خودم که در مسیر درست هستم، این بود که تقریبا ساعت 23 شب ، (16 اردیبهشت 1404 ، تاریخ این متن)، از اتاق رفتم به سمت آشپزخونه و یه چایی برا خودم ریختم که بخورم بعد بیام سایت، گفتم تا چایی یکمی سرد بشه برم حیاط و همین که توی حال(قسمت پذیرایی) به سمت حیاط می رفتم؛ تلویزیون روشن بود و شبکه استانی سهند(تبریز) برنامه فوتبالی داشت و راجع به قهرمانی تراختور صحبت میکردن، (حالا درسته زیاد فوتبالی نیستم ولی از قهرمانی تراختور خیلی خوشحال هستم و اینکه باور “شدن” رو توی ذهن من تقویت کرد این اتفاق) مهمان های برنامه یکی اش که از ورزشکاران پیشکسوت بود و خودش قهرمان جهان هم شده بود داشت اون لحظه در رابطه با قدرت کلام و ذهن ناخود آگاه و باور صحبت می‌کرد و می‌گفت من همیشه رکورد میزدم چون قبل از شروع مسابقه با خودم میگفتم من برنده میشم و نفر اول میشم و…

    بعد توصیه می‌کرد به جوان ها که نا امید نباشند و ناامیدی کار شیطان هست و نمیخاد ما بهشت رو در این دنیا تجربه کنیم و باید باورتون این باشه که در هر زمینه میتونید پیروز باشید و خیلی حس خوبی گرفتم از صحبت هاش در حدود 2 تا 3 دقیقه بعد برنامه تمام شد و با خودم گفتم ببین این یه نشونه است که داره میگه هر دستاوردی از ذهن شروع میشه و از باور ها شروع میشه و مسیری که در سایت استاد عباس منش شروع کردم درسته. و باز هم خدا رو شکر که امکانات لازم رو داریم و می تونیم به آگاهی های نابی به راحتی دسترسی داشته باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سارا درویشی گفته:
    مدت عضویت: 151 روز

    به نام عشق

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان

    و همه ی دوستان گله این دانشگاه زندگی

    من چندین روزه که دوره خانه تکانی ذهن رو شروع کردم ولی یادم نبود دستور العمل رو اول گوش بدم که امروز گوش دادم

    و تصمیم گرفتم که دوباره از اولش طبق دستورالعمل پیش برم

    ولی بگم از تاثیری که اصلا قبل دستورالعمل بهم داد

    مخصوصا فایل مربوط ب کامنت لیلای عزیز

    یعنی آنقدر من نیاز داشتم ب شنیدن این کلمات استاد که حد نداره و چقد با نتایج لیلا خوشحال شدم و گریم گرفت

    و نظرم درمورد فایل اول

    واقعا همینطوره ،من یادمه که اکثر کارامو میذاشتم گردن بقیه که انجام بدن بخاطر لکنت و ترس

    و الان ک دارم درمان میشم ترسمم کمتر شده

    بیشتر این حرفو درک میکنم ، وقتی آدما توقع دارن از بقیه هر کسی غیر خودشون از بیرون خودشون که کاری کنه دیگه انتظار پیشرفت هم باید از سرشون بیرون کنن (به خودم دارم میگم )

    مثل این میمونه من برم باشگاه بعد بگم تو دنبل بزن جای من که موفق بشم اندامم خوب بشه خب سیستم جهان به جز ی ظرف خالی چی میخواد بهمون بده

    اصلا اینکه بپذیریم ما مسئولیم نصفه راهو رفتیم

    قبلا یادمه منم یکم قاطی موج شعار دادنو

    ای فلان فلان شده ها دولت چیکار کرد ،ای کاش تورم کم بشه فلان بشه

    یا تحت تاثیر این حرفهای (پونزی) بیاید تو این دوره در عرض مدت کوتاهی کلی پول در بیارید چقد من بخاطر پول درآوردن رفتم توی کلاس هایی که اصلا علاقه نداشتم

    البته چ بسا لکنت هم بی تقصیر نبود چون علاقه من پر از صحبت بود و من قادر نبودم

    ولی الان خیلی پیشرفت کردم و مدتی دیگه که ب تثبیت درمانم نزدیک تر شم شروعش میکنم

    تا اون زمان تمرکز میزارم روی مهارت های پایه ای اون کار

    و همیشه ب خودم گوش زد میکنم هر کاری هست ک مال توعه تو مسئولی براش

    حتی ی مدت پیش از داداشم خواستم برای ویدیو ازم فیلم بگیره و فیلم خیلی خوب نشد

    من اصلا بهش نگفتم چرا بد گرفتی

    گفتم مقصر منم خودمم بلد نیستم بعد میگم بقیه ویدیو بگیرن

    دوم من اصلا توضیخ دادم از چ زاویه ویدیو بگیره؟

    پس مقصر منم یا باید یاد بگیرم و بهش یاد بدم یا کلا دیگه ندم دستش

    و این شد که ن کسی سرزنش شد نه چیز دیگه

    خوشحالم که هدایت شدم به این مسیر

    الهی شکرت⭐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سولماز ستاری گفته:
      مدت عضویت: 2275 روز

      با سلام خدمت شما دوست خوبم؛

      همین طور مسیر درمانی تون رو ادامه بدین و نخواهید که یه روزه مشکلتون حل باشه ،ولی همش به خودتون بگین که من دارم از روز اولم ،بهتر میشم.

      و گوشی موبایلتون رو ،روی استند بزارین و بارها و بارها از خودتون فیلم بگیرید ،صد بار ،دویست بار.

      ضرر نداره که ،هم تمرین برای کارتون هس و هم اعتماد به نفس تون بالاتر می ره.

      هر دفعه با دقت فیلم هاتون رو ببینید و اشکالاتشو در ویدئو بعدی جبران کنید.

      اصلا به نظر من ،اگر خودتون دوربین گوشی یا حالا هر دوربینی که هس رو تنظیم کنید میتونید بارها و بارها تمرین کنید.

      ولی اگر دست هر کسی بدین حالا حرفه ای یا اماتور ،شاید اون فرد ،حوصله نداشته باشه که چند بار فیلم بگیره و ناخوداگاه به شما هم استرس بده .

      این راهکاری بود که به ذهنم اومد براتون بنویسم.

      البته اینم بگم من مشکل لکنت ندارم ولی خیلی اوقات به خاطر اعتماد به نفس پایین ،اصلا صدام درنیومده.

      حتی جاهایی که کاملا نظر مخالف با اون فرد رو داشتم . میخوام بگم اول از همه اعتماد به نفس خیلی مهمه.

      و کاری به این نداره که لکنت داری یا نداری.

      پس دوست خوبم ،انشالا با قدرت ادامه بدی و پیروز بشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سارا درویشی گفته:
        مدت عضویت: 151 روز

        به نام خدا

        سلام به شما سولماز عزیزم و پیام قشنگی که برام نوشتید

        من الان حدودا یکساله که در حال درمانم و بسیار پیشرفت داشتم

        و اینکه تا حالا موندم پای درمان این بوده ک مسیر درمان هم تکامل توش طی شده و یهویی نیست ولی مثل قانون از همون روز اول مشخصه تغییرات

        و بله دقیقا نباید منتظر بمونیم کسی کارمونو انجام بده مطمنا خداوند ایده هایی میده ک مناسب شرایط ماست

        برای شما ک توی صحبت مشکل دارید بعنوان دوستتون و خانواده روحی شما میگم

        توی یوتوب میتونید روی صدا سازی کار کنید روی قدرت صداتون

        عزت نفس ک عالیه

        روی زبان بدنتون کار کنید

        و همینم خیلی آروم آروم

        از یه تمرین شروع کنید

        بنظرم یوتوب برای شروع منبع خیلی خوبیه

        دوستون دارم در پناه خداوند مهربان ️️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سولماز ستاری گفته:
          مدت عضویت: 2275 روز

          با سلام خدمت شما دوست خوبم؛

          ممنونم از تون که پیشنهاد دادید واقعیتش نمی دونستم همچین امکانی در یوتوب وجود داره.

          چون بعضی ها توی ذهنم خیلی بزرگ بوده و الانم تقریبا هستن.

          مثل مادرشوهر و پدر خودم.

          جوری که واقعا نمیتونم حرف دلم و نظر اصلی مو بگم و فقط باید تایید کننده حرفاشون باشم.

          و باید از همین نقطه شروع کنم و بتونم درصدی کارم رو پیشرفت بدم.

          و فقط قدرت رو به خدا بدم ،نه اینکه از بندگانش بترسم.

          مرسی مرسی بابت کامنتتون.

          بهترین ها رو براتون میخوام.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            سارا درویشی گفته:
            مدت عضویت: 151 روز

            به نام خدا

            سلام دوباره به شما عزیزم

            مرسی که میخونید و پاسخ میدید من ذوق میکنم بچه ها میخونن نظراتمو

            بله شما حتما توی یوتوب سرچ کنید خیلی چیزا هست

            و اینکه موضوع شما برمیگرده ب عزت نفس شما و دوم تصویر سازی غلط

            ما ی اشتباهی ک داریم اینه که قبل از اینکه اتفاقی بیفته ذهنمون ی جهنمی از داستان میسازه ک بیا و ببین

            برای همین من ی پیشنهاد دارم برات

            ب محض اینکه حرفی میزنن هرکی میخواد باشه

            ن میخوای بی ادبی کنید ن چیزی میخواید حرفتون بزنید

            همون لحظه در عین اینکه ذهن میخواد شروع کنه حرفتو بزن

            اصلا ب این فکر نکن ک بعدش واکنش چی نشون میدن اصلا نزار ترس جلوتو بگیره خیالت راحت هیچ کاری نمیتونن انجام بدن اگر شما باور کنی قدرت دست خداست

            و دومین مشکل اینه ک ما احترام رو اشتباه فهمیدیم

            اولا احترام ی چیز دو طرفس و اینکه احترام ب والد درسته خیلی خوبه ما در هر صورت باید نگهداریم ن بخاطر اونا بخاطر شخصیت خودمون

            ولی تعبیر غلط اینه ک اگر من حرف بزنم بی احترامی کردم

            من خودم دوباره با مخالفت شدید پدرم بلند میشم میرم سفر کلی هم حرف میشنوم

            پاسخ هم میدم در جواب نه حرف بد ن

            عقایدمو میگم وقتی میبینم باز حرف حرف خودشه گوش نمیده فقط میخواد منو بترسونه ب قول این جمله عیسی ب دین خود موسی ب دین خود

            هرکسی بره برای خودش بخدا

            قرار نیست چون شما مخالفی ،چون این عقیده تو سرتونه ک دختر نباید تنها بره ،اگر بلایی سرت بیارن چی

            فقط من اینو میدونم ک من در حال حاضر تنها فرصت رو دارم

            و باید تا جایی ک راه داره برم بالا مسیری ک درست باشه دشمن زیاد پیدا می‌کنه و این خودش ی مدرکه بر درست بودنش

            خیلی روی خودت کار کن جدی باش مطمن باش اون جسارت در تو شکل میگیره

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              سولماز ستاری گفته:
              مدت عضویت: 2275 روز

              با سلام مجدد به شما دوست خوب و مهربونم:

              چقدر زیبا و کاربردی ،اشاره کردین که در عین احترام گذاشتن ،حرفمو بزنم و نگران بعدش نباشم.

              چون تو خانواده ای بزرگ شدم که همش تنش بوده ،واقعا همیشه سعی می کردم از تنش جلوگیری کنم،مثلا اگر دوستم باهام قهر می کرد ،با اینکه شاید اون زیاد ناراحت نمی شد،اما درون من جهنمی به پا می شد که چرا یکی از من ،ناراحت شده و هر طوری بود در اکثر مواقع خودم پیش گام می شدم که طرف ،باهام اشتی کنه.

              یعنی میخوام بگم عزت نفس پایین ،باعث می شد که همش به همه باج بدهم.

              و میگم اینم به خاطر خانوادم بود که حق ابزار عقایدمون رو نداشتیم و به محض اینکه ابراز عقاید می کردیم ،برخورد با ما می شد .

              و این باعث شده بود در اجتماع و محیط دوستانه هم ،همین رفتار رو داشته باشم.

              و دیگه در مرحله دیگرش،این بود که هر انچه که مادرشوهرم می گفت باید تایید می کردم و این روند ادامه داشت.

              اما خداروشکر الان در برخورد با مادرشوهرم خیلی بهتر شدم با رعایت احترام خیلی زیاد براشون.

              ولی هنوز در مورد پدرم مشکل دارم.

              که همانطورفتین برمیگرده به اینکه ذهنمون ما رو می ترسونه از عواقب اظهار نظر کردن.

              ولی وقتی قدرت رو فقط به خداوند بدهم ، دیگه نه ترسی هس و نه غمی.

              بسیار بسیار سپاسگزارم ازتون و در ضمن افتخار می کنم بهتون که با اینکه مدت کمی هس ،در این سایت هستید ولی درک بسیار بالایی دارید و مهم تر اینکه عمل می کنید.

              و اینکه کامنت زیباتون رو برای خودم سیو کردم تا بخونمش.مرسی مرسی.

              انشالا در پناه خداوند شاد و پیروز باشید.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 527 روز

    به نام خدای قادر متعال

    صدوهفتادویکمین تعهد

    من مسئول صدر درصد زندگیه خودم هستم و خودم هستم که دارم با افکارم و باورهام زندگیمو خلق میکنم

    هیچکس و هیچ چیز بیرون از من مسئول زندگی من نیست

    من باید درونمو درست کنم یعنی روی خودم کار کنم روی افکارم باورهام شخصیتم اونوقته که بیرون خودش درست میشه

    بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

    در خود بطلب هر انچه خواهی که تویی

    از تضادها و ناخواسته ها و مشکلات و مسائل زندگیم باید انگیزه بگیرم برای خلق زندگیه دلخواهم

    انقدر افکار و باورهای من سریع جواب میده که حدوحساب نداره

    همه چی از فکر شروع میشه وقتی من فکرمو کنترل کنم به ایده های درست و مسیر های درست هدایت میشم و البته این تکامل میخواد و هی به مسیر های بهتر بهتر ایده های بهتر و بهتر هدایت میشم

    باید عمل کنم به دانسته هام ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    اگر از کسی توقع دارم در مسیر نادرست یعنی مسیر شرک هستم

    بهونه هارو بزارم کنار و زندگیمو اونجور که دوس دارم خلق کنم

    تمام ادم های موفق روی زمین اولین ویژگی که داشتن اینه که مسئولیت صد در صد زندگی شونو پذیرفتن و مسائلشونو خودشون حل میکنن

    من اگه بنده ی خوبی باشم و درست بندگیه خدارو بکنم خداوند همه کار برام میکنه

    همه چی توحیده همه چی توکله همه چی ایمانه همه چی خداست

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ملیکا گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    روز دوم از شروع گام به گام

    دارم افکارم رو مشاهده میکنم، میبینم که خیلی مقاومت دارم با حرفای استاد. میدونم که باید صبوری کنم تا باورام کم کم عوض بشن. پس ادامه میدم، یه روز با شک و تردید یه روز با ایمان قوی..

    به هرحال ادامه میدم.

    به جای اینکه از دیگران توقع داشته باشم که تنهایی من رو رفع کنند، حس تنهایی که دارم، با هیچ کسی که بیاد تو زندگیم قرار نیست تغییر کنه اگه “حس من” تغییر نکنه

    امروز وقتی از خواب بیدار شدم به این درک رسیدم یهویی! که حس من از دنیا فقط و فقط و فقط و فقط به من ربط داره. اصلا به بیرون ربطی نداره… درون منه..

    برون ز خود به کجا می‌روی؟ جهان خالیست

    میخوام شروع کنم نمازامو بخونم.. میخوام حضور خدا رو در زندگیم حس کنم. هنوزم دقیق نمیدونم چطوری.. اما فقط در مسیر حرکت میکنم تا کم کم برسم بهش.

    بدون خدا، همه چیز حس تنهایی میده.. همه چیز…

    لنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب

    سوی حق می‌غیژ و او را می‌طلب

    هرچقدم دست و پا شکسته، ولی ادامه میدم

    همه چیز به من بستگی داره. من میدونم که توانام‌. من توانا هستم در خلق زندگیم. مثل تمام ادمای موفقی که تونستن در حوزه خودشون موفق باشن، مثل کسایی که ورشکست شدن و دوباره برگشتن.. مثل تموم زنای موفق ایرانی قوی

    من میتونم

    توقع داشتن از دیگران= شرک

    من صبورانه به دانسته هام عمل میکنم

    تمرکزم روی بهتر کردن شرایط فعلیه

    با حس خوب.. نه با حس گناه!

    من هی حس گناه دارم و عذاب وجدان دارم چون حس میکنم دیر شروع کردم..

    اما توهم زمان رو میذارم کنار

    همین الان هرچی هست رو می‌پذیرم و چون عاشق خودمم عاشق اینم که زندگی بهتری داشته باشم سپاسگزارم از این فرصتی که به من داده شده برای زندگی کردن، تلاش میکنم بهترش کنم در حد خودم.. شاید نشه کامل باشم ولی میشه که بهتر از قبل باشم.

    رو به جلو حرکت میکنم. خودم دارم زندگی خودم رو خلق میکنم.

    توی درس همینطوره

    توی پول همینطوره

    توی سلامتی همینطوره

    توی روابط همینطوره

    من به خدا توکل میکنم، سعی میکنم بنده ی خوبی باشم، شکرگزار و با حس خوب و عاشق.. تلاش میکنم در راه درست..

    تقصیر هیچ چیز بیرونی نمی‌اندازم هرچیزی که دوست ندارم توی زندگیم رو

    باورام و درست میکنم…

    خدا هم کار خودشو خوب انجام میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 566 روز

      سلام همکلاسی عزیز ،

      امشب که بعد مدتها به این کامنتها سر زدم اونم به این دلیل که کمی غبار رو دلم نشسته ؛ با کامنت شما برخورد کردم و اون‌رو انگار حرف های دل خودم دیدم مخصوصا اونجا که نوشتید : بدون خدا، همه چیز حس تنهایی میده.. همه چیز….

      یا خدا چقدر این جمله که نوشتید زیبا ، پر معنا و چقدر همه چیه.

      واقعا خدا نوره و در نبود نور تاریکی به وجود میاد ، و احساس تنهایی هم تاریکیه.

      ممنونم دوست خوبم که کامنتت در عین سادگی پر معنا و امید دهنده بود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز خودم حالتون چطوره؟

    مثل همیشه عالیه عالیییییه

    خدارو شکر

    استاد عزیزم و مریم جانم ازتون بی نهایت سپاس گزارم برای آماده کردن این پروژه بی نظیر

    این پروژه هدایته برای من ، من میخوام که یه بیزینسی رو شروع کنم ، و برای شروع از خدا هدایت خواستم بعد از اینکه هدایت خواستم دیدم که این پروژه رو سایت اومده وقتی گام به گامش رو چک کردم دیدم که دقیقا هدایتیه برای کارم

    به امید خدا شروع کردم به دیدن گام ها ، تا گام 3 رسیدم

    طبق دستور العمل ، بعد از دیدن هر گام نکته برداری میکردم و درموردش فکر میکردم ولی ردپایی ثبت نکردم

    پریشب به خودم گفتم که ، فرض کنیم این پروژه یه دوره بود ، تمرین هر قسمت از دوره‌ هم گذاشتن کامنت بود ، تو بدون اینکه تمرین هارو انجام بدی میرفتی قسمت بعدی؟؟ اونوقت چی متوجه میشی از اون قسمت؟؟؟ مگه نباید رد پا ثبت کنیم؟؟؟

    خلاصه که بعد این صحبت با خودم یه استپ زدم روی گام 3 و برگشتم به گام اول ، دوباره از اول فایل رو گوش دادم و الان که دارم کامنت میزارم

    تا هم ردپا ثبت کنم هم آگاهی های فایل به عمق وجودم بشینه

    استاد عزیزم همونجور که گفتم این پروژه که هدایته برای شروع بیزینسم برای اینکه به من یاد بده بدون هیچ سرمایه ای هم میتونم شروع کنم چون سرمایه اصلی باور های من هست و من باید رو اون ها سرمایه گذاری کنم

    و به همین دلیل هم این پروژه قدم اول هست ، وقتی این قدم رو کامل برداشتم قدم بعدی به من گفته میشه

    وقتی من این قدم رو بردارم یعنی دارم قدم عملی برای کارم بر میدارم و قطعا خداوندم هدایت و دستانش رو برام می‌فرسته

    و همینطور که از شما یادگرفتم ، تا آخر مسیر به من گفته نمیشه ، هر قدم که برداشته شد قدم بعدی گفته میشه و من باید با اعتماد ، ایمان و توکل به خدا پیش برم که برنامه ریزی هاش رو دست نداره

    و این رو باید در عمل نشون بدم چون اونوقته که نتایج به وجود میاد

    .

    .

    بنظرم مفهوم کلی فایل درمورد مسئولیت پذیری هست ، ما موجوداتی هستیم که قدرت خلق صفر تا صد زندگی مون رو داریم ، فقط کافیه با دونستن قوانین و عمل به اون ها این قدرت خلق کردن رو فعال کنیم و آگاهانه اون رو جهت دهی کنیم به سمت خواسته هامون و خواسته ها ، زیبایی هارو برای خودمون خلق کنیم

    این یعنی توحید ، من وقتی که مسئولیت 100 در 100 زندگیم رو بپذیرم ، وقتی که هر اتفاقی برام میوفته انگشت اشاره رو بزارم روی سر خودم و بگم من باعث به وجود اومدن این اتفاق شدم یعنی اینکه من میدونم یه عامل بیرون از من ، حالا میخواد خانواده باشه ، دولت باشه و…. روی زندگی من هیچ تأثیری نداره

    میدونین توحید خیلی مفهموم عمیق و زیبایی داره ، شاید ما مفهموم توحید رو توی کتاب های دینی مون دیده باشیم ولی اون مفهموم واقعی و اصلی که توی این سایت و توسط استاد یاد گرفتیم زمین تا آسمون فرق داره

    توحید فقط به این معنا نیست که ما بگیم فقط یک خدا در این جهان وجود داره

    توحید به این معنا هم هست که برای هرکاری فقط از خدا درخواست کنیم ، به وعده های خدا که حقه گوش کنیم ، فقط، فقط از خدای خودمون بخواییم هرچی که میخواییم رو البته که خدای واقعی این جهان ، خدایی که سیستمی عمل میکنه و پاسخ میده به فرکانس های ما

    می‌دونین استاد جانم ، این حسی که دارم رو خیلی دوست دارم ، یه حس عجیب و دوست داشتنی هست نمیتونی وصف کنی ، وقتی با خدا هستی وقتی رو دوشش نشستی و فقط کیففففف میکنی

    به خودش قسم من تموم خواسته هایی که دارم ، خونه و ماشین و… درکنار توحید میخوام یعنی اول توحید آخرشم توحید بعد حالا خونه و ماشین چیزای دیگه

    چون اون حس و حالی که توی بودن در فرکانس توحیدی تجربه میکنی انقدر زیباس انقدر بی نظیره که آدم حاظره همه چیزو شو بده تا فقط توی اون حس بمونه

    آگاهی که این گام برای کارم داشت این بود که :

    1_فقط و فقط به خدا توکل کن و از خودش بخا هرچیزی رو که میخوای

    2_کار درست انجام بده اونجوری که تو دوست داری فارق از اینکه نظر دیگران چیه اونوقت خدا ادم های درست رو سر راه تو قرار میده

    3_بهونه هارو بزار کنار و هرچیزی رو که میخوای به واسطه قدرت خلق درونیت ، خلق کن

    استاد عزیزم وقتی در عمل به این آگاهی ها عمل میکنی اونوقت هست که نتایج میاد

    ایمانی که عمل نیاورد حرف چرت است

    من الان بگم به خدا ایمان دارم ، وقتی این هدایت رو برای من می‌فرسته و من قدم برندارم در عمل ، خب دارم حرف چرت میزنم دیگه

    ولی من میگم که خدایا ، من بهت ایمان دارم و شدید محتاج هدایتت هستم

    این هدایت زیبا رو برای من می‌فرسته و من هم با اعتماد و ایمان کامل اون قدم عملی رو برای کارم برمیدارم

    صددرصد که نتایج بی نظیر به وجود میاد

    چون ایمانی دارم که عمل میاورد

    .

    .

    خلاصه که هرچی از توحید بگم کم گفتم ، واقعا توحید همه چیزه

    اونجاهایی که هدایت خدارو دیدم و بهش عمل کردم نتایج بی نظیرشم دیدم

    و اونجایی که در برابر این جریان هدایت مقاومت کردم اونجاها نتایجش رو دیدم

    ما وقتی که هم جهت باشیم با این جریان مثل این میمونه که سوار بر یک قایق هستیم که هم جهت هست با آب و بدون اینکه ما تلاشی کنیم یا پارو بزنیم مارو به سمت اقیانوس میبره و خیلییی راحت میتونیم نعمت ها و فراوانی هایی که توی زندگیمون جاری هست رو ببینیم

    ولی وقتی هم جهت نیستیم مثل این میمونه که ، داریم خلاف جهت آب پارو میزنیم و خب باید انقدر سریع پارو بزنیم که غرق نشیم و بخاطر همینه که نمیتونیم نعمت ها و فراوانی های زندگی مون رو ببینیم

    استاد هیچوقت ، هیچ کاری رو برای مردم انجام نداد ، یعنی حرفی که زد و کاری که کرد درست بود چون به خدا ایمان داشت و خداوندم بهش بی نهایت عزت داد

    اینو گفتم تا بگم که ، یروز داداشم اومد پیشم گفت ببین این درمورد عباسمنش گذاشته که فلانه و اینجوری ، خداشاهده من بدون اینکه حتی به حرفم داداشم گوش بدم ، کامل ایگنور کردم ، چون پیش خودم گفتم

    من از حرف استاد نتیجه گرفتم پس قطعا حرف استاد درسته قطعا

    میخوام اینو بگم که استاد به بقیه کاری نداره و ایمان داره به خدا ، همچنین خداونده که به ما عزت میده و خواست مارو خوار میکنه همه چی دست خداس

    استاد هیچوقت نگفت که من برای مردم حرف بزنم تا یار جمع کنم تا آبروی من رو نبرن هیچوقت نگفت

    چون اولا آبروی ما دست خداست

    دوما اون کاری رو انجام داد که درست بود فارق از اینکه بقیه خوششون بیاد یا نه

    سوما وقتی ایمان داشت به خدا ، خداهم آدم هایی که در مدار استاد بودن رو به این سایت آورد این سایت ، سایتی که تماما با هدایت خدا کار میکنه

    کسانی که از قسمت نشانه من استفاده کردن میدونن

    و ما هم وقتی که به حرف های استاد عمل می‌کنیم و نتایجی رو که به دست میاریم می‌بینیم که این جهان واقعا چیه ، خدای واقعی این جهان چجوریه

    خدایی که میشه براش جون داد:)

    من اگه توی کارم ایمان 100 در 100 به خدا باشه ، نه فقط زبونی ها ، نه توی عمل و کاری رو انجام بدم که درسته فارق از اینکه نظر دیگران چیه خداوندم آدم های مناسب رو برای من میاره ، بدون اینکه بخوام تبلیغی کنم

    همچنین آبروی من دست خداس ، اونکه به من عزت میده یا من رو خوار میکنه ، پس نیازی نیست که از کسی یا چیزی بترسم که نکنه آبروم بره ، اگر اینجا برای مردم کاری نکنم نه خدا آبروی من رو حفظ میکنه

    وقتی همه چیز دست خداست من چرا باید از یک عامل بیرونی که هیچ تأثیری روی زندگی من نداره بترسم؟؟؟؟

    این شرکه و شرک تنها گناهی هست که خدا نمیبخشه ، و این ذهنیت و باور باعث ایجاد تشکیل مونتوم منفی میشه چون این باور توش ترس داره توش باور کمبود داره که اینا باعث تقویت مونتوم نفی میشه و همینه که باعث میشه ما به خواسته مون نرسیم

    بعدشم من وقتی ، چیزی که میگن نیستم چرا باید دردم بیاد؟؟؟

    اگر دردم میاد یعنی اون چیز در وجود من هست ، وگرنه که نظر دیگران اهمیتی نداره حالا هرچی که میگن وقتی اون درمورد من واقعیت نداره چرا باید اهمیت بدم؟؟؟

    .

    .

    خداوندم سپاس گزارم که هوای من رو داره تا از این مسیر توحیدی و بی نظیر ذره ای منحرف نشم و خارج نشم شکرت :)

    استاد جانم بی نهایت سپاس گزارتونم

    مریم جانم عاشقتم برای آماده سازی این پروژه خفن

    این اولین گام هست ، و قراره وقتی که رسیدم گام آخر به امید خدا با الان قابل مقایسه نباشم و این ردپا به من کمک میکنه که این رو خیلی واضح درک کنم :))

    عاشقتونم دوستان عزیزم، سایت خوشگلم و استاد های گلم

    خدایا دوست دارم :)

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ملیکا گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    آزمودم عقل دوراندیش را

    بعد از این دیوانه سازم خویش را

    امروز به چشم دیدم که چقدر ذهن میتونه سریع نجوا کنه، اگه بهش اگاه نباشم و سریع جلوشو نگیرم، تا کجاها که من و نمیبره!

    امروز به لطف خدا وقتی شروع کردم دوباره فایلای استاد رو گوش کردم، بعد از یکی دو ساعت با سیلی از رفتارای خوب خانوادم رو به رو شدم و هدیه ای دریافت کردم.

    رفتار خیلی خوب فامیلمون که رفتم مغازش.

    صمیمیت خیلی خوبم با دوست عزیزم.

    مهربونی دوستام.

    بعد چندساعت دوباره ذهنم درگیر نجوا شد. کِی؟ وقتی دیدم یکی از دوستام به مهمونی دعوت شده و من تاحالا دعوت نشدم. خبببب! سر این چیزا چه حسی دارم؟

    حس میکنم دوستداشتنی نیستم. حس میکنم جدا افتاده ام و بقیه دوستم ندارن. حس میکنم کافی نیستم و مشکلی در من هست. و سریع راه حل میاد که برو با فلانی دوست شو برو فلان جا رفیق پیدا کن تا دعوت شی تا تو هم به خودت و بقیه نشون بدی محبوب و دعوت شده و اررزشمندی!

    عه؟!

    نه بابا؟!

    مچتو گرفتم نجوای ذهن!

    حواسم هست بهت!

    این موقعیت که پیش اومد همون لحظه بهش اگاه شدم اما نرفتم با خودم حلش کنم و باعث شد تا چنددد ساعت ذهنم حرفای منفی برای گفتن داشته باشه!

    ولی الان برگشتمو میدونم وقتی همچین حسایی میاد، یعنی من از اصلن از طبیعتم از وجود بی کران و یگانه ام جدا شدم و خودم رو جدا میبینم. دچا توهم منیت شدم. و یادم رفته از خدا هستم و خاااالقققققم

    من خالقم

    من خلق میکنم

    هرچیزی که بخوام برای من هست

    دنیا دنیای فراوانیه

    من لایق بهترینام

    کافیه ایمان داشته باشم و خداگونه باشم

    گدایی نکنم از این و اون، به قلبم وصل بشم. به منبع. من فرزند پادشاهم! فقط یه وقتایی اینو یادم میره..

    من همه چیز و میسپرم به خودش

    هرچی بره بهترش میاد

    من کار خودمو خوب انجام میدم، بنده خوبی هستم، اونم کار خودشو خوب انجام میده، فقط اگه باورش کنم.

    خداوند به شکل گمان من با من رفتار میکنه

    اثر مشاهده گر هم اینو تایید کرده.. حسین ارای عزیز هم درموردش میگه…

    یادت بیار.. تو فرزند پادشاهی.. گدایی نکن

    من فرزند پادشاهم، من رها و ازادم در دستان تو، امید همه ی ما به همت تو ساقی، تو که گره گشایی خود ذات وفایی

    رها میکنم وو قلبم را باز میکنم برای حس و تجربه ای که شایسته اش هستم و لیاقتش را دارم

    الهی شکرت

    چون خیلی وقته دور شدم، همین متن رو با کلی شک و تردید نوشتم. یه عالمه برا خودش نجوا میکنه.

    اما ادامه میدم، چون رفتم دورامو زدم دیدم هیچ جا خبری نیست.

    به قول استاد: “توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است

    اولش سخته، تا بیفتم رو دور یه عالمه این نجوا میکنه. هی میگه تو که بلد بودی چرا دور شدی حالا چرا برگشتی نباید دور میشدی شاید نباید برگردی…

    و خیلی خیلی منفی شده..

    اما میسپرم دست تو خودمو خداجون

    و یه قولی اینجا میدم

    اینکه هرچی هم بشه، به خودم متعهدم. تمرکز لیزریم رو خودمه. دیسیپلینم رو زیادتر میکنم. جایی یا کسی حس بدی بهم بده، رو خودم کار میکنم و اگه لازم بود فاصله میگیرم. من کلا یک بار زنده ام، باید طوری زندگی کنم که برای من حس خوبی داره و حتی اگه همه مسخرم کنن، من از مستی برای تو ای خدا، دست نمیکشم. حتی اگه تنهای تنها بمونم، بخاطر نیاز و گدایی نمیرم سراغ ادما.. ادما میان و میرن. کل شیئ هالک الا وجهه. اگه روی اونا حساب کنم با مخ میخورم زمین. باید خودمو پیدا کنم جیزی که برای من درسته نه چیزی که بقیه میگن. تو هرگز نمیتوانی بنایی بر موج قرار دهی زیرا که موج از زیر هر باری شانه خالی میکند…چون دیدم به جز تو به جز این راه به جز تمرکز به اصل خودم هیچی نمیتونه حس خوب واقعی بهم بده.چون مدت زیادی ول کردم ودیدم سیر نزولی رو.. دیدم همه چی رندوم شد..دیدم همون گلا دیگه رنگ قبل و برام نداشتن…

    میگن مستی دروغه به انگشت ملامت… باید مستا رو حد زد به شلاق ندامت…

    سر ساقی من سلامت باشه.. بقیه چیه… همگی گذران تنها یک نفر برام میمونه..

    خداجون.. دوباره اومدم.. میبینی رفتم دورامو زدم بهتر از تو پیدا نکردم..

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    شکر برای روز اول.. شکر برای قلبم که بازه و اماده ی دریافت 3>

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    بنام رب یکتای بی همتا

    قدم 1

    خداوند یک سیستم است که تنها به فرکانس ها و باور های ما پاسخ میدهند،خداوند مثه انسان ها نیست که احساس داشته باشه ،و تنها یک انرژی که با باور های ما شکل میده،،،،،،،هرطور که خدارو باور کنی همون طوری وارد زندگی ما میشه.

    من مسئول زندگی خودم هستم

    من خالق زندگی خودم هستم

    هروقت این به ذهنم اومد که کسی بیرون از من مقصره یا عامل هست ،مسیر اشتباهه.

    هر اتفاقی میوفته بخاطره باور های ماست .

    اگه مشرک نباشیم و تماما خدارو در زندگیمون داشته باشیم و روی اون حساب کنیم ،،،،در مسیر زیبایی ها ثروت و سلامتی قرار میگیریم

    اما کافیه روی کسی و چیزی بیرون از خودت حساب کنی اون موقع است که همون عوامل بیرونی تورو زمین میزنند.

    اگه داریم مثه بقیه فکر میکنیم و عمل میکنیم مثه همون هاام نتیجه میگیریم.

    کافیه درون خودمو آروم کنم اونوقت تلاطم های بیرون از من هم آروم میشه و همه چیز خوده منه و بیرون از من خبری نیست

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    احمد حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    ما انسان ها مخصوصا دهه 80 ها یه کوچولو بخودمون وزرنگی مون مینازیم خودمونو روشن فکر میدونیم

    ولی درواقع آدمهای ساده لوح بدون تفکر هستیم من وقتی به باورهای گذشته ام نگاه میکنم خنده ام میگیره

    باخودم میگم آخه این چه باورهای بود که تو داشتی البته باید بگم که الان فقط آگاهانه اون باورهارو نقض میکنم

    ولی تو ناخودآگاهم هنوز موجوده

    الان امروزه این باور مد شده که هرچه بدبختی داریم از دولته… یا این مملکت خراب شده خخخ

    من صابکارام آدمای روشن فکر میگیرند خودشونو دکترا دارند بارها تومثال هاشون آوردن که ما این همه زحمت کشیدیم درس خوندیم مقاله داریم فلان داریم و…

    ولی حالشون خرابه هر روز باخودشون درگیرند همش از دولت نهاد ها ادارات شاکی اند

    واقعا چقدر ما ساده باورمیکینم با اینکه خودمونو روشن فکر میدونیم

    اما گوسفندی زندگی میکنیم آخه یعنی چه که دولت بیاد زندگی منو درست کنه یا دستمو بگیره

    حتی اگه اینجوری باشه من خودم باید خجالت بکشم وکمرمو ببندم زندگی مو هر جور که بخوام خلق کنم

    یعنی چه که دولت خرج منو بده مگه من خودم مرده ام مگه من قدرت خلق ندارم؟

    یه داستانی همین امروز پیش اومد که حیفه نگم امروز از محل کارم برمیگشتم یکی از رفیقام سر راهم سبز شد سوارش کردم رفتیم تو راه سرگرم صحبت شدیم گفتم خب بگو ببینم برا آیندت چه برنامه داری؟

    گفت والا چندتا از فامیلامون خارج اند دارن تلاش میکنند که کارای منو هم جور کنند تا من برم اونجا

    و9 هزار دلار برای این داستان هزینه کردم گفتم بعدش چی؟ میخوای باخانوادت بری کلا برای زندگی؟

    گفت نه واسه کار میرم سال یک بار میام از خانوادم سرمیزنم وبرمیگردم گفتم این همه وقت وزمان تو پولتو میزاری که بری یه کشوری کارگری کنی؟ گفت آری تازه اونم معلوم نیست کی جور بشه ممکنه تا3سال طول بکشه

    واقعا کفری شدم یکم باهاش صحبت کردم گفتم ببین هرجا بری آسمان آبیه چرا از همین ایران شروع نمیکنی؟

    کلی بهونه آورد منم چندتا مثال آوردم براش ولی باز مقاومت میکرد

    بلاخره فهمیدم که این بنده خدا کیلومترها ازمدارمن دوره بیخیالش شدم

    واقعا بخودم افتخار میکنم که بلطف خدای مهربان وهدایتش وتغیر باورهام دیدگاهم چقدر عوض شده وبه همون اندازه زندگیم راحت ترشده روانتر شده برکت تو زندگیم بیشتر شده وهر روز بیشتروبیشتر میشه

    ومتاسفم برای جوان هایکه با چهره های نورانی هیکل زیبا واما ذهنیت فقیر

    وضعیت مالی خراب همش دغدغه مشکلات ….

    خدایا ممنونم ازت که از بین این 8 میلیارد منم یکی از هدایت شدگان قراردادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: