https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
شما عشق منی
استاد جان برای اولین بار هستش که اولین لایو شمارو دیدم و دیدم که الان بعد از چند وقت که لایو میذارید و یا تو کلاب هاوس با ما ارتباط میگیرید چقدر پیشرفت کردید و تکاملتونو طی کردید، البته که همه ما درباره همه موضوعات به همین صورت هستیم،
صحبتهای عالی تو این فایل انجام دادید و باز هم مارو آگاه کردید از قوانین جهان
من الان در دوره 12 قدم هستم و الان دارم درک میکنم که شما درباره چی صحبت میکنید البته که هنوز راه دارم ولی خیلی بهتر از قبل هستم
باز هم یاد گرفتم که تمرکزمو بذارم روی خودم و از دیگران و اینکه بخوام خودمو باهاشون مقایسه کنم دست بر دارم ، مسیرمو طی کنم و اجازه بدم خداوند هدایتم کنه، باور های درست در خودم ایجاد کنم رو توکلم رو ایمانم رو شجاعتم رو جسارتم رو شادتر بودنم و رو سلامت تر بودنم و رو ارتباط عالی داشتن با خدای مهربون و با دیگران تمرکز کنم ؛ همین که تو این موارد یکم یکم بهتر بشم و از دیروزم بهتر باشم موفقیت بزرگیه برای من و از خودم ایراد نگیرم بپذیرم ایرادات خودمو و از اشتباهاتم درس بگیرم و خودمو سرزنش نکنم ، بگم این مسیریبوده که باید طی میکردم و من داشتم تجربه کسب میکردم، چه بهتر که از تجربیاتم درس بگیرم و ادامه بدم و ایمان داشته باشم که هر اتفاقی میفته به نفع منه و باعث رشد منه
احساس خوبی داشته باشم و همین الان حالمو تو هر شرایطی هستم خوب نگه دارم ، اون موقع ست که نتایج و نعمت ها میان
مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمو به عهده بگیرم و از دیگران شکایت نکنم غر نزنم ناله نکنم ؛ نگم دیگران باید بیان مشکل منو حل کنن
کشورهایی که با تضاد هایی بر اساس طبیعت برخوردن الان بسیار پیشرفته هستن و بخصوص تو اون زمینه تضادها بسیار پیشرفت کردند، ولی ما تو کشورمون یه اتفاق کوچولو میفته بولدش میکنن میگن دولت باید خسارت هارو جبران کنه و اصلا در پی این نیستن که خودشون چیزی رو اختراع کنن تا بهتر با اون تضاد مقابله کنن و از دل اون تضاد خیرشو ببینن
خیلی سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این همه فایل رایگان ، خیلی دوستون دارم و دوست دارم از نزدیک ببینمتون
علت سیل و طوفان و زلزله خشم و غضب خدا که بخواد یه بلایی سر مردم بیاره نیست خداوند یک سیستمه که داره پاسخ میده به فرکانس های ما،حالا کسی که توی مدار خوب باشه هر اتفاقی هم بیفته توی شرایط خوبه به نفعشه…
هرمسئله ای و تضادی توی جهان باعث پیشرفت شده باعث اختراعات و اکتشافات جدید شده…
مسئول زندگی خودمون ،خودمون هستیم نه پدر و مادر،دولت و رهبر و …
افکار و باورهای ما دارن زندگی مارو رقم میزنند به درون خودمون بنگریم…
اگر بتوانیم فکرمون رو کنترل کنیم به مسائل و ایده های درست به صورت تکاملی بهتر و بهتر هدایت می شویم و آروم آروم همه چی تغییر میکنه صبر کنی افکار جدیدت قدرت بگیره ،عمل کنی به دانسته هات یواش یواش همه چی تغییر میکنه..
توحید یعنی مسئولیت زندگی خود رو پذیرفتن یعنی اینکه من تنها و تنها به کمک خدای درونم نه هیچ عامل بیرونی دیگه قادرم زندگیمو زیبا بسازم و خداوند در این راه حامی منه اینکه مسئولیت رابط زندگی مون رو بندازیم به گردن عوامل بیرونی این یعنی شرک..
روزی که خدای خودتو باور کنی میفهمی دیگه بقیه ای وجود ندارند،خدا تو قلب منه،خدا بامنه،منو خدا یکی هستیم..
ما از خداییم،ما باورهای خدایی داشته باشیم میتونیم مثل خداوند زندگی خودمون رو خلق کنیم…
آیه صریح قرآن: وقتی به زمین اومدید هدایت از طرف من میاد و هرکسی از اون پیروی کنه نه ترسی برآنان است و نه غمی..
ما وصل بشیم به خداوند،اون تو همه چی به ما میگه ،هدایتمون میکنه…
یه حسی تو وجود ماست که به ما میگه،اینقدر باید روی این حس کار کنی،تکرارش کنی قدرت وجودت رو ،خدای درونت رو که بهت میگه که صداش برات واضح تر بشه..
وقتی باور داشته باشی که بهت میگه و می شود ،وقتی باور داشته باشی که این قدرت توی وجودته،وقتی ازش بخوای و بگی خدایا مارو به راه راست هدایت فرما،راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه کسانی که به آنان غضب کرده ای و نه گمراهان ،وقتی دیگه از دیگران توقع نداشته باشی و منتظر دیگران نباشی و مسئولیت زندگی تو پذیرفته باشی و فقط تو قلب خودت با خدای خودت اون درخواست ها رو داشته باشی،کسی که بندگی خودشو برای خداوند بکنه اون خدا همه کار براش میکنه ،خدایی میکنه.
مثال توحید و ربوبیت الله: حتی برای یه کارمند ترجیحش اینه که تو یه شرکت قوی تر و با اعتبار تر کارکنه تا خیالش راحت باشه و اعتبار بیشتری داشته باشه و امکانات بیشتری داشته باشه
وقتی تو خدا رو باور کنی به عنوان قدرتمندترین فرمانروای جهان که کل دنیا دستشه و ما چطوری بندگی این خدا و نکنیم که خیالمون راحت باشه ،خدایی که کل جهان رو خلق کرده و هدایتش میکنه نمیتونه من رو درست هدایت کنه!!
آدمایی که هردفعه یه موجی راه میندازند و فقط حرف میزنند ،گلایه میکنند و غر میزنند،ناسپاسی میکنند تو واردشون نشو وگرنه مثل اونا نتیجه میگیری تو باید متفاوت اکثریت جامعه فکر کنی اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری…
با این نگاه به خواسته هایی که شکل میگیره نگاه کن به جای نا امیدی اون رو به لیست خواسته هات اضافه کن و بگو من الان با این باورهام این داشته ها رو دارم میتونم با تغییر باورهام به هرچی بخوام برسم…
اگر الان نداری یعنی باورهایی که از گذشته داشتی به تو کمک نکرده که به این خواسته ها برسی نه اینکه تو ناتوانی و از این به بعد میتونی با تغییر باورهات خلقش کنی…
تحسین کنید و خوشحال باشید آنهایی رو که این خواسته ها دارند و خوشحال باشید که خودتون این خواسته ها رو دارید..
رو خودتون کار کردن نه به این معنی که یه گوشه بشینی و رو باورهات کار کنی ،کارهای معمولت ،کسب و کار معمولت رو داشته باشی رو باورهات هم کار کنی ، رو باورهات کار کنی و هر ایده ای که همون موقع به ذهنت میاد رو هم اجرا کنی،به صورت تکاملی با هربار کار کردن ایده ها بهتر میشن و باز کار میکنی و به ایده ها عمل میکنی و هربار ایده ها بهتر و بهتر میشن..
ایده ها رو عمل کن اما چه ایده هایی؟ ایده های که با شرایط فعلی تون سازگاره بر نمیگرده به عوامل بیرونی فقط کافیه یه ذره بند کفشت رو سفت تر کنی…
خوشبختی احساس خوبه ،تحسین زیبایی ها و ثروتمندان هست نه فقط اینکه همه چی داشته باشی اگه باورهاتو خوب کنی،از لحظاتت لذت ببری،تمرکزت رو ببری روی زیبایی های زندگیت،حالت خوب باشه ،ثروت وارد زندگیت میشه،ثروت نتیجه حال خوبه…
هرکاری بکنی برای اینکه مردم خوششون بیاد از شما و از شما راضی باشند شرکه ،فقط دنبال این باش که قلبت آروم باشه که خدای خودت ازت راضی باشی،کسی که به خداوند ایمان داشته باشه برای رضای مردم کاری نمیکنه فقط توحید رو میسنجه ..
توحید عملی یعنی نه در حرف در عمل مسئولیت زندگیتون رو خودتون به عهده بگیرید…
رو خودتون و درونتون کار کنید بیرون خودش درست میشه
یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی برای افراد با باورهای متفاوت دارد ما چیزی به عنوان بلایای طبیعی نداریم افرادی که در مدار خوب باشند از همون بلایای طبیعی پول میسازن راهکار میگیرن برای رفع مشکلات مردم و رشد میکنند و نعمت ها رو دریافت میکنند…
استاد عباس منش عزیز و استاد مریم شایسته عزیز و دوستان هم راه سلام
این فایل درست در بهترین موقع و در بهترین زمان برای من رسید
خدارا هزاران بار شکر گذارم که مسیر سرازیری و سر سبز و پر از لذت و شادی که استاد در دوره دوازده قدم قدم اول جلسه دوم صحبت میکند را من دارم سپری میکنم
مسیری پر از اتفاقات خوب که در دستان من داره خلق میشود
داره با افکار من خلق میشه که درست در قدم هفت صحبت کامل از این مسیر و افکار استاد عباسمنش صحبت کرد
و از آن موقع من بهتر تونستم قوانین را درک کنم . خدایا شکر
نمیدونم چطور بیان کنم که چقدر اتفاقات جادویی را با طی کردن تکامل و قدم های الهی که به گفته ای الهی که به استاد الهام شد و این دوره را تهیه کرد و این پروژه در از قانون و قرآنی آماده شد
وحالا در کنار این قوانین الهی کلی نتیجه تمام دانشجویان این جلسه گرفتن
و خودم اگر بخواهم از نتایج بگم که کل کامنت رو باید از نتیجه ها بگم
واین و بگم از بس که از نتیجه ها نوشتم تمام دوستانی که با هم داریم قوانین دوره ها را طی میکنیم تایید میکنند نتیجه های منو
نتیجه مالی که برای همه مهم است و این و بگم که برای خودم خیلی مهم بوده از اول دوره
ولی حالا اینقدر پکیج این نتیجه ها کامل شده که فقط همه چیز مالی نبوده و نیست
از همه شرایط من درجه یک دارم نتیجه میگیرم
از کیفیت کارم بگم که افراد زیادی دوست دارند از جون و دل برای من کار کنند
و بارها و بارها از زبان دیگران .
خودم شنیدم
نه این که واضح بگن بهم ولی اینقدر تعریف ها شنیدم که با شرکت من کار کنند و برای شرکت من کار کنند
و این بر میگرده به این که کیفیت ها در زندگی من تغییر کرده
و
این پروژه ای که خانوم شایسته توضیحات کامل داد و چه خوب دارین استاد میبخشد این دوره رایگان را که من میدونم چقدر ارزشمند است این جلسات استاد
استاد واقعا تحسین برانگیز هستین
میدونم که با این پروژه که به پایان برسد کلی نتیجه حرکت میکند کلی ایده برای هممون به وجود میاد کلی ترمز ها برطرف میشود کلی باور جدید در این مزرعه ذهن کاشته میشود
و تمام اون علف های هرز ذهن زیر این باور ها شخم زده میشود و از بین میرود
و حالا جا داره که ابن باورها را بنیادین در این ذهن خام که من پاک کردم باورهای کهنه را و آماده پذیرا شدن نکات جدید شدم را بزرش را میکارم
قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
وقتی من این باور را که من خالق زندگی خودم هستم را پذیرفتم همه چیز برام تغییر کرد یعنی این که وقتی من همه را مقصر میدانستم همیشه همه چیز برام سخت میگذشت و همیشه شرایط برام سخت تر پیش میرفت
و برای همین من این و پذیرفتم که آقا من 100 درصد مسئول زندگی خودم هستم که استاد در قدم سوم بارها و بارها این را تاکید کرده و به گفته استاد در جلسه چهارم قدم سوم گفتن هر فرد خواه موفق ویا ناموفق در جای درستش قرار دارد و از این پس خودم را مقصر همه اتفاقات نادلخواه و حتی دلخواه خودم دانستم که هیچ کس هیچ نقشی در زندگی من ندارد من خودم مسئولیت زندگی خودم را دارم
تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
توانایی تشخیص اصل از فرع؛
فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
و همه مردم را مقصر اتفاقات میدانند ولی این نیست اگر بپذیریم که خودمان مقصر همه اتفاقات هستیم و آن را در ذهن درست میکنیم ذهن دیگر خودش را مقصر بداند این رفتار را عوض میکند همیشه با این باور بودیم که فلانی مقصر بوده که من اوضاع خراب دارم نه خداوند یک قانون دارد آن هم برای همه به یک شکل تنظیم شده حالا اگر فقیر هستیم ذهن فقیر است اگر ثروتمند هستیم ذهن ثروتمند است که ثروت ها را داریم جذب میکنیم
پس این هم به خودمان بستگی دارد
توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
عادات مردم که قبلاً در ذهن من بود این که فلانی پارتی من باشد تا من بتونم کارم را انجام دهم یا همین که منتظر امام زمان باشیم که بیاد همه چیز را درست کند یعنی این که خدا را باور نداریم که منتظر یک منجی هستیم که بیاد همه چیز را تغییر دهد ولی وقتی خودم را پذیرفتم که من میتونم همه چیز را درست کنم خدا خودش را برام نشان داد رنگ بیشتری از توحید را در زندگی اجرا کردم خدا بهم الهاماتی داد که بنده من حرکت کردی قدم بعدی را بهم گفت که چکار کنم و منجی را خودم نشان داد که خودم منجی معجزه های زندگی ام هستم پس شرک در زندگی ام هم کار نمیکند شرک یعنی شک داشتن به خدا یعنی این که خدا قدرت ندارد وقتی توحید را اجرا میکنم یعنی تمام قدرت دست خداوند و هیچ کس قدرتی ندارد مانند خداوند و به صالحانش پاسخ میدهد اگر مطیع امر خدا نباشیم اینقدر به درو دیوار میخورم که نتونم از جا بلند شوم درست مانند تمام مردم عام و طبق قانون خدا پاسخ میدهد
و من با توحید از بدنه جامعه جدا شدم و لذت ها به سمت من روانه شد
وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
“توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
توحید .توحید .توحید
سوره حمد داره توحید را اجرا میکند خدایا تو هدایتگر من باش من را از گمراهان قرار نده من تسلیم تو هستم
مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
خاصیت ایده های الهامی؛
خدایا تو را پرستش میکنیم و از تو یاری میجوییم
وقتی این را در ذهنم کاشتم و خدارا همه چیز دانستم
خدا برام نعمت شد
خدا برام پول شد
خدا برام ماشین شد
خدا برام کار شد
خدا برام مشتری شد
خدا برام ……همه چیز شد
عشق شد
زیبای شد
اصلا وقتی خدا را در وجود خودم باور کردم همه چیز برام تغییر کرد
حتی برخورد ها و حتی دیدگاهم از همه چیز تغییر کرد و بهترین زندگی را خلق کردم و میکنم
خواستم از تغییر خودم بگم و یه نگاه شرک آلود که خیلی بین مردم ما متداوله و خیلی از آسیب های امروز مردم ما نشات گرفته از این نگاهه.
یادمه هر سال محرم که میشد تقریبا ده شبشو با پدر برادر و اقوام میرفتیم مراسم شرکت میکردیم و شاید بعضی وقتها تا سه ساعت هم تو مراسم میموندیم و کلی مداحی و توی سر زدن و تهش هم یه سخنرانی بی خاصیت که هیچی بهمون اضافه نمیشد. وقتی تو این مراسم حاضر میشدم خودمو خیلی اذیت میکردم و خیلی احساس گناه شدیدی پیدا میکردم که فلانی چرا گریه ات نمیگیره؟ چرا حالت تغییر نمیکنه؟ این یعنی اینکه تو آدم بدی هستی! ببین چطوری ملت دارن زجه میزنن؟! اومدی اینجا دستتو بگیرن، به چشمات التماس کن که اشک بریزن شاید اهل نجات بشی، چه بسا یه قطره اشک آتش جهنم رو خاموش کنه!! بخدا اینا مکالمه های ذهن جاهل من بوده..
و زمانی حالم بدتر میشد که ذهنم نجوا میکرد که چون تو آدم گناه کاری هستی امام بهت عنایت نمیکنه و دستتو نمیگیره و گریه نمیکنی!
خیلی واضح دارم از یه اعتقاد بنیادین صحبت میکنم و میدونم بچه هایی تو سایت هستن که این نگاه مذهبی منو دارن هنوز و ازش رنج میبرن..
سالها طول کشید تا این باورهای شرک آلود و غلط و خرافی از ذهنم من پاک بشه و هنوز هم خیلی راه دارم…
حسینی که تو مراسمات مذهبی شرکت میکرد تا بهش عنایت بشه الان اگر هم در مراسمی شرکت کنه برای بزرگداشت و احترام به اون همه ایثار و تعهد شرکت میکنه… واقعا شناخت غلط خداوند باعث میشه انسان به کجاها بره…
اصلا با چه منطقی ما میپذیریم که اومدیم تو این دنیا به غیر خدا التماس کنیم تا خداوند یه روزی بخور نمیر بهمون بده و شاید اون دنیا هم همونایی که بهشون التماس میکنیم دستمونو بگیرن..واقعا خدا رو چطور شناختیم؟! چقدر خرافاتی بودم و واقعا الان خجالت میکشم اینارو اعتراف میکنم…
حسین امروز خیلی توحیدی تر از اون روزا شده… من پذیرفتم که مسئول صددرصد زندگیم خودم هستم..
پذیرفتم که اومدم تو این دنیا که خودم و خدای خودمو بشناسم و از رهاورد این شناخت به لذت و آرامش روزافزون برسم
پذیرفتم که دنیا بر اساس مشیت و اراده خداوند در حال توسعه است…پذیرفتم که جهان هر روز داره آگاه تر میشه و اینو میشه از رفتار انسان ها دید.. دارم میبینم که انسان ها از بازخورد گرفتن باورهاشون و چک و لگدهای دنیا دارن هر روز آرام تر میشن، زندگی ها زیباتر میشه…و انسان هایی که نمیپذیرن در تاریخ محو میشن و جهان معطل آدم ها نمیمونه… اگه به تاریخ مراجعه کنیم میبینیم چقدر انسان ها دارن هر روز جنگ ها و خونریزی های کمتری رو تجربه میکنن.به قول اکهارت توله در نهایت این آگاهی تمام بشر رو احاطه میکنه و این نگاه توحیدی در تمام نفوس انسانها طنین انداز میشه… به قول خداوند کف روی سیلاب اقتضای اونه و در نهایت زایل میشه و آب به تمام گیاهان میرسه و سیرابشون میکنه و سبزی و زیبایی به ارمغان میاره..یا کف روی فلز مذاب که اقتضای اونه و در نهایت از بین میره و هدف اصلی که ابزاریه که با اون فلز ساخته میشه باقی میمونه…
هیچ کس ما رو نمیتونه کمک کنه.. و خداوندی که رب آسمانها و زمینه هم تا ما نخوایم و تسلیم نشیم و صدردرصد مسئولیتمونو نپذیریم، زندگی ما رو تغییر نمیده…و تغییر دادنش هم مثل اون نگاه سنتی نیست که خدا دلش بسوزه بگه آفرین به این پاداش بدین…نگاه سیستمی به جهان خیلی از سوالاتو پاسخ میده.. این که من بشینم منتظر که شاید فردا خدا زندگی بهتری رو برام رقم بزنه در حالی که من روی خودم کار نمیکنم و تغییر نمیکنم این هم باور غلطیه…
من صد در صد مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم… و از خداوند مسئلت میکنم بهم توفیق بده متعهدانه روی خودم کار کنم و بتونم به زیباترین شکل خدا رو در ظرف وجودم تجربه کنم و ازش لذت ببرم…
سالها با دید توقع و انتظار زندگی کردم، هیچ نتیجه خاصی برام نداش، جالبه که اتفاقا ناراحت میشدم چون انتظاراتم برآورده نمیشد .. خدا میدونه چقدر راحت شدم وقتی دست از سر بقیه برداشتم!! هیشکی هیچ وظیفه ای در قبال من نداره جز خودم .. فقط باید از خودم توقع داشته باشم ، اونم با مهربونی جوریکه در دوره بی نظیر «احساس لیاقت» یاد گرفتیم که با خودمون دوست باشیم، رفیق مهربون خودمون باشیم نه خشن و زمخت..
یکی از همکارام بود که به طرز عجیبی از زمین و زمان و همه مردم متوقع بود، مثل اون ندیدم هیچوقت .. همیشه هم خلاف انتظارش پیش میرفت شرایط، همیشه هم عصبانی و دل چرکین با همه هم روابط خیلی بدی داشت .. همین ویژگی «توقع داشتن» تبدیلش کرده بود به یه ادم همیشه عصبانی و ناراحت و شاکی … واقعا میشه گفت بدترین ویژگی ای هس که میشه یکی در خودش پرورشش بده
رد پای روز 1403/7/4 رو با عشق در اولین گام خانه تکانی ذهن مینویسم
تو روی خودت کار کردی ، سعی نکردی تا هر روز قوانین رو مثل اوایل ورود به سایتت به همه بگی و مشغول تمرین کردن و تمرین و استمرار هر روزت بودی
درسته هر از گاهی خواستی دیگران رو تغییر بدی ولی بعد آگاه شدی و رها کردی و ادامه ندادی
و این روی خودت کار کردن و تغییر دادن شخصیتت به انداره ای که روی خودت کار میکنی ،نتایج رو برای تو میاره
و بهت تبریک میگم طیبه جان تو در مسیر درست داری قدم برمیداری و باید پر قدرت تر ادامه بدی
وقتی من این پیام هارو از خدا به شکل های مختلف دریافت میکنم
مثلا یهویی پیامشو حس میکنم
یا یهویی منو یاد اتفاق روزم میندازه تا بهش فکر کنم و درسمو بگیرم
یا اینکه قشنگ صدایی مثل صدای خودم میشنوم که میدونم خدا داره باهام صحبت میکنه
و خیلی راه دیگه که به بی نهایت طریق مراقبم هست و کمکم میکنه در این راه
امروز یه اتفاق جالبی افتاد که من داشتم همه اش میخندیدم و متعجب بودم که مادربزرگم هم چقدر تغییر کرده ، البته تغییر اصلی از درون من بوده که از بیرون این تغییرات رو حس میکنم
صبح که بیدار شدم شروع کردم به بافتن جوانه و داداشم حاضر میشد ، میخواست بره سرکارش
و پیش خودم گفتم وقتی داداشم بره ، سه پایه و بوم نقاشیمو میبرم تو حال پذیرایی اونجا کار میکنم
وقتی خواست بره عموم زنگ زد و گفت طیبه خونه ای ؟؟
من مادر بزرگ رو میارم ناهار خونه شما ،من خودم کار دارم باید برم جایی
گفتم باشه بیاین
نجوای ذهنم گفت بیا ، خواستی کار کنی ، مهمون میاد و نمیتونی کار کنی که سریع جوابشو دادم
گفتم ببین مهمون هم بیاد من کار خودمو انجام میدم
وقتی داداشم رفت ، گفت میرم ماشینمو بفروشم و از اونجا میرم سرکار ،امشبم نمیام خونه میرم خونه استادم و بهم گفت تو هم تنها نمون زنگ بزن خواهر بیاد اینجا
اونجا بود که گفتم چرا تنها نمونم فکر میکنی تنها بمونم میترسم؟! نه نیازی نیست بیان
تو دلم گفتم من و خدا باهمدیگه کلی قراره کار انجام بدیم
کمکم کنه کارامو به سرعت انجام بدم
وقتی رفت، پاشدم یکم وسایلامو مرتب کردم و خونه یکم نامرتب بود ،تمیز کردم
من چند هفته میشه که قرآن نخوندم ، چون اجازه خوندنشو ندارم
الان که نوشتم خونه نامرتب بود و تمیز کردم ،دوباره بهم یادآوری شد که تا شروع نکنی و انضباط شخصی که استاد عباس منش میگفت و افراد موفق دارن رو انجام ندی و اتاقت همیشه مرتب و تمیز نباشه و خونه و خودت و نقاشیات ، هر آنچه که لازمه باید تمیز باشه
تمیز یعنی اینکه مرتب و بدون بهم خوردگی
تا اینو رعایت نکنی چند تا کارو نمیتونی انجام بدی
اول اینکه اجازه خوندن قرآن رو نداری
و اینکه نمیتونی ثروت زیاد رو به سمت خودت جاری کنی
حتی بارها خواستم قرآن بخونم که حس کردم اجازه ندارم و فقط اینو درک میکردم که باید نظافت اتاقم رو رعایت کنم
جالبه من همیشه فکر میکردم باید هر روز قرآن بخونم ولی الان که آگاه تر شدم و این حس و صدای زیبا هدایتم میکنه ،تازه متوجه شدم که تا عمل نکنم حتی اجازه خوندن قرآن رو ندارم
و همون حس بهم گفت وسایلتوهر وقت کار کردی باید مرتب کنی
نظافت اینکه هر روز وقتی کلی وسیله رو میذارم زمین و کار میکنم ،شب، همه رو جمع کنم و تمیز کنم اتاقمو
و تا وقتی اتاقم و خونه و حتی شستن ظرفارو درست انجام ندم نمیتونم قران بخونم
و این رو باید مسئولیت پذیری شو انجام بدم
چون باید به آگاهی هایی که کسب کردم عمل کنم تا بتونم آگاهی دیگه ای رو دریافت کنم و مدارم بالاتر بره
و خدا بارها بهم گفت که باید این یه مورد رو انجام بدی وگرنه نمیتونی قرآن بخونی
حالا من جاهای دیگه قرآن رو شنیدم، ولی اجازه خوندن و فکر کردنشو ندارم
شاید اگر کسی اینو بخونه بگه مگه میشه اجازه خوندن قرآن رو نداشته باشی !!و باور نکنه حتی خودمم بارها گفتم آخه مگه میشه قرآن نخونم خدا ؟؟؟
که با هر بار رفتنم سمت قرآن بهم گفته میشد که تو هنوز به یه قانون عمل نکردی و اجازه خوندن قرآن رو نداری
این ماجرا منو یاد همون درخت توت ، که تو ایستگاه بی آر تی نزدیک خونه مون هست ،میاره
چون چند ماه پیش ،من هرچی به درختا و گلا میخواستم دست بزنم و سپاسگزاری کنم مدام یه صدایی بلند میگفت اجازه دست زدن به هیچ درخت و گل و سبزه ای رو نداری
که بعدش، تو رد پاهامکامل نوشتم مسیر این جریانو ، هدایتی خدا متوجهم کرد که من به یه درخت محبت میکردم که تو ایستگاه بی آر تی هست و سه ماه بود نرفته بودم بهش سر بزنم
و به همین دلیل بود که اجازه دست زدن به هیچ گلی و درختی رو نداشتم
وقتی به این ماجرا فکر میکنم و اینکه وقتی متوجه شدم دلیل منع شدنم از دست زدنم یا محبت کردنم به درختای دیگه ،چیه
بهتر میتونم درک کنم که چرا اجازه ندارم قرآن بخونم
و من باید برای نظافت و نظم شخصی خودم در همه جنبه ها باید قدم های کوچک ولی مستمرم رو بردارم تا خدا هم برای من قدم برداره مثل خیلی چیزای دیگه که تو این یکسال با قدم برداشتنم برای من بی نهایت قدم برداشت
یه چیزی هم جالبه برام
من اوایل ورودم به سایت خیلی خیلی ایرادات شخصیتی داشتم که باید اصلاح میشد و هر بازه زمانی تو یک یا سه تا از این ها ،رو بهش فکر میکردم و کم کم بردتشته میشدن و انگار تکامل رو هم در این موضوعات به هم پیوسته دارم یاد میگیرم که همه چی آروم آروم و مرحله به مرحله هست
یادمه یه کتابی اوایل آگاهیم میخوندم
توش نوشته بود هر روز بگین دوستت دارم منو ببخش متاسفم ازت ممنونم
الان برام خنده دار میاد اینو مینویسم
تو اون کتاب که اسمش محدودیت صفر بود میگفت که اینارو بگین
و من فکر میکردم که اگر فقط اینارو بگم همه چی درست میشه ولی اصلا نمیدونستم که باید عمل کنم
خداروشکر میکنم که بهم کمک کرد تا با عمل کردن به تک تک آگاهی ها الان اینجا باشم تو این سایت زیبا
بخوام مثال بگم :
خجالتی شدید بودم و تقریبا هیچ چیزی از ارتباط برقرار کردن بلد نبودم و شدیدا محتاج عشق و محبت بودم که گدایی میکردم محبت رو به طرق مختلف
که یکی از این گدایی هام این بود که به همه بی دلیل هدیه میدادم و انگار میخواستم اینجوری منو دوست داشته باشن که کاملا برعکس میشد و این محبتم رو برعکس متوجه میشدن
و در اصل من با خودم در صلح نبودم و دوست نداشتم خودم رو
و از لحظه ای که شروع کردم ،با اینکه به شدت سخت بود ،ولی گفتم باید انجامش بدم ،یادمه عمرا من بیرون از خونه بلند با خودم صحبت میکردم ،یا چیزی میخوردم ،یا جای شلوغ میرفتم
ولی الان با همه اینا و خیلی چیزای دیگه به کل محو شده و من در ارتباط برقرار کردن با آدما به نسبت یکسال قبلم فوق العاده شدم ولی بازهم باید روی خودم کار کنم و بهتر و بهتر بشم
مثال برای اتفاقاتم زیاده ولی اینو به خودم میگم که طیبه اگر برای نظم شخصی هم قدم برداری ،صد در صد مثل همین ارتباط برقرار کردن و رفع خجالتت و رفع وابستگیت به آدما و… ،صد در صد اینم هر روز بهتر و بهتر میشه
پس پر قدرت ادامه بده
استاد عباس منش همیشه میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
و با این تاکید که باید عمل کنی که لایق دریافت بشی
حتی چند وقت پیش من رفتم همون مسجدی که تو میر دادماد بود و خدا یه سوره رو بهم نشونه داد، فکر کنم سوره اعراف بود ،اونجا قرآن رو باز کردم یه صفحه شو بخونم ، هیچی متوجه نشدم و اونجا حس کردم که نباید بخونی
در صورتی اجازه داری ، که به یه کار که انضباط شخصیه عمل کرده باشی
همینجا از خدا میخوام که بهم بگه چه کاری باید انجام بدم تا منضبط تر از هر لحظه ام باشم و تمیز تر باشه همه چیز
وای خدای من الان که مینوشتم یه صدایی بلند و یهویی گفت
جوابت اینه
عمل کن
قدم بردار
سعی کن روزی نیم ساعت رو شروع کنی به انضباط و رعایت نظم اتاقت ،مسئولیتش رو برعهده بگیری و هر آنچه که نیاز به انضباط شخصی در زندگیت داره رو رعایت کن
اینم مثل خیلی از کارای دیگه که برات سخت بود مطمئن باش خیلی راحت میشه برات
مثلا یک سال پیش انقدر سخت بود برات کنترل کنی ورودی ذهنت رو ولی الان خیلی راحت شده
پس میتونی نظم رو هم شروع کنی
وقتی تمیز و مرتب میکردم به حرفای مریم خانم شایسته که گام اول خونه تکونی ذهن رو صحبت میکردن رو گوش میدادم
و بعد به فایلای دیگه استاد گوش میدادم و وقتی مادر بزرگم اومد ،مدام میگفت من اومدم نذاشتم به کارات برسی
گفتم نه بابا من کارامو انجام میدم نگران نباش
وقتی اومد، گفت طیبه به منم یاد میدی ببافم ،چون خودش مهارت داره تو قلاب بافی و خیلی چیزا بافته ،بهم گفت شاید یکم یادم رفته باشه ولی بلدم
بعد بهش یه تیکه دادم ، پایه گل سرو ببافه فقط یه ردیفشو توضیح دادم و مشغول بافت کارای خودم شدم یهویی دیدم گفت طیبه بیا تموم شد
خیلی خوب درآورده بود
وقتی تحسینش کردم بهم گفت منم میتونم ببافم پول بافتشو بهم بدی؟؟؟..
جااب بود با دیدن فعالیت من و شنیدن اینکه من انقدر در یک روز فروش داشتم بهم گفت منم میتونم ببافم برات ،واقعا ذوق داشت
فکر کن مادربزرگم حدود 82 سالشه
وقتی ناهارو حاضر کردم و برنج و کوکو کرفس درست کردم با سبوس گندم ،خیلی خوشش اومده بود و گفت خیلی وقت بود نتونسته بودم کوکو سبزی درست کنم
بعد که ناهارمون تموم شد مادر بزرگم استراحت کرد و منم سریع رنگ روغنامو برداشتم و شروع کردم به کار تمرین کلاسیم
مادر بزرگم که دید رنگ میسازم گفت چقدر سخته کارت ، خندیدم گفتم آره ولی ارزش داره و من با تلاش به کمک خدا که برام آسون میکنه ،آسون میشم برای آسانی ها
وقتی بعد از ظهر عموم اومد تا مادربزرگمو ببره وقتی شنید من کارآفرینی رو شروع کردم ،گفت طیبه میتونی به مادربزرگتم بگی ببافه برات
و انگار عموم هم به ذوق اومده بود
جالبه چقدر داره جهان اطرافم و انسان های اطرافم تغییر میکنن چقدر خوشحالم از این بابت
خدایا شکرت
امروز اولین پرداختی بود ، من برای خانمی که برای کار در منزل که همکاری کرد باهام 205 هزار تومان پرداخت کردم
خیلی خوشحال بودم
شب که رفتم کارارو ازش تحویل بگیرم نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم دیدم کارش تمیزه بهش گفتم میشه شما این تیکه رو فقط برای من ببافین ؟
و گفت باشه و برگشت گفت من قبلا از کاردد منزل که برگه اای بانکی میداد میگرفتم که دونه ای 350 تک تومنی بود وای شما 5 تمن برای بافت یه تیکه پرداخت میکنید و بهم گفت که من نیاز دارم به پولش و شما مثل یه چراغ شدین برای من
اونجا بود که سریع گفتم من هیچ کاره ام و خدا ،تو بودی که من رو به این مسیر هدایت کردی
و به خودم یادآور شدم که هیچی نیستم ،هیچی
وقتی داشتیم برمیگشتیم از خدا درخواست کردم انقدر زیاد بهم بده که من اگر به کسی کار دادم تا برام انجام بده پول خوبی بابت زحمتی که میکشه پرداخت کنم
و میدونم که خدا هدایتم میکنه به هموار ترین مسیری که به راحتی همه چی رو خودش مدیریت میکنه
امروز خیلی اتفاقات برای من افتاد که کلی درس داشت و خدا اونایی رو پر رنگ میکنه که لازمه بنویسم
تا هر وقت خوندم بی نهایت سپاسگزارش باشم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
سلام و درود به استاد گرامی و خانم شایسته نازنین و هم پروژه ای های عزیزم.
خدایا شکرت که منم وارد این پروژه خانه تکانی ذهن شدم.
فایل اول در مورد توحید و پذیرفتن مسئولیت 100 درصد زندگیمون هست.
ما باید باور کنیم که خودمون به تنهایی با کمک خداوند این قدرت و توانایی رو داریم که زندگیمون رو هر جوری که میخوایم رقم بزنیم و نیازی به این نداریم که کسی بخواد زندگی ما رو درست کنه.
ما باید باور کنیم اگر بندگانم فقط خداوند رو بکنیم خدایی که کل جهان رو خلق کرده و داره اونو اداره میکنه میتونه زندگی ما رو هم درست کنه.
ما باید باور کنیم که یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی رو برای افراد مختلف رقم میزنه. اگر کسی تو مدار درست باشه و دیدگاه الخیر فی ما وقع داشته باشه، هر اتفاقی بیفته به نفعش میشه. حتی اتفاقات له ظاهر بد مثل سیل و زلزله باعث پیشرفتش میشه.
در کل توی دنیا هر اختراع و اکتشافی صورت گرفته بخاطر برخورد با یک تضاد بوده.
ما باید باور کنیم که تمام اتفاقات زندگی ما رو فقط و فقط باورهای درون ما رقم میزنه و هیچ کس و هیچ چیز در زندگی ما هیچ تاثیری نداره.
ما باید باور کنیم که هیچ بهونه و توجیهی قابل قبول نیست که ما بدبخت و فقیر باشیم. چون ما توانایی صد درصد تغییر زندگی خودمون رو داریم.
ما باید باور کنیم که اگر کارمون رو درست انجام بدیم خداوند خودش آدمای درست رو میاره. مشتری هایی که نیاز به محصول و خدمات ما دارن رو میاره.
ما باید باور کنیم که نیازی به قرض و وام و منجی و ارث و میراث و کمک پدرو مادر و خونواده و همسر و دولت و رهبر و و هیچکس دیگه ای نداریم. ما خودمون میتونیم با تکیه به توانمندی هامون و کار کردن تو مسیر عشق و علاقه مون و تخصص و مهارت کسب کردن تو همین مسیر، هم لذت ببریم و هم به تمام خواسته های مادیمون بریم.
ما باید باور کنیم که شرک یعنی اینکه نگاهت به دست دیگران باشه تا زندگیتو تغییر بدن و از دیگران توقع کمک داشته باشی. برعکس توحید یعنی نگاهت به دست خداوند باشه و بدونی که خدا هر چی رو که ازش بخوای بهت میده اگر فقط بندگی خدا رو بکنی.
ما باید باور کنیم که اگر جریانی تو جامعه به راه افتاد ما وارد جریان نشیم چون تفکر مقابل مردمی که این جریانها رو به راه میندازن تفکر درسته. پس اگر میخوایم نتیجه متفاوت بگیریم باید خلاف اغلب مردم فکر کنیم و عمل کنیم.
ما باید باور کنیم که خداوند و خودمون کافی هستیم برای ساختن زندگی دلخواهمون پس از هیچکس توقع نداشته باشیم که زندگی ما رو بسازه.
اول از همه خداروشکر میکنم که روز به روز مسیرمو هموارتر میکنه و درونمود آروم تر خدایا شکرت 100 هزار بار شکرت که نصبت به قبل این همه آروم تر شدم
شکرت خدایا که منو هدایتم کردی و به درخواستم جواب دادی و منو به سمت این دوره و فایل آوردی خدایا شکرت که دارم آدم بهتری میشم و روز به روز کمکم میکنی تا اشکالاتمو بیشتر بفهمم
با اینکه چند ماهی هست روی دوره دوازده قدم کار میکنم و الان وارد قدم دوم شدم خداروشکر خیلی از باور هام تغییر کرده و خلق زندگیمو باور دارم با خودمه خیلی جاها تو خیلی مسائل قدرت رو از آدم ها گرفتم و به خدا دادم خیلی جاها با دوازده قدم متوجه شدم باورام شرک آلود بوده و تقییرش دادم
ولی الان قبل از پلی کردن این فایل از خدا خواستم مسیرمو برام روشن تر کنه
و باورم نمیشه جایی که استاد فرمودید که کسی بهانه بیاره هم بیاره من نمیپذیرم فایل رو متوقف کردم و یکم فکر کردم دیدم منی که فکر میکردم درونم دیگه تماما شرکو و قدرت دیگرانو از بین بردم چقدر هنوز باور های اشتباه دارم که البته داره با تکاملم درست میشه ولی به خیلیاش حتا آگاه هم نبودم که شرکه
مثلا بهانه آوردن من چند ماهی هست میخوام تولید محتوا کنم ولی به خاطر ترس های خودم به خاطر باور شرکی که دارم نسبت به اینکه مردم چه فکری میکنن شروع نکردم و به جای از بین بردن این باور های غلط دنبال دوره های آموزش اینستاگرام بودم که با این استاد بردارم دیگه پیجم میره بالا آموزش دیدن کار اشتباهی نیست ولی الان فهمیدم که وااای خدایااااا من این آموزشو میخواستم برای باور اشتباه اون آدم قدرتی نداره من خودم باید اول از همه ترس هام باور های غلطم ترس از قضاوت و قدرت آدم ها و تمام باور های شرک آلود رو از بین ببرم و از خدا هدایت بخوام و بعد موفق میشم چافعا باورم نمیشه تمام این مدت که استاپ خوردم و درجا میزنم توی کارم به خاطر فکر خودمه خدایا شکرت توی یک لحظه خمه چیزو بهم فهموندی
اون استاد اینستاگرام که کاری نمیتونه بکنه قدرتی نداره اون چجوری بیزنس منو میتونه موفق کنه شاید به عنوان دستی از دست های خدا آموزشاش کمکی کنه به مسیرم ولی اصل ماجرا درون خودمه اصل ماجرا اینه که من آرامش نداشتم و از خدا هدایت توی این موضوع نخواسته بودم خدایا شکرت که متوجه شدم هدایتم کن که این باور هارو از بین ببرم
درمورد بهانه فهمیدم من چقدرررر آدم بهانه گیریم تو زندگیم تا سرمایی میخورم بهانه دارم واسه از زیر کار در رفتن که من الان سرماخوردم مریضم من که نمیتونم کار کنم
وقتی امتحان دارم دانشگاه دارم امتحان دارم میگم وای سرم شلوغه همه رو با هم که نمیتونم
یکم فکرم شلوغ میشد مبگفتم وای الان فکرم شلوغه نمیتونم کار کنم تمام این ها شرکن چون من از خدا هدایت نخواستم که خدا خودت کمکم کن درسته فلان اتفاق برای من افتاده ولی خدا قدرتش بیشتره خودش میتونه همه چیزو برام جوری بچینه که به همه کار هام برسم
یا درمورد ترس هام وای من قشنگ الان متوجه شدم دلیل استوپ کارم همین ترس ها و شرک های من بوده و تنها چیزی که به ادامه کارم کمک میکنه اینه که با ایمان 100 در100 به خدا و با آرامش از خدا هدایت بخوام و قدم های کوچیک کوچیک بردارم هدایتو بدم دسته خدا ترس هام خودش از بین میره باور های شرک آلودم از بین میره و خود به خود خدا همه در هارو برام باز میکنه پس خدایا ازت هدایت میخوام باز هم مثل همیشه دستمو بگیر و کمکم کن توی این مسیر با آرامش با هدایت خودت آروم آروم حرکت کنم خدایا شکرت که اشتباهاتم درمورد ترس ها و بهانه هام و شرک هام فهمیدم خدایا خودت منو هدایتم کن شکرت که تا اینجا هدایتم کردی و بهم نشون دادی اشتباهم کجا بود چیزی که خودم ازت درخواست کردمو خیلی واضح توی چند ثانیه توی ذهنم روشن کردی با حرف های استاد خدایا شکرت
سلام و روز خوش خدمت همه دوستان عزیز و هم فرکانسیم خدا را شکر میکنم بابت تمام آگاهیهایی که به طرق مختلف در اختیار من قرار میده، از استاد عباس منش هم بسیار ممنونم که دستی از دستان خداونده که باعث هدایت و راهنماییم میشه
داستان استفاده کردن من از این فایل به این شکل بود که هفتههای گذشته من با پروژه خانه تکانی آشنا شدم ولی آنچنان تمرکز و دقت کافی رو واسه این پروژه نمیذاشتم همینجوری گوش میدادم فایلها رو جلو میرفتم و توی اون مدت هم تقریباً چند ماهی بود که با یک دختر خانومی وارد رابطه شده بودم و به این شکل بود که اصلاً من این دختر خانمو ندیده بودم ولی از لحاظ فرکانسی و شخصیتی خیلی ازش خوشم اومده بود بعد از اینکه قیافش رو دیدم واقعاً به دلم نشسته بود ولی خودم حس میکردم که درگیر وابستگی شدم و…. تا سیزدهم آبان 1403 که خیلی محترمانه بر اثر اتفاقاتی ما از هم جدا شدیم و اینکه نمیتونیم با هم ادامه بدیم هرچند هم که جواب اون منفی نبود و میگفت نمیدونم و سردرگمم ولی جدا شدیم . این اتفاق باعث شد که من در واقع یکی دو روز حالم خوب نباشه و از طرفی هم چشم ورم کرده بود به خاطر حساسیت همین باعث شد که اون دو روز رو سر کار نرم و بعدش انگار هدایت شدم به سمت دوباره همین پروژه خونه تکونی ذهن و قبلا اون فایل نحوه استفاده از این پروژه رو که خانم شایسته توضیح میدادند رو گوش نداده بودم که دیشب گوش دادم و خیلی حال دلمو بهتر کرد و باعث شد که با تعهد بیشتری این پروژه رو شروع کنم امروز اولین گام رو دوباره گوش دادم و نوت برداشتم چقدر مطالب مفید و مطالب کاربردی درون این فایل بود و چقدر من نسبت به بار اول که همینجوری سرسری گوش داده بودم مطالب بیشتری رو من متوجه شدم
مثلا اینکه روی بقیه حساب باز نکنم، اینکه اینا مصادیقی از شرکن، اینکه مسئولیت 100 زندگیم رو خودم بپذیرم، اینکه اینا نعمتهای طبیعی هستند نه حتی اتفاقات طبیعی یا بلاهای طبیعی. خیلی جالبه تو همین روزا من دارم وام میگیرم که ماشین بخرم و حالا خونواده گفتن که مثلاً مادرم گفته مثلاً النگومو میفروشم بهت کمک میکنم یا داداشم هم گفته بهت کمک میکنم و…. ولی الان متوجه شدم که من نباید از هیچ کسی غیر از خودم و خدای خودم توقع داشته باشم و هرگونه توقع از دیگران داشتن یعنی شرک و شرک یعنی اینکه با صورت میره میخوری به دیوار و هر کمکی که میشه رو باید از خدا دونست که از طریق دستان بی نهایتش به ما میرسونه و اینا برام خیلی ارزشمند بود و اینکه واقعاً به ریشه هر چیزی ما توجه میکنیم میرسیم به توحید و عزت نفس و نباید اینا رو دست کم گرفت و باید هر روز رو اونا کار کرد و خودمون رو بهتر و بهتر بکنیم خیلی جالب بود دیشب برای اولین بار این اتفاق برام رخ داده بود بعد از اینکه من دیگه با خودم عهد بستم که هر روز یک گام رو جلو برم خواب دیشبم به این شکل بود که هر ربع بیست دقیقه از خواب پا میشدم و تو اون تایم خوابی که دیده بودم رو به شکل اتومات ریشه اون فکر و اون خواب رو برای خودم میگفتم و دوباره میخوابیدم و چندین بار این اتفاق در حین خواب دیشب رخ داد و خیلی برام جالب بود و با توجه به صحبتهای صوت دیشب خانم شایسته که گوش دادم متوجه شدم طبق صحبت ایشون واقعاً افکارم در جهت خواستههام نیست و افکار در ذهن من انگار یک میکسریه که باید ماده خوب بریزی توش که در واقع هر لحظه انرژی و فرکانس مناسب در جهت خواستهها رو ارسال بکنه و همین باعث شد که من رو مصممتر کنه که بیشتر رو خودم کار بکنم و بیشتر رو ذهنم کار بکنم و این اتفاق جدا شدن از این خانم محترم رو هم یک تضاد برای خودم میدونم انگار خداوند دورمو خلوت کرد و یه تلنگری رو به من زد که خیلی بهتر و قویتر رو خودم بشینم کار بکنم . مطمئنم بعد از کار کردن روی خودم یا این رابطه دوباره برقرار میشه به شکلی زیباتر و قشنگتر یا اینکه من وارد مدارهای بالاتر میشم و یک رابطه بهتر زیباتر و قشنگتری رو تجربه میکنم و از این منظرم باز از خداوند متشکرم . دیشب بعد از گوش دادن صوت خانم شایسته باز فکر کردم به نقاط ضعفم در رابطه مثل اینکه مثلاً خیلی زود صمیمی میشم یا خیلی زود ابراز علاقه میکنم که اینا خودشون نشان از اینه که من با خودم اونجور که باید و شاید در صلح نیستم و یا اینکه به دنبال این هستم که بگم من خوبم که اینم باز مربوط میشه به پذیرش نفس و عزت نفس و … و جالبه توی فایل امروزم استاد یک جملهای رو گفت اینکه هر کاری میکنید برای اینکه مردم از شما خوششون بیاد بدونید که در مسیر شرک دارید حرکت میکنید، تو تنها باید کاری را انجام بدی که در جهت رضای خودت و خدای خودت باشه و اینجور رفتارها در واقع یه جور ماسک زدنه.
تعدادی از کامنتها رو هم خوندم خیلی مطالب مفیدی داخلشون بود اینکه ما میتونیم از اسطورههایی که میشناسیم بزرگتر بشیم فقط کافیه که باورش کنیم این برام خیلی جالب بود یا اینکه یه نکته که ما باید تنها مسئولیت زندگی خودمون بر عهده بگیریم نه مسئولیت دیگران و فکر نکنیم با این کار داریم ثواب میکنیم و کار درستیه و باید وقت و انرژیمون رو برای خودمون و زندگی خودمون قرار بدیم چون تو با این کار داری به خودت ظلم میکنی و انتهای این مسیرم چیزی جز شکست نیست و به قول سخن استاد عباس منش در دوره 12 قدم ما ارواحهای الهی هستیم که آمدیم خودمان را تجربه بکنیم و ما قبل از تولد نگران کسی نبودیم که چگونه زندگی خود را خلق میکند و این بازی ذهن است و ما باید به دیگران کاری نداشته باشیم و اجازه بدهیم خداوند آنها را هدایت کند.
و یه نکته دیگه اینکه وقتی یکی وارد زندگیمون میشه باید به لذت زندگیمون اضافه بکنه نه اینکه عامل لذت زندگیمون شه.
و اینکه تعریف یک رابطه واقعی چیه؟ یک رابطه واقعی رابطهایه بدون توقع، بدون انتظار، بدون وابستگی و در نهایت عشق و آرامش و شادی که همیشه خوبه، زیباست ،نو و جدیده، بدون قهر و جر و بحث، طرف مقابل آگاه به قوانینه و طبق قوانین عمل میکنه و…
و یا این نکته که وقتی از دیگران توقع داری و روی اونها حساب میکنی اونها سرپرست تو میشن و وقتی تنها از خداوند توقع داری و روی اون حساب باز میکنی سرپرست تو خداوند میشه.
خلاصه اینکه خدایا شکرت بابت تمامی این مطالب و آگاهی ها
این اولین باره که دارم توی سایت کامنت میذارم امیدوارم که این فرایند تا ابد ادامه داشته باشه و هی من آگاهیهای جدید به دست بیارم و نتایج جدید به دست بیارم و بیام برای خودم و دوستان از نتایج بگم و در کنار همدیگه لذت ببریم.
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
شما عشق منی
استاد جان برای اولین بار هستش که اولین لایو شمارو دیدم و دیدم که الان بعد از چند وقت که لایو میذارید و یا تو کلاب هاوس با ما ارتباط میگیرید چقدر پیشرفت کردید و تکاملتونو طی کردید، البته که همه ما درباره همه موضوعات به همین صورت هستیم،
صحبتهای عالی تو این فایل انجام دادید و باز هم مارو آگاه کردید از قوانین جهان
من الان در دوره 12 قدم هستم و الان دارم درک میکنم که شما درباره چی صحبت میکنید البته که هنوز راه دارم ولی خیلی بهتر از قبل هستم
باز هم یاد گرفتم که تمرکزمو بذارم روی خودم و از دیگران و اینکه بخوام خودمو باهاشون مقایسه کنم دست بر دارم ، مسیرمو طی کنم و اجازه بدم خداوند هدایتم کنه، باور های درست در خودم ایجاد کنم رو توکلم رو ایمانم رو شجاعتم رو جسارتم رو شادتر بودنم و رو سلامت تر بودنم و رو ارتباط عالی داشتن با خدای مهربون و با دیگران تمرکز کنم ؛ همین که تو این موارد یکم یکم بهتر بشم و از دیروزم بهتر باشم موفقیت بزرگیه برای من و از خودم ایراد نگیرم بپذیرم ایرادات خودمو و از اشتباهاتم درس بگیرم و خودمو سرزنش نکنم ، بگم این مسیریبوده که باید طی میکردم و من داشتم تجربه کسب میکردم، چه بهتر که از تجربیاتم درس بگیرم و ادامه بدم و ایمان داشته باشم که هر اتفاقی میفته به نفع منه و باعث رشد منه
احساس خوبی داشته باشم و همین الان حالمو تو هر شرایطی هستم خوب نگه دارم ، اون موقع ست که نتایج و نعمت ها میان
مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمو به عهده بگیرم و از دیگران شکایت نکنم غر نزنم ناله نکنم ؛ نگم دیگران باید بیان مشکل منو حل کنن
کشورهایی که با تضاد هایی بر اساس طبیعت برخوردن الان بسیار پیشرفته هستن و بخصوص تو اون زمینه تضادها بسیار پیشرفت کردند، ولی ما تو کشورمون یه اتفاق کوچولو میفته بولدش میکنن میگن دولت باید خسارت هارو جبران کنه و اصلا در پی این نیستن که خودشون چیزی رو اختراع کنن تا بهتر با اون تضاد مقابله کنن و از دل اون تضاد خیرشو ببینن
خیلی سپاسگزارم از شما استاد عزیز بابت این همه فایل رایگان ، خیلی دوستون دارم و دوست دارم از نزدیک ببینمتون
به نام رب هدایتگرم
ردپای شماره 74
لایو شماره 1
نکات مهم فایل:
علت سیل و طوفان و زلزله خشم و غضب خدا که بخواد یه بلایی سر مردم بیاره نیست خداوند یک سیستمه که داره پاسخ میده به فرکانس های ما،حالا کسی که توی مدار خوب باشه هر اتفاقی هم بیفته توی شرایط خوبه به نفعشه…
هرمسئله ای و تضادی توی جهان باعث پیشرفت شده باعث اختراعات و اکتشافات جدید شده…
مسئول زندگی خودمون ،خودمون هستیم نه پدر و مادر،دولت و رهبر و …
افکار و باورهای ما دارن زندگی مارو رقم میزنند به درون خودمون بنگریم…
اگر بتوانیم فکرمون رو کنترل کنیم به مسائل و ایده های درست به صورت تکاملی بهتر و بهتر هدایت می شویم و آروم آروم همه چی تغییر میکنه صبر کنی افکار جدیدت قدرت بگیره ،عمل کنی به دانسته هات یواش یواش همه چی تغییر میکنه..
توحید یعنی مسئولیت زندگی خود رو پذیرفتن یعنی اینکه من تنها و تنها به کمک خدای درونم نه هیچ عامل بیرونی دیگه قادرم زندگیمو زیبا بسازم و خداوند در این راه حامی منه اینکه مسئولیت رابط زندگی مون رو بندازیم به گردن عوامل بیرونی این یعنی شرک..
روزی که خدای خودتو باور کنی میفهمی دیگه بقیه ای وجود ندارند،خدا تو قلب منه،خدا بامنه،منو خدا یکی هستیم..
ما از خداییم،ما باورهای خدایی داشته باشیم میتونیم مثل خداوند زندگی خودمون رو خلق کنیم…
آیه صریح قرآن: وقتی به زمین اومدید هدایت از طرف من میاد و هرکسی از اون پیروی کنه نه ترسی برآنان است و نه غمی..
ما وصل بشیم به خداوند،اون تو همه چی به ما میگه ،هدایتمون میکنه…
یه حسی تو وجود ماست که به ما میگه،اینقدر باید روی این حس کار کنی،تکرارش کنی قدرت وجودت رو ،خدای درونت رو که بهت میگه که صداش برات واضح تر بشه..
وقتی باور داشته باشی که بهت میگه و می شود ،وقتی باور داشته باشی که این قدرت توی وجودته،وقتی ازش بخوای و بگی خدایا مارو به راه راست هدایت فرما،راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه کسانی که به آنان غضب کرده ای و نه گمراهان ،وقتی دیگه از دیگران توقع نداشته باشی و منتظر دیگران نباشی و مسئولیت زندگی تو پذیرفته باشی و فقط تو قلب خودت با خدای خودت اون درخواست ها رو داشته باشی،کسی که بندگی خودشو برای خداوند بکنه اون خدا همه کار براش میکنه ،خدایی میکنه.
مثال توحید و ربوبیت الله: حتی برای یه کارمند ترجیحش اینه که تو یه شرکت قوی تر و با اعتبار تر کارکنه تا خیالش راحت باشه و اعتبار بیشتری داشته باشه و امکانات بیشتری داشته باشه
وقتی تو خدا رو باور کنی به عنوان قدرتمندترین فرمانروای جهان که کل دنیا دستشه و ما چطوری بندگی این خدا و نکنیم که خیالمون راحت باشه ،خدایی که کل جهان رو خلق کرده و هدایتش میکنه نمیتونه من رو درست هدایت کنه!!
آدمایی که هردفعه یه موجی راه میندازند و فقط حرف میزنند ،گلایه میکنند و غر میزنند،ناسپاسی میکنند تو واردشون نشو وگرنه مثل اونا نتیجه میگیری تو باید متفاوت اکثریت جامعه فکر کنی اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری…
با این نگاه به خواسته هایی که شکل میگیره نگاه کن به جای نا امیدی اون رو به لیست خواسته هات اضافه کن و بگو من الان با این باورهام این داشته ها رو دارم میتونم با تغییر باورهام به هرچی بخوام برسم…
اگر الان نداری یعنی باورهایی که از گذشته داشتی به تو کمک نکرده که به این خواسته ها برسی نه اینکه تو ناتوانی و از این به بعد میتونی با تغییر باورهات خلقش کنی…
تحسین کنید و خوشحال باشید آنهایی رو که این خواسته ها دارند و خوشحال باشید که خودتون این خواسته ها رو دارید..
رو خودتون کار کردن نه به این معنی که یه گوشه بشینی و رو باورهات کار کنی ،کارهای معمولت ،کسب و کار معمولت رو داشته باشی رو باورهات هم کار کنی ، رو باورهات کار کنی و هر ایده ای که همون موقع به ذهنت میاد رو هم اجرا کنی،به صورت تکاملی با هربار کار کردن ایده ها بهتر میشن و باز کار میکنی و به ایده ها عمل میکنی و هربار ایده ها بهتر و بهتر میشن..
ایده ها رو عمل کن اما چه ایده هایی؟ ایده های که با شرایط فعلی تون سازگاره بر نمیگرده به عوامل بیرونی فقط کافیه یه ذره بند کفشت رو سفت تر کنی…
خوشبختی احساس خوبه ،تحسین زیبایی ها و ثروتمندان هست نه فقط اینکه همه چی داشته باشی اگه باورهاتو خوب کنی،از لحظاتت لذت ببری،تمرکزت رو ببری روی زیبایی های زندگیت،حالت خوب باشه ،ثروت وارد زندگیت میشه،ثروت نتیجه حال خوبه…
هرکاری بکنی برای اینکه مردم خوششون بیاد از شما و از شما راضی باشند شرکه ،فقط دنبال این باش که قلبت آروم باشه که خدای خودت ازت راضی باشی،کسی که به خداوند ایمان داشته باشه برای رضای مردم کاری نمیکنه فقط توحید رو میسنجه ..
توحید عملی یعنی نه در حرف در عمل مسئولیت زندگیتون رو خودتون به عهده بگیرید…
رو خودتون و درونتون کار کنید بیرون خودش درست میشه
یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی برای افراد با باورهای متفاوت دارد ما چیزی به عنوان بلایای طبیعی نداریم افرادی که در مدار خوب باشند از همون بلایای طبیعی پول میسازن راهکار میگیرن برای رفع مشکلات مردم و رشد میکنند و نعمت ها رو دریافت میکنند…
سلام ودرود
سپاسگزارم الله یکتا هستم که با شما به عنوان یکی از دستان خدا آشناشدم
من و ماها خالق زندگی خود هستیم و قدرت دادن به خارج از درون خودم اشتباست و شرکه
خوشحال و خرسندم که در این مسیر الهیم
و لحظه به لحظه که میگذره حال دلم بهتر و بهتر میشه…حتی در مواقعی که شاید بظاهر، شرایط مناسب نیست…و این لطف الله و نگاه خودمه…
زینب از تهران28اردیبهشت 1403
سلام
استاد عباس منش عزیز و استاد مریم شایسته عزیز و دوستان هم راه سلام
این فایل درست در بهترین موقع و در بهترین زمان برای من رسید
خدارا هزاران بار شکر گذارم که مسیر سرازیری و سر سبز و پر از لذت و شادی که استاد در دوره دوازده قدم قدم اول جلسه دوم صحبت میکند را من دارم سپری میکنم
مسیری پر از اتفاقات خوب که در دستان من داره خلق میشود
داره با افکار من خلق میشه که درست در قدم هفت صحبت کامل از این مسیر و افکار استاد عباسمنش صحبت کرد
و از آن موقع من بهتر تونستم قوانین را درک کنم . خدایا شکر
نمیدونم چطور بیان کنم که چقدر اتفاقات جادویی را با طی کردن تکامل و قدم های الهی که به گفته ای الهی که به استاد الهام شد و این دوره را تهیه کرد و این پروژه در از قانون و قرآنی آماده شد
وحالا در کنار این قوانین الهی کلی نتیجه تمام دانشجویان این جلسه گرفتن
و خودم اگر بخواهم از نتایج بگم که کل کامنت رو باید از نتیجه ها بگم
واین و بگم از بس که از نتیجه ها نوشتم تمام دوستانی که با هم داریم قوانین دوره ها را طی میکنیم تایید میکنند نتیجه های منو
نتیجه مالی که برای همه مهم است و این و بگم که برای خودم خیلی مهم بوده از اول دوره
ولی حالا اینقدر پکیج این نتیجه ها کامل شده که فقط همه چیز مالی نبوده و نیست
از همه شرایط من درجه یک دارم نتیجه میگیرم
از کیفیت کارم بگم که افراد زیادی دوست دارند از جون و دل برای من کار کنند
و بارها و بارها از زبان دیگران .
خودم شنیدم
نه این که واضح بگن بهم ولی اینقدر تعریف ها شنیدم که با شرکت من کار کنند و برای شرکت من کار کنند
و این بر میگرده به این که کیفیت ها در زندگی من تغییر کرده
و
این پروژه ای که خانوم شایسته توضیحات کامل داد و چه خوب دارین استاد میبخشد این دوره رایگان را که من میدونم چقدر ارزشمند است این جلسات استاد
استاد واقعا تحسین برانگیز هستین
میدونم که با این پروژه که به پایان برسد کلی نتیجه حرکت میکند کلی ایده برای هممون به وجود میاد کلی ترمز ها برطرف میشود کلی باور جدید در این مزرعه ذهن کاشته میشود
و تمام اون علف های هرز ذهن زیر این باور ها شخم زده میشود و از بین میرود
و حالا جا داره که ابن باورها را بنیادین در این ذهن خام که من پاک کردم باورهای کهنه را و آماده پذیرا شدن نکات جدید شدم را بزرش را میکارم
قدم اول برای خلق شرایط دلخواه: مسئولیت 100% زندگی ات را بپذیر؛
وقتی من این باور را که من خالق زندگی خودم هستم را پذیرفتم همه چیز برام تغییر کرد یعنی این که وقتی من همه را مقصر میدانستم همیشه همه چیز برام سخت میگذشت و همیشه شرایط برام سخت تر پیش میرفت
و برای همین من این و پذیرفتم که آقا من 100 درصد مسئول زندگی خودم هستم که استاد در قدم سوم بارها و بارها این را تاکید کرده و به گفته استاد در جلسه چهارم قدم سوم گفتن هر فرد خواه موفق ویا ناموفق در جای درستش قرار دارد و از این پس خودم را مقصر همه اتفاقات نادلخواه و حتی دلخواه خودم دانستم که هیچ کس هیچ نقشی در زندگی من ندارد من خودم مسئولیت زندگی خودم را دارم
تفاوت ذهن فقیر و ذهن مولد؛
توانایی تشخیص اصل از فرع؛
فردی که مسئولیت حل مسائل زندگی اش را نمی پذیرد، به راحتی توانایی درونی اش برای حل مسائل را بلا استفاده می گذارد؛
و همه مردم را مقصر اتفاقات میدانند ولی این نیست اگر بپذیریم که خودمان مقصر همه اتفاقات هستیم و آن را در ذهن درست میکنیم ذهن دیگر خودش را مقصر بداند این رفتار را عوض میکند همیشه با این باور بودیم که فلانی مقصر بوده که من اوضاع خراب دارم نه خداوند یک قانون دارد آن هم برای همه به یک شکل تنظیم شده حالا اگر فقیر هستیم ذهن فقیر است اگر ثروتمند هستیم ذهن ثروتمند است که ثروت ها را داریم جذب میکنیم
پس این هم به خودمان بستگی دارد
توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
هر زمان از دیگران توقع داری، یعنی در مسیر شرک حرکت می کنی؛
هز زمان خودت را مسئول خوشبختی خود می دانی، یعنی در مسیر توحید هستی و بر خداوند توکل کرده ای؛
تمام بهانه ها و توجیهات فرد برای نتوانستن یا امکان پذیر نبودن، از شرک نشات گرفته است؛
واضح ترین نمود توحید عملی این است که: مسئولیت زندگی ات را بپذیری؛
عادات مردم که قبلاً در ذهن من بود این که فلانی پارتی من باشد تا من بتونم کارم را انجام دهم یا همین که منتظر امام زمان باشیم که بیاد همه چیز را درست کند یعنی این که خدا را باور نداریم که منتظر یک منجی هستیم که بیاد همه چیز را تغییر دهد ولی وقتی خودم را پذیرفتم که من میتونم همه چیز را درست کنم خدا خودش را برام نشان داد رنگ بیشتری از توحید را در زندگی اجرا کردم خدا بهم الهاماتی داد که بنده من حرکت کردی قدم بعدی را بهم گفت که چکار کنم و منجی را خودم نشان داد که خودم منجی معجزه های زندگی ام هستم پس شرک در زندگی ام هم کار نمیکند شرک یعنی شک داشتن به خدا یعنی این که خدا قدرت ندارد وقتی توحید را اجرا میکنم یعنی تمام قدرت دست خداوند و هیچ کس قدرتی ندارد مانند خداوند و به صالحانش پاسخ میدهد اگر مطیع امر خدا نباشیم اینقدر به درو دیوار میخورم که نتونم از جا بلند شوم درست مانند تمام مردم عام و طبق قانون خدا پاسخ میدهد
و من با توحید از بدنه جامعه جدا شدم و لذت ها به سمت من روانه شد
وقتی روی بهبود افکار درونی ات کار می کنی، دنیای بیرونی خودش درست می شود؛
“توحید”، تنها مسیر برای تجربه خوشبختی است؛
توحید .توحید .توحید
سوره حمد داره توحید را اجرا میکند خدایا تو هدایتگر من باش من را از گمراهان قرار نده من تسلیم تو هستم
مفهوم عملی ایاک نعبد و ایاک نستعین؛
تمرکز بر آنچه می توانم بهبود ببخشم؛
خاصیت ایده های الهامی؛
خدایا تو را پرستش میکنیم و از تو یاری میجوییم
وقتی این را در ذهنم کاشتم و خدارا همه چیز دانستم
خدا برام نعمت شد
خدا برام پول شد
خدا برام ماشین شد
خدا برام کار شد
خدا برام مشتری شد
خدا برام ……همه چیز شد
عشق شد
زیبای شد
اصلا وقتی خدا را در وجود خودم باور کردم همه چیز برام تغییر کرد
حتی برخورد ها و حتی دیدگاهم از همه چیز تغییر کرد و بهترین زندگی را خلق کردم و میکنم
خدایا شکر که من. را در این مسیر قرار دادی
به نام خدا
سلام دوستان عزیزم
سلام خدمت خانم شایسته و تشکر از زحماتتون
ما بر آن عهد که بستیم هستیم…
خواستم از تغییر خودم بگم و یه نگاه شرک آلود که خیلی بین مردم ما متداوله و خیلی از آسیب های امروز مردم ما نشات گرفته از این نگاهه.
یادمه هر سال محرم که میشد تقریبا ده شبشو با پدر برادر و اقوام میرفتیم مراسم شرکت میکردیم و شاید بعضی وقتها تا سه ساعت هم تو مراسم میموندیم و کلی مداحی و توی سر زدن و تهش هم یه سخنرانی بی خاصیت که هیچی بهمون اضافه نمیشد. وقتی تو این مراسم حاضر میشدم خودمو خیلی اذیت میکردم و خیلی احساس گناه شدیدی پیدا میکردم که فلانی چرا گریه ات نمیگیره؟ چرا حالت تغییر نمیکنه؟ این یعنی اینکه تو آدم بدی هستی! ببین چطوری ملت دارن زجه میزنن؟! اومدی اینجا دستتو بگیرن، به چشمات التماس کن که اشک بریزن شاید اهل نجات بشی، چه بسا یه قطره اشک آتش جهنم رو خاموش کنه!! بخدا اینا مکالمه های ذهن جاهل من بوده..
و زمانی حالم بدتر میشد که ذهنم نجوا میکرد که چون تو آدم گناه کاری هستی امام بهت عنایت نمیکنه و دستتو نمیگیره و گریه نمیکنی!
خیلی واضح دارم از یه اعتقاد بنیادین صحبت میکنم و میدونم بچه هایی تو سایت هستن که این نگاه مذهبی منو دارن هنوز و ازش رنج میبرن..
سالها طول کشید تا این باورهای شرک آلود و غلط و خرافی از ذهنم من پاک بشه و هنوز هم خیلی راه دارم…
حسینی که تو مراسمات مذهبی شرکت میکرد تا بهش عنایت بشه الان اگر هم در مراسمی شرکت کنه برای بزرگداشت و احترام به اون همه ایثار و تعهد شرکت میکنه… واقعا شناخت غلط خداوند باعث میشه انسان به کجاها بره…
اصلا با چه منطقی ما میپذیریم که اومدیم تو این دنیا به غیر خدا التماس کنیم تا خداوند یه روزی بخور نمیر بهمون بده و شاید اون دنیا هم همونایی که بهشون التماس میکنیم دستمونو بگیرن..واقعا خدا رو چطور شناختیم؟! چقدر خرافاتی بودم و واقعا الان خجالت میکشم اینارو اعتراف میکنم…
حسین امروز خیلی توحیدی تر از اون روزا شده… من پذیرفتم که مسئول صددرصد زندگیم خودم هستم..
پذیرفتم که اومدم تو این دنیا که خودم و خدای خودمو بشناسم و از رهاورد این شناخت به لذت و آرامش روزافزون برسم
پذیرفتم که دنیا بر اساس مشیت و اراده خداوند در حال توسعه است…پذیرفتم که جهان هر روز داره آگاه تر میشه و اینو میشه از رفتار انسان ها دید.. دارم میبینم که انسان ها از بازخورد گرفتن باورهاشون و چک و لگدهای دنیا دارن هر روز آرام تر میشن، زندگی ها زیباتر میشه…و انسان هایی که نمیپذیرن در تاریخ محو میشن و جهان معطل آدم ها نمیمونه… اگه به تاریخ مراجعه کنیم میبینیم چقدر انسان ها دارن هر روز جنگ ها و خونریزی های کمتری رو تجربه میکنن.به قول اکهارت توله در نهایت این آگاهی تمام بشر رو احاطه میکنه و این نگاه توحیدی در تمام نفوس انسانها طنین انداز میشه… به قول خداوند کف روی سیلاب اقتضای اونه و در نهایت زایل میشه و آب به تمام گیاهان میرسه و سیرابشون میکنه و سبزی و زیبایی به ارمغان میاره..یا کف روی فلز مذاب که اقتضای اونه و در نهایت از بین میره و هدف اصلی که ابزاریه که با اون فلز ساخته میشه باقی میمونه…
هیچ کس ما رو نمیتونه کمک کنه.. و خداوندی که رب آسمانها و زمینه هم تا ما نخوایم و تسلیم نشیم و صدردرصد مسئولیتمونو نپذیریم، زندگی ما رو تغییر نمیده…و تغییر دادنش هم مثل اون نگاه سنتی نیست که خدا دلش بسوزه بگه آفرین به این پاداش بدین…نگاه سیستمی به جهان خیلی از سوالاتو پاسخ میده.. این که من بشینم منتظر که شاید فردا خدا زندگی بهتری رو برام رقم بزنه در حالی که من روی خودم کار نمیکنم و تغییر نمیکنم این هم باور غلطیه…
من صد در صد مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم… و از خداوند مسئلت میکنم بهم توفیق بده متعهدانه روی خودم کار کنم و بتونم به زیباترین شکل خدا رو در ظرف وجودم تجربه کنم و ازش لذت ببرم…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
«اگه توقع داری، یعنی در مسیر غلط هستی»
سالها با دید توقع و انتظار زندگی کردم، هیچ نتیجه خاصی برام نداش، جالبه که اتفاقا ناراحت میشدم چون انتظاراتم برآورده نمیشد .. خدا میدونه چقدر راحت شدم وقتی دست از سر بقیه برداشتم!! هیشکی هیچ وظیفه ای در قبال من نداره جز خودم .. فقط باید از خودم توقع داشته باشم ، اونم با مهربونی جوریکه در دوره بی نظیر «احساس لیاقت» یاد گرفتیم که با خودمون دوست باشیم، رفیق مهربون خودمون باشیم نه خشن و زمخت..
یکی از همکارام بود که به طرز عجیبی از زمین و زمان و همه مردم متوقع بود، مثل اون ندیدم هیچوقت .. همیشه هم خلاف انتظارش پیش میرفت شرایط، همیشه هم عصبانی و دل چرکین با همه هم روابط خیلی بدی داشت .. همین ویژگی «توقع داشتن» تبدیلش کرده بود به یه ادم همیشه عصبانی و ناراحت و شاکی … واقعا میشه گفت بدترین ویژگی ای هس که میشه یکی در خودش پرورشش بده
سپاسگزار استاد عزیزم و خانوم شایسته
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 1403/7/4 رو با عشق در اولین گام خانه تکانی ذهن مینویسم
تو روی خودت کار کردی ، سعی نکردی تا هر روز قوانین رو مثل اوایل ورود به سایتت به همه بگی و مشغول تمرین کردن و تمرین و استمرار هر روزت بودی
درسته هر از گاهی خواستی دیگران رو تغییر بدی ولی بعد آگاه شدی و رها کردی و ادامه ندادی
و این روی خودت کار کردن و تغییر دادن شخصیتت به انداره ای که روی خودت کار میکنی ،نتایج رو برای تو میاره
و بهت تبریک میگم طیبه جان تو در مسیر درست داری قدم برمیداری و باید پر قدرت تر ادامه بدی
وقتی من این پیام هارو از خدا به شکل های مختلف دریافت میکنم
مثلا یهویی پیامشو حس میکنم
یا یهویی منو یاد اتفاق روزم میندازه تا بهش فکر کنم و درسمو بگیرم
یا اینکه قشنگ صدایی مثل صدای خودم میشنوم که میدونم خدا داره باهام صحبت میکنه
و خیلی راه دیگه که به بی نهایت طریق مراقبم هست و کمکم میکنه در این راه
امروز یه اتفاق جالبی افتاد که من داشتم همه اش میخندیدم و متعجب بودم که مادربزرگم هم چقدر تغییر کرده ، البته تغییر اصلی از درون من بوده که از بیرون این تغییرات رو حس میکنم
صبح که بیدار شدم شروع کردم به بافتن جوانه و داداشم حاضر میشد ، میخواست بره سرکارش
و پیش خودم گفتم وقتی داداشم بره ، سه پایه و بوم نقاشیمو میبرم تو حال پذیرایی اونجا کار میکنم
وقتی خواست بره عموم زنگ زد و گفت طیبه خونه ای ؟؟
من مادر بزرگ رو میارم ناهار خونه شما ،من خودم کار دارم باید برم جایی
گفتم باشه بیاین
نجوای ذهنم گفت بیا ، خواستی کار کنی ، مهمون میاد و نمیتونی کار کنی که سریع جوابشو دادم
گفتم ببین مهمون هم بیاد من کار خودمو انجام میدم
وقتی داداشم رفت ، گفت میرم ماشینمو بفروشم و از اونجا میرم سرکار ،امشبم نمیام خونه میرم خونه استادم و بهم گفت تو هم تنها نمون زنگ بزن خواهر بیاد اینجا
اونجا بود که گفتم چرا تنها نمونم فکر میکنی تنها بمونم میترسم؟! نه نیازی نیست بیان
تو دلم گفتم من و خدا باهمدیگه کلی قراره کار انجام بدیم
کمکم کنه کارامو به سرعت انجام بدم
وقتی رفت، پاشدم یکم وسایلامو مرتب کردم و خونه یکم نامرتب بود ،تمیز کردم
من چند هفته میشه که قرآن نخوندم ، چون اجازه خوندنشو ندارم
الان که نوشتم خونه نامرتب بود و تمیز کردم ،دوباره بهم یادآوری شد که تا شروع نکنی و انضباط شخصی که استاد عباس منش میگفت و افراد موفق دارن رو انجام ندی و اتاقت همیشه مرتب و تمیز نباشه و خونه و خودت و نقاشیات ، هر آنچه که لازمه باید تمیز باشه
تمیز یعنی اینکه مرتب و بدون بهم خوردگی
تا اینو رعایت نکنی چند تا کارو نمیتونی انجام بدی
اول اینکه اجازه خوندن قرآن رو نداری
و اینکه نمیتونی ثروت زیاد رو به سمت خودت جاری کنی
حتی بارها خواستم قرآن بخونم که حس کردم اجازه ندارم و فقط اینو درک میکردم که باید نظافت اتاقم رو رعایت کنم
جالبه من همیشه فکر میکردم باید هر روز قرآن بخونم ولی الان که آگاه تر شدم و این حس و صدای زیبا هدایتم میکنه ،تازه متوجه شدم که تا عمل نکنم حتی اجازه خوندن قرآن رو ندارم
و همون حس بهم گفت وسایلتوهر وقت کار کردی باید مرتب کنی
نظافت اینکه هر روز وقتی کلی وسیله رو میذارم زمین و کار میکنم ،شب، همه رو جمع کنم و تمیز کنم اتاقمو
و تا وقتی اتاقم و خونه و حتی شستن ظرفارو درست انجام ندم نمیتونم قران بخونم
و این رو باید مسئولیت پذیری شو انجام بدم
چون باید به آگاهی هایی که کسب کردم عمل کنم تا بتونم آگاهی دیگه ای رو دریافت کنم و مدارم بالاتر بره
و خدا بارها بهم گفت که باید این یه مورد رو انجام بدی وگرنه نمیتونی قرآن بخونی
حالا من جاهای دیگه قرآن رو شنیدم، ولی اجازه خوندن و فکر کردنشو ندارم
شاید اگر کسی اینو بخونه بگه مگه میشه اجازه خوندن قرآن رو نداشته باشی !!و باور نکنه حتی خودمم بارها گفتم آخه مگه میشه قرآن نخونم خدا ؟؟؟
که با هر بار رفتنم سمت قرآن بهم گفته میشد که تو هنوز به یه قانون عمل نکردی و اجازه خوندن قرآن رو نداری
این ماجرا منو یاد همون درخت توت ، که تو ایستگاه بی آر تی نزدیک خونه مون هست ،میاره
چون چند ماه پیش ،من هرچی به درختا و گلا میخواستم دست بزنم و سپاسگزاری کنم مدام یه صدایی بلند میگفت اجازه دست زدن به هیچ درخت و گل و سبزه ای رو نداری
که بعدش، تو رد پاهامکامل نوشتم مسیر این جریانو ، هدایتی خدا متوجهم کرد که من به یه درخت محبت میکردم که تو ایستگاه بی آر تی هست و سه ماه بود نرفته بودم بهش سر بزنم
و به همین دلیل بود که اجازه دست زدن به هیچ گلی و درختی رو نداشتم
وقتی به این ماجرا فکر میکنم و اینکه وقتی متوجه شدم دلیل منع شدنم از دست زدنم یا محبت کردنم به درختای دیگه ،چیه
بهتر میتونم درک کنم که چرا اجازه ندارم قرآن بخونم
و من باید برای نظافت و نظم شخصی خودم در همه جنبه ها باید قدم های کوچک ولی مستمرم رو بردارم تا خدا هم برای من قدم برداره مثل خیلی چیزای دیگه که تو این یکسال با قدم برداشتنم برای من بی نهایت قدم برداشت
یه چیزی هم جالبه برام
من اوایل ورودم به سایت خیلی خیلی ایرادات شخصیتی داشتم که باید اصلاح میشد و هر بازه زمانی تو یک یا سه تا از این ها ،رو بهش فکر میکردم و کم کم بردتشته میشدن و انگار تکامل رو هم در این موضوعات به هم پیوسته دارم یاد میگیرم که همه چی آروم آروم و مرحله به مرحله هست
یادمه یه کتابی اوایل آگاهیم میخوندم
توش نوشته بود هر روز بگین دوستت دارم منو ببخش متاسفم ازت ممنونم
الان برام خنده دار میاد اینو مینویسم
تو اون کتاب که اسمش محدودیت صفر بود میگفت که اینارو بگین
و من فکر میکردم که اگر فقط اینارو بگم همه چی درست میشه ولی اصلا نمیدونستم که باید عمل کنم
خداروشکر میکنم که بهم کمک کرد تا با عمل کردن به تک تک آگاهی ها الان اینجا باشم تو این سایت زیبا
بخوام مثال بگم :
خجالتی شدید بودم و تقریبا هیچ چیزی از ارتباط برقرار کردن بلد نبودم و شدیدا محتاج عشق و محبت بودم که گدایی میکردم محبت رو به طرق مختلف
که یکی از این گدایی هام این بود که به همه بی دلیل هدیه میدادم و انگار میخواستم اینجوری منو دوست داشته باشن که کاملا برعکس میشد و این محبتم رو برعکس متوجه میشدن
و در اصل من با خودم در صلح نبودم و دوست نداشتم خودم رو
و از لحظه ای که شروع کردم ،با اینکه به شدت سخت بود ،ولی گفتم باید انجامش بدم ،یادمه عمرا من بیرون از خونه بلند با خودم صحبت میکردم ،یا چیزی میخوردم ،یا جای شلوغ میرفتم
ولی الان با همه اینا و خیلی چیزای دیگه به کل محو شده و من در ارتباط برقرار کردن با آدما به نسبت یکسال قبلم فوق العاده شدم ولی بازهم باید روی خودم کار کنم و بهتر و بهتر بشم
مثال برای اتفاقاتم زیاده ولی اینو به خودم میگم که طیبه اگر برای نظم شخصی هم قدم برداری ،صد در صد مثل همین ارتباط برقرار کردن و رفع خجالتت و رفع وابستگیت به آدما و… ،صد در صد اینم هر روز بهتر و بهتر میشه
پس پر قدرت ادامه بده
استاد عباس منش همیشه میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
و با این تاکید که باید عمل کنی که لایق دریافت بشی
حتی چند وقت پیش من رفتم همون مسجدی که تو میر دادماد بود و خدا یه سوره رو بهم نشونه داد، فکر کنم سوره اعراف بود ،اونجا قرآن رو باز کردم یه صفحه شو بخونم ، هیچی متوجه نشدم و اونجا حس کردم که نباید بخونی
در صورتی اجازه داری ، که به یه کار که انضباط شخصیه عمل کرده باشی
همینجا از خدا میخوام که بهم بگه چه کاری باید انجام بدم تا منضبط تر از هر لحظه ام باشم و تمیز تر باشه همه چیز
وای خدای من الان که مینوشتم یه صدایی بلند و یهویی گفت
جوابت اینه
عمل کن
قدم بردار
سعی کن روزی نیم ساعت رو شروع کنی به انضباط و رعایت نظم اتاقت ،مسئولیتش رو برعهده بگیری و هر آنچه که نیاز به انضباط شخصی در زندگیت داره رو رعایت کن
اینم مثل خیلی از کارای دیگه که برات سخت بود مطمئن باش خیلی راحت میشه برات
مثلا یک سال پیش انقدر سخت بود برات کنترل کنی ورودی ذهنت رو ولی الان خیلی راحت شده
پس میتونی نظم رو هم شروع کنی
وقتی تمیز و مرتب میکردم به حرفای مریم خانم شایسته که گام اول خونه تکونی ذهن رو صحبت میکردن رو گوش میدادم
و بعد به فایلای دیگه استاد گوش میدادم و وقتی مادر بزرگم اومد ،مدام میگفت من اومدم نذاشتم به کارات برسی
گفتم نه بابا من کارامو انجام میدم نگران نباش
وقتی اومد، گفت طیبه به منم یاد میدی ببافم ،چون خودش مهارت داره تو قلاب بافی و خیلی چیزا بافته ،بهم گفت شاید یکم یادم رفته باشه ولی بلدم
بعد بهش یه تیکه دادم ، پایه گل سرو ببافه فقط یه ردیفشو توضیح دادم و مشغول بافت کارای خودم شدم یهویی دیدم گفت طیبه بیا تموم شد
خیلی خوب درآورده بود
وقتی تحسینش کردم بهم گفت منم میتونم ببافم پول بافتشو بهم بدی؟؟؟..
جااب بود با دیدن فعالیت من و شنیدن اینکه من انقدر در یک روز فروش داشتم بهم گفت منم میتونم ببافم برات ،واقعا ذوق داشت
فکر کن مادربزرگم حدود 82 سالشه
وقتی ناهارو حاضر کردم و برنج و کوکو کرفس درست کردم با سبوس گندم ،خیلی خوشش اومده بود و گفت خیلی وقت بود نتونسته بودم کوکو سبزی درست کنم
بعد که ناهارمون تموم شد مادر بزرگم استراحت کرد و منم سریع رنگ روغنامو برداشتم و شروع کردم به کار تمرین کلاسیم
مادر بزرگم که دید رنگ میسازم گفت چقدر سخته کارت ، خندیدم گفتم آره ولی ارزش داره و من با تلاش به کمک خدا که برام آسون میکنه ،آسون میشم برای آسانی ها
وقتی بعد از ظهر عموم اومد تا مادربزرگمو ببره وقتی شنید من کارآفرینی رو شروع کردم ،گفت طیبه میتونی به مادربزرگتم بگی ببافه برات
و انگار عموم هم به ذوق اومده بود
جالبه چقدر داره جهان اطرافم و انسان های اطرافم تغییر میکنن چقدر خوشحالم از این بابت
خدایا شکرت
امروز اولین پرداختی بود ، من برای خانمی که برای کار در منزل که همکاری کرد باهام 205 هزار تومان پرداخت کردم
خیلی خوشحال بودم
شب که رفتم کارارو ازش تحویل بگیرم نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم دیدم کارش تمیزه بهش گفتم میشه شما این تیکه رو فقط برای من ببافین ؟
و گفت باشه و برگشت گفت من قبلا از کاردد منزل که برگه اای بانکی میداد میگرفتم که دونه ای 350 تک تومنی بود وای شما 5 تمن برای بافت یه تیکه پرداخت میکنید و بهم گفت که من نیاز دارم به پولش و شما مثل یه چراغ شدین برای من
اونجا بود که سریع گفتم من هیچ کاره ام و خدا ،تو بودی که من رو به این مسیر هدایت کردی
و به خودم یادآور شدم که هیچی نیستم ،هیچی
وقتی داشتیم برمیگشتیم از خدا درخواست کردم انقدر زیاد بهم بده که من اگر به کسی کار دادم تا برام انجام بده پول خوبی بابت زحمتی که میکشه پرداخت کنم
و میدونم که خدا هدایتم میکنه به هموار ترین مسیری که به راحتی همه چی رو خودش مدیریت میکنه
امروز خیلی اتفاقات برای من افتاد که کلی درس داشت و خدا اونایی رو پر رنگ میکنه که لازمه بنویسم
تا هر وقت خوندم بی نهایت سپاسگزارش باشم
برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
سلام طیبه جانِ هنرمند.
هدایت شدم به خوندنِ کامنت هات.
لذت میبرم از نوشته های صمیمی و صادقانه ات.
تحسینت میکنم طیبه جانِ زیبایِ هنرمند، تلاشگر و کارآفرین.
برام خیلی جالب بود که از نوشته هات متوجه شدم هم خودت اثر هنری خلق میکنی هم کارافرینی میکنی.
اینکه چطور با شجاعت و اعتماد به نفس محصولاتت رو میفروشی و خلقِ ثروت میکنی برای خودت، بسیار تحسین برانگیزه.
اینکه در زندگیت متوجهِ درس های روزانه ات میشی و تمرین میکنی برای بهبود، تحسین برانگیزه.
خدا هر اون چیزی رو که درخواستشو بهش دادی، بده بهت، به آسانی و شیرینی.
نقاشی که تو پروفایلت هست بسیار زیباست.
از داستانِ مادربزرگِ نازنین و تلاشگرت هم که نوشتی خیلی لذت بردم.
شاد و ثروتمند باشی همیشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت.
به نام ربّ
سلام سمانه جان
سپاسگزارم از اینکه زمان گذاشتی و برای من نوشتی و رد پامو خوندی
بینهایت عشق عظیم خدا برای شما باشه
و بابت تک تک نوشته هاتون سپاسگزارم
خیلی خیلی سپاسگزارم نقاشی که تو پروفایل هست رو رفته بودم یه نمایشگاه که اونجا تصمیم گرفتم جدی تر ادامه بدم مسیر نقاشی رو
و فوق العده کار شده بود تابلو های نقاشی
باز هم سپاسگزارم از شما
سلام و درود به استاد گرامی و خانم شایسته نازنین و هم پروژه ای های عزیزم.
خدایا شکرت که منم وارد این پروژه خانه تکانی ذهن شدم.
فایل اول در مورد توحید و پذیرفتن مسئولیت 100 درصد زندگیمون هست.
ما باید باور کنیم که خودمون به تنهایی با کمک خداوند این قدرت و توانایی رو داریم که زندگیمون رو هر جوری که میخوایم رقم بزنیم و نیازی به این نداریم که کسی بخواد زندگی ما رو درست کنه.
ما باید باور کنیم اگر بندگانم فقط خداوند رو بکنیم خدایی که کل جهان رو خلق کرده و داره اونو اداره میکنه میتونه زندگی ما رو هم درست کنه.
ما باید باور کنیم که یک اتفاق یکسان نتایج متفاوتی رو برای افراد مختلف رقم میزنه. اگر کسی تو مدار درست باشه و دیدگاه الخیر فی ما وقع داشته باشه، هر اتفاقی بیفته به نفعش میشه. حتی اتفاقات له ظاهر بد مثل سیل و زلزله باعث پیشرفتش میشه.
در کل توی دنیا هر اختراع و اکتشافی صورت گرفته بخاطر برخورد با یک تضاد بوده.
ما باید باور کنیم که تمام اتفاقات زندگی ما رو فقط و فقط باورهای درون ما رقم میزنه و هیچ کس و هیچ چیز در زندگی ما هیچ تاثیری نداره.
ما باید باور کنیم که هیچ بهونه و توجیهی قابل قبول نیست که ما بدبخت و فقیر باشیم. چون ما توانایی صد درصد تغییر زندگی خودمون رو داریم.
ما باید باور کنیم که اگر کارمون رو درست انجام بدیم خداوند خودش آدمای درست رو میاره. مشتری هایی که نیاز به محصول و خدمات ما دارن رو میاره.
ما باید باور کنیم که نیازی به قرض و وام و منجی و ارث و میراث و کمک پدرو مادر و خونواده و همسر و دولت و رهبر و و هیچکس دیگه ای نداریم. ما خودمون میتونیم با تکیه به توانمندی هامون و کار کردن تو مسیر عشق و علاقه مون و تخصص و مهارت کسب کردن تو همین مسیر، هم لذت ببریم و هم به تمام خواسته های مادیمون بریم.
ما باید باور کنیم که شرک یعنی اینکه نگاهت به دست دیگران باشه تا زندگیتو تغییر بدن و از دیگران توقع کمک داشته باشی. برعکس توحید یعنی نگاهت به دست خداوند باشه و بدونی که خدا هر چی رو که ازش بخوای بهت میده اگر فقط بندگی خدا رو بکنی.
ما باید باور کنیم که اگر جریانی تو جامعه به راه افتاد ما وارد جریان نشیم چون تفکر مقابل مردمی که این جریانها رو به راه میندازن تفکر درسته. پس اگر میخوایم نتیجه متفاوت بگیریم باید خلاف اغلب مردم فکر کنیم و عمل کنیم.
ما باید باور کنیم که خداوند و خودمون کافی هستیم برای ساختن زندگی دلخواهمون پس از هیچکس توقع نداشته باشیم که زندگی ما رو بسازه.
ایاک نعبد و ایاک نستعین.
به نام خدای آگاه به قلب ها
سلام به تمام دوستان و استاد و مریم جان عزیز
اول از همه خداروشکر میکنم که روز به روز مسیرمو هموارتر میکنه و درونمود آروم تر خدایا شکرت 100 هزار بار شکرت که نصبت به قبل این همه آروم تر شدم
شکرت خدایا که منو هدایتم کردی و به درخواستم جواب دادی و منو به سمت این دوره و فایل آوردی خدایا شکرت که دارم آدم بهتری میشم و روز به روز کمکم میکنی تا اشکالاتمو بیشتر بفهمم
با اینکه چند ماهی هست روی دوره دوازده قدم کار میکنم و الان وارد قدم دوم شدم خداروشکر خیلی از باور هام تغییر کرده و خلق زندگیمو باور دارم با خودمه خیلی جاها تو خیلی مسائل قدرت رو از آدم ها گرفتم و به خدا دادم خیلی جاها با دوازده قدم متوجه شدم باورام شرک آلود بوده و تقییرش دادم
ولی الان قبل از پلی کردن این فایل از خدا خواستم مسیرمو برام روشن تر کنه
و باورم نمیشه جایی که استاد فرمودید که کسی بهانه بیاره هم بیاره من نمیپذیرم فایل رو متوقف کردم و یکم فکر کردم دیدم منی که فکر میکردم درونم دیگه تماما شرکو و قدرت دیگرانو از بین بردم چقدر هنوز باور های اشتباه دارم که البته داره با تکاملم درست میشه ولی به خیلیاش حتا آگاه هم نبودم که شرکه
مثلا بهانه آوردن من چند ماهی هست میخوام تولید محتوا کنم ولی به خاطر ترس های خودم به خاطر باور شرکی که دارم نسبت به اینکه مردم چه فکری میکنن شروع نکردم و به جای از بین بردن این باور های غلط دنبال دوره های آموزش اینستاگرام بودم که با این استاد بردارم دیگه پیجم میره بالا آموزش دیدن کار اشتباهی نیست ولی الان فهمیدم که وااای خدایااااا من این آموزشو میخواستم برای باور اشتباه اون آدم قدرتی نداره من خودم باید اول از همه ترس هام باور های غلطم ترس از قضاوت و قدرت آدم ها و تمام باور های شرک آلود رو از بین ببرم و از خدا هدایت بخوام و بعد موفق میشم چافعا باورم نمیشه تمام این مدت که استاپ خوردم و درجا میزنم توی کارم به خاطر فکر خودمه خدایا شکرت توی یک لحظه خمه چیزو بهم فهموندی
اون استاد اینستاگرام که کاری نمیتونه بکنه قدرتی نداره اون چجوری بیزنس منو میتونه موفق کنه شاید به عنوان دستی از دست های خدا آموزشاش کمکی کنه به مسیرم ولی اصل ماجرا درون خودمه اصل ماجرا اینه که من آرامش نداشتم و از خدا هدایت توی این موضوع نخواسته بودم خدایا شکرت که متوجه شدم هدایتم کن که این باور هارو از بین ببرم
درمورد بهانه فهمیدم من چقدرررر آدم بهانه گیریم تو زندگیم تا سرمایی میخورم بهانه دارم واسه از زیر کار در رفتن که من الان سرماخوردم مریضم من که نمیتونم کار کنم
وقتی امتحان دارم دانشگاه دارم امتحان دارم میگم وای سرم شلوغه همه رو با هم که نمیتونم
یکم فکرم شلوغ میشد مبگفتم وای الان فکرم شلوغه نمیتونم کار کنم تمام این ها شرکن چون من از خدا هدایت نخواستم که خدا خودت کمکم کن درسته فلان اتفاق برای من افتاده ولی خدا قدرتش بیشتره خودش میتونه همه چیزو برام جوری بچینه که به همه کار هام برسم
یا درمورد ترس هام وای من قشنگ الان متوجه شدم دلیل استوپ کارم همین ترس ها و شرک های من بوده و تنها چیزی که به ادامه کارم کمک میکنه اینه که با ایمان 100 در100 به خدا و با آرامش از خدا هدایت بخوام و قدم های کوچیک کوچیک بردارم هدایتو بدم دسته خدا ترس هام خودش از بین میره باور های شرک آلودم از بین میره و خود به خود خدا همه در هارو برام باز میکنه پس خدایا ازت هدایت میخوام باز هم مثل همیشه دستمو بگیر و کمکم کن توی این مسیر با آرامش با هدایت خودت آروم آروم حرکت کنم خدایا شکرت که اشتباهاتم درمورد ترس ها و بهانه هام و شرک هام فهمیدم خدایا خودت منو هدایتم کن شکرت که تا اینجا هدایتم کردی و بهم نشون دادی اشتباهم کجا بود چیزی که خودم ازت درخواست کردمو خیلی واضح توی چند ثانیه توی ذهنم روشن کردی با حرف های استاد خدایا شکرت
سلام و روز خوش خدمت همه دوستان عزیز و هم فرکانسیم خدا را شکر میکنم بابت تمام آگاهیهایی که به طرق مختلف در اختیار من قرار میده، از استاد عباس منش هم بسیار ممنونم که دستی از دستان خداونده که باعث هدایت و راهنماییم میشه
داستان استفاده کردن من از این فایل به این شکل بود که هفتههای گذشته من با پروژه خانه تکانی آشنا شدم ولی آنچنان تمرکز و دقت کافی رو واسه این پروژه نمیذاشتم همینجوری گوش میدادم فایلها رو جلو میرفتم و توی اون مدت هم تقریباً چند ماهی بود که با یک دختر خانومی وارد رابطه شده بودم و به این شکل بود که اصلاً من این دختر خانمو ندیده بودم ولی از لحاظ فرکانسی و شخصیتی خیلی ازش خوشم اومده بود بعد از اینکه قیافش رو دیدم واقعاً به دلم نشسته بود ولی خودم حس میکردم که درگیر وابستگی شدم و…. تا سیزدهم آبان 1403 که خیلی محترمانه بر اثر اتفاقاتی ما از هم جدا شدیم و اینکه نمیتونیم با هم ادامه بدیم هرچند هم که جواب اون منفی نبود و میگفت نمیدونم و سردرگمم ولی جدا شدیم . این اتفاق باعث شد که من در واقع یکی دو روز حالم خوب نباشه و از طرفی هم چشم ورم کرده بود به خاطر حساسیت همین باعث شد که اون دو روز رو سر کار نرم و بعدش انگار هدایت شدم به سمت دوباره همین پروژه خونه تکونی ذهن و قبلا اون فایل نحوه استفاده از این پروژه رو که خانم شایسته توضیح میدادند رو گوش نداده بودم که دیشب گوش دادم و خیلی حال دلمو بهتر کرد و باعث شد که با تعهد بیشتری این پروژه رو شروع کنم امروز اولین گام رو دوباره گوش دادم و نوت برداشتم چقدر مطالب مفید و مطالب کاربردی درون این فایل بود و چقدر من نسبت به بار اول که همینجوری سرسری گوش داده بودم مطالب بیشتری رو من متوجه شدم
مثلا اینکه روی بقیه حساب باز نکنم، اینکه اینا مصادیقی از شرکن، اینکه مسئولیت 100 زندگیم رو خودم بپذیرم، اینکه اینا نعمتهای طبیعی هستند نه حتی اتفاقات طبیعی یا بلاهای طبیعی. خیلی جالبه تو همین روزا من دارم وام میگیرم که ماشین بخرم و حالا خونواده گفتن که مثلاً مادرم گفته مثلاً النگومو میفروشم بهت کمک میکنم یا داداشم هم گفته بهت کمک میکنم و…. ولی الان متوجه شدم که من نباید از هیچ کسی غیر از خودم و خدای خودم توقع داشته باشم و هرگونه توقع از دیگران داشتن یعنی شرک و شرک یعنی اینکه با صورت میره میخوری به دیوار و هر کمکی که میشه رو باید از خدا دونست که از طریق دستان بی نهایتش به ما میرسونه و اینا برام خیلی ارزشمند بود و اینکه واقعاً به ریشه هر چیزی ما توجه میکنیم میرسیم به توحید و عزت نفس و نباید اینا رو دست کم گرفت و باید هر روز رو اونا کار کرد و خودمون رو بهتر و بهتر بکنیم خیلی جالب بود دیشب برای اولین بار این اتفاق برام رخ داده بود بعد از اینکه من دیگه با خودم عهد بستم که هر روز یک گام رو جلو برم خواب دیشبم به این شکل بود که هر ربع بیست دقیقه از خواب پا میشدم و تو اون تایم خوابی که دیده بودم رو به شکل اتومات ریشه اون فکر و اون خواب رو برای خودم میگفتم و دوباره میخوابیدم و چندین بار این اتفاق در حین خواب دیشب رخ داد و خیلی برام جالب بود و با توجه به صحبتهای صوت دیشب خانم شایسته که گوش دادم متوجه شدم طبق صحبت ایشون واقعاً افکارم در جهت خواستههام نیست و افکار در ذهن من انگار یک میکسریه که باید ماده خوب بریزی توش که در واقع هر لحظه انرژی و فرکانس مناسب در جهت خواستهها رو ارسال بکنه و همین باعث شد که من رو مصممتر کنه که بیشتر رو خودم کار بکنم و بیشتر رو ذهنم کار بکنم و این اتفاق جدا شدن از این خانم محترم رو هم یک تضاد برای خودم میدونم انگار خداوند دورمو خلوت کرد و یه تلنگری رو به من زد که خیلی بهتر و قویتر رو خودم بشینم کار بکنم . مطمئنم بعد از کار کردن روی خودم یا این رابطه دوباره برقرار میشه به شکلی زیباتر و قشنگتر یا اینکه من وارد مدارهای بالاتر میشم و یک رابطه بهتر زیباتر و قشنگتری رو تجربه میکنم و از این منظرم باز از خداوند متشکرم . دیشب بعد از گوش دادن صوت خانم شایسته باز فکر کردم به نقاط ضعفم در رابطه مثل اینکه مثلاً خیلی زود صمیمی میشم یا خیلی زود ابراز علاقه میکنم که اینا خودشون نشان از اینه که من با خودم اونجور که باید و شاید در صلح نیستم و یا اینکه به دنبال این هستم که بگم من خوبم که اینم باز مربوط میشه به پذیرش نفس و عزت نفس و … و جالبه توی فایل امروزم استاد یک جملهای رو گفت اینکه هر کاری میکنید برای اینکه مردم از شما خوششون بیاد بدونید که در مسیر شرک دارید حرکت میکنید، تو تنها باید کاری را انجام بدی که در جهت رضای خودت و خدای خودت باشه و اینجور رفتارها در واقع یه جور ماسک زدنه.
تعدادی از کامنتها رو هم خوندم خیلی مطالب مفیدی داخلشون بود اینکه ما میتونیم از اسطورههایی که میشناسیم بزرگتر بشیم فقط کافیه که باورش کنیم این برام خیلی جالب بود یا اینکه یه نکته که ما باید تنها مسئولیت زندگی خودمون بر عهده بگیریم نه مسئولیت دیگران و فکر نکنیم با این کار داریم ثواب میکنیم و کار درستیه و باید وقت و انرژیمون رو برای خودمون و زندگی خودمون قرار بدیم چون تو با این کار داری به خودت ظلم میکنی و انتهای این مسیرم چیزی جز شکست نیست و به قول سخن استاد عباس منش در دوره 12 قدم ما ارواحهای الهی هستیم که آمدیم خودمان را تجربه بکنیم و ما قبل از تولد نگران کسی نبودیم که چگونه زندگی خود را خلق میکند و این بازی ذهن است و ما باید به دیگران کاری نداشته باشیم و اجازه بدهیم خداوند آنها را هدایت کند.
و یه نکته دیگه اینکه وقتی یکی وارد زندگیمون میشه باید به لذت زندگیمون اضافه بکنه نه اینکه عامل لذت زندگیمون شه.
و اینکه تعریف یک رابطه واقعی چیه؟ یک رابطه واقعی رابطهایه بدون توقع، بدون انتظار، بدون وابستگی و در نهایت عشق و آرامش و شادی که همیشه خوبه، زیباست ،نو و جدیده، بدون قهر و جر و بحث، طرف مقابل آگاه به قوانینه و طبق قوانین عمل میکنه و…
و یا این نکته که وقتی از دیگران توقع داری و روی اونها حساب میکنی اونها سرپرست تو میشن و وقتی تنها از خداوند توقع داری و روی اون حساب باز میکنی سرپرست تو خداوند میشه.
خلاصه اینکه خدایا شکرت بابت تمامی این مطالب و آگاهی ها
این اولین باره که دارم توی سایت کامنت میذارم امیدوارم که این فرایند تا ابد ادامه داشته باشه و هی من آگاهیهای جدید به دست بیارم و نتایج جدید به دست بیارم و بیام برای خودم و دوستان از نتایج بگم و در کنار همدیگه لذت ببریم.
امیدوارم که هرجا که هستید خوش و خرم باشید
از استاد عباسمنش و خانم شایسته هم سپاس گزارم
در پناه الله یکتا شب و روزتون خوش
خدانگهدار