live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 46

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 646 روز

    به نام خداوند بخشایشگر مهربان

    سلام به همه عزیزان

    توی این فایل یه نکته خیلی تازه کشف کردم که قبلا نفهمیدم و باور به ناجی اشتباهه.

    مورد دوم :این نکته جدا تامل برانگیزه که چرا یه عده همش بدبختن همش مینالن وزندگی بدی دارند

    و یه عده زندگیشون به کام هست وضع زندگی خوبی دارن . شادن و هی پول میسازن .

    من با کارفرماهایی کار کردم که خداروشکر وضعی مالی خوبی داشتن و طرف دست به هرچی میزد براش سود داشت و اون عده ای که براش کار میکردیم همش ناراضی بودیم و غر میزدیم و افرادی بودن که سابقه زیادی داشتن و زندگی بسیار بدی داشتن . پس میتونیم باورها رو به نتایج گره بزنیم و فرکانس ها رو درک کنیم

    یه سری نقاط مشترک بین ادم های فقیر وجو داره و یه سری نقاط هم مشترک بین افراد ثروتمند هست.

    تمام افراد بدبخت آلت و اسباب استفاده کردن هستن چطور ؟ این افراد که اکثریت هستن . تو همه مراسمات هستن . تو اعتراضات هستن . تو صف یارانه و فلان هستن . تو صف نون هستن . تو راهپیمایی ها هستن و توی هر مراسمی هستن و این نشون میده این افراد فکری از خودشون ندارن و هرکاری بقیه بکنن اونا هم چون اکثریت انجام میدن اونا هم تقلید میکنن و منم جزو همین افراد بودم.

    مورد سوم کسی که به خداوند ایمان داشته باشه برای مردم کار نمیکنه و راه قلبش رو میره و استاد الگوی این باور هستن و نتایج زندگیشون کاملا مشخصه . اگر میخوام به خوشبختی برسم باید دست از مردم بکشم و روی خودم تمرکز کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فاطمه کیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم و همه دوستان عزیزم

    گام اول: توحید

    هیچ وقت فکر نمیکردم مسئولیت زندگیت رو قبول کردن به صورت صد در صدی یعنی توحید داشتن یعنی توحید عملی داشتن

    استاد من دقیقا از همونایی بودم و البته الانم ممکن کم و بیش باشم اما خوب به لطف آموزه هاتون دارم کار میکنم روش اما تا قبل آشنایی با شما دقیقا از اونایی بودم که توقع بیجا داشتم از همه خصوصا از خانوادم خصوصا از پدری که هیچ وقت اونقدر پول نمیداد بهم و منم همیشه میگفتم اگه نمیخواستی خرجی بدی یا برام خرج کنی چرا منو به دنیا آوردی و همه جا هم مینشستم و ازش بد میگفتم و دقیقا توجه به ناخواسته، شرک ورزیدن و توقع بیجا داشتن. بعد آشنایی با شمااین تو من خیلی کمرنگ تر شد تا الان که دیگه واقعا توی این یه مورد هیچ توقعی ندارم خصوصا از خانوادم اتفاقا خیلی سپاس گزارشونم هستم که من خواستم این بود به این جهان مادی بیام تا تجربه کنم و لذت ببرم و خانوادمم دستی از دستان خداوند شدن و منو به این جهان آوردن و الان میفهمم استاد واقعا وقتی توقع نداشته باشی از آدمها و روشون حساب نکنی چقدر قشنگ زندگی میکنی

    البته هنوز نمیگم مسئولیت کامل زندگیم رو بر عهده گرفتم اما دارم روش کار میکنم که به عهده بگیرم و یاد بگیرم که من خالق 100 درصد زندگیم هستم

    استاد یه جمله ای دارین طلایی که همیشه میگین: بچه ها شما رو خودتون کار کنین بیرونتون خودش درست میشه لازم نیست زور بزنین لازم نیست کاری بکنین خدا همه کارارو انجام میده.

    وایی که چقدر این جمله هم احساس خوبی بهم میده همم چقدر قدرت میده که بیشتر از قبل روی خودم کار کنم. بیشتر از قبل روی خدا حساب کنم. واقعا هرجا روش حساب کردم الحق والانصاف که کم نذاشته برام و همیشه هم میخام یاد بگیرم توی مسیر توحیدش بمونم همیشه هم خواسته ام از خداوند همینه که کمکم کنه و دستمو بگیره و یاد خودش رو در دل من زنده نگهداره.

    استاد تو به من یاد دادی مستقل بودن و روی پای خودم ایستادن رو. تو به من یاد دادی پا توی دل ترسام گذاشتن رو تو به من یاد دادی قوی باشم و نترسم استاد تو به من توانایی حل مسئله دادی و مهم تر از همه تو خدارو به من شناسوندی.

    خیلی خوشحالم که وارد این مسیر شدم. خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم.

    خدایا صدهاهزاران مرتبه شکرت برای هرآنچه دارم توی زندگیم.

    خدا شمارو برای ما حفظ کنه استاد عزیزم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    به نام خداوند، فرمانروای کل کاینات رب العالمین

    خداوندا سپاسگزارم برای اینکه امروز نیز سقف کاینات را گشوده و از خزانه ی غیب رحمت و ثروت و نعمت و خوشبختی نیز امروز بر ما باراندی. از تو میخواهم که چشم ما را به بارش هر لحظه‌ای این باران، بگشا.

    استاد جانم سلام

    خانم شایسته‌ی عزیزم سلام

    و سلام به تو هم پروژه‌ای عزیزم

    بسیار سپاسگزارم که این فایل ارزشمند را در اختیار ما قرار دادید و سپاسگزارترم که در پروژه‌ای بزرگ در کنار شما و دوستان بار دیگر این فایل را نوش جان میکنم.

    میخواهم از خودم تشکر کنم برای استمرار و ثبات قدمم در این مسیر و تعهدی که به خودم دادم که هر روز این آگاهی را مرور کنم و هر روز ولو کم، این آگاهی را به کار ببندم.

    ابتدا درک خودم را از این فایل نوشته و در نهایت تمرین یا تمرین هایی که برای خودم طراحی کردم را خواهم نوشت، باشد که راهگشایمان شود.

    $:این فایل را حدود پنج سال پیش استاد ضبط کردند، با این هدف که به بهانه ی این فایل از مواهبِ نهفته‌ی این بلایا گفته شود و استاد دیدگاه کلی شان را زندگی را بازگو نمایند، دیدگاهی که باعث ایجاد نتایج فوق‌العاده در زندگی ایشان شده است. فارغ از هر چیز اگر موهبت این سیل فقط همین یک فایل باشد، باید بگویم چه خیر و برکت بی نظیری را به همراه داشته است.

    $: دومین درک من از این فایل، سیستمی بودن خداوند هست، چیزی که روزهای اول ورودم به سایت برایم غریب بود و هر چقدر توانستم درک کنم که خداوند، انرژی خالق و حاکم بر جهان است، هر قدر درک کردم که این انرژی هر لحظه در حال هدایت این جهان بوده و این انرژی، قوانینی است بدون تغییر و اصلا همان گیرنده‌ای ایست که فرکانس های ما را گرفته و همان فرکانس ها را به شکل اتفاقات، شرایط، آدمها، موقعیت ها ترجمه کرده و به زندگی ما بر میگرداند، همه چیز برایم قابل درک تر و قابل فهم تر شد.

    فهمیدم که خداوند احساسی عمل نمیکند و اصلا چیزی به نام شانس وجود ندارد.

    درک کردم که با درک قوانین میتوانم اختیار صد در صد اتفاقات زندگی ام را به عهده بگیرم و هر آنچه میخواهم خلق کنم.

    بعد از درک درست خداوند، هر قدر توانستم که از این نیرو استفاده کنم و قدم بردارم، به همان اندازه موفق بودم.

    $: درک بعدی من از این فایل، تاکید اساسی استاد بر این اصل است که « مسول صد در صد زندگی ما، خودمان، نیروی درونی خودمان است.»

    این نکته‌ای حیاتی برای من هست. به من ترمز بزرگی در ذهنم را نشان میدهد که گهگاهی انگشت اشاره‌اش را به سمت، پدر و مادرش میگیرد. با اینکه سعی کردم یاد بگیرم، آنها و گذشته ام، برای خدمت کردن به من بوده ولی هنوز وقتی ثروتمندی، فرد موفقی را میبینم، ذهنم بلافاصله ریشه ی این موفقیت را در خانواده اش جستجو میکند. همین جا تعهد میدهم که این ترمز را حل کنم و مثل الباقی ترمزهایم از ریشه حلش کنم. من خیلی وقت است، حس خوبی به ثروتمندان دارم( این یکی از ترمزهای قدیمی من بوده تست.)، آنها را بسیار توحیدی و درستکار میبینم.

    این ترمز را نیز ریشه کن خواهم کرد و هر از چندگاهی بهش سر میزنم تا مطمینم شوم، مثل علف هرز بیرون نزند.

    اگر پدر و مادر مشترک من و خواهرم در قبال من و خواهرم متفاوت رفتار کرده، پس انگشت اشاره به سمت من است. اگر با پدر و مادرم در حال حاضر در صلح بی قید و شرط هستم، از آنجایی نشأت می‌گیرد که من طرز فکرم را تغییر دادم.

    پس این باور تاثیر پدر و مادر بر ثروت و موفقیت را از ریشه میکنم و تعهد میدهم حواسم به رویش این علف هرز باشد.

    $: اتفاقات مشابه برای افراد متفاوت، متفاوت عمل میکند. پاندمی برای خیلی ها خیر و برکت و موفقیت و رشد و بالندگی داشت و برای خیلی ها برعکس عمل کرد.

    کسانی هستند که باور دارند « هر اتفاقی در بیرون بیوفتد باعث رشد و پیشرفت و ثروتمندتر شدن من دارد و همه چیز دست به دست هم داده که مرا شادتر، ثروتمندتر، خوشبخت‌تر کند. هر اتفاقی بیرون بیوفتد برای من خیر و برکت دارد و اصلا برای من فقط اتفاقات خوب میافتد.»

    با این دیدگاه، هر اتفاقی که قیافه‌ی ناخوشایندی داشته باشد برای این دسته از افراد نوید پیشرفت و موفقیت هست و به طرزی جادویی و معجزه وار این افراد با این طرز تفکر آماده‌ی هر اتفاقی هستند.

    آنها را تحسین میکنم و از خداوند میخواهم مرا در زمره‌ی آنها قرار دهد زیرا من بی قید و شرط لایق تجربه‌ی تمام نعمت‌ها، ثروت ها و موهبت های خداوند هستم.

    $: موضوع بعدی این جمله‌ی استاد بود:« آیا دنبال این دوقرون دوزار ها هستی؟ میدانی این دوقرون دوزارها، ورود میلیون ها میلیون دلار ثروت را به زندگی ات گرفته است؟»

    این جمله ی استاد مرا به سمت طراحی تمرینی سوق داد که در پایان فایل به اشتراک خواهم گذاشت.

    $: موضوع بعدی که تقریبا فایل حول این موضوع میگردد، « خلق اتفاقات زندگی مان توسط خودمان هست»

    این جمله را هزاران بار شنیده ام ولی چقدر باور کردم؟ چقدر عمل کردم؟

    آیا غیر از این است که اگر باور کرده باشم باید راه ایجاد اتفاقات دلخواه را پیدا کرده باشم، چیزی که استاد و دوستانم در جای‌جای این سایت فریاد میزنند.

    به فرض که فهمیدی افکار تو در تو احساسات را ایجاد میکند و اتفاقات اطراف تو، ترجمه همان احساساتی است که افکارت در تو ایجاد کرده‌اند.

    لذا باید بپرسم چقدر بر افکارت مسلط شدی؟

    چقدر سعی کردی از این قانون به نفع خودت و خلق اتفاقات دلخواهت استفاده کنی؟

    این ها سوالاتی بود که تمرین بعدی را برای من پایه ریزی کرد.

    $: توقع، بهانه آوردن، غر زدن، نق زدن و همراهی کردن موج نادرست ممنوع و قدغن از الان تا وقتی که در این دنیا حضور داری. زیرا تو اشرف مخلوقات هستی و لایق زندگی به سبک اشرف مخلوقات.

    $: کلید بعدی تکرار کردن غیر قابل شمارش این آگاهی هاست. که هر وقت مدارت به واسطه ی این آگاهی ها بهبود پیدا کرد، خودت را مثل روز اول تشنه و ناآگاه و ضعیف و فقیر بدانی به این آگاهی های خالص و با فرض اینکه فقط در این جهان، تو هستی، این آگاهی ها را مثل روز اول، تشنه وار تکرار کنی.

    تکرار کار درست، کلید موفقیت است. تکرار، آن قدرتی است که موفقیت را تضمین میکند.

    $: درک از رب العالمین بودن خداوند، اتصال به قدرتی که اختیار تمام دنیا در دست اوست و تو همان کارمندی هستی که چنگ به هر چیزی میزنی تا در بهترین شرکت آی تی جهان، استخدام شوی و خداوند همان بهترین شرکت است که با اتصال به او، تمام آسمان و زمین و هر آنچه مابین آنهاست از گیاهان و خزنده و جنبنده و ابر و باد و آدمها را در اختیار تو قرار میدهد.

    پس تو بندگی کن و بندگی در درجه‌ی اول ایمان و درک این را میخواهد که قدرت تمام کاینات، خداوند است و من به عنوان بنده فقط باید بر مسیر درست، بر مسیر قانون، بر مسیر توحید و توکل و حساب کردن بر خدا قدم بردارم، زیرا او خدایی کردن را به خوبی بلد است. او تو را آسان می‌کند. او برایت مشتری، فالور، یار و همراه، خونه و ماشین، سلامتی و عشق و مودت را می آورد.

    $ : و در نهایت تمرکز،

    چیزی که مریم جان شایسته‌ام در مقدمه این خانه تکانی خواست و استادم هزاران بار علت موفقیت و طی کردن سریع تکامل را، تمرکز معرفی کردند.

    و من کسی که باید این خود درونم را رام تر کنم تا بتوانم تمرکز را یاد بگیرم. اینکه بتوانم ذهنم را همان ذره بین پرقدرتی کنم که فوکوس میکند و انرژی خورشید را در یک جا جمع کرده و یک جنگل را به آتش می‌کشد.

    خدایا من فقیرم به تو،مرا آسان کن برای آسانی ها، تمام فرکانس های نادرست مرا بپوشان و همه را فرکانس درستِ عشق و ثروت و پول و نعمت و موفقیت و سلامتی و آرامش و خوشبختی و توحید کن، همانا تو غفور و رحیمی.

    تمرینات طراحی شده:

    1- پیدا کردن ترمزها، باورهای نادرست در طی این فایل و تعهد برای بهبود آنها.

    برای مثال: تاثیر خانواده بر ثروتمند شدن(باور نادرست من)

    پیدا افرادی که در خانواده های ثروتمند نبودند ولی با پذیرفتن مسیولیت صد در صدی به ثروت های افسانه ای و موفقیت رسیدن و تکرار این جمله که هیچ عامل بیرونی از جمله پدر و مادر بر موفقیت و ثروتمند شدن انسانها و من موثری نیست.

    2- کجا فکر کردم که با گرفتن دوقرون و دوزار از دیگران من ثروتمند میشوم و یا با برای عدم پرداخت دوقرون و دوزار، درواره‌ی نعمت و ثروت میلیون میلیون دلاری را بر خودم بستم؟

    3- طبق قانون اینکه « خالق صد در صد اتفاقات زندگی ام، خودم هستم» تمام مواردی که از کودکی تا به الان اتفاقات خوشایند را رقم زده‌ام را یادداشت کنم.( از آنجایی که تقریبا ذهن تمام اتفاقات ناخوشایند را بهتر به خاطر می آورد، من تصمیم دارم با تمرکز بر اتفاقات خوشایند، خودم را فرکانس خوب نگه داشته و به ذهنم ثابت کنم خالق صد در صد زندگی ام خودم هستم و هیچ عامل بیرونی و هیچ شانسی در مسیر اتفاقات خوشایند زندگی ام، تاثیر ندارد و نداشته است.)

    4- سه تا پنج کار عملی هم راستا با هدفم که در طی این فایل بهم الهام شد را از همین الان شروع به انجام کنم که هم در راستای بهبود های دایمی باشم و هم به محض دریافت ایده، عملگرایی داشته باشم. بدین ترتیب هم اعتماد به نفسم تقویت خواهد شد و هم اینکه تکامل را به راحتی طی کرده و به تصاعد تبدیل خواهم کرد.

    5- مهمان کردن خودم به یک قهوه جهت تشکر از خودم برای انجام این گام و عشق ورزیدن به خودم در راستای بهبود احساس لیاقتم.

    خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2631 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ

    سلام و احترام

    خانه تکانی ذهن

    گام اول/ توحید و فعال کردن قدرت خلق درونی

    خدا رو شکر که در این پروژه زیبا سهیم شدم و من هم ذهنم رو یه خونه تکونی حسابی کنم ..

    با تشکر از زحمات خانم شایسته ی عزیز

    اولین گام اینه مسئولیت پذیر باشم و از کسی متوقع نباشم و به جای توقع از آدم ها از خدای خودم متوقع باشم تا ثروت و نعمت و برکت به من بده..

    رییس جمهور و رهبر و مسئولین و پدر و مادر ووو این ها نیستن که زندگی من رو تغییر میدن بلکه خودم هستم که با توکل بر خدای خودم میتونم زندگیم رو بهبود بدم …

    خدای منه که روزی دهندس..

    ادم ها روزی رسان من نیستند و فقط خداونده که روزی رسانه ..

    الخیر فی ما وقع .. هر اتفاقی میوفته حتما خیریتی توشه.. ما بلاهای طبیعی نداریم بلکه همه ی این ها که برای رشد و پیشرفت هستند..

    مثلا پندمیک اومد کلی به پیشرقت کمک کرد و کسب و کارها اکثرا انلاین شدند و ادم ها یاد گرفتن که انلاین کار کنند … پندمیک اومد و عده ی خیلی زیادی کلی پول ساختن از این فرصت…

    چند وقت پیش که دهه هشتادی ها زیختن توی خیابون و میخواستن مثلا انقلاب کنند و همه چیز فیلتر شد و اینترنت قطع شد ..بازم یه عده بازم از این فرصت استفاده کردن و با فروش فیلتر شکن کلی پول ساختن !!

    زمان شاه یه عده موفق بودن الان هم موفق هستند.. و زمان شاه یه عده بدبخت بودن و الان هم بدبخت هستند ..

    کسی مسئول زندگی من نیست . همچنان که من مسئول زندگی کسی نیستم .. من فقط مسئول زندگی خودم هستم..

    یه جای متوقع شدن از مسیولین از خدای خودم متوقع باشم.. چون اونه که روزی رسانه ..

    دست برداریم از مقصر جلوه دادن دیگزان و یک باز برای همیشه انگشت اتهام رو به سمت شخصیت خودمون بگیریم ..

    این همه سال چندین رییس جمهوز عوض شده ولی یه عده همیشه نالان هستند و یه عده ی قلیلی همیشه سپاسگزارن… چون اون ها اژ خدای خودشون توقع دارن !!!

    خب حالا که این فایل رو شنیدم چگونه با اقدام عملی این باور رو در خودم نهادینه کنم که من هستم که اتفاقات زو خلق میکنم ؟؟

    1) با انجام تمرین کد نویسی خواسته ها ..

    2) وقتی صبح از خواب بیدار میشم بلافاصله به خودم یاداوری کنم که (( این من هستم که اتفاقات رو خلق میکنم )) و از خدای خودم طلب هدایت به راه راست رو کنم.. بهش بگن خدایا من رو به سمت ثروت و نعمت و خوشبختی هدایت کن و نوز ایمانت را بز قلبم بتابان ..

    3) جلوی ایینه از خودم تعریف کنم ..

    همه ی این اقدامات باعث میسه ارام ارام باور کنم که زندگیم دست خودمه ،، نه دیگران !!

    موفق باشید

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    انسیه زمانی مهر گفته:
    مدت عضویت: 719 روز

    سلام مریم بانوی عزیزم عاشقتم مهربان

    سلام استاد نازنینم واقعا تحسین برانگیز هستین

    میخواستم این کامنت رو در قسمت 227 سریال زندگی در بهشت بگذارم اما به این جا هدایت شدم

    استاد این قسمت دو روز پشت سر هم نشانه من شد روز اول متأسفانه اهمال کاری کردم و ندیدم اما روز دوم با تمام جانم دیدم استاد دراون قسمت مریم بانوی عزیزم درباره بهبودهای کوچک اما مستمری که با عشق در پارادایس انجام دادین صحبت می‌کردند من چند مدتی است از خداوند طلب رشد و شکوفایی دارم و تعهد کردم با تمام وجودم تغییر کنم من اولش متوجه نشدم چرا این قسمت 2بار نشانه من سد اما نگو خداعزیزم خبر از اجابت درخواست من را می‌داده اما من متوجه نشدم

    مریم عزیزم من با تمام وجودم عهد میبندم با شما همراه بشوم وگام به گام رشد کنم

    اما تجربه من از این فایل ارزشمند این بود که به خدا عرضه کردم خدایا تو مقصر هیچ چیز در زندگی من نیستی من با جهالت زندگیم را آنگونه که شایسته یک بنده بود نساختم حالا آگاهانه با توکل به تو زندگیم را می‌سازم خدایا سند بندگی من را بپذیر رب مطلق من

    مریم بانوی عزیزم فایل صوتی که شما ضبط کرده بودین کمتر از فایل استاد نبود مریم مهربانم عاشقتم و با تمام وجود همراهت میشوم

    استاد عزیزم به خاطر این بانوی شایسته به شما تبریک می‌گویم

    خدا به کار وزندگی شما برکت رحمت و خیر مضاعف عنایت بفرماید

    خدایا به خاطر این همزمانی زیبا در زندگیم از تو سپاسگزارم و خاضعانه دربرابر تو تسلیمم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    سارا نصراللهی گفته:
    مدت عضویت: 1327 روز

    من امیدم به خداست بعد خداهم به خداست

    خدایاشکرت بابت داشتنت و خدایاششکرت بابت استاد عباس منش عشق

    خدایا شکرت که من همیشه امیدم به خودت

    و از امروز مسئولیت 100 درصدی روی زندگیم فقط و فقط با خودم

    من روی خودم کار میکنم و باور توحیدی رو زندگی میکنم و تو قشنگ برام میچینی

    همین طور که تا الان برام

    چیندی

    خدایا من روی تو حساب میکنم و زندگیم غرق شادی و حس خوبه

    خدایا عاشقانه دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فهیمه رمضان نیا گفته:
    مدت عضویت: 939 روز

    سلام و درووود به استاد عزیزم و دوستان توحیدی ام در خانواده ی دوست داشتنی عباسمنش

    الان که دارم این کامنت رو می‌نویسم نزدیک غروب زیبای خورشید هست و این فایل اولین فایل از مجموعه ی خانه تکانی ذهن هست که به لطف الله

    من لایق گوش دادن به اون شدم و از صبح تا الان طبق سفارش مریم عزیزم مدام درحال تکرار این آگاهی ها هستم تا ذهنمو جهت دهی کنم در مسیر زیبایی ها و افکار مثبت و امید و عشق

    وقتی استاد در مورد اینکه باید صددرصد مسئولیت زندگیمون و خودمون بعهده بگیریم صحبت میکنن یاد خودم می‌افتم که چطور در گذشته این همه مقصر برای کارهای نکرده و آرزوهای بر باد رفته ام داشتم و چه حس و حالی بدی رو تجربه میکردم اما از زمانی که این آگاهی رو دریافت کردم و با دقت به خودم و شرایطم نگاه کردم دیدم که چیزی جز این نمیتونه باشه که مسئول همه ی اتفاقات بد خوب زندگیم خودم هستم و بس و نگاه متوقعانه

    رواز اطرافیانی که همیشه ازشون توقع داشتم برداشتم و سعی کردم که با کنترل افکارم و تکیه به توانایی ها یم و توکل به یگانه هدایتگرم الله مهربان

    زندگی کنم و حالا احساس بهتری نسبت به خودم و پدرو مادر و همسر و فرزندان و افراد ثروتمند فامیل و رئیس جمهور و نماینده ی مجلس دارم و باجون و دلم می‌دونم که اونا هم اگر به این اصل پایبند نباشن کاری برای خودشونم نمیتونن انجام بدن چه برسه برای من…..وقدرت فقط از آن خداست

    البته من انسان موفق و ثروتمند وهمه چی تمومی نیستم هاو ادعایی ندارم اما هرگز هم دنبال مقصر تو زندگیم نمی‌گردم و همیشه هر اتفاقی برام می‌افته به سرعت میرم سراغ افکارم که ببینم توجهم کجابوده و چرا شو از خودم میپرسم و تلاش میکنم که با تغییر ات کوچیک به نتیجه های بزرگ برسم

    …….

    یه مورد جالبی که با شنیدن همین فایل امروز مچ خودمو گرفتم و باور محدود کننده ای در خودم پیداکردم این بود که چند وقت پیش یکی از اقوام که هرکدوم از اعضای خانواده شون کارمند یه ارگانی هستن یکی مهندس شهرداری بود یکی مهندس سازمان آب بود و یکی پرسنل شرکت نفت بود شنیدم که میگفتن آره ما هر سال میریم سفر و هرجایی که بخواهیم شرکت بهمون یه ویلا با تمام امکانات میده و ما هیچ وقت پول مکان نمی‌دیم منم ته دلم گفتم آره دیگه بعد شما سالی دوسه بار نرین مسافرت ما می‌خوایم بریم که واسه هرشب باید فلان قدر اجاره بدیم خداشانس بده …

    امروز وقتی استاد داشتن میگفتن که اگر رو خودتون کار کنین و مراقب افکارتون باشین و به توانایی هاتون و قدرت خدا توکل کنین یه سوئیت که خنده داره میتونین تو بهترین هتل ها تو بهترین کشورهای دنیا اقامت داشته باشین و من یهو جا خوردم و یاد فکر خودم افتادم

    سپاسگزار خداوندم بابت هر لحظه حضورم توی این سایت و وجود نازنین استادم که هر کلامشون نور وعشق و آرامش میشه بر قلب و روحمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    امین ابریشم کار گفته:
    مدت عضویت: 1307 روز

    سلام و درود به استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان نازنین.

    خداراشکر که این اپدیت روی لایو ها داره صورت میگیره.و این تغییر موجب شد دوباره بتوانیم اگاهی این لایو ها را مرور کنیم.

    چند وقتیه دارم بصورت جدی تر روی خودم کار میکنم؛پریروز به خدا توی دلم گفتم که خدا عیب و ایراد های منو به من بگو و بهم نشون بده.

    تا این که خداوند اطف کرد و امروز منو به این فایل هدایت کرد.

    قضیه از این قراره که:

    من یه مدتی بود که از مامانم پول میگرفتم بعد توسط فایل های استاد هدایت شدم که بروم سر کار،خلاصه با شرایطی که موجود بود رفتم تو کار خشکبار و خشکبار به مغازه دار ها و آجیل فروش ها میفروختم.بدلیل هزینه های توی زندگیم که یکم بالاعه دیشب داشتم به مامانم میگفتم که مامان چرا کمکم نمیکنی و مثلا تو بیا خرج مزوتراپی مو من را به من بده. و یا اینکه خونه را برای من خالی کن که اگه خواستم با دوست دخترم باشم مجبور نشوم بروم هزینه ی هتل و مکان بدهم.

    خلاصه مامانم هم مخالفت کرد که تو باید هزینه های خودت را خودت بدهی و به من چه و من برای تو هزینه نمیکنم؛و…

    خلاصه گذشت تا اینکه امروز اومدم داخل سایت و دیدم خانم شایسته مهربون لطف کرده و این فایل را آپلود کرده.

    استاد توی این فایل گفتند که توقع ات را از بقیه کم کن و بندگی خدا را بکن.و خوش به حال کسی که بندگی خدارا بکنه.

    «دنبال بهونه نباشید.استاد گفتند من خودم میتونستم 1000 تا بهونه بیارم برای اینکه معتادشوم.»

    «یا این جمله که استاد گفتند خیلی ها دنبال این هستند که یکی برایشون یه کاری انجام بده»

    و من به خودم اومدم و دیدم:

    من دنبال این هستم که مامانم پول بحسابم واریز کنه و شرایط منو درک کنه.

    دیدم که من برای اینکه از مامانم پول بگیرم بهونه میاورم.

    مثلا میگم دلیل هزینه هام اینه که پول مزوتراپی میدم دلیل هزینه هام اینه که من دارم کلاس زبان میروم.

    دلیل اینکه نمیتونم زیاد پول دربیارم اینه که من دارم زبان میخوانم بنابراین وقتی برای پول درآوردن ندارم.

    حالا من باید چیکار کنم تا این باور شرک آلود را برکنار کنم.

    من اگه خدا را به عنوان تنها قدرت جهان باور دارم،باید بگم همون خدایی که این چهار تا دونه مشتری را برام فرستاده همون خدا میتونه کاری کنه من فروش ام 10 برابر شه و بنابراین درآمدم هم 10 برابر میشه.اگه من درآمدم افزایش پیدا کنه دیگه نیاز ندارم برای اینکه با دوستم باشم به مامانم بگم مامان خونه را برای من خالی کن،که بعدش منت مادرم هم روی سرم باشه خودم آقا وار و عزت مندانه یه خونه میگیرم برای خودم.و هزینه های مزوتراپی ام را هم خودم پرداخت میکنم.

    و برای پول بیشتر همیشه از خدا درخواست کنم نه از کس دیگه ای تو این مثال مادرم.

    و هی به خودم بگم که امین تو هستی که داری زندگی خودتو رقم میزنی با افکارت،نه هیچ کس دیگه ای.

    و این جمله استاد را سر لوحه ی زندگیم قرار بدهم توقع ات را از دیگران صفر کن و از خدا ببر بالا جمله ای که استاد توی دوره ی قانون آفرینش میگند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    سلام به خانم شایسته ی عزیز،استاد عباسمنش و چشمای نازت که داره این کامنت رو میخونه .

    یه عرض ادب جانانه ‌و خسته نباشید هم خدمت خانم فرهادی و ابراهیم جان مدیر فنی سایت اسناد عباسمنش.

    یکی از مهمترین تجربه هایی که بدست آوردم در گوش دادن و یا دیدنه فایل‌های استاد این موضوع بود که مثلا من با دوستم مشکل دارم،بعد استاد یه فایل میزاره در مورد ارزش ابزار و یا هدایت میشم به همچین فایلی.

    در ظاهر هییییچ ربطی اون فایل به مشکل و تضاد من نداده اما قلبم میگه تو گوش کن،او چکار داری و حین دیدنه اون فایل مشکلی که داشتم ددددقیییقا جوابش رو میگیرم.

    چند روزی هست که در محل کارم به چالش شدیدی برمیخورم و در بعضی جاها بشدت عصبانی میشم از دست همکارانم جوری که با لحن خیییلی تند با بعضی هاشون حرف میزنم.

    من شغلم جوریه که با یک اشتباه یا یک مشکل ممکنه چند نفر فوت کنن شمو تصور کن یک جسم با ظرفیت چندین مواد مذاب،با دمای 1500 درجه از ارتفاع 40 متری باید عبور بدی،بع. کلللی آدم زیر پات هستن که تردد میکنن و من با آژیر کشیدن به هما اعلام می‌کنم که از مسیرم برید کنار،خیییلی وقتا میشه که دیگران نسبت به این موضوع بیخیال هستن و اصلا اهمیتی نمیدن به شرایط کار.

    و بقدری این موضوع در شرایط کاری کا استرس زا هست که انگار تماااامه وزن اون بار روی دوش خودمه که دارم حملش میکنم که خدا نکرده نکنه باز سقوط کنه یا بکسل پاره بشه یا هرچیز دیگه، چون بعضی وقتا پیش اومده اینجوری.

    من چندین روزه که تو بیسیم و حضوری با چند نفر بحث کردم که چرا وقتی آژیر میکشم نفر نمیره کنار!!!

    همین 4،3 روز پیش نزدیک بود 1 نفر رو بخاطر همین بی احتیاطی و سقوط بار بکشم که خدا بهش رحم کرد!

    اما با دیدنه این فایل جواب رو گرفتم و راهکار مشکل رو فهمیدم.اولا اینکه من با هرچیزی که بجنگم و بحث کنم اون موضوع تو زندگیم بیشتر میشه

    دوما من که نمیتونم 200 ،300 نفر نیرو رو مجاب کنم که درک و فهمتون رو ببرید بالا و رعایت کنید

    ثانیا ممکنه یکی واااقعا متوجه نباشه و اون هم مثل من که بعضی وقتا اشتباه میکنم،اونم اشتباه کنه پس راه کار چیه!؟

    من مسئول هستم!

    من اپراتور اون سیستم هستم

    به هییییچ عنوان، اگر حتی 1٪احتمال حادثه هست کار نکنم و کار رو متوقف کنم!

    هررررررکاری که نیازه انجام بدم تا نهایت ایمنی در شغلم ایجاد بشه

    1/بدونه عجله و شتاب و بدونه در نظر گرفتنه شرایط کار،مهمترین اولیت انجام کارم ،در نطر گرفتن ایمنی باشه

    2/تحت هرر شرایطی خونسردی و آرامش خودمرو حفظ کنم و با عصبانیت و تندی حرف نزنم و کار نکنم

    3/حالا که دیگران بی‌احتیاطی میکنن من مسئول سهم خودم هستم و من باید سهم خودم رو انجام بدم و نهایت ایمنی رو در کارم ایجاد کنم

    این مهمترین برداشت من بود برای اینکه مسئولیت وار خودمو بپذیرم.

    خداروشکر میکنم بابت این آگاهی

    اماااا برسیم به شاه راه مسئولیت پذیری در رفتار دیگران با من

    من در تمامه دوران زندگیم میدیدم که با توجه به ایییین همه خوبی وخصوصیات بی‌نظیر شخصیتی که دارم،دیگران اصلا اونجور که دوست دارم احترامم رو حفظ نمیکنن، اهمیت نمیدن براشون مهم نیستم،تو زندگیم و تصمیماتم دخالت میکنن و…

    این قضیه در دوران دانشگاه، سربازی،محل کار بین فامیل و…در همه ی رده های سنی تکرار شد و همیشه دیگران رو مقصر دونستم.

    اما بعد از استفاده از آموزش های استاد فهمیدم که اوکی!

    خانواده ات در تصمیماتم دخالت میکنن!

    چرا من بقدری شخصیت ضعیفی از خودم نشون بدم که به خودشون اجازه همچین کاری بدن!؟

    دیگران من رو مسخره میکنن یا تیکه میپرونن!؟

    چرا من شخصیتم رو بقدری قوی‌ نکنم که به هیچ کس اجازه ندم هرجور که دوست داره باهام رفتار کنه!؟

    بقیه انظار دارن تا میرم تو جمعشون شوخی و مسخره بازی کنم!؟

    چرا من بقدری با رفتارهام و عدم احساس لیاقت و عزت نفسم باعث بشم که دیگران همچین فکری در موردم کنن!؟

    و این مسئولیت پذیری از مهمترین تغییراتی بود که در شخصیت من ایجاد شد.

    من بقدری در زندگی مشترکم با همسر سابقم مشکل داشتم که وقتی رفتم پیش مشاور ،ایشون گفت تو چرا اومدی!؟.برو اونو بیار باید با اون صحبت کنم نه با تو!!!

    بقدری ایشون خلاف جهت زندگی با من حرکت کرد که از روزی که حرف از طلاق شد حتی 1 نفر زنگ نزد که بگه تو مقصری حتی 1٪

    اما با تماااامه اینها !

    من معتقدم که من مسئول این مسئله هستم ‌

    اگر بتونم که از این فضا با رشد بیام بیرون که این یعنی موفقیت اما اگه غیر از این باشه این یعنی احمق بودن که تو زندگی نکنی،خوشبخت نباشی و بگی بخاطر زنم نتونستم خوشبخت بشم.

    جمله ی بالا تنها از دهن یک آدمه بی خاصیت بی عرضه،و بی لیاقت میاد بیرون.

    من تا قبل از اینکه اقدام کنم برای طلاق از همسر سابقم اگر میمردم خیییییلی از دست خودم دلخور میشدم چون به خودم میگفتم تو عرضه ی این رو نداشتی که پا روی ترست بزاری و یک زندگی مشکل دار رو تموم کنی اما الان اگه عزرائیل بگه بریم میگم من کارمو انجام دادم بسم الله

    در مورد تضادها باید بگم که تضادهای زندگی من،بزرگترین نعمت های زندگیم بود.اگر من در زندگی مالی ام به تضاد نمی‌خوردم الان در شرایط ایده آل مالی نبودم

    اگر تضادهایی که در زندگی مشترکم داشتم رو تجربه نمیکردم به هیچ عنوان به آن فکر نمیکردم که من میخوام با چه همسری با چه خصوصیات شخصیتی زندگی کنم اما الان بشدت راضی هستم از تضادهایی که باعث شد قوی تر بشم و خودمو بهتر بشناسم.

    تضادها درسته مارو تحت فشار میزارن اما اگر همون تضادها رو بتونیم مسئولیتشون رو به عهده بگیریم و بخوایم ازشون درس بگیریم نعمت هستن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 54 رای:
    • -
      مطهره یعقوبی گفته:
      مدت عضویت: 424 روز

      سلام به ابراهیم عزیز

      دوستی که کامنت هاش خیلی جاها حالم رو خوب کرد بدون اینکه بدونه

      خیلی جاها میگفتم چه ربطی داره این داره از طلاق میگه ولی جواب سوالم تو یک کلمه از کامنت 1000کلمه ایش نهفته بود

      حالا یک جور دیگه کامنت هاش رو میخونم

      فقط چون یک جمله ازش درک کردم

      ابراهیم تمرکز لیزری گذاشته و دوسااااااال متعهدانه روی عزت نفس و احساس لیاقت کار کرده و تونسته 80٪ شخصیت خودش رو تغییر بده

      تمرکز لیزری !!!!

      دوسااااااال!!!!!!

      من تحسینت میکنم ابراهیم عزیز

      این همون چیزیه که من دنبالشم

      و دارم تموم سعیم رو میکنم که بهش پایبند بمونم

      ازونجا که بهم کلی حس خوب میدی با کامنت هات خصوصا توی عقل کل

      خواستم یه چیزی بهت بگم

      ابراهیم عالی پیش میری

      خیلی قشنگ مطالب رو درک میکنی و خیلی واضح و شفاف توضیحشون میدی

      فقط یه ایرادی هست توی کارت

      میدونی چیه

      شاید خودت که تو اوج اون چالش هستی نفهمی

      ولی من به عنوان یک تماشاچی از بیرون بهتر میتونم متوجه بشم همیشه همینطور یه

      گاهی باید بری بیرون از خودت و به خودت نگاه کنی اونجا خیلی از ایراداتت رو پیدا می‌کنی

      یه استادی داشتم می‌گفت ما آدمها گذشته خودمون رو به خودمون وصل کردیم و مدام حملش میکنیم

      اون مثل یک بار سنگینه ولی ما متوجهش نیستیم

      اون داره انرژی مون رو میگیره ولی ما نمی‌فهمیم…

      می‌گفت خیلی از آدما وقتی میان خودشون رو معرفی کنن گذشته شون بهشون چسبیده

      مثلا می‌پرسی خب خودت رو معرفی کن میگه

      من ….. هستم یک خانم خانه دار.

      که طلاق گرفتم بادوتا بچه که دهنمُ سرویس کردن

      تو فقط اسمش رو پرسیدی اما اون خود به خود طلاق و بدبختی گذشته شو پشت اسمش میاره

      و نمی‌فهمه باهربار تکرار این مسئله نشتی انرژی داره….

      ابراهیم عزیز

      من به عنوان کسی که کامنت هات رو هرررر روز توی ایمیلم میخونم

      متوجه یک چیزی شدم

      تو تک تک کامنت های تو چندین و چند بااااار اسم طلاق هست

      اون مسئله تموم شده

      و تو باید بزاریش کنار اولین قدم

      در گفتار هست

      این جمله رو توی یکی از فایل ها شنیدم

      اول گفتارت رو کنترل کن بعدش کنترل ذهنت راحت تره !!!!

      الان ساعت 5ونیم صبحه بعد از نوشتن تمرین ستاره قطبیم به پیروی از ندای قلبی که گفت برای ابراهیم بنویس دست به قلم شدم

      چون خودم توی این مورد ضعف دارم هنوز

      من هم خیلی جاها گذشته مو

      میچسبونم به خودم …

      ناخوداگاااااه ها….

      ولی الان خیلیی کمتر شده

      قبلنا میگفتم اینکه میگی اسمش رو نیار

      یعنی تو داری فرار می‌کنی ازش

      و تو ترسویی!!!!!

      اما وقتی دیدم استاد هم تاکید دارن که تحت عنوان پندمیک ازون چالش چند سال پیش یاد کنن و اسمش رو نمیارن حتی

      فهمیدم که این فرار نیست ومن باید مواظب کلامم باشم

      شاید فک کنم هیچ حسی به اون کلمات ندارم و احساسم رو درگیر نمیکنن

      ولی تکرار چندباره شون بهم یادآوری می‌کنه که من یک تجربه تلخ داشتم و فرکانسش رو ارسال می‌کنه …

      من از کامنت هات خیلی یاد گرفتم

      حس کردم شاید دیدگاهم به دردت بخوره…

      موفق باشی و متمرکز

      متمرکز روی خودت

      تمرکز روی بدست آوردن حال خوب

      نه دور کردن حال بد…

      به آغوش خدا می‌سپارمت..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ساناز گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      به نام خدای معجزه ها

      سلام دوست هم فرکانسی و موفق این مسیر

      بسیار سپاس گذارم که کامنت فوق العاده ای گذاشتین و دوباره منو سمت این مکتب کشوندین

      ی وقتایی که ی کم سرم شلوغ میشه و ورودم به سایت تاخیر می افته خدا خودش نوتفیکیشن مقدسی میاره سر گوشیم که بیا سایت کارت دارم و منم میگم دست و جیغ و هوراااا

      اگه تایم ندارم فایل گوش بدم این دلنوشته ها که میتونه کار فایل رو با ذهنم انجام بده

      البته اینو هم بگم که چند روز تمام من کلا راننده بودم و در مسیر مسافرت و لذت و تماما داشتم فایل گوش میدادم که اصلا خودش ی لذت خاصی بود که اولین بار بود تو زندگیم تجربه میکردم

      و اینو هم بگم من هنوز وقت نکردم این فایل گوش بدم

      کلا روز به روز مدل گوش دادنم کلا فرق میکنه

      در حال حاضر طوری شدم که باید ی فایل رو با تمرکز بالا گوش بدم و تمام آگاهی هارو به خورد ذهنم بدم

      البته که هر چقدرم ذهنم آگاه بشن هنوز خیلی خیلی جا داره

      اما گفتم فایل که گوش ندادم پس این اعلان ها که خدا آورده رو گوشیم که بیا سایت این دوستان کامنت نوشتن ببینم چی میگن

      و چقدر موردهایی که نوشته بودین دقیقا گذشته من بوده

      گذشته همین خیلی نزدیک

      همین ی سال یا همین چند ماه پیش

      در حیطه کارم چون مستقل کار میکنم و کار شخصی خودم دارم وقتی میدیدم خیلی از مشتری ها با علم اینکه بعضی از همکارا دارن تو کارشون زیرآبی میرن و جنس فیک به مشتری میدن باز ازشون خرید میزدن

      و زمان مشاوره من به هر نوعی بهشون علم و آگاهی میدادم که جنس اصل این مشخصات داره جنس فیک این مشخصات داره

      و خودشون قشنگ میگفتن که میدونیم فلانی این جنسی که داده فیک هست اما مجدد ازشون خرید میزدن

      که گاها واقعا تا سر حد مرگ عصبی میشدم و میگفتم لامصب تو حداقل 80 میلیون دادی جنس خریدی مگه نکه باید دو روز برات کار کنه مگه نکه دو روز بعد ناچار شدی نقدش کنی یکی ازت بخره

      کلا من شده بودم کاسه داغ تر از آش

      دقیقا همین فایل های مسئولین پذیری استاد که گوش میدادم قشنگ دستامو شستم و روش فروش و مشاوره من عوض شد. دیگه هر مشتری اقدام میکرد برای مشاوره و خرید واضح بهشون میگفتم من اصلا از موجودی جنسشون و قیمت جنس همکارا خبر ندارم و اصلا نمیدونم کی داره چیکار میکنه و هر چی میگفتن میگفتم نمیدونم اطلاع ندارم خبر ندارم سر در نمیارم

      دقیقا همین جمله ها شده بودن تمام جوابی که من باید به مراجعه کننده ها بدم

      و اگه در مورد جنس خودم سوال بود ریز به ریز توضیح میدادم و آگاهی میدادم

      و خدارو شکر به والله قسم از وقتی سرم اومد تو زندگی و فروش خودم کلا اون حس رقابت اون حس مسابقه اون حس حسادتی که نسبت به همکارا داشتم از بین رفت و حتی فروشم خیلی خیلی بیشتر شد طوری که بیشتر همکارا حدود 90 درصد همکارا همیشه میگن از تو مطمئنیم که جنس تو اصله

      اصلا ی وارد کننده خیلی کله گنده تو شیراز داریم که هر وقت جنس خاصی میخواد که خودش نداره مشتریش میفرسته برای من و میگه این جنس اصل داره یا اگه برای خانوادش و اقوام چیزی بخوان از من خرید میزنن

      چون اونا جنس استوک کار میکنن و من آکبند

      خدایا شکرت

      در مورد روابط با اطرافیان قشنگ مث شما بودم یعنی هر کی هر مدلی دوست داشت با من رفتار میکرد هر مدلی که فکر کنیاااا

      و من چون بین همه معروف بودم دختر با جنبه یا اینکه چیزی به دل نمیگیره اشکال نداره حالا فلانی چنین حرفی زد

      خلاصه شده بودم مضحکه محفل و دورهمی

      آقا ی جا من گفتم میزنم ریشه هر چند قطور این شخصیت بیخود رو از ریشه در میارم

      سخت بوداااااا ولی شد اون چیزی که باید میشد

      اصلا ما ی برنامه ای داشتیم آخر هفته ای اغلب خونه ی خالم

      تمام دختر خاله ها جمع میشدن و قلیون و چایی و بساط همیشه جذاب و دلنشین غیبت

      اصلا تمام آدم و بنی بشر بد بودن و مورد داشتن و مرتکب هر کاری شده بودن الا ما

      چندین بار دیدم تو این دورهمی ها یکی از دختر خاله ها داره سوسکی به من تیکه میپرونه. یکی دوبار باهاشون خندیدم ولی ی سری گفتم این چیزی که گفتی خودتی

      گفت بابا من منظوری نداشتم همینجوری گفتم ولی من بهش گفتم اتفاقا من جدی گفتم و منظوری هم داشتم. گفتم دلیلی نداره هر سری ی چی از دهنت میندازی بیرون و من هیچی نمیگم خلاصه همه گفتن تو که اینجوری نبودی توکه با جنبه بودی گفتم اتفاقا خیلی هم دل نازکم خیلی هم بهم برمیخوره

      اگه چیزی نمیگم دلیل نمیشه شماها مرز بیشعوری رو‌جابجا کنین

      اقا اون اخرین حضور من تو اون جمع بود و تمام شد

      در طول یکسال بیش از صد بار از من خواستن برم و گفتم قهرم نمیام

      هر جا منو ببینن میان عذر خواهی و منم میگم من نمیام شاید تا الان بیش از 20 بار عذر خواهی کردن ولی هر سری میگم شما مرتکب اشتباه شدین و بایدم هر سری عذر خواهی کنین

      شاید باورتون نشه حدود دو الی سه هفته پیش خودشون اومدن دنبال من و منو شام بیرون دعوت کردن و حتی گفتن تمام اون دورهمی از همون لحظه از هم پاچیده و دیگه مث سابق با اون دختر خاله هم ارتباط نداریم و حتی گفتن اون بساط قلیون هم دیگه به راه نیست(اینجا هم بگم من واقعا از دود قلیون بدم می اومد و همیشه میگفتم خدایا خودت این قلیون رو حذف کن. و خدا کاری کرد که اون مساله غلط کلا از ریشه حذف بشه)

      و اینو قشنگ تجربه کردم وقتی اندازه سر سوزن قدم برمیداریم برای خود ارزشی کلا خدا دنیایی از ارزش رو میریزه به پامون

      زمانی که رابطه عاطفیمو از دست دادم مث ی خورده افتاده بودم به جون خودم که خودم مقصرم و چون این رفتارا کردم به اینجا ختم شد و باورتون نمیشه تمام دوستای مشترک ما و اطرافیان میگفتن ساناز تو فلان کردی تو بسان کردی تو این تو اون. وقتی این مساله رو حل کردم و با دوره مقدس روابط خودمو تشریح کردم و اضافات رو ریشه کنی کردم و کلی باورهای قشنگ ساختم به والله تمام اون آدم ها تک تک زنگ زدن و گفتن تو بهترین بودی تو فلان بودی تو سنگ تموم گذاشتی

      یعنی اگه ی نفر پاشو میزاشت پیش من و از اون ماجرا خبر داشت میگفت فلانی اشتباه کرد تورو از دست داد و شده اسن موضوع نقل و نبات

      که حتی حدود دو سال بعد از اون اتفاق ی دوست مشترکمون زنگ زده و میگه بعد رفتن تو همه چی از هم پاچیده و ما ی بار هم نشد دور هم جمع بشیم ی ساعت خوش باشیم و همیشه همه میگن تنها افسوس ما این هست که فلانی رو‌نداریم. که من به صراحت گفتم خوشحال میشم بهم زنگ میزنین و حالمو میپرسین اما حرف زدن در مورد اون اتفاقا برام بی معنیه و من خداروشکر زندگی الانمو خیلی دوست دارم.

      قشنگ من تصمیم گرفتم که بشم اون آدم مفیده که خدا خلق کرده کلا جهان مسخر من شد و سر تعظیم

      اصلا ی روز گفتم دختر این وجود فیزیکی و معنوی که داری خدا بهت امانت داده مگه مال خودته که داری اینقدر قشنگ نابودشون میکنی درست رفتار کن با خودت(اینو هم داشته باش که من اصلا نه اهل نوشیدنی نه دود نه غذای ناسالم نه تفریح ناسالم نه روابط ناسالم بودم یعنی به قول اطرافیان من ی پشت کوهی و غیر اجتماعی بودم)

      ولی با این وجود تو هر جمع مسخره و بی معنی بودم و این یعنی سطح ارزش من صفر کلوین

      من رسوندم به صفر شدم نقل و نبات رو زبون همه

      الان که خیلی وقته خیلی خیلی بالای صفرم خدا میدونه چه ارزشی و چه احترامی بین همه همکارا خانواده و حتی جاهایی که مراجعه میکنم پیدا کردم

      و تمام اینا رو‌هم نمیخوام

      من فقط امانت دار این جسم و روح هستم و باید به بهترین شکل ازشون مراقبت کنم و لذت ببرم از این امانت

      خدایا شکرت

      اووه چقدر حرف زدم

      ولی انصافا همشون مفید بود

      اینو هم بگم ساعت 4 و نیم صبح خدا منو بیدار کرد و گفت برو بنویس ولی من دیشب تازه از سفر برگشتم خسته افتادم و خلاصه ساعت 8 بود که خدا زورش چربید و گفت بنویس که داری از زیر کار در میری

      بازم بیا از اتفاقات قشنگ برامون رد پا بزار

      خدا شریک لحظه هاتون آقای موفق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    خرم خمرنیا گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام و درود خدمت همه عزیزان…

    مسئولیت تمام زندگی من فقط دست خودمه …

    این فایل رو دارم در زمانی گوش میدم که توی دنیای تریدری 2 تا اکانت رو از دست دادم … وارد سایت شدم که به قسمت نشانه امروزم سر بزنم که توی صفحه اول سایت چشمم به “پروژه گام به گام تا خانه تکانی ذهن “افتاد.

    به فکرم رسید که چه عالی … با توجه به اینکه هر 2 اکانت رو در اثر عجولی و عدم صبوری و حرص و طمع از دست دادم، الانه فرصت خوبیه تا توی این مدت ذهنمو در مسیر درست قرار بدم و یکبار دیگه در کنار این پروژه و درک و فهم مطالبش آهسته و آروم استارت ترید با یه اکانت جدید رو بزنم و به خودم متعهد شدم در هر گام دیدگاهم رو به اشتراک بزارم …

    توی معرفی این پروژه خانم شایسته به نکته خوبی اشاره کرد که توجهم رو جلب کرد … اینکه بهبودهای کوچک اما مستمر …. مورد مهمی بود که من توی بیزنسم رعایت نمی کردم و ازش غافل بودم “قانع بودن به سودهای کم اما مستمر”

    فکر می کنم پاسخ مسئله من توی درک و رعایت همین نکته هست

    قلبم روشنه …

    تشکر می کنم از خانم شایسته عزیز بابت این ایده جالب

    به امید الله مهربان رفتم که شروع کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: