live | "توحید" و فعال کردن قدرت خلق درونی - صفحه 91

1536 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1964 روز

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز که همیشه در حال آپدیت روزانه سایت هست و من به چشم خودم بهبود روزانه و پویا بودن این سایت را میبینم

    این فایل واقعا پر از آگاهی بود و به نظر من جمله برگزیده این فایل این بود«مسئولیت صددرصد زندگی را به عهده گرفتن یعنی توحید عملی » و باید ساعتها به این فکر کرد و از هر لحاظ که نگاه می‌کنی کل مطالب این فایل را توجیه میکند.

    مسولیت کل زندگیت را به عهده گرفتن یعنی روی هیچ کس حساب باز نکن ،از هیچ کس هیچ توقعی نداشته باش،هیچ بهانه و عذری نداشته باش و دنبال مقصر برای توجیه کارهایت نباش و یعنی در کل فکر کن در زندگی تنها خودت هستی که میتوانی زندگی خودت را نجات بدهی و به فکر کسی یا چیزی نباش .این ایده باعث میشود که توکل کنی به خدا و تنها از او یاری بخواهی و روی تنها فقط خدا حساب باز کنی یعنی ایاک نعبد و ایاک نستعین

    به نظر من بهونه و ایرادهایی که برای نپذیرفتن مسولیت زندگیمان می آوریم شرک است یعنی خدا و نیروی درونمان را نادیده و ضعیف میدانیم و در ذهنمان آن عوامل را قویتر از خدا میدانیم این یعنی شرک

    و یا وقتی از کسی یا چیزی توقع انجام کاری را. داریم یعنی دستان خدا را عامل میدانیم و باز شرک میشود

    پس استاد درست گفتند مسولیت کل زندگی را به عهده گرفتن یعنی توحید عملی

    من یه مثال بهم الهام شد تا این موضوع را بهتر درک کردم فرض کنید زندگی یه تخته سنگ است که شما توانایی بلند کردنش را داری ولی تو در ذهنت قبول نداری که می توانی و کسانی که از آنها توقع داری مثل پدر و مادر و یک دوست یا دولت و…وبهونه ها و دلایل ذهن مثل پیر شدی،سرمایه نداری ،زشتی،زنی،جوانی و….دور این تخته سنگ را گرفتند تا با کمک هم آن را بلند کنید ولی وقتی میبینی هیچ وقت همه این مسایل حل نمیشود پس زندگی تو هیچ وقت حرکت نمیکند اما وقتی این عوامل و توقع را حذف کنی و تنها به خودت و خدای درونت تکیه کنی سنگ را با هدایت خدا و روش های الهامی بلند می‌کنی و اگر دقت کنی خدا جای همه بهونه ها و افراد را هزاران برابر بیشتر پر میکند و نیرویت هزار برابر میشود

    خدا را سپاسگزارم بابت این آگاهی ها و از استاد عزیزم و خانم شایسته کمال تشکر و قدردانی را دارم

    و همچنین از شما هم فرکانسی عزیز تشکر میکنم

    به امید دیدار و موفقیت هر روز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 782 روز

    به نام خداوند مهربان.به نام رب العالمین.

    سلام استادجان و مریم جان. با مرور دوباره این فایل درکم از توحید بیشتر شد،این روزا حس میکنم مدار ذهنی ام دوباره پیشرفت چشمگیری کرده و یک مدار رفته بالاتر چون حرفهای شما را بهتر درک میکنم. بهتر میفهمم مسئول زندگی خودم بودن یعنی چی. باج ندادن به کسی یعنی چی. عاشق خودم بودن یعنی چی. خدا را به عنوان رب العالمین در نظر داشتن،بیشتر روی خدا حساب کردن تا بقیه یعنی چی. حس میکنم حسابی حرفهای شما را بیشتر درک میکنم. چقدر فایل عالی بود

    ای هوااار من مسئول زندگی خودم هستم نه هیچ کس دیگه ای. توحید یعنی مسئولیت صد در صد زندگی من گردن من هست و تمام.

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سمیرا علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    من همیشه آدم هارو مقصر اتفاقات زندگی خودم میدونستم

    همیشه دولت و مردم و خونوادم مقصر میدونستم

    یادمه وقتی ازدواج کردم پدرم گفتن ک همسرم فرد مناسبی برای من هستن

    و منم بخاطر باور های شرک آلودم قبول کردم

    چون پدر خدا میدونستم و میگفتم اون همه چیز بهتر میدونه

    اما هر بار ک یک بحثی میکردم با همسرم سریع پدرم مقصر میدونستم

    با این ک پدرم فقط بهم پیشنهاد داد ولی چون من نمیخواستم قبول کنم مسئولیت زندگی من با خودم هستش هرچی پدرم میگفت قبول میکردم ک اگه یک جایی یک موضوع پیش میومد خودم قربانی و پدرم رو مقصر زندگیم میدونستم

    ولی فهمیدم صد در صد مسئول زندگی خودم هستم و افکارم کنترل کردم

    انگار خییلی بهتر میتونستم کنترل کنم رفتارم و کارهامو چون خودم مسئول میدونستم نه دیگران

    .

    ‌.

    .

    یادمه وقتی بچه بودم میگفتن زمانی ک ظلم تمام سطح زمین رو بگیره امام زمان میاد

    و من منتظر منجی بودم ک نجات بده مارو و مارو در کشتی خودش سوار کنه

    این باور خیلی باور مخربی بود برای من

    و باز شروع کردم باور هامو بهبود دادن

    و باز گفتم من مسئول زندگی خودمم و نیازی به منجی ندارم برای زندگی بهتر

    .

    .

    .

    من 2تا بچه کوچیک دارم به فاصله 1سال

    هیچ وقت بچه هامو ترمز خودم ندیدم

    با 2تا بچه کلی مسافرت رفتم

    مهمونی رفتم

    اما اطرافیانم میگفتن بزار بزرگ بشن بعدش

    ولی من احتیاج داشتم به تفریح و زمان برای خودم گذاشتن

    و احساس گناهی ک بهم میدادن رو یاد گرفته بودم کنترل کنم و بگم سمیرا این حق طبیعی تو هستش و احساس گناه نداشته باش

    .

    .

    .

    استاد تمام حرف های شما کاملا درست هستش

    و خدارو سپاسگزارم برای این خانه تکانی ذهن ک تونستم فایل هاشو گوش بدم

    و روی رفتار ها و کارهایم بهبودگرایانه عمل کنم

    درپناه الله باشید سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    در حال حاضر من نتیجه افکارم را در زندگی ام تجربه میکنم وبهتره متفاوت تر از بدنه جامعه عمل کنم تا تغییر شخصیت مشهود تری با آرامش بیشتر خلق کنم

    اتفاقات طبیعی مثل سیل،زلزله،طوفان

    تحول جدیدی در طبیعت ایجاد میکنه

    وباعث رشد وشکوفایی زیبایی های بیشتر ونعمات بیشتر میشه

    همینطور تغییر وتحول بزرگ درونی در ما نیز رشدو شکوفایی توانایی هامون برای بزرگ شدن ظرف وجودیمون رو بهمون هدیه میده

    زمانی که طوفان یا سیل رخ میده هشدار آماده بودن برای تغییر جدید در طبیعت رو به ما میده تا بعدش زیبایی بیشتری بدنبال این آمادگی( که

    بدنبال متفاوت عمل کردنمون نسبت به قبل ایجاد میکنیم) تجربه کنیم

    اگر هر لحظه در زندگیمون از تضادها با تغییر دیدگاهمون استقبال کنیم، زیبایی های بیشتری در زندگیمون تجربه میکنیم

    این اتفاقات طبیعی در طبیعت بهمون یادآوری میکنه که انرژی هر لحظه با تغییرش به شکل دیگری ما رو سورپرایز میکنه،پس ما با کم کردن مقاومت های ذهنیمون وپذیرش اینکه خودمون مسئول اتفاقات هر لحظه در زندگی مون هستیم

    خودمون رو موظف به تغییر میدونیم

    نه کسی بیرون از ما ،،،،مسئول نعمت وآرامش وامنیت ما نیست،،،،

    مسیر طبیعی زندگی تغییر کردن اتفاقات ،ارتباطات

    نعمات هرلحظه نسبت به لحظه قبله

    زمانهایی که آگاهانه باهاش هم مسیر میشم،احساس بزرگ تر شدن وکمرنگ تر شدن ترس از تضادها برام رخ میده وآرامش بیشتری خلق می‌کنم

    راحت تر از قبل با تغییر دیدگاهم برای حل مسائل

    خواسته هام در شرایط شغلی وارتباطی رو مطرح میکنم وبا ایمان به هدایتم هر لحظه، خودم را موظف به تغییر میدونم ومسیر جدیدی در ذهنم برای دریافت نعمات وموفقیت بیشتر وبزرگ تر شدن ایجاد میکنم

    مهمترین اصل در زندگی ام اینه که هر لحظه به خودم یادآوری کنم که خودم مسئول زندگی خودم هستم وحتی از خداوند با توجیه کردن خودم انتظار بی جا نداشته باشم

    وبا عشق بی قید وشرط به فرزندم تلاشی برای تغییرش نکنم ورها تر از قبل بپذیرم که با کنترل افکارم زندگی زیباتر وآرامش بیشتری رو تجربه میکنم

    با طی مسیر تکاملم

    ومقاومت کمتر،همواری مسیر وتغییرات مشهودتری در بیرون بدنبال تغییر دیدگاه خودم در مواجه با تضادها تجربه میکنم

    نشانه ها وقتی پر رنگ تر میشه که قدم اول برای تغییر را بردارم ومصمم ادامه بدم تا نتایج کوچک،کم کم بزرگ وبزرگ تر بشه واز تضادها استقبال کنم وتا آخر عمرم این پذیرش رو ادامه بدم

    همانطور که پرداخت مالیات ،بهایی هست که افراد میدن تا آرامش وتغییرات جدید ونعمات جدید رو تجربه کنند

    من هم باید بهایی برای تغییراتی که بیرون از من هر لحظه چالش جدیدی برام ایجاد میکنه بپردازم ،،،واون پذیرش تمام اتفاقات زندگی ام توسط خودم هست،،که این موضوع بهم آرامش میده که توانایی تغییر شرایط رو آگاهانه دارم وقدم اول رو برای تغییر برمیدارم ومصصم تر از قبل ادامه میدم

    وبهبودهای کوچک روزانه رو هر شب یادداشت میکنم

    دیدگاه اشتباهی که افرادی بیرون از ما مثلا دولت با پرداخت هزینه نفت زندگی ما رو تغییر میده،یا اینکه پدر ومادر موظف هستند در هر شرایطی بچه هاشون رو ساپورت کنند(که حتی در مورد ارثیه اونها هم قبل از مرگشون تو ذهن بچه هاشون برنامه ریزی شده)،،،،،سالیان سال این باور غلط رو در اکثر افراد ایجاد کرده ،،،،،واین باور غلط باعث عدم حرکت با باور کمبود وعدم دیدن فراوانی نعمت وبرکت خداوند شده،،،،،،وحتی باعث شده اتفاقات طبیعی که باعث فراوانی ونعمت وبرکت بیشتر میشه رو عامل از بین بردن نعمت هاشون وکمبود بیشتر بدونند

    در گفتگوهای روزمره در بین افراد جامعه این ورودی های غلط وتکرار اون باعث باور کمبود وعدم توانایی برای تغییر میشه،چون نجواهای ذهنی با باور فقر وکمبود وترس اجازه شکوفایی وخلاقیت برای خلق راهکارهای جدید ودریافت نعمت بیشتر رو نمیده واین سیکل معیوب ادامه پیدا میکنه،،تا زمانی که ما آگاهانه از این سیکل،

    با تغییر دیدگاهمون وطی کردن مسیر تکاملی مون وادامه دادن مسیر ،خارج بشیم،،،وبا زاویه دید جدید تجربیات زیبایی متفاوت از قبل رو تجربه کنیم

    سلامت وپیروز وسربلند در این مسیر زیبا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سارا صارمی گفته:
    مدت عضویت: 2123 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته عزیزم و دوستان ارزشمندم

    من مجددا برگشتم به ابتدای پروژه خانه تکانی … دفعه پیش برای گام اول کامنت نذاشتم ، الان فایل رو دیدم و می خوام درک خودم رو با شما عزیزانم به اشتراک بذارم.

    موضوع این فایل ، پذیرفتن مسئولیت زندگیمون توی همه قسمتهای زندگی هست . یعنی از تمام اتفاقاتی که تو زندگیمون میفته و شرایطی که تجربه می کنیم همش بازخورد فرکانسهای ارسالی خودمون به جهان هست .

    و با این دیدگاه دیگه خیلی کارها رو نباید انجام بدیم :

    مثلا وام گرفتم ، قرض کردن ، منتظر ارث بودن ، راضی نگهداشتن آدمها و بزرگ کردن تاثیرشون توی زندگیمون

    غر زدن و گله کردن ، نقش قربانی و مظلوم رو بازی کردن

    یعنی تمام این راهکارهای اشتباه رو بذاریم کنار ، و بیایم روی خودمون کار کنیم .

    ببین هر حوزه ای چه باورهایی داریم ، چه نگاهی داریم ، چه واکنشی نشون میدیم ، چه رفتارهای داریم !

    و بعد که ریشه اونها رو پیدا کردیم ، دیگه شروع کنیم به تغییر دادنشون

    به نظرم باید خیلی شجاع باشیم و با خودمون صادق باشیم ، این قسمت سخت ترین قسمتشه ، اینکه متوجه ایرادهایی که داریم بشیم و بپذیریم و تلاش کنیم برای رفعشون ، ازشون فرار نکنیم

    اینو گفتم چون دیشب خودم دقیقا توی تله افتادم یه جا داشتم خودم رو توجیه می کردم ، که البته مشکل در طرز تفکر من بود اما هی می خواستم بگم نه ، مشکل از طرف مقابله ! و من پذیرفتم که این منم که باید خودم رو اصلاح کنم

    بعدشم چقدر حسم خوب شد ، نه احساس گناه و نه هیچی … علتش رو پیدا کردم و امروز سعی کردم بهش پابند باشم.

    پس فقط کافیه یه کم آگاه تر و منعطف تر باشیم .

    و این مطلبی که استاد تمام تاکید داشتن که باور کنیم هیچ کسی توی زندگی ما مقصر یا مسئول نیست ، از پدر و مادر گرفته تا خداوند … همه چیز قانون منده … کافیه این رو باور کنیم!

    می دونم با ساختن این باور ، کم کم به آرامش میرسیم ، دیگه مقاومت نمی کنیم ، تلاشهای بیهوده نمی کنیم ، حرص نمی زنیم !

    و این مدلی یه بخشی از لذت به زندگیمون بر میگرده ! به قول استاد با خودمون و شرایطمون به صلح میرسیم و بعدش خداوند بهمون میگه راهکارها رو البته قدم به قدم

    به قول استاد : وقتی خدا رو به عنوان قدرتمند ترین فرمانروای دنیا باور کنیم ، اونوقت از مواهبش استفاده می کنیم

    تو باورات توحیدی باشه ، فقط از خداوند کمک بخواه … اونوقت همچین درها رو برات باز می کنه که همه انگشت به دهن مونن .

    پس خدایا هدایتمون کن ، همه چیز خودت هستی ، ما رو آگاه کن …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    چند روزی به شدت درگیر یک پروژه هستم و واقعا دارد وقتم را قورت میدهد، ولی در همین چند روزه دارم به این مساله پذیرفتن تمام مسئولیت زندگیم فکر میکنم.

    این مساله، خیلی نمودهای مختلفی در زندگی من داشته. راستش، تازه فهمیده ام که مسئولیت 100 درصد زندگیم را به عهده نگرفته ام.

    من، ایده آلیست بار آمده ام. تا ته و توی یک چیزی را کامل در نیاورم، ول کنش نیستم. اینجا هم فهمیدم که مسئولیت تمام زندگیم را نپذیرفته ام و زیاد این چیز و آن چیز را از چشم اطرافیانم میبینم…. خب، چکار کنم؟

    قطعا یک شبه کن فیکون نمی‌شوم. ولی با همان فرمان که : هر چیز منفی که پیش میاید، بگویم: مقصر منم و من درستش میکنم، دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم… رک و راست، رد داده ام.

    به نظرم رسید موقعی که کم میاورم، برم سراغ خدا و بگویم: برام درستش کن، من دارم سعی خودم را میکنم.

    در واقع، کمک خواستن مدام از پروردگار ، در مسیر توسعه فردی، جداست از اینکه خودم را سیبل کنم تا پیشرفت کنم.

    اعراض کردن هم این وسط نمی‌گذارد با بعضی ایرادات زندگیم مستقیم و سریع شاخ به شاخ بشوم…در واقع، به نظرم معنی اعراض کردن را در چنین اوقاتی، خوب نفهمیده ام.

    ببینیم چی می‌شود. این کار را میکنم، ولی پذیرفتن تمام مسئولیت زندگیم، جواب ندارد. درست است.

    نوشتم تا یادم بماند. تا دست و پام رو بیشتر جمع کنم.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    به نام رب قادر مطلق

    فاستجنا له و نجیناه من الغم

    آیه‌ای که دیشب در کمال ناباوری بر صفحه‌ی گوشی م نقش بست .

    منی که بعد از چندین روز دانلود مقدمه‌ی مجموعه ی خانه تکانی ذهن دیروز در مسیر برگشت از مدرسه به خونه و در حال رانندگی به فایل صوتی دستورالعمل دوره از زبان مریم عزیز گوش می دادم و در این فکر بودم و کلام مریم عزیز رو تکرار میکردم با خودم و خدای خودم که :من میخواهم ، من رشد میخواهم ، من تغییر میخواهم ، من حرکت به سمت مدارهای بالاتر میخواهم …

    دیشب این آیه بر صفحه‌ی گوشی برای چند دقیقه مرا به فکر فرو برد :

    «ما تو را اجابت کردیم و از غم ها نجات دادیم .»

    واقعا ؟

    یعنی راه نجات من در این مسیر است ؟

    پاسخ از این واضح تر ؟

    آنهم به فاصله ی چند ساعت.

    ای کاش انسان فراموشکار نبود تا این همه حقیقت‌های محض را لا به لای روزمرگی ها از یاد نمی‌برد .

    به همین دلیل است که ما به ذکر نیازمندیم و خداوند میگوید مرا یاد کنید … چرا که اگر یاد نکنیم از خاطر می بریم تمام عهدها و قول و قرارها را …

    مسؤلیت زندگی و خوشبختی‌ت رو ب عهده بگیر و برای خلق این خوشبختی به خداوند متصل شو و به درون خودت برگرد .

    هیچکس قدرت این رو نداره که تو رو خوشبخت و یا بدبخت کنه.هیچ چیز قدرت این رو نداره که تو رو خوشبخت یا بدبخت کنه و این تو هستی که این قدرت رو در اختیار داره

    این صدایی بود که آخرشب در گوشم طنین انداز حقیقت‌ها بود و یادآور اصول و قوانین .

    تو فارغ از تمام مشغولیت‌های ذهن و شرک‌های وجودت و تمایل ذهنت به شرک ورزی به درون خودت برو و با خودت و خداوند باش تا این خلوت دونفره جهانت رو دستخوش تغییر کنه . فارغ از جایی که هستی و فارغ از کسی که بوده و هستی …هرلحظه در حال خلق شدن و زایش هست آینده و تو خالق اونی …

    چرا این حقیقت‌ها اینقدر آرامش عمیقی رو به قلب و وجود آدم میاره؟

    چطور میشه ک وقتی حتا در طوفانی از غصه ها و دغدغه ها گرفتار هستی و ندایی الهام بخش در وجودت طنین انداز میشه که بهت میگه : تو میتونی زندگی دلخواه ت رو داشته باشی اگر قدرتی که به غیر دادی بگیر و به خودت و خودای درونت برگردونی ، دنیای آرامش و صلح وجودت رو در برمی گیره و انگار کیلومترها فاصله داری از طوفان چند دقیقه پیش. چطور همیشه حقایق اینقدر در دسترس و نزدیک هستن و تو اینقدر دور و غریب میشی باهاشون !.

    چقدر جان و روح تشنه‌ی من نیازمند این دوره و این حقایق ناب بود مریم عزیز .!

    چقدر ذهن درهم برهم و پر از آلودگیهای من محتاج چنین خانه تکانی مستمر و هرروزه‌ای بود و هست و انگار تو این نیاز رو دیدی و احساس کردی و به دادم رسیدی …«بعد منزل نبود در سفر روحانی»…

    خدا رو شکر برای نظم بی انتهای کیهانی که چقدر اجابت کننده و پاسخ کننده خلق کرده جهانش رو

    و چقدر هدایتگر و راهبر هست برای هرکه بخواهد …

    من میخواهم و ازخدا یاری می طلبم .

    یاری می طلبم که به من قدرتی ببخشد تا هرروز وجودم را با این خانه تکانی گام به گام پاک و مبرا کنم از شرک ،شرکی که چون علف هرز رشد میکند و در همه گوشه و کنار وجودت سایه میاندازد اگر غافل شوی و تقوا و کنترل ذهن را فراموش کنی … و من میخواهم که هرروز و همیشه یک قدم نزدیک تر شوم به توحید و وحدانیت قدرت جهان .

    چقدر بودن و گام برداشتن در راه مستقیم شیرین و گوارا ست و حتا وقتی فقط نیت بودن در آن را داری هم حلاوت تجربه کردنش لحظه به لحظه ات را شیرین میکند و دلچسب . و تغییر در تو و انرژی و حس و حالت از ثانیه‌ی اول انابت و برگشتن ت ب حق خود را نمایان می‌سازد .

    خدایا شکرت که به لحظه‌هایم دوباره رنگ امید پاشیدی و من ِ از هم پاشیده‌یِ ناامید را دوباره به خانه‌ات فراخواندی رب مهربان من .

    تو که با تمام قدرت و فرانروایی ت این چنین صاحب فضل و رحمتی من چگونه تو را ضد و علیه خود میتوانم ببینم ک عامدانه میخواهی مرا غرق بلا کنی … سبحان الله که تو از هرآنچه من گمان ببرم پاک و مبرایی رب غیور من …

    من با تسلیم و تواضع تمام به درگاه تو وارد میشوم ربِ من و به هرآن خیری که از تو به من برسد فقیرترین فقیران هستم.

    مرا در فصل و رحمت خود غرق کن مهربان خدای من 🩵 و قلبم را از غیر خودت پاک کن مرا برای خود کن. تنها خواسته ی نرگس تو این است .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 2036 روز

    سلام سلام و سلام بروی استاد عزیزم ، استاد من تقریبا 6 ماهی میشه دور شدم از همه چیز از همه چیز و چ اتفاقای ناگواری ک برام نیفتاد و نمیخام تعریف کنم ک توجه ب نکات منفی نشه برای بچه ها ، و دوباره میخام شروع کنم راهی ک قبلا رفتم و دیدم و میدونم میشه و میدونم اتفاقات خوب و همه چیو همه چی، استاد من 12 قدم رو تا قدم 2 رفتم و رها کردم ، و همون دو قدم هم نتیجه های درخشان داشت ، و از امروز استارت دوباره زدم و میدونید استاد من امروز بعد از دیدن ویدو شما متوجه پاشنه اشیلی شدم ک تا الان نفهمیده بودم ، من بدنبال پسری بودم ک بیاد و منو خوشبخت کنه و…

    پسری ثروتمند با اخلاق و….

    اما بدی این موضوع میدونید چیه اینه ک ب خودم ایمان نداشتم ک خودم چرا خودم و ب چیزای ک میخام نرسونم!

    چرا چون دخترم ! باگ های ذهنیم و کشف کردم اره ارههه دقیقا یکیش بخاطر اینه ک تو ذهنم دختر بودن ثروتمند شدن رو نداشت و من امروز ریشه شو پیدا کردم دقبقا توی روانشناسی 1 ک ریشه یابی میکنید همشو یکیش جنسیت ک تفاوت نداره و خیلی خوشحالم ک این موضوع و فهمیدم تو ذهن و باور من این بود ک هر دختری هم ثروتمند میدیدم ته ته باور من بود ک یا باباش ، یا ی مردی بالاخره کمکش کردهههه ، خب چرا خودش ن اون کار خودشه وای نمیدونید چقدر خوشحالم ک این باگ رو پیدا کردم و نمیدونید چقدر پیچیده شده بود زندگیم و مطمعنم روی این باورم کار کنم روغنکاریه انجام میشه و راه میفته ، من خودم با خدای خودم

    الیس الله بکاف عبده

    ارههه کافیه ، و این کار من هم یک نوع شرک بود

    خیلی متشکرم استاد بخاطر فایل خوبت ، و مرسی از مریم جان عزیزتر از جان ، انشاله تا اخر فایلا کنار هم رشد کنیم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا و همه دوستان

    روز اول خانه تکانی ذهن

    این روزها قدرت زیادی درونم حس میکنم

    و همه ی این قدرت رو مدیون الهامی هستم ک درجا عمل کردم

    من برای برپایی باشگاه ،طبق تمام اگاهیی هام و خط قرمزهایی ک برای خودم مشخص کرده بودم و انصافا خیلی خوب هم متعهد بودم،از کسی پول نخواستم( یکسال پیش و روز شمار زندگی ک باعث این اتفاق بود)

    برادرم خودش به خواست قلبیه خودش،بهم پول داد و موقعی ک باز هم از سر الهامی ک بهم شده بود تا به اندازه ای ک در توانم بود پولشو برگردونم،بهم گفت نمیخوام،کل پول برای خودت

    خواهرم هم همینطور،خودش به خواست خودش پول داد و خدا هم کمک کرد و خیلی زود پولشون پرداخت شد

    پدرم خیلی بیشتر پول داده بود و نکته ی قابل توجه این بود من هیچ درخواستی نکرده بودم،به اصرار خودشون این نعمت و ثروت وارد زندگیم شده بود و بارها گفته بودم ک من نمیدونم کی برگردونم،و اونها با رضایت میگفتن ما عجله نداریم

    ولی صادقانه اعتراف کنم اصلا حسم خوب نبود

    بحث،بحث احساس لیاقت نیست،بسیار خودمو لایقه ثروت و نعمتو فراوانی میدونم ،ولی این پول به هر طریقی،یه باره اضافه بود

    ذهن و توجیحاش خیلی منو گول میزد

    میگفت ،مگه تو گفتی پول بدن؟مگه بابات خودش نخواست بده؟چرا هی خودتو اذیت میکنی؟برو حال کن برو مسافرت برو لباس بخر،حست خوب باشه پول اونم جور میشه! خودتو لایق بدون…!اگاهی هارو داشت چپکی بهم تزریق میکرد

    ولی قلبم نه! قلبم حالش خوب نبود

    قلبم میفهمید ک این ینی اشغالارو ریختی زیر مبل

    هرچند ک طی همین یکسال تقریبا صد میلیون،برگردونده بودم

    اما هر موقع میخواستم بازم پولو بدم بابام به سختی قبول میکرد

    و من جزو معدود بدهکارهایی بودم ک برای دادن پول،اصرار میکرد ولی طرف قبول نمیکرد

    ینی همیشه برای پرداخت پولم،از طرف بابام مقاوت میدیدم که اونم بخاطر بزرگیو معرفتش بود

    ولی من نگاهم به خودم این بود ک دختر خوب ،تو این پولو باید دیر یا زود پرداخت کنی ،نگاه به رابطه ی پدر دختری نکن،همه چی سرجاش و این پول هم سرجاش

    خلاصه من مقداری طلا داشتم و همین چند روز پیش،بعد از فایلی ک برای ابجی لیلا اماده شد،دوباره این نشونه اومد ک ندا طلاهاتو بده بابات!

    شاید گفتنش باور پذیر نباشه،اما تقریبا یکساعت من داشتم التماس میکردم ک پدرم قبول کنه

    ایشون و مادرم با توجه به باورهای خودشون،اینطور فکر میکردن ک من طی سال هم پس انداز کنم هم پولو یواش یواش بدم،و چی بهتر ازین برای کسی که در مسیر استاد عباسمنش نیس؟ چه بهتر ازین برای اکثریت جامعه؟

    ی پول زیاد بگیری و عشقو حال کنی و ریز و ریز پرداخت کنی و پس اندازم کنی

    اما این برای من خوب نبود

    حس میکردم یه سنگ بزرگ گذاشتم جلوی رود پر از نعمتو ثروته زندگیم!

    من طلاهارو گذاشتم خونه و اومدم باشگاه

    خودم میدونستم چیکار کردم

    خودم میدونستم چه دری به روی زندگیم باز کردم

    میدونستم چه انرژیی به زندگی وارد کردم

    از نظر خودم،درست نبود ک طلا داشته باشم که البته پول حساب میشه،ولی بدهکار باشم

    اما پدرو مادرم بر خلاف همه،اصرار داشتن من ب خودم فشار نیارم و پولو نم نم بدم

    که باز هم این رفتارمهربونو بخشندگیشونو میزنم به اعتبار باور مسئولیت پذیریه خودم

    من هیچ وقت توی این یکسال نبوده ک به فکر برگردوندنه پولشون نباشم،به قول استاد ک فرمودن کفش نمیخریدن تا بدهیشونو پرداخت کنن،من هم هروقت چیزی میخواستم بخرم،بخورم،بگردم،یه شعله ای توی وجودم روشن بودو منو میسوزوند

    بخاطر همین ،این باور رو توی خودم ساختم که هیچ وقته هیچ وقت،حتی به خواست خود ادمها،پولی نگیرم

    چون من با شناخت خودم،خیلیییی خودمو درگیر میکنم

    و از زمانی ک این اقدامو انجام دادم،حسم جوره دیگ شده

    قشنگ با عمق وجودم،حس میکنم که فراوانی به سمت من در حرکته

    جوری که ب ابجی لیلا گفتم از طرف من برای بابام بنویسه،ک من سال بعد این موقع،چندین برابره هر انچه ک تقدیمش کردم،میسازم

    اصلا ناراحت نباشه که من این طلاهارو برای بدهیم دادم(پدرم دوس نداشت من اینکارو کنم و پولو یجا برگردونم،به زعم خودش من خودمو به سختی انداختم،اما خودم فقط میدونم ک چقدر قوت قلب گرفتم ،چقدر بیشتر به خدا وصل شدم ،چقدر با تمام وجودم حس قدرت دارم)

    این همه ،از جمله ی نابه استاده: ک مسئول خودت،فقطو فقط خودتی

    هیچ چیزو نباید قاطیه این باور کنی

    همسرمه،خواهرمه،پدرمه،برادرمه…

    همه چیز خودتی و اینجوریه که حس قدرت داری

    یکی دیگ از اگاهی هایی ک دریافت کردم و برام یاداوری شد

    من تقریبا یکساله هیچ فعالیتی در فضای مجازی ندارم

    اینم به لطف باورهای خوبه توحیدیه

    که تو رو خودت تمرکز کن،فرکانسات تورو اعتبار میدن

    تو نیازی به نشون دادنه خودتو معرفی کردنه شغلو باشگاهت نداری

    اون اوایل سخت بود واسم

    میگفتم خب چجوری ادمها بفهمن من باشگاه دارم یا بیان پیشم؟کاره ذهنه و انصافا خوب بلده خودشو مقابله قلب بزاره

    اما جهادکردم!گفتم نه قلبم برنده شد و پیجو بستم

    تمرکز کردم روی خودم

    روی فایلا،تمرین خودم

    و همین تمرکز روی خودم و کارو تمرین خودشناسی،فرکانسی میفرسته ک خودش کارو انجام میده

    و چقدر به قلبم نشست وقتی استاد توی فایل کامنت ابجی لیلا،انقدر قشنگ این باوره منو تایید کرد ک ماهاست نمیان فایل بزارن،ولی مگه نگران فراموش شدن یا بی رونق شدنه کسبو کارشونن؟؟

    چون بحث،بحثه فعالیت فیزیکیو هروز توی چشم بودن نیس،بحث اینه چقدر توی کارت غرقیو عشق بازی میکنی باهاش؟ فرکانسا خودش اون کارو میکنه

    و نشونش اینکه هر دفه،میشنوم شاگردایی ک چندین سال قبل،بامن کار میکردن،منو ب بقیه معرفی کردن! با اینک من سالهاست اصلا ندیدمشون

    این روزها،حسو حال عجیبی دارم

    اگاهیی ها،برام عمق پیدا کردن

    قبلا فقط انگار هی گوش میدادم ک بفهمم جوره دیگه ام هست

    اما الان با تمام وجودم،باور دارم که زندگی جوره دیگست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    فریبا صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1991 روز

    سلام استاد جان

    ایاک نعبد و ایاک نستعین

    صحبتها و آگاهی این جلسه مثل پتک بر سر من کوبیده شد!

    مسئولیت صد در صد زندگی من در همه ی ابعاد به عهده من هست

    همه ی ابعاد یعنی اینکه:

    من اگر انتظار دارم که فلان فامیل پولدار یا خواهر برادر پولدارم بمن کمک کنه ، من شرک ورزیدم.

    من اگر انتظار دارم یکی دیگه حالمو خوب کنه ، من شرک ورزیدم!(و حقیقتا من هر موقعی که این حال خوبی رو دست کسی دیگه دادم ، رابطه ام از دست دادم)

    من اگر انتظار دارم همکارم که نره پشت سرم ،حرف دربیاره من مشرکم!

    و …

    حقیقتا استاد جان مسئولیت زندگی را خودمون بپذیریم خیلی کار سختی هست.

    من چند روز پیش علت ناراحتی شدیدم از کسی که عاشقانه دوستش داشتم این بود که توقع داشتم ازش به حرفم توجه کنه!!!

    بحث انتظار و توقع موردی هست که من توی ذهنم در هر حالتی از همه چی دارم.

    و این باگ فکری من رسیده به این که من نقش قربانی را دارم.من همیشه آدمی هستم که در حقم ظلم میشه.

    خداوند رو بعنوان قدرتمند ترین همراه زندگیم ببینم. از خداوند توقع داشته باشم.

    این فایل منو خیلی ترکووووند استاد جان

    باتشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سارا نوید گفته:
      مدت عضویت: 2258 روز

      سلام فریبا جان .

      من تازه اومدم از گام اول شروع کنم و ببینم جریان از چه قرار هست

      یهو کامنت شما رو دیدم

      بعد خط به خط شرک های من رو نوشته بودید

      قشنگ خدا من رو گذاشت مقابل خودم

      تازه می‌خواستم شروع کنم به ناله که از مدار دور شدم و … بعد کامنت شما رو خوندم ، یهو کل کامنت مثل پتک خورده شد رو سیمان های دور مغزم و همش ریخت

      حتی دیگه دلم نمی‌خواد اون کامنتی که براش برنامه ریزی کرده بودم و شرح دور افتادن از قانون بود رو بنویسم .

      چون همیشه استاد میگه اشکالی نداره تا الان هر اتفاقی که افتاده و نتایج الان تو محصول باورها و افکار گذشته هست ، اگه از همین الان افکارت رو عوض کنی نتایج عوض می‌شه . تمام _ خلاص

      وسلام

      همینقدر مختصر و مفید

      خیلی سپاسگزارم از کامنتتون .

      برم جلسه رو گوش کنم و از همین لحظه باورهام رو تغییر بدم .

      نور به راه همه مون .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: