live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-28 05:06:452024-09-28 05:41:29live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهندهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام
من تا جایی که میتونستم سعی میکردم کانون توجهم رو ببرم روی هدفهایی که خودم دارم در واقع هر چه انسان مشفول رسیدن به اهداف خودش باشه کمتر درگیر مسایل دیگه میشه ولی نشنیدن این خبرها کار نشدنی هست اونم وقتی توی ایران باشی و همه در موردش صحبت کنند. من یک سری موضوعاتی رو با شنیدن این اخبار توی ذهن خودم مرور میکردم نه اینکه با کسی درمیون بزارم .بخونید ببنید نظر شما چیه شاید برای موضوعات مشابه کمکتون بکنه یا اینکه جایی از نظرات من ایراد داشته باشه شما اصلاحش کنید:
۱- سردار قاسمی خودش آرزوی شهادت داشت همراهاشون هم همینطور این رو از صحبت های خودشون و همراهاشون میشد فهمید. بنابر این همه چی دست به دست هم میده که طرف مقابل بتونه ردشون رو بزنه و آنها رو در زمان و مکان مناسب به آرزوشون برسونه. چه بسا ممکن بود با توجه به سنشون دچار مرگ طبیعی -سکته -سرطان یا هرچیز دیگه ای بشن .
۲-اعلام سه روز عزای عمومی و اینجور عزای نمایشی و تشیع در چند کشور و چند شهر باعث ایجاد عزای واقعی و کشته شدن بیشتر مردم میشه.
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد گرم گرمی را کشید و سرد سرد
در واقعه کشته شدن حاجی ها توی مکه از ازدحام و گرما بیشترین قربانی ها از ایران بود. که بازار عزاداری هر چه بیشتر گرم و گرمتر بشه
۳- مگر ما در اسلام انتقام داریم مگه پیامبر انتقام عموش حمزه رو از اهالی مکه گرفت یا اینکه وقتی مکه رو گرفت گفت انتقام انهایی که از ما گرفتین بدین سردارمون حمزه رو با نامردی زدین جگرش هم درآوردین. دندون من رو هم که تو جنگ احد زدین شکستین . یا اینکه گفت کسی که از خونش بیرون نیاد در امان است و به خانه کسی وارد نشوید, مگه علی به پسرش وصیت کرد که از قاتل من انتقام بگیر . پس این روش که ما داریم به تبعیت از کدام دین است.
۴- در عمل دیدید که انتقام دامن خود انتقام گیرنده را گرفت و انتقام گیرنده بود که هم کشته بیشتر داد و رسوا و بی آبرو شد و خدا میداند که این قصه سر دراز دارد. در واقع اتفاقات آتی در پی فرکانس های ممتد خواهد بود.
۵- ما که مرگ نداریم انسان از حالتی به حالت دیگه میره و تبدیل به خود خدا میشه.چند روز ناراحت بودن و بهت زده شدن از طرف بازماندگان قابل قبوله. انا الله و انا الیه راجعون
۶- تمام این درگیری ها اشتباهات , نظرات مختلف, دشمنی ها و کشت و کشتار خاصیت این دنیاست. در واقع اینها جزیی از تنوع دنیاست. که اگه خدا میخواست میتونست همه رو با هم درصلح و آرامش قرار بده ولی نمیخواد. پس من و تو که توانائی های خدا رو نداریم پس چرا کاسه داغ تر از آش شویم. نکته اینجاست که ما از میان این تنوع چی میخوایم آرامش و ٍٍثروت و شادی میخوایم یا چیز دیگه.
۷- خدا کارش رو بلده و قومی رو بوسیله قومی دیگر کنترل میکنه و در نهایت هستی رو اداره میکنه خیلی خوب.
۸- بنظرمن اینطور میرسه که ایمان ترامپ از ما بیشتره و به کارش معتقد تره حالا ریش نداره و تسبیح دستش نمیگیره و نماز نمیخونه و روزه نمیگیره بماند. و همیشه در درگیری های بین دو طرف اونی پیروزه که ایمان قوی تر و مداوم تری داشته باشه متزلزل نشه ایمانش یعنی یه روز با ایمان نشه یه روز بی ایمان
شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
البته 63 سال سن زیادی هم نیست که سکته و یا سرطان بخواد انسان رو از پا در بیاره. اما با توجه به آرزوی شهادتی که سردار داشتن بله احتمال شهادتشون دیر یا زود بود. در مورد امام علی هم به پسرشون امام حسن وصیت کردن که فقط یک ضربه بزنن.
سلام.مطمئنن از اسمی ک انتخاب کردم خوشتون نمیاد.
یه چیزی رو نمیفهمم،یه جوری میگن دستان خدا،انگار بقیه دستای شیطانن.
شمارو نمیدونم من از بدترین اشتباهاتم،بدترین گناهام،بدترین اتفاقاتم،بهترین معجزات رو دیدم.
دل آدمو میشکنین.چنان میگین بعضی ها تو مدار نیستن و حرفای مارو نمیفهمن،انگار الان میدونین ک امثال ادمهایی مث من طبقه اخر جهنمن.
یه جوری ادما رو از خودتون پس میزنین انگار اینده ادمارو میدونین.
یه جوری هم فرکانسی میگین انگار الان ما از جهان پرت شدیم بیرون.
اخه واسه چی ب مردم یاد میدین ک همو طبقه بندی کنن.هزار تا مثال میزنین ،مث اون مثالی ک از تایتانیک زدین،گفتین ملت رو طبقه بندی میکنن،من میگم شماهم داری همینو یاد میدی ،و همه هم میگن تو درست میگی.
اره من هم فرکانسی شما نیستم.من دستی از دستان شیطانم ،شماها دستی از دستان خدا هستید
دوست عزیز همه انسان ها دستان خداوند روی زمین هستند. شما هم همینطور. حتی اونی که ما فکر می کنیم دشمن ماست هم دست خداونده و حتی اگر ظاهرا به ما اسیب برسونه اما در باطن داره به نفع ما کار میکنه قطعا درسی از اون اسیبی که بهمون زده خواهیم گرفت خداوند اون ادم رو فرستاده که با اون کاری که ظاهرا به نظر میرسه اسیب زننده به ماست درسی بهمون بده چیزی رو یادمون بده و رشدمون بده. اصلا چرا به خودتون گرفتید و میگید شما دستان شیطانید ؟
همین که اینجا هستید یعنی هم فرکانسید.
اینجا کسی ادمها رو بی ارزش نمی دونه (حداقل من یک نفر اینطوری فکر نمی کنم) همه روح خداوند هستند و اگرم کلمه ی طبقه بندی به کار برده بشه منظور ارزشمندی انسان ها نیست منظور تفاوت در مدارهای اگاهی هست تفاوت در مدارهای باوری و ارتعاشی .
مثل مدارهای ثروت میمونه. کسی که در مدار درامد ماهی یک میلیارد تومنه در مدار یا طبقه متفاوتی هست با کسی که ماهی یک میلیون تومن درامد داره. اما هرگز اونی که یک میلیون درامدشه کم ارزش تر از اونی که یک میلیارد داره نیست.
سپاس گذارم ازت .ممنون ک یه جورایی،راهنماییم کردی،ممنونم ازت بابت اینکه پاسخ خوبی بهم دادی،،ممنونم ازت بابت اینکه آگاهیمو بیشتر کردی.
یه خورده احساسی پیش رفتم ولی خو واقعا دوس دارم همه بهم ب عنوان یه انسان نگا کنیم،ن از رویه قیافه و ثروت.
ب هرحال بنی ادم اعضای یکدیگرند
ک در افرینش ز یک گوهرند
ایا واقعا ما انساییم؟؟ایا ما واقعا از دستورات حضرت محمد پیروی میکنیم؟؟کسی ک خاکستر داغ ب روی این بزرگوار میریخته ولی بعداز مدتی اون فرد مریض میشه و حضرت ب عیادتش میره
،،،آیا ما واقعا پیرو دستورات این بزرگواریم؟؟واقعا پیروی دستورات خداوندیم؟؟؟
ب قران قسم بعضی ها واقعا محتاج ب یه لبخند هستند،واقعا محتاج ب یه حرف زدن و درک کردن هستند.
ولی اینجوری فهمیدیم ک من فقد مشکلات خودمو حل کنم،
واقعا حرفای استاد بجاست،من ک هیچ دوره ای ازش ندیدم و نشنیدم اما کمتر دیدم ک تویه فایلهای رایگانش،از خدمت کردن عشق ورزیدن ب مردم حرف بزنه.
چرا فقد تمرکزمون رو گذاشتیم رو پول.
خیلی حرفا دارم..ولی خب واقعا اون دیدگاه قبلی رو احساسی برخورد کردم.
توسعه لبخند زدن ب بدترین ادمها اونا رو بهتر میکنه.
نمیدونی چقد خوشحال شدم ک جوابمو دادین،،اونا هم مث من ،تورو خدا ازتون تقاضا دارم همچنان ک ب پولتون تمرکز میکنین ،رویه توسعه دادن لبخند بیشتر ب دیگران هم سرمایه گذاری کنین.
بازم ازت مچکرم??????
ممنون
خواهش میکنم دوستم. خوشحالم که احساس بهتری پیدا کردید.
وقتی تصمیم میگیریم که زندگی مون رو بر اساس قوانین خداوند پیش ببریم و روی خودمون کار می کنیم قلبمون وسعت پیدا میکنه اخلاقمون نیکو میشه لبخندمون به زندگی و به آدمها بیشتر میشه. چون محاله به خداوند نزدیک بشی ولی خوش اخلاق نشی مهربون نشی.
اگه استاد میگه روی اتفاقات بد تمرکز نکنید (مثلا در این ویدیو میگه روی کشته شدن افراد تمرکز نکنیم ) و مدام قضاوت نکنیم به این علت نیست که جون ادمها براش ارزش نداره و فقط تمرکزش روی پوله، بلکه چون کاملا به قانون تسلط داره ، میدونه اگر عده زیادی روی یک مسئله تمرکز کنند و این تمرکز مدتها ادامه پیدا کنه قطعا طبق قوانین خداوند اون اتفاق تکرار میشه در نتیجه شاهد مردن عزیزان دیگری خواهیم بود.
اگر میگه: از این مسائل دوری کنید به نفع خودتونه و فقط روی خودتون تمرکز کنید، به صورت غیرمستقیم داره بهمون یاد میده که ما با تمرکزمون روی ارتعاش های منفی در مرگ کسی شریک نشیم.
من که فکر میکنم استاد هم ادمها خیلی براش مهمن دوست شون داره چون نمیشه ادم کسی براش مهم نباشه اما بخشی از درامدش رو به خیریه بده (استاد رو میگم) نمیشه کسی ادمها براش مهم نباشن ولی وقتی ازش میپرسی این همه لباسات رو چکار میکنی ؟ بگه یه روز میفروشم با پولش صرف ی کار خیر مثل مدرسه زایشگاه و … کمک میکنم . کسی که دیگران براش مهم نباشن حتی فکر همچین کاری هم به ذهنش خطور نمی کنه.
در پناه خداوند شاد و سربلند باشید
سلام و شب بخیر خدمت استادعزیزم و دوستان گلم.
استادمثل همیشه عالی عالیی و بموقع،
راستش بعداز قضیه های پیش اومده همسرم گفت خیلی دوستدارم نظر استاد رو راجع بهشون بدونم،منم گفتم بعید میدونم استاد جان بیان و مناسبتی فایل بذارن،
ولی بحمدالله و شکر خدای مهربون شما یک لایو فوق العاده گذاشتین و ممنون ازتون.
راستش بادیدن و شنیدن حرفاتون من ی کوچولو بخودم بالیدم تبریک گفتم بخودم،
چون منم درجواب به دوروبریام ک پرسیدن ازم تو نظرت چیه ب این اتفاقات..گفتم والا وقتی همه اینقدر درگیر عزا و عزاداری و سایر موج های منفی کشور شدن خوب اصلا بعید نیست تجربه این اتفاقات که شمام همین نظرو دادید
و باشنیدنشون گفتم خدایا شکرت پس دارم از مکتب استاد چیز یاد میگیرم و البته عمل هم میکنم،
چون واقعا ازیسری اتفاق و جریانات اخیر بیخبر بودم جوری ک دوستام میگفتن تو چطور اینجا زندگی میکنی ک از اتفاقات کنار گوشت بیخبری و من گفتم خداروشکر?
دوستم میگه زندگی ب روش تو خیلی سخته و من باز گفتم خداروشکر،
شوهرخواهرم راجع ب یمسعله ای ازم نظر خواست و من گفتم نظری ندارم البته داشتم ولی خب…
و اون باخنده گفت میبینم مدارت کلی بالا رفته و نظری نمیدی راجع ب این چیزا
استاد بادیدن این فایل جرقه ای تو ذهن همسرم زدین ک بقو لش شمابارها گفته بودین و اون مصداقشو اینجا دید(درمورد قضاوت نکردن).
ممنون از این اگاهی هایی ک اینقدر خالصانه و عاشقانه دراختیارمون میذارید و سپاسگزار ازخداوند و قوانینش برای اشناکردنم بادست بیظریش چون شما، و تغییر مدارم با اکثریت جامعه..
وشنیدن حرفاتون.
استاد من اشتباهی ک در فوت هموطنامون رخ داد و براشون طلب خیر میکنم رو اینجور تو ذهنم کنترل کردم و اینو برگشت دادم ب قدرت نظامی و امنیتی کشورم برخلاف خیلی ها و خداروشکرکردم بابت امنیتی ک دارم حالا اون بنده خدا ی اشتباهی کرده بابا کم نیس تو اون دقایق خییلی محدود و حساس تصمیم ب این مهمی گرفتن.
اصلا مگه ما قدرتمون از خدا و قوانین و مشیَت اللهیه اون سرنشینا بیشتره؟
ما مشیَت اونارو زیر سوال های بیجواب خودمون ببریم چرا؟
فقط ی نقطه ضعفمم بگم، دوستم ازم پرسید اگه تواون هواپیما خونوادت هم بودن باز تو همین سکوت رو داشتی؟
باخودم گفتم من مثل تو هیچ وقت همچین تصور احمقانه ای نمیکنم و فکرمو حسمو بد نمیکنم و الان فقط راه خودمو میرم..
ولی بعدش باز سوالش اومد بذهنم هرچند ک کنترلش،کردم و پسش زدم،
ولی متوجه شدم ک هنوز کلی راه دارم تا مثل استادم عکس العمل نشون بدم در ازدست دادن عزیزام،،،،
البته نمیجنگیدم با این بظاهر اشتباه،
چون ب چیزی ب اسم مشیَت اعتقاد دارم میدونم خداوند عادل ترینه و در انتخاب و فوت این عزیزان هیییییبچ اشتباهی رخ نداده.
(جلسه ۴قدم سوم،همه چیز درجایگاه صحیح خودش است)
(البته اول و باشنیدن این خبر یکم بهم ریختم و گفتم اشتباه تو امر باین مهمی معنایی نداره..)
ولی استاد جواب ی مسئله ای رو خییلی دوستدارم بدونم ک نمیدونمم فرعه یااصل،
سوالم اینه ک باتوجه ب قوانین و چیزهایی ک یادگرفتیم،خدا زمان مرگمون رو هم ننوشته واین مورد هم مثل همه موارد زندگی تابع فرکانس ماست؟
یا دیگه زمان ترک این دنیامون رو خداوند تعیین کرده؟
یچیزی میخواستم بگم من و سه تااز دوستای خیلی صمیمی و بقدمت بیشتراز ده سالم ی گروه مجازی داریم ک اونجام باهم درارتباطیم غیر از دیدار هامون،،
اونا خییلی تواین فضاها ک ماهستیم،نیستن همه چیزاین دیدگاهو قبول ندارن و از تفاوت من باخودشون کاملا اگاهن و پذیرفتن
البته دربعضی مواردم میپرسن ازم سعیده، تو باتوجه باین دیدگاهت نظرت چیه راجع ب مثلا فلان موضوع.. بگذریم…
تواین مسائل اخیر اونام مثل اکثریت جامعه بودن و این منو اذیت میکرد،، بعد باخودم نشستم و فکر کردم مگه استاد نمیگه وقتی تغییر کنی اطرافیانت یا تغییرمیکنن و یا کم کم حذف میشن؟
پس چرا دوستام اینطوری ان هنوز؟
اومدم و علت رو پیداکردم،دیدم اونا هنوز هستن چون من میخوام ک باشن،من همینجوری ک هستن دوستشون دارم ،
خیلی چیزهای خوب دیگه دارن،نمیخوام اون همه خاطرات شاد و قشنگی ک باهم داشتیم یا شاید بازم میسازیم از دست بدم!
یجواریی شاید بهشون چسبیدم، امشب یاد حرف مریم جون درجلسه اول سفر ب دور امریکا افتادم ک گفتن:
حتی ب مکان های زیباهم نچسبیم چون خییلیی زیبایی های دیگه هستن واسه تجربه کردن و لذت بردن،،?
منم تصمیم گرفتم ب دوستام یا بقولی خاطرات قشنگی ک باهم داشتیم نچسبم،،
بلاخره یااونا هدایت میشن ب مسیر و باهم لذت میبریم یا من خاطرات قشنگـتری در انتظارمه..?
استاد ممنونم ازتون،،،
خدایاشکرت بی نهایت.
دوستتون دارم بچه ها،
در پناه الله عششقمون و در کنار استاد بینظیرمون شاد پیروز سلامت و ثروتمند باشیم،
سعیده.
باسلام وقتی مدت لایو در اینستاگرام تمام شد حسرت خوردم که ای کاش این فایل می بود تا من بارها و بارها گوش کنم چون به ذهن ناآرام من خیلی کمک کرد وقتی دیدم روی سایت قرار گرفت خیلی خوشحال شدم …..تو چند روز دنبال راهی بودم تا بتونم جواب قاطعی به ذهنم بدم و مهار کنم …وقتی استاد مثال بچه رو زد که در مدرسه اشتباه بزرگی کرده و ما خودمان را گم می کنیم خیلی برام ملموس بود و ذهنم آرام شد ….همش ذهنم می گفت چرا برای این همه آدم مراسم تشییع باشکوه نمی گیرند؟؟؟و الان فهمیدم همه ما به یک میزان می توانیم اشتباه کنیم …..از مسند قضاوت اومدم پایین و الان متوجهم که باید هر لحظه مراقب حال و احساس خودم باشم….از شما استاد عزیز سپاسگزارم
به نام خدا
سلام بر استاد عزیز و خانواده گرم و صمیمی خودم (عباسمنش)
خدایا شکرت به خاطر مسیری که پیش روم هست و میتونم خودم و فقط خودم ثروت رو رقم بزنم .
مدت ها بود میخواستم کامنت بذارم تا اینکه دلم گفت زیر این فایل بنویسم .
داستان از اواخرسال 95 و اوایل 96 شروع شد که تصمیم گرفتم فایل های رایگان سایت رو با دقت گوش بدم و کامنت های بچه ها و پست های کانال تلگرام رو در حد امکان دنبال کنم و از این طریق باورهای خوب و مثبتی رو که به کارم میان رو استخراج کنم
پیش خودم گفتم من که پول خرید محصول ندارم پس بذا با این فایلها رو خودم کار کنم و خداییش خیلی هم امیدوار بودم به نتایج ،نشستم نوشتم ،حدودا سیصد باور و حس خوب و رویاهام و اهدافم رو طوری نوشتم که امکان دستیابی بهشون رو دارم و میشه و میتونم که اون هارو بهتر و سریعتر و با کیفیت بیشتر به زندگیم وارد کنم،طوری نوشتم با هربار خوندن اون حس خوب داشتن و رفتن و بودن رو بهم تزریق میکرد
در طول دو سه ماه اول کم کم ایراد چیز هایی که نوشتم رو پیدا کردم و تغییراتی ایجاد میکردم تا اینکه احساس کردم خوندن وقت گیره و تبدیل به ویس کردمشون ،دیگه برام راحت تر بود و باورهایی که ساخته بودم همیشه در دسترس بود و گاه و بیگاه گوش میکردم .
نیمه اول سال اینطوری گذشت یکم گذشت و من دیگه کمتر میرفتم سراغ دفترم ولی همچنان پیگیر سایت و اتفاقات و مهاجرت شما و تحسین من و ووو …
،تا اینکه موقع رفتن به سربازی رسید و دوران خدمتم در بهترین ارگان ممکن در بهترین قسمت ممکن اون ارگان در بهترین بخش اون قسمت در کمتر از نیم سال با عشق سپری شد .
این مدت سربازی هرلحظه خداروشکر میکردم چون باورهایی که قبل از اینکه اصلا فکر خدمت به سرم برسه ساخته بودم و نهادینه کرده بودم داشت طبق قوانین ثابت خدا کار خودشو میکرد و من واقعا درظرف عسل افتاده بودم ، چون داشتم خدارو میشناختم دقیقا همون طور که خواسته بودم دقققققییییییقا.
آخر های خدمتم مصادف شد سال برگزاری آزمون وکالت امسال(98) تصمیم داشتم شرکت کنم البته با علم به اینکه ثروت خدا نه تنها در این رشته بلکه در میلیون ها کار دیگه هم نهفته هست و فقط کافیه بخوایم و در مسیرش باشیم وفقط و فقط به خدا توکل داشته باشیم .
باور اطرافیان و سایر کسانی که قبول شدند تو این آزمون حداقل برای منی که سال اولم بود خیلی تعجب آور و محدود و نادرست به نظر میومد ،من که قانون رو میدونستم تصمیم گرفتم حدودا دویست باور به مرور در رابطه با این مسئله قبولی در سال اول و مطالعه حین خدمت سربازی و کیفیت مطالعه و سرعت و صد ها باور دیگه شناسایی کنم و به مرور تبدیل به باورهای طلایی کنم برا خودم ،اینکارو کردم عمل کردم و روی خودم کار کردم و رو ورودی ذهنم در این زمینه کنترل خوبی داشتم ،از روش های خیلی خوبی که به نظرم من درآوردی بود استفاده کردم و میکنم مثلا یکیشون این بود که یکی از باورها و یاخواسته های درست و خوب رو انتخاب میکنم و اون رو بسط و گسترش میدم و در خودم نسبت به خواسته ی اون باور با برهان و دلیل های زیاد احساس لیاقت ایجاد میکنم .?
من چند ماهی رو در حین خدمت هم درس میخوندم و هم مطالعه داشتم ،
هرچی به آزمون نزدیکتر میشدم باورهام برام باورپذیرتر میشد و ریزتر میشدم
تقریبا دیگه آماده آزمون بودم که کتاب “چگونه فکر خدارا بخوانیم” رو تهیه کردم ،دقیقا زمانی بود که بهش احتیاج داشتم .
آرامش تنها کلمه ایه که میتونه حسی رو که خدا از طریق این کتاب بهتون هدیه میده رو توصیف کنه .
رفتم آزمون آرامش نه وکالت ،موفق بودم .
شکرخدا
من با 24 سن تونستم امسال به طور متوالی دو رتبه دو رقمی تو این آزمون که پشتش کلی باور نادرست خوابیده بود رو بدست بیارم.
رتبه 58? و 19?
آزمون و نتایج این مدت تو ایران یکم با شلوغی همراه بود ولی یادم بود که همه چی در هر صورت به خیرو صلاح منه
دیدن رتبه هام برام عجیب نبود ولی لبخندی زدم به قولی پرمعنا
چون هم قبل آزمون و هم الان وکیل بودنم برام خیلی طبیعی و شدنی بود.
دیگه الان کسی هستم که تونستم با کنترل ورودی های ذهنم و تمرکز بر خواسته های زندگی پیش روم به چیز هایی برسم که همین الان بعضی از اطرافیانم بیش از شیش ساله میخوان برسن بهش و کسانی هم که بهش رسیدن به سختی و بامشقت بهش رسیدن
من تونستم از قوانین ثابت خدا آگاهانه بهره ببرم
البته در این رابطه از ریزترین شکرگزاری ها دریغ نمیکردم از ریزترین تحسین ها همچنین ،دارم فکر میکنم اگر اینقد محکم و متعهد در ارتباط با پول و روابط اکار کنم واویلا میشه که ?
پس قطعا اگر چیز های دیگه ( هر چیزی )بخوام میشه و میتونم چون یاد گرفتم قوانین در هر صورت یکسان عمل میکنند و لیاقت اون چیز رو هرچند در ظاهر غول آسا رو دارم.
الان روزی نیست به صبح و اون روز سلام نکنم و با لبخند بلند نشم.
من هنوز دوره نخریدم ،چه بشود …
تازه شروع شده…
سلام من رو به فلوریدای دوست داشتنی برسونید?
سعادتمند و ثروتمند باشید.
سلام استاد عزیز
یه مدت زیادی شروع کردم به سانسور ورودی ها.رسانه ها تعطیل،کسایی که ورودی بد میدن تعطیل،کتاب هایی …..و کلا تعطیل.سانسور شدید و بی سابقه.
اما نتیجه افتضاح.
از هر سوراخ ریزی هم که بود خودشو میرسوند.
چرا؟
چون من باور نکرده بودم که ورودی ها باعث ۹۹ درصد اتفاقات زندگیم هستند.
از طرف دیگه سانسور ورودی ها ذهنم را حریصتر کرده بود.کلا خاصیت ذهن انسان اینه.محدودیت و سانسور مساوی با حرص بیشتر هست.
مثالش را تو جامعه خودمون دیدیم.سالها خیلی از چیزها ممنوع بود و هست،سانسور همه جا بود و هست.
آیا جلوی ترویج گرفته شد یا مثل یک بمب در حال انفجار هست؟؟!!!
تا اینکه بالاخره دو ریالیم یه جایی افتاد.
اونجا که استاد عزیز تاکید میکنی سعی کنیم ««««آگاهانه»»»»به نکات مثبت تمرکز کنیم.
کلید همین «««آگاهانه»»»» بودن هست.
باید به باوری برسی که وقتی هم منفی جلوی روت هست و هم مثبت، تو انتخاب کنی کدوم را برداری.
به قول یه استادی:
افکار مثل یک نوار در ذهن ما در حال عبور هستند،این ماییم که انتخاب میکنیم کدومشون بمونند و کدوم برند.
و اما تاثیر عوامل بیرونی!!!
به تعداد هر انسان یک عالم وجود داره.
هر شخص عالم خودش را با انتخاب های خودش میسازه.
برای همین هست که همیشه از لفظ ((العالمین)) استفاده میشه.
عالم هر کس قوانین خودش را داره که بصورت ریز کدها نوشته شده و پر و بالش را بسته.کسی میتونه پرواز کنه که این قوانین را بشکنه و از قوانین ثابت هستی،قوانینی که فرمانروای هستی برقرار کرده استفاده کنه و سعادتمندی را انتخاب کنه.
پس کسی غیر از خودم نمیتونه تغییر ایجاد کنه در من و سرنوشتم،چون کسی جز من به کدهای عالمم دسترسی نداره.
این مطلب را نوشتم چون فکر میکنم خیلی ها مثل من کنترل ورودی ها را با سانسور اشتباه گرفتند.
سلام دوست عزیز
درسته ، کار ما هرگز سانسور کردن نیست چه بسا که سانسور ، خودش یک نوع توجه به ناخواسته ها محسوب میشه در حالیکه کار ما کنترل کانون توجه ذهن با استفاده از زیبایی های اطراف هست
دیروز فایلی از استاد گوش میکردم باعنوان نشانه ها که استاد گفتند بخاطر اینکه هزینه های ماشین شون شامل تخفیف شده بود و وقتی به حسابداری مراجعه کردند دیدند به جای ۳۰۰دلار فقط۱۷دلار باید پرداخت کنند ، «««««۵۰۰»»»»»بار خدا را شکر کردند ، طبیعتا استاد شیفته تخفیف یا ناتوان از پرداخت سیصد دلار نبود بلکه این نشانه براش یک پیام داشت که در مسیر مستقیم در صراط المستقیم قرار داره …. عدد ۵۰۰ برای من خیلی شگفتی و تعجب داشت ، انگار یک تنه ی محکم خوردم چون یقین دارم هیچکدام از ما حتی بخاطر بزرگترین نعمت های زندگی مون ۵۰۰ بار خدا را شکر نمی کنیم ، فکرش را بکنید ۵۰۰بار سپاسگزاری یعنی به یک اتفاق مثبت ، به یک نعمت الهی ۵۰۰بار توجه کنی ، این برای من خیلی درس داشت …. و من هم مثل شما فهمیدم که نیازی به سانسور نیست ، همینکه سپاسگزاری هام عمیق تر بشه ، همینکه به ریزترین اتفاقات مثبت زندگیم توجه کنم ، همینکه مثل مورچه ای که دنبال غذا میگرده و هرجا پیداش کنه اونو به دوش می کشه ، من هم دنبال اتفاقات خوب بگردم و تو زندگیم پیداشون کنم و مثل استاد برای هر کدوم ۵۰۰ بار بگم خدایا شکرت …. اون وقت از زمین و زمان برام نعمت و فراوانی و خوشبختی می باره …..این عدد ۵۰۰ منو متحول کرد
واقعا کار ما سانسور کردن نیست ، کار ما توجه به نقاط مثبت زندگی مون هست …
از شما دوست عزیز هم سپاسگزارم بخاطر کامنت عالی تون
راستی «««العالمین»»»را خیلی جالب گفتید …. باید بنشینم ساعتها بهش فکر کنم
سلام
دوست هم فرکانسی من
چقدر خوب نوشتید
واقعا لذت بردم
لایک👍
چه جالب نوشتید⭐کسی به غیر از خودمان نمیتونه در زندگیمان و در سرنوشتمان تغییر ایجاد کنه چون کسی جز خودمان به کد های عالم مان دسترسی نداره
خیلی وقت هام شده ک ما در زندگی تعهداتی میدیم به خودمون
مثلا میگیم من تعهد میدم که دیگ از این به بعد ورودی هام رو کنترل کنیم وبه چیزای منفی توجه نکنم
یا میگیم من تعهد میدم که دیگ از این به بعد سحر خیز بشم
و هزاران تعهد دیگ……
و تو دفتر یادداشتمون مینویسیمو زیرشم امضا میکنیم
تو همچین مواقعی ادم خودش میمونه ک چرا اینطوری پیش میره که به اون چیزایی که تعهد میکنه نه تنها عمل نمیکنه، بلکه بدترم میشه اصلا تمام نکات منفی چه تو گذشته و چه تو حال آوار میشه روسرش.
یا تو موضوعی ک میخواد سحر خیز بشه، فردای اون روزش از همه روزای دیگ دیرتر بیدار میشه😊
تصمیمات این شکلی باعث شکست های پی در پی میشه
وتا جایی پیش میره ک در ادم یه باوری ساخته میشه ک تو نمیتونی به تعهداتت عمل کنی و باعث ناامیدی شخص میشه
اینو بر اساس تجربه خودم گفتم و چقدر این آگاهی که شما دادید میتونه کمک کنه که تصمیمات این شکلی نگیریم وبیایم تکاملمون رو در هر مسیری طی کنیم و به یه شکل دیگه به موضوع نگاه کنیم
خدا رو هزار مرتبه شکر
سلام استاد.
واقعا مثل همیشه حرف راستی رو زدین.
اول باید بگم که من هم مثل شما اولش با شنیدن خبر های اخیر یکم ذهنم درگیر شد و تلوزیون هم حسابی با اخبارش به خدمت زندگیم رسید.
بعد مشخص شدن نحوه سقوط اون هواپیما جواب کنجکاویمو گرفتم و فقط گفتم وای بر من برای این اتفاق و اولش قضاوت کردم اما یواش یواش کنترل ذهنم رو به دست گرفتم و سعی کردم تا حد ممکن اخبار رو مستقیم دنبال نکنم و اصلا کمتر بشنوم و یواش یواش گفتم اصلا خسته شدم از این اخبار و دیگه گوشم پره.خداروشکر که تمام فامیل و خانواده مت رو زمین بودن اون موقع و دیگه بقیه داستان به خانواده های اون مسافر ها مربوطه و دیگه من نمیشنوم.
ممکنه یکم بی احساس سرد به نظر برسه اما زندگی من نباید فدای قضاوت دیگران و مسائل اطرافم بشه.
و در ضمن من نه خبرگذاریم و نه سیاست مدار.
پس عین در و پنجره خونه ورودی هامو میبندم اما مثل هوای کمی که باز هم عبور میکنه این اخبار هم به درصد کمی وارد میشه.
مدتی بود که داشتم فکر میکردم که چرا این همه اتفاق منفی باهم میفته و ممنون از شما که جوابش رو دادین.قسمتی که گفتین توجه به ناخواسته ها توسط جمعیت زیادی موجبشه.
فقط میتونم بگم که بابت اتفاقات افتاده متاسفم و دیگه چیزی نگم.هرچند که ناخوشایندن و امیدوارم روزی همه مسئولین کارشونو درست انجام بدن.
اما استاد خیلی فرآیند کنترل ذهنتونو دوست داشتم که از یه حال گرفته تا آخر فیلم به یک حال شاد تبدیل شدین.واقعا قابل تقدیرا و ممنونم که یادآوری کردید که ذهن رو باید کترل کرد،نباید دیگران رو قضاوت کرد و بهتره سکوت کرد و به نکات نثبت توجه کرد.
مرسی استاد سپاسگذار خدا هستم که این حرف ها رو بر ذهن شما اورد.??
سلام به همه دوستان
توی این مملکت و با این افکار اگر از این اتفاقات پیش نیاد و همه چی گل و بلبل باشه تمام قوانین و عدالت زیر سوال خواهد رفت.
آرزو میکنم که افکارمون به سمت بهترینها و خوبیها هدایت بشه و واقعا شاهد اتفاقات عالی و شاد تو مملکتمون باشیم.
استاد بزرگوارم و خانم شایسته عزیز و دوستان گرامی ام سلام
???
استاد به خوبی می دانم اگر در مدارش باشم می توانم لایو اینستاگرام شما را ببینم ، اما خواهش می کنم ، لطفاً از یک روز قبل اعلام بفرمایید ، لایو که هست انگار شما مقابل همه ی ما نشستید
استاد جانم یک محصول برای کاهش وزن درست کردم ، که در عرض یک ماه ، آن هایی که تهیه اش کردند سه تا چهار کیلوگرم کاهش وزن داشتند ،
می بینید شاگردتون که از نظر مالی زیر صفر بود ، چه قدر پیشرفت کرده ، آفرین به خدای شما ، که خدای تمام خوبی هاست ، استاد هر وقت مسابقه گذاشتم ، شما رو دعوت می کنم در مسابقه شرکت بفرمایید ، وزن ایده آل رو پیشایش تقدیم شما می کنم
?????
آخه پرداخت بها لازمه ،،
????
خانم شایسته که مانکن هستند، نیازی به حضور در مسابقه ندارند، چون در خواب دیدم ایشون رو ???
ارادت داریم خانم شایسته ی عزیز
حیف ، سفرنامه تمام شد ، اما دعا می کنم شما و استاد بزرگواربه لطف حضرت حق عمرتان طولانی و پر برکت باد
ببخشید که شوخی کردم ???
در خدا شاد و پیروز باشید
سلام خانم شبخیز خوشحالم بخاطر پیشرفتتون ببخشیدسایت دارید چجوری میتونم عضو بشم
سلام خدمت استاد عزیزودوست داشتنی ام زمان زیادی نیست که باشماآشناشده ام وازطریق کانال تلگرام فقط صحبتهای شماراگوش میکردم وتوزندگی ام به اجرا درمی آوردم وواقعاتویه این فرصت کم نتیجه های خیلی خوبی گرفتم وسپاس گذارشماهستم تااینکه عضوسایت شماشدم وازاین بابت خیلی خوشحالم ودقیقاازاون موقع تاحالا ازدیدن هرشب اخبارهای بد ورویدادهای ناگواردست برداشتم وکانون توجه ام راروی نکات مثبت گذاشتم وباخوندن فصل اول ودوم کتاب روءیایی که روءیانیست وانجام تمرینهای اون واردمرحله جدیدی اززندگیم شدم وامشب نیزبادیدن لایو شماانرژی خاصی گرفتن وممنون وسپاس گذارشما هستم بابت تموم وقت وزمانی که واسه مامیزارید به امیدروزی که بتونم ازنزدیک شماراببینم