live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 24

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3525 روز

    به نام خداوند گردون سپهر / خداوند ماه و ناهید و مهر

    درود بر استاد عباسمنش عزیز

    آقای عباسمنش! من امروز بسیار زیاد شما رو تحسین کردم. خوشا به سعادتتون که دست پرتوان پروردگار هستید که این همه آگاهی ناب و ساده و اصیل از طریق شما در جهان منتشر و بازآفرینی و یادآوری میشه. دست مریزاد به همت و تعهدی که به سعادت خودتون داشتید و دارید و درین مسیر با تمام وجود حضور دارید و تلاش کردید و الان در زندگیتون ثمره ی اون مجاهدت اکبر رو حس و زندگی می کنید. نوش جانتون باشه هر آنچه نعمت و ثروت که در زندگی دارید و در آینده هزاران برابر خواهید داشت.

    من با شما خدا و توحید رو شناختم و باور کردم. من مثل شما در قم بزرگ شدم. حافظ قرآن بودم و عبادات یومیه و واجب و مستحب من ترک نمیشدن. مذهبی سرسخت نبودم اما تمامی مناسک عبادی جاریه رو انجام میدادم. اما در آغاز جوانی به جایی رسیدم که خدا برای من معنیش رو از دست داد و کم کم اون رو از زندگیم حذف کردم. در ظاهر مخالفت و عنادی باهاش نداشتم و برضدش حرفی نمیزدم اما بدون این که بدونم در درونم باهاش می جنگیدم. سالها گذشت و من موفقیتهای کاری و مالی داشتم اما ته وجودم چیزی بود که همیشه ی همیشه منو اذیت میکرد و نمیذاشت از موفقیتها لذت ببرم یا موفقیت های دلخواهم رو بدست بیارم. این که میگم همیشه ، اغراق نمیکنم. لحظه ای رو یاد ندارم که از ته دل خندیده باشم یا آرامش داشته باشم. همیشه انگار که یه خار ریز ناپیدا زیر پوستم رفته باشه و مدام آزارم بده و نتونم پیداش کنم یه چیزی خواب خوش رو بر من حرام کرده بود. مدام یه صدایی تو وجودم میگفت: تو یه ریسمانی میخوای که اصل باشه و تو بهش چنگ بزنی و همه ی عمر با خیال راحت بچرخی و بگردی و از زندگیت در هر شرایطی لذت ببری. اما هرقدر بیشتر میگشتم دنبال این ریسمان کمتر پیداش میکردم. سرگردون بودم. رفته رفته سرگردونیم بیشتر شد و کار و موفقیتهام برام بی رنگ شدن و همه رو از دست دادم. گاهی خودم و دیگران، من رو به تنبلی و افسردگی و شکم سیری متهم میکردن. که تو دنبال کار نمیری؛ تو ناشکری؛ تو می شینی تا طبق طبق برات نقل و شیرینی بیارن؛ تو اینجوری به هیچ جا نمیرسی و و و … اما یه چیزی ته دلم میگفت اصل یه چیز دیگه س. با تقلا کردن هیچی درست نمیشه. اما من نمیفهمیدم این صدا چی میگه. ازین صدا عصبانی هم بودم. چون هربار میومدم یه حرکتی بکنم طوری سرو کله ش پیدا میشد که زمین گیرم میکرد. انگار که دستا و پاهام بسته شده باشن و نتونم تکون بخورم در جا وایساده بودم و فریز شده بودم. با سایت شما و گفته های شما که آشنا شدم خیلی خوشم اومد. چون حرفای شما از جنس اون صدا بود. اما باز هم نمیفهمیدمشون. یعنی نمیتونستم قبولشون کنم. یعنی چی که همه چی راحت بدست میاد. یعنی چی که خدا همه کارا رو درست میکنه. یعنی چی. کدوم خدا. پس چرا من نمی بینمش؟؟؟ چرا پیداش نیست؟؟؟؟ اونقدر این سوالا رو ادامه دادم تا زندگیم هر روز تنگتر و دشوارتر شد. نه این که چون خدا رو نمیدیدم. بلکه چون میخواستم خدا رو ببینم و راه دیگه ای ناخودآگاهم بلد نبود. اون من رو به روزگار تنگی برد که مثل پیر چنگی مولانا و پیرمرد مفلس پروین اعتصامی، گندمهام ریختن و چنگم رو زمین زدم و خرد کردم. من بدون اغراق 98 درصد فایل های رایگان سایت رو دیدم و شنیدم چند دوره رو هم خریدم. اما هیچکدوم به اندازه ی فایل های مصاحبه با شما برام تکان دهنده نبودن. وقتی شما از شرایط زندگیتون به لحاظ معیشتی و مذهبی گفتید با وجودیکه اوضاع زندگی من در دو حالت به هیچ وجه به اندازه ی شما سنگین نبودن اما یگانگی عجیبی با شما حس میکردم خصوصا در مساله ی فهم خداوند. ماجرای به آب انداختن قرآن جیبی و … . من وقتی دیدم شما با اون فضای مذهبی که من هم همونا رو دیده و حس کرده بودم به چنین ایمانی رسیدید دلم قرص شد. به تدریج اون ندای درونی بلندتر و قویتر شد. این روزا دیگه اونقدر باهاش دمخور و مانوسم که غرق شدن در معاشرت با اون برام از هرچیزی آرامش بخش تره. انگار هیچی لازم ندارم وقتی اون هست. انگار وقتی هست همه چیز قشنگتره. انگار پشتم محکمه و هر کاری ازم برمیاد.

    امروز که از خواب بیدار شدم تنش زیادی داشتم از کابوسهای دیشب. با وجودیکه با یاد خداوند خوابیده بودم و سرخوش اما متعجب بودم که چطور با اون فرکانس خوابیدم و این طور بلند شدم. دیشب قبل از خواب به این غزل حافظ هدایت شدم:

    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

    صبح با اون همه دلشوره مدام این بیت این غزل میومد تو ذهنم که :

    ای دل ار سیل فنابنیاد هستی برکند / چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

    صبحانه میخوردم و این بیت رو تکرار میکردم. دلشوره ی عجیبی داشتم. یهو به ذهنم رسید که تو باید اون رسم قدیمیت رو راه بندازی. چون یادمه اون دوره ای که من موفقیتهای زیاد داشتم، با و جودی که نمیدونستم اسمش چیه ولی قهار بودم تو کنترل ذهنم. امروز هم این جمله اومد تو ذهنم که : برگرد به همون شیوه ای که خیلی توش ماهری. کنترل ذهن و توجه به هرآنچیزی که حالتو خوب میکنه. همینطور که داشتم چای می خوردم یهو یه حسی بهم گفت: میدونی چیه؟ اصلا من خیلی تنبل و پررو و خودخواهم. من همه چی میخوام، اونم آسون میخوام. من اصلا زجر و زحمت رو دوست ندارم. اصلا بهش اعتقاد ندارم. من میخوام همه چی خودش بیاد در خونه. دوباره صدایی گفت : پس بجنب و ذهنت رو کنترل کن. صبحانه م که تموم شده سریع اومدم تو سایت. هنوز دلشوره عجیب بود. اولین چیزی که به چشمم خورد همین فایل بود. کلیک کردم و گفتم تا این فایل رو نشنوم سراغ هیچ کاری نمیرم. فایل رو که شنیدم دیدم اون دلشوره داره کم و کمتر میشه. هر کلام شما قطرات آبی بودن به این آتیش ریخته میشدن. و دل من قرص تر میشد که اون صداها درست میگفتن. هزاران بار تحسین تون کردم و براتون بهترین ها رو از خدا خواستم. چند جمله ی اول رو نوشتم که صاحبخونه م زنگ زد و حرفهایی زد که به معجزه شبیه بودن. اون طوری سر پول تمدید خونه حرف میزد که انگار داره با دخترش یا خواهرش حرف میزنه. چنان هوای منو داشت که داشتم از تعجب شاخ درمی اوردم. همه ش میگفت من میدونم شما در شرایط سختی هستی. نمیخوام بهت استرس وارد بشه. و طوری حساب و کتاب کرد که من بتونم پول خونه رو به دفعات بدم که بهم فشار نیاد. اونهم تو این وضعیت اقتصادی که همه درگیرن. هزاران بار خداوند رو شکر کردم که وقتی دل بهش می سپاری سریع و به بهترین شکل به دادت میرسه. از شما سپاسگزارم که اینقدر سخاوتمندانه این فایل های رایگان رو روی سایت میگذارید و خوشحالم که با شما و از طریق شما با خدا آشتی کردم. خیر این انتشار و انتقال در جای جای زندگیتون مشهوده. امیدوارم من هم بتونم چنین دستی از جانب پروردگار باشم که این پیغام توحید رو در جهان منتشر کنم. به نظرم هیچ سعادتی بالاتر از این نیست.

    گوارای وجودتون تمام نعمات خداوند

    و بزودی از معجزات و فراوانی ها و نعماتی که به زندگیم سرازیر میشن براتون می نویسم.

    البته که این فراوانی هست و من باید چشمهام رو بشویم و جور دیگر ببینم

    به قول هاتف اصفهانی:

    چشم دل باز کن که جان بینی

    آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی

    گر به اقلیم عشق روی آری

    همه آفاق گل‌سِتان بینی

    بر همه اهل آن زمین به مراد

    گردش دور آسمان بینی

    آن‌چه بینی، دلت همان خواهد

    وآن‌چه خواهد دلت، همان بینی…

    دل هر ذره را که بشکافی

    آفتابیش در میان بینی

    هر چه داری اگر به عشق دهی

    کافرم گر جُویِ زیان بینی

    جان گدازی اگر به آتش عشق

    عشق را کیمیای جان بینی

    از مضیق جهات درگذری

    وسعت ملک لامکان بینی

    آن‌چه نشنیده گوش، آن شنوی

    وآن‌چه نادیده چشم، آن بینی

    تا به جایی رساندت که یکی

    از جهان و جهانیان بینی

    با یکی عشق ورز از دل و جان

    تا به عین‌الیقین عیان بینی

    که: یکی هست و هیچ نیست جز او

    وحده لا اله الا هو

    یار بی‌پرده از در و دیوار

    در تجلی‌ست یا اولی‌الابصار

    شمع جویی و آفتاب بلند

    روز بس روشن و تو در شب تار

    گر ز ظلمات خود رهی، بینی

    همه عالم مشارق انوار…

    چشم بگشا به گل‌سِتان و ببین

    جلوۀ آب صاف در گل و خار

    زآب بی ‌رنگ، صد هزاران رنگ

    لاله و گل نگر در این گلزار

    پا به راه طلب نِه ْو از عشق

    بهر این راه توشه‌ای بردار

    شود آسان ز عشق کاری چند

    که بُوَد پیش عقل بس دشوار

    یار گو بالغُدوِّ و الآصال

    یار جو بِالعَشِیِّ و الإبکار

    صد رهت لن ترانی ار گویند

    باز می‌دار دیده بر دیدار

    تا به جایی رسی که می‌نرسد

    پای اوهام و دیدۀ افکار

    بار یابی به محفلی کآن‌جا

    جبرئیل امین ندارد بار

    این ره، آن زاد راه و آن منزل

    مرد راهی اگر، بیا و بیار…

    که: یکی هست و هیچ نیست جز او

    وحده لا اله الا هو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    عاطفه نوری گفته:
    مدت عضویت: 1970 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند هدایتگرم

    ۵۶ مین روز از این مسیر الهی و زیبا…

    الهی به امید تو.

    سلام به استاد عزیزم خانوم شایسته ی و دوستان ارزشمندم…

    اگر مثل بقیه مردم فکر میکنیم مثل بقیه مردم عمل میکنیم مثل همونا زندگی میکنیم،و مثل همونا نتیجه میگیریم،

    چون همه ناراحتن همه شکایت میکنن همه ناله میکنن همه مریضن پس منم باید مثل بقیه باشم چون همه این جوری هستن،خب مسلما نتیجه هم مشخصه که چجوری میشه!بدونیم و درک کنیم این قضیه رو که آیا با ناراحتی تقلا کردن بحث کردن شکایت کردن صحبت کردن جو عمومی رو متشنج کردن آیا واقعا معجزه رخ میدهد؟!! اتفاق شگفت انگیزی می اُفتد،مشکلات حل میشود!!!!

    با دلسوزی کردن درد دل کردن،درد دل شنیدن ناله کردن آیا معجزه رُخ میده خداوند حس دلسوزی و ترحم میکنه؟

    ایا وکیل مدافع کسی شویم حس انسانیت بهمون دست بده

    حس دلسوزی ایا واقعا معجزه رُخ میدهد اتفاق شگفت انگیزی رُخ میدهد؟!!!یاخداوند طبق قوانین بدون تغییرش جهان رو اداره میکنه؟!!!

    اگر این موضوع که خودمان هستیم فرکانس های خودمان هست درک بشه با تمام وجود خیلی خیلی میشه آرام تر و بدون قضاوت و ناله کردن و حس دلسوزی کردن زندگی کرد.

    این افکار و کانون توجه ما هست که داره زندگی مارو رقم میزنه پس باید جور دیگه ای فکر کرد و توجه کرد و عمل کرد،

    مثل بقیه فکر نکنیم فکر و ذهنمون رو کنترل کنیم،افکار رو به سمتی ببریم که احساس بهتر بده احساس قدرت بده،

    اگر قراره هر اتفاقی می اُفته و راجب اون صحبت کنیم خب مشخصه کانون توجه ما به چه سمتی سوق داده میشه!!!

    این همه صحبت کردن شعار دادن حس دلسوزی انسان دوستانه قضاوت کردن و احساس های کاذب و آنی آیا باعث معجزه شده؟آیا اتفاق شگفت انگیزی رُخ داده زندگی به بهشت تبدیل شده؟!!!!

    کلیت جامعه منتظرن یک اتفاق بیفته و راجبش صحبت کنند قضاوت کنند،و یک نوع روشن فکری میپندارن و در واقع فکر میکنن سطح سواد و روشن فکری و سطح انسان بودنشون رو نشون میده!!! لذت میبرن حس دلسوزی و انسان دوستانه بهشون دست میده.

    آدما به صورت ناخودآگاه منتظرن یک اتفاقی پیش بیاد و حرف رد و بدل کنند،

    انگار یک جریان میاد و همه اون رو میبره، همه خودشون رو سپردن به اون جریان و جریان رهبری کنه و ببره!!!!

    اگاهانه تلاش کنیم افکارمون رو کنترل کنیم،

    اگاهانه تلاش کنیم کانون توجه رو رهبری کنیم،

    راجب چیزهایی که دوست داریم صحبت کنیم توجه کنیم صحبت کنیم،

    نه اینکه یک جریان بیاد و مارو رهبری کنه و طبق جریان زندگی کنیم…

    ما هر کداممان جریان زندگی خودمان را خلق میکنیم،

    ما تصمیم بگیریم که زندگیمون رو دیگران برای ما بسازند یا خودمان بساریم؟!!

    کاری که ما باید انجام دهیم کنترل کانون توجه مان است.

    وقتی فضای فکری جمع به یک سمتی باشه اون اتفاق می اُفته،

    هرکدام از ما خیلی زیاد توی زندگی اشتباه کردم،

    پس نباید قضاوت کنیم پیش داوری کنیم،

    هرکسی که میخواد قضاوت کنه و جنجال به پا کنه اول به خودش بگه من خودم مگه این همه اشتباه نکردم توی زندگی مگه این همه گناه نکردم،

    و بدونیم که قاضی خداوند هست اول و اخر خداوند هست اونه که میبینه آگاهه و مالک این جهانه.

    در همه ی مواقع میشه جوری فکر کرد که واقعا آدم ذهنش رو کنترل کنه.

    هرکسی هرجایی توی هر موفقیتی که هست یعنی اینکه تونسته ذهنش رو کنترل کنه این قاعده ی بازی هست،

    به دلیل کنترل ذهن است که نتایج رو میشه خلق کرد.

    با هرمنطقی اگر به چیزی توجه میکنید که نمی خواهید توی زندگیت اتفاق بیوفته داری با دست خودت همون شرایط رو وارد زندگی خودت میکنی،اصلا مهم نیست چقدر دلیل قانع کننده ای وجود داره چون این قانون جهانهههه!!!

    با هرمنطقی دست رو توی آتیش کنیم میسوزه،اصلا هیچ دلیل منطقی وجود نداره به هرحال میسوزه.

    مملکت و سختی هارو دوست ندارید توجه رو بزارید روی زیبایی های بیشتر به همون سمت هدایت بشید،

    با مقاومت کردن و شعار دادن هیچ چیز درست نمیشود.

    توی فضای مقاومت کردن و درگیر شدن و بحث کردن و جدل کردن در حال دعوت کردن اون موضوع به زندگی هستیم چون توجه میکنیم.

    شرایط جالب نیست خوب نیست باید اگاهانه توجه کنیم به زیبایی ها و شرایط جالب و بعد هدایت میشویم،جهان بدون شک این کار را انجام میدهد این کار خداوند است.

    اشتباهات تضادها باعث رشد انسان میشوند،تمام پیشرفتهای بشر به دلیل اشتباهات بوده است.

    وقتی مثل بقیه فکر نکنیم مسیر ما از بقیه جدا میشود نتایج شرایط روابط سلامتی ثروت همه چیز تغییر میکند

    چرا؟ چون خودِما تغییر کردیم مثل بقیه فکر نکردیم…

    مثل بقیه عمل نکردیم مثل بقیه واکنش گرا نبودیم…

    کنترل ذهن کردیم تحسین کردیم سپاسگذار بودیم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    امید غزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام استاد گل من بچه افغانستان هستم شما بهترین فرد جهانی میلیارد بار

    تشکر که در زندگی من روشنی ارودید عاشق صدا فلم و کاگاه های شما هستم

    میلیون هامرتبه تغییر کردم عالی زندگی دارم علم شمار ابه دنیا ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    علیرضا بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 4014 روز

    سلام عزیز دل همه ی ما، استاد عباسمنش بزرگوار

    ممنونم بابت آگاهی هایی که توی این فایل به اشتراک گذاشتید. با درک الانم، مثال ها و مقایسه هاتون ( مثال بچه مدرسه ای و دوربین و … ) برای صحبت درباره اتفاقی که افتاده بود رو بی پایه، بی مایه و بی ربط میدونم. اما اصل حرفتون که تمرکز روی خواسته ها و اعراض از ناخواسته ها هست، که گل صحبت های این فایل و بسیاری از آموزش های شماست رو عاشقانه و با تمام وجود درک میکنم و پذیرا میشم.

    همین تاکید همیشگی شما بر روی نکات مثبت بود که کمکم کرد تو اون زمان که همچین جوی توی کشور به وجود اومده بود و چند هفته بعدشم شرایط خیلی بدتر شد، با اینکه دقیقاً تو وسط این اتفاقات زندگی و کار میکردم، بتونم تمرکزم رو بردارم از روی اون ناخواسته ها و در مسیر اهداف و برنامه های خودم ادامه بدم.

    عاشقتونم و باز هم سپاسگزارم بخاطر این فایل مفید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2621 روز

    سلام.

    سوالات و جواب ها:

    💥 ۱)در مورد شرایط حساس کنونی توضیح بدید؟

    این شرایط همیشه بوده و هست.ما هستیم ک باید فکرمون متغیر باشه و بتونیم جوره دگ ای فکر کنیم و ذهن زو کنترل کنیم و متفاوت از کلیت جامعه فکر کنیم تا نتیجه متفاوتی بگیریم و افکارمون رو طوری جهت دهی کنیم ک به احساس بهتری برسیم.وما قرار نیست هر اتفاقی میوفته و هر موجی میاد خودمون رو بندازیم توش ک مارو با خودش ببره ک..

    ادمها به صورت ناخوداگاه منتظرن یه انتفاقی بیوفته یه بهانه ای داشته باشن ک چرت و پرت بگن..و من باید واقعیت رو خلقدکنم نه این که واقعیت دیگران من رو خلق کنه.

    و قاعدش اینه ک میخوایم زندگیمون رو جریانات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و فلان و بهمان بسازن یا اینکه ک ما خودمون یه مسیری رو ایجاد میکنیم؟

    و اگر من مثل بقیه مردم فکر میکنم و عمل میکنم و واکنش میدم و کمپین راه میندازم و فلان و بهمان من هم چیزی بیش از اونها خلق نمیکنم…

    اقاااااا مهم نیست با چه منطق محکمی داری خودتو قاطی این جریانات میکنی اگر واردش شی تو هم الوده میشی چه بخوای چ نخوای..

    دستتو با هر منطقی بکنی تو اتیش دستت میسوزه..و با هر منطقی از اوضاع کشور بنالی و شکایت کنی و بری توی این جریانات الودش میشی و ادعای روشن فکریم نکن ک من دلسووووووززززز حادثه دیدگاااان هستممم نه اگه خیلی ادعات میاد برو مشکلو حل کن به جای چرت و پرت گفتن بشین بزرگ فکر کن و ایده بده و حل مسئله کن..

    با مقاومت کردن با بحث و انتقاد و جدل کردن و فحش دادن به دولت و فلان و اینا خودت الوده میشی…

    هر بحثی ک میخواد باشه..حتی تو فک و فامیلت..

    شرایطو دوس نداری؟ بحث نکن جدل نکن به زیبایی های اطرافت توجه کن و وقتی ک از لحاظ فرکانسی مثل بقیه فکر نمیکنی از لحاظ فیزیکی بدون شک و تردید جدا میشی از اون جامعه

    تمام پیشرفت های بشر بر پایه حل مسئله بوده و فیدبک گرفتن از اشتباهات و نقص ها بوده..

    مهم نیست الان شرایطتتون چیه وقتی ک از لحاظ باوری و فرکانسسی تغییر میکنید جهان جابه جاتون میکنه اگر ترس هاتون رو بشناسید..و دگ اون ادمای دری وری و دربو داغون قبلی اطزافتون کمتر و کمتر میشن..

    ………………………………

    💥۲)دوره قرانی چیه ؟

    همون دوره دوازده قدمه ک برای شروع تعییرات وسیع ازین دوره شروع کنید..

    ……………………………

    💥۳) در مورد انتقام گرفتن توضیح بدید؟

    هر وقت بخوایم به کسی ضربه بزنیم در واقع به خودمون ضربه میزنیم و خیلی موقع ها نمیتونیم به اون طرف ضربه ای بزنیم بلکه خودمون آسیب میبینیم..چون ک نمیتونی سرنوشت کسیو تغییر بدی ..با کینه و حسد و انتقام خودت الوده میشی و ضربه میخوری..

    …………………………………………..

    💥۴)در مورد تمساح دریاچه چی شدش؟

    یه اسنایپر خفن اوردیم زدیم محوش کردیم اصن پودر شد بدبخت بیچاره..😂😂😂😂( البته تو این لایو توضیح داده نشده)

    …………………………………………….

    💥۵) بهترین کتابی ک خوندید؟

    وقتی ک شما خودتون تغییر میکنید اصن چیزی به نام بهترین وجود نداره .وقتی ک شما توی مسیر درست حرکت میکنی توی هر زمانی ک نیاز داشته باشید به هر اگاهی ک شمارو به یک مرحله بالاتر ببره خدا توی مسیرتون میاره و بعد شما ازون استفاده میکنید و بعد جهش میکنید واقعا و بعد میگید این بهترینه..چون اون فردی ک داره تغییر میکنه یکسری نیاز ها داره برای تغییرات بیشترش و بعد هدایت میشه و در واقع پاسخ داده میشه از طرف خداوند به اون نیاز و بعد اون اگاهی در واقع مثل یک قطعه پازل میمونه ک میاد قشنگ صاف میشینه سر جای خودش و تصویر کامل میشه و بعد احساس خیلی خوبی داره و به همین صورت ادامه داره

    ❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      حسین رجب پور گفته:
      مدت عضویت: 1984 روز

      بنام الله …..که تنها روزی دهنده اوست …

      سلام به اقای رضای عزیز …

      بسیار لذت بردم از کامنتت ………..من از هر کامنتی تعریف و تمجید نمیکنم بندرت پیش میاد که از کامنت بچه ها تعریف کنم …………مطلب باید زیبا و قوی باشه و خیلی خوب بتونه درک درستی از صحبتهای استاد داشته باشه …..

      (از همینجا هم میخوام از استاد عزیزمون جناب عباس منش تشکر کنم که به تمام سوالات بچه ها پاسخ میده ….سوالاتی که ذهن بچه ها رو درگیر کرده و بسیار چالش برانگیزم هست با استناد به قوانین کیهانی به همشون به زیبایی پاسخ میده و تبدیلش میکنه به شرینی یه شکلات …)

      بسیار عالی بود …

      اصلا بچه هایی که محصولات استاد رو خریداری کردند و به تمرینات گفته شده در محصول متعهد هستن و انجامش میدند مطالبی که مینویسن یه سرو گردن بالاتراز بقیه بچه هاست البته در مورد همه شون صدق نمیکنه …ولی ۹۰درصدشون فرق میکنه …

      به نظر میرسه هر چی که جلوتر میریم مطالب داره کاملتر میشه …درک بچه ها از قوانین جهان هستی داره بیشتر میشه و این همش به خاطر این هست که دوره تکامل داره طی میشه …خدارو شکر …

      خدایا شکرت

      متشکرم دوست عزیزم ..

      امیدوارم در اوج سلامتی و شادابی به تمام ارزوهات برسی …و بتونی در تمام لحظات ذهنت رو به زیبا یی کنترل کنی …

      تشکر…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سعید نیکومنش گفته:
    مدت عضویت: 2983 روز

    به نام الله

    سلام به همه

    نکاتی که من برداشت کردم از این فایل :

    *هرکسی در هرجایی به موفقیت رسیده بدون استثنا تونسته ذهنش رو کنترل کنه و جزئی از بدنه جامعه نشده این یک قانون است

    *اگر یه اتفاقی تو دنیا میافته و تو غرق در جریان جامعه میشی و در موردش با همه صحبت میکنی تو هم همون نتایج رو میگیری که بقیه گرفتن

    * وقتی از لحاظ فکری با جریان جامعه نیستی از لحاط فیزیکی هم با اون جریان نخواهی بود و جهان جای تورو عوض میکنه

    *تو هر نقطه ای که من میخوام از آدم ها ایراد بگیرم میبینم من هم اگر تو این موقعیت بوذم عاری از اشتباه نبودم پس قضاوت نمیکنم

    *باهر دلیل و منطق قوی وقتی داری راجب مسائل ناخواسته صحبت میکنی و توجه میکنی طبق قانون ، ناخواسته وارد زندگیت میشه (یکی از بچه ها تو کامنت ها یه استعاره جالب گفته بود خیلی به دلم نشست . گفت ما در زندگی دو تا سبد داریم سبد اول (ثروت ، معنویت، توحید ،خوشبختی ، سلامتی و….)و سبد دوم (شرک ، فقر ، مریضی ، استرس و….)حالا به هر کدوم از میوه های سبد نگاه کنم از جنس میوه های همون سبد بهم میدن )

    *تنها نگاهی که باعث خوشبختی میشه کنترل ذهن است .

    *اگر کسی در مورد حرف های شما مقاومت داره چون در مدار حرف های شما نیست . به خودت بگو اشکال نداره بزار این مسیر خودش رو بره خودش بعد ها به نتیجه میرسه

    *ما وقتی در مسیر درست قرار میگیریم عملا دیگه یکسری حرف ها رو نمی شنویم اگرهم گه گاهی بشنویم دیگه اوم مقاومت قبلی رو نداریم

    اگر بازی جهان رو بدونیم خیلی راحت میتونیم خودمون رو تطبیق بدیم با قوانین جهان . تا وقتی که دوست داری اون جوری که از قبل فکر میکردی ، فکر کنی راهی برای تغییر نیست (ینی دوست داری قوانین جهان با افکار قبلی تو منطبق بشه نه تو با قوانین جهان)

    آرزوی ثروت …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2086 روز

    سلام استادِ جان خدا روشکر میکنم در مسیر هدایتم و این روزا با فایلا لایوا و جلسات قدم که تازه قدم دو رو خریدم زندگی میکنم داشتم جلسه 6 قدم دو رو گوش میدادم و به خودم قول دادم بعدش کامنت بذارم بلافاصله لایو هفتم پلی شد اونم گوش دادم وسطای فایل یه دفه تو ذهنم جرقه خورد آآآآرررررره همینه اگه رو ناخواسته تمرکز کنیم همون فرکانسو ارسال میکنیم با وجودیکه مدتهاست از اتفاق حاج قاسم سلیمانی گذشته و منم آگاهانه روش تمرکزی نداشتم ولی دقیقاهمین لحظه انگار یه دفه جرقه خورد آهان پس جریانِ عده زیادی که تو شهر کرمان اون اتفاق براشون پیش اومد این بود که طی اون روزا بیشترین تمرکز تو کل کشور روی همین ناخواسته بود و کم کم فرکانسا قوی و قویتر شد تا اینکه اونجا نتیجه ش دیده شد خدای من چققققققد قانون دقیق کار میکنه خیلی بیشتر متوجه شدم چقد خودمون تاثیر میذاریم تو خلق شرایط زندگیمون و بیاد آوردم چن سال پیش که فرزندم خارج از کشور دانشجو بود و همونجا بشدت بیمار شد وقتی اسم بیماری شو فهمیدم از رو ناآگاهی سریع رفتم اینترنت سرچ کردم و بعدش تا مدت طولانی نگران عوارض بیماریش بودم خداااااایا تازه متوجه شدم چیو جذب کردم بعدِ چند سال با همون بیماری به رحمت خدا رفت .استاد واقعا شما رو تحسین میکنم برا درک عالیتون از قوانین بدون تغییر خداوند و سپاسگزارم که اینقدر با عشق و صادقانه بیانشون میکنید انشاالله منم بیام از خلق زیباییها بنویسم چرا که قطعا سپاسگزاری حقیقی منجر به جذب بیشترِ زیباییها میشه .

    ممنون از شما در پناه الله یکتا همواره شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    سلام خدمت استاد و دوستان

    استاد گفتید وقتی ما داریم تغییر می کنیم خداوند ما رو به مسیرهایی برای رشد بیشتر هدایت می کنه، پس این فایل برای این بود که به من بگه که با کنترل ذهنت میشه به هرآنچه که می خوای برسی.

    این کنترل ذهن انقدر مهمه که هر بار آگاهی های جدیدی از این موضوع دریافت می کنم.

    استاد من هم نمی خوام مثل انبوه جامعه و مثل توده ها نتیجه بگیرم. من می خوام ثروتی داشته باشم بی انتها از سلامتی کامل، از رابطه عاشقانه ی بی نظیر و پر از عشق و احترام و لذت بردن از بودن در کنار هم، از معنویت، رابطه خوب با خدا و توکل و ایمانی فولادی، از منشاء اثر بودن، از بهترین خونه های دنیا ، از بهترین ماشین ها، از گردش حساب میلیارد دلاری، از فرزندی سالم، صالح و باهوش و مودب و بسیار زیبا و رابطه ای سراسر احترام و عشق با فرزندم تجربه کنم. استاد من آزادی زمانی و مکانی می خوام.

    سعیده اگه این ها رو می خوای باید بهاش رو بپردازی و اون هم کنترل ذهن و تقواست.

    به چیزی توجه نکنم که حالم رو بد می کنه. به احساسم نگاه کنم و هر وقت در مورد هر چیزی احساس خوبی نداشتم یعنی دارم به ناخواسته هام توجه می کنم و باید با تغییر زاویه دید، با تغییر نوع سوالهایی که از خودم می پرسم و با تلقین های مثبت حالمو خوب کنم.

    اگه می خوام مثل انبوه جامعه نتیجه نگیرم باید مثل انبوه جامعه هم فکر نکنم.

    انبوه جامعه چه نتایجی می گیرن؟ همشون دنبال ی لقمه نون بخور و نمیرن. همشون باید ساعت ها برن سرکار. همشون روابط خوبی رو با فرزند و همسر و دیگران تجربه نمی کنند.همشون مریض می شن. من این نتایج رو نمی خوام.

    پس باید خلاف مردم جامعه فکر کنم و عمل کنم. مثلا گوش دادن به اخبار، این که همه مردم حتما خبر گوش میدن چه فایده ای براشون داره. آیا کاری از دستشون برمیاد؟ ندونستن و دونستن موضوع هیچ فرقی به حالشون نمی کنه چون کاره ای نیستن و نمی تونن کاری بکنن. خیلی ها به عنوان یک سرگرمی به اخبار گوش میدن، خوب آدم عاقل، اگه سرگرمی می خوای هزارتا سرگرمی خوب وجود داره برو سراغ اونها.

    با هر منطقی اگر من به موضوعاتی توجه کنم که نمی خوام دارم شرایط نادلخواه رو وارد زندگیم می کنم.

    این تضاد در زندگی من هست که هم خانواده خودم و هم خانواده همسرم بسیار پر جمعیت هستند و هم اهل رفت و آمد.

    شاید باورتون نشه که ما هر شب یا مهمونی میریم و یا مهمون داریم( قبل از کرونا اینجوری بوده خدا رو شکر الان اینجوری نیست. خدایا شکرت) من این سبک زندگی رو اصلا دوست ندارم. اولا که چون با این مباحث آشنا شدم و می دونم تو مهمونی ها حرفهای مفید و مثبت خیلی کم زده میشه و بعد این که این رفت و آمد زیاد، مانع از این میشه که آدم روی خودش کار کنه و هدفی داشته باشه و بره دنبالش.

    به نظرم از وقتی که من از استاد شنیدم که باید آگاهانه سعی کنید از دیگران دور بشید این باعث شد که من توجهم به این باشه که وای باید کمتر برم جایی و این توجه به ناخواسته باعث جذب ناخواسته بیشتری شده.

    اولا که من این باور رو ایجاد کردم که اگه من از خدا چیزی بخوام خدا بهم میده و این که من با باورهام زندگیم رو خلق می کنم این باور رو ایجاد کردم که دیگران همون جوری که من دوست دارم رفتار می کنند و من این شرایط رو خلق میکنم که ماهی فقط یکبار مهمانی داشته باشم( برم یا بیان)

    بعدش اگه کسی اومد خونم سعی کنم از مهمانی ام لذت ببرم و به نکات مثبت افراد توجه کنم نه نکات منفی

    و این که به این خواسته ام توجه کنم که همیشه مهمون های من با دعوت قبلی میان خونم و خدارو بابتش شکر کنم.

    من خالق تک تک تجربه های زندگیم هستم با فرکانس هایم با کانون توجهم.

    اگر من فرکانس هام رو تغییر بدم، از نظر فیزیکی هم تغییر می کنم.

    استاد می خوام من هم مثل شما انقدر خوب به هر موضوعی نگاه کنم . چقدر خوب برای خودتون مسائل به ظاهر ساده رو تفسیر می کنید.

    منم باید یاد بگیرم دیگران رو قضاوت نکنم.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نادیا گفته:
      مدت عضویت: 2533 روز

      سلام .

      کامنت عالی بود👌👌

      وای که چقدر دلم خانوادی پرجمعیت،رفت و آمدو مهمانهای

      هر شب میخوات😍

      چقدر جالب بعضی ناخواسته های بقیه،آرزوی بقیه میشن

      🙄

      ممنون از کامنت های زیبای که مینویسیت،

      همیشه پر از نکات جالبی👏👏👏

      بهترینها رو براتون آرزو میکنم🌷🌷🌹🏵🌻🌺💐🌸

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: