live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 65
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-28 05:06:452024-09-28 05:41:29live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهندهشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و تمام دوستان.
گام هشتم از خانه تکانی ذهن.
قانون اینه: به هر چیزی توجه کنی، از اساس همون چیز تو زندگیت اتفاق میفته.
ما باید آگاهانه کانون توجه خودمون رو کنترل کنیم.زندگی من به کانون توجهم ربط داره،پس من میام کانون توجهمو کنترل میکنم.
هر کسی به هر موفقیتی رسیده به این دلیل بوده که تونسته ذهنشو کنترل کنه.
مهم نیست که چقدر منطقت قوی باشه، با هر منطقی، اگر به چیزی توجه کنی که نمیخوای، یعنی داری همون شرایط رو وارد زندگیت میکنی.
اگر شرایط خوب نیست، آگاهانه سعی کن به اون شرایط توجه نکنی و کانون توجهت رو بذاری روی زیبایی ها و نکات مثبت.
وقتی مثل بقیه فکر نمیکنید، حتما مسیرتون از بقیه جدا میشه، نتایجتون متفاوت از نتایج بقیه میشه.
من خودم بارها برام پیش اومده که مهمونی بودم ، بعد اکثر افراد راجع به نکات منفی صحبت میکردن، خب من اعراض میکردم از اون جمع.
کانون توجه من خیلی مهمه.
من واقعا دارم روی کنترل ذهنم و کنترل کانون توجهم کار میکنم.و قطعا نتایج من متفاوت از نتایج بقیه خواهد بود.
مهم ترین چیزی که من الان دارم و شرایط منو متفاوت کرده، آرامش ذهنم هست. این آرامش خیلی دستاورد بزرگیه چون خیلی ها ازش محروم هستن. همین افرادی که دور هم جمع میشن و همش به نکات منفی هر چیزی توجه میکنن، همین افراد اصلا تو زندگیشون آرامش ندارن، ذهنشون آروم نیست، و قطعا نمیتونن از زندگیشون لذت ببرن.
وقتی که آرام باشی، نتایج بعدی هم از راه می رسند.
خدایا شکرت که در مدار این آگاهی ها قرار گرفتم.
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستانم در این خانه تکانی ذهن
سپاسگزار خداوندم که امروز هم این آگاهیها رو دریافت کردم. این حرفها همیشه تازهاس و همیشه راهگشاست. خدایا شکرت
نکات قابل تامل این فایل از نظر من:
توی دنیای ما هم چیزهای دلخواه هست و هم چیزهای نادلخواه. این ما هستیم که انتخاب میکنیم به کدومشون توجه کنیم. و اگر مثل اکثر جامعه فکر و توجه کنیم مثل همون ها هم نتیجه میگیریم. مهم نیست ما چی دوست داریم و چی میخواییم. مهم اینکه داریم به چی توجه میکنیم. جهان از همون جنس اتفاقات رو برامون رقم میزنه.
آدمها عموماً به دنبال یه چیزی برای توجه کردن هستن و هر چه پیش آید خوش آید رفتار میکنن ولی ماهایی که با قانون آشنا هستیم کانون توجهمون رو خودمون آگاهانه و عامدانه انتخاب میکنیم. خودمون به ذهنمون خوراک مناسب برسونیم و آگاهانه از غذاهایی که در اختیار روحمون میذاریم مراقبت کنیم.
هر جریانی، هر موجی در جامعه اتفاق میافته ما آگاهانه برخلاف این جریان حرکت کنیم. به جای اینکه غرق در جریان ساخته شده به دست دیگران بشیم خودمون جریان زندگیمونو خلق کنیم. چطوری؟ با کنترل ورودیها و کنترل کانون توجهمون. سخته ولی میشه.
مثلاً خودم سعی میکنم اخبار گوش ندم چه مثبت چه منفی. سعی میکنم به چیزهایی که میخونم و میبینم بیشتر توجه کنم. مدتی هست که اصلا در شبکههای اجتماعی نیستم و اصلا در جمع دیگران نیستم چون میدونم از چی میخوان حرف بزنن.
تفکر اشتباه از اینجا شروع میشه که ما فکر میکنیم قدرتی در خلق زندگی خودمون نداریم
مثل ورزش عضله سازی، باید عضله کنترل کانون توجه و کنترل ورودیهامونو با تمرین و تکرار قوی کنیم. پس ناامید نشیم و ادامه بدیم.
وقتی ما با خودمون در صلح و هماهنگی قرار بگیریم جهان با ما به هماهنگی میرسه و شرایط بهتر میشه.
دست از قضاوت برداریم چون خودمون هم عاری از اشتباه و خطا نیستیم.
هرکسی در هر جایی به هر موفقیتی رسیده هر موفقیتی مالی، تحصیلی، ورزشی و … کسی بوده که تونسته ذهنشو کنترل کنه. هیچکسی نمیتونه اینو تکذیب کنه.
اگر به هر دلیل و با منطقی به چیزی توجه میکنی که نمیخوای در زندگیت اتفاق بیوفته داری با دست خودت همون شرایط رو وارد زندگیت میکنی. مثل اینکه دستتو بکنی توی آتیش. با هر منطقی اینکار رو انجام بدی دستت میسوزه.
اگر جایی که زندگی میکنی رو دوست نداری تمام توجهت رو بذار روی زیباییها اطرافت. هدایت میشی به جایی که زیباتره. مقاومتی در کار نیست. (همه چیز دست خودمونه)
با توجه به چیزهای دلخواه و زیبا، جهان بدون تردید و بدون استثنا بدون شک ما رو هدایت میکنه به جایی، به شرایطی که همجنس با کانون توجه ماست. این کار جهانه. وقتی از لحاظ فرکانسی تغییر کنیم و مثل بقیه نباشیم، مکان فیزیکی ما هم تغییر میکنه.
از هر تضاد و اشتباهی میشه استفاده کرد تا راهحلها یا نحوه انجام کارها رو بهتر کرد، تغییر داد و به پیشرفتهای بیشتری رسید. همه اشتباهات بشری منجر به کشف راهحلها و ایجاد شرایط بهتر شده مثل صنعت هوا و فضا یا صنعت کشتی سازی که با هر اشتباه رشد کردن و بهتر شدن.
اصلا توی موضوع سادهای مثل آشپزی. وقتی یکبار دوبار غذا رو خراب میکنیم دفعه سوم از راه جدیدی یا با استفاده از وسایل و مواد غذایی بهتر اون غذا رو میپزیم و اتفاقاً با زحمت کمتر غذای خوشمزهتری میپزیم. این مورد بارها برای من پیش اومده که حتی مادرم که سالها تجربه دارن بعضی از غذاهایی که من درست میکنم رو بهتر و خوشمزتر از غذاهای خودشون میدونن و دستور پخت بعضی از غذاها رو از من میگیرن مخصوصاً اندازهها و مقدار مواد اولیه رو. اینها حاصل همون اشتباهات بوده که هی بهتر شده و دقیقتر شده.
مهم نیست که الان شرایط الانتون چطوره وقتی افکار و باورهاتون تغییر کنه از لحاظ فیزیکی هم مکان زندگیتون تغییر میکنه.
هرچقدر بیشتر کار کنیم روی خودمون مقاومتها کمتر میشه و خیلی از حرفها رو نمیشنویم و خیلی از افراد از زندگیمون حذف میشن.
هر وقت که بخوایم به کسی ضربه بزنیم به خودمون ضربه میزنیم. در خیلی از مواقع اصلا نمیتونیم به کس دیگهای ضربه بزنیم. ( هر کسی پاسخ افکار و فرکانسهای خودشو میگیره)
خانم شایسته عزیز خدا قوت
در پناه تنها فرمانروای قدرتمند جهان، خدای حی و حاضر باشیم.
فاطمه سادات
سلام استاد خوشگل و دوست داشتنی
سلام مریم خانوم مهربون و پر تلاش
سلام دوستان متعهد و با ایمان
واقعا اگر هربار خواستیم کسی رو قضاوت کنیم،اول خودمون رو بذاریم تو شرایط اون نفر و بعد بگیم آیا اگه من به جای اون نفر بودم هم همینکارو نمیکردم؟
و بعد تصمیم بگیریم و حرف بزنیم کلی از مشکلات اصلا پیش نمیاد.
ما همین چند روز کل خانواده یک خانم رو قضاوت میکردن که چرا با اینکه شوهر داره،با یک آقا ارتباط برقرار کرده.
من با خودم شرایط اون خانم رو بررسی کردم و متوجه شدم که همسر ایشون به مدت 7 سال به دلیل بیماری از اتاقش حتی بیرون نمیومده.
تازه این 7 سال اخیره و از قبل هم علایم بیماری بوده و مشخص نیست چندین ساله که این خانم به ظاهر شوهر داره و حدودا 10 ساله که تازه خیلی هم خوب تونسته خودشو کنترل کنه و متعهد به زندگی بوده.
مطمئنم هرکسی که این خانوم رو قضاوت کرده خودش در اون جایگاه بود تازه زودتر ازینا خسته میشد.
البته که در اصل درستش اینه که باید تعهدات یک رابطه به پایان برسه و بعد وارد یک رابطه دیگه بشه.
کاری به این جزئیات ندارم.
در کل هدفم اینه بگم هرکسی رو نمیتونم فقط امروزش رو ببینیم.
حتی یک انسان بسیار ثروتمند موفق اگر دیدیم،چون همون لحظه رو میبینیم،ذهن سریع میگه این حتما سرمایه گذاری های پرسود داشته یا ارث گنده بهش رسیده،در صورتی که اگر یک پیشینه و عقبه رو در نظر بگیریم متوجه میشیم تکاملش رو طی کرده و ماهم اگر مثل اون کنترل ذهنی و تکاملی اقدام میکردیم،میتونستیم.
نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.
خلاصه که خدا رو شکر :)
به نام خدای خوبی ها
ردپای من از روز پنجاه و ششم سفرنامه
وقتی راه مشخصه، مسیر مشخصه، اصل مشخصه، دیگه خودِ آدم اون دسته از باورها و افکاری که با احساس خوبش در تضادن رو میفهمه به صورت ناخودآگاه. این یعنی هرچی غیر از توجه به خوبی ها میره تو حاشیه. حالا هرچقدرم که تضاد این منطقی و طبیعی باشه.
قانون یک چیزه :
کانون توجهت رو کنترل کن خوشبختی رو تجربه کن.
احساست رو خوب نگه دار خوشبختی رو تجربه کن.
باورهات رو شناسایی کن، روشون کار کن و به خواسته هات برس.
خدا رو اصل ببین هر چی میخوای محقق میشه.
احساس خوب = اتفاقات خوب.
و تمام.
به نام خدای قانون ها سلام
می خواهم از آخرین حرف استاد شروع کنم به هر آگاهی که نیاز داشته باشیم خداوند در اختیارمان می گزارد برای رفتن به مرحله بعدی درست مثل یک قطعه پازل که سرجاش قرار می گیرد در نتیجه ما حال خوبی داریم.
مصداق بارزش برای من شرکت در پروژه خانه تکانی ذهن هست و احساس می کنم دارم آماده میشم برای ورود به دوره دوازده قدم برای تغییرات پایدار و بنیادین. مثال دیگه همین امروز که به صورت رندوم این گام های این پروژه رو گوش می کردم این حرف مریم جون که ما به عنوان عوامل سایت عباس منش مسئولیم سایت رو بهبود ببخشیم آنجا بود که گفتم من بخ عنوان یک دانشجو چه مسئولیتی دارم چه چیزی رو میتوانم بهبود ببخشم؟ به مسائل م چه جوری نگاه کنم نتیجه می گیرم با همین امکاناتی که دارم می توانم چی کار کنم؟ اونموقع بود که قدم قدم خداجونم هدایتم کرد برای بهبود در ساخت عروسک نمایشی از الگو پارچه و دوخت و…. همه رو خودش بهم گفت در صورتی که قبلش من فکر می کردم نمیشه. راه نداره تغییر ایجاد کرد باید ابزار و وسایل دیگه بگیرم اگر می خواهم کارم عالی و خاص باشه تا با ارزش باشه. اما به یادم آورد کار من همین طوری هم باارزش و زیبا هست به بخاطر این که من خلقش کردم به خاطر زمان و انرژی که گذاشتم و این طوری بود که امروز از ظهر تا اوایل شب افتادم روی دور بهبود و تغییر عروسک نمایشیم.
این یادآوری هست برای من که مریم همه چی رو تو با افکارت رقم می زنی با کنترل و مدیریت ذهن اگه همچنان فکر می کردی نمیشه اکه هدایت نمی شدی به سمت عوض کردن زاویه دیدت هنوز منتظر بودی فرصتی پیش بیاد بری وسایل تهیه کنی و دنبال طرح و ایده جدید و هزار جور کار دیگه بودی.
ببین توکل به رب العالمین چقدر کارت رو راحت کرد چقدر مسیر برات هموار و لذت بخش شد دست هاش رو امکانات رو به راحتی در اختیارت گذاشت.بله گل دختر قانون کار می کنه حواست باشه به چی توجه می کنی به این که چی میخوای یا این که از چه مسیر می خوای بری و دنبال چگونگیش هستی این خیلی خیلی مهم هست.
موضوع بعدی مریم دست کنی داخل آتیش سوختی تمام به ناخواسته هات با بهانه های مختلف توجه کنی لاجرم بر اساس قوانین از جنس همان اتفاق وارد زندگیت میشه. جر و بحث و مقاومت کردن = توجه به ناخواسته پس سعی کن آگاهانه دیدت رو عوض کنی و روی چیزی که می خوای بزاری ؛ چقدر سر مسائل مختلف بحث کردی و به نتیجه نرسیدی امت وقتی بعد یه مدت بیخیال بودی و توجه ات یه سمت و سو دیگه بود انگار خود به خود حل شد رفت به همین راحتی و سندی برای این که مریم قانون جواب می دهد.
قضاوت
عادت کردی در هر موقعیتی شروع کنی به قیاس کردن شرایط و اتفاقات و نظر دادن راجب کار افراد بابا آخه دختر خوب یکی بگه به تو چه مربوط سر پیازی یا ته پیاز این همه نظر دادی چی شد ؟ کجای دنیا رو گرفتی؟ رهاش کن بزار هرکس هرکار می خواهد انجام بده تو مسئول زندگی خانوادت نیستی تو مسیر خودت رو داری در ضمن واقعا از کجا معلوم اگه جای آنها باشی و همان تجربه ای که آنهادارند تو داشته باشی، بهتر عمل کنی ؟ معلومه که نه نمیتوانی من جای هیچ کس نیستم من جای خانواده ام نیستم من جای رئیس جمهور و مسئول فلان و بهمان نیستم من جای خودمم پس نمی توانم هیچ کس رو قضاوت کنم اگه خیلی دست چربی دارم بزارم روی سر خودم کلاهم رو باد نبره و مثل یه خانم بشینم روی افکار و باورهام کار کنم چه کارم به مردم والا.
خلاصه که باید روی باورهام بخ قول مریم جون حداقل روزی دوساعت کار کنم همین دوساعت دوساعت میبینم کلی حالم خوب شده کلی باورهام بهبود پیدا کرده و کم کم تغییر میکند و شرایطم عوض میشه. نگران این هم نباشم اگر جایی کنترل ذهنم از دستم در میره انسانیم اما مهم این که آگاهانه بخواهم ذهنم رو به سمت دیدن زیبایی های بیشتر تحت هر شرایطی به خصوص در شرایط نامناسب هدایت کنم که پاداش هاش بی نظیر هست. درواقع به واسطه تغییر نگاهم و فرکانس ام هدایت می شم به جاهای زیباتر در کنار آدم هایی که بیشتر با خودشون و خداشون هماهنگ هستند و در صلح اند. این قانون خداوند هست.
دست حق یار و نگهدارتان.
سلام سلام
یکم دیر اومدم امروز ولی اومدم
امروز یازدهم مهر ساعت 23:57 و گام هشتم رو به امید خدا شروع میکنم
از اینکه دیگران چقدر به به و چه چه میگن خیلی شاد نشیم و نبالیم
و از اینکه چقدر انتقاد و نظر بی مورد میدن هم ننالیم
و در اصل بی توجهی کردن به هرآنچه که میخواهید احساس ما را بد کند .
درباره این احساس خوب خیلی باید محکم بایستیم چون این تمام چیزی است که داریم.
من اینجام چون میخوام نتیجه ای فارق از کلیت جامعه بگیرم من اینجام تا با روز قبل خودم متفاوت باشم بهتر باشم حتی شده یک درجه
پس باید متفاوت فکر کنم و عمل کنم.
استاد دقیقا الان هم همه دارن درباره جنگ ایران و اسرائیل صحبت میکنن و به دلیلی که شما هم بهش اشاره کردین که فرکانس غالب مردم الان رو مشکلات متمرکز شده یه چند وقتیه از این بلا به اون بلا میرسیم یعنی تا جایی که من یادم بوده تقریباً هیچ روزی بدون داستان نبوده و همیشه یه چیزی برای تعریف کردن دارن
اما کاری که من میکنم دوری از این مجالس و محافله و خیلی از خبر ها رو خیلی دیرتر یعنی وقتی که از تب و تاب افتاده میشنوم
و کم ترین نتیجه ای که تا الان داشتم اینه که حالم خوبه خبر بد نمیشنوم و بازگو نمیکنم سطح انرژی و خلوصش خیلی بهتره و به مراتب اتفاقات بد کمتری برام رخ میده .
من میتونم اتفاقات زندگیم رو خلق کنم چون بنده ی خالقی هستم که قدرت این کار رو به صورت اختصاصی بهم داده
حالا چجوری ؟
وقتی که با خودم و خدای خودم در صلح باشم وقتی که آروم باشم
وقتی که توجه کنم به نعمتها
وقتی که شکرگزار باشم
وقتی که آگاهانه بیام افکارم رو جهت دار کنم به سمت خواسته هام.
استاد دقیقا منم هرجا قضاوت کردم اشتباه دیگران رو دقیقا عین اون سرم اومد
حالا اومدم امتحان کردم گفتم که خب اگه اون آدم اشتباه کرده خب ممکنه منم اشتباه کنم شاید ذهنش درگیر بوده شاید مسئولیتی که داشته فراتر از توانش بوده و خلاصه به هر شکلی که قضاوت نکنم ،نتیجه گرفتم برای من خیلی کمتر اتفاق افتاد و خیلی حواس جمع تر عمل کردم.
بنام خالق زیبایی ها
سلام ،سلام سلام به همه دوستان خوبم در این مسیر زیبای خانه تکانی ذهن
داشتم به خودم میگفتم
هر وقت حس کامنت گذاشتن بیاد بیامبنویسم و امشب قصدشونداشتم ولی بعد اینکه نوشته های این 8روزمو خوندم هدفهامو خوندم کنوشته بودم من باید متعهد باشم وکامنت دوستان خوندم یه حسی اومدگفت حالا وقتشه
خب خدارو شکر میکنم بابت این فایل ک در زمان درست شنیدم . من از اونجایی کلا شبکه های اجتماعی مو پاک کردم خداروشکر هیچ خبری از اطرافم ندارم ولی متاسفانه بگم یا نه مادرم واقعا پیگیر اخباره و امروز گفتش برم خرید کنم داره گرونی میشه باتعجب پرسیدم چرا گفت جنگ میشه خخخخ خندم گرفت به مادرم گفتم تو همیشه اینو میگی و از طرفی یکی از دوستام در مورد همین خبرا میخاست حرف بزنه که صادقانه بهش گفتم لطفا این حرفا رو به من نگو برای من اهمیتی نداره . خلاصه اینطور شد که فایل استاد رو امروز شنیدم بارها گوششدادمدیدمدقیقا داره شرایط الان رو میگه یه راهنمایی از سمت خدا که سارا حواست باشه تومسیر درستی همینطور ادامه بده مراقب کانون توجه ت باش خدا شاهده این فایل امروز برای من بود که بشنوم حواسم باشه
اینمهدایت خداونده اینم لطف خداونده خداوند در لحظه پاسخ میده
اینو خودم خوب درک میکنم که وقتی من متفاوت فکر کردم از خیلی آدمهای زندگیم دور شدم جدا شدم من دور شدم ب قدر چندین کشور دور شدم ب قدری که هیچ خبری ازشون ندارم الان ارامش دارم با خودمدرصلح رو پیشرفت خودم تمرکز کردم خدارو شاکرم دارم رشد میکنم .
گام هشتم از خانه تکانی ذهن
لایو “ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده”
حرفهای استاد منو برد به ده سال پیش که خیلی از خانم هارو به دلیل کشف حجاب میگرفتن و منم چون اون موقع ها تو این فرکانس ها نبودم و چیزی از قوانین نمیدونستم، همش دنبال اخبار و حواشی ها و به خیال خودم دفاع از حقوق زنان بودم و جالب اینه که دقیقا قانون درست عمل میکردو چون توجه من روی این نکات بود، پلیس ها هم بیشتر بهم گیر میدادن حتی وقتایی که پوششم مناسب و بی ایراد بود…
ولی بعد یه مدتی که کلا از این فازها اومدم بیرون و فکر مهاجرت به سرمون زد، خدا خیلی زیبا وساده و سریع کارای مهاجرتمون رو راست و ریست کرد و ما از ایران خارج شدیم و آزادی کامل از لحاظ حجاب بدست آوردم چون افکارمو از روی ناخواسته ها برداشتم، البته اون موقع ها ناآگاهانه بود ولی قوانین همیشه عمل میکنه…
الان که دو ساله دارم روی آموزشهای استاد کار میکنم و با قوانین آشنا شدم و آگاهانه سعی کردم تمرکزمو بذارم روی چیزایی که میخوام و بهم حس خوبی میدن، همه چیز خیلی زیباتر شده…
من حتی درختا و گل هایی که تو راه خونمون تا محل کارم بودن و هیچ وقت بهشون توجهی نداشتم ،وقتی با آگاهی بهشون توجه کردم شوکه شده بودم که اینارو تازه کاشتن اینجا؟!؟چرا تا حالا انقدر زیبایی رو ندیده بودم؟!؟
من با کنترل ذهن تمرکز بر خواسته هام تونستم بعد از سی و دو سال عمر، دیدن پرنده های زیبا، شنیدن آوازهاشون، تماشای آسمون آبی و پر از ابرای غلمبه، طلوع و غروب خورشید زیبا، موسیقی های دلنواز، کار و درآمد بهتر، اثاثکشی به خونه و لوکیشن عالی تر، نزدیک شدن به یه پارک بزرگ و بی نظیر که هر روز صبح بتونم برم پیاده روی و مدیتیشن کنم، خیابون های پهن و تمیز و شیک، دسترسی های آسون، مستند زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا، تمرین کردن تو باشگاه هایی که یه روز برام آرزو بود، کار کردن تو پروژه هایی که فکرشم نمیکردم، آشنا شدن با انسانهای بسیار موفق و درستکار و با اخلاق و ثروتمند، عاشقانه تر شدن رابطم با همسرم، قوی تر شدن ایمان و توحیدم، دریافت الهامات و نشانه های واضح تر، انجام شدن تمام کارهام به سادگی و سریع، حضور در جمع های مثبت و هدفمند، خارج شدن افراد منفی از زندگیم به صورت خیلی طبیعی، شروع بیزینسی که همیشه برام رویا بود و فکر نمیکردم تو واقعیت وجود داشته باشه، درآمد دلاری که همیشه آرزوم بود و خیلی خیلی چیزای ریز و درشت دیگه که به یاری خدای مهربونم تونستم تو این چند سال با کنترل افکارم بدست بیارم، که همه این ها تازه اولشه و هنوز خیلی خیلی جا داره که نتایجم بهتر و بزرگتر بشه…
البته که گاهی کنترل ذهن سخت میشه و افکار آروم نمیگیرن ولی قطعا هر کدوممون یسری کارها بلدیم تا از اون جو و فرکانس خودمونو خارج کنیم، مثلا بعضیا با دوش گرفتن، بعضیا نوشتن، بعضیا پیاده روی و هوای تازه، بعضیا مراقبه، بعضیا موزیک و رقص، بعضیا فقط با نوشیدن یه فنجون چای…
به قول استاد وقتی با تمرین و تکرار یاد بگیری که ذهنتو کنترل کنی، حتی وقتی نجواها بیاد سراغت نمیتونن خیلی موندگار باشن چون تو از قبل خودتو ساختی و شاید یکی دو ساعت یا نهایتا یه روز تو انرژی های پایین باشی ولی مجدد خودتو میکشی بالا چون یادش گرفتی و ملکه ذهنت شده…
و کسایی هم که به هیچ وجه نمیخوان این صحبتها و قوانین رو درک کنن، به قول استاد فقط میتونیم براشون دعا کنیم که خدا به راه راست هدایتشون کنه و سریع تر به این درک و آگاهی برسن که با تمرکز روی نقاط ناخواسته، فقط دارن ناخواسته های بیشتری رو جذب میکنن و شرایط رو بدتر میکنن…
پس یادمون نره که ما خالق زندگی خودمون هستیم و به هرچیزی که توجه میکنیم از جنس همون وارد زندگیمون میشه، و با کنترل ذهن و افکار و توجه به خواسته ها میتونیم یه زندگی ایده ال و بی نطیرو برای خودمون بسازیم و هر روز بهتر و بهترش کنیم…
پروردگارا شکر بخاطر حضورم در این گامها و شنیدن این سخنان گوهروار از زبان استاد عزیزم و زحمات بی پایان مریم بانوی مهربان و کامنتهای زیبای همراهان…
امید که در این مسیر ثابت قدم باشیم و در پناه ایزد منان شاد و سلامت و توحیدی و خردمند باشیم…
با عشق سپیده️
به نام خداوند قدرتمند
خدایا هزاران بار شاکرت هستم که تا گام هشتم آمده ام، کمک کن تا کام آخر بروم و بیشتر و بیشتر به تو نزدیک تر شوم، هزاران بار شکرت.
خوشحالم که چندین وقت است که آدم هایی که منفی هستند را ندیده ام، چندین وقت است که آدم های مثبت و حال خوب کن در زندگی ام حضور دارند، کنار آن ها احساس ارزشمندی می کنم، کنار آن ها حالم خوب است، خوشحالم که به حدی رسیده ام که به بقیه وابستگی ندارم، خودم انتخاب می کنم که چه کسانی در زندگی من حضور داشته باشند تا راحت تر بتوانم کانون توجه ام را کنترل کنم، خدایا شکرت، خدایا هزاران بار شکرت.
وقتی که دیگران را قضاوت نمی کنم و خودم را جای آن ها می گذارم
حالم خوب میشود، به تو نزدیک تر می شوم
انگار که قضاوت نکردن دیگران به خاطر آن ها نیست، به خاطر خودم است
به خاطر این که حالم خوب باشد، به خاطر این که آرامش بیشتری داشته باشم
ذهن من پتانسیل بسیار زیادی دارد، چرا باید آن را صرف اینطور کار های بیهوده بکنم؟
کار هایی که نه خودم خیر دارند نه به دیگران
سرتاسر ضرر هستند، ضرر به افکار ذهنم که نتیجه آن می شود ضرر به زندگی ام
خدایا شکرت که روابطم با بقیه نسبت به قبل خیلی بهتر شده است، این به خاطر این است که به حرف های استاد گوش داده ام و کمتر دیگران را قضاوت کرده ام
قضاوت کردن دیگران یک سیگنال منفی است به بقیه، بقیه با دیدن این موضوع از آدم دور می شوند، چون می دانند که وقتی آن ها هم کاری انجام بدهند ، آن ها را قضاوت خواهیم کرد. خدایا هزاران مرتبه شکرت.
خوشحالم که بیشتر از هر چیز از اشتباهاتم یاد میگیرم
خوشحالم که اشتباهاتم به من کمک کرده اند به اینجا برسم
سپاسگزار خداوندم که اشتباهاتم به من کمک کرده اند تا تکاملم را طی کنم و به اینجا برسم
خدایا من هیچ گله ای از تو ندارم، همیشه شاکرت هستم و همیشه به حقم قانع، اگر تضادی در زندگی ام وجود دارد به خاطر ارتعاشات خودم است، کمکم کن تا بر منیت خودم غلبه کنم و این مشکل را که تنها راه حل آن غلبه بر منیم است حل کنم. شکرت.
به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی
گام هشتم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”
سلام به همه دوستان نازنینم در این پروژه هدایتی
بعد از چندین بار گوش دادن این فایل، داشتم با خودم فکر میکردم چطوره که اکثر مردم خیلی راحت تا مدتها درباره اتفاقات و شرایط ناجالب یا مسائل نادلخواه صحبت میکنند اما وقتی روی صحبت بحث به زیبایی ها یا تجربه ها و موفقیت ها که میرسه نه تنها نادیده میگیرند بلکه شاید برای چند دقیقه فقط بهش توجه کنند!! انگار که ذهنیت اغلب جامعه ناخودآگاه برنامه ریزی شده برای دریافت سیگنال اخبار و اتفاقات ناجالب برای بحث کردن، و زیبایی و نتایج قشنگ و موفقیت به چشم کسی نمیاد یا اگر بیاد برای چند دقیقه ست بعد دوباره برمیگردن سراغ همون خط فکری قبلی انگار که تنها راه ارتباط برقرار کردن از این طریق باشه!
جالب اینه که حتی اگر داخل جمعی باشیم و از تجربه های قشنگی که داشتیم یا موفقیت ها و دستاورد هامون صحبت کنیم،، شاید اول توجه ها جلب بشه اما سؤال من اینه که چرا به همون اندازه که اتفاقات اخبار رو تا مدتها کش میدیم و انقدر بزرگ میکنیم که هر صبح و ظهر و عصر و شب دربارش بحث بشه چرا درباره خبرهای خوب و اتفاقات جالب و زیبا رو به همین اندازه بزرگ نمیکنیم تا بشه مدتها دربارش بحث کرد؟ ما که انقدر تبحر داریم در بزرگ کردن مسائل برای به بحث کشیدن موضوع و همراه کردن بقیه، چرا اون مسائل موضوعات قشنگ و موفقیت ها، دستاوردها و زیبایی ها نباشه؟
میدونید من واکنش هایی که قبلا توی جمع های مختلف میدیدم این بود که انگار خیلی ها نمیتونن خبرهای خوب رو بشنوند و ظرفیتش رو ندارند! اینجاست که کلام خداوند رو بهتر متوجه میشم خیلی زود واکنش نشون میدن،، اگر یکی از موفقیتش بگه میگن “فلانی دیگه خیلی داره به خودش مینازه!” “داره پز میده که انقدر دربارش صحبت میکنه؟” اگر کسی از تجربه های زیبایی که داشته صحبت کنه میگن “چرا انقدر داره از شرایط خوبش میگه؟ میخواد ثابت کنه وضعیتش خیلی خوبه و بهتر از ماست؟” و.. یعنی انگار ذهنیت جامعه پتانسیل شنیدن خوبی ها رو به اندازه اخبار ناجالب نداره! سؤال من اینه که چرا این اهرم برعکس نشه؟ چرا جوری تغییر ندیم خودمون رو که بجز اخبار خوب، موفقیت ها و تجربه های قشنگ شنیدن برامون مقاومت ایجاد نکنه و نتونیم به غیر از اینها چیزی بشنویم؟
یه جمله قشنگی که خوندم و چقدرر به نظرم درست بود اینه که “اگر میخوای بدونی افراد چه نوع شخصیتی دارند ببین توی چه جمعی نشستند و بحث میکنند؟ چون هیچکس نمیتونه بیشتر از چند دقیقه در جمعی باشه که با شخصیتش هماهنگ نیست!” من هیچوقت اون جمع رو نخواستم، نگاه مشتاقانه مردم برای گفتن از اخبار ناجالب رو نخواستم و همینه که میگید استاد اگر میخوای متفاوت از اکثریت جامعه نتیجه بگیری باااید متفاوت از اکثریت جامعه عمل کنی؛ و فکر کنم من و همه ما هایی که اینجا هستیم همون روزی که با شما آشنا شدیم انتخاب مون رو کردیم که متفاوت از اغلب جامعه باشیم.. من با شما یاد گرفتم به نتایج و دیدگاهی که بقیه دارند در زندگی تجربه میکنند کاری نداشته باشم و احترام بزارم بالاخره این انتخاب خودشون بوده و راضی هم هستند! که اگر نبودند دست به تغییر میزدند،، ولی منم نتایج متفاوت میخوام نه مثل بقیه پس همینه که الان اینجام توی همچین پروژه ای دارم روی باورهام کار میکنم و در این مسیر حرکت میکنم چون مثل بقیه باور نکردم و علاقهای هم ندارم.. وقتی صدای شبکه خبر رو میشنوم زود هدستم رو میزارم و فایل پلی میکنم، یا آهنگ های فوقالعاده لطیف مثل روحم رو گوش میدم، یا اصلا آهنگ رو بلند میکنم میرقصم و بَه که چقدر کِیف میکنم
از صمیم قلبم خدا رو شکر میکنم از اینکه چه در این سایت چه خارج، دوستان بینظیری دارم که فقط داریم درباره خواسته هامون باهم صحبت میکنیم؛ درباره موفقیت ها و دستاوردهامون میگیم؛ کلیی ذوق میکنیم برای دیدن و خوندن نتایج همدیگه؛ از شیوهای که داریم متفاوت عمل میکنیم و متفاوت نتیجه میگیریم صحبت میکنیم و داریم این خبرهای خوب، زیبایی و موفقیت و این جریان رو تا جایی که میتونیم بزرگ میکنیم انقدر که حتی هر اتفاقی هم بیفته نه خبر دار میشیم، نه مهمه برامون چون ابدا هیچ تأثیری تا خودمون اجازه ندیم روی زندگی ما نمیذاره و حتی اگرم بشنویم خیلی راحت از کنارش میگذریم ولی خیلی جالبه وقتی اینجا میشینیم کامنت های همدیگه رو میخونیم، از نحوه عملکردهامون و نتایجی که گرفتیم مینویسیم بعدش چقدرر ذوق میکنیم برای همدیگه چقدر همدیگه رو تشویق و تحسین میکنیم و لذت میبریم و اینها همش کاره فرکانس هاست دیگه..
استاد درس ها و منطق هایی که برای عدم قضاوت دیگران آوردید خیلی محکم بودند و مثل همیشه بزرگترین درس های شخصیت ساز رو دارم از شما یاد میگیرم و عاشقانه بخاطر این آموزه هایی که با ما به اشتراک میگذارید سپاسگزارم<: الان میخوام برم یک چای بهار نارنج عالی درست کنم با خرماهای صل اعلا و برای یکی دیگه از گام هایی که در این پروژه برداشتم به خودم جایزه بدم روی بالکن یه باد پاییزی فوقالعاده هم داره میاد و میخوام برم کامنت بچه ها رو در گام نهم اونجا بخونم و آماده برداشتن یه گام دیگه و گذاشتن یه قطعه دیگه از پازل در جای مناسب خودش بشم؛ خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^
سلام زینب خانوم عزیز و زیبا
ماشاالله اینقدر قلم شیوایی دارید مات مبهوت تا آخر کامنت تمام فسفرهای مغزیم به تکاپو افتاد برای درک بهتر خط موضوعی که در موردش نوشتی
اول کامنت با یه طرح سوال ذهنم به چالش افتاد و منو بفکر فرو برد و آخرشم که برداشت خودتونو از سوال گفتید جرقه ای توی ذهنم زده شد
اکثر کسانی که میشناسم و باهاشون برخورد دارم تمام تمرکزشون روی ناخواستهاست و همیشه درگیر این مسائلن ولی وجه مثلت بچهای این سایت اینکه ما آگاهیم به این موضوع که کانون توجه رو باید به سمت خواستهامون تغییر جهت بدیم .به لطف خدا و آموزشهای استاد ما بچها این سایت بازی ذهن میدونیم و الحق که همین تغییر نگرش ما مسائل باعث شده خیلی از بدنه جامعه فاصله بگیرم و بقول استاد آسون بشیم برای آسونی ها
این مسیر به من آرامشی داده که توی کل زندگی قبل آشنایی با استاد دنبالش میگشتم و چه نتیجه ای بزرگتر از آرامش
ممنونم ازت خانوم اسماعیلی عزیز و دوسداشتمی برای کامنت زیبات
سلام به دوست نازنینم آقا محمد عزیز؛ امیدوارم هر کجا که هستید غرق در آرامش، شادی، سلامتی، نعمت و تجربه های زیبا و لذتبخش باشید.
امروز صبح که بیدار شدم و می خواستم کامنت فوقالعاده بچه ها رو در گام های بعد بخونم، نقطه آبی کنار اسمم رو دیدم و انقدرر ذوق کردم و خوشحال شدم چون به قول دوستان یک پیام مختص به خودم داشتم از هدایت خداوند که حقیقتا احساس خیلی قشنگیه مخصوصا زمانی که از خداوند درخواستی کردی و منتظر نشانه هستی و این همزمانی انقدر شگفت انگیز رخ میده
از شما دوست خوبم سپاسگزارم که با نوشتن این دیدگاه اهمیت موضوع کنترل ورودی ها و کانون توجه رو برای ذهنم بولد نگه داشتید درست مثل هر گام از پروژه که لیزری روی این موضوع تمرکز کرده و برام این اهمیت و کار کردن روی متمرکز نگه داشتن این توجه و کانون در مسیر و روی اصل قوانین،، اهمیت درک حضور خداوند در تک تک لحظات و حساب کردن روی این نیرو در هر شرایطی همینطور پر رنگ و پر رنگ تر میشه… و این رابطه زیبا با نیروی منبع رو در تک تک دیدگاه های بچه ها می بینم، اینکه چقدر عالی و متعهدانه هر گام رو بر میدارند و از تجربیات خودشون، از آگاهی هایی که درک کردند، از نحوه عمل به قوانین و موندن در مسیر در هرر شرایطی صحبت می کنند و چقدر تحسین می کنم و برای من درس داره؛ این جنس صحبتها و دیدگاه های بچه ها برای من یادآور این هست که یک نیروی برتر داره کارها رو راه میندازه و انقدر دقیق و خالص از طریق کلمات و جملات بچه ها متجلی میشه
واقعا مهم ترین نتیجه ای که با کار کردن روی خودمون میشه بهش دست پیدا کرد آرامش پایدار ذهن هست فارغ از اینکه شرایط بیرون چطوره اما این آرامشی که به اندازه کنترل ورودی هامون با باورهای قدرتمندکننده، ذهن خودمون رو تغذیه کردیم باهاش کار خودش رو انجام میده و نمودش در رفتار و کلام و نتیجه هایی که سرشار از آرامشِ خودش رو نشون میده،، آرامشی که نویدبخش شرایط و نتایج بهتره
سپاسگزارم از شما دوست عزیزم؛ در پناه امن الله یکتا باشید