live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف - صفحه 13

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوب خودم

    چقدر صحنه عالی و جالبی بود

    توجه به نکات مثبت و زیبایی که در دل این فیلم وجود دارد کامل مشخص است و چقدر حس و حال خوبی به انسان دست می دهد

    خدا رو شکر بخاطر این همه زیبایی ها

    نکته جالب دیگری که قابل تعمل و تفکر است صحبت های استاد که با این همه ذوق و شوق در تصاویر در حال صحبت کردن هستند

    به نظر من همه اینها چیزی جز داشتن یک حال خوب و یک آرامش درونی نیست

    نکته هایی عالی در این فایل من یاد گرفتم

    رویاهایی کوچک داشتن نشان از باور نداشتن به تحقق یافتن رویاها است

    ثروت ساختن آسان است

    این در قدم اول یک جمله است

    اما کم کم و به مرور که روی خودم کار کنم و با پیدا کردن الگوهای خوب و موفق این جمله در ذهن من کم کم ثابت می شود و به یک ثبات فرکانسی عالی می رسم

    واقعا عالی بود

    از همه مهمتر اینکه باید روی قانون تکامل خودم کار کنم و عجله نداشته باشم و پله به پله باید رو به جلو حرکت کنم

    تعهد داشتن نسبت به کار خود

    متعهدانه در راه هدف خود قدم برداشتن و تلاش کردن

    عمل کردن بسیار مهم است

    این نکته را من باید با آب طلا بنویسم و این عمل کردن یعنی خارج شدن از دایره امن خود

    انگیزه از تضاد به وجود می آید

    دنبال گرانی و گران بودن چیزی نباشم بلکه دنبال آن ارزشی باشم که برایم ایجاد می کند چیزی که مهم است این است که آن محصول و آن جنس چقدر حس و حال خوب را به من می دهد

    فایل های رایگان شاید اسم آنها رایگان باشد ولی خدایی هر کدام از آنها یک دنیا حرف و نکته را در خودشان دارند

    هر کس به شیوه خودش می تواند با خدای خود ارتباط برقرار کند و سپاسگذاری کند

    و این بدان معنی است که هرگز کاری به اعتقادات و عقیده دیگری نداشته باشیم

    ممنونم استاد عزیز

    سپاسگذارم از شما بخاطر این فایل عالی

    ممنونم از خدای خوب خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    بنام خدای زیبایی ها

    من خیلی هدایتی وارد این صفحه شدم و چون قصد داشتم کامنت دوستان رو‌بخونم فقط شروع کردم به خوندن کامنت ها

    چند روز قبل یه مشتری داشتم که قبلا با هم دوست بودیم

    با خواهرش اومد ازم خرید کرد و رفت

    و من می دونستم عضو همین نتوورک ها هست ،

    شروع کرد به صحبت کردن که نتوورک بهم همه چیز داده زندگی من و تو 3 سال ازین رو به اون رو کرده و همه خانواده ام رو وارد کردم

    و من چون شغلم رو عوض کردم و وارد شغلی شدم که عاشقشم ‌و چون ابتدای راهم نتایجم چشمگیر نیست گفت تو هم وارد شو و … و همون لحظه چون حس خوبم افت پیدا کرد ناخودآگاه چون احساس کردم این پیشنهاد نیست این یه فشاره ( با اینکه از جزییات کارشون و سیستمتون هیچ اطلاعی ندارم فقط تو فایل استاد شنیده بودم که گفته بود با منطق که این روش صحیح نیست ) همون لحظه بهش گفتم من به شغل خودم علاقه دارم و می خوام مسیر شغل و حرفه ی خودم رو برم ، حتی بهش گفتم به دلیل ایجاد نشدم تمایل تو وجودم و پرش فکریم اصلا راجع به شغل های دیگه حتی نمی خوام اطلاعات کسب کنم که ببینم خوشم میاد یا نه ( الان که فکر میکنم میبینم چقد محکم جوابشو دادم )

    و واسم جالب بود من چند تا چیز تو وجود اون ها دیدم

    اینکه تو این سه سال حتی نتونست ماشین بخره

    حتی میگفت من وقت ندارم گواهینامه بگیرم !!

    از سال قبل که دیده بودمشون خیلی چاق تر و بی حال تر شده بودن ! واقعا تعجب کردم و ازینکه همه زندگیش شده بود کار نه تفریح نه ….. حتی حرف زدن زیاد باهاشون اشتیاق من رو به زندگی کم میکرد

    وقتی رفتن حس قشنگم بهم برگشت

    الان میبینم که اومدن اون ها از طرف خدا بود که بهم بگه چقد با دیگران متفاوت هستم

    من هر روز میرم طبیعت پیاده روی

    هر روز ورزش میکنم

    عاشق شغلم هستم

    تو‌ خونه شغلم رو مدیریت میکنم و شغلم غیر از خودم به هیچ فرد و مکان و زمانی وابسته نیست

    میدونم که تو‌درامد زایی بالا پایین دارم که اونم واسه عدم تمرکز صد در صد خودمه

    ولی تفاوت من با اونا از زمین تا آسمون بود

    یعنی چی سیستم سازی ؟ سیستم سازی چه‌کمکی به رشد و استفاده از استعداد درونی ادم میکنه !؟ همین یه جمله کافیه تا ادم حتی بهش فکر هم نکنه

    به نظرم صاحبان کسب و کار فقط می خوان از وجود افراد استفاده کنن و ازشون بهره برداری کنن در جهت اهداف خودشون ! حالا این وسط بعضی اعضا از نظر مالی شاید پیشرفت کنن ولی اون بهایی که در قبالش میدم ارزش نداره اینکه در خدمت کارشون و فعالیتشون باشن در حالی که کار ‌‌و حرفه بستری هست برای لذت برای احساس رشد ما ! به علاوه باورهای ثروت ساز که باعث ورود ثروت میشه

    خدا رو شکر میکنم انقد این مسیر زندگیمو دوست دارم لحظه ای حتی وسوسه نشدم از خدا سپاسگذارم واسه ثبات قدم و ایمانی که تو‌جودم‌تقویت کرده

    روز به روز فرق خودم رو با ادم های دیگه بیشتر متوجه میشم

    و

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    با تمام این اوصاف و عیوبی که میدیدم همیشه فکر میکردم راسها نتورک (بازاریابی شبکه ای )صحیح را انجام میدهند و ان افرادی که من باهاشون کار میکنم کارو با عیب انجام میدهند

    خیلی دوست داشتم در جلسات لیدرهای راس شرکت کنم حس میکردم نتورک واقعی انجا میتونم پیدا کنم، شرایط شرکت فراهم شد

    امامطالبی که انجا شنیدم برام جالب بود و باعث شدتصمیم جدی تری برای ادامه یا ترک کار بگیرم لیدر راس ریزه ریزه خریدهاشو از زمین ،خانه ، ماشین وسایل خانه … هر چه خریده بود روی برد نوشت جالب اینکه همه قسطی،قرضی خریده شده بودند حس خوبی پیدا نکردم گرچه خیلی ها تشویقش کردند برام جالب بود چرا تشویق؟

    این افراد که میگویند فلان درامد از بازاریابی شبکه ای داریم چرا خریدها همه با قرض، وام و قسطی؟

    البته منم از قبل اهل قسط و قرض بودم اما با درامد زایی که میگفتنداین سیستم دارد بعید میدونستم چنین کاری کنند

    دلیل نوشتن هم جالب بود، این جور خرید کردن را نشانه ایمان به کار میدونستند که درامد زاست و از همه میخواستند چنین ایمان داشته باشند دوم به این دلیل بود که بگوید من قسط دارم بجنبید ورودی بگیرید قسطامو بدهم

    در جلسه ای دیگر لیدری با شور و شوق توضیح میداد که دوستش پول دیه ای داشته و این پول را ازش قرض گرفته و ماشین خریده و این باعث ورودی شدن افراد به تیمش شده بودند و اینو ایمان به کار میدونست یک جورایی از ما هم میخواست کارهای شبیه این انجام دهیم تا ایمانمان را به سیستم نشان بدهیم ،تا سیستم به ما پول بدهد و باز هم این فرد مورد تشویق قرار گرفت و من از این رفتارها متعجب بودم

    اینقدر ان ادمها برایم کوچیک شدند که حد نداشت در حالی که از قبل خیلی درموردشون ارزش گذاری میکردند که من مشتاق دیدنشون بودم

    مورد بعدی اختلافات که راحت تو جلسه عنوان میشد که فلانی چرا این ماه اینقدر فروش که تو برنامت بود نزدی تو مگه حواست به من نیست

    در کل انچه انجا دیدم مرا برای ادامه راه سست کرد من اینجا عدم صداقت را دیدم پشت این ماشین و خانه خریدن ها کلی عدم صداقت بود

    فهمیدم با این افراد و رفتارها شان نمیشود به موفقیت رسید این افراد از معمولی ترین افراد دوربرم هم معمولی تر بودند فقط یاد داشتندحرفهای قشنگ بزنند و من نمیتوانستم زندگی خودم و عده ای از افراد را به دست انها بسپارم

    فقط اینو میخوام بگم تمامی مواردی که استاد در بسته عزت نفس از نشانه های افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس نام میبرند من در وجود ورفتار این افراد ندیدم

    و.بعد از این ماجرا انگار که فهمیدم کارم اشتباه اندر اشتباهه و دنبال اولین فرصت برای ترک انجا بودم

    حس کردم راسها مردمو را میشناسند اما ما مردم خودمون را نمیشناسیم

    من این شکل درامد و کار کردنو دوست نداشتم در حالی که از قبل چیزهای دیگه ای به ما مگفتند وحالا ماجرا چیزهای دیگه ای بود

    وقتی وارد این عرصه میشوید باید صداقت، باور فراوانی،فرصت،و…را زیر پابگذارید باید به خودت دروغ بگویی

    فهمیدم این افرد ان چیزی که میگفتند نیستند من قصد توهین و جسارت ندارم و ایرادی نمیگیرم چون بعضی از این افراد متوجه عیب و ایرادهای کارشون نبودنند.

    اگه شما مثلا بخواهید در مسابقه قهرمانی شرکت کنید جهت اموزش پیش یک مربی به اصطلاح خبره میروید اما وقتی ببینید که در حد قهرمانی نمیتواند اموزشت بدهد چون برای ان حد ساخته نشده و مهارت ندارد بدون تردید ان فرد را رها خواهید کرد

    فهمیدم فردی که هنوز خودش را باور ندارد قسطو با ارزش میدونه، صداقت ندارد ، از موفقیت افراد نگران است ،یاشخصی که نمیتواند کنترلی روی اعصابش داشته باشدنمیتونه کسی رو خوشبخت کند امید بستن به ان کار اشتباهی است و انگار ان چیزهایی که از این کار میخواستم بدونم دونستم

    اینو هم درک کردم انجاجایی برای رسیدن به موفقیت نیست میخواستند به چه موفقیتی برسند

    فرض بر اینکه جایی برای رسیدن به موفقیت باشد

    من که همیشه دنبال موفق کردن مردم بودم و شاید این یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی ام بود که همیشه اونو تکرار میکردم اما به جایی رسیدم که چرا وقتمو بگذارم برای یک سری اشخاصی که نمیخواهند کوچکترین تلاشی برای خوشبختی خودشون بکنند میخواهندبه عنوان افراد موفق مطرح بشوند ولی حاظر نیستند یک لحضه برای این منظور وقت بگذارند.یا میخواهند از مسیرهای اشتباهی که همه انجام میدهند تبعیت کنند

    این عیب و ایرادهایی که من دیدم شاید خیلی ها هم درک کرده بودند اما از بس توجیه میکردند اینها عیب نیست بیرون از اینجا مشکلات بدتر است افراد هم میپذیرفتند

    و انجاماندگار میشدند و سرگردان بودند

    انجاجای مناسبی بود برای کسانی که خیلی محتاج توجه بودند البته در شروع کار این توجهات چشمگیر بود ،دیگر اینکه در این محیط نسبت به جاهای دیگه افراد بیشتر مثبت تر بودند شاید فقط در ظاهر بود و راحت از اینده ایدالشون صحبت بکنند این دو تا مسئله باعث میشد تعدادی افرادبا وجود اینکه زمان زیادی گذاشته بودند و دستاوردی نداشتند چسب انجا باشند.

    ترک انجا شاید هم به همین راحتی برای من و شاید خیلی ها نبود وچون من یک سری کارهای اشتباه را انجام نداده بودم ترک انجا برام راحت تر بود

    به لطف خدا زیر بار خرید گوشی و ماشین قسطی نرفته بودم که در این صورت از ترس بدهیها ترک انجا برام سخت بود و مسئله بعدی اینکه خیلی عذاب وجدان نسبت به افرادی که عضو کردم نداشتم چون رفتم صادقانه باهاشون صحبت کردم و گفتم که اشتباه کردم اما با صحبتهای من تمایلی به ترک انجا نداشتند حالا یک چند تا حرفم شنیدم و ناراحت شدم اما مهم نبود

    البته خیلی ها هم بدهی نداشتنند اما شهامت ترک انجا از ترس قضاوت شدن نداشتند چون افرادی که سیستم را ترک میکردنند خیلی مورد تمسخر و سرزنش نتورکرها قرار میگرفتند ولی من به لطف خدا این مسئله برام مهم نبود چون دلیل امدن و رفتنم را میدانستم

    کارو کنار گذاشتم و اصلا هم پیگیر افرادی که انجا بودندنشدم ،یکی از اشتباهاتی که افراد بعد از ترک انجا انجام میدهند پیگیر افراد انجا میشوند. و در مورد شیوه اصلی کار انجا با کسی وارد صحبت نشدم چون فهمیدم اگر در مدارش نباشند صحبتهام الکی است

    با اطلاع از اینکه افرادی که انجا را ترک میکنند تامدتی دچار سردرگمی و افسردگی میشوندبا این اگاهی ازهمون روزی که کارو ترک کردم کار ی که مد نظرم بود با کیفیت تر ازقبل وبدون درنگ شروع کردم و تو پروسه افسردگی نیفتادم و خدا را شکر نتایج خوبی گرفتم

    خیلی تو جلساتشون میگفتند اگر مسیر زندگی توکیلومترها اشتباه رفتی برگرد و برو تو مسیر درست من و خیلی ها مثل من ان موقع فکر میکردیم مسیر درست همین راهی است که الان هستیم یعنی بازاریابی شبکه ای و مسیر اشتباه راه قبلی مون بوده اصلا فکر نمیکردیم مسیر اشتباه همین راهی است که داریم میرویم و من ازیک جایی به این باور رسیدم که مسیرم اشتباهه و برگشتم، اینو فهمیدم هر چقدر هدف و نیتت درست باشد و رویاهای بزرگ و باورهای عالی داشته باشی اما اگر تو مسیر اشتباه بخواهی به مقصد برسی بدان این مسیر تو رو به جایی نمیرسونه

    بعد که با استاد اشنا شدم خیلی برام قابل درک و لمس بود که چقدر مسیر اشتباه و سنگلاخی میرفتیم

    گاهی اوقات حضورم در این مجوعه ها را اشتباه زندگی ام میدانم و گاهی اوقات حس میکنم کار درستی کردم

    از این جهت که اونو از نزدیک نه صحبتهای دیگران تجربه کردم ،باعث شدمردم کشورمو بیشتربشناسم فهمیدم ریشه خیلی از مشکلات به خودمان برمیگردد،فهمیدم اگه کسی بخواهد کاری انجام بدهدچه درست چه نادرست کسی واقعا نمیتواند مانعش بشود، با افرادی برخورد کردم که اوایل ورودشان با سند و مدرک بهشون گفته بودند این کار اشتباه است اما کارو شروع کرده بودند و جالبه چند سالی بود که کار میکردند درامد هم نداشتند ولی میگفتند کار خیلی عالی است

    متن را اینجا نوشتم هر کس در مدارش باشداستفاده میکند قصدجواب دادن به موافقین و یا مخالفین این کارو ندارم چون نمیخوام دیگه وقت بگذارم هر کسی مختار است هر مسیری میخواهد برود

    اگه شاگردهای استاد باشید همه چی دستتون میاد

    این متن طولانی رانوشته ام شاید که به سوالهای بی جواب خیلی ها پاسخ داده شود.

    در کنار فایلهایی که گفتم فایل شهود و الهام الهی استاد را هم گوش دهید انجا نکته جالبی میگویند که به نظرم مفید میاد

    مخالفین هم کسانی هستند که نتیجه چشمگیری نگرفتند اماانچنان مجذوب فرعیات انجا شدند که نمیتوانند بپذیرند که ممکن است درصدی دچار اشتباه شده باشند .ونمیشود خرده گرفت خیلی وقتها ما در موارد مختلف انچنان درگیر فرعیات بی ارزش شده ایم که اصل را زیر پا گذاشته ایم و داریم زیانها میبینیم و فرصت یک یک لحضه تفکر و تعقل را به خودمان نمیدهیم

    صحبتهای من هم نمیتواند مانع رفتن کسی به نتورک شود چون بچه هایی توی سایت استادهستند و محصولات استادرا میخرند ولی نتورک کار میکند عده ای هنوز صحبتهای استاد را درک نکرده اند عده ای هم فایلهای استاد راگوش میدهند،تا برای شبکه ساختن انگیزه بگیرند، فکر میکنند استاد اشتباه کرده که شبکه سازی نکرده است

    پس نگران نباشید کسی تو مدارش نباشد صحبت های استاد هم نمیتونه روش تاثیر بگذارد چه برسد به نوشته های من

    فرض بگیرید تحت تاثیر این صحبتها دیگه کسی نتورک نرود وحذف شود اتفاق خاصی رخ نمیدهد چون شرکتهای دیگه با عناوین دیگه شروع به کار کردند و شیوه کاریشون مثل نتورک است همه هم قوانین که استاد میگوید را رعایت نمیکنند و این مجموعه ها با توجه به خواسته و فرکانس های مردم شکل میگیرند مردمی که میخواهند زودبه مقصد برسند، میخواهند با پول وام وقرضی به خواسته هاشون برسند یا کارشون را شروع کنند و همیشه دنبال یک حامی هستند که خداوار وارد زندگی هاشون شود ان جور که مردم میخواهند ودستشون را بگیرد وانها را به مقصد خوشبختی برساند.

    و این مجموعه ها در ظاهر امر انچه مطلوب مردم است انجام میدهند .

    نشانه تائید کارشون این است که تلویزیون و رادیو در مورد ما صحبت میکند وفلان شخصیت های معروف به ما پیوستند

    باید ذهنیت ما عوض شود وگرنه با حذف این مجموعه ها مشکلی حل نخواهد شد مگر تا به حال با حذف چندین مورد مجموعه هایی که این شکلی رفتار میکردند اتفاق خاصی افتاد .

    حق همه است که زندگی خوب راحت و ارام و بدون دغدغه های مالی داشته باشیم اما متاسفانه به علت عدم اگاهی از مسیرهای اشتباهی که معمولا مطابق با باورهای ماست میخواهیم به مقصد برسیم در حالی که راحت ترین کار تغییر ذهنیتمان است که حاظر نیستیم اینکار را انجام دهیم و شاید هم راهنما والگوهای خوبی در این زمینه نداشتیم و این واقعا یک خلا برای همه بود و عده ای که از خواسته مردم برای وضع مالی بهترو اهمیت باورها اطلاع داشتند از این مسئله به نفع خودشان و ضرر مردم استفاده کردند

    اما حالا به لطف پرورگار با اموزهای عالی و بینظیر استاد و بدون هزینه میتوان تحولات عظیمی در زوایای مختلف زندگی بوجود اورد پس دیگر بهانه ای برای پیوستن به این مجموعه ها باقی نمیماند

    ممنون از شما دوست عزیز که وقت گذاشتید و مطلبم را خوندید

    ممنونم از استاد که حضور شماو صحبتهای شما تمام خلاهای زندگی ما از زوایای مختلف پر کرد و خداوند منت را بر ما تمام کرد هر کس بخواهد شمارا پیدا میکند و هر کس نخواهد حتی اگر در یک قدمی شما باشد گم شده است

    خداوند ما را در صراط مستقیم قرار بدهد کسانی که به انها نعمت داده نه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      م امیری گفته:
      مدت عضویت: 2442 روز

      سلام و درود به شما، آرزوی زیبا

      سپاس فراوان از شما بابت کامنت عاری از تعصب

      پر از نکته

      پر از صداقت هست

      کامنت شما در روند تصمیم گیری من در موندن و یا ترک نتورک موثر بود

      ممنون که نیست الهی داشتین

      موافقم

      منم چند نکته اضافه میکنم

      شاید روزی اومدم و کامل نوشتم

      اما امروز به همین بسنده میکنم

      کندر این سیستم دعوت و بدتر از اون پیگیری رو درک نکردم

      مگه میشه من مدار مثلاً 7 باشه برم فردی که در مدار 2_ و مدار 412 هست رو دعوت کنم و بیان و دور من جمع بشن؟

      مگه میشه؟ میگه داریم؟ میگه میشه قانون رو دور زد

      من بحث مدار رو نمی دم ولی خودم می‌فهمیدم که دلیل اینهمه ریزش مجموعه یکیش هماهنگ نبودن مدار هاست

      موضوع بعدی بندرت کسی پیدا میشد که پول داشته باشه و ورود کنه، گاها لیدر پا میشد می‌رفت 10 ساعت تو مسیر تا برسه شهر اونور تر و کسی رو که پیگیری کرده بود تو دلش انگیزه و امید درآمد می‌انداخت و طرف می‌رفت طلا می‌فروخته یعنی اکثر افراد اونجا با قرض و بدهی اومده بودن از جمله خودِ من

      که چی بشه که تا قرض نداشته باشی تلاش نمیکنی

      به محض اینکه درآمد به یه حدی می‌رسید دوستان میرفتم و گوشی یا یه وسیله ای قسطی برمیداشتن، که چی؟ که تا قرض نباشه که کار نمیکنی در حالیکه استاد میگن اصلا تو باید انقد احساس لیاقت بکنی که اون نذارهههه بیکار و علاف باشی، احساس ارزشمندیت بگه یالا پاشو از وقتت استفاده کن نه قرض

      مورد بعد ارزشگذاری زیاد روی آپلاین ها که یه کم آزار دهنده بود

      مورد بعد اکثرا پیش میومد لیدرهای راس یه دایرکت پا و گوش بفرمان داشتن که تو سمینار ها نقش عصا داشت و کنارشون مینشتن که مثلاً لیدر تنها نباشه

      تشنش شده بره آب بیاره

      کیفش رو بذاره رو صندلی

      گاها اگه لیدر خسته ای اون دایرکت پاسخگوی سوالات دوستان بود

      و بدتر قسمت ماجرا طمع پول هست، در حالیکه استاد میگن توی تمام شغل های دنیا به یک اندازه پول هست

      مورد بعد تخریب مشاغل دیگه در جلسات، این واقعا بدور از اخلاقیات هست

      بازم ممنون از آرزوی عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    خانم و اقایی را دیدم که به خاطر نتایج عالی که ازاین کلاسها گرفته بودند به استاد سکه طلا هدیه دادند

    دختر خانمی رو دیدم که به خاطر تحولات عالی در زندگی وبالارفتن اعتماد به نفس عالی باعث شده بود که کلیه اعضای خانواده اش تو جلسات شرکت کنند

    ووقتی تغییرات توی وجود خودم و دیگران را دیدم از خیلی ها میخواستم که تو این جلسات شرکت کنند.

    وقتی چنین شرایطی وجود دارد چرا افرادبه عنوان بالارفتن عزت نفسشان عضو شرکتها بازاریابی شبکه ای شوندو کلی هزینه کنند و شب و روزش انجاباشد.

    من اینو میخوام بگم ادمی اعتماد به نفس داشته باشه با قسط و وام زندگی نمیکند ،مشرک نیست و دیگران را التماس نمیکند برای دیگرن پادویی نمیکند،شغلی رو که دوست نداشته باشد انجام نمیدهد پس به این ادمها نمیشود گفت با اعتماد به نفس ،توی نتورک پشت اعتماد به نفسی که نشون میدادند عیب و ایرادهایی پنهان بود حالا خودتون این اعتماد به نفس رو قضاوت کنید

    خیلی جالبه خانمی از اشنایان بود که ازشون خواستم توی این کلاسها که گفتم شرکت کنند امانپذیرفتند و بعدها وارد نتورک شدند و علت را بالارفتن اعتماد به نفس عنوان کردند که در واقع به طمع پول انجا رفته بود.

    خیلی ها میگویندما انجا میرویم که باورامون قوی بشود با توجه به توضیحاتی که دادم فردی که انجا میرود چه باورای خوبی تو زمینه ثروت و…..پیدا میکند؟؟انجا باوری که به افراد داده میشود اینه که چند تا ادم بیشتر بیاورید تا به پول برسید و در واقع این باورو به خودت میدهی که افزایش درامدم وابسته به یک سری ادم است انجا این باورو به تو نمیدهند که تواز فلان هنر و ورزش و غیره موفق میشوید بلکه میگویند همه رو بزار کنار فقط شبکه انسانی بساز

    فن سخنوری چیست؟

    از مشکلاتون جوری بگید که یکی اشکش در بیاد، صحبتهایی بکنید که حقیقی نباشند،خیلی قشنگ حرف بزنید ولی عملی پشتش نباشد اگه این جور چیزارو دوست دارید بروید انجا و یاد بگیرید کسی که تادیروزنمیتونست اسم خودش رابه زبان بیاورد توان برگزاری جلسه پیدا کرده بود یک ساعته و یکبند صحبت میکرد اما فقط قشنگ حرف میزند دریغ از باز شدن یکی از گره های زندگی اش یا حتی ذره ای عمل. این فن سخنوری است؟؟

    خیلی افراد حس خوب و باورای خوب داشتن را اشتباه متوجه شدنداستاد نمیگوید باحس و باور خوب برویدجاده شمال به بندر عباس میرسید

    بهترین زمانی که میشد فهمید ایا نتورکرها حس و حال وباور خوب دارند اینکه شب اخر ماه توی دفاترشون بروید وببینید چه خبراست همون ادمی که تا دیروز شاد و خندان بود الان از اظطراب و وحشت نمیشود باهاش حرف زد چون پر از ترس و نگرانی است که اگه سازمانش ورودی نگیرد پورسانت نمیگیرد و قسطهایش خواهد ماند

    در حالی که نشانه حس و حال خوب اینکه در شرایط به ظاهر بد بتوانید خودتان را کنترل کنید

    زره ای توجه به زیبایهای اطرافشان نداشتند، همه چی براشون زجراور بود فقط میخواستند پول در بیاورند، خارج کشور بروند تا انجا حس خوب داشته باشند

    قرار نیست برای داشتن حس خوب بهای سنگین و غیر قابل جبرانی بپردازیم که البته به این شکل به حس خوب نمیشد رسید

    در کل انجا قوانین موفقیت رعایت نمیشد

    اگه من به شما بگویم سوار ماشینی شویدکه راننده اش اصلارانندگی و قواعد و قوانین اونو یاد ندارد ورعایت هم نمیکند ولی به قرانی که تودستشه قسم خورده شما را به مقصد میرسوند ایا شما سوار ماشین این فرد میشوید ؟

    عده ای میگویند ماشاهد بودیم افرادانجا پورسانت میگیرفتند ولی با توجه به انچه که من تو چندین جلسه که در جاهای مختلف شرکت کردم دیدم تو جمع هزار نفری فقط یکی میگرفت ودیگران را تشویق میکرد که شما هم بگیرید

    پروسه پول گرفتن به این شکل بود که انها حساب کرده بودن. بالای 80ملیون جمعیت ایرانی ، هر یکی تو هر پست و مقامی باشد بالاخره یک روز طمع پول میگیرد وتوی این مجموعه ها خرید میزند،یکی دو ماه.یکی سه ماه ،یکی دوسال یا سه سال متوجه میشود این کارچیزی نیست که میگفتندو وقت تلف کردن است و در نهایت انجارا ترک میکند و تو این پروسه رفت و امد مردم راسها یک درامدی داشتند کسایی به این چرخه ایمان و امید داشتند باقی می ماندند ،درواقع انجا مثل کاروانسرا بود در حالی که عده ای از یک در وارد میشدند عده ای از دردیگر خارج میشدند وچند نفری هم به عنوان مسئولین کاروانسرا پولی به دست میاوردند شاید هم یک شامی به چند نفری بدهند که پادویی کنند

    استاد درمورد طرح پونزی یک سری توضیحات درفایلهاشون دارند حتما گوش دهید

    مطالبی را که به صورت موردی و بر اساس قوانینی که استاد میگویدنوشتم به این شکل نبود که در اوایل حضورم در انجا متوجه این ایرادها بشوم بلکه بعد از اشنایی با استاد متوجه اشتباهات اصلی و اساسی انها شدم که تا حدودی به صورت دسته بندی براتون توضیح دادم، ان زمان درک درستی از تکامل، باورفراوانی،وغیره .. نداشتم

    خروج من از انجا با درکی که خودم با توجه به مسافرتهایی که به استانهای متفاوت و صحبت با گروهای متفاوت که اوایل متن براتون نوشتم داشتم بود،که اینجا دلایل ان زمانم را مینویسم

    شاید بتوان گفت حسی کنجکاوی ام ،علاقه به اینکه فرد موفقی باشم و بتوانم افراد دیگه ای راموفق کنم یا بهتره بگویم به واسطه فرکانسهام وارداین مجموعه ها شدم،اوایل ورودم با دیدن یک سری موارد مجذوب انجا شدم و حس کردم اینجا همان جایی است که من همیشه میخواستم وحتی شخصی را که این مجموعه ها را در ایران راه اندازی کرده بودخیلی تحسین میکردم

    و حس کردم که چقدر خوب وزیباعده ای دور هم جمع شدندو برای موفقیت هم تلاش میکنند، من از کتابخوندن این افرادبشدت لذت میبردم چون خودم همیشه اهل مطالعه بودم و نتایج خوبی گرفته بودم خوشحال بودم که بالاخره خیلی ها ارزش مطالعه کردن را درک کرده بودند

    ومن که از قبل کتابهای موفقیت میخوندم ونتیجه گرفته بودم خوشحال بودم که اینجا تنها جایی است که به اینگونه کتابها اهمیت میدهند اخه قبلا شاهد بودم این کتابهارا حتی از توی کتابخونه ها جمع میکردنندبه این علت که نویسندهاشون یهودی هستند .

    اوایل خیلی هامثل من وقتیکه وارداین مجموعه ها میشدند نسبت به اینده خودشان،فرزندان و کشورشون حس و حال عالی داشتند

    واقعا برق امید و شادی رو توچشمهاشون میشد دید، بارها شنیدم که میگفتنداز خوشحالی شب تا صبح خوابمون نبرده چون امید پیدا کردیم برای همیشه مشکلاتمون خصوصا مالی حل میشود و تشکر میکردنداز کسانی که باعث ورودشون به این مجموعه ها شده بودندو یا اینکه دلخور بودندچرا زودتر باخبرشون نکرده بودند در کل هر کس هر مسئله و مشکلی تو هر زمینه مالی،کاری،روابط،سلامتی،و…داشت وعده حل اونو بهشون داده بودند،چون احساس لیاقت و ارزشمندی به افراد میدادند در نتیجه همه احساس شادی داشتند

    عده ای هم با بحثهای انگیزشی و قانون جذب تازه اشنا میشدند و در این مواقع اتفاقات خوبی هم تو زندگی براشون رخ میدادو اونو ربط میدادند به ورودشون به نتورک و نتیجه میگرفتندعضو شدنشون در این مجموعه ها کاردرستی است

    دفاترشون به نسبت پر رفت و امد بود و میدیدم افرادی از موقعیتهای مالی و اجتماعی بالا انجاهستند گمانم این بود که کار حتما اوکی است که این افراد عضو هستند،من انجا مجذوب یک سری فرعیات شده بودم که ارزش انچنانی نداشت

    شاید یک زمانی نگران مسئله قانونی بودن و شرعی بودن این کار شدم اما با مجوزها و مدارک و اطلاعاتی که نشان دادنداین مشکل هم تا حدودی برام حل شده بود

    اوایل به طور واضح و اشکار نتایج خوبی که لیدر ها میگقتند ندیده بودم و فقط فقط از انچه که روی کاغذ برام نوشته شده بود ومیشنیدم برام باور پذیر شد که شرایط ،محیط و موقعیت خوبی است

    ومنم طوطی وار انها را تکرار میکردم در نتیجه اطرافیان را تشویق به عضوشدن کردم و چون بیان خوبی داشتم وصحبتهام تاثیر گذار بود عده ای همراهی ام کردند

    اما عده ای هم حاضر نبودند به این جمع بپیوندند و ناراحت میشدم که چرا مردم موقعیت و شرایط به این خوبی را درک نمیکنند

    بعد از مدتی متوجه یک سری مشکلاتی شدم اما میگفتم درستش میکنم چون از قبل این تجربه را داشتم اگردر محیط کاری ام با مشکلاتی برخورد میکردم با مدیریت خوب انها راحل کنم و اینجا هم مشکلاتو نادیده گرفتم وتلاشمو بیشتر میکردم حس میکردم اصل کار دست است ولی افرادی که دارند اونو اجرا میکنند افراد متعهدی نیستند

    شنیده بودم عده ای کار رو ترک کردند وقتی علت را سوال میکردم (البته اصلا اجازه پرسیدن چنین سوالی نداشتید )معمولا جواب این بود این افراد خودشون را لایق زندگی و درامد خوب ندیدند ،مدیریت خوب نداشتد،ترسو بودند ،توانمند نبودندو… و شاید ان لحضه من و خیلی ها میخواستیم خودمان را از این صفات دور بدانیم پس میگفتیم میمانیم

    امابعدها متوجه شدم علتهای دیگه ای داشت که نمیگذاشتند اعضاجدید الورود متوجه بشوند

    اما همان طور که تلاش میکردم و بیشتر اتفاقات و مشکلات انجا را بررسی میکردم کم کم توی کارم ست تر شدم و مسائلی باعث شد تصمیم به ترک انجا بگیرم

    اوایل که میخواستم انجارا ترک کنم عذاب وجدان داشتم چرا که اعتقادم این بود اگه مشکلی در جایی وجود دارد باید حلش کنم نه اینکه به حال خودش رهاش کنم و در نهایت حس کردم کار درست ترک انجاست

    من برای حس کنجکاوی انجا رفته بودم اما تا به خودم امدم همراه این موج شده بودم وکارهای اشتباه در اشتباه انجام میدادم

    اوایل ورودم توسط یکی از اعضا دو تا فایل از استاد که ان روزهاباهاشون اشنا نبودم به دستم رسید صحبتهاش عالی بود و به دلم نشست اما یکی از لیدرها ازم خواستند صحبتهای ایشون را گوش ندهم چون اعتقاد داشتند خط فکری ایشون با ما فرق دارد و افرادی که گوش دادند اف شدند من چون مجذوب انجا شده و میخواستم خوب کارو درک کنم دیگه فایلهای استاد را گوش ندادم .

    مسائلی که با برخورد با انها باعث شد تصمیم به ترک انجا بگیرم چنین بودند

    انچه اوایل ورودم به انجا برام سخت بوداینکه به این باور برسم همیشه وابسته به کمک و حمایت یکی هستم وبپذیرم بدون ان فرد هیچ کاری نمیتونی انجام بدهم،

    از بچگی خودمو باور داشتم وهیچ وقت برای انجام کارهام خودمو وابسته به کسی نمیدیدم همه کارهامو شاید با بهترین کیفیت انجام میدادم و دوست نداشتم یکی مرتب بهم امرو نهی کند وحالا این حسو به تو بدهند که تو توانایی از انجام کارهای اینجا را نداری و هر لحضه نیاز داری کسی راهنمای ات کند در حالی که انجا کارخاصی انجام نمیدادی ولی واقعا وابسته به بالاسری ات میکردند

    اوایلی که انجا می رفتم بالاسری ام یک لحضه از من دور نمیشد مثل دختر بچه ای خودمو حس میکردم که یکی باید مراقبم باشد حتی اجازه نداشتم تنها برای اب خوردن بروم من از بچگی هیچ وقت اینجوری کسی مراقبم نبود اگر دفتر نبودم روزی 10دفعه زنگ میزدندو نگران این بودن با یکی وارد صحبت بشیویم ووقتی مجموعه داشتم باید این شکلی رفتارمیکردم ازش جدا نمیشدم و اگر نبود لحضه به لحضه تماس میگرفتم و این رفتارها خوشایند من نبود،این رفتارهابیشتر از ترس رفتن مجموعه هاشون یا به قول خودشان offشدن بود

    بالاسریت اجازه داشت هر طور دوست دارد باهات صحبت و یا رفتار کند چون اعتقاد داشت منم که شما را به ماهی چند صد ملیون میرسونم پس این حقو دارم

    درگیر یک سری احترامات دست و پاگیر میشدی،که شبیه احترامات سلطنتی بود خودشون هم نمیدونستد چه کنند

    اگه لیدرت اشتباه میکرد،اصلا حق اعتراض نداشتی و همیشه از افراد موفق این سیستم مثال میزدند که کسانی بودندکه حتی به گفته های اشتباه لیدراشون عمل کردند و این باعث موفقیتشان شده پس شما هم چنین باشید

    این برایم قابل قبول نبود

    من شخصیتی داشتم که همیشه اهل تجربه کردن چیزها و کارهای متنوع بودم بعد از یک مدت کوتاهی انجا هیچ چیز جدیدی برای یادگیری وجود نداشت همه چیز روتین وار بود و این برایم ازار دهنده بود

    مثل یک رباط بهت برنامه میدادندو باید انها رانجام میدادی ازاستعدادهات،تجربیاتت و خلاقییت و توانمندی هایت نمیتوانستید استفاده کنیددر جزوهاشون هم به این مورد اشاره شده بودند که استعداد خلاقیت و تجربیات شما هیچ کارایی برای این مجموعه ها ندارد.و این بعد از مدتی باعث دلزدگی، خستگی از کارواحساس بی ارزشی میشد.اما افراد به خاطر یکسری امیدهای واهی تحمل میکردند

    برخورد مردم با اعضای این مجموعه ها تحقیر امیزبود اگه میگفتید معتاد هستم باهات بهتر رفتار میشد تا اینکه یک نتورکرهستم حتی کسایی که به حساب پورسانت بگیر بودند دوست داشتند زودتر به اصطلاح خودشان بازنشسته شوند تا از درامد نتورک کاری دست و پا کنند که وجهه اجتماعی داشته باشند

    اوایل کار برای جلب اعتماد عنوان میکردندزیر نظر صنف هستیم و دفتر صنفی داریم ولی هر کدام از استانها که رفتم دفتری ندیدم و هرگونه مشکلی در این مجموعه ها رخ میداد هیچ کس پاسخگو نبود فقط سرپوشی روی ان گذاشته میشد که بعد از مدتی دردسرهای برای اعضا بوجود میاورد .

    اوایل کار ساعات کاری رو 4- 2در روز عنوان میکردنداما بعداز یک مدت کوتاهی باید 24ساعت انجا حاضر بودی این مسئله خصوصابرای خانم های متاهل ،کارمندان و.. مشکل سازمیشد واجازه این را هم نداشتیم به جدیدالورودی هاساعات دقیق کاری رو بگویم

    گاهی اوقات در مورد درامد سوال میکردیم و یا ازما سوال میپرسیدن نه میگفتند نه اجازه گفتن داشتیم حتی اگر درامد نداشتیم نبایدمیگفتیم اعتقادشون این بود بهشت را ندیده باید بخرند

    انعطاف پذیری به این شکل معنا شده بود پذیرش تغییر ده باری برنامه در طول روز را داشته باشید وهمیشه و درهر حالتی گوشی روباید جواب بدهیدو ساعت به ساعت تلفنی و یا حضوری برات جلسه میگذاشتند که صحبتهای این جلسات بسیار خسته کننده و تکراری بود و بعدها که مجموعه دار شدم منم باید این شکلی رفتار میکردم که علت ترس از رفتن مجموعه ها بود

    هر چند مدت کوتاه برنامه شرکت درجلسات شهرهای دیگه بود که تحت هر شرایطی بایدحضور داشتید که اکثرا به علت مسئله شغلی و یامتاهل بودن حضور برایشان مقدور نبود و اعتراض که چرا در اول کار چنین مواردی را اعلام نکردید ولی طرف برای اینکه پولی که هزینه خرید کرده بود از دستش نرود مجبور بود شرایط را تحمل کندجلسات هم صرف تبلیغات بود

    و در این رفت و امدها تصادفات جاده ای رخ میداد که هیچ کس جوابگو نبود

    اعتقاد داشتند نتورک ایران نتورک وحشی است ومیخواهیم 5ساله اونو شروع و تمام کنیم و همه در حال بدو بدو و عجله بودند که نکند دیر بشود و فرصتها از دستشون برود خصوصا عجله داشتند که پدرو مادرشون رابه ارزوهاشون برسونند که شاید فردا زنده نباشند

    و اگر برای کسی اتفاق ناگوار فوت پدر یا مادر رخ میدادخیلی عذاب وجدان و احساس گناه بهشون میدادند که چرا انها را به ارزوهاشون نرسوندید

    اجازه نداشتیم قبل از دعوت در مورد کار با کسی صحبت کنیم و به شیوه هایی که اموزش دیده بودیم افراد را دعوت میکردیم و توجیه شده بودیم جو منفی بیرون ذهنیت افراد را به این کار بدکرده و وظیفه خودمون میدونستیم برای کمک به مردم باید ذهنیت افراد را مثبت کنیم خیلی ها ناراحت میشدند از شیوه هایی که انها را دعوت می کردیم که چرا صادق نبودیم ما هم دلیل خودمون داشتیم و بیشتر به خاطر ترس از عدم حضور افراددر جلساتمان بود.

    برای انجام خیلی کارهابه درستی انها توجیه شده بودیم در حالی که درست نبود

    بحث تکثیر یکی ار مباحث چالش برانگیز بود خیلی باعث ترس و استرس افراد میشد نمیدونم این بحث از کجا امده و ایا پایه علمی دارد یا نه

    در ظاهر منظور این بود که بایدایمان اعضا را به کار قوی کنیم تا ایمانی اموزش بدهند وخوب اعضا بگیرند تا دوام داشته و بتوانید بازنشسته بشوید ولی این تکثیر خیلی تو حاشیه رفته بود و یک ترس و بی اعتماد بنفسی در افراد بوجود اورده بود بیشتر حول این محور میچرخید که هر طور باشید و رفتار بکنید سازمانت شبیه شما میشود،پس هر روز ریزبینانه همدیگر را چک میکردند که چه کردی و چه تکثیری میخواهدبشود یکی از بدترین حرفهایی که به افراد میشد زد این بود که حواست به تکثیرت است ؟

    یعنی تمرکز رفته بود روی نکات منفی همدیگرطرف هر اشتباهی میکرد، یقه بالاسریش رامیگرفت که چه اشتباهی کردی که تکثیرت من شدم و این اشتباهو انجام دادم و اگه بالاسری کار به ظاهر اشتباهی میکرد میترسوندنش که حتما توی تیمت تکثیر میشود

    مثلا من ادم سرمایی بودم ولباس گرم بیشتری میپوشیدم ومرتب میگفتنداین مورد باعث شده که سازمانت هم سرمایی بشوند چون تکثیر تو شدند من نمیدونم این کارها چه نفعی براشون داشت اما کلی درگیرهای ذهنی و شاید رفتاری بوجود میاورد که مسخره بود

    هزینه های زیادی که باید متحمل میشدی، در حالی که شروع کار همه چیز رایگان اعلام میشد طرف هزینه افتحاح دفتر ،اجاره ماهیانه ،تجهیزات و کلی هزینه های جانبه دیگر برای هیچی میکرد

    یا طرف را احساساتی میکردند بالاسریت تعادلش نخورده تو پول بگذار تعادلش بخورد با این اصطلاح هر کس برای این سیستم پول بگذارد سیستم بهش پول میدهد خیلی ها با این حرف هزینه ها ی زیادی میکردند یکی دیگه هم نفع میبرد هزینه ای که انجا میکردید بیش از هزینه تحصیلات و در ازای هیچی بود

    لیدرها هزینه های اضافه خیلی زیادی توی زندگی شون بوجود می امد که هنوز پورسانت نگرفته باید کل ان پول بابت هرینه اضافه میرفت

    یک بخش کار فروش محصول بود، اوایل کارعنوان میکردند این مهارت را اموزش میدهیم وبدین امید افرادی از مشاغل ازاد برای کسب این مهارت انجا عضومیشدند ولی به فروش توجه انچنانی نمیشد جزوه فروششون خیلی سطحی و کارایی انچنانی نداشت بیشتر تمرکز روی این بود فقط لباس باکلاسی برای فروش بپوشیم.

    اعضا وقتشان بیشتر برای جلسات متعددوشبکه ساختن به جای فروش محصول پر میشد ودر نهایت ازافراد میخواستند فروش را کنار بگذارند و اونو حاشیه میدونستند

    بعد از مدتی متوجه شدم لیدری که جلسه اول قول اموزش مهارت فروش میداد محصولاتش تو خانه انبار شده بود

    توی تیمی که بودم من فقط فروش خوبی داشتم البته نسبت به افرادی که انجا بودند

    چون از قبل علاقه به این کار داشتم وقت گذاشتم و با مطالعه بیشتر مهارتمو بالا بردم و فروش کل تیم روی دوش من بود و چون اوایل علاقه داشتم این کارو انجام میدادم اما بعدها برام مشکل ساز شد و بالاسری و سازمان اینو یک وظیفه برای من میدونستند

    کارشون را که کمک به مصرف کننده وحذف تبلیغات میدونستند اما فروشنده محصول که مصرف کننده هم بود باید تبلیغ محصولی رو میکرد که اصلا تو بازار نبود واین تبلیغات به قول خودشان دهان به دهان وحضوری مشکل ساز شده بود ،گاهی تبلیغات اغراق گویانه ای از محصول می شد و هر کس یک خصوصیاتی از محصول میگفت که وجود نداشت

    محصولات تو بازار یا گرون فروشی میشد یا زیر قیمت فروخته میشد در حالی که گفته بودند هدف ما یکسان سازی قیمتهاست واین نوع فروش حتی به خود مجموعه ها ضرروارد میکرد چون باعث بی اعتمادی مردم میشد هیچ نظارتی روی فروش اعضا نبود لیدرها گاهی در جریان اشتباهات افراد در فروش بودند ولی اهمیتی نمی دادند گاهی سردمدار این بازار اشفته خود لیدرها بودند چون کلی جنس توی خانه هاشون انبار بود و فقط یک هدف بود فروش به هر قیمتی

    و خیلی ها هم نمیتوانستند محصول را بفروشند و در نهایت افراد دها ملیونی که پول خرید محصول میدادنند باید استفاده شخصی میکردند که یا نیاز نبود یا بیش از نیاز بود و کارایی نداشت و باعث مشکلات میشد

    اعتراضات زیاد مصرف کننده که محصولات کمی بالاتر از بیرون کیفیت دارد اما قیمتها بسیار بالا ست

    در کنار 10تا محصول باکیفیت ده ها محصول بی کیفیت با قیمت بالا وارد بازار میشد که حتی خود مجموعه دارها حاضر به استفاده از انها نبودند ولی میگفتند چون مهارت ما فروش است میفروشیم چون به یک شرکت چندین تیم وصل بودند و این یک حالت رقابتی داشت

    محصولات اکثرا خارجی بود در حالی که عنوان شده بود برای کمک به اقتصاد ایران محصولات ایرانی است

    در قوانینشان باز پس گیری کالا عنوان شده بود اما این قانون را به اعضا جدید الورود نمیگفتند چون اگر فردی منصرف میشد و یا از کالا ناراضی بود و تصمیم به پس فرستادن کالا را داشت از پورسانت لیدرها کسر میشد پس هیچ وقت این قانون را عنوان نمیکردند

    چیزهایی به عنوان اصل و اساس کارشون در نظر گرفته بودند که خلیی ارزشمند نبود مطالب جزوه را به عنوان اصول کار در نظر میگرفتتند جالبه این جزوه چندین مورد مشکل ویرایشی داشت و خیلی ها برداشتهای نادرستی از ان مطالب میکردند ازشون خواستم جزوه را ویرایش کنیم میگفتند ما دست تو اصول نباید ببریم وجالب که این جزوه همچنان با مشکل ویرایشی به اعضا داده میشد .

    در جلسات اجبارا باید دادو بیدادی صحبت میکردی و از غم و غصه هات جوری میگفتی تا اشک طرف در بیاد و با احساساتی شدن خرید بزند به درستی یا نادرستی کارشون کار ندارم من کلام تاثیر گذاری داشتم امااین شیوه صحبت کردن را دوست نداشتم که به عنوان یک خانم داد بزنم و از غم و غصه هام بگم تابه گفته خودشون 4 تا محله ان طرف ترصدامو بشنوند، ولی باهام برخورد میشد چون تنها راه پذیرش این شیوه بود

    وقتی کسی رو دعوت میکردم دوست داشتم افراد با رضایت خودشون عضو شده و خرید بزنند نه با حس عجله و استرسی که بهشون میدهم عده ای موافقت میکردند خیلی ها هم با صحبتهای محیط بیرون عضو نمیشدند اما اگه کسی خرید نزده از جلسه بیرون میرفت باهامون برخورد میشد که شما ایمان ندارید که اجازه دادید فرد بدون خرید ازدفتر خارج شود ومن این شیوه اجبار و حس اظطرارکه طرف را وادار کنم همان جا طلا بفروشد یا باهاش خانه بروم تا پول جور کند و خرید بزند دوست نداشتم و اما افرادی بودند که با افتخار از انجام این کارها تعریف میکردند و اونو نشانه ایمانشون میدونستند

    اغلب توی سختیهای الکی و بی مورد قرارت میدادند دلیلشون این بود میخواهیم از شماافرادی بزرگ و قوی بسازیم

    از موقعیت اجتماعی و مالی افراد وسیله ای برای تبلیغ استفاده میشد حتی مدتی از موقعیت من استفاده شد یا اوایل خودم هم تبلیغ میکردم

    کار تکراری و روتین وار ،کیفیت اموزشها پایین

    و.حتی از بی کیفیت ترین کتابی که قبلا در زمینه موفقیت خونده بودم بی کیفیت تر بود وقتی فیلمهاشون را با دقت تماشا کردم متوجه شدم فیلمها بحثشون یک چیز دیگه است اما ربطش داده بودند به بازاریابی شبکه ای و رونق ان در گوشه گوشه جهان و من چقدر شرمنده خودم شدم وکم کم داشتم اعتماد به نفسمو از دست میدادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    موضوع ششم :«شریک کاری و تبلیغات»

    استاد اعتقادی به شریک ندارند و دلایل هم میاورند

    تو کار نتورک هزار نفر شریک دارید هر چه بالاسریها و اعضات بیشتر باشند شرکات بیشتر هستند

    درصد زیادی ازافراد که کارمندی رو به خاطر مسائل و مشکلاتش که همه در جریان هستیدمثل 30سال کار،ریس داشتن،درامد پایین،خسته شده بودند یا افراد مشاغل ازاد که با اشفته شدن بازار زندگی هاشان اشفته میشد به نتورک راه پیدا میکردند

    چون توی نتورک اعتقادشون این بود اینجا برای شروع کار سرمایه نمیخواهد،فقط 5سال کار میکنید، رئیس ندارید و همکاراتون را خودتون انتخاب میکنید ،ساعات کاری ات کم و به انتخاب خودت است، در نهایت درامد ایده الی خواهی داشت

    اما انچه که انجا میشد دید،این بود که هر چی لاین بالاسری هات بیشتر باشند رئیسات بیشترهستندحالا ممکنه بالاسری ات یک بچه 18ساله باشد و روز قبل شما انجا کد زده باشد و چیزی هم درمورد این کار نداند ولی دقیقا ریس شماست و از ان به بعدجزیی ترین مسائل کاری ات و شاید زندگی ات با ان شخص باید هماهنگ بشود اوایل افراد به طمع پول و موفقیت از این مسئله استقبال میکردند اما کم کم نارضایتی هاو اختلافات شروع میشد ،چون از کارمندی هم برایشان سخت ترمی شدچون رئیس اداره هیچ وقت برای 24 ساعت روزت برنامه ریزی نمیکرد و در هر حال و ساعتی از شبانه روز نباید جوابگو باشید امااین روند خیلی ارام انجام میشودلیدرت ساعت به ساعت 24ساعت روزتو برات برنامه میریخت البته خیلی مودبانه و محترمانه باهات صحبت میکنند که برای انجام این کار توجیه میشدید

    به جایی میرسید که خونت از امام زاده هم پررفت و امد ترمیشد یاسازمانت انجاست یابالاسری هات ازادی ندارید

    یک سری فرمها داشتند به نام برگ بیوگرافی که کل اسامی و مسائل فامیل و همسایه و دوست اشنا و غیره غیره باید مینوشتید و تحویل بالاسری میدادید تا در شرایط مناسب انها را دعوت به کار کنند افرادی که در برابر این مسئلهمقاومت داشتند همان اوایل سیستمو ترک میکردنداما یک عده ای با این امیدکه با نتورک می توانند به هدفها و ارزوهاشون برسند کم کم این موضوع رو بی خیال میشدند خیلی دوست دارم بروید فرمهایی که توی روند کاریشون استفاده میکنند ببینید بعد متوجه صحبتهام میشوید

    هر کسی رو که مانع کار کردنت بود میخواستند ازشون دوری کنید پدر ،مادر،همسر،فرزند خیلی راحت می خواستند طلاق بدهید یا بگیرید که همسرو فرزندت مانع کار کردنت نشوند

    میگفتند همکارت را خودت انتخاب میکنید چیزی به اسم

    انتخاب نیست در واقع یکی رو باید التماس میکردید و باج میدادید تا راضی شود باهاتون همکاری کند

    میگفتنداین کار 5 ساله بازنشستت میکندو ازادی زمانی و مکانی دارید ولی با اصول اشتباهی که پیش میرفتند به یک همچین چیزی نمیرسید انجا شبکه انسانی میسازید که هر روز عقاید و نظرها و باورها و خواسته هاش عوض میشود شما نمیتوانید اونو بگذارید به حال خودش و سالهای سال از قبالشون پول در بیاورید

    موردی برخورد کردم که یکی از لیدرها عروسی گرفتند تو این پروسه شبکه و درامدشو از دست داد،در نهایت مجبور شد همسرش را طلاق بدهد تا یکی دو نفری را که باهاش موندند از دست ندهد با این اوضاع طرف چطور میخواهد نسلها از این سازمان درامد داشته باشد

    اعتقاد داشتن ما چند سال یک فردی رو اموزش میدهیم و بعد خودمون را باز نشست میکنیم اما انچه که مشاهده میشد سازمانی که طرف یک سال براش وقت گذاشته یک شبه تو یک لحضه سر یک اختلاف عقیده میرفت به همین علت بود که طرف 7-8ساله بود که 24ساعته کار

    میکردولی هنوز نمیتوانست نیازهای شخصی خودشو بر طرف کند

    چون شبکه ای که میساخت با کوچکترین اختلاف و مشکل میرفت

    تو این موارد اینقدر چیزهای واضح و اشکارانجا میشد دید برای کسی که درگیر توهمات انجا نشده باشد

    در مورد عدم نیاز برای سرمایه اولیه بهتر است بروید از افرادی که کار کردنند بپرسید چون مثل سیل همه چی را با خودش میبرد .

    در مورد تبلیغات استاددر فایلهای متعدد صحبتهای عالی دارندخصوصا قسمت مصاحبه ها و اعتقادی به این کار ندارند

    برای تبلیغات کارشون به نقل از شخصیتهای ثروتمند جهان که میگفتند ما حتما بازار یابی شبکه ای کار میکنیم استفاده میکردند و یکی دوتا برنامه تلویزیونی که از کارشون صحبت کرده بودندوفیلم هایی که به نوعی کار شون رو تائید کرده بودند ولی صحبتهای انها چیز دیگه ای بود

    تبلیغات نادرست این است که بیایم از کالامون یا کارمون با هزینه بالا تبلیغ کنیم وبدتر از ان اینکه ان کالا و کارمون رو خیلی باکیفیت تر از ان چیزی هست عنوان کنیم و عیوب واضح اونو بیان نکنیم

    در بازاریابی شبکه ای اعتقاد داشتن تلاش ما این است به نفع مصرف کننده تبلیغات راخذف کنیم اما بازهم تبلیغاتی را میدیدید که هزینه هاش روی دوش مصرف کننده افتاده بود

    در واقع شاید شرکتهای تولید کننده بیشتر سود میکنند چون یک عده ای به عنوان بازاریابان شبکه ای محصولات تولید کننده ها را باچه مشقتهایی میفروختند و ممکن بود یک شخص 500ملیون فروش داشته باشه اما هزارتومنم درامد بهش تعلق نگیرد چون تعادلی که شرکت ازش خواسته بودند نداشت و مصرف کننده ها باید کالا رو بادرصد کیفیتی کمی بیشتر از بازار اما با قیمت خیلی بالاتر از قیمت عرف بازار خریدکند و راسهایی هم که این شبکه انسانی رو داشتند درصدی از سود شرکتهای تولید کننده رو میگرفتند

    اینکه از عیوب این کار گفته نمیشود و حقیقتهای زیادی رو عنوان نمیکننداین خودش یک تبلیغ نادرسته یعنی بعداز یک مدتی که کار میکردید خیلی از مسائل و مشکلاتی میبینید که اصلا به شما گفته نشده است حتی ممکنه بالاسری شما نزدیک ترین فرد به شماباشداما عنوان نمیکند چون توجیه شده برای خوشبخت کردن دیگران از مشکلات چیزی نگویند و…..

    و تا زمانی که به عنوان اموزش دهنده انجا نباشید نمیتوانید خیلی از مشکلات و مسائل را متوجه بشوید زمانی هم که متوجه خیلی از مسائل شدیدخواهید دید هیچ راه برگشتی برای خودتون نگذاشتید پس با تمام ان مشکلات میمونید خیلی هاکه مشکلات را مطرح میکردند اما جوابی که دریافت میکردند این است اگه هدف دارید نبینید و طرف غرق مشکلات و اشتباهات انجاوخودش میشود و به هیچ هدفی هم نمیرسد فقط تلاش تلاش برای عضوکردن افرادجدید و پوشاندن مشکلات بود

    اوایل دفاترشون جاهای ساده و بدون امکانات یا کمترین امکانات بود،بعدهاصرف تبلیغات درمراکز با کلاس و صرف هزینه های بالا جلسه هاشون برگذار میکردند با این عنوان که ما درامدهای بالایی داریم و میتوانیم هزینه چنین سالن هایی را بپردازیم اما تمام پول این سالن هااعضای سازمان میپرداختند و خیلی هزینه های دیگه که به دوش اعضاست در حالی که در شروع کار عنوان نمیکردندو میگفتند همه چیز رایگان است مثلا کسی که توی شهرستان است به عنوان راس انجا مطرح میشودباید باهزینه خودش دفتر افتتاح میکرد و اگه لیدری براش میفرستادند کلیه هزینه های لیدر از خورد و خوراک وجا و غیره غیره با ان راس بود و من توی شهرستانهایی که می رفتم به وضوح اینو میدیدم که چه هزینه هایی افراد میکنند و حالا فکر کنید این فرد به رویای رسیدن به درامدهای چند صد میلیونی کارشو ترک کرده اینجا هم بعد از چند سال کار هنوز درامد نداره متاهل هم است هر ماه خرید ماهانه چند ملیونی هم باید بزنه توی چه فشاری قرار میگرفت ولی همین فرد اگه بخواد ورودی جدید بگیردهیچ وقت این مسائلو عنوان نمیکندحالا شما خودتون درستی یا نادرستی این کاررا قضاوت کنید

    توی یکی از جلسات شخصی صحبت میکرد که نتورک را میخواستند درایران گسترش دهند اما امریکا اجازه چنین کاری را نداد چون میدانست باعث تحول عالی در اقتصاد ایران خواهد شد وچون دشمن مابودند و حاظر به پیشرفت کشور ما نبودند پس تصمیم گرفتنداونو به شکل غیر قانونی و عیب و ایراد دار وارد ایران کنند پس کوئست و امثالهم امدند اما ما چند سال زحمت کشیدیم و عیب و ایرادهای اونو گرفتیم و قانونی کردیم پس بیائید باپیوستن به نتورک و رونق اقتصادمون امریکا رو زمین گیرکنیم این صحبت برای کسایی که تعصب ملی داشتند تاثیر گذار بود و عضو میشدند

    موضوع هفتم: «اموزش»

    هر کاری که بخواهد به موفقیت برسد باید اصول و اموزش های عالی داشته باشد اما در این دو مورد چیزی نمیشد دید

    اعتقاد داشتن که اموزشهای ما در جهان خاص است در اینده جهان از ماالگو خواهد گرفت و اموزشهای ما باعث موفقیت صدرصدی افراد میشود و در اینده ایران باعث نجات جهان خواهد شد که قبلا توضیح دادم که کل جزوه اموزشی ابتدایی ترین و پیش پا افتاده ترین مطالب بود که حتی برای یک فرد کارایی نداشت چه برسد به گروه

    تمام فیلمهاشون از دهاو دها سال قبل بود جالب فیلمهاشون سیاه و سفید است، اخرین فیلم سیاه و سفیدی تو دنیا ساخته شداز چه سالیه ؟؟؟

    اینجا یک سوال برای فرد پیش می اید شما که اعتقاد دارید این کاردر حال رشد است چرا فیلم جدید ساخته نشده است ؟

    خیلی هم به پیشرفت این کار تو امریکا مانور میدادند که

    من خودم با توجه به اطلاعاتی که داده بودند و چند تا کتابی که معرفی کرده بودند فکر میکردم 70درصد مردم امریکا و اروپا نتورک(بازاریابی شبکه ای ) کار میکنند و حتی پیشرفت اقتصاد این کشورها را به نتورک ربط میدادند فایلهای استاد و دیدن سفر به دور امریکا و دیدن فروشگاهای بزرگی مثل وال مارت و کاسکوو.. کاملا مشخصه که اطلاعاتشون نادرست است

    توی فیلم ها شون بیشتر از خرید فروش اینترنتی و رونق ان صحبت میکردند و اینو ربط میدادندبه بازار یابی شبکه ای در واقع هر پیشرفتی در زمینه اینترنت معنی میشد باید نتورک کار کنید فرد رو به این نتیجه میرسوندند بهتره نتورک کار کنید زمانی که بیماری همگیر شده بود خیلی تبلیغ ورود به نتورک میشد اعتقاد داشتند بازاریابی شبکه ای تنها کسب و کاری است که در این شرایط میتواند رونق داشته باشد در واقع میگفتند بازاریابی شبکه ای برای این اوضاع ساخته شده است

    جالب اینکه اصلا از اینترنت استفاده نمیکردند ولی کارشون را ربط میدادند به اینترنت فقط موقع خرید نیاز به اینترنت داشتند که اگر کسی یاد نداشت بالاسری اش این کارو انجام میداد خیلی ها گوشی دکمه ای داشتند

    انچه اول میگفتند اجرایی نبود چون با این مسیر و برنامه هشون و اصول کاری شون قابل اجرا نبود

    اعتقاشون خدمت به کشور و چرخه تولید،یکسان سازی قیمتها و اشتغال زایی،شکوفایی استعدادها،اموزش سخنوری بود

    عنوان میکردند که فلان شرکت تولیدی معروف در ایران مثلا سالی هزار نفررا مشغول به کار کرده است اما مامثلا سالی 5هزار نفر اشتغالزایی کردیم پس موفق تراز انها عمل کردیم و خودشون را برترین کارافرینان و تاجران معرفی میکردند

    کافیه معنای هر کدام از مواردی گفتم بخونید و ببینید با کاری که انجا انجام میدادند یکی است ؟

    مثلا :معنی کارافرین و تاجر چیست ؟

    انچه انجا مشاهده میشد شغلی به افراد داده نمیشد استعدادی هم شکوفا نشده بود چون از افراد میخواستند تا رسیدن به ثروت بالا کارشون و استعدادهاشون را کنار بگذارند ،کشفی هم به ثبت نرسیده بود، فقط برای چندین سال توانایی و استعداد خیلی از افراد مهار میشد،اکثر کاری که انجام میشد خرید و فروش محصول واوردن افراد به این سیستم بود که خیلی افرادزیر بار نمیرفتند و عملا بی کار بودند ولی میخواستند پولدار شوند.

    عده ای میگویند اگه این کار عیب و ایراد دارد چرا گسترش پیدا کرده است . باید اینو در نظر بگیریم گسترش یک کار نشانه خوب بودن ان نیست با نگاهی به اطرافمان میتوانیم این سوال خودمان را با الگوهای عالی جواب بدهیم

    یک سری مسائل دیگه غیر از این موارد توضیح میدهم که خالی از لطف نیست

    خیلی ازافراد که نتورک را ترک میکردند تا یک مدتی افسرده میشدند که علتهای مختلفی داشت

    خیلی ها شغلشون هر چه که بود به خاطر یکسری امید هایی که بهشون داده بودندو همچینین تمرکزبیشتر روی کار کنار گذاشته بودند وبعد ترک بازاریابی شبکه ای عملا بی کارو بی پول بودند

    باامید به یک زندگی ایده ال تر خیلی ها ممکن بود همسرشون روطلاق داده بودند یا طلاق گرفته باشند

    با کل خانواده یا فامیل و دوستان درگیر شده بودند که بخواهند با خودشون همراه کنند چه همراهی میکردنند چه نمی کردند مشکلات خاص خودش را داشت

    اعتماد و اعتباری به خاطر وعده هایی که داده بودند وبه نتیجه نرسید بود از دست رفته میدیدند

    به همه جو بنزو بی ام وی داده بودند و حالا با کلی قرض یا دست خالی نمیدونستند جواب این همه دوست و اشنا را چه بدهند

    سرزنش های دوست و اشنا و حتی خودشون لحضه به لحضه همراهیشون میکرد به خاطر زمانهای و پولهای زیادی که از دست رفته بود

    احساس گناهی که داشتند و یا بهشون میدادندد به خاطر مجموعه ای که رها کرده بودند.

    از اساتید و فایلها ی موفقیت متنفر شده بودند چون فکر میکردندبا این صحبت ها به بازی گرفته شدند

    امیدشان برای رسیدن به اهدافشان از دست داده بودند چون فکر میکردند دیگر راهی برای رسیدن به انها نیست و باید شانس و اقبال و یا عامل خارجی دیگه ای باشد

    باورای غلط خصوصا تو بحث ثروت از قبل داشتند انجا هم کلی باورای غلط بهشون میدادندطرف گیج میشد اصلا نمی دانست چه کاری باید انجام دهد

    برای موفقیتشون هنوز دنبال یک عامل بیرونی میگشتند

    یاد گرفته بودند تکامل یعنی وقت تلف کردن بی ایمانی و بزدلی

    مخرب تر و بدتر از همه چیزباور کمبود و نبود فرصت و شغل که بهشون داده بودند جرات انجام هیچ کاری نداشتند و اگر کاری را شروع میکردند کلی به مشکل مالی بر میخوردند،یا شروع کارشان را با یک کار بزرگ وچشمگیر میخواستند شروع کنندتا به بقیه ثابت کنند که اگه نتورک را ترک کردیم حالا موفق شدیم که این امکان پذیر نبود باید یک روندی رو طی میکردند ولی عجله وثابت کردن خودش درد سر ساز میشد،در این مرحله بعضی ها دوباره به بازاریابی شبکه ای برمیگشتند که این مسئله وسیله ای برای تبلیغات این مجموعه ها میشد که فلانی برگشت و کسی نمیپرسیددقیقا چرا برگشت؟؟ و این نتیجه همه ان باورهای اشتباهی بود که بهشون داده بودند و طرف داخل نتورک و خارج ان سردرگم بود ،بعضی ها اوضاشون از قبل هم بدتر میشد

    حالا یکی میخواست با همت واراده اهنین خودش را از این همه سردرگمی و باورای غلط نجات دهد

    اگرافراد قبل از ورود به نتورک با افرادی که از قبل کار میکردند وارد صحبت میشدند احتمال اینکه واردنتورک نشوندوجود داشت البته یک عده ای که سیستمو ترک کرده بودند اعتراف میکردند که حضور شان در این شبکه ها اشتباه بوده ولی عده ای شرمنده از بیان اشتباهشان بودند بهانه های مختلف میاوردند که سرزنش نشوند

    و من خیلی برام جالب بود که چرا به این افراد کم رجوع میشود که البته منم با احتیاط با این افراد صحبت کردم

    متوجه شدم در جلسات اول که با این مجموعه ها اشنا می شوید خیلی تاکید داشتند که با افرادی که از نتورک خارج شدند ارتباط نگیرید میگفتند رمز موفقیت را باید از ادمهای موفق پرسید نه ادمهای شکست خورداز نظر انها کسی که نتورک را ترک میکرد شکست خورده بود

    و حرفهای درستی درمورد افرادی که سیستمو ترک کردند نمیزدند.که بگویند این افراد به خاطر فلان اشتباه و یا فلان کار خلاف قانون ما سیستم را ترک کرده وگرنه سیستم مشکل ندارد و البته بودند افرادی هم که با توجه به مشکلات مالی از اعضاشون پول میگرفتند و متواری میشدند.

    با توجه به تمامی مسائل و مشکلاتی که عنوان شد افرادی رامشاهده کردم که تبلیغ میکنند برای داشتن عزت نفس و اعتماد به نفس بالا،ساختن باورای خوب ، مهارت در فن سخنوری ،هدفمند شدن و اینکه حس و حال خوبی داشته باشیدوارد نتورک شوید

    اکثرا افراد در هر شغل و کاری وهر مدرک تحصیلی ، اعتماد به نفس ضعیفی دارند و شاید بتوان گفت صدرصدمون باورهای مخربی داریم که اطلاع نداریم که اگه غیر این بود که میگم الان همه ما باید در جاهای بالاتر از جایی که هستیم باشیم بحث عزت نفس، توی مراکز اموزشی مورد توجه قرار نگرفته و شاید خیلی جاها هم تخریب شده البته نمیشود شخص و یا اداره و ارگانی رو مقصر بدونیم ماخودمون باید برای داشتن عزت نفس و اعتماد به نفس بالا تلاش کنیم اما مدت زمانی است که در خیلی از مراکز و فرهنگسرا حتی پارکهاجلسات زیادی جهت بالابردن اعتماد به نفس افراد برگزار میشود من که در این جلسات شرکت میکردم ،اساتید عالی داشتند وافرادنتایج خوبی میگرفتند وجالب اینکه استاد کلاسهاشون رایگان بود و تعجب میکردم که چرا این جلسات عالی رایگان است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام به تمام دوستان عباسمنشی

    دوستان زیادی در مورد نتورک (بازاریایی شبکه ای) سوال داشتندکه استادعزیز توضیحاتی درچند فایل ودوستانی هم درکامنتها یک سری توضیحات داده بودند اما گویا هنوز برای یک عده ای جای سوال است یک حس درونی بهم گفت بیام اینجا یک سری مطالب را بر اساس تجربیاتم بنویسم

    بازاریابی شبکه ای چیست؟ سوال خیلی هاست و منم طبق معمول کنجکاو بودم

    عده ای ازخوبی هاو عده ای از بدی های ان میگفتند

    اماتوضیحاتشون برای من خیلی منطقی نبود تصمیم گرفتم باوقت گذاشتن وتمرکز روی موضوعی که مد نظرم بودجواب حس کنجکاوی ام رابدهم

    شاید یکی از شیوه هامطالعه کردن باشدامابا کتابهازیاد نمیشدازحقیقت این کار سردراورد چون اکثرکتابهاخارجی بودند و معمولانویسندگان این کتابها بازاریابی شبکه ای (نتورک) کارنکرده بودندوانچه توی کتابهانوشته شده بود باکاری که درایران انجام میشدیک خورده فرق داشت

    شاید با رجوع به سایتهای متفاوت میتوانستم از اطلاعاتی که دوستان نوشته اند استفاده کنم اما بهتر دونستم برای درک بیشتر از نزدیک با کسانی که نتورک(بازاریابی شبکه ای ) کارمیکردندارتباط گرفته وباهاشون صحبت کنم.

    تااینکه اتفاقی یکی از همکارانم که چندسالی ازشون خبرنداشتم دیدم وگفتند میخواهم کارجدیدی شروع کنم ایاامکانش است همراهیم کنید تا از تجربیات شما استفاده کنم ومرا به دفتر کارشان دعوت کردنند

    بعدهامتوجه شدم این یکی از شیوه های دعوت کردن افراد برای کار درنتورک (بازاریابی شبکه ای )است.

    به این ترتیب من به دلیل حس کنجکاوی ام وارد این مجموعه ها شدم توی جلساتشون شرکت کردم یک سری جلساتشون برای عموم ازاد بود وافراددر صورت تمایل می توانستند شرکت کنند.و در نهایت تصمیم گرفتم کمی باهاشون همکاری کنم تا بهتردر روند کاری شون قرار بگیرم یکی از اهدافم این بود که بعداز یک مدت از تجربیاتم مقاله یا کتابی بنویسم تا دیگران استفاده کنند

    به این منظور به چندین استان و شهرستانهای کشورسفر کردم و توانستم باافرادبیشتری درمحیطهاوشرایط متفاوت صحبت کنم که البته کار سختی بود چون تمایلی به عنوان کردن مسائل کاری شون و حقیقتها و واقیتهای ان نداشتند اوایل درستی یا نادرستی ان چیزی که بهم میگفتند برایم سخت بود اماسعی کردم هر طور شده این کارو با اینکه برام هزینه بر و زمان بربودانجام بدهم به این صورت تاحدودی متوجه شدم که روند کاری این مجموعه هاچه شکلی است

    شاید یکی دیگه از علتهای تمایل زیادم به دونستن شیوه کارشون این بود که شنیده بودم محیط خوبی برای اشتغالزایی و موفقیت است با توجه به اینکه توی کارهای اموزشی بودم میخواستم با اطمینان از اوکی بودن کار اونو گسترش بدهم وعده ای رو مشغول به کار کنم چون چندین کار با همکارانم در زمینه اشتغالزایی انجام داده بودیم که موفقیت امیز نبود

    اوایل که به دفاترشون رفت و امد میکردم حس خوبی داشتم و کلی تحسینشون میکردم و چند مورد برام خیلی جالب بود

    اول

    همه کتاب میخوندند،من که تو کارهای اموزشی بودم میدونستم که چقدر سخت بود که بخواهی مردم عزیزمون رو کتابخون کنی چون برای همه چی وقت و پول داشتند الا کتاب خوندن

    دوم

    جلساتشون بانظم و ترتیب،کمترین هزینه وسرساعت برگزار میشد در حالی که قبلا شاهد برگزاری مهمترین جلسات توی محیط کاری خودم و خیلی جاهای دیگه بودم که شاید شما هم شاهدبودید با تاخیرو بینظمی برگزار میشد

    سوم

    شادو پر انرژی وهدفمند بودند در حالی که میدیدم حتی تو دانشگاها دانشجو ی ما هدفمند نبود

    چهارم

    روابط خانم ها و اقایون خیلی درست و مناسب بود که ما بیرون شاکی از نوع روابط بودیم

    پنجم

    احترام به پدرو مادر خیلی مد نظرشون بود و برای محبت کردن بهشون تلاش میکردند

    وخلاصه نکات مثبت و خوبی دیدم،در کل رفتارهای مودبانه داشتند که با باورها و اعتقادات ان روز من خیلی جور بود

    امابا رفت و امدهای بیشتر و اینکه کارودر شرایط و محیطهای مختلف کشورمون از نزدیک دیدم بهتردونستم که ایا ممکنه انجا را محیطی برای اشتغالزایی و موفقیت در نظر گرفت یا نه

    نمدانم که شماعزیزان تاچه حد بااستاد اشناهستید،چه اعتقادی و درکی ازصحبتهای ایشون دارید و چقدربه انچه شنیدید عمل کردید اما میخواهم توضیحاتی در مورد شیوه کار نتورک براساس اصولی که استاد برای موفقیت ،کسب ثروت،ارامش و روابط و… میگویند بدهم که استاد توی همه این زمینه ها فایلهای رایگان زیادی و محصولات دارند میتوانیند استفاده کنید من بعضی جاها اشاره به مطالب استاد و شاید فایلها کنم و برداشتمو میگم اما بهتره که حتما فایلهای استاد را گوش بدهید من قصدم تبلیغ از استاد نیست به این علت بر اساس اصولی که استاد گفتند توضیح میدم چون استاد صحبتهاشون از الهامات است که اگه فایلهاشون رو گوش داده باشید این مسئله براتون قابل درک است استاداصول اصلی رو مطرح میکند نه نظر شخصی خودشون رو

    اگه به بحث فرکانس اشنا باشید میدونید که هر کس هر جاست بر اساس فرکانسشه اگه شماالان اینجاهستید بر اساس فرکانستونه و اگه یکی جای دیگه حالا چه خوب یا بد بر اساس فرکانسش است کسی هم بازاریابی شبکه ای رفته بر اساس فرکانسش انجاست و ما نمیتوانیم فرکانس کسی رو تغییر بدهیم مگر اینکه خودش بخواهد.

    مطالب رو بر اساس تجربیاتم طی مدتی که توی نتورک رفت و امد داشتم و به دست اوردم نوشتم و این اطلاعات مربوط به زمانی است که انجا بودم وایا الان شرایط بهتر یا بدتر شده اطلاعی ندارم اصراری هم ندارم کسی مطالب منو بپذیره ممکنه افرادی که کار میکنند نتیجه گرفتند یا نگرفتند موافق و یا مخالف باشند

    همه کس میتواند برود وقت بگذاردو اطلاعات بگیرد همان طور که من وقت و هزینه گذاشتم تا به جواب سوالم برسم

    بعضی جاها اعتقادات و باورهاشون را نوشتم البته اینها نظر من نیست اگه باهاشون برخورد داشته باشید خیلی راحت عنوان میکننداین اعتقاد ماست این هم باورهای ماست

    وهر مورد که توضیح میدهم یکسری مثالها از بین مثالهای زیادی که دیدم میزنم که بهتر متوجه بشوید.

    توی این مدت با سه گروه ارتباط گرفتم وصحبت کردم

    اول :کسایی که تازه وارد این کار شدند

    دوم :کسایی که مدت زمانی کار میکردند و به اصلاح خودشون بنددار یا استپ دار شده بودند .

    سوم :کسایی که کار رو ترک کرده بودند

    البته قبل ارتباط بااین افراد یک سری سوالات اساسی داشتم که طی صحبت باانها به جواب برسم

    و البته ارتباطهای دوستانه ،مسافرتهای که باهم داشتیم و رفت وامد خانوادگی هم بی تاثیر نبود .

    این کار هم زیاد مشکل نبود چون توی هرخانواده یافامیل یامحله ای یکی دو نفری هستند که وارد بازار یابی شبکه ای شده باشند

    گروه اول

    حس و حال خیلی خوبی داشتند بسیار تا بسیارامید به زندگی و موفقیت درانهاموج میزدواقعا برای کتاب خوندن وقت میگذاشتند و خوشحال از اینکه محیط و شخصی پیداشده که با ارزش دونستن انها صحبتهاشون راگوش میدهد واگه هدف و رویایی تو زندگیشون داشتند میتونستند بدون اینکه مورد تمسخر قرار بگیرندانهارو عنوان کنند.

    گروه دوم

    کسایی که یک مدت زمانی بود انجا کارمیکردند باصحبت کردن با این افرادو دیدن رفتار و زتدگی شان متوجه میشوید، که در چه وضعیتی هستندایابه ان چیزهایی که میگویند رسیده اند یا نه

    ایا فقط خشکل و قشنگ صحبت میکند بدون ذره ای عمل و یااینکه با مسیر اشتباه میخواهند به خواسته هاشون برسند به قول استاد حرف قشنگ زدن کاری ندارد از نتیجه هاتون بگوید ،اینجاست که سفر و یارفت و امد دوستانه باهاشون مفید بود

    گروه سوم

    کسانی که بازار یابی شبکه ای رو ترک کرده بودند این افراد اطلاعات زیادی از سیستم داشتند البته باید میتوانستیم خیلی درگیرصحبتهای حاشیه ای وتوجیهاتشون نرویم

    وقتی با این افرادصحبت میکنید اگه صحبتهای استاد تو گوشتون باشددقیقاهمه چی دستتون می اید

    که ان موقع من چون با استاد اشنا نبودم یک خورده درک بعضی مسائل برام سخت بود

    من اینجا سعی میکنم ساده و خودمونی صحبت کنم

    اینجا میخوام چند تا موضوع مهم و اساسی رو که استاد روشون تاکید دارند و اینکه توی نتورک چطوری انجام میشد توضیحاتی بدهم

    البته ان زمان چون من با استاد اشنا نبودم ان روند و مسیری رو رفتم که انجا بهم اموزش داده بودند

    1-شرک وتوحید 2-فراوانی نعمت هاو فرصت ها

    3- تکامل

    4-اسون انجام شدن کارها

    5-شریک کاری و تبلیغات

    6-اموزش

    موضوع اول « توحید وشرک»

    با گوش دادن به فایلهای استاد دقیقا میدونید شرک چیست

    بعداز اشنایی با استاد متوجه شدم چقدر مشرک هستم، درصد زیادی از مامشرکیم واینو نمیدونیم چون دقیقا نمیدونیم شرک چی هست.

    توی نتورک شرک راچه شرک خفی چه اشکار زیادمیشد دید،اصلا مشرک بودنت انجا پررنگتر میشود

    اگه توحید و شرکی را که استاد توضیح دادند خوب درک کنید در رفت و امدهای اولیه خیلی راحت میتوانید اینو ببینید .البته خیلی ها متوجه این نوع رفتارهاشون نبودند همان طور که من قبل از اشنایی با استاد متوجه نبودم

    شروع صحبتهاشون کلمه به نام بالاسری بودو خدای انجا بالاسری بود.

    طرف بیش ازاندازه سپاسگذار بالاسریش بودواونوعامل نجات زندگیش وخدای موفقیتهاشون می دید و خیلی زیاد در صدد جبران کردن به اصطلاح محبتهای انهابودند

    زیادشاهد بودم که افرادحرف بالاسری رو بیشتر از پدرو مادر و یا همسر گوش داده و بهش عمل میکردند چون این باورو بهشون داده بودند که تنها یک نفره که تو رو به هر انچه بخواهی می رساند و انهم بالاسری است و با توجه به وعده و وعیده هایی که بالاسری هادر جلسات اول میدادند که شما را به تمام رویاهاتون میرسونیم و رفتارهای خوب و مودبانه ای که داشتند طبیعی بود که افراد این باورو بپذیرند

    استاد میگوینداز دیگران به خاطر کمکی به شما کردند تشکر کنید واونها رو دستی از دستان خداوند بدونید نه خدای خودتون البته اگه کمکی کرده باشند

    توی جلساتشون عنوان میکردند اگر بالاسریت به تو نگرش داشته باشد(از تو راضی باشه ،حسش به تو خوب باشه ) تو موفقی در غیر این صورت موفقیتی در کار نیست حالا چه کنید که بالاسر ی نگرش مثبت داشته باشد هر ماه ورودی بگیرید بالاسریت پورسانت بگیر شود تا زحماتشو جبران کنید چون کسی که توانایی دارد شما رو خوشبخت کند فقط بالاسریته

    لیدر ممکن بود تحصیلات دانشگاهی داشته باشد یا نه اما توی همه علوم خودشون را صاحب نظر میدونستند اقتصاد دادن جغزافیدان و.. بودند توی یکی از جلسات لیدر جلسه در مورد موضوعی اطلاعات اشتباهی داد به یکی از افراد ان جمع گفتم با سند و مدرک میتونم ثابت کنم انچه گفته اشتباه است گفت لیدر ما خدای ماست هرچه بگوید درست میگوید

    گاهی اوقات اوضاع برعکس میشد ورودی ها (سازمان ،تیم )خدا بودندطرف فکر میکرد اونی که موفقش میکند سازمانش است باید کلی زحمت میکشید تا یکی رو متقاعدکند که کد بزند بعضی ها واقعا التماس وار میخواستند افرادباهاشون بمونند

    خیلی افراد هم واقعا توقع داشتند بالاسری مشکلات هزار سالشون را در زمینه های مختلف حل کند چون دارند باهاش همکاری میکنند

    بالاسری وقتی خیالشون راحت میشد طرف دیگه موندنی شده کم کم خودشون روخدای موفقیتهای زندگی سازمانشون معرفی میکردند در واقع فرد زندگیش تو دست بالاسری و سازمانش بود

    یعنی بر حسب موقعیت و شرایط یکبار بالاسری و یکبار سازمان خدامیشد وبایدبرای رضایتشون هرانچه انها میخواستند انجام میدادند

    انجاهست و نیستت وصل میشد به سازمان و بالاسری

    خیلی ها میگویند ما توی نتورک با خدا بیشتر اشناشدیم درسته باکتابهایی که میخوندند باخدا بیشتر اشنا میشدنداما در نهایت با خدایی اشنا میشدند که انها را وصل به بالاسری میکرد

    برنامه ای به نام ارزشگذاری روی لیدرهاشون داشتند

    و انهارا شخصیتهای بسیار تا بسیار عالی وگاهی تا حدخدایی معرفی میکردند،این کار را باعث پیشرفت روند سیستم شون میدونستند ودراین زمینه فیلم اموزشی داشتنداما طی ارتباطی که باهاشون میگرفتید ان انداز ه شخصیت های بزرگی که معرفی می کردند نبودند

    استاد میگویند من ظاهرو باطنم یکیه مثالی میزنند که تو جمعی بودم یکی از دوستان کاری انجام دادکه بر خلاف انچیزی بود که توی جلساتشون گفته بودنداعتقادش این بود این حرفا برا مردمه و امامن گفتم که هرچیزی که می گویم عمل میکنم اگر سریال زندگی دربهشت وسفر به دور امریکای استاد روببینیدمتوجه یکی بودن ظاهروباطن استادوشخصیتشون میشوید

    استاد که اطلاعات و ا گاهی برای موفقیت در زمینه های مختلف به ما میدهد هزاران پله از ما بالاتره و چقدر موفقیتهای قابل لمس تو زمینه های مختلف بدست اورده است پس این شخص میتواندادعای موفق کردن دیگران را داشته باشد

    اگه شخصی چنین ادعای موفقیت دیگران را میکند باید دستاوردهایی داشته باشد وبالاتراز دیگران باشد نه هم سطح و یا حتی پایین تر از دیگران باشد

    حالا فردی که دوست و اشنایش را به نتورک دعوت میکند و قسم میخورد که شما رو خوشبخت میکنم باید خودش موفقیتهایی بدست اورده باشد در حالی که این افراد گاهی توی کوچکترین مسائل و مشکلات زندگیشون مونده بودند و کوچکترین موفقیت چه مالی و غیره انجا کسب نکرده بودند ولی همین فرد خیلی قشنگ حتی قشنگ ترازاستاد صحبت میکندو کلی ازش تعریف و تمجید میکنندگویا که بینظیر ترین شخصی است توی زندگی ات دیده ای اما همین خدا همچیش قسطیه و تمام امیدش به سازمانش است که خرید ماهانه بزند تا قسطهاشو بتواند پرداخت کند

    موضوع دوم :«فراوانی نعمت ها و فرصت ها »

    براساس صحبتهای استاد دنیاپراز فراوانی و نعمت است و چیزی به نام کمبود وجود ندارد،این کمبودهااز ذهنه و همیشه فرصت ها برای ثروتمندی و موفقیت وجود دارد،فایل باور فراوانی استاد روحتماحتما گوش بدهید

    تو این شرکتها صحبتها بیشتردر مورد کمبوده ،کمبود شغل کمبود درامد،کمبود فرصت،کمبود ادم،کمبود مشتری .ودر این زمینه ها کلی سند و مدرک می اورند و یکی ازبرنامه های مهم افراد این مجوعه ها دیدن کمبودهاو نبودن فرصتها برای ثروتمند شدن است اما استاد میگویند بروید نعمتها و فراوانی ها را ببینید

    این مجموعه ها تنها تنها فرصت ثروتمندی و موفقیت را بازاریابی شبکه ای میدونستندو خیلی هم به کتابهای نوشته شده امریکایی و افراد موفق امریکایی تو این زمینه استناد میکردندو جوری معرفی میکنند انگار درصد بالایی از مردم امریکا بازاریابی شبکه ای کار میکنند امابر اساس گفته های استاد گویامردم امریکا به این شکلی که این مجموعه ها میگویندتو این وادی ها نیستند

    وقتی به اعضاشون باور کمبود و نبودفرصتها میدهندو این باورو میدادندکه تنها راه کسب ثروت بازاریابی شبکه ای است افراد بیشتر تو وادی فقر قرار میگرفتند تاثروت وبه این علت طرف انجا چند سال کارمیکرد و غیر از بدهی و قرض چیزی نداشت.

    حتی به احادیث ائمه استناد میکردند که فرمودن فرصتها را از دست ندهید که فقط یکبار سر راهتون قرار میگیرد مثال میزدند قبلا فرصت درس خوندن و کارمند شدن بود اما خیلی ها نرفتند و فرصتو از دست دادند حالا شما این فرصت بازاریابی شبکه ای رو از دست ندهید که بعدها دچار سرزنش بچه هاتون نشوید

    طرف از ترس از دست دادن فرصت همان لحضه یک چیزی میفروخت یا پول قرض میگرفت که خرید بزند و البته خیلی طولانی میشود اگه بخوام این مطلبو خوب توضیح بدهم اما سر همین مسئله که فرصت کارمندی از دست رفته فرصت نتورکو بچسبید ورودی میگرفتند

    من باخیلی ها که صحبت میکردم علت ورودی شدنشون ترس از دست رفتن فرصت بود داستان هایی میگفتند مثلا ما قبلا فرصت خوبی برای خرید خانه ماشین ،کارمندی و…داشتیم که از دست دادیم و حالا نمیخواهیم این فرصت طلایی رو از دست بدهیم (استاد در مورد فرصتها توی فایلهای رایگانشون صحبتهای عالی دارند )

    عقیده شون این بود نتورک تو اینده مثل کارمندی امتحانهای استخدامی میخواهد مردم هم از بس پشت ازمونهای استخدامی مونده بودند از ترس وارد نتورک میشدند

    موضوع سوم «تکامل»

    استاد تکامل را جزو اصول میدانند امادر روند کاری بازاریابی شبکه ای دیده نمیشد چون اعتقاد و باوری بهش نداشتند شاید در موردش صحبت میکردند ولی در عمل بر خلاف تکامل رفتار میکردند

    استاد درموارد زیادی خواستند تکامل را رعایت کنیید مثل شروع کسب وکار،رسیدن به درامدهای بالا ،رسیدن به اعتماد به نفس و عزت نفس بالاو…

    مثلااگه میخواهید کاری را شروع کنید توی همان شرایط و با همان هزینه ای که دارید کاررا شروع کنید و تکاملی بالا بروید اما انجا از طرف میخواستند با چند ده ملیون کارو شروع کند که اگه طرف پول نداشت ازش میخواستند قرض بگیرد و حتی قرض گرفتن را اموزش میدادند، همه خریدهاشون ازلباس ،کفش ، گرفته تا خانه ،ماشین قسطی و با وام بود

    طرف ماهانه 100هزار تومن درامد نداشت امابا قسط و وام ایفون دها میلیونی میخرید واین کارو برای اینده کشورشون، نسلشون و بچه هاشون حسنه میدونستند

    اعتقاد داشتند این شکلی داریم بهای کارمون رو میدهیم قسط داشتن را جگر داشتن میدونستند اعتقاد داشتند قسط و بدهی باعث حرکت انسان میشود

    نتیجه چی میشد طرف برای پرداخت قسطهاش باید کلی زمان میگذاشت تافردی را توجیه کند که خرید بزند تا به این شکل درامد داشته باشد و قسطها پرداخت شود

    توضیحات استاد در مورد قسط و وام اگرگوش

    بدهید متوجه میشوید که چه اشتباهاتی انجام میدادند

    استاد میگویند باورایک شبه بوجود نیامدند که یک شبه از بین بروند و نمیشود یکی رو یک شبه باوراشو عوض کردو به درامدهای مالی بالا رسوند

    افرادی که وارد نتورک میشوند معمولا باورای ثروت خوبی ندارند امالیدرهای انجا بر این عقیده بودندما این توانایی را داریم ظرف چند ماه افرادرا به درامد ماهی چند ده ملیون برسونیم و یکی از برنامه هاشون رفتن توی محله های بالاشهر اجاره کردن خانه های انجا و غذا خوردن توی رستوران های ان محله ها حتی اگه شده با قسط و قرض بود که این چیزها ادمو ثروتمند نمیکند چون انچه مهمه باور ثروت داشتن است

    ما مدتهاست فایلهای استاد را گوش میدیم که هر فایل دنیایی از اطلاعات و اگاهی هاست و کلی باورهای عالی یاد میگیریم امازیاد نتوانستیم تغییر کنیم چون سالها از جاهای مختلف باورهای غلط و ورودی های اشتباه گرفتیم و زمان میبرد و تکاملی باید طی شود تا به موفقیت مالی،و …برسیم

    اما اگه جزوه هاشون رو ببینید که میشه از اینترنت یا از خودشون تهیه کرد ( البته به همین راحتی نمیدهند چون شرط داشتن انها خرید چند ده ملیونی است) این جزوه همش از اول تا اخرش 4صفحه است و جالبه که 4خط ساده و بسیار ابتدایی در مورد هدف و 4خط در مورد باور و تغییر باورها نوشته شده ومیخواهند با این مطالب ابتدایی ایران و دنیارو نجات بدهند هر کس این جزوه رو ببینه وتعقل و تفکر کندحتماخواهد گفت با این چهار خط چگونه میخواهند زندگی افراد را عوض کنند ؟؟

    طرف کتاب چند صدصفحه ای در مورد هدف و باور و تغییر باور نوشته صدها فایل درمورد این مسایل ضبط کرده اما مخاطبش هنوز نتوانسته هدفمند شود و باوراهاشو تغییر بدهد اماچطور با 4خط ابتدایی در موردباور سازی میخواهید باورای یک فرد 40ساله رو یک شبه عوض کنند ایامیشود یک شبه باورهای فردی رو عوض کرد ؟؟

    ولی اینقدر روی این جزوه چندصفحه ای ارزش گذاری میکردند خیلی بیشتر از انچه که استاد روی فایلها و محصولاتش ارزش گذاری میکند

    انها رو عالی میدونستند و اعتقاد داشتند انچنان زندگیتون عوض میشود که باور نمیکنید بنابراین طرف دها میلیون خرید میزد که این جزوه رو تهیه کند خیلی دوست دارم بروید ان جزوها رو بگیرید بعد بگذارید کنار فایلها و اطلاعات و اگاهی هایی که استاد فقط تو فایلهای رایگانشون میدهند ان موقع خواهید گفت چرا ما مردم اینقدر ساده ایم

    البته خیلی هم مفید است برای کسایی که خیلی ایراد به قیمت محصولات استاد درسایت میگیرند

    و خواهید دید این مجموعه ها روی چه پایه های سستی بنا شده است

    با دیدن ان جزوها دیگه لازم نیست کسی به شما بگوید بازاریابی شبکه ای خوب یابد است

    کسانی که واقعا فایلهای اساتید موفقیت را گوش میدادند بهتر متوجه عیب و ایرادهای انجا میشدند و انجا را ترک میکردند

    در جلسات انجا از فایلهای اساتید موفقیت و فیلم های انگیزشی استفاده میشد امابرداشتها فقط نتورکی بود

    البته کتاب هم مطالعه میکنید امافقط کتابهایی که خودشون معرفی می کردندو معنا و محتواهایی که از کتابها به اعضاشون القا میکنند این است که بازاریابی شبکه ای تنهاجایی است که شماموفق میشوید

    استاد میگویند خیلی از این کتابها اشتباهات زیادی دارند فردی که اصلا اهل مطالعه نبوده چطور میتواند اشتباهات این کتابها را متوجه بشود

    دوستانی که بسته عزت نفس را خریده اند مدتهاست روی خودشون کار میکنندولی هنوز نتوانستند از عزت نفس بالایی برخودار شوند و استاد میگویند که باانجام تمرینات و تکامل میتوانید به عزت نفس بالایی برسید

    افرادی که وارد نتورک میشوند معمولا از عزت نفس بالایی برخوردار نیستند البته همه ما اینجوری هستیم، ولی انجا اعتقادشون این بود با همین جزوه طی یک هفته یا ده روز میتوانند کاری بکنند که طرف عزت نفس واعتماد به نفس بالایی برخوردار بشود و خودشو خوشبخت کند بعد دوست، اشنا و فامیل را اورده زندگی انها راتغییرداده وخوشبخت کند که براساس تکامل چنین چیزی غیر ممکن است

    موضوع چهارم: « اسون انجام شدن کارها»

    اعتقادی به این مسئله نداشتند، خیلی خودشون را تو سختی قرار میدادند واونو عامل موفقیتشون میدونستند ، داستانهای غم انگیز زیادی از سختیهایی که کشیده بودند تعریف میکردند غذانمیخوردند ،نمیخوابیدند،هفته ها حمام نمیرفتند ،گرمای تابستان تو افتاب گرم یا سرمای زمستون توی محیطهای بازعمدا ساعتهای طولانی روی زمین مینشستند جلسه برگزار میکردند

    روزهاخانواده هاشون نمیدیدند تو بدترین شرایط کار میکردند میگفتند اگه شب خونه رفتی از پا درد وگلو دردخوابت نبرد ان روز کارنکردید افراد خیلی خیلی باور سختی کار میگرفتند کسی دنبال راحتی و اسونی کار بود بشدت سرزنش و تمسخر میشد

    موضوع پنجم :«عشق به کار »

    بر اساس صحبتهای استاد عشق به کار و باورهای ثروت ساز باعث درامد زایی میشود اما بالای 90درصد افرادی که بازاریابی کار میکردند میگفتند اصلا این کارو دوست نداریم چون هیچ جذابیتی ندارد و علاقمندی ما چیز دیگه ای است اما چون میشود اینجا پول دراورد و ما پولو دوست داریم پس مجبوریم بازاریابی شبکه ای را هم دوست داشته باشیم باورشون این بود که فقط با نتورک میشود ثروتمند شد

    اعتقاد داشتند ثروتمندان اینده کسانی خواهند بود که شبکه ساز باشند و شبکه عظیم انسانی داشته باشند با این اعتقاد همه بدو بدو در حال شبکه ساختن بودند

    و تمامی مشاغل و کسب و کارها را جوری معرفی میکردند که نمیشود با انها به پول و ثروت رسید.در حالی که استاد میگویند از هر شغلی میشود به درامد بالا رسید و نیاز نیست که شغلتو ن را عوض کنید باید عشق به کار و باور ثروت ساز داشته باشید

    اگه کسی میگفت کارنتورک را دوست ندارم اما کار خودم را دوست دارم میگفتند به خاطر کاری که دوست داشتید ازش چی دارید؟

    غیراز بی پولی ،قرض،قسط،وام،خوارشدن جلوی زن و بچه ات چی ازش دارید؟ایا اینها را دوست دارید؟

    طرف میدید از انچه عاشقش بود پول در نیاورده و باورش میشد که نتورک بهش ثروت میدهد اما غافل از اینکه عشق به کار و باور ثروتمندی است که پول وثروت می اورد تو این زمینه فایل های استاد رو اگه گوش بدهید خوب متوجه خواهید شد

    از تمام مشاغل دکتر،مهندس،وکیل،روحانی،استاد،بازاری، کارمند، هر اداره و ارگانی که بخواهید حدس بزنید وهمچنین دانشجو، بیکار،بچه،معلول ،معتاد انجا فعالیت میکردند

    این افراد از خود سوال نکرده بودند اگر همه جهان نتورک(بازاریابی شبکه ای ) کار کنند پس تکلیف دیگر مشاغل چه خواهد شد؟

    اکثر کسانی که به این کار وارد میشدند کسایی بودند که توی زندگیشون کار خاصی انجام نداده بودند ولی دلشون موفقیت و پول بدون تلاش میخواست یا کسایی وارد میشدند که مدتها تلاش کرده بودند و به ان موفقیت و ثروتی که میخواستند نرسیده بودند و سردرگم بوده دنبال راه چاره میگشتند

    لیدرها با دادن دیداز اینده ای رویایی از این افراد میخواستند کار،درس و یا حتی خانوادشون را کنار بگذارند

    حالا فرد متاهلی که کارشو کنار گذاشته ،از نتورک هم درامدندارد ، باید هرماه خرید ماهانه بزند حدس بزنید تو چه وضعیتی قرار میگرفت اینجا یک راه حل بود قرض و وام گرفتن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      بهروز پرواز گفته:
      مدت عضویت: 4021 روز

      سلام ودرود بر شما خانم طلایی.پرودگار رو سپاسگذارم بخاطر استاد عزیز و خانم شایسته و این سایت پر محتوا . و همچنین بسیار بسیار ممنونم بخاطر این همه وقتی که گذاشتین و این همه توضیحات عالی شیوا و خالص راجع به نتورک دادین‌‌.واقعا عالی بودین. شما کسی هستین مه این کار رو تجربه کردین و زیر و بم نتورک رو دراوردین. و واقعا این نوشته هاتون برای همه اعضای سایت مفیده و بخصوص کسانی که قصد ورود به نتورک دارند و فکر میکنن که خوشبختی رو باید اونجا جستجو کرد …بازم خیلی ممنون..انشالا که در هر حرفه مشغول هستی موفق و پیروز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      یونس چاپاشی گفته:
      مدت عضویت: 1931 روز

      سلام خانم طلایی عزیز

      امیدوارم هر روزتون بهترین روزتون باشه

      خیلی بااشتیاق کامنتتون رو خوندم و خیلی ازتون ممنونم بخاطر وقت و انرژی که گذاشتین تا دوستان مشتاق و یوال دار دیگمون به جواب برسن،خیلی با حرفاتون حال کردم ،جامع وهمه گیر بودن،فقط ای کاش اینم در نظر میگرفتید همه شرکتها و تیم ها یک استراتژی و طرز فکر ندارند،همونطور که همه اساتید موفقیت هم مشابه هم عمل نمیکنند و هرکدوم روش وطر فکر و نتیجه خودشو داره.

      بنده خودم از شیفت زده های نتورکم،وبا روش کاری که اونموقع انجام میشد موافق نبودم،ولی این صنعت هم روز به روز درحال تکامله و معایبشونم درحال تصحیحه،

      مثلا اونجاکه فرمودین تکاملو رعایت نمیکنن ،بعضی از شرکتها ،الان بهترن و به فرد اجازه ورودی گرفتن درجا نمیدهند تا چندماهی اموزششاشو ببینه و طبق سلیقه شخصی ادمارو دعوت و منفی نکنه،دوما الان خیای از شرکتها بر اساس فروش محور هستند و این هم بهترکردن،محصولات اساسی خوبی ارائه میدن وفرد فقط از فروش هم میتونه ادامه بده،ولی چ بهتر که چندنفرروهم مثل خودش بار بیاره تا اوناهم به یه شغلی برسن و درامدی هم برای بالاسری هم داشته باشن..

      ولی درموضوع شرک و باور کمبود ثزوت ونعمت و نبود شرط علاقه باهاتون موافقم،و دلیل اینکه خودم هم باوجود تجربه زیاد،بازهم وارد این کارنشدم همیناست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Golden Star گفته:
      مدت عضویت: 3365 روز

      بنام خدا ی مهربان و بخشنده ام

      با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز

      ممنون و سپاسگزارم از خانم طلائی عزیز که اینطور خالصانه و با حوصله و با جزئیات فراوان مطالب رو راجع به نتورک گفتید…

      براتون بینهایت آرزوی موفقیت و سربلندی دارم

      شاعر میگه: حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند

      واقعاً جواب خیلی از سوالاتم بود و ایمان پیدا کردم وقتی به خودش اعتماد می‌کنی، جواب تمام سوالاتت تمام ابهام هایی که برات وجود داشته یا به وجود میاد رو میده، هر بار به نحوی

      باید خوب گوش کنی به قلبت تا همه چیز برات واضح بشه

      خدا در قلبمون هست و هر لحظه داره آگاهمون می‌کنه

      در نهایت سپاسگزارم از خدای به این بزرگی و مهربانی از استاد گرامی و تمام اعضای خوب این خانواده ی صمیمی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    اسماعیل کیماسی گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    بنام فرمانروای بزرگ جهان الله یکتا یزدان پاک

    سلام استاد عباس منش بزرگوار

    مدتی هست که از فایل های دانلودی شما استفاده میکنم تقریبا هر روز فایلهای صوتی شمارا گوش میدم و ازگزینه نشانه های امروز من استفاده میکنم خیلی وضعیت بهتری نسبت به قبل دارم خصوصا باور فراوانی و توکل بر فرمانروای جهان ولی بقول شما ترمزهای دارم که نمی‌ذارن حرکت داشته باشم خصوصا اینکه در روابط مشکل دارم باور ثروت ساز ندارم به همه باورهای فراوانی باور دارم و وضعیت اقتصادی بدی ندارم ولی رشد کافی ندارم دوست دارم برای خودم کار کنم میدونید من زود عصبانی میشم از کوره در میرم خیلی احساسی هستم از خودم انتظار بیشتری دارم ولی نمیدونم چکار کنم با این حال خیلی بهتر از قبل هستم خدا را شکر میکنم و ازش میخام من را هدایت کند باز هم از لطف شما تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    به نام خدایی که در همین نزدیکیست.

    سلام و درود و عشق به استاد جانم و عزیز دلش و تمام اعضای خانواده ام .

    الهی که همتون شاد و تندرست باشید در کنار عزیزای دلتون.

    باز هم یک فایل بی نظیر دیگه از پرادایس زیبا این دریاچه و درخت های همیشه سبزش .

    خدا صد هزار مرتبه شکر برای دیدن این نعمت ها و توجه کردن بهشون که باعث شده نگاه ما زیبا بین بشود .

    استاد جهان سپاس از شما و این عشق و علاقه تون که انقدر مصمم در این مسیر زیبا ثابت قدم هستید و یک الگوی جانانه برای همه ما.

    خداروهزاران با شکر .

    چقدر فضای پرادایس رویایی چقدر این طبیعت حس بی نظیری به ادم‌میده راسته که آدم مرده هم تو دل طبیعت زنده می شود.

    استاد جملات شما مثل همیشه نابه و پر از نکته های کلیدی

    وقتی در مورد هدف گزاری صحبت کردین چقدر خوشحال شدم چرا که هدفی رو مدت ها به کنج ذهنم فرستاده بودم و همش منتظر شرایط مناسبش بودم

    که دیروز بسیار هدایتی از صحبت های شما در فایل ۷ روانشناسی ثروت۱ متوجه اون شدم و شجاعانه تصمیم گرفتم برم تو دل ترس هام و اولین قدم رو براش برداشتم

    و از خداوند خواستم من رو هدایت کنه در ادامه ی این مسیر .

    که تمام‌توجه و تمرکز و تجسم من روی هدفم باشه

    خدایا شکرت برای تغییراتی که در رفتار خودم افکار خودم می بینم.

    قبلا خیلی به قوانین ادارات و موانع توجه میکردم

    اما الان با اینکه همه جامعه هی یادآور اونها هستند من تمام سعی و تلاشم رو میکنم که تمرکزم فقط روی خواستم باشه

    به الگوهای موفق توجه میکنم

    به همه کسانی که تونستند

    و به ذهنم ورودی های خوب میدم‌

    و می‌دانم که خداوند هم‌هدایتم میکنه و قدم به قدم همه چیز درست خواهد شد

    خدایا بی نهایت سپاس گزارم ازت

    براااااای تمام نعمت هایی که با سپاس گزاری بیشتر به من بخشیدی

    مثل همین گوشی که دارم باهاش کامنت میزارم

    جمله ناب و طلایی استاد

    راه های رسیدن به خداوند بی نهایت است

    عاشقتونم

    در پناه حق❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام تنها رب جهان و جهانیان

    با جهش های خودم به این نتیجه رسیدم تا قوانین الهی را تا پای جانم بهش عمل کنم وبهش رفتار کنم

    جای تعجب نداره

    جای تاسف هم نداره

    اون نتایجی که تا به الان گرفتم باعث تمام اونها عمل به قوانینی بوده که تا به الان درک کرده ام و فهمیده ام

    ارزش دوره ها بستگی به اون ذهنیتی داره که ما داریم

    اگر دوره ها قیمت هاش برامون بالاست یعنی اینکه من اماده ی دریافت قوانین نیستم چون ارزش داره برای من برای شخص من ارزش داره که بهای تمام محصولات را بدم تا جهش کنم جهش های بالا و دریافتی های بالا و بالاتر

    همیشه این سوال برام بود که چطور من با استاد عباس منش کار میکنم

    خداوند همیشه پاسخ میدهد

    چون استاد از زاویه های مختلف همیشه هر قانونی که درک کرده اند و درسته را توضیح میدهند وذهنیت من هم همین طور هست که از زاویه های مختلف همیشه بررسی میکنه

    از زاویه های مختلف سوال داره و

    جوابی براش نداشت و همیشه به در بسته می خورد

    اما الان فرق کرده و نتایج تفاوت ها را گویا ست

    خدا را بی نهایت سپاسگزارم

    من در ، دوره ی دوازده قدم با ستاره قطبی هر چی که می خواستم را دریافت می کردم اما الان خدا را بی نهایت سپاسگزارم ک هبه قواینن که عمل میکنم دارم دریافت میکنم و خیلی خوشحالم

    خوشحالی وقتتی بوجود میاد که هر چی که بخواهی را بگی و دریافت کنی و اول از خواسته های کوچیک شروع میشه باید باری کوچکترینش شادی کنی شکرگزاری کنی تا بیشتر و از طریق عمل به قوانین بهت داده شود

    امروز همسایه بالایی مون همه ی پله ها را شسته بود ، کفش های ما را جفت کرده بود ، حالا خوبه بدونید این همسایه ی ما هیچ موقع خوه نیستند ، همسرم در کارها بهم کمک میکنه ، پول هایی را دریافت میکنم که بهتر میتونم درک کنم که میتونم پول بیشتری داشته باشم ، دیگران کمتر در کارهام سرک میکشندخدا را بی نهایت سپاسگزارم

    یه حس خاصی در وجودم هستت

    یه حس الهی

    یه حس بی پایان

    می خواهم در این حوزه بمونم و حس نابی بهم میگه در همین حوزه بمون و کمکت میکنم

    بعد من می ترسم و بهم میگه همین دیدگاهی که داری می نویسی هر چی میدونی را بنویس ،

    سرسری نگیر

    پیش پا افتاده ندون

    نگو این که یه فایل رایگانه : نه این طور بهش نگاه نکن

    بلکه بگو درسته رایگانه اما صحبت های نابی درش هست که من بهش هدایت شده ام ، حتما در جهت خواسته های من هست ، الان دیگه من از آدم معمولی و. ساده ای که بودم در اومدم ، از پیله ی خودم در اومدم ، از بدنه ی جامعه کنده شده ام، استاد نابی دارم که هر لحظه به من میگه که کارت درسته یا نادرسته و خداوند را در هر لحظه دارم عبادت میکنم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    محمدرضا اکبرشاهی گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    به نام خدا

    خدا رو شکر بابت این احساس زیبا

    عمل به گفته استاد عباس منش چه کار بردی بود

    بار و بار استاد در مورد انجمن NA گفته از این انجمن بریم استفاده کنیم و خدا رو شکر این کار را

    انجام دادم

    دلیل موفقیت برخی از بچه ها این انجمن استفاده

    نا خواسته و یا شاید خواسته از قوانین کیهانی هست

    اول از همه قبل شروع به صحبت شون خدا رو یاد

    میکنند و شکر گزاری میکند چه احساس شون خوب

    باشه و یا چه احساس خوبی نداشته باشند

    و از خدا میخواهند احساس خوب نگه داره

    و یا از احساس بد رها شوند

    بعد تجربه هاشون را نسبت به پیشرفت ها که داشتن به هم بیان میکنند

    مثل کاری که بچه ها تو نظرات انجام میدهند

    و برای هم آرزو احساس خوب میکنند

    و جمله معرفی دارند که می گویند احساس خوب را هدیه میدهند به هم

    چیزی که اعضا انجمن دنبال آن هستن دنبال احساس خوب هستن که می گویند در تمام شرایط بد

    احساس خود را خوب نگه دارید

    و در آخر هم دوباره خدا رو شکر میکنند

    صحبت خود را تمام میکنند

    تجربه که به دست آوردم این بود که استفاده از

    این قوانین به همه جواب میدهد،

    میخواهد مهندس باشید ، دکتر باشید ، کاسب باشید و یا معتاد باشید فرقی نمیکنه

    استفاده از قوانین یعنی موفقیت

    و در آخر من هم شکر گذار هستم

    و از استاد عزیز ممنون هستم که توانست

    به روشی عالی این قوانین را آموزش بدهد

    برای استاد آروزی بهترین سلامتی بهترین ثروت و بهترین روابط را دارم

    ♥️🏵️🌺🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: