live | استمرار در مسیر هم جهت با هدف - صفحه 37

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حاتم خُرم گفته:
    مدت عضویت: 641 روز

    بنام خدای رزاق

    سلام‌

    به همه هم مسیر هام در این سایت زیبا و باشکوه خداروشکر میکنم‌بابت وجود اسناد در زندگی ام که باعث شده من اگاهیم بره بالاو هر روز حالم بهتر از دیروز باشه و خداروشکر هر روز برای خودم این هدفو گذاشتم که بیشتر از روز قبل روی باور هام و توی سایت کار کنم چون وقتی میام توی سایت میرم توی فایل های دانلودی و فایل هایی که خدا منو هدایت میکنه ب سمتشون و نگاه میکنم و کامتت میزارم این خود کامنت گذاشتن هم یکی از اهدافم بود که دیدگاهم و در مورد او فایل سریعا بنویسم

    و درمورد نماز از استاد مرسبده بودن استاد خودش بارها و بار ها گفته که نماز میشه صلات . صلات ریشش میشه صلو و صلو ینی چی صلو ینی توجه کردن خداوند توی قران گفته که هر کجا ب من توجه کنی داری نماز میخونی و اون حرکاتی که هم ما اتجام میدم این نمازی که برای ما رایجه حرکات یوگاست و تخلیه بار انرژی منفیه به این دلیله وقتی نماز میخونیم اردم میشیم

    و استاد چه زیبا گفتن وقتی هدفی داری ن ب موانع توجه کن نه ب شرایط فقط ب پایانش توجه کن مثل خودشون که سربازیو خریدن ها شرایط و خداوند درست میکنه برات تا اون چیزو به راحتی به دست بیاری الانم من هدفت اینه یک سالن بزرگ بزنم و ارایشگر خیلی خیلی حرفه ای بشم که کل دنیا منو بشناسن منم چطوریشو کار ندارم و اونم دادم دست خدا والان دارم قدم های کوچیک ور میدارم تا به اهدافم برسم مثلا الان دارم پول جمع میکنم بدون وام اصلا وام نمیگیرم و وسایل و بخرم بعد پول جنع میکنم‌برم دورهشو ببینم و بعدش میرم صمدلی پیش یک ارایشگر دیگه اجاره میگیرمو کار میکنم بقیشم دست خداست و روی باور هام کار میکنم چیزی که ب مت الهام شده اینه و امکان داره خداوند ی چیزایی دیگه بهم الهام کنه و من الهاناتی که با شرایط فعلی الانم اوکی باشه و انجام میدم نه الهاماتی کهونیاز باشا پول قرض بگیرم و یا وام بگیر با شرایط فعلی الانم تداروشکر خیلی دوستون دارم و عاشقتون هستم در پناه الله یکنا شادو سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید خدایارو نگهدارتوت

    رد پا

    1403.10.22

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1476 روز

    به نام الله هدایتگر

    خدایاهرانچه دارم ازان توست وازتوبه من رسیده است

    تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس های منه

    من هدفم اینه که یک بیزینس منه موفق وحتی جهانی شوم وخودم رومیبینم دراینده باشرکت های متعددوتجاری واقتصادی ومعاملات فراوان وحتی عکس های ثروتمندان ایران وفیلم هاشون رونگاه میکنم ولذت میبرم وخودم رودراون جایگاه میبینم ومیدونم بهش میرسم واحساس خوبی بهم دست میده وخداقدم به قدم منوازکارهای کوچک به اون جایگاه میرسونه وازخدادرخواست کردم وچگونگیشوبه خداسپردم کافیه به ایده هایی که الان به ذهنم میرسه عمل کنم تاهدایت بشم به مسیرهای بهتروتمرکزکنم برروی هدفم وخواسته هایم ولذت ببرم ازمسیر

    هیچ محدودیتی وجودنداده ومن میتونم به ارزوهایم برسم وبه موانع فکرنکنم

    ثبات فرکانسی یعنی یک باورمثل احساس خوب اتفاقات خوب روتکرارکنم والگوببینم وحتی خودمو ببینم وقتی چندماهی هیت که اکثراوقات احساس خوبی دارم یک دفه تنایج بزرگتروبزرگترمیشه وجریانی ازثروت واتفاقات عالی درزندگی من سرازیرمیشه وبه ثبات فرکانسی مبرسیم دراحساس خوب بودن

    باورسازی روالان اسون میدونم ولی قبلاسخت میدونستم

    روی باورهامون کارکنیم یعنی کنترل ورودی های ذهن وتکرارجملات واگاهی های خوب ودیدن الگوهاومنطقی کردن اون ها

    من استادعباس منش رودرکلاس های نتوورک شناختم ودراونجابه سمت هدایت شدم درسال99

    واین شروع هدایت من بودبرای موفقیت وثروت ومن ازخداقبلش درخواست کرده بودم که منونجات بده ازاین حال بدی که داشتم وتضادهای مالی زندگیم

    خداوندهمیشه اجابت میکنداین ماهستیم که خودمون رولایق اون خواسته هامون بدونیم

    تضادهای زندگیمون باعث خواسته های مامیشه ومااین خواسته هاروبه جهان هستی ارسال میکنیم

    من ازخداماشین میخواستم وهمش بااحساس خوب به اون خواسته فکرمیکردم وخداازجایی که فکرشونمیکردم پولشواکی کردومن ماشین صفرخریدم پس همه چی شدنیه

    همیشه به خواسته هامون فکرکنیم وقدم برداریم وبه چگونگی اون کارنداشته باشیم وتکامل رورعایت کنیم وبه شرایط الان خودمون کارنداشته باشیم

    چون خدامیگه

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    ـــــــــــــــ

    «دستور دعا کردن»

    و زمانی که بندگان من درباره من از تو سؤال کردند، پس قطعا من نزدیکم و جواب کسی را که دعا کند و مرا بخواند می ‏دهم. پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند، شاید ارشاد شوند

    (سوره البقره، آیه 186)

    وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ

    ـــــــــــــــ

    «الطاف الهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله»

    و به زودی پروردگارت به تو (آن قدر) عطا می کند که خشنود گردی.

    (سوره الضحی، آیه 5)

    شادوموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی فرجی گفته:
    مدت عضویت: 734 روز

    درود

    استاد گرامی

    تو این فایل جنابعالی انتقاد کردید از سئوال دوستان مبتنی بر اینکه دوستان چرا در خصوص نماز خواندن شما سئوال می پرسند ،صرفنظر از بحث کنجکاوی ، بنده علیرغم اینکه نمازم رو بطور مرتب میخونم ولی اصلاً نمی‌دونستم که خداوند در مورد چگونگی عبادت بندگان اصلا و ابدا هیچ نظری ندادند و هرطور که عبادت شود قبول درگاه حق خواهد بود ، عرض بنده این هست حالا که جنابعالی با زحمت بسیار قرآن رو با دقت مطالعه و تعبیر و برداشت بسیار منطقی دارید ،و چون منی که خیلی سخت است خواندن و برداشت های اشتباه احتمالی قرآن و در کنار اینها از داشتن موهبت الهی چون استاد عباس منش برخوردارم ، آیا نمیتوانم از راه های شما استفاده کنم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نگین ظاهری گفته:
      مدت عضویت: 397 روز

      سلام دوست عزیز

      وقت بخیر

      استاد منظورشون این هست که عبادت خدا یه روش کاملا شخصی هست و شاید یه نفر نخواد درباره ی مسائل شخصیش صحبت کنه

      شما هم باید بگردی و روش خودتو برای عبادت خدا پیدا کنی

      این روش امکان داره در طول زمان تغییر کنه و این هیچ مشکلی ندارم

      پس بهتره کورکورانه از کسی تقلید نکنیم و به روش خودمون و هرطور که قلبمون آرامش پیدا می‌کنه خدارو عبادت کنیم

      بعضی ها با نوشتن و سپاسگزاری عبادت میکنن

      بعضی ها مدیتیشن و مراقبه انجام میدن

      بعضی ها توی خلوت میشینن و صحبت میکنند و …

      به قول رضا مارمولک به تعداد انسان های روی زمین راه هست برای رسیدن به خدا

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2846 روز

    به نام خدای بخشنده مهربان

    سلام به اسناد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز

    گام دهم – استمرار در مسیر هم جهت با هدف

    برای رسیدن به یه هدف بزرگ باید قدم های تکاملی و کوچکتری براش برداریم اینکار باعث میشه در مسیرش قرار بگیریم

    توی دفترم درمورد قدم هایی که میتونم برای رسیدن به خواستم بردارم نوشتم و همین نکته یاداوری کردم بعد این ذهنم رسید چرا درمورد فوتسال اینجوری نیستی یعنی من قدم های زیادی برداشتم ولی متاسفانه پراکنده بوده بخاطر همین من به خواستم که حرفه ای شدن توی فوتسال نرسونده من میخوام بازیکن لیگ برتر بشم ولی چقدر سختمه قدم های کوچیک متوالی بردارم، شاید با یه سری قدم ها عذاب وجدان حرکت نکردن از خودم دور کردم و فکر کردم این کارها انجام بدم دیگه تموم ولی نه اینطور نیست

    من اگر میخوام بازیکن حرفه ای فوتسال بشم

    حرفه ای متخصص بشم(چقدر این کلمه حسش خوبه دوسش دارم)

    باید بتونم قدم های متوالی و هم جهت با هدفم بردازم انصافا بهش فکر میکنم ذهنم ارور میده شاید این همون بهایی هست که باید برای هدفم پرداخت کنم نه اون بهاهایی که تا الان پرداخت کردم

    من به خودم گفتم هدفم میذارم برای سال دیگه که سال دیگه به این خواسته برسم

    اینجوری سعی کنم ذهنم ازاد تر بذارم که بتونم قدم های اول و متوالی برای هدفم بردارم

    و مدام به خودم بگم اشکال نداره امسال نشد

    سال بعد با دنبال کردن مسیر درست میشه

    ناامید نباش don’t worry

    استاد در مورد تمرکز بر هدف یکی از دوستان توی کامنتها نوشته بود یه نکته ای فهمیدم بعد از اینکه به تضاد و شرایط بد بعد از رسیدن به خواستم برخوردم اینکه قدم های اخر هدفتو داری برمیداری قبلش یه هدف حداقل یه پیش فرضی از اینکه میخوای چه هدف دنبال کنی رو توی برنامت داشته باش

    چون تلاش برای همیشه توی مسیر بودن مهم و خواسته های ما رو بهمون میده وگرنه که باز میام پایین

    درمورد فوتسال من به این نتیجه رسیدم که من توی موفق شدن بیشتر گوشم به اینکه فلانی چی میگه تا خدا چی میگه

    بیشتر توی ذهنم اینکه برم از فلانی بپرسم تا اینکه از خدا بپرسم

    یعنی خدا چقدر تو رو غریبه دیدم که برای یه همیچین هدفی که روز و شب و انرژی و پولم گذاشتم اخر بجای اینکه از تو پرس و جو کنم که چیکار کنم میخوام برم از فلان شخص بپرسم

    با ایمان

    مریم درویشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2605 روز

    به نام خداوندی که کل کیهان را هدایت و رهبری میکند

    سلام و احترام

    گام دهم / استمرار در مسیر هم جهت با هدف

    1) ثبات فرکانسی

    قوانین حکومتی اصلا نمیتونه مثلا مانع مهاجرت شخصی بشه که باورهای درستی داره.. من خواستم مهاجرت به امریکاس و توی دریم بوردم هم گذاشتم عکس هاش رو .. یه ایده به من داده شد که برو دانشنامه دانشگاهت رو ترجمه کن … به ظاهر خیلی بی ربط میومد ولی زفتم انجامش دادمش و کلی چیز جدید یاد گرفتم .. تاییدیه تحصیلیم رو هم خیلی راحت واسه دفتر ترجمه گرفتم مثلا اونجایی که میخواستم یه سری مدارک رو آپلود کنم در سامانه، با وجودی که من مدارک رو داشتم ولی اون لحظه نمیدونم چی شد که سامانه اصلا خیلی از مدارک رو از من نخواست !!! و به خودم گفتم عهههه چه کار داره راحت پیش میره و به خودم گفتم اینا همش یه نشونه س که من حتما به امریکا مهاجرت میکنم .. چطور ؟؟ نمیدونم ..ولی میدونم که میتونم و خدا هدایتم میکنه. و فقط مونده که برم مدارکم رو تحویل دفتر ترجمه بدم و کلی هم چیزای جدید یاد گرفتم.. حالا مثلا اینجا ممکنه ذهن کلی مانع جلوی پای من بذاره مثل تمکن مالی ،، مثل مدرک ایلتس ،، مثل قوانین حکومتی و این چیزا … پاسخ منطقی اینه که اصلا این چیزا مهم نیست و خدا بزام درستش مسکنه و یا مثلا من بزای مهاجرت به مدرک ایلتس نیازی ندازم ،، مثل همون سامانه که خواستم مدارک رو بارگذاری کنم و سامانه به طرز عجیبی اون لحظه خیلی از مدارک رو از من نخواست.. یا یه مثال دیگه ،، مثلا توی دانشگاه به من گفتن واسه دانشنامت باید یه سری مدارک رو بارگذاری کنه و کار یه مقدار توی ذهن من پیچیده شد و سامانع جالب بود اون لحظه برام باز نمیشد و چند لخظه بعدش یه شخص دیگه اومد و بهش گفتم اینا چطوریه و چطور باید اپلود کنم و من این مدارک رو الان ندارم و سامانه اینجوری قطعه و اون شخص هم گفت ولششش کن مهم نیست و همینجوری یه مدرکی رو اپلود کن !!! خخخخخ و منم گفتم عهههه چه کار راحت شد و بعدش به طرز عجیبی سامانه باز شد … بعد گفتم بابا به خدا اینا همش نشونس که من قراره مهاجرت کنم به امریکا ..

    یا مثلا دانشناممم اماده شد و مسیج اومد که بیا مدارکت رو تحویل بگیر و من اون روز کخ رفتم دانشنامم رو از دانشگاه بگیزم ،، اسنپ زدم و یه مسافر سوار کردم که اون مسافر داشت راجب امریکا و کانادا و سفرهایی که رفته صحبت میکرد . منم گفتمممم عههه بازم یه نشونه ی دیگه !!!

    همین نشونه های ساده ،، میتونه یه دلیل محکم بزای من باشه که من حتما به خواستم میرسم ،، یعنی خود خدا که داره کل کیهان و کل این یونیورس ها را رهبری و هدایت میکنه خواسته هی من رو مهر تایید زده و بنابزاین اصلا هیچ قدرتی نمیتونه مانع مهاجرت من بشه.

    2) نماز چگونه است ؟؟

    طبق اون ایه میگه :

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ( 186 بقره )

    و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم! پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند (و به مقصد برسند)!

    اولا فقط اعجاز قران رو ببینید که فقط کافی بود کلمه ی قریب با غریب عوض میشد.

    قریب : نزدیک

    غریب : دور ، ناآشنا

    یعنی این قران چقدررررر بزای ما درس داره که بعد از 1400 سال اگر اشتباه نکنم ،، یه ق تغییر نکرده و غ نشده !!!

    و همون غ میتونه کمپلت معنای ایه زو عوض کنه !!! ولی بعد از این همه سال این کتاب هیچ تغییر نکرده حتی در حد یک حرف هم تغییر نکرده !!

    چقدر بزای ما درس داره که ما با چه خدایی با چه قدرت بی نهایتی سر و کار داریم که حتما از این کتاب محافظت میکنه !!

    ولی خب تفاسیر مختلفن دیگه که حتی خود خدا هم اینجا یه ایه گفته :

    هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ( 7 آل عمران )

    اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد. بعضى از آیه‌ها محکماتند، این آیه‌ها ام‌الکتابند، و بعضى آیه‌ها متشابهاتند. امّا آنها که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنه‌جویى و میل به تأویل از متشابهات پیروى مى‌کنند، در حالى که تأویل آن را جز خدای نمى‌داند…….. و آنان که قدم در دانش استوار کرده‌اند مى‌گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمى‌گیرند.

    که اینجا هم باز هم ترجمه ها ایراد داره..

    که خدا میگه تاویل و تفسیرش زو فقط خودم میدونم… ولی اونهایی که در قلبشون مرض دارن دنبال موضوعات حاشیه ای میزن و اصل رو رها کردن و چسبیدن به فرعیات ..

    همین الانشم خیلی از ادم ها راجب خدا سوال نمیکنن و حتی از خودشونم نمیپرسن راستی این خدایی که مثلا داریم میپرستیمش چی هست ؟؟

    و اغلب ادم ها خدا زو به عنوان یک ادم قوی تصور میکنن .. خیلی ها هم که میگن اصلا خدایی وجود نداره و این جهان شانسی کار میکنه .. یه سری ها که میگن خدا دوره و در دسترس نیست و با ما حرف نمیزنه .. کلا نظرها و عقاید مختلفه …

    ولی خود خدا میگه من نزدیکم … خدا میتونست بگه من دوزم و در دسترس نیستم ،، ولی اینو نمیگه.. و میگه من نزدیکم.

    ادم ها دوست دارن دنبال بحث های حاشیه ای باسن مثل سیاست ،، مثل قوانین حکومتی،، مثل نماز ،، مثل بزجام و تحریم و فلان ،، مثل غیبت و تهمت وووووو

    ولی اغلب کسی از خودش سوال نمیکنه خدا چی هست ؟؟ اگزم از خودشون سوال کنن به خاطر باور عدم لیاقتی که توی وجودشون هست ، فکز میکنن خدا خیلی دوره !!

    کلا این کار شیطانه که میگه خدا دوست ندازه و ازت دوره و اینا ،، خب چون میدونیم که شیطان قسم خورده ما رو گمراه کنه .

    ولی خدا همیشه داره به ما امید و نوید میده ،، مثلا میگه من نزدیکم،، بر تو گناهی نیست.. هیچ وقت دیر نیست.. اروم باش،، غصه نخور (( همون ایاتی که همش با لای حزن اومده ،، یعنی اقا حزن و غم ممنوع است ))

    3) موضوعات مورد علاقه

    فکز میکردم اگر به چند موضوع علاقه داشته باشم یک جای کار ایراد داره و من فقط باید یک موضوع رو دوست داشته باشم.. نه این اصلا درست نیست.. این تفکر باعث میشه خودم رو از تجربه ی موضوعات مختلف محروم کنم .. من میتونم به چند تا موضوع مختلف علاقه مند باشم چه اشکالی داره

    !!

    ممکنه من یه موضوعی زو خیلی بهش علاقه مند بودم قبلا و الان به هر دلیلی دیگه به اون موضوع مثل سابق علاقه مند نباشم .. هیچ اشکالی نداره من باید موضوعات جدید و تجر به کنم .. ولی نکته مهم اینه که باید بدونم به چه دلیلی به اون موضوع قبلی دیگه علاقه مند نیستم ؟؟!! اگر دلیلش اینه که ازش نمیتونم پول بساازم،، باید اشکال رو در باورهام خصوصا باور عدم لیاقت جست و جو کنم ،، چون اگر دلیلش این باشه من اگر به موضوعات دیگه هم علاقه مند بشم بعد از یه مدت این باوزه عدم لیاقت با من کاری میکنه که از موضوع جدید هم پول نساژم و اون رو هم کنار بذازم ،، پس باید بزای رفع این مشکل روی باور احساس لیاقتم کار کنم ..

    ولی یه موقع هست دلیلش اینه که مثلا من از موضوع قبلی پر شدم و شکوفا شدم و حالا میخوام یه موضوع جدید رو تجربه کنم ،، خب این فرق داره و نباید خودم رو محروم کنم از تجر به ی موضوعات جدید به خاطر اینکه نمیدونم بهس علاقه دارم یا نه !!

    4) موفقیت حاصل استمرار است..

    باید بدونم که موفقیت حاصل یک تداومه و بنابراین نباید خودم رو با کسی مقایسه کنم و تداوم داشته باشم .

    خب اینم از رد پای من از گام دهم ، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردازم.

    خدایا شکزت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    sajjad karimi گفته:
    مدت عضویت: 315 روز

    به نام الله یکتا که هر آنچه دارم از آن اوست

    ردپای گام 10 پروژه خانه تکانی ذهن

    سلام خدمت اساتید بزرگوارم استاد عباس منش عزیز و بانو شایسته گرانقدر و دوستان هم فرکانسی

    خدا رو سپاسگزارم به خاطر شنیدن این آگاهی ها

    استاد عزیز عمل به قوانین و آگاهی ها در لحظات زندگی واقعا نیاز به تمرین و ممارست بسیار زیاد دارد، من چند وقتی هست که حس میکنم در عمل به قوانین و آگاهی ها از مسیر خارج شده ام، آخر شب ها یا در خلوت خودم وقتی به یکسری اتفاقات و رخدادهای اون روزم نگاه میکنم و برای خودم یادآوری میکنم میبینم در بعضی جاها اصلا قانون و آگاهی ها رو فراموش کرده ام. اما این به این معنی نیست که من نا امید بشم و ادامه ندم بلکه برام انگیزه و انرژی شده که بیشتر روی تمرکز ذهن ام و تمرین بیشتر کار کنم تا بتونم در اکثر لحظات زندگی ام عملگرا به قوانین هستی باشم. باید خیلی کار کنم خیلی تمرکز کنم و خیلی تمرین کنم و مهمتر از همه نا امید نشم و استمرار داشته باشم توی این مسیر. که مطمئنا راه سعادت و آرامش همین مسیر است.

    از خداوند متعال برای خودم و همه دوستان هم مسیر ثابت قدمی و استمرار داشتن در این راه را خواستارم.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حسین و سکینه گفته:
    مدت عضویت: 2105 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و بچه‌ های دوستداشتنی سایت ..امیدوارم حالتون عالی باشه

    گام دوم

    من فکر می‌کنم برای بار اول بود که این قسمت برش خورده از یکی از لایو های استاد جان رو گوش می‌کنم و پر از نکات مهم و تاثیر گذار بود برای من .

    اولین باوری که ما درباره ی خداوند می‌سازیم..باور نزدیک بودن خداوند به ماست ..اینکه خداوند همیشه در حال صحبت کردن باماست و ما رو هر لحظه هدایت میکنه به سمت خواسته هامون

    دوم اینکه باور کنیم هدف هامون در دسترس ما هستن و میتونیم داشته باشیم و لذت ببریم باور کنیم که میتونیم به خواسته هامون برسیم ..

    خواسته های ما از تضادهای ما به وجود اومدن و همین تضادها میتونه انگیزه و اشتیاقی باشه برای رسیدن ما به هدفمون ..

    توجه کردن به هدف و استمرار داشتن در این راه مارو زودتر به خواستمون میرسونه اینکه درباره ی هدفمون باورهای هم جهت داشته باشیم و قانون تکامل رو رعایت کنیم عجله نکنیم نخایم یک شبه به موفقیت برسیم که فقط خودمونو بیچاره کردیم ..

    دوستون دارم در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ایمان گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم در این سایت گوهربار

    استاد در مورد خدمت سربازی چ مثال خوبی زدی منو یار داستانی از خدمت سربازیم انداختی که اون موقع منم داشتم از قانون استفاده میکردم ناآگاهانه فقط یکم طولانی میشه ولی ارزششو داره تاآخر بخونیدش ما خونمون لب مرزه یک یک پاسگاع مرزی نزدیک خونمونه حدود 3 کیلومتر فاصله داره با خونمون که داداشم و چندتا از دوستام اونجا خدمت کردن و این واسطه ای شد که من چندین بار میرفتم پیششون حین خدمت بهشون سر میزدم چیزی لازم داشتن براشون میبردم چون پاسگاه مرزی خیلی امکانات اون موقع نداشتن ینی تقریبا صحبت سال 90میکنم الان خیلی خوب شدن خلاصه وقتی میرفتم اونجا یک حس خوبی بهم میداد که اینجا چ جای خوبیه برای خدمت چقد جوش دوستانس انگاری اصلا اون سختی سربازی اونجا حس نمیشد بچها بجز نگهبانی که به نوبت داشتن کل روزشون رو با بازی سرگرمی به سر میبردن خلاصه این خواسته در من شکل گرفت که من حتما خدمتمو باید بیام اینجا حالا اون موقع من مقاومت نداشتم با این موضوع ینی حدود 90 درصد یقین داشتم منم میتونم بیام اینجا حالا چون برادرم اونجا خدمت کرده بود با چند دوستانم و اینکه شنیده بودم هرکسی بیفته استان خودش میفرستنش نزدیک ترین پاسگاه خونش خدمت کنه کلا یادم میاد یه حسی که همون خدا بود قول اجابتشو بهم داد که منم بیام اینجاهم خدمت کنم هم لذت ببرم طولانیش نکنم وقتی اعزام شدم موقع ترخیص منم کاملا یقین داشتم میام اول استان خودم و این اتفاق افتاد دوباره تو ستاد استان باز یقین داشتم میفتم شهر خودم حالا این چطور اتفاق افتادناش کلی هم داستان داره و معجزه داره که به چ شکلی این اتفاقات میفتاد که من به خواستم برسم دوباره حتی توی مقر هنگ مرزی شهرم منو انتقال دادن به نزدیک ترین گروهان خدمتیم دوباره تو همون گروهان باز منو انتقال دادن به کجا بنظرتون؟؟!!همون جایی که حسم بهم قولشو داده بود حالا شما بیاید برید پروسشو طی کنید متوجه میشید کلی اتفاق عجیب غریب افتاده بدون این که من کار خاصی بکنم تا من به این خواستم برسم یاد حرف استاد افتادم ک میگفت به چطورش فک نکنید کار شما چطوری میشه‌نیست توفقط حرکت کن ایمان داشته باش خودش راهو نشون میدع خودش درهارو باز میکنه خلاصه من اول روز خدمت رسمیمو اونجا شروع کردم.کلی هم لذت بردم اونجا و 6وماه که اونجا بودم بعدش چون هوارو به گرمی بود روبه تابستون میرفتوپاسگاه برق شهری نداشت و فقط یک موتور گازویلی داشت شبا روشن میکردیم برا لامپا روشن بشن شام بخوریم ولی با‌ابن همه بی امکاناتیش من از اونحا لذت‌میبردم چون محل قرارگیری پاسگاه جای زیبایی بود جنگل رودخونه پیشش بودد یادش بخیر میرفنیم ماهی میگیرفتیم.منم که یک موتور داشتم برده بودم پیش خودم هروقت حس میکردم باید برم خونه به کادرمون میگفتم بفرست برم خونه میگفت برو فرداصبح بیا بیشتر وقتا خونه بودمهمیشه مرخصی اونجا هم گ میرفتم همش بازی میکردیم کار خاصی نداشتیم جز یه پست نگهبانی بعد 6‌ماه پاسگاه بخاطر نداشتن امکانات و مخصوصا برق جمش کردن کلا ینی خواسته منم بود که کاش دیگه اینجا برم یه جای بهتر چون هواش دیگه گرمه نمیتونیم دوام بیارم تابستون بعد اون خدا هدایتم‌کرد یک جای خیلی بهتر با امکانات بهتر چند ماه اونجا بودم باز هدایت شدم بجایی که اصلا فکرشم‌نمیکردم همچین‌جایی باشه که انقدرم راحت باشه برای سربازی یک محلی بود به نام منبع آب که یک چاه اب بود که با ماشین تانکر ده تن برای پاسگاه هاوباید ابرسانی‌میشد و 4 نفر باید نگهبانی چاه اب میدادن به صورت پست دادن منم رفتم اونجا شدم تامین راننده تانکر از اونجا به رویای رانندگی با ماشین سنگینم‌که بچگی این رویا داشتم رسیدم ینی فول کردم‌رانندگیو اونجا داستان پشت داستان برایم رخ میداد از خواسته هایی که باهاشون مقاومت نداشتم کلی بهم خوش گذشت رفتم خدمت با کوله باری از تجربه اومدم تازه کلیم لذت‌بردم کلیم اگه بخوام درباره اتفاقات خوبی که توی این مسیر برام افتاد براتون بنویسم کلی باید بنویسم فقط خواستم به خودم‌ و شما یاداوری‌ کنم‌ چیزیو که میخوایم بهش میرسیم باید باهاش هماهنگ بشیم نسبت بهش رها باشیم و اجازه بدیم‌خداوند مارو هدایت کنع اگه ما مهمترین هدفمون از زندگی تجربه احساس خوب باشه همین احساس قدم به قدم مارو به صورت تکاملی هدایت میکنه به سمت خواسته های بزرگمون از کجا از همون لحظه که احساسمون خوب میشه ت یک خواسته کوچک‌بهش میرسیم و ایمانمون قویتر میشه برای خواسته بزرکتر و تازه از مسیر لذتم بردیم اصلا لذتش اینجاست که شمابه خواسته های کوچکترتون برسید و از مسیر رسیدن بهشون لذت ببرید تا یک باوری قوی در شما ساخته بشه که من به تمام خواسته هام میرسم حتی اون بزرگتراش دمتون‌گرم کامنتمو تا انتها خوندین درساشو بگیرین و به تنها رب ایمان بیاریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    عصمت دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    به نام خداوند سمیع و بصیر

    سلام به استاد خوش قلب و مریم جون مهربون و به همه ی عزیزان

    استمرار در مسیرهم جهت باهدف

    درمورد هدف گذاری مهم ترین قانونش اینکه اون چیزی رو که می خوام تمام توجه و تمرکز مو بذارم روی اون

    به طور مثال من هدفم اینه که رانندگی کردن ب طور حرفه ای یاد بگیرم که تو جاده بشینم

    باید هرروز تو ذهنم تجسم کنم که تو جاده ام و خودم تنهایی دارم رانندگی میکنم و رانندگیم خیلی خوب شده

    و هرروز بابتش سپاسگذاری کنم و سعی کنم از ته دل عشق بدم به این مهارت و هردفعه که میشینم حالم خوب باشه و اگر دفعات اول اشتباه یا خطایی داشتم باخودم خوب رفتار کنم خودمو ببخشم و دوباره سعی کنم تمرکز کنم تابهتر یاد بگیرم و همینجوری تکرار تمرکز و تمرین داشته باشم تا بتونم براحتی به اون خواسته برسم

    چقد استاد داستان سربازی تون پر از درسه که من باید یاد بگیرم از اینکه این فکر از بچگی تو ذهنتون بوده که نمیخاین برین سربازی بااینکه قانون‌ رو هم نمی دونستید اما خیلی راحت تونستید از قانون‌ تو تحقق خواسته تون استفاده کنید و خوب اون موقع که این فکرو میکردین این قانون سربازی خریدن نبوده

    ولی شما خیلی راحت تونستید توجه نکنید که بعدش چی میشه و نگرانش نبودید

    این خودش یک درسه برای من

    بعد وقتی ک می‌خواستین سربازیتون بخرید خدا هدایتتون کرد و براحتی این کارو کردید چون باور داشتید که میشه

    منم باید یاد بگیرم هروقت خواسته ای دارم بتونم باحس خوب به خواسته ام توجه کنم و خودمو نگران نکنم که آیا چجوری میتونم به این خواسته برسم یا راهش چجوریه و همه چیزو بسپرم به اون خدای بزرگ که همه چیزو اون داره مدیریت میکنه تاخودش برام درست کنه و منو به بهترین راه حل برای رسیدن به خواستم هدایت کنه

    و یک نکته دیگه هم بود که برای رسیدن به اهداف نباید از قانون‌ های دولت ها تبعیت کرد

    که اون مانع بشه برای نرسیدن به اون خواسته

    باید اینو بدونم که افکار و باورهای من نتیجه هارو به وجود میاره

    و به اون خدایی که کل کیهان داره مدیریت میکنه ایمان داشته باشم

    برداشتی که من از موضوع ثبات فرکانسی داشتم این بود که وقتی به طور مثال من یک باوری داشته باشم که پول ساختن آسانه و برم دنبال الگو هاش بگردم و ببینم کسایی رو که پول داره دنبال اونا میاد نه اونا دنبال پول و این باورو تو ذهن خودم بهش توجه کنم و تکرار کنم اون وقت در کارخودم میبینم دارم نتیجه میگیرم وقتی این جریان ثابته و اون عددپوله رو به زیاد شدنه درصورتی این جریان ثابته این میشه به ثبات فرکانسی رسیدن

    چجوری انگیزه به وجود میاد برای رسیدن به خواسته ها

    انگیزه ها از به وجود آمدن تضادها در زندگیمون به وجود میاد مثلا وقتی کسی که خیلی لاغره دوست داره اندام عضلانی تر و قشنگ تری داشته باشه

    یا کسی که رابطه ی عاطفی خوبی نداره دوست داره رابطه ی عاطفی خوبی داشته باشه

    همین تضاد ها انگیزه رسیدن مارو به خواسته هامون میده

    موضوع شیوه ی خواندن نماز

    چقدر هممون توی این مورد پاشنه آشیل داریم

    من خودم از بچگی که به سن تکلیف رسیدم نماز میخوندم تااینکه دیدم خیلی ازانسانها نماز میخونن فقط از روی اجبار نه از روی عشق ب خدا یادمه بهم می‌گفتند اگ یه دفعه نماز نخونی اون دنیا مجازات میشی و عذاب میبینی

    از اون موقع نمازهم میخوندم از روی ترس و اجبار بود ک نکنه اون دنیا عذاب ببینم یا توی همین دنیاهم مشکلات برام پیش بیاد

    دیدم چرا موقع خوندن نماز حضورقلب ندارم چرا همش میترسم چرا خدارو احساس نمی کنم چرا تا اسم خدا میاد نگاه بدی دارم که انگار این خدا دنبال اینه من یک خطایی بکنم منو اذیت کنه یا بلایی سرم بیاد

    وقتی اومدم اینجا دیدم که استاد گفتند که هرکسی میتونی اون جوری که دوست داره با خداوند ارتباط برقرار کنه و این توی قرآن نیامده ک حتما باید بااین شیوه نماز بخونیم

    و معنی نماز در قرآن یعنی توجه و یاد خداوند

    این شد که یاد گرفتم نماز هم خواستم بخونم باید باعشق بخونم و اگر این شیوه بهم آرامش داد میتونم ادامه بدم و اگر نتونستم ارتباط بگیرم راه های زیادی هست برای ارتباط گرفتن

    و خداوند بنده هاشو هرگز محدود نمیکنه

    و هرکسی حق انتخاب داره

    و چقد این نوع تفکر بهم احساس آرامش میده و دیگه ترسی از خداجونم تو وجودم نیس چون میدونم خداوند همیشه توی قلبمه خداوند عاشقه منه و منو دوست داره و همیشه کمکم میکنه و من عاشق خدام و اوست که از رگ گردن به من نزدیک تره

    وقتی نگاهم به خداوند عوض شد فهمیدم اون همه سال هیچوقت طعم عشقو با خدا نچشیدم

    ولی الان دارم هرروز باخداجونم عشق بازی میکنم

    هرروز باهاش صحبت میکنم و یک احساس معنوی خاصی منو احاطه میکنه که سرشار از آرامشه

    خدارشکر امروز صبح هم که بیدارشدم با سپاس گذاری بیدارشدم

    ازاینکه امروزم میتونم بهتر از دیروزم عمل کنم

    و روز به روز شخصیتم قوی تر میشه

    و خدارشکر میکنم که با هرقدمی که بر میدارم و استمرار دارم دارم هرروز خودم تغییراتمو احساس میکنم

    خدارشکر به خاطر وجودتون استاد عزیز که همیشه حرف هاتون قوت قلبی است

    رد پای گام دهم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2045 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    عرض سلام و تحیت حضور عزیزان هم دل

    خدا را شکر می کنم که بنده را به دهمین روز از این پروژه با برکت رساند

    بزرگترین دستاورد این دهه قوت گرفتن عادتی جدید در وجودم هست، آن هم اینکه ابتدای روزم را بعد از سپاسگزاری با آگاهی های ناب این سایت شروع می کنم و از آن بهتر اینکه کامنتی هدایت نوشته می شود که خیلی فرکانس هایم را تنظیم می کند.

    توحید و توجه به رب این ایام با اختلاف مهمترین موضوع زندگی ام شده و خیلی سعی می کنم که ذهنم را در جهت آن قرار دهم، انصافا هدایت و لطف پرورگار است که مرا پیش می برد

    دیروز به گونه راحت و هدایتی مرا به سمت خواسته ای دیگرم، آن هم خیلی آسان و به وقتش هدایت کرد و با عزت برایم به انجامش رساند وقتی که سوار ماشین شدم ساعت ماشین برایم موحدانه چشمک زد 11؛11 مسیرم را که ادامه دادم صدای موذن رسید که می گفت حی علی الصلاه

    به خودم گفتم که الآن بهترین زمان برای توجه و عشقبازی با عزیزتر از جانم هست و با همان حال خوبم راهی نزدیکترین مسجد شدم.

    خدایا شکرت که دوباره حلاوت عبادتت را به بنده می چشانی، وقتی که از امور غفلت آور دنیایی دست و رو می شویی و دل به سوی صاحب و مالکت می کنی و بی اینکه در بند قالب و ترتیبی باشی، سفر دل را برایش می گشایی او هم در احساست جاری می شود و تو را مستفیض لذت عبودیت می کند، در آن لحظات این شعر زیبای همام، مرغ دلم را پرواز داد

    خُنُک آن روز که پرواز کنم تا ور یار

    به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

    آی که چه لذتی می دهد این عشق بازی

    خدایا شکرت

    بعد این وقتی که در مسیر برگشت به خانه بودم، ماشین نوشته ای این حال خوبم را تثبیت کرد و آن این بود که: آرامش آن است که بدانی در هر قدم دست تو در دستان خداست

    چقدر حالم خوب شد.

    خدایا شکرت

    اصلا گویی که زندگی با این نگرش روغن کاری می شود، درود بر شرفت استاد با این سخنان گوهر بارت

    واقعا چه قدرتی می دهد این باور که

    ما با خدایی طرف هستیم که کل کیهان را مدیریت می کند

    کل فایل ها و نتایجی که استاد در موردش صحبت می کند بر همین نگرش استوار است، کل زندگی او بر همین اصل سوار شده است.

    اینکه خدا را دارم و او برایم کافیست

    او هر چه که بخواهم و فرکانسش را بفرستم برایم اجابت می کند

    موضوع ساده هست ذهنت را با توجه به او به آرامش برسان بقیه کارها را او انجام می دهد

    البته منظور اینکه هدایت می شوی به راحتی و به قول قرآن آسان می شوی به آسانی ها

    قدم به قدم الهامات به تو گفته می شود و همزمانی ها رخ می دهد و تو فقط تسبیح و تهلیلش را می گویی

    واقعا همینگونه می شود اگر تو همینگونه عمل کنی

    تازه دارم کمی حرفهای استاد را از آسانی زندگیش درک می کنم.

    فکرش را بکن ابراهیم چگونه بود که همه کارها را خدا برایش انجام می داد

    آقا کار نه، کااااااااااااار

    موسی و سلیمان و عیسی و محمد و علی و …

    خدایا شکرت که این درک را برای ذهن بت سازم آسانتر کردی

    خدایا شکرت

    اگر مهمترین هدف روزانه ات را با او بودن بگذاری او با تحقق بخشیدن به باقی اهدافت این اتصال و بندگی ات را تقویت خواهد کرد، به شرطی که در هر لحظه او را ببینی و اگر هم غافل شدی زود بازگردی

    اصلا داستان اینست که

    هر کجا لطفی ببینی از کسی

    سوی اصل لطف ره یابی عسی

    این همه خوش ها ز دریاییست ژرف

    جزء را بگذار و بر کل دار طرف

    وقتی که سمت و سوی فکر و قول و فعلت توحیدی شود دیگر یگانگی را جاری می شوی

    دوئی از خود برون کردم یکی دیدم دو عالم را

    یکی جویم یکی گویم یکی دانم یکی خوانم

    خدایا شکرت که توفیق بودن در وجودت را به بنده می دهی

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: