live | سودمندترین سرمایه گذاری - صفحه 42

739 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1589 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    سلام به خانواده قشنگم

    روز دوم از خونه تکونی ذهن جستجوگر و شیطونم

    اولش که دیدم تایم این لایومون 18 دقیقه هس گفتم اگه بشه امروز دوتا رو گوش کنم و نت برداری کنم ولی به قدری پربار و پر از نکته بود که هی استپ میکردم و می‌نوشتم و بهش فک میکردم و بعد میرفتم جلو فک کنم 18 دقیقه رو حول و حوش 1 ساعت و خرده ای تونستم یکم درکش کنم الهی صدهزار مرتبه شکرت

    سوال هایی که دوستان تو این قسمت مطرح کردن و استاد مثل همیشه با حوصله و تو اون فضای رویایی رو قایق پدالی که رو دریاچه ساکن هس نشستن و تک تک جواب میدن هر از گاهی حواسم پرت اون آسمون قشنگ میشد و میزدم عقب دوباره گوش میکردم و می‌نوشتم حس ب شدت فوق‌العاده ای دارم درک میکنم ممنونم استادمممم قشنگ ترین موهبت خداوندم

    *بدون سرمایه چه کاری میشه کرد؟

    از کارهای کوچیک کوچیک شروع کن برو جلو جمله طلاااااایی استاد که میگه(سرمایه از حرکت خود آدم به وجود ‌‌میاد)نه ارثی نه کمک دیگرانی نه پدر ن مادر خود خودت اصلا نباید عجله کرد خیلیارو که می‌بینیم به خیلی چیزا رسیدن از همین قدم های کوچیک شروع کردن خدارو هزاران بار شکر که تو این مسیر قدم هام رو کوچیک کوچیک برمیدارم و روند تکامل رو باور کردم که من کارمو میکنم همزمان رو باورهام کار میکنم ظرفم بزرگتر میشه و قدم بعدی، هیچ عجله ای ندارم برای یک شبه پولدار شدن فقط و فقط عشق و علاقه ب کارمه و لذت بقیش خودش میاد

    * شکرگزاری رو میشه مکتوب نکرد؟

    چرا نمیشه اصلا برای ارتباط با الله نباید این چیزارو سخت بگیریم به جزئیات دقت نکنیم چ نوشتنی،چ گفتنی،چ حس کردنی،هرچی که هس تو اون لحظه حضور داشته باش خالص راز و نیاز کن با پروردگار و اگ قانون رو درک کنیم میدونیم که فرکانس اون لحظه کار خودش و میکنه و طبق قانون بدون تغییر الله حس خوب به جهان ارسال میشه ودر قالب اتفاق و حال خوب بهت برمیگرده

    *وابستگی در روابط یعنی چی؟

    یعنی من نمیتونم از زندگیم لذت ببرم و لذت بردن از زندگیمو منوط به بودن به چیزی یا کسی میکنم که باید باشه یه عامل بیرونی بیاد و حالم و خوب کنه در مورد ارتباط با پارتنر دوسم داشته باشه،باهام خوب باشه،همیشه پیشم باشه یا موادهای اعتیاد آور یا هرچیزی مشابه اینها باز هم خدارو هزاران بار شکر میکنم که با کار کردن روی باورهام و آموزه های استادم و موندن تو حس خوبم و عنایت پروردگارم به یه رابطه ب شدت عاااااشقانه و بدون وابستگی بهم هدایت شدم و بی نهایت ازش لذت میبریم و حرفهای هم و میفهمیم محدودیت نداریم هدف های مشترک قشنگی با هم داریم و با هم قدم برمیداریم برای ساختن باورهای قشنگ تر

    *در مورد تبلیغات؟

    وقتی قانون رو درک کنیم نه هزینه ای برای تبلیغ میدیم نه با کسی شریک میشیم مسئولیت 100 کارهامون و به عهده میگیریم و با ایمانی که بخدای خودمون داریم و توانایی هایی که داریم و باورش رو داشته باشیم درست در زمان و مکان درستش الله اون آدم هایی که میخایم و سر راهمون قرار میده فقط باید هرروز تمرکزمون رو بهبود و کیفیت کارهامون باشه در مسیر عشق و علاقمون بریم خدااا خودش همه چیز و مدیریت میکنه از بینهایت راه دستانش و می‌فرسته هرموقع در مورد تبلیغات بحث شده یاد سانتیاگو تو کتاب کیمیاگر میفتم که تو اون بلور فروش ته کوچه رفت و هرروز یه تغییری ایجاد کرد و ایده های الهامی شو به کار گرفت و از کجا به کجا رسید ما هم به لطف الله همین مسیر قشنگ رو ادامه میدیم و خیلی زود نتیجه باورهامونو می‌بینیم

    *نحوه اتصال به خداوند چجوریه؟

    خداااا همیشه به ما وصله اینجوری نیس که گاهی وصل باشه گاهی نباشه ب قول استاد یکی از مهمترین باورهای مخرب اینه که ما فک میکنیم لیاقت اینو نداریم که با خدا ارتباط برقرار کنیم و خدا فقط با عده خاصی در ارتباطه و این بزرگترین نشتی انرژیه که جلوی دریافت آگاهی ها و الهامات رو میگیره

    *تعریف از خود ؟

    کسی که عزت نفس بالایی داشته باشه میتونه از،خودش و توانمندی هاش و نتایجش خیلی قشنگ تعریف کنه راستش من خیلی وقته که رو عزت نفسم ب صورت تمرکزی دارم کار میکنم و خیلی هم خودمو تحویل میگیرم ن اینک خدای نکرده منجر به غرورو تکبر شه ها هر لحظه از خدا کمک میخام که متواضعانه تر برخورد کنم با هرچیزی و در کنارش رو توانمندی هام بیشتر کار کنم

    *از چه عددی به مبالغ بالاتر رسیدین؟

    برای شروع هرکاری باید همیشه ب خودمون یادآور شیم که نیازی به مبالغ بالاتر نیس با باورهای مثبت و صفر و توکل و ایمان واقعی بخداست که هدایت میشیم به دریای بیکران و بی نهایت ثروت الله مهربان

    *سرعت رسیدن به خواسته ها چقدره؟

    جمله طلایی استاد (سرعت رسیدن به خواسته ها به اندازه سرعت تغییر ماست)

    چون خیلی از ماها مقاومت های ذهنی داریم که یک شبه تغییر نمیکنن زمان میبره

    *قدرت تجسم؟

    پاسخ استاد به این سوال دوستمون قدم هشتم دوره دوازده قدم بود که کامل تر اوجا توضیح دادن ایشالا ب زودی ماهم بعد اتمام این پروژه شروع میکنیم به طی کردن قدم ها ب یاری خدا

    *کتاب ترجمه قران؟

    هرکسی درک متفاوتی از مفاهیم داره خصوصا قرآن ناطق که باید برای اونم جدا وقت گذاشته بشه و مثل استاد کلمات رو ریشه ای درآورد و مفهوم رو درک کرد

    استاد وقتی داشتم اینارو گوش میکردم ی لحظه تجسم کردم که شما زحمت این پروژه رو کشیدین و کل قرآن رو اونجوریکه درک کردین تفسیر کردین و یه تحول عظیم تری تو جهان رخ داده حس ب شدت شگفت انگیزی داشت

    *سطح انرژیتون رو چطور بالا نگه میدارین؟

    مهمترین کار تکرار باورهای مناسبه،صحبت کردن با خودمونه،سپاسگزاری کردن،آگاهانه تمرکز کردن بر روی نکات مثبته که اغلب مواقع باعث میشه حالمون واقعا عاااالی شه دوری از حواشی اطراف و سکوت و تنفس های آگاهانه و رقص هم خیلی باعث میشه انرژی همیشه بالا باشه

    *حستون میگه چی بگیریم؟

    خیلی نباید ذهن رو درگیر این کنیم الان چی بگیرم چی نگیرم تنها راه درآمد اینه که فقط و فقط روی توانایی های خودمون کار کنیم همه ثروتمندان دنیا هم همین کار و کردن و فقط روی خودشون کار کردن این نبوده که برن طلا بگیرن ملک بگیرن که اون بیاد درآمدشون بشه (چیزی که خود استادمون دوس داره خرید ملک هس )

    مریم جونم قشنگ ترینم ازت میلیون ها باز سپاسگزارم که مارو هم تو این پروژه قشنگ همراه کردی یه اتقاق های عجیب امروز داره برام میفته و بیشتر منو مصمم میکنه که تو همین فضا ادامه بدم و برم جلو اینجا اون جاییه که میتونم زندگیم رو تغییر بدم اون بیرون هیچ خبری نیس

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    پروردگارم بی نهایت عاشقتم

    همیشه و هرلحظه شاد و ثروتمند باشین و در آرامش کامل و باایمان

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حمید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2312 روز

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته گرامی ️

    سلام و عرض ادب و احترام خدمت خانواده ی عباس منشی عزیزم

    گام دوم:

    یاد گرفتم که باید ازهمون جایی که هستم و با همون امکاناتی که دارم شروع کنم، اگر به آدم های موفق و موفقیت شون نگاه میکنم به بک گراندشون نگاه کنم ،نه اون لحظه ای توش هستن .

    به نظر من وقتی سپاسگزاری مکتوب میشه انرژیش و تمرکزش بیشتره و فرکانس قدرتمندی ازش ارسال میشه و خدا به قلم قسم خورده.

    در مورد وابستگی باید خیلی توحیدی عمل کنیم که حال و احوالمون و به یه آدم دیگه یا هر عامل بیرونی گره نزنیم ، که کار راحتی نیست برای ما آدم های احساسی باید خیلی روش کار کنیم.

    بهترین تبلیغات ،کیفیت خدمات و رضایت مشتریانی هست که از خدمات ما استفاده کردن و اون و معرفی میکنن به اطرافیان شون.

    خداوند خودش میگه من از رگ گردن به شما نزدیک ترم. پس خداوند همیشه حضور داره و اینکه ما جقدر از این قدرت استفاده میکنیم بستگی داره به ایمان مون به این حضور و باور اینکه من لیاقت این حضور و هدایت و ‌دارم.

    تعریف از خود:

    من تو این زمینه فکر می کنم تا حد زیادی خوبم و همیشه موقع کار از خودم تعریف میکنم و به توانایی هام باور دارم، و این باور باعث شده قشنگ حس کنم که کارهای مشابه و من خیلی راحت تر لذت بخش تر و با کیفیت تر و حرفه ای تر از همکار هام انجام میدم و این توانایی و بارها از زبان خود همکارهام در غالب تحسین می‌شنوم و این شنیده ها و تحسین ها، باور ها و این اعتماد به نفس و در من قوی تر می‌کنه.

    سرعت تغییر به نظر من به انگیزه ای که برای تغییر داریم بستگی داره.

    اگر ما هدفمند و آگاهانه زندگی کنیم و طبق قانون در زندگی عمل و رفتار کنیم باعث میشه که همیشه انگیزه داشته باشیم و این انگیزه باعث ایجاد انرژی در ما میشه.

    در پایان و نتیجه گیری از این فایل با موضوعاتی که درباره شون صحبت شد و آموزش داده شد. جواب صورت مسئله این فایل که سودمندترین سرمایه‌گذاری ست:

    سرمایه گذاری روی خودمون و توانایی هامون هست.

    در پناه رب رزاق و هدایت گر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2044 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    اگر شما به کاری علاقه داری ولی سرمایه‌اش رو نداری، وارد بشی و قدم‌های کوچک برداری و بزاری تکاملت طی بشه و نخوای یه شبه برسی به موفقیت، همه چیز خودبخود درست میشه. ولی مشکل اینجاست که تا افراد یکی رو میبینند که موفق شده، همون لحظه میخوان که اونام بشن اون آدمه، فارغ از اینکه طرف چه مسیری رو اومده یا اصلا چه بیزنسی داره.

    اصل شکرگذاری احساس شادی و حال خوبه. حالا میخوای بنویس، بگو یا در لحظه احساسش کن. فرکانس سپاسگذاری در لحظه ارسال میشه و قلبی هست.

    وابستگی یعنی که شما لنگ یه عامل بیرونی باشی تا احساس خوب پیدا کنی. ( عامل بیرونی مثل آدمی کسی، یه دستگاه یا وسیله، مواد و…)

    احساس خوب شما باید از درون شما باشه، بدون هیچ وابستگی به بیرون.

    اگر میخواید تو کسب و کارتون موفق باشید، 1 به هیچ عنوان شریک نگیرید! چون اقتدار و قدرت شما نصف میشه و آدمی که 100 درصد بیزنس رو دست میگیره، باور داره آدم‌های مناسب به وقتش وارد زندگی و بیزنس من میشن.

    2 هیچوقت تبلیغات نکنید! تبلیغات اولا انتها نداره و ماه بعد شما باید قوی‌تر تبلیغ کنی و اینجوری کل درآمد شما رو تبلیغات بلعیده، بعدشم اگر شما به کیفیت کارت ایمان داری، دیگه نمیخواد جار بزنی دیگه.

    شما کارت رو صادقانه، عاشقانه و درست انجام بده…عاشق کارت باش…باورهای درست‌تری هم بساز، خداوند آدم‌ها رو، مشتری‌هارو هدایت میکنه به سمت تو.

    خداوند همیشه به ما وصله، ولی این باورهای نامناسب ماست که اتصال‌مون رو قطع میکنه. یه سری باورهای مذهبی که ما داریم و احساس میکنیم گناه‌کاریم و بی‌ارزش و خداوند رفیق یه سری افراد خاصه…اینان که مانع وصل بودن ما به خرد کیهان میشه.

    آدمی که عزن نفس بالایی داره، از خودش تعریف میکنه، مهارتاشو میگه، توانمندی‌هاشو میتونه بگه و موفقیت مال این آدمه. کسی هم که نمیتونه و خجالت میکشه، ترس داره…اون آدم به جایی نمیرسه.

    احساس خوب رو چطور بدست بیاریم؟

    * تکرار باورهای مناسب

    * صحبت با خودت

    * توجه به زیبایی‌های جهانت

    * سپاسگذاری

    و تکرار این 4 اصل حال شما رو خوب نگه میداره.

    بهترین سرمایه‌گذاری شما، سرمایه‌گذاری روی توانمندی‌هات و علایقت هست. کاری که مهارت داری توش و عاشقش هستی رو برو خوب یادش بگیر و تمام افراد ثروتمند هم به همین شکل کار کردن و ثروت ساختن‌…چون وقتی شما عاشق کارت هستی و لذت میبری، ثروت هم دنبال شماست.

    در پایان سپاسگذارم از مریم جان بابت پروژه این یکماه…

    من هفته قبل یه پروژه خودم برداشتم و این بود تو این هفته روزی 5 تا درخواست آگهی بازرگانی رو برم اجرا کنم و از شنبه این هفته شروع کردم و آخریش باورتون بشه یا نشه 1 ساعت پیش تموم شد و نمیدونستم که استاد راجع به آگهی هم صحبت میکنی و گل از گلم شکفت دیگه…

    همین آخری البته مونده بود و از کلاس اومدم خونه ولی قبل ورود به خونه گفتم انجامش بده و بعد برو خونه…همون سر کوچه دور زدم و رفتم پارک محله تا انجامش بدم و برای 3 تا خانم محترم انجام شد.

    متن آگهی رو هم میزارم دوستان ایده بگیرند..

    چه تجربه‌ای بود استاد…کلی مقاومت ذهنی شکسته شد…کلی چرت و پرت گویی ذهن…کلی پیش‌داوری‌ها شکست و چقدر خودم رو بیشتر دوست دارم…

    خیلی‌ها خندیدن، خیلی‌ها تحسین کردن، بعضی‌ها تشکر، بعضی‌ها سوال و کنجکاوی، خیلی‌ها آرزوی موفقیت، خیلی‌ها تعریف و ایول…از شاگردای استادم برخود داشتم اتفاقا…تقاضا ازدواجم داشتم حتی….البته فقط جهت شوخی دیگه..

    ممنونم از کامنت بچه‌های عزیز مثل ناعمه عزیز و رسول جان که ایده آگهی بازرگانی خودم از کامنت آگهی اونا اومد و گفتم شاید کامنت خودم باور بقیه رو بهتر کنه و ایده بگیرند…

    حتما پیشنهاد میکنم چون نمیدونید ذهنتون چقددددر چرت و پرت الکی میگه..

    مصطفی خدابخشی هستم. متولد 1370

    قد بلندی دارم با چشمای خیلی خوشگل و مشکی

    دندان های سالم و سفیدی دارم.

    جسم سالم و عالی دارم

    اهل سفرم و دوست دارم مناطق زیبای این جهان رو ببینم.آدم فان و شادی هستم.

    مربی زبان انگلیسی هستم و کارم رو خیلی دوست دارم.

    تو کارهای فنی فوق العاده‌ام و همه جوره آچار بدستم.

    آشپزی و خیاطی هم بلدم.

    گیاه‌ها و حیونامم دوست دارم.

    مهربونم و بقیه رو راحت میبخشم.

    کنجکاوم و دوست دارم نحوه کار کردن سیستم‌ها رو بفهمم.

    و در حال حاضر دانشجو روانشناسی موفقیتم.

    تو کارهام تلاشم اینه از خداوند هدایت بخواهم.

    در زندگی سعی میکنم اتفاقات خوب رو بخاطر بسپارم و از اتفاقاتی که برایم جالب نیستند چشم پوشی کنم. تلاشم اینه از داشته‌هام لذت ببرم.

    خیلی مچکرم که همراهی کردین.

    البته مهارت‌های اینجانب به لطف الله مهربان خیلی بیشتره ولی گفتم همینقدر که نوشتم کفایت میکنه.

    دوستون دارم و به قول نگار جفت‌تون رو هم از راه دور بقل میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سید علی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    با سلام و احترام خدمت خانواده عباسمنش

    سلام و درود بی پایان به شما استاد گرانقدر که در مسیر الله یکتا هستید و مارو با این مسیر آشنا میکنید و به خانم شایسته عزیز و بزرگ

    همیشه میگن انسان بزرگ بخاطر روح بزرگی که داره شناخته میشه

    و سلام و درود به همه رهپویان راه سعادت و عشق

    دوستان گرامی من با خودت به شدت درگیر هستم بعضی وقتا به خودم میگم آدمی باید از حرف کم کنه بیشتر عمل کنه ولی این نوشتن ها نه بخاطر اینکه به شما بگم که من چه کارهایی کردم بلکه برای من و قطعا برای همه دوستان هم همینطوره تمرینی هستش برای اینکه به خودمون یادآور بشیم که کجایییم

    از اینکه از جملات تکراری استفاده میکنم عذرخواهی میکنم ولی زندگی برای همه ما یعنی تکرار قوانین مشخص با شرایط متفاوت

    بسیاری از افراد، زندگی موفق را معادل یک زندگی سخت‌کوشانه و پر تلاش می‌دانند. اما به نظر من، موفقیت صرفاً با سخت‌کوشی به دست نمی‌آید. در این دنیا افراد زیادی بوده‌اند که سخت تلاش کرده‌اند، اما هیچ‌گاه به موفقیتی که می‌خواستند، نرسیدند. سخت‌کوشی لازم است، اما کافی نیست. به نظر من یکی از مهم‌ترین نکاتی که باید مد نظر داشته باشیم این است که باورهای درستی درباره کار و تلاش داشته باشیم.

    همیشه وقتی با همسرم درباره زندگی و مسائل مهم صحبت می‌کنم، به این نکته اشاره می‌کنم که ما کارهای مختلفی انجام می‌دهیم، اما برخی از این کارها به ثروت واقعی یا پایداری منجر نمی‌شوند. مهم‌ترین نکته‌ای که در زندگی ما انسان‌ها وجود دارد این است که سرمایه اصلی، خودِ ما هستیم. از زمانی که متوجه شدم باید روی روحیه و درون خودم کار کنم، به خداوند قسم زندگی‌مان روز به روز بهتر شد. انگار یکی از قوانین الهی این است که وقتی روی خودت کار می‌کنی، شخصیتت رشد می‌کند و این رشد تأثیر مستقیم بر درآمد و موفقیت دارد.

    به نظر من، طبق گفته استاد، سخت‌ترین کار برای انسان این است که روی شخصیت خودش کار کند. من زمانی که با مدرک فوق‌لیسانس مهندسی عمران وارد بازار کار شدم، حتی به جایی رسیدم که دست‌فروشی می‌کردم. تازه در آن لحظات بود که فهمیدم برای تبدیل شدن به یک انسان واقعی باید روی درون و شخصیت خودم کار کنم. هرچقدر روی شخصیت خود کار کنیم، به نظر می‌رسد که مشکلات بیرونی حل شده‌اند، اما واقعیت این است که بسیاری از مشکلات عمیق‌تر از آن هستند که به‌راحتی شناسایی شوند.

    مشکلاتی که در زندگی، کار و روابطمان داریم، ریشه‌هایی دارند که به‌سادگی قابل حل نیستند و نیاز به توجه و شناخت بیشتری دارند.

    یکی از موضوعاتی که به من در حرکت به سمت زندگی بهتر کمک کرده، حس خوب و ریتم کار روی شخصیت درونی‌ام است. به نظر من، داشتن حس خوب، مانند کلیدی است که باعث می‌شود نه تنها از لحاظ روانی، بلکه از نظر جسمی هم در مسیر بهتری قرار بگیریم. یکی از اقدامات مهمی که می‌تواند ما را از حالت ناامیدی و رخوت بیرون بیاورد، داشتن انگیزه و حس خوب نسبت به زندگی است. این موضوع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا حتی می‌تواند بدن را هم به حرکت وادارد.

    استاد همیشه می‌گوید که حال خوب، پایه و اساس جهان هستی است. وقتی حس و حال خوبی دارید، نه تنها بهتر کار می‌کنید، بلکه دیدگاه بهتری نسبت به دنیا پیدا می‌کنید. این حال خوب به شما کمک می‌کند کارهای مؤثرتری انجام دهید و بازدهی بیشتری داشته باشید. به این ترتیب، توانایی‌های درونی و خدادادی‌تان بهتر به کار گرفته می‌شود.

    در نتیجه، یکی از مهم‌ترین نکات در کار روی خودمان این است که حس و حال خوب داشته باشیم، زیرا قطعاً تأثیر بسزایی در زندگی و موفقیت‌های ما خواهد داشت.

    واین یعنی:

    وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم ۖ وَلَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ﴿7﴾

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1789 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته عزیز که زحمت این فایل‌ها رو کشیدن

    الهی 100 هزار مرتبه شکر که من باز هم در مدار استادم قرار گرفتم باید بی‌نهایت قدردان این حال و این اتفاق باشم

    چقدر کیف میده استاد یاد کشتی سورنا می‌افتم که می‌شینم روشو رکاب می‌زنم داخل دریاچه واقعا کیف میده

    چقدر لذت می‌برم از دریاچه شفاف و آرام اونجا و از درخت‌ها و سرسبزی اطراف این دریاچه

    چقدر لذت می‌برم از این آرامشو و احساس خوشبختی که در وجود شما می‌بینم که بین تک تک کلماتتون بهم منتقل میشه

    فردیو می‌شناسم که بدون سرمایه اولیه الان تونسته برای خودش یه ویلای خوب داشته باشه یه خونه خوب سه خوابه بخره بالای 150 متر و حتی یک مغازه تو بهترین جای هروی خره و الانم که داره از همون مغازه کسب درآمد می‌کنه

    این آدم توی زندگیش زیاد زمین خورده و به خاطر یه شراکت اشتباه کل سرمایه‌شو از دست داده اما ه مسئله‌ای که هست ایشون کارشو با وام شروع کرده و الان معتقده که من با وام تونستم به همچین جایگاهی برسم

    اینکه وام گرفتن درست هست یا غلط من کاری ندارم من فقط به این الگو کار دارم که یشون از صفر شروع کرده یعنی بدون هیچ سرمایه‌ای

    چه نعمت بزرگی که آدم خودشو بیشتر بشناسه بتونه ذهنیت خودشو بفهمه و مهمتر از همه این استقامتو داشته باشه که بتونه باوراشو تغییر بده

    انقدر با برای محدود کننده هست هی اوقات توی تمام زمین‌ها که من نمی‌دونم از طرف کدام باور محدود کننده دارم مورد حمله قرار می‌گیرم

    چقدر حس لذت بخشیه آزادی رهایی حال خوب ینکه واقعاً چیزی که میگی و فکر می‌کنی به واقعیت تبدیل بشه چقدر حس خوبیه که نسبت به زندگی باور راحتی داشته باشی یه باوری که به تو حال خوب بده

    خیلی وقتا می‌افتم رو دور مقایسه خودم با دیگران و عجیب این موضوع احساس میکنه

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 10 مهر رو با عشق مینویسم

    در پروژه خانه تکانی گام دوم

    الان میفهمم چرا خدا بهم گفت برگرد از اول دقیق گوش بده گام به گام خانه تکانی ذهن رو

    چون امروزِ من دقیقا مرتبط بود با آگاهی های این فایل

    کارآفرینی

    کارتخوان

    از کوچیک کار رو شروع کن

    از صفر

    نمیدونم چجوری بگم واقعا هیچی نمیدونم ،فقط از خدا کمک میخوام که کمکم کنه تا هرآنچه که لازمه بنویسم تا یادم باشه که امروز پیشرفت بزرگم رو با عشق زندگی کردم و لذت بردم و سپاسگزار این همه محبت و عشق خدا هستم

    الان دارم میفهمم معنی این جمله رو

    که خدا بارها تو قرآن گفته که خدا به وعده اش عمل میکنه و خلف وعده نمیکنه

    الان داره کم کم فهمم نسبت به این که خدا می افزاید واضح تر میشه

    تازه دارم میفهمم که ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست یعنی چی و وقتی قدم هاتو برمیداری خدا قدم بعدی رو بهت میگه

    هرچی که حس کردی که از طرف خداست باید قدم رو سریع برداری تا پیشرفت کنی

    من امروز همه اش داشتم به این فکر میکردم که چی شد ؟؟؟؟

    من کی کارتخوان گرفتم و اصلا چجوری شد یهویی

    واقعا همه چیز یهویی شد و همین الانشم که کارتخوان امروز رسید دستم نمیدونم چی بگم

    قانون تکامل

    واقعا دارم با هر قدمی که برمیدارم و تکاملم رفته رفته طی میشه و شاهد بزرگ شدن ظرف وجودم میشم خوشحالم

    یادمه پارسال که تازه آگاهی های این سایت رو گوش میدادم و تازه دست به عمل کردن زدم و از فروش پفیلا تو پل طبیعت شروع کردم

    وای خدای من یهویی یاد تک تک اون روزا افتادم ، حتی خدا بهم الهام کرد برو پل طبیعت ،دقیقا سر سفره ناهار بودیم که پل طبیعت از دلم شنیدم

    بعدِ پفیلا ،جاکلیدی نقاشیامو کنارش فروختم و میرفتم به بازار و به عمده فروشیا میگفتم جاکلیدیامو ارم بخرن

    بعد اون نقاشیامو که رو چوب و آینه دستی درست کردم بردم جلو در مدارس و وقتی مدارس تموم شد رفتم نمایشگاه بین المللی و روزای عید به جاهای شلوغ تهران میرفتم که مراسم میذاشتن و جمعیت زیاد بود و بعد به کافه ها و رستورانا رفتم که کارامو نشون بدم

    بعدش تبلیغ روی کاغذ چاپ کردم و بعد رفتم چالشی که میخواستم تو مترو کارامو نشون بدم و بفروشم

    بعد خدا از طریق مادرم بهم گفت که پل طبیعت ببر نقاشیاتو بفروش و من از اونجا به بعد که خدا ایده بافت گل سرارو بهم داد و از اون روزا شروع کردم با توجه و تمرکز بیشتر روی باورهای قدرتمند کننده کار کردم و هر روز با احساس خوب تکرارشون میکنم و با دیدن هر نشانه تایید میکنم و به خودم میگم ببین طیبه جواب میده ،پس ادامه بده داری رشد میکنی

    دقیقا ایده گل سر از 2 شهریور گفته شد که پیگیریش کنم

    قبلش که مادرم میرفت پل طبیعت بهم میگفت طیبه گل سر بباف

    یا خودم میدیدم ولی نمیبافتم

    ولی انگار 2 شهریور زمان دریافت و عملی کردن این ایده بود

    و من اولین جمعه ای که 9 شهریور بود رفتم و گل سر بافتم و فروختم

    کاملا تکاملی

    .الان که به تک تک اون روزا فکر میکنم میبینم که دارم تکامل رو هم میفهمم و یادمیگیرم و الان 10 مهر هست و تو این یکماه من فقط 5 تا جمعه رفتم و گل سر فروختم

    و تو این 5 بار

    بخوام کل فروشمو یه جا حساب کنم 23 میلیون بود در 5 هفته

    که من با این 23 میلیون که هر هفته دستم میومد

    باهاش کارتخوان گرفتم

    پول شهریه کلاس رنگ روغنمو که 2200 هست دادم

    پول 5 تا رنگ ،رنگ روغن دادم که هر کدوم 1 میلیون و 250 هست

    و خیلی چیزای دیگه برای خودم گرفتم

    مثلا بوم و قلمو و پارچه بوم و رنگ روغن معمولی و لباس و هندزفری و خیلی چیزای دیگه

    حتی از هر هفته که فروش داشتم 10 درصد سهم خدا رو حتما دادم و از اون روزی که 10 درصد رو دادم به پولام برکت اومد

    باورم نمیشه من تو این ماه فقط تو 5 روز 23 میلیون درآمد داشتم ،که البته تقریبا همه رو خرج کردم ،چون باید برای کلاسم حتما رنگ میگرفتم و کارتخوان رو هم خدا با اراده اش منو برد سمت خریدش

    و وقتی رنگای رنگ روغنم رو بخرم دیگه میتونم درآمدمو بیشتر کنم

    که البته از این پول کلی کاموا و وسایلای دیگه خریدم

    و بعد که دیدم نمیرسم به نقاشیام برسم

    از خدا سوال کردم که چه کاری باید انجام بدم تا وقت بیشتری برای نقاشیام بذارم

    که خدا بهم ایده نوشتن آگهی کار درمنزل رو داد تا به خانمایی که نیاز به کار دارن تو محله مون بخوام تا بیان و کار بدم بهشون و من دو هفته شد که دارم برای چند تا خانم که برام میبافن ،پرداخت میکنم

    وای خدای من

    چی دارم مینویسم یاورم نمیشه

    طیبه ای که در به در دنبال کار بود الان خودش داره با حدود 4 نفر خانم کار شروع کرده

    چقدر همه چی تغییر کرد یهو

    یه روزی من با باورهای محدودم و باور به اینکه نمیتونم کارتخوان داشته باشم ،با شرک ورزیدن به خدا ،خودم رو از ثروت و نعمت فراوانی خدا دور کرده بودم و اتصالم به منبع ثروت رو قطع کرده بودم

    ولی از وقتی شروع کردم با احساس خوب و واقعا سعی میکردم عمیقا با تکرار باورهای قدرتمند احساسمم باهاش خوب کنم و واقعا بیشتر وقتا همراه تکرار کردنشون ،حسشون میکردم و تصورش میکردم که دارمش و تو حسابم پشت سر هم واریزی میاد و من کلی مشتری دارم که حاضرن حتی بیشتر از مبلغی که من برای کارام گذاشتم ،هم برای نقاشیام و هم برای کارای دیگه ام مثل گل سر قلاب بافی و … پرداخت کنن

    امروز من داشتم نتیجه تکرار این باور ها و قدم برداشتن و تا جایی که درتوانم بود به دانسته های فایل های رایگان استاد عباس منش عمل کردم رو میدیدم

    امروز صبح بیدار شدم و با خدا صحبت کردم و گفتم تو بخواه برای من و ازش کمک خواستم و حاضر شدم تا برم تهرانپارس و از باربری تعاونی که خواهرم از گرگان کارتخوان رو داده بود بیارن تهران ،تحویل بگیرم

    من از لحظه ای که از خونه اومدم بیرون تا ایستگاه بی آر تی با درختای اطرافم سلام و احوالپرسی میکردم و بلند حرف میزدم ،میگفتم خدایا شکرت چقدر زیبا هستن و میگفتم درختای قشنگ همه تون خدایین و همه چیز خداست و من دارم لحظه به لحظه با دیدن همه چیز خدارو میبینم

    وقتی رسیدم ایستگاه بی آر تی ، با خودم بافتنیامو برده بودم که تو راه اصلا ذره ای از زمانم رو از دست ندم وشروع به بافتن کردم تا اتوبوس بیاد من کل مسیر رو داشتم میبافتم و وقتی میبافتم حس میکردم که خانما نگاه میکنن

    و دیگه اصلا برام مهم نیست کی درموردم چی فکر بکنه

    و هیچ خجالتی نمیکشم

    وقتی پیاده شدم تا برم سوار بی آر تی تهران پارس بشم ، سریع کارت اتوبوسمو از کیفم درآوردم و کرایه مو زدم به دستگاه که کم کنه

    وقتی کارتمو زدم گفتم من بهای این همه خدماتی که دولت برای آسان کردن رفت و آمدمون انجام داده رو پرداخت میکنم و سپاسگزارش هستم که خیلی سریع میتونیم به هرجایی که دلمون میخواد با مترو و بی آر تی بریم

    چقدر من تغییر کردم

    من چی داشتم میگفتم تو دلم

    منی که قبل آگاهی نجوای ذهنم منو وادار میکرد تا از دادن کرایه فرار کنم و هرجا که ایستگاهش دستگاه دریافت کرایه نداشت و ایستگاه مقصد پیاده میشدم و اونجا دریافت کرایه داشت همینجوری رد میشدم و پول نمیدادم

    ولی الان چندین روزه که اگر دیدم ایستگاهی که سوار میشم دریافت کرایه نداره و ایستگاهی که پیاده میشم دریافت کرایه داره ،حتما پرداخت میکنم و بهاشو میپردازم

    این خودش بزرگترین پیشرفت من هست که الان دارم یاد میگیرم که بهای تمام هر آنچه که برای آرامش و لذت بردنم از جهان هستی هست رو پرداخت کنم

    وقتی پیاده شدم، از لحظه پیاده رفتنم ، از پله های ایستگاه به سمت خیابون و ایستگاه بی آر تی بعدی ،داشتم برگ میبافتم و راه میرفتم و حواسم به اطرافم بود موقع راه رفتن به هر طرف دقت داشتم

    وقتی سوار بی آر تی تهران پارس شدم تا خود ترمینال فقط برگ بافتم و داشتم لذت میبردم از تک تک لحظه هام و به فایلای استاد و فایلایی که با صدای خودم برای ساخت باورهام ساخته بودم گوش میدادم و ناخودآگاه لبخند خاصی به لبم میومد

    وقتی رسید، رفتم و از انبار ترمینال کارتخوانم رو تحویل گرفتم وقتی اومدم بیرون کارتخوان رو بغل کردم و گفتم خدایا شکرت سپاسگزارم ربّ من و داشتم میخندیدم

    نمیدونم هنوزم که دارم مینویسم ،به قول استاد عباس منش که میگفت وقتی خواسته هاتو مینویسی یا از خدا میخوای و بعد بهش میرسی و میای میبینی که من این خواسته رو نوشته بودم و الان دارمش

    به خودت میگی

    من یه روزی این رو میخواستم و الان دارمش چجوری شد ؟؟؟

    من واقعا این روزا همه اش میگم چی شد یهو ؟؟؟

    و مدام این جوابمو میشنوم

    که طیبه ، تو قدم برداشتی

    حرکت کردی

    عمل کردی ،حتی اگر ایده هایی که خدا بهت گفت نتیجه ای برای تو در اون لحظه نداشت ،تو ادامه دادی و داری نتایج رو یکی یکی میبینی پس تلاشتو بیشتر کن

    من وقتی بغل کردم کارتخوان رو خیلی حس خوبی داشتم و بعد رفتم تا یه نایلون از مغازه داخل ترمینال بگیرم که گفتم پولشو بدم گفت نمیخواد و من تشکر کردم و اومدم بیرون

    گفتم خدا میدونم کار تو هستا که پول نایلونو نگرفتی ازت سپاسگزارم

    وقتی رفتم سوار بی آر تی بشم تا برگردم ،اول برم حسن آباد کاموا بخرم و بعد برم پانزده خرداد و بعد میخواستم برم تجریش به خدمات ایرانسلی که چند روز پیش بعد کلاسم رفتم و میخواستم درمورد سیم کارتم که دوستم بهم داده بود و مسدود شده سوال بپرسم که اگر شد که خوشحالم میشم و اگر هم نشد باز هرچی خدا خیر و صلاحمو میدونه همون بشه برای من و من راضیم به هرآنچه که خودش بخواد

    وقتی سوار بی آرتی شدم دوباره شروع کردم به بافتن برگ و خانما نگاه میکردن به بافتن من

    وقتی ایستگاه امام حسین پیاده شدم و با مترو خواستم برم،

    سوار مترو که شدم وایسادم و شروع کردم به بافتن برگ

    اصلا حواسم به آدما نبود داشتم کار خودمو انجام میدادم تو دلم گفتم کاش میشستم، یهویی دیدم یه خانم بلند شد ،نگاهش کردم گفتم نمیشینید ؟

    گفت نه بیا بشین دیدم وایساد که من برم بشینم

    وقتی دید دارم میبافم گفت تو بیا بشین راحت بباف

    خدا داشت مسیر رو برای من هموار میکرد و نشستم و تا حسن آباد جوانه بافتم و رفتم کاموا گرفتم

    و امروز دوباره تعجب میکردم ،از اینکه من هرچقدر پول خرج میکنم بازم پول دارم

    در صورتی که من قبلا پول خرج میکردم صفر صفر میشدم

    ولی امروز باوجود اینکه کلی وسیله گرفتم ولی باز هم 500 هزار تمن داشتم

    و این یعنی برکت دار شدن پول و ثروتی که خدا بهم عطا کرده و بی نهایت فراوانی به سمتم جاری شده و هی افزوده میشه توسط خدای یکتا و ماچ ماچی من

    وقتی خریدامو انجام دادم رفتم پانزده خرداد که رفتنم به تجریش نشد چون خیلی خرید کرده بودم و نمیشد برم تا تجریش

    و فقط رفتم بازار

    وقتی رسیدم نمیدونستم چی بخرم و اصلا هیچی نمیدونستم که گفتم اصلا من چی میخواستم ، برای چی اومدم بازار ،به خواهرم زنگ زدم گفتم من چرا اومدم بازار

    گفت تو میخواستی از قلبای آویز بخری که به جوانه ها وصل کنیم و جمعه بفروشیم

    آخه میدونین چیه ؟؟؟

    این ایده رو خدا یهویی به قلبم الهام کرد

    چند روز پیش داشتم جوانه میبافتم و میگفتم چجوری باید فروشم بیشتر بشه که یهویی مثل یه تصویر واضح جلو چشمم اومد و حسش کردم که یه قلب رو از زنجیر به برگ متصل بکن و بفروش

    اینجوری پر فروش میشی

    و من این ایده رو امروز عملی کردم ولی چون فراموش کرده بودم برای چی بازار اومدم خواهرم بهم یادآوری کرد

    انقدر حواسم با حرف زدن با خدا بود که فراموش کرده بودم چرا اومدم بازار

    یاد حرف استاد عباس منش میفتم که درمورد انیشتین میگفت که انقدر غرق فکر کردن بود که یادش رفته بود داره میره کجا

    و من امروز اینجوری شده بودم

    وقتی فهمیدم برای چی اومدم بازار گفتم خدا هرچی که لازمه بگو بخرم و رفتم ،نزدیک اذان ظهر بود و گرسنه ام شده بود و پرسیدم خدا چی بگیرم که برای بدنم مفید باشه و ناهارمو بخورم

    اولش میخواستم که از این پیراشکی شکلاتیا بخرم قیمت پرسیدم گفت 30 هزار تمن

    به خودم گفتم به جای اینکه 30 تمن بدم به پیراشکی که اندازه کف دسته و برای بدنم شیرینیش زیاده ، میرم یه سیخ کباب ویا جوجه میخرم که برای بدنمم مفید باشه ، وقتی رفتم یهویی مسیرم تغییر کرد سرمو برگردوندم سمت چپ دیدم بازار طلا فروشیه و یاد الهامی که روز یک شنبه که میخواستم برم کلاس نقاشی ،خدا یهویی مثل یه برق انداخت به دلم که برو و به طلا فروشیا بگو که میخوای طرحاتو بفروشی

    و من قدم برداشتم و سوال کردم از مغازه تجریش که بهم گفتن برو پانزده خرداد

    و من الان که سرمو چرخوندم خدا بهم گفت الان وقتشه برو و بپرس

    داخل پاساژ که رفتم سوال کردم که خدا به کدوم مغازه برم

    یه دور چرخیدم و به مغازه اول رفتم و وقتی گفتم گفت ما فقط میفروشیم از داخل پاساژ برو به یه کوچه میرسی اونجا طلا سازا هستن ازشون سوال کن

    وقتی رفتم انگار مرحله به مرحله داشتم پیش میرفتم ، و خدا قشنگ‌از طریق آدما بهم میگفت کجا برو ،چیکار بکن و …

    وقتی رفتم از یه مغازه سوال کردم که بهم گفت برو پاساژ روبرویی و ازشون سوال کن و رفتم وبهشون گفتم که من طراحی طلا و جواهرات انجام میدم و اگر امکانش هست طرحامو نشونتون بدم و برای فروش ازم بخرید که گفت ببینم طرحاتو و گفتم با خودم ندارم میارم براتون

    و طلا ساز گفت طراحی دستی رو میخریم ولی اگر متریکس باشه بهتر میخریم

    وقتی من ازش کارت طلا سازیشو گرفتم و برگشتم و دوباره از چند تا مغازه سوال کردم بهم گفت تو پانزده خرداد برو به یه کوچه ای اونجا پر طلا سازه و میتونی بهشون نشون بدی طرحاتو و من برگشتم و داشتم میرفتم ،گرسنه هم بودم یهویی دیدم یه فروشنده شربت و چیزای دیگه میفروخت ، یهویی گفت خیراته خانم ،آقا بیاین شربت بگیرین

    شربت زعفران و خاکشیر بود خیلی شیرین بود و ازش گرفتم اون لحظه گفتم میدونم خدا که حواست بهم هست و رفتم

    و گفتم خب بدن عزیزم من باید به تو هم برسم و بهت غذایی برسونم که پر انرژی باشی

    و یه دکه دیدم که فلافل میفروخت و نون باگت داشت

    بهش گفتم باگت خالی دارین وقتی داشتم خرید میکردم دیدم تخم مرغ آب پز داره و یدونه هم خریدم و رفتم تو مسجد بازار نشستم و خوردم و بعد نماز مثل همیشه چای میدادن گرفتم و خوردم

    وقتی داخل مسجد میرفتم ،خادمای مسجد میگفتن اگر عذر شرعی دارین نمیشه وارد بشین ،ولی من رفتم داخل و تو دلم گفتم نه اصلا گناهی نداره که من که الان عادت ماهانه شدم ،نباید برم داخل مسجد

    از خدا پرسیدم میشه برم داخل ،که حس کردم آره میتونی و میشه بری ولی نظافت رو رعایت کن

    چند روز پیش که از کلاس برمیگشتم رفتم تو نماز خونه مترو نماز بخونم ،وسط نماز متوجه شدم من عادت ماهانه ام نمیتونم بخونم ،اولش خواستم نمازمو قطع کنم ولی یه حسی بهم گفت ادامه بده و من نمازمو خوندم

    بعد هی سوال میپرسیدم که خدا من چیکار کنم ، تو راه رو نشونم بده که چجوری هست، کارم درست بوده ؟؟

    وقتی برگشتم تا برم قلب بگیرم دوباره مسیرم تغییر کرد سمت مشیر خلوت و رفتم اونجا اصلا نمیدونم یه اراده ای فوق اراده ها داشت منو میبرد جایی که باید میرفتم

    رفتم و برای بافتنیا چشم گرفتم و قشنگ خدا داشت همه چیزو مدیریت میکرد ،چون اصلا نه به فکر خریدش بودم و نه میدونستم از کجا باید بخرم

    وقتی خریدامو انجام دادم و رفتم تا پیاده برم کوچه مروی و دنبال قلب بگردم که از جوانه ها آویز کنم

    وقتی رفتم تنوع زیاد بود ولی اون چیزی که من میخواستم نبود

    برگشتنی چشمم به قلبای فیمو افتاد که روش لاو نوشته بود و من رفتم و یه نخ ازش خریدم ،تا وقتی برسم خونه ،ایده ای که خدا بهم داده رو عملی کنم

    وقتی برگشتم پرسیدم خدا از مترو برم یا از سمت چهار راه سیروس

    که گفته شد برو از مولوی با بی آرتی برو

    وسطای راه خدا بهم یادآوری کرد که من باید نایلون هم بخرم که مشتریایی که چند تا چند تا خرید میکنن نایلون بدم بهشون

    وقتی رفتم و خریدامو انجام دادم وایسادم اتوبوس بیاد تا یه مسیر 10 دقیقه ای رو سوار اتوبوس بشم

    داشتم به خودم میگفتم ، نه این همه راه رو پیاده نمیری هزینه شو پرداخت میکنی و میری

    و این باورمم تغییر کرده که من برای خودم ارزش قائل میشدم که نباید این همه راه رو با این همه وسایل سنگینی که دستته پیاده بری تا بی آر تی

    قبلنا هرچقدرم بارم سنگین بود نمیخواستم با اتوبوس برم و به خاطر پولش پیاده رفتن رو ترجیح میدادم ولی الان داشتم یه جور دیگه تصمیم میگرفتم و این یعنی تغییر

    خوشحالم از اینکه با تلاش هایی که برای تغییر باورهام میکنم نتیجه رو میبینم

    وقتی برگشتم خونه تو بی آرتی دوباره شروع کردم به بافت جوانه ، هر کس سوار میشد نگاهم میکرد و من اون لحظه انقدر حالم خوب بود که با لبخند قلاب بافی میکردم و وقتی سرمو بالا میبردم میدیدم خانما و یا دخترا دارن بافتنمو نگاه میکنن

    و لبخند میزدن بهم و همه اینا کارخداست

    وقتی داشتم میبافتم یه خانم پرسید چی میبافی و گفتم برگ

    و ازم شماره مو خواست و من آدرس پیجمو دادم بهش

    وقتی رسیدم خونه کارتخوان رو باز کردیم و با خواهرم نگاه کردیم

    قرار بود ساعت 5 دو تا خانم بیان حیاط مسجد تا یادشون بدم چی باید ببافن

    و من رفتم به کسایی که برام بافت آورده بودن پرداخت کردم و کار ازشون تحویل گرفتم

    وای خدای من ،کی من کارآفرین شدم ،خودمم هنوز که هنوزه متحیرم از این همه زیبایی خدا

    و وقتی برگشتم خونه

    کارتخوان آبجیم هم اومد و

    وقتی کارتخوانا اومد و خواهرم داشت ذوق میکرد یهویی گفتم

    ، موندم چی شد یهویی ما کارتخوان گرفتیم و خواهرم گفت آره

    و بعد این سوال شد برای من که عجیبه من که هیچ پولی نداشتم کارتخوان بخرم و باورم درمورد مالیات محدود بود طول کشید تا تکاملم طی بشه ولی خواهرم مقداری که پول پس انداز داشت و تقریبا 7 ماه پیش میتونست کارتخوان بخره و نخرید چرا هر دومون تو یه زمان خریدیم ؟

    و باز هم برمیگشت به باور های محدودمون که الان قوی شدن و باید همیشه ادامه بدم

    در مورد تبلیغ دهان به دهان که استاد گفت

    من تو این یه ماه تجربه اش کردم

    من وقتی با یه ظرف کوچیک 30 در 40 میرفتم جمعه بازار و گل سرامو میفروختم ،بارها و بارها مشتریا میومدن و میگفتن وای بالاخره پیدات کردیم

    از آدما پرسیدیم گل سرارو از کجا خریدن و شما رو معرفی کردن

    یادمه هفته پیش بود فکر کنم نشسته بودم یه دختر و پسر اومدن با چنان ذوقی گفتن وای بالاخره پیداتون کردیم

    گفتم چی شده

    گفتن که ما میخواستیم خرید کنیم از کسایی که از شما خرید کردن پرسیدیم و جاتونو گفتن

    یا یه چند باری میدیدم هر کس به کارای من نگاه میکرد میگفت که گل سرای این خانم با بقیه فرق داره و تمیز و محکم تره و حتی اگر کسانی از فروشنده های دیگه گل سر میگرفتن میومدن دوباره از من خرید میکردن و میگفتن گل سرای این خانم خوشرنگ تر و تمیز تره

    این خودش برای من نتابج بزرگیه که نشون میده طیبه تو کاری به کار کسی نداشته باش ،در مسیر پیشرفت خودت قدم بردار و آروم تو رودخونه رها شو تا خدا تو رو به دریای عظیم و بی نهایت نورش ببره

    به خودم میگفتم ببین طیبه

    قبلا چند باری چشمت به سر آدما بود که دنبال این بودی که آدما میرن و از بقیه فروشنده ها همین گل سرارو میخرن

    ولی از وقتی رها کردی و فقط سعی کردی بندگی کنی کم کم رهاتر شدی و حتی کسایی که از فروشنده های دیگه خرید کرده بودن میومدن و ازت خرید میکردن

    و بی نهایت خوشحالم که تلاش هام به سرعت داره جواب میده

    وقتی بعد از ظهر رفتم تا به یه خانم بافت جوانه رو یاد بدم

    داشتم بهش یاد میدادم و گفت میخواد خودشم ببافه که وقتی بافت درست در نیومد و بهش گفتن با ایراد بافتی که گفت چی میشه بافتای شما فرق داره و خیلی خوب در میاد ؟؟؟

    این حرفو از خانمای دیگه هم شنیده بودم این چند روزو

    و فقط یه جواب بهم گفته میشد

    اینکه من نخ رو رها میکنم تا خودش بیاد

    و کسایی که نخ رو دور دستاشون میپیچن سفت میگیرن و هی با دستشون نخ رو میگیرن و این باعث میشه کارشون فرق کنه با کار من

    هر کس با قلاب بافی آشنایی داشته باشه میدونه که اکثرا بیشتر خانما نخ رو دور انگشت اشاره شون میپیچن و هی نخ کشیده میشه و هی نخ رو دوباره دور انگشت میپیچن و این کار انگار سخت تر میکنه روند بافت رو

    یادمه از زمان دانشگاهم پیش هر کس بافتم بهم گفته تا حالا کسی رو ندیدم که مثل تو نخ رو بین دستاش بگیره و من از همون اول که زمان دانشگاه از دختر همسایه مون اصول اولیه قلاب بافی رو یاد گرفتم از اون موقع نخ رو بین دو انگشت اشاره و وسط میگیرم و رها میذارم که خودش میاد من فقط میبافم

    اینجا بود که به حرفای تک تک خانما فکر کردم

    گفتم ببین طیبه این موضوع برای تو درس داره

    چی میخواد بهت بگه فکر کن

    این یادم اومد که استاد عباس منش میگفت

    تو فقط روی تغییر شخیت خودت کار کن ،همه چی خودش میاد سمتت

    یا اینکه تو قدم بردار و عمل کن و پیش برو ثروت خودش میاد سمتت جاری میشه

    پول رو رها کن وابستگی به آدما و هرچیزی رو رها کن ،تا ببینی چجوری همه چیز خودش میاد سمتت

    وقتی من به این حرفم فکر کردم که گفتم

    نخ رو بین دو انگشت اشاره و وسط میگیرم و رها میذارم که خودش میاد ، من فقط میبافم

    یاد حرف استاد عباس منش میفتم که میگفت من با خدا تقسیم کار کردم عشق و حالارو من میکنم و خدا کارارو انجام میده

    من فقط بندگی میکنم همین

    خیلی خوشحالم که هر روز سعی دارم بیشتر تلاش کنم تا به رفتار هام دقت کنم و درس هاشو بگیرم

    امروز شوهر خواهرم بهم زنگ زد گفت طیبه میل قلاب بافیاتو که شنبه فرستادیم اومد تهران ،دیروز اومده خونه نبودین و برگشته

    اونجا بود که من دوباره گفتم الگوی تکرار شونده رو اگر نشینم و از خودم سوالایی نپرسم و پیدا نکنم دلیلش رو دوباره به طرق مختلف این به تعویق افتادن و سر وقت انجام نشدن کارهام تکرار میشه و به خودم گفتم باید بنویسی که چه افکاری داشتی و چه باورهایی داری که سبب این اتفاقات شده که چند وقته هی برات رخ میده

    کارتخوانت با کارتخوان خواهرت ارسال نشد و مادرت رفت از شرکتش گرفت و با باربری ترمینال فرستاد و الان هم این بسته پستی

    باید فکر کنی و دلیلش رو پیدا کنی طیبه

    امروز پر از درس بود برای من و بی نهایت از خدا سپاسگزارم که هر لحظه به من کمک میکنه

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      الهام رهنما گفته:
      مدت عضویت: 1589 روز

      سلام طیبه عزیزم

      چقد باهات همزاد پنداری کردم مامانم هی صدام می‌کرد برم برای شام انقدر با جزئیات نوشته بودی که نمیتونسم ولش کنم برم با خوندن تک تک کلماتت تحسینت کردم و اینکه چ باور قدرتمندی ب وجود آوردی تو خودت که با هنر دستت تونسی این همه پول بسازی و قدم به قدم میری جلو و تکامل رو طی میکنی خدارو شکر که هدایت میشم به خوندن کامنتای دوستایی مثل تو که این همه متعهدن و دارن عشق بازی میکنن با خدای مهربون

      سپاسگزارم از استاد که این بستر و فراهم کرده که فقط لذت ببریم از با هم بودنمون تا شاهد رشد هم باشیم و کیف کنیم تو این دنیای قشنگ

      شبت بخیر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا بهبودی گفته:
      مدت عضویت: 2307 روز

      سلام دوست عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه بی قید و شرط

      خداروشکر میکنم واقعاً ک منو هدایت کرد ب کامنت زیبا ارزشمند و پر محتوای شما ک خیلی قشنگ و عملی روند رو ب زیبایی توضیح دادید

      از شما سپاسگزارم

      از اینکه تجربه ارزشمندتون رو با ما ب اشتراک گذاشتید

      از اینکه شجاعت و جسارت ب خرج دادید و توحید رو در عمل نشون دادید

      از اینکه برای خودتون و الهامات الهی ارزش قائلید و اجازه میدید خداوند هدایت کنه

      از اینکه اعراض میکنید از حرف و نگاه مردم و نجواهای شیطان

      از اینکه تمرکزتون روی خودتون بهبود شخصیت و کیفیت کارتون هست و این موضوع رو با هدایت الله ترکیب میکنید

      واقعاً شما تحسین برانگیز هستید

      کامنت شما واقعاً برای من درس های زیادی داشت و از شما یاد گرفتم

      براتون بهترین ها رو آرزو میکنم چون لایق بهترین ها هستید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محمد جواد سماواتی گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    به نام خالق بخشنده مهربان

    1. 90 الی 99درصد از ثروتمندان دنیا اینجور نبوده که یه ارثی بهشون برسه یا یک کس خاصی بهشون کمک کرده باشه یا یک عامل بیرونی خارج از خودشون بهشون کمک کرده باشه تا رشد کنن و ثروتمند بشن همه کار رو از کوچیک شروع کردن قدم به قدم تکاملی پیش رفتن و ثروتمند شدن مثل استیو جابز مثل استاد عباسمنش مثل بیل گیتش و …

    2. انسان ها به قول قرآن عجله دارند و نمیخواهند تکاملشون رو مثل یک درخت پر ثمر طی کنن یکی رو میبینند که نتیجه گرفته بعد از طی کردن تکاملش و میگن منم میخوام همین الان این نتیجه ها رو بگیرم در صورتی که ما باید به ریشه های این درخت پربار نگاه کنیم نه به میوه هاش به مسیری که طی کرده باید نگاه و توجه کنیم تا این میوه های زیبا و شیرین به وجود آمده است

    3. سپاسگزاری هم میتواند با کلام باشد هم نوشتاری باشد و هم در ذهن ما باشد مهم ارسال فرکانس با احساس خوب است و راه دیگه از سپاسگزاری استفاده از داشته ها و نعمت هایمان است

    4. هر شکلی از منتظر ماندن برای لذت بردن از زندگی که وابسته باشه به یک عامل بیرونی حالا چه یک انسان باشد چه یک وسیله باشد چه یک ماده مخدر باشد چه درآمد باشد هر چیزی خارج از خودمان این یعنی وابستگی و شرک و این مسیر نادرست و گمراهی است

    5. کسی که به خداوند و قدرت درونی خودش باور دارد میداند که خداوند هر شخصی که لازم است در زندگی اش می آورد و هر ایده و الهامی که نیاز است وحی میکند و بهش گفته میشود به آسانی چون خداوند کارها را آسان انجام میدهد

    6. مهمترین چیز در هر بیزنس و کاری تولید محصول باکیفیت است مابقی کارها را خداوند و قانون فراوانی و گسترش انجام میدهد این مشیت خداوند است تو هر روز بهترین خودت باش مابقی کارها رو بسپار به خداوند و بهترین نتایج لاجرم حاصل میشود

    7. من باید هر روز کارم رو درست انجام بدم عاشق کارم باشم این الله است که داره همه کارها رو در زمین و آسمان انجام میدهد و او به آسانی انسان های مناسب رو هدایت میکند به کسب و کار من به محصولات من مثل تبلیغات دهان به دهان این نوع تبلیغ موثرترین نوع تبلیغات است

    8. زمانی که خداوند غذای یک مورچه را در دل تاریکی زمین میدهد یعنی نمیتواند برای محصول و کسب و کار من مشتری و خواهان بفرستد معلومه که میتواند فقط مشکل اینجاست که ما فراموش میکنیم قدرت درونی خودمان و قدرت خالقمان را و عجله داریم

    9. خداوند انرژی یا سیستم یا قانون همیشه به ما وصل است اینجوری نیست که یه موقع وصل باشد یه موقع وصل نباشد و یکی از باور های نادرست ما که باعث میشود این موضوع را فراموش کنیم باور احساس عدم لیاقت است این مهمترین باور اشتباهی است که میتواند جلوی آگاهی های درست جلوی الهامات و ایده های خداوند را بگیرد

    10. انسانی که عزت نفس بالایی دارد میتواند با احساس لیاقت در مورد توانمندی هایش صحبت کند با دیگران و خودش را ابراز کند و کسی که نتونه از خودش تعریف کند نتواند توانمندی هایش را بازگو کند هم برای خودش و هم برای دیگران نمیتواند به جایی برسد و از نعمت ها محروم میشود این قانون است

    11. مهمترین کارها برای بالا نگه داشتن سطح انرژی تکرار باورها و منطق های مناسب ذهن خداگونه و ثروتمند است و صحبت کردن با خودمان در مورد نعمت هایی که خداوند به ما بخشیده است در مورد داشته هایمان است که قبلا نبوده اند اما الان داریمشون و توی زندگی مون هستند و داریم تجربشون میکنیم و فکر کردن به قدم های عملی در که با توجه به شرایط کنونی مان قابل انجام است و میتونیم انجامشون بدیم و آگاهانه تمرکز کردن روی نکات مثبت که باعث میشه حالمان خوب شود و حس امید در ما ایجاد شود و توجه و تمرکز به الگوها به کسانی که در حال تجربه کردن چیزهایی هستند که ما دوست داریم تجربشون کنیم پس اگر اونا تونستن پس ما هم میتوانیم و انجامش میدهیم با یاری الله مهربان و هدایتگر و با این کارها سطح انرژیمان بالا میماند و نتایج دلخواه لاجرم شکل میگیرند این قانون است نقطه سرخط.

    12. تمام ثروتمندان دنیا از حرکت در مسیر مورد علایقشون به ثروت پایدار رسیدندو ثروتمند شدند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    الهه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 289 روز

    سلام به همه دوستان واساتید عزیز گام دوم برای من این نکته را در برداشت که باید روی تعریف کردن از خودم کار کنم. تا قبل آشنایی با استاد ومباحث توحیدی هرگز در مورد مشکلات یا کارهایم با کسی جز خداوند صحبت نمی کردم انگار به طور ذاتی این در وجودم بود که گفتن مشکل اونو را مشکلتر میکنه یا شاید هم این باور را داشتم که گفتن مشکلاتت به دوستانت اونا را غمگین وگفتنش به دشمنانت اونا را شاد میکنه به هر حال از حدود نوجوانی که خودم را شناختم یه جورایی حس می کردم با بقیه فرق دارم یه موضوعاتی را درک می کردم که بقیه متوجه نمیشدن یا دیرتر از زمانی که من درک می کردم اونها متوجه می شدند به خاطر اتفاقاتی که برام افتاد وخداوند معجزه وار حلش کرد یه رابطه خوبی با خدا داشتم و این امر جسورم کرده بود جسارتی که اون سال ها برای پدر ومادرم قابل درک نبود بندگان خدا خیلی سعی کردند منو مثل بقیه دخترهای اون زمون بزرگ کنند امامن همراه جسارتم یه شیطونی خاصی داشتم که مادرم حالا هم میگه بین 4تا بچه ام الهه تربیتش سختر بود کاری که دوست نداشتم را انجام نمی دادم مثلا یادمه دوست نداشتم روسری سر کنم آخه چرا وساعت ها پدرم وقت می گداشت تا بحث کنیم یا چرا دختر باید شب زود بیاد خونه ولی پسر نه و…باوجود این مسائل کوچک برای من وبزرگ برای بابا ومامان بزرگ شدم ازدواج کردم وهمسرم برعکس پدر ومادر عاشق جسارت وشیطنت هایم شد وهنوزم بعد بیست سال زندگی، برق درچشمانش میبینم وقتی شیطنت می کنم انگار تشویقم می کندبرای شیطنت هایم آه خدای من شکرت روزی را یادم میاد که پدرم مخالف ازدوج من وهمسرم بود چون از نظر مالی ضعیف بود اما دل من گواه بود که این همون مردی که من می خوام وبه جای جر بحث اونو از خدا خواستم وطی یه مجموعه ماجرا پدرم رضایت داد اره خدایا یادمه که هزاران هزار بار تو منو روی دستات گرفتی از موانع وچالش های زندگیم رد کردی توی زندگیم ماجرا زیاده اما آشنایی با استاد یه نقطع عطف تو زندگیمه خیلی از سوالاتم را استاد جواب داد که مهمترینش عدالت خدا کو ؟ بود آشنایی من با استادم از طرف خدا بود .اگه بخوام کل داستان زندگیم رابگم و چندین صفحه میشه همین بس که الان که به گذشته نگاه می کنم در بهترین روز زندگیم هستم وامیدوارم درپناه لطف خدا فردایم بهتر از امروزم باشد

    آرامش سهم دل تک تک تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2851 روز

    سلام صبح بخیر استاد و مریم شایسته عزیز

    امروز روز دوم از این خانه تکانی هست

    ساعت کوک کردم دیشب ،چون الان دو روز تصمیم گرفتم صبح ها زودتر پاشم

    ساعت زنگ خورد و من گفتم ولش کن بذار بخوابم چشام بستم یهو یه خواب بد دیدم و همون لحظه چشام باز کردم گفتم پاشو که اینجوری نمیشه و همه اینا توی 9 دقیقه اتفاق افتاد خواب بلند شدنم، با خودم بیا به این فکر که امروز زنده ایم و میتونی نفس بکشی به این فکر کن امروز خیلی ها چشماشون باز نشد و خیلیا امروز ظهر و امشب نمیبینن ولی تو الان بیداری توی همین حین بود که به ذهنم رسید از این به بعد با شکرگزاری باشه اینجوری خیلی بهتر میتونم مسیر ادامه بدم

    سر میز بودم به خودم گفتم امروز خیلیا فرصت نکردن مثل بقیه روزها بیان توی آشپزخونه و صبحانشون بخورن اما تو اینجایی خداروشکر

    خداروشکر که امروز هم زنده ام میتونم تلاش کنم برای هدفم برای عشقم فوتسال و هر هفته و هر روز سعی میکنم یه قدم کوچیک بردارم براش، این فرصت دارم که براش تلاش کنم

    اما در عین حال بعد از خوردن صبحانه یه استرس عجیبی داشتم که نفهمیدم چرا به چه دلیل بود و دل درد حس کردم اخه فهمیدم که ذهن میتونه روی جسم تأثیر بذاره

    قدرت انرژی افکار یا بهتره بگم فرکانس های قالب ذهن به صورت خودش در بدنم نمایان میکنه البته بدن فکر کنم اولین جایی باشه که متوجه میشه ما چه افکار و باورهایی داریم

    مثلا هفته قبل که میخواستم برای بازی صنعت نفت و نفت امیدیه برم به محض مطرح کردنش استرس تمام وجودم گرفت اما من تسلیم نشدم.

    خیلی جالب بود برام که استاد توی این فایل در مورد شکرگزاری و توجه به خواسته ها صحبت کرد

    سوال اینکه میشه شکرگزاری ننوشت ؟

    بله میشه ما اون کار باید جوری انجام بدیم که حس خوبی بهمون میده به قولی بیشتر توجهمو به اصل داستان که تغییر کانون توجه و احساسمون هست سوق بدیم و توی این موارد به خودمون سختگیر نباشیم مهم و هدف تغییر هست رشد پیدا کردن..

    این برای نشونه س که توی فایل روز دوم دقیقا درمورد شکرگزاری صحبت کنید و من سعی میکنم بیشتر بهش توجه کنم

    در مورد سرمایه گذاری کردن در سهام و بورس هم باید بگم من خیلی وسوسه میشم مخصوصا وقتایی که به چالش مالی میخورم و چالش هام اینجوریه که پدرم همیشه هست و اگر ازش بخوام بهم کمک میکنه و خیلی اوقات بابت استفاده از اون احساس آزادی نمیکنم و مدت زیادی هست که اینو باهاش برخورد کردم مطمئنم هرچقدر برم جلو بیشترم حسش میکنم که هدفم صرفا پول دار بودن و ثروتمند بودن نیست بلکه من آزادی و احساس خوبی که پول با خودش داره میخوام گاهی اوقات شده میلیون تومن توی کارت بوده ولی من حتی خواسته هامم فیلتر میکنم موقع خواستن

    بخاطر همین بارها وسوسه میشم که سهام بخرم از اونجا که یه مقدار سهام اندکی ام دارم.

    ولی در نهایت میخوام توی علاقم به درآمد برسم و ثروتمند بشم

    چون توی یکی از مقاله های خانم شایسته هم اینو چند وقت پیش خوندم که باور نداشتن به اینکه میتونی از راه علاقت به ثروت برسی میتونه باعث شه تو هیچ وقت سمتش نری

    هیچ وقت شروعش نکنی و در نتیجه هیچ وقت خوشبختی که همون رضایت قلبی از زندگیت هست حس نکنی

    مثل کسی که میگه میشه اول برم یه کاری رو که فکر میکنم توش پول هست انجام بدم وبعد بیام با اون پول، کار مورد علاقم انجام بدم

    اصلا به توچه که از کجا قراره پول بهت برسه و چجوری که بخوای شروع کنی

    معلوم نه، از همون اول کار میخوای مسیر اشتباه بری

    اگر قراره به جایی برسیم باید از همون اولش اساس و مسیر درست انتخاب کنی و بشناسی

    نمیشه 5 قدم راه شرک باشه بعد 15 قدم بعدی راه خدا برداری اینجوری نمیشه

    اگه 5 قدم راه شرم باشه 15 قدم بعدی هم شرک

    مگر اینکه برگردی و 5 قدم اول اصولی برداری،

    فکر کنید یه کاری انجام میدی که حین انجامش انگار داری با تمام خدا و کائنات ملاقات میکنی و ارتباط داری مثل دادماس فکر کنم اسمش همینه همون نقاشی که شبکه 4 با موهای فرفری و پفش همیشه محو نقاشی کردنش میشد

    و حالا ازش پول هم درمیاری واقعا پولم درمیاری

    واوووو چه شود خدایاشکرت همینو میخوام

    یه نکته دیگه از این فایل که توجهم جلب کرد قسمت شراکت بود که استاد گفت بار اول درس نگرفتم و دوباره این اشتباه مرتکب شدم و اینبار دیگه درسش گرفتم

    خیلی مهمه که وقتی مسیری رو اشتباه میرم برگردم و مسئولیتش رو قبول کنم

    دقیقا همون چیزهایی که توی فایل روز اول بود

    اینکه بگم آقا مسئولیت این اتفاق بد یا چالش سخت با منه و من می‌پذیرم چقدر اون موقع آدم سبک تر و خلوت تره در یک کلام راحت تره

    و مهم تر از همه اینجا عزت نفس خیلی نقش مهمی داره که من از اشتباه کردن نترسم از نگاه مردم که چه فکری در مورد اشتباهاتم و شکست خوردنم و یا نقصهام دارن

    چون خیلی ما نمیخوایم گذشته و اشتباهتمون و انتخاب‌های اشتباهمون بپذیریم چون از روبرو شدن باهاشون ترس داریم به علاوه همین مورد نمیذاره ما توی کار جدید و یا استارت جدید علاقمون رشد کنیم چون این ترمزی هست برای ما

    حتی توی روابط و بقیه جنبه ها هم صدق میکنه

    در آخر میخوام اون جمله طلایی فایل بگم که استاد میگن :

    هر شکلی از منتظر بودن برای لذت بردن از زندگی وابستگی گفته میشه

    خیلی از ما نمیدونیم چرا منتظریم دلیل اینکه نمیدونیم چون نمیخوایم بدونیم و حرکت نمیکنیم چون با رفتن توی دل ترسهاست که آگاهی ها پر رنگ تر میشن صداها واضح تر میشن و در نهایت ما خودمون بهتر خواهیم شناخت اما تا وقتی که منتظریم که چی میشه چی نمیشه چیکار کنم کجا برم یا من که پارتی ندارم از کجا و.. از این قبیل سوالات هیچ وقت جوابی نمیاد هیچ وقت در مسیر خواسته ها و رویاهامون قرار نمیگیریم

    و درنهایت وابسته عالم آدم و زمان میشیم

    با سپاس از خانم شایسته عزیز

    با ایمان

    مریم درویشی

    1403/7/11

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    Ati گفته:
    مدت عضویت: 1506 روز

    به نام خداوند یکتا

    گام دوم

    سودمندترین سرمایه گذاری

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    خداوند را سپاسگزارم یک روز دیگه فرصت دارم روی رشد خودم کار کنم.

    نکات مهمی که از این فایل دریافت کردم

    اولین نکته فایل:

    به امید نشستن برای سرمایه اولیه از ذهنیت فقیر می آید باید از هرجایی که میتونی کار رو شروع کنی وبرای سرمایه گذاری توی علاقه ت البته با رعایت تکامل و با قدم های کوچیک قدم برداری همه ی افراد موفق دنیا کوچولو کوچولو شروع کردند و به رشد رسیدن…

    دومین نکته فایل:

    در اجرای اصل شکر گزاری در زندگی کار رو سخت نکنیم برای خودمون به هر شیوه ای که به خودمون احساس بهتری میده عمل کنیم به تعداد آدمای دنیا شاید این شیوه ها متفاوت باشند یکی با نوشتن شکرگزاری به احساس خوب می رسه، یکی با گفتگوهای درونی خودش، یکی با صحبت با دیگران و…

    مهم اون احساس شکرگزاری هست که فرکانس خوب ارسال می کنه….

    سومین نکته فایل: اعتقاد نداشتن به تبلیغات

    روی کیفیت کارمون تمرکز کنیم به وفور مشتری میرسیم خداوند با سیستمی که تدارک دیده اینکار رو به بهترین شیوه انجام میده

    چهارمین نکته فایل: شریک نگرفتن در کسب و کار

    باورهای مناسب داشته باشی با کسی شریک نمیشی خداوند آدم های مورد نیازت رو در مسیرت قرار میده که کارمندت بشن و کارتو انجام بدن بدون اینکه بخوای شریک بشی باهاشون

    پنجمین نکته فایل: وابستگی در روابط

    هرچیزی میخواد آدم دیگه ای باشه، میخواد شغل باشه،هرچیزی، که تو احساس خوبت رو در زندگی به بودن اون چیز توی زندگیت گره بزنی میشه وابستگی و تو رو از مسیر دور میکنه…

    ششمین نکته فایل: توانایی تعریف از خود

    آدمی که نتونه از توانایی های خودش تعریف کنه به جایی نمی رسه باید بتونی توانایی های خودت رو ارزشمند بدونی و اونو تبلیغ کنی واسه خودت

    هفتمین نکته فایل: اتصال همیشگی با خدا

    ما همیشه به خدا وصلیم اما باورهای وا جلوی دریافت آگاهی های خداوند و الهامات رو میگیرند و مهمترینشون احساس عدم لیاقت در مورد خودمونه که میگیم منه گناهکار خدا بامن ارتباط نمیگیره، خدا با یه سری آدم های خاص ارتباط میگیره که باید روی این موضوع کار کنیم که خداوند همیشه بهت وصله تو هر شرایطی و تو میتونی ازش هدایت بخوای..

    هشتمین نکته فایل: بالا نگه داشتن سطح انرژی در طول روز با تکرار باورهای درست، صحبت کردن با خود، سپاسگزاری و توجه به نکات مثبت زندگی مون در طی روز، این باید روتین مون باشه…

    نهمین نکته فایل:

    نمی تونیم زمان تعین کنیم برای رسیدن به خواسته هامون چون باورهایی که در ما نهادینه شدن در طی سالها ایجاد و تثبیت شدن پس تغییر دادنشون کار راحتی نیست زمان میبره ما باید کار درست رو انجام بدیم و منتظر نتیجه نباشیم حداقل چیزی که در طول مسیر داریم احساس خوبی هست که افرادی که از این مسیر آگاهی ندارند ندارنش و ما داریم شادتر و رهاتر زندگی مون رو می کنیم با این امید که خداوند هیچگاه دیر نمیکنه و خواسته های من در بهترین زمانش بهم می رسه و من فقط باید یاد بگیرم درست زندگی کنم و به افکار محدودم اجازه ندم مانعم بشن، ما باید یاد بگیریم که همونطور که از اول به دنیا اومدنمون فهمیدیم باید غذا بخوریم، باید حمام کنیم و…

    باید روی انرژی ذهنی مون، روی دنیای درونی مون، روی احساساتمون هم حساس باشیم و بهشون رسیدگی کنبم این میشه پکیج زندگی که ما از اول یاد نگرفتیم!

    الان دیگه باید تا زمانی که زنده ایم برای زندگی کردن روی همه این ابعاد وقت بزاریم و بعد ذهنی مون رو انکارش نکنیم نتایج هم تغییر خواهند کرد به اندازه ای که ما تغییر کنیم…

    چقدر نکات ارزشمندی داشت این هجده دقیقه که باید سرلوحه زندگی مون باشه

    خداوندا تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

    ما را به راه راست هدایت فرما، راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه کسانی که به آنان غضب کرده ای و نه گمراهان…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: