live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2983 روز

    بنام الله

    سلام به استاد عزیزم ودوستان توحیدیم در این سایت الهی

    روز شمار تحول زندگی من روز 72

    Live با استاد عباس منش قسمت 13

    استاد جان تجربه تضادی که سال قبل برام رخ داد وبعد از تقلا وگریه وزاری وقتی از خداوند خواستم هدایتم کنه یه حسی از درونم گفت همیشه بهونه ات این بود که وقت آزاد نداری که تو سایت باشی ورو فایلها کار کنی وفقط دوره را تهیه میکردی وهمون اوایل یه دور کار کردی وبعد بی خیال ،حالا بیا الان این وقت آزاد، فرض کن تو یه چهاردیواری زندانی هستی که راهی به بیرون نداری پس الان از این فرصت نهایت استفاده را ببر سعی کن با تمرکز به داشته هات ونکات مثبت اطرافت احساس خودت را خوب نگه داری ،سعی کن الان از محبت پدرو مادرت نهایت استفاده را ببری تو آیا خبر داری که پدر ومادرت تا کی ممکن هست در قید حیات باشند؟آیا اینقدر که به همسرت اعتماد داری وازش کمک میخوای به خدای خودت ایمان داری؟ نگو که قدرت خدا از قدرت همسرت کمتره ،نگو که کارهایی که همسرت برات میکنه یا دوستانت یا پدر ومادر خدا نمی تونه برات انجام بده باور داری که او حتی بهتر از این رو هم برات انجام میده هرچند که همه این افراد دستهایی هستند از طرف خداوند وآیاتواعتقاد داری که برگی بدون اذن خدا بر زمین نمی افته ؟

    گفتم بله اعتقاد دارم

    استاد بعد از آن گفتگوی ذهنی ،دیگه گریه وناراحتی من تموم شد وسعی کردم نهایت استفاده از این وقت آزاد ببرم دیگه همه اش تو سایت بودم از اول شروع کردم فایلها راگوش دادن ،کار کردن روی فایلهای روز شمار تحول زندگی من از فصل اول،روز اول وهمزمان قدم اول ودوم از دوازده قدم وفایلهای سفر به دور آمریکا

    آنقدر بعد از این حالم خوب وآرامش داشتم که حد واندازه نداره بارها پیش آمد که بخاطر گیجی داروها رو اشتباهی خوردم یا کلا فراموش کردم بخورم واینا درصورتی بود که دکتر تاکید به مصرف مرتب وبه موقعه داروها داشت وگاها وقتی تنهایی دست به دیوار میگرفتم که راه برم ناخودآگاه پام پیچ میخورد زمین میخوردم ولی هر دفعه که این اتفاقات پیش میومد میگفتم خیر فی ماوقع این زمین خوردن این داروی اضافه خوردن در جهت محقق شدن خواسته من هست وواقعا استاد جان این اتفاق این تضاد در تمام زمینه ها چه سلامتی ،چه مالی ،وروابط به نفع من پیش رفت مثلا:خانه ای که نصف آن متعلق به من بودوهمسرسابقم وپدرشون با عنوانهای مختلف از دست من شاکی شدند که حتی تا دیوان عالی کشور پرونده را فرستادند به نفع من پیش رفت وبعد از 6 سال خودشان برای آن خانه مشتری پیدا کردند وسهم مرا از آن خانه نقدا پرداخت کردند واتفاقات دیگری که در کامنتهای مختلف اشاره کردم که حاصل کنترل ذهن بوده است

    چقدر عالی اشاره کردید که ما میتونیم با تغییر نگرش وزاویه دیدمون به تضادها وشرایط به ظاهر ناجالب پله ای بسازیم برای دست یابی به موفقیت بیشتر واین امر در کنار کنترل ذهن میسر است

    از صمیم قلبم سپاسگزار خداوندم که مرا به این مسیر هدایت کرد

    از شما استاد جان با تمام وجودم سپاسگزارم که عاشقانه این آگاهی هارا برای بالاتر رفتن کیفیت زندگی امان با ما به اشتراک میذارید

    در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    سلام استاد عزیزم.

    سلام مریم خانم عزیز.

    خداروشکر با شما استادان عزیزم در این مسیر همراه هستم.

    چند وقت پیش هدایت شدم به آیه 260 بقره:

    وَ‌ إِذْ‌ قالَ‌ إِبْراهِیمُ‌ رَبِّ‌ أَرِنِی‌ کَیْفَ‌ تُحْیِ‌ الْمَوْتى‏‌ قالَ‌ أَ‌ وَ‌ لَمْ‌ تُؤْمِنْ‌ قالَ‌ بَلى‏‌ وَ‌ لکِنْ‌ لِیَطْمَئِنَّ‌ قَلْبِی‌ قالَ‌ فَخُذْ‌ أَرْبَعَهً‌ مِنَ‌ الطَّیْرِ‌ فَصُرْهُنَّ‌ إِلَیْکَ‌ ثُمَّ‌ اجْعَلْ‌ عَلى‏‌ کُلِّ‌ جَبَلٍ‌ مِنْهُنَّ‌ جُزْءاً‌ ثُمَّ‌ ادْعُهُنَّ‌ یَأْتِینَکَ‌ سَعْیاً‌ وَ‌ اعْلَمْ‌ أَنَّ‌ اللَّـهَ‌ عَزِیزٌ‌ حَکِیمٌ.

    زمانی‌ که‌ ابراهیم‌ عرض‌ کرد:‌ «پروردگارا،‌ به‌ من‌ نشان‌ بده‌ که‌ چگونه‌ مردگان‌ را‌ زنده‌ می‌کنی؟»‌ فرمود:‌ «مگر‌ ایمان‌ نیاورده‌ای؟»‌ عرض‌ کرد:‌ «چرا؛‌ ولی‌ برای‌ این که‌ دلم‌ آرام‌ گیرد‌.»‌ فرمود:‌ «چهار‌ پرنده‌ بگیر‌ و‌ آن‌ها‌ را‌ نزد‌ خود‌ جمع‌ و‌ تکه‌تکه‌ کن.‌ سپس‌ بر‌ هر‌ کوه،‌ قسمتی‌ از‌ آن‌ها‌ را‌ قرار‌ ده.‌ آنگاه‌ صدایشان‌ کن‌ تا‌ به‌سرعت‌ نزدت‌ بیایند.‌ و‌ بدان‌ که‌ خدا‌ شکست‌ناپذیر‌ِ حکیم‌ است.»

    موضوع مهم برای من اون قسمتی است که خدا از ابراهیم پرسیده مگر ایمان نیاورده ای؟

    مگه خدا نمیدونه ابراهیم ایمان آورده یا نه؟

    توی یکی از فایل‌های روانشناسی ثروت فکر کنم شما گفتید که توی قرآن خداوند گفته تا خدا بداند.

    این یکی از اون نمونه هاست.

    من باید ایمانم را نشان بدهم.

    ابراهیم پاسخ میده برای اینکه قلبم مطمئن بشود.

    نشان دهنده این تو زندگی الگوی اصلی من اینه که موتور هاش را میذاره جلو چشمش تا قلبش مطمئن بشه.

    تضاد در قرآن به این صورت هست که همواره خداوند میگه مؤمنان من نه ترسی دارند (که ترس همواره از آینده است) و نه ناراحت می شوند (این هم بخاطر گذشته است).

    حالا من از خودم اینجا میپرسم؟

    ایمان داری که خداوند هدایت میکنه؟

    ایمان داری در هر لحظه داره مسیر را بهت میگه؟

    ایمان داری خداوند مسیر را برات هموار میکنه؟

    ایمان داری راه تو یکتاست و با راه بقیه فرق میکنه؟

    ایمان داری و این ایمان باعث حرکت تو میشه؟

    البته که این آیه به من میگه باید همواره قوانین خداوند را برای ذهن منطقی کنم.

    این یک کاری است که همیشه باید انجام بدهم.

    یه تصمیمی گرفتم. امیدوارم فراموش نکنم. اینکه آگاهانه برم و فراوانی ها را ببینم.

    برم محله ها و مکان‌هایی که پر از فراوانی است. پر از نعمت هست.

    توی تو دو لیست مینویسم که همواره بیاد بیاورم.

    به لطف الله یکتا و هدایتش الان هدایت شدم به قسمت آخر همین آیه.

    و خداوند عزیزِ (به معنای ریشه ای توانمند، شکست ناپذیر) حکیم است.

    انگار خدا داره به من میگه: اینی که استاد همیشه میگه قطعا و حتما، لاجرم، بدون شک هدایت میشی و قوانین ثابت هست. درسته و تایید میشه.

    قطعاً خداوند هدایت میکنه، قطعا قوانین هست، قطعا با احساس خوب به هر آنچه بخواهی میرسی، قطعا راه برات هموار میشه. قطعا به هر آنچه بخواهی میرسی، قطعا به شرط ایمان. به شرط موحد بودن. به شرط احساس خوب داشتن.

    خداروشکر میکنم. ممنونم و سپاسگزارم بخاطر این مسیر زیبا و این کاری که شما استاد عزیزم، مریم خانم انجام دادید و به هدایت الله عمل کردید.

    عاشقتونم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    حسام حاج خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    به نام خداوند بخشنده

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته بهترین ودوستان فوق العاده

    گام ششم

    درسهایی ‌که از این فایل گرفتم

    وقتی خداوند تعهد من را ببیند به یاری من می‌آید تا مسیرم را هموارتر طی کنم

    وقتی فرکانسهایم را تغییر دهم شرایطم با توجه به فرکانس‌های جدید تغییر می‌کند

    خداوند مرتبا در حال ارسال الهامات به ما است

    هماهنگ شدن با فرکانس خداوند =درک الهامات ودریافت الهامات

    اگر ایمان قلبی به خداوند داری پس نگران هیچ چیز نباش

    خدایا شکرت بابت این مسیر زیبا امروز موقعه پیاده روی احساس کردم دوبال روی شانه هایم دارم ومیتونم پرواز کنم چون خیلی در احساس عالی بودم شکر گزاری میکردم ومیگفتم خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زینب بچای نصاری گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربانم

    سلام به استاد عزیز و پر انرزیم و خانم شایسته ی عزیز

    خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که به ما دادی تو را سپاس میگویم

    و تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک می خواهم

    خدایا منو یاری کن و در تمام لحظات زندگی دستم را بگیر

    من وقتی از خدا بخواهم که کمکم کنه کمکم می کنه مهم منم که از اون بخواهم و تموم

    اگه ترسی که باشه باید اون ترسو بزارم کنار و با ایمان به اون و نترسیدن و اطمینان و اعتماد کردن به اون میرم جلو و خودش به من قدمها ی بعدی را میگه

    من از خدا خواستم که به ما یه خونه ی دو طبقه ی دربست بده و راحت بتونم پایین و کارگاه کنم و بالا خودمون زندگی کنیم من گفتم و داره نشونهاش میاد

    ولی از دیشب یه ترسی میگه شاید موفق گفتم نه من موفق میشم من میرم جلو و قدمهای بعدی به من گفته میشه من نمی ترسم و با اطمینان و توکل کامل به خدای مهربونم میرم جلو

    خدایا به امید تو

    من وقتی پاداش میگیرم که برم جلو و نترسم

    استاد بارها و بارها این لایو شما را دیدم و خیلی نکات داشت و درس برای من

    استاد از شما و فایلهای بی نظیرتون متشکرم

    از خانم شایسته ی عزیزم هم متشکرم

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    زهرا اسمعیلی فاضل گفته:
    مدت عضویت: 974 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم دوست داشتنی

    قول های من به خودم :

    من با تمام وجودم تمام توانم رو در مسیر تغییر قرار دادم و متعهدانه حرکت میکنم تا زندگیم رو در تمام ابعاد بازنویسی کنم ، جهان قطعا به من پاسخ خواهد داد. من نمیخوام مثل بقیه نتیجه بگیرم پس گفتار و رفتارم را تغییر خواهم داد. تا الهامات را دریافت کنم و هدایت بشم

    از فرصت ها در زندگیم استفاده کنم نه اینکه مثل عامه زمان رو هدر بدم

    به الهامات قلبی ام با اعتماد به خدا و نتیجه گرفتن، عمل میکنم

    برای باورهای جدیدم باید منطق و مثال و الگو بیارم تا قدرت تغییر زندگیم رو پیدا کنند

    بدلیل تغییر مدارم فایلها رو به طور دوره ای مجدد گوش بدم تا نهایت استفاده رو ببرم و آگاهی های جدید رو بگیرم

    ترس‌هام رو بذارم کنار تا توان حرکت داشته باشم

    تمام ما به یک اندازه به خدا وصل هستیم و خداوند ما رو هدایت میکنه، گوش بدیم به صدای قلبمون

    ( گوش بدم و عمل کنم)

    وجودم رو مهیا کنم تا الهامات رو بگیرم و عمل کنم تا جلو بیفتم

    جهان همیشه در حال تغییر هست خودم را آماده کنم با ایمانم به هدایت خدا و ایمانم به عمل خودم

    با ایمان و توکل و شجاعت گام برمیدارم، جهان پاسخ خواهد داد 100 درصد

    سپاس بیکران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سعیده آقایاری شیخ نشین گفته:
    مدت عضویت: 1977 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان صاحب اختیار من و همه آنچه در آسمان ها و زمین است

    “خانه تکانی ذهن”

    “گام ششم”

    با کسب اجازه از خداوند برای نوشتن…. از آگاهی الهی طلب هدایت میکنم تا چیزی بنویسم که به شناخت بهتر خودم و‌قوانین کمک کنه و راهکارهای عملی باشه برای استفاده بهتر از قوانین در عمل

    کمی قبل کلام نورانی قرآن رو باز کردم و این آیات توجه منو جلب کرد و در گوشم زنگ زد

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    سوره ص آیه ١٧

    اصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ

    بر آنچه می‌‌‌‌‌‌گویند شکیبا باش، و بنده ما داود را که دارای نیرومندی بود یاد کن. او بسیار رجوع کننده [به سوی خدا] بود.

    در ادامه

    سوره ص آیه ٣٠

    وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَیْمَانَ ۚ نِعْمَ الْعَبْدُ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ

    و سلیمان را به داود بخشیدیم، چه نیکو بنده‌‌ای بود به راستی او بسیار رجوع کننده [به خدا] بود.

    این ویژگی تواب یا اواب بسیار رجوع کننده به درگاه خدا عامل اساسی قدرت داود و سلیمان معرفی شده

    هیچ کدوم از ما هستیم که دلمون نخواد قدرت و ثروتی مثل داود و سلیمان داشته باشیم؟! حالا چقدر من‌تونستم این توانایی و مهارت رو در خودم ایجاد کنم؟! اصلا وقتی به این واژه توبه یا تواب یا اواب فکر میکنم چی میاد توی‌ذهنم؟

    حقیقتا تا سالها توبه رو کاری زجراور میدونستم…چون شنیده بودن باید گوشتت به استخوان برسه و شبها رو با حالت تضرع به صبح برسونی که بخوای توبه ای داشته باشی که مورد قبول خداوند قرار بگیره….اون زمان درک من این بود که توبه معادل خاک بر سری هست و باید خودت رو بسیار ذلیل درگاه خدا کنی و تمام مدت به حالت تضرع روی خاک بیافتی و کلا توی این فضاها….و من همیشه میگفتم خوب من فعلا سنم کمه زندگی شادی دارم وقتی کم کم سنم رفت بالاتر اون وقت توبه میکنم…و همیشه وقتی کسی جوون فوت میکرد من تا مدتی دچار عذاب وجدان میشدم که توام ممکنه جوون مرگ بشی و فرصت توبه نداشته باشی

    اما وقتی به این آیه توجه میکنیم میبینیم که داود و سلیمان نه تنها ذلتی نداشتند بلکه خیلی هم لاکچری زندگی میکردن و سلیمان حتی پا رو فراتر گذاشته و درخواست بهترین ملک رو از خدا میکنه که به احدی نداده وقتی تازه داره توبه میکنه….یعنی در حین توبه میاد درخواست میکنه

    اینا باید یکم برای من سوال ایجاد کنه توبه عامل موفقیت این افراد از دیدگاه خداست…خدایی که افریننده جهان و قوانینه و از هر کسی بهتر میدونه که ساز و کار جهان چیه

    این آیات میدونی مثل این هست که خدا بجای اینکه بیاد با داوود و سلیمان مصاحبه کنه بگه بنده های من شما دلایل موفقیت خودتون رو به بقیه هم که میخوان مثل شما موفق و خوشبخت باشند و به رزق بی حساب برسن چیه….بدون وارد شدن به هیچ حاشیه ای اصل داستان رو بهمون میگه که دلیل اصلی اش توبه بوده

    میگه اینا دایم به درگاه خداوند رجوع میکردن…هر چی میخواستن میگفتن خدا میدونه چجوری بهش برسم….هر مسئله ای پیش می اومد میگفتن من نمیدونم خدا میدونه ازش میپرسم…هر خطایی میکردن میگفتن ایرادی نداره خدا میبخشه کاملا درک میکنه من بنده هستم و اشتباه پذیره ازش طلب بخشش میکنم و او میبخشه…هر چیزی میدیدن خوششون می اومده میگفتن خدا میدونه بریم بهش بگیم اینو میخوایم اون که وهابه بهمون میده….

    خدا یک نیروی دقیق و پایداره که از بین نمیره به خواب نمیره اشتباه نمیکنه بی نیازه داننده همه چیزه منطقی هست توانا به هر چیزی هست منم بهش وصل هستم وظیفه این نیرو اجابت خواسته های من هست هدایت من هست

    حالا من باید ازین چه راهکارهایی و عملکردی برای خودم بسازم و چطوری خودم رو در مدار تواب بودن قرار بدم؟ چون به نظرم تواب بودن یه باوری هست که من باهاش همیشه یه منبعی دارم که دانا و‌توانا به همه چیزه و خیالم رو راحت کرده هر وقت هر زمان هر ساعت هر چیزی خواستی من هستم. حالا چطور بیام توی این فضا؟

    خوب توضیحات استاد در مورد همین موضوع هست….که من خودم رو باید آماده شنیدن کنم…من کی میشنوم؟ زمانی که گوشم رو تیز کنم…و خودم رو روی موج خدا تنظیم کنم وگرنه ذهن ما در هر زمان داره بی نهایت موج رو دریافت میکنه من چطور میتونم روی موج خداوند تنظیم بشم؟ وقتی احساسم خوب باشه من بهتر ندای الهی خداوند رو دریافت میکنم واضح تر از صداهای دیگه…این کار منه که روی موج خداوند تنظیم بشم…این کار منه که احساسم رو خوب نگه دارم

    از توضیحات استاد….احساس خوب با هیچ عامل بیرونی ایجاد نمیشه…احساس خوب با تغییر زاویه دید و بهبود باورها ایجاد میشه…چه باورهایی؟ باورهای توحیدی

    باور به تواب بودن خداوند یک باور توحیدی بسیار ریشه ای در مورد خداونده….که بهم میگه خداوند دارای قوانین و ثابت هست…اگه خداوند قانونمند نباشه که هر بار دل بخواهی رفتار میکنه اما این خدا میگه هر چند بار اشتباه و‌خطا کردی برگردی باز میبینی خدا همونجاست و پذیرای شماست….ثابته چون میگه همیشه اینجوری عمل میکنه و در طی زمان یا موقعیتهای مختلف رفتارش تغییر نمیکنه

    پس من باید مثل استادم با تعهد مسیرم رو درست ادامه بدم…حالا من امروز میزان شور و اشتیاقم مثل روزهای قبل نیست…چون این چند روز باز به خاطر زیاد در معرض ورودی های نامناسب جامعه بودن کمی افت فرکانس داشتم….اما من کوتاه میام؟ کم میارم؟ منتظر هستم که معجزه ای آسمانی بیاد تا من حالم خوب بشه؟ خیر

    من میدونم خدایی دارم تواب

    میگم خدایا من کمی در کنترل ورودی های ذهنم ناتوان شدم و افسار ذهنم یکم شل شده…شما که توابی و توبه پذیر خدایا راه چیه؟ چیکار کنم؟ خوب یکی از بهترین راه ها برای من شکرگزاری هست و‌خوندن کامنتهای سایت که تکرار باورهای خوب توحیدی هست و میام ذهنم رو در معرض آگاهی های قشنگ توحیدی قرار میدم تا اجازه بدم تا خدای توبه پذیرم دوباره با هدایتهای نورانی اش دست منو بگیره به سمت مدارهای نزدیک تر به خودش ببره

    الهامات خداوند واقعا عجیب و غریب و پیچیده نیستند بلکه از مسیر همین مجراهای طبیعی رخ میدن مثلا من میگم بیام فلان کامنت رو بخونم یهو از دل اون کامنت یه اگاهی هست که توجهم رو میبره به چیزی و بعد به چیزی دیگه و یهو میبینم کلی حالم بهتر شده باز اون شور و شوقم رو بدست آوردم و با لذت دارم جرعه جرعه زندگی رو احساس میکنم و دوباره زندگی پر از رنگهای قشنگ میشه

    آخی خدای عزیزم چقدر با مرور دوباره توضیحات خانم شایسته در فایل توضیحات پروژه باز به مراتب حالم بهتر شد…

    حمد و سپاس از آن یکتا پرودگار جهان است که هر لحظه میتونم به او رجوع کنم و از هدایتهای نورانی اش بهره مند بشم

    خدایا شکرت که در کلاس امروز هم حاضر خوردم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2859 روز

      سلام و عرض ادب

      من برای کامنت بالا یه پاسخ نوشتم که توی اون پاسخ یاد یه فایل افتادم که استاد اینو چند سال پیش توی مزرعه ضبط کرده بود

      اومدم کامنت شما رو خوندم دیدم از حضرت داوود و سلیمان گفتید

      یهو این توی ذهنم اومد پس دلیل اینکه اینقدر یهودی ها طی سالیان دراز ثروتمند بودن و همیشه شنیدم که بزرگترین بنگاه های اقتصادی توسط یهودی ها اداره میشه بخاطر وجود الگوها و بهتر بگیم پیامبر ها و پیغام رسان هایی مثل حضرت داوود و سلیمان بوده که ثروت دنیا رو از خدا طلب داشتن

      حضرت سلیمانی که جوری درخواست میکنه از خدا که ما از اصلا خودمون در حد این دعاها هم نمی‌بینیم

      یادم استاد توی اون فایل از برخورد زیبایی که با رئیس یک بانک که یهودی بوده صحبت میکنن و حرفهایی که رئیس بانک به میکائیل پسر استاد میزنه در مورد تاریخ و ایران میزنه

      سپاس از کامنت شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 409 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به همه دوستان عزیزم و استاد عزیزو مریم جان نازنین

    ردپای من درگام ششم

    خب من امروز تو یه شرایطی بودم که اصلا نشده بود که بیام واین فایل رو. گوش بدم خب تنها نبودم تو خونه و همسرم خونه بود وایشون اصلا تو فرکانس شنیدن این حرفها نیست چون قبلا چندبار بصورت اتفاقی که شنیدن بشدت من رو مورد تمسخر وقتیکه انداختن قراردادن واسه همون سعی میکنم وقتایی که خونه نیستن گوش کنم وخدارا شکر اکثرا روزها تنهام وبالاخره امشب وقت شام درست کردن هندزفری زدم وگوش کردم فایل رو شاید نتونستم اندازه وقتهایی که تنهام وقت بزارم رو فایل ولی خواستم به ذهنم بفهمونم متعهدم به سایت و تغییر حتی اگه خیلی کوچیک وکوتاه هم باشه کارم ولی انجام میدم

    خب این فایل مربوط بود به دوران بیماری کرونا و واقعا اونموقع من به قوانین آشنا نبودم ولی واقعا ترسی نداشتم ولی من تازه ازدواج کرده بودم دقیقا چندروز بعد ازدواجم قرنطینه شد ازونجا که ما طبقه بالای خونه پدرشوهرم ساکن بودیم به طبع خیلی باهم بودیم ومن اون‌موقع به قوانین آشنا نبودم که ازشون اعراض کنم وحس میکنم. بشدت همنشینی بیشتر با اونها مدارمو خیلی پایین برد چون اونها بشدت می‌ترسیدند تا یه سرفه کوچیک میکردم سری میگفتن ماسک بزن و فلانو وای کجارفتینو اینها و من ناراحت میشدم ولی بخاطر این که همسرم رو خیلی دوست داشتم و ایشون بشدت وابسته خانواده اش بود همیشه اونجا بودیم دیگ خودم عادت کرده بودم که الان بعد5 سال که ماهنوزم همونجاییم ولی تضادهایی بوجود اومد بینمون که بشدت همه چیز خراب شد دعوا و سه چهار بار تا پای طلاق رفتنو اینها ولی نه طلاقم انجام می‌شد نه درست میتونستم زندگی کنم بشدت از همه اعضای خانواده شوهرم متنفر شدم حالم ازدیدنشون بد میشد اصلا ولی هرچی به همسرم میگفتم که ازینجا بریم وهرچه تلاش میکردم ایشون بدتر مصمم میشد واخرم نرفتیم ومن مجبور کرده بودم خودمو برای اینکه همسرم حرفمو قبول کنه بهش باج بدم هی و حسابی شخصیتم رو خورد کرده بودم و….بهرحال طولانیه والان من اصلا نمی خوام به اون نکات توجه کنم تااینکه خداروشکر به این سایت هدایت شدم وفهمیدم که تمام این اتفاقات که برام افتادوجایی که الان هستم رابطه ای که الان درش هستم حالی که الان دارم همه وهمه ساخت باور وافکارخودمه و هیچ کس نه پدرم نه مادرم نه همسر ونه پدرومادر وخانواده همسرم هیچ نقشی تو وضعیت الانم ندارن و خداروشکر الان شاید کمتر ازیک ماهه به این موضوع واقف شدم وباورکردم که خودم و افکارم وخدای من فقط تو زندگیم موثره و سعی کردم ذهنمو کنترل کنم که کاربسیار سختیه بسیار سخت ولی همون قدر که تونستم به مقدار خیلی کم کنترل کنم ذهنمو وتوجه کنم به نکات مثبت واقعا به همون مقدار که کوچیک ولی هرروز دارم تغییر رو میبینم واسه همون الان از تنهاییم لذت میبرم چون سریع میام تو سایت و سریال میبینم. فایلارو میبینم به گلهام و زندگیمو خودم میرسم وحالم روز بروز بهترمیشه دقیقا همین الان من روزای اول به بعضی از افراد نزدیکم گفتم رفتم به این سایت ومن زندگیمو درست میکنم همه بهم میگن دیوانه شدیو مسخرم میکنن ولی من ازخدا میخوام که مثل نوح هدایتم کنه و منو تو مسیر زیباش نگه داره و خداروشکر می کنم برای همه چیز هایی که درزندگیم هست وازخدابهترینهاشو میخوام و میخوام که روحم آسون بشه برای آسونی ها.

    عاشقتونم

    در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2859 روز

      سلام دوست عزیزم

      خیلی خوشحالم اینجا میبینمت

      باید تبریک بگم بهت بابت تعهدی که برای ساختن زندگیت به خودت دادی و بهش پایبندی

      دقیقا درسته یادمه وقتی فایل های استاد به معلم پرورشی مدرسمون دادم و رفت گوش بده گویا همسرش متوجه تغییر رفتار ایشون میشه و بهش میگه خیلی عوض شدی و اونو میترسونه یادم خیلی سوالها توی ذهنش بود

      یکبار توی اتاق پرورشی بودم و ایشون چون به من اجازه داده بود میگفت هروقت خواستی بیا از سیستم استفاده کن که فایلهای استاد ببینم (فرض کن توی مدرسه فایلهای استاد عباسمنش میذاشتم)

      بعد یه روز یه فایلی براش گذاشتم دقیقا همون فایلی که استاد توی کنار درختای بلند ایستاد بود و در مورد اسرائیل و یهودیا صحبت کرد و اینکه چه دیدگاهی داشته باشیم در مورد ادمها و قوم ها بهمون کمک میکنه ایشون با اینکه زنی مذهبی بود ولی همون لحظه حرفهای استاد تایید کرد میگفت راست میگه..

      بخاطر همین ترسهایی که از همسرش دریافت کرده بود هرگز تا وقتی که مدرسه بودم نتونست به سایت عضو بشه بخاطر ایمیلش که گویا مشکل داشت نمیدونم جریان چی بود ولی نمیشد که عضو سایتش کنم

      الان سالهاست ازشون خبر ندارم

      امیدوارم حالشون خوب باشه شایدم الان عضو سایت شده برای رسیدن به جواب سوالات

      اما من اون تایم ادامه دادم، من مدرسه شاهد درس میخوندم و توی یه خانواده مذهبی ام بزرگ شدم ولی سال اخر دبیرستان خیلی تغییر کردم دیگه مدرسه برام بازی شده بود و خیلی شرایط اونجا و باورهای دوستام نذاشتم روم تأثیر بذاره

      میدونید نگار جان اوایل یادمه وقتی روی خودم کار میکردم هیچ کس اون جوری که باید متوجه نمیشد که من دارم فایل گوش میدم چون اغلب توی تنهایی گوش میدادم و خیلی موقع ام میگفتم درس دارم نمیام بیرون میشستم فایلهای استاد میدیدم

      تا اینکه تصمیم گرفتم برم سراغ علاقم اونجا وقتی پدر و مادرم فهمیدن خیلیی ناراحت شدن و مخالفت کردن و شروع کردن به تخریب این مسیری که اومدم

      شنیدم هم کلاسی هم پشت سرم حرف زده بود که این دختر کلا کاراش عجیب غریب بود دیونه بود یا یه سری حرفها می‌شنیدم که شاخ در می‌آوردم اینکه به مسیرم شک کنم از اون جا که تفکرم با پدر و مادرم فرق کرده بود من به عشق و علاقم فکر میکردم اونا به اینکه مردم چی دوست دارن یا چه شغلی تاییدیه بیشتری داره توی جامعه فکر میکردن بخاطر همین این تفاوت در نحوه نگاه من با خودشون چون توسط اونا اصلا ابدا قابل درک نبودفکر میکردن من عضو یه گروهی چیزی شدم اونا دارن کاری میکنن من از اسلام و جامعه وپیشرفت دور کنن درحالی که من از فکر کردن به علاقه جدیدم کلی شوق و ذوق پیدا میکردم

      میدونی اولش ممکن تنها بشی بعد که تنها میشی بهت حرفهایی میزنن که به مسیرت شک کنی چون داری جدا میشی ازشون چیزایی میگن که احساس خطر کنی برای من این اتفاق افتاد

      از ریشه و اساس باورهام در مورد خیلی چیزا تغییر کرد و دیگه شبیه شون نبود اما اینکه شبیهشون نبود دلیل بر این نبود که لذت نمیبردم از زندگی یا نتیجه نمیگرفتم توی زندگی

      خداروشکر

      همه اینا رو گفتم چون وقتی کامنتت خوندن یاد خودم و یکسال اول آشناییم با سایت استاد افتادم

      اینکه ادامه بده و خودت باش و خودت راضی نگه دار که این بهترررین حس دنیاست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 409 روز

        سلام به شما مریم عزیز

        ازخوندن کامنتتون خیلی حس خوبی گرفتم خداروشکر واقعا منم به وضوح دارم میبینم غربال شدن آدمای اطرافمو من دوستی داشتم که هرروز بهم زنگ میزد یامنو میدید یا اگر من بهش زنگ نمی زدم یااون زنگ نمی زد خیلی حس بدی میگرفتم سریع میرفتم پیشش یا اون میومد پیشم وحسابی هم غیبت و درد دلو خلاصه ازهمه چیز هم آگاه بودیم واصلا فکر میکردم فقط اونو که منو درک میکنه و فقط باهمون در ارتباط بودم ولی ازوقتی داخل سایت شدم اصلا باورم نمیشه خودش بهم دیگ زنگ نزد دیگ نیومد ومن اصلا دیگه به اون صورت که بخوام باهاش حرف بزنم یا برم پیشش نیستم نه اینکه خدای نکرده ازش بدم بیاد یامتنفربشم ولی دورشد ومن واقعا حالم بهتره وحتی خانوادمم قبلا همش زنگ میزدم و ازتمام اتفاقات که برام رخ داده میگفتم ویجورایی توجه میخریدم ولی خدای خوبم راهو برام هموار کرد واز وقتی تعهد دادم برای تغییرم به خودم از وقتی قانون رو شناختم خداروشناختم خودش یکاری کرد دیگه اصلا درمورد ناخواسته هام کسی نه حرفی میزنه نه چیزی میپرسه وواقعا حالم خیلی خوبه از تنهابودنم لذت میبرم چون فایل گوش میدمو رو خودم کارمی کنمو باخدای خودم بیشتر وقت میگذرونم

        از خدا میخوام تو این مسیرکنارم باشه وبه بهترینها هدایت بشم

        مریم جان ممنونم ازت برای حس خوبی که بهم دادی بهترینارو برات ازخدا میخوام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      لیلا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 551 روز

      سلام دوست گلم نگار جان

      من هم در برحه ای از زندگی همین مشکل شمارو داشتم و کلی مشکلات ریزودرشت دیگه که بزرگترین ارزوم طلاقم بود که تازمانی که داشتم زور میزدم جدابشم هیچ فایده ای نداشت انجام نمیشد که نمیشد هربار میگفتم جدابشیم ازمن اصرار از جانب همسرم انکار و نه شنیدن تا اینکه من رها کردم گفتم خداجونم تو بشو قاضی وکیل من تو خودت حکم دلخواه مو صادرکن و بعد از یکماه مردی که به هیچوجه راضی به طلاق نمیشد بدون هیچ حرفی و اصراری خودش با زبون خودش گفت برو وقت بگیر برا طلاق میگفت موهات باید عین دندونات سفید بشه به خواب ببینی طلاق دادم یه سری اتفاقاتی افتاد و جهان تو مسیر ی قرار داد که به سادگی رخ داد من هاج واج مونده بودم و ته دلم خوشحال وراضی وتوافقی جداشدیم و منم ازاون زندگی اجباری کنده شدم به یکباره اگه خودم میخاستم پلن طلاق بچینم به این سادگی نمیشد همه چیز عین آب خوردن انجام شد نگارجانم نیاز به تقلاوزور زدن نیست و اصرار به جدایی نکن تو فقط تمرکز تو بذار روی خودت و بسپار بقیه شو به خدا اینقدر قشنگ میچینه برات خودت مبهوت میمونی روی خودت شخصیتت کارکن زمانی که فرکانست بره بالا خودبخود شرایطی پیش میاد که زمینه طلاق فراهم میشه یا اینکه تو با رشد کردنت اون روی خوش زندگی رو میبینی و همسرت تغییر میکنه میشه همونی که میخاستی و درکنار هم لذت فراتر از انتظار می‌برید از زندگی مطمئنم همچین روزی رو میبینی و تجربه میکنی نگارجان .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 409 روز

        سلام لیلا جان

        بله دقیقا بازور زدن نمیشد ولی واقعا تویک ماه که روخودم دارم بطورمستمر کارمیکنم همسرم نسبت به یک ماه پیش عالی شده خداروشکر

        ومن با آرامش وتوجه به نکات مثبت زندگیم بزرگترین ترمز ذهنمو فهمیدم واون ندونستن قانون تکامل بود واسه همون من دوروز که می‌گذشت خودم سریعا احساسمو خراب میکردم وبه طبع بحث ودعوا پیش میومد ولی الان با باور ودونستن همین قانون تکامل و داشتن احساس خوب به وضوح دارم میبینم وضعیت از چند هفته قبلم عالی تره خداروشکر

        ممنونم از شما عزیزم که تجربیاتونو با همه به اشتراک میزارین وهمه درکنار هم به سمت بهترینها به لطف خدا و موندن دراین مسیرخدایی هدایت میشیم

        بهترینهارو برات میخوام عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    خدایا پروردگارا سپاس بیکران که مرا در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و خورشیدهای هدایت را بر سر راهم گذاشته‌ای تا راه گم نکنم.

    دقیقا استاد این چند وقته شرایطی پیش اومده و آموزش‌هایی را دارم می‌گذرونم که برام داده خیلی کارساز میشه. امروزم که این فایل لایو شما را نگاه می‌کردم به خودم گفتم؛ خدایا تو می‌خوای با این پیام‌ها به من نشونی‌هایی را بدی که همان آلارم‌های لازم برای زندگی منه و می‌خواد شرایط من هر روز بهتر و بهتر بشه.

    حدود بیش از یک ساله که کسب و کار من به حالت رکود رفته و الان درست پس از این‌که من چند وقتیه که شروع کردم به بیشتر و بیشتر روی خودم کار کردن، یکدفعه همه چیز داره به سود من تغییر می‌کنه.

    – یه قطعه زمینی داشتیم که به یه قیمت خوب فروختیمش و الان دارم بک‌آپ خوبی را برای محصولات تهیه می‌کنم و پشت سرش هم مشتری‌های بیشتر و بیشتر دارن برای ما میان.

    – دوره‌های عزت‌نفس و دوازده قدم را دوباره شروع کردم به کار کردن جدی و یکدفعه کتابی عالی در زمینه‌ی جرأت به دستم رسیده و داریم با عده‌ای از همکارانم می‌خونیم که تاثیرات بسیار خوبی را بر من گذاشته.

    – یک کارگاه آموزشی بسیار خوب با حضور یکی از مدیران ارشد شرکت در دبی گذاشته شده که من تا میم به شرکت در اون دارم و می‌دونم که بهره‌های بسیار خوبی را برای من و گروهم و کسب و کارمان داره.

    – در گروه کسب و کارم کسانی دارن وارد میشن و یا از قبل آمدند و دارن فعال میشن که خدا می‌دونه چه خبرهای عالی را برای ما خواهد داشت.

    خدایا پروردگارا، واقعا استاد بزرگوارم درست میگه که جهان همیشه به شجاعت و ماجراجویی پاداش‌های بسیار بسیار خوبی را میده. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

    آره، من این رکود را به فال نیک گرفتم و خدا را شکر که پرداختم به کار کردن بیشتر و بیشتر روی رشد شخصی‌ام و دارم نتایج اونو می‌بینم و همین به من میگه و پیام میده که راهم رو ادامه بدم و برم و برم و منتظر نتایج بهتر و بهتر باشم.

    خدایا پروردگارا سپاس برای بودن تو مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت و وجود استاد بزرگوارم و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک دست‌اندرکاران سایت الهی عباس‌منش و همه‌ی همراهان خوبم که با خوندن یادداشت‌های اونا انرژی می‌گیرم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2210 روز

    خداوند وقتی تعهد من رو ببینه پاسخ میده و شرایط رو برای من تغییر میده .

    شاید الان بخاطر شرایط کاری و مسولیت های زندگی روزمره زمان گذاشتن ب صورت متمرکز و کار کردن تمرکزی و تعهدی هرروزه ام کمی بالا پایین بشه اما وقتی من متعهد به تغییرات باشم و تمام کاری که در این لحظه از من برمیاد رو انجام بدم جهان هم همقدم و همراه با من شده و خداوند برای من زمانهای خالی بیشتر ،فرصت های بهتر رو فراهم می‌کنه تا این تعهد و خواسته اجرای بهتری داشته باشه .

    چرا که

    جهان به فرکانس‌های من پاسخ میده

    و اگر خواستار نتایج متفاوت هستم باید فرکانس‌های متفاوتی ارسال کنم. و باورهای خوب رو در ذهن خودم بسازم .

    برای ساختن باورهای خوب باید منطق ساخت و الگوها رو به ذهن داد .

    این باورسازی ها عادات و شخصیت من و واکنش ها و عملکرد من رو تغییر میده و من در شرایط مشابه گذشته واکنش متفاوتی خواهم داشت و این واکنش متفاوت باعث میشه نتایج تغییر کنه و این سیکل مثبت به صورت تکاملی پیش بره .

    *

    اجازه نده ترس تو رو از انجام کار درست بازداره و بر تو حکومت کنه و اون باشه که کنترل تو و رفتارهای تو رو به دست بگیره . ترس ذهنی رو که از باورهای نامناسب سرچشمه می گیره شناسایی کن و با دادن آمار و منطق خنثی و خاموشش کن تا در آرامش قرار بگیری و به انرژی خالق متصل بمونی و آماده باشی برای دریافت الهامات الهی و شنیدن ندای قلبت در هرلحظه .

    همون طور که بارها در زندگی و تجربیات پیرامونت مشاهده کردی که

    یه سری ها از قبل برای اتفاقاتی که در جامعه و آینده می افته آماده و مهیا هستن . اونها کسانی هستند که تونستن فارغ از شرایط بیرونی کنترل احساس و ذهن رو در اختیار داشته باشن و در احساس خوب بمونن و در مسیر خواسته هاشون هدایت بشن به مسیرهای درست و الهامات رو دریافت کنند و با اقدام ب جا و مناسب آینده رو به رنگ خواسته هاشون دربیارن .

    کسانی که به الهاماتشون عمل کردن و بدون چرا و چونه زدن به ندای قلبشون گوش میدن ، برای اتفاقات به ظاهر ناگوار و ناخوشایندی که در جهان رقم میخوره و می‌تونه خیلی ها رو از پا دربیاره و به شکست و نابودی بکشونه اونها رو آماده می‌کنه و برای اونها نتایج بزرگ رقم میزنه و باعث رشد و پیشرفت‌شون میشه .

    *

    هر اتفاقی که رقم میخوره حتا ناخوشایند در مسیر رشد و گسترش جهان و زندگی هست و همواره بعد از اتفاقات بد و ناگواری که در جهان رقم خورد خیر و برکت های عظیمی شکل گرفت و جهان رو به سمت تغییر و رشدی بزرگ حرکت کرد . برای این باور اونقدر الگو و منطق وجود داره که به راحتی باید بتونی ذهن رو متقاعد کنی ، تمام سیل‌ها و زلزله ها و طوفان ها و بیماری ها فقط شکل پیشرفته تر و قوی تری به جهان بخشید و نسخه ی بهتری از سبک زندگی رو در جهان رونمایی کرد و جهان رو به سمت تغییرات بزرگ سوق داد .

    چه کسانی برای تغییرات بزرگ جهان آماده هستند؟

    کسانی که ایمان دارند که در هر لحظه و همیشه میتونن به خداوند متصل بشن و از این منبع الهام کیهانی که بدون توقف در حال هدایت هست ، الهامات رو دریافت کنند و به اون الهامات عمل کنند و باور دارند که با این الهامات برای آینده آماده و هر لحظه آماده میشن و جلوتر از تغییرات جهان حرکت می‌کنند . این گروه هیچ ترس و نگرانی از آینده و آنچه از اون آگاه نیستند ندارند چون می دونن که نیروی عظیمی که در حال مدیریت جهان هست یار و یاور اونها هست و هیچ وقت اونها رو تنها نمی‌ذاره و همیشه میتونن با اتصال به این نیروی قدرتمند مجهز باشند و مهیا .

    *

    باید اعتراف کنم که من هم الهامات زیادی در شرایط مختلف دریافت کردم که وقتی به آینده رسیدم متوجه شدم که اگر بهشون عمل میکردم چقدر می‌تونستم شرایط متفاوتی رو تجربه کنم و با گرفتن تصمیمات بهتر نتایج بهتری برای خودم رقم بزنند اما چون به اون صدای آرام قلبم گوش ندادم و به سادگی از کنارش گذشتم به اون الهام و ایده عمل نکردم و نتیجه ش هم برعکس خواسته‌های قلبی من رقم خورد و من رو از پیشرفت بازداشت .

    و ناراحت شدم بابت این عدم اتصال و اعتمادم به نیروی خالق و برتر جهان ، ناراحت شدم از داشتن باورهای ضعیفی که من رو از احساس لیاقت دور کرد و ایده ها و الهاماتم رو برای من ناکارآمد و بیفایده نشون داد .ناراحت شدم از اینکه نتونستم در لحظه‌ی مهم تصمیم گیری با کنترل احساسم خودم رو به نیروی ربّ‌ام متصل نگه دارم و الهامات رو ازش دریافت کنم و کار درست رو انجام بدم و قطعا اگر اینطور می‌بودم من در جایگاه الان نبودم و خیلی نزدیک تر بودم به رویاها و زندگی رویایی‌م

    و امیدوارم این رنج و تلخ‌کامی که هربار به صدای قلب و ندای خدای درونم عمل نکردم و نتیجه‌اش رو دیدم برای من اهرمی بسازه که هوشیارتر و بهتر عمل کنم و اجازه ندم تصمیمات لحظه‌ای که از حالتها و باورهای محدودکننده‌ی ذهنی‌م سرچشمه میگیره من رو از رشد و حرکت در مسیر خواسته‌ها بازداره و با دست خودم خودم رو از زندگی‌ای که خواستارش هستم دور نکنم بلکه با کار کردن روی باورهام ، با تقوا و کنترل ذهن و احساسم و با ساختن عادتهای جدید از جمله عادت به گوش دادن به خداوند و در هر تصمیمی از اون هدایت خواستن ، هرروز خودم رو برای آینده ام مهیا کنم و بتونم الهام بخش و تاثیرگذار باشم برای خودم و عزیزانم

    خدایا میشه کمکم کنی که دیگه این پشیمانی و حسرت رو در آینده تجربه نکنم ؟ و به من تعهدی از جنس تعهد استاد و خانواده‌ی عباس‌منشی‌ام عطا کنی که من رو با سرعت بیشتری در این مسیر جلو ببره و بتونم شخصیت کمال یافته و عادتهای بهتر رو در خودم بسازم و این شخصیت توحیدی و قانو‌ن‌مدار موفقیت‌های چشم گیر رو برام رقم بزنه 🫶

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ثریا آرامیان گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد گرامی و مریم عشق

    استاد عزیزم از این قدم هم کلی عشق کردم و لذت بردم

    من هر لحظه در حال کار کردن روی خودم هستم

    هر روز قدم برمیدارم و خداوند جلوتر از من پیش میرود و کارها را پیش می‌برد

    چقدر از روزی که کامنت لیلا جان را تحلیل کردین باعث شده زندگی من از هر لحاظ معجزه وار بهتر و عالیتر باشه

    باعث شده من بیشتر داشته های خودم را ببینم

    و همین که من هر چیزی که دست میزنم شکر گزاری می‌کنم یه عامل شده که جذب پولم رفته بالاتر

    و روابطم عالیتر شده

    با قدمها هم وقتی از اول شروع کردم رو خانه تکانی ذهن کارکنم همزمان استارت یه کاری را هم زدم خیلی به لطف الله خوب و عالی پیش میره

    به خدا گفتم خدایا هر دو گام را من شروع می‌کنم

    تو کمک کن که تا آخر پیش برم

    خدایا هزار بار شکرت حالم خیلی خوبه

    آرامشم عمیق هست

    کنترل ذهنم عالیتر شده

    تلاش میکنم که زبانم را هم همه جوره کنترل کنم

    خدایا شکرت بخاطر روزی که هر ثانیه از هر سمت به سویم می‌فرستی

    استادو مریم گلم از شما هم ممنونم که انقدر وقت میزارید برای ما تا ما هر لحظه آگاه‌تر باشیم

    خدایا به دوستانم آرامش ،سلامتی،ثروت و عشق هدیه کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: