live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ال جِی گفته:
    مدت عضویت: 2225 روز

    سلام ب استاد عزیزم

    خیلی خیلی خیلی ممنونم بابت این فایل

    منم جزو کسانی هستم ک این شرایط برام شد بهترین روزهای عمرم.

    با وجودی ک باردارم و حتی نتونستم سونو و آزمایشم رو انجام بدم اما یک ذره نگرانی تو دلم نیست و با تمام وجودم نشستم تو خونه و دارم رو این فایل ها کار میکنم.

    اول ک در رابطه با سونو و جنینم از خداوند الهام خواستم ،قرآن باز کردم و سوره حضرت مریم اومد ک خداوند ب مریم فرمود تناول کن بیاشام و چشم روشن دار … نگران نباش…

    خداوند قطعا خودش نگه دار من وطفلم هست و خودش داره تو این شرایط قرنطینه بهترین مواد غذایی رو ب من میرسونه و واقعا احساس میکنم مثل حضرت مریم دارم بصورت ویژه روزی میگیرم.

    اما جدا از بارداری،چند تا مسعله تو زندگی من سالهاست وجود داشت و یکی از اونها محدودیت های شدیدم بود ک درخواستی ب جهان برای حل مشکلم منو با شما آشنا کرد.اما این مشکل و نگرانی های همیشگی اول اسفند اوج گرفت ک بشدت نگران حلش بودم. و باید رو باورهام کار میکردم. اینقدر نگران ومضطرب بودم ک از خدا میخواستم جونم رو بگیره ولی در چنین شرایطی قرارم نده. روزی ک از طرف اطرافیان تو فشار بودم ک یک کاری رو انجام بدم و از طرف دیگه شرایطم (بخاطر شرک و قدرت دادن ب دیگری) ب من اجازه انجام اون کار رو نمی‌داد و حتی تهدید میشدم ،برای اولین بار با وجود شکی ک در دلم بود جلوی مخالفت و تهدیدها ایستادم و گفتم ک دیگه از کسی نمیترسم،خداوند منو هدایت می‌کنه و من این کار رو انجام میدم و با گفتن این حرفم بیشتر و بیشتر بصورت جدی تهدید شدم و واقعا همه وجودم می‌لرزید و اشک میریختم.(این ک میگم شک داشتم،شکم ب قدرت خداوندم نبود،بلکه ایراد تو باورهای من بود ک فکر میکردم خداوند منو تنها گذاشته).

    تا اینکه همون روز وضعیت این بیماری رو خطرناک و کل اداره ها و مکان ها رو تعطیل اعلام کردن.بطبع کاری ک من از طرفی مجبور بودم انجام میدادم ،از طرفی ترس و تهدید از انجامش داشتم و از طرفی دلم میخواست قدرتم رو بدست بیارم ،هم متوقف شد و از اون روز حدود یک ماه و نیم میگذره. تو این یک ماه و نیم تصمیم گرفتم با فراغت بال روی خودم مار کنم.از فایل توحید عملی ۶ شروع کردم و روزی چند بار گوش دادم و گوش دادم و گوش دادم.من بقدری روی باورهام کار کردم ک ایمان دارم بعد از قرنطینه براحتی براحتی کارم انجام میشه. همه ترس هام از اطرافیانم ریخته.دیگه از تهدیدهاشون نمی‌ترسم.ازادی ک سالها از دستش داده بودم،جوری ک حتی جرات یک تصمیم گیری ساده رو هم نداشتم رو دارم بدست میارم.درسته ک شیطان هنوز گاهی رجزخوانی می‌کنه اما باورهای مثبتم تو این مدت قرنطینه خییییلیییییی قدرتمند شده. باور دارم ک حتی این ویروس جواب درخواست های من بوده. من از دی شروع کردم بصورت جدی روی خودم و باورهام کار کردن.و اسفند این اتفاق افتاد. از خداوند خواستم یه فرصتی فراهم کنه تا من بدون استرس و فشار کار کنم وتکاملم رو طی کنم.

    وقتی فهمیدم باردارم انگیزه صد برابر شد تا با تضادهام ب خواسته هام برسم.یک مادر قوی و آزاد و شاد و توحیدی باشم.از خدا خواستم حمایتم کنه و کمکم کنه باورهای رو تغییر بدم،تکاملم رو طی کنم تا این ترس و لرز همیشگی رو کنار بذارم.دیگران با تهدیداشون ذهنم رو منحرف نکنن قدرت کافی بدست بیارم.و سریع هم قضیه کارم پیش اومد تا برای هزارمین بار با تضادم روبرو شم و هم تعطیلات اجباری. واقعا واقعا نمی‌دونم چطور خدا رو شکر کنم. خداوند این فرصت رو برام فراهم کرد و من در اوج آرامش هر روز نوشتم و گوش دادم و تکرار کردم و خواندم و خواندم و خواندم … تو این مدت تا دلتون بخواد نشونه های خوب گرفتم.

    الان خیلی احساس قدرت دارم.میدونم ک تازه اول راهم اما خداروشکر یه شروع عالی و طوفانی بود. اینقدر احساس قدرت میکنم ک گاهی اوقات از خواسته ای ک دارم خجالت میکشم.میگم این در حد من و تقاضای من از خدای ب این بزرگی نیست.

    اینم بگم ک چند روز نشونه میومد ک روی باورهای ثروتساز کار کنم.من ولی گوش نمیدادم و دلم میخواست بازم رو توحیدم قدرتم عزت نفسم و … تمرکز داشته باشم.اما الان با این حرف شما من این موارد رو صد در صد حل شده میبینم و رها میکنم و میرم سراغ باورهای ثروت سازم.

    حتما خدا خودش اون قضیه رو حل کرده و میخواد یه ثروتی هم بهم برسونه تا در اوج آزادیم،حالشو ببرم.

    الهی شکرت

    خیلی از شما ممنونم

    خیلی از خدا ممنونم

    واقعا این موقعیت برای من خییییلی خیییییلی سبب خیر شد. الهی هزاران مرتبه شکرتتتتتتتتتتت

    وقتی تو لایو دیدم ک گفتین اون دختر خانم بعد از تعطیلات چه پیشرفتی کرده،بی صبرانه منتظرم تعطیلات ما هم تمام شده ببینم جهان برای سه ماه فرکانس مثبت من چه برنامه ای داره.

    گاهی اینقدر از صمیم قلب آرامشم دارم و سپاسگذاری میکنم ک قلبم و صدام مبارزه.

    کل ایام عید من با شما آمریکا رو گشتم.بعضی فایل های تمرکز بر نکات مثبت رو بیش از ده بار دیدم.توحیدی هارو ده ها بار گوش دادم.

    هر روز با نشانه من سایت،نشانه اون روزم رو گرفتم و با گوش جان شنیدم و شنیدم و خواندم و خواندم .

    و درخواست دوره عزت نفس و کشف قوانین زندگی رو ب کاعنات فرستادم.

    با سلول سلول وجودم خداروشکر میکنم.

    همیشه برای همه جهان و سلامتی کره زمین دعا میکنم اما برای زندگی خودم ک واقعا سبب خیر شد.

    هر روز ک فایل جدیدی از شما اومد مطمعن بودم دارین ب من یه حرفی میزنین و واقعا انگار فقط من مخاطبتون بودم.دقیقا جواب سوال ذهنیم رو می‌دادین.

    مثل مثال همین دختر خانم تو این فایل و اتفاقات خوب بعد از تعطیلاتش …

    استاد باور کنین فرزند من تو شکمم تو این سه ماه اخیر فقط صدای شما و حرفای شما رو شنیده.چون قرنطینه هم بودم هییییچ جا نرفتم.مطمعنم با کلی باورهای خوب ب امید الله مهربان بدنیا میاد.😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    سیده مهین گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    به نام خدایی که هستی از اوست

    که ما هر چه داریم همه از لطف اوست

    خانه تکانی ذهن (عمل به الهامات قلبی)

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    سلام به تمامی دوستان سایت عباسمنش

    نقل قول از مولانا: قلب شما راه را می داند. در آن جهت بدوید.

    نکات کلیدی

    از تک تک لحظاتمون برای استفاده کردن از آگاهی ها استفاده کنیم و به آنها عمل کنیم.

    وقتی خداوند تعهد ما رو می بینه جهان پاسخ میده و درها رو باز می کنه، وقتی که شما متعهد هستی به تغییرات = این قانون جهانه

    از فرصت های طلایی برای تغییر کردن استفاده کنیم.

    تو خودت تغییر کن به مشکلات بقیه کاری نداشته باش جهان روی بهتری به تو نشون میده.

    درگیر روزمرگی نشیم، برای خودمون ارزش قائل باشیم، روی خودمون کار کنیم.

    دلیل نتایج زندگی من: فرکانس منه، افکار منه، می شینم رو خودم کار می کنم اون کار کردنه تبدیل میشه به اعمال، به یک نوع رفتار، به یک نوع شخصیت جدید.

    راه حل مسائل ریشه ای: تغییر شخصیته

    تغییر به صورت بنیادین انجام بشه ترس ها از بین میره

    ترس انسان رو از حرکت بازمیداره، ترس دلیل تمام بدبختی های بشره، ترس رو باید شکست و حرکت کرد.

    نباید بزاریم ترس بر ما غلبه کنه، ترس بیهوده، ترس بی منطق

    باید به الهامات توجه کنیم و به آنان عمل کنیم مثل حضرت نوح که با وجو مسخره شدن از طرف مردم به خاطر الهامی که از خداوند دریافت کرد اون کشتی رو در بیابان ساخت.

    همه ما به یک اندازه به خداوند وصلیم و در مورد آینده به ما گفته، نگفته چه اتفاقی می خواد بیفته، گفته چه کاری باید انجام بدیم.

    خداوند مثل یک دستگاه فرستنده رادیویی این آگاهی ها رو به همه ما میده ولی اونایی که تو موج دریافت هستند دریافت می کنن و اونایی که نزدیک هستند می شنوند ولی انجام نمیدن.

    تنها دلیلی که به نتیجه میرسی اینه که: به الهامات گوش میدی و عمل می کنی.

    مثل ایلان ماسک که به الهاماتش برای اینترنت ماهواره ای عمل کرد.

    خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    ما را به راه راست هدایت کن.

    راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.

    بهترین ها را از صمیم قلبم برایتان آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    سمیه کریمی مهر ماهی گفته:
    مدت عضویت: 2388 روز

    سلام بر خدای بینظیر تضاد ها

    از همون اول با مقاله خانم شایسته حجت بر ما تمام شد

    همه ما بدنبال خواسته هامون هستیم

    اما چرا مدام درگیر ناخواسته ها؟

    این مقاله مثل ضرب المثل های قدیمی آب پاکی رو به ذهن آشفته و پریشون ما ریخت

    ( تضادها می‌آیند تا به رویه‌‌ی روتین‌ و از رونق افتاده‌ای پایان ببخشیم که مدت‌هاست مهلتش به سر آمده‌، اما ما آنقدر به آن عادت کرده‌ایم که‌، جدا شدن از آن را محال می‌دانیم.)

    اینجا میاییم قانون رو یاد میگیریم

    هدف تیک میزنیم

    بعد فکر میکنیم همه چیز در همین تمام میشه در حالیکه این روند دستیابی به موفقیتها هم ممکنه عادت بشه

    و حتی اون موفقیت اینقدر شیرین باشه که بخواهیم برای مدتی شرایط تغییر نکنه

    این به خاطر بی ایمانی ما هست

    اینکه فکر میکنیم اگر قرار هست چیزی تغییر کنه

    ممکنه

    تغییری مثبت تر وزیبا تر باشه

    یه جایی خانم شایسته عزیز نوشته بودند

    استاد کسب موفقیت میکنند که فقط تجربه اش رو بدست بیارن

    اما ما موفقیت بدست میاریم که توش زندگی کنیم

    زمانِ بودن در یک موفقیت هم به زودی تمام میشه و ما باید وارد مرحله بعدی از اون مسیر موفقیت بشیم

    نباید گیر کنیم

    عادت کنیم به موندن در یک موفقیت

    زمان یک موفقیت هم سر میاد و باید با تغییری دوباره وارد مرحله بعدی از زندگی شد

    من تو این سایت این رو یادگرفتم

    باید وارد مرحله بعدی از زندگیم بشم

    نباید تو هر مرحله هر چقدر هم شیرین گیر کنم

    ( ‌پیغام تضادها‌، پیغام تحول‌ و بازنگری‌ای از اساس متفاوت‌، نسبت به مسائل پیش‌ رو و راه‌کارهای ناکاراییست )

    ناخواسته ها میان که به ما بگن تغییر کن و ما باید بدونیم مسایل پیش روی ما با راه کارهای قبلی ما قابل حل نیستند

    برای دنیای جدیدی که پیش رو داریم باید بازنگری اساسی نسبت به نگرشهای قبلیمون داشته باشیم

    دنیای جدیدی که در مرحله بعد واردش میشیم

    دنیای تغییر یافته از طریق جهان و کاینات هست

    برای درک مسایلی که مرحله بعدی زندگیمون باهاش مواجه میشیم

    باید دنبال راهکار جدید و نگرشی نو بود

    با هر تغییر سلولی تنفسی جدید و هوایی جدیدوارد بدنمون میکنیم

    با دَمِ قبلی وارد ثانیه بعدی زندگیمون نمیشیم یک بازدم و یک دمِ جدید

    و با سلولهای جدید بدنمون هر اتفاق جدیدی رو تجربه میکنیم

    پس چرا طرز فکر و نگرش ها و باورهای ما هنوز همون قبلی هاست ؟

    چرا ذهن مون رو با جسمون تغییرنمیدیم

    همین قدر منطقی هر لحظه از زندگیمون باید تغییر کنیم

    ( پیغام تضادها‌، بیانِ دوباره‌ی مسئله و باز شناختنِ مسئله است )

    همون مسایلی که یکبار ممکنه تو زندگی ما اتفاق افتاده باشه و ما ازشون درس نگرفته باشیم

    دوباره تکرار میشن

    چون هر درسی که جهان به ما میده برای این هست که یک قسمتی از خودش رو میخواد برای ما شکوفا کنه

    وقتی که این درس رو از یه مسیله نمیگیریم

    جهان دوباره اون مسیله رو به طرز مشابهی ، وارد زندگیمون میکنه که بانگاهی دوباره و تفکری عمیق تر بتونیم این درسها رو بگیریم و وارد مرحله بعدی از زندگیمون بشیم

    و اینقدر در تشخیص مسایل قوی بشیم که بتونیم به سرعت اصل خواسته هامون رو از فرع خواسته هامون تشخیص بدیم و انرژی ها مون الکی به هدر نره

    ناخوناسته ها میان که ما تغییر کنیم و دوباره خواسته هامون رو بشناسیم و ببینیم که چقدر توانمندی داریم که تا بحال حواسمون بهشون نبوده

    و اینکه بدونیم کدوم برامون بیشتر مهمه

    این روزها که بخاطر این ویروس ، خدا به من لطفت کرده وتایم بیشتری رو در اختیارم گذاشته تا به کشف قوانین جهان در آگاهی هام باشم

    مطالب زیادی رو میشنوم ومیبینم

    که میگن

    این ویروس ضعیف ها رو میکشه و از بین میبره

    اما به راستی که این ویروس

    کاملاً مشهود داره

    باورهای محدود کننده رو در کل جهان از بین میبره

    تا جهان یه نفس بکشه و بتونه پتانسیلهای خودش روارایه بده

    ما به لطف الله زمانی با تغییرات اساسی جهان مواجه شده ایم که این خدا واین استاد واین سایت رو داریم واگر متعهد باشیم به تغییر

    قطعاً جهان ما رو در راستای رشد خودش با خودش ، هم گام میکنه

    یک جهش که تا ابد ازش نام برده خواهد شد

    در این برهه زمانی در حال رخ دادن هست

    و چقد رمن خوشبختم که اینو رو درک کردم که

    سمیه سرعت تغییرات بالاست

    اینجای کار عجول بودنت روبه کار ببند

    و سرعت تغییراتت رو بالا ببر

    این قسمت متن پر محتوی خانم شایسته عزیزکه از دستاورد تغییر کردن گفتن لبخند روبه لبهای من آورد

    لبخندی از روی آرامش ورضایت قلبی

    ( اولویت هایمان را در جای درست بنشاند و برکت‌های تغییر و تحولی را در دست‌مان بگذارد.)

    این دیگه کجای قانون بود که تا بحال نشنیده بودم ؟

    برکت های تغییر و تحولی

    یه تصمیم یه تغییر خدا میرسونه

    تغییر با خودش برکت به همراه میاره

    خانم شایسته عزیز واقعاً یه وقت هایی از کلماتی استفاده میکنید که واقعاً جای تحسین داره اینهمه درک از قانون

    برکت در تغییر

    قول میدم ساعتها روی این کلمه فکر کنم

    قول میدم

    یه آیه از قرآن

    ما بر چشمهاو لبهای اونها مهر زده ایم واونها کر هستندوکور

    این رو همیشه به یاد دارم

    و از خدای خودم خواستم

    که مهر هایی که برسنسورهای گیرنده ام زده شده، برداره

    تا به راحتی این ها رودریافت کنم

    قول میدم که با تفکر در مورد این صحبت ها و عمل به قانون بهترین حالت شکرگزاری رو انجام بدم

    قول میدم صبر نکنم تا تضاد بعدی

    هر چی لازمه همین جا یاد میگیرم

    و عمل میکنم

    تا تضاد بعدی با درس جدید وارد زندگی من بشه

    من آدم تنوع طلبی هستم

    باید تمام درسها رو از همین تضاد ها بگیرم و برای درس جدید آماده بشم

    و تکرار درسهای جدید رو برای کسب مهارت بیشتر انجام بدم

    کل فضای مجازی پر شده از جملات انگیزشی نصیحت ها از بزرگترینهای جهان

    اما کجای دنیا این جمله رو میشنویم ؟

    (آنهایی که گوش به زنگِ دیدن نشانه‌های تغییرند )

    دمت گرم خانم شایسته عزیز

    همین یه جمله خودش یه لینک هست که بگیریم وبریم برای یه زندگی پر از آرامش

    دنیایی که از ما تغییر میخواد

    نشونه هاش رو به ما میده

    خودش ما روهدایت میکنه

    فقط کافیه که گوش به زنگ باشیم

    (آنهایی که وجودشان آنقدر تمنای بهتر شدن و گسترش یافتن را دارد که‌، نمی‌توانند به حتی بهترین نتیجه‌ی کنونی‌شان قانع بمانند )

    نمیدونم به این مرحله رسیدم یا نه ؟

    یه چیزی تو قلبم التماسم رومیکنه که

    سمیه دست از انجام دادن هر کاری بردار واین روزها فقط فقط قانون رو یاد بگیر و عمل کن . خودش تمام موفقیتهات رو تضمین میکنه

    و زمانی که این قسمت متن رو میخوندم یه دنیا سوال تو ذهنم بوجود اومد

    کمی فکر کردم

    باز التماس قلبم رومیشنیدم که میگفت :

    سمیه خوندنت رو ادامه بده

    جواب سوالی که الان تو ذهنت داری رو

    تو ادامه متن میبینی

    دوباره نجوی های ذهن شروع شد

    سمیه

    باز داری عجله میکنی

    مگه استاد هزار بار نگفتن

    که به حرفهای من فکر کن ؟

    چرا فکر نمیکنی واز این سوالات ذهنت راحت میگذری ؟

    اما باز انگار قلبم برای اینکه به الهاماتش گوش بدم التماس من ر و میکرد برو جمله بعدی

    برو آگاهی بعدی و

    ( الهامات برایت زمان می‌خرد تا آنگاه که توان عقلانی‌ات آماده‌ی درک منطق‌ آن الهامات شد، زمان و فرصت‌ات را از دست نداده باشی. )

    با دیدن این جمله ، اشک از چشمهام جاری شد

    دقیقاً جواب هزاران سوال ذهن من در همین متن داده شد

    یعنی میشه تا ابد راهه اتصال من با منبع انرژی اصلی که خداوندهست همیشه اینجوری باز نگه داشته بشه ؟

    راهه هدایت باز باشه و من هشیار باشم برای استفاده از کوچکترین فرصتها برای رشد؟

    امیدوارم اینقدر آماده باشم که جهان من رو شنوا و بینا ببینه

    و درها رو برای من باز وباز تر کنه و برکتهاش رو بر من ارزانی کنه .

    به خودم تبریک میگم بابت اینکه دارم تغییر میکنم

    یه روزی سایت روباز میکردم

    دوتا فیلم استاد رو نگاه میکردم

    ومیگفتم اوکی گرفتم

    بعد هر روز به تضاد بیشتری بر خورد میکردم

    اینقدر این روند ادامه داشت

    که یه روزی به خودم گفتم

    سمیه تا کی میخواهی از هر چیزی

    مطالب سطحی اش رو برداری و همون روادامه بدی ؟

    تضادها بهم گفتن

    فقط اینکه تو این مسیری

    به این معنا نیست که اجازه داری ،ازاون جاده زیبای خوش آب و هوا برای رسیدن به خواسته ات استفاده کنی

    تو همین مسیر هم اینقدر ها هستند به در ودیوار میخورند که آخرش دیگه توانی برای ادامه مسیر ندارند

    اونجا بود که گفتم از دوست هر چه رسد نیکوست

    فرقی نداره رایگان یا دوره

    فرقی نداره مقاله یا کامنت

    از کل برکت این سایت استفاده میکنم

    این روزها دیگه از کنار هیچ نشونه ای تو سایت به سادگی گذر نمیکنم

    تا روزی خودم رواز اون مطالب برندارم

    آروم نمیشم

    بارها وبارها این مقاله باید خونده بشه

    اما فعلاً بریم سراغ فایل تصویری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 744 روز

    1403/6/26

    روز72

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد ومریم عزیز ودوستان گل

    خدایاشکرت بخاطر یک روز زیبا و پرآز آگاهی

    وقتی صبح بعدازصبحانه میام سراغ فایل های روزشمار ‌وقتی شروع میکنم به نوشتن کامنت همین که شماره روزی که طی کردم مینویسم وجودم پراز شعف و امید میشه پرازحس خوب که ببین تونستی تا اینجا پیش بری ببین چقدر پیشرفت کردی وانگیزه روزم تامین میشه خدایاشکرت که منو هدایت کردی

    تضاد:

    دقیقا بخاطر یک تضادی که توی زندگیم رخ داد من تحول روزشمار و شروع کردم و این سایت و دوره ها و فایلهای رایگان برای من فرصتی بود که دیدمش تا خودمو بازسازی کنم .

    الان 72روز که من قدم گذاشتم توی این مسیر وچقدر اتفاقات عالی برام رقم خورده تونستم 4تادوره و 2تا کتاب ازسایت بخرم خدایاشکرت کلی رفتارهام تغییر کرده کلی برنامه و هدف دارم کلی انگیزه دارم تصمیم گرفتم کسب وکار خودمو راه بندازم خدایاشکرت دیشب با پولی که از پروژه هام بدست آورده بودم و باحس خوب رفتم برای خودم یه صندلی و میز باکیفیت وعالی خریدم و چقدر حسم خوب بود که چقدر باورهام تغییر کرده وچقدر راحت مبلغ ‌وکارت کشیدم وچقدر ذوق کردم که اولین وسیله و برای بیزنس خودم خریدم وچقدر حسم عالیه که دارم آروم آروم قدم به قدم با ذوق و شوق آجرهای هدفمو از راست درست و صداقت روی هم میچینم و چقدر این مسیر ساختن و تکامل لذت بخشه خدایاشکرت چقدر حالم خوبه دیشب بعدازخرید و برگشت به سمت خونه با یه آهنگ شاد نگاهم روبه آسمون و ماه زیبا بود ودرپوست خودم نمیگنجیدم ازخوشحالی ازاینکه بهت ایمان آوردم ازاینکه بهم آرامش دادی ازاینکه فقط روی خودت حساب کردم خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
      مدت عضویت: 654 روز

      سلام عسل جان

      تحسینت میکنم ک قدم برداشتی برای رسیدن ب هدفت ک کسب وکار هست

      چقدر کامنتایی ک میخونم با من هم مدارن

      انگار منوشما در یک مدار هستیم

      منم دیشب پک کامل طراحی لباس رو سفارش دادم بااینکه شوهرم نظرش این بود نه الان وقتش نیس و الان تو باید فقط بفکر پول پس انداز کردن باشی بذار سال بعد کار کن

      من گفتم اصلااااا دیگه …تمام تلاشمو میکنم برای رسیدن ب هدفم بدون مشورت با کسی خریدم رو انجام دادم دوتا مشتری هم گرفتم واسه هفته دیگه بازهم شوهرم گف نه بابا هنوز اینکارو نکن وبذار چرخ بهتر بگیری واین حرفا

      گفتم جهان داره از طریق کلام شوهرم منو امتحان میکنه ک من منصرف میشم ب همین راحتی بااین حرفا یا نه مصمم هستم ومحکم ایستادم برای شروع

      وتمام نشانه ها مهر تایید زد بر این موضوع ک من تصمیم درست رو گرفتم

      وبگم این اولین بار در زندگیم نیس

      برای اهداف قبلیم هم اینقد ب من گفتن اگر نشد چی

      حالا بذار یک وقت دیگه

      اما من اصلا گوش نکردم

      وزمانیکه تصمیم میگرفتم کسی رو باخبر نمیکردم

      بعد که همه نتیجه ی اون عملکرد من رو میدیدن دیگه کاملا سکوت میکردن

      یا میگفتن خیلی هم کار خوبی کردی اما چرا نگفتی ب ما منم میگم چون شما همش ساز مخالف می‌زنید ومن صلاح میدونستم ک مسعولیت تصمیماتم رو ب عهده بگیرم

      بخدا خیلی خیلی مسائل بوده همینجوری پیش رفتم چراغ خاموش چقدر نتیجه عالی وسوپرایز بود برای من از خوشحالی بغضم میگرفت

      اما اون لحظه ک خدا میگف انجامش بده انجام دادم بدون اینکه بدونم قدم بعدی چیه وقراره من سود کنم یا ضرر

      حسم گف برات بنویسم عسل جانم

      امیدوارم درتمام مراحل زندگیت کسب وکارت موفق باشی گلم

      دوستدارت فاطمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        عسل گفته:
        مدت عضویت: 744 روز

        سلام فاطمه عزیزم دوست مهربون و بی نظیرم

        چقدر حس خوبی داشت کامنتی که برام نوشتی چقدر خوشحالم که دوستان پرمهرمحبتی مثل شما عزیزانم دارم

        دقیقا صحبتهای که کردی درسته ما نباید تصمیم ها و هدف هامون و به کسی بگیم چون ساز مخالف میزنن یا با باورهای غلط خودشون توی دل مارو خالی میکنند.حتی خداهم توی قران میگه ای کسانی که ایمان اوردید رازتون و به کسی نگید و اعتماد نکنید

        برات بهترین هارو آرزو میکنم وانشالله باطی کردن تکاملمون اتفاقات بزرگی و رقم میزنیم . الهی آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    INGOD WE TRUST گفته:
    مدت عضویت: 3122 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و همه همفرکانسی های گرامی

    مطالبی را که مینویسم فقط چیزهایی است که باید مینوشتم چون امروز به مادرم قول دادم که بریش فرزندی باشم که به داشتنش افتخار کند و موجب سربلندیش شوم.

    این مطلب در مورد کنترل ذهن در هر مکان و هر زمان است.هیچ گاه حتی تصورش هم نمی کردم که بتوانم اینگونه ودر این شرایط به وجود آمده بتوانم ذهنم،احساساتم،افکاری که هر لحظه با یاد آوری دیروز،پریروز و روزها ولحظه هایی که هنوز تازه هستند به ذهنم می آمد،همین جمعه و…

    همه این ها برای همه عادی و طبیعی به نظر میاید ولی من توانستم،هنوز هم باورم نمیشود ولی توانستم باآسمانی شدن مادرم کنار بیایم،فقط یک ساعت حالم بد بود،فقط یک ساعت ذهن خراب من توانست بر من غلبه کندو بعد از آن پیروزی از آن من با باورهایی که ساختم شد،استاد عزیزم از بچگی یا بهتر بگویم از دوره راهنمایی که مادر یکی از بچه ها فوت شد تا سه چهار سال پیش همیشه به خدا میگفتم خدایا مادرم را تا من به من صبرش را ندادهای از این دنیا مبر،میدانستم که مرگ حق است و یک روز این اتفاق خواهد افتاد و هروقت دوباره این فکر خراب سراغم می آمد به خدا میگفتم خدایا الان نه،از عمر من کم کن و به عمر مادرم اضافه کن چون من طاقتش را ندارم .نمی خواهم درباره اتفاق تلخ امروز بنویسم میخواهم از باورهایی که در این شرایط سخت کمکم کرد بنویسم،در اولین ساعات این خبر از خدا خواستم طاقتم را زیاد کند،قدم بعدی این بود که مرگ حقاست وباوری که خیلی خیلی به من کمک کرد این بود که مادرم همیشه از خدا میخواست که وقتی موقعش شد ،راحت این دنیا را ترک کند وبیماری گریبان گیر او نشود که برای ما دردسر داشته باشدو به قول گفتنی زمین گیر شود(چون پدرم چند سالی است که اینگونه است)و همین باعث شد که از خدا سپاسگزاری کنم بابت اجابت خواسته مادرم و بسیار آرام شدم واینکه خدا چه اندازه مادرم را دوست داشته،باور بعدی که به من کمک کرد تا تحملم بیشتر شود این آیه بود که وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ و واقعا در این شرایط سخت است ولی شدنی و باور بعدی که برای خودم ساختم این بود که من اگر گریه کنم برای مادرم نیست چون او به آرزوی خود رسیده مانندحضرت زینب که گفتند من جز زیبایی چیزی ندیدم.

    بچه های عزیز خانواده بزرگ عباسمنش من به مادرم قول دادم که قوی باشم،سربلنش کنم،صادق باشم ،صالح باشم وکسی باشم که مادرم در هر کجایی که باشد به من افتخار کند،عزیزانم خواستم این تجربه را باشما به اشتراک بگذارم تا استفاده کنید و از شما استاد عزیز و خانم شایسته صمیمانه سپاسگزارم که هر آنچه به شما الهام میشود را در اختیارمان میگذارید.

    سپاسگزارم.سعید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      فاطمه ملکی گفته:
      مدت عضویت: 3983 روز

      برادر گرامی سلام

      از خواندن کامنت شما اشک در چشمانم حلقه زد و بالاخره طاقت نیاورد و سرازیر شد !

      آفرین به ایمان شما ,چه زیبا بر روی زیبایی های این اتفاق تمرکز کردید.

      امیدوارم که به قولی که به مادر داده اید عمل کنید و مایه ی افتخارش باشید.

      برای مادر هم از خداوند طلب آرامشی بی پایان دارم.

      در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        INGOD WE TRUST گفته:
        مدت عضویت: 3122 روز

        باسلام خدمت شما دوست گرامی. ببخشید اگر باعث ناراحتی وسرازیر شدن اشکهایتان شدم. ممنون باعث همدردی و احساس خوبی که از کامنتت آن گرفتم. از خدابرایتان بهترین ها را آرزومندم. سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مهدی حیاتی گفته:
      مدت عضویت: 2325 روز

      به نام الله زیبایی ها

      محمد جان سلام ، از مطالبی که برای ما به اشتراک گذاشتی بسیار بسیار لذت و بهره بردم و برای من آموزنده بود . روح مادر عزیزت شاد و در زیباییها غرق باد . انشاءالله این آزمونهایی که از آن سربلند بیرون می آیی به سعادت و رشد های بالاتر خواهی رسید .برایت از اربابمان (رب مان) ثروت ، آرامش ، سلامتی ، شادی و نعمتهای بیشتر و بهتری را برایت آرزومندم . دوستت دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا اوتاری گفته:
      مدت عضویت: 1995 روز

      آقای محمد سعید از خوندن متن شما عمیقا حس کردم که دارم متنی ک برادرم نوشته را می خوانم-خداوند بهتون صبر و یقین بیشتر بده و روح مادرتون غرق در آرامش بیشتر باشه دردو به شما و تربیت شما مطمعنم با این باورهایی که ساختین سال99 رو عشق میکنید -سپاسگزارم از خالقم بابت وجود شما برادر عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    من معجزه ی خداوندم گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    سلام به استاد عزیز و تمامی دستای قشنگ خداوند حکیم

    خدایا شکرت که آنقدر بموقع به استاد عزیز الهام میکنی که لایو بزارن قطعا این لایو درخواست خیلی از بچه های سایت و بخصوص خودم بوده .. وقتی استاد داشت این حرفو میزد که اینها بخاطر ترسه وگرنه یه چیز طبیعیه..

    یاد چند روز قبل خودم افتادم دوس داشتم بیام کامنت بزارم و اثر مثبتی روی هم فرنکاسی های عزیزم بزارم

    چند وقت پیش که این بیماری اومده بود اون اوایل خیییلی جو بدتراز الان بود خیلی همه چی شدیدتر و خبراتازه تربود البته واسه منم اینجور بود منم مثل هر انسان دیگه ای با وجود اینکه داشتم اعراض میکردم ترسیده بودم ونمیدونستم چجوری توخونه اعراض کنم وقتی از چپ و راست همه اعضای خانوادم خبرمیدن و هی توگوشم میخونن. . ترسم غالب بود رو ایمانم یروز که خیلی داشتم ازین جو خونه اذیت میشدم رفتم اتاقم و باخدای خودم صحبت کردم گفتم خدایا من چکار باید بکنم کمکم کن من نمیخوام خودمو گول بزنم و بگم ایمان دارم اما ته قلبم میدونم که ازروی ترس نمیتونم برم بیرون و به بعضی کارام برسم..من میخوام بنده ی مومن توباشم میخوام خونه موندنم خواسته ی خودم باشه نه ازروی ترس چون وقتی ترس باشه من توخونه هم که باشم هرلحظه درحال ترسیدنم..

    اون ترسه منو توخونه بیمار میکنه آزارم میده ..

    کلی حرف زدم و ازخودش کمک خواستم خدا بلافاصله پاسخ داد و گفت اعراض کن.. گفتم آخه چجوری گفت باکار کردن روی خودت روی باورهات..بشین خونه ریشه هاتو محکم کن ریشه های نوبساز خودتو قوی کن این بهترین فرصته این درخواست خودت بود که تنها باشی بدور از همهمه و مشغله و روی خودت کارکنی مگه تو اینو نخواسته بودی ؟خدایا شکرت که همیشه بهترین پاسخگوی من هستی .. همونجا تصمیم گرفتم اعراض کنم

    چند روزی گذشت و من فقط تواتاقم بافایل ها و نکته برداری ها مشغول بودم و خیلی خیلی چیزای جدیدی درمورد خودم فهمیدم خیلی خیلی به شناخت دقیق تری از خودم و خواسته هام اتواین مدت رسیدم و میتونستم بخوبی اعراض کنم درحالیکه خواهرم هرروز بهم خبرای دسته اول میدادو من اهمیت نمیدادم خانوادم بیشتر اصرار میکردن که جدی بگیر شوخی نیس چقد تو بیخیالی و این حرفا و هی استرس میدادن حتی یه دعوای حسابی هم شد اما من به خانوادم گفتم من ترجیح میدم خبراروپیگیری نکنم شما هرجوردلتون میخواد خودتونو به فنابدید ..خیلی خوشحال بودم ازینکه انقد خوب دارم روخودم کارمیکنم اما هربار میخواستم برم بیرون به اجبار خانوادم ماسک و دستکش میزاشتم بدتر ترسم بیشتر میشد و این داشت منوازار میداد که چرا من ترس دارم چرا هنوز ترس دارم ؟؟چرا باید به عامل بیرونی قدرت بدم؟ خدای من هدایتم میکنه به جاهایی که بدوراز هرگونه الودگیه..

    اتفاق جالب و پاسخ زیبای خداوند بمن به شرح زیر بود

    چندروز بعد بابای دوستم فوت کرد و یکی ازدوستام خیلی مضطرب زنگ زد و گفت نرگس حالا چکار کنیم بخاطر کرونا نمیتونیم بریم واسه تشییع جنازه هیچکسی نرفته حتی فامیلای اون خانواده ی عزادار اگه نریم ناراحت میشه اما هیچکس جرات نمیکنه بره.. اونجا مخصوص تشییع جنازه ی کرونایی هاست پرازویروسه و … وقتی اینهارو گفت من بشدت متوجه ترسم شدم که بیشتر و بیشتر شد .یه لحظه بخودم اومدم گفتم نرگس هر اتفاقی که میفته قطعا به نفع توئه مگه نه؟

    آخه مردن بابای دوستم نفعش واسه من چیه چیرومیخواد بهم بگه چرا این خبروشنیدم؟

    گفتم اره منطقی و درستش اینه حماقت نکنم و بمونم خونه حالا بعدن میریم پیشش الان درست اینه که نرم بهشت معصومه.. اما ترسه نمیزاشت و مونده بودم الان کاردرست واسه من چیه

    از خودم پرسیدم میترسی بری؟حرفاشونو باور کردی ؟گفتم اره میترسم خیلی میترسم اگه برم و مریض شم چی …

    حرفای استاد میومد توگوشم مثل صدای خداوند باهام حرف میزد هی مرورمیشد. .

    خدا بهم گفت اگه قرار باشه بمیری همین الانم میتونم جونتوبگیرم ..اگه قرار نباشه تو تاقبرستونم بری هیییچ اتفاقی نمیتونه باعث مرگت بشه بعدشم حتی اگه بری و مریض شی و نهایتن بمیری تو درراه خدا قدم برداشتی و مردی چون میخوای بخودت ثابت کنی ترس از شیطانه ترس عیرخداییه ترس پوچه برو برو ..

    این حرفا اومد و رفت و من استرس زیادی داشتم گفتم خدایا قلب من میگه برو اما یه نشونه بفرس من باید تاچنددقیقهه دیگه تصمیم بگیرم که برم یانه .. سریع نشانه ی روزم بیادم اومد و خداوند منو به فایل عید قربان و ماجرای حضرت ابراهیم هدایتم کرد .. همین که سرفصلو دیدم تصمیمموگرفتم و گفتم الان وقتشه ترسمو قربانی کنم برم تودلش.. باید برم خدا بهم گفت که برو واردترست شو این ویروس هیچییی نیس اون ترسته که باید بکشیش پس آماده شو..

    این شد که من آماده شدم رفتم نه بخاطر ناراحتی یاخوشحالی دوستم بلکه بخاطر نشون دادن ایمانم و این اتفاق برای من نعمت شد رحمت شد.. باعث رشدم شد خدایا شکرت

    رفتم اونجا ساعتها کنار دوستم بودم و داشتم به قوانین فکر میکردم و .. من برگشتم خونه و شاد بودم خوشحال بودم ..شیرینی خریدم و اونشب آروم خوابیدم و بخودم بارها افرین گفتم. .

    ترسم جوری ازبین رفت که الان برام مثل یه شوخی خنده داره ترسو وحشت مردم وبقدری اعراض کردم و پیگیر ادما و اخبار این فضا نشدم که الان اصلا حس نمی کنم که ما قرنطینه هستیم و کارامم انجام میدم و اخبارم میشنوم اما هیییچگونه تاثیری شکرخدا روم نداره میخوام بگم اون ترس رفت ..

    جالبتر اینه که من وقتی ازونجا برگشتم قبلش هم مریض بودم مریضیم شدت گرفت و واسه چندروز تب شدید و … داشتم اونشبهابخودم می گفتم سیستم ایمنی من خودش منوبهبودمیده آلودگی ها غرق میشن تواحساس خوب من و دیگه راهی جزتسلیم شدن دربرابر خدای درونم ندارن. .من قوی ترین سیستم ایمنی رودارم چون خداوند منو آفریده بزودی خوب میشم..بعد از سه روز من کامل خوب شدم درحالیکه خانوادم خیلی ترسیده بودن از وضعیت من .. من حتی وقتی مریض بودم ترس نداشتم احساس افتخار داشتم ازینکه وارد ترسم شدم و پیام خداوند رو ازدل این اتفاق دریافت کردم و عمل کردم و عمل کردم و عمل کردم ..خدایا شکرت خدایا متشکرم ازت سپاسگذارم ازت .. حالا دیگه من قویتر از اونروزها هستم و بدنمم هم ایمن تر و سالم تره. .

    جهان به قدری بانظم و درزمان مناسبش داره پیش میره که مرگ یک انسان شاید کوچکترین اثر مثبتی که گذاشت رشد و خودباوری بیشتر من و ایجادکرد یا میتونم بگم تقویت کرد..

    بی شک تمام اتفاقات دنیا نمیتونن چیزی جز موهبت باشن حداقل برای من و هم خانواده ای های عشقم

    .. امروز هم قبل دیدن این فایل ا داشتم باخداحرف میزدم و می گفتم خدایا ذهنم بازم داره خراب میشه چقد روخودم کارکنم نجواهادارن میان چکار کنم ؟

    و همون لحظه بهم گفت استاد فایل جدیدگذاشته بهش سربزن..هربار که استاد فایل جدیدمیزاره خداوند بهم الهام میکنه و از خدای حکیم و استاد عشق و زیبایی متشکرم که اینجوری به این شکل زیبا باهام حرف میزنه و راهو بهم نشون میده ..

    خدایاشکرت ب وسعت قدرت و حکمتت که بی نهایت و پایان ناپذیره💜❤💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    آیناز حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    استاد بی نظیرم چقدر به حقانیت حرف های شما ایمان دارم ،،با تمام وجودم به این آگاهی های ناااب وجود شما باور دارم .من دقیقا در ایام پندمیک با شما و سایت شما آشنا شدم و این لایو رو اون موقع تماشا کردم چقدر کلام شما برای من به حق بود و من خودم رو بستم به سایت شما و آگاهی های نااااب دانلودی و یک سال تمام به طور مستمر این آگاهی ها رو گوش دادم و رشد کردم و آگاه تر شدم بعد به دوره بی نظیر 12 قدم شما هدایت شدم و نقطه پرتاب من به مدارهای بالاتر این دوره بی نظیر بود تو قدم 12 کامنت نوشتم که به خونه ای رویایی هدایت شدم در برجی فوق العاده زیبا و به مسیر اینکه بخوام کار خودم رو داشته باشم ،من مربی بدنسازی بودم که برای دیگران کار میکردم ولی الان با ادامه همین مسیر زیبا اباشگاه خودمو در کنار همین خونه رویایی دارم. چه راحت ،،آسان شدم برای آسانی ها ،چه زیبا دستهای خداوند آمدند و همه چی معجزه آسا انجام شد و من الان اولین شعبه باشگاه خودمو دارم واسه خودم کار می کنم و ورودی مالی من 10 برابر شده ،استاد به والله قسم کلام شما حقه و چشم بسته باید حرف های شما رو پذیرفت و با جااان باید انجامش داد چوووون وحی منزل هست ،،شما آگاهی های ناااب و بی نظیری درک کردید که ما با درک و عمل به این آگاهی ها با سرعت بیشترو راحت تر و از مسیر هموارتری به مدار های بالاتر می ریم و رشد می کنیم ،شکر وجود شما و استاد شایسته عزیز با پروژه بی نظیر خانه تکانی ذهن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    سید حسین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2755 روز

    سلام استاد عزیز

    این لایو کاش زودتر به شما الهام شده بود.

    از وقتی این لایو رو گوش دادم دیگه بابت این بیماری انگار دیگه چیزی نمیبینم،دیگه چیزی نمیشنوم،با اینکه همه دارن تو خونه در و دیوار رو نگاه میکنن من در درونم شور غلاقه و اشتیاق میبنم.

    کسب کارم هم بصورت فروشگاهی(مغازه دار) هم بصورت اینترنتی روزانه اندازه یک فروشگاه در سطح معمول برایم درامد داره فقط در عرض چند روز،چون به چند الهام ساده عمل کردم.

    دلیل این الهامات به خاطر آرامش و تفکری که استادم در من ایجاد کرد به ذهنم رسید.

    باورم بر اینکه همه چیز باور و کنترل ذهن هست بیشتر شد،چه کاره سختی است ولی وقتی کار میکنیم چقدر راحت تر میشه.

    واقعا دمت گرم استاد.

    برای همه سوالاتی که یک انسان در زندگی میتونه از خودش و از خدای خودش داشته باشه،با این اصولی ساده و دقیق که به من آموزش دادین،همه رو حل کردم.

    راستی سال قبل (فروردین 98)من یک ماشین رو تصور کردم که یک مدل بالاشو بگیرم ولی من قبل سال همون ماشینو صفر کیلومتر خریدم.واقعا نمیدونم چجوری شد که پولش جور شد و نقده نقد خریدم تازه اصلا هم به زحمت نیوفتادم.

    من جوری ماشینو تصورش کرده بودم که موقعی خریدمش واقعا خیلی برام هیجان انگیز نبود انگار داشتمش.

    الان بیشتر متوجه میشم که وقتی به یک خواسته ام میرسم لذتش بیشتر از تصورش نیست،مهم اینه همواره در هر شرایطی حالت خوب باشه.

    استاد دمت گرم بابت ماشین،بابت این حال خوب،انگار یک سر و گردن از همه بالاترم…. همه چیز این دنیا را متوجه میشم…همه انسان ها رو…

    فالوینگ اصلی ام خدا ست بعد شما،دیگه کسی رو فالو نمیکنم چون دارم واقعا نتیجه رو میبینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    مهناز جوزمی گفته:
    مدت عضویت: 967 روز

    سلام گرم من به شما مریم بانو جان و شما دوستان همفرکانسی عزیز.

    خدا رو شکر که تونستم تو این پروژه خانه تکانی ذهن شرکت کنم من یکم عقبم ولی اروم دارم میام امروز این فایل رو گوش دادم و جواب سوالم که چند روزیه از خدا میپرسم رو بهم گفت .

    من یک ماهی هست که رفتیم به محله ی جدیدی و من خیاط هستم و یه کارگاه کوچک تو محله ی قبلی دارم ولی تغییر خانه راه برام دور شده و من 2 تا پسر بچه هم دارم که تو محله ی جدید باید اونا رو هم ساپورت کنم به دلیل بالا بودن کرایه مغازه ها هم نمیتونم اینجا کارگاه بزنم خلاصه همش دنبال یه راه حل میگشتم که تو این فایل استاد گفت این بهترین فرصت که بشینی تو اتاقت و محصولاتی که خریدی و ندیدی از اول ببین و تمریناتش رو انجام بدی و بهترین فرصت برای تغییر درونی تا جهان جور دیگه سوپرایزت کنه این قانون بدون تغییر خداوند .

    و تصمیم دارم که یک هفته امتحانی خودم ببندم به محصولات استاد ببینم چه اتفاقی میفته چون من 2 سال پیش 1 ماه این کار رو کردم درآمدم از راه خیلی طبیعی از 13 میلیون به 80 میلیون رسید ومن راه رسیدن به این معجزه رو فراموش کردم وتنها راحش تکرار و تکراره که بشه ملکه ی ذهنمون .

    این رو نوشتم تا رد پای باشه برام که از چه راهی به خواسته هام به راحتی و آسانی میرسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    ستاره بنی نجاریان گفته:
    مدت عضویت: 3900 روز

    خدارو هزاران مرتبه شکر که بالاخره این فایل ارزشمند روی سایت قرار گرفت از روزی که این لایو رو در اینستاگرام گذاشتید بی صبرانه منتظر بودم که در سایت قرار بگیره و دانلودش کنم و هزاران بار گوش کنم این فایل از اون دسته فایلهای نابه که ارزش بیش از هزار بار شنیدن رو داره اون لحظه ای که گفتید یه سری ها الهامات رو دریافت میکنن ولی جرات عمل کردنش رو ندارن عقلشون و نجواهای ذهنشون نمیذاره که به الهاماتشون عمل کنن اونجایی که گفتید باید بی چون و چرا و سریع بعد از دریافت الهامات بهش عمل کنی قدم به قدم هر ایده ای که اومد رو اجرایی کنی استاد من الهامات و شناختم و دریافتشون میکنم اما اونقدر ترمزها زیادن که برای عمل کردن مدتها با خودم کلنجار میرم و بعد نتیجه ی عمل نکردن به الهاماتم رو هم میبینم باور کنید استاد قبل از این شرایط برای رونق کارم الهامی به من شد که دست دست کردم و به علت عدم عزت نفس و ترس از قضاوت اون رو عملی نکردم اون موقع کارم در اوج بود و اونقدر به الهام اولم چسبیده بودم که مدام میگفتم خب حالا بزار این کاری که دارم ازش نتیجه میگیرم رو ادامه بدم اون رو هم انجام میدم اما نیروی درونم مدام بهم میگفت همین الان که توی اوج هستی این الهام رو هم مثل قبلی عملی کن و من گوش نکردم و حالا که ازش گذشته و حقایق جهان آشکار شدن میفهمم که چقدر درون من اون انرژی منبع از همه چیز آگاه بوده و حالا با شنیدن این لایو فهمیدم که باید به خودم بگم یا از این به بعد به الهاماتم عمل میکنم یا میمیرم راه سومی وجود نداره. نمیدونید چقدر خداروشکر کردم که حرفهاتون رو در این لایو اینقدر عالی میفهمیدم و درک میکردم خیلی لذت بردم.دیروز اولین الهامی که دریافت کردم بهم گفت پیج اینستاگرامت رو یه حال اساسی بهش بده تمام دوستان و فامیل و افرادی فالو داری رو آنفالو کن یعنی دیگه دنبالشون نکن اونا پیج من رو دنبال میکنن اما من با وجود مقاومت های ذهنم درنگ نکردم و سریع قبل از اینکه به مرحله ی یابو آب دادن برای عمل به الهامات برسم این کارو کردم باور کنید نصف اعظم ذهنم آرام شد اخه به من چه ربطی که داره که فلان دوستم کجا رفته یا فلان فامیلم داره چیکار میکنه و هرروز با حجم عظیمی از ورودی با عکسها و اطلاعات دیگران روبهرو بودم که مدام هم ذهنم وسوسه میشد که برم و اینستا چک کنم اما از زمانی که به این الهام عمل کردم ذهنم به شدت معطوف شده روی هدفهایی که اول سال برای خودم تعیین کردم و به جای اینکه درگیر حاشیه ها بشم دارم به اهدافم رسیدگی میکنم اصلا لذتی که توی عمل به الهامات هست توی دریافت بزرگترین نتیجه ها نیست هر بار که به الهاماتم عمل میکنم به احساس رهایی و آزادی محض دست پیدا میکنم و احساس قدرت و اعتماد به نفس میکنم احساس میکنم خدا فریاد میزنه میگه بنده ی خوبم عااااشقتم تو رو به همه چی میرسونم لحظه ای تنهات نمیزارم و قدم به قدم دستت و میگیرم و با خودم میبرمت به خدا خیلی کار هست که بسته به مدار همین الانمون میتونیم انجام بدیم و قدم به قدم هدایت بشیم اگه انجامشون نمیدیم به خاطر باورهای محدود کننده است من قبلا اصلا این ارتباط رو درک نمیکردم از شما میشنیدم اما نمیفهمیدم که باورها و ترمزها دقیقا کجاها مانعمون میشن اما الان یکم بهتر دارم درک میکنم و حالا حالا ها باید تجربه کنم تا هربار به درک عمیق تر و وسیع تری از حرفهای شما برسم.زندگی با وجود قوانین اصلا یکنواخت نمیشه اگه درک کنیم قوانین رو و همواره تلاش کنیم که عمل کننده باشیم و ایمانمون رو نشون بدیم همواره زندگی دستاوردها و رویکردهای جدیدی از خودش رو به ما نشون میده و زندگی میتونه توی همین شرایط به ظاهر یکنواخت کلیییی متغیر و جذاب باشه واقعا وقتی میگین همه چیز به خودمون بستگی داره و مسئول تمام اتفاقات زندگیمون خودمون هستیم حقیقت محضه وقتی تمرکزمون رو بزاریم روی تغییر خودمون اینو بهتر و بهتر درک میکنیم که شرایط بیرونی فقط یه نسیمی هستن که در بیرون در حال جریانن حتی اگه این نسیم تبدیل بشه به یک طوفان عظیم هم زمانی که ما ریشه هامون عمیق شده باشه به راحتی با این باد نمیرقصیم بلکه محکم سر جای خودمون می ایستیم. وقتی شیوه ی کنترل ذهن رو تمرین کنیم و هربار بیشتر مسلط بشیم یادمیگیریم که در مواقعی که همه چیز به ظاهر در تضاد قرار میگیره چطور زاویه دید خودمون رو تغییر بدیم و بازم سرمون به کار خودمون باشه و مشغول عمل کردن به الهاماتمون باشیم. استاد این لایو برای من خییییلی لازم بود ممنونم که همیشه به الهاماتتون عمل میکنید عاشقتونم استاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: