live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی - صفحه 15

896 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2089 روز

    خدا هدایتم کرد به این فایل .. الان یه ربع ساعت مات و مبهوت کپشن این فایل شدم که مرجان نوشتتش ..وای خدای من واییییییی چقدر زیبا بود باور نکردنی بود🤔😍😍😍😍خدایا شکرت .. چقدر خوشحال شدم .وای خدا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مهرناز گفته:
    مدت عضویت: 2564 روز

    سلام استاد ،امروز برای بار دوم که به این فایل هدایت شدم این نکته رو درک کردم.

    همیشه دیدم شما تاکید دارید روی این بعد قضیه که تجربه من اینه که تو آمریکا همیشه با آدمهای خوب برخورد کردم و شاید بقیه اینطور نباشن،وقتی داشتید در مورد اتفاقات و خریدهای مسئله دار و حتی اینکه آجر به دوستتون فروختن صحبت میکردین و شما هم شاهد قضیه بودین و…،یک لحظه به این فکر کردم که منم که تو همون دوران بزرگ شدم ولی اینجور مسائل خیلی برام ملموس نبود.بعد فهمیدم که همونقدر که الان از این جنبه عالی شدین گذشتتون همینقدر منفی بوده و این نشون میده که شما چقدر با کار کردن روی خودتون از قطب منفی محور به سمت قطب مثبت محور حرکت کردین که واقعا الان من قشنگ درک کردم وقتی که شما میگین فقط افرادی که با من بودن میدونن من چقدر منفی بودم،یعنی چی.یعنی شما از بس که توجهتون به بد بودن اوضاع و آدمها و… بوده جهان هم همش بهتون ثابت میکرده که درسته حق با توئه،اوضاع خیلی بده، ببین!

    نکته بعد این که من امشب به خودم که توجه کردم دیدم که من با دیدن پردایس و نعمات زندگی شما احساس خیلی خوشایندی ندارم ،بعد ریشه یابی که کردم فهمیدم که احساسم اینه که به من که نمیرسه تا این حد دیگه،فقط چند پله از اینی که هستم بهتر بشم کافیه برام خدا رو هزار بار هو شکر میکنم،انگار فقط یه کم میخوام بهتر بشم که فکر کنم ریشه این تفکرم کمبود و عدم لیاقته.

    تصمیم گرفتم از حالا به به بعد آگاهانه ،دقت کنم به احساسم وقتی که فایل های شما و زندگی در بهشت و… رو میبینم و احساسم رو کنترل کنم.

    نکته بعدی یه مثال در مورد سپاسگزار بودن بعد از محرومیت در مورد من این بود که من به دلایلی چند سال آزادی ام را از دست داده بود و بیشتر وقتم را مشغول خانه داری و بچه داری و… بودم،تا اینکه با پا گذاشتن روی ترس هام تونستم یه ماشین شخصی برای خودم بخرم که از اولین نتیجه های زندگیم بعد از آشنایی با شما و قوانین بود،یه پراید که حدود ده سال هم کار کرده بود،نه کولر داشت و نه بخاری و نه حتی یه برف پاک کن درست و حسابی و هزار جور ایراد دیگه.ولی اون پراید نقطه ابتدای بازیابی آزادی از دست رفته ام بود.با خریدن اون همه جا می رفتم،خرید ،مهمونی ،بچه هامو باهاش پارک میبردم و …اینقدر ماشینمو دوست داشتم و اینقدر بخاطرش سپاسگزار بودم که حد نداشت و هنوز هم هستم.گاهی اوقات به یه احساس خوشایندی میرسیدم از داشتنش ، که پیش خودم میگفتم کاش ماشینم یه آدم بود و میشد بگیرمش تو بغلم و صد تا ماچش بکنم.

    بعد هم تونستم به لطف خدا و کار کردن روی خودم یه ماشین خوب بخرم که صفر کیلومتره و همه چیزش هم خوب و عالی و درسته ولی هنوز هم اون احساس لذتبخش رو نسبت به ماشین قبلیم دارم و هنوزم بخاطرش سپاسگزارم ،گاهی با خودم فکر میکنم میگم آیا همه اینقدر از داشتن آزادی و ماشین شخصی سپاسگزار هستند؟بعد به این نتیجه از صحبت های شما رسیده بودم که چون من قبلا اینو نداشتم و بعد بهش رسیدم قدرش رو میدونم و سپاسگزارم.

    استاد بسیار جلسه مفیدی بود و درس های خوبی گرفتم .متشکرم که داری آدرس بهمون میدی که از کجا و چه جوری بیایم که به مقصدی که شما رسیدی ما هم برسیم اونم با لذت و راحتی و حال خوب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 2371 روز

    خدایا هزاران هزار میلیون بار تورا سپاس میگم از اینهمه آگاهی زیبایی افکار منسجم و پر از الهام

    خدایا شکرت میکنم در تمام صحبت های استادم گنجینه‌هایی است بی پایان از علم و حکمت اصلا سیر نمیشم از گوش دادن به فایل‌ها و سیر نمیشم از خوندن کامنت‌های دوستانم

    خدارو شاکرم که من رو به این مسیر هدایت کرد نمیدونم چی بگم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فاطمه سلطاني گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    واقعا از وجود شما لذت می برم

    روزی صد بار می گم عشقم

    این عشق همان عشقی است که از وجود با صداقت بی آلایش و الماس گونه ی شما در جهان ساطع می شود و من کاملا درک می کنم

    واقعا خانواده عباس منش و خود شما رو دوست دارم

    امید دیدار شما را در پارادایس دارم و تم پا دارم. امیدوارم زودتر مسیر تکاملم در این مسیر طی بشه.

    توضیحاتی که در این لایو دادید پیام های بسیاری برام داشت امروز از خدا خواسته بود الهاماتی برام بفرسته که این لایو این الهامات بود.

    درررررررررررررررررررررررررررررود بر شما و پیام شما

    بی نهایت سپاسگزارممممم.

    چقدر خودتون هستید و همین عشق ایجاد می کنه🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    AMIRREZA گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    به نام او👑

    سلام به استاد حکیمم💖

    سلام به خانم شایسته دوست داشتنی💖

    سلام به الماس های سایت💎

    استاد! لایوایی که میذارین چقدر داره بهتر و بهتر میشه.تکامل رو میشه به خوبی توی کیفیت آگاهیایی که میدین،کیفیت فیلمبرداریتون و حتی بازخورد بچّه ها و بیشتر شدن آگاهیاشون دید.دمت گرم استاد خوبم.واقعاً خدا رو صد هزار مرتبه شکر برای همچین فضایی که توی اینستاگرام وجود داره و چقدر میتونیم از این بستر برای رشد بیشترمون و درک قوانین خداوند از زبان شما استفاده کنیم.این نشون میده که چقدر دنیای تکنولوژی میتونه به پیشرفت ما کمک کنه و یادگیری رو برامون راحت تر و سریع تر کنه.واقعاً این فوق العاده نیست که استادت هزاران کیلومتر دورتر از تو، برات زنده فیلم بگیره و بهت درسایی رو بده که بتونی قشنگ تر زندگی کنی؟؟!!!نذاریم این نعمتا برامون بدیهی بشه.خدایا شکرت🙏

    استاد جانم از تضادها گفتین.تا قبل از دیدن این لایو طرز فکر من راجبه تضادای زندگیم این بود که تضادا مایه ی شرمساری و سرافکندگی منن.فکر میکردم تضاد یعنی بی کفایتی،یعنی ضعیف بودن و سعی میکردم که روشون سرپوش بذارم یا به قول شما آشغالا رو بذارم زیر مبل! لایو رو که نگاه کردم،احساس کردم که دیوارای بتونی ذهنم فرو ریخت!!!😲🤯🤪استاد چه طرز فکر نابی رو گفتی.چه زاویه ی دید زیباتری!🥰😍🤗

    🌟شرایط به ظاهر سخت الآن، یه موهبت و امتیازه برات.وقتی از این شرایط با تغییر باورهات و ذهنیتت بگذری،نه تنها به شرایط جدید و مطلوب میرسی بلکه همون شرایط پرتضاد گذشتت باعث میشه سپاسگزارتر و خوشحال تر و خشنود تر از مرحله ی جدید زندگیت باشی و چون قانون هم اینه که احساس خوب بیشتر،اتفاقات خوب بیشتری رو رقم میزنه،تو از کسایی که همون شرایط مطلوب رو از اول داشتن خیلی لعلّکم ترضی تر زندگی میکنی.🌟

    چقدر این نوع طرز فکر به آدم آرامش میده.چقدر صبورترت میکنه.چه ایمان و توکّلی بهت میده.چقدر باعث میشه با تکامل رفیق تر شی. مرسی خداجونم برای این درک جدید👍

    یه مثالی همین الآن به ذهنم رسید.میشه به حموم کردن تشبیهش کرد!🛀وقتی میریم زیر دوش آب،اوایل که شیر آب رو باز میکنیم،از آب سردی که میریزه رومون یخ میکنیم و بدنمون جمع میشه(برخورد با تضاد).💧میتونیم همون لحظه شیر آب رو ببندیم و به زمین و زمان فحش بدیم یا اینکه میتونیم آبُ روی دمای مناسبش تنظیم کنیم و تا گرم شدنش، آهنگ مورد علاقمونو بخونیم و برقصیم(کنترل ذهن و رسیدن به احساس خوب).سیستم گردش آب خونه(جهان هستی) تعهد و استمرار ما رو میبینه و بعد از چند دقیقه،گرمای لذت بخش آبُ روی پوست بدنمون حس میکنیم.🔥😊بعد ما هِی خدا رو به خاطر این آب گرم و دلچسب شکر میکنیم(بابت اون سرمایی که قبلاً چشیده بودیم).بعد هِی ایده های بیشتری برای لذت بردن از دوش گرفتن بهمون گفته میشه:

    چرا از هدفون ضدآبم استفاده نکنم؟!؟!🤔🎧🎵

    فکر کنم اگه پنجره رو باز کنم نور بیشتری بیاد داخل!!☀🌞

    راستی از این نرم کننده هم میشه استفاده کرد هاااا !!🌀

    چرا تا حالا به ذهنم نرسیده بود که میشه در کنار حموم کردن،آب میوه ی طبیعی هم خورد؟!!؟🧉🍸🥤🍷

    خدایا شکرت🙏

    استاد جانم، راجبه داستان سیاهپوستان و پلیسا صحبت کردین.راستش من از زبان شما باخبر شدم اما به قول خودتون این قصّه ها همیشه بوده و هست و خواهد بود.من بهشون میگم{داستانِ اسباب بازی(Toy Story)}.کاری با این داستان اسباب بازی جدید ندارم.من میخوام از یه درک جدیدی که منو به سمت نوشتن این کامنت کشوند بگم.الهامی که تازگیا بهم شد این بود که:

    👑تو نه تنها باید از این اتفاقات ناجالب اعراض کنی و کانون توجّهت رو رو خواسته هات بذاری،بلکه باید از دلِ همین تضادای عمومی و فراگیر،ترمزاتو پیدا کنی تا بتونی سریعتر و راحتتر به خواسته هات برسی.اون تضادایی که مثل یه ویروس تو زندگی مردم پخش شده،همون تضادا ترمزای بزرگ رو دارن نشونت میدن!👑

    مثلاً توی همین داستان،همه ی مردم و رسانه ها و فلان دارن تو بوق و کرنا میکنن که اَه اَه اَه اِمریکاییا چه آدمای نژادپرست و پست فطرتیَن.این اون کشوریه که ادعای انسانیّت و عدالت میکنه؟(چقدر من سال ها این جمله رو شنیدم😑).این نفرین مردم مظلوم فلان کشوره!😐😒

    حرف من اینه که ما میتونیم از همین Toy Story ها ترمزا و باگ هامونو پیدا کنیم.یکی از باورای محدودکننده و مخرّب برای مهاجرت(در این مثال اِمریکا) هم همینه:

    🔰مردم آمریکا نژادپرستن.🔰

    🔰اِمریکاییا با مهاجرا مثل برده رفتار میکنن.🔰

    🔰اِمریکاییا آدمای خشن و هفت تیر کشیَن.🔰

    وَ وَ وَ …

    بچّه ها خدا داره با این اتفاقا به ما سرنخ میده.من همیشه به خودم میگم،میگم امیر:پیامای خدا اینجوری نیست که یه فرشته ی بالدار از اون بالا بیاد پیشت و یه صندوقچه سحرآمیز بذاره جلوتو بگه👼: اَلا یا اَیُها امیر! این پیغام ایزد یکتا برای توست.بگشای و به کار گیر،باشد که رستگار شوی.راستی یه کمم تو شستن ظرفا به مامانت کمک کن بی معرفت!!(فرشته ها بعضی وقتا خیلی خودمونی میشن!😂)…نه! اینجوری نیست.حداقل برای من که اینطور نبوده! 😅هدایت نرم و طبیعی اتفاق میفته.

    یادمه پارسال با فامیل برای مسافرت رفته بودیم شمال.داشتیم به یه جنگل بکر کوهستانی میرفتیم.توی راه از کلی ویلاهای قشنگ و لاکچری رد شدیم(حسم گفت چند تا ازینا مال اُستاده!😉).خلاصه داشتیم میرفتیم که یه کم جلوتر یه دخترخانم جوون و زیبایی تاب شلواری پوشیده بود و روسری و فلان هم نداشت و بنده خدا داشت از باغ جلوی ویلاشون تمشک میچید.🍆🍆( ایموجی تمشک ندارم مجبور شدم بادمجون بذارم! 😇)وقتی ازش رد شدیم،اون لحظه بدون استثنا همه ی اطرافیانم یه حرفی زیر لب نثارِ این بنده ی خدا کردن و یه نگاهِ به قول استاد عاقل اندر سفیه بهش کردن که ببین دختره چقدر بی حیاس؟!! از خدا نمیترسه؟! دیگه شرم حیایی نمونده که امیرجان. همه ی دخترا خراب شدن!(این یه باوره خون آشامه توی روابط💀).این خاطره حین نوشتن یادم اومد اما الآن میفهمم که خداجونم داشت همون موقع به من hint میداد که ببین: اینا ترمزه هاااا…

    اینکه:{هرکسی بی حجابه،آدم بی حیاییه}💀

    اینکه:{دختر پاکدامن دیگه پیدا نمیشه}💀

    اینکه:{خارجیا آدمای بی شرم و حیایین چون حجاب ندارن}💀

    اینکه:{اگه چادر نپوشی جات بالاشهرِ جهنّمه}😈

    اینا ترمزه.اینا باورای مخرّبه.اینا رو باور نکن.

    🌟مهم نیست که همه دارن راجبه تبعیض نژادی توی اِمریکا حرف میزنن، مهم اینه که تو خیریّه های بیل گیتس و همسرش رو توی اِفریقا ببینی . مهم نیست مردم راجبه اِمریکاییا چی میگن،مهم اینه که تو چه چیزی رو درباره ی اِمریکاییا باور میکنی؟ اهمیتی نداره که بقیه راجبه روسری و دینداری چی میگن، مهم اینه که تو خدا رو چجوری باور میکنی و رابطتتو بر چه اساسی باهاش میسازی؟🌟

    💎مهم اون چیزیه که تو باور میکنی ، نه اون چیزی که میخوان باور کنی.💎از این جمله ساده رد نشو.خیلی حرف با خودش داره.👉👂

    تو دوران مدرسه، من و همکلاسیام لقمان حکیم رو مسخره میکردیم که این بابا چی گفته برای خودش؟!! ادب از که آموختی،از بی ادبان!!! این جوابه آخه؟؟؟!!!😂😂😆😆

    الآن میفهمم که اون بزرگوار چی گفته بود و من چی شنیدم! 😐😳حالا منم اینو میگم:

    درس ها را از که آموختی؟ از ترمزها،از تضادها😇

    خداجونم توفیقی بده که من و همه ی بچّه هایی که توی این مسیر دارن حرکت میکنن، جزو اون یک دهم درصدی بشیم که استاد ازش حرف میزنه.ایمان دارم که شدنیه.با خدا هرچیزی شدنیه.💪👊

    عاشقتونم💖

    در پناه الله یکتا شاد باشین.🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        AMIRREZA گفته:
        مدت عضویت: 2385 روز

        سلام محمد جان💎

        خوشحالمون که تونستم با شریک کردن دوستانم در این آگاهی، کمکی به بهتر طی کردن تکاملمون کرده باشم.

        هر روز بهتر از دیروز باشی دوست خوبم🌟👊

        خدایا شکرت🙏

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا خوشبخت گفته:
      مدت عضویت: 1981 روز

      الا یا ایها الامیر😊بسیار زیبا نوشتین. خداروشکر که مردانی چون شما، به این درک و آگاهی رسیدن که باحیایی، ربطی به نوع پوشش نداره.

      خداروشکر.

      موفق باشید و تندرست و ان شاالله همه ی ما بشیم جزو اون یک دهم درصدیا.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2507 روز

      سلام امیر آقا

      چقدر کامنت عالی بود

      چندین نکته

      کامنت خوبتون داشت

      که یکیش این بود که ما با اشتباهات مون فکر میکنیم ادم بدی هستیم و نقطه ضعف خود میدونیم

      در صورتی که این تضادها میتونه نقطه پیش رفت باشه

      و کلی نکته دیگه

      و این حرف آخر ادب از که آموختی از بی ادبان

      دقیقا تو نوجوانی می گفتم یعنی چی

      این بزرگوار چی گفته و الان

      متوجه میشیم که گل گفته و دقیق زده به هدف

      ما بودیم که متوجه نمی شدیم

      ممنون بابت کامنت عالیتون

      شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2131 روز

    سلام به همه ی عزیزان

    بیشتر از چهل روز پیش مامانم خیلی یهویی از دنیا رفت، خییلی برای منی که همیشه در کنار مامانم بودم و باهم بیرون و خرید میرفتیم سخت بود، با کمک کامنتا و فایلای سایت خیلی خودمو کنترل کردم تو روز یکهو میزنم زیر گریه ولی در کل الان خییلی بهترم، چند وقت پیش این فایل رو گوش دادم و امروز کامنتا رو دارم میخونم، به این نتیجه رسیدم که این اتفاق بد و این تضاد قراره من رو رشد بده، همین الان چند تا از چیزایی که همیشه دنبالشون بودم خیلی اتفاقی برام رخ دادن، درسته دوست نداشتم با رفتن مامانم بهشون برسم ولی از نشانه هام تو سایت فهمیدم نتیجه فرکانسی که فرستادم و نوشتن مداومم دربارشون بوده نه نتیجه رفتن مامانم، دلم نمیخواد اینجوری درباره رفتن مامانم حرف بزنم اما هرچی تو سایت میگردم این نتیجه برام پررنگ تر میشه.امیدوازم زمان و این دوران زودتر اینا بگذره، هرچند سرم با نگهداری از بچه ام تمرین کردن خط و نوشتن شکرگزاری هام گرمه اما می‌دونم کامل کنار اومدن با این قضیه احتیاج به زمان داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2931 روز

    سلام به استاد عزیزم ❤️

    سلام به خانم شایسته🌹

    سلام به دوستانی که تجربه هاشون رو به صورت کاملا رایگان در احتیار من قرار میدن🥰

    وای استاد واقعا دیوونه شدممممم😍

    وای استاد باورم نمیشه

    استاد جان وقتی کامنت های دوستان رو می خونم واقعا حیرت زده میشم

    یکی از دوستان که با نصیحت های شما سرطان رو شکست داد

    یکی دیگه از دوستان هم با شما کتاب خودش رو تونست چاپ کنه

    و بسیاری از دوستان که کامنت های عالی شون رو با ما به اشتراک میزارن

    من همیشه سعی میکنم تمام کامنت های بچه هارو هم بخونم که بتونم بهتر از تجربه های دوستان استفاده کنم

    استاد جان دیروز من با سردرد شدیدی روبه رو شدم

    سردرد من اونقدر شدید بود که نذاشت حتی غذا هم بخورم

    تا اینکه با خودم گفتم. دیگه الان وقتش رسیده که فقط به خدا توکل کنی

    داخل کتابه حکایت دولت و فرزانگی یک جمله جادویی بود که میگفت:(باز ایستید وبدانید که من خدا هستم)

    من این جمله.رو بارها و بارها گفتم

    و یک لحظه چشمهام رو بستم

    دیدم هیچ درد رو احساس نمیکنم

    واو واقعا یعنی سردردم خوب شده

    باورمممممم نمیشههههههه😍😍😍😍😍😍😍❤️❤️❤️❤️

    هنوز که هنوزه در حیرتم چه چگونه انقدر قانون سریع عمل میکند

    البته همون طور که استاد گفتن باید از ععماق قلبت بگی

    و من دقیقا همون کار رو هم کردم

    چقدر زیبا این قانون عمل میکند

    چقدر اسان عمل میکند

    حتما یکبار امتحان کنیدددددد

    در پناه خدا شاد وثروت مند باشید💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    عاطفه نکویی گفته:
    مدت عضویت: 3862 روز

    سلام استاد عزیزم ❤🌹

    عاشقتونم . عاشقتونم که معترضان آمریکایی هم فریاد میزنن عباسمنش😉😍 با بچه هام کلی خندیدیم .

    اصلا همه ی دنیا باید اسمتون را فریاد بزنن.

    استاد جان عزیزم ،، میدونید چرا ما نمیتونیم مثل شما ذوق کنیم؟؟

    چون ذوق کردن را فراموش کردیم

    چون لذت بردن از کوچکترین چیزهای زندگیمون را یاد نگرفتیم .

    چون فکر میکنیم باید به اصطلاح به بزرگترین آرزومون برسیم تا ذوق کنیم .

    نمیدونیم لذت بردن و ذوق کردن و شکر کردن برای کوچکترین چیزهای زندگیمون ،، حسمون را چقدر عالی میکنه و باعث میشه قدم به قدم به بقیه ی خواسته هامون برسیم .

    من دارم در مورد خودم حرف میزنم و اینهادصحبتهاییه که با دخترام کردیم موقع دیدن فایل شماره ی ۲۳ سفر به دور آمریکا و لذتهایی که شما از کوچکترین نکات زندگیتون میبرید.والبته خداراشکر ما هم نسبت به قبل خیییییلی بهتر شدیم .

    خداراشکر به خاطر خودش

    خداراشکر به خاطر شما

    خداراشکر به خاطر خانواده ی خوبم .خانواده ی عباسمنش

    موفق باشید و شاد انشاءالله🥰🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    یزدان نظری گفته:
    مدت عضویت: 2623 روز

    اون تابلوی سه تیکه پشت سرتون خیلی توجهم رو جلب کرد! چون در اوج سادگی، اوج زیبایی رو به نمایش گذاشته! میگم اوج سادگی چون هم منظره ساده و بی آلایشی داره و هم مدلی ساده داره! شخصا عاشق سادگی ام و هرجا سادگی ببینم استقبال میکنم

    اینکه بعد از مدت ها دوباره تصویر ماهتون رو میبینم خیلی خوشحال و خوشبختم استاد …

    سلام! سلام به روی نازنینتون …

    چقدر خوشحالم که دوباره شما رو میبینم و دوباره صدای روح نواز شما رو می شنوم! من آماده ام! آماده ام که بریم و یک کلاس پربار رو شروع کنیم با هم … من آماده ه تر از آماده م برای برای شنیدن حرفاتون. مثل تشنه ای که در بیایان، آب پیدا کرده باشه! پس دفترم رو باز کردم تا هر نکته ای وسط حرفاتون میگیرم رو بلافاصله یادداشت کنم.

    (راستی، الان که گفتم دفتر، با خودم گفتم ببین حتی در یادداشت برداری و نوت برداری از حرفای استاد هم تکاملم رو طی کردم. تا قبل از این … یعنی زمانی که در مدار قبلیم بودم، هر بار هر فایلی از استاد می دیدم، تک کتک جملات مهم ایشون رو یادداشت میکردم و به خیال خودم آگاهی های اون فایل رو ثبت کردم اما چه فایده ؟! چون مرور کردن اون نوشته هارو فراموش میکردم. حتی با خودم عهد بستم اون نوشته ها رو در روزای بعد مرور کنم اما بازم تحول خاصی در روحم حس نمیکردم. مثل چایی که از دهن بیفته! مثل غذایی که سرد بشه و بعدا بخوریش! تا اینکه تکاملم رو طی کردم و خداوند هدایتم کرد که برای به خاطر سپردن مطالب، بادی زیر هر فایل، فهمیده هام رو کامنت کنم! یعنی بهم گفت که دیگه سراغ قلم و دفتر همیشگیم نرم بلکه هر نکته از حرفای استاد گرفتم، همون لحظه فیلم رو پاوس کنم و همون لحظه، درست در همون لحظه انچه که درک کردم رو تایپ کنم! از وقتی این شیوه ی الهی رو که الهام محض بود اجرا کردم، تمام آنچه که باید از هر فایل می فهمیدم رو به صورت دسته بندی شده و مرتب در ذهنم جای دادم و به خاظر سپردم! انگار که اون آگاهی ها رو با تایپ کردن، حک کرده باشم! خدایا شکرت )

    خب بریم برای شروع کلاسمون استاد …

    پس فیلم رو پلی میکنم.

    استاد گفتین دوش …

    منم مدتیه که فهمیدم آب چه معجره ای میتونه بکنه برای تازه کردن روح ما! عجب صفایی میده به روح و جسم ما ! حتی بهترین ورزشها و کم آسیب ترین ورزش ها، ورزش های آبی هستن! چرا که حتی افرادی که آسیب دیده هستن به دستور پزشک، ورزش در آبرو اجرا مینن چون آب، کم ضرر ترین ورزش برای بدن هست! علاوه بر اون، خوده آب برای روح ما فوق العادست! اینی که میگم تجربه شخصی من و درک من در همین روزای پرکار اخیر منه! من زمان هایی که دوش میگیرم و از حموم بیرون میام، بدون استثنا متصل به نیروی عظیم رب هستم و این اتصال ناب رو در روح ور وانم حس میکنم! من به این درک رسیدم که آب، میتونه معجزه گر باشه! چه برای روح ما و چه برای جسم ما! حتی تازگیا به این درک رسیدم که چرا اسلام سفارش کرده قبل از گفتگو با خدا وضو بگیرم! من زمان هایی که ازبیرون میومدم، دست و صورت و پاهامو با آب سرد میشستم و اون حس ناب طراونت و اتصال رو حتی بعد از این کار حس مکیردم! میخوام بگم به همین خاطره اسلام میگه قبل از گفتگو با خدا، مثل قرآن خوندن یا نماز خوندن، وضو بگیر! چون وقتی اون نقاط بدن رو با آب سرد شستشو میدیم، بدون شک طاوت و تازگی روح رو برای ما به ارمغان میاره! خدایا شکر برای این آگاهی هات!

    استاد این اتصال و تازگی شما رو بعد از حموم کاملا درک مکینم ومیخوام بگم مبارکتون باشه این حال روحی ناب! و چقدر برام ارزشمنده که همیشه، همیشه، قبل از ضبط کردن هر فایلی، حالتون عالی تر از عالیه و با این خال عالی جلوی دوربین میاید. چون خوب میدونم این حال عالی، یعنی اتصال بل نیروی عظیم رب برای شنیدن هدایت ها و الهامات و این یعنی شما تمام حرفاتون در این فایل، مثل فایل های قبلی قراره الهام خداوند باشه! خدایا شکرت

    چه چیزی جز عزت نفسی والای شما میتونه دلیلی منطقی برای من باشه تا قانعم کنه که چه طور میتونین جلوی دوربین و در ملاء عام، بگین که 99 درصد موادقع پابرهنه بودین!؟ هوم؟! چه چیثزی جز عزت نفس و عزت روحی که در لابلای حرفاتون موج میزنه!

    راستی، میخوام بگم بگم عاشق این صدای خنده هاتونم من

    عاشق اون لحظه ای شدم که با تمام وجود، کف دستانتون رو به هم چسبوندین و تن صدایی آروم گفتین که بابت هر زیبایی که می بینید، خداروشکر میکنید!

    وقتی سپاسگزار واقعی و حقیقی باشیم، طبق قانون بدون تغییر خداوند، نعمت بیشتری وارد زندگی مون میشه! اخ که این جمله رو با تمام صلابت و ابهت بیان کردین و فقط نشانه ای ایمان شما به این قانونه! منتظر بودم حرفا و توضیحاتون در مورد شرایط سخت تموم بشه تا منم تجربه ای اخیرم رو در این مورد توضیح بدم. توضیح بدم تا به درک بهتری نسبت به تضادهام برسم و با دیدگاه زیباتری بهشون نگاه کنم!

    حدودا 20 روزه که شرایط کاریم خیلی سخت شده بود و من به صورت دوشیفت، تا اخر شب سر کار بودم. مدت زمانی که سرکار بودم، بیشتر از زمانی بود که خونه بودم و از قضا، وضعیت کاریم خیلی سخت و تحت فشار شده شده بود! فشار کاری زیاد و مراجعه کننده ها زیاد … تایم کاری زیاد و تضاد ها زیاد … . تا اینکه یه شب آخر شب، ساعت 12 و نیم کارم تموم شد و با حجمی زیادی از فشار جسمی و فشار روحی، کار رو تموم کردم. پاهام کاملا درد میکردن و حسی شبیه بغض گلوم رو گرفته بود! دلم تنگ شده بود! دلم تنگ شده بود برای خونه! برای اتاقم! برای غذاهای مادرم! برای گربه خوشگلم! برای سایت! حتی برای عزیز دلم! من حتی فرصت چک کردن پیامای گوشیم رو نداشتم چه برسه به اینکه به سایت سر بزنم. همش خودمو با دلایل مختلف توجیه میکردم! تا اینکه همون شب … همون شبی که در اوج خستگی جسمی و روحی بودم تصمیم گرفتم تایم کاریم رو نصف کنم! یعنی فقط شیفت صبح رو سر کار برم. با مدیر اونجا صحبت کردم و بهشون توضیح دادم. حتی گفتم حاضرم صبحا یک ساعت زودتر از همیشه بیام ولی یک شیفت سر کار باشم. ایشون هم موافقت کردن. اما همه اینا رو گفتم که بهتون بگم تمام این تضادها و مشکلات بیست روزه اخیرم، باعث چه چیزایی شد! الان دو روزه که یک شیفت سرکار میرم و بعد از ظهرا خونه هستم. وقتی تایم کاری صبحم تموم میشه، با شوق و ذوق لباسامو عوض میکنم. با شوق و ذوق آماده میشم. چون میدونم که دارمب ه سمت خونه میرم و قراره غذای مادرم رو بخورم. میدونم که میرم خونه تا روی تختم یه خواب کوتاه داشته باشم. میرم خونه تا در اتاقم مثل قبلن وارد سایت بشم و تجربه ای ناب اتصال رو داشته باشم! میرم که با عزیز دلم صحبت کنم و از قانون باهاش صحبت کنم. امروز دیگه از لحظا جسمی خسته نیستم و خداروشکر میکنم از این بابت. ایمروز دیگه سر وضعم آشفته نشد و خندان تر از همیشه چهره ام خوش میدرخشه! اخ که چقدر این خنده و سرزندگی به چهره ام میشینه! چقدر این حس خوب لذت از چیزای کوچیک بهم حال میده! چه حالی میده خونه باشم و بعد از خوابم، یه چایی خوشرنگ با طعم هل دم کنم و بیام سراغ سایت و آموزه ها ! چقدر خوبه که خونه هستم و از زمانم به بهترین نحو ممکن استفاده میکنم!

    اخه میدونین چیه؟! تا قبل از اینکه شرایط کاریم اینقدر سخت بشه، یعنی تا قبل از این بیست روز، واقعا قدر زمانم رو نمیدونستم و اصلا نمیفهمیدم که چه طوری بعد از ظهرام به شب میرسید× اما اما اما این تضاد باعث شد هم قد زمان آزادم رو بدونم و هم قدر خونه و زندگی! هم قدر آسود

    ی جسم و طراوت جسم رو بدونم و هم قدر راحتی! حتی ایده ای که در خصوص کارم به ذهنم رسیده بود رو میخوام این بعدازظهرا عملی کنم! ایده ای که نه تنها از لحاظ مالیباعث پیشرفت من میشه، بلکه آزادی زمانی بیشتری برام میاره! بلکه کلی رزومه برام محسوب میشه و کلی پیشرفته تر میشم! ایده ه ای که این همه مدت پشت گوش انداخته بودم اما این تضاد باعث شد هر چه سریع تر عملیش کنم! خدایا شکرت! خدایاش کرت!

    خوب میدونم تمام اینا، قطره ای از ارزش تضادهامو نشون میده و هرچه بگذره، به درک و آگاهی های بیشتری نسبت به اون تضاد ها میرسم.

    عاشق اون لحظه شدم که اولش گفتین “یادم باشه بعدا بهتون بیرون رو نشون بدم” اما بلافاصله گفتین که میخواین همین الان نشون بدین! چرا میگم عاشق این لحظه شدم؟! چون خوب میدونم چی باعث شد بلافاصله تصمیمتون عوض بشه که همین الان اون صحنه رو به ما نشون بدین.فقط “الهام” و صدای خداونده که میتونه تصمیم شما رو عوض کنه و شما این الهام رو دریافت و اجرا کردین!

    میدونی استاد …

    حتی قبل اینکه شما بخوای از نکات مثبت اون تظاهرات بگین، حتی قبل از اینکه بخوای چیزی در مورد اون تظاهرات بگین، به محض اینکه دوربین رو بر بروی تظاهر کننده ها زوم کردین، با خودم گفتم که حیرت انگیزه!

    همین که میبینم بر خلاف تظاهرات اینجا که سیل عظیمی آدم میریزن تو خیابونا و هر کدوم، داخل جمعیت خودشونو قایم میکنن، اینجا تعداد انگشت شماری آدم معترض اومدن بیرون و در اوج شجاعت، جسارت و اعتماد به نفس، وایسادن و حرفشونو میزنن! بر خلاف ما که لابلای جمعیت قایم میشیم و سعی میکنیم از همه جا مخفی بمونیم!

    این برای من خیلی قابل تحسین بود

    دوما توجهم جلب این شد که اکثرا خانم بودن! یعنی معترضا افراد قلدر یا غلط اندازی نبودن! چندتا خانم بودن که هماهنگ باهم در اوج شجاعت و جسارت حرف شونو میزنن!

    اینم برای من قابل تحسین بود.

    و مهم تر از همه …

    خیلی برای من تحسین بر انگیزه که شما حتی این صحنه به ظاهر نامناسب رو وارد فایل زنده لایو کردین و با دیدگاهی خاص به ماجرا نگاه کردین که غرق ارامش بیشتری شدین!

    دقیقا !

    میدونین استاد …

    من این طوری فکر میکنم که،

    چقدر قضیه رو گنده کرده این رسانه! تا جایی که خبرش بین اخبار ایران هم هست!

    یکی نیست بیاد بگه اون مامور پلیس از روی وظیفه شناسی جوری در برابر مقاومت اون متهم تلاش کرده که نتیجه این شده! یعنی اون متهم اول از همه به قدری با مامور مقاومت کرده که مامور مجبور شده هر فن و هر تکنیکی بلده به کار ببنده تا اونو مهار کنه! و به قدری مقاومت دو طرف زیاد بوده که نتیجه این شده!

    یگی نیست بگه چه ربطی به سیاه و سفید بودن داره! حتی اگه اون متهم سفید پوست بود و این جوری مقابله میکرد، بازهم اون مامورچنین فشاری اعمال میکرد!

    چرا ما دوست داریم از کاه کوه بسازیم؟! اتفاقا یکی از اقوام ما که اونجاست میگفت که به بچه ها از همون بچگی یاد میدن که به هیچ وجه از واژه “سیاه پوست” استفاده نکنن و هیچ تفاوتی بین رنگ پوست قائل نشن!

    به قول استاد، حقیقت زندگی در خارج از کشور رو در فیلمای جنایی و رسانه ها نمیشه دید بلکه حقیقت زندگی، بیشنر شبیه به فیلمای رماتیک و درام هست!

    اتفاقا همین چند روز پیش به طور اتفاقی (که خوب میدونم اتفاقی نیست) با یه فیلم کوتاه روبرو شدم که یه شخص سیاه پوست پلیسا رو بغل کرده بود و اتحاد و در صلح بودن بین اونا رو نشون داد!

    خدایا شکرت از این همه نشانه

    راستی استاد چقدر میبالم به محل زندگی شما !

    اتفاقا دیروز با عزیزدلم در این مورد صحبت میکردیم و گفتیم که محل زندگی استاد، نتیجه ی دقیقی از خواسته ها و باوراشه! مطمئنم استاد اصلا فکرشم نمیکرده که بخواد امریکا و در این شهر و ایالت زندگی کنه اما …

    اما خوب میدونسته چیو میخواد و خوب میدونسته چه جور جایی میخواد زندگی کنه ! همین باعث شده هدایت بشه به شهر و ایالتی که حتی مردمش، مردم خون گرم تر و مهربان تر و مثبت تری داره!

    درود بر شما و باوراتون

    چه چیزی جز عزت نفسی والا در وجود شما باعث میشه تا بتونین جلوی دوربین، جلوی این همه آدم به وضوح بیان کنین که از بچگی عاشق بودین که در طبیعت … ؟!

    واقعا من شیفته عزت نفسی شدم که بیان میکنه مهم نیست دیگران میخوان چا قضاوتی در مورد من بکنن و در مورد من چه فکری میکنن!

    مهم نیست دیگران چی میگن اما من میخوام به الهامم عمل کنم! الهامی که بهم گفت این مثال در طبیعت رو بزن و من، فارغ از اینکه دیگران چی میگن باید این مثال رو بزنم!

    و جالبه …

    الان میفهمم چرا بهتون الهام شد این مثال رو بزنین. چون بلافاصله بعدش گفتین که به میزانی که این ماجرا رو باور کنین، خوشبختی رو میتونین باور کنین!

    خدای من …

    این جمله شما منو حیرت زده کرد! مگه میشه باور نکرد! مگه میشه فرکانس شما رو باور نکرد؟! اون فرکانس نابی که تحویل جهان دادین و جهان، به صورت اون اتفاق خوب پلیس به شما تحویل داده! آره استاد عزیزم …

    همه ی اینا بیانگر قدرت فوق العاده ی خلاقیت شما در ارسال بهترین فرکانس هاست!

    چقدر کیف کردم از قوانین محشر فلوریدا و امریکا، حتی در رانندگی صحبت می کنین! ببین چه فرکانسی تحویل جهانتون دادین و چه خواسته هایی داشتین که به چنین مکان محشر و قانون مندی هدایت شدین! اخ که چقدر حالم خوب شد از این قانون قشنگ رانندگی در امریکا !

    من عاشق قوانینم! چون میدونم قانون یعنی نظم!

    قانون زندگی یعنی نظم در زندگی !

    قانون رانندگی یعنی نظم در رانندگی!

    قانون کار، یعنی نظم در کار !

    و هر جا قانون باشه، آرامش و نظم دنبالش میاد.

    چقدر خوشم اومد وقتی گقتین اگه بریم پایین و وضعیت معترضین رو بررسی کنیم، قطعا نتیجه ی مالی خوبی در زندگی ندارن!

    چقدر این حرف شما به دلم نشست تا یادم باشه تمرکز بر اتفاقات نامناسب، با هر نیت خیر خواهانه ای هم که باشه، نتایج زندگی رو تحت تاثیر قرار میده!

    چقدر خوشم که صراحتا گفتین نتیجه ی مالی خوبی در زندگی ندارن! تا یادم بمونه نتایج زندگی، یعنی نتایج در همه ابعاد حتی مالی! جالبه …

    هیچ کس فکرشم نمیکنه که چنین تمرکزی بر نازیبایی ها، میتونه حتی روابط عاطفی و نتایج مالی ما رو تحت تاثیر قرار بده!

    هیچ کس فکرشو نمیکنه یعنی، یک دهم از یک درصد مردم جهان ممکنه اینو باور کنن!

    چقدر عاشق این درصد و عدد و ارقامی شدم که بیان کردین!

    چقدر میبالم که دارم یادمیگیرم جزء اون درصد کوچیک از مردم جهان باشم!

    اره مردم جهان! تا قبلش فکر میکردم ممکنه مردم ایران چنین باورهای درب و داغونی داشته باشن اما هر چه میگذره دارم میبینم در تمام جهان، مردمی با باورهای محدود کننده فراوان وجود دارن که زندگی شون گواه بر این ماجراست! چون ما آدما نون باورهامون رو میخوریم!

    چقدر مشتاق دیدن اون قسمت از سریال هستم که اون اتفاق افتاده و شما با بهترین دید ممکن به ماجرا نگاه کردین و حالتون خوب شده!

    خیلی خوشم اومد که گفتین با نگاه کردن به مسائل با نگاهی زیباتر، نعمت های بیشتری وارد زندگیم میکنم.

    چون هر اتفاقی مثل تضاده ! اگه حلش کنیم و نگاهی زیبا بهش نگاه کنیم تا حالمون بهتر بشه، اون تضاد تبدیل به نعمت میشه اما اگه مثل همه مردم عادی جامعه بهش نگاه کنیم … .

    من عاشق اون شعار توحیدی معروف ایالت فلوریدا بر روی دیوار خونه شدم که نوشته : In God We Trust

    چقدر میبالم به این جمله که حتی روی اسکناس امریکا چاپ شده و به شعار ایالت فلوریدا معروفه!

    چقدر خوشحالم با دیدن اون چک داخل صندوق پستی شما …

    کی فکرشو میکنه داخل صندوق پستی پول باشه اخه !

    اینه که از جایی که فگرشم نکنی بهت میده.

    خدایاشکرت

    استاد عجب بحث جالبی شد در مورد اعتراضات و پیشرفت ها … .

    یه چیزی ما بین حرفاتون بهم گفته شد! تجربه نشون داده هر جا نسبت به هر موضوعی اعتراضی صورت گرفته، در خوشبینانه ترین حالت ممکن که تغییراتی صورت گرفته باشه … ، اون تغییر دائمی نبوده!

    اصلا مهم نیست اعتراض به موضوعی کوچیک یا بزرگ باشه …

    موضوعی شخصی یا جمعی باشه …

    بین دو نفر باشه یا بین یک جامعه باشه …

    در هر صورت اگه تغییراتی صورت گرفتا باشه، اون تغییرات موقتی بوده و بعد از مدتی دوباره روز از نو روزی از نو شده!

    انقلاب هایی که طی تاریخ صورت گرفته رو ببینید …

    حتی موضوعات شخصی خودتون با دیگران رو ببینید …

    تا یه مدت خوبه اما دوباره همه چی مثل روز اول، بلکه بدتر میشه!

    میخوام بگم تغییرات اگه با اعتراض و جنگ و دعوا صورت بگیره، طولی نمیکشه که دوباره همه چی مثل روز اول میشه! چون راهش این نیست! راه حل درست و اصولی تغییر این نیست!

    تغییر و پیشرف جهان همیشه در حال رخ دادنه … همونطور که اسمون بالای سرمون هر لحظه در حال تغییره! جهان هم هر لحظه در حال تغییره! پس چه بخوایم چه نخوایم، جهان در حال پیشرفته … این وسط وظیفه ما اینه که سوار بر قطار حرکت جهان باشیم و پا به پاش حرکت کنیم تا از قافله پیشرفت جا نمونیم!

    فقط کافیه قوانین رو بیشتر و بیشتر درک کنیم تا بتونیم حتی فکر خدا رو بخونیم!

    استاد دوستون دارم و افتخار میکنم به اینکه شنونده ندای قلب شما هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
      • -
        نفیسه همتی گفته:
        مدت عضویت: 1847 روز

        سلام آقای نظری

        چقدر زیبا نوشتین

        در اواسط نوشتتون بغض اَمونم نداد و زدم زیر گریه

        گریه از سر شوق

        گریه برای این همه آگاهی

        گریه برای این همه توصیف و تفسیر قشنگ شما

        شما قطعا میتونین کتابهای زیبایی بنویسین چون نویسنده ای عالی هستین که در کلامتون آرامش جاریه و خواننده رو تحت تاثیر قرار میده

        خدا حفظتون کنه هم شمارو هم خانواده ی محترمتون رو و هم استاد عزیزمونو ❤

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا خوشبخت گفته:
      مدت عضویت: 1981 روز

      سلام، من هنوزاین لایو رو ندیدم ولی کامنت شما اینقدر کامل و جامع بود، که قشنگ متوجه شدم چی گفتن استاد و چه درسی دراین لایو، اموختن به ما. خدایا شکرت😍😍😍امیدوارم همیشه تندرست و موفق باشید و خیلی خیلی متشکرم بابت این کامنتتون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        یزدان نظری گفته:
        مدت عضویت: 2623 روز

        سلام به آقا محمد مردانی عزیزم،

        یک لحظه خواستم بی‌تفاوت از پیامت عبور کنم اما حسم گفت: «مگه هر اتفاقی، اتفاقیه؟!»

        راست میگه! اومدم دیدم زیر کامنت لایو 16 من پاسخ گذاشتی. یادم نیومد که کدوم لایوه و چه صحبتایی بوده. همین باعث شد بیام و دوباره کامنت خودمو بخونم. چون میدونم قراره یه چیزی رو دریافت کنم…

        یه قسمتی از کامنتم توجهم رو جلب کرد. اونجا که گفته بودم:

        حتی ایده ای که در خصوص کارم به ذهنم رسیده بود رو میخوام این بعدازظهرا عملی کنم! ایده ای که نه تنها از لحاظ مالیباعث پیشرفت من میشه، بلکه آزادی زمانی بیشتری برام میاره! بلکه کلی رزومه برام محسوب میشه و کلی پیشرفته تر میشم! ایده ه ای که این همه مدت پشت گوش انداخته بودم اما این تضاد باعث شد هر چه سریع تر عملیش کنم! خدایا شکرت! خدایا شکرت

        میدونی آقا علی عزیز … میخوام بگم الان که دارم باهات صحبت می‌کنم، اون ایده رو عملی کردم و الان منتظر رخ دادن نتیجش هستم! خیلی به خودم میبالم که تونستم با ایمان، الهامم رو اجرایی کنم! خیلی به خودم افتخار می‌کنم!

        این تحسین خداونده برای من!

        متشکرم که برام پاسخ گذاشتی و هدایتم کردی که پیامم رو دریافت کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: