live | مرور چند کلید برای هماهنگی با قانون - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

388 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه سلمانی پور گفته:
    مدت عضویت: 1039 روز

    بنام الله مهربانم

    سلام استادای جان و دوستای گلم

    گام 15

    الان امدم که همینطورکه دارم فایل تصویری رو میبینم نت برداری هم بکنم و من ی سررسید مخصوص گامها برداشتم تا نت برداری کنم از فایلا و تو این سررسید از چندصفحه قبل در حد چند کلمه تا اخر سر رسید نوشته شده و اومدم اسم و گام ها رو نوشتم و دو سه کلمه از صحبت های استاد رو نوشتم و دیدم ای بابا ذهنم رو داره درگیر میکنه همین یکی دوکلمه و میرفت رو اعصابم ، اجازه ندادم به ذهنم که شرو کنه بستمش و گذاشتمش کنار و رفتم ی سررسید دیگه برداشتم و دقت کردم که خوب و مرتب باشه و بلطف الله مهربانم شرو کردم به نوشتن الان که تموم شد و کامنتها رو خوندم گفتم بیام بنویسمش که یادم باشه.

    علاقه

    از زمان ورودم و کار کردن و گوش دادن به فایلاتون خیلی خیلی دارم فکر میکنم چه کاری رو باید انجام بدم من تصویرگری و ماجراجویی سفر و گشت گذار رو خیلی دوست دارم و وقتی که گفتین که میشه ترکیب کرد دوتا علاقه رو خیلی احساس خوبی پیدا کردم انگار اروم گرفت قلبم، حالم بهتر شد باید برم بشینم و فکر کنم . سپاس استاد و سپاس از دوستانم که سوال پرسیدن و شما پاسخ دادین.

    کنترل ذهن

    ی مثال از خودم (دوس دارم از خودم مثال بزنم چون باعث میشه بیشتر رو کارام و رفتارام فکر کنم و همین میشه یک کنترل ذهن برام و هم ردپا که بعدن بخونم و تغییراتم رو متوجه بشم)

    دیشب که داشتیم میرفتیم مراسم دوستم با ی عزیزی رفتیم و ایشون ی جا کار داشتن و طول کشید و مغمولا من همیشه با خودم خوراکی برمیدارم که جایی کار پیش اومد پسرم بهانه گرفت بدم بخوره و سرشم گرم بشه (چون با پسرم بودم) و اینبار نبرده بودم و موقعیت خرید هم نداشتم .و شروع کردم با پسرم صحبت کردن در مورد خوشگلیا و مثبتها از اینکه چقد مغازه و فروشگاه این دورو بره چقد اجناس و محصولات قشنگ و با کیفیتیه ،نیگا چندتا مغازه با اجناس مثل هم هس ،چقدر مشتری و میره و …. تو همون حدود نیم ساعتی که تو ماشین بودیم کلی نعمت و فراووونی دیدیم باهم هم ذهن خودم و پسرم رو از ناخواسته و معطل شدنی که بود برداشتیم هم کلی نعمت دیدیم و روخواسته ها تمرکز کردیم و اینکه باید یبارم شده باهم بیایم اینجاهارو ببینیم و قیمت کنیم، لذت ببریم ،خرید کنیم ،کلا خیلی حال دادبهم و اینم فهمیدم که چقد تغییر کردم و اگه قبلم بود همش غر بود و غر و منفی و اینکه چرا نمیاد و اینا

    عاشق شدم رفت،عاشق این تغییرات کوچیک کوچیک

    و امروزم دفتر شکرگزاریم چندین صفحه بدون فکر و تعمل بود تند تند میومد و مینوشتم .

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر

    بهترین بهترینها رو براتون ارزومندم

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    به نام پروردگار جهانیان

    سلامی گرم خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز

    این اولین کامنت من بعد از 1300 روز عضویت توی سایت فوق العاده استاده

    امروز بعد از شنیدن صحبت های استاد که مث همیشه فوق العاده و چراغ راهه ؛ یه سوالی برام بوجود اومد و یه حسی یه الهامی بهم گفت بیام و بپرسم شاید برای من یه سوال و برای خیلیا یه جواب باشه

    توی یه قسمتی از صحبت های استاد یکی از دوستان عزیز ازشون سوالی در مورد یه بازار مالی پرسیده بود و استاد گفتن اطلاعی ازش ندارم و باید تفکرت بره سمت چیزی که بهش علاقه داری نه پول و آخر هم گفتن که هیچکس از این بازار ها به ثروت نرسیده و این یه شک برای شخص من یا خیلیا مث من بوجود آورد که نکنه توی این 6 7 سال که توی این بازار بودیم و تمام این 1300 روز که توی سایت بودم و کل فایل های دانلودی رو با وسواس گوش دادم و کتاب های استاد رو خوندم و توی چند تا از دوره های استاد شرکت کردم و عمل کردم و نتیجه گرفتم چه از نظر مالی خونه ماشین شغل با درآمد بالا همراه آزادی زمانی و مکانی و همچنین روابط عاطفی و اجتماعی فوق العاده و مهم تر از همه پرداخت بدهی که بالای یک میلیارد بوده و کسب عزت نفس و….اینا همه از نتایجش بوده که اول ممنون پرودگاری هستم که راحت ترین و شیرین ترین راه یعنی آشنایی با استاد رو توی مسیر زندگی من قرار داد و همچنین از خودم که به قول استاد سوت زنان از اون جاده خوشگله با یه زنجیر که دور انگشتم میچرخوندم رد شدم ، یعنی این مسیری که من اومدم، توش باور ساختم و روی خواستم تمرکز کردم و صبر کردم برای تغییر فرکانسم و و قانون هم پاداشش رو با رسوندن من به هدفم بهم داد. آیا همش اشتباه بوده یا این بازار مالی جایه که کسی نمیتونه ازش ثروتمند بشه یا به قول مردم ازش پول دربیاره ؟

    در کل من میخواستم اینو بگم شاید غیر ممکن باشه یه فرد نابینا بتونه ورق بازی کنه ولی می‌بینید که تونسته یا یه فرد معلول بدون دست و بدون پا بتونه رکورد شنا المپیک رو بزنه و دیدید که میتونه و یا حتی یه شغلی که اصلا قبلا وجود نداشته بتونه موفق باشه و فروش داشته باشه

    توی این دنیا با این قوانین ثابتش هر چیزی امکان پذیره فقط کافیه قانونش رو بلد باشی

    شاعر میگه :

    بیستون هیچ،دماوند اگر سد بشود

    هدفم قسمت من بوده و باید بشود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علی اکبر اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2409 روز

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته دوست داشتنی

    از خداوند مهربانم سپاسگذارم که من را هدایت کرده امروز هم فایل ها را با عشق علاقه گوش کردم. جواب سوال ام را گرفتم در باره مدیتیشن. من فهمیدم حال خوب یعنی مدیتیشن. با خدا حرف بزنی یعنی مدیتیشن.

    شغل نباشه عشق باشد لذت ببری پولش مهم نیست لذت بردنش مهم هست وقتی کار کنی وقت را نفهمی. خدایا شکرت خدایا سپاسگذارم دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2850 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی و همینطور دوستان عزیز در پروژه خانه تکانی

    امروز گام پانزدهم من در پروژه خانه تکانی هست

    این فایل دوس دارم چون همون موقع ها دیدمش و یادمه گذاشتم روش بخاطر همین تقریبا یادم بود استاد در مورد چه چیزهایی صحبت کردند

    راستش مریم میخوام بدونی که اصلا هیچ اشکالی نداره که مقاومت داری نسبت به حرفها یا کامنتهایی که میخونی

    اشکال نداره که به استاد عباسمنش شک داری

    اشکال نداره گاهی میخوای از بقیه سوال بپرسی اما ته ذهنت میگی فقط نگید باید باورام درست کنم

    اشکالی نداره که دنبال یه چیز دیگه غیر از هستی

    همه این شک ها زمینه و فرصتی هست برای رسیدن و درک ایمان و اطمینان به نیروی قدرتمندی که قبلا بارها دیدی چیکار کرده برات در حالی که نمیدونستی چطور میشه

    یادت رفته عزیزم میدونم

    میدونم

    میدونی ما فراموشکار هستیم و این جزئی از ویژگی ما آدم‌هاست

    وقتی استاد عباسمنش بعد از اون بدهکاری هایی که براش به وجود اومد خواست دوباره شروع کنه متوجه باورهایی شد که با تغییرشون زندگیش عوض شد

    باور اینکه ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    اینکه من پیامبر نیستم که بخوام رایگان چیزی در اختیار بقیه بذارم

    اینکه من لایق ثروتم

    و هزاران باور دیگه به قول استاد عباسمنش سطلی ساختم که هم عمق زیاد هم طول قطر زیاد و سوراخ نیست و همینطور باران رحمت الهی میباره و من هرچی از اون بردارم کم نمیشه

    ما سطل های مختلفی داریم ولی استاد عباسمنش بهترینش رو خواست و خودش در مدار این سطل قرار داد تا تجربه لذت بخشی از ثروت داشته باشه، همین نوع ثروت که به ایشون آزادی های مختلفی داده..

    یادم اون سالی که این فایل گذاشتین من تعداد زیادی از سهام ها رو کشیدم بیرون اما شرایط زندگیم اینقدر سخت شد یعنی کنترل ذهن کردن برام غیر ممکن شد که مسیر زندگیم به افسردگی عجیبی رفت یعنی همون ترسهایی که برمی‌گشت به گذشته و با اینکه قبلا ازشون عبور کرده بودم و تجربه های جدیدی ساخته بودم اما خیلی سخت نتونستم ذهنم کنترل کنم

    اتفاق سختی که در سن کم برام اتفاق افتاده بود و زندگی رو ازم گرفت نمیخوام بیشتر از این درموردش صحبت کنم چون الان اینجام که تمرین کنم و به قدرت ذهنی بیشتر برسم

    خلاصه باقی سهام ها موند اما مسئله اصلی برداشتن تمرکزم از روی مسیری بود که از ذهن فقیر من میومد نه مولد

    بخاطر همین با اینکه دیگه خرید و فروش نکردم و کاری به کارش نداشتم و عملا چیز دست و پاگیری نبود برام اما ذهنیت فقیر رشد میکرد تا رسیدم به لایوی که گفتین باید ذهنیت مولد داشته باشید خودتون ثروت خلق کنین توی دوتا لایق یادم اینو گفتین همون اول به خودم گفتم باید یه حرکتی بزنم

    حرکتی قبلا در مورد صحبت کردم توی گام های قبلی اینکه سهام های پدر و مادرم کامل بفروشم چون اونا بیشتر از من در حال حاضر پول داشتن وقتی به مادرم گفتم خیلی خوشحال شد چون به شدت به پول نیاز داره برای اینکه گوشی جدید بخره

    نصف سهام هاشون فروختم و نصف دیگر مونده

    اما نکته اصلی سهام هایی بود که من به توصیه یک مشاور بورس در کارگزاری نگه داشته بودم

    ایشون میگفت که موقع خروج از سهام یک یا چند عدد نگه دارید که وقتی شرکت خواست مجمع برگزار کنه و افزایش سرمایه بده، شما یه سودی ببرین

    من چند روزه که دارم کاراش میکنم که از طریق سامانه آفلاین بفروشم بخاطر قوانین فرا بورس سهام های زیر 5 تومن باید آفلاین فروش برسه که خودش یکسری چالش ها برای من داشته و الان داره ولی من دارم سعی میکنم هر بار یه قدم بردارم و چالش هاش حل کنم

    دیشب داشتم به خودم میگفتم بذار برم ببینم این سود مجمع چقدر هست که تو توی این مدت روش امید بسته بودی رفتم دیدم پول یه بستنی هم نمیشه و واقعا خنده داره که بخوام منتظر باشم یک روززززی از روزها بشه که فلان شرکت تصمیم بگیره که مجمع برگزار کنه حالا ببینم افزایش سرمایه داشته باشه یا نه حالا داشته باشه چقدر میخواد بده و اصلا ارزشش نداره و یه چیز مزخرفه

    مگر از قبلی ها چقدر اومد به حسابم که الان…

    خلاصه اینکه عرضه اولیه سود مجمع همش حاشیه هایی هست که خیلیا هنوز درگیرشن

    خداروشکر هرچند من عرضه اولیه خیلی وقته قیدش زدم اونم بخاطر همون باور ارزشمندی

    خداروشکر به زودی از بورس ایران به طور کامل خداحافظی میکنم و میشینم خودم میسازم قدم به قدم.

    موضوع بعدی در مورد علاقه هست که خیلی تاکید داشتید بریم سراغ علاقمون

    تعریفش هم گفتید من اعتراف میکنم با این که بارها گفتم عاشق فوتسالم با اینکه بارها وقتی بهش فکر میکنم چیکار میتونم انجام بدم تنها چیزی که به ذهنم میرسه فوتسال و هیچچچ عشقی و هیچ چیزی پیدا نمیکنم که بگم من اونو بیشتر از فوتسال و فوتبال دوست داشته باشم ولی یه عالمه شک و تردید ها دارم نسبت بهش که بخشیش برمیگرده به نبود احساس لیاقت که توی این مدت در برخورد با اتفاقات تجربش کردم

    اما موضوع مهم تر اینکه چطور علاقم پیدا کنم یا از چندتا علاقه ای دارم کدوم انتخاب کنم

    یا چطور شغلم انتخاب کنم یا تغییر بدم

    به نظر من این سوال خیلیی برمیگرده به اینکه به نقش عزت نفس در درونمون پی برده باشیم

    شخصیتی که وابستگی زیادی به نظر ادمها داره

    شخصیتی که وابستگی زیادی به توجه آدمها داره به شکلی که احساس و زمانش مختل میکنه این شخصیت نمیتونه از زندگیش لذت ببره چون نمیدونه که اصلا چی حال اون خوب میکنه و چکاری برای اون مناسبه

    منظورم از کار صرفا شغل نیست منظورم همین اقدامات و عمل های به ظاهر کوچیکی هست که برای حل مسائل و چالش هامون برمی‌داریم

    یا انتخاب های روزانمون

    در نهایت شخصیتی که گرفتار این طناب هاست که به دورش پیچیده شده چطور درنهایت میتونه تشخیص بده چی براش خوبه یا چه علاقه ای باید شروع کنه

    یادمه یه تایمی کوتاهی رفتم فوتبال با به به و چه چه ها خیلی ام از لحاظ ذهنی تحت فشار بودم وقتی از تمرین میگشتم بشدت بدن درد داشتم و توقع داشتم که دوستانم متوجه حالم بشن اما هیچوقت هیچکدوم نفهمید که من دارم چه شرایطی تجربه میکنم همیشه ام به خودم میگفتم اونا منو تنها گذاشتن و رفتن همونا که به به و چه چه میکردن کو؟ کجا؟

    عزت نفس کلید حرفهای استاد توی این فایل هست

    از خدای مهربان میخوام که هدایتم کنه

    قدم هام بهتر و کامل تر بشه

    راه بهتر بهم نشون بده

    با ایمان

    مریم درویشی

    140/7/24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعید گنجی گفته:
    مدت عضویت: 1807 روز

    به نام خدا

    سلام ایتاد عزیز و خانم شایسته و همه بچه ها

    استاد چندتا فایل از شما توی فایل های رایگان نگاه کردم و فایل هایی توی روانشناسی ثروت که بهم نشانه رو میداد که برم دنبال کاری که عاشقش هستم ، همیشه ذهنم با باورهاش اجازه نمی‌داد برم سمت چیزی که علاقه دارم چون یک کار وقت تلف کردن میدونست و باعث می‌شد همیشه سمت کاری برم که بتونم درآمد داشته باشم . من کارم فروشگاه داشتن هست ولی علاقم به نقاشی هست . ولی به هرحال من اواخر خرداد تصمیم گرفتم برم سمت کار علاقم . استاد نتایجی گرفتم و لذتی که داشتم خیلی بالاست ، درسته هنوز اون درآمدی که میخوام نشده ولی خیلی احساسم خوب شده خیلی ذوق روزهامو میگذرونم و شادم و خلاق شدم . هنوز کار فروشگاهمو دارم ولی کم کم توی فروشگاه کار علاقمو انجام میدم تا اینکه از فروشگاه خارج بشم و تمرکز کامل کنم روی علاقم .

    روی باورهام کار میکنم و میخوام از کار علاقم به ثروت هم برسم .

    اینکه استاد میگفتین خیلی از بیماری ها بخاطر احساس بد هست و استرس و اضطراب و نگرانی باعث میشه آدم بیمار بشه کاملا درسته ، من خودم شخصا قبلا که آگاهی خیلی کمی داشتم همیشه صبحا و شبها استرس داشتم ، استرس مشتری چک بدهی و… خداروشکر خیلی کم شده این حس . ولی اینو میدونم اگه انسان سمت علاقش بره هم احساسش خوبه هم بخاطر کاری که دوست نداره عذاب نمی‌کشه و این احساس بد از بین بره دیگه مسیر شادی و خوشبختی هموار میشه . برای من که نشانه هاش اومده انشالله با اتفاقات خوب بازم براتون بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته مهربانم و همه دوستان همکلاسی های عزیز

    امروز چند بار لین فایر ر گوش گردم و یاداشت برداری کردم..هم زمان هن فایل جدید استاد گذاشتند

    خدایا سپاسگزارم ک این فایل ها را دیدم ..خدایا کمک کن تا بل آگاهی ها عمل کنم

    هر چند جلوتر میریم بیشتر دلم میخواد 12 قدم رو قدم سومش رو بخرم…

    انشاالله به زودی میخرم

    آگاهی های این فایل..

    کنترل ذهن

    حرکت کردن تو مسیر علایق

    شغل=عشق=احساس خوب=خلاقیت=نتیجه

    اگر تو مسیر درست باشی و عاشق کار باشی نتیجه میاد..

    باید نتیجه رو رها کرد..باید لذت برد از کار خودبه خود اتفاق میوفته این قانون

    در مورد محیط های منفی ..یا افراد منفی با این دیدگاه ک بگردیم نکات مثبت پیدا کنیم و یک درصد حالمون خوب کنیم

    در مورد قانون جذب

    یک مسیر هست ک باید کنترل ذهن داشت و احساس خوب ..همیشه هم باید انجام داد

    دلیل اصلی بیماری ها

    استرس.‌نگرانی ….اضطراب دلیل اصلی بیماری

    بدن هوشمنده میتونه خودش خودش رو ترمیم گنه.. خودش راه حل رو داره

    انگیزه برای انجام تمرین

    پیدا کردن پاشنه آشیل خودم

    آیا ایمان داری ک جواب میده یا هنوز میگی نه به این سادگی مگه میشه؟؟

    باید مشتاق تغییر باشی و ایمان داشته باشیم ک تمرینات هستن ک کار انجام میدن

    هر کاری علاقه دارید باید رفت سراغش

    من ک دو تا شغل علاقه دارم باید با هم ترکیب کنم و ازش ثروت بسازم…

    برای تقویت جسارت باید خودمون رو تو چالش بندازیم و با خودمون رقابت کنیم

    تقسیم کار با خدا

    اگر باورهای داشته باشیم ایده های بهمون گفته میشه اون کار صد مله ما رو جلوتر میبره

    وقتی ایده رو اجرا میکنی نتیجه غیر قابل باور و میگی چه جوریییی شد

    حرف آخر هدف از زندگی پول نیست هدف لذت بردن از همه نعمت های تو زندگیست

    استاد عزیزم خانم شایسته عزیز سپاسگزارم

    در پناه خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 2259 روز

    سلام خدمت همه دوستان عزیز

    گام پانزدهم

    خدا رو شکر الان این گام را گوش دادم و دارم کامنت مینویسم

    امروز اول صبح کمی حالت اضطراب اومد سراغم

    وقتی حالت اضطراب میاد سراغم احساس میکنم ارتباطم با منبع قطع میشه هیچ کاری حالمو خوب نمیکنه نمی‌دونم فایل گوش کنم احساس بن بست و هفتگی میکنم احساس بدی را تجربه میکنم نمی‌دونم چرا ولی کم کم بهتر شدم البته بگم در همان احساس بد شروع به شکرگزاری کردم با همان خال بد سعی کردم حواسم از از اضطراب پرت کنم به دو تا از تزدیکانم تلفن زدم کم کم حالم بهتر شد آلان خوبم که دارم کامنت مینویسم

    دکتر به من گفت تو دیگه نیاز نیست دارو مصرف کنی و نیاز به جلسات روان درمانی داری خلاصه با وجود مقاومت زیاد نسبت به مشاوره رفتن چون دیدم بعضی روزا حالم بد میشه جلسه اول رفتم و تقریبا نود درصد حرفه‌های مشاور برخلاف حرفهای استاد هست و بهم شرایط را گفت که اگه میخام بیام به این صورته و گفت دنبال حال خوب نباش حتی گفت گشتم نبود نگرد نیست… گفت تو نمیتونی افکارت را تغییر بدی اینو علم روانشناسی مدرن میگه(تعجب)و من فقط کمکت میکنم عملکردت بهتر بشه بعد بهش گفتم شاید با توجه به حرفاشون دیگه ادامه ندم و ایشون گفت اگه نیای و دارو را هم قطع کنی ممکنه دوباره حالت بدتر بشه و من کمی ترسیدم و خلاصه نمی‌دونم چیکار کنم میترسم برم همین اندک باورهای خوبم هم تخریب بشه از طرفی میگم کو نتیجه از قانون تو که تو این مسیر اولش اضطراب نداشتی نمی‌دونم چیکاررکنم خدایا یه راهی نشونه بده یه نشونه بفرست

    امروز تو دفترم نوشتم خیلی از اون حالت بد بهتر شده خداروشکر کردم و گفتم خدا باقیمانده این حالت اضطراب را هم از وجودم بزدا حدود سه ساله خدایا هدایتم کن به کار و راه و افکار درست

    من دوره شکرگزاری راندتابرن را شروع کردم اولش یکم خوب بودم باز همون حالات بد اومد الان خانه تکانی را شروع کردم اولش خوب بودم ولی باز اون حالات بد میاد واقعا نمی‌دونم چیکار کنم که این اضطراب از وجودم بره خیلی تلاش میکنم چند روز خوبم باز همون آش و …

    دوستان عزیزم اگر کامنتم را خوندین و تجربه یا نکته ای داشتین برام بنویسید

    خدایا شکرت که الان خوبم و اومدم کامنت نوشتم

    خدایا مرا از مسیر آرام به ارامش درون به رستگاری دنیا و آخرت برسان

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1931 روز

      سلام به زهرا. خانم

      انشالله همیشه عمر حالتون عالی باشه

      اگر واقعا دکتر روان پزشک گفتند نیاز به دارو هست که انجام بدید و همزمان هم دوره های استاد که میدونید بدردتون میخوره رو شروع کنید

      البته در نظر داشته باشید نه هر دکتر

      دکتری که با دارو دادن میخواد حالت رو خوب کنه نه اینکه معتاد دارو بشید که باید در مورد دکتر تحقیق کنید و بعد دارو مصرف کنید ….

      ولی در کل یه چیزی که می‌تونه حالتون رو‌ از اینی که هست بهتر کنه

      این هست که خیلی به فکر آینده نباشید تا اون جا که میتونید از زندگی همین امروزتون لذت ببرید و اصلا فکر فردا هم نباشد و همین رو تکرار تکرار تکرار. کنید می‌رسید به جایی که افکارتون آرام آرام میاد تحت کنترل خودتون و تازه میدونید کجای زندگی هستید و اون موقع هست که به یاری خدا برای خودتون هدف تعیین میکنید و شروع میکنید کم کم به حرکت کردن به سمت جلو ….

      اصلا خودتون رو با دیگران مقایسه کنید فکر کنید فقط خودتون روی این کره خاکی هستید و خدا هم فقط شما رو آفریده دیگه اون موقع نه خودتون رو با کسی مقایسه میکنید نه از کسی عقب افتادید نه دوست دارید کسی ازتون جلو بزنه و….

      سعی کنید هر روز پیاده. روی ترجیحا صبح اگرم نشد در طول روز هر ساعتی که شد بزارید توی برنامه روزانه همراه با آهنگ های مثبت و شاد ….

      و همین چندتا کار کوچک و ساده رو حداقل 21 روز انجام بدهید به طور پیوسته روز22ام‌ شما کلا دیگه آدم قبلی نیستید و کلی انرژی مضاعف پیاده کردید برای زندگی

      با آرزوی روزهای روشن و پر از آرامش برای شما دوست گرامی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مستانه گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    سلام خدای خوبم

    سلام استاد عباسمنش و مریم عزیزم

    گام پانزدهم رو با توکل برمیدارم

    چقدر به مرور این چند تا نکته نیاز داشتم . نکاتی که اصول زندگی هستن و عمل بهشون خالق یه زندگی بهشتی روی زمین هست. کانون توجه همه چیزه

    من هر وقت ذهنم داره نجوا میکنه و پرت میگه میام تو سایت. سریال زندگی در بهشت میبینم یا کامنت میخونم و با حال عالی برمیگردم سراغ کارام

    من عاشق کار کردن با خدام. چقدر قلبم آروم شد وقتی اونطور با اطمینان از همکاری خدا گفتین و چقدر عمیق تجربه اش کردین. به میزانی که احساس لیاقت کنم هدایت های الهی رو دریافت میکنم.پس سکوت میکنم و در سکوت به ساختن زندگی الهیم ادامه میدم.

    سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    fardin success گفته:
    مدت عضویت: 290 روز

    به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تره

    سلام و خدا قوت به استاد عزیز و تک تک دوستان سایت عباس منش

    رد پای من(گام پانزدهم)

    من خیلی کم اصلا ندیدم استاد موقعی که آموزش میده از کنترل ذهن صحبت نکنه چرا که همه ی زندگی به این برمیگرده که ذهنمون داری به چه چیزی توجه میکنه و کجا داره میره

    اگه در هر شرایطی بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و خودمون بهش جهت بدیم میتونیم صد در صد کنترل زندگیمون رو هم دست بگیریم و خودمون حاکم و سازنده ی زندگیمون بشیم

    تیک ذهنی من در این جلسه ی فوق العاده این بود که برای تمامی کارهامون دلیل داشته باشیم یعنی خیلی مواقع کاری رو انجام میدهیم بدون هیچ دلیلی و بعدا پشیمون میشیم و از خودمون می‌پرسیم چه دلیلی داشتیم و وقتی دلیلی منطقی نداریم گفت و گو های منفی ذهن شروع میشه و اون وقته که میفهمیم آب ریخته شده را جمع کردن محاله

    به نظر خود من وقتی درگیر آموزش دیدن هستیم و قبل از انجام کاری یا زدن حرفی یک مکث کوچک داشته باشیم کنترل ذهن خیلی راحت تر میشه

    وقتی عاشق کاری هستیم که انجامش میدهیم ما دیگه کار نمی‌کنیم زندگی میکنیم،، حالا شاید دیر علاقه مون رو پیدا کنیم ولی نباید خسته و ناامید بشیم چون زمانی که به هدفمون میرسیم همون روزها میشن شیرین ترین روزهای زندگیمون

    (در بیابان گر به شوق کعبه، خواهی زد قدم / سرزنش‌ ها گر کُند خار مُغیلان، غم مخور)

    عاشقتونم

    هر کجا هستیم بدرخشیم و تأثیر گذار باشیم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز ودوستان خوبم

    گام 15 خانه تکانی ذهن

    استاد عزیز شما بهترین الگو در همه زمینه ها برای ما هستید چقدر با دیدن زندگی شما فایلهای شما کنترل ذهن برایم راحت تر شده وقابل باوره

    ما هر جمعه خانه مادر شوهر هستیم با برادر شوهر ها وخانواده شون، اوایل آنجا کنترل ذهن وکنترل ورودی ها برام خیلی سخت بود چون فضای منفی بود اما خدارا شکر با آموزش های شما الان خیلی برام راحت شده

    وقتی آنجا هستم در بحثها شرکت نمیکنم هندزفری میزارم فایل گوش میدم از لحاظ جسمی آنجا هستم اما از نظر فکری وروحی فرسنگ‌ها باهاشون فاصله دارم

    آنها در حال ناله وشکوه از زمین وزمانند ولی من در حال شکرگزاری ولذت بردن از تمام نعمتهایم هستم

    استاد ممنونم که زندگی را برایمان لذت بخش کرده اید

    چقدر زیبا گفتید که هدف من در زندگی پول نیست بلکه هدف لذت بردن از زندگی است وقتی از زندگی لذت ببریم لاجرم ثروت وارد زندگیمان می‌شود

    سپاس فراوان از شما وخانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: