live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا آزادیخواه اقدم گفته:
    مدت عضویت: 3559 روز

    با عرض سلام خدمت آقای عباسمنش عزیز و تمامی اغصای سایت

    چندروزی بود که ذهنم درگیر این سوال بود و داشتم زندگی خودمو مرور میکردم و آدمای موفقی که تو زندگیم باهاشون برخورد کردم و خیلی سوال چالشی بود

    و طی این چندروز عوامل زیادی به ذهنم رسید و خواستم بنویسم ولی باز میگفتم نه فلانی همچین دلیلی نداشت ولی موفق شد

    بعد که باز فکر کردم دیدم اول از هرچیزی تعریف من از موفقیت چی هست؟

    بعد دیدم تمام آدمایی که موفق هستن وجه مشابهی ندارن ولی جالبه ی ویژگی دارن و اونم اینه که از هرچی هستن راضین و دلیل این ویژگیشونه که دلیل موفقیتشون شده اونم احساس ارزش و لیاقته که به قول معروف عزت نفس که تنها آدمایی که خودشونو قبول دارن و از اون چیزی که هستند و از اون کاری که انجام میدن احساس لذت و رضایت دارن آدمای موفقی هستن و دلیل این رضایتشون احساس لیاقتشونه و عزت نفسشون

    وقتی داشتم فایل راهنمایی سوال رو که استاد تو کانال گذاشتنو گوش میدادم یدفه استاد گفت خودتون تبلیغ کاراتونو انجام بدید بعد این الهام به من شد که چرا واقعا من این کارو انجام نمیدم و دیدم چون عزت نفسم پایینه ولی به لطف این مجموعه دیگه افسوس نخوردم که چرا من اینجوریم و اونجوریم گفتم چه پیامه خوبی و از اونجا که امسال رو برای خودم سال ارزش گذاری برای خودم انتخاب کرده بودم گفتم این هم ی پیام دیگه و خداروشکر کردم

    به هر حال از نظر من مهمترین عامل موفقیت استاد و سایتشون عزت نفس و ارزشی هست که استاد برای خودش و محصولاتش قائل هستن و تمام آدمهایی که احساس ارزش و لیاقت برای خودشون و محصولاتشون قائل هستن جهان هم براشون ارزش قائل میشه و آدمهایی که تو اون فرکانس هستن رو به سمتش هدایت میکنه

    با ارزوی موفقیت برای تک تک عزیزان??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  2. -
    فائزه مقدم گفته:
    مدت عضویت: 4109 روز

    سلام

    چند عامل موثر موفقیت استاد از نظر من:

    تقویت باورهای ثروت آفرین و فراوانی هر روز و هر روز

    استاد دقیقا همان شغلی را دارند که به آن علاقه دارند

    تمرکز روی کار

    اعتماد به خداوند و باور به اینکه در صورت لزوم به هر چیزی و هر جایی هدایت میشوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      حسین ملک زاده گفته:
      مدت عضویت: 3131 روز

      سلام به نظر من استاد جواب این سوال را در فایل توحید عملی ۵و۶کاملا توضیح دادن که استارت و عوض شدن کل زندگیشون بعد از نگاه توحیدی بود که روی هیچکس حساب نکنن و فقط اللاه با الهاماتش زندگی استاد را عوض کرده، و اون باورهای ثروت ساز و غیره در داخل همون الهامات اتفاق افتاده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    حسن شمس الدینی گفته:
    مدت عضویت: 2463 روز

    سلام به شما استاد عزیزدوست داشتنی و تمام اعضای سایت ٫ لطفا کامل بخونید یکم زیاده ولی می ارزه بخدا نه برای امتیاز و مسابقه فقط برای اشتراک تجربیاتمون با هم و استفاده از تجربیات از هم این متنو می نویسم که بخونید و در مورد سوال دوستمون باید بگم که در مورد اینکه چرا یه کسب و کار برای یکی عالی و چرا برای یکی بد می شه ٫ خب بزار یک مثال بزنم تو یه شیراز یه خیابون هس تو اون خیابون کلا همش فست فودیه ٫ یکی از مغازه ها هس همیشه چه بقیه مغازه ها مشتری داشته باشن یا نه چه زمستون باشه چه تابستون چه رکود باشه چه اقتصاد ایران عالی باشه همیشه شلوغه و حتی براش صف می کشن ٫ بخدا نه دیزاین عالی داره نه چیز خاصی یه مغزه خیلی معمولی هس ٫ خب بنظرت چرا این جوریه؟یا مثلا باز تو شیراز چن تا بستنی فروشی هس کنار هم ولی اون یکی همیشه شلوغه حتی وقتایی که اونا مشتری ندارن اون یکی حتی صف می کشن براش تا کوچه کناریشم میره٫ مغازه کوچیکیم هس ٫ باز به نظرت چرا؟ جواب تمام این چرا بر می گرده به باور صاحاب مغازه اگه باور داشته باشه قدرت خدا رو که خودش گفته تو بخواه من میدم این باور رو داشته باشه که به راحتی پول میاد براش و مردم ازش خرید می کنن مردم جذب می شن یعنی خدا براش انجام میده خودش باورشو می سازه بقیه کارا رو خدا می کنه ٫ جالبه بخدا من یه بار با همون صاحاب مغازه فست فودیه صحبت کردم گفتم به نظر خودتون چرا این جوریه به صورت ناخوداگاه بدون اینکه اصن قانون رو بدونه گفت من همیشه تو کارام خدا رو قرار می دم و عقیدم اینه که خدا روزیه منو زیاد میده و دست به هر کاری میزنم طلا می شه٫ حالا بخدا رفتم با دو تا مغازه کناریش صحبت کردم گفتش والا چی بگم خدا برای اون خواسته مگه پول دراوردن به این راحتیه (در صورتی که بخدا دیزاین این مغازه خیلی زیبا تر از اون بود ) ٫ حالا شما طرز فکر این دو تا کنار هم بزار این کجاهو اون کجا ٫ بزارید یه مثال بزنم بهتر متوجه شید خدا گفته من همه چیو میدم به شرطی که خودت بخوای وقتی خب خودت نمی خوای من چه جوری بهت بدم ٫ مثل بچه ای که باباش می خواد غذا بهش بده ولی بچه لج کرده دهنشو محکم می بنده و نمی خوره و هرکاری باباش کنه اون غذا رو نمی خوره باباشم می گه خب وقتی خودت نمی خوری دهنتو محکم بسی من که به زور نمی تونم بدم بهت خب ٫ بیاید دهنه مغزمونه باز کنیم دهنه عقیده ها و باورهامونو باز کنیم ببینیم با خودمون چند چندیم چه باور هایی داریم بیایم پیداشون کنیم و از ذهنمون پاکشون کنیم ٫ و در مورد استاد دوست داشتنی که چرا استاد تو کارش اوله ٫ خب باید بگم بقیه دوستان بخدا حدود ۹۹ درصدشون خدا رو باور ۱۰۰ درصد ندارن اصن بخدا خودشون کامل هنوز باور ندارن قانون خدا رو و حتی خود خدا ٫ همش حواسشون به تبلیغاتو و رقیب ها هس و قدرتو دادن به رقیباشون و تبلیغات ٫ بالایه ۹۹ درصدشون این جورین بخدا ٫ بخدا طرف شغلش مث استاد عزیزمون هس ولی می بینی پیچ اینیستاگرامش حتی ۳۰ هزار تا هس بالاتر از استاد ولی وقتی میری نگایه لایوش یا کامنتاش می کنی به زور شاید بشه ۱۰۰ تا اونم تازه به زور ٫ خب مشخصه پیچش فیکه با نرم افزار و کد نویسی الکی فالووراشو بیشتر کرده که بیشتر دیده شه و خب ۱۰۰ درصد موفق نمی شه و یا تو همین سایت بازم طرف شغلش مث استاد هس همیشه تا می نویسی قانون سایتش جز اولین ها میاد بالا ولی نگایه بازدید و کامنتش که می کنی می بینی نوشته ۱۰۰ تا یا دیگه خیلی باشه ۵۰۰ تا ٫ چون اینا خودشون باور نکردن خدا و قانونش رو باور نکردن خودشون تحقیق نکردن و از رو یه کتاب و یک نوشته ای و یک فیلم کپی می کنن حرفاشونو و میان برای منو تو می گن (البته نه همشون تهمت نمی زنم به کسی خدایی نکرده) ٫ چون خودوشونم هنوز کامل قانون و خدا رو باور ندارن مث حرفه قشنگ به این حرفا نگاه می کنن با خدا باشو پادشاهی کن کاریه که استاد داره می کنه ٫ و یه موضوع دیگه در مورد تجربه خودم در مورد سلامتی می خوام بگم ٫ دوستان من دو سال پیش رفتم دریای شمال شنا بعده یک ماه دیدم پشت گردنو کمرم لکه های سیاه هس و بدنم خشک سوزان می شد و حموم که می رفتم بعدش بدنم می سوخت رفتم دکتر بعده کلی ازمایش نمونه برداری دکتر گفت امکان نیس خوب بشی خیلی کم البته قرصاتو بخوری ممکنه یکم بهتر شه ٫ من همون لحظه خندیدم اروم تو دلم ٫ یه مشت قرصم داد ولی من نخریدم ٫ بخدا بعد سه ماه بدنم جوری نرمو سفید شده که همه بهم می گن چه پوستت خوب شده چه عالیه و فقط فقط با احساس خوب من شبا قبل خواب نیم ساعت وقتمو مدیتیشن می کردم چشامو می بستم و تو ذهنم تجسم می کردم که لکه هام دارن می رن یا مثلا گلبول های سفید دارن می خورنشون و فقطم حس خوب داشتم حس ارامش و حتی تویه طول روز مثلا داشتم نگایه فیلم می کردم تو ذهنم داشتم پوستمو خوب می کردم و بعد یک مدت دیدم دارن میرن و الان عالی شده و همین طور ۷ سال پیش من یه زخم معده داشتم که بخدا هر شب دقیقاااا سر ساعت ۸ بالا می اوردم دکتر می رفتم علت اینکه چرا هر شب ساعت۸ بالا می اوردم رو تشخیص نمی دادن ٫ تا اینکه من بعد فهمیدن قانون متوجه شدم دارم به خودم تلقین می کنم این باور رو ساختم که هر شب ساعت ۸ باید بالا بیارم بعده یک مدت با همون تکنیک خوب کردنه پوستم معدمم خوب کردم والان حتی یه نوشابه کامل می خورم یه پشت ٫ و معدمم عالیه عالیه و بخدا از وقتی قانون رو فهمیدم کتاب ها رو مطالعه کردم حتی یک بارم از جلویه بیمارستان یا دکترم رد نشدم ٫ حتی خیلی جالبه من یک سال با سایت اشنا بودم ولی فقط تو قسمت سوال و پاسخ های سایت میرفتم مگه می شه من بیام تو سایت نرم ببینم عباس منش کیه اصن ای فیلما چین اصن سایته چیه ٫ من تا قبلش فقط فیلمهای قانون جذبو کلی فیلمه های دیگه تو یتیوب و ٫٫٫ دیده بودم و کلی کتاب های دیگه رو خونده بودم و تا فهمیدم من هنوز تو مدار استاد نیسم و یه روز که داشتم مدیتیشن می کردم گفتم حسن این قانون جذب این کارا همش داره به تو یه چیو می گه یه جایه کارت می لنگه ویهو تو دلم اسمه خدا اومد و من فهمیدم همه این ها تهش خداست و من اینا رو جدا از خدا می دونستم ولی ناخوداگاه ازشون استفاده می کردم بدون اینکه بدونم همه چیز خداست ٫ من قانون رو درک کرده بودم ولی کم و ولی خدا رو توش نزاشته بودم و ناخوداگاه داشتم استفاده می کردم ازش و تا فرداش بخدا قسم فرداش اومدم تو سایت و گفتم من تا حالا چند ماهه دارم استفاده می کنم از این سایت داخل قسمت پاسخ و پرسش برم ببینم چین اینا اصن سایته چیه عباس منش کیه و چند ماه پیش تمام فایل ها رو رایگان رو گوش دادم و هم تو ارشیو هم تو محبوبترین دانلود ها همشون رو دانلود کردم و گوش دادم چند ماه پیش ٫ و خدا این جوری شما رو هدایت می کنه ٫ و اینو هم بگم من ۱۸ سالمه و خدا رو شکر می کنم تونستم از سن کم این چیزا رو بفهمم ٫ و دوستان یه مورد در مورد سلامتی اینکه دکتر اریکسون تونست با مدیتیشن و تجسم خلاق و با ایجاد باور تویه شخصی که سنش بالایه ۲۵ سال بود رو ۳۰ سانتی متر بلند کنه و چون کسی باور نمی کرد کسی اون رو کامل منتشر نکردو حاظر نبودن در موردش بنویسن خودتون سرچ کنید می فهمید و یا لوییز هی سرطان رحم داشت که خودشو خوب کرد کتابشو الان براتون می نویسم و دوستان کتاب هایه شفایه زندگی نوشته لوییز هی و معجزه شکرگزاری نوشته راندا برن و کتاب قدرت در درون ماست نوشته لوییس ال هی و قانون شفا کاترین پاندر و بخواید تا به شما داده شود نوشته استر و جری هیکس و چهار اثر از فلورانس اسکاول شین و تجسم شفا بخش نوشته خوزه سیلوا حتما حتما همشون رو دانلود کنید و کامل بخونید و حتما تو یوتیوب این( نحوه تغییر دادن عادات، تصاویر ذهنی و باورها از طریق تجسم خلاق) رو سرچ کنید یک فیلم ۱۵ دقیقه ای میاد در مورد مدیتیشن و مثال هایی که تونستن با این روش سنگ کلیه و ٫٫٫ رو درمان کنن حتما کامل تا اخرش گوش کنید ٫ایشالا هر جا که هستید شاد و سلامت باشید و یادتون باشه همه چیز خداست سلامتیو ثروت رو از خدا بخواین بقیه وسیلس اصل خداست٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      غزل بانو گفته:
      مدت عضویت: 3175 روز

      سلام آقای شمس الدینی عزیز

      خیلی دیدگاه زیباو خالصانه و اگاهی بخشی نوشتید واقعا ممنون. مثالی که درمورد اون بچه ای که پدر میخواد بهش غذا بده ولی دهنش رو بسته و غذا نمیخوره خیلی برای من جالب بود و واقعا جای تفکر و تامل داشت. خدا همیشه تو قران تکرار میکنه که من رزاق و روزی دهنده به همه هستم پس یعنی این جزو صفات الهی است که ثروت و نعمت رو شامل حال همه کنه و همواره روزی دهنده به موجودات باشه اما خودمون هستیم که پس میزنیم و اجازه نمیدیم وارد زندگیمون بشه. بخاطر تجربیات جالبی هم که درباره شفای جسمتون نوشتید خیلی ازتون سپاسگزارم.

      ارزو میکنم که خدا شادی و سلامتی و اگاهی و ثروت روز افزون نصیبتون کنه دوست گرامی ???

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      Bahar گفته:
      مدت عضویت: 2539 روز

      سلام آقای شمس الدینی .

      واقعا از پیامتون لذت بردم .با اینکه فرمودید 18 سال تون هست ولی چه اندازه زیبا قوانین رو درک کردید و چه تجربیات زیبایی رو بیان کردید ..واقعا لذت بردیم و سپاسگذاریم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3188 روز

      سلام حسن اقا مرسی از دیدگاهت خیلی خوب بود مثالی که درباره سلامتیت و مغازه های کنار هم زدی عالی بود اتفاقا دیشب هم من وهمسرم تو یکی از همچین مغازه هایی که خیلی کوچیکن و دکور خاصی ندارن اما همیشه شلوغه بودیم (اصفهان) و داشتم به همسرم میگفتم ببین این مغازه دیوار به دیوار هم دکور زیبا تره هم بزرگتره هم غزایی که میدن یکیه اما تقریبا هیچکس نمیره پیشش همه میان مغازه بغلی بخدا همه چیز به باوره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    خالق زندگی گفته:
    مدت عضویت: 2402 روز

    سلام خدمت استاد ثروتمند و همراهان عزیز

    به نظر من توکل وایمان بخدا راه رسیدن به تمام خواستها هست بعد اگر کسی دوست داشت تبلیغات هم بکنه من از تجربه خودم که برایم اتفاق افتاده جواب این سوال را میدهم

    من قبل از این که دوره دوازده قدم شروع بشه خیلی دوست داشتم شغلم را تغییر بدم .من ماشین سنگین تریلی داشتم وهمیشه خواسته ام این بود که ماشینم روبفروشم ویک کاری راه بیاندازم که همیشه پیش همسروفرزندم باشم وبرای فروش ماشین وکار جدید به همه دوستان میگفتم وکاری انجام نمیشد تا اینکه دوره دوازده قدم شروع شد ومن فایل هدف گذاری رو گوش کردم و ترمزهای خود م رو پیدا کردم که باید هدف ڱذاری رو به صورت تکامل انجام بدم .چون قبلا هدف ڱذاریم خیلی بزرگ بود ومیخواستم همه چیز یکماه اتفاق بیافته واز استاد آموختم که باید هدف ڱذاری از هدفهای کوچیک انجام بشه.من قبلا هر کاری میخواستم انجام بدم با همه مشورت میکردم و اون کار انجام نمیشد چون هرکسی یک نظری میداد .این دفعه که هدف گذاریم رو نوشتم که خدایا میخواهم تا یکماه آینده ماشینم رو با قیمت خوبی بفروشم وکسب وکار جدیدم رو پیدا کنم.وبه خودم عهد بستم که باکسی مشورت نکنم وبه خدا توکل کنم .خداشاهده بدون اینکه ماشینم را جایی تبلیغ کنم یا ببرم نمایشگاه یاتوی سایت دیوار بڱذارم . بطور اتفاقی توی جاده مشتری پیدا شد ومن ماشینم رو به قیمت خوبی فروختم.

    این از فروش ماشین

    وبعد از چند روز شب قبل از خواب گفتم خدایامن نمیدونم چه کسب وکار جدیدی راه بیاندازم خودت کمکم کن واز هیچ بنده ای هم مشورت نگرفتم و شب که خواب بودم خواب دیدم که دارم توی یک مݟازه لوازم یدکی جنس میفروشم .صبح که از خواب بیدار شدم گفتم خدایا شکرت که به من گفتی باید چکار کنم

    پس میرم سراغ مغازه لوازم یدکی.وفردای اون روز رفتم تهران برای خرید جنس که اون مݟازه دار تهرانی گفت باید یک لیست بدی تا من بدونم تو چه جنسی رو میخواهی ومن گفتم خدایا چکار کنم خودت بگو. چند دقیقه بعد بهم گفته شد که زنگ بزن به استا علی تو شهرتون وازش بپرس ولیستت روبگیر ازش.

    من گفتم اون استاد علی به من لیست نمیده چون یک مغازه لوازم یدکی کنارش بود وداشت با اون کارمی کرد .دوباره بهم گفت توزنگ بزن

    خداشاهده زنگ زدم به اون بنده خدا که ازش لیست لوازم بگیرم یهو بهم گفت بیا باهم شریک بشیم من استاد ماشین هستم ومشتری زیاد دارم تو فقط،جنسهایی رو من میگم بخر من میفروشم .من باورم نمیشد که این اتفاق افتاد وقبول کردم وگفتم خدایا شکرت خدایا کاره تو هستی اینا دستان تو هستن والان هم در حال راه اندازی مݟازه هستم .انشالاه قدم های بعدی بیشتر پیشرفتهایم را با دوستان به اشتراک میزارم. بله دوست عزیز اگر بخدا توکل کنید وفقط از خود خدا بخواهی ونه از بنده خدا نه به تبلیغات احتیاج داری و نه چیز دیگه به شرط این که ایمان واقعی تو به خدا نشون بدی اون موقه توی جهان از همه همکارت جلوتر هستی این نظر من بود خدا نگدار?????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  5. -
    احمدرضا هودرجی گفته:
    مدت عضویت: 3715 روز

    سلام

    من برای درک قانون همیشه به اطراف نگاه میکنم و همه چیز را در قالب قانون میسنجم

    به طور مثال در کسب و کار خودم میبینم افرادی که کت و شلوار آنچنانی میپوشن دفتر لاکچری دارن اما درآمد کمی دارن و وقتی باهاشون ارتباط دارم میبینم چه باورهای محدودکننده ای دارن

    دوستی که پرسیدن کجا باید از ابزار استفاده کنیم و کجا باید روی خدا حساب کنیم جواب اینه که تمام اتفاقات زندگی ما با فرکانس های ما بوجود میاد ما فیزیک نیستیم ما با ارتعاشمون با افکارمون که منجر به فرکانس میشه و جهان اطراف ما طبق قوانینش این خاصیت را داره که به فرکانس های ما واکنش نشون میده و ما نتایجی همسان با فرکانس هامون میگیریم

    کل قانون اینه که فقط باید به یک قدرت تکیه کنیم و اون خداست و فقط از این نیرو برای موفقیت کمک بگیریم و خدا هم این قدرت را به باورهای ما داده پس ما باید باورهای قدرتمند کننده را تقویت کنیم این اصل کاره

    و وقتی باورهای مناسب ساخته شد جهان راهی نداره جز این که ما را به خواسته هامون برسونه و از بی نهایت طریق مسیر موفقیت را برامون باز میکنه

    کارهایی که اکثر انسانها بدون باور مناسب برای موفقیت انجام میدن برخاسته از ذهن محدود کنندس و این کارهایی هست که اکثر مردم انجام میدن که برای پول باید بدون سختی بکشن دروغ بگن اما کارهایی که بعد از باورسازی خدا الهام میکنه خیلی درست و هدفمند و خیلی راحت و لذت بخشه بعد از باور سازی شاید کاری به ما الهام بشه که همه مسخره کنن اما میبینیم که چقدر درست بوده

    من ۲۰ روز پیش یه زمین خریدم که همه منو مسخره میکردن که چرا اونجا زمین خریدی پولتو انداختی دور اشتباه کردی اما فقط به خاطر الهامی بود که این کار را انجام دادم فقط با دوازده میلیون بعد از ده روز ۵۳ میلیون سود کردم و زمین را فروختم

    وقتی باورها ساخته میشه این جوری نیست که ما هیچ کاری نکنیم و از آسمون یه کیسه پول بیوفته رو سرمون شاید گفته بشه که فلان کتاب را بخون یا فلان شخص وارد زندگیمون میشه و کسب و کارمون را متحول میکنه

    یا ایده ای به ذهنمون میاد و چون باورها درست شده انجامش میدیم و تحولی در زندگیمون ایجاد میشه

    هر کاری که باید انجام بشه بعد از باور سازی گفته میشه و دست خودمون نیست خود به خود انجام میدیم و نتایج عالی میگیریم

    اما وقتی بدون باورسازی داریم تلاش فیزیکی میکنیم یعنی میخواهیم از پله دهم شروع کنیم به بالا رفتن و حتما زمین میخوریم

    کار خیلی راحته و سختی کار فقط در اینه که باور کنیم که همه چی نتیجه باورهای خودمونه و اونوقته که باورها را شخم میزنیم

    اول باید باورهای مناسب ایجاد بشه بعد بقیه راه گفته میشه کل کار همینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      مهدی گفته:
      مدت عضویت: 1377 روز

      سلام خدمت دوست عزیزم 👋🏼❤️💗

      آقا احمد داداش خیلی با نظرت حال کردم ایول چقدر به اصل اشاره کردی که قدرت و تکیه گاه فقط خداست چقدر زیبا بود سخن آخرت که گفتی وقتی باور های خودمونو بسازیم و حرکت کنیم و تلاش کنیم الهامات به ما گفته میشه و اون موقع نتیجش هم مشخصه که ی نتیجه فوق العاده هست

      خدا رو شکر که تونستم این متن ها رو با عشق برای شما دوست عزیزم بنویسم

      سپاس گذار استادم هستم

      خدا یار و نگهدارتون باشه 😘🌎

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهناز جوزمی گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    سلام به هم فرکانس‌های عزیزم و مریم بانو عزیز تر از جانم .

    این فایل استاد در مورد کسب و کار و مشتری بود که چطور مشتری خودمون زیاد کنیم.

    چیزی که من تو کسب و کار خودم فهمیدم اینه که من باید کیفیت کارمو ببرم بالا اونم با قانون تکامل و کم کم و سرم تو کار خودم باشه و هی سرک نکشم تو کار بقیه که دارن چیکار می‌کنند که این باعث میشه که حس عجله و عقب موندن بهم بده که این باعث نشتی انرژی میشه و نمیزاره کار خودمو بکنم.

    خداوند در درون منه و با منه و هر سوالی داشته باشم اون جواب میده فقط تو بپرس و باور داشته باش اون از زبون یه بچه یا یه کتاب یا یه فیلم بلاخره جواب بهت میده نگران نباش و مشتری اومدن کار من نیست اون کار خداست من سمت خودمو انجام میدم خداوند هم سمت خودشو خداوند روزی رسانه جهانه به اندازه ی که ما اونو بزرگ ببینیم خداوند همه ی این جهان داره اداره میکنه به همه ی موجودات آسمان و زمین روزی میده بعد نمیتونه مشتری برای تو بیاره البته که میتونه اما به اندازه ی ظرفمون میتونیم بگیریم نه بیشتر دوستان بیایم با شکرگزاری با راضی بودن با احساس خوب ظرف وجودمون بزرگ تر کنیم تا خداوند از راه های خیلی ساده آسان کنه برای ما آسانی را .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  7. -
    محمد خرمی گفته:
    مدت عضویت: 3385 روز

    حدودا 7 ماهی هست که این سوال ذهنم رو درگیر کرده بود + اینکه ویژگی مشترک کسب و کارهای موفق شهرم چیه؟

    موقعیت جغرافیایی این کسب و کارها؟

    کسب وکاری بود (بستنی فروشی) خارج از شهر اما بسیار معروف و مشهور بود و حتی یک بستنی فروشی در یک روستا در فاصله 40 کیلومتری رفسنجان هست (کبوترخان) که خیلی از مردم برای خوردن بستنی میرن اونجا! (حتی گوگل هم کنید متوجه میشید چقد معروفه! بستنی کبوترخان)

    شیک بودن نما؟ یا توی فضای انلاین، طراحی جذاب سایت و رابط کاربریش؟

    خود سایت استاد عباسمنش، از نظر رابط کاربری و جذابیت گرافیکی بنظر من جای پیشرفت بیشتری داره و سایت در حالت معمولی هست از نظر UI و طراحی. یا سایت های بسیار دیگه ای که هم شما دیدین هم من، نمیدونم گفتن اسماشون درسته یا نه ولی مثلا سایت اقای تاواتاو! یا حتی سایت یکی از دوستان که در زمینه مارکتینگ هست (جذب مارکتینگ) ظاهر معمولی دارن.

    نمای خیلی از مغازه هایی هم که موفق بودن رو دیدم، ظاهر معمولی داشتن ولی بعضا هم ظاهر جذابی داشتن ولی مشترک نبود این ویژگی توشون که بگم بخاطر ظاهرشون پیش شون میرفتن مشتریا، ولی یک چیز بنظرم بود، تمیز بودن محیط ها خیلی اهمیت داشت بنظرم و ویژگی مشترک شون بود. توی سایت این ویژگی بنظرم میشه اینکه

    فضای سایت شلوغ نباشه

    ———————————————————————————

    ? اما چه عواملی بنظرم باعث موفقیت شون بود؟

    ? بنظرم کیفیت و نحوه اجرا کارشون و مورد بعدی هم احترام به مشتری و پاسخگویی بود.

    ? مثلا فروشگاه مواد غذایی زیتون در رفسنجان، یک فروشگاه بزرگ با تنوع زیاد محصولات هست که هرنوع محصولی که داخلی چه خارجی و حتی چه تولید خود شهرمون رو برای فروش داشتن و مورد بعد اینکه بسیار بسیار به مشتری احترام میذاشتن و زمانی که وارد فروشگاه میشید یک نفر میاد ازتون میپرسه میتونه بهتون کمک کنه اگه چیز خاصی مدنظرتون هست یا نه، به شخصه خیلی برام اهمیت داشت چون خیلی توی وقتم صرفه جویی میشه و نیازی نیست توی هر قفسه دنبال چیزی که میخوام بگردم (هم کیفیت داشتن که بنظرم کیفیت توی یک فروشگاه مواد غذایی، تنوع حساب میشه و هم پاسخگویی به مشتری)

    ———————

    بنظرم باید بدونیم که مشتری و مخاطب ما چه مشکلاتی داره، چه نیازهایی داره و زمانی که بدونیم میتونیم اون مشکل رو به بهترین شکل رفع کنیم و حل کنیم و این باعث میشه کیفیت مون افزایش پیدا کنه.

    و مورد بعد در مورد پاسخگویی به مشتری هم به این فکر کنیم و این باور رو داشته باشیم که ما داریم کار میکنیم تا به دیگران کمک کنیم و مشکلات شون رو برطرف کنیم از طرفی هم این مشتری، نعمت خداست اون زمان هست که با روی گشاده ای باهاشون رفتار میکنیم.

    استاد عباسمنش بنظرم چون خودشون با این مسائل اشنا هستن در طول زندگی شون (مسائل در زمینه ثروت، روابط،معنویت،اعتماد به نفس و..) پس میتونن بهتر و بیشتر ما رو درک کنن و از طرفی راهکارهایی میدن که دقیقا برای خودشون هم کاربرد داشته و تونسته موفق شون کنه و باعث بشه اون مسائل قبلی حل بشن و اینکه خیلی عالی به کاربران شون پاسخ میدن (کامل یادمه توی یه روز 5 بار به خانم شایسته ایمیل زدم و سوال پرسیدم و بعد جواب هایی که میگرفتم رو چندین روز طول میکشید تا بخونم!) و احترام میذارن به کاربران شون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  8. -
    مهرداد صفاتاج گفته:
    مدت عضویت: 1183 روز

    بنام خالق یکتا

    قسمتی از مستند زندگی من

    امیدوارم لذت ببرید

    در واقع چند سال پیش در یک مجتمع تجاری بسیار عالی پر مشتری مغازه داشتم و به لطف خدا بخاطر نگاه مثبت بین خودم در هر شرایط موفق بودم و بازار کسب و کارم خوب بود تا اینکه پس از مدتی یکی از بستگان ما که همکار ما بود ولی در یک خیابان دیگر مغازه داشت به سراغم اومد و همیشه از وضعیت کار گله میکرد و از اونجایی که همیشه با هم برای جنس خریدن به تهران بازار بزرگ سفر میکردیم و تا حدود خیلی زیادی جنسهایی که برا مغازه خرید میکردیم مشابه بود باز هم ایشون در کارش موفق نبود و پس از کلی گفت و گو به این نتیجه رسیدیم که مشکل از جای مغازه ایشون هست و ایشون هم باور داشت که اگر مثل من یک مغازه در همون مجتمع تجاری داشت حتما موفق میشد و مثل من فروش بالایی داشت…

    تا اینکه بالاخره بعد از مدتی قسمت شد و ایشون مغازه قبلی را واگذار کرد و دقیقا اومد تو همون پاساژ همون طبقه حتی یه مغازه بزرگتر و شیک تر و سر راست تر که جای خیلی خوبی داشت مغازه گرفت و حتی برای خرید اجناس مغازه جدید هم دوباره ما به اتفاق رفتیم تهران و جنسهای بسیار شیک و جدید برای مغازه ایشون تهیه کردیم و به لطف خدا ایشون در ابتدا به خاطر اون انرژی که از تغییر مکان گرفته بود بازار خوبی داشت تا اینکه باز هم پس از مدت کوتاهی فروش پایین اومد و هر روز بدتر از دیروز شد در حالی که سر ماه اجاره مغازه هم در نیومده بود در صورتی که من هر روز داشتم پیشرفت میکردم و هروز مشتریهای خوبتری داشتم و واقعا هم ناراحت اون دوستم بودم که هر جور میشه کمکش کنم….

    خلاصه هر وقت دنبال دلیلی برای موفق نبودن ایشون و موفق بودن من می‌گشتیم ایشون میگفت چون تو زودتر اینجا مغازه زدی مشتری ها بیشتر آشنایی دارن و میان از تو خرید میکنن و یه همچین دلایلی و از اونجایی هم که ایشون از بستگان نزدیک بود و خاطرش برام عزیز بود و زن و بچه دار هم بود باز هم دنبال یه موقعیت بودم که کمکش کنم….

    مدتی نگذشت که یه پیشنهاد کار برای دریافت یک نمایندگی انحصاری در یکی از استان ها به من داده شد و من هم به این دوستمون گفتم اشکال نداره شما مغازه را تحویل بده و بیا با هم شریک میشیم حالا که مغازه من کلی مشتری ثابت و فروش بالایی داره هم برا شما خوبه و هم من دوست دارم یکم آزاد تر باشم و این ریسک را بپذیرم و برم در شهر دیگه شروع کنم…

    خدا شاهده بعد از اینکه نمایندگی را گرفتم همه گفتن دیوانه ای و اونجا همه گرگ هستن و تو نمیتونی کار کنی ولی من باز هم با مثبت اندیشی بدون هیچ اطلاعی از اون موقعیت رفتم تو اون شهر غریبه که خیلی هم بزرگ بود و هیچکس را نمی‌شناختم شروع به کار کردم و با اینکه یه ترس خفیفی از موقعیت داشتم باز هم یه حس درونی بهم آرامش میداد که دقیقا یکی داشت هدایت و حمایتم میکرد من هیچ تجربه ای در مورد اینکار از قبل نداشتم و تنها داشته من یه حس شور و هیجان و احساس خوب بود و مدتی طول نکشید که مسیر برام صاف و هموار شد و موفقیت ها و نتایج عالی پشت سر هم از راه رسید….

    از اون طرف کم و بیش از مغازه هم خبر داشتم ولی هروز نا امید کننده تر و اوضاع بدتر به گونه ای که شریک بنده نتونسته بود درست از اون درخت تنومند پر محصول محافظت کنه و قدر دان باشه و بلاخره پس از چند ماه شراکت به یک درخت مریض بی محصول تغییر کرد و بلاخره هم باعث شد با کلی ضرر و زیان اونجا هم تعطیل بشه و ایشون هم باز بیکار و خانه نشین….

    اون اوایل خیلی سعی کردم دلیل این مسائل و اتفاقات را بدونم و هرچی فکر کردم نشد تا اینکه زندگی خودم هم دست خوش اتفاقات شرک آلود و محدود بینی و چندین باور اشتباه دیگه شد که باعث شد کل سرمایه چندین سال کسب و کار موفقم و زحمات را از دست دادم و پارسال به جایی رسیدم که حتی پول کرایه هم نداشتم و فشار ها و نارا حتی ها و احساس بی لیاقتی ها زیادی تجربه کردم تا اینکه از خدا کمک و یاری خواستم و اون هم به گونه ای معجزه آسا من رو هدایت کرد به سمت نور و فراوانی و سعادت و بهشت دنیا و آخرت و حال خوبی که الان پس از چند ماه که گذشته زندگی الان من به واسطه این آگاهی ها و حرکت و تلاش خودم هیچ شباهتی به گذشته نداره و اگر خیلی هاش را بگم که از کجا به کجا رسیدم ممکنه خیلی ها باور نکن و انشاالله منتظر نتایج بیشتر دیگری هستم که پس از به وقوع پیوستن با تمام وجود فریاد بزنم و به همه بگم ای ایها الناس شما هم تشریف بیارید و از این قوانین و رحمت بی انتهای خداوند یکتای متعال استفاده کنید…

    نمی‌خوام زیاد طولانی بشه ولی الان جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم و با تمام وجود باز هم از خدای بزرگ سپاسگزارم که شما را در مسیرم قرار داد و توفیق شنیدن این آگاهی ها و درک و استفاده ازشون که بتونم دوباره ولی اینبار اگاهانه و باور به اینکه خودم 100% مسؤل تمام اتفاقات زندگیم هستم زندگیم و بهشتی که میخوام را بسازم و خوب زندگی کنم و دلیلی واضح باشم برای اینکه دنیا جای بهتری واسه زندگی کردن باشه همونطور که استاد عزیزم در این راه و مسیر قدم برداشتن و به ما نشون دادن که هر چیز که در جستن آنی آنی…. بهترین آرزوها برای شما که وقت گذاشتین و این کامنت را خوندید امیدوارم تاثیر گذار واقع بشه

    در پناه خداوند یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 1056 روز

      سلام بر مهرداد جان دوست داشتنی

      دمتگرم دوست خوبم دمتگرررررم از این استقامت و ایستادگیت که از اون بالا افتادی پایین مشرک شدی حتما له شدی ولی کم نیاوردی کم سویی از امید در تو بود که تونستی دوباره وصل بشی و به موفقیتی زیباتر سلام کنی ممنونم ازت بسیار داستان زندگیت برام دلگرم کننده بود و بسیار لذت بخش چقد قشنگ هم رنگ توحید و هم شرک تو داستان زندگیت نمایان بود که تونستی برای هدایت ما نور شوی دعا میکنم از موفقیتهای بیشتر تون بشنوم خداروشکر برای وجود اینجا برای وجود استاد برای وجود شما دوستان کار درست و عالیییییی که چقد نورتون زیباست برای عبور من از تاریکی بینظیر بود داستانت سپاااااااس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمود کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 1045 روز

      سلام به دوست عزیزم آقا مهرداد

      که اینقدر کامنت فوق العاده ای نوشتی

      نمی دونم چجوری احساسیو که درک کردم از صحبت هات رو بیان بکنم

      ولی اینو بگم که قشنگ یک رفرش شدم

      ((که بتونم دوباره ولی اینبار اگاهانه و باور به اینکه خودم 100% مسؤل تمام اتفاقات زندگیم هستم))

      اینو انگار دوباره باور کردم

      ممنونم ازت که کامنت گذاشتی دوست عزیزم

      از خداوند هدایتشو برات می خوام توی تک تک لحظه های پیش روت تا به تموم خواسته هات برسی.هرکجا که هستی ودر هر شرایطی

      بازم سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    فرشته hp گفته:
    مدت عضویت: 2554 روز

    سلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش

    مهم ترین عاملی که باعث موفقیت یک کسب و کار میشه و باعث میشه نتایجش متفاوت باشه باورهای اون فرد،عقاید فرد که حالا یا با آگاهی ایجاد کرده و عمل میکنه یا نااگاهانه٫

    من با کسب و کار شوهرم بیشتر باز میکنم قضیه رو:

    حدودا دو سال پیش بنا به تضادی که شوهر من در ارتباط با کارش برخورده بود و کارش رو از دست داده بود تصمیم گرفت از توانایی که داشت استفاده کنه و مغازه تعمیرات موبایل راه اندازی کنه برای شروع فقط نرم افزار بلد بود تصمیم گرفت مهارت سخت افزارم به دست بیاره و دوره دید ٫٫٫٫٫و در شروع پول زیادی نداشتیم که بخواد یه جای عالی مغازه اجاره کنه یا دکور بزنه یا تابلوی خاصی داشته باشه البته اولشم تو خونه مشتری میگرفت و تعمیر میکرد و حتی تاکسی هم کار میکرد با مقدار پولی که داشت و البته یه کمکی هم بهمون شد بدون اینکه از کسی کمک بخوایم و من اونو دستی از دستان خدا میدونم ٫٫٫٫٫یه مقدار لوازم جانبی خرید و رهن مغازه و ٫٫٫٫٫نزدیک خونه یه مغازه کوچک اجاره کرد و با حداقل امکانات و دکور

    ۱٫از همون اول این باور رو داشتیم که خدا روزی رسون ماست و فقط روی اون حساب باز کردیم و گفتیم ما حرکت میکنیم بقیه کارا رو به خودش سپردیم٫٫٫ خدا برامون مشتری میاره ،باور توحیدی

    ۲٫با اینکه مغازه های معروفی توی شهر بود و ما این باور رو داشتیم که مشتری زیاد و مهارت لازم اگه کارش خوب باشه مشتری هاش زیاد میشه باور فراوانی و صداقت در کار همین باعث شد زود جا بیفته و مشتری هاش زیاد شدن٫با این که چند تا مغازه اطرافمون هست و کار مشابه انجام میدن بازم ما مشتری داشتیم٫

    ۳٫ از همون اول دنبال پیشرفت بود و باورتون نمیشه از سخت افزار سردرنمی اورد و با دوره دیدن هم خیلی مهارتی کسب نکرده بود یعنی بیشتر تئوری بود تا عمل ولی تلاش میکرد تو دل ترسهاش میرفت و حتی گوشی های گرون قیمتی که میاووردن براش رو دست میگرفت و میخواست یاد بگیره و ریسک خراب شدنشون رو قبول میکرد٫٫٫٫خودش رو باور داشت میگفتم من میتونم،اعتماد به نفس بالایی داشت

    ۴٫از همون اول تبلیغ نکردیم و میگفتیم اگه کارمون خوب باشه مردم برامون تبلیغ میکنن و مشتری میاد و الان طوری شده که از شهرهای اطرافم مشتری داره و میان میگن فلانی اومده راضی بوده ما هم اومدیم یعنی دقیقا همون چیزی که باور داشتیم٫حتی تا الان یه تابلو درستم نداره که بگی نمای خوبی داشته باشه ببینن که اینجا مغازه تعمیرات٫٫٫٫٫٫ولی مشتری هاش زیاد و زیادتر میشن٫

    ۵٫به دنبال وام هم نبودیم که مغازه رو بزرگ کنیم یا ٫٫٫٫٫٫ تکامل رو باور داشتیم که کم کم مهارتش بیشتر بشه و درامد بیشتر رشد کنه٫

    ۶٫از همون اولم صبح زود مغازه رو باز نمیکرد همیشه ظهر میرفت با اینکه من خیلی نگران این قضیه بودم و بهش گیر میدادم٫٫٫٫٫٫٫من نگران از دست دادن مشتری ها بودم به خصوص اول کارش ولی اون باورش این بود که همون ساعتی مغازه ام میان و نگران نبود و فکر کمبود نداشت٫ظهر میره تو دو ساعت کلی مشتری براش میاد٫این باور فراوانی٫

    یکی دو ماه اول اجاره هم به سختی در می اومد با تاخیر پرداخت میکردیم و در کنارش تاکسی هم کار میکرد کم کم مشتری هاش زیاد شدن رو کارش تمرکز کرد تا پول اجاره مغازه در می اومد و هزینه های خونه و در سال دوم درامدش بیشتر شد و ما میدیدیم که نسبت به سال قبل درامد بیشتر و مشتری ها بیشتر شدن تا اینکه من با سایت استاد عباسمنش آشنا شدم و متوجه شدیم که ناخوداگاه باورهای درستی داشتیم و از وقتی از فایل های رایگان استفاده کردم نتایح بهتر شد با اینکه شوهر من اوایل قبول نمیکرد حرف های استاد رو چون به شدت منطقی و زود باور نیست و توی مدار استاد نبود ولی من از همون روز اول پذیرفتم و انگار گنج پیدا کرده بودم شب و روزم شده بود استاد عباسمنش،شوهرمم خیلی نگران بود٫٫٫٫٫٫تا اینکه دید چقدر من عوض شدم تغییرات مثبت داشتم دید که دیگه بهش گیر نمیدم صبح ها بلند شه و خیلی آروم شده بودم،لذت میبرم ،انرژی داشتم،شاد بودم،اشپزیم عالی شده بود با عشق آشپزی میکنم،٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫تصمیم گرفت به فایل ها گوش بده و حرف های منو قبول میکرد و نکاتی رو راجع به مغازه بهش میگفتم انجام میداد٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫نتایج فوق العاده شد

    ۷٫از وقتی باور کردیم فراوانی رو دیگه نگران اینده نیستیم با احساس خوب خرج میکنیم،طمع نمیکنیم حرص نمیزنیم و به آینده امیدواریم٫

    ۸٫باور لیاقت دادیم و خوب غذا میخوریم ٫میپوشیم و جالب از وقتی حس لیاقت میده به خودش و هر مشتری رو قبول نمیکنه و اعصابش راحت مشتری های عالی براش میاد ،یا از وقتی قسطی کار نمیکنه ،مشتری های نقد داره،باور لیاقت خیلی مهم ،خودمون از وقتی لیاقت دادیم به خودمون که فقط برنج ایرانی بخوریم و هندی نخوریم به خدا هرجورشده پول این برنج در میاد٫٫٫بقیه چیزا به کنار٫

    ۹٫از وقتی حالش رو خوب نگه میداره و با رفتار ناشایست بعضی مشتری ها بهم نمیریزه و٫٫٫٫٫٫٫کولاک داره میکنه مشتری پشت مشتری

    دیگع میدونه حال خوب ، اتفاقات خوب ،روز عالی ٫به یه تضادی هم برخورد و مادرش رو از دست داد و یه مدت به هم ریخته بود باورتون نمیشه با یه خواب از جانب مادرش از این رو به اون رو شد و از لحاظ روحی عالی شد خدایا شکرت تو چقدر بزرگی ،هر لحظه داری ما رو هدایت میکنی ٫

    ۱۰٫توجه روی خواسته هاش میزاره و راجع به مشتری های خوبش حرف میزنه،احساس ثروتمند شدن میکنه ٫احساس میکنه داره میره مدارهای بالاتر و احساس خوبی داره و فرکانس میفرسته٫

    ۱۱٫من بهش گفتم خدا هدایتمون میکنه و باید به حس درونت که همراه آرامش عمل کنی اینو باور کرده،باورتون نمیشه یه مشکلی برمیخوره ایراد گوشی نمیدونه چیه تو خواب بهش گفته میشه راه حل چیه٫٫٫٫٫٫٫٫باور الهام٫

    شوهر من عمل کننده خوبی حتی فکر میکنم بیشتر از من و خیلی دست و پا شکسته گوش داده اگه جدیت منو داشته باشه و از محصولات استفاده کنه چی میشه دیگه٫

    هنوز خیلی جا برای پیشرفت و کار کردن داره و خدا رو شکر بابت این اگاهی ها٫

    خلاصه همه چیز باور درونی فرد که اتفاقات رو رقم میزنه برای فرد،باور فراوانی و لیاقت و توحید اصلن٫ و مهمترین سرمایه گذاری که میشه کرد روی خودمون که باورامون رو اصلاح کنیم به خدای درونمون وصل بشیم ،حالمون رو خوب نگه داریم، اون وقت که میبینیم نتایج مثل بمب پشت سر هم میان٫اگه ما این باورها رو نداشتیم و از اول به دنبال جای خوب ،وام و دکور و اینا بودیم و قطعا شکست میخوردیم ٫٫٫٫٫٫نمیگم عوامل بیرونی خوب نیست ،خوبه در کنار این باورها ٫اصل باور افراد٫

    استاد هم باورهای درستی داره و ایجاد کرده اگه میبینیم که تبلیغ نمیکنه و این قدر جاافتاده به خاطر باور استاده که میگه تبلیغ لازم نیست خدا براش مشتری میاره و کسایی که توی مدار منن میان پیدام میکنن و مردم دارن براش تبلیغ میکنن٫این باور استاد داره براش کار میکنه٫

    اگه میبینیم کاری بع رقیب نداره ،چون باور فراوانی داره،توجهشو روی خواسته هاش میزاره٫

    اگه میبینیم این قدر حرفاش به دل میشینه و ما جذب میشیم چون استاد عمل کننده است به حرف هایی که میزنه چون استاد به خدای درونش وصل و اون بهش میگع چیکار کنه و چی بگه برا همین این قدر موفق٫٫٫٫٫٫٫٫٫

    فقط بندگی خدا رو میکنه و فقط از اون میخواد،خدا هم هدایتش میکنه به بهترینها٫

    خدا قدرت مطلق و این قدرت خلق زندگی رو به ما داده استاد این رو فهمیده و عمل کننده است به قوانین ،میسازه هر چی رو که بخواد٫٫٫٫٫٫

    استاد باور لیاقت هم به خودش میده میبینین نمیخواد هرکسی تو سایتش باشه ،اگه فعال نباشی حذف میشی یا قسطی کار نمیکنه یا میخواد با کسایی کار کنه که روی خودشون کار میکنن٫٫٫٫٫٫٫٫

    فقط باور،باور باور

    من خودم دارم روی باورام کار میکنم این که خوب باشم و با انجام کارهای خوب به خدا نزدیکتر بشم ،بهتر درک کنم الهامات رو،مثبت اندیش باشم راجع به خودم و خدا وادم های اطرافم باور مثبت داشته باشم اینکه فقط بندگی خدا رو کنم و توجهم به خواسته ها و زیبایی ها باشه و به زودی وارد محیط کار میشم و میدونم که نتایج عالی میشه و میام و میگم٫ خدا برای من کافیست٫

    خیلی طولانی شد، خیلی حرف ،نمیشه همشو نوشت امیدوارم برا کسایی که میخوان کسب و کاری راه بندازن یا رونق بدن مفید بوده باشه

    با ارزوی موفقیت برای همه شما عزیزان٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3086 روز

      به نام خدای وهاب

      دوست عزیزم فرشته جان

      تجربیاتی که برایمان نوشتی خیلی خیلی ارزشمند است و تنها چیزی که میتونم بگم شکرگذاریی از خالق یکتا است که این چنین آگاهی های برتر وعالی را در اختیارمون داره میذاره ٫

      سپاسگزارم برای پخش آگاهی من کپی کردم واقعااا چندین بار بخونمش خیلی نتایج عالی گرفتید برای خودتان و همسر محترمتان آرزوی موفقیت های روز افزون دارم در تمامی جنبه ها بدرخشید ٫

      شااد وسلامت وثروتمند وخوشبخت ?????

      در سایه گرم وپر نور وتابان الله مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمد اکبری گفته:
      مدت عضویت: 3729 روز

      سلام خانم فرشته hp

      واقعا از خوندن کامنت شما لذت بردم.خیلی خوبه که از تجربیات زندگیتون مثال آوردید.خیلی دلنشین و روان و درست گفتید و نوشتید.

      اینو با تمام وجودم میگم.کامنت شما نیاز به ستاره نداره.شما و زندگیتون به زیبایی میدرخشید که خوندن تجربیات شما قلب آدمو آروم و حسمون رو خوب میکنه.

      ممنونم از مشارکت زیبای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    بهنام اکبری گفته:
    مدت عضویت: 2866 روز

    سلام دوستان عزیز و دوست داشتنی

    واقعا از مطالعه کامنت ها تون لذت بردم

    دوست دارم بیشتر واسه تاکید به خودم این کامنت رو بنویسم

    یه مدتیه دارم بیشتر به دلیل کمتر نتیجه گرفتن و کمتر رشد کردنم با وجود گوش کردن به مطالب استاد و مطالعه کتابها و … پی میبرم

    شاید برای خیلی از شما هم همینطور باشه که با وجود کار کردن روی خودتون میبینید نتیجه اون طوری که باید رشد نمیکنه

    من شروع کردم رصد کردن نجواهای ذهنم و دیدم اگر دارم یک فایلی رو گوش میکنم یا میخونم ذهن منطقی من تاییدش میکنه ولی زمانهایی که دور هستم از مطالعه و کار روی ذهنم ، ناخداگاه ذهنم شروع میکنه به منفی بافی

    وقتی روش برخورد با نجوی های ذهنم رو یاد گرفتم و شروع کردم اون نجوی ها رو با منطق بمباران کنم دیدم داره اتفاقات عالی شروع بع رخ دادن میکنه

    میدونین داشتم گیرهای اصلی ذهنم رو میفهمیدم

    ولی این زمانی اتفاق افتاد که شروع به مشاهده ذهنم و افکارم کردم

    به خودم گفتم من ناظر بر افکارم هستم نه خود افکارم پس میتونم ببینم و اصلاح کنم نجواهای دردسر ساز رو

    با همین روش شروع کردم ساده کردن مسیر پیشرفتم و ساکت کردن نجوی های مخالف

    من در شغل جدیدی مشغول شدم که تازه کار به حساب میام و افراد باتجربه تر از من بسیار در بازار در حال فعالیت هستن ولی به خودم گفتم من استعداد خوبی دارم و میتونم سریع یاد بگیرم کار رو و جابیفتم

    با ارتباطات خوب بامشتریهام رفیق شدم و ب نسبت بازار خوبی رو واسه خودم ساختم

    درکل میخام این رو بگم

    به دو طریق میشه رشد کرد که روش اول کند و کم هست میزان رشد

    روش دوم نامحدود و سریع!

    روش اول اینه که منطقی و سیستمی باشیم و مدام دنبال دلیل و علم و حساب و کتاب دقیق باشیم تا به نتیجه برسیم

    (نمیخام بگم حساب کتاب و منطق بده ها!)

    روش دوم اینکه از قدرت نامحدود درونمون استفاده کنیم باور سازی کنیم بپذیریم که اتفاقات به سادگی و به روشی که نمیدونیم میتونه رخ بده فقط کافیه باور داشته باشیم و آروم آروم قدم ها رو طی کنیم اونوقت میبینیم رشدی رو تجربه کردیم که واسه آدمهایی که روش اول رو انتخاب کردن معجزس

    میخام بگم در تقابل بین منطق و تخیل اونی که پیروزه تخیله!

    رویاهایی که باورشون داریم عاشقشونیم و ایمان داریم که خداوند ساده ترین راهها رو واسه محقق کردنشون سر راهمون میذاره

    در این صورت بدون هیچ مقاومت و اصرار سنگینی در جهت جریان رودخانه قرار میگیریم و دونه دونه رویاهامون محقق میشن و به سمت کمال خودمون نزدیک میشیم

    همونطور که یک درخت یا یک گل زیبا واسه این که به رشد نهاییش برسه هیچ تقلای خاصی نمیکنه !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3086 روز

      به نام خدای هدایتگر شاااد

      دوست الهی با درک آقای اکبری عزیز

      از اینکه کامنت شما با آگاهی چند دقیق قبل من هماهنگ بود نشانه ای از طرف خدا میبینم .

      چه پاسخ دهنده ای به به سریع ونامحدود .

      به بچه ها که نکاه میکنم هیچ وقت کمبودی در وجودشون نیست وقتی دستشون ومیگیرم احساس محکمی تو وجودشون میبینم وقتی به چهر هاشون نگاه میکنم شااد وبا صلحن با خودشون ودنیا همه چیز وزیبا وقشنک میبینن اصلا باور ندارن به چیزی نمیرسن فقط تو تجسمات و عالم خودشون بهش مییرسنوبعد رهایی از نتیجه .

      خدایی هر چه به این مخلوقات زیبا وپر قدرت نکاه میکنم خدارو بیشتر پیدا میکنم بدون هیچ حد و مرزی .می‌خوام کودک بشم دلم خیلی واسه واسه همون ویژگی های نامحدود م تنک شده خیلی دوباره می‌خوام تنک خدامو تو آغوش بگیرم و باهاش برم اوج بگیرم .

      سپاسگزارم برای پخش آگاهی .

      تخیلی همیشه بر منطق پیروزه این اون الهام چند دقیقه قبل بود که چند ساله دارم باورم میکنم چون همون تخیله منو به اینجا کشونده و رویاههامو داره برام واقعی می‌کنه .

      در پناه خالق توانا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: