https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و صدسلام به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنینم و تمام خانواده عباس منش،
فقط روی خودت حساب کن یعنی چی یعنی توحیدی عمل کن یعنی اون قدر برای خودت ارزش قائل شود که مطمئن باشی و باور داشته باشی که تنهانیستی و خدا هدایتت میکنه،
تو قدم بردار، تو بگوچی مخایی، تو هدفت را واضح و مشخص کن ،
بعد بیرس خدا جونم چکار کنم تا به هدفم برسم؟
بهت میگه مطمن باش
بعد عمل کن همین
و روی هیچ کس و هیچ چیزی غیر خورت حساب نکن
، عمل کن ،
درطی مسیر واضح میشه برات که چی مخایی،
اول باید هدایت اولی را انجام بدی ، بعد تصحیح مسیر میکنی ، شاید اون اقدام را عوض کنی،
قدم به قدم بهت گفته میشود و تو عمل میکنی
، تو فکر نکن بقیه چکار کردن، و چکار می کنن،
از نظر علم مغزشناسی این ثابت شده که ما از موقعی که در شکم مادر بودیم توانایی خلق داشتیم، قادر مطلق بودیم ، ما توانایی داشتیم که هر جوری که دوست داریم و هماهنگ باشه همه اندام های بدنمون بسازیم بدنمون را،
یه جوری ساختیم که همه چی اوکی باشه برامون، برا همین استاد میگه ما خودیم انتخاب کردیم همه چی را،
بله ،
خودمون خواستیم این سایر بازو را، این چشم ها را،
باورتون میشه طبق علم عصب شناسی نوین تاثیر ژن ها بسیار کم است ،
خلاصه اینکه طبق آن تجربیاتمون، باورهامون، رفتار اطرافیانمون ما یه دریافتهایی را در مغزمان حک کردیم و راههای درست شده توی مغزمان ،
پس مغز من ، تجربیات من، باورهای من ، همه چی من خاص است ، فقط و فقط مال خودمه،
و طبق همین باورها به من آگاهی میاد که چکار کنم تا یه قدم از قدم قبلی ام رشد کنم،
ببین من چقدر ارزشمندم که خاص هستم و دقیقا طبق خودم بهم آگاهی میاد و
البته اومدن آگاهی هم از نظر علم عصب شناسی ثابت شده
، و آن آگاهی کامل بسیار مختص خودم است،
فقط برای من کار میده و نه برای هیچ کس دیگه ای،
پس نمیشه یه نفر دیگه به من بگه که من چکار کنم و
یا من به یه نفر دیگه بگم که چکار کنه و
از نظر علمی ثابت شده که جواب نمیدهد.
وقتی من اول قدر خودم را بدانم، خودم را ارزشمند بدانم ،خاص بدانم ،خودم را دوست داشته باشم ،آن کاری را انجام میدادم که حالم خوبه باهاش ،
لذت میبرم از انجام دادنش،
مسابقه با بقیه هم نمیدم،
کار خودم را پیش میبرم،
آخه منی که قلب درست کردم، کلیه خلق کردم، نمیتونم خونه خلق کنم، نمیتونم پول خلق کنم،
فقط باید باور کنم خودم را، توانایی هایم را، خالق بودنم را و توحیدی عمل کنم،
تمام تمرکزم را بگذارنم روی خودم،
توانایی هامو بیشترش کنم،
روی استعدادهایم سرمایه گذاری کنم
و امروزم را بهتر از دیروز کنم،
اخه چرا عجله کنم،
چرا مسابقه بدم با بقیه، همه چی هست به اندازه زیاد هم هست ، فراوان ،
خوب دیگه ، لذت ببرم وپیش برم ،
به خدا خیلی ساده است ،
ما زندگی را سختش کردیم برا خودمون ،
خودمون را دوست داشته باشیم
و وقتی یه ذره، یه کوچولو رشد کردیم ، ذوق کنیم ، افتخار کنیم به خودمون،
سلام و درود به استاد عزیز و نازنینم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
خیلی وقتا غبطه ی آدمهایی که خوب حرف میزدن و تو جمعها فن بیان خوبی داشتن رو میخوردم.
از نظرم اونا آدمهای عاقل و با منطق بالایی بودن خب از بچگی یاد گرفته بودیم به ظاهر آدمها بیشتر توجه کنیم و دیگران رو از روی ظاهرشون قضاوت کنیم .
از وقتی شروع به تغییرات خودم کردم از اونجایی که نکته سنجتر و نکته بینتر شدم دقتم نسبت به آدما و رفتارها و کردارهاشون خیلی بیشتر شد. طوری شده بود که هر رفتار و منشی که از کسی میدیدم متوجه میشدم چ افکار و باوری پشتشه !!!
اکثر آدمها نقاب میزدن و اکثراً چهره ی دورویی داشتن همه دوست داشتن خودشونو خوب جلوه بدن.
البته ناگفته نمونه خودمم جز این دسته افراد بودم.
انقدی که قضاوت و تایید و تحسین بقیه برام مهم بود موضوعات دیگه برام حائز اهمیت نبود بنابراین از اونجایی که ظاهر و باطنم متفاوت بودن و من دنبال مهر تایید از طرف دیگران بودم. سعی میکردم وجه خوب خودمو به دیگران نشون بدم.
یه دورهای بود که هرکی بهتر بلد بود کسیو نصیحت کنه به نظر عاقلتر میرسید. هر کی که خودشو عقل کل میدونست بیشتر بالای منبر میرفت و بیشتر دیگران رو موعظه میکرد. منم مستثنی از بقیه نبودم.
دقیقاً این اخلاقو خیلی داشتم چون خودمو خیلی قبول داشتم هرچی میگذشت بیشتر متوجه شدم که هیچی نمیدونم و تو جایگاهی نیستم که بخوام کسیو موعظه کنم.
یه جاهایی دلم میخواست خودمو به دیگران ثابت کنم که بعدها متوجه شدم همه ی اینا از روی ضعف و کمبود اعتماد به نفسم بود. تو هیچ جریانی خودمو قبول نداشتم فقط میخواستم با نقاب زدن به دیگران بفهمونم که برای خودم کسی هستم تا دیگران متوجه ی کمبودهای من نشن .
غافل از اینکه خودم به ذهنم دروغ میگفتم و خودمو از خود واقعیم دور میکردم.
وقتی با استاد آشنا شدم و وارد برنامههای استاد شدم تاسف خوردم به حال خودم که با وجود این همه ندونم کاری و این همه نقص و ضعف چطور در مقابل دیگران سینه سپر میکردم. تازه اینجا بود که متوجه شدم چ مسیر اشتباهی رو طی کردم و چقد وقت و انرژی خودمو برای ثابت کردن و نصیحت کردن برای دیگران گذاشتم در حالی که هیچ نشونهای از عملکرد درستی از خودم نبود. البته که با ناصداقتیم پیش دیگران شخصیت دیگهای نشون داده بودم اما خودم ک میدونستم چ اعجوبهای هستم .
جالب اینجاست که فکر میکردم کسی متوجه نمیشه انگار همه ی آدما رو خنگ محسوب میکردم .همه خوب میفهمیدن چون فرکانس ما همون چیزی که هستیم رو یعنی وجه اصلی خودمون رو نشون میده حالا دیگران بهمون چیزی نمیگفتن دلیل بر این نبود که کارمون درست بود و و دیگران ما را اونطور که نشون میدادیم پذیرفته بودن. فک میکنید بساط غیبت برای چ موقعه هایی هستش؟! برای اینجور موقعها !!!!!
و همه ی اینها در حالی بود که خودم حالم از نصیحت کردن به هم میخورد و به هیچ وجه دوست نداشتم کسی منو نصیحت کنه و هیچ گوش شنوایی برای شنیدن پند و اندرز دیگران نسبت به خودم نداشتم طوری رفتار میکردم که کسی اجازه نداشته باشه که بخواد منو نصیحت کنه . کلاً آدم خیلی خودخواهی بودم آنچه برای خود میپسندیم برای دیگران نمیخواستم .
نمیدونم این همه ضعف از کجا میومد و چرا من اینطور بودم و خوبه کاره ایم نبودم و موفقیت خاصی هم بدست نیوورده بودم که انقد شاخ بازی در میووردم.
از وقتی که تو مسیر کسب آگاهی قدم برداشتم تازه متوجه شدم که نیاز به تغییرات زیادی دارم چون با خودم عهد کرده بودم صادقانه پیش برم باید نواقص خودمو میپذیرفتم تا بتونم یکی یکیشونو تغییر بدم دیگه میدونستم اگه نپذیرم هیچ اتفاق جدیدی تو زندگیم خلق نمیشه . از اونجایی که خیلی خسته و درمونده و پریشون حال بودم باید به عهد خودم وفا میکردم .کم کم قضاوتها رو کنار گذاشتم سعی کردم آدمها رو تو جایگاه خودشون درک کنم .منم منم رو از زبونم بندازم ، ادعاهای بیخودی نکنم. واقعاً اگه خودم موفقیتی تو زمینهای ندارم سعی کنم در موردش حرفی نزنم ، نظری ندم .
سعی کردم خودمو بیشتر بشناسم و با شناخت بیشترم غلبه به کمبودها و ضعفهای خودم داشته باشم. از راه درستش به خودم بها و ارزش بدم. با خودم صادق باشم .جایی که باید، سکوت کنم و جایی که لازم بود فقط نظر بدم بدون اینکه تحمیلش کنم. نخوام علاقه و سلیقه و عقاید خودمو به کسی تحمیل کنم و به خاطر دستگیری ضعف کسی ، اونو مورد سرزنش قرار بدم .جایی که ذهنم سمت کسی میرفت باید یاد میگرفتم کنترلش کنم و ذهنمو جهت دهی کنم به سمت رفع نواقص و ضعفهای خودم.
چون میدونستم نصیحت کردن و پند و اندرز به کسی جواب نمیده و از اونجایی که خودم اصلاً از این داستان خوشم نمیومد خیلی تلاش کردم همین حسو نسبت به دیگران داشته باشم و دست از تجربه دادن و نصیحت کردن به کسی بردارم باید سکوت میکردم و تا کسی ازم درخواست کمکی نداشت نباید تو هیچ اموری دخالت میکردم .خدا رو شکر که این مواردو یاد گرفتم و مثل گذشته پیش نمیرم.
از استاد یاد گرفتم دست از توضیح دادن و توجیه کردن کارام دست بر بردارم.
به قول استاد عزیز باید اجازه بدیم نتایج زندگیمون تغییراتمون رو به دیگران اثبات کنه نیازی نیست من زوری بزنم و بیام از تغییراتم برای کسی حرف بزنم همه اونچه که باید ببینن رو میبینن و خیلی خوب درک میکنن.
باز هرچی بیشتر پیش رفتم متوجه شدم اصلاً ضرورتی نداره که بیایم به این فکر کنیم که حالا که ما تغییر کردیم دیگران در مورد ما چی میگن یا چ نگاهی به ما دارن ؟! انقدر باید غرق کارهای شخصی و امورات روز مره ی خودمون باشیم که اینجور مسائل برامون ارزشی نداشته باشه. یعنی از صبح تا شب فقط دنبال رضایت خاطر خودمون باشیم.
با بودن در احساس خوب و قدم گذاشتن در راه درست دیگران هم نسبت به ما حس خوب خواهند داشت و اگر نیاز ببینند از ما تجربه کسب خواهند کرد.
ما خودمونو خیلی غرق فرعیات و حواشی های زندگی کردیم. هر چقد خودتو از این فرعیات دور نگه داری به اصل بیشتر نزدیک میشی. اصل همون چیزیه که منو به آرامش میرسونه ، منو به خواستههام نزدیکتر میکنه ، حس لیاقت منو بیشتر میکنه ، لذت بیشتری تو زندگی بهم میده. بنابراین تو همه ی زمینهها اصل رو پیدا کنیم تا از طریق همون پیشرفتهای چشمگیری داشته باشیم.
اصل مسیر الهیه !
اصل قبول و باور قدرت خداست !
اصل هدایت پروردگارمونه!
اصل تسلیم بودنه !
اصل توکل کردنه !
اصل صبر با احساس خوبه!
اصل توجه به الهامات خداونده !
اصل اعتماد و ایمان به قوانین جهانه!
زمانی که بتونیم به درک هر کدوم از این اصلها برسیم مسیر خوشبختی و سعادت دو جهان رو برای خودمون رقم زدیم .میتونیم با هر بار تجربه کردن متوجه بشیم که بودن در افکار و باورهای مثبت چ حس قدرتمند کنندهای بهمون میده. حالا هر کسی با توجه به میزان درک خودش نسبت به این اصلها میتونه خالق اتفاقات خوب یا بد زندگیش باشه.
با شناخت این اصلها میشه به ثروت رسید و به لحاظ مالی خودتو بینیاز از هر کسی ببینی .
میشه روابطها رو خوب کرد .
میشه سلامتی جسمی و روحی داشت .
میشه ارتباط خوبی با خداوند گرفت.
و در آخر میشه لذت خوشبختی رو چشید.
بینهایت خداوند رو سپاس میگم و از استاد عزیزم به خاطر تغییرات مثبتم تو این زمینهها تشکر و قدردانی میکنم .خدا رو شکر که تو همه ی زمینهها از دیگران دل کندیم و به قدرت خداوند ایمان اووردیم .
تو قسمت عقل کل سایت واقعاً تجربهای داشته باشم و حس کنم که میتونم دلی به کسی کمک کنم ،مطلب مینویسم به هیچ وجه به خاطر تایید و یا تحسین کسی این کارو نمیکنم .چون قرار نیست کسی جایزه ای بهمون بده .
بیشترین انگیزهای که تو این قسمت سایت دریافت میکنم اینه که با پاسخ دادنم آگاهیهای خودم رو میسنجم و با نوشتن ، علاوه بر کمک به دوستی ،درسها و آگاهی های استاد رو مرور میکنم .یه جورایی خودمو محک میزنم ببینم چقد میتونم درس پس بدم.
از دوستانی که تو این قسمت سایت به کسانی که نیاز به راهنمایی دارن ، در حد درک خودشون کمک میکنن تشکر و سپاسگزاری میکنم .
از استاد عزیز هم ب خاطر طراحی این قسمت بی نهایت سپاسگزارم .
چیزی که من درمورد این سوال به ذهنم میرسه اینه که استاد شما اول از همه وارد کاری شدین که بهش عشق داشتین،اینقدر که کلی فایل هدیه ساختین و به قول خودتون ما باید شغلی رو انتخاب کنیم که اگه بابت اون کار پولی هم دریافت نکردیم بازم با عشق و لذت انجامش بدیم
دومین و مهمترین عامل نگاه توحیدی شما بوده که باعث این نتایج شده ،شما شانس و پارتی و تبلیغات در ذهنتون جایی نداره و بجای اون خداوند رو تنها پشتیبان خودتون دونستین و نگاهتون به کسی جز خدا نبوده چون باور دارین که خداوند قدرتمندترین فرمانروای جهانه و خیر مطلقه و عاشق بنده هاشه و همیشه برامون خوب میخواد و بهترین اتفاقات رو در بهترین زمان بوجود میاره و بهترین تبلیغات رو توسط بنده هاش براتون انجام میده حتی توسط کسایی که میخوان شما رو تخریب کنن.
سوم اینکه شما ترس و نگرانی ای نداشتین چون خداوند رو همیشه حامی خودتون و همراه و حمایتگر و هدایت کننده ی خودتون میدونستین.
چهارم اینکه شما فراوانی جهان رو باور داشتین و همیشه روی این موضوع کار میکنید و طبق قانون، به هرچیزی که باور داشته باشی جهان از همون جنس اتفاق رو وارد زندگیت میکنه و شما هرروز دارین این فراوانی رو میبینید و تحسین میکنید و حتی دستاوردهای دیگرانم تحسین میکنید بجای حسادت کردن. به همین خاطر احتمالا کلمه ی رقیب برای شما خنده دار باشه چون این کلمه از باور کمبود میاد.
پنجم اینکه بجای تمرکز گذاشتن روی اینکه دیگران دارن چکار میکنن ، تمرکز همیشگی و ادامه دار روی بهبود محصولاتتون و افزایش آگاهی و رشد خودتون و همچنین عمل به الهامات درونیتون گذاشتین.
بنظر من اینا اصل بودن تو مسیر شما و احتمالا خیلی موارد دیگه که گفتین توی دوره روانشناسی ثروت 3 اومده.
استاد ازتون ممنونم که هرروز مسیر رو برامون ساده تر میکنید.
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی از زیباترین غزلهای عربی- فارسی سعدی علیهم رحمه همین غزل زیباست که اولین بار دوست کوهنوردم در صعود به قله بینالود در حالی که آب تمام کرده بودیم برایمان سرود و آنجا بود که قدر قیمت واقعی آب را کمی درک کردم و سختی تشنگی را چشیدم ایشان خیلی آرام از روی آن گودال کوچک آب را برمیداشتند و به ما میدادند تا آب گل آلود نشود آخرین نفر خودشان نوشیدند و به این صورت درس عملی بزرگی به ما دادند خداوند ایشان را سلامت بدارد.با سپاس از راهنمای خوب و با تجربه و کاربلد ،دوست و استاد عزیز و همنورد گرامی علی هنرور،پیشکسوت گروه کوهنوردی سحر یزد.
راستش را بخواهید اصلاً قرار نبود کامنتی بنویسم با اینکه به خوبی میدانستم امروز 5 روز گذشته و لایو جدیدی نیامده و روز ششم احتمال خیلی زیادی است و به صورت پیش فرض گفتم اگر لایو هم بیاید کامنتی قرار نیست که بگذارم و فقط گوش میکنم و میروم تمرکز میکنم بر کار خودم وقتی لایو را گوش کردم خواستم از سایت خارج شوم ندایی گفت اصلاً ببین این لایو کامنتی هم دارد گفتم آره بالای صفحه نوشته 218 صفحه کامنت دارد گفت حالا یکی آخری را بخوان رفتم و دیدم خانم سید فاطمه جعفری نوشتهاند باور فراوانی هدایت عمل بلافاصله به الهامات و کیفیت بالای کار به جای تبلیغات گفتم اینها را خودم میدانم گفت یکی آخری را خواندی گفتم ولم کن بگذار بروم که یک دفعه گفت حالا تعداد کامنتها را ببین دیدم نزدیک 4000 کامنت باز هم گفتم خوب که چی؟ نه دقیق بگو 3956 کامنت خوبه حالا ؟گفت برو کامنتهای بیشترین امتیاز را ببین گفتم هر کاری کنی من قرار نیست کامنتی بنویسم گفت باشه حالا برو و رفتم کامنت اول بیشترین امتیاز آقای علی حیدری 1255 رای 107 هم پاسخ دوستان به این نظر و من هم به ایشان رای دادم گفتم بگذار بشود1256نفر بعدی سیاوش881رای و72 پاسخ گفتم یا علی ماشالله احسنت من هم بهش رای دادم نفر بعدی زدکارتیست 612 رای 29 پاسخ.
بروم گفتم باشه من همه این حرفها را خودم بلدم تازه این کامنتها مال 5 ساله پیش هست ببین اردیبهشت سال 1398که دیدم که یک دفعه دیدم کامنت گروه تحقیقاتی عباسمنش……و گفتگوی درونی را فراموش کردم
خانم شایسته!!!!! و قسمت کامنت دوم کامنت خانم شایسته را در صفحه بعدی خوندم ای عجب هیچ چیز نمیتوانست من را راضی کند برای نوشتن کامنت الا حرفهای خانم شایسته مگر میشود تمام زیبایی را با هم داشت؟!! من دیوانه تحسین و تمجید و تعریف های این مریم مقدس زمان و دم مسیحایی هستم که استاد دارد بگذارید و اجازه دهید قدری میانبر بزنیم:
فیلم بازی با آتش آلن دولن را نمیدانم دیدهاید یا نه ؟ از یک تبهکاری به نام امیل صحبت میکند که به بهانه بیماری از زندان ،اعزام به بیمارستان و با حمایتهایی که میشود فرار می کند.و در پایان فیلم دستگیر میشود البته باکمک یکی از دوستان قدیمی او که قبل از اینکه مکان امیل را لو بدهد می گوید من از خودم بدم می آید و آلن پاسخ میدهد من هم گاهی از خودم بدم می آید اشاره به اینکه کار درست را انجام بده.
چقدر این دیالوگ آشناست هیچ کس من را دوست ندارد
من از خودم متنفرم و….
آنگاه به یک رستوران بین راهی میروند و همسر بازرس هم با او میآید که یعنی طبیعی جلوه کند و خانوادگی در حال سفر هستند وقتی وارد رستوران میشود تا آماده شدن ناهار او شروع به زدن ارگ میکند که توجه امیل را به خود جلب میکند.
امیل او را تحسین میکند و از او می خواهد یک آهنگ دیگری بنوازد و به او می گوید من از همین چیزهای ساده لذت می برم.
در اینجا چند چیز مطرح است باورهای اشتباهی که نسبت به ساختن پول که با نفوذ و روابط و قدرت و اطلاعات و ارتباطاتی که داشتند از پلیس و غیرو و آخرش هم منجر به زندان و اعدام شود.
دوم اینکه تمام آنها با اینکه بزرگترین جنایتکاران و خطرناکترین آنها بودند و اغلب الگوهای نامناسب و کودکی پر از خلا داشتند ،همگی نسبت به هنر و زیبایی و احترام و محترم بودن واکنش نشان میدادند یعنی روح آنها پر می کشید برای عشق شادی هنر زیبایی ،احساس لیاقت و رسیدن به احساس خوب.
وقتی آلن از امیل میپرسد چرا روزنامه فیگارو می خواند؟!
گوید این یک عادت است در حرفه ما وقتی کسی فیگارو میخواند مردم فکر میکنند آدم محترمی است به او شک نمیکنند .
چقدر میشود هزاران هزار وجه از قانون را در این فیلم دید و بررسی کرد آنجا که همسر زیبا و هنرمند بازرس میگوید: امیل چشمهای قشنگی دارد ،وقتی بازرس به همسرش میگوید میخواستی ریسفون کامل بنوازی برایش؟! میگه چشمهای قشنگی دارد!! یعنی من نگاه نمیکنم اون یک آدم کش است و سارق از لحاظ من اون لحظه, چشمهای قشنگی داشت و من داشتم به خوبی بدون اینکه احساس کنم در کنار یک سابقه دار و آدمکش هستم موسیقی خودم را بنوازم بدون اینکه دستهایم بلرزد در پایان فیلم آلن دولن همان بازرس پرونده چنان با امیل دوست میشود که میگوید بالاخره این امیل بهبود یافت از ساعت 11 تا 12:30 ما ترک مخاصمه داشتیم و او به سهم خودش خبرها را میخواند و در سکوت بودیم طبق قانون اعدام شد این در حالی بود که هنوز خشم و انتقام در او وجود داشت این نشان میدهد داشتن خشم و انتقام آخرین چیزهاییست که انسان میتواند از خود دور کند خوب میان پرده تمام شد.
برگردیم به خانم شایسته و رشد ایشان و حتی خود استاد نسبت به 5 سال پیش کامنت به خاطر مسابقه بوده و افراد از نگاه تفریح و حل معما کامنت نوشتند به لطف ساز و کار سایت و دیدن بیشترین امتیازات هر کامنت از هر فایل که در نگاه اول برای ما مثل ماجراهای پیش پا افتاده است خوب که چی به کامنتهای دیگران امتیاز میدهند و بیشترین کامنتها نمایش داده میشود و بالای صفحه هر فایل بعد از اسم فایل تعداد صفحات کامنتها هم نوشته میشود ولی اگر همین مورد ساده و پیش پا افتاده نبود الان من این همه آگاهی کسب نکرده بودم و این کامنت هم نمینوشتم بسیار خوشحال و سپاسگزارم از خدای درون عباس منش استاد گرانقدر عباس منش و دستان خداوند در این سال که یکی از آنها دستهای وزین و اسرار آمیز وگرانقیمت خانم شایسته هستند که من هر بار ایشان را تحسین میکنم ناخودآگاه هدایت میشوم به آگاهیهای بیشتر از ایشان و حتی خود من و شما دوست عزیز که در حال خواندن این کامنت هستید دستانی از دستان خداوند در این سایت مقدس و الهی هستیم بگذریم
ماحصل صحبتهای استاد توجه به توجه به اصل و این سوال بود که چرا با اینکه من الگوریتم و الگوی خاصی را رعایت نمیکنم و بر خلاف جهت اصول و قوانین بازاریابی حرکت میکنم که آدام اسمیت پدر علم اقتصاد هم نگفته است .چرا اینقدر موفق هستم نتیجههای خوبی گرفتم؟!
ظاهراً 5 سال پیش در اردیبهشت ماه لایو بوده و مسابقهای است که استاد بعداً روی سایت قرار دادند و اما کامنت خانم شایسته که گل سر سبد کامنت های این فایل است :
توحید آزادی هدایت عمل به الهامات تا این حد که نتواند استاد خودش نباشد موضوعی را من هم میخواهم به عرایض استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان بزرگوار اضافه کنم و آن اصل تمرکز بر روی خویشتن است
یعنی در واقع اصل تمرکز که چون ذره بینی عمل میکند که انگار سحر و معجزه و جادو در کار بوده است انگار دستی غیبی وقتی شما بر روی خودتان مرکز میکنید و در کار مورد علاقه خودتان رو به جلو میروید فارغ از عوامل بیرونی و اینکه میدانید من خالق زندگی خودم هستم و مانند یک برنامه نویس میتوان آنها را بنویسم و هر کجا ایرادی هست مسلماً از کد نویسی من است نه دولت نه همسر نه خانواده نه دوست و نه هیچ قدرت دیگری و منتظر نباشم فردی و یا حتی خداوند برای من کاری انجام دهد یادم است 7 سال پیش اهدافی را برای خودم نوشتم وقتی دیروز به آنها نگاه میکردم واژه خداوند به صورت پررنگ و زیاد در تمام آنها نمایان بود و این در حالی بود که من انتظار داشتم خداوند قرار است که کاری را انجام دهد و از غیب برایم آرزوهایم را برآورده کند و این تا اندازهای فقط درست بود من باید احساسم را خوب میکردم و الهامات رو با توجه به امکانات آن لحظه دریافت میکردم و به الهامات عمل میکردم و میدیدم که چگونه خداوند هم ،هم راستا با من به من کمک میکند ولی آن طرف قضیه باورهای من بود که بارها از پدرم شنیده بودم اگر خدا بخواهد میشود و اگر نخواهد هر چقدر هم تلاش، تلاش کنی زور بیهوده است ،نمیشود که نمی شود و کسی نیامده بود بگوید:
زندگی چیزیست که تو دستی در نوشتن آن داری
خداوند از قبل این اجازه و اختیار و بستر برنامه نویسی را به تو داده که تو اجازه بدهی تا درها برایت باز شود و برای باز شدن درها باید اول درهای ذهن و باورت باز شود و تغییر کند تو صاحب اختیار هستی به عنوان خداوند زمینی را فراهم کردهام که تو بتوانی با ابزاری که داری تکاملت را طی کنی و به خواستهها آرزوها و رویاهایت برسی .
احساست را خوب کنی باورهای خوب بسازی به دنبال علاقه ات بروی باورهای خوبی نسبت به شغل مورد علاقه ات بسازی و لذت ببری…
احساس خوبی داشته باشی به زیباییها توجه کنی و شاد باشی آن وقت است که در مسیر هدایت میشود و تکاملت را طی میکنی و این بینهایت ادامه دارد و تو میتوانی به طور تصاعدی رشد کنی.
تمام دورههای استاد که حدوداً ده دوره هست 100 میلیون تومان معادل 1700 دلار که هر دلار حدوداً 60 هزار تومان در حال حاضر ارزش دارد اگر صد برابر هم شود باز خیلی هنوز راه دارد تا قیمت اصلی که نتیجه و ماه حصل آن با هیچ واحد پولی در دنیا قابل مقایسه نیست.
رمز موفقیت و پیشرفت استاد عباس منش:
تعهد پایداری تمرکز ایمان ادامه دادن و کاربردی سخن گفتن فکر کردن و رفتار کردن است.اگر اشتباهی کردند از همانجا برگشتن و سرزنش نکردن و هفتاد من کاغذ شود از این مثنوی…
امروز خواندم جایزه نوبل فیزیک 2024 به هوش مصنوعی رسید و با خود گفتم جایزه نوبل روانشناسی 2024 را باید به استاد عباس منش تقدیم کنند.
حال مفهوم تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
و اینکه چه چیزهایی آیات محکم و متن سناریو اصلی زندگی هستند که منجر به نتایج درخشان و چه چیزهایی آیات متشابه ،فرعیات و حاشیه هستند و نتایج ضعیف و خفیفی را نشان می دهند رو شاید انشاءالله بهتر درک کنم و بهتر عمل کنم و ایمان و استواری و اعتقاد راسخ و استوار ولو آهسته ولی پیوسته داشته باشم تا نتایج درخشان پایدار کسب کنم.موفق باشید
«دوست دارتان محسن فصاحت پاییز 1403 بماند به یادگار »
1- در هر حالتی شکرگزار باش و به الهامات قلبی و درونیت عمل کن
2 -در هر حالتی متمرکز به هدفت باش وقتی الهامی به تو شد و تصمیم گرفتی چشم بسته عمل کن
3- در هر حال از مسیر لذت ببر،هدف لذت بردن از طول مسیر است نه انتهای راه رسیدن.
4- در هر حالتی احساس خوب داشته باش تا اتفاقات خوب برایت رقم بزند
5- در هر حالتی خداوند را در نظر داشته باش و به او توکل کن یعنی او را وکیل خود قرار بده و از سر راه او کنار برو
6- در هر حالتی انتقاد نکن و چیزی برای شکرگزاری پیدا کن و به خودت احترام بگذار احساس لیاقت را در خودت پرورش ده
7- در هر حالتی توجه به زیباییها داشته باش و دعا یا هر چیزی که به تو آرامش میدهد را فراموش نکن.
8- در هر حالتی هیچگاه خودت را سرزنش نکن و از هر کجا فهمیدی مسیر اشتباه هست باز از همان جا بازگرد.
9-در هر حالتی آگاهانه کانون تمرکز خودت را به نکات مثبت بگذار به زیبایی و شادی و تمرکز روی خودت توجه کن و نه دیگران
10- در هر حالتی انتظار چیزهای خوب داشته باش و پیش فرض ذهنت مثبت باشد و سوالهایی اینگونه بپرس اگر موفق شوم چه میشود؟ اگر به من پاسخ مثبت بدهند چه میشود؟ اگر بخواهند با من ارتباط برقرار کنند چه میشود ؟
هر روز به خودت بگو من بهترین نویسنده جهان هستم میلیونها ملیون ایمیل و نامه از سرتاسر جهان برای من میآید من لایق بهترینها هستم چون ارزشی بیش از آنچه تصور میکنم خلق میکنم.
در گام 13 آموختم چگونه الهامات درونی را فعال و چشم بسته به عنوان اصل قانون انجام دهم بدون اینکه فکر کنم که چگونه چطور یا کوچکترین سوالی یا ترسی از عواقب آن نگاه توحیدی داشته باشم و فقط انجام دهم.
در گام 13 انگار که من به 13 بدر رفتم و اینقدر شادم و اینقدر خوشحال و شکرگزارم که حد ندارد.
بعد از خداوند منان سپاسگزاری من برای سایت عباسمنش است خدایا شکرت به خاطر این لطف که هر لحظه جهان من را دگرگون و من را پر و لبریز می کنی از عشق زیبایی و شادی و شکرگزاری و سپاس فراوان و احساس خوب و سرشار از مستی و شور و عشق بی پایان.
انگار تمام جهان چون مومی در دستان قدرتمند و با اراده من است آنگاه که ، جهان اطرافم را چون خمیری که به دست کودکی است هر گونه که هر دم اراده کنم همان می شود چنانکه هم اکنون اراده باران می کنم و کویر باران من است.من تمام کویر را باغی شکوهمند دیدم.
استادجان من ازصبح چندین باربه این فایل گوش کردم واین که شماازاین روش برای اموزش استفاده میکنید رو خیلی دوس دارم این که دانشجوخودش به راحتی جواب رو پیدامیکنه
البته درمحیط فکری که شمابراش فراهم میکنید
کارهایی که شماانجام میدیدازلحاظ آموزشی وکیفیت کارهای شمارو کسانی درک میکنند که ازفایل هاوآموزشات ودوره های شمااستفاده کردن
ودقیقا اونهامیدونن ومیفهمن ومن شمااستادعزیزم رو مثل همون فیلم های چینی وفیلم هایی کره ای که توش یه استادی بودکه پیربود وعلوم وفنون رزمی روبه خوبی بلدبود وخودش هم رفته بود دریک معبدی دربالای کوهستان ها ودر ارتفاعات زندگی میکرد ولی بااین حال دانشجو هایی که واقعا میخواستن یادبگیرن پیشش میرفتن واولین چیزی که درمواجهه بااستادخودشون میدیدن “آرامش” بود
استادجوابش هیچ چیزی نیست
جز وصل بودن شمابه خداوند
جزرهایی شماروی شانه های خداوند
وهمه کارها رو خودش براتون انجام میده
یعنی درواقع شما فقط روی خودتون کار میکنید وعلم وآگاهیتون رو وکیفیت وجودتون رو بالا میبرید وبا ایجادفایل مناسب
«خودش براتون مشتری میشه»
اصلا این که ادم دنبال مشتری بره برا تبلیغ واین داستان ها اشتباهه
وقتی شمااومدی گوهروجودت رو انقدربالا بردی که الان همه باذره بین حتی اگه اون سر دنیا هم رفته باشی از اینترنت پیدات میکنیم وفایل هاتون رو خریداری میکنیم وحضورفیزیکی هم لازم نیست
وما فرکانس های شما رو دریافت میکنیم که حرفهاتون رو اول به عمل بستید بعدش به ما میگید که چطور راحت تر ولذتبخش تر مسیر رو طی کنیم
استاد واقعا الحق که شما درکار خودتون استاد به تمام معنایید
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
تشخیص اصل از فرع سپاس گزارم از خانم شایسته عزیز که زحمت کشیدن برای این فایل های بی نظیر
جواب سوال دوستمون بر میگردد که همان اصل است که استاد بارها روی آن تاکید دارند اصل همان باورهاست هر کس هر باوری داشته باشد به
اصل و اساس اون باور هدایت می شود
اگر من باور داشته باشم که جهان سرشار از آدم های خوب و نازنینی است که به من کمک می کنند خداوند هم من را هدایت میکند به سمت انسان های خوب و عالی
اصل قانون جهان هستی تمرکز روی نکات مثبت وزیبا یی ها است روی فراوانی وثروت وزیبایی اگر من باور داشته باشم به این قانون ودر هرلحظه مواظب احساسات درونی خودم باشم و تمرکز کنم روی زیبایی ها طبق قانون جهان هستی به زیبایی ها و ثروت وفراوانی هدایت می شوم
وقتی با توکل و توسل به خداوندی که رزاق و خودش بارها تو قرآن گفته که هدایت شما بر من واجب شده من حرکت می کنم بدون ترس و نگرانی خداوند هم هرلحظه مواظب من هست منو هدایت میکنه عاشق منه و همیشه ایده ها و راهکارها را بلده و منو هدایت میکنه
البته این باور ها را باید هر روز تکرار کنم تا بشه جزئی از وجودم و نا خودآگاه اجرا کنم
هدایت خداوند همیشه آرامش بخشه و مارا به آرامش درونی میرسونه هیچ عجله و ترس و نگرانی نداره
من همیشه باید روی باورهای توحیدی کارکنم و با ایمان به خداوندی که رزق پرندگان را تو دل آسمان میدهد و رزق مورچه ها در دل زمین می دهد
مگه میشه منو که بنده عزیز کردش هستم بدون رزق بگذاره تمام نعمت های خداوند در جهان پراکنده شده است همه جا پر از فراوانی وثروت وزیبایی است و هر روز هم داره این نعمت ها بیشتر وبیشتر میشود این من هستم که باید خودم را روی دریافت نعمت وثروت قرار بدم باید با شکرگزاری نعمت ها به نعمت بیشتری برسم
با شکرگزاری داشته هام به نعمت های بیشتری برسم وگرنه نعمت وثروت که بی نهایت است
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع»درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.
روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برایمدیریت ترس ها و نگرانی های توهمیاست که ذهن همواره از طریق آنها واردعرصه می شود.
. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:
نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.
“توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب
کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های
این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛
اینا مطالبی بود که از متن مریم جان انتخاب کردم و گذاشتم ))
اما درس امروز
یه ویدیو دیدم که تقدیم میکنم
به مریم جان
و همه خانمهای فعال گروه که به شدت رو خودشون کار میکنند
where do you find the
Strength
از کجا این همه قدرت به دست آوردی
I asked
ازش پرسیدم
She said we are woman, honey
او گفت ما خانم هستیم عزیزم
Strength finds us
قدرت ما رو پیدا میکنه
زیبا بود
استاد در این فایل میگه
تمرکز بر کار خودمون داشته باشیم به رقیب کاری نداشته باشیم .
تو فلسفه ی من کلاً رقیبی وجود نداره من اعتقادم اینه که بیش از نیاز انسانها ثروت هست فراوانی هست نعمت هست اینجوری فکر نمیکنم که نعمت محدوده و اگر دیر برسی به تو نمیرسه
و بقیه میخورند تموم میشه
من سعی میکنم که این اعتقاد رو نداشته باشم سعی میکنم که به فراوانی ایمان داشته باشم کلاً من تو باورها نمیگم که بیایرادم
اما سعی میکنم که ایراداتم کمتر بشه
چی میشه که بعضیا بدون تبلیغات خیلی موفقن تو کارشون
خیلی بستنی فروشیها، شیرینیفروشیها رستورانها
هیچ تبلیغی ندارند و تو جای خیلی خاصی هم نیستند اما فروش خیلی بالایی دارند چرا به نظر شما اینجوریه و برعکسشم هست بعضیا خیلی هم تبلیغات دارن خیلی هم عالی کار میکنن اما فروش خاصی ندارند
فکر کنید و به این سوال پاسخ بدید جواب سوالهای دوستان رو بخونید بهشون فکر کنید و اون جوابهایی رو که قلبتون میگه که درسته
اون رو عمل کنید عمل کنید عمل کنید.
جواب من به سوال شما
اینه استادعزیز
چون شما توحیدی عمل میکنین
شما توحید رو فهمیدین
توحیدرو درک کردین
توحید جزو شخصیتتون شده
شما خدا رو شناختین
فکر خدا رو میتونین بخونین
شما رو دوش خدا نشستین
شما میگین
من از اول میخواستم اصل و فرع رو از هم تشخیص بدم همیشه
میخواستم بدونم چه چیز اصله و چه چیز فرع
و تمام تمرکزمو بذارم روی اصل
تو زندگیم
تو قرآن تو همه چی
تو این فکر بودم که اول اصل رو پیدا کنم
توی داستانی که اصل مهمه ما باید تمام تمرکزمون رو بذاریم روی اون
و سعی کنیم که تمام تمرکزمون رو روی اصل قرار بدیم و اصل و از فرع تشخیص بدیم پس فکر کنید به نتایج فکر کنیم به صحبتهایی که استاد عزیز میکنند و
میشنویم
باید فکر کنیم به نتایجشون
باید فکر کنیم
هر کاری رو که میخوایم انجام بدیم برای عملکرد بهتر باشه برای بالا بردن کیفیت کار باشه
نه ظاهر کار که فقط خوشگلی باشه و زیبایی
و باز هم در این ویدیو گفتین که
این نباشه که ما بیایم
به بقیه بگیم چه جوری زندگیتو عوض کن
چه کار کن
راه درست چیه
خدا کنه که اینجوری باشه
که اگه داریم به بقیه میگیم
یه تلنگرم به خودمون بزنیم .
کلاً از آدمایی که فقط بلدن نصیحت کنن فقط بلدن به بقیه بگن که راه درست چیه( مثل خود من مثل فریبا ) من یکی خیلی خوشم نمیاد چون از بچگی پدر من همیشه نصیحت میکرد نصیحتهای خوب خوبم میکرد منو و اطرافیان رو اما خودش به هیچ کدوم از اینا عمل نمیکرد و این برای من سوال بود برای همین من به خودم قول دادم که هیچ وقت کسی رو نصیحت نکنم
بلکه اون کار رو انجام بدم
خودم عمل کنم
اگر خودت به اون چیزی که میخوای بگی عمل کنی
دیگه اصلاً نیاز نیست که چیزی رو به کسی بگی
نیاز نیست که کسی رو نصیحت بکنی
چون رفتارت، فرکانست خودش کار رو انجام میده
دیگه نیاز نیست که زبانی بگی
افراد از حرفهای شما تاثیر زیادی نمیگیرند
افراد از رفتار شما تاثیر میگیرند،
از اعمال شما تاثیر میگیرند،
حرفو که همه میتونن بزنن کاری نداره و
سعی کردم کاری رو که میدونم درسته بهش عمل کنم بالاخره برای انسان همیشه نجواهای شیطان هست
جدال هست بین قلب و ذهنش
اما تا اونجایی که میتونه باید به رفتار درست عمل کنه
به جای اینکه حرف بزنه ، تلاش کنه و نتایجی که میگیره باید به اندازه تلاشی باشه که انجام میده
هر چقدر تلاش کنی به همون اندازه نتیجه میگیری افکار مثبتی که در وجود خودتون میسازین تبدیل میشه به باور
و بعد عمل میکنین
وعمل نتایج رو به وجود میاره
اگر به کسی کمک میکنی خیلی خوبه ،هدایت میکنی راهکار میدی
ولی اول باید خودت عمل کنی
این گوشه ذهنت همیشه باید باشه
که خودت اولین نفری باشی که به حرفی که میزنی
باید عمل کنی
باید سعی کنی که عمل کنی
هیچ کمالگرایی هم نباشه که بگی من
اول خودم 100درصد باید عمل کنم بعد بیام این چیزا رو به دیگران بگم
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم
در مورد این فایل بگم من هر روز این فایل رو گوش می کنم چون نکات مهم هر دفعه بهم گوشزد می شه و باز دفعه بعد که گوش می کنم چون مدارم بالاتر رفته مطالب جدیدی بهم گوشزد می شه.
من اومدم در مورد شغلی که بهش علاقه داشتم باور سازی کردم، این کار منو آسان کرد برای آسانی ها. بعد تمرکز لیزریم رو روی مهارتم گذاشتم. من در مدت کوتاه با همراهی همیشگی باورها(من هرگز باورهام رو از خودم دور نکردم حتی قدیمی ها رو هم تکرار می کنم) تونستم قدم اول رو بردارم، بارها و بارها استاد جان گفتن کافیه قدم اول رو بردارید، دوستان به خدا قسم من فقط قدم اول رو برداشتم و پا روی ترسام گذاشتم پلن دوم توسط خدا اجرا شد و دوباره باور و باور سازی و رشد و تمرکز روی قوی کردن خودم(به قول استاد در خواب و بیداری با تمام وجود) خدا پلن سوم و چهارم رو برای طی مسیر تکامل برام اجرا کرد، قرار پلن پنجمی که خدا برام تعیین کرده اجرا کنم دو روزه دارم باورش رو تکرار می کنم چون کار مهمی داشتم اون رو برای زمانی گذاشتم که با خدا پیش برم.
دوستان سپاسگزاری، باور، افزایش مهارت، تکامل، حال خوب و اتفاقات خوب و اعراض از ناخواسته ها این فرمول جادویی موفقیت هست.
الان من آرام، شاد و غزل خوان به سمت هدفم دارم حرکت می کنم.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته فوقالعاده و خانواده دوست داشتنی عباسمنشی
درک من: همیشه باید روی اصل متمرکز باشیم .
رفتار و فرکانس ماست که روی بقیه تاثیر میزاره پس باید اول رفتار و عملکرد خودمون رو درست کنیم درست عمل کنیم اولین نفر خودمون باشیم که مسیر درست رو طی میکنم و ابن درستی تو عملکرد باعث میشه کلاممون تاثیر گذار باشه و وقتی تو مسیر درستیم دیگه نیازی به نصیحت دیگران نیست چون نتایج و رفتار ما بهترین نصیحت برای اطرافیانمون هست .
((باید وقتی میخوام بقیه رو نصیحت کنم باید اول ببینم خودم چقدر دارم عمل میکنم))
وسوالی که استاد پرسیدن دلیل اصلی کسب و کار موفق : اول باور های درست ، دوم کیفیت بالای کار که در هر زمان نسبت به مهارت هامون بالاترین کیفیت رو داشته باشیم و خودمون رو رشد بدیم و به مرور آموزش ببینیم رشد بدیم و کیفیت رو بالاتر ببریم کار درست = رشد بیشتر و عالی
روی خودمون کار کنیم به باورهامون عمل کنیم و صبور باشیم چون رشد یک شبه اتفاق نمیافته و همین مسیر درست رو ادامه بدیم .
سوالی که استاد پرسیدن که چه چیزی باعث پیشرفت استاد شدن : عمل کردن استاد به اصل و درگیر فرعیات نشدن
ایمان قوی و باور های توحیدی شون
کیفیت بالای محصولات که حتی تو محصولات هدیه هم اون کیفیت بالا هست .
عمل کردن عمل کردن و عمل کردن به هدایت هاشون که بهشون الهام میشه بدون هیچ شکی
سلام به استاد عزیز خانم شایسته بهترین ودوستان فوق العاده سایت
گام سیزدهم
به نظر من طبق درسهایی که از استاد یاد گرفتم استاد در همه زمینه های زندگیشون رشد چشمگیری داشتند پس هر لحظه فرکانسهای عالی به جهان ارسال میکنندواتفاقات عالی دریافت میکنند ویکی از اون اتفاقات پیشرفت سایت است واینکه براشون کیفیت کار مهم است وتبلیغ کارشون کیفیت فوقالعاده کارشون هست چه در فایلهای دانلودی وچه محصولات استاد انسانی متعهد هستند واین جواب جهان به استاد است
به نظرم استاد با روحشان یکی هستند ومن این را در آرامش وحس خوبی که دارند احساس میکنم استاد شما مثل خداوندکه جهان را پر از نعمت برای ما آفرید این سایت را پر از آگاهی وعشق خلق کردید برای انسانهایی که به دنبال حقیقت هستند استاد شما خودتون هستید فیلم بازی نمیکنید شخصیت شما سپاسگزار است کلامتون خدایی وتاثیر گذار
خیلی دلایل دیگه هم پشت این سایت زندگی ساز است ودر این زمان من به درک آنها هنوز نرسیدم
من خیلی وقت است عضو سایت شدم اما فقط فایلهای زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا را تماشا میکردم
دوهفته است با خانه تکانی ذهن شروع کردم وتصمیم گرفتم روی خودم کار کنم شرایط زندگیم را تغییر دهم
فعلا به همین اندازه درک میکنم قطعا دوستانی که محصولات را تهیه کرده اند کامنتهای عالی میگذارندومن از درسهای دوستان اینجا استفاده میکنم خدایا شکرت
من برای تعهدم در این گام کامنت گذاشتم در حد درک خودم
خدارا شکر میکنم متعهد مسیرم را ادامه میدهم ودر این چند روزی هم که گامهای جدید منتشر نشد بارها گامهای قبلی را مرور کردم وعاشق این مسیر الهی هستم
استاد عزیز از شما ممنونم که یه روز متعهد شدید وزندگی خودتان را تغییر دادید وامروز چراغ راه میلیاردها انسان هستید درسراسر جهان وما این مسیر زیبا را هموارتر از شما طی میکنیم وهمه لطف خداوند به همه ماست خیلی دوستتون دارم
گام سیزدهم،تشخیص اصل از فرع
سلام و صدسلام به استاد عزیزم، خانم شایسته نازنینم و تمام خانواده عباس منش،
فقط روی خودت حساب کن یعنی چی یعنی توحیدی عمل کن یعنی اون قدر برای خودت ارزش قائل شود که مطمئن باشی و باور داشته باشی که تنهانیستی و خدا هدایتت میکنه،
تو قدم بردار، تو بگوچی مخایی، تو هدفت را واضح و مشخص کن ،
بعد بیرس خدا جونم چکار کنم تا به هدفم برسم؟
بهت میگه مطمن باش
بعد عمل کن همین
و روی هیچ کس و هیچ چیزی غیر خورت حساب نکن
، عمل کن ،
درطی مسیر واضح میشه برات که چی مخایی،
اول باید هدایت اولی را انجام بدی ، بعد تصحیح مسیر میکنی ، شاید اون اقدام را عوض کنی،
قدم به قدم بهت گفته میشود و تو عمل میکنی
، تو فکر نکن بقیه چکار کردن، و چکار می کنن،
از نظر علم مغزشناسی این ثابت شده که ما از موقعی که در شکم مادر بودیم توانایی خلق داشتیم، قادر مطلق بودیم ، ما توانایی داشتیم که هر جوری که دوست داریم و هماهنگ باشه همه اندام های بدنمون بسازیم بدنمون را،
یه جوری ساختیم که همه چی اوکی باشه برامون، برا همین استاد میگه ما خودیم انتخاب کردیم همه چی را،
بله ،
خودمون خواستیم این سایر بازو را، این چشم ها را،
باورتون میشه طبق علم عصب شناسی نوین تاثیر ژن ها بسیار کم است ،
خلاصه اینکه طبق آن تجربیاتمون، باورهامون، رفتار اطرافیانمون ما یه دریافتهایی را در مغزمان حک کردیم و راههای درست شده توی مغزمان ،
پس مغز من ، تجربیات من، باورهای من ، همه چی من خاص است ، فقط و فقط مال خودمه،
و طبق همین باورها به من آگاهی میاد که چکار کنم تا یه قدم از قدم قبلی ام رشد کنم،
ببین من چقدر ارزشمندم که خاص هستم و دقیقا طبق خودم بهم آگاهی میاد و
البته اومدن آگاهی هم از نظر علم عصب شناسی ثابت شده
، و آن آگاهی کامل بسیار مختص خودم است،
فقط برای من کار میده و نه برای هیچ کس دیگه ای،
پس نمیشه یه نفر دیگه به من بگه که من چکار کنم و
یا من به یه نفر دیگه بگم که چکار کنه و
از نظر علمی ثابت شده که جواب نمیدهد.
وقتی من اول قدر خودم را بدانم، خودم را ارزشمند بدانم ،خاص بدانم ،خودم را دوست داشته باشم ،آن کاری را انجام میدادم که حالم خوبه باهاش ،
لذت میبرم از انجام دادنش،
مسابقه با بقیه هم نمیدم،
کار خودم را پیش میبرم،
آخه منی که قلب درست کردم، کلیه خلق کردم، نمیتونم خونه خلق کنم، نمیتونم پول خلق کنم،
فقط باید باور کنم خودم را، توانایی هایم را، خالق بودنم را و توحیدی عمل کنم،
تمام تمرکزم را بگذارنم روی خودم،
توانایی هامو بیشترش کنم،
روی استعدادهایم سرمایه گذاری کنم
و امروزم را بهتر از دیروز کنم،
اخه چرا عجله کنم،
چرا مسابقه بدم با بقیه، همه چی هست به اندازه زیاد هم هست ، فراوان ،
خوب دیگه ، لذت ببرم وپیش برم ،
به خدا خیلی ساده است ،
ما زندگی را سختش کردیم برا خودمون ،
خودمون را دوست داشته باشیم
و وقتی یه ذره، یه کوچولو رشد کردیم ، ذوق کنیم ، افتخار کنیم به خودمون،
احسنت بگیم به خودمون ، و پیش بریم
سلام و درود به استاد عزیز و نازنینم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
خیلی وقتا غبطه ی آدمهایی که خوب حرف میزدن و تو جمعها فن بیان خوبی داشتن رو میخوردم.
از نظرم اونا آدمهای عاقل و با منطق بالایی بودن خب از بچگی یاد گرفته بودیم به ظاهر آدمها بیشتر توجه کنیم و دیگران رو از روی ظاهرشون قضاوت کنیم .
از وقتی شروع به تغییرات خودم کردم از اونجایی که نکته سنجتر و نکته بینتر شدم دقتم نسبت به آدما و رفتارها و کردارهاشون خیلی بیشتر شد. طوری شده بود که هر رفتار و منشی که از کسی میدیدم متوجه میشدم چ افکار و باوری پشتشه !!!
اکثر آدمها نقاب میزدن و اکثراً چهره ی دورویی داشتن همه دوست داشتن خودشونو خوب جلوه بدن.
البته ناگفته نمونه خودمم جز این دسته افراد بودم.
انقدی که قضاوت و تایید و تحسین بقیه برام مهم بود موضوعات دیگه برام حائز اهمیت نبود بنابراین از اونجایی که ظاهر و باطنم متفاوت بودن و من دنبال مهر تایید از طرف دیگران بودم. سعی میکردم وجه خوب خودمو به دیگران نشون بدم.
یه دورهای بود که هرکی بهتر بلد بود کسیو نصیحت کنه به نظر عاقلتر میرسید. هر کی که خودشو عقل کل میدونست بیشتر بالای منبر میرفت و بیشتر دیگران رو موعظه میکرد. منم مستثنی از بقیه نبودم.
دقیقاً این اخلاقو خیلی داشتم چون خودمو خیلی قبول داشتم هرچی میگذشت بیشتر متوجه شدم که هیچی نمیدونم و تو جایگاهی نیستم که بخوام کسیو موعظه کنم.
یه جاهایی دلم میخواست خودمو به دیگران ثابت کنم که بعدها متوجه شدم همه ی اینا از روی ضعف و کمبود اعتماد به نفسم بود. تو هیچ جریانی خودمو قبول نداشتم فقط میخواستم با نقاب زدن به دیگران بفهمونم که برای خودم کسی هستم تا دیگران متوجه ی کمبودهای من نشن .
غافل از اینکه خودم به ذهنم دروغ میگفتم و خودمو از خود واقعیم دور میکردم.
وقتی با استاد آشنا شدم و وارد برنامههای استاد شدم تاسف خوردم به حال خودم که با وجود این همه ندونم کاری و این همه نقص و ضعف چطور در مقابل دیگران سینه سپر میکردم. تازه اینجا بود که متوجه شدم چ مسیر اشتباهی رو طی کردم و چقد وقت و انرژی خودمو برای ثابت کردن و نصیحت کردن برای دیگران گذاشتم در حالی که هیچ نشونهای از عملکرد درستی از خودم نبود. البته که با ناصداقتیم پیش دیگران شخصیت دیگهای نشون داده بودم اما خودم ک میدونستم چ اعجوبهای هستم .
جالب اینجاست که فکر میکردم کسی متوجه نمیشه انگار همه ی آدما رو خنگ محسوب میکردم .همه خوب میفهمیدن چون فرکانس ما همون چیزی که هستیم رو یعنی وجه اصلی خودمون رو نشون میده حالا دیگران بهمون چیزی نمیگفتن دلیل بر این نبود که کارمون درست بود و و دیگران ما را اونطور که نشون میدادیم پذیرفته بودن. فک میکنید بساط غیبت برای چ موقعه هایی هستش؟! برای اینجور موقعها !!!!!
و همه ی اینها در حالی بود که خودم حالم از نصیحت کردن به هم میخورد و به هیچ وجه دوست نداشتم کسی منو نصیحت کنه و هیچ گوش شنوایی برای شنیدن پند و اندرز دیگران نسبت به خودم نداشتم طوری رفتار میکردم که کسی اجازه نداشته باشه که بخواد منو نصیحت کنه . کلاً آدم خیلی خودخواهی بودم آنچه برای خود میپسندیم برای دیگران نمیخواستم .
نمیدونم این همه ضعف از کجا میومد و چرا من اینطور بودم و خوبه کاره ایم نبودم و موفقیت خاصی هم بدست نیوورده بودم که انقد شاخ بازی در میووردم.
از وقتی که تو مسیر کسب آگاهی قدم برداشتم تازه متوجه شدم که نیاز به تغییرات زیادی دارم چون با خودم عهد کرده بودم صادقانه پیش برم باید نواقص خودمو میپذیرفتم تا بتونم یکی یکیشونو تغییر بدم دیگه میدونستم اگه نپذیرم هیچ اتفاق جدیدی تو زندگیم خلق نمیشه . از اونجایی که خیلی خسته و درمونده و پریشون حال بودم باید به عهد خودم وفا میکردم .کم کم قضاوتها رو کنار گذاشتم سعی کردم آدمها رو تو جایگاه خودشون درک کنم .منم منم رو از زبونم بندازم ، ادعاهای بیخودی نکنم. واقعاً اگه خودم موفقیتی تو زمینهای ندارم سعی کنم در موردش حرفی نزنم ، نظری ندم .
سعی کردم خودمو بیشتر بشناسم و با شناخت بیشترم غلبه به کمبودها و ضعفهای خودم داشته باشم. از راه درستش به خودم بها و ارزش بدم. با خودم صادق باشم .جایی که باید، سکوت کنم و جایی که لازم بود فقط نظر بدم بدون اینکه تحمیلش کنم. نخوام علاقه و سلیقه و عقاید خودمو به کسی تحمیل کنم و به خاطر دستگیری ضعف کسی ، اونو مورد سرزنش قرار بدم .جایی که ذهنم سمت کسی میرفت باید یاد میگرفتم کنترلش کنم و ذهنمو جهت دهی کنم به سمت رفع نواقص و ضعفهای خودم.
چون میدونستم نصیحت کردن و پند و اندرز به کسی جواب نمیده و از اونجایی که خودم اصلاً از این داستان خوشم نمیومد خیلی تلاش کردم همین حسو نسبت به دیگران داشته باشم و دست از تجربه دادن و نصیحت کردن به کسی بردارم باید سکوت میکردم و تا کسی ازم درخواست کمکی نداشت نباید تو هیچ اموری دخالت میکردم .خدا رو شکر که این مواردو یاد گرفتم و مثل گذشته پیش نمیرم.
از استاد یاد گرفتم دست از توضیح دادن و توجیه کردن کارام دست بر بردارم.
به قول استاد عزیز باید اجازه بدیم نتایج زندگیمون تغییراتمون رو به دیگران اثبات کنه نیازی نیست من زوری بزنم و بیام از تغییراتم برای کسی حرف بزنم همه اونچه که باید ببینن رو میبینن و خیلی خوب درک میکنن.
باز هرچی بیشتر پیش رفتم متوجه شدم اصلاً ضرورتی نداره که بیایم به این فکر کنیم که حالا که ما تغییر کردیم دیگران در مورد ما چی میگن یا چ نگاهی به ما دارن ؟! انقدر باید غرق کارهای شخصی و امورات روز مره ی خودمون باشیم که اینجور مسائل برامون ارزشی نداشته باشه. یعنی از صبح تا شب فقط دنبال رضایت خاطر خودمون باشیم.
با بودن در احساس خوب و قدم گذاشتن در راه درست دیگران هم نسبت به ما حس خوب خواهند داشت و اگر نیاز ببینند از ما تجربه کسب خواهند کرد.
ما خودمونو خیلی غرق فرعیات و حواشی های زندگی کردیم. هر چقد خودتو از این فرعیات دور نگه داری به اصل بیشتر نزدیک میشی. اصل همون چیزیه که منو به آرامش میرسونه ، منو به خواستههام نزدیکتر میکنه ، حس لیاقت منو بیشتر میکنه ، لذت بیشتری تو زندگی بهم میده. بنابراین تو همه ی زمینهها اصل رو پیدا کنیم تا از طریق همون پیشرفتهای چشمگیری داشته باشیم.
اصل مسیر الهیه !
اصل قبول و باور قدرت خداست !
اصل هدایت پروردگارمونه!
اصل تسلیم بودنه !
اصل توکل کردنه !
اصل صبر با احساس خوبه!
اصل توجه به الهامات خداونده !
اصل اعتماد و ایمان به قوانین جهانه!
زمانی که بتونیم به درک هر کدوم از این اصلها برسیم مسیر خوشبختی و سعادت دو جهان رو برای خودمون رقم زدیم .میتونیم با هر بار تجربه کردن متوجه بشیم که بودن در افکار و باورهای مثبت چ حس قدرتمند کنندهای بهمون میده. حالا هر کسی با توجه به میزان درک خودش نسبت به این اصلها میتونه خالق اتفاقات خوب یا بد زندگیش باشه.
با شناخت این اصلها میشه به ثروت رسید و به لحاظ مالی خودتو بینیاز از هر کسی ببینی .
میشه روابطها رو خوب کرد .
میشه سلامتی جسمی و روحی داشت .
میشه ارتباط خوبی با خداوند گرفت.
و در آخر میشه لذت خوشبختی رو چشید.
بینهایت خداوند رو سپاس میگم و از استاد عزیزم به خاطر تغییرات مثبتم تو این زمینهها تشکر و قدردانی میکنم .خدا رو شکر که تو همه ی زمینهها از دیگران دل کندیم و به قدرت خداوند ایمان اووردیم .
تو قسمت عقل کل سایت واقعاً تجربهای داشته باشم و حس کنم که میتونم دلی به کسی کمک کنم ،مطلب مینویسم به هیچ وجه به خاطر تایید و یا تحسین کسی این کارو نمیکنم .چون قرار نیست کسی جایزه ای بهمون بده .
بیشترین انگیزهای که تو این قسمت سایت دریافت میکنم اینه که با پاسخ دادنم آگاهیهای خودم رو میسنجم و با نوشتن ، علاوه بر کمک به دوستی ،درسها و آگاهی های استاد رو مرور میکنم .یه جورایی خودمو محک میزنم ببینم چقد میتونم درس پس بدم.
از دوستانی که تو این قسمت سایت به کسانی که نیاز به راهنمایی دارن ، در حد درک خودشون کمک میکنن تشکر و سپاسگزاری میکنم .
از استاد عزیز هم ب خاطر طراحی این قسمت بی نهایت سپاسگزارم .
استاد جونم مرسی که هستی.
الهی که باشی همیشه.
به نام خدا
سلام به دوستان عزیزم و دو استاد بینظیرم
چیزی که من درمورد این سوال به ذهنم میرسه اینه که استاد شما اول از همه وارد کاری شدین که بهش عشق داشتین،اینقدر که کلی فایل هدیه ساختین و به قول خودتون ما باید شغلی رو انتخاب کنیم که اگه بابت اون کار پولی هم دریافت نکردیم بازم با عشق و لذت انجامش بدیم
دومین و مهمترین عامل نگاه توحیدی شما بوده که باعث این نتایج شده ،شما شانس و پارتی و تبلیغات در ذهنتون جایی نداره و بجای اون خداوند رو تنها پشتیبان خودتون دونستین و نگاهتون به کسی جز خدا نبوده چون باور دارین که خداوند قدرتمندترین فرمانروای جهانه و خیر مطلقه و عاشق بنده هاشه و همیشه برامون خوب میخواد و بهترین اتفاقات رو در بهترین زمان بوجود میاره و بهترین تبلیغات رو توسط بنده هاش براتون انجام میده حتی توسط کسایی که میخوان شما رو تخریب کنن.
سوم اینکه شما ترس و نگرانی ای نداشتین چون خداوند رو همیشه حامی خودتون و همراه و حمایتگر و هدایت کننده ی خودتون میدونستین.
چهارم اینکه شما فراوانی جهان رو باور داشتین و همیشه روی این موضوع کار میکنید و طبق قانون، به هرچیزی که باور داشته باشی جهان از همون جنس اتفاق رو وارد زندگیت میکنه و شما هرروز دارین این فراوانی رو میبینید و تحسین میکنید و حتی دستاوردهای دیگرانم تحسین میکنید بجای حسادت کردن. به همین خاطر احتمالا کلمه ی رقیب برای شما خنده دار باشه چون این کلمه از باور کمبود میاد.
پنجم اینکه بجای تمرکز گذاشتن روی اینکه دیگران دارن چکار میکنن ، تمرکز همیشگی و ادامه دار روی بهبود محصولاتتون و افزایش آگاهی و رشد خودتون و همچنین عمل به الهامات درونیتون گذاشتین.
بنظر من اینا اصل بودن تو مسیر شما و احتمالا خیلی موارد دیگه که گفتین توی دوره روانشناسی ثروت 3 اومده.
استاد ازتون ممنونم که هرروز مسیر رو برامون ساده تر میکنید.
دوستتون دارم
خدانگهدار
سَلِ المَصانِعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ
تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فراتی؟
شبم به رویِ تو روز است و دیدهها به تو روشن
و إِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشِیَّتی و غَداتی
اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قلبی یَقولُ إِنَّکَ آتٍ
من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گِلی به حقیقت عَجین آبِ حیاتی
شبانِ تیره امیدم به صبحِ رویِ تو باشد
و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوهِ فِی الظُّلماتِ
فَکَم تُمَرِّرُ عَیشی و أنتَ حاملُ شهدٍ
جوابِ تلخ بدیع است از آن دهانِ نباتی
نه پنج روزهٔ عمر است عشقِ رویِ تو ما را
وَجَدتَ رائِحَهَ الوُدِّ إِن شَمَمتَ رُفاتی
وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحِبُّ و یَرضیٰ
مَحامدِ تو چه گویم؟ که ماورای صفاتی
أخافُ مِنکَ و أرجو و أستَغیثُ و أدنو
که هم کمندِ بلایی و هم کلیدِ نجاتی
ز چشمِ دوست فتادم به کامهٔ دلِ دشمن
أحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی
فراقنامهٔ سعدی عجب که در تو نگیرد
و إِن شَکَوتُ إِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ
تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی از زیباترین غزلهای عربی- فارسی سعدی علیهم رحمه همین غزل زیباست که اولین بار دوست کوهنوردم در صعود به قله بینالود در حالی که آب تمام کرده بودیم برایمان سرود و آنجا بود که قدر قیمت واقعی آب را کمی درک کردم و سختی تشنگی را چشیدم ایشان خیلی آرام از روی آن گودال کوچک آب را برمیداشتند و به ما میدادند تا آب گل آلود نشود آخرین نفر خودشان نوشیدند و به این صورت درس عملی بزرگی به ما دادند خداوند ایشان را سلامت بدارد.با سپاس از راهنمای خوب و با تجربه و کاربلد ،دوست و استاد عزیز و همنورد گرامی علی هنرور،پیشکسوت گروه کوهنوردی سحر یزد.
راستش را بخواهید اصلاً قرار نبود کامنتی بنویسم با اینکه به خوبی میدانستم امروز 5 روز گذشته و لایو جدیدی نیامده و روز ششم احتمال خیلی زیادی است و به صورت پیش فرض گفتم اگر لایو هم بیاید کامنتی قرار نیست که بگذارم و فقط گوش میکنم و میروم تمرکز میکنم بر کار خودم وقتی لایو را گوش کردم خواستم از سایت خارج شوم ندایی گفت اصلاً ببین این لایو کامنتی هم دارد گفتم آره بالای صفحه نوشته 218 صفحه کامنت دارد گفت حالا یکی آخری را بخوان رفتم و دیدم خانم سید فاطمه جعفری نوشتهاند باور فراوانی هدایت عمل بلافاصله به الهامات و کیفیت بالای کار به جای تبلیغات گفتم اینها را خودم میدانم گفت یکی آخری را خواندی گفتم ولم کن بگذار بروم که یک دفعه گفت حالا تعداد کامنتها را ببین دیدم نزدیک 4000 کامنت باز هم گفتم خوب که چی؟ نه دقیق بگو 3956 کامنت خوبه حالا ؟گفت برو کامنتهای بیشترین امتیاز را ببین گفتم هر کاری کنی من قرار نیست کامنتی بنویسم گفت باشه حالا برو و رفتم کامنت اول بیشترین امتیاز آقای علی حیدری 1255 رای 107 هم پاسخ دوستان به این نظر و من هم به ایشان رای دادم گفتم بگذار بشود1256نفر بعدی سیاوش881رای و72 پاسخ گفتم یا علی ماشالله احسنت من هم بهش رای دادم نفر بعدی زدکارتیست 612 رای 29 پاسخ.
بروم گفتم باشه من همه این حرفها را خودم بلدم تازه این کامنتها مال 5 ساله پیش هست ببین اردیبهشت سال 1398که دیدم که یک دفعه دیدم کامنت گروه تحقیقاتی عباسمنش……و گفتگوی درونی را فراموش کردم
خانم شایسته!!!!! و قسمت کامنت دوم کامنت خانم شایسته را در صفحه بعدی خوندم ای عجب هیچ چیز نمیتوانست من را راضی کند برای نوشتن کامنت الا حرفهای خانم شایسته مگر میشود تمام زیبایی را با هم داشت؟!! من دیوانه تحسین و تمجید و تعریف های این مریم مقدس زمان و دم مسیحایی هستم که استاد دارد بگذارید و اجازه دهید قدری میانبر بزنیم:
فیلم بازی با آتش آلن دولن را نمیدانم دیدهاید یا نه ؟ از یک تبهکاری به نام امیل صحبت میکند که به بهانه بیماری از زندان ،اعزام به بیمارستان و با حمایتهایی که میشود فرار می کند.و در پایان فیلم دستگیر میشود البته باکمک یکی از دوستان قدیمی او که قبل از اینکه مکان امیل را لو بدهد می گوید من از خودم بدم می آید و آلن پاسخ میدهد من هم گاهی از خودم بدم می آید اشاره به اینکه کار درست را انجام بده.
چقدر این دیالوگ آشناست هیچ کس من را دوست ندارد
من از خودم متنفرم و….
آنگاه به یک رستوران بین راهی میروند و همسر بازرس هم با او میآید که یعنی طبیعی جلوه کند و خانوادگی در حال سفر هستند وقتی وارد رستوران میشود تا آماده شدن ناهار او شروع به زدن ارگ میکند که توجه امیل را به خود جلب میکند.
امیل او را تحسین میکند و از او می خواهد یک آهنگ دیگری بنوازد و به او می گوید من از همین چیزهای ساده لذت می برم.
در اینجا چند چیز مطرح است باورهای اشتباهی که نسبت به ساختن پول که با نفوذ و روابط و قدرت و اطلاعات و ارتباطاتی که داشتند از پلیس و غیرو و آخرش هم منجر به زندان و اعدام شود.
دوم اینکه تمام آنها با اینکه بزرگترین جنایتکاران و خطرناکترین آنها بودند و اغلب الگوهای نامناسب و کودکی پر از خلا داشتند ،همگی نسبت به هنر و زیبایی و احترام و محترم بودن واکنش نشان میدادند یعنی روح آنها پر می کشید برای عشق شادی هنر زیبایی ،احساس لیاقت و رسیدن به احساس خوب.
وقتی آلن از امیل میپرسد چرا روزنامه فیگارو می خواند؟!
گوید این یک عادت است در حرفه ما وقتی کسی فیگارو میخواند مردم فکر میکنند آدم محترمی است به او شک نمیکنند .
چقدر میشود هزاران هزار وجه از قانون را در این فیلم دید و بررسی کرد آنجا که همسر زیبا و هنرمند بازرس میگوید: امیل چشمهای قشنگی دارد ،وقتی بازرس به همسرش میگوید میخواستی ریسفون کامل بنوازی برایش؟! میگه چشمهای قشنگی دارد!! یعنی من نگاه نمیکنم اون یک آدم کش است و سارق از لحاظ من اون لحظه, چشمهای قشنگی داشت و من داشتم به خوبی بدون اینکه احساس کنم در کنار یک سابقه دار و آدمکش هستم موسیقی خودم را بنوازم بدون اینکه دستهایم بلرزد در پایان فیلم آلن دولن همان بازرس پرونده چنان با امیل دوست میشود که میگوید بالاخره این امیل بهبود یافت از ساعت 11 تا 12:30 ما ترک مخاصمه داشتیم و او به سهم خودش خبرها را میخواند و در سکوت بودیم طبق قانون اعدام شد این در حالی بود که هنوز خشم و انتقام در او وجود داشت این نشان میدهد داشتن خشم و انتقام آخرین چیزهاییست که انسان میتواند از خود دور کند خوب میان پرده تمام شد.
برگردیم به خانم شایسته و رشد ایشان و حتی خود استاد نسبت به 5 سال پیش کامنت به خاطر مسابقه بوده و افراد از نگاه تفریح و حل معما کامنت نوشتند به لطف ساز و کار سایت و دیدن بیشترین امتیازات هر کامنت از هر فایل که در نگاه اول برای ما مثل ماجراهای پیش پا افتاده است خوب که چی به کامنتهای دیگران امتیاز میدهند و بیشترین کامنتها نمایش داده میشود و بالای صفحه هر فایل بعد از اسم فایل تعداد صفحات کامنتها هم نوشته میشود ولی اگر همین مورد ساده و پیش پا افتاده نبود الان من این همه آگاهی کسب نکرده بودم و این کامنت هم نمینوشتم بسیار خوشحال و سپاسگزارم از خدای درون عباس منش استاد گرانقدر عباس منش و دستان خداوند در این سال که یکی از آنها دستهای وزین و اسرار آمیز وگرانقیمت خانم شایسته هستند که من هر بار ایشان را تحسین میکنم ناخودآگاه هدایت میشوم به آگاهیهای بیشتر از ایشان و حتی خود من و شما دوست عزیز که در حال خواندن این کامنت هستید دستانی از دستان خداوند در این سایت مقدس و الهی هستیم بگذریم
ماحصل صحبتهای استاد توجه به توجه به اصل و این سوال بود که چرا با اینکه من الگوریتم و الگوی خاصی را رعایت نمیکنم و بر خلاف جهت اصول و قوانین بازاریابی حرکت میکنم که آدام اسمیت پدر علم اقتصاد هم نگفته است .چرا اینقدر موفق هستم نتیجههای خوبی گرفتم؟!
ظاهراً 5 سال پیش در اردیبهشت ماه لایو بوده و مسابقهای است که استاد بعداً روی سایت قرار دادند و اما کامنت خانم شایسته که گل سر سبد کامنت های این فایل است :
توحید آزادی هدایت عمل به الهامات تا این حد که نتواند استاد خودش نباشد موضوعی را من هم میخواهم به عرایض استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان بزرگوار اضافه کنم و آن اصل تمرکز بر روی خویشتن است
یعنی در واقع اصل تمرکز که چون ذره بینی عمل میکند که انگار سحر و معجزه و جادو در کار بوده است انگار دستی غیبی وقتی شما بر روی خودتان مرکز میکنید و در کار مورد علاقه خودتان رو به جلو میروید فارغ از عوامل بیرونی و اینکه میدانید من خالق زندگی خودم هستم و مانند یک برنامه نویس میتوان آنها را بنویسم و هر کجا ایرادی هست مسلماً از کد نویسی من است نه دولت نه همسر نه خانواده نه دوست و نه هیچ قدرت دیگری و منتظر نباشم فردی و یا حتی خداوند برای من کاری انجام دهد یادم است 7 سال پیش اهدافی را برای خودم نوشتم وقتی دیروز به آنها نگاه میکردم واژه خداوند به صورت پررنگ و زیاد در تمام آنها نمایان بود و این در حالی بود که من انتظار داشتم خداوند قرار است که کاری را انجام دهد و از غیب برایم آرزوهایم را برآورده کند و این تا اندازهای فقط درست بود من باید احساسم را خوب میکردم و الهامات رو با توجه به امکانات آن لحظه دریافت میکردم و به الهامات عمل میکردم و میدیدم که چگونه خداوند هم ،هم راستا با من به من کمک میکند ولی آن طرف قضیه باورهای من بود که بارها از پدرم شنیده بودم اگر خدا بخواهد میشود و اگر نخواهد هر چقدر هم تلاش، تلاش کنی زور بیهوده است ،نمیشود که نمی شود و کسی نیامده بود بگوید:
زندگی چیزیست که تو دستی در نوشتن آن داری
خداوند از قبل این اجازه و اختیار و بستر برنامه نویسی را به تو داده که تو اجازه بدهی تا درها برایت باز شود و برای باز شدن درها باید اول درهای ذهن و باورت باز شود و تغییر کند تو صاحب اختیار هستی به عنوان خداوند زمینی را فراهم کردهام که تو بتوانی با ابزاری که داری تکاملت را طی کنی و به خواستهها آرزوها و رویاهایت برسی .
احساست را خوب کنی باورهای خوب بسازی به دنبال علاقه ات بروی باورهای خوبی نسبت به شغل مورد علاقه ات بسازی و لذت ببری…
احساس خوبی داشته باشی به زیباییها توجه کنی و شاد باشی آن وقت است که در مسیر هدایت میشود و تکاملت را طی میکنی و این بینهایت ادامه دارد و تو میتوانی به طور تصاعدی رشد کنی.
تمام دورههای استاد که حدوداً ده دوره هست 100 میلیون تومان معادل 1700 دلار که هر دلار حدوداً 60 هزار تومان در حال حاضر ارزش دارد اگر صد برابر هم شود باز خیلی هنوز راه دارد تا قیمت اصلی که نتیجه و ماه حصل آن با هیچ واحد پولی در دنیا قابل مقایسه نیست.
رمز موفقیت و پیشرفت استاد عباس منش:
تعهد پایداری تمرکز ایمان ادامه دادن و کاربردی سخن گفتن فکر کردن و رفتار کردن است.اگر اشتباهی کردند از همانجا برگشتن و سرزنش نکردن و هفتاد من کاغذ شود از این مثنوی…
امروز خواندم جایزه نوبل فیزیک 2024 به هوش مصنوعی رسید و با خود گفتم جایزه نوبل روانشناسی 2024 را باید به استاد عباس منش تقدیم کنند.
حال مفهوم تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی
و اینکه چه چیزهایی آیات محکم و متن سناریو اصلی زندگی هستند که منجر به نتایج درخشان و چه چیزهایی آیات متشابه ،فرعیات و حاشیه هستند و نتایج ضعیف و خفیفی را نشان می دهند رو شاید انشاءالله بهتر درک کنم و بهتر عمل کنم و ایمان و استواری و اعتقاد راسخ و استوار ولو آهسته ولی پیوسته داشته باشم تا نتایج درخشان پایدار کسب کنم.موفق باشید
«دوست دارتان محسن فصاحت پاییز 1403 بماند به یادگار »
ده فرمان برای خودم:
1- در هر حالتی شکرگزار باش و به الهامات قلبی و درونیت عمل کن
2 -در هر حالتی متمرکز به هدفت باش وقتی الهامی به تو شد و تصمیم گرفتی چشم بسته عمل کن
3- در هر حال از مسیر لذت ببر،هدف لذت بردن از طول مسیر است نه انتهای راه رسیدن.
4- در هر حالتی احساس خوب داشته باش تا اتفاقات خوب برایت رقم بزند
5- در هر حالتی خداوند را در نظر داشته باش و به او توکل کن یعنی او را وکیل خود قرار بده و از سر راه او کنار برو
6- در هر حالتی انتقاد نکن و چیزی برای شکرگزاری پیدا کن و به خودت احترام بگذار احساس لیاقت را در خودت پرورش ده
7- در هر حالتی توجه به زیباییها داشته باش و دعا یا هر چیزی که به تو آرامش میدهد را فراموش نکن.
8- در هر حالتی هیچگاه خودت را سرزنش نکن و از هر کجا فهمیدی مسیر اشتباه هست باز از همان جا بازگرد.
9-در هر حالتی آگاهانه کانون تمرکز خودت را به نکات مثبت بگذار به زیبایی و شادی و تمرکز روی خودت توجه کن و نه دیگران
10- در هر حالتی انتظار چیزهای خوب داشته باش و پیش فرض ذهنت مثبت باشد و سوالهایی اینگونه بپرس اگر موفق شوم چه میشود؟ اگر به من پاسخ مثبت بدهند چه میشود؟ اگر بخواهند با من ارتباط برقرار کنند چه میشود ؟
هر روز به خودت بگو من بهترین نویسنده جهان هستم میلیونها ملیون ایمیل و نامه از سرتاسر جهان برای من میآید من لایق بهترینها هستم چون ارزشی بیش از آنچه تصور میکنم خلق میکنم.
در گام 13 آموختم چگونه الهامات درونی را فعال و چشم بسته به عنوان اصل قانون انجام دهم بدون اینکه فکر کنم که چگونه چطور یا کوچکترین سوالی یا ترسی از عواقب آن نگاه توحیدی داشته باشم و فقط انجام دهم.
در گام 13 انگار که من به 13 بدر رفتم و اینقدر شادم و اینقدر خوشحال و شکرگزارم که حد ندارد.
بعد از خداوند منان سپاسگزاری من برای سایت عباسمنش است خدایا شکرت به خاطر این لطف که هر لحظه جهان من را دگرگون و من را پر و لبریز می کنی از عشق زیبایی و شادی و شکرگزاری و سپاس فراوان و احساس خوب و سرشار از مستی و شور و عشق بی پایان.
انگار تمام جهان چون مومی در دستان قدرتمند و با اراده من است آنگاه که ، جهان اطرافم را چون خمیری که به دست کودکی است هر گونه که هر دم اراده کنم همان می شود چنانکه هم اکنون اراده باران می کنم و کویر باران من است.من تمام کویر را باغی شکوهمند دیدم.
به صحرا شدم عشق باریده بود.
جهان به ساز من می رقصد.
ساز من همیشه کوک است.
سلام به استادعزیزم و دوستان گرامی
استادجان من ازصبح چندین باربه این فایل گوش کردم واین که شماازاین روش برای اموزش استفاده میکنید رو خیلی دوس دارم این که دانشجوخودش به راحتی جواب رو پیدامیکنه
البته درمحیط فکری که شمابراش فراهم میکنید
کارهایی که شماانجام میدیدازلحاظ آموزشی وکیفیت کارهای شمارو کسانی درک میکنند که ازفایل هاوآموزشات ودوره های شمااستفاده کردن
ودقیقا اونهامیدونن ومیفهمن ومن شمااستادعزیزم رو مثل همون فیلم های چینی وفیلم هایی کره ای که توش یه استادی بودکه پیربود وعلوم وفنون رزمی روبه خوبی بلدبود وخودش هم رفته بود دریک معبدی دربالای کوهستان ها ودر ارتفاعات زندگی میکرد ولی بااین حال دانشجو هایی که واقعا میخواستن یادبگیرن پیشش میرفتن واولین چیزی که درمواجهه بااستادخودشون میدیدن “آرامش” بود
استادجوابش هیچ چیزی نیست
جز وصل بودن شمابه خداوند
جزرهایی شماروی شانه های خداوند
وهمه کارها رو خودش براتون انجام میده
یعنی درواقع شما فقط روی خودتون کار میکنید وعلم وآگاهیتون رو وکیفیت وجودتون رو بالا میبرید وبا ایجادفایل مناسب
«خودش براتون مشتری میشه»
اصلا این که ادم دنبال مشتری بره برا تبلیغ واین داستان ها اشتباهه
وقتی شمااومدی گوهروجودت رو انقدربالا بردی که الان همه باذره بین حتی اگه اون سر دنیا هم رفته باشی از اینترنت پیدات میکنیم وفایل هاتون رو خریداری میکنیم وحضورفیزیکی هم لازم نیست
وما فرکانس های شما رو دریافت میکنیم که حرفهاتون رو اول به عمل بستید بعدش به ما میگید که چطور راحت تر ولذتبخش تر مسیر رو طی کنیم
استاد واقعا الحق که شما درکار خودتون استاد به تمام معنایید
دوستتون دارم
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین ودوستان بزرگوار
تشخیص اصل از فرع سپاس گزارم از خانم شایسته عزیز که زحمت کشیدن برای این فایل های بی نظیر
جواب سوال دوستمون بر میگردد که همان اصل است که استاد بارها روی آن تاکید دارند اصل همان باورهاست هر کس هر باوری داشته باشد به
اصل و اساس اون باور هدایت می شود
اگر من باور داشته باشم که جهان سرشار از آدم های خوب و نازنینی است که به من کمک می کنند خداوند هم من را هدایت میکند به سمت انسان های خوب و عالی
اصل قانون جهان هستی تمرکز روی نکات مثبت وزیبا یی ها است روی فراوانی وثروت وزیبایی اگر من باور داشته باشم به این قانون ودر هرلحظه مواظب احساسات درونی خودم باشم و تمرکز کنم روی زیبایی ها طبق قانون جهان هستی به زیبایی ها و ثروت وفراوانی هدایت می شوم
وقتی با توکل و توسل به خداوندی که رزاق و خودش بارها تو قرآن گفته که هدایت شما بر من واجب شده من حرکت می کنم بدون ترس و نگرانی خداوند هم هرلحظه مواظب من هست منو هدایت میکنه عاشق منه و همیشه ایده ها و راهکارها را بلده و منو هدایت میکنه
البته این باور ها را باید هر روز تکرار کنم تا بشه جزئی از وجودم و نا خودآگاه اجرا کنم
هدایت خداوند همیشه آرامش بخشه و مارا به آرامش درونی میرسونه هیچ عجله و ترس و نگرانی نداره
من همیشه باید روی باورهای توحیدی کارکنم و با ایمان به خداوندی که رزق پرندگان را تو دل آسمان میدهد و رزق مورچه ها در دل زمین می دهد
مگه میشه منو که بنده عزیز کردش هستم بدون رزق بگذاره تمام نعمت های خداوند در جهان پراکنده شده است همه جا پر از فراوانی وثروت وزیبایی است و هر روز هم داره این نعمت ها بیشتر وبیشتر میشود این من هستم که باید خودم را روی دریافت نعمت وثروت قرار بدم باید با شکرگزاری نعمت ها به نعمت بیشتری برسم
با شکرگزاری داشته هام به نعمت های بیشتری برسم وگرنه نعمت وثروت که بی نهایت است
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت دادهای نه راه گمراهان
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم
و سلام به مریم بانو، بانوی شایسته این سایت الهی
سلام به دوستای عزیزم
پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام
گام سیزدهم
توانایی تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
((در این فایل، سوال اساسی زیر مطرح شده است:
“چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
«تفاوت قائل شدن میان اصل و فرع» درباره عوامل موفقیت یک کسب و کار، هدف اصلی این فایل است. اما تمامی جزئیات درباره عوامل اساسی موفقیت پایدار در کسب و کار، به صورت مفصل در دوره روانشناسی ثروت 3 توضیح داده شده است.
روانشناسی ثروت 3، مدیریت ذهن را از ریشه یعنی “ساختن باورهای توحیدی” شروع می کند. زیرا “توحید”، تنها راهکار برای مدیریت ترس ها و نگرانی های توهمی است که ذهن همواره از طریق آنها وارد عرصه می شود.
. جلسات این دوره – قدم به قدم – همکاری کردن با انرژی خلق کننده و هدایت کننده ای را یاد می دهد که خداوند نامیده ایم:
نیرویی که درون ماست، از همه چیز آگاه است، همواره همراه ماست، همه ایده ها و راهکارها را دارد، جواب تمام سوالات را دارد، در حل مسائل به ما کمک می کند، هدایت ما را وظیفه خود دانسته است، برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد و عاشقانه می خواهد به ما کمک کند تا در مسیر خواسته های خود حرکت کنیم و از طریق تحقق خواسته های خود، دستی باشیم برای گسترش جهان.
“توحید” یعنی شراکت با خداوند؛ حساب
کردن روی این نیرو؛ اعتماد به هدایت های
این نیرو و لبیک گفتن به الهامات این نیرو؛
اینا مطالبی بود که از متن مریم جان انتخاب کردم و گذاشتم ))
اما درس امروز
یه ویدیو دیدم که تقدیم میکنم
به مریم جان
و همه خانمهای فعال گروه که به شدت رو خودشون کار میکنند
where do you find the
Strength
از کجا این همه قدرت به دست آوردی
I asked
ازش پرسیدم
She said we are woman, honey
او گفت ما خانم هستیم عزیزم
Strength finds us
قدرت ما رو پیدا میکنه
زیبا بود
استاد در این فایل میگه
تمرکز بر کار خودمون داشته باشیم به رقیب کاری نداشته باشیم .
تو فلسفه ی من کلاً رقیبی وجود نداره من اعتقادم اینه که بیش از نیاز انسانها ثروت هست فراوانی هست نعمت هست اینجوری فکر نمیکنم که نعمت محدوده و اگر دیر برسی به تو نمیرسه
و بقیه میخورند تموم میشه
من سعی میکنم که این اعتقاد رو نداشته باشم سعی میکنم که به فراوانی ایمان داشته باشم کلاً من تو باورها نمیگم که بیایرادم
اما سعی میکنم که ایراداتم کمتر بشه
چی میشه که بعضیا بدون تبلیغات خیلی موفقن تو کارشون
خیلی بستنی فروشیها، شیرینیفروشیها رستورانها
هیچ تبلیغی ندارند و تو جای خیلی خاصی هم نیستند اما فروش خیلی بالایی دارند چرا به نظر شما اینجوریه و برعکسشم هست بعضیا خیلی هم تبلیغات دارن خیلی هم عالی کار میکنن اما فروش خاصی ندارند
فکر کنید و به این سوال پاسخ بدید جواب سوالهای دوستان رو بخونید بهشون فکر کنید و اون جوابهایی رو که قلبتون میگه که درسته
اون رو عمل کنید عمل کنید عمل کنید.
جواب من به سوال شما
اینه استادعزیز
چون شما توحیدی عمل میکنین
شما توحید رو فهمیدین
توحیدرو درک کردین
توحید جزو شخصیتتون شده
شما خدا رو شناختین
فکر خدا رو میتونین بخونین
شما رو دوش خدا نشستین
شما میگین
من از اول میخواستم اصل و فرع رو از هم تشخیص بدم همیشه
میخواستم بدونم چه چیز اصله و چه چیز فرع
و تمام تمرکزمو بذارم روی اصل
تو زندگیم
تو قرآن تو همه چی
تو این فکر بودم که اول اصل رو پیدا کنم
توی داستانی که اصل مهمه ما باید تمام تمرکزمون رو بذاریم روی اون
و سعی کنیم که تمام تمرکزمون رو روی اصل قرار بدیم و اصل و از فرع تشخیص بدیم پس فکر کنید به نتایج فکر کنیم به صحبتهایی که استاد عزیز میکنند و
میشنویم
باید فکر کنیم به نتایجشون
باید فکر کنیم
هر کاری رو که میخوایم انجام بدیم برای عملکرد بهتر باشه برای بالا بردن کیفیت کار باشه
نه ظاهر کار که فقط خوشگلی باشه و زیبایی
و باز هم در این ویدیو گفتین که
این نباشه که ما بیایم
به بقیه بگیم چه جوری زندگیتو عوض کن
چه کار کن
راه درست چیه
خدا کنه که اینجوری باشه
که اگه داریم به بقیه میگیم
یه تلنگرم به خودمون بزنیم .
کلاً از آدمایی که فقط بلدن نصیحت کنن فقط بلدن به بقیه بگن که راه درست چیه( مثل خود من مثل فریبا ) من یکی خیلی خوشم نمیاد چون از بچگی پدر من همیشه نصیحت میکرد نصیحتهای خوب خوبم میکرد منو و اطرافیان رو اما خودش به هیچ کدوم از اینا عمل نمیکرد و این برای من سوال بود برای همین من به خودم قول دادم که هیچ وقت کسی رو نصیحت نکنم
بلکه اون کار رو انجام بدم
خودم عمل کنم
اگر خودت به اون چیزی که میخوای بگی عمل کنی
دیگه اصلاً نیاز نیست که چیزی رو به کسی بگی
نیاز نیست که کسی رو نصیحت بکنی
چون رفتارت، فرکانست خودش کار رو انجام میده
دیگه نیاز نیست که زبانی بگی
افراد از حرفهای شما تاثیر زیادی نمیگیرند
افراد از رفتار شما تاثیر میگیرند،
از اعمال شما تاثیر میگیرند،
حرفو که همه میتونن بزنن کاری نداره و
سعی کردم کاری رو که میدونم درسته بهش عمل کنم بالاخره برای انسان همیشه نجواهای شیطان هست
جدال هست بین قلب و ذهنش
اما تا اونجایی که میتونه باید به رفتار درست عمل کنه
به جای اینکه حرف بزنه ، تلاش کنه و نتایجی که میگیره باید به اندازه تلاشی باشه که انجام میده
هر چقدر تلاش کنی به همون اندازه نتیجه میگیری افکار مثبتی که در وجود خودتون میسازین تبدیل میشه به باور
و بعد عمل میکنین
وعمل نتایج رو به وجود میاره
اگر به کسی کمک میکنی خیلی خوبه ،هدایت میکنی راهکار میدی
ولی اول باید خودت عمل کنی
این گوشه ذهنت همیشه باید باشه
که خودت اولین نفری باشی که به حرفی که میزنی
باید عمل کنی
باید سعی کنی که عمل کنی
هیچ کمالگرایی هم نباشه که بگی من
اول خودم 100درصد باید عمل کنم بعد بیام این چیزا رو به دیگران بگم
نه
سعی تو بکن عمل کن
نتیجه میگیری
خدای مهربانم منو به مدار بالاتر هدایت کن
خدایا شکرت به خاطر این سایت الهی
خدایا شکر به خاطر این همه آگاهی
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست با درود و سپاس خدمت استاد گرامی و مریم خانم گل و دوستان همفرکانسیم
در مورد این فایل بگم من هر روز این فایل رو گوش می کنم چون نکات مهم هر دفعه بهم گوشزد می شه و باز دفعه بعد که گوش می کنم چون مدارم بالاتر رفته مطالب جدیدی بهم گوشزد می شه.
من اومدم در مورد شغلی که بهش علاقه داشتم باور سازی کردم، این کار منو آسان کرد برای آسانی ها. بعد تمرکز لیزریم رو روی مهارتم گذاشتم. من در مدت کوتاه با همراهی همیشگی باورها(من هرگز باورهام رو از خودم دور نکردم حتی قدیمی ها رو هم تکرار می کنم) تونستم قدم اول رو بردارم، بارها و بارها استاد جان گفتن کافیه قدم اول رو بردارید، دوستان به خدا قسم من فقط قدم اول رو برداشتم و پا روی ترسام گذاشتم پلن دوم توسط خدا اجرا شد و دوباره باور و باور سازی و رشد و تمرکز روی قوی کردن خودم(به قول استاد در خواب و بیداری با تمام وجود) خدا پلن سوم و چهارم رو برای طی مسیر تکامل برام اجرا کرد، قرار پلن پنجمی که خدا برام تعیین کرده اجرا کنم دو روزه دارم باورش رو تکرار می کنم چون کار مهمی داشتم اون رو برای زمانی گذاشتم که با خدا پیش برم.
دوستان سپاسگزاری، باور، افزایش مهارت، تکامل، حال خوب و اتفاقات خوب و اعراض از ناخواسته ها این فرمول جادویی موفقیت هست.
الان من آرام، شاد و غزل خوان به سمت هدفم دارم حرکت می کنم.
با نام خدای هدایت گرم
گام سیزدهم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته فوقالعاده و خانواده دوست داشتنی عباسمنشی
درک من: همیشه باید روی اصل متمرکز باشیم .
رفتار و فرکانس ماست که روی بقیه تاثیر میزاره پس باید اول رفتار و عملکرد خودمون رو درست کنیم درست عمل کنیم اولین نفر خودمون باشیم که مسیر درست رو طی میکنم و ابن درستی تو عملکرد باعث میشه کلاممون تاثیر گذار باشه و وقتی تو مسیر درستیم دیگه نیازی به نصیحت دیگران نیست چون نتایج و رفتار ما بهترین نصیحت برای اطرافیانمون هست .
((باید وقتی میخوام بقیه رو نصیحت کنم باید اول ببینم خودم چقدر دارم عمل میکنم))
وسوالی که استاد پرسیدن دلیل اصلی کسب و کار موفق : اول باور های درست ، دوم کیفیت بالای کار که در هر زمان نسبت به مهارت هامون بالاترین کیفیت رو داشته باشیم و خودمون رو رشد بدیم و به مرور آموزش ببینیم رشد بدیم و کیفیت رو بالاتر ببریم کار درست = رشد بیشتر و عالی
روی خودمون کار کنیم به باورهامون عمل کنیم و صبور باشیم چون رشد یک شبه اتفاق نمیافته و همین مسیر درست رو ادامه بدیم .
سوالی که استاد پرسیدن که چه چیزی باعث پیشرفت استاد شدن : عمل کردن استاد به اصل و درگیر فرعیات نشدن
ایمان قوی و باور های توحیدی شون
کیفیت بالای محصولات که حتی تو محصولات هدیه هم اون کیفیت بالا هست .
عمل کردن عمل کردن و عمل کردن به هدایت هاشون که بهشون الهام میشه بدون هیچ شکی
آموزش پذیریشون در جهت با کیفیت تر کردن کارشون
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به استاد عزیز خانم شایسته بهترین ودوستان فوق العاده سایت
گام سیزدهم
به نظر من طبق درسهایی که از استاد یاد گرفتم استاد در همه زمینه های زندگیشون رشد چشمگیری داشتند پس هر لحظه فرکانسهای عالی به جهان ارسال میکنندواتفاقات عالی دریافت میکنند ویکی از اون اتفاقات پیشرفت سایت است واینکه براشون کیفیت کار مهم است وتبلیغ کارشون کیفیت فوقالعاده کارشون هست چه در فایلهای دانلودی وچه محصولات استاد انسانی متعهد هستند واین جواب جهان به استاد است
به نظرم استاد با روحشان یکی هستند ومن این را در آرامش وحس خوبی که دارند احساس میکنم استاد شما مثل خداوندکه جهان را پر از نعمت برای ما آفرید این سایت را پر از آگاهی وعشق خلق کردید برای انسانهایی که به دنبال حقیقت هستند استاد شما خودتون هستید فیلم بازی نمیکنید شخصیت شما سپاسگزار است کلامتون خدایی وتاثیر گذار
خیلی دلایل دیگه هم پشت این سایت زندگی ساز است ودر این زمان من به درک آنها هنوز نرسیدم
من خیلی وقت است عضو سایت شدم اما فقط فایلهای زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا را تماشا میکردم
دوهفته است با خانه تکانی ذهن شروع کردم وتصمیم گرفتم روی خودم کار کنم شرایط زندگیم را تغییر دهم
فعلا به همین اندازه درک میکنم قطعا دوستانی که محصولات را تهیه کرده اند کامنتهای عالی میگذارندومن از درسهای دوستان اینجا استفاده میکنم خدایا شکرت
من برای تعهدم در این گام کامنت گذاشتم در حد درک خودم
خدارا شکر میکنم متعهد مسیرم را ادامه میدهم ودر این چند روزی هم که گامهای جدید منتشر نشد بارها گامهای قبلی را مرور کردم وعاشق این مسیر الهی هستم
استاد عزیز از شما ممنونم که یه روز متعهد شدید وزندگی خودتان را تغییر دادید وامروز چراغ راه میلیاردها انسان هستید درسراسر جهان وما این مسیر زیبا را هموارتر از شما طی میکنیم وهمه لطف خداوند به همه ماست خیلی دوستتون دارم