live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 35

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آذر کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2518 روز

    سلام به همه ٫

    همانطور که استاد خودشون توی بعضی فایلاشون اشاره داشتند آنچه که ایشونو از بقیه متمایز میکنه توحیده باورهای توحیدی قوی که ایشون دارند و بعد از اون باور لیاقت ٫ ابتدا مسئولیت کامل تمام مسایل زندگیشونو پذیرفتند که هر آنچه در زندگیشون اتفاق میفته ریشه در باورهای خودشون داره و هیچکس و هیچ چیز در این زمینه دخیل نیست که اگرغیر از این باشه باشه یعنی شرک ٫ و سعیشون اینه که احساسشونو خوب نگه دارند و به هر قضیه طوری نگاه کنند که احساس خوبی بهشون بده ٫ ایشون بر اساس باور توحیدی خودشونو لایق میدونند و در هر زمینه به جای آنکه به دیگران متوسل شوند تنها از خداوند هدایت میطلبند برای هر کاری واز راحتترین و آسانترین روش طوریکه براشون لذتبخش باشه ودر این مسیر آنچه که بهشون الهام بشه عمل میکنند ٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3222 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستای نازنینم

    اصلا این سوالو دیدم چشام برق زد??

    من حدود 2سال با این مساله به شدت درگیر بودم از همون اول اشنایی با قوانین تا چند ماه پیش.

    منم این سوال رو توی عقل کل پرسیده بودم ی سال پیش ک : توضیحات روان شناسی ثروت 3 تمام مرزهای ذهن منو نسبت ب کسب و کار جابجا کرده. خخخخ،

    من بعداز 2سال درگیری ب جوابش رسیدم. و با تجربه خودم دوست دارم کامل توضیحش میدم.

    تا قبل از اشنایی با قانون من خدای شرک بودم.

    ?فکر میکردم دانشگاه اول کشور برم خیلی پولدار میشم. رفتم دانشگاه پلی تکنیک(امیرکبیر) رشته ریاضی.

    ( البته ی چیزیو توضیح بدم که سوتفاهم پیش نیاد. کلیت تحصیل رو زیر سوال نمیبرم. از حیث باورها دارم بررسی میکنم. چه بسا خیلیا هم اومدن تو این دانشگاه و بسیار بسیار موفق شدن. ولی دلیل اصلی باورهاشون بوده. برای کسی که علاقه به علم و دانش داره دانشگاههای سطح بالا خیلیم خوبه. مث رفتن به کشورهای توسعه یافته تره)

    اون موقعا میدیدم از لیسانسم نمیتونم پول دربیارم. نه که توانایی نداشته باشما/ خدای تدریس بودم. ولی هیچ جایی منو قبول نمیکردن و البته بخاطر باورهای محدودکنندم علاقه هم نداشتم (باورها نقش خیلی مهمیو در علاقه دارن) . اصلا جای درست حسابی پیدا نمیکردم برای کار. شاگردم که اصلا انگار هیچی رو زمین نداریم. فقط ی دونه شاگرد خصوصی داشتم که 12سالش بود و ایشون قرار بود خلبان بشن. پدرشون ازم خواسته بودن که تا اون موقع کنارش باشم و کل درسای ریاضیو من بهش یاد بدم. ولی خب فرق ضلع و زاویه رو نمیتونست تشخیص بده خخخ علاقه ایم نداشت. و چون خیلی خوب میدونستم اگر کسی به درس علاقه نداشته باشه و خودش نخواد، ب زور مامان بابا و معلم خصوصی هم نمیتونه موفق بشه، دیگه ادامه ندادم.

    ?بعدش رفتم بیمه و املاک. یادمه اون موقعا تو روزنامه ها میزدن درامدهای میلیونی و فلان و بسان. سال ۸۹ینا بود. رفتم چندجا کار کردم ولی دیدم خبری نیس. با اینکه انصافا کارمم خوب بود و همه راضی بودن ولی هیچ پولی نمیدیدم! انقد ک باورهام داغون بود.

    گفتم خب پس بزار ادامه بدم ی مدرک ارشدم بگیرم.

    ? وتصمیم گرفتم کامپیوتر بخونم. اون موقع همه میگفتن تو برنامه نویسی خیلی پوله

    ی سال وقت گذاشتم برای کنکور ارشد (سال اخر لیسانسم بود، من ازهمون بدو ورود به دانشگاه دنبال کار بودم) رتبم ۱۵۵ شد و چون میخواستم حتما دانشگاه شریف یا تهران باشه و اونا ظرفیشتون فقط 20تا بود ، رتبه من نرسید به اونا. البته اینم بگم من اون موقع باوردرستی در مورد کنکور کامیپوتر نداشتم. میگفتم بابا کامیپوتریا ادمای خفنین. من که اصلا رشته لیسانسمم کامیپوتر نبوده.

    بعدش دیگه دلسرد شدم و گفتم میرم یه رشته دیگه میخونم.

    ?یادمه اون موقعا میگفتن الان سه تا رشته پولساز دنیا ایناس: MBA و حقوق و پزشکی.

    چون خیلی به حوزه مدیریتی و کسب و کار علاقه داشتم گفتم میرم MBA میخونم. و باورهای خیلی خوبیم داشتم. چون 3تا درسی که داشت یکی ریاضی بود که لیسانسم ریاضی بود، یکی GMAT ک درس هوش بود و من باور داشتم خیلی باهوشم. و یکیم زبان تافل.

    و با اینکه تعداد شرکت کننده هاش 10برابر رشته کامپیوتر بود، رتبم شد 180 . (مث این بود که تو کامیپوتر رتبم بشه 10)

    یکم ب رد پای باورها دقت کنید. تو کامپیوتر نتیجه نگرفتم چون باور نداشتم. ولی توMBA نتیجه خوبی گرفتم چون باور داشتم.

    (البته بازم بماند که بخاطر بقیه باورهای مخربم اون سال دانشگاه شریف یهو ظرفیتش از 100تا رسید به 30 تا و من باز بهش نرسیدم خخخخ)

    یعنی من رد پای باورهارو تو دوران تحصیل و دانشگاه بهتر از هرجایی دیدم ک جهان چطوری کار میکنه و شرایط رو میچینه.

    ?تو ارشد گرایشم کارافرینی بود. اما ترم اول شنیدم میگن فایننس خیلی توش پوله و گفتم خب پس میرم فایننس. بچه ها یعنی هرجا میگفتن توش پوله من با کله میدوئیدمااااااااا خخخخ . و واقعا هم وقت و انرژی میزاشتمااا. ی استادی بود نفر اول ایرانه تو فایننس، شروع کردم کلاساشو تو دانشگاه شریف رفتم، مدرک بازار سرمایمم گرفتم. ولی باز دیدم کاری ک مدنظرمه نیس و یهو دلسرد شدم

    یعنی من هرجایی میرفتم با بمب انرژی وارد میشدم و بخاطر نتیجه نگرفتن یهوووو پلاسیده میشدم و اون رشته و کار رو ول میکردم.

    الان دارم میخندما ولی اون موقعا خیلی درد داشت برام. اوضاع بد مالی در کنار کلکسیونی از بیماریها.

    هرچیم تلاش میکردم و زحمت میکشدم انگار دارم رو تردمیل میدوئم.

    ?بعدش دیگه گفتم برم سمت مارکتینگ. بچه ها پشتکارو دارین دیگه ؟ خخخخ

    یعنی به مدت ۱۰ سال انواع و اقسام رشته ها رو خوندم مدرک گرفتم. تو حوزه های مختلف وارد کار شدم دیدم خبری نیس.

    خب وقتی وارد مارکتینگ شدم با استاد و قوانین اشنا شدم.

    چون یکم باورهام خوب شده بود برای اولین بار ی کار خوب تو حوزه فین تک تو یکی از شرکتای خوب ایران پیدا کردم. اما وقتی رفتم سرکار میومدم از چیزایی ک خوندم استفاده کنم میدیدم با قوانین مخالفه. ی جوری خلاصه سعی میکردم قانون رو رعایت کنم.

    بعدش ک دیگه تصمیم گرفته تو حوزه مارکتینگ خیلی دیپ بشم و رو ی موضوع خاصی تمرکز کنم ک بازم اون زمان یعنی همین 2سال پیش تازه بحث دیجیتال مارکتینگ باب شده بود و همه میگفتن الان پول تو دیجیتال مارکتینگه. البته منم واقعا علاقه داشتم. از کار قبلیم استعفا دادم و شروع کردم ب یادگیری دیجیتال مارکتینگ. هرچی من بیشتر میخوندم تضادهام بزرگتر و بزرگتر میشد.

    من نزدیک 40تا شرکت رفتم. گاهی در حد مصاحبه بود. گاهی در حد ی هفته کار کردن و گاهیم چند ماه.

    اما هرچی قانون رو بیشتر و بیشتر یاد میگرفتم ی شکاف عظیمی در ذهن من میشد. حس میکردم 2نفرم.

    یا باید همه اونچه که تاحالا یادگرفته بودم رو میزاشتم کنار و به قانون عمل میکردم. یا بیخیال قانون میشدم و میچسبیدم به چیزی که چند سال براش خیلی زحمت کشیده بودم. من قبلا ی جایی نوشتم که تو این مدتی که با قانون بودم جز معدود کسایی هستم ک به تضادهای بزرگی برخوردم.

    همیشه غصه داشتم میگفتم اگر منم مث بقیه ی رشته یا کاری داشتم ک اینجوری با قانون در تضاد نبود خب خیلی راحت بود برام و تا الان درامدم خیلی رشد کرده بود. اما همش میدیم دارم درجا میزنم. واقعا تصمیم گیری سخت بود. هی ازین شرکت میرفتم به اون شرکت. همش تضاد. میدیدم علمی ک دارم ی چیزی میگه قانونی ک یاد گرفتم ی چیز دیگه

    و ی جایی تصمیم گرفتم بشینم خوب فکر کنم ، بررسی کنم و ب ی جمع بندی و تصمیم درستی برسم. که شروع کردم ب مطالعه بیشتر و نوشتن. و وقتی مینوشتم ذهنم بهتر کار میکرد. انگار بهترمیتونست مسائل رو ببینه و تشخیص بده چی درسته چی غلطه. و من تصمیم گرفتم به قانون پایند باشم و هرچی که تاحالا یاد گرفتم رو بریزم دور. چون 10سال بهم نتیجه نداده بود، چقدر میخواستم هزینه بدم؟ تا کجا میخواستم سوخت بدم؟ تاکجا میخواستم بدوام و هربار دست از پا درازتر ی گوشه کز کنم؟ تا کجا میخواستم زندگی نکنم؟ و هیچی از ارامش و شادی نفهمم؟!! قانونی ک داشتم ازش استفاده میکردم نتیجه شو ب وضوح توی زندگیم میدیدم. تو ارامشم تو شادیم تو سلامتیم. تو ثروتی ک هر روز بیشتر میشد. و همه چیو بوسیدم گذاشتم کنار. تا حدیکه من دیگه دنبال مدرک ارشدمم نرفتم. با اینکه همه درسامو پاس کرده بودم و فقط پایان نامم مونده بود کلا بیخیالش شدم! یعنی اینجوری ایمان اوردم..

    تجربه تمام این سالهای من، اینهمه رشته های عالی و تحصیلات و دانشگاههای تاپ و کارای به اصطلاح پولساز، بهم ثابت کرد که موفقیت مالی نه به رشته و دانشگاهه، نه به کاره. و نه به هوش و استعداده. ب هیچی نیس. فقط ب باوره.

    من حرفای استاد رو دونه ب دونه تجربه کردم و ازشون عبور کردم.

    شاید برای کسی که از دور داره ی چیزیو میشنوه ، درک کردنش اسون نباشه چه برسه بهش ایمان بیاره.

    اما خب من بخاطر تجربیاتم خیلی راحت همه چیو پذیرفتم. یعنی تو دل کار و عمل ، فهمیدم چی درسته و چی نادرسته. قانون رو دیدم و درک کردم. فهمیدم جهان چطوری کار میکنه

    یعنی بقدری از تضادهای زندگیم خوشحالم که نگووو. چون هرچی تضادهات بزرگتر باشه ایمانت هم قویتر میشه. چون تو همه چیو تجربه کردی و تو دلش بودی.

    دوست عزیزی که این سوال رو پرسیدی. خیلی سوال سخت و پیچیده ای نیس. تستش کن. یمدت هم قانون رو تست کن هم اون روشهای بازارایابی و …. بعد ببین کدوم نتیجه میده.

    من نمیدونم شما تحصیلاتتون چیه. کارتون چیه.

    اگر تازه میخواید شروع به یادگیری روشهای مارکتینگ کنید و واس همین مرددین ، من به عنوان کسی که هردوی این راها رو رفته و تو عمق این ماجرا بوده، تجربه خودم رو گفتم. ایشالا ک براتون مفید بوده باشه.

    حالا تحلیل من:

    ?رشته های مثل ریاضی، فیزیکَ، شیمی، رشته های مهندسی و علوم تجربی و پزشکی و حتی هنر و زبانهای خارجی واقعا علم هستن. یعنی با همین علوم دنیا پیشرفت کرده و به اینجا رسیده. در مورد پزشکی هم درسه سلامتی اما بالاخره تو این علم چیزایی کشف شده ک ب واسطه اون دنیا خیلی پیشرفت کرده. برای مثال یکی تصادف میکنه و خون ریزی داره. درسته ک بخاطر باورهای خودش این بلا سرش اومده ولی ب هرحال همین ابزارها میتونن جلوی خونریزیشو بگیرن و کمک کنن زودتر سلامت بشه. خب این بد نیست که. اما در مورد ادمایی که مدام بیمارن و خوب نمیشن، و هی ازین بیماری ب اون بیماری شیفت پیدا میکنن و مریضیاشون تمومی نداره داستان فرق داره

    خب حالا برگردیم به بحث اصلی

    ? در مورد رشته های مدیریتی و روان شناسی موضوع خیلی متفاوت میشه و واقعا پای باورها میاد وسط

    روان شناسی ازین جهت خوبه که توش ی سری از باورهای اشتباه ادمارو پیدا میکنن و بهش میگن. مثلا همین باور قربانی بودن . باز تا ی حدی ادما میتونن با تغیر اونها زندگیشونو تغییر بدن. البته خیلی محدود. چون قانون رو نمیگن و کسی داستان باورها و فرکانسا رو نمیدونه ، زندگیش زیاد تغییر نمیکنه. البته بماند که ی سری خزعولات هم توش هست و ادم میخونه خندش میگیره. بخصوص در مورد ازدواج و روابط عاطفی که میگن : اگ یکم خودتو بگیری طرف بیشتر دوست داره. همه روان شناسا اینو میگن. هزاران نفر هستن که خودشونو گرفتن ولی تو روابطشون بهبودی حاصل نشده. اونا خودشونو نگرفتن، اونا با خودشون در صلحن و باور لیاقت و ارزشمندی دارن و از درون ب طرف مقابلشون نیازمند و وابسته نیستن. خب این فرکانس مشخصه نتیجش چیه. اون ادمی که الکی خودشو میگیره تا طرف بیشتر دوسش داشته باشه ، ملومه از چ جایگاه فرکانسی و با چ نیتی داره اینکارو انجام میده. نتیجه اینم مشخصه.

    ?اما در مورد رشته های مدیریتی

    ?میخوام از همون کتابای مارکتینگ استفاده کنم. ی کنابی هست ب اسم استراتژی بازاراریابی نوشته او سی فرل و مایکل دی، برای انتشارات دنیای اقتصاد ک جز پرفروشهای دنیاس. خیلی کتاب خفنیه ب عقیده صاحب نظرااان این حوزه.

    ی زیرشاخه ای تو مارکتینگ هست به اسم تحقیقات بازاریابی که کلا از ریشه غلطه…

    تواین کتاب جایی نوشته که: قبل از شروع کسب و کار اول باید بری تحقیق کنی ببینی رقبا دارن چکار میکنن. محصولت اصلا خریدار داره یا نه و این توی تمام کتابهای بازاریابی هست.

    تمام کسایی که میرن تحقیقات بازاریابی میکنن 2تا مسئله رو ندید میگیرن

    اولی: نتیجه این تحقیقات همیشه صد نیست. میگن اگر بالای 60-70 بود اقدام کن. ادمی ک به این باور و ایمان شروع میکنه ایا اصلا موفق میشه؟ تصورشو بکن تو هرجایی از مسیر که به مشکل بر بخوره سریع یاد اون درصد منفی میفته و میگه اره احتمالش بود ایده جواب نده. خب نتیجه این نوع نگرش، این باور، این طرز تفکر چیه؟ خودتون قضاوت کنید.

    شما دست رو هر محصول و خدمتی بزاری ی عده میگن بابا فلان محصول و خدمت رو که بقیه هم دارن ارائه میدن! خب همین کافیه شما دلسرد بشی دیگه ادامه ندی. اتفاقی که برای استارتاپ ما افتاد تو ایران. اپلیکیشن پرداخت با موبایل داشتیم. انقدر ک فاندرا شنیده بودن مردم ایران براحتی اعتماد نمیکنن همین شکسشتون داد.

    اصلا فرض کنیم همچین چیزی واقعیت داره و بخاطر امنیت مالی مردم ایران هنوز به اون حداز فرهنگ اعتماد نرسیدن، سوال اینه : اینا چرا ب سمت این ایده هدایت شدن؟! چه چیزی هست که افرادرو به سمت ایده های مختلف هدایت میکنه؟

    حالا بماند ک ی عده بعدش اومدن و دارن همون رو خوب اجراش میکنن و نتیجه میگیرن.

    دومی. تحقیقات بازاریابی با بحث تکامل زیر سوال میره. ممکنه تو ی ایده ای رو اجرا کنی بعد از دل اون ایده بری سراغ ایده های بهتر. یعنی اون ایده خام اولیه برات ی پل بشه. حالا بخاطر اینکه مارکتینگ ریسرچت گفته جواب نمیده بیخیالش بشی؟

    داستان مارک زاکربرگ رو بخونید، فیس بوک از ی برنامه کوچولو ک برای ارتباط بین بچه های دانشگاه نوشته بود، شکل گرفت.

    اول ی برنامه نوشته بود ب اسم Coursematch برای اینکه بچه ها بتونن تو انتخاب واحد بهم کمک کنن. بعد ی سایت سرگرمی زد ب اسم فیس مش که بچه ها میتونستن اسم و عکس و ایناشونو بزارن و برای ارتباط بچه ها بود. بچه ها خیلی خوششون اومده بود. اما چون تواینترنت دانشگا اختلال ایجاد کرده بود بستنش و حتی دانشگاه بهش اخطار انضباطی هم داد. بعدش ی همکاری براش پیدا شد و ایده فیس بوک اومد .

    ببین چطوری تکاملشو تو ایده هاش و کسبو کارش طی کرد. چطوری نااامید نشد . چطوری دستای خدا براش رسید.

    تحقیقات بازاریابی هیچ وقت جواب نداده و نمیده. چون چیزی به اسم تکامل توش مطرح نمیشه!

    اونا میگن تو از همون اول باید ی ایده پدرمادردار داشته باشی. والا جواب نمیده.

    مارکتینگ هیچوقت جواب نداده و نخواهد داد. چون چیزی به اسم تکامل توش مطرح نیس.

    تنها چیزی ک علم بیزنس امروزی میدونه بحث رشد پایداره اونم در مورد درامده! یعنی تکامل رو تا هیمنجا فهمیده.

    در حالیکه برای بیزنس شما باید قدم ب قدم تکاملت رو طی کنی. تکامل توی همه چی. توی ایده هات. توی مشتریات. توی فروشت. توی درامد و….

    ?تو پیشگفتار کتاب نوشته که نقل قول مستقیم میکنم :

    ” بازاریابی ایستا نیست و کاملا داینامیک و پویاست. و همیشه در حال تغییره!! خیلیها همین استراتژیها رو از شرکتهای موفق کپی برداری میکنن ولی موفق نمیشن!! خیلیا استراتژی های موفقی اجرا میکنن ولی جواب نمیده. و برعکس خیلیا نه برنامه درستی دارن و نه خوب اجراشون میکنن. اما در نهایت میبینی موفق میشن ”

    خود نویسنده در ادامه جملات بالا میگه استراتژیهای بازاریابی ممکنه شکست بخوره بخاطر اینکه عوامل محیطی و خارجی ثابت و پایدار نیستن. بخاطر تغییر شرایط و محیط ی استراتژی میتونه تو ی بازه ای جواب بده ولی تو ی بازه دیگه جواب نده.

    این خیلی حرف داره توشااااااااااااااا.

    اینا عین جملات کتابه. خواستید برید پیشگفتارشو بخونید.

    یعنی خود نویسنده رسمااااا اعتراف کرده بود که این روشها همیشه هر جایی جواب نمیده.

    خود نویسنده تو مشاهدات و نمونه هاش به این نتیجه رسیده ولی نتونسته علت و دلایلشو بفهمه ک عامل اصلی موفقیت چی بوده و چی پشت داستان موفقیت و شکست شرکتهاس!!

    واقعا فکر کردن داره ایناااا

    ?تو بررسیهای نمونه ایش اومده اپل رو ارزیابی کرده. و ی عالمه حرف ضدونقیض گفته

    ی سری عوامل مثل اینارو ب عنوان عوامل موفقیت اپل نوشته: بازاریابی وایرال/ فرهنگ سازمانی/ وفاداری مشتری/ توزیع تک فروشی و فروشگاهاش و…

    ی سوال دارم. ایا هیچ برند دیگه ای این کارها رو انجام نمیده؟؟؟

    چه چیزی پشت این کاراست که باعث میشه همین کارا برای ی عده نتیجه بده برای ی عده نده؟

    واقعا فکر کردن میخواد!

    ?بحث تبلیغات

    بازاریابی میگه تبلیغات کن. پیام تبلیغت فلان باشه. رنگش بسان باشه. حتی میشینن فونت نوشته هاااارم ارزیابی میکنن و کلی سرش چک و چونه میزنن. من خیلی دیدم که میشینن میگن اگر فونتش فلان بود رنگش فلان بود متنش فلان بود، تاثیرش فلان میشد!! اونایی ک تو این حوزه ان حتمااا دیدن.

    ولی چطوریه که یکی مثل ایلان ماسک هیچ تبلیغی نمیکنه ولی محصولش برای 2سال بعد پیش فروووووش میشه؟؟؟ محصولی ک تولید نشده. محصولی که تبلیغی نداشته. !!

    اینا فکر کردن نداره؟

    اگر ب تبلیغاته که خیلیا تبلغیات خفنی میکنن و هزینه های سنگینیم میکنن.

    این تبلیغات خفن هم میدونید از کجا نشات میگیره؟ ازینجا که چیزی به اسم تکامل رو نمیدونن!!

    اصلاااا برید کتابای تبلیغات رو بخونید. هیچ جایی ننوشته تبلیغات علمه!! همه جا نوشتن تبلیغات ی هنره. این چیو میرسونه؟

    یعنی اقا جان این قانون نیس. این اصل نیس.این فرمول ریاضی نیس ک ی ورودی بهش بدی و ی خروجی براش دربیاد.

    البته نمیخوام بگم تبلیغات نکینااااااااااا. ادم باید شناخته بشه. به هرحال همین ایلان ماسک وقتی ی مصاحبه میکنه توی تد دات کام همین واسش تبلیغ میشه.

    تبلیغات به معنای اطلاع رسانی باید باشه که بدونن همچین محصول و همچین خدمتی هست. اما اینکه بشینی فعل و فاعل پیامتو چک کنی که بگی این باعث موفقیت میشه، اینا به حاشیه رفتنه.

    اون تبلیغی ک هی تو بوق و کرنا کنی هی بیلبورد ررزور کنی تمام اینترنت رو پرکنی، این مشکل داره.

    بعدشم اگر جایی لازم به تبلیغ باشه، ادم هدایت میشه به سمتش که برو فلانجا تبلیغ کن. یعنی تبلیغ هم اگر هست باید با هدایت صورت بگیره. ن با منطق.

    ?تو این کتاب در مورد ی شرکتی ب اسم سیگما مارکتینگ صحبت کرده. ی شرکت در حوزه تبلیغات. داستانش اینجوریه:

    ” از اول تا اخر گفته ک توهرمرحله چ ایده ای ب ذهنش رسیده و انجام داده: اول مالکش نظارت نداشته روش. فروشش کم بوده. ک خب این همون قانون تمرکزه. بعد مالکش اومده تمرکز کرده روش. ایده تقویم رومیزی ب ذهنش رسیده. ب ی نونوایی داده. اون استقبال کرده ب بقیه نونواییها داده. بعد تصمیم گرفته ب بقیه کسب و کارهام بده. میرفتن مشتری پیدا میکردن و واسشون تولید میکردن. بعد سفارشی سازی کردن. بعد دستگاهارو بیشتر کردن. بعد دیدن هزینه ها زیاده، دستگاههارو فروختن و کار تولید رو برون سپاری کردن و خودشون فقط رو فروش و بازاریابی متمرکز شدن. بعد نقل مکان کردن فلوریدا. بعد همینجوری فناوریهایی جدید اومده و دستگاههای جدید خریدن. بعد رفتن دوباره کار تولید رو خودشون انجام دادن. بعد اینترنت اومده و وب سایت زدن. بعد همینجوری دستگاهارو بیشتر کردن تو همون فلوریدا و…”

    بعد میدونید چه نتیجه گیری ای کرده؟

    گفته دلیل موفقیتش شناخت فرصتهای بازار و تغییر استراتژی همگام با آن فرصت!!!

    سوال: چطوری میشه ک ادم بتونه فرصتهای بازار رو درست شناسایی کنه و بتونه استراتژی یا راه حلهای خوبی برای اجرای اون ب ذهنش برسه؟

    غیرازینه اگر کسی باورهاش درست باشه ایده های درست هم بهش الهام میشه و راه حل/ یا همون استراتژیها بهش گفته میشه؟

    بخدااا حالا اگر شکست خورده بودن میگفت چون نقل مکان کردن و دوتیکه شد شرکت ،تمرکز از زبین رفت و بهره وری اومد پایین شکست خوردن. یا میگفت حباب دات کام اومد دیگه همه شکست میخوردن اینام شکست خوردن.???

    واقعا سواله برام. تو زمان حباب دات کام، علت شرکتایی ک شکست خوردن حباب دات کام بوده. پس چطوری اینا شکست نخوردن؟!!

    ??تو تمام بررسیهاش هرجایی شرکتی موفق شده ی عالمه دلیل پیدا کرده ک موفق شده و اگر شرکتی شکست خورده، باز ی عالمه دلیل پیدا کرده که چرا شکست خورده.

    جاااالب تر اینکه علت موفقیت یا شکست تو بعضی موارد یکسانه!!

    یعنی یعلت یکسان هم میتونه باعث شکست بشه. هم باعث موفقیت بشه .

    الان ک فکر میکنم هنگگگگگم. چطور ادمایی ک تو دنیا سکان علم رو بدستشون گرفتن اینهمه سطحی با مسائل برخورد میکنن و خودشون هم نمیتونن تشخیص بدن چی واقعا باعث موفقیت یا شکست میشه.

    خدای من چقدر واقعا رشته های بیزنس و کسب و کار و مارکتینگ بیچاره ان….

    ???در مورد بازاریابی اینترنتی و دیجیتال مارکتینگ و سئو و…

    به نظرم دنیا داره به سمتی پیش میره ک میفهمه این چیزا جواب نمیدن….

    حتی ی سری از ادمایی که میشناختم که خودشون عنوان مدیر برندینگ و تبلیغات و … رو دارن، میگفتن اره این چیزا جواب نمیده . ی راهیه بین هزاران راه دیگه

    کافیه هرکسی ی کوچولو تستش کنه خودش خیلی سریع میفهمهه چی درسته چی نادرست.

    در کل

    اون چیزی که کسبو کارهارو موفق میکنه/ اون چیزی که استاد عباس منش رو موفق کرده ، شناخت قوانین حاکم بر جهان هستیه که چطوری داره میکنه و استفاده ازون در تماااام جنبه های زندگیشون هست.

    و ایشون به چیزی که نمیبین ایمان دارن. به جهان پس پرده. ب جهان ناپیدا ک اتفاقات داره توش رقم میخوره ایمان دارن.

    در جهانِ پس پرده انرژی داره به شکلهای مختلفی تبدیل میشه و ما اون رو درجهان پیدا میبینیم.

    و ارتباط ما با این جهان ناپیدا فقط از طریق ارتعاشات و فرکانسا و باورهامونه.

    به نظرم همه چی تو بیزنس تو این کلمه ها خلاصه میشه” هدایت، فراوانی و خلق ارزشِ ارزشمند و تکامل

    =تو ب خدا وصل باش، به نیروی هدایتگر درونیت وصل باشه، اون لحظه ب لحظه هدایتت میکنه . قدم ب قدم مسیر روشن میکنه. هرچی لازم باشه رو بهت میگه. تماام راه حلها درون ما، توی شعور کیهانی هست و ما بهش دسترسی داریم. فقط باید فعالش کنیم.

    =تو محصول و خدمت ارزشمندیو ارائه بده طوریکه خودت اولین نفر باشی ک حاضر باشی واسش بها بپردازی. و جهان بهت اثبات خواهد کرد ک محصولت ارزشمنده. شرایط و اتفاقات و ادما، همه چیو طوری میچینه ک بهت اثبات کنه محصولت ارزشمنده

    جهان خودشو طوری نشون میده ک تو ببینیش. وقتی تو جهان رو به شکل فراوانی ببینی، وقتی عینک فراوانی رو چشات بزنی، خب جهان خودشو همین شکلی بهت نشون میده

    اخه دیگه چی ازین واضحتر که فیزیک کوانتوم میگه تمام ذرات عالم بینهایت شکل ب خودشون میتونن بگیرن! این یعنی چی؟ یعنی جهان بی نهایت شکل داره. یعنی جهان ب بینهایت شکل میتونه دیده بشه. و تو هرطور ببینیش همون شکلی درمیاد. اگر ب شکل فراوانی ببینیش، ب شکل فراوانی درمیاد

    وای ک چقد دنیای قشنگیه. هرچی شکرگزاری کنیم برای این قوانین ثابت بازم کمه.

    =و تکامل. چیزی که تو هیچ علم و بیزنسی ازش صحبت نمیشه.

    چیزی که نتایج استاد عباس منش رو از همه متمایز کرده تکاملشونه.

    میدونن چطوری باید تکاملشون رو طی کنن

    مهمتر از همه وقتی ب هر سطحی از موفقیت میرسن متوقف نمیشن، بازم ادامه میدن. و این قسمت مهم تکامله. تکامل صرفا به این معنی نیس که از ی نقطه کوچولو شروع کنی و هر روز رشد کنی و ی جایی متوقف بشی و بگی بسه. تکامل یعنی بی انتهایی. یعنی رشد و پیشرفت همیشگی.

    و هیمن باعث میشه که فرکانساشون روزبروز قویتر بشه و نتایج بزرگتر بشه. همین باعث میشه استیبل نشن و همواره رو به رشد باشن.

    شاید خیلیا هدفاشون ی سقفی داره… این باعث میشه وقتی داری ب هدفت نزدیک میشی اون شوروشواشتیاق اولیه رو از دست بدی. و چیزی ک در حکم سوخت ما برای حرکت هست کم بشه. واس همین همیشه باید قبل از رسیدن ب هر هدفی هدفای بزرگتری پس ذهنت باشه تا همیشه شورواشتیاق داشته باشی.

    ??در پناه فرمانروای جهانیان، فرمانروای همه جانیه زندگیتون باشید. با ارزوی ارامش و شادی و ثروت و عشق و خوشخبتی??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      رسول گفته:
      مدت عضویت: 2273 روز

      با سلام

      مطالبی که نوشته بودید عالی بود

      .ما هم سفید رو میخواهیم هم سیاه، هم سلامتی هم بیماری، … ،در کل دو باور تضاد در کنار هم

      هم ترمز هم گاز.

      از دوره های استاد اطلاعی ندارم ولی از فایل های رایگان که تعدادی دانلود کردم و بقیه رو توضیحات رو خوندم ی چیز به وضوح مشخص هست اون هم هر چقدر پیش رفته فایل ها جامع تر شدن انگار که زنگار از رخ برداشتند واقعا معنی تکامل رو خیلی عالی مطرح کردید و به سادگی هم میشه از فایل های استاد فهمید. فایل های قدیمتر استاد پی و اساس ساختمان هستن به چشم نمیان ولی ساختمان رو اونها بنا شده و فایل های جدید نقش سازه با بهترین متریال و بهترین کیفیت و زیبایی رو دارن این از تکامل

      ولی مارکتینگ و بازاریابی و صدها اسمی که شما فرمودید(من هیچ اطلاعاتی از مارکتینگ و تبلیغات ندارم) و برای کارم هم هیچ تبلیغی تا الان نکردم البته با دید اینکه بلد نیستم، ما معلما کم رو هستیم نباید تبلیغ کنیم و …

      عالی صحبت کرده بودید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3096 روز

      سلام ایدا خانم خداوکیلی نمیدونم با چه زبانی از تو تشکر کنم که وقت گذاشتی یه همچین کامنتی گذاشتی خیلی عالی بود خیلی عالی بود چقدر کتابرو خوب تحلیل کرده بودی خدایاشکرت بابت این همه کامنت خوب که من تو این چند روزه خوندم خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      majid hasanvand گفته:
      مدت عضویت: 2608 روز

      سلام به دوست خوبم آیدا خانم من به شما امتیاز 5 ستاره رو دادم بخاطر اخلاص وصداقتت وآنچه که درذهن و باور داشتی بر طبق اخلاص برای ما توضیح دادی ودریغ نکردی،مرسی از شما…

      اما نظر شخصی بنده اینه که داشتن باورهای توحیدی وباور به هدایت نمیتونه ناقض ابزار ها باشه وبحثهای بازاریابی وتبلیغات رو ازریشه نفی کنه!!!!

      امروزه خیلی از کسب وکارها در زمینه صنعت مشاوره درحوزه مارکتینگ،برندینگ وتبلیغات هست،بطوریکه تمام افراد موفق وبزرگ دنیا به نوعی دارن ازش بهره مند میشن واستفاده میکنند.

      اما اینکه باچه باوری ازش استفاده میکنند موجب تمایز اونها وموفق شدنشون در کسب وکار میشه.

      ما نمیتونیم هیچ علمی رو نقض کنیم به این دلیل که خیلیها با باور اشتباه ازش استفاده میکنند.

      نفی علوم مدیریتی علی الخصوص مارکتینگ وتبلیغات به معنای نفی ابزارها وعدم استفاده درست از ابزار برای پیش برد بهترکارها میشه.

      در پاراگرافهای آخر اینجوری به نظر میرسه که تمام کسب وکارهای مشاوره در حوزه برندینگ ،مارکتینگ وتبلیغات باید تعطیل کنند وبرن خونه هاشون کشک بسابند خخخخخ.

      استاد عباسمنش هم ضمن ساختن باورهای قوی وتوحیدی در تمام جای جای سایتشون وصحبتهاشون به نوعی تبلیغات وبازاریابی ویروسی دارند.

      اما نه به اون شکل که با تکنیک یا متد خاصی پیش برن.وبیشتر باهدایت به سمت استفاده از بهترین ابزارهای تبلیغاتی پیش میرن.

      به امید روزی که همه ما با سرسپردگی به آستان دوست وبا الهاماتی روشن به سمت استفاده از بهترین ابزارهای عالم هستی هدایت شویم.

      همیشه شاد وارزشمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        Aida گفته:
        مدت عضویت: 3222 روز

        سپاسگزارم دوست عزیز

        لطفا این قسمت رو مجددا مطالعه بفرمایید:

        البته نمیخوام بگم تبلیغات نکینااااااااااا٫ ادم باید شناخته بشه٫ به هرحال همین ایلان ماسک وقتی ی مصاحبه میکنه توی تد دات کام همین واسش تبلیغ میشه٫

        تبلیغات به معنای اطلاع رسانی باید باشه که بدونن همچین محصول و همچین خدمتی هست٫ اما اینکه بشینی فعل و فاعل پیامتو چک کنی که بگی این باعث موفقیت میشه، اینا به حاشیه رفتنه٫

        اون تبلیغی ک هی تو بوق و کرنا کنی هی بیلبورد ررزور کنی تمام اینترنت رو پرکنی، این مشکل داره٫

        بعدشم اگر جایی لازم به تبلیغ باشه، ادم هدایت میشه به سمتش که برو فلانجا تبلیغ کن٫ یعنی تبلیغ هم اگر هست باید با هدایت صورت بگیره٫ ن با منطق٫٫٫

        ایا من منکر ابزار شدم؟

        ایا من منکر از بیخ و بن تبلیغات نکردنم؟

        کاش با دقت بیشتری میخوندین کامنت منو٫٫٫

        من فقط از عوامل اصلی موفقیت و شکست صحبت کردم٫٫٫ و ریشه رو بررسی کردم

        و بازهم تاکید میکنم علوم ۲دسته هستن٫ ی سری علوم که دانش هستن و ی سری علوم ک بیشتر مدل ذهنی و متد هستن مثل روان شناسی و رشته های مدیریتی

        ساعتها و کتابهااا میتونم براتون بنویسم ٫٫

        الان بیشتر ازین وقت ندارم بنویسم و مطلب رو باز کنم٫

        موفق باشی دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          majid hasanvand گفته:
          مدت عضویت: 2608 روز

          سلام بله درست میفرمایید، ولی بیشتر منظور من اون پاراگرافهایی هستش که رشته های بیزینسی وکسب وکار ومارکتینگ رو بیچاره خطاب کردی وبعد همه رو باخاک یکسان کردید???

          درکل ممنون از شما بابت شیر کردن اطلاعات وآگاهیهاتون وانتقال صادقانه تجربیاتتون٫

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            Aida گفته:
            مدت عضویت: 3222 روز

            بله همونی که منظور شماهست رو بیچاره خطاب کردم و با خاک یکسان کردم٫به همون دلایلی که تو کامنت نوشتم!! نیازی هست اون دلایل رو کپی پیست کنم؟

            وقتی این پاسخ رو به مسابقه نوشتم نیم ساعت بعد متصرف شدم و دکمه حذف رو زدم اما سایت حذفش نکرد٫ میدونستم این کامنت خیلی متفاوت از ۹۹ درصد کامنتهاست و حدس میزدم خیلیا موضوع رو از بیرون نمی بینن و از همون درون، ینی با همین چیرایی ک احاطه شدن قانون رو ب شکلهای مختلف میخوان توضیح بدن٫

            من خودم انتظار کامنتهای این چنینی داشتم تو این مسابقه که از دید بیزنسی و علمی هم ب مساله نگاه کنن٫ ن اینکه صرفا قانون رو بگن٫٫٫ چون برای دفاع ازهمین قانون باید از خودعلم و دانش بیزنس استفاده کرد٫ ک من ندیدم٫ و حدسم درست بود و این کامنت پرازگنج جاش اینجا نبود

            عجله نکیند٫ اجازه بدین تکاملتون طی شه بعدها کامنت منو بهتر درک میکنید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              majid hasanvand گفته:
              مدت عضویت: 2608 روز

              مرسی از شما که تکاملم رو گوشزد کردید.

              چون بیس صحبتهاتون بیشتر ازدیدگاه علمی بودومن هم اتفاقا کارشناس مهندسی عمران وارشد MBA خوندم،برام تامل برانگیزبود.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      پوریا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2403 روز

      دوست خوبم آیدا عزیز

      سلام

      چه نظری دادی!!!!

      چقدر فراز و نشیب داشتی

      چقدر پیگیر و مسئولیت پذیر بودی

      چقدر راه های مرسوم رو رفتی، رتبه و شرکت و تغییر رشته و و و

      اونجا که گفتی هر چی تضاد بزرگتر، ایمان قوی تر،گل نوشته ات بود

      آدم باهات همزاد پنداری میکنه

      وقتی همه ی تجربه هایی که داشتی کنار گذاشتی و بر حسب تجربه و هدایت الهی چسبیدی و فقط میگی قانون و توحید درسته، خیلی به دلم نشست

      عالی بود عالی

      نظرت بوی آگاهی از جنس خدارو میداد

      سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      Beh Afarin گفته:
      مدت عضویت: 1900 روز

      وااااای خدااااااای منننننننننن..

      متحیرررر شدممم از این همه آگاهی..

      از این همه فریااااد زدننن.

      از این همههه تکرااررر قاانوننننننن..

      خدااااایاا شکرت که هر لحظه من رو به بهتریننن کامنتها و بهترین فایلا هدایت میکنی..

      ایییییی خدااا چی دارممم بگم در مورد این همههه درک درست از قانوننن..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سارا عظیمی گفته:
    مدت عضویت: 2935 روز

    خوب اولش میخواستم کامنت نزارم ولی بعدا جواب این سوال هی توی ذهنم روشن تر میشد، یاد این جمله استاد افتادم که میگفت تو جهانی که براساس باورهات کار میکنه لطف کن و چیزهایی رو بپذیر که به نفعت باشه، اگه باور داشته باشی که برای اینکه محصولاتت فروخته بشه باید تبلیغات کنی و در عین حال اصلا تبلیغاتی انجام ندی و بگی توکل به خدا مطمین باش که چیزی نصیبت نمیشه و اینجا باید فول تبلیغات کنی، در عین حال اگه باور داشته باشی کسی که تو مدارش باشه میاد محصولاتمو میخره و کسانی که تو این مداره بی نهایت زیاده و باورت این هم نباشه که برای فروختن محصول باید تبلیغات کنی اینجاست که باید بسپریش به خدا و همه کسانی که تو مدارش باشن میان و محصول رو میخرند..امیدوارم درست توضیح داده باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    سیاوش صابر گفته:
    مدت عضویت: 3582 روز

    از بحث لیاقتمند بودن و متمرکز بودن که بگذریم میرسیم به باورهای توحیدی که اصل هست و داره کار رو انجام میده.

    مثال میزنم:

    ???????????????

    فرض کن یکی به شما بگه امشب دعوا هست و شما باید برید و دعوا کنید و اینکه به شما بگن میتونی ده نفر رو با خودت بیاری(ده نفر آدم عادی.مثلا،پسر خاله،پسر عمو،دوست و‌….)یا اینکه به جای این ده نفر میتونی بروسلی رو ببری .

    فرض میکنیم که چه با ده نفر چه با بروسلی ،دعوا رو میبریم.

    اگر با ده نفر آدم عادی بری خودتم باید بری وَسَطِ دعوا و دعوا کنی ولی اگر با بروسلی بری ،میشینی یه کُنج و با ذوق به مهارت بروسلی نگاه میکنی که داره لت و پار میکنه دشمن رو و کلی لذت میبری.

    حالا بریم تو کسب و کار:

    ده نفر آدم عادی همون تبلیغات و سئو و اینجور مسائل هست و بروسلی هم همون خداست.

    میتونی با درگیری و بدبختی تو کسب و کارت موفق بشی،میتونی کسب و کارت رو بسازی و بزاری خدا برات اون رو رونق بده.تصمیم با خودته که دوست داری از کدوم گزینه روی میز استفاده کنی،قدرت خدا یا قدرت تبلیغات.

    ????

    دوستم که دانشجوی پزشکی بود بهش گفتم چطوریه درسات و کلاسات،گفت که داغون شدیم و خیلی سخته،من در جواب بهش گفتم اشکال نداره میگذره.اون گفت میگذره ولی اینکه چجوری میگذره خیلی مهمه.

    میتونی با سختی موفق بشی(تبلیغات و …)و میتونی راحت موفق بشی(با خدا).همش دست خودته چون خودت از بین گزینه ها انتخاب میکنی.

    پایدار باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    افشین گفته:
    مدت عضویت: 2280 روز

    به نام خدای مهربان

    خیلی خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم

    یک عامل نیست که استاد عزیز را متمایز کرده

    به نظر من چند عامل در کنار هم به این موضوع برتری بخشیده،که در راس همه باورهای توحیدی استاده،ولی در مجموع باورهای توحیدی،عزت نفس و اعتماد بنفس،نقش بازی نکردن استاد جلوی دوربین برای جلب مخاطب،یک باور بسیار مهم که بسیار به این موضوع کمک کرده باور فراوانی استاد گرامی و چندین عامل دیگر پیوسته است

    حرف آخر:

    استاد روی چیزی یا نیرویی حساب میکند و به وجود او باور دارد و از او کمک میخواهد و از او پاسخ میگیرد و به خاطر اینکه به این نیرو باور دارد عمل میکند به گفته ها یا الهامات،که در ابتدا برای افراد زیادی قابل قبول نیست،ولی نتیجه بسیار متفاوت است،آقاجان ایمانی دارد که منجر به عمل میشود،وسلام

    آرزوی ثروتمند بودن و سعادتمند بودن برایتان دارم

    هر کسی که این جایزه گران بها را میبرد

    امیدوارم سرآغازی برای زندگی بسیار زیبا برایش باشد و نوووش جانش

    بلاخره اولین کامنتم رو روی سایت گذاشتم

    خدایااا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    زینب ادیب گفته:
    مدت عضویت: 2747 روز

    ۱عزت نفس و اعتماد به نفس

    ریشه ی همه چیز برمیگرده به این موضوع

    اگه خودتو دوست داشته باشی و برای خودت احترام قائل باشی و با خودت درصلح و آرامش باشی خیلی چیزا درست میشه

    مثلا خدا را خیلی بیشتر از قبل دوست داری و این میشه آغاز زندگی توحیدی

    مثلا بقیه را هم دوست داری

    مثلا اجازه ورود هر چیزی را به ذهنت نمیدی چون خودتو دوست داری و برات مهمه غذای ذهن و روحت چی باشه

    هر چی ببشتر خودتو دوست داشته باشی و اعتماد به نفست بیشتر باشه بیشتر با خودت و با خدای خودت در هماهنگی هستی

    اینجاست که دیگران با تو رفتاری دارن که تو دوست داری

    اینجاست که هر جا هستی بقیه میخوان بیان حتی اگه اون طرف دنیا باشی لایو بذاری منتظرن ان لاین بشی ساعت ۹ بشه و تو را ببینند?

    بعد دعوتت کنند از همه جای دنیا که بری پیششون از نزدیکم با تو صحبت کنند….خدا‌ همه کاره ی عالمه فقط تو باورش کن اون همه کار برات میکنه

    ۲*ایمان واقعی

    آگاهی و علم و دانش کافی نیست وقتی به اون ها عمل نکنی

    بله …ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است?

    اگه گفتی خدا همه کاره ی عالمه پاش وایسا

    اگه ترسیدی اگه نگران شدی یعنی ایمان نداری ایمان واقعی نداری

    اگه تونستی دهن شیطانو ببندی ‌مومن شدی

    اگه تونستی ذهنتو از افکار منفی دور کنی

    اگه تونستی در هر لحظه فقط به خواسته هات فکر کنی

    ایمان داری

    ??از خدا میخوام آسونش کنه

    حضرت موسی به خدا گفت( و یسر لی امری)

    گفت خدایا کار منو آسون کن و خداوند براش آسون کرد??

    ۳*باور کن نعمت های خدا تموم شدنی نیست

    ی معادله ی شیرین پیدا کردم

    خدا همه جا هست?

    نزد خدا همه چیز هست?

    پس همه جا همه چیز هست?

    یکی دیگه

    خداوند همه چیز داره(یقول له کن فیکون…تا اراده کنه موجود بشه موجود میشه)

    من خدا را دارم

    پس من همه چیز دارم??

    و نقطه ی شروع و پایان همه چیز همینه

    خدا را اجابت کنید تا درخواست شما را اجابت کنه

    شرط استجابتش هم توحیده

    تو وقتی شرک نداشته باشی اجابت میشی

    خاستی تبلیغ کنی یانکنی هم خدا اثر میده

    پس اینترنت مارکتینگ بلد باشی یانباشی خدا همه کارس

    تفاوت در باور توحیدیه

    هر کس تونست عمل کنه نتیجشو میبینه

    خدا راشکر که راهنما برامون فرستاده

    خدا را شکر که به مسیر ها و افراد مناسب هدایتمون میکنه

    و خدا راشکر که این قوانین ساده در دنیا وجود داره تا رشد کنیم و تغییر کنیم و لذت ببریم

    استاد از خدا سلامتی و شادی و روزی پربرکت مادی و معنوی بیش از پیش براتون آرزو میکنم.

    متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    مرتضی پویان گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    به نام خداوندی که مالک همه چیز است

    سلام به همه امیدوارم که هر روز سلام خدا رو بشنویم و جلوه هاشو ببینیم در تک تک صحنه ها و اطرافمون

    خدا رو شکر که برامون فرصتی فراهم کرد تا بتونیم خودمون رو در هر مداری که هستیم رسد کنیم.الان که دارم به این موضوع فکر میکنم میبینم منم تا وقتی که اون اگاهی بهم نرسیده بود خیلی دنبال راهی میگشتم که این تیکه پازل که گمشده رو پیدا کنم پازل زندگیم همه چیش چیده بود ولی ناقص بود کار نمیکرد خیلی تحقیق کردم خیلی گشتم خیلی پرسیدم در نهایت از خدا خواستم که منو راهنمایی کنه تا عدلشو بفهمم تا راه موفقیت و اسایش رو بفهمم تا منم مثل اون معدود افرادی که اون موقع میدیدم راحت زندگی کنم و بتونم در زندگی در تمام جهات در اسایش و ارامش باشم.دوره راهنمای عملی رو خریدم به البته قبلش از فایلهای رایگان شروع کردم تا مدارم عوض شد بعد تو دوره به وسیله دست خدا استاد عزیز با اون تیکه از پازل که کم بود اشنا شدم و تمام درگیریهام تموم شد اصل ?خداس?و باقی همه جزیاته دوست من که داری این نوشته هارو میخونی فقط میتونم بگم خدارو درک کن بفهمش باهاش عشق بازی کن خودت رو بسپار بهش و ازش هرچیییییی هرچییییی که میخوای بخواه بهت میده از فضل بی انتهاش .توحید توحید توحید توکل توکل توکل ایمان ایمان ایمان و بعد به مقدار ایجاد اینها نتیجه هارو تو زندگیت میبینی.

    چی میخوای؟ مشتری؟میشه مشتری?چطور؟خودش میدونه

    عشق میخوای؟میشه عاشقت میاد تو زندگیت?

    بچه میخوای ?میشه ارسام میشه میکی میشه غزلم

    کارمند میخوای بینهایت دست میشه برا کمک بهت

    هرجا اشفتگی داری و نیست اون چیزی رو که میخوای بدون خدارو اونجا براش شریک گذاشتی و قدرت رو از خودت گرفتی دادی به عوامل بیرونی .میدونی چرا قدرت دسته منو و تو و هممونه چون خدا در وجود ماس و از خودشیم .

    حالا اینکه این موضوع بی این سادگی چرا از نظر پنهانه به نظرم چون باورهامون در مورد خدا خرابه درکش نمیکنیم.

    ۲روز پیش بهم گفت برو ایه ۶ و ۶۶ سوره ال عمران رو بخون میخوام باهات حرف بزنم.برو بخونشون ?خیلی باحالی خدا

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم و تنها روی تو حساب میکنم و تنها از تو میخواهم.

    پیامبرمون گفت خندیدن .?

    مولانا گفت خندیدن?

    عباسمنش گفت خندیدن?

    من نخندیدم چون فهمیدم که خدا گفته از زبونشون و باورش کردم حالا شده هر چی که میخوام تو زندگیمه و الان میخوام تو اینده بشه اونم میشه چون عاشقه منه .تا ابد ازت ممنونم به خاطر بودنم به خاطر بودنت به خاطر این اجازه ای که بهم دادی تا بیامو بازی کنم تو زمینت قوانینم بهم نشون دادی تا راحت بازی کنم و به نتیجه برسم .

    ?وخدایی که به شدت کافیست?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مجید عضو مشهدی گفته:
    مدت عضویت: 2378 روز

    قانون اصلی توی موفقیت که من با صحبت های استاد درک کردم و دارم نتیجه میگیرم ((قانون باورهاست))

    اگر من باور داشته باشم که تبلیغات یا هر اتفاق بیرونی دیگه نتایج من رو خلق میکنه ، من هم به سمتی هدایت میشم که همسنگ و هم فرکانس اون باور من باشه.

    ما وقتی شروع میکنیم به تغییر باورهای صحیح (همون طور که در دوره روانشناسی ثروت 1) اشاره میشه دیگه اتفاقات بیرونی رو توی نتیجه گرفتن دخیل نمیکنیم.

    ممنونم از خداوند بزرگ که استاد عزیز رو توی مسیر زندگی من و خانوادم قرار داد تا بتونم شرایط زندگی م رو طوری که خودم میخوام خلق کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    داوود محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2763 روز

    سلام به استاد و دوستان عزیز

    بنظر من اون اصل که میتونه تنایج موفقیت رو متفاوت کنه در کسب و کار ایمان به یک نیروی برتر و قدرتمند هست که همه چیز رو اون میدونه و اون بلد هست و همه چیز از وجود اون هست خداوند ایمان به خداوند ایمان واقعی که اون رو برتر از همه چیز و همه کس بدونم و از اون بخوام حالا بستگی به باور من نسبت به خداوند داره که من تا چه حد و چقدر خداوند رو باور دارم و چقدر خدای خودم اون نیروی برتر رو باورش دارم تو زندگی خودم و قدرتی که داره و من اگر تو کسب و کارم نیاز به مشتری دارم خب اگر که من باور دارم که خداوند همه چیز و همه کس هست پس اون همه مشتری و افرادی رو که برای گسترش کسب و کارم نیاز دارم از خداوند میخوام مثل اون همه برند ها و فروشگاهایی که بینهایت مشتری دارن و اسه من هم مشتری بشه از من هم خرید کنه چون من به اون نیاز دارم نه بنده های اون که دستانی هستند از طرف خودش برای من و من از خداوند میخوام که اجناس رو با بهترین قیمت برام تهیه کنه تا سود بیشتری رو داشته باشم چرا چون اون افرادی که به من اجناس رو میفروشند از وجود خود خدای من هستند و پش خداوند هست که میشود برای من این افراد و فروشگاه ها پس من نیازی به کسی ندارم چون همه کس خدای من هست و من اگر میخوام تبلیغ کنم برای جذب مشتری بیشتر خوب اقا مگه همه ی انسانها و افراد از وجود خود خدای من نیست پس من برای چه کسی تبلیغ کنم برای خدا که همه کس و خودش با منه که خودش بیاد از من خرید کنه نه پس من با وجود این خداوند نیازی به تبلیغ ندارم چون خوش همه هست و تا وقتی که خداوند هست که به شکل بینهایت مشتری میاد از من خرید میکنه دیگه رقیبی وجد نداره رقیبا هم از وجود خدای من هستند که با من برای منه و خودشه پس رقیبی وجود نداره من از اون میخوام با باور درست اون برام میاره اون برام جور میکنه و کلا وقتی که قرار هست خدای من که همه چیز رو در بر داره خودش همه ی کارهای من رو انجام بده و تمام فروش من و افرادی که از من خرید میکنند خودش هست پس من نیازی به تبلیغات و یا کسی یا چیزی از بیرون از خودم ندارم چون همه چیز درون من هست نیرویی که تمام دانایی ها تمام قدرت ها تمام افراد تمام ایده ها و تمام پارتی ها رو داره و خودش هست من از خودش میخوام و اون برام جور میکنه همون طور که داره برای جف بزوس مشتری میاره و مشتریش میشه پس برای من هم میاره اون بینهایت افرادی که پول زیادی رو میدن برای اجناس من که باز هم اون افراد خود خدای من هستند و از وجود اون و دستانی از طرف اون که من با باوری که دارم اون برام میشود این افراد که من میخوام و من اگر خدایی که تمام قدرت هاست رو باورش کنم و باورش کنم نه حرف باشه اون خودش همه چیز رو انجام میده البته نسبت به میزان باوری که من دارم به اون و قدرت اون و حذف بقیه و تمام عواملی که در بیرون بهشون قدرت دادم ولی اقا من دارم این باور ها رو فقط میگم و هنوز نتونستم اینطوری بارش کنم ولی باز هم مواقعی که سعی کردم نگاهم این باشه از در رو دیوار برام فرستاده به قول استاد باید به این ها عمل کرد نه فقط حرف زد ٫ و باز هم من میگم اقا اگه ما عوامل بیرون رو بتونیم حذف کنیم تو ذهنمون فقط خدا میمونه و همه قدرت دیگه دست ما میاد فکر کنم مهمترین ترمز تو کسب و کار عوامل بیرونی هست که ما اون ها رو موثر میدونیم و اگر اونها رو بتونیم حذف کنیم و خداوند رو تنها قدرت بدونم و منبع خیلی قدرت میده تو کسب و کار که اگر عوامل بیرون موثر نباشه تو ذهن من ٫ من از خدا میخوام و اون میشود همه چیز و همه کس برای من ٫ و باز هم بنظر من اصل همون توحید و ایمان واقعی به خداوند که این نگاه همه رو حذف میکنه و میشه نامحدود٫ من اینا رو گفتم ولی خودم فکر کنم ۵% دارم عمل میکنم و خیلی این دیدگاه رو تو صحبت های افراد موفق که همیشه همه چیز داره براشون علی پیش میره دیدم و خیلی ایمانم رو قوی تر کرده به این نوع دیدگاه مثلا یک نمونه خود استاد که اون تاکسی و حالا ۱۰ تا ماشین لوکس٫ خب خدا رو شکر برای این جملات زیبا ٫ من خودم هنونز نتونستم این این باور ها رو درک کنم که بتونم در مورد این نگاه جملات رو بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    علی حمزه گفته:
    مدت عضویت: 3203 روز

    سلام دوست عزیز یک مثال می زنم یکی از دوستانم که از محصولات استاد عباسمنش استفاده می کنه و آرایشگاه هم داره نتایجی داره می گیره ماوارائی ایشون هم نه تبلیغات خاصی می کنه نه کیفیت کار ارایش گریش فرق کرده ولی راحت درامدش ۱۰ برابر شده و از زمین زمان براش مشتری میاد این کلا خاصیت قانونه وقتی باهاش هم راه میشی به قول خانم استرهیکس و وقتی همراه جریان خوشبختی میشید وقتی اجازه ورود نعمت به زندگیتون میدید تمام اون خواسته هایی که از تضاد ها زندگیتون فرستادید وارد زندگیتون میشه اگه این برای شما یک امر غیر طبیعی هست برای من یک اتفاق خیلی طبیعیه و اصلا باید این مدلی باشه برای نمونه شما ایلان ماسک یک جمله داره که می گه دنبال تبلیغات نباشید محصولی تولید کنید که ارزش خرید داشته باشه محصول خودش مشتری با خودش میاره شما نگاه کنید ایلان ماسک شاید کلا با مقوله ای به نام توحید آشنا نباشه و اصلا قبول هم نداشته باشه ولی این حرفش نشون از یک باور توحیدی قوی و بنیانی درونی هستش که ایشون داره پس باید هم یکی مثل ایلان ماسک و استاد عباسمنش همچین نتایج متفاوتی بگیرند چون جنس نگاهی که دارند با بقیه فرق داره حالا این مقایسه کنید با کسایی که هروز تو این حوزه کاری تکنینکی نیست که پیاده نکرده باشند و به اصطلاح زرنگ بازی نبود در نیاورده باشند ولی اخرش با یک تورم بالا می روند و با افزایش قیمت دلار بامغز زمین می خورند خب این باید این ایده به شما بده که یک چیزی ورا این کلیشه هایی که تو مغز ما کردند نتایج رغم می زنه دیگه و اون یک چیز هم باور توحیدی این هست هو ارزاق و روزی دست بنده نیست و رزاق کس دیگه است و ما به ازای ارزشی که برای جهان تولید می کنیم خودش از راه هایی که خودش بلده و ما بلدنیستیم روزی مارو به دستمون می رسونه اون ارزش می تونه محصولات تسلا موتورز و اسپیس ایکس باشه که علوم فضایی و خودروسازی متحول کرده می تونه فایل استاد باشه که زندگی چند هزارنفر ادم تغیبر داده و این نگاه که انرژی از بین نمیره تواین جهان هستی و این تغییراتی که تو زندگی مردم ایجاد کردی باعث میشه اون انرژی به شکل برکت و روزی وارد زندگیت بشه این نگاه تفاوت های امثال ماسک ها جابز ها عباسمنش ها با نزول خورها و کلاهبردار های بازار ایران رغم می زنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: