سریال زندگی در بهشت | قسمت 5 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

به نام الله هدایتگر

سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

دیشب داخل سایت بودم که یه دفعه دلم تنگ شد برای سریال زندگی در بهشت . من این سریال رو یک بار کامل دیدم و تک تک لحظات رو با شما زندگی کردم استاد ، از لامپ زدن دور خونه بگیر تا درست کردن چیکن شا و کار کردن با تراکتور و …

خلاصه که کلی لذت بردم از بودن باهاتون و میخوام الان از یکی از نتایجی که امروز گرفتم بگم

همون دیشب که دوباره سریال رو شروع کردن دلم میخواست فرداش(یعنی امروز ) برم جنگل و خب ایده ای نداشتم کجا برم که یه دفعه یه جا خورد به ذهنم که قبلا پدرم بهم گفته بود عکساشو دیده ، اونجا تنگه ی خیرود کنار بود ، همون لحظه تصمیمو گرفتم که فردا صبح حرکت کنم ، به دوستم گفتم میایی؟ گفت نمیتونم و خلاصه که تنها راه افتادم به سمت جنگل ، کل وسسایلمو داخل کوله پشتی گذاشتم و ایمان رو توی قلبم ، قبل از رفتن میدونستم که برای رسیدن به اون قسمت خاص تنگه باید حدود 40 دقیقه داخل جنگل رفت ، هم صخره نوردی داشت ، هم آب نوردی و خلاصه که مسیر سختی بود ولی من طبق روال گفتم خدا بزرگه میرم ببینم چی میشه اگه دیدم خیلی سخته تا آخر نمیرم

رفتمو رسیدم اخر یه جاده خاکی که به رودخونه میخورد، ماشینو پارک کردم و همون اول دیدم که یا خدا ، یه رود خونه بود با شدت جریان زیاد و عمق آب هم تا کمر ( اینجا تازه نقطه شروع مسیر بود )

همون جا گفتم خدایا خودت منو هدایت کن ، من هیچ ایده ای ندارم که اصن اینجا کجاست ، یکم رفتم جلوتر تا از رودخونه رد بشم ، یکی از دور سوت زد و با اشاره گفت از این طرف بیا ، همون لحظه هدایت رو حس کردم ، رفتم جلو از رودخونه رد شدم و خلاصه دیدم اون بنده خدا غیبش زد ، دوباره گفتم خدایا خودت هدایتم کن و یه آدمی رو سر راه من قرار بده تا بهم بگه از کدوم طرف برم ، رفتم جلو تر یکم و دیدم همون بنده خدا جلوتر نشته ، ازش پرسیدم بببخشید این تنگه خیرود که میگن کجاست ؟ با یه لحجه شمالی گفت باید همینو کنار آب مستقیم بری ، بعد یه فکری کرد و گفت بزار خودم بیام بهت نشون بدم ، پیش خودم گفتم خب حالا یه تیکه راهو بهم میگه و برمیگرده ، باورتون نمیشه که پا به پای من 40 دقیقه توی جنگل اومد و منو رسوند تا مقصد ، توی مسیر از یه رودخونه ی بزرگ باید رد میشدیم و خب کار سختی بود و منم لباس و کفشم اصلا مناسب نبود ، بهم گفت بپر بالا من کولت میکنم میبرم اون طرف رودخونه ، منو پشتش سوار کرد و برد اون طرف رودخونه ،کیفمو از گرفت و گفت تو سختته اذیت میشی بده من کمکت میارم ، منو رسوند تا مقصد و خلاصه که من لباسام توی مسیر خیس شده بود ، وایستاد برام آتیش درست کرد و گفت تو لباسات خیس شده الان سردت میشه الان برات یه آتیش درست میکنم تا خشک بشی ، خلاصه آتیشو درست کرد و شمارشو بهم داد گفت اگه کاری داشتی زنگ بزن و رفت ، 2 ساعتی اونجا بودم تا اینکه تصمیم گرفتم برگردم ، بلند شدمو یه فکری در مورد مسیر برگشت کردمو گفتم خدایا من میرم خودت هدایت کن و حواست بهم باشه و ای کاش یکی بود که باهاش برگردم ( باید بگم که مسیرش واقعا خطرناک بود یه جاهایی از کنار یه در با ارتفاق حدود 4 متر رد میشدیم اون از روی سنگای لیزو باریک در حالی که کنارمون هم آبشار بود و عمق آب هم زیاد) خلاصه که شروع کردم به راه افتادن و یکم رفتم جلو دیدم یکی داره سوت میزنه ، همون پسره بود ، اومده بود دنبالم ، دیدم یه شلوار انداخته دور گردنش ، بهم گفت رفتم از خونه برات شلوار بیارم ، دلم طاقت نیورد که شلوارت خیس باشه و سردت بشه ، یعنی کل این مسیر صعب العبور رو دوباره رفته بود وبرگشته بود تا برای من شلوار بیاره الله اکبر از هدایت خدا و لطفیکه به وسیله دستانش به من میکنه ، خلاصه که دوباره تو مسیر برگشت کمکم کرد برگردم و وسط راه وایستدیم گفت یه آتیش برات درست کنم گرمت بشه ، شلوامو عوض کردمو و اون شلوارو پوشیدمو خلاصه وایستادم تا کاملا خشک بشم و خلاصه توی راه برگشت برای اینکه اصلا خیس نشم 5 بار منو کول کرد و از رودخونه ها ردم کردم ، اصن من شوکه بودم از این حجم از لطف و محبت یک فرد نسب به من ، اخر بارم گفت که با همین شلوار برو خونه (شلوار خودش که برام اورده بود)هرچی گفتم نه اخه شاید نتونم برات پس بیارم ، گفت این حرفا چیه و اگه نبری ناراحت میشم ، یعنی هر کسی میدید فکر میکرد من 10 ساله با این بنده خدا رفیق صمیمی هستم ، درحالی بود که من اونو اولین بار بود میدیدم اصن موجزه آسا بود ، هنوز خودم نمیتونم کامل این حجم از لطف و محبت خدا رو نسبت به خودم درک کنم این رو هم بگم که اون لطفی که اون فرد به من داشت بدون هیچ چشمداشتی بود حتی هزار تومن

نمیدونم که اصلا ایا جمله ای وجود دار در جهان که من من بتونم این حجم از سپاسگزاری رو نسبت به خدا به جا بیارم یا نه

فقط میتونم بگم خدایا عاششششششقتم

سپاسگزارم که همیشه از همون اول هوامو داشتی و هرچقدر من ایمانمو بهت نشون میدم تو صدهزار برار قدرتت و هدایتتت و مهربانیت رو نشون میدی

عاشقتم اساد بابت این فایل های زیبا که مارو به سمت زیبایی ها هدایت میکنه

بیصبرانه منتظر قسمت های جدید ای سریالم

عاشقتونم

درپناه الله یکتا موفق باشید