سریال زندگی در بهشت | قسمت 8 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

488 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مبین هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2155 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی

    شما دو بزرگوار رو بخاطر داشتن همچین رابطه بی نهایت زیبا و فوق العاده ای یک بار دیگر تحسین می کنم.

    استاد تو این قسمت چکش از دستش میفته و میفته تو آب و می بینیم که بدون هیچ خودسرزنشی و اذیتی به کارش ادامه میده. این موضوع درس خیلی مهمی برای من داره که چقد ما بخاطر اشتباهات کوچک و بزرگمون توسط اطرافیان و یا خودمون تخریب شدیم چقد خودمون رو ممکنه سرزنش کرده باشیم و اگه کسی اینکار رو بکنه با هربار تخریب توسط خودش یا اطرافیان عزت نفس و اعتمادبنفسش میاد پایین ، شجاعت و جسارتش برای انجام کارهای بزرگ میاد

    پایین. کسی که با خودش اینطوری برخورد میکنه و یا اجازه میده که باهاش اینطوری برخورد بشه معلومه که برای خودش ارزش قائل نیست وگرنه خودش رو براحتی می بخشید و براحتی به خودش میگفت فدای سرت که اشتباه کردی و به خودش احساس گناه نمی داد چون طبق قوانین جهان هستی وقتی که شما توجه میکنی به یه اتفاقی و بخاطر اون اتفاق احساس گناه یا هر احساس بد دیگه ای رو تجربه می کنی بیشتر و بیشتر به سمت اتفاقات مشابه هدایت میشی و اگه کسی بعد اشتباهش خودش رو سرزنش کنه و توجه کنه واحساس گناه کنه این قضیه نه تنها بهش کمک نخواهد کرد بلکه باعث میشه در آینده بیشتر و بیشتر از اون اشتباهات رو تکرار بکنه. اما می تونیم برای خودمون ارزش قائل بشیم اشتباهمون رو بپذیریم تا جایی که می تونیم اصلاحش کنیم و دیگه بهش توجه نکنیم و قبول کنیم که هیچکس در تاریخ کامل نبوده نیست و نخواهد بود.

    در پناه خدا باشید….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2842 روز

    به نام تنها سلطان عشق،،

    سلام به استاد بینظیر نه اینکه فقط استاد باشد در جهان بی نظیر بلکه خود انتخاب هایی میکند بینظیر،وگرنه خالق ما ندارد هیچ نظیر و امیدوارم همگی هم چنین انتخاب کنیم در زندگانی انتخابهای دلپذیر و اربابی همیشه بنده پذیر،،

    سلام مریم جان،با همراهیت و جملات زیبایت،

    سلام دوستان عزیز با کامنتهای عالیتون،،

    هرزمان نمیتونم زود کامنت بذارم وقتی که دیگه مجبور میشم بیام دیروقت کامنت بذارم که اکثرا هم خوابم گرفته اماچند چیز و جملات طلایی رو مرور میکنم و مانند کامنت قبلی نقطه پایانی رو که میبینم خواب رو شکست میدم و شروع میکنم به نوشتن کامنت،،

    خب اولا بدلیل تعهدی که به خودم دادم چه در محصولات چه در همین فایلها تمرکز و تعقل داشته باشم،تا تغییرات رو درخودم ایجاد کنم،،

    ۲،وقتی که اون جمله طلایی رو بیاد میارم یه بزرگی میگفت اگه شما فقط همون ۸ساعت هم در ۲۴ساعت شبانه روز بخوابید و بفرض اینکه شماهم ۷۵سال عمرکنید ،،از اونجایی هم که ۸، ۱سوم۲۴ میشه ،،خب یعنی شما در این ۷۵سال فقط۲۵سالش رو خواب بودی!!!!!!

    تاحالا از این زاویه بهش نگاه کرده بودین؟

    خدای من ،،،،،،،،،این به این مفهوم نیست که اصلا نخوابیم یعنی اینکه یه خورده بیشتر به عمر و روزهای باارزش زندگی فکرکنیم و استفاده باارزش کنیم،،از زمان های زندگی،،

    ۳،من واقعا با تکرار کردن در گوش دادن این فایلها و پیدا کردن نکات مثبت ازشون و همچنین با فکرکردن و تمرکز کردن بهشون برا اگاهی ارزشمند الگویی داره در ذهن من میسازه و رشد میکنه که هرزمان تاقبل از شروع کردن به نوشتن کامنت اصلا چیزهای زیادی به ذهنم نمیاد اما به محض شروع کردن به نوشتن در اینجا اینقدر آگاهی به ذهنم میاد،

    این الگو داره ساخته میشه که پس کارها و اهدافمم همینطور شروع میکنم خداوند راهکارها و مسیرها و قدم های بعدی رو بهم میگه،، مانند همینجا، همین الگو و پایه رو اونجا و بقیه جاها استفاده میکنم،،

    استاد با برداشتن نرده های پرادایس سریع چیزی که بهم گفته این بود که خدای من برداشتن و شکستن محدودیتها تا چه حد،،

    همین کار ساده و بظاهر غیرمنطقی داره بهمون میگه حتی اگه یه باوری که تمام اسطوره های کل تاریخ هم بهش اعتقاد داشتن و پذیرفتنش اگه من توانایی های خودمو،قدرتهای خودمو،و عظمت و بی انتهایی خدایم رو باور کنم میتونم ازازتمام تمام اون باورهای محدود کننده ای که حتی نابغه های کل تاریخ هم شاید حتی به دید واقعیت و کاملا صحیح باور داشتن ازشون بزرگتر فکرکنم و باور کنم،، «باور بی انتهایی»

    دیروز یهو یه حسی بهم گفت حتی از ساده ترین و بدیهی ترین کارها هم میتونی بزرگی و نامحدودیت خداوند رو بفهمی یه لحظه چشماتو ببند ببین میتونی اصلا انتهایی برای رنگش ،وجودش، پیداکنی؟

    استاد واقعا معلومه که آگاهی ها و مهارتها از ساده ترینها تا بزرگترینهاش دروجودت نفوذ کردن که نرده هارو میندازی روی آب میگی جریان آب خودش میدونه کجا ببره بعد هم میریم از قسمت ساحل برمیداریمشون،،

    وقتی اول تخته کوچک رو که دیدی روی آبه گفتی این بزرگهارو هم میندازیم رو آب خودش شناور میشه ،،همون موقع این به ذهنم رسید که وقتی کار و موفقیت کوچکی رو تونستم انجام بدم بلکه همون کارو در اسکیل بزرگتر هم انجامش میدم پس این هم شدنیه،،

    خدای من یعنی آدم میفهمه که حتی چیزهای کوچک و بظاهر بی اهمیت هم که فکرشو نمیکنی،، ممکنه کلی از برکات و زیبایی های زندگیت رو پوشانده باشه که حتی ممکنه همه مردم جهان هم بگن نه این اتفاقا درست ترین کاره که برنداریش، و بپذیری که هرچی از گذشتگان درسته،،

    اما نه خود منم خیلی وقتها با دیدگاههای گذشتگان کاملا مخالفم،،چونکه کلام خداوند قطعا صحیح تر و باارزشتره،،نه صرفا بزرگان و اساتیدی که پیر کار هستن،،

    استاد ازاونجایی که خود من در حوزه هدفم هیچ زمان محدودیت رو نمیپذیرم حتی اگه نابغه ترینهای تاریخ هم باورش داشتن و دارن اما من به هیچ عنوان نمیپذیرم و ردش میکنم شاید در حال حاضر هیچ ایده و ثبات علمی ای نداشته باشم اما فقط تنها چیزی که پشتمو محکم میکنه بزرگی و بی انتهایی خداونده،،

    واقعا وقتی انسان سعی میکنه و زمان،انرژی میذاره برای تغییر نتیجه میشه این ویوی زیبا و رویایی که استاد لذت بردم،الگو گرفتم، بیاد آوردم،باورکردم،که وقتی میگی خدایاشکرت بالاخره رویایم به حقیقت پیوست باحذف این نرده ها و ،،

    آدم بهتر درک میکنه بعضی وقتها حتی تغییر یه مشکل خیلی کوچک و ریز هم میتونه یه عالمه تحول ایجادکنه،،

    و شاید ۹۹درصد کارها هم انجام شده باشه اما همون یه درصد چقدر میتونه تغییرات اساسی رو نمایانگر کنه

    ازقدیم گفتن خداوند در و تخته رو خوب باهم جفت و جور میکنه بلکه با آب هم میتونه جفت و جور کنه و هرچیزی رو باچیز دیگری فقط ok دادن تو رو میخواد،،

    زنبورها وحشی شدن و دنبال استاد کردن اما باعث شد استاد یه لحظه بره داخل و زیبایی ویو رو تماشا کنه و انگیزه اش بیشتر بشه برای برداشتن بقیه نرده ها هراتفاقی میفته به نفع ما است،،

    مریم جان هم چقدر زیبا کوبیدن میخ هارو مثال میزنه که کارهای کوچک میتونه کارهارو بهبود ببخشه،،

    بازم جمله ی زیبایی از مریم عزیز باید پارو نزد وا داد،،باید دل را به دریا داد ،،

    یعنی به معنای همون رها بودن و کار را سپردن دست الله هدایتگر،،

    امیدوارم همتون همیشه مانند همین تخته چوب ها در جریان هدایت الهی باشید ،،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3073 روز

    این روزا ک دارم اساسی روی عزت نفسم کار میکنم،توی هرچیزی توجهم ب تفاوت رفتاری ادما جلب میشه ک عزت نفس داشته باشن چ برخوردی میکنن و نداشته باشن چ برخوردی….

    وقتی چکش افتاد توی اب،و بعدش تا اخر فیلم همگی شاد بودین و شاکر و لذت میبردین از کار جدیدی ک برای کلبه انجام دادین،فقط داشتم ب این فکر میکردم ک اگه خانواده ما اونجا بود،چ من چ پدرم اگر چکش رو مینداختیم توی اب،مامانم از اون لحظه تا اخرش یک ریز میگفت “چ فایده” چکش ب اون گرونی رو انداختین توی اب،واگر میگفتیم درش میاریم حالا،فعلا ویو رو ببین کیف کن،با ی چهره ی با اکراهی میگفت “خیلی خب حالا” ……

    و چند روز پیش شنیدم بچه ها عزت نفس رو از مادر میگیرن و اعتماد ب نفس رو از پدر

    و بماند ک اصل عزت نفس رو باید از خدا گرفت بخاطر ارزشی ک برای ما قائل شده،ولی متوجه شدم چرا انقد عزت نفسم کم میشه هر زمان ک پیش مادرم روزامو میگذرونم ……

    برای اشتباه کوچیکی ،تمام کارا پوچ میشه……

    و الان فهمیدم من بلدم وقتی جاهای دیگه هستم عزت نفس داشته باشم

    ولی کنار مادرم خیلی سخت میشه

    بیشتر شبیه ب این میشه ک دارم تلاش میکنم خودمو قانع کنم ک ارزشمندم

    تا اینکه واقعا این حسو کنارش داشته باشم

    چون رگباری عزت نفس رو کاهش میده

    و فک میکنم این بزرگترین رشد من خواهد بود اگر بتونم با استفاده از قوانین ،از این چالش بزرگتر بشم😍

    خواستم بگم این بخش فیلم خیلی منو ب فکر فرو برد……

    حتی وقتی چوبارو انداختین توی اب

    من دیدم انقد همیشه مدل کارم کنار مادرم قضاوت شده

    ک حس میکردم اگه الان ببینه کار شما رو

    همین رو بهونه میکنه ک بگه اینم اموزشایی ک میبینی،یکی از یکی بداموز تر😂😂😂

    خودم در عجبم از این حجم تفاوت شخصیتم وقتی کنار مادرم زندگی میکنم و وقتی جای دیگه با ادم های دیگه……

    درنتیجه متوجه شدم چقد تصمیمات مهمم رو بخاطر اینکه قرار هست خانواده بابتشون در ارتباط باشه کنار گذاشتم و میگم نمیخوام بدستشون بیارم.مث ازدواج و یا کار

    ممنون بابته این فیلم هشدار دهنده ب من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    عباس طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    سلام و درود بر پروردگار و همه دوستان

    استاد من که خیلی لذت بردم که به همین اسانی و خشمزگی کارها رو انجام میدید سپاس گزارم ازت خیلی زیبا و لذت بردم من

    خدارو سپاس گزارم به خاطرع این همه زیبایی و قشنگی در جهان استاد الان من پشت پنجره هستم و این باران و رحمت الهی دارم لذت میبرم

    تشکر از استاد و همسرشون 💙💖

    استاد عزیز اگر میشه در مورد یک موضوعی لایو بزارید سپاس گزارم ازتون

    یارب عالمین ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام خالق زیبایی

    سلام عشقا😍

    آقا هیچ کلمه ای نمیتونه احساس قلبی منو به استاد و مریم جان و دوستای عزیزم توصیف کنه عاشقتونم 😍

    سلام بر بهشت

    خدایا چشم رو باز کن گوشمو شنوا کن و قلبمو باز برای دریافت هدایتت

    تمرین میکنم تصدین زیبایی ها و تمرکز برنکات مثبت رو با دیدن نوشتن تفکر کردن و کامنت گذاشتن قربتن الی الله

    در راستای از جلو چشم برداشتن درخت ها و هرروز بهبود بخشیدن به دیدن زیبایی های بیشتر و رشد ظرف وجود و دید بهتر برای تحسین بیشتر زیبایی ها رسیدم به قطع کردن نرده ها (کندن باورهای غلط ادامه داره هرچی که به نظر عالی شده باشه )

    بازهم میشه لذت بیشتری برد و منظره بهتری دیدی تازه اگر هم بیوفتیم تو آب بازم لذت بیشتری می‌بریم شنا میکنیم این یه قدم شجاعانه است که من وقتی شروع میکنم به بهبود اوضاع به رشد خودم به ساخت باورها به تغییر شرایط هرقدمی که برمیدارم انقد ایمان دارم که هر اتفاقی که بیوفته من لذت بیشتری میبرم و به نفع منه (میوفتیم تو آب شنا میکنیم )

    باابزار مناسب میرم که باورهای غلط رو مثل کره قط میکنم (ابزار مناسب من باورهای توحیدی کنترل ذهن و وردی های مناسب)

    باید باعث آزادی بیشتر من بشه باورهای غلط من هرچه کمتر بشه من آزادی بیشتری رو در تمام جنبه ها تجربه میکنم زیبایی هارو بیشتر میبینم هرچه آزادتر باشم

    چه ذهن و باوری استاد دارن که حتی یه ذره به اندازه نرده ها هم نباید جلو دیدن زیبایی هارو از من بگیره حتی یه ترس کوچیک حتی یه باور که به ظاهر مهم نیست رو هم باید قطع کنم

    من راهای جدید و ابزار جدید رو امتحان میکنم و نمیچسبم به یک شیوه خاص هرچقدر اون ابزار کارا و خوب به نظر برسه

    انتخاب ابزار مناسب و راه مناسب و ساختن باور های درست باعث میشه من زجر میکشم باعث میشه همین زندگی استاد که همه چی به راحتی و خوبه خود اتفاق میوفته (باورهای توحیدی)

    همیشه طالب زیبایی و آزادی و راحتی بیشتر هستند و همیشه میخان رشد کنم و همه چی بهتر و بهتر بشه

    وقتی ابزار مناسب داری همه کاری میتونی انجام بدی ووقتی منم باورهای مناسب رو تو ذهنم ساخته باشم همه چی اماکن پذیره

    ایده های رو امتحان میکنیم و حتی برای ازدست دادن هم میخندن و نمیچسیبن و حالشونو بد نمیکنن (افتادن چکش)

    مرحله به مرحله که قدم برمیدارم به هدف نزدیک میشم یعنی من عجله ندارن و خدا هم هدایت می‌کنه و هرقدمی برمیدارم مکس میکنم و نکته میکنم و شکر میکنم

    درس های که استاد آخر فایل دادن :که همه جای زندگی من جای بهبود داره فقط کافیه که بخام و قدم بردارم

    خراب کردن همیشه راحتره پس فقط درمسیر ساختن باید ادادمه بدم اما گاهی هم نیازه بعضی چیزها خراب بشه مثل پل های شرک پشت سرم

    اینکه رویا داشته باشی که میخای کیفیت و تصویر بهتری رو از هرجای زندگیت تجربه کنی و ادامه بدی و باز هم باید پارو نزد وا داد باید در رو به دریا داد

    و همین بهبود های به ظاهر کوچیک هست که نتایج بزرگ رو درآینده رقم میزنع

    و در أخرهم حالا بشین و زیبای ها رو ببین بدن حتی یک خط خدایا شکرت

    خیلی هیجان دارم که ببینم ایده استاد برای اون چکش چیه اما من فک کنم اون آهنربای هیولا رو بفرستید پایین چون گفتین حتی میشه باهاش از زیر آب کشتی رو بالا کشید 😂

    عاشقتونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😍😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فریدون گفته:
      مدت عضویت: 2271 روز

      سلام خانم آبلو عزیز

      داستان ورود دوباره تون رو در پروفایلتون خوندم.

      1- خیلی خیلی تولد دوباره تون رو بهتون تبریک میگم.

      2- این حد از اعتماد به نفس و عزت نفس که در شما دیدم و با اینکار ثابت کردید رو تحسین میکنم.آفرین

      3- شما تمام آنچه تا حالا خلق کردید ، هزاران برابر میتونید.

      الان دیگه شما آهنربایی رو پیدا کردید که خورشید رو میتونید جابجا کنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زهرا آبلو گفته:
        مدت عضویت: 1921 روز

        به نام خالق زیبایی

        سلام فریدون عزیز

        سپاسگزار خداوندم که در کنار هدایت شدگان به صراط مستقیم هستم و دوستان عزیز چون شما که از اعضای خانواده برای من نزدیکتر شدید هستم

        خدارو شکر که ب ترس ها غلبه کردم و شهامت ساختن دوباره رو داشتم این برای من فقط تغییر آدرس ایمیل نبود برای من شروع یک تغییر بنیادین بود که به لطف الله داره حاصل میشه چه سد های ترس و شرک که تو این چند وقت نشکسته و چه روح من که بزرگتر که نشده و چه دستاوردهایی که پاداش منه و منتظر اون وعده خداوندم که به مد گفت سه ماه دیگه و الان ماه دوم اون سه ماه هستم من به وعده خدا عمر کردم البته به لطف خودش و ایمان دارم وعده خدا حقه و منتظر معجزات هستم سپاسگزارم فریدون عزیز از توجه مثبت شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1317 روز

    به نام الله یکتا سلام به خانواده ی عزیزم

    چقدر این جمع صمیمی و بیظیر هست واقعا

    جمله ای که خیلی توی گوشم زنگ زد این بود که باید بروند چه با این اره چه با اون یکی این چوبا باید قطع بشن

    وقتی آدم مصمم باشه برای انجام یه کاری هر طوری شده اونو انجام میده ، توی مثال کنترل ورودی ها وقتی ایمان بیاریم که این کار باید انجام بشه اون موقع هست که راهشو پیدا میکنیم ، حالا شده به هر نحوی که هست ارتباطمون رو با یه سریا قطع کنیم ، تلویزیون نیبینم و … در نهایت اینه که اون کارو هرطوری شده انجام میدیم چون میدونیم ضروریه

    مثلا من خودم سال هاست اینستا ندارم ، تلویزیون نمیبینم ، توی گروه ها یا کانال های چرت و پرت نیستم سعی کردم با آدمای بهتری زمان بگذرونم و اگه کسی نیست که بهم سود برسونه تنها باشم البته توی مورد آخر باید خیلی بیشتر کار کنم

    وقتی حوصلم سر میرفت به جای اکسپلور اینستا سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو میدیم و زندگیم از این رو به اون رو تبدیل شده

    ولی بعضی وقتا شده که بهونه بیارم ، مثلا الان مهمون دارم ، یا الان نمیشه ، یا اگه فلان شرایط بوجود بیاد و من تنها باشم از اون موقع شروع میکنم ، ولی آدمی که میدونه کنترل ورودی ها باید انجام بشه و راهی جز این نیست دیگه بهونه نمیاره حتی توی جهنمم باشه شروع میکنه چون میدونه تا وقتی ورودی هاش رو کنترل نکنه ، خروجی هم تغییری نمیکنه، ممکنه این وسط یه سریا ناراحت بشن ، یه سری ها خوششون نیاد ولی کسی که میدونه آتیش دستش رو میسوزونه به هیچ وجه دستش رو توی اتیش نمیکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    Fateme Heydari گفته:
    مدت عضویت: 1920 روز

    سلام سلام

    سلام به خدایی که هر لحظه مارو هدایت میکنه

    سلام به این همه زیبایی

    سلام به پردایس زیبا

    سلام به درختان سر به فلک کشیده

    سلام به آبی اسمان

    سلام به ماهی کوچولویی هایی که ابزار دار شدن😂😂( با فرکانسشون تونستن ابزار استاد و بگیرن 😁😁تا چند روزی باهاش کار کنند و از قدرتمند بودن اون لذت ببرند)

    سلام به استاد شجاعم 💪😹

    و سلام به خانم شایسته ی دوست داشتنیم که با صدای پرمهرشون جذابیت این فیلم ها رو ببشتر میکنن😃

    (این اولین باریه که من کامنت میزارم

    اینقدر این قسمت از سریال واسم درس داشت که گفتم باید به دست قلم شم😄)

    وااای استاد باورتون نمیشه وقتیکه دیدم یه تیکه چوب افتاده توی اب و شما اینجوری ازش برداشت کردین که این یه نشونه است از سمت خدا که باید نرده هارو بندازیم توی اب تا جریان اب خودش اونارو به ساحل برسونه

    اصلا همه ی باورهای منو زیر و رو کردین که اینقدر خدا میتونه کارا رو واسه ما راحت کنه

    واقعااا همینه زندگی

    همینقدر ساده

    که فقط باید بهش توکل کنیم، ایمان بیاریم ،تا هدایت شویم

    عاشقتممم استاد که اینارو بهمون یاد میدی

    یاد گرفتم که خدا به هزاران زبان مختلف با من صحبت میکنه ✌😻

    و یاد اون فایل هدایت الهی قسمت۱ افتادم که وقتی شوینده رو جلو ماشین دیدین

    با خودتون گفتین حتما داره میگه منو با خودت ببر😍😍

    و بعد تو مسیر خانم شایسته پیام میدن که یکی از اون شوینده هارو ببرید

    آره زندگی میتونه زیباتر بشه اگه خودمون رو بسپاریم دست جریان هدایت الهی و بهش ایمان بیاریم✌

    در پناه خدای هدایت کننده شاد،سلامت ،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1062 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به اهالی بهشت

    امروز هدایت شدم به دیدن این قسمت زیبا که هدایت هم چیزی جز کانون توجه ما نیست

    من دیروز رفته بودم بازدید یکی از قدیمیترین کارخانه تولید تنباکو در هلند که فکر می‌کنم بیش از 150 سال قدمت داره و در حال حاضر تصمیم به تخریب این کارخانه گرفتن و پروژه جدیدی قرار در مکان این کارخانه ساخته بشه

    دیروز که شاهد تخریب قسمت هایی از بنا بودم خیلی برام آگاهی داشت ،اینکه باید برای ساخت باورهای جدید ، باورهای قدیمی خراب بشه و تا باورهای قدیمی خراب نشه فضایی برای ساخت باورهای جدید نیست

    هر چقدر این باورها عمیق تر و ریشه دار تر باشن خراب کردنشون زمان بیشتری میبره

    دیروز از مسئول گروه پروژه سوال پرسیدم که تخریب این بنا حدودا چقدر زمان میبره و ایشون توضیح داد چون ما قسمت به قسمت خراب می‌کنیم و در حین تخریب قطعات و جداسازی می‌کنیم یعنی فلزات از چوب جدا می‌کنیم حدود یک سال تخریب زمان میبره

    یه درس داشت برام

    اینکه هر چقدر بنا بزرگ باشه و از ابزارات بیشتری در ساختش استفاده شده باشه به همون مقدار تخریبش هم زمان بیشتری میبره

    دقیقا دیروز یاد این قسمت سریال زندگی در بهشت افتادم و حرف استاد که میگه تخریب آسان تر از ساختن ِ

    شما فکر کن این نرده ها از فلز و سیمان و چوب بود

    قطعا تخریبش زمان میبرد و راحت نبود

    باور اگه از یک جنس باشه راحتر خراب میشه

    اما بیشتر باورها از چندین جنس هستن و در هم تنیده واسه همین تخریبشون زمان میبره و کار راحتی نیست

    جالبه که همون مسئول پروژه گفت ساختن این بنا حدود 3 ماه کار میبره

    من خودم فکر میکردم زمان ساخت طولانی تر از زمان تخریب باید باشه

    دیروز این آگاهی خیلی بهم کمک کرد که حس بهتری داشته باشم

    به خودم گفتم من سالها باورهای اشتباهی که طی زندگی ساخته بودم و قوی تر کردم و طی چند سال اخیر شروع به تخریب شون کردم و الان باید شروع به ساخت باورهای جدید کنم

    و این تخریب و ساخت تا آخر عمر باید ادامه داشته باشه

    به خودم گفتم چطور ِ که هر چند سال یکبار دوست داریم محل زندگیمون نو باشه ، وسایل جدید ، خونه جدید ، ماشین جدید

    بعد چرا به الگوهای رفتار قدیمی ام توجه نمیکنم که باید نو بشه ؟؟؟؟

    منم 10000٪ موافقم که باید هر روز بهبود ایجاد کنیم و موفقیت نتیجه بهبود های کوچک و دائمی ِ

    خیلی خوش بخت و خوشحالم که در مسیر بهبود دائمی هستم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    محمدامین سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 2706 روز

    سلام

    این تصویر از در پشتی کلبه که دریاچه رو نشون میده و در امتداد اون سرسبزی چمن ها و درختان رو با اون رنگ فسفری دلبرانه نشون میده همیشه سیری ناپذیره برای من و با تمام وجودم تحسینش میکنم. سلام مریم خانم و سلام استاد عزیز دل.

    الله اکبر. آقا چی تیشه ورداشتی افتادی به جون این خونه؟ به بهونه زیبایی میخوای این ها رو خراب کنی؟؟

    وقتی این نجواها شروع شد یادم به خودم افتاد که مثل همین چند روز پیش کاری رو که هدایت شده بودم انجام بدم و انجام دادم و با انجام اون چقدر اطرافم آدم هایی رو دیدم که مقاومت داشتند با این حرکت من. الان من توی حال اونها قرار گرفتم. پس استاد جان شما کاری رو که بهت الهام شده انجام بده و مطمئنا انجام میدی. من هم باید یاد بگیرم که در مسیر الهاماتم عمل کنم و نذارم نجواهای ذهنی بیان و بگن دو دو تا چهارتا کن. بزن آقا بزن.

    صدای زیبا و مست کننده اون پرنده زیبا وقتی که استاد و مریم خانم سکوت می کنند هوش از سرم میبره خدایا شکرت. استاد میگه باید این نرده ها بروند تا آزادی بیشتر بشه. یادم به کامنت مریم خانم توی فایل (مهمترین عامل موفقیت یک کسب و کار) در توصیف استاد افتاد که مهمترین اولویت این شخص آزادی است و استاد این خصوصیت خودتون رو دارید به بچه ها منتقل می کنید.

    ایده اومده که نرده ها باید حذف بشن. خب بجای تمرکز بر موانع پیش رو استاد داره توی ذهنش تصور میکنه نقطه پایانی رو و سعی می کنه زیبایی ها رو ببینه. یکی یکی ایده ها میان یکی یکی ابزارهایی که باید استفاده بشه مشخص میشه. استاد من اولاش نمیدونستم که این کارها آخه چه سودی برای من می تونه داشته باشه ولی هرچی جلوتر میریم بیشتر درک می کنم که این ها برای من داره تهیه میشه دارم متوجه میشم که به شروع کار خودم به شروع علاقه م دارم نزدیک میشم و من نیاز دارم به این درس گرفتن ها. همین چند وقت پیش با شروع نجواهای ذهنی اومدم قرآن باز کردم و قبل از باز کردن گفتم خدایا چکار کنم؟ این آیه چشمم رو گرفت أَفَمَنْ وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِیهِ کَمَنْ مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنَ الْمُحْضَرِینَ(61) سوره قصص

    پس آیا کسی که او را وعده نیکو داده ایم و او حتما به آن خواهد رسید ، مانند کسی است که او را از کالای زندگی دنیا برخوردار کرده ایم سپس او در روز قیامت از احضار شوندگان خواهد بود؟(61)

    الان بیشتر درک می کنم اینها درس هایی هستند که من باید فرا بگیرم تا بتونم در آینده ای نزدیک که خداوند وعده ش رو بهم داده در روع کارم ازشون استفاده کنم. خدایا شکرت.

    لحظه ای که چکش افتاد توی آب در کسری از ثانیه راه حلش هم به ذهنم اومد. بله همونی که به ذهن خیلی ها اومد استفاده از آهنربای جادویی.

    در کل ساختن زمان برتر و سخت تر از خراب کردن هست. من باید وقت بذارم و روی باورهام کار کنم باید بتونم باورهای قدرتمند کننده رو بسازم ولی اگر مواظبشون نباشم و ورودی هام رو کنترل نکنم براحتی آب خوردن هرچی رو که ساختم خراب میشه و برای برگشتن به مرحله ای که ساخته بودم باید باز هم کلی زمان و انرژی بذارم.

    استاد زمانی که شما گفتید که این ایده اومده که نرده های بریده شده رو بندازیم توی آب من به خودم گفتم مگه ایده ای بغیر از این داشتند؟؟ بعد متوجه شدم که این ایده تازه به ذهن شما رسیده. ولی من از همون ابتدا فکر میکردم که حتما شما این ایده رو داشتید اونجا خودم رو تحسین کردم به خاطر این توانایی که من دارم که خیلی از مسائل رو حتی قبل از اینکه پیش بیاد من تونستم حل کنم خدایا شکرت.

    حالا می تونید نتیجه پایانی رو ببینید و لذت ببرید خدایا شکرت. این شکرگزاری استاد هم در شروع کار و هم در پایان کار قابل تحسین هست و داره اهمیت سپاسگزار بودن رو در هر لحظه به ما یادآوری میکنه. اینجا داره تقسیم کار با خداوند رو به ما آموزش میده استاد میگه شما ببر این نرده ها رو بردنش تا لب آب با من.

    استاد با جان خودم وقتی داشتید شروع می کردید این به ذهن من هم اومد که دارید مثل پت و مت میفتید به جون این پرادایس ولی تفاوت شما با اونها اینه که شما دارید آباد می کنید ولی اونها همیشه خراب می کردند.

    خدایا هزاران مرتبه سپاسگزارم به خاطر دیدن زیبایی دریچه و درختان که بی نهایت زیباست. دیدن این زیبایی آدم رو به جلو هل میده خستگی از تن درمیره و جون تازه میاد توی رگ هات برای ادامه دادن.

    خداوندا هدایتم کن به مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای.

    عزیزان در پناه الله مهربان همیشه لبخند روی لبهاتون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3094 روز

    به نام خدای مهربان

    ببین به نظرت وزنش جوری هست که بتونیم سه نفره بلندش کنیم…

    سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم

    واقعا نمیدونم از کجا بگم

    از دیروز که این فایل رو دیدم مخصوصا تا همین جمله رو، دقیقه ۲۰:۲٠، دیگه بقیه رو متوجه نشدم، یعنی میدیدما ولی دیگه متوجه فیلم و جملات نبودم، دنیام رو عوض کرد این جمله…

    اخه اونجا دو نفرین شما

    نفر سوم کیه؟؟؟؟

    یعنیی اییینقدرر اییینقدرر بدیهی بود لحن گفتن تون که من وااقعا فکر کردم یه ادم دیگه ای هم اونجاست!!!

    بعد اصلا تمااام ذهنمو بهم ریخت این جمله

    چون ذهنم دچار یه تضااد شدیید شده بود و انگار یک زلزله ی ۱۰۰ ریشتری تو مغزم و ذهنم همه جام اومد…

    چون فقط شما دو نفر اونجا بودین، ولی یه جوری استاد این جمله رو پرسیدن از خانم شایسته، با یه لحنی گفتن و خانم شایسته هم با یه لحنی پاسخ دادن که واااقعااا پرسیدم اع سه نفرن؟!!

    بعد ذهنم اصلا بهــــم ریختاااا، اصلا درووونمو دکررگون کررد

    اصلا یعنیی چی این جمله

    سه نفری با هم بتونیم بلندش کنیم؟

    دنبال ایمان میگردم تو اسمونا تو معجزه موسی و نوح و نمیدونم کارای عجیب و غریب،

    ولی.. ولی..ولی…

    این جمله چنااان متلاشی کرد منو از دیروز که نمیدونم چی بگم

    اصلا نمیدونم چی بگم واقعا

    اصلا یه جور دیگه نگاهم عوض شد

    داشتم با خودم فکر میکردم اگه فقط همییین یه دونه جمله رو باورش کنم و قدم بردارم با این نگاه، چی میشه تو زندگیم؟؟!!!

    بخداا ایینقدری که به اون نفر سوم شما ایمان دارین که هست و کمک میکنه و پاسخ میده به یه فردی که با فاصله یه متری شما ایستاده ایمان ندارین…

    اخخخخ استاااد منم میخوااام این حس و تجربه رووو❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥

    نه اینکه اصلاا تجربه ش نمیکنیم با عشقم هاا نهه اصلا،

    میخوام بگم این حسی که از این جمله شما گرفتم اصلا مرزهای استادنداردم رو برد بااالااا

    چقدررر لذذت بخشتر میشه زندگیی

    اخخ خدا بخدااا ارزششو داره به اسنقلال مالی و ازادی زمانی و مکانی برسم این حس رو تجربه ش کنم و البته که تجربه کردن این حس و این ایمان توی همین مسیر هست و هرچقدر که این تحربه قویتر میشه رشد مالی و رشد تو تمام جوانب بیشتر میشه

    پسر تصورش کن..

    ایینقدرر حس کنی خدا رو که اینطووری با عششقم هم که ایشون هم همین حس رو دارن تجربه ش میکنن صحبت کنم

    خدایا بشیم سه نفر

    واااوووو

    استااد تحسین توون میکنم برای استقلال مالی و ازادی زمانی و مکانی تون

    خداای من

    شکررت بینهااایت

    لاجررم منم هدایت میشم به این جایگاه

    همونطور که در مورد رابطه م دارم تجربه ش میکنم که بخاطر توجه و تحسین رابطه ی شما بود

    همونطور که در مورد مسیر رسالت و اون چیزی که عاشقش هستی و داشتن سبک کاااملا شخصی که وااقعاا به تمام معناا راضیت میکنه، هدایت شدم که بخاطر تحسین و توجه به زندگی شما و شرایط شما بود

    و همینطور که در مورد مطالعه قران هدایت شدم چون شما رو دیدم و خواستم منم و الان دارم تجربه ش میکنم

    همینطوری هم به استقلال مالی و ازادی زمانی و مکانی هدایت میشم چون دارم توجه میکنم به شرایط شما و تحسینتون میکنم واقعا و هدایت میشم به تجربه ی این حسس ناااب که ایینقدرر طبیعی و بدیهی خدا رو حس کنیم و لمسش کنیم،

    اخخخ اخخ دقیقااا دقیقااا خدایا شکررت که گفتی بهم الان

    دیدین استاد!! همین الان تجربه ش کردم یوهوو

    دقیقاا همون صحبتی که با سپیده خانوم داشتین تو قسمت ۳ مصاحبه با دوستان که گفتین طرف وقتی تو این مسیر تسلیم بودن حرکت میکنه به جایی میرسه که قشنگ به عنوان یک ادم حس میکنه خدارو تو زندگیش قشنگ میشنوه صداش رو با اینکه تو قران جایی نگفته که مستقیم صحبت میکنیم ولی ایینقدرر قلب واضحه که میشنوه قشنگ صدای خدا رو و مثل یک ادم حضورش رو حس میکنه تو زندگیش، الله و اکبر الله و اکبر دقیقاا دقیقااا

    اینم نمونه ش

    نمیخوام واقعاا ناشکری کنم بابت جایگاهی که الان هدایت شدم و هستم و بگم من الان صفرم نههه اصصصلاااا، ولی بهتر میخوام این حد از طبیعی بودن رو میخواام.. وااو عااالی بووود

    میدونید استاد یه هدایت خیلی جالبی شدم در مورد اون زنبوری که ازش فرار کردین

    میدونید اون هدایت بود برای اینکه شما برین داخل خونه و منظره رو ببینید از پشت در

    و اون زنبور برای اون کار هدایت شده بود، نه اینکه عصبانی باشه و اون فکر و اون واکنش بعد اون فکر خانوم شایسته و شما همممگی هدایت بود برای دیدن زیبایی بیشتر. در واقع اون زنبور اصلا عصبانی نبود!!! و وقتی ماموریتش رو انجام داد و شما رفتین توی خونه و منظره رو دیدین وقتی اومدین بیرون دیدین نیست. چون ماموریتش رو انجام داد و رفت و تسلیم امر ربش بود.

    چون امکاان نداره تو اون حس خوبی که اون لحظه داشتین یک چیزی بخواد شما رو بترسونه چون اصلا تو اون فرکانس و مدار نبودین، پس اون هدایت رب بود و فقط ظاهر داستان این بود که هدایت بشین به زیبایی بیشتر، ظاهرش به ظاهر نازیبا بود در حالی که هدایت بود برای زیبایی بیشتر.

    این همون صحبتی بود که باز هم توی قسمت ۳ مصاحبه با دوستان گفتین که شاید هدایت بعضی وقتا جوری پیش بره که ظاهرش نازیبا باشه ولی باطنش زیباست و هدایته و بعدش هم گفتین که خیلی خیلی خیلی کم پیش میاد اینطور باشه که انصافاا فقط تو همین قسمت هم همین بود که کلا چند ثانیه بود و نتیجه ش چی بود در بین این همه زیبایی و اتفاق زیبا و چیز خاصی هم نبود، ولی هدایت خداوند بود…

    چقدررر برام درس داشت این فایل مخصوووووصااا دقیقه ۲٠:۲٠ که دروونمو متلاشی کرد و خواستمو شدیدتر کرد

    و توکل به خدا از این به بعد تمام سعیم رو میکنم آگاهانه اجراش کنم و کار کنم روش چون واقعا میخوام عمیق تر تجربه ش کنم. خدایا شکررت بینهایت

    اون راحت طلبی تون رو واااقعاا تحسین میکنم به قول دوستمون راحت القدوس…

    وااقعاا خداروشکرر که ایینقدرر ارام و راحت کارها رو انجام میدین و سرسپرده جریان هدایت هستین

    خیلی دوستتون دارم😘🌹🌹

    ربنا هب لنا من لدنک الرحمه انک انت الوهاب

    در پناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: