https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-29 07:04:562024-12-21 10:40:20سریال زندگی در بهشت | قسمت 8
488نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد با اون آهن ربایی که داشتین خیلی خفن بود میتونید چکش رو دربیارید از داخل دریاچه یه طناب بلند ببندین به قلاب آهن ربا و بفرستین ته دریاچه مطمعنن میتونید پیداش کنید وبیارید بالا
بهبود های مستمر ولی کوچیک کوچیک درنهایت باعث میشه تو یه بازه زمانی اختلاف زیادی با نقطه شروع کنیم
مثل همون چکاپ فرکانسی در اول دوره ها
چون تغییرات یک دفعه در یک روز اتفاق نمی افته ذهن گول می خوره که تغییری صورت نگرفته ولی اگر در یک بازه آدم در نظر بگیره تفاوت خیلی زیاد میشه به شرطی که گول نخوره و ادامه بده و هر بار بهترش کنه
این ادامه دادن هم با زجر نیست
هر روز استادم مریم جان یه قسمتی رو تغییر میدن ولی همین کار و همین تعهدشون هم با لذت انجام میدن چرا با لذت ؟ چون نمی خوان تکامل رو دور بزنن و کاری فراتر از شرایط و توانایی های اون لحظه خودشون انجام بدن چون با خودشون در صلح هستم چون باور فراوانی دارن فراوانی زمان ….
وقتی چکش افتاد استاد در غم از دست دادنش فرو نرفت که اگه میرفت کلا کار رو باید کنسل می کرد
به ما گفته بودن این یعنی بی خیالی
ولی اینجا میبینم این یعنی کنترل ذهن تا در فرصت لازم ایده از سمت خدا بیاد وقتی حالم بهتر شد و غرق ناراحتی اش نشدم
این واسم خیلی خیلی درس داشت که وسط کارهام اگه کاری بر خلاف میرم پیش رفت کل کارم رو تحت تاثیرش قرار ندم و بالغانه رفتار کنم و ذهن و زندگیم رو دست خودم بگیرم و واکنش نشون ندهم
و نکته زیبای دیگه وقتی یه قسمت کار رو انجام دادین هی با خودتون کاری که کردین رو مرور کردین ( نه کارهایی که مونده ….) چقد موقع تکالیف مدرسه ام من برعکسشوانجام میدادم مثلا اگه چند صفحه مشق باید می نوشتم اولا که هی نگاه می کردم چقد مونده دوتا با زجر انجام میدادم واسه همین باور سختی و… از همون موقع ها در من شکل گرفت
البته کسی هم نبود یاد بده به ما یا الگویی هم نداشتیم
و نکته دیگه اینکه همش از زیبایی ها و فواید کاری که کردین می گفتین
بخدا اگه ذهن دست آدم نباشه وسط کار یک ریز میگه یعنی کار درستی کردم غلطی کردم نکنه وقتم رو تلف کردم نکنه و….. یه عالمه حرافی میکنه ولی شما حرف ذهن رو تو دستتون گرفتین
وقتی کارها رو راحت و با تکامل انجام میدی دیگه ذهن نمی تونه وسطا بازیت بده که سخته نمی خواد انجامش بدی امرپز رو بی خیال چون در حد توانایی هات هست دیگه کمالکرایی بر تو غلبه نمیکنه
بهبود گرایی > کمالکرایی
این باید اصل و اساس زندگی ما در همه زمینه ها بشه هیچ چیز یک دفعه درست نمیشه بلکه در طی زمان با عشق اتفاق می افته
جدا از زیباتر شدن منظره و این که استاد واقعا خود خودشون هستن و چقدر راحت هستن…
یه درس بزرگ که من از این فایل گرفتم اینه که تغییر و تنوع برای بهتر شدن و زیباترشدن زندگی ما لازم، ولی هرموقع بخوایم تغییری در باورهامون یا در زندگی روزمره ایجادکنیم ذهن شروع میکنه به گفتن همین خوبه بزار همینجور بمونه حالا تغییر کنه که چی و خیلی چیزهای دیگه
ولی مهم اینه که ما میخواااایم تغییر کنه و مطمین هستیم تغییر کردنش خیلی بهتره و باعث رشد و پیشرفت ما میشه
به قول استاد خراب کردن خیلی راحت تر از ساختن ولی ما به این دنیا اومدیم تا بسازیم
بسازیم و لذت ببریم از چیزی که ساختیم
گاهی وقتام خراب کردن لذت بخش میشه
مثل خراب کردن نرده هایی که جلوی دیده مارو گرفته…
خراب کردن باورهای منفی که جلوی رشد وپیشرفتمون رو گرفته…عاشقانه دوستون دارم❤❤
سپاس و ستایش خداوندی را که من را درمسیر انعمت علیهم و صراط المستقیم قرارداده است
سلام و عرض احترام به استادان عزیزم وتمومی دوستان توحیدی دراین مسیرزیبا
دراین قسمت از جریان پربرکت سریال،در راستای قطع کردن شاخوبرگای اضافی نرده ها هم قراره قطع بشن که دید بهتری به فضای بهشتی دریاچه و درختای سرسبز اطراف دریاچه داشته باشیم خدایاشکرت
استادجان من عاشق این آزادی طلبی شمام که همیشه به دنبال این هستید ببینید چه چیزی آزادی شمارو محدود میکنه و به دنبال راهکار میگردید که نهایت ازادی رو برای خودتون فراهم کنید
خیلی واضح تواین قسمت میشه فهمید که وقتی تو یک هدفی رو مشخص میکنی،ایده هایی رو درابتدا شروع به اجرامیکنی که باشرایط اکنون تو قابل اجراست و هربار به ایده های کارسازتر هدایت میشید
استاد جان هدایت شدنتون به برداشتن نرده های چوبی برام خیلی قابل تحسین بود واقعا که چه زیباییهای فوق العاده ای رونمایی میشه
استادجان کنترل کردن ذهنتون موقع افتادن چکش توی آب خیلی قابل تحسین بود،مخصوصا موقعی که گفتید ارزش ابزار ماهی ها شد😂باهمین یک جمله چقد ذهن میتونه کنترل بشه
یا موقعی که مریم جان گفتن همین یه ابزار کافی بود براشون که باتیشه بزنن توسر اون یکی😂
واقعا که شما بسیار تحسین برانگیزید و بجای اینکه خودتون رو سرزنش کنید و براخودتون چرا و اگرهایی بیارید که حالتون رو بدترکنید،جوری ازون موقعیت به نفع حالتون استفاده کردید که نه تنها خنده رو لباتون اورد بلکه همه چیزو سپردیت به خودش که بموقش بهتون بگه چیکارکنید
استادجان چقدر شما فوق العاده تحسین برانگیزید که باکوچکترین نشانه ها فکرخدارومیخونید،و باهمون تکه چوبی که روآب افتاد هدایت شدید که چوبهارو به ساده ترین شکل ممکن بندازید توی آب و جریان اب به یک قسمتی از دریاچه برسونتش
همین نشانه های کوچیک رو جدی گرفتنه وعمل کردن به اوناست که باعث میشه ماایمانمون بیشتربشه و حرکت کنیم
خدای من عجب ویوی زیبایی شد،اصلا بااون موقع قابل مقایسه نیست
اون موقع که از ترس حمله ی زنبورها اومدید داخل خونه ولی وقتی که از پشت شیشه ویو رو دیدید و اون زیباییش شمارو به وجد اوورد گفتید گوربابای زنبور 😂میریم که کاروتموم کنیم
گفتم که دقیقا ماادماهم اینجوری باید شوقو انگیزه داشته باشیم که وقتی قسمتی از نتیجه ی هدفمون رومیبینیم اونقدر رسیدن به هدفمون برامون مهم باشه که هرمانعی که میخواد مارو درمسیر منصرف کنه،اونقدر قدرتمند فکرکنیم و شوروشوق داشته باشیم که اون مانع دربرابر قدرت ما قدرتش صفرباشه
چقدر خوبه که آدم از همین بهبودهای کوچیک شروع کنه به تغییردادن زندگیش و همین بهبودهای کوچیک هستن که ادم هدایت میشه به بهبودهای بزرگتر وچه اعتمادبنفس خوبی به ادم میده وقتی که نتیجه ی مطلوبی ازون بهبود داده میشه
استاد وقتیکه گفتید همیشه خراب کردن راحت تر از درست کردنه
گفتم که دقیقا برای هرچیزی این جمله صدق میکنه،مثلا برای باور ساختن ما یک شبه نمیتونیم باورهای بنیادین بسازیم و نهال یک باور خوب رو یک شبه ریششو توی ذهن محکم کنیم،اما بایک حرف منفی راحت باورها نقش برآب میشن
و اینه که باید برای ساختن یک باور خوب بیشتر تلاش بشه تا خراب کردن اون باور
خدای من عجب ویوی زیبایی شد،من که دیوانه شدم ازینهمه زیبایی خدایاشکرت
استادجان اونقدر ازینهمه زیبایی ازین درختان زیبای سرسبزبهاری به وجد اومدید که یادتون رفته بود چکشه رو ارزش ابزار ماهی ها کردید😂
چقدر شما فوق العاده اید که اونقدر اززمان حال لذت میبرید که اگه یک تضادبه ظاهرناجالبی میخواد که حالتون رو بگیره،اونقدر قوی و قدرتمندشدید که حال خوبتون رو همیشه ودرهمه حال حفظ میکنید
من بسیار لذت بردم ازینهمه زیبایی،و این هدایت شدنتون و اجراکردن ایده هاتون و نشونه هارو دیدن و فکرخدارو خوندن منو واقعا شگفت زده میکنه،که اینقدر خوب دارید تو زندگیتون ازینها استفاده میکنید
تحسینتون میکنم به خاطر رابطه عالی و فوقالعاده شما که اینچنین در صلح و آرامش دارید از کارهای بسیار ساده ولی موًثر روزانه لذت میبرید و حال و احساس عالی دارید . خداروشکر میکنم که روح های بزرگ شما دو عزیز در کنار هم در آرامش و غرق در عشق پاک و صادقانه هست ،
با دیدن اینکه اون نرده های دور خونه رو جدا کردند تا زیبایی بی حد و اندازه پرادایس زیبا رو بیشتر و بهتر ببینید این سوال برام پیش اومد که
من چه موانعی می تونم از جلو چشمانم بردارم تا زندگی ام رو زیبا تر و بهتر ببینم؟
این سوال نیاز به فکر و تأمل داشت برای همین من یک روز به خودم فرصت دادم تا بهش فک کنم
در جواب این سوال باید به خودم بگم آیا من رندگیمو اصلا زیبا می دونم یا نه
بله قبل از لحظه ورود ما به این کره خاکی تمام زمین و آسمان خداوند برای ما محیا کرده و هر آنچه که ما بهش نیاز داریم در آن قرار داده و حتی بیشتر از اون ، هر لحظه درهای رحمت و برکت خداوند به روی ما باز بوده و هست ، جهان بیین چقدر نعمت ریز و درشت، از طبیعت و حیوانات، گیاهان و درختان همه و همه در پیروی از یک سیستم در حال رشد و بهتر کردن جهان هستند پس این زندگی در این مکان زیبا و دیدنی و ارزش تجربه رو داره ،
اصل حیات در این جهان مادی بسیار لذت بخش و عالی هست،
مهم اینکه من چطور به این جهان و شگفتی ها و نعمات نگاه میکنم، واضح یا با نقاب ترس و استرس و کمبود
خب من جلو دیدگانم چه چیزی وجود داره که نمی تونم قشنگی های زندگیمو ببینم ،
اولین چیزی که به ذهنم رسید عدم اعتماد به خالق جهان هست ، من اون ایمان و اعتماد به خدا ندارم که آره این جهان پر نعمت برای منم هست ، و یا شاید خودمو لایق دریافت این نعمت ها نمی دونم ، و عک می کنم اینا همش برای آدمهای خاص هست
پس باید بردارم این پرده عدم اعتماد با خدا رو و عدم احساس لیاقت رو
دیگه چی می تونه جلو چشم گرفته باشه?
حس حسرت و حسادت که چرا بقیه می بینند و لذت می برن ولی من نه … دلیلش چی می تونه باشه که ابن حس باید در من وجود داشته باشه
احساس خود کم بینی و ترس از عقب ماندگی از دیگران ، خب باید بدونم که برای رسیدن به خواسته ها آرامش نیاز هست و تمرکز و و اگر من با دید حسرت به بقیه و موفقیت هاشون نگاه کنم خودمو دور کردم از نعمت ها و لذت های زندگی ، پس با تحسین و شکر گزاری غلبه کنم به این حس درسته سخته ولی شدنیه
دیگه چی جلو چشمام گرفته
عدم توجه به اعمالم … منظورم اینکه باید درستکار باشی تا ذهن آرومی داشته باشی
قبل از اینکه آدم خوبی باشی، باید خوب زندگی کنی
می تونم رفتار هایی مثل ، قضاوت، دروغ، غیبت،چشمو هم چشمی، شک و تردیدها، بی نظمی ها، بی مسئولیتی ها، رو کم کم از زندگیم محو کنم
و این باعث میشه رها و سبک باشم
آره اگر اینا از جلو چشمم حذف کنم می تونم زیبایی های زندگیم بهتر ببینم، شکر گذار داشته هام باشم
خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها
الان وقت عمل و تمرین و تکرار هست نمی گم یهویی ولی مطمئنم که به مرور این دانه ها از دل تمرین ها جوانه میزنه و میشه بدون وجود همه این علف های هرز زندگی آروم و زیبا داشت. تا دلت بخواد زیبایی و نعمت و فراوانی لذت و احساس خوب.
و کسی چه میداند چه قره العین هایی برایش آماده کرده ایم.
با عرض سلام و خدا قوت ب استاد عزیزم ……و اعضا خانواده عباس منش …
درسی که من از این نمایش گرفتم این بود که : جهان و ( ما ) که بخشی از افرینش هستیم ……در هر لحظه در حال رشد و خلق کردن ایده های بکر هستیم …….و هیچگاه از حرکت باز نمی ایستیم….
و نباید ب یک مکان و یک زمان متوقف بشیم …… ب یک ایده قناعت کنیم ……پیوسته رو ب جلو در حرکتیم ….وب نظر من این یکی از زیباییها و شاهکار خداوند هست که محدود ب زمان و مکان نیست ….بی نهایت هست …..
ما این قدرت و توانایی رو داریم که در هر لحظه آرایش افکارمون رو بهم بزنیم و از نو طراحی کنیم و با این کار جهان ما نیز تغییر میکنه ….
طراحی که شاید از نگاه بعضیها جالب نباشه ……ما محکوم هستیم که رو ب رشد باشیم ……. این ساز و کار جهان هست ….مهم نیست که بقیه چه نگاهی ب ما دارند ….
مهم اینه که ما خوشمون بیاد …..احساس ارامش بهمون دست بده واز زیباییش لذت ببریم …
جدای این داستان ………..
خواستم موضوع جالبی که امروز برام اتفاق افتاد رو کوتاه براتون تعریف کنم ……..
چهار تا از مشتریهایی که میومدن مغازه ام برای خرید رو با طرح سئوالی غافلگیرشون کردم
و جالبیش اینجا بود که هیچ کدامشون هیچ هدفی توی زندگیشون نداشتن …..!!!!
از اولی پرسیدم که فرض کن خود خدا اینجاست الان پیشت واستاده ….و بخت واقبال امروز ب تو رو کرده
و خدا بهت میگه بنده من چی میخوای بگو من بهت بدم ….اولی گفت من که خدارو نمیبینم …گفتم فرض کن که خود خدا الان اینجاست …..چی در خواست میکردی ……؟
هر چی بخوای بهت میده …..
پاسخی که دادند خیلی برام جالب بود ……شاید ب شما هم کمک بکنه …..
اولی گفت سلامتی ….
دومی گفت هیچی نمیخوام….!!!!
سومی گفت نمیدونم ….!!
چهارمی هم گفت من خود خدارو میخوام …..
اما من میگم …….وقتی تو خودت نمیدونی چی میخوای ……..چه توقعی از خداوند داری ….؟
نتیجه گیریش با شما …..!!!!!
ب امید موفقیت و پیروزی تمام اعضا خانواده عباس منشی
سلام جان جانانم ، اخ که چقدر حالم جا اومد اول صبحی ،
چقدر حس خوب گرفتم ، راستش اومدم کلی از زیبایی های این فایل بنویسم که یهو یه هدایتی بهم گفت ، عه اون چکشه که افتاد تو آب با اون آهنربای قوی که استاد چند روز پیش نشون داد میاد بیرون که .. 😅 بعد گفتم دوستای خوبم به اندازه کافی کامنتاشون قشنگه حالا من بیام یه کامنت متفاوت بزارم و هدایتمو بگم به استاد امیدوارم جواب بده ☺️
خدایا دوستت دارم چقدر خفنی چقدر خوبه که بفهمی یه نیرویی هست که هر لحظه بهت میگه چیکار کنی فقط کافیه آماده دریافت باشی ، خدایا شکرت ازین حال خوبی که دارم از این لمسی که میکنم حضورت رو تو زندگیم ازینکه دارم باهات کیف میکنم خدایا شکرت که انقدر رفیقمی انقدر هستی کنارم 😍🥰🥰 استاد دوستون دارم 😍😍
سپاسگزارخداوندم که دوباره به من فرصتی داد تاازین سریال پرازآگاهی و پراز زیبایی خودم رو رشد بدم و به جهان اجازه بدم من رو وارد مدارزیباییها ونعمتهای فراوان قراردهد
استاداین روزها بادیدن زیباییهای این سریال و بهبودایی که به پرادایس میدید،فهمیدم چقدر توجه مهمه و بیشتر درک کردم که به هرآنچهتوجه کنم اساسشو توزندگیم تجربه خواهم کرد
همین دیروز بود که به باغ پدرم هدایت شدیم و همراه پدرمکلی شاخوبرگای اضافی از درخت سیبی که توی باغ بود هرس کردیم،من نقش خانم شایسته رو اجرامیکردم و پدرم نقش استاد رو،
یعنی دقیقا هرکاری میکردید منو پدرم دیروز اجرامیکردیم،البته باابزار ایرانی…و دقیقا این هفت قسمت سریال برام با آگاهیهاش مرورشد و چه حس فوق العاده ای بود وقتی قیچی به دست داشتم اون پیچکای دور درخت رو قطع میکردم،باصدای چه چه پرنده ها،وبوی نسیم بهاری واقعا بی نظیربود،خدایاصدهزارمرتبه شکرت
واما بهبودی که دراین قسمت ازسریال میخواید بدید،یک تصمیم کاملا شجاعانه وجسورانه ای بود که واقعا تحسین برانگیزبود
اونقدر آزادی برای شما دراولویته که ذهنتون همچین مانع هایی رو دیگه نمیپذیره و فاصله ی تصمیم تاعملتون اونقدر کمه که به محض اراده کردن اون کار رو اجرامیکنید،واین یکی ازمهمترین درسهاییه که من ازشما یادگرفتم،و هرنتیجه ای که اون تصمیم بهم میده مهم نیست،مهم اینه که من به تصمیمم عمل میکنم
مثل این قسمت که شمادرهرلحظه به یک ایده هدایت میشید و فوری درعمل اجراش میکنید و اگه دیدید نتیجه ی مطلوبی نمیده دوباره اجازه میدید تاخدا به ایده ی بعد هدایتتون کنه
چی میشه که به ایده ی بهتر هدایت میشید؟موقعی که به صورت تکاملی ازهمون ایده ی اولی که بهتون الهاممیشه درعمل انجام میدید،،اونوقته که ایده های بعدی وبهتری خدا سرراهتون قرارمیده
اگه ثانیه به ثانیه ی این فایل های سریال رو مثل وحی منزل بدونیم وبا دیده ی باز نگاه کنیم خواهیم فهمید که همه ی ماانسان ها درهرررلحظه درحال هدایت شدن به مسیری هستیم که باورش داریم
یعنی هدایت شدن شما به ایده ی برداشتن نرده ها تا هدایتتون به روش برداشتنش درلحظه به لحظه داره گفته میشه که این ابزار ازون یکی بهتره،اون یکی از اون یکی دوباره بهتر انجام میده
یعنی وقتی بسپاری همه چیو به خدا و بااعتمادبه اینکه توخود پای در راه بنهوهیچ مپرس خود راه بگویدت کهچون بایدکرد،،همون یک قدمی که برمیداری بقیه ی قدمها رو خدا بهت میگه و کار هربار راحتو راحتتر پیش خواهد رفت
نکته ی دومی که خیلی خیلی برام مهم بود و باید رواین نکتهکار کنم،افتادن چکش توی آب بود
چقدر خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و با کلامتون اجازه ندادید بخواد ذهنتون پیگیر این بشه که چراحواستو جم نکردی،حیف بود،حالا چطور میخوای از تو آب درش بیاری و ازینجور نجواها…
سریع این موضوعو رهامیکنید و به کارتون ادامه میدید واجازه میدید به وقتش خدا برای راه حل اون هم هدایتتون کنه
صادقانه بخوام دراین رابطه جواب بدم،هنوز نتونستم وقتی همچین تضادهایی برام پیش میاد انقدر راحت خودمو زود رهاکنم و اجازه بدم به وقتش راه حل گفته بشه
اصلا همین افتادن چکشِ تو دریاچه رو اگر خیرشو درنظربگیریم شاید به این خاطربود که خدا میخواست باافتادنش توآب بگه این ابزار خیلی هم برای این کار مفید نیست و بهتره سراغ یه ابزار دیگه بری
این یکمثال کوچیکیه که میتونیم از الگوش برای مثالهای دیگه توزندگیمون ازش استفاده کنیم،وهر اتفاقی که برامون میوفته که نتیجش احساس خوبه اون اتفاق قطعا به نفع وخیر ماهست وباید به اون خدای قدرتمندِ ناظربه تمومی بنده هاش وکارها اعتماد کرد
نکته ای که استاد گفتند
همیشه خراب کردن راحت تر از درست کردنه
مثال قطع نرده ها و درست کردنشون دقیقا درمورد باورهای ما آدماهم صدق میکنه،اینکه اگهمن چندین ماه وقت بذارم و باورهای خوب بسازم و بعدازاین مدت گوشمو به روی خبرهای منفی بازبذارم،باورهای خوبی که اون مدت ساختم کم کم مثل این قسمت از نرده که دیگه ازپایه سست شده با یک هُل دادن نقش برآب میشه،به راحتی تموم اون مدتی که وقت گذاشتم دوباره میشم همون آدم قبلی باهمون باورای دربوداغون
استاد این راحتیِ شمارو بارهاتحسین میکنم،که مرحله به مرحله ی این کات کردن چوب هارو درراحت ترین نشستنِ ممکن،انجام دادید
من هنوز برای انجام دادن یکسری کارها انگار این باور تو ذهنمه که همچین به این راحتی هم نباید انجام بشه،و شاید تو سخت ترین حالت ممکن اون کاررو انجام بدم
الان که نشستن شمارو دیدم،یلحظه به کارهای خودم توی آشپزخونه فکر کردم،دیدم که برای سبزی پاک کردن یک ساعت روی پاهام می ایستم و بعداز اتمام کار متوجه میشم چقدر به زانوهام فشار اووردم،یعنی هنوز خیلی ازکارهای کوچیکو با سختترین روش انجام میدم واین جاداره که خودمو بهبود بدم
خدای من چقدر این اعتمادشمارو درهرلحظه به خداوند تحسین میکنم،افتادن یک تکه چوب روی آب رونشونه میبینید که خداداره بااین تکه چوب بهتون میگه میتونید تکه چوبهارو به من بسپارید تا خودم به ساحل برسونمش،یعنی قشششنگ نودونه قدم رو سپردیت به خودش و اون هم نرم وراحت کار رو انجام داد
بخدا توکل کردن ایمان راسخ میخواد،اعتمادکردن به خداواینکه کارهارو میشه بهش سپرد ایمان ابراهیمی میخواد
این مثالهای روزانه ی زندگیه که اگه ماباهمین مثالها ایمانمونو به خداوند بیشترکنیم و اعتمادمونو بهش زیادکنیم،اون وقت تو بقیه ی موضوعات زندگیمون رشدیافته تر میشیم و میگیم همونطور که تواین مثال خدا چوبهارو بدون هیچ زحمت و زور زدنی به ساحل رسوند،بقیه ی کارها روهم خودش انجام میده
حتی حتی همین حمله ی زنبور به شماهم هدایت خودهخوده خدابود،اون ازطریق این زنبور کاری کرد که شما برید توخونه و یک خستگیی از تن دربیارید و همینکه توجه شماازداخل خونه به بیرون جلب بشه و شاهکاری که انجام دادید،نتیجشو خدابهتون نشون بده و بهتون بگه چه مانع بزرگیو برداشتید و چه زیبایی ازین بهشت هویدا شد
الله اکبر چه منظره ی چشم نواز و سرسبزی شد،چقدر تحسین برانگیزه این صحنه ی نقاشی فوق العاده ی خداوندخدایاشکرت
خیلی لذت بردم از ایده ی الهام بخشی که درهرلحظه اجراکردید و نتیجش شد،نمایان شدن این منظره ی فوق العاده
واقعاکه همیشه تو زندگیمون جای بهبودهست و هربارمیشه یک بهبود بهتری رو اجراکرد
و توی بهبود شخصیتمون که دیگه بی نهایت جا داره که هروز بهتراز دیروز رفتارمون وکلاممون رو باخودمون و اطرافمون درست کنیم،بهترمیتونیم جوری کنترل ذهنمون رو در دست بگیریم که به آرامش بیشتر و احساس بهتری هدایت بشیم
خیلی درونم شوروهیجان ایجادمیشهوقتی شمارو میبینم اینقدر باشوروشوق و باذوق فراوان ازنتیجه ی کارتون باهمدیگه صحبت میکنید،جوری درمورد اون نتیجه صحبت میکنید که انگار این ته خوشبخیی بود که اون روز تجربه کردید،حتی برمیگردید از اولین قدمی که بهش هدایت شدید درموردش باخودتون صحبت میکنید و قدم به قذم هدایتهای خدارو به خودتون یاداور میشید و ذهن چموش رو خاموش نگه میدارید،و مثل یک کودک نوپا که تازه راه رفتنو یادگرفته و ذوق داره دوباره بلندبشه و راه بره،دقیقا اون ذوق کودکانه ی درونتونو میشه احساس کرد،ومن عاشق این ویژگی ام که بتونم ذوق کودکانمو فعال نگه دارم وباانجام هرکاری جوری عکس العمل نشون بدم که انگار این آخرین روزوآخرین تجربه ی من تواین دنیاست و بابت اون تجربه فقط خوشحالی کنم و سپاسگزاره هدایتهای پروردگارم درهرلحظه باشم
اون لحظه ای که گفتید اونتکه چوب رومیتونیم سه نفره بلندکنیم،گفتم چه حس فوق العاده ایه که حتی برای برداشتن این تکه چوب هم روی زوروبازوی خودتم حساب نکنی،و روی قدرتو زوربازوی خودش حساب کنی که اگه قدرت اون توهرکاری نباشه ما صعیفو ناتوانیم
مریم جان آرامش درکلامتون منو به وجدمیاره،شوخی های جالبی که حین انجام کار باهمدیگه میکنید هم منو به وجدمیاره،واقعا شما دو نفر یکی ازبهترین الگوهاییه که خدامنو به سمتتون هدایت کرده،و چقدر دارم باشماها رشدمیکنم،چقدر دارم از لحن شما یادمیگیرم که باارامش صخبت کردن چقدر شیرینه،چقدر حسش فوق العادست،چقدر همین باارامش صحبت کردن برمیکرده به صلح درون خودت،و این بهبود درصلح بودن باخودم چقدر جاداره که بهتربشم
خدارو صدهزارمرتبه شکر به خاطر یک روز فوق العاده ی پرازآرامش دیگه ای که خدابهم هدیه داد و چشمانم لایق دیدن این زیباییها و گوشهایم لایق شنیدن این آگاهی ها شد
خدایاشکرت بخاطر حواس پنج گانه ی سالمی که بهم عطاکردی و دارم درمسیر درست ازشون استفاده میکنم
بهبود شخصیتم درراستای سلسله سریال زندگی در مزرعه ی بهشتی ادامه دارد…
خداوندی کهر لحظه مارو هدایت میکنه و آسان میکنه برای آسانی ها
خدایاهزارانمرتبه شکرت تا همین پارسال فکر میکردم توزندگی اگه سختی بکشیم اون دنیا خدا قراره جبران کنه
اصلا خدا ماروآفریده ک سختی بکشیم تا ببینه توامتحاناش قبول میشیم یا نه
وقتایی ک زیاد میخندیدیم توخانواده یک باوری بود ک 14 تا صلوات بفرستین ک ب خیر بگذره !!!!! آخه چی بخیر بگذره ؟؟؟ ما ک خندیدیم کلی خوش گذشت !!! خب همین دیگه … بعد هر لذت یا خنده گریه میاد صلوات جلوی اون گریه رو میگیره…
اما من ته قلبم باور نداشتم آخه شنیده بودم خدا از مادر مهربانتره … مگه وقتی من بخندم مامانم اذیتم میکنه؟ نه … پس چی ؟؟؟
خدا ک دید من اون خدای عقده ای رو باور نکردم ، دید همش دارم دنبالش میگردم هدایتم کرد … چشم باز کردم دیدم اومدم تو یه سایتی ک همه میگن خدا مهربونه … همه جا میبینیمش … میشه روی باورهات کار کنی و بیشتر خدارو لمس کنی … خدا تورو آورده اینجا ک کلی خوش بگذرونی …مثل وقتی ک آخر هفته بابا یه باغ میگیره میگه برید لذت ببرید …
خدایا منو ببخش ب خاطر تمام وقتایی ک حرف اونایی ک تورو نشناخته بودن در موردت باور کردم … خدایا ازت میخواممنو توحیدی آفریدی پس هر لحظه هدایتم کن توحیدی زندگی کنم و توحیدی بمیران منو …
استاد جانم آفرین ب شما و مریم جان … چقدر خوبه در هر لحظه دارید لذت میبرید و ب ما هم یاد میدید چطور لذت ببریم …منم یاد گرفتم از تمیز کردن خونه لذت ببرم ، از تمیز کردم حموم و سرویس لذت ببرم ، از استفاده کردن از ظروفی ک سالها استفاده نکردیم تا مهمون بیاد لذت ببرم…
ما هم تو پارک ملت ( مشهد) هر روز صبح ک واسه ورزش میریم یه دریاچه هست دقیقا اطرافش از این چوباست وقتی کنارش میشینم همش میگیم عه اینجا پرادایسه کلی لذت میبریم … نمیدونم چه زمان ولی میدونم اگر روی خودم کار کنم میام و مهمونتون میشم و کنارتون از این فضای زیبا لذت میبریم و من از دستاوردهام میگم…
استاد جانم الان ک این متنو مینویسم هنوز خییییییییلی فاصله فرکانسی با خواستم دارم … این در حالیه ک هنوز کسب و کار خودمو استارت نزدم … از نظر مالی پیشرفت نکردم … هنوز حتی یک سفر خارجه نرفتم …امااااااااااا طبق قوانین ثابت جهان هستی مطمئنم در مسیر خواسته هام دارم حرکت میکنم و باورهامو میسازم …
عااااشقتونم ممنونم ک با ما زندگیتونو ب اشتراک میزارید …ممنون از دوستان الهیم ک با کامنت های زیباشون باعث میشن بیشتر قوانین رو درک کنیم … ممنونم از خودم ک بخاطر باورهایی ک میسازم هر روز ب زیبایی و لذت بیشتر هدایت میشم …
سلام استاد با اون آهن ربایی که داشتین خیلی خفن بود میتونید چکش رو دربیارید از داخل دریاچه یه طناب بلند ببندین به قلاب آهن ربا و بفرستین ته دریاچه مطمعنن میتونید پیداش کنید وبیارید بالا
سپاسگزارم🌺🌺🙏🙏🙏
سلام
به به چه ایده ای عالی راست گفتید موافقم
لایک
بنام خدای فراوانی ها
سلام به همه دوستان عزیز
بهبود های مستمر ولی کوچیک کوچیک درنهایت باعث میشه تو یه بازه زمانی اختلاف زیادی با نقطه شروع کنیم
مثل همون چکاپ فرکانسی در اول دوره ها
چون تغییرات یک دفعه در یک روز اتفاق نمی افته ذهن گول می خوره که تغییری صورت نگرفته ولی اگر در یک بازه آدم در نظر بگیره تفاوت خیلی زیاد میشه به شرطی که گول نخوره و ادامه بده و هر بار بهترش کنه
این ادامه دادن هم با زجر نیست
هر روز استادم مریم جان یه قسمتی رو تغییر میدن ولی همین کار و همین تعهدشون هم با لذت انجام میدن چرا با لذت ؟ چون نمی خوان تکامل رو دور بزنن و کاری فراتر از شرایط و توانایی های اون لحظه خودشون انجام بدن چون با خودشون در صلح هستم چون باور فراوانی دارن فراوانی زمان ….
وقتی چکش افتاد استاد در غم از دست دادنش فرو نرفت که اگه میرفت کلا کار رو باید کنسل می کرد
به ما گفته بودن این یعنی بی خیالی
ولی اینجا میبینم این یعنی کنترل ذهن تا در فرصت لازم ایده از سمت خدا بیاد وقتی حالم بهتر شد و غرق ناراحتی اش نشدم
این واسم خیلی خیلی درس داشت که وسط کارهام اگه کاری بر خلاف میرم پیش رفت کل کارم رو تحت تاثیرش قرار ندم و بالغانه رفتار کنم و ذهن و زندگیم رو دست خودم بگیرم و واکنش نشون ندهم
و نکته زیبای دیگه وقتی یه قسمت کار رو انجام دادین هی با خودتون کاری که کردین رو مرور کردین ( نه کارهایی که مونده ….) چقد موقع تکالیف مدرسه ام من برعکسشوانجام میدادم مثلا اگه چند صفحه مشق باید می نوشتم اولا که هی نگاه می کردم چقد مونده دوتا با زجر انجام میدادم واسه همین باور سختی و… از همون موقع ها در من شکل گرفت
البته کسی هم نبود یاد بده به ما یا الگویی هم نداشتیم
و نکته دیگه اینکه همش از زیبایی ها و فواید کاری که کردین می گفتین
بخدا اگه ذهن دست آدم نباشه وسط کار یک ریز میگه یعنی کار درستی کردم غلطی کردم نکنه وقتم رو تلف کردم نکنه و….. یه عالمه حرافی میکنه ولی شما حرف ذهن رو تو دستتون گرفتین
وقتی کارها رو راحت و با تکامل انجام میدی دیگه ذهن نمی تونه وسطا بازیت بده که سخته نمی خواد انجامش بدی امرپز رو بی خیال چون در حد توانایی هات هست دیگه کمالکرایی بر تو غلبه نمیکنه
بهبود گرایی > کمالکرایی
این باید اصل و اساس زندگی ما در همه زمینه ها بشه هیچ چیز یک دفعه درست نمیشه بلکه در طی زمان با عشق اتفاق می افته
درود بر استاد عزیز وخانم شایسته گل🌸
چقدر من از این فایل لذت بردم…
جدا از زیباتر شدن منظره و این که استاد واقعا خود خودشون هستن و چقدر راحت هستن…
یه درس بزرگ که من از این فایل گرفتم اینه که تغییر و تنوع برای بهتر شدن و زیباترشدن زندگی ما لازم، ولی هرموقع بخوایم تغییری در باورهامون یا در زندگی روزمره ایجادکنیم ذهن شروع میکنه به گفتن همین خوبه بزار همینجور بمونه حالا تغییر کنه که چی و خیلی چیزهای دیگه
ولی مهم اینه که ما میخواااایم تغییر کنه و مطمین هستیم تغییر کردنش خیلی بهتره و باعث رشد و پیشرفت ما میشه
به قول استاد خراب کردن خیلی راحت تر از ساختن ولی ما به این دنیا اومدیم تا بسازیم
بسازیم و لذت ببریم از چیزی که ساختیم
گاهی وقتام خراب کردن لذت بخش میشه
مثل خراب کردن نرده هایی که جلوی دیده مارو گرفته…
خراب کردن باورهای منفی که جلوی رشد وپیشرفتمون رو گرفته…عاشقانه دوستون دارم❤❤
🧡به نام یگانه خداوند هستی بخش🧡
سپاس و ستایش خداوندی را که من را درمسیر انعمت علیهم و صراط المستقیم قرارداده است
سلام و عرض احترام به استادان عزیزم وتمومی دوستان توحیدی دراین مسیرزیبا
دراین قسمت از جریان پربرکت سریال،در راستای قطع کردن شاخوبرگای اضافی نرده ها هم قراره قطع بشن که دید بهتری به فضای بهشتی دریاچه و درختای سرسبز اطراف دریاچه داشته باشیم خدایاشکرت
استادجان من عاشق این آزادی طلبی شمام که همیشه به دنبال این هستید ببینید چه چیزی آزادی شمارو محدود میکنه و به دنبال راهکار میگردید که نهایت ازادی رو برای خودتون فراهم کنید
خیلی واضح تواین قسمت میشه فهمید که وقتی تو یک هدفی رو مشخص میکنی،ایده هایی رو درابتدا شروع به اجرامیکنی که باشرایط اکنون تو قابل اجراست و هربار به ایده های کارسازتر هدایت میشید
استاد جان هدایت شدنتون به برداشتن نرده های چوبی برام خیلی قابل تحسین بود واقعا که چه زیباییهای فوق العاده ای رونمایی میشه
استادجان کنترل کردن ذهنتون موقع افتادن چکش توی آب خیلی قابل تحسین بود،مخصوصا موقعی که گفتید ارزش ابزار ماهی ها شد😂باهمین یک جمله چقد ذهن میتونه کنترل بشه
یا موقعی که مریم جان گفتن همین یه ابزار کافی بود براشون که باتیشه بزنن توسر اون یکی😂
واقعا که شما بسیار تحسین برانگیزید و بجای اینکه خودتون رو سرزنش کنید و براخودتون چرا و اگرهایی بیارید که حالتون رو بدترکنید،جوری ازون موقعیت به نفع حالتون استفاده کردید که نه تنها خنده رو لباتون اورد بلکه همه چیزو سپردیت به خودش که بموقش بهتون بگه چیکارکنید
استادجان چقدر شما فوق العاده تحسین برانگیزید که باکوچکترین نشانه ها فکرخدارومیخونید،و باهمون تکه چوبی که روآب افتاد هدایت شدید که چوبهارو به ساده ترین شکل ممکن بندازید توی آب و جریان اب به یک قسمتی از دریاچه برسونتش
همین نشانه های کوچیک رو جدی گرفتنه وعمل کردن به اوناست که باعث میشه ماایمانمون بیشتربشه و حرکت کنیم
خدای من عجب ویوی زیبایی شد،اصلا بااون موقع قابل مقایسه نیست
اون موقع که از ترس حمله ی زنبورها اومدید داخل خونه ولی وقتی که از پشت شیشه ویو رو دیدید و اون زیباییش شمارو به وجد اوورد گفتید گوربابای زنبور 😂میریم که کاروتموم کنیم
گفتم که دقیقا ماادماهم اینجوری باید شوقو انگیزه داشته باشیم که وقتی قسمتی از نتیجه ی هدفمون رومیبینیم اونقدر رسیدن به هدفمون برامون مهم باشه که هرمانعی که میخواد مارو درمسیر منصرف کنه،اونقدر قدرتمند فکرکنیم و شوروشوق داشته باشیم که اون مانع دربرابر قدرت ما قدرتش صفرباشه
چقدر خوبه که آدم از همین بهبودهای کوچیک شروع کنه به تغییردادن زندگیش و همین بهبودهای کوچیک هستن که ادم هدایت میشه به بهبودهای بزرگتر وچه اعتمادبنفس خوبی به ادم میده وقتی که نتیجه ی مطلوبی ازون بهبود داده میشه
استاد وقتیکه گفتید همیشه خراب کردن راحت تر از درست کردنه
گفتم که دقیقا برای هرچیزی این جمله صدق میکنه،مثلا برای باور ساختن ما یک شبه نمیتونیم باورهای بنیادین بسازیم و نهال یک باور خوب رو یک شبه ریششو توی ذهن محکم کنیم،اما بایک حرف منفی راحت باورها نقش برآب میشن
و اینه که باید برای ساختن یک باور خوب بیشتر تلاش بشه تا خراب کردن اون باور
خدای من عجب ویوی زیبایی شد،من که دیوانه شدم ازینهمه زیبایی خدایاشکرت
استادجان اونقدر ازینهمه زیبایی ازین درختان زیبای سرسبزبهاری به وجد اومدید که یادتون رفته بود چکشه رو ارزش ابزار ماهی ها کردید😂
چقدر شما فوق العاده اید که اونقدر اززمان حال لذت میبرید که اگه یک تضادبه ظاهرناجالبی میخواد که حالتون رو بگیره،اونقدر قوی و قدرتمندشدید که حال خوبتون رو همیشه ودرهمه حال حفظ میکنید
من بسیار لذت بردم ازینهمه زیبایی،و این هدایت شدنتون و اجراکردن ایده هاتون و نشونه هارو دیدن و فکرخدارو خوندن منو واقعا شگفت زده میکنه،که اینقدر خوب دارید تو زندگیتون ازینها استفاده میکنید
خدایاشکرت
درپناه رب العالمین شادوپیروزو ثروتمندباشید🌸
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته زیبایم،
تحسینتون میکنم به خاطر رابطه عالی و فوقالعاده شما که اینچنین در صلح و آرامش دارید از کارهای بسیار ساده ولی موًثر روزانه لذت میبرید و حال و احساس عالی دارید . خداروشکر میکنم که روح های بزرگ شما دو عزیز در کنار هم در آرامش و غرق در عشق پاک و صادقانه هست ،
با دیدن اینکه اون نرده های دور خونه رو جدا کردند تا زیبایی بی حد و اندازه پرادایس زیبا رو بیشتر و بهتر ببینید این سوال برام پیش اومد که
من چه موانعی می تونم از جلو چشمانم بردارم تا زندگی ام رو زیبا تر و بهتر ببینم؟
این سوال نیاز به فکر و تأمل داشت برای همین من یک روز به خودم فرصت دادم تا بهش فک کنم
در جواب این سوال باید به خودم بگم آیا من رندگیمو اصلا زیبا می دونم یا نه
بله قبل از لحظه ورود ما به این کره خاکی تمام زمین و آسمان خداوند برای ما محیا کرده و هر آنچه که ما بهش نیاز داریم در آن قرار داده و حتی بیشتر از اون ، هر لحظه درهای رحمت و برکت خداوند به روی ما باز بوده و هست ، جهان بیین چقدر نعمت ریز و درشت، از طبیعت و حیوانات، گیاهان و درختان همه و همه در پیروی از یک سیستم در حال رشد و بهتر کردن جهان هستند پس این زندگی در این مکان زیبا و دیدنی و ارزش تجربه رو داره ،
اصل حیات در این جهان مادی بسیار لذت بخش و عالی هست،
مهم اینکه من چطور به این جهان و شگفتی ها و نعمات نگاه میکنم، واضح یا با نقاب ترس و استرس و کمبود
خب من جلو دیدگانم چه چیزی وجود داره که نمی تونم قشنگی های زندگیمو ببینم ،
اولین چیزی که به ذهنم رسید عدم اعتماد به خالق جهان هست ، من اون ایمان و اعتماد به خدا ندارم که آره این جهان پر نعمت برای منم هست ، و یا شاید خودمو لایق دریافت این نعمت ها نمی دونم ، و عک می کنم اینا همش برای آدمهای خاص هست
پس باید بردارم این پرده عدم اعتماد با خدا رو و عدم احساس لیاقت رو
دیگه چی می تونه جلو چشم گرفته باشه?
حس حسرت و حسادت که چرا بقیه می بینند و لذت می برن ولی من نه … دلیلش چی می تونه باشه که ابن حس باید در من وجود داشته باشه
احساس خود کم بینی و ترس از عقب ماندگی از دیگران ، خب باید بدونم که برای رسیدن به خواسته ها آرامش نیاز هست و تمرکز و و اگر من با دید حسرت به بقیه و موفقیت هاشون نگاه کنم خودمو دور کردم از نعمت ها و لذت های زندگی ، پس با تحسین و شکر گزاری غلبه کنم به این حس درسته سخته ولی شدنیه
دیگه چی جلو چشمام گرفته
عدم توجه به اعمالم … منظورم اینکه باید درستکار باشی تا ذهن آرومی داشته باشی
قبل از اینکه آدم خوبی باشی، باید خوب زندگی کنی
می تونم رفتار هایی مثل ، قضاوت، دروغ، غیبت،چشمو هم چشمی، شک و تردیدها، بی نظمی ها، بی مسئولیتی ها، رو کم کم از زندگیم محو کنم
و این باعث میشه رها و سبک باشم
آره اگر اینا از جلو چشمم حذف کنم می تونم زیبایی های زندگیم بهتر ببینم، شکر گذار داشته هام باشم
خدایا شکرت به خاطر این آگاهی ها
الان وقت عمل و تمرین و تکرار هست نمی گم یهویی ولی مطمئنم که به مرور این دانه ها از دل تمرین ها جوانه میزنه و میشه بدون وجود همه این علف های هرز زندگی آروم و زیبا داشت. تا دلت بخواد زیبایی و نعمت و فراوانی لذت و احساس خوب.
و کسی چه میداند چه قره العین هایی برایش آماده کرده ایم.
با عرض سلام و خدا قوت ب استاد عزیزم ……و اعضا خانواده عباس منش …
درسی که من از این نمایش گرفتم این بود که : جهان و ( ما ) که بخشی از افرینش هستیم ……در هر لحظه در حال رشد و خلق کردن ایده های بکر هستیم …….و هیچگاه از حرکت باز نمی ایستیم….
و نباید ب یک مکان و یک زمان متوقف بشیم …… ب یک ایده قناعت کنیم ……پیوسته رو ب جلو در حرکتیم ….وب نظر من این یکی از زیباییها و شاهکار خداوند هست که محدود ب زمان و مکان نیست ….بی نهایت هست …..
ما این قدرت و توانایی رو داریم که در هر لحظه آرایش افکارمون رو بهم بزنیم و از نو طراحی کنیم و با این کار جهان ما نیز تغییر میکنه ….
طراحی که شاید از نگاه بعضیها جالب نباشه ……ما محکوم هستیم که رو ب رشد باشیم ……. این ساز و کار جهان هست ….مهم نیست که بقیه چه نگاهی ب ما دارند ….
مهم اینه که ما خوشمون بیاد …..احساس ارامش بهمون دست بده واز زیباییش لذت ببریم …
جدای این داستان ………..
خواستم موضوع جالبی که امروز برام اتفاق افتاد رو کوتاه براتون تعریف کنم ……..
چهار تا از مشتریهایی که میومدن مغازه ام برای خرید رو با طرح سئوالی غافلگیرشون کردم
و جالبیش اینجا بود که هیچ کدامشون هیچ هدفی توی زندگیشون نداشتن …..!!!!
از اولی پرسیدم که فرض کن خود خدا اینجاست الان پیشت واستاده ….و بخت واقبال امروز ب تو رو کرده
و خدا بهت میگه بنده من چی میخوای بگو من بهت بدم ….اولی گفت من که خدارو نمیبینم …گفتم فرض کن که خود خدا الان اینجاست …..چی در خواست میکردی ……؟
هر چی بخوای بهت میده …..
پاسخی که دادند خیلی برام جالب بود ……شاید ب شما هم کمک بکنه …..
اولی گفت سلامتی ….
دومی گفت هیچی نمیخوام….!!!!
سومی گفت نمیدونم ….!!
چهارمی هم گفت من خود خدارو میخوام …..
اما من میگم …….وقتی تو خودت نمیدونی چی میخوای ……..چه توقعی از خداوند داری ….؟
نتیجه گیریش با شما …..!!!!!
ب امید موفقیت و پیروزی تمام اعضا خانواده عباس منشی
متشکرم………..
سلام جان جانانم ، اخ که چقدر حالم جا اومد اول صبحی ،
چقدر حس خوب گرفتم ، راستش اومدم کلی از زیبایی های این فایل بنویسم که یهو یه هدایتی بهم گفت ، عه اون چکشه که افتاد تو آب با اون آهنربای قوی که استاد چند روز پیش نشون داد میاد بیرون که .. 😅 بعد گفتم دوستای خوبم به اندازه کافی کامنتاشون قشنگه حالا من بیام یه کامنت متفاوت بزارم و هدایتمو بگم به استاد امیدوارم جواب بده ☺️
خدایا دوستت دارم چقدر خفنی چقدر خوبه که بفهمی یه نیرویی هست که هر لحظه بهت میگه چیکار کنی فقط کافیه آماده دریافت باشی ، خدایا شکرت ازین حال خوبی که دارم از این لمسی که میکنم حضورت رو تو زندگیم ازینکه دارم باهات کیف میکنم خدایا شکرت که انقدر رفیقمی انقدر هستی کنارم 😍🥰🥰 استاد دوستون دارم 😍😍
سلام خدمت استاد دوستان عزیز
من مدت هاست دارم فایل ها ی دانلودی را از شماره ۱مرور میکنم ومبینم وخلاصه نویسی میکنم وکامنت ها را میخوانم وامروز ۲۹اسفند ۱۴۰۰است من به این فایل رسیدم
اما تا به حال هیچگاه حسم نخواسته بود کامنت بنویسم
تا درس بزرگی که از این فایل گرفتم
شاید کسی متوجه نشده باشد
اول در دفترم برای خودم نوشتم حسم گفت کامنت بنویس
باور کنید اصلا تو فکر کامنت نوشتن نبودم
اما درس مهم
استاد تیکه چوب اول را درآب انداخت
درمورد تیکه چوب دوم شک داشت ،خانم شایسته میگفت بینداز توآب ،استاد گفتند یه موقع داستان میشه
ببینیم سه نفری میتونیم جابه حاش کنیم ( خدا) هم مد نظر بود
خلاصه استاد توشک نماند دوباره از خانم شایسته پرسید بیندازیم تواب وگفت صددرمیلیارد
وداخل اب انداخت❤️
بعد استاد شروع کردند به کنترل ذهنشان
حالا میتونیم با قایق ⛵ بکشیم چوب ها را
وزنی ندارند
خلاصه همیشه استاد میفرمایند توحالت شک نمونید ،خودشان عمل کردند وبعد نجواها را کنترل کردند
حتی در مورد افتادن چکش در اب ذهنشان را کنترل کردند
استاد منم تمام سیستم خودم را از فایل های شما پاک کردم وهمه را دوباره دانلود کردم
وهمه را دسته بندی کردم
دیگه هرروز منتظر فایل جدید نیستم چون میبینم این همه فایل هست که من دارم روی خودم کارکنم وعملی کنم
اما ازکجا برام این یه تیکه فایل مهم بود
چون دیروز بادخترم ومادرم رفتیم بیرون برای تفریح ، وسط راه دخترم گفت من شلوار میخوام
قبول کردم ودست گذاشت روی گرانترین شلوار
درصورتی که جاهای دیگه ارزانتر بود
شلوار راخریدم وذهنم را کنترل کردم همان موقع فایل۳ ثروت ۱ را مجدد در راه برگشت گوش دادم درمورد کانون توجه بود
من چه جوری ذهنم را کنترل کردم ؟
به خودم گفتم مگر امروز یک ساعت شاگرد برای تدریس نداشتی بعد گفت دوساعت میمونم و هزینه اش را پرداخت کرد
اصلا فکرش رامیکردی؟ ذهنم گفت نه
گفتم پس بیخیال شو که گران خریدیم یانه
فکرکن که انگار این یک ساعت اضافه را درس نداده بودی
من اینجوری خیلی ذهنم ارام شد
و خیلی خوب این رفتار استاد را ازاین فایل دریافتم
امشب سال تحویل است
ومن هرروزم را براش برنامه ریختم
درس خواندن درحوزه کاریم ، دیدن فایل ها وخواندن کامنت های همون فایل، یاد گیری طراحی سایت با دیدن فایل
چون امسال تصمیم دارم اموزشگاهم را انلاین کنم
استاد من هرروز فایل هارا گوش میکردم اما یه روز حسم گفت از اول بیا گوش کن وخلاصه کن
وای که چقدر مقاومت داشتم
اما الان دیگر نه
سال خوبی را برای همه ارزومندم
به نام یگانه قدرتمند رحمت گستر
سلام ودرود به یاران وعزیزان همیشه همراه
سپاسگزارخداوندم که دوباره به من فرصتی داد تاازین سریال پرازآگاهی و پراز زیبایی خودم رو رشد بدم و به جهان اجازه بدم من رو وارد مدارزیباییها ونعمتهای فراوان قراردهد
استاداین روزها بادیدن زیباییهای این سریال و بهبودایی که به پرادایس میدید،فهمیدم چقدر توجه مهمه و بیشتر درک کردم که به هرآنچهتوجه کنم اساسشو توزندگیم تجربه خواهم کرد
همین دیروز بود که به باغ پدرم هدایت شدیم و همراه پدرمکلی شاخوبرگای اضافی از درخت سیبی که توی باغ بود هرس کردیم،من نقش خانم شایسته رو اجرامیکردم و پدرم نقش استاد رو،
یعنی دقیقا هرکاری میکردید منو پدرم دیروز اجرامیکردیم،البته باابزار ایرانی…و دقیقا این هفت قسمت سریال برام با آگاهیهاش مرورشد و چه حس فوق العاده ای بود وقتی قیچی به دست داشتم اون پیچکای دور درخت رو قطع میکردم،باصدای چه چه پرنده ها،وبوی نسیم بهاری واقعا بی نظیربود،خدایاصدهزارمرتبه شکرت
واما بهبودی که دراین قسمت ازسریال میخواید بدید،یک تصمیم کاملا شجاعانه وجسورانه ای بود که واقعا تحسین برانگیزبود
اونقدر آزادی برای شما دراولویته که ذهنتون همچین مانع هایی رو دیگه نمیپذیره و فاصله ی تصمیم تاعملتون اونقدر کمه که به محض اراده کردن اون کار رو اجرامیکنید،واین یکی ازمهمترین درسهاییه که من ازشما یادگرفتم،و هرنتیجه ای که اون تصمیم بهم میده مهم نیست،مهم اینه که من به تصمیمم عمل میکنم
مثل این قسمت که شمادرهرلحظه به یک ایده هدایت میشید و فوری درعمل اجراش میکنید و اگه دیدید نتیجه ی مطلوبی نمیده دوباره اجازه میدید تاخدا به ایده ی بعد هدایتتون کنه
چی میشه که به ایده ی بهتر هدایت میشید؟موقعی که به صورت تکاملی ازهمون ایده ی اولی که بهتون الهاممیشه درعمل انجام میدید،،اونوقته که ایده های بعدی وبهتری خدا سرراهتون قرارمیده
اگه ثانیه به ثانیه ی این فایل های سریال رو مثل وحی منزل بدونیم وبا دیده ی باز نگاه کنیم خواهیم فهمید که همه ی ماانسان ها درهرررلحظه درحال هدایت شدن به مسیری هستیم که باورش داریم
یعنی هدایت شدن شما به ایده ی برداشتن نرده ها تا هدایتتون به روش برداشتنش درلحظه به لحظه داره گفته میشه که این ابزار ازون یکی بهتره،اون یکی از اون یکی دوباره بهتر انجام میده
یعنی وقتی بسپاری همه چیو به خدا و بااعتمادبه اینکه توخود پای در راه بنهوهیچ مپرس خود راه بگویدت کهچون بایدکرد،،همون یک قدمی که برمیداری بقیه ی قدمها رو خدا بهت میگه و کار هربار راحتو راحتتر پیش خواهد رفت
نکته ی دومی که خیلی خیلی برام مهم بود و باید رواین نکتهکار کنم،افتادن چکش توی آب بود
چقدر خوب تونستید ذهنتون رو کنترل کنید و با کلامتون اجازه ندادید بخواد ذهنتون پیگیر این بشه که چراحواستو جم نکردی،حیف بود،حالا چطور میخوای از تو آب درش بیاری و ازینجور نجواها…
سریع این موضوعو رهامیکنید و به کارتون ادامه میدید واجازه میدید به وقتش خدا برای راه حل اون هم هدایتتون کنه
صادقانه بخوام دراین رابطه جواب بدم،هنوز نتونستم وقتی همچین تضادهایی برام پیش میاد انقدر راحت خودمو زود رهاکنم و اجازه بدم به وقتش راه حل گفته بشه
اصلا همین افتادن چکشِ تو دریاچه رو اگر خیرشو درنظربگیریم شاید به این خاطربود که خدا میخواست باافتادنش توآب بگه این ابزار خیلی هم برای این کار مفید نیست و بهتره سراغ یه ابزار دیگه بری
این یکمثال کوچیکیه که میتونیم از الگوش برای مثالهای دیگه توزندگیمون ازش استفاده کنیم،وهر اتفاقی که برامون میوفته که نتیجش احساس خوبه اون اتفاق قطعا به نفع وخیر ماهست وباید به اون خدای قدرتمندِ ناظربه تمومی بنده هاش وکارها اعتماد کرد
نکته ای که استاد گفتند
همیشه خراب کردن راحت تر از درست کردنه
مثال قطع نرده ها و درست کردنشون دقیقا درمورد باورهای ما آدماهم صدق میکنه،اینکه اگهمن چندین ماه وقت بذارم و باورهای خوب بسازم و بعدازاین مدت گوشمو به روی خبرهای منفی بازبذارم،باورهای خوبی که اون مدت ساختم کم کم مثل این قسمت از نرده که دیگه ازپایه سست شده با یک هُل دادن نقش برآب میشه،به راحتی تموم اون مدتی که وقت گذاشتم دوباره میشم همون آدم قبلی باهمون باورای دربوداغون
استاد این راحتیِ شمارو بارهاتحسین میکنم،که مرحله به مرحله ی این کات کردن چوب هارو درراحت ترین نشستنِ ممکن،انجام دادید
من هنوز برای انجام دادن یکسری کارها انگار این باور تو ذهنمه که همچین به این راحتی هم نباید انجام بشه،و شاید تو سخت ترین حالت ممکن اون کاررو انجام بدم
الان که نشستن شمارو دیدم،یلحظه به کارهای خودم توی آشپزخونه فکر کردم،دیدم که برای سبزی پاک کردن یک ساعت روی پاهام می ایستم و بعداز اتمام کار متوجه میشم چقدر به زانوهام فشار اووردم،یعنی هنوز خیلی ازکارهای کوچیکو با سختترین روش انجام میدم واین جاداره که خودمو بهبود بدم
خدای من چقدر این اعتمادشمارو درهرلحظه به خداوند تحسین میکنم،افتادن یک تکه چوب روی آب رونشونه میبینید که خداداره بااین تکه چوب بهتون میگه میتونید تکه چوبهارو به من بسپارید تا خودم به ساحل برسونمش،یعنی قشششنگ نودونه قدم رو سپردیت به خودش و اون هم نرم وراحت کار رو انجام داد
بخدا توکل کردن ایمان راسخ میخواد،اعتمادکردن به خداواینکه کارهارو میشه بهش سپرد ایمان ابراهیمی میخواد
این مثالهای روزانه ی زندگیه که اگه ماباهمین مثالها ایمانمونو به خداوند بیشترکنیم و اعتمادمونو بهش زیادکنیم،اون وقت تو بقیه ی موضوعات زندگیمون رشدیافته تر میشیم و میگیم همونطور که تواین مثال خدا چوبهارو بدون هیچ زحمت و زور زدنی به ساحل رسوند،بقیه ی کارها روهم خودش انجام میده
حتی حتی همین حمله ی زنبور به شماهم هدایت خودهخوده خدابود،اون ازطریق این زنبور کاری کرد که شما برید توخونه و یک خستگیی از تن دربیارید و همینکه توجه شماازداخل خونه به بیرون جلب بشه و شاهکاری که انجام دادید،نتیجشو خدابهتون نشون بده و بهتون بگه چه مانع بزرگیو برداشتید و چه زیبایی ازین بهشت هویدا شد
الله اکبر چه منظره ی چشم نواز و سرسبزی شد،چقدر تحسین برانگیزه این صحنه ی نقاشی فوق العاده ی خداوندخدایاشکرت
خیلی لذت بردم از ایده ی الهام بخشی که درهرلحظه اجراکردید و نتیجش شد،نمایان شدن این منظره ی فوق العاده
واقعاکه همیشه تو زندگیمون جای بهبودهست و هربارمیشه یک بهبود بهتری رو اجراکرد
و توی بهبود شخصیتمون که دیگه بی نهایت جا داره که هروز بهتراز دیروز رفتارمون وکلاممون رو باخودمون و اطرافمون درست کنیم،بهترمیتونیم جوری کنترل ذهنمون رو در دست بگیریم که به آرامش بیشتر و احساس بهتری هدایت بشیم
خیلی درونم شوروهیجان ایجادمیشهوقتی شمارو میبینم اینقدر باشوروشوق و باذوق فراوان ازنتیجه ی کارتون باهمدیگه صحبت میکنید،جوری درمورد اون نتیجه صحبت میکنید که انگار این ته خوشبخیی بود که اون روز تجربه کردید،حتی برمیگردید از اولین قدمی که بهش هدایت شدید درموردش باخودتون صحبت میکنید و قدم به قذم هدایتهای خدارو به خودتون یاداور میشید و ذهن چموش رو خاموش نگه میدارید،و مثل یک کودک نوپا که تازه راه رفتنو یادگرفته و ذوق داره دوباره بلندبشه و راه بره،دقیقا اون ذوق کودکانه ی درونتونو میشه احساس کرد،ومن عاشق این ویژگی ام که بتونم ذوق کودکانمو فعال نگه دارم وباانجام هرکاری جوری عکس العمل نشون بدم که انگار این آخرین روزوآخرین تجربه ی من تواین دنیاست و بابت اون تجربه فقط خوشحالی کنم و سپاسگزاره هدایتهای پروردگارم درهرلحظه باشم
اون لحظه ای که گفتید اونتکه چوب رومیتونیم سه نفره بلندکنیم،گفتم چه حس فوق العاده ایه که حتی برای برداشتن این تکه چوب هم روی زوروبازوی خودتم حساب نکنی،و روی قدرتو زوربازوی خودش حساب کنی که اگه قدرت اون توهرکاری نباشه ما صعیفو ناتوانیم
مریم جان آرامش درکلامتون منو به وجدمیاره،شوخی های جالبی که حین انجام کار باهمدیگه میکنید هم منو به وجدمیاره،واقعا شما دو نفر یکی ازبهترین الگوهاییه که خدامنو به سمتتون هدایت کرده،و چقدر دارم باشماها رشدمیکنم،چقدر دارم از لحن شما یادمیگیرم که باارامش صخبت کردن چقدر شیرینه،چقدر حسش فوق العادست،چقدر همین باارامش صحبت کردن برمیکرده به صلح درون خودت،و این بهبود درصلح بودن باخودم چقدر جاداره که بهتربشم
خدارو صدهزارمرتبه شکر به خاطر یک روز فوق العاده ی پرازآرامش دیگه ای که خدابهم هدیه داد و چشمانم لایق دیدن این زیباییها و گوشهایم لایق شنیدن این آگاهی ها شد
خدایاشکرت بخاطر حواس پنج گانه ی سالمی که بهم عطاکردی و دارم درمسیر درست ازشون استفاده میکنم
بهبود شخصیتم درراستای سلسله سریال زندگی در مزرعه ی بهشتی ادامه دارد…
ب نام خداوندی کزیباست و زیبایی ها را دوست دارد
خداوندی کهر لحظه مارو هدایت میکنه و آسان میکنه برای آسانی ها
خدایاهزارانمرتبه شکرت تا همین پارسال فکر میکردم توزندگی اگه سختی بکشیم اون دنیا خدا قراره جبران کنه
اصلا خدا ماروآفریده ک سختی بکشیم تا ببینه توامتحاناش قبول میشیم یا نه
وقتایی ک زیاد میخندیدیم توخانواده یک باوری بود ک 14 تا صلوات بفرستین ک ب خیر بگذره !!!!! آخه چی بخیر بگذره ؟؟؟ ما ک خندیدیم کلی خوش گذشت !!! خب همین دیگه … بعد هر لذت یا خنده گریه میاد صلوات جلوی اون گریه رو میگیره…
اما من ته قلبم باور نداشتم آخه شنیده بودم خدا از مادر مهربانتره … مگه وقتی من بخندم مامانم اذیتم میکنه؟ نه … پس چی ؟؟؟
خدا ک دید من اون خدای عقده ای رو باور نکردم ، دید همش دارم دنبالش میگردم هدایتم کرد … چشم باز کردم دیدم اومدم تو یه سایتی ک همه میگن خدا مهربونه … همه جا میبینیمش … میشه روی باورهات کار کنی و بیشتر خدارو لمس کنی … خدا تورو آورده اینجا ک کلی خوش بگذرونی …مثل وقتی ک آخر هفته بابا یه باغ میگیره میگه برید لذت ببرید …
خدایا منو ببخش ب خاطر تمام وقتایی ک حرف اونایی ک تورو نشناخته بودن در موردت باور کردم … خدایا ازت میخواممنو توحیدی آفریدی پس هر لحظه هدایتم کن توحیدی زندگی کنم و توحیدی بمیران منو …
استاد جانم آفرین ب شما و مریم جان … چقدر خوبه در هر لحظه دارید لذت میبرید و ب ما هم یاد میدید چطور لذت ببریم …منم یاد گرفتم از تمیز کردن خونه لذت ببرم ، از تمیز کردم حموم و سرویس لذت ببرم ، از استفاده کردن از ظروفی ک سالها استفاده نکردیم تا مهمون بیاد لذت ببرم…
ما هم تو پارک ملت ( مشهد) هر روز صبح ک واسه ورزش میریم یه دریاچه هست دقیقا اطرافش از این چوباست وقتی کنارش میشینم همش میگیم عه اینجا پرادایسه کلی لذت میبریم … نمیدونم چه زمان ولی میدونم اگر روی خودم کار کنم میام و مهمونتون میشم و کنارتون از این فضای زیبا لذت میبریم و من از دستاوردهام میگم…
استاد جانم الان ک این متنو مینویسم هنوز خییییییییلی فاصله فرکانسی با خواستم دارم … این در حالیه ک هنوز کسب و کار خودمو استارت نزدم … از نظر مالی پیشرفت نکردم … هنوز حتی یک سفر خارجه نرفتم …امااااااااااا طبق قوانین ثابت جهان هستی مطمئنم در مسیر خواسته هام دارم حرکت میکنم و باورهامو میسازم …
عااااشقتونم ممنونم ک با ما زندگیتونو ب اشتراک میزارید …ممنون از دوستان الهیم ک با کامنت های زیباشون باعث میشن بیشتر قوانین رو درک کنیم … ممنونم از خودم ک بخاطر باورهایی ک میسازم هر روز ب زیبایی و لذت بیشتر هدایت میشم …
فعلا تا درودی دیگر بدرود عشقااا