سریال زندگی در بهشت | قسمت 8 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

488 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد امین گفته:
    مدت عضویت: 2521 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیز

    خیلی دل باز شد عجب ایده فوق العاده ای . خیلی فضا زیبا و قشنگ شد

    کسی که راه رفتن رو بلد نیست بعد میخواد به پرواز فکر کنه . خیلی از ما که وقتی با همچین اموزشهایی اشنا میشم مثل استاد عباس منش توی یک سری توهم قرار میگیرم .‌ بعد گذشت سه سال تازه میفهم که استاد عباس منش چی داره میگه .

    استاد عباس منش مدیر یک مدرسه هست شما و من هم میخوایم ثبت نام کنیم تو مدرسه .. خیلی از ماها اینطوری فکر میکنم که اقای مدیر من لباس مدرسه میخرم کیف دفتر کتاب میخرم من تلاش نمیکنم تمرین نمیکنم حرکت نمیکنم میشه همینطوری به من نمره بدید بلاخره من اومدیم ثبت نام کردم لباس خریدم مداد کیف کتاب دفتر خریدم حالا هر روز هم میرم میام واقعا جواب اون مدیر میخواد چی باشه …

    داستان ما شده دانش اموزی اون مدرسه ای فقط لباس کیف کتاب مداد براش خریدن و هر روز داره میره میاد بدون اینکه تمرین کنه حرکت کنه بعدش هم انتظار داره که اخر سال با معدل ۱۸ و ۱۹ قبول بشه … این داستان ماست خیلی از ماها دوست داریم با همون شخصیت با همون باورها و رفتار به یک سری نتایج جدید هم برسیم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3478 روز

    سلام ؛ آخرین چوب ازپایین میخواستی درنیاری چسبیده بود مثل مانعی کمک میکرد که چیزی داخل آب نیفته

    دیگه اینکه با اون چکش خدا بیامرز میخواستی از سمت دریاچه ضربه بزنی میخ ها وچوب راحت کنده میشدند

    ودیگه اینکه اگر نفس گیریت خوبه یه طناب ببند اون آهنربا هیولایه وطناب وآهنربا همراه خودت شیرجه بزن تا نزدیک چکش وقتی دیدیش آهنربا بنداز روش

    وآخر اینکه ازعینک اجسام بزرگ کن زیر آب استفاده کن

    من باشم ساعت 3بعدازظهر که هوا گرمه یه شیرجه جانانه میزنم وچکش درمیارم

    انشاءالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    این فایل برای من پر بود از درس و یادگیری خدایاشکرت

    اول از همه برداشتن مانع های که جلوی دیدم رو گرفته و نمیزاره نعمت های خدا رو ببینم همون کمبود هام و نداشته هام هستند مه من باید با فکر نکردن به اون ها و دیدن و سپاسگزار بودن بخاطر داشته هام میتونم نعمت هام رو ببینم خدایا شکرت

    دومین درس کنترل کردن ذهن استاد و مریم جان بعد از افتادن چکش توی آب که اگه من بودم خیلی ناراحت میشدم و دیگه کار رو ادامه نمی‌دادم و یاد گرفتم که وقتی دارم کار میکنم اگه با چیزی هم خدا امتحان امتحانم کرد ناراحت نباشم و راهم رو وزندگی رو در جهت رشد و پیشرفت ادامه بدم

    سوم گفتن کلمه جادویی مریم خانم که میگه همین بهبود های کوچیک در نهایت برای من خیلی عالی خواهد شد

    و دیدن نشونه های خدا که بعد از افتادن یه تیکه چوب فهمید که خدا براش آسونی میخواد و قضیه رو سریع گرفت و نرده ها رو داخل آب انداخت

    استاد عزیزم دوستت دارم و بابت وجودت در زندگیم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فائزه شهزاد گفته:
    مدت عضویت: 2516 روز

    به نام خدای ایده دهنده

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم

    و همه دوستان همفکرانسیم

    امروز دیگه خودم اگاهانه منتظر این قسمت سریال بودم از صبح و دیدمش

    راستش اول که شروع شد و گفتین میخواین نرده ها رو ببرین یه جوری شدم گفتم اینا رو چرا دیگه نمیدونم شاید به خاطر ترس یا این که حیفن یا هر چی ولی گفتم حتما باز خدا ب استاد الهام کرده و نتیجه خوبی میشه …

    راستش هر چی بیشتر از زندگی شخصی شما رو میبینم متوجه عادی بودن زندگی شما و شبیه خودمون بودن از یه لحاظ هایی میشم و این که فرق شما فقط کنترل ذهن و سعی در توکل کردن و قدم برداشتنه که خود این تفاوت بزرگ و ایجاد میکنه …

    و وسط های فایل وقتی مریم عزیز از جلو فیلم میگرفتن با خودم گفتم دم سازنده این بهشت گرم 👌چه چیزی ساخته ۵۰ سال پیش …انقدر محکم انقدر بادوام …این چوب ها ۵۰ زیر آفتاب و بارون چقدر خوب و محکمن واقعا ….

    و انداختن چوب ا تو آب چقدر کار و راحت تر کرد برای شما که باز اینم خود خدا هدایت میکنه به جای درست و خدا کار و انجام میده…

    و در نهایت رسیدن به یه حس رهایی و رسیدن ب ویو خیلی زیباتر 😍😍و بازتر که نتیجه عمل کردن ب اون ایده الهام شدس …

    پس ارزششو داشت …افرین به این شجاعت و رها بودن و حرکت کردن…

    و نکته های این فایل :

    ۱.حتی بهشتی مثل پرادایس هم برای بهبود شرایط در هر جنبه ای جا داره و میشه همیشه به سمت بهتر شدن حرکت کرد .

    ۲.خراب کردن خیلی راحت ت از ساختن هست و البته هیچ هنری هم توش نیست

    ۳.باز ارزش ابزار که چقدر کار ها رو راحت تر میکنه برای انسان

    ۴.نپذیرفتن شرایط هر چقدر خوب و سعی در بهبود اون

    ۵.عمل به ایده های الهام شده با شجاعت

    ۶.برای رسیدن به چیز بهتر گاهی اوقات باید از یه چیزایی بگذری

    و خیلی مورد ای دیگه که الان من تا این جا به ذهنم اومد …

    منتظر قسمت های بعدی هستیم 😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سوسن سادات اوی گفته:
    مدت عضویت: 3097 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت همه ی بزرگواران

    استاد شما و خانم شایسته واقعا خیلی ریسک میکنید واقعا رها هستید از هر بندی یعنی اگه من بودم اصلا اینکارو نمیکردم

    اصلا فکرشم نمیکردم که خوب نرده هارو بر میداریم تا بهتر بتونیم از دیدن مناظر اطرافمون لذت ببریم واااای

    شاید صدها هزار بار بخودم میگفتم که کاش این نرده ها نبود بتونم راحتر همه ی مناظر رو ببینم ولی برداشتنشونو اصلا تصورم نمیکردم

    باور کنید لذت بردم که شما تو هیچ غیدو بندی نیستید

    فکر میکنم این نرده ها همون باورهای سیماتی من هستن که هنوز فکر میکنم راجبشون ولی جرعت کندنشونو ندارم

    استاد شما دارید تو این سریال به من بیشتر توحید عملی رو اموزش میدید این دید منه به این قضیه

    واقعا وقتی میبینم باهر ایده ای که به ذهنتون الهام میشه به این قشنگی عمل میکنید

    استاد مدام داشتم فکر میکردم خوب حالا بریده بشن، این بندگان خدا باید ی کمکی بیارن اینارو ببرن بیرون

    یدفعه دیدم تق انداختینش تو اب

    شجاعت شما تو عمل کردن به ایده ها باعث شده پشت سرهم ایده بیاد تو ذهنتون واقعا تحسینتون میکنم و هر بار بیشترو بیشتر به شما افتخار میکنم

    استاد باور کنید منم همیشه ی جورایی باورامو دوست دارم که هنوز نتونستم برشون دارم و اگر ی بار دقیقا بشینمو ی مرور کنم و مسائل و درگیریهای زندگیم که البته بسیار بسیار کم شده رو مرور کنم میتونم با برداشتن ی سری از همون باورهایی که دوستشون دارم حلشون کنم

    ولی جرعتش رو هنوز نداشتم

    ولی الان دیگه حسابی قدرت گرفتم ازین قسمت سریال

    استاد خیلی ممنونم که انقدر زیبا و روان و ساده اموزش ها رو بهم دادید

    استاد ممنونم بابت همه چی که طی این زمان عضویتم بهم داده اید

    خانم شایسته ممنونم بابت زحمتی که میکشید واقعا این دوربین خیلی سخته که مدام تو دستتونه

    خدا حفظتون کنه

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    نسیم لسان گفته:
    مدت عضویت: 3860 روز

    با سلام و خسته نباشید خدمت استاد محترم جناب عباسمنش عزیز و مریم خانم شایسته گرامی..چقدر این ویدیو برای من تاثیرگذار بود..چقدر راحت و آسان تصمیم گرفتید که هر آنچه مانع دیدتون میشه از میان بردارید حتی اگر قسمتی از اجزای بنا باشه..من خودم هیچ وقت به فکرم نمی رسید می توان همچین حرکتی انجام داد و جسارت شما را تحسین می کنم..به نوعی این حرکت شما اعتقاد به فراوانی را یادآور می شود..که آنقدر با آسودگی خیال یکی یکی چوبها را از جا درآوردید و در آب رها کردید..که بر فرض اگر هم ضرورتی ایجاب کرد میتوان مجددا نرده های چوبی جدیدی جایگزین چوبهای قبلی کرد و نشان دادید هیچ نگرانی از بابت از بین رفتن نرده های قبلی ندارید.. استاد عزیز خیلی خوشحالم که یک سریال دیگری پس از سریال سفر به دور امریکا با نام زندگی در بهشت در دست تهیه دارید..چقدر از تک تک لحظات شما درس می گیرم و می آموزم..چقدر خدا را شکر می کنم که شما هستید و من میتونم از آموزشهای ارزشمندتان استفاده کنم.تصمیم گرفته ام همه دوره هایی که تهیه کرده ام و همه فایلهای رایگان سایت را مجددا تمرین کنم..در حال حاضر دارم کتاب فوق العاده رویاهایی که رویا نیستند را خلاصه نویسی و نکات مهم آن را هایلایت می کنم تا دقیقتر یاد بگیرم..چقدر ویدیوهای شما و صحبتهایتان به دل می نشیند و چقدر خالصانه و صمیمانه هر آنچه می دانید و تجربه کرده اید را در اختیار ما قرار می دهید..بدون شک شما دستی از دستان خداوند هستید که رسالتتون هدایت افرادی است که در مسیر درست قرار گرفته اند..خیلی خیلی از شما و خانم شایسته عزیز تشکر می کنم که اینهمه زحمت می کشید و این ویدیوهای عالی را تهیه می کنید..راستی از مایک عزیز چه خبر؟! دلمون براش تنگ شده!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 2305 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همگی

    خدا رو شکر که در مسیر دیدن سریال جذاب زندگی در بهشت و در راستای درک بیشتر زیبایی ها و خلق جهانی بس خوش رنگ تر و بهتر و قشنگ تر، جنس نگاه را در هر قسمت خیره کننده تر و لطیف تر میکند تا که در راهی که برای خلق تصاویر و رویا های ذهنی که در کالبد فکر شکل گرفته، این بار قصه رهایی و شکستن مرزها و حصار های وجود که ما را در یک چهارچوب امن برای ماندن در بی حرکتی و سکون و اکتفا به محیط ساخته شده موجود ،ثابت نگه داشته است ، بیدار و هوشیار میکند.

    که گاه جسارت و ایمان به بهتر و بهتر شدن و لیاقت داشتن نگاهی زیباتر و ظریف تر، همچون جذب کننده ای، پاهایمان را برای گام برداشتن و دست ها را برای حرکت بیدار میکند.

    که مصداق

    تو هیچ مگوی و پای در ره بنه

    خود راه بگویدت چون باید کرد

    که اگر بخواهیم هدایت همیشه هست…

    زیبایی و قشنگی بیشتر از این هم هست

    ایده های جدید و بهتر هست .

    باشروع داستان این قسمت که گفتید، میخواهی نرده های اطراف کلبه رو برچینی، با خودم گفتم چه لزومی داره که نرده ها که باعث ایمنی است رو بردارن و بنظرم منطقی نبود. اما وقتی که نرده ها رو برداشتید وتصویر باز دریاچه رو بدون حصار دیدم، بسیار لذت بردم. و ی حسی در درونم بیدار شد، یک روشنی، یک شعور تازه در ذهنم آشکار شد و یک ترمز از باورهای نهفته در اعماق ذهنم و در درونم رو پیدا کردم.

    اینکه این داستان برا من، حکایت شکستن مرزهای درون و ترس های نهفته و آشکار است.

    بیرون آمدن از حریم امن ساخته شده توسط ذهن منطقی ست .

    برداشتن پرده های تردید،تا رسیدن به رهایی و آزادی واقعی ست.

    اینکه موانعی که ذهن تو را جهت درک بهتر زیبایی ها گرفته و همیشه در نظرت غیر قابل تغییر است رو بشکنم و از کالبد ماندن و سکون و منطقه امن وجود رها شوم و به سمت بهتر وبهتر ساختن جهان درونم هدایت شوم.

    وقتی گفتید با چکش، با اره و با هر وسیله ای باید نرده ها برداشته شود تا رسیدن به آزادی . برایم نشانگر این شد که با چنگ و دندان و با تمام وجود و ایمان و باورهای درست برای تخریب اون شخصیتی که وجود مرا مرزبندی کرده و در یک حصار موانع ذهنی اسیر یک ترمز و یک باور غلط که آزادی و رها شدن و سبک بال بودن و تنها برای خود زیستن مرا مانعی شده است رو از ریشه برکنم.

    و بال پروازم شود برای رسیدن به رشد و کمال و تعالی

    لذت بردن بیشتر از نعمت و فرصت حضور در جهان زیبایی ها

    اینکه رها کنم و نترسم

    ایمان داشته باشم به روشنی آب

    ایمان داشته باشم به پرواز و خلق خواسته

    به هر لحظه در حرکت بودن و درک بهتر زیبایی ها

    به قول سهراب چشم ها را باید شست،

    جور دیگر باید دید .

    اینکه برای انجام و به ثمر رسیدن هر کاری ابزار مناسب و مخصوص به آن لازم است تا هم راحت تر و هم لذت بخش تر هر کاری رو انجام داد. دقیقا مصداقی است برای تخریب و رها کردن افکار منفی و باورهای مخرب و ریشه ای که سالها در وجود ما نهادینه شده و شکل گرفته و ساخته شده و ثابت مانده است. بایستی با ابزار مناسب از جنس ایمان، توکل،تقوا (کنترل ذهن )،توحید، توجه به زیبایی ها، عزت نفس، لیاقت، فراوانی

    سپاهی توحیدی و جهاد اکبری در درون برای برچیدن آنهمه باورهای اشتباه و غلط، قدم در میدان بگذاریم و با ایمانی از جنس توحید، در مسیر جایگزینی باورهای جدید ثابت قدم باشیم.

    اینکه باورهای منفی و ترمزها را یک به یک شناسایی کنیم یک قسمت راه است و قسمت دیگر و مهمتر ساختن باورهای مناسب و جایگذاری با آن باور ها مسئله اساسی تر.

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2507 روز

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    من هم در راستای تمرین های دوره روانشناسی ثروت و مخصوصا جلسه سوم که موضوع اصلی اون دعوت کردن اونچه که بهش توجه میکنیم به زندگیمونه تصمیم گرفتم دیدن سریال بهشت رو که ی مدت به تعویق افتاده بود رو دوباره از سر بگیرم چون بهترین جاست برای توجه و تمرکز به زیبایی ها و نعمت ها وثروت ها :

    اولین نکته ای که من گرفتم از ثانیه های اول این فایل وقتی که مریم جان گفتن در راستای حذف شاخ و برگهای اضافی این بار تصمیم گرفتیم نرده ها رو هم بزنیم این بود که :

    وقتی ما ی مسیری رو میریم و از اون مسیر نتیجه ی خوبی میگیریم میتونیم اون مسیر رو تکرار کنیم چون برای ذهنمون باورپذیر شده و ذهنمون منطق اون رو درک کرده . وقتی استاد و مریم جان درخت های هرز دور دریاچه رو زدن و دیدن چقدر زیباتر شده این بار تصمیم گرفتن نرده های دور کلبه رو هم بزنن با این منطق که چون اون کار دریاچه رو زیباتر کرده پس اینکار هم که شبیه اونه کلبه و هم دریاچه رو زیباتر میکنه پس دارن اقدام میکنن برای این کار و همین جا یاد صحبت های استاد توی دوره دوازده قدم قدم اول افتادم که وقتی ی مسیری با قانون جواب میده میتونه تکرار بشه

    استاد اون اولا که سریال بهشت شرع شده بود اصلا باورم نمیشد اولا ی آدم اینقدر آزادی مالی داشته باشه که هر چی رو اراده کنه فی الفور بخره و دوما اینکه ی شرکتی باشه که اینهمه ابزار رو تولید کنه که با باطری کار کنن اما الان دیگه برام بدیهی شده از بس که دیدن اینها تکرار شد توی این سریال ذهن من باور کرد که آره هست و میشه

    چقدر خونسردی استاد نسبت به افتادن چکش توی آب برام جالب بود و یادم اومد که قبل از آشنایی با استاد چقدر واسه ی لیوان شکستن خودم رو ناراحت میکردم اما الان خیلی خوب شدم توی این زمینه و وقتی ی همچین اشتباهاتی رو میکنم خیلی بهتر و خونسردتر عمل میکنم البته که کار کردن روی دوره عزت نفس هم توی این زمینه خیلی کمکم کرده

    نکته ی بعدی تمرکز استاد روی کاره شاید اگر هر کس دیگه ای بود موقعی که چکش افتاد توی آب تمام فکر و ذهنش این بود که چکار کنه برا اینکه چکشه رو بکشه بیرون اما استاد فعلا کار خودش رو انجام میده تا بعدا ی فکری به حال اونم بکنه و بعد باز هم یاد صحبت های استاد افتادم توی یکی از فایل ها که از کشتی صحبت میکردن که ی قستمیش آتیش گرفته بود و میان به چیف آفیسرش خبر میدن اونم موقعی که مشغول پهلو دادن کشتی بوده که کار خیلی مهمیه بعد اون میگه من فعلا باید کشتی رو پهلو بدم شما برید ی فکری به حال آتیش بکنین و با موفقیت اول کشتی رو پهلو میده و بعد آتیش رو هم مهار میکنن

    دیدن این ابزارها چقدر به تقویت باور فراوانی توی وجود من کمک میکنه که توی جهان همه چیز فراوانه اما اونایی این فراوانی رو تجربه میکنن که بهش باور داشته باشن مثل استاد پس من هم هرچیزی رو که میخوام داشته باشم باید باور فراوانیش رو در وجود خودم ایجاد کنم

    فعلا این نکات تا دقیقه 9 فایل بود

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ساغر كارياني گفته:
    مدت عضویت: 3166 روز

    سلام

    زمانیکه پایه اصلی باورهای مخرب را پیدا کنیم ازبین بردنشان خیلی راحت است

    اینقدر هم از کلمه خراب کردن خراب کردن استفاده نکنید

    شما برای بهتر شدن این کارها رو انجام میدین پس خرابی نیست تغییر هست

    بعضی از تغییرات به راحتی بریدن یک تکه چوب با ابزار مناسبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    پریسا تقیخانی گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    سلام مهربونای زندگیم

    داشتم فکر میکردم خیلی ماهم قشنگی میبینیم و زیبایی داریم و ممکنه هر روز چشممون بهش بخوره ولی اینکه چه جوری ببینیم خیلی مهمه

    من ۸ قسمته با چشم شما دارم این بهشت و میبینم که روز به روز زیباتر میشه

    ۸ روزه میبینم چقدر ابزار ما داریم تو دنیا که کارامون و میتونیم با ارامش انجام بدیم

    ۸ روزه با خونسردی و ارامش شما دارم زندگی میکنم مگر نه اینکه باید تو دل ترسها بریم که اگر من بودم هیچ وقت اینکارو نمیکردم میگفتم یا نمیشه یا بد میشه این همه چوب هدر میره حالا بعدش چکار کنیم به این سنگینی و انقدر دلیل و برهان تا اون کار نشه یا قطع درختها که با ماشین کندید حتما میگفتم به ماشین اسیب میرسونه

    ۸ روزه چشمهام و شستم و جور دیگر دیدم

    ۸ روزه ایمان و استقامت و توانایی دونفر و لمس کردم نگفتم فیلمه

    ۸ روزه تونستم احساسم و بنویسم و نترسیدم

    ۸ روزه فقط خدا دیدم

    ممنون که اینجوری دیدهامون و عوض کردید خدا به جانتان و با مالتان هر روز برکت و نعمت بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: