سریال زندگی در بهشت | قسمت 9 - صفحه 33 (به ترتیب امتیاز)

استاد نازنین و مریم بانوی عزیزم سلام

استاد باوررررم نمیشه بعد ازبریدن اون چوب های دور خونه چقدر ویووو عالی تر شد واقعیت اولش که داشتین اقدام میکردین من تو دلم میگفتم اخه حیف اسن چوبانیس چه جنس خوبی دارن که ب قول خودتون بعد از پنجاه شصت سال انقدر عالی و محکم موندن و زیر آفتاب و بارون آخ نگفتن .بعدش میگفتم این چارچوبا برای بچه ها خیلی خوبه که محافظت کنه از نیفتادن تو آب (چون من الان خودم یه پسر بچه شیطونه یکساله دارم همه موضوعات رو با دید امنیت اون میبینم)اما بعد دیدن نتیجه و اون ویووو بی نظیر گفتم استاد دمت گرم که کارت درسته حیف نبود این همه مدت ب قول خانم شایسته عزیز همه ویو رو راه راه میدیدیم .آفرین ب این جسارتتون برای ایجاد تغییر و نوش جونتون این ویو زیبا.

دومین مورد در مورد ایده انداختن اون چوب ها تو دریاچه بود ب جای کول کردن و بردن واقعا حیرت زده شدم گفتم عجب فکری کردن استاد واقعاااا راحت و کاربردی.

استاد ما از یه ضرب المثل استفاده میکنیم ک اینجا کاربرد داره اینکه میگن ادمای تنبل ادمای باهوشی هستن چون به ایده های راحت فکر میکنن قبلا که خانواده این مورد رو به من نسبت میدادن یکم ناراحت میشدم اما الان میگم آرررره ایده و راه حل باید ساده و راحت باشه و این یعنی هنر و موفقیت

واقعا ممنونم ک بهمون یاد میدین تو تک تک لحظات زندگیمون تو بطن تماااام انتخابامو توحیدی باشیم و از خداوند مهربان هدایت بخوایم و این مدل زندگی کردن چقدرررر شیرینههه(یه عالمه قلب)

مورد بعدی ایده اوردن چکش از دل آب بود استاد واقعیتش تا چکش افتاد تو آب من ب ذهنم رسید که راهش همون آهنربا قویس یعنی اگه نمیدونستیم که این سریال داره بدون تفکر قبلی ساخته میشه فکر میکردیم این یه بازیه که حل مساله اش همون اهنرباییه که دوقسمت پیش تشونش دادین اونم بدون کاربرد چون تو وسایلتون بود وامروز اینجا کاربرد پیدا کرد و چقدر زیبا و قشنگ بود لحظه پیدا کردن چکش تو دل آب و اوردنش بالا که من نفسم حبس شده بود که نکنه تو راه بیفته پایین و خیلی تجربه شیرینی بود مثل ماهیگیری.

استاد من تو این سریال دارم زندگی توحیدی رو ازتون یاد میگیرم خیلییییی ازتون ممنونم

الهی همیشههههه دلتون شاد تنتون سالم و حساباتون پر از رزق و برکت باشه

در پناه رب یکتا