سریال زندگی در بهشت | قسمت 9 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

390 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا ذوالفقاري گفته:
    مدت عضویت: 3607 روز

    سلام و درود به استاد عزیز و دوستان گرامی و خانم شایسته پرهیجان…

    وقتی بدونه اینکه بدونی چه اتفاقی قراره بیفته و قدم بعدی چیه در راستای هدفت حرکت میکنی اونموقعس که قدمای بعدی به صورتی بهت گفته میشه که خودت هاج و واج میمونی…

    ایمان یعنی اونموقعی که نمیدونی چه اتفاقی قراره بیفته حرکت کنی..

    .چقدر مطمئنی که این خدایی که ادعای پرستیدنشو میکنی بهت کمک میکنه؟چقدر مطمئنی که قدرتش کاملا به کارت میاد؟؟

    رستگار یعنی وقتی بهت میگه طناب رو ببر بدون معطلی ببری…

    اما خب ذهن ما چون همیشه منطق بهش یاد داده شده و منطقی همه چیو میسنجه به این راحتی روی قدرت خدا حساب نمیکنه…سعی میکنه محاسبه کنه و از شدن یا نشدن نتیجه خبر بده…

    و در اکثر مواقع هم نتیجه میگیره که نمیشه…اون مواقعیم که نتیجه میگیره که شدنیه با شک همراهه…

    مثل ضرب المثل قدیمی که میگه عاقله تا اومد فکر کنه دیوونهه زد به آب و رفت…

    در واقع شک و ترس دو قل جدانآشدنی اند که هرجا ایمان درست و حسابی نباشه پیداشون میشه..

    .و هممون تجربه شو داشتیم که بخاطر این دو خصوصیت بازدارنده، چقدر از هدفامون دست کشیدیم…

    وقتی من در راستای هدفم حرکت میکنم همون قدمایی که برمیدارم خودش انقدر انرژی بهم میده که دیگه نمیتونم ادامه ندم…انقدر که شور و اشتیاق ایجاد میشه…

    استاد من قشنگ هوای پارادایس رو احساس میکنم چون الان تو ایرانم هوا کامل اردیبهشتی و فرح بخشه…وقتی شما با لباس تابستونی دراز کشیدی و تو اون هوای پاک و بهاری نفس میکشی منم دارم این حس خوبو حس میکنم…

    حس تو بهشت بودن…

    خدایا شکرت بخاطر اینهمه حس خوب…

    خدایا شکرت که بجای توجه روی ناخواسته ها هر روز توجهمون به این مناظر زیبا جلب میشه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3115 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم

    فکر کنم یکی دو روز شد که کامنت این قسمت رو نذاشتم

    و میخوام بگم چه اتفاقاتی افتاد و چه عدایت هلیی رخ داد

    مینویسم تا رد پا باشه برام چون مطمئنم بعدا مورد نیازم میشه این کامنت ها و مخصووصا این کامنت این قسمت…

    تکته ی بسیااار مهمی که برای شروع هر تغییری باید انجامش بدم و به نظرم همه ی ما

    اینه که بیایم حتمااا شراایط اون موقعمون رو بنویسیم

    شخصیتمون و رفتارامون رو بنویسیم

    یعنی اگر این اتفاق نیفته بعد از چند سال که تغییرات اروم اروم رخ داده

    متوجه تغییراتتون نمیشید

    بعد چون خیلی هم از گذشته فاصله گرفتین دیگه هیچی از گذشته و رفتارتون یادتون نیست

    بعد اینجا یک اتوبان چهار بانده بازه برای نجواها

    که همییشه میکوبونه تو سرت که نه تو اصلا تغییری نکردی کو و این حرفا

    و چون شما هم اصلا چیزی از گذشته یادتون نیست ، واااقعاا جوابی براش ندارین و این باعث میشه که فریبش رو بخورید و حرکت نکنید و وقتی هم که حرکتی نباشه تغییزی نیست و نتیجه ای هم نیست

    خواااهشااا جدی بگیرین

    من چوبشو خوردم

    شما نخورین

    یعنی به لطف فقط خدا دیشب انگاار پرده از جلوی چشمان برداشته شد که چقــــــدررررررررر تغییر کردم

    یعنی اصلا باااااااوررررم نمیشد خودم بخدا

    و اتفاقا ربط مستقیم داره به این قسمت و موضوعات این قسمت و در خواستی که چند وقت پیش از خدا کردم که گفتم بهم نشون بده چقدرر تغییر کردم.

    ربط داره به موضوع الخیر فی ما وقع

    من خودم توی زندگیم با همین موهبت بینهایت بهشتی دیشبم

    سومین موهبتی هست که تو زندگیم تجربه کردم که این دوتا قبلی سبب بزررررگتریین نقطه عطف زندگی من شدن

    اولیش که برمیگرده به ۱۷ ۱۸ سالگیم که خیریتش سبب شد که هدایت بشم اینجا

    و سه سال طول کشید تا خیریت رو بفهمم و بتونم ذهنم رو کنترل کنم

    بعدش هدایت شدم به این مسیر

    بار دومم رو اتفاقا توی ج ۲ و ۳ عزت نفس نوشتم که روند چی بود

    اون سه هفته طول کشید و بعد سه هفته اصلا چناااااان خیرییتی واارد زندگییم شد و اصلاا منو به معنای واقعی کند که نمیتونم واقعا توصیفش کنم

    مورد سوم همین دیشب بود که کلا دو ساعت طول کشید کنترل ذهنم و بعد از دو ساعت هدایت شدم به قدمی که باید بردارم و این بار رو واااقعاا نمیتونم و نمیخوام حدس بزنم که چه برررکاتی چه کن فیکون هایی قراره رخ بده تو زندگیمون و اصلا چه بمبااراانی بشه از ثروت و نعمت و خوشبختی خداوند

    و نکته ی ثابت و بسیااار مهم اینجاست که دقیقا تو همین چند روزی که من هدایت شدم به قسمت نهم همه ی این اتفاقات افتاد

    بخداا این سریال جادوییه شایدم فرکانسای من جادوییه خخخ😜😄

    و نکته ی ثابت بین موضوع این قسمت و اون عاملی که باعث شد موهبت ها و خیریت ها رو بکشم بیرون از اون اتفاقات

    همین موضوع و همین حقیقت محض الخیر فی ما وقع هست.

    یعنی تنها عاملشون اینه

    تو همشون من میگفتم نه این به نفع منه حتما، بعدا میفهمم و دقیقا هم همینطوری شد

    واااقعا دم این خدا گررم که این کنترل ذهن رو از سه سال هدایتم کرده به دوساعت

    وااقعا خدایا شکررت

    واقعاا خدایا شکررت

    بخدا اصلا نگاهم به این سریال عوض شده

    میگم اخه چجوریی هماهنگه با اتفاقات من و فرکانس من؟!!! و انگار جلو جلو جواب رو گفته

    این از این قدم نهمم و گذاشتن کامنت بر این قسمت و رشد هایی که کردم تو این دو روزه

    انشالله بریم برای قسمت دهم و هدایت بشیم به زیبایی ها و راحتی های بیشتر

    خیلی دوستتون دارم

    هب لنا من لدنک الرحمه انک انت الوهاب

    در پناه خدا باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1610 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    الخیر فی ما وقع…

    توی کل عمرم از خیلی ها می شنیدم که مثلا تو اتفاقات میگفتند حالا اتفاق اتفاده حتما خیری درش بوده، یا گاهی خودم از روی عادت به دیگران این جمله رو میگفتم، ولی هیچوقت خودم نمی تونستم این جمله رو درک کنم چه برسه به اینکه بخوام باورش کنم…

    ولی از وقتی که اومدم روی خودم کار کردم و با اگاهیهای شما استاد عزیزم سعی کردم به خودشناسی وخدا شناسی وجهان شناسی ودیگر شناسی نسبی دست پیدا کنم،، با شنیدن یا گفتن این جمله ( که حتما خیری درش بوده) کلی ارامش میگیرم وکلی حالم خوب میشه وقتی با تضادها و نخواسته ای روبرو میشم….

    اوایل که داشتم رو خودم کار میکردم خیلی حساس شده بودم چون میگفتم حالا که دارم روی خودم کار می کنم نباید اصلا کوچیکترین تضاد ویا ناخواسته ای برام پیش بیاد، یه وقتایی میشد یه چیزی از دستم میفتاد ومیشکست، یا یه وسیله توخونه خراب میشد، یا یه شخصی باهام برخورد بدی داشت، سریع حالم گرفته میشد میگفتم اح ببین چه فرکانسی فرستادم که این اتفاق بد افتاد مدام دنبال این میگشتم به زور حالمو خوب نگهدارم، همزمان که داشتم فایلهای دانلودی سایت رو میدیدم وگوش میکردم خصوصا سریال سفر به دور امریکا وسریال زندگی در بهشت رو، کم کم دیدن این سریالها از حالت فقط دیدن و سعی کردن برای متمرکز بودن رو زیبایی ها و مثبت ها برام تبدیل شدند به فایلهای ارزشمندی که هزاران اگاهی در خودشون داشتند و هر فایلی کلی نکات اموزنده ودرس زندگی ساز درش داشت که داشت روی ضمیر ناخوداگاه من اثر میذاشت، خیلی جاها داشتم الگو برداری میکردم اون اوایل از شما استاد عزیزم ومریم جان ، یه جورایی تقلید البته که توی زندگی روز مره ام مثل شما ومریم جان حرف بزنم ورفتار کنم ، که بدون شک برام خوب بود چون بعد یه مدت ادا در اوردن اون رفتارها و گفتارها تبدیل میشدند به عادات و شخصییت من یه جایی چشم باز کردم دیدم خیلی جاها شکر الله توی امورات زندگیم دارم مثل شما رفتار میکنم ونتایج هم البته عالی بود برام اما نه همیشه وهمه جا، 12 قدم رو که خریداری کردم وشروع کردم روی خودم کار کردن، همزمان دوباره وده باره فایلهای دانلود سایت رو میدیم اون زمان حدودا 400 تایی فایل روی سایت بود که اگه بخوام حساب کنم روزی 8الی 10 ساعت فایل دیدن وگوش کردن، در طی 6 ماه تا یکسال اولی که تو سایت بودم به طور میانگین هر فایل رو 3و4 بار دیده بودم و وقتی 12 قدم رو کار میکردم تازه اون اگاهیهای فایلهای دانلودی خصوصا توی سریال تمرکز بر روی نکات مثبت و سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور امریکا برام باز میشد برام معنا میشد می تونستم بفهممشون درکشون کنم قبولشون کنم باورشون کنم وتوی زندگیم به کار بگیرمشون…

    خدا رو هزاران بار شکر به خاطر اینکه منو هدایت کرد تا از طریق شما واین سایت واگاهیهای نابش در مسیر درستی قرار بگیرم که سراسر خیر وبرکت هست، با زبانی شیوا و رسا و به شیوه ای ساده و اسان می تونستم زندگی کردن رو یاد بگیرم چون مطمعنم تا قبل درک این اگاهیها من مثل رباتی بودم که کنترل شده توسط هر کس وهرچیزی جز خودم فقط داشتم عمرم رو سپری میکردم…

    من از شما یاد گرفتم که معنی خیر در آن هست یعنی چی؟

    وقتی داری روی خودت کار میکنی وسعی میکنی تمرین میکنی که کنترل ذهن داشته باشی ولی بعد یه اتفاق ناجالب میفته دیگه مثل گذشته نمیرم دنبال تفسیرهای غلط و ناامید کننده بلکه با قلبی باز به خدا میگم خدایا بدون شک من نیاز داشتم به این چیزی که اتفاق افتاده پس کمکم کن درسشو بیاموزم تا تجربه پرباری ازش بردارم و سعی میکنم اینو با تمام وجودم درک کنم که از سمت خداوند فقط برام خیر وخوشی هست واگر شری بدی وناخواسته ای هست از سمت خودم بوده وحتی اگر من هم به طور مستقیم در اون اتفاق نقش وسهمی نداشتم این رو با خودم میگم که این اتفاق در جهان من افتاده توی زندگی من و در وجود من، پس برای منه و اومده تا بهم درسی پر خیر وبرکت بده…

    همین درک الخیر مافی وقع باعث شده خیلی خیلی به لطف الله راحتر وسریعتر از تضادها عبور کنم ونسبت به اطرافیانم خیلی با دید بازتر وبینش درست تری ازشون رد بشم و همیشه از خدا خواستم که خیر اون اتفاق رو به صورت واضح بهم نشون بده واحمدالله که اکثر اوقات هم لطف خدا شامل حالم شده وخیر عظیمی در اتفاقات دیدم…

    اینکه سعی کنم توشرایط بد دید مثبتی داشته باشم کار خیلی خیلی سختی هست ولی شما استاد عزیزو قشنگم جوری قوانین جهان هستی رو بهم اموختید که هیچ بهانه ای برای ساعتها نگران ودلواپس وغمگین و ناامید بودن ندارم، چون من مسئول صد درصد اتفاقات زندگیم هستم، چون من میدونم توی جهان دو قطبی دارم زندگی میکنم چون من درک کردم که توی این جهان خوب و بد و زشت وزیبا و سرد وگرم و شب و روز و روشنایی و تاریکی و‌‌‌…….در کنار هم هستند ویار همیشگی هم..

    ولی اونچه که مسلمه اینه که اونکه در مسیر درست هست و داره اگاهانه زندگی میکنه و مراقبت از زندگیشو به پروردگار خودش سپرده با ناخواسته ها وتضادی کمتری روبرو میشه و زندگی روان و اسونتر وشیرین تری رو تجربه میکنه..

    استاد جانم بی نهایت از شما ومریم جان بابت تمام این درسهای زندگی ساز سپاسگزارم…

    منتظر قسمتهای جدید سریال زندگی در بهشت هستم …

    از دور می بوسمتون در پناه امن خداوند باشید ان شالله هر لحظه وهمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سمیه خضری گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد پر انرژی و مریم عزیزم و همه دوستان عزیز

    بازم خدارو صد هزار مرتبه شکر که امروزم این بهشت زیبا رو باکلی اموزش ونکات کلیدی خدا قسمت کرد ببینم تا بتونم اونارو در زندگی خودم به کار بگیرم و زندگی سرشار از لذت رو داشته باشم.

    قسمت امروز زندگی در بهشت چکش گیری هست😁🔨

    که از همون ابتدای فیلم تصویر بردار محترم بانو شایسته ی عزیز منو دیوانه ی این همه زیبایی کرد خدای زیبای من این همه زیبایی رو شکرت شکرت شکرت

    خب قراره امروز استاد ومریم جون یه کار خفن انجام بدن و اونم غریق نجات برای نجات چکش رفته بر عمق رودخونه هستش که همون اول با توکل به الله میخوان انجام بدن و مریم جون میگه خدا کمکون کنه یعنی من عاشق این ایمانتونم عاشق این توکلتونم که کارو حتما انجام میدین ولی با توکل خدا و چقد خدا دوست داره این بنده هارو که میگه شما شروع کنید من خودم هدایت میکنم که همون اوایل کار موقع گره زدن  بر اهنربا از سوی خدای هدایت گر هدایت شدن که پیچ اهنربا تند شود ☺️

    خب اماده برا انداختن قلاب اهنربایی برا به دام انداختن چکش😄

    قلاب انداخته شد، قلاب به کف رود خونه رسید استاد عزیزم نشسته در حال تلاش برا چکش گیری و بلهههههههه 🤩چکش به دام افتاااااااد🤩🤩 استااااد و مریم عزیزم چقد هیجان زده شدن من عاشق این همه شور و نشاط و هیجانتونم  ☺️بلهههه اینبارم تلاش وتوکل بر خدا در گرفتن نتیجه جواب داد و اونم چه نتیجه ی باحالی چقد از لذت و شادیتون من لذت بردم

    بازم استاد و مریم جان چه شکر گزار بودن برا گرفتن نتیجه برا ارزش ابزاری که بازم بهمون میگن که فراوانی و ثروت خدا نامحدوده خدایا شکرت

    این کار خفن چکش پیدا کردن بازم امروز بهم ایمان توکل رو قدرتمندتر کرد یعنی اکه کاری رو میخوام انجام بدم یا شک دارم در انجام دادنش به خدا توکل کنم بگم خدا من شروع میکنم تو هم کمکم کن انجام دادن کارو برام راحت و ساده کن و ایمان داشته باشم که خدا کمک میکنه و ایمان داشته باشم به سرانجام کار اونوقته که خدا هم دست به کار میشه و راه رو بهم نشون میده چه با هدایت و الهام چه با اوردن انسان هایی در زندگی و یا حتی به وسیله ی ابزارها که در این چن قسمت که از زندگی در بهشت دیدیم ارزش ابزاری واقعا ثابت شدن وکارها رو راحتتر میکنن…

    پس بیاییم ماهم کارهایی رو که چن وقته میخواستیم انجام بدیم ولی شک داشتیم یا میگفتیم که نمیتونیم یا نتیجه نمیده با توکل بر الله یکتا انجام بدیم و از نتیجه ی تلاش خودمون شگفت زده و شکرگزار باشیم.

    من بازم با دیدن اهنربا به خودم گفتم اگه این اهنربا چکش به این سنگینی رو جذب کرد و گرفتتش پس ما هم که به خودمون میگیم اشرف مخلوقات و میگیم دارای روح خدایی هستیم و قدرتی خدایی داریم واهنربای جذب خواسته هامونیم پس میتونیم همه ی ناممکن ها و درخواستهای زیبامون رو به زنگی خود جذب کنیم و همه ی رویاهامون که از خدا میخوایم رو  دارا باشیم روابط عاشقانه وزیبامون، خانه ی رویاییمون، شغل و درامد فوق العاده مون، ماشین های شگفت انگیزمون سفرهای هیجانیو…

    پس اگه یه اهنربا که جون نداره و با این قدرت داره ابزارهای اهنی به این سنگینی رو جذب میکنه ما که این همه قدرت داریم و از جنس خداهستیم چه معجزه هایی میتونیم ببینیم و به تمام خواسته هامون برسیم.

    واماااا بررسیم به نکات مهم استاد که:

    اگه ایمان داشته باشیم وحرکت کنیم همیشه راه حلی هست برا رفع مشکل یا رسیدن به خواسته مون و  راه حل ها تو دل مساله ست.

    بعضی وقتها مسایلی پیش میاد که ما احساس میکنیم که خیلی اتفاق بدیه در ولی باید دیدمون این باشه که این همون اتفاق خوبه ست الخیر فی ما وقع درست مثالش همون نیش زدن زنبور به مریم جون که مگین قشنگ احساس میکنم لازم بوده برا سیستم ایمنی بدنم پس باید ایمان داشته باشیم که در هر اتفاقی خیری هست

    خدایاااا هزاران بار شکرت امروزم این همه زیبایی رو دیدم سبحان الله از این نقاشی خداوند چقد دیدنش لذت بخشه😍😍😍

    استاد عزیزم و مریم بانوی بانشاط خدارو بابت بودنتون شکر عاشقتونم خیلی دوستون دارم

    درپناه خدا شاد و سعادتمند باشید.

    ❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فرزانه فدایی گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    Wowعالی مثله همیشه خیلی خوب بود استاد .واقعا تو هنگم وقتی وقتی ک این کلیپو دیدم این باور تو من جرقه زد و این حرف رو همش تو ذهنم تکرار میکنم من ب معجزه خدا یقین دارم و من منتظر معجزم تا ب آرزو های ب ظاهر محالم برسم واقعا معجزه شد اهنربا چکش رو بالا بیاره اصلا تو ذهن نمیگنجه ولی شدنیه با نیروی اعتقاد و ایمان .و ب این باور رسیدم هیچ کاری هیچ کاری تو این دنیا نشد نداره من باور دارم ی روزی ی جایی ی زمانی ب همه خاسته هام میرسم با کمک الله رحمان میشه باور دارم در آخر از استاد عزیزم فرشته مهربون این روزای زندگیم بی نهایت سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم ک شما رو انداخت تو زندگیم🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎵🎻🎻🎻🎻🎻😶😶😶😶😶🎤🎤🎤🎺🎺🎺🎤🎤🎺🎺🎤🎤🎤🎺🎺🎺🎺🎤🎺🎤🎤🎺🎤🎤🎺🎺🎤🎤🎺🎤🎤🎤🎤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤ دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    استاد من یه ترمزی رو همین الان در خودم پیدا کردم،اونم این بود که میخواستم نظری که روی هر فایل میذارم،فقط نظر خودم باشه،،و چکیده و نکات مثبتی که دوستان دیگه مینویسن رو ننویسم،،ولی گفتم که نه این شاید برمیگرده به عدم اعتماد به نفس من و یا کمالگرایی،،،به هر حال با اجازه شما من از این به بعد هم دید گاه و نظر خودمو مینویسم و هم نکات مثبتی که برام جالبه و البته مهم،،رو از بین کامنتای دوستان،مینویسم،

    _اینکه هر مسئله ای براتون پیش میاد،با خنده با خوشرویی و خونسردی،قبول میکنین،،و هیچ کس اون یکی رو مقصر نمیکنه،،،،تو کردی،،تو بی دقتی کردی،،چقدر گیجی،یه چکش نمیتونی بزنی،انداختیش تو آب،حالا چجوری از زیر در بیاریمش،،خودت انداختی خودتم درش بیارووووووو…..

    2:هدایت هدایت هدایت

    الهام الهام الهام

    ایمان ایمان ایمان

    عمل عمل عمل

    3:مهم نیست چه حرفی داری میزنی،،مهم اینه که آیا ته ذهنت به اون چیزی که میگی ایمان داری؟

    4:مهمترین عامل نتیجه گرفتن از قوانین،ایمان به قوانین،و عمل به آنهاست

    5:قدرت نیروی تجسم

    6:هر مسئله ای راه حلی داره،،و اغلب،راه حلها پیش خودمونه

    7:دیدگاهمونو به مسائل مثبت کنیم،و بگیم الخیر فی ما وقع،،واقعا همین دیدگاه چقدر ارامش میده به خود من

    هر اتفاقی که میافته،حتما در راستای بهتر شدن منه،در راستای رشد و پیشرفت منه،در راستای لذت بردن بیشتر منه

    8:هر لحظه روی خودمون کار کنیم،یعنی آگاهانه احساسمونو خوب کنیم و مدت زمان بیشتری در این احساس خوب بمونیم

    تمرکزمونو روی نکات مثبت هر چیزی قرار بدیم

    برای هر لحظه از زندگیمون سپاسگزار خداوند باشیم

    ازتون ممنونم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2273 روز

    سلام به رهروان راه حقیقت

    فضای بی نظیر پردایس و حس شگفت انگیزی که شما دارید که اصلا این زیبایی براتون تکراری نمیشه و در تمام فایلها به ما نشان میدید من سالهای قبل که قران میخوندم از تکرارهاش خسته میشدم ولی وقتی از شما یاد گرفتم که تکرار راه باور سازیه الان هیچ تکرار مثبتی خسته م نمیکنه بلکه اگه صدهاهزار فایل دیگه از زیبایی پردایس ببینم هربار لذت میبرم و خدارو شکر میکنم ،چقد عالی که کاریو پشت گوش نمیندازید و حالا که چکش افتاده تو اب و شما بهتون الهام شده تا از اهن رباتون استفاده کنید عمل میکنید و خداروشکر این اهن ربا رو دارید و درود به سازنده ش خدایاشکرت

    استاد در هم پیچیدن این طناب برای من همانند نکات منفیه اولین گره که خورد اگه با صبر و حوصله باز بشه که حله اگه که نه با عصبانیت و از راه نادرست بخواهیم حلش کنیم بیشتر و بیشتر در هم میپیچیه و کار به جایی میرسه که حل اون گره دیگه یک خواسته نیست یک نیازه یک وابستگی و هرجایی زندگیمون که گره خورده بهم شدید باید بدونیم اولش اینطوری نبود اولش اون ادم بد نبود اولش اون کار بد نبود ولی گره اول که خورد راه رو درست رو نرفتیم گره ها بیشتر و پیچیده تر شدن تا جایی که نیاز به حلشون طوری شده که بیشتر تمرکز روی بد بودن قضیه ست و برای خودم وقتی فکر میکنم میبینم رفتن از این خونه و داشتن زندگی مستقل اوایل ازدواج عین اب خوردن بود اگه قانون رو بلد بودم اما من با توجه به نکات منفی هربار گره رو بدتر کردم کلی کور گره زدم تا الان که داشتن زندگی مستقل و رفتن از این خونه شده نیاز شده احتیاجی که همه ی خواسته هامو به خودش وابسته کرده شده سدی که نمیذاره کاری بکنم خودمو محدود کردم به این خواسته م والان با وجودیکه در یک قدمیشیم اما هنوز نمیشه حتی پول اجاره خونه رو دادیم ولی مستاجر قبلی هنوز نرفته و من چند روزی عجیب درگیر این قضیه بودم اما دیدم تمرکز به این نرفتن اون طرف داره حالمو بد میکنه و حال بد مساویست با اتفاقات بد پس به صورت لیزری روی سفر به دور امریکا کار کردم گاهی روزانه بالای پنج کامنت میذاشتم پنج کامنت توی سفربه دور امریکا واقعا وقت میخواد یه فایل ده بیست دقیقه ای دوساعت زمان میخواد مثل فایلهای این سریال ولی خداروشکر این حواس پرت کردن منو به راه درست هدایت کرد به اینکه بدونم هنوز درس هایی مونده اینجا که باید یاد بگیرم و الان که این طناب پیچیدن رو دیدم زندگی خودم عین یک فیلم جلو چشمم قرار گرفت که من دارم گره هامو باز میکنم و تمام این باز شدنها رو مدیون کنترل ذهن هستم و این کنترل ذهن نمیذاره هیچ گره دیگه ای زده بشه و فقط گره هاست که بازمیشه ، استاد کنترل ذهن یک کلمه ست ولی تمام خوبیها رو پوشش میده از وقتی کنترل ذهن میکنم هیچ قضاوتی نمیکنم هیچ چیزی هیچ حرفی هیچ کاری حالمو عوض نمیکنه منی که قبلا تایکی ابرو بهم گره میزد هزار قضاوت میکردم هزار فکر میکردم خودم بدترمیشدم و درگیری پیش می اومد الان هر ابرو گره کرده ایی که میبینم هر بی احترامی هر بی اعتنایی برام فقط یک تضاده که اومده تا ماهیچه کنترل ذهنم قویتر بشه و من قویتر و سربلندتر بیام بیرون و چون دیگه قضاوتی نیست واکنشی هم نیست و چون واکنشی نیست من خود خودمم شخصیت واقعیم و به طرز عجیبی اون گره ی ابروها به خنده باز میشه و من مست و دیوانه ی کنترل ذهن میشم که خدای من این ابزار چیه خدایا با تمام وجودم اقرار میکنم وفتی ذهنتو کنترل کنی تمام اتفاقات صددرصد به نفع تو تموم میشن و این زیباترین اتفاق این روزهای زندگیمه انگار هر گره یه پله ست هر کنترل ذهن یه جامپه به مرحله ی بالاتر انگار هر بار که بالا میرم عین طنابی که شما باز کردید و دورتون پخش کردید طناب من هم بازتر میشه و مطمئنم ایمان دارم همه ی اتفاقات خوب میفتن یه جوری که انگار سیل خوبیها از آسمان میاد و هزاران بار خدا رو بابت این موضوع شکر میکنم خدایاشکرت

    خداروشکر حالا که اهن ربا دارید طناب هم دارید،عزیزم مریم نازم میگه ببین گرهت محکمه و همین حرف استاد رو هدایت میکنه به سفت کردن اهن ربا چقد خوبه وقتی خدا خودش اینجوری حواسش بهت هست ،استاد همچنان که شما چکش رو درمیارید من نیشم تا بناگوش بازه اخه مگه میشه هیچ اتفاقی منفی نباشه خدای من شکرت

    تیشرت استاد چقد زیباست و تعریف شادی،چکشتون خیلی حرفه ای و زیباست ،استاد یعنی این همه کاری که گفتید رو تویه روز انجام دادید!!چوب از اب گرفتید و اونجا رو پاکسازی کردید نرده بریدید دوسه جلسه فایل اماده کردید واقعا من از کش اومدن زمان برای شما در عجبم ،استاد میدونید من ایمان دارم که زمان نسبیه همنطور که انیشتین گفت برای شخص من یک ساعت صبح با یک ساعت عصر اصلا یک اندازه نیستن به طرز عجیبی من میتونم کل کارهایی که مابین ساعت ۹ صبح تا شب رو انجام میدم بین ساعت ۶تا۹ انجام بدم یعنی انقد صبحها برای من زمانش کشش داره که نگو عوضش شب یهو نصف شب میشه از دوازده به بعد که هیچ یهو در چنددقیقه میبینی نزیک روز شده و من ایمان دارم شما کاری کردید که تمام ساعتهاتون مثل ساعتهای صبح منه که میتونید انقد کار انجام بدید تازه انقد سر و مر گنده و پر انرژی هستید که انگار تازه از خواب بیدار شدید واقعا شما تبدیل شدید به ابر انسان!خدایاشکرت

    درختها و تصویرشون توی اب دریاچه و اسمان با ابرهای تکه تکه و صدای جنگل و وزغها واقعا ترکیب بی همتاییه سر حدزیباییه بخدا ،صندلی راحتی استاد و لم دادن و زیبایی رو دیدن و نوشیدنی خوردن خود بهشته ،جمله ی زیبای استاد که اگه ایمان داشته باشی یه راهی هست حتما هست و خدا بهت نشون میده خدایاشکرت

    استاد عاشق این اخلاقتونم که هرچی میخرید بهتریشنو میخرید مثلا واسه یه کاری که تو دیوار ستون پیدا کنید میرید خفن ترین اهن ربای امازون رو میخرید بعدشم که طبق قانون همه چی همه جا داریم سه تا میخرید که هیچ چیزی جابجا نشه و این عالیه عالی ،چقد شما به جزییات توجه میکنید استاد که بارها شده قبل بوجود اومدن تضاد راه حل خلق شده و بخدا برای همه ی ما همینطوره ولی ما چشم بینا نداریم و شما دارید خدایاشکرت

    استاد چقد این حرفتون عالی بود که تضاد هرکجاست دقیقا جوابشم اونجاست هرکجا دردیست دوا انجا رود فقط همه ی اینها چشم بینا میخواد ذهن باز میخواد که به جای تمرکز روی مشکل روی راه حل تمرکز کنه خدایاشکرت

    عزیزم مریم جان چقد خوبه که بهم گفتی که برای شماهم اتفاق بد میفته زنبور نیشتون میزنه اما !اما اینجاش مهمه که شما کنترل ذهن میکنی میگی حتما خیری درش بوده حتما بدنم به این نیشه احتیاج داشته و بجای تمرکز به دردش از خودت میپرسی چکار کنم تا خوب بشه و قلبت بهت میگه عسل بمال روش و خوب میشه و نه تنها اتفاق منفی رخ نداده بلکه یک قدم در کنترل ذهن بالاتر رفتی یک قدم در طلب هدایت بالاتر رفتی خدای من اینجاست که میگن از مشکلاتی که پیدا میکنی عین اجر استفاده کن پله بساز برو بالا بخدا تازه دارم ابن جمله رو درک میکنم که مشکلات چه نعمتین من با کج فهمیم از قانون فک میکردم به روزی تمام مشکلات تموم میشه همه چی گل و بلبل میشه و وقتی مشکلات تموم نشدنی خودمو میدیم میگفتم من اصلا پیشرفت نمیکنم من اصلا نجات پیدا نمیکنم ولی الان میفهمم اون مشکلات رو باید بوسید باید ازشون تشکرکرد که وارد زندگیمون میشن من اگه قانون بلد بودم اصلا زجری نمیکشیدم بخدا هر مشکلی بود با یه کنترل ذهن یه طلب هدایت الهی حل میشد من بزرگتر میشدم مشکل بعدی کوچکتر در حالیکه با فرکانس منفی که با هر مشکل ایجاد میکردم من ضعیفتر میشدم و مشکل بعدی بزرگتر خدای من چقد من دیوانه شده ام عین کسیم که سالها رفته باشگاه و اشتباه تمرین کرده و هیچی نشده الان یه مربی بهش یاد داده که چطور با دستگاه کار کنه و این ادم دیده عضله هاش اومدن بالا حالا هی دوست داره شب و روز باشگاه باشه تا قویتر بشه منم دوست دارم شب و روز هوشیار باشم کنترل ذهن کنم هدایت بخوام و مشکلاتم رو با جوون دلم دوست داشته باشم خدایا چقد این راه این درسها شیرینه هزاران بار شکرت

    چقد فضا زیباشده بخدا انگار ادم تو رویاست ، چقد خوبه که اب چوبها رو به ساحل برده و کار شما خیلی راحتتر شد ،مریم عزیزم بهتون تبریک میگم که این پیچک رو هم کندید و ترس از زنبور رو از وجودتون بیرون کردید و بااون شهامت رفتید درختها رو کندیدو اصلا عاشقتونم که میرید درخت میبرید بخدا انقد به ما گفتن این کار خانمه این کار اقا من یکی بدم میاد کار سخت انجام بدم و میگم شوهرم داره بهم زور میگه ولی وقتی شما رو میبینم که خودتون میرید درخت میبرید و اگه نرید هیچوقت استاد گلایه نمیکنه و به انتخابتون احترام میذاره واقعا تعحب میکنم میگم چرا من انقد رها نباشم چرا من برام حرف مردم مهم باشه یادمه درسم که تموم شد کار نبود منم چون اون موقع به خیاطی خیلی علاقه داشتم رفتم دوره دیدم و یه مدت خیاطی کردم عروس عموم هربار مسخره م مبپیکرد میگفت اخرش فقط حمالیه کتابهات برات موند و من اون موقع چقد خرد میشدم بااین حرفها چقد سرشکسته میشدم که من دانش اموز شاگرد اول کلاس بعد تموم کردن دانشگاه هیچ کاری پیدا نکردم و شدم مثل کسیکه هیچ درسی نخونده و خیاطه خیاطی رو ول کردم و الان میفهمم کار کردن عیب نیست اصلا عیب نیست یه مریم خانمی که فوق لیسانس داره مدیر فروش یه سایت خیلی خیلی معتبره و صددرصد درامد خیلی بالایی داره هیچ فیس و افاده ای نداره میره عین یک زن روستایی همراه همسرش چوب میبره به مرغها دون میده تخم مرغ جمع میکنه و اینها برام پر از درسن بخدا که دست بکشم از این حرفها از اینکه مردم چی میگن از اینکه من که مهندسی خوندم حالا باید توی باغ همراه همسرم گیلاس بچینم و خدا میدونه چقد سر این موضوعها من گریه میکردم که چرا من باید کار بکنم و الان میفهمم چقد راهم اشتباه بود همش از نبود عزت نفس بود از خودبزرگ بینی کاذب از اینکه مردم چی میگن از اینکه خونواده ی همسرم چه جوری تحقیر میکنن و من باید باید این دردهای جاهلیت رو تجربه میکردم من باید خرد میشدم اونقد خرد که دوباره از نو ساخته بشم و خدای من حسی بهم میگه این سریال زندگی در بهشت قراره من رو خیلی خیلی بزرگتر از چیزی که الان هستم بکنه و من هر فایل کامنت میذارم تا ردپام فشنگ معلوم باشه که از کجا به کجا رسیدم خدایاشکرت

    عاشق جفتتونم

    سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فرینوش اخوان گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    سلام به همگی

    استاد جان امروز میخوام برم در مقام مقایسه😅

    وااای وای واااااای یعنی من از کجا بگم اخه

    از اونجایی میخوام بگم که شما قسمت قبل چکش رو انداختین توی اب، و اگه یه ادم معمولی از بدنه ی جامعه جای شما بود، اول خودشو کلی سرزنش میکرد که ببین تقصیر توعه، یه کار درست نمیتونی انجام بدی و بعد از سرزنش و سرکوفت های زیاد میرفت سراغ اینکه حتما قسمت نیست و خدا نمیخاد من کاری که بهش علاقه دارم انجام بدم و خدا با من سر لجه و ….، ولی رفتار ناب و خداگونه ی شما این بود که به محض پرت شدن چکش، حتی ذره ای ذررره ای حس خودتون رو بد نکردین، فقط خندیدین و واسه اون اتفاق شوخ طبعی خاصی برخورد کردین که حالا ماهی ها با چکش کارشونو انجام میدن

    یا قبلش اگه یه ادم معمولی با میخ ها برخورد میکرد، میگفته ای بابا چه کار پر زحمتی بیخیال، ولی شما به جاش گفتین حتما واسه برداشتن این میخ ها هم راهی هست و رفتین سراغ اهن بُر

    یا خیلی قبل تَرِش زمانی که میخواستین اون ریسه های پر نور خوشگل رو وصل کنید و قاب بگیرید کلبه رو، اگه یه ادم معمولی بود میگفت وای هیچکس نیست بره روی پشت بوم ، از اولم اصن این فکر، فکر خوبی نبود، حالا فعلا میذاریمش یه گوشه تا بعد،،،ولی شما سریع تصمیم گرفتین اون یکی رُخ خونه رو خوشگل کنین

    یا اگه یه ادم معمولی چنین کلبه ای داشت، محااااااال بود تصمیم بگیره نرده ها رو قطع کنه، مطمئنن پیش خودش میگفت نه! پول اینم از من گرفتن! این حیفه! اصن یه وقت یکیمون پرت بشه تو اب یه چیزیش بشه!! یه اتفاق بدی بیفته! یعنی ترس از اتفاق بد توی ذهن بدنه ی جامعه حسابی رخنه کرده که همه جا باید مراقب باشن مبادا یه اتفاق ناخوشایندی بیفته!! انگار اتفاقات بد کمین کردن یهو بپرن توی زندگیشون، ولی شما خیلی زیبا با این قضیه برخورد کردین و گفتین نهایت میفتیم توی اب دیگه!!!

    استاد چقدر وقتی این ویدئو رو دیدم اخراش یاد خودم افتادم، خونه پدری من از طبقه دوم تراس کوچیکی رو به حیاط باصفا و سر سبزمون داره، ولی یه نرده جلوش گذاشتن قد خود من!! که من همیشه وقتی میرم توی تراس، می ایستم و زیبایی ها رو نگاه میکنم چون اگه مثل بقیه بشینم به زور باید از زیر میله ها یه نیم نگاهی به اون همه زیبایی بندازم و چقدررر از ایده ی شما خوشم اومد، مطمئنم واسه خونه ی رویایی خودم از این ایده استفاده میکنم، ادم اینجوری بیشتر احساس ازادی و رها بودن داره🥰

    و یه عالمه رفتار و منش خداگونه ی دیگه، که من تا صبح میتونم بشینم و تفاوتتون رو با ادمای اطرافم که دارم سبک زندگیشونو میبینم بنویسم ولی بسه، کلی حرف دیگه دارم میخام بزنم😆😆

    زمانی که گفتین راه حل هر اتفاق، پیش خودمونه،،، یهو این جمله توی ذهن من زنده شد که خدا به هیچکس دردی نمیده که بزرگتر از توانش باشه!!! این یعنی چی؟ اینم همونه دیگع!!! داره میگه هر اتفاقی میره واسه کسی که راه حلشو تو جیبش داره،،، اخ چقدر این طرز کارگردانی خدا رو دوست دارم،، چجوری انقدرررر قشنگ و ساده همه چی رو انقدررر بی نقص کارگردانی کرده توی دنیا؟؟ مثل این سریال زیبامون که کارگردان اصلیش خداست، واسه همین انقدررررر دلنشینه☺☺☺

    ولی الان میخوام برم سراغ حرف مریم جون، مریمممممممممممم اخ که واقعا استاد شما رو به خوبی شناخته که توی یکی از قسمت های مصاحبه با استاد، گفت این ادم انقدررر با خودش در صلحه که ممکنه من عصبانی بشم اما اون نمیشه!!!

    و چقدرر زیبا با اون نیش زنبور برخورد کردین! مطمئنا اگه ادمای معمولی بودن شروع میکردن به زمین و زمان غر زدن که چه شانس بدی دارم، چرا زنبور باید اینجا باشه،چرا اصن خدا افریده شون((( بخدا که واسه یه پشه زدگی ساده، اطرافیان من مدام اینو میگن)))) ولی شما !!! واااااای از برخورد شما!! من چندبار اون صحنه رو زدم عقب و دوباره دیدم.. چقدرررر دیدگاه زیبایی دارین، الله اکبر، واقعا پیامبر درست فرموده که عظمت و بزرگی باید در نگاه تو باشد نه چیزی که به آن مینگری….

    مریم جان تو چه کردی با من!!! من عاشقققق اسکیتم و چندروز پیش بدجوری زمین خوردم و تمام وجودم خونین و مالین شد،، اما ناخوداگاه برخورد بدی نداشتم، خیلی صبورتر برخورد کردم خیلی اروم تر بودم، حتی با این وضعیت به ظاهر بدم شوخی میکردم و کلی با دوستام میخندیدم و الان از شما یاد گرفتم که الخیر فی ما وقع، که حتماااا این اتفاق یه نفع و خیری واسه من داشته ..خودم حس میکنم شاید واسه این بوده که بفهمم چقدررر عاشق پاهامم، عاشق پوست صاف و سالمم و باید بابتشون بیشتر سپاسگزاری کنم، شایدم واسه این بود که باعث شد بعدِ مدتهاااا من یه استراحت حسابی بکنم، و بدنم رفرش بشه😅😅😅

    خلاصه مریم جون و استاد جون نگم براتون که چقدرر رفتارام واسه خودم بامزه س، تا یه حرفی میخوام بزنم و یا رفتار خاصی میخام نشون بدم از خودم قبلش میپرسم اگه عباسمنش الان اینجا بود، چه رفتاری نشون میداد؟🥺🥺🥺 باورتون نمیشه وقتی به این سوال توی ذهنم جواب میدم و سعی میکم مثل شما رفتار کنم چقدررر واسه خودم عزیزتر میشم و خودمو بیشتر تحسین میکنم و دلم غنج میره واسه خودم که رفتارام داره اروم اروم یجور دیگه میشه، دارم اروم اروم از فرینوش قبلی فاصله میگیرم، داره اروم اروم این اگاهی ها به خورد وجودم میره، داره جواب میده……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سارا سهیلی گفته:
    مدت عضویت: 1789 روز

    به نام رب

    سلام من الان داشتم ترمزهای داخل دوره عزت نفس رو برای خودم منطقی میکردم ولی دلم نیومد که این ردپا رو برای خودم و دیگران به جا نزارم

    قسمت آخر فایل استاد بعد از نجات سرباز رایان یه گفتگوی زیبایی رو داشتن با عزیز دلشون. برای اون قسمتی که زنبور وحشی داخل پرادایس حماسه ای آفرید برا خودش

    من یک دیدگاهی رو در مورد تضاد داخل اون قسمت های آخر فایل فهمیدم که میخوام باز برای خودم اینجا مرورش کنم.

    دیدگاه جالب این بود که احساس میکنم خوبه برام این نیش زنبور،یه جایی از بدن من نیاز داشته به این سمه و این زنبور هدایت شده که این کار رو انجام بده تا سیستم ایمنی بدن یا هر چیز دیگه ای در بدن قوی تر و بهتر بشه.

    الخیر فی ما وقع

    هر اتفاقی بیافته همون اتفاق خوبست

    سیستم دفاعی یه ورژن جدید از خودش ساخته که باعث شده آماده باشه برا هر چیزی

    اگر آدم هر جوری نگاه کنه به یک اتفاق واقعا همینطوری میشه.نگاه ما هست که داره اتفاقات رو رقم میزنه.اگر یک اتفاقی افتاد به ظاهر ناراحت کننده در زمانی که ما داریم رو خودمون کار میکنیم حتما خیره و اگرم حتی زمانی که رو خودمون کار نکردیم اتفاقات بیافته برامون اگر نگاهمون رو عوض کنیم به اون اتفاق که حتما خیره نتیجش لاجرم خیر میشود.

    خوب چرا این قسمت برای من پر رنگ شد به خاطر اینکه من تقریبا دو ماه پیش شروع کردم به تمرکزی کار کردم روی دوره ی عزت نفس و واقعا دارم سعی میکنم بهترین خودمو انجام بدم و ترمزهای عدم لیاقت رو بفهمم و اتفاقات عالی زیادی برام افتاده ولی تقریبا 3 هفته هستش که یک تضادی وارد زندگی من شده که خداروشکر از همون اول من ذهنم رو کنترل کردم و واقعا از اون کنترل ذهنم راضیم .

    اون تضاد رو برای اینکه بازم برای خودم یادآوری بشه خوبیهاش اینجا میخوام بگم.من خانوادم و خودم این بیماری عزیز رو گرفتیم هممون به نوبت خفیف وسخت و دو نفر از نزدیکترین کسانم هم خوب خیلی بیماریشون سختتر بود و نیاز داشتن به بستری شدن و خیلی اوضاع سختی بود کلن ولی با همین نوشته هایی که اون بالا نوشتم ذهن خودم رو کنترل میکردم و میکنم هنوز ،با اینکه اصلا اونموقع یادم نبود که استاد تو یک فایل اومده و این دیدگاه رو گفته و خداروشکر من کسی بودم که با آبلیمو و عسل و چنتا قرص مسکن این بیماری رو خوب کردم .

    مدام از صبح که پا میشدم من در بین جمعی بودم در این 21 روز که همه بیمار بودن و مریض .هر کسی یه چیزیش بود و خیلی از اوقات هم در حال گزارش این حال به کسایی بودن که میترسیدن بیان جلو.

    ولی من این تضاد رو دوست داشتم به خاطر اینکه سیستم ایمنی بدن من در مقابل این ویروس قوی شده و قراره سیستم بویایی بهتر هم بهم بده و تازه منی که کلن اعتقادی به ویتامین و غذای سالم و ویتامین دار نداشتم با اینکه اوصولن زیاد مشکلی تو سلامتی نداشتم ولی این بیماری تونست ویتامین های مورد نیاز بدن رو تغذیه کنه و توی یک مهارت خیلی مهم هم خیلی بهتر شدم و اون کنترل ذهن بود بارها عصبانی شدم ولی عصبانیتم رو کنترل کردم به خاطر اوضاعی که پیش میومد و نمیتونستم کارهام رو انجام بدم ،بارها عجله داشتم که خوب شم تا به کارهام برسم ولی تونستم ذهنم رو کنترل کنم که زمان هم فراوانه و الان موقع استراحته و هزاران خوبیه دیگه که الان یادم نیست نتایجش رو ،البته بگم که هنوز این تضاد ادامه داره و تموم نشده ولی من خیلی راضیم ازش.

    و امروز هم یک نشونه ای رو از خداوند دریافت کردم که دیگه اشکم رو درآورد و جالبه بدونین که تو این 21 روز من هیچ نشونه ای در سایت در مورد این تضاد دریافت نمیکردم از خداوند و شایدم بوده و من هنوز درکم نمیرسیده ولی نبود تا امروز که این فایل نشونه برام اومد داخل سایت

    ولسوف یعطیک ربک فترضی

    و بی تردید خداوندگارت به زودی عطایت کند که خشنود شوی.

    خدایا شکرت

    امیدوارم این ردپا کمک کننده به یک نفر باشه حداقل.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهدی تاتلاری گفته:
      مدت عضویت: 1846 روز

      سلام به شما وتمام دوستای عزیز

      این فایل نشونه ی امروز من بود و من خیلی اتفاقی هدایت شدم به کامنت زیبا تون من خیلی وقته دارم رو باور فروانی کار میکنم و فکر میکردم فراوانی برای ثروت و فرصتهایی تو کسب و کار و مشتری و بی شمار نعمت های خداونده ولی تا به حال به فراوانی زمان فکر نکرده بودم با خوندن کامنت شما این نعمت زیبای خدا رو بیشتر درک کردم و یه ترمز تو ذهنم بود به خاطر شناساییش از شما سپاسگذارم واون قسمت از کامنتتون رو خیلی دوست داشتم که گفتید بی تردید خداوندگارت به زودی عطایت کند که خشنود شوی این جمله خیلی به دلم نشست وکلی احساسمو عالی کرد و اخر کامنت از کمک کردن این ردپا به یه نفر گفتید این نوشته به من خیلی کمک کرد یه ترمزی رو نشونم داد که به جرات میتونم بگم که سالها باهاش در گیر بودم و خودمو سرزنش میکردم خدا رو شکر میکنم که هدایتهاش دقیقو عالیه و شگفت زدت میکنه وباز هم سپاسگذارم از شما دوست عزیز در پناه الله یکتا شاد.سالم.ثروتمند و سعادتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سارا سهیلی گفته:
        مدت عضویت: 1789 روز

        سلام مجدد به دوست همفرکانسیم.

        خیلی از اوقات شده که من شکفته شدم از اینکه جهان چه طور اینقدر دقیق و واضح میفهمه خواسته های من رو .

        شما در مورد فراوانی در زمان ترمز داشتین و بهتون گفتم که داخل یکی از فایل ها جزو توضیحات فایل هست و زمانی که این رو بهتون گفتم با خودم گفتم چه قدر خوب میشه که یکبار دیگه داخل سایت ببینم این دیدگاه رو به جای اینکه از داخل دفترم ببینم و بعد از دو روز که به شما پاسخ دادم فایلی برای من نشونه اومد که دقیقا همون توضیحات فراوانی در زمان دوست عزیزمون اندیشه بود.

        فایل لایو شماره 19 حاوی این ترمز مهم هستش.

        ممنون یکبار دیگه ازتون که باعث شدید من فایل این قسمت رو هم ببینم چون قبلن ندیده بودم.

        abasmanesh.com

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا سهیلی گفته:
        مدت عضویت: 1789 روز

        سلام دوست عزیز خیلی خوشحالم که تونستم یک ترمز مهم رو به شما نشون بدم .

        من خودم این موضوع رو از کامنت دوست عزیزمون اندیشه داخل یکی از فایل ها فهمیدم ایشون بسیار عالی منطقی کرده بود این موضوع رو امیدوارم به سمتش هدایت بشین و در مورد اون آیه ی آخر هم این نشونه ی خداوند به من داخل قرآن بود و بله بسیار آرامش بخشه برام این سه روزی که این نشونه رو با خودم مرور میکنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1004 روز

    بنام الله یکتا فرمانروای مطلق آسمانها و زمین و هرچه در آنهاست

    سلام به همه شما خوبان

    چقددددر شخصیت خوب و درستی داره خانوم شایسته، تبریک میگم بهشون 👏👏👏👏👏👏به این نوع نگاهشون به نحوه تفکرشون به رفتارشون

    این نوع نگاه به اتفاقات ناخواسته یه پادزهر قوی هست، حتی از اون آهنربا هم قویتر، از اون آهنربا متعجب نشدم انصافا، چیزی که باعث تعجبم شد نگاه درست و تفکر درست خانوم شایسته هست که توی این فایل توجهم جلب کرد خیلی

    سپاسگزارم از استاد عباس منش عزیز و همه همراهان گل و فوق العادشون

    خدایا بینهایت شکرت❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: