سریال زندگی در بهشت | قسمت 102 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-22.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-11-30 09:16:022020-12-01 08:14:54سریال زندگی در بهشت | قسمت 102شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام یکتای هستی بخش
روز 104سفرنامه
سریال زندگی در بهشت قسمت 102
سلام استاد جانم سلام مریم بانوی عشقم و سلام دوستان عزیز و هم فرکانسیم.
امروز و دیروز از بهترین روزهای زندگیمه چون رفتم تو دل یکی از بزرگترین ترسهام بخدا با اینکه هنوزم دست و پام میلرزه ولی همچنان دارم حمله میکنم به ترسهام اصلاااا معجزه پشت معجزه نمیدونم بخدا چی بگم .هیچ وقت فکرشم نمیکردم رفتن تو دل ترسهام اینقدر تاثیر گذار باشه تو زندگیم اونم اینقدر سریع.
من یه سالن آرایشی داشتم که با دونفر شریک بودم.مدتها بود که به دلایل خیلی زیادی میخواستم جدا بشم ولی به خاطر ترسهایی که داشتم نمیتونستم.و بیشترین ترسم ترس از تایید نشدن توسط خونواده و همسر و اطرافیانم بود.چون از نظر بقیه اوضاع کاری من خیلی خوبه و اصلا به هیچ عنوان موافق این کار من نخواهند بود.ولی دیگه زمانش رسیده بود که جداشم چند تا نشونه دیدم و فهمیدم که موقعش رسیده.قبلش من به هماهنگی خیلی زیادی رسیدم با محیطم با شریکام و با خودم در صلح و آرامش بودم.و وقتی نشونه ها اومد تصمیم گرفتم که برم تو دل ترسهام.اولش از واکنش شریکام میترسیدم ولی وقتی بهشون گفتم بدون هیچ مقاومتی قبول کردن که اونهم لطف خداوند بود که ازش خواسته بودم به راحترین شکل ممکن و بدون بحث جداشم.من هیچ چشم داشتی به وسیله هام نداشتم و گفتم حتی اگر ندادن هم اشکال نداره میگذرم ازشون.ولی خودشون پیشنهاد دادن که وسیله هارو تقسیم کنیم.کلیییی ترس داشتم از گفتن به همسرم ولی گفتم بهش با اینکه خیلی ناراحت شد و هنوزم هست ولی اصلا بهم گیر نداد و سوال پیچم نکرد.که اینم باز از لطف خدای مهربان بود که بتونم این فشارهای ذهنی رو راحت تر تحمل کنم چون اگر همسرم مخالفت میکرد خیلی کار برام سخت تر میشد هرچند که من با خدا عهد بسته بودم که حتی اگر همسرم تردمم کنه مهم نیست من این کارو انجام میدم.
به خونواده ام گفتم مادرم به شدت نگرانمه و زنگ میزنه و کلیییی از باورهای منفی و نگرانیاش میگه و ازم میخواد که بیشتر فکر کنم.خواهرمم همینطور نگرانمه که مبادا خونه نشین شم.مادرم ازم خواست که حتما با برادرم در میون بزارم ولی گفتم فعلا نمیخوام باهش حرف بزنم.
همین پری روز که به شریکام گفتم میخوام جداشم اومدم خونه همینجوری که داشتم رو احساسم کار میکردم یهو یه حسی بهم گفت برو تو اینستا پیج یکی از معروفترین آرایشگرای شهرمونو پیدا کن و به شماره اش زنگ بزن ببین نیاز به همکار دارن تو رشته ی تخصصی خودم.من چند ماه پیش رفته بودم اونجا ولی بدون اینکه صاحب اونجا بخواد کارمو ببینه وقتی بهش گفتم خودم سالن دارم گفت که نمیخوایم. وقتی دیروز داشتم دنبال پیج اون سالن میگشتم کلی نجواها اومد سراغم که بابا صاحب اون سالن خیلی بداخلاقه اونی که تو رشته ی تخصصی تو اونجا کار میکنن اصلا از تو خوشش نمیاد(چون سری قبل که رفتم اونجا کاملا با رفتارش بهم نشون داد که از بودن من در اونجا خوشش نمیاد) خلاصه هم کلی ترس داشتم به خاطر عدم عزت نفسم هم کلی نجوا به خاطر تجربه ی قبلیم.ولی نمیدونم چطور شد که یه حسی بهم گفت بابا این همون ایده ایه از سمت خداونده.اولش کلییی مقاومت داشتم که این کار اصلا نشدنیه .ولی به محظ اینکه به این فکر کردم که احتمالا این الهام پروردگارمه به شدت مشتاق شدم که این کار انجام بدم.با اینکه دست و پام میلرزید زنگ زدم و با صاحب سالن صبحت کردم و بهش گفتم که برای همکاری تماس گرفتم ایشونم گفت که شنبه اش که همین دیروز بود برم پیشش و یه مدل بزنم تا کارمو ببینه .و من دیروز خواهرمو بردم که مدل بزنم قبل از رفتن خواهرم بهم گفت میدونی چرا فلانی دیگه اون سالن کار نمیکنه (همونی که تو رشته ی تخصصی من اونجا مشغول به کار بود و از منم خوشش نمیومد) اصلا داشتم شاخ درمیاوردم گفتم خدااااایا چجوری شکرت کنم.چون تمام استرس من قبل از رفتن این بود که چطور باید با اون خانومه برخورد کنم .وقتی متوجه شدم که از اونجا رفته تمرکزم رو فقط گذاشتم رو کارم.وقتی رفتم اونجا و مدل رو زدم.صاحب سالن کارمو قبول کرد.یکی دوتا ایراد کوچیک داشتم که بهم گفت و گفت که چیز مهمی نیست تو کار اینا برطرف میشه. و خلاصه که شمارمو گرفت گفت فعلا نوبت ندادیم به مشتری.تا بعد از ماه رمضون.بهتون خبر میدیم که برای همکاری شمارو میخوایم نمیخوایم.(یک ماه مونده به ماه رمضون)
من از اونجا اومدم ولی اصلا ناامید نبودم.ته دلم خیلی خوشحال بودم.ولی گفتم من منتظر نمیمونم که خبرم کنن شاید خبر ندن حالا باید برم سراغ ایده های بعدی .دیروز به یه سالن دیگه هم تو پیجشون پیام دادم دیروز که اگر نیاز به نیرو داشتن بهم خبر بدن.
خلاصه که با وجود تمام ترسهایی که داشتم و دارم اینقدررر احساس رهایی عجیبی میکنم که تا به امروز تجربه اش نکرده بودم.همین نیم ساعت پیش از همون سالن معروفه باهام تماس گرفتن .صاحب سالن بود.و گفت فردا برم چندتا مدل دیگه بزنم که اگر ایرادی داشتم برطرف شه و از هفته ی بعد شروع به کار کنم.واقعا تو هنگم نمیدونم واقعا باید چی بگم.
بزرگترین خواسته ی من قبل از اینکه تصمیم بگیرم شراکتمو تموم کنم این بود که بتونم تو یه سالن پر مشتری کار کنم تا کلی مشتری زیر دستم باشه تا بتونم مهارتمو افزایش بدم.ولی اصلاااا فکرشمممممم نمیکردم که تو شهر خودمون کسی قبول کنه.چون شهرمون کوچیکه من فکر میکردم که به هرکسی اعتماد نمیکنن چون میترسن رقیبشون بشه(که اینم به خاطر باورای محدود کننده ی خودم بود)
همش تو این فکر بودم که یه معجزه ای بشه من برم تو یه شهر بزرگتر تا بتونم برم تو یه سالن پرمشتری کار کنم.
اما زمانی که تصمیمم برای جدا شدن قطعی شد هییییچ ایده ای نداشتم که اصلا میخوام چیکار کنم.هییییچ ایده ای.فقط حسم بهم گفت که وقتشه جداشم .اصلااااا نمیدونم چجوری خداوند به دلم انداخت برم جایی که قبلا آرزوم بود ولی حتی نمیتونستم بهش فکر کنم.
یه نکته ای هم که استاد جانم تو این فایل گفتن این بود که یه سری ها غرور بی جا دارن.خواستم بگم که منم جزء اون دسته از افراد بودم البته تا همین چند روز پیش که تصمیم نگرفته بودم جداشدم. با اینکه میدونستم بهترین کار ممکنه الان برای من اینه که کلی مدل زیر دستم باشه که بتونم بزنم و مهارتم زیاد شه ولی غرورم اجازه نمیداد میگفتم تو خودت سالن داری.واسه خودت کسی هستی اینجا حالا میخوای بری یه سالن دیگه بله وچشم گوی یه نفر دیگه باشی.(اینجا هر چند درامد نداری مشتری کم داری با وجود شریکات اذیت میشی تمرکزت پراکنده است چندتا کاررو انجام میدی ولی عوض بقیه فکر میکنن تو یه کسی هستی برای خودت ،یه سالن بزرگ و شیک داری داری که هرکی میبینه کفش میبره)
ولی دارم یاد میگیرم غرور بی جامو بزارم زیر پام و فقط دنبال یاد گیری باشم.چشم گفتن رو یاد بگیرم.کسی رو میبینم تو تخصمم مهارت داره با نهایت احترام سعی کنم بهترین شاگرد باشم در مقابلش برای یاد گیری.به جای حسادت کردن.به جای غرور بیخودی که کار من از اون خیلی بهتره.
استاد جانم این یکی از مهم ترین درسهایی بود که از شما یاد گرفتم و تا ابد آویزه ی گوشم میکنم اینکه غرور بیجا نداشته باشم.چون تا به امروز به شدت ضربه خوردم از این غرور بیجا چون خیلی جاها میتونستم خیلی چیزا از آدما یاد بگیرم ولی این غرور مسخره مانعم شد.خداوندم بی نهایت سپاسگذارم که هیییچ وقت منو تنها نمیزاری.
سالن جدیدی که قراره برم میدونم که با کلی چالشهای جدید روبه رو میشم ولی اشتیاق فراوان دارم برای این که رشد کنم بزرگتر بشم ظرف وجودیمو بزرگتر کنم.
عاشق همتونم
لایق بهترینهایید
به نام خدای مهربان
سام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین چقدر این فایل زیبا بود
نکاتی که برای من پر رنگ شد در این فایل کلمه غرور کمک کننده بود یعنی غروری که باعث بشه تا ما حرکت کنیم اما میخوام بهتون بگم چه طور دوره عزت نفس به من کمک کرده تا این واژه رو به طور مثبت توی زندگیم به کار ببرم.
دوستان ماجرا از اون جایی شروع میشه که من از سن یازده سالگی عاشق این شدم که یک روز مهاجرتخواهم کرد و با درس خوندن هم به این هدفم میرسم و دقیقا یاذمه در سن یازده سالگی شدیدا این برام ایجاد شد تا سن حدودا هجده سالگی من در این سن به دلیل یک سری اتفاقات به این نتیجه رسیدم که این راه من نیست و من توانایی رسیدن به چنین خواسته ایی را ندارم البته ته دلم همیشه این خواسته بود ولی میگفتم من که نمیتونم
تا اینکه حدود یکسال پیش پسر عموم گفت هاجر خانم پیروان (یکی از معلم های زمان راهنماییم) مادرمو دیده و گفته چه خبر هاجر رفت امریکا. اقا این حرف اونقدر بهم برخورد در اون لحظه احساس ناتوانی کردم حالم بد شد و مهم تر از همه یادم اومد وقتی بچه تر بودم چقدر جسور تر بودم چقدر هدف های خوبی داشتم تا گذشت و من چند ماه قبل دوره عزت نفس خریدم تمرین جلسه یک عالی بود تمرینش این بود که توی زندگیتون چه کارهایی دارید که باید انجام میدادید ولی همش به تعویق انداختید به دلیل کمبود عزت نفس. من شروع کردم به نوشتن این مورد هم توی کار هام بود و الان دوستان بعد از چند ماه با هدایت های گوناگون متفاوت که ااگر بخوام هدایت هامو بنویسم چندین صفحه میشه شروع کردم برای ارشد درس خوندن و ایجاد این باور که من قدم برمیدارم و به کمک خدا پیش میرم صبر میکنم و انجامش میدم و من از خداوند برای چنین هدایتی بینهایت سپاسگزارم. از استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین هم ممنونم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی به همه دوستان خانواده عباس منش
خیلی ممنون ازاستاد وخانم شایسته که در سریال زندگی در بهشت سوالات دوستان واضح و عالی توضیح دادن و استاد هم جملات زیبا قشنگ گفتن مثل اینکه در مورد
غرور که با تمرین کردن می توانیم تعصبی نگاه نکنیم و هر چیزی چون غرور شرک است و توحید و یکتاپرستی معیار هایی هستند که میشود به موفقیت رسید و شیوه درست زندگی را انجام دهیم و تمرکز روی خودمان میزاریم هر کس با توجه به خواسته ها و مدارهای خودش از یک مسیر میرسه
چقدر قشنگ شما دو استاددارید در حین صحبت های شیرین شما توجهتون به نکات مثبت و زیبایی ها را می بینید و لذت می برید و این برای من جالب و دوست داشتنی ست و در مورد کسی که علاقه نمی دونه داره یانه خانوم شایسته مثال خوبی زدند در مورد کسی که فعلاً نمیدونه چی دوست داره که یک چادر برداره و چند روزی تو تنهای خودش بره و علاقه و تصمیم خودش رو درون تنهایی به دست بیاره اگر انسان احساس ارزشمندی و لیاقت داشته باشد تمرکز روی خودش می تواند داشته باشد
مسیر آسان مسیری که از هدایت الله میباشد و هماهنگ باشد به باورهای خوبمان و دوره کامل که با مسیر تکامل میشود به خودمون کار کنیم و تغییر شخصیت را می توانیم کار کنیم و بهتر باشیم در 12 قدم کاربرد دارد همه دوستان خوب را به خدای بزرگ و مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان
وسلام به تک تک دوستانم
روز صدو چهارم روزشمار زندگی من!
استاد عزیزم ومریم بانوی دوستداشتنی، بی نهایت ازتون سپاسگزارم که اینهمه آگاهی رو باعشق با ما به اشتراک میذارید وتوی بخش های مختلف سایت ما امکان دسترسی راحت به تمامی فایلها داریم خصوصا در بخش روز شمار تحول زندگی من وبخش مرا به سوی نشانه ام هدایت کن…بی نهایت ازتون سپاسگزارم،اینجوری فایلهارو می تونیم چرخشی ببینیم و هربار با دیدن وشنیدنشون کلی آگاهی هام به روز بشه…
در مورد کپی کردن مسیر اهداف وزندگی وسبک شخصی دیگران وقتی میگفتید اون قسمت که گفتید معمولا سوالها این شکلیه که وقتی دونفر عاشق ومعشوق می بینیم می پرسیم شما کجا همو پیدا کردید، یا وقتی یه آدم موفق تو یه کسب وکاری می بینیم ازش می پرسیم چطوری شد چیکار کردی که حالا پولت از پارو بالا نمیره!!!
واقعا خندم گرفت یاد دیدگاهها وباورها والبته گاهی وقتها که از این سوالات مسخره می پرسیدم از دیگران افتادم!!!
چقدر سطح شناخت از خود، شناخت خداوند، شناخت قوانین بدون تغییر آفرینش، وقوانین واساس واصل برای من وامسال من که اینجوری برخورد یا فکر میکردن پایین وضعیف بوده…
وقتی به گذشته نه چندان دورم فکر میکنم خندم میگیره وگاهی حس پشیمانی وحسرت وسرزنشی کوتاه میاد سراغم که چطور انقدر نادان وناآگاه بودم با همه ی اظهار دانایی که داشتم؟
خب الان 98 درصد مردم هنوز این شکلی هستند، یعنی نگاه ودیدگاه وباورشون اینه پا بذارن جای پای یه آدم موفق و یا پولدار ویا مشهور ویا عاشقه در بند معشوقه خوشبخت!!!!
من از شما یاد گرفتم که چطور از آدمهای موفق الگو بگیرم، اینکه ببینم در درون اون فرد ودر شخصیت اون فرد چی بوده که تونسته تا این حد پیشرفت کنه…
والبته که به نظر من شناخت خود وخداوند وقوانین بدون تغییرش، تنها راه رسیدن به اون چیزی هست که از نظر من یا حتی دیگران عالی وبی نقص هست..
اینکه من خودم رو که شناختم خداو قوانینش رو که شناختم وقتی فهمیدم هدفم از زندگی چیه و یه زندگی پراز خوشبختی وخیر چه شکلی هست، باید بیام خودم رو به اون نوع سبک وراه و روش نزدیک کنم …روشی که تمام افراد موفق از اون روش بهره بردن…
اونم ایمان بر توانایی واستعدادهای خودشون،باور اینکه می تونند خالق باشند وهر آنچه که میخوان رو داشته باشند به شرط امید وانگیزه وتلاش و صبر و تعهد به خود برای رسیدن به اون اهداف وخواسته وبعدیش درک واعتماد به خداوند وایمان به خداوندی هست که میدونه کمکش میکنه هدایتش میکنه وبیشتر از خودش میخواد که موفق وشاد وخوشبخت وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشه..
کسیکه به این درک برسه که خداوند تمام جهان رو مسخرش کرده تا اون بتونه در نهایت آرامش و شادی وسعادت وثروت زندگی کنه، دیگه نه تنها دنبال کپی کردن راه و روش دیگران نیست بلکه به درون خودش سفر میکنه و خواسته ی قلبی خودش رو پیدا میکنه و در مسیر تحقق اون خواسته قدم برمیداره با امید وباور اینکه جهان پاداش تلاشهاش وامیدها و ایمانش رو میده…
به قول شما یکی ته کوچه مغازه داره و کلی مشتری ودرآمد داره ویکی وسط شهر و برخیابون مغازش انگاری از دید پنهون مونده و مشتری نداره و کسب وکارش بدون رونقه….
از هزاران دکتر ومهندس ومترجم وبرنامه نویس و آرایشگر و استادموفقییت و هنرپیشه و موسیقی دان و نقاش و…..تعداد کمی به اوج خودشون میرسند، وباقی از یه جایی دیگه پیشرفت چشم گیری ندارن چون به توانایی خودشون ایمان ندارند و از طریق کپی سبک زندگی دیگران خواستند رشد کنن، جای اینکه سبک شخصی خودشون رو داشته باشند…
قدیما منم گاهی میخواستم مثل این مثال کلاغ رفت راه رفتن کبوتر رو یاد بگیره راه رفتن خودش یادش رفت، از دیگران الگوی کپی داشته باشم وچون ذهنیت وباور من نسبت به ذهنیت وباور طرف مقابلم متفاوت بود من هیچ نتیجه خاصی که نمی گرفتم هیچ، تازه درجا هم میزدم ویا عقب گرد داشتم به جایی دورتر از جایی که اول وایساده بودم!!!
اصلا باید به این فکر کرد که اینهمه تنوع در جهان برای چیه؟ اینهمه تفاوت فرهنگ و رنگ ونژاد و زبان و …..چون جهان با همین تفاوتها قشنگه…
زندگی هرکسی هم با سبک شخصی خودش قشنگه،وجهان به همه نوع استعداد ومهارت و شغل و ایده و سبک زندگی نیازه داره…
قرار نیست که همه دکتر ومهندس و استاد و ..باشند
هرکسی نسبت به باورهاش در یک شرایطی قرار گرفته اگه ناراضیه کافیه بخواد وقدمی برای خودش برداره انوقت جهان تمام تلاشش رو میکنه تا اون شخص رشد کنه وبه خواسته بهتر وبزرگتری برسه…
درسته که راه وروش وسبک مشخص والگویی مشخصی که اصله وجود داره که در مورد همه برای رسیدن به خواسته واهدافشون صدق میکنه واونم انگیزه وامید و ایمان ودرستی و صداقت و یکتاپرستی هست…
تک تک آدمهای موفق به نیروی برتری که همواره هدایتشون کرده توی مسیر پیشرفتشون وبه توانایی های خودشون ایمان داشتند….
104مین تحول زندگی من
موضوع فایل:سریال زندگی در بهشت قسمت120
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش و بانو
سعی کنیم در مورد واژه (چشم گفتن) در برابر غرور کاذب مطیع باشیم و تعصب بیجا و غرور رو زیر پا بگذاریم،غرور نوعی شرک ورزیدن میشه اما. زمانیکه غرور سبب پیشرفت بشه به اون غرور مولد و کارساز میگن،
زندگیتو براساس معیارهای خودت چیدن،یعنی تمرکز بر روی خودت،یعنی معیارهایی که با تحقیق دستیابی کنی،بجای اینکه زندگی بقیعه رو تحلیل کنی یا چیزی آرایشی لباسی یا تیپ واستایلی مد میشه با اونا خودتو وقف بدی،به شیوه درست زندگی کردن بر اساس معیارهای خودت پیشرفت و تجربه میکنی و از مسیر لذت میبری،
گوشی از توضیحات جلسه روانشناسی ثروت 1:
شیوه موفقیت استاد آموزش دوره تند خوانی بود این مسیر موفقیت خواسته های استاد بوده نه کسی دیگر،قرار نیست شما هم با دوره تند خوانی بتونی به موفقیت برسی هرکسی یونیک خاص خودش رو داره برای رسیدن به پیشرفت و اون الهاماتی از طرف غیب هست که به شخص الهام میشه باید به عمل کردنش ترغیب بشه،
خداروشکر بابت گلهای قشنگ و بزرگ و عالی بسیار جذاب و خارق العاده در ایالت آلاباما که قطب کشاورزی آمریکا هست،خدارو سپاس بخاطر زیبایی های فراوان و گلهای رنگارنگ.
اگر کسیکه نمیدونه عاشق چی هست خودشو نمیشناسه،من خودم اول خوانندگی بعد دامداری و کشاورزی و کارهای مکانیکی وفنی که رشته ی تحصیلی م هست،در دوره راهنمایی دستیابی به رویا میتونی به علایقت برسی.
در تنهایی بیابان و کوه در یک چادر معمولی چند روز تو خلوت خودت به نتیجه میرسی که الان چیکار کنی تا مثمر ثمر باشی،و ایده های جدید بهت الهام میشه.
احساس لیاقت و ارزشمندی باعث میشه تمرکزت روی خودت بگذاری نه دیگران،مسیر آسان مسیری که توسط هدایت خداوند با باورهای آسان باشی،
دوازده قدم:دوره الهام خداوند مسیر تکاملی و عالی و ادامه دار تغییر شخصیت هر روز بهتر از دیروز و مرور آن و مقایسه نتایج با اولین دوره،
دوباره کاری:اشتباه انجام کار موکول به دوبارهکاری میشه،بجای دقت کردن انجام کار.
زن زیبا:زن زیبا بود در این زمانه ای خدا،زن واژه زیبای مکمل مرد بودن برای هم مسیر و هم قدم شدن تحقق خواسته ها نیاز به یک همراه و هم قدم داری.
سپاسگزار خداوند متعال بخاطر دریافت آگاهی های امروز
بنام پروردگار جهانیان
درودفراوان بااستاد وخانم شایسته عزیزانم
درودبه خانواده عزیزم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که هرروزیکه میگذرد سطح مدارم بالاترمیرود وفرکانسم عالیترمیشود ودرک وآگاهیم ازقوانین جهان هستی بیشتروبیشترمیشود
استادجان بسیار فایل فوق العاده وپراز آگاهی هست وجوابهاتون بسیار عالی
درمورد غرورمولد بخوام ازخودم بگم،منم درسابق قبل از درک قوانینوبسیار آدم مغروری بودم ودرمورد مسائلم به هیچ عنواندبخاطر غرورم کوتاه نمیامدم وتااینکه ضربه شو بخورم واونوقت بازهم غروری که داشتم به نوعی خودم رو قانع میکردم ویا درمورد گفتن چشم به مردم هم اصلا زبانم نمیچرخید ویا درمورد کسب وکارمم به همینصورت آدمی بودم که بعضا موقعیتهایی روبخاطر داشتن غرورم ازدست دادم
ولی خداوندروشاکرم که من راهدایتم کردوالان باتغییراتی که درخودم توانستم ایجاد کنم که دیگه غرور برام معنایی نداره وبه همه چه کوچک وچه بزرگ همیشه باگفتن چشم کارا آسان میکنم وغرورم رادر راه توسعه درکاروزندگیم بکار میگیرم ونتایج خوبی بدست آوردم ولذت میبرم ازاینهمه لطفی که پروردگاربمن داشته وهدایتهایی که میشوم ومن اجازه میدهم به خداوند که کارخودش روانجام بده ومن روبه مسیر درست هدایت بکنه
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
زندگیت رو براساس معیارهای خودت چیدن یعنی تمرکز برخودت
چقدر زیبا گفتید استادعزیزم
این دقیقا یک اصل ومهم است درقوانین جهان هستی
تمرکز داشتن برخودم تمام زندگیم شده
اینکه ازوقتی حاشیه هارو رها کردم وبدنبال اصله بودم وتمرکزم رو ازروی آدمهای زندگیم حتی فرزندانم برداشتم وکاملا گذاشتم روی خودم
وحرف مردم اصلا دیگه برام مهم نیست که بخام ببینم مردم چی میگم که یه وقتی درموردم قضاوت اشتباهی نکنند یاپشت سرم حرفی نزنند زندگیم خیلی عالی وهرروز هم عالیتر شده ومیشه ودارم لذت میبرم اززندگیم
معیارهای خودم رودارم درزندگیم میچینم دقیقا همون که ماخالق زندگی خودمان هستیم ومن هرروز صبح که چشمم روبازمیکنم روزم را تاشب خودم خلق میکنم وشروع میکنم وبا طبعیت ازقوانین جهان هستی پیش میروم وتاشب احساسم راخوب نگه میدارم تااتفاقات خوبی رادرزندگی ام وارد بکنم وکنترل ذهن میکنم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
راههای زسیدن به خداوند بسیاره وهرکسی به نوعی درمسیر هدایت الهی قرارگرفته وهرکسی بنابر اون مداری که توش قرارداره وفرکانس وارتعاشی کهدبه جهان هستی داره میفرسته ایده ها وارد زندگیش میشه پس نمیتونیم خودمون رو باهیچ کسی وبخصوص آدمهای موفق مقایسه کنیم چونکه الان من درهمین شرایطی که درزندگرم قرارگرفتم ودرهمین جایی که الان هستم بخاطر مداریه که الان توش هستم پس باید طبق قوانین مدارمو بالاتر ببرم تا بتونم سطح بالاتری روبروم
اینکه اگر بخواهیم همونکاریرو بکنیم که اکثریت جامعه اجام میدهند دقییا امون نتیجه ای رو میگیریم که بقیه گرفتندخدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
بابت تمام این آگاهی هایی که تاکنون بدست آوردم وآرامشی که بدست اوردم
وهمچنان هم این مسیر زیبای الهی رو ادامه خواهم داد چونکه هنوز من اول راهم وتشنه این اگاهی ها هستم ودوست دارم به تمام خواسته هام برسم وهمچنان خداوندروبیشتر بشناسم ودرک کنم
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
درپناه الله مهربان وبه امیدرسیدن به موفقیت هاتون
استادعزیرم ومریم خانم ازتون سپاسگذارم
سلام به استاد عزیزم و مریم قشنگم با این سوالای عالی
خدا جون به امید تو بریم یه ردپا اینجا بزاریم
من اولین بارمه یک مستند واقعی دارم میبینم اونم ادامه دار
باورم نمیشه قسمت102سریال زندگی در بهشت هستم
روزی چندقسمت رو نگاه میکنم
چقدر میخندم چقدر لذت میبرم چقدر تحسین میکنم چقدر فراوانی رو میبینم و یادآوری میکنم به خودم چقدر رابطه ی عاشقانه میبینم و تحسین میکنم و چقدر تو این سریال شجاعت دیدم
شبهایی که میدیدم مریم عزیزم تنها مونده تو پرادایس و من حتی تو اتاق خونه خودم تنها نمیخوابم شب
مسائلی که به تنهایی حل میکرد زمانی که استاد نبود
نمیدونم چی بگم بخدا گاهی فک میکنم خوابیدم و دارم خواب میبینم
کارهایی که استاد انجام میده در صورتی که میتونه یک نفرو بگیره خودشم شاهانه لم بده و دستور بده اما خودشون میشورن خودشون میخرن خودشون تمیز میکنن خودشون میسازن
انصافا ثروتمند واقعی شما هستید
نمونه یک الگوی کامل
چقدر من از زمانی که این سریال رو میبینم رفتارم داره عوض میشه میبینم شما بهبود میدید به دکور خونه خلوت میکنین دورتون رو تمیزی و مرتب بودن
عاشق این شدم همه جارو خلوت کنم مرتب کنم
خلاصه که به خودمافتخار میکنم که دارم هرروز ادامه میدم و این سریال قشنگ رو نگاه میکنم
درباره این قسمت از سریال
اخه نمیدونم اصلا چی بگم.
سوالای هوشمندانه
جوابای هوشمندانه
آگاهی هایی که انتقال داده میشه
شجاعتی که انتقال داده میشه
اینکه استاد میگه حاضرم بمیرم ولی باج ندم ترس خط قرمز منه
به خودمنگاه میکنم میبینم اوووووووووو
میلیونتا ترس دارم
نمیدونم از کدوم شروع کنم برمتو دل کدوم
اونجایی که مریم عزیز به استاد گفت بازم برای یادآوری میگم اگر سوالی رو دوست نداشتید جواب بدید ازش رد بشید بعد استاد با یک لحن زیبا و احترام بی نظیر گفت چشم
من چند لحظه هنگ کردم
گفتم چقدر خوشگل باهم حرف میزنن .چقدر بااحترام
خوب این رفتارهاس که داره براشون احترام بیشتری میاره
دلم میخواد یک روز بیام آمریکا
بیام پرادایس هیچی نگم هیچکار نکنم بشینم بگم خوب استاد هیچ سوالی ندارم ولی فقط حرف بزن
دوست دارم تو سخن گویی و من گوش کنم
این قدرت کلام اخه از کجا میاد
تحسین میکنم خودم روکه به هدایت خدا اعتماد کردم و این استاد بی نظیر رو انتخاب کردم
و تحسین میکنم استادم رو برای راهی که انتخاب کرده
میخوام بگم خدایا شکرررررررررررت
خدایا ماندگارم کن در این مسیر
الهی آمین
بنام خدا
روز 104 سفر
خداروشکر میکنم که در این سفر هستم و همزمان هم 12 قدم رو تازه شروع کردم .
این فایل رو هر بار ک میبینم برایم تازگی دارد و قشنگه . صحبتهای استاد در مورد راه اسان رو نوشتم و تاکید استاد در مورد دوره ی 12 قدم در امروز که من تعهد دادم که با تمام وجودم 12 قدم رو میخوام کار کنم . در این فایل همزمانی رخ داد زمانی که استاد عزیزم هم در موردش صحبت کرد .
من تعهد دادم که با تمام وجودم 12 قدم رو کار کنم . و این سفر روز شمار رو همزمان تا انتها ببرم و بعدش برم سراغ خانه تکانی ذهن و گام به گام …
این سایت عالی یک برنامه ریزی خیلی مهم در زندگی من هست و از شما عزیزان دلم هزاران بار سپاسگزارم که دنیا رو جای زیباتری کردید .
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
*غرور باید مولد و در خدمت خواسته ها باشد نه تعصبات که از باورهای محدود کننده ناشی می شود:
-افرادی که کار نکرده حرکت نمی کنند کار کردن را عار می دانند دچار غرور تعصب آمیز و محدود کننده هستند و در انتها:
-مجبور به انجام کارهایی بسیار بدتر از جایگاه کنونی خود خواهند شد
-افراد با ذهن فقیر چنین باوری دارند
-غرور مولد به این معناست که به افراد و شرایط باج ندهیم در صورت انتقاد غیر سازنده ی دیگران به خود بگوییم حالا که اینطور شد بهتر از گذشته عمل می کنم موفقیت های بیشتری کسب می کنم
غروری که باعث شود:
حرکت کنیم خلاقیت به خرج دهیم از محیط امن خود خارج شویم رشد و پیشرفت کنیم ایمانی نشان دهیم جسارت داشته باشیم:
-غرور مولد است
-افراد کارآفرین این جنس از غرور را دارند
*زندگی را بر اساس معیار خود چیدن به معنای تمرکز بر خود است:
-سبک شخصی خود را که با تفکر به آن دست یافته ایم داشته باشیم
-ایده آلی برای خود تعیین کرده و سعی کنیم هر بار خود را به آن نزدیک تر کنیم
-تمرکز نکردن بر دیگران و همرنگ جماعت نشدن
*وقتی به ایده های کارساز هدایت می شوی که تمرکزت بر خداوند نه شیوه های دیگران برای موفقیت باشد:
-هر فردی با توجه به مدارها و باورهایش به مسیر مجزا و یکتایی برای تحقق خواسته هایش هدایت می شود
-به جای تمرکز بر خواسته های دیگران و راه تحقق آنها بر ایده های خود متمرکز شود
-با تقلید کردن از خواسته های دیگران و راه تحقق آنها از مسیر خواسته های خود دور می شویم
-خداوند با توجه به شرایط و خواسته های هر فرد او را هدایت می کند
-الهامات خداوند در مسیر تحقق خواسته هایمان به ما گفته خواهد شد
-الهامات الهی برای هر شخص یکتا یگانه و متناسب با خواسته ها باورها و مدارهای اوست
*اگر نمی دانیم عاشق چه چیز هستیم خود را به درستی نمی شناسیم:
-حوزه ی علایق خود را به خوبی بشناسیم
-از بین آنها هر یک را که علایق بیشتری به آن داشته با استعداد و توانمندی های ما هماهنگ و سازگارتر است انتخاب کنیم
-با داشتن باورهای مخرب به مسیر علایق خود هدایت نمی شویم
*اگر علایق خود را نمی شناسیم چادری بر داریم و به طبیعت برویم و با خود خلوت کنیم و تنها زمانی بازگردیم که تکلیفمان با خودمان روشن شده باشد:
-هیچ گاه در شک و تردید باقی نمانیم
-به تنهایی به مکانی رفته به علایق استعدادها تجربیات گذشته ی خود فکر کنیم به نتیجه دست یافته و ایده هایی که به ما الهام می شود را یادداشت کنیم
-مزایا و معایب انتخاب های خود را بسنجیم و آنها را یادداشت کنیم
-در سکوت از خداوند طلب هدایت کنیم
-زمانی که به هدف خود پی بردیم مسیر تحقق آن را به درستی و تا انتها ادامه دهیم
-حرف مردم تحسین و تایید آنها را دخیل در تصمیمات خود ندانیم
-هنگامی که به تصمیم درست و مناسب دست یافته ایم با شک و تردیدهای بیهوده آن را رها نکنیم
*احساس ارزشمندی و لیاقت باعث تمرکز بر خود می شود
مسیر آسان:
-مسیری است که توسط هدایت الله باشد
-مسیری است که هماهنگ با باورهای مناسب باشد
-مسیر سخت و پیچیده به دلیل داشتن باورهای نامناسب ماست
سینه خیز رفتن:
-اصطلاح برای اشخاصی است که نگران کم نیاوردن هستند و به همین دلیل علت عدم تحقق خواسته ها اشتباهات خود را پیچیده نشان می دهند و قصد آوردن توجیهات منطقی برای راضی کردن خودشان و دیگران برای انجام عمل نادرست یا ترس هایشان دارند
12 قدم:
-دوره ی الهامی خداوند
-برای شروع مسیر تکاملی تحقق خواسته هاست
-باعث تغییر شخصیت و عادات نه صرفا انگیزه دادن است
-هدف آن بهبود مداوم خود و هر روز کمی بهتر از دیروز عمل کردن است
دوباره کاری:
-خط قرمز ما باید دوباره کاری باشد
-به معنای از اشتباهات خود درس نگرفتن و تکرار مداوم و مکرر آن است
-دفعه ی اول با دقت کاری را انجام دادن بدون نیاز به انجام دوباره ی آن است
-زمان انرژی تمرکز بیشتر از همان اول صرف کردن برای تحقق اهداف است
-سعی کنیم در چاه دوباره کاری گرفتار نشویم
-ریشه در باور کمبود و محدود کننده دارد
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به خدا، سلام به خانواده الهی عباسمنش.
وقتی امشب بعد از مدتها اومدم سراغ ادامه سریال زندگی در بهشت، با خودم گفتم، ببین! این چند تا فایل پرسش وپاسخ تا اینجای کار، گلِ سرسبد این سریال بوده… ببین و درس بگیر… بارها و بارها ببین. یادت نره برگردی نکات مهمش رو بنویسی… نمیدونم چطور از مریم عزیزم تشکر کنم با این ذهن خلاقشون… خدایاشکرت که افرادی هستند در این دنیا که با عشقشون به کاری که انجام میدن، مسیر زندگی ما رو هموارتر میکنند و به ما خدمت میکنند. آره مریم جان شما با این پرسش های بامزه و دوست داشتنی، اولا تمام درسهارو برای ما مرور کردی، دوماً خدمت بزرگی به ما ، خودت و استاد کردی…
تک کلمه ای ها برام خیلی جالب بود… دوست دارم ادامه اش رو همین امشب ببینم!
بعد از مدتتتتتهااااا کامنت نذاشتن دلم نیومد احساس خوبم رو پنهان کنم! دلم نیومد کامنت نذارم. خدایاشکرت بابت اینکه وقتی از دنیای بیرون خسته میشم، جایی هست که دورتادورش رو حصار کشیدن وداخل اون، انسان های موفق، انسان های خوشبین و خوش اخلاق پر کردن! طوری که در متن کامنت هرکدومشون، صدها درس و نکته نهفته. خدایاشکرت