https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-16.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-18 08:46:492023-05-20 04:01:19سریال زندگی در بهشت | قسمت 116
198نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و سلام به شایسته ترین مریم
و سلام به شما عزیز دلی که هدایت شدی به خوندن این کامنت
برای مسئله ای که الان در حال حلشم به ایده ای هدایت شدم ولی شک داشتم که اون ایده را اجرا کنم یا نه ، برای همین انجام اون ایده را متوقف کردم و از خداوند درخواست هدایت کردم به مسیر بهتر
به خدا گفتم خدایا! راه حلی که من به نظرم می رسه اینه ، اگر راه دیگه ای هست که باید انجام بدم و بهتره ، من را بهش هدایت کن .
کلا کار را استپ کردم و اجازه دادم که هدایت بشم و رفتم مسابقه بیلیارد مرحله نیمه نهایی قهرمانی جهان انگلیس 2020 ، سولیوان – سلبی را از یوتیوب نگاه کردم
در حین مسابقه هدایتی اومد که تو مسائل زندگیت را مثل این توپ ها بدون که تو باید توپ سفید را طوری با چوب ضربه بزنی که بیافته تو سوراخ
بی نهایت حالت می تونه بوجود بیاد در نحوه قرار گیری توپ وایکه این تویی که باید بهترین مسیر را برای توپ انتخاب کنی و بهترین ضربه را هم بزنی که هم توپ در سوراخ بیافته و هم توپ سفید در حالت بعدی در مکان مناسبی قرار بگیره که تو بتونی توپ بعدی را هم راحت تو سوراخ بندازی و این حلقه ادامه داره
و اینکه حریف هم داری و اون امکان داره توپ را در موقعیتی قرار بده که بدترین حالت باشه
و این تویی که با تصمیم گیری هات توپ را تکون می دی
من متوجه شدم که عامل اصلی در پیروزی کنترل ذهن هست
اگر بتونی ذهنت را کنترل کنی اونوقت می تونی توپ ها را بندازی داخل سوراخ
مسایل زندگی من هم همینطور هست، اگر بتونم ذهنم را کنترل کنم اونوقت هدایت می شم به راه حلی که باعث حل مسئله می شه
و من به وضوح تو این بازی فهمیدم که راه حل الزاما انداختن توپ توی سوراخ نیست
بعضی وقت ها باید توپ را در بدترین موقعیت قرار بدی که حریف نتونه کاری بکنه
و کسی می تونه برنده بشه که بهتر از حریف می تونه ذهنش را کنترل کنه
چون اگر ذهن را کنترل کنی می تونی از او توانایی های عملی استفاده کنی و تصمیمات درست بگیری
بعد از این مسابقه هدایت شدم به اینکه برم سراغ نشانه امروز من ، ببینم اونجا قراره چی یادبگیرم ؟
الهی شکرت
استاد شما از کجا می دونستید که گیر کار من کجاست ؟
شما از کجا می دونستی که این چند وقت دارم لیزری روانشناسی ثروت یک را دوره می کنم ؟
الهی شکرت خیلی خوشحالم به این آگاهی رسیدم که آقا ایده ها را اجرا کن این یک قدمه که باید برداری و اجرای ایده را به نتیجه نهایی گره نزن شاید اون منظور تو برآورده نشد ولی لازمه قدم های بعدی هست
کلا شخصیت من عملگرا هست شاید به جرات می تونم بگم تجربه ای که من در روابط عمومی و ارتباط با ادم ها دارم به اندازه یه ادم نودساله باشه
چون از بچگی تو جامعه بزرگ شدم ( خونمون مسافرخونه بود بیست تا اتاق داشت من تو خونمون هم که بودم تو جامعه بودم )
با کلی مسائل و ادم ها آشنا شدم
اما تا الان این سوال را داشتم که چرا در زمان حل مسائلم وقتی ایده ای را اجرا می کردم همون موقع نتیجه نمی گرفتم اما وقتی که ادامه می دادم نتیجه مورد نظرم را می گرفتم
حالا می فهمم اگر بیشتر به هدایت هایی که می شم عمل کنم و نگران نتیجه نباشم لاجرم اون نتیجه را که می خوام می گیرم
و هرچقدر هم که باورهای درست تر داشته باشم به ایده های بهتر و کارا تر هدایت می شم
و هرچقدر که به ایده هام عمل کنم و بازخورد بگیرم تجربه من بالاتر می ره ظرف وجودم بزرگتر میشه و این وقتی با باورهای درست توهم قفل بشه مسیر برام راحت تر و لذتبخش میشه
من به خواسته هام می رسم به راحتی و با لذت
الهی شکرت که هدایتم کردی به این آگاهی ناب
از شما و خانم شایسته خیلی متشکرم که این آگاهی ها را منتشر می کنید تا راهگشای راه ما باشه
در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به استاد عباسمنش عزیزم سلام به استاد شایسته جانم،سلام به تموم رفیق های نازنین غار حرای من
این قسمت از سریال ،نشانه ی امروز من بود واین دومین ردپای من به تاریخ ١٨ فروردین ماهه،واقعا همین یک قسمت یک دوره ی پر از آگاهیه…و برای هر فردی میتونه هدایت های بینظیر داشته باشه …
اما موضوعی که باعث شد من دوباره بنویسم اون لحظاتی از فیلم بود که استاد با دقت و تمرکز داشت سعی میکرد اون زنجیر رو از لاستیک تراکتور جدا کنه و خانم شایسته همونطور که فیلم میگرفت صحبت هم میکرد …
من حین دیدن این تیکه از فیلم دچار یک اضطراب ته دل شدم،قشنگ احساس کردم داره حالم بد میشه ،ازونجا که یاد گرفتم تلاش کنم ناظر به افکار و احساساتم باشم،فکر کردم که این اضطراب از کجا اومد ؟
وشاید باور پذیر نباشه این اضطراب از تجربیات قبلی من تو موقعیت های این چنینی بود ،انگار این موقعیت برای من نشون دهنده ی دعوا و درگیری و جر و بحث بود!
انگار من هر لحظه منتظر بودم الان که استاد داد بزنه:
بسه دیگه!چرا داری فیلم میگیری !
تمرکزم رو بهم زدی !
من دارم اینجا زور میزنم تو وایسادی داری فیلم میگیری؟
ببین چه گندی زده شد!
جای این کارا،ی کمک کن ،ی کار مفید بکن!
و … و… و….
یعنی تا اون صحنه ها تموم بشه من توی اضطراب بودم نکنه استاد عصبانی بشه ی چیزی بگه!حالا این فیلم رو قبلا دیده بودما،ولی باز ذهنم داشت کار خودش رو میکرد!
خدا میدونه چه آشغال پاشغال هایی ته ذهن و باور های من بخاطر تجربیات گذشته و الگوهای اطرافم هست که من ازش بیخبرم!!!!
آره…
هرجایی که هستم جای درستشم
باید بیشتر روی خودم کار کنم ،بیشتر روی احساس لیاقتم کار کنم، بیشتر روی احساس ارزشمندیم وقت بزارم .
من لایق آرامشم.
من لایق خوشبختی ام.
من لایق یک رابطه ی عاطفی فوق العاده م.
من لایق یک عشق هم مدارم.
من لایق زندگی هدایتی ام.
من لایق مدارِ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ هستم.
من لایق یک زندگی توحیدی ام.
من لایق روابط عالی ام.
همینجوری که الان هستم ،همینجوری!
چرا تموم آدم های اطراف من یک جور دارند زندگی میکنند؟چون همه شون یک جور فکر میکنند…
من اگر میخوام مثل بقیه نتیجه نگیرم باید فکرم رو عوض کنم باید باور هام رو عوض کنم،باید احساس لیاقتم رو بدون قید و شرط کنم.
باید بپذیرم خود قرآن میگه : الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ
باید دست از حمایتگری بردارم ،باید بپذیرم جنس لطیف زن لایق آرامش و عشق و دوست داشته شدنه همینجوری که هست …
آدم هایی هستند که در اوج عشق و آرامش و هم مداری زندگی میکنند بدون اینکه کار خاصی بکنند!
آدم های هستند که باهم کلی حرف مشترک دارند،علایق مشترک دارند،هدف های مشترک دارند…
باور کن سعیده …
چیزی که میبینی واقعیت زندگی نیست …
چیزی که تو با باور های خودت ساختی …
اگر تو ساختیش،خودتم میتونی تغییرش بدی !
یعنی جدایی توی ذهن من انقدر , موضوع بزرگ و غیرقابل باوری که عملا من نمیزارم خدا هیچ کاری برام انجام بده،چون خدا فقط میتونه به باورهای من پاسخ بده!فرس که وارد نمیکنه …
باید بپذیرم ،خدا پدرمه،خدا مادرمه،خدا تموم آدم های اطرافم منه…خدا قلب همرو برام نرم میکنه،خدا میتونه بهترین حالت ممکن پلن هارو بچینه …
وا بده سعیده …وا بده…
بسه …
تو لایق آرامشی ،لایق عشقی،لایق داشتن یک هم صحبتی که بتونی باهاش ساعت ها از قانون وقرآن حرف بزنی…
خدایا از دست من کاری برنمیاد،ولی از دست تو همه کارو برات همه چیز آسونه …
کمکم کن …
کمکم کن دوروز دنیا رو به صلات تو مشغول باشم نه نگرانی های بیهوده…
امیدوارم در بهترین حالت ممکن باشی خوشحال ترین عاشق ترین و متصل ترین
چقدر تحسین کردم و در عین حال تعجب و سکوت که چطور ممکنه همچین باوری هم در ذهن من میبوده!!!!!
انگار داشتی ذهن و باور من رو توضیح میدادی سعیده جان دقیقا من هم منتظر دعوا بودم منتظر عصبانی شدن استاد بودم و منتظر یه پرخاشگری وحشتناک انگار ذهن من دقیقا منتظر چنین صحنه ای بود یا حتی دعوای شدید ک منجر به قطع فیلم برداری بشه…
حتی یادمه یکی از فایلها استاد و خانوم شایسته عزیز و زیبا در حال آشپزی بودن و مقدار تخم مرغی ک استاد میخواستن نوش جان کنن زیاد بود و خانوم شایسته با عشق گفتن نوش جان ولی توی ذهن من دقیقا منتظر این جمله بود ک بسه بابا چه خبره کمتر این همه!!!!!
یه حالت پرخاشگری و دخالت کردن!!!!!
ولی دیدم ک خانوم شایسته با عشق بینهایت گفتن نوش جان و عاشقتم.
یه قسمت از سفر به دور امریکا خانوم شایسته کلی خرید کردن ذهن من منتظر دعوا بود و اینکه استاد بگن چه خبره این همه بسه بابا!!!!
ولی استاد آنچنان با عشق و لبخند و مهربانی گفتن مبارکت باشه عزیزم و عاشقتم که من یه نفس عمیق کشیدم….
میبینی سعیده جان اینا همه اون ترمزهای بینهایت مخفی و زیرین مغز هست و باورهای پوسیده و زیرین لایه های مغز هست که یه جهاد اکبر لازم داره و توکل بر الله و حس خوب و عشق و امید برای ادامه دادن و برطرف کردنشون…
سپاسگزارم سعیده جان یه کامنت کوتاه مینویسی ولی دریایی از آگاهی رو جاری میکنی…
خدا میدونه چه ترمزهایی هستن از گذشتگان ولی قطعا با توکل بر الله و همت و اراده ی پولادین آسان میشویم برای آسانی ها و هدایت ها و برکت ها و رحمت های پروردگار…
ممنون از کامنت پر از آگاهی ات، اول از همه خدا قوت از این همه تغییرات مثبت از پارسال تا به امسال و پا گذاشتن رو خیلی از ترس هایت که الحق که شاگرد واقعی استاد هستی و بس …. خدا قوت، خدا قوت …. همینطوری عالی پیش بری که حال دلت عالی تر از هر روز باشه …
مثل اکثر دوستان، داستان های هدایت هایت و عمل کردن هایت و خیلی از داستان هایت را دنبال میکنم و همیشه تحسین ات، کرده ام و به دنبال درس از کامنت هایت.
مخصوصا در مورد موضوع روابطت که پاشنه ی اشیل من هم هست و البته که از زمان آشنایی با استاد جانم، بسیار بسیار بسیار زیاد پیشرفت کرده ام و اما هنوز ….. حالا من که با این همه سال کار کردن، هنوز مشکل دارم و اما از خودم راضی با پیشرفتم، ببین در این موضوع چه لهی بودم من …. دقیقا من هم گهگاهی در سریال های زندگی اسناد و مریم جان، گرفتار این احساس شما شده ام، چون به شدت تجربه کرده ام و میکنم. اما با آموزه های استاد جان، این موارد در زندگی ام خیلی خیلی کم شده ولی هنوز هست و من درگیر … و البته اعتراف میکنم که وقتی نوع کار کردن شما و امثال شما در سایت را میبینم، میفهمم که شیما بانو باید بیشتر از این ها رو خودش کار میکرده. البته که بعضی جاها کج فهمی داشته ام و سال ها کن را عقب انداخته است. مثلاً تازه در سال اخیر فهمیدم که شیما بانو اصلا درک نکرده بوده که دلایل الگوهای تکرار شونده اش در زندگی زناشویی اش، یک کلام این بوده که اصلا اصلا خودش را لایق یک زندگی عاشقانه عالی ندونسته …. اصلا درک نکرده بودم که لایق دانستن یعنی چی و شاید باز هم خوب خوب درک نکرده ام. فقط هر روز تو درخواست هایم به خدا جون مینویسم. تا خود خدا من رو در این زمینه به راه راست هدایت کنه ….
یه چیزی برات تعریف کنم که در زمان نامزد بودن با همسرم، دوست صمیمی ام که همیشه کنارم بود، مثلاً در زمان تماس من با همسرم که مثلاً با هم قرار یه مکانی رو میزاشتیم و اون موقع دیگه گل و بلبل روابط ما بود ، یه بار به من گفت که شیما همش حس میکنم تو وقتی داری حرف میزنی، به اضطرابی داری و می ترسی …. در صورتیکه من گفتم اصلا اصلا …. در واقع من داشته ام و خودم بی خبر … اضطراب از اینکه الانه، که عصبانی بشه … در صورتیکه اون موقع که اصلا اصلا من یک بار هم زودجوش بودن همسرم را ندیده بودم … اما خودم این ویژگی رو جذب کرده بودم … با باورهام، با الگوهام. …. خلاصه ممنون که بهم یادآوری کردی که شیما بانو جان، تو از زندگی چی دوست داری …
واقعیتش من با اتفاقی که برام افتاد و عامل آشنایی ام با استاد جان و رشد من شد، کن دیگه هیچ حسی نسبت به زندگی نداشته ام، فقط زندگی کرده ام. یه جورایی سال ها فقط سکوت کرده ام و تا اینکه با مواجه شدن با یکسری تضاد ها دوباره به فکر فرو رفتم و .. ولی باز هم خیلی اصلا خواستار زندگی مشترک نیستم. این ها همش در ذهنم میاد و میره …. و از خدا درخواست هدایت دارم. مخصوصا با فایل اول سال استاد خیلی هدایت شدم که چه کارها باید بکنم و امیدوارم اخر سال امسال، بیام و از نتایج شگفت انگیز و برای همه بگم و خودم هم کیف کنم.
قربونت برم خیلی باهم جوریم برای این که من هم تعجب میکردم وقتی در اون موقعیت
مریم جون داشت همون کارش رو انجام میداد ولی آخه مریم جان با پیامبر طرفه آخه خانم مریم شایسته شایسته هستند وخودشون هم خیلی دانا و استاد هستند
خدایا شکرت قبل از مردن مارا در وادی خودت وارد کردی تا همه
قانونت رو ببینیم ویاد بگیریم خدایا شکرت هزاران بار شکرت
سعیده جان من فقط گریه میکنم و دست و پا شکسته برات مینویسم
سعیده جانم دیگه تکرار نمیکنم
که چه هابه سرم نیآمده در زندگی 32ساله ام حرفهای تو درباره جداشدن یه اشاره ای کردی حرفهای من بود ولی رازیم چون ناآگاهانه داشتم زندگی میکردم
سعیده جانم سلامتی وسعادت مندی وخیر وثروت دنیا آخرت
را برات آرزومندم اونقدر گریه میکنم وقتی دارم مینویسم هم از
عشق به وجود شما وهم از وجود این سایت وهم ازدرد هاییکه کشیدم خداوندا هر خیری که از طرف خودت به من برسد سخت نیازمندم متشکرم استاد نازنین خانم شایسته وسعیده ی یکی یدونه من
استاد واقعا برای این کنترل ذخن بالایی ک داریم من شمارو تحسین میکنم
اخلاق بینظیر و حیرت کننده زیاد دارین ماشالا
ولی اگر کس دیگه جای شما بود چقدر ناامید میشد و قاطی میکرد
اما شما همه ی ایده هارو اجرا کردین و حتی اگرم نمیشد بازم ایده ی بعدی ک بهتون گفته میشد رو بهش عمل میکردین
چقدر خوبه خدایی
چقدر عالیه این ایمان و امیدواری و اتصال شما ب رب و کنترل خودتون
استاد مثل همیشه دستای خدا براش کلی کار انجام میدن و چقدر سپاسگذاره و مغرور نمیشه ازاین بابت
خدایا شکرت
برای این هات تاپ بسیار زیبا و چ ویوی قشنگی رو در حین بودن تو آب و لذت بردن تواین هوای خنک و دیدن طبیعت پرادایس
واقعا درست میگن مریم جان ما بعد این که ازاین دوش صحرایی ک چ عرض کنم بگم دوش بهشتی استفاده کردین و سپاسگذار بودین ب راه بهتر و زیباتر هدایت شدین و چقدرم حرفه ایی
مبارکتون باشه من خیلی خوشحال شدم و دوسش داشتم
امیدوارم با لذت تمام ازش استفاده کنید و کیف کنید
و بازم کار لری ک همیشه اصولی و بادقت بوده و هست
چقدرم باعشق کار میکنن مردمان این کشور ک
با صبروتوجه و دقت تمام و تمرکز …ن غرغر کردن و گلایه کردن
از خدای بزرگ برای دیدن این همه زیبایی و خلقشون سپاسگذارم
استاد چقدر بادقت ماشینو میشست
من از کار تمیز کاری کلا لذت میبرم حالم خوب میشه
و حرفایی ک خیلی ب من کمک کردمن این فایل رو قبلا دیده بودم ولی از جنبه ی دیدن زیبایی ب سراغ این سریال بینظیر اومده بودن اما الان دید من با قبل خیلی فرق کرده
الان نگاه میکنم از تمام جوانب بهش دقت میکنم ازش درس یاد بگیرم
و اجرای ایده هایی ک بهت الهام میشه
من برای حل مسائل الهاماتی ک بهم میشد و نمیدونستم الهام خداست
فکر میکردم خیلی باهوشم و این فکر یهویی خودم بهش رسیدم و بهش عمل میکردم بعد ک نتیجه نمیداد دیگه ادامه نمیدادم
ولی اگ بدونی این خداست ک داره بهت الهام میکنه و ب قول استاد ک میگه زیاد ایده رو ربطش ندیم ب نتیجه و ب اون عمل کنیم
واقعا همینه ..اگ ربط بدی ب نتیجه ووقتی میبینه عمل نکرد و کار درست نشو دیگه ایده بعدی ک داده میشه بهش عمل نمیکنی و خراب میشه
من از رب العالمین تقاضای فهمیدن عشق وعلاقه خودم کردم و این فایل اومد .خب کلی کار توش بود و در آخر که استاد مسائل خوبی رو توضیح دادن.فعلا واضح به من گفته نشد ولی روحیاتم با طبیعت و کشاورزی و مرغداری دور نیست.دوباره از خدا وضوح بیشتری رو درخواست کردم و منتظرم تا راهنمایی شوم.
قسمت آخر که استاد توضیح دادند هم عالی بود مخصوصا تجربه کردن و به هدایت عمل کردن و حرکت و ….
این فایل نشانه من بود از خدا خواستم که کجا بنویسم این شگفتی رو هدایتم کرد به انتخاب نشانه و بهشت رو آورد برام تا اینجا بنویسم
من شگفت زده اومدم اینجا بنویسم تا رد پام رو اینجا بذارم
من چند روز پیش تو یکی از رد پاهای تحول روز شمار زندگیم نوشتم که برای نقاشی ققنوس و 6 تا فرشته اسمی خدا بهم الهام نکرده هنوز
تابلوهای قبلی رو موقعی که داشتم میکشیدم بهم الهام میکرد یا قبلش ولی اینو وقتی کشیدم تموم شد گفتم خدا چرا اسمشو نگفتی؟؟
و یه بار سعی کردم که ازش نشونه بگیرم ولی نشونه نگرفتم و گفتم حتما وقتش نرسیده و گفتم خدای من خودت به وقتش بهم میگی
و یاد درکم از درختا افتادم که یه سریاشون زودتر جوانه زدن و یه سریاشون دیر تر و به وقتش قراره جوانه بزنن که این برای من 6 فروردین که تو بارون رفتم بیرون درس بود که هر چیزی به وقتش گفته میشه حتی الهام و ایده و هدایت خدا وقتی که من حاضر و آماده اش باشم برای دریافت و باید آروم باشم تا دریافت کنم
یاد آیه قرآن افتادم که اتفاقی 6 فروردین دیدم مادرم جزء 14 قرآن رو با تلویزیون میخونه ترجمه هاش زیر نویس میشد منم میخوندم که یه آیه اش این بود که آرامش باشه و سپاسگزار نعمت خدا باشیم ،روزی میرسه
من از آیه اینو درک کردم
آیه 112 سوره نحل بود
و یاد حرف استاد میفتادم که میگفت پیامبر که میرفتن یک ماه مراقبه میکردن در غار تا آماده بشن برای دریافت
به خودم میگفتم الان حتما آماده دریافت اسم نقاشیم نیستم
چون نقاشی شجره طیبه که درخت پاکیزه گذاشتم اسمشو خدا هدایتم کرد به سمت سوره ابراهیم
و دقیقا چند تا آیه توصیفش دقیقا طرح نقاشیم بود
و بعد اتمامش هم که 14 تا انسان داشت و به دلم گفته شد که سوره چهاردهم قرآن رو ببین و دیدم سوره ابراهیم هست
ماجراشو تو روز شمار نوشتم
الان میخوام در مورد تابلوی ققنوس و 6 تا فرشته و منبع نور خورشید رو بگم
بخوام خلاصه جریان نقاشیمو بگم
اینجوری بود که
من اولین طرح رو که ققنوس بود نقاشی کشیدم و اولین کار بزرگ من بود که شروع کرده بودم و قبلش هی از خدا سوال میکردم که چجوری منم میتونم مثل استاد فرشچیان نقاشی هایی بکشم که بهم الهام بشه ؟
درمورد الهامات نقاشیاش تو گوگل خونده بودم ، بعد من یه مدت قبل که خواب ققنوس رو دیده بودم و جریانشم باز تو روز شمار نوشتم
شروع کردم به کشیدن طرح ققنوس و اون تموم شد
و باز سوال میپرسیدم که بعدش میگفتم یه سبکی به من بده خدا که نقاشیام سبک خودم باشه البته همه کارای نقاشیم صفر تا صدش کار خداست نمیتونم اعتبارشو به خودم بدم
روزی که تموم شد گفتم خدای من الان یه نقاشی دیگه بهم الهام میکنی تا بکشم ؟؟؟؟
اونموقع یکم برام قابل باور نبود که خدا چجوری میخواد بهم طرح نقاشیارو الهام کنه دائم میپرسیدم آخه از کجا و چجوری
ولی الان درک کردم که چجوری بودنش کار خداست من فقط کارم اینه قدم بردارم و از خدا سوال بپرسم تا جواب رو بهم بگه
من اونروز گفتم و فرداش که 1402/8/8 بود 12:54 باز جریانشو تو روز شمار های تحول زندگیم نوشتم چی شد هدایت شدم پشت بوم خونمون
و ابرارو دیدم که به شکل فرشته و ققنوس و پروانه ای بزرگ که تشکیل شده بود از پروانه یا بهتر بگم فرشته های کوچیک که همه اینا درست تقریبا دقیق یادم نیست ولی موقع اذان ظهر بود همه اینا حدود یک ساعت بدون اینکه ابر تغییر شکل پیدا کنه حرکت میکردن و ققنوس به سمت نور خورشید و فرشته به سمت جهت نور و پروانه پشت سرش یه جوری حول محور دایره ای بودن و همه این ابرا که شکل ققنوس و پروانه و فرشته بودن از طریق یه ابر شبیه نخ پهن بود که همه به منبع نور وصل بودن
من اونموقع انقدر شگفت زده بودم قلم و کاغذ آوردم و هرجور دایره رو دیدم ترسیم کردم ولی عین اونی نشد که میدیدم
این چند روز رو من دائم از خدا میپرسیدم که خدا چی باشه اسم تابلو نقاشیم ققنوس و 6 تا فرشته که با هم 7 تا میشن و یه منبع نوره
من چند دقیقه پیش که اومدم نوشتم تو رد پای 98 که برنامه زندگی پس از زندگی حرفای تجربه گر رو نوشتم بعد رفتم تا بخوابم
همین که میخواستم دراز بکشم گفتم خدا تا اذان کم مونده نمیخوابم میخوام با گوشیم قرآن بخونم چی الان برای من خوبه تو بگو
تو بگو قرآن کدوم سوره رو بخونم 3:34 بود
شروع کردم چشمامو بستم پیش خودم گفتم خدا چشمامو باز میکنم هرچی به چشمم نظرمو جلب کرد بگو
اولش ساعتو نگاه کردم بعد گفتم نه بذار برم تو اپلیکیشن قرآن که دانلود کردم رفتم و چشمامو بستم تو دلم گفتم 4 بعد گفتم 7 بعد گفتم خدا چشمامو باز میکنم هر عددی کنار 4 بود اون سوره رو باز کنم باشه ؟
همین که چشمامو باز کردم چشمم خورد به بروزرسانی که برای نرم افزار اومده بود به صفحه و دیدم 24 هست
گفتم یعنی 24 امین سوره قرآن چیه
رفتم تو گوگل که بنویسم یهویی با سرعت و ملایم از دلم رد شد که اسم تابلوت هست
در صورتی که من قصد نداشتم درمورد اسم تابلوم بپرسم فقط گفتم خدا چی برای این لحظه من خوبه که شنیدم اسم تابلوت هست
وقتی نوشتم دیدم 24 امین سوره قرآن نور هست
بغضم گرفت گفتم حتما آیه ای هست که دقیقا برای تصویر نقاشی من باشه
شروع کردم به خوندن اوایلش گفتم خدا موضوعش که فرق داره با اسم سوره که نوره
گفتم باشه صبر میکنم ادامه حتما هست و باید تا آخر آیه بخونم
به آیه 35 که رسیدم
نوشته بود
خدا نور آسمان ها و زمین است دستان نورش به مشکاتی ماند که درآن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه ای که تلائلو آن گویی ستاره ایست درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آنکه شرقی و غربی نیست شرق و غرب جهان بدان فروزانست و بی آنکه آتشی زیت آن را بر افروزد خود به خود جهانی را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور و معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها خدابرای مردم میزند و خدا به همه امور داناست
بعد ادامه دادم و به آیه 41 ترجمه شو خوندم گریه کردم
دقیقا وصف نقاشیم بود
نقاشی من ققنوس پرنده ای بود که در حال حرکت به سمت نور خورشید بود و دقیقا من عکس رو بعد اذان ظهر گرفتم
و بعدش که چاپش کردم تا طرح ققنوس رو رو کاغذ بکشم 6 تا فرشته کوچیک هم دور نور خورشید به چشمم دیده شد و اونارم طراحی کردم دقیقا طرحاشون با ابر کشیده شده بود من فقط دورشونو کشیدم با مداد
تا حالا به هر کس این عکس ابرارو نشون دادم حیرت زده شدن و اسم خدارو بردن که فرشته های خدا همه جا هستن
آیه 41 ترجمه اش این بود
آیا ندیدی که هر کس در آسمان و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان نماز و تسبیح خود را میداند و خدا به انچه انجام میدهند داناست
گریه کردم وقتی خوندمش دقیقا نقاشی من بود این آیه
خدای هدایتگر من به وقتش بهم گفت اسم نقاشیمو
اسم نقاشیم نور
و امروز 7 فروردین دقیقا 6 تا فرشته با ققنوس هم 7 تا میشن
همه اینا برام نشونه هست که یاد بگیرم به زمان بندی خدا ایمان و باور داشته باشم تا درهمه کارام آروم باشم و عجله نکنم
همه چیز به طبیعی ترین حالت ممکنش برام رخ میده
خدایا سپاسگزارت هستم که هر لحظه هدایتگرم هستی در همه جنبه های زندگیم
در کتاب رویاهایی که رویا نیستن بخش دوم که جواب کامنتمو دادی خیلی خوشحال شدم که خداوند هدایتم کرد تا کامنت ارشمندتو بخونم و به یکی دیگه از کامنتای قشنگت هدایت بشم
قشنگ حس قلبیتو از پشت صفحه گوشی میخونم و خدامیدونه چقدر تحسینت کردم که انقدر قشنگ الهاماتتو درمورد نقاشی هات درک کردی و چقدر در فرکانس درستی بودی که خداوند قدم به قدم هدایتت کرده و چقدر ازت ممنونم که با دیدن علاقه ام منو به خوندن کامنتی هدایت کردی که درمورد وصف نقاشی و الهاماتت بود
چقدر به نکات قشنگی اشاره کرده بودی که نوشته بودی ذهنت مقاومت داشته ولی بازم اومدی و نوشتی از الهاماتت و منم کامنتای قشنگتو فعال کردم که همیشه بیام و بخونمشون و چقدر لذت میبرم از خوندشون
و چه وصف زیبایی از حس و حالت و الهام شدن نام تابلوت که هدایت شدی و از روی یکی از سوره های قرآن بوده و چه ساده خداوند از آسمان برات ساده ترین نشانه رو فرستاده
واقعا چی میتونم بگم فقط اینکه بگم فتبارک الله احسن الخالقین که انقدر زیبا همه چیز رو میچینه
خیلی برات خوشحال شدم که انقدر قشنگ در مسیر علاقه ات پیش میری و منم کلی ازت الگو گرفتم
یک دنیا سپاسگزارم از کامنت های زیبایی که مینویسی حتما ادامه بده
عاشقانه دوست دارم ادامه این جریان قشنگتو بخونم و از نتایجت لذت ببرم و تحسینت کنم
من دیشب یه اتفاقی برام افتاد که سبب شد یهویی یه تابلو جدید بکشم
و هر روز هدایتم میکنه خدا
و الان که اومدم تا روز شمار تحول زندگیم شماره 105 رو که امروز قراره بنویسمش رو بنویسم دیدم دایره آبی برای پاسخ دوستان افتاده اومدم بخونم بعد برم بنویسم الهام جدیدم رو برای نقاشیم چون جریان زیاد داره و طولانیه و از دیروز کلی اشک ریختم از حس خوب و سپاسگزاری از خدا
نوشته تونو که خواستم بخونم گفتم بذار ببینم درمورد کدوم روز و هدایت هام بود همین که خوندم خودم کلی اشک ریختم
واقعا حتی نوشته هامم جوریه که وقتی دوباره میخونمشون گریم میگیره چون من نوشتنم انقدر خوب نیست یه اراده ای کلمات رو جوری به زبونم جاری میکنه که بنویسم تمام اتفاقاتی که هدایتی برام رخ میدن
حتی شده بارها نخواستم بنویسم ولی هدایت شدم تا بنویسم
دوست داشتین تحول زندگی شماره 104 رو راجع به نقاشی جدیدم رو بخونین
براتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت
اولا که برای من نشانه داشت! من جند وقته تو فکر خرید دوره روانشناسی ثروت 1 هستم و وقتی شما لا به لای توضیحاتتون اسم دوره روانشناسی ثروت1 رو آوردید گفتم دیـــــــــنگ! نشانه! تایید شدی… خب! وقتی خانم شایسته گفتن من خیلی جاها دنبال این بودم که مسئله پیس نیاد، دیدم این دقیقا حالجند وقت اخیر منه!حالی که به شدت باهاش به تضاد خورده بودم جون خیلی ازش اذیت بودم.منم به خاطر ترس از ایجاد مسئله خودم رو انگار حبس کرده بودم و راحت نبودم! آزار دهنده اس! ولیخدارو شکر با هدایت پروردگارم به راه حلس هدایت شدم. چون شرایط من نمودی از این حالت بود.بعد مدت ها بود که اومدم و یه فایل دیدم از زندگی در بهشت و این فایل نشانه من بود. خیلی باحال بود… میدونی! منو برگردوند به موقعایی که خیلی زندگی در بهشت میدیدم و کلی خواسته در من شکل میگرفت! الان هم یادم اومد من عاشق همین صدای توی این خونه ام… صدای باد، صدای شهراز دور، صدای پا روی علفا…. و محیط داخلی این خونه، فکر کنم دلم براش تنگ شده بود،یه خونه آروم و ساده…
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته پر مهر و عزیزمان
اول ار خدای مهربانمان سپاس گذارم برای اینکه وقتی با او در ارتباط و نزدیک و دوست بمانیم لااااااااجررررم مورد هدایت و حمایت و در پناهش هر ثانیه خواهیم بود و با دیدن نشانه ها به قادر مطلق بودنش ایمان و اطمینان بیشتری بدست میآریم و هم از شما و مریم خانم عزیز کمال احترام و سپاس را دارم که تمام تلاش و زحمات و تجارب خودتون در اختیار ما قرار دادید تا بتوانیم در بخش های مختلف زندگی به کار ببندیم و نتیجه های معجزه آسا رو خودمون لمس کنیم و این ویدئو پر از درس های مهمی برای حل مسائل زندگی روزمره مان بود یعنی اتفاق رخ میدهد و با شرایط مختلف روبرو میشویم اما با درایت و تمرکز و حکمتی که بکار بگیریم میتوانیم از تمام موانع به سادگی و با آرامش عبور کنیم وقتی شما برای بیرون بردن تراکتور در حال تلاش بودید چیزیکه نظر من و جلب کرد آرامش و تمرکز که داشتید و به بهترین نحو ممکن هم این مسئله حل شد خداروشکر برای تمام آفرینش و زیبایی و حیوانات و طبیعت بسیار زیبا که با تعمق به تک تک آفرینش میتوانیم لذت کامل و حس کنیم و شاد باشیم برای این همه نعمت و برکات و ثروت که وجود دارند. از زمان نوجوانی من علاقه بخصوصی به رنگین کمان داشتم و همیشه به آسمان نگاه میکردم بلکه رنگین کمان ببینم و در طراحی هم بیشتر رنگین کمان نقاشی میکردم و تو این ویدئو هنگام شستشو خیلی نظرم به این رنگین کمان کوچک جذب شد چقدر زیبا و دوستداتنی بود تشکر از مریم خانم که با محیت کامل که در قلب مهربانش هست ویدئو های بسیار قشنگ میگیرند تا ما تمام جزئیات و به روشنی نگاه کنیم خدا قوت عزیزم ،هم چیزی جالب برای مرغ باهوش که میدونست کجا با آرامش غذاشو نوش جان کنه و این هم درسی برای ما میتونه باشه که از بین اون همه مرغ یکی از آنها مسئله خودشو براحتی حل کرده بود این جمله پر معنا که بیشتر اوقات در راهنمایی های شما شنیدم خیلی مهم و کاربردی هست ایمان بدون عمل مرده است دقیقا باید همه افکار و خواسته هامون و رسیدن به موفقیت روز افزون در عمل خودمون نشان بدهیم تا نتیجه مطلوب کسب کنیم .خدای مهربان پدر آسمانی از رگ گردن به ما نزدیک تر هست فقط این اتصال و رابطه با او در دست خود ماست تا ببینیم که چطور همه خواست مارا براحتی مهیا میکنه، خداروشکر میکنم و خوشحال هستم که از طریق دعا و سوالاتی که برای پیشرفت کردن تمام امور زندگیم داشتم به طریقی معجزه آسا با شما و سایت آشنا شدم و شروع تازه تری برای من فراهم شد تا بیش تر و بیشتر با شما و تجارب شما کیفیت زندگیم بالاتر بره و بتوانم قدمهای بزرگتری بردارم و ایمان دارم که هر روز شرایط بهتر از دیروز خواهد شد و در فرکانس دوستان مثبت اندیش و قوی دل قرار گرفتم ،
ای جانم پارادایس بهشتی که دوفرشته زمینی درآن چه تجربه هایی کسب می کنندوباعشق به مانشان می دهندودرموردهرمسئله ای توضیحات مربوطه راارائه می دهندوامروزمی شودنشانه طلایی برای من تاببینم وتجربه کسب کنم وعمل کنم به تک تک ایده هاو ویادبگیرم درکنارهمین مسائل که درزندگی پیش می آیدخودم رامحک زده وایمانم رابه چالش بکشم ونتیجه رابه خداوندبسپارم.
چقدراین فایل مرایاددوره شیوه حل مسائل انداخت وچقدرمریم جان بازبان شیواهمه چیزرابیان کردندوشاه کلیداین دوره این بودازنظرمن که خداوندآسان کرده مارابرای آسانی هاوچقدربعدازآن باآرامش عالی تری به استقبال مسائل رفته وسعی کردم همه جوره سهم خودراانجام وبقیه راباعشق به خدابسپارم ونتایج عالی دریافت کنم ودیگرنگران هیچ چیزنباشم چون خدای قدرتمندی دارم که برایم خیروخوبی می خواهدپس چراتقلای الکی داشته باشم.
زیبایی زندگی به این بوده برایم که تامسئله ای پیش آیدآن راباآغوش بازبپذیرم وباایمان وعملکردعالی، خودرامحک جدی بزنم تادرجه ایمانم رابرای خودم بسنجم وبه لطف خداوندتوانسته ام سربلندباشم.
سلام به استادعزیزوتمام دوستان عزیزم.ازدوستان عزیزم میخوام اگه تجربه ای دارن کمک کنن.من چندسال قبل بصورت سیارتوکارپخش لوازم ایمنی بودم وبعدیه مغازه زدم ویه کارگاه تولیدلباس کارزدم خیلی خوب بودهمه چیزتابرشکست شدم ومغازه راجمع کردم وحدود7ساله فقط کارگاه رادارم.چندماهی هست که میخوام مغازه پخش لوازم ایمنی بزنم یابصورت سیارکنارکارگاه کارکنم چون به هم ربط دارن.ولی میگم هروقت موقعش شدخداوندخودش مثل دفعه قبل هدایت میکنه وشرایطش راخودخدافراهم میکنه؛ازطرفی همفکرمیکنم خدابهم الهام کرده ولی نمیدونم هروقت که وقتش شدخداوندهدایتم میکنه بدون هیچ دردسری همه چیزافراهم میکنه مثل چندسال قبل هدایت شدم یااینکه بایدبرای تحقق خواسته هام خودم قدم بردارم واقعاگیج شدم چه کاری درسته؟
خداروشکر در مسیر خلق خواستههایم و تمرکز و توجه آگاهانه بر آنها هدایت شدم به این فایل
اینکه چند روزه با اشتیاق از خدا میخواستم کمکم کند تا درک بالاتری از درک و فرکانس روبهم نشان بدهد و تمرکز لیزری بررسی باورهای مالی ام هدایت شدم به این نشونه
راستش امروز یک نقطه عطفی از این درک از این فایل برایم بود
نمیدونم چطور بیانش کنم ولی سعی میکنم
انطور که عالی درک کردم بیان کنم
در مدت این 308 روز زندگی با این خانواده بامعرقت از نعمتهای آن به شکل آگاهی های فراوان استفاده میکنم
در این فایل اولا درک من از فضای عاشقانه پرادایس وطبیعت آن بی نهایت با احساس بالای لذت بود امروز با نقطه نقطه و سرسبزی وطروات آن واقعا حس خوشحالی وذوق شدیدی داشتم. که تا کنون نداشتم
و کاملا آن نسیم ورطوبت خنک صبحگاهی حالم خوبتر کرد وحس واقعی داشتم
و شروع کار لری واستاد وخانم شایسته برام در صبح زود حس خوبی داد
با شنیدن اینکه قراره تراکتور رو از گل در بیاد کمی شاخکهای ذهنیم تکونی خرد که انگار متوجه شدن امروز قراره برای ذهنم چه اتفاقی بیافتد
وقتی لری شروع کرد به بیرون آوردن تراکتور و نشد
ناخواسته نمیدونم چرا از اینکه اصلا چی شده تراکتور استاد گیر کرده و همچین اتفاقی برای استاد افتاده انگار برایم قابل قبول نبود شاید بخاطر این بوده تو این مدت ذهنم عادت کرده بود به این موضوع که استاد از. این مرحله خیلی وقته رد شده که همچین مسله ای براشون پیش
توجه ام زیاد شد ببینم از دل ماجرای که میبینم چیو میفهمم
و ذهنم کنجکاوانه گوش میکرد خانم شایسته و استاد الان چه کلماتی استفاده میکن خیلی دقتم بالاتر رفت و آماده شد برای جوابی که شاید یک عمر دنبالش بودم
و این صحنه که کمکی آمد و شروع کرد و دیدن از گل در آمدن تراکتور کار خودش رو در ذهن من کرد
قابل وصف نیست ولی سعیمو میکنم
با صحبتهای خانم شایسته عزیز و کلمه به کلمه حرفاشون فهمیدم من هم یک عمر فقط دنبال این بودم که همیشه کاری کنم مشکلی پیش نیاد واگر هم میآمد بیشتر به اینکه چرا پیش آمد بوده؟ فکر میکردم و حتی الان هم که اول وقتی دیدم تراکتور گیر کرده همین سوالو کردم یعنی شیوه حل مسایل با دید منفی من همیشه بود سختی کار ومقصر دانستن خودم یا دیگران همر اه بود
وتوقع بالای ذهن من از خودش و دیگران که نباید مشکلی پیش بیاد و باید عاقلانه رفتار کرد از اول
این رفتار من میلیونها مسله رو در طول زندگیم برایم بوجود آورده که از حوصله اینجا خارجه همینکه امروز متوجه اش شدم و اینکه خیلی ملموس بود برام خیلی سپاسگزارم
درس بزرگ بعدی من که خیلی خیلی زیبا به من الهام میشد
همینکه استاد آمدن شروع کنن به باز کردن زنجیر و چوبهای خرد شده و..
وای حجمی از آگاهی بود که با همزمانی های رفتاری و گفتاری خانم شایسته واستاد همراه بود
خداروشکر کردم بارها که به این مرحله واضح و آشکار همزمانی با استاد رسیدم این موضوع خیلی خیلی خوشحالم کرد
اولا با تلاش استاد برای باز شدن زنجیر وزدن چکش احساس کردم امروز درهای بزرگی به روی ذهنم داره باز میشه در مسایل مالی بعد از ده ماه کار کردن ونتیچه نگرفتن دنبال ریشه حل مسأله بودم و امروز با این چکشها فهمیدم و قلبم باز شدو(شرک و ترس و باورهای که عوامل بیرونی رو خیلی دخیل میدانستم و راه حل مسأله رو خیلی ساده است رو درک نکرده بودم تا امروز) وقتی زنجیر باز شد احساس کردم ذهنم به پهنای این جهان هستی باز شد یعنی همش به قول استاد بهم گفته میشد یعنی هی در طول چکشها و باز شدن زنجیر یکسره با همسرم هردو با ذوق میگفتم آره خودشه بزن چکش رو بزن وقتی زنجیر باز شد هر دو ی ما اشک شوقمان سرازیر شد( هردو گفتیم راحت شدیم و دیگه متوجه کل ماجرای مسایل مالی و حل آنها شدیم) حرفهای خانم شایسته که هیچ مسله ای در این جهان بی جواب نیست هم مزید بر حال خوب ما میشد
و جالبتر یهو من زوم شدم روی چهره استاد وقتی داشتن فشار میاوردن بر روی آن چکشه با اشاره به همسرم ببین صورت استاد رو خانم شایسته هم همزمان حرف من زوم شد به چهره استاد برام همزمانی جالب بود
وقتی استاد شروع کردن به شستن تراکتور همزمان. من و همسرم گفتیم این لایه لایه ذهن ماست به خصوص بخاطر ترمزها مالی ذهنی که تمرکزی این روزها داریم کار میکنیم
واقعنوقتی استاد آب رو روی گوشه گوشه تراکتور میگرفتن ما احساس کردیم دیگه هیچ ترمزی نمونده همه شسته شدن احساس سبکی عالی احساس رهایی
وقتی اردکها شروع کردن به صدا دقیقا من همزمان با استاد همان جملات رو برای کنار رفتن آنها از توی دست و پا گفتم این همزمانی هم منو ذوق زده کرد
ما امروز رهایی بخصوص در مسایل مالیمان از باورهای محدود کننده ذهنمان شناسایی کردیم که ماهها دنبالش بودیم رو تجربه کردیم
همزمانی دیگه آن که دیگه واقعا سورپرایز شدیم
اشاره استاد به فایل قسمت 22 ثروت 1 بود و خلاصه مطالبش بود که ما دقیقا روز گذشته این فایل رو چندین بار گوش کرده بودیم و این فایل باعث شد امروز برای اولین بار صدای ضبط شده خودمان باورهای عالی مالی رو چندین بار گوش کنیم و اصلا برای اولین با ر با آگاهی این فایل معنی وارزش واقعی باور و ایمان رو بفهمیم و درک کنیم
امروز روز بی نهایت فرکانسی عالی رو تجربه کردیم خدایا شکرت که این چنین با یک قانون
همه جهان رو قانونمند آفریدی
سپاس بیکرانم نثار استاد بینهایت دانا و کوشا و عزیزم و خانم شایسته بینظیر
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام رب العالمین
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و سلام به شایسته ترین مریم
و سلام به شما عزیز دلی که هدایت شدی به خوندن این کامنت
برای مسئله ای که الان در حال حلشم به ایده ای هدایت شدم ولی شک داشتم که اون ایده را اجرا کنم یا نه ، برای همین انجام اون ایده را متوقف کردم و از خداوند درخواست هدایت کردم به مسیر بهتر
به خدا گفتم خدایا! راه حلی که من به نظرم می رسه اینه ، اگر راه دیگه ای هست که باید انجام بدم و بهتره ، من را بهش هدایت کن .
کلا کار را استپ کردم و اجازه دادم که هدایت بشم و رفتم مسابقه بیلیارد مرحله نیمه نهایی قهرمانی جهان انگلیس 2020 ، سولیوان – سلبی را از یوتیوب نگاه کردم
در حین مسابقه هدایتی اومد که تو مسائل زندگیت را مثل این توپ ها بدون که تو باید توپ سفید را طوری با چوب ضربه بزنی که بیافته تو سوراخ
بی نهایت حالت می تونه بوجود بیاد در نحوه قرار گیری توپ وایکه این تویی که باید بهترین مسیر را برای توپ انتخاب کنی و بهترین ضربه را هم بزنی که هم توپ در سوراخ بیافته و هم توپ سفید در حالت بعدی در مکان مناسبی قرار بگیره که تو بتونی توپ بعدی را هم راحت تو سوراخ بندازی و این حلقه ادامه داره
و اینکه حریف هم داری و اون امکان داره توپ را در موقعیتی قرار بده که بدترین حالت باشه
و این تویی که با تصمیم گیری هات توپ را تکون می دی
من متوجه شدم که عامل اصلی در پیروزی کنترل ذهن هست
اگر بتونی ذهنت را کنترل کنی اونوقت می تونی توپ ها را بندازی داخل سوراخ
مسایل زندگی من هم همینطور هست، اگر بتونم ذهنم را کنترل کنم اونوقت هدایت می شم به راه حلی که باعث حل مسئله می شه
و من به وضوح تو این بازی فهمیدم که راه حل الزاما انداختن توپ توی سوراخ نیست
بعضی وقت ها باید توپ را در بدترین موقعیت قرار بدی که حریف نتونه کاری بکنه
و کسی می تونه برنده بشه که بهتر از حریف می تونه ذهنش را کنترل کنه
چون اگر ذهن را کنترل کنی می تونی از او توانایی های عملی استفاده کنی و تصمیمات درست بگیری
بعد از این مسابقه هدایت شدم به اینکه برم سراغ نشانه امروز من ، ببینم اونجا قراره چی یادبگیرم ؟
الهی شکرت
استاد شما از کجا می دونستید که گیر کار من کجاست ؟
شما از کجا می دونستی که این چند وقت دارم لیزری روانشناسی ثروت یک را دوره می کنم ؟
الهی شکرت خیلی خوشحالم به این آگاهی رسیدم که آقا ایده ها را اجرا کن این یک قدمه که باید برداری و اجرای ایده را به نتیجه نهایی گره نزن شاید اون منظور تو برآورده نشد ولی لازمه قدم های بعدی هست
کلا شخصیت من عملگرا هست شاید به جرات می تونم بگم تجربه ای که من در روابط عمومی و ارتباط با ادم ها دارم به اندازه یه ادم نودساله باشه
چون از بچگی تو جامعه بزرگ شدم ( خونمون مسافرخونه بود بیست تا اتاق داشت من تو خونمون هم که بودم تو جامعه بودم )
با کلی مسائل و ادم ها آشنا شدم
اما تا الان این سوال را داشتم که چرا در زمان حل مسائلم وقتی ایده ای را اجرا می کردم همون موقع نتیجه نمی گرفتم اما وقتی که ادامه می دادم نتیجه مورد نظرم را می گرفتم
حالا می فهمم اگر بیشتر به هدایت هایی که می شم عمل کنم و نگران نتیجه نباشم لاجرم اون نتیجه را که می خوام می گیرم
و هرچقدر هم که باورهای درست تر داشته باشم به ایده های بهتر و کارا تر هدایت می شم
و هرچقدر که به ایده هام عمل کنم و بازخورد بگیرم تجربه من بالاتر می ره ظرف وجودم بزرگتر میشه و این وقتی با باورهای درست توهم قفل بشه مسیر برام راحت تر و لذتبخش میشه
من به خواسته هام می رسم به راحتی و با لذت
الهی شکرت که هدایتم کردی به این آگاهی ناب
از شما و خانم شایسته خیلی متشکرم که این آگاهی ها را منتشر می کنید تا راهگشای راه ما باشه
در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام به استاد عباسمنش عزیزم سلام به استاد شایسته جانم،سلام به تموم رفیق های نازنین غار حرای من
این قسمت از سریال ،نشانه ی امروز من بود واین دومین ردپای من به تاریخ ١٨ فروردین ماهه،واقعا همین یک قسمت یک دوره ی پر از آگاهیه…و برای هر فردی میتونه هدایت های بینظیر داشته باشه …
اما موضوعی که باعث شد من دوباره بنویسم اون لحظاتی از فیلم بود که استاد با دقت و تمرکز داشت سعی میکرد اون زنجیر رو از لاستیک تراکتور جدا کنه و خانم شایسته همونطور که فیلم میگرفت صحبت هم میکرد …
من حین دیدن این تیکه از فیلم دچار یک اضطراب ته دل شدم،قشنگ احساس کردم داره حالم بد میشه ،ازونجا که یاد گرفتم تلاش کنم ناظر به افکار و احساساتم باشم،فکر کردم که این اضطراب از کجا اومد ؟
وشاید باور پذیر نباشه این اضطراب از تجربیات قبلی من تو موقعیت های این چنینی بود ،انگار این موقعیت برای من نشون دهنده ی دعوا و درگیری و جر و بحث بود!
انگار من هر لحظه منتظر بودم الان که استاد داد بزنه:
بسه دیگه!چرا داری فیلم میگیری !
تمرکزم رو بهم زدی !
من دارم اینجا زور میزنم تو وایسادی داری فیلم میگیری؟
ببین چه گندی زده شد!
جای این کارا،ی کمک کن ،ی کار مفید بکن!
و … و… و….
یعنی تا اون صحنه ها تموم بشه من توی اضطراب بودم نکنه استاد عصبانی بشه ی چیزی بگه!حالا این فیلم رو قبلا دیده بودما،ولی باز ذهنم داشت کار خودش رو میکرد!
خدا میدونه چه آشغال پاشغال هایی ته ذهن و باور های من بخاطر تجربیات گذشته و الگوهای اطرافم هست که من ازش بیخبرم!!!!
آره…
هرجایی که هستم جای درستشم
باید بیشتر روی خودم کار کنم ،بیشتر روی احساس لیاقتم کار کنم، بیشتر روی احساس ارزشمندیم وقت بزارم .
من لایق آرامشم.
من لایق خوشبختی ام.
من لایق یک رابطه ی عاطفی فوق العاده م.
من لایق یک عشق هم مدارم.
من لایق زندگی هدایتی ام.
من لایق مدارِ الطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ هستم.
من لایق یک زندگی توحیدی ام.
من لایق روابط عالی ام.
همینجوری که الان هستم ،همینجوری!
چرا تموم آدم های اطراف من یک جور دارند زندگی میکنند؟چون همه شون یک جور فکر میکنند…
من اگر میخوام مثل بقیه نتیجه نگیرم باید فکرم رو عوض کنم باید باور هام رو عوض کنم،باید احساس لیاقتم رو بدون قید و شرط کنم.
باید بپذیرم خود قرآن میگه : الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ
باید دست از حمایتگری بردارم ،باید بپذیرم جنس لطیف زن لایق آرامش و عشق و دوست داشته شدنه همینجوری که هست …
آدم هایی هستند که در اوج عشق و آرامش و هم مداری زندگی میکنند بدون اینکه کار خاصی بکنند!
آدم های هستند که باهم کلی حرف مشترک دارند،علایق مشترک دارند،هدف های مشترک دارند…
باور کن سعیده …
چیزی که میبینی واقعیت زندگی نیست …
چیزی که تو با باور های خودت ساختی …
اگر تو ساختیش،خودتم میتونی تغییرش بدی !
یعنی جدایی توی ذهن من انقدر , موضوع بزرگ و غیرقابل باوری که عملا من نمیزارم خدا هیچ کاری برام انجام بده،چون خدا فقط میتونه به باورهای من پاسخ بده!فرس که وارد نمیکنه …
باید بپذیرم ،خدا پدرمه،خدا مادرمه،خدا تموم آدم های اطرافم منه…خدا قلب همرو برام نرم میکنه،خدا میتونه بهترین حالت ممکن پلن هارو بچینه …
وا بده سعیده …وا بده…
بسه …
تو لایق آرامشی ،لایق عشقی،لایق داشتن یک هم صحبتی که بتونی باهاش ساعت ها از قانون وقرآن حرف بزنی…
خدایا از دست من کاری برنمیاد،ولی از دست تو همه کارو برات همه چیز آسونه …
کمکم کن …
کمکم کن دوروز دنیا رو به صلات تو مشغول باشم نه نگرانی های بیهوده…
رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
«پروردگارا، من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.»
درود خداوند به سعیده جان عزیز
امیدوارم در بهترین حالت ممکن باشی خوشحال ترین عاشق ترین و متصل ترین
چقدر تحسین کردم و در عین حال تعجب و سکوت که چطور ممکنه همچین باوری هم در ذهن من میبوده!!!!!
انگار داشتی ذهن و باور من رو توضیح میدادی سعیده جان دقیقا من هم منتظر دعوا بودم منتظر عصبانی شدن استاد بودم و منتظر یه پرخاشگری وحشتناک انگار ذهن من دقیقا منتظر چنین صحنه ای بود یا حتی دعوای شدید ک منجر به قطع فیلم برداری بشه…
حتی یادمه یکی از فایلها استاد و خانوم شایسته عزیز و زیبا در حال آشپزی بودن و مقدار تخم مرغی ک استاد میخواستن نوش جان کنن زیاد بود و خانوم شایسته با عشق گفتن نوش جان ولی توی ذهن من دقیقا منتظر این جمله بود ک بسه بابا چه خبره کمتر این همه!!!!!
یه حالت پرخاشگری و دخالت کردن!!!!!
ولی دیدم ک خانوم شایسته با عشق بینهایت گفتن نوش جان و عاشقتم.
یه قسمت از سفر به دور امریکا خانوم شایسته کلی خرید کردن ذهن من منتظر دعوا بود و اینکه استاد بگن چه خبره این همه بسه بابا!!!!
ولی استاد آنچنان با عشق و لبخند و مهربانی گفتن مبارکت باشه عزیزم و عاشقتم که من یه نفس عمیق کشیدم….
میبینی سعیده جان اینا همه اون ترمزهای بینهایت مخفی و زیرین مغز هست و باورهای پوسیده و زیرین لایه های مغز هست که یه جهاد اکبر لازم داره و توکل بر الله و حس خوب و عشق و امید برای ادامه دادن و برطرف کردنشون…
سپاسگزارم سعیده جان یه کامنت کوتاه مینویسی ولی دریایی از آگاهی رو جاری میکنی…
خدا میدونه چه ترمزهایی هستن از گذشتگان ولی قطعا با توکل بر الله و همت و اراده ی پولادین آسان میشویم برای آسانی ها و هدایت ها و برکت ها و رحمت های پروردگار…
الهی امین خدای بزرگ و مهربان
عاطفه ی قشنگم
ازت سپاسگزارم عزیزم که نوشتی
قلب مهربونت رومیبوسم ،انقدر روشن و در صلحه که میتونی انقدر قشنگ تحسین کنی.
نماز مغربم رو خوندم و دوباره اومدم تو غار حرا دیدم بازم نقطه ی آبی دارم کلی ذوق کردم و احساسم گفت همین الان پاسخ عاطفه رو بده…
ازت سپاسگزارم عاطفه ی نورانی
و مثل اسم قشنگت،برات بهترین رابطه ی عاطفی دنیا رو آرزو میکنم
به قول استاد…طبیعیش اینه…
طبیعیش اینه ما عاشقانه،خوشبخت،هم مدار،یکتاپرست،با آرامش،ثروتمند زندگی کنیم…طبیعیش اینه…
نیاز به کار خاصی نیست اصلا…
فقط باید در مسیر درست حرکت کنی اون وقت نعمت ها به صورت طبیعی وارد زندگیت میشه…
دوستت دارم رفیق و به امید دیدار روی ماهت در بهترین زمان ومکان
سلام بر سعیده بانو جان جانان
ممنون از کامنت پر از آگاهی ات، اول از همه خدا قوت از این همه تغییرات مثبت از پارسال تا به امسال و پا گذاشتن رو خیلی از ترس هایت که الحق که شاگرد واقعی استاد هستی و بس …. خدا قوت، خدا قوت …. همینطوری عالی پیش بری که حال دلت عالی تر از هر روز باشه …
مثل اکثر دوستان، داستان های هدایت هایت و عمل کردن هایت و خیلی از داستان هایت را دنبال میکنم و همیشه تحسین ات، کرده ام و به دنبال درس از کامنت هایت.
مخصوصا در مورد موضوع روابطت که پاشنه ی اشیل من هم هست و البته که از زمان آشنایی با استاد جانم، بسیار بسیار بسیار زیاد پیشرفت کرده ام و اما هنوز ….. حالا من که با این همه سال کار کردن، هنوز مشکل دارم و اما از خودم راضی با پیشرفتم، ببین در این موضوع چه لهی بودم من …. دقیقا من هم گهگاهی در سریال های زندگی اسناد و مریم جان، گرفتار این احساس شما شده ام، چون به شدت تجربه کرده ام و میکنم. اما با آموزه های استاد جان، این موارد در زندگی ام خیلی خیلی کم شده ولی هنوز هست و من درگیر … و البته اعتراف میکنم که وقتی نوع کار کردن شما و امثال شما در سایت را میبینم، میفهمم که شیما بانو باید بیشتر از این ها رو خودش کار میکرده. البته که بعضی جاها کج فهمی داشته ام و سال ها کن را عقب انداخته است. مثلاً تازه در سال اخیر فهمیدم که شیما بانو اصلا درک نکرده بوده که دلایل الگوهای تکرار شونده اش در زندگی زناشویی اش، یک کلام این بوده که اصلا اصلا خودش را لایق یک زندگی عاشقانه عالی ندونسته …. اصلا درک نکرده بودم که لایق دانستن یعنی چی و شاید باز هم خوب خوب درک نکرده ام. فقط هر روز تو درخواست هایم به خدا جون مینویسم. تا خود خدا من رو در این زمینه به راه راست هدایت کنه ….
یه چیزی برات تعریف کنم که در زمان نامزد بودن با همسرم، دوست صمیمی ام که همیشه کنارم بود، مثلاً در زمان تماس من با همسرم که مثلاً با هم قرار یه مکانی رو میزاشتیم و اون موقع دیگه گل و بلبل روابط ما بود ، یه بار به من گفت که شیما همش حس میکنم تو وقتی داری حرف میزنی، به اضطرابی داری و می ترسی …. در صورتیکه من گفتم اصلا اصلا …. در واقع من داشته ام و خودم بی خبر … اضطراب از اینکه الانه، که عصبانی بشه … در صورتیکه اون موقع که اصلا اصلا من یک بار هم زودجوش بودن همسرم را ندیده بودم … اما خودم این ویژگی رو جذب کرده بودم … با باورهام، با الگوهام. …. خلاصه ممنون که بهم یادآوری کردی که شیما بانو جان، تو از زندگی چی دوست داری …
واقعیتش من با اتفاقی که برام افتاد و عامل آشنایی ام با استاد جان و رشد من شد، کن دیگه هیچ حسی نسبت به زندگی نداشته ام، فقط زندگی کرده ام. یه جورایی سال ها فقط سکوت کرده ام و تا اینکه با مواجه شدن با یکسری تضاد ها دوباره به فکر فرو رفتم و .. ولی باز هم خیلی اصلا خواستار زندگی مشترک نیستم. این ها همش در ذهنم میاد و میره …. و از خدا درخواست هدایت دارم. مخصوصا با فایل اول سال استاد خیلی هدایت شدم که چه کارها باید بکنم و امیدوارم اخر سال امسال، بیام و از نتایج شگفت انگیز و برای همه بگم و خودم هم کیف کنم.
در پناه خود خودش باشی همیشه
شیما بانو
خدایا به امید تو
سلام به استاد بزرگوار وخانم شایسته عزیز
وسلام به شاگرد اول کلاس غار حرایی ما
خانم سعیده ی شهریاری نور چشم همهی آشناها
حالتون چه طوره خوبین
قربونت برم خیلی باهم جوریم برای این که من هم تعجب میکردم وقتی در اون موقعیت
مریم جون داشت همون کارش رو انجام میداد ولی آخه مریم جان با پیامبر طرفه آخه خانم مریم شایسته شایسته هستند وخودشون هم خیلی دانا و استاد هستند
خدایا شکرت قبل از مردن مارا در وادی خودت وارد کردی تا همه
قانونت رو ببینیم ویاد بگیریم خدایا شکرت هزاران بار شکرت
سعیده جان من فقط گریه میکنم و دست و پا شکسته برات مینویسم
سعیده جانم دیگه تکرار نمیکنم
که چه هابه سرم نیآمده در زندگی 32ساله ام حرفهای تو درباره جداشدن یه اشاره ای کردی حرفهای من بود ولی رازیم چون ناآگاهانه داشتم زندگی میکردم
سعیده جانم سلامتی وسعادت مندی وخیر وثروت دنیا آخرت
را برات آرزومندم اونقدر گریه میکنم وقتی دارم مینویسم هم از
عشق به وجود شما وهم از وجود این سایت وهم ازدرد هاییکه کشیدم خداوندا هر خیری که از طرف خودت به من برسد سخت نیازمندم متشکرم استاد نازنین خانم شایسته وسعیده ی یکی یدونه من
نام خداوند رحمان و رحیم
سلام استاد عزیزومریم جان
استاد واقعا برای این کنترل ذخن بالایی ک داریم من شمارو تحسین میکنم
اخلاق بینظیر و حیرت کننده زیاد دارین ماشالا
ولی اگر کس دیگه جای شما بود چقدر ناامید میشد و قاطی میکرد
اما شما همه ی ایده هارو اجرا کردین و حتی اگرم نمیشد بازم ایده ی بعدی ک بهتون گفته میشد رو بهش عمل میکردین
چقدر خوبه خدایی
چقدر عالیه این ایمان و امیدواری و اتصال شما ب رب و کنترل خودتون
استاد مثل همیشه دستای خدا براش کلی کار انجام میدن و چقدر سپاسگذاره و مغرور نمیشه ازاین بابت
خدایا شکرت
برای این هات تاپ بسیار زیبا و چ ویوی قشنگی رو در حین بودن تو آب و لذت بردن تواین هوای خنک و دیدن طبیعت پرادایس
واقعا درست میگن مریم جان ما بعد این که ازاین دوش صحرایی ک چ عرض کنم بگم دوش بهشتی استفاده کردین و سپاسگذار بودین ب راه بهتر و زیباتر هدایت شدین و چقدرم حرفه ایی
مبارکتون باشه من خیلی خوشحال شدم و دوسش داشتم
امیدوارم با لذت تمام ازش استفاده کنید و کیف کنید
و بازم کار لری ک همیشه اصولی و بادقت بوده و هست
چقدرم باعشق کار میکنن مردمان این کشور ک
با صبروتوجه و دقت تمام و تمرکز …ن غرغر کردن و گلایه کردن
خیلی عالیه خیلی..این اخلاقشون واقعا تحسین برانگیزه
از خدای بزرگ برای دیدن این همه زیبایی و خلقشون سپاسگذارم
استاد چقدر بادقت ماشینو میشست
من از کار تمیز کاری کلا لذت میبرم حالم خوب میشه
و حرفایی ک خیلی ب من کمک کردمن این فایل رو قبلا دیده بودم ولی از جنبه ی دیدن زیبایی ب سراغ این سریال بینظیر اومده بودن اما الان دید من با قبل خیلی فرق کرده
الان نگاه میکنم از تمام جوانب بهش دقت میکنم ازش درس یاد بگیرم
و اجرای ایده هایی ک بهت الهام میشه
من برای حل مسائل الهاماتی ک بهم میشد و نمیدونستم الهام خداست
فکر میکردم خیلی باهوشم و این فکر یهویی خودم بهش رسیدم و بهش عمل میکردم بعد ک نتیجه نمیداد دیگه ادامه نمیدادم
ولی اگ بدونی این خداست ک داره بهت الهام میکنه و ب قول استاد ک میگه زیاد ایده رو ربطش ندیم ب نتیجه و ب اون عمل کنیم
واقعا همینه ..اگ ربط بدی ب نتیجه ووقتی میبینه عمل نکرد و کار درست نشو دیگه ایده بعدی ک داده میشه بهش عمل نمیکنی و خراب میشه
چقدر این فایل اموزنده بود خدایاسپاسگذارم
ازتون سپاسگذارم استاد برای تهیه ی این فایل
عاشقتونم
درپناه الله مهربان شادو تندرست و خوشبخت باشید
سلام
عجب فایل پر از آگاهی هست
من از رب العالمین تقاضای فهمیدن عشق وعلاقه خودم کردم و این فایل اومد .خب کلی کار توش بود و در آخر که استاد مسائل خوبی رو توضیح دادن.فعلا واضح به من گفته نشد ولی روحیاتم با طبیعت و کشاورزی و مرغداری دور نیست.دوباره از خدا وضوح بیشتری رو درخواست کردم و منتظرم تا راهنمایی شوم.
قسمت آخر که استاد توضیح دادند هم عالی بود مخصوصا تجربه کردن و به هدایت عمل کردن و حرکت و ….
سپاسگزارم
به نام ربّ
خدای هدایتگر
خدای عشق
خدای پاسخگوی سریع
خدای نور
خدای مالک و صاحب اختیار تمام جهان هستی
نور هست و نور هست و نور و تنها منبع نور
این فایل نشانه من بود از خدا خواستم که کجا بنویسم این شگفتی رو هدایتم کرد به انتخاب نشانه و بهشت رو آورد برام تا اینجا بنویسم
من شگفت زده اومدم اینجا بنویسم تا رد پام رو اینجا بذارم
من چند روز پیش تو یکی از رد پاهای تحول روز شمار زندگیم نوشتم که برای نقاشی ققنوس و 6 تا فرشته اسمی خدا بهم الهام نکرده هنوز
تابلوهای قبلی رو موقعی که داشتم میکشیدم بهم الهام میکرد یا قبلش ولی اینو وقتی کشیدم تموم شد گفتم خدا چرا اسمشو نگفتی؟؟
و یه بار سعی کردم که ازش نشونه بگیرم ولی نشونه نگرفتم و گفتم حتما وقتش نرسیده و گفتم خدای من خودت به وقتش بهم میگی
و یاد درکم از درختا افتادم که یه سریاشون زودتر جوانه زدن و یه سریاشون دیر تر و به وقتش قراره جوانه بزنن که این برای من 6 فروردین که تو بارون رفتم بیرون درس بود که هر چیزی به وقتش گفته میشه حتی الهام و ایده و هدایت خدا وقتی که من حاضر و آماده اش باشم برای دریافت و باید آروم باشم تا دریافت کنم
یاد آیه قرآن افتادم که اتفاقی 6 فروردین دیدم مادرم جزء 14 قرآن رو با تلویزیون میخونه ترجمه هاش زیر نویس میشد منم میخوندم که یه آیه اش این بود که آرامش باشه و سپاسگزار نعمت خدا باشیم ،روزی میرسه
من از آیه اینو درک کردم
آیه 112 سوره نحل بود
و یاد حرف استاد میفتادم که میگفت پیامبر که میرفتن یک ماه مراقبه میکردن در غار تا آماده بشن برای دریافت
به خودم میگفتم الان حتما آماده دریافت اسم نقاشیم نیستم
چون نقاشی شجره طیبه که درخت پاکیزه گذاشتم اسمشو خدا هدایتم کرد به سمت سوره ابراهیم
و دقیقا چند تا آیه توصیفش دقیقا طرح نقاشیم بود
و بعد اتمامش هم که 14 تا انسان داشت و به دلم گفته شد که سوره چهاردهم قرآن رو ببین و دیدم سوره ابراهیم هست
ماجراشو تو روز شمار نوشتم
الان میخوام در مورد تابلوی ققنوس و 6 تا فرشته و منبع نور خورشید رو بگم
بخوام خلاصه جریان نقاشیمو بگم
اینجوری بود که
من اولین طرح رو که ققنوس بود نقاشی کشیدم و اولین کار بزرگ من بود که شروع کرده بودم و قبلش هی از خدا سوال میکردم که چجوری منم میتونم مثل استاد فرشچیان نقاشی هایی بکشم که بهم الهام بشه ؟
درمورد الهامات نقاشیاش تو گوگل خونده بودم ، بعد من یه مدت قبل که خواب ققنوس رو دیده بودم و جریانشم باز تو روز شمار نوشتم
شروع کردم به کشیدن طرح ققنوس و اون تموم شد
و باز سوال میپرسیدم که بعدش میگفتم یه سبکی به من بده خدا که نقاشیام سبک خودم باشه البته همه کارای نقاشیم صفر تا صدش کار خداست نمیتونم اعتبارشو به خودم بدم
روزی که تموم شد گفتم خدای من الان یه نقاشی دیگه بهم الهام میکنی تا بکشم ؟؟؟؟
اونموقع یکم برام قابل باور نبود که خدا چجوری میخواد بهم طرح نقاشیارو الهام کنه دائم میپرسیدم آخه از کجا و چجوری
ولی الان درک کردم که چجوری بودنش کار خداست من فقط کارم اینه قدم بردارم و از خدا سوال بپرسم تا جواب رو بهم بگه
من اونروز گفتم و فرداش که 1402/8/8 بود 12:54 باز جریانشو تو روز شمار های تحول زندگیم نوشتم چی شد هدایت شدم پشت بوم خونمون
و ابرارو دیدم که به شکل فرشته و ققنوس و پروانه ای بزرگ که تشکیل شده بود از پروانه یا بهتر بگم فرشته های کوچیک که همه اینا درست تقریبا دقیق یادم نیست ولی موقع اذان ظهر بود همه اینا حدود یک ساعت بدون اینکه ابر تغییر شکل پیدا کنه حرکت میکردن و ققنوس به سمت نور خورشید و فرشته به سمت جهت نور و پروانه پشت سرش یه جوری حول محور دایره ای بودن و همه این ابرا که شکل ققنوس و پروانه و فرشته بودن از طریق یه ابر شبیه نخ پهن بود که همه به منبع نور وصل بودن
من اونموقع انقدر شگفت زده بودم قلم و کاغذ آوردم و هرجور دایره رو دیدم ترسیم کردم ولی عین اونی نشد که میدیدم
این چند روز رو من دائم از خدا میپرسیدم که خدا چی باشه اسم تابلو نقاشیم ققنوس و 6 تا فرشته که با هم 7 تا میشن و یه منبع نوره
من چند دقیقه پیش که اومدم نوشتم تو رد پای 98 که برنامه زندگی پس از زندگی حرفای تجربه گر رو نوشتم بعد رفتم تا بخوابم
همین که میخواستم دراز بکشم گفتم خدا تا اذان کم مونده نمیخوابم میخوام با گوشیم قرآن بخونم چی الان برای من خوبه تو بگو
تو بگو قرآن کدوم سوره رو بخونم 3:34 بود
شروع کردم چشمامو بستم پیش خودم گفتم خدا چشمامو باز میکنم هرچی به چشمم نظرمو جلب کرد بگو
اولش ساعتو نگاه کردم بعد گفتم نه بذار برم تو اپلیکیشن قرآن که دانلود کردم رفتم و چشمامو بستم تو دلم گفتم 4 بعد گفتم 7 بعد گفتم خدا چشمامو باز میکنم هر عددی کنار 4 بود اون سوره رو باز کنم باشه ؟
همین که چشمامو باز کردم چشمم خورد به بروزرسانی که برای نرم افزار اومده بود به صفحه و دیدم 24 هست
گفتم یعنی 24 امین سوره قرآن چیه
رفتم تو گوگل که بنویسم یهویی با سرعت و ملایم از دلم رد شد که اسم تابلوت هست
در صورتی که من قصد نداشتم درمورد اسم تابلوم بپرسم فقط گفتم خدا چی برای این لحظه من خوبه که شنیدم اسم تابلوت هست
وقتی نوشتم دیدم 24 امین سوره قرآن نور هست
بغضم گرفت گفتم حتما آیه ای هست که دقیقا برای تصویر نقاشی من باشه
شروع کردم به خوندن اوایلش گفتم خدا موضوعش که فرق داره با اسم سوره که نوره
گفتم باشه صبر میکنم ادامه حتما هست و باید تا آخر آیه بخونم
به آیه 35 که رسیدم
نوشته بود
خدا نور آسمان ها و زمین است دستان نورش به مشکاتی ماند که درآن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه ای که تلائلو آن گویی ستاره ایست درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آنکه شرقی و غربی نیست شرق و غرب جهان بدان فروزانست و بی آنکه آتشی زیت آن را بر افروزد خود به خود جهانی را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور و معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها خدابرای مردم میزند و خدا به همه امور داناست
بعد ادامه دادم و به آیه 41 ترجمه شو خوندم گریه کردم
دقیقا وصف نقاشیم بود
نقاشی من ققنوس پرنده ای بود که در حال حرکت به سمت نور خورشید بود و دقیقا من عکس رو بعد اذان ظهر گرفتم
و بعدش که چاپش کردم تا طرح ققنوس رو رو کاغذ بکشم 6 تا فرشته کوچیک هم دور نور خورشید به چشمم دیده شد و اونارم طراحی کردم دقیقا طرحاشون با ابر کشیده شده بود من فقط دورشونو کشیدم با مداد
تا حالا به هر کس این عکس ابرارو نشون دادم حیرت زده شدن و اسم خدارو بردن که فرشته های خدا همه جا هستن
آیه 41 ترجمه اش این بود
آیا ندیدی که هر کس در آسمان و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان نماز و تسبیح خود را میداند و خدا به انچه انجام میدهند داناست
گریه کردم وقتی خوندمش دقیقا نقاشی من بود این آیه
خدای هدایتگر من به وقتش بهم گفت اسم نقاشیمو
اسم نقاشیم نور
و امروز 7 فروردین دقیقا 6 تا فرشته با ققنوس هم 7 تا میشن
همه اینا برام نشونه هست که یاد بگیرم به زمان بندی خدا ایمان و باور داشته باشم تا درهمه کارام آروم باشم و عجله نکنم
همه چیز به طبیعی ترین حالت ممکنش برام رخ میده
خدایا سپاسگزارت هستم که هر لحظه هدایتگرم هستی در همه جنبه های زندگیم
سلام به شما طیبه خانم عزیز
واقعا نمیدونم چی بگم از کامنتات اشکم جاری شد
در کتاب رویاهایی که رویا نیستن بخش دوم که جواب کامنتمو دادی خیلی خوشحال شدم که خداوند هدایتم کرد تا کامنت ارشمندتو بخونم و به یکی دیگه از کامنتای قشنگت هدایت بشم
قشنگ حس قلبیتو از پشت صفحه گوشی میخونم و خدامیدونه چقدر تحسینت کردم که انقدر قشنگ الهاماتتو درمورد نقاشی هات درک کردی و چقدر در فرکانس درستی بودی که خداوند قدم به قدم هدایتت کرده و چقدر ازت ممنونم که با دیدن علاقه ام منو به خوندن کامنتی هدایت کردی که درمورد وصف نقاشی و الهاماتت بود
چقدر به نکات قشنگی اشاره کرده بودی که نوشته بودی ذهنت مقاومت داشته ولی بازم اومدی و نوشتی از الهاماتت و منم کامنتای قشنگتو فعال کردم که همیشه بیام و بخونمشون و چقدر لذت میبرم از خوندشون
و چه وصف زیبایی از حس و حالت و الهام شدن نام تابلوت که هدایت شدی و از روی یکی از سوره های قرآن بوده و چه ساده خداوند از آسمان برات ساده ترین نشانه رو فرستاده
واقعا چی میتونم بگم فقط اینکه بگم فتبارک الله احسن الخالقین که انقدر زیبا همه چیز رو میچینه
خیلی برات خوشحال شدم که انقدر قشنگ در مسیر علاقه ات پیش میری و منم کلی ازت الگو گرفتم
یک دنیا سپاسگزارم از کامنت های زیبایی که مینویسی حتما ادامه بده
عاشقانه دوست دارم ادامه این جریان قشنگتو بخونم و از نتایجت لذت ببرم و تحسینت کنم
در پناه خالقی باشی که قدرت خلق زندگی رو به ما داد
سلام فاطمه جان
من دیشب یه اتفاقی برام افتاد که سبب شد یهویی یه تابلو جدید بکشم
و هر روز هدایتم میکنه خدا
و الان که اومدم تا روز شمار تحول زندگیم شماره 105 رو که امروز قراره بنویسمش رو بنویسم دیدم دایره آبی برای پاسخ دوستان افتاده اومدم بخونم بعد برم بنویسم الهام جدیدم رو برای نقاشیم چون جریان زیاد داره و طولانیه و از دیروز کلی اشک ریختم از حس خوب و سپاسگزاری از خدا
نوشته تونو که خواستم بخونم گفتم بذار ببینم درمورد کدوم روز و هدایت هام بود همین که خوندم خودم کلی اشک ریختم
واقعا حتی نوشته هامم جوریه که وقتی دوباره میخونمشون گریم میگیره چون من نوشتنم انقدر خوب نیست یه اراده ای کلمات رو جوری به زبونم جاری میکنه که بنویسم تمام اتفاقاتی که هدایتی برام رخ میدن
حتی شده بارها نخواستم بنویسم ولی هدایت شدم تا بنویسم
دوست داشتین تحول زندگی شماره 104 رو راجع به نقاشی جدیدم رو بخونین
براتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت
استاد عزیزم سلام
واقعا چقدر درس زیبایی از این فایل گفتین
اولا که برای من نشانه داشت! من جند وقته تو فکر خرید دوره روانشناسی ثروت 1 هستم و وقتی شما لا به لای توضیحاتتون اسم دوره روانشناسی ثروت1 رو آوردید گفتم دیـــــــــنگ! نشانه! تایید شدی… خب! وقتی خانم شایسته گفتن من خیلی جاها دنبال این بودم که مسئله پیس نیاد، دیدم این دقیقا حالجند وقت اخیر منه!حالی که به شدت باهاش به تضاد خورده بودم جون خیلی ازش اذیت بودم.منم به خاطر ترس از ایجاد مسئله خودم رو انگار حبس کرده بودم و راحت نبودم! آزار دهنده اس! ولیخدارو شکر با هدایت پروردگارم به راه حلس هدایت شدم. چون شرایط من نمودی از این حالت بود.بعد مدت ها بود که اومدم و یه فایل دیدم از زندگی در بهشت و این فایل نشانه من بود. خیلی باحال بود… میدونی! منو برگردوند به موقعایی که خیلی زندگی در بهشت میدیدم و کلی خواسته در من شکل میگرفت! الان هم یادم اومد من عاشق همین صدای توی این خونه ام… صدای باد، صدای شهراز دور، صدای پا روی علفا…. و محیط داخلی این خونه، فکر کنم دلم براش تنگ شده بود،یه خونه آروم و ساده…
خدایا سپاسگزارم.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته پر مهر و عزیزمان
اول ار خدای مهربانمان سپاس گذارم برای اینکه وقتی با او در ارتباط و نزدیک و دوست بمانیم لااااااااجررررم مورد هدایت و حمایت و در پناهش هر ثانیه خواهیم بود و با دیدن نشانه ها به قادر مطلق بودنش ایمان و اطمینان بیشتری بدست میآریم و هم از شما و مریم خانم عزیز کمال احترام و سپاس را دارم که تمام تلاش و زحمات و تجارب خودتون در اختیار ما قرار دادید تا بتوانیم در بخش های مختلف زندگی به کار ببندیم و نتیجه های معجزه آسا رو خودمون لمس کنیم و این ویدئو پر از درس های مهمی برای حل مسائل زندگی روزمره مان بود یعنی اتفاق رخ میدهد و با شرایط مختلف روبرو میشویم اما با درایت و تمرکز و حکمتی که بکار بگیریم میتوانیم از تمام موانع به سادگی و با آرامش عبور کنیم وقتی شما برای بیرون بردن تراکتور در حال تلاش بودید چیزیکه نظر من و جلب کرد آرامش و تمرکز که داشتید و به بهترین نحو ممکن هم این مسئله حل شد خداروشکر برای تمام آفرینش و زیبایی و حیوانات و طبیعت بسیار زیبا که با تعمق به تک تک آفرینش میتوانیم لذت کامل و حس کنیم و شاد باشیم برای این همه نعمت و برکات و ثروت که وجود دارند. از زمان نوجوانی من علاقه بخصوصی به رنگین کمان داشتم و همیشه به آسمان نگاه میکردم بلکه رنگین کمان ببینم و در طراحی هم بیشتر رنگین کمان نقاشی میکردم و تو این ویدئو هنگام شستشو خیلی نظرم به این رنگین کمان کوچک جذب شد چقدر زیبا و دوستداتنی بود تشکر از مریم خانم که با محیت کامل که در قلب مهربانش هست ویدئو های بسیار قشنگ میگیرند تا ما تمام جزئیات و به روشنی نگاه کنیم خدا قوت عزیزم ،هم چیزی جالب برای مرغ باهوش که میدونست کجا با آرامش غذاشو نوش جان کنه و این هم درسی برای ما میتونه باشه که از بین اون همه مرغ یکی از آنها مسئله خودشو براحتی حل کرده بود این جمله پر معنا که بیشتر اوقات در راهنمایی های شما شنیدم خیلی مهم و کاربردی هست ایمان بدون عمل مرده است دقیقا باید همه افکار و خواسته هامون و رسیدن به موفقیت روز افزون در عمل خودمون نشان بدهیم تا نتیجه مطلوب کسب کنیم .خدای مهربان پدر آسمانی از رگ گردن به ما نزدیک تر هست فقط این اتصال و رابطه با او در دست خود ماست تا ببینیم که چطور همه خواست مارا براحتی مهیا میکنه، خداروشکر میکنم و خوشحال هستم که از طریق دعا و سوالاتی که برای پیشرفت کردن تمام امور زندگیم داشتم به طریقی معجزه آسا با شما و سایت آشنا شدم و شروع تازه تری برای من فراهم شد تا بیش تر و بیشتر با شما و تجارب شما کیفیت زندگیم بالاتر بره و بتوانم قدمهای بزرگتری بردارم و ایمان دارم که هر روز شرایط بهتر از دیروز خواهد شد و در فرکانس دوستان مثبت اندیش و قوی دل قرار گرفتم ،
با کمال احترام و سپاسگذاری از شما عزیزان دل
درودفراوان به استادعزیزم ومریم نازنینم
وهمه دوستان عالیم
خداروشکربابت روززیبای دیگرکه چشمانم گشوده شدتازیباییهارادیده ،لذت برده وهرلحظه شکرگزارباشم.
ای جانم پارادایس بهشتی که دوفرشته زمینی درآن چه تجربه هایی کسب می کنندوباعشق به مانشان می دهندودرموردهرمسئله ای توضیحات مربوطه راارائه می دهندوامروزمی شودنشانه طلایی برای من تاببینم وتجربه کسب کنم وعمل کنم به تک تک ایده هاو ویادبگیرم درکنارهمین مسائل که درزندگی پیش می آیدخودم رامحک زده وایمانم رابه چالش بکشم ونتیجه رابه خداوندبسپارم.
چقدراین فایل مرایاددوره شیوه حل مسائل انداخت وچقدرمریم جان بازبان شیواهمه چیزرابیان کردندوشاه کلیداین دوره این بودازنظرمن که خداوندآسان کرده مارابرای آسانی هاوچقدربعدازآن باآرامش عالی تری به استقبال مسائل رفته وسعی کردم همه جوره سهم خودراانجام وبقیه راباعشق به خدابسپارم ونتایج عالی دریافت کنم ودیگرنگران هیچ چیزنباشم چون خدای قدرتمندی دارم که برایم خیروخوبی می خواهدپس چراتقلای الکی داشته باشم.
زیبایی زندگی به این بوده برایم که تامسئله ای پیش آیدآن راباآغوش بازبپذیرم وباایمان وعملکردعالی، خودرامحک جدی بزنم تادرجه ایمانم رابرای خودم بسنجم وبه لطف خداوندتوانسته ام سربلندباشم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به استادعزیزوتمام دوستان عزیزم.ازدوستان عزیزم میخوام اگه تجربه ای دارن کمک کنن.من چندسال قبل بصورت سیارتوکارپخش لوازم ایمنی بودم وبعدیه مغازه زدم ویه کارگاه تولیدلباس کارزدم خیلی خوب بودهمه چیزتابرشکست شدم ومغازه راجمع کردم وحدود7ساله فقط کارگاه رادارم.چندماهی هست که میخوام مغازه پخش لوازم ایمنی بزنم یابصورت سیارکنارکارگاه کارکنم چون به هم ربط دارن.ولی میگم هروقت موقعش شدخداوندخودش مثل دفعه قبل هدایت میکنه وشرایطش راخودخدافراهم میکنه؛ازطرفی همفکرمیکنم خدابهم الهام کرده ولی نمیدونم هروقت که وقتش شدخداوندهدایتم میکنه بدون هیچ دردسری همه چیزافراهم میکنه مثل چندسال قبل هدایت شدم یااینکه بایدبرای تحقق خواسته هام خودم قدم بردارم واقعاگیج شدم چه کاری درسته؟
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی
خداروشکر در مسیر خلق خواستههایم و تمرکز و توجه آگاهانه بر آنها هدایت شدم به این فایل
اینکه چند روزه با اشتیاق از خدا میخواستم کمکم کند تا درک بالاتری از درک و فرکانس روبهم نشان بدهد و تمرکز لیزری بررسی باورهای مالی ام هدایت شدم به این نشونه
راستش امروز یک نقطه عطفی از این درک از این فایل برایم بود
نمیدونم چطور بیانش کنم ولی سعی میکنم
انطور که عالی درک کردم بیان کنم
در مدت این 308 روز زندگی با این خانواده بامعرقت از نعمتهای آن به شکل آگاهی های فراوان استفاده میکنم
در این فایل اولا درک من از فضای عاشقانه پرادایس وطبیعت آن بی نهایت با احساس بالای لذت بود امروز با نقطه نقطه و سرسبزی وطروات آن واقعا حس خوشحالی وذوق شدیدی داشتم. که تا کنون نداشتم
و کاملا آن نسیم ورطوبت خنک صبحگاهی حالم خوبتر کرد وحس واقعی داشتم
و شروع کار لری واستاد وخانم شایسته برام در صبح زود حس خوبی داد
با شنیدن اینکه قراره تراکتور رو از گل در بیاد کمی شاخکهای ذهنیم تکونی خرد که انگار متوجه شدن امروز قراره برای ذهنم چه اتفاقی بیافتد
وقتی لری شروع کرد به بیرون آوردن تراکتور و نشد
ناخواسته نمیدونم چرا از اینکه اصلا چی شده تراکتور استاد گیر کرده و همچین اتفاقی برای استاد افتاده انگار برایم قابل قبول نبود شاید بخاطر این بوده تو این مدت ذهنم عادت کرده بود به این موضوع که استاد از. این مرحله خیلی وقته رد شده که همچین مسله ای براشون پیش
توجه ام زیاد شد ببینم از دل ماجرای که میبینم چیو میفهمم
و ذهنم کنجکاوانه گوش میکرد خانم شایسته و استاد الان چه کلماتی استفاده میکن خیلی دقتم بالاتر رفت و آماده شد برای جوابی که شاید یک عمر دنبالش بودم
و این صحنه که کمکی آمد و شروع کرد و دیدن از گل در آمدن تراکتور کار خودش رو در ذهن من کرد
قابل وصف نیست ولی سعیمو میکنم
با صحبتهای خانم شایسته عزیز و کلمه به کلمه حرفاشون فهمیدم من هم یک عمر فقط دنبال این بودم که همیشه کاری کنم مشکلی پیش نیاد واگر هم میآمد بیشتر به اینکه چرا پیش آمد بوده؟ فکر میکردم و حتی الان هم که اول وقتی دیدم تراکتور گیر کرده همین سوالو کردم یعنی شیوه حل مسایل با دید منفی من همیشه بود سختی کار ومقصر دانستن خودم یا دیگران همر اه بود
وتوقع بالای ذهن من از خودش و دیگران که نباید مشکلی پیش بیاد و باید عاقلانه رفتار کرد از اول
این رفتار من میلیونها مسله رو در طول زندگیم برایم بوجود آورده که از حوصله اینجا خارجه همینکه امروز متوجه اش شدم و اینکه خیلی ملموس بود برام خیلی سپاسگزارم
درس بزرگ بعدی من که خیلی خیلی زیبا به من الهام میشد
همینکه استاد آمدن شروع کنن به باز کردن زنجیر و چوبهای خرد شده و..
وای حجمی از آگاهی بود که با همزمانی های رفتاری و گفتاری خانم شایسته واستاد همراه بود
خداروشکر کردم بارها که به این مرحله واضح و آشکار همزمانی با استاد رسیدم این موضوع خیلی خیلی خوشحالم کرد
اولا با تلاش استاد برای باز شدن زنجیر وزدن چکش احساس کردم امروز درهای بزرگی به روی ذهنم داره باز میشه در مسایل مالی بعد از ده ماه کار کردن ونتیچه نگرفتن دنبال ریشه حل مسأله بودم و امروز با این چکشها فهمیدم و قلبم باز شدو(شرک و ترس و باورهای که عوامل بیرونی رو خیلی دخیل میدانستم و راه حل مسأله رو خیلی ساده است رو درک نکرده بودم تا امروز) وقتی زنجیر باز شد احساس کردم ذهنم به پهنای این جهان هستی باز شد یعنی همش به قول استاد بهم گفته میشد یعنی هی در طول چکشها و باز شدن زنجیر یکسره با همسرم هردو با ذوق میگفتم آره خودشه بزن چکش رو بزن وقتی زنجیر باز شد هر دو ی ما اشک شوقمان سرازیر شد( هردو گفتیم راحت شدیم و دیگه متوجه کل ماجرای مسایل مالی و حل آنها شدیم) حرفهای خانم شایسته که هیچ مسله ای در این جهان بی جواب نیست هم مزید بر حال خوب ما میشد
و جالبتر یهو من زوم شدم روی چهره استاد وقتی داشتن فشار میاوردن بر روی آن چکشه با اشاره به همسرم ببین صورت استاد رو خانم شایسته هم همزمان حرف من زوم شد به چهره استاد برام همزمانی جالب بود
وقتی استاد شروع کردن به شستن تراکتور همزمان. من و همسرم گفتیم این لایه لایه ذهن ماست به خصوص بخاطر ترمزها مالی ذهنی که تمرکزی این روزها داریم کار میکنیم
واقعنوقتی استاد آب رو روی گوشه گوشه تراکتور میگرفتن ما احساس کردیم دیگه هیچ ترمزی نمونده همه شسته شدن احساس سبکی عالی احساس رهایی
وقتی اردکها شروع کردن به صدا دقیقا من همزمان با استاد همان جملات رو برای کنار رفتن آنها از توی دست و پا گفتم این همزمانی هم منو ذوق زده کرد
ما امروز رهایی بخصوص در مسایل مالیمان از باورهای محدود کننده ذهنمان شناسایی کردیم که ماهها دنبالش بودیم رو تجربه کردیم
همزمانی دیگه آن که دیگه واقعا سورپرایز شدیم
اشاره استاد به فایل قسمت 22 ثروت 1 بود و خلاصه مطالبش بود که ما دقیقا روز گذشته این فایل رو چندین بار گوش کرده بودیم و این فایل باعث شد امروز برای اولین بار صدای ضبط شده خودمان باورهای عالی مالی رو چندین بار گوش کنیم و اصلا برای اولین با ر با آگاهی این فایل معنی وارزش واقعی باور و ایمان رو بفهمیم و درک کنیم
امروز روز بی نهایت فرکانسی عالی رو تجربه کردیم خدایا شکرت که این چنین با یک قانون
همه جهان رو قانونمند آفریدی
سپاس بیکرانم نثار استاد بینهایت دانا و کوشا و عزیزم و خانم شایسته بینظیر