https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/12/abasmanesh-16.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2020-12-18 08:46:492023-05-20 04:01:19سریال زندگی در بهشت | قسمت 116
198نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خداروشکر در مسیر خلق خواستههایم و تمرکز و توجه آگاهانه بر آنها هدایت شدم به این فایل
اینکه چند روزه با اشتیاق از خدا میخواستم کمکم کند تا درک بالاتری از درک و فرکانس روبهم نشان بدهد و تمرکز لیزری بررسی باورهای مالی ام هدایت شدم به این نشونه
راستش امروز یک نقطه عطفی از این درک از این فایل برایم بود
نمیدونم چطور بیانش کنم ولی سعی میکنم
انطور که عالی درک کردم بیان کنم
در مدت این 308 روز زندگی با این خانواده بامعرقت از نعمتهای آن به شکل آگاهی های فراوان استفاده میکنم
در این فایل اولا درک من از فضای عاشقانه پرادایس وطبیعت آن بی نهایت با احساس بالای لذت بود امروز با نقطه نقطه و سرسبزی وطروات آن واقعا حس خوشحالی وذوق شدیدی داشتم. که تا کنون نداشتم
و کاملا آن نسیم ورطوبت خنک صبحگاهی حالم خوبتر کرد وحس واقعی داشتم
و شروع کار لری واستاد وخانم شایسته برام در صبح زود حس خوبی داد
با شنیدن اینکه قراره تراکتور رو از گل در بیاد کمی شاخکهای ذهنیم تکونی خرد که انگار متوجه شدن امروز قراره برای ذهنم چه اتفاقی بیافتد
وقتی لری شروع کرد به بیرون آوردن تراکتور و نشد
ناخواسته نمیدونم چرا از اینکه اصلا چی شده تراکتور استاد گیر کرده و همچین اتفاقی برای استاد افتاده انگار برایم قابل قبول نبود شاید بخاطر این بوده تو این مدت ذهنم عادت کرده بود به این موضوع که استاد از. این مرحله خیلی وقته رد شده که همچین مسله ای براشون پیش
توجه ام زیاد شد ببینم از دل ماجرای که میبینم چیو میفهمم
و ذهنم کنجکاوانه گوش میکرد خانم شایسته و استاد الان چه کلماتی استفاده میکن خیلی دقتم بالاتر رفت و آماده شد برای جوابی که شاید یک عمر دنبالش بودم
و این صحنه که کمکی آمد و شروع کرد و دیدن از گل در آمدن تراکتور کار خودش رو در ذهن من کرد
قابل وصف نیست ولی سعیمو میکنم
با صحبتهای خانم شایسته عزیز و کلمه به کلمه حرفاشون فهمیدم من هم یک عمر فقط دنبال این بودم که همیشه کاری کنم مشکلی پیش نیاد واگر هم میآمد بیشتر به اینکه چرا پیش آمد بوده؟ فکر میکردم و حتی الان هم که اول وقتی دیدم تراکتور گیر کرده همین سوالو کردم یعنی شیوه حل مسایل با دید منفی من همیشه بود سختی کار ومقصر دانستن خودم یا دیگران همر اه بود
وتوقع بالای ذهن من از خودش و دیگران که نباید مشکلی پیش بیاد و باید عاقلانه رفتار کرد از اول
این رفتار من میلیونها مسله رو در طول زندگیم برایم بوجود آورده که از حوصله اینجا خارجه همینکه امروز متوجه اش شدم و اینکه خیلی ملموس بود برام خیلی سپاسگزارم
درس بزرگ بعدی من که خیلی خیلی زیبا به من الهام میشد
همینکه استاد آمدن شروع کنن به باز کردن زنجیر و چوبهای خرد شده و..
وای حجمی از آگاهی بود که با همزمانی های رفتاری و گفتاری خانم شایسته واستاد همراه بود
خداروشکر کردم بارها که به این مرحله واضح و آشکار همزمانی با استاد رسیدم این موضوع خیلی خیلی خوشحالم کرد
اولا با تلاش استاد برای باز شدن زنجیر وزدن چکش احساس کردم امروز درهای بزرگی به روی ذهنم داره باز میشه در مسایل مالی بعد از ده ماه کار کردن ونتیچه نگرفتن دنبال ریشه حل مسأله بودم و امروز با این چکشها فهمیدم و قلبم باز شدو(شرک و ترس و باورهای که عوامل بیرونی رو خیلی دخیل میدانستم و راه حل مسأله رو خیلی ساده است رو درک نکرده بودم تا امروز) وقتی زنجیر باز شد احساس کردم ذهنم به پهنای این جهان هستی باز شد یعنی همش به قول استاد بهم گفته میشد یعنی هی در طول چکشها و باز شدن زنجیر یکسره با همسرم هردو با ذوق میگفتم آره خودشه بزن چکش رو بزن وقتی زنجیر باز شد هر دو ی ما اشک شوقمان سرازیر شد( هردو گفتیم راحت شدیم و دیگه متوجه کل ماجرای مسایل مالی و حل آنها شدیم) حرفهای خانم شایسته که هیچ مسله ای در این جهان بی جواب نیست هم مزید بر حال خوب ما میشد
و جالبتر یهو من زوم شدم روی چهره استاد وقتی داشتن فشار میاوردن بر روی آن چکشه با اشاره به همسرم ببین صورت استاد رو خانم شایسته هم همزمان حرف من زوم شد به چهره استاد برام همزمانی جالب بود
وقتی استاد شروع کردن به شستن تراکتور همزمان. من و همسرم گفتیم این لایه لایه ذهن ماست به خصوص بخاطر ترمزها مالی ذهنی که تمرکزی این روزها داریم کار میکنیم
واقعنوقتی استاد آب رو روی گوشه گوشه تراکتور میگرفتن ما احساس کردیم دیگه هیچ ترمزی نمونده همه شسته شدن احساس سبکی عالی احساس رهایی
وقتی اردکها شروع کردن به صدا دقیقا من همزمان با استاد همان جملات رو برای کنار رفتن آنها از توی دست و پا گفتم این همزمانی هم منو ذوق زده کرد
ما امروز رهایی بخصوص در مسایل مالیمان از باورهای محدود کننده ذهنمان شناسایی کردیم که ماهها دنبالش بودیم رو تجربه کردیم
همزمانی دیگه آن که دیگه واقعا سورپرایز شدیم
اشاره استاد به فایل قسمت 22 ثروت 1 بود و خلاصه مطالبش بود که ما دقیقا روز گذشته این فایل رو چندین بار گوش کرده بودیم و این فایل باعث شد امروز برای اولین بار صدای ضبط شده خودمان باورهای عالی مالی رو چندین بار گوش کنیم و اصلا برای اولین با ر با آگاهی این فایل معنی وارزش واقعی باور و ایمان رو بفهمیم و درک کنیم
امروز روز بی نهایت فرکانسی عالی رو تجربه کردیم خدایا شکرت که این چنین با یک قانون
همه جهان رو قانونمند آفریدی
سپاس بیکرانم نثار استاد بینهایت دانا و کوشا و عزیزم و خانم شایسته بینظیر
این فایل نشانه من بود از خدا خواستم که کجا بنویسم این شگفتی رو هدایتم کرد به انتخاب نشانه و بهشت رو آورد برام تا اینجا بنویسم
من شگفت زده اومدم اینجا بنویسم تا رد پام رو اینجا بذارم
من چند روز پیش تو یکی از رد پاهای تحول روز شمار زندگیم نوشتم که برای نقاشی ققنوس و 6 تا فرشته اسمی خدا بهم الهام نکرده هنوز
تابلوهای قبلی رو موقعی که داشتم میکشیدم بهم الهام میکرد یا قبلش ولی اینو وقتی کشیدم تموم شد گفتم خدا چرا اسمشو نگفتی؟؟
و یه بار سعی کردم که ازش نشونه بگیرم ولی نشونه نگرفتم و گفتم حتما وقتش نرسیده و گفتم خدای من خودت به وقتش بهم میگی
و یاد درکم از درختا افتادم که یه سریاشون زودتر جوانه زدن و یه سریاشون دیر تر و به وقتش قراره جوانه بزنن که این برای من 6 فروردین که تو بارون رفتم بیرون درس بود که هر چیزی به وقتش گفته میشه حتی الهام و ایده و هدایت خدا وقتی که من حاضر و آماده اش باشم برای دریافت و باید آروم باشم تا دریافت کنم
یاد آیه قرآن افتادم که اتفاقی 6 فروردین دیدم مادرم جزء 14 قرآن رو با تلویزیون میخونه ترجمه هاش زیر نویس میشد منم میخوندم که یه آیه اش این بود که آرامش باشه و سپاسگزار نعمت خدا باشیم ،روزی میرسه
من از آیه اینو درک کردم
آیه 112 سوره نحل بود
و یاد حرف استاد میفتادم که میگفت پیامبر که میرفتن یک ماه مراقبه میکردن در غار تا آماده بشن برای دریافت
به خودم میگفتم الان حتما آماده دریافت اسم نقاشیم نیستم
چون نقاشی شجره طیبه که درخت پاکیزه گذاشتم اسمشو خدا هدایتم کرد به سمت سوره ابراهیم
و دقیقا چند تا آیه توصیفش دقیقا طرح نقاشیم بود
و بعد اتمامش هم که 14 تا انسان داشت و به دلم گفته شد که سوره چهاردهم قرآن رو ببین و دیدم سوره ابراهیم هست
ماجراشو تو روز شمار نوشتم
الان میخوام در مورد تابلوی ققنوس و 6 تا فرشته و منبع نور خورشید رو بگم
بخوام خلاصه جریان نقاشیمو بگم
اینجوری بود که
من اولین طرح رو که ققنوس بود نقاشی کشیدم و اولین کار بزرگ من بود که شروع کرده بودم و قبلش هی از خدا سوال میکردم که چجوری منم میتونم مثل استاد فرشچیان نقاشی هایی بکشم که بهم الهام بشه ؟
درمورد الهامات نقاشیاش تو گوگل خونده بودم ، بعد من یه مدت قبل که خواب ققنوس رو دیده بودم و جریانشم باز تو روز شمار نوشتم
شروع کردم به کشیدن طرح ققنوس و اون تموم شد
و باز سوال میپرسیدم که بعدش میگفتم یه سبکی به من بده خدا که نقاشیام سبک خودم باشه البته همه کارای نقاشیم صفر تا صدش کار خداست نمیتونم اعتبارشو به خودم بدم
روزی که تموم شد گفتم خدای من الان یه نقاشی دیگه بهم الهام میکنی تا بکشم ؟؟؟؟
اونموقع یکم برام قابل باور نبود که خدا چجوری میخواد بهم طرح نقاشیارو الهام کنه دائم میپرسیدم آخه از کجا و چجوری
ولی الان درک کردم که چجوری بودنش کار خداست من فقط کارم اینه قدم بردارم و از خدا سوال بپرسم تا جواب رو بهم بگه
من اونروز گفتم و فرداش که 1402/8/8 بود 12:54 باز جریانشو تو روز شمار های تحول زندگیم نوشتم چی شد هدایت شدم پشت بوم خونمون
و ابرارو دیدم که به شکل فرشته و ققنوس و پروانه ای بزرگ که تشکیل شده بود از پروانه یا بهتر بگم فرشته های کوچیک که همه اینا درست تقریبا دقیق یادم نیست ولی موقع اذان ظهر بود همه اینا حدود یک ساعت بدون اینکه ابر تغییر شکل پیدا کنه حرکت میکردن و ققنوس به سمت نور خورشید و فرشته به سمت جهت نور و پروانه پشت سرش یه جوری حول محور دایره ای بودن و همه این ابرا که شکل ققنوس و پروانه و فرشته بودن از طریق یه ابر شبیه نخ پهن بود که همه به منبع نور وصل بودن
من اونموقع انقدر شگفت زده بودم قلم و کاغذ آوردم و هرجور دایره رو دیدم ترسیم کردم ولی عین اونی نشد که میدیدم
این چند روز رو من دائم از خدا میپرسیدم که خدا چی باشه اسم تابلو نقاشیم ققنوس و 6 تا فرشته که با هم 7 تا میشن و یه منبع نوره
من چند دقیقه پیش که اومدم نوشتم تو رد پای 98 که برنامه زندگی پس از زندگی حرفای تجربه گر رو نوشتم بعد رفتم تا بخوابم
همین که میخواستم دراز بکشم گفتم خدا تا اذان کم مونده نمیخوابم میخوام با گوشیم قرآن بخونم چی الان برای من خوبه تو بگو
تو بگو قرآن کدوم سوره رو بخونم 3:34 بود
شروع کردم چشمامو بستم پیش خودم گفتم خدا چشمامو باز میکنم هرچی به چشمم نظرمو جلب کرد بگو
اولش ساعتو نگاه کردم بعد گفتم نه بذار برم تو اپلیکیشن قرآن که دانلود کردم رفتم و چشمامو بستم تو دلم گفتم 4 بعد گفتم 7 بعد گفتم خدا چشمامو باز میکنم هر عددی کنار 4 بود اون سوره رو باز کنم باشه ؟
همین که چشمامو باز کردم چشمم خورد به بروزرسانی که برای نرم افزار اومده بود به صفحه و دیدم 24 هست
گفتم یعنی 24 امین سوره قرآن چیه
رفتم تو گوگل که بنویسم یهویی با سرعت و ملایم از دلم رد شد که اسم تابلوت هست
در صورتی که من قصد نداشتم درمورد اسم تابلوم بپرسم فقط گفتم خدا چی برای این لحظه من خوبه که شنیدم اسم تابلوت هست
وقتی نوشتم دیدم 24 امین سوره قرآن نور هست
بغضم گرفت گفتم حتما آیه ای هست که دقیقا برای تصویر نقاشی من باشه
شروع کردم به خوندن اوایلش گفتم خدا موضوعش که فرق داره با اسم سوره که نوره
گفتم باشه صبر میکنم ادامه حتما هست و باید تا آخر آیه بخونم
به آیه 35 که رسیدم
نوشته بود
خدا نور آسمان ها و زمین است دستان نورش به مشکاتی ماند که درآن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه ای که تلائلو آن گویی ستاره ایست درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آنکه شرقی و غربی نیست شرق و غرب جهان بدان فروزانست و بی آنکه آتشی زیت آن را بر افروزد خود به خود جهانی را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور و معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها خدابرای مردم میزند و خدا به همه امور داناست
بعد ادامه دادم و به آیه 41 ترجمه شو خوندم گریه کردم
دقیقا وصف نقاشیم بود
نقاشی من ققنوس پرنده ای بود که در حال حرکت به سمت نور خورشید بود و دقیقا من عکس رو بعد اذان ظهر گرفتم
و بعدش که چاپش کردم تا طرح ققنوس رو رو کاغذ بکشم 6 تا فرشته کوچیک هم دور نور خورشید به چشمم دیده شد و اونارم طراحی کردم دقیقا طرحاشون با ابر کشیده شده بود من فقط دورشونو کشیدم با مداد
تا حالا به هر کس این عکس ابرارو نشون دادم حیرت زده شدن و اسم خدارو بردن که فرشته های خدا همه جا هستن
آیه 41 ترجمه اش این بود
آیا ندیدی که هر کس در آسمان و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان نماز و تسبیح خود را میداند و خدا به انچه انجام میدهند داناست
گریه کردم وقتی خوندمش دقیقا نقاشی من بود این آیه
خدای هدایتگر من به وقتش بهم گفت اسم نقاشیمو
اسم نقاشیم نور
و امروز 7 فروردین دقیقا 6 تا فرشته با ققنوس هم 7 تا میشن
همه اینا برام نشونه هست که یاد بگیرم به زمان بندی خدا ایمان و باور داشته باشم تا درهمه کارام آروم باشم و عجله نکنم
همه چیز به طبیعی ترین حالت ممکنش برام رخ میده
خدایا سپاسگزارت هستم که هر لحظه هدایتگرم هستی در همه جنبه های زندگیم
در کتاب رویاهایی که رویا نیستن بخش دوم که جواب کامنتمو دادی خیلی خوشحال شدم که خداوند هدایتم کرد تا کامنت ارشمندتو بخونم و به یکی دیگه از کامنتای قشنگت هدایت بشم
قشنگ حس قلبیتو از پشت صفحه گوشی میخونم و خدامیدونه چقدر تحسینت کردم که انقدر قشنگ الهاماتتو درمورد نقاشی هات درک کردی و چقدر در فرکانس درستی بودی که خداوند قدم به قدم هدایتت کرده و چقدر ازت ممنونم که با دیدن علاقه ام منو به خوندن کامنتی هدایت کردی که درمورد وصف نقاشی و الهاماتت بود
چقدر به نکات قشنگی اشاره کرده بودی که نوشته بودی ذهنت مقاومت داشته ولی بازم اومدی و نوشتی از الهاماتت و منم کامنتای قشنگتو فعال کردم که همیشه بیام و بخونمشون و چقدر لذت میبرم از خوندشون
و چه وصف زیبایی از حس و حالت و الهام شدن نام تابلوت که هدایت شدی و از روی یکی از سوره های قرآن بوده و چه ساده خداوند از آسمان برات ساده ترین نشانه رو فرستاده
واقعا چی میتونم بگم فقط اینکه بگم فتبارک الله احسن الخالقین که انقدر زیبا همه چیز رو میچینه
خیلی برات خوشحال شدم که انقدر قشنگ در مسیر علاقه ات پیش میری و منم کلی ازت الگو گرفتم
یک دنیا سپاسگزارم از کامنت های زیبایی که مینویسی حتما ادامه بده
عاشقانه دوست دارم ادامه این جریان قشنگتو بخونم و از نتایجت لذت ببرم و تحسینت کنم
من دیشب یه اتفاقی برام افتاد که سبب شد یهویی یه تابلو جدید بکشم
و هر روز هدایتم میکنه خدا
و الان که اومدم تا روز شمار تحول زندگیم شماره 105 رو که امروز قراره بنویسمش رو بنویسم دیدم دایره آبی برای پاسخ دوستان افتاده اومدم بخونم بعد برم بنویسم الهام جدیدم رو برای نقاشیم چون جریان زیاد داره و طولانیه و از دیروز کلی اشک ریختم از حس خوب و سپاسگزاری از خدا
نوشته تونو که خواستم بخونم گفتم بذار ببینم درمورد کدوم روز و هدایت هام بود همین که خوندم خودم کلی اشک ریختم
واقعا حتی نوشته هامم جوریه که وقتی دوباره میخونمشون گریم میگیره چون من نوشتنم انقدر خوب نیست یه اراده ای کلمات رو جوری به زبونم جاری میکنه که بنویسم تمام اتفاقاتی که هدایتی برام رخ میدن
حتی شده بارها نخواستم بنویسم ولی هدایت شدم تا بنویسم
دوست داشتین تحول زندگی شماره 104 رو راجع به نقاشی جدیدم رو بخونین
براتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت
اول رفتم کامنت خودم رو پیدا کردم مال آذر 1399بود. یعنی من تو شهر خودم بودم هنوز، هنوز ایده حرکت به سرمون نزده بوده احتمالا…
ببین اصولی قراره همه چیز برای نصب یک وسیله جدید با استاندارد های بالا انجام بشه.
خدایا شکرت که جای هست که استاندارد هاش بالاست.
خدایا شکرت برای آدم هایی که هستن به درستی این اصول اساسی با استاندارد ها انجام میدن.
خدایا شکرت برای پرادایس که چقدر دیدن و زندگی کردن با این سریال منو رشد داد، چقدر به من جسارت حرکت و قدم برداشتن داد.
خدایا شکرت برای این همه تغییرهای کوچیک کوچیک، این بهبودهای آهسته و پیوسته که الان منی که میدونم چی بوده و چی شده قشنگ اهمیت قدم های پیوسته و بهبودهای مستمر رو متوجه میشم.
خدایا شکرت برای اینکه خودت همیشه منو هدایت و حمایت میکنی به مسیر آسانی ها، به مسیر و راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی نه غضب شدگان… خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم.
استاد واقعا برای این کنترل ذخن بالایی ک داریم من شمارو تحسین میکنم
اخلاق بینظیر و حیرت کننده زیاد دارین ماشالا
ولی اگر کس دیگه جای شما بود چقدر ناامید میشد و قاطی میکرد
اما شما همه ی ایده هارو اجرا کردین و حتی اگرم نمیشد بازم ایده ی بعدی ک بهتون گفته میشد رو بهش عمل میکردین
چقدر خوبه خدایی
چقدر عالیه این ایمان و امیدواری و اتصال شما ب رب و کنترل خودتون
استاد مثل همیشه دستای خدا براش کلی کار انجام میدن و چقدر سپاسگذاره و مغرور نمیشه ازاین بابت
خدایا شکرت
برای این هات تاپ بسیار زیبا و چ ویوی قشنگی رو در حین بودن تو آب و لذت بردن تواین هوای خنک و دیدن طبیعت پرادایس
واقعا درست میگن مریم جان ما بعد این که ازاین دوش صحرایی ک چ عرض کنم بگم دوش بهشتی استفاده کردین و سپاسگذار بودین ب راه بهتر و زیباتر هدایت شدین و چقدرم حرفه ایی
مبارکتون باشه من خیلی خوشحال شدم و دوسش داشتم
امیدوارم با لذت تمام ازش استفاده کنید و کیف کنید
و بازم کار لری ک همیشه اصولی و بادقت بوده و هست
چقدرم باعشق کار میکنن مردمان این کشور ک
با صبروتوجه و دقت تمام و تمرکز …ن غرغر کردن و گلایه کردن
از خدای بزرگ برای دیدن این همه زیبایی و خلقشون سپاسگذارم
استاد چقدر بادقت ماشینو میشست
من از کار تمیز کاری کلا لذت میبرم حالم خوب میشه
و حرفایی ک خیلی ب من کمک کردمن این فایل رو قبلا دیده بودم ولی از جنبه ی دیدن زیبایی ب سراغ این سریال بینظیر اومده بودن اما الان دید من با قبل خیلی فرق کرده
الان نگاه میکنم از تمام جوانب بهش دقت میکنم ازش درس یاد بگیرم
و اجرای ایده هایی ک بهت الهام میشه
من برای حل مسائل الهاماتی ک بهم میشد و نمیدونستم الهام خداست
فکر میکردم خیلی باهوشم و این فکر یهویی خودم بهش رسیدم و بهش عمل میکردم بعد ک نتیجه نمیداد دیگه ادامه نمیدادم
ولی اگ بدونی این خداست ک داره بهت الهام میکنه و ب قول استاد ک میگه زیاد ایده رو ربطش ندیم ب نتیجه و ب اون عمل کنیم
واقعا همینه ..اگ ربط بدی ب نتیجه ووقتی میبینه عمل نکرد و کار درست نشو دیگه ایده بعدی ک داده میشه بهش عمل نمیکنی و خراب میشه
یه روز عالی و پر درس را در پرادایس الهی شروع میکنیم
خدا را شکر بابت این پرایدایس زیبا که دیدن هر روزه شده روزی من.
یه اگاهی که خیلی بهتر درک کردم و حس میکنم در زندگیم هست و الان بهتر شاید بفهمم اینه که والا من کاری نمیکنم و خدا داره همه کارها رو انجام میده به صورت معجزه وار . نمیدونم چطوری ولی انجام میده خدا.
خدا پدر و مادره ،نجار ، فروشنده و غیره هست و به قولی خداوند همه چیز میشود همه کس را . میدونی خدا همه چیزه، اونی که تو میخوای از کالا و رابطه و ثروت خداست. یعنی غیر این نیست و توضیحش سخته برام
بریم سراغ امروز:
درود بر این آمریکاییها که کارها را واقعاً از روی نظم و ترتیب و درست انجام میدن ،خیلی تحسینشون میکنم که وسایل کامل با خودشون میبرند و خیلی خوش برخوردن.
درود بر لری عزیز که دستی از دستان خداست و میاد و کارها را انجام میده و انسان nice یه.
هر بار که این پرندهها را نشان میدهید که غذا میخورند و دنبال شما میروند واقعاً لذت بخشه ، خصوصاً که از زوایای مختلف فیلم میگیرید و اون جوجه مرغ به راحتی برای خودش بدون دغدغه زیر اون میز غذا میخوره و بهم نشون داد همیشه راه کارهای ساده تری هم هست برای لذت بردن.
واقعا شما لیاقت این زندگی خوب را دارید و در عمل دارید زندگی بر اساس قانون را نشان میدهید و پاداش خداوند اینه که حتی خودتان در حال خرید کردن هستید و در خانه نیستید ولی هم خداوند کارهای خانه را برایتان انجام میدهد و هم خرید میکنه
در مورد تراکتور از همون اول منم حس کردم میتوانید از بقیه کمک بگیرید و میدیدم که میخواهید ایده های خودتون رو عملی کنید و تمرین عزت نفس میکنید و دنبال کشف حودتونید
درس دوم در ان شرایط خیلی ذهن خود را خوب نگه داشتید با اینکه مریم عزیز از شما فیلم میگرفت ولی اثاری از ناراحتی در چهره شما نیست
سوم. میخواهید یاد بگیرید و تجربه کنید و برایتان مقصد مهم نیست ان چیزی که از مسیر بدست میاورید ارزش زیادی دارد و لذت میبرید.
قبل از اینکه نظر این فایل رو بنویسم . شماره یه فاکتور پولی بزرگ رو گم کردم و تا نجواها شروع شد که دیگه پولت پرید و خودم رو اروم کردم و گفتم مهم نیست هرچی پیش بیاد خیره و درسی داره و نشستم که متن رو بنویسم و یهو جلو چشام تو مانیتور پیداش کردم. خواستم بگم هر چی بتونی ذهنت رو کنترل کنی اتفاقات بهتر میوفته و هیچ برگی به اذن خدا نمیوفته.
شما تو این فایل گفتین حرکت کن و بدون توجه به نتیجه برو جلو و بعدا درس هاش رو میفهمی ، این پاشنه اشیل من از عزت نفس میاد و باید روش کار کنم و خودتون مثل بارز هستین و خداروشکر که دیدن این فایل باعث شده کاری که عقب انداختم رو شروع کنم
یکی از بهترین فایلهای زندگی در بهشت همین بود ، حل مسئله، حرکت در مسیر ایده ها فارغ از اینکه نتیجه حاصل شود یا خیر ، بدست آوردن تجارب در مسیر حرکتی ، پر از درس زندگی ، عالیییییییی
واقعا این فایل شما نور امید بیشتری رو تو دلم زنده کرد همیشه باخودم میگفتم خدایا من خواسته هایی دارم که قدم براشون برداشتم حرکت کردم پس چرا به نتیحه هنوز نرسیدم در صورتی که نشانههایی رسیدنش رو متوجه میشم و میبینم و به الهام هایی میشه و عمل میکنم ولی باز مسگم چرا خودش نیومده الان بمدت طولانی ولی به گفته شما همین میشه که این عمل ها و حرکتها در مراحل بعدی زندگیم حتما به کاربردی میرسه که منو در همه جهاتم راضی میکنه واین موضوع درست خیلی خیلی بزرگی برام داشت و خیلی امیدم بیشتر شده و از خدای خودم میخواستم امروز باهام حرف بزنه چون گاهی میشه باخودم میگم من باورهامو بیشتر شتا جایی میدونستم اشتباهه درست کردم و میگم خدایا من میخوام رشد بیشتری داشته باشم ومیگم بهم بگو کدوم راه هستم ایا مسیرم درسته یانه…
ولی خدا به زبان شما این درس بزرگ رو بهم دادین…
انشالله خدا پشت وپناهتون باشه و من هم درک بیشتر خدا رسیدم…
سلام به استاد عزیز و مریم جان عزیز و دوستان فوق العاده م در این سایت فوق العاده تر
خدایا چطور شکرگزار باشم بابت هدایتی که امروز از دیدن این فایل دریافت کردم و چطور تشکر کنم از اجابتت ، سریع تر از چیزی که فکرشو میکردم ….مثل همیشه
من چند ماهی هست که با یه مساله و یه ناخواسته در زندگیم مواجه شدم و بابتش بارها از خدا هدایت خواستم و چندین بار هم خیلی واضح و شفاف ایده ها و الهامات رو دریافت کردم و سریعا دست به کار شدم و انجامشون دادم اما تا به امروز موضوع من برطرف نشده.
امروز داشتم تو راه برگشت از شرکت و پشت ترافیک با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا من خیلی راهای مختلف امتحان کردم ، کارهایی که خودت بهم گفتی رو انجام دادم ولی تا الان نتیجه نداده
نذار نا امید بشم نذار دلسرد بشم یه نشونه واسم بفرست که بدونم مسیرم درسته که دلگرمم کنه
و دو ساعت بعد از این گفتگو پای لپ تاپم نشستم و دارم این فایل رو میبینم و خدا مستقیم با من از زبان استاد حرف میزنه …
الله اکبر از این هدایت
دقیقا اونجا که استاد داشت توضیح میداد که هر راه حلی که برای درآوردن تراکتور از گل امتحان شد و نتیجه نداد چه درسهایی داشت و باعث چه تجربه هایی شد من داشتم به موقعیت خودم فکر میکردم و سعی داشتم از این منظر بهش نگاه کنم و درس هاش رو برای خودم مرور کنم و کلی احساسم بهتر شد.
دیگه واضح تر از این خدا نمیتونست با من صحبت کنه و جوابم رو بده .
چی بگم خدایا آخه عاشقتم من
در ادامه هم وقتی کامنت نگار عزیز رو تو این فایل خوندم ، رسیدم به این جمله که :
” صبور باش ، این باورهای نامناسب خیلی تو ذهنت مثل همون تراکتور گیر کرده . عجله نکن همین کارهایی که ما بهت میگیمو انجام میدی درسته …فکر نکن اگر به نتیجه نمیرسه این یعنی بده یعنی نتونستی نه همه ی این نشدن ها جزوی از پروسه هستن ”
آره این بخش از کامنت نگار عزیز هم که دیگه تیر خلاص بود و مشخصا صحبت خداوند با من و قلبم آروم شد و حالم عالی
اینم دلم نمیاد نگم که چقدر کنترل ذهن استاد و مریم جان رو در این چند قسمت که مساله ی تراکتور وجود داشت تحسین کردم.
اینکه چقدر تلاش کردن احساسشون رو خوب نگه دارن.
اگر ایده ای جواب نمیداد به خودشون این فضا رو میدادن که کار دیگه ای که اون لحظه انجام پذیر تره رو انجام بدن و در وقت مناسب دیگه ای بیان سراغ این مساله.
حتی در همین وضعیت بارها جمله ی خدایا شکرت رو از زبونشون میشنویم و تمرین تمرکز بر روی نکات مثبت رو به صورت عملی میبینیم و …
اینا همه برای من درسهای بزرگی داشت و ممنونم ازتون مریم جان عزیز که حتی در اون وضعیت تعهد خودتون رو به رکورد کردن وقایع و شر کردن نتایج با ما حفظ کردین و باعث شدین ما انقدر درس بگیریم از این فایل .
سلام به همه عزیزان بخصوص استاد عباسمنش و خانم شایسته…
یک محصول جدید دیگه تحت عنوان ” سریال زندگی در بهشت-116″ با میلیاردها تومن ارزش مالی روی سایت قرار گرفت. بینظیر بود استاد. فکر میکنم یکی از بزرگترین دلایلی که باعث عدم پیشرفت میشه همین ترسها و اقدام نکردن ها، و عملی نکردن ایده هاست که شما توی توضیحات پایانی این فایل به زیبایی توضیح دادید. چطور میشه انتظار نتیجه داشت درحالیکه هیچ اقدامی صورت نمیگیره؟؟؟ اما چطور میشه جسارت اقدام کردن پیدا کنیم؟ وقتیکه مثل شما تجربه چیزهای جدید در اولویت بسیار بالاتری از ترسهای پیش رو باشه. به نظرم این فایل مخصوصا قسمتی پایانی که همراه با توضیحات شما بود رو باید بارها و بارها تماشا کرد و با تمرکز بالا گوش داد و اقدام کرد… عاااااااااااااااااااااااااااالی بود.
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته گرامی
خداروشکر در مسیر خلق خواستههایم و تمرکز و توجه آگاهانه بر آنها هدایت شدم به این فایل
اینکه چند روزه با اشتیاق از خدا میخواستم کمکم کند تا درک بالاتری از درک و فرکانس روبهم نشان بدهد و تمرکز لیزری بررسی باورهای مالی ام هدایت شدم به این نشونه
راستش امروز یک نقطه عطفی از این درک از این فایل برایم بود
نمیدونم چطور بیانش کنم ولی سعی میکنم
انطور که عالی درک کردم بیان کنم
در مدت این 308 روز زندگی با این خانواده بامعرقت از نعمتهای آن به شکل آگاهی های فراوان استفاده میکنم
در این فایل اولا درک من از فضای عاشقانه پرادایس وطبیعت آن بی نهایت با احساس بالای لذت بود امروز با نقطه نقطه و سرسبزی وطروات آن واقعا حس خوشحالی وذوق شدیدی داشتم. که تا کنون نداشتم
و کاملا آن نسیم ورطوبت خنک صبحگاهی حالم خوبتر کرد وحس واقعی داشتم
و شروع کار لری واستاد وخانم شایسته برام در صبح زود حس خوبی داد
با شنیدن اینکه قراره تراکتور رو از گل در بیاد کمی شاخکهای ذهنیم تکونی خرد که انگار متوجه شدن امروز قراره برای ذهنم چه اتفاقی بیافتد
وقتی لری شروع کرد به بیرون آوردن تراکتور و نشد
ناخواسته نمیدونم چرا از اینکه اصلا چی شده تراکتور استاد گیر کرده و همچین اتفاقی برای استاد افتاده انگار برایم قابل قبول نبود شاید بخاطر این بوده تو این مدت ذهنم عادت کرده بود به این موضوع که استاد از. این مرحله خیلی وقته رد شده که همچین مسله ای براشون پیش
توجه ام زیاد شد ببینم از دل ماجرای که میبینم چیو میفهمم
و ذهنم کنجکاوانه گوش میکرد خانم شایسته و استاد الان چه کلماتی استفاده میکن خیلی دقتم بالاتر رفت و آماده شد برای جوابی که شاید یک عمر دنبالش بودم
و این صحنه که کمکی آمد و شروع کرد و دیدن از گل در آمدن تراکتور کار خودش رو در ذهن من کرد
قابل وصف نیست ولی سعیمو میکنم
با صحبتهای خانم شایسته عزیز و کلمه به کلمه حرفاشون فهمیدم من هم یک عمر فقط دنبال این بودم که همیشه کاری کنم مشکلی پیش نیاد واگر هم میآمد بیشتر به اینکه چرا پیش آمد بوده؟ فکر میکردم و حتی الان هم که اول وقتی دیدم تراکتور گیر کرده همین سوالو کردم یعنی شیوه حل مسایل با دید منفی من همیشه بود سختی کار ومقصر دانستن خودم یا دیگران همر اه بود
وتوقع بالای ذهن من از خودش و دیگران که نباید مشکلی پیش بیاد و باید عاقلانه رفتار کرد از اول
این رفتار من میلیونها مسله رو در طول زندگیم برایم بوجود آورده که از حوصله اینجا خارجه همینکه امروز متوجه اش شدم و اینکه خیلی ملموس بود برام خیلی سپاسگزارم
درس بزرگ بعدی من که خیلی خیلی زیبا به من الهام میشد
همینکه استاد آمدن شروع کنن به باز کردن زنجیر و چوبهای خرد شده و..
وای حجمی از آگاهی بود که با همزمانی های رفتاری و گفتاری خانم شایسته واستاد همراه بود
خداروشکر کردم بارها که به این مرحله واضح و آشکار همزمانی با استاد رسیدم این موضوع خیلی خیلی خوشحالم کرد
اولا با تلاش استاد برای باز شدن زنجیر وزدن چکش احساس کردم امروز درهای بزرگی به روی ذهنم داره باز میشه در مسایل مالی بعد از ده ماه کار کردن ونتیچه نگرفتن دنبال ریشه حل مسأله بودم و امروز با این چکشها فهمیدم و قلبم باز شدو(شرک و ترس و باورهای که عوامل بیرونی رو خیلی دخیل میدانستم و راه حل مسأله رو خیلی ساده است رو درک نکرده بودم تا امروز) وقتی زنجیر باز شد احساس کردم ذهنم به پهنای این جهان هستی باز شد یعنی همش به قول استاد بهم گفته میشد یعنی هی در طول چکشها و باز شدن زنجیر یکسره با همسرم هردو با ذوق میگفتم آره خودشه بزن چکش رو بزن وقتی زنجیر باز شد هر دو ی ما اشک شوقمان سرازیر شد( هردو گفتیم راحت شدیم و دیگه متوجه کل ماجرای مسایل مالی و حل آنها شدیم) حرفهای خانم شایسته که هیچ مسله ای در این جهان بی جواب نیست هم مزید بر حال خوب ما میشد
و جالبتر یهو من زوم شدم روی چهره استاد وقتی داشتن فشار میاوردن بر روی آن چکشه با اشاره به همسرم ببین صورت استاد رو خانم شایسته هم همزمان حرف من زوم شد به چهره استاد برام همزمانی جالب بود
وقتی استاد شروع کردن به شستن تراکتور همزمان. من و همسرم گفتیم این لایه لایه ذهن ماست به خصوص بخاطر ترمزها مالی ذهنی که تمرکزی این روزها داریم کار میکنیم
واقعنوقتی استاد آب رو روی گوشه گوشه تراکتور میگرفتن ما احساس کردیم دیگه هیچ ترمزی نمونده همه شسته شدن احساس سبکی عالی احساس رهایی
وقتی اردکها شروع کردن به صدا دقیقا من همزمان با استاد همان جملات رو برای کنار رفتن آنها از توی دست و پا گفتم این همزمانی هم منو ذوق زده کرد
ما امروز رهایی بخصوص در مسایل مالیمان از باورهای محدود کننده ذهنمان شناسایی کردیم که ماهها دنبالش بودیم رو تجربه کردیم
همزمانی دیگه آن که دیگه واقعا سورپرایز شدیم
اشاره استاد به فایل قسمت 22 ثروت 1 بود و خلاصه مطالبش بود که ما دقیقا روز گذشته این فایل رو چندین بار گوش کرده بودیم و این فایل باعث شد امروز برای اولین بار صدای ضبط شده خودمان باورهای عالی مالی رو چندین بار گوش کنیم و اصلا برای اولین با ر با آگاهی این فایل معنی وارزش واقعی باور و ایمان رو بفهمیم و درک کنیم
امروز روز بی نهایت فرکانسی عالی رو تجربه کردیم خدایا شکرت که این چنین با یک قانون
همه جهان رو قانونمند آفریدی
سپاس بیکرانم نثار استاد بینهایت دانا و کوشا و عزیزم و خانم شایسته بینظیر
به نام ربّ
خدای هدایتگر
خدای عشق
خدای پاسخگوی سریع
خدای نور
خدای مالک و صاحب اختیار تمام جهان هستی
نور هست و نور هست و نور و تنها منبع نور
این فایل نشانه من بود از خدا خواستم که کجا بنویسم این شگفتی رو هدایتم کرد به انتخاب نشانه و بهشت رو آورد برام تا اینجا بنویسم
من شگفت زده اومدم اینجا بنویسم تا رد پام رو اینجا بذارم
من چند روز پیش تو یکی از رد پاهای تحول روز شمار زندگیم نوشتم که برای نقاشی ققنوس و 6 تا فرشته اسمی خدا بهم الهام نکرده هنوز
تابلوهای قبلی رو موقعی که داشتم میکشیدم بهم الهام میکرد یا قبلش ولی اینو وقتی کشیدم تموم شد گفتم خدا چرا اسمشو نگفتی؟؟
و یه بار سعی کردم که ازش نشونه بگیرم ولی نشونه نگرفتم و گفتم حتما وقتش نرسیده و گفتم خدای من خودت به وقتش بهم میگی
و یاد درکم از درختا افتادم که یه سریاشون زودتر جوانه زدن و یه سریاشون دیر تر و به وقتش قراره جوانه بزنن که این برای من 6 فروردین که تو بارون رفتم بیرون درس بود که هر چیزی به وقتش گفته میشه حتی الهام و ایده و هدایت خدا وقتی که من حاضر و آماده اش باشم برای دریافت و باید آروم باشم تا دریافت کنم
یاد آیه قرآن افتادم که اتفاقی 6 فروردین دیدم مادرم جزء 14 قرآن رو با تلویزیون میخونه ترجمه هاش زیر نویس میشد منم میخوندم که یه آیه اش این بود که آرامش باشه و سپاسگزار نعمت خدا باشیم ،روزی میرسه
من از آیه اینو درک کردم
آیه 112 سوره نحل بود
و یاد حرف استاد میفتادم که میگفت پیامبر که میرفتن یک ماه مراقبه میکردن در غار تا آماده بشن برای دریافت
به خودم میگفتم الان حتما آماده دریافت اسم نقاشیم نیستم
چون نقاشی شجره طیبه که درخت پاکیزه گذاشتم اسمشو خدا هدایتم کرد به سمت سوره ابراهیم
و دقیقا چند تا آیه توصیفش دقیقا طرح نقاشیم بود
و بعد اتمامش هم که 14 تا انسان داشت و به دلم گفته شد که سوره چهاردهم قرآن رو ببین و دیدم سوره ابراهیم هست
ماجراشو تو روز شمار نوشتم
الان میخوام در مورد تابلوی ققنوس و 6 تا فرشته و منبع نور خورشید رو بگم
بخوام خلاصه جریان نقاشیمو بگم
اینجوری بود که
من اولین طرح رو که ققنوس بود نقاشی کشیدم و اولین کار بزرگ من بود که شروع کرده بودم و قبلش هی از خدا سوال میکردم که چجوری منم میتونم مثل استاد فرشچیان نقاشی هایی بکشم که بهم الهام بشه ؟
درمورد الهامات نقاشیاش تو گوگل خونده بودم ، بعد من یه مدت قبل که خواب ققنوس رو دیده بودم و جریانشم باز تو روز شمار نوشتم
شروع کردم به کشیدن طرح ققنوس و اون تموم شد
و باز سوال میپرسیدم که بعدش میگفتم یه سبکی به من بده خدا که نقاشیام سبک خودم باشه البته همه کارای نقاشیم صفر تا صدش کار خداست نمیتونم اعتبارشو به خودم بدم
روزی که تموم شد گفتم خدای من الان یه نقاشی دیگه بهم الهام میکنی تا بکشم ؟؟؟؟
اونموقع یکم برام قابل باور نبود که خدا چجوری میخواد بهم طرح نقاشیارو الهام کنه دائم میپرسیدم آخه از کجا و چجوری
ولی الان درک کردم که چجوری بودنش کار خداست من فقط کارم اینه قدم بردارم و از خدا سوال بپرسم تا جواب رو بهم بگه
من اونروز گفتم و فرداش که 1402/8/8 بود 12:54 باز جریانشو تو روز شمار های تحول زندگیم نوشتم چی شد هدایت شدم پشت بوم خونمون
و ابرارو دیدم که به شکل فرشته و ققنوس و پروانه ای بزرگ که تشکیل شده بود از پروانه یا بهتر بگم فرشته های کوچیک که همه اینا درست تقریبا دقیق یادم نیست ولی موقع اذان ظهر بود همه اینا حدود یک ساعت بدون اینکه ابر تغییر شکل پیدا کنه حرکت میکردن و ققنوس به سمت نور خورشید و فرشته به سمت جهت نور و پروانه پشت سرش یه جوری حول محور دایره ای بودن و همه این ابرا که شکل ققنوس و پروانه و فرشته بودن از طریق یه ابر شبیه نخ پهن بود که همه به منبع نور وصل بودن
من اونموقع انقدر شگفت زده بودم قلم و کاغذ آوردم و هرجور دایره رو دیدم ترسیم کردم ولی عین اونی نشد که میدیدم
این چند روز رو من دائم از خدا میپرسیدم که خدا چی باشه اسم تابلو نقاشیم ققنوس و 6 تا فرشته که با هم 7 تا میشن و یه منبع نوره
من چند دقیقه پیش که اومدم نوشتم تو رد پای 98 که برنامه زندگی پس از زندگی حرفای تجربه گر رو نوشتم بعد رفتم تا بخوابم
همین که میخواستم دراز بکشم گفتم خدا تا اذان کم مونده نمیخوابم میخوام با گوشیم قرآن بخونم چی الان برای من خوبه تو بگو
تو بگو قرآن کدوم سوره رو بخونم 3:34 بود
شروع کردم چشمامو بستم پیش خودم گفتم خدا چشمامو باز میکنم هرچی به چشمم نظرمو جلب کرد بگو
اولش ساعتو نگاه کردم بعد گفتم نه بذار برم تو اپلیکیشن قرآن که دانلود کردم رفتم و چشمامو بستم تو دلم گفتم 4 بعد گفتم 7 بعد گفتم خدا چشمامو باز میکنم هر عددی کنار 4 بود اون سوره رو باز کنم باشه ؟
همین که چشمامو باز کردم چشمم خورد به بروزرسانی که برای نرم افزار اومده بود به صفحه و دیدم 24 هست
گفتم یعنی 24 امین سوره قرآن چیه
رفتم تو گوگل که بنویسم یهویی با سرعت و ملایم از دلم رد شد که اسم تابلوت هست
در صورتی که من قصد نداشتم درمورد اسم تابلوم بپرسم فقط گفتم خدا چی برای این لحظه من خوبه که شنیدم اسم تابلوت هست
وقتی نوشتم دیدم 24 امین سوره قرآن نور هست
بغضم گرفت گفتم حتما آیه ای هست که دقیقا برای تصویر نقاشی من باشه
شروع کردم به خوندن اوایلش گفتم خدا موضوعش که فرق داره با اسم سوره که نوره
گفتم باشه صبر میکنم ادامه حتما هست و باید تا آخر آیه بخونم
به آیه 35 که رسیدم
نوشته بود
خدا نور آسمان ها و زمین است دستان نورش به مشکاتی ماند که درآن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشه ای که تلائلو آن گویی ستاره ایست درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آنکه شرقی و غربی نیست شرق و غرب جهان بدان فروزانست و بی آنکه آتشی زیت آن را بر افروزد خود به خود جهانی را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور و معرفت قرار گرفته و خدا هر که را بخواهد به نور خود هدایت کند و این مثلها خدابرای مردم میزند و خدا به همه امور داناست
بعد ادامه دادم و به آیه 41 ترجمه شو خوندم گریه کردم
دقیقا وصف نقاشیم بود
نقاشی من ققنوس پرنده ای بود که در حال حرکت به سمت نور خورشید بود و دقیقا من عکس رو بعد اذان ظهر گرفتم
و بعدش که چاپش کردم تا طرح ققنوس رو رو کاغذ بکشم 6 تا فرشته کوچیک هم دور نور خورشید به چشمم دیده شد و اونارم طراحی کردم دقیقا طرحاشون با ابر کشیده شده بود من فقط دورشونو کشیدم با مداد
تا حالا به هر کس این عکس ابرارو نشون دادم حیرت زده شدن و اسم خدارو بردن که فرشته های خدا همه جا هستن
آیه 41 ترجمه اش این بود
آیا ندیدی که هر کس در آسمان و زمین است تا مرغ که در هوا پرگشاید همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان نماز و تسبیح خود را میداند و خدا به انچه انجام میدهند داناست
گریه کردم وقتی خوندمش دقیقا نقاشی من بود این آیه
خدای هدایتگر من به وقتش بهم گفت اسم نقاشیمو
اسم نقاشیم نور
و امروز 7 فروردین دقیقا 6 تا فرشته با ققنوس هم 7 تا میشن
همه اینا برام نشونه هست که یاد بگیرم به زمان بندی خدا ایمان و باور داشته باشم تا درهمه کارام آروم باشم و عجله نکنم
همه چیز به طبیعی ترین حالت ممکنش برام رخ میده
خدایا سپاسگزارت هستم که هر لحظه هدایتگرم هستی در همه جنبه های زندگیم
سلام به شما طیبه خانم عزیز
واقعا نمیدونم چی بگم از کامنتات اشکم جاری شد
در کتاب رویاهایی که رویا نیستن بخش دوم که جواب کامنتمو دادی خیلی خوشحال شدم که خداوند هدایتم کرد تا کامنت ارشمندتو بخونم و به یکی دیگه از کامنتای قشنگت هدایت بشم
قشنگ حس قلبیتو از پشت صفحه گوشی میخونم و خدامیدونه چقدر تحسینت کردم که انقدر قشنگ الهاماتتو درمورد نقاشی هات درک کردی و چقدر در فرکانس درستی بودی که خداوند قدم به قدم هدایتت کرده و چقدر ازت ممنونم که با دیدن علاقه ام منو به خوندن کامنتی هدایت کردی که درمورد وصف نقاشی و الهاماتت بود
چقدر به نکات قشنگی اشاره کرده بودی که نوشته بودی ذهنت مقاومت داشته ولی بازم اومدی و نوشتی از الهاماتت و منم کامنتای قشنگتو فعال کردم که همیشه بیام و بخونمشون و چقدر لذت میبرم از خوندشون
و چه وصف زیبایی از حس و حالت و الهام شدن نام تابلوت که هدایت شدی و از روی یکی از سوره های قرآن بوده و چه ساده خداوند از آسمان برات ساده ترین نشانه رو فرستاده
واقعا چی میتونم بگم فقط اینکه بگم فتبارک الله احسن الخالقین که انقدر زیبا همه چیز رو میچینه
خیلی برات خوشحال شدم که انقدر قشنگ در مسیر علاقه ات پیش میری و منم کلی ازت الگو گرفتم
یک دنیا سپاسگزارم از کامنت های زیبایی که مینویسی حتما ادامه بده
عاشقانه دوست دارم ادامه این جریان قشنگتو بخونم و از نتایجت لذت ببرم و تحسینت کنم
در پناه خالقی باشی که قدرت خلق زندگی رو به ما داد
سلام فاطمه جان
من دیشب یه اتفاقی برام افتاد که سبب شد یهویی یه تابلو جدید بکشم
و هر روز هدایتم میکنه خدا
و الان که اومدم تا روز شمار تحول زندگیم شماره 105 رو که امروز قراره بنویسمش رو بنویسم دیدم دایره آبی برای پاسخ دوستان افتاده اومدم بخونم بعد برم بنویسم الهام جدیدم رو برای نقاشیم چون جریان زیاد داره و طولانیه و از دیروز کلی اشک ریختم از حس خوب و سپاسگزاری از خدا
نوشته تونو که خواستم بخونم گفتم بذار ببینم درمورد کدوم روز و هدایت هام بود همین که خوندم خودم کلی اشک ریختم
واقعا حتی نوشته هامم جوریه که وقتی دوباره میخونمشون گریم میگیره چون من نوشتنم انقدر خوب نیست یه اراده ای کلمات رو جوری به زبونم جاری میکنه که بنویسم تمام اتفاقاتی که هدایتی برام رخ میدن
حتی شده بارها نخواستم بنویسم ولی هدایت شدم تا بنویسم
دوست داشتین تحول زندگی شماره 104 رو راجع به نقاشی جدیدم رو بخونین
براتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و ثروت از خدا میخوام و سعادت در دنیا و آخرت
خدایا هر انچه که در زندگیم دارم از آن توست
خدایا شکرت کائنات در حال برآورده کردن خواسته های من هست
خدایا شکرت من سرشار از انرژی مثبت هستم
خدایا شکرت بابت نعمتهای فراوانی که دادی
خدایا شکرت پول براحتی وارد زندگیم میشود
خدایا شکرت من هر آنچه دلم بخواهد میتوانم بخرم
خدایا شکرت من سرشار از مهربانی هستم
خدایا شکرت شغلی دارم راحت با درآمدی عالی
خدایا شکرت من از پس هر کاری بر میایم
خدایا شکرت پول و ثروت به سوی من در حال حرکت هست
خدایا شکرت من در حال امضای سند خانه مورد علاقه ام هستم
خدایا شکرت من در حال چیدمان منزل مورد علاقه ام هستم
خدایا شکرت من در خانه ام آرامش دارم
خدایا شکرت بابت سلامتی عشقم و فرزندانم
خدایا شکرت من پول و طلا دارم
من با خوشحالی پول میسازم
من در خانه ام نظم و ترتیب دارم
من مصمم هستم
من آگاه هستم
من از مال دنیا بی نیاز هستم
من از پس هر کاری بر میایم
من از کنترل ذهن خودم بر میایم و به سادگی ذهنمو رو کنترل میکنم و به سوی خوشبختی در حال حرکت هستم.
خدایاشکرت
به نام الله یکتا
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
خدایا پرادایس زیبا رو ببین
اول رفتم کامنت خودم رو پیدا کردم مال آذر 1399بود. یعنی من تو شهر خودم بودم هنوز، هنوز ایده حرکت به سرمون نزده بوده احتمالا…
ببین اصولی قراره همه چیز برای نصب یک وسیله جدید با استاندارد های بالا انجام بشه.
خدایا شکرت که جای هست که استاندارد هاش بالاست.
خدایا شکرت برای آدم هایی که هستن به درستی این اصول اساسی با استاندارد ها انجام میدن.
خدایا شکرت برای پرادایس که چقدر دیدن و زندگی کردن با این سریال منو رشد داد، چقدر به من جسارت حرکت و قدم برداشتن داد.
خدایا شکرت برای این همه تغییرهای کوچیک کوچیک، این بهبودهای آهسته و پیوسته که الان منی که میدونم چی بوده و چی شده قشنگ اهمیت قدم های پیوسته و بهبودهای مستمر رو متوجه میشم.
خدایا شکرت برای اینکه خودت همیشه منو هدایت و حمایت میکنی به مسیر آسانی ها، به مسیر و راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی نه غضب شدگان… خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم.
نام خداوند رحمان و رحیم
سلام استاد عزیزومریم جان
استاد واقعا برای این کنترل ذخن بالایی ک داریم من شمارو تحسین میکنم
اخلاق بینظیر و حیرت کننده زیاد دارین ماشالا
ولی اگر کس دیگه جای شما بود چقدر ناامید میشد و قاطی میکرد
اما شما همه ی ایده هارو اجرا کردین و حتی اگرم نمیشد بازم ایده ی بعدی ک بهتون گفته میشد رو بهش عمل میکردین
چقدر خوبه خدایی
چقدر عالیه این ایمان و امیدواری و اتصال شما ب رب و کنترل خودتون
استاد مثل همیشه دستای خدا براش کلی کار انجام میدن و چقدر سپاسگذاره و مغرور نمیشه ازاین بابت
خدایا شکرت
برای این هات تاپ بسیار زیبا و چ ویوی قشنگی رو در حین بودن تو آب و لذت بردن تواین هوای خنک و دیدن طبیعت پرادایس
واقعا درست میگن مریم جان ما بعد این که ازاین دوش صحرایی ک چ عرض کنم بگم دوش بهشتی استفاده کردین و سپاسگذار بودین ب راه بهتر و زیباتر هدایت شدین و چقدرم حرفه ایی
مبارکتون باشه من خیلی خوشحال شدم و دوسش داشتم
امیدوارم با لذت تمام ازش استفاده کنید و کیف کنید
و بازم کار لری ک همیشه اصولی و بادقت بوده و هست
چقدرم باعشق کار میکنن مردمان این کشور ک
با صبروتوجه و دقت تمام و تمرکز …ن غرغر کردن و گلایه کردن
خیلی عالیه خیلی..این اخلاقشون واقعا تحسین برانگیزه
از خدای بزرگ برای دیدن این همه زیبایی و خلقشون سپاسگذارم
استاد چقدر بادقت ماشینو میشست
من از کار تمیز کاری کلا لذت میبرم حالم خوب میشه
و حرفایی ک خیلی ب من کمک کردمن این فایل رو قبلا دیده بودم ولی از جنبه ی دیدن زیبایی ب سراغ این سریال بینظیر اومده بودن اما الان دید من با قبل خیلی فرق کرده
الان نگاه میکنم از تمام جوانب بهش دقت میکنم ازش درس یاد بگیرم
و اجرای ایده هایی ک بهت الهام میشه
من برای حل مسائل الهاماتی ک بهم میشد و نمیدونستم الهام خداست
فکر میکردم خیلی باهوشم و این فکر یهویی خودم بهش رسیدم و بهش عمل میکردم بعد ک نتیجه نمیداد دیگه ادامه نمیدادم
ولی اگ بدونی این خداست ک داره بهت الهام میکنه و ب قول استاد ک میگه زیاد ایده رو ربطش ندیم ب نتیجه و ب اون عمل کنیم
واقعا همینه ..اگ ربط بدی ب نتیجه ووقتی میبینه عمل نکرد و کار درست نشو دیگه ایده بعدی ک داده میشه بهش عمل نمیکنی و خراب میشه
چقدر این فایل اموزنده بود خدایاسپاسگذارم
ازتون سپاسگذارم استاد برای تهیه ی این فایل
عاشقتونم
درپناه الله مهربان شادو تندرست و خوشبخت باشید
به نام رب العالمین
یه روز عالی و پر درس را در پرادایس الهی شروع میکنیم
خدا را شکر بابت این پرایدایس زیبا که دیدن هر روزه شده روزی من.
یه اگاهی که خیلی بهتر درک کردم و حس میکنم در زندگیم هست و الان بهتر شاید بفهمم اینه که والا من کاری نمیکنم و خدا داره همه کارها رو انجام میده به صورت معجزه وار . نمیدونم چطوری ولی انجام میده خدا.
خدا پدر و مادره ،نجار ، فروشنده و غیره هست و به قولی خداوند همه چیز میشود همه کس را . میدونی خدا همه چیزه، اونی که تو میخوای از کالا و رابطه و ثروت خداست. یعنی غیر این نیست و توضیحش سخته برام
بریم سراغ امروز:
درود بر این آمریکاییها که کارها را واقعاً از روی نظم و ترتیب و درست انجام میدن ،خیلی تحسینشون میکنم که وسایل کامل با خودشون میبرند و خیلی خوش برخوردن.
درود بر لری عزیز که دستی از دستان خداست و میاد و کارها را انجام میده و انسان nice یه.
هر بار که این پرندهها را نشان میدهید که غذا میخورند و دنبال شما میروند واقعاً لذت بخشه ، خصوصاً که از زوایای مختلف فیلم میگیرید و اون جوجه مرغ به راحتی برای خودش بدون دغدغه زیر اون میز غذا میخوره و بهم نشون داد همیشه راه کارهای ساده تری هم هست برای لذت بردن.
واقعا شما لیاقت این زندگی خوب را دارید و در عمل دارید زندگی بر اساس قانون را نشان میدهید و پاداش خداوند اینه که حتی خودتان در حال خرید کردن هستید و در خانه نیستید ولی هم خداوند کارهای خانه را برایتان انجام میدهد و هم خرید میکنه
در مورد تراکتور از همون اول منم حس کردم میتوانید از بقیه کمک بگیرید و میدیدم که میخواهید ایده های خودتون رو عملی کنید و تمرین عزت نفس میکنید و دنبال کشف حودتونید
درس دوم در ان شرایط خیلی ذهن خود را خوب نگه داشتید با اینکه مریم عزیز از شما فیلم میگرفت ولی اثاری از ناراحتی در چهره شما نیست
سوم. میخواهید یاد بگیرید و تجربه کنید و برایتان مقصد مهم نیست ان چیزی که از مسیر بدست میاورید ارزش زیادی دارد و لذت میبرید.
قبل از اینکه نظر این فایل رو بنویسم . شماره یه فاکتور پولی بزرگ رو گم کردم و تا نجواها شروع شد که دیگه پولت پرید و خودم رو اروم کردم و گفتم مهم نیست هرچی پیش بیاد خیره و درسی داره و نشستم که متن رو بنویسم و یهو جلو چشام تو مانیتور پیداش کردم. خواستم بگم هر چی بتونی ذهنت رو کنترل کنی اتفاقات بهتر میوفته و هیچ برگی به اذن خدا نمیوفته.
شما تو این فایل گفتین حرکت کن و بدون توجه به نتیجه برو جلو و بعدا درس هاش رو میفهمی ، این پاشنه اشیل من از عزت نفس میاد و باید روش کار کنم و خودتون مثل بارز هستین و خداروشکر که دیدن این فایل باعث شده کاری که عقب انداختم رو شروع کنم
با سلام خدمت استاد عزیزم
یکی از بهترین فایلهای زندگی در بهشت همین بود ، حل مسئله، حرکت در مسیر ایده ها فارغ از اینکه نتیجه حاصل شود یا خیر ، بدست آوردن تجارب در مسیر حرکتی ، پر از درس زندگی ، عالیییییییی
سلام استاد عزیزم..
واقعا این فایل شما نور امید بیشتری رو تو دلم زنده کرد همیشه باخودم میگفتم خدایا من خواسته هایی دارم که قدم براشون برداشتم حرکت کردم پس چرا به نتیحه هنوز نرسیدم در صورتی که نشانههایی رسیدنش رو متوجه میشم و میبینم و به الهام هایی میشه و عمل میکنم ولی باز مسگم چرا خودش نیومده الان بمدت طولانی ولی به گفته شما همین میشه که این عمل ها و حرکتها در مراحل بعدی زندگیم حتما به کاربردی میرسه که منو در همه جهاتم راضی میکنه واین موضوع درست خیلی خیلی بزرگی برام داشت و خیلی امیدم بیشتر شده و از خدای خودم میخواستم امروز باهام حرف بزنه چون گاهی میشه باخودم میگم من باورهامو بیشتر شتا جایی میدونستم اشتباهه درست کردم و میگم خدایا من میخوام رشد بیشتری داشته باشم ومیگم بهم بگو کدوم راه هستم ایا مسیرم درسته یانه…
ولی خدا به زبان شما این درس بزرگ رو بهم دادین…
انشالله خدا پشت وپناهتون باشه و من هم درک بیشتر خدا رسیدم…
دوستون دارم
سلام به استاد عزیز و مریم جان عزیز و دوستان فوق العاده م در این سایت فوق العاده تر
خدایا چطور شکرگزار باشم بابت هدایتی که امروز از دیدن این فایل دریافت کردم و چطور تشکر کنم از اجابتت ، سریع تر از چیزی که فکرشو میکردم ….مثل همیشه
من چند ماهی هست که با یه مساله و یه ناخواسته در زندگیم مواجه شدم و بابتش بارها از خدا هدایت خواستم و چندین بار هم خیلی واضح و شفاف ایده ها و الهامات رو دریافت کردم و سریعا دست به کار شدم و انجامشون دادم اما تا به امروز موضوع من برطرف نشده.
امروز داشتم تو راه برگشت از شرکت و پشت ترافیک با خدا حرف میزدم و میگفتم خدایا من خیلی راهای مختلف امتحان کردم ، کارهایی که خودت بهم گفتی رو انجام دادم ولی تا الان نتیجه نداده
نذار نا امید بشم نذار دلسرد بشم یه نشونه واسم بفرست که بدونم مسیرم درسته که دلگرمم کنه
و دو ساعت بعد از این گفتگو پای لپ تاپم نشستم و دارم این فایل رو میبینم و خدا مستقیم با من از زبان استاد حرف میزنه …
الله اکبر از این هدایت
دقیقا اونجا که استاد داشت توضیح میداد که هر راه حلی که برای درآوردن تراکتور از گل امتحان شد و نتیجه نداد چه درسهایی داشت و باعث چه تجربه هایی شد من داشتم به موقعیت خودم فکر میکردم و سعی داشتم از این منظر بهش نگاه کنم و درس هاش رو برای خودم مرور کنم و کلی احساسم بهتر شد.
دیگه واضح تر از این خدا نمیتونست با من صحبت کنه و جوابم رو بده .
چی بگم خدایا آخه عاشقتم من
در ادامه هم وقتی کامنت نگار عزیز رو تو این فایل خوندم ، رسیدم به این جمله که :
” صبور باش ، این باورهای نامناسب خیلی تو ذهنت مثل همون تراکتور گیر کرده . عجله نکن همین کارهایی که ما بهت میگیمو انجام میدی درسته …فکر نکن اگر به نتیجه نمیرسه این یعنی بده یعنی نتونستی نه همه ی این نشدن ها جزوی از پروسه هستن ”
آره این بخش از کامنت نگار عزیز هم که دیگه تیر خلاص بود و مشخصا صحبت خداوند با من و قلبم آروم شد و حالم عالی
اینم دلم نمیاد نگم که چقدر کنترل ذهن استاد و مریم جان رو در این چند قسمت که مساله ی تراکتور وجود داشت تحسین کردم.
اینکه چقدر تلاش کردن احساسشون رو خوب نگه دارن.
اگر ایده ای جواب نمیداد به خودشون این فضا رو میدادن که کار دیگه ای که اون لحظه انجام پذیر تره رو انجام بدن و در وقت مناسب دیگه ای بیان سراغ این مساله.
حتی در همین وضعیت بارها جمله ی خدایا شکرت رو از زبونشون میشنویم و تمرین تمرکز بر روی نکات مثبت رو به صورت عملی میبینیم و …
اینا همه برای من درسهای بزرگی داشت و ممنونم ازتون مریم جان عزیز که حتی در اون وضعیت تعهد خودتون رو به رکورد کردن وقایع و شر کردن نتایج با ما حفظ کردین و باعث شدین ما انقدر درس بگیریم از این فایل .
بی نهایت متشکرم ازتون.
خدا خیر دنیا و آخرت رو به شما عطا کنه :)
سلام به همه عزیزان بخصوص استاد عباسمنش و خانم شایسته…
یک محصول جدید دیگه تحت عنوان ” سریال زندگی در بهشت-116″ با میلیاردها تومن ارزش مالی روی سایت قرار گرفت. بینظیر بود استاد. فکر میکنم یکی از بزرگترین دلایلی که باعث عدم پیشرفت میشه همین ترسها و اقدام نکردن ها، و عملی نکردن ایده هاست که شما توی توضیحات پایانی این فایل به زیبایی توضیح دادید. چطور میشه انتظار نتیجه داشت درحالیکه هیچ اقدامی صورت نمیگیره؟؟؟ اما چطور میشه جسارت اقدام کردن پیدا کنیم؟ وقتیکه مثل شما تجربه چیزهای جدید در اولویت بسیار بالاتری از ترسهای پیش رو باشه. به نظرم این فایل مخصوصا قسمتی پایانی که همراه با توضیحات شما بود رو باید بارها و بارها تماشا کرد و با تمرکز بالا گوش داد و اقدام کرد… عاااااااااااااااااااااااااااالی بود.