نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «به آفرین»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
به نام رب تنها مالک و فرمانروای دنیا..
به نام خدایی که من رو خالق زندگی خودم قرار داده است..
سلام و درود بر یاد آوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان دوست داشتنی خودممم…
ای جااان دلم… ای جانم استاد جونم، داداشی دوست داشتنیم…اخه استاد جون بخدا نمیشه اینقدر باهاتون احساس راحتی نکرد.. حالا میفهم که چرا بارها بار گفتین که خانواده صمیمی عباس منش..
اخه واقعا یه خانواده ایم… هر کدومون از یه جای دنیایمم ولی کنار هم توی قاب این سایت با هم عین اعضای خانواده عاشق همیم و داریم هر روزمونو با هم تجربیات و آگاهی های دوست داشتنیمون میگذرونیم..
استاد من عاشقتون به معنای تمام.. عاشق شما و عزیز دلمون.. عاشق این همه راحتی و بی ریا بودن و خودتون بودن.. اخههه ببین کجای دنیا این همه راحتی رو از یه استاد میتونی ببینی؟ آره آره استاد، دلقک بازی رو زیاد دیدیم از آدمایی که فقط میخوان خود نمایی کنند ولی این همه خلوص نیت و پاکی و معصومیت رو نه ندیده بودم..
ای جانمممم بهتون که یکی دوبار نگاش کردم و هر بار از ته دل خندیدم و عشق کردن با این همه حس خوبتوننن.. اخه استاد احساسات ما خدایین، به خوبی میشه از طریق حسمون بفهمیم که اون طرف قضیه چیه، آیا به خاطر جلب توجهه یا به خاطر خاکی بودن و خلوص نیت اون شخص.. عزیز دلم اینقدر حسم خوب شد باهاتون که نمیدونم چطور برم سراغ بقیه داستان.. حالا میفهممم چرا شما هدایت شدین به سمت آمریکا…هر روزم که بیشتر اینجا میگذره نشانه های بیشتری از هم فرکانس بودن شما با مردم آمریکا میبینم.. اینکه اینقدر شما راحتتین و خودتونین دقیقا هم مدار شدین با مردمی که راحتن و خودشونن و ادا در نمیارن.. تحسینتون میکنم از ته ته ته دلمم..
استاد من این Hamake رو که اسمشو نمیدونستم و الان از شما یاد گرفتم وقتی تو قسمت ۷۶ سفرنامه دیدم که یه پسر جوان چقدر خب و راحت داخلش دراز کشیده خیلی منو به فکر فرو برد اینکه چقدر خوبه که اونجا هیچ محدودیتی وجود نداره و هر کی هر جا دلش خواست هر طور راحته رفتار میکنه به این فکر کردم و بارهای بار نگاهش کردم و لذت بردم و تحسینشون کردم و اتفاقا برام جالب بود ببینم چطور نصب میشه اونقدر نگاش کردم که بلاخره شما هم یه فایل در موردش گذاشتین. اینه قدرت توجه..
استاد تا یادم نرفته یه چیزی رو بگم که شاید واسه دوستامم مفید باشه، من هرچی رو که شما اسم میارین و یا کلا تو فایلا برام جدیدِ فورا سرچ میکنم و پیداش میکنم، اطلاعاتشو پیدا میکنم و ازش اسکرین شات میگیرم و بارهای بار نگاش میکنم و هم اینکه توجهم رو میبرم سمت اون چیزایی که دوست دارم هم اینکه کلی هم اطلاعات عمومیم بالا میره.. حتی تو فایل قبلی که کلی خرید کرده بودین همه شون رو سرچ کردم و دونه دونه ازشون و از اطلاعات محصولات اسکرین شات گرفتم و خیلی خیلی ازتون ممنونم که باعث ایجاد شدن کلی خواسته تو وجودم شدین…
استاد هر چی بیشتر میگذره من بیشتر به این پی میبرم که شما چه عشق فوق العاده ایی جذب کردین و البته که باهاش هم مدار بودین و خودتون فوق عالی هستین که همچین عشق فوق عالی رو جذب کردین.. اخه مریم جون تو چقدر فوق العاده ای دختر… ای جونمم بهت که ازت کلی چیز یاد گرفتم.. عزیزدلم اخه من از تو فیلم از ترس مار وحشت کرده بودم تو چقدر شجاعی اخه که اونقدر نزدیکشی و حتی اینکه بعدا کالبد شکافیشم کردی… ای جونم که روز به روز این حرف استاد که میگه روابطم بی نظیره بیشتر و بیشتر بهمون ثابت میشه.. اخه یه همچیننن آدم بی نظیری تو زندگی هر کس باشه اون زندگی بینظیر میشه.. شماها بینظیرین..
و نکته ی کلیدی و مهم فایل:
برای لذت بردن لازم نیست کلی هزینه کرد گاها میشه با ساده ترین وسایل از زندگی لذت برد..
از همین الانمون لذت ببریم تا به سمت بهترینها هدایت بشیم.
بهترنها رو براتون آرزو میکنم…
دوستتون دارم از ته ته ته دلم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD209MB14 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 1357MB14 دقیقه
سلام استاد جان
تو قسمت اول سریال زندگی در بهشت نوشتم با توجه به نتایجی که با دیدن فایلهای سفرنامه داشتم این بار هم منتظر نتایج عالی میمونم و باور دارم که این اتفاق میفته
اول در مورد این قسمت مینویسم
با دیدن این قسمت یاد یکی از نتایجم افتادم من تا به حال در عمرم به شمال سفر نکرده بودم و هر کسی از دوستانم که میفهمید خیلی تعجب میکرد وقعا آرزوی سفر به شمال داشتم چون کیه که طبیعت دوست نداشته باشه ولی خب ترمزهایی داشتم که به لطف خدا و هدایتم به این سایت برداشته شدن و من سال ۹۸ برای اولین بار یک سفر عالی در رفاه کامل داشتم خداروشکر
چه ترمزهایی داشتم از جاده میترسیدم مخصوصا جاده چالوس که هنوزم تجربه اش نکردم پس هنوز کامل تو دل ترس هام نرفتم قبل از سفر شمال یه بار دربند تهران رفتیم که دقیقا به ترافیک برخوردیم خداروشکر میکنم که همسرم در رانندگی فوق العاده مهارت دارن ولی باز هم گیر کردن تو یه سربالایی اونم تو ترافیک اونم برای من که از جاده صافش وحشت داشتم دیگه بدونین یعنی چی حالم دگرگون شده بود و دقیقا همزمان شده بود با فایلهای سفرنامه و دوره دوازده قدم من میخواستم پیاده بشم و بقیه مسیر خودم برم ولی همه اش صدای شما تو گوشم بود و میدونستم باید فقط تو ماشین بمونم یعنی برزخ بودهاااا بالاخره پیاده نشدم اما گفتم اگر هوس بود یک بار بس بود و دیگه نخواستم که اونجا برم اابته الگو داشتم یکی از دوستهام دو هفته یه بار میرفت ولی هیچ وقت به ترافیک نمیخورد ولی خب من زمانی رفتم که فرکانسهام حال اساسی بهم دادن
وقتی سفر به آمریکا و مناظر سرسبز میدیدم واقعا در دلم این آرزو بیشتر شکل میگرفت که شمال ایران که سرسبزه برم نمیدونم و اما یه ترمز پنهانی هم داشتم که خیلی پنهان بود و من فراموش کرده بودم و با دیدن این قسمت یادم اومد مامانم همیشه میگفت تو جنگلهای شمال مار داره آدم میترسه آقا این رفت چسبید به ذهن ما و همیشه میگفتم اگه تا آخر عمرم شمال نرم هم برام مهم نیست یعنی من یه خواسته داشتم از اون طرف هم دو تا ترمز بزرگ داشتم حالا هی گاز بده هی ترمز بیشتر فشار بده تا اینکه نمیدونم واقعا چه اتفاقی افتاد ولی دوازده قدم و کشف قوانین و سفر به امریکا کم کم ناخوداگاه منو شست نمیگم از چاده چالوس رفتیم نهه از جاده قزوین که مسیر طولانی تریه رفتیم نمیگم از مار نمیترسم نهه ولی اصلا به کل فراموش کرده بودم که زمانی مامانم چه جمله ای گفته بود انقدر تو جنگل های کوهستانی لذت میبردم که اصلا این جمله تو ذهنم محو شده بود و من هیچ چیزی ندیدم خداروشکر
با دیدن این قسمت مخصوصا اون مار همه این خاطره ها و نتایج یادم اومد هر چند که حالا دارم یاد میگیرم که نباید به انسانها قدرت داد چه برسه به حیوانات و قدرت مطلق فقط خداست
میدونم که شما با وجود حرکتی که داشتین خداروشکر در امان بودین چون شنیدم وقتی مار میبینی باید حرکت نکنی تا تو رو نبینه ولی شما حرکت داشتین تازه اون بالای درخت رفته این یعنی در صلح بودن با خودتون خدایاشکرت
واای امشب خواب مار نبینم خوبه😟😏
حالا میخوام در مورد یه نتیجه بگم نمیدونم باید برم پروفایل همسرم تو دوره کشف قوانین بنویسم یا توی دوازده قدم بنویسم یا عزت نفس نمیدونم ولی حسم گفت اینحا بنویسم چون یه جورایی به این سریال هم ربط داره به در صلح بودن با خودتون در صلح بودن خانم شایسته عزیزم با خودشون و از همه مهمتر به عشقی که بین شما هست دقیقا به این قسمت مربوط میشه به عاشقانه های شما و خانم شایسته
قبلش بگم که ذهن من و باورهای من به خاطر کشف قوانین و عزت نفس و دوازده قدم داره برنامه جدیدی مینویسه که نتایجش به نفع خودمه اما خب با دیدن این سریال به عاشقانه هایی هدایت میشدم که اشک ذوق و سپاسگزاری ناخوداگاه از چشمانم جاری میشد که خدای من چه رابطه زیبایی چه احساس قشنگی خدایا شکرت یعنی روح من لطیف تر میشد به قول معروف روحم داره صیقل میخوره حالا چه اتفاقی افتاده میخوام از چه نتیجه بزرگی بگم خدایاشکررررت
من یه برادر دارم که ۷ الی ۸ ساله باهاش کات کرده بودم یه کات دو طرفه تو این سالها بواسطه مراسمات فامیلی گاهی به ندرت همدیگه رو میدیدیم اما برخورد سردی از طرف برادرم میدیدم که البته ایشون شهرستان زندگی میکنن استاد تو چکاب کشف قوانین و چکاب قدم اول نوشته بودم که از ایشون متنفرم دقیقا موقع دوره کشف قوانین هر موقع حرف اول اسمشون میومد انگار که قلب من فشرده میشد قلبم تند تند میزد و روح و ذهن من از هم دورتر و دورتر میشد یه اتفاقی برای سلامتیم افتاد که من شبانه روز فایل بخشش از محبوبترین دانلودها رو گوش میدادم تا تسکین درد جسمی ام بشه انقدر اون فایل گوش دادم که سلامتی به بدنم برگشت و وجود من از کینه رها شد اماااا از اونجایی که باید همیشه روی خودمون کار کنیم و تکامل فراموش نکنیم بالاخره بعد از سالهای طولانی نمیشه با یه دوره کوتاه انتظار نتیجه بزرگ داشت یعنی اونقدری بخشیده بودم که سلامتیم برگرده و برگشت ولی تو چکاب قدم اول نوشتم تنها آدمی که به من حسادت میکنه و منم ازش متنفرم برادرم هست یعنی دوباره عنکبوته برگشت که خونه بسازه این حس با من بود آشغالهایی که زیر فرش قائم میکردم تو همه ماجراها دقیقا ایشون مقصر بودن و من به ظاهر هیچ نقشی نداشتم و همیشه بقیه به من حق میدادن
این چند جمله یعنی خودم رو خالق نمیدونستم و احساس قربانی شدن داشتم و جلب توجه که من مظلوم هستم و بقیه به من ظلم میکنن
این قسمت که پاشنه آشیلم بود از نتایج عزت نفس این دوره برام معجزه ها داشت و داره واقعا مهمترین اصلیه که باید در اولویت قرار بدیم و هر کسی بخواد از دوره ها شروع کنه من بهش میگم از عزت نفس شروع کن
استاد وقتی من میگم تعهد میدم که خودم خالق صد در صدی شرایطم هستم اولش در قالب یه جمله اس که میپذیرم اما باورهای محدود من غالب میشن باید واقعا کار کنم تا کم کم شخصیتم بشه که من باور دارم خودم خالق شرایط و اتفاقات زندگیم هستم هر چی بیشتر باور کنم بیشتر نتیجه میگیرم تا اینکه تو قدم نهم غوووووول روابط من کم کم شکسته شد استاد فکر کنین ۸ سال با برادرم کات کرده بودم شمارشو پاک کرده بودم در موردش خیلی حرف نمیزدم حتی بقیه هم جلوی من دیگه در مورد ایشون صحبت نمیکردن و ایشون هیچ وقت نمیخواست منو ببینه و اگه جایی با هم بودیم حواسشو به بقیه میداد با دو تا خواهرای دیگه ام حرف میزد و به من محل … نمیذاشت دیگه چقدر از عمق فاجعه این روابط بگم که بتونم حسمو منتقل کنم که من تو روابط شاخ غول شکستم یه مثال تو ثروت میزنم مثلا الان برای ذهن من زندگی در فلوریدای آمریکا غول است باید مدارهام طی بشن تکاملم طی بشه و غول در ذهن من شکسته بشه من توی زمینه روابط این غول ذهنی شکستم به یاری خدای مهربانم به لطف خدای قدرتمندم امروز برادرم یه گروه خانوادگی تشکیل داد که فقط خواهر و برادرها هستیم و منم عضو کرد و منو آبجی جان خطاب کرد و عشق داد منم عشق دادم و تموم شد ۸ سال جدایی و قهر تموم شد یه گاری سنگین انداختم تو دره تا بارم سبکتر بشه و بتونم راحت تر خودمو بالا بکشونم
استااااد جانم سپاسگزارم معلم توحیدی من که تو قدم نهم جلسه ششم به نظر من فایل توحید عملی ۷ گذاشتی تیر خلاصی زدی از دوره کشف قوانین و قدم اول این گاری سنگین با خودم میکشوندم تا اینکه تو قدم نهم دیگه گفتم خدایا من عقلم نمیرسه خودت هدایتم کن تو میدونی من اصلا متوجه نشدم چی شد چطور این اتفاق افتاد چند شب پیش خواب دیدم برادرم خیلی گرم و صمیمی با من برخورد میکنه ولی تو بیداری تسلیم بودم همه اش میگفتم شاید واقعا تو یک مدار نیستیم و من اصراری نداشتم فقط ذهنم برنامه ای نوشته بود که روابطی نداری اما تو خلوت خودت هم سعی کن به خوبیهاش تمرکز کنی برای من ایشون فقط یک رفتار خوب داشتن و ۹۹ رفتار نازیبا واقعا بدون اغراق میگم اما استاد گفتن حتی اگه یه خوبی هم داشتن به همون توجه کن کار سختیه تو عمل واقعا سخته کسی که روابط عالی داره نمیتونه درک کنه البته امیدوارم روابط دوستان عزیزم هر روز عالی تر بشه
حالا ذهنم میگه وقتی تو روابط یه پاشنه آشیل غول داشتی و شاخشو شکستی به لطف و یاری خدا
پس تو نعمتهای خدا هم میتونی هر خواسته ای که خودت بزرگش کردی و از زاویه نگاه خدا ریز ببینی و شاخ اونهارو هم بشکنی
دوستان عزیزم این اولین نتیجه ای نیست که از دوره ها میگیرم نتایج زیادی گرفتم که کمی نوشتم و خیلی هارو ننوشتم یعنی امکان نداره جلسه ای از محصولات بیاد و نتیجه ای نباشه حالا میخواد سلامتی باشه ثروت و نعمت باشه یا روابط باشه اینو برای عزیزانی میگم که شاید دودل هستن یا گاهی میگن بهای محصولات زیاده و …. به خدا اینها بهانه های ذهن هستن روزی که دوره کشف قوانین اومد درآمد همسرم ۲ میلیون و خورده ای بود و ما چون اون دوره رو همون اول تهیه کردیم با مبلغ یک و خورده ای خریدیم یعنی نصف حقوق همسرم دادیم با دو تا بچه ولی خدا شاهده اصلا حس نکردیم که داریم نصف حقوق میدیم چون واقعا میخواستیم عالی زندگی کنیم اون موقع این دوره رو کمی درک کردیم ولی همون اندازه نتایج ریز شگفت انگیزی داشتیم که مات و مبهوت میموندیم الان درآمد همسرم بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون شده که درواقع نهالش با کشف قوانین کاشتیم یه نهال فوق العاده ضعیف به اندازه درکمون از قوانین و با دوره دوازده قدم شروع کردیم به رسیدگی به نهال سرمایه همسرم از ۵ میلیون رسید به ۴۰۰ میلیون تو همین ۸ قدم و قدم نهم هم شاخ غول مسئله ای که تو روابط داشتم شکست و نتیجه دیدم اینهارو برای عزیزانی میگم که گاهی فکر میکنن نتایج بچه ها بیشتر احساسی و حال خوبه
به خدا این حال خوب نتایج خوب میاره من نمیدونم چرا ولی به هر دلیلی که برای خود بچه ها محترمه و ما هم به عقایدشون احترام میزاریم از نتایج مالی شون خیلی نمیگن و برداشت من همیشه این بوده که خب انقدر غرق در نتایجشون شدن که دیگه وقت ندارن بیان بنویسن ولی مطمئنم دارن لذت دنیارو میبرن و حالشون خوبه بچه ها من الان صد تا مدار بالا نرفتم که البته ایمان دارم اگه ثابت قدم تو این مسیر بمونم هزار تا مدارم میتونم بالا برم همونطور که خانم شایسته تونستن انقدر که همفرکانس استادشون شدن اما به نسبت ۹ قدم رشد عالی داشتیم خداروشکر اول دوره داشتن یه شاسی مثل استاد برام رویا بود که من کجا این ماشین ها کجا حتی جرئت نداشتم فکر کنم حتی دو ثانیه هم تو ذهنم نمیموند که بخوام تجسمش کنم اما الان انقدر راحت تجمسش میکنم و تو منطقه ای دارم زندگیم میکنم که روزی چندین ماشین خارجی میبینم ولی تا قبلا انگشت شمار و با فاصله زمانی میدیدم الان هر روز و تعداد زیاد اره ندارمش اما به دریا نزدیک شدم رطوبت دریا رو حس میکنم و ایمان دارم ترمز و باورهای محدود زیادی دارم اما اینجا اومدم که درستشون کنم بسازمشون از نو برنامه زندگیمو بنویسم
استاد جان ممنونم بابت لایک هایی که به کامنت های من دادین دوستان ممنونم به خاطر ستاره هایی که با محبت به من دادین
این کامنت نوشتم برای همه دوستانم که شاید گاهی ذهنشون نمیزاره از یه جایی جلوتر برن این کامنت نوشتم برای خودم که این نتیجه بزرگ زندگیمو ثبت کنم و یاداوری کنم که ما باید افسار ذهنمونو به دست بگیریم سخته واقعا سخته اما وقتی از خدا کمک بخوایم هدایتمون میکنه به راه هایی که بتونیم راحت تر ذهنمونو کنترل کنم
و یه نکته در آخر بگم خیلی مواظب ورودی های ذهنمون باشیم وقتی نوجوان بودم از پدرم چند بار شنیدم که خواهر و برادر با هم چند سال قهر بودن و من تعحب میکردم مگه میشه اون موقع ها با احساسم این اتفاق ناخواسته خلق کردم یادمون باشه باور نکنیم هر چیزی که میشنویم واقعیت زندگی هر کسی واقعیت زندگی خودشه نه واقعیت زندگی ما
کامنتم خیلی طولانی شد
ان شاءالله خداوند هدایت گر ما تو این مسیر باشه و نور امید تو دلمون همیشه روشن بمونه و زندگی پر از سعادت و خوشبختی و سلامتی و نعمت خلق کنیم
استاد عزیزم سپاسگزارم بی نهایت سپاسگزارم