سریال زندگی در بهشت | قسمت 13

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «به آفرین»، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

 

به نام رب تنها مالک و فرمانروای دنیا..

به نام خدایی که من رو خالق زندگی خودم قرار داده است..

سلام و درود بر یاد آوران نعمات زندگیمان و سلام به دوستان دوست داشتنی خودممم…

ای جااان دلم… ای جانم استاد جونم، داداشی دوست داشتنیم…اخه استاد جون بخدا نمیشه اینقدر باهاتون احساس راحتی نکرد.. حالا میفهم که چرا بارها بار گفتین که خانواده صمیمی عباس منش..

اخه واقعا یه خانواده ایم… هر کدومون از یه جای دنیایمم ولی کنار هم توی قاب این سایت با هم عین اعضای خانواده عاشق همیم و داریم هر روزمونو با هم تجربیات و آگاهی های دوست داشتنیمون میگذرونیم..

استاد من عاشقتون به معنای تمام.. عاشق شما و عزیز دلمون.. عاشق این همه راحتی و بی ریا بودن و خودتون بودن..  اخههه ببین کجای دنیا این همه راحتی رو از یه استاد میتونی ببینی؟ آره آره استاد، دلقک بازی رو زیاد دیدیم از آدمایی که فقط میخوان خود نمایی کنند ولی این همه خلوص نیت و پاکی و معصومیت رو نه ندیده بودم..

ای جانمممم بهتون که یکی دوبار نگاش کردم و هر بار از ته دل خندیدم و عشق کردن با این همه حس خوبتوننن.. اخه استاد احساسات ما خدایین، به خوبی میشه از طریق حسمون بفهمیم که اون طرف قضیه چیه، آیا به خاطر جلب توجهه یا به خاطر خاکی بودن و خلوص نیت اون شخص.. عزیز دلم اینقدر حسم خوب شد باهاتون که نمیدونم چطور برم سراغ بقیه داستان.. حالا میفهممم چرا شما هدایت شدین به سمت آمریکا…هر روزم که بیشتر اینجا میگذره نشانه های بیشتری از هم فرکانس بودن شما با مردم آمریکا میبینم.. اینکه اینقدر شما راحتتین و خودتونین دقیقا هم مدار شدین با مردمی که راحتن و خودشونن و ادا در نمیارن.. تحسینتون میکنم از ته ته ته دلمم..

استاد من این Hamake رو که اسمشو نمیدونستم و الان از شما یاد گرفتم وقتی تو قسمت ۷۶ سفرنامه دیدم که یه پسر جوان چقدر خب و راحت داخلش دراز کشیده خیلی منو به فکر فرو برد اینکه چقدر خوبه که اونجا هیچ محدودیتی وجود نداره و هر کی هر جا دلش خواست هر طور راحته رفتار میکنه به این فکر کردم و بارهای بار نگاهش کردم و لذت بردم و تحسینشون کردم و اتفاقا برام جالب بود ببینم چطور نصب میشه اونقدر نگاش کردم که بلاخره شما هم یه فایل در موردش گذاشتین. اینه قدرت توجه..

استاد تا یادم نرفته یه چیزی رو بگم که شاید واسه دوستامم مفید باشه، من هرچی رو که شما اسم میارین و یا کلا تو فایلا برام جدیدِ فورا سرچ میکنم و پیداش میکنم، اطلاعاتشو پیدا میکنم و ازش اسکرین شات میگیرم و بارهای بار نگاش میکنم و هم اینکه توجهم رو میبرم سمت اون چیزایی که دوست دارم هم اینکه کلی هم اطلاعات عمومیم بالا میره.. حتی تو فایل قبلی که کلی خرید کرده بودین همه شون رو سرچ کردم و دونه دونه ازشون و از اطلاعات محصولات اسکرین شات گرفتم و خیلی خیلی ازتون ممنونم که باعث ایجاد شدن کلی خواسته تو وجودم شدین…

استاد هر چی بیشتر میگذره من بیشتر به این پی میبرم که شما چه عشق فوق العاده ایی جذب کردین و البته که باهاش هم مدار بودین و خودتون فوق عالی هستین که همچین عشق فوق عالی رو جذب کردین.. اخه مریم جون تو چقدر فوق العاده ای دختر… ای جونمم بهت که ازت کلی چیز یاد گرفتم.. عزیزدلم اخه من از تو فیلم از ترس مار وحشت کرده بودم تو چقدر شجاعی اخه که اونقدر نزدیکشی و حتی اینکه بعدا کالبد شکافیشم کردی… ای جونم که روز به روز این حرف استاد که میگه روابطم بی نظیره بیشتر و بیشتر بهمون ثابت میشه.. اخه یه همچیننن آدم بی نظیری تو زندگی هر کس باشه اون زندگی بینظیر میشه.. شماها بینظیرین..

و نکته ی کلیدی و مهم فایل:

برای لذت بردن لازم نیست کلی هزینه کرد گاها میشه با ساده ترین وسایل از زندگی لذت برد..

از همین الانمون لذت ببریم تا به سمت بهترینها هدایت بشیم.

بهترنها رو براتون آرزو میکنم…

دوستتون دارم از ته ته ته دلم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    209MB
    14 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 13
    57MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

337 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «دانیال و روشا» در این صفحه: 2
  1. -
    دانیال و روشا گفته:
    مدت عضویت: 2218 روز

    سلام استاد، وقتتون بخیر

    میخوام یه داستانی رو تعریف کنم که شاید یکم طولانی باشه ولی میخوام بگم ایمان اوردم که این قانون کار میکنه

    داستان من از همون بچگی شروع شد، تا ۵ سالگی پدر و مادرم منو نمیخواستن، بخاطر همین با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی میکردم، وقتی به ۵ سالگی رسیدم پدر و مادرم منو با خودشون بردن خونه، تا ۹ سالگی کارای خونه رو میکردم ولی بعد از اون تصمیم گرفتم که پول در بیارم، از ۹ سالگی تو یه مکانیکی شروع به کار کردم و بعد تو یه کارگاه برق صنعتی، همه چیز خوب پیش میرفت تو ۱۲ سالگی ۲ تا شاگرد ۲۵ ساله داشتم و ….

    تا اینکه تصمیم گرفتم وارد صنعت نرم افزار بشم، ۱۶ سالگی تمام درامد و تجربه و … (که سال ۸۴ حدود ۱۵۰ هزار تومن بود) رو رها کردم و رفتم سر وقت دنیای نرم افزار، رشته کامپیوتر رو تو هنرستان انتخاب کردم و دانشگاه هم قبول شدم، یه شرکت شروع به کار کردم و در ۶ ماه شدم مدیر تیم ۵ نفره که برای اداره برق تهران نرم افزار مدیریت منابع انسانی نوشتیم، که سر این سیستم یه جلسه ی ۱۵۰ نفره گذاشتن و من رفتم روی سن تا براشون صحبت کنم، سنی نداشتم ۱۷ سالم بود و یکی از حضار معاون نیروی وقت بود

    سن ۱۹ سالگی شرکت خودم رو راه انداختم که بعد از ۲ سال فعالیت ورشکست شدم (که الان فهمیدم علت ورشکستگیم قدرت دادن به رییس جمهور بود) از خونه ی ۱۰۰ متری و ماشین ماکسیما رسیدم به منفی ۲۰ میلیون، همه چیزم رفت. تا این سال من تبریز کار میکردم، بعد از این داستان یه حسی بهم گفت پاشو برو تهران، در ضمن تازه نامزد کرده بودم. اومدم تهران با یه دست لباس، هیچ ساکی وجود نداشت، من بودم و خودم، دنبال کار گشتم یه شرکت پیدا کردم که بهم حقوق ۸۰۰ تومن میداد، شروع بکار کردم ولی برای بدهی هام کافی نبود، یه رستوران رفتم گارسون شدم، اونجا هم ۳۰۰ تومن میگرفتم ولی باز کم میاوردم بخوام بدهی هام رو بدم، شبا هم رفتم رفته گری کردم با ماهی ۴۰۰ تومن، نمیدونم چی شد، ولی ۶ ماه بعد من هیچ بدهیی نداشتم، برگشتم تبریز، عروسی مو گرفتم، یه ماشین خریدم و یه خونه نقلی، هنوز نمیدونم چطوری

    بعدش رفتم خدمت، دوران خدمت هم کار میکردم و درامد داشتم، بعد ۴ سال دوباره برگشتم تهران و در عرض ۱ سال، با ۳۰ میلیون تومن که خود اونم وام بود، خونه ۱۵۰ میلیونی خریدم. درامدم هم ۲۵۰۰ بود (سال ۹۴) همه میگفتن حامد دیونه شده حتی همسر و پدرم. هیچ کس فکرش رو هم نمیکرد. تا اینکه در عرض ۲ سال حقوق خودم رو رسوندم به ۱۰ تومن در ماه.

    تا اینجا زیاد جالب نبود. اصل داستان از اینجا به بعد اتفاق میفته

    اسفند ماه ۹۷ یه نیروی جدید به تیم من اضافه شد. تا این تاریخ من نه رابطه ی عاطفی درستی داشتم با همسرم، نه با خانواده ام و نه ….

    همکار جدید اومد و در مورد خدا و قران ازم پرسید، دقیقا جوابم یادمه، گفتم خدا یه برنامه نویسه، یه سیستم ساخته، خودش دیگه کاری نداره، به قران هم اعتقادی ندارم (البته خانواده ی پدری من شدیدا مذهبی هستن و کلی کلاس قران و … رفته بودم و ۲ تا مقام استانی هم اوردم تو قرائت قران ولی اعتقادم رو از دست داده بودم)

    یه مدت در مورد این قانون باهام صحبت کرد و یکسری از فایلهای رایگان شما رو بهم داد، دقیقا ایام شب قدر پارسال بود که کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم به دستم رسید. واقعیتش نمیدونستم این فایل پولیه یا رایگان (که امروز متوجه شدم پولی هست و خریداریش کردم)، ولی تاثیر خیلی زیادی در زندگی من داشت

    کل زندگی من زیرو رو شد از این تاریخ، وقتی قدرت رو بخدا دادم.

    متوجه بودم که زندگی زناشویی من اون چیزی نیست که میخوام و ۵ سالی بود که باهاش مشکل داشتم ولی جرات اعلامش رو نداشتم، زندگی مالیم بد نبود ولی خوب هم نبود. یه حرفی از کوین ترودو در ذهنم غوغا میکرد، اگر میخوای زندگیتو تغییر بدی، تو باید اینکار رو بکنی، تصمیم مهمی بود ولی مطمئن بودم که باید تغییر بدم.

    شاید باورتون نشه، به محض شروع تغییر در ذهنم، تغییرات در دنیای بیرون شروع شد، پدر و مادرم باهام مهربون شدن، مسیر جدا شدن از همسرم شروع شد و … (قانون در روابط به درستی در حال اجرا بود)

    الان نوبت پول رسیده بود، من گروه خودم رو راه انداختم، اولین پروژه قرارداد بسته شد ولی درامد چندانی نداشت، خونه و ماشین و تمام وسایل زندگی رو گذاشته بودم و اومده بودم بیرون، یه مدت کارگاه داییم زندگی میکردم تا اینکه یه پیشنهاد کاری بهم شد که در خارج از تهران بود، مجبور شدم خونه بگیرم، ماشین خریدم و وسایل خونه رو جور کردم ولی از کجا

    نمیدونم

    ماشین در عرض ۲ ماه یه ماشین خارجی قدیمی خریدم (حدود ۵۰ تومن) که واقعا نمیدونم چی شد که طرف راضی شد با این شرایط ماشین رو بهم بفروشه و من فقط ۶ میلیون داشتم. بقیه ش جور شد، چطوری؟ نمی دونم

    خونه خیلی جالبتر بود، بخاطر کرونا دیگه خونه ی داییم هم نمیتونستم برم، ۲ شب تو ماشین و شرکت موندم، روز سوم رفتم یه خونه دیدم و فردا معامله کردم، از کجا؟ نمیدونم فقط میدونم ۱ میلیون پول تو حسابم بود

    الان ۲ هفته ست که خونه ساکن شدم، هنوز حقوق نگرفتم ولی تمام وسایل زندگی رو خریدم، فقط میخواستم و میشد.

    این قانون واقعا کار میکنه، الان هم دارم روی باورهای پول سازم کار میکنم، دوره ثروت رو باید بخرم، از کجا، نمیدونم ولی باید بخرم و نگاهش کنم.

    خدا خودش باید برسونه

    فقط خواستم بگم، در کمتر از یکسال، کل زندگی من زیر و رو شد. از یه زندگی پر از تنش و کشمکش، به یک آرامش رسیدم.

    الان هم منتظر آرامش مالی هستم.

    تغییرات مالی آغاز شده، نتایجش رو هم دارم میبینم، ولی خیلی مونده به چیزی که میخوام

    خدا خودش رحیمه، خودش باید برسونه

    به من ربطی نداره، من میخوام، اون مالک منه، باید به بندش بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    دانیال و روشا گفته:
    مدت عضویت: 2218 روز

    سلام دوست من

    الان که چهار سال و 7،8 ماه از این کامنت زیبا گذشته، اومدم ازت تشکر کنم، نمی‌دونم تو این مدت چه تغییری کردی، چقدر از زندگیت رو خودت ساختی و به کجا رسوندیش، فقط خواستم بگم، کسی که الان داره مینویسه هیچ ربطی به کسی که براش اون کامنت رو گذاشتی نداره، کسی که براش خرید وسایل خونه براش معجزه بود فقط 40 تومن پول جاروبرقی میده، ماشینه 6 میلیاردی سوار میشه، ازدواج مجدد کرده و یه دختر 1 ساله داره، خواستم بگم این قانون جواب میده، نمی‌دونم چرا دارم مینویسم برات، فقط میدونم تو لایق بهترینهایی و بهتر از اینی که هستی به سراغت میاد، فقط ادامه بده رفیق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: