سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 3

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هدیه گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    سلام میکنم خدمت استاد عباس منش عزیزم و همه بچه های سریال زندگی در بهشت

    سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا برای من تنها یک سریال و سفر نامه نبود چون سریال را فقط یه بار میبینن و ازش میگذرن برای من یک کارگاه فوق العاده عجیبی بود کارگاهی که داخلش

    عشق ورزیدن به عزیزانمان تدریس میشد ( این موضوع را در عشق ورزیدن استاد و مریم جانم بار ها و بار ها و بهتره بگم در لحظه میدیدیم )

    عشق ورزیدن به خود تدریس میشد

    برای خود زندگی کردن( و نه برای فرزندان ) تدریس میشد( در سریال سفر به دور امریکا در یکی از قسمت ها میبینیم که خیلی از خانواده ها با این که بچه کوچک داشتن خیلی راحت مسافرت اومده بودن و برای خودشون ارزش قائل بودن)

    انجام کار های روزمره با عشق و( نه با غر زدن) تدریس میشد ( مریم جانم یک معلم و استاد بزرگگگ برای من در این زمینه بودن چون قبلا وقتی میخواستم کارهای شخصی ام را انجام بدهم یا حتی در کار های خونه به مادرم کمک کنم فکر میکردم وقتم داده میره و دارم یه کار بیهوده میکنم… وقتی رفتار مریم جانم را دیدم که چقدر با عشق خونه را مرتب میکنه چقدر با عشق غذا درست میکنه منم یاد گرفتم با عشق انجامشون بدم

    نحوه پا گذاشتن روی ترس ها تدریس میشد ( مریم جون اوایل از تاریکی میترسید امااااا با این حال از استاد میخواستن برنامه ای را بچینن که چند روزی تنها باشن داخل پردایس این قدم اولشون بود همه چیز قدم به قدم پیش میرفت در قدم بعد داخل خونه پردایس میموندن و وقتی شب میشد در ها را میبستن و همه چراغ ها را روشن میکردن در قدم بعد به جایی رسیده بود که در دل تاریکی شب تا دم در پردایس هم میرفتن اون جا یاد گرفتم به دل ترس هام برم اون وقت هست که میبینی هیچی نبوده و فقط ترس الکی بوده )

    و هر انچه درباره قوانین کیهانی تدریس میشد

    نحوه رسیدن به ارزو ها و رویا ها و خواسته ها تدریس میشد

    حل کردن مسائل زندگی و نحوه برخورد با انها تدریس میشد

    یکتا پرستی و شرک نورزیدن تدریس میشد ( در سریال سفر به دور امریکا یه قسمتی را میبینیم که بچه ها در یک جایی که شیب خطرناکی داره دارن بازی میکنن و پدر و مادر هم این اجازه را به بچه ها برای بازی دادن ایا این چیزی جز توحید را نشان میدهد؟ )

    و………

    قبل از این که دو کارگاه فوق العاده را ببینم ذهنیت بسیار بدی درباره امریکا و مهاجرت داشتم این ذهنیت زمانی شکل گرفت که ۷ سالم بود یعنی۱۲ سال پیش داخل تلویزیون یه مصاحبه ای را دیدم با مردم امریکا و یک گزارشگر امریکایی که میگفت ایران را نابود میکنیم و مردم اش که از ایرانی ها بد میگفتن و خلاصه خیلییی ذهنیت بدی بود خیلی کوچک بودم و دقیقا یادم نیست که چی داخل اون مصاحبه گفته شده بود اما اون قدرررر منا ترسونده بود که منتظر حمله اون ها بودم 😅😅😅😅😅 فکر میکردم

    امریکا مردمان خودخواهی داره بین مردم اون جا مهربانی هیچ معنایی نداره و همدیگر را خیلی راحت میکشن یک روز داخل اتاق نشسته بودم که زودپز داخل خونه ما منفجر شد فکر کردم امریکا حمله کرده 🤣چون همه جا پر دود شده بود😅😅😅😅😅😅 همه اینا را گفتم برای این که به اینجا برسم که ببین چقدرررر روح و روان منا درگیر کرده بود که تا همین یک سال و نیم پیش این ذهنیت در وجود من بود حتی درباره مهاجرت هم همین ذهنیت را داشتم فکر میکردم هر کسی توی زندگی شکست بخوره ، یا از ادم ها خسته شده باشه برای فرار از مشکلات مهاجرت میکنه و یه جورایی خودشا میخواد توی اون کشور زندانی کنه و به خودش سختی بده و…… نه تنها خودم به مهاجرت فکر نمیکردم بلکه به یکی از دوستانمم که دوست داشت مهاجرت کنه میگفتم این کار کار اشتباهیه درباره زیبایی امریکا هم شنیده بودم هم دیده بودم داخل عکس ها و فضای مجازی اماااا درباره مردمش و اون کشور برام یه بت ساخته شده بود که قراره بیاد و همه را بکشه …. تحریم ها هم که بودو همه جا از جمله مدرسه، خانواده ، بهتره بگم همهههههه میگفتن اره امریکا و مردمش یه کشور پست هستن میخوان دارو به ایران ندن همه میمیرن و….

    اماااااااااااااااااااااااااااا 🤩🤩🤩🤩🤩🤩

    وقتی با استاد اشنا شدم و خلاصه سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا را دیدم اصلا شوک شدم که واقعا استاد داخل امریکا زندگی میکنه ؟؟؟ پس چرا مردمش اینقدر خوب هستنننن چرا این قدر صمیمیت بین مردمش هست و همه چیز ارومه خبری هم از کشت و کشتار نیست و اتفاقاااااا برعکس باور های من ایرانی هایی که مهاجرت کردن به امریکا خیلی ادم های موفقی اند( و این جوری نبوده که از سختی هاشون فرار کنن بلکه از زندگی سرشار از ازادی و شادی و حال خوب اومدن به جایی که حالشون خوب تر ، پر انرژی تر ، ازادانه تر باشه مثل استاد عباس منش مثل مریم میرزاخوانی 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 اون جا بود که فهمیدم این همه مدت داشتم اشتباه فکر میکردم اینا همون لحظه متوجه نشدمااا بهد از دیدن چندین قسمت از سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به خودم اومدم دیدم عاشق مردم امریکا شدم عاشق صمیمیت و مهربانی و صداقتشون عاشق خوش گزرانی هاشون وای که چقدررررر سعی میکنن حال خودشون را خوب نگه دارن😊😊😊 باور نمیکردم من همون ادم هستم که اون ذهنیت را درباره مهاجرت و مردم امریکا داشت یه روز که داشتم برای خودم از خواسته هام میگفتم دیدم مهاجرت هم شده برام یه خواسته البتهههههه مهاجرت با ذهنیتی کاملا متفاوت از ذهنیت قبل این بار مهاجرت کردن این قدر ذهن منا به خودش درگیر کرده بود که هر بار خواب میدیدم امریکا هستم و اومدم اونجا 🤩🤩🤩🤩🤩واقعا وقتی رفتار مردم امریکا را مببینم به وجد میام با خودم میگم مگه داریممممم ؟؟؟ مگه میشهههه هر موقع که فیلم برداری میکنین این قدر نکات مثبت هست که ادم فقط میرسه بگه وااااااااااااو

    🤗🤗🤗🤗

    مثلا توی یکی از قسمت ها که مهمان اومده بود براتون در سریال زندگی در بهشت من دیدم هم مهمان ها هم خود شما یه لباس خیلییی راحت پوشیده بودین انگار نه مهمانی اومده و نه اونا اومدن مهمانی باورتون نمیشه چقدرررررررر اون جلسه تاثیر گذاشت روی زندگی من از همون موغع همه لباس هایی که به خاطر مردم یا برای مردم میپوشیدم را انداختم دور و از همون موقع لباس هایی را خرید کردم که خودم باهاشون راحت بودم و هیچ اهمیتی به حرف مردم نمیدادم از وقتی این تغیبر را کردم این قدررررر زندگی قشنگ تر شده و همچنین راحت تر اون قسمت برای من به اندازه ۲۰ سال درس داشت اخه نمیدانین چقدر باعث تغییر من شدددددددددددد یه نکته دیگه ای که خیلی روی من تاثیر گذاشت این بود که وقتی مهمان دارین برای غذا درست کردن این قدرررر ساده همه کار ها با همکاری همدیگه انجام میشد و این جوری نبود که فقط یک نفررررر کار ها را بکنه و بقیه بشینن نگاه کنن و حتی خود شما استاد عزیز که با این که مهمان داشتین ولی کار های سایت را هم انجام میدادین . من از وقتی این قسمت را دیدم بدون توجه به حرف مردم تغییر کردم و اون جوری بودم که خودم دوست داشتم مثلا اگر مهمان داشتیم و درس داشتم یه عذرخواهی میکردم و میرفتم سراغ درسم چقدر این تغییرات به من کمک کرد چقدررررررر باعث شد اصلا حال خودم بهتر باشه 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩

    استاد وقتی میرفتین تمپا ما باید منتظر یه جشن میبودیم چون اون جا همیشهههه یه مراسمی هست و حتی اگه مراسمی نباشه به قول خودتون مردم دلیلی برای شادی و خوشحالی کردن پیدا میکنن 😍😍😍😍

    الان که فکرشا میکنم هر چقدررررر از امریکا من خوب بگم کم گفتم این قدر که ما در این دو کارگاه زیبایی دیدیم که اصلا قابل توصیف نیست

    از مردم خوبش بگم ؟؟؟؟ از خونگرم بودنشون بگم ؟؟؟ از عشق ورزیدن های بی غید و شرط بگم ؟؟؟؟ از زیبایی های فووووووووووووق العاده اش بگم ؟؟؟؟؟ از برج های زیبا دریاچه های زیبا از فرهنگ بالای مردمش ( واااااای چقدررررر جالب بود اون قسمتی که مردم داشتن از استادیوم می امدن بیرون با چه ارااااااامشییییییییی الله اکبررر) واقعا از چی بگم زیبایی هایی که داخل امریکا دیدم هیچ پایانی نداره و نمیشه هیچ حد و مرزی براش گذاشت

    بهتره جمله معروف را بگم که زندگی من به دو بخش تقسیم میشه قبل از اشنایی با استاد عریز و دوکارگاه فوق العاده سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا و بعد از اون میتونم بگم منا به یک انسان تازا متولد شده ای تبدیل کرد که یاد گرفته زندگی یعنی چی ؟؟ یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم عاشق زندگی کردن در همین لحظه ام اون موقع بود که فهمیدم بازی دنیا را بردم

    یه جمله ای را چند روز پیش خوندم که میگفت برای خواسته ات بجنگ حتی جونت هم بده اماااا یادت باشه این فقط یه بازیه ( رها باش) من موضوع رها بودن را کاااااملا با تمام وجودممممم در زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا درک کردم 🥰🥰

    و در پایان از مریم جانم و استاد عزیزم به خاطر همه چیز ممنونمممممم🤩🤩🤩🤩🥰🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    مبین حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    سلام استاد عزیز و مریم خانم شایسته و خانواده

    یک درصدی جامعه!!!

    راستش من راجع به این سوال خیلی فکر کردم و نتایج زیادی توی ذهنم اومد!

    درباره باور های و دیدگاه های من نسبت به آمریکا می تونم بگم که پدر من هم مثل پدر استاد بیشتر اوقات شبکه هایی مثل بی بی سی یا صدای آمریکا رو گوش می کرد و می شه گفت من او نقدر ها هم نگرش داغونی از آمریکا نداشتم!!

    ولی در کل جامعه ما اکثرا صدا و سیما یا فیلم های ساخته شده درباره ترور دانشمندان هسته ای و انقلاب اینو نشون میده که قدرت داشتن و مرفح بودن جامعه بده و کار غیر اخلاقی هست

    مثلا من یادمه که در کتاب تاریخ نوشته بود که در زمان پهلوی کشور های آمریکا انگلیس هلند و چند کشور نسبتا ثروتمند دیگر نفت ایران را غارت می کردند من نمی دونم این درسته یا نه ولی اگر دقت کنید این کشور ها همه به نسبت ثروتمند هستند و حداقل مردم مرفحی دارند

    درباره باور های شخصی خودم درباره آمریکا که عوض شده در دو برنامه سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت می تونم بگم به دو دسته تقسیم می شه

    ۱-درباره زندگی:

    درباره زندگی من همیشه دیدم به ثروت خانه های ویلایی بزرگ یا عمارت بود ولی مثلا در سریال زندگی در بهشت فهمیدم حتی زندگی در شهری مثل تمپا هم ثروته چون در یکی از بهترین نقاط کره زمین داری زندگی می کنی

    یا مثلا من زندگی روی آب رو اصلا در رویاهام هم نداشتم که الان در کنار استاد عزیز و مریم خانم دارم زندگی می کنم

    یا من هیچ وقت نمی تونستم تصور کنم که در یک محله رودخونه رو به روی خونه ها باشه و این برام خیلی عجیب بود و وقتی که قسمت ۵۸ سریال زندگی در بهشت را دیدم کاملا دیوانه بودم برای دو سه ساعت😏 چون تا حالا منظره ای به این زیبایی را ندیده بودم

    ۲-درباره فرهنگ:

    خب من هم مثل اکثر جامعه این در ذهنم بود بنیان خانواده در آمریکا بر پایه شهوت و بی بندوباریه

    ولی وقتی خانواده رایان به پرادایس اومدند خیلی دیدم عوض شد که نه می توانند چهار پسر در یک خانواده باشند ولی حتی یک بار هم با هم بحث نکنند و وقتی مصاحبه مریم خانم عزیز را با مادر خانواده دیدم فهمیدم کاش خیلی از مادر های دنیا مثل مادر خودم و این خانم باشند که همچین دید عالی و والایی به چهار پسر با سلایق مختلف دارند

    یا مثلا من نژاد پرستی را در آمریکا شایع می دونستم و یکی از پاشنه ترمز های خودم هم این بود که ایرانی هارو اذیت میکنند و ….. ولی وقتی می بینم شما در سفر به دور آمریکا خودتونو ایرانی معرفی میکنید و مردم چقدر به وجد می ان از دیدگاه قبلی خودم مایوس می شم و سریع با عوض کردن نگرش خودم حالم را خوب می کنم

    یا مثلا وقتی میبینم شما راحت پرادایس رو رها می کنید و به مسافرت و تفریح می روید و خیلی هم امنیتیش نمی کنید خیلی حالم خوب می شه و حس امنیت رو در همین جا در ایران هم حس میکنم چون متاسفانه من چند ماه پیش اصلا ولش کن ادم باید تمرکزش رو روی زیبایی ها بزاره

    نگرش بعدی اینه که من قبلا به دلیل عزت نفس پایین توانایی ارتیاط با دیگران بزام خیای سخت بود ولی با دیدن این که شما چطور انقدر عالی در سفر به دور امریکا با دیگران ارتباط برقرار می کنید منو به وجد اورد و الان می تونم بگم تقریبا من با هر آدمی که اراده کنم می تونم ارتباط برقرار کنم

    یا مورد بعدی که فکر می کنم خیلی مهم هم باشه باور فراوانی من قبلا فکر می کردم که این همه که دانشمندان آمریکایی و اخبار خودمون می گه منابع آب امریکا داره تموم میشه واقعیت داره یا نه که نه تنها زیاده بلکه فراوانه فکر می کنم استاد دریاچه خود شما بتونه یک شهر رو ابش رو تامین کنه و اون دستگاهی اب تمیز کنی که از آمازون خریدی استاد دیوونم کرد یعنی به محض این که در دسترس بشه من اونو حتما می خرم

    استاد عزیز ممنونم بابت این همه باور عالی که من و امثال من می دید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    کیمیا فاریابی گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    خب خب شروع میکنیم نوشتن این کامنتو با واضح ترین چیزی که توی کشور ما ، دیگر کشور ها باهاش قضاوت میشن .

    دین و مذهب .

    میشه گفت یکی از رفرنسهایی که اکثر ماها از کشور های دیگه داریم همین تلویزیونه .‌

    همیشه تو تلویزیون دیدیم که اولا آمریکا یه کشور نامسلمون و کافره که همیشه به کشور هایی که مخالف اسلامن یاری میرسونه و همیشه با ایران سر جنگ داره و خب از اونجایی که من از کلاس اول که پا به مدرسه گذاشتم و خب خیلی هم حرفهای معلمام برای مهم بود و اگه یک چیز میگفتن فکر میکردم دیگه این حرف تهشه و درست ترین دیدگاهه ، همیشه حرفای معلمامونو مثل وحی منزل میدونستم و خب اکثر معلمامونم که توی چارچوب مدرسه تنها دیدگاهی که نسبت به دین و این طور چیزا داشتن یه نگاه خشک بود و این عقایدشون به همینجا بسنده نشد و تا جشن های ما تو مدرسمون پیش اومد که همیشه کلی چیز جایزه میدادن روزایی که جشن های ایرانی بر پا بود مثل ۲۲ بهمن و یکی از شعار های معروف ما همین مرگ بر آمریکا بود … تا اینکه ما بزرگ تر شدیم و با تلویزیون بیشتر آشنا شدیم و تا روشنش میکردیم توی این جشنا همیشه دیدم که کسایی که حس نفرت بیشتری دارند به این کشور ، با ایمان تر شمرده میشن .

    و خب از اونجایی که همیشه تصویری که تو ذهنم ایجاد شده بود این بود که آمریکا یک کشوریه که توش همه ی آدمها بی بند و بارن و همه بی ایمانن و اصلا چشم دیدن ایرانیا رو ندارن و اصلا خوششون نمیاد از ما ایرانیا .

    ولی خب گذشت و گذشت تا اینکه روزی رسید که من سریال سفر به دور آمریکا رو دیدم . اولش تعجب کردم که خدایا چطوری اینقدر مردم آمریکا با استاد رفتار خوبی دارن ؟؟

    دیدم که هر وقت استاد میره توی یک فروشگاه هیچ کسی عجیب غریب نگاهشون نمیکنه و با بغل دستیش پچ پچ نمیکنه و برعکس این تصورات من اینکه هر کدوم از این افراد که با استاد مراوده داشتند همیشه کمک کردن و واقعا خودشونو نسبت به استاد مسئول دونستند و به استاد با کمال میل و با تمام وجود کمک کردن تو مسائل مختلف و هیچ نگاه نژاد پرستی نداشتن که بخوان ایرانیا رو مسخره کنن و باهاشون با خشونت رفتار کنن .

    حتی یه مثال از این روابط مناسب دیدم با ایرانیا و این ، اونجایی بود که آقای چاره جو رو شناختم و دیدم که با یک خانم آمریکایی ازدواج کردن و اینجا بود که فهمیدم دیدگاه نژاد پرستانه فقط مال دیدگاه ما و پیشفرض ما از تلوزیونه.

    برعکس چیزی که همیشه تو تلویزیون میدیدم ، و اون این بود که تو آمریکا سایه ی ایرانیا و مسلمونا رو با تیر میزنن و حجاب خانما رو ازشون میگیرن . ولی اینطوری نبود وقتی که دیدم توی پارک توی فروشگاه خانمای ‌که حجاب دارن خیلی راحت زندگیشونو میکنن و کسی بهشون کاری نداره ، حتی تو ساحل هم که اکثرا لباساشون خیلی راحته ، باز هم خانمای باحجاب هیچ وقت مورد تمسخر قرار نگرفتن و یا با چشم آدم بد بهشون نگاه نکردن .

    مورد دیگه درباره ی امنیته که وایییی خداااا همیشه شنیده بودم که ایران یکی از امن ترین کشورهاس و توی کشورای دیگه اصلا نمیشه رفت تو خیابون . آمریکا که دیگه حرفشم نزن .😂

    همیشه تو تلویزیون دیده بودم که پلیسا سیاهپوستا رو اذیت میکردن و تو خیابوناشون همیشه مردم دارن تظاهرات میکنن و پلیس باهاشون خیلی بد رفتار میکنه و بهشون حمله میکنه و همیشه به خودم میگفتم من اصلا آمریکا نمیرم چون یکی بفهمه ایرانیم ترورم میکنن 😂.

    تا اینکه دیدم نخیرم کیمیا خانوم زیادی تلویزیون میبینی .

    بیا از دوربین بدون قضاوت استاد آمریکا رو ببین که چقدر پلیس حافظ مردمه و چقدر وقتی مردم تظاهرات میکنن خیابونها رو کنترل میکنه که مردم راحت تظاهرات کنن (توی زندگی در بهشت دیدم ) و حتی یه جای دیگه استاد گفتن که به دسشویی صحرایی علاقه خاصی دارن و یه پلیس مواظب ماشینشون بود تا استاد کارشون تموم بشه و انقدر پلیس با مردم رابطه ی خوبی داره و انقدر خدمت رسانی میکنه .

    مورد بعدی اینه که چقدر این کشور رنگی رنگیه و چقدر مردم شادن . راستش واسم خیلی عجیب بود چون همیشه توی برنامه کودکا دیده بودم که همیشه بچه ها سرشون تو گوشیشونه و پدر مادرا اصلا با هم رابطه ی خوبی ندارن و تو خیلی از فیلما بچه ها تک والدی بودن و همیشه پدر و مادره سر کارن و اصلا با بچشون ارتباط خوبی ندارن .

    تا اینکه توی زندگی در بهشت خانواده ی رایان رو دیدم که پسرررررر چقدر میشه روابط خوبی داشته باشن هم پدرو مادر با هم هم با بچه هاشون .

    دیدم که نه بچه ها از پدر و مادرشون بدشون میاد نه کسی از خونشون فرار میکنه نه با پدر و مادرش بد حرف میزنه و یه رابطه ی کاملا با صلح دارن با همدیگه و کلی فان و هیجان تو بازیشونه و کلی سرگرمی دارن و با هم کلی بازیای مختلف انجام میدن و نه تنها روابطشون خراب نیست بلکه هر روز رو به بهبوده .❤💪

    مورد دیگه این بود که من همیشه تو فیلمای آمریکایی میدیدم تو مدرسه هاشون همه بچه هایی رو که نمیتونن خوب حرف بزنن با وجود اینکه native هستن ، رو مسخره میکنن و اذیتشون میکنن . و همیشه با خودم میگفتم پسرررر اینا اگه یکی از یه کشور دیگه بیاد چه کارش میکنن . حتما اون بیچاره ترور شخصیتی میشه انقدر که مورد تمسخر واقع میشه .

    بعدش که سریال زندگی در بهشتو دیدم ، فهمیدم که نخیر بازم کیمیا خانم تو ذهنش درباره god country ویروس پیشفرض ساخته و به چشم دیدم که استاد با وجود اینکه شاید دقیقا مثل آمریکایی با لحجه و خب به خوبی اونا رون صحبت نمیکنه ، اونا اصلا مسخره نمیکنن و برعکس چقدر سعی میکنن آسون تر حرفهاشون رو توضیح بدن و کلماتی رو که استاد متوجه نمیشدن رو توضیح میدادن . و این واقعا برام تحسین برانگیز بود .

    مورد دیگه اینه که همیشه فکر میکردم آمریکا یه کشوریه که همه جاش پرررر از ساختمونه و هیچ سرسبزی نیست اونجا ، این از اونجایی نشات میگیره که من تو فیلمای آمریکایی همش ساختمون میدیدم و تا حالا جنگل و دریا و اینا تو فیلماشون ندیده بودم . ولی بعد که سفر به دور آمریکا رو دیدم فهمیدم که بازم بازم بازم تو ذهنم علف هرز کاشتم و اینجا واقعا god country هست . و دیدم که پسرررررررر همونطوری که استاد گفتن اکثر جاهایی که توی این سفرنامه دیدیم همش گل و بلبله و حدود ۵ درصدش پر از ساختمونه مثل شهر نیویورک و این شهرای سیاسیش که ما تو تلوزیون میبینیم .

    قسمت مهم دیگه که همیشه تو دوران بچگی باعث تنفر من از کشور های آزاد از نظر پوشش میشد این بود که تو اون کشورا همه با یک وضعیت خراب لباس میپوشن و کل شهرا پره از آدمای نامناسب که خانواده ها رو از هم میپاشونن و همه جای این کشور همه خلافکارن و مشروب میخورن و سیگار میکشن و از هر کسی خوششون نیاد تق با یه تیر کارشو یسره میکنن 😂😂. و همیشه فکر میکردم تو کشورایی مثل امریکا ۹۹ درصدشون الکلی ان و توی شهر پره از آدمای مست که تو حال خودشون نیستن و به بقیه آسیب میرسونن .

    تا اینکه دیدم آقاجان یه قسمت بیرون از شهر هست به اسم ibore city که مخصوص همین پارتیا و نوشیدن الکل و مشروبه و کلا از شهر دوره و آدمایی که تو حال خودشون نیستن اولا وسط شهر نریختن و دوما اینکه به کسی آسیب نمیزنن و اینا همش زاییده ی مغز من بود که همه چیو فیلم هندی کرده بودم تو مغزم .

    مورد دیگه روابط مردم با هم بود ، همیشه فکر میکردم که مردم تو آمریکا با هم رفتار خوبی ندارن و همیشه از بقیه طلب کارن و ۲۴ ساعت سر کارن و هیچ کدوم از مردم همو نمیبینن .و اینو باز هم از توی فیلما و تلوزیون دیده بودم . تا اینکه تو زندگی در بهشت اون آقا که بازیکن تیم معروف بود رو دیدم که با وجود اینکه انقدر معروف بود میخواست از استاد و مریم جان عکس بگیره و انقدر با مهربونی رفتار کرد و باندای خفن ماشینو نشونشون داد . و البته همین قسمت ۱۷۳ که استاد رفت واسه دیدن بازی ، واییییی که خدای من چقدر این مردم friendly و فانن چقدر خونگرمن چقدر زود جوشن ، چقدر واسم تحسین بر انگیز بود که هر کسی استادو میدید به دوربین دست تکون میداد و هیچ کسی خجالت نمیکشید و ناراحت نمیشد و هر کسی شادیش رو ادامه میداد ….

    خالق زندگی در پناه رب حامی و هادی باشید . ❤💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    Sib گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    سلام استاد حالتون چطوره

    خب من میخام برم مستقیم سر اصل قضیه اول باید بگم ک من کلا از بچگی قاطیه سیاست نمی شدم اینم ب این دلیل بود ک از سیاستی ک تووی کشور خودم ب کار گرفته شده بود خوشم نمیومد و کلا از ریشه با این قضیه مشکل داشتم شاید باورای اشتباهی بودن ولی همین شاید ب نفع من بود ک باعث شده بود از خیلی چیزای حاشیه ای دور باشم و حداقل ب باورای اشتباهم درباره امریکا اضافه نشه ..پدرم و کلا خونواده ی پدریم ادمایین ک خیلی با این قضایا درگیرن و بحثو فلان میکنن ولی بازم اونا دسو پا میزنن ک بگن امریکا خوبه ولی کل خونواده بابامینا همونجایین ک ازوقتی یادمه درباره داغون بودن کشور و خوب بودن امریکا و اروپا حرف میزدن بودن میخام بگم حرفاشون شاید درست بود و باورای منو بدتر نکرد ولی تغییریم تو اونا ندیدم و چیزی ک دیدم فقط حسرت بود و دسوپازدن الکی و ساعتها بحث کردن ..من دوتا عمو دارم با بابام کلا خیلی واکنشین چیزه جالبی ک همیشه از بحثاشون یادمه رگای قلمبه ی پیشونی بابامه ک میزد بیرون و ساعتها در همین حال بود با عموهام /:..خونواده مامانمم کلا ادمای محتاطین و کلا تو سیاست نیسن و درباره این چیزا بحث نمیکنن ولی خب ی خاله دارم (ک اصن دور از انتظارم نیس) ک خیلی مذهبیو ایناس تو خاله هام فقد همین خالمه ک اینطوریه ک این محتاط بودنشو صدبرابر میکنه مذهبی بودنش منظورمه ک اونم ب دنبال همین قضایا مخالفت های خاصی با امریکایی داره بقیه خونواده مامانمم هسنا ولی اصن واکنشی نیسنو برعکس خونواده بابام اینطورین ک تا ازشوم نپرسی نظروباورشونو بیان نمیکنن و همینا مخصوصا اوضاع خالم ک اینو فهمیدم ک همیششه باترس از خدا شاید گاهی عشق ب خدا نمیدونم هرچیزی ک خودشون اسمشو میزارنو من هیچوقت تو زندگیه ادمای با ایمان ندیدم تو شخصیتشون (شاید اون موقع فک میکردم با خداها همینان ک ۳۶۰ روزه سالو تو غم و فلانن ولی الان ک واقعا فهمیدم کیان تازه این باخداهارو شناختم/:) دروغ نگم گاهی ی اتفاقایی تو زندگیش میوفتاد ک باعث میشد فک کنم کار درستو همینا میکنن ک تو اه و نالن با خودم میگفتم ببین بالاخره این عجزوناله عا اینا جواب داد نکنه درسش همینه و شاید مسخره بنظر بیاد ک دیدن همینا باعث شده بود منو هرجا هیتی میتی جایی میبرن (کلا نمیدونم چرا ولی هیچوقت گریم نمیگرف) ببخشید ولی پوسسس خودمو میکندم ک ی قطرع اشک ازم بیاد با اینکه صدا ناله هاشون بیشتر از هر چیزی رو مخم بود ولی بازم زور میزدم ک گریم بیادو تهشم دریغ از ی قطره(فقد قیافم ک چکوچولش میکردم ک گریم بیاد فک میکردم اگه قیافمو مث موقعی ک گریه میکنم بیاد واقعا گریم میگیره و اینجوری بود ک دوسانت بین دندونات فاصله باید باشه دهن مستطیلی باز بشه جوری ک دور دماغت چروک بیوفته و نوکش بیاد پایین تا وقتی گریه میکنی قطره اشکه از نوک دماغت بیوفته پایین و اشک از بالا و پایین چروکایی ک رو صورتته بالا بره چشاتو انقد فشار بدی ک جاییو نبینی و تو اون لحظه سعی میکردم ک همه خاطرات بد زندگیم یادم بیاد میدونسم دارم گول میزنم خدارو ولی فقذ میخاسم منم یجوری ناراحت باشم ک بعدن با گرفتن ی خواسته ای خوشحال باشم یمی دیقا زندگیه خنثی /:..و برا همین حتی اگ ب چیزیم میرسیدم شکرگزار نبودم چون ب مسخره ترین حالت پوست خودمو کنده بودم ..خلاصه ک تو بحث توحیدو اینا اینا بود باورام و میخام بگم اصن من امریکارو ی سیاره ی جدا میدیدم ..باورای غلطی داشتم دربارشون ولی داشتم میدیدم ینی حداقل چیزایی ک من دیده بودمو شنیده بودم این بود ک شاد بودن اونم بدون استانداردای مغز من و تازه داشتن پیشرفتم میکردن شاید از نظر مذهبیای دوران پیشرفتشون مفت نمیرزیدو اخرتشونو داده بودنو این چرتو پرتا ولی حداقل مردمشون خودشونو ب درو دیوار نمیزدن واسه اینکه الان اشکشون دراد ک در اینده نمدونم شفایی چیزی بشه ک خوشحال باشن همین برا منی ک پوستم کنده شده بود کافی بود ک بگم اونا بهتر از مان حداقل ذهنیت من این بود ..البته بگم ک اینا بی تاثیر نبودن روم ولی خیلی کم و گزرا مثلا گاهی با توجه ب شنیده های خودم جهنمو تصور میکردم ک میگفتن صف بستنو اینا من فقد یسری مردم مو طلایی(منظورم همون امریکاییان) اینارو میدیدم ک صف بستن و فقد شاید من توشون مو مشکی بودم ینی انقد داغون نمیدونم چرا خودمم اونجا تصور میکردم شاید فقد برا اینکه اون ترسنااکیه جهنمو بتونم اینجا ببین ب هر حال چیز مسخره ای بود میخام بگم انقد داغون ینی ولی خب خیلیی کم پیش میومدو گذرا بودن و بازم تو ذهنم سوالایی بود ک بی جواب بودو میفهمیدم ی چیزی اینجا داره میلنگه ولی هیچوقت دنبالش نرفتم خب خعلی خعلی بچع بودم دیگ ۸ ۹ سال شاید ..چیزی ک دیده بودم تو مردم کشورم این بود ک همه خیلی نگراننو واکنشینو اینا خب من فیلمای امریکایی دیده بودم ..همیشه خونسردیشون برام عجیب بود ولی تقریبا تو همه فیلمایی ک دیدم خونسردا مدیرو موفق و فلان بودن تو تمریکایی همشون اینطوری بودنو ابن اروم بودنشون گاهی اذیتم میکرد ..انگار هیچ جوره اذیت نمیشدن با خودم میگفتم با بسه دیگ یکم غصه و ناله لازمه حال نمیده اینطوری زندگی ک ..چون همیشه اینطوری دیده بودم ولی سریع با خودم بعدش میگفتم خب ک چی ولی جوابی نداشتم ..

    درباره بنیان خانواده باید بگم ک بازم این خونسردیشون اذیتم میکرد من اینجا دیده بودم ک پدر مادرا خیلی برا بچه هاشون محدودیت قاعلن و ب گفته خودشون برای اینه ک دوسمون دارن و اگ اینطوری نباشن ما اسیب میبنیم حتماااا و این باور برام ایجاد شده بود ک پدرا مادرا بایدد انقد حساس باشن و باید مواظب باشن ..بایدد حمایت کنن..ولی تو فیلمایی ک دیده بودم این بود ک صبحا بچه ها از اتاق خوابشون میان بیرون ی بوس ب مامان ی بوس ب بابا بعدم هرکی جوری میره پی زندگی خودش ک انگار پدر مادری نیس ..این باورم نسبت ب پدراشون خعلییی بدتر بودا اصن احساس و عاطفه فک میکردم ندارن اول اینکه خیلی حساس نبودنو نگران بچه هاشون نبودنو دنبالشون را نمیوفتادن و جمله ای ک خیلییی شنیدم تو فیلما اینه ک ×من مطمعنم تو بهترین تصمیمو میگیری× ینی همیشه اعتماد داشتن ب بچه هاشون برا همین همه چیز خیلییی برام عجیب تر بود و اونموقع تو ی شرایطی بودم ک حتی فک میکردم کارشون چقد بدو احمقانس و با توجه ب چیزایی ک شنیده بودم تو مدرسه برا همینه ک انقد بچه هاشون عوضی میشن و میشن ادمایی ک مثلا کشور مارو نابود کردن ( اینو بگم ک این باور ک بخاطر حسادت امریکا وضع کشور ما اینه رو حتی بابامینا ک ب ظاهر موافق امریکان دارن دیگ تو مدرسه و اینا ک تازه شاخ و برگشم داده بودن) ..از اینا پزشتو من بزرگتر شدم اوایل تو مدرسه روشون نمیشد درباره تجاوز و اینا حرف بزنن غیر مستقیم میگفتن مثلا/:..شاید خنده دار باشع براتون ولی قسمت اعظمی از اردوهایی ک مارو میبردن یا بازدید علمی (درواقع مکانهایی بود ک کلی ادم و اکثرا از سازمان بسیج چندیییین اتاقک درست کرده بودن ک به هم راه داشت و درباره ظلمایی بود ک امریکا از همههه جهت ب ایران کرده بود/: و همیشه ی قسمتش بحث بنیاان خانواده بود و حتی فضای بعضی جاهاشم با چراغای قرمز وحشتناک کرده بودن ک باورای غلطو بیشتر تو ذهن ما تثبیت کنن )خلاصه ک اونجا لهمون میگفتن اینا ب چه های خودشونم رحم نمبکننو خیلی ببخشید ولی با اونام کارای بد و زشتی میکنن ..خیلی جاها میگفتن بخاطر اسیب های رئحی گذشتشون و تجاوزی ک بهشون شده و ازار های جنسی ک دیدن الان این ادم عوضی شدنو حتی گاهی اینارو ربط میدادن ب خودکشیه خیلی از ادمای موفقشون و سعی میکردن تو مغز ما کنن ک ببین این ادمه موفقشون این بوده سرگزشتش تو از بقیشون چ انتظاری داریو هزارتا کوفته دیگ ک تو مغزه ما میکردن ..گاهی انقد بچه ها غرق این چرتو پرتا میشدن ک ی بحث عظیمی اتفاق میوفتاد تو کلاس درباره جزعیات اتفاق..میخام بگم ینی ذهنیت من این بود ک از ی سنی تو خونوادتم دیگ امنیت نداری اونجا /: و اینا پیش زمینه ای بود ک ی کشور شاید خرابی تو ذهن ما بسازن ک ما هرگز پامونم نزاریم اونجا..چون همزمان رو فراره مغز هام مانور میدادن و این مانورشون رو فراره مغز ها جواب خیلی از سوالات من شد ..جواب اینکه دسو پا زدنشونو بفهمم ..خلاصه این پس زمینه تو ذهن من ساخته شده بود ک همیشه حتی وقتی میخاسم تصور کنم ک برم برا تحصیل ی کشور دیگ وقتی دانشگاهی سرچ میکردم همیشه لندنو ب نیویورک و امریکا تشکیل میدادم و حتی دنبال الگو هایی میگشتم ک بدون امریکا رفتن موفق شدن از کارم خندم میگرف ولی ی چیزی تو ناخوداگاهم باعث میشد نخام برم ک اونموقع واقعا نمیدونسم دلیلش چیع ..

    کار خنده دار دیگه ک تو مدرسه میکردن این بود ک همیشه میومدن ادمای با حجاب امریکاییو بمون نشون میدادن و مصاحبه هاشونو (هم سنو سالای من حداقل بالای ۵۰ درصدشون هم اونموقع هم همین الان با حجاب مشکل دارن مخصوصا الان ک خیلی حجاب مسخرع تر شده الان حجابو یجوری میبینم میدونین چیجوری پوست گاوی رو تصور کنید ک قهوه ایه و شاید دو سه تا لک سفید روی بدنشه ..حجابی ک دارم میبینم الان اینه حجاب یا همون پوشش ک میگن حس میکنم اون لکه هاس سفیدن ک حتی اکه نباشه ام چیزی و نمیشه خلاصه ک میخام بگم این باعث شده مخالفای حجاب الان بیشترم بشن )..داشتم میگفتم میومدن مصاحبه هاشونو نشون میدادن و بعد دیقاا یادمه معلممامون میگفتن ک ببینید خوده این امریکاییام فهمیدن اشتباه کردنو و رو اوردن ب حجاب و خیلیاشونو میومدن نشون میدادن ک مثلا قبلا ازار جنسی بودنو الان ن ک بگن اگ حجاب نداشته باشین ینی ته حرفشون این بود اگ حجاب نداشته باشین شمام بعد پشیمون میشین ..و همچین با ی حس غرورو قدرتیم میگفتن ک خنده دار بود واقعا …با نشون دادن اینکه طرف خودکشی کرده ب خاططر اذیت و ازارو اینا واقعیتش اینه ک منم خودم گاها یکم میترسیدم و دیقا جالبیش اینه این خیلی برام تکرار شد ک همین موقعا از خونواده و دوروبریامم درباره این قضایا میشنیدم ینی جذب میکردم ترس بیشترو اینا ولی هیچوقت اینا باعث نشد ک کامل اینارو قبول کنم و اینا همش مال ی دوره ای بودن ولی بازم ترسناک بودن میخام بگم اینا همش باعث میشد دچار تضاد شخصیتی بشم یجورایی

    خب از نظر طبیعت ..من فقد امازونو میشناختم تو امریکا😂 و باغچه های جلو خونه هاشون ک تو فیلما دیده بودم..با دیدن زندگی در بهشت ینی ی تحولی تو این قضیه تو من ایجاد شد ک اصن نمیتونم بگمم چقد گنده و بزرگ..دیگ واقعا ی بهشت میبینم اونجارو مخصوصا من عاشق چمناشم تو ایران خیلی کم پیدا میشه ی پارک حداقل من خیلی ندیدم ک چمناش ی دستتت سبز باشن بدون اینکه ی تیک خاک پارازیت نندازه اون وسط /:..ولی خیلی داره بهتر میشه کلا من عاشق نمای شهرم ولی تو تصاویری ک استاد بهمون نشون دادن من میدیدم ک تو امریکا چقدررر زیبایی و رنگارنگی(ک من اصلااا تصور نمیکردم همیشه فک میکردم امریکاییا عاشق سیاهیو تیرگین و ی سایه سنگینی روشون هس رو همه چیشون شاید ب این دلیل ک تو فیلماشون اینطوری دیده بودم یا باورهایی ک دربارشون داشتم تو ذهنم سایه سیاه انداخته بود روشون ).. خلاصه ک کلاا دیدم عوض شد نمیتونم بهتون بگم دیدن رنگارنگی و زیباییو سیزی توی این کشور چقدر دید منو نبست ب انرزی محیطی این کشور عوض کرد میدونسم مردمش شادن ولی شاید یکی از دلایلیم ک شادیشون برام عجیب بود این بود ک فک میکردم کشوریه ک فقد ساختمونای بلند داره و تکنولوزیو درگیر پیشرفت و نابود کردن کشورای دیگ شدن باعث شده ی شکلی داشته باشع و اونا چون ادمای درسخون و درحال پیشرفتن(تو کشور خودم دیده بودم درسخونا اکثرا منزوی و سردن ) وقت ندارن ب زیبایی کشور توجه کننو از رنگا خوششون نمیاد کشوری ک فقد توش وسایل الکترونیکی تیره و سیاه هس و همه چیز اهنیه و میلع های نقره ای ..اصن ی چیز مسخرع ای ینی ی تصوری مثل کره شمالی از امریکا داشتم از نظر زیبایی 😐 واسه همین برام عجیبتر بود ک مردمشون با این حسابم شادن..عجب بچه ای بودم واقعا ..ولی واقعاااا متحیر و متحول شدم خیلی زیاد بعد از اینکه دیدم ن تنها اون چیزی ک فکر میکنم نیسن بلکه اون چیزی ک هسنو من تاحالا تو مغزم زیرچشیم بش نگاه نکردم چ برسه ب فکر😂..

    باور بعدی ک خیلی تو ذهنم بود و اذیتم میکرد و شاید خیلی مسخره ب نظر بیاد شایدم نیاد نمیدونم ..من همیشه دوس داشتم وقتی ک پارک میریم رو چمنا بخابم و غلط بزنمو دراز بکشم مدتهااا ولی همیشه اینطوری بوده ک جلو مردم زشته و فلان ولی این کاری بود ک من واقعا ازش لذت میبردم و ارام بخش بود برام..تو ی قسمت دیدم استاد بعد ناهار اوندن رو چمنا دراز کشیدن اصن همونطوری ک خابیده بودن اصن زیرم خنک شدم ..این کار استاد و کارای دیگشون ی پنجره جدیدی از ازادی تو مغز من ساخت ..ازادی ..واقعا چقد کلمه دور افتاده ای بعضا برا ما ایرانیا..ولی زندگی در بهشت بزرگترین تحولو توی این قضیه تو ذهن من ایجاد کرد..جالبه ک مدرسه و رسانه ها و تلویزیون سعی داشتن باورای غلط خودشونو از ازادی تو کارای امریکاییا پیدا کنن ینی این واقعا چیزیه ک نمیشه انکارش کرد همیشه میییگشتن برا ما دنبال فجیح ترین چیز ک بیان ب ما نشون بدن ک بعد بگن چیه ازادی میخای بیا اینم ته ازادی میگی اونجا ازادی هس ولی ببین اینه ..این شدن ..همشون اینن ..و ب چشم خودشون جلوی کوچکترین چیزارو هم برای ما گرفتن تا کار ب اونجا نکشه .. ک مثلا رومون وا نشه .. ولی فهمیدم چقدددر همه چیز فرق میکرد..تو سریال زندگی در بهشت دیدم ک چقدرر مردم باهم رفیقن ..چقدر همه راحتن چقدر بی استرسن انگار صد ساله همو میشناسن اونجا ک از همسایه ها گفتین اصن منو دیوونه کرد ینی ی لگد زد به هرچی باور ک درباره خوددار بودنشون داشتم ک اینم از همون منزوی بودنشون تو ذهنم شکل گرفته بود یا اینکه با ایرانیا بدنو این چرتا..دیدم ک چقدرر سپاسگزارن از همه چیز من اینو علاوه بر امریکاییا تو مردم کشور دیگ مثل کره ای هاهم خیلی دیدم نمیدونم شاید بهش نگن خدا ولی از اون انرژی جهان یا کاعنات یا هرچی بدجور سپاسگزارن ب جالبتر اینه ک دیدم هرگز براشون عادی نمیشه هنوزم بابت موفقیتاشون شگف زدن و دیدم ک افراد موفقشون میگفتن ک هربار ب موفقبتامون فک میکنیم میبینیم باید سپاسگزار باشیم بخاطر فلان ادم فلان چیز این جمله رو شاید من میلیون ها بار شنیدم تو این همه مستندی ک از افراد موفق امریکا یا کره دیدم …

    درواقع میخاسن امریکایی ک ساخته بودنو نشون ما بدن ن امریکایی ک واقعا هست و من شگفت زده با دیدن همه اون صحنه ها درخواستامو محکممم تر ارسال کردم ب جهان ..نمیدونم خبر دارید یا ن ولی اگ بخام از باورایی ک تو مدرسه دارن تحت عنوان دوتا کتاب ۱سواد رسانه ای و ۲ دفاعی درباره امریکا و غربیا و اینا ب خورد دانش اموزا میدن قابل شمارش نیست ..از تبلیغاتشون گرفته تا تلویزیونشون و مدلینگشون و برنامه هاشون و جالب اینه ک دارن تو دفاعی سعی میکنن مارو از اهداف امریکا برای ما اگاه کنن (من خودم از سال نهمم دیگ ب این درسا گوش ندادم حتی ی کلمه 😂)….

    درباره نزاد پرستی من کلا ارتباطم خیلی وقته با امریکا از طریقه زندگی در بهشته و چیزی ک برام جالبه و همیشه منو ب فکر فرو میبره اینه ک هرگز ندیدم استاد بگن اینجا چووون ما ایرانیم فلان رفتارو دارن و اینکارو میکننو فلان چیزی ک قبلنا تو امریکا ک چی بگم تو همین اسیاش هرکی رفته بودو مصاحبه کرده ود میگفت ما چون ایرانیم فلان رفتارو میکنن ک من حس میکردم رفتار ما با افغانیا داره با ایرانیا تو کشورای دیگ تکرار میشه خیلی بدترش/:.. ب دنبال همین قضیه چون ذهنمو خیلی درگیر کرد نمیدونید چقد معجزهه اسا من هربار با کلیی الگوی جدید اشنا شدم منظورم ایرانیاس ..ایرانیایی ک اصن میتونم بگم تو امریکا شدن امریکا اصن نقش داشتن ..فهمیدم ک خانوم گلشیفته فراهانی جز هیعت داوران اسکارر بزرگترین جایزه سینماس تو همون امرکاش..با اقای مانی حقیقی اشنا شدم ک یکی از ده تا ثروتنمد امریکا بودن فک میکنم تو سال ۲۰۱۳ و حتی تو ی برنامه تلویزیونی ب عنوان الگو اوردنشون ..با اقای الکس مهر اشنا شدم ..با خانوم فریال گواشیری ک مشاور اقای اوباما بودن ..با دکترشاه پسند ک داروی الزایمر رو ایشون برای اولین بار در دانشگاه هاروارد ساختن ..با خانوم میرزاخانی ک من دیدم رعیس دانشگاه هاروارد برای مرگ ایشون اشک میریختن و چقدررر الگو ک من ب سمتشون هدایت شدم ..واقیت اینه ک انتظار مقابله ب مثل داشتم ..انتظار داشتم حداقل ب خاطر مرگ بر امریکاهایی ک گفته شد بد باشن ولی با رفتارشون میتونم بگم من بزرگی رو ازشون یادگرفتم..این اواخر انقد تو بهره رفتاراشون بودم ک خیلی جاها تو سریال زندگی در بهشت ک استاد با خانوم شایسته خارج از منزل بودن وقتی ینفر نزدیکشون میشد میگفتم الان دس تکون میده الان دس تکون میده الان میخندع دیقا اون اتفاق میوفتاد و منم میخندیدم باهاش ودیدم چیزایی ک استاد تو رویاهایی ک رویا نیستند ب عنوان تمرین گفته بودن تو شخصیت این اداماس اینجا دارم میبینم چیزایی ک حس خوب ایجاد میکنه مردم بهم لبخند میزنن هیچکس منزوی نیست از همه حالتاشون هرچیزی ک دارن برا شادی استفاده میکنن و ب قول ی فردی امریکاییا خوب بلدن چطوری شاد باشن و وقتی این شادیو درک کردم دیدم ن درسخون بودن ن منزوی بودن کمکشون کرده فقط قانون این امریکارو ساخته استفاده ی درست از قانون قانون احساس خوب اتفاقات خوبه ..دیدم اون ایمان این امریکا رو ساخته اون ایمانی ک تو وجود این همه ادمه و بوده ک باعث شده همشون مهاجر باشن .. دیدم همه چیز بخاطر اینع ک اونا چسبیدن ب اون اصل ها ن فرعیات ..دیدم اینا فقد مقاومتای ماست فقد تو مغزه ماست ..خیلی جاها دیدم ک حتی امریکاییا از ایرانیا یا اسیاییا الهام گرفتن و بدون مقاومتی چون مسیر درست مشخصه ..تو زندگی دربهشت مخصوصا این قسمت ۱۷۳ ی تیر خلاصی بود ب باورهای خوبی ک توی قسمت های قبل تو ذهنم شکل گرفته بود ازشادیه مردم داشت اشکم درمیومد حس کردم همه ی خونوادن اونجا هرکی میومد رد میشد بدون خجالت از دیگری هرحرکتی ک شادیشو بیشتر میکرد انجام میداد ..و اونجا انگار همه چیز خیلیی خدایی تر شده بود اینهمه شادی و یه رنگی واقعا چی میتونس باشه جز ی انرژیه خالص ک فضارو گرفته بود ..و فهمیدم اون توحیدی ک ما دنبالشیم دیقا همون جاییه ک دارن سعی میکنن مارو ازش دور کنن و من میخام یادبگیرم و من دور نمیشم از کسایی ک حتی روتین زندگیشونم الهام بخشع و برام خوبه اینجا واقعا ملیت یا متعلق ب جایی بودن چ معنایی داره وقتی مردمی از اونطرف دارن از مردم خودم بیشتر بهم کمک میکنن؟ ..من از هردوشون ممنونم ..هرچیز بدی ک اینجا بود و هرچیز دیگه ای ک دیدم منو سوق داد ب سمت اون خوبیایی ک دارع بم کمک میکنه داره اگاهم میکنه و داره جهان واقعیو و طبیعتو بهم میشناسونه ..

    ارزوم برای همه

    زندگی در بهشت (:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آرام گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان هم فرکانسی ام

    چقد این مسابقه مفید و تفکر برانگیزه

    از لحظه ای که این قسمت سریال زندگی در بهشت را دیدم چنان فکرم درگیر پیش فرض های خودم در مورد انسانها، کشورها، شهرها وحتی شغل‌های مختلف شده و چقدر برای خودم متاسف شدم که ذهنم را مثل سطل زباله پر کردم از ذهنیتها و باور های بد در مورد خیلی از انسانها و خیلی مسائل 😔

    و چقد خوشحالم که امروز با دیدن این فایل و باز شدن ذهنم تصمیم گرفتم که دیگه هیچ وقت از روی شنیده ها قضاوت نکنم🥰

    من قبل از آشنایی با استاد و قبل از دین زیبایی های آمریکا خیلی خیلی ذهنیت بدی در مورد آمریکا و مردمش داشتم مثلا فکر میکردم اکثر مردم آمریکا خلق و خوی وحشیگری و بی رحمی دارن(استغفرالله) چون توی اخبار ایران از این رفتارهای خشن مردم آمریکا بسیار دیده بودم و العان احساس میکنم مردم باحال و خوش اخلاق و مهربونی هستن.

    قبلا فکر میکردم بچه ها توی مدرسه اصلا امنیت ندارن و توی جیب هر دانش آموزی یه اسلحه هست و ممکنه هرآن یکی از بچه ها به بقیه شلیک کنه، چون همچین چیزایی از طریق تلویزیون و گاها روزنامه شنیده و خونده بودم و الان احساس میکنم آنقدر بچه ها توی خانواده خوب تربیت شدن که هم با خودشون در صلحند و هم با بقیه (توی شهربازیها این در صلح بودن را میشد دید).

    قبلا فکر میکردم آمریکایی ها با مهاجران و غریبه ها برخورد خیلی بدی دارن و مخصوصا اگه بدونن مهاجر ایرانیه کلی بدرفتاری میکنن و فحاشی میکنن و حتی مورد ضرب و شتم قرار میدن (بازهم از دیده ها و شنیده هام از طریق تلویزیون) والان با دیدن فیلم‌های زیبای سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت متوجه شدم که نه تنها مردم آمریکا با ایرانی ها و مهاجرها رفتار بدی ندارن بلکه بسیار مهربان و مهمان نوازن و حتی دیدم که هر جا استاد درخواست کمک یا راهنمایی کرد خیلی خالصانه کمک میکردن.

    قبلا فکر میکردم آمریکایی ها با زنهای با حجاب رفتار خشن و بدی دارن و هر جا خانم چادری یا باحجاب ببینند هتک حرمت میکنن و با زور کشف حجابش میکنن(باز هم از طریق اخبار تلویزیون دیده بودم) و به همین خاطر چون من خیلی به حجاب مقید هستم از آمریکا نفرت داشتم و هیچ وقت علاقه ای به مهاجرت یا مسافرت به آمریکا را نداشتم حتی اگه همسرم به شوخی میگفت بریم آمریکا من سرسختانه جبهه میگرفتم و مخالفت میکردم🤭الان توی چند تا از فیلم‌های سایت دیدم که زنهای باحجاب چقد راحت و محترمانه شهربازی میرن مزرعه توت فرنگی میرن فروشگاه میرن و… 😍

    قبل فکر میکردم مردم آمریکا توی خونه های خودشونم امنیت جانی ندارن چون شنیده بودم خیلی راحت میتونن وارد خونه هم بشن به حریم هم تجاوز کنن و همدیگه را بکشن و حتی یه خبر که دو سه سال پیش از تلویزیون پخش شد و صحنه تیراندازی به یک جوون توی خیابون که ظاهرا از مدرسه به خونه میرفت 😔 و هیچ قانونی وجود نداره که از این فاجعه جلوگیری بشه و هرج و مرج و بی بند و باری بیداد میکنه و الان دیدم انقد مردم به هم اعتماد دارن و امنیت هست که هیچ دیواری دور خونه ای ندیدم که مثلا حیاط خونه را از حیاط خونه همسایه جدا کنه.

    قبل فکر میکردم مردم آمریکا اغلب مشروب میخورن و مست و از خود بیخود به کارهای ناشایستی دست میزنن و هیچ قانونی نیست که مانع این افراد بشه

    قبلا تصورم از این کشور و شهرها و خیابون‌ها یه صحنه کاملا زشت و ناجور بود و فکر میکردم کثافت از سر و روی شهرهاشون میباره و هر گوشه ای از شهر یه کارتون خواب افتاده و کسی بهش توجه نمیکنه و تصویری که از شهرهای آمریکا داشتم فاقد هرنوع درخت و گیاه بود و حتی هوای آمریکا را سیاه و آلوده میدیدم (نمیدونم چرا این تصور را داشتم واحساس می‌کردم یه کشور نفرین شده اس) 😔والان که دارم اینهمه زیبایی و طراوت و پاکی را توی فیلم‌ها میبینم کلی برای استاد و مریم جان دعای خیر میکنم که چشم و گوش خیلی ها را باز کردن و دید منو نسبت به نه تنها آمریکا بلکه نسبت به خیلی چیزها تغییر دادن خدایاشکرت🥰

    من قبلا خیلی نسبت به مردم آمریکا بدبین بودم و همیشه فکر میکردم ایرانی هایی که به امریکا مهاجرت میکنن مورد تجاوز قرار میگیرن و نهایت بی احترامی و خشونت را میبینن و مهاجران ایرانی با خفت و خاری زندگی توی کشور بیگانه را تحمل میکنن چون راه بازگشت ندارن یا روی برگشتن به کشور خودشون را ندارن و اینها حرفهایی هستن که بارها از افراد مختلف شنیده بودم و الان میبینم چقد استاد عزیز و مریم بانو دارن در کمال عزت و احترام و امنیت زندگی میکنن و حتی کلی دوست آمریکایی دارن

    نا گفته نمونه من هنوز به طور کامل ذهنیتم از افکار منفی در مورد آمریکا و مردمش درست نشده و وقتی داشتم یکی از قسمت‌های سریال زندگی در بهشت را می‌دیدم که مریم جان توی خونه تنها بود و سرویس کار برای سرویس(اگه اشتباه نکنم) سیستم سرمایشی اومده بود از اول فیلم تا آخر فیلم دلشوره داشتم و انقد نگران مریم جان بودم که درست نفهمیدم فیلم چی شد😅

    ولی الان تصمیم گرفتم همه مردم دنیا را جزئی از خدا بدونم و هرگز کسی را قضاوت نکنم و دید و ذهنیتم را نسبت به همه مردم دنیا رو به خوبی ببرم و دوستشون داشته باشم

    از استاد عزیز ممنونم که ما را به فکر وا داشت و فهماند که هیچ وقت هیچ کسی و هیچ چیزی را از روی گفته ها و شنیده های بی پایه و اساس قضاوت نکنیم و هر حرفی را بدون دلیل و منطق نپذیریم

    برای همه دوستان ذهنی مثبت اندیش و قلبی گشاده آرزو میکنم🙏🤲

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    سلام به استاد عزیزم

    چقدر این فایل خوب و به جا بود و چقدر تو همین تغییر پیش فرض های ذهنی قانون تکامل رعایت میشه و نیاز به کار عملی هست و یه مسیر جالب و پر از آگاهی هست.

    من تو شرایطی بزرگ شدم که از پونزده سالگی با افراد مختلف از خانواده و فرهنگ های مختلف بودن و طی ی مسیر طولانی و پر چالش و کم کم یاد گرفتم دیگران و تفاوت ها رو بپذیرم و بعضا حتی این تفاوت های فرهنگی بین خانواده ها و اقوام و مردم شهر ها و روستاهای مختلف می‌تونه جذاب باشه گر چند بار هم میگم بعد از چالش های خیلی تلخ و زیاد اما تو سن خیلی کم و کم کم دیدم که تو هر قومیت یا مردم هر دیاری چقدر آدم ها میتونن متفاوت باشن کم کم دیدم از هر فرهنگ و مردمی چند تا دوست خوب هم دارم و میشه با همه تعامل داشت و در عین حال خودت بود و چقدر این زیباست. چیز دیگه ای که بعضا توجه منو جلب می‌کرد این بود که بعضیا این طور فکر نمیکردن به خصوص در مذهب و اعتقادات من خانواده و اطرافیان بسیار مذهبی و متعصب داشتم و از طرفی دوستان بسیار غیر مذهبی خدا ناباور و باز هم به شدت متعصب و چون من بر حسب اتفاقات قبلی زندگیم همیشه سعی می کردم افراد رو همون چیزی که هستن بپذیرم و برای تغییرشون تقلا نکنم می‌دیدم چقدر این نپذیرفتن اون افراد رو میرنجونه و چقدر ناراحت و عصبی هستن و خوب یکبار چهار سال پیش یکی از همین دوستانم که اختلاف عقیده قومیت دین و… همه چی باهاش داشتم حالش بد بود آمبولانس دیر کرده بود و دوستم یه مشکل تنفسی حاد داشت و قبلا هم یه کما و سه ایست قلبی داشت تو اون روز و اون لحظات من فقط به زنده موندنش فکر میکردم و همه چیز واقعا پوچ و بی اهمیت بود و چقدر این به ظاهر تفاوت ها میتونن پوشالی باشه گذشت و خوب تو این سه سال که با قانون آشنا شدم همه افراد نزدیک بهم رفتن از زندگیم بیرون همه مذهبی و غیر مذهبی و دوست و فامیل ولی هر آدمی که حتی گذرا میبینم باهام خوب بود من یکی از اجدادم ارمنی بوده و بعد مسلمان میشه و به مناطق مرکزی تر ایران میاد و برای قبولی اسلام آوردنش از خدا میخواد که بره به کربلا من هم سه ساله پیش همه چیز رو گذاشته بودم کنار و وقتی دوباره به وجود خداوند ایمان آوردم ازش خواستم اگر ایمان رو قبول داره من هم برم به کربلا به عنوان یک نشانه شرایطش واقعا معلوم نبود حتی تا صبح روزی که رفتم همه چیز تا معلوم بود اون جا با یکی از بهترین مردم جهان رو به رو شدم مهربونم مهمون نواز پاک با خدا با دل بزرگ و در عین حال چون اربعین بود با مردم کشور های دیگه هم سعی میکردم صحبت کنم به واسطه ترک زبان بودن و زبان انگلیسی و خیلی از مردم ایران که اون جا بودن و چه انسان های تو مسیرم قرار گرفتن چه کار هایی که برای من انجام ندادن چقدر مهربونم بودن حتی کسایی که اهل داستان یا کشور های عربی بودن کسایی که همیشه با حرف های پر از نفرت ازشون صحبت میشه زبان مشترک انسانها دلشونه همین کافیه.

    و مردم آمریکا راستش از تاریخ بگم چیزی که زیاد میخوندم قبلا در واقع اگه بگی بزرگ ترین جنایت تاریخ آمریکا چیه خوب همه میگن بمب باران اتمی دو شهر در ژاپن اما کسی نمیگه که ژاپنی ها به عنوان مستعمره با مردم کره چه کردند و چقدر از این ملت بی گاری کشیدن تا آمریکایی ها باعث اتمام اون شرایط شدن کسی نمیگه چقدر حمله ژاپن به سنگاپور خرابی به بار آورد و هیچ رحمی به یک شهر کشور نشد چندین بی گناه در اثر حمله ژاپن در فیلیپین کشته شدن و خوب اگر حتی این اتفاق یک جنایت باشه باید تمام ابعاد رو دید که شاید این اتفاق فاجعه بار بهترین تصمیم ممکن بوده. در مورد مردم داخل آمریکا و تاثیری که این دو سریال رو من داشتن میتونم بگم من همیشه زندگی نقاش ها رو تو کل دنیا توی شبکه های اجتماعی دیده بودم که روزمره سون چطوره ازدواج میکنن یا نه بچه دارن یا نه و.. ولی این مجموعه باعث شد که خیلی واضح تر با کلیت زندگی آمریکایی ها آشنا بشم و این که اتفاقا تمام جنبه های زندگی یک انسان چقدر اون جا اهمیت داره و براش برنامه ریزی میشه افراد تو سنین مختلف مثل فایل قبلی راحت انرژی و احساساتشون رو ابراز میکنن بدون محدودیت های مثل حرف مردم یا باور های کاشته شده در مغز و به اشتباه. خیلی چیزا رو من از آمریکایی ها یاد گرفتم تو این دو سریال با وجود این که تعداد قسمت های خیلی کمی رو دیدم ولی ایده های زیادی برام داشت و چقدر ذهن بازی داشتن چقدر برای مسائل مختلف با ارائه راهکار های مختلف پول ساختن. چقدر روی خودشون حساب میکنن و آدم های عملگرایی هستن که خوب تا قبل از این که کار خودم و شروع کنم فکر نمی‌کردم بین حرف تا عمل این همه تفاوت وجود داشته باشه. فکر میکنم خیلی چیز ها رو هم میتونم یاد بگیرم و نود درصد آنچه که این دو سریال میتونن به من اضافه کنن رو نرسیدم بهش هنوز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1976 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست

    سلام ب استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و بچه های عزیز …

    احساس ……و باورهای ما …….. همه چی ما هستن …..

    استادشما انسانی هستید تاثیر گذار و شکی در اون نیست ….

    شما انسانی بودید که نگاه من و زندگی منو به کل تغییر دادید و از من یک انسان جدید با یک نسخه ذهنی جدید ب دنیا ارائه دادید …

    نه تنها نسبت ب کشور امریکا بلکه نسبت ب تمام دنیا عوض شده ….از مثالی که از ریئس بانکی در امریکا که یه اقای اسرائیلی بود که چقدر برخورد خوبی با شما و فرزندتان داشت

    تا رفتن در دل جمعیت در کشور امریکا در مناسبتهای گوناگون …

    اینا همه بطرز شگفت انگیزی بر مویرگهای مغز من تاثیر گذار بوده و ساختن شبکه عصبی جدید که شاید اگه هزاران سال روی خودم کار میکردم نمیتونستم تغییرشون بدم

    ب جرات میگم شاید تمام اموزشهای اساتید دیگه ای در این حوزه رو گوش میکردم و دونه ب دونه عمل میکردم اینقدری که شما روی من تاثیر گذاشتید نبود

    زیرا جنس صحبتهای شما چیز دیگه ای هست ..فقط روی خود قانون زوم نمیکنید بلکه گوشی رو میدید دست خود بچه ها ..خودشون استاد خودشون باشند جای دیگه ای بدنبال قانون نگردند…..

    با جنس اموزشهای اساتید دیگه فرق داره مثلا شما در میان اموزشهایی که میدید میایید دید و نگاه بچه هارو مثل دوربین وسیعتر میکنید نسبت ب جهان بازتر میکنید مطالبی رو در بین اموزشهاتون بیان میکنید که هر گز دیگران ب مخیلاتشون هم رسوخ نمیکنه …

    بقول شما پیش فرضهای بچه هارو تغییر میدید این تفاوت شما با دیگر اساتید دیگه ست

    ما انسانها برای اینکه زندگی بهتری رو در این دنیا تجربه کنیم نیاز داریم که ب تنظیمات ذهنی مون دسترسی پیدا کنیم و تنظیمات ذهنی مون رو با اگاهی هایی که در این سایت بدست میارییم تغییر بدیم و از نو تنظیمش کنیم …

    تنظیمات مخرب گذشته ….تنظیماتی که هیچ کمکی ب رشد مون نمیکنه و جز بیماری و فرسودگی جسم و نابودی سلامت روان چیز دیگه ای به همراه نداره رو تغییر بدیم …یعنی طرز فکرمون رو عوض کنیم جور دیگه ای فکر کنیم ….

    جوری که ب ما احساس خوبی بده …

    تنها هدفی که ب خاطرش پا ب این جهان مادی گذاشتیم تجربه کردن احساس خوب …لذت بردن از زیباییها …و رشدکردن ….

    و ساختن جهانی مدرن تر و زیباتر ..

    اما نتایج ما و خواسته ما در زندگی با تنظیماتی که از روز اول در زمان نوزادی در مغزمون کردن بسیار تفاوت داره …کار ما اینه که این الگوهای ذهنی بیمار گونه رو ( ترمزها ) رو شناسایی کنیم و در صدد رفع انها بر اییم

    اگه این ان چیزیست که همه ما ب خاطرش ب این دنیا امدیم یعنی تجربه کردن هیجان و داشتن انگیزه برای ساختن زندگی زیباتر و لذت بردن از زیباییها خیلی فرق داره ..

    اگه میخواییم ب رویاهای مون برسیم ب خواسته هامون برسیم باید هیجان داشته باشیم …شاد باشیم ….اما با دنبال کردن اخبار بد و گشتن ب دنبال نازیباییها و توجه کردن ب انها که از کوچیکی کردن توی مغزمون و درگیر کردن احساسات مون هرگز ب رویاهای مون نمیرسیم چون مسیرو داریم اشتباه میریم

    شنیدن و دنبال کردن این اخبار بد همه و همه ناخوداگاه داره انجام میشه …و ذهن ما این اخبار رو در مورد کشورهای دیگه بعنوان واقعیت پذیرفته …تغییر عادت ها کار بسیار سختیه …ب این اسونی ها نیست اما با تعهد و تلاش مستمر شدنیه …..

    از انجایی که ذهن ناخوداگاه ما تفاوت بین واقعیت و تخیل رو نمیتونه تشخیص بده بنابراین تکرار اینها از روی عادات ماست هیچ انسانی دوست نداره که احساس بدی رو تجربه کنه …

    چرا …؟

    چون ما از احساس خوب خلق شدیم …هیچ نوزادی رو نمیبینین که با کوچیکترین بازیگوشی و شکلک در اوردن از طرف شما نخنده ….یا هیچ نوزادی رو نمیبینین که تا اخر عمرش فقط گریه کنه …..و نخنده …مگر اینکه بیمار باشه

    زیرا که ترموستات ما از روز ازل بر روی احساس خوب تنظیم شده ..ما ادما خودمون تنظیمات کارخونه سازنده رو بهم میزنیم

    و ابزار قدرتمند( ذهن ) که خداوند در اختیار مون قرار داده برای ساختن زندگی بهتر رو ب ویروس دشمنی ….

    ب ویروس فقر …

    ب ویروس خشونت ….

    ب ویروس نامهربونی الوده ش میکنیم …

    ب جرات میگم ویروسی که بعضی از ادمها در ذهنشون دارن و خودشونم حواسشون نیست ب مراتب از ویروس کرونایی که اینقدر در جهان سر وصدا ب پا کرده خطر ناک تر هست

    این ویروسها و انرژیهای منفی ارتعاش بدنمون رو در حالتی قرار میدن که توان حرکتی رو از ما میگیرند و مارو در رسیدن ب اهداف مون متوقف میکنن بنابراین یه جورایی ما با خواسته هامون هم فرکانس نیستیم …هم فاز نیستیم …

    ذهن ناخودآگاه ما این ها را به عنوان واقعیت می پذیره. پس حواس مون باشه که چه چیزهایی را تصور می کنیم

    ذهن ناخودآگاه ما فقط چیزی که به آن می دیم رو می تونه بپذیره. بنابراین به جای توجه کردن به اخبار بد در رسانه ها و دیدن سریالهایی که فقط غم و گریه ناله هست تمر کزمون رو بر روی زیباییها در جهان معطوف کنیم

    ، به شرایط فعلی یا به حرف هایی که دیگران می زنند یا کارهایی که دیگران انجام می دن و با احساس مون هم فرکانس نیست توجه ای نکنیم میتونیم راه بهتری را انتخاب کنیم و آن هم «تفکر» است.

    اصلا علت اینکه خداوند مهربان بین این همه موجودات فقط ب ما ادما ذهن هشیار داده همینه ..خودمون انتخاب داشته باشیم …نه اینکه دیگران برامون انتخاب کنن ….

    ما می تونیم با تغییر چیزهایی که اجازه می دیم وارد ذهنمون بشن ، طرز فکر خودمون را ریستارت کنیم.

    ما خودمون مسئول افکارمون و چیزهایی که به ذهن مون می گوییم، هستیم. مجبور نیستیم مثل گذشته گان مون فکر کنیم.

    می توانیم افکار جدیدی برای خودمون خلق کنیم و با صحبت کردن با خود و دیگران ، می توانیم هر چیزی که می خواییم را به ذهن مون بگوییم

    حالا استاد عزیزم :

    سوال من از شما اینه :

    کی برنده مسابقه رو انتخاب میکنه ؟

    امتیازات بچه ها برنده رو مشخص میکنه یا نظر شخص خود شما ؟

    شمایی که معلم ما هستید …..!

    ب نظر شما کامنتی که خوب نوشته بشه اما در فضایی که ۹۰درصد انرا توهم ذهن به خودش الوده کرده ارزشی داره؟

    ( با عرض پوزش از تمام بچه ها )

    وقتی یک سری بچه ها به خاطر نوشتن یه مشت خزعبلات دارن بهم دیگه تعارف تیکه پاره میکنن نظر من یا هر کس دیگه ای ایا ارزشی دارد……که من وقت خودم رو برای این کار تلف کنم …؟

    چقدر این توجه از قدرت بالایی برخورداره ؟

    طرف برای اینکه فقط دیده بشه دست ب هر کاری میزنه ….واقعا …

    توجه ب دیده شدن …نیاز ب جلب توجه ….قدرتی بس بی نهایت دارد …کسانی موفقند که از این نیاز فراتر رفتن

    موفقیت را کسانی در این دنیا رقم زده اند که نظراتشون با بقیه فرق میکرد………

    وقتی باورهای من داره زندگی منو رقم میزنه …..امتیازات و نظرات بقیه چه ارزشی برای من دارد ؟

    پس من این همه مدت تو این سایت داشتم چی کار میکردم …؟

    عمری تو این سایت اموختم که این باورهای منه که زندگی و موفقیت من رو رقم میزنه …حالا بیام با نظرات کسانی که خودشون هم مثل من در حال اموزش دیدن هستن در اینجا خودم رو گمراه کنم ….؟!

    بارها تو سایت شما دیدم کامنتی که بیشترین امتیاز رو از بچه ها گرفته و جز محبوب ترین دیدگاه ها شناخته شده اما از طرف شخص شما محبوب شناخته نشده ….و متن منتخب اون فایل کامنت دیگری شناخته شده ….این یعنی چی …؟

    من هنوز متوجه نشدم …؟!

    ایا غیر از اینه که ما از شما اموزش میبینیم ؟

    پس چرا کامنتی که از طرف شما بیشترین امتیاز رو گرفته و متن منتخب شناخته شده از طرف بچه ها مردود اعلام میشه و کمترین امتیاز رو دریافت میکنه یا بر عکس …؟

    یعنی چی ….من متوجه نمیشم ….؟

    ایا طرح این جور مسابقه ها و مشخص کردن برنده ان از دل امتیاز بچه ها ریشه در نظام اموزشی ما یا همون الگوهای عصبی ذهنی مخرب معلمان ما نداره …؟

    کی داره درست میگه …؟

    مگه همه ما نیومدیم اینجا که از سر در گمی نجات پیدا کنیم و مسیر درست رو انتخاب کنیم پس این داستانها چیه ….این سر در گمی ها یعنی چی ….؟

    بقول شما ایا کسی میتونه بگه بهترین بازیکن فوتبال دنیا کیه …؟

    ایا کسی میتونه بگه بهترین بازیگر سینمای ایران کیه …؟

    این سوال از پایه اشتباه ست ….چنین چیزی هر گز در جهان وجود نداره و نخواهد داشت زیرا که زیبایی جهان مادی ب تضاد هاش هست …به تنوعاتش هست …ب زشتی . زیبایش هست ….نمیشه یک نظر رو ب عنوان نظر درست پذیرفت امکان داره خیلی ها اون نظرو نپذیرن ….

    انها از دیدگاه ان هیئتی که رای رو صادر میکنن بهترین انتخاب شدن امکان داره از نظر خیلی های دیگه بهترین نباشن ….

    این باورهای منه که زندگی منو رقم میزنه نه امتیازات بچه ها …..

    قرار نیست همه تفکری مثل هم داشته باشن …زیبایی جهان ب همینه ….

    نه ستاره ها ی کنار نام من …….

    بهترین من رو ذهن من …باورهای من ..عادت های من داره خلق میکنه …

    ذهنی که کل دنیای مادی مارو رو داره رهبری میکنه و ادمها رو مثل عروسکهایی در دستانش گرفته و به هر طرفی که خودش دوست داره میرقصونه …

    انسانهای موفق کسانی بودند که از دست عروسک گردانی ب نام ذهن رها شدند و خود عروسک گردان ذهن شدند….و ذهنشون رو هر جوری که خودشون دوست دارند میرقصونن

    این عادت های منه که زندگی من رو رقم میزنه نه به به و چه چه بقیه ….شما قبول کرده‌اید که وضعیتی که الان در آن هستید، بهترین وضعیتی است که می‌توانید داشته باشید. شاید به این دلیل که فکر می ‌کنید بهتر از این نمی ‌شود یا لایق چیزی بیشتر از این نیستید.چیزی که اینجا باب شده

    اگه هزارتا ستاره هم کنار نام من قرار بگیره و بیشترین امتیاز هم کنار کامنت من باشه …..حتی اگر برنده مسابقه هم بشم اونی که نتایج زندگی من رو ب وجود میاره ذهن منه نه امتیازات و ستاره ها و مسابقه ها ……

    خیلی از دوستان هستن ستاره های زیادی کنار نامشون هست اما ایا نتایجی که در زندگی شون گرفتن مثل ستار های کنار نامشون هست …؟

    خیلی از انسانها هستن با کلی القاب و عناوین ان چنانی در دفتر محل کارشون اما اون چه که نتایج زندگی شون رو رقم میزنه ذهن اونا و باورهای اوناست …؟

    خود شما استاد ایا با عناوین و القاب ب این همه موفقیت ها رسیدید ..؟

    یا با کنترل ذهن و ایمانی که در دل ب خداوند داشتید …؟

    یا با پا گذاشتن بر روی ترس هاتون…؟

    استاد شمایی که بقول خودتون نه تحصیلات دانشگاهی انچنانی داشتید نه عناوینی …..اما در برابر خیلی از ادمهای دیگه که در حوزه شما فعالیت دارند و خیلی از این ستاره های قلابی رو اون موقع داشتن خیلی سرترید …چرا ؟

    ایا ادم هایی مثل گالیله ها …

    انیشتین ها …

    افرادی مثل ایلان ماسک ها …ادیسون ها …..

    تسلا ها ….. نظرات و دیدگاه های بقیه براشون مهم بوده ….؟

    اینا ادم هایی بودند که بهترین موفقیتها را تا ابد در این دنیا ب نام خود ثبت کردند

    من اینارو از خود شما یاد گرفتم استاد …

    شخصا ب مسابقه و این جور چیزا علاقه ای ندارم از اون کوچیکی همینجوری بودم …

    در این دنیا اصلا مسابقه ای در کار نیست …اگر هم مسابقه ای هست که بعید میدونم من جز مسابقه دهندگانش نیستم

    هر چی هست احساس خوب منه ….. احساس خوب من از هر مسابقه ای در این جهان برام با ارزشتره …….

    بهترینها براتون از خداوند مهربان خواستارم …

    با عرض پوزش از استاد عزیز و بچه های نازنین

    شمارو خیلی دوست میدارم..

    با تشکر …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مهدیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد و استادیار عزیزم و همه ی دوستانم

    من پیش فرض های ذهنی چندان نامناسبی راجع به امریکا در کودکی ندارم چون پدرم اخبار بی بی سی گوش میداد و اخبار ایران رو مخصوصا راجع به امریکا اصلا قبول نداشت ولی یکسری محدود پیش فرض تو ذهنم هست که فکر میکنم تو مدرسه در ذهنم شکل گرفته و در ادامه میگم.

    در مورد بنیان خانواده من فکر نمیکردم که در این حد مردم امریکا با خانواده تفریح کنن و وقت بگذرونند یا حتی هر خانواده(مثل خانواده راین) انقدر بچه داشته باشن و زندگیشون اینجوری با بچه خوب بگذره و پدر مادر خانواده مثل تازه نامزد کرده ها با هم رفتار کنند و برای یه ماگ گمشده خانم برن وقت بذارن و تو مسافرت بچه ها رو بذارن و برن فروشگاه ماگ بخرن.

    در مورد طبیعت ذهنیتی نداشتم که به لطف سریال های شما الان تو ذهن من فقط درخت و آب و ابرهای گوگولی و خونه های زیبا و آسمون رنگارنگ هست و من حتی تو محل زندگیم که گرم و خشک هست زیبایی های این چنینی میبینم🥺

    در مورد آزادی های مشروع و نامشروع؛ من فکر نمیکردم که نوشیدنی های الکلی به افراد پایین تر از سنین قانونی فروخته نشه! و این افراد ممنوعیت استفاده داشته باشن ولی تو سریال تمرکز بر نکات مثبت که رفته بودید فروشگاه توضیح دادید و من اونجا بود که متوجه شدم این کشور اتفاقا قوانین درست و مدبرانه ای برای مردمش داره.

    یا اینکه تو سریال زندگی در بهشت دیدم یکسری فضاهایی هست که در خیابان های خارج شهر هست (اون قسمت که مردم با موتور ها و ماشین های هیولاشون میومدن و مغازه های سیگار فروشی و بارهای مختلفی کنار هم بود) برای تفریحات آخر هفته و این چنینی ، که مردمی که میخوان چنین تفریحاتی داشته باشن برن و خوش بگذرونن و اینکه مدبرانه با توجه به نیاز مردم چنین فضاهایی رو تعبیه کردند واقعا قابل تحسینه

    در مورد روابط اجتماعی از لبخند ها و سلام علیک هایی که بارهاااا و بارها تو سریال ها دیدم و انقدر فرکانس عالی دارند که من هم با دیدنشون بهشون لبخند میزدم و سر تکون میدادم و واقعا حس خوبی میگرفتم از این صفا و صمیمیت

    از تشکر کردن های همسایه هاتون برای تخم مرغ ها که عکس غذایی که باهاش درست کردن رو میفرستند و‌به این شیوه عالی سپاسگزاری میکنن

    یا خانم بورلی تو سفر امریکا شما رو با ذوق به دیدن باغچه و خونش دعوت میکنه و با عشق بهتون توضیح میده

    در مورد امنیت اجتماعی من توی سریال های شما دیدم که مردم تو فروشگاه ها، سفر ، ساحل ، پارک ، جشن های خیابونی و شلوغ چطور سرشون به کار و تفریح و لذت بردن خودشون گرمه و بدون راهنمایی و تذکر پلیس خودشون از راهی که باید رفت و آمد میکنن و خلاصه بدون حواشی در کنار هم زندگی میکنن

    انسان دوستی و نژاد پرستی

    فقط انسان دوستی دیدم مثل دعوت شدن شما به جشن مخصوص امریکایی ها در استیت پارک و شما که امریکایی نبودید!

    چیزی که من تو زندگی شما از خرید کردن و رستوران رفتن سفر کردن و… دیدم این بود که خیلی راحت و آسوده بدون کوچکترین حس تفاوت با بقیه در ارتباط بودید مثلا خیلی قشنگ تو سریال سفر به دور امریکا تو جشن خانواده کناریتون تو استیت پارک دعوت شدید و رفتید و لذت بردید یا توی خیلی دیگه از موارد ارتباطتون با بقیه ، من فقط حس یکی بودن و صلح و دوستی دیدم

    میزان آزادی های مذهبی؛ بارها دیدم که توی یک صحنه با حجاب و به اصلاح بی حجاب در کنار هم خرید میکنن تفریح میکنن لذت میبرن و‌ اصلا کاری به هم ندارن و انگار نه انگار فرد کناریشون کاملا متفاوت از نظر ظاهر و عقیده باهاشونه و اینم بگم که فکرشو نمیکردم انقدر راحت چنین افرادی با هم کنار بیان که حتی کوچکترین حس (چرا فلانی اینجوری میگرده) تو نگاه و رفتارشون نباشه!

    کیفیت کسب و کار…

    انبوهی از کیفیت ها تو مغزمه از سریالهای فوق العاده شما!

    اونجایی که رفته بودید تراکتور بخرید و مسئول نمایندگی چقدر به شما توضیح داد و وقت گذاشت و آخر سر تراکتوری که شما مدنظرتون بود رو نداشت اما گفت این چیزی که میخواین خیلی خوبه و آدرس چند نماینذگی رو روی برگه نوشت که برید از اونجاها تهیه کنید! یعنی طرف انقدررر مطمئنه از خودش و کیفیت کارش که نگران نیست اگه کسی ازش خرید نکنه مخصوصا کسی که بهش این همه توضیح داده و در اخر پرینت هم براتون گرفت😶

    یا جایی که رفته بودید تنور پیتزا بخرید و محصول به اون سنگینی رو‌ ارسال میکردن!

    یا پست کردن تخم مرغ به شرط چاقو😂 که حتما مرغ بشه با فلان نژاد و…

    یا جوجه بوقلمونایی که رفتید از پست گرفتید🥴

    اثاث کشی که تیم دو نفره با اون وسواس و دقت که همه چی رو با احتیاط کامل پک درست و حسابی میکردن و کلا اثاث کشی تو مغز من رفت سر جای مناسبش😁

    آمازون عزیز که همه چی داره و به استیت پارک ها هم ارسال میکنه

    فروشگاه های فوق العاده مثل ایکیا که میشه هرررر چی که دل تنگت میخواد توش پیدا کنی اونم با کیفیت و قیمت مناسب و تعداد زیاد این فروشگاه در سر تاسر کشور. و بسته بندی های پک شده و کم جا و اینکه خودت میای خونه وسیلت رو سر هم میکنی و حس خوب میگیری از سر هم کردنش

    صداقت مردم

    همون تیم دو نفره اثاث کشی که با اینکه ساعتی کار میکردن اما تند تند بدون توقف کارشون رو انجام میدادن و وقت حتی صرف غر زدن و سنگینه و سخته و… نمیکردن

    لری نازنین که وقتی شما مسافرت بودید بدون اینکه شما بدونید میومد به گوسفند و مرغاتون سر میزد غذا میداد

    من بارها تو تصاویر دیدم که همه خودشونن و کسی ادا در نمیاره و به کار و هدفی که داره میرسه و خودشو اذیت نمیکنه

    بله عزیزانم واقعا ، هم پیش فرض های قبلیم تغییر کرد هم پیش فرض های عالی و کمک کننده جدید تو ذهنم شکل گرفت❤️

    و در آخر دوست دارم شعری رو که خودم گفتم رو بیارم و امیدوارم از این طریق کمکی به دوستان نازنینم کرده باشم

    تو فقط باید بری سراغ دستگاه فرستندت

    فرکانست رو تنظیم کنی رو موج لذت

    هر کاری که انجام میدی؛ از شغلت و حتی نظافت

    خلاصه هر جا هستی فرمون رو ببری سمت لذت

    مگه قبلا نبود ماه و ابر و ستاره و درخت

    یا گرما و ناخواسته های سخت

    اما تو آگاهانه توجه کردی به نکات مثبت

    حتی توی تضادها تو با سماجت

    تایید کردی زیبایی ها رو با صداقت

    آفرین تو خوبی ها رو دادی شهادت

    ادامه دادی و تو با شجاعت

    رفتی به هر سمتی که میبره هدایت

    نتایج اومد و تو رسیدی به رضایت

    دنبالت اومد پول و ثروت

    پر شد ظرفت از نعمت

    آره تو فهمیدی که هستی تحت حمایت

    آفرین تو پیدا کردی قانون سعادت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    رامین بهیارفرد گفته:
    مدت عضویت: 1874 روز

    سلام ب استاد عزیزم بابت توضیحات عالی و اما تغییرات

    خب من هم مثل شما البته تا چند سال پیش فکر میکردم ک بشتر نقاط آمریکا خشک و بیانی است با همان کاکتوس های سبز و خاردار و هیچ گونه سرسبزی نیست و همچنین آمریکایی ها انسان های جدی و نژاد پرستی هستند همچنین خانواده واسشون زیاد مهم نیست و چهار چوب خانواده واسشون معنایی نداره و اکثرا هم ب رابطه جدی فکر نمی‌کنند و زندگی در آمریکا می‌تونه خیلی سخت باش و همچنین پلیسهای ب شدت مقرراتی دارن ک خیلی جدی هستند با مردم حتی مردم معمولی و همچنین مقرارت های سخت گیرانه ای دارن و اما چقدر تفاوت بعداز اینکه این دو سریال رو دیدم

    آمریکای های میتونند حتی خیلی از مردم خودمون هم مهربان تر باشن ک بستکی ب دیدگاه خودمون دارن و اینکه اونا رکن خانواده خیلی واسشون مهم و تازه خیلی بیشتر از ما ایرانی ها ب تربیت خانوادگی اهمیت میدن مخصوصا فرزنداشون اینو ب شدت میشه دید مثل همون دوستانتوت ک چند روزی اومدم توی پرادایس و آبجی مریم هم از خانوموشن راهنمایی گرفتن ک چطور اینقدر میتونند خانواده فوق‌العاده ای داشته باشن ک اون خانوم هم چقدر زیبا و چقدر فوق العاده با توضیحاتش نشون داد ک واقعا وقت میزارن برای تربیت خانواده

    و اینکه آمریکایی ها خیلی خوب نشون دادن ک ب همه قومیتی ها از سیاه گرفته تا سفید با هر آداب و رسوم م و هرگونه مذهبی براشون یکسان هست و خیلی خیلی هم بهش احترام میزارن و تنها چیزی که براشون مهمه زندگی در لحظه است و همیشه شاد هستن و دوست دارن که این شادی رو با دیگران به اشتراک بگذار بر خلاف ما ایرانی ها با کمترین بودجه هم که دارند سعی می‌کنند زندگی رو زندگی کنند

    و اینکه خیلی ازتون ممنونم ک تونستید این همه باور اشتباه ک معلوم نیست از چند سال پیش وارد ذهنمون شده بود رو ب ما یادآوری کنید تا ما بتونیم اصلاحش کنیم در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند باشید 🌷🌹💌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مهستی خیرابادی گفته:
    مدت عضویت: 1633 روز

    به نام خداوند بی همتا سلام به استاد عزیز وخانم شایسته دوست‌داشتنی نمی‌دونم از کجا شروع کنم من همیشه فکر میکردم که خانواده‌ای آمریکایی اصلا چیزی با اسم خانواده ندارن نه رابطه ای درست و حسابی همه به هم خیانت میکنن احترامی به هم ندارن انسانهای نژاد پرست وازهمه مهمتر خشن وخلاف کار هستند و باورتون میشه میگفتم از آمریکایی‌ها میترسم وفکر میکردم کشوری ناامن هستش و کشوری خشکو وبی آب و علف هست نه سرسبزی داره نه زیبایی واقعا آمریکا رو به این صورت توی ذهنم حک کرده بودم ولی با دیدن تصاویری که توی سریال سفر به دور آمریکادیدم با اون همه طبیعت زیبا وباور نکردنی واین کشوری با این همه نعمت وثروت داره همیشه به آجیم میگفتم ببین چیزی که ما دیدم توی فیلما وشنیدیم تا چیزی که توی این سریال من میبینم از زمین تا آسمون فرق داره ببینم چی تو مغزمون فرو کردن پانل در مورد رابطه ای که خانواده‌ای باهم دارن که توی سریال زندگی در بهشت دیدم شاید باورتون نشه وقتی می‌دیدم خانوارها اینقدر به هم احترام میزارین وبا هم صمیمی هستند باور نمی‌کردم وقتی خانواده اون دوستتون رو دیدم که چهارتا بچه دارن و این بچها چقد باادب تربیت شده بودن میاد گرفته بودن که هرکدام کار خودشون رو انجام بدن من به عنوان یک مادر واقعا لذت بردم و اینکه در کارها به هم کمک میکردن و هماهنگ بودن من هم سعی کردم که رفتارمون مثل مادر خانواده تغییر بدم واین خانواده بسیار تاثیر گذار بودن استاد جان من ذهنیتی که در من ایجاد کرده بودن در مورد مردم این کشور رو در فیلمها دیده بودم ودر مدرسه که بهمون گفته بودن وحتی در مورد رابطه ای که افراد با هم دارن رو ازاین طریق دیده بودم وشنیده بودم واز شما بسیار سپاسگزارم که با گذاشتن این فایلهای بسیار زیبا چشم و گوش مارو باز کردین تا بتونیم این کشور را بهتر بشناسیم واز دیدن این همه زیبایی لذت ببریم و ذهنمون رو مثبت کنیم وتا به چشم خودمون ندیدیم وتا جایی که زندگی نکردیم قضاوت نکنیم خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت وثروت واز شما استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز که تلاش میکنید تا بیشتر خوبیها رو چیزهای مثبت رو به ما نشون بدین عاشقتونم در پناه الله سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: