https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-05 07:42:142025-04-14 21:21:27سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
898نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به همه ی عزیزان سایت عباسمنش استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز
طبق گفته ی شما اول از دیدگاهم از امریکا قبل از اشنایی با شما و زندگی تون در این کشور بگم
خب من کلا قبل اینکه این دو سریال رو ببینم هم دیدگاهم زیاد منفی نبود و یه جورایی حتی دلم میخاست در این کشور یا کشور های مشابه این کشور زندگی کنم راستش قبل دیدن این سریال اصلا ذهنیتی نسبت به خیلی چیزا در باره ی امریکا نداشتم اما تصویری که به ما نشون داده بودن و به خوردمون داده بودن برای من بیشتر فساد در امریکا بود یعنی ناخوداگاه وقتی الان فکر میکنم خودمم نمیدونم اینا از کجا تو ذهن من شکل گرفته که کلا امریکا رو کشوری فرض میکردم که توش فساد مالی زیاده و فک میکردم ادمایی که تو امریکا یا کلا کشورای دیگه زندگی میکنن حالا اوروپا یا بقیه ادمای سردین حالا میگم که این از کجا تو ذهنم شکل گرفته فک میکردم کلا ادمایی هستن که به زور ابجو و الکل خودشونو شاد نگه میدارن و کلا ادمای بی احساسی هستن ینی تصویری که تو ذهنم بود این بود که ادمای امریکا خودخواهن و به بقیه احترام نمیزارن و کلا یه جوریه که هرکس براش مهم فقط خودشو و اصلا به بقیه اهمیت نمیده و حالا اینو بخام تو خانواده بگم این بود که ما با دیدن این فیلما از امریکا این تصویر تو ذهنمون بود که کلا مادر و پدر براشون فرزندشون مهم نیست و به کار خودشون مشغولن و بچه ها اونجا خیلی خود ساختن و اصلا همشون رابطشون از یه جایی با خانواده بهم میخوره ینی کمتر تصویری تو فیلما از رابطه خوب خانواده با فرزنداشون دیده میشد نمیدونم چرا ولی این چیزی بود که من تو فیلما میدیدم شاید برای این بود که من توجهم بیشتر روی این قسمت بود و این واقعا خیلی برای من پررنگ شده بود اینکه روابطشون کلا باهم خوب نیست و نسبت به هم احساس ندارن و حالا این خودش بر میگرده به باورای اشتباه خودم اما این تصویری بود که من میدیدم و
یه نکته مثبتی که من تو فیلما میدیدم این بود که اراده قوی دارند و برای رسیدن به خاستشون بهاشو میپردازن ینی خیلی راحت از فضای امنشون خارجمیشن و میرن تو دل ترس هاشون
وچیزی که باز خیلی بهش تو فیلما اشاره میشد این بود که راه رسیدن به پول و ثروت دزدی قاچاق یا کلا یه کار خلافه ینی اینو خیلی تو فیلما میدیم و این دیدگاه در من هم به وجود اومده بود که راه رسیدن به پول و ثروت محدودن و کلا اگه بخای پیشرفت کنی باید خلاف کنی
نکته بعدی این بود تو خیلی از فیلما در اوایل زندگی بازیگر زن یا مثلا مادر خانواده زود میمرد واقعا الان بهش میخندم اخه همیشه زنه میمرد و اصلا این تو ذهن من جا گرفته بود که اگه ازدواج کنی اونجا و کلا اگه یه رابطه خوب داشته باشی اون فردی که باهاش تو رابطه ای یا مریض میشه یا تصادف میکنه خلاصه این خیلی نشون داده میشد
و منم مثه خیلیا این دیدگاه روداشتم که مردم امریکا به افراد غریبه احترام نمیزارن و اذیتشون میکنن و کلا ادم حسابشون نمیکنن و اینم ریشش از همین فیلما و رسانه ها بوده
و یه دیدگاه مثبت و منفی داشتم این بود که افراد اونجا به راحتی کار پیدا میکنن و میتونن به راحتی ماشین یا خونه داشته باشن ولی همیشه رابطشون داغونه
واقعا الان که فک میکنم میگم اخه چرا!!!
ولی برای اینکه کشور ازادی بود و از لحاظ روابط و دیدگاه شخصی ازادی داشتی دوس داشتم که تو این کشور زندگی کنم
دیدگاه خیلی بدی نسبت به پلیس نداشتم
و باور داشتم امریکا جایی که توش همه تو کارشون حرفه این و کلا خیلی با استعدادن ینی اینکه فک میکردم نحوه اموزش تو مدارس و دانشگاهش خیلی خوبه
زیاد اهل اخبار نبودم ولی اخبار هم کلا زوم رو امریکا بود ینی من بیشتر از اینکه بدونم تو ایران چی میشه از اونجا بیشتر خبر داشتم و کلا اخبار نگاه نمیکردم و برای اخبار ورزشیش که که وسطاش بیاد نگاه میکردم خوشبختانه تو این یکی اخبار بیشتر ایران تو اولویت بود 😂🤲🏻
و نکته بعد فیلم های پورن بود که یه بخش قابل توجهی از ذهنمو گرفته بود و مخصوصا زمانی که وارد هنرستان شدم این خیلی بیشتر شد و این بود که کلا یه بحث و یه تفریح همیشگی دوستان من و همکلاسی هام تو همین خلاصه میشد و این باعث شده بود گه من ازادی رو به شکل دیگه ای ببینم و امریکا رو یه کشور سکسی که برام نشون میداد کلا معنی ازادی برام یه جیز دیگه ای بود و انقدر سناریو های مختلف و داستانی بود که انگار کلا تو جمع دوستانم و خودم این نظریه بود که الان همه دارن تو امریکا به قول بچه ها عشق و حال میکنن و الان که فکر میکنم میبینم ما چقدر قدرت رو از خودمون گرفتیم ینی قبل از این دیدگاهم و داریم با چه دیدی به جهان اطرافمون نگاه میکنیم و این نوع نگاه ماست که باعث میشه ما سر جای درستمون باشیم و حالا کلا تو این قضیه این بود که اکثر دوستام و خودم دیوانه وار به سکس فکر میکردیم و اصلا یکی از دغدغه هامون همین بود و واقعا این یکی از دلایلیه که باعث شده دوستایی که داشتم با اون سطح توانایی که داشتن و خودم با اون توانایی هایی که داشتم رو نیبینیم و کلا خیلی ذهنمون درگیر اینمسئله بود و با این طرز فکر و سرکوب کردن این نیاز که یکی از نیاز های طبیعی انسانه واقعا لطمه زیادی به همه میخورد و هنوز هم میخوره و خب نتیجه این سرکوب باعث میشد هم به خود ارضایی رو بیارن که یکی از بدترین کاراس چون این کار باعث میشد هم این نیاز سرکوب بشه و همونجا هم تموم نمیشه چون بعدش احساس گناه زیادی به ادممیده و باعث میشه این یه عقده بشه و این چیزی بود که واقعا من تجربش کردم و فککنم اکثر افرادی که اگاهی ندارن همین رو تجربه میکنن و عوض کردن این دید وطرز تفکر زندگیرو متحول میکنه
و بعد اینکه من یه جرقه ای تو ذهنمخورد و یه روز یه تصمیم جدی گرفتم و گذاشتم کنار خود ارضایی رو و شروع کردم به حرکت کردن در جهت خاستم خدای مهربونم هدایتم کرد به این سایت و بعد دیدن این فایل ها و سریال ها
دیدگاه من بعد از دیدن این سریال
نمیتونم بگم واقعا چقدر ! چند درصد!
تفاوتش مثه جنگ و صلح میمونه
مثه هر تضادی
من نقطه مقابل دیدهامو تو این سریال دیدم
و دیدگاهی که الان از امریکا دارم اول درباره ی مردمش که انقدر حسن دارن که باید یه کتاب بنویسی دربارش انقدر که من درس گرفتم از نوع دید این افراد سبک زندگیشون که حد نداره
مردمی با نگرش مثبت
با نگاه مثبت به قضایا به اتفاقات
با گفتار مثبت و طنز و پر محبتشون
با رفتار فوق العادشون با خانواده افراد دیگه و این در صلح بودنه این خود بودنه این ماسک نزدنه این رفتار صمیمیشون با افرادی که نمیشناسنشون
این دید زیبا نسبت به چیزای جدید
و این شخصیت که حالا من کلا کلمه شخصیت رو زیاد تعریفی تو ذهنم ندارم ولی میتونم بگم همه ی این ویژگی های خوب که شخصیتشونو شکل میده
این افراد به من این درسها رو دادن این که:خودمو باور کنم بیشتر از اونچه که هستم بیشتر سطحی که فکر میکنم توانایی دارم
به من یاد دادن که میشه جور دیگه ای به ترس ها نگاه کرد و حرکت رو هموار تر کرد
به من یاد دادن که خودم باشم خود خودم همونجور که دوس دارم فکر کنم
همونجور که دلم میخاد زندگی کنم
به من یاد دادن که همونی که خودم میخام باشم
به من یاد دادن که خیلی بیشتر شاد باشم خیلی بیشتر ذوق کنم
به من یاد دادن که تو لحظه زندگی کنم به چیزایی که تو این لحظه دارمتوجه کنم و سعی کنم ازشون لذت ببرم حتی اگه پیاز چال باشه
به من یاد دادن که گارد ها بزارم کنار و نسبت به افراد دیگه مثبت فکر کنم
به من یاد دادن که تو هر کاری که الان هستم ازش لذت ببرم
به منمعنی عشق ورزیدن بدون توقع رو یاد دادن
به من یاد دادن برای حال خوب نیازی نیست همه چی داشته باشی کافیه از همون چیزایی که داری لذت ببری
و بی نهایت درس دیگه
از طبیعت این کشور که هر چی بگمکمگفتم واقعا تو تصوراتمم طبیعت روکلا هیچ کجای جهان به این شکل تصورمنمیکردم
این تنوع این حجم از سر سبزی این حجم از اب در نزدیکترین جا به محل زندگی این تازگی و طروات و این ویژگی همیشه بهار بودن واقعا بهشت روی زمین رو به من نشون داد
این سریال ها مخصوصا سفر به دور امریکا برام شد مثه یه مدرسه مثه خونه مثه یه خانواده مثه یه منبع گنج اوج ارامش در لحظاتی داشتم که این سریالا رو میدیم اوج تحسین و شکر گذاری اوج عشق و زیبایی
واقعا دیدگاه الان من نسبت به امریکا هیچ ربطی به گذشتم نداره
از مردم ، روابط، شادی ، طبیعت ، ازادی
هیج ربطی واقعا به قبل نداره
منی که فکر میکردم ازادی ینی ازادی فقط در زمینه جنسی الان تازه فهمیدم ازادی ینی چی الان فهمیدم ازاد و ازاده بودن به چه معناست الان فهمیدم که این ازادی نه تنها مارو از خدا دور نمیکنه بلکه باعث میشه ما بینهایت بهخدا به اصل خودمون نزدیک تر بشیم
دید من نسبت به روابط که بیشترین تغییر رو داشت الان مردم امریکا خیلی به هم احترام میزارن به عقاید و علایق هم دیگه به هم بدون توقع عشق میورزن و به این عشق قلبیه و نفس این عشق که بینهایت زیباس
در روابط با فرزندانشون که کاملا متفاوت از اونچه که من فکر میکردم عمل میکنن و خیلی به بچه هاشون بها میدن و بهشون احترام میزارن و عاشقشونن
و اینکه این افراد واقعا اصلا همدیگه رو قضاوت نمیکنن و چیزی به نام قضاوت رو واقعا من ندیدم
نمیدونم واقعا هر چقدر که بگم کمگفتم
من با دیدن این سریالا بر بسیاری از ترس هام غلبه کردم
اعتماد بنفس وعزت نفسم بسیار تقویت شد
خودم بودن رو تجربه کردم
باورام بسیار تقویت شد
شادی و نشاط در زندگیم بیشتر شد و از خدای مهربونم سپاس گذارم سپاسگذارم
که منو به این سریال ها به این مردمفوق العاده و به این کشور فوق العاده هدایت کرد
واقعا من از بس این سریالا برام تکرار شد خیلی وقتا همون شرایط در ایران تجربه میکنم و واقعا انگار تو امریکام و همون رفتار ها همون مردم همون زیبایی ها رو تجربه میکنم و واقعا من خودمو در اون محیط میبینم
عاشقتونم واز استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز که این تجربیات رو با ما به اشتراک گذاشتن بی نهایت سپاسگذارم
وعاشقانه از خدای مهربونم که این فرصت رو بهم داد تا این زندگی رو تجربه کنمو منو هدایت کرد به بهترینا عاشقانه عاشقانه سپاسگذارم
من بواسطه تلویزیون و مدرسه و جامعه تا یه سنی مثلا حدود پونزده سالگی فکر میکردم آمریکایی ها مردمانی هستن که فقط دنبال اینن که پول بقیه کشور هارو بالا بکشن و به اونا ظلم کنن و کسی هم که زورش بهشون نمیرسه و همین زودیا یه شخصی ظهور میکنه و اونارو به سزای این کارای زشتشون میرسونه و…
اما یکم که سنم بیشتر شد و اینکه انگار خودم ناخودآگاه از قانون استفاده میکردم و مثال هارو برای خودم منطقی میکردم .مثلا توی دوران خدمت من نزدیک مشهد خدمت کردم و همه میگفتن مشهدیا فلان و بیسار . اما اونجا بهترین دوست من که حتی بعد از خدمت هم ما در ارتباط بودیم اتفاقا مشهدی بود و چقدر انسان گلی بود . یا حتی از خیلی شهر های دیگه هم بودن که بعضا متضاد اون رفتار ها و شخصیت هارو داشتن که عموم مردم راجع به اون شهر میگفتن . اینجا انگار ذهن من گفت ببین یه فرمت کلی نمیشه گذاشت روی همه . حالا این روی همه توی هر جنبه ای هست دیگه مثل اینکه میگفتن دکترا فلان . آخوندا فلان . مکانیکا فلان . و من اینو آوردم توی همه چیز ازش استفاده کردم که تو هر شغلی و تو هر شهری و تو هر جنسیتی و… آدم خوب هست آدم بدم هست. اما اونموقع نمیدونستم قانونو و اینکه تو اگه میخوای اون خوباش به پست تو بخورن تو روی اونا فقط تمرکز کن .
و همینجوری رندوم انسان های خوب و بد و تجربه میکردیم در زندگی. اما بعد از آشنایی با قوانین فهمیدم داستان چیه و شروع کردم آگاهانه توجه روی مسائل دلخواهی که البته متضادشونم هست در جهان . حالا میرسیم به زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا .
من قبل از اینکه با شما کلا آشنا بشم استاد خودم نگاه قومیتی یا ملیتی نداشتم یا حداقل خیلی کم داشتم و اینو تا حدودی حل کرده بودم و اتفاقا این یکی از چیزایی بود که باعث شد من خیلی با شما ارتباط خوبی برقرار کنم و حس کنم چقدر من و این آدم شبیهه هم داریم فکر میکنیم . اما یه باوری داشتم که من اصن نباید برم خارج برای زندگی و باید کشورمو بسازم و آدم درستکار اینجوریه که به وطنش خدمت میکنه . تا اینکه دیدم شما میگین، آقا کل جهان سرای من است .کل کیهاان . گفتم اِ این چه دیدگاه بهتریه اینو من برشدارم. و بعد از اینکه تو فایل ها به صورت واقعی و سانسور نشده خودم دیدم که تماااام اون حرفایی که به ما گفته بودن اعم از اینکه اونجا کلا بی بند و باریه و همه ۲۴ ای مستن و … فهمیدم کلا اشاعه این اخبارا از روی قرض ورزیه . خدا رو شکر الان دیدگاه بسیار عالی ای دارم نسبت به مردم آمریکا که دارم میبینم از هر فرصتی استفاده میکنن که شاد باشن که سپاسگذار باشن و متعهدانه و سالم دارن زندگیشونو میکنن
و از شما هم بسیارررر سپاسگذارم که باعث شدین این اتفاق بزرگ و عالی تو ذهن این همه آدم بیوفته که البته تازه شروعشه و این مصداق همون شعارتونه که خوب زندگی کن و جهان رو جای بهتری برای زندگی کن . مرسی که هستی استاد
من از اونجایی که به شدت به دیدن فیلمهای اکشن علاقه دارم ومبارزات و… واز اونجاییکه فیلمهای آمریکایی هم بهترین فیلمهای حادثه ای رو داره همیشه فکر میکردم اونجا اصلا اسلحه داشتن مجازه و مشروب خوردن هم که فراوان وممکنه اصلا یه فرد مستی مثلا تنش بخوره به تن یه نفر ناراحت بشه واسلحه رو دربیاره وتق… بزنه بکشه ودربره یا مثلا توی یه رستوران طرف از غذا خوشش نمیاد بعد بلند بشه شیشه آب یا مشروب رو بزنه لب میز واصلا بره جلو واسه زدن سرآشپز و… یعنی الان فهمیدم که چه خبره ومن چی فکر میکردم البته بادیدن سریالهای سفر به دور آمریکاو زندگی دربهشت یه جورایی فهمیده بودم اما نمیدونم چرا بعداز این فایل مسابقه هاکی روی یخ خیلی واسم ملموس تر شد همه چیز…
بعدم من قبلا اخبار می دیدم یه جورایی از سیاست خوشم میومد از اینکه یه گروه با یه گروه دیگه جنگشونه بعد اون پته اون گروه را میریزه رو آب بعد اون یکی یه سری حرفای محرمانه رو میزنه و… بخاطر این حس کنجکاویم اخبارم میدیدم ومناظره ها و غیره .. بعد توی اخبار دیگه آمریکارو هم که مثل صحرای گبی معرفی میکنه بعد من فکر میکردم واقعا همینطوره یعنی واقعا اینطور تصور میکردم که بله اونجا آلودگی هوا شدید اصلا فضای سبز کمه فقط وفقط برج وسنگ وخونه و بیکاری بیداد میکنه کارتن خوابای فراوانی هستند اگه کسی وسط خیابون بنا به هر دلیلی روی زمین بیفته اصلا بی تفاوت مردم از کنارش رد میشن و کسانی که تا کمر خم شدند داخل سطل زباله ها و یه سری آدمای بی رحم مخصوصا پلیساشون که اصلا گاز اشکاور زدن و اسپری فلفل زدن مثه خوردن شکلات واسشون لذت بخشه بعد پلیسایی که به شدت با سیاها ومسلمونا مشکل دارن اصلا آدمی که مثلا عرب یا مسلمون ایرانیه رو وقتی میبینن که روسری سرش کرده یا روپوشی روی صورتش زده رو به شدت اذیتش میکنن بعد بهش حتک حرمت میکنن که حالشو بگیرن ودینشو مسخره کنن بعد بهش میگن اینجا آمریکاست جای شما مسلمونا وسیاها و.. نیست واقعا فکر میکردم نژاد پرستی بیداد میکنه ورفتار به شدت بدی با سیاه پوستا دارند
از طرفی توی ایران راهپیمایی ها رو میدیدم که مرگ بر آمریکا مرگ بر صیهونیست و… میدن وپرچم آمریکارو آتش میزنن و روی زمین پرچم امریکارو نقاشی میکنند و روش راه میرندو.. حتی یادم خود من زمان نوجوونیم به جای اینکه توی راهپیمایی راه برم روی پرچم نقاشی شده آمریکا جفت پا می پریدم روش تا یه جورایی حس تنفرمو ابراز کنم والبته کناریام بگن به به چه پسر ولایی وخوبی و شعارهایی دیگه ای که سرمیدادند وای اگر اذن جهادم بدن و … من فکر میکردم دیگه اینا خودخود شیطانن وباید مرگ برشون فرستاد و اصلا کشتشون وباهاشون جنگید وفقط منتظر یه اذنی از کسی یا کسانی هستم که فقط کافیه این زنجیر منو باز کنن برم تودل دشمن و برخورد غیر انسانی با اینها هم حرکت کاملا درستیه و کار الهیه چون اینا به اسراییل کمک کردن فلسطینیارو بکشن وداعش تو سوریه رو حمایت کردن وکلی آدم از ما کشته شدن وعاملش اوناند
ویه چیز جالب دیگه اینکه من بخاطر این رسانه ها واخبار وراهپیمایی ها وفیلمهای اکشن و… توی خود خیابونای اصفهانم که راه میرفتم مثلا اسلحه فروشی یا ازاین شلواروپیرهن های نظامی وپلنگی که میدیدم میگفتم حتما آمریکاییه اینها
نه بخاطر جنس اون اسلحه یا شلوار بخاطر اینکه اسلحه ودرگیری وتکاوری وشلوار پلنگی ودعوا… رو فکر میکردم از آمریکاست
ازطرف دیگه توی مدرسه کتابای تاریخ ما خیلی آمریکایی ها رو ادمهایی دروغگو معرفی کردند ادمهایی که سیاست کثیفی دارند وبه شدت ضد بشرند من یادم میاد درصفحاتی درباره انقلاب ایران نوشته بودند ودرباره اینکه آمریکا همه تلاششو کرد تا انقلاب ما صورت نگیره وهرچی شهید دادیم ومردم توی کوچه بازار مردند کار شاه بود وشاه هم نشونده دست آمریکاییها بود وخود این موضوع یکی از چیزای دیگه بود که تصور من رو نسبت به آمریکاییها بدکرده بود
حتی یادم میاد که مسابقه کشتی ایران وآمریکا هروقت بود اصلا صحبت برد تیم ما از اون آمریکاییه نبود صحبت برد کشور ایران از کشور آمریکا بود که انگار ما زیردوخم شیطان رو گرفتیم وزدیم زمین اصلا یادمه حس ما درمورد مسابقات آمریکا با ایران چه همون مسابقه فوتبال معروف با گل استیلی یا مسابقات کشتی و… اصلا وقتی ایران می برد انگار یه جورایی تنفر ما از آمریکا خالی میشد که مثلا هاااای این امریکایی های پست مزدور رو ما شکست دادیم نه اینکه تیم مثلا کشتی آمریکا مثل همه تیم ها باخت
من زمانیکه باورای شرک آلود داشتم که البته الانم دارم ولی کمتر … بین خودم وخدای خودم واسطه وشفیع قرار میدادم در ماه اربعین به کربلا رفته بودم
خب من موهام بوره چشمام سبز وکلا شبیه اروپاییهام بعد یه دوستی داشتم که بامن بود این به عمد برای شوخی توی راه به عراقیها میگفت این آمزیکاییه برین کنار … بعد من یادمه واسه اینکه میخواستم ژست آمرکاییها رو بگیرم آبروهامو توهم میکردم یه قیافه جدی میگرفتم ویه جوری نگاه میکردم به عراقیا که انگار ارث پدرمو میخوام وجالبه که راه رو اون بنده خداها باز میکردن مثلا صف دستشویی بود اونا میگفتن شما بفرمایین اول برین ومن هم به اشتباه میزدیم توصف …
ومن یادمه بخاطر ایکه تو محله ما میگفتن هرچی بدبختیه سر آمریکاست چه درمسجد محله ما چه در کوچه وبازار …من فکر میکردم آمریکاییها آدمای عبوس نترس جدی وآدمایی اند که همه چیز رو برای خودشون میخواند
یعنی شنیده های من هم همین بود دیده هامم که دیگه از تلویزیون ایران همین رو ثابت میکرد
یا همین ماجرای تحریمها بارها وبارها دد روزنامه ها در تلویزیون در تاکسی بازار و… شنیدم که ابن گرونی بخاطر تحریمهاست وتحریمم از طرف آمریکاست بعد من حتی یادمه چندوقت پیش پیاز شده بود کیلویی ۱۵ هزارتومن بعد ملت میگفتن بخاطر تحریمه …من هرچی فکر کردم دیدم آخه ما دیگه پیازو که از آمریکا نمیاریم …
درکل ازاونجایی هم که جهان هرچیزی رو که باور کنی از همون دست چیزا نشونت میده روز به روز به من بیشتر شرور بودن آمریکارو نشون میداد
اما استاد عزیز بعداز دیدن سریال سفر به دور آمریکا و زندگی دربهشت واون خانواده ها ودوستایی که شما ازشون فیلم گرفته بودین واون صمیمیتشون ..ومخصوصا مخصوصا اون فایل مسابقات هاکی روی یخ واون شادی بی وصف مردم خیلی دیدم عوض شد .نه تنها به این موضوع بلکه نسبت به خیلی چیزا که من یه سری پیش فرض ها دارم دیدم عوض شد
الان یه چیز خیلی باحال بهتون میگم
خانم من بارداره و توی هفته های پایانی بارداریه هفته ۳۷ بارداری هستن
بعد من بهش گفتم که خانمم ما یه سری پیش فرضای ذهنی داشتیم از آمریکا و از کشورها آدما و … وفهمیدیم که اشتباه بوده و باید جور دیگر دید
گفتم بهشون بخاطر حرفای دیگران تجربه ی خانمهای باردار دیگه وتلویزیون واینترنت و… قطعاشما این پیش فرض رو داری که هفته های پایانی زایمان شما خیلی باید درد بکشی واصلا دادت بالا میره نصف شبا وبی خوابی شدیدی از درد داری ومن سریع شما رو باید باماشین ببرم بیمارستانو همه چراغ قرمزها روهم رد کنمو… اما این یه پیش فرضیه که همه تو ذهن ما کردند وبهتره که این رو باور نکنیم
وباور کن شما در آرامش کامل خیلی راحت درزمان مناسب درمکان مناسب به لطف خدا بدون هیچ دردی دخترکوچولومون را به دنیا میاری
استاد عزیز ممنونم که پیش فرضای ذهنی مارو نسبت به همه چیز دارین تغییر میدین
سلام به استاد و مریم عزیزم و همچنین دوستان گرم و صمیمی سایت عباس منش
من نسبت به کشور آمریکا چندین باور منفی داشتم:
۱) من خیلی فیلم آمریکایی میدیدم و هنوزم میبینم. چیزی که از خود فیلم آمریکاییایی که خودشون ساخته بودن نظر منو جلب میکرد و همیشه تو ذهنم بود این بود که این مردم خیلی خشک هستن و من اصلا نمیتونم باهاشون اصلا ارتباط بگیرم و خیلی جاها به چیزایی میخندیدن و حرفایی میزدن که من اصلا نمیفهمیدم که اصلا به چی خندیدن و چی شد!!! (هرچند شاید بخاطر ترجمه غلط و یا عدم درک زبان هم بوده باشه) و همیشه یه فاصله زیادی از نظر ارتباطی بین خودم و مردم آمریکا تصور میکردم. اما با توجه به فایلهای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت. میدیدم با وجود اینکه از نظر زبان انگلیسی به صورت گاها شمره شمرده صحبت میکردید و آروم آروم مفهوم خودتون رو میرسونید باز هم اونا چقد با حوصله گوش میدادن و بهتون توضیح میدادن. و یا اینکه چقد راحت با هم میخندیدین و چقد راحت باهاشون صحبت میکردید و انگار چن ساله همو میشناسید. مثلا تو اون قسمتی که رفتید ایالت اوهایو برای موتورسواری میدیدم که چقد راحت شما رو وارد تیم خودشون کردن و حتی چرخ موتورتون رو هم باد کردن و چقدباهاشون راحت حرف میزدین. یا مهمونیایی که چقد راحت شما رو میپذیرفتن و حتی چقد راحت شما باهاشون حرف میزدین و راحت حرفای همو متوجه میشدین. مثل اون روز مسابقه که خونه دوستتون رفته بودید یا مراسم فورث آف جولایی که داخل جنگل با یه خانواده آمریکایی نشستین و کلی خوش گذروندین. من دارم نگا میکنم شاید اونقدر از صمیمیت رو من تو ایران نمیدیدم که اونجا و تو فایلای شما دیدم. مثلا من تاحالا نشده بود برم جایی تفریح و با خانواده کناریم که اصلا نمیشناسمشون بشینیم و با هم غذا بخوریم!! یا بورلی عزیز با باغچه زیباش چقد مهربون بود و چقد صادقانه مغازه ای که استاد عزیز و مریم جان میخواستن رو معرفی کرد و حتی تک تک گل و گیاهشو هم با حوصله معرفی میکرد. و چقدددد من احساس میکردم که چقدد اینا به من نزدیک ترن. و همیشه هم خنده به لب بودن. چیزی که خیلی نظرمو جلب کرده بود لبخند مردم امریکا بود و تماسی بود که مریم عزیز حتی بدون صحبت کردن با مردم آمریکا برقرا میکرد اونم فقط با یه بای بای!!!! من بعد از هربار دیدن این فایلا اخلاق خوب این مردم نسبت به مردم غیربومی کشورشون رو تحسین میکردم و اینکه چقد آغوششون بازه برای این مردم غیربومی و نظرم کاملا برگشت. در حال حاضر مردم آمریکا تو ذهن من مردم بسیار شاد و خوشحالی هستن که میشه همه جوره باهاشون ارتباط گرفت و حتی میشه از بودن با این آدما لذت برد.
۲) من همیشه تو فیلمای آمریکایی میدیدم که همیشه مردم در حال نوشیدن الکل و مشروب و مست کردنن. و همیشه فک میکردم چقد اینا از نظر روحی کمبود دارن که همش در حال نوشیدن و مست کردنن که بتونن ذهنشون رو آروم کنن. چون اکثرا تو فیلمای آمریکایی میدیدم که هر وقت شخصی یه اتفاق ناگوار براش میوفته یا به سمت مواد مخدر میرفت ویا مشروبات الکلی و سیگار و اینا. در کل تو ذهنم مردم آمریکا رو مردمی دائم الخمر و سیگاری میدونستم که حتی نوجونای دختر و پسرش غرق در این چیزا هستن. اما من با دیدن این فایلا دیدم کاملا عوض شد. من دیدم که جوونای آمریکا چقد اتفاقا از مغزشون استفاده میکنن تا ذهنشون رو با مشروبات مشغول کنن! من تو فایلای شما میدیدم که یه سری شغلایی ایجاد شده که اصلا من شاخ درمیوردم و میگفتن عهههه چه جالب و همش تحسینش میکردم. مثلا اون شخصی که برای سرویس RV اومده بود نظرمو خیلی جلب کرد.ایشون با یه ماشین نقلی و کلی ابزار مورد نیازش به صورت سیار و کاملا خلاقانه برا خودش شغل ایجاد کرده بود و پول در میاورد و صد البت که چقد لذت هم میبرد. یا جمع دوستانه شما تو سفر به دور آمریکا که دوستاتون رو به خونتون دعوت کردین و چقد ساده و حتی بدون هیچ نوع مشروباتی یه شب به یاد موندی رو برا خودتون ساختین. یا اون روحیه ورزشکاری که دوستاتون تو پردایس داشتن رو بگو که تو سن بالا هم حتی براش راه رفتن لذت بخش بود و حتی تو گوشی موبایلش برنامه هم نصب کرده بود که بتونه ببینه چقد مسافت رفته و براش مهم بوده این چیزا. من اصلا تو هیچکدوم از فایلاتون که دوستاتون اومده بودن ندیدم کسی رو که سیگار بکشه!!!! ندیدم که مست باشه!!! یا حتی تو فایل سفر به دور آمریکا که تو یه پارکی مردم زیادی جمع شده بودن و یه خواننده اومده بود داشت میخوند هم ندیدم کسی که سیار دستش باشه و یا مشروب!!! اتفاقا همش غذاهای سالم رو میزشون بود و داشتن با خود واقعیشون از حالشون لذت میبردن! یا حتی خود خواننده هم مست نبود!!!!! ولی دیدم که سرتاسر اومده بودن لذت ببرن از حالشون و توجه کنن به نکات مثبت. از بودن با هم لذت ببرن و انگار براشون مهم بود که تا میتونن بخندن. خداوکیلی چیزی جز پیشرفت و حس مثبت گرفتن از مردم آمریکا ندیدم و دیدم تو این زمینه خیلی تغییر کرد و حتی چقد تحسینشون هم کردم. این همه انرژی مثبت و شادیشونو تحسبن کردم و تو ذهنم یه آدمای سالمی جای گرفتن.
۳) با توجه به رسانه های ملی و کلاس های قرآنی و مبلغ های دینی که من و مردم رو به ازدواج با کمترین توقع و بصورت کاملا سنتی تشویق میکردن و جهت رسیدن به خواستشون و رد روابط دوستی وار و ارتباط های بدون ازدواج و تعهد، و همچنین فیلمهای آمریکاییکه تماشا کرده بودم، همیشه تو ذهنم از مردم امریکا این تصور رو داشتم که یه سری از افراد بدون هیچ گونه تعهدی بچه دار شده و بعدا از هم جدا میشن و اون بچه همیشه یا پیش پدره هستش یا پیش مادره و در کل بنیان خانواده رو من تو ذهنم تو امریکا سست میدونستم و اینکه تو امریکا برای ازدواج هیچ شخصی قابل اعتماد نیست!!!. فکر میکردم با توجه به آزادی روابطی که دارن بچه هایی که حتی نمیدونن پدرشون کیه هم زیاد باشه. در صورتی که تو همه ی فایلا من میدیدم که هر بچه ای کنارش اکثر مواقع پدرش بود! مثلا تو فایلای اول سفر به دور امریکا من میدیدم پدر، دختر بچه یا پسر بچش رو داره میگردونه. و یا داره باهاش بازی میکنه. و یا خانواده های زیادی که با کلی بچه دور هم اومده بودن خوش بگذرونن. یا جالب تر از همه برای من خانوده راین بود با ۴ تا پسرررر که اصلا فکرشم نمیکردم خانواده ای تا این حد دووم بیاره که بخواد ۴ تا بچه هم داشته باشه!!!البته چقد هم خانواده شادی بودنننن. یا تو سفر به دور امریکا خانواده کانادایی که باهشون با توپ بازی کردید خیلی دید منو نسبت به این موضوع عوض کرددد. چقد زن و شوهر با هم خوب بودن و اینکه چقد آروم و خوشحال با بچه هاشون بازی میکردن. همه اینا نشونه تعهد و وفاداری بود از یه روابط خانودگی و صد البت لذت اونا از بودن با هم و اینکه چقد از بودن با هم خوشحالنن. از بدنیا اومدن بچه هاشون مثل اون دخترشون که قبل بدنیا اومدنش اسمشو چشم فندوقی گذاشته بودن و چقد ذوق کرده بودنن چشماش دقیقا رنگ فندوق رو داشت!! اینا الان چیزایی هستن ه تو ذهنم نسبت به خانواده آمریکایی شکل گرفته.
۴) من همیشه فک میکردم آمریکاییا بد دهن باشن و همیشه فحش های بی ادب به هم میگن و یا همو با الفاظ زشت خطاب میکنن. که اینم همیشه هم تو فیلم های آمریکایی میدیدم و هم تو صحبت های معلم ها و دوستام میشنیدم .اما مثل بقیه دیدگاه هایی که داشتم الان واقعا رد شده. چون من به عینه دیدم که چقد مهربونن و چقد محترمنننن. چقد مودبانه با هم برخورد میکنن و به صورت کاملا محترمانه اسم همو میگن. و چه بسا کنارش عزیزم اینا هم میارن.
۵) باتوجه به قانون آزادی حمل اسلحه یه حس ترس زیادی از محیط آمریکا داشتم و همیشه این تو ذهنم بود که مردم چطوری تو این محیط نا امن زندگی میکنن که این دیدگاه رو من باتوجه به صحبت های دور و برم که اونم ناشی از اخبار هستش، شکل گرفته ولی برخلاف اینکه اسلحه تو این کشور آزاد هستش، میدیدم که چقد در صلح و صمیمیت با هم دارن زندگی میکنن. چقد آزادانه هرجور دوس دارن زندگی میکنن و بهم احترام میذارن . بدون هیچ گونه خشونتی . انگار این کشور از نحوه ی تربیت خودش مطمئنه و اینجوری تربیت درس رو داره یاد میده به گونه ای که با وجود ازاد بودن هر چیزی، انسان ها میتونن قدرت انتخاب های درست رو داشته باشن و نیاز به قانونی برای منع اون چیز نباشه!!! مثلا من در مورد آمیش ها میدیدم که چقد در صلح با بقیه دارن زندگی میکنن، کار میکنن، حتی تو خیابونا کلی ماشین بخاطر یه درشکه آمیش منتظر میمونن تا رد بشه اونم با کلی احترام نه خشونت!!! یا در دل مدرن ترین کشور این قوم با این شکل و عقاید دارن زندگی میکنن، بدون اینکه کسی بخواد به زور اونا رو مجبور به تغییر نگرششون بکنه واقعا برات حیرت انگیز بود. من تو این فایلا برعکس خشونت، سرتاسر خوشی و لذت دیدم. احترام و زندگی مسالمت آمیز در کنار هم دیدم. امنیت رو از اون خونه های بدون دیوار احساس کردم. واقعا خیلی حرفه ادم خونه ای بدون دیوار داشته باشه. این نشونگر امنیت بالای اون کشور رو میرسونه. یا مارکت های به اون بزرگی که فروشنده ها خیی راحت و در کمال امنیت و اعتماد داشتن محصول عرضه میکردن. یا من حتی به این فک میکردم که چقد باحاله که استاد و مریم جون و مایکی عزیز RV رو با اطمینان میذارن یه جا و خودشون تا ساعت ها میگردن و هر وقت هم برمیگردن هیچ چیزی تغییر نکرده!!! واقعا برام اولش عجیب بود. کم کم که فایلا رو نگا میکردم دیگه جزو تعریفات ذهنیم شده بود که امریکا واقعا امنه. واقعا امنهههه. یاحتی من همیشه تو ذهنم جاهایی که میخونه دارن اینا همیشه جنگ و دعواس و همیشه یه استرس خاصیی نسبت به اون مکان ها داشتم . حتی استاد و مریم عزیز رو که دیدم رفتن به اون سمت، استرس داشتم و ترس داشتم، ولی همینکه استاد داشت توضیح میداد و راحت داشتن رد میشدن ذره ذره این استرسه امد پایین . واقعا راسته که ادم باید بره تو دل ترساش. موقتی میری، دیگه ترسی برات باقی نمیمونه. یعنی من هی با تعجب نگا میکردم میگفتن چه جااللللببب هیچ دعوایی نشد!!!!! و چقد هم مردم آزاد بودن هر جور دلشون خواست میگشتن و بازم هیچ نگرانی از حتی اذیت شدن از طرف کسی رو هم نداشتن. من به گونه ای انگار با استاد ومریم همراه بودم و هر قدم که میرفتن اون ترسه دیگه کمرنگ میشد و حتی نسبت به اون محیط ها هم در حال حاظر خیلی دید مثبت تری نسبت به قبل دارممم.
با سلام خدمت اقای عباس منش و خانم شایسته و دوستان عزیز.
هروز خدا رو شکر میکن بابت امدن در این مسیر و اشنایی با استاد عباس منش …..
درباره آمریکا اصلا ذهنیت خوبی نداشتم همش تو ی باور هام این بود ک اسلحه آزاد و هر لحظه هر کس اراده کن آدم میکش. تومدرسه هاشون نمیش درس خوند هر کس اسلحه تو دستش و تق میزنه دوستش رو از پا در میاره. چشم ایرانی ها ندارن از صبح تا شب تو فکر ایرانی ها هستن و دارن ما رو نفرین میکنن ک ما ایرانی ها تروریس هستیم. فکر می کردم آمریکا کشوری هست ک با حمله به کشورها دیگ و پول مخارج و…خود رو تهیه میکن..
بنیاد خانواده وجود نداره چیزی بنام ازدواج و نیست .(هروز با یکی هستن ) و با هم ماندگار نیستن. امنیت اصلا وجود نداره و همه مست و بی هوش هستن و با اسلحه حمله میکن .دولت امریکا همش تو فکر جنگ آدم کشیه هست (یادم میاد چند سال پیش یه از همشهریام رو دیدم ک گفت 30 سال آمریکا تگزاس زندگی میکنم .سریع بی اختیار بهش گفتم اونجا ک بکش بکش زیاد راسته؟ که اون با خنده گفت تو این سی سال که اونجا هستم یه نفر هم چپ چپ بهم نگاه نکرد ….(آخه تو ذهن من اینطور شکل گرفت وقتی جایی شلوغ و کشتار میشه ما میگیم میگ تگزا س آمریکا ست…
دلیل این ذهنیت فقط و فقط رسانه هستش..
ولی بعد دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا همه چی داره عوض میش .اینک امنیت هست مردم بسیار خوبی داره ازدواج و شوق بچه و وتعهدی که به مرد و زن به هم دارن .ادمهای شاد ی هستن مردم دوست هستن دوست دارن ارتباط با تمام کشور ها داشته باشن به هم کمک میکنن .تا بهم میرسن لبخند میزنن. اون پنج درصد بد هم همه جا هستش فقط امریکا نیست ….
در آخر از شما اقای عباس منش و خانم شایسته تشکر میکنم واقعا نعمتی هستید .خدا نگهدار
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرانقدر و دوستان خوبم
خب به نظرم باید جنبه های مختلف رو در قسمت های مختلف بررسی کرد.
میزان امنیت اجتماعی:
هیچوقت یادم نمیره حدود ۲۰ سال پیش یه مستند توسط مایکل مور مستند ساز امریکایی ساخته شده بود که چون برعلیه امریکا بود تو ایران چندین بار از تلویزیون پخش شد و کلی برنامه در نقد مستندش ساخته شد. مستندی که توی اون از عدم امنیت تو امریکا انتقاد شده بود و اینکه همه تو امریکا هفت تیر کشن و سر کوچکترین چیزی به روی هم اسلحه میکشن و….
خب این مستند خیلی روی من تاثیر گذاشت و واقعا فکر میکردم که نا امن تر از امریکا وجود نداره. تو خیابون داری راه میری و به یکی بگی بالای چشمت ابروئه سریع مسلسلش رو درمیاره و به رگبار میبندتت.
الان حتی تصورش هم برام خنده داره. توی همین قسمتهای آخر سریال زندگی در بهشت وقتی میبینم که یه خانم توی اون طبیعت بکر داره تنهایی قایق سواری میکنه بدون اینکه نگران چیزی باشه و اون آرامش و رضایت از چهره اش مشهوده به جز امنیت دیگه به چی میتونم ربطش بدم. اصلا وقتی خود استاد میگه من وقتی بیرون میرم درب خونه رو قفل نمیکنم. یا اینکه وقتی بسته آمازون میرسه و استاد و خانم شایسته مهربان خونه نیستن و مسافرت هستن و اون بسته ها چند روز جلوی درب ورودی میمونه و کسی بهش کاری نداره فقط یعنی امنیت.
یا یه بار استاد تو پیج اینستاگرام یه فیلمی رو گذاشته بودن از تمپا که استاد نصف شب به خاطر سر و صدای زیاد آهنگ و جشن و پایکوبی جلوی یه رستوران از خونشون تو تمپا اومدن بیرون تا ببینن چه خبره و چیزی که برای من جلب توجه کرد چندتا دختر حدود ۱۲ ساله که تنهایی اون موقع شب اومده بودن توی خیابون و باهم بودن و اسکوتر سواری میکردن بدون اینکه کسی کاری بهشون داشته باشه و مزاحمشون بشه.
واقعا خدایا شکرت به خاطر اینکه همچین جاهایی هم وجود داره.
طبیعت کشور آمریکا:
دیدگاه من در مورد طبیعت کشور آمریکا مثل خیلی از آدمهای دیگه تحت تاثیر تلویزیون و فیلم هایی که می دیدم بود. از نظر من طبیعت آمریکا مثل فیلمهای وسترن بود. یه جای خشک و بی آب و علف پر از بیابان و کوه های صخره ای خشک و بدون درخت و دره های عمیق که دو طرف اون دره هم صخره ها ی بلند هستند. یه چیزی تو مایه های کارتون لوک خوش شانس. و اصلا اصلا از طبیعت کشور آمریکا خوشم نمیومد. چون من به جاهای بی آب و علف علاقه مند نبودم.
اولین باری که سرسبزی آمریکا رو دیدم وقتی بود که استاد برای چند جلسه اول از دوره جهانبینی توحیدی یه Demo از این دوره رو توی کانال تلگرامشون میذاشتن و اونجا یه مقدار کوچیکی از سرسبزی و طبیعت زیبای این کشور رو دیدم و از زیبایی هاش حیرت زده شدم. همه چی سبز بود. انقدر برام تعجب برانگیز بود که همسرم رو صدا زدم و بهش نشون دادم که ببین آمریکا چقدر سرسبزه. تو سفر به دور امریکا وقتی استاد از national park ها در امریکا فیلم میذاشتن اون زیبایی مسحور کننده طبیعتش واقعا چشمهامو خیره میکرد. جالبه که من قبلا شنیده بودم که درصد زیادی از تولید ذرت جهان در کشور آمریکاست ولی هیچوقت به ذهنم نرسید که خب این به مفهوم اینه که اونجا کشاورزی رونق داره و خب به صورت طبیعی کشاورزی جایی رونق داشته باشه سرسبز هم هست ولی واقعا اون پیش فرض های ذهنیم به واسطه دیده هام از تلویزیون انقدر قوی بود که حتی ذهنم به این طرف نرفت که شاید دیدگاهم غلط باشه و واقعیت چیز دیگه ای هست. من خودم به تجربه درمورد خودم متوجه شدم که به شدت بصری هستم. یعنی مهمترین چیزی که در من باور هامو به وجود میاره یا تقویت میکنه مشاهده و دیدن هست. آنچنان قوی در ذهن ناخودآگاه من تاثیر میذاره که هیچ چیزی انقدر تاثیر نداره. وقتی استاد توی سفر به دور امریکا به ایالت های مختلف و نشنال پارک های مختلف میرفتن و همه جا همونجوری سرسبز بودن واقعا متوجه عمق سرسبزی آمریکا شدم. اینکه توی یه اتوبان داری رانندگی میکنی و دوطرف فقط درخت فقط سرسبزی فقط زیبایی. حتی اون قسمتی که استاد رفتن ایالت یوتا و موتورسواری کردن چقدر نگاهم نسبت به حتی بیایان و جاهای بی آب و علف تغییر کرد و اینکه اینجور جاها هم میتونن زیبا باشن. اتفاقا امشب یه اتفاق جالب افتاد. همسرم داشت از تلویزیون مسابقات دوچرخه سواری کوهستان میدید که تو کشور آمریکا برگزار میشد و من تا محل برگزاری مسابقه و مناظر رو دیدم گفتم اینجا ایالت یوتاست. و خیلی جالب بود که آخر مسابقه فهمیدیم که مسابقات Rampage Redbull هست که هرسال تو ایالت یوتا برگزار میشه. یعنی تا این حد استاد خوب آمریکا رو به ما نشون دادن.
اقتصاد:
یادمه درمورد اقتصاد کشور امریکا اینطوری فکر میکردم که یه تعداد کمی از مردم ثروتمند هستند و اکثریت ۹۵ درصدی مردم دارن برای اون حدود ۵ درصد کار میکنند و اونا رو پولدارتر میکنند و بقیه هم یه زندگی کارمندی بخورنمیر دارن که لذت خاصی از زندگیشون نمیبرن. ولی وقتی برنامه سفر به دور امریکا رو دیدم وقتی اینهمه ماشین های مدل بالا تو خیابونها و اتوبانها میدیدم تازه متوجه شدم که اون بنز و کوروت و سانتافه استاد خیلی عادیه توی امریکا و این نشون میده که چقدر سطح رفاه و زندگی مردم بالاست که اینهمه ماشین مدل بالا توی این کشور وجو داره. تو یکی از قسمتهای زندگی در بهشت که استاد رفته بودن کنار اقیانوس آرام تا از یه رنگین کمان فیلمبرداری کنن خیلی جالب بود که اکثر آروی هایی که اونجا بود از همین مدلی بود که استاد خریده بودن. یعنی انقدر سطح درآمد بالاست که خانواده ها میتونن به راحتی این نوع آروی رو با این همه امکانات بخرن. اصلا اینکه مردم همش درحال مسافرت و تفریح هستن نشون دهنده اینه که سطح رفاهی بالاست و دغدغه مایحتاج زندگی وجود نداره. از نظر من اصلا وقتی یه کشور بزرگترین قدرت دنیاست قطعا مهمترین جنبه قدرتش اقتصاد قوی اونه.
بنیان خانواده و روابط خانوادگی:
قبلا من فکر میکردم که خانواده مفهومش رو توی امریکا و کلا کشورهای غربی از دست داده. همه از هم طلاق میگیرن و بچه ها هم این وسط زندگیشون تباه میشه. کلا چیزی به اسم خانواده اونطور که توی ایران هست اونجا وجود نداره. اصلا مردم کشورهای غربی بی احساس هستن. مثل ماشین و روبات هستن. این تصور رو هم از خانواده گرفته بودم. یادمه بچه بودیم با پدرم رفته بودیم سینما. یه فیلمی رو دیدیم که یه کارگردان ایرانی ساخته بود ولی یه تعدادی از بازیگراش امریکایی بودن. دقیقا یادمه که توی یک صحنه شدیدا احساسی قرار بود پدربزرگ که بازیگرش یه امریکایی بود نوه ایرانیش رو بغل کنه و انقدر این صحنه رو مصنوعی بازی کرد که کل سینما از خنده منفجر شد. بعد از فیلم پدرم گفتن که انقدر که تو کشورهای خارجی احساس و روابط عاطفی بین اعضای خانواده وجود نداره که حتی نمیتونن این صحنه ها رو بازی کنن و ما هم که این صحنه رو به عینه دیده بودیم با تکون دادن سرمون این حرف رو تایید کردیم.
اولین باری که استاد توی سریال زندگی در بهشت خانواده دوستشون رو نشون دادن که ۴ تا پسر دارن دیدم که چه ارتباط قشنگ و صمیمی بین اعضای خانواده بود. بچه ها باهم بازی میکردن بدون اینکه به حقوق هم تجاوز کنن. پدر با عشق و لذت با بچه هاش بازی میکرد. خیلی برام جالب بود که انقدر برای بچه هاشون وقت میذارن. اونم تو دنیایی که همه یه جورایی مشغول گوشی و دنیای مجازی خودشون هستن. وقتی پدر خانواده کنار دریا با بچه هاش توپ بازی میکرد فقط تحسینشون کردم. چون واقعا حس کردم که با عشق و علاقه داره اینکار رو میکنه نه از روی بی میلی یا بی رغبتی. جالبیش برام این بود که استاد گفتن که این آقا رئیس یه شرکت هستن که چندهزار کارمند دارن یعنی این کسب و کار بزرگ هم حتی بهانه نشد که برای خانواده و بچه هاش وقت نداشته باشه بلکه با عشق و لذت براشون وقت میذاشت. نکته دوم هم اینکه اصلا از این همه بچه واقعا تعجب کردم. چون الان حداقل تو دور و بریهای خودم همه خانواده ها تک فرزندن. بعد از این قسمتهای سریال زندگی در بهشت با چندتا خانواده آمریکایی دیگه آشنا شدم که اونا هم تعداد بچه هاشون زیاد بودن. واقعا این قضیه برام جالب بود.
روابط اجتماعی مردم:
خب وقتی که من فکر میکردم امنیت اجتماعی آمریکا پایین هست این روی روابط اجتماعی هم تاثیر مستقیم داشت. یعنی روابط اجتماعی روی بی اعتمادی بنا گذاشته شده و مردم تا جائیکه بتونن باهم ارتباط برقرار نمیکنن. فقط وقتی مجبور باشن باهم ارتباط میگیرن.
اولین باری که این دیدگاهم نقض شد وقتی بود که استاد توی یکی از قسمتهای سریال تمرکز بر روی نکات مثبت جلوی اون خونشون که ۸ اتاق خواب داشت ایستاده بودن و داشتن فایل ضبط میکردن که یه دفعه استاد کلامشون رو قطع کردن و گفتن “بذار اینا برن” و بعد صدای چند نفر رو شنیدم که با یک هیجان ناشی از خوشحالی به استاد به خاطر اینکه با تازگی همسایه اونها شده بودن خوشامد گفتن و به استاد آدرس خونشون رو دادن و گفتن ما فلان جا زندگی میکنیم و … یعنی من انقدر هنگ کردم که چندبار فقط اون یه تیکه رو زدم عقب تا دوباره صداها رو بشنوم. دقیقا جمله اون خانم یادمه که به استاد گفتن « welcome to our neighborhood». بعد همون موقع تو ذهنم یه مقایسه انجام دادم که وقتی ما اومدیم خونه جدیدمون اگه همسایه بغلیمون از خونه میومد بیرون تا سوار آسانسور بشه ما صبر میکردیم تا اونا برن بعد ما از خونه میرفتیم بیرون تا چشم تو چشم نشیم. تازه انقدر باورهام در مورد امریکا داغون بود که باز کم نیاوردم و گفتم چون اونجا یه محله پولدار نشین هست همسایه ها انقدر خوش اخلاقن. حالا اینکه چجوری با یک نگاه فهمیده بودم اون محله یه محله پولدار نشینه و ربطش داده بودم به خوش اخلاقی خدا میدونه. یعنی آدما تمام تلاششون رو میکنن تا باورهای کهنه خودشون رو حفظ کنن حتی اگه مثال نقض اظهر من الشمس هم براشون بیاد انقدر روی باورها و اعتقاداتشون متعصب هستن که اونا رو کنار نمیذارن و روشون پافشاری میکنن.
بعدا که سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت رو دیدم متوجه شدم که ازین محله های پولدار نشین تو امریکا فراوونه و اون برخورد خوب اون همسایه متشخص اصلا ربطی به شرایط بیرونی واقعا نداشت. چون بارها و بارها این گشاده رویی رو توی قسمتهای مختلف سفر به دور امریکا دیدم. توی فروشگا ها، توی خیابون، وقتی سوار قایق هستی و همه برات دست تکون میدن و بهت سلام میکنن، وقتی اون خانواده کانادایی تو نشنال پارک به راحتی تو رو توی بازی فوتبالشون راه میدن و لذتش رو با تو تقسیم میکنن، وقتی اون خانم مسنی که به راحتی و با گشاده رویی تمام از استاد و خانم شایسته عزیز دعوت میکنه تا برن توی حیاط پشتی تا گلهای زیبایی که کاشته بود رو نشون بده و ….
یه نمونه دیگه اش همین آقای لری همسایه مهربون استاد توی پرادایس هست. چقدر نوع دوست هست، وقتی استاد توی فایل قوانین بدون تغییر خداوند که با ابراهیم عزیز مدیرفنی کاربلد سایت صحبت کردن و کارهایی که لری براشون انجام داده بود رو تعریف کردن بدون اینکه استاد درخواستی داشته باشه یا حتی اطلاع داشته باشه، بدون توقع اون کارها رو برای استاد انجام دادن.
یعنی این نوع دوستی و گشاده رویی و لبخند روی لب جزئی از شخصیت و عادات رفتاری این مردم هست. خلاصه اینکه کلا ذهنیت قبلیم تغییر کرد در مورد این مردم خوش قلب و مهربان.
مذهب
در گذشته دید من نسبت به نه تنها مردم امریکا بلکه کل کشورهای غربی این بود که انسانهای بی قیدی هستن و دین و مذهب فقط برای اونها در حد یک اسم هست و هیچ اعتقادی به مذهب و باورهای مذهبی ندارن. این دید رو هم از سریالها و اخبار گرفته بودم. چون هیچوقت تو فیلمها و سریالهایی که دیده بودم هیچ نگاه مذهبی نشون داده نشده بود و چون مردم امریکا رو انسانهای از نظر اخلاقی درستی نمیدونستم فکر میکردم که واقعا مذهبی به اون مفهومی که توی ایران هست نیستن. تا اینکه شاید حدود ۱۵ سال پیش یه برنامه از تلویزیون پخش شد که توی اون برنامه با یه خانم امریکایی مصاحبه میکردن که مسلمان شده بود و اون خانم توی اون برنامه گفت که بین مردم ایران و امریکا یه تشابه اساسی وجود داره و اونم اینه که مردم امریکا هم مثل مردم ایران به شدت مذهبی هستن. یعنی وقتی این حرف رو شنیدم به شدت به فکر فرو رفتم که یعنی مردم امریکا هم مذهبی هستن اون هم درست مثل مردم ایراااان؟ اون موقع این حرف رو چون بدون تعصب دیدم پذیرفتم ولی وقتی با برنامه های استاد آشنا شدم به خصوص در سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت مردم امریکا رو ورای از مذهبی بودن یکی از توحیدی ترین مردم دنیا دیدم. اینکه شعار رسمی کشور امریکا این باشه که «خدا رو باور داریم» چقدر روی باورهای این مردم تاثیرگذار هست. و اصل مذهب و دین هم همون نگاه توحیدی هست. خدا رو شکر به خاطر درک این موضوع.
یه چیز دیگه ای هم که توجه من رو به شدت جلب کرد و دوست داشتم درموردش بنویسم حس وطن پرستی و عشق و علاقه به وطن بود که من تو سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت دیدم. اینکه مردم جلوی خونه هاشون پرچم امریکا رو نصب میکنن واقعا شگفت زده ام کرد. چقدر این حس وطن پرستی و غرور ملی در این مردم میتونه بالا باشه که پرچم کشورش رو با افتخار جلوی درب خونه یا روی سقف آروی نصب کنه. چقدر این عرق به وطن توی مردم این کشور زیاده که وقتی توی سریال زندگی در بهشت پدر اون خانواده ای که ۴ تا پسر داشتن در پرادایس روی صندلی کنار دریاچه نشسته بود، با یک غرور و افتخاری به این طبیعت زیبای پرادایس نگاه میکرد و گفت «God bless America» واقعا تحت تاثیر این وطن دوستی قرار گرفتم. میدونید این دعای خیر برای کشوری که توش به دنیا اومدی و داری توش زندگی میکنی خیییلی حرفها توش داره. خیلیییی….. به نظرم این حس وطن پرستی از جایی ریشه میگیره که من به عنوان کسی که توی این کشور به دنیا اومدم و دارم زندگی میکنم خودم رو مسئول تمام اتفاقات زندگی خودم بدونم و دولت و مجلس و رئیس جمهور و رهبر و نماینده مجلس ورئیس و پدر و مادر و …. هیچ نقشی در خوشبختی من ندارن و اگر من واقعا بخوام میتونم خوشبخت زندگی کنم. اینکه کسی رو مقصر اتفاقات زندگی خودم ندونم و فقط و فقط خودم رو مسئول بدونم. این حس متکی به خود بودن بدون اینکه از کسی توقع داشته باشم به دنبالش این دعای خیر رو از زبان من برای کشورم جاری میکنه. به دنبال این فکر هست که من با افتخار پرچم کشورم رو جلوی خونه ام و روی سقف ماشینم آویزان میکنم و بهش میبالم. انشاءلله که یه روزی ما ایرانی ها هم به همچین جایی برسیم.
در انتها از مریم عزیز و مهربان و دوست داشتنی که فقط عشق از قیافش میباره بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم که انقدر خالصانه و با عشقی وصف ناشدنی این همه زحمت میکشه تا ما بتونیم با دیدن این سریالهای زیبا بذر باورهای جدیدی رو توی وجودمون بکاریم و رشدش بدیم تا دنیای قشنگ تری رو برای خودمون بسازیم.
راستی خانم شایسته عزیزم اینم دوست دارم بهت بگم که قیافه سراسر از عشق ناب الهی تو منو یاد چهره مریم میرزاخانی عزیز میندازه. همونقدر که عشق به خدا و صلح با خود رو توی چهره ایشون دیدم توی چهره شما هم میبینم. موفق باشید.
به خدای خوبیها که خیلی هدایتی این فایل رو برای من فرستادن و توفیق دیدن اون نصیبم شد.
خدا رو سپاس میکنم هر روز مدار من بالاتر میره و آگاهی ها روز به روز زیادتر میشه.
سوالی پرسیدین راجع به پیش فرضهای آمریکا در ذهن ما
همونطور که خودتون اشاره کردید ما توسط رسانه و فضای مجازی بمباران اطلاعات نادرست میشیم.بدترین اتفاقات بولد میشن و سر تیتر اخبار قرار میگیرن.
تظاهرات میشه اعتراضی صورت میگیره تا چند ماه به طرق مختلف اینقدر با فکت و مستند سازی و یک سری شایعاتی که در این مستندات گنجانده میشه ذهن رو منحرف میکنن و ذهن قضاوت گر ما برنامه ریزی میکنه و نتیجه کاملا مشهوده.
من از وقتی با شما آشنا شدم و سعی کردم به چیزهای مثبت توجه داشته باشم و خب به طبع تلویزیون رو کلا حذف کردیم و فقط فیلم میبینیم متوجه یک سری ذهنیات منفی شدم که اول از اونها شروع میکنم و به ذهنیات مثبت میرسیم
آمریکا یک کشور با بدهی چند تریلیون دلاری که ثانیه به ثانیه داره این بدهی بیشتر و بیشتر میشه.
یک کشور بی عاطفه که اصلا محبت خانواده در اون وجود نداره و همه از راههای غیر مشروع بچه دار شدن و چون از سن پایین بچه دار شدن این بچه ها به یتیم خونه ها سپرده میشن و بعد وقتی کسی ازدواج میکنه میتونه از همون یتیم خونه بچه ها رو به سرپرستی بگیره و یه جوری رابطه ی خونی بین آدمها فوق العاده کمرنگه.
آمریکا مهد شیطان پرستی و فرقه های شیطانی و خون آشامی و هم جنس گرایی و هزار جور فسق و فجور
آمریکا یک کشور خشک و بیابانی با آدمهایی که روز به روز فقیرتر و بی خانمان تر میشن.
آمریکا جاییه که وامهای بابت خونه و امورات زندگی میده که اینقدر اون اقساط زیاد هستن که همیشه وام گیرنده خونه و تمام زندگیشو میبازه
یک کشور جنگ طلب و استعمار گر. دشمن بزرگ دنیا
که اگر یه روزی یه آمریکایی توی خیابون ببینیم حکم مرگشو صادر میکنیم و همیشه توهم توطئه این امریکای جنایتکار که هیچ گونه تولیدی ندارن و همیشه دنبال نفت و گاز و ثروت ایرانه
خلاصه که جونم براتون بگه
یک هیولایی از این بندگان خدا ساخته اند که برای نابودی این افکار سالیان سال باید تلاش کرد.
اما نگاه من به زیباییهای امریکا
مردم همیشه شاد و به هر دلیل کوچکی شاد هستن و کلی جشن در طول سال با هر مناسبتی میگیرن و کلی شاد هستن.
مردم به تغذیه و لایف استایل زندگیشون خیلی اهمیت میدن
هر روز صبح پیاده روی میکنن و مسیری رو میدون
سالم زندگی میکنن و به بدن خودشون میرسن
چیزی که توی ایران کمتر اتفاق میفته و همیشه هم از راههای غیر اصولی میخوان این بدن رو درست کنن.
خونه های بزرگ و جادار که همه در دل طبیعت ساخته شده و مدارسی که به شناخت بچه ها از دل طبیعت و تجربیات اونها به صورت عملی و کمپینگ از همون بچگی شناخت اونها رو روز به روز بیشتر میکنه و افرادی خودساخته هستن.
آدمها خودشون هستن و فارغ از هر چیزی که هستن و پوشیدن قضاوت نمیشن قضاوت نمیکنن.
از همون بچگی استقلال رو یاد میگیرن و با کسب و کار در همون مناسبتهایی که بعضی از وسایل خونه رو که دیگه نیاز ندارن به معرض فروش میزارن.
از هیجده نوزده سالگی خودشون باید خرج خودشون رو در بیارن و مستقل بار میان و باید جدا زندگی کنند.
….
جناب عباسمنش عزیز استاد گرانقدر و بزرگوار و دوستان و همراهان عباسمنشی عزیز
به شخصه خودم باورهای فوق العاده چسبنده و خطرناکی حتی در مورد آدمهای کشور خودم چه برسه به آمریکا دارم
مقصر خودمم که حتی تلاش نکردم باوری رو که خودم قبول ندارم تغییرش بدم و یه تکون بخورم
استاد عزیز قدم به قدم دارم زور میزنم و خیلی سخت ریز به ریز باورها رو تغییر میدم.تلاشم رو میکنم نتایج خیلی بهتر شدن ولی عالی نیستن.
این گاری شکسته ی زهوار در رفته خیلی تعمیر احتیاج داره که رو پا بشه و روی غلطک بیفته.
سپاسگزارم و روزی از زندگیم نیست که بدون ویسهای شما بگذره.
استاد عزیز همیشه از شما سپاسگزارم که یه روزی به خودتون قول دادید که هر چند کوچک هدایت گر آدمهایی باشید که راه را گم کردن و در طلب هدایت و رسیدن به الوهیت هستند.
خداوند عزیز رو هم شکر میکنم که در مدار استاد عباسمنش قرار گرفته ام که تمام حرفهایش برای من سند محکمی است که بی چون و چرا بپذیرم و به پیش بروم.
خدایا بابت نوشتن این مطالب تو رو شکر میکنم و مطمینم که بهترین مخلوقات خداوند و لیاقت بهترینها رو دارم.
خیلی جذاب شدین استاد تحسینتون میکنم بخاطر این شادابی و انرژی خوبتون.
1-پیش فرضهای من قبل از دیدن فایلای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت این بود که؛
آقا آمریکا که جای خوبی واسه زندگی نیست همه مردمش خیانت کارن رابطه های نامشروع بشدت زیاده بنیان خانواده اونجا هیچ ارزشی نداره اصلا کمتر کسی پیدا میشه که متعهد باشه به زندگی مشترک و ازدواج به سبک اینجا
در مورد خدا و روش زندگی که یه چیز وحشتناکی در ذهنم بوجود ادمده بود و واقعیتش هنوزم هست ولی کمتر شده اونم اینکه اصلا به هیچ چیزی پایبند نیستن و نه خدارا قبول دارن و نه دین و مسلکی دارن تصورم این بود که اونا که همشون جهنمی هستن و بدحجاب و کلا ادمای خیلی بدی هستن.
واقعیتش هنوزم در مورد حجابشون ذهنم مقاومت داره. طبق اون چیزی که در مورد اقایون شنیدم و ویزیگی های جسمانی و بیولوزیکی که دارن میگن مرد به نگاه تحریک میشه و اونجاهم که خانمای بدون پوشش زیادن و این باعث بوجود خیلی از خیانت ها و رابطه ها و بی قید و بندی میشه که البته استاد گفتن که تا حالا چنین چیزیو ندیدن و نشنیدن اونجا
در مورد طبیعتش زیاد توجه نکرده بودم که خشک و بی اب و علفه یا نه ولی در مورد رفتار مردمش خیلی ذهنیت بدی داشتم
تصورم این بود که یه مشت آدم عصبی خشنن که نمیشه باهاشون حرف زد اگه یه خارجی ببینن پدرشو درمیارن ایرانی که دیگه هیچی… تا بفمن ایرانی هستی میگیرن پدرتو درمیارن و کشت و کشتار و جنایت همونطور که استادم گفت فکر میکردم خیلی زیاده اونجا و ادم ربایی و خشونت و خیانت و قتل به شدت زیاده اونجا
2- دلایل و منابع این پیش فرضها خانودم بودن(چون من تو یه خانواده مذهبی هستم به طبع شدت این پیش فرضای بد زیادتره) و اخبار و سریالهایی که از طریق رسانه اینجا دیده بودم و سخنرانیا در محافل مذهبی
3- بعد از دیدن این فایلا و اون تصاویری که از جلوی دوربین شما به نمایش گذاشته شد نگاهم و ذهنیتمو خیلی خیلی بهتر کرد شادی و در صلح بودن مردم اونجا رو من تا حالا تو این کشور ندیدم بخودم میگفتم اینا که بداخلاق نیستن اینا که خیلی مهربونن لنز دوربین مریم جان هرکجا میچرخید من فقط لبخند میدیدم و شادی و حال خوب و در صلح بودن و چقدر اتفاقا واسه خانواده ارزش قائلن چقدر واسه بچه هاشون وقت میزارن واسه تفرریح و شادی بچه هاشون وقت میزارن و برنامه ریزی میکنن چقدر ایمانشون از ماها بیشتره چقدر امر و نهیشون کمهو این نشانه در صلح بودنشه و این جزئی از صفاته بنده خوب بودنه تو قسمت 55 سفر به دور آمریکا یه چیزی خیلی تو ذهنم مونده توی اون ارتفاع بچه هارو دیدم که آزادانه دارن واسه خودشون بازی میکنن میدون راحت لب ارتفاع مییرن و پدر مادرشون خیلی راحت و عادی فقط داشتن نگاشون میکردن و لذت میبردن همونجا هی من داشتم حرص میخورم که ای بابا چقدر اینا بیخیالن الان بچه میافته میمیره چرا اینا اینقدر ریلکسن بعد یهو بخودم اومدم دیدم ای بابا…. ببین اونا سبک فرزندپروریشونم درسته به شدت و توکل و ایمانشون از ما خیای بیشتره که اینقدر راحت اجازه میدن بچه هاشون تجربه کنن و لذت ببرن و اعتماد بنفس خوبی داشته باشن. خیلی چیزا یاد گرفتم از این فایلا از دوست داشتن بی قید و شرط مردم اونجا که تو نگاهشون اینو میشه دید از قضاوت نکردن و انعطاف پذیر بودنشون. پذیرش همه ادما با هر فرهنگ و دینی که هستن به وضوح دیده میشه اون شادابی و سادگی و خود واقعی بودنشون رو خیلی دوس دارم و خیلی حسم به این کشور عوض شده. حالا نگاهم اینه که ایرانو دوس دارم و بقیه کشورارو هم خیلی دوس دارم و خیلی خیلی مشتاقم که بیام و از نزدیک ببینم این زیبائی هارو و قدرت خدا را در تنوع خلقتش لمس کنم و ببینم.
دوستون دارم در پناه الله یکتای جهان شاد باشید و پیروز
به نام خدای مهربان،سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز، استاد فرمودید کامنتها رو می خونید، پس من همین اول فرصتو مغتنم میدونم و ازتون بابت باورهای عالی که به ما دادید و اینکه کمک کردید از نگاهی بالاتر به ذهنمون توجه کنیم و اونو هویت خودمون نبینیم و پیش فرض هاشو اصلاح کنیم تا دنیایی زیباتر برای خودمون رغم بزنیم تشکر می کنم و دوستتون دارم. اما در مورد باورها، من همیشه آمریکا رو کشور میدونستم که بخش اعظم اونو بیابون فرا گرفته، و اینکه محیط های شهری از هم خیلی فاصله دارن، و بین این محیط ها امنیت کافی وجود نداره و آدما با اضطراب از شهرها خارج می شن. همچنین باورم این بود که پمپ بنزین هایی بین شهرها قرار داره که بعد از پیمودن کیلومترها مسیر بهشون میرسی و خانواده هایی که این پمپ بنزین ها و فروشگاه های جانبی اونو مدیریت میکنن دایما مسلح هستن چون هر لحظه امکان دستبرد وجود داره. باورم این بود که به خاطر سطح بالای جرم پلیس آمریکا مجبوره با تندخویی با مردم رفتار کنه. باورم این بود که مردم آمریکا در انزوا و افسردگی زندگی می کنن. باورم این بود که بخاطر فساد مردم خداوند اونها رو مشمول سنت مکر خودش کرده تا در لذت ها غرق بشن و بعد عذاب اونها رو فرا بگیره. باورم این بود که به شدت نژاد پرست هستن و با نژادهای دیگه اعم از سیاه پوستان، چینی ها، مکزیکی ها و … بد رفتاری میکنن. باورم این بود که اهل معاشرت نیستن و اگه کسی بخواد وارد حریم خصوصی اونا بشه ولو بخواد از اونا فیلم بگیره به شدت باهاش برخورد می کنن. باورم این بود که کارتون خواب ها در سراسر آمریکا در سختی زندگی می کنن. باورم این بود که آمریکایی ها هر هفته به سختی کار می کنن تا آخر هفته با خوشی های گذرا پولی رو که در اون هفته جمع کردنو خرج کنن و خودشونو از افسردگی نجات بدن. باورم این بود که مردم در شهر دایما سلاح حمل می کنن. باورم این بود که به غیر خودشون نگاه تحقیر آمیز دارن و من هیچوقت تصور این رو هم نداشتم که زمانی برسه که حتی یک درصد علاقه داشته باشم در آمریکا زندگی کنم. تمام این باورها بخش اعظمش از سه تا منبع بود. منبع اول صدا و سیما که اگه سالی دو تا اتفاق مسلحانه در آمریکا هم میفتاد اونو مدتها پخش می کرد. دلیل دومش فیلم های سینمایی بود مثل فیلم هایی که از سیما پخش می شد که اکثرا فیلم های وسترن بود. یا فیلم هایی که چین ساخته بود چون دیدگاه مثبتی نسبت به امریکا ندارن مثل فیلم های ایپ من. یا فیلم هایی که از بروسلی دیده بودیم که آمریکا رو خیلی وقیح نشون میداد و از بچگی ما این فیلم ها رو میدیدیم. منبع سومش هم فیلم های نامناسبی بود که تولید می شد و در دوران نوجوانی در اختیار ماها قرار می گرفت. یادمه در دوران دبیرستان بارها آدامس های با عکس تایتانیک پخش می شد و من نگاهی که به آمریکا پیدا کرده بودم مردمی بود غرق در مسائل جنسی و مشروب. و از این دست نگاه ها. اما این روند ادامه داشت تا زمانی که یکی از اقوام به کانادا و بعد آمریکا نقل مکان کرد. این سفر و شنیدن ویژگی های مردم آمریکا و کانادا تا حدی تاثیر اولیه رو روی من گذاشت تا حدی که واس مهاجرت به کانادا اقدامات اولیه رو انجام دادیم و امتیازمون ۵۵ شد که به دلایلی محقق نشد (هنوز به فرکانسش نرسیده بودیم و ان شاالله یه روزی میرسیم). اما باز هم در مورد آمریکا طیب خاطر نداشتم و نگران بودم و بهش فکر نمی کردم تا زمانی که در وقتهای بیکاری برای تمرکز روی نکات مثبت شروع کردم به دیدن سریال سفر به دور آمریکا. و این باورها شروع کرد به شکستن. مثلا برخورد صمیمانه مردم آمریکا با شما، یا مثلا جاهایی که به کمک نیاز داشتین و اونها از هیچ کمکی دریغ نمی کردن. یادمه خیلی صحنه آدمهایی رو در ایران دیدم که وقتی بنزین تموم می کردن ساعتها توی جاده منتظر می موندن تا شاید کسی بخاطر اونا توقف کنه، اما من بارها با نهایت حیرت در فیلم های شما میدم که آدمهایی که اصلا داعیه خدا و پیغمبری ندارن ساعتها وقت میزارن و به شما کمک می کنن. مثل اون صحنه ای که پله های برقی آر وی رو عرض کردید. یا سریال زندگی در بهشت در اون قسمتی که بیل مکانیزه تراکتور رو در حالی که شما در پرادایس حضور نداشتینو عوض کردن و به مرغا دونه دادن بدون اینکه جزو وظایفشون باشه، یا اینکه چقدر بین مردم اعتماد و صداقت هست، اون قسمت که برای خرید توت فرنگی به زمین زر اعی رفته بودید و با این که شما شش باکس توت برداشتین و گفتین ولی با شما چهار باکس حساب کردن و پیاز اضافه هم به شما دادن یا مثلا اون قسمت که مربوط به اسباب کشی بود و شما گفتید اون شرکتی که کار اسباب کشی رو انجام میده ساعتی کار می کنن بدون اینکه کسی بالاسرشون وایسه، اینا همه واسه من نکات حیرت انگیزی به همراه داشت. هم از این جهت که باور هامو تغییر داد و هم از این جهت که فهمیدم این مردم از نعمتهای خدا بهره مندن به خاطر ویژگی هایی که در قرآن به اونها تاکید شده و اونا دارن و ما مسلمانان از اونا بی بهره ایم. مثل صداقت اعتماد تعهد نداشتن شرک و اتکای به نفس و به خدا. یا مثلا در قسمت فکر میکنم ۸۲ سفر به دور آمریکا نشون دادین که خانواده ها بچه ها رو رها میکنن که تا لبه دره برن و ترس اینو ندارن که ممکنه بیفتن، هم از این جهت که اینقدر انسانها متوکلی هستن و هم از این جهت که به بچه ها چه اعتماد به نفسی میدن که در آینده انسان های موفقی می شن برام خیلی جالب بود. باور دیگه ای که با تماشای سفر به دور آمریکا برای من تغییر کرد مهماندوستی و قدرت برقراری ارتباط در بین آمریکایی ها بود بر خلاف چیزی که من انتظار داشتم و اون تکبر و نژاد پرستی و انزوا طلبی بود. و اینکه دیدم برای دیدن مسابقات چه مهمونی های ساده ای برگزار می کنن و هر خانواده همانچیزی که داره میاره تا با هم استفاده کنن و برای شستن و جمع کردن ظرفها توافق می کنن نه این که وظیفه قشری خاص در نظر گرفته بشه در حالی که در ایران وقتی مهمونی برگزار می شه خانم ها خیلی به زحمت میفتن یا مثلا وقتی با گوشی به این راحتی بینشون راه میرفتین و فیلم می گرفتین بدون اینکه احساس بد و واکنش بدی رو ازشون شاهد باشیم. باور دیگه که اصلاح شد این بود که دیدیم که چقدر ملت آمریکا خوش حال و شادن و از لحظاتشون لذت می برن . باورهای غلط در مورد پلیس آمریکا و خشونت طلبی اونها با دیدن برخورد خوب پلیس و احترامش به مردم تغییر کرد. تمام این باورها با دیدن فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا دستخوش تغییر شد. و امروز خوشحالم که اعتراف کنم دوست دارم روزی به آمریکا سفر کنم و با مردم خوب و مهمان نوازش تعامل داشته باشم. خوشحالم که این درسو گرفتم که همیشه نیمه پر لیوان رو ببینم و هیچوقت قضاوت نادرست نکنم. حداقل تلاشم را خواهم کرد، ان شاالله. با تشکر از شما استاد عزیزم.
استاد جان هنوز فایل رو ندیدم اما دلم میخاست بنویسم
موضوع فایل راجب تغییر نگرش من در مورد آمریکا و دیگاه گذشته هست
اما ای کاش راجب تاثیر ایم دو تا گنج بینهایت ارزشمنده در زندگی شخصی و تغییر نگرش های من و دیدگاه قبل و بعد از دیدن این دوتا سریال هم بود اونوقت نه تنها من که ایمان دارم دوستان زیادی صفحه های پر میکردن از تغیرات و نتایج عالی بعد. از این دوتا سریال و تغیرات و نگرش های جدید که باعث رشد شده
استاد جان دیدگاه من در گذشته:
یه کشور استعمار گر که فقط دنبال خونریزی و غارت کشور های ضعیف هست و ضعیف کشه پر از قتل و جنایت هست و حتی کودکان هم اسلحه دارن و قتل و قاچاق و اعتیاد و مافیا پره تو اون کشور روابط بیند و بار وتجاوز ها بی نهایت هست کشور کافر و بی دیدن که خدا رو قبول ندارن و فقط دنبال سو استفاده از دیگران و کشور ها هستند تجاوز در کودکان به شدت زیاده یه کشور کویری مثل فیلم های تگزاس که فقط بیابان و چهارتا کاکتوس هست و فساد اخلاقی و مالی به شدت زیاده و پر از تبعیض نژادی که فقط خودشون رو برتر میدین با نظام برده داری که خدا فراموششون کرده و اون های به حال خودشون رها کرده و مدام طوفان و گرد بای. تو اون کشور میاد تا خدا اون های رو عذاب کنه و خدا دوستشون نداره
و قسمت دوم که چرا این نگرش به وجود آمده
از وردی های که سالها تکرار شد از طریق فیلم ها و اخبار و آدم های مذهبی اطرافم و حتی معلم های مدرسه و کارتون های دوران کودکی که دقیقا شما مثال لوک خوش شانس رو زدید
کشوری که مدام توش تیر اندازی و قتل و تجاوز حتی کنار خیابون اس
نگاه منفی من کم کم از دیدن فیلم ها و سریال های کودکی شکلگرفته و اخبار دیگه مهر تاییدش بود یادمه بچه بودم تلوزیون تو اخبار یه دبیرستان دخترانه رو نشون داد که روز میز دخترا یه بچه بود و میگفت تمام دخترا زیر 15سال رابطه جنسی دارند و همه تجربه سقط جنین و یا بچهاردا شدن رو دارن و این به شدت باعث ترس تو وجود من شده بود و ترمز ساخته بو. تو روابط با بچهام تاثیر به شدت منفی گذاشته بود
اما از وقتی این دوتاسریال شروع شد من فراوانی و ثروت رو تو این کشور دیدم
توحید رو دیدم
امنیت رو دیدم
عشق ورزی رو دیدم انقدر که باور های من و تغییر داد تو تک تک قسمت های سفر امنیت و آرامش بود اون قسمت هایی که از اون خانوم های بیحجاب فیلم گرفتید من عشق و آزادی واقعی رو دیدم و عزت نفس رو دیدم وقتی آوری خراب شد یا میخواستید اینترنت اروی رو درست کنی من دستان خدا و آدم های بینظیر و مهربان آمریکا رو دیدم که چقدر باعشق برای شما کار انجام دادن اون توکل و توحید و اون آزادی در پوشش اطراف اون قسمت امیش های آزادی حتی تو انتخاب مذهب و یا نحوه زندگی
دیدم زیبایی ها و سرسبزی ها به ما فهموند که ما خودمون عشق برکت و ثروت هستم
تو زندگی در بهشت من امنیت رو دیدم که شما چند روز رها و آزاد پارادیس رو رها کردید و مریم جان هم پارادایم مودند
اون قسمت که از پلیس ها و کمک شون وقتی کنار جاده ایستاده بودید من مسولیت پذیری و تعهد دکاری و امنیت رو تو اون کشور دیدم من فروانی و برکت رو دیدم من پیشرفت در تمام جنبه ها چه ساخت و ساز و چه تکنولوژی رو دیدم من ایمان و همدلی و اعتماد به خدا و فقط حساب کردم روی حدا روتوی سفر به دور آمریکا توی اون مردم دیدم
من آمریکا رو یه کشور ثروتمند و پر از فراوانی و امنیت و صلح و عشق وآزادی دیدم
من آمریکا رو پر از مردم با ایمانی دیدم که خودشون رو مسول زندگی خودشون میدونن و حرکت میکنند و جهان رو گسترش میدن با ایده هاشون و اینو تو اون قسمت هایی که شماخرید میکردید از فروشگاه ها و آمازون و دیدم
من ثروتمندان واقعی و فروتن و در صلح رو تو اون قسمت که شما مهمان داشتید تو پارادیس و تو سفر هاتون دیدم
من عشق و صلح و کانون گرم خانواده رو تو اون قسمت که خانواده رایان مهمان ما بودندی م و لمس گردم و باور کردم
من بچهای سالم و مستقل و در لحظه رو همتو خانواده رایان و هم تو اون قسمت که مهمون های زیاد داشتید دیدم و بچهای مسولیت پذیرو شاد و آرام و در صلح رو دیدم
من سخاوت و بخشش واقعی روتو این آدم های دیدم
من شادی واقعی رو توی مردم آمریکا توی اون قسمت مسابقه ها و ایونت ها که گذاشتید دیدم
من امنیت رو تو اون قسمت که رفته بودید اون قسمت از شهر که مخصوص سیگار و مشروب بود که گفتید بچهای زیر سن قانونی رو راه نمیدن و پلیسهم هست دیدم
استاد باور ها و نگرش های من با شروع سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت شخم زده شده نمیتونم تغییر نگاهمو توصیف کنم ودرس هایی که یاد گرفتم و باور هایی که باعث شد تو زندگیم تغییرات بزرگ ایجاد بشه و همون طور که گفتید اون نگاه غلط حاصل وردی ها بود و شما با این دوتا سریال یه فیلتر زیبا گذاشتید جلوی وردی های من و از طرفی یه وردی های ناب و خالص و زیبا رو به من دادید که باورم شد که مردم آمریکا بینهایت با آسمان و با خود درصلح و ثروتمند و آزادی و مسئولیتپذیر و خلاق و آرام هستند و انقدر تاثیر این نوع نگاه در زندگیم زیاد بود استاد که نهایت نداره
انشالله که این دست فایل ها که باعث رشد و آگاهی ما میشه ادامه دار هست و برکتش به زندگی خودتون هم جاری هست
استاد جان و مریم جان واقعا کلمه ای پیدا نمیکنم برای سپاسگزار از خداوند برای وجود ارزشمند شما و سپاسگزاری از شما برای این جهاد اکبر که به راه انداختید و خودتون زیبایی ها رو دید و با ما به اشتراک گذاشتید و باعث تغییر نگرش ما شدید و مارو هم رشد دادید عاشقتونم و انشالله به زودی آمریکا میبینمتون😘😘😘
سلام به همه ی عزیزان سایت عباسمنش استاد عباسمنش و مریم شایسته عزیز
طبق گفته ی شما اول از دیدگاهم از امریکا قبل از اشنایی با شما و زندگی تون در این کشور بگم
خب من کلا قبل اینکه این دو سریال رو ببینم هم دیدگاهم زیاد منفی نبود و یه جورایی حتی دلم میخاست در این کشور یا کشور های مشابه این کشور زندگی کنم راستش قبل دیدن این سریال اصلا ذهنیتی نسبت به خیلی چیزا در باره ی امریکا نداشتم اما تصویری که به ما نشون داده بودن و به خوردمون داده بودن برای من بیشتر فساد در امریکا بود یعنی ناخوداگاه وقتی الان فکر میکنم خودمم نمیدونم اینا از کجا تو ذهن من شکل گرفته که کلا امریکا رو کشوری فرض میکردم که توش فساد مالی زیاده و فک میکردم ادمایی که تو امریکا یا کلا کشورای دیگه زندگی میکنن حالا اوروپا یا بقیه ادمای سردین حالا میگم که این از کجا تو ذهنم شکل گرفته فک میکردم کلا ادمایی هستن که به زور ابجو و الکل خودشونو شاد نگه میدارن و کلا ادمای بی احساسی هستن ینی تصویری که تو ذهنم بود این بود که ادمای امریکا خودخواهن و به بقیه احترام نمیزارن و کلا یه جوریه که هرکس براش مهم فقط خودشو و اصلا به بقیه اهمیت نمیده و حالا اینو بخام تو خانواده بگم این بود که ما با دیدن این فیلما از امریکا این تصویر تو ذهنمون بود که کلا مادر و پدر براشون فرزندشون مهم نیست و به کار خودشون مشغولن و بچه ها اونجا خیلی خود ساختن و اصلا همشون رابطشون از یه جایی با خانواده بهم میخوره ینی کمتر تصویری تو فیلما از رابطه خوب خانواده با فرزنداشون دیده میشد نمیدونم چرا ولی این چیزی بود که من تو فیلما میدیدم شاید برای این بود که من توجهم بیشتر روی این قسمت بود و این واقعا خیلی برای من پررنگ شده بود اینکه روابطشون کلا باهم خوب نیست و نسبت به هم احساس ندارن و حالا این خودش بر میگرده به باورای اشتباه خودم اما این تصویری بود که من میدیدم و
یه نکته مثبتی که من تو فیلما میدیدم این بود که اراده قوی دارند و برای رسیدن به خاستشون بهاشو میپردازن ینی خیلی راحت از فضای امنشون خارجمیشن و میرن تو دل ترس هاشون
وچیزی که باز خیلی بهش تو فیلما اشاره میشد این بود که راه رسیدن به پول و ثروت دزدی قاچاق یا کلا یه کار خلافه ینی اینو خیلی تو فیلما میدیم و این دیدگاه در من هم به وجود اومده بود که راه رسیدن به پول و ثروت محدودن و کلا اگه بخای پیشرفت کنی باید خلاف کنی
نکته بعدی این بود تو خیلی از فیلما در اوایل زندگی بازیگر زن یا مثلا مادر خانواده زود میمرد واقعا الان بهش میخندم اخه همیشه زنه میمرد و اصلا این تو ذهن من جا گرفته بود که اگه ازدواج کنی اونجا و کلا اگه یه رابطه خوب داشته باشی اون فردی که باهاش تو رابطه ای یا مریض میشه یا تصادف میکنه خلاصه این خیلی نشون داده میشد
و منم مثه خیلیا این دیدگاه روداشتم که مردم امریکا به افراد غریبه احترام نمیزارن و اذیتشون میکنن و کلا ادم حسابشون نمیکنن و اینم ریشش از همین فیلما و رسانه ها بوده
و یه دیدگاه مثبت و منفی داشتم این بود که افراد اونجا به راحتی کار پیدا میکنن و میتونن به راحتی ماشین یا خونه داشته باشن ولی همیشه رابطشون داغونه
واقعا الان که فک میکنم میگم اخه چرا!!!
ولی برای اینکه کشور ازادی بود و از لحاظ روابط و دیدگاه شخصی ازادی داشتی دوس داشتم که تو این کشور زندگی کنم
دیدگاه خیلی بدی نسبت به پلیس نداشتم
و باور داشتم امریکا جایی که توش همه تو کارشون حرفه این و کلا خیلی با استعدادن ینی اینکه فک میکردم نحوه اموزش تو مدارس و دانشگاهش خیلی خوبه
زیاد اهل اخبار نبودم ولی اخبار هم کلا زوم رو امریکا بود ینی من بیشتر از اینکه بدونم تو ایران چی میشه از اونجا بیشتر خبر داشتم و کلا اخبار نگاه نمیکردم و برای اخبار ورزشیش که که وسطاش بیاد نگاه میکردم خوشبختانه تو این یکی اخبار بیشتر ایران تو اولویت بود 😂🤲🏻
و نکته بعد فیلم های پورن بود که یه بخش قابل توجهی از ذهنمو گرفته بود و مخصوصا زمانی که وارد هنرستان شدم این خیلی بیشتر شد و این بود که کلا یه بحث و یه تفریح همیشگی دوستان من و همکلاسی هام تو همین خلاصه میشد و این باعث شده بود گه من ازادی رو به شکل دیگه ای ببینم و امریکا رو یه کشور سکسی که برام نشون میداد کلا معنی ازادی برام یه جیز دیگه ای بود و انقدر سناریو های مختلف و داستانی بود که انگار کلا تو جمع دوستانم و خودم این نظریه بود که الان همه دارن تو امریکا به قول بچه ها عشق و حال میکنن و الان که فکر میکنم میبینم ما چقدر قدرت رو از خودمون گرفتیم ینی قبل از این دیدگاهم و داریم با چه دیدی به جهان اطرافمون نگاه میکنیم و این نوع نگاه ماست که باعث میشه ما سر جای درستمون باشیم و حالا کلا تو این قضیه این بود که اکثر دوستام و خودم دیوانه وار به سکس فکر میکردیم و اصلا یکی از دغدغه هامون همین بود و واقعا این یکی از دلایلیه که باعث شده دوستایی که داشتم با اون سطح توانایی که داشتن و خودم با اون توانایی هایی که داشتم رو نیبینیم و کلا خیلی ذهنمون درگیر اینمسئله بود و با این طرز فکر و سرکوب کردن این نیاز که یکی از نیاز های طبیعی انسانه واقعا لطمه زیادی به همه میخورد و هنوز هم میخوره و خب نتیجه این سرکوب باعث میشد هم به خود ارضایی رو بیارن که یکی از بدترین کاراس چون این کار باعث میشد هم این نیاز سرکوب بشه و همونجا هم تموم نمیشه چون بعدش احساس گناه زیادی به ادممیده و باعث میشه این یه عقده بشه و این چیزی بود که واقعا من تجربش کردم و فککنم اکثر افرادی که اگاهی ندارن همین رو تجربه میکنن و عوض کردن این دید وطرز تفکر زندگیرو متحول میکنه
و بعد اینکه من یه جرقه ای تو ذهنمخورد و یه روز یه تصمیم جدی گرفتم و گذاشتم کنار خود ارضایی رو و شروع کردم به حرکت کردن در جهت خاستم خدای مهربونم هدایتم کرد به این سایت و بعد دیدن این فایل ها و سریال ها
دیدگاه من بعد از دیدن این سریال
نمیتونم بگم واقعا چقدر ! چند درصد!
تفاوتش مثه جنگ و صلح میمونه
مثه هر تضادی
من نقطه مقابل دیدهامو تو این سریال دیدم
و دیدگاهی که الان از امریکا دارم اول درباره ی مردمش که انقدر حسن دارن که باید یه کتاب بنویسی دربارش انقدر که من درس گرفتم از نوع دید این افراد سبک زندگیشون که حد نداره
مردمی با نگرش مثبت
با نگاه مثبت به قضایا به اتفاقات
با گفتار مثبت و طنز و پر محبتشون
با رفتار فوق العادشون با خانواده افراد دیگه و این در صلح بودنه این خود بودنه این ماسک نزدنه این رفتار صمیمیشون با افرادی که نمیشناسنشون
این دید زیبا نسبت به چیزای جدید
و این شخصیت که حالا من کلا کلمه شخصیت رو زیاد تعریفی تو ذهنم ندارم ولی میتونم بگم همه ی این ویژگی های خوب که شخصیتشونو شکل میده
این افراد به من این درسها رو دادن این که:خودمو باور کنم بیشتر از اونچه که هستم بیشتر سطحی که فکر میکنم توانایی دارم
به من یاد دادن که میشه جور دیگه ای به ترس ها نگاه کرد و حرکت رو هموار تر کرد
به من یاد دادن که خودم باشم خود خودم همونجور که دوس دارم فکر کنم
همونجور که دلم میخاد زندگی کنم
به من یاد دادن که همونی که خودم میخام باشم
به من یاد دادن که خیلی بیشتر شاد باشم خیلی بیشتر ذوق کنم
به من یاد دادن که تو لحظه زندگی کنم به چیزایی که تو این لحظه دارمتوجه کنم و سعی کنم ازشون لذت ببرم حتی اگه پیاز چال باشه
به من یاد دادن که گارد ها بزارم کنار و نسبت به افراد دیگه مثبت فکر کنم
به من یاد دادن که تو هر کاری که الان هستم ازش لذت ببرم
به منمعنی عشق ورزیدن بدون توقع رو یاد دادن
به من یاد دادن برای حال خوب نیازی نیست همه چی داشته باشی کافیه از همون چیزایی که داری لذت ببری
و بی نهایت درس دیگه
از طبیعت این کشور که هر چی بگمکمگفتم واقعا تو تصوراتمم طبیعت روکلا هیچ کجای جهان به این شکل تصورمنمیکردم
این تنوع این حجم از سر سبزی این حجم از اب در نزدیکترین جا به محل زندگی این تازگی و طروات و این ویژگی همیشه بهار بودن واقعا بهشت روی زمین رو به من نشون داد
این سریال ها مخصوصا سفر به دور امریکا برام شد مثه یه مدرسه مثه خونه مثه یه خانواده مثه یه منبع گنج اوج ارامش در لحظاتی داشتم که این سریالا رو میدیم اوج تحسین و شکر گذاری اوج عشق و زیبایی
واقعا دیدگاه الان من نسبت به امریکا هیچ ربطی به گذشتم نداره
از مردم ، روابط، شادی ، طبیعت ، ازادی
هیج ربطی واقعا به قبل نداره
منی که فکر میکردم ازادی ینی ازادی فقط در زمینه جنسی الان تازه فهمیدم ازادی ینی چی الان فهمیدم ازاد و ازاده بودن به چه معناست الان فهمیدم که این ازادی نه تنها مارو از خدا دور نمیکنه بلکه باعث میشه ما بینهایت بهخدا به اصل خودمون نزدیک تر بشیم
دید من نسبت به روابط که بیشترین تغییر رو داشت الان مردم امریکا خیلی به هم احترام میزارن به عقاید و علایق هم دیگه به هم بدون توقع عشق میورزن و به این عشق قلبیه و نفس این عشق که بینهایت زیباس
در روابط با فرزندانشون که کاملا متفاوت از اونچه که من فکر میکردم عمل میکنن و خیلی به بچه هاشون بها میدن و بهشون احترام میزارن و عاشقشونن
و اینکه این افراد واقعا اصلا همدیگه رو قضاوت نمیکنن و چیزی به نام قضاوت رو واقعا من ندیدم
نمیدونم واقعا هر چقدر که بگم کمگفتم
من با دیدن این سریالا بر بسیاری از ترس هام غلبه کردم
اعتماد بنفس وعزت نفسم بسیار تقویت شد
خودم بودن رو تجربه کردم
باورام بسیار تقویت شد
شادی و نشاط در زندگیم بیشتر شد و از خدای مهربونم سپاس گذارم سپاسگذارم
که منو به این سریال ها به این مردمفوق العاده و به این کشور فوق العاده هدایت کرد
واقعا من از بس این سریالا برام تکرار شد خیلی وقتا همون شرایط در ایران تجربه میکنم و واقعا انگار تو امریکام و همون رفتار ها همون مردم همون زیبایی ها رو تجربه میکنم و واقعا من خودمو در اون محیط میبینم
عاشقتونم واز استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز که این تجربیات رو با ما به اشتراک گذاشتن بی نهایت سپاسگذارم
وعاشقانه از خدای مهربونم که این فرصت رو بهم داد تا این زندگی رو تجربه کنمو منو هدایت کرد به بهترینا عاشقانه عاشقانه سپاسگذارم
درپناه الله بهترینا رو برای تک تکتون ارزومندم ❤️
سلام به استاد عزیزم
من بواسطه تلویزیون و مدرسه و جامعه تا یه سنی مثلا حدود پونزده سالگی فکر میکردم آمریکایی ها مردمانی هستن که فقط دنبال اینن که پول بقیه کشور هارو بالا بکشن و به اونا ظلم کنن و کسی هم که زورش بهشون نمیرسه و همین زودیا یه شخصی ظهور میکنه و اونارو به سزای این کارای زشتشون میرسونه و…
اما یکم که سنم بیشتر شد و اینکه انگار خودم ناخودآگاه از قانون استفاده میکردم و مثال هارو برای خودم منطقی میکردم .مثلا توی دوران خدمت من نزدیک مشهد خدمت کردم و همه میگفتن مشهدیا فلان و بیسار . اما اونجا بهترین دوست من که حتی بعد از خدمت هم ما در ارتباط بودیم اتفاقا مشهدی بود و چقدر انسان گلی بود . یا حتی از خیلی شهر های دیگه هم بودن که بعضا متضاد اون رفتار ها و شخصیت هارو داشتن که عموم مردم راجع به اون شهر میگفتن . اینجا انگار ذهن من گفت ببین یه فرمت کلی نمیشه گذاشت روی همه . حالا این روی همه توی هر جنبه ای هست دیگه مثل اینکه میگفتن دکترا فلان . آخوندا فلان . مکانیکا فلان . و من اینو آوردم توی همه چیز ازش استفاده کردم که تو هر شغلی و تو هر شهری و تو هر جنسیتی و… آدم خوب هست آدم بدم هست. اما اونموقع نمیدونستم قانونو و اینکه تو اگه میخوای اون خوباش به پست تو بخورن تو روی اونا فقط تمرکز کن .
و همینجوری رندوم انسان های خوب و بد و تجربه میکردیم در زندگی. اما بعد از آشنایی با قوانین فهمیدم داستان چیه و شروع کردم آگاهانه توجه روی مسائل دلخواهی که البته متضادشونم هست در جهان . حالا میرسیم به زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا .
من قبل از اینکه با شما کلا آشنا بشم استاد خودم نگاه قومیتی یا ملیتی نداشتم یا حداقل خیلی کم داشتم و اینو تا حدودی حل کرده بودم و اتفاقا این یکی از چیزایی بود که باعث شد من خیلی با شما ارتباط خوبی برقرار کنم و حس کنم چقدر من و این آدم شبیهه هم داریم فکر میکنیم . اما یه باوری داشتم که من اصن نباید برم خارج برای زندگی و باید کشورمو بسازم و آدم درستکار اینجوریه که به وطنش خدمت میکنه . تا اینکه دیدم شما میگین، آقا کل جهان سرای من است .کل کیهاان . گفتم اِ این چه دیدگاه بهتریه اینو من برشدارم. و بعد از اینکه تو فایل ها به صورت واقعی و سانسور نشده خودم دیدم که تماااام اون حرفایی که به ما گفته بودن اعم از اینکه اونجا کلا بی بند و باریه و همه ۲۴ ای مستن و … فهمیدم کلا اشاعه این اخبارا از روی قرض ورزیه . خدا رو شکر الان دیدگاه بسیار عالی ای دارم نسبت به مردم آمریکا که دارم میبینم از هر فرصتی استفاده میکنن که شاد باشن که سپاسگذار باشن و متعهدانه و سالم دارن زندگیشونو میکنن
و از شما هم بسیارررر سپاسگذارم که باعث شدین این اتفاق بزرگ و عالی تو ذهن این همه آدم بیوفته که البته تازه شروعشه و این مصداق همون شعارتونه که خوب زندگی کن و جهان رو جای بهتری برای زندگی کن . مرسی که هستی استاد
سلام به دوستان عزیز
من از اونجایی که به شدت به دیدن فیلمهای اکشن علاقه دارم ومبارزات و… واز اونجاییکه فیلمهای آمریکایی هم بهترین فیلمهای حادثه ای رو داره همیشه فکر میکردم اونجا اصلا اسلحه داشتن مجازه و مشروب خوردن هم که فراوان وممکنه اصلا یه فرد مستی مثلا تنش بخوره به تن یه نفر ناراحت بشه واسلحه رو دربیاره وتق… بزنه بکشه ودربره یا مثلا توی یه رستوران طرف از غذا خوشش نمیاد بعد بلند بشه شیشه آب یا مشروب رو بزنه لب میز واصلا بره جلو واسه زدن سرآشپز و… یعنی الان فهمیدم که چه خبره ومن چی فکر میکردم البته بادیدن سریالهای سفر به دور آمریکاو زندگی دربهشت یه جورایی فهمیده بودم اما نمیدونم چرا بعداز این فایل مسابقه هاکی روی یخ خیلی واسم ملموس تر شد همه چیز…
بعدم من قبلا اخبار می دیدم یه جورایی از سیاست خوشم میومد از اینکه یه گروه با یه گروه دیگه جنگشونه بعد اون پته اون گروه را میریزه رو آب بعد اون یکی یه سری حرفای محرمانه رو میزنه و… بخاطر این حس کنجکاویم اخبارم میدیدم ومناظره ها و غیره .. بعد توی اخبار دیگه آمریکارو هم که مثل صحرای گبی معرفی میکنه بعد من فکر میکردم واقعا همینطوره یعنی واقعا اینطور تصور میکردم که بله اونجا آلودگی هوا شدید اصلا فضای سبز کمه فقط وفقط برج وسنگ وخونه و بیکاری بیداد میکنه کارتن خوابای فراوانی هستند اگه کسی وسط خیابون بنا به هر دلیلی روی زمین بیفته اصلا بی تفاوت مردم از کنارش رد میشن و کسانی که تا کمر خم شدند داخل سطل زباله ها و یه سری آدمای بی رحم مخصوصا پلیساشون که اصلا گاز اشکاور زدن و اسپری فلفل زدن مثه خوردن شکلات واسشون لذت بخشه بعد پلیسایی که به شدت با سیاها ومسلمونا مشکل دارن اصلا آدمی که مثلا عرب یا مسلمون ایرانیه رو وقتی میبینن که روسری سرش کرده یا روپوشی روی صورتش زده رو به شدت اذیتش میکنن بعد بهش حتک حرمت میکنن که حالشو بگیرن ودینشو مسخره کنن بعد بهش میگن اینجا آمریکاست جای شما مسلمونا وسیاها و.. نیست واقعا فکر میکردم نژاد پرستی بیداد میکنه ورفتار به شدت بدی با سیاه پوستا دارند
از طرفی توی ایران راهپیمایی ها رو میدیدم که مرگ بر آمریکا مرگ بر صیهونیست و… میدن وپرچم آمریکارو آتش میزنن و روی زمین پرچم امریکارو نقاشی میکنند و روش راه میرندو.. حتی یادم خود من زمان نوجوونیم به جای اینکه توی راهپیمایی راه برم روی پرچم نقاشی شده آمریکا جفت پا می پریدم روش تا یه جورایی حس تنفرمو ابراز کنم والبته کناریام بگن به به چه پسر ولایی وخوبی و شعارهایی دیگه ای که سرمیدادند وای اگر اذن جهادم بدن و … من فکر میکردم دیگه اینا خودخود شیطانن وباید مرگ برشون فرستاد و اصلا کشتشون وباهاشون جنگید وفقط منتظر یه اذنی از کسی یا کسانی هستم که فقط کافیه این زنجیر منو باز کنن برم تودل دشمن و برخورد غیر انسانی با اینها هم حرکت کاملا درستیه و کار الهیه چون اینا به اسراییل کمک کردن فلسطینیارو بکشن وداعش تو سوریه رو حمایت کردن وکلی آدم از ما کشته شدن وعاملش اوناند
ویه چیز جالب دیگه اینکه من بخاطر این رسانه ها واخبار وراهپیمایی ها وفیلمهای اکشن و… توی خود خیابونای اصفهانم که راه میرفتم مثلا اسلحه فروشی یا ازاین شلواروپیرهن های نظامی وپلنگی که میدیدم میگفتم حتما آمریکاییه اینها
نه بخاطر جنس اون اسلحه یا شلوار بخاطر اینکه اسلحه ودرگیری وتکاوری وشلوار پلنگی ودعوا… رو فکر میکردم از آمریکاست
ازطرف دیگه توی مدرسه کتابای تاریخ ما خیلی آمریکایی ها رو ادمهایی دروغگو معرفی کردند ادمهایی که سیاست کثیفی دارند وبه شدت ضد بشرند من یادم میاد درصفحاتی درباره انقلاب ایران نوشته بودند ودرباره اینکه آمریکا همه تلاششو کرد تا انقلاب ما صورت نگیره وهرچی شهید دادیم ومردم توی کوچه بازار مردند کار شاه بود وشاه هم نشونده دست آمریکاییها بود وخود این موضوع یکی از چیزای دیگه بود که تصور من رو نسبت به آمریکاییها بدکرده بود
حتی یادم میاد که مسابقه کشتی ایران وآمریکا هروقت بود اصلا صحبت برد تیم ما از اون آمریکاییه نبود صحبت برد کشور ایران از کشور آمریکا بود که انگار ما زیردوخم شیطان رو گرفتیم وزدیم زمین اصلا یادمه حس ما درمورد مسابقات آمریکا با ایران چه همون مسابقه فوتبال معروف با گل استیلی یا مسابقات کشتی و… اصلا وقتی ایران می برد انگار یه جورایی تنفر ما از آمریکا خالی میشد که مثلا هاااای این امریکایی های پست مزدور رو ما شکست دادیم نه اینکه تیم مثلا کشتی آمریکا مثل همه تیم ها باخت
ویه چیز باحالم بگم چیکار کنم دیگه اصفهانی ام نمیتونم نگم
من زمانیکه باورای شرک آلود داشتم که البته الانم دارم ولی کمتر … بین خودم وخدای خودم واسطه وشفیع قرار میدادم در ماه اربعین به کربلا رفته بودم
خب من موهام بوره چشمام سبز وکلا شبیه اروپاییهام بعد یه دوستی داشتم که بامن بود این به عمد برای شوخی توی راه به عراقیها میگفت این آمزیکاییه برین کنار … بعد من یادمه واسه اینکه میخواستم ژست آمرکاییها رو بگیرم آبروهامو توهم میکردم یه قیافه جدی میگرفتم ویه جوری نگاه میکردم به عراقیا که انگار ارث پدرمو میخوام وجالبه که راه رو اون بنده خداها باز میکردن مثلا صف دستشویی بود اونا میگفتن شما بفرمایین اول برین ومن هم به اشتباه میزدیم توصف …
ومن یادمه بخاطر ایکه تو محله ما میگفتن هرچی بدبختیه سر آمریکاست چه درمسجد محله ما چه در کوچه وبازار …من فکر میکردم آمریکاییها آدمای عبوس نترس جدی وآدمایی اند که همه چیز رو برای خودشون میخواند
یعنی شنیده های من هم همین بود دیده هامم که دیگه از تلویزیون ایران همین رو ثابت میکرد
یا همین ماجرای تحریمها بارها وبارها دد روزنامه ها در تلویزیون در تاکسی بازار و… شنیدم که ابن گرونی بخاطر تحریمهاست وتحریمم از طرف آمریکاست بعد من حتی یادمه چندوقت پیش پیاز شده بود کیلویی ۱۵ هزارتومن بعد ملت میگفتن بخاطر تحریمه …من هرچی فکر کردم دیدم آخه ما دیگه پیازو که از آمریکا نمیاریم …
درکل ازاونجایی هم که جهان هرچیزی رو که باور کنی از همون دست چیزا نشونت میده روز به روز به من بیشتر شرور بودن آمریکارو نشون میداد
اما استاد عزیز بعداز دیدن سریال سفر به دور آمریکا و زندگی دربهشت واون خانواده ها ودوستایی که شما ازشون فیلم گرفته بودین واون صمیمیتشون ..ومخصوصا مخصوصا اون فایل مسابقات هاکی روی یخ واون شادی بی وصف مردم خیلی دیدم عوض شد .نه تنها به این موضوع بلکه نسبت به خیلی چیزا که من یه سری پیش فرض ها دارم دیدم عوض شد
الان یه چیز خیلی باحال بهتون میگم
خانم من بارداره و توی هفته های پایانی بارداریه هفته ۳۷ بارداری هستن
بعد من بهش گفتم که خانمم ما یه سری پیش فرضای ذهنی داشتیم از آمریکا و از کشورها آدما و … وفهمیدیم که اشتباه بوده و باید جور دیگر دید
گفتم بهشون بخاطر حرفای دیگران تجربه ی خانمهای باردار دیگه وتلویزیون واینترنت و… قطعاشما این پیش فرض رو داری که هفته های پایانی زایمان شما خیلی باید درد بکشی واصلا دادت بالا میره نصف شبا وبی خوابی شدیدی از درد داری ومن سریع شما رو باید باماشین ببرم بیمارستانو همه چراغ قرمزها روهم رد کنمو… اما این یه پیش فرضیه که همه تو ذهن ما کردند وبهتره که این رو باور نکنیم
وباور کن شما در آرامش کامل خیلی راحت درزمان مناسب درمکان مناسب به لطف خدا بدون هیچ دردی دخترکوچولومون را به دنیا میاری
استاد عزیز ممنونم که پیش فرضای ذهنی مارو نسبت به همه چیز دارین تغییر میدین
وهمچنین ممنونم از همه دوستای عزیزم
سلام به استاد و مریم عزیزم و همچنین دوستان گرم و صمیمی سایت عباس منش
من نسبت به کشور آمریکا چندین باور منفی داشتم:
۱) من خیلی فیلم آمریکایی میدیدم و هنوزم میبینم. چیزی که از خود فیلم آمریکاییایی که خودشون ساخته بودن نظر منو جلب میکرد و همیشه تو ذهنم بود این بود که این مردم خیلی خشک هستن و من اصلا نمیتونم باهاشون اصلا ارتباط بگیرم و خیلی جاها به چیزایی میخندیدن و حرفایی میزدن که من اصلا نمیفهمیدم که اصلا به چی خندیدن و چی شد!!! (هرچند شاید بخاطر ترجمه غلط و یا عدم درک زبان هم بوده باشه) و همیشه یه فاصله زیادی از نظر ارتباطی بین خودم و مردم آمریکا تصور میکردم. اما با توجه به فایلهای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت. میدیدم با وجود اینکه از نظر زبان انگلیسی به صورت گاها شمره شمرده صحبت میکردید و آروم آروم مفهوم خودتون رو میرسونید باز هم اونا چقد با حوصله گوش میدادن و بهتون توضیح میدادن. و یا اینکه چقد راحت با هم میخندیدین و چقد راحت باهاشون صحبت میکردید و انگار چن ساله همو میشناسید. مثلا تو اون قسمتی که رفتید ایالت اوهایو برای موتورسواری میدیدم که چقد راحت شما رو وارد تیم خودشون کردن و حتی چرخ موتورتون رو هم باد کردن و چقدباهاشون راحت حرف میزدین. یا مهمونیایی که چقد راحت شما رو میپذیرفتن و حتی چقد راحت شما باهاشون حرف میزدین و راحت حرفای همو متوجه میشدین. مثل اون روز مسابقه که خونه دوستتون رفته بودید یا مراسم فورث آف جولایی که داخل جنگل با یه خانواده آمریکایی نشستین و کلی خوش گذروندین. من دارم نگا میکنم شاید اونقدر از صمیمیت رو من تو ایران نمیدیدم که اونجا و تو فایلای شما دیدم. مثلا من تاحالا نشده بود برم جایی تفریح و با خانواده کناریم که اصلا نمیشناسمشون بشینیم و با هم غذا بخوریم!! یا بورلی عزیز با باغچه زیباش چقد مهربون بود و چقد صادقانه مغازه ای که استاد عزیز و مریم جان میخواستن رو معرفی کرد و حتی تک تک گل و گیاهشو هم با حوصله معرفی میکرد. و چقدددد من احساس میکردم که چقدد اینا به من نزدیک ترن. و همیشه هم خنده به لب بودن. چیزی که خیلی نظرمو جلب کرده بود لبخند مردم امریکا بود و تماسی بود که مریم عزیز حتی بدون صحبت کردن با مردم آمریکا برقرا میکرد اونم فقط با یه بای بای!!!! من بعد از هربار دیدن این فایلا اخلاق خوب این مردم نسبت به مردم غیربومی کشورشون رو تحسین میکردم و اینکه چقد آغوششون بازه برای این مردم غیربومی و نظرم کاملا برگشت. در حال حاضر مردم آمریکا تو ذهن من مردم بسیار شاد و خوشحالی هستن که میشه همه جوره باهاشون ارتباط گرفت و حتی میشه از بودن با این آدما لذت برد.
۲) من همیشه تو فیلمای آمریکایی میدیدم که همیشه مردم در حال نوشیدن الکل و مشروب و مست کردنن. و همیشه فک میکردم چقد اینا از نظر روحی کمبود دارن که همش در حال نوشیدن و مست کردنن که بتونن ذهنشون رو آروم کنن. چون اکثرا تو فیلمای آمریکایی میدیدم که هر وقت شخصی یه اتفاق ناگوار براش میوفته یا به سمت مواد مخدر میرفت ویا مشروبات الکلی و سیگار و اینا. در کل تو ذهنم مردم آمریکا رو مردمی دائم الخمر و سیگاری میدونستم که حتی نوجونای دختر و پسرش غرق در این چیزا هستن. اما من با دیدن این فایلا دیدم کاملا عوض شد. من دیدم که جوونای آمریکا چقد اتفاقا از مغزشون استفاده میکنن تا ذهنشون رو با مشروبات مشغول کنن! من تو فایلای شما میدیدم که یه سری شغلایی ایجاد شده که اصلا من شاخ درمیوردم و میگفتن عهههه چه جالب و همش تحسینش میکردم. مثلا اون شخصی که برای سرویس RV اومده بود نظرمو خیلی جلب کرد.ایشون با یه ماشین نقلی و کلی ابزار مورد نیازش به صورت سیار و کاملا خلاقانه برا خودش شغل ایجاد کرده بود و پول در میاورد و صد البت که چقد لذت هم میبرد. یا جمع دوستانه شما تو سفر به دور آمریکا که دوستاتون رو به خونتون دعوت کردین و چقد ساده و حتی بدون هیچ نوع مشروباتی یه شب به یاد موندی رو برا خودتون ساختین. یا اون روحیه ورزشکاری که دوستاتون تو پردایس داشتن رو بگو که تو سن بالا هم حتی براش راه رفتن لذت بخش بود و حتی تو گوشی موبایلش برنامه هم نصب کرده بود که بتونه ببینه چقد مسافت رفته و براش مهم بوده این چیزا. من اصلا تو هیچکدوم از فایلاتون که دوستاتون اومده بودن ندیدم کسی رو که سیگار بکشه!!!! ندیدم که مست باشه!!! یا حتی تو فایل سفر به دور آمریکا که تو یه پارکی مردم زیادی جمع شده بودن و یه خواننده اومده بود داشت میخوند هم ندیدم کسی که سیار دستش باشه و یا مشروب!!! اتفاقا همش غذاهای سالم رو میزشون بود و داشتن با خود واقعیشون از حالشون لذت میبردن! یا حتی خود خواننده هم مست نبود!!!!! ولی دیدم که سرتاسر اومده بودن لذت ببرن از حالشون و توجه کنن به نکات مثبت. از بودن با هم لذت ببرن و انگار براشون مهم بود که تا میتونن بخندن. خداوکیلی چیزی جز پیشرفت و حس مثبت گرفتن از مردم آمریکا ندیدم و دیدم تو این زمینه خیلی تغییر کرد و حتی چقد تحسینشون هم کردم. این همه انرژی مثبت و شادیشونو تحسبن کردم و تو ذهنم یه آدمای سالمی جای گرفتن.
۳) با توجه به رسانه های ملی و کلاس های قرآنی و مبلغ های دینی که من و مردم رو به ازدواج با کمترین توقع و بصورت کاملا سنتی تشویق میکردن و جهت رسیدن به خواستشون و رد روابط دوستی وار و ارتباط های بدون ازدواج و تعهد، و همچنین فیلمهای آمریکاییکه تماشا کرده بودم، همیشه تو ذهنم از مردم امریکا این تصور رو داشتم که یه سری از افراد بدون هیچ گونه تعهدی بچه دار شده و بعدا از هم جدا میشن و اون بچه همیشه یا پیش پدره هستش یا پیش مادره و در کل بنیان خانواده رو من تو ذهنم تو امریکا سست میدونستم و اینکه تو امریکا برای ازدواج هیچ شخصی قابل اعتماد نیست!!!. فکر میکردم با توجه به آزادی روابطی که دارن بچه هایی که حتی نمیدونن پدرشون کیه هم زیاد باشه. در صورتی که تو همه ی فایلا من میدیدم که هر بچه ای کنارش اکثر مواقع پدرش بود! مثلا تو فایلای اول سفر به دور امریکا من میدیدم پدر، دختر بچه یا پسر بچش رو داره میگردونه. و یا داره باهاش بازی میکنه. و یا خانواده های زیادی که با کلی بچه دور هم اومده بودن خوش بگذرونن. یا جالب تر از همه برای من خانوده راین بود با ۴ تا پسرررر که اصلا فکرشم نمیکردم خانواده ای تا این حد دووم بیاره که بخواد ۴ تا بچه هم داشته باشه!!!البته چقد هم خانواده شادی بودنننن. یا تو سفر به دور امریکا خانواده کانادایی که باهشون با توپ بازی کردید خیلی دید منو نسبت به این موضوع عوض کرددد. چقد زن و شوهر با هم خوب بودن و اینکه چقد آروم و خوشحال با بچه هاشون بازی میکردن. همه اینا نشونه تعهد و وفاداری بود از یه روابط خانودگی و صد البت لذت اونا از بودن با هم و اینکه چقد از بودن با هم خوشحالنن. از بدنیا اومدن بچه هاشون مثل اون دخترشون که قبل بدنیا اومدنش اسمشو چشم فندوقی گذاشته بودن و چقد ذوق کرده بودنن چشماش دقیقا رنگ فندوق رو داشت!! اینا الان چیزایی هستن ه تو ذهنم نسبت به خانواده آمریکایی شکل گرفته.
۴) من همیشه فک میکردم آمریکاییا بد دهن باشن و همیشه فحش های بی ادب به هم میگن و یا همو با الفاظ زشت خطاب میکنن. که اینم همیشه هم تو فیلم های آمریکایی میدیدم و هم تو صحبت های معلم ها و دوستام میشنیدم .اما مثل بقیه دیدگاه هایی که داشتم الان واقعا رد شده. چون من به عینه دیدم که چقد مهربونن و چقد محترمنننن. چقد مودبانه با هم برخورد میکنن و به صورت کاملا محترمانه اسم همو میگن. و چه بسا کنارش عزیزم اینا هم میارن.
۵) باتوجه به قانون آزادی حمل اسلحه یه حس ترس زیادی از محیط آمریکا داشتم و همیشه این تو ذهنم بود که مردم چطوری تو این محیط نا امن زندگی میکنن که این دیدگاه رو من باتوجه به صحبت های دور و برم که اونم ناشی از اخبار هستش، شکل گرفته ولی برخلاف اینکه اسلحه تو این کشور آزاد هستش، میدیدم که چقد در صلح و صمیمیت با هم دارن زندگی میکنن. چقد آزادانه هرجور دوس دارن زندگی میکنن و بهم احترام میذارن . بدون هیچ گونه خشونتی . انگار این کشور از نحوه ی تربیت خودش مطمئنه و اینجوری تربیت درس رو داره یاد میده به گونه ای که با وجود ازاد بودن هر چیزی، انسان ها میتونن قدرت انتخاب های درست رو داشته باشن و نیاز به قانونی برای منع اون چیز نباشه!!! مثلا من در مورد آمیش ها میدیدم که چقد در صلح با بقیه دارن زندگی میکنن، کار میکنن، حتی تو خیابونا کلی ماشین بخاطر یه درشکه آمیش منتظر میمونن تا رد بشه اونم با کلی احترام نه خشونت!!! یا در دل مدرن ترین کشور این قوم با این شکل و عقاید دارن زندگی میکنن، بدون اینکه کسی بخواد به زور اونا رو مجبور به تغییر نگرششون بکنه واقعا برات حیرت انگیز بود. من تو این فایلا برعکس خشونت، سرتاسر خوشی و لذت دیدم. احترام و زندگی مسالمت آمیز در کنار هم دیدم. امنیت رو از اون خونه های بدون دیوار احساس کردم. واقعا خیلی حرفه ادم خونه ای بدون دیوار داشته باشه. این نشونگر امنیت بالای اون کشور رو میرسونه. یا مارکت های به اون بزرگی که فروشنده ها خیی راحت و در کمال امنیت و اعتماد داشتن محصول عرضه میکردن. یا من حتی به این فک میکردم که چقد باحاله که استاد و مریم جون و مایکی عزیز RV رو با اطمینان میذارن یه جا و خودشون تا ساعت ها میگردن و هر وقت هم برمیگردن هیچ چیزی تغییر نکرده!!! واقعا برام اولش عجیب بود. کم کم که فایلا رو نگا میکردم دیگه جزو تعریفات ذهنیم شده بود که امریکا واقعا امنه. واقعا امنهههه. یاحتی من همیشه تو ذهنم جاهایی که میخونه دارن اینا همیشه جنگ و دعواس و همیشه یه استرس خاصیی نسبت به اون مکان ها داشتم . حتی استاد و مریم عزیز رو که دیدم رفتن به اون سمت، استرس داشتم و ترس داشتم، ولی همینکه استاد داشت توضیح میداد و راحت داشتن رد میشدن ذره ذره این استرسه امد پایین . واقعا راسته که ادم باید بره تو دل ترساش. موقتی میری، دیگه ترسی برات باقی نمیمونه. یعنی من هی با تعجب نگا میکردم میگفتن چه جااللللببب هیچ دعوایی نشد!!!!! و چقد هم مردم آزاد بودن هر جور دلشون خواست میگشتن و بازم هیچ نگرانی از حتی اذیت شدن از طرف کسی رو هم نداشتن. من به گونه ای انگار با استاد ومریم همراه بودم و هر قدم که میرفتن اون ترسه دیگه کمرنگ میشد و حتی نسبت به اون محیط ها هم در حال حاظر خیلی دید مثبت تری نسبت به قبل دارممم.
با سلام خدمت اقای عباس منش و خانم شایسته و دوستان عزیز.
هروز خدا رو شکر میکن بابت امدن در این مسیر و اشنایی با استاد عباس منش …..
درباره آمریکا اصلا ذهنیت خوبی نداشتم همش تو ی باور هام این بود ک اسلحه آزاد و هر لحظه هر کس اراده کن آدم میکش. تومدرسه هاشون نمیش درس خوند هر کس اسلحه تو دستش و تق میزنه دوستش رو از پا در میاره. چشم ایرانی ها ندارن از صبح تا شب تو فکر ایرانی ها هستن و دارن ما رو نفرین میکنن ک ما ایرانی ها تروریس هستیم. فکر می کردم آمریکا کشوری هست ک با حمله به کشورها دیگ و پول مخارج و…خود رو تهیه میکن..
بنیاد خانواده وجود نداره چیزی بنام ازدواج و نیست .(هروز با یکی هستن ) و با هم ماندگار نیستن. امنیت اصلا وجود نداره و همه مست و بی هوش هستن و با اسلحه حمله میکن .دولت امریکا همش تو فکر جنگ آدم کشیه هست (یادم میاد چند سال پیش یه از همشهریام رو دیدم ک گفت 30 سال آمریکا تگزاس زندگی میکنم .سریع بی اختیار بهش گفتم اونجا ک بکش بکش زیاد راسته؟ که اون با خنده گفت تو این سی سال که اونجا هستم یه نفر هم چپ چپ بهم نگاه نکرد ….(آخه تو ذهن من اینطور شکل گرفت وقتی جایی شلوغ و کشتار میشه ما میگیم میگ تگزا س آمریکا ست…
دلیل این ذهنیت فقط و فقط رسانه هستش..
ولی بعد دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا همه چی داره عوض میش .اینک امنیت هست مردم بسیار خوبی داره ازدواج و شوق بچه و وتعهدی که به مرد و زن به هم دارن .ادمهای شاد ی هستن مردم دوست هستن دوست دارن ارتباط با تمام کشور ها داشته باشن به هم کمک میکنن .تا بهم میرسن لبخند میزنن. اون پنج درصد بد هم همه جا هستش فقط امریکا نیست ….
در آخر از شما اقای عباس منش و خانم شایسته تشکر میکنم واقعا نعمتی هستید .خدا نگهدار
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرانقدر و دوستان خوبم
خب به نظرم باید جنبه های مختلف رو در قسمت های مختلف بررسی کرد.
میزان امنیت اجتماعی:
هیچوقت یادم نمیره حدود ۲۰ سال پیش یه مستند توسط مایکل مور مستند ساز امریکایی ساخته شده بود که چون برعلیه امریکا بود تو ایران چندین بار از تلویزیون پخش شد و کلی برنامه در نقد مستندش ساخته شد. مستندی که توی اون از عدم امنیت تو امریکا انتقاد شده بود و اینکه همه تو امریکا هفت تیر کشن و سر کوچکترین چیزی به روی هم اسلحه میکشن و….
خب این مستند خیلی روی من تاثیر گذاشت و واقعا فکر میکردم که نا امن تر از امریکا وجود نداره. تو خیابون داری راه میری و به یکی بگی بالای چشمت ابروئه سریع مسلسلش رو درمیاره و به رگبار میبندتت.
الان حتی تصورش هم برام خنده داره. توی همین قسمتهای آخر سریال زندگی در بهشت وقتی میبینم که یه خانم توی اون طبیعت بکر داره تنهایی قایق سواری میکنه بدون اینکه نگران چیزی باشه و اون آرامش و رضایت از چهره اش مشهوده به جز امنیت دیگه به چی میتونم ربطش بدم. اصلا وقتی خود استاد میگه من وقتی بیرون میرم درب خونه رو قفل نمیکنم. یا اینکه وقتی بسته آمازون میرسه و استاد و خانم شایسته مهربان خونه نیستن و مسافرت هستن و اون بسته ها چند روز جلوی درب ورودی میمونه و کسی بهش کاری نداره فقط یعنی امنیت.
یا یه بار استاد تو پیج اینستاگرام یه فیلمی رو گذاشته بودن از تمپا که استاد نصف شب به خاطر سر و صدای زیاد آهنگ و جشن و پایکوبی جلوی یه رستوران از خونشون تو تمپا اومدن بیرون تا ببینن چه خبره و چیزی که برای من جلب توجه کرد چندتا دختر حدود ۱۲ ساله که تنهایی اون موقع شب اومده بودن توی خیابون و باهم بودن و اسکوتر سواری میکردن بدون اینکه کسی کاری بهشون داشته باشه و مزاحمشون بشه.
واقعا خدایا شکرت به خاطر اینکه همچین جاهایی هم وجود داره.
طبیعت کشور آمریکا:
دیدگاه من در مورد طبیعت کشور آمریکا مثل خیلی از آدمهای دیگه تحت تاثیر تلویزیون و فیلم هایی که می دیدم بود. از نظر من طبیعت آمریکا مثل فیلمهای وسترن بود. یه جای خشک و بی آب و علف پر از بیابان و کوه های صخره ای خشک و بدون درخت و دره های عمیق که دو طرف اون دره هم صخره ها ی بلند هستند. یه چیزی تو مایه های کارتون لوک خوش شانس. و اصلا اصلا از طبیعت کشور آمریکا خوشم نمیومد. چون من به جاهای بی آب و علف علاقه مند نبودم.
اولین باری که سرسبزی آمریکا رو دیدم وقتی بود که استاد برای چند جلسه اول از دوره جهانبینی توحیدی یه Demo از این دوره رو توی کانال تلگرامشون میذاشتن و اونجا یه مقدار کوچیکی از سرسبزی و طبیعت زیبای این کشور رو دیدم و از زیبایی هاش حیرت زده شدم. همه چی سبز بود. انقدر برام تعجب برانگیز بود که همسرم رو صدا زدم و بهش نشون دادم که ببین آمریکا چقدر سرسبزه. تو سفر به دور امریکا وقتی استاد از national park ها در امریکا فیلم میذاشتن اون زیبایی مسحور کننده طبیعتش واقعا چشمهامو خیره میکرد. جالبه که من قبلا شنیده بودم که درصد زیادی از تولید ذرت جهان در کشور آمریکاست ولی هیچوقت به ذهنم نرسید که خب این به مفهوم اینه که اونجا کشاورزی رونق داره و خب به صورت طبیعی کشاورزی جایی رونق داشته باشه سرسبز هم هست ولی واقعا اون پیش فرض های ذهنیم به واسطه دیده هام از تلویزیون انقدر قوی بود که حتی ذهنم به این طرف نرفت که شاید دیدگاهم غلط باشه و واقعیت چیز دیگه ای هست. من خودم به تجربه درمورد خودم متوجه شدم که به شدت بصری هستم. یعنی مهمترین چیزی که در من باور هامو به وجود میاره یا تقویت میکنه مشاهده و دیدن هست. آنچنان قوی در ذهن ناخودآگاه من تاثیر میذاره که هیچ چیزی انقدر تاثیر نداره. وقتی استاد توی سفر به دور امریکا به ایالت های مختلف و نشنال پارک های مختلف میرفتن و همه جا همونجوری سرسبز بودن واقعا متوجه عمق سرسبزی آمریکا شدم. اینکه توی یه اتوبان داری رانندگی میکنی و دوطرف فقط درخت فقط سرسبزی فقط زیبایی. حتی اون قسمتی که استاد رفتن ایالت یوتا و موتورسواری کردن چقدر نگاهم نسبت به حتی بیایان و جاهای بی آب و علف تغییر کرد و اینکه اینجور جاها هم میتونن زیبا باشن. اتفاقا امشب یه اتفاق جالب افتاد. همسرم داشت از تلویزیون مسابقات دوچرخه سواری کوهستان میدید که تو کشور آمریکا برگزار میشد و من تا محل برگزاری مسابقه و مناظر رو دیدم گفتم اینجا ایالت یوتاست. و خیلی جالب بود که آخر مسابقه فهمیدیم که مسابقات Rampage Redbull هست که هرسال تو ایالت یوتا برگزار میشه. یعنی تا این حد استاد خوب آمریکا رو به ما نشون دادن.
اقتصاد:
یادمه درمورد اقتصاد کشور امریکا اینطوری فکر میکردم که یه تعداد کمی از مردم ثروتمند هستند و اکثریت ۹۵ درصدی مردم دارن برای اون حدود ۵ درصد کار میکنند و اونا رو پولدارتر میکنند و بقیه هم یه زندگی کارمندی بخورنمیر دارن که لذت خاصی از زندگیشون نمیبرن. ولی وقتی برنامه سفر به دور امریکا رو دیدم وقتی اینهمه ماشین های مدل بالا تو خیابونها و اتوبانها میدیدم تازه متوجه شدم که اون بنز و کوروت و سانتافه استاد خیلی عادیه توی امریکا و این نشون میده که چقدر سطح رفاه و زندگی مردم بالاست که اینهمه ماشین مدل بالا توی این کشور وجو داره. تو یکی از قسمتهای زندگی در بهشت که استاد رفته بودن کنار اقیانوس آرام تا از یه رنگین کمان فیلمبرداری کنن خیلی جالب بود که اکثر آروی هایی که اونجا بود از همین مدلی بود که استاد خریده بودن. یعنی انقدر سطح درآمد بالاست که خانواده ها میتونن به راحتی این نوع آروی رو با این همه امکانات بخرن. اصلا اینکه مردم همش درحال مسافرت و تفریح هستن نشون دهنده اینه که سطح رفاهی بالاست و دغدغه مایحتاج زندگی وجود نداره. از نظر من اصلا وقتی یه کشور بزرگترین قدرت دنیاست قطعا مهمترین جنبه قدرتش اقتصاد قوی اونه.
بنیان خانواده و روابط خانوادگی:
قبلا من فکر میکردم که خانواده مفهومش رو توی امریکا و کلا کشورهای غربی از دست داده. همه از هم طلاق میگیرن و بچه ها هم این وسط زندگیشون تباه میشه. کلا چیزی به اسم خانواده اونطور که توی ایران هست اونجا وجود نداره. اصلا مردم کشورهای غربی بی احساس هستن. مثل ماشین و روبات هستن. این تصور رو هم از خانواده گرفته بودم. یادمه بچه بودیم با پدرم رفته بودیم سینما. یه فیلمی رو دیدیم که یه کارگردان ایرانی ساخته بود ولی یه تعدادی از بازیگراش امریکایی بودن. دقیقا یادمه که توی یک صحنه شدیدا احساسی قرار بود پدربزرگ که بازیگرش یه امریکایی بود نوه ایرانیش رو بغل کنه و انقدر این صحنه رو مصنوعی بازی کرد که کل سینما از خنده منفجر شد. بعد از فیلم پدرم گفتن که انقدر که تو کشورهای خارجی احساس و روابط عاطفی بین اعضای خانواده وجود نداره که حتی نمیتونن این صحنه ها رو بازی کنن و ما هم که این صحنه رو به عینه دیده بودیم با تکون دادن سرمون این حرف رو تایید کردیم.
اولین باری که استاد توی سریال زندگی در بهشت خانواده دوستشون رو نشون دادن که ۴ تا پسر دارن دیدم که چه ارتباط قشنگ و صمیمی بین اعضای خانواده بود. بچه ها باهم بازی میکردن بدون اینکه به حقوق هم تجاوز کنن. پدر با عشق و لذت با بچه هاش بازی میکرد. خیلی برام جالب بود که انقدر برای بچه هاشون وقت میذارن. اونم تو دنیایی که همه یه جورایی مشغول گوشی و دنیای مجازی خودشون هستن. وقتی پدر خانواده کنار دریا با بچه هاش توپ بازی میکرد فقط تحسینشون کردم. چون واقعا حس کردم که با عشق و علاقه داره اینکار رو میکنه نه از روی بی میلی یا بی رغبتی. جالبیش برام این بود که استاد گفتن که این آقا رئیس یه شرکت هستن که چندهزار کارمند دارن یعنی این کسب و کار بزرگ هم حتی بهانه نشد که برای خانواده و بچه هاش وقت نداشته باشه بلکه با عشق و لذت براشون وقت میذاشت. نکته دوم هم اینکه اصلا از این همه بچه واقعا تعجب کردم. چون الان حداقل تو دور و بریهای خودم همه خانواده ها تک فرزندن. بعد از این قسمتهای سریال زندگی در بهشت با چندتا خانواده آمریکایی دیگه آشنا شدم که اونا هم تعداد بچه هاشون زیاد بودن. واقعا این قضیه برام جالب بود.
روابط اجتماعی مردم:
خب وقتی که من فکر میکردم امنیت اجتماعی آمریکا پایین هست این روی روابط اجتماعی هم تاثیر مستقیم داشت. یعنی روابط اجتماعی روی بی اعتمادی بنا گذاشته شده و مردم تا جائیکه بتونن باهم ارتباط برقرار نمیکنن. فقط وقتی مجبور باشن باهم ارتباط میگیرن.
اولین باری که این دیدگاهم نقض شد وقتی بود که استاد توی یکی از قسمتهای سریال تمرکز بر روی نکات مثبت جلوی اون خونشون که ۸ اتاق خواب داشت ایستاده بودن و داشتن فایل ضبط میکردن که یه دفعه استاد کلامشون رو قطع کردن و گفتن “بذار اینا برن” و بعد صدای چند نفر رو شنیدم که با یک هیجان ناشی از خوشحالی به استاد به خاطر اینکه با تازگی همسایه اونها شده بودن خوشامد گفتن و به استاد آدرس خونشون رو دادن و گفتن ما فلان جا زندگی میکنیم و … یعنی من انقدر هنگ کردم که چندبار فقط اون یه تیکه رو زدم عقب تا دوباره صداها رو بشنوم. دقیقا جمله اون خانم یادمه که به استاد گفتن « welcome to our neighborhood». بعد همون موقع تو ذهنم یه مقایسه انجام دادم که وقتی ما اومدیم خونه جدیدمون اگه همسایه بغلیمون از خونه میومد بیرون تا سوار آسانسور بشه ما صبر میکردیم تا اونا برن بعد ما از خونه میرفتیم بیرون تا چشم تو چشم نشیم. تازه انقدر باورهام در مورد امریکا داغون بود که باز کم نیاوردم و گفتم چون اونجا یه محله پولدار نشین هست همسایه ها انقدر خوش اخلاقن. حالا اینکه چجوری با یک نگاه فهمیده بودم اون محله یه محله پولدار نشینه و ربطش داده بودم به خوش اخلاقی خدا میدونه. یعنی آدما تمام تلاششون رو میکنن تا باورهای کهنه خودشون رو حفظ کنن حتی اگه مثال نقض اظهر من الشمس هم براشون بیاد انقدر روی باورها و اعتقاداتشون متعصب هستن که اونا رو کنار نمیذارن و روشون پافشاری میکنن.
بعدا که سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت رو دیدم متوجه شدم که ازین محله های پولدار نشین تو امریکا فراوونه و اون برخورد خوب اون همسایه متشخص اصلا ربطی به شرایط بیرونی واقعا نداشت. چون بارها و بارها این گشاده رویی رو توی قسمتهای مختلف سفر به دور امریکا دیدم. توی فروشگا ها، توی خیابون، وقتی سوار قایق هستی و همه برات دست تکون میدن و بهت سلام میکنن، وقتی اون خانواده کانادایی تو نشنال پارک به راحتی تو رو توی بازی فوتبالشون راه میدن و لذتش رو با تو تقسیم میکنن، وقتی اون خانم مسنی که به راحتی و با گشاده رویی تمام از استاد و خانم شایسته عزیز دعوت میکنه تا برن توی حیاط پشتی تا گلهای زیبایی که کاشته بود رو نشون بده و ….
یه نمونه دیگه اش همین آقای لری همسایه مهربون استاد توی پرادایس هست. چقدر نوع دوست هست، وقتی استاد توی فایل قوانین بدون تغییر خداوند که با ابراهیم عزیز مدیرفنی کاربلد سایت صحبت کردن و کارهایی که لری براشون انجام داده بود رو تعریف کردن بدون اینکه استاد درخواستی داشته باشه یا حتی اطلاع داشته باشه، بدون توقع اون کارها رو برای استاد انجام دادن.
یعنی این نوع دوستی و گشاده رویی و لبخند روی لب جزئی از شخصیت و عادات رفتاری این مردم هست. خلاصه اینکه کلا ذهنیت قبلیم تغییر کرد در مورد این مردم خوش قلب و مهربان.
مذهب
در گذشته دید من نسبت به نه تنها مردم امریکا بلکه کل کشورهای غربی این بود که انسانهای بی قیدی هستن و دین و مذهب فقط برای اونها در حد یک اسم هست و هیچ اعتقادی به مذهب و باورهای مذهبی ندارن. این دید رو هم از سریالها و اخبار گرفته بودم. چون هیچوقت تو فیلمها و سریالهایی که دیده بودم هیچ نگاه مذهبی نشون داده نشده بود و چون مردم امریکا رو انسانهای از نظر اخلاقی درستی نمیدونستم فکر میکردم که واقعا مذهبی به اون مفهومی که توی ایران هست نیستن. تا اینکه شاید حدود ۱۵ سال پیش یه برنامه از تلویزیون پخش شد که توی اون برنامه با یه خانم امریکایی مصاحبه میکردن که مسلمان شده بود و اون خانم توی اون برنامه گفت که بین مردم ایران و امریکا یه تشابه اساسی وجود داره و اونم اینه که مردم امریکا هم مثل مردم ایران به شدت مذهبی هستن. یعنی وقتی این حرف رو شنیدم به شدت به فکر فرو رفتم که یعنی مردم امریکا هم مذهبی هستن اون هم درست مثل مردم ایراااان؟ اون موقع این حرف رو چون بدون تعصب دیدم پذیرفتم ولی وقتی با برنامه های استاد آشنا شدم به خصوص در سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت مردم امریکا رو ورای از مذهبی بودن یکی از توحیدی ترین مردم دنیا دیدم. اینکه شعار رسمی کشور امریکا این باشه که «خدا رو باور داریم» چقدر روی باورهای این مردم تاثیرگذار هست. و اصل مذهب و دین هم همون نگاه توحیدی هست. خدا رو شکر به خاطر درک این موضوع.
یه چیز دیگه ای هم که توجه من رو به شدت جلب کرد و دوست داشتم درموردش بنویسم حس وطن پرستی و عشق و علاقه به وطن بود که من تو سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت دیدم. اینکه مردم جلوی خونه هاشون پرچم امریکا رو نصب میکنن واقعا شگفت زده ام کرد. چقدر این حس وطن پرستی و غرور ملی در این مردم میتونه بالا باشه که پرچم کشورش رو با افتخار جلوی درب خونه یا روی سقف آروی نصب کنه. چقدر این عرق به وطن توی مردم این کشور زیاده که وقتی توی سریال زندگی در بهشت پدر اون خانواده ای که ۴ تا پسر داشتن در پرادایس روی صندلی کنار دریاچه نشسته بود، با یک غرور و افتخاری به این طبیعت زیبای پرادایس نگاه میکرد و گفت «God bless America» واقعا تحت تاثیر این وطن دوستی قرار گرفتم. میدونید این دعای خیر برای کشوری که توش به دنیا اومدی و داری توش زندگی میکنی خیییلی حرفها توش داره. خیلیییی….. به نظرم این حس وطن پرستی از جایی ریشه میگیره که من به عنوان کسی که توی این کشور به دنیا اومدم و دارم زندگی میکنم خودم رو مسئول تمام اتفاقات زندگی خودم بدونم و دولت و مجلس و رئیس جمهور و رهبر و نماینده مجلس ورئیس و پدر و مادر و …. هیچ نقشی در خوشبختی من ندارن و اگر من واقعا بخوام میتونم خوشبخت زندگی کنم. اینکه کسی رو مقصر اتفاقات زندگی خودم ندونم و فقط و فقط خودم رو مسئول بدونم. این حس متکی به خود بودن بدون اینکه از کسی توقع داشته باشم به دنبالش این دعای خیر رو از زبان من برای کشورم جاری میکنه. به دنبال این فکر هست که من با افتخار پرچم کشورم رو جلوی خونه ام و روی سقف ماشینم آویزان میکنم و بهش میبالم. انشاءلله که یه روزی ما ایرانی ها هم به همچین جایی برسیم.
در انتها از مریم عزیز و مهربان و دوست داشتنی که فقط عشق از قیافش میباره بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم که انقدر خالصانه و با عشقی وصف ناشدنی این همه زحمت میکشه تا ما بتونیم با دیدن این سریالهای زیبا بذر باورهای جدیدی رو توی وجودمون بکاریم و رشدش بدیم تا دنیای قشنگ تری رو برای خودمون بسازیم.
راستی خانم شایسته عزیزم اینم دوست دارم بهت بگم که قیافه سراسر از عشق ناب الهی تو منو یاد چهره مریم میرزاخانی عزیز میندازه. همونقدر که عشق به خدا و صلح با خود رو توی چهره ایشون دیدم توی چهره شما هم میبینم. موفق باشید.
سلام صد سلام
به خدای خوبیها که خیلی هدایتی این فایل رو برای من فرستادن و توفیق دیدن اون نصیبم شد.
خدا رو سپاس میکنم هر روز مدار من بالاتر میره و آگاهی ها روز به روز زیادتر میشه.
سوالی پرسیدین راجع به پیش فرضهای آمریکا در ذهن ما
همونطور که خودتون اشاره کردید ما توسط رسانه و فضای مجازی بمباران اطلاعات نادرست میشیم.بدترین اتفاقات بولد میشن و سر تیتر اخبار قرار میگیرن.
تظاهرات میشه اعتراضی صورت میگیره تا چند ماه به طرق مختلف اینقدر با فکت و مستند سازی و یک سری شایعاتی که در این مستندات گنجانده میشه ذهن رو منحرف میکنن و ذهن قضاوت گر ما برنامه ریزی میکنه و نتیجه کاملا مشهوده.
من از وقتی با شما آشنا شدم و سعی کردم به چیزهای مثبت توجه داشته باشم و خب به طبع تلویزیون رو کلا حذف کردیم و فقط فیلم میبینیم متوجه یک سری ذهنیات منفی شدم که اول از اونها شروع میکنم و به ذهنیات مثبت میرسیم
آمریکا یک کشور با بدهی چند تریلیون دلاری که ثانیه به ثانیه داره این بدهی بیشتر و بیشتر میشه.
یک کشور بی عاطفه که اصلا محبت خانواده در اون وجود نداره و همه از راههای غیر مشروع بچه دار شدن و چون از سن پایین بچه دار شدن این بچه ها به یتیم خونه ها سپرده میشن و بعد وقتی کسی ازدواج میکنه میتونه از همون یتیم خونه بچه ها رو به سرپرستی بگیره و یه جوری رابطه ی خونی بین آدمها فوق العاده کمرنگه.
آمریکا مهد شیطان پرستی و فرقه های شیطانی و خون آشامی و هم جنس گرایی و هزار جور فسق و فجور
آمریکا یک کشور خشک و بیابانی با آدمهایی که روز به روز فقیرتر و بی خانمان تر میشن.
آمریکا جاییه که وامهای بابت خونه و امورات زندگی میده که اینقدر اون اقساط زیاد هستن که همیشه وام گیرنده خونه و تمام زندگیشو میبازه
یک کشور جنگ طلب و استعمار گر. دشمن بزرگ دنیا
که اگر یه روزی یه آمریکایی توی خیابون ببینیم حکم مرگشو صادر میکنیم و همیشه توهم توطئه این امریکای جنایتکار که هیچ گونه تولیدی ندارن و همیشه دنبال نفت و گاز و ثروت ایرانه
خلاصه که جونم براتون بگه
یک هیولایی از این بندگان خدا ساخته اند که برای نابودی این افکار سالیان سال باید تلاش کرد.
اما نگاه من به زیباییهای امریکا
مردم همیشه شاد و به هر دلیل کوچکی شاد هستن و کلی جشن در طول سال با هر مناسبتی میگیرن و کلی شاد هستن.
مردم به تغذیه و لایف استایل زندگیشون خیلی اهمیت میدن
هر روز صبح پیاده روی میکنن و مسیری رو میدون
سالم زندگی میکنن و به بدن خودشون میرسن
چیزی که توی ایران کمتر اتفاق میفته و همیشه هم از راههای غیر اصولی میخوان این بدن رو درست کنن.
خونه های بزرگ و جادار که همه در دل طبیعت ساخته شده و مدارسی که به شناخت بچه ها از دل طبیعت و تجربیات اونها به صورت عملی و کمپینگ از همون بچگی شناخت اونها رو روز به روز بیشتر میکنه و افرادی خودساخته هستن.
آدمها خودشون هستن و فارغ از هر چیزی که هستن و پوشیدن قضاوت نمیشن قضاوت نمیکنن.
از همون بچگی استقلال رو یاد میگیرن و با کسب و کار در همون مناسبتهایی که بعضی از وسایل خونه رو که دیگه نیاز ندارن به معرض فروش میزارن.
از هیجده نوزده سالگی خودشون باید خرج خودشون رو در بیارن و مستقل بار میان و باید جدا زندگی کنند.
….
جناب عباسمنش عزیز استاد گرانقدر و بزرگوار و دوستان و همراهان عباسمنشی عزیز
به شخصه خودم باورهای فوق العاده چسبنده و خطرناکی حتی در مورد آدمهای کشور خودم چه برسه به آمریکا دارم
مقصر خودمم که حتی تلاش نکردم باوری رو که خودم قبول ندارم تغییرش بدم و یه تکون بخورم
استاد عزیز قدم به قدم دارم زور میزنم و خیلی سخت ریز به ریز باورها رو تغییر میدم.تلاشم رو میکنم نتایج خیلی بهتر شدن ولی عالی نیستن.
این گاری شکسته ی زهوار در رفته خیلی تعمیر احتیاج داره که رو پا بشه و روی غلطک بیفته.
سپاسگزارم و روزی از زندگیم نیست که بدون ویسهای شما بگذره.
استاد عزیز همیشه از شما سپاسگزارم که یه روزی به خودتون قول دادید که هر چند کوچک هدایت گر آدمهایی باشید که راه را گم کردن و در طلب هدایت و رسیدن به الوهیت هستند.
خداوند عزیز رو هم شکر میکنم که در مدار استاد عباسمنش قرار گرفته ام که تمام حرفهایش برای من سند محکمی است که بی چون و چرا بپذیرم و به پیش بروم.
خدایا بابت نوشتن این مطالب تو رو شکر میکنم و مطمینم که بهترین مخلوقات خداوند و لیاقت بهترینها رو دارم.
سلام و درود به استاد عزیزم و همه دوستای گلم
خیلی جذاب شدین استاد تحسینتون میکنم بخاطر این شادابی و انرژی خوبتون.
1-پیش فرضهای من قبل از دیدن فایلای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت این بود که؛
آقا آمریکا که جای خوبی واسه زندگی نیست همه مردمش خیانت کارن رابطه های نامشروع بشدت زیاده بنیان خانواده اونجا هیچ ارزشی نداره اصلا کمتر کسی پیدا میشه که متعهد باشه به زندگی مشترک و ازدواج به سبک اینجا
در مورد خدا و روش زندگی که یه چیز وحشتناکی در ذهنم بوجود ادمده بود و واقعیتش هنوزم هست ولی کمتر شده اونم اینکه اصلا به هیچ چیزی پایبند نیستن و نه خدارا قبول دارن و نه دین و مسلکی دارن تصورم این بود که اونا که همشون جهنمی هستن و بدحجاب و کلا ادمای خیلی بدی هستن.
واقعیتش هنوزم در مورد حجابشون ذهنم مقاومت داره. طبق اون چیزی که در مورد اقایون شنیدم و ویزیگی های جسمانی و بیولوزیکی که دارن میگن مرد به نگاه تحریک میشه و اونجاهم که خانمای بدون پوشش زیادن و این باعث بوجود خیلی از خیانت ها و رابطه ها و بی قید و بندی میشه که البته استاد گفتن که تا حالا چنین چیزیو ندیدن و نشنیدن اونجا
در مورد طبیعتش زیاد توجه نکرده بودم که خشک و بی اب و علفه یا نه ولی در مورد رفتار مردمش خیلی ذهنیت بدی داشتم
تصورم این بود که یه مشت آدم عصبی خشنن که نمیشه باهاشون حرف زد اگه یه خارجی ببینن پدرشو درمیارن ایرانی که دیگه هیچی… تا بفمن ایرانی هستی میگیرن پدرتو درمیارن و کشت و کشتار و جنایت همونطور که استادم گفت فکر میکردم خیلی زیاده اونجا و ادم ربایی و خشونت و خیانت و قتل به شدت زیاده اونجا
2- دلایل و منابع این پیش فرضها خانودم بودن(چون من تو یه خانواده مذهبی هستم به طبع شدت این پیش فرضای بد زیادتره) و اخبار و سریالهایی که از طریق رسانه اینجا دیده بودم و سخنرانیا در محافل مذهبی
3- بعد از دیدن این فایلا و اون تصاویری که از جلوی دوربین شما به نمایش گذاشته شد نگاهم و ذهنیتمو خیلی خیلی بهتر کرد شادی و در صلح بودن مردم اونجا رو من تا حالا تو این کشور ندیدم بخودم میگفتم اینا که بداخلاق نیستن اینا که خیلی مهربونن لنز دوربین مریم جان هرکجا میچرخید من فقط لبخند میدیدم و شادی و حال خوب و در صلح بودن و چقدر اتفاقا واسه خانواده ارزش قائلن چقدر واسه بچه هاشون وقت میزارن واسه تفرریح و شادی بچه هاشون وقت میزارن و برنامه ریزی میکنن چقدر ایمانشون از ماها بیشتره چقدر امر و نهیشون کمهو این نشانه در صلح بودنشه و این جزئی از صفاته بنده خوب بودنه تو قسمت 55 سفر به دور آمریکا یه چیزی خیلی تو ذهنم مونده توی اون ارتفاع بچه هارو دیدم که آزادانه دارن واسه خودشون بازی میکنن میدون راحت لب ارتفاع مییرن و پدر مادرشون خیلی راحت و عادی فقط داشتن نگاشون میکردن و لذت میبردن همونجا هی من داشتم حرص میخورم که ای بابا چقدر اینا بیخیالن الان بچه میافته میمیره چرا اینا اینقدر ریلکسن بعد یهو بخودم اومدم دیدم ای بابا…. ببین اونا سبک فرزندپروریشونم درسته به شدت و توکل و ایمانشون از ما خیای بیشتره که اینقدر راحت اجازه میدن بچه هاشون تجربه کنن و لذت ببرن و اعتماد بنفس خوبی داشته باشن. خیلی چیزا یاد گرفتم از این فایلا از دوست داشتن بی قید و شرط مردم اونجا که تو نگاهشون اینو میشه دید از قضاوت نکردن و انعطاف پذیر بودنشون. پذیرش همه ادما با هر فرهنگ و دینی که هستن به وضوح دیده میشه اون شادابی و سادگی و خود واقعی بودنشون رو خیلی دوس دارم و خیلی حسم به این کشور عوض شده. حالا نگاهم اینه که ایرانو دوس دارم و بقیه کشورارو هم خیلی دوس دارم و خیلی خیلی مشتاقم که بیام و از نزدیک ببینم این زیبائی هارو و قدرت خدا را در تنوع خلقتش لمس کنم و ببینم.
دوستون دارم در پناه الله یکتای جهان شاد باشید و پیروز
به نام خدای مهربان،سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز، استاد فرمودید کامنتها رو می خونید، پس من همین اول فرصتو مغتنم میدونم و ازتون بابت باورهای عالی که به ما دادید و اینکه کمک کردید از نگاهی بالاتر به ذهنمون توجه کنیم و اونو هویت خودمون نبینیم و پیش فرض هاشو اصلاح کنیم تا دنیایی زیباتر برای خودمون رغم بزنیم تشکر می کنم و دوستتون دارم. اما در مورد باورها، من همیشه آمریکا رو کشور میدونستم که بخش اعظم اونو بیابون فرا گرفته، و اینکه محیط های شهری از هم خیلی فاصله دارن، و بین این محیط ها امنیت کافی وجود نداره و آدما با اضطراب از شهرها خارج می شن. همچنین باورم این بود که پمپ بنزین هایی بین شهرها قرار داره که بعد از پیمودن کیلومترها مسیر بهشون میرسی و خانواده هایی که این پمپ بنزین ها و فروشگاه های جانبی اونو مدیریت میکنن دایما مسلح هستن چون هر لحظه امکان دستبرد وجود داره. باورم این بود که به خاطر سطح بالای جرم پلیس آمریکا مجبوره با تندخویی با مردم رفتار کنه. باورم این بود که مردم آمریکا در انزوا و افسردگی زندگی می کنن. باورم این بود که بخاطر فساد مردم خداوند اونها رو مشمول سنت مکر خودش کرده تا در لذت ها غرق بشن و بعد عذاب اونها رو فرا بگیره. باورم این بود که به شدت نژاد پرست هستن و با نژادهای دیگه اعم از سیاه پوستان، چینی ها، مکزیکی ها و … بد رفتاری میکنن. باورم این بود که اهل معاشرت نیستن و اگه کسی بخواد وارد حریم خصوصی اونا بشه ولو بخواد از اونا فیلم بگیره به شدت باهاش برخورد می کنن. باورم این بود که کارتون خواب ها در سراسر آمریکا در سختی زندگی می کنن. باورم این بود که آمریکایی ها هر هفته به سختی کار می کنن تا آخر هفته با خوشی های گذرا پولی رو که در اون هفته جمع کردنو خرج کنن و خودشونو از افسردگی نجات بدن. باورم این بود که مردم در شهر دایما سلاح حمل می کنن. باورم این بود که به غیر خودشون نگاه تحقیر آمیز دارن و من هیچوقت تصور این رو هم نداشتم که زمانی برسه که حتی یک درصد علاقه داشته باشم در آمریکا زندگی کنم. تمام این باورها بخش اعظمش از سه تا منبع بود. منبع اول صدا و سیما که اگه سالی دو تا اتفاق مسلحانه در آمریکا هم میفتاد اونو مدتها پخش می کرد. دلیل دومش فیلم های سینمایی بود مثل فیلم هایی که از سیما پخش می شد که اکثرا فیلم های وسترن بود. یا فیلم هایی که چین ساخته بود چون دیدگاه مثبتی نسبت به امریکا ندارن مثل فیلم های ایپ من. یا فیلم هایی که از بروسلی دیده بودیم که آمریکا رو خیلی وقیح نشون میداد و از بچگی ما این فیلم ها رو میدیدیم. منبع سومش هم فیلم های نامناسبی بود که تولید می شد و در دوران نوجوانی در اختیار ماها قرار می گرفت. یادمه در دوران دبیرستان بارها آدامس های با عکس تایتانیک پخش می شد و من نگاهی که به آمریکا پیدا کرده بودم مردمی بود غرق در مسائل جنسی و مشروب. و از این دست نگاه ها. اما این روند ادامه داشت تا زمانی که یکی از اقوام به کانادا و بعد آمریکا نقل مکان کرد. این سفر و شنیدن ویژگی های مردم آمریکا و کانادا تا حدی تاثیر اولیه رو روی من گذاشت تا حدی که واس مهاجرت به کانادا اقدامات اولیه رو انجام دادیم و امتیازمون ۵۵ شد که به دلایلی محقق نشد (هنوز به فرکانسش نرسیده بودیم و ان شاالله یه روزی میرسیم). اما باز هم در مورد آمریکا طیب خاطر نداشتم و نگران بودم و بهش فکر نمی کردم تا زمانی که در وقتهای بیکاری برای تمرکز روی نکات مثبت شروع کردم به دیدن سریال سفر به دور آمریکا. و این باورها شروع کرد به شکستن. مثلا برخورد صمیمانه مردم آمریکا با شما، یا مثلا جاهایی که به کمک نیاز داشتین و اونها از هیچ کمکی دریغ نمی کردن. یادمه خیلی صحنه آدمهایی رو در ایران دیدم که وقتی بنزین تموم می کردن ساعتها توی جاده منتظر می موندن تا شاید کسی بخاطر اونا توقف کنه، اما من بارها با نهایت حیرت در فیلم های شما میدم که آدمهایی که اصلا داعیه خدا و پیغمبری ندارن ساعتها وقت میزارن و به شما کمک می کنن. مثل اون صحنه ای که پله های برقی آر وی رو عرض کردید. یا سریال زندگی در بهشت در اون قسمتی که بیل مکانیزه تراکتور رو در حالی که شما در پرادایس حضور نداشتینو عوض کردن و به مرغا دونه دادن بدون اینکه جزو وظایفشون باشه، یا اینکه چقدر بین مردم اعتماد و صداقت هست، اون قسمت که برای خرید توت فرنگی به زمین زر اعی رفته بودید و با این که شما شش باکس توت برداشتین و گفتین ولی با شما چهار باکس حساب کردن و پیاز اضافه هم به شما دادن یا مثلا اون قسمت که مربوط به اسباب کشی بود و شما گفتید اون شرکتی که کار اسباب کشی رو انجام میده ساعتی کار می کنن بدون اینکه کسی بالاسرشون وایسه، اینا همه واسه من نکات حیرت انگیزی به همراه داشت. هم از این جهت که باور هامو تغییر داد و هم از این جهت که فهمیدم این مردم از نعمتهای خدا بهره مندن به خاطر ویژگی هایی که در قرآن به اونها تاکید شده و اونا دارن و ما مسلمانان از اونا بی بهره ایم. مثل صداقت اعتماد تعهد نداشتن شرک و اتکای به نفس و به خدا. یا مثلا در قسمت فکر میکنم ۸۲ سفر به دور آمریکا نشون دادین که خانواده ها بچه ها رو رها میکنن که تا لبه دره برن و ترس اینو ندارن که ممکنه بیفتن، هم از این جهت که اینقدر انسانها متوکلی هستن و هم از این جهت که به بچه ها چه اعتماد به نفسی میدن که در آینده انسان های موفقی می شن برام خیلی جالب بود. باور دیگه ای که با تماشای سفر به دور آمریکا برای من تغییر کرد مهماندوستی و قدرت برقراری ارتباط در بین آمریکایی ها بود بر خلاف چیزی که من انتظار داشتم و اون تکبر و نژاد پرستی و انزوا طلبی بود. و اینکه دیدم برای دیدن مسابقات چه مهمونی های ساده ای برگزار می کنن و هر خانواده همانچیزی که داره میاره تا با هم استفاده کنن و برای شستن و جمع کردن ظرفها توافق می کنن نه این که وظیفه قشری خاص در نظر گرفته بشه در حالی که در ایران وقتی مهمونی برگزار می شه خانم ها خیلی به زحمت میفتن یا مثلا وقتی با گوشی به این راحتی بینشون راه میرفتین و فیلم می گرفتین بدون اینکه احساس بد و واکنش بدی رو ازشون شاهد باشیم. باور دیگه که اصلاح شد این بود که دیدیم که چقدر ملت آمریکا خوش حال و شادن و از لحظاتشون لذت می برن . باورهای غلط در مورد پلیس آمریکا و خشونت طلبی اونها با دیدن برخورد خوب پلیس و احترامش به مردم تغییر کرد. تمام این باورها با دیدن فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا دستخوش تغییر شد. و امروز خوشحالم که اعتراف کنم دوست دارم روزی به آمریکا سفر کنم و با مردم خوب و مهمان نوازش تعامل داشته باشم. خوشحالم که این درسو گرفتم که همیشه نیمه پر لیوان رو ببینم و هیچوقت قضاوت نادرست نکنم. حداقل تلاشم را خواهم کرد، ان شاالله. با تشکر از شما استاد عزیزم.
بسم الله النور
سلام استاد جان سلام مریم جان عاشقتونم
سلام دوستای عزیزم
استاد جان هنوز فایل رو ندیدم اما دلم میخاست بنویسم
موضوع فایل راجب تغییر نگرش من در مورد آمریکا و دیگاه گذشته هست
اما ای کاش راجب تاثیر ایم دو تا گنج بینهایت ارزشمنده در زندگی شخصی و تغییر نگرش های من و دیدگاه قبل و بعد از دیدن این دوتا سریال هم بود اونوقت نه تنها من که ایمان دارم دوستان زیادی صفحه های پر میکردن از تغیرات و نتایج عالی بعد. از این دوتا سریال و تغیرات و نگرش های جدید که باعث رشد شده
استاد جان دیدگاه من در گذشته:
یه کشور استعمار گر که فقط دنبال خونریزی و غارت کشور های ضعیف هست و ضعیف کشه پر از قتل و جنایت هست و حتی کودکان هم اسلحه دارن و قتل و قاچاق و اعتیاد و مافیا پره تو اون کشور روابط بیند و بار وتجاوز ها بی نهایت هست کشور کافر و بی دیدن که خدا رو قبول ندارن و فقط دنبال سو استفاده از دیگران و کشور ها هستند تجاوز در کودکان به شدت زیاده یه کشور کویری مثل فیلم های تگزاس که فقط بیابان و چهارتا کاکتوس هست و فساد اخلاقی و مالی به شدت زیاده و پر از تبعیض نژادی که فقط خودشون رو برتر میدین با نظام برده داری که خدا فراموششون کرده و اون های به حال خودشون رها کرده و مدام طوفان و گرد بای. تو اون کشور میاد تا خدا اون های رو عذاب کنه و خدا دوستشون نداره
و قسمت دوم که چرا این نگرش به وجود آمده
از وردی های که سالها تکرار شد از طریق فیلم ها و اخبار و آدم های مذهبی اطرافم و حتی معلم های مدرسه و کارتون های دوران کودکی که دقیقا شما مثال لوک خوش شانس رو زدید
کشوری که مدام توش تیر اندازی و قتل و تجاوز حتی کنار خیابون اس
نگاه منفی من کم کم از دیدن فیلم ها و سریال های کودکی شکلگرفته و اخبار دیگه مهر تاییدش بود یادمه بچه بودم تلوزیون تو اخبار یه دبیرستان دخترانه رو نشون داد که روز میز دخترا یه بچه بود و میگفت تمام دخترا زیر 15سال رابطه جنسی دارند و همه تجربه سقط جنین و یا بچهاردا شدن رو دارن و این به شدت باعث ترس تو وجود من شده بود و ترمز ساخته بو. تو روابط با بچهام تاثیر به شدت منفی گذاشته بود
اما از وقتی این دوتاسریال شروع شد من فراوانی و ثروت رو تو این کشور دیدم
توحید رو دیدم
امنیت رو دیدم
عشق ورزی رو دیدم انقدر که باور های من و تغییر داد تو تک تک قسمت های سفر امنیت و آرامش بود اون قسمت هایی که از اون خانوم های بیحجاب فیلم گرفتید من عشق و آزادی واقعی رو دیدم و عزت نفس رو دیدم وقتی آوری خراب شد یا میخواستید اینترنت اروی رو درست کنی من دستان خدا و آدم های بینظیر و مهربان آمریکا رو دیدم که چقدر باعشق برای شما کار انجام دادن اون توکل و توحید و اون آزادی در پوشش اطراف اون قسمت امیش های آزادی حتی تو انتخاب مذهب و یا نحوه زندگی
دیدم زیبایی ها و سرسبزی ها به ما فهموند که ما خودمون عشق برکت و ثروت هستم
تو زندگی در بهشت من امنیت رو دیدم که شما چند روز رها و آزاد پارادیس رو رها کردید و مریم جان هم پارادایم مودند
اون قسمت که از پلیس ها و کمک شون وقتی کنار جاده ایستاده بودید من مسولیت پذیری و تعهد دکاری و امنیت رو تو اون کشور دیدم من فروانی و برکت رو دیدم من پیشرفت در تمام جنبه ها چه ساخت و ساز و چه تکنولوژی رو دیدم من ایمان و همدلی و اعتماد به خدا و فقط حساب کردم روی حدا روتوی سفر به دور آمریکا توی اون مردم دیدم
من آمریکا رو یه کشور ثروتمند و پر از فراوانی و امنیت و صلح و عشق وآزادی دیدم
من آمریکا رو پر از مردم با ایمانی دیدم که خودشون رو مسول زندگی خودشون میدونن و حرکت میکنند و جهان رو گسترش میدن با ایده هاشون و اینو تو اون قسمت هایی که شماخرید میکردید از فروشگاه ها و آمازون و دیدم
من ثروتمندان واقعی و فروتن و در صلح رو تو اون قسمت که شما مهمان داشتید تو پارادیس و تو سفر هاتون دیدم
من عشق و صلح و کانون گرم خانواده رو تو اون قسمت که خانواده رایان مهمان ما بودندی م و لمس گردم و باور کردم
من بچهای سالم و مستقل و در لحظه رو همتو خانواده رایان و هم تو اون قسمت که مهمون های زیاد داشتید دیدم و بچهای مسولیت پذیرو شاد و آرام و در صلح رو دیدم
من سخاوت و بخشش واقعی روتو این آدم های دیدم
من شادی واقعی رو توی مردم آمریکا توی اون قسمت مسابقه ها و ایونت ها که گذاشتید دیدم
من امنیت رو تو اون قسمت که رفته بودید اون قسمت از شهر که مخصوص سیگار و مشروب بود که گفتید بچهای زیر سن قانونی رو راه نمیدن و پلیسهم هست دیدم
استاد باور ها و نگرش های من با شروع سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت شخم زده شده نمیتونم تغییر نگاهمو توصیف کنم ودرس هایی که یاد گرفتم و باور هایی که باعث شد تو زندگیم تغییرات بزرگ ایجاد بشه و همون طور که گفتید اون نگاه غلط حاصل وردی ها بود و شما با این دوتا سریال یه فیلتر زیبا گذاشتید جلوی وردی های من و از طرفی یه وردی های ناب و خالص و زیبا رو به من دادید که باورم شد که مردم آمریکا بینهایت با آسمان و با خود درصلح و ثروتمند و آزادی و مسئولیتپذیر و خلاق و آرام هستند و انقدر تاثیر این نوع نگاه در زندگیم زیاد بود استاد که نهایت نداره
انشالله که این دست فایل ها که باعث رشد و آگاهی ما میشه ادامه دار هست و برکتش به زندگی خودتون هم جاری هست
استاد جان و مریم جان واقعا کلمه ای پیدا نمیکنم برای سپاسگزار از خداوند برای وجود ارزشمند شما و سپاسگزاری از شما برای این جهاد اکبر که به راه انداختید و خودتون زیبایی ها رو دید و با ما به اشتراک گذاشتید و باعث تغییر نگرش ما شدید و مارو هم رشد دادید عاشقتونم و انشالله به زودی آمریکا میبینمتون😘😘😘