سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرد بهتری در حال ساخت است گفته:
    مدت عضویت: 2058 روز

    سلا به استاد عزیز ، خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان گرامی🌹

    اول از هرچیزی استاد من واقعا واقعا واقعا از خانم شایسته تشکر میکنم و سپاسگزارم که سبب میشن که فایل های سفرنامه زندگی در بهشت ضبط و تدوین بشن و البته شما هم استاد که با یه همچین استاندارد هایی محتوا اماده میکنید برای من بقیه همراهان دوست داشتی💛

    ۱. چه دیدگاه هایی درباره امریکا داشتم؟

    استاد من همیشه فکر میکردم که امریکا هم از نظر اجتماعی و هم از نظر سیاسی بسیار بسیار کشور ظالم و خبیثی هستش که حق ملت های دیگه رو خورده و مسلمان ها رو کلی ضعیف کرده و با تضعیف اسلان کلا صراط المستقیم رو یجورایی نابود کرده چون اینطوری خودش رو به قدرت رسونده

    فکر میکردم امریکایی ها همه جای دنیا هستن که جاسوسی که و مردمشون منتظرن فرصت هستند تا به همه خیانت کنند و از پشت خنجر بزنن واقعا همینطوری فکر میکردما استاد . جدی فکر میکردم که امریکایی هم به کشورهای دیگه که هیچ حتی به خانواده و زن و بچه خودشونم رحم نمیکنن😂

    فکر میکردم توی امریکا مواد مخدر و مشروبات الکی بشکلی ازاده که همه افراد دائم الخمر شدن و از اونجایی که اسلحه هم فکر میکردم ازاده همه افراد دائم الخمر یه اسلحه برداشتن و همدیگه رو دارن میکشن🤣

    استاد واقعا الان که دارم به این باور های مزخرف قبلا فکر میکنم خودم خندم میگیره و حس میکنم که من قبلا حتی فکر هم نمیکردم که چطور پیشرفته ترین کشور دنیا میتونه یه همچین وضعیت داغونی داشته باشه:/

    جالبه واقعا ، من توی زندگیم همیشه فکر میکردم امریکایی ها بی خدا هستن و به هیچ دینی اعتقاد ندارن

    من واقعا این باور رو داشتم که اگه ایرانی مهاجرت کنه امریکا جاسوسه چون این همه کشور بهتر و نزدیکتر و با قانون تر و با امنیت بیشتر وجود داره پس چرا اونجا ها نمیرن؟!

    پس اگه میرن تو یه همچین کشور داغونی یعنی حتما یه قصد و قرضی دارن و یه ریگی توی کفششون هست و میخوان برن با منافقین و بدخواه های کشور های مظلوم و بی گناه همکار کنن و خون افراد مظلوم رو تو شیشه کنن

    استاد الان که دارم این اگاهی ها رو به یاد میارم خداوند یه چیز جالب دیگه هم الان به یادم اورد… اونم اینکه خب من از بچگی قصد مهاجرت داشتم

    یادمه حتی از وقتی که خیلی خیلی کوچیک بود میخواستم از ایران برم و شاید باورتون نشه میگفتم هرکشوری برم به غیر از کشورهایی مثل امریکا چون اونجا اگه برم مغزم رو شستشو میدن که براشون کار کنم و اطلاعات از ایران براشون ببرم و…😂

    واااای ، واقعا که من چقد تفکرات داغونی داشتم

    و اینکه استاد الان دارم بهتر درک میکنم که چجوری مغز ما بشکل تکاملی تغییر میکنه و برنامه ریزیش عوض میشه

    انقد پله پله عوض میشه که گاها انسان خودش متوجه نمیشه و فقط اینو میفهمه که خواسته هاش دارن تغییر میکنن مثل من که الان خواستم تغییر کرده و دوست دارم برم امریکا چون شکوه و زیبایی این کشور رو دیدم

    در مورد طبیعت هم من واقعا فکر میکردم امریکا تماما مثل این فیلم های کابویی هستش و کلا بیابونه و مردم دارن بخاطر بی پولی و گشنگی و بدبختی به هم خیانت میکنن و…😂

    ۲. این دیدگاه ها از کجا شکل گرفته بود؟

    بخش عظیمی از این دیدگاه ها از خانواده بود

    استاد من یه تایمی رو جای مادر بزرگم بزرگ شدم و دقیقا محدوده سنی که مغز من داشت برنامه ریزی میشد(حدود ۶ تا ۹ سالگی)

    مادر بزرگ من هم خب یه زن قدیمی با باور ها و دیدگاه های قدیمی خودش بود و چون پدر بزرگم هرروز سرکار بود من و مادربزرگم خیلی تنها میشدیم و اون زمان ها موبایل و.. که نبود واسه همین هم خیلی باهم حرف میزدیم و اون خیلی برام از دین میگفت از منافقین میگفت از ولایت فقیه و… میگفت

    همیشه میگفت که امریکا کنونی همون کسانی هستن که ۱۴۰۰ سال پیش میخواستن جلوی اسلام رو بگیرن و الان فقط شکلشون عوض شده و اینا میخوان جلوی حکومت های اسلامی کشورهایی مثل ایران رو بگیرن

    نکته دیگه ای هم که یادم میاد این بود که هرروز استاد ، واقعااا هرروز ها ، روزی سه وعده ما اخبار میدیدیم و اخبار ایران هم که خودتون میدونید اصلا در مورد ایران نیست و بیشتر درمورد امریکا و کشور های غربی هستش

    و اخبار شروع میکرد این تصادف ، این انفجار ، این دزدی ، این کلاهبرداری ، این مصرف بالای مواد و مشروب و… امریکارو نشون میداد و تمام حرف های مامان بزرگم برام تایید و تصدیق میشد و باورهای داغون من هم قوی تر میشد

    از اون بدتر این بود که مامان بزرگ من حتی همون لحظه ای که اخبار پخش میشد کلی به دولت مردان امریکا سیاست امریکا اجتماع امریکا مردم امریکا و کلا کشور امریکا توهین و لعنت میکرد و به من میگفت که ببین اینا اینجوری ان اینا اونجورین و ‌کلا از نظر اجتماعی ، سیاسی ، معنوی و… در سطح خیلی بدی بسر میبرن و اصلا نمیشه از هیچ نظر با این کشور کنار اومد

    من خب مغزم هنوز خمیری بود و شکل نگرفته بود و متاسفانه با این همه سند و مدرک و تکرار و تکرار و تصدیق به این شکل برنامه ریزی شد که امریکا از همه نظر داغونه و نمیشه باهاش کنار اومد

    دومین عاملی که این باور ها رو در من تقویت کرد مدرسه بود

    خب من توی یک مدرسه در پایین شهر مشهد (شهری مذهبی) درس خوندم

    که با توجه به اینکه شهر و منطقه مذهبی بود مدیر و ناظم و معاون و.. مدرسه همه‌شون مذهبی بودن و کلی برنامه های مختلف مزخرف برای برنامه ریزی داغون مغز ما اماده میکردن

    مراسم هایی برای ما درست میکردن

    مثل روز قدس

    روز دانش اموز

    روزی که اون هلیکوپتره توی طبس صانحه داد

    و کلی مراسمات دیگه

    یا مثلا دهه فجر ما رو ده روز میبردن توی نماز خونه ، کلی درسمون لطمه میزدن ، کلی وقتمون طلف میشد و کلی مغزمون بد برنامه ریزی میشد

    میرفتیم توی نماز خونه و برامون برنامه های سیاسی و اجتماعی و دینی اماده کرده بودن و بهمون نشون میدادن

    واقعا که خیلی نادون بودن چون جدا یه بچه ۱۰ ساله چی از سیاست میفهمه یا چی از اقتصاد میفهمه یا چی از یک کشوری که اون سمت کره زمینه میفهمه

    اما خب از راه درست خارج نشیم

    برامون برنامه هایی درست میکردن که شاه این خیانت هارو به ایران کرد و این همکاری ها رو با امریکای خبیث کرد و…

    بهمون میگفتن الان امریکا این تحریم ها رو کرده… عجب کشور بی وجدانی هستش که یک کشور رو از این همه چیزا محروم میکنه و…

    و کلا حس ما رو نسبت به کشور های غربی مخصوصا امریکا بد میکردند و کاری میکردن که یک بچه که هیچی از سیاست و اینا نمیدونه از امریکا متنفر بشه

    و اخر این مراسمات همه دانش اموز با حس دشمنی خاصی و مشت های گره کرده شعار مرگ بر امریکا و دیگر کشور های غربی میفرستادن😂

    خلاصه مغز من اینطوری برنامه ریزی شده بود و اصلا نمیتونستم شرایط خوبی رو برای امریکا متصور بشم چون باور هام بشدت داغون بود

    ۳. سریال زندگی در بهشت و سفرنامه چه تغییراتی در تصورات من بوجود اورد؟

    وقتی که پدر و مادرم با هم دوباره اشتی کردن و ما برگشتیم خونه خودمون و چون اونجا ماهواره داشتیم باورهای من خیلی خیلی کم کم شروع به تغییر کرد و البته بیشتر از اینکه چیزاری خوب راجع به امریکا بشنوم بیشتر چیزای بد راجع به ایران میشنیدم و میدیدم

    اما برای اولین بار بصورت استاد من اولین بار با فایل شکر گزاری شما که درمورد هفته شکر گزاری(thanks giving) بودش خیلی خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم

    شما توی اون فایل کلی از امریکا گفتین

    گفتین که خیلی کلیسا برو هستن و مصرف مشروب به شدت پایینه نظم خیلی زیاده و بشدت شهر ها تمیزه و البته سرسبزی زیادی داره که اصن جشن شکر گزاری بخاطر حاصل خیز بودن زیاد خاک این کشوره

    من با اون فایل خیلی حال کردم چون اون حرفا رو شما داشتین میزدین (کسی که بهش ایمان داشتم و میدونستم دروغ نمیگه)

    اگه هرکس دیگه ای این حرفا رو میزد من میگفتم برو بابا تو هم رفتی اون سردنیا میخوای به منافقین کمک کنی و هموطن های خودتو بدبخت کنی و…!

    بعد با فایل های سفر نامه به زیبایی و پیشرفتگی و صلح و دوستی و سرسبزی و… امریکا پی بردم

    جالبیش اینکه مثلا اویل خیلی تعجب میکردم که شما وقتی به افراد دونجا میگین من ایرانی هستم و اونا خیلی گرم با شما برخورد میکنن چون من فکر میکردم امریکایی ها از ایرانیا و کلا مسلمان ها متنفرن و…

    اما فهمیدم که کلی ادمای خوب اونجا زندگی میکنن

    کلی جشن ها مراسم هایی که دارن که خیلی از بعضی مراسم های ما بهتر و قشنگتره

    فهمیدم که اونها توجهشون روی خودشون و پیشرفت خودشون هست و انقدر مثل ما انگشت اشاره سمت بقیه نمیگیرن برای همین هم کلی پیشرفت داشتن

    فهمیدم که اونجا افراد خوب و ثروت مندی زندگی میکنن که خیلی در مسیر درستی قرار دارن

    فهمیدم امریکا یک کشور ازاده ، کشوری ازاد که مردم میتونن اونجا ازادی سالم رو تجربه کنن بدور از فحشا و…

    فهمیدم امریکا خیلی اب و هوای عااالی داره و باران های جذاب و طبیعت بینظرش واقعا دلرباست

    فهمیدم که اکثر پیشرفت ها و تکنولوژی هایی که ما از اونها استفاده میکنیم از امریکا میاد

    فهمیدم تبعیض نژادی خیلی کمه چون با این که ایرانیا امریکایی ها رو فحش میدن اونها از ایرانیا خیلی گرم استقبال میکنن

    فهمیدم اونجا گیاه خواری خیلی زیاده و حتی به حیوانات خیلی احترام گزاشته میشه

    فهمیدم افراد مذهبی و معنوی زیادی هم اونجا زندگی میکنن و در مسیر درستی قرار دارن

    خلاصه اونقدددررررر چیز جدید فهمیدم و درک کردم که الان یکی از ارزوهام امریکاست

    یکی از اهدافم هستش که تقریبا ۱۰ روز پیش برای تودم تایین کردم که واقعا دیگه باید بیام امریکا رو ببینم و گفتم که نهایتا تا ۳ سال دیگه باید بیام امریکا و…

    الان که باورهام عوض شده و بهتر شده تازه میفهمم که خوسته من چی بوده چون قبلش انقدررر ترمز داشتم که حتی نمیفهمیدم چی میخوام واقعا نمیفهمیدم من یک کشور با شکوه مثل امریکا میخوام واسه سفر و زندگی

    استاد تازه میفهمم که مهاجرت چقد اهمیت داره و چقدر مهمه و باعث میشه شناخت ما نسبت به دنیای اطراف ما خبلی بهتر و درست تر بشه

    حالا استاد میخوام توی اخر کامنتم تجربیاتی رو بنویسم که با نوشتن این کامنت بدست اوردم

    ۱‌. استاد من با نوشتن این کامنت خیلی بهتر درک کردم که ذهن ما چقد تکاملی و البته چقدر مرموزانه برنامه ریزی میشه

    ۲. با نوشتن این کامنت فهمیدم من وقتی باور های داغونی داشته باشم حتی نمیفهمم خواسته واقعیم چی هس چه برسه به این که بخوام اون هدف رو بدست بیارم

    استاد من دوره کشف قوانین رو تهیه نکردم اما الان میتونم بفهمم که مطالب اون دوره چقدررر با ارزشه چون در مورد همین ترمز ها صحبت شده و باعث میشه که ما به سمت اهداف واقعی خودمون حرکت کنیم و بدستشون بیاریم

    ۳. با نوشتن این کامنت فهمیدم که بین دیدگاه کسی که امریکا زندگی میکنه مثل شما با کسی که فقط توی ایران شعار ها الکی میده و شعاف میکنه خیلی فرق وجود داره

    ۴. فهمیدم که چقدرررر توی بچگی تاثیر کدهای مخرب بیشتره و ما باید مدت ها و مدت رو های اونها کار کنیم

    و در اخر بشدت ازتون تشکر میکنم که من رو مجاب کردین که این کامنت رو با عشق براتون بنویسم چون باعث شده خیلی چیز ها بفهمم

    چیزهایی فهمیدم که خیلی هاش رو بیان نکردم

    و با تشکر از همه دوستانی که وقت گزاشتند و خوندند این کامنت رو💛

    با ارزوی بهترینها❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2849 روز

    بنام خدای هستی بخش

    باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان قشنگ این باغ بهشتی

    چقدر این پرسش شما برای من جالب بود،چون مدتهاست که دلم میخواست بتونم مفصل دراین رابطه بنویسم وازشما سپاسگزاری کنم.خیلی ازما وقتی مدتی که از ورودمون به سایت میگذره ،شروع به مقایسه خودمون با دیگران می کنیم.یعنی میایم و نتایجمون رو با دیگران مقایسه میکنیم.وخیلی اوقات از ادامه مسیر ناامید میشیم.

    خیلی ازما شاید حتی انقدر منتظر نتایج بزرگتر ازذهنمون هستیم کلا ادامه نمیدیم و تعداد کمی ازم ما حتی شاید وقتی که قدرت غلبه برذهنمون رو نداریم شروع میکنیم به تخریب دیگران ،و انتشار اخبار منفی درمورد این مباحث(که به شخصه بحثی درمورد این افراد ندارم چون دقیقا در قران درموردشون توضیح داده شده که “خداوند مهربرقلبهای ایشان زده که نه بتونن ببینن نه بشنون)

    من به شخصه درجایگاه فردی که حدود ۴ساله عضواین سایت هست و نتیجه در دستش هست،میخوام با یک سوال شروع کنم:

    “آیا من و شما نوعی روزی که وارد این سایت شدیم واولین فایل رو از استاد پلی کردیم همین آدم امروز بودیم باهمین دیدگاهها و باورها ؟”

    -مسلما هرگز

    اولین چیزی که در من تغییر کرد دیدگاههایی بود که داشتم…وشاید یک تفاوت عظیم من با خیلی از دوستان این بود که من میدونستم دیدگاههای کهنه من دیگه به کار من نمیاد و فقط تنها مشکل من این بود که نمی دونستم چطور میشه تغییرشون داد و یا اصلا چه دیدگاه جدیدی وجود داره که می تونه به من کمک کنه؟!!

    من دراین چهارسال فهمیدم که محدودیتهای ذهنی چیزیه که هرفردی مثل زندان در ابتدا در ذهنش میسازه واگر میخوایم زندگی رو زندگی کنیم اول باید دیدگاههای محدود ،تعصبات کورکورانه و…رو کنار بگذاریم.تاجایی که بخوایم به این شکل متعصبانه نسبت به دینمون ،مذهبمون،نوع پوششمون ،کشورمون و….نگاه کنیم بخداااا که به جایی نمی رسیم..دیدم که میگم

    گاها از بازخوردهایی که از مخاطبانم میگیرم میشنوم “قانون جذب قانون انحرافه!!”

    نه عزیزان من نگاهها و اعتقاادات کورکورانه ماست که پراز انحراف و شرکه ،فقط کافیه ازاین مرز بیرون بریم تا بفهمیم.باورکنید که همون افرادی که آگاهانه بذر این اعتقادات رو در ذهنمون کاشتن خودشون هرگز درحصار این محدودیتها زندگی نکردن و نمیکنن.پس لازمه که بخودمون بیایم.

    واما سریالهای زیبای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت چه تاثیری برزندگی و ذهن من گذاشتن؟

    به شخصه نگاه من مثل نگاه غالب جامعه نسبت به امریکا و مردمش به شدت تحت تاثیر رسانه ها قرار گرفته بود.برای من امریکا یک کشور به رنگ سیاه دقیقا به رنگ سیاه در ذهن بود. تااینکه از طریق این سایت و شخص استاد عباس منش من این کشور رو به درستی شناختم.چون فرکانسهام تغییر کرده بود و میله های محدودیت داشت آرام آرام از ذهنم پاک میشد.چون داشتم جهانی تر فکر میکردم.چون تعصبات کورکورانم رو ترک کرده بودم.(البته من دوسال قبل آشنایی با استاد کلا تعصبات دینیم رو کنار گذاشته بودم و ذهنم کاملا آمادگی پذیرش مطالب جدید رو داشت) چون واقعا منتظر یک هدایت و یک مسیر جدید و درست بودم.

    من در سفر به دور امریکا قدم به ایالاتی گذاشتم که شاید نام بعضی ازاونهارو هم تابحال نشنیده بودم.وحالا یک فرصتی پیش اومده بود که براحتی میتونستم تجربش کنم.با فرهنگ مردمی آشنا شدم که واقعا هیچ شناختی ازشون نداشتم (البته در دوره جهان بینی استارت این موضوع برای من زده شد) و متوجه شدم ودرک کردم که معنی آزادی در همه جوانب زندگی چقدر میتونه گسترده تر ،و پرمعناتر از چیزی باشه که تاالان در زندگی بمن گفتن.

    رهایی،آزادی ، تنها هدف زندگی وتنها هدف خلق ماست. نمیدونید چقدر دلم میخواد این موضوع رو فریاد بزنم.

    که بخدا خدا در حصار کشور و دین ما اسیر نیست.خدا به اندازه تمام کیهان گستردست.

    من درسفر به دور امریکا فرهنگ و نحوه نگرش جدیدی رو شناختم و بارها در ذهنم مرورش کردم ، و میتونم بگم بمن کمک کرد که باورسازی عظیمی رو در دنیای ذهنیم شروع کنم.وحتی عاشق این مردم و فرهنگ زیباشون بشم.

    نحوه نگرش در روابط،نحوه ارائه شخصی متفاوت،نحوه تعامل با همدیگر،نحوه لذت بردن اززندگی (که فکرنمیکنم ما در کشورمون ۱درصد هم مردمی داشته باشیم و یا دیده باشیم که به این شکل از زندگی لذت ببرن)

    آخ که چقدر لذت میبرم وقتی می بینم این مردم بی هیچ بهانه ای جشن میگیرن و پایکوبی میکنن ،با لوازم بسیار ساده ای که خودشون تدارک میک بینن،نه منتظرن که دولتشون براشون جشنی به پا کنه ویا شرایطش رو مهیا کنه ونه یه شخص دیگه.بلکه براحت ترین شکل ممکن یک صندلی برمیدارن و میرن و بینهایت از لحظاتشون لذت میبرن.همیشه این وجه این مردم رو بینهایت تحسین میکنم بینهاااایتتت.

    آیا میتونیم بگیم اونها هیچ چلنج ویا مشکلی در زندگییشون ندارن؟!! قطعا خیر.

    پس چه چیز باعث میشه که اینطور رها باشن و آزادانه از زندگی و امکاناتی که دارن لذت ببرن؟!! آیا جز ایمان به نیروییه که توانایی حل هرمشکلی رو داره؟!! تاکید میکنم هرمشکلییییییییییی.

    درکشور ما اکثریت مردم در تفریحات و لذتهاشونم به فکر اخبار و گفت وگوهای منفی هستن.وفقط فکرمیکنن که دارن لذت میبرن.وشاید ما هرگز یاد نگرفتیم که در لحظه باید زندگی کرد.

    بقول سهراب “زندگی آبتنی کردن در لحظه اکنون است”

    تحسین زیباییهای جهان و مردمانش تمرینی جدید بود که بااین دو سریال فوق العاده کاملا تونستم درکش کنم.و واقعا تجربیاتی از سفر به نقاط جدید درحین پخش سریال سفر به دور امریکا برام رقم خورد.

    یکی از فوق العاده ترین باورهایی که تونستم بسازم درقسمت آبشار نیاگارا بود که نمیدونم چندین باروشاید بیست بار اون قسمت و نگاه کردم و اون صحبتهارو باهمه وجودم شنیدم که خانم شایسته عزیزم میگن “این آب بدون اینکه مرزی بشناسه فقط جاریه،چون میدونه که مرزی وجود نداره در جهان،من یک روز انتخاب میکنم که در ایران به دنیا بیام و یک روز هم انتخاب میکنم که در امریکا زندگی کنم و قضیه به همین راحتیه”!!!

    وای که همین الان هم که این متن رو می نویسم همون اشتیاق وحال خوب درمن باز زنده شده.

    همچنین زندگی در بهشت فوق العاده که نه تنها هیچوقت از تماشاش سیر نمیشم و به محض اینکه روی سایت آپلود میشد و اطلاع رسانی رو میدیدم باید دانلودش میکردم و فرکانسهای اون روزم رو باهاش میساختم.(یکی از جملات معروف صبحهای من وقتی سریال روی سایت آپلود میشه: “بریم برای ساخت یک فرکانس عالی برای امروز”

    از مهمترین تاثیرات این سریال ویژه در زندگی من نحوه تعامل با همسر بود.نحوه همکاری و همیاری فوق العاده ای که بین شما وخانم شایسته نازنین رقم میخورد واقعا برای یک الگوی شگفت انگیز و تاثیر گذاربود.

    شاید خیلی ازما خواسته هایی داریم اما واقعا راهش رو بلد نیستیم.یعنی میایم از دوره ها و فایلهایی استفاده میکنیم ،تا به خواسته هامون برسیم ،اما نمیدونیم که رسیدن به هرخواسته ای درگرو یک یا چند عمل هست که اون رو باید یاد بگیریم.

    تاثیر گذاری این سریال فوق العاده انقدر در شخصیت و زندگی من زیاد بود که فکرکنم بتونم در موردش یک کتاب بنویسم 

    من از قسمتهایی که مربوط به خانواده رایان بود بینهایت لذت میبردم.وکلی چیز ازاین خانواده فوق العاده یاد گرفتم.یعنی به زبان دیگر اونها خیلی ملموس تر تونستن در درک فرهنگ مردم این کشور بمن کمک کنن.

    واقعا این دوسریال برای من به شخصه فقط یک سریال که ببینم و به به و چه چه کنم نبود.چیزی فراتر از این حد بود.یک پروژه تحقیقاتی بود که شاید بارها میشینم و تکرارشون رو می بینم و بررسی میکنم.

    نحوه حل مسایل به بهترین شیوه ،مدیریت بهینه بحران ها،جذب آدمهای فوق العاده،داشتن آرامش در هرشرایطی حتی اگر دراون لحظه هیچ راهی برای حلش وجود نداره،تجربه تجربیات جدید،ورود به دل ناشناخته ها ،و..وشاید حتی باورتون نشه که من از قسمت نظافت منزل خانوم شایسته نکات ریزی استخراج کردم که بینهایت برام راهگشا بود.

    نحوه عملکرد شما در جابجایی وسایل،نظافت خونه،حتی پخت غذا،شستشوی وسایل ،فیلمبرداری،لذت بردن اززندگی ورهایی و…انقدر در گوشت و پوست و استخونم نشسته که وصف شدنی نیست.

    و درحال حاضر رنگ سیاهی که در مورد کشور امریکا بر ذهن من نشسته بود به یک رنگ زیبای سفید تبدیل شده که اولویت خواسته های من هست که درمیان چنین مردمی با چنین فرهنگی زندگی کنم.

    من درحال ساخت فرکانسهای طلایی هستم برای هم فرکانس شدن بااین شرایط فرهنگی و مردمی.

    و بلاشک نحوه زندگی شما در اون فرهنگ بمن کمک کرد که بدونم میتونم با شرایط دلخواهم (مثل نخوردن گوشت خوک ویا سگ رو در خونه نگه نداشتن و یا باکفش داخل خونه نیومدن و…) میتونم در یک کشور فوق پیشرفته زندگی کنم.و از تمام شرایط و امکانات اونجا استفاده کرده و لذت ببرم از زندگیم.

    ممنون از به اشتراک گذاری همه این زیباییها و به یقین میتونم بگم یک تمرین باور سازی فوق العادست.

    وباز به یقین میتونم بگم ، مهر تایید و یقینی بود برباورهایی که شاید نصفه نیمه در ذهنم ساخته بودم و خواسته هایی که شاید هنوز به تحققشون صددرصد ایمان نداشتم..و امروز در تاریخ ۱۵خرداد ۱۴۰۰میخوام رد پایی ازخودم بجا بگذارم بر داشتن خواسته هایی که هیچ شکی بر تحققشون ندارم. و باورهای اساسی ای که دیگه هیچ شکی به نادرستیشون ندارم.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    مرادعلی ملایی کردکانلو گفته:
    مدت عضویت: 1731 روز

    درود بر استاد استادان و عزیز دلشون مریم بانوی مهربان.

    در مورد باورهای محدود کننده خودم باید بگم من همیشه از بچگی آمریکا رو دوست داشتم چون میگفتن خارجه.یعنی خارج رو دوست داشتم.اما همیشه بهمون گفته بودن تو خارج بخصوص آمریکا عاطفه بین آدمها نیست.همو دوست ندارن.طرف بجای اینکه بچشو دوست داشته باشه حیوون خونگیشو دوست داره.همدیگه رو راحت میکشن.شعار مرگ بر آمریکا هم این باورها رو تشدید میکرد.گاهی اوقات فیلم های مستندی میذاشتن که طرف می‌گفت با هزار امید و آرزو اومدم اینجا ولی اونی نبوده که میخاستم.حتی وقتی درخواست ادامه تحصیلم واسه یکی از دانشگاههای خارجی پذیرفته شد بخاطر همین باورها نرفتم.

    اما بعد از دیدن سریال سفر به دور آمریکا فهمیدم من کلا اشتباه میرفتم و به اصطلاح پشت به تخته سیاه نشسته بودم.

    فهمیدم چقدر مهر و محبت و عشق و عاطفه به همه چیز و همه کس توی همون بلاد کفر هزاران برابر مملکت خودمونه.صداقت و درستی اولین چیزیه که به بچه هاشون یاد میدن.احترام به همدیگه و محیط زندگیشون سرمشق هر شب اوناست.چقدر اون مردم با خودشون در صلح هستن.چقدر یک خارجی رو با احترام تکریم میکنن طوریکه بینشون احساس غربت نمیکنی.

    درسته زندگی دکمه بازگشت نداره اما اگه دوباره فرصت تحصیل اونجا واسم فراهم بشه لحظه ای درنگ نمیکنم.مهاجرت یکی از اهداف زندگیه من شده چون دوست دارم بین کسانی زندگی کنم که فرکانس و مدارشون چیز دیگست.اما طبق قانون باید اول خودم به اون مدار برسم که با کمک شما استاد عزیز و عزیز دلتون این کار محقق میشه.

    استاد عزیز،اگر بالاتر از استادی درجه و مقامی باشه باید بگم فقط و فقط شایسته شماست.

    خیلی خیلی دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    سمیه رازگردانی گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و همگی دوستان گلم

    میخوام با تمام وجودم استاد ازتون تشکر کنم که بگم این سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا به معنای واقعی کلمه، درگیریهای ذهنی من را نسبت به مسائلی حل کرد که همیشه، هر روز و هر لحظه من نسبت به اونها چالش داشتم و باعث میشد احساس گناه در بند بند وجودم فریاد بزنه

    من یک آدم سوپر مذهبی بودم که این مذهب به معنای واقعی کلمه تمام زندگی من را در تمامی ابعادش تحت شعاع خودش قرار بود که اصلا اجازه تغییر در من را نمی داد و احساس گناهی که همیشه و همه جا بخاطر باورهای مذهبیم داشتم باعث شده بود هر روز توی سربالایی با یک گاری زهوار درفته حرکت کنم که هر روز خسته تر از این مسیر زندگیم میشدم، و ترس و وحشت رها کردن افکارم به سبب ایجاد گناه بدرگاه خداوند ،نمیذاشت من هیچ حرکتی کنم، حتی آشنایی من با شما که همزمان با دوره کشف قوانین زندگی شروع شد نتونسته بود تاثیر چندانی توی این موضوع برام بزاره

    تا اینکه سفر به دور آمریکا شد، روزهای اول که این سریال را میدیم، با خودم میگفتم ای بابا این مسخره بازیهای چیه که استاد داره توی سایت میزاره، جز اینکه داره فرهنگ و دین اشتباه را توی مردم رواج میده، خلاصه با تمام مقاومت های ذهنیم هر قسمتی که می اومد نگاه میکردم، دیدم نه، اون نگاهی که من به دین، خدا، جنسیت دارم با این چیزی که من می بینم زمین تا آسمان فرق داره، اینجا انسان هایی از جنس همون خدایی که من قبولش دارم، دارند با یک سبک پوشش دیگه و یک دیدگاه دیگه، خارج از جنسیت دارند باهم در نهایت احساس خوب زندگی میکنند ،بعد همین دیدگاه و دوره ۱۲قدم منجر شد که برم تحقیق کنم، دیدم من هرگز و هرگز نمی تونم، قرآن را از زمان حضرت محمد جدا کنم و آنچه که از حجاب و محرم و نامحرم بیان شده بر میگرده به شرایط خاص اون زمان و حتی در ۱۳ سال اول بعثت حضرت محمد هیچ گونه آیه حجابی نیومده و من کم کم ذهنم پذیرفت که حجاب یک سبک پوششی هست که بر اساس فرهنگ ،دین و آیین هر کشوری تعریف شده و اگر میخواهیم در امنیت قرار بگیریم باید طبق همون آداب رفتار کنیم و اگر نیاز به آزادی بیشتری داریم باید خودمان را تغییر دهیم تا در مکان مناسب خودش قرار بگیریم و هیچ سبک پوشش خاصی در قرآن بیان نشده و همین عامل باعث شد که کم کم با دیدن سفر به دور آمریکا حس من نسبت به آدم هایی که مثل من پوشش ندارند عوض شود و دیگر افراد را از دریچه افکار مذهبی خود نگاه نکنم و کم‌کم خودم نیز از شر آن احساس گناه همیشگی بیرون اومدم و جرات میتونم بگم در این زمینه تغییر بسیار اساسی کردم و خداراشکر احساس گناهی که تاب و توان من را گرفته بود برای حرکت از من رخت بربست

    دومین تغییر بزرگی که در وجود من با دیدن این سریال ها ایجاد شد از بین رفتن نگاه جنسیتی من به آدم ها

    وقتی میدیدم مردم آمریکا فارغ از جنسیت کنار هم دارند زندگی میکنند، شادند،بازی می کنند و……..این سوال برایم پیش که چگونه و دوباره در قرآن شروع به جستجو کردم و دیدم هیچ آیه ای از قرآن درباره محرم و نامحرم نیامده است مگر درباره ازدواج با محارم که شرح کامل آن در قرآن میباشد

    و دیدم این فرکانس ها و افکار منه که رابطه من را با هر جنسی مشخص میکند که من از درون چه احساس و نگاهی به افراد غیر هم جنس خودم دارم، اگر من از درون زلال باشم دیگر برای من افراد در قالب جنسیت فرقی نداره، فقط جنسیت یک مسیری هست برای دریافت عشق از طرف خداوند در قالب یک جنس مخالف و ادامه نسل بشر که اگر در مدار درستی قرار بگیریم در درسترین مسیر ،زمان و مکان این عشق الهی را دریافت می کنیم و با احساس خوب و سرمستی ،و با این دید که همه ی افراد تکیه ای ارزشمند الله هستند، میتوانی لذت بخش ترین لحظات را در کنار آنها خلق کنی فارغ از هرگونه نگاه خاصی، و دقیقا سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا این حس را با تمام وجود در من بیدار کرد و نتیجه این شد که من به گروه کوهنوردی هدایت شدم که آقایان و خانم ها در کنار هم قرار می گرفتند، قله ها را پیمایش میکردیم، در تمامی مسیر می گفتیم و می خندیدیم و می رقصیدیم فارغ از اینکه در قالب چه جنسیتی قرار گرفتیم، هر چه بود حس خوب خداگونه ای بود که ما از طبیعت، از کوهها، از دریاها، از آبشارها، از صدای جیک جیک پرندگان، از صدای پای اسبهای بیان گرد و گله های گوسفند دریافت میکردیم و شبها زیر نور مهتاب با تمام وجودمان خدا را حس می کردیم، و اینها تجربه ای بود که من هرگز تا قبل از این سریالها در زندگی ام تجربه نکرده بودم

    و یکی دیگر از دیدگاه های اشتباه من این بود که افرادی که ازدواج می کنند دیگر نمی توانند روابط سالم آزادنه ای با بقیه افراد داشته باشند، وقتی میدیدم در این سریال ها که چقدر شما و خانم شایسته نازنین چقدر آزاد و رها در روابط خود هستید و مردم آمریکا نیز دارای چنین ویژیگی هستند، کم کم ذهن من پذیرفت که بله تو هستی که انتخاب میکنی چگونه و چه کیفیتی میتواند رابطه عاطفی تو داشته باشد و دقیقا در این گروه کوهنوردی که عضو شدم، دیدم زن و شوهر هایی هستند که کنار هم توی گروه، با همه میگند، میخندند،بازی میکنند و‌…..فارغ از هر گونه افکار مریضی در کنار هم دارند آزادانه زندگی را تجربه میکنند و برای من کاملا منطقی شد که آری سمیه ،همه چیز بستگی به نگاه، افکار و عقاید تو دارد

    یکی دیگه از نگرش های اشتباه من این بود که عمری توی گوش من از همه طرف فریاد زده بودند مرگ بر آمریکا، خب منی که همیشه در مراسم های مذهبی و دینی حضور داشتم، بیشتر از هر کس دیگه ای این جمله در گوش من فریاد میکرد، وقتی میدیدم مردم و دولت آمریکا در نهایت شادی، سلامتی، تکنولوژی، امکانات در کنار هم زندگی می کنند و الاقضا،حال و احساس آنها برخلاف من و مردمانم در شادی و مسرت خیلی خیلی بیشتر هست،

    مردم و دولتی در نهایت آزادی، فارغ از مذهب، قومیت و نژاد، شادانه دنبال پیشرفت و لذت بردن به هر بهانه ای هستند،

    مردم و دولتی که دارند به گسترش جهان هستی کمک میکنند

    دولت و ملتی که در نهایت عشق با استاد عباس منش و خانم شایسته نازنین رفتار میکنند ،در هر صحنه فیلم برداری به آنها با لبخند دست تکان میدهند و عشق به آنها هدیه میدهند، این شعار تبدیل به درود بر آمریکا و مردمانش در ذهن و کلام من تبدیل گردید و این قانون را با خود یادآور شدم که شعار مرگ برای من مرگ بهمراه خواهد داشت و شعار درود برای من درود و برکت همراه خواهد داشت اونم درودی بر روح خدایی انسانها، روحی که در آن ذات حق وجود دارد و لاغیر و ما آمدیم در این فقط برای پرورش و آگاهی این ذهن خدایی

    یک نگرش اشتباه دیگری که در من اصلاح شد این بود که به آدم ها نگاه مثبتی نداشتم، افراد را خیانتکار، عوام فریب و ظاهر نما میدانستم که فقط برای منافع خودشان با آدم ها در ارتباط هستند

    ولی وقتی لَری عزیز را میدیدم که با عشق و فارغ از هر منفعتی، به استاد کمک میکنه و مردمان آمریکا که با عشق در هر صحنه ای با استاد و خانم شایسته رفتار میکنند و باور قدم نهم که جهان سرشار از مردمان نازنینی، عالی و درجه یکی هست که از هر جهت به من کمک میکنند، این نگرش را در من ایجاد کرد که اگر سمیه تو در فرکانس درستی باشی قطعا همه ی آدم ها اون وجه خوبشون را به تو نشون میدند، دقیق مثل استاد و خانم شایسته که لَری،دولت و مردم آمریکا همیشه در حال خدمت رسانی به این دو فرشته هستند و شاید باور نکنید از اون زمان تا حالا، همه آدم ها شدند فرشته های خداوند در زندگیم که دقیقا آدم وجه خوبشون را به من نشون میدند

    یکی دیگه از نگرش هایی که در من اصلاح شد، باور کمبود و واژه اسراف در ذهن من تغییر کرد

    من همیشه توی زندگیم، نمی تونستم تصور کنم، میتونم هر آنچه که دوست داشته باشی یکجا فارغ از هر گونه محدودیتی اونها را بخرم و داشته باشم که همش بخاطر باور کمبود بود، وقتی میدیدم استاد هر آنچه که دوست داره با هر تعدادی، سفارش میده و میخره، گفتم پس ببین سمیه میشه و من خیلی خیلی موقع ها، توی کارتم میلیونی پول بود، ولی دریغ از اینکه برم اون چیزهایی را که دوست دارم، یکجا بخرم، ولی با دیدن این سریال ها، کم کم شروع میکردم به خرید چندین تکیه از هر چیزی که دوست داشتم فارغ از اینکه قراره پول من تموم بشه و با خودم میگفتم زمین گرده و این پول دوباره به شکلی توی زندگیم بر میگرده و خداروشکر بارها این اتفاق برام افتاد

    و واژه اسراف که هر وقت باهاش مواجه میشدم یاد این می افتادم که اگر اسراف کنم میرم جهنم

    ولی دیدم استاد با عشق هر آنچه که دوست داره را خرید میکنه و این یعنی ایمان به خدا، فراوانی، و اسراف زمانی اتفاق می افته که من ذهنم، وقتم ،وجودم را در مسیری قرار دهم که حال من را خراب کنه، و من از اصل وجودیم دور کنه

    یکی دیگه از نگرش های اشتباه من که ناشی از عدم عزت نفس و باورها و تعصبات بیجا به ارث رسیده از جامعه بود این بود که اگر من همرنگ جماعت در هر آیتمی باشم، میتوم مورد تایید خانواده قرار بگیرم

    وقتی میدیدم مردم آمریکا با هر سبک پوششی ،با هر مذهبی، با هر استایلی و……. غیره در جامعه حضور دارند اونم با اعتماد به نفس بالا، یا استاد عباس منش با هر پوششی و استایلی که داره و راحته جلوی دوربین حاضر میشه

    منم با دیدن این الگوها و زندگی به سبک شخصی در دوره ۱۲قدم، کم کم شروع کردم به اون سبکی که خودم دوست داشتم لباس پوشیدم، رفتار کردم بدون هیچ گونه نقابی و با خودم گفتم هر کسی دوست داشت من را با این شخصیتم اوکی و هر کسی خواست بره از زندگیم بازم خودش میدونه من هیچ تقلایی برای نگه داشتن آدم ها و راضی نگه داشتن اونها نکردم و اصلا خداراشکر با تغییر این نگرش چقدر کیفیت روابط و زندگی من تغییر کرد

    یکی دیگه از مهم ترین تغییراتی که در زندگی من اتفاق افتاد، عملی بود که استاد به حرفها و آموزشاش داشت، وقتی میدیم توی سریال ها، اونطور که میگه عمل میکنه، رفتار می کنه، کنترل ذهن میکنه و خیلی جاها ایمانش را نشون میده

    با خودم گفتم سمیه تو یک مدتیه که با استاد آشنا شدی، ولی میترسی حرکت کنی، عمل کنی، عزت نفس را نشون بدی و………….و کم کم شروع کردم به عمل کردن اون چیزی که بلد بودم با آنچه که داشتم

    کم کم نتایجم بهتر شد،حالم بهتر شد، عزت نفسم تغییر پیدا کرد، خودم و توانائی هام را باور کردم و گفتم استفاده از قانون نیاز به اداواطوار نداره، بلکه نیاز به عمل داره

    یکی دیگه از اتفاقات بزرگی که برای من اتفاق افتاد با دیدن الگوهایی که در سریال ها میدیدم مثل تام بردی، یا اون دوستتون که زمین های کشاورزی داشت با چندین شغل دیگه….همشون باعث شد که من خودم را و توانائی هام را باور کنم و شروع به حرکت در مسیر علاقم کنم که موفقیت و حرکت وابسته به سن و یا شرایط خاص نیست و همین عامل یاعث شد من فقط در مدت یکسال چنان پیشرفتی در ورزش کنم اونم در سن ۳۴ سالگی که کارت مربیگریم را بگیرم، بتونم مربی باشم، برنامه تغذیه و تمرینی بدم و بتوم استایلم را بسازم،قدرت و انعطافم را بالا ببرم، بخدا قسم استاد من، پارسال این موقع تو خوابم این شرایم رو نمی دیدم، ولی میرفتم جلوی آیینه اتاقم هر روز ورزش میکردم و تجسم میکردم که عده ای دارند پشت سر من ورزش میکنند و الان دقیقا این اتفاق افتاده و همش بخاطر الگوهای عملی بود که دیدم و تونستم خودم را باور کنم و می دونم هر روز شرایط برای منی که هر روز حرکت می کنم بهتر میشه

    و یکی دیگه از اتفاقات بزرگی که برای من افتاد با دیدن این سریال ها این بود که دیدم پیر زنها و پیرمردهای آمریکایی چقدر سلامت، خوش تیپ، مرتب و تمیز هستند و با چه احساس فوق العاده ای در هر جشنی میرقصند و پایکوبی میکنند و این باور در من اتفاق افتاد که سمیه تو تا لحظه ای که نفس میکشی در نهایت سلامتی، شادابی زندگی خواهی کرد، اینقدر که توی ایران شنیده بودم و دیده بودم که افراد به سن ۵۰ نرسیده مریض میشند و میمیرند، نمی تونستم چنین تصوری داشته باشم، ولی الان حتی در سن ۱۰۰ سالگیم خودم را در نهایت سلامتی و زیبایی میبینم

    استاد تغییر نگرش ها بینهایت بوده و من اینجا جا داره صمیمانه از خانم شایسته نازنین بابته تهیه و تدوین این فیلم ها بصورت ارتش تک نفره در حکم کارگردان، نویسنده، بازیگر، فیلم بردار، تدوین گر و…….نهایت تشکر را داشته باشم که زیباترین فیلم ها را با نهایت تولید فرکانس مثبت برای ما تهیه کردند تا بدانیم زندگی چیزی فراتر از دیدگاه محدود ماست و ایمانی که در آن عمل نباشد حرف مفت است

    عاشقانه دوستون دارم استاد جان، خانم شایسته نازنین و همگی دوستان گلم ❤❤❤❤

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید 😍⚘❤💪

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  5. -
    زوج خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1620 روز

    سلام استاد عزیز خانم مریم سایسته و اعضای سایت

    من در مورد امریکا خوشبختانه خیلی ذهنیت منفی نداشتم چون کلا خیلی اهل تلویزیون وفیلم نگا کردن نبودم و نیستم ولی خب اکثرا تو اخبار میدیدم یا میشنیدم از مردم که تو امریکا خیلی راحت همو میکشن یا زندگی مردم طوری که احساسات ندارن زندگی رباتیک دارن

    بیشترین جذابیتی که من تو سریال سفر به دور امریکا دیدم این بود که مردم چقد ساده زندگی میکنن مردم چقد خودشونن چقد راحتو ساده دارن از زندگیشون لذت میبرن..و اصلا ادمهای عجیبو غریبی نیستن و کم کم دیدم که همه چی دست یافتنی ..خدارو شکر با کمک شما استاد و خانم مریم شایسته همه چیو تو امریکا دیدم که مردمش چقد فرهنگشون بالاست چقد انسانیت سرشون برخلاف ذهنیت قبلیم

    با تشکر از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  6. -
    محمد جواد نائيني گفته:
    مدت عضویت: 2182 روز

    سلام به استاد عزیز ❤️

    به نام خدا

    قبل از سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت باور هایی که در ذهن من خواسته یا ناخواسته شکل گرفته بود این بود که آمریکا رو یه جای بد با مردمانی با ذهنیت بد تصور میکردم چون از اون موقعی که چشم 👀👁️باز کردم به این دنیای زیبا تو گوش 👂 ما میگفتن مرگ بر آمریکا

    آمریکا اصلا جای خوبی نیست آمریکا همش فساد و فحشا است مردمانی آمریکا داره که به دور از انسانیت و شرافت هستند به خودشون هم رحم نمی‌کنند چه برسه به دیگران … دیدگاه و ذهنیت من راجب آمریکا این بود که یه جای خشک و کویری مانند هست و مردمانی که همدیگر رو با تفنگ به راحتی می‌کشند چون این ذهنیتی که در من به وجود آمده بوووووود از رسانه ها و صدا و سیما ی جمهوری اسلامی ایران بود 😆چون همش این فیلم های تگزاسی پخش میکردن ولی ذهنیت من بعد از دیدن و مستندات سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت کاملا نسبت به این کشور یا بهتر بگم ایالات متحده آمریکا عوض شده

    چرا که من تو این سریال های جذاب و بدون ریا کاری که شما استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی انجام دادید من با قشنگی های این کشور و با مردمانش آشنا شدیم و حالا متوجه شدم اگه ورودی های ذهنی ما نامناسب باشه یه ذهنیت مخرب در ما ریشه میزنه و این ریشه هر روز قوی و قوی تر میشه …. حالا دیدگاه من اینه که آمریکا یه کشور عالی با قوانین درست و حسابی و مردمانی آزاد و دوست داشتنی هست که کلی حس خوب دارم الان به این کشور و دوست دارم مهاجرت کنم به این کشور قانون مند و آزاد که همه چیز هاش روی اصول هست … با ورودی های درست و قشنگ میشه از بدترین خاطره هایی که برامون درست کردن بهترین هاشون رو ببینیم و لذت ببریم …

    خدایا شکرت

    ممنون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    elham گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    🔥با سلام و درود به شما عزیزان 🔥

    سپاسگزارم از خدای متعال که مارو در این راه زیبا و خارق العاده هدایت کرد

    و ممنون از شما که به این ایده در ذهنتون نه نگفتید و تجاربتونو با ما در اختیار گذاشتید

    من ۱۸سالمه و عملاً یه ادم کم تجربه و اگر در این مسیر شما و افکار و صحبتتاتون قرار نمیگرفتم هیچوقت قشنگیا رو نمیدیدم و با خودم در صلح نبودم

    من در بندرعباس بزرگ شدم و قریب به ۱۵ساله که اینجا ساکنم

    از بچگیمون کنار خونمون یه مسجد بود و چون ما بچه بودیم میددیم نمازخوندن و باخدا بودن خیلی کار خوبیه و همه تحسینش میکنن با داداشم که ۵سال از خودم بزرگتره موقع اذان ها و مراسم در مسجد بودیم و مصلما وقتی صحبتا الان و دیدگاه الانمو با اونموقع مورد تطابق میزارم میبینم چقد اشتباه کردیم تو این راه ، چه کارایی که نمیکردیم بهتر بود فقط بخاطر عادتای غلط

    بما میگفتن کشورهای غربی چون حجاب ندارن و چون از دین اسلام خارج شدن برای همینه که بلاهای اسمانی نازل میشن ، خدایی نمیدونم چجوری بود وقتی اینارو میگفتن بعد اخبارو میدیدی میفهمیدی یا سیل اومده یا اتیشسوزی چیزی شده 😂💥

    نمیدونم چجوریا بود ولی همیشه حرفشون درست در میومد و این بود که ما میگفتیم اعع اون اقاعه چقد درست میگفت😂😂

    و برا همین کارا و حرفا بیشتر به حرفاش گوش میدادیم یادمه میگفتن اهنگ گوش دادن یعنی نوای شیطانی گوش میدی😂😂 ماهم مثلا همیشه پنبه ای یا چیزی کنارمون بود موقعی که اهنگ پخش میشد میزاشتیم تو گوشمون😂خودم فکر میکنم بهش میبینم واقعا ته اسکول بودنه

    یه وضعی بود خدایی عقلمون کجا بود😂

    ولی خوب من یه بچه ۹ساله بودم که همش همبنجوری شنیده بودم

    و فکر میکردم امریکا یمشت معتاد که تا سر خم میشن تو سطل زباله ها برای پیدا کردن غذا و اینا

    یا که انقد کشور زورگو و بدیه که مردماش همه فقیر یا چون اسلام اونجا نیست و همه سرا بازه مستقیم میفرستنشون توی جهنم همش بخاطر حرفها و صحبتایی بود که ادمایی که از من خیلی بزرگتر بودن میزدن

    و ماهم به ناچار همیشه بخودمون سخت میگرفتیم حجاب کن ، نمازت قضا نشه ، و کاریو که دوس داری نکن و توی دلت مخفی کنش

    حتی یادمه راجب اروپا و انگلیس اینجوری میگفتن که اونا چون دشمن کشورا جنگ زده اند و همیشه به اونا حمله میکنن و زور میگن ولی ایران در همه جهات به کشورها حتی دشمنان نیز کمک میکند😌

    و وقتی داخل تلویزیون و اخبار از فلسطین و اینها میگذاشتن و میدیدم چجورین میگفتیم چقد اونا ظالمن پس و همش فقر و بدبختیو گشنگی دیده میشد

    و داخل مدرسه ها و کلاسایی که میرفتیم یا کلاسهای قرآنی که برگزار میشد همیشه راجب مسائل اونجا صحبت میشد از فقر بدی و زشتی های اونجا یا تجاوزایی که میشه

    همیشه برام سوال بوده چرا واقعا اروپاییاانقد صورت و پوست صاف و بدون جوش یا هر عارضه دبگه ای ندارن

    و هبمشه در جواب بهم میگفتن اونا ژنشون خوبه😂یا مثلا چون بخاطر ابنه که اونجا همیشه هوا بارونیه

    ولی از وقتی با شما اشنا شدم و شما هم داخل بندر بودید و پوستتون خوبه و اون وویس رو داخل ماشین یکی از معلمامون گوش دادم و پداتون کردم فهمیدم اینا همش نگرشهایی که به اشتباه به خورد و ذهن ما دادن

    نه با موزیک میری جهنم نه با دروغ گفتن و خودتو مخفی کردن میری بهشت

    بلکه اینجاست که این حرفها و صحبتا میشه و از وقتی کرونا اومده و صحبت های قدیمی آخوندا رو با الانشون گوش میدی میفهمی نه بابا پس یچیز دیگست

    مثلا مبگفتن صفها داخل نماز جماعت باید بهم بچسبن وگرنه قبول نیست و الان فاصله هر کس بالای ۵متره بعد چجوری قبوله!!

    و اون زمانی که راجب خفاش شب داخل کشور بحث بود بما اینجوری توی مدارس گفته بودن اونا از کشورهای دشمنان ایرانی وارد ایران شدن تا این مذهبو خراب کنن و مذهب های خودشونو بزارن ما حتی یه کتاب راجب سنت ها و تخریب های امریکا و اروپاییها به ایران داریم و باید پاسش کنیم😂

    ولی شما با نشون دادن اون واقعیتا منی که شاید بظاهر کم سن و سوال بودم حس میکنم. از یه گل و لایی که توش افتاده بودم نجات دادید

    واقعا ممنون از شما و خانم شایسته. که انقد در صلح بودنو و نشاط و شادابی رو بما نشون میدید که چجوریه واقعا دیدگاها و واقعیت این قانون شاید سریال زندیگی در بهشت برای شما هزینه بر و حوصله بر باشه ولی اینکه تمایز شمارو از همه شنیده های ما که ادما توی امریکا فقط بخاطر پول کار میکنن رو تغییر میده و این باعث شده که همبشه و همیشه براساس قلبم برم جلو و به صحبتاتون اعتماد کنم نه براساس باورا غلط

    سریال زندگی در بهشت و دور آمریکا و با زیبایی های خارق العادش و دریاچه های پر از ابش اونقد تاثیر در زندگی من و خانوادم داشت که مادرم و پدرم با این سن شروع به تغییر کردن و باور کردن میشه و اینقدر تاثیر گذار بود که تلویزیون الان ماه هاست در خانه ما روشن نشده ، و خوبه که ادمایی که الان کنارم هستن از لحاظ ذهنیتی و شادابی و درصلح بودن خیلی کمکم کردن و این نتیجه فرکانسا خوبه

    واقعا از خدای مهربان بخاطر اینکه توی این مسیر قرار گرفتم سپاس گزارم و الان به جواب سوالم که چرا اونورا صورتاشون خوبه ولی در ایران همیشه آکنه و … وجود داره رسیدم

    نه خدا ازشون برگشته نه چیز دیگه ای

    بلکه در امریکا و اروپا فقط تمرکز به روی زیبایی دارن و باخودشن در صلحن و شاداب و با نشاطن بدون اینکه دروغی به خودشون بگن و انکار کنن ماجرا رو برای خودشون و برای دیگران زندگی کنن بود

    از شما بابت این سریال و این سایتتون سپاسگزارم

    دوست داشتم این حس و حال خوبو که الان دارمو با دیدن این سریال بگم و کلی حرف نگفته موند که افکارمونو میسازیم نتیجشونو بهتون میگیم💗🔥

    دوستتون داریم زیاد و از بودن در این جهان خوشحالم و خدایا شکرت که هستیم و بما اجازه زندگی کردن و تجربه و دیدن زیبایی ها رو دادید 🙏🏼💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  8. -
    بهنام گفته:
    مدت عضویت: 2479 روز

    درود بر استاد عزیزم جناب عباسمنش بزرگوار که نه تنها دستی از دستان خداوند بلکه یک چراغ پر نور در مسیر پر پیچ و خم ذهن تاریک ما هستی که ما رو به سمت منبع اصلی نور هدایت میکنی. هر روز بارها خداوند رو سپاسگزارم که نه تنها یک بار بلکه با اصرار فراوان شما رو در مسیرم قرار داد و به طرق مختلف به من فهموند که باید دنباله رو آموزه های شما باشم.

    من متولد 19 اسفند 59، مثل شما استاد عزیزم زاده ی دوره جنگ هستم و همون تمریناتی که ازش صحبت کردید رو تا حدودی ما هم انجام دادیم. تا زمان پایان جنگ همیشه از تلویزیون آمریکا رو بعنوان یک شیطان و یک موجود دیو صفت نمایش میدادن. ولی خب در سنی نبودم که تشخیص بدم یا توجه کنم به این حرفها. حتی یادمه در صف مدرسه سال اول ابتدایی، میگفتن شعار بدید بگید مرگ بر آمریکا، نمیفهدیم چی میگن و میگفتم : برگ برگ آمریکاااا😂😂

    در سن 8 سالگی بودم که برای اولین بار از مادرم شنیدم که پسرعموش ساکن آمریکاست و اونجا پزشکی میخونه. از مادرم پرسیدم مگه آمریکا اسم آدم نیست؟ گفت نه پسر جان امریکا یه کشوره، که اونور زمینه. رفتم سراغ نقشه ای که روی دیوار خونه بود. گشتم و امریکا رو پیدا کردم.

    یادم میاد از همون بچگی یعنی وقتی 8-9 سالم بود، به اخبار علمی خیلی علاقه داشتم. و هر وقت خبری در مورد کشف فلان دارو و…. میشنیدم ذوق میکردم.

    یه روز که داشتم اخبار علمی میدیدم و صحبت کشف دارو و کشف نجومی و… توسط دانشمندان فلان دانشگاه امریکا بود ، به یکباره همه شعارهایی که درباره امریکا شنیده بودم به شکل یک سوال در ذهنم نقش بست. اگر آمریکا شیطانه یا شروره یا هرچی… پس چرا هر چی پیشرفت و کشفیاته اونا به دست میارن!؟ چرا هیچوقت نمیگن ایران فلان مسئله رو کشف کرد؟

    با خودم گفتم بعید میدونم آمریکا به اون بدی که میگن باشه. باید تحقیق کنم و یه روزی خودمم باید برم امریکا. هر جور شده، به هر روشی که شده حتی اگر یک روز از عمرم باقی مونده باشه… باید برم.

    سالها بعد، قبل از ظهور اینترنت در ایران، از طریق کتابهای جغرافی در مورد اماکن مختلف امریکا تحقیق میکردم.در مورد تاریخشون میخوندم. هر فیلم امریکایی که میشد با دقت میدیدم… به اماکن باستانی در امریکا بشدت علاقمند بودم…. و… تا زمانی که اینترنت پیدا شد. حالا حدود 20 سالم بود.

    من همه چیزی که از تحقیق درباره آمریکا به دست آوردم: نظم بود، قانون بود، مردم دوست داشتنی بود، عدم تعارفات بیهوده بود، انصاف بود، دوستی بود و…. و وقتی همه اینها رو کنار هم میزاشتم، جوری بود که انگار داشتم به اصالت خودم دست پیدا میکردم، احساس میکردم من متعلق به اونجام و از همون بچگی هیچگونه اخلاق و رفتار یک ایرانی در من دیده نمیشد. از تعارفات خوشم نمیومد، پشت سر حرف زدن بیزار بودم و خیلی مسایل دیگه.

    خدا میدونه تا به امروز چند هزار گیگ اینترنت صرف گشتن در گوگل مپ، استریت ویو و فیلم مستند… برای قدم زدن در خیابونهای آمریکا کردم…

    چند سال پیش سایتی رو پیدا کرده بودم که در شهرهای مختلف امریکا دوربین های مداربسته رو به نمایش گذاشته بود. تقریبا هر روز یکساعت از طریق این دوربینها به خیابون، نحوه حرکت ماشینها، ادمها و… نگاه میکردم و از اینهمه نظم لذت میبردم.

    سالها گذشت تا بنا به درخواستم از خداوند رحمان، که در شرایط بدی از لحاظ مالی و شغلی بودم، شما رو به من نشون داد، بارها شما رو انکار کردم، چون توهم دانستن داشتم. فکر میکردم که خیلی میدونم، خیلی بلدم، ولی وقتی دیدم خداوند با اصرار میخواد که من شما رو دنبال کنم، اومدم به سایتتون و شروع کردم به دیدن ویدئوها. البته اولین ویدوئی که از شما دیدم در یوتوب بود که در مورد قانون جذب در قرآن صحبت میکردید.

    وقتی با شما آشنا شدم، تازه فهمیدم که من هیچی نمیدونم و سالها داشتم چوب این توهم رو میخوردم.

    با شما قدم به قدم پیش رفتم و وقتی سفر به دور امریکا شروع شد، لحظه به لحظه با شما در اونجا زندگی کردم. حتی بعضی جاها که میرفتید اونقدر برام آشنا بود که انگار بارها به اونجاها رفتم و البته بعدا یادم اومدم که من خیلی جاها رو با استریت ویو دیده بودم.

    سفر شما در امریکا، زندگی شما در امریکا، همگی آرزوهایی هستن که من سالها با خودم حملشون میکنم و تصورشون میکنم و به دست شما همه این آرزوها دارای تصویر واقعی شدن.

    می خوام رازی رو با شما در میون بزارم که شاید باورتون نشه. مربوط میشه به خیلی قبل تر از آشنایی با حضرت عباسمنش.

    یه روزی داشتم در سایت زیلو، خونه های فلوریدا و مناطق شمالیش رو میدیدم. رسیدم به یک خونه که دریاچه اختصاصی داشت، خیلی خوشم اومد. دیدم این همون مکانیه که دوست دارم توش باشم. عکسهاش رو ذخیره کردم، و از روی نقشه هم یک عکس ازش گرفتم و گذاشتم پس زمینه دسکتاپم. بارها با همسرم در موردش صحبت کردیم و تصویر سازی کردیم….

    حدوداً همین دو سه ماه پیش، متوجه شدم پارادایس در همسایگی همون دریاچه ایه که من انتخابش کردم! مو به تنم سیخ شد… وقتی همه چیز رو کنار هم گذاشتم دیدم این اصلا و ابداً اتفاقی نیست و اگر من در مسیر درستی قرار داشته باشم، صد در صد به کمک آموزش های شما، و یاری خداوند در همسایگی شما خواهم بود.

    استاد جان، شما آمریکایی رو که سالها من در آرزوش بودم، جوری برای من به تصویر کشیدید که تمام چیزهایی که تصور کرده بودم، یاد گرفته بودم، همگی برام زنده شد و مطمئن شدم که من روزی متعلق به اون سرزمین خواهم بود.

    نمیشه با کلمات از شما تشکر کرد واقعا نمیشه…

    مریم خانم که زحمت این همه فیلمبرداری، توضیحات، ادیت و… کشیدن فقط میتونم برای تشکر، از خداوند هم برای شما هم برای ایشون سلامتی نامحدود، عشق نامحدود، ثروت و آزادی و آرامش نامحدود طلب کنم.

    به امید دیدار همسایه های عزیزم.💕💕💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      بهنام گفته:
      مدت عضویت: 2479 روز

      چنتا مورد رو یادم رفت اضافه کنم، در قالب پاسخ به کامنت عرض میکنم:

      تصور منفی و ترمز ذهنی بزرگ من از آمریکا و کلا کشورهای خارجی این بود که چون خودم همیشه اضافه وزن داشتم فکر میکردم اگه با این هیکل و قیافه پام به خارج از کشور برسه توسط بقیه مسخره میشم و خجالت میکشم. وقتی شما سفر به دور آمریکا رو شروع کردین، متوجه شدم اکثر امریکاییها در زندگی واقعی، هیکل های درشت و چاقی دارن. بعد به این نتیجه رسیدم که نه تنها چاقی من عیب نیست، بلکه اصن این هیکل ساخته شده واسه زندگی تو آمریکا 😂😂

      تصور منفی دیگری که داشتم، برخورد و ارتباط اون ها با ایرانی ها و بالعکس بود که با زحمات شما، به کل این تصور پودر شد و فهمیدم که با اونا خیلی راحتتر میشه ارتباط برقرار کرد تا هموطن های خودم در ایران! اینجامن از طرف پرسیدم امروز چندمه؟ جوری چپ چپ نگام کردم که راهمو کج کردم رفتم اونور خیابون😂😂

      تصور منفی دیگرم در خصوص امور اداری بود که فکر میکردم نمیتونیم به خاطر ضعف زبان و… اون اوایل از پسش بر بیایم. که با فرمایشات شما متوجه شدم انقدر همه چیز روی نظمه که امور اداری کلا مثل آب شدن کره، پیش میره.

      دست آوردهام از سفر و زندگی شما اینا بودن:

      من هرگز تا قبل از اشنایی با شما، به زیبایی های اطرافم توجهی نداشتم، و هرگز به خاطر بارون و ابرهای زیبای آسمان و آسمان آبی و غروب دل انگیز و طلوع زیبا، سپاسگزار نبودم.. اصلا نمیدیدمشون!

      اونقدر با شما یاد گرفتم که به جزئیات توجه کنم که حتی نفس کشیدن برام مثل خوردن یک شراب ناب شده و طعم بهشت رو در وجودم جاری میکنه و دائماً در حال سپاسگزاری ام.

      حتی تکه ای از بارانی که اونجا میبارید و از لابلای فایلهای تصویریتون کات کردم و تقریبا هر روز نگاه میکنم و با دیدن اون بارون شدید و فوق العاده، شکرگزاری میکنم و از اون همه سرسبزی لذت میبرم.

      با شما فهمیدم که چقدر میتونم خواسته داشته باشم و چه جایی میتونم برم و چه غذاهایی رو امتحان کنم. بخصوص فستیوال غذا که در تمپا جلوی ساختمون شما برگزار میشه… یعنی اونجا باشم با ماهی خودمو خفه میکنم😂😂😂😂

      خلاصه استاد جان خیلی از شما یاد گرفتیم و نوشتن همه شون شاید باعث خستگی خواننده بشه. دوستتون دارم که منشاء اثرید، برقرار باشید.❤💕

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1902 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو زیبا

    سلام دوستای عزیزم

    استاد چقدر این سوال خوب بود وقتی که نوشتم دیدم واای من قبلا چه تصوری داشتم نسبت به این کشور زیبا

    خداروشکر با دیدن سفرنامه و زندگی در بهشت بدون اینکه خودم متوجه بشم یا تلاش خاصی بکنم با گذروندن تکامل الان فهمیدم که چقدر دیدگاهم نسبت به این کشور و کشور های دیگه عوض شده

    من قبل از دیدن سفرنامه و زندگی در بهشت هیچ تصویری به وضوحیه یی که تو سفر نامه برای ما به تصویر کشیدین ندیده بودم

    و اصلا خبری از این سرسبزی و طبیعت بکر و نابش نداشتم

    از قانون های فوق العاده اش که باعث شده این کشور زیبا باشه نداشتم

    از اینکه تو آمریکا همه چی سر جای خودشه و از تمییزی شهرهاش خبری نداشتم

    از رابطه ای که آدم های ملیت آمریکا با ایرانیا دارن خبر نداشتم یعنی تصورم این بود اونا همون خصوصیاتی رو دارن که تو اخبار ها تو گوش ما کردن و اونا آدم های خوبی نیستن و اصلا چشم دیدن ایرانیا رو ندارن

    باور اینکه اونجا امنیت نیست، باورم این بود که من یه دخترم و هیچ وقت نمیتونم تنهایی سفر کنم به کشور های خارجی (صرفا نه فقط امریکا بلکه باورم نسبت به کشور های دیگه هم همین بود که برای منه دختر هیچ امنیتی نیس اصلا معلوم نیس که من تنها اونجا باشم ممکنه چه بلایی سرم بیارن 🤣🤣🤣)

    دقیقا استاد منم همیشه تصورم این بود که اینا اصلا چیزی به اسم ازدواج و تعهد ندارن و هر لحظه هر کی دلش خواست با بکی رابطه داره و به هم تعد ندارن و همیشه فک میکردم این بچه ها چی میشن، چه جوری برای اینا شناسنامه میگیرن در حالی ک با هم ازدواج نکردن، اصلا ایندشون چی میشه،با کی بزرگ میشنو…

    اما اما اما

    با دیدن این سریال ها ی فوق العاده فهمیدم که دیدگاهی که من نسبت به این کشور داشتم کجا و خصوصیات این کشور کجا (تباه بودم)

    من عاشق اینم که همه چی مرتب باشه تمییز باشه وقتی استیت پارک ها رو میبینم، شهر ها رو میبینم که چه جور جاده ها با سرسبزی ها تفکیک شدن، اینکه من هیچ جا خاک ندیدم همه جا سرسبزه (کنار جاده ها)

    اینکه آدم ها وقتی میفهمن شما ایرانی هستید چه رابطه ی خولی دارن باهاتون و اصلا جبهه نمیگیرن

    اینکه این کشور چقدر امکانات فوق العاده ای داره، فروشگاه های متعدد و فراووون که دسترسی رو همه جوره آسون میکنه، اینکه بسته ای رو ک میخوایپست کنی رو لازم نیس بری اداره پست خیلی راحت با علامت گذاشتن پستچی میفهمه و انجام میده من عاشق این همه راحتی ام

    آخ آخ آخ

    از امنیتش

    امنیتی که هم منه انسان میتونم داشته باشم و هم امنیتی که وسایل ام میتونه داشته باشه (خطاب به اون سفارش های پستی استاد که چند روز پشت در میمونه و کسی به اونها دست نمیزنه)

    امنیتی که مریم عزیز داره و چند روز تنها تو پرادایس میمونه واقعا فوق العاده و تحسین برانگیزه

    از وقتی سفرنامه و سریال زندگی در بهشت رو میبینم منم عاشق ❤ امریکا شدم

    عاشق ادم هاش

    عاشق تمییزیش

    عاشق قانونمندیش

    عاشق استیت پارک های بزرگ و خفنش

    عاشق ابشار نیاگارا

    عاشق امنیتش

    عاشق اعتماد به نفس آدم هاش

    عاشق امکانات تفریحی و گردشگریش

    عاشق ازادی که به ادم میده (میتونم موتور سوار بشم، میتونم ازادانه هر لباسی رو که بخوام بپوشم بدون قضاوت های دیگران، بدون نگاه های بد دیگران)

    من عاشق خانواده های امریکایی ام، عاشق ذهنیتی که دارن، عاشق روش های تربیت بچه هاشون،

    اینکه بچه هاشونو فوق العاده با اعتماد به نفس و مستقل تربیت میکنن و به خاطر همین تربیت درستشون هر خانواده چندین بچه دارن بدون نگرانی هایی که خانواده های ایرانی دارن (آی بچه ی زیاد خرج داره، من از پسش بر نمیام، چه جوری تربیتش کنم، باید همش حواسم باشه که با کی میره میاد، با کی دوسته تا معتاد نشه، کارش چی میشه ایندش چی میشه و یه عالمه نگرانی های دیگه) که خانواده های امریکایی با تربیت درست و اعتماد به نفس و خود باوری که به بچشون میدن دیگه نگران این عوامل نیست

    با دیدن سریال زندگی در بهشت دیدم چقدر آدم های خوبی وجود داره که بدون چشم داشتی برات کاری رو انجام میدن

    اینکه چقدر آدم امین و مطمئن وجود داره که میتونی خیلی راحت بهش اعتماد کنی و اون آدم رو وارد خونت کنی یا حتی وقتی که تو خونه نیستی اون بیاد و کارهارو به بهترین شکل انجام بده

    من عاشق این کشورم چون همه چیش مشخصه اینکه زمین هاش همه مشخص شده که برای شخصه یا برای دولته و فنس کشی شده اس

    و برای هر چیزی مکان مخصوصی داره،مثل مکان مخصوص برای آفرود

    با دیدن این دو سریال فهمیدم که هر چیزی ممکنه فقط من باید باور درستی نسبت بهش داشته باشم

    اگر زیبایی ببینی زیبایی ها را جذب میکنی

    اگر خودت خوب باشی، خودت ادم امینی باشی و باور داشته باشی یه همچین ادمی وجود داره جذبش میکنی

    اگه همه چی رو راحت و اسمون ببینی همه چی برات راحت میشه

    خلاصه به هر چی فکر کنی همون میشه

    استاد عزیزم مطمئنا موارد زیبای زیاد دیگه هم هس

    دستان خدا را میبوسم که من را به این مسیر زیبا و لذت بخش هدایت کرد

    همتون رو به خدای قدرتمند و هدایتگر میسپارم

    ♥♥♥دوستون دارم♥♥♥

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    سعید اصغرزاده گفته:
    مدت عضویت: 2296 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و هم خانواده ایی های دوست داشتنی

    سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت مستند زندگی استاد عباسمنش در دو سال رو برای ما از دوربین زیبابین خانم شایسته به تصویر کشیدن و در این مدت برای دوستانی که پیگیر این دو سریال بودند کلی اتفاقات خوب افتاده از جمله خود من که حالا میخوام باورهای اشتباه خودمو قبل از این سریال ها نسبت به کشور امریکا و مهاجرت به این کشور و همچنین باورهایی که این سریال ها ایجاد کرده اند، بنویسم.

    قبل از هرچیزی از استاد و خانم شایسته بابت این فایل های بی نظیر تشکر میکنم و خداروشکر میکنم که منم در مدار دیدن این سریال ها بودم و کلی از دیدنشون لذت بردم و خندیدم.

    کشور امریکا و ایران از لحاظ سیاست کلا متضاد هستند و این باعث شده در ذهن ایرانیا امریکا یک جهنم باشه این ورودی های منفی یا بقول استاد ویروس های جوری در باورها و ذهن ها رخنه کردن که در اوایل سریال سفر به دور امریکا زیبایی هایی که حتی با چشمان خودم میدیدم مقاومت داشتم هنوزم کسایی هستند که به این سریال ها مقاومت دارند … بگذریم فقط خواستم بگم در این حد ویروس ها مغز منو به کنترل خودشون گرفته بودند.

    ۱- اولین و محکم ترین باور اشتباه فساد و فحشای بود که فکر میکردم اکثر کشور امریکا رو فرا گرفته در ذهنم آزادی کشور امریکا رو با این باور اشتباه محدود کرده بودم و میگفتم اونجا ازادی هست و هرکی هرکاری دلش خواست میتونه بکنه همچین تصوری داشتم که در ادارات امریکایی همه با هم ارتباط جنسی برقرار می کنند و کلی فحشا تو خانواده ها رواج داره خلاصه هیچی دیگه داغون بود ذهنم و این بیشترش بخاطر فیلم هایی بود که دیده بودم.

    – در دانشگاه که بودم بسیج دانشجویی دانشگاه یجورایی برنامه داشتن برای تخریب کشور امریکا و در جشن های دانشگاه بعضا ویدیوهایی رو پخش میکردن که خیلی قوی این ویروس هارو در ذهن مخاطبا قرار میداد یکی از این ویدیو ها که خیلی رو من تاثیر داشت این بود که یک پورن استار آمریکایی که بازیگری در ویدیوهای پورن رو رها کرده بود اومده بود کشور خودشو به توپ و گلوله بسته بود و انگار میخواست داد بزنه بگه امریکا مساوی است با فحشا

    – البته تازگیا کشف کردم که فقط به این خاطر نبوده، بعضی وقتا با شوخی و خنده به مامانم میگم میرم امریکا تورو هم با خودم میبرم اولین جوابی که میده اینکه اونجا زن ها رو (از لحاظ جنسی) اذیت می کنند … مادر من خیلی خیلی کم تلویزیون نگاه میکنه چون زبان فارسی رو کم متوجه میشه با این حال تعجب میکنم واقعا یعنی همچین باوری از نسل های گذشته بما رسیده!

    این باور عین زنجیر دست و پای منو بسته بود مهاجرت چیه اصلا به مسافرت به امریکا هم فکر نمی کردم کشوری که پرچمش در ورودی مدرسه ها زیر پای دانش اموزان نقش بسته بود و این اولین و بدترین ویروسیه که از بچگی تو ذهنامون گذاشته شده حالا بریم سراغ زیبایی ها

    – اما سریال های استاد همه ی این معادله رو عوض کرد من دیدم که خانواده ها چقدر بنیان محکمی دارند چقدر نسبت به هم دیگه صمیمی هستند و البته روابطشون خیلی خیلی بهتره چیزی که کمتر در خانواده های ایرانی دیده میشه چقدر بچه ها به والدینشون احترام قائلند در حالی که بدون وابستگی و با روی پای خودشون ایستادن بزرگ شدند چقدر خانواده های به رشد و پیشرفت هم دارند کمک می کنند و در همین حال لذت بردن از زندگی اولویت اولشونه اصلا مفهموم «آزادی» در ذهن من عوض شد من فکر میکردم آزادی یچیز بدیه و غیر قابل کنترله برعکس دیدم که چقدر میشه در کنار آزادی عشق و لذت رو تجربه کرد برای تک تک قسمت های این سریال میشه نکاتی رو پیدا کرد که در امریکا دارند

    عشق رو در کنار ازادی

    لذت بردن رو در کنار خانواده

    خندیدن رو در کنار عدم وابستگی

    تجربه می کنند بدون اینکه نگران چیزی باشند بدون اینکه خانم ها بفکر آزار و اذیت و آقایون بفکر خیانت باشند و دارند از بنیان و فرهنگی که از بنا درست پی ریزی شده به آسانی لذت میبرند و همه ی این ها امریکای جهنمی رو در ذهنم به بهشت تبدیل کردند.

    ۲- آزادی اسلحه و مشربات الکلی، منی که در شهر خودم بارها شاهد دعواهای خیابانی بودم این مورد دیگه تهش بود واقعا همش میگفتم اونجا که اسلحه و مشروبات الکی ازاده ببین دیگه چه فجایایی رخ میده طرف الکل میخوره اسلحه برمیداره مردمو به رگبار میبنده اینم همش بخاطر ویروس هایی بود که از رسانه ها و تکرار اون ویروس ها توسط دوستان و نزدیکیان در ذهنم نقش بسته بود

    غافل از اینکه اینا همش اشتباست وقتی حتی یک نفر از دوستان آشنایان نرفته از نزدیک این کشورو ببینه چطور میتونه این همه از نظر خودش حقیقت ها رو بگه … البته که همه ی اینا ناخوداگاه تو ذهن من بود و کسی مقصر نیست، وقتی باورهای اشتباهی داشته باشی در مدار اشتباهی هستی و طبق اون مدار همچین برداشت هایی میکنی یا هدایت میشی به چیزایی که باورهاتو تثبیت کنند خداروشکر هزاران مرتبه شکر که منو به این مسیر هدایت کرد و پرده از مقابل چشمانم برداشت

    – با سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت من فهمیدم که اینجوری نیست و اتفاقا برعکسه و این باز منو تکون داد نکنه من دارم در مورد مفهموم آزادی اشتباه میکنم ازادی که در این کشور به همراه خودش امنیت میاره در حالی که در ذهن من این برعکس بود و ازادی مساوی بود با دیوانگی مساوی بود با هرکی قدرت بازوش بیشتر باشه اون میتونه زور بگه در یک کلام ازادی مساوی محدودیت بود در ذهن من

    استاد تو یکی از فایل ها توضیح میدادن که اینجا اکثر خونه ها دیوار ندارند چون اسلحه ازاده و در حریم خونت متجاوزی رو به قتل برسونی هیچ مجازاتی نداری و این بیشتر باعث شده امنیت برقرار بشه و این چقدر خوبه امریکای واقعی اینه که ازاد بودن اسلحه باعث میشه ازادی رو در تمام جوانبش تجربه کنی یا ازادی مشروبات الکلی اینجوری نیست که فرد دست به دیوانگی بزنه بلکه با ازادی میتونه از الکل استفاده کنه ولی نمی تونه به جامعه اسیب بزنه و در سریال های استاد من بارها دیدم که با مشروب بدست هوشیار بودند و میزدن و میرقصیدن و وقتی دوربین میرفت سمتشون با لبخند دست تکون میدادن و اینا چقدر لذت بخش بود خدای من

    یا حتی سیگار در کل مدت این دو سریال بجز یک قسمت از سریال زندگی در بهشت که مربوط به ایبور سیتی تمپا بود من ندیدم حتی یک نفر سیگار دستش باشه

    ۳- شاد بودن ملت آمریکا، از وقتی با استاد عباس منش اشنا شدم فهمیدم مهمترین موضوع زندگی هر شخصی اینکه از زندگیش لذت ببره درسته بعضا فراموش کردم لذت بردن از زندگیو ولی این سریال ها در عمل بمن نشان دادن در هرسنی در هرجایی با هر شرایطی که باشی مهم ترین موضوع لذت بردنه چقدر این مردم شاد و خوشحال و پر انرژی هستند و به معنای واقعی زندگی رو زندگی میکنند از کوچکترین موضوع استفاده میکنند تا بخندن شادی کنند بدون اینکه برای شاد بودن محدودیت سنی محدودیت جنسی بذارند همه و همه در قاب دوربین خانم شایسته و استاد عزیزم داشتن لذت میبردن

    و این در مقابل باور اشتباه گریه کردن غمگین بودن برای کوچکترین بهانه ایی برای کوچکترین اتفاقی، برای احساس گناه برای کوچکترین اشتباهی غوغا کرد و یه اهرم لذتی شد برای بیشتر و بیشتر لذت بردن

    ۴- تمیز و بودن شهرها در کل مدت این دو سریال من یادم نمیاد حتی یک آشغال روی زمین ببینم نه تنها شهر ها بلکه کنار جاده ها استیت پارکهای به اون عظیمی کل مدت سریال فقط محو تماشای زیبایی ها بودم

    نمی خوام کمال گرایانه فکر کنم ولی برای کشوری که با وسعتی بسیار بزرگ و جمعیتی ۴۰۰ میلیونی این موضوع یک شاهکاره

    ۵- کیفیت بالای زندگی یک باور اشتباه دیگه که داشتم و کمرنگ تر شده مالیات این کشور بود من یادمه قبلا موضوعی رو شنیده بودم که در کشور های غربی اگر یک شخصی در مسابقه ای یا قرعه کشی ایی ماشینی گرون قیمت برنده میشد بخاطر مالیاتش نمیرفت جایزشو بگیره

    ولی این مستند زندگی استاد از هر جنبه ایی بمن نشون داد مالیات باعث کیفیت بیشتر زندگی این ملت شده باعث شده مردم با نهایت امکانات و تجهیزات زندگی کنند و ترس مالیات دادنو ندرند بلکه برعکسه حتی اگه کسی مالیات نپردازه دید منفی نسبت بهش دارند

    اره دقیقا همه چی در مغز من با این سریال ها تغییر کرد نه تنها در مورد کشور امریکا بلکه در مورد کل مسائل زندگی استاد عباسمنش بمن یاد دادند که اکثر شنیده هام ۱۸۰ درجه برعکسه و دقیقا همینا شدن ترمز های ذهنی من

    ۶- کسب و کارها و دیدگاه های مردم، در این سریال ها من دیدم چقدر کسب و کارهای متنوعی مردم دارند و با لذت دارند کارشون رو انجام میدن در حالی که این ضد باوری بود که میگفت دولت موظفه برات کار و زندگی جور کنه!! در سریال های لذت و شادی من دیدم این مردم خودشون زندگی خودشونو میسازن و با نهایت ارامش و شادی زندگی میکنند شاکی نیستند غر نمی زنند بجای اینکه در دورهمی ها بشینند غر بزنند غیبت کنند نشستند دارند میگن میخندن کل حواسشون به شادی و رقص هست چقدر در جاهای مختلف امریکا کنسرت های خیابانی برگذار میشد و میشه 😍

    استاد عزیزم همینجوری که دارم مینویسم تیکه هایی از سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت هی تو مغرم مرور میشه این تغییر اینقدر طبیعی بوده الان که دارم بهشون فکر میکنم در پوست خودم نمی گنجم سپاس گذارم استاد عزیزم

    ۷- موقعیت جغرافیایی امریکا که باعث شده ۹۵ درصد این کشور سرسبزی باشه و قدم به قدم این مردم سرسبزی درختان سر به فلک کشیده و باران فراوان رو تجربه کنند من خودم در شمال غربی ایران زندگی میکنم و با این وجود برف یجورایی برام حسرت شده ولی قسمت های شمالی امریکا چقدر برف میباره فایل هاشو که تو یوتیوب دیدم کف کردم واقعا خدایا شکرت بخاطر این تنوع بخاطر این کشور بخاطر این همه نعمت و زیبایی

    ۸- مردم مهربان و خونگرم این کشور، از دورهمی های استیت پارکها گرفته تا مهمان های دوست داشتنی پردایس بارها این موضوع رو در ایران دیدم که طرف سالهاست حتی همسایشو نمیشناسه ولی در سریال سفر به دور امریکا برای چند روز که در استیت پارکها همسایه هستند دورهمی تشکیل دادند دارند میگن میخندن انگار سالها هم دیگرو میشناسن چقدر روابط این مردم درست هست و حتی منی که فایل های این دورهمی ها رو میبینم چقدر احساس نزدیکی میکنم مثل خانمی که در پارک ملی (Great smoky mountains) اومد با استاد و خانم شایسته و مایک خداحافظی کنه یا خانم کتی در شهر پیتسبورگ که مهمان خونه پر مهرش شدیم و …

    ۹- تلفیق سادگی در شادی در کار در مهمانی خلاصه همه چیز در این کشور با سادگی امیخته شده و این باعث میشه زندگی در بهترین نحو لحظات این مردم جاری باشه که مشخص ترینش در سریال زندگی در بهشت مهمون های پردایس بودند با همه ی ازادی با همه ی قوانین خانوادگی و میزبان همه چیز در جای واقعی خودش بود و این دیدگاه چقدر کمک میکنه هرکسی خودش باشه هرکسی با خودش در صلح باشه با همه درگیر نشه فشارهای مهمانی و سفر تجربه های لذتبخش رو براش تلخ نکنه.

    ۱۰- فرهنگ ها و عقاید مختلفی که در کنار هم زندگی می کنند و هرکسی فقط و فقط مسئول زندگی خودشه و با بقیه کاری نداره عین امیش ها در سریال سفر به دور آمریکا که هم اونا و هم بقیه مردم در کنار هم زندگی می کنند و به ارزش های هم احترام میذارند یا حتی منجی هایی که در ایبور سیتی تمپا میخوان مردم رو هدایت کنند در حالی که مردی که برای خوش گذرانی به اون قسمت از شهر میرند مشغول کار خودشون هستند و به کسی کاری ندارند برخلاف عقاید و دیدگاه هایی که مردم استان های ایران نسبت به هم دارند.

    و این چقدر خوبه ذهنمونو نسبت به هرچیزی پاک کنیم و از اول بیاییم واقعیت رو در مغزمون قرار بدیم من اصلا به این موضوع فکر نکرده بودم وقتی استاد به این موضوع اشاره کردند دیدم عه در ذهن منم همچین چیزایی هست و این ذهن و باورها خیلی خیلی باید روشون کار بشه.

    ۱۱- زیبایی های فراوان و فوق العاده ی سریال زندگی در بهشت که بالای ۹۰ درصدش در پردایس گرفته شده نشون داد هزاران هزار زیبایی در اطراف ما وجود داره که بهشون توجه کنیم میتونن مارو به عرش علی ببرند این دو سریال بصورت عملی قوانین رو بما یاد میدن و بما میگن که جهان هم میتونه یک بهشت باشه و کسی که در این دنیا خوشبخته اون دنیا خوشبخت تره.

    استاد عزیز خانم شایسته عزیز از شما بسیار بسیار سپاسگذارم بعضی وقتا فکر میکنم چطور میشه از استاد عباس منش تشکر کرد ولی جواب اینکه ایشون نتیجه اعمالشو هم در این دنیا و هم در اخرت داره و بسیار در این دنیا سعادتمند زندگی کرده و در اخرت هم سعادتمند زندگی خواهد کرد خداوند وعده راست به مومنان داده و از وعده خودش عدول نمی کنه.

    و ایشون و اموزه هاشون هدیه ایی از طرف خدا برای من هستند تا منم مثل استادم انسان عزیز و بالا مقامی باشم در پیش خدای خودم

    این هدیه رو خدا زمانی بمن داد که من یکوچولو خواستار تغییر شدم و اینکه میگن اگه یک قدم به طرف خدا برداریم خدا صد قدم بطرف ما بر می داره همینه واقعا خدایا شکرت خدایاشکرت

    براتون بهترینا رو در زندگی دنیا و آخرت آرزومندم 😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: