https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-05 07:42:142025-04-14 21:21:27سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
898نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام میکنم خدمت استاد عباس منش عزیزم و همه بچه های سریال زندگی در بهشت
سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا برای من تنها یک سریال و سفر نامه نبود چون سریال را فقط یه بار میبینن و ازش میگذرن برای من یک کارگاه فوق العاده عجیبی بود کارگاهی که داخلش
عشق ورزیدن به عزیزانمان تدریس میشد ( این موضوع را در عشق ورزیدن استاد و مریم جانم بار ها و بار ها و بهتره بگم در لحظه میدیدیم )
عشق ورزیدن به خود تدریس میشد
برای خود زندگی کردن( و نه برای فرزندان ) تدریس میشد( در سریال سفر به دور امریکا در یکی از قسمت ها میبینیم که خیلی از خانواده ها با این که بچه کوچک داشتن خیلی راحت مسافرت اومده بودن و برای خودشون ارزش قائل بودن)
انجام کار های روزمره با عشق و( نه با غر زدن) تدریس میشد ( مریم جانم یک معلم و استاد بزرگگگ برای من در این زمینه بودن چون قبلا وقتی میخواستم کارهای شخصی ام را انجام بدهم یا حتی در کار های خونه به مادرم کمک کنم فکر میکردم وقتم داده میره و دارم یه کار بیهوده میکنم… وقتی رفتار مریم جانم را دیدم که چقدر با عشق خونه را مرتب میکنه چقدر با عشق غذا درست میکنه منم یاد گرفتم با عشق انجامشون بدم
نحوه پا گذاشتن روی ترس ها تدریس میشد ( مریم جون اوایل از تاریکی میترسید امااااا با این حال از استاد میخواستن برنامه ای را بچینن که چند روزی تنها باشن داخل پردایس این قدم اولشون بود همه چیز قدم به قدم پیش میرفت در قدم بعد داخل خونه پردایس میموندن و وقتی شب میشد در ها را میبستن و همه چراغ ها را روشن میکردن در قدم بعد به جایی رسیده بود که در دل تاریکی شب تا دم در پردایس هم میرفتن اون جا یاد گرفتم به دل ترس هام برم اون وقت هست که میبینی هیچی نبوده و فقط ترس الکی بوده )
و هر انچه درباره قوانین کیهانی تدریس میشد
نحوه رسیدن به ارزو ها و رویا ها و خواسته ها تدریس میشد
حل کردن مسائل زندگی و نحوه برخورد با انها تدریس میشد
یکتا پرستی و شرک نورزیدن تدریس میشد ( در سریال سفر به دور امریکا یه قسمتی را میبینیم که بچه ها در یک جایی که شیب خطرناکی داره دارن بازی میکنن و پدر و مادر هم این اجازه را به بچه ها برای بازی دادن ایا این چیزی جز توحید را نشان میدهد؟ )
و………
قبل از این که دو کارگاه فوق العاده را ببینم ذهنیت بسیار بدی درباره امریکا و مهاجرت داشتم این ذهنیت زمانی شکل گرفت که ۷ سالم بود یعنی۱۲ سال پیش داخل تلویزیون یه مصاحبه ای را دیدم با مردم امریکا و یک گزارشگر امریکایی که میگفت ایران را نابود میکنیم و مردم اش که از ایرانی ها بد میگفتن و خلاصه خیلییی ذهنیت بدی بود خیلی کوچک بودم و دقیقا یادم نیست که چی داخل اون مصاحبه گفته شده بود اما اون قدرررر منا ترسونده بود که منتظر حمله اون ها بودم 😅😅😅😅😅 فکر میکردم
امریکا مردمان خودخواهی داره بین مردم اون جا مهربانی هیچ معنایی نداره و همدیگر را خیلی راحت میکشن یک روز داخل اتاق نشسته بودم که زودپز داخل خونه ما منفجر شد فکر کردم امریکا حمله کرده 🤣چون همه جا پر دود شده بود😅😅😅😅😅😅 همه اینا را گفتم برای این که به اینجا برسم که ببین چقدرررر روح و روان منا درگیر کرده بود که تا همین یک سال و نیم پیش این ذهنیت در وجود من بود حتی درباره مهاجرت هم همین ذهنیت را داشتم فکر میکردم هر کسی توی زندگی شکست بخوره ، یا از ادم ها خسته شده باشه برای فرار از مشکلات مهاجرت میکنه و یه جورایی خودشا میخواد توی اون کشور زندانی کنه و به خودش سختی بده و…… نه تنها خودم به مهاجرت فکر نمیکردم بلکه به یکی از دوستانمم که دوست داشت مهاجرت کنه میگفتم این کار کار اشتباهیه درباره زیبایی امریکا هم شنیده بودم هم دیده بودم داخل عکس ها و فضای مجازی اماااا درباره مردمش و اون کشور برام یه بت ساخته شده بود که قراره بیاد و همه را بکشه …. تحریم ها هم که بودو همه جا از جمله مدرسه، خانواده ، بهتره بگم همهههههه میگفتن اره امریکا و مردمش یه کشور پست هستن میخوان دارو به ایران ندن همه میمیرن و….
اماااااااااااااااااااااااااااا 🤩🤩🤩🤩🤩🤩
وقتی با استاد اشنا شدم و خلاصه سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا را دیدم اصلا شوک شدم که واقعا استاد داخل امریکا زندگی میکنه ؟؟؟ پس چرا مردمش اینقدر خوب هستنننن چرا این قدر صمیمیت بین مردمش هست و همه چیز ارومه خبری هم از کشت و کشتار نیست و اتفاقاااااا برعکس باور های من ایرانی هایی که مهاجرت کردن به امریکا خیلی ادم های موفقی اند( و این جوری نبوده که از سختی هاشون فرار کنن بلکه از زندگی سرشار از ازادی و شادی و حال خوب اومدن به جایی که حالشون خوب تر ، پر انرژی تر ، ازادانه تر باشه مثل استاد عباس منش مثل مریم میرزاخوانی 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 اون جا بود که فهمیدم این همه مدت داشتم اشتباه فکر میکردم اینا همون لحظه متوجه نشدمااا بهد از دیدن چندین قسمت از سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به خودم اومدم دیدم عاشق مردم امریکا شدم عاشق صمیمیت و مهربانی و صداقتشون عاشق خوش گزرانی هاشون وای که چقدررررر سعی میکنن حال خودشون را خوب نگه دارن😊😊😊 باور نمیکردم من همون ادم هستم که اون ذهنیت را درباره مهاجرت و مردم امریکا داشت یه روز که داشتم برای خودم از خواسته هام میگفتم دیدم مهاجرت هم شده برام یه خواسته البتهههههه مهاجرت با ذهنیتی کاملا متفاوت از ذهنیت قبل این بار مهاجرت کردن این قدر ذهن منا به خودش درگیر کرده بود که هر بار خواب میدیدم امریکا هستم و اومدم اونجا 🤩🤩🤩🤩🤩واقعا وقتی رفتار مردم امریکا را مببینم به وجد میام با خودم میگم مگه داریممممم ؟؟؟ مگه میشهههه هر موقع که فیلم برداری میکنین این قدر نکات مثبت هست که ادم فقط میرسه بگه وااااااااااااو
🤗🤗🤗🤗
مثلا توی یکی از قسمت ها که مهمان اومده بود براتون در سریال زندگی در بهشت من دیدم هم مهمان ها هم خود شما یه لباس خیلییی راحت پوشیده بودین انگار نه مهمانی اومده و نه اونا اومدن مهمانی باورتون نمیشه چقدرررررررر اون جلسه تاثیر گذاشت روی زندگی من از همون موغع همه لباس هایی که به خاطر مردم یا برای مردم میپوشیدم را انداختم دور و از همون موقع لباس هایی را خرید کردم که خودم باهاشون راحت بودم و هیچ اهمیتی به حرف مردم نمیدادم از وقتی این تغیبر را کردم این قدررررر زندگی قشنگ تر شده و همچنین راحت تر اون قسمت برای من به اندازه ۲۰ سال درس داشت اخه نمیدانین چقدر باعث تغییر من شدددددددددددد یه نکته دیگه ای که خیلی روی من تاثیر گذاشت این بود که وقتی مهمان دارین برای غذا درست کردن این قدرررر ساده همه کار ها با همکاری همدیگه انجام میشد و این جوری نبود که فقط یک نفررررر کار ها را بکنه و بقیه بشینن نگاه کنن و حتی خود شما استاد عزیز که با این که مهمان داشتین ولی کار های سایت را هم انجام میدادین . من از وقتی این قسمت را دیدم بدون توجه به حرف مردم تغییر کردم و اون جوری بودم که خودم دوست داشتم مثلا اگر مهمان داشتیم و درس داشتم یه عذرخواهی میکردم و میرفتم سراغ درسم چقدر این تغییرات به من کمک کرد چقدررررررر باعث شد اصلا حال خودم بهتر باشه 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
استاد وقتی میرفتین تمپا ما باید منتظر یه جشن میبودیم چون اون جا همیشهههه یه مراسمی هست و حتی اگه مراسمی نباشه به قول خودتون مردم دلیلی برای شادی و خوشحالی کردن پیدا میکنن 😍😍😍😍
الان که فکرشا میکنم هر چقدررررر از امریکا من خوب بگم کم گفتم این قدر که ما در این دو کارگاه زیبایی دیدیم که اصلا قابل توصیف نیست
از مردم خوبش بگم ؟؟؟؟ از خونگرم بودنشون بگم ؟؟؟ از عشق ورزیدن های بی غید و شرط بگم ؟؟؟؟ از زیبایی های فووووووووووووق العاده اش بگم ؟؟؟؟؟ از برج های زیبا دریاچه های زیبا از فرهنگ بالای مردمش ( واااااای چقدررررر جالب بود اون قسمتی که مردم داشتن از استادیوم می امدن بیرون با چه ارااااااامشییییییییی الله اکبررر) واقعا از چی بگم زیبایی هایی که داخل امریکا دیدم هیچ پایانی نداره و نمیشه هیچ حد و مرزی براش گذاشت
بهتره جمله معروف را بگم که زندگی من به دو بخش تقسیم میشه قبل از اشنایی با استاد عریز و دوکارگاه فوق العاده سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا و بعد از اون میتونم بگم منا به یک انسان تازا متولد شده ای تبدیل کرد که یاد گرفته زندگی یعنی چی ؟؟ یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم عاشق زندگی کردن در همین لحظه ام اون موقع بود که فهمیدم بازی دنیا را بردم
یه جمله ای را چند روز پیش خوندم که میگفت برای خواسته ات بجنگ حتی جونت هم بده اماااا یادت باشه این فقط یه بازیه ( رها باش) من موضوع رها بودن را کاااااملا با تمام وجودممممم در زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا درک کردم 🥰🥰
و در پایان از مریم جانم و استاد عزیزم به خاطر همه چیز ممنونمممممم🤩🤩🤩🤩🥰🥰🥰
درود بر استاد جان جانا و مریم خانم شایسته و همه دوستان عزیز:
اول بگم چه قدر لذت بردم که این پیش فرض هایی ذهنی رو به ویروس تشبیه کردین و این به من این ذهنیت رو داد که اگر ما در این رابطه اقدامات عملی و جدی انجام بدیم همینطور که در کل دنیا طی یکسال گذشته اقدامات تاریخی انجام شد چه قدر عالی میشه و به لطف شما فکر کنم از اینجا اون اقدامات داره توی دنیا شروع میشه.
من به این دلیل که تعداد زیادی از نزدیکترین افراد خانواده ام در آمریکا زندگی میکنن هرگز پیش فرض بدی در رابطه با آمریکا نداشتم ولی می خوام از تجربه خودم در رابطه با تاثیری که از فایل های شما در زندگیم ایجاد شده صحبت کنم.
من سال ۲۰۱۸ از ایران مهاجرت کردم به کشور گرجستان به عنوان یک مقصد موقتی و یادمه وقتی که این تصمیم رو گرفتم همه اطرافیان من چه قدر سرزنش کردن من رو که تو با این سطح تحصیلات و مالی … می خوای بری یک کشور مثل گرجستان وقتت رو تلف کنی!!!! در صورتی که من دلم میگفت که باید این کار رو کنم از نتایج مهاجرت من به اینجا این بود که با دوره های شما و سایتتون آشنا شدم و الان یادم نیست در کدوم فایلتون بود که با این جمله شما مواجه شدم ” ما به عنوان گروهی از افراد جامعه که داریم وقت میذاریم و روی خودمون کار میکنیم باید یاد بگیریم که تعصبات قومی، ملیتی و مذهبی رو کنار بگذاریم” و استاد اگر بدونید که این جمله تا با حال چه قدر در من تاثیرگذار بود!!! من الان دوستانی دارم از بیش از ۲۵ کشور دنیا و سال ۲۰۲۰ که برای خیلی بهترین نبود برای من واقعا بهترین سال زندگیم بود چرا؟ چون تعصبات بی دلیل رو کنار گذاشتم و این کشور رو گشتم مردم بینظیر، بینهایت مهربان و مهمان نواز آب هوای عالی،اینجا آب لوله، آب چشمه هست. طبیعت بینطیر من هرگز نمیتونم با کلمات زیبایی ها و حس خوب طبیعت اینجا رو توصیف کنم و از همه جالب تر شهر باتومی که من زندگی میکنم تنها شهر در اتحادیه اروپا و یکی از محدود شهرهای دنیا بود که ما هیچ کدوم از قوانین پندمیک رو نداشتیم و کل تابستون به گشتن و تفریح و مهمونی گذشت و یه سال بینظیر رو تجربه کردیم این از لحاظ کنار گذاشتن تعصبات در رابطه با محیط جغرافیایی.
از لحاظ روابط با مردمی از ملیت های متفاوت : من یکی از نزدیک ترین دوستانم از ازبکستان هست اوایل دوستیمون یادمه اطرافیان من بهم گفتن ببین الکی نیست از قدیم “ازبک” یه فحش بوده حواست باشه ها، اصن نزدیک نشو باهاش …
اون یکی دوست نزدیکم از اوکراینه دوباره برای این همه میگفتن بابا اینا سال های سال زیر سلطه روسیه بودن آدم های قابل اعتمادی نیستن و من استاد بدون اینکه بخوام با نظر دیگران مخالفتی بکنم توی دلم میگفتم این تجربه زندگی شماست و من میخوام خودم تجربه کسب کنم و چه قدر راضی هستم از این تصمیم و چه موقعیت های فوق العاده ای رو باهاشون تجربه کردم ما ۳ تامون هم سنیم تقریبا و تنها و بدون خانواده هامون اینجا زندگی میکنیم و دختر هم که هستیم الان یه جورایی شدیم خانواده همدیگه یه مثال الان اومد توی ذهنم این بود که یه روز من زنگ زدم بهشون و از برنامه روزشون سوال کردم تایمشون تا ۱۰ شب پر بود کلی جلسه داشتن ، از من پرسیدن چرا؟ گفتم هیچی یکم دلم گرفته بود دلم یه دوست میخواست که صحبت کنیم با هم دلمون گرم شه، ساعت ۱۱ اینا بود من داشتم میرفتم دوش قبل خوابم رو بگیرم که دیدم یکی داره در میزنه با تعجب گفتم کیه؟ اونا گفتن “did you order a friends gathering “یعنی شما سفارش یه نشست دوستانه رو داده بودی؟” اصن من اینقدر خوشحال شدم که همه دلتنگیم برای خانواده ام اصن محو شد
۲تا دیگه از دوستهای صمیم ام از من بزرگترن یکیشون از استرالیاست یکیشون از آمریکا اتفاقا، ببینید اینکه ما هر هفته حداقل ۲ بار همدیگه رو میبینیم به کنار ،از محبتی هم که به من دارن هم که بگذریم من هربار هر ساعت از شبانه روز بخوام از هرکدامشون مشورت بگیرم در خدمت منن، خدا خیرشون بده، خوب چون در کشورهای زیادی زندگی کردن و تجربه های روابطی و بیزنسی زیادی دارن من خیلی پیش میاد که باهاشون مشورت کنم و واقعا خواهرانه برای من وقت میذارن، در صورتی که آنچه که من از جامعه ایران شنیده بودم این بود که بابا مردم این کشورها اصن برای ما ارزشی قائل نیستن اینا خیلی با کلاس تر از این حرفا هستن و … .
من این حرفا رو از تجربه میگم، طی ۱.۵ سال گذشته من با مردمی در ارتباط بودم که اصن فکر نمیکردم مثلا از ایبیزا . یا از باهاماس یا از جنوبی ترین شهر دنیا یوشوآیا و…
من استاد این رو واقعا مدیون دست و دلبازی شما در آموزش دادن هستم از اینکه الهاماتتون رو عملی میکنید و به این راحتی تجربیات زندگیتون رو در اختیار ما قرار میدین با فایل های سفر به دور آمریکا، زندگی در بهشت، محصولات و چه قدر من لذت میبرم از فایل های صحبت با دوستان.
روزی که من با شما آشنا شدم در سختترین شرایط زندگیم به سر میبردم و الان زندگیم از همه لحاظ متحول شده و دارم بهترین شرایط رو در زندگیم تجربه میکنم .
داشتم به این فکر میکردم که این فایل هایی که شما دارید تهیه میکنین تعریف خدا رو توی ذهن من تغییر داده قبلا خدای من خیلی کسل کننده بود الان خدای من خیلی هیجان انگیز و جذاب و فان هست
و هرگز نمیتونم بگم چه قدر شکرگذار خدا ام که من رو به سمت شما هدایت کرد و چه قدر ممنون شما هستم برای تهیه این فایل های بینظیر.
دوست خوبم نه تنها از خوندن کامنت شما کلی احساس خوب بهم دست داد و بابتش از شما سپاسگزارم 🙏🙏
بلکه وقتی اومدم تو پروفایل شما و داستان آشناییت با خانواده صمیمی عباس منش رو خوندم اصلا اشک تو چشمام جمع شد
ناراحت نشدمااااا نه اصلا اتفاقا وقتی داستان مهاجرتت رو خوندم کلی تحسینت کردم ک طبق همون پلن برنامه هاتو اجرا کردی
کلیییییی تحسینت کردم به خاطر مهاجرت کردنت ک شاید از نظر خودت یه هدف معمولی باشه ک ✍✔ زدی ولی برای من همین الان ک دارم این کامنتو می نویسم ی آرزوعه ☺
خدارو شکر خیلی خوشحال و سپاسگزار خداوندم ک عضوی از این خانوادم و هر از گاهی وقتی میام کامنت های واقعا ارزشمند و عبرت انگیز دوستامو می خونم از درون حالم عالی میشه (به قول استاد ک تو ستاره قطبی می گفت “قلبم باز میشه”)
برات بهترین ها رو آرزو می کنم دختر خوب
و باز هم سپاسگزارم که وقت گزاشتی این حرفای قشنگو نوشتی🙏🙏🌷🌷
پ.ن: من خیلی سختمه همیشه کامنت بنویسم ولی یه سری وقتا حسم میگه به هیچییییی فکر نکن فقط بنویس… من اونچه که باید بگی رو تو قلمت جاری می کنم ✍
کامنتت حس خیلی خوبی رو به من داد، من زندگیم از روزی که داستان آشنایی ام رو نوشتم از همه لحاظ متحول شده ولی خوب منم مثل شما سختمه کامنت بنویسم، یکم شاید تنبلی میکنم یا شاید منتظرم باز هم اتفاق های جالب تر بیافته که جذاب تر باشه نمیدونم، برای این فایل هم نه برای جایزه یه حس درونی به من گفت مختصر تحولات اخیر رو بنویسم که خدا رو شکر برای شما انگیزه بخش بوده و این برای من با ارزش ترین جایزه هست
سلام به آسید حسین و مریم خانم و سایر دوستان این سایت
من به دلیل این که اهل بازیهای کامپیوتری و تماشای فیلمهای آمریکایی و اخبار داخلی و خارجی نیستم، تقریباً هیچ ذهنیت منفیای در مورد کشور آمریکا و مردمش نداشته و ندارم. آنچه سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا به من داد، ذهنیت مثبت در مورد کشور و مردم آمریکا بود.
چند تا از دیدگاههای دوستان در زیر این صفحه را خواندم که ذهنیتهای منفی قبلی خودشان را نوشته بودند و این که بعد از تماشای این دو سریال مستند، عوض شده بود. حقیقتش احساسم بد شد و احساس کردم مطالعه و توجه به باورهای منفی قبلی دوستان، خاطر عاطر شریفم را مکدر میسازد.
من بفضل الله و رحمته، بیش از ده سال است که تلویزیون و رادیو در خانه ندارم. همچنین در هیچ کانال خبری در تلگرام و سایر نرمافزارهای موبایل، عضو نیستم. سعی میکنم ورودیهای ذهنم را به شدت کنترل کنم و همین مهارت عالی، موجب شده همیشه در فضایی رؤیایی زندگی کنم. از آسید حسین و مریم خانم که با ساختن این سریال، موجب شدند ذهن خالی من، با تصویرها، تصورات و باورهای مثبت نسبت به ایالات متحدهی آمریکا پر شود، تشکر فراوان دارم.
من قبل از سریال سفر به دور امریکا من از تلویزیون کشور امریکا رو دیده بودم و همیشه بهمون میگفتن که هیجا کشور خود ادم نمیشه
و من همیشه تصورم این بود که اونجا مثل اون فیلم تگزاسهایی که دیده بودم هست
و چون اسلحه ازاد بود همیشه فکر میکردم هر کسی با کس دیگه دعوا میگیره هم و میکشن
و کلا کشوری میدیدم امریکارو که همیشه مردم با هم در حال جنگ هستند
ولی بادیدن سفر به امریکا نظرم کلا عوض شد که من اصلا هیچ دعوا یا حتی بحثی که ندیدم هیچ برعکس همیشه اونهارو میدیدم که چقد با خودشون در صلح هستند
چقدر انسانهای صمیمی هستند
مثل اون اقایی که اومد کمک کرد انتن و نصب کردند و چه انسان مهربون و دوست داشتنی بود
و در مورد نژادپرستی همیشه فیلمهایی رو که دیده بودم همیشه سفید پوستها به سیاه پوستها توهین میکردن و یا همیشه امریکایی ها به مهاجر ها تو فیلمها میگفتن مثلا اتریشی کثیف یا اصطلاح خارجی کثیف بکار میبردن و من همیشه از این موضوع وحشت داشتم و هیچوقت دوست نداشتم مهاجر اون کشور باشم
ولی بادیدم سفر به دور امریکا کلا نظرم عوض شد و میدیدم که چقد با استاد و مریم جان با اینکه ایرانی و مهاجر بودن خوب رفتار میکردن چقدر صمیمی رفتار میکردن چقد دوست داشتی بودند چقدر به ایستاد احترام میگزارند
چقدر همسایه ها لطف میکنن
و من همیشه فکر میکردم امریکا مثل ایران نیست و فراوانی میوه و سبزی و کالا که تو ایران هست اونجا صدبرابر گرونتره و اصلا نیست مثلا همیشه داییم میگفت که میوه رو دونه ای میخرن و هندونه رو قاچی میخرم بس که کمبود هست یا درختا و سرسبزی خیلی کمه و من همیشه میگفتم هیچوقت از ایران نمیرم چون امریکا و کشورهای دیگه از نظر طبیعت صفره و من وقتی سفر به دور امریکارو دیدم فهمیدم که چقدر من نادان بودم که تحقیق نکرده از این کشور متنفر بودم
و وقتی این همه پارک جنگلی اینهمه نعمت این همه فراوانی این همه هایپرمارکت ها اینهمه مزرعه ها اینهمه درختتت خدای من چه دریای زیبایی چه ساحل فوق العاده ای چقدر رودخونه اب شیرین چه جاده های بی نظیری چه ماشینهایی یعنی الان اصلا ده دیقه نمیتونم بشینم یکی از این کشور بد بگه اصلا حوصلم سرمیزه و برام خیلی مسخره که یکی از این کشور بد بگه و من ته دلم بهش میخندم
و من همیشه فکر میکردم چقدر امریکا کارتن خواب و بیکار و ادم چاق داره و چقدر مرگ ومیر در امریکا زیاده و تلویزیون همیشه نشون میداد که نمیدونم درصد بالایی از امریکایی ها با خوردن نوشابه و فست فود مبتلا به بیماری قلبی دارن و چاق هستند
و من در مستند سفر به امریکا این همه زنهایی زیبا و خوش اندام دیدم و کلی مردهای خوش اندام دیدم و کلا نظرم تغییر کرد
و در مورد زندگی در بهش که من کلا وقتی این سریال دیدم کلی خواسته هام تغییر کرد کلی از افکار بدی که نسبت به امریکا داشتم عوض شده
من همیشه فکر میکردم که هیجا بیشتر از ایران درخت نداره وقتی استاد اون همه درخت قطع کرد باورم نمیشدکه این همه درخت وجود داره باورتون نمیشه چقدر نظرم راجع به درخت و قطع کردن درخت عوض شده مثلا اینجا انقد دم از کمبود درخت میزنند که احساس کناه شدید میکردم وقتی حتی شاخه ای رو میشکوندم ولی الان با دیدن این همه درختتنتت واقعا نظرم عوض شد
من کلا نظرم زیرو رو شد من کلا افکارم رو این دوتا سریال کوبید و از نوساخته شد
من کلا یه ادم دیگه بودم قبل از سریال و الان یکی دیگه ام
البته خیلی چدهای دیگه ای است که قبلا بهش باور داشتم ولی الان انقدر در مورد این کشور شکرگزاری کردم که همه ی باورهایم در مورد این کشور مردمش عوض شده و دیگه دلم نمیخاد بهش فکر کنم و دیگه دوست ندارم به گذشته بر گردم و از احساس بد اون موقع ها به یاد بیارم
به نام خدا من مهدی محبی هستم که دارم کامنت می گذارم
در مورد باورهایم از آمریکا من چون پدرم از آمریکا خیلی تعریف می کرد و ما ماشین سنگین داشتیم بابام همش از آچارهای آمریکایی تعریف می کرد عشقش آورکوت آمریکایی بود بعد می گفت من آمریکایی هستم البته به شوخی و چشم های بابام سبز بودن و خلاصه فامیل های بابام آمریکا بودن و نگاه زیبایی من به آمریکا داشتم .
ولی دو سه مورد خیلی قوی هستش تو کله من یکیش انجمن اسلحه داران آمریکا هر چند سال یک بار تو دنیا جنگ درست می کنند تا صلاح های خودشون رو به فروش برسانند حتی داخل کتاب های جامعه شناسی دانشگاه است که این کار را انجام میدهند .
و یکی دیگه توسط فیلم های آمریکایی که می دیدم یا از خانواده ها یا مردم ولی بیشتر فیلم تاثیر روی من گذاشت که پنج تا خانواده سلطنتی یا دولت سایه هستند مثلا سه تا یهودی و دوتا انگلیسی آمریکایی این خانواده ها برای که زمین تصمیم میگیرند کدام کشور چه رهبری داشته باشه یا چه حکومتی رهبری کنه بر آن کشور .
یا آمریکا بودن استثنا از ایران باج میگیرد از عربستان باج میگیرد از خیلی کشورها باج میگیرد اگر باج ندهند حکومتشان را عوض می کند.
ترمز هایی که من داشتم در مورد آمریکا .
مهمترین چیزی که من از استاد عباس منش و مریم شایسته از فیلم سفر به دور آمریکا دیدم و خیلی تاًثیر داشت برای من از خواب که بلند میشی چکار می کنند چه طوری صبحانه می خورند چه طوری زندگی میکنند چی میگن تو راه و وقتی که آمدند به تصویر کشیدن زندگی روزانه رو بعد دیدم چقدر جالبه پس میشه این جوری زندگی کرد یعنی استاد عباس منش اینکه شما پشت دوربین صحبت می کنی و حرف های بسیار با ارزشی می زنی تازه من خودم هم به شدت قبول دارم و لذت می برم هر بار که صدای شمارو می شنوم ولی پخش زنده از فایل های که دارید زندگی می کنی و من دارم می بینم فوق العاده روی من تاثیر می گذارد .
من از سفر به دور آمریکا لذتی که میبردم اولا دوربین دست کسی است فوق العاده کار درست و توجهش تمام به نکات مثبت میدونی استاد من تو ماهواره همین الانش هم طرف دوربین به خودش می بنده و راه میره تو خیابان های آمریکا و فیلم می فرسته و داخل تلوزیون پخش میشه یا صدای آمریکا بصورت خیلی کوتاه یا در مورد شرکتها میگه از نمای آسمان نشون میده ولی وقتی دوربین دست مریم شایسته است یا دوربین دست استاد عباس منش است دیگه فرق میکنه تمام زیبایی ها رو با جزئیات تعریف می کنند و ذهن من داره می بینه و وارد دنیای جدیدی دارم میشم و این فوق العاده است به خدا این قدر خوشحال هستم که در این دوره زندگی که هستم سی شیش سالم است در سایت عباس منش هستم کلی یاد گرفتم که چطوری کانون توجه ام را روی نکات مثبت بگزارم واقعا ازتون ممنون
سلام به استاد عزیزم استاد عشق سلام به مریم بانوی زیبا و مهربان
خدا رو شکر میکنم به خاطر حضورم در این سایت و این جمع صمیمی خدا رو شکر میکنم
نوشتن در مورد این فایل و سوالهایی که استاد پرسیدن خیلی به ما کمک میکنه که ذهنمون رو آگاهانه جهت دهی کنیم به سمت نکات مثبت
من اگه بخوام بگم سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در من و زندگی من ایجاد کرده باید تا خود فردا بنویسم
من هم به خاطر پیش فرضهایی که در مورد کشور آمریکا داشتم همونهایی بود که دیده بودم.
دیدگاه من در مورد طبیعت کشور آمریکا:
من فکر میکردم کشور آمریکا سرزمینی بدون درخت و سرسبزی هست و اکثرش رو بیابان فرا گرفته و فکرش رو نمیکردم اینقدر طبیعیت و سرسبزی و زیبایی و جاذبه های طبیعی داشته باشه.
چرا این نگرش را داشتم و از چه منبعی شکل گرفته بود؟
داشتن این نگرش برای من بیشتر به خاطر دیدن فیلمهای وسترن آمریکایی بود که میدیدم مثلا همش توی یک بیابان زندگی میکنن و مبارزه میکنن و تا چشم کار میکنه خاک و بیابانه. نهایتا چند کیلومتر اونورتر یک درخت کاکتوس باشه و یه بادی هم میاد که با خودش علف و بوته بیاره. دیدن فیلمها توی این زمینه خیلی رو این نگرش و پیش فرض ذهنی تأثیر گذاشته بود و اینجوری باور کرده بودم که امریکا هیچ طبیعت سرسبز هیچ جای زیبایی نداره.
دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه نگرشی توی این جنبه در من ایجاد کرد؟
کشور آمریکا سراسر طبیعت و سرسبزی و بهشت است و قدم به قدم این کشور درخت و جنگل و رودخانه و آب و موجودات زنده که همش در تکاپو و پویا هستن. طبیعت آمریکا همیشه زنده و در جریانه. نگرشم این شد که بیشترین تنوع جانوری و گیاهی در کشور امریکا وجود داره و حتی باعث شد بیشتر در مورد این کشور تحقیق کنم و متوجه شدم بزرگترین رودخانههای جهان بزرگترین آبشارهای جهان بزرگترین غارهای دنیا در این کشور وجود داره. نه تنها نگرشم به طور کلی در مورد طبیعت امریکا تغییر کرد بلکه باعث شد بیشتر در موردش بخونم و مطالعه کنم. مثلا یک نمونه من فکر نمیکردم که در جایی از جهان شهری یا ایالتی مثل فلوریدا وجود داشته باشه که هواش همیشه بهاری و بارانهاش همیشگی باشه. دو ساعت باران شدید بیاد بعدش یه آفتاب همه جا رو فرا بگیره یعنی دقیقا خود خود بهشت. این همه دریاچه توی همین ایالت فلوریدا وجود داشته باشه که خونه کلبه ای استاد روی یکی از این دریاچه ها باشه و آبش از چشمه میاد و همیشه جاری. این اون چیزیه که من در واقعیت دیدم. بعد به خودم گفتم تو اصلا چی دیده بودی توی فیلمها الان چی داری میبینی. و مهمتر از همه اینکه من با توجه و تحسین کردن این زیباییها و سپاسگزاری در موردشون همش هدایت میشم به مکانها و جاهایی که سرسبزه طبیعتش بکره و در یک کلام زیباییه. یعنی میخوام بگم شما با دیدن این دو مستند نه تنها نگرشتون در مورد خیلی از موضوعات تغییر میکنه بلکه هدایت میشید به همون جنس از اتفاقات و زیبایی ها.
روابط من در مورد روابط اجتماعی مردم:
این تصور رو داشتم که کشور امریکا به دلیل اینکه نژادها و قومهای مختلف در اون زندگی میکنن و مهاجران این کشور از کشورهای مختلف دنیا هستن حتما روابط اجتماعی مردم سرد و خشک هست و هیچ صمیمیتی بینشون دیده نمیشه.
چرا این نگرش را داشتم و این پیش فرض از چه منبعی شکل گرفته بود؟
دیدن فیلمها و رسانه های اجتماعی روی این پیش فرض تأثیر گذاشته بود. مثلا توی فیلم ها میدیدم که امریکایی ها با چینی ها کلا مشکل دارن و اون ها رو به زور توی کشور خودشون راه میدن یا بهشون کار نمیدن و کارهاشون رو انجام نمیدن. مثلا یه فیلمی بود که یه استاد رزمی چینی یا ژاپنی اومده بود امریکا میخواست پیشرفت کنه بعد مثلا نشون میداد که امریکایی ها اجازه نمیدن پیشرفت کنه و این سبک مبارزه رو گسترش بده و یه عالمه داستان. کلا در مورد این موضوع فیلم های اینجوری بود که روابط اجتماعی مردم بین ملیتهای مختلف توی امریکا خوب نیست و مثلا فقط اونهایی که توی امریکا اومدن دنیا پیشرفت میکنن و بقیه پیشرفت نمیکنن.
دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تغییراتی در این نگرش در مورد امریکا در این زمینه ایجاد کرد؟
خیلی من توی این دو مستند دیدم که هر کسی با هر ملیتی توی کشور امریکا موفقه و روابط اجتماعی بین مردم واقعا خوبه و من حتی تعجب میکردم که تا حالا چرا فکر میکردم فقط خود امریکایی ها دارن پیشرفت میکنن و بقیه ملیت ها یک زندگی معمولی دارن. نمونه خیلی واضح خود استاد عباسمنش هست که ایرانی هست و توی کشور آمریکا بسیار بسیار موفقه و خیلی توی این کشور پیشرفت کرده و جزء افراد موفق و ثروتمنده. تا جایی که حتی خود امریکایی ها تعجب میکنن از این زندگی که مگه میشه این همه آزادی زمانی مالی و مکانی داشت و زندگی استاد عباسمنش برای اونها الگو هست. همین یک الگو به تنهایی خودش کلی از پیش فرض ها و نگرش ها و باورهای من رو تغییر داد. و سفر به دور امریکا خیلی واضح نشون داد که اصلا موفقیت هیچ ربطی به نژاد ملیت نداره. این همه سفر استاد به ایالتها داشته که حتی خیلی از امریکایی ها نداشتن و حتی شاید ندیده باشن که امریکا همچین جاهایی داشته باشه. یعنی اگر بخوام بگم خیلی باید بنویسم که چه نگرش هایی با دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت در من تغییر کرد. هر ملیتی توی امریکا میتونه پیشرفت کنه اگر باورهای مناسبی داشته چه ایرانی باشی چه چینی چه المانی چه روسی فرقی نداره.
خشونت:
درگیریهای خیابانی زیاد و هر کس یک اسلحه با خودش داره به خاطر اینکه احساس ناامنی میکنه. یا بین نژادهای مختلف همیشه درگیری و خشونت هست.
چرا این نگرش رو داشتم و از چه منبعی بود؟
به خاطر رسانهها جمعی و فیلمهایی که میدیدم که بیشتر به خاطر فیلمها. اینم بگم بیشترین منبعی که پیش فرض های ذهنی من رو در مورد کشور امریکا تشکیل میداد همین فیلمها و سینمای هالیوود بود. چون من اخبار نمیدیدم ولی فیلمهایی که میدیدم پیش فرض های ذهنی من رو تشکیل میدادن.
دیدن مستندات سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در این نگرش در من ایجاد کرد؟
هیچ خشونتی ندیدم و روابطی که من دیدم همیش صمیمت و مهربانی دیده میشه. هر کجا که استاد میرفت میدیدم که همه چقدر با هم برخوردهای عالی و صمیمی دارن و بین نژادهای مختلف از کشورهای مختلف روابطی عالی وجود داره. حتی یکبار هم ندیدم توی خیابون درگیری یا خشونتی پیش بیاد و این خیلی به تغییر نگرشم توی این موضوع کمک کرد. متوجه شدم خشونت فقط توی فیلمها بود و توی سریال سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت من اصلا همچین واقعیتی وجود نداره که بین مردم خشونت و درگیری وجود داشته باشه.
و حتی همین موضوع باعث شد من توی زندگی خودم در دنیای پیرامون خودم به خشونتی که بین آدما باشه برخورد نکنم و از اونجا بود که من بیشترین توجهم روی روابط خوب آدمها و جنبه مثبت اونها بود و همش هدایت میشم به مکانها و جاهایی که مهربانی و صمیمیت بین انسانها هست.
کیفیت کسب و کارها:
همیشه این پیش فرض تو ذهنم بود که کسب و کار توی امریکا فقط به شرکتهای بزرگ مربوط میشه شرکتهایی مثل اپل، فیس بوک، آمازون و … و همه مردم هم دارن توی این شرکتهای بزرگ کار میکنن و شغل همه کارمندی هست.
چرا این نگرش را داشتم و از چه منبعی بود:
این به خاطر دیدن جامعهای که توش زندگی میکنم یعنی ایران بود. و البته آدمهای اطرافم و کسایی که میشناختم. میدیدم که کسی مسئولیت خودش رو بر عهده نمیگیره و همیش منتظره دولت یا قیمت دلار یا وضعیت اقتصادی براش کاری بکنه. یا همیشه میدیدم که خانواده ها به فرزندانشون میگن که درس بخونید مدرک بگیرید نهایتا برید توی یه ارگان دولتی یا شرکتی معتبر و بزرگ کار کنید. خیلی کم میدیدم که کسی کسب و کار خودش رو راه بندازه و مسئولیت خودش رو به گردن دولت نندازه.
دیدن مستندات سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در نگرش من درباره امریکا در مورد کسب و کار ایجاد کرده؟
تنوع کسب و کارهای توی امریکا بشدت بالاست و کسب و کار توی امریکا فقط به شرکتهای بزرگ محدود نمیشه. حتی کسب و کارهایی دیدم که تنها با یک نفر مدیریت میشد و این به خاطر این بود که اون فرد تواناییهاش رو باور کرده و توحیدی عمل کرده و مسئولیت خودش رو عهده گرفته و اتفاقا درآمد خوبی هم داره. مثل همون آقایی که اتوبوس مسافرتی استاد رو سرویس کرد. یا همون آقایی که بوستر روی آر وی نصب کرد. و مثال های زیادی که توی سریال ها دیدم این نگرش من رو تغییر داد که تنوع کسب و کارها توی امریکا چقد زیاده چقدر گستردهست و به وضوح دیدم که مردم این کشور چقدر مسئولیت پذیر هستن و اصلا اینکه بشینن دولت برای اونها کاری بکنه معنایی نداره و خودشون عاشق کار کردن هستن و به دنبال حل مسئله هستن. چه خریدهایی استاد انجام داده که متوجه شدم چه مسئلههایی توی این کشور داره حل میشه و از ایدههای ساده داره ثروتهای بسیاری خلق میشه و اصلا یکسری باورهای من در مورد پول ساختن تغییر کرد و خیلی از مقاومت ها من برداشته شد. متوجه شدم که برای خلق ثروت اصلا نیازی به ایده های عجیب و غریب و خفن نیست. تو باورهای مناسبی داشته باش ورودیهاتو کنترل کن و با ایدههای ساده و کاری که بهش علاقه داری پول بساز و درآمد داشته باش.
در مورد مهمانیها و دورهمیهایی که توی سریال زندگی در بهشت برگزار شد نگرش من به خیلی از موضوعات از جنبههای مختلف تغییر کرد و باعث شد بیشتر فکر کنم و روی عزت نفس خودم کار کنم. اینکه داشتن آزادی و سبک شخصی زندگی توی این کشور چقدر اولویت داره و مهمه. در صورتی که توی کشور و جامعه خودم حرف مردم نظر مردم و دیدگاه مردم اولویت داره و باید رفتارهات رو براساس حرف مردم بچینی و تنظیم کنی. یعنی جنبه ای از شخصیت من در این دو مستند در من ساخته شد که عزت نفس من رو بالاتر برد و باعث شد سبک شخصی برام اولویت داشته باشه در حالی که به سبک شخصی دیگران هم احترام میذارم. اصلا یکی از نگرشهای مهمی که در این دو سریال در من تغییر کرد احترام به سبک شخصی و اعتقادات دیگران بود. اینکه دیدم مردم کشور امریکا چقدر به اعتقادات و آداب و رسوم و سبک شخصی همدیگه احترام میذارن و همین باعث به وجود آمدن آزادی در این کشور شده. و من خدا رو شکر میکنم که تونستم پیش فرض های ذهنی خودم رو تغییر بدم و مسیر درست و دیدگاه توحیدی رو در پیش بگیرم. دیدن این دو سریال به شما کمک میکنه از نگاه بالاتری به جهان نگاه کنی و دیدگاه توحیدی که یک دیدگاه درونی هست در خودت تقویت کنی. توی این دو مستند که من از اول تا به امروز دارم دنبال میکنم و در موردشون کامنت نوشتم کامنت ها رو خوندم و درس ها از زندگی استاد و مریم بانو گرفتم، نه تنها پیش فرض های ذهنی من در مورد کشور آمریکا بلکه خیلی از پیش فرض های من در مورد جنبه های دیگه در زندگی شخصی خود تغییر کرد. دیدن رابطه عاشقانه استاد و مریم بانو و این عشق و این آزادی که در این رابطه هست باعث شد نگرشم تغییر کنه که اصلا همچین رابطهای میتونه وجود داشته باشه، رابطه ای بدون وابستگی و سراسر آزادی و رهایی و عشق و توحید و توکل.
چقدر دیدگاه من در مورد حل مسئله توی این دو سریال تغییر کرد. نگرش من در مورد تضاد پیش فرض های ذهنی من در مورد حل مسئله در زندگی در کسب و کار در همه چیز. این نگرش در من بوجود آمد که من با حل هر مسئله در زندگی یک پله عزت نفس خودم رو ارتقاء میدم و اعتماد بنفسم بالا میره.
من اواسط سریال زندگی در بهشت بود که مهاجرت کردم به تهران و اگر بخوام چه اتفاقات خوبی تا به الان افتاده باید ساعت ها در موردش بنویسم. میخوام بگم اگر شما با جدیت و تمرکز و تعهد این دو سریال رو دنبال کنید در تمام جنبه های زندگی شما تأثیر خواهد گذاشت و میبینید که جنس اتفاقات زندگی شما داره تغییر میکنه. مهاجرتی که خداوند من رو هدایت کرد از اولش همش اتفاقات خوب بود و همه چیز بخوبی پیش رفته. به هر مسئلهای هم که برخورد کردم و الان هم میکنم این نگرش در من ایجاد شده که راه حلش هم در خودش هست و من میتوانم حلش کنم و این به خاطر دیدن زیاد مستندهای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بوده . و من سپاسگزار استاد عزیزم و بانوی زیباییها هستم که اینچنین با عشق این قسمت ها رو آماده کردن.
در مورد پیش فرض هایی که در موردش صحبت کردین استاد مثلا در مورد تهران من همیشه به خوبی ها و زیبایی های این شهر هدایت شدم و اصلا تعجب میکنم که چرا یکسریها دارن در مورد نکات منفی صحبت میکنن اصلا در مورد چیزهایی میگن که من حتی یکبار هم بهشون برخورد نکردم و خیلی تعجب میکنم و با خودم میگم من که همش همه چی برام خوب پیش رفته و خیلی راحت هدایت شدم و خیلی راحت کارهام انجام شده و همش هم به طبیعت و سرسبزی و آدمهای فوق العاده هدایت میشم. یکی از دلایلش همین بود که بهش اشاره کردین و اون هم این بود من خیلی خودم رو در معرض این ورودیها قرار ندادم که اگر بری تهران اینجوری میشه اونجوری میشه آدمها اینجورین و خیلی از حرفهایی که خیلیها میزنن. بیشتر خودم رو در معرض ورودیهایی مثل سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت قرار میدم که فقط به نکات مثبت و نعمتهای اطرافم توجه کنم و به جای شخصیتی پوشاننده نعمتها شخصیتی شاکر و تحسین کننده زیباییها ببینم.
نگرش دیگهای که در زندگی من ایجاد شد در بحث روابط هست. روابط من با آدمها خیلی تغییر کرده و خیلی از قضاوتهایی که میکردم رو دیگه نمیکنم و از دیدگاه بالاتری دارم به خیلی از موضوعات نگاه میکنم. ما آدمهایی هستیم با سلایق متفاوت اعتقادات متفاوت. وقتی میبینم توی سریال سفر به دور امریکا که این همه جمعیت دارن با این همه اعتقادات و دیدگاههای متفاوت در کنار هم به خوبی و بدون هیچ مشکلی زندگی میکنن پس میام و این نگرش رو در زندگی خودم ایجاد میکنم. چون من واقعا کشور آمریکا رو دوست دارم یکی از خواستههای من زندگی توی این کشور زیباست و به خاطر همین دارم با این دو سریال و زندگی استاد نگرشی سالم در خودم ایجاد میکنم و دیگه هر پیش فرضی رو قبول نمیکنم و نمیشنوم.
و همین نگرشها رو من سعی میکنم در زندگی خودم و جایی که همین الان دارم توش زندگی میکنم ایجاد کنم و پیاده کنم. چون شخصیت من باید تغییر کنه عادتهای و نگرشهای من باید تغییر کنه. هدایت شدن من به جاهای زیباتر و مکانهای زیباتر کار جهانه من فقط باید کانون توجهم رو آگاهانه کنترل کنم.
بخوام یه جمع بندی من در مورد تغییر نگرش من در مورد کشور امریکا بگم اینه که بیشترین منبعی که باعث میشد پیش فرضهای ذهنی من ایجاد بشه فیلمها و رسانههای جمعی بود. و بیشتر در موضوعاتی مثل روابط خانوادگی، انسان دوستی و نژاد پرستی، کسب و کار و صداقت در کسب و کار، خشونت، طبیعت، سبک شخصی و آزادی بوده که با دیدن مستندهای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت نگرش ها و پیش فرض های من در مورد این موضوعات تغییر کرده.
مثلا توی صداقت در کسب و کار چقد من میدیدم توی ایران و چقدر هم میشنیدم که مثلا از زیر کار در میرن یا کارشون رو خوب و کامل تا آخرش انجام نمیدن. و به خاطر همین دیدهها و شنیده ها فکر میکردم خوب همه جای دنیا حتما همینجوریه چون شما وقتی توی یه محدودیتی هستی و یکسری چیزها رو میبینی فکر میکنی خب حتما بقیه جاها هم اینجوریه. مثل کسی که توی قطب زندگی میکنه همه جا سر و یخبندانه بعد فکر میکنه حتما همه جای دنیا همینه و سرد و یخبندانه در صورتی که اگه حرکت کنه میبینه نه جاهای سرسبز هم وجود داره بهار و پاییز و تابستون هم وجود داره. در مورد صداقت در کسب و کار هم برای من همین بود فکر میکردم آمریکا هم توی این موضوع مثل چیزهایی باشه که من دیدم. بعد با دیدن این دو تا سریال دیدم نه اصلا واقعیت چیز دیگهای و صداقت توی کسب و کار چقد موج میزنه و مردم توی کسب و کارشون چقدر مسئولیت پذیر و صادق هستن درستکار و با عشق کارشون رو انجام میدن.
از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد که با این دو سریال همراه بشم و باورهای من به خیلی از موضوعات تغییر کنه. از شما استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا سپاسگزارم که هر قسمت از سریالها رو با عشق آماده کردین و روی سایت گذاشتین که همانندش رو هیچ کجا ندیدم.
به جرأت میتونم بگم من آمریکای واقعی رو با شما شناختم.
اون نگاه زیبابین شما و اون تعهد و تمرکزی که شما از شروع این مسیر داشتین و باعث شد هدایت بشین به بهترین کشور دنیا و دیدگاه بسیاری از ماها هم تغییر کنه. و خود من خیلی از خواسته ها در من ایجاد بشه و درخواستهایی رو به جهان داشته باشم برای زندگی بهتر زندگی با کیفیت تر شادتر در تمام جنبهها.
خدا رو شکر میکنم که در بهترین سایت دنیا هستم و اینجا من با شما استاد عزیزم زندگی من تغییر کرده و هر روز دارم اتفاقات عالیتر تجربه میکنم.
خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت ما هستی خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم که با دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت پیش فرضهای ذهنی من از پایه و اساس در مورد کشور آمریکا و جنبه های دیگه ای از زندگی تغییر کرده.
خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
چقدر قشنگ و نرتب در مورد پیش فرض هایی که داشتی نوشتی چــــقدر خوب شد این سوال رو استاد کرد تا کلی کامنت نـــــاب نوشته بشه که فـــــقط تا همین لمظه ۴۱۰ تــــا کامنت منتشر شده😍 که چقدر میتونه درسها داشته باشه واسه کسانی که حتی بعدا هدایت میشن به سایت
چقدر کــــــیف کردم اونحا که گفتی
◀به جرأت میتونم بگم من آمریکای واقعی رو با شما شناختم؛ واقعا چطوری میشه چنین کشوری خفن و بی نهایت زیبا و بــــــــی نظیر رو دوست نداشت الا در وجود پیش فرض های نامناسب
این کشور فـــــــــوق العاده هست 😍
واقعا خـــــدایا شکرت
چه کتاب ناب و فوق العاده ای هم بشه کتاب جدید😍
حامد عزیز هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب الــــعالمین
امیدوارم درباره این فایل قلمم به خوبی بکار گرفته بشه و بتونم هرآنچه که بوده و هست بیان کنم 😍🤩
در خصوص دیدگاهی که من نسبت به امریکا داشتم خب برمیگرده به دوران بچگی و اطلاعاتی که از همان دوران از خانواده ؛ جامعه ؛ تلویزیون و مدرسه و جامعه کسب کردم
دهه شصتی هستم و اون زمان بعد انقلاب و این باور که امریکا همیشه دشمن این کشور هست و همیشه استعمار کرده و مدام شعار مرگ بر امریکا و آتیش زدن پرچم که اوج خشم ما رو نشون میداد که چقدر متنفریم و در مدرسه و کتابهای ما مدام تکرار و تکرار که سیاستمداران امریکا ؛ حتی بعد از کشف امریکا و مستقر شدن در امریکا به بومی آنجا رحم نکردند و حالا هم همان خوی را دارند
فکر کنید مدام تکرار و تکرار و تلویزیون هم که صدر اخبار و برنامه و حتی سریالهایی مدام ساخته و میسازد که امریکا هرروز و روزانه در جهت دشمنی و سرکوب و از بین بردن ایران است و این کلمه دشمن در صدر بیانات همه مسئولین است و دشمن مترادف با آمریکا
در خصوص آمریکا دقیقا تصور من یک کشور خشک و بیابانی و غالب درختان آنجا کاکتوس است و بدلیل گرمای بالا این کشور مدام جنگلهایی که بود در آتش سوزی ها سوخته و قسمت هایی هم که کنار دریا هست مدام درگیر طوفان و نابودی است …دقیقا این اطلاعات و اخباری که من از تلویریون گرفتم و این کشور دقیقا از نظر من چنین ویژگی داشت
از نظر من کشور آمریکا یک کشور کاملا صنعتی بود که بلااستثنا همه افراد برای اینکه بتونند در این جامعه زندگی کنند مجبور هستند کار کنند و از اجبار تن به هرکاری دهند حتی تن فروشی
و به دلیل اینکه خیلی زیاد محبورند کار کنند زنها خیلی نمیتوانند آشپزی و خانه داری کنند و این کشور خیلی فست فود و رستوران های متنوع داره
و زنها در جامعه آمریکا جایگاه خاص و ویژه یی ندارند و در فیلم های پورن بکار گرفته میشوند و شرایط جالبی ندارند
و در این کشور افراد حداقلی هستند که ثروت و قدرت در اختیارشان هست و تعیین کننده قدرت نه تنها در کشور خودشان بلکه صاحب نفوذ در همه کشورها مخصوصا جهان سوم هستند و کاملا دخالت همه جانبه انجام میدهند
در این کشور به دلیل گرانی خیلی زیاد و تورم بالا قدرت خرید مردم به شدت پایین است و امکان خرید خانه و ماشین وجود نداره و فقط با تسهیلات و وام میشود خرید و به محض اینکه نتوانی قسط پرداخت کنی همه وسایل ازت گرفته میشوی و کاملا آواره…و بیشتر مردم امریکا در شرایط سختی زندگی میکنند و فقط درآمدشون در حد گزارن زندگی است و چیزی تحت عنوان پس انداز ندارند و تا سن بالا باید کار کنند …و معمولا در آمریکا پلهایی که وجود داره ؛ در زیر پل مکانی برای زندگی افراد فقیر جامعه است
در خصوص خانواده که خانواده بنیانی نداره و پدر و مادر فقط برای گذراندن زندگی به شدت کار میکنند و توجهی به بچه ندارند و خیلی زندگی گرم و خوشایندی وجود نداره و پدر و مادر هیچ کنترلی روی فرزند نداره و به دلیل موقعیت سخت زندگی معمولا زتدگی با دوامی نیست و هرکس در پی زندگی خودش خواهد بود و چیزی به عنوان جمع خانوادگی یا تفریح خانوادگی خیلی بی مفهوم هست و افراد خیلی روابط سردی دارند و افرادی به شدت درونگرا هستند و اغلب ارتباطات اجتماعی و دوستانه و خانوادگی محدود دارند و خیلی نسبت به اطرافیان بی تفاوت هستند
در خصوص حجاب ، یک کشور بشدت مخالف حجاب ( البته حجابی که ما قایل به آن هستیم و برای ما عرف و تعریف شده ) و قایل به بی بندو باری و خیانت و …
در خصوص پلیس و امنیت این کشور ؛ پلیسها که به شدت افراد خشن و مستبد که به مخض اعتراض یا دستگیر میشوی یا با تفنگ از پا در می آیی و یک نظام مستبدی حاکم هست و حق اعتراضی وجود ندارد چون جایی برای حق خواهی و حق طلبی وجود ندارد
و امنیت هم تکلیفش مشخص است وجود ندارد شبها که اصلا امکان بیرون رفتن نیس چون اکثرا مست و لایعقل هستند و قطعا تجاوز خواهد شد و افرادی هستند مسلح که اگر طبق خواسته اونها عمل کنی شلیک جواب رفتارت خواهد بود ؛ و یا افرادی که انقدر در فقر هستند که در شب قطعا ازت دزدی خواهد شد و شبها پلیس و امنیت وجود ندارد که آرامش داشته باشی؛ یا افرادی هستند که با یک سری اسباب و ادوات برهم زننده نظم و امنیت هستند ؛ علت اصلی این تفکرم هم برمیگرده به علاقه زیاد من به فیلم های ژانر وحشت ؛ انقدر در این فیلم ها دیدم که با اره برقی و این وسایل به هم حمله میکنند ذهنم پذیرفته بود که قاعدتا چنین مواردی هست و این بر اساس باورهای قبلی من در امریکا خیلی خارج از ذهن نیست
از لحاظ خوراکی ها و میوه ها و محصولات کشاورزی هم خیلی شرایط خوبی نیست و اکثرا بی مزه و بی طعم هستند و خیلی کشاورزی رونق نداره
نکات مثبتی هم نسبت به امریکا داشتم که :
آمریکا یک کشور خیلی پیشرفته و هرروز پیشرفت این کشور با سرعت رو به جلو هست و در خصوص پیشرفت علم و فن آوری بنظرم خیلی قدرتمند بوده و هست و نخبه و افراد متخصص که در جهت پیشرفت و علم خیلی با شتاب و قدرت پیش میروند و در هر زمینه یی حرفی برای گفتن دارند و علت همین پیشرفت رو چند دلیل میدونستم : یکی ذخیره ثروتی که کسب کرده ؛ صنعتی بودن این کشور و داشتن نیروهای کارآمد و متخصص
نکته مثبت دیگه که همیشه برای من خیلی قابل توجه و تعجب برانگیز بود ؛ نرخ سود بانکی صفر بود …این برای من واقعا قابل تحسین بود و همیشه میگفتم چقدر این کشور با این همه نکات منفی این قسمت رو خوب مدیریت و عملیاتی کرده و واقعا تحسین برانگیز بود
نکته مثبت دیگه که همیشه شنیده بودم صداقت ؛ درستی و راستگویی بود و همیشه این رو شنیده بودم که ما مرگ برامریکا میگوییم و آنها را ضددین و خدا میدانیم ولی همین مردم دروغ و عدم صداقت ندارند و کاملا در درستی و صداقت حرف میزنند و من واقعا برام خیلی این رفتار قابل توجه بود
نکته مثبت دیگری که دیدم برگزاری فستیوالها ( جشن های خیابانی ) مختلف و به مناسبتهای مختلف برگزار میشود و جشن و پایکوبی میپردازند حتی ایرانیان هم اگر اشتباه نکنم برای عیدنوروز این فستیوال خیابانی را برگزار میکنند و پلیس و مقام ها در برگزاری این مراسم کمک حداکثری میشود
این برداشت من دقیقا تا چندین ماه قبل هم بود ؛ یک فایل در ایسنتا گذاشته بودید که خواسته بودید بنویسیم که اگر بخواهیم تصور کنیم مسافرت را به کجا و چگونه و با چه وسایلی و …. من دقیقا در این فایل نوشتم انتخاب من اروپا خواهد بود… فکر کنید من که ۶ ماه بود در این سایت فعالیت میکردم و عضو بودم هنوز این باور منفی و داغون را درباره امریکا داشتم و همه ترجیح من اروپا بود و بنظرم زیبایی اروپا قابل قیاس با امریکا نیست البته بگم اون موقع من هنوز سریال سفر به دور امریکا رو هم ندیده بودم چون به نظرم امریکا مگه جذابیت هم داره که سفر بری ؟؟؟؟؟ و هیچ وقت و هیچ وقت من حتی برای مسافرتم یا مهاجرت ؛ آمریکا اصلا وجود نداشت
در اطرافیان من کسی به امریکا سفر نکرده بود و دقیقا باورهایی که گفتم ساخته محیط اطرافم بود تا اینکه در همسایگی ما یک خانم حدود ۶۰ ساله ساکن شد که مقیم امریکا بود هرازگاهی ایران می اومد ؛ خیلی جالب بود بدونم این شخص از امریکا و بالا سی سال زندگی در امریکا داره چه نظری داره ؟؟؟
جالبه بگم براتون بیشتر این تصوراتی که برایم ساخته بودن بیان کردند ؛ مثلا اونجایی که گفتم میوه و محصولات کشاورزی و بی مزه بودن محصولات را این خانم که بالا ۳۰ سال در امریکا زندگی کرده بود بیان میکرد و میگفت من اصلا طعم میوه های اونجا رو نمیپسندم و مزه آب میده و کلا اونجا همه چیز گلخانه یی هست …مهر تایید خورده شد در صورتی که در یکی از فایلهاتون که به مزرعه توت فرنگی رفتید و خودتان محصول را برداشت و خرید کردید و از طعم فوق العاده محصولات هرباره بیان میکردید
در جایی دیگه گفت که اصلا به فکر زندگی در امریکا و مهاجرت نباش که اونجا تا اخر عمر بدهکار دولت هستی بابت تسهیلات و وام هایی که برای خانه و ماشین دریافت میکنی
فقط میگفت اونجا نقطه مثبت و قوتی که داره ماشینهای خیلی پیشرفته و خدماتی که ارائه میدهند خیلی عالی و فوق العاده س
وگرنه در بقیه زمینه ها بشدت سختی و نابسامانی است و اگر مهاحرت کنی اونجا باید در رستوران ها کارگری کتی و چون خیلی نژاد پرست هستند پیشرفت و موقعیت خوبی نصیبت نمیشود و از زندگی در ایران و این موقعیت واقعا باید استفاده کرد …ولی چیزی که خیلی برای من سوال برانگیز بود اگر امریکا انقدر بد بوده و هست چرا سی سال اونجا مونده و کلا به ایران برنگشته ؟؟؟؟ این سوال همیشه در ذهنم بود و خیلی دوست داشتم از جاهای دیگه هم جواب بگیرم
که …
بعد از ایشون یکی از دوستانم خواهرش به امریکا مهاجرت کرد ؛ یه وقتهایی ازش میپرسیدم خواهرت سالمه ؟ اتفاقی نیفتاده ؟ اونجا هست خوشحاله ؟ زندگی ش چطوره ؟ و جالبه دوستم عکسهایی نشون میداد من تعحب میکردم ؛ خواهر دوست من بواسطه یه آشنایی که در آمریکا داشتن وقتی مهاجرت کردن آشنایشان که یک خانواده آمریکایی بودند و به محض ورودش به امریکا در خانه خودشان یک اتاق در اختیارش قرار دادند و خیلی شرایط خوبی براش ایجاد شد و میگفت انقدر با آن خانواده صمیمی هست که اون خانواده انجا شدند پدر و مادرش ؛ بقدری محبت خالصانه در حق این دختر کرده بودند ؛ و این خانواده ۶ فرزند داشت و خیلی گرم و بامحبت ؛ و من در عکسهایی که دوستم نشان میداد میدیدم ؛ که برای خواهر دوستم تولد گزفته بودند و کلی اتفاقات خوب ….خواهر دوست من دقیقا بعد از دوسال در یکی از بانکها امریکا مشغول کار شد و خانه و ماشین خرید و از زندگی امریکا بشدت لذت میبرد و خوشحال بود….اینم یک تجربه بود و متفاوت بود با باورهای من و حرفهایی که از شخص دیگر شنیده بودم
یکی دیگر از دوستان من برادرش به امریکا مهاجرت کرد و به لحاظ کاری و زندگی که در عرض یکسال ایجاد کرده بود خیلی راضی بود ولی به دلیل دلتنگی به ایران برگشت ؛ جالب بود برام که دوستم میگفت روزی که برادرش در فرودگاه برای بازگشت بوده همه دوستان امریکاییش برای بدرقه به فرودگاه میروند و خیلی احساساتی و ناراحت از اینکه در حال ترک امریکاست و کلی هدیه بهش داده بودند و جالبه برادر دوستم بعد از یکسال ؛ دقیقا دوماه پیش دوباره به امریکا برگشت ؛ خیلی جالب بود برام که میگن خیلی امریکا رفتن سخت هست و خیلی به سختی میشه مسافرت به امریکا داشته باشی وای به حال اینکه مهاجرت کنی …ولی این آدم هر دوبار با راحت ترین حالت به امریکا رفت و هربار از شرایطی که در امریکا دارد رضایت دارد و زندگی در امریکا را خیلی لذت بخش توصیف میکرد …
بهترین و قدرتمتد کننده ترین و اصلی ترین تغییر نگرش من درباره هرآنچه که در ذهن و مغز من کرده بودند بواسطه شما بهبود پیدا کرد اولین تاثیرها از زندگی در بهشت روی من گذاشته شد و بواسطه زندگی در بهشت ترغیب شدم سفر به امریکا رو دیدم و باورهای قبلی و محدود من رنگ باخت و کاملا متفاوت شد و در کنار آن دو دوستی که بهم از تجربیات آمریکا گفتند پرواضح شد که باورنامناسب داشتم و باید ذهنم رو از این ویروس مخرب پاک کنم و این اتفاق افتاد
من الان اولین اولویت زندگیم مهاجرت و مسافرت به امریکا هست و تجربه زندگی بهتر و تجربه این کشور فوق العاده است ؛ و اینکه چرا الان چنین نظری دارم :
در خصوص روابط خانوادگی ؛ یک خانواده بود که اسم پسرشون جیکوب بود و دوبار پرادایس اومدند و یکبار شما بهشون سرزدید ؛ این خانواده چقدر اصیل و چقدر گرم و چقدر زیاد خانواده بودند و ارتباط پدر با فرزندان و بازی کردن باهم ؛ مسابقه دادن ؛ تشویق کردن موقع ماهیگیری ؛ و … خیلی زیاد از این ارتباط خانوادگی قوی و به شدت دوستانه لذت بردم ؛ به جرات میگم در ایران درصد خیلی کمی چنین ارتباط و چنین زندگیی میشه دید ؛ با اینکه دقیقا من باور به شدت نامناسب درباره خانواده های آمریکایی داشتم
در خصوص زیبایی های آمریکا چه میشود گفت ؛ واقعا من حیرانم از این همه زیبایی و این همه قشنگی و سرسبزی آمریکا و حتی ساحلش که سفید رنگ و دیوانه کننده است ؛ حتی یک لایو دارید که در آرچ بودید اگر اشتباه نگم که در کویر بود حتی اون کویر به نهایت شگفت انگیز و زیبا بود من واقعا مبهوت زیبایی های بینظیر امریکا شدم ؛ یک قسمت سفر به امریکا بود که در یک ایالت رفتید که پرورش پروانه بود … یعنی بی نهایت بدون وصف بگم چقدر زیاد این قسمت رو دوست داشتم و واقعا خودمو در اون فضا حس میکردم واقعا زیباییش برام خیره کننده بود ؛ یا اون قسمت که به حیات وحش رفتید و اون زرافه و آهو و ….اصلا هیجانش ؛ تجربه ش …فوق العاده بود فوق العاده …. یا اون غار زیرزمینی که رفتید ؛ الله اکبر چییی بود چقدر عالی و زیبا چقدرررر …. و ایالتهای متفاوتی که رفتید هرکدام از قبلی زیباتر و جذابتر میشد
زیبایی شهر تمپا و ساختمانِ گردِ روبروی خونه تون …نورپردازی ها …نظم و انضباط شهری …یعنی بینظیره این شهر…پرادایس این بهشت زمینی که چی بگم ازش ….واقعا من اوایل فایل زندگی در بهشت مدام میگفتم واقعا امریکا انقدر سرسبز و زیبا هم هس یا این منطقه شانسی این جوری دراومده…تا اینکه واقعا دیدم نه آمریکا واقعا سرسبز و زیباست
در خصوص ثروت و دارایی که در اختیار افراد محدودی هست ؛ حداقل با دیدن شما متوجه شدم چنین خبرهایی نیست و بقدری ثروت و فراوانی هست که این ثروت بخواهد محدود افراد خاصی بشه و افراد با باورهای مناسب خودشون ثروت سازی میکنند ؛ مگه نه اینکه شما مهاجرت کردید به امریکا در یک فایلتون گفتید یه روزی شد که فقط ۵۰۰ دلار ( یه همچین مبلغی گفتید اگر اشتباه نکنم ) داشتید و شروع کردید به حرکت و ثروت ساختن و …. پس میشود ؛ پس منحصر به فرد و عده خاصی نیست ؛ مگر نه اینکه شما در امریکا چندین خانه و ماشین و موتور خریدید به جز اموال و املاک دیگر در امریکا و در ایران و در این کشور خیلی راحت در حال زندگی کردند هستید
اینکه انقدر افراد مشغول کار و درگیر مشکلات هستند که خانمها وقت آشپزی ندارند ؛ اصلا این فرهنگ چرا زن باید وقتش در آشپزی باشد و این یک امر مشارکتی است و زن در جامعه آمریکا همان قدر جایگاهش مهم هست که بقیه اعضا مهم است و هرکس باید خودش مسئولیت امورش را به عهده بگیرد و طبق فایلها دیدیم که حتی به عنوان مهمان اومده بودند خودشون و هرکس هر غذایی که باب طبعش بود درست میکرد و منتظر نمی ماند که مثلا مادر خانه یا صاحب خانه پذیرایی کند … و حتی در مهمانی و پذیرایی به راحتترین حالت و ساده ترین شکل پذیرایی بود و بیشتر در کنار هم بودن و لذت بردن از با هم بودن در مهمانی ها ملاک است و البته که خانمها به موقع آشپزی هم کرده بودند و کاملا مسلط بودند و خیلی جالب بود افرادی که به عنوان مهمان در پرادایس آمده بودند همه وسایل و خوراکی های لازم حتی نوشابه و …همراه خودشان آورده بودند و دقیقا دنبال لذت بردند و استفاده از زیبایی های و لذت بردن از محیط و ارتباطات دوستانه
و در خصوص اینکه کشور صنعتی و افراد به این مشاغل پرداحته میشوند ؛ بسیار زیاد دیدیم که خیلی افراد بودند به مشاغل و علایق خودشان مشعول بودند مثل همان قسمت که تنور خریدید از شخصی که با خانمش در کارگاه تولید تنور مشغول بودند یا آن قسمت در سفر به آمریکا که یک بازاری بود که افراد محصولات خودشان را عرضه میکردند و هرکس به شیوه خودش درحال زندگیست و لذت از کاری که در انجام آن است
و یادآوری سریال سفر به امریکا در قسمت زندگی آمیش ها ؛ که فارغ از صنعتی شدن و پیشرفت آمریکا به سبک و سیاق و روش خودشان در حال زندگی هستند و از هر نوع تکنولوژی دور هستند و حتی از گاری و وسایلی که ساخته دست خودشان است امورات میگذرانند و این اتفاق در یک کشور کاملا پیشرفته و با آزادی کامل در حال انجام هستند و زندگی و خودشان را محدود اتفاقات و جامعه نکرده اند و مستقل به زندگی خودشان ادامه میدهند
اینکه در امریکا گرانی و تورم بالاست ؛ اگر گرانی هم باشد علتش این هست محصول درجه یک استفاده میکنند و برای سبک زندگی خوب و استفاده از محصول با کیفیت باید هزینه پرداخت کرد و اسمش گرانی نیست ؛
و اینکه مردم مدام بدهکار به بانکها هستند چون قدرت خرید ندارند و مجبورن برای تهیه خانه و ماشین مدام تسهیلات دریافت کنند ؛ حداقل در خصوص شما و دوستانی که با شما در ارتباط بودند کاملا خلاف این بود و شما چندین موتور ؛ ماشینهای خیلی عالی ؛ RV حرفه یی ؛ بدون اینکه با وام بخواهید بخرید و همه رو کاملا بصورت نقدی تهیه کرده بودید ؛ پس اگر کسی ۳۰ سال اونجا زندگی کرده و با وام زندگی کرده و در سختی یوده ربطی به منطقه و کشور نداشته ؛ باور نامناسب اون درباره ثروت و باورهای مخرب دیگه بوده
در خصوص حجاب هم خیلی زیاد دیده شد که هیچ کس توجهی نمیکرد دیگری چه حجابی دارد ؛ در سفر به امریکا که چندین خانم بودند با حجاب کامل و کاملا پوشیده ؛ یا در زندگی در بهشت در کنار ساحل بودید و هرکس هر مدلی که دوست داشت کنار دریا با هرلباسی که دوست داشت ؛ از دریا و تفریحات لذت میبرد و شخصی بود که لباس و حجاب پوشیده داشت ؛ نه منعی داشت و نه آزار و اذیتی شد و نه نگاه متفاوتی به شخص بود و ….هر فردی لذت و تفریح خودش را انجام میداد و همه سلیقه ها در کنار هم با احترام به هم
و یاد فایلی ازتون افتادم که خانواده جیکوب و دوستانشون مهمانی اومده بودند و شما بهشون گفتید که سگ را داخل خانه اجازه نمیدهید و برای ورود به خانه بدون کفش باید وارد شوند و چقدر خوب و عالی برخورد کردند و برای عقیده شما احترام قایل بودند و این احترام متقابل و ارزش قایل شدن برای همنوع واقعا تحسین برانگیزه ؛ احترام به هم در همه جای زندگیشان کاملا قابل لمس است
در خصوص امنیت ؛ من در یکی از فایلهای اگر اشتباه نکنم در سفر به امریکا بود در یکی از ایالتها با مریم جان یک مسیر طولانی رو در یک پیاده روی جنگلی و خیلی زیبا و بکر پیاده روی کردید و دقیقا شب بود که به مرکز شهر رسیدید ، من مدام در اون فایل به این نکته داشتم توجه میکردم هرلحظه ممکنه یک نفر تعرض کند یا یک اتفاق غیرمنتظره رخ بده و مکان امنی به نظرم نمیرسید و بعد از تموم شدن فایل خیلی تعجب کردم چرا من به جا توجه به اون همه زیبایی تمرکز کرده بودم که اطراف ممکنه کسی باشد ؛ ممکنه اتفاقی بیفتد ، آیا واقعا امن هست ؛ چرا برای پیاده روی چنین مسیری که خلوت هست انتخاب بشه ؟؟؟ سوالهای مدام با بار منفی ….و بعد تلنگر زدم به خودم این همه زیبایی؛ چرا دنبال ناامنی هستم و برگشتم دوباره فایلو دیدم این بار با توجه به زیبایی ها و قشنگی ها و لذت بردن و بازسازی این افکار منفی
و حتی در خصوص امنیت ؛ هیچ وقت درب خانه شما قفل نمیشود و اصلا درب ورود به پارادایس در حد این هست که مشخص شود درب وردی است که مکانی که قفل و بست و حفاظی باشد و داخل هم که کلبه اصلا قفلی ندارد که بخواهد قفل شود و کلی وسایل و ابزار حرفه یی در پرادایس هست و هیچ وقت نه چیزی کم شده و نه اتفاقی رخ داده و نشان از امنیت کامل و بینظیر هست
در خصوص پلیس و اتفاقات از این دست ؛ خب مدام اخبار این رو تکرار میکرد که پلیس فلان سیاه پوست کشت یا فلان اتفاق توسط پلیس امریکا رخ داد و ….ولی مگه نه این بود در فایل زندگی در بهشت ۱۷۳ دیدیم چقدر پلیس و مردم در هماهنگی هم بودند و مسیر سواره ؛ بجز پیاده رو را برای افرادی که بعد از بازی هاکی بیرون استادیوم آمده بودن را پلیس در نظر گرفته بود و خیلی رفتار مناسبی داشت و هیچ وقت و هیچ بار در هیچ فایلی از استاد نه شنیدم نه دیدم برخورد نامناسب از پلیس …اگر واقعا پلیسهای خشن دارد خب بعد چندین سال باید استاد تجربه میکرد
البته باز هم همه اینها برمیگرده به اون باورسازیی که انجام داده یم و مدام پرورشش میدهیم
در خصوص اینکه مردم امریکا خیلی درونگرا هستند ؛ دقیقا و به دفعات خلاف این رو هم در زندگی در بهشت هم در سفر به امریکا به کرات دیدیم ؛ در آخرین فایل زندگی در بهشت هم در حین مسابقه و شادی بعد مسابقه کاملا برونگرایی و جمع گرایی و نشاط جمعی رو به وضوح دیدیم و افراد با هر سن و با هر نژاد و با هرموقعیتی و زن و مرد در کنار هم در حال لذت بردن از یک مسابقه هیجانی بودند و چقدر زیاد با خودشان در صلح بودند ؛ مصداق دیگه زمانی که با جت اسکی در دریا میرفتید و اکثر افراد دست تکون میدادند بدون اینکه هیچ شناختی داشته باشند و بدانند شما کی هستید و از کجا هستید ؛ یک حس انسان دوستی قوی و بینظیر ازشون دیده میشد ؛ یا در برگزاری فستیوالی که در تمپا برگزار شد و همه مردم در این جشن و پایکوبی شرکت کردند
یا در سفر به امریکا که RV دچار مشکل شده بود شخصی برای کمک خودش پیشقدم شده بود و موارد بیشمااار در زندگی بهشت و سفر به امریکا دیده شد
آدمها ممکنه هرجا و هر نقطه یی زندگی کنند ؛ مهم نیست گویش ؛ زبان ؛ نژاد ؛ رنگ پوست ؛ جنسیت ؛ وضع مالی و… چی هست مهم این هست ما انقدر باورهای مناسب و بدون پیش زمینه ذهنی داشته باشیم و انقدر رها و آزاد باشیم که خودمان را درگیر این مسایل بکنیم که باعث عدم لذت و زمینه احساس بد در ما شود
اینکه عادت کردیم راحت به آدمها و نژادها و قومیت ها برچسب بزنیم اخلاق شایسته یی نیست ؛ کمااینکه در یک منطقه دیگه خود ما هم متفاوت با آن قوم و نژاد هستیم و پاک کتیم ذهنمان را از هرچه پیش فرض و باورهای نامناسب و برچسب هایی که مدام زده یم و خودمان را در مقام قضاوت و حکم دادن و تصمیم گیری بدانیم ؛ بدون تحقیق و بدون اینکه خودمان واقعا تجربه کرده باشیم
من نمیگم خیلی عالی عمل کردم ولی سعی کردم باورهای نامناسب خودم را با دقت کنکاش کنم و پیدا کنم و در جهت رفع قدم بردارم و زیر و رو کردن خودمان به ظاهر سخت هست ولی شدنی هست من درباره خدا و دین به صورت خیلی جدی این قضیه رو شروع کردم و سعی کردم هرآنچه که به عنوان دین و خدا در ذهنم قرار داده اند پاک کنم یا مدام کم رنگ و کم رنگتر کنم و اون چیزی که قران گفته و من درک میکنم و باور میکنم اون خدایی رو که دارم خودم پیداش میکنم جایگزین باورهای قبلی کنم
باید در خصوص خیلی مسایل دیگه هم این قدم جدی رو بردارم ؛ مثل همین باورهای محدود کننده و نامناسبی که درباره آمریکا و مردمش داشتم و چقدر ذهن محدود و نامناسب و دور از واقعیت ساخته بودم البته به قول استاد این ویروس در مغزمان قرار دادند ولی در حقیقت خودمان هم باور کردیم و پرورشش دادیم
عاشقتم استاد جان که تلنگری زدید که باعث شدید بیشتر از بیش به کنکاش در خودم بپردازم و بیشتر بشناسم باورهای خودم و ذهن و قدرت ذهن و قدرتی که محیط و اطراف در باور و ذهنم ایجاد کرد و چقدر خوب هست که حالا و اکنون در این دنیا جدید بواسطه شما و سایت شما و شناخت و درک بهتر از دنیا میرسم و بهتر و بهتر خواهم شد و باورهای مناسب و قدرتمند کننده را جایگزین باور مخرب خودم کنم و این اتفاق یک شبه و با سرعت انجام نمیشود و نیاز به قدم جدی و باقدرت و باور اینکه میشووود است
سلام استاد عزیزم و ممنون از طرح این سوال و این جایزه
همین جایزه برای من خواسته هام رو شکل داد . دوره عشق و مودت
من می خوام کامنتم رو تو سه بخش بنویسم:
◀️بخش اول) باورهای نادرستی که باهاشون مسموم شدم و اینکه توسط چه مراجعی برام بوجود اومدن
◀️بخش دوم ) اثراتی که این مسمویت روی من گذاشته
◀️بخش سوم) باورهای جدیدی که داره برام ساخته میشه
🌸🌸🌸🌸🌸
بخش اول) باورهای نادرستی که باهاشون مسموم شدم و اینکه توسط چه مراجعی برام بوجود اومدن
اول از همه توضیح بدم که چرا می گم مسمومیت
برای اینکه ذهن و روان آدم هم مثل جسمش با خوراک آلوده مسموم میشه . یا خوراکی که در زمان نامناسب بهش داده میشه و خوراکی که براش قابل هضم نیست یا خوراکی که بیش از ظرفیتش بهش داده میشه
⛔️ مثال 1) سر صف مدرسه بودیم و فریاد میزدیم مرگ بر آمریکا … یکدفعه یه دختربچه کلاس دوم دبستانی چنان گریه ای سر میداد که همه مون رو ساکت کرد … دخترک بیچاره فکر میکرد چون پدرش آمریکاست حالا باید منتظر مرگش بشینه . این تصویر هیچوقت از ذهنم پاک نمی شه .
⛔️ مثال 2) خانواده ام، مادری که همیشه به بچه هاش وابسته بود و هویتش رو در مادری کردن ریخته بود و پدری که نگران آبروی دخترش بود و شاخ و برگش رو هرس میکرد با این باور که اگر دور باشی و برادرات بالاسرت نباشن میگیرن میبرن بلایی سرت میارن و جایی میندازنت که موهات رنگ دندونات بشه… چرا باید دخترشون رو می فرستادن آمریکا (یا اصلا هرجایی غیر از شهر خودش). من هضم نمی کردم .
⛔️ مثال 3) انواع رسانه های داخلی و خارجی … اتفاقا تصور من بیشتر از اینکه بی آب و علفی باشه این بود که آمریکا یه کشور خاکستریه، برجهای بلند و تیره . مردم سرد و بیروح . ترافیک های طولانی . من حتی یادمه کانال های ماهواره ای که اوایل راه افتاده بودن بک گراند تصاویرشون یه تصویر از آسمون خراش هایی بود که فقط شبها با یه چراغ های تبلیغاتی که روشون روشن میشد یک کم رنگ میگرفتن. حتی زمین ها و سنگفرش ها تو نظرم موزاییک های کهنه و کثیف بودن.
⛔️ مثال 4) دانشگاه و اساتید دانشگاهم!!! خصوصا اون تحصلکرده های خارج از ایران!!! اینقدر مسیر سختی رو برام به تصویر کشیده بودن که اگر به راهی جز با تحصیل برای رفتن به آمریکا فکر کنم یعنی باید برم توالت شوری و ظرفشویی تو رستوران ها . و اونم نه تحصیل به همین راحتی که !! با بدبختی و تلاش شبانه روزی .
⛔️ مثال 5) اخبار صدا و سیما که نشون میداد اتفاق های طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان و … که توی ایران مشیت الهی بود و رستگاری مردگان ولی برای آمریکا میشد خشم خدا و هلاکت کفار !
⛔️ مثال 6) فیلم های تلویزیون که نشون می داد سطح متوسطی در آمریک وجود ندازه . یا بی خانمانی، گدای زیر پل، باندهای قاچاق و کار کردن تو خونه ثروتمندانه یا ثروت های کلان و خونه های اعیانی و منی که خودم رو تو هیچ دسته ای نمی دیدم.
🌸☘️🌸☘️
بخش دوم ) اثراتی که این مسمویت روی من گذاشته
⭕️ 1) اون خوراکی که خصوصا در دوران کودکیم گرفتم و مرگ بر آمریکا گفتن های سر صف و ساعت 9 شب 22 بهمن و … خارج از توان هضمم بود . نمی فهمیدم چرا من بچه باید آرزوی مرگ کنم برای کسی . خودم رو خیلی وقتا جای بچه های آمریکایی میزاشتم و از تصور یتیم شدنشون به خاطر دعای من تنم میلرزید و احساس گناه می کردم.
⭕️ 2) ترس ترس ترس و اضطراب از باری که روی دوشم بود . از اینکه اگر بخوام به رفتن فکر کنم با این هجم از ناامنی چه کنم. اگر با فرض یک در هزار بتونم برم و هیچ پخی نشم با آبروی رفته پدرم چه کنم. با دلتنگی مادرم چه کنم
⭕️ 3) زمان تحصیل وقتی میدیدم یه عده رفتن و من نتونستم با توجه به پیشینه باورهام می گفتم من کمبود دارم . من ناتوانم . من تنبلم . من درسخون نیستم. من فقیرم . و چقدر عزت نفسم به خاطر همه این افکار و احساسات ناخوشایند داغون شد .
⭕️ 4) جرات نداشتم اصلا تو ذهنم نمی گنجید که خواسته ای داشته باشم . محدود شده بودم به جایی که توش هستم . همه محدودیت ها برام شده بود مصونیت !!! یه سفر می رفتم شمال یه سفر میرفتم جنوب میگفتم چی می خوای از این بهتر . چی می خوای که اینجا پیدا نمیشه . می خوای اینهمه نعمت رو ول کنی بری تو کثافت زندگی کنی . تو رستوران کار کنی !!!
⭕️ 5) و … کتمان مسئولیتم در مقابل رشد خودم … وقتی به این فکر می کردم که مهاجرات به آمریکا برابر با سختی و تلاش هست از هر اندازه نلاش و مسئولیتی هم سرباز می زدم . می گفتم چرا ؟!! چرا باید برای محال تلاش کنم . وقتی این آینده من نیست وقتی زندگی من محدود به همین جاست چرا باید مسئولیتی در قبال تلاش بیشتر برای رشد خودم داشته باشم. وقتی اوضاع همه تو این کشور یکسانه .
🌸☘️🌸☘️
بخش سوم) باورهای جدیدی که داره برام ساخته میشه
✅ اول) استاد جانم من اولین بار که صدای شما رو شنیدم توی اون دوتا فایل داستان هدایت بود که ماجرای مهاجرتتون رو تعریف کردین … اصلا انگار سیمان باورهای غلط من یکباره تحت شوک قرار گرفت . اولین و مهمترین باوری که برام ساخته شدن همین امکانپذیر بودن بود .
✅ دوم) من اول فایل های سفر به دور آمریکا رو شروع کردم، آسایش و امنیت بزرگترین ارمغان های این مجموعه بود برای من . اینکه زندگی در آمریکا چقدر می تونه راحت باشه . راحت میری خرید بدون اینکه دغدغه داشته باشی زبانت رو می فهمن یا نه . میری توی فضای باز و پارک ها تفریحی برای چند روز اقامت می کنی بدون اینکه بترسی شب کسی میاد بالا سرت . با استفاده از بهترین امکانات و با سرعت و بسیار در دسترس مسیرت رو پیدا میکنی . هرجا که باشی در ناشناخته ترین مکان ها بهترین انتخاب ها برای تماشا و اقامت و حرکت رو می تونی داشته باشی.
✅ سوم) تحصیل … وای که من همیشه دغدغه اینو داشتم که پسرم چطور با ماجرای مهاجرت وفق پیدا می کنه و دیدن مایک و زندگی مستقلانه اش ، سطح ارتباطات و تعاملاتش . یادگیری هاش در مدرسه … مثل آبی بود روی آتیش اضطراب من
✅ چهارم) آزادی آزادی آزادی … رهایی … قضاوت نکردن و قضاوت نشدن . اینکه می تونی به سبک شخصی خودت زندگی کنی، با هر سلیقه ای ، با هر نوع پوششی ، با هر اندامی ، با هر شکل و آرایشی و … چقدر جرات و جسارت آدم اونجا بیشتر . چقدر عزت نفس و اعتماد به نفس آدم اونجا بیشتر .
✅ پنجم) و دیدن اینکه رشد آدم ها چقدر مستقیما به خودشون بستگی داره . استاد اینکه می گین جهان آینده فرکانس های ماست در یک الگو همین زندگی در آمریکاست … همونقدر که برای بهبود خودت از هرجهت تلاش میکنی انگار برات قابل باورتره که متناسب باهاش نتیجه میگیره . تو ذهنت امکانپذیره که اگر سرکارت تلاشت رو بیشتر کنی جای پیشرفت داری هیچکس سقف دیگری نیست از بس که فراوونی در همه چیز هست حتی در موقعیت های شغلی . زیرآب زنی نیست اصلا
❤️❤️❤️❤️❤️
استاد فکر کنم اگر تا لحظه آخر بشینم و بنویسم بازم باورهای غلط و درست زیادی هستن که بتونم بگم اما شوق ارسال زودتر این مطلب رو دارم .
عجب تمرین باحالی بود استاد . کلی سرنخ بهم داد برای انجام تمرینات عزت نفسم و قدم ها
❤️❤️❤️❤️❤️مریم جان نازنین❤️❤️❤️❤️❤️
ازتون تشکر ویژه دارم که همت و لطف و سخاوتی که به خرج دادین تا ما از دیدن این فایل های بینظیر بتونیم این اندازه باور درست رو جایگزین اون حجم از افکار غلط کنیم ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم
این فایلها نه تنها یک فایل معمولی نیست بلکه کاملا مانند یک دانشگاه که در حال آموزش هستیم بسیار کاربردی و پر از مطلب هست .
💫پیدا کردن پیش فرض های ذهنی
🌼قبل از دیدن این برنامه ها
۱_ امریکا و کشورهای خارجی امنیت بالایی ندارن
برای مثال من در مدرسه میشنیدم که ممکنه وسط مجلس عروسی چند نفر اسلحه به دست حمله کنند و اون مجلسو به عزا تبدیل کنند و حتی خونه خودت امنیت نداری .
۲_ در چنین کشورهایی از سنین پایین مثلا ۵ سال به بچه ها تجاوز جنسی میشه و هیچ بچه ای امنیت جسمی و روانی نداره و واسه همین از همان سن کم باید آموزش جنسی ببینن . تجاوز به زنها زیاد بوده .
۳_در چنین کشورهایی فاصله طبقاتی زیاده و اکثریت فقیر و زیر سلطه ثروتمندان هستن.
زنهایی که برای کسب درآمد در مکانهایی در انظار عمومی لخت ظاهر میشوند تا کسب درآمد کنن.
۴_ در دوران دبیرستانم از اخبار شنیدم که در یکی از مدارس امریکا بچه ای با اسلحه تعداد زیادی از دانش آموزان و معلمان خود را کشته . (جالبه که اینجا هم چنین اتفاقاتی هست ولی اخبار فقط اخبار کشورهای خارجی است )
۵_امریکاییها نژاد پرست بوده و حتی به سرخپوستان و سیاهپوستان آمریکایی هم رحم نمیکنن .دیگه ما که هیچ . خشن و به دنبال غارت مردم هستن .اگه بفهمم آمریکایی نیستی بی احترامی بهت میشه و اگه بفهمن ایرانی هستی باهات بد برخورد میکنن .
۶_از دوران مدرسه که بیاد ندارم آموزشی داده باشم که اونجا سرزمین سرسبز و آبادی است . بیشترین چیزی که بیاد دارم مناطق آفریقایی که گرم و کویری است و یکم از اروپاست که منطقه بارانی است و عربستان که کاملا کویری است . آموزش مدارس ما در همین حد کشور خودمان و همسایگانمان است . و همیشه سوالی در ذهنم بود که این فیلمهای علمی تخیلی که میسازن و در مناطقی بسیار زیبا و شگفت انگیز هست اون مناطق واقعی هستن یا همش کامپیوتری و جلوههای ویژه هست .
۷_ مردم اونجا معنی مهربانی آرامش امنیت و زندگی را نمیدانند . خونواده ای اونجا نیست . اکثریت بچه ها در سن ۱۸ سالگی از خونه را ترک میکنن و یا پدر و مادرشان آنها را بیرون کرده . هر زنی چندین بار ازدواج کرده و طلاق میگیرد بچه های که بی سرپرست بزرگ میشوند و حتی نمیدانند پدر و مادرشان کیست .
🌺حالا چرا چنین ذهنیتی داشتم ؟
بخاطر آموزشهای مدارس
بخاطر باورهای اشتباه خانواده ،معلمان ،اطرافیان،و کسانیکه در مدار و فرکانس پایین بوده و مثلا رفتن آمریکا و نتونستن زندگی کنن وبا ناراحتی برگشتن
بخاطر باورهای اشتباهی که از تلویزیون و روزنامه و کتابها و رسانهها دریافت کردیم
🌺بعد از دیدن این برنامه های زیبا به این ذهنیت رسیدم
۱_ آمریکا و کشورهای دیگه هم امنیت بالایی دارن حتی بهتر از اینجا . به حدی که بارها بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت به خودم یادآوری کردم که ببین چقدر امنیت دارن . و چقدر راحت و آسوده وسط جنگل کنار دریاچه ی زیبا زندگی میکنن . اوایل با خودم فکر میکردم چطور شما نمیترسین که بهتون حمله کنند.
امنیت اونجا به حدی بالاست که افراد با خانواده و کلی وسایل و آر وی شاید ماهها در سفر باشند .
۲_ وقتی خانواده دوستتان را دیدم که پدر با پسرانش رابطه ای بسیار تحسین برانگیز داره و اینکه مهربان بودن و آرامش داشتن نه تنها در یک خانواده بلکه با افراد دیگه کاملا واضح و مشخصه . رفتار اونها با دیگران که اگر اینجا بود افراد بصورت خیلی سودجویانه سعی میکنن از اموال شخص مقابل استفاده کرده .
و اینکه بچها بعد از سن ۱۸ سالگی به دنبال کسب درآمد میروند. که پسر و یا دختر همزمان هم تحصیل میکنه و هم بدنبال کسب درآمد هستند و یک باور و کار بسیار پسندیده و تحسین برانگیز است که متاسفانه در کشور ما فرزندان بعد از آن سن هم توقع پول و داشتن وسایل و حتی زندگی مرفه دارن و هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند .
۳_در اکثر برنامه ها بخصوص سفر به دور آمریکا کاملا مشخصه تقریبا اکثریت مردم ثروتمند هستند اکثریت آر وی دارن ودر حال مسافرت هستن و فقط از زندگی لذت میبرن .
۴_ امنیت خانمها .خانمها با همان آزادی که دارن لباسی که راحت هستن رو میپوشن و همراه خانوادهشان در هر مکانی که دیدم کنار رود خانه سوارقایق کنار ساحل رستوران پارک فروشگاه و هر جایی خیلی مودبانه و محترمانه رفتار میکردند . ( در صورتی که افراد اینجا بدلیل نداشتن اون فرکانسها به حدی رسیده اند که کافیه مکانی آزاد ببینند به حدی به رفتار های ناشایست دست میزنند که گویی تا کنون هیچ محبتی ندیدن و بدنبال تایید و جلب توجه دیگران هستن)
۵_ افراد زیادی از کشورهای مختلف رو دیدم که اونجا زندگی میکنن سفر میروند و حتی در سریال سفر به دور آمریکا قسمت ۷۱دیدم که پرچم همه کشورها و کشورمان ایران هم در پارک معروف آنجا بود .
۶_ بعد از دیدن این برنامه ها متوجه شدم که اگر افراد اونجا بفهمند که تو ایرانی هستی خیلی با احترام و مودبانه رفتار میکنن .
۷_ وحالا یه چیزی که فوق العاده فوقالعاده واسم جالب و دوست داشتنیه ،🥰🥰🥰🥰
که در تمام فایلهایی که استاد رانندگی میکنن هست .
چون من خیلی رانندگی رو دوست دارم و عاشق این کار هستم زمانیکه استاد رو پشت فرمون میبینم که در جاده ای بدون سرعت گیر رانندگی میکنه واقعا با تمام وجودم لذت میبرم .
این مسئله سرعتگیر رو دیگه نمیتونن واسش پیشفرضی درست کنن و این بنظر من یه نشونه و نمونه کاملا ساده و مشخص و واضح از بالا بودن فرکانس افراد اونجاست که نیازی به بودن یه سرعتگیر در خیابان نیست . چون افراد اونجا نیازی به جلب توجه ندارن نیازی به نشون دادن سرعت ماشینشون ندارن نیازی به آزار دادن افراد دیگه ندارن . چون با خودشون کاملا در صلح هستند .
سلام استاد عزیزم خدا رو سپاسگذارم که اجازه داد یکبار دیگه به صحبت های شما گوش بدم و باز هم مثل همیشه پر بار و مفید بود
باوری که من قبلا نسبت به امریکا داشتم کشوری خونخوار و کودک کش و زور گو ،مردمی افسرده که زندگی سراسر خیانت دارند، هیچ کس فرزند پدر و مادر واقعی خودش نیست و باورهایی این چنین بود که از باور هایی که در کودکی به خاطر حضور در مسجد یا بسیج که با شعارهایی مثل مرگ بر امریکا و یا امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو خون جوانان ما میچکد از چنگ تو و یا مجالسی این چنین در ما ایجاد کرده بودند نشآت میگرفت..
این باورها همچنان در ذهن ما قدرت داشتند تا اینکه من و خواهر و برادرم به اتفاق به سوی برنامه های شما هدایت شدیم و بعد از دیدن سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت به ضعف افکارمون پی بردیم و صادقانه بگم ارزوی زندگی در چنین کشوری رو داریم ازادی و شادی و ثروت فراوانی که شما برای ما از این کشور زیبا به تصویر کشیدید ارزوی هر انسانی ست و این رو هم در اخر اضافه کنم ما بعد از این که از طریق شما اگاه شدیم هیچوقت در راهپیمایی ها و مجالسی که ذهنیت منفی را در مورد دیگر کشورها ایجاد میکنند شرکت نکرده ایم و نخواهیم کرد و حتی حدود دو سال است که تلوزیون به صورت کامل در منزل خود تعطیل کرده ایم. امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و پر انرژی در پناه الاه یکتا سربلند باشی استاد عزیز❤
سلام میکنم خدمت استاد عباس منش عزیزم و همه بچه های سریال زندگی در بهشت
سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا برای من تنها یک سریال و سفر نامه نبود چون سریال را فقط یه بار میبینن و ازش میگذرن برای من یک کارگاه فوق العاده عجیبی بود کارگاهی که داخلش
عشق ورزیدن به عزیزانمان تدریس میشد ( این موضوع را در عشق ورزیدن استاد و مریم جانم بار ها و بار ها و بهتره بگم در لحظه میدیدیم )
عشق ورزیدن به خود تدریس میشد
برای خود زندگی کردن( و نه برای فرزندان ) تدریس میشد( در سریال سفر به دور امریکا در یکی از قسمت ها میبینیم که خیلی از خانواده ها با این که بچه کوچک داشتن خیلی راحت مسافرت اومده بودن و برای خودشون ارزش قائل بودن)
انجام کار های روزمره با عشق و( نه با غر زدن) تدریس میشد ( مریم جانم یک معلم و استاد بزرگگگ برای من در این زمینه بودن چون قبلا وقتی میخواستم کارهای شخصی ام را انجام بدهم یا حتی در کار های خونه به مادرم کمک کنم فکر میکردم وقتم داده میره و دارم یه کار بیهوده میکنم… وقتی رفتار مریم جانم را دیدم که چقدر با عشق خونه را مرتب میکنه چقدر با عشق غذا درست میکنه منم یاد گرفتم با عشق انجامشون بدم
نحوه پا گذاشتن روی ترس ها تدریس میشد ( مریم جون اوایل از تاریکی میترسید امااااا با این حال از استاد میخواستن برنامه ای را بچینن که چند روزی تنها باشن داخل پردایس این قدم اولشون بود همه چیز قدم به قدم پیش میرفت در قدم بعد داخل خونه پردایس میموندن و وقتی شب میشد در ها را میبستن و همه چراغ ها را روشن میکردن در قدم بعد به جایی رسیده بود که در دل تاریکی شب تا دم در پردایس هم میرفتن اون جا یاد گرفتم به دل ترس هام برم اون وقت هست که میبینی هیچی نبوده و فقط ترس الکی بوده )
و هر انچه درباره قوانین کیهانی تدریس میشد
نحوه رسیدن به ارزو ها و رویا ها و خواسته ها تدریس میشد
حل کردن مسائل زندگی و نحوه برخورد با انها تدریس میشد
یکتا پرستی و شرک نورزیدن تدریس میشد ( در سریال سفر به دور امریکا یه قسمتی را میبینیم که بچه ها در یک جایی که شیب خطرناکی داره دارن بازی میکنن و پدر و مادر هم این اجازه را به بچه ها برای بازی دادن ایا این چیزی جز توحید را نشان میدهد؟ )
و………
قبل از این که دو کارگاه فوق العاده را ببینم ذهنیت بسیار بدی درباره امریکا و مهاجرت داشتم این ذهنیت زمانی شکل گرفت که ۷ سالم بود یعنی۱۲ سال پیش داخل تلویزیون یه مصاحبه ای را دیدم با مردم امریکا و یک گزارشگر امریکایی که میگفت ایران را نابود میکنیم و مردم اش که از ایرانی ها بد میگفتن و خلاصه خیلییی ذهنیت بدی بود خیلی کوچک بودم و دقیقا یادم نیست که چی داخل اون مصاحبه گفته شده بود اما اون قدرررر منا ترسونده بود که منتظر حمله اون ها بودم 😅😅😅😅😅 فکر میکردم
امریکا مردمان خودخواهی داره بین مردم اون جا مهربانی هیچ معنایی نداره و همدیگر را خیلی راحت میکشن یک روز داخل اتاق نشسته بودم که زودپز داخل خونه ما منفجر شد فکر کردم امریکا حمله کرده 🤣چون همه جا پر دود شده بود😅😅😅😅😅😅 همه اینا را گفتم برای این که به اینجا برسم که ببین چقدرررر روح و روان منا درگیر کرده بود که تا همین یک سال و نیم پیش این ذهنیت در وجود من بود حتی درباره مهاجرت هم همین ذهنیت را داشتم فکر میکردم هر کسی توی زندگی شکست بخوره ، یا از ادم ها خسته شده باشه برای فرار از مشکلات مهاجرت میکنه و یه جورایی خودشا میخواد توی اون کشور زندانی کنه و به خودش سختی بده و…… نه تنها خودم به مهاجرت فکر نمیکردم بلکه به یکی از دوستانمم که دوست داشت مهاجرت کنه میگفتم این کار کار اشتباهیه درباره زیبایی امریکا هم شنیده بودم هم دیده بودم داخل عکس ها و فضای مجازی اماااا درباره مردمش و اون کشور برام یه بت ساخته شده بود که قراره بیاد و همه را بکشه …. تحریم ها هم که بودو همه جا از جمله مدرسه، خانواده ، بهتره بگم همهههههه میگفتن اره امریکا و مردمش یه کشور پست هستن میخوان دارو به ایران ندن همه میمیرن و….
اماااااااااااااااااااااااااااا 🤩🤩🤩🤩🤩🤩
وقتی با استاد اشنا شدم و خلاصه سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا را دیدم اصلا شوک شدم که واقعا استاد داخل امریکا زندگی میکنه ؟؟؟ پس چرا مردمش اینقدر خوب هستنننن چرا این قدر صمیمیت بین مردمش هست و همه چیز ارومه خبری هم از کشت و کشتار نیست و اتفاقاااااا برعکس باور های من ایرانی هایی که مهاجرت کردن به امریکا خیلی ادم های موفقی اند( و این جوری نبوده که از سختی هاشون فرار کنن بلکه از زندگی سرشار از ازادی و شادی و حال خوب اومدن به جایی که حالشون خوب تر ، پر انرژی تر ، ازادانه تر باشه مثل استاد عباس منش مثل مریم میرزاخوانی 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 اون جا بود که فهمیدم این همه مدت داشتم اشتباه فکر میکردم اینا همون لحظه متوجه نشدمااا بهد از دیدن چندین قسمت از سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا به خودم اومدم دیدم عاشق مردم امریکا شدم عاشق صمیمیت و مهربانی و صداقتشون عاشق خوش گزرانی هاشون وای که چقدررررر سعی میکنن حال خودشون را خوب نگه دارن😊😊😊 باور نمیکردم من همون ادم هستم که اون ذهنیت را درباره مهاجرت و مردم امریکا داشت یه روز که داشتم برای خودم از خواسته هام میگفتم دیدم مهاجرت هم شده برام یه خواسته البتهههههه مهاجرت با ذهنیتی کاملا متفاوت از ذهنیت قبل این بار مهاجرت کردن این قدر ذهن منا به خودش درگیر کرده بود که هر بار خواب میدیدم امریکا هستم و اومدم اونجا 🤩🤩🤩🤩🤩واقعا وقتی رفتار مردم امریکا را مببینم به وجد میام با خودم میگم مگه داریممممم ؟؟؟ مگه میشهههه هر موقع که فیلم برداری میکنین این قدر نکات مثبت هست که ادم فقط میرسه بگه وااااااااااااو
🤗🤗🤗🤗
مثلا توی یکی از قسمت ها که مهمان اومده بود براتون در سریال زندگی در بهشت من دیدم هم مهمان ها هم خود شما یه لباس خیلییی راحت پوشیده بودین انگار نه مهمانی اومده و نه اونا اومدن مهمانی باورتون نمیشه چقدرررررررر اون جلسه تاثیر گذاشت روی زندگی من از همون موغع همه لباس هایی که به خاطر مردم یا برای مردم میپوشیدم را انداختم دور و از همون موقع لباس هایی را خرید کردم که خودم باهاشون راحت بودم و هیچ اهمیتی به حرف مردم نمیدادم از وقتی این تغیبر را کردم این قدررررر زندگی قشنگ تر شده و همچنین راحت تر اون قسمت برای من به اندازه ۲۰ سال درس داشت اخه نمیدانین چقدر باعث تغییر من شدددددددددددد یه نکته دیگه ای که خیلی روی من تاثیر گذاشت این بود که وقتی مهمان دارین برای غذا درست کردن این قدرررر ساده همه کار ها با همکاری همدیگه انجام میشد و این جوری نبود که فقط یک نفررررر کار ها را بکنه و بقیه بشینن نگاه کنن و حتی خود شما استاد عزیز که با این که مهمان داشتین ولی کار های سایت را هم انجام میدادین . من از وقتی این قسمت را دیدم بدون توجه به حرف مردم تغییر کردم و اون جوری بودم که خودم دوست داشتم مثلا اگر مهمان داشتیم و درس داشتم یه عذرخواهی میکردم و میرفتم سراغ درسم چقدر این تغییرات به من کمک کرد چقدررررررر باعث شد اصلا حال خودم بهتر باشه 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
استاد وقتی میرفتین تمپا ما باید منتظر یه جشن میبودیم چون اون جا همیشهههه یه مراسمی هست و حتی اگه مراسمی نباشه به قول خودتون مردم دلیلی برای شادی و خوشحالی کردن پیدا میکنن 😍😍😍😍
الان که فکرشا میکنم هر چقدررررر از امریکا من خوب بگم کم گفتم این قدر که ما در این دو کارگاه زیبایی دیدیم که اصلا قابل توصیف نیست
از مردم خوبش بگم ؟؟؟؟ از خونگرم بودنشون بگم ؟؟؟ از عشق ورزیدن های بی غید و شرط بگم ؟؟؟؟ از زیبایی های فووووووووووووق العاده اش بگم ؟؟؟؟؟ از برج های زیبا دریاچه های زیبا از فرهنگ بالای مردمش ( واااااای چقدررررر جالب بود اون قسمتی که مردم داشتن از استادیوم می امدن بیرون با چه ارااااااامشییییییییی الله اکبررر) واقعا از چی بگم زیبایی هایی که داخل امریکا دیدم هیچ پایانی نداره و نمیشه هیچ حد و مرزی براش گذاشت
بهتره جمله معروف را بگم که زندگی من به دو بخش تقسیم میشه قبل از اشنایی با استاد عریز و دوکارگاه فوق العاده سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا و بعد از اون میتونم بگم منا به یک انسان تازا متولد شده ای تبدیل کرد که یاد گرفته زندگی یعنی چی ؟؟ یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم عاشق زندگی کردن در همین لحظه ام اون موقع بود که فهمیدم بازی دنیا را بردم
یه جمله ای را چند روز پیش خوندم که میگفت برای خواسته ات بجنگ حتی جونت هم بده اماااا یادت باشه این فقط یه بازیه ( رها باش) من موضوع رها بودن را کاااااملا با تمام وجودممممم در زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا درک کردم 🥰🥰
و در پایان از مریم جانم و استاد عزیزم به خاطر همه چیز ممنونمممممم🤩🤩🤩🤩🥰🥰🥰
درود بر استاد جان جانا و مریم خانم شایسته و همه دوستان عزیز:
اول بگم چه قدر لذت بردم که این پیش فرض هایی ذهنی رو به ویروس تشبیه کردین و این به من این ذهنیت رو داد که اگر ما در این رابطه اقدامات عملی و جدی انجام بدیم همینطور که در کل دنیا طی یکسال گذشته اقدامات تاریخی انجام شد چه قدر عالی میشه و به لطف شما فکر کنم از اینجا اون اقدامات داره توی دنیا شروع میشه.
من به این دلیل که تعداد زیادی از نزدیکترین افراد خانواده ام در آمریکا زندگی میکنن هرگز پیش فرض بدی در رابطه با آمریکا نداشتم ولی می خوام از تجربه خودم در رابطه با تاثیری که از فایل های شما در زندگیم ایجاد شده صحبت کنم.
من سال ۲۰۱۸ از ایران مهاجرت کردم به کشور گرجستان به عنوان یک مقصد موقتی و یادمه وقتی که این تصمیم رو گرفتم همه اطرافیان من چه قدر سرزنش کردن من رو که تو با این سطح تحصیلات و مالی … می خوای بری یک کشور مثل گرجستان وقتت رو تلف کنی!!!! در صورتی که من دلم میگفت که باید این کار رو کنم از نتایج مهاجرت من به اینجا این بود که با دوره های شما و سایتتون آشنا شدم و الان یادم نیست در کدوم فایلتون بود که با این جمله شما مواجه شدم ” ما به عنوان گروهی از افراد جامعه که داریم وقت میذاریم و روی خودمون کار میکنیم باید یاد بگیریم که تعصبات قومی، ملیتی و مذهبی رو کنار بگذاریم” و استاد اگر بدونید که این جمله تا با حال چه قدر در من تاثیرگذار بود!!! من الان دوستانی دارم از بیش از ۲۵ کشور دنیا و سال ۲۰۲۰ که برای خیلی بهترین نبود برای من واقعا بهترین سال زندگیم بود چرا؟ چون تعصبات بی دلیل رو کنار گذاشتم و این کشور رو گشتم مردم بینظیر، بینهایت مهربان و مهمان نواز آب هوای عالی،اینجا آب لوله، آب چشمه هست. طبیعت بینطیر من هرگز نمیتونم با کلمات زیبایی ها و حس خوب طبیعت اینجا رو توصیف کنم و از همه جالب تر شهر باتومی که من زندگی میکنم تنها شهر در اتحادیه اروپا و یکی از محدود شهرهای دنیا بود که ما هیچ کدوم از قوانین پندمیک رو نداشتیم و کل تابستون به گشتن و تفریح و مهمونی گذشت و یه سال بینظیر رو تجربه کردیم این از لحاظ کنار گذاشتن تعصبات در رابطه با محیط جغرافیایی.
از لحاظ روابط با مردمی از ملیت های متفاوت : من یکی از نزدیک ترین دوستانم از ازبکستان هست اوایل دوستیمون یادمه اطرافیان من بهم گفتن ببین الکی نیست از قدیم “ازبک” یه فحش بوده حواست باشه ها، اصن نزدیک نشو باهاش …
اون یکی دوست نزدیکم از اوکراینه دوباره برای این همه میگفتن بابا اینا سال های سال زیر سلطه روسیه بودن آدم های قابل اعتمادی نیستن و من استاد بدون اینکه بخوام با نظر دیگران مخالفتی بکنم توی دلم میگفتم این تجربه زندگی شماست و من میخوام خودم تجربه کسب کنم و چه قدر راضی هستم از این تصمیم و چه موقعیت های فوق العاده ای رو باهاشون تجربه کردم ما ۳ تامون هم سنیم تقریبا و تنها و بدون خانواده هامون اینجا زندگی میکنیم و دختر هم که هستیم الان یه جورایی شدیم خانواده همدیگه یه مثال الان اومد توی ذهنم این بود که یه روز من زنگ زدم بهشون و از برنامه روزشون سوال کردم تایمشون تا ۱۰ شب پر بود کلی جلسه داشتن ، از من پرسیدن چرا؟ گفتم هیچی یکم دلم گرفته بود دلم یه دوست میخواست که صحبت کنیم با هم دلمون گرم شه، ساعت ۱۱ اینا بود من داشتم میرفتم دوش قبل خوابم رو بگیرم که دیدم یکی داره در میزنه با تعجب گفتم کیه؟ اونا گفتن “did you order a friends gathering “یعنی شما سفارش یه نشست دوستانه رو داده بودی؟” اصن من اینقدر خوشحال شدم که همه دلتنگیم برای خانواده ام اصن محو شد
۲تا دیگه از دوستهای صمیم ام از من بزرگترن یکیشون از استرالیاست یکیشون از آمریکا اتفاقا، ببینید اینکه ما هر هفته حداقل ۲ بار همدیگه رو میبینیم به کنار ،از محبتی هم که به من دارن هم که بگذریم من هربار هر ساعت از شبانه روز بخوام از هرکدامشون مشورت بگیرم در خدمت منن، خدا خیرشون بده، خوب چون در کشورهای زیادی زندگی کردن و تجربه های روابطی و بیزنسی زیادی دارن من خیلی پیش میاد که باهاشون مشورت کنم و واقعا خواهرانه برای من وقت میذارن، در صورتی که آنچه که من از جامعه ایران شنیده بودم این بود که بابا مردم این کشورها اصن برای ما ارزشی قائل نیستن اینا خیلی با کلاس تر از این حرفا هستن و … .
من این حرفا رو از تجربه میگم، طی ۱.۵ سال گذشته من با مردمی در ارتباط بودم که اصن فکر نمیکردم مثلا از ایبیزا . یا از باهاماس یا از جنوبی ترین شهر دنیا یوشوآیا و…
من استاد این رو واقعا مدیون دست و دلبازی شما در آموزش دادن هستم از اینکه الهاماتتون رو عملی میکنید و به این راحتی تجربیات زندگیتون رو در اختیار ما قرار میدین با فایل های سفر به دور آمریکا، زندگی در بهشت، محصولات و چه قدر من لذت میبرم از فایل های صحبت با دوستان.
روزی که من با شما آشنا شدم در سختترین شرایط زندگیم به سر میبردم و الان زندگیم از همه لحاظ متحول شده و دارم بهترین شرایط رو در زندگیم تجربه میکنم .
داشتم به این فکر میکردم که این فایل هایی که شما دارید تهیه میکنین تعریف خدا رو توی ذهن من تغییر داده قبلا خدای من خیلی کسل کننده بود الان خدای من خیلی هیجان انگیز و جذاب و فان هست
و هرگز نمیتونم بگم چه قدر شکرگذار خدا ام که من رو به سمت شما هدایت کرد و چه قدر ممنون شما هستم برای تهیه این فایل های بینظیر.
خدا پشت و پناه هممون🙏🙏🙏
سلام آیدا خانم عزیز
دوست خوبم نه تنها از خوندن کامنت شما کلی احساس خوب بهم دست داد و بابتش از شما سپاسگزارم 🙏🙏
بلکه وقتی اومدم تو پروفایل شما و داستان آشناییت با خانواده صمیمی عباس منش رو خوندم اصلا اشک تو چشمام جمع شد
ناراحت نشدمااااا نه اصلا اتفاقا وقتی داستان مهاجرتت رو خوندم کلی تحسینت کردم ک طبق همون پلن برنامه هاتو اجرا کردی
کلیییییی تحسینت کردم به خاطر مهاجرت کردنت ک شاید از نظر خودت یه هدف معمولی باشه ک ✍✔ زدی ولی برای من همین الان ک دارم این کامنتو می نویسم ی آرزوعه ☺
خدارو شکر خیلی خوشحال و سپاسگزار خداوندم ک عضوی از این خانوادم و هر از گاهی وقتی میام کامنت های واقعا ارزشمند و عبرت انگیز دوستامو می خونم از درون حالم عالی میشه (به قول استاد ک تو ستاره قطبی می گفت “قلبم باز میشه”)
برات بهترین ها رو آرزو می کنم دختر خوب
و باز هم سپاسگزارم که وقت گزاشتی این حرفای قشنگو نوشتی🙏🙏🌷🌷
پ.ن: من خیلی سختمه همیشه کامنت بنویسم ولی یه سری وقتا حسم میگه به هیچییییی فکر نکن فقط بنویس… من اونچه که باید بگی رو تو قلمت جاری می کنم ✍
مرسی محمد حسین جان
کامنتت حس خیلی خوبی رو به من داد، من زندگیم از روزی که داستان آشنایی ام رو نوشتم از همه لحاظ متحول شده ولی خوب منم مثل شما سختمه کامنت بنویسم، یکم شاید تنبلی میکنم یا شاید منتظرم باز هم اتفاق های جالب تر بیافته که جذاب تر باشه نمیدونم، برای این فایل هم نه برای جایزه یه حس درونی به من گفت مختصر تحولات اخیر رو بنویسم که خدا رو شکر برای شما انگیزه بخش بوده و این برای من با ارزش ترین جایزه هست
پیروز باشی دوست عزیزم
به نام خدای زیباییها
سلام به آسید حسین و مریم خانم و سایر دوستان این سایت
من به دلیل این که اهل بازیهای کامپیوتری و تماشای فیلمهای آمریکایی و اخبار داخلی و خارجی نیستم، تقریباً هیچ ذهنیت منفیای در مورد کشور آمریکا و مردمش نداشته و ندارم. آنچه سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا به من داد، ذهنیت مثبت در مورد کشور و مردم آمریکا بود.
چند تا از دیدگاههای دوستان در زیر این صفحه را خواندم که ذهنیتهای منفی قبلی خودشان را نوشته بودند و این که بعد از تماشای این دو سریال مستند، عوض شده بود. حقیقتش احساسم بد شد و احساس کردم مطالعه و توجه به باورهای منفی قبلی دوستان، خاطر عاطر شریفم را مکدر میسازد.
من بفضل الله و رحمته، بیش از ده سال است که تلویزیون و رادیو در خانه ندارم. همچنین در هیچ کانال خبری در تلگرام و سایر نرمافزارهای موبایل، عضو نیستم. سعی میکنم ورودیهای ذهنم را به شدت کنترل کنم و همین مهارت عالی، موجب شده همیشه در فضایی رؤیایی زندگی کنم. از آسید حسین و مریم خانم که با ساختن این سریال، موجب شدند ذهن خالی من، با تصویرها، تصورات و باورهای مثبت نسبت به ایالات متحدهی آمریکا پر شود، تشکر فراوان دارم.
سپاس خداوند وهابم را که مرا محرم این اگاهی دانست
سلام به استاد عزیزم ومریم جان
من قبل از سریال سفر به دور امریکا من از تلویزیون کشور امریکا رو دیده بودم و همیشه بهمون میگفتن که هیجا کشور خود ادم نمیشه
و من همیشه تصورم این بود که اونجا مثل اون فیلم تگزاسهایی که دیده بودم هست
و چون اسلحه ازاد بود همیشه فکر میکردم هر کسی با کس دیگه دعوا میگیره هم و میکشن
و کلا کشوری میدیدم امریکارو که همیشه مردم با هم در حال جنگ هستند
ولی بادیدن سفر به امریکا نظرم کلا عوض شد که من اصلا هیچ دعوا یا حتی بحثی که ندیدم هیچ برعکس همیشه اونهارو میدیدم که چقد با خودشون در صلح هستند
چقدر انسانهای صمیمی هستند
مثل اون اقایی که اومد کمک کرد انتن و نصب کردند و چه انسان مهربون و دوست داشتنی بود
و در مورد نژادپرستی همیشه فیلمهایی رو که دیده بودم همیشه سفید پوستها به سیاه پوستها توهین میکردن و یا همیشه امریکایی ها به مهاجر ها تو فیلمها میگفتن مثلا اتریشی کثیف یا اصطلاح خارجی کثیف بکار میبردن و من همیشه از این موضوع وحشت داشتم و هیچوقت دوست نداشتم مهاجر اون کشور باشم
ولی بادیدم سفر به دور امریکا کلا نظرم عوض شد و میدیدم که چقد با استاد و مریم جان با اینکه ایرانی و مهاجر بودن خوب رفتار میکردن چقدر صمیمی رفتار میکردن چقد دوست داشتی بودند چقدر به ایستاد احترام میگزارند
چقدر همسایه ها لطف میکنن
و من همیشه فکر میکردم امریکا مثل ایران نیست و فراوانی میوه و سبزی و کالا که تو ایران هست اونجا صدبرابر گرونتره و اصلا نیست مثلا همیشه داییم میگفت که میوه رو دونه ای میخرن و هندونه رو قاچی میخرم بس که کمبود هست یا درختا و سرسبزی خیلی کمه و من همیشه میگفتم هیچوقت از ایران نمیرم چون امریکا و کشورهای دیگه از نظر طبیعت صفره و من وقتی سفر به دور امریکارو دیدم فهمیدم که چقدر من نادان بودم که تحقیق نکرده از این کشور متنفر بودم
و وقتی این همه پارک جنگلی اینهمه نعمت این همه فراوانی این همه هایپرمارکت ها اینهمه مزرعه ها اینهمه درختتت خدای من چه دریای زیبایی چه ساحل فوق العاده ای چقدر رودخونه اب شیرین چه جاده های بی نظیری چه ماشینهایی یعنی الان اصلا ده دیقه نمیتونم بشینم یکی از این کشور بد بگه اصلا حوصلم سرمیزه و برام خیلی مسخره که یکی از این کشور بد بگه و من ته دلم بهش میخندم
و من همیشه فکر میکردم چقدر امریکا کارتن خواب و بیکار و ادم چاق داره و چقدر مرگ ومیر در امریکا زیاده و تلویزیون همیشه نشون میداد که نمیدونم درصد بالایی از امریکایی ها با خوردن نوشابه و فست فود مبتلا به بیماری قلبی دارن و چاق هستند
و من در مستند سفر به امریکا این همه زنهایی زیبا و خوش اندام دیدم و کلی مردهای خوش اندام دیدم و کلا نظرم تغییر کرد
و در مورد زندگی در بهش که من کلا وقتی این سریال دیدم کلی خواسته هام تغییر کرد کلی از افکار بدی که نسبت به امریکا داشتم عوض شده
من همیشه فکر میکردم که هیجا بیشتر از ایران درخت نداره وقتی استاد اون همه درخت قطع کرد باورم نمیشدکه این همه درخت وجود داره باورتون نمیشه چقدر نظرم راجع به درخت و قطع کردن درخت عوض شده مثلا اینجا انقد دم از کمبود درخت میزنند که احساس کناه شدید میکردم وقتی حتی شاخه ای رو میشکوندم ولی الان با دیدن این همه درختتنتت واقعا نظرم عوض شد
من کلا نظرم زیرو رو شد من کلا افکارم رو این دوتا سریال کوبید و از نوساخته شد
من کلا یه ادم دیگه بودم قبل از سریال و الان یکی دیگه ام
البته خیلی چدهای دیگه ای است که قبلا بهش باور داشتم ولی الان انقدر در مورد این کشور شکرگزاری کردم که همه ی باورهایم در مورد این کشور مردمش عوض شده و دیگه دلم نمیخاد بهش فکر کنم و دیگه دوست ندارم به گذشته بر گردم و از احساس بد اون موقع ها به یاد بیارم
در پناه حق باشید
به نام خدا من مهدی محبی هستم که دارم کامنت می گذارم
در مورد باورهایم از آمریکا من چون پدرم از آمریکا خیلی تعریف می کرد و ما ماشین سنگین داشتیم بابام همش از آچارهای آمریکایی تعریف می کرد عشقش آورکوت آمریکایی بود بعد می گفت من آمریکایی هستم البته به شوخی و چشم های بابام سبز بودن و خلاصه فامیل های بابام آمریکا بودن و نگاه زیبایی من به آمریکا داشتم .
ولی دو سه مورد خیلی قوی هستش تو کله من یکیش انجمن اسلحه داران آمریکا هر چند سال یک بار تو دنیا جنگ درست می کنند تا صلاح های خودشون رو به فروش برسانند حتی داخل کتاب های جامعه شناسی دانشگاه است که این کار را انجام میدهند .
و یکی دیگه توسط فیلم های آمریکایی که می دیدم یا از خانواده ها یا مردم ولی بیشتر فیلم تاثیر روی من گذاشت که پنج تا خانواده سلطنتی یا دولت سایه هستند مثلا سه تا یهودی و دوتا انگلیسی آمریکایی این خانواده ها برای که زمین تصمیم میگیرند کدام کشور چه رهبری داشته باشه یا چه حکومتی رهبری کنه بر آن کشور .
یا آمریکا بودن استثنا از ایران باج میگیرد از عربستان باج میگیرد از خیلی کشورها باج میگیرد اگر باج ندهند حکومتشان را عوض می کند.
ترمز هایی که من داشتم در مورد آمریکا .
مهمترین چیزی که من از استاد عباس منش و مریم شایسته از فیلم سفر به دور آمریکا دیدم و خیلی تاًثیر داشت برای من از خواب که بلند میشی چکار می کنند چه طوری صبحانه می خورند چه طوری زندگی میکنند چی میگن تو راه و وقتی که آمدند به تصویر کشیدن زندگی روزانه رو بعد دیدم چقدر جالبه پس میشه این جوری زندگی کرد یعنی استاد عباس منش اینکه شما پشت دوربین صحبت می کنی و حرف های بسیار با ارزشی می زنی تازه من خودم هم به شدت قبول دارم و لذت می برم هر بار که صدای شمارو می شنوم ولی پخش زنده از فایل های که دارید زندگی می کنی و من دارم می بینم فوق العاده روی من تاثیر می گذارد .
من از سفر به دور آمریکا لذتی که میبردم اولا دوربین دست کسی است فوق العاده کار درست و توجهش تمام به نکات مثبت میدونی استاد من تو ماهواره همین الانش هم طرف دوربین به خودش می بنده و راه میره تو خیابان های آمریکا و فیلم می فرسته و داخل تلوزیون پخش میشه یا صدای آمریکا بصورت خیلی کوتاه یا در مورد شرکتها میگه از نمای آسمان نشون میده ولی وقتی دوربین دست مریم شایسته است یا دوربین دست استاد عباس منش است دیگه فرق میکنه تمام زیبایی ها رو با جزئیات تعریف می کنند و ذهن من داره می بینه و وارد دنیای جدیدی دارم میشم و این فوق العاده است به خدا این قدر خوشحال هستم که در این دوره زندگی که هستم سی شیش سالم است در سایت عباس منش هستم کلی یاد گرفتم که چطوری کانون توجه ام را روی نکات مثبت بگزارم واقعا ازتون ممنون
به نام الله صمد
سلام به استاد عزیزم استاد عشق سلام به مریم بانوی زیبا و مهربان
خدا رو شکر میکنم به خاطر حضورم در این سایت و این جمع صمیمی خدا رو شکر میکنم
نوشتن در مورد این فایل و سوالهایی که استاد پرسیدن خیلی به ما کمک میکنه که ذهنمون رو آگاهانه جهت دهی کنیم به سمت نکات مثبت
من اگه بخوام بگم سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در من و زندگی من ایجاد کرده باید تا خود فردا بنویسم
من هم به خاطر پیش فرضهایی که در مورد کشور آمریکا داشتم همونهایی بود که دیده بودم.
دیدگاه من در مورد طبیعت کشور آمریکا:
من فکر میکردم کشور آمریکا سرزمینی بدون درخت و سرسبزی هست و اکثرش رو بیابان فرا گرفته و فکرش رو نمیکردم اینقدر طبیعیت و سرسبزی و زیبایی و جاذبه های طبیعی داشته باشه.
چرا این نگرش را داشتم و از چه منبعی شکل گرفته بود؟
داشتن این نگرش برای من بیشتر به خاطر دیدن فیلمهای وسترن آمریکایی بود که میدیدم مثلا همش توی یک بیابان زندگی میکنن و مبارزه میکنن و تا چشم کار میکنه خاک و بیابانه. نهایتا چند کیلومتر اونورتر یک درخت کاکتوس باشه و یه بادی هم میاد که با خودش علف و بوته بیاره. دیدن فیلمها توی این زمینه خیلی رو این نگرش و پیش فرض ذهنی تأثیر گذاشته بود و اینجوری باور کرده بودم که امریکا هیچ طبیعت سرسبز هیچ جای زیبایی نداره.
دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه نگرشی توی این جنبه در من ایجاد کرد؟
کشور آمریکا سراسر طبیعت و سرسبزی و بهشت است و قدم به قدم این کشور درخت و جنگل و رودخانه و آب و موجودات زنده که همش در تکاپو و پویا هستن. طبیعت آمریکا همیشه زنده و در جریانه. نگرشم این شد که بیشترین تنوع جانوری و گیاهی در کشور امریکا وجود داره و حتی باعث شد بیشتر در مورد این کشور تحقیق کنم و متوجه شدم بزرگترین رودخانههای جهان بزرگترین آبشارهای جهان بزرگترین غارهای دنیا در این کشور وجود داره. نه تنها نگرشم به طور کلی در مورد طبیعت امریکا تغییر کرد بلکه باعث شد بیشتر در موردش بخونم و مطالعه کنم. مثلا یک نمونه من فکر نمیکردم که در جایی از جهان شهری یا ایالتی مثل فلوریدا وجود داشته باشه که هواش همیشه بهاری و بارانهاش همیشگی باشه. دو ساعت باران شدید بیاد بعدش یه آفتاب همه جا رو فرا بگیره یعنی دقیقا خود خود بهشت. این همه دریاچه توی همین ایالت فلوریدا وجود داشته باشه که خونه کلبه ای استاد روی یکی از این دریاچه ها باشه و آبش از چشمه میاد و همیشه جاری. این اون چیزیه که من در واقعیت دیدم. بعد به خودم گفتم تو اصلا چی دیده بودی توی فیلمها الان چی داری میبینی. و مهمتر از همه اینکه من با توجه و تحسین کردن این زیباییها و سپاسگزاری در موردشون همش هدایت میشم به مکانها و جاهایی که سرسبزه طبیعتش بکره و در یک کلام زیباییه. یعنی میخوام بگم شما با دیدن این دو مستند نه تنها نگرشتون در مورد خیلی از موضوعات تغییر میکنه بلکه هدایت میشید به همون جنس از اتفاقات و زیبایی ها.
روابط من در مورد روابط اجتماعی مردم:
این تصور رو داشتم که کشور امریکا به دلیل اینکه نژادها و قومهای مختلف در اون زندگی میکنن و مهاجران این کشور از کشورهای مختلف دنیا هستن حتما روابط اجتماعی مردم سرد و خشک هست و هیچ صمیمیتی بینشون دیده نمیشه.
چرا این نگرش را داشتم و این پیش فرض از چه منبعی شکل گرفته بود؟
دیدن فیلمها و رسانه های اجتماعی روی این پیش فرض تأثیر گذاشته بود. مثلا توی فیلم ها میدیدم که امریکایی ها با چینی ها کلا مشکل دارن و اون ها رو به زور توی کشور خودشون راه میدن یا بهشون کار نمیدن و کارهاشون رو انجام نمیدن. مثلا یه فیلمی بود که یه استاد رزمی چینی یا ژاپنی اومده بود امریکا میخواست پیشرفت کنه بعد مثلا نشون میداد که امریکایی ها اجازه نمیدن پیشرفت کنه و این سبک مبارزه رو گسترش بده و یه عالمه داستان. کلا در مورد این موضوع فیلم های اینجوری بود که روابط اجتماعی مردم بین ملیتهای مختلف توی امریکا خوب نیست و مثلا فقط اونهایی که توی امریکا اومدن دنیا پیشرفت میکنن و بقیه پیشرفت نمیکنن.
دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تغییراتی در این نگرش در مورد امریکا در این زمینه ایجاد کرد؟
خیلی من توی این دو مستند دیدم که هر کسی با هر ملیتی توی کشور امریکا موفقه و روابط اجتماعی بین مردم واقعا خوبه و من حتی تعجب میکردم که تا حالا چرا فکر میکردم فقط خود امریکایی ها دارن پیشرفت میکنن و بقیه ملیت ها یک زندگی معمولی دارن. نمونه خیلی واضح خود استاد عباسمنش هست که ایرانی هست و توی کشور آمریکا بسیار بسیار موفقه و خیلی توی این کشور پیشرفت کرده و جزء افراد موفق و ثروتمنده. تا جایی که حتی خود امریکایی ها تعجب میکنن از این زندگی که مگه میشه این همه آزادی زمانی مالی و مکانی داشت و زندگی استاد عباسمنش برای اونها الگو هست. همین یک الگو به تنهایی خودش کلی از پیش فرض ها و نگرش ها و باورهای من رو تغییر داد. و سفر به دور امریکا خیلی واضح نشون داد که اصلا موفقیت هیچ ربطی به نژاد ملیت نداره. این همه سفر استاد به ایالتها داشته که حتی خیلی از امریکایی ها نداشتن و حتی شاید ندیده باشن که امریکا همچین جاهایی داشته باشه. یعنی اگر بخوام بگم خیلی باید بنویسم که چه نگرش هایی با دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت در من تغییر کرد. هر ملیتی توی امریکا میتونه پیشرفت کنه اگر باورهای مناسبی داشته چه ایرانی باشی چه چینی چه المانی چه روسی فرقی نداره.
خشونت:
درگیریهای خیابانی زیاد و هر کس یک اسلحه با خودش داره به خاطر اینکه احساس ناامنی میکنه. یا بین نژادهای مختلف همیشه درگیری و خشونت هست.
چرا این نگرش رو داشتم و از چه منبعی بود؟
به خاطر رسانهها جمعی و فیلمهایی که میدیدم که بیشتر به خاطر فیلمها. اینم بگم بیشترین منبعی که پیش فرض های ذهنی من رو در مورد کشور امریکا تشکیل میداد همین فیلمها و سینمای هالیوود بود. چون من اخبار نمیدیدم ولی فیلمهایی که میدیدم پیش فرض های ذهنی من رو تشکیل میدادن.
دیدن مستندات سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در این نگرش در من ایجاد کرد؟
هیچ خشونتی ندیدم و روابطی که من دیدم همیش صمیمت و مهربانی دیده میشه. هر کجا که استاد میرفت میدیدم که همه چقدر با هم برخوردهای عالی و صمیمی دارن و بین نژادهای مختلف از کشورهای مختلف روابطی عالی وجود داره. حتی یکبار هم ندیدم توی خیابون درگیری یا خشونتی پیش بیاد و این خیلی به تغییر نگرشم توی این موضوع کمک کرد. متوجه شدم خشونت فقط توی فیلمها بود و توی سریال سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت من اصلا همچین واقعیتی وجود نداره که بین مردم خشونت و درگیری وجود داشته باشه.
و حتی همین موضوع باعث شد من توی زندگی خودم در دنیای پیرامون خودم به خشونتی که بین آدما باشه برخورد نکنم و از اونجا بود که من بیشترین توجهم روی روابط خوب آدمها و جنبه مثبت اونها بود و همش هدایت میشم به مکانها و جاهایی که مهربانی و صمیمیت بین انسانها هست.
کیفیت کسب و کارها:
همیشه این پیش فرض تو ذهنم بود که کسب و کار توی امریکا فقط به شرکتهای بزرگ مربوط میشه شرکتهایی مثل اپل، فیس بوک، آمازون و … و همه مردم هم دارن توی این شرکتهای بزرگ کار میکنن و شغل همه کارمندی هست.
چرا این نگرش را داشتم و از چه منبعی بود:
این به خاطر دیدن جامعهای که توش زندگی میکنم یعنی ایران بود. و البته آدمهای اطرافم و کسایی که میشناختم. میدیدم که کسی مسئولیت خودش رو بر عهده نمیگیره و همیش منتظره دولت یا قیمت دلار یا وضعیت اقتصادی براش کاری بکنه. یا همیشه میدیدم که خانواده ها به فرزندانشون میگن که درس بخونید مدرک بگیرید نهایتا برید توی یه ارگان دولتی یا شرکتی معتبر و بزرگ کار کنید. خیلی کم میدیدم که کسی کسب و کار خودش رو راه بندازه و مسئولیت خودش رو به گردن دولت نندازه.
دیدن مستندات سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در نگرش من درباره امریکا در مورد کسب و کار ایجاد کرده؟
تنوع کسب و کارهای توی امریکا بشدت بالاست و کسب و کار توی امریکا فقط به شرکتهای بزرگ محدود نمیشه. حتی کسب و کارهایی دیدم که تنها با یک نفر مدیریت میشد و این به خاطر این بود که اون فرد تواناییهاش رو باور کرده و توحیدی عمل کرده و مسئولیت خودش رو عهده گرفته و اتفاقا درآمد خوبی هم داره. مثل همون آقایی که اتوبوس مسافرتی استاد رو سرویس کرد. یا همون آقایی که بوستر روی آر وی نصب کرد. و مثال های زیادی که توی سریال ها دیدم این نگرش من رو تغییر داد که تنوع کسب و کارها توی امریکا چقد زیاده چقدر گستردهست و به وضوح دیدم که مردم این کشور چقدر مسئولیت پذیر هستن و اصلا اینکه بشینن دولت برای اونها کاری بکنه معنایی نداره و خودشون عاشق کار کردن هستن و به دنبال حل مسئله هستن. چه خریدهایی استاد انجام داده که متوجه شدم چه مسئلههایی توی این کشور داره حل میشه و از ایدههای ساده داره ثروتهای بسیاری خلق میشه و اصلا یکسری باورهای من در مورد پول ساختن تغییر کرد و خیلی از مقاومت ها من برداشته شد. متوجه شدم که برای خلق ثروت اصلا نیازی به ایده های عجیب و غریب و خفن نیست. تو باورهای مناسبی داشته باش ورودیهاتو کنترل کن و با ایدههای ساده و کاری که بهش علاقه داری پول بساز و درآمد داشته باش.
در مورد مهمانیها و دورهمیهایی که توی سریال زندگی در بهشت برگزار شد نگرش من به خیلی از موضوعات از جنبههای مختلف تغییر کرد و باعث شد بیشتر فکر کنم و روی عزت نفس خودم کار کنم. اینکه داشتن آزادی و سبک شخصی زندگی توی این کشور چقدر اولویت داره و مهمه. در صورتی که توی کشور و جامعه خودم حرف مردم نظر مردم و دیدگاه مردم اولویت داره و باید رفتارهات رو براساس حرف مردم بچینی و تنظیم کنی. یعنی جنبه ای از شخصیت من در این دو مستند در من ساخته شد که عزت نفس من رو بالاتر برد و باعث شد سبک شخصی برام اولویت داشته باشه در حالی که به سبک شخصی دیگران هم احترام میذارم. اصلا یکی از نگرشهای مهمی که در این دو سریال در من تغییر کرد احترام به سبک شخصی و اعتقادات دیگران بود. اینکه دیدم مردم کشور امریکا چقدر به اعتقادات و آداب و رسوم و سبک شخصی همدیگه احترام میذارن و همین باعث به وجود آمدن آزادی در این کشور شده. و من خدا رو شکر میکنم که تونستم پیش فرض های ذهنی خودم رو تغییر بدم و مسیر درست و دیدگاه توحیدی رو در پیش بگیرم. دیدن این دو سریال به شما کمک میکنه از نگاه بالاتری به جهان نگاه کنی و دیدگاه توحیدی که یک دیدگاه درونی هست در خودت تقویت کنی. توی این دو مستند که من از اول تا به امروز دارم دنبال میکنم و در موردشون کامنت نوشتم کامنت ها رو خوندم و درس ها از زندگی استاد و مریم بانو گرفتم، نه تنها پیش فرض های ذهنی من در مورد کشور آمریکا بلکه خیلی از پیش فرض های من در مورد جنبه های دیگه در زندگی شخصی خود تغییر کرد. دیدن رابطه عاشقانه استاد و مریم بانو و این عشق و این آزادی که در این رابطه هست باعث شد نگرشم تغییر کنه که اصلا همچین رابطهای میتونه وجود داشته باشه، رابطه ای بدون وابستگی و سراسر آزادی و رهایی و عشق و توحید و توکل.
چقدر دیدگاه من در مورد حل مسئله توی این دو سریال تغییر کرد. نگرش من در مورد تضاد پیش فرض های ذهنی من در مورد حل مسئله در زندگی در کسب و کار در همه چیز. این نگرش در من بوجود آمد که من با حل هر مسئله در زندگی یک پله عزت نفس خودم رو ارتقاء میدم و اعتماد بنفسم بالا میره.
من اواسط سریال زندگی در بهشت بود که مهاجرت کردم به تهران و اگر بخوام چه اتفاقات خوبی تا به الان افتاده باید ساعت ها در موردش بنویسم. میخوام بگم اگر شما با جدیت و تمرکز و تعهد این دو سریال رو دنبال کنید در تمام جنبه های زندگی شما تأثیر خواهد گذاشت و میبینید که جنس اتفاقات زندگی شما داره تغییر میکنه. مهاجرتی که خداوند من رو هدایت کرد از اولش همش اتفاقات خوب بود و همه چیز بخوبی پیش رفته. به هر مسئلهای هم که برخورد کردم و الان هم میکنم این نگرش در من ایجاد شده که راه حلش هم در خودش هست و من میتوانم حلش کنم و این به خاطر دیدن زیاد مستندهای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بوده . و من سپاسگزار استاد عزیزم و بانوی زیباییها هستم که اینچنین با عشق این قسمت ها رو آماده کردن.
در مورد پیش فرض هایی که در موردش صحبت کردین استاد مثلا در مورد تهران من همیشه به خوبی ها و زیبایی های این شهر هدایت شدم و اصلا تعجب میکنم که چرا یکسریها دارن در مورد نکات منفی صحبت میکنن اصلا در مورد چیزهایی میگن که من حتی یکبار هم بهشون برخورد نکردم و خیلی تعجب میکنم و با خودم میگم من که همش همه چی برام خوب پیش رفته و خیلی راحت هدایت شدم و خیلی راحت کارهام انجام شده و همش هم به طبیعت و سرسبزی و آدمهای فوق العاده هدایت میشم. یکی از دلایلش همین بود که بهش اشاره کردین و اون هم این بود من خیلی خودم رو در معرض این ورودیها قرار ندادم که اگر بری تهران اینجوری میشه اونجوری میشه آدمها اینجورین و خیلی از حرفهایی که خیلیها میزنن. بیشتر خودم رو در معرض ورودیهایی مثل سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت قرار میدم که فقط به نکات مثبت و نعمتهای اطرافم توجه کنم و به جای شخصیتی پوشاننده نعمتها شخصیتی شاکر و تحسین کننده زیباییها ببینم.
نگرش دیگهای که در زندگی من ایجاد شد در بحث روابط هست. روابط من با آدمها خیلی تغییر کرده و خیلی از قضاوتهایی که میکردم رو دیگه نمیکنم و از دیدگاه بالاتری دارم به خیلی از موضوعات نگاه میکنم. ما آدمهایی هستیم با سلایق متفاوت اعتقادات متفاوت. وقتی میبینم توی سریال سفر به دور امریکا که این همه جمعیت دارن با این همه اعتقادات و دیدگاههای متفاوت در کنار هم به خوبی و بدون هیچ مشکلی زندگی میکنن پس میام و این نگرش رو در زندگی خودم ایجاد میکنم. چون من واقعا کشور آمریکا رو دوست دارم یکی از خواستههای من زندگی توی این کشور زیباست و به خاطر همین دارم با این دو سریال و زندگی استاد نگرشی سالم در خودم ایجاد میکنم و دیگه هر پیش فرضی رو قبول نمیکنم و نمیشنوم.
و همین نگرشها رو من سعی میکنم در زندگی خودم و جایی که همین الان دارم توش زندگی میکنم ایجاد کنم و پیاده کنم. چون شخصیت من باید تغییر کنه عادتهای و نگرشهای من باید تغییر کنه. هدایت شدن من به جاهای زیباتر و مکانهای زیباتر کار جهانه من فقط باید کانون توجهم رو آگاهانه کنترل کنم.
بخوام یه جمع بندی من در مورد تغییر نگرش من در مورد کشور امریکا بگم اینه که بیشترین منبعی که باعث میشد پیش فرضهای ذهنی من ایجاد بشه فیلمها و رسانههای جمعی بود. و بیشتر در موضوعاتی مثل روابط خانوادگی، انسان دوستی و نژاد پرستی، کسب و کار و صداقت در کسب و کار، خشونت، طبیعت، سبک شخصی و آزادی بوده که با دیدن مستندهای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت نگرش ها و پیش فرض های من در مورد این موضوعات تغییر کرده.
مثلا توی صداقت در کسب و کار چقد من میدیدم توی ایران و چقدر هم میشنیدم که مثلا از زیر کار در میرن یا کارشون رو خوب و کامل تا آخرش انجام نمیدن. و به خاطر همین دیدهها و شنیده ها فکر میکردم خوب همه جای دنیا حتما همینجوریه چون شما وقتی توی یه محدودیتی هستی و یکسری چیزها رو میبینی فکر میکنی خب حتما بقیه جاها هم اینجوریه. مثل کسی که توی قطب زندگی میکنه همه جا سر و یخبندانه بعد فکر میکنه حتما همه جای دنیا همینه و سرد و یخبندانه در صورتی که اگه حرکت کنه میبینه نه جاهای سرسبز هم وجود داره بهار و پاییز و تابستون هم وجود داره. در مورد صداقت در کسب و کار هم برای من همین بود فکر میکردم آمریکا هم توی این موضوع مثل چیزهایی باشه که من دیدم. بعد با دیدن این دو تا سریال دیدم نه اصلا واقعیت چیز دیگهای و صداقت توی کسب و کار چقد موج میزنه و مردم توی کسب و کارشون چقدر مسئولیت پذیر و صادق هستن درستکار و با عشق کارشون رو انجام میدن.
از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد که با این دو سریال همراه بشم و باورهای من به خیلی از موضوعات تغییر کنه. از شما استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا سپاسگزارم که هر قسمت از سریالها رو با عشق آماده کردین و روی سایت گذاشتین که همانندش رو هیچ کجا ندیدم.
به جرأت میتونم بگم من آمریکای واقعی رو با شما شناختم.
اون نگاه زیبابین شما و اون تعهد و تمرکزی که شما از شروع این مسیر داشتین و باعث شد هدایت بشین به بهترین کشور دنیا و دیدگاه بسیاری از ماها هم تغییر کنه. و خود من خیلی از خواسته ها در من ایجاد بشه و درخواستهایی رو به جهان داشته باشم برای زندگی بهتر زندگی با کیفیت تر شادتر در تمام جنبهها.
خدا رو شکر میکنم که در بهترین سایت دنیا هستم و اینجا من با شما استاد عزیزم زندگی من تغییر کرده و هر روز دارم اتفاقات عالیتر تجربه میکنم.
خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت ما هستی خدایا شکرت.
خدایا سپاسگزارم که با دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت پیش فرضهای ذهنی من از پایه و اساس در مورد کشور آمریکا و جنبه های دیگه ای از زندگی تغییر کرده.
خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
بنام خدایی که بشــــدت کافیست
حامد عزیز ســــــلام
چقدر قشنگ و نرتب در مورد پیش فرض هایی که داشتی نوشتی چــــقدر خوب شد این سوال رو استاد کرد تا کلی کامنت نـــــاب نوشته بشه که فـــــقط تا همین لمظه ۴۱۰ تــــا کامنت منتشر شده😍 که چقدر میتونه درسها داشته باشه واسه کسانی که حتی بعدا هدایت میشن به سایت
چقدر کــــــیف کردم اونحا که گفتی
◀به جرأت میتونم بگم من آمریکای واقعی رو با شما شناختم؛ واقعا چطوری میشه چنین کشوری خفن و بی نهایت زیبا و بــــــــی نظیر رو دوست نداشت الا در وجود پیش فرض های نامناسب
این کشور فـــــــــوق العاده هست 😍
واقعا خـــــدایا شکرت
چه کتاب ناب و فوق العاده ای هم بشه کتاب جدید😍
حامد عزیز هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب الــــعالمین
بنام خداوند مهرگسترِ مهربان
الهی به امید خودت
امیدوارم درباره این فایل قلمم به خوبی بکار گرفته بشه و بتونم هرآنچه که بوده و هست بیان کنم 😍🤩
در خصوص دیدگاهی که من نسبت به امریکا داشتم خب برمیگرده به دوران بچگی و اطلاعاتی که از همان دوران از خانواده ؛ جامعه ؛ تلویزیون و مدرسه و جامعه کسب کردم
دهه شصتی هستم و اون زمان بعد انقلاب و این باور که امریکا همیشه دشمن این کشور هست و همیشه استعمار کرده و مدام شعار مرگ بر امریکا و آتیش زدن پرچم که اوج خشم ما رو نشون میداد که چقدر متنفریم و در مدرسه و کتابهای ما مدام تکرار و تکرار که سیاستمداران امریکا ؛ حتی بعد از کشف امریکا و مستقر شدن در امریکا به بومی آنجا رحم نکردند و حالا هم همان خوی را دارند
فکر کنید مدام تکرار و تکرار و تلویزیون هم که صدر اخبار و برنامه و حتی سریالهایی مدام ساخته و میسازد که امریکا هرروز و روزانه در جهت دشمنی و سرکوب و از بین بردن ایران است و این کلمه دشمن در صدر بیانات همه مسئولین است و دشمن مترادف با آمریکا
در خصوص آمریکا دقیقا تصور من یک کشور خشک و بیابانی و غالب درختان آنجا کاکتوس است و بدلیل گرمای بالا این کشور مدام جنگلهایی که بود در آتش سوزی ها سوخته و قسمت هایی هم که کنار دریا هست مدام درگیر طوفان و نابودی است …دقیقا این اطلاعات و اخباری که من از تلویریون گرفتم و این کشور دقیقا از نظر من چنین ویژگی داشت
از نظر من کشور آمریکا یک کشور کاملا صنعتی بود که بلااستثنا همه افراد برای اینکه بتونند در این جامعه زندگی کنند مجبور هستند کار کنند و از اجبار تن به هرکاری دهند حتی تن فروشی
و به دلیل اینکه خیلی زیاد محبورند کار کنند زنها خیلی نمیتوانند آشپزی و خانه داری کنند و این کشور خیلی فست فود و رستوران های متنوع داره
و زنها در جامعه آمریکا جایگاه خاص و ویژه یی ندارند و در فیلم های پورن بکار گرفته میشوند و شرایط جالبی ندارند
و در این کشور افراد حداقلی هستند که ثروت و قدرت در اختیارشان هست و تعیین کننده قدرت نه تنها در کشور خودشان بلکه صاحب نفوذ در همه کشورها مخصوصا جهان سوم هستند و کاملا دخالت همه جانبه انجام میدهند
در این کشور به دلیل گرانی خیلی زیاد و تورم بالا قدرت خرید مردم به شدت پایین است و امکان خرید خانه و ماشین وجود نداره و فقط با تسهیلات و وام میشود خرید و به محض اینکه نتوانی قسط پرداخت کنی همه وسایل ازت گرفته میشوی و کاملا آواره…و بیشتر مردم امریکا در شرایط سختی زندگی میکنند و فقط درآمدشون در حد گزارن زندگی است و چیزی تحت عنوان پس انداز ندارند و تا سن بالا باید کار کنند …و معمولا در آمریکا پلهایی که وجود داره ؛ در زیر پل مکانی برای زندگی افراد فقیر جامعه است
در خصوص خانواده که خانواده بنیانی نداره و پدر و مادر فقط برای گذراندن زندگی به شدت کار میکنند و توجهی به بچه ندارند و خیلی زندگی گرم و خوشایندی وجود نداره و پدر و مادر هیچ کنترلی روی فرزند نداره و به دلیل موقعیت سخت زندگی معمولا زتدگی با دوامی نیست و هرکس در پی زندگی خودش خواهد بود و چیزی به عنوان جمع خانوادگی یا تفریح خانوادگی خیلی بی مفهوم هست و افراد خیلی روابط سردی دارند و افرادی به شدت درونگرا هستند و اغلب ارتباطات اجتماعی و دوستانه و خانوادگی محدود دارند و خیلی نسبت به اطرافیان بی تفاوت هستند
در خصوص حجاب ، یک کشور بشدت مخالف حجاب ( البته حجابی که ما قایل به آن هستیم و برای ما عرف و تعریف شده ) و قایل به بی بندو باری و خیانت و …
در خصوص پلیس و امنیت این کشور ؛ پلیسها که به شدت افراد خشن و مستبد که به مخض اعتراض یا دستگیر میشوی یا با تفنگ از پا در می آیی و یک نظام مستبدی حاکم هست و حق اعتراضی وجود ندارد چون جایی برای حق خواهی و حق طلبی وجود ندارد
و امنیت هم تکلیفش مشخص است وجود ندارد شبها که اصلا امکان بیرون رفتن نیس چون اکثرا مست و لایعقل هستند و قطعا تجاوز خواهد شد و افرادی هستند مسلح که اگر طبق خواسته اونها عمل کنی شلیک جواب رفتارت خواهد بود ؛ و یا افرادی که انقدر در فقر هستند که در شب قطعا ازت دزدی خواهد شد و شبها پلیس و امنیت وجود ندارد که آرامش داشته باشی؛ یا افرادی هستند که با یک سری اسباب و ادوات برهم زننده نظم و امنیت هستند ؛ علت اصلی این تفکرم هم برمیگرده به علاقه زیاد من به فیلم های ژانر وحشت ؛ انقدر در این فیلم ها دیدم که با اره برقی و این وسایل به هم حمله میکنند ذهنم پذیرفته بود که قاعدتا چنین مواردی هست و این بر اساس باورهای قبلی من در امریکا خیلی خارج از ذهن نیست
از لحاظ خوراکی ها و میوه ها و محصولات کشاورزی هم خیلی شرایط خوبی نیست و اکثرا بی مزه و بی طعم هستند و خیلی کشاورزی رونق نداره
نکات مثبتی هم نسبت به امریکا داشتم که :
آمریکا یک کشور خیلی پیشرفته و هرروز پیشرفت این کشور با سرعت رو به جلو هست و در خصوص پیشرفت علم و فن آوری بنظرم خیلی قدرتمند بوده و هست و نخبه و افراد متخصص که در جهت پیشرفت و علم خیلی با شتاب و قدرت پیش میروند و در هر زمینه یی حرفی برای گفتن دارند و علت همین پیشرفت رو چند دلیل میدونستم : یکی ذخیره ثروتی که کسب کرده ؛ صنعتی بودن این کشور و داشتن نیروهای کارآمد و متخصص
نکته مثبت دیگه که همیشه برای من خیلی قابل توجه و تعجب برانگیز بود ؛ نرخ سود بانکی صفر بود …این برای من واقعا قابل تحسین بود و همیشه میگفتم چقدر این کشور با این همه نکات منفی این قسمت رو خوب مدیریت و عملیاتی کرده و واقعا تحسین برانگیز بود
نکته مثبت دیگه که همیشه شنیده بودم صداقت ؛ درستی و راستگویی بود و همیشه این رو شنیده بودم که ما مرگ برامریکا میگوییم و آنها را ضددین و خدا میدانیم ولی همین مردم دروغ و عدم صداقت ندارند و کاملا در درستی و صداقت حرف میزنند و من واقعا برام خیلی این رفتار قابل توجه بود
نکته مثبت دیگری که دیدم برگزاری فستیوالها ( جشن های خیابانی ) مختلف و به مناسبتهای مختلف برگزار میشود و جشن و پایکوبی میپردازند حتی ایرانیان هم اگر اشتباه نکنم برای عیدنوروز این فستیوال خیابانی را برگزار میکنند و پلیس و مقام ها در برگزاری این مراسم کمک حداکثری میشود
این برداشت من دقیقا تا چندین ماه قبل هم بود ؛ یک فایل در ایسنتا گذاشته بودید که خواسته بودید بنویسیم که اگر بخواهیم تصور کنیم مسافرت را به کجا و چگونه و با چه وسایلی و …. من دقیقا در این فایل نوشتم انتخاب من اروپا خواهد بود… فکر کنید من که ۶ ماه بود در این سایت فعالیت میکردم و عضو بودم هنوز این باور منفی و داغون را درباره امریکا داشتم و همه ترجیح من اروپا بود و بنظرم زیبایی اروپا قابل قیاس با امریکا نیست البته بگم اون موقع من هنوز سریال سفر به دور امریکا رو هم ندیده بودم چون به نظرم امریکا مگه جذابیت هم داره که سفر بری ؟؟؟؟؟ و هیچ وقت و هیچ وقت من حتی برای مسافرتم یا مهاجرت ؛ آمریکا اصلا وجود نداشت
در اطرافیان من کسی به امریکا سفر نکرده بود و دقیقا باورهایی که گفتم ساخته محیط اطرافم بود تا اینکه در همسایگی ما یک خانم حدود ۶۰ ساله ساکن شد که مقیم امریکا بود هرازگاهی ایران می اومد ؛ خیلی جالب بود بدونم این شخص از امریکا و بالا سی سال زندگی در امریکا داره چه نظری داره ؟؟؟
جالبه بگم براتون بیشتر این تصوراتی که برایم ساخته بودن بیان کردند ؛ مثلا اونجایی که گفتم میوه و محصولات کشاورزی و بی مزه بودن محصولات را این خانم که بالا ۳۰ سال در امریکا زندگی کرده بود بیان میکرد و میگفت من اصلا طعم میوه های اونجا رو نمیپسندم و مزه آب میده و کلا اونجا همه چیز گلخانه یی هست …مهر تایید خورده شد در صورتی که در یکی از فایلهاتون که به مزرعه توت فرنگی رفتید و خودتان محصول را برداشت و خرید کردید و از طعم فوق العاده محصولات هرباره بیان میکردید
در جایی دیگه گفت که اصلا به فکر زندگی در امریکا و مهاجرت نباش که اونجا تا اخر عمر بدهکار دولت هستی بابت تسهیلات و وام هایی که برای خانه و ماشین دریافت میکنی
فقط میگفت اونجا نقطه مثبت و قوتی که داره ماشینهای خیلی پیشرفته و خدماتی که ارائه میدهند خیلی عالی و فوق العاده س
وگرنه در بقیه زمینه ها بشدت سختی و نابسامانی است و اگر مهاحرت کنی اونجا باید در رستوران ها کارگری کتی و چون خیلی نژاد پرست هستند پیشرفت و موقعیت خوبی نصیبت نمیشود و از زندگی در ایران و این موقعیت واقعا باید استفاده کرد …ولی چیزی که خیلی برای من سوال برانگیز بود اگر امریکا انقدر بد بوده و هست چرا سی سال اونجا مونده و کلا به ایران برنگشته ؟؟؟؟ این سوال همیشه در ذهنم بود و خیلی دوست داشتم از جاهای دیگه هم جواب بگیرم
که …
بعد از ایشون یکی از دوستانم خواهرش به امریکا مهاجرت کرد ؛ یه وقتهایی ازش میپرسیدم خواهرت سالمه ؟ اتفاقی نیفتاده ؟ اونجا هست خوشحاله ؟ زندگی ش چطوره ؟ و جالبه دوستم عکسهایی نشون میداد من تعحب میکردم ؛ خواهر دوست من بواسطه یه آشنایی که در آمریکا داشتن وقتی مهاجرت کردن آشنایشان که یک خانواده آمریکایی بودند و به محض ورودش به امریکا در خانه خودشان یک اتاق در اختیارش قرار دادند و خیلی شرایط خوبی براش ایجاد شد و میگفت انقدر با آن خانواده صمیمی هست که اون خانواده انجا شدند پدر و مادرش ؛ بقدری محبت خالصانه در حق این دختر کرده بودند ؛ و این خانواده ۶ فرزند داشت و خیلی گرم و بامحبت ؛ و من در عکسهایی که دوستم نشان میداد میدیدم ؛ که برای خواهر دوستم تولد گزفته بودند و کلی اتفاقات خوب ….خواهر دوست من دقیقا بعد از دوسال در یکی از بانکها امریکا مشغول کار شد و خانه و ماشین خرید و از زندگی امریکا بشدت لذت میبرد و خوشحال بود….اینم یک تجربه بود و متفاوت بود با باورهای من و حرفهایی که از شخص دیگر شنیده بودم
یکی دیگر از دوستان من برادرش به امریکا مهاجرت کرد و به لحاظ کاری و زندگی که در عرض یکسال ایجاد کرده بود خیلی راضی بود ولی به دلیل دلتنگی به ایران برگشت ؛ جالب بود برام که دوستم میگفت روزی که برادرش در فرودگاه برای بازگشت بوده همه دوستان امریکاییش برای بدرقه به فرودگاه میروند و خیلی احساساتی و ناراحت از اینکه در حال ترک امریکاست و کلی هدیه بهش داده بودند و جالبه برادر دوستم بعد از یکسال ؛ دقیقا دوماه پیش دوباره به امریکا برگشت ؛ خیلی جالب بود برام که میگن خیلی امریکا رفتن سخت هست و خیلی به سختی میشه مسافرت به امریکا داشته باشی وای به حال اینکه مهاجرت کنی …ولی این آدم هر دوبار با راحت ترین حالت به امریکا رفت و هربار از شرایطی که در امریکا دارد رضایت دارد و زندگی در امریکا را خیلی لذت بخش توصیف میکرد …
بهترین و قدرتمتد کننده ترین و اصلی ترین تغییر نگرش من درباره هرآنچه که در ذهن و مغز من کرده بودند بواسطه شما بهبود پیدا کرد اولین تاثیرها از زندگی در بهشت روی من گذاشته شد و بواسطه زندگی در بهشت ترغیب شدم سفر به امریکا رو دیدم و باورهای قبلی و محدود من رنگ باخت و کاملا متفاوت شد و در کنار آن دو دوستی که بهم از تجربیات آمریکا گفتند پرواضح شد که باورنامناسب داشتم و باید ذهنم رو از این ویروس مخرب پاک کنم و این اتفاق افتاد
من الان اولین اولویت زندگیم مهاجرت و مسافرت به امریکا هست و تجربه زندگی بهتر و تجربه این کشور فوق العاده است ؛ و اینکه چرا الان چنین نظری دارم :
در خصوص روابط خانوادگی ؛ یک خانواده بود که اسم پسرشون جیکوب بود و دوبار پرادایس اومدند و یکبار شما بهشون سرزدید ؛ این خانواده چقدر اصیل و چقدر گرم و چقدر زیاد خانواده بودند و ارتباط پدر با فرزندان و بازی کردن باهم ؛ مسابقه دادن ؛ تشویق کردن موقع ماهیگیری ؛ و … خیلی زیاد از این ارتباط خانوادگی قوی و به شدت دوستانه لذت بردم ؛ به جرات میگم در ایران درصد خیلی کمی چنین ارتباط و چنین زندگیی میشه دید ؛ با اینکه دقیقا من باور به شدت نامناسب درباره خانواده های آمریکایی داشتم
در خصوص زیبایی های آمریکا چه میشود گفت ؛ واقعا من حیرانم از این همه زیبایی و این همه قشنگی و سرسبزی آمریکا و حتی ساحلش که سفید رنگ و دیوانه کننده است ؛ حتی یک لایو دارید که در آرچ بودید اگر اشتباه نگم که در کویر بود حتی اون کویر به نهایت شگفت انگیز و زیبا بود من واقعا مبهوت زیبایی های بینظیر امریکا شدم ؛ یک قسمت سفر به امریکا بود که در یک ایالت رفتید که پرورش پروانه بود … یعنی بی نهایت بدون وصف بگم چقدر زیاد این قسمت رو دوست داشتم و واقعا خودمو در اون فضا حس میکردم واقعا زیباییش برام خیره کننده بود ؛ یا اون قسمت که به حیات وحش رفتید و اون زرافه و آهو و ….اصلا هیجانش ؛ تجربه ش …فوق العاده بود فوق العاده …. یا اون غار زیرزمینی که رفتید ؛ الله اکبر چییی بود چقدر عالی و زیبا چقدرررر …. و ایالتهای متفاوتی که رفتید هرکدام از قبلی زیباتر و جذابتر میشد
زیبایی شهر تمپا و ساختمانِ گردِ روبروی خونه تون …نورپردازی ها …نظم و انضباط شهری …یعنی بینظیره این شهر…پرادایس این بهشت زمینی که چی بگم ازش ….واقعا من اوایل فایل زندگی در بهشت مدام میگفتم واقعا امریکا انقدر سرسبز و زیبا هم هس یا این منطقه شانسی این جوری دراومده…تا اینکه واقعا دیدم نه آمریکا واقعا سرسبز و زیباست
در خصوص ثروت و دارایی که در اختیار افراد محدودی هست ؛ حداقل با دیدن شما متوجه شدم چنین خبرهایی نیست و بقدری ثروت و فراوانی هست که این ثروت بخواهد محدود افراد خاصی بشه و افراد با باورهای مناسب خودشون ثروت سازی میکنند ؛ مگه نه اینکه شما مهاجرت کردید به امریکا در یک فایلتون گفتید یه روزی شد که فقط ۵۰۰ دلار ( یه همچین مبلغی گفتید اگر اشتباه نکنم ) داشتید و شروع کردید به حرکت و ثروت ساختن و …. پس میشود ؛ پس منحصر به فرد و عده خاصی نیست ؛ مگر نه اینکه شما در امریکا چندین خانه و ماشین و موتور خریدید به جز اموال و املاک دیگر در امریکا و در ایران و در این کشور خیلی راحت در حال زندگی کردند هستید
اینکه انقدر افراد مشغول کار و درگیر مشکلات هستند که خانمها وقت آشپزی ندارند ؛ اصلا این فرهنگ چرا زن باید وقتش در آشپزی باشد و این یک امر مشارکتی است و زن در جامعه آمریکا همان قدر جایگاهش مهم هست که بقیه اعضا مهم است و هرکس باید خودش مسئولیت امورش را به عهده بگیرد و طبق فایلها دیدیم که حتی به عنوان مهمان اومده بودند خودشون و هرکس هر غذایی که باب طبعش بود درست میکرد و منتظر نمی ماند که مثلا مادر خانه یا صاحب خانه پذیرایی کند … و حتی در مهمانی و پذیرایی به راحتترین حالت و ساده ترین شکل پذیرایی بود و بیشتر در کنار هم بودن و لذت بردن از با هم بودن در مهمانی ها ملاک است و البته که خانمها به موقع آشپزی هم کرده بودند و کاملا مسلط بودند و خیلی جالب بود افرادی که به عنوان مهمان در پرادایس آمده بودند همه وسایل و خوراکی های لازم حتی نوشابه و …همراه خودشان آورده بودند و دقیقا دنبال لذت بردند و استفاده از زیبایی های و لذت بردن از محیط و ارتباطات دوستانه
و در خصوص اینکه کشور صنعتی و افراد به این مشاغل پرداحته میشوند ؛ بسیار زیاد دیدیم که خیلی افراد بودند به مشاغل و علایق خودشان مشعول بودند مثل همان قسمت که تنور خریدید از شخصی که با خانمش در کارگاه تولید تنور مشغول بودند یا آن قسمت در سفر به آمریکا که یک بازاری بود که افراد محصولات خودشان را عرضه میکردند و هرکس به شیوه خودش درحال زندگیست و لذت از کاری که در انجام آن است
و یادآوری سریال سفر به امریکا در قسمت زندگی آمیش ها ؛ که فارغ از صنعتی شدن و پیشرفت آمریکا به سبک و سیاق و روش خودشان در حال زندگی هستند و از هر نوع تکنولوژی دور هستند و حتی از گاری و وسایلی که ساخته دست خودشان است امورات میگذرانند و این اتفاق در یک کشور کاملا پیشرفته و با آزادی کامل در حال انجام هستند و زندگی و خودشان را محدود اتفاقات و جامعه نکرده اند و مستقل به زندگی خودشان ادامه میدهند
اینکه در امریکا گرانی و تورم بالاست ؛ اگر گرانی هم باشد علتش این هست محصول درجه یک استفاده میکنند و برای سبک زندگی خوب و استفاده از محصول با کیفیت باید هزینه پرداخت کرد و اسمش گرانی نیست ؛
و اینکه مردم مدام بدهکار به بانکها هستند چون قدرت خرید ندارند و مجبورن برای تهیه خانه و ماشین مدام تسهیلات دریافت کنند ؛ حداقل در خصوص شما و دوستانی که با شما در ارتباط بودند کاملا خلاف این بود و شما چندین موتور ؛ ماشینهای خیلی عالی ؛ RV حرفه یی ؛ بدون اینکه با وام بخواهید بخرید و همه رو کاملا بصورت نقدی تهیه کرده بودید ؛ پس اگر کسی ۳۰ سال اونجا زندگی کرده و با وام زندگی کرده و در سختی یوده ربطی به منطقه و کشور نداشته ؛ باور نامناسب اون درباره ثروت و باورهای مخرب دیگه بوده
در خصوص حجاب هم خیلی زیاد دیده شد که هیچ کس توجهی نمیکرد دیگری چه حجابی دارد ؛ در سفر به امریکا که چندین خانم بودند با حجاب کامل و کاملا پوشیده ؛ یا در زندگی در بهشت در کنار ساحل بودید و هرکس هر مدلی که دوست داشت کنار دریا با هرلباسی که دوست داشت ؛ از دریا و تفریحات لذت میبرد و شخصی بود که لباس و حجاب پوشیده داشت ؛ نه منعی داشت و نه آزار و اذیتی شد و نه نگاه متفاوتی به شخص بود و ….هر فردی لذت و تفریح خودش را انجام میداد و همه سلیقه ها در کنار هم با احترام به هم
و یاد فایلی ازتون افتادم که خانواده جیکوب و دوستانشون مهمانی اومده بودند و شما بهشون گفتید که سگ را داخل خانه اجازه نمیدهید و برای ورود به خانه بدون کفش باید وارد شوند و چقدر خوب و عالی برخورد کردند و برای عقیده شما احترام قایل بودند و این احترام متقابل و ارزش قایل شدن برای همنوع واقعا تحسین برانگیزه ؛ احترام به هم در همه جای زندگیشان کاملا قابل لمس است
در خصوص امنیت ؛ من در یکی از فایلهای اگر اشتباه نکنم در سفر به امریکا بود در یکی از ایالتها با مریم جان یک مسیر طولانی رو در یک پیاده روی جنگلی و خیلی زیبا و بکر پیاده روی کردید و دقیقا شب بود که به مرکز شهر رسیدید ، من مدام در اون فایل به این نکته داشتم توجه میکردم هرلحظه ممکنه یک نفر تعرض کند یا یک اتفاق غیرمنتظره رخ بده و مکان امنی به نظرم نمیرسید و بعد از تموم شدن فایل خیلی تعجب کردم چرا من به جا توجه به اون همه زیبایی تمرکز کرده بودم که اطراف ممکنه کسی باشد ؛ ممکنه اتفاقی بیفتد ، آیا واقعا امن هست ؛ چرا برای پیاده روی چنین مسیری که خلوت هست انتخاب بشه ؟؟؟ سوالهای مدام با بار منفی ….و بعد تلنگر زدم به خودم این همه زیبایی؛ چرا دنبال ناامنی هستم و برگشتم دوباره فایلو دیدم این بار با توجه به زیبایی ها و قشنگی ها و لذت بردن و بازسازی این افکار منفی
و حتی در خصوص امنیت ؛ هیچ وقت درب خانه شما قفل نمیشود و اصلا درب ورود به پارادایس در حد این هست که مشخص شود درب وردی است که مکانی که قفل و بست و حفاظی باشد و داخل هم که کلبه اصلا قفلی ندارد که بخواهد قفل شود و کلی وسایل و ابزار حرفه یی در پرادایس هست و هیچ وقت نه چیزی کم شده و نه اتفاقی رخ داده و نشان از امنیت کامل و بینظیر هست
در خصوص پلیس و اتفاقات از این دست ؛ خب مدام اخبار این رو تکرار میکرد که پلیس فلان سیاه پوست کشت یا فلان اتفاق توسط پلیس امریکا رخ داد و ….ولی مگه نه این بود در فایل زندگی در بهشت ۱۷۳ دیدیم چقدر پلیس و مردم در هماهنگی هم بودند و مسیر سواره ؛ بجز پیاده رو را برای افرادی که بعد از بازی هاکی بیرون استادیوم آمده بودن را پلیس در نظر گرفته بود و خیلی رفتار مناسبی داشت و هیچ وقت و هیچ بار در هیچ فایلی از استاد نه شنیدم نه دیدم برخورد نامناسب از پلیس …اگر واقعا پلیسهای خشن دارد خب بعد چندین سال باید استاد تجربه میکرد
البته باز هم همه اینها برمیگرده به اون باورسازیی که انجام داده یم و مدام پرورشش میدهیم
در خصوص اینکه مردم امریکا خیلی درونگرا هستند ؛ دقیقا و به دفعات خلاف این رو هم در زندگی در بهشت هم در سفر به امریکا به کرات دیدیم ؛ در آخرین فایل زندگی در بهشت هم در حین مسابقه و شادی بعد مسابقه کاملا برونگرایی و جمع گرایی و نشاط جمعی رو به وضوح دیدیم و افراد با هر سن و با هر نژاد و با هرموقعیتی و زن و مرد در کنار هم در حال لذت بردن از یک مسابقه هیجانی بودند و چقدر زیاد با خودشان در صلح بودند ؛ مصداق دیگه زمانی که با جت اسکی در دریا میرفتید و اکثر افراد دست تکون میدادند بدون اینکه هیچ شناختی داشته باشند و بدانند شما کی هستید و از کجا هستید ؛ یک حس انسان دوستی قوی و بینظیر ازشون دیده میشد ؛ یا در برگزاری فستیوالی که در تمپا برگزار شد و همه مردم در این جشن و پایکوبی شرکت کردند
یا در سفر به امریکا که RV دچار مشکل شده بود شخصی برای کمک خودش پیشقدم شده بود و موارد بیشمااار در زندگی بهشت و سفر به امریکا دیده شد
آدمها ممکنه هرجا و هر نقطه یی زندگی کنند ؛ مهم نیست گویش ؛ زبان ؛ نژاد ؛ رنگ پوست ؛ جنسیت ؛ وضع مالی و… چی هست مهم این هست ما انقدر باورهای مناسب و بدون پیش زمینه ذهنی داشته باشیم و انقدر رها و آزاد باشیم که خودمان را درگیر این مسایل بکنیم که باعث عدم لذت و زمینه احساس بد در ما شود
اینکه عادت کردیم راحت به آدمها و نژادها و قومیت ها برچسب بزنیم اخلاق شایسته یی نیست ؛ کمااینکه در یک منطقه دیگه خود ما هم متفاوت با آن قوم و نژاد هستیم و پاک کتیم ذهنمان را از هرچه پیش فرض و باورهای نامناسب و برچسب هایی که مدام زده یم و خودمان را در مقام قضاوت و حکم دادن و تصمیم گیری بدانیم ؛ بدون تحقیق و بدون اینکه خودمان واقعا تجربه کرده باشیم
من نمیگم خیلی عالی عمل کردم ولی سعی کردم باورهای نامناسب خودم را با دقت کنکاش کنم و پیدا کنم و در جهت رفع قدم بردارم و زیر و رو کردن خودمان به ظاهر سخت هست ولی شدنی هست من درباره خدا و دین به صورت خیلی جدی این قضیه رو شروع کردم و سعی کردم هرآنچه که به عنوان دین و خدا در ذهنم قرار داده اند پاک کنم یا مدام کم رنگ و کم رنگتر کنم و اون چیزی که قران گفته و من درک میکنم و باور میکنم اون خدایی رو که دارم خودم پیداش میکنم جایگزین باورهای قبلی کنم
باید در خصوص خیلی مسایل دیگه هم این قدم جدی رو بردارم ؛ مثل همین باورهای محدود کننده و نامناسبی که درباره آمریکا و مردمش داشتم و چقدر ذهن محدود و نامناسب و دور از واقعیت ساخته بودم البته به قول استاد این ویروس در مغزمان قرار دادند ولی در حقیقت خودمان هم باور کردیم و پرورشش دادیم
عاشقتم استاد جان که تلنگری زدید که باعث شدید بیشتر از بیش به کنکاش در خودم بپردازم و بیشتر بشناسم باورهای خودم و ذهن و قدرت ذهن و قدرتی که محیط و اطراف در باور و ذهنم ایجاد کرد و چقدر خوب هست که حالا و اکنون در این دنیا جدید بواسطه شما و سایت شما و شناخت و درک بهتر از دنیا میرسم و بهتر و بهتر خواهم شد و باورهای مناسب و قدرتمند کننده را جایگزین باور مخرب خودم کنم و این اتفاق یک شبه و با سرعت انجام نمیشود و نیاز به قدم جدی و باقدرت و باور اینکه میشووود است
به یاری الله مهربان
در پناه رب مهربان 🤩😍
سلام استاد عزیزم و ممنون از طرح این سوال و این جایزه
همین جایزه برای من خواسته هام رو شکل داد . دوره عشق و مودت
من می خوام کامنتم رو تو سه بخش بنویسم:
◀️بخش اول) باورهای نادرستی که باهاشون مسموم شدم و اینکه توسط چه مراجعی برام بوجود اومدن
◀️بخش دوم ) اثراتی که این مسمویت روی من گذاشته
◀️بخش سوم) باورهای جدیدی که داره برام ساخته میشه
🌸🌸🌸🌸🌸
بخش اول) باورهای نادرستی که باهاشون مسموم شدم و اینکه توسط چه مراجعی برام بوجود اومدن
اول از همه توضیح بدم که چرا می گم مسمومیت
برای اینکه ذهن و روان آدم هم مثل جسمش با خوراک آلوده مسموم میشه . یا خوراکی که در زمان نامناسب بهش داده میشه و خوراکی که براش قابل هضم نیست یا خوراکی که بیش از ظرفیتش بهش داده میشه
⛔️ مثال 1) سر صف مدرسه بودیم و فریاد میزدیم مرگ بر آمریکا … یکدفعه یه دختربچه کلاس دوم دبستانی چنان گریه ای سر میداد که همه مون رو ساکت کرد … دخترک بیچاره فکر میکرد چون پدرش آمریکاست حالا باید منتظر مرگش بشینه . این تصویر هیچوقت از ذهنم پاک نمی شه .
⛔️ مثال 2) خانواده ام، مادری که همیشه به بچه هاش وابسته بود و هویتش رو در مادری کردن ریخته بود و پدری که نگران آبروی دخترش بود و شاخ و برگش رو هرس میکرد با این باور که اگر دور باشی و برادرات بالاسرت نباشن میگیرن میبرن بلایی سرت میارن و جایی میندازنت که موهات رنگ دندونات بشه… چرا باید دخترشون رو می فرستادن آمریکا (یا اصلا هرجایی غیر از شهر خودش). من هضم نمی کردم .
⛔️ مثال 3) انواع رسانه های داخلی و خارجی … اتفاقا تصور من بیشتر از اینکه بی آب و علفی باشه این بود که آمریکا یه کشور خاکستریه، برجهای بلند و تیره . مردم سرد و بیروح . ترافیک های طولانی . من حتی یادمه کانال های ماهواره ای که اوایل راه افتاده بودن بک گراند تصاویرشون یه تصویر از آسمون خراش هایی بود که فقط شبها با یه چراغ های تبلیغاتی که روشون روشن میشد یک کم رنگ میگرفتن. حتی زمین ها و سنگفرش ها تو نظرم موزاییک های کهنه و کثیف بودن.
⛔️ مثال 4) دانشگاه و اساتید دانشگاهم!!! خصوصا اون تحصلکرده های خارج از ایران!!! اینقدر مسیر سختی رو برام به تصویر کشیده بودن که اگر به راهی جز با تحصیل برای رفتن به آمریکا فکر کنم یعنی باید برم توالت شوری و ظرفشویی تو رستوران ها . و اونم نه تحصیل به همین راحتی که !! با بدبختی و تلاش شبانه روزی .
⛔️ مثال 5) اخبار صدا و سیما که نشون میداد اتفاق های طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان و … که توی ایران مشیت الهی بود و رستگاری مردگان ولی برای آمریکا میشد خشم خدا و هلاکت کفار !
⛔️ مثال 6) فیلم های تلویزیون که نشون می داد سطح متوسطی در آمریک وجود ندازه . یا بی خانمانی، گدای زیر پل، باندهای قاچاق و کار کردن تو خونه ثروتمندانه یا ثروت های کلان و خونه های اعیانی و منی که خودم رو تو هیچ دسته ای نمی دیدم.
🌸☘️🌸☘️
بخش دوم ) اثراتی که این مسمویت روی من گذاشته
⭕️ 1) اون خوراکی که خصوصا در دوران کودکیم گرفتم و مرگ بر آمریکا گفتن های سر صف و ساعت 9 شب 22 بهمن و … خارج از توان هضمم بود . نمی فهمیدم چرا من بچه باید آرزوی مرگ کنم برای کسی . خودم رو خیلی وقتا جای بچه های آمریکایی میزاشتم و از تصور یتیم شدنشون به خاطر دعای من تنم میلرزید و احساس گناه می کردم.
⭕️ 2) ترس ترس ترس و اضطراب از باری که روی دوشم بود . از اینکه اگر بخوام به رفتن فکر کنم با این هجم از ناامنی چه کنم. اگر با فرض یک در هزار بتونم برم و هیچ پخی نشم با آبروی رفته پدرم چه کنم. با دلتنگی مادرم چه کنم
⭕️ 3) زمان تحصیل وقتی میدیدم یه عده رفتن و من نتونستم با توجه به پیشینه باورهام می گفتم من کمبود دارم . من ناتوانم . من تنبلم . من درسخون نیستم. من فقیرم . و چقدر عزت نفسم به خاطر همه این افکار و احساسات ناخوشایند داغون شد .
⭕️ 4) جرات نداشتم اصلا تو ذهنم نمی گنجید که خواسته ای داشته باشم . محدود شده بودم به جایی که توش هستم . همه محدودیت ها برام شده بود مصونیت !!! یه سفر می رفتم شمال یه سفر میرفتم جنوب میگفتم چی می خوای از این بهتر . چی می خوای که اینجا پیدا نمیشه . می خوای اینهمه نعمت رو ول کنی بری تو کثافت زندگی کنی . تو رستوران کار کنی !!!
⭕️ 5) و … کتمان مسئولیتم در مقابل رشد خودم … وقتی به این فکر می کردم که مهاجرات به آمریکا برابر با سختی و تلاش هست از هر اندازه نلاش و مسئولیتی هم سرباز می زدم . می گفتم چرا ؟!! چرا باید برای محال تلاش کنم . وقتی این آینده من نیست وقتی زندگی من محدود به همین جاست چرا باید مسئولیتی در قبال تلاش بیشتر برای رشد خودم داشته باشم. وقتی اوضاع همه تو این کشور یکسانه .
🌸☘️🌸☘️
بخش سوم) باورهای جدیدی که داره برام ساخته میشه
✅ اول) استاد جانم من اولین بار که صدای شما رو شنیدم توی اون دوتا فایل داستان هدایت بود که ماجرای مهاجرتتون رو تعریف کردین … اصلا انگار سیمان باورهای غلط من یکباره تحت شوک قرار گرفت . اولین و مهمترین باوری که برام ساخته شدن همین امکانپذیر بودن بود .
✅ دوم) من اول فایل های سفر به دور آمریکا رو شروع کردم، آسایش و امنیت بزرگترین ارمغان های این مجموعه بود برای من . اینکه زندگی در آمریکا چقدر می تونه راحت باشه . راحت میری خرید بدون اینکه دغدغه داشته باشی زبانت رو می فهمن یا نه . میری توی فضای باز و پارک ها تفریحی برای چند روز اقامت می کنی بدون اینکه بترسی شب کسی میاد بالا سرت . با استفاده از بهترین امکانات و با سرعت و بسیار در دسترس مسیرت رو پیدا میکنی . هرجا که باشی در ناشناخته ترین مکان ها بهترین انتخاب ها برای تماشا و اقامت و حرکت رو می تونی داشته باشی.
✅ سوم) تحصیل … وای که من همیشه دغدغه اینو داشتم که پسرم چطور با ماجرای مهاجرت وفق پیدا می کنه و دیدن مایک و زندگی مستقلانه اش ، سطح ارتباطات و تعاملاتش . یادگیری هاش در مدرسه … مثل آبی بود روی آتیش اضطراب من
✅ چهارم) آزادی آزادی آزادی … رهایی … قضاوت نکردن و قضاوت نشدن . اینکه می تونی به سبک شخصی خودت زندگی کنی، با هر سلیقه ای ، با هر نوع پوششی ، با هر اندامی ، با هر شکل و آرایشی و … چقدر جرات و جسارت آدم اونجا بیشتر . چقدر عزت نفس و اعتماد به نفس آدم اونجا بیشتر .
✅ پنجم) و دیدن اینکه رشد آدم ها چقدر مستقیما به خودشون بستگی داره . استاد اینکه می گین جهان آینده فرکانس های ماست در یک الگو همین زندگی در آمریکاست … همونقدر که برای بهبود خودت از هرجهت تلاش میکنی انگار برات قابل باورتره که متناسب باهاش نتیجه میگیره . تو ذهنت امکانپذیره که اگر سرکارت تلاشت رو بیشتر کنی جای پیشرفت داری هیچکس سقف دیگری نیست از بس که فراوونی در همه چیز هست حتی در موقعیت های شغلی . زیرآب زنی نیست اصلا
❤️❤️❤️❤️❤️
استاد فکر کنم اگر تا لحظه آخر بشینم و بنویسم بازم باورهای غلط و درست زیادی هستن که بتونم بگم اما شوق ارسال زودتر این مطلب رو دارم .
عجب تمرین باحالی بود استاد . کلی سرنخ بهم داد برای انجام تمرینات عزت نفسم و قدم ها
❤️❤️❤️❤️❤️مریم جان نازنین❤️❤️❤️❤️❤️
ازتون تشکر ویژه دارم که همت و لطف و سخاوتی که به خرج دادین تا ما از دیدن این فایل های بینظیر بتونیم این اندازه باور درست رو جایگزین اون حجم از افکار غلط کنیم ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم
❤️❤️❤️❤️❤️ عاشق هردوتونم ❤️❤️❤️❤️❤️
با سلام به استاد عزیزم
این فایلها نه تنها یک فایل معمولی نیست بلکه کاملا مانند یک دانشگاه که در حال آموزش هستیم بسیار کاربردی و پر از مطلب هست .
💫پیدا کردن پیش فرض های ذهنی
🌼قبل از دیدن این برنامه ها
۱_ امریکا و کشورهای خارجی امنیت بالایی ندارن
برای مثال من در مدرسه میشنیدم که ممکنه وسط مجلس عروسی چند نفر اسلحه به دست حمله کنند و اون مجلسو به عزا تبدیل کنند و حتی خونه خودت امنیت نداری .
۲_ در چنین کشورهایی از سنین پایین مثلا ۵ سال به بچه ها تجاوز جنسی میشه و هیچ بچه ای امنیت جسمی و روانی نداره و واسه همین از همان سن کم باید آموزش جنسی ببینن . تجاوز به زنها زیاد بوده .
۳_در چنین کشورهایی فاصله طبقاتی زیاده و اکثریت فقیر و زیر سلطه ثروتمندان هستن.
زنهایی که برای کسب درآمد در مکانهایی در انظار عمومی لخت ظاهر میشوند تا کسب درآمد کنن.
۴_ در دوران دبیرستانم از اخبار شنیدم که در یکی از مدارس امریکا بچه ای با اسلحه تعداد زیادی از دانش آموزان و معلمان خود را کشته . (جالبه که اینجا هم چنین اتفاقاتی هست ولی اخبار فقط اخبار کشورهای خارجی است )
۵_امریکاییها نژاد پرست بوده و حتی به سرخپوستان و سیاهپوستان آمریکایی هم رحم نمیکنن .دیگه ما که هیچ . خشن و به دنبال غارت مردم هستن .اگه بفهمم آمریکایی نیستی بی احترامی بهت میشه و اگه بفهمن ایرانی هستی باهات بد برخورد میکنن .
۶_از دوران مدرسه که بیاد ندارم آموزشی داده باشم که اونجا سرزمین سرسبز و آبادی است . بیشترین چیزی که بیاد دارم مناطق آفریقایی که گرم و کویری است و یکم از اروپاست که منطقه بارانی است و عربستان که کاملا کویری است . آموزش مدارس ما در همین حد کشور خودمان و همسایگانمان است . و همیشه سوالی در ذهنم بود که این فیلمهای علمی تخیلی که میسازن و در مناطقی بسیار زیبا و شگفت انگیز هست اون مناطق واقعی هستن یا همش کامپیوتری و جلوههای ویژه هست .
۷_ مردم اونجا معنی مهربانی آرامش امنیت و زندگی را نمیدانند . خونواده ای اونجا نیست . اکثریت بچه ها در سن ۱۸ سالگی از خونه را ترک میکنن و یا پدر و مادرشان آنها را بیرون کرده . هر زنی چندین بار ازدواج کرده و طلاق میگیرد بچه های که بی سرپرست بزرگ میشوند و حتی نمیدانند پدر و مادرشان کیست .
🌺حالا چرا چنین ذهنیتی داشتم ؟
بخاطر آموزشهای مدارس
بخاطر باورهای اشتباه خانواده ،معلمان ،اطرافیان،و کسانیکه در مدار و فرکانس پایین بوده و مثلا رفتن آمریکا و نتونستن زندگی کنن وبا ناراحتی برگشتن
بخاطر باورهای اشتباهی که از تلویزیون و روزنامه و کتابها و رسانهها دریافت کردیم
🌺بعد از دیدن این برنامه های زیبا به این ذهنیت رسیدم
۱_ آمریکا و کشورهای دیگه هم امنیت بالایی دارن حتی بهتر از اینجا . به حدی که بارها بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت به خودم یادآوری کردم که ببین چقدر امنیت دارن . و چقدر راحت و آسوده وسط جنگل کنار دریاچه ی زیبا زندگی میکنن . اوایل با خودم فکر میکردم چطور شما نمیترسین که بهتون حمله کنند.
امنیت اونجا به حدی بالاست که افراد با خانواده و کلی وسایل و آر وی شاید ماهها در سفر باشند .
۲_ وقتی خانواده دوستتان را دیدم که پدر با پسرانش رابطه ای بسیار تحسین برانگیز داره و اینکه مهربان بودن و آرامش داشتن نه تنها در یک خانواده بلکه با افراد دیگه کاملا واضح و مشخصه . رفتار اونها با دیگران که اگر اینجا بود افراد بصورت خیلی سودجویانه سعی میکنن از اموال شخص مقابل استفاده کرده .
و اینکه بچها بعد از سن ۱۸ سالگی به دنبال کسب درآمد میروند. که پسر و یا دختر همزمان هم تحصیل میکنه و هم بدنبال کسب درآمد هستند و یک باور و کار بسیار پسندیده و تحسین برانگیز است که متاسفانه در کشور ما فرزندان بعد از آن سن هم توقع پول و داشتن وسایل و حتی زندگی مرفه دارن و هیچ احساس مسئولیتی نمیکنند .
۳_در اکثر برنامه ها بخصوص سفر به دور آمریکا کاملا مشخصه تقریبا اکثریت مردم ثروتمند هستند اکثریت آر وی دارن ودر حال مسافرت هستن و فقط از زندگی لذت میبرن .
۴_ امنیت خانمها .خانمها با همان آزادی که دارن لباسی که راحت هستن رو میپوشن و همراه خانوادهشان در هر مکانی که دیدم کنار رود خانه سوارقایق کنار ساحل رستوران پارک فروشگاه و هر جایی خیلی مودبانه و محترمانه رفتار میکردند . ( در صورتی که افراد اینجا بدلیل نداشتن اون فرکانسها به حدی رسیده اند که کافیه مکانی آزاد ببینند به حدی به رفتار های ناشایست دست میزنند که گویی تا کنون هیچ محبتی ندیدن و بدنبال تایید و جلب توجه دیگران هستن)
۵_ افراد زیادی از کشورهای مختلف رو دیدم که اونجا زندگی میکنن سفر میروند و حتی در سریال سفر به دور آمریکا قسمت ۷۱دیدم که پرچم همه کشورها و کشورمان ایران هم در پارک معروف آنجا بود .
۶_ بعد از دیدن این برنامه ها متوجه شدم که اگر افراد اونجا بفهمند که تو ایرانی هستی خیلی با احترام و مودبانه رفتار میکنن .
۷_ وحالا یه چیزی که فوق العاده فوقالعاده واسم جالب و دوست داشتنیه ،🥰🥰🥰🥰
که در تمام فایلهایی که استاد رانندگی میکنن هست .
چون من خیلی رانندگی رو دوست دارم و عاشق این کار هستم زمانیکه استاد رو پشت فرمون میبینم که در جاده ای بدون سرعت گیر رانندگی میکنه واقعا با تمام وجودم لذت میبرم .
این مسئله سرعتگیر رو دیگه نمیتونن واسش پیشفرضی درست کنن و این بنظر من یه نشونه و نمونه کاملا ساده و مشخص و واضح از بالا بودن فرکانس افراد اونجاست که نیازی به بودن یه سرعتگیر در خیابان نیست . چون افراد اونجا نیازی به جلب توجه ندارن نیازی به نشون دادن سرعت ماشینشون ندارن نیازی به آزار دادن افراد دیگه ندارن . چون با خودشون کاملا در صلح هستند .
و آرامش در گوشه گوشه اونجا موج میزنه . 😊😊😊😊
ممنون از استاد عزیزم دوستتون دارم،🌹🌹🌹
سلام استاد عزیزم خدا رو سپاسگذارم که اجازه داد یکبار دیگه به صحبت های شما گوش بدم و باز هم مثل همیشه پر بار و مفید بود
باوری که من قبلا نسبت به امریکا داشتم کشوری خونخوار و کودک کش و زور گو ،مردمی افسرده که زندگی سراسر خیانت دارند، هیچ کس فرزند پدر و مادر واقعی خودش نیست و باورهایی این چنین بود که از باور هایی که در کودکی به خاطر حضور در مسجد یا بسیج که با شعارهایی مثل مرگ بر امریکا و یا امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو خون جوانان ما میچکد از چنگ تو و یا مجالسی این چنین در ما ایجاد کرده بودند نشآت میگرفت..
این باورها همچنان در ذهن ما قدرت داشتند تا اینکه من و خواهر و برادرم به اتفاق به سوی برنامه های شما هدایت شدیم و بعد از دیدن سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت به ضعف افکارمون پی بردیم و صادقانه بگم ارزوی زندگی در چنین کشوری رو داریم ازادی و شادی و ثروت فراوانی که شما برای ما از این کشور زیبا به تصویر کشیدید ارزوی هر انسانی ست و این رو هم در اخر اضافه کنم ما بعد از این که از طریق شما اگاه شدیم هیچوقت در راهپیمایی ها و مجالسی که ذهنیت منفی را در مورد دیگر کشورها ایجاد میکنند شرکت نکرده ایم و نخواهیم کرد و حتی حدود دو سال است که تلوزیون به صورت کامل در منزل خود تعطیل کرده ایم. امیدوارم که همیشه سالم و سلامت و پر انرژی در پناه الاه یکتا سربلند باشی استاد عزیز❤