سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 6

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    aram jan گفته:
    مدت عضویت: 2341 روز

    با سلام استاد عزیز

    با استناد به آموزه های شما و قوانین حاکم بر جهان ، هر پدیده ای و هر چیزی در این دنیا و دستگاه الهی یک وجه دارد و آن هم خیر است و بنایش هم خیر است ولی در وجود مادی ما بخاطر وجود احساس دو وجه منفی و مثبت پیدا میکند و اصل مهمی که در زندگی ما نقش بازی میکند کانون توجه ماست که با حواس پنجگانه ، منطق و گواه برای ذهن ما ایجاد میکند و ذهن مادی ما هم چون گرایش به شواهد مادی و اتفاقات مادی دارد آن را ملاک قرار داده و قبول میکند متاسفانه همه ما در کشوری بدنیا آمدیم که سنگ بنای آموزش و پرورش آن بر اساس کلام و گفتار که از مبانی توجه میباشد و بدتر از آن از جنس منفی آن بوده و این مسئله چنان همه گیر بوده که با کوچکترین حرفی و یا خبری قدرت حساسیت منفی بافی و تعبیر منفی ما جلوه کرده و اکثریت ما ایرانیها بجای معروف شدن به جماعت پر شعور معروف شدیم به جماعت پر شور و احساس و آنهم از نوع منفی ، مثل احساس منفی قربانی شده ، ظلم دیده ، که میخواهد اعاده حق کند و همیشه طلبکار هست و اکثر ما در این وانفسا تن داده به شواهدی بودیم مانند فیلمها و خبرها و اتفاقات ملموس که چاره ای جز آن نداشتیم و به زور و یا اجبار باید از بزرگترها و یا اجتماع پیروی میکردیم چون به حد آگاهی و آنالیز خود و شناخت خود نرسیده بودیم تا خود را از بافت مسموم اکثریت جدا کنیم و توجه خود را به سمت خواسته هایمان ببریم و این فضا و رسانه و شور و شعار چنان رسوبی از شخصیت کشورهایی مثل آمریکا و بقول شما عراق و اسرائیل و فرهنگ حاکم بر جامعه آنها در ذهن ما ایجاد کرد که نیاز مبرم به بازنگری برای همه ما دارد مخصوصاً وقتی این بازنگریها با شواهد عینی و ملموس مانند تک تک قسمتهای سفر به دور آمریکا و تعامل با شهروندان و نوع احساس و نوع برخوردشان و صداقتشان این قدرت را به ما بخشید که قدرتمندانه ذهن شرور خود را سر جایش بنشانیم بطوریکه چنان انس گرفته ایم با این سریال که گویا خانه خود ماست شهر خود ماست کشور خود ماست و این دیدگاه تازه متولد شده ما را به ساحل صلح و آرامش رسانده که مطمئنم که اگر وضع مالی اعضای سایت عباسمنش به حد عالی بود شاهد مهاجرت هزاران نفر ثروتمند به آن کشور پیشرفته بودیم ولی چه کنیم که هنوز درفضایی هستیم که هر چه سعی میکنیم و خوراک ذهن خود را مراقبت میکنیم باز نیاز به زمان بیشتری داریم و بقول شما باورهای محدود کننده یکی دوتا هم نیستند و زندگی ما هم در بیرون شهر نیست که دور از اتفاقات و سروصدا و غیره که تمرکز را از بین میبرد، باشد، و همین مسائل زمان ما را طولانی میکند ولی دیدگاه ما و باور ما مخصوصاً نسل جدید ایران بخاطر وجود شواهد گسترده از رسانه های گسترده و قابل دسترس نسبت به کشور و فرهنگ و مردم و حتی امکانات و زیبایی آن کشور واقعآ زیرو رو شده البته میزان باور ذهنی هر شخصی نتیجه متناسب با همان باور را ارائه میکند. در کل دیدگاه شما و تعهد شما و باور و ایمان شما چقدر به درجه خلوص و زلال رسیده بود که چنین کشوری منفور زیبا جلوه میکند چنین مردمی ولنگار مهربان و صادق جلوه میکنند و چنین فرهنگی وحشی عالی جلوه میکند پس برداشتن عینک بدبینی و توجه به نکات مثبت است که چنین نتیجه ای را بدنبال دارد. ما اگر همچنان به کشورهای دیگر با دیده نفرت و دشمن و ظالم و بی فرهنگ ببینیم با همین دیدگاه اگر بهشت خدا برویم باز برایمان جهنم خواهد بود چون دیدگاه ما خراب است.هنوز برخوردهای مردم خوشرو و مهربان و محترم آمریکا فرهنگ آزادی و پاکیزگی و احترام به طبیعت و انسان و موجودات دیگر و احساس لیاقت و ارزشی که برای خود و جامعه خود قائلند و برکاتی که از وفور امکانات و نعمتها در سریال زندگی در بهشت و یا سفر به دور آمریکا را دیده ایم در دل و جان ماست و براحتی با دیدن آنها هم اشتیاق ما بیشتر میشود و هم دلتنگی و احساس نا امیدی ما براحتی رفع میشود و این ها را مدیون شما استاد عزیز هستیم آرزوی سلامتی و سعادت برایتان دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مجتبی آبنوسی گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    سلام‌ استاد مهربونم سلام‌خانوم شایسته عزیز سلام بچه های عین الماس سایت که در تمام عرصه های زندگی داری میدرخشید و دنیا رو به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنید .

    اول از هر چیزی میخوام به خودم تبریک بگم استاد بابت این که توی این همه فرکانس ، افکار ، ایده ها ، آدم ها و و و … که دورم بوده در زندگیم بوده جسارت به خرج دادم که جدا از افکار عمومی فکر کنم فرکاتسم رو بالا ببرم که خدا هدایت کنه به تنها رانمای زندگیم یعنی شما . استاد خیلی دوست دارم من میفهمم که چی توی زندگیم در حال رشد کردن و بزرگ شدنه از وقتی به مسیر شما هدایت شدم . یعنی همین امروز به من بگن فقط یه حق انتخاب توی زندگیت داری بی شک سایت شما و آموزه های شمارو انتخاب میکنم ‌

    یکی از پیش فرض هایی که من از آمریکا داشتم این بوده که این کشور پر از هم همه و شلوغیه . شهرهای شلوغ ترافیک های سنگین وسایل نقلیه و انسانی که اصلا محیطی برای آرامش وجود نداره . منی که علاقه شدیدی به طبیعت دارم به زندگی روستایی دارم این ذهنیت برام شکل گرفته بود که بابا چیه آمریکا همش شلوغی سرو صدا بی تفاوتی آدم ها نسبت به هم و و و . علت شکل گیری این ذهنیت هم این بوده که هر چی فیلم دیدم هر چی تعریف از دوستانی که به آمریکا سفر کرده بودن همین بوده من اصلا طبیعتی به این شکل که توی سفر به آمریکا و زندگی در بهشت دیدم توی عمرم از آمریکا اصلا تصور نمیکردم .

    وقتی تصمیم گرفتم سفر به آمریکارو ببینم وااای خدای من اصلا توی قسمت اول وقتی اون خونه ای که ۸ خواب داشتم رو دیدم اصلا یه تضاد شدیدی بین دیده اون لحظه ام با پیش فرض ذهنیم ایجاد شد و این به شدت توی ذهنم کلنجار ایجاد شد که اون چی بود این چیه . وقتی اون همه طبیعت از استیت پارک هایی که میرفتید رو میدیدم تمام وجودم به شادی رسیده بود واااای خدای من مگه میشه یه کشور با این وسعت اینهمه طبیعت داشته باشه . اصلا منو وادار کرد که برم گوگل مپ رو باز کنم و چمبره بزنم روی امریکا کنج به کنج آمریکا رو رصد کنم . اصلا تعجب کرده بودم مگه میشه آخه خدای من چرا تا الان این کارو نکرده بودم . وقتی پرادایس رو دیدم تمام وجودم داشت پرواز میکرد خدایا مگه میشه چنین زندگی داشت اونم توی امریکایی که این همه ذهنیت شهری و ماشینی داشتم ازش . اصلا این سریال چنان شخمی توی افکار کهنه و سنتی من زد که هیچ اتفاقی توی دنیا نمیتونست اینو توی ذهن من رقم بزنه .

    یادمه توی سریال سفر به امریکا شما فیلمبرداری کردید از منطقه ای از امریکا که اصلا اثری از زندگی ماشینی اونجا نبود ورود ماشین ممنوع بود کاملا زندگی فارمینگ و روستایی که اصلا ذره ای تصور نمیکردم که توی آمریکا هم چنان چنین زندگی وجود داشته باشه .

    دومین ذهنیت من این بود که اصلا به ایرانی ها اجازه نمیدن که ملک خریداری کنن توی آمریکا . این هم به خاطر شنیده هام بوده از دوستانی که از آمریکا رسیده بودن اونا به خاطر ذهنیت و فرکانسی که داشتند به دین تجربه ها رسیده بودن . منم که علاقه شدیدی به کشور آمریکا داشتم اینا تعریف میکردن و افکار من پر‌پر میشد اصلا به جایی رسیدم که تا میگفتن طبیعت میگفتم استرالیا . اما وقتی توی سفر به آمریکا و زندگی در بهشت دیدم که چطور پس شما این همه ملک و وسایل نقلیه دارید توی آمریکا تمام وجودم بازم در یه تضاد شدیدی قرار گرفت . اصلا هاج و واج مونده بودن پس‌این چیه اونا چی میگفتن وقتی . وقتی پرادایس رو دیدم میخواستم سرمو بکوبم به دیوار که خدایا چقدر تا الان ذهنیت اشتباه داشتم . اصلا یکی از دلایلی که باعث شد من سفت و سخت و مشتاق این دو تا سریال رو دنبال کنم این بود که به قول خانم شاسیته عزیز به زبان تصاویر حقایق رو ببینم . این ذهنیت و میش فرضم رو له کنم خورد و خاک شیر کنم .

    استاد من مگه میتونم انکار کنم اون همه دیده هایی که از این سریال رو داشتم . من با این دو سریال چنان ذهنیتم رو ساختم که هم چنان بی صبرانه هر روز صبح که از خواب بیدار میشم منتظر قسمتی از سریال زندگی در بهشتم .

    ذهنیت دیگه ای که داشتم این بود که آدم ها کلا نسبت به ایرانی ها واکنش مثبتی ندارن . اونم به خاطر این بود که توی ترکیه با شخصی صحبت میکردم که میگفت توی آمریکا با ایرانی ها خیلی لج هستن واسه همینه که شما ایرانی ها را توی دنیا به خاطر دولتتون و حکومتتون پذیرا نیستن . اصلا باورتون نمیشه همون شب من بلیط تهیه کردم برگشتم ایران . چنان خودم رو سرزنش میکردم که چرا ایران به دنیا اومدم . الان متوجه میشم که به خاطر ذهنیتم نسبت به اینا به شرایطی هداست شده بودم که جهان ذهنیت من رو اثبات کنه .

    واااای استاد وقتی من رابطه شما رو ت ی این دو تا سریال میدیدم اصلا شگفت زده شده بودم . یادم میاد وقتی دوربین گرفته بودید فیلم میگرفتید با خانواده های آمریکایی صحبت میکردید هر لحظه منتظر این بود که اونا بی احترامی کنن . وااااای خدای من چی میدیدم ؟ اون همه محبت احترام وااااای وقتی توی سریال سفر به دور آمریکا رفتید گلخونه اون خانوم روی خونشون دیدی فیلم گرفتید اصلا چنان متعجب شده بودم که چه با عشق و محبت داره از گلهاش به شما میگه . من سراسر توی این دو سریال محبت دیدم . یا وقتی توی سریال زندگی در بهشت لَری میومد کارای پارادایس رو انجام میداد وااااای دیوونه میشدم که خدایا چقدر توی گمراهی سر میکردم چقدر ذهنیت نا درست داشتم از این کشور و آمریکا .

    یه ذهنیت دیگه که در مورد این کشور داشتم امنیت اون کشور بود . چون من در فرکانس پایین و ذهنیت نامناسب از اون کشور داشتم همش شرایط جوری رقم میخورد که من نا امنی هارو ببینم و بشنوم از اخبار از آدما توی تاکسی توی مترو . اصلا تمام روح و روانم درگیر شده بود از این من این کشور رو دوس دارم خدایا اینا چیه دارم میشنوم . وقتی توی سریال زندگی در بهشت دیدم که چطور با امینت کالاهای که خریده بودید که میذاشتن جلوی در پارادایس میرفتن اصلا میگفتم مگه میشه ؟ پس چرا کسی نمیبره اینارو ؟ آخه توی ایران تنها چیزی که همه باور دارن بذارن کنار خیابون کسی نمیبره نون ساندویچی جلوی در مغازه ساندویچی‌. کسایی که توی ایرانن این حرف منو درک میکنن .

    وقتی من ذهنین نا مناسب دارم بایدم اینارو ببینم . اما چرا حالا ذهنیتم تغییر کرده ؟ فقط و فقط به خاطر تغییر فرکانسم جهان من رو هدایت کرد به این دو سریال که من زیبایی های کشوری که فوق العاده بهش علاقه دارم رو ببینم و ذهنیتم رو اصلاح کنم . اصلا از همین دو سریال من هدایت شدم به دوره روانشناسی ثروت ۱ که دارم‌کلی ثروت خلق میکنم .

    فقط میتونم خدارو شکر کنم از این استاد رو دارم سایت عباس منش رو دارم این ذهنیت بسیار سالم با فرکانس بالا توی تمام ابعاد زندگیم شکل گرفته . استاد عاشقانه دوستتون دارم و تا آخرین لحظات عمرم هم دست از آموزه های شما نمیکشم دارم ۱ سال و ۴ ماه که با شما معنای واقعی زندگی و انسان بودنم رو درک میکنم طمع واقعی زندگی رو میچشم . خیلی دوستتون دارم در پناه حق سالم و سلامت باشی که تجربیاتتون رو در قالب آموزش برای ما متتشر کنی . عاشقتتتتتتتتم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سید نعمت ساعدی گفته:
    مدت عضویت: 3148 روز

    با سلام و درود فراوان خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسی خودم

    در رابطه با این سوال و این موضوع من سید نعمت ساعدی با توجه به اینکه سنم ۵۴سال هستش و فک کنم از بیشتر دوستان سایت که ازمن جوانترن این پیش فرض که آمریکا یک کشور خونخوار و کشوری استکباری در جهان هست و از همه مهمتر شیطان بزرگ است و هیچ بنیان خانواده ای در آمریکا وجود ندارد،بی بند باری و بی حیایی در آمریکا وحشتناک بالاست وهمه بچه‌های طلاق هستند ،واز همه مهمتر اگر کسی به آمریکا و اروپا سفر یا مهاجرت کند در کوچه و خیابان با اسلحه جلوت رو میگیرند و آگه لطف کنند فقط جیبتان را خالی کنند و نکشند ودر کوچه و خیابان درملا عام زن و مرد با هم سکس میکنند

    واز همه مهمتر اینکه بدونند ما ایرانی هستیم که واویلا چون میگن ایرانی ها تروریست هستند خلاصه تا بوداز این اخبار و

    گفته های بی اساس وذهن ما که به راحتی این شنیده ها رو باور میکرد چون سن من بیشتره و در زمان جنگ درجبهه بودم و هر شلیکی که از طرف عراقی ها به سمت ما انجام میگرفت به ما میگفتند که این از حمایت کامل آمریکاست وما غیر مستقیم با آمریکا در جنگیم حالا بماند که بعدا فهمیدم همه سلاحهایی که عراق علیه ایران استفاده میکنند روسی هستند؛؛ واز این دروغهای بی اساس تمام روح و روان و ذهن مارو پر کردند هر چند به خودم افتخار می کنم که همان زمان نوجوانی و جوانی ازدرون این اراجیف برایم قابل پذیرش و هضم نبود به راحتی نمیتوانستم بپذیرم این گفته ها و شنیده ها اما خب چیزی که عکس اینها رو برام اثبات کنه نبود و تقریبا حداقل در ظاهر پذیرفته بودم

    و اما چطور این باورها شکل گرفت اولینش که تلوزیون و رادیو و فیلم های خود آمریکا که در زمان نوجوانی و جوانی میدیدم و اون موقع که ساده بودم و خوش خیال که جمهوری اسلامی از طرف خداست امام هم پیامبر زمانه است وچون جوان بودم و خام و ساده پذیرفته بودم قراره بود این حکومت ضمینه ساز حکومت امام زمان باشه و حرف امام خمینی وحی منزل هستش چون میگه همه گرفتاری های ما از شیطان بزرگ است و چون من در نوجوانی علاقه شدید به امام خمینی داشتم این حرفها رو باور کرده بودم

    از طرفی صحبت‌هایی که با دوستان خودم ردوبدل می شد بیشتر حول همین گفته ها و شنیده‌ها بود و مصاحبه افرادی که میگفتند رفتن آمریکا چه بلاهایی سرشون اومده وبعضی فیلم های ایرانی که نشون میداد آمریکاییها چقدر بی رحم هستند تقریبا شستشوی مغزی شده بودم

    و اما من از وقتی که سال۹۵ با سایت و شما آشناشدم و از اینکه دیدم به راحتی تازه به آمریکا مهاجرت کرده بودید توی ذهنم یه تلنگری خورد که یه شخص بسیار موفق مثل عباسمنش و با توجه به اینکه استاد خدای باورهای خوب هست آگه هدایت شده به آمریکا بی خود نیست و به‌خصوص

    همان اوایل که تازه مهاجرت کرده بودید زمان ظبط فایل هاتون میدیدم همسایه ها تون باشما چقدر مهربان و دوست داشتنی صحبت میکردند ومن تعجب میکردم که این صحنه‌ها اتفاق می افتاد و در ادامه شما از زیبایی هاو همچنین از مردم خوب و گرم آمریکا صحبت میکردید و در ادامه چیزیهایی که مهر تایید بر این باور جدید و خوب زدیدودر ادامه سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت وارتباط با دوستان آمریکا یی تون که مهمانتون بودند و میدیدم انگار که سالهای سال است با هم دوست هستید و در سفر به دور آمریکا حتی کسانی که شما رو نمیشناختند بهتون کمک میکردند اون هم بدون هیچ چشم داشتی و خیلی از این دست اتفاقات عالی که برای شما میافتاد ویادم میاد زمانی که با موتور رفتید تریل اون موتور سوارها به شما کمک کردند و به خاطر شما حتی میموندند که براتون مشکلی پیش نیاد واز این دست ماجراهایی که در این مدت چند ساله از شما و آمریکا دیدیم که باعث شد باورم تقویت بشه و بی جهت نیست که آمریکا از همه لحاظ بهترین کشور دنیاست

    و شمای بهترین نیز هدایت شدیدبه اونجا

    و ایشالا نصیب ما هم بشه

    و در پایان اینو بگم در این دنیای پر از تضاد که ماهیت این دنیای مادی بر این اساس هستش به هر حال طبیعی است که خوب و بعد زشت و زیبا سیاه و سفید آدم جانی و تبهکار درمقابل آدمهایی بسیار خوب که تعدادشان نود به ده شاید بیشتر هست باید باشه ودر همه جای دنیا وجود دارند اینجاست که اگر ما مرید و دنباله رو خوبی برای استاد عباسمنش باشیم شک ندارم خدا مارو هم به همچین محیطهایی که بیشترین آدم های خوب فضا و محلهای سرسبز و زیبا امکانات عالی و هر چیز زیبا و خوب ماشینهای فوق‌العاده خیابانهای بزرگ خونه های بدون دیوار و نرده فلزی😁 اتوبانهای عریض و زیبا شهرهایی پاک و بودن آشغال آدمهایی با لب همیشه خندان وسایل های فوق‌العاده زیبا و تمیز و از همه مهتر آزادی به تمام معنا وهر چیز خوب و زیبایی که ما در سفرنامه و بهشت شما میبینیم هدایت میشویم انشالله

    به امید دیدار شما در پردایس

    عاشقتونم

    ساعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2471 روز

    به نام الله صمد

    سلام به استاد عزیزم استاد عشق سلام به مریم بانوی زیبا و مهربان

    خدا رو شکر میکنم به خاطر حضورم در این سایت و این جمع صمیمی خدا رو شکر میکنم

    نوشتن در مورد این فایل و سوالهایی که استاد پرسیدن خیلی به ما کمک میکنه که ذهنمون رو آگاهانه جهت دهی کنیم به سمت نکات مثبت

    من اگه بخوام بگم سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در من و زندگی من ایجاد کرده باید تا خود فردا بنویسم

    من هم به خاطر پیش فرض‌هایی که در مورد کشور آمریکا داشتم همون‌هایی بود که دیده بودم.

    دیدگاه من در مورد طبیعت کشور آمریکا:

    من فکر میکردم کشور آمریکا سرزمینی بدون درخت و سرسبزی هست و اکثرش رو بیابان فرا گرفته و فکرش رو نمیکردم اینقدر طبیعیت و سرسبزی و زیبایی و جاذبه های طبیعی داشته باشه.

    چرا این نگرش را داشتم و از چه منبعی شکل گرفته بود؟

    داشتن این نگرش برای من بیشتر به خاطر دیدن فیلم‌های وسترن آمریکایی بود که میدیدم مثلا همش توی یک بیابان زندگی میکنن و مبارزه میکنن و تا چشم کار میکنه خاک و بیابانه. نهایتا چند کیلومتر اون‌ورتر یک درخت کاکتوس باشه و یه بادی هم میاد که با خودش علف و بوته بیاره. دیدن فیلم‌ها توی این زمینه خیلی رو این نگرش و پیش فرض ذهنی تأثیر گذاشته بود و اینجوری باور کرده بودم که امریکا هیچ طبیعت سرسبز هیچ جای زیبایی نداره.

    دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه نگرشی توی این جنبه در من ایجاد کرد؟

    کشور آمریکا سراسر طبیعت و سرسبزی و بهشت است و قدم به قدم این کشور درخت و جنگل و رودخانه و آب و موجودات زنده که همش در تکاپو و پویا هستن. طبیعت آمریکا همیشه زنده و در جریانه. نگرشم این شد که بیشترین تنوع جانوری و گیاهی در کشور امریکا وجود داره و حتی باعث شد بیشتر در مورد این کشور تحقیق کنم و متوجه شدم بزرگترین رودخانه‌های جهان بزرگترین آبشارهای جهان بزرگترین غارهای دنیا در این کشور وجود داره. نه تنها نگرشم به طور کلی در مورد طبیعت امریکا تغییر کرد بلکه باعث شد بیشتر در موردش بخونم و مطالعه کنم. مثلا یک نمونه من فکر نمیکردم که در جایی از جهان شهری یا ایالتی مثل فلوریدا وجود داشته باشه که هواش همیشه بهاری و باران‌هاش همیشگی باشه. دو ساعت باران شدید بیاد بعدش یه آفتاب همه جا رو فرا بگیره یعنی دقیقا خود خود بهشت. این همه دریاچه توی همین ایالت فلوریدا وجود داشته باشه که خونه کلبه ای استاد روی یکی از این دریاچه ها باشه و آبش از چشمه میاد و همیشه جاری. این اون چیزیه که من در واقعیت دیدم. بعد به خودم گفتم تو اصلا چی دیده بودی توی فیلم‌ها الان چی داری میبینی. و مهم‌تر از همه اینکه من با توجه و تحسین کردن این زیبایی‌ها و سپاسگزاری در موردشون همش هدایت میشم به مکان‌ها و جاهایی که سرسبزه طبیعتش بکره و در یک کلام زیباییه. یعنی میخوام بگم شما با دیدن این دو مستند نه تنها نگرشتون در مورد خیلی از موضوعات تغییر میکنه بلکه هدایت میشید به همون جنس از اتفاقات و زیبایی ها.

    روابط من در مورد روابط اجتماعی مردم:

    این تصور رو داشتم که کشور امریکا به دلیل اینکه نژادها و قوم‌های مختلف در اون زندگی میکنن و مهاجران این کشور از کشورهای مختلف دنیا هستن حتما روابط اجتماعی مردم سرد و خشک هست و هیچ صمیمیتی بینشون دیده نمیشه.

    چرا این نگرش را داشتم و این پیش فرض از چه منبعی شکل گرفته بود؟

    دیدن فیلم‌ها و رسانه های اجتماعی روی این پیش فرض تأثیر گذاشته بود. مثلا توی فیلم ها میدیدم که امریکایی ها با چینی ها کلا مشکل دارن و اون ها رو به زور توی کشور خودشون راه میدن یا بهشون کار نمیدن و کارهاشون رو انجام نمیدن. مثلا یه فیلمی بود که یه استاد رزمی چینی یا ژاپنی اومده بود امریکا میخواست پیشرفت کنه بعد مثلا نشون میداد که امریکایی ها اجازه نمیدن پیشرفت کنه و این سبک مبارزه رو گسترش بده و یه عالمه داستان. کلا در مورد این موضوع فیلم های اینجوری بود که روابط اجتماعی مردم بین ملیت‌های مختلف توی امریکا خوب نیست و مثلا فقط اونهایی که توی امریکا اومدن دنیا پیشرفت میکنن و بقیه پیشرفت نمیکنن.

    دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تغییراتی در این نگرش در مورد امریکا در این زمینه ایجاد کرد؟

    خیلی من توی این دو مستند دیدم که هر کسی با هر ملیتی توی کشور امریکا موفقه و روابط اجتماعی بین مردم واقعا خوبه و من حتی تعجب میکردم که تا حالا چرا فکر میکردم فقط خود امریکایی ها دارن پیشرفت میکنن و بقیه ملیت ها یک زندگی معمولی دارن. نمونه خیلی واضح خود استاد عباسمنش هست که ایرانی هست و توی کشور آمریکا بسیار بسیار موفقه و خیلی توی این کشور پیشرفت کرده و جزء افراد موفق و ثروتمنده. تا جایی که حتی خود امریکایی ها تعجب میکنن از این زندگی که مگه میشه این همه آزادی زمانی مالی و مکانی داشت و زندگی استاد عباسمنش برای اونها الگو هست. همین یک الگو به تنهایی خودش کلی از پیش فرض ها و نگرش ها و باورهای من رو تغییر داد. و سفر به دور امریکا خیلی واضح نشون داد که اصلا موفقیت هیچ ربطی به نژاد ملیت نداره. این همه سفر استاد به ایالت‌ها داشته که حتی خیلی از امریکایی ها نداشتن و حتی شاید ندیده باشن که امریکا همچین جاهایی داشته باشه. یعنی اگر بخوام بگم خیلی باید بنویسم که چه نگرش هایی با دیدن سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت در من تغییر کرد. هر ملیتی توی امریکا میتونه پیشرفت کنه اگر باورهای مناسبی داشته چه ایرانی باشی چه چینی چه المانی چه روسی فرقی نداره.

    خشونت:

    درگیری‌‌های خیابانی زیاد و هر کس یک اسلحه با خودش داره به خاطر اینکه احساس ناامنی میکنه. یا بین نژادهای مختلف همیشه درگیری و خشونت هست.

    چرا این نگرش رو داشتم و از چه منبعی بود؟

    به خاطر رسانه‌ها جمعی و فیلم‌هایی که میدیدم که بیشتر به خاطر فیلم‌ها. اینم بگم بیشترین منبعی که پیش فرض های ذهنی من رو در مورد کشور امریکا تشکیل میداد همین فیلم‌ها و سینمای هالیوود بود. چون من اخبار نمیدیدم ولی فیلم‌هایی که میدیدم پیش فرض های ذهنی من رو تشکیل میدادن.

    دیدن مستندات سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در این نگرش در من ایجاد کرد؟

    هیچ خشونتی ندیدم و روابطی که من دیدم همیش صمیمت و مهربانی دیده میشه. هر کجا که استاد میرفت میدیدم که همه چقدر با هم برخوردهای عالی و صمیمی دارن و بین نژادهای مختلف از کشورهای مختلف روابطی عالی وجود داره. حتی یکبار هم ندیدم توی خیابون درگیری یا خشونتی پیش بیاد و این خیلی به تغییر نگرشم توی این موضوع کمک کرد. متوجه شدم خشونت فقط توی فیلم‌ها بود و توی سریال سفر به دور امریکا یا زندگی در بهشت من اصلا همچین واقعیتی وجود نداره که بین مردم خشونت و درگیری وجود داشته باشه.

    و حتی همین موضوع باعث شد من توی زندگی خودم در دنیای پیرامون خودم به خشونتی که بین آدما باشه برخورد نکنم و از اونجا بود که من بیشترین توجهم روی روابط خوب آدمها و جنبه مثبت اونها بود و همش هدایت میشم به مکان‌ها و جاهایی که مهربانی و صمیمیت بین انسان‌ها هست.

    کیفیت کسب و کارها:

    همیشه این پیش فرض تو ذهنم بود که کسب و کار توی امریکا فقط به شرکت‌های بزرگ مربوط میشه شرکت‌هایی مثل اپل، فیس بوک، آمازون و … و همه مردم هم دارن توی این شرکت‌های بزرگ کار میکنن و شغل همه کارمندی هست.

    چرا این نگرش را داشتم و از چه منبعی بود:

    این به خاطر دیدن جامعه‌ای که توش زندگی میکنم یعنی ایران بود. و البته آدمهای اطرافم و کسایی که میشناختم. میدیدم که کسی مسئولیت خودش رو بر عهده نمیگیره و همیش منتظره دولت یا قیمت دلار یا وضعیت اقتصادی براش کاری بکنه. یا همیشه میدیدم که خانواده ها به فرزندانشون میگن که درس بخونید مدرک بگیرید نهایتا برید توی یه ارگان دولتی یا شرکتی معتبر و بزرگ کار کنید. خیلی کم میدیدم که کسی کسب و کار خودش رو راه بندازه و مسئولیت خودش رو به گردن دولت نندازه.

    دیدن مستندات سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت چه تغییراتی در نگرش من درباره امریکا در مورد کسب و کار ایجاد کرده؟

    تنوع کسب و کارهای توی امریکا بشدت بالاست و کسب و کار توی امریکا فقط به شرکت‌های بزرگ محدود نمیشه. حتی کسب و کارهایی دیدم که تنها با یک نفر مدیریت میشد و این به خاطر این بود که اون فرد توانایی‌هاش رو باور کرده و توحیدی عمل کرده و مسئولیت خودش رو عهده گرفته و اتفاقا درآمد خوبی هم داره. مثل همون آقایی که اتوبوس مسافرتی استاد رو سرویس کرد. یا همون آقایی که بوستر روی آر وی نصب کرد. و مثال های زیادی که توی سریال ها دیدم این نگرش من رو تغییر داد که تنوع کسب و کارها توی امریکا چقد زیاده چقدر گسترده‌ست و به وضوح دیدم که مردم این کشور چقدر مسئولیت پذیر هستن و اصلا اینکه بشینن دولت برای اونها کاری بکنه معنایی نداره و خودشون عاشق کار کردن هستن و به دنبال حل مسئله هستن. چه خریدهایی استاد انجام داده که متوجه شدم چه مسئله‌هایی توی این کشور داره حل میشه و از ایده‌های ساده داره ثروت‌های بسیاری خلق میشه و اصلا یکسری باورهای من در مورد پول ساختن تغییر کرد و خیلی از مقاومت ها من برداشته شد. متوجه شدم که برای خلق ثروت اصلا نیازی به ایده های عجیب و غریب و خفن نیست. تو باورهای مناسبی داشته باش ورودی‌هاتو کنترل کن و با ایده‌های ساده و کاری که بهش علاقه داری پول بساز و درآمد داشته باش.

    در مورد مهمانی‌ها و دورهمی‌هایی که توی سریال زندگی در بهشت برگزار شد نگرش من به خیلی از موضوعات از جنبه‌های مختلف تغییر کرد و باعث شد بیشتر فکر کنم و روی عزت نفس خودم کار کنم. اینکه داشتن آزادی و سبک شخصی زندگی توی این کشور چقدر اولویت داره و مهمه. در صورتی که توی کشور و جامعه خودم حرف مردم نظر مردم و دیدگاه مردم اولویت داره و باید رفتارهات رو براساس حرف مردم بچینی و تنظیم کنی. یعنی جنبه ای از شخصیت من در این دو مستند در من ساخته شد که عزت نفس من رو بالاتر برد و باعث شد سبک شخصی برام اولویت داشته باشه در حالی که به سبک شخصی دیگران هم احترام میذارم. اصلا یکی از نگرش‌های مهمی که در این دو سریال در من تغییر کرد احترام به سبک شخصی و اعتقادات دیگران بود. اینکه دیدم مردم کشور امریکا چقدر به اعتقادات و آداب و رسوم و سبک شخصی همدیگه احترام میذارن و همین باعث به وجود آمدن آزادی در این کشور شده. و من خدا رو شکر میکنم که تونستم پیش فرض های ذهنی خودم رو تغییر بدم و مسیر درست و دیدگاه توحیدی رو در پیش بگیرم. دیدن این دو سریال به شما کمک میکنه از نگاه بالاتری به جهان نگاه کنی و دیدگاه توحیدی که یک دیدگاه درونی هست در خودت تقویت کنی. توی این دو مستند که من از اول تا به امروز دارم دنبال میکنم و در موردشون کامنت نوشتم کامنت ها رو خوندم و درس ها از زندگی استاد و مریم بانو گرفتم، نه تنها پیش فرض های ذهنی من در مورد کشور آمریکا بلکه خیلی از پیش فرض های من در مورد جنبه های دیگه در زندگی شخصی خود تغییر کرد. دیدن رابطه عاشقانه استاد و مریم بانو و این عشق و این آزادی که در این رابطه هست باعث شد نگرشم تغییر کنه که اصلا همچین رابطه‌ای میتونه وجود داشته باشه، رابطه ای بدون وابستگی و سراسر آزادی و رهایی و عشق و توحید و توکل.

    چقدر دیدگاه من در مورد حل مسئله توی این دو سریال تغییر کرد. نگرش من در مورد تضاد پیش فرض های ذهنی من در مورد حل مسئله در زندگی در کسب و کار در همه چیز. این نگرش در من بوجود آمد که من با حل هر مسئله در زندگی یک پله عزت نفس خودم رو ارتقاء میدم و اعتماد بنفسم بالا میره.

    من اواسط سریال زندگی در بهشت بود که مهاجرت کردم به تهران و اگر بخوام چه اتفاقات خوبی تا به الان افتاده باید ساعت ها در موردش بنویسم. میخوام بگم اگر شما با جدیت و تمرکز و تعهد این دو سریال رو دنبال کنید در تمام جنبه های زندگی شما تأثیر خواهد گذاشت و میبینید که جنس اتفاقات زندگی شما داره تغییر میکنه. مهاجرتی که خداوند من رو هدایت کرد از اولش همش اتفاقات خوب بود و همه چیز بخوبی پیش رفته. به هر مسئله‌ای هم که برخورد کردم و الان هم میکنم این نگرش در من ایجاد شده که راه حلش هم در خودش هست و من می‌توانم حلش کنم و این به خاطر دیدن زیاد مستندهای سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بوده . و من سپاسگزار استاد عزیزم و بانوی زیبایی‌ها هستم که اینچنین با عشق این قسمت ها رو آماده کردن.

    در مورد پیش فرض هایی که در موردش صحبت کردین استاد مثلا در مورد تهران من همیشه به خوبی ها و زیبایی های این شهر هدایت شدم و اصلا تعجب میکنم که چرا یکسری‌ها دارن در مورد نکات منفی صحبت میکنن اصلا در مورد چیزهایی میگن که من حتی یکبار هم بهشون برخورد نکردم و خیلی تعجب میکنم و با خودم میگم من که همش همه چی برام خوب پیش رفته و خیلی راحت هدایت شدم و خیلی راحت کارهام انجام شده و همش هم به طبیعت و سرسبزی و آدمهای فوق العاده هدایت میشم. یکی از دلایلش همین بود که بهش اشاره کردین و اون هم این بود من خیلی خودم رو در معرض این ورودی‌ها قرار ندادم که اگر بری تهران اینجوری میشه اونجوری میشه آدمها اینجورین و خیلی از حرف‌هایی که خیلی‌ها میزنن. بیشتر خودم رو در معرض ورودی‌هایی مثل سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت قرار میدم که فقط به نکات مثبت و نعمت‌های اطرافم توجه کنم و به جای شخصیتی پوشاننده نعمت‌ها شخصیتی شاکر و تحسین کننده‌ زیبایی‌ها ببینم.

    نگرش دیگه‌ای که در زندگی من ایجاد شد در بحث روابط هست. روابط من با آدمها خیلی تغییر کرده و خیلی از قضاوت‌هایی که میکردم رو دیگه نمیکنم و از دیدگاه بالاتری دارم به خیلی از موضوعات نگاه میکنم. ما آدمهایی هستیم با سلایق متفاوت اعتقادات متفاوت. وقتی میبینم توی سریال سفر به دور امریکا که این همه جمعیت دارن با این همه اعتقادات و دیدگاه‌های متفاوت در کنار هم به خوبی و بدون هیچ مشکلی زندگی میکنن پس میام و این نگرش رو در زندگی خودم ایجاد میکنم. چون من واقعا کشور آمریکا رو دوست دارم یکی از خواسته‌های من زندگی توی این کشور زیباست و به خاطر همین دارم با این دو سریال و زندگی استاد نگرشی سالم در خودم ایجاد میکنم و دیگه هر پیش فرضی رو قبول نمیکنم و نمیشنوم.

    و همین نگرش‌ها رو من سعی میکنم در زندگی خودم و جایی که همین الان دارم توش زندگی میکنم ایجاد کنم و پیاده کنم. چون شخصیت من باید تغییر کنه عادت‌های و نگرش‌های من باید تغییر کنه. هدایت شدن من به جاهای زیباتر و مکان‌های زیباتر کار جهانه من فقط باید کانون توجهم رو آگاهانه کنترل کنم.

    بخوام یه جمع بندی من در مورد تغییر نگرش من در مورد کشور امریکا بگم اینه که بیشترین منبعی که باعث میشد پیش فرض‌های ذهنی من ایجاد بشه فیلم‌ها و رسانه‌های جمعی بود. و بیشتر در موضوعاتی مثل روابط خانوادگی، انسان دوستی و نژاد پرستی، کسب و کار و صداقت در کسب و کار، خشونت، طبیعت، سبک شخصی و آزادی بوده که با دیدن مستندهای سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت نگرش ها و پیش فرض های من در مورد این موضوعات تغییر کرده.

    مثلا توی صداقت در کسب و کار چقد من میدیدم توی ایران و چقدر هم میشنیدم که مثلا از زیر کار در میرن یا کارشون رو خوب و کامل تا آخرش انجام نمیدن. و به خاطر همین دیده‌ها و شنیده ها فکر میکردم خوب همه جای دنیا حتما همینجوریه چون شما وقتی توی یه محدودیتی هستی و یکسری چیزها رو میبینی فکر میکنی خب حتما بقیه جاها هم اینجوریه. مثل کسی که توی قطب زندگی میکنه همه جا سر و یخبندانه بعد فکر میکنه حتما همه جای دنیا همینه و سرد و یخبندانه در صورتی که اگه حرکت کنه میبینه نه جاهای سرسبز هم وجود داره بهار و پاییز و تابستون هم وجود داره. در مورد صداقت در کسب و کار هم برای من همین بود فکر میکردم آمریکا هم توی این موضوع مثل چیزهایی باشه که من دیدم. بعد با دیدن این دو تا سریال دیدم نه اصلا واقعیت چیز دیگه‌ای و صداقت توی کسب و کار چقد موج میزنه و مردم توی کسب و کارشون چقدر مسئولیت پذیر و صادق هستن درستکار و با عشق کارشون رو انجام میدن.

    از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد که با این دو سریال همراه بشم و باورهای من به خیلی از موضوعات تغییر کنه. از شما استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا سپاسگزارم که هر قسمت از سریال‌ها رو با عشق آماده کردین و روی سایت گذاشتین که همانندش رو هیچ کجا ندیدم.

    به جرأت میتونم بگم من آمریکای واقعی رو با شما شناختم.

    اون نگاه زیبابین شما و اون تعهد و تمرکزی که شما از شروع این مسیر داشتین و باعث شد هدایت بشین به بهترین کشور دنیا و دیدگاه بسیاری از ماها هم تغییر کنه. و خود من خیلی از خواسته ها در من ایجاد بشه و درخواست‌هایی رو به جهان داشته باشم برای زندگی بهتر زندگی با کیفیت تر شادتر در تمام جنبه‌ها.

    خدا رو شکر میکنم که در بهترین سایت دنیا هستم و اینجا من با شما استاد عزیزم زندگی من تغییر کرده و هر روز دارم اتفاقات عالی‌تر تجربه میکنم.

    خدایا سپاسگزارم که هر لحظه در حال هدایت ما هستی خدایا شکرت.

    خدایا سپاسگزارم که با دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت پیش فرض‌های ذهنی من از پایه و اساس در مورد کشور آمریکا و جنبه های دیگه ای از زندگی تغییر کرده.

    خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم خدایا سپاسگزارم

    خدایا تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      زینب سلمان زاده گفته:
      مدت عضویت: 2448 روز

      بنام خدایی که بشــــدت کافیست

      حامد عزیز ســــــلام

      چقدر قشنگ و نرتب در مورد پیش فرض هایی که داشتی نوشتی چــــقدر خوب شد این سوال رو استاد کرد تا کلی کامنت نـــــاب نوشته بشه که فـــــقط تا همین لمظه ۴۱۰ تــــا کامنت منتشر شده😍 که چقدر میتونه درسها داشته باشه واسه کسانی که حتی بعدا هدایت میشن به سایت

      چقدر کــــــیف کردم اونحا که گفتی

      ◀به جرأت میتونم بگم من آمریکای واقعی رو با شما شناختم؛ واقعا چطوری میشه چنین کشوری خفن و بی نهایت زیبا و بــــــــی نظیر رو دوست نداشت الا در وجود پیش فرض های نامناسب

      این کشور فـــــــــوق العاده هست 😍

      واقعا خـــــدایا شکرت

      چه کتاب ناب و فوق العاده ای هم بشه کتاب جدید😍

      حامد عزیز هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب الــــعالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سمیه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1626 روز

    سلام به استاد عزیزم ویارهمیشگیش استاد اگه نظر منو بخواین میگم همه جا خوبی وبدی زشتی وزیبایی هست این ما هستیم که باتوجهمون اونا رو پررنگتر میکنیم شما اینقدر با خودتون در صلح هستین که جز زیبایی چیز دیگری نخواهید دید بسیار مسرورم که قطره ای ازاین دریا هستم فقط استاد کاش نفرات بیشتری برنده داشتیم خیلی ها مثل من آرزو دارن دوره های شمارو استفاده کنند ❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    علیرضا نجفی گفته:
    مدت عضویت: 3587 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    عرض ادب و احترام دارم خدمت استاد عزیزم خانم شایسته محترم و تمام همکاران فوق العادشون

    قبل از اینکه شروع کنم به نوشتن کامنتم درباره موضوع این بخش میخواستم بگم که دقیقا قبل از اینکه بخوام این فایل رو ببینم شبش خواب میدیدم که دارم لباس مرتب میپوشم و خودمو اماده میکنم برای ارائه یه موضوعی و نمیدونم چیه تا اینکه صبح اومدم توی سایت و دیدم که توی اسکرین اول سایت عکس استاد رو دیدم که مثل دوره ها انگاری میخواد برام یه مبحثی رو توضیح بده و توی توضیحات جلسه هم یه نگاهی انداختم که تا فلان تاریخ میتونین نظرتون رو بنویسین و اگه جز نفرات برتر شدین جایزه داره و من با ذوق و شوق شروع کردم به دیدن و لذت بردن از تک تک موضوعاتی که استاد میگفتن و این دگرگونی که در من اتفاق میوفتاد احساس میکردم یسری استخونام داره میشکنه تو بدنم و شاید باور نکنین که من نزدیک ۲ ساعت طول کشید تا این فایل رو تموم کنم و هرجا که موضوعی رو استاد میگفتن فایل رو نگه میداشتم و چشامو میبستم و در مورد تجربه های خودم فک میکردم و خیلی موارد اومده بود تو ذهنم که به کمک خدا براتون مینویسم :

    قبل از دیدن مستندات سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا بیشترین نگاهی که من نسبت به این کشور داشتم این بود که تمامی ادمای اونجا بلا استثنا صب تا شب در حال مستی و دیسکو و دنبال شهوت های جنسی هستن و اون ذهنیت که وقتی بچه هاشون از سن ۱۸ سالگی به بعد باید مستقل بشن و برا خودشون تصمیم میگیرن و جدا از خونواده زندگی میکنن و با دیدن فیلم های خانوادگی امریکایی دختر و پسر همدیگرو میبینن و شب میرن توی کلاب مشروب و برقص و… و شب میرن تو خونشون و این چقد رو من تاثیر داشت که امریکا کشوریه که ازش فساد میباره و همیشه دنبال عیاشی و هیچ خونواده ای مفهومی نداره اصن اونجا . و در مورد فیلم های اکشن امریکایی که میدیدیم فک میکردیم تو واقعیت هم همونطور زندگی میکنن ادماش و همشون گنگستر هستند و ۵۰کیلو زنجیر طلا تو گردنشونه و کلت به کمر هستن و همیشه دنبال دزدی کردن و فرار از دست پلیس ها اند و کل امریکا در ایالت هاشون پر از باند مافیاست که مواد مخدر قاچاق میکنن و درامدشون از این طریقه. و من چون بیشتر از طریق فیلم های امریکایی این پیش فرض ها شکل گرفته بود قبول کرده بودم که واقعیت این کشور همینه و اینقد تو موزیک ویدئو های رپ مخصوصا دیده بودم که خواننده معروف توپاک شکور رو اخرش کشتن این ذهنیت تو مغز من بود که هرکی که تو امریکا بر خلاف سیاست و دیدگاه بقیه باشه یه روزی میان بالاسرش و میکشنش…

    یا مثلا نیویورک و سانفرانسیسکو رو میدیدم که بیشتر فناوری ها و تکنولوژی ها از اونجا میاد بیرون و اون همه ساختمونای بلند دارن و مردمشون که شغل کارمندی دارن چقد تو ترافیک و خیابون وقتشون میگذره که به محل کارشون برن و بیان و مردمان اون شهرها ۱۰ ساعت در روز رو به شکل کارمندی دارن و طبق اون فیلمها زنش عصرها با فنجان قهوه منتظر اقاشه که خسته از سرکار بیاد خونه و کنارهم اون قهوه رو میل کنن و تمام عاشقانه این کشور رودر اون لحظه دارن تجربه میکنن میدیدم در یک کلام قبل مستندات زیبای استاد عباسمنش دیدگاه من نسبت به امریکا این بود که یک کشور کاملا فسادگر و روابط نامشروع که همش در حال مستی اند و جنایت جز روزمرگی شونه و همه یه اسلحه مثل موبایل همراهشونه و تمام دلخوشی و عاشقانه زندگیشون همون نیم ساعت تایم قهوه عصرانشونه !!!!

    اماااااا بریم سراغ مستندات زیبا و فوق العاده سفربه دور امریکا و زندگی در بهشت که اصن باعث شد من تمام اون ۱ ترابایت هاردی که پر بود از موزیک ویدئو و فیلم های امریکایی که گفتم چیارو توش میدیدم کلا Shift+Delete کنم و اروم اروم و قسمت به قسمت که از این مستندات میدیدم این سلولهای مغزم داشتن تکون میخوردن که ای باباااا اینجا همون امریکاییه که قبلا داشتی دنبالش میکردی!!!

    این همون امرکاییه که درسته و این همون زندگی که واقعیت امریکاییهاست. و نمیدونین چه با عشق فایلهارو همشو دانلود کردم و همون هاردی که پر بود از اون فیلمها الان تر و تمیز شده و پرش کردم از اتفاقاتی که از زندگی استاد عزیز در این دو مستند میوفته

    بریم سراغ سفر به دور آمریکا : همون کشوری که فک میکردم مردمانش صب تاشب سرکارن و اخرهفته ای در کارنیس که استراحت کنن چه برسه برن تو State park ها چندشب چادر بزنن و عشق کنن.!! دیدم که بعضی از این State park ها اصن جایی ندارن و فضاهاشون پره از خونواده هایی که چندشب دارن تفریح میکنن و لذت میبرن و اینارو همش به خودم میگفتم که ببین علیرضا حتی کشوری که حرف اول رو میزنه تو زمینه های صنعتی و فناوری و… اصن اونطوری هم نیس که وقت سر خاروندن نداشته باشن… و ادماش که یکی از بهترین ویژگی هاشون در صلح بودن باخودشونه از بچه های کوچیک گرفته تا پیرمرد پیرزن هایی که در سنین بالا با کوچکترین اهنگی که میومد و با کوچکترین بهانه برای شادی کردن شروع به رقص میکنن و در سادگی مطلق که هدف لذت بردنه نه بگیم واس تفریح یه کامیون بار میزنن میبرن یا اینقده خودشونو بالا میگیرن که شوخیای بی مزه و لوسی دارن با هم… و اینقد روابط خوبی دارن که هر ادم غریبه ای که وارد جمعشون بشه با عشق ازش استقبال میکنن و هیچ رودروایسی که ما فکرشو میکردیم وجود نداره اصلا تعارف خاصی باهم ندارن ادمایی هستن که بیشتر تمایلاتشون به سمت شادی به سمت انرژی مثبت و هرکی بدون وابستگی داره با خودش عشق میکنه مثل اون خانمه که توی ساحل داشتن افتاب میگرفتن و هی با خودش داشت میخندید و لذت میبرد….استاد شاید بگم تو بیشتر فایل هاتون من اینقد اشک میریختم از این ادمها و تاثیر میگرفتم از برخوردهاشون که ناخوداگاه تو زندگی خودم اجرا میکردم و میدیدم چقد خوبه که هرچقد با مردم با عشق حرف بزنی و برخورد کنی نتیجش جدای از مردمان امریکا نیس و همون برخورد خوب رو متقابلا دریافت میکنی و چقد قشنگ بود فرهنگ این مردم از تمیز بودنشون که توی تفریحاشون که میرن همه چیو تمیز نگه میدارن و اینقد به خودشون و به بقیه ارزش قائل هستند که هرجای امریکا که استاد برامون فیلمشو گزاشتن همش تمیزی بود و منظم حتی خارج از شهر و اون فایل MOAB Youta که دگ بیابون بود و خشکی همونجا هم تمیزی و بدون هیچ جای کثیفی که بگیم خب اونجا که دگ وسط شهر نیس همه رعایت کنن و تو چشم باشه دیدیم نه وقتی فرهنگ یک کشور از بنیان درست باشه فرقی نمیکنه که کجای این کشور باشی همه جاش در تمیزی و نظم دلپذیری قرار داره و نکات قابل تحسینی که تو همه فایلها میشد دید و خدارو شکر کرد که این کشور برخلاف تصورات و پیش فرض های ذهنی در صلح و ارامش و صمیمیت و لذت بودن در کنار خانواده جز ویژگی های پیش فرض این کشوره .

    درباره سریال زندگی در بهشت هم که بیشتر فایل ها توی پارادایس بود چقد از زیباییش بگم از طلوع و غروبش از مه رو دریاچه صبحگاهیش از هوای پاکش از دریاچه ارومش که هرجا که منظره بی نظیری بود اسکرین شات میگرفتم و تمام عکس دسکتاپم و گوشیم گلچینی از این عکسای پارادایس شده .. اون ساحل با شن های زیبا و نرمش که همه و همه داره اینو تو ذهنم میپروره که این کشور همش زیبا و تمیز و ادمای پراز محبت که به معنای واقعی انسانیت که دارن در کنار هم زندگی میکنن و خداروشکر که این فایل هارو دیدم و دیدگاهم رو نسبت به این کشور تقویت میکنم.

    خدایاشکرت خدایا صدها هزاران مرتبه شکرت بابت این فایلها …

    موقع دیدن همین فایل چنتا موضوع مختلف به ذهنم اومده بود که بنویسم و موقع نوشتنش فک کنم موضوعات رو عوض کردم اشکال نداره اینقد دارم کیف میکنم که بیا و ببین…. یه موضوعی هم در مورد کسب و کارم بگم که من یه استاد عزیزی دارم که دوسالی میشه مهاجرت کردن به امریکا و اونجا مشغولن تو حوزه کاریشون هر از گاهی این استاد از پیاده رویش و از فضای محوطه بیرونی خونشون عکس میزاشتن تو پیجشون بعد بعضی از این کاربرا ری اکشن نشون میدادن که استاد عجب جای بکری داری زندگی میکنی و اینا بعد من رو به سجده خداوند میاوردم و هزاران بار خدارو سپاس میگفتم و هزاران بار از شما استادگلم تشکر میکردم که من رو توی فضایی هستم که همیشه از این فایلها به شکل های مختلفی دارم میبینم چون اون کاربرها شاید هفته ای یکبار اونم در حد یه عکس داشتن میدیدن از امریکا ولی من به لطف خدا توی سایت هرروز صبح که پا میشدم میومدم سایت و قسمت جدید رو میدیدم و لذت میبردم..خدایا شکرت

    اها اینم بگم در مورد پیش فرض های ذهنی ام که در مورد حیطه کاریم بود و از انجا که پیشفرض من این بود که امریکاییها یک غووولیی هستن در زمینه IT و ماکجاییم و اونا کجان یادمه همین استاد عزیزی که گفتم ایشالا هرجا که هستن سلامت باشن میگفتن که ادمهایی که اینجا باهاشون همکارن در حد متوسط ایران فقط توانایی دارن تو این زمینه و اصلا اینطور نیس که بگیم چون امریکا هستن و بستر زیرساختشون حرف اول رو میزنه حتما ادماش هم باید در سطح یک باشن و میگفتن که همین استادمون طبق سیاست اون شرکت جز بهترین فرد اونجا از نظر توانایی انتخاب شدن و یک هفته به حساب شرکت به مکزیک سفر کردن و منظورم از اینا این بوده که قبلا خیلی میشنیدم از دوستان و همکاران که اقا تهرانی ها همشون توانمنداند و اگه بخوای تو این حوزه کاریت از شهرستان بری تهران باید فول باشی و هیچ اشتباهی نکنی که اونا در سطح یک کشورن ولی با رفتن و کار کردن باهاشون دیدم نه بابا اصلا اینطو نیس اصلا ربطی نداره و فقط این ترس در ذهن منه و چون قبلا یکی رفته نتونسته به منم تعریف کرده منم باورش کردم که وقتی خودم تو اون شرایط قرارگرفتم دیدم نه بابا من خودمو اون همه تحت فشار گزاشتم همش میگفتم تواناییم هنوز خوب نشده بزا بیشتر کارکنم رو توانایی هام که فول باشم دیدم یسریاشون اصلا یک صدم منم توانایی ندارن تو حوزه کاریم…و باعث شد این پیش فرض ذهنی رو تغییر بدم که نه تنها تهران نه تنها امریکا هرجا که من برم طبق اون لیاقت من به من داده میشود …

    در اخر تشکر میکنم از استاد عزیزم بابت این فایلی که قرار دادن تا دوباره مرور کنم این دو مستندات رو و هرچقد از زیبایی هاش و انرژیش بگم بازهم ساعت ها میشه دید و نوشت ازشون که هم باور فراوانی رو داره هم در صلح بودن هم سپاسگذاری کردن و همه اون حرفایی که استاد در دوره هاشون میگفتن توی زندگیشون داره اتفاق میوفته و بهترین اند که هرروزمون رو با این فایلها شروع میکنم و زیر لبم همش میگم خدایا شکرت بابت این صحنه عه خدایاشکرت بابت برانی عه خدایاشکرت بابت اون همه تخم مرغ ها و…

    خدایا شکرت بابت این که مرا در این مسیر الهی قرار دادی . خدایا شکرت بابت استادعباس منش عزیزم که با آگاهی هایی که بهم میدن باعث میشه زندگی فوق العاده طبق قوانین هستی داشته باشم. براتون بهترینهارو ارزو میکنم و از خدا بهترین هارو برای شما و خانم شایسته مهربان میخوام که در کنار هم زندگی پراز ارامش و صفا و صمیمیت داشته باشین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    احمدرضا هودرجی گفته:
    مدت عضویت: 3632 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز خانم شایسته خوبیها و خاندانم

    خاندان من کسانی هستند که با من هم فرکانسن

    همون طور که خداوند هم, هم فرکانس ها را از یک خاندان میدونه چون این جوری برنامه ریزی شده

    این سوال باعث شد که من کل قانون را دوباره مرور کنم یعنی به این درک برسم که چرا اینجا هستم و چرا این اعتقادات و باورها را دارم

    همچنان که دیدن زیبایی های آمریکا باورهای خوب و قدرتمند کننده در مورد این کشور تو ذهن من ایجاد کرد

    فهمیدم که در طول زندگیم این چنین پروسه ای از رویدادها و دیده ها و شنیده ها باعث شده که آرام آرام باورهای محدود کننده در ذهنم ایجاد بشه

    ما انسانها با دیده ها و شنیده ها و تجربیاتمون و طی کردن تکامل در اون زمینه ها باورهامون ساخته شده

    یعنی وقتی برای اولین بار یک جمله ای را میشنویم یا یک رویدادی را میبینیم شاید زیاد اهمیتی نداشته باشه و تاثیر چندانی نداشته باشه وقتی یک اتفاق یا یک حرف را یک بار میبینیم یا میشنویم در هر بار یک رشته ضعیف فکری در ذهن ما ایجاد میشه که قدرت چندانی نداره اما وقتی این دیده ها و شنیده ها و تجربیات تکرار میشه این رشته فکری قوی تر شده و تبدیل به باور میشه که قدرت زیادی داره و تمام زندگی ما را تحت تاثیر خودش قرار میده

    تفاوت یک فکر و یک باور مثل یک جاده فرعی باریک و خاکی با یک اتوبان بزرگ و پهن و پرتردد هست که این بزرگراه تمام راههای فرعی و خاکی را تحت تاثیر خودش قرار میده

    بعضی جاها دیدم که یک جاده خاکی و باریک بوده اما چون از مسیرهای دیگه سر راستر و نزدیک تر به مقصد بوده و وقتی در طول سالیان سال ماشین ها از این جاده باریک تردد کردن به مرور این جاده خاکی پهن شده آسفالت شده و تبدیل شده به جاده اصلی

    اگه ما میخواهیم باورهامون را تغییر بدیم باید از همین الگو استفاده کنیم وقتی ما در ابتدای تغییر باور هستیم با یک بار شنیدن و دیدن , یک فکر ضعیف در ذهن ما ایجاد میشه که باید با کار کردن بیشتر روی باورهای قدرتمند کننده و اعراض کردن از باورهای محدود کننده قبلی این باور جدید را قدرتمند کنیم و با قوی تر کردن باورهای خوب باورهای قبلی خود به خود ضعیف میشن و زیر باورهای جدید مدفون میشن و تا وقتی که ما به باورهای قدرتمند کننده شاخ و برگ میدیم و قوی تر میکنیم باورهای محدود کننده قدرتی نخواهند داشت و این پروسه تا آخر عمر ادامه خواهد داشت

    با دیدن فایل های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت قانون تغییر باورها را بیشتر درک کردم که چگونه میشه یک باور را تغییر داد و طی کردن تکامل لازمه این تغییره

    قبل از دیدن آمریکا از نگاه واقعی آمریکا را یک کشور زورگو , مستبد, چپاولگر میدانستم کشوری که فقط به فکر منافع خودشه و دیگه هیچ کشور و هچ انسانی براش اهمیت نداره

    اما وقتی میبینم کشوری با این قدرت اینهمه آزادی به مردمش میده رفاه بیشتری براشون ایجاد میکنه میتونه خیلی از کشورها را نابود کنه بهشون بد و بیراه بگه اما با همه در صلحه کلی هزینه نمیکنه که همیشه بر علیه کشورهای دیگه کاری بکنه شعار بده دنبال جنگ و خونریزی باشه و خواستار جنگ باشه

    مردم آمریکا در ذهن من آدمهایی بودن که نسبت به فامیل و خانواده دلسوزی نمیکنن و خیلی بی محبت و بی عاطفه هستن نسبت به مرده هاشون بی احساس هستن و فقط به فکر زندگی خودشونن

    وقتی قانون را فهمیدم و درک کردم دیدم که چقدر درست زندگی میکنن طبق گفته خدا عمل میکنن

    تو اجتماع خیلی سردن و به همدیگه تعارف نمیکنن خودشون را فدای فامیل و دوست و همسایه نمیکنن و خیلی بی محبتن انسانهایی هستن که به راحتی قتل میکنن و همدیگه را میکشن سکس و بی بند و باری حاکم بر زندگیشونه و هزاران باور دیگه

    اما وقتی سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا را دیدم من انگار اومدم آمریکا تو خیابونا راه رفتم با مردم حرف زدم به فروشگاهها رفتم و خرید کردم به پارک ها رفتم و با مردم صحبت کردم چندین بار به عزیز دلم گفتم من دیگه شهر های ایران یادم رفته اما شهر های امریکا را بهتر بلدم فرهنگشون را میدونم قانون خریدشون را میدونم ارتباط برقرار کردن با اونها را بلدم

    وقتی این چنین خودم را تو امریکا دیدم به این باور رسیدم که خدای من چی در مورد این کشور تو ذهن ما ساختن و من چی میبینم

    انسانهایی که متعهد به خانوادشون هستن حریم شخصی یکدیگه را نگه میدارن با تمام ازادی اصلا به جنس مخالف نگاه حاشیه ای ندارن با تمام آزادی به همدیگه احترام میزارن آقا بگو بهشت بگو ارامش بگو پاکی بگو فرهنگ بگو شادی را تو وجود تک تک این آدمها دیدم و لمس کردم

    دیدم که چقدر به وجود همدیگه احترام قایلن و همه انسانها را یکی میدونن وقتی که دیدم چقدر با آرامش و احترام رانندگی میکنن وقتی که اتوبوس مدرسه خواست دانش آموزی را پیاده کنه از فاصله دور ماشین ها ایستادن تا اون بچه از خیابون رد بشه بعد حرکت کردن

    وقتی دیدم تو پارک همه مثل یه خانواده با هم رفتار میکنن اگه به هم نزدیک میشن فقط عشق خالص و ناب رد و بدل میشه بدون ناپاکی و ناخالصی وقتی این پاکی ها را دیدم دیگه بهشت برام یه چیز عجیب و غریبی نیست

    دیدم که انسانها چقدر به حقوق همدیگه احترام میزارن چقدر قانون را درک میکنن اگه مثل بعضی آدما تعارف ندارن و زن و مرد میتونن چندین روز از هم دور باشن و مرد با بچه هاش میتونه بیاد پرادایس و بدون زنش لذت ببره به خاطر بی احساس بودن نیست به خاطر عدم وابستگی و باورهای توحیدی این افراده که اصلی ترین رابطه را رابطه با خدا میدونن

    اگه نگران بچه هاشون نیستن به خاطر باورهای توحیدی این انسانهاست چون باور کردن که اون بچه فرزند خداست من هم فرزند خدام و خدا پدر قدرتمند ماست و باید از همه ما محافظت کنه همچنان که در مواب یوتا خانواده ها اصلا نگران بازی بچه ها تو لبه اون پرتگاه نبودن

    وقتی دیدم دو خانواده به هم میرسن و زن و مرد همدیگه را بغل میکنن و احساس محبت و شادی را پخش میکنن فقط میگفتم خدایا شکرت از این همه صداقت و احترام و پاکی

    من با سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا جایگاه انسان را درک کردم اشرف مخلوقات بودن انسان را فهمیدم جانشین خدا بودن برام معنی شد

    چند روز پیش بود که دوستی تو مغازه گفت با این آدمها من نمیدونم خدا چرا به ما گفته اشرف مخلوقات گفته شما جانشین من روی زمینید یعنی باور نمیکرد که انسان میتونه به درجه خدایی در زمین برسه اما من در این پروسه فهمیدم که میتونم

    تمام این نگرش ها و باورها و دیدگاههای ما از رسانه ها و کتابهای مدرسه , دیده ها و شنیده ها شکل گرفته وقتی هر سال چندین بار تو مراسمات توهمی فریاد توهین و بدگویی از یک کشوری بشه تو ذهن من نوعی چه باوری ساخته میشه وقتی تمام رسانه ها و کتابها از یک کشوری بدگویی میکنن با این حجم عظیم اطلاعاتی خوب معلومه که دیدگاههای آدمهای اون کشور عوض میشه

    یعنی میشه یه نتیجه گیری اساسی از این موضوع و از این سوال متحول کننده گرفت و اون هم اینه که اگه یه فکر درست توسط اطرافیان نادرست جلوه بشه و یه فکر نادرست , درست و خوب نشون داده بشه و آنقدر تکرار بشه تا تبدیل بشه به باور ما اونا باور میکنیم و رفتارهامون مثل اون باورها میشه

    ما باید یه تفکری تو عقاید و باورهامون بکنیم که هر آنچه تو ذهنمون هست را بریزیم زمین و دلایل منطقی بیاریم که آیا درسته یا نه و همین جور چون گذشتگان و اکثر جامعه این نظر را داشتن اون فکر را نپذیریم چون ممکنه یک مار افعی خطرناک را به شکل یک قلب زیبا و خوش خط و خال درآورده باشن و به ما بدن و وقتی اونا بپذیریم میبینیم که چقدر به ما ضرر زد زندگیمون را ازمون گرفت

    حالا دیگه هر چیزی را نمیپذیرم کلی فکر میکنم الگو میارم تحقیق میکنم تا ببینم که آیا این فکر به من قدرت میده یا قدرت را از من میگیره و من را از خدا دور میکنه آیا این فکر داره تیشه به ریشه خودم و نسل بعد از خودم میزنه یا نه داره منو به اصلم نزدیک تر میکنه یا نه داره به من احساس خوب میده یا احساس بد میده

    وقتی دیدم گاو استاد از پرادایس میره بیرون و همسایه میگیره و نگه میداره و کلی تلاش میکنه تا صاحبش را پیدا میکنه و پول گاو را به استاد میده دیگه وقتی میرم بیرون در خونه را قفل نمیکنم و خیلی آرامش دارم و باور کردم که همه جا این آدمهای خوب هستن

    وقتی دیدم استاد به راحتی خرید اینترنتی میکنه و چقدر متعهدانه و در زمان مناسب بسته را جلوی در میزارن و میرن و کسی به بسته دست نمیزنه دیگه وقتی میرم جایی بدون نگرانی ماشینم را پارک میکنم و میرم دنبال کارم و به راحتی خرید اینترنتی میکنم حتی وسایل گرون قیمت

    وقتی دیدم خانم شایسته تو اون باغ 20 هکتاری تنها میمونه و آنقدر امنیت هست حالا باور کردم و هر جایی میرم تنها با خانواده میرم حتی جایی که اولین باره میرم و باور کردم که همه جا امنیت هست انسانها همه خوبن و همه انسانها آماده هستن تا به من کمک کنن تا به هدفام برسم

    وقتی دیدم استاد و مردم آمریکا هر جوری که راحتن لباس میپوشن و نگران حرف مردم نیستن اینقدر راحت لباس میپوشم که دارم زندگی را زندگی میکنم اما قبلا خودم را قفل و زنجیر میکردم با لباس هایی که عموم میگفتن باید این جور لباس بپوشی تا بهت احترام بزارن اما حالا فهمیدم طرز نگاهم به دنیا و باورهام شخصیتم را مشخص میکنه نه لباس هام نه ریش و پشم و حجاب و جای مهر

    وقتی دیدم خانمها چقدر آزادی دارن و هر جوری بخوان لباس میپوشن دیگه به خانمم سخت نمیگیرم گفتم لباس پوشیدن تو هیچ ربطی به من نداره تو خودت انتخاب میکنی که چی بپوشی نه من و دیدم که با این باورها انسانهای اطرافم هم تغییر کردن و چقدر درکشون بالا رفته

    خدایا سپاسگزارم

    استاد عباسمنش از شما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    با تشکر از استاد عزیز بابت این فایل فوق العاده

    در راستای تایید نگرش استاد در رابطه با شستشوی ذهنی از دوران کودکی، مشخصا همه ی افرادی که توی ایران بزرگ شدن کاملا با این موضوع آشنا هستن که از بچگی چه باورهای دینی و سیاسی و مالی نامناسبی توسط رسانه و خانواده و اجتماع درون ذهن ما نفوذ کرده، و این دیدگاهی که الان توی اکثریت جامعه موج میزنه بخاطر همین ورودی های نامناسب بوده، در صورتی که واقعیت کاملا فرق داره با باورهای ما.

    اگر از خودم بخوام بگم، نسبت به ورودی های نامناسب، از همون سنین نوجوانی دیدگاه بدی نسبت به کشورهای دیگه خصوصا آمریکا نداشتم، اگرچه همون حرف های استاد در رابطه با ناامنی توی آمریکا یا مثال دیگه ای که از بچگی به ما گفته شده اینکه آمریکا همه دارن همو میکشن و چون خرید اسلحه آزاده پس هر لحظه ممکنه یکی تو خیابون با گلوله بزنتت تو گوشه ی ذهنم بود ولی منطق من بهم میگفت که کشوری که انقدر پیشرفته س و مردمش دارن با صدها ملیت و نژاد مختلف با صلح در کنار هم زندگی میکنن، نمیتونه انقدر هرج و مرج وجود داشته باشه، و البته این کشور در راس پیشرفت و امنیت داره پیش میره در حال حاضر.

    من الان به شخصه برای بار دوم هست که سفر به دور آمریکا رو شروع کردم، چون در عین سادگی و جذابیت هر فایل، داره جزییات آمریکا رو به من نمایش میده، برای منی که شخصا عاشق کشور آمریکا و مردم و قوانینش هستم، این سری فایل ها مثل یه تاکید میمونه روی باورهای مثبت من نسبت به نگرش هایی که روشون کار کردم و الان دارم ازشون لذت میبرم.

    این فایل ها شاید برای خیلی از بیننده ها عادی باشه، ولی واسه من به شخصه یه پیش درامدی از آینده خودم و چیزهایی که قراره تجربه کنم هست، واسه همین کاملا از هر فایل نهایت لذت رو میبرم و مداوم توی ذهن من ارزش این فایل ها بالاتر میره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    به نام خداوند هدایتگرم که چند روزیه توی قلب من ایمان به تاثیری گزاری این فایل ها(سفربه دور امریکا و زندگی در بهشت) جاری کرده و من طی این یک هفته سفربه دور امریکا شروع کرده بودم و داشتم تمرکزی کار می کردم و الان هدایت خداوند به این فایل رو میبینم. پروردگارا سپاسگزارم.

    استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز سلام

    خیلی خوشحال شدم که بازهم باشما از طریق کامنت ها در ارتباطیم و گفتید کامنت هارو می خونید.

    خیلی خوشحال شدم که هیچ وقت ساکن نیستید و بازم دارید در این زمینه کار می کنید و کتاب می نویسید، با توضیحاتی که دادید من هرآنچه که خداوند در ذهنم جاری کنه می نویسم براتون، امیدوارم برای نوشتن کتابتون بتونم هرچند جزئی کمکی کرده باشم.

    حدود دوسالی است که بصورت متعهدانه در برنامه های شما هستم، نتایج نسبتا خوبی گرفتم. و همچنان متعهدانه درحال حرکت هستم. طی این یک ماه اخیر، همسر بنده یکسری کارها می کرد و یکسری صحبت ها میکرد، واقعا متعجب شده بودم، از ایشون این صحبت ها برای ذهن من بعید بود. و به وضوح دیدم، همون حرکت هایی که شما در زندگی در بهشت برای مریم عزیز انجام میدید، همون هارو دارم تجربه می کنم و این شد که مطمئن شدم نتیجه ی دیدن سریال و تغییر ذهنیت من هستش، و شروع کردم بصورت خیلی خیلی جدی کار کردن روی همین سریال ها.

    قسمت 173 که روی سایت قرار گرفت، مهمترین مفهمومی که توی ذهن من در مورد اون سریال پررنگ و بولد بود، مفهمومی به نام سنگین بودن بود. کلمه و مفهمومی که بارها و بارها از نوجوانی و آدم های اطرافم شنیده بودم. استاد عزیز چون گفتید بگید از کجا اومده اون ذهنیت، منم حتما رعایت می کنم و می گم. توی خانواده و فامیل ها این مفهوم یکی از مهمترین چیزهایی بود که یک شخص الخصوص خانم میبایست رعایت کند. توی عروسی ها، توی مجالس، توی عروسی خودت حتی نباید زیاد بخندی، سنگین باشی، نباید زیاد برقصی سنگین باشی، لباس تیره بپوشی بیرون و توی جمع سنگین باشی، الان که دارم اینو مینویسم بغض گلمو میفشاره، چه ویروس هایی، چقدر من رو محدود می کرد. توی خیابون نباید صحبت می کردیم، باید کل مسیر رو سکوت می کردیم، نه حرف می زندیم و نه می خندیدیم، نه خمیازه میکشیدیم و نه عطسه می کردیم، باید سنگین می رفتیم و سنگین می اومدیم. با آقایون (جنس مخالف) باید سنگین رفتار می کردیم.

    سنگین رفتار کردن یعنی اخم کردن، یعنی ابراز نکردن محبت، یعنی عبوس بودن، یعنی لبخند نزندن، یعنی نخندیدن، یعنی نرقصیدن، یعنی لباس هایی که دوست داری نپوشی چون جلفه، باید سنگین باشه رنگ لباست، قهوه ای سوخته، مشکی، سورمه ای و تمام…سنگین بودن یعنی خودت رو از لذت محروم کردن، یعنی از لذت رقص و شادی و بیان احساس عشقی که توی وجودت داره فوران می کنه محروم کردن، سنگین بودن تنها یک کلمه و مفهموم نیست، یک ریشه ی اصل بود که هزاران شاخه و برگ داشت.

    توی اون قسمت من فقط دیدم مفهومی به نام سنگین بودن وجود نداره، هرحرکتی می کنه، بدنشو اینور اونور (یابه تعبیر گذشته گانم کجه کوله می کنه) دهنشونو کج و کوله می کنن، یه هوا باز می کنن و هورا می کشن، قاه قاه می خندن، ادا اصول درمیارن، تمام این ذهنیت پوچ و درگیری سطح پایین در اون ها دیده نمیشد.

    استاد عزیز با زندگی کردن با این سریال ها، من فقط دیدگاهم نسبت به خود مردم امریکا تغییر نکرد، بلکه یک درگیری های پوچی رو درون خودم کشف کردم. مثل همین مفهموم سنگین بودن.

    استاد عزیز، اگه بخوام نگاه کلیم رو درمورد امریکا هابگم، میتونم با تجربه ای که داشتم واضح توضیح بدم، من دوساله از برنامه ی HelloTalk که برای گفتگو با دیگران برای ارتقا مهارت انگلیسی هستش استفاده می کردم، از همه جای جهان کاربر داره، من نمیخواستم با کاربران کشورهای دیگه انگلیسی صحبت کنم تا تمرین کنم، من فقط میخواستم با بومی های انگلیسی زبان، صحبت کنم، درخواست میدادم کسی قبول نمی کردن یا کوتاه بود، درکل به نتیجه ای که میخواستم منجر نمیشد. اما بعد از دیدن این دوسریال، الان چندین دوست بومی پیدا کردم، چقدر بهم محبت دارن و چقدر بی منت و بدون انتظار دارن باهم همراهی می کنن. و من این نتیجه رو در گرو تغییر باورهام در مورد امریکایی ها دیدم.

    درمورد بنیان خانواده، دقیقا چیزی که من شنیده بودم، از افراد به ظاهر متفکر دوروبر و فیلم های خارجی، که زن و شوهر اصلا پایبند نیستند و ممکنه یکدفعه از خواب بیدار شی ببینی یه یادداشت گذاشته روی آینه و رفته برای همیشه. و این یکی از بدترین نگاه های من بود. اما در این سریال ها این ذهنیت خیلی تغییر کرد. درحالیکه از نگاه دوربین شما من چیزهای متفاوتی میدیدم، اینکه حتی موقع راه رفتن دست همو گرفتن، همدیگه رو بغل گرفتن (دستشون روی شانه همدیگه) و دارن میخندن و راه میرن. توی یه قسمت من دیدم خانمه دراز کشیده بود روی چمن و همسرش هم سرشو گذاشته بود شکم خانومش، دست همو گرفته بودن و نوازش می کردن، و چقدر زیبا بود و هزارتا از این مثل ها توی سریال بود که کامنتم خیلی طولانی میشه اگه بخوام همه رو بنویسم.

    اینکه پدرومادرها با بچه ها توی سفربه دور امریکا بازی می کردن، فوتبال، دوچرخه سواری، اسکیت، از این تخته هایی که شیب داره و کیسه هایی پرت می کنن، ماهیگیری (الخصوص جیکاب اینا) و کلی بازی دیگه، اصلا دیدن این صحنه ها خیلی برام خوشایند بود. باور کنید توی همین کشور، همین اطرافیانم خانم هایی میبینم که مینالن همسرشون با بچه ها بازی نمی کنه، و همش مشغوله کارشه، اما من در مورد امریکا می بینم که پدرومادرها چقدر همراه بچه هاشون هستن. مثل خانواده ی جیکوب، چقدر باهم بازی می کردن و خوش بودن، من رفتم یوتیوب جیکوب، و خیلی از فیلم های خانوادگیشون رو دیدم، الخصوص اون قسمت که بعد از خداحافظی با شما جیکوب وارد خونه میشه و مادرش به استقبالشون میاد و همه رو میبوسه و بغل میگیره، مثل یه سریالی بود که یه مقدار در زندگی در بهشت دیده بودن و یه قسمت هایی رو هم از نگاه اون دوربین (دوربین جیکوب) خیلی برام درس داشت.

    فکر می کردم اونا بچه هاشون بی بندبار هستن، تربیت ندارن، بخاطر آزاد بودن پوشش یا نبود محبت بین والدینتش، (چیزی که در فیلم ها و اخبار در ذهنم ثبت شده بود) ولی این سریال ها مخصوصا خانواده ی آقای رایان، این ارتباط ایده آل و زیبا بین بچه ها و دخالت نکردن مادرو پدر اونها واقعا دهن ذهنمو بست، و فهمدیم اونا خیلی جلوتر از ما هستند. چقدر عالی تربیت می کنن، درحالیکه این چنین ارتباطی تا به حال دورو برم اینجا ندیدم.

    تعداد بچه های زیاد هم، توی کلیپ های اینستا که برای تمرکز برای خواسته هام گهگاهی نگاهشون می کنم، کلیپ های قشنگ از بچه ها، ذهنیتم خیلی تغییر می کنه در مورد بچه های زیاد داشتن و ارتباط مناسب بین بچه ها، ارتباط مناسب والدین با بچه ها، اصلا ریشه ای و درونی کار می کنن و تربیت می کنن نه ظاهر قضیه رو، مشخصه والدین چقدر عالی دارن مدیریت میکنن که هم بچه ها خیلی عالی تربیت میشن و هم مادر وپدر به کارهای خودشون میرسه یا شاغلن.

    حتی مهربانی بین خود مردم امریکا باهمدیگه، خیلی حس خوبی ایجاد می کنه، درکل دیدگاهم اینطوری نبود، نمیدونم چطوری فکر می کردم دقیقا، ولی این مهربانی و محبت، این کلمه خیلی مهمه، مهربانی و محبت بین خود مردم، آشنا و غریبه، خیلی رواج داره و حس جاذبه ی خوبی ایجاد می کنه. حس خوبی نسبت به مردم اونجا و بین اونها بودن میسازه.

    در مورد نژادپرستی امریکایی ها: توی فایل آرزوهایت را باورداشته باش، همسایه ها می اومدن، با اون لحن سلام گفتنشون که من عاشقشون شدم بخدا، چقدر مهربان، چقدر با محبت، اصلا انگار داره به دوست یا عزیزانش خودش خوشامد میگه، یعنی اون hiiiii گفتنش فراموشم نمیشه، قشنگ توی ذهنمه…حتی بی اهمیت رد نشدن برن، خودشون اومدن سمت شما، چقدر آخه بامحبت هستن، یا اون خانومه توی سفربه دور امریکا، خانومه با مامانش که 90 سالش بود و قصد خرید آروی داشت، خوشون میان سمت شما، با محبت و عشق، اصرار می کنن ببرن خونشون، با اصرار می برن شیرینی فروشه و براتون شیرینی می خرن و کلی مهربانی که باعث میشه مریم جان میگه احساس می کنم خونه ی خاله ام نشستم. یا اون دوستتون که کشاورز بود و جزبه جز به شما از خونه وزندگیش و کارش توضیح میداد، الخصوص کارهای مربوط به مردگان. و بازم صدتا اینطوری مثال نگاه منو خیلی تغییر داد. و استاد می دونید چیه، یکسری ذهنیت های اشتباه رو که تلویزیون درمورد امریکایی ها بهمون گفتن و یک درصد کمی هم توی شبکه های اجتماعی این ویروس داره منتشر میشه.

    مثلا در مورد کشت و کشتار بودن در امریکا و آزاد بودن تفنگ، من یادمه خیلی وقت پیش یه کلیپی دیدم، دوربین مخفی بود که فرد توی صندوق پست بود و نامه ی مشتری رو هی از داخل صندوق مینداخت بیرون و بعد از چندبار، مشتریه تفنگش رو درآورد و چندتاگلوله زد و طرف مرد، و این نگاه غلط خب توی ذهن باقی میمونه دیگه و نسبت میده به کل، حالا من نمیدونم اون برای امریکا بود یا اروپا.

    از طرف دیگه همین دوربین مخفی های خارجی ذهنیت خوب میتونه بسازه، خیلی خیلی کم، گاهی با همسرم نگاه می کنیم و میخندیم که مردم چقدر راحت درمقابل شوخی هایی که باهاشون میشه میخندن و رد میشن، عصبانی نمیشن، درحالیکه اگه همون حرکت توی ایران زده میشد، دعواها میشد احتمال زیاد.

    درمورد اعتماد به نفس مردم امریکا، خیلی آگاهی کسب کردم، که اصلا شنیون(مدل موی درست شده) و آرایش غلیط ندارن اصلا، چقدر راحتن، دقیقا مثل ما توی خونه که با یه کلیپس یا کش بستیم یا کلا باز گذاشتیم، اوناهم همینطوری ان، درحالیکه یکی از دوستام بهم گفت خوبه که توی ایران باید شال و روسری داشته باشیم، چون اگه نبود باید هرروز موهامونو درست می کردیم، دردسر بود. اینکه مردم آمریکا اینچنین چیزهای بیخودی رو سخت نمی گیرن و در عمل خیلی ساده همه جا حضور دارن، خیلی ذهنیت مثبت برام میسازه. و بازم این ذهنیت از فیلم های خارجی و هالیودی توی ذهن شکل میگیره که کلی گریم دارن. غیر اون، اینکه درگیر چاقی شون به این صورت نیستن که چی بپوشم که چاق نشونم نده، یا لایه های چاقی رو بپوشونه، فرقی نمیکنه مرد زن، با کمترین و راحت ترین لباس می گردن.

    یکی دیگه از این ویروس ها، که از TV و جامعه ی مذهبی و مردم توی ذهن من نوعی شکل گرفته اینه که تا حد مرگ خودتو بپوشون، چون هرچه آزادتر باشی، به حریمت بیشتر تجاوز میشه، و با فرض این تفکر، باید توی کشورهای آزاد امنیت و حریم شخصی خانم ها بی معنی باشه دیگه. یعنی ذهن من اینطوری نتیجه گیری می کرد. ولی توی این این سریال ها، بارها وبارها، این حفظ حریم رو میبینم و به مرور اون نگاه ریشه ای غلط داره پاک میشه انشالله.

    میدونید استاد درکل هی ذهنیت خوب داره ساخته میشه در مورد امریکا، اینکه چون همه ثروتمند هستند، دزدی نیست یا خیلی کمه، درحالیکه توی ایران به پنجره های یک خونه ی خالی رحم نمی کنن، امریکایی ها چون ثروتمند هستند حریص نیستن و چشمشون به مال و دارایی های بقیه نیست. و این حالت ایده آل باعث میشه بعضی فروشگاه ها، خودپرداخت (اسمشو یادم نیست، خودت بارکدخوان بزنی و خودت حساب کنی) داشته باشه. این حالت باعث میشه اگه کسی سفر میخواد بره، بره و خوش بگذرونه و ذهنش درگیر خونه و وسایل هاش نباشه که مبادا در نبود ما دزد بیاد. این حالت باعث میشه اون اسکوترهایی که برای شرکتی بود و هرجا کارت تموم شد رها میکردی…درکل رها بودن از مال و اموال رو (سفارش قران) من خیلی در زندگی های امریکایی دیدم، البته این مورد رو توی فیلم ها هم خیلی دیدم که در خونشون قفل نداره، یا حصارکشی و دیوارکشی برای حیاط ندارن.

    چیزهایی که الان جاری شد و نوشتم اینها بود، میدونم ریز به ریز در طولانی مدت بخوام ببینم و فکر کنم و بگم، توی 20 صفحه هم جا نمیشه، تا همینقدر دیدن زندگی امریکایی ها، اینقدری ذهنیت منو تغییر داد که خودم میتونم حسش کنم.

    واقعا متشکرم ازتون استاد که به امریکا سفر کردید

    سپاسگزارم با اینکه از نظر مالی رشد کردید ولی باز هم تمرکز و هدفتون رو فقط روی همین برنامه ها گذاشتید و چقدر این تصمیم شما برای ما نعمته.

    سپاسگزارم که بیشتر امریکارو گشتید. و اینقدر دارید تحقیق و تفکر می کنید.

    سپاسگزارم که ندای قلبتون رو گوش کردید و با فرشته ای و نعمتی به نام مریم شایسته هم مسیر (زندگی) شدید

    سپاسگزارم از مریم نازنین که تمام این نتایج، تمام این موهبت ها به دستان پربرکت شما، به نگاه زیبابین شما و روح لطیف شما داره رقم می خوره.

    سپاسگزارم رشد کردید و مسیر رشدتون رو منتشر می کنید و اجازه میدید ماهم رشد کنیم

    آرزو می کنم به هرآنچه در دل دارید برید و بیشتر و بشتر غرق الله یکتا بشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    حمید بانشی گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم درود بر استاد بزرگوارم همچنین خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان هم فرکانسم توی سایت عباس منش

    من به شخصه فردی هستم که از کودکی خیلی خیلی کنجکاو بودم در مورد همه دنیا همیشه دوست داشتم که همه جای دنیا رو بگردم و ببینم و در این مورد و در مورد تقریباً همه مسائل زندگی اینجوری نبودم که به تجربیات و صحبت های افرادی که به خصوص تجربیات خیلی خیلی کمی در مورد اون موضوع داشتن اکتفا کنم. به خصوص در مورد کشورهای خارجی که میدیدم اکثر مردم ایران نگاه منفی نسبت به کشورهای دیگه دارن. به خصوص آمریکا پس اتفاقی که افتاد این بود که چون علاقه خیلی زیادی به زبان انگلیسی داشتم توی کلاس های زبان انگلیسی شرکت کردم و از اونجایی که کلاسهای زبان انگلیسی کتاب هایی که توشون تدریس می‌شد تالیف آمریکا و منتشر شده آمریکا بود خیلی کمک کرد که با فرهنگ آمریکایی و سیستم آمریکا آشنا بشم. از طرفی با فراگیر شدن اینترنت، هم خیلی خیلی تحقیق کردم خیلی بررسی کردم و اطلاعات خیلی زیادی به دست آوردم و در واقع پیش‌فرض بدی نسبت به آمریکا نداشتم اما اتفاقی که در درون ذهن من افتاده بود این بود که من دچار تعارض شده بودم در مورد آمریکا. تعارض در اینکه مردم ایران می گفتند آمریکا خوب نیست، امنیت خوب نیست و خیلی از مسائل دیگه و از طرفی از فیلم هایی که میدیدم و مقالاتی که میخوندم اطلاعاتی به دست من رسید، که کاملا با اطلاعاتی که من از مردم، از تلویزیون و جامعه می شنیدم در تضاد بود و این تعارض همیشه همراهم بود. به صورت کلی فردی هستم که عاشق مهاجرت و تجربه اتفاقات جدید و مکان های جدید هستم و از آنجایی که ذهن پرسشگر و تقریبا کمال‌گرایی دارم شروع کردم به تحقیق بسیار گسترده در مورد این که چه کشوری تمام آن چیزی را که من می خواهم برای من فراهم می کند، که در نهایت آمریکا تنها کشوری بود که من واقعا از هر لحاظ دوستش میداشتم.اما بریم سراغ پیش فرض ها و تعارضاتی که درمورد آمریکا در ذهن من وجود داشت

    1) من در مورد چند موضوع کلی تعارضات خیلی زیادی توی ذهنم درمورد آمریکا وجود داشت

    اولین موضوع امنیت بود که فکر میکردم چون مردم اسلحه دارند امنیت کمی وجود دارد دزدی زیاد است دولت کنترل آنچنانی روی امنیت کشور ندارد

    دومین بحث، نیروی امنیتی و پلیس بود که فکر می‌کردم خیلی زیاد به مردم گیر میدهند و آزادی عمل خیلی کمی شما آنجا دارید به خصوص با توجه به وجود نیروهای مختلف امنیتی و نظامی در آمریکا

    سومین موضوع بحث آب و هوا بود. من به شدت به آب و هوای معتدل علاقه دارم که نه خیلی سرد بشه نه خیلی گرم بشه و فکر می‌کردم که آمریکا اکثر جاها یا خیلی سرد هستند یا خیلی گرم

    چهارمین موضوع برمیگرده به نوع رفتار مردم آمریکا با مهاجران و به خصوص ایرانی‌ها که من فکر می‌کردم که با مردم ایران بدرفتاری زیادی انجام می دهند چون ما را تروریست می دونن و اخبار به شدت بر علیه ایران و دولت ایران تبلیغ میکنه و فکر می کردم که شما به عنوان یک مهاجر فردی پذیرفته شده نیستید و شما را مسخره میکنند به خصوص لهجه شمارا. فکر میکردم به سختی به شماکار میدن حقوق کم بهت میدن و غیره

    پنجمین موضوع بحث کار کردن بود. خیلی ها می گفتند کار پیدا نمیشه کار خیلی کمه اقتصاد آمریکا دچار رکوده و یا موضوعی که خیلی خیلی افراد تاکید می‌کردند این موضوع بود که باید از صبح تاشب سخخخت کار کنید و جون بکنید. من حتی از یکی از دوستانم که انگلیس زندگی می‌کرد شنیدم و این بود که می گفت آمریکا مساوی است با عمری کار که این باور را به وجود می آورد که شما توی آمریکا به شدت باید درگیر کار باشید و به شدت باید زیاد و سخت کار کنید و در نهایت از زندگی لذت نمی توانید ببرید تعطیلات آنچنانی ندارید شادی ندارید و هر چه کار می‌کنید را به عنوان مالیات باید به دولت بدهید

    یکی از مهمترین موضوعاتی که برای خود من خیلی مهم بود بحث نوع حکومت بود و نوع سبک زندگی خوب من با توجه به اون ذهن پرسشگر و تحلیلگری که همیشه داشتم خیلی در مورد بنیان و اساس حکومت کشورها تحقیق می‌کردم که خب به سه دست حکومت رسیدم یک نوع حکومت، حکومت کمونیستی بود مثل روسیه مثل چین مثل کره شمالی و یک‌سری کشورهایی که تابعه این کشورها هستند

    یک نوع دیگر حکومت سوسیال دموکرات است مثل بسیاری از کشورهای اروپایی و درنهایت حکومت سرمایه داری که در آمریکا تعداد محدودی از کشور ها داره اتفاق میفته و من به شخصه نوع حکومت سرمایه داری را بسیار دوست دارم چرا که شما رو آزاد می ذاره که هر جوری که دوست دارید باشید یعنی شما میتونید یک فرد بی‌خانمان باشید که در کنار خیابانها زندگی میکنه از نظر احترام و غیره هیچ بهره ای نداره. از طرفی می تونید انقدر رشد کنید و آنقدر فضا برای شما باز است که میتونید تا رئیس‌جمهور شدن هم پیش برید که این نوع آزادی با روحیه من خیلی سازگار بود

    همه اینها در حالی بود که آنچه من در مورد آمریکا می‌دیدم می‌شنیدم و تحقیق می‌کردم با آنچه که در مورد آمریکا از تلویزیون از خانواده از دوستان از جامعه ایران میشنیدم کاملا در تضاد و تعارض بود تا اینکه در سایت عباس منش با فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا تمامی این تعارضات که در ذهنم نبود کاملاً حل شدند

    2) این نگرش هایی که در من به وجود آمده بودند منابع اصلیشون مثل تمامی هموطنان اولینش از اخباربود. من فردی بودم که خیلی به اخبار علاقه داشتم چون دوست داشتم در مورد همه نقاط جهان اطلاعات زیادی در دست داشته باشم که خب منبع خیلی خیلی غلطی را انتخاب کرده بودم

    دومین منبع خانواده و دوستان و جامعه بود که ما هر جا که میرفتیم هر که رو که میدیدیم زمانی که صحبت از کشورهای دیگر به خصوص آمریکا میشد همه به شدت گارد میگرفتن و آنچه نظرات منفی در مورد آن کشورها بود رو بیان می کردند منبع بعدی مدرسه بود چون که مدرسه هم تمام آنچه که تدریس می‌شد در تضاد با آنچه که واقعا در آمریکا وجود داشت گفته می شد و غیره

    یکی از مهم‌ترین منابعی که اطلاعات غلط درمورد آمریکا به ما می‌داد فیلم‌ها و تلویزیون بود.چه فیلم هایی که توی ایران ساخته می‌شد چه فیلم‌ها و سریال‌هایی که از خود آمریکا ساخته می‌شد که ما دیدیم در مورد آمریکا اطلاعات خیلی غلطی رو به ما می دادند مثل تجاوز مثل خیانت مثل فساد مثل بی حیایی مثل اقتصاد خراب و خیلی از اطلاعات دیگه

    3) من با دیدن فایلهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت کاملاً تمام تعارض‌ها و تمام این اطلاعات غلطی که در مورد آمریکا در ذهن من بود از بین رفت و این موضوع برای من بسیار بسیار خوشحال کننده و شاد کننده هست چون یکی از بزرگ‌ترین تعارضاتی که در زندگی من وجود داشت از بین رفت آن هم توسط استاد بزرگی مثل استاد عباس منش که توی آمریکا زندگی می کنه فردی هستش که کل آمریکا رو گشته با دید پرسش گرایانه و تحقیق گشته با با ذهنیتی کاملاً بی طرفانه و نوع مسافرت هم همونطور که خودشون توی ویدیو گفتن با اتوبوس بوده یعنی با ماشین بوده و جاده رو طی کردن و همه چیز را در مسیر دیدن و تجربه کردن. خودشون دیگه گفتن که ۲۵ هزار کیلومتر مسافرت روی خاک آمریکا داشتن که خودش اطلاعات بسیار بسیار دقیق و اطلاعات بسیار بسیار درست و مفیدی رو میتونه به ما بده و من الان تمام آنچه که در مورد آمریکا فکر می کردم و دوست داشتم که آمریکا این صفات را داشته باشه را استاد یک به یک برای من تایید کردند. من دنبال یه جای بسیار بسیار خوش آب و هوا می گشتم که نه خیلی گرم باشه نه خیلی سرد باشه زمانی که داشتم هدفگذاری میکردم شهر سن دیگو کالیفرنیا را انتخاب کرده بودم اما بعد از دیدن فایلهای استاد و زندگیشان در فلوریدا و تمپا کاملا اون جایی رو که همیشه توی ذهنم دنبالش بودم رو پیدا کردم و الان دقیقا میدونم که کجای آمریکا دوست دارم زندگی می کنم و چطور دوست دارم زندگی بکنم.

    به وضوح دیدم که که رفتار با افراد بسیار بسیار عالیه همه خیلی صبور جواب شما رو میدن همه خیلی با احترام با شما برخورد می کنن فارغ از رنگ نوع پوشش دین لحجه. برای من توی کلیپ هایی که دیدم جالب بود که مردم آمریکا اصلاً اینکه شما یک جمله را درست بیان نکنید و لهجه خوبی نداشته باشید براشون مهم نیست و به راحتی و با صبر خیلی زیاد جواب شما رو میدن شما را راهنمایی می‌کنن و مسائل تون رو حل می کند

    اصلاً در مسائل خصوصی شما دخالت نمی‌کنند. در سفر به دور امریکا دیدم که پلیسی وجود نداره تقریباً و طبق صحبت هایی که استاد تو یکی از فایلها کرده بودند دوربین کنترل سرعت آنچنانی وجود ندارد که بخواد شما رو تحت نظر قرار بده پلیسی وجود ندارد که بخواهد جلوی شما رو بگیره و آزادی خیلی خیلی زیادی در سطح کل آمریکا برای زندگی کردن خودتون دارین و یک قانون کلی آنجا برقرار هست که تا زمانی که اعمال و نیت شما به دیگران ضربه وارد نکنه شما آزاد هستید که اون اعمال و نیات رو داشته باشید. نکته خیلی خیلی جالب و خیلی خیلی عالی که من توی فایل سفر به دور امریکا دیدم بحث ابزارآلات بحث فناوری و این جور مسائل بود که چیزی که من دیدم این بود که برای هر چیزی تقریباً ابزاری ساخته شده مثل اون شلنگی که استاد گرفتن برای شستن آر وی که طولش شما هرچقدر میکشیدی طولش اضافه می شود و زمانی که یک کارتون باهاش تمام می‌شد دوباره بر می گشت به همون سایزه اولیه که داشت و این را به وضوح دیدم که شما برای هر چیزی و برای هر کاری که بخواهد انجام بدید ابزاری خلاقانه و در عین حال بسیار ساده و کاربردی ساخته شده که خیلی می تونه ایده های بسیار عالی به ما بده که بتونیم توی ایران هم این ایده ها رو پیاده کنیم

    خلاصه اینکه بسیار بسیار من لذت بردم از این دو تا مجموعه یعنی سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و لطفی که خداوند به من داشت این بود که من تونستم سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت رو تقریباً پشت سر هم و به صورت کامل تو یک مدت زمان پیوسته نگاه بکنم که باعث میشه اطلاعات خیلی خوب و اطلاعات دقیقی به صورت پیوسته توی مدت زمان به نسبت طولانی به من برسه که بتونم این اطلاعات را به صورت کامل و جامع برای خودم داشته باشم که بتونم اون تعارضات در ذهنم بود رو حل کنم و از این بابت کاملا خدا را سپاسگزارم و از استاد تشکر می‌کنم و باید از همین جا اعلام کنم که واقعا عاشقتونم که یکی از بزرگترین مسائل زندگی من را حل کردین و خیلی خوشحالم که با سایت عباس منش و استاد و خانم شایسته عزیز و تمامی شما دوستان هم فرکانس آشنا شدم

    در طول زندگیم همیشه به دنبال این بودم که ببینم چطوری میشه توی زندگی به موفقیت رسید و این چیزی بود که از کودکی در درون من همیشه وجود داشت و همیشه همراهم بود تا سنین نوجوانی و تو سن نوجوانی صحبت‌هایی در مورد قانون جذب در مورد موفقیت به صورت خیلی پراکنده و جسته گریخته به دستم می‌رسید و همیشه این تو ذهن من بود که باید راهی وجود داشته باشد که بعد از گذشت سالها به لطف خداوند به مسیرهایی هدایت شدم که توی مسیر های موفقیت افتادم. کلاسهای موفقیت شرکت کردم، با اساتید خیلی زیادی در حوزه موفقیت آشنا شدم و در کلاس‌هاشون شرکت کردم ازشون اطلاعات خیلی زیادی کسب کردم. کتاب‌های بسیار زیادی در زمینه موفقیت خواندم، نت برداری کردم خلاصه نویسی کردم و این تکامل به مرور طی شد طی شد تا اینکه رسیدم به سایت استاد عباس منش و آشنایی با آموزش‌های استاد عباس منش که به نظر من، منی که توی بستر موفقیت تقریباً ید طولایی دارم استاد عباس منش بالاترین و بهترین و ساده ترین و زیباترین شکل بیان راه موفقیت رو دارد

    امیدوارم همیشه شاد و سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: