سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 7

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    به نام خدای مهربان سلام بر استاد عزیزم وهمسرشون قبل از سریال از زندگی در بهشت دیدگاهم نسبت به ایالات متحده خیلی عالی بود وبه این کشور نگاهم به یک کشور قدرتمند اقتصادی پیشرفته ودرجه یک با مردمانی خونگرم ومهربان بود کشوری که شرکت امازون وغیره را داره نسبت به طبیعت وجاهای گردشگری ایالات متحده قبلا تو اینترنت دیده بودم وباهاش اشنایی داشتم مثلا عروس شهرهای جهان طبق اون چیزی که من شنیده بودم لس انجلس بوده وواقعا بسیار شهر قشنگ وعالی هست کلا قبل از سریال زندگی در بهشت امریکا را دوست داشتم وکل ایالت هاش را نوع نگاهم نسبت به روابط خارجی ها به ویژه امریکایی ها مثبت بود وبعد از سریال زندگی در بهشت این دیدگاه هایم که تثبیت که شد بلکه با دیدن سریال بسیار بسیار تقویت شد یا مثلا سفر به دور امریکا من عکسای واشنگتن دی سی را دیده بودم که فوق العاده قشنگ بود ووقتی استاد اون فایل را از ان جا گرفته بودن واقعا خودم را فرض کردم که اون جام بسیار قشنگه واشنگتن دی سی واین که بسیار آزادی های مذهبی در امریکا وغیره رعایت میشه قبل از سریال هم از این دیده گاه امریکایی ها نسبت به ازادی های مذهبی خوشم میامد وبعد از سریال تقویت شد وخیلی دوست داشتم این ازادی در ایران هم رعایت میشد خیلی جالبه هرکی دین خودش را داره واصلا اجبار نیست واین واقعا جزو مزیت های کشورهای خارجی هست وکیفیت کسب وکارها در امریکا قبل از سریال می دونستم کار وکسب هادر امریکا بسیار عالی هست چون یکی از فامیل های دور ما در ایالت تنسی در امریکا درس میخونه ومیگفت خیلی قشنگ کار میکنن کسب وکار در امریکا وراحت شغل پیدا کردن در امریکا راحته وبعد از سریال هم این دیدگاهم تقویت تر شد ببینید دوستان واقعا امریکا جزو کشور های پیشرفته ودرجه یک صنعتی در جهانه واقعا فوق العاده هست ومن هم جای استاد بودم امریکا را واسه زندگی انتخاب میکردم بازم ممنونم انشاالله هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز وسعادتمند در دنیا واخرت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    امیرحسین عاشوری گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    سلام استاد

    من بخام از تجربه شخصیم بگم در رابطه با این فایلا که حدودا ۱۰۰ درصد فایل زندگی در بهشت و ۹۵ درصد سفرنامه رو دیدم

    اینکه ما تو شهر قائمشر به شدت رود های آلوده و کثیف و فاضلاب بگم راحت تره داریم و حتی دریا هاهم آلودگی زیادی داره و حدودا هیچ رودی تو مازندران بدون آشغال فراوان نیست و وقتی شما داشتین داخل سریال زندگی در بهشت کنار رودی که به خلیج مکزیک میریخت آفتاب میگرفتی و نوشیدنی میخوردی من خدایش احساس میکردم شما داخل فاضلاب هستین و همش فکر میکردم تمام رود ها کثیفن و اصلا فکرشو نمیکردم که. رود های امریکا زباله نداشته باشن که هیچچچچچچچ بلکه شفاف هم باشن🤯

    و یه مسئله دیگه داخل مدارس ما بچه اینا همیشه به عنوان شوخی میگن خارج عشق حاله از این داستان های انحرافی که تو ایران از بچه گرفته تا بزرگ در رابطه با آمریکا همچین فکری میکنن. و خب همین شوخی ها و این حرفا باور ساخت که لب ساحل آمریکا دیگه آزاده هرکی به هرکیه قانون نداره. و خیانت و چشم چرانی طبیعیه و کسی مشکلی باهاش نداره و خلاصه بیغریتن این داستانا و زن ها بغل هرکسی هستن و اصلا یه وعضی که نگم ولی خدایش من ۱۷ ساله وقتی اینارو از بزرگا بچه ها میشنوم اگه باور نکنم عجیبههههه. ولی خب توی این فایل ها چیزی که دیده میشد فرهنگ بالا و اینکه فرهنگ امریکا اینه که زن ها راحت لباس بپوشن و مردها اصلا به زنی که آزاد باشه نگاه سودجویانه نمیکنن. مثلااا = در فایل قبلی که یه خانمی با لباس زیرش عکس گرفت کنار مجسمه خب چیزی که ما دیدم این بود که هیچ کس نگاه نکرد و براش مهم نبود و مرد ها دور اون زنه رو نگرفتن و براشون عجیب نبود چون کسی توجه نمیکنه به آزادی اون زن و همه میخندیدن و خب اگه تو ایران بود خودتون بهتر میدونین چیمیشد که اخبار این ها و شبکه ها چه بلایی سر اون زن میاوردن

    و نکته دیگش این بود که آمریکایی ها شاد نیستن و همشون داخل قوطی کبیریت زندگی میکننن. در صورتی که تو امریکا ببشتر خونه هاش حیات داره و کاملا باز هست و سرار طبیعت هست و اصلا خونه هاشون قوطی کبریت نیست و کاملا دلباز هست. مثل خود این پرادایس و خونه اون خانوم معلمه نزدیک اقیانوس اطلس همون ایرانیه. و مردمانش کاملا شاد و سر یه چیز کوچیک جشن باشکوه میگیرن والا ما تو ایران نهایت جشنمون خوردن شربت مجانی تو نیمه شعبانه 😍 خدایش همونم راضیم خیلی حال میده😊😂

    و اینکه تو امریکا همه آدم بده هستن از جنایت در حق ژاپن گرفته تا ویتنام که نگم و دلیل همه جنگ های خاورمیانه در طول تاریخ چه قبل کشف امریکا چه بعدش همه مقسرش امریکا شیطان بزرگ میدونن میدونم که با این جملات خاطرات خیلی افراد زنده شد. و کلا امریکا جایگاه پلیدی میدیدم و سنبل شرک بود و مردمانش مشرک هستن ولی خیلی ما تو سفرنامه دیدم مردمانش از ما ایمان و توحیدشون بهتر و دلیل پر برکت بودن و رود های پر آب هم همینه که اون ها سالم زندگی میکنن حداقل بیشتر مردمانش. و برا کوچیک ترین چیز میخندن مثل دیدن کسی که داره ازشون فیلم میگیره که بارها بارها دیدم که مردمش مسخره بازی در میادردن وقتی دوربین میدین 😂

    و مهم ترین باور این بود که در فرهنگ غرب مهمان نوازی این چیزا هزار برار بیشتر از ایران رواج داره ما ایرانیا به خودمون میگیم مهمان نواز والا هرچی من باچشمم دیدم خانواده ما از مهمان متنفرن و هرکسی خونمون راه نمیدیم ولی شما تو این سریال کاملا اجازه میدایدن مهمان خونتون باشه براخودش غذا درست کنه و به همسایه هاتون کادو میدادین و کلی محبت بین همسایه ها دیده میدش از تخم مرغ گرفته تا مربا. ولا اگه تو ساختمان ما کسی تخم مرغ کادو بده مسخرش میکینم بخاطر باور ها و کلا سختش میکنیم هدیه دادنو.

    و ما از دوران بچه گی برنامه کودک لوک خوش شانس می دیدیم و فیلمای وسترن این چیزا که تو همه فیلماش شخصیت ها کاکتوس میبریدن تا دو قطره آب بخورن نمیرن و همیشه فکر میکردیم اونجا بیابونه و بدون بارانه ولی ما هرچی توی این سریال دیدم بارون. جنگل. دریاچه. اقیانوس. رود. دریا . خلیج. ساحل.

    من یه خاهر دارم که افکارش برعکس منه و و منم تو بچه گی مثل اون بودم یعنی دوسال پیش و در حدی که کاملا مذهبی و این چیزا وقتی ازش میپرسم دوست داری بری آمریکا؟ (اصلا برنامه شما دنبال نمیکنه و مخالف شما هست و میگه ثروتتون نقطه ضعفتونه دیگه خودتون تا تهش برین) خاهرم میگه من دوست ندارم برم چون مردمانش وحشین همشون تفنگ دارن کل امریکا برج داره همش شهر هست و اصلا طبیعت نداره.

    و اونجا کسی به کسی رحم نمیکنه و عاطفه ندارن و هرکس باید گلیم خودشو از آب بکشه بیرون

    کلا ما امریکا به آسمان خراش میشناسیم حق داره این طوری فکر کنه خدایشش منم فکر میکردم امریکا کلش شهره و روستا نداره.

    خب من وقتی این صحبت ها رو میشنوم و به این فکر میکنم که خودمم همین بود تعجب میکنم که چقدر چنتا سریال و فایل باور ۱۴ ساله منو تعغیر داد و انگار نه انگار منو خاهرم تو یه خانواده بودیم

    استاد سپاس گزارم از تمام فایلا که گزاشتین که کم کمش این بود که تا وقتی جایی رو ندیدی، قضاوت نکن. سپاس گزارم ازتون خدافظ❤️🌳

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Amin Amin گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام خدمت شما استاد گرامی شاید خنده دار به نظر برسه من کلا دو سه تا کلیپ از فلوریدا تو فضای مجازی دیده بودم که مثلا یه کروکودیل بزرگ وسط خیابان داره راه میره و هر موقع شما فلوریدا و مخصوصا این دریاچه پردایس رو نشون میدادین پیش فرض ذهنی ام این بود که الان یک تمساح یا کروکودیل از تو دریاچه میاد بیرون. :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    Mahsa گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    سلام خدمت استادعباسمنش وخانم شایسته عزیزازشمابخاطراین فایل های بی نظیرتشکرمیکنم امادرموردپیش فرض های که درذهنمون درموردمسایل هست وحالادراینجادرموردکشورآمریکا….من همیشه وقتی اسم آمریکامیمومدی ترسی تودلم میفتاد..امریکامساوی بودباترسیدن برام بعدکه این سریال هاوفایل های شمارودیدم باور ودیدم بهترشدوپیش فرض های ذهنم کمترشدولی هنوزکامل ازبین نرفته …من بادخترعموم باهم تواین مدارآشنایی بافایل ها واین آگاهایی هاهستیم ی جایی میریم که جای خوب وباصفایی وآب وچیزهای زیبا هست میبینیم دخترعموم میگه انشالااین زیبایی هاروباهم درآمریکاتجربه کنیم ..من چون هنوزپیش فرض هام هست وفقط کم رنگ شده باتردیدودودلی کلمه انشالاروتکرارمیکنم هنوزاون پیش فرض اشتباه درذهنم هست که نمیتونم مطمن بگم اره انشالااونجااین تجربه هاروداشته باشیم…چقدراین پیش فرض های اشتباه درذهنمون قوی شده وهنوزراه داریم تااین باورهادرست بشه….

    حالاکه عمیق فکرمیکنم میبینم چقدرمابااین پیش فرض های اشتباه خودمون روازاین نعمت هازیبامحروم کردیم مااین زیبایی هاروبه خودمون بدهکاریم وبایدبادرست کردن این پیش فرضابدهیمون روبه خودمون پرداخت کنیم وبزاریم ازاین زیبایی هالذت ببریم….

    من خودم الان ذهنم پرازآگاهی فقط بایداین آگاهی هابه عمل تبدیل بشه ازخدامیخام کمکم کنه که این آگاهی هاتبدیل بشه به عمل کردن که ازاین جایگاهیی که بخاطراین پیش فرض های غلط وترس های بیهوده دردرونم قرارگرفتم روتغییربدم وبه جایگاهی که لایقش هستم برسم …..

    به امیدروزهای عالی وپرازاین باورهای زیبابرای همه ی عزیزان

    درپناه الله شادوپیروزباشید….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    علی مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1695 روز

    با عرض سلام و خدا قوت به شما استاد عزیز و خانم شایسته گرامی من به شخصه قبل از آشنا شدن با شما تصور میکردم که برای پول درآوردن زیاد باید خیلی کار کنم و این دیدگاه رو از تلویزیون و خانواده و جامعه شنیده بودم اما حالا فهمیدم میتونه زندگی عکس این قضیه هم باشه یا تصور میکردم مردم آمریکا افراد مخالف اعتقاد خودشون رو اذیت میکنن اما حالا فهمیدم درست برعکس قضیه کاملا احترام میذارن و برای اعتقادات اشخاص احترام قائلن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    آرزو ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    به نامِ خداوندِ هدایتگرِ مهربان

    سلام استادِ عزیزم و مریم جانِ زیبا.

    اول تبریک میگم که همیشه سوال های خوب میپرسین و هرچی که یاد گرفتین،رو با عشق،عینِ همونی که هست،نه کمتر،به ما هم یاد میدین.

    سپاسگزارم واقعا.سوالاتِ خوب،جواب های خوب باخودش به همراه میاره.

    این دیدگاهم دو وجه داره که من ترکیبی زدم.

    هم احساسیه و هم میخوام بتتترکونمتون از خنده.😆😆😆

    قبل از ورود به باغِ پروانه های سایتِ عباسمنش،من توو پیله بودم.یک کِرم که میخواست تبدیل بشه به پروانه ولی پر بود از موادّ ِ افیونیِ باورهای غلط که از شنیده ها و دیده ها و گفته ها بود،جامعه،تلویزیون،آدم ها…دور تا دورِ پیله ی من پُر بود از تارهای عنکبوتِ باورهای غلط.

    سودای پرواز داشتم.آروم آروم داشتم خودم رو تبدیل میکردم به پروانه.اما

    تمامِ من،عادت کرده بود به اخبارِ منفی،چسبیده بودم به اینهمه تار،بیرون از پیله رو میدیدم که کلّی پروانه دارن شاد و خوشحال،پرواز میکنن.

    سودای تغییر و تحوّل داشتم،اما چسبیده بودم به این باور های غلط،اخبارِ غلط،فیلم های غلط،افکارِ چرندِ جامعه،کسانی که فقط به دلیلِ اینکه خودشون اون خواسته رو ندارن و تجربه ش نکردن،میگن بَده،باورهای غلط ِ مذهبی که جز ترس از خدا و فقط صفتِ جبّار بودنش رو بهم نشون نداده بود.اینکه مویی از زن نباید دیده بشه.دختر رو چه به بلند خندیدن،دیوار بینِ پسر و دختر گذاشته بود،نمیشه آزادباشی.فقط حق داری توو پیله ت بمونی.اینکه دلیلِ امضای بهشت اینه که همه ی سوره های قرآن رو حفظ کنی اون هم فقط به عربی،چون زبانِ خدا عربیه،که منم دلیلِ نرسیدن به خواسته هام رو فهمیدم که این بوده که من عربی بلد نیستم و خدا هم فارسی نمیفهمه،واسه همین به خواسته هام نرسیدم.😄😄هر چی سوره های بیشتری بلد باشی،بهشتی تر میشی،هر چی بیشتر ذکر بگی و از تهِ حلق،،،،ائمه ،بیشتر هوات رو خواهند داشت،هر چی بیشتر گریه کنی،فقیرتر باشی،پیشِ خدا و ائمه،جایگاهِ نزدیک تری خواهی داشت…..و باورهایی که خودتون میدونین…

    ،اخباری که فقط و فقط از جنگ و مرگ و میر و بی اعصاب بودنِ آمریکایی ها که حتی توو مدرسه هم با اسلحه میرن و هرروز همکلاسی هاشون رو میکُشن میگفت.

    من بچه تر که بودم،راستش اصلا نمیدونستم آمریکا،اسمِ یک کشوره و اصلا فکر نمیکردم اونجا خانواده و مردم زندگی میکنن،فکر میکردم یه آدمِ گُنده و خطرناک و بی اعصاب،که از همه ی ایرانی ها بدش میاد و از همه شون قدرتمندتره و هدفش کشتنِ ما ایرانی هاس و ما بعنوانِ فرزندانِ ایران،باید بسیج بشیم که امریکا رو از بین ببریم تا کشورمون نجات پیداکنه.

    توو مدرسه،برای اینکه ثوابِ بیشتری جمع کنم و مطمئن بشم دچارِ خشمِ الهی نمیشم،هر روز با صدای بلندتری داد بزنم :

    مرگ بر آمریکا.

    فکر نمیکردم اونجا کشور باشه،فکر میکردم کلا یه منطقه ی جنگی و نظامیه و همه ی مردم بلا استثناء،مسلسل و آرپیچی دستشون باشه.و همه ش منتظرن یه موقعیتِ خوب پیداکنن تا ایران رو از بین ببرن.و وظیفه ی ماهم اینه که رزمی کار بشیم و مشت هامون رو محکم کنیم و بریم بکوبیم توو دهنِ آمریکا.😁😆😆😆چون میگفتن خیلی ثواب داره و اگر نگم.خدا قهرش میگیره.

    حتی گاهی اگر بلایی سرم میومد،یا نمره کم میاوردم فکر میکردم بخاطرِ اینه که میگفتم لابد اونقدری که باید،پرقدرت ،وظیفه م رو در شعار دادن.درست انجام ندادم.

    توو مدرسه تلاش میکردیم صف ِ کلاس ِ ما از همه پپپرقدرت تر شعارِ مرگ بر آمریکا رو بگه.

    استاد،یه کم بزرگنمایی کردم که بخندی عزیییزِ دلم ولی بخدا توو مدرسه ،همین چیزا بود.😅😅😅

    اینها باورهای غلط رو آرام آرام تغذیه میکرد،هِی میشنیدم،هِی میشنیدم میدیدم میدیدم…که گوش هام رو کَر و چشم هام رو تیره و تار میکرد و به خواب میبرد.خوابِ غفلت.که نمیزاشت از تارِ به هم تنیده ،آزاد بشم.

    دلم میخواست ترک کنم.دلم میخواست پرواز کنم.دلم میخواست پاک بشم دلم میخواست پرواز کنم چون دیگه آروم نبودم.احساس کردم بال هایی که بهم داده شده برای پروازه.نه اینکه بشینم و چشم و گوش بسته باور کنم.احساس کردم نننمیتونه خداوندی که جهان رو باهمچین نظمی ساخته و مدیریت میکنه،من رو برای زجرکشیدن آفریده باشه،

    هههمین؟؟؟

    باخودم میگفتم ،خدا اگر ناراحت نمیشی باید بگم خیلی سناریوی مسخره ایه خلقتِ جهانت.از طرفی میگی من با یک نظمِ خاص جهان رو آفریدم برای انسان که او را اشرفِ مخلوقات تعیین کردم و به او حقِ انتخاب دادم و از طرفی هم من نمیتونم برای شخصی ترین مسائلم هم تصمیم بگیرم،حتی برای پوششم،حتی برای آزادیم،حتی برای انتخابِ جایی که میخوام زندگی کنم،حتی برای انتخابِ دینم..،

    بعضی آدم هات ،هم کاملا برعکسِ من.نصفِ نصفِ اعتقاداتِ من رو که از دین و مذهب گرفتم،رو هم به این شکل ندارن.خدا رو به این شکلی که من عبادت میکنم هم عبادت نمیکنن،اینجوری که ممن خودم رو میپوشونم نمیپوشونن،پس چرا اونها باید کیفیتِ زندگیشون اینقدر بالاباشه و من….

    خدا اینا یعنی چی،چقدر تناقص داره اینها باهم.

    چجوریه که اخبار ،وقتی توو آمریکا کلّی برف میاد،میگن آمریکایی ها به بلای آسمانی دچار شدن ولی توو بندرعباس و خوزستان که از آسمون و زمینش خاک میباره به اندازه ی چندمتر،اخبار میگه آسمانِ خوزستان، کربلایی شده.🙄🙄🙄🤔🤔🤔

    شاید به ظاهر خنده دار باشه ولی همچین وضعیتیه😂😂

    یا یه مثال دیگه بزنم بخندین استاد وسطای حرفم.

    یه مدت گیر میدادن به پوششِ خانم ها،آخوندها میرفتن بالای مِنبر میگفتن:خوااااهراااااان!!!! لطفا از خدابترسییییید.از روزِ قیامت بببترسییییید….خانوم هااااا.لطفا روسریتون رو سِفت ببندین.تا خدا عنایتی کند و ابری بارانی بر آسمانِ این کشور بفرستد و باران را این نعمت را ببینیم.نعمت را بُریدید.جلوی نعمت را گرفتید.

    بعد از چند روز،به قدرییییی بارون اومد استاد که همه ی جوی های آب و رودخونه ها پُرر شده بود.حتی حتی یکی دو تا سَد هم ریخته بود.داشت دیگه سیل میومد.

    بعد جُک ساخته بودن که انگار آخونده که میگفت شالتون رو سِفت کنین،اومده بود این بار میگفتن:

    حالا اییینقدر هم سِفت نه،یه کم شُلش کنین سیل ما را برد.😄😅🤣🤣🤣

    استاد کاش آذری متوجه میشدین.ولی من اینجاشو براتون ترکی مینویسم.😄😄

    مَنیم عزیز استادیم !

    گولمَه.

    بولار دَّرد دی.مَنیم زندگیم دی گولوسَن.

    باخ دا..باورلَرَ باخ🤣🤣🤣

    بخدا ظاهرش خنده داره غیبت نباشه😄😄ولی تورو خدا ببینین باورهارو.

    من خودمو اینجوری آروم میکنم که آنها((آخوندها)) نمیدانند😊😉

    خلاصه…اینهارو میشنیدم و میگفتم یعنی خدا با دو تا تارِ موی چند تا دختر توو ایران،تصمیم میگیره دکمه ی باران رو بزنه و نزنه؟؟؟

    بابااا،یارو رفت توو کره ی ماه پیتزافروشی زد،ما هنوز دنبالِ اینیم که با کدوم پا برم ((گلاب به روتون)) دستشویی ثوابش بیشتره.انگشترِ عقیق رو کدوم انگشتم بندازم،جایگاهِ بهتری خواهم داشت در بهشت…

    بر چه اساسی دارم خودم رو برتر میدونم از یک جهان؟بر چه اساسی میگم دینِ من درسته؟

    بر چه اساسی دارم متعصّبانه،پافشاری میکنم رو چیزی که به من هم گفته شده….

    دیگه قبول نکردم.کم کم شروع کردم توو پیله ی خودم تکون خوردن.تلاش برای آماده شدن برای پرواز.شکستنِ زنجیرها.پاره کردنِ اینهمه طناب و تاری که جامعه و ورودی ها دورِ من تَنیده.

    چقدر واقعا احساس کردم غلطه مسیری که انتخاب کردم اما چطور باید تغییر میکردم وقتی که دست و پام به زنجیر بسته بود….یک روز من هم ناخواسته،سوالِ قشنگ پرسیدم به اندازه ای که بلد بودم.

    به خاطرِ تناقض هایی که برخوردم.

    با خودم گفتم آخه چطور ممکنه.یعنی همه ی خارجی ها همه ی آمریکایی ها میخوان برن جهنّم ما خوبیم؟

    مگه میشه ؟پس چرا اونها ابَرقدرتن،پس چرا اونها اینقدر زندگی های خوب دارن،چرا جهانِ توسعه یافته ان.چرا اینقدر داراهستن؟

    میدیدم ایرانی هایی که تنهابرای مدتی کوتاه برای تجربه و مسافرت به آمریکا و حالا کشورهای اروپایی سفر کرده بودن،چچچقدر رضایت داشتن.

    چقدر از خوبی های این کشور میگفتن.از کیفیتِ زندگیشون،تمیزیِ خیابون ها،نعمت هایی که داشتن. میگفتن.

    برای ترکِ عادت های غلط.کمک خواستم.

    .میخواستم پاک بشم.میخواستم این زنجیر و طنابی که جامعه و اطرافیان به دست و پام بسته بودن رو پاره کنم و از دلِ این تاریکی به سمتِ نوری که میدیدم

    ،بیرون برم و به سمتِ اون نور بِدَوم.

    وقتی از خدا خواستم کمک کنه با این باغِ پروانه آشنا شدم.که به زیییباییِ باغِ پروانه هاییه که توو سفر به دورِ آمریکا،با دوربینِ زیبای شما دیدم.باغِ نور،روشنایی،امید،که پپپر از هم نوع بود،و دویدم،زور آوردم،تلاش کردم،دست و پا زدم تا زنجیر پاره بشه،تا این طناب و تارهای تنیده ی دورم،پاره بشه.

    بال زدم بال زدم …

    بخدا استاد.

    وقتی در پیِ پرسشِ سوالم از خدا

    اینکه خدااا،ممممیخوای نفهمیده از دنیا نبری منو؟؟؟میشه بگی داستان چیه؟میشه بگی من اینجا توو این جهان چه میکنم؟

    من رو برای نظارت ِ زندگیِ از ما بهترون آفریدی؟((به امریکایی ها میگفتم از مابهترون😉))

    نظارتِ کیفیتِ زندگیِ این و اون؟

    میشه راه رو نشون بدی؟

    و در پیِ این سوال،به ممحضِ شنیدنِ اسمِ شما،مثلِ اون تشنه ای که چچچند روزه آب نخورده،یهو بهش آب میدی،دیگه نگاه نمیکنه اون آب چیه،از کجاست،فففقط مینوشه شدم.

    مثلِ اون زندانی ای که سااالها توو تاریکی بود و یهو در پیِ کورسویی از نور ،به شوقِ خورشید ،با شدت و سرعتِ ههرچه تمام در پیِ اون نور میدَوه.

    وقتی توو گوگل اسمتون رو نوشتم،دیدین چندتاسایت میاره؟

    تمااام نوشته بود عباسمنش کلاهبردار است…

    عباسمنشِ کلاهبردار…

    عباسمنشِ دین زده و کافِر…

    و من بدووووونِ توجهِ ثانیه ای حتی که نکنه عوضی اومدم،

    نکنه این نوری که میدیدم،نورِ خورشید نبوده که من اینجوری دویدم.

    نکنه اون باغِ پر از پروانه که میدیدم،سراب بوده.

    فقط اومدم توو سایت هههمون لحظه ثبتِ نام کردم همون لحظه.

    و بال زدم و بال زدم و به جمعِ پروانه ها اومدم.

    و خدا رو صصصدهزار مرتبه شکر بابتِ این سایت.

    و اما بعد از دیدنِ سریالِ زندگی در بهشت و سفر به دورِ آمریکا،

    من چقدر عاشقِ این کشور و مردمش شدم.

    اییینهمه آزادی.اییینهمه شادی.

    اییینهمه عشق و مهربونی.

    تمیزیِ خیابون ها.

    مدیریت.

    آزادیِ نژادی و دینی و رقصیدن توو خیابون.

    استاد یه چیزی که هست اینه که

    شاید خیلی ها گاهی به اشتباه فکر کنیم که آزادی یعنی همین که من حالا بعنوانِ یک خانوم،تاااا پام رو از ایرانِ پپر از محدودیت،گذاشتم بیرون و گذاشتم توو کشورهایی که آزادیِ پوششی دارن،سریییع از خود بیخود میشم و باید ذهنم محدود باشه به اینکه کلِ داستانِ آزادی توو همین خلاصه میشه که مثلِ اون خانوم هایی باشم که کنارِ ساحل دراز میکشن((منظورم درستی و غلط بودنش نیستا))

    اصلِ قضیه رو گرفتن.منظورم از مثالِ پوشش ،فقط در حدِ مثال بوده.

    بارها استاد از خدا میخوام همیشه قبل از دیدنِ فایل های شما،از خدا میخوام که اصلِ مطلب رو،آگاهیِ خالصش رو در من جاری کنه.اون نکته ی اصلی ای که مدِ نظرتون بوده رو بفهمم.

    تهِ تهش رسیدم به جایی که گفتم آقااا،اگر آمریکا جای بَدیه،من رو که شالم از سرم افتاده و قانونِ مملکت رو زیرِ پا گذاشتم،مستحقِ مجازاتم و من رو تبعید کنین به آمریکا لطفا خب😁😁😁

    خلاصه استاد.

    بعد از دیدنِ سریال های زندگی در بهشت و سفر به دورِ آمریکا،وقتی مردم رو دیدم،ایتقدر شادن.یه عده مردمی رو دیدم که آزادانه خوش میگذرونن و کودک های درونشونه که از خودشون بیرون آوردن و دارن اینجوری خودنمایی میکنه.بدونِ ترس از قضاوتِ بقیه.راحت میخندن.رااااحت میرقصن.شاااادن بی دلیل…با خودشون در صلح هستن و همدیگه رو امر و نهی نمیکنن و میزارن هرکی هرجور میخواد رفتارکنه و تکاملشون رو طی کنه.

    بخدا بحث، اصلا مقایسه ی کشوری که توش زندگی میکنم با امریکا نیستا(چون منی که شمارو میشناسم،میدونم شماهم در تحسین زیبایی ها اصلا بحثتون کشور خاصی نیست و خودم ازطریق گفته های خودتون علم به این دارم که شما در ایران هم خیلی زیبایی هارو تحسین میکردین و مناسب با شرایطِ اون موقع هاتون،در ایران هم برای خودتون بهشت رو ساخته بودین و نتیجه هم مشخصه)منظورم اصلِ مطلبه.وگرنه ما همه از یک خداییم،این رو به خاطرِ باورهای غلط از یادمون رفته بود.امریکایی،ایرانی،افغان،فرانسوی،سفید،سیاه.زن.مرد.بچه.بزرگ.پیر.جوان.

    همه ی ما از یک منبع هستیم.قطره های یییک دریا هستیم.

    یک دریای واحد.و هم کُره ای هستیم.

    همه توو یک کُره داریم زندگی میکنیم.

    زیرِ سقفِ یک آسمان.از نورِ ییک خورشید استفاده میکنیم.

    از همون اول توو ذهنِ ما جاافتاد که یه عده آدم های بد وجود دارن و دشمن وجود داره.بدی وجود داره.و باعث شد توجهِ ما بره به روی این باور و طبقِ قانون،بدی های بیشتری رو تجربه کنیم.در حالیکه میتونست اینطور نباشه.و مثلِ آمریکایی هایی که توو سریال،میبینم،بیشترِ توجهمون رو معطوف کنیم روی به صلح رسیدن باخود،نه به جنگ با بقیه.و این اطلاعاتِ غلط،روی قوی ترین و اصلی ترین باورِ ما یعنی باورِ توحید ،تاثیر گذاشت و لطمه زد که ما این رو باور کنیم که قدرتی به جز خداوند،وجود داره ((مثلا در اینجا تاثیرِ قدرتِ آمریکا یا هرکشوری))که میتونه توی زندگیِ ما تاثیرِ بزرگی بزاره.

    استاد جانم.

    بحثم واااقعا مقایسه ی دو تا کشور نیست چون توی هههمین کشورِ من،خخیلی ها دارن عااالی زندگی میکنن و حالا دیگه با آموزش های شما فهمیدم اصلا صرفا مهم نیست که کدوم نقطه از زمین باشیم و در ههر جای این کره ی زمین،نعمت ها به یک اندازه داده شده بووود.و ففقط نقطه ی توجه و مرکزِ تمرکزِ ما مهمه.

    توجه کردن،به بدی های واقعی یا غیرِ واقعیِ یک شخص یا کشورِ دیگه((آقا اصلا فرض رو بر این بزاریم که هر بدی ای که درباره ی کشورهای دیگه مثلِ آمریکا شنیدیم،راست باشه و من بادرست و غلط بودنِ اونها،کاری ندارم))((میخوام بگم ممن و ما چرا به اون بدی ها باید توجه کنیم آخه و اینکه میخوام این رو بگم که نتیجه ی کانونِ توجهِ من چیکار کرده و همه چیز رو رقم زده))،باعث شد که ما خوبی های خودمون توی کشورِ خودمون رو نبینیم.و این خودِ خودِ ناسپاسیه.و طبقِ قانون،از ناشکرها ،همانی که داشتند هم گرفته میشود.و به شکرگزارها افزوده میشود.

    خلاصه،با دیدنِ فایل های شما،درباره ی زیبایی های اطرافتون،تمااامِ نظرم درموردِ نه فقط آمریکا تمامِ افرادِ دنیا تغییر کرد و به تمامِ دانسته های قبلیم،شک کردم و به این نتیجه رسیدم که من،شما،مریم،بچه های سایت،یعقوب ِ آمریکایی،اون دختر و پسرهایی که در حالِ نگاه به مسابقه ی هاکی،آزادانه باهم لذت میبردن و میرقصیدن و تمااامِ افرادِ جهان،

    یکی هستیم.و اگر این اسم هایی که داریم،آرزو…سارا…سهیل..

    اگر این کلمات که به معنیِ اسم هست و ما با اون شناخته میشیم و در مقیاسِ بزرگتر،اسمِ تمامِ کشورها و شهرها رو ،از روشون برداریم،بیشتر به این نتیحه میرسیم که ما فقط خودمون رو در قالبِ اسم ها و تعصّبات،محدود کردیم.و واقعا هییچ اسمی به جز خداوند،باقی نمیمونه و میفهمیم که همگی تکّه هایی از خدا هستیم و بخاطرِ ارزشِ ذاتیمون،هیییچ فرقی نمیکنه کجای این کُره ی خاکی باشیم.

    این اسامی،که مثلا فلانی ها ابَر قدرت و بَهمانی ها عقب افتاده هستند،دقیقا از ریشه،

    عزّتِ نفسِ* ما رو نشانه گرفته.

    همونطور که میدونین عزتِ نفس،مهم ترین عامل و ریشه ی تمامِ موفقیت هاست.یک مثالش اینکه،مثلا اینی که میگن فلان کشور،اَبَر قدرته،هههمین اسمِ ابرَر قدرت،چچنان ارزش و پرستیژی به مردمِ یک ملّت میده که حتی روی مدلِ راه رفتنشون هم تاثیر میزاره و جورِ دیگه ای قدم برمیدارن و بماااند که این اسم،توو چه زوایایی از عزتِ نفس ِ اونها تاثیر میزاره و برعکس،اسمِ ضعیف و زیر دست و جهانِ سوم و عقب افتاده،چه تاثیرِ مخرّبی روی اون ملّت میزاره که واقعا از لحاظِ داشتنِ عزتِ نفس و ارزشِ واقعیِ درونشون،دوورشون میکنه و باور میکنن که کم هستن.و به عدالتِ خدا شک میکنن.و غُر زدن ها و ناسپاسی ها شروع میشه و ملتی مُشرِک،میسازه،ملتی که فقط اطلاعات جمع کرده درباره ی توحید و خدا و میتونه برات ساااعت ها از توحید حرف بزنه اما در عمل…؟؟؟؟؟؟؟؟ که نقابی از توحید زدن و کلمه ی توحید رو یدک میکشن .

    اگر به یک آمریکایی بگی توحید،حتی شاید ندونه توحید به چه معناست ولی من توی فایلها،توو رفتارِشون،عملکردشان،عَلَنی،توحیدِ واقعی رو دیدم،توحید به این معنا که قدرت ففقط یکی است و من قدرتمندم و مستقلم و با خدا یکی هستم و هیچ کشوری،هیچ کسی نننمیتونه روی من و زندگیِ من تاثیر بزاره.

    آیا این دیدگاهی که اونها دارن،به جز توحیده؟؟؟؟

    استاد جانم.سوالتون اووونقدر پرمحتوا هست که اگر بخوام پاسخ بدم بهش،دیدگاه نامحدوده و میشه یه کتاب براش نوشت.

    اینها چیزهاییه که به ما اضافه شد.و ذهنِ مارو تشکیل داد و از روح،فاصله گرفتیم.

    دوستتون دارم استادِ عزیزم

    آرزومندِ آرزوهاتون،آرزو…🥰

    من باعشق و افتخار یک عباسمنشیِ شااایسته ام.🤝💪💪💪👋👋👋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    𝑫𝒆𝒍𝒂𝒓𝒂𝒎 گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون 🥰

    ☆من قبلنا که اخبار نگاه میکردم همش میدیم که توی امریکا دعوا وجنگ هست و اصلا یک درصد هم این کشور امنیت نداره، و اصلا دوست نداشتم که یه بار هم به امریکا سفر کنم چون فکر میکردم با امنیت ترین کشور ایرانه، و وقتی که دفعه های اول فایل های سفر به دور امریکا را می‌دیدم خیلی با افکار من در تضاد بود . چون من از بچگی همش نکات منفی امریکا را می‌دیدم ولی الان زیباها، و الان به این رسیدم که امریکا  که از با امنیت‌ترین کشورهاست و دروغ هایی که من درباره جنگ می دیدم اصلا وجود نداره.  حتی توی سریال زندگی در بهشت یکی از موردهایی که واسه من جالب بود اینکه بسته هایی که استاد سفارش میداد میومد و چند روز هم دم در بود و کسی به این بسته‌ها دست نمیزد.

    ☆یکی دیگه از باورهای من که داشتم این بود آدم های با حجاب نمیتونن برن امریکا چون توی رسانه‌ها دیده بودم آمریکایی ها  به شدت بی حجاب هستند و از آدمهای مذهبی بدشون میاد تا اینکه سریال سفر به دور امریکا رو دیدم که آدم هایی با حجاب های مختلف با هم هستند و به هم احترام می‌گذارند و اصلا فاصله طبقاتی وجود نداره👍

    ☆من قبلنا از اطرافیانم شنیده بودم کسی که حجاب نداره ،موهاش بیرونه  نماز نمیخونه صددرصد میره جهنم، و این باور درشکل گرفته بود که آدم هایی که در کشورهای اروپایی و امریکا زندگی می‌کند میرن جهنم چون نه نماز میخونن، نه حجاب درستی دارن ولی الان با دیدن سریال ها و فایل های استاد و خواندن بعضی از آیات قرآن، ۱۸۰ درجه طرز فکرم تغییر کرد که اصلاً این‌طور نیست و نباید چرت و پرت های اخبار رو باور کنم و الان خودم یکی از اهدافم مهاجرت به امریکا است😍🤗

    ☆یکی دیگر از چیزهایی که من در اخبار دیده بودم اینکه امریکا ی کشوری کویری هست و اصلاً درخت نداره چه برسه به دریاچه و دریا ، و فکر میکردم که ایران از امریکا سرسبزتر هست😂 ولی الان خیلی خیلی باورهام درباره امریکا تغییر کرده و با دیدن سریال زندگی دربهشت و سفر به دور امریکا فهمیدم امریکا این همه زیبایی قابل تحسین داره که واقعا فوق العاده هست و حتی از شمال ایران هم قشنگتره🌿

    ☆یک مورد دیگه که زیاد تو سریال ها دیده بودم و شنیده بودم نژاد پرستی هست

    یا دیده بودم که سیاه پوست ها آدم های اصلا خوبی نیستند و نباید باهاشون دوست شد ، و سفید پوست ها به سیاه پوست ها برتری دارن یعنی یک دید طبقاتی و برتری، ولی الان تو سریال دیدم که نه بالا اصلا هم اینطوری نیس سیاه پوست ها آدم های بشدت مهربون و خوب هستند

    و یک چیز جالب که توی فایل های شما بهش پی بردم اینکه آدم های امریکا چقدر با خودشون توی صلح هستند و به دیگران احترام میزارن و مهربون هستن و اصلا خودشون رو بالاتر از دیگران نمیدونن

    مثلا توی یکی از فایل ها که شما و مریم جون رفتین خرید بعد که اومدین بیرون یکی از بازیکنای تیم اومد  به شما گفت که میخواین ازتون عکس بگیرم

    یا تو مسیر کلی واستون دست تکون داد و ی درصد هم خودش رو بخاطر اینکه بازیکن ی تیم خوب بود بالا نگرفت🙂

    استاد جون خیلی خیلی از شما و مریم جون ممنونم که ی سری فایل ها در قالب زندگی در بهشت و سفر به امریکا درست کردین که ما آدم های که ی سری اخبار های منفی در مورد امریکا دیدیم کلا افکارمون تغییر کنه و بدونیم که امریکا این همه زیبایی داره 🤩

    مریم 🤍🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    سلام ودرودبر استادعزیز که با آموزش های عالی وبینظیرش به ماکمک کرد تا هدایت پروردگار رو ببینیم وبفهمیم ودر زندگی ازش کمک بگیریم برای رسیدن به خواسته هامون وبیشتر لذت ببریم از داشته هامون😊ذهنیت من قبل از تماشای برنامه ی سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت در رابطه با نوع پوشش وحجاب آدمها انقدر خراب وویروسی بود که هر وقت حتی در شهر خودم که من در شهر قم بزرگ شدم ودرحال حاضر هم زندگی میکنم با خانمی مواجه میشدم که حجاب سفت ومحکمی نداشت ذهن من بهم میگفت که این آدم اصلا آدم درستی نیست و مشکل داره که این باور اول از خانواده ام وبعد از مدرسهو شهری که توش بزرگ شدم بهم انتقال پیداکرده بود تاجایی که حتی با همسرم که ازدواج کردم هم تعصب بالایی روی حجاب داشت ومن همیشه وهمه جا با سختی حتی توی مسافرت لب دریا باچادر باید میرفتم ودیگه خودتون حسابش رو بکنید لب دریا، شن وماسه ،چادر و…چه قدر همه چیز سخت بود چقدر لذت نمیبردم چه شرایط سختی رو تحمل میکردم اما بعد از اینکه با استاد آشنا شدم عضو سایت شدم وبرنامه هاو سریالهاشون رو دنبال کردم کم کم نگاهم به حجاب تغییر کرد قرآن رو خوندم مطالعه کردم و با منطق تونستم ذهنم رو و باورهامو در مورد حجاب تغییر بدم من آدمی بودم که اگر جایی خانمی رو میدیدم که حجاب سفت ومحکمی نداشت احساس میکردم که نباید اصلا جواب سلامش رو بدم نباید باهاش حرف بزنم نباید ازش چیزی خرید کنم اصلا انگار تو ذهن من بی حجابی با خدا و ایمان به خدا در تضاد بود حالا من با اون حجابم تو ذهنم چقدر قضاوت آدمهای بی حجاب رو میکردم کم کم که پیش رفتم و بادیدن سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکادیدم که اینها چه آدمهای خوبی هستند فقط به خاطر راحتی وآزادی و شرایط وکشوری که توش بزرگ شدن اصلا به حجاب اعتقاد ندارن حجاب ندارن ولی چقدر همه ی کارهاشون درسته چقدر بهتر از ماهایی هستند که حجاب داریم اما غیبت میکنیم حجاب داریم اما قضاوت میکنیم حجاب داریم نماز می خونیم ولی حواسمون به حروم وحلال ومال مردم نیست و…از نظر من بد ترین چیز قضاوت مردم کردن هست یعنی شما شاید به زبان قضاوت نکنی اما تو ذهنت با نگاهت قضاوتشون کنی واین خیلی بده قضاوت واقعا کار مانیست باید سرمون تو زندگیه خودمون باشه وخلاصه اینکه نگاهم خیلی عوض شد خیلی تغییر کرد تاجایی که آگاهانه نوع پوشش خودم رو هم عوض کردم و مانتو وشال رو انتخاب کردم چون راحتی رو دوست داشتم دوست داشتم وقتی میرفتم طبیعت انقدر درگیر چادر و حجابم نباشم تا از زیبایی ها لذت نبرم با نگاه سنگین اطرافیانم و خانوادم روبرو شدم اما پر قدرت ادامه دادم والعان دیگه همه پذیرفتن وبه قول ترامپ همه فراموش کردن😂 قضاوتهایی هم که در مورد من توی ذهنشون میکنن مال خودشون مهم اینه که من العان راحت و بدون هیچ درگیری بیرون میرم خرید میکنم و پشت فرمون میشینم وراحتم ونگاهم به اون دسته از خانومهایی که حجاب نداشتن چقدر عوض شد چقدر عالی شد باهاشون راحت ارتباط برقرار میکنم ومیگم و میخندم و دوسشون دارم 😍چقدر دوسشون دارم😊 در مورد اونهایی که حجابی مثل حجاب قبلا خودمم دارن هم همیشه به خودم میگم اونها هم مثل قبل خود من هستن نمیدونن که ،اینکه راحت باشی و لذت ببری هیچ گناهی درش نیست و امیدوارم که باورودی های مناسب دادن به ذهنمون بیاییم بامنطق تمام کارهای سخت و دشواری که از گذشتگانمون بهمون ارث رسیده رو تغییر بدیم و باخوندن قرآن و آگاهی بفهمیم که چی اصله و چی فرعه به جای توجه به فرع وجاموندن از اصل که همون توحید هست بیاییم تمام توجهمون رو بزاریم روی توحید واصلمون رو درست کنیم😊اون وقت چقدر همه چیز خودش خود به خود درست میشه!خدایا مارو هدایت کن به راه راست ،راه کسانیکه به آنها نعمت داده ای .شاد باشید😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    احمد کمیلی گفته:
    مدت عضویت: 2602 روز

    سلام.خسته نباشید استاد بزرگوار درود بر شما و خانوم شایسته ی عزیز.درود بر فرستادگان خداوند فرستادگانی از جنس خودمان. باورهایم را یکی یکی مینویسم قبل و بعد و چرایش را.اولین باور مربوط بود به محل زنگی شما همان بهشت منظورم هست و فکر میکردم انجا پر است از حیوانات درنده و وحشی مثل مار پیتون مثل اژدهای کمودر.حتی فکر میکردم از دستشویی خونه مار پیتون بیرون میاد وترتیب افرادی که اونجا هستند را اگر نتواند بدهد حداقل اگر بچه ی کوچکی داشته باشند دخلش را میاورد و ترس و نا امنی من را فرا میگرفت وقتی به زندگی در انجا فکر میکردم.دلیلش هم مستند راز بقا بود که نشان میداد فلوریدارا و حتی کسانی بودند که کارشان این بود که ان حیوانات را از خانه ی مردم شکار میکردند.خو ب بعداز دیدن زندگی در بهشت البته که نظرم تغییر کرد ولی اما هنوز هم نگرانی خفیفی دارم.دیدم حیواناتی مثل مرغ و اردک هستند که چه با ارامش زندگی میکنند و هیچ اسیبی متوجه ی انها که اگر طعمه هم بشوند عجیب نیست نشده است چه برسد به انسان که خود همه چیز را شکار میکند.بعد من واقعا زندگی روستایی ومرغ خروس را دوست داشتم ولی فک میکردم این ها فقط مختص ایران است اصلا باورم نمیشد در امریکاهم بتوان اینچنین زندگی کرد.دلیلش هم این بود فیلم هایی که در امریکا دیدم تا بحال همچین صحنه ای ندیده بودم واصلا مرغ خروس ندیدم بیشتر ی دزدو پلیس دیدم که با اسلحه دنبال هم هستند این بیشتر مضمون فیلم های امریکایی من بود.و باور مخرب دیگه در زندگی در انجا بازهم برمیگرده به امنیت فک میکردم استاد پولدار است انها هم این موضوع را فهمیده اند و میدانند غریب است پس طعمه ی خوبیست برای دستبرد پس ممکن است شب ها به انها دستبرد زده شود و برای لجی که از ایرانی ها دارند اسیب جسمی وجانی هم به انها وارد کنند.دلیلش حرف مردم که میگفتند امریکایی ها مارا همان داعشی ها میدانند و از ما تنفر دارند.و دلیل دستبرد هم بازهم برمیگردد به هالیوودوفیلم هایی با این مضمون.ولی بعد دیدم که چه شب هایی را استاد وخانوم شایسته با ارامش در کنار اتش سپری میکنند حتی درجکوزی هم میروند و لذت میبرند و هیچ اتفاق بدی هم نیافتاد.از محل زندگی استاد وخانوم شایسته که بگذریم میرسیم به مردم امریکا.خوب من فک میکردم اونجا کسی غریبه تحویل نمیگیره اصلا مخصوصا ایرانیه داعشیو حتی سلامتم علیک نمیگیرند تازه ممکنه بدرفتاریم بکنند پس باید فاصله بگیری ازشون بعد دیدم که استاد اینا وقتی با قایق و جت اسکی از کنارشون گذر میکردند انها چه با گرمی و لبخند دست تکون میدادند و گرمی وصمیمیت را در چهرشون دیدم و حالم خوب شد واحساس غربتم کمتر میشد.دلیل این باور مخرب فکر خرابم و اطلاعاتی که در جامعه وحرف مردم شنیده بودم بود که فکرم به انها پروبال داده بود وبرای خودش داستان سرایی کرده بود.وقتی استاد از مردم فیلم میگرفت واقعا فک میکردم که الان با ی واکنش بد روبرو میشود ولی چیزی جز شادی وخنده از انها ندیدم دلیلش هم ایران خودمون بود الان شما برو تو ی خیابون گوشیتو بگیر جلوی یکی دیگه بقیشو خودتون میدونید.فک میکردم اگر بروم امریکا حوصلم سر میره و همش باید تو خونه باشم ولی دیدم فقط در یک روز مسابقه ی تیم تنپا با کانادا چقدر جوون هم سن وساله من در حال شادی بودن و ان فقط یک قلمش بود کلی جای تفریحی دیگر هم هست مثل نمایشگاهی که جو استاد اینارو برد توش تراکتور های کلاسیک بود و زندگی قدیمی رو نشون میداد کلی دلم باز شد و ب خودم گفتم کشور به این بزرگی کلی دیگه هم جای تفریحی دارد ودر روز یک جاهم بروی 30 روز ماهت پر شده و حتما ارزش دیدن دوباره را دارد که ماه های دیگر هم تکرار کنی به دینش و فقط این یک قلم تفریح در انجا شاید باشد.دلیل این باور مخرب فقط ذهنم بود و توهماتش و افسردگی ای که از کودکی با من بوده و حتی به خانه ی کسی مهمان میشدیم احساس غربت من را میگرفت و بغض میکردم وسعی در بازگشت به خانه ی خودمان را داشتم.باور دیگر نداشتن رفیق بود میگفتم انجا چگونه رفیق پیدا کنم تازه اگر هم پیدا کنم چون خارجی و مخصوصا ایرانی هستم ممکن است رفاقت خوبی نباشد وبیشتر احساس حقارت برای من به ارمغان اورد بعد دیدم اون دسته از دوستان استاد اینارو که در بهشت مهمان استاد بودند کارهایشان را کردند و رفتارتوهین امیزی حتی از کودکانشان سرنزد کارهایشان را خود میکردن که یعنی عدم سو استفاده و من به سلامت این افراد و کیفیت تربیتی انها پی بردم وخرسند شدم.دلیلش هم عدم احساس لیاقت در خود وسو ظن در من بودو ارزش پایینی که شنیده بودم ایرانی ها پیش امریکایی ها دارندچه از مردم چه از رسانه هاو وقتی اروی استاد به اروی جو برخورد کرد گفتم تمام است احتمال زیاد استاد باصاحب اروی دعوایش میشود صاحب اروی زنگ میزند به استاد از انجا که استاد محبت کرده بود وشماره برایش گذاشته بود و بعد میفهمد استاد خارجی است پس بخاطر بومی بودنش کلی حق دارد ومیفهمد که استاد ایرانی هست که به نفرتش اضافه شده و دیگر واویلا میشود ولی دیدیم که ازین حرکت استاد چقدر جو قدردانی کرد انگار درهمان امریکاهم این حرکت عجیب بود انگار جو توقع نداشت که کسی که به ماشینش زده را پیدا کند و احساس خوشایندی کردم از خوب بودن استاد که حتی برای جو هم عجیب بود وفهمیدم خوب بودن مرز وبوم نمیشناسد خوب باشی دوست پیدا میکنی و محب مردم میشوی مثل رسول خدا که خداوند فرمود مردم ترا دوست دارند چون ا دم خوبی هستی یعنی نه که چون پیامبری چون ادم خوبی هستی.و همان کار باعث شد استاد دوستی ظاهرا خوب ب نام جو پیدا کند و هیچ درگیری و نزاعی بین انها درنگیرد دلیلش بخاطر سبک زندگی خودم وپیش بینی افکار مردم به غلط وسو ظن های مسمومم بود و هنوز هم کمی هست و اتفاق هایی که در کشور خودم مشاهده کرده بودم که اقا کی ب تو گواهینامه داده مگه کوری فلان بیا پایین ببینم …..باور مخرب دیگر بر میگردد به قضایای ناموسی در مسابقه تنپا دیدیم که همه با لباسی راحت در حال رقص وشادی هستند و هیچ حرکت زننده ای از کسی ندیدیم و من فک میکردم خوب اگر مادر همسر یا هرکس دیگر که همراه من هستند این جا اینطوری بگردن چقدر همه نگاهش کنند نگاه های بد ورفتار های زننده یا شاید از همانجا با یک امرکایی اشنا شوم وانها که عادت ندارند حجاب داشته باشند چقدر باید حواسم باشد که مورد ازار قرار نگیرد ولی دیدیم که چقدر عادی بود و این فکر بخاطر نگاه وفکر مسموم خودم بوده واتفاقاتی که در کشور ایران دیدم که منع کردن افراد باعث حریصی انها شده واین رفتار های زننده را میکنند که همان هاهم اگر بیایند اینجا که دیگر مقاومتی نیست حرص انها هم کم میشود و ذهنشان درمان میشود وتازه بخاطر تربیت عالی امریکایی ها حتی میتوان با حجاب کامل در بین انها زندگی کردباور مخرب دیگر برمیگردد به محل زندگی استاداینا که فک میکردم اینجا هیچ مارکتی انگار نیست نیاز هایمان چگونه در همیچین جایی تامیین شودبعد دیدم استاد هرچی که اراده میکنه از امازون سفارش میده و تحویل میگیره اونم بهترین هارو وبا کیفیت تر از هر مارکتی شایدممنون که حوصله به خرج دادین و این متن رو خواندید تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1870 روز

    به نام خدای عزیزم، رفیق فابریک تمام نشدنی❤️

    ✔️امروز قلبم آرامه و زمان با یک دور کند مطبوع میگذره….اینطور نبودم پارسال…امروز موعد تخلیه خونم هست و پارسال این موقع، مثل اسپند رو آتیش بودم و امسال، مثل آب خوردن خونه جدید گیرم اومد….بسیار زیبا و بسیار ساختنی،با صاحبخانه عالی و معرکه…بعداز ظهر دارم میرم قراردادش رو بنویسم…با دل آروم، چون خدای عزیزم، افسار زندگیم را در دستان پرتوانش دارد. عین همیشه، منتها امسال، با تمام وجود آنرا حس میکنم و باور دارم!

    همین اعتماد به خدا و بندگان مهربانش را پارسال نداشتم….پارسال، من هم مثل قاطبه مردم ایران، درگیر کلمه دشمن بودم.

    دشمنی که پشت مرزها کمین کرده است…

    دشمنی که برای کودکان ما، از طریق کارتون‌های حساب شده، برنامه دارد…

    دشمنی که هیچ زنی در آن امنیت جنسی ندارد و جنسیت در آن، مستمسکی برای تجارت و پول بیشتر است!کلا زن در کشور دشمن، کارش چرخش نظام سرمایه داری ست و بچه های این کشور، اکثرا فرزندان نخبه کشورهای جهان سوم هستند که تحت یک سیستم عجیب، جذب می‌شوند😆😆

    دشمنی که روی تمام سنتهای فروش نفت ایران حساب باز کرده است…

    دشمنی که خودش در سیطره ی فراماسونها، ارواح آزاد است که آزادیش را به تمام معنا گرفته اند!

    دشمنی که خون جوانان ما، می‌چکد از چنگ او….

    دشمنی که نفرت از او بر تمام ما واجب است!

    دشمنی که پلیسهایش، سیاه پوستها را کتک می‌زنند..

    دشمنی که درگیر نفوذ کوکلوس کلان هاست که سیاهان را لینچ میکنند…

    دشمنی که خودش درگیر خشکسالی عظیمی ست که موجب مهاجرتهای دردناکی، منجر به داستان وحشتناک خوشه های خشم میشود..

    دشمنی که داستان ترسناک پاشنه آهنین، نوشته جک لندن، و خاطره ی اول ماه مه، یادبود کشتار کارگران شیکاگو، تا ابد بر پیشانی نظام سرمایه داری آن، به ننگ خواهد ماند..

    دشمنی که داستان فیلم های وسترن آن، داستان فیلم رقص با گرگها و پایان باز و غم انگیز آن،بعنوان مدرکی برای زوزه کشیدن تا ابد، بر علیه سفیدهای قاتل و نژاد پرست، و مرثیه ای که تمام ناپذیر خواهد بود، سوژه ی شیون و گریه فراهم کرده است….انگار نه انگار که کل این فیلمها و داستانها را همین نظام سرمایه داری کثیف! ساخته، برای نقد خودش و نه کمونیستهایی از کره مریخ!😂

    دشمنی که دانه دانه موشکهایی که در طول تاریخ معاصر بر سر ما خورده است، از خشاب او بوده و نه جهل و نادانی خودمان!

    دشمنی که تا ابد به خاطر عملیات آژاکس و براندازی مصدق، بایستی تاوان پس بدهد و فحش بخورد…انگار نه انگار که کشور دیگری هم در کودتای ۲۸ مرداد سهیم بود که بر خلاف این دشمن اصلی ما! وزارت اطلاعاتش هنوز اجازه نشر اطلاعات مربوط به دخالتش در کودتا را نداده است!

    دشمنی که از دیوار بالا رفتیم و لانه جاسوسیش را تسخیر کردیم تا بعدها، فرزندان همان تسخیر کنندگانش، سر از خاک دشمن در بیاورند😆

    و…دشمنی که به قبله آمال فرزندان و ژنهای خوب😂 سردمداران نظام ما تبدیل شده است😆😆

    چقدر دشمن دشمن کردم! سرم گیج رفت! خب، من در ۴۳ سالگی، دیگر آنقدر تحت تاثیر هورمونهای جوانی نیستم که بخاطر آهنگ گادزکانتری از شلتون بلیک، کل چیزهایی که راجع به دشمن گفتم و همه این اطلاعات ارزشمند😂 را که با مشقت، از رسانه های جمعی کشورم دریافت کرده ام را بی خیال بشوم! موضوع، به یکی و دوتا نکته محدود نمیشود…ویدئوهای زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا، یک زندگی جدید را باعث شدند که حاصلش برای من این بود:

    آمریکا، آن شیطان بزرگی که میگویند، نیست! ….همین!

    اینجا، کعبه آمال و بهشت برین هم نیست….اگر بخواهی بدون پشتوانه پول یا مهارت تویش زندگی کنی، بهت یارانه میلیاردی نمیدهند که بخوری و بخوابی😆

    اینجا هم کشوریست که در آن قوانین بدون تغییر جهان هستی جاریست…گوشه ای از امپراطوری وسیع الله یکتاست که میلیاردها کهکشان و ستاره را در بر میگیرد و مردمش:

    آنقدر خوب بچه تربیت می‌کنند که کنار پرتگاه‌های گراند کانیون هم با آنها بکن نکن ! ندارند! همین نکته کوچک، نشان میدهد که نسل آینده آنها هم متکی به نفس و آشنا به قوانین الهی ست!…اینجا واقعا گادز کانتری است، چون درگیر بهبود مستمر و یاد گیری و پاک کردن نکات منفی اش هست. تمام!

    در این کشور، یک روحانی وسط یک خیابان پر رفت و آمد در تمپا، مردم را از شیطان رجیم بر حذر می‌داشت و هیچ بنی بشری هم مسخره اش نمی‌کرد!

    در این کشور، پدر خانواده، به خود اجازه نمی‌داد در دعوای پسرهایش دخالت کند…و این یعنی عدالت و شفقت توام با دوربینی!

    در این کشور، پیرمردهای تکنسین و کارشناس، در سن بازنششتگی، بیشتر و بهتر در مشاغل مربوطشان به مردم سرویس میدهند😍

    در این کشور، شبانه روز باران میآید که این، بنا به آموزه های کوچه بازاری! مذهبی ما، برای آرام کردن اذهان نگران و دلواپس کل خاورمیانه، کافی است😆😆😆

    به خاطر چیزهایی که از این سریالها از دست اول و با چشم خودم دیدم ، منطقم گفت که:

    ای بابا، بدجوری سرکار پروژه دشمن دشمن بوده ای، رفیق!

    امیدوارم بیشتر چیز یاد بگیرم….بیشتر جهالتم را پاک کنم،.چون کنجکاوی مقدس بود که اول بار، کریستف کلمب را به گادز کانتری رهنمون کرد😌

    عاشقتونم، سید حسین عباسمنش و مریم شایسته عزیز❤️

    عاشقتونم، بچه های هم فرکانسی نازنین❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: