سریال زندگی در بهشت | قسمت 174 - صفحه 66

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    به نام خالق یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم مهربانم

    سلام به دوستان جانم

    دوباره و دوباره مینویسم…دوباره دست به قلم شدم تا به خودم و به تمام دوستانم تبریک بگم که شاگردهای خوبی بودین که اینقدر خوب در این مسیر هموار و زیبا همراه بودیم. در مسیری که خیلی قبل تر برای همه ی ما که در عصر عباسمنش در کشور ایران و به زبان فارسی حرف میزنیم مهیا بود فقط با شروع یک الهام و دست به عمل شدن یک بنده خوب خدا بیشتر هویدا شد. من خودم با همزمانی دیدن سریال سفر به دور آمریکا در کانال تلگرام و عضو شدنم در سایت و استفاده نکردن دوره ایی که شراکتی با دوستانم خریده بودم و خوندن پاسخ سوال های در ذهنم در “عقل کل” شروع کردم. (یهو دلم خواست برم اولین کامنت های خودم رو ببینم و ببینم اولین ردپام کجاست. اولین کامنتم روی یک فایل که ظاهرا برداشته شده بنام “چگونه به آرزوهایم رسیدم” و دومین کامنت و اولین لایک که بنظرم ردپای پررنگی از من در سایت هست دیدگاه روی سریال سفر به دور امریکا_قسمت ۵۴. الان یادم نمیاد اون زمان قضیه لایک سبز رو میدونستم یا نه ولی خیلی خیلی خوشحال بودم که نوشتم و خیلی خیلی خوشحالم که ردپام سبز باقی مونده و الان به من کلی چیز یادآوری کرد از نگرش و جایی که زندگی میکردیم و شرایطی که داشتم…خداروشکر بخاطر اینکه ردپا گذاشتم و الان بهتر میتونم خودمو بررسی کنم.)

    واقعا چطور این همه تغییر اتفاق افتاده که واضح ترینش همینه که من الان اصلا تو شهر خودم نیستم و از مشهد به تهران با جسارت و شجاعت و نشون دادن ایمانم به خودم و تست کردن قوانین و یک نیروی پیش برنده مهاجرت کردم. بله براستی که زمین خدا پهناور است…حالا تغییر مکان من هم در حالی اتفاق افتاده که تا همین یکسال پیش اصلا فکرش رو نمیکردم که شهر محل زندگی مو عوض کنم یا ساکن تهران بشم. اما یادمه یواش یواش با دیدن سفر به دور آمریکا برام مسافت بین قاره ها هم بی معنی شده بود و یک خواسته ر من شکل گرفته بود اینکه به آمریکا سفر کنم و چه بسا برای زندگی مقیم بشم. این جسارت فکر کردن رو جوری بدست آوردم که یادمه یک روز یهویی دیدم متوجه لاتاری شدم و دلم خواست به بهونه شرکت در اون پاسپورت بگیریم و گرفتیمم. هر چند که لاتاری برام بهونه بود ومن دارم تکامل خودم رو طی میکنم و هدایت میشم به بهترین مسیرها. چون برای رسیدن به مقصد هزاران راه وجود داره که ما نمیدونیم خدا برنامه اش چیه و ما رو در کدوم مسیر قراره هدایت بکنه پس من خودمو به پروردگار بی همتا میسپارم و در جریان هدایت الهی…مثل الان که من بدون فکر خاصی فقط تایپ میکنم و گاهی اینقدر سرعت انگشتام زیاد که بعض حروف جا میمونن و برمیگردم درست میکنم. چون این یک کامنت ارزشمنده و تا جای امکان باید بهترین حالت خودش رو داشته باشه. اما کمال گرایی نمیکنم چون این یک موردم رو خیلی روی خودم کار کردم.خداروشکر که خودمو و نقطه ضعف هامو رو بیشتر میشناسم و باهاشون نمیجنگم بلکه باهاشون مسالمت آمیز در بهترین حالت خودشون استفاده میکنم و سعی میکنم بیشتر و بیشتر در صلح و صفا حل بشم.

    اینا بخشی از تکامل رفتاری و ذهنیتی من به موضوعاته و بخشی از تکامل من برای رشد و پیشرفت که انصافا این دو بخش از سایت سهم بسزایی داشتن. سهمی فراتر یک سریال بنام “سفر به دور امریکا” یا “زندگی در بهشت”

    من از اون روز که استاد گفتن دارن یک کتاب مینویسند و یک همزمانی بین کامنت های مسابقه هاکی و تعجب دوست شون از این همه سرسبزی در جاده ها در آمریکا باعث شد که سوالی رو تحت عنوان مسابقه با جایزه مطرح کنن.

    اونم مسابقه ایی که همه ی ما بچه های همراه با این دوسریال و تغییراتی که اینقدر نرم و آرام در وجود و نگرش هامون اتفاق افتاده که خودمون هم نفهمیدیم. قطعا در تک تک همه ی ما باورهای جدیدی شکل گرفته با این ورودی های جدید. قطعا تک تک ما باورهای محدود کننده و خربی درباره آمریکا و مردم امریکا داشتیم چون با ورودی های مشترک زیادی همگی مواجه بودیم حالا اینکه مقاومت هامون برای تغییر اون باورها و شناسایی اونها چقدر بوده بستگی به کلی چیزهایی که داره ما رو از هم متمایز میکنه.مثلا میزان ایمان میزان عمل میزان اهل فکر و تحقیق بودن مون. میزان متعهد و جدی بودن مون و…

    خلاصه که میخوام اینو بگم از وقتی این سوال رو استاد پرسیدن و از وقتی که من یک سفر به شهرمون مشهد داشتم و از وقتی که همسرم بیمار شد و هم ناقل ویروس. از وقتی دچار تضادهایی شدم که گاهی زبون شون رو نمیفهمم ولی متعهدم از تو دلشون خواسته هامو بهتر بشناسم.از وقتی که این کلمه ورد زبانم شده قلبت را پاک کن، سلامت میکنم و آنجایی که من و تو یکی هستیم و… از وقتی میبینم هرچی قلبم شفاف تر میشه خدا رو راحت تر در قلبم حس میکنم چون شرط اول پاکی دل هست…چون برای دریافت آگاهی های ناب و خالص هم باید هماهنگ بود با اصل خودت و آماده دریافت بشی. آماده دریافت نعمت و ثروت و آگاهی های سرشار…خلاصه که حتی با اینکه ظاهرا کلمه پیش فرض رو متوجه میشم که همونا هستنن که باورهای ما رو شکل میدن و اونا اتفاقات و شرایط و آدم های اطراف ما رو میسازن. کنجکاوی درونم گفت برو بیشتر تحقیق کن تا بهتر استاد و سوال استاد و هدف ارزشمندش رو درک کنی و خودت رشد کنی.

    چیزی که من یکم متوجه شدم اینه که پیش فرض های ذهنی که به محدودیت دانسته ها و قضاوت نادرست هم اشاره شده بود و اینکه ما انسان ها با پیش فرض های ذهنی دچار اشتباه میشویم.

    و با اصلاحی بنام شبکه حالت پیش فرض (به انگلیسی: Default mode network) یا (DMN) هم مواجه شدم

    خلاصه که مشتاقانه منتظر کتاب استاد در این زمینه هستم.

    خلاصه که این سوال یک بازنگری و چالشی عمیق رو در من ایجاد کرد در شناسایی باورهای گذشته و اکنونم، در دیدن آرام آرام باورهایی که من ایجاد شده بود و مکانیزم باورها رو بیشتر درک کردم، در توجه به نکات مثبت و زیبایی ها، در تمرین سپاس گزارانه زیستن، در قضاوت نکردن و پاکی دل و اینکه همه ی ادم ها خیلی مشترکات دارند حتی اگر کیلومترها اختلاف فرهنگ و جغرافیا، در دیدن خدا در همه جا….

    من در همون اوایل با دیدن جمله ی:

    IN GOD WE TRUST

    و همون اول پایه قوی ساخت از نگاه مردم آمریکا به خـــدا

    استاد پیش فرض های ما اینقدر زیبا با دیدن و شنیدن و تمرکز این سریال ها تغییر کرد که با هیچ حرفی به این راحتی یک پایه و اساس خوب نمیشد در ذهن مون میساخت.

    واقعا خداروشکر میکنم که استاد عزیزی دارم که علاوه بر تسلط به قوانین اصلی کیهان و فکر خداوند بخوبی هم میتونه کتابی درباره ذهن و عملکرد ذهن و نگرش و تاثیر اون توی رفتارهای ما بنویسه خداروشکر…

    هنوز میشه کل فایل های سریال “زندگی در بهشت” و “سفر به دور آمریکا” رو دید و ازشون دیدگاه ها و باورهای مختلف رو غیر از سوال مسابقه درآورد. باورهای قدرتمند و زندگی ساز

    اما دوباره میخوام برم به سوال شما استاد و بعد دوباره دوباره هم درباره اش فکر میکنم.

    بنیان خانواده و روابط خانوادگی

    قطعا با این دیدگاهی که از طریق رسانه ها و معلم از خدا و دین به ما القا شده بود پس تو ذهن کودکانه مون این پیش فرض ایجاد شده بود که کسانی که خدا و دین مشابه ما ندارند زندگی خوبی ندارند.

    بخاطر ازادی ها و گناه هایی که انجام میدن بنیان خانواده از هم پاشیده ایی دارند و کلی پیش فرض هایی که باعث شده بود در این موضوع کشور آمریکا رو خیلی پایین و ضعیف بدونیم.

    چقدر به خودمون اجازه داده بودیم با اطلاعات ناقص و یکطرفه درباره یک ملت و آدم هاش قضاوت کنیم.چقدر قضاوت بده…

    تمام بخش هایی که در سریال سفر به دور امریکا که خانواده های امریکایی و دوستان و مهمان هاتون رو دیدیم آروم آروم پیش فرض های اشتباه مون رنگ باختن و دیدیم که چقدر اشتباه میکردیم…(دوست دارم تک به تک قسمت ها رو اینجا مستند بیارم با اسم قسمت و ثانیه اش…)

    روابط اجتماعی مردم

    وقتی ما خودمون نژاد پرستی میکنیم و افغان هایی که حتی بچه هاشون اینجا بزرگ شدن بهشون شناسنامه نمیدیم باید یک همچین پیش فرض زشتی داشته باشیم که دیگه ملت های دیگه خیلی با غریبه ها بدن…آقا ا چقدر بد قضاوت کردیم و در اصل خودمون رو قضاوت کردیم.

    دیدن برخورد تمام آدم هایی که چه کنار ساحل بودن چه خونشون یا مغازشون چه دوست بودن، چه غریبه دیدیم که چقدر خوب با دوربین شما و شما برخورد میکردن…وای که چقدر همه ی قسمت هایی که آدم های ختلفی به دوربین شما لبحند میزدن رو میشه به عنوان سند اینجا چسباند. پس آرام آرام این پیش فرض غلط هم رنگ باخت.

    میزان امنیت اجتماعی

    آخه چطور از فکر میکنیم فلان کشور نا امن هست وقتی اونجا زندگی نکردیم چون در کشور خودمون دیدیم یا بهمون اخبار و اطلاعات غلط دادن.

    اما در این مجموعه بینظیر واین دویست خورده ایی قسمت میشد امنیت رو دید وقتی پکیج های شما چند روز پشت در بوده و کسی بهشون دست نزده؛ وقتی پلیس و احترام به شهروندها درست اجرا میشه وقتهمه چی درست در جای خودش قرار داره.

    طبیعت این کشور

    آخه چرا همچین پیش فرضی داشتیم با چندتا فیلم که اونم مال یک دوره و مال یک ایالت یا کل فیلم مضمونش نشون دادن بیابان بوده آخه چرا…

    من اگر ایالت یوتا و اونجایی که استاد برای موتور سواری رفتین رو نمیدیدم اصلا فکر نمیکردم بیابان و جای بی آب و علف تو آمریکا هم باشه…اینقدر که سرسبزی و اب دیدم و لذت بردم.

    آزادی های مشروع یا نامشروع

    اصلا این کلمه “آزادی” برای من بیشتر از قبل در این مدت معنا شد و دیدم که در درونم منم به دنبال ازادی هستم. ازادی که از رها شدن از هر قید و بندی نشات بگیره. ازادی که برای سرکشی و خودنمایی و جلوه گری و حس برتری بیاد.

    بنظرم چون ما خودمون رو با یکسری عقاید مذهبی و تعاریف اشتباه از دین محدود کردیم ازادی هم در ذهن مون بد معنی شده و آزادی زیاد رو برابر با بی بند باری و انحراف و … میدونیم. پس پیش فرض اول تو این موضوع معنی درست خود کلمه آزادی هست و اینکه در هر زمینه ایی آیا لازمه حدی بذاریم یا فقط لازمه خوب و بد و نتایج رو بدونیم. وقتی کشوری با این همه تکنولوؤِ دین های مختلف ازاد هستن و حتی گروهی بنام آمیش ها بودن که اصلا قوانین راهنمایی رانندگی رو هم برای اونا تغییرات جزئی دادن یعنی چی…یعنی آزادی عقیده

    حالا مشروع و نامشروع هم تعریفی هست که ما نسبت به دین داریم. اونا هم در اون کشور مشخصه بنظرم. مثلا ایالت لاس وگاس که دیگه فکر کنم مهد آزادی های نامشروع هست و برای خیلی از ایالت ها ومردم آمریکا هم پسندیده نیست اما جالبه که هستن. حالا من مسجد ندیدم اما قطعا مثل کلیسا مسجد هم هست و طرفداران خودش رو داره.

    این سیاست آزادی خواه بودن این کشور از اینجا نشات میگیره که حقیقتا بزرگان شون به این جمله باور قلبی داشتن که گفتن ما به خدا اعتماد داریم.

    وقتی خدایی که گفته ما شما رو از اقوام مختلف و تنوع آفریدیم ما کی باشیم که جلوی این تنوع و آزادی که حق طبیعی ادم هاست رو بگیریم. آزادی که خداوند با قدرت انتخاب و تعقل و تفکر بیشتر گسترشش میده…

    انسان دوستی یا نژاد پرستی

    بنظرم اینم از قضاوت های ما بر اساس فیلم ها و گفته ها ایجاد شده بود. اینکه سیاه پوستان آمریکایی رو به برده میگرفتن یا برخورد بدی باهاشون داشتن. اما از این واضح تر که برای دوره ایی رئیس جمهور کشور آمریکا یک سیاه پوست بوده.

    از این مستند تر که کلی نژاد های مختلف در استیت پارک ها و محله ها و ایالت های مختلف دیدیم اونم با احترام و بدون تبیض…پس وقتی کشوری بر مبنای آزادی بنا شده باشه هر کسی اونجا میتونه ابراز وجود کنه فقط بشرطی که به کسی آسیب نزنه و از قوانین کلی تخطی نکنه تمـــام

    خشونت

    این هم یک ویژگی همه آدم ها و همه ی ملت ها میتونه باشه. اما موضوع اینه این پیش فرض داشتن خشونت رو در کجا دیدم و در چه مسئله ایی…خب معلومه اگر درباره یک فیلمی که سراسر جنگ هست خشنونت رو باید ببینیم و چقدر راحت ذهن ما این موضوع رو بسط داده به کل جامعه و افراد و همه زمینه ها غیر از جنگ و حالت های عادی…

    پس اینم برمیگرده به خوددمون که چه وجه ایی از آدم ها رو میبینیم و برمی انگیزیم که میبینیم.

    ولی خدایی این همه شعارهای کشور ما علیه امریک و گفت مرگ بر آمریکا ها در تظاهراتی که کلی هم پوشش خبری داخلی و خارجی شده نباید خشونت اونا رو برانگیخته کنیم. اگر بر انگیخته نشده چون اونا خیلی با خودشون در صلح هستن و به کوته فکری و رفتار ما میخندن و نیازی به اثبات مهربونی هاشون ندارن.

    میزان آزادی های مذهبی

    دیگه آمیش ها که آخر آزادی مذهبی بودن با کلی تغییراتی که باید جامعه برای اون مدهبی که روی بعضی موارد تغصب داشت انجام میداد.

    وقتی تو خیابون، فروشگاه رستوران دریا یا هر جایی خانم های محجبه رو با آدم های دیگه میدیم قطعا این باور آرام آرام در ما شکل گرفت که اونجا کار ندارن تو چه اعتقادی دارن و کسی نه میخواد اعتقاد تو رو مسخره کنه نه تغییر بده. تو به کسی کار نداشته باش تو با خودت و اطرافت در صلح باش حالا در درونت هر دین و مسلکی رو هم قبول داشته باش…

    کیفیت کسب و کارها

    دیگه کیفیت که کولاک کرده.

    با اون ابزارها

    با اون خریدهای از آمازون

    تخم مرغ نطفه دار با بسته بندی درجه یک تحویل گرفتین

    آدم های که خیلی توحیدی کسب و کار خودشون رو ران میکردن

    ادم هایی که تیمی و در صلح یک کسب و کار ی رو هندل میکردن.

    ادم هایی که در گردشگری در غار و ابشار داشتن با بهترین خودشون رو ارائه دادن خدمت میکردن. اینا یعنی کیفیت….که خدایی الص جنس رو دیگه نمیشه درباره اش چیزی گفت….

    صداقت مردم

    وقتی جنس ها رو با کیفیت و با قیمت مشخص شده تحویل میدن دیگه صداقت در کار و مردم هم میشه دید.

    بنطرم کسی که چیزی برای پنهان کردن نداره بیشتر در صلح با خودشه. کانی که اینقدر عزت نفس و احترام بین شون موج نیزنه قطعا ویژگی صداقت رو هم دارا هستن.

    وای که چقدر همه چی درست جای خودش بود و چقدر درس ها میشه گرفت…و فقط باید یادمون نره که فرانس های این ادم های خوب هم وجه خوب ادم ها رو بیشتر به ما نشون دادو ما بیشتر باور کردیم که همه چی به خودمون و باورهامون داره و این ما هستیم که زندگی و اتفاقات و آدم های اطراف خودمون ررو برای خودمون خلق میکنیم…

    (باورتون میشه از صبح لپ تاپ رو باز کدم تا دوباره کامنت بزارم و مرور کنم باورها و پیش فرض هامو و الان ساعت نزدیک ۲۳ هست و دوست دارم قبل ساعتی که استاد گفته بودم بفرستم هر چند برای بردن جایزه نیست اما شاید هم هست….)

    من این کامنت رو میفرستم و تا جایی که بتونم ویرایش میکنم اضافه میکنم.

    الان مثل بچه هایی هستم میخوان برگ رو ازش بگیرن. اما من امتحان توم بشه بازم میرم کتاب رو از اول میخونم قبلا هم همینطور بودم و در این مورد چه بسا بیشتررررر

    خدا جون شکرت…ارســـال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    شایان گفته:
    مدت عضویت: 2818 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    وقتی که گفتین که در خصوص پیش فرضهای ذهنی دارید کتاب مینویسید با خودم گفتم پس ببین چقدر این موضوع مهمه که استاد دارن در موردش کتاب مینویسن و توی ذهنم شروع کردم به سرچ کردن که پیش فرضهای ذهنیه من در مورد مسایل مختلف زندگیم و در مورد خواسته هام چیه که و میدونم که بررسی پیش فرضهای ذهنیم میتونه کمک خوبی بهم کنه تا هدفهایی که استپ شدن و پیش نمیرن رو ارزیابی کنم برای همین یک فایل در لپتاپ خودم با همین عنوان ایجاد کردم .

    اما بریم سراغ ذهنیتهای من در مورد امریکا :

    چیزی که توی خیلی از قسمتها به ذهنم میومد این بود که من واقعا فکر نمیکردم که توی امریکا روستایی وجود داشته باشه ولی با دیدن این سریال این پیش فرض غلط حذف شد و اون جایی که استاد توی سفر به ایالت جورجیا و دیدن اون دوست مزرعه دارشون گفتن که حتی امکانات روستاها از شهرهای بزرگ هم بیشتره برام واقعا جالب بود . حقیقتش من فکر میکردم که روستاها فقط در کشورهای اسیایی مثل چین و کره جنوبی و ..‌ هست شاید به این خاطر که توی سریالها فقط روستاهای این کشورها رو دیده بودیم نه کشورهای دیگه

    پیش فرض بعدیه من همونطور که استاد هم گفتن در خصوص بنیاد خانواده بود که من فکر میکردم اونجا خیلی تمایلی به ازدواج و بچه دارشدن ندارن در حالی که با دیدن این سریال و مخصوصا سفر به دور امریکا که توی استیت پارکها خونواده های زیادی با بچه هاشون در حال تفریح بودن و ناخوداگاه این پیش فرض هم اونجا عوض شد که این پیش فرض هم احتمالا به خاطر وجود ازادی در روابط در امریکا در ذهن من شکل گرفته بوده

    پیش فرض بعدیه من وجود انسانهای مست و بی جنبه به خاطر ازادی مشروب در این کشور بود ولی با دیدن اون لحظه که مردم از استادیوم ورزشی بیرون میومدن بدون اینکه کاری کنن که بقیه رو ازار بدن اونجا متوجه شدم اونا حد خودشون رو میدونن و میدونن چقدر بخورن که ظرفیتشو دارن در حالی که توی کشورهایی که مشروب ممنوعه طرف حتی اگه مست هم نشده باشه برای خودنمایی کارهای عجیب غریبی از خودش نشون میده که خودنمایی کنه چیزی که توی امریکا دیده نمیشه

    پیش فرض بعدیه من در مورد طبیعت امریکا بود که من فکر میکردم اصلا جنگل نداره و اصلا جای سرسبز نداره که خب احتمالا برمیگرده به تصویرهایی که در مورد امریکا از تلویزیون دیده بودم و توی تمام فایلهایی که استاد در حال رانندگی گرفته بودن همیشه میدیدم که کل جاده پر از درخته و اونجا هم این پیش فرض عوض شد

    پیش فرض بعدی در مورد امنیت امریکا بود البته میدونستم که همشون ادمای تبهکار و … نیستن ولی احساس میکردم که توی هر خونه ای یه تفنگ همه دارن تا در صورت مزاحمت افراد خلافکار بتونن از خودشون دفاع کنن 😂😂

    با بررسی پیش فرضها به این نتیجه رسیدم که پیش فرضها به صورت ناخوداگاه و بدون اینکه ما متوجه بشیم هر لحظه در حال شکل گیری در ذهن ماست و فقط با یه بصیرت کامل و موشکافی و ریز شدن و دقیق شدن روی باورهاست که میشه پیداشون کرد و اصلاحشون کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مرجان عبیری گفته:
    مدت عضویت: 2057 روز

    به نام الله مهربان سلام به استاد عزیزم خانم شایسته نازنین و همه دوستانه هم فرکانسی عذر می خوام اگر کمی پراکنده گویی میشه ولی دوست داشتم نکاتی رو بنویسم چون احساس می کنم واقعا مدیون این دو تا سریال بسیار ارزشمند هستم یکی در مورد خانم شایسته که برای من الگوی بسیار ارزشمند شدن خب جامعه اون چیزی که در مورد روابط عاطفی به من گفت این بود که بحث آرایش زیورآلات بلندی مو و یکسری مسائل ظاهری رو خیلی موثر میدونستن برای نگه داشتن رابطه عاطفی وقتی دیدم مریم جان با موی کوتاه بدون آرایش بدون زیورالات خاصی ناخن کوتاه که ندیدم لاک زده باشند با کفش اسپرت این چنین رابطه عاشقانه ای رو داره واقعاً معیارهای من تکون خورد من موهای فر بلندی داشتم و همیشه این بلندی رو برای زیباتر دیده شدن نگه میداشتم ولی یه روز تصمیم گرفتم برای راحتی خودم برم و مثل مریم جون کوتاه کنم آرایش رو گذاشتم کنار کفش پاشنه داری که اذیت میشدم اسپرت رو جایگزین کردم چقدر دوستانن به من می گفتند برو بینی ت رو عمل کن و من گفتم حاضر نیستم برای اینکه از نگاه دیگران پسندیده شم خودم رو به زحمت و رنج بندازم من با همین چهره باید بتونم زندگیم و خلق کنم چون زندگی من با فرکانس م ساخته میشه نه تفاوت های ظاهری

    آدم خیلی از زندگی ها رو میبینه که وقتی مرد چند روز بنا به دلایل خونه است زن به ستوه میاد و دوست داره که کمتر کنار هم باشند ولی می‌بینیم که خانم شایسته و استاد هر روز با همند و هر روز عاشقانه تر از قبل واقعاً این دوتا سریال دنیای جدید و متفاوت را برای من باز کرد دیدم بابا آدم می تونه چه چیزیهایی تو زندگی داشته باشه توی کشور آزاد که هرکسی میتونه با هر پوششی که دوست داره بیاد بیرون و نگاه های حریصانه آدمها اذیتش نکنه و کاملاً عادی و پاک از گشت و گذار ش لذت ببره واقعا میدونم که همین حجاب اجباری خود شر که و به قول قرآن آیا زمین به اندازه کافی گسترده نبود که مهاجرت کنی و تحت ظلم قرار نگیریم کشوری که اینقدر مردم در صلحند راحتند شادند به راحتی و با امنیت حتی کنار دریا میشه ازشون فیلم گرفت و آنها با لبخند از تو استقبال کنند من همیشه وقتی از کنار دریا و پوشش خانمها فیلم می‌گیرید هنوز در حیرتم آخه چطور ممکنه من تو کشور اسلامی با یه تیپ معمولی میرم بیرون و نگاه ها من و معذب میکنه و آنجا اینقدر این مسائل ظاهری براشون عادی راحت شده و برای ما مهم ترین موضوع

    من میفهمم که اونها لذت رو خیلی فراتر از ما در آزادی شادی محترم و ارزشمند بودن احترام به تفاوت ها لذت بردن از تمامی امکانات تفریحی ورزشی و این حد از طبیعت بی نظیر سرسبز و پرآب شاد بودن به هر بهانه‌ای و تمرکز و شادی و زیبایی واقعاً رابطه عاشقانه شما با مریم جان خیلی برای من درس داشت که میشه واقعاً یک چنین زندگی عاشقانه ای داشت برعکس تمام حرف هایی که از جامعه شنیدیم که بالاخره زندگی اوایلش خوبه و چقدر دوست دارم کلمه عاشقتم رو که بین تون جاری هست من حتما اینو در روابطم به کرات خواهم گفت به لطف الله

    اینکه آدم این حد از فراوانی نعمت رو توی زندگیتون میبینه که هر چی میخوای راحت سفارش میدید بدون هیچ دغدغه مالی هرچی کیف میکنید می‌خرید واقعاً فوق العاده است من یه درس بزرگ از خانم شایسته گرفتم و اینکه من برای انجام کارهای خونه تنبلی می کردند تا این حد از تمیزی رو که خانم شایسته نشان دادند برای من کار سطح پایین و اتلاف وقت بود

    بعد از این فایل تغییر کردم و کلی به تمیزی و آشپزی اهمیت بیشتری میدم همیشه فکرم این بود که مستخدم بگیرم در آینده و اینکارها رو بکنه این حرفهای خانم شایسته واقعا نگرشم رو تغییر داد

    اینکه این کشور اینقدر عالیه که آشغال تو خیابون و پیاده رو و جوی آب نمی بینید می دونید چقدر ارزشمنده اینکه اینقدر آب و طبیعت عالی وجود داره اینقدر ماشین های شیک و تمیز و مدل بالا با چه نظم و فاصله ای تو خیابون ها حرکت می کنند می دونید چقدر ارزشمنده این که هرگز با این صحنه مواجه نمی شه که تو پیاده رو داری راه میری و موتورسوارها از کنارت رد می شوند چقدر با ارزش اینکه همه جا مسیرهای امن و زیبایی برای اسکوتر و دوچرخه و پیاده رو هست چقدر عالیه �ن چه صحنه هایی رو توی پیاده روی می بینی که طبیعتی که رودخانه طویل و زیبایی چه خانه‌های باشکوهی با چه حیات و چمنزاری چه پارک هایی که ساختمان های بلند و تمیز و شیک و نوسازی اینکه شما توی یک برج فوق العاده هستید و چنین ویدیو و استخر روباز عالی داره با تمام امکانات چقدر نگاه من رو به امکانات دنیا تغییر داد اینکه پلیس اینقدر خوب و مهربون و کار درسته اینکه تو میتونی با لباسی که تو خونه بهت نداری برای انجام کارهای بیرون به راحتی با همون لباس بری بیرون و نیاز به یه عالمه لباس رسمی نداره که بپوشی اینکه مردم این کشور صادق و درستکار دارند و این حد از امنیت وجود دارد که کسی وسایل سفارش ت رو دم در نمیبره کسی وارد خونت نشه در باز باشه کسی دیواری دور خونش نداره این که دیدم به عکس چیزهایی که شنیدم اونجا ثبات خانوادگی وجود داره اتفاقاً خیلی بهتر از ایران همین که میبینی خانواده چقدر تعداد فرزندان زیاده وقتی دیدم مهمانان شما ۴ یا ۷ بچه دارند واقعاً تعجب کردم که این نشون میده چقدر تعهد وجود داره � خودمون اگر یک فرد سبزه میونمون باشه چقدر مسخره می‌کنیم تا چه برسد که از این نژادها و رنگهای مختلف میونمون باشد واقعاً ظرفیت این را داریم که ملاک انسانیت قرار بدهیم و معیارهای ظاهری این که حتا اسلحه آزاد ولی با این حال این حد اصل هست چقدر برای من جالبه اینکه کشوری هست که به قول شما کمی متفاوت از اروپا روی شکرگزاری توجه خاصی دارند و کمتر اهل سیگار و مشروبات هستند و اینکه سیگار رو تا سن ۲۱ سالگی ممنوع کردند و اینکه برای آشغال ریختن اینه جریمه رو برداشتند این عالیه �ن که به ما گفته بودند مردم امریکا دشمن شما هستند و بعد می‌بینیم بندگان خدا اصلا نمیدونن ایران کجاست و اینکه چقدر برای کشورشان و پرچمشون ارزش قائل اند ممنونم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان به خاطر تمام زحماتی که برای تهیه این فایل ها کشیدید و واقعاً باورهای ما رو دگرگون کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    الیاس زندیه گفته:
    مدت عضویت: 1703 روز

    نام خداوند بخشنده مهربان اینجانب الیاس زندیه هستم شاگرد استاد عباس منش شش ماه است که با استاد و گروه خوبشون آشنا شدم افکار من و دیدگاه من نسبت به موضوع های مختلفی تغییر کرده که یکی از مهم‌ترین این ها در زمینه مهاجرت و نوع زندگی در کشورهای جهان اول مثل آمریکا یا کانادا بوده.》

    تا قبل از این آشنایی من باور های عجیبی نسبت به کشورهای غربی و دشمن های سیاسی ما مثل آمریکا داشتم به عنوان مثال من فکر می‌کردم در این جوامع حیا و عفت وجود نداره و مردم اون چشم ناپاک و هرزه هستند چرا چون متاسفانه به دلیل تماشای فیلم‌های نامناسبی که هدف آنها تنها پاسخ به میل جنسی افراد بوده و هیچ واقعیتی از آنها در جامعه نیست من اینگونه فکر می کردم.

    تاثیر فیلم های آموزشی استاد بسیار عالیست اما هنگامی که آقای عباس منش همراه خانم شایسته خودشون بدون هیچ فیلتری به ما زندگی عادی رو به شکل تمام و کمال نشان می‌دهند عامل شد تا در حد خوبی درک کنیم فضای حاکم بر آمریکا را ولی من خیلی از باورهای غلط هم از فیلم‌های هالیوودی که با هدف مشخصی ساخته و پرداخته میشوند شکل گرفته بود به عنوان مثال من وقتی اون افراد ثروتمند رو در فیلم ها می دیدم فکر میکردم خیلی باید وضع مالیشون خوب باشه و اگر بخوام در آمریکا زندگی کنم باید مثل اونها باشم اما استاد در فایل های سفر به دور آمریکا مخصوصاً در دیداری که با خانواده کانادائی داشتند من می دیدم که آنها چندین نفر بودند که با یک ماشین ساده به آمریکا سفر کرده و حتی لباس هاشون رو هم در فضای باز می شستند و خشک می کردند و این باعث شد تا بفهمم کسانی که به آنجا سفر میکنند آنچنان تفاوت عظیمی با ما ندارند و ما هم میتونیم باهاشون تعامل داشته باشیم و در این کشور از زیبایی هاش لذت ببریم.

    یکی دیگر از باورهای نامناسبی که باز فیلم های سینمایی به من داده بود تفریحات مضر و آسیب زننده آمریکایی‌ها بود مانند قمار الکل نوشیدن یا روابط نامشروع که قرآن و خداوند آنها را نهی کرده و فکر می‌کردم این جور سرگرمی ها مثل رایج بودن تماشای فیلم های ترکی در ایران در آمریکا فراگیر است اما استاد با فایل های مهمونی هاشون که لطف می کردند و آنها را به تصویر می‌کشیدند باعث شدند تا بفهمم نه تنها همه تفریحات شون مضر نیست اتفاقاً وقتی کنار هم هستند اولاً خیلی چشم پاک کند و صمیمیت و محبت رو میشه در دورهمی ها دید علاوه بر این از تک تک لحظات شان استفاده می کنند و با بازی های جالب و گفتگوهای پیرو مطالب درست که به هیچکس بی احترامی نمیشه از کنار هم بودن لذت می برند و جالب اینجاست که همه با هم خوش میگذرونن چون در مهمونی هامون می بینیم که یک گروه لذت میبرند و یک عده‌ای دیگر مسئول اون مهمونی هستند که کلی سختی می کشند تا دیگران بهشون خوش بگذره اما آمریکایی‌ها هرکدوم برای لذت بردن خودشون تلاش می‌کنند و من فکر می کردم اونجا هم مثل ایران تنها عده‌ای از مهمانی لذت ببرند و در فایلهای دورهمی ها من به فرع بودن موضوعی مثل حجاب و اصل بودن موضوعی مانند احترام به عقاید و قضاوت نکردن دیگران رو متوجه شدم اینکه همه ما در جهان هستی برابریم و به حقوق یکسانی از تمام فراوانی ها و زیبایی های این جهان لایق هستیم .》

    از فیلم‌ها گذشته اخبار ایران هم همیشه یک تیتر منفی از آمریکا در خبرها ش هست که تاثیر خیلی بدی بر من در خصوص ایالات متحده داده بود چون همیشه به کرار در اخبار صدا و سیما دیده ام که از بی کفایتی و ناتوانی آمریکا در کنترل ویروس کرونا خبر داده اند اینکه تمام مردم دارند مبتلا می‌شوند و اوضاع در تمام نقاط آمریکا و خطرناک است اما وقتی که فایل های زندگی در بهشت رو دیدم اصلاً متحیر شدم که در این همه ترس، استرس و بی نظمی ای که در مورد کرونا ایجاد شده مردم ما از خونه و زندگی و کارشون افتادند من خودم قهرمان شنا بودم که خانواده ام از ترس مانع رفتن من به ورزش می شودند ما می‌ترسیدیم به دلیل جو بسیار بد حاکم بر جامعه اما چیزی که من از فایل های استاد در مورد کرونا دیدم نه خبری از جنازه های سرگردان در خیابان بود و نه بحرانی تامین مواد غذایی تمام مردم نه تنها از خونه زندگی و کارشون نیفتاده بودن بلکه در کمال آرامش و خوشحالی به مراسمات، مهمانی ها و جشن های خودشان می پرداختند و اعتراضی درباره نحوه برخورد با کرونا در جامعه دیده نمیشد. زمانی که ما در حال وضع ممنوعیت برای سفر و بازدید عزیزانمون بودیم طرفداران تیم تمپا دور هم جمع شده بودند و در کشتی های تفریحی خود قهرمانی تیم محبوبشان را جشن می گرفتند،(شاید بگید که این بخشی از جامعه آمریکا بوده که به تصویر عباسمنش در اومده اما باید متذکر شد اخباری که شما می بینید هم تنها بخشی از واقعیت است که به تصویر درآمده و من ترجیح میدم که واقعیتی را انتخاب می کنم به نفع خودم باشه و بدون فیلتر بهمن نمایش داده بشه).》

    و اما در خصوص نوع زندگی در آمریکا : فکر می‌کردم که مردمشون با سختی هرچه تمام تر در حال کار کردن هستند و مالیات‌های سنگین دولت امان از روزگار مردم در آورده است چون یکی از فامیل های ما که ۲۰ سال آلمان بود یه طوری سختیهای آنجا می گفت اینکه اینجا با خارج همش یکیه و همش مشکل و زجر هست

    یا یکی دیگر از اساتید که افسردگی اکثر آمریکایی‌ها را از فشار زندگی مثال می‌برد چیزی جز شادی هایی که آمریکایی ها می کردند و حال خوبی که با هم تقسیم می‌کردند رو ندیدم عجب می کردم که مثلاً تیم شما بازی فوتبال داره چرا جدی نیستید؟ و حرص نمی خورید؟ چرا خوش حالیید؟ و با هم خوبید یعنی بازی رو تفریح و خوش گذرونی می بینید؟ با فکر می کردم این ‏vpn باید باشه و رفتار و نحوه برخورد من اشتباه بوده و جالب اینجاست که چقدر خارج از جنسیت و سن و حتی موقعیت شان کار هم لذت می برند و این رو میشه در کنسرت های فضای باز و در مراسماتشون هم دید.》

    نکته حائز اهمیت دیگر احترام بسیار پسندیده آمریکایی‌ها به ما ایرانی ها بود چون من می شنیدم از فامیلامون که خارج بوده اند ، پرسیدن کجایی هستی و گفته ایرانی ام رفتار بسیار زشتی داشتند و به چشم یک انسان عقب مانده غیر قابل اطمینان توریست نگاه می کردند ولی شنیدن کی بود مانند دیدن و با آن چیزی که من دیدم جز احترام و مهمان نوازی آمریکایی‌ها از استاد و خانواده محترمشان نبود.

    شاید فکر کنیم چون اوضاع اقتصادی استاد و جایگاه اجتماعی در جامعه بوده که این برخورد شکل گرفته اما من دیدم که چطور مردم جلوی دوربین خانم شایسته با روی باز و لبخند ظاهر می شدند مثال جالب اون هم خانومی بود که با استاد و مریم جان در فروشگاه آشنا شدند و آن خانوم بدون اطلاع از اوضاع مالی استاد ایشان را به خونشون دعوت کردند و همراه با مادرشون که بیش از ۹۰ سال سن داشتند نهایت مهمان‌نوازی را از ایرانی ها به عمل آوردند و هیچ وقت ندیدم که به دلیل قومیت استاد بهشون بی احترامی کنند.》

    موقعیت جغرافیایی و مسکونی آمریکا هم افکارم دگرگون شده: من مبل سفر به دور آمریکا فکر میکردم آمریکا یعنی شهرهای شلوغ و پرترافیک که عکس هاشون هم در جای آب و خشک واقع شده اند اما جالب اینه که این کشور در جای خشک و کم آب نیست و تمپا پارادایس و شهرهای بزرگ مثل لس آنجلس و نیویورک را می بینید که بسیار سرسبز و زیبا هستند و در طول مسیر شهرها یک وجب خاک قهوه‌ای دیده نمیشه

    و علاوه بر آن امنیت آرامش و مسکونی بودن شهر هاشون قابل تحسین و از رشد و پیشرفتی که قابل مشاهده هست فراوانی رو میشه لمس کرد،》

    یکی دیگر از باورهای مخرب من در خصوص آمریکایی ها و زندگی در کنار آنها: سخت بودن تعامل با آنها بود به عنوان مثال کار های روزانه مثل خرید و غیره…. در دسترس نبودن مواد غذایی ایرانی ها دیدم خرید از آمازون آمازون حتی می‌توانند از خونشون خارج نشوند و اگر هم حضوری اقدام به خرید می‌کنند بسیار واکنش و رفتار خوبی باهاشون میشه مریم عزیز ادویه جات ایرانی و غذاهای لذیذ ایرانی که درست میکنند تو همین ایران هم پیدا نمیشه پیدا کرد و همین طور رستوران های ایرانی که استاد با خانواده می رفتند و به قول خودشون تازه فهمیدم که دوغ آبعلی در فلوریدای آمریکا درست میشه😊.》

    ‏نکته ای دیگر در خصوص فایل های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت: تعامل مردم در و همچنین با دولت و صلح آمیز است چون ما تو ایران هی می بینیم که فلان پلیس این برخورد رو بد رو با مردم داشت یا فلان سیاستمدار بر علیه فلان قوم صحبت کرد و حالا خیابانها شاهد هجوم مردم است.اما میبینم که مردم بسیار با همدیگر تعامل عالی ای دارند و دولت هم بسیار مایه آرامش و حس خوب برای مردم هست.》

    یکی دیگر از باورهای مخرب من در خصوص آمریکایی ها: نحوه تعامل کنار دریا

    نحوه تعامل مردم با هم در کنار دریا د در فیلم ها خودنمایی یا چشم چرانی بود اما هنگامی که استاد همراه با خانم شایسته به کنار ‏دریا رفتند من چیزی جز احترام ملت و لذت بردن خانواده‌ها و دوستان و تفریحات سالم در کنار یکدیگر و سپاسگزاری از نعمات زیبای آفرینش نمیدیدم

    حلبچه چه دریایی فوق‌العاده‌ای من اصلا نمیدونستم آمریکا دریا داره باغ، جزیره، جنگل، کویر شگفت‌انگیز، پرادایس عالی و فوق العاده، پارک های عالی و آبشار نیاگارا و همگی اینها رو با سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت تجربه کردم خدایا متشکرم.》

    در مورد شغل هم فکر میکردم که خیلی عجیب باید باشه تا تو مانند اینجا اما من متوجه شدم که اکثر مردم شاغل هستند و این چیزا عادیه و خارج از اون ای دل ای دل خوب و درست و کامل افراد وظیفه شون رو انجام می دهند با اینکه من فکر میکردم کار برای رضای خداست و اونهایی که خداناباور ند و باز هم این باور غلط من بود که آمریکایی ها خدا ناباورند وظیفه خود را به خوبی انجام نمی دهند اما دیدم در مثال هایی مثل تعمیر آروی یا تعویض مخزن چاه افراد با تمام وجود خودشان تلاش می‌کردند تا به بهترین نحو وظیفه خودشان را انجام بدهند.》

    من دیدم رابطه خوب دولت با افراد کم توان رو که برای آنها فضا مورد نیاز شون قرار داده بود تا هر کاری می توانند برای امرار معاش خودشون انجام بدهند و همچنین مکان های تفریحی بسیار خوبی که برای تمام افراد مثل پارک ابی ، فضای مناسب خارج از استادیوم یا جشن ها و کنسرت های رایگان قرار داده بود.》

    نکته دیگر این بود : چقدر می شود زیبا و آسان با آمریکایی ها دوست شد من فکر می کردم چیز عجیبی است که با کشورهای دیگر و افراد اونجا دوست بشی اما میبینم که استاد کلی دوست داره و خیلی از سفرها مثل همون داستان موتور سواری در کویر ناگهان دوستانی پیدا میکنه و اونها بسیار افراد خوب و محترمی هستند که همچین اتفاقی در ایران هم کم نظیره !!!

    یعنی اینقدر آمریکایی‌ها افراد خوب مهربان و صمیمی هستند.》

    همینطور در زمینه نوع برخورد با کودکان ایرانی که مثلاً بعضی ها میگن مردم خارج فکر می‌کنند که ایرانی ها و بچه هاشون افراد غیر قابل اعتماد هستند ولی می‌بینم که مایک عزیز به چه خوبی تحصیل کردند در آمریکا و زبونشون رو چقدر سریع و خوب یاد گرفتند و چقدر معلمشون مهربون و دوست داشتنی بود به طوریکه هیچ بی احترامی به مایک عزیز نکردند تازه مهمونی هم با هم می گرفتند و در کنار هم لذت می بردند.》

    نکته دیگر قانون مندی خانواده های آمریکایی است من فکر می کردم که چون آمریکا کشور آزادی است. قانونمند نیست اما من دیدم در دولت سازمان‌ها و خانواده‌ها که چقدر پیرو قوانین بودند و چه زیبا فرزندان خودشون رو مدیریت می کردند و به کودک احترام می‌گذاشتند . مثل خانواده دوست استاد که چهار تا پسر داشت که چه زیبا روابط بین بچه ها و والدین عالی بود و مهمتر از اون بچه ها دلیل و اهمیت قوانین رو درک کرده بودن.》

    نکته جالب دیگر نوع پوشش و لباس مردم آمریکایی ها و مخصوصا خانوم ها بود

    در ایران پوشش های عجیبی وجود دارد که می گویند آنها غرب زدگی است و من فکر می کردم دیگه کشورای دیگر چه خبر است. اما در ویدیو های استاد مردم بیشتر با یک شلوارک و تیشرت ساده بدون آرایش های غلیظ در جامعه و به راحت ترین شکل ممکن طوری که دوست دارند و راحت هستند لباس می پوشند و هیچکس به دیگری بی احترامی نمی کنه بلکه هر نوع سلیقه قابل احترام هست.》

    و در کل این گونه بگویم که من آمریکایی‌ها را دیو های پلید و کثیفی می دیدم که تنها کارشان فساد و فحشا است کسانی که فقط به فکر خویش اند و هیچ ارزشی برای دیگر کشورها قائل نیستند کسانی که تنها فکرشان آسیب و تخریب جوامع است تا منابعشان را غارت کنند و هیچکس را در خاک خود نمی پذیرند مگر آنکه از آن سو استفاده کنند .اما اکنون پس از تماشا، مرور و تحلیل فایل های گروه تحقیقاتی عباس منش متوجه شدم :

    آمریکایی ها فرشته هایی اند جویای عشق ورزی ، محبت کردن و یاری رساندن به دیگران ،کسانی که زندگی شان بر مبنای لذت بردن هر چه بهتر از جهان زیبایی‌های الله یکتاست و همیشه تلاش می‌کنند تا با فعالیتشان سپاسگزار سلامتی‌شان از الله یکتا باشند و آنجا بهشتی است برای هر کسی که آن را باور کند و به سویش قدم بردارد تا بتواند هرچه بیشتر فراوانی و بزرگ منشی آمریکا و آمریکایی ها را نصیب خود کند

    حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

    و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

    هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن

    وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

    رو سینه را چون سینه‌ها هفت آب شو از کینه‌ها

    وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

    باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

    گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

    با تشکر الیاس ۱۶ ساله از تهران

    و آرزو می کنم یک روز در بهشت با استاد همنشین باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهری گفته:
    مدت عضویت: 2444 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم خانم مهربان

    ذهن من سالها تحت تأثیر رسانه ها و فضای مذهبی و متعصب جامعه و مدرسه و… بود. فکر می کردم آمریکا کشوری است که در آن هزینه های زندگی بسیار بالاست و مردم زیادی هستند که در آنجا بی خانمان هستند. به حقوق همدیگر تجاوز می کنند و در آنجا به راحتی آدم می کشند. فکر می کردم افراد در روابط خانوادگی هیچ تعهدی نسبت به همدیگر ندارند و مردم آمریکا سرد و بی احساس هستند و روابط خانوادگی متزلزل است. فکر می کردم مردم آمریکا بی بند و بار هستند. اگر جرمی اتفاق می افتد نسبت به آن بی تفاوت هستند. مثلا اگر در خیابان دو نفر با هم دعوا کنند کسی به آنها کمک نمی کند و می گذارند که به همدیگر آسیب برسانند. الان مدت زیادی است که دیگر این دیدگاه ها در من کاملاً از بین رفته است و جور دیگری نگاه می کنم.

    با دیدن سریال سفر به دور آمریکا چیزهای بسیار زیادی یاد گرفتم. مثلاً دیدم که سیستم فکری که آمریکا را ساخته است چقدر منظم بوده و به همه چیز فکر کرده و کوچکترین مسائل مردم را در نظر گرفته چقدر انگار همه چیز منظم است و دقیقاً در جای خودش قرار دارد. تعصبی روی قوانین خود ندارند و اگر قانونی غلط باشد آن را اصلاح می کنند و یا تغییر می دهند و قوانین جدیدی به وجود می آورند. در این کشور همه افراد با هر عقیده ای و دین و مذهبی آزادانه زندگی می کنند حتی اگر اعتقاد آنها درست نباشد. این احترام به انسان به عنوان یک موجود آزاد که حق اشتباه کردن و زندگی بر اساس نظرات واقعیش را دارد، به نظرم امتیاز بزرگی برای این کشور است. به نظرم در این کشور کمتر نیاز نیست که افراد نقاب به چهره داشته باشند و می توانند به راحتی خود واقعیشان را زندگی کنند و این یعنی زندگی با عزت نفس

    در این کشور وقتی مردم به کسی محبت و مهربانی می کنند انتظار جبران ندارند چون شخصیت مهرطلب ندارند و انسان های مستقلی هستند. منتظر نیستند کسی بیاید و زندگی آنها را درست کند و کمکشان کند. در واقع در زندگی منتظر منجی نیستند، خودشان با تلاششان به همه چیز می رسند هر کسی در هر جایگاهی می تواند برای خودش کارآفرینی کند و منتظر نیست که دولت شغلی برایش ایجاد کند. در روابط عاشقانه خیلی متعهد هستند و در یک زمان با چند نفر ارتباط ندارند و در زندگیشان عشق واقعی وجود دارد.

    در آمریکا هر کس می تواند با یک کار مناسب درآمد خوبی داشته باشه و زندگی راحت و مستقلی برای خودش فراهم کند.کسانی که بی خانمان و فقیر هستند مشکل از باورها و افکار خودشان است وگرنه سیستمی که در آمریکا وجود دارد همه را به سمت ثروت سوق میدهد. بچه ها از دوران کودکی استقلال از خانواده را یاد می گیرند و به سمت کار کردن و استقلال مالی می روند. سیستم های اجتماعی آنقدر قوی عمل می کند که یا جلوی به وجود آمدن جرم را می گیرند و اگه جرمی در جامعه اتفاق افتاد، نیازی نیست مردم وارد عمل شوند که خودشان آسیب ببینند بلکه عملکرد پلیس خیلی قوی است و خودش به همه چیز رسیدگی می کند. اگر مشکلی پیش بیاید مردم به راحتی می توانند در جایی تجمع کنند و اعتراض کنند و پلیس با احترام با آنها برخورد می کند و سرکوبشان نمی کند. بدن همه ما یک پوست فیزیکی دارد که نگذارد چیزی از خارج وارد بدن ما بشود. در واقع هر یک از ما پوست روانی هم داریم که دیگران نباید به این پوست روانی آسیب برسانند و یا ضربه ای به آن بزنند. وقتی مثلاً می خواهیم دیگران را متقاعد کنیم که عقاید ما را بپذیرند یا در زندگی دیگران دخالت می کنیم و یا آزادی های آنها را نادیده می گیریم یا سوالات بی مورد و خصوصی از آنها می پرسیم و رفتارهایی از این نوع در واقع ما به حقوق دیگران تجاوز کرده ایم و وارد پوست روانی آنها شده ایم. به نظرم در کشور آمریکا تا حد زیادی مردم به حقوق همدیگر احترام می گذارند و در واقع وارد پوست روانی همدیگر نمی شوند. در کار یکدیگر دخالت نمی کنند. تمرکزشان روی زندگی خودشان است و نمی نشینند از صبح تا شب در مورد دیگران و مسائل آنها صحبت کنند و وقتشان را تلف کنند. به قول استاد عباسمنش در مورد قیمت وسایلی که دیگران خریده اند یا حقوقشان و اینها سوال نمی کنند. از نظر من آمریکا کشوری است که مهد علم و پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت در زمینه های مختلف است. کشوری که در آن همه در امنیت فیزیکی و روانی زندگی می کنند. کشوری بزرگ، سرسبز و زیبا، پر از جاهای دیدنی و قشنگ و پر از آدم های کوشا، خلاق، کارآفرین، ثروتمند و موفق. کشوری که به پیشرفت کل دنیا کمک های زیادی کرده و در طول تاریخ اختراعات و اکتشافات زیادی در آن اتفاق اتفاده و من خدا را شکر می کنم که چنین کشوری وجود دارد و انسان های پرتلاشی که در آنجا برای پیشرفت کل دنیا تلاش می کنند. من از همه این انسان های خوب و کوشا تشکر می کنم.

    از شما استاد عزیز و مریم خانم تشکر می کنم که تمام این زیبایی ها و خوبی ها را به ما نشان دادید.

    متشکرم و موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهناز امینی گفته:
    مدت عضویت: 1851 روز

    با سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته ی عزیز ودوستان گلم خدا رو بسیار سپاسگزارم که‌عضو‌این خانواده هستم وباسپاس فراوان برای این همه تلاش وزمانی که صرف میکنید تا باورهای مارو از همه نظر ارتقا بدین

    وباز هم خداوند‌را بسیار سپاسگزارم که علی رغم بمباران تبلیغاتی که علیه کشور آمریکامخصوصادر دهه شصت درکشور ما رواج داشت من هیچوقت ذهنیت بدی نسبت به این کشور نداشتم وفقط باور نداشتم و راستش جرات نداشتم که بخوام وآرزو کنم مسافرت یا مهاجرت را وخیلی دور ودست نیافتنی میدیدم وهمیشه بخودم میگفتم من کجاو… آمریکا کجا

    وخدا روشکر بعد از اشنایی بااین سایت الهی تازه جرات وجسارت خواستن در من به وجود اومد وباور کردم که میشودخواست ومیشود رسید

    وخدا رو شکر میکنم که در این مدت به این آگاهی رسیدم ومتعهد شدم که تا دست از تلاش برندارم تاروزی که مهاجرت کنم

    و با دیدن هر قسمت از سفرنامه وزیباییهای این کشور شور وشوق واشتیاق در من بیشتر وبیشتر میشه

    استاد عزیزم مشتا قانه تلاش میکنم که یک روز شما را در آمریکا ملاقات کنم

    الله مهربان نگهدارتان باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زینت چهارپاشلو گفته:
    مدت عضویت: 2754 روز

    با سلام و احترام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و بچه‌های خوب سایت

    قبل از اینکه نظرم را بنویسم این را بگویم که من کامل سفر به دور امریکا و سریال زندگی در بهشت را کامل ندیدم سفر به دور امریکا را تا قسمت 45 دیدم و سریال را تا قسمت 113 دیدم البته تا به این لحظه و هر روز برنامه ای برای دیدن این فایلهای بی نظیر دارم و همچنین در حال گذراندن دوره ارزشمند عزت نفس هستم.

    هیچ عجله ای برای تند تند دیدن فایلها ندارم وقتی که یه قسمتی را دیدم حتما کامنت های لایک شده را هم می خونم چون خیلی تاثیر داره و باعث میشه که نکته هایی که خودم درک نکرده‌ام با خوندن کامنت‌ها به خوبی برام جا میافته.

    امروز 19/03/1400 هست و ایمیلم را بازکردم و متوجه این مسابقه شدم و با خودم گفتم بنویسم و متوجه بشم تاثیرات دیدن این فایلها و تغییر دیدگاهم و باورهایم

    موضوع بنیان خانواده و روابط خانوادگی: نگرش من نسبت به این موضوع به شدت منفی و نادرست بود البته قبل از دیدن این فایلها

    من فکر می کردم که امریکایی‌هاهیچ تعهدی در روابط خانوادگی ندارند، بی بند و بار هستند، بچه هاشون با هر کی هر جا و هر کاری که بخواهند انجام می دهند و پدرو مادرشان هیچ مسولیت و نظارتی بر آنها ندارند و خیلی از بچه‌های امریکایی اصلا پدر و مادر ندارند و بر اساس یک روابط نامشروع به وجود آمده اندو به خاطر همین خانواده‌ای به این شکل که ما در ایران داریم آنها ندارند زن و شوهر ها با هم خیلی اوکی نیستن و بودن با یکی دیگه برای آنها عادیه درحالیکه با هم زن و شوهر هستن. زن ، مرد ، بچه ها هرجور که بخوان هستن و هیچ سخت‌گیری و کنترل نیست از طرف هیچ کدام از اعضای خانواده.

    کلاً فکر می کردم یک چهارچوب خانواده برای آنها تعریف نشده و روابط خانوادگی و اصطلاح گرم و صمیمی که ما ایرانی‌ها با هم داریم آنها ندارند و نسبت به هم بی تفاوت هستند و همین طور فکر می کردم که خیلی نسبت به هم مهربون نیستن و ابراز محبت نمی کنن و خشن هستند ولی نگرش من بعد از دیدن فایلها تغییر کرد

    در اوایل قسمت های سریال زندگی در بهشت مهمانهایی که به پرادایس آمدند و خانوادگی هم بودند این دیگاه منو پاک پاک کرد و از بین برد.

    وقتی این قسمت ها را میدیدم مثلا رفتار خانم هپ با بچه هایش که 4 تا پسر داشت چقدر من از رفتارهای این خانم یاد گرفتم

    از اینکه چقدر به بچه هاش احترام می گذاشت و کلی هم مهر و محبت بینشون فراوون دیده می شد

    چقدر جداگانه به سلیقه ها و علایق بچه هاش احترام می گذاشت و اونها را در مسیر علاقشون حمایت می کرد ( برعکس من چند سال به خاطر راحتی خودم دررفت و آمد بچم را به کلاس والیبال می فرستادم در حالیکه به فوتبال علاقه داشت بچم و بعد از دیدن این قسمت کلی خانم هپ را تحسین کردم و دیدم که از پسر دومیش که مثل پسر اولش خیلی اهل درس خوندن نبود خیلی انتظار نداشت یا پسر سومیش عاشق نجوم ستاره ها بود و کلی کتاب برای او در این زمینه خریده بود اصلا توانایی بچه هاش را با هم مقایسه نمیکرد و به خواسته هاشون احترام میگذاشت منم گفتم آفرین همینه درستش همینه و بعد برا ی ثبت نام پسرم در کلاس فوتبال پیگیری کردم

    یا پدر خانواده که چقدر انسان مهربون و خانواده دوست بود و به خانواده اش علاقه داشت

    زنش را چقدر دوست داشت که وقتی لیوان همسرش گم شد کلی مسافت را رفت و براش لیوان مورد علاقش را خرید

    از وسایل تفریحیشون، از ماشینشون،از لباسهاشون، از خوراکی هاشون معلوم بود که حسابی به خوانوادش می رسه و از رفتارشون معلوم بود که یک خانواده نجیبی هستند عزت و احترامهایی که بینشون رد و بدل می شد خیلی خیلی عالی بود یعنی همه این رفتارهاشون واقعی واقعی بود نه تصنعی و ا ز روی اجبار

    مخصوصا اون مصاحبه ای که خانم شایسته با خانم هپ کرد خیلی برام مفید و آموزنده بود جا داره از خانم شایسته و بچه هایی که اون مصاحبه را ترجمه کردند دوباره تشکر کنم

    یا اون مهمونهایی که چند خانواده بودند

    چقدر روابطشون با هم عالی بود با عزت واحترام

    چقدر همکاری داشتن در انجام دادن کارها

    و درک بالایی داشتند و همه چی با خودشون آورده بودند

    همه کارها را خودشون انجام میدادند حتی موقع رفتن خونه را هم جاروبرقی کشیدند

    این از فرهنگ مهمونی رفتنشون خیلی خوب بودند.

    خلاصه که نکات مثبت و عالی خیلی زیاده و من تا همین جا اکتفا می کنم

    راستی اون خانمه را هم بگم که بیرون استادشون را دید برد خونشون با مادر پیرش بود و چقدر به مادرش رسیدگی می کرد از ظاهر مادرش کاملا معلوم بود و چه مهمان نوازی داشتن که مریم جان احساس اینو داشت که انگار رفته خونه خالش خونه ترو تمیز و با گلهای فراوون و زیبا

    واقعا خودم از تفاوت دیدگاهم قبلا از دیدن این قسمت ها و یعد از دیدنشون زمین تا آسمونه تازه میخوان دوباره برگردم و این قسمتها را ببینمم مخوصا خانم هپ که خیلی از شون خوشم اومده و خودم هم دو تا پسر دارم و خیلی برام آموزنده هست رفتارهای این خانم

    موضوع بعدی روابط اجتماعی مردم امریکا: فکر می کردم با هم تعامل و روابط خوبی ندارند و برخوردهای سرد و خشک دارند ولی وقتی تو فایلها میدیدم که در پارکها یا اداره جات چقدر با احترام با هم برخورد دارند تو فروشگاها و جاهای دیگه چقدر خوب و عالی با هم برخورد می کردند و اصلا همدیگه را قضاوت نمی کردند

    مثلاً تو یه قسمت خانم شایسته تو فروشگاه از یک خانمی کمک خواست در حالی که خودش داشت فیلم میگرفت و اون خانمه وسایلش را گرفت و برد گذاشت داخل ماشین (حالا اینجا باشه میگیم به ما چه زنیکه خودش داره فیلم میگیره ما باید وسایلش را ببریم خخخخخ)

    یا برای آروی استاد مودم بود چی بود میخواست نصب کنه برای اینترنت یه آقایی بهش کمک کرد و کلی همه چی را براش توضیح داد و همه کارش را هم انجام داد

    خیلی موارد تو فایلا دیدم که نشان از روابط اجتماعی بالای مردم امریکا بود.

    میزان امنیت اجتماعی: در این زمینه هم متاسفانه دیدگاه خوبی نداشتم و فکر می کردم اصلا تو خیابونهاش بکش بکش هست.

    ولی واقعا چقدر مردم در آرامش خاطر در این کشور دارن زندگی می کنن

    چقدر به حق و حقوق همدیگه احترام میزارن

    امنیتش اصلا قابل مقایسه نیست با ایران استاد چقدر خرید میکنه و بسته هاشو میارن چند روز پشت درب منزلشون هست بدون اینکه کسی وچکترین تعرضی بکنه

    حالا ما اینجا میریم مسجد فکرش را بکنین مسجد بعد ماییم میبینیم کفشمون نیست و یه دمپایی پاره می پوشیم میاییم خونه خخخخخخ

    الان یه کم بهتر شدن خدا را شکر

    بعضی وقت ها یه پلاستیک می بریم و کفشمون را میزاریم توش با خودمون می بریم

    طبیعت: من اصلا در مورد طبیعت امریکا هیچی نمیدوستم ولی وقتی منظره های باشکوه و پارکهای بی نظیر رودخونه ها و آبشارها مخصوصا آبشار نیاگارا را دیدم گفتم بابا این طبیعتی که امریکا داره هیچ کشوری نداره

    خونه های ویلاییشون کنار خیابونها چقدر قشنگ و رویای هستند

    در مورد روابط مشروع و نامشروع: تو این زمینه بدترین دیدگاه را داشتم و فکر می کردم روابط نامشروع در این کشور خیلی زیاد هست و زن و شوهرها هم از این روابط دارند حالا مجرهاشون به کنار و فکر می کردم بی بند و بار هستن و می توننن با هم رابطه داشته باشن بدون اینکه این چیزها را بد بدونن و یا مشکلی پیش بیاد

    ول

    بعد از دیدن فایلها از خداوند طلب بخشش گردم به خاطر این قضاوتهای اشتباه خودم

    وقتی می دیدم که چقدر در آزادی کامل و با پوشش راحت هستند و هیچ گونه قضاوتی یا رفار غیر اخلاقی ندارند ( به قول ما شئونات اسلامی را رعایت می کنند خخخخ)

    واقعا خیلی این فایلها درسها داره که ره چقدر انسانها را محدود کنن فساد بیشتر میشه و مردم بیشتر متمایل میشن به آنجه که ازش منع شدن

    مثلا میکن یه زن و مرد را تنها نزارین انگار آتش و پنبه را کنار هم گذاشتین خب چرا گه می خوان همدیگه را بخورن از بس که این چیزها را شنیدیم دیگه فکر می کردیم جنس مخالف لولو خرخره هست

    چقدر خانمهایی که حجاب کامل دارند ولی هزاران کار هم انجام میدن

    مردم امریکا ظاهر و باطنشون یکیه ولی متاسفانه مردم ایران بیش از 90 درصدشون دورو هستن و اونچه که در ظاهر نشون میدن نیستن

    کسب و کارها: دراین مورد خدا را شکر دیدگاه مثبتی داشتم و اونم به خاطر موفق بودن ثروتمند بودن و قدرتمند بودنش.

    همیشه میگفتم که کسب و کارهای عالی داشتن که کشور امریکا ابر قدرت شده

    چقدر جزییات اونها را در این فایلها دیدم احساس مسوولیتشون، صداقتشون در کارشون، دقت وتمرکز بر کارشون و ………

    همه جوره کسب و کارهاشون نه فقط یک کسب و کار خاص از شرکتهای تولیدیشون گرفته تا خدمات رسانیشون

    چند مثال بزنیم اون قسمت که استاد رفت تراکتور بخره چقدر اون آقاهه فروشنده چقدر با حوصله کلی وقت گذاشت برا استاد و توضیح داد

    یا اون آقاهه که استاد رفته بود مزرعش و چند روز پیشش مونده بود چند مدل کسب و کار داشت و همشون را به بهترین شکل پیش می برد

    یا اون آقایونی که اومدن اسپیلت خونه را درست کردند و خانم شایسته خونه تنها بود

    و خییلی موارد دیگه که همشون با دقت و تمرکز بالا و حدیت تمام کارشون را انجام میدادند

    به خدا این مردم مسلمون واقعی هستند هیچ ادعایی ندارند و لی در عمل نشون میدن و کارهای صالح و شایسته انجام میدن

    صداقت: تو این مورد من همش می گفتم ما که مسلمونیم صداقتمون اینه اینا که مسلمون نیستن ووضعشون خیلی خرابتر از ماست

    ولی انصافاً درستکارتر و صادق تر از این آدمهایی که من تو فایلها دیدم دور بر خودم ندیدم.

    مذهب: کلا فکر میکردم که آدمهای بی دین و ایمونی هستند و به هیچ چیزی اعتقاد ندارند

    درصورتی که اونها بهتر از ما به گفته های قرآن عمل می کنن.

    خداوند در قرآن میگه هیچ اجباری در دین نیست و به پیامبر هم میگفت تو فقط یک انزار دهنده و بشارت دهنده هستی

    و مبینیم که همه مردم خیلی راحت به دین خود هستن

    و بارها دیدم خانمهایی که دارای حجاب بودند ولی اینجا به زور میخوان مردم حجاب داشته باشن و بدحجاب ها میریزن تو ماشین یا میگن اگه نماز نخونین از ل صراط نمیتونین رد بشین یا اگه موهاتو نامحرم ببینه اون دنیا به شکل مار میشه میپیچه دور گردنتون و خیلی مزخرفات دیگه که به اسم دین به خورد ذهن ما کردند

    خلاصه که با دیدن این فایلها کلی متوجه قضاوتهای نادرستم که اکثراً از دیدن فیلم های امریکایی که همش بکش بکش بود و اخبارهایی که همش میگفتن امریکا اینجوریه و دشمن می خوندنش وخیابانهاییکه همش درگیری و کشتار و نژاد پرستی هستی ولی کاملا اون قوم آمیشها کاملا نژادپرستی را رد کرد و هر قومی با هر دین و منصبی راحت زندگی میکنن

    من هر باوری که نسبت به امریکا داشتم به خاطر فیلم ها و اخبارهای جنگ و درگیری امریکا که در تلویزیون پخش می شد، بود و یادم نمی اومد یک بار یه خبر مثبت درباره این کشور گفته باشند.

    ولی درستش اینه که ما هر چی و هر حرفی را ندانسته و تعقل نکرده باور نکنیم و به خودمان زحمت تحیق بدیم تا باورهای درست در ذهنمون بسازیم و زندگیمون را اون جور که دوست داریم خلق کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا نوائی گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز و استاد مریم شایسته نازنین. اول از همه اینکه میخواستم به ویژه از مریم جان شایسته تشکر کنم که با وجود اینکه استاد زیاد علاقه‌ای به ساخت سریال سفر به دور امریکا نداشتن، ولی مریم جون روی شهودی که بهشون رسیده بود پافشاری کردن و این سریال را آغاز کردن که در نهایت منجربه به تهیه ۱۰۰ قسمت سفر به دور امریکا و در ادامه آن زندگی در بهشت شد. این درس بزرگی بود برام که حتی اگر خود استاد که این همه روی باورهاشون کار کردن هم به مریم جان شایسته گفتن بیخیال بشو، ولی شهود مریم جان کار خودش رو کرد. سپاس گزارم از هردو شما به خصوص مریم جان شایسته.

    اما در جواب به سوالتون استاد جان، باید بگم که یکی از بزرگترین آرزوهای من زندگی کردن در لس آنجلس آمریکا (به خاطر هالیوود) بود، هر موقع میخواستم به جایی غیر از ایران فکر کنم به ال ای فکر میکردم و خیابوناشو تو گوگل ارث میدیدم، اما وقتی شما شروع به ساخت سریال سفر به دور امریکا کردید، دیدم چقدرررر مکان‌های بهتری از لس آنجلس وجود داره که هم سرسبز و تمییز و منظم هست و هم خیلی آرامش بیشتری از لس آنجلس داره. همین فلوریدا که شما ساکن هستید رو در موردش تحقیق کردم که یکی از پر آب ترین و سرسبز ترین ایالت آمریکاست و خود آمریکایی‌ها برای بازنشستگی به فلوریدا مهاجرت می کنند. خلاصه‌اش اینکه من هیچ وقت نظر منفی نسبت به آمریکا نداشتم و همیشه به مهاجرت به آمریکا فکر میکردم، ولی الان تصویر شفاف تری از ایالت‌های دیگرش و جایی که دوست دارم در آمریکا زندگی کنم دارم.

    یک نکته دیگه‌ای که برام جالب بود که بهتون بگم، همزمان با پایان سفر به دور امریکا، ما هم از تهران اومدیم بیرون و یک خونه بسیار زیبا و ییلاقی در خارج از تهران خریدیم و کل دوران کرونا(اصلا نمیدونستیم تنها دو ماه بعد از خارج شدنمون از تهران، این بیماری میاد) را ما توی یک محیط آرام، خلوت و پر از سرسبزی و کنار کوه و در نزدیکی طبیعت گذران کردیم، زمان‌هایی که مردم در خانه هاشون در تهران دلشون میگرفت، ما یک تراس بزرگ ۱۷ متری داشتیم(خونه قبلیمون کلا ۵۰ متر بود) که صبحانه نهار عصرانه شام را اونجا برگزار میکردیم، به جهت نزدیکی به طبیعت و دیدن سریال سفر به دور امریکا و همراهی با شما، یکی از بزرگترین پاشنه‌های آشیل من که مسئله حجاب بود و مدتها بود که به داشتن یا نداشتنش فکر میکردم، به راحتی برام اتفاق افتاد و از این نظر اعتماد به نفسم خیلی بالاتر رفت و به قول شما اصل را از فرع تشخیص دادم، من مدتها بود که دوست داشتم رهاتر و راحت‌تر باشم، ولی برای امنیتش می‌ترسیدم که نکنه اگه یکم شالم شل باشه، برام خطری ایجاد بشه ولی الان خیلی راحت‌تر از قبل هستم و شکر خدا هیچ مشکلی هم ندارم چون از درون با خودم به صلح رسیدم.

    همیشه فکر میکردم که خیلی باید بی بند و بار باشم اگر برقصم، شادی کنم و بلند بلند تو جمع بخندم، ولی وقتی مردم آمریکا رو دیدم که چقدر روزهای زندگانیشون را با عشق و خنده و رقص میگذرونند و این هم نتیجه‌اش میشه برکت، ثروت، سلامتی، حال خوب، همونی که خدا تو قرآن به مومنانش تذکر داده که باید به فضل و رحمت من شاد باشید که این از هرآنچه گردآوری کردید برای شما بهتر است، تازه فهمیدم که ببین زهرا که چقدرررر مردم آمریکا مومن هستن، جای تعریف مومن و کافر برام عوض شد. معنی کافر و مشرک برام جا افتاد…. والهی شکر که فهمیدم در جوانی، خیلیا متاسفانه تا آخر عمر تعصب دارن و نمیخوان که حقیقت را متوجه بشن که باباجان، اصلا معنی کافر فرق داره، کافر به بی حجاب و نماز نخون و روزه نگیر و به این آدم و اون آدم ایمان داشته باش نیست، کافر یعنی اینکه تو حق رو میپوشونی و همیشه غمگینی چون نعماتت رو نمیبینی و روز به روز بدبخت تر میشی چرا که داری خلاف این رودخانه خوشبختی زندگی میکنی، اتفاقا مردم آمریکا مردم مومنی هستن، همونایی هستن که در زندگی دنیا بهشت رو تجربه کردن و قطعا در آخرت هم بهشت رو تجربه میکنند، انسان هایی شاد که بیش از مایی که اسممون رو مسلمان گذاشتیم، بی دلیل میخندن، میرقصن و شعار اصلی کشورشون، ما به خدا اعتقاد داریم هست ، این شعار را زندگی میکنند و بهش عمل میکنند و ما نتیجه‌اش رو در همه ابعاد زندگیشون میبینیم.

    واااقعا سپاس گزارم، سپاس گزارم و سپاس گزارم که با عشق و لذت زندگی میکنید، به شهودتون عمل میکنید و به ما هم کمک میکنید که با عشق و آگاهی زندگی کنیم و به شهودمون عمل کنیم تا لذت زندگی رو ببریم. دعاتون بکنم یا نکنم شما همواره سلامت، شاااد، پر از عشق و سعادتمند در دنیا و آخرت هستید و از این بابت خوشحالم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نیما گفته:
    مدت عضویت: 3880 روز

    سلام عرض می کنم خدمت شما استاد عباس منش بزرگوار و خانم مریم شایسته دوست داشتنی

    تشکر می کنم از بابت مطالب فوق العاده و تصاویر زیبا که با ما به اشتراک میزارید.

    مستقیم برم سر اصل مطلب و موضوعی که قرار بود در موردش نظر بدیم..دیدگاهمون نسبت به آمریکا قبل از سریال سفر به آمریکا و بعدش…

    من در مورد خودم می خوام بگم که راستش از همون اول نظر بدی نداشتم نسبت به آمریکا ولی خوب به اندازه الان هم مشتاق نبودم…

    میدونید به نظر من این ایده و کار شما خیلی با ارزش هستش و واقعا” همه ما رو به شوق آورده که زندگی چقدر میتونه دووس داشتنی تر و شادتر باشه و چقدر امکانات زیبایی هستش که میتونیم ازشون بهره مند بشیم…

    گفتم به شوق میاره و یاد کتاب شازده کوچولو و فیلم مارمولک افتادم که اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن…و ایجاد علاقه کردن همون به شوق آوردن و متمایل کردنه…

    من به این جمله اعتقاد داشتم که آمریکا آخر دنیاس…و با دیدن تصاویر زیبا در فیلم های شما مطمئن تر شدم …و با بالاتر رفتن سطح آگاهیم باز هم بیشتر دونستم که…land of opportunity هستش و el dorado که همون شهر طلائیه…

    تصورات قبلی من هر چی که بودن مسلما” دید و دانش الان من در مورد آمریکا خیلی بهتر و وسیع تر شده…تصورات گذشته من منبعش رسانه و نظر دیگرانی بود که آمریکا رو از نزدیک ندیده بودن. ولی دید و بینش امروز من مطالعه بیشتر خودم بعد از دیدن فیلم های مستند و فوق العاده شماس…..

    مشتاقانه می خوام که من هم از نزدیک اون مناظر زیبا رو ببینم و تجربیات قشنگ آمریکا رو در زندگیم داشته باشم.

    به امید دیدار در آمریکای زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    علی م گفته:
    مدت عضویت: 1811 روز

    با سلام درود به دو انسان برگزیده از دستان خدواند برای آگاهی و هدایت در ذهن افکار ما وانگیزه دادن به رشد فکری ما ونزدیک شدن به خدای درونمان روشن کردن ما به هر آنچه که داریم سپاس گذار فرمانروای جهانیان باشیم.

    از جانبه خودم از دو استاد عزیز زحمتکش

    برای رشد من در تمام زمینها

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    وراجع به آمریکا از زمانی که خودم را شناختم مسایل کلی ضد آمریکایی در همه جا گفته میشد در ذهن و افکار من جا خشک کرده بود هرچی میشد میگفتم اینها ابر قدرتها برای ما تصمیم میگیرند و همیشه دنبال اخبارها بودم وراجبه فیلمها نطر میدادم که مقصر آمریکا یا کشورهای دیگر هستند تبعیض نژادی وخیلی چیزهای دیگر که در افکار من نهفته بود

    تا زمانی که با استاد عباس منش آشنا شدم از طریق پسرم، که در فایلهای رایگان فرموده بودید که تلویزیون را ترک کردم و راحت شدم و بنده اینکار را انجام دادم.خیلی وابستگی داشتم خدا را شکر میکنم از شما هم سپاسگزارم راجع به این هدایت، ذهنم راحت شد..

    وهدایت شدم به فایلهای رایگان در سایت شما دقیقا یک سال پیش و به مدت سه ماه در منزل بودم بخاطر این بیماری چون شغل بنده راننده خطی سواری هست کار درآمدی من خوابیده بود در سن شصت سالگی هستم.

    خدا را سپاسگزارم که من را هدایت کرد به سمت شما استاد عزیز

    در یک سری از فایلهایتان فرمایش کرده بودید که با پسرتان رفته بودید به بانک چه برخورد عالی رئیس بانک با شما پسرتان داشت چه تعریفی از ایران میکرد وآخر متوجه شدید این بنده خدا اسراییلی هست ذهن من تکان خورد که چه افکاری داشتم راجع به اینها چقدر انسان خوبی بود وخیلی چیزهای دیگر،

    راجع به حجاب در یک سری از سریال در بهشت شما وخانم شایسته رفته بودید به باغ توت فرنگی وآن خانم باحجاب را دیدم که به قول خانم شایسته واقعا خودش هست کسی هم به آن خانم نگاه نمیکرد همه چی عادی بود ونشان دهنده چقدر افکارها فرق میکندچقدر آزادی

    راجع به جادها وجنگلها آب رودخانه‌ها ی فراوان با چه مدیریت عالی در تمام زمینها ورعایت کردن مردم به قوانین ودر آخر سپاس فراوان از دو استاد عزیز و مهربان تشکر ویژه از استاد خانم شایسته بخاطر فیلمبرداری ازتمام زندگیشان ممنونم از اینکه همیشه ما را با خودتان به تمام جای آمریکا میبرید،با سپاس از زحمات شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: