https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-05 07:42:142025-04-14 21:21:27سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
898نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام اساس و پایه ی سریال زندگی در بهشت توجه به نکات مثبت هست، پس فک کنم این نظرمو اینجا بنویسم بهتر از هر جایی میتونه باشه ….. قبلا یه خدمات آرایشگری رو میگرفتم با یه قیمت خاصی ….. امروز دقیقا همین امروز به لطف خدای مهربان همون خدمات رو دریافت کردم که البته خیلی خیلی خیلی خیلی از نظر کیفیت بهتر بود اتفاقا و با کمتر از نصف قیمت …….. امروز به این نتیجه رسیدم که میگن : “هر چی پول بدی آش میخوری” کاملا اشتباهه …… بلکه ” هر چی باور بهتری داشته باشی آش میخوری” و واقعا امروز من با پول کمتر خدمات بسیار بسیار عالی تری رو دریافت کردم …………. خدا رو شکر
ابتدا از رفیق همیشه همراه زندگیم بسیار سپاسگزارم که در تمام مسیر زندگیم مورد هدایت و حمایت خودش قرارم داد و آغوش پر مهرش رو برایم گشود تا در پرتوی معرفت و رحمتش طعم شیرین زندگی رو با عشق سَر بکشم، همدم ام عاشقتم و شکرگزار تک تک نعمت هایت هستم.
و بعد ، از مرد توحید و تقوا تمام قد تشکر میکنم که بستر آگاهی رو برای همزبانانش محیا ساخت و بانوی ستوده که با عشق و چه سخاوتمندانه پنجره ای از زیبایی ها رو به روی تمام ملت اش گشود برای آنان که جویای حقیقت اند، روی ماهت میبوسم مهربان جانم
😘😍🥰
و یه تشکر ویژه کنم از تمام عزیزانی که همراه شدند تا با کامنت هاشون زنگ باورهام به صدا در بیاد و به چه وضوحی خودم رو بازنگری کنم و باورهایی که گمشده بودند پیدا کنم عزیزانم خدا بهتون قوت بده🙏🌱
خب در خصوص جواب سوال این بخش باید بگم که از اونجایی که من توی خانواده ای بسیار آزاد بزرگ شدم و به دور از هرگونه تعصبات قومیتی و نژادی حقیقتا این حجم از پیام های دوستان رو که مطالعه میکردم فقط با تعجب روبرو میشدم چطور ممکن من تو همین سرزمین زندگی میکنم اما هیچ وقت هیچ کدوم از این ذهنیت هایی که دوستان داشتند رو من تجربه نکردم به جز همون شعار معروف سر صف دوران تحصیلی؟!
خیلی از حقایق برام به وضوح رسید
پدرم تحقیقات زیادی در خصوص کتاب مقدس همواره داشته و بالطبع قرار گرفتن در زیر چتر تربیتی چنین پدری باورهای زیبایی به همراه داره هرچند که با تعارضات بسیاری تو محیط آموزش مواجه میشدم و گاها به خاطر اطلاعاتی که داشتم بهم می ریختم و از سکوت دست می کشیدم تا آنچه میدانستم رو جهت آگاهی دیگران به اشتراک بزارم
که خب تبعات بسیاری داشت اونم دورانی که سوشال مدیاهای بسیاری رواج نداشت تا انتشار کلامت به سرعت به گوش برسه در نهایت از همون دوران کودکی دست به قلم شدم و نوشتم به امید روزی …
تا به جایی رسیدم که دیدم از تمام هم سن هام عقب افتادم و اونا توی سیکل در جریانی افتادن که من اونجا نیستم با خودم گفتم ای دل غافل نکن اینهمه سال من اشتباه شنیدم نکن پدرم اشتباه گفته جامعه اینی که ما میگیم اصلا نیست
و این علتی شد که در ذهن به جنگ برخواستم با باورهای پدرم هرچند که به مرور در واقعیت این جنگ ذهنی تبدیل شد به از هم فاصله گرفتن و دور شدن.
تا جایی پیش رفتم که تمام باورهای جامعه ام همونایی که قلبا قبول نداشتم چنان منو کوبوند که به خودم اومدم و به جنگ ذهنی با پدرم خاتمه دادم
باورهایی که اون دوران باور کرده بودم کوتاه و مختصر بهش اشاره میکنم
۱.محرم و صفر باید عزاداری کنیم ( تیکه تیکه کنیم قمه بزنیم و…)
۲. حرم ها و زیارتگاه ها رو باید در و دیوارش بوسید اصلا باید باید به امکان زیارتی رفت 🤦♀️
۳. نماز خوندن به شکل غالب جامعه
۴. من دخترم باید خانواده حمایتگرم باشه باید جهاز بدهند سرمایه بدهند…
۵. زن باید سرسنگین باش افتاب و مهتاب نبینش( دختر به این بزرگی خوب نیست اینقدر بپر بپر میکنه ، دوچرخه و اسکیت معنی نداره و خندیدن تو جمع درست نیست….)
۶. اصلا خوب نیست پدر کنار دخترانش میشینه( خدای من این آخرتش بود که به ما میگفتن🙃)
.
.
و خیلی باورهای بسیار ریز و به اشتباه که تو جامعه رواج داره که از بحث خارج
خلاصه من با مرور کامنت های این بخشِ دوستان عجیب هنگ کردم و حالا فهمیدم چرا خیلی ها بهم میگفتن “تو متفاوتی” ؛ چقدر با کلام دیگران مرز متصور میشدم بین دنیای خانواده ی خودم و اقلیت جامعه، که این نگاه چه تبعاتی برام به ارمغان آورد انگاری یه چراغ تویه ذهنم روشن شد و چقدر متوجه حضور نعمت های بسیار ظریفی توی زندگیم شدم که من رو متفاوت کرده از اقلیت جامعه و بشدت خدایم رو بخاطر حضور چنین پدری در زندگیم که دستی شده برای درک حقیقت سپاسگزارم
استاد عزیزم اینها رو بیان کردم تا بگم هیچگونه از باورهایی که عزیزان سایت مطرح کردن من نداشتم فقط همون شعار معروف مدارس که دقیقا خاطرم اولین سالی که این جمله رو شنیدم و به پدرم گفتم در جواب بهم گفت ما حق نداریم برای کسی یا کسانی مرگ بطلبیم از جایی که چنین حرفایی رو میشنوی فاصله بگیر
و چقدر این جمله معروف بود توی خونه ما، که هر وقت ما گلایه ای داشتیم از شخصی پدرم میگفت اون خطا کرده شماها فقط فاصله بگیرید
و من چقدر بها دادم برای درک عمیق این مطلب.
تازه من که توی خانواده ای این چنین رشد کردم چرا باید اینقدر بها میدادم ؟
تماما علتش تاثیرات ذهنیت عموم جامعه ام بود
که خب با مرور اجمالی کامنت های این بخش متوجه نگاه غالب جامعه میشویم
و تاثیرات نگاه و کلام هایشان بر زندگی خودشان و در نهایت تشکیل جامعه ای به اشتباه
که با هر بار خوندن یکی از کامنت های این بخشِ دوستان به خودم میگفتم خدااااااای من
اینا کجای این جامعه بودن که من نه دیدمشون و نه شنیدمشون
چطور ممکن اینهمه جوان حاضر در عصر ارتباطات اینقدر مملو از حسّ منفور نسبت به ملّتی وجود داشته باش که حتی یکبار با یه نفر از افراد اون ملّت همکلام نشدند که شخصا تجربه کنند
پس طبیعیه اینهمه وقتی حسّ بد وجود داره اتفاقات بد هم در جامعه موج بزنه
که متوجه یکی از باورهام شدم که پدرم میگفت تو درست رفتار کن کاری به بقیه نداشته باش اونا از تو دور میشن برام واضح شد که چرا من هیچ وقت با این افراد روبرو نشدم
و البته که خیلی چیزهای دیگه برام به وضوح رسید که … و هو الحکیم الخبیر
با تمام وجود نداشتن چنین پیش فرض هایی اما استاد دوست داشتنی ام چه بگویم از برکات این دو سریال معجزه گر و گشاینده رحمت الله
چه بگویم…
که بسیارست آنچه محصول من از این دو مجموعه برداشت کردم
کجای دنیا دیدی این حجم از فرکانس هم جهت با خداوندگار عالمین رو در سریالی یا در فیلمی
هالیوود ، بالیوود …
استاد نازنینم دیدی وقتی کودکی تشنه اس چطور رفع عطش میکند یا نوزادی که شیر مادر طلبیده چطور با ولع میخورد خوراکش را ؟
من که جای خود اما فرزندم پسر ۶ ساله ام( البته استارت فایل ها توی سن ۳ سالگی بود) فایل ها رو چنان با عطش می بلعد که گویی سیرایی ندارد برایش این آگاهی ها
چنان در تک تک سلول هاش نفوذ کرده
دیالوگ به دیالوگ حفظِ
دست از پا خطا کنم یه دیالوگ از کلام حق رو که تو فایل ها دیده یادم میندازه، دیدی فلان جا بابای مایک چی گفت و سریع فایل میاره و خطامو میگیره و ذهن نجواگرم آروم میکنه
تا خواسته ای داره بهش میرسه بهم میگه دیدی هدفمو نقاشی کردم و به حرف بابای مایک گوش کردم و رهاش کردم خدا هدایتم کرد
خداااای من قلبم به طپش افتاده از این حجم اثربخشی
کجا چنین مشاور فرزندپروری میتونستم پیدا کنم
کجا کارگاهی اینقدر اثربخش در اجرای عمل در رفتار فرزند میتونست سهمم بشه کجااااا ؟؟؟؟
خداااا جان چطور بگم از معجزات این رهایی
از جادویِ اعتماد به انتخاب هام
وقتی مریم جان از گفتگوی خود با خدای درونش میگه تو قسمت ۲۸ سفر به دور امریکا پای کانتر توی سفارت آمریکا فقط خدا میدونه چه مرزهایی توی ذهنم برای من شکسته شد
و چه برکاتی حاصل شد
استاد کدوم درمانگری میتونست اینقدر دقیق و واضح و البته که به سرعت منو به خودم برسونه
چند صد میلیون هاست که به حساب مشاورین و کاردرمان ها و روانگرها واریز میشه آیا نتیجه ای این چنین از شیوایی کلام مریم جان و موثرتر واقع میشود؟؟؟
استاد مهربانم در سراسر صفحات کتابت بنویس عشق به خود است که تو را در تمام ابعاد زندگیت به اوج میرساند و مثال واضحش رو با نام مریم عزیزتر از جانم پُر کن
جان من کجاست مادری که آرزوی خوشبختی فرزندش رو بخواهد اما راحت تر از راحت در مسیر تماشای موفقیت فرزندش قرار بگیرید
به قول پاره ی تنم بابای مایکی عزیزم اگر بهت بگویم فرزندم بی آنکه من بخواهم هر لحظه خودش مشمول هدایت الهی میشود و مسیرش رو می یابد بی تکاپو و سخن زیبای خداوند رو بر من جاری میکند باور میکنی!
اینها همه تاثیرات سریال سفر به دور آمریکاست
که پسرم به وقت صبحانه و ناهار و شام و خواب باید تماشا کند
من در عجبم چه فرکانسی این چنین میتواند فرزندم رو میخکوب این سریال کند که نه بلکه مجری رفتارهای صحیح کند
در نگاهش در کلامش در رفتارش آثار سریال جاریست
تا مامانم گاها معترض میشوند که چقدر سرتون توی گوشی برای سلامتی تون خوب نیست جواب حکیمانه ی پسرم اینِ که چون میخوام به جاهای خوب هدایت بشم اینقدر توی گوشی فایل میبینم،
خدایا هدایتت رو شکرگزارم
کاش استاد مهربانم اینجا امکان گذاشتن تصویر و ویس بود تا من خواسته های پسرم که به تصویر درآورده و در موردشون ساعت ها با من صحبت میکنه به اشتراک میزاشتم تا تاثیر این سریال ها رو به قول مریم جان به زبان تصاویر مشاهده میکردین
چطور بگم از درک آرامش درونیم در مسیرهای زندگیم( به زعم دیگران سخت ترین مسیرهای زندگیم) که تاثیر صحبت های دیگران کابوسی شده بود که چرا آرامش دارم نکن باید واکنش گرا بشم تا نتایج حاصل بشه اثرات کلام هاشون اون آرامش رو برام عجیب جلوه میکرد و راحت گرفتن های پدرم در اون مسیرها که به زعم دیگران بی خیالی و خونسردی شان نسبت داده میشد که هضم اش برای خیلی ها آسان نبود من رو با زبان تصاویر در قسمت ۸۰ سفر به دور آمریکا در اون غار پُر از معنا روبرو کرد تا به حقیقت پی ببرم و تمام زمزمه های دیگران رو در ذهنم خاموش کنم
از برکات و شجاعت و ایمانی که به دل jacob نوجوان افتاده بود چه بگویم که منو چگونه به عرصه عمل کشوند
وااااای پروردگارااا چطور بگم از تاثیرات کلام hope عزیزم که بر من حکم شد
و چه خواسته ها که به وضوح کشیده شد
تصورش عینی شد
و چه فراوانی هایی که درک رسیدنش برایم آسان شد
و چه زیبا زندگی شما در پرادایس برای من در سرزمین مادری بهشت رو رقم زد
و آثار این دو سریال بی وقفه در حال نمایان شدن و من از حضورشان در زندگیم با عشق مستفیظ میشم به برکت هدایت الله و همراهیِ استاد مهربانم و مریم جان عزیزم و دوستانِ همراه در سایت.
استاد نازنینم از پیش فرض های آمریکا صحبت کردین اما من هیچ پیش فرض به اشتباهی نداشتم بخاطر باورهای پدرم که بهمون انتقال داده بود و تاثیر تجربیات سفرهای خانواده و اقوام و روحیات خودم به جستجوگری در مورد شنیده هام و رشته ی تحصیلی ام حقیقتا در هیچ برهه ای از زمان باور اشتباه در مورد آمریکا و مردمانش نشنیدم چه بسا که فراوان خوبی و زیبایی دیدم و شنیدم اما تا دلت بخواهد از پیش فرض های زیبای تثبیت شده ای که برای من و پسرم در این سریال ها ساختین میتونم بگم که انرژی مضاعفی بشه برای ادامه مسیرتون که به بخش بسیار کوتاهی از آن اشاره کردم که فقط حجم کمی از نتایج بود.
به پاس تشکر و قدردانی از شما مرد واقعی کنترل کننده ذهن و مریم جان همیشه عاشق بگم که چه طوفان و سیلی از برکات آموزه های شما به راه افتاده و شاهد زیباسازی اذهان مردم و خلق نتایجشون در آینده هستیم فقط خدا میداند چه دربهای نعمتی به سوی این سرزمین و آیندگان قراره گشوده بشود.
و من بسیار از این بابت خوشحالم و شکرگزارم🙏💙
و برای حُسن ختام دلم میخواد یکی از حرفای پدرم که با مطالعه کامنت ها برام مرور شد یادآور بشم
که همونطور بالاتر اشاره کردم به تعارضات زیادی تو جامعه برمیخوردم یکیش همین ظهور امام زمان بود که خب پدرم همیشه به ما میگفت “امام زمانِ زمانه ی خودت تویی” و ” خدا تویی” به انتظار نشستن معنا و مفهومی نداره تو خود جویای حقیقت باش.
اما مدرسه و کتاب ها چیز دیگری میگفت.
چند روزه تمام روزم رو صرف مطالعه کامنت ها کردم فقط بخاطر اینکه قلبم گواهی میداد که بهترین زمان به چالش کشیدن خودم الان وحقیقتا هیچ فکر نمیکردم اینهمه لایه های زیرین وجودم رو فقط با مطالعه ی کامنت ها میتونم بیرون بکشم
و در نهایت جمع بندی صحبت های شما توی این فایل و کامنت های عزیزان سایت متوجه شدم هر کدام از ما میتوانیم امام زمانه ی خود باشیم و نقشی در گسترش جهان در هر بُعدی داشته باشیم امااااا…
بستر باید محیا باشه
زیرسازی خیلی اهمیت داره
و از اونجایی که انسان اهمال کار
تداوم و تداوم و تداوم
رمزِ ” ظهور ”
که به یقین رسیدم این سایت و مجریانش به نقش آفرینی بابای مایکی جان ( پسرم اینطور می نامد😍) و مریم عزیزم و تک تک اعضای پر از مهری که با سخاوت نگاهشون رو به قلم می آورند
همان بستر صحیح
همان صراط المستقیم
همان یهدی الله لنوره
باشد که همگی پیرو خط
سَمِعنا و اَطَعنا و اُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ
قرار بگیریم🙏🌱
از رفیق خوبِ همیشه همراه زندگیم سپاسگزارم که تا پایان این دفتر کلامم و قلمم را هدایت کرد
و در انتها از استاد باورهای نیک و مریم جان عشق و همه ی عزیزانی که در پویایی این سایت دست در دست هم گذاشته اند و عشق رو بنا نهادند با تمام وجودم تشکر میکنم
و برای همگان آگاهی و حکمت الهی رو به وضوحِ نور از یار بخشنده و مهربانم طلب دارم 🙏
در پناه ایزد منان در سلامتی و سعادت و عشق جاری باشید🙏🌱💙
سلام و خدا قوت به پریسا جان . واقعا لذت می برم وقتی می بینم دوستان هم فرکانسیم در مسیر هدایت الهی قرار می گیرند . و خوشا به سعادت پسر عزیزت که از سن کم شروع کرده به تغییر و گوش کردن به هدایتش .
و بخاطر سن کمی که داره ناخالصی ها و باورهای محدود کننده در ذهنش شکل نگرفته.
و بخاطر همین به راحتی مطالب ارزشمند استاد عزیز رو می بلعه و هضم می کنه.
نتایج تغییر و تحول در زندگی پسرت به مراتب در آینده خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود.
بزن بریم اول از همه به نکاتی بپردازیم که نوشتن این کامنت برامون داره
اول از همه کمک میکنه درک کنیم
که دلیلی اینکه یه سری جاهاو چیز هارو تجربه نمیکردیم و نمیتونستم برم باور ها و پیش فرض های ذهنی غلطم بود
و وقتی این ورودی ها درست میشن ارام ارام سد ها و باور های مخرب و ترمز ها دارن لایه لایه برداشته میشن و اطلاعات مناسب ارام ارام ایجاد میشه و زمینه فرکانسی برای هدایت شدن به اون موضوعات و جاها و……. فراهم میشه در کنار اینکهداریم رو چرخ دنده های دیگه ی قانون هم کار میکنیم
دوما وقتی اختلاف این پیش فرض هامونو با اون چیزی که یک فرد با پیش فرض دیگه ای به صورت واقعی تجربه کرده رو میبینیم
خیلی بهتر میتونیم نپذیریم هم چیزی رو هر پیشفرضی رو
هر حرف و تجربه کسی رو
و اگاهانه خودمون ذهنمون در تمام موارد پاک کنیم و بتونیم از نو بنیان گذاری کنیم بر اساس اصلاعاتی که کمکمون میکنه به پیشرفت و رشد و موفقیت و خوشبختی مون کمک میکنه نه اینکه ضربه میزنه و ویروس بدبختی رو توسعه میده
و بیاییم هر فیلتری رو قبول نکنیم و بگیم اگر جور دیگه ای باور بسازم نتیجه متفاوتی میگیرم
و حواسمون باشه شاید چیزی که ما تجربه کرده باشیم خوب نبوده باشه اما این واقعیت همه نیست
و اگه این ورودی هارو این اب و تاب ها و تمرکز به منفی ترین وجه اون موضوع دولت کشور و………. رو حذف کنیم
و ورودی های دیگه ای رو به مغزمون بدیم و دنبالش باشیم
میتونیم نتیجه متفاوتی رو تجربه کنیم
و خوبی قضیه اینه که قرار نیست اون بدی ها جنایت ها یا خشونت و…….. وجود نداشته باشه و حذف بشه
بلکه قراره ما اگر قبلا تو مدار دیدن اونا بودیم از مدارش خارج شیم با توجه به نکات مثبت اون موضوع اون بعد زندگی یا
………….میتونیم چیزای بهتری رو خیلی خیلی متفاوتی رو تجربه کنیم که قبلا نمیدونستیم که وجود داره و به اسونی با باور های غلط خودمونو محروم میکردیم و وارد مدار بدبختی میشدیم و از کی عالمه رفتار مناسب و تفریح و تجربه ناب که میتونه واقعیت زندگیمون باشه محروم بودیم به خاطر پذیرفتن یک سری اطلاعات
سومین مزیت نوشتن این کامنت اینه که میبینیم جهت زندگیمون رو که در این موارد چه چیزی سکان رو به دست داشته و میفهمیم که این باور ها تا چه حد رفتار ها و تصمیمات و جهت و مسیرمون رو شکل میدن و نتایج زندگیمون رو ایجاد میکنن و وقتی درست باشه چقدر متفاوته با وقتی که تحت تاثیر سیاست ها بنا شده باشه
نکته مهم
این پیش فرض های ذهنی باعث میشه ما مسیر زندگیمون رو گم کنیم و به سمت نعمت ها هدایت نشیم تحت تاثیر این ویروس های اشتباه
با این منطق بهتر درک میکنیم که چرا وقتی پول رو از خدا دور میبینیم ازش دور میشیم
چرا وقتی درمورد کشوری فکر های بسیار درب و داغونی داریم نمیتونیم بریم
چون این باور ها و ساختگی های ذهن و این تصاویر داره ضمیر ناخود اگاه رو شکل میده با منطق و ذهن هم رفتار هارو بر اساسش شکل میده و جلوی رخ دادن خیلی اتفاقات خوب رو میگیره چون قانون اینه که فرکانس های نشعت گرفته از باورام دارن اتفاقاتمو شکل میدن
پس الان بهتر میفهمم که اگر باور هامو درست کنم واقعا نتایج بهتر میشه چون ما بر اساس قواعد ذهنی که باور هامونن پیش میریم
و وقتی این ورودی ها و این تفاوت هارو میبینیم یواش یواش میتونیم باور کنیم ه اقا اینم شدنیه
اینم میشه
اینم هست
منم اینو میخوام
چون نمیدونستم تاحالا اینجوریم میشه
و اونوقته که میتونی بخوای و با ادامه دادن مسیر تجربه هایی داشته باشیم که مدتها در حسرت و تلاش براش بودیم اما تا وقتی پیش فرض و ذهن جیز دیگه ایه تلاش کاری پیش نمیبره
و این پیشفرض ها ارام ارام درصد درستی و مناسب بودن و مثبت بودنشون بیشتر میشه و موضوعات بیشتری رو میگیره و ترمز ها در مسائل مختلف برداشته میشه و در بیگ پیکچر که تو زندگیت رو نگاه میکنی میبنی چقدر اینا کار ساز بودن وو اگر خراب بودن به فلان جا نمیرسیدی و وقتی درستش کردی تغییراتت چطور بود مثل استاد
وقتی تاثیر این پیشفرض هارو میفهمی یاد میگیری بنیاد های فکری تو برمبنای درست بزاری نه رو هر چیزی که میشنوری که مممکنه مفید یا مضر باشه و سعی میکنی هر چیزی رو نشنوی و این تعهد کنترل ورودی ها به منظور کنترل و جهت دهی اگاهانه باور ها در تو شکل میگیره
و وقتی ما این باور هارو اصلاح میکنیم میتونیم نعمت ها وزیبایی هارو تجربه کنیم
و وقتی این ویروس ها باشه تو ذهنمون نمیزاره ما رشد کنیم و حقیقیت رو ببینیم
و لذت ببریم
و نعمت رو تجربه کنیم
به همین دلیل خداوند خودشو رحمان و غفور و رزاق معرفی میکنه که با این باور ها ما خدارو مهربان و حامی تجربه کنیم
با این اوصاف باید یک باز نگری دوباره ای در ما شکل بگیره
که بیشتر حواست باشه به ورودی هات
حواست باشه به چیزاهایی که داره ساخته میشه حتی از انیمیشن های مثبت
چیزهایی داره به ذهنت اون لا لو ها داده میشه که مخربن
پس بیا بگو بی خیال هررررررررررررررررر چی فیلم و انیمیشن مثبت و خوبه
فقط بچسب به فیلتر کردن ورودی هات با این فایلها
نه تنها انیمیشت و فیلم بلکه بیشتر از قبل حواست به گفتگو های خانوادگی و ………… باشه که چه چیز هایی که تو با چشمت ندیدی رو داره به صورت پیش فرض باور ت میشه
و سعی کن طوری اینارو اصلاح کنی
که نتیجش نعمت باشه
کراقب باش این اطلاعات که از تجارب یا غیر حقیقت زندگی بقیه هست برای تو ترس ایجاد نکنه از رفتن به دل ناشناخته
ها و عمل به الهاماتت
حواست باشه باید اصول و چیزی که باورهاتو تقویت میکنه باور کنی
درسته ممکنه حقیقت داشته باشه تجربه تلخ یک ادم از یک موضوع
اما تجربه شیرین هم حقیقته
تو تصمیم میگیری کدومو میخوای
به سمت همون برو
تو میتونی اونو داشته باشی
من میخوام ازین بحث ها و قضاوت های ندانسته اینا اینجورین این موضوع فلانه و….. خارج شم
و نپذیرم و همرنگ نباشم و با ذهنی پاگ بهترین چیزی که میخوام رو تجربه کنم
و ذهنم رو الوده نکنم به خوراک اکثریت که بعدا به زور بخوام پاگش کنم
وقتی بدبینی ها بهم کمک نمیکنه باید خودم واقعیت رو ببینم
وقتی بنیان فکری من در مورد ثروت سست هست باید برم خودم قران رو بخونم ببینم خدا چی گفته بر اون اساس باور های درست بسازم
نه هرچی که میشنوم و تو اینستا مد شده
نه……..
پس بیاییم پیش فرض ها و باور هایی که به ما ضربه میزنه رو به اسانی با ورودی های درست و منطق تغییر بدیم
حدایا شکرت حالا بریم سراغ ذهنیت من از امریکا
اولا که من چیزی که یادمه کلا اینه که من نمیدونستم امریکا چیه
کشوره
دولته
چیه
من فقط اسمشو تو 22 بهمن و شعار و راهپیمایی و مرگ برش شنیده بودم
و حتی نمیدونستم به کی و چی دارم بد و بیراه میگم و فقط پیروی میکردم از اون چیزی که مدیر و معلم میگفت
این از این
یعنی چیزی که من یادمه اینه
یه سری کارتون های کویری و….. دیده بودم
اما اونموقع نمیدونستم در مورد امریکاست
یکم که بزرگتر شدم فهمیدم کشوره و قاره و فلان
از تو کتابها و مدرسه و……
اخبار یادم نمیاد خونه ما
بابام ببینه
ولی میشنیدم امریکا فلان کرده
اینو کشته
ترامپ نمیدونم بایدن و اون یکی
فلانه و اینا
و میومدیم پرچمشونو تو مدرسه اتیش میزدیم و لگد میکردیم و ماکت ترامپو و………….
اما من هیچوقت دلیل اینارو نمیدونستم
فقط همینجوری میمون وار انچام میدادم
همینطوری بود که سال 98 گمونم ما سفر به دور امریکا رو دیدیم
خب چیزی که یادمه اینه که خیلی تو فضای قانون نبودم
خیلی حال نمیکردم
فقط تفریحی نگاهش میکردم
یادمم نمیاد چیز خوبی به چشم خورده باشه که بگم اها اینجا خوبه و….
همون تو مدار نبودم
تا اینکه کم کن جدی تر شدم تو این فضاها و اومدم کامنت نوشتم واسه سفر به دور امریکا
کم کم تو کتابا خوندم که رابطه ایران و امریکا خرابه مثلا
امریکا تو فلان سال اینکارا رو کرده
با فلسطین فلان کرده
نمیدونم فلانی رو کشته و………..
یا تو مطالعات اجتماعی میخوندیم نژاد پرستن امسال خوندیم که حتی اتوبوس هاشونم سیاه و سفید جدا بوده
نمیدونم ال و بل
اما وقتی میومدم سفر به دور امریکا رو مییدیدم میدید م چقدر ادماش باهاتون خوبن
اوکین
میگین ایرانی هستین
ادمها خیلی رفیقن باهاتون
حتی اون اسرائیلی که رئیس بانک بود رو شنیدم دهنم وا موند و اینا
من طبیعتشو تحسین میکردم چون فکر میکردم تو سمنان خودمون این سرسبزی نیست و کویره همش شنیده بودم
اما یه مدت که گذشت دیدم دارم تو استان کویری نام خودم به جنگل های فینسک هدایت میشم
رفتیم جنگل گفتم
خدای من اینا تو سمنان خودمون بود ما میگفتیم سمنان کویره
کویر کجاست
اینجا تا چشم کار میکنه چشمه و اب و کوه درخت پوشیده و جنگل
و چرا تاحالا اینا رو تجربه نکرده بودک
چون تحت تاثیر اون ورودی ها سمنان رو کویری میدونستم
اما حالا داره نظرم عوض میشه
اره خلاصه من رفاقت سیاه و سفید رو تو سفر به دور امریکا تحسین میکردم
چون تو فیلمهای شبکه نمایش دیده بودم تو افریقا البته که برده داری و………..
همش از امریکا شاه رو میدونستم که چه ادم بدی بوده و فلان
و فقط میدونستم امریکا همین ادمهای بد تاریخ هستن
ولی وقتی سفرنامه رو دیدم
دیدم یه کشوره
اباده
مردمون شاد
دور از جنگ های گذشته جشن میگیرن و میرقصن
شادی میکنن
فراوانی هست
ثروت هست
تفریح هس
امکانات عالی هست
و این شد که خواسته من شد زندگی در امریکا
هنوزم تو درسمون خیلی چیزها میگن اما من هی مستند واقعی رو میبینم هی کتابو
میبینم اقا بیخیلا این کتاب که نمیدونم کی نوشته
بیا واقعتیت رو ببین
دیگه کاری نداشتم بقیه چی میگن از امریکا و جنگ
دیگه شیفته ادمها و زیبایی ها و کسب کار ها و کوکاکولا هاو اروی هاش شده بودم
شیفته هرچی جنس با کیفیت و اورجیناله که روش پرچم امریکاست شدم
خیلی ورودی های منفی که استاد گفت رو نداشتم چون قبل از اون با شما اشنا شدم 😃
ولی بازم بارها وبارها باورام قوی تر شد
دیگه برام ملموس نیست و نبود که میگفتن امریکا بده
من کاریم نیست من عاشق این نظم و ساختمون ها و امکانات و مردمون و……..شم
عاشق امازونشم
و خدارو شکر
دیگه چی بگم
هنوزم ادمهای اطراف من همونن اما یاد گرفتم نخوام تغییرشون بدم
یه بار رفتم پسر خاله ده سالمو کمک کنم دیدم اوه اوه اون بچچه خیلی خوراک نامناسب داشته و داره و نمیتونه جز مادر پدرش رو قبول کنه
دیگه برام جنگ ها مهم نیست
نمیخوام بر علیه ایران یا امریکا باشم
میخوام با افتخار یک ایرانی که کل ایران رو عالی گشته و تو امریکا زندگی میکنه باشم
میخوام تو قطب امکانات باشم
و فراوانی رو تو هر لحظه تجربه کنم
از همون نقطه ای که هستم
تاااااااا بی انتها
دیگه
هنوزم یه سری باورای مخرب دارم درمورد مشروب و سیگار
اما با توضیحات استاد داره رفع میشه
داره تبدیل به تحسین میشه ازادیشون در عین حال از یک سنی به بعد واینا
یع عالمه شادی و رقص مردم رو دیدم
امکانات و رستوران های ایرانی رو دیدم
صلح این افراد رو دیدم با ایران و هر کشوری
برعکس چیزهایی که تو اخبار شنیده بودم
فزاوانی غذا و حیوان و شکار رو دیدم
چیزی که فکر میکردم چون تو ایران این ازادی شکار نیست یا من ندیدم که باشه هیچ جا نیست
الان دیگه عاشق جوراب پرچم امریکایی
و کیسه خواب پرچم امریکایی
و تصفیه اب مونم
دیگه تو دیدم امریکا مثل همه کشور هاست نه بد
بلکه بهترینه
و خدارو شکر میکنم از این بابت و میتونم همیشه تو هر موضوعی پیشفرض هامو بهبود بدم
الان سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تنها دید منو نسبت به امریکا عوض نکرد
نسبت به لذت بردن از طبیعت
سپاسگزاری
امکانات و فراوانی
میشود هایی که میشه داشت تو طبعت
روابط و ادمهایی که میشه برخورد کرد
رهایی و عدم وابستگی و ترس از مرگ
سفر کردن و اسون گرفتن و شروع از همون امکانات و نقطه ای که هستی
و قضات نکردن ادمها
و مهاجرت
و کار کدرن تو طبیعت و خودت تجربه کردن به جای کار گر گرفتن و فقط خورد ن و خوبیدن
و لذت بردن از تگک تک تجارب عوض کرده
الان خیلی چیزها تو رفتار هامون برگرفته ازین سریال عوض شده
مثل هدیه دادن
سپاسگزار بودن
تجربه کردن
خواسته داشتن
حرکت کردن
تحسین کردن
دست به عمل شدن و کارای فنی کردن
بهبود بخشی
اشپزی و کار خونه که میشه لذت بخش باشه میشه جزئی از کار کردن رو خودم باشه
هدایت
چقدر میشه هدایت شد و تو مسیر درست رها بود
مهاجزت کردن و دید به زبان و غریبه بودن و……..
تجربه غذا های جدید
اسون گرفتن در مهمونی دادن
مسئول سرگرم کردن ادمها خخودمونو ندونستن
نترسیدن از اشتباه کردن یا مسخره شدن
احترام به سبک شخصی افراد
بهبود بخشی دائمی زندگی
اجازه دادن به ادمها و در صلح بودن با دیدگاه های مختلف دنیا و مشکلی نداشتن و نخواستن که همه یکرنگ باشن و یک اعتقاد
سلام ستایش جوون خیلی خوشحالم برات توی این سن با قوانین کیهانی آشنا شدی وقتی پروفایلو خوندم نوشتی بودی سیزده سالته و راسش تعجب کردم توی سن سیزده سالگی چقدر عالی قوانین رو درک کردی من یک خواهر دارم هم سن توه تقریبا اما توی این فضاها نیست وقتی نوشته بودی سیزده سالته یک لحظه برگشتم به اون سن چون دوازده سال ازت بزرگترم
چیزی که توی ذهنم اومد از اون دوران ذهنی بود که خیلی منطقی فکر نمیکرد و کسی که از این سن با این قوانین آشنا شه چقدر جلو تره چقدر با کیفیت تر زندگی میکنه میدونی من هر وقت قلبم بگه میام توی سایت نظر میذارم نه این که الکی نظر بذارم برای این که لایک بگیرم و جایزه بگیرم چون برای این صحبتا خیلی ارزش قائل هستم و دوست ندارم حرف بی ارزش بزنم هر وقت به یک آگهی رسیدم میام صحبتامو میکنم خیلی خوشحالم برات یاد مایک افتادم چون از مسیر خارج شد جهان اونو بگردود به ایران خیلی این اتفاق منو به فکر فرو برد من همیشه دوست داشتم یک برادری پدری مثل استاد داشه باشم بهم یاد بده قوانین رو اما اگه هم میداشتم توی فرکانس نبودم همون اتفاقی که برای مایک افتاد برای من هم میفتاد اما کسی که توی مدار باشه از کشور جنگزده افغانستان هم هدایت میشه به این سایت خیلی از هم خانواده ای های سایت از افغانستان هستند
خیلی خوبه که بدونیم اگر تو مدار نباشیم به هر شکلی هم استاد نسبتی باهامون داشته باشه ما نمی تونیم ادامه بدیم تو اون هماهنگی و خارج میشیم و اگر تو مدار باشیم مهم نیست اطرافیانمون کین
مرسییییی مامان مریم مهربونممممممم که هستی 😄😄😍😍😍😍😘😘😘😘
وای من مهمون داشتیم یعنی دیر شد نظرم بگم ولی عیبی نداره یکی از دوستای خوبم داخل یه کامنت فکنم بخش سریال سفر نامه قسمت 45 بود فکنم میگفت دنبال جایزه نباشیم و به فکر این باشیم این باور رو درست کنیم که خدا از بهترین راه ها خودش چیزی رو که بخوایم بهمون میده و …… منم الان به نیت جایزه نمیدم کامنت و نظر چون یه حسی بهم گفت بیا بده منم اومدم البته ظهر یه عالمه نوشته بودم بعد نتم خاموش کردم رفتم بعد چند ساعت اومدم روشن کردم همش پاک شد ه بود😂😂😂 الان دوباره میگم😅امیدوارم مفید باشه و یه چیز های مفید از بابا و مامان مهربونممممممم یاد گرفته باشم و از همه مهمتر به قول بابایی عمل کنم به امید خدا😄
من توی این چند روز نظر ندادم چون میخواستم بیشتر ببینم بیشتر تفاوت ها تکامل قوانین و …. بعد بگم البته چند وقتی هست بیشتر دارم میبینم و تمرکز دارم 😅. خب دیگه ماشاءالله همه خوب میدونید مهمونی های ما چجوریه منم یه دونه دخترم تک و تنها باید مهمونا رو پذیرایی و …. انجام بدم 😢اونم یه نفر دو نفر نه یه عالمه هستن بعضی وقتها برای 2 تا 3 هفته 30 نفر آدم رو باید تمام روز پذیرایی کنم که همه خوب میدونید رسم و رسوم ما شرقی ها چجوری هست 😂 وحشتناک و پر از دردسر به حد یه فیلم ترسناکه به نظر من😂😂😂
خب اول بگم من تقریبا یه مدت فکنم دور شدم از خونوادی مهربونم😢 یعنی فکنم کنترل روی ذهنم نداشتم بعد یه سری مشکلات کلا درگیر بود ذهنم دور شدم ولی بعد یه مدت چند ماهه و بعد چند وقت پیش همش نشونه ها رو میدیدم حال روحیم خوبی نبود سرگردون بودم تا اینکه یه مدت هر روز روزی چند بار همش ایمیل های مامان مریم میومد نگاه میکردم ولی فکنم چشم و گوش و قلبم بقول بابا مهر خورده بود نمیدیدم 😂ولی مهره فکنم پاک شد بلاخره راهم پیدا کردم برگشتم پیش بابایی😘 خب وقتی اومدم گفتم سمیرا مثل دفعه پیش سرگردون همه جا نگرد درست با قانون پیش برو باید تکامل طی کنی بعد گفتم چکار کنم بعد گفتم کنترل ذهنم اومدم بخش کلید کنترل ذهن همه فایل ها دانلود و ذخیره کردم روزانه بارها بارها گوش میدم اوایل فقط اروم میشدم واقعیت ها رو متوجه میشدم بابایی که میگفت بعد کم کم از بین شون ترمز هام پیدا کردم بعد اومدم گفتم زیبایی ها رو هم ببینم چون من هیچ جا رو ندیدم تمام روز و شبام همش داخل خونه و یه اتاق مثلا اسمش هست که نیست 😂 میگذره اومدم گفتم چی ببینم از اول سریال زندگی در بهشت شروع کنم داخل نشونه هام خونه خیلی خوشگل بود این چهره جدید خونه بعد ذهنم مقاومت میکرد نرم منم گفتم باید تکامل طی بشه شروع کردم از اول از صبح چشمام باز میشد شروع کردم به دیدن سریال خداااااای من چی چیز ها که ندیدم 😍😍😍😍 ذوق کردم از همه بیشتر برام جالب بود بابایی تکامل نجاری رو از درختچه های کوچیک با اره موشی به قول مامان مریم شروع کرده بود😂 تا با ساخت میز با اون اره هیولا رسید 😨😨😨 خییییلی قشنگه بخدا آدم میبینه تکامل رو 😍😍بابایی خییییلی خفنی 😅😅😅😅😘😘😘😘😘
بعد مامان مریم با اون روشن کردن آتیش چقدر قشنگ از تیکه های کوچولو شروع کرد تا به تیکه های بزرگ رسید بعد یه آتیش هیولا درست شد😨😨 به کمک و مدد بابایی با هم😄😄. تکامل اون جوجه ها که واقعا دیدنی بینهایت خوشگل بود 😍😍. تکامل خونه وااااییی چقدر خوشگل شد بعد اون شیشه ها زیبایی از همه طرف دید داره 😍😍.
خب قراره فرهنگ ها و دیدگاه درمورد آمریکا بگیم😊
من توی یه خونواده مثلا متعصب بزرگ شدم به دنیا اومدم البته اونم بخش فرزند دختر بیشتر تعصب دارن وقتی به دنیا اومدم حسااابی اوضاع پدر و مادر بهم خورد مادرم افسردگی گرفته بود بابام بیمارستان اومده بود به هوای پسر وقتی منو دید حسااابی ناراحت شد بعد نگاه و مکث طولانی یه بشکن میزنه کنار گوشم منم عکس العمل نشون میدم با خودش میگه ولش حداقل سالمه😂😂😂 . خب میرن روزها میگذره بعد تا داداشم بعدش دنیا میاد بعد یه سال بعد دنیا گلستون و بهشت میشه براشون 😂. بعد یه سال دیگه یه پسر دیگه گلستون بزرگتر میشه البته بعد چند سال دوتا پسر دیگه اضافه میشن بعد دنیا براشون پرادایس میشه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. خب کاری نمیشه کرد تفکر و باور شون اینه که دختر مایه ننگ و آبروریزی هست😂 خب باورتون نمیدونم میشه یا نه ولی بخدا هست برای من همچنین چیزی 😅اونم توی این عصر پیشرفته بشر . خب همه چیز میشه برای پسر ها اولویت همیشه هستن از درس و امکانات لباس و پوساک و تجهیزات مثلا بازی و خواسته ها شون و …. هر چی بخوان در کمترین زمان آماده میشد براشون. خب دیگه منم دخترم چی میشد همیشه برای لباس مثلا عید آخرین نفر اگه پولی بمونه اگه نه باید از همون ته پارچه های خیاطی بابا یه لباس خیلی ساده آماده بشه میشه لباس عید 😂 همینطور وسایل مدرسه خب میگذره سال ها داداشا نمیخوان درس بخونن چون اونا نمیخونن منم حق ادامه درس خوندن ندارم چون داداشام نمیخونن منم نباید بخونم 😂 خب باید بشینم مثل این سال ها کار کردم و درس خوندم و خونه داری بچه داری کردم باید بشینم درکنارش به داداشا کمک کنم تا بیزینس جدید شون رشد کنه و پیشرفت کنن البته اینم بگم درکنارش هیچ وقت حق درخواست مزد کاری که کردم رو نداشته باشم 😂 اینم بگم هر چی خونواده میگه همون درسته بگن ماست سفیده منم باید بگم سفیده بگن سیاه هست منم بگم سیاه هست خب البته منم قبول میکردم میگفتم خونواده هستن بدم رو نمیخوان. خب منم حرف شون قبول کردم نشستم به داداشام کمک کردم پیشرفت کردن رشد کردن توی کارشون منم بین این ها دوباره به پافشاری خودم اجازه گرفتم درس بخونم رفتم هم درس خوندم دیپلم توی دوسال از راه دور گرفتم اونم در کنار کمک به برادر هام و خونه داری و مهمون داری های هر چند روز اونم به طرز وحشتناک زیاد میکردم در کنارش مادر دوباره بچه دار شد اونم پسر فقط به بچه شیر میداد دیگه هیچی 😂 خب یکی دیگه هم اضافه شد بعد ها مسافرت هم میرفتن پدر و مادرم هفته ها نبودن بعد من بودم و خونه کار و …. اینم بگم همیشه وقتی بابام کارای مردونه میکرد من همیشه کنارش بودم کمک میکردم داداشام نمی اومدن دست شون خراب میشه حوصله ندارن ووو دیگه بهونه زیاد بود براشون😂 خب ولی من شاگرد بابام بودم .وقتی بابام نبود همه کارای مردونه خونه مثل اتصال برق ، درست کردن پریز برق، لوله های تا حدودی نشتی داشت رو کار بود، بعد دیلر کار دیوار یا چاه های گرفته شده خونه فنر مینداختم باز میکردم یا محل کار داداشام رو و ….. همکارا و خونواده خانم دادشم میگن من دختر نیستم لطافت دخترونه ندارم 😂😂 از این که به هیچ کاری نه نمیگم انجام میدم حسااابی بدشون میاد. دختر کار هستم فکنم😂😂نه دوستی دارم نه تفریحی روز های تعطیل عمومی داداشام . مامانم اینا همه میرن بیرون خوشگذرانی یا دیدن اقوام ولی من فکنم عجیب باشه البته برای هر کسی منو شناخته تعجب کرده باورش نمیشه توی این عصر دوران اونم من که یه دونه دختر هستم توی این موقعیت زندگی کنم 😂 خب فامیل همه میگن سمیرا عروس هر کسی بشه شوهرش خوشبخته چون هزینه نداره مهمون از یه نفر تا 70 نفر هم میتونه مدیریت کنه کارای خونه هم چه مردونه چه زنونه نداره انجام میده لباس هاش هم خودش میدوزه چندساله دیگه یه حرفهای هست غذا خوردنش هم مثل بچه ها کمه 😂😂 میگن شوهرش پول جمع میکنه پولدار میشه😂.
ای بابا اینم من 😅یه خورده از زندگیم گفتم البته هدف دارم که شاید بتونم منظور کلی رو بگم.
اینا همه اینطوری گذشت تا اسفند سال 96 من هر چیزی تا اون زمان گفتن انجام دادم حتی تا پوشش لباسم حتی دایی و عمو و عمه و. …. همه نظر میدادن البته عیب میگرفتن که نباید مثلا شلوار چسب بپوشم گناه داره ولی دختر و پسر خودشون میپوشید نمیدونم چرا گناه نداشت😐بعد مامان و بابام میگفتن نباید بپوشی آبروی ما رو میبری و …. از این چیزا دیگ تیپم فکنم برای دهه 60 و70 بود😂.خب میگفتم تا اسفند سال 96 بعد پسر عموی بابام خواستگاری اومد منم قبول نکردم دوست نداشتم ندارم ازدواج فامیلی رو مامان و بابام منو نفرین کردن که آبروشون بردم بعد بابام از ارث و جهیزیه محرومم کرد😂 البته چند سال قبل هم کرده بود 😂 اونم بخاطر اینکه لباس خواستم و …. 😂😂😂 عجب ها میخواستم مثل دل خودم لباس بپوشم از ارث محروم شدم😂😂😂 خب تا رسیدم به اون خواستگاری و اسفند 96 که کلا قطعی شد 😂بعد داداشام گفتن تو ما رو برشکسته کردی گفتن 😐😐گفتم چرا گفتن مدیریتت بد بوده همه هزینه ها رو هدر دادی😐😐 منم گفتم باشه کار نمیکنم دیگه بعد گفتم میرم برای خودم کار میکنم بعد خونواده حساااااابی همه دست به دست هم اذیتم کردن از قطع کردن غذام تا سحر و جادو و ….. دیگه زیاده ولش نمیگم😂😂 .منم مقاومت کردم رفتم برای خودم کاری پیدا کردم درسته هیچی نداشتم حتی یه 500 تک تومنی. و هیچی حمایتی نداشتم تازه همش سنگ اندازی و اذیت بود برام ولی ادامه دادم از روزی 7500 تومن شروع شد درآمدم تا ماهی 900 هزار تومن رسید فکنم تکامل طی کردم 😅تا آخر سال 98 دوسال کار کردم بین این دوسال همون یه ذره مخارجم میدادن قطع کردن تازه درآمدم میگرفتن من بین اینا برای خودم آخر سال 97 یعنی عید 98 برای خودم گوشی گرفتم البته اینم غوغا به پا شد 😂 من دختر بدکاره بودم چون به حرف شون گوش نکردم گوشی دار شدم بدتر شد خیلی اذیت شدم 😂 من تویسال 98 و 99 همش با گوشیم دنبال کار اینترنتی بودم خیلی دوست داشتم از اینترنت درآمد داشته باشم ولی حتی بلد نبودم با گوشی کار کنم اونم توی این دوره زمونه و پیشرفت علم و تکنولوژی 😢 هیجی از دنیای مجازی نمیدونستم البته جرا میدونستم میگفتن پر از آدمای بی ادب هست که همش فیلم و عکس های زشت نگاه میکنن و اگه منم برم دختر بی ادبی میشم چیزای زشت میبینم چشم و گوشم باز میشه حیا دختر هستم میپره😨😐🙈 . خداییش من توی این دوسال دنبال درآمد زایی و راهکار بودم از کناره درآمدم دوره ها یکی دو تا شرکت کردم تا یاد بگیرم البته به درآمد هم رسیدم نه زیاد در حد چند میلیون 😅 وارد باز بورس فارکس شدم بورس اوراق بهادر شدم ، همکاری در فروش، ادمین پیج بودم و …. البته از همشون درآمد داشتم وارد هر کدوم شدم 😅😅 کم بود ولی به درآمد رسیدم ولی درآمدی که منمیخواستم نبود و اینکه منم کامپیوتر یا گوشی مدل بالا نداشتم بیشتر کار ها رو ادامه نتونستم بدم چون نیاز به سیستم های پیشرفته داشت حالا چه گوشی چه لپ تاب . بعد من از اول سال 99 دیگه بیرون از خونه کار نکردم بخاطر اینکه خیلی خونواده اذیتم کردم نشستم خونه تا روی کار اینترنتی بیشتر تمرکز کنم . بعد تا رسیدیم به سال 99 مهر یا آبان بود برای یه شرکت بازاریابی اینترنتی میکردم بعد خانوم داداشم یه کاری خواست انجام بده شرکت براش بعد هم آخرش زد زیر حرفش بعد شرکت همه پول برنگردوند ضررش کم کرد بعدش هم غوغا به پا شد گفتن من دزدم و کلاهبردار داداشم میخواست منو بندازه زندان 😅 که پول خانومش رو کشیدم بالا😂😂😂 همه اطرافیان بهم گفتن من دزدم و حروم خور با اینترنت پول درآوردن و کار کردن پولش حرام هست کنار خونه نشستن و زحمت نکشیدن و دویدن نداشتن پولش حرام هست 😂 اصلا حسااابی دلم شکست ولی هیچی نگفتم. دیگه با این قضیه همه از من بدشون اومد بیشتر بعد اون ماجرای خواستگاری و من بعد مخالفت بعد تهمت داداشم برای برشکسته شدنش که باعثش(تورم دلار بود و مدیریت ضعیف مالی بود )منو مقصر کرد بعد هم من خواستم مستقل باشم بعدش هم شد گفتن پول خانوم داداشم رو کشیدم بالا بعد هر چی چیز بد و حرف بد بود مثل خونوادم به من گفتن😂
خب این بخش پول خانم داداشم مال دورانی هست که از بابایی و مامان مریم دور شده بودم اتفاق افتاده بود که دلیل دور شدنم اینه .
اینم زندگی من یه دونه دختر که همه البته خیلی ها فکر میکنن توی ناز و نعمت بزرگ شدم بدون هیچ دق دقه ای😂😂😂
خب بچه ها 😄 بابا حسین مامان مریم😘 دلیل گفتن ماجرای زندگی گذشتم الان میگم 😅 ممممممنونم بینهاااااااااایت از این که تا اینجا بودید🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
میدونید توی جامعه ما و جوامع غربی الان همه اعضا این خونواده میدونن چقدر تفاوت زیاده فکنم بخش خانم ها تفاوت بیشتری هست😂.
میدونید منم مثل بقیه از خونواده و تلویزیون و مدرسه و اطرافیان و …. خیلی بدی جوامع غربی رو دیدم و شنیدم از شون البته فقط آمریکا رو نمیخوام بگم چون این دیدگاه بیشتر و 99 و نیم درصدی کلا به جوامع غربی هست
که جامعه ما داره . اینکه ببخشید واضح میگم من کلا هر چی شنیدم میگن اونا همشون زنا زاده هستن 🙈🙈🙈 بنیان خونواده ندارن اونایی هم که دارن مثلا کلا احترامی بین اعضا خونواده ندارن و بچه ها هر کاری بخوان انجام میدن اگه هم پدر مادرشون تنبیه کنن دولت شون پدر مادر رو جریمه میکنه و زندان میتدازه 😐 از آمریکا هم چهره فیلم ها مثل اینکه کاوویی ها هست توی دشت و اصلحه به دست و هم دیگه رو به راحتی میکشن 😐اینطوری بود برای من میگفتن و هنوزم میگن اگه دستم به یه غیر مسلمون بخوره نجس شدم باید برم تطهیر و غسل کنم😐چون اونا نجسن مسلمون نیستن. من همیشه با خودم میگفتم مگه میشه اونا هم مثل ما آدم هستن 😕بعد میگفتن ،میگن اونا اسم خدا اسم پیامبر ما رو و قرآن ته دمپایی ها میزارن تا ما اونا رو بهشون بی احترامی کنیم در موقعیت های مختلف البته اینا عکس و فیلم هایی بود که داخل مسجد و مدرسه نمایشگاه نشون مون دادن 😐😐😐. و خیییلی چیزای دیگه که بیشتری ها مون میدونیم دیگه نمیگم چون همه یه جامعه بزرگ شدیم 😊
من تنها خوبی که شنیدم از یه آقای نمیدونم شیخ بود سخندان بود چی بود نمیدونم فقط صداش رو خیلی سال پیش شنیدم میگفت من هم کشور مسلمون زندگی کردم هم غیر مسلمون میگفت من مسلمونی واقعی رو در جوامع غربی دیدم نه جوامعی که میگن مسلمان هستیم و ادعای مسلمانی میکنن تنها خوبی همین بود میشنیدم .😊
خب از بنیان خونواده بگم که با دیدن اون دو خونواده که اومدن پرادایس مهمونی دیدم که چقدر قشنگ خانم سرهنگ به دخترش محبت میکرد . فرقی بین پسرا و دخترا نبود همه داشتن از تفریح لذت میبردن 😍. مثل من نبودن بگن حق نداری از جات تکون بخوری اگه خواستی بری جایی هم باید با یه نفر بری ولی اونجا همه بفکر خودشون که با من میاد😂. خب از اینکه آقای ریک چقدر قشنگ غذا درست کرد خانومش هم لذت برد از طبیعت 😍. الان هر کس دیگه بود میگفت خب چون سربازی رفته یاد داره😂😂 خب اون دوتا آقای دیگه که هر کدوم گوشت کبابی و دسر گیلاس درست کردن چی😋😋😋. مثلا بابایی چقدر قشنگ نوبت غذا درست کردنش میشه میره غذا درست میکنه البته بیشتر مواقع لوبیا چون خودش بیشتر دوست داره😂😂😂. اون نوبت غذا درست کردن که پسر دبستانی داشت صبحانه اونم برای بیشتر از 10 نفر آدم درست میکرد تخم مرغ😀 خیلی عالی بود داشت تکامل طی میکرد از وعده های آسون به مشکل مثل اون قابلمه گوشت و پنیر برسه😂عاااالیه. اینجا البته خونه ما مرد غذا درست کنه ننگ میدونن مردونگیش انگار حسااابی له شده😐😂. یا اینکه هر کسی گشنه بود غذا میخواست خودش میرفت غذا میخورد بعد ظرفش رو میشست😀چقدر قشنگ 😍 خونه ما داداشام کنار شیر آب هستن نمیخورن میگن برام آب بده 😐یا میرن کنار یخچال یا سینک اشپزخونه همه چیز نگاه میکنن بعد میرن همون لحظه صدا میزنن سمیرا برام آب بیار یا غذا میخوان😐. بابا ما چون تعداد مون زیاده تخت برای همه نیست رختخواب هاشون جمع نمیکنن من باید جمع کنم هر روز تازه با یه دونه بالشت نمیخوابن ده تا بالشت دورشونه تقریبا من صبح ها 25 تا بالشت جمع میکنم😐. تازه بابا و مامانم میگن تو نکنی کی انجام بده وظیفه هست تو بزرگتری دختر خونه هستی😕عجب ها 😂نمیدونم چرا کارای مردونه من انجام بدم اونا نه عیبی نداره 😂
مهمون هم که بیاد خونه ما اگه مهمون به صاحب خونه کمک کنه بی احترامی یعنی کردیم به مهمون 😐 هیچ چیز نباید یه بار مصرف باشه وگرنه انگار به مهمون فوش دادم😂😂.
اگه مثل مامان مریم و خانم سرهنگ بیام با مرد ها حرف بزنم هیچ فرقی نمیکنه مهمون باشن اونم فامیل یا آشنا باشن میدونید چیه انگار یه کار خیییییییلی زشت انجام دادم و گناه کردم که هم گناه هم عاق و نفرین خونواده خدا هم این که بمیرم منو سریع میندازه جهنم😐.
بچه ها میدونید چیه؟ برای ما هایی که میخوایم مدارمون تغییر کنه اونم توی این جامعه هستیم سبک مهمونی هامون خیلی خوبه چون مثلا اگه خانم هستی میتونی همش خودمون رو به سرویس دهی و خدمات و پذیرایی از مهمون خودمون رو مشغول کنیم تا از اون حرفایی که منفی هستن کلا دوری میکنیم دیگه اینطوری ورودی هامون کنترل میشه😄 بعدشم یه چیزی دیگه مهمون ها فکر میکنن چقدر داریم بهشون احترام میزاریم😉😂😂 (کلک رشتی بزنین😂😉 ) با این روش و دیدگاه به مهمون هامون هم مثلا احترام گذاشتیم هم از منفی ها دور شدیم البته در اصل به خودمون کمک کردیم😄
اگه مثلا آقا باشید خب با کمک به خواهر یا مادر یا همسر بیشتر در حال رفت آمد به آشپزخانه و پذیرایی خیییلی اروم اروم خودتون مشغول کنیم یا اگه لحظه نشستیم با مستند حیات وحش نگاه کردن کلا یا 90 درصد از حرف های منفی دور میشیم اینطوری مهمون ها هم بیشتر خوشحال میشم فکر میکنن بیشتر از قبل بهشون اهمیت میدید😂😂البته اینجا در اصل به خودتون کمک کردید و ورودی ها رو کنترل کردید 😄😄
اگه مثلا دعوت شدیم مهمونی خونه کسی خب سعی کنیم آخرین نفرات یا دقایق مهمونی بریم ولی خیلی زود هم مهمونی رو ترک کنیم وقتی دیر برید نهایت میگیم یه مشکلی پیش اومد عذرخواهی و صاحب مهمونی هم ناراحت نمیشه😊 اینطوری میتونیم ورودی هامون کنترل کنیم توی دور همی ها😅
البته اینجا باز هم در هر دو قسمت در اصل به خودمون کمک کردیم 😄😄😅😅😅
دیدگاه منم نصبت به آمریکا و جوامع غربی از گذشته زندگیم که معلومه براتون تعریف کردم 😂خب با دیدن سریال های بابایی دیگه حرف اون آقای سخنران که ته دلم همیشه بود الان به اون اعتقاد پیدا کردم از وقتی سفربه دور آمریکا بعضی قسمت هاشو دیدم و زندگی در بهشت رو الان به یقین میگم مسلمانی در جوامع غربی هست و بس درست همون تحلیل هایی که بابا درمورد آیات قرآن داره میگه داره اونجا ها مخصوصا آمریکا داره اجرا میشه بدون اینکه اونا بدونن چنین قوانینی جهان داره و خدا به آخرین پیامبرش ابلاغ کرده.
آمریکا کشوریه که احترام به حقوق هر آدمی میزاره بدون داشتن هیچ تعصبی نسبت به رنگ پوست به نژاد به زبان به جنسیت زن باشی یا مرد به سن و سال و ……
البته همه اینا رو هم از اول نداشته تکامل خودش رو گذرونده
این یه قانون هست به قول بابایی باید در هر چیزی فرقی نمیکنه چی باشه باید تکامل طی بشه
آمریکای امروزی که الان مردم در صلح هستن از اول که نبوده هم مردم هم دولت و …. تکامل شون رو طی کردن سعی کردن هر روز بهتر از روز قبل باشن.
وااااییی اینقدر حرف دارم میخوام بگم چه چیزایی یاد گرفتم از بس زیاده نمیشه😂😂😂😂😂😂 همش قاطی پاطی فکنم دارم میگم بس هولم میخوام بگم😂😂😂😅😅😅 اصلا بسه بقیش باشه برای بعد 😅😅😅 فقط یه کوچولو دیگه میگم بعد تموم
بابایی میدونی گفتی که بیشتر دیدگاه های مردم درمورد آمریکا فقط فیلم های زشت (پورن )هست من بخدا نمیدونستم چیه تا آهنگ جدید ساسی مانکن اومد که غوغا به پا شد مردم شاکی شدن همه چرا این خانومه اومده ساسی مانکن جون های ما رو به بیراهه برده 😂😂😂 من اصلا( نرو سمیه ) گوش نکردم خیییلی ساله آهنگ گوش نمیدم بعد پرسیدم گفتم کی هست این خانم گفتن توی فیلم های بد بازی میکنه🙈🙈🙈
میدونید یاد چی افتادم یاد قانون گفتم کسی که توی این مدار نباشه اصلا نمشناسه این خانوم رو یا اهل همچنین فیلم هایی نباشه🙈🙈🙈🙈 . کسانی میشناسن که توی مدارش هستن فقط هر کسی هم که درموردش حرف میزنه حتما اهل این چیزا هست🙈
البته میدونی چی جالبه این خانوم همه دنیا میشناسش بعد ولی داره جایی زندگی میکنه که به عقایدش احترام میزارن وقتی دولت محل زندگیش کاری بهش نداره پس این نشونه احترام و صلح بین مردم هست . البته نمیدونم من از دیدگاه قانون نگاه کردم نظرم گفتم😅نمیدونم شاید نباید بگم هنوز زوده😅😅 اونم درمورد چنین چیزی😅😅😅🙈🙈🙈
میدونید ماجرای گفتن زندگیم چی بود همه اینا رو گفتم چون بقول بابایی باید رشد داشته باشیم و تکامل طی کنیم برای منی که میخوام مستقل باشم زندگی کنم آزادی مالی و زمانی و مکانی رو تجربه کنم یه قسمت از تکاملم رو طی کردم اداره کردن یه زندگی اونم برای 7 نفر با این شرایط بد خودپسندانه میتونم البته چون دارم روی خودم کار میکنم به جا های خوب و آدمای بهتر انتقال پیدا میکنم بلاخره😊 بقول بابایی نباید وابستگیداشته باشیم نه به اشیا نه آدما فکنم من یه مقدار تکاملم طی شده در نبود خونوادم در هفته ها و ماه ها دیگه قشنگ حس میکنم وابستگی ندارم 😅😅😅. از ترس بگم که من و داداش بزرگم که بعد من هست فقط ترس نداریم از تنهایی و تاریکی البته من یکم دارم هنوز روی خودم کار کنم دیگه خوب میشم یه مقدار از تکامل شروع یه زندگی مستقل رو طی کردم و توی دل تضاد های زیادی رفتم و حل شون کردم مثل برق کشی 😂😂😂 و ….. دیگه از کارهای جانبی تاحدی پیش رفتم فکنم فقط مونده درآمد زایی و رسیدن به استقلال مالی مونده که باید باورهامو درست کنم بهش میرسم 😅😅😅
میدونید توی این سال های از 97 تا 98 توی دل خیلی تضاد های دیگه هم رفتم یاد گرفتم از همه مهمتر بابایی آشنا شدم فکنم یکم مدارم بهش نزدیک شده😍😍😍😍😘😘😘😘
میدونید قبلا فکر میکردم چرا من چرا نباید مثل یه دختر باشم دخترونگی داشته باشم نازم خریدار داشته باشه و ….. 😅😅😅 همیشه میومدم با خودم ذهنی درگیر میشدم مخصوصا وقتی کمبود های زیادی رو میدیدم. ولی اومدم از دیدگاه بابایی دیدم و قانون جهان و قانون تکامل بینهایت اروم شدم دیگه ذهنم درگیری ندارم چون همه اینا رو برای این میبینم که آمادگی یه زندگی جدید و مستقل رو در آینده نزدیک دارم اونم از تمام جوانب دیگه ترس از ناشناخته هام کم شده خیلی وقتی که با یه قیچی برقی بزرگ مثل اره بابایی کار میکنم تسلط دارم با این خصوصیات جسمی ظریف و کوچیک و جنسیت مونث بودنم خیییلی از کارهایی که من کردم رو حتی برادرانم انجام ندادن من قدم برداشتم برای تغییر زندگیم و باور هام و خیییلی چیزای دیگه ولی بقیه نه اطرافیانم نه.
پس این زندگی گذشته من از دیدگاه قانون که بابایی میگه یعنی دارم تکاملم رو طی میکنم 😄😄😄😍😍😍
امیدوارم همه ما بتونیم قانون رو بهتر یاد بگیریم از بابایی و بهش عمل کنیم الهی آمین🙏🙏🙏🙏😄😄😄😄❤❤❤❤❤
بابایی مامانی خیییییییلی ممنون برای این همه وقتی که برای ما میزارید و زحمت میکشید از دل و جون 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اجرتون با خداجونیم باشه چون اون میتونه فقط بهت برگردونه چیزی باشه که لایق این همه زحمت های بی دریغی که برای ما میکشید😄😄😄😄 ما فقط زبانن و از ته قلبمون میتونیم تشکر کنیم همین براتون بهترین ها رو همیشه آرزو میکنم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
وای از ساعت یازده دارم مینویسم چقدر طول کشید فکنم خیییییلی حرف زدم😅😅😅😅😅😅😅😂😂😂😂😂
مممنونم بینهاااااااااایت که هستیدو برامون وقت میزارید عاشقانه دوست تون دارم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام سمیرا یه دونه دوردونه تو میتونی نویسنده ی خوبی بشی قلمت خیلیییی زیبا بود کلی جالب بود برام خوندن کامنتت من خودم داستان کودک مینویسم ولی خیلی قلمت شیرین بود
یه چیز دیگه داستانتو که میخوندم احساس کردم از یه کهکشان دیگه ای
واقعن همیچن طرز فکری توی ایران هست ! من اصن توی مدار نبودم و این نوع تربیت رو اصن توی اطرافم ندیده و نه شنیده بودم. به هرحال خوشحالم که راه خودتو پیدا کردی تو موفق میشی وقتی بفهمی یه روح مجرد به این دنیا اومدی و یه روح مجرد هم از این دنیا میری بقیه ی زندگی همش یه هدیه است . و اصن ربطی به پدر ومادر و برادرات و اقوامتون نداری و میتونی اونقدر پیشرفت کنی که باهاشون فاصله بگیری که دیگه تاثیری توی زندگیت نداشته باشن و تو از اونها جدایی و فقط روحت به خدا وصله اینقدرم نگو به خاطر خانواده چون خانواده ی تو هیچچچ تاثیری توی زندگی تو نمیتونه داشته باشه مگر اینکه خودت بهشون اجازه بدی و قدرت رو دست عوامل بیرونی بدی
سلام سمیرا جون دوست عزیزم . چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت. همینجوری ادامه بده دوست عزیزم حتما موفق خواهی شد و آزادی رو در تمام جنبه ها تجربه خواهی کرد. همین تجاربی که داشتی چقدر بزرگتر کرده و آماده تر. ان شا الله بزودی و البته با طی کردن تکاملت به همه ی چیزهایی که میخوای میرسی .
من الان میخوام بنویسم واسه شما ولی قبل از شما به خیلیا اینو گفتم که من حدودا از ۶ ماه پیش که وارد سایت شما شدم دیدگاهم از زمین تا آسمون در مورد آمریکا عوض شده و اینو مدیون فایلهای خیلی خوب و صادقانه ای هستم که شما مستند از زندگیتون در آمریکا گرفتین
پیش فرض ذهنی من از آمریکا یک کشور با ساختمونای بلند و شهر های پر از آلودگی و کثیفی و کاملا سیاه و سفید و خاکستری ، یعنی اسم آمریکا میومد من تو ذهنم این سه رنگ و با آپارتمانای بلند و شلوغ و آلوده میومد ،
دیدم در مورد مردم آمریکا یه سری آدم های خشن با هیکلای گنده و سیاه که خیلی بی اعصابن و اصلحه همراشونه و اگه اونجا کم و زیاد کنی درجا اصلحه میکشن و میکشنت
در مورد خانواده دقیقا همینطور که اصلا خانواده مفهوم نداره و بچه ها پدر و مادرشون معلوم نیست کیه و …
دقیقا یادمه بچه بودم پسر خالم اومده بود خونمون و داشت تو جمع در مورد اینکه تو امریکا مردم تفنگ دارن راحت همو میکشن و حتما تا چن ساله دیگه همه جای دنیا اینجوری میشه که همه راحت همدیگرو میکشن صحبت میکرد و من تو همون دوران بچگی قشنگ احساس نا امنی میکردم و تا کلی وقت کابوسشو میدیدم و وحشت زده بودم و از همون بچگی از آمریکا متنفر شدم و شدید میترسیدم و اونجا رو عامل نا امنی دنیا میدونستم
بعد از اون حمله آمریکا به عراق بود که تا مدتها کل خبر و فیلما از اون بود که کلی ترسمو بیشتر کرد و باورمو در مورد آمریکایی ها که خشن هستن و همو میکشن و رحم ندارن بیشتر کرد
بعد از اون هم رسانه های ایران که مرتب فیلم از جنایت و جنگ نشون میدادن از آمریکا و همچنین تحریمها که میگفتیم عامل بدبختی ما تحریمهای آمریکاست
کتابهای درسی مدرسه مخصوصا تاریخ که همش از بدی های آمریکامیگفت
شعار هایی که توی راهپیمایی ها مردم میدادن و ما از بچگی سالی چنبار این برنامه هارو هم از تلویزیون و رادیو دتبال میکردیم هم تو جامعه به خصوص توی مدرسه که باید برای آمریکا و اسرائیل شعار میدادیم
الان که فکر میکنم هنوز ذهنیتم نسبت به اسرائیل هم سیاه و خاکستریه چون ورودی که اونارو تکذیب کنه ندیدم
و بعد از اون تیر خلاص رو وقتی این بیماری اومد بهم زده شد که آمارها نشون میداد که چه وخامتی تو آمریکا هست و نتیجه گیری ما از این اخبار و آمار این بود که مردم آمریکا خیلی بی فرهنگ و …. هستن و ببین چجوری تو مدت کم آمریکا ترکید و اونجا هیچ کس حاضر نیست فدا کاری کنه و چون آدمهای خشن و بی احساسی هستن پرستارهم ندارن رئییس جمهورشونم که عین خیالش نیست و چرت پرت میگه به خاطر همین به این روز افتادن و کلی هم خوشحال بودیم که پس خداروشکر که ما تو ایرانیم و مثل آمریکایی ها نمیمیریم
الان که دارم اینارو مینویسم هم به سادگی و حماقتم میخندم هم ناراحت میشم به خاطر این همه غلطی که وارد ذهنم شده
تنها باور مثبتی که به آمریکا داشتم در مورد جنسهای آمریکایی که خیلی جنس خوب و عالی داره و ماشینهای درجه یک آمریکایی که قبلن حتی نمیتونستیم آرزوشم بکنم
از وقتی وارد سایت شدم و فیلما رو دیدم با اینکه اوایل هنوز مقاومت میکردم و نمیتونستم بپذیرم اما کنجکاویم باعث شد ادامه بدم و هرچی فیلمهای بیشتری میدیم واقعا ذهنم باز شد و واقعا دیدگاهم ۱۸۰ درجه تغییر کزده الان
اصلا وقتی این سرسبزی ها و زیبایی هارو میدیم باورم نمیشد که اونجا آمریکاست
هرچی فیلم میدیدم همه رنگی و زیبا و سرسبز
هرچی میدیدم آرامش و امنیت و صلح و دوستی بود
وقتی میرفتید توی شهر با اسکوتر بودید و مسیر رو فیلم میگرفتید چقدر برام جالب و جذاب بود و چیزایی که میدیدم و مقایسه میکردم با تصویر های ذهنم حیرت زدم میکرد
وقتی صمیمیت و روابطتون با دوستان و همسایه هاتون میدیدم اصلا با آمریکایی های تو ذهنم زمین تا آسمون فرق میکرد
این همه آدمهای با مهر و محبت و حمایتگر و مسئولیت پذیر که شما نشون میدادین و توضیح میدادین بی نهایت حالم خوب میشد چقدر مردم شادن و حالشون هم با خودشون هم اطرافیانشون خوبه واقعا باور نکردنیه
این حجم از رفاه و اسایش تو این کشور ستودنی هست
اون فایلهای توجه به نکات مثبت فروشگاه ها و مراکز تفریحی آمریکا رو حتی تو رویاهام هم نمیتونستم ببینم
این همه آب و باران و نعمت و رحمت خدا که اونجا فراوان هست واقعا آدمو به وجد میاره و چقدر میطلبه که فکر کنیم به خیلی چیزا و از اون باورها مخربی که داریم جدا شیم و ببینیم این همه عظمت و بزرگی پروردگار
واقعا دنیام خییییلی کوچیک بود قبلا
اصلا احساس آدمی رو دارم که نابینا بودم و الان تازه دارم میبینم
حس کسیو دارم که تو یه اتاق تنگ و تاریک بوده و حالا یه پنجره به روش باز شده که داره نور و روشنایی میبینه و بی نهایت شگفت زده هست
بعد از دیدن اون همه زیبایی به خودم گفتم ببین چقدر جهان بزرگه و چقدر زیبایی داره و با خودم عهد کردم که باید برم و تا جایی که خدا بهم عمر میده همه دنیا رو ببینم زیبایی های این جهان بزرگ رو ببینم و به حدی اشتیاق دارم که حد نداره
و الان به قول شما و دوستانی که توی کلاپ هوس صحبت میکردن توی اون مرحله هستم که انقدر از چیزایی که دیدم شگفت زده ام که دوست دارم به همه بگم بابا اونایی که شما دیدین و میگین و فکر میکنین نیست یه چیز دیگست ولی متاسفانه نمیتونم و دقیقا همون حرف استاد درسته که باید خودشون بخوان و برن دنبالش تا ببینن من هر کار میکنم نمیبینن
خیلی جالبه که بعد از اینکه با شما آشنا شدم و دیدم نسبت به آمریکا تغییر کرد خیلی اتفاقی با پیج هایی اشنا میشم که اونها هم دارن زیبایی های آمریکارو بهم نشون میدن و مهر تایید و تاکیدی به حرفا و فیلمهای شماست
قبل از آشنای با شما و دیدن فیلمها همیشه میگفتم دوست دارم مهاجرت کنم ولی هرگز به آمریکا فکر نکرده بودم که همش به خاطر باورهام در مورد آمریکا بود ولی حالا واقعا بزرگترین هدفم مهاجرت به آمریکا و دیدن و لمس همه اون زیبایی ها از نردیک هست
استاد عزیز بابت این تغییر بزرگی که در ذهن ما ایجاد کردید بی نهاییت ازتون ممنونم
سلام استاد عزیز مرسی بابت این مسابقه ک باعث شد بیشتر توی ذهنمون کندوکاو کنیم
و فکرررر کنیم
دیدگاه من :
• فکر میکردم امریکا یک جایی بی اب و علفی هست و همش خاک هست و خاک چون توی بچگی توی انیمیشن دیده بودم و چون ما مشهد زندگی میکنیم و سرسبز خیلی کمی نسبت ب امریکا داره برای همین وقتی درختی قطع میشود حالم بد میشود ک درخت کم هست نکنید ولی بعد دیدن این سریال ها اصلا زاویه دیدم عوض شد و دیگ عذاب وجدان ندارم
* و توی اخبار دیده بودم ک سیاه پوست ها و سفید پوست نمیتون باهام باشن و همش جنگ هست سر این موضوع ولی توی سفر ب دور امریکا و یک قسمت از زندگی در بهشت ک رفتید پیش دوستتون اون پیش فرضم زیر سوال رفت و دیدم ک اقا اصلا مردم با هر نژادی باهم دوستند و زندگی میکنند و در صلح با خودشون و حتی این خواسته در من ایجاد شده ک منم یک دوست سیاه پوست داشته باشم چون انسان خوبی هستند
* چیزی ک من توی چهارسال پیش داخل اینستا دیده بودم فکر میکردم همه خانم و دختر ها توی امریکا خیلی بی قید و بند لباس ناجور میپوشن ولی با دیدن این دوسریال فهمیدم اون پست های ک داخل اینستا هست فقط همونجاست و ن بیرون جامعه و مردم توی امریکا و اروپا خیلی لباس عادی و راحتی میپوشن و لباسی برای جلب توجه نمپوشن و کسی ب کسی کاریی نداره و امنیت دارن خانم ها.
* من چند سال پیش انسان مذهبی بودم و طرز فکرم این بود ک اگه من محجبه برم خارج کشته میشم چون اون ها مسلمون هارو قبول ندارن. ولی با دیدن این سریال ها متوجه شدم توی امریکا هرکی با هر دینی میتونه باشه
* چون داخل فیلم ها دیده بودم امریکا شهر پر از ساختمونه برای همین دوست نداشتم امریکا انتخاب کنم برای زندگی ولی دیدم عوض شد امریکا محیط شهریی خیلی ازادی داره و پر از خونه های ویلاییه و خیلی بیشتر امریکا رو دوست دارم و خوشم امد
* درباری اب و هوا من عاشق اب و هوایی فلوریدا شدم چون قبلا فکر. میکردم امریکا بی اب و علف و الوده هست ولی الان ک متوجه شدم چ اب و هوایی داره عاشق فلوریدا شدم
* و قبلا فکر میکردم توی امریکا ادم ثروت مند خیلی کم هست ولی با دیدن این فیلم ها دیدم ک امریکا خیلی ثروت مند و انسان ثروت مندی داره و بی نهایت فراوانی داره از هر چیزیی ک بخوایم 🙏🏻🤍خدایا شکرت
* و همینطور مردم های مهربون خون گرم صادق و درستکار داره ک انسان ب شدت شادی هستند و من عاشق این مردم شدم و خوشحالم ک چنین انسان های هستند و میتونم کنارشوون لذت ببرم 🥰❤️
این بیشترین ذهنیت و دیدگاه های منفی من ب امریکا بود
✅و الان ک این هارو یاداشت کردم متوجه این داستان و حرف شما شدم استاد ,ک گفته بودید 🔥هرچیزی رو بدون تحقیق قبول نکنید
و الان ک دارم نگاه میکنم ب طرز تفکرم و دارم میبینمم ک با درست شدن این دیدگاه های ک داشتم چقدر بیشتر از زندگیم لذت بردم و ارامش داشتم
و درباری باور ها در هر زمینهای داستان همینه نباید حرفایی ک قبلا بقیه ب ما منتقل کردن قبول کنیم باید خودمون بریم تحقیق کنیم و طرز تفکر درست رو خودمون پیدا کنیم و انتخاب کنیم تا تجارب قشنگ تری داشته باشیم.
مرسی استاد و مریم جان بابت این سوال عالی و سریال زندگی در بهشت و سفر ب دور امریکا 🙏🏻
سلام به استادعباسمنشِ عزیزم و مریم جانِ زیبا و مهربون.
و سلام به بِرونی و بچه های پردایس و پردایسِ قشنگ و پرتکاپو و رنگارنگ و خوش عطر و بو که از تویِ صفحه یِ مانیتور میتونم خیلی راحت تشخیص بدم چه بویی رو دارین توی این بهشتِ زیبا استشمام میکنین و منم دارم اونجارو نفس میکشم.
استادِ عزیزم من اولین دیدگاهم هست و الان چندساعتی میشه دارم فقط به این سوال فکرمیکنم و چه سوالِ پرمحتوایی پرسیدین و به نظرِ من جواب به این سوال اصلا در قالب یک دیدگاه نمیتونه گنجونده بشه.
اصلا میدونین چیه استاد؟ فایل های زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا و دیگر فایل های شما، فقط نظر من رو درباره ی آمریکا یا کشورایِ دیگه تغییر نداده.. قضیه خیلی خیلی وسیع تر از این حرفاست. فایلایِ شما نه تنها نظرِ من درموردِ آمریکا و کشورای دیگه، بلکه چرا راهِ دور بریم؟ نظرِ من رو در موردِ حتی خودم تغییر داد.درموردِ خداوند.. درموردِ کلمات!
در موردِ کتابِ خدا.. درموردِ لفظِ زیبایی..
لفظِ زندگی!
کلمه یِ کشور.. کلمه ی شهر و نژاد و …. همه چیز استاد همه چیز..
با آگاهی هایِ فایل های شما، کلا انگار باید فرهنگِ لغتِ ذهنم رو که هرکسی اومده با نظرِ خودش یه چیزو برام معنی کرده و من ندونسته و ناآگاهانه قبولش کردم، پاک کنم و یکبار دیگه با آگاهی هایِ جدید ازاولِّ اول اطلاعات رو وارد کنم.
فرهنگِ لغتِ عباسمنشی ها😄🌹
واقعا این سوال و محتواش رو از زاویه های مختلف میشه بیانش کرد و نمیدونم دقیقا تغییرِنظرم درموردِ مردمِ آمریکارو بعد از دیدنِ فایلاتون، از کدوم زاویه ش براتون بگم چون وااااقعا فایل های شما نظر و دیدِ من رو کُن فیکون کرد.
و انگار قبل از اینکه فایل هاتون رو ببینم، داخلِ یک جمعیتی بودم و داشتم باهاشون میرفتم.
کجا میرفتم؟؟
_ نمیدونم!
از کِی شروع کردم به همراهشون رفتن؟
_ نمیدونم!
چرا و به چه هدفی داشتم اینقدر مداوم میرفتم؟
_نمیدونم!
جالبه که حتی بقیه ی جمعیت هم نمیدونستن!
خلاصه باید بگم که با شما،، اول به نادانیِ خودم پی بردم…..
یک ملتی که یه چیزایی شنیده بودن و سرشونو انداخته بودن پایین و خیلی مودب داشتن پشتِ سرِ فقط یه سری اطلاعات که دست به دست و دهن به دهن چرخیده، داشتن حرکت میکردن و منم جزءِ اونها بودم و بدونِ اینکه بپرسم کجا داریم میریم، خیلی عادی پشتِ سرشون داشتم باهاشون میرفتم و میرفتم و میرفتم و…. بعد که فایل های شمارو و زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا رو دیدم و….. خدای من!!!
انگار یهو پام رفت رویِ ترمز و ایستادم و فقط به این فکرکردم که دارم کجا میرم؟؟ چرا ازکسی حتی نپرسیدم که این جمعیت داره کجا میره؟؟ من دارم کجا میرم؟؟ چرا اینقدر ناخودآگاه دارم با اونها حرکت میکنم؟؟ چرا هرچی میگن رو باورمیکنم؟؟ چرا جملاتشون رو(بدونِ اینکه ببینم درسته یا غلط) دارم تایید و تکرار میکنم و حتی منم به ناخودآگاه دارم همون جملات رو به بقیه میگم!! دقیقا مثل رباتی که بهش برنامه داده باشن و فقط دکمه ی صفر و صد رو داشته باشه.
خدایا شکرت که وایسادم از اون جمعیت و ازشون جا موندم و چه جا ماندنِ زیییبااایی…
و حالا با آگاهی هایی که شما دادین فهمیدم که داشتم کجا میرفتم…. بیراهه!
این یعنی قدرتِ اختیارِ منِ اشرفِ مخلوقات..این یعنی درسته که ممکنه یه مدت خودم رو به هردلیلی قاطیه غیرِ اشرفِ مخلوقات ها کرده باشم ولی تواناییه ترمز کردن و سرپیچی کردن و انتخابِ مسیرِ بعدی رو دارم.. با ابزارِ اختیار و انتخاب.
و از خدا سپاسگزارم بخاطرِ قدرتِ اختیاری که به من عطا کرد.
و این یعنی مصداقِ آیه یِ هدایت که خداوند همواره درحالِ هدایتِ ماست و خدایا ازت سپاسگزارم که صدایِ آرامبخشِ دعوتت رو از زبانِ استادعباسمنشِ عزیزم شنیدم..
نمیدونم چی شد که تویِ اون جمعیت، صدایِ خدارو شنیدم.. استادعباسمنشی که میگفت: دوستان میتونین خودتون انتخاب کنین.. میتونین تویِ هرجا و هر مرحله ای از زندگی تون باشین،مسیر و اون جادّه قشنگه و راحته رو پیدا کنین.. استاد من به اون جاده ای که شما در قدمِ اول تفسیرش کردین میگم “صراط مستقیم”. یعنی راهِ درست و مسیری که از زیبایی ها و نعمت هایِ فراوان میگذره.
قطعا نمیتونه اون مسیری باشه که اون جمعیت داشتن میرفتن.. ازکجا مطمئنم؟ از احساساتِ اون جمعیت.
میگم که سوالتون خیلی پرمحتواست و ازکجاش بگم!!
دیدگاهِ من تویِ اون جمعیت درباره یِ کشورِ آمریکا، فقط یکی از چیزایی بود که الکی الکی بدونِ فکر کردن قبول و باور کرده بودم.
من قبلا اصلا آمریکارو اینجوری تصور نمیکردم.ازبچگی از تویِ مدرسه و تلویزیون و…کلا آمریکارو جورِدیگه ای بهمون نشون دادن.. اصلا فکرکردن به این کشور انگار حرام بود و یادگرفته بودم که اونها ازخدا به دور و موردِ قهرِ خداوند قرارگرفتن و همش طوفان و باران های زیاد و ….. درقالبِ خشمِ خدا به سرشون داره می باره.
به ما گفته بودن که هرکسی بی حجاب باشه پس کافره و من هم بعنوانِ یه دختر میدیدم که روسری ندارن و خُب حجاب رو نشانه یِ باخدا بودن میدونستم، پس باور میکردم و به نشانه یِ تایید سرمو تکون میدادم که آره آره دارن راست میگنااااا.. واه واه چقدر بی حجاب و ازخدا به دورن!
(درحالیکه خودمم اصلا حجاب رو دوست نداشتم و ندارم😄.. فقط بخاطرِ تایید و تحسین شدن بود که اینارو میگفتم که موردِ قبولِ اون جمعیت باشم)
حالا قضیه یِ حجاب خیلی جزئیه و فقط یه مثال بود.
من واقعا تعجب کردم و آخه مگه میشه همه و همه چیز دروغ و اشتباه باشه؟!
من آمریکایی هارو جنگجو میشناختم و کسایی که مشکلِ روانی دارن و با خودشون و تمامِ مردمشون بخصوص ایرانی ها مشکل دارن و دشمنن.
واقعا با چیزایی که تویِ اون جمعیت شنیده بودم و باورکرده بودم،، تصورم این بود که چون همشون مصلّح و وحشی هستن و بی بند و بار و بی قانون هستن،همش گوشه های خیابوناش جنازه ی افراد رو میشه دید که واسه یه بحثِ معمولی همدیگه رو کشتن و پلیس هم از مردم وحشی تر و اصلا هیچکس جرات نداره به کسی چیزی بگه وگرنه کشته میشه….
الان داره خندم میگیره راستش به افکارِ قبلنام😄 ولی خب اینا واقعیت هایِ جمعیتِ قبلی ای که باهاشون زندگی میکردم هست.
قبلا بر این باور بودم آمریکا خیلی کثیفه و فقط ماییم که فرهنگِ چندهزارساله داریم و آمریکایی ها خیلی بی فرهنگن😄🙈
قبلا بر این باور بودم که آمریکایی ها تمامِ فکر و دغدغه شون از بین بردنِ ما و بقیه یِ کشوراست و کلا نگم براتون استاد…..
قبلا بر این باور بودم که آمریکا اصلا خدا نمیشناسه.اونا که قرآن ندارن که بدونن ایمان تقوا عمل صالح که تومدرسه فقط کلماتش رو حفظ کردیم چی هست.
و بیشتر از اینا نگم که خودتون خوب میدونین چیا تحمیل شده بهمون….
اماااااا….
بعد از ترمز زدن تویِ مسیرِ قبلی و شک کردن به اون جمعیت و پی بردن به نادانیِ خودم،، یعنی وقتی که با شما آشنا شدم و کلا زندگیم جورِدیگه ای شد و متوجهِ وجودِ یک عینکِ کثیف رویِ چشمم شدم و اون عینکِ کثیف رو ازچشمم برداشتم….
دیدم که فقط عینکِ من کثیف بود و این جهان اصلااااا نازیبا و کثیف نیست! با جهانی جدید روبه رو شدم.این عینکِ کثیف جالبه که رویِ چشمِ من و تمامِ اون جمعیتی که به بیراهه میرفتن قرار داده شده بود و انگار که شرط و لازمه ی حضور توی اون جمعیت، فقط زدنِ این عینک کثیف و دیدنِ هرچیزی به بدترین شکلِ ممکنش بود.(مصداقِ اون آیه که به قولِ قرآن که میگه بر گوش و چشم هایِ آنها پرده ای هست که نه می بینند و نه میشنوند)
با دیدنِ تک تکِ فایل ها، دونه دونه صفحه هایِ جدیدِ فرهنگ لغتِ جدیدِ عباسمنشی ها داشت شکل میگرفت.. کم کم با بخصوص آرزو و معصومه که خواهرام هستن و در سایتِ شما حضور دارن ،شروع کردیم دنیایِ جدید و حقیقی رو درک کردن و دیدن و دربارش حرف زدن(مثلِ شما و مریمِ عزیز و زیبا)
استاد نه تنها آمریکا،، بلکه تماااامِ جهان زیباست. قانونمنده و پر از فراوانی و نعمت.. اینها از قبل به ما و تمامِ جهانیان داده شده بود. اما عده ای که ناسپاسی کردن، مشمولِ میزانِ کمِ نعمت ها شدن.
سپاسگزاری یعنی توجه به زیبایی ها..
پس من و ملت من درحالِ توجه به نازیبایی هایِ آمریکا بودیم و رویِ بدِ این کشور رو با کانونِ توجهمون برایِ خودمون برانگیخته کردیم چرا که جهان درحالِ اثباتِ باورهایِ ما به ماست.
پس ما ناسپاسی کردیم که نعمت های کمتری نسبت به آمریکا نصیبمون شد و این اصلا به اون کشور ربطی نداره!
وقتی برامون از آمریکا فیلم میگیرین، من این فکر رو دارم که انگار یه مهدِکودک با ابعادِ بزرگتر رو دارم می بینم از افرادی که دارن مثلِ بچه ها کنارِ هم زندگی رو بازی میکنن و مثلِ بچه ها ترس از قضاوت ندارن و مثلِ بچه ها اصلا آشناییِ زیادی با بَدی ها ندارن و براشون خیلی تعریف نشده!
حالا که یکم بهتر میتونم ببینم، می بینم که اصلا یادم نمیاد و تویِ فیلمایی که شما گرفتین ندیدم که همشون باهم قرار بزارن و جمع بشن و برایِ کشورایِ دیگه لعنت بفرستن! برعکس برایِ کشورایِ دیگه دعا میکنن!
استاد قسمت به قسمتِ سفر به دورِ آمریکا و زندگی در بهشت و کلا فایلاتون درباره یِ آمریکا و مردمش، برایِ من مثلِ ورق زدنِ تک تکِ صفحه هایِ قرآن بود..
چرا اینو میگم؟ چون مگه نه اینه که قرآن به توحید دعوت میکنه؟ خب من دارم توحید رو توی این ملت می بینم.. اونا کاری به کسی ندارن و فقط به خودشون و قدرتِ خودشون متکی هستن و درصلحِ کامل با خودشون هستن و عواملِ بیرونی مثلِ دشمن و کشورایِ دشمن رو قاطی ِ موفقیت هاشون نمیکنن! خب این اسمش توحید نیست،پس چیه؟
یا مثلا اینکه اعتقاد دارن که ما برتر هستیم خب مگه این اعتقادشون مصداقِ اون آیه که خداوند میگه من به شما برتری داده ام و شما خلیفه ی من هستید نیست؟؟
یا مگر نه این که این ملت، اساسِ زندگی شون رو بر پایه یِ لذت بنا کردن؟ خب برنامه یِ خداوند برایِ ما رو هم در قرآن میتونیم به وضوح درک کنیم که تماماً لذت بردنِ ما از این جهان بوده. خُب اینها صفحه هایِ قرآن نیست؟
خلاصه من منکرِ بَدی ها نیستم چون درجهانِ تضادها زندگی میکنیم و بحثِ من نتیجه ی توجهِ آگاهانه به وجهِ خوبی یا بدی هست و همین کشوری که برای خیلی ها بد و جهنم و دشمن بوده،برایِ شما و افرادِ زیادی هم عالی و پربرکت و بهشت بوده. و این چیزی بجز نتیجه ی تغییرِ باورها و تغییرِ کانونِ توجهِ شما و اعراضِ آگاهانه یِ شما از اطلاعاتِ غلط و دروغین رو نمیتونه برسونه که تماماً درحالِ استفاده از زیبایی هایِ این کشور هستین و علناً رویِ خوشِ این کشور رو برایِ خودتون و همچنین ما برانگیخته کردین.
حالا دیگه با شما به این آگاهی رسیدم که آمریکا و کشورای دیگه فرقی نمیکنه و فقط کانونِ توجه ماست که نتایجِ مارو رقممیزنه و میتونیم به هرجایی از کره یِ زمین هم جوری نگاه کنیم که به نفعِ ما و هم جوری نگاه کنیم که به ضررِ ما باشه.
حالا دیگه با فایلایِ شما باورم بر اینه که آمریکا خیلی خیلی زیبا و بخصوص بسیاااااار تمیزه و برای منی که عاشق تلفیقِ طبیعت با زندگیِ لوکس هستم بسیار بسیار جایِ مناسب و ایده آله.. کشوری بسیار امن و قانونمند و بسیار با فرهنگ و آزاده..
و اگه بخوام آمریکا رو در یک کلمه توصیف کنم، اون کلمه فقط “آزادی” هست..
آزادیِ خداپسندانه و مقدس.
کلمه یِ آزادی خودش یک کتابه واقعا.. هرچقدر از آزادی هایی که تویِ فایل ها از این کشور دیدم بگم، باز کمه استاد..
ازتون ممنونم که چشمِ مارو به جهانِ حقیقی بازکردین.
منِ اسماء و معصومه و آرزو ازتون سپاسگزاریم و دوستون داریم.
دیدن دو مستند سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت یک سری از نگرش های من نسبت به آمریکا رو تغییر داد
و بر یک سری از نگرشهای جدیدی که داشت شکل میگرفت مهر تایید شد.
اولین حسی که با دیدن مستند های شما از مردم آمریکا گرفتم زمانی بود که اونها در جواب شما به دوربین نگاه میکردند و با لبخند به ما دست تکون میدادند😍😍 و این یعنی:
” ما با شما دوست هستیم”
یا وقتی از یک گروه خیلی کوچیک فیلم برداری کردین که شعارشون بر ضد جنگ و به حمایت از ایران بود
بر خلاف رسانه ما که اونها رو به عنوان دشمنان ما معرفی میکنن😶 و ما رو تشویق میکنن که شعار مرگ بر آمریکا رو تکرار کنیم😶و از افراد یا بعضا کسانی که به اونجا مهاجرت کردند شنیده بودم که اونها آدم های بی احساسی هستند!!
واقعیت اینه که ما آدمها، در هر کجای دنیا، میتونیم همدیگر رو دوست داشته باشیم و با صلح کنار همدیگه زندگی کنیم🤗🤗
دومین تفاوتی که بین افکارم و واقعیت دیدم:
میبینم که اونها اغلب فرزندان زیادی دارند و با عشق و علاقه با هم زندگی میکنن و احساساتشون رو به راحتی به هم ابراز میکنن و فرزندی که عاشقانه مادرش رو به آغوش میکشه و مادری که شبها به رختخواب فرزندانش میره تا اونها با آرامش به خواب بروند😊😊
خب پس اونها هم آدمهای خانواده دوست و با عاطفه ای هستند
بر خلاف تصورم ناشی از افکار عمومی که اونها آدم های تنها و بی قیدی هستند!!
تفاوت بعدی:
لحضات فراوانی هستند که اونها به راحتی برای شما وقت میزارن و در هنگام نیاز سخاوتمندانه براتون وقت میزارن و بهتون کمک میکنن👏👏، علی رغم اینکه شما یک خارجی هستین👌👌
برخلاف داستانهای نژاد پرستانه ای که از طریق رسانه ها تبلیغ میشه!!
تفاوت بعدی در مورد امنیت اونجاست:
من میبینم که بارها شما تنهایی به سفر میرین و خانم مریم عزیز تنها در یک خانه ویلایی زندگی میکنن و تنهایی به خرید میرن و شبها در اطراف دریاچه پیاده روی میکنن👏👌
و این یعنی اونجا امنیت داره،
برخلاف رسانه ها و افکار عمومی ما که، چون حمل اسلحه در اونجا آزاد هستش پس کاملا نا امن هستش و به راحتی کشت و کشتار و تجاوز صورت میگیره!!
دیگه اینکه:
دیدم اونها آدم های به مراتب شادتری هستند👌👌
جشن های ملیتی دارند
هرکس هر طور که دوست داره لباس میپوشه
همه با هم میرقصن
و به راحتی شادیهاشون رو ابراز میکنن🤗🤗
در مورد طبیعت اونجا تصوری نداشتم ولی در مستندها دیدم که خیلی فراوانی هست🤗🤗🤗🤗🤗🤗
فراوانی رودخانه و دریا و آب و زمینهای سرسبز و همه جا پر از درخت و بسیار بسیار بسیییییییییییار تمیز😍😍😍😍😍😍😍😍😍 که واقعا زیبایی این طبیعت رو هزاران برابر میکرد🤗🤗🤗🤗
خدارو شکر میکنم که در این مسیر قرار گرفتم و همسفر باشما روز به روز زیبایی های بیشتر و فراوانی و دوستی و اعتماد رو میبینم و باور میکنم🙏🙏🙏🙏🙏🙏💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
به نام خدای مهربان. درود به استاد عزیز، سید عزیز و خانم مریم شایسته و همچنین تک تک اعضای سایت، یا بهتره بگم خانواده ☺️
استاد خیلی سوال جالبی پرسیدی در مورد اینکه شما تا قبل از دیدن این سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت، چه دیدگاهی در مورد آمریکا داشتید؟ که سوال اول هست …
حقیقتش من تا قبل دیدن این سریال های پر محتوا و زیبا و فوق العاده، دیدگاهم در مورد آمریکا کمی نامناسب بود، نمیگم خیلی، ولی نامناسب بود. فکر میکردم آمریکایی ها خیلی بی ادب هستند و همش دنبال کار میدون و حتی وقت تفریح ندارن و همش حرص میزنن دنیا رو مال خودشون کنن و زورگو هستند و امنیت پایین هست و از این جور باورها.
حالا این باورهای نامناسب از کجا شیرجه زده بودن توی ذهن بنده ؟ اول از دایی پدرم، که به شدت مخالف آمریکاست، همیشه میگفت اگر آمریکا نبود دنیا گلستان میشد. خب منم خودم از اخبار و رسانه میشنیدم. متاسفانه پدر من دنبال کننده ی اخبار و رسانه هاست، هرچی هم بهش میگم پدر من ول کن این اخبار رو بیا یه موزیک قشنگ گوشکن از این بهتره. ولی گوش نمیده و صدای تلوزیون هم زیاد میکنه و منم به گوشم میرسه دیگه.
دوم از رسانه های مختلف مخوصا اخبار. سوم از مدارس و دانگشاه و معلم و استادهای عزیز و …
راستش من یکی از برنامه هام مهاجرت بوده و هست، و حتما انجامش میدم. من از صمیم قلبم آمریکا رو دوست داشتم، ولی با این دیدگاه و باورهای نامناسبی که نسبت به آمریکا داشتم. با خودم گفتم میرم اروپا بهتره. باورهایی که رخنه کرده بودن در ذهن من، و اجازه نمیدادن درست فکر کنم. درست مثل این میمونه که پاتو بزاری روی کلاچ، بزاری دنده و گااااااازززز بدی ولی کلاچ رو ول نکنی. خب حرکت نمیکنه ماشین.
ذهن ما هم همینطوره. گاهی ما باورهای نامناسبی داریم، افکارات نامناسبی داریم. به قول استاد پاشنه ی آشیل… ولی خودمون خبر نداریم. فکر میکنیم ذهنمون پاک شده و دیگه آماده ست، میشینیم پشت فرمون و استارت و دنده و گاز ……. ولی حرکتی نمیکنیم. یه چیزی نمیزاره ما حرکت کنیم. درست مثل ول نکردن کلاچ.
حالا چون موضوع بحث ما در مورد آمریکاست زیاد وارد مباحث دیگه نمیشم. من بعد از دیدن این سریال ها، بهشدت تحت تاثیر کشور آمریکا قرار گرفتم.
از همون قسمت اول سفر یه دور آمریکا که شروع کردید به حرکت. من هم با دریچه ی دوربین شما با شما همسفر شدم و هر آنچه شما میدیدین رو منم میدیدم. و در قسمت دوم که از ایالت جورجیا شروع شد سفرتون. به خدا قسم من اشک ریختم تا قسمت 99
حالا چرا اشک ریختم؟ چون من کلا وقتی هم از فایل های استاد استفاده میکنم و متوجه باورهای اشتباهم میشم اشکم در میاد. این اشک، اشک ذوقه، اشک شادی، اشک عشق، اشک آگاه شدن، اشکی که احساس میکنی در آغوش خداوندی و خیالت راحته که جای امن و امانی داری.
وقتی من زیبایی های طبیعت آمریکا رو میدیم.
وقتی اون همه پاکیزگی و نظم و دقت رو میدیدم.
وقتی رفتار مردم رو میدیدم که هرکی به دوربین شما نگاه میکرد یا دست تکون میداد یا سلام میکرد یا لبخند میزد نا خودآگاه لبخند منم روی صورتم مینشست.
وقتی توی پارک ها، همه در کنار هم، باصلح و ارامش و شادی و خوشحالی داشتند لذت میبردن.
وقتی میدیدم که شما هرجا میرید. پرسنل اون قسمت چقدر با احترام و با روی خوش و لبخند و با عشق با شما و همه رفتار میکنند.
وقتی میدیدم توی سفر مثلا پله ی آر وی مشکل پیدا کرد. یکی اومد و به شما کمک کرد به عنوان دستی از طرف خدا،
وقتی از هرکی هر سوالی میپرسیدین و طرف با حوصله قشنگ توضیح میداد، حتی راننده های اوبر که چند بار اوبر گرفتید.
وقتی شما بدون هیچ محدودیتی داشتین از سفر لذت میبردین . و هرکجا که میرفتید امکانات در اختیار بود و هیچ کجای سفرتون من ندیدم که با محدودیت یا کمبودی مواجه بشید.
دیدن تک تک این صحنه ها… و خیلی چیزای دیگه که واقعا در کلام نمیگنجه. در نوشتن نمیگنجه نمیشه به همه اش اشاره کرد انقدر زیادن و فقط باید ببینی و احساسش کنی. اشک منو در میاورد…
اشکی که همراه با یه دنیا عشق و آگاهی و احساس خوب بود. گاهی ما انسان ها اشک شادی میریزیم. این اشک دیگه نهایت احساس خوب یک انسانه. وقتی شما احساس خیلی خیلی خیلی عجیب و زیبا و دراماتیکی پیدا میکنید، ناخودآگاه یه لحظه بدنتون یخ میشه و اشکتون در میاد. بعدش همراه با اشک یه لبخند یا یک خنده ی از ته دل میاد.
چقدر آگاه شدم نسبت به اینکه :
اولا دولت آمریکا به فکر نابود کردن هیچ کجا نیست، دوم اینکه مردم آمریکا خیلی هم مهمان نواز و راحت و خوش برخورد هستند. و افکار مثبت و ثروتمندی دارن به نظر من. خیلی به همدیگه احترام میزارن و شاید همین باعث شده آمریکا متنوع ترین کشور دنیا باشه. و قوی ترین در اقتصاد. چون براشون فرقی نداره شما کجایی هستی و دین و مذهبت چیه و رنگ پوستت چیه و فلان ….
فهمیدم که اون احساس قلبی من درست بود، عشق به آمریکا، ولی باورهای نامناسب و غلط باعث شده بود که من احساسم رو نادیده بگیرم. مثل آیینه ای که گرد و غبار روش رو گرفته. وقتی میخوای خودت رو در آیینه ببینی نمیتونی واضح و درست ببینی، تصویری تار و خاکی و پر از گرد و غبار … باید آیینه ی ذهنمون رو تمیز کنیم تا بتونیم واضح همه چیرو ببینیم. و احساس خوبمون رو نگهداریم. به قول استاد: احساس مهم ترین عامل در قانون هست.
و الان خیلی خوشحالم که آگاه شدم و خیلی خوشحال ترم که دوره ی آرامش در پرتو آگاهی استاد رو بارها و بارها گوش میدم تا بفهمم و همیشه یادم بمونه که ما در سایه ی آگاهی خودمون، همیشه پیروز هستیم و همیشه حالمون خوبه. آگاهی داشتن به نظر من بزرگ ترین ثروت یک انسانه.
و این سریال به من آگاهی های بسیار زیادی داد به من فهموند که : نه خیر … آمریکا اونجوری نیست که در موردش برات گفتن، اونجوری نیست که توی اخبار و رسانه ها میگن و اونجوری نیست که تو فکر میکردی.
در مورد سریال زندگی در بهشت. من چون اول سفر به دور آمریکا رو دیدم. بعدش زندگی در بهشت شروع شد. من توی همون سفر به دور آمریکا، تمام افکارات نامناسبی که در مورد آمریکا داشتم رو از ذهنم پاک کردم. پر پر کردم رفت. تموم شد و رفت 😁
زندگی در بهشت به من درس های دیگه ای آموخت، از جمله :
عشق: بله عشق واقعی و پاک بین دوتا انسان که باهم و در کنارهم دارن از ثانیه های عمرشون لذت میبرن.
زندگی بهشیوه ی خودت : به شیوه ی خودت زندگی کن، یاد گرفتم که به سبک خودم زندگی کنم، نه به خاطر علایق و سلیقه های دیگران.
یاد گرفتم که در انجام دادن کارها، اراده داشته باشم. و همیشه کوچیک ترین و بزرگ ترین مسائل زندگیم رو باصبر و شکیبایی و تفکر حلکنم.
یاد گرفتم که داشتن آرامش در زندگی برای من بزرگ ترین نعمته. خونه ی روی دریاچه و اون همه درخت و جنگل و احساس خوب… 😎
یاد گرفتم که روی پای خودم وایسم و وابسته به دیگران نباشم. خودم کارهامو انجام بدم.
یاد گرفتم اگر روی باورهام محکم وایسم و به راهم ادامه بدم حتما موفق خواهم شد.
یاد گرفتم زندگی چیز پیچیده ای نیست، ساده بپوش، ساده زندگی کن، راحت باش، خودت باش، لبخند بزن، لذت ببر، و با خودت در صلح باش…. همین…
استااااد من انقدر با دیدن فایلهای شما نگرشم نسبت به امریکا و مردمش عوض شده که واقعا یادم نمیاد قبلا چه نگرشی در این مورد داشتم.
ولی خب در کل با توجه به صحبتهای خود شما در همین فایل و کامنتهای دوستان مثل راضیه عزیز داره کم کم یه چیزایی یادم میاد و مینویسم.😁
البته منم مثل شما خیلی دیدگاه منفی شدیدی نسبت به امریکا نداشتم بیشتر در حالت بیخبری و ناآگاهی به سر میبردم 😂
مثلا در مورد خشکی کشور امریکا من چیزی نمیدونستم چون
فیلم وسترن نمیدیدم. سریال لوک خوش شانسو میدیدم ولی خوشبختانه نمیدونستم اونجا آمریکاس بعضی بیخبری ها بدم نیس.😁
دارم بیاد میارم که تو یه سخنرانی شنیدم که طرف داشت میگفت ببین آمریکا چه کشور داغونیه که اسطوره اش مایکل جکسونه و کلی غیبت میکرد که چه قدر فاسده و افتضاحه. من بیشتر این تو ذهنم مونده. ولی یادمه اوایل که عضو سایت شما شدم یه کامنت زیبای دوستان رو خوندم که در مورد بیوگرافی و باورهای توحیدی مایکل جکسون نوشته بود و چقدر احساسم خوب شد و چقدر این آدم رو تحسین کردم.
یادمه توی مقطع ابتدایی از طرف مدرسه میبردنمون تظاهرات یا همون راهپیمایی و این نمره انظباط داشت. بچه ها شعار مرگ بر آمریکا میدادن ولی یادمه من شعار نمیدادم. دقیقا نمیدونم چرا؟
شاید خجالت میکشیدم 😂
شایدم روحم حقیقت رو میدونست و چون من تو عالم بچگی با روحم هماهنگ بودم و این هم هدایت خداوند بود که از اطرافیانم تقلید نکنم آره واقعا شعار دادن برام کار جذابی نبود!!!🤔
استاااد من عاشق امریکا و مردمش شدم و از خداوند میخوام کمکم کنه تا با این کشور و این مردم هم مدار بشم. چون میدونم اگر الان توی امریکا نیستم بخاطر اینه که باهاش هم مدار نیستم. من مثل امریکایی ها نیستم هنوز.
ولی با فایلای شما دارم کم کم میفهمم که امریکایی ها چه ویژگی های خوبی دارن و دارم سعی میکنم این ویژگی ها رو در خودم بسازم مثل ویژگی شاد بودن. بخاطر همینم اولین هدف امسالم رو شاد بودن انتخاب کردم. شایدم اولین هدف بقیه سالهای زندگیم.
بعضی وقتا احساسم بد میشه. از ایران یه جورایی دیگه خسته شدم. یک عمر یعنی ۳۵ سااال اونجوری که خونواده ام و فامیلم و دانشگاه و قانون ایران خواسته زندگی کردم. به خودم میگم پس تا کی باید حسرت بکشم. حتی حسرت یه چیزایی که حق یک انسانه.
مثل حسرت پوشیدن لباس به سبک خودم نه به سبک زورکی.
مخصوصا این مورد بعضی وقتا خیلی برام زجرآور شده ولی از خداوند میخوام هدایتم کنه یعنی احساسم رو خوب نگه دارم تا هدایت شم.
الان که فکر میکنم به یاد میارم که تا اوایل آشناییم با شما در مورد حجاب همیشه درگیری داشتم نمیدونستم باید چه حجابی داشته باشم و تو سایت هم گاهی دنبال پاسخ این سوالم میگشتم.
بعد کم کم هدایت شدم و فهمیدم قضیه حجاب چیه روحم آروم شد خیالم راحت شد از عذاب وجدانهای مسخره رها شدم و کم کم حجابم راحتتر شد و دیگه عذاب وجدان نداشتم.
جالبه از اونجایی که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست من مطمئنم همینکه گشت ارشاد دیگه نیست یا اگرم هست من مدتهاست اصلا ندیدم، بخاطر تغییر فرکانسهای من و مردم در این مورده که دولت الان ایران نسبت به دولت قبلی در مورد این مسئله خیلی ملایمتر رفتار میکنه. خداروصدهزاربار شکر.
یادمه بچه بودم یه نواری پخش میشد به اسم سیاحت غرب که دقیقا همین که شما اشاره کردین میگفت اگه موهات بیرون باشه اون دنیا از موهات آویزونت میکنن در مورد فشار قبر و نگاه به نامحرم اصلا یه چیزایی میگفت و مخم شستشو داده بود که بخدا تا یه مدت طولانی به جنس مخالف نگاه نمیکردم وحشت و ترس تمام وجودمو گرفته بود.
چه قدر عذاب وجدان کشیدم. بخدا اشکم دراومد. 😢 اونایی که این ورودیها رو به مغز ما دادن جنایت کردن شایدم ناآگاهانه بوده. بله ما برای اینکه احساس خودمون خوب شه باید اینطور فرض کنیم و اونا رو ببخشیم😬
خدایا سپاسگزارم که بعد از یک عمر سردرگمی و پریشونی حقیقت رو فهمیدم.
استاااااد من دوس دارم تو کشور آزاد امریکا زندگی کنم هر لباسی که دوسدارم بپوشم در کمال امنیت. این برام رویا شده.
فک کن همچین چیز ساده ای برات رویا باشه!!!
توی اینستاگرام اغلب پستهام بدون حجابه. اولش میترسیدم گیر بدن یا مشکل بوجود بیاد ولی کم کم باورای خوب ساختم که هیچ اتفاقی بدون اجازه من وارد زندگیمنمیشه.
آخه واقعا باحجاب ورزش کردن سخته. فقط وقتی انجامش بدی میتونی درک کنی مخصوصا تو هوای گرم فاجعه اس.
تو دوران نوجوونی اولین دختری تو فامیل بودم که چادرم رو برداشتم بعد از من چند تا از دخترای فامیل هم کشف حجاب کردن!!!😅
آخه من خودم دید جنسی ندارم به آدما. با دید انسانی آدما رو نگاه میکنم. من برام خیلی عادیه که یه خانم با یک سوتین و شلوارک یا شورت ورزشی ورزش کنه. نه با مقنعه و لباس سر تا پا پوشیده! من برام عادیه که با خانما با بیکینی برن ساحل نه با مقنعه و مانتو برن تو آب.
من عاشق دریام ولی خب یکی بخاطر تمیز نبودن دریا و یکی بخاطر حجاب اجباری بیشتر ترجیح میدم نرم تو آب. البته الان بهم الهام شد که زیاد سخت نگیرم. انشاءالله به جاهای بهتر هدایت میشم.
من آرزوم بود استاد دانشگاه شم چون فکر میکردم هم دیسیپلین داره و هم درآمد خوب ولی وقتی تدریس در دانشگاه رو تجربه کردم کم کم متوجه شدم به هیچ عنوان فضای کارمندی دانشگاه رو نمیخواااام.
عاقاجان من حجاب زورکی نمیخوام. من یک بار به دنیا میام میخوام اونجوری که میخوام زندگی کنم.
استااااد بعضیا عاشق حجابن بغضی وقتا میگم کاش منم مثل اونا بودم اینجوری حسم انقد در مورد حجاب بد نمیشد. من به اونایی که حجاب دارن احترام میذارم اما خودم هر چی فک میکنم نمیخوام حجاب داشته باشم.
آره استاد منم مثل شما وقتی بچه بودم یادمه تلویزیون فیلمهایی در مورد جنگ ایران عراق میذاشتن و واقعااا جوری مخم شستشو داده بودن که تو همون عالم بچگی به شدتتت از عراقیا متنفر شده بودم. فک میکنم یه علت اینکه ذهنیتم نسبت به امریکا بهتره بخاطر اینه که فیلمای کمتری در موردش دیدم.
جالبه چندین سال پیش یادمه موقع جنگ عراق و امریکا یادمه دولت ایران از عراق حمایت میکرد و میگفت برادران عراقی!!! من مات و مبهوت بودم و خیلی احساس بدی داشتم که چرا تا دیروز با عراقیا میجنگیدن و دشمن خونی بودن حالا میگن برادر.
غافل از اینکه اتفاقا این صلح خیلی هم اتفاق خوبی بود ولی اون فیلمای جنگی تاثیرش رو روم گذاشته بود دیگه. البته کم کم هدایت شدم.
اتفاقا بعد از چند سال با دختری تو دانشگاه آشنا شدم که ادبیات عرب میخوند و منو با چند نفر عراقی آشنا کرد که اتفاقا آدمای خوبی هم بودن ولی اولش خیلی مقاومت داشتم.
متوجه شدم که همه جا همه جور آدم هست اینکه من چه آدمایی رو جذب میکنم بستگی به باورای خودم داره.
واقعا یادمه کتابها و برنامه های تلویزیونی و سخنرانی هایی بود که در دائم در مورد غرب زدگی حرف میزدن و میگفتن غرب یعنی آمریکا و اسرائیل داره با همین رواج بیحجابی از طریق رسانه ها بنیان و اساس خانواده های ما رو سست میکنه و فلان و بهمان.
چند سال پیش یه فیلم خفن به اسم شکارچی شنبه با هنرمندی آقای علی نصیریان در مورد اسرائیلی ها دیدم که بشدت مخم رو درمورد اسرائیلی ها شستشو دادن. این بازیگر جوری هنرمندانه نقش یک اسرائیلی رو ایفا کرد که من واقعا از اسرائیلیا متنفر شدم.
اما این وسطا همیشه اطلاعات برعکس این هم دریافت میکردم و بیشتر سردرگم میشدم و همیشه دنبال حقیقت میگشتم و خداروشکر میکنم استاد که با شما هم مدار شدم و حقیقت رو فهمیدم.
استاد واقعا من تا قبل از دیدن فایلای شما نمیدونستم که چقددددر امریکایی ها اهل خونواده و خونواده دوست هستن. حتی کلی بچه دارن برعکس بعضی ایرانی ها که بخاطر ترس از فقر و ناتوانی در تربیت بچه یه بچه بیشتر نمیارن.
یادمه دخترا همیشه تو مدرسه و دانشگاه میگفتن دیگه اینروزا هیچکس ازدواج نمیکنه از بس که فساد زیاد شده و روابط دختر پسرا آزاد شده و ایناااا. و واقعا هم برای ماها که این حرفا رو شنیده بودیم همین طوری هم شد و تا الان من هنوز نتونستم ازدواج کنم. چون هنوزم باورام درمورد ازدواج درست نشده بااینکه دوره عشق و مودت رو هم دارم و کار کردم ولی حالا حالاها باورام نیاز به کار داره. خیلی بهتر شدم و از زیر صفر به صفر و کمی بالای صفر رسیدم. میخوام بگم این باورا خیلی ریشه داره.
بلهههه استاد درسته منم مثل شما همین اخیرا در مورد امریکا چند بار از اطدافیانم ورودی های خراب گرفتم. میگفتن آمار مرگ و میر آمریکایی ها خیلی بالاتر از جاهای دیگس! منم یه گوشم در بود یه گوشم دروازه و اصلا باور نمیکردم فایلای شما تاثیرش روم بیشتره و هر روز داره عشقم به امریکا بیشتر میشه. مخصوصا ایالت فلوریدا و شهر تمپا که مثل ما زیاد نگران این بیماری نیستن. اصلا یه جورایی اونجا شده بهشت من. یه حس خوبی دارم. حسم میگه وقتی یه چیزیو با تمام وجود بخای بهش میرسی مثل فلان خواسته ای که با تمااام وجود خواستی و رسیدی پس به اینم میرسی.
استاد جان من که آرزومه بیام امریکا و تا آخر عمرم دیگه ایران برنگردم چون بنظرم به اندازه کافی ایران بودم. و حالا میخوام زندگی در یک کشور دیگه رو تجربه کنم و کل ایالتهاشو بگردم. اما خیلی ترمزای بزرگی دارم. میدونم ترمزام چیه یکیش نگرانی در مورد مادرمه. مادرم بعد از فوت پدرم خیلی به من وابسته اس. سنش بالاس و دوس داره من کنارش باشم. من مادرم رو خیلی دوس دارم مادرمههههه ولی خیلی باورای محدود به خوردم میده و به من وابسته شده امیدوارم خداوند هدایتم کنه تا با خودم به صلح برسم و ویژگی های خوب مادرم رو بیاد بیارم همیشه تا ویژگیهای خوبشو برانگیخته کنمو وابستگی کمتر بشه. هر چند وابستگی مادرم رو هم خودم خلق کردم و خودم میتونم درستش کنم.
یادمه گفتین اگه من میدونستم آمریکا یه همچین جای خوبیه پیاده هم که شده راه میفتادم میومدم اونجا ولی خب این ترمزا نذاشته راه بیفتم.
قبلا فکر میکردم که ویژگی وطن پرست بودن چه ویژگی باکلاسیه و یه سری خواننده ها در مورد وطن پرستی میخوندن فک میکردم چقد باکلاسن. اماااا واقعا الان دیگه استااااد شما و خانم شایسته مغزمووو از باورای اشتباه انقدرعاااالی شستشوووو دادین که دیگه واقعا بااااورررر کردم که هیچ مرزی وجود نداره. اینا همش مرزای سیاسیه که آدما گذاشتن. وگرنه از نظر خداوند هیچ مرزی وجود نداره. همه آدما یکسان هستند. مخصوصا سریال سفر به دور امریکا اولین سریالی بود که درمورد امریکا دیدم و پرده ناآگاهی رو از روی چشمام کنار زد.
از مریم شایسته عزیز سپاسگزارم که به ندای قلبش گوش داد و این سریال رو فیلمبرداری کرد. عاشقتم 🥺💘
استاد من میدونم که شما گفتین باید با همون جایی که هستین هماهنگ بشین یعنی به احساس خوب برسین تا به جاهای بهتر هدایت شین.
ولی استاد یکم شاید کار سختی باشه و نیاز به کنترل ذهن داره. واقعا دم شما گرم که تو اون شرایط سخت خونه سیمانی بندرعباس احساستون خوب بود. هر وقت احساسم بد میشه یاد همین صحنه میفتم.
اولش نمیخواستم کامنت بنویسم چون فک کردم هیچی ندارم که بنویسم ولییی همینکه شروع کردم داره همینجوری میاد و من بی وقفه یادداشت میکنم.
ممنونم که بالای ۹۰ درصد کامنتها رو باعشق میخونین استاد جونم. 😍😍😍😘😘😘❤❤❤❤❤
دوستای عزیز مجازی از کامنتهای زیبای شما هم سپاسگزارم! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام اساس و پایه ی سریال زندگی در بهشت توجه به نکات مثبت هست، پس فک کنم این نظرمو اینجا بنویسم بهتر از هر جایی میتونه باشه ….. قبلا یه خدمات آرایشگری رو میگرفتم با یه قیمت خاصی ….. امروز دقیقا همین امروز به لطف خدای مهربان همون خدمات رو دریافت کردم که البته خیلی خیلی خیلی خیلی از نظر کیفیت بهتر بود اتفاقا و با کمتر از نصف قیمت …….. امروز به این نتیجه رسیدم که میگن : “هر چی پول بدی آش میخوری” کاملا اشتباهه …… بلکه ” هر چی باور بهتری داشته باشی آش میخوری” و واقعا امروز من با پول کمتر خدمات بسیار بسیار عالی تری رو دریافت کردم …………. خدا رو شکر
به نام ربّ نور
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
ابتدا از رفیق همیشه همراه زندگیم بسیار سپاسگزارم که در تمام مسیر زندگیم مورد هدایت و حمایت خودش قرارم داد و آغوش پر مهرش رو برایم گشود تا در پرتوی معرفت و رحمتش طعم شیرین زندگی رو با عشق سَر بکشم، همدم ام عاشقتم و شکرگزار تک تک نعمت هایت هستم.
و بعد ، از مرد توحید و تقوا تمام قد تشکر میکنم که بستر آگاهی رو برای همزبانانش محیا ساخت و بانوی ستوده که با عشق و چه سخاوتمندانه پنجره ای از زیبایی ها رو به روی تمام ملت اش گشود برای آنان که جویای حقیقت اند، روی ماهت میبوسم مهربان جانم
😘😍🥰
و یه تشکر ویژه کنم از تمام عزیزانی که همراه شدند تا با کامنت هاشون زنگ باورهام به صدا در بیاد و به چه وضوحی خودم رو بازنگری کنم و باورهایی که گمشده بودند پیدا کنم عزیزانم خدا بهتون قوت بده🙏🌱
خب در خصوص جواب سوال این بخش باید بگم که از اونجایی که من توی خانواده ای بسیار آزاد بزرگ شدم و به دور از هرگونه تعصبات قومیتی و نژادی حقیقتا این حجم از پیام های دوستان رو که مطالعه میکردم فقط با تعجب روبرو میشدم چطور ممکن من تو همین سرزمین زندگی میکنم اما هیچ وقت هیچ کدوم از این ذهنیت هایی که دوستان داشتند رو من تجربه نکردم به جز همون شعار معروف سر صف دوران تحصیلی؟!
خیلی از حقایق برام به وضوح رسید
پدرم تحقیقات زیادی در خصوص کتاب مقدس همواره داشته و بالطبع قرار گرفتن در زیر چتر تربیتی چنین پدری باورهای زیبایی به همراه داره هرچند که با تعارضات بسیاری تو محیط آموزش مواجه میشدم و گاها به خاطر اطلاعاتی که داشتم بهم می ریختم و از سکوت دست می کشیدم تا آنچه میدانستم رو جهت آگاهی دیگران به اشتراک بزارم
که خب تبعات بسیاری داشت اونم دورانی که سوشال مدیاهای بسیاری رواج نداشت تا انتشار کلامت به سرعت به گوش برسه در نهایت از همون دوران کودکی دست به قلم شدم و نوشتم به امید روزی …
تا به جایی رسیدم که دیدم از تمام هم سن هام عقب افتادم و اونا توی سیکل در جریانی افتادن که من اونجا نیستم با خودم گفتم ای دل غافل نکن اینهمه سال من اشتباه شنیدم نکن پدرم اشتباه گفته جامعه اینی که ما میگیم اصلا نیست
و این علتی شد که در ذهن به جنگ برخواستم با باورهای پدرم هرچند که به مرور در واقعیت این جنگ ذهنی تبدیل شد به از هم فاصله گرفتن و دور شدن.
تا جایی پیش رفتم که تمام باورهای جامعه ام همونایی که قلبا قبول نداشتم چنان منو کوبوند که به خودم اومدم و به جنگ ذهنی با پدرم خاتمه دادم
باورهایی که اون دوران باور کرده بودم کوتاه و مختصر بهش اشاره میکنم
۱.محرم و صفر باید عزاداری کنیم ( تیکه تیکه کنیم قمه بزنیم و…)
۲. حرم ها و زیارتگاه ها رو باید در و دیوارش بوسید اصلا باید باید به امکان زیارتی رفت 🤦♀️
۳. نماز خوندن به شکل غالب جامعه
۴. من دخترم باید خانواده حمایتگرم باشه باید جهاز بدهند سرمایه بدهند…
۵. زن باید سرسنگین باش افتاب و مهتاب نبینش( دختر به این بزرگی خوب نیست اینقدر بپر بپر میکنه ، دوچرخه و اسکیت معنی نداره و خندیدن تو جمع درست نیست….)
۶. اصلا خوب نیست پدر کنار دخترانش میشینه( خدای من این آخرتش بود که به ما میگفتن🙃)
.
.
و خیلی باورهای بسیار ریز و به اشتباه که تو جامعه رواج داره که از بحث خارج
خلاصه من با مرور کامنت های این بخشِ دوستان عجیب هنگ کردم و حالا فهمیدم چرا خیلی ها بهم میگفتن “تو متفاوتی” ؛ چقدر با کلام دیگران مرز متصور میشدم بین دنیای خانواده ی خودم و اقلیت جامعه، که این نگاه چه تبعاتی برام به ارمغان آورد انگاری یه چراغ تویه ذهنم روشن شد و چقدر متوجه حضور نعمت های بسیار ظریفی توی زندگیم شدم که من رو متفاوت کرده از اقلیت جامعه و بشدت خدایم رو بخاطر حضور چنین پدری در زندگیم که دستی شده برای درک حقیقت سپاسگزارم
استاد عزیزم اینها رو بیان کردم تا بگم هیچگونه از باورهایی که عزیزان سایت مطرح کردن من نداشتم فقط همون شعار معروف مدارس که دقیقا خاطرم اولین سالی که این جمله رو شنیدم و به پدرم گفتم در جواب بهم گفت ما حق نداریم برای کسی یا کسانی مرگ بطلبیم از جایی که چنین حرفایی رو میشنوی فاصله بگیر
و چقدر این جمله معروف بود توی خونه ما، که هر وقت ما گلایه ای داشتیم از شخصی پدرم میگفت اون خطا کرده شماها فقط فاصله بگیرید
و من چقدر بها دادم برای درک عمیق این مطلب.
تازه من که توی خانواده ای این چنین رشد کردم چرا باید اینقدر بها میدادم ؟
تماما علتش تاثیرات ذهنیت عموم جامعه ام بود
که خب با مرور اجمالی کامنت های این بخش متوجه نگاه غالب جامعه میشویم
و تاثیرات نگاه و کلام هایشان بر زندگی خودشان و در نهایت تشکیل جامعه ای به اشتباه
که با هر بار خوندن یکی از کامنت های این بخشِ دوستان به خودم میگفتم خدااااااای من
اینا کجای این جامعه بودن که من نه دیدمشون و نه شنیدمشون
چطور ممکن اینهمه جوان حاضر در عصر ارتباطات اینقدر مملو از حسّ منفور نسبت به ملّتی وجود داشته باش که حتی یکبار با یه نفر از افراد اون ملّت همکلام نشدند که شخصا تجربه کنند
پس طبیعیه اینهمه وقتی حسّ بد وجود داره اتفاقات بد هم در جامعه موج بزنه
که متوجه یکی از باورهام شدم که پدرم میگفت تو درست رفتار کن کاری به بقیه نداشته باش اونا از تو دور میشن برام واضح شد که چرا من هیچ وقت با این افراد روبرو نشدم
و البته که خیلی چیزهای دیگه برام به وضوح رسید که … و هو الحکیم الخبیر
با تمام وجود نداشتن چنین پیش فرض هایی اما استاد دوست داشتنی ام چه بگویم از برکات این دو سریال معجزه گر و گشاینده رحمت الله
چه بگویم…
که بسیارست آنچه محصول من از این دو مجموعه برداشت کردم
کجای دنیا دیدی این حجم از فرکانس هم جهت با خداوندگار عالمین رو در سریالی یا در فیلمی
هالیوود ، بالیوود …
استاد نازنینم دیدی وقتی کودکی تشنه اس چطور رفع عطش میکند یا نوزادی که شیر مادر طلبیده چطور با ولع میخورد خوراکش را ؟
من که جای خود اما فرزندم پسر ۶ ساله ام( البته استارت فایل ها توی سن ۳ سالگی بود) فایل ها رو چنان با عطش می بلعد که گویی سیرایی ندارد برایش این آگاهی ها
چنان در تک تک سلول هاش نفوذ کرده
دیالوگ به دیالوگ حفظِ
دست از پا خطا کنم یه دیالوگ از کلام حق رو که تو فایل ها دیده یادم میندازه، دیدی فلان جا بابای مایک چی گفت و سریع فایل میاره و خطامو میگیره و ذهن نجواگرم آروم میکنه
تا خواسته ای داره بهش میرسه بهم میگه دیدی هدفمو نقاشی کردم و به حرف بابای مایک گوش کردم و رهاش کردم خدا هدایتم کرد
خداااای من قلبم به طپش افتاده از این حجم اثربخشی
کجا چنین مشاور فرزندپروری میتونستم پیدا کنم
کجا کارگاهی اینقدر اثربخش در اجرای عمل در رفتار فرزند میتونست سهمم بشه کجااااا ؟؟؟؟
خداااا جان چطور بگم از معجزات این رهایی
از جادویِ اعتماد به انتخاب هام
وقتی مریم جان از گفتگوی خود با خدای درونش میگه تو قسمت ۲۸ سفر به دور امریکا پای کانتر توی سفارت آمریکا فقط خدا میدونه چه مرزهایی توی ذهنم برای من شکسته شد
و چه برکاتی حاصل شد
استاد کدوم درمانگری میتونست اینقدر دقیق و واضح و البته که به سرعت منو به خودم برسونه
چند صد میلیون هاست که به حساب مشاورین و کاردرمان ها و روانگرها واریز میشه آیا نتیجه ای این چنین از شیوایی کلام مریم جان و موثرتر واقع میشود؟؟؟
استاد مهربانم در سراسر صفحات کتابت بنویس عشق به خود است که تو را در تمام ابعاد زندگیت به اوج میرساند و مثال واضحش رو با نام مریم عزیزتر از جانم پُر کن
جان من کجاست مادری که آرزوی خوشبختی فرزندش رو بخواهد اما راحت تر از راحت در مسیر تماشای موفقیت فرزندش قرار بگیرید
به قول پاره ی تنم بابای مایکی عزیزم اگر بهت بگویم فرزندم بی آنکه من بخواهم هر لحظه خودش مشمول هدایت الهی میشود و مسیرش رو می یابد بی تکاپو و سخن زیبای خداوند رو بر من جاری میکند باور میکنی!
اینها همه تاثیرات سریال سفر به دور آمریکاست
که پسرم به وقت صبحانه و ناهار و شام و خواب باید تماشا کند
من در عجبم چه فرکانسی این چنین میتواند فرزندم رو میخکوب این سریال کند که نه بلکه مجری رفتارهای صحیح کند
در نگاهش در کلامش در رفتارش آثار سریال جاریست
تا مامانم گاها معترض میشوند که چقدر سرتون توی گوشی برای سلامتی تون خوب نیست جواب حکیمانه ی پسرم اینِ که چون میخوام به جاهای خوب هدایت بشم اینقدر توی گوشی فایل میبینم،
خدایا هدایتت رو شکرگزارم
کاش استاد مهربانم اینجا امکان گذاشتن تصویر و ویس بود تا من خواسته های پسرم که به تصویر درآورده و در موردشون ساعت ها با من صحبت میکنه به اشتراک میزاشتم تا تاثیر این سریال ها رو به قول مریم جان به زبان تصاویر مشاهده میکردین
چطور بگم از درک آرامش درونیم در مسیرهای زندگیم( به زعم دیگران سخت ترین مسیرهای زندگیم) که تاثیر صحبت های دیگران کابوسی شده بود که چرا آرامش دارم نکن باید واکنش گرا بشم تا نتایج حاصل بشه اثرات کلام هاشون اون آرامش رو برام عجیب جلوه میکرد و راحت گرفتن های پدرم در اون مسیرها که به زعم دیگران بی خیالی و خونسردی شان نسبت داده میشد که هضم اش برای خیلی ها آسان نبود من رو با زبان تصاویر در قسمت ۸۰ سفر به دور آمریکا در اون غار پُر از معنا روبرو کرد تا به حقیقت پی ببرم و تمام زمزمه های دیگران رو در ذهنم خاموش کنم
از برکات و شجاعت و ایمانی که به دل jacob نوجوان افتاده بود چه بگویم که منو چگونه به عرصه عمل کشوند
وااااای پروردگارااا چطور بگم از تاثیرات کلام hope عزیزم که بر من حکم شد
و چه خواسته ها که به وضوح کشیده شد
تصورش عینی شد
و چه فراوانی هایی که درک رسیدنش برایم آسان شد
و چه زیبا زندگی شما در پرادایس برای من در سرزمین مادری بهشت رو رقم زد
و آثار این دو سریال بی وقفه در حال نمایان شدن و من از حضورشان در زندگیم با عشق مستفیظ میشم به برکت هدایت الله و همراهیِ استاد مهربانم و مریم جان عزیزم و دوستانِ همراه در سایت.
استاد نازنینم از پیش فرض های آمریکا صحبت کردین اما من هیچ پیش فرض به اشتباهی نداشتم بخاطر باورهای پدرم که بهمون انتقال داده بود و تاثیر تجربیات سفرهای خانواده و اقوام و روحیات خودم به جستجوگری در مورد شنیده هام و رشته ی تحصیلی ام حقیقتا در هیچ برهه ای از زمان باور اشتباه در مورد آمریکا و مردمانش نشنیدم چه بسا که فراوان خوبی و زیبایی دیدم و شنیدم اما تا دلت بخواهد از پیش فرض های زیبای تثبیت شده ای که برای من و پسرم در این سریال ها ساختین میتونم بگم که انرژی مضاعفی بشه برای ادامه مسیرتون که به بخش بسیار کوتاهی از آن اشاره کردم که فقط حجم کمی از نتایج بود.
به پاس تشکر و قدردانی از شما مرد واقعی کنترل کننده ذهن و مریم جان همیشه عاشق بگم که چه طوفان و سیلی از برکات آموزه های شما به راه افتاده و شاهد زیباسازی اذهان مردم و خلق نتایجشون در آینده هستیم فقط خدا میداند چه دربهای نعمتی به سوی این سرزمین و آیندگان قراره گشوده بشود.
و من بسیار از این بابت خوشحالم و شکرگزارم🙏💙
و برای حُسن ختام دلم میخواد یکی از حرفای پدرم که با مطالعه کامنت ها برام مرور شد یادآور بشم
که همونطور بالاتر اشاره کردم به تعارضات زیادی تو جامعه برمیخوردم یکیش همین ظهور امام زمان بود که خب پدرم همیشه به ما میگفت “امام زمانِ زمانه ی خودت تویی” و ” خدا تویی” به انتظار نشستن معنا و مفهومی نداره تو خود جویای حقیقت باش.
اما مدرسه و کتاب ها چیز دیگری میگفت.
چند روزه تمام روزم رو صرف مطالعه کامنت ها کردم فقط بخاطر اینکه قلبم گواهی میداد که بهترین زمان به چالش کشیدن خودم الان وحقیقتا هیچ فکر نمیکردم اینهمه لایه های زیرین وجودم رو فقط با مطالعه ی کامنت ها میتونم بیرون بکشم
و در نهایت جمع بندی صحبت های شما توی این فایل و کامنت های عزیزان سایت متوجه شدم هر کدام از ما میتوانیم امام زمانه ی خود باشیم و نقشی در گسترش جهان در هر بُعدی داشته باشیم امااااا…
بستر باید محیا باشه
زیرسازی خیلی اهمیت داره
و از اونجایی که انسان اهمال کار
تداوم و تداوم و تداوم
رمزِ ” ظهور ”
که به یقین رسیدم این سایت و مجریانش به نقش آفرینی بابای مایکی جان ( پسرم اینطور می نامد😍) و مریم عزیزم و تک تک اعضای پر از مهری که با سخاوت نگاهشون رو به قلم می آورند
همان بستر صحیح
همان صراط المستقیم
همان یهدی الله لنوره
باشد که همگی پیرو خط
سَمِعنا و اَطَعنا و اُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ
قرار بگیریم🙏🌱
از رفیق خوبِ همیشه همراه زندگیم سپاسگزارم که تا پایان این دفتر کلامم و قلمم را هدایت کرد
و در انتها از استاد باورهای نیک و مریم جان عشق و همه ی عزیزانی که در پویایی این سایت دست در دست هم گذاشته اند و عشق رو بنا نهادند با تمام وجودم تشکر میکنم
و برای همگان آگاهی و حکمت الهی رو به وضوحِ نور از یار بخشنده و مهربانم طلب دارم 🙏
در پناه ایزد منان در سلامتی و سعادت و عشق جاری باشید🙏🌱💙
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
سلام و خدا قوت به پریسا جان . واقعا لذت می برم وقتی می بینم دوستان هم فرکانسیم در مسیر هدایت الهی قرار می گیرند . و خوشا به سعادت پسر عزیزت که از سن کم شروع کرده به تغییر و گوش کردن به هدایتش .
و بخاطر سن کمی که داره ناخالصی ها و باورهای محدود کننده در ذهنش شکل نگرفته.
و بخاطر همین به راحتی مطالب ارزشمند استاد عزیز رو می بلعه و هضم می کنه.
نتایج تغییر و تحول در زندگی پسرت به مراتب در آینده خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود.
در پناه الله شاد و ثروتمند در دنیا و آخرت باشی.
بسم الله الرحمان الرحیم
بزن بریم اول از همه به نکاتی بپردازیم که نوشتن این کامنت برامون داره
اول از همه کمک میکنه درک کنیم
که دلیلی اینکه یه سری جاهاو چیز هارو تجربه نمیکردیم و نمیتونستم برم باور ها و پیش فرض های ذهنی غلطم بود
و وقتی این ورودی ها درست میشن ارام ارام سد ها و باور های مخرب و ترمز ها دارن لایه لایه برداشته میشن و اطلاعات مناسب ارام ارام ایجاد میشه و زمینه فرکانسی برای هدایت شدن به اون موضوعات و جاها و……. فراهم میشه در کنار اینکهداریم رو چرخ دنده های دیگه ی قانون هم کار میکنیم
دوما وقتی اختلاف این پیش فرض هامونو با اون چیزی که یک فرد با پیش فرض دیگه ای به صورت واقعی تجربه کرده رو میبینیم
خیلی بهتر میتونیم نپذیریم هم چیزی رو هر پیشفرضی رو
هر حرف و تجربه کسی رو
و اگاهانه خودمون ذهنمون در تمام موارد پاک کنیم و بتونیم از نو بنیان گذاری کنیم بر اساس اصلاعاتی که کمکمون میکنه به پیشرفت و رشد و موفقیت و خوشبختی مون کمک میکنه نه اینکه ضربه میزنه و ویروس بدبختی رو توسعه میده
و بیاییم هر فیلتری رو قبول نکنیم و بگیم اگر جور دیگه ای باور بسازم نتیجه متفاوتی میگیرم
و حواسمون باشه شاید چیزی که ما تجربه کرده باشیم خوب نبوده باشه اما این واقعیت همه نیست
و اگه این ورودی هارو این اب و تاب ها و تمرکز به منفی ترین وجه اون موضوع دولت کشور و………. رو حذف کنیم
و ورودی های دیگه ای رو به مغزمون بدیم و دنبالش باشیم
میتونیم نتیجه متفاوتی رو تجربه کنیم
و خوبی قضیه اینه که قرار نیست اون بدی ها جنایت ها یا خشونت و…….. وجود نداشته باشه و حذف بشه
بلکه قراره ما اگر قبلا تو مدار دیدن اونا بودیم از مدارش خارج شیم با توجه به نکات مثبت اون موضوع اون بعد زندگی یا
………….میتونیم چیزای بهتری رو خیلی خیلی متفاوتی رو تجربه کنیم که قبلا نمیدونستیم که وجود داره و به اسونی با باور های غلط خودمونو محروم میکردیم و وارد مدار بدبختی میشدیم و از کی عالمه رفتار مناسب و تفریح و تجربه ناب که میتونه واقعیت زندگیمون باشه محروم بودیم به خاطر پذیرفتن یک سری اطلاعات
سومین مزیت نوشتن این کامنت اینه که میبینیم جهت زندگیمون رو که در این موارد چه چیزی سکان رو به دست داشته و میفهمیم که این باور ها تا چه حد رفتار ها و تصمیمات و جهت و مسیرمون رو شکل میدن و نتایج زندگیمون رو ایجاد میکنن و وقتی درست باشه چقدر متفاوته با وقتی که تحت تاثیر سیاست ها بنا شده باشه
نکته مهم
این پیش فرض های ذهنی باعث میشه ما مسیر زندگیمون رو گم کنیم و به سمت نعمت ها هدایت نشیم تحت تاثیر این ویروس های اشتباه
با این منطق بهتر درک میکنیم که چرا وقتی پول رو از خدا دور میبینیم ازش دور میشیم
چرا وقتی درمورد کشوری فکر های بسیار درب و داغونی داریم نمیتونیم بریم
چون این باور ها و ساختگی های ذهن و این تصاویر داره ضمیر ناخود اگاه رو شکل میده با منطق و ذهن هم رفتار هارو بر اساسش شکل میده و جلوی رخ دادن خیلی اتفاقات خوب رو میگیره چون قانون اینه که فرکانس های نشعت گرفته از باورام دارن اتفاقاتمو شکل میدن
پس الان بهتر میفهمم که اگر باور هامو درست کنم واقعا نتایج بهتر میشه چون ما بر اساس قواعد ذهنی که باور هامونن پیش میریم
و وقتی این ورودی ها و این تفاوت هارو میبینیم یواش یواش میتونیم باور کنیم ه اقا اینم شدنیه
اینم میشه
اینم هست
منم اینو میخوام
چون نمیدونستم تاحالا اینجوریم میشه
و اونوقته که میتونی بخوای و با ادامه دادن مسیر تجربه هایی داشته باشیم که مدتها در حسرت و تلاش براش بودیم اما تا وقتی پیش فرض و ذهن جیز دیگه ایه تلاش کاری پیش نمیبره
و این پیشفرض ها ارام ارام درصد درستی و مناسب بودن و مثبت بودنشون بیشتر میشه و موضوعات بیشتری رو میگیره و ترمز ها در مسائل مختلف برداشته میشه و در بیگ پیکچر که تو زندگیت رو نگاه میکنی میبنی چقدر اینا کار ساز بودن وو اگر خراب بودن به فلان جا نمیرسیدی و وقتی درستش کردی تغییراتت چطور بود مثل استاد
وقتی تاثیر این پیشفرض هارو میفهمی یاد میگیری بنیاد های فکری تو برمبنای درست بزاری نه رو هر چیزی که میشنوری که مممکنه مفید یا مضر باشه و سعی میکنی هر چیزی رو نشنوی و این تعهد کنترل ورودی ها به منظور کنترل و جهت دهی اگاهانه باور ها در تو شکل میگیره
و وقتی ما این باور هارو اصلاح میکنیم میتونیم نعمت ها وزیبایی هارو تجربه کنیم
و وقتی این ویروس ها باشه تو ذهنمون نمیزاره ما رشد کنیم و حقیقیت رو ببینیم
و لذت ببریم
و نعمت رو تجربه کنیم
به همین دلیل خداوند خودشو رحمان و غفور و رزاق معرفی میکنه که با این باور ها ما خدارو مهربان و حامی تجربه کنیم
با این اوصاف باید یک باز نگری دوباره ای در ما شکل بگیره
که بیشتر حواست باشه به ورودی هات
حواست باشه به چیزاهایی که داره ساخته میشه حتی از انیمیشن های مثبت
چیزهایی داره به ذهنت اون لا لو ها داده میشه که مخربن
پس بیا بگو بی خیال هررررررررررررررررر چی فیلم و انیمیشن مثبت و خوبه
فقط بچسب به فیلتر کردن ورودی هات با این فایلها
نه تنها انیمیشت و فیلم بلکه بیشتر از قبل حواست به گفتگو های خانوادگی و ………… باشه که چه چیز هایی که تو با چشمت ندیدی رو داره به صورت پیش فرض باور ت میشه
و سعی کن طوری اینارو اصلاح کنی
که نتیجش نعمت باشه
کراقب باش این اطلاعات که از تجارب یا غیر حقیقت زندگی بقیه هست برای تو ترس ایجاد نکنه از رفتن به دل ناشناخته
ها و عمل به الهاماتت
حواست باشه باید اصول و چیزی که باورهاتو تقویت میکنه باور کنی
درسته ممکنه حقیقت داشته باشه تجربه تلخ یک ادم از یک موضوع
اما تجربه شیرین هم حقیقته
تو تصمیم میگیری کدومو میخوای
به سمت همون برو
تو میتونی اونو داشته باشی
من میخوام ازین بحث ها و قضاوت های ندانسته اینا اینجورین این موضوع فلانه و….. خارج شم
و نپذیرم و همرنگ نباشم و با ذهنی پاگ بهترین چیزی که میخوام رو تجربه کنم
و ذهنم رو الوده نکنم به خوراک اکثریت که بعدا به زور بخوام پاگش کنم
وقتی بدبینی ها بهم کمک نمیکنه باید خودم واقعیت رو ببینم
وقتی بنیان فکری من در مورد ثروت سست هست باید برم خودم قران رو بخونم ببینم خدا چی گفته بر اون اساس باور های درست بسازم
نه هرچی که میشنوم و تو اینستا مد شده
نه……..
پس بیاییم پیش فرض ها و باور هایی که به ما ضربه میزنه رو به اسانی با ورودی های درست و منطق تغییر بدیم
حدایا شکرت حالا بریم سراغ ذهنیت من از امریکا
اولا که من چیزی که یادمه کلا اینه که من نمیدونستم امریکا چیه
کشوره
دولته
چیه
من فقط اسمشو تو 22 بهمن و شعار و راهپیمایی و مرگ برش شنیده بودم
و حتی نمیدونستم به کی و چی دارم بد و بیراه میگم و فقط پیروی میکردم از اون چیزی که مدیر و معلم میگفت
این از این
یعنی چیزی که من یادمه اینه
یه سری کارتون های کویری و….. دیده بودم
اما اونموقع نمیدونستم در مورد امریکاست
یکم که بزرگتر شدم فهمیدم کشوره و قاره و فلان
از تو کتابها و مدرسه و……
اخبار یادم نمیاد خونه ما
بابام ببینه
ولی میشنیدم امریکا فلان کرده
اینو کشته
ترامپ نمیدونم بایدن و اون یکی
فلانه و اینا
و میومدیم پرچمشونو تو مدرسه اتیش میزدیم و لگد میکردیم و ماکت ترامپو و………….
اما من هیچوقت دلیل اینارو نمیدونستم
فقط همینجوری میمون وار انچام میدادم
همینطوری بود که سال 98 گمونم ما سفر به دور امریکا رو دیدیم
خب چیزی که یادمه اینه که خیلی تو فضای قانون نبودم
خیلی حال نمیکردم
فقط تفریحی نگاهش میکردم
یادمم نمیاد چیز خوبی به چشم خورده باشه که بگم اها اینجا خوبه و….
همون تو مدار نبودم
تا اینکه کم کن جدی تر شدم تو این فضاها و اومدم کامنت نوشتم واسه سفر به دور امریکا
کم کم تو کتابا خوندم که رابطه ایران و امریکا خرابه مثلا
امریکا تو فلان سال اینکارا رو کرده
با فلسطین فلان کرده
نمیدونم فلانی رو کشته و………..
یا تو مطالعات اجتماعی میخوندیم نژاد پرستن امسال خوندیم که حتی اتوبوس هاشونم سیاه و سفید جدا بوده
نمیدونم ال و بل
اما وقتی میومدم سفر به دور امریکا رو مییدیدم میدید م چقدر ادماش باهاتون خوبن
اوکین
میگین ایرانی هستین
ادمها خیلی رفیقن باهاتون
حتی اون اسرائیلی که رئیس بانک بود رو شنیدم دهنم وا موند و اینا
من طبیعتشو تحسین میکردم چون فکر میکردم تو سمنان خودمون این سرسبزی نیست و کویره همش شنیده بودم
اما یه مدت که گذشت دیدم دارم تو استان کویری نام خودم به جنگل های فینسک هدایت میشم
رفتیم جنگل گفتم
خدای من اینا تو سمنان خودمون بود ما میگفتیم سمنان کویره
کویر کجاست
اینجا تا چشم کار میکنه چشمه و اب و کوه درخت پوشیده و جنگل
و چرا تاحالا اینا رو تجربه نکرده بودک
چون تحت تاثیر اون ورودی ها سمنان رو کویری میدونستم
اما حالا داره نظرم عوض میشه
اره خلاصه من رفاقت سیاه و سفید رو تو سفر به دور امریکا تحسین میکردم
چون تو فیلمهای شبکه نمایش دیده بودم تو افریقا البته که برده داری و………..
همش از امریکا شاه رو میدونستم که چه ادم بدی بوده و فلان
و فقط میدونستم امریکا همین ادمهای بد تاریخ هستن
ولی وقتی سفرنامه رو دیدم
دیدم یه کشوره
اباده
مردمون شاد
دور از جنگ های گذشته جشن میگیرن و میرقصن
شادی میکنن
فراوانی هست
ثروت هست
تفریح هس
امکانات عالی هست
و این شد که خواسته من شد زندگی در امریکا
هنوزم تو درسمون خیلی چیزها میگن اما من هی مستند واقعی رو میبینم هی کتابو
میبینم اقا بیخیلا این کتاب که نمیدونم کی نوشته
بیا واقعتیت رو ببین
دیگه کاری نداشتم بقیه چی میگن از امریکا و جنگ
دیگه شیفته ادمها و زیبایی ها و کسب کار ها و کوکاکولا هاو اروی هاش شده بودم
شیفته هرچی جنس با کیفیت و اورجیناله که روش پرچم امریکاست شدم
خیلی ورودی های منفی که استاد گفت رو نداشتم چون قبل از اون با شما اشنا شدم 😃
ولی بازم بارها وبارها باورام قوی تر شد
دیگه برام ملموس نیست و نبود که میگفتن امریکا بده
من کاریم نیست من عاشق این نظم و ساختمون ها و امکانات و مردمون و……..شم
عاشق امازونشم
و خدارو شکر
دیگه چی بگم
هنوزم ادمهای اطراف من همونن اما یاد گرفتم نخوام تغییرشون بدم
یه بار رفتم پسر خاله ده سالمو کمک کنم دیدم اوه اوه اون بچچه خیلی خوراک نامناسب داشته و داره و نمیتونه جز مادر پدرش رو قبول کنه
دیگه برام جنگ ها مهم نیست
نمیخوام بر علیه ایران یا امریکا باشم
میخوام با افتخار یک ایرانی که کل ایران رو عالی گشته و تو امریکا زندگی میکنه باشم
میخوام تو قطب امکانات باشم
و فراوانی رو تو هر لحظه تجربه کنم
از همون نقطه ای که هستم
تاااااااا بی انتها
دیگه
هنوزم یه سری باورای مخرب دارم درمورد مشروب و سیگار
اما با توضیحات استاد داره رفع میشه
داره تبدیل به تحسین میشه ازادیشون در عین حال از یک سنی به بعد واینا
یع عالمه شادی و رقص مردم رو دیدم
امکانات و رستوران های ایرانی رو دیدم
صلح این افراد رو دیدم با ایران و هر کشوری
برعکس چیزهایی که تو اخبار شنیده بودم
فزاوانی غذا و حیوان و شکار رو دیدم
چیزی که فکر میکردم چون تو ایران این ازادی شکار نیست یا من ندیدم که باشه هیچ جا نیست
الان دیگه عاشق جوراب پرچم امریکایی
و کیسه خواب پرچم امریکایی
و تصفیه اب مونم
دیگه تو دیدم امریکا مثل همه کشور هاست نه بد
بلکه بهترینه
و خدارو شکر میکنم از این بابت و میتونم همیشه تو هر موضوعی پیشفرض هامو بهبود بدم
الان سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تنها دید منو نسبت به امریکا عوض نکرد
نسبت به لذت بردن از طبیعت
سپاسگزاری
امکانات و فراوانی
میشود هایی که میشه داشت تو طبعت
روابط و ادمهایی که میشه برخورد کرد
رهایی و عدم وابستگی و ترس از مرگ
سفر کردن و اسون گرفتن و شروع از همون امکانات و نقطه ای که هستی
و قضات نکردن ادمها
و مهاجرت
و کار کدرن تو طبیعت و خودت تجربه کردن به جای کار گر گرفتن و فقط خورد ن و خوبیدن
و لذت بردن از تگک تک تجارب عوض کرده
الان خیلی چیزها تو رفتار هامون برگرفته ازین سریال عوض شده
مثل هدیه دادن
سپاسگزار بودن
تجربه کردن
خواسته داشتن
حرکت کردن
تحسین کردن
دست به عمل شدن و کارای فنی کردن
بهبود بخشی
اشپزی و کار خونه که میشه لذت بخش باشه میشه جزئی از کار کردن رو خودم باشه
هدایت
چقدر میشه هدایت شد و تو مسیر درست رها بود
مهاجزت کردن و دید به زبان و غریبه بودن و……..
تجربه غذا های جدید
اسون گرفتن در مهمونی دادن
مسئول سرگرم کردن ادمها خخودمونو ندونستن
نترسیدن از اشتباه کردن یا مسخره شدن
احترام به سبک شخصی افراد
بهبود بخشی دائمی زندگی
اجازه دادن به ادمها و در صلح بودن با دیدگاه های مختلف دنیا و مشکلی نداشتن و نخواستن که همه یکرنگ باشن و یک اعتقاد
دیدن و خواستن ازادی زمتنی و مالی و مکان ی
ارامش در هر زمانی و تمرکز بر نکات مثبت
رو باورا کارکردن و………
که نیاز داره خیلی بهتر
شه
و خیلی چیزها هست که میشه یادبگیریم و عمل کنیم
خدایا شکرت
امید وارم خوب فهمیده باشم
بیان کرده باشم
و عمل کنم
عاشقتونم
سلام ستایش جوون خیلی خوشحالم برات توی این سن با قوانین کیهانی آشنا شدی وقتی پروفایلو خوندم نوشتی بودی سیزده سالته و راسش تعجب کردم توی سن سیزده سالگی چقدر عالی قوانین رو درک کردی من یک خواهر دارم هم سن توه تقریبا اما توی این فضاها نیست وقتی نوشته بودی سیزده سالته یک لحظه برگشتم به اون سن چون دوازده سال ازت بزرگترم
چیزی که توی ذهنم اومد از اون دوران ذهنی بود که خیلی منطقی فکر نمیکرد و کسی که از این سن با این قوانین آشنا شه چقدر جلو تره چقدر با کیفیت تر زندگی میکنه میدونی من هر وقت قلبم بگه میام توی سایت نظر میذارم نه این که الکی نظر بذارم برای این که لایک بگیرم و جایزه بگیرم چون برای این صحبتا خیلی ارزش قائل هستم و دوست ندارم حرف بی ارزش بزنم هر وقت به یک آگهی رسیدم میام صحبتامو میکنم خیلی خوشحالم برات یاد مایک افتادم چون از مسیر خارج شد جهان اونو بگردود به ایران خیلی این اتفاق منو به فکر فرو برد من همیشه دوست داشتم یک برادری پدری مثل استاد داشه باشم بهم یاد بده قوانین رو اما اگه هم میداشتم توی فرکانس نبودم همون اتفاقی که برای مایک افتاد برای من هم میفتاد اما کسی که توی مدار باشه از کشور جنگزده افغانستان هم هدایت میشه به این سایت خیلی از هم خانواده ای های سایت از افغانستان هستند
سلام دوست خوبم
ممنونم برای پاسخ زیبایی که برام نوشتی
و چقدر اخر کامنتت رو دوست داشتم
خیلی خوبه که بدونیم اگر تو مدار نباشیم به هر شکلی هم استاد نسبتی باهامون داشته باشه ما نمی تونیم ادامه بدیم تو اون هماهنگی و خارج میشیم و اگر تو مدار باشیم مهم نیست اطرافیانمون کین
ما میتونیم هدایت شیم و تو این فضاها قرار بگیریم
واقعا خدایا شکرت
این عین عدل خداس
سلام به بهتریت خونواده دنیا😄😄😄😍😍😍
سلام بابایی مرسیییی که هستی عاشقتم 😍😍😍😍😘😘😘😘😘
مرسییییی مامان مریم مهربونممممممم که هستی 😄😄😍😍😍😍😘😘😘😘
وای من مهمون داشتیم یعنی دیر شد نظرم بگم ولی عیبی نداره یکی از دوستای خوبم داخل یه کامنت فکنم بخش سریال سفر نامه قسمت 45 بود فکنم میگفت دنبال جایزه نباشیم و به فکر این باشیم این باور رو درست کنیم که خدا از بهترین راه ها خودش چیزی رو که بخوایم بهمون میده و …… منم الان به نیت جایزه نمیدم کامنت و نظر چون یه حسی بهم گفت بیا بده منم اومدم البته ظهر یه عالمه نوشته بودم بعد نتم خاموش کردم رفتم بعد چند ساعت اومدم روشن کردم همش پاک شد ه بود😂😂😂 الان دوباره میگم😅امیدوارم مفید باشه و یه چیز های مفید از بابا و مامان مهربونممممممم یاد گرفته باشم و از همه مهمتر به قول بابایی عمل کنم به امید خدا😄
من توی این چند روز نظر ندادم چون میخواستم بیشتر ببینم بیشتر تفاوت ها تکامل قوانین و …. بعد بگم البته چند وقتی هست بیشتر دارم میبینم و تمرکز دارم 😅. خب دیگه ماشاءالله همه خوب میدونید مهمونی های ما چجوریه منم یه دونه دخترم تک و تنها باید مهمونا رو پذیرایی و …. انجام بدم 😢اونم یه نفر دو نفر نه یه عالمه هستن بعضی وقتها برای 2 تا 3 هفته 30 نفر آدم رو باید تمام روز پذیرایی کنم که همه خوب میدونید رسم و رسوم ما شرقی ها چجوری هست 😂 وحشتناک و پر از دردسر به حد یه فیلم ترسناکه به نظر من😂😂😂
خب اول بگم من تقریبا یه مدت فکنم دور شدم از خونوادی مهربونم😢 یعنی فکنم کنترل روی ذهنم نداشتم بعد یه سری مشکلات کلا درگیر بود ذهنم دور شدم ولی بعد یه مدت چند ماهه و بعد چند وقت پیش همش نشونه ها رو میدیدم حال روحیم خوبی نبود سرگردون بودم تا اینکه یه مدت هر روز روزی چند بار همش ایمیل های مامان مریم میومد نگاه میکردم ولی فکنم چشم و گوش و قلبم بقول بابا مهر خورده بود نمیدیدم 😂ولی مهره فکنم پاک شد بلاخره راهم پیدا کردم برگشتم پیش بابایی😘 خب وقتی اومدم گفتم سمیرا مثل دفعه پیش سرگردون همه جا نگرد درست با قانون پیش برو باید تکامل طی کنی بعد گفتم چکار کنم بعد گفتم کنترل ذهنم اومدم بخش کلید کنترل ذهن همه فایل ها دانلود و ذخیره کردم روزانه بارها بارها گوش میدم اوایل فقط اروم میشدم واقعیت ها رو متوجه میشدم بابایی که میگفت بعد کم کم از بین شون ترمز هام پیدا کردم بعد اومدم گفتم زیبایی ها رو هم ببینم چون من هیچ جا رو ندیدم تمام روز و شبام همش داخل خونه و یه اتاق مثلا اسمش هست که نیست 😂 میگذره اومدم گفتم چی ببینم از اول سریال زندگی در بهشت شروع کنم داخل نشونه هام خونه خیلی خوشگل بود این چهره جدید خونه بعد ذهنم مقاومت میکرد نرم منم گفتم باید تکامل طی بشه شروع کردم از اول از صبح چشمام باز میشد شروع کردم به دیدن سریال خداااااای من چی چیز ها که ندیدم 😍😍😍😍 ذوق کردم از همه بیشتر برام جالب بود بابایی تکامل نجاری رو از درختچه های کوچیک با اره موشی به قول مامان مریم شروع کرده بود😂 تا با ساخت میز با اون اره هیولا رسید 😨😨😨 خییییلی قشنگه بخدا آدم میبینه تکامل رو 😍😍بابایی خییییلی خفنی 😅😅😅😅😘😘😘😘😘
بعد مامان مریم با اون روشن کردن آتیش چقدر قشنگ از تیکه های کوچولو شروع کرد تا به تیکه های بزرگ رسید بعد یه آتیش هیولا درست شد😨😨 به کمک و مدد بابایی با هم😄😄. تکامل اون جوجه ها که واقعا دیدنی بینهایت خوشگل بود 😍😍. تکامل خونه وااااییی چقدر خوشگل شد بعد اون شیشه ها زیبایی از همه طرف دید داره 😍😍.
خب قراره فرهنگ ها و دیدگاه درمورد آمریکا بگیم😊
من توی یه خونواده مثلا متعصب بزرگ شدم به دنیا اومدم البته اونم بخش فرزند دختر بیشتر تعصب دارن وقتی به دنیا اومدم حسااابی اوضاع پدر و مادر بهم خورد مادرم افسردگی گرفته بود بابام بیمارستان اومده بود به هوای پسر وقتی منو دید حسااابی ناراحت شد بعد نگاه و مکث طولانی یه بشکن میزنه کنار گوشم منم عکس العمل نشون میدم با خودش میگه ولش حداقل سالمه😂😂😂 . خب میرن روزها میگذره بعد تا داداشم بعدش دنیا میاد بعد یه سال بعد دنیا گلستون و بهشت میشه براشون 😂. بعد یه سال دیگه یه پسر دیگه گلستون بزرگتر میشه البته بعد چند سال دوتا پسر دیگه اضافه میشن بعد دنیا براشون پرادایس میشه😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂. خب کاری نمیشه کرد تفکر و باور شون اینه که دختر مایه ننگ و آبروریزی هست😂 خب باورتون نمیدونم میشه یا نه ولی بخدا هست برای من همچنین چیزی 😅اونم توی این عصر پیشرفته بشر . خب همه چیز میشه برای پسر ها اولویت همیشه هستن از درس و امکانات لباس و پوساک و تجهیزات مثلا بازی و خواسته ها شون و …. هر چی بخوان در کمترین زمان آماده میشد براشون. خب دیگه منم دخترم چی میشد همیشه برای لباس مثلا عید آخرین نفر اگه پولی بمونه اگه نه باید از همون ته پارچه های خیاطی بابا یه لباس خیلی ساده آماده بشه میشه لباس عید 😂 همینطور وسایل مدرسه خب میگذره سال ها داداشا نمیخوان درس بخونن چون اونا نمیخونن منم حق ادامه درس خوندن ندارم چون داداشام نمیخونن منم نباید بخونم 😂 خب باید بشینم مثل این سال ها کار کردم و درس خوندم و خونه داری بچه داری کردم باید بشینم درکنارش به داداشا کمک کنم تا بیزینس جدید شون رشد کنه و پیشرفت کنن البته اینم بگم درکنارش هیچ وقت حق درخواست مزد کاری که کردم رو نداشته باشم 😂 اینم بگم هر چی خونواده میگه همون درسته بگن ماست سفیده منم باید بگم سفیده بگن سیاه هست منم بگم سیاه هست خب البته منم قبول میکردم میگفتم خونواده هستن بدم رو نمیخوان. خب منم حرف شون قبول کردم نشستم به داداشام کمک کردم پیشرفت کردن رشد کردن توی کارشون منم بین این ها دوباره به پافشاری خودم اجازه گرفتم درس بخونم رفتم هم درس خوندم دیپلم توی دوسال از راه دور گرفتم اونم در کنار کمک به برادر هام و خونه داری و مهمون داری های هر چند روز اونم به طرز وحشتناک زیاد میکردم در کنارش مادر دوباره بچه دار شد اونم پسر فقط به بچه شیر میداد دیگه هیچی 😂 خب یکی دیگه هم اضافه شد بعد ها مسافرت هم میرفتن پدر و مادرم هفته ها نبودن بعد من بودم و خونه کار و …. اینم بگم همیشه وقتی بابام کارای مردونه میکرد من همیشه کنارش بودم کمک میکردم داداشام نمی اومدن دست شون خراب میشه حوصله ندارن ووو دیگه بهونه زیاد بود براشون😂 خب ولی من شاگرد بابام بودم .وقتی بابام نبود همه کارای مردونه خونه مثل اتصال برق ، درست کردن پریز برق، لوله های تا حدودی نشتی داشت رو کار بود، بعد دیلر کار دیوار یا چاه های گرفته شده خونه فنر مینداختم باز میکردم یا محل کار داداشام رو و ….. همکارا و خونواده خانم دادشم میگن من دختر نیستم لطافت دخترونه ندارم 😂😂 از این که به هیچ کاری نه نمیگم انجام میدم حسااابی بدشون میاد. دختر کار هستم فکنم😂😂نه دوستی دارم نه تفریحی روز های تعطیل عمومی داداشام . مامانم اینا همه میرن بیرون خوشگذرانی یا دیدن اقوام ولی من فکنم عجیب باشه البته برای هر کسی منو شناخته تعجب کرده باورش نمیشه توی این عصر دوران اونم من که یه دونه دختر هستم توی این موقعیت زندگی کنم 😂 خب فامیل همه میگن سمیرا عروس هر کسی بشه شوهرش خوشبخته چون هزینه نداره مهمون از یه نفر تا 70 نفر هم میتونه مدیریت کنه کارای خونه هم چه مردونه چه زنونه نداره انجام میده لباس هاش هم خودش میدوزه چندساله دیگه یه حرفهای هست غذا خوردنش هم مثل بچه ها کمه 😂😂 میگن شوهرش پول جمع میکنه پولدار میشه😂.
ای بابا اینم من 😅یه خورده از زندگیم گفتم البته هدف دارم که شاید بتونم منظور کلی رو بگم.
اینا همه اینطوری گذشت تا اسفند سال 96 من هر چیزی تا اون زمان گفتن انجام دادم حتی تا پوشش لباسم حتی دایی و عمو و عمه و. …. همه نظر میدادن البته عیب میگرفتن که نباید مثلا شلوار چسب بپوشم گناه داره ولی دختر و پسر خودشون میپوشید نمیدونم چرا گناه نداشت😐بعد مامان و بابام میگفتن نباید بپوشی آبروی ما رو میبری و …. از این چیزا دیگ تیپم فکنم برای دهه 60 و70 بود😂.خب میگفتم تا اسفند سال 96 بعد پسر عموی بابام خواستگاری اومد منم قبول نکردم دوست نداشتم ندارم ازدواج فامیلی رو مامان و بابام منو نفرین کردن که آبروشون بردم بعد بابام از ارث و جهیزیه محرومم کرد😂 البته چند سال قبل هم کرده بود 😂 اونم بخاطر اینکه لباس خواستم و …. 😂😂😂 عجب ها میخواستم مثل دل خودم لباس بپوشم از ارث محروم شدم😂😂😂 خب تا رسیدم به اون خواستگاری و اسفند 96 که کلا قطعی شد 😂بعد داداشام گفتن تو ما رو برشکسته کردی گفتن 😐😐گفتم چرا گفتن مدیریتت بد بوده همه هزینه ها رو هدر دادی😐😐 منم گفتم باشه کار نمیکنم دیگه بعد گفتم میرم برای خودم کار میکنم بعد خونواده حساااااابی همه دست به دست هم اذیتم کردن از قطع کردن غذام تا سحر و جادو و ….. دیگه زیاده ولش نمیگم😂😂 .منم مقاومت کردم رفتم برای خودم کاری پیدا کردم درسته هیچی نداشتم حتی یه 500 تک تومنی. و هیچی حمایتی نداشتم تازه همش سنگ اندازی و اذیت بود برام ولی ادامه دادم از روزی 7500 تومن شروع شد درآمدم تا ماهی 900 هزار تومن رسید فکنم تکامل طی کردم 😅تا آخر سال 98 دوسال کار کردم بین این دوسال همون یه ذره مخارجم میدادن قطع کردن تازه درآمدم میگرفتن من بین اینا برای خودم آخر سال 97 یعنی عید 98 برای خودم گوشی گرفتم البته اینم غوغا به پا شد 😂 من دختر بدکاره بودم چون به حرف شون گوش نکردم گوشی دار شدم بدتر شد خیلی اذیت شدم 😂 من تویسال 98 و 99 همش با گوشیم دنبال کار اینترنتی بودم خیلی دوست داشتم از اینترنت درآمد داشته باشم ولی حتی بلد نبودم با گوشی کار کنم اونم توی این دوره زمونه و پیشرفت علم و تکنولوژی 😢 هیجی از دنیای مجازی نمیدونستم البته جرا میدونستم میگفتن پر از آدمای بی ادب هست که همش فیلم و عکس های زشت نگاه میکنن و اگه منم برم دختر بی ادبی میشم چیزای زشت میبینم چشم و گوشم باز میشه حیا دختر هستم میپره😨😐🙈 . خداییش من توی این دوسال دنبال درآمد زایی و راهکار بودم از کناره درآمدم دوره ها یکی دو تا شرکت کردم تا یاد بگیرم البته به درآمد هم رسیدم نه زیاد در حد چند میلیون 😅 وارد باز بورس فارکس شدم بورس اوراق بهادر شدم ، همکاری در فروش، ادمین پیج بودم و …. البته از همشون درآمد داشتم وارد هر کدوم شدم 😅😅 کم بود ولی به درآمد رسیدم ولی درآمدی که منمیخواستم نبود و اینکه منم کامپیوتر یا گوشی مدل بالا نداشتم بیشتر کار ها رو ادامه نتونستم بدم چون نیاز به سیستم های پیشرفته داشت حالا چه گوشی چه لپ تاب . بعد من از اول سال 99 دیگه بیرون از خونه کار نکردم بخاطر اینکه خیلی خونواده اذیتم کردم نشستم خونه تا روی کار اینترنتی بیشتر تمرکز کنم . بعد تا رسیدیم به سال 99 مهر یا آبان بود برای یه شرکت بازاریابی اینترنتی میکردم بعد خانوم داداشم یه کاری خواست انجام بده شرکت براش بعد هم آخرش زد زیر حرفش بعد شرکت همه پول برنگردوند ضررش کم کرد بعدش هم غوغا به پا شد گفتن من دزدم و کلاهبردار داداشم میخواست منو بندازه زندان 😅 که پول خانومش رو کشیدم بالا😂😂😂 همه اطرافیان بهم گفتن من دزدم و حروم خور با اینترنت پول درآوردن و کار کردن پولش حرام هست کنار خونه نشستن و زحمت نکشیدن و دویدن نداشتن پولش حرام هست 😂 اصلا حسااابی دلم شکست ولی هیچی نگفتم. دیگه با این قضیه همه از من بدشون اومد بیشتر بعد اون ماجرای خواستگاری و من بعد مخالفت بعد تهمت داداشم برای برشکسته شدنش که باعثش(تورم دلار بود و مدیریت ضعیف مالی بود )منو مقصر کرد بعد هم من خواستم مستقل باشم بعدش هم شد گفتن پول خانوم داداشم رو کشیدم بالا بعد هر چی چیز بد و حرف بد بود مثل خونوادم به من گفتن😂
خب این بخش پول خانم داداشم مال دورانی هست که از بابایی و مامان مریم دور شده بودم اتفاق افتاده بود که دلیل دور شدنم اینه .
اینم زندگی من یه دونه دختر که همه البته خیلی ها فکر میکنن توی ناز و نعمت بزرگ شدم بدون هیچ دق دقه ای😂😂😂
خب بچه ها 😄 بابا حسین مامان مریم😘 دلیل گفتن ماجرای زندگی گذشتم الان میگم 😅 ممممممنونم بینهاااااااااایت از این که تا اینجا بودید🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
میدونید توی جامعه ما و جوامع غربی الان همه اعضا این خونواده میدونن چقدر تفاوت زیاده فکنم بخش خانم ها تفاوت بیشتری هست😂.
میدونید منم مثل بقیه از خونواده و تلویزیون و مدرسه و اطرافیان و …. خیلی بدی جوامع غربی رو دیدم و شنیدم از شون البته فقط آمریکا رو نمیخوام بگم چون این دیدگاه بیشتر و 99 و نیم درصدی کلا به جوامع غربی هست
که جامعه ما داره . اینکه ببخشید واضح میگم من کلا هر چی شنیدم میگن اونا همشون زنا زاده هستن 🙈🙈🙈 بنیان خونواده ندارن اونایی هم که دارن مثلا کلا احترامی بین اعضا خونواده ندارن و بچه ها هر کاری بخوان انجام میدن اگه هم پدر مادرشون تنبیه کنن دولت شون پدر مادر رو جریمه میکنه و زندان میتدازه 😐 از آمریکا هم چهره فیلم ها مثل اینکه کاوویی ها هست توی دشت و اصلحه به دست و هم دیگه رو به راحتی میکشن 😐اینطوری بود برای من میگفتن و هنوزم میگن اگه دستم به یه غیر مسلمون بخوره نجس شدم باید برم تطهیر و غسل کنم😐چون اونا نجسن مسلمون نیستن. من همیشه با خودم میگفتم مگه میشه اونا هم مثل ما آدم هستن 😕بعد میگفتن ،میگن اونا اسم خدا اسم پیامبر ما رو و قرآن ته دمپایی ها میزارن تا ما اونا رو بهشون بی احترامی کنیم در موقعیت های مختلف البته اینا عکس و فیلم هایی بود که داخل مسجد و مدرسه نمایشگاه نشون مون دادن 😐😐😐. و خیییلی چیزای دیگه که بیشتری ها مون میدونیم دیگه نمیگم چون همه یه جامعه بزرگ شدیم 😊
من تنها خوبی که شنیدم از یه آقای نمیدونم شیخ بود سخندان بود چی بود نمیدونم فقط صداش رو خیلی سال پیش شنیدم میگفت من هم کشور مسلمون زندگی کردم هم غیر مسلمون میگفت من مسلمونی واقعی رو در جوامع غربی دیدم نه جوامعی که میگن مسلمان هستیم و ادعای مسلمانی میکنن تنها خوبی همین بود میشنیدم .😊
خب از بنیان خونواده بگم که با دیدن اون دو خونواده که اومدن پرادایس مهمونی دیدم که چقدر قشنگ خانم سرهنگ به دخترش محبت میکرد . فرقی بین پسرا و دخترا نبود همه داشتن از تفریح لذت میبردن 😍. مثل من نبودن بگن حق نداری از جات تکون بخوری اگه خواستی بری جایی هم باید با یه نفر بری ولی اونجا همه بفکر خودشون که با من میاد😂. خب از اینکه آقای ریک چقدر قشنگ غذا درست کرد خانومش هم لذت برد از طبیعت 😍. الان هر کس دیگه بود میگفت خب چون سربازی رفته یاد داره😂😂 خب اون دوتا آقای دیگه که هر کدوم گوشت کبابی و دسر گیلاس درست کردن چی😋😋😋. مثلا بابایی چقدر قشنگ نوبت غذا درست کردنش میشه میره غذا درست میکنه البته بیشتر مواقع لوبیا چون خودش بیشتر دوست داره😂😂😂. اون نوبت غذا درست کردن که پسر دبستانی داشت صبحانه اونم برای بیشتر از 10 نفر آدم درست میکرد تخم مرغ😀 خیلی عالی بود داشت تکامل طی میکرد از وعده های آسون به مشکل مثل اون قابلمه گوشت و پنیر برسه😂عاااالیه. اینجا البته خونه ما مرد غذا درست کنه ننگ میدونن مردونگیش انگار حسااابی له شده😐😂. یا اینکه هر کسی گشنه بود غذا میخواست خودش میرفت غذا میخورد بعد ظرفش رو میشست😀چقدر قشنگ 😍 خونه ما داداشام کنار شیر آب هستن نمیخورن میگن برام آب بده 😐یا میرن کنار یخچال یا سینک اشپزخونه همه چیز نگاه میکنن بعد میرن همون لحظه صدا میزنن سمیرا برام آب بیار یا غذا میخوان😐. بابا ما چون تعداد مون زیاده تخت برای همه نیست رختخواب هاشون جمع نمیکنن من باید جمع کنم هر روز تازه با یه دونه بالشت نمیخوابن ده تا بالشت دورشونه تقریبا من صبح ها 25 تا بالشت جمع میکنم😐. تازه بابا و مامانم میگن تو نکنی کی انجام بده وظیفه هست تو بزرگتری دختر خونه هستی😕عجب ها 😂نمیدونم چرا کارای مردونه من انجام بدم اونا نه عیبی نداره 😂
مهمون هم که بیاد خونه ما اگه مهمون به صاحب خونه کمک کنه بی احترامی یعنی کردیم به مهمون 😐 هیچ چیز نباید یه بار مصرف باشه وگرنه انگار به مهمون فوش دادم😂😂.
اگه مثل مامان مریم و خانم سرهنگ بیام با مرد ها حرف بزنم هیچ فرقی نمیکنه مهمون باشن اونم فامیل یا آشنا باشن میدونید چیه انگار یه کار خیییییییلی زشت انجام دادم و گناه کردم که هم گناه هم عاق و نفرین خونواده خدا هم این که بمیرم منو سریع میندازه جهنم😐.
بچه ها میدونید چیه؟ برای ما هایی که میخوایم مدارمون تغییر کنه اونم توی این جامعه هستیم سبک مهمونی هامون خیلی خوبه چون مثلا اگه خانم هستی میتونی همش خودمون رو به سرویس دهی و خدمات و پذیرایی از مهمون خودمون رو مشغول کنیم تا از اون حرفایی که منفی هستن کلا دوری میکنیم دیگه اینطوری ورودی هامون کنترل میشه😄 بعدشم یه چیزی دیگه مهمون ها فکر میکنن چقدر داریم بهشون احترام میزاریم😉😂😂 (کلک رشتی بزنین😂😉 ) با این روش و دیدگاه به مهمون هامون هم مثلا احترام گذاشتیم هم از منفی ها دور شدیم البته در اصل به خودمون کمک کردیم😄
اگه مثلا آقا باشید خب با کمک به خواهر یا مادر یا همسر بیشتر در حال رفت آمد به آشپزخانه و پذیرایی خیییلی اروم اروم خودتون مشغول کنیم یا اگه لحظه نشستیم با مستند حیات وحش نگاه کردن کلا یا 90 درصد از حرف های منفی دور میشیم اینطوری مهمون ها هم بیشتر خوشحال میشم فکر میکنن بیشتر از قبل بهشون اهمیت میدید😂😂البته اینجا در اصل به خودتون کمک کردید و ورودی ها رو کنترل کردید 😄😄
اگه مثلا دعوت شدیم مهمونی خونه کسی خب سعی کنیم آخرین نفرات یا دقایق مهمونی بریم ولی خیلی زود هم مهمونی رو ترک کنیم وقتی دیر برید نهایت میگیم یه مشکلی پیش اومد عذرخواهی و صاحب مهمونی هم ناراحت نمیشه😊 اینطوری میتونیم ورودی هامون کنترل کنیم توی دور همی ها😅
البته اینجا باز هم در هر دو قسمت در اصل به خودمون کمک کردیم 😄😄😅😅😅
دیدگاه منم نصبت به آمریکا و جوامع غربی از گذشته زندگیم که معلومه براتون تعریف کردم 😂خب با دیدن سریال های بابایی دیگه حرف اون آقای سخنران که ته دلم همیشه بود الان به اون اعتقاد پیدا کردم از وقتی سفربه دور آمریکا بعضی قسمت هاشو دیدم و زندگی در بهشت رو الان به یقین میگم مسلمانی در جوامع غربی هست و بس درست همون تحلیل هایی که بابا درمورد آیات قرآن داره میگه داره اونجا ها مخصوصا آمریکا داره اجرا میشه بدون اینکه اونا بدونن چنین قوانینی جهان داره و خدا به آخرین پیامبرش ابلاغ کرده.
آمریکا کشوریه که احترام به حقوق هر آدمی میزاره بدون داشتن هیچ تعصبی نسبت به رنگ پوست به نژاد به زبان به جنسیت زن باشی یا مرد به سن و سال و ……
البته همه اینا رو هم از اول نداشته تکامل خودش رو گذرونده
این یه قانون هست به قول بابایی باید در هر چیزی فرقی نمیکنه چی باشه باید تکامل طی بشه
آمریکای امروزی که الان مردم در صلح هستن از اول که نبوده هم مردم هم دولت و …. تکامل شون رو طی کردن سعی کردن هر روز بهتر از روز قبل باشن.
وااااییی اینقدر حرف دارم میخوام بگم چه چیزایی یاد گرفتم از بس زیاده نمیشه😂😂😂😂😂😂 همش قاطی پاطی فکنم دارم میگم بس هولم میخوام بگم😂😂😂😅😅😅 اصلا بسه بقیش باشه برای بعد 😅😅😅 فقط یه کوچولو دیگه میگم بعد تموم
بابایی میدونی گفتی که بیشتر دیدگاه های مردم درمورد آمریکا فقط فیلم های زشت (پورن )هست من بخدا نمیدونستم چیه تا آهنگ جدید ساسی مانکن اومد که غوغا به پا شد مردم شاکی شدن همه چرا این خانومه اومده ساسی مانکن جون های ما رو به بیراهه برده 😂😂😂 من اصلا( نرو سمیه ) گوش نکردم خیییلی ساله آهنگ گوش نمیدم بعد پرسیدم گفتم کی هست این خانم گفتن توی فیلم های بد بازی میکنه🙈🙈🙈
میدونید یاد چی افتادم یاد قانون گفتم کسی که توی این مدار نباشه اصلا نمشناسه این خانوم رو یا اهل همچنین فیلم هایی نباشه🙈🙈🙈🙈 . کسانی میشناسن که توی مدارش هستن فقط هر کسی هم که درموردش حرف میزنه حتما اهل این چیزا هست🙈
البته میدونی چی جالبه این خانوم همه دنیا میشناسش بعد ولی داره جایی زندگی میکنه که به عقایدش احترام میزارن وقتی دولت محل زندگیش کاری بهش نداره پس این نشونه احترام و صلح بین مردم هست . البته نمیدونم من از دیدگاه قانون نگاه کردم نظرم گفتم😅نمیدونم شاید نباید بگم هنوز زوده😅😅 اونم درمورد چنین چیزی😅😅😅🙈🙈🙈
میدونید ماجرای گفتن زندگیم چی بود همه اینا رو گفتم چون بقول بابایی باید رشد داشته باشیم و تکامل طی کنیم برای منی که میخوام مستقل باشم زندگی کنم آزادی مالی و زمانی و مکانی رو تجربه کنم یه قسمت از تکاملم رو طی کردم اداره کردن یه زندگی اونم برای 7 نفر با این شرایط بد خودپسندانه میتونم البته چون دارم روی خودم کار میکنم به جا های خوب و آدمای بهتر انتقال پیدا میکنم بلاخره😊 بقول بابایی نباید وابستگیداشته باشیم نه به اشیا نه آدما فکنم من یه مقدار تکاملم طی شده در نبود خونوادم در هفته ها و ماه ها دیگه قشنگ حس میکنم وابستگی ندارم 😅😅😅. از ترس بگم که من و داداش بزرگم که بعد من هست فقط ترس نداریم از تنهایی و تاریکی البته من یکم دارم هنوز روی خودم کار کنم دیگه خوب میشم یه مقدار از تکامل شروع یه زندگی مستقل رو طی کردم و توی دل تضاد های زیادی رفتم و حل شون کردم مثل برق کشی 😂😂😂 و ….. دیگه از کارهای جانبی تاحدی پیش رفتم فکنم فقط مونده درآمد زایی و رسیدن به استقلال مالی مونده که باید باورهامو درست کنم بهش میرسم 😅😅😅
میدونید توی این سال های از 97 تا 98 توی دل خیلی تضاد های دیگه هم رفتم یاد گرفتم از همه مهمتر بابایی آشنا شدم فکنم یکم مدارم بهش نزدیک شده😍😍😍😍😘😘😘😘
میدونید قبلا فکر میکردم چرا من چرا نباید مثل یه دختر باشم دخترونگی داشته باشم نازم خریدار داشته باشه و ….. 😅😅😅 همیشه میومدم با خودم ذهنی درگیر میشدم مخصوصا وقتی کمبود های زیادی رو میدیدم. ولی اومدم از دیدگاه بابایی دیدم و قانون جهان و قانون تکامل بینهایت اروم شدم دیگه ذهنم درگیری ندارم چون همه اینا رو برای این میبینم که آمادگی یه زندگی جدید و مستقل رو در آینده نزدیک دارم اونم از تمام جوانب دیگه ترس از ناشناخته هام کم شده خیلی وقتی که با یه قیچی برقی بزرگ مثل اره بابایی کار میکنم تسلط دارم با این خصوصیات جسمی ظریف و کوچیک و جنسیت مونث بودنم خیییلی از کارهایی که من کردم رو حتی برادرانم انجام ندادن من قدم برداشتم برای تغییر زندگیم و باور هام و خیییلی چیزای دیگه ولی بقیه نه اطرافیانم نه.
پس این زندگی گذشته من از دیدگاه قانون که بابایی میگه یعنی دارم تکاملم رو طی میکنم 😄😄😄😍😍😍
امیدوارم همه ما بتونیم قانون رو بهتر یاد بگیریم از بابایی و بهش عمل کنیم الهی آمین🙏🙏🙏🙏😄😄😄😄❤❤❤❤❤
بابایی مامانی خیییییییلی ممنون برای این همه وقتی که برای ما میزارید و زحمت میکشید از دل و جون 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اجرتون با خداجونیم باشه چون اون میتونه فقط بهت برگردونه چیزی باشه که لایق این همه زحمت های بی دریغی که برای ما میکشید😄😄😄😄 ما فقط زبانن و از ته قلبمون میتونیم تشکر کنیم همین براتون بهترین ها رو همیشه آرزو میکنم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
وای از ساعت یازده دارم مینویسم چقدر طول کشید فکنم خیییییلی حرف زدم😅😅😅😅😅😅😅😂😂😂😂😂
مممنونم بینهاااااااااایت که هستیدو برامون وقت میزارید عاشقانه دوست تون دارم😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سلام سمیرا یه دونه دوردونه تو میتونی نویسنده ی خوبی بشی قلمت خیلیییی زیبا بود کلی جالب بود برام خوندن کامنتت من خودم داستان کودک مینویسم ولی خیلی قلمت شیرین بود
یه چیز دیگه داستانتو که میخوندم احساس کردم از یه کهکشان دیگه ای
واقعن همیچن طرز فکری توی ایران هست ! من اصن توی مدار نبودم و این نوع تربیت رو اصن توی اطرافم ندیده و نه شنیده بودم. به هرحال خوشحالم که راه خودتو پیدا کردی تو موفق میشی وقتی بفهمی یه روح مجرد به این دنیا اومدی و یه روح مجرد هم از این دنیا میری بقیه ی زندگی همش یه هدیه است . و اصن ربطی به پدر ومادر و برادرات و اقوامتون نداری و میتونی اونقدر پیشرفت کنی که باهاشون فاصله بگیری که دیگه تاثیری توی زندگیت نداشته باشن و تو از اونها جدایی و فقط روحت به خدا وصله اینقدرم نگو به خاطر خانواده چون خانواده ی تو هیچچچ تاثیری توی زندگی تو نمیتونه داشته باشه مگر اینکه خودت بهشون اجازه بدی و قدرت رو دست عوامل بیرونی بدی
موفق باشی حتمن میشی چون توی این مسیری
سلام سمیراجان چقدر باخوندن کامنتتون عششق کردم چچقدر داستان زندگیتو جذاب و بصورت کمدی وخیلی باحال تعریف کردی یعنی جوری تعریف کردی که انگار روبروم نشسته بودیو داستان زندگیتو میگفتی،کللی خندیدم😂 ان شاالله که همیشه لب خودت خندون باشه عزیزم و درتک تک لحظات زندگیتون بااحساس لیاقت وارزشمندی شادوسلامتو ثروتمندباشی😘
برات بهترینهارو آرزومندم
کلی کلی لذت بردم وخندیدم الهی که همیشه شادباشی😍💗💕♥️❤️❣️💓
سلام سمیرا جون دوست عزیزم . چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت. همینجوری ادامه بده دوست عزیزم حتما موفق خواهی شد و آزادی رو در تمام جنبه ها تجربه خواهی کرد. همین تجاربی که داشتی چقدر بزرگتر کرده و آماده تر. ان شا الله بزودی و البته با طی کردن تکاملت به همه ی چیزهایی که میخوای میرسی .
ای جانم 🤩🤩کلیییی از خوندن دیدگاهت سمیرا عزیز لذت بردم
چقدر خندیدم
چقدر یادم اومد که بابا خودم هم همین شرایط رو داشتم
من الان آلمان هستم و دقیقا کپی برابر اصل آمریکا هست
طبیعت اش
احترام مردم اش
احترام به عقاید و همچی
تو روی خودت کار کن وقتی فرکانس ات به حد خوبی بالا رفت خداوند خودش کلی برنامه داره برات و از اون جامعه جدات میکنه 💕⚘😘
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گل
استاد عجب سوال خوبی گذاشتین
من الان میخوام بنویسم واسه شما ولی قبل از شما به خیلیا اینو گفتم که من حدودا از ۶ ماه پیش که وارد سایت شما شدم دیدگاهم از زمین تا آسمون در مورد آمریکا عوض شده و اینو مدیون فایلهای خیلی خوب و صادقانه ای هستم که شما مستند از زندگیتون در آمریکا گرفتین
پیش فرض ذهنی من از آمریکا یک کشور با ساختمونای بلند و شهر های پر از آلودگی و کثیفی و کاملا سیاه و سفید و خاکستری ، یعنی اسم آمریکا میومد من تو ذهنم این سه رنگ و با آپارتمانای بلند و شلوغ و آلوده میومد ،
دیدم در مورد مردم آمریکا یه سری آدم های خشن با هیکلای گنده و سیاه که خیلی بی اعصابن و اصلحه همراشونه و اگه اونجا کم و زیاد کنی درجا اصلحه میکشن و میکشنت
در مورد خانواده دقیقا همینطور که اصلا خانواده مفهوم نداره و بچه ها پدر و مادرشون معلوم نیست کیه و …
دقیقا یادمه بچه بودم پسر خالم اومده بود خونمون و داشت تو جمع در مورد اینکه تو امریکا مردم تفنگ دارن راحت همو میکشن و حتما تا چن ساله دیگه همه جای دنیا اینجوری میشه که همه راحت همدیگرو میکشن صحبت میکرد و من تو همون دوران بچگی قشنگ احساس نا امنی میکردم و تا کلی وقت کابوسشو میدیدم و وحشت زده بودم و از همون بچگی از آمریکا متنفر شدم و شدید میترسیدم و اونجا رو عامل نا امنی دنیا میدونستم
بعد از اون حمله آمریکا به عراق بود که تا مدتها کل خبر و فیلما از اون بود که کلی ترسمو بیشتر کرد و باورمو در مورد آمریکایی ها که خشن هستن و همو میکشن و رحم ندارن بیشتر کرد
بعد از اون هم رسانه های ایران که مرتب فیلم از جنایت و جنگ نشون میدادن از آمریکا و همچنین تحریمها که میگفتیم عامل بدبختی ما تحریمهای آمریکاست
کتابهای درسی مدرسه مخصوصا تاریخ که همش از بدی های آمریکامیگفت
شعار هایی که توی راهپیمایی ها مردم میدادن و ما از بچگی سالی چنبار این برنامه هارو هم از تلویزیون و رادیو دتبال میکردیم هم تو جامعه به خصوص توی مدرسه که باید برای آمریکا و اسرائیل شعار میدادیم
الان که فکر میکنم هنوز ذهنیتم نسبت به اسرائیل هم سیاه و خاکستریه چون ورودی که اونارو تکذیب کنه ندیدم
و بعد از اون تیر خلاص رو وقتی این بیماری اومد بهم زده شد که آمارها نشون میداد که چه وخامتی تو آمریکا هست و نتیجه گیری ما از این اخبار و آمار این بود که مردم آمریکا خیلی بی فرهنگ و …. هستن و ببین چجوری تو مدت کم آمریکا ترکید و اونجا هیچ کس حاضر نیست فدا کاری کنه و چون آدمهای خشن و بی احساسی هستن پرستارهم ندارن رئییس جمهورشونم که عین خیالش نیست و چرت پرت میگه به خاطر همین به این روز افتادن و کلی هم خوشحال بودیم که پس خداروشکر که ما تو ایرانیم و مثل آمریکایی ها نمیمیریم
الان که دارم اینارو مینویسم هم به سادگی و حماقتم میخندم هم ناراحت میشم به خاطر این همه غلطی که وارد ذهنم شده
تنها باور مثبتی که به آمریکا داشتم در مورد جنسهای آمریکایی که خیلی جنس خوب و عالی داره و ماشینهای درجه یک آمریکایی که قبلن حتی نمیتونستیم آرزوشم بکنم
از وقتی وارد سایت شدم و فیلما رو دیدم با اینکه اوایل هنوز مقاومت میکردم و نمیتونستم بپذیرم اما کنجکاویم باعث شد ادامه بدم و هرچی فیلمهای بیشتری میدیم واقعا ذهنم باز شد و واقعا دیدگاهم ۱۸۰ درجه تغییر کزده الان
اصلا وقتی این سرسبزی ها و زیبایی هارو میدیم باورم نمیشد که اونجا آمریکاست
هرچی فیلم میدیدم همه رنگی و زیبا و سرسبز
هرچی میدیدم آرامش و امنیت و صلح و دوستی بود
وقتی میرفتید توی شهر با اسکوتر بودید و مسیر رو فیلم میگرفتید چقدر برام جالب و جذاب بود و چیزایی که میدیدم و مقایسه میکردم با تصویر های ذهنم حیرت زدم میکرد
وقتی صمیمیت و روابطتون با دوستان و همسایه هاتون میدیدم اصلا با آمریکایی های تو ذهنم زمین تا آسمون فرق میکرد
این همه آدمهای با مهر و محبت و حمایتگر و مسئولیت پذیر که شما نشون میدادین و توضیح میدادین بی نهایت حالم خوب میشد چقدر مردم شادن و حالشون هم با خودشون هم اطرافیانشون خوبه واقعا باور نکردنیه
این حجم از رفاه و اسایش تو این کشور ستودنی هست
اون فایلهای توجه به نکات مثبت فروشگاه ها و مراکز تفریحی آمریکا رو حتی تو رویاهام هم نمیتونستم ببینم
این همه آب و باران و نعمت و رحمت خدا که اونجا فراوان هست واقعا آدمو به وجد میاره و چقدر میطلبه که فکر کنیم به خیلی چیزا و از اون باورها مخربی که داریم جدا شیم و ببینیم این همه عظمت و بزرگی پروردگار
واقعا دنیام خییییلی کوچیک بود قبلا
اصلا احساس آدمی رو دارم که نابینا بودم و الان تازه دارم میبینم
حس کسیو دارم که تو یه اتاق تنگ و تاریک بوده و حالا یه پنجره به روش باز شده که داره نور و روشنایی میبینه و بی نهایت شگفت زده هست
بعد از دیدن اون همه زیبایی به خودم گفتم ببین چقدر جهان بزرگه و چقدر زیبایی داره و با خودم عهد کردم که باید برم و تا جایی که خدا بهم عمر میده همه دنیا رو ببینم زیبایی های این جهان بزرگ رو ببینم و به حدی اشتیاق دارم که حد نداره
و الان به قول شما و دوستانی که توی کلاپ هوس صحبت میکردن توی اون مرحله هستم که انقدر از چیزایی که دیدم شگفت زده ام که دوست دارم به همه بگم بابا اونایی که شما دیدین و میگین و فکر میکنین نیست یه چیز دیگست ولی متاسفانه نمیتونم و دقیقا همون حرف استاد درسته که باید خودشون بخوان و برن دنبالش تا ببینن من هر کار میکنم نمیبینن
خیلی جالبه که بعد از اینکه با شما آشنا شدم و دیدم نسبت به آمریکا تغییر کرد خیلی اتفاقی با پیج هایی اشنا میشم که اونها هم دارن زیبایی های آمریکارو بهم نشون میدن و مهر تایید و تاکیدی به حرفا و فیلمهای شماست
قبل از آشنای با شما و دیدن فیلمها همیشه میگفتم دوست دارم مهاجرت کنم ولی هرگز به آمریکا فکر نکرده بودم که همش به خاطر باورهام در مورد آمریکا بود ولی حالا واقعا بزرگترین هدفم مهاجرت به آمریکا و دیدن و لمس همه اون زیبایی ها از نردیک هست
استاد عزیز بابت این تغییر بزرگی که در ذهن ما ایجاد کردید بی نهاییت ازتون ممنونم
خدارو هزاران بار شکر میکنم که با شما آشنا شدم
وقتتون بخیر و خدا نگهدار
سلام استاد عزیز مرسی بابت این مسابقه ک باعث شد بیشتر توی ذهنمون کندوکاو کنیم
و فکرررر کنیم
دیدگاه من :
• فکر میکردم امریکا یک جایی بی اب و علفی هست و همش خاک هست و خاک چون توی بچگی توی انیمیشن دیده بودم و چون ما مشهد زندگی میکنیم و سرسبز خیلی کمی نسبت ب امریکا داره برای همین وقتی درختی قطع میشود حالم بد میشود ک درخت کم هست نکنید ولی بعد دیدن این سریال ها اصلا زاویه دیدم عوض شد و دیگ عذاب وجدان ندارم
* و توی اخبار دیده بودم ک سیاه پوست ها و سفید پوست نمیتون باهام باشن و همش جنگ هست سر این موضوع ولی توی سفر ب دور امریکا و یک قسمت از زندگی در بهشت ک رفتید پیش دوستتون اون پیش فرضم زیر سوال رفت و دیدم ک اقا اصلا مردم با هر نژادی باهم دوستند و زندگی میکنند و در صلح با خودشون و حتی این خواسته در من ایجاد شده ک منم یک دوست سیاه پوست داشته باشم چون انسان خوبی هستند
* چیزی ک من توی چهارسال پیش داخل اینستا دیده بودم فکر میکردم همه خانم و دختر ها توی امریکا خیلی بی قید و بند لباس ناجور میپوشن ولی با دیدن این دوسریال فهمیدم اون پست های ک داخل اینستا هست فقط همونجاست و ن بیرون جامعه و مردم توی امریکا و اروپا خیلی لباس عادی و راحتی میپوشن و لباسی برای جلب توجه نمپوشن و کسی ب کسی کاریی نداره و امنیت دارن خانم ها.
* من چند سال پیش انسان مذهبی بودم و طرز فکرم این بود ک اگه من محجبه برم خارج کشته میشم چون اون ها مسلمون هارو قبول ندارن. ولی با دیدن این سریال ها متوجه شدم توی امریکا هرکی با هر دینی میتونه باشه
* چون داخل فیلم ها دیده بودم امریکا شهر پر از ساختمونه برای همین دوست نداشتم امریکا انتخاب کنم برای زندگی ولی دیدم عوض شد امریکا محیط شهریی خیلی ازادی داره و پر از خونه های ویلاییه و خیلی بیشتر امریکا رو دوست دارم و خوشم امد
* درباری اب و هوا من عاشق اب و هوایی فلوریدا شدم چون قبلا فکر. میکردم امریکا بی اب و علف و الوده هست ولی الان ک متوجه شدم چ اب و هوایی داره عاشق فلوریدا شدم
* و قبلا فکر میکردم توی امریکا ادم ثروت مند خیلی کم هست ولی با دیدن این فیلم ها دیدم ک امریکا خیلی ثروت مند و انسان ثروت مندی داره و بی نهایت فراوانی داره از هر چیزیی ک بخوایم 🙏🏻🤍خدایا شکرت
* و همینطور مردم های مهربون خون گرم صادق و درستکار داره ک انسان ب شدت شادی هستند و من عاشق این مردم شدم و خوشحالم ک چنین انسان های هستند و میتونم کنارشوون لذت ببرم 🥰❤️
این بیشترین ذهنیت و دیدگاه های منفی من ب امریکا بود
✅و الان ک این هارو یاداشت کردم متوجه این داستان و حرف شما شدم استاد ,ک گفته بودید 🔥هرچیزی رو بدون تحقیق قبول نکنید
و الان ک دارم نگاه میکنم ب طرز تفکرم و دارم میبینمم ک با درست شدن این دیدگاه های ک داشتم چقدر بیشتر از زندگیم لذت بردم و ارامش داشتم
و درباری باور ها در هر زمینهای داستان همینه نباید حرفایی ک قبلا بقیه ب ما منتقل کردن قبول کنیم باید خودمون بریم تحقیق کنیم و طرز تفکر درست رو خودمون پیدا کنیم و انتخاب کنیم تا تجارب قشنگ تری داشته باشیم.
مرسی استاد و مریم جان بابت این سوال عالی و سریال زندگی در بهشت و سفر ب دور امریکا 🙏🏻
دوستتون دارم
دریا 💙
سلام به استادعباسمنشِ عزیزم و مریم جانِ زیبا و مهربون.
و سلام به بِرونی و بچه های پردایس و پردایسِ قشنگ و پرتکاپو و رنگارنگ و خوش عطر و بو که از تویِ صفحه یِ مانیتور میتونم خیلی راحت تشخیص بدم چه بویی رو دارین توی این بهشتِ زیبا استشمام میکنین و منم دارم اونجارو نفس میکشم.
استادِ عزیزم من اولین دیدگاهم هست و الان چندساعتی میشه دارم فقط به این سوال فکرمیکنم و چه سوالِ پرمحتوایی پرسیدین و به نظرِ من جواب به این سوال اصلا در قالب یک دیدگاه نمیتونه گنجونده بشه.
اصلا میدونین چیه استاد؟ فایل های زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا و دیگر فایل های شما، فقط نظر من رو درباره ی آمریکا یا کشورایِ دیگه تغییر نداده.. قضیه خیلی خیلی وسیع تر از این حرفاست. فایلایِ شما نه تنها نظرِ من درموردِ آمریکا و کشورای دیگه، بلکه چرا راهِ دور بریم؟ نظرِ من رو در موردِ حتی خودم تغییر داد.درموردِ خداوند.. درموردِ کلمات!
در موردِ کتابِ خدا.. درموردِ لفظِ زیبایی..
لفظِ زندگی!
کلمه یِ کشور.. کلمه ی شهر و نژاد و …. همه چیز استاد همه چیز..
با آگاهی هایِ فایل های شما، کلا انگار باید فرهنگِ لغتِ ذهنم رو که هرکسی اومده با نظرِ خودش یه چیزو برام معنی کرده و من ندونسته و ناآگاهانه قبولش کردم، پاک کنم و یکبار دیگه با آگاهی هایِ جدید ازاولِّ اول اطلاعات رو وارد کنم.
فرهنگِ لغتِ عباسمنشی ها😄🌹
واقعا این سوال و محتواش رو از زاویه های مختلف میشه بیانش کرد و نمیدونم دقیقا تغییرِنظرم درموردِ مردمِ آمریکارو بعد از دیدنِ فایلاتون، از کدوم زاویه ش براتون بگم چون وااااقعا فایل های شما نظر و دیدِ من رو کُن فیکون کرد.
و انگار قبل از اینکه فایل هاتون رو ببینم، داخلِ یک جمعیتی بودم و داشتم باهاشون میرفتم.
کجا میرفتم؟؟
_ نمیدونم!
از کِی شروع کردم به همراهشون رفتن؟
_ نمیدونم!
چرا و به چه هدفی داشتم اینقدر مداوم میرفتم؟
_نمیدونم!
جالبه که حتی بقیه ی جمعیت هم نمیدونستن!
خلاصه باید بگم که با شما،، اول به نادانیِ خودم پی بردم…..
یک ملتی که یه چیزایی شنیده بودن و سرشونو انداخته بودن پایین و خیلی مودب داشتن پشتِ سرِ فقط یه سری اطلاعات که دست به دست و دهن به دهن چرخیده، داشتن حرکت میکردن و منم جزءِ اونها بودم و بدونِ اینکه بپرسم کجا داریم میریم، خیلی عادی پشتِ سرشون داشتم باهاشون میرفتم و میرفتم و میرفتم و…. بعد که فایل های شمارو و زندگی دربهشت و سفر به دور آمریکا رو دیدم و….. خدای من!!!
انگار یهو پام رفت رویِ ترمز و ایستادم و فقط به این فکرکردم که دارم کجا میرم؟؟ چرا ازکسی حتی نپرسیدم که این جمعیت داره کجا میره؟؟ من دارم کجا میرم؟؟ چرا اینقدر ناخودآگاه دارم با اونها حرکت میکنم؟؟ چرا هرچی میگن رو باورمیکنم؟؟ چرا جملاتشون رو(بدونِ اینکه ببینم درسته یا غلط) دارم تایید و تکرار میکنم و حتی منم به ناخودآگاه دارم همون جملات رو به بقیه میگم!! دقیقا مثل رباتی که بهش برنامه داده باشن و فقط دکمه ی صفر و صد رو داشته باشه.
خدایا شکرت که وایسادم از اون جمعیت و ازشون جا موندم و چه جا ماندنِ زیییبااایی…
و حالا با آگاهی هایی که شما دادین فهمیدم که داشتم کجا میرفتم…. بیراهه!
این یعنی قدرتِ اختیارِ منِ اشرفِ مخلوقات..این یعنی درسته که ممکنه یه مدت خودم رو به هردلیلی قاطیه غیرِ اشرفِ مخلوقات ها کرده باشم ولی تواناییه ترمز کردن و سرپیچی کردن و انتخابِ مسیرِ بعدی رو دارم.. با ابزارِ اختیار و انتخاب.
و از خدا سپاسگزارم بخاطرِ قدرتِ اختیاری که به من عطا کرد.
و این یعنی مصداقِ آیه یِ هدایت که خداوند همواره درحالِ هدایتِ ماست و خدایا ازت سپاسگزارم که صدایِ آرامبخشِ دعوتت رو از زبانِ استادعباسمنشِ عزیزم شنیدم..
نمیدونم چی شد که تویِ اون جمعیت، صدایِ خدارو شنیدم.. استادعباسمنشی که میگفت: دوستان میتونین خودتون انتخاب کنین.. میتونین تویِ هرجا و هر مرحله ای از زندگی تون باشین،مسیر و اون جادّه قشنگه و راحته رو پیدا کنین.. استاد من به اون جاده ای که شما در قدمِ اول تفسیرش کردین میگم “صراط مستقیم”. یعنی راهِ درست و مسیری که از زیبایی ها و نعمت هایِ فراوان میگذره.
قطعا نمیتونه اون مسیری باشه که اون جمعیت داشتن میرفتن.. ازکجا مطمئنم؟ از احساساتِ اون جمعیت.
میگم که سوالتون خیلی پرمحتواست و ازکجاش بگم!!
دیدگاهِ من تویِ اون جمعیت درباره یِ کشورِ آمریکا، فقط یکی از چیزایی بود که الکی الکی بدونِ فکر کردن قبول و باور کرده بودم.
من قبلا اصلا آمریکارو اینجوری تصور نمیکردم.ازبچگی از تویِ مدرسه و تلویزیون و…کلا آمریکارو جورِدیگه ای بهمون نشون دادن.. اصلا فکرکردن به این کشور انگار حرام بود و یادگرفته بودم که اونها ازخدا به دور و موردِ قهرِ خداوند قرارگرفتن و همش طوفان و باران های زیاد و ….. درقالبِ خشمِ خدا به سرشون داره می باره.
به ما گفته بودن که هرکسی بی حجاب باشه پس کافره و من هم بعنوانِ یه دختر میدیدم که روسری ندارن و خُب حجاب رو نشانه یِ باخدا بودن میدونستم، پس باور میکردم و به نشانه یِ تایید سرمو تکون میدادم که آره آره دارن راست میگنااااا.. واه واه چقدر بی حجاب و ازخدا به دورن!
(درحالیکه خودمم اصلا حجاب رو دوست نداشتم و ندارم😄.. فقط بخاطرِ تایید و تحسین شدن بود که اینارو میگفتم که موردِ قبولِ اون جمعیت باشم)
حالا قضیه یِ حجاب خیلی جزئیه و فقط یه مثال بود.
من واقعا تعجب کردم و آخه مگه میشه همه و همه چیز دروغ و اشتباه باشه؟!
من آمریکایی هارو جنگجو میشناختم و کسایی که مشکلِ روانی دارن و با خودشون و تمامِ مردمشون بخصوص ایرانی ها مشکل دارن و دشمنن.
واقعا با چیزایی که تویِ اون جمعیت شنیده بودم و باورکرده بودم،، تصورم این بود که چون همشون مصلّح و وحشی هستن و بی بند و بار و بی قانون هستن،همش گوشه های خیابوناش جنازه ی افراد رو میشه دید که واسه یه بحثِ معمولی همدیگه رو کشتن و پلیس هم از مردم وحشی تر و اصلا هیچکس جرات نداره به کسی چیزی بگه وگرنه کشته میشه….
الان داره خندم میگیره راستش به افکارِ قبلنام😄 ولی خب اینا واقعیت هایِ جمعیتِ قبلی ای که باهاشون زندگی میکردم هست.
قبلا بر این باور بودم آمریکا خیلی کثیفه و فقط ماییم که فرهنگِ چندهزارساله داریم و آمریکایی ها خیلی بی فرهنگن😄🙈
قبلا بر این باور بودم که آمریکایی ها تمامِ فکر و دغدغه شون از بین بردنِ ما و بقیه یِ کشوراست و کلا نگم براتون استاد…..
قبلا بر این باور بودم که آمریکا اصلا خدا نمیشناسه.اونا که قرآن ندارن که بدونن ایمان تقوا عمل صالح که تومدرسه فقط کلماتش رو حفظ کردیم چی هست.
و بیشتر از اینا نگم که خودتون خوب میدونین چیا تحمیل شده بهمون….
اماااااا….
بعد از ترمز زدن تویِ مسیرِ قبلی و شک کردن به اون جمعیت و پی بردن به نادانیِ خودم،، یعنی وقتی که با شما آشنا شدم و کلا زندگیم جورِدیگه ای شد و متوجهِ وجودِ یک عینکِ کثیف رویِ چشمم شدم و اون عینکِ کثیف رو ازچشمم برداشتم….
دیدم که فقط عینکِ من کثیف بود و این جهان اصلااااا نازیبا و کثیف نیست! با جهانی جدید روبه رو شدم.این عینکِ کثیف جالبه که رویِ چشمِ من و تمامِ اون جمعیتی که به بیراهه میرفتن قرار داده شده بود و انگار که شرط و لازمه ی حضور توی اون جمعیت، فقط زدنِ این عینک کثیف و دیدنِ هرچیزی به بدترین شکلِ ممکنش بود.(مصداقِ اون آیه که به قولِ قرآن که میگه بر گوش و چشم هایِ آنها پرده ای هست که نه می بینند و نه میشنوند)
با دیدنِ تک تکِ فایل ها، دونه دونه صفحه هایِ جدیدِ فرهنگ لغتِ جدیدِ عباسمنشی ها داشت شکل میگرفت.. کم کم با بخصوص آرزو و معصومه که خواهرام هستن و در سایتِ شما حضور دارن ،شروع کردیم دنیایِ جدید و حقیقی رو درک کردن و دیدن و دربارش حرف زدن(مثلِ شما و مریمِ عزیز و زیبا)
استاد نه تنها آمریکا،، بلکه تماااامِ جهان زیباست. قانونمنده و پر از فراوانی و نعمت.. اینها از قبل به ما و تمامِ جهانیان داده شده بود. اما عده ای که ناسپاسی کردن، مشمولِ میزانِ کمِ نعمت ها شدن.
سپاسگزاری یعنی توجه به زیبایی ها..
پس من و ملت من درحالِ توجه به نازیبایی هایِ آمریکا بودیم و رویِ بدِ این کشور رو با کانونِ توجهمون برایِ خودمون برانگیخته کردیم چرا که جهان درحالِ اثباتِ باورهایِ ما به ماست.
پس ما ناسپاسی کردیم که نعمت های کمتری نسبت به آمریکا نصیبمون شد و این اصلا به اون کشور ربطی نداره!
وقتی برامون از آمریکا فیلم میگیرین، من این فکر رو دارم که انگار یه مهدِکودک با ابعادِ بزرگتر رو دارم می بینم از افرادی که دارن مثلِ بچه ها کنارِ هم زندگی رو بازی میکنن و مثلِ بچه ها ترس از قضاوت ندارن و مثلِ بچه ها اصلا آشناییِ زیادی با بَدی ها ندارن و براشون خیلی تعریف نشده!
حالا که یکم بهتر میتونم ببینم، می بینم که اصلا یادم نمیاد و تویِ فیلمایی که شما گرفتین ندیدم که همشون باهم قرار بزارن و جمع بشن و برایِ کشورایِ دیگه لعنت بفرستن! برعکس برایِ کشورایِ دیگه دعا میکنن!
استاد قسمت به قسمتِ سفر به دورِ آمریکا و زندگی در بهشت و کلا فایلاتون درباره یِ آمریکا و مردمش، برایِ من مثلِ ورق زدنِ تک تکِ صفحه هایِ قرآن بود..
چرا اینو میگم؟ چون مگه نه اینه که قرآن به توحید دعوت میکنه؟ خب من دارم توحید رو توی این ملت می بینم.. اونا کاری به کسی ندارن و فقط به خودشون و قدرتِ خودشون متکی هستن و درصلحِ کامل با خودشون هستن و عواملِ بیرونی مثلِ دشمن و کشورایِ دشمن رو قاطی ِ موفقیت هاشون نمیکنن! خب این اسمش توحید نیست،پس چیه؟
یا مثلا اینکه اعتقاد دارن که ما برتر هستیم خب مگه این اعتقادشون مصداقِ اون آیه که خداوند میگه من به شما برتری داده ام و شما خلیفه ی من هستید نیست؟؟
یا مگر نه این که این ملت، اساسِ زندگی شون رو بر پایه یِ لذت بنا کردن؟ خب برنامه یِ خداوند برایِ ما رو هم در قرآن میتونیم به وضوح درک کنیم که تماماً لذت بردنِ ما از این جهان بوده. خُب اینها صفحه هایِ قرآن نیست؟
خلاصه من منکرِ بَدی ها نیستم چون درجهانِ تضادها زندگی میکنیم و بحثِ من نتیجه ی توجهِ آگاهانه به وجهِ خوبی یا بدی هست و همین کشوری که برای خیلی ها بد و جهنم و دشمن بوده،برایِ شما و افرادِ زیادی هم عالی و پربرکت و بهشت بوده. و این چیزی بجز نتیجه ی تغییرِ باورها و تغییرِ کانونِ توجهِ شما و اعراضِ آگاهانه یِ شما از اطلاعاتِ غلط و دروغین رو نمیتونه برسونه که تماماً درحالِ استفاده از زیبایی هایِ این کشور هستین و علناً رویِ خوشِ این کشور رو برایِ خودتون و همچنین ما برانگیخته کردین.
حالا دیگه با شما به این آگاهی رسیدم که آمریکا و کشورای دیگه فرقی نمیکنه و فقط کانونِ توجه ماست که نتایجِ مارو رقممیزنه و میتونیم به هرجایی از کره یِ زمین هم جوری نگاه کنیم که به نفعِ ما و هم جوری نگاه کنیم که به ضررِ ما باشه.
حالا دیگه با فایلایِ شما باورم بر اینه که آمریکا خیلی خیلی زیبا و بخصوص بسیاااااار تمیزه و برای منی که عاشق تلفیقِ طبیعت با زندگیِ لوکس هستم بسیار بسیار جایِ مناسب و ایده آله.. کشوری بسیار امن و قانونمند و بسیار با فرهنگ و آزاده..
و اگه بخوام آمریکا رو در یک کلمه توصیف کنم، اون کلمه فقط “آزادی” هست..
آزادیِ خداپسندانه و مقدس.
کلمه یِ آزادی خودش یک کتابه واقعا.. هرچقدر از آزادی هایی که تویِ فایل ها از این کشور دیدم بگم، باز کمه استاد..
ازتون ممنونم که چشمِ مارو به جهانِ حقیقی بازکردین.
منِ اسماء و معصومه و آرزو ازتون سپاسگزاریم و دوستون داریم.
درپناهِ خدا باشین استادِ عزیزم.🌹🌹🌹
مریم و استادعباسمنشِ خوبم،، دوستون دارم خُب🥰
سلام میکنم به خانواده صمیمی عباسمنش💐💐💐💐💐💐💐💐
دیدن دو مستند سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت یک سری از نگرش های من نسبت به آمریکا رو تغییر داد
و بر یک سری از نگرشهای جدیدی که داشت شکل میگرفت مهر تایید شد.
اولین حسی که با دیدن مستند های شما از مردم آمریکا گرفتم زمانی بود که اونها در جواب شما به دوربین نگاه میکردند و با لبخند به ما دست تکون میدادند😍😍 و این یعنی:
” ما با شما دوست هستیم”
یا وقتی از یک گروه خیلی کوچیک فیلم برداری کردین که شعارشون بر ضد جنگ و به حمایت از ایران بود
بر خلاف رسانه ما که اونها رو به عنوان دشمنان ما معرفی میکنن😶 و ما رو تشویق میکنن که شعار مرگ بر آمریکا رو تکرار کنیم😶و از افراد یا بعضا کسانی که به اونجا مهاجرت کردند شنیده بودم که اونها آدم های بی احساسی هستند!!
واقعیت اینه که ما آدمها، در هر کجای دنیا، میتونیم همدیگر رو دوست داشته باشیم و با صلح کنار همدیگه زندگی کنیم🤗🤗
دومین تفاوتی که بین افکارم و واقعیت دیدم:
میبینم که اونها اغلب فرزندان زیادی دارند و با عشق و علاقه با هم زندگی میکنن و احساساتشون رو به راحتی به هم ابراز میکنن و فرزندی که عاشقانه مادرش رو به آغوش میکشه و مادری که شبها به رختخواب فرزندانش میره تا اونها با آرامش به خواب بروند😊😊
خب پس اونها هم آدمهای خانواده دوست و با عاطفه ای هستند
بر خلاف تصورم ناشی از افکار عمومی که اونها آدم های تنها و بی قیدی هستند!!
تفاوت بعدی:
لحضات فراوانی هستند که اونها به راحتی برای شما وقت میزارن و در هنگام نیاز سخاوتمندانه براتون وقت میزارن و بهتون کمک میکنن👏👏، علی رغم اینکه شما یک خارجی هستین👌👌
برخلاف داستانهای نژاد پرستانه ای که از طریق رسانه ها تبلیغ میشه!!
تفاوت بعدی در مورد امنیت اونجاست:
من میبینم که بارها شما تنهایی به سفر میرین و خانم مریم عزیز تنها در یک خانه ویلایی زندگی میکنن و تنهایی به خرید میرن و شبها در اطراف دریاچه پیاده روی میکنن👏👌
و این یعنی اونجا امنیت داره،
برخلاف رسانه ها و افکار عمومی ما که، چون حمل اسلحه در اونجا آزاد هستش پس کاملا نا امن هستش و به راحتی کشت و کشتار و تجاوز صورت میگیره!!
دیگه اینکه:
دیدم اونها آدم های به مراتب شادتری هستند👌👌
جشن های ملیتی دارند
هرکس هر طور که دوست داره لباس میپوشه
همه با هم میرقصن
و به راحتی شادیهاشون رو ابراز میکنن🤗🤗
در مورد طبیعت اونجا تصوری نداشتم ولی در مستندها دیدم که خیلی فراوانی هست🤗🤗🤗🤗🤗🤗
فراوانی رودخانه و دریا و آب و زمینهای سرسبز و همه جا پر از درخت و بسیار بسیار بسیییییییییییار تمیز😍😍😍😍😍😍😍😍😍 که واقعا زیبایی این طبیعت رو هزاران برابر میکرد🤗🤗🤗🤗
خدارو شکر میکنم که در این مسیر قرار گرفتم و همسفر باشما روز به روز زیبایی های بیشتر و فراوانی و دوستی و اعتماد رو میبینم و باور میکنم🙏🙏🙏🙏🙏🙏💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
به نام خدای مهربان. درود به استاد عزیز، سید عزیز و خانم مریم شایسته و همچنین تک تک اعضای سایت، یا بهتره بگم خانواده ☺️
استاد خیلی سوال جالبی پرسیدی در مورد اینکه شما تا قبل از دیدن این سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت، چه دیدگاهی در مورد آمریکا داشتید؟ که سوال اول هست …
حقیقتش من تا قبل دیدن این سریال های پر محتوا و زیبا و فوق العاده، دیدگاهم در مورد آمریکا کمی نامناسب بود، نمیگم خیلی، ولی نامناسب بود. فکر میکردم آمریکایی ها خیلی بی ادب هستند و همش دنبال کار میدون و حتی وقت تفریح ندارن و همش حرص میزنن دنیا رو مال خودشون کنن و زورگو هستند و امنیت پایین هست و از این جور باورها.
حالا این باورهای نامناسب از کجا شیرجه زده بودن توی ذهن بنده ؟ اول از دایی پدرم، که به شدت مخالف آمریکاست، همیشه میگفت اگر آمریکا نبود دنیا گلستان میشد. خب منم خودم از اخبار و رسانه میشنیدم. متاسفانه پدر من دنبال کننده ی اخبار و رسانه هاست، هرچی هم بهش میگم پدر من ول کن این اخبار رو بیا یه موزیک قشنگ گوشکن از این بهتره. ولی گوش نمیده و صدای تلوزیون هم زیاد میکنه و منم به گوشم میرسه دیگه.
دوم از رسانه های مختلف مخوصا اخبار. سوم از مدارس و دانگشاه و معلم و استادهای عزیز و …
راستش من یکی از برنامه هام مهاجرت بوده و هست، و حتما انجامش میدم. من از صمیم قلبم آمریکا رو دوست داشتم، ولی با این دیدگاه و باورهای نامناسبی که نسبت به آمریکا داشتم. با خودم گفتم میرم اروپا بهتره. باورهایی که رخنه کرده بودن در ذهن من، و اجازه نمیدادن درست فکر کنم. درست مثل این میمونه که پاتو بزاری روی کلاچ، بزاری دنده و گااااااازززز بدی ولی کلاچ رو ول نکنی. خب حرکت نمیکنه ماشین.
ذهن ما هم همینطوره. گاهی ما باورهای نامناسبی داریم، افکارات نامناسبی داریم. به قول استاد پاشنه ی آشیل… ولی خودمون خبر نداریم. فکر میکنیم ذهنمون پاک شده و دیگه آماده ست، میشینیم پشت فرمون و استارت و دنده و گاز ……. ولی حرکتی نمیکنیم. یه چیزی نمیزاره ما حرکت کنیم. درست مثل ول نکردن کلاچ.
حالا چون موضوع بحث ما در مورد آمریکاست زیاد وارد مباحث دیگه نمیشم. من بعد از دیدن این سریال ها، بهشدت تحت تاثیر کشور آمریکا قرار گرفتم.
از همون قسمت اول سفر یه دور آمریکا که شروع کردید به حرکت. من هم با دریچه ی دوربین شما با شما همسفر شدم و هر آنچه شما میدیدین رو منم میدیدم. و در قسمت دوم که از ایالت جورجیا شروع شد سفرتون. به خدا قسم من اشک ریختم تا قسمت 99
حالا چرا اشک ریختم؟ چون من کلا وقتی هم از فایل های استاد استفاده میکنم و متوجه باورهای اشتباهم میشم اشکم در میاد. این اشک، اشک ذوقه، اشک شادی، اشک عشق، اشک آگاه شدن، اشکی که احساس میکنی در آغوش خداوندی و خیالت راحته که جای امن و امانی داری.
وقتی من زیبایی های طبیعت آمریکا رو میدیم.
وقتی اون همه پاکیزگی و نظم و دقت رو میدیدم.
وقتی رفتار مردم رو میدیدم که هرکی به دوربین شما نگاه میکرد یا دست تکون میداد یا سلام میکرد یا لبخند میزد نا خودآگاه لبخند منم روی صورتم مینشست.
وقتی توی پارک ها، همه در کنار هم، باصلح و ارامش و شادی و خوشحالی داشتند لذت میبردن.
وقتی میدیدم که شما هرجا میرید. پرسنل اون قسمت چقدر با احترام و با روی خوش و لبخند و با عشق با شما و همه رفتار میکنند.
وقتی میدیدم توی سفر مثلا پله ی آر وی مشکل پیدا کرد. یکی اومد و به شما کمک کرد به عنوان دستی از طرف خدا،
وقتی از هرکی هر سوالی میپرسیدین و طرف با حوصله قشنگ توضیح میداد، حتی راننده های اوبر که چند بار اوبر گرفتید.
وقتی شما بدون هیچ محدودیتی داشتین از سفر لذت میبردین . و هرکجا که میرفتید امکانات در اختیار بود و هیچ کجای سفرتون من ندیدم که با محدودیت یا کمبودی مواجه بشید.
دیدن تک تک این صحنه ها… و خیلی چیزای دیگه که واقعا در کلام نمیگنجه. در نوشتن نمیگنجه نمیشه به همه اش اشاره کرد انقدر زیادن و فقط باید ببینی و احساسش کنی. اشک منو در میاورد…
اشکی که همراه با یه دنیا عشق و آگاهی و احساس خوب بود. گاهی ما انسان ها اشک شادی میریزیم. این اشک دیگه نهایت احساس خوب یک انسانه. وقتی شما احساس خیلی خیلی خیلی عجیب و زیبا و دراماتیکی پیدا میکنید، ناخودآگاه یه لحظه بدنتون یخ میشه و اشکتون در میاد. بعدش همراه با اشک یه لبخند یا یک خنده ی از ته دل میاد.
چقدر آگاه شدم نسبت به اینکه :
اولا دولت آمریکا به فکر نابود کردن هیچ کجا نیست، دوم اینکه مردم آمریکا خیلی هم مهمان نواز و راحت و خوش برخورد هستند. و افکار مثبت و ثروتمندی دارن به نظر من. خیلی به همدیگه احترام میزارن و شاید همین باعث شده آمریکا متنوع ترین کشور دنیا باشه. و قوی ترین در اقتصاد. چون براشون فرقی نداره شما کجایی هستی و دین و مذهبت چیه و رنگ پوستت چیه و فلان ….
فهمیدم که اون احساس قلبی من درست بود، عشق به آمریکا، ولی باورهای نامناسب و غلط باعث شده بود که من احساسم رو نادیده بگیرم. مثل آیینه ای که گرد و غبار روش رو گرفته. وقتی میخوای خودت رو در آیینه ببینی نمیتونی واضح و درست ببینی، تصویری تار و خاکی و پر از گرد و غبار … باید آیینه ی ذهنمون رو تمیز کنیم تا بتونیم واضح همه چیرو ببینیم. و احساس خوبمون رو نگهداریم. به قول استاد: احساس مهم ترین عامل در قانون هست.
و الان خیلی خوشحالم که آگاه شدم و خیلی خوشحال ترم که دوره ی آرامش در پرتو آگاهی استاد رو بارها و بارها گوش میدم تا بفهمم و همیشه یادم بمونه که ما در سایه ی آگاهی خودمون، همیشه پیروز هستیم و همیشه حالمون خوبه. آگاهی داشتن به نظر من بزرگ ترین ثروت یک انسانه.
و این سریال به من آگاهی های بسیار زیادی داد به من فهموند که : نه خیر … آمریکا اونجوری نیست که در موردش برات گفتن، اونجوری نیست که توی اخبار و رسانه ها میگن و اونجوری نیست که تو فکر میکردی.
در مورد سریال زندگی در بهشت. من چون اول سفر به دور آمریکا رو دیدم. بعدش زندگی در بهشت شروع شد. من توی همون سفر به دور آمریکا، تمام افکارات نامناسبی که در مورد آمریکا داشتم رو از ذهنم پاک کردم. پر پر کردم رفت. تموم شد و رفت 😁
زندگی در بهشت به من درس های دیگه ای آموخت، از جمله :
عشق: بله عشق واقعی و پاک بین دوتا انسان که باهم و در کنارهم دارن از ثانیه های عمرشون لذت میبرن.
زندگی بهشیوه ی خودت : به شیوه ی خودت زندگی کن، یاد گرفتم که به سبک خودم زندگی کنم، نه به خاطر علایق و سلیقه های دیگران.
یاد گرفتم که در انجام دادن کارها، اراده داشته باشم. و همیشه کوچیک ترین و بزرگ ترین مسائل زندگیم رو باصبر و شکیبایی و تفکر حلکنم.
یاد گرفتم که داشتن آرامش در زندگی برای من بزرگ ترین نعمته. خونه ی روی دریاچه و اون همه درخت و جنگل و احساس خوب… 😎
یاد گرفتم که روی پای خودم وایسم و وابسته به دیگران نباشم. خودم کارهامو انجام بدم.
یاد گرفتم اگر روی باورهام محکم وایسم و به راهم ادامه بدم حتما موفق خواهم شد.
یاد گرفتم زندگی چیز پیچیده ای نیست، ساده بپوش، ساده زندگی کن، راحت باش، خودت باش، لبخند بزن، لذت ببر، و با خودت در صلح باش…. همین…
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم
استااااد من انقدر با دیدن فایلهای شما نگرشم نسبت به امریکا و مردمش عوض شده که واقعا یادم نمیاد قبلا چه نگرشی در این مورد داشتم.
ولی خب در کل با توجه به صحبتهای خود شما در همین فایل و کامنتهای دوستان مثل راضیه عزیز داره کم کم یه چیزایی یادم میاد و مینویسم.😁
البته منم مثل شما خیلی دیدگاه منفی شدیدی نسبت به امریکا نداشتم بیشتر در حالت بیخبری و ناآگاهی به سر میبردم 😂
مثلا در مورد خشکی کشور امریکا من چیزی نمیدونستم چون
فیلم وسترن نمیدیدم. سریال لوک خوش شانسو میدیدم ولی خوشبختانه نمیدونستم اونجا آمریکاس بعضی بیخبری ها بدم نیس.😁
دارم بیاد میارم که تو یه سخنرانی شنیدم که طرف داشت میگفت ببین آمریکا چه کشور داغونیه که اسطوره اش مایکل جکسونه و کلی غیبت میکرد که چه قدر فاسده و افتضاحه. من بیشتر این تو ذهنم مونده. ولی یادمه اوایل که عضو سایت شما شدم یه کامنت زیبای دوستان رو خوندم که در مورد بیوگرافی و باورهای توحیدی مایکل جکسون نوشته بود و چقدر احساسم خوب شد و چقدر این آدم رو تحسین کردم.
یادمه توی مقطع ابتدایی از طرف مدرسه میبردنمون تظاهرات یا همون راهپیمایی و این نمره انظباط داشت. بچه ها شعار مرگ بر آمریکا میدادن ولی یادمه من شعار نمیدادم. دقیقا نمیدونم چرا؟
شاید خجالت میکشیدم 😂
شایدم روحم حقیقت رو میدونست و چون من تو عالم بچگی با روحم هماهنگ بودم و این هم هدایت خداوند بود که از اطرافیانم تقلید نکنم آره واقعا شعار دادن برام کار جذابی نبود!!!🤔
استاااد من عاشق امریکا و مردمش شدم و از خداوند میخوام کمکم کنه تا با این کشور و این مردم هم مدار بشم. چون میدونم اگر الان توی امریکا نیستم بخاطر اینه که باهاش هم مدار نیستم. من مثل امریکایی ها نیستم هنوز.
ولی با فایلای شما دارم کم کم میفهمم که امریکایی ها چه ویژگی های خوبی دارن و دارم سعی میکنم این ویژگی ها رو در خودم بسازم مثل ویژگی شاد بودن. بخاطر همینم اولین هدف امسالم رو شاد بودن انتخاب کردم. شایدم اولین هدف بقیه سالهای زندگیم.
بعضی وقتا احساسم بد میشه. از ایران یه جورایی دیگه خسته شدم. یک عمر یعنی ۳۵ سااال اونجوری که خونواده ام و فامیلم و دانشگاه و قانون ایران خواسته زندگی کردم. به خودم میگم پس تا کی باید حسرت بکشم. حتی حسرت یه چیزایی که حق یک انسانه.
مثل حسرت پوشیدن لباس به سبک خودم نه به سبک زورکی.
مخصوصا این مورد بعضی وقتا خیلی برام زجرآور شده ولی از خداوند میخوام هدایتم کنه یعنی احساسم رو خوب نگه دارم تا هدایت شم.
الان که فکر میکنم به یاد میارم که تا اوایل آشناییم با شما در مورد حجاب همیشه درگیری داشتم نمیدونستم باید چه حجابی داشته باشم و تو سایت هم گاهی دنبال پاسخ این سوالم میگشتم.
بعد کم کم هدایت شدم و فهمیدم قضیه حجاب چیه روحم آروم شد خیالم راحت شد از عذاب وجدانهای مسخره رها شدم و کم کم حجابم راحتتر شد و دیگه عذاب وجدان نداشتم.
جالبه از اونجایی که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست من مطمئنم همینکه گشت ارشاد دیگه نیست یا اگرم هست من مدتهاست اصلا ندیدم، بخاطر تغییر فرکانسهای من و مردم در این مورده که دولت الان ایران نسبت به دولت قبلی در مورد این مسئله خیلی ملایمتر رفتار میکنه. خداروصدهزاربار شکر.
یادمه بچه بودم یه نواری پخش میشد به اسم سیاحت غرب که دقیقا همین که شما اشاره کردین میگفت اگه موهات بیرون باشه اون دنیا از موهات آویزونت میکنن در مورد فشار قبر و نگاه به نامحرم اصلا یه چیزایی میگفت و مخم شستشو داده بود که بخدا تا یه مدت طولانی به جنس مخالف نگاه نمیکردم وحشت و ترس تمام وجودمو گرفته بود.
چه قدر عذاب وجدان کشیدم. بخدا اشکم دراومد. 😢 اونایی که این ورودیها رو به مغز ما دادن جنایت کردن شایدم ناآگاهانه بوده. بله ما برای اینکه احساس خودمون خوب شه باید اینطور فرض کنیم و اونا رو ببخشیم😬
خدایا سپاسگزارم که بعد از یک عمر سردرگمی و پریشونی حقیقت رو فهمیدم.
استاااااد من دوس دارم تو کشور آزاد امریکا زندگی کنم هر لباسی که دوسدارم بپوشم در کمال امنیت. این برام رویا شده.
فک کن همچین چیز ساده ای برات رویا باشه!!!
توی اینستاگرام اغلب پستهام بدون حجابه. اولش میترسیدم گیر بدن یا مشکل بوجود بیاد ولی کم کم باورای خوب ساختم که هیچ اتفاقی بدون اجازه من وارد زندگیمنمیشه.
آخه واقعا باحجاب ورزش کردن سخته. فقط وقتی انجامش بدی میتونی درک کنی مخصوصا تو هوای گرم فاجعه اس.
تو دوران نوجوونی اولین دختری تو فامیل بودم که چادرم رو برداشتم بعد از من چند تا از دخترای فامیل هم کشف حجاب کردن!!!😅
آخه من خودم دید جنسی ندارم به آدما. با دید انسانی آدما رو نگاه میکنم. من برام خیلی عادیه که یه خانم با یک سوتین و شلوارک یا شورت ورزشی ورزش کنه. نه با مقنعه و لباس سر تا پا پوشیده! من برام عادیه که با خانما با بیکینی برن ساحل نه با مقنعه و مانتو برن تو آب.
من عاشق دریام ولی خب یکی بخاطر تمیز نبودن دریا و یکی بخاطر حجاب اجباری بیشتر ترجیح میدم نرم تو آب. البته الان بهم الهام شد که زیاد سخت نگیرم. انشاءالله به جاهای بهتر هدایت میشم.
من آرزوم بود استاد دانشگاه شم چون فکر میکردم هم دیسیپلین داره و هم درآمد خوب ولی وقتی تدریس در دانشگاه رو تجربه کردم کم کم متوجه شدم به هیچ عنوان فضای کارمندی دانشگاه رو نمیخواااام.
عاقاجان من حجاب زورکی نمیخوام. من یک بار به دنیا میام میخوام اونجوری که میخوام زندگی کنم.
استااااد بعضیا عاشق حجابن بغضی وقتا میگم کاش منم مثل اونا بودم اینجوری حسم انقد در مورد حجاب بد نمیشد. من به اونایی که حجاب دارن احترام میذارم اما خودم هر چی فک میکنم نمیخوام حجاب داشته باشم.
آره استاد منم مثل شما وقتی بچه بودم یادمه تلویزیون فیلمهایی در مورد جنگ ایران عراق میذاشتن و واقعااا جوری مخم شستشو داده بودن که تو همون عالم بچگی به شدتتت از عراقیا متنفر شده بودم. فک میکنم یه علت اینکه ذهنیتم نسبت به امریکا بهتره بخاطر اینه که فیلمای کمتری در موردش دیدم.
جالبه چندین سال پیش یادمه موقع جنگ عراق و امریکا یادمه دولت ایران از عراق حمایت میکرد و میگفت برادران عراقی!!! من مات و مبهوت بودم و خیلی احساس بدی داشتم که چرا تا دیروز با عراقیا میجنگیدن و دشمن خونی بودن حالا میگن برادر.
غافل از اینکه اتفاقا این صلح خیلی هم اتفاق خوبی بود ولی اون فیلمای جنگی تاثیرش رو روم گذاشته بود دیگه. البته کم کم هدایت شدم.
اتفاقا بعد از چند سال با دختری تو دانشگاه آشنا شدم که ادبیات عرب میخوند و منو با چند نفر عراقی آشنا کرد که اتفاقا آدمای خوبی هم بودن ولی اولش خیلی مقاومت داشتم.
متوجه شدم که همه جا همه جور آدم هست اینکه من چه آدمایی رو جذب میکنم بستگی به باورای خودم داره.
واقعا یادمه کتابها و برنامه های تلویزیونی و سخنرانی هایی بود که در دائم در مورد غرب زدگی حرف میزدن و میگفتن غرب یعنی آمریکا و اسرائیل داره با همین رواج بیحجابی از طریق رسانه ها بنیان و اساس خانواده های ما رو سست میکنه و فلان و بهمان.
چند سال پیش یه فیلم خفن به اسم شکارچی شنبه با هنرمندی آقای علی نصیریان در مورد اسرائیلی ها دیدم که بشدت مخم رو درمورد اسرائیلی ها شستشو دادن. این بازیگر جوری هنرمندانه نقش یک اسرائیلی رو ایفا کرد که من واقعا از اسرائیلیا متنفر شدم.
اما این وسطا همیشه اطلاعات برعکس این هم دریافت میکردم و بیشتر سردرگم میشدم و همیشه دنبال حقیقت میگشتم و خداروشکر میکنم استاد که با شما هم مدار شدم و حقیقت رو فهمیدم.
استاد واقعا من تا قبل از دیدن فایلای شما نمیدونستم که چقددددر امریکایی ها اهل خونواده و خونواده دوست هستن. حتی کلی بچه دارن برعکس بعضی ایرانی ها که بخاطر ترس از فقر و ناتوانی در تربیت بچه یه بچه بیشتر نمیارن.
یادمه دخترا همیشه تو مدرسه و دانشگاه میگفتن دیگه اینروزا هیچکس ازدواج نمیکنه از بس که فساد زیاد شده و روابط دختر پسرا آزاد شده و ایناااا. و واقعا هم برای ماها که این حرفا رو شنیده بودیم همین طوری هم شد و تا الان من هنوز نتونستم ازدواج کنم. چون هنوزم باورام درمورد ازدواج درست نشده بااینکه دوره عشق و مودت رو هم دارم و کار کردم ولی حالا حالاها باورام نیاز به کار داره. خیلی بهتر شدم و از زیر صفر به صفر و کمی بالای صفر رسیدم. میخوام بگم این باورا خیلی ریشه داره.
بلهههه استاد درسته منم مثل شما همین اخیرا در مورد امریکا چند بار از اطدافیانم ورودی های خراب گرفتم. میگفتن آمار مرگ و میر آمریکایی ها خیلی بالاتر از جاهای دیگس! منم یه گوشم در بود یه گوشم دروازه و اصلا باور نمیکردم فایلای شما تاثیرش روم بیشتره و هر روز داره عشقم به امریکا بیشتر میشه. مخصوصا ایالت فلوریدا و شهر تمپا که مثل ما زیاد نگران این بیماری نیستن. اصلا یه جورایی اونجا شده بهشت من. یه حس خوبی دارم. حسم میگه وقتی یه چیزیو با تمام وجود بخای بهش میرسی مثل فلان خواسته ای که با تمااام وجود خواستی و رسیدی پس به اینم میرسی.
استاد جان من که آرزومه بیام امریکا و تا آخر عمرم دیگه ایران برنگردم چون بنظرم به اندازه کافی ایران بودم. و حالا میخوام زندگی در یک کشور دیگه رو تجربه کنم و کل ایالتهاشو بگردم. اما خیلی ترمزای بزرگی دارم. میدونم ترمزام چیه یکیش نگرانی در مورد مادرمه. مادرم بعد از فوت پدرم خیلی به من وابسته اس. سنش بالاس و دوس داره من کنارش باشم. من مادرم رو خیلی دوس دارم مادرمههههه ولی خیلی باورای محدود به خوردم میده و به من وابسته شده امیدوارم خداوند هدایتم کنه تا با خودم به صلح برسم و ویژگی های خوب مادرم رو بیاد بیارم همیشه تا ویژگیهای خوبشو برانگیخته کنمو وابستگی کمتر بشه. هر چند وابستگی مادرم رو هم خودم خلق کردم و خودم میتونم درستش کنم.
یادمه گفتین اگه من میدونستم آمریکا یه همچین جای خوبیه پیاده هم که شده راه میفتادم میومدم اونجا ولی خب این ترمزا نذاشته راه بیفتم.
قبلا فکر میکردم که ویژگی وطن پرست بودن چه ویژگی باکلاسیه و یه سری خواننده ها در مورد وطن پرستی میخوندن فک میکردم چقد باکلاسن. اماااا واقعا الان دیگه استااااد شما و خانم شایسته مغزمووو از باورای اشتباه انقدرعاااالی شستشوووو دادین که دیگه واقعا بااااورررر کردم که هیچ مرزی وجود نداره. اینا همش مرزای سیاسیه که آدما گذاشتن. وگرنه از نظر خداوند هیچ مرزی وجود نداره. همه آدما یکسان هستند. مخصوصا سریال سفر به دور امریکا اولین سریالی بود که درمورد امریکا دیدم و پرده ناآگاهی رو از روی چشمام کنار زد.
از مریم شایسته عزیز سپاسگزارم که به ندای قلبش گوش داد و این سریال رو فیلمبرداری کرد. عاشقتم 🥺💘
استاد من میدونم که شما گفتین باید با همون جایی که هستین هماهنگ بشین یعنی به احساس خوب برسین تا به جاهای بهتر هدایت شین.
ولی استاد یکم شاید کار سختی باشه و نیاز به کنترل ذهن داره. واقعا دم شما گرم که تو اون شرایط سخت خونه سیمانی بندرعباس احساستون خوب بود. هر وقت احساسم بد میشه یاد همین صحنه میفتم.
اولش نمیخواستم کامنت بنویسم چون فک کردم هیچی ندارم که بنویسم ولییی همینکه شروع کردم داره همینجوری میاد و من بی وقفه یادداشت میکنم.
ممنونم که بالای ۹۰ درصد کامنتها رو باعشق میخونین استاد جونم. 😍😍😍😘😘😘❤❤❤❤❤
دوستای عزیز مجازی از کامنتهای زیبای شما هم سپاسگزارم! 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹