سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 10

228 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    بنام خدایی که بـــــــشدت کافیست

    ســـــــلام😍

    خدای من شــــــکرت صــــــــد و نود و هـــــشت قسمت سریالی که قسمت اولش فـــــقط خدا میدونست تا کجا قراره پیش بره و چه زیبایی هایی که قراره میلیون ها نفر ببینن و با دیدن اونا چـــــقدر رشد کنند و چه خواسته هایی گه قبلش اصلا وجود نداشت یا ایــــــنقدر کمرنگ بود که ممکن بود حتی جرئت فکر کردن و تجسم اونا رو خود من داشتم چون ندیده بودم و البته کلی باورهای اشتباه ولی تو همین فاصله دو تا سریال من کــــــلی رشد کردم؛ دقـــــــیقا من با شروع زندگی در بهشت براحــــــــتی تونستم وارد ۱۲قدم بشم درحالیکه موقع سفردورآمریکا حتی دانلود فایلها هم واسم سخت بود ولی البته که نگاه کردم و ادامه دادم و مدارم شروع کرد بالا و بــــالاتر رفتن

    آره بالا بـــــــــالاتر 😍💃🕺

    اما زیبایی های قسمت ۱۹۸ که مٺل ۱۹۷قسمت دیگه کــــــاملا متفاوت و نـــــــابه😍 خدایا شـــــــکرت

    چه صحنه زیبایی بود خــــــدای من بیرون اومدن بروبچ از خونه شون اصلا خــــــود خود مراقبه هست نگاه کردن به این جذاب ها خــــــــیلی زیباست خـــــــیلی؛چقــــدر خوبه صندلی آبی مون واقعا خــــــیلی بهتر قالیچه سلیمان هم هست😍 چه کیفی میده نشستن روی اون تو آب

    خدایا شکـــــــرت برای پرادایس خدایا شکرت برای این دریاچه بی نهایت زیبا با این آب با دمـــــــای فوق العاده اش و طعم مثل عسلش😍 نــــــوش وجودتون باشه استاد جان و مریم بانو و خداروشـــــــــکر که در مدار نوش جان کردن این حجم دیوانه کننده از زیبایی هام که داره هر روز منو بزرگتر میکنه

    خــــــــدای من شـــــــــکرت و مریم عزیزم استاد عزیزم خــــــــــــیلی سپاسگزارم که دیگه جایی نمونده از پرادایس ما ندیدیم😍😂 هــــــــرچی شما دیدی و لذت بردید ما هم دیدیم و لذت بردیم و چقدر رشد کردیم از پس همین لذت بردنه

    خدایا شکــــــرت واسه موبایل عــــــالی استاد که براحتی و بدون هیــــچ نگرانی با هم پریدن تو آب😍👏 و چه ویوی زیبایی که زیر آب هم دیدیم و زیر خونه و از نگاه و چشمان استاد جان و مریم بانو هم دیدیم 😍 خدایا شــــــــکرت

    ⬅امــــــــــا سوال خوبی که استاد پرسید

    میخوام سه مورد رو اینجا بگم اونم واسه اینه که هر فایلی نوش جان میکنم چه محصولات چه رایگان ها حتما تمرینش رو انجام بدم تا اول رد پایی واسه خـــــودم باشه اینجا

    اولین مورد که باز همین سه ساعت پیش اتفاق افتاد و اونم بازی کردن تو خونه مون حالا یا با خواهرزاده ام یا خواهرم تو تابستونا که خــــــیلی گرمه که چون عرق میکنم از بازی کردن طفره میرفتم با این بهونه که نــــه حالا شما بازی کنید من با دیدن شما لذت میبرم ولی از وقتی که شروع کردم روی خودم کار کردن گفتم باشه زینب عرق کن بعدش برو حموم اتـــــــفاقا بعد بازی بری حموم زیر دوش آی بریزه آخ که چـــــــقدر کیف میده اصلا سرحال ســــــرحال میشی واسه همین دوباره سه ساعت پیش که دیدم خواهرم راکت بدمینتون رو برد تو حیاط خونه مون که خیلی بزرگه و بابت همین هم من خدارو شکر میکنم چون خیلیی وقتا چون بزرگه میتونم راحت چند دور بدوم و ورزش کنم؛ اولش دوباره اون بهونه ها اومدن تو ذهنم ولی زود گذاشتمشون کنار و رفتم تو حیاط سه تا ست بازی کردیم و کلی کیف کردیم بعدش هم رفتم حموم

    ۲-مورد دوم همیشه خجالت میکشیدم دوستام رو دعوت کنم خونمون چون اتاق مخصوص خودم رو نداشتم یا بهونه دیزاین قدیمی خونه مون رو داشتم؛ خونه ما قشنگ نیست و و و بهانه های مختلف و هر وقت هم کسی از دوستام بهم میگفت میخواد بیاد یه بهانه ای میوردم ووحتی سعی میکردم تا دم در خونه هم نیان تااینکه همین چند ماه پیش وقتی یکی از دوستام بهم گفت دوباره این بهانه ها و نگرانی شروع شد ولی یه دفعه به خودم اومدم و گفتم زینب دیگه تموم باید قبول کنی دیگه چقدر میخوای فرار کنی واسه همین بهش گفتم آره حتما بیا و وقتی فرداش شد که قرار بود برسه هنوز ذهنم میخواست با ترفند جدید وارد بشه که زینب حالا سراغ نگیر یا میخوای بهش بگو کاری واست پیش اومده نیستی ولی همون لحظه اعراض کردم و گفتم نه الان واسه نشون دادن تعهدم اتفاقا خودم بهش زنگ میزنم و میپرسم کی میرسه منتظرشم تا اینکه اومد و کلی هر دو لذت بردیم بااینکه اولین بار بود میومد خونه مون ولی همون یه بار اینقدر بهش خوش گذشت و راحت بود که هر وقت زنگ میزنه سراغ خانواده ام رو هم میگیره و تعریف میکنه که چقدر بهش خوش گذشت و بعدش باز کسانی دیگه اومدن و چقــــدر به هم خودم هم اونی که میومد کلی خوش میگذشت درحالیکه من تمام این سالها بخاطر نگرانی که داشتم خودم رو از همین لذت شاید کوچیک و خـیلی طبیعی محروم کرده بودم ولی همین رفتن تو دل این ترسم باعث شد مدارم به اندازه ای مه روی خودم تا الان کار کردم بالا بره و بتونم خودم بدون کمک کسی چیزای زیادی واسه خونه مون بخرم درحالیکه درمورد همین قبلا باور اشتباهی که داشتم این بود که همه چیز وظیفه پدره بخره و خب پدرم هم بخاطر جنس باورهایی که داره بعضی هزینه ها شاید واسش ارزشی نداشت که کاری نداریم حالا

    کلی گیاه های زیبا خریدم و کلی چیزای کوچیک و بزرگ دیگه و اخرینش کاغذ دیواری کردن یکی از اتاق های خونه ای که الان هستیم به کمک خواهرم هست و بزودی هم خرید یه مبل خــــــــیلی خوشگل 😍

    ۳-مورد سومی که میخوام بگم برمی گرده به دوران دبیرستان و وقتی که برای اولین بار من دو درس رو تجدید شدم دو درسی که قبول و باور کرده بودم خب من ضعیفم دیگه تو اینا من نمی تونم واسه تو این دو درس قبولی هم مسگزفتم خدا رو شکر میکردم تا اینکه اول دبیرستان من تجدید شدم و خیلی واسم سخت بود و اون مویع بود که هنوز همون باور نتونستن درمورد این دو درس بود تو ذهنم ولی اینقدر واسم سخت بود که دیگه تمام وقتم رو روی اون دو درس گذاشتم و بقولی بهم برخورده بود و همین شد که من بعد تجدید شدن هیچ آموزش اضافه تری ندددیم همون آموزش و همون معلما رو در تابستون داشتم ولی دیگه وقت خیلی بیشتری میزاشتم و این شد که منی که بـــــــــــــاور کرده بودم خب من نمی تونم دیگه ولی شهریور که موقع امتحان شد من این دو درس رو یکی ۱۹/۵و یکی ۱۷ فکر کتم اونم هنود یادمه یک سوال رو بعد امتحان متوجه شدم جا انداختم و بعدش دیگه شدم دانش اموز برتر مدرسه اصلا معلمای اون دو درس زبان انگلیسی و ریاضی مون تعجب کرده بودن از نمرات بالای من در شهریور😂 گفتن بابا اونی که شهریور امتحان میده فوقش نمره قبولی بزور بگیره بعد تـــــــــو این نمره ها رو گرفتی پس چرا در طول سال اینطور نبودی😂 و البته که الان جواب این سوالشون رو می فهمم.

    خدایا شـــــــــــکرت

    خدا جونم مــــن به هـــــــــر خیر و برکت و نعمتی که از طرف تو بهم برسه بـــــــــــــــــــــی نهایت فقیرم خدای وهاب من

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در تــــــــــمام جنبه ها در پناه رب العـــــــــــالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1583 روز

    بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍

    سلام خدمت عزیزانم

    بهبه ینی این سریال هرقسمتش ی آگاهی ناب دردلش هست خدایاشکرت ک منوهدایت کردی برای دریافت ودرک این آگاهی ها ک تادرک کامل راهادارم ک طی کنم

    شمااستاد کلن حلال مسائلین درهرزمینه واقعا تحسینتون میکنم

    وای خدا ی پرش توآب منک نفسم بنداومد بخدا من بچگی اصن نمیترسیدم ینی تاسن راهنمایی چون توبوشهربودیم وهمیشه باپدرم میرفتیم شنا اما نمیدونم ازکی دیگ ترسیدم برم توآب ینی آب کدرباشه عمرابرم توش ن برای اینکه خفه شم واسه اینک میترسم کوسه توآب باشه ویاچیزی پامو گازبگیره باخودش ببرتم خخخخخ ازبس این فیلمامزخرف دیدیم والان ک شماتوآبین من نفسم بالانمیاد ترس کل وجودموگرفته مخصوصا ک میدونم لاکپشتو کروکدایل توآبه بااون ماهی سیبیلوها وتیغ دارا وووووی عمرابیام داخل حتی اگ آب زلال باشه ولی خب باز این ترسیه ک باید برم تودلش بااینک میدونم چ لذتی داره ولی اینقدرب ترسه بها دادم ک جای لذتو گرفته وفقط برام ترس داره امابایدبتونم واردش شم والان ک ازدواج کردم بندرعباس تواین ۴سال یکبارم نرفتم شناکنم وخودمو بستم ب این دلیل ک بابچه هانمیشه وچ بهانه مسخره ای جوری ک دیگ باورکردم ک دلیلم براتوآب نرفتن فقط بچه هاست اما ی روزی میرم تودلش وبهتون میگم ک تونستم ب امیداون روز خدایا شکرت

    خیلی ترسهای دیگ هست ک بادلایلی مزخرف روش ون روپوش گذاشتم و کم کم تکاملی اونام حذف میکنم

    ازتون سپاسگزارم استادای گلم بخاطر اشتراک گذاشتن این همه زیبایی وآگاهی ناب

    واینک ی روز ازگوشی خفنتون میخرم خیلی باحالوباکیفیت خیلی😍🥰

    درپناه الله شادباشید😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    معصومه گودرز گفته:
    مدت عضویت: 1690 روز

    سلام سلام

    اطاعت استاد عزیزم

    میام میگم از تجربه ترس‌هایی که خودم رو توجیه کردم

    چقدر دیدن این فایل همزمان با شرایط همین روزهای اخیر من بود

    چند روز پیش با پسرم و همسرم رفتیم یک مزرعه گردشگری دامپروری و حیوانات مختلف اونجا بودن

    پسرم می‌رفت با این بزغاله ها و گوسفندا بازی میکرد و اسب ها رو نوازش میکرد و سوار الاغ شد

    من …

    حتی دست هم نزدم . حتی یه نوازش ساده .

    میگفتم چه کاریه حالا دارم میبینم دیگه

    همین که پسرم لذت میبره منم لذت میبرم

    چرا دست بزنم و بخوام برم دست بشورم !!!

    پشتش فقط و فقط ترس من بود

    ترس از حیوانات

    سالهاست خودم رو گول میزنم که فقط از گربه میترسم و از بقیه حیوانات نمی‌ترسم اما نه … من واقعا از هر جنبنده ای میترسم

    عجب

    آقا میریم تو دلش

    به امید خدا با اولین جاندار غیر انسان که روبرو بشم بالاخره قدم اول رو برمیدارم

    فقط امیدوارم اولی گربه نباشه😄😄😄

    عاشقتونم زوج دوست داشتنی

    😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    الهه رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2230 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربونم

    و سلام به تمامی دوستای عزیز و بهشتی م

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم جانی دوباره ؛ نفسی دوباره و تولدی دوباره رو هدیه دادی تا بتونم زندگی بهشتی م رو همراه خودت ادامه بدم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با احساس فوق العاده عالی و الهی م و با عشق و با شوق و ذوق م و با لذت این کامنت ارزشمندم رو مینویسم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.

    خدای مهربونم امروز تو را بیشتر توی وجودم حس کردم

    امروز با تمام وجودم حس میکنم که مدارم بالاتر رفته چون تو را بیشتر شناختم

    امروز حال دلم عالیه و حس و حالم الهی تر از همیشه ست

    خدای مهربونم عشق و مهربونی ت منو دیوانه کرده

    چون تو تنها کسی هستی که میتونیم بهش تکیه کنیم

    چون تو تنها کسی هستی که توی تمام مسیر زندگی مون دست مون رو میگیری و همیشه پشت و پناه مونی

    خدای عزیزم من زندگی بدون تو را نمیخام

    من زندگی بدون عشق تو را نمیخام

    زندگی ای رو میخام که هر لحظه ش بوی خودت رو بده

    مهربان خدای من تو دلیل زنده بودن منی ؛ تو عطر نفس های منی

    استاد عزیزم امروز یکی از بهترین روزهای زندگی مه

    روزی که وقتی به یه مسئله ای برخوردم با توکل به خدا تونستم حلش کنم

    شاید این مسئله خیلی بزرگ نبود ولی من یه چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم

    و الان که دارم براتون مینویسم چشمام پر از اشکه

    من توی این مسئله اولش یه کم نگرانی اومد سراغم و توی این دلنگرانی نتوستم حلش کنم

    ولی چند دقیقه بعدش به خودم اومدم و به خودم گفتم

    چرا به خدا نمیگی که مسئله ت رو حل کنه

    چرا از خدا نمیخای که هدایتت کنه

    استاد عزیزم به خدا قسم وقتی این جملات رو با خودم مرور کردم چنان ارامش گرفتم که انگار این مسئله حل شده بود

    بعد از چند دقیقه صحبت کردن با خدای مهربونم ؛ خدایی که رحمت و بخشندگی و عشقش بی انتهاست ؛ خدا بهم یه ایده ای رو داد که چند دقیقه بعد اون مسئله با ایمان به خدا حل شد

    استاد عزیزم به خدا نمیدونم چطور از این حس و حال الهی و بهشتی که دارم براتون بگم

    چقدر زیبا بهمون یاد دادی که فقط روی خدا حساب باز کنید

    چقدر زیبا بهمون یاد دادی که تو به خدا ایمان داشته باش خدا هم برات کن فیکون میکنه

    چقدر زیبا بهمون یاد دادی که اگه تمام دنیا بر علیه تو بودن و تنها شدی؛ بدون که خدایی داری که جای همه رو برات پر میکنه

    استاد عزیزم چقدر زیبا بهمون یاد دادی که با خدا باش و پادشاهی کن

    و دوست دارم با تمام وجودم فریاد بزنم و بگم خدایا شکرت که تو را دارم

    خدایا شکرت که تو را دارم و تنها خودت برامون کافی هستی

    خدایی که توی تمام لحظات زندگیت یار و همراهته ، انیس و مونس ته

    خدایی که رب العالمینه

    خدایی که رحمان و رحیمه

    خدایی که غفار الذنوبه

    خدایا شکرت به خاطر این همه حس و حال الهی که دارم و زیباترین حس و حال دنیاست

    محبوبم جانا به قلب ما تو سر دارا کنار ما بمان مانا فقط ما بگو جان

    بیا بیا بیا بگو هوا هوای ماست چرا چرا نگاه تو دعا برای ماست مرا دعا کن

    کجا کجا صدا کنم رسد صدای ما خدا خدا فقط به تو رسد دعای ما مرا صدا کن مرا دعا کن

    فقط دعا کن مرا دعا کن …

    خدایا شکرت که این قدر غرق در عشق بازی با خودت شدم

    خدایا شکرت که منو به این فایل بهشتی هدایت کردی

    فایلی که دیدن این تصویر اول صفحه ش منو دیوانه کرد

    این صحنه ی بهشتی که استاد عزیزم توی دریاچه مون بود و اسمان ابی و ابری مون و این درختای زیبا و بهشتی مون و چهره ی پر از ارامش و لبخند زیبای استاد عزیزم یه حس فوق العاده ای رو بهمون هدیه میده خدایا شکرت

    خدایا شکرت که دارم بهشت زیبامون رو میبینم و دیدنش همیشه برام تازگی داره

    خدا قوت دستای بینظیر خدا که کار کشاورزی تون رو انجام دادین و حالا اومدین تا مرغ و خروس هامون رو از قفس ازاد کنید

    من عاشق مرغ و خروس های زیبامونم که وقتی استاد در چیکن تراکتور رو باز کرد و ازاد شون کرد، از خوشحالی پر و بال شون رو باز میکردن و میومدن بیرون و چقدر این ازادی زیباست

    ازادی که برای من شده اولویت اول زندگیم ؛ چون خدا ما رو ازاد افریده

    ای جانم چقدر این جو زیبا میدوه و داره میره سمت دریاچه برای نوشیدن اب گوارای بهشتی مون

    خدای من ؛من عاشق این داک زیبامون که داره خرمان خرمان میره توی چیکن تراکتور برای غذا

    و چقدر این صدای زیبای مرغ هامون این ارامش بهشت مون این بوی خوش بهشت مون بهم یه حس خوبی رو هدیه میده

    دستای بنظیر خدا به خدا دارم با تمام وجودم بوی بهشت رو استشمام میکنم و احساس میکنم منم کنار شما دارم از این زیبایی ها لذت میبرم و چقدر حس و حالش زیباست

    و دوست دارم با تمام وجودم این زندگی بهشتی شما دستای بینظیر خدا رو تحسین کنم این وجود الهی تون رو این ارامش تون رو این هم پایه بودن تون رو این قلب پر از عشق تون رو این روابط عاشقانه و الهی تون رو با تمام وجودم تحسین میکنم.

    من عاشقتونم دستای بینظیر خدا که همیشه بهترین ایده ها رو برا حل مسائل تون به کار میبرید و مسائل تون رو حلش میکنید.

    استاد عزیزم چقدر این صحبت های زیباتون بهم احساس فوق العاده ای رو هدیه داد و حالا بعد از یه روز پر کار میخاید با عزیزدلتون با مریم عزیزم بپرین توی این اب دریاچه بهشتی مون و یه جایزه رو به خودتون بدین و چقدر این قالی سلیمان تون زیبا و خوش رنگ بود استاد ؛ و من یقین دارم به زودی با عزیزدلم میایم به این بهشت زیبا و کنار شما دستای بینظیر خدا کلی لذت میبریم و کلی توی این دریاچه ی زیبامون شنا میکنیم.

    و با تمام وجودم مریم عزیزم رو الگوی بینظیرم رو تحسین میکنم به خاطر اینکه به یکی از ترس های دیگه شون غلبه کردن و به ما هم یاد دادن که اگه از چیزی میترسیم بهش حمله کنیم و اون چیزی که دوست داریم رو تجربه ش کنیم و با تمام وجودم این شجاعت شون رو این ایمان شون رو تحسین میکنم

    واوو خدای من استاد چقدر این تصاویری که برامون گرفتین رویایی بود زیر اب ؛ بالای اب فوق العاده بود ؛تصاویری که از زوایه ای متفاوت این بهشت زیبامون رو این همه نعمت و ثروت و فراوانی هاش رو بهمون نشون دادین و چقدر حس و حالمون رو عالی ترین کردین و چقدر این اسمان ابی و این ابرهای هیولایی مون و این سرسبزی درختان مون و این تصویر فوق العاده شون که توی اب افتاده بود زیبا بود خدایا شکرت

    و من عاشق این وجود سپاس گزارتونم استاد بینظیرم که این طور زیبا دارید خدای مهربون مون رو سپاسگزاری میکنید و دیدن برونی نجیب و همیشه سر به زیرمون که داره برا خودش توی این بهشت زیبامون برا خودش لذت میبره و غذا میخوره کلی حس و حالمون رو زیباتر کرد خدایا شکرت

    و چقدر این رابطه های عاشقانه ی شما استاد عزیزم و مریم جان رو دوست دارم و با تمام وجودم این رابطه ی فوق العاده عالی و الهی تون رو تحسین میکنم رابطه ای که پر از عشق و پر از زیبایی ست

    من عاشقتونم دستای بینظیر خدا که با عشق و با احساس خوب تون رفتین و برامون زیر این کلبه ی بهشتی مون رو هم برامون فیلم گرفتین و به قول مریم جان جایی برای فیلم گرفتن توی پردایس نمونده و کل پردایس رو بهمون نشون دادین

    و چقدر این کلبه ی زیبا و چوبی مون رو به صورت عالی روی اب ساختن و با پایه های مستحکمش عالی بود و ویوی فوق العاده ای که از اون زیر برامون از این درختای بهشتی مون برامون گرفته بودین منو دیوونه کرد خدایا شکرت

    خدای من چه لذتی داره با عزیزدلت توی اب دریاچه ی زیبای بهشت مون باشیم و کلی در مورد قوانین زیبای خدا با همدیگه صحبت کنیم و با این کار هم داریم به جسم مون و هم به روح و افکارمون کلی غذای مناسب رو هدیه میدیم خدایا شکرت

    من عاشقتم مریم عزیزم چقدر زیبا در مورد ترس هامون در مورد توجیه کردن ترس هامون برامون صحبت کردین با استاد علاوه بر اینکه خنده رو روی لبامون مهمون کردین کلی برامون درس و اگاهی رو هدیه دادین و چه گفت و گوی عالی شد؛ دقیقا مریم عزیزم من از موقعی که با شما الگوی بینظیرم اشنا شدم دیگه تمایلی به ارایش کردن ندارم به جز ضدا افتاب ؛ و بیشتر اون طبیعی بودن صورتم رو دوست دارم ؛ باورتون میشه وقتی ارایش میکردم روی صورتم یه سنگینی خاصی رو حس میکردم و الان که دیگه ارایشی نمیکنم به خدا یه حس خیلی عالی دارم حس سبکی رو دارم که خیلی حال و هوام رو عالی تری رو کرده و من حالا همه چیز رو به صورت طبیعیش دوس دارم و چقدر عالی برامون توضیح دادین که وقتی که به ترس هامون حمله میکنیم و میریم توی دل ترس هامون میبینیم و وقتی اون رو تجربه میکنیم میبینم که اون ترس ها واهی بودن و حالا میتونیم چیزهایی رو تجربه کنیم که قبلا خودمون رو از این لذت ها محروم کرده بودیم و باز هم با تمام وجودم مریم جان رو تحسین میکنم که اینقدر عالی تونستن به ترس هاشون رو حمله کنن و این طور تکامل شون رو طی کنن و برای ما هم یه الگوی بینظیرند و خدا رو هزاران بار به خاطر وجود ارزشمندشون شکر میکنم

    من عاشقتم استاد بینظیرم که چقدر زیبا بهمون یاد دادین که هر چقدر ما بیشتر ذهن مون رو بشناسیم و اگاهانه به ترس هامون حمله کنیم و توجیه نکنیم خودمون رو دنیای بزرگتری رو تجربه میکنیم

    من عاشقتم استاد اینقدر عالی در مورد بودن تون رو توی اب برامون توضیح دادین که روحمون رو پرواز دادین

    و دقیقا استاد من قبل از اشنایی با شما ترس هام خیلی زیاد بود ولی خدارو شکر با حمله کردن بهشون تونستم کلی تجربه های عالی رو داشته باشم یکی ش رانندگی کردن بود که میترسیدم و نمیرفتم رانندگی یاد بگیرم ولی بعد از اینکه محصول بینظیر عزت نفس رو گوش دادم رفتم و کلاس های رانندگی ثبت نام کردم و با شجاعت گواهینامه مو گرفتم و تونستم این نعمت رانندگی کردن رو که خیلی بهم حس خوبی رو بهم میده هدیه بدم و یا همین چند روز پیش توی محل کارم به یه تضادی برخوردم که به خاطر ترس از اینکه نکنه بلد نباشم و رفتم واردش شدم و خدا رو شکر تونستم اون کار رو انجام بدم شاید اون کار رو به صورت عالی انجام ندادم ولی میدونم با تکرار اون کار و طی کردن تکامل م این کار رو عالی انجام میدم و همین که به ترسم حمله کردم و انجامش دادم کلی ترس هام ریخته شد و میدونم روزهای اینده به صورت عالی تری این کار رو انجام میدم.

    خدایا شکرت که تونستم این فایل بهشتی و پر از درس و اگاهی مون رو با عشق ببینم و کلی لذت ببرم و احساس عالی رو به خودم هدیه بدم.

    استاد عزیزم؛ مریم جانم با تمام وجودم ازتون تشکر میکنم به خاطر این فایل های الهی که با قلب مهربون تون بهمون هدیه میدین و کلی برامون درس و اگاهی داره

    خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

    خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      رکسان اسماعیلی گفته:
      مدت عضویت: 2172 روز

      به نام خدایی که در زمان مناسب آنچه که باید بیاموزی، درکش را برایت باز می کند، خدایی که از وجودش هستیم و در وجودمان هست، خدایی که همه ی من است، خدایی که عاشقش هستم و عاشقم است و چقدر زیباست این عشق بازی با معشوق…

      خدایا سپاسگزارم بابت هدایت شدنم به این کامنت زیبا

      درود الهه ی قشنگم

      باز هم با این کامنت بی نظیرت، با این عشق بازی قشنگت با خدا، اشک های من را سرازیر کردی، اشک هایی که از وجد و خوشحالی ست…

      خدای من، اصلا مات و مبهوت شده ام، من هر فایلی روی سایت قرار بگیرد خیلی زود نگاهش می کنم، اون هم چندین بار، این فایل رو گفتم بذار چند ساعت دیگر نگاه کنم، و به طور عجیبی یادم رفته بود… وقتی برام ایمیل آمد که الهه کامنت گذاشته برو ببین، گفتم برو مثل همیشه بخوان رکسان، و چون اغلب الهه یکی دو روز بعد از قرارگیری فایل کامنت می گذاره، فکر می کردم فایل رو دیدم، وقتی کامنتتو می خواندم گفتم اا این کدوم فایل؟!!

      اوایل کامنتت اشک هام سرازیر شد و بعدش برام جالب شد چون کامنتی رو داشتم می خواندم که فایلشو ندیده بودم،، و هنوز هم ندیدم، بعد گذاشتن این کامنت می بینم،، واقعا برام لذت بخش بود الهه جانم و کلی حس خوب بهم انتقال دادی، حال دلت همیشه شاد و خندان الهه ی زیبایم،، سپاسگزارم بابت کلام های زیبای خداگونه ات♥️😘

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        الهه رشیدی گفته:
        مدت عضویت: 2230 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با عشق و با شوق و ذوقم و با احساس فوق العاده عالی م برای دوست عزیزم مینویسم.

        خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که تونستیم وارد زندگی مون کنیم.

        سلام رکسان عزیزم

        سلام به روی ماه و مهتابی فرشته ی مهربون خدا

        عاشقتم عزیزدلم که این کامنت پر از مهر و عشق رو با قلب مهربونت بهم هدیه دادی

        کامنتی که با هر بار خوندنش اشک رو توی چشمام جمع میکنه

        کامنتی که داره از یه قلب بزرگ میاد

        کامنتی که منو بیشتر عاشق خدا میکنه

        ابجی گلم با تمام وجودم دارم اون حس الهی تون رو دریافت میکنم

        عزیزدلم دوست دارم بارها و بارها بهت بگم عاشقتم

        دوست دارم بارها و بارها بهت بگم قلب منی ابجی گلم

        با اینکه ندیدمت ولی با تمام وجودم دارم اون حس ناب الهی رو دریافت میکنم

        عاشقتم دوست بینظیرم

        و یقین دارم که به زودی شما عزیزم رو میبینم و کلی کنار هم لذت میبریم

        رکسان عزیزم خدا عاشقته

        خدا دوست داره

        خدا تو را به تمام خواسته هات رسونده و فقط کافیه این مسیر الهی و زیبا رو با تمام قدرت ادامه بدیم

        ابجی عزیزم این کامنت رو با چشمای پر از اشکم برات نوشتم و اینقدر به خدا وصل بودم که نمیدونستم اطرافم چی میگذره

        خدایا شکرت

        الهی که همیشه لبت خندون و دلت شاد شادباشه

        الهی که همیشه غرق در عشق بازی با خدا باشی

        الهی که همیشه حساب های بانکی تون پر از پول به دلار باشه

        الهی که هر انچه در دل داری به چشم ببینی

        خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و با اراده ی پولادین مون همراه با الله یکتا

        خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    گل گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    سلامممم استاد عزیزدلم و مریم جان شجاع و باشهامت بهشت

    اول ک خداروشکر میکنم برای دیدن و لذذذت بردن از این همه زیبایی و چشم‌ما روشن شده به این بهشت ک‌نمونه مادی و قابل دیدن بهشت های جهان بعدی هست😍😍😍😍و همچنین این ساکنین بهشتی که بعد از فایل های انقلابی حجاب دوباره حس قشنگ زندگی در بهشت رو جاری کردن در سایت😍😍😍😍😍 خدایاشکرت

    مریم جون من واقعاا اولش فکر نمیکردم ک این ترس رو داشته باشین و برام خیلی عجیب بودک با استاد باشی و استادی ک بهشون میگفتن خاله آبی🙈❤️و همچنین استخر فووووق العاده ای هم داشته باشی ولی استفاده نکنی و .. ولی بعد ب خودم گفتم انفاقا همینش قشنگه همین تفاوت ها همین تضاد ها همین ک برامون با شهامت و شجاعت بیان تعریف کنن و ماهم بدونیم ک پس اگر ماهم ترس های هرچند در نظر دیگران عجیب غریب داریم طبیعیییهههه و مهم اینه ک بدون مقایسه کردن خودمون بریم تو دل ترس هامون. و من خودم بارها شده ک‌از انجام کاری میترسیدم ولی رفتم‌تو دلش و اتفاقا چقدر اعتماد بنفسم و همچنین توکل و باورم ب خدای مهربانم بیشتر شد😍😍😍 خداروشکر میکنم برای دیدن این زاویه هم از خونه قشنگمون استاد جون و مریم جون ممنون برای این روابط عالی و زیباتون و این حس و حال قشنگ دوستتون دارم 😍😍😍❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حوری باختری گفته:
    مدت عضویت: 1737 روز

    به نام مهربان ترین

    سلام

    چققققددددر این قسمت پر از زیبایی بود آخه

    من چیزی نداشتم بگم و از اول تا آخر از دیدن اینهمه زیبایی فقط گفتم وای ,,,,,, وای خدای من وای

    اون لحظه ای که مرغ وخروس ها هجوم آوردن بیرون و چه می دویدند وااااای خدا , مگه کسی میتونه این حس آزادی رو توضیح بده!

    مگه میشه اون قشنگی بزرگ رو بیاری رو کلماتی که صدا ندارن. من میخوام فریاد بزنم و بگم خددددااااااای من!!!!!!!

    استاد, زمانی که میخواستین با گوشی تو آب بپرید, وااااای, نمیدونم چرا اصلا بدون اینکه فکر کنم چنان هیجانی داشتم که دقیقا باور کردم خودم دارم میپرم توی آب. یعنی تمام سلولهام منقبض شده بود که بپره تو آب و اون لحظه ای که گفتید بسم الله الرحمن الرحیم ,دیگه داشتم از هیجانه پریدن توی آب , می پریدم هوا و ناخودآگاه داشتم جیغ میزدم!

    خدای من , این زیبایی های تو تمومی نداره. صحنه ی دیدن پارادایس از سطح دریاچه چقدر دیوانه کننده بود.

    یاد یک فیلتر افتادم که توی اینستاگرام استفاده میکنند ولی این فیلتر نبود این خود خود حقیقت بود خود زیبایی بود و واقعی

    و حرف هایی که بین اونهمه زیبایی زده شد, توجیه ترسهامون چیزیه که تقریبا همه تجربه ش کردیم و یا میکنیم

    من خودم همیشه از اینکه نصف شب بیدار بشم و ببینم همه جا تاریکه خیلی میترسم و همش توهم اینو دارم که یه زورگیر(من از زورگیرها خیلی ترس میترسم) توی خونه قایم شده و بخاطر این ترس احمقانه هست که هرشب قبل ازخاموش کردن چراغها, یک چراغ خواب روشن میکنم و بعدش خودمو توجیه میکنم که من از ترسم چراغ روشن نمیکنم بلکه اینو روشن میزارم که اگه نصف شب بیدارشدم خواستم برم سرویس, بتونم جلو پامو ببینم و تاریک نباشه.

    اما دیگه نمیخوام بترسم . از امشب دیگه این کارو نمیکنم و خودمو توجیه نمیکنم وبا قدرت , به نیرویی تکیه میکنم که نه ترسی در آن هست و نه غمی

    حتما سالهای بعدی که این ردپا و این کامنت خودم رو بخونم بخاطر این ترس بچگانه کلی میخندم !

    درضمن, از خوندن کامنت دوستانم کلی نکته های عالی یادمیگیرم و تصمیم گرفتم یک دفترچه زیبای دیگه تهیه کنم و اسمش رو بزارم دفتر کامنت دوستان و نکته های پارادایسی.

    و با دیدن سریالهای پارادایس و باخوندن کامنت ها هرنکته و تجربه ای که میتونم اونو بکار بگیرم بنویسم تا بتونم بیشتر مواقع مرور کنم و ازش توی ذهنم سیمانی از تجربه و راهکار و باورهای خوب بسازم .

    درپناه مهربانترین باشید

    هزاران هزار شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    شهناز شیخی گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    سلام خدمت خانم شایسته دوست داشتنی واستا عزیز.این قسمت از سریال زندگی دربهشت بسیار بسیار رویایی و زیباست،من بادخترانم دیانا و دنیاجانم سریالهارودنبال میکنیم .دختران من و همسرم عاشق آبند،هروقت کنار دریا یا رودخانه رفتیم به زوراونها روازآب بیرون کشیدم اما خودم مثل مریم جان همیشه خودم روتوجیح کردم دقیقا همین حرفها روزدم و شاید به مدت عمرم ۳الی۴بارداخل آب شدم آن هم باترس زیاد،ولی از امروز میخواهم دیگه به ترس ازآب فکر نکنم ودراولین فرصت که برایم پیش بیاید حتما حتمابه داخل آب می روم.ازشما متشکرم که این تصاویر زیبا رامیفرستید،من بادیدن آن هرروزبیشتروبیشتربه عظمت خداوند و اینکه خداوندبهترینهارا برای انسانها آفریده تاموجب شادی و آرامش ما باشد خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    با خدا گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    استاد عزیز و خانم شایسته سلام👋

    چقدر فایل فوق العاده زیبایی بود

    از همون شروعش و صحنه فرار از زندان مرغها😂

    چقدر صحنه دل نشینی بود واقعا

    و اولین درسی که من به عنوان دانش آموز مکتب شما از این فایل گرفتم همون ایده ایی که به شما الهام شد در مورد جمع کردن دستشویی مرغا و این نشون میده اگرررر آدم به الهاماتش عمل کنه چقققدر ممکنه کارها ساده تر و آسان تر بشه

    و اون مبحث فوق العاده ی ترسها و توجیه ها!

    خانم شایسته واقعا یک الگوی فوق العاده برای رفتن تو دل ترسهاست که برای من از همون ورودشون جلوی دوربین شروع شد.

    من قبلا (و حتی همین حالا) پر از ترس های کوچیک و بزرگ بودم که باعث تو سری خوردن ها،تحقیر ها ولذت نبردن ها شده بود

    مثلا همین کامنت گذاشتن

    تا میومدم رد پا از خودم به جا بزارم نجواها شروع میکرد که نه تو چیز زیادی بلد نیستی، قوانین رو اشتباه فهمیدی، داخل کامنتت سوتی میدی و باعث میشی بقیه تو رو تحقیر کنن و من رو از کامنت گزاشتن ممانعت میکرد و من هم فقط میگفتم چشم و هر چی تایپ کرده بودم رو پاک میکردم و همین باعث شد که کلا دو سه تا کامنت بیشتر توی سایت نداشته باشم

    اما باورتون نمیشه الان که دارم کامنت مینویسم سرشار از حس شادی ام

    انگار دنیا رو بهم دادن😂

    یا یک ترس دیگه ای که به شدددددت من رو مطیع خودش کرده اینه که کسی ارتودنسی هام رو ببینه و از این بابت شروع کنه به تمسخر و تحقیر من(تا الان هرگز همچین اتفاقی نیوفتاده و این ترسها زاده ذهن خودمه)و من به هزار یک دلیل ماسک رو جلوی بقیه حتی یه لحضه پایین نیوردم که کسی نبینه

    و خودم رو توجیه میکنم که آره الان مریض میشم یا با ماسک جذاب ترم یا از این حرفا

    اما خانم شایسته با این پریدن تو ترساتون به من یاد دادید که بزرگترین ترسها هم در برابر ما اونننقدر کوچیکن که اصلا به حساب نمیان

    واقعا از شما و استاد عزیزم ممنونم که بهمون زندگی کردن رو یاد دادید و یاد دادید چجوری زندگی کنیم که هر جا باشیم اونجا برامون بهشت بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمدرضا رئیس آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام.

    وقت همگی بخیر.

    خیلی خیلی خوشحالم که دارم به آموزشهام عمل می کنم .

    من دیروز یه کامنت نوشتم ؛ به خیال خودم دارم زیر کامنت یکی از دوستان می نویسم ، اما ظاهراً زیر فایل اصلی نوشته بودم.

    خلاصه هر کجا که نوشته بودم نوشتم و پخش شد. اما الان میخوام کامنت اصلی رُ بنویسم.

    استاد گفتند که ار ترسهایی بنویسیم ، از توجیحاتی بنویسیم که مانع از لذت بردنمون می شدند یا می شوند. من سعی می کنم که در این کامنت بنویسم که ک جا ها برای ترسهام توجیه آوردم و تجربه ی یک لذت خوب رُ از خودم دور کردم.

    من چند وقتی هست که دارم برنامه نویسی یاد میگیرم و از زبان css html شروع کردم و از اون جایی که این دوره در حال ضبط هستش و هنوز هم کامل نشده ، لذا من هم دنبال استادی دیگه نمیرم ، و هی خودم رُ توجیه می کنم که نه ،من باید فقط با همین استاد ادامه بدهم و تا زمانی که استاد جلسه ی بعدی رُ میزاره روی سایت من با گوش دادن به جلسات قبلی و تمرین در هنگام آموزش خودم رُ آماده می کنم برای پروژه ی نهایی.

    خلاصه توجیهات خیلی زیاده و من الآن دارم این متن رُ مینویسم و تایپ دَه انگشتی رُ تمرین می کنم (با سرعت10) کلمه در دقیقه) به همین خاطر متنن رُ طول نمیدم و تمام میکنم چون اگه طول بکشه خسته میشم و دلسرد میشم. وایی خُدای من این خودش یه توجیه بود. وایی خُدا ی من چه توجیحاتی ما برای خودمون در میاریم از اینکه از زیر بار در ریم. خدا رحم کُنه. این قسمت رُ دارم باسرعتی حدود 30 کلمه در دقیقه می نویسم البته با نگاخه کردن به کیبورد . وایی خدای من یه توجیه دیگه و اون اینکه در ابتدای کار اشکال نداره اگه کمی هم به کیبرد نگاه کُنی چون باعث میشه امید بگیری و خسته نشی. والا به خدا دیگه نمیدونم چی توجیه چی نیست.

    من از آقا ابراهیم میخوام که اگه امکان داره و صلاح می دونند راهنمای کنند که آیا من درحین یادگیری html , css که اخراش هستم آیا برای طراحی سایت از صفر نیاز هست از همین الآن برم سراغ یادگیری backend یا اینکه اول html ,css رُ کامل یاد بگیرم و بعد javascript بعد برم سراغ backend؟

    ممنون هر کسی میتونه راهنمایی کند.

    با تشکر از همگی.

    خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    Eshrat Fard گفته:
    مدت عضویت: 2835 روز

    سلام سلام سلام،اونقدرررر من مثال دارم برای توجیح ترس هام،توجیح نخواستن خواسته هام،بخدا همینطور که خانم شایسته می گفتااا من خودم رو میدیدم.یعنی خودم هم خودمو گول میزنم که حلا اشکال نداره،فلانجا تو منظورت یه چی دیگه بود،همین دوچرخه سواری من دوس دارما،،ولی به قول شما میگم نه بابا من دیگه نمی رسم بیام دنبال بچه،با بچه دوچرخه سواری کنم،حالا اونا سوار شن منم کیف میکنم،لذت اونا لذت منم هست.ولی تدجیح من توی اینجاها بخاطر هزینه ی دوچرخه هست،همون ذهن فقیر هست که از خواسته و ارزوها میگذریم میگیم بزار چیز واجبی هم نیست،حالاا بزار کی بچخ بگیرزممن واجبم نیستا،یعنی همون ماجرای ذهن فقیر هست ترس های من.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: