سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 19 (به ترتیب امتیاز)

228 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هادی اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1711 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسیم که با استمرار در خواسته ها و ایمان داشتن به رسیدن به خواسته به تمامی آرزوها و خواسته ها شون رسیدن سپاسگزارم استاد جان عزیز و خانم شایسته عزیزکه این لحظات شیرین و شادی آور و نشاط بخش رو برامون

    به تصویر کشیدن اون لحظه که استاد برای شنا به آب زد احساس کردم در اون خنکی آب قوطه ور شدم اون تصویر زیبا موقع بیرون اومدن از زیر آب خیلی جالب و دیدنی بود اون لحظاتی که استاد در آرامش و نهایت شکر گذاری پروردگار بودن و دایم میگفتن خدایا شکرت خدایا شکرت

    و بااین نکته مهم غلبه بر ترس که ترمز رسیدن به خواسته هایمان است که خانم شایسته عزیز با غلبه بر این ترس تونستن اون شادی واقعی و رسیدن به لذت درونی رو حس بکن و این قابل تحسینه باز هم سپاسگزارم از به تصویر کشیدن این همه لذت و شادی بی حد و حصر و همواره برایم دیدن این همه زیبایی و شادی لذت آفرین بوده وبا دیدن این تصاویر زیبا زندگیم پر از لحظه های زیبا و به یاد مانی میشه

    لحظاتتون پر از شادی و نشاط باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    صدیقه سادات هاشمیان گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    درود خداوند مهربان برشما استاد عزیز و مریم خانم عزیزم، واقعا سپاسگزار الله یکتا هستم که شما را سر راه من و زندگی من قرار داد و هر روز درس جدیدی از این زندگی زیبا و لذت بردن میگیرم درس مهم امروز غلبه بر ترسها بود که یاد گرفتم خودم را توجیح نکنم و بیشتر بیشتر از زندگی و خودم لذت ببرم و از خداوند مهربان سپاسگزاری کنم بابت هر لحظه ای از این زندگی زیبا که من لایق بهترین‌های جهان هستی هستم خدایا صدهزار مرتبه شکرت، ممنونم از شما عزیزان استاد مهربان و دوست داشتی عاشقتونم من من من من خدایا دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    پریسا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    استاد تورو خدا گناه دارن اول صبح یه مقدار غذا بهشون بدید که کمی جون بگیرن و بعد به دنبال غذا برن در روستا بزرگان ما اینکارو میکنند کمی غذا میدن و مابقی خودشون پیدا میکنند تا سیر بشن و وقتی مرغ ها کارتن بخورن یعنی در حد مرگ گرسنه هستند و به این صورت تکرار بشه گرسنه بمونن مریض میشن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سجاد باقری گفته:
    مدت عضویت: 1764 روز

    درود بر فرشته های زمینی استاد دوس داشتنی و خانوم مهربون🙏🙂

    خاستم پیشنهاد بدم برای زیباتر شدن کلبه چوبی…

    لامپ ال ای دی(نور مخفی) نصب کنین زیر کلبه…🤩💚

    شب وقتی لامپ هارو روشن شون کنین از زیر کلبه نور میزنه بیرون خیلی شگفت‌انگیز میشه مخصوصا داخل اب روشن میشه😍💙💛💜❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    mehdibj7 گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    سلام استاد عباسمنش

    من خیلی ترسا داشتم رفتم تو دلش مثل همین شنا و رانندگی و تنهایی برم خیابون و خیلی ترسای دیگ ولی بیشتر از این ترسایی هستن که تو دلشون نرفتم جلوی دوربین بری حرف بزنی جلوی جمع حرف بزنی با یه دختر حرف بزنم یکی از ترسام اینکه برم با یه دختر بحرفم بعد دعوا بشه و میدونم این از کجا میاد ی بار یکی اومد کم بود دعواشه از اون موقع موند این ترس ترس از مهاجرت دارم چون شنیدم فلان میشه غربت سخته این حرفا خدایی انقدر از اطرفیانم شنیدم که هی تو حرفاشو میخوان بگن تو ضعیفیو این حرفا دیگ باور قوی شده نمیدونم شاید باید باور نمیکرد شاید همه چیز قدرت بدنی نیست وقتی درونمو مبینم متوجه باو های قوی منفی میشم که باعث ناامیدیم میشه که من چطور میتونم اینارو اوکی کنم اصلا نمیتونم این ترسای منه راهکاری هم ندارم کلن بزرگترین ترسم به نظرم ترس از مردم اینکه چی میگن و اینکه چقدر غرر میزنن سرم و بدتر از همش واقعا من از دعوا میترسم چون کلی ازبچگی دعوا دیدم که بلا سرشون اومده اینجوری شدم ماشالله شهرمون همه دعوایی اوغدعی خلاصه جسمن احساس ضعف میکنم و این خیلی بده حتی دخترا هم جذب نمیشن اینجوری پ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    داود زارعی گفته:
    مدت عضویت: 4004 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام بر همه دوستان عزیز من جمله استاد عزیز و مریم بانوی گرامی

    اول فیلم وقتی درب قفس رو باز کردید و مرغ و خروس و…. اینجوری با اشتیاق فراوان بیرون اومدند به من تداعی شد که چقدر آزادی خوبه و آزادی چه نعمت بزرگیه و این حیوانات برای رهایی از قفس و رسیدن به آزادی اینجوری بی تاب بودند و یکی از مهمترین اولویت‌های من در زندگی علی الخصوص در بیزینسم آزادی بوده و دوست داشتم همیشه برای خودم کار کنم و هر وقت که بخوام میتونم دست از کار بکشم به همین دلیل هیچوقت نتونستم کارمند باشم چون آزادی بالاترین اولویت در زندگیمه

    حتی پیش اومده گاهی مجبور شدم با ماشینم مسافر کشی بکنم تا بتونم مخارج زندگی رو تامین کنم در حالی که می‌تونستم برم توی شغل خودم برای دیگران کار کنم و حقوق بگیرم اما میل به آزادی و استقلال در من خیلی قویه و من آزادی برام بالاترین اولویت زندگیه و با دیدن اول این پارت از زندگی در بهشت نعمت آزادی بمن تداعی شد و اینکه چقدر برای آزادی زندگیم ارزش قایل شدم و سعی کردم استقلال خودم رو حفظ کنم .

    خدایا شکرت

    استاد آب تنی بعد از کار کردن و یا ورزش کردن واقعا میچسبه مخصوصا وقتی که بدن حالت خستگی و کوفتگی داره

    آب تنی در آب ولرم مثل یک معجونی هست که خستگی بدن رو دفع می‌کنه و عضلات واقعا به حالت شل و آروم قرار می‌گیرند و کوفتگی بدن رفع میشه و بعد از آب تنی خواب خیلی میچسبه یعنی الان که دارم می‌نویسم قشنگ حسش میکنم و خیلی دوست دارم.

    مخصوصا دراز کشیدن روی سطح آب برای استراحت دادن به بدن و شل کردن عضلات خیلی خوبه و این عالیه که از این نعمت بهره مند هستید و ازش استفاده میکنید حقا که هزاران بار جای شکر داره

    خدایا شکرت

    استاد وقتی با گوشی اپل توی آب پریدی واقعا کیف کردم بنازم کیفیت گوشی و ضد آب بودنش رو که آنقدر مطمئن توی آب پریدی بدون اینکه نگران خراب شدن گوشی باشی و دیدیم که به معنای واقعی ضد آب ساخته شده و گوشی مثل روز اولش داره کار میکنه و این یعنی کیفیت و ماندگاری و این یعنی برند اپل و همین موضوع باعث میشه ارزش اپل به سه تریلیون دلار برسه و با ارزشترین شرکت جهان بشه یعنی الکی برند بازار نیست بلکه کیفیت بسیار بالا در محصولات اپل مخصوصا آیفون هست که مشتری همیشه ازش راضیه و به این گوشی وفادار میمونه و تمام اینها به دلیل سرمایه گذاری اپل روی کیفیت محصولاتش هست.

    زاویه فیلمبرداری از داخل آب خیلی قشنگ بود چه لحظه پریدن و چه تمام مدتی که در آب صحبت می‌کردید باز هم زیبایی پرادایس منو محو خودش کرد این بار نمای ابرها هم بالای درختان سرسبز بود و صحنه رویایی و زیبایی رو خلق کرده بود و از طرفی این تصاویر زیبا با گوشی اپل گرفته شده و زیبایی واقعیش رو با کیفیت تمام به تصویر میکشه.

    خدایا شکرت که فقط تو قادر به خلق این همه زیبایی هستی

    خدایا سپاسگزارم

    استاد نیمه دوم فایل ( تقریبا نصف زمان این قسمت) رو به صحبت در مورد ترس و رفتن توی دل ترسها اختصاص دادید.

    ازتون ممنونم بحث قشنگی رو باز کردید و مسائل بسیار مهمی در ذهن من تداعی شد که می‌خوام به برخی از اونها اشاره کنم.

    الان که دارم این کامنت رو مینویسم ترس تمام وجودم رو گرفته ترس از بی پولی و نداری و…

    اما در مورد ترس بهترین سندی که میتونم بهش اشاره کنم این آیه قرآن هست :

    إنما النجوى من الشیطان لیحزن الذین آمنوا ولیس بضارهم شیئا إلا بإذن الله ۚ وعلى الله فلیتوکل المؤمنون

    سوره مجادله آیه ۱۰

    قطعا اینگونه است و غیر از این نیست که نجوی تنها از ناحیه شیطان است، می‏خواهد با آن مؤمنان غمگین شوند، ولی نمی‏تواند ضرری به آنها برساند جز به فرمان خدا، بنابراین مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.

    دقت کنیم فعل لیحزن فعل مضارع هست و اگه به این آیه دقت کنیم میبینیم که همیشه و هر لحظه نجواهای شیطان هست برای اینکه مومنان رو اندوهناک کنه اما آیه های بسیاری هم هست که خداوند میگه در هر لحظه مارو هدایت می‌کنه و کسانی که به هدایت خداوند عمل کنند نه ترسی دارند و نه اندوهناک میشوند.

    و از تجربه خودم بگم ما در زندگی با ترس‌های زیادی مواجه هستیم ترس از صداهای بلند ترس از ارتفاع و….

    یکی از ترس‌های من ترس از ارتفاع بوده که البته الآنم هست اما به نسبت بهتر شده چون با طی کردن یک مسیر تکاملی تونستم بهش غلبه کنم و راه غلبه بر ترسها فقط اینه که به دل ترسها بریم اما بصورت آرام آرام و تکاملی

    به عنوان مثال من یک بار برای غلبه بر ترس ارتفاع از کنار یک جاده گردنه وار و کوهستانی ( حوالی شمشک) کنار جاده به پایین که نگاه کردم یک دره بسیار عمیق رو از بالا دیدم و در نگاه اول به حدی ترسناک بود که سرم داشت گیج می‌رفت و یک‌ شوک ذهنی به من وارد شد اما بعد از گذشت چند دقیقه که تونستم خودم رو آروم کنم دوباره به پایین نگاه کردم باز هم ترسناک بود این بار به منظره‌های اطراف دره نگاه کردم و تمرکز ذهنم رو روی فضای دیگه گذاشتم و با ادامه دادن این کار آرام آرام تونستم با خودم کنار بیام یعنی کاری که کردم توجهم رو به نقاط دیگه مثل کوه های اطراف معطوف کردم و همین موضوع باعث شد که به نقطه ترسناک زیاد توجه نکنم و با این روش آرام آرام برای ذهنم عادی شد تا حدی که بالای ارتفاع کنار یک سنگ نشستم و آش هیزمی خوردم اما نکته جالب این ماجرا این بود که بعد از اینکه برگشتم آنچنان احساس سبکی میکردم که وصفش با کلمات ممکن نیست و اونجا از درون حس کردم که وقتی با ترسی روبرو میشیم و بر اون غلبه میکنیم به حدی از سبکی و آرامش میرسیم که تماما احساس رضایت درونی از خود و زندگی مارا فرا میگیره

    و یکی از تجربه های دیگه من دقیقا همین موضوع ترس از آب بود

    من از بچگی خیلی دلم میخواست شنا یاد بگیرم و هر وقت به استخر میرفتم حسرت داشتم که چرا نمیتونم توی عمیق باشم

    علتش این بود تا عمقی که پای من به کف استخر می‌رسید احساس امنیت داشتم اما از وقتی که روی أب معلق میشدم احساس امنیت از بین می‌رفت و به شدت دچار هراس میشدم و همین ترس مانع از این میشد که بتونم شنا یاد بگیرم.

    اما باز هم بصورت تکاملی و بعد از اینکه چندین بار به قسمت عمیق رفتم و از لبه های دیواره می‌گرفتم موفق شدم بر ترسم غلبه کنم و کم‌کم تونستم روی آب بایستم و شنا کردن در قسمت عمیق رو یاد بگیرم و با غلبه بر این ترس هنوز هم نتایجش رو میبینم و هر موقع که به استخر میرم براحتی قسمت عمیق شنا میکنم و از اون لذت میبرم

    و در. نهایت می‌خوام بگم ترس موضوع بسیار انتزاعی و ذهنیه که در ۹۹ درصد مواقع اتفاق نمی‌افته اما این احساس در بعضی زمینه ها به حدی قویه که ذهن مارو تسخیر می‌کنه و قدرت تصمیم رو از ما میگیره و نکته بسیار بسیار مهم در مواجه با ترسها رعایت تکامل و آرام آرام غلبه بر اون هست آهسته اما پیوسته

    استاد به هر حال ممنونم از شما که به این موضوع اشاره کردید و یادم هست اولین باری که صحبتهای شما را در مورد ترس شنیدم در روانشناسی ثروت ورژن اول بود قسمت ۳۱ که در مورد ترس صحبت کردید و شما اولین کسی بودید که گفتید ترس کاملا ذهنیه و تنها راه غلبه بر ترس اینه که به دل ترسها بریم

    اما بصورت تکاملی و آرام آرام

    خدایا شکرت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام خانم شایسته نازنین

    خیلی درس داره برای من که شما از هر چیزی لذت میبرید و احساس شادی میکنید از در باز کردن مرغها گرفته تا تمیز کردن جای خوا بشون و پریدن توی آب دریاچه

    ممنونم که این پارادیس زیبا را از زاویه دیگه ای به ما نشان دادید از زیر خانه واقعا زیبا بود.

    خیلی جالبه که از هر فرصتی در مورد قانون با هم صحبت میکنید وبرای خودتون وما قانون را مرور میکنید .میشه علت این همه نتایج پایدار شما را دید .

    خانم شایسته خیلی محشر هستند که از ترس هاشون راحت صحبت می‌کنند شاید اگه من بودم اصلا عنوان نمی‌کردم ویا از ترس قضاوت نشدن می‌پرسیدم توی آب دریاچه یعنی آب تنی نه از سر لذت بود بلکه از سر خودنمایی که ببینید من نمی‌ترسم

    با دیدن این سریال قانون را کاربردی تر یاد میگیریم،خداوند ما را دوست داشت و ایده ساخت این سریال را به شما دا چرا که میخواست قانون را عملی یاد بگیریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 409 روز

    سلام به اهالی زندگی در بهشت

    امروز واقعا من حس زندگی در بهشت رو تجربه کردم و از خدا میخوام به سمت بهشت زندگیم هدایتم کنه

    و نکته جالبی که من توی اکثر فایل های استاد و خانم شایسته عزیزم میبیبنم توانایی گوش دادن عااااالی شون هست

    بااینکه هر دو قدرت تکلم و علم صحبت بالایی دارن ولی به هیچ وجه وسط صحبت اون یکی نمیپرن و با دقت گوش میدن

    که این خودش بهترین الگو برای روابط هست

    خدا برای هم و برای ما حفظتون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    خواهران ثروتمند گفته:
    مدت عضویت: 2247 روز

    سلام استاد

    چه صحنه باشکوهی بود موقعی که پریدین تو آب خیلی عالی بود. ولی استاد من یکم ترسیدم و نمی دونی چه هیجانی داشتم .الهی شکر که با شما هستم و الهی شکر که فراوانی های خدا رو بیبینم.

    وقتی فیلم های شما رو میبینم فقط به فراوانی این دنیا می رسم و اینکه چه دنیای باشکوهی می تونم بسازم با باورهای مثبت و توجه به زیبایی ها ی این جهان .

    انشالله همیشه خوش و خرم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    حمید مقدم گفته:
    مدت عضویت: 3583 روز

    واقعا همیشه از این همه زیبایی شگفت زده میشم ، ممنونم ازتون که این همه زیبایی رو با ما به اشتراک میزارید

    مدتهاست به خاطر این شرایط پاندمی ،امکان رفتن به استخر نیست اما انگار همه باهم پریدیم تو آب، عالی بود

    براتون بهترینها رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: