سریال زندگی در بهشت | قسمت 20 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

240 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2581 روز

    سلام

    چقدر زیباست خدای من دیوانه شدم

    آره می بینی خیلی زیباست

    مکالمه دو انسان که ذهنشون رو تربیت کردن حتی از دل دود و آتش زیبایی پیدا کنند

    خدا حفظتون کنه

    استاد چقدر زیبا گفتین

    این آتیش که می سوزه آت اشغال های وجود من هم می سوزه و از بین می‌ره

    بله وجود ما پر از علف های هرز هست

    که نیاز هست هر لحظه به خدا پناه ببریم و‌بسوزونیم

    شرک رو

    وابستگی رو

    ترس رو

    افکار منفی رو

    میل به تغییر دیگران رو

    جهالت و دلسوزی بیجار و

    و‌خدای من کمک کنه مشعلش رو بیاره بگیره روی علف های هرز وجود ما تا پاک بشیم

    تا الهی بشیم

    خدا گونه بشیم

    رها کنیم

    خدایا من از تغییر دیگران ناتوانم

    من تسلیم

    من حتی گاهی از تغییر خودم هم ناتوانم چه برسد به دیگران

    خدای من یاریم کن تا کویرهای بیهوده رو رها کنم

    ممنونم خدا جانم که هدایتم کردی این سریال رو ببینم برای کنترل ذهن

    دیدن مریم جان و یاد گرفتن که این قدر ذهنش فعالانه به دنبال زیبایی هاست

    امروز که خونه رو تمیز می‌کردم یه مجله پیدا کردم به اسم زیبایی

    و یادم افتاد که توجه به زیبایی هدایت شدن به زیبایی

    انگار خدا به من نشونه داد

    ادامه بده دختر

    کم کنترل کن

    مدیر خداست

    مدبر خداست

    تو عددی نیستی

    خدایا من در برابر تو هیچی نیستم

    تکبر نمیکنم

    خاشع میشم

    سکوت می‌کنم

    یه سکوت طولانی

    و لذت می برم

    و به درون به قلب جایی که جایگاه توست پناه می برم

    ساده می‌گیرم

    زندگی کوتاه است

    عاشقانه زندگی کن

    دوستون دارم عاشقتونم

    عاشق پارادایس هستم

    عاشق انعکاس درختان در دریاچه زیبا

    عاشق سان شاین استیت

    عاشق خدایی که به او اعتماد دارم

    استغفرالله ربی و اتوب الیه

    خدایا کم‌و‌کاستی های منو ببخش

    ان شالله که بهتر از این عمل کنم

    بوس به روی ماهت

    خیلی سبک شدم

    الهیییی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    اعظم ضیا گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته ی نازنین

    و همه دوستان همراهمون

    خدا رو شکر

    خدا رو هزار بار شاکرم بابت اشناییم با شما

    هر چند مدت کوتاهیست تقریبا از اول سال ۲۰۲۰ که با شما اشنا شدم و از اون موقع هر روز میشینم سر درس زندگی و درس عشق و درس خداشناسی و درس خودشناسی و هزاران درس دیگه ای که از هر کلام و جملاتتون میشه پیدا کرد

    ممنونم استادان عزیز

    من خودم همیشه سعی میکردم اینگونه زندگی کنم و از هر چیزی که میبینم مخصوصا در طبیعت پیامش رو هم‌گوش کنم و بدونم چی داره بهم میگه .. و حس میکنم کار خدا بود که منو به سمت شما هدایت کرد که در فرکانس شما باشم ..‌ شکر خدای خوبم

    چقدر دیدگاه های دوستان جالبه برام

    برداشت های متفاوت و همشون خدایی و عالی

    هر کدوم یه درس

    انگار تو کلاس درس حواست به یه جا نبوده واز بغل دستی میپرسی و اون بهت یاد میده … وااای ممنونم از این ایده و همه دوستان که انقدر عالی برداشت میکنید … ابنجاست که میگن ای کاش عظمت در چشمان تو باشد نه فقط در انچه بدان مینگری…

    استاد من همیشه دلم‌نمیومد گلامو دست بزنم یا ببرم و کوتاهشون کنم ویا هر چیزی که تو گلدونم در میومد و یا دور ریختن وسایل قدیمی و وابستگی ای که داشتم …. با دیدن کار الهی شما فهمیدم و یاد گرفتم چقدر این کارها میتونه ذهنو باز کنه و شروع کردم پا روی احساس نا به جا و افکار غلطم گذاشتم و همه ی وسایل اضافی رو با خیال اسوده دور ریختم و گل هامو که زیاد رشد کردند بریدم تا دوباره جون بگیرن و ….

    وقتی شما میخواستین نرده ها رو بزنید گفتم وااای نرده های به این خوبی .. بعد دیدم چقدر بهتر شد ولی الان همراهتون هستم و کاملا به کارتون ایمان دارم و وقتی میگید این درختا باید زده بشن دیگه تو دلم حتی اگه بگم واای حیفه این درختا اما ساکتش میکنم و میگم بشین ببین چقدر خوب میشه اخرش..

    الان هم‌منتظرم ببینم در مورد قصر مورچه ها چه درسی برامون دارید چون وقتی اومدید و خراب کردید یه لحظه باورهای قدیم اومد بگه اخی حیوونکیا دارن زندگیشون رو میکنن و اما ایمان و اعتمادم به شما منتظرم که اون درس و بهمون یاد بدین… و هزاران درس دیگه که میتونم به این مثالها ربط بدم و باورهامو عالی بسازم

    شما بخشی از زندگی من شدید و هر روز مشتاقم تا ببینم برامون چه هدیه ای فرستادین..

    انگار من هم در اون بهشت دارم زندگی میکنم

    ممنون وبی نهایت سپاس که ما رو هم شریک تجربیات و لحظات قشنگ و حس عالیتون در بهشت زیباتون کردید

    من هم بهشتم را با سوزاندن افکار و باورهای غلط زیباتر خواهم کرد

    اتش هم برای بهشتی شدن لازمه😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2832 روز

    به نام اون که ما را ازهیچ خلق کرد

    سلام به همتون

    اول اون ثانیه های آخر رو بگم تا یادم نرفته نوشته زندگی دربهشت قسمت20 یعنی همین جمله کوتاه داره بهمون یادآوری میکنه که عمر آدم و فرصت خیلی کوتاه تر از اون چیزیه که بخواهی سرسری بگذرونی و این یکبار فرصت طلایی زندگی رو ازدست بدی انگار همین دیروز بود که اولین قسمت زندگی دربهشت شروع شد اما تا به خودمون اومدیم میبینیم رسید به قسمت20

    و همچنین با غافل شدن هم میبینی یهو روحت تو آسمون درحال ترک این دنیا با گذر100سال زندگی اما نتایجی به اندازه 1سال پس باید همین حالا یعنی قبل از خواب الان اون تعهد رنج و لذت رو خیلی جدی تر و باایمان تر در وجود خودمون ثبتش کنیم،،

    خدایا ازت ممنونم که از طریق این دوتا عزیز دستمو میگیری تا که هرروز که میخواد حالم بد بشه و بی انگیزه بشم سریع بهم میگی مانند همین سریال بهم میگی اگه حالت خوب نباشه نمیتونی آگاهی های این فایلهارو و همچنین هردوره ودر فایلهای دیگه رو دربیاری و کامنت کنی اونم کامنت تاثیر گذار نه صرفا جهت جلب توجه بلکه اول و مهمتر اول خودت به مسیر درست ادامه بدی بعد به همکلاسی هات هم کمک کنی و در آخر به معلم خوبت عباسمنش هم فقط احساس خوب بدی البته عباسمنش مانند پیامبر بهش ازقبل گفتم شما هرنتایجی کسب کنید اون باانجام پیامش پاداشش پیش من محفوظه،،

    استاد وقتی میگی باید برگهای کنار درخت رو آتیش بزنیم باعث میشه چقدر نور بهش برسه پاش تمیزتر بشه چمن سبز بشه و ازهر لحاظ دیگه ای بهتر بشه این یعنی باورهایی که بنیادین و اساسی دروجودت نفوذ کرده که فقط هردفه فقط شکلش فرق میکنه اینکار مانند اینکه ما هم اگه یه مشت لباس کهنه و یه عالمه وسایل بدردنخوری که مدتها و سالها در انباری خونمون و همچنین باورهای کهنه درب و داغون در ذهنمون و حتی یه عالمه عکس و فیلم و برنامه اضافی در حافظه گوشیمون که همه اینایی که گفتم که به ظاهر جلوه ای خوب دارن رو باجسارت بسوزونیم و اجازه بدیم تا نور الهی به زندگیمون بتابه و از ما ورژنی زیباتر بسازه،،

    از دوره عزت نفس یادم گرفتم که مطمئن نیستم همیشه کامنت خوبی میذارم

    اما مطمئنم که همیشه به تغییرم ادامه میدم،،

    وقتی شمادونفر با دیدگاه مثبتتون به آتش و دودهاش اینگونه نگاه میکنید و لذت میبرید یاد دیدگاه مثبت توماس ادیسون افتادم وقتی که آزمایشگاهش درحال سوختنه بجای نابود شدن زندگیش میگه عجب شعله های رنگین آتشی که حیفه تماشا کردنشونو ازدست بدم چونکه دیگه این تصویر زیبا تکرار نمیشه درصورتی که نزدیکترین فرد زندگیش پسرش مبهوت بوده ازهمچین دیدگاه پدرش که این اتفاق برای هرکسی میتونست فاجعه بار باشه اما خدای من چقدر تفاوت دیدگاه مسیر و سرنوشت انسانهارو میتونه ازهم جداکنه،،

    وقتی ما باخودمون هماهنگ نباشیم از یه عالمه آگاهی فقط جزئی سطحی میتونیم از فایلها کسب کنیم اما اگه باخودمون هماهنگ باشیم و آماده دریافت این گنج ها باشیم مانند همین برگهای خشک باکوچکترین جرقه ای شعله های درونمون شروع به دریافت میکنه،،مثلا از ذوق شما مخصوصا که مریم شایسته عزیز از زیبایی دودها دربین درختان شگفت زده میشه پیامش برامن اینه که اگه هرچیزی هر اتفاقی و هرنعمتی حتی بسیار کوچک و بظاهر پیش پا افتاده برام تکراری باشه یعنی من روی خودم خوب کارنمیکنم چونکه روند جهان،سلولهای ما و تمام کیهان هرلحظه درحال تعییر هستن پس فرکانس منم باید هرلحظه درحال تغییر یعنی به سمت خوب باشه تا احساس تکراری و معمولی رو نداشته باشم،،

    آره واقعا دودها همراه با تصویر خورشید و درختان یه دنس بسیار زیباست

    مریم جان به استاد میگه مرد مشعلی اومد وقتی شنیدم یاد ریزعلی در کتاب دبستان افتادم که بامشعلی میره جلوی قطار،خدایا شکرت این استاد و عزیزدلش اینقدر باورهای خوبی میسازن حتی خاطراتی ازما را زنده میکنن که فقط خاطرات مثبت و شیرینه،،

    استاد وقتی میگی مدتی بارندگی نشده وگرنه این همه برگ و درختچه آتش نمیگرفت من همون موقع به خودم گفتم خب اینم موهبت الهی ست که باعث بشه کلی از زباله های این بهشت زیبا ازبین برن و همچنین یاد همون باور عالی خودت افتادم که توی یکی از فایلهات میگفتی وقتی مریم شایسته بهم گفته بارندگی چقدر نعمت بوده و شما بهش گفتی خشکسالی هم نعمت بوده که باعث ایجاد یه عالمه راهکار،پتانسیل،و کسب و کارشده پس هرکدوم براخودشون نعمت الهی هستن این تفاوت دیدگاه ماست که میگیم خوبن یا بد و مانند اون هفت سال خشکسالی مصر در زمان حضرت یوسف چقدر ایجاد راهکار و پتانسیل شد،،

    بلکه خشکسالی از دیدگاه من نابود شدن آبها نیست بلکه فقط یه تغییر و جابجایی ست تا برای ادامه حیاط و حل مسائل،،

    مگه میشه یه برند ماشین سازی ماشین تولید کنه اما بگه من راهکاری براسوختش ندارم اونش دیگه به من مربوط نیست

    قوانینسلام خداوند هم همینه مگه میشه انسان و موجودی خلق کنه اما آب و راهکار و نعمت براش خلق نکنه اصلا همچین چیزی نمیشه،،

    یادمه استاد خیلی قبل میگفتی تحقیقات نشون داده که اگه تمام مردم جهان بخواهن بیان فلوریدا زندگی کنن هم از لحاظ آب،هم غذایی،هم پهناور بودن جا برا همه هست پس این کره زمین چقدر دیگه بزرگه و همچنین میگفتی اگه تمام آبهای بارون کره زمین رو جمع بمدت فقط1ماه جمع کنن بدن به یه کشور اون کشور تا ابد آب داره پس ما بی نهایت آب و نعمت در این جهان داریم که اصلا توی مغز ما هم نمیگنجه،،

    استاد من فرکانست رو دریافت میکنم که اگه باخنده و بظاهر کارهایی خوشگذرونی رو داری انجام میدی باآتش زدن هات

    اما یه عالمه ایمان ،باور،تغییر پشت این اتفاقات وجود داره و یه عالمه باورهای پوسیده در وجودت سوزانده شده و داره ازبین میره که منجر به این اتفاقات میشه و درسته اگه هرکدوممون با تغییر و واکاوی خودمون مانند این دودها و غبار هوا میشه اما بعداز مدتی یه عالمه سرسبزی و زیبایی و شفافیت در روند باورها و نتایج ایجاد میشه و مانند این آتش گرفتن شاخه برگها وجودمون غنی تر میشه و قدرتمند برای ادامه موفقیت های بیشتر،و نتایج پایدار تر،،

    ذهنم خیلی اوقات میگه توکه این همه آگاهی جدیدی که الان داری همه رونوشتی پس برا قسمت بعدی میخواهی چی بنویسی من میگم همون خدایی که به استاد و مریم شایسته میگه قسمت بعدی چکارکنن همون خداهم به من میگه برا بعدی چی بنویسم پس من باتمام وجودم هرآنچه که توانم و دروجودم هست مینویسم تا درونم فعالتر بشه و بهتر این روند رو ادامه بدم و یاد بگیرم چطور از توانایی هام بهتر استفاده کنم،،

    اگه من الان بظاهر خیلی از جنبه های زندگیم روبراه نیست مانند آتش گرفتن هرچندسال یکبار درختانه که بجای یه مدت کوتاه بلکه تاآخر عمر زندگی پایدار و نتایجی غنی کسب میکنم که خیلی چیزهاش از دروازه همین آتش گرفتن ها میگذره،،

    پس هراتفاقی میفته به نفع منه من فقط باید بتونم خودمو در مسیر درست نگهدارم و ایمانمو حفظ کنم حتی بظاهر در وسط شعله های آتش،،

    معلوم میشه که خیلی باید شاخه برگهای نامحسوس و پنهان و موریانه در ذهنمون وجودداره که خداوند داره استاد رو با زبان این کارها بهمون یادآوری کنه باید خیلی خودمونو شخم بزنیم و خیلی چیزهای اضافه رو بسوزانیم تا این گرد غبار از اعماق وجودیمون پاک بشه وگرنه با دست نزدن تنه های خشک و شاخه برگها موریانه و انگل ها دیده نمیشن فقط ظاهرا دیده نمیشه که حتی اونم بعدازمدتی با افکار پلید و پوسیده ظاهر مارو حتی تغییر میده و درهم میشکنه،،

    امیدوارم مانند امشب که شب قدره ،،

    قدر نعمتها و ارزشهامون رو بدونیم،،

    ممنونم از همگی مخصوصا خداوند که بهم فرصت میده اول زندگیمو بسازم بعد این دنیارو ترک کنم،،

    موفق باشید،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    الناز شهریور گفته:
    مدت عضویت: 2095 روز

    وایییی مریم جانم،با این صحنه های آخری دیوانه شدم،خیلی زیباست خیلی

    چه قدر لذت میبرم از این تکامل ایده و درس های که میگیرین،این به من یاد میده که رشد کردن در ادامه دادنه،

    چه قدر خوب اوضاع رو مدیریت میکنین و سعی میکنین با فکر و منطق درست مدیریتش کنین و نه صرفا احساسات لحظه ای

    استاد،واقعا با حرف هاتون موافقم،وقتی اتاقم رو جمع میکنم و میام هر چند وقت یکبار یک نظر کلی رو تمام چیز های که در اتاقم دارم نگاه میکنم و چیز های که بی مصرف هستن و الکی هستن و صرفا فقط فضا در اتاقم گرفتن رو از اتاقم بیرون میکنم،احساس میکنم وجودم داره پاک و پاکیزه میشه،انگار تمرکز های الکی از ذهنم برداشته تر میشه و وجودم پاک تر و خالص تر میشه و این اهرم با دیدن این سریال خیلی و خیلی قوی تر شد تا هر روز سعی کنم اتاقم رو پاکیزه نگه دارم و هم اینگونه به وسایلی که دارم احترام بزارم که خودش نشونه سپاس گذاری هست و هم با این کار به شخصیت و وجودم که داره در این مکان زندگی می‌کنه احترام میزارم که این نشانه عزت نفس هست

    چه قدر لذت میبرم از این تکامل ایده و حتی شما با این کار هایی که میکنید نه تنها میخواید زیبا تر کنید و ازش لذت ببرین بلکه سعی میکنین ازش درس بگیرین و خودتون رو و مهارتتون رو رشد بدین،واقعا آفرین،این به من یاد میده تا از هر چیزی(چیز های مهم) درس بگیرم و سعی کنم از هر جنبه ای خودم رو رشد بدم و بدونم که رشد در هر جنبه ای می‌تونه بهتر و بهتر بشه و پایانی براش نیست

    یک چیز دیگه ای که یاد گرفتم،اینه که؛هر بار سعی میکنید لذت ببرین (که البته جز شخصیتتون شده و با تکرار کردن و بیشتر لذت بردن در وجودتون پایدار تر میکنین)هر بار پاداش های خداوند بیشتر میشه و بیشتر حضورش رو درک میکنم،وقتی پاداش های خداوند رو میبینم این همون جاییه که باید یادم بیارم که خداوند خوبی و پیشرفت رو بر جهان مقرر کرده،زیبایی و لذت بردن رو در جهان مقرر کرده هر چه قدر که من به مقرراتش عمل کنم لذت بیشتری میبرم و پاداش بیتری دریافت میکنم و اصلا خدا مقرر کرده و اینه که درسته

    ممنونم از شما که با فیلم گرفتن و دیدن تمام این نکات در تک تک جزئیات زندگی شما باعث میشه شفاف تر و قابل درک تر و خیلی بهتر در وجودم درک کنم و عمل کنم و پایدارتر در شخصیت و نوع دیدگاهم کنم

    خدایا شکرت و به من یاد میدی و من رو به این درس ها هدایت میکنی،ممنونم که هر بار با هدایت بیشتر به قوانین و مقرراتی که باعث هر لحظه شاد شدنم و لذت بردنم از زندگی میشه و باعث پیشرفت من و رسیدن به خواسته هام میشه هدایتم میکنی

    چه قدر لذت بردم از شجاعت شما در اجرای ایده هاتون،ایده هاتون رو امتحان میکین و این یعنی حرکت،اگه جواب داد یک پیشرفت و لذته و اگر جواب نداد،یک درس برای پیشرفت ها و لذت های بعدی

    ممنونم خداجون،ممنونم از شما

    راستیییی،چه درس خوبی دادین،در مورد جنگل ها،واقعا همین طوره،ممنونم از شما،چه کار شجاعانه و لذت بخشی که انجام میدین،این یعنی این که هر بار میشه حتی خود جنگل و زیبایی هایش رو بهتر و با کیفیت تر کرد،مثلا همین ایده آتش زدن برگ ها،خیلی خوبه!😄

    چه هیجانی بشه که ببینی داره زیر پات آتیش میگیره!😆😂💞

    آفرین به ادامه دادن شما و جسارتی که در اجرای ایده هاتون دارین

    چه قدر این ایده ها و این صحبتی که در مورد جنگل و طبیعت گفتین خوب بود،انگار یک تغییری در مغزم اتفاق افتاد و اون این بود که به همه چی سنتی نگاه نکنم و همین جوری مثل ربات همه چی رو که از قبل و از خانواده و از پیشینیانم قبول داشتن رو قبول نداشته باشم،بلکه سعی کنم با دیدی باز تر نگاه کنم،با دیدی درست تر،این که حتی سوختن جنگل ها هم می‌تونه خوب باشه و مفید و یک استارت دوباره و از اول و یک رِفِرش جدید تا دوباره زمین جون بگیره و دوباره یک جنگل بهتر از قبل با کیفیت تر از قبل از خودش ارائه بده با سوختنی که به ظاهر خیلی بده!

    این بهتر شدن نه تنها در انسان باید باشه بلکه داره در طبیعت هم خودش رو نشون میده

    استادم،ممنونم که هر بار از کارهاتون برای ما توضیح میدید،بین کارهاتون با تمام جزئیات و ایده هاتون رو میگین،اون وقت ما مثل یک تماشا کننده مستند نیستیم بلکه احساس میکنم من دارم خودم اونجا نگاه میکنم و جزئی از این اتفاقات هستم،مرسی ازتون،مریمم،مرسی ازت،حتی زمانی که داری بلند میشی هم دوربین دستته،انگار خودم هم کفشم رو به پا کردم و دارم بلند میشم تا این کار های هیجان انگیز رو با شما و استاد انجام بدم،باز هم ممنونم،خدایا شکرت برای چنین تجربه هایی،خدایا شکرت💞🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    سلام ب استادان عزیز و دوستانم

    زندگی در بهشت 20

    راستش اولش ک این قسمت رو دیدم گفتم خب از این قسمت نمیتونم کامنت طولانی بنویسم پس نکاتش رو برا خودم بازگو کردم و اومدم سراغ کامنت های سایت، واقعا سپاسگزارم از اقا یزدان عزیز نکته ای ک من برگشتم و 5 بار اون 30 ثانیه رو دیدم.( از دقیقه 4 تا 4 و 30)

    و درس امروزم رو یاد گرفتم، اینکه اگر من با ذوق و شوق رفتم سراغ انجام کاری و عشقم یا هرفردی گفت لازم نیست انجامش بدی، نگم اه زد تو ذوقم، ضایعم کرد و قیافه بگیرم و اعتمادبنفس خودم رو با احساس ترحم و دادن عذاب وجدان ب فرد مقابل پایین نیارم.

    بلکه با اعتمادبنفس و با عزت نفس اون چند ثانیه آروم باشم، ناراحت نشم، جواب پس ندم، به ایده و نظر فرد مقابل فکر کنم درکل بتونم ذهنم رو کنترل کنم . بجاش میتونم ذهنم رو ببرم سمت تحسین زیبایی های اطرافم یا تحسین ویژگی های خوب فرد مقابلم و نخوام ک حس قربانی شدن بگیرم

    اشکالی نداره اگر کسی با نظرت مخالفت کرد انقدر اعتمادبنفس داشته باش و بدون همیشه نباید همه موافق ایده های تو باشن و حتی اگر توی جمع بزرگی بودی و نظرت تایید نشد عزت نفست نیاد پایین و بگی ضایعم کردن و اینا. نع آدما حق انتخاب دارن اختیار دارن ک نظرشون رو بگن مثل اینکه هر درخواستی پاسخی داره و تو اگر جواب منفی گرفتی در جواب درخواستت باز هم نباید ناراحت بشی. انقدر عزت نفس داشته باش ک به این بادها نلرزی.

    سپاسگزارم بابت تهیه و تدین این فایل هدیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    فاطمه صاحب زاده گفته:
    مدت عضویت: 552 روز

    سلام به دوستان عزیز و استاد و خانم شایسته ی عزیزم

    خداروشکر میکنم بابت اینکه منو آشنا کرد با شما و دری به روی من باز شد تا بتونم اون ارامشی که همیشه دنبالش بودم رو پیدا کنم

    بی نهایت سپاسگزارم از پروردگار جهانیان

    من تقریبا 3 ماه و نیم میشه ک اشنا شدم با شما و فایلهای شما برای من شده خوراک روزانه و هربار احساس میکنم نیاز ب ی دسر خوشمزه دارم یکی از فایل های سفر ب دور امریکا یا زندگی در بهشت رو میبینم و فوق‌العاده لذت میبرم

    و سپاسگزارم از شما که این زیبایی هارو با ما ب اشتراک میزارید

    هر بار ک من شروع میکنم ب دیدن یکی از فایل های زندگی در بهشت یا سفر ب دور امریکا از همون شروع فایل لبخند شوق رو لبام ظاهر میشه و با اشتیاق فراوان میبینم و فوق العاده لذت میبرم

    و تصور میکنم ک من هم در اونجا حضور دارم و وقتی تموم میشه احساس میکنم از یه سفر برگشتم و کلی روحیه و حس خوب با خودم سوغات اوردم

    دلم میخواست منم احساسمو ب اشتراک بزارم

    معمولا کامنت نمیذارم اصلا و تو این مدت میگفتم هر وقت ب نتیجه ی قابل قبول رسیدم میام حتما کامنت میزارم اما الان گفتم ک این حس خوب هم خودش ی نتیجس برای شروع

    سپاس فراوان از خدای یگانه که شمارو پیدا کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مرضیه پری پور گفته:
    مدت عضویت: 2734 روز

    به نام تنها فرمانروای جهانیان

    سلام

    این قسمت ادامه سوزاندن اضافات و صفا دادن به بهشت.

    خدااااااای من ، چه تصویر زیبایی‌، دریاچه زیبا و آرام با موج های بسیار ریز، آسمان آبی، و چمن های سرسبز، درختان کاج سبز و استوار، انعکاس این همه زیبایی توی آب دریاچه، خدای من، با چه طیف متفاوتی از آبی آسمان و آب دریاچه رو نقاشی کردی، شکرت شکرت شکرت

    چقدر زیباست این بهشت، و چقدر این فایل ها، روح منو لطیف‌تر کرده که با دیدن این همه زیبایی اشک شوقم می چکه، و منو سپاسگزار تر می کنه، خدایا شکرت

    عزیزززززم، خانم شایسته نازنینم جورابش و کفش هاش سیاه شدن، بابا بازم کفش های شما ، ماشاالله به کیفیت شون، اون همه​ آتیش رو با اینا خاموش کردین، دمتون گرم.

    چقدر طرح جوراباتون خوشگله، چقدر زیبان، حالا با اون لباسشویی هیولا می شورینشون، تمیز میشن.

    عاشق صدای خنده هاتون و ابراز عشق تون بهم دیگه هستم، بازم تحسینتان می‌کنم برای این رابطه عاشقانه بی نظیر 👏👏👏

    چقدر سریع آتیش گرفتن اون چوب های ریز خشک، آفرین به شما خانم شایسته نازنینم 😘

    قرار این 🔥، این درخت رو به دامن طبیعت برگردانه و یک صفایی هم به این‌جا بده، و کلی بهشت مون، زیباتر و رویایی تر بشه.

    مرد مشعل دار، اینقدر متمرکز و عالی شروع به سوزندان چوب ها می کنه که توی مدت کمی همه شون شعله ور میشن، و این آتیش لحظه به لحظه زیباتر و قشنگتر میشه، یکی دیگه از زیبایی های آتیش ، بوی خوب اونه. که اون نعمتیه که شما دارین حسش می کنین.

    استاد جونم به خاطر محافظت از خانم شایسته عزیزم و اینکه احتمال میده، که شاخه های بالایی که در حال سوختن هستن، ممکنه بشکنن و بیفتن، و اینکه نیاز به چوب بیشتر نیست، به عزیز دلشون تاکید می کنند که نیازی نیست چوب بیشتری روی آتش ریخته بشه، و چقدر عالیتر که خانم شایسته یک چشم میگه و تمرکزش رو می بره روی زیبایی‌ ها ، واقعاً چه آتیش معرکه ای شد، خدایا شکرت شکرت شکرت

    استاد عزیزم هم فوری یک کاربرد دیگه برای استفاده از چوب هایی که خانم شایسته جمع کرده پیدا می کنه، یک درخت نزدیک همون فرغون، حی و حاضر. بسوزنین آقا بسوزونین، هر چیز را که سوزاندن و حذف کردنش باعث زیباتر شدن این بهشت رویایی میشه.

    « وقتی آتش اضافات رو می سوزنه، آدم احساس می کنه ذهنش داره پاک میشه، قشنگ وقتی اینا می سوزن احساس می کنم، اون آشغالای وجودی من داره می سوزه، پاک میشه، تمیز میشه… هر چیزی رو که پاکسازی می کنیم احساس می کنم وجود خودمم داره پاک میشه»

    آخه چقدر ماهی استاد عزیزم، که از دل هر چیزی ، اینقدر درس های بزرگ در میاری، اینقدر از هر چیزی عاملی برای رشد و پیشرفت درونی و بهتر شدن احساسات تون و لذت بردن می سازی، چه نگاه مثبتی داری به همه چیز ، که از دل ساده ترین موضوعات هم کلی نعمت و نکات مثبت پیدا می کنی. چقدرررررر الگوی بی نظیری هستی برای من ، در تمام موارد. ممنونم ازتون خیلی خیلی خیلی زیاد.

    وااای خدای شعله های آتیش تا کجا رسیده و تقریبا تا بالای درخت پیش روی کرده. چقدرررررر زیبا، خدایا شکرت

    اون تیکه ابر سفیده واقعاً زیباست، تحسینتان می کنم خانم شایسته نازنینم که این همه تمرکزتون بر زیبایی هاست، این همه زیبا دیدن رو من از شما یاد گرفتم، ممنونم ازتون 😘

    خوب، می ریم سراغ پروژه بعدی، سوزاندن این یکی تنه درخت که استاد کلی ایده روش انجام داده و از اونجا که خدا پاسخگو و اجابت کننده است ، این بار ایشون رو به راه حل ساده تر هدایت کرده، کاملاً مشخصه طی کردن تکامل در این فایل ها که هر بار به ایده های راحتر و آسانتر هدایت می شوید، خدا رو هزاران مرتبه شکر.

    اوه اوه، تنه درخته چه سرخ شد از حرارت آتیش مشعل، خدایا شکرت برای این همه وسایل در دسترس که کارها رو راحتر و سریعتر می کنند.

    در ادامه روند سوازندن و پاکسازی بهشت این‌بار هدایت می‌شیم به سوزاندن نیمکت شکسته و برگ های خشک پای درختان.

    تازه اگر این پروژه جواب بده می ریم کل برگ خشکای اون طرف رو هم می سوزونیم.

    تصور نتیجه پایانی« یک بارونی بزنه و این ذغال ها و خاکستر ها رو بشوره ببره، چقدر زیباتر میشه» همین تصویر نهایی کلی انگیزه و اشتیاق برای ادامه دادن ایجاد می کنه. خدایا شکرت برای این قدرت بی نظیر ذهن ما .

    « کلا تمام جنگل های دنیا، هر چند صد سال یکبار، به صورت طبیعی می سوزن، قبل از اینکه انسانی وجود داشته باشه و بخواد آتیش بزنه، اینا می سوختن، و جنگل وقتی آتیش میگیره و از بین می ره، خاکش مغذی میشه، اگر این اتفاق نیفته، اون خاک قدرتش رو از دست می‌ده این خاکستره که دوباره داره بر می گرده ، وانرژی رو میده به خاک…»

    خدایییییی من، قوانین ثابتت رو سپاس، یعنی این همه که این اتفاق رو رسانه ها تلخ جلوه می دن و ازش به عنوان یک فاجعه یاد می کنن، در واقع یک نعمت بزرگه که خدا برای جنگل ها و خاک و درخت قرار داده!!!؟؟؟؟؟

    حالا این باور در من چقدر با دلیل و محکم توی ذهنم قدرتمند تر میشه که خدا جهان رو بر پایه خیر و خوشبختی آفریده، خدایا حکمتت رو شکر، قوانین ثابتت رو شکر ، یعنی استاد با این صحبتتون نمی دونید چه انقلابی درون من به پا کردین، نمی تونم ادامه بدم ، برم بگردم بعد.

    💖

    💖

    💖

    استاد جونم، هنوزم اشک شوقم می چکه، سجده شکر و سپاسگزاری و خضوع و خشوع در مورد این همه عظمت و قدرت و حکمت خداوند، تنها فرمانروای جهانیان هم نتونست، اشک شوقم رو بند بیاره، چه خداییییی دارم من، به چه کسی توکل کردم، خودم رو به هدایت و حمایت چه قدرت بی نظیری سپردم، دم خودم گرم و دم خدایی که هر لحظه بر کلام شما جاری میشه و منو وابسته تر و محتاج تر به خودش می کنه.

    خدا جونم عاشقتتتتم💖💖💖💖💖💖💖

    و بازهم از نعمت سوختن جنگل ها و درختان خشک ،از بین رفتن موریانه ها، کرم و حشرات و جانوران موزی هستش، خداااااااایا شکرت شکرت شکرت

    استاد عزیزم ، توحیدی ترین الگوی دنیا هم داره با کنترل آتش درس می گیره و تجربه کسب می کنه که چطور از این نعمت بی نظیر خدا، بهتر و راحتر استفاده کنه.

    و تمرکز هر دوی عزیزانم بر زیبایی های پرتوهای نور خورشید بین دود آتش، واقعاً زیباست خیلی‌ خیلی خیلی زیباست. خدا رو شکر

    خدا جونم برای هدایت و حمایتت برای تداوم داشتن و در مسیر درست بودن و در مدار آموزه ناب توحیدی ترین الگوی دنیا قرار دادنم، سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    دنیا گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    سلام به عزیزانم .

    این قسمت رو که می‌دیدم بیش از پیش به قدرت سوالات خوب پی می‌بردم .

    استاد شما اول شروع کردید به اتیش زدن درخت خشک و بعدش دوباره این ایده اومد برین سراغ درخت بعدی بعدش که دیدید داره جواب میده گفتین پس روی همه درخت های خشک امتحانش میکنیم .

    بعدش که درخت در حال سوختن بود گفتین این برگ هارو هم میخوام اتیش بزنم تا چمن های زیرش دوباره رشد کنن ،و هی یک ایده کوچیک رو گسترش می‌دادید .

    به قول خودتون وظیفه سوالات قدرتمند کننده .آوردن ایده های بیشتره بهتر کردن کاره و به حرکت در آوردن ما .

    و شما از خودتون پرسیدین اتیش رو که به راه انداختم مشعلم بغل دستمه و همه چی هم خشک چون بارون نیومده از این امکانات و شرایط چطور بهترررر استفاده کنم چطور این ایده رو پر بار تر کنم .

    و هممه این ها همه این ایده ها و عمل ها از نقطه اول شروع شد از این ایده شروع شد که درخت هایی که قطع کردیم بسوزونیم و عمل کردین به این ایده ایده هه جواب داد هرچند دست و پا شکسته بود اما شما توی این فرایند رشد کردین هم آگاهی هاتون هم وسایلتون و هم محیطتون.

    خدا دید که شما جدی هستید و پا عقب نمی‌کشید پس محیط رو باد رو بارون رو خورشید رو همه رو اونجور که به نفع تون باشه به حرکت در آورد و ایده هارو ایده هایی که یکی یکی بهتر میشدن و دارن میشن .

    و چقدر شما شجاع هستین این رو جدی میگم هر کسی جرعت اینو نداره دست به این کار بزنه نجواهایی سراغش میان میگن دست تنها که نمیشه میگن اگر اتیش سوزی بشه چی میگن اگر به خودت آسیب بزنی چی و از شروع باز می ایستن خود من بسیار از اتیش می ترسم به علت وقایع ای که اطرافم رخ داده این ترس سال هاست با منه .

    اما شما بهم یاد دادید اگر توکل کنم فقط به رب مطلق .

    اگر به ایده ام اعتماد کنم اگر پا توی راه بزارم خداوند یاری می‌کنه غیر این امکان نداره با جهان سازگار نیست .

    اگر ما عمل کنیم به ایده .شجاع باشیم و توکل کنیم ،هر لحظه به خداوند امکان نداره رها بشیم وسط راه امکان نداره خوب از آب در نیاد کار .

    حتی اگر ایده ،ایده‌ی خوبی نباشه خداوند میبینه و مارو به بهترین آسان ترین و با کیفیت ترین مسیر هدایت میکنه .

    و اگر به خداوند اجازه بدیم او همیشه یاور ما خواهد بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 2367 روز

    این قسمت و قسمت قبل که آتیش بارون بود، پر از درس و نکات قابل تامل بود برام. بصورت عملی و با زبان تصاویر یاد میگیریم عمل به قوانین رو و پروژه اصلاح باورها و افکارمون خیلی آسون تر میشه.

    این عملیات آتش زنون با رمز یا مریم، پر از جلوه عملگرایی بود… کنترل ذهن… رها بودن و عدم وابستگی… نترس و بی باک بودن… حفظ آرامش و خون سردی… توجه به زیبایی ها و نکات مثبت در هر شرایطی حتی شرایط بحرانی و اظطراری… کار گروهی… عزت نفس و خودباوری… و کلی درس دیگه…

    همین ابتدا کلی تشکر میکنم از مریم عزیز و دوست داشتنی که از جزییات ریزی مثل جوراب و کفش و دستکش شون فیلم میگرن و جنبه فان و خنده ی سریال رو هم ایجاد میکنن و با شوخی های ریز و با نمکشون لذت فایل ها رو چند برابر میکنن. و صرفاً فیلم گرفتن جدی و خشک خالی بدون گفتگو و شوخ طبعی، ممکنه مخاطب رو خسته و بی حوصله کنه… مرسی از عزت نفس بینظیرت مریم جان… من عاشق گفتگو های صمیمانه و بی شیله پیله شما دو تا انسان والا مقام هستم.

    استاد عزیزم من هر چقدر دل جرأت شما تحسین کنم بازم کمه! اولش که آتیش زدن علف های پخش روی زمین و روند پیش روی آتیش رو دیدم،نگران شدم که مبادا از کنترل خارج شه. این فایل و فایل قبل منو یاد یه خاطره انداخت؛ فکر کنم یکی دوسال پیش بود که عموم اینا و خانواده پدریم میخاستن که علف ها و خوشه های اضافی زمین های کشاورزی شون آتش بزنن تا زمین رو آماده شالیکاری کنن. ازم کمک خواستند ، آقا من هم برای رضای خدا و کمک کارشون رفتیم روستا سر زمین… حدوداً هشت نفر بودیم… من پیش خودم گفتم یا خدا چه خبره این همه آدم! مگه میخوان کوه بکنن! ترس و اظطراب و سردرگمی رو توی صورت همشون دیدم… گفتم خدایا خودت بخیر بگذرون… از همون اولش نمیدونستن از کجا شروع کنن و توی شک و دودلی بودن. پدرم و عمو هام که دیگه آخر جنگ و جدل و پرخاشن، با بحث و عصبانیت شروع کردن… یجا عموم کنترل آتش از دستش در رفت و کم آورد… من هم منطقه خودمو ول کردم تا برم کمکش آب بریزم… بجای تشکر تازه طلب کار هم بود و کلی قال و بیداد کرد که کار تویه و کدوم جهنم بودی که دیر اومدی!! من هم توی اون شرایط سوزان و اعصاب خورد کن از کوره در رفتم و چنان دادی روش زدم که تا یه هفته از دستم ناراحت بود… ما رو باش که اومدیم با آدمای ضعیف النفس و بداخلاق کار گروهی کنیم!!! همون روز قسم خوردم که بار اول و آخرمه که با اینا همکاری کنم… همش با هم دیگه دعوا میکردن و همدیگرو گیج و سردرگم میکردن…

    ولی شما رو که دیدم انگار نه انگار… چقدر خونسرد و ریلکس… شما چقدر رها هستید که راحت توی دل جنگل اقدام به سوزوندن علافهای هرز میکنید، بخدا دل و جرات زیادی میخواد… اونم نه با هشت نفر!! دو نفر تنهایی!! چقدر کنترل ذهن عالی دارید، اونجا ها که آتیش بلند میشد و پیشروی میکرد، بجای اینکه دست پاتون رو گم کنید و نگران بشید، تازه ذوق و کیف هم می‌کردید و با خیال آسوده عملیات رو کنترل میکردید…. اینه کنترل ذهن… اینه احساس خوب اتفاق خوب… اینه کار گروهی با تعامل و درک متقابل… حالا اینو داشته باش، تازززه خانم شایسته بی باک هم توی این شرایط سخت و سوزان، فیلم هم میگرفت… این دیگه نوبره… دختر تو زیادی شجاعی بخدا… عاشق این چالش پذیر بودنتونم.

    آخ جیگرم حال اومد اونجایی که گفتی انگار اشغال های ذهن و وجود من سوخته و پاک میشه، دقیقا من هم همین حس رو داشتم که انگار ذهنم و روحم پاکسازی و تمیز میشه… من هم یه سری باور های غلط و اضافی ذهنمو از بیخ قطع کردم ولی اون پیچک ها و شاخک های محدود کننده هنوز اجازه نمیدن که آتیش بازی رو اجرا کنم… مطمئنا با کار کردن و طی تکامل اون ها رو هم قطع میکنم و با سوزوندن و خاک سپاری شون، فاتحه شون رو میخونم، هر چند که میدونم باید همیشه و پیوسته روی خودم کار کنم و اجازه ندم که این علف های هرز( افکار و باور های غلط) رشد کنن.

    و اما اون نکته مهم و آموزنده ای که گفتین؛ اونجایی که گفتین تمام جنگل ها طی هر دوره مشخص و خاصی، به طور طبیعی خودشون آتش میگیرن و به چرخه حیات و تکامل طبیعت و حیات وحش کمک می‌کنه ؛ دقیقا استاد… اخیراً یه مستند خفن و هیولا دیدم به نام سِرِنگتی، توی یکی از قسمت ها صاعقه زد و باعث آتش سوزی گسترده شد و تعدادی زیادی از گونه های مهم جانوری مثل شیرها و پلنگ ها تلف شدن، نصف جنگل و پوشش گیاهی نابود شد… تیم حرفه ای مستند هم تصاویر خارق‌العاده و ظریفی از این رویداد بظاهر ناراحت کننده گرفت… من با خودم گفتم بی وجدانا چرا جلوی این حادثه وحشتناک رو نمیگیرن و سازمان های مربوطه رو در جریان نمیذارن… ولی امان از قضاوت و عجله ذهن نادون من … دیوید اتنبرو گوینده معروف مستند، در ادامه توضیح این اتفاق گفت: این یک رخداد کاملا طبیعی است و تیم مستند حق دخالت در روند طبیعت رو ندارن و فقط وظیفش ثبت و ضبط این رویداد اعجاب انگیزه…

    و من استاد عزیزم بی نهایت ازتون ممنونم که این دانسته های عالی تون در مورد طبیعت رو با ما در میون میذارید، و تازه عالم بی عمل نیستید و با این دانسته ها و باور های عالی، عمل میکنید که لذت کارو چند برابر می‌کنه … بارها و بارها در قرآن دیده بودم که فارجع البصر کنید و به جهان و روند طبیعت تامل کنید و من هم همیشه سعیم بر این بوده ولی این فایل های زندگی در بهشت یه دید دیگه ای به من داده… یه فرم نگاه و طرز تفکر جدید و خاص نسبت به طبیعت و سازکارش… مرسی مریم عزیزم که اینقدر شش دانگ حواست جمه که از هیچ زیبایی غافل نمیشی… اونجا که روزنه نور با ساطع شدن بر آتش و دود، جلوه زیباتر و چشم نوازتری رو پدید آورد… و استاد هم که مثل همیشه با شما هم نواست و با هم زیبایی و نعمات ها رو تصدیق و تایید میکنید… من هم فایل ها رو با کیفیت HD دانلود میکنم و رو TV ، با نهایت عشق میبینم و هم نوا با شما خدا رو شکر میکنم… همش از شوق و لذت میخندم، یجاهایش هم بلند جیغ و داد و سوت میکشم و تحسین میکنم…

    راستی این رو هم بگم و تمام. امشب که داشتم توی پارک سپاس گزاری و توجه به زیبایی ها رو مکتوب میکردم، ناگهان چند کودک خردسال ناز و معصوم دورم جمع شدن و کنجکاو شدم که چی مینویسم! ازم پرسیدن که داری چی می‌نویسی ؟ گفتم دارم با خودم حرف میزنم با خدا حرف میزنم و سپاس گزاری میکنم. دیدم که خوششون اومد و جلب شدن که بیشتر باهاشون حرف بزنم… منم که عاشق حرف زدن با بچه های پاک و معصومم… اسم تک تکشون رو ازشون پرسیدم تا اینکه یکی از بچه ها اون یکی دوستشو کَله صدا زد و مسخرش کرد… منم که خیلی قرآن رو از بر نیستم، سریع آیه ۱۱ سوره حجرات بهم الهام شد و من گفتم بچه ها هیچوقت همدیگه رو با القاب زشت صدا نزنید و همدیگه رو مسخره نکنید و این آیه قرآنه… همین که اونا رو به نیکی و عشق دعوت کردم، دیدم با اعماق وجودشون پذیرفتن و به خودشون اومدن… داشتم آهنگ شاد خارجی گوش میدادم که یکی دیگه گفت امشب قتله گناه داره… بهشون گفتم به نظرت اگه من آهنگ گوش بدم و تو با دوستات بازی کنی و شاد باشیم، امام علی ناراحت میشه! خدا از شادی ما ناراحت میشه!؟؟ همشون بدون هیچ مقاومتی گفتن نه… و کلی حرفایی نیکو کودکانه دیگه… چقدر بچه ها پاک و معصومن و چون فطرت الهی شون دست نخوردس و ذهنشون خام و خالیه راحت تر میشه باهاشون حرف توحیدی و الهی زد… خدایا شکرت که اتفاقی مشابه اتفاق شب گذشته برام رقم زدی که قبلاً تجربه نکردم و برام یه نشونه بود… این کودکان مثل فرشته ها دورم حلقه زدن و با چشمای زلالشون، با لبخند معصومانه شون، منو تشویق و تحسین کردن… گفتگو با بچه های پاک و دوست داشتنی یه تجربه آرامبخش و الهیه که برای همتون آرزو مندم

    استادان نازنینم، از ته دلم دوستون دارم.

    سپاس از تو دوست هم فرکانسی و عزیزی که وقت گذاشتی و این نوشتار رو خوندی😘😘❤❤👍👍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1234 روز

    سلام و صدسلام

    به نام خداوند حمایتگر و هدایتگر همه چیز و همه کس

    وقتی داشتم میدیدم . هزار تا درس هزارتا فکر همه چیز به ذهنم خطور کرد

    وقتی به اتیش و قدرتش نگاه میکردم یاد ابراهیم افتادم چطور خدارو قبول داشتی که اتشی به این سوزانی برات تبدیل به گل شد؟

    چطور روی خودت کار کردی که شدی دوست خدا

    چطور باورش کردی که حتی از سوختن هم هراسی نبود

    چطور نترسیدی

    اصلا تو کی بودی ابراهیم

    و بعد خودتون استاد

    بارها میگفتی من ابراهیم رو اسوه قرار دادم . نشستی یه طوری باورش کردی که قدرتشو بهت داده که برا خودت جنگل داری . اونوقت ما هنوز تو فکر دوسه میلیارد که چطور میشه خونه خرید با این وضع

    آیا خداوند برای بنده ی خویش کافی نیست

    و بازم شعر ملاصدرا

    خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان

    اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود

    و به قدر نیاز تو فرود می‌آید،

    و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،

    و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،

    و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،

    و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود…

    پــدر می‌شود یتیمان را و مادر.

    برادر می‌شود محتاجان برادری را.

    همسر می‌شود بی همسر ماندگان را.

    طفل می‌شود عقیمان را.

    امید می‌شود ناامیدان را.

    راه می‌شود گم‌گشتگان را.

    نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.

    شمشیر می‌شود رزمندگان را.

    عصا می‌شود پیران را.

    عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را…

    خداوند همه چیز می‌شود همه کس را..

    به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛

    به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.

    بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!

    و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،

    و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،

    و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار…

    و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!

    چنین کنید تا ببینید که خداوند،

    چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند

    و بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد،

    و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند

    و “در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند”

    مگر از زندگی چه می‌خواهید،

    که در خدایی خدا یافت نمی‌شود، که به شیطان پناه می‌برید؟

    که در عشق یافت نمی‌شود، که به نفرت پناه می‌برید؟

    که در سلامت یافت نمی‌شود که به خلاف پناه می‌برید؟

    قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.

    زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می‌پرد و دور…

    بی اعتنا به حقیران ِ در روح..

    کینه چون لاشخور و کرکس است..

    کوتاه می‌پرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.

    بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.

    برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی …..

    به راستی این خداوند چیه؟ وقتی من میگم همه ی من همه ی اطراف انرژی های فشرده شده هستند و فقط خیر هستند . و داره یه نیروی برتر از ما هدایتمون میکنه

    این نیروی برتر خودش رو درون من قرار داده و شده خدای درون فاطمه

    این نیروی برتر میگه من برات کافی نیستم؟

    ومن باید انقدر روی توحیدم کار کنم

    که اگاهی فراموش شده بازم برام هویدا بشه

    روزی هزاران بار به خودم بگم من پاره ای از همون برترم اونی که خلق کرد ساخت هرچیزی رو

    به هیچ کس نیازی ندارم

    نه نیاز دارم کسی حمایت کنه

    نه نیاز دارم کشورم تغییر کنه

    من میسازمش

    استاد اینقدر این باور “”میشود” درونم رخنه میکنه وقتی میبینم از کجا رسیدی به کجا

    چطور انقدر محکمی و ایمان داری به خودت که خدای درونت هدایتت میکنه

    که نمیزاره اوضاع اتیش حتی از دسترس خارج بشه برات با اسودگی میگی اتیشو گذاشتم بمونه تا ببینم چطور پیشروی میکنه

    فقط میگم ببین توحید ازش چه ادم قدرتمندی ساخته

    چقدر میدونه اوضاع همه چیز دست خودشه ولاغیر

    میدونه خدا براش همون چیزی رو میخواد که خودش برا خودش میخواد ولی با میلیارد دستش از بارون گرفته افتاب و ادمها کمکش میکنه

    دو روزه خیلی حسی به من گفت روی باورای توحیدیم از طریق قران و ایات ابراهیمی کارکنم . هنوز شروع نکردم البته . میدونم مثل اون الهامی که راجب ساختن عزت نفس بهم داد و تو زندگی برام راه باز کرد و ترسای الکیمو دونه دونه کشت الانم کلید خوشبختی در زندگی که توحیده رو میخواد یادم بده

    خدایا بعد از ان که ما رو هدایت کردی گمراهمون نکن

    گوش هام رو شنوا و چشمانم رو بینا و قلبم رو برای هدایتت باز کن

    خدایا اگه تو با من باشی قدرت دارم نباشی هیچ قدرتی نیست

    ولی تو میگی همیشه هستی

    خدایا یادم نمیره از مریضی که چندسال دنبالم بود ولی هشت ماه گفتم پیش تووو درستش میکنی این بار

    هیچوقت یادم نمیره اونوقتا روزی صدبار به خودم میگفتم:

    من حسابم ز همه مردم این شهر جداست

    من امیدم به خداست بعد خدا هم به خداست

    اون موقع تو برام گزینه اخر بودی ولی چه کردی با من

    حتی با اون همه شرک میدونستی ناامید نشدم و با اینکه تو گزینه ی اخر بودی بازم بودی

    میدونی بعضی وقتا یادم میره تو مثل ما احساسی نمیشی . چون انقدر فضل و کرم داری بهمون که مگه میشه از مهربونیت اشک نریخت

    خیلی وقت بود اینطور احساساتی نشده بودم

    ولی تو چطور بی احساسی هستی که سالیان ناشکر بودم از نعماتت ولی بازم ازم نگرفتیش

    تو فضل و کرمت نسبت به ماها خیلیییی زیاده

    کمکم کن باورت کنم

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      آزاده زمانی جوهرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1910 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی ام تحسینت می کنم چقدر زیبا نوشتی .با اینکه مدت عضویتت در این سایت بهشتی زیاد نیست ولی این کامنت نشان از روح بلند وآماده ی توئه.چقدر زیبا شعر ملاصدرا رو نوشتی یعنی این متن توحیدی ترین متنی ست که وقتی می خونم اشکم جاری میشه .بهترینها رو برات آرزو دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فاطمه فضائلی گفته:
        مدت عضویت: 1234 روز

        سلام ازاده جان

        خیلیییی زیبا برام نوشتی و البته به موقع

        برگشتم خودم کامنتم رو خوندم باز. راستشو بخای خیلی جاهاشو یادم رفته بود ولی حالا که خوندمش باز اشکم در اومد(مگر از زندگی چه چیز میخواهیم که در خدایی خدا یافت نمی شود)

        منم برات بهترینارو میخوام

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: