سریال زندگی در بهشت | قسمت 210 - صفحه 1

132 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2463 روز

    به نام الله صمد

    سلام به بهترین استاد دنیا سلام به بانو مریم جون

    سلام به اصحاب زندگی در بهشت

    خدایا شکرت که دارم یک قسمت دیگه از سریال بی‌نظیر زندگی در بهشت رو می‌بینم. سریالی که تماما تمرکز من رو میبره روی زیبایی‌ها روی سپاسگزاری روی نکات مثبت.

    یکی از ویژگی‌های سایت عباسمنش دات کام این هست که شما میتونی برای هر قسمت کامنت بنویسی و محدودیتی برای طول کامنت وجود نداره و این باعث میشه من یک تمرینی رو انجام بدم که شخصیت من را تغییر دهد. شخصیت تحسینگر. خدایا شکرت که در این فضا و در این مکان هستم. خدایا شکرت که در مدار این آگاهی ها هستم. خدایا شکرت که با استاد و مریم جون آشنا شدم خدایا شکرت. زندگی شما دو عاشق موحد آنقدر زیبا و پر از درس هست که آدم مشتاق میشه به شیوه شما عمل کنه. شیوه شما هم همان قوانین بدون تغییر خداوند است. شیوه و راه و رسم آیات قرآن است. به همین خاطر من هر روز که از خواب بیدار میشم مشتاقم که بتوانم ذره‌ای از این آگاهی‌ها را در زندگی اجرا کنم. خدایا شکرت به خاطر ۲۱۰ قسمت از سریال زندگی در بهشت که حتی شما نمیتوانی دو قسمت مشابه از این سریال را پیدا کنی. هر قسمت درس‌ها و زیبایی‌های مختص خودش را دارد. با اینکه اغلب قسمت‌ها در پرادایس تصویربرداری شده اما این مکان هر بار زیبایی خودش را دارد. هر بار یک نکته را کشف و میابی. این جادوی تمرکز بر نکات مثبت است. که تو را هر بار وارد یک مدار بالاتر میکند. با اینکه در یک مکان همیشگی هستیم اما هیچوقت تکراری نشده و هربار تازگی خودش را دارد.

    استاد همانطور که جریان هستی من دوباره دارم دوره عزت نفس را مجددا مرور و کار میکنم. انقدر این دوره بی‌نظیره که حد و حساب نداره. انقدر من از این دوره نتیجه گرفتم که تصمیم گرفتم مجددا مرورش کنم. اون اوایل من با خودم میگفتم آخه من که میخوام از لحاظ مالی رشد کنم خوب دوره عزت نفس چه ربطی به ثروت داره!؟ بعد که دوره عزت نفس را کار کردم و تمریناتش رو انجام دادم دیدم که بله تمام زندگی ما عزت نفس. رشد مالی ما به عزت نفس بستگی دارد. ارتباط ما با انرژی که خدا نامیده‌ایم به عزت نفس بستگی دارد. روابط ما به عزت نفس بستگی دارد. موقعیت کاری استقلال مالی همه به عزت نفس بستگی دارند. یعنی من اگه بخوام بگم این عزت نفس چقدر مهم است و چه دستاوردهایی دارد باید تا فردا براتون بنویسم. چند برابر شدن درآمد من زمانی اتفاق افتاد که اول از همه اومدم و روی عزت نفسم کار کردم. سلامتی ما به عزت نفس ربط دارد. پایه تمام موفقیت‌ها و دستاوردهای ما عزت نفس است.

    اگر میخواهید در مکانی مثل پرادایس زندگی کنید و مانند استاد و مریم بانو همیشه لذت ببرید باید عزت نفس را در خودمان بسازیم. باور احساس لیاقت را در خودمان نهادینه کنیم. بعد ثروت میاد نعمت میاد و باران رحمت الهی را همیشه در ظرف‌های بزرگمان خواهیم داشت.

    الان هم میخوام برم سراغ زیبایی‌ها و نکات مثبت این فایل.

    غذای ما که شامل صبحانه میشه آماده هست. به به دهنم آب افتاد. عجب میزی چیده مریم جون. چه غذاهای خوشمزه‌ای. اصلا آدم این میز مرتب را میبینه روحش جلا داده میشه. ساده ساده و در عین حال باشکوه! چون عشقی در درست کردن و چیدن این غذاها روی میز نهفته است. الان من همین ثانیه ابتدایی فیلم را نگه داشتم و دارم به این میز صبحانه خوشمزه نگاه میکنم. خدایا شکرت. رنگ این غذاها بیشتر قرمز و سبز هستند. خدایا شکرت چه رنگهای خوشگلی خدایا شکرت. چه ظرف‌های تمیزی خدایا شکرت. چه میز ساده و خوشگلی خدایا شکرت. چه گوجه‌های ریز خوشگلی خدایا شکرت. گوجه‌ها رو بذاری توی دهنت و مثل یک لقمه کوچک گاز بزنی و تق آب این گوجه پخش میشه توی دهنت چقد خوشمزه‌ست خدایا شکرت. چه حس خوبی داره این صبحانه خدایا شکرت خدایا شکرت. خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و فراوانی این همه غذاهای خوشمزه که توی پرادایس میخوریم خدایا شکرت خدایا شکرت. این سالاد الویه وسط میز چه میگه. چقد خوشگل تزیین شده خدایا شکرت. این مریم بانو عجب سلیقه‌ای داره چقد منظمه چقدر تمیزه چقدر مرتبه خدایا شکرت خدایا شکرت. اون لیوان چی هست داخلش؟ آب طالبی؟ اسفناج ؟ هر چی هست یک معجون درجه یک بهشتی هست. خدایا شکرت خدایا شکرت. سمت راست سالاد الویه یک بشقاب گوجه و خیارشور. به به . خدایا شکرت. ادویه‌های لازم هم دیده میشن خدایا شکرت. چند اسلایس لیمو هم میبینم خدایا شکرت. این میز صبحانه عجب بهشتی شده خدایا شکرت. این نخود سبزها که ما تو ایران بهش میگیم نخود فرنگی سبز چقدر زیبا چیده شده روی این سالاد اولویه خدایا شکرت. این لیموی وسط سالاد چقدر خوشگله خدایا شکرت. صدای استاد میاد. صبحانه ساعت چند؟ ۱۲ و ۱۵ دقیقه ظهر. خدایا شکرت. چه فضای خوب و معنوی خدایا شکرت. اون نمک معروف استاد هست که در سفر به دور امریکا هم بسیار مورد استفاده قرار میگرفت خخخ . استاد و مریم بانو هر کدوم سبک شخصی خودشان را دارند و این یعنی همان عزت نفس. عزت نفس میگه من چی دوست دارم؟ عشقمم هر چی دوست داره سبک خودشه. این یعنی عزت نفس. پس دیدید که پایه روابط عزت نفس هست. عزت نفس یعنی دوست داشتن خودت، برای دیدگاه و سبک خودت ارزش قائل شدن و در عین حال از بودن با دیگران لذت بردن. پس دوستان عزیز این سریال همه اش دوره‌های استاد در عمل هست. قانون در عمل هست. من هیچ کجای دنیا اینچنین ندیدم که بصورت عملی قوانین خداوند را آموزش دهد. هر جا رفتم همه‌اش حرف بوده است و ادا اطوار بوده. اینجا در سریال زندگی در بهشت اما سادگی است. خداوند در سادگی است. اینجا عزت نفس و سبک شخصیه.

    به به این سالاد اولویه با گوشت مرغ درست شده. خدایا شکرت. قبلا با قارچ بوده الان با مرغ خدایا شکرت. من خودم با مرغ دوست دارم واقعا خوشمزه میشه سالاد اولویه با مرغ. خدایا شکرت خدایا شکرت. عجب خیارشوری هم داره. نوش جونتون این صبحانه بی‌نظیر خدایا شکرت. خدایا سپاسگزارم به خاطر این صبحانه بی‌نظیر و خوشمزه خدایا سپاسگزارم به خاطر این میز صبحانه. خدایا شکرت به خاطر این سالاد اولویه خوشمزه با طعم مرغ و خیارشور خدایا شکرت. خدایا سپاسگزارم به خاطر این غذاهای خوشمزه‌ای که میخوریم خدایا سپاسگزارم خدایا شکرت.

    بریم سکانس بعدی که استاد با لباس‌های راه راه و رنگی در این بهشت پهناور ایستاده و گویا میخواد چیزی به ما بگه. اما قبلش چرخی در زیبایی‌های اطراف بزنیم بعد بریم سراغ داستانی که استاد میخواد برامون بگه. خدایا شکرت هوا چقدر عالیه خدایا شکرت آسمون رو ببین ابرهای نازک سفید خدایا شکرت. انبوه درختان این بهشت را ببین خدایا شکرت.کلبه صحرایی را ببین خدایا شکرت. چمن‌های سبز و یکدست خدایا شکرت. خدایا شکرت. خدایا شکرت عجب بهشتیه که نهرها هم زیر آن جاریست خدایا شکرت. خدایا شکرت به خاطر این دریاچه روان و شیرین خدایا شکرت خدایا شکرت.

    خدای من ببین استاد لباس‌های مریم بانو رو پوشیده وای چقدر خندیدم خیلی باحاله خدایا شکرت. مریم جون استاد رو مجبور کرده لباس‌هاشو بپوشه خخخ. اندازه اندازه هم هست. وای خیلی باحالید شما عجب کارهایی می‌کنید. خدایا شکرت. خدایا شکرت. بریم ببینیم وضعیتمون چی میشه این بوقلمون‌ها چیکار میکنن. آقا این بوقلمون آرام و قرار نداره نمیدونم میخواد چیکار کنه. این لباس‌ها مگه چه جادویی در خود دارن. وای خیلی باحال میشه.

    گویا بوقلمون هواخوری رو ترجیح میده تا افتادن دنبال استاد.

    خدایا شکرت مامان طلا رو ببین با جوجه‌هاش چقدر زیبان خدایا شکرت. چقدر این جوجه‌ها ناز هستن خدایا شکرت.

    خدایا شکرت ببین اون جوجه هنوز نیومده پایین چقدرخوشگله خدایا شکرت. ببین عجب حموم فین کاشانی راه انداختن این جوجه ها.

    وای چقدر خندیدم مکالمه استاد با این بوقلمون خیلی باحاله خدایا شکرت. نوازشش میکنه این پسر مهربون رو خدایا شکرت. مریم بانو هی تلاش میکنه این بوقلمون به استاد نوک بزنه. ولی امروز از اون روزها نیست. به جاش استاد داره بهش توجه میکنه. خدایا شکرت چقدر شما خوبید. این لذت بردن از همه چیز از ثانیه به ثانیه زندگی. خدایا شکرت.

    بریم سراغ آنباکسینگ پیچ گوشتی برقی. عجب پیچ گوشتی تر و تمیزیه. چقد جمع و جوره. انصافا این مدلی ندیده بودم. چقد خوش دست به نظر میاد. خدایا شکرت. برای انواع پیچ‌ها کاربرد داره چهار سو شش سو. خدایا شکرت. عجب هیولای جمع و جوریه خیلی خوشم اومد ازش خدایا شکرت.

    یا خدا شام امشب رو ببین. دیوانه میشه آدم. فسنجون. دستپخت مریم جون رو هنوز نخوردیم ولی اصلا مشخصه یک هیولای تمام عیاره. او مای گاد اون لایه روغن روی خورشت رو ببین اصلا آب از دهنمون اومد. خدایا شکرت خدایا شکرت. عجب غذای بی‌نظیری چه رنگ باحالی هم داره. نوش جونتون خدایا شکرت خدایا شکرت.

    خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و فراوانی خدایا شکرت

    خدایا سپاسگزارم به خاطر این غذاهای خوشمزه خدایا شکرت.

    خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام زیبایی‌های این بهشت بی‌نظیر خدایا شکرت که پر است از زیبایی و فراوانی و نعمت و ثروت خدایا شکرت

    خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام نعمت‌هایی که تا این لحظه به ما عنایت کردی از فضل و رحمت خودت هذه من فضل ربی

    خدایا سپاسگزارم به خاطر سایت عباسمنش دات کام و این فضای روحانی و بی نظیر که همه اش توحید است و یکتاپرستی هذه من فضل ربی

    خدایا سپاسگزارم به خاطر این رابطه عاشقانه زیبا و توحیدی استاد و مریم بانو خدایا شکرت خدایا شکرت که همه اش زیبای و توحید هست خدایا شکرت هذه من فضل ربی

    خدایا سپاسگزارم به خاطر تمام دوره‌ها استاد تمام فایل های هدیه ارزشمند روی سایت که هی بارها و بارها گوش میکنم مینویسم و فکر میکنم تعقل میکنم خدایا شکرت که من را هدایت کردی به این سایت هذه من فضل ربی.

    خدایا سپاسگزارم به خاطر ابراهیم عزیز مدیر فنی سایتمون خدایا شکرت خدایا شکرت

    خدایا سپاسگزارم به خاطر حضور خانم فرهادی عزیز

    خدایا شکرت به خاطر تمام آدم‌های بی نظیر اطراف من خدایا شکرت

    خدایا شکرت که هر لحظه در حال هدایت ما هستی

    خدایا شکرت که این کامنت رو نوشتم خدایا شکرت

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن

    نیکی های این دنیا و آخرت را به ما عطا کن

    نعمت‌هایت را بر ما تمام کن

    همه چیز در سیطره رب هست

    خداوند همه چیز می‌شود همه کس را به شرط پاکی دل

    خدایا آرامشی به من عنایت کن تا بپذیرم که من توانایی تغییر دیگران را ندارم

    خدایا شهامت و شجاعتی به من عطا کن تا خودم را تغییر بدم

    خداوندا بینش و آگاهی و درکی به من لطف کن تا اصل را از فرع تشخصی بدم و از جاهلان نباشم

    الرحمن الرحیم

    خدایا تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم

    هذه من فضل ربی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 104 رای:
    • -
      مهسا شکیبا گفته:
      مدت عضویت: 2263 روز

      حامد جان

      دوست عزیزم

      چقدر از کامنتت احساست رو درک کردم

      دقیقا حس کردم تو چه حالی بودی که این کامنت سراسر شکرگزاری رو نوشتی

      سراسر توجه به نکات مثبت

      چقدر بوی رشد میاد از کامنتت

      چقدر حس ناب داشتی اون لحظه که انقدر زیبا نوشتی

      ممنون بابت تمام توجهت به زیبایی ها

      ممنون بابت این قسمت کامنتت:

      خدایا آرامشی به من عنایت کن تا بپذیرم که من توانایی تغییر دیگران را ندارم

      خدایا شهامت و شجاعتی به من عطا کن تا خودم را تغییر بدم

      خداوندا بینش و آگاهی و درکی به من لطف کن تا اصل را از فرع تشخصی بدم و از جاهلان نباشم

      چقدر این نوشته با قانون عجین شد و از همین لحظه تو ذهنم اینجوری شکل میگیره

      خداروسپاس بابت تولید این سریال زیبا که ما رو متمرکزتر کرده به نعمت ها و فراوانی و همه داریم تغییر مدار رو متوجه میشیم درونمون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فرحناز رستمی پور گفته:
      مدت عضویت: 3072 روز

      سلام حامد عزیز

      از خوندن کامنتت و این حد از سپاسگزاری لذت بردم از دیدن و توجه کردنت به نکات مثبت و زیبایی های پردایس عشق کردم.

      خدایا شکرت بابت این سایت الهی و دوستانی که فقط از زیبایی ها و سپاسگزاری ونکات مثبت حرف میزنند🙌

      حامد عزیز از خدای بزرگ برات اقیانوسی از سلامتی، ثروت، عشق، آگاهی و آرامش در خواست می کنم🌻

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      نفیسه محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1638 روز

      سلام اقا حامد عزیز

      واقعا از کامنت زیباتون لذت بردم مخصوصا قسمت عزت نفسش….

      چقدر قشنگ توضیح دادید این قسمت رو که همه چی عزت نفسه ….. واقعا که زیبا بود من از شما ممنونم که درکت رو از دنیا و رابطه مستقیمش با عزت نفس. توضیح دادید . من خودم یکی از مشکلاتم عزت نفسه که با این دیدگاه شما خدا هدایتم کرد . ممنون که شما دستان خداوند شدید تا منو ببیشتر راهنمایی و هدایت کنه . براتون ارزوی بهترینا رو دارم در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      حوری باختری گفته:
      مدت عضویت: 1724 روز

      سلام به دوست عزیزم، چقدر خوبه که هرکسی که کامنت شما رو میخونه، اینهمه خدارو شکر میکنه و با هر “خدایاشکرت” گفتنِ شما ، ما هم خداروشکر کردیم.

      من واقعا به ذوق اون خدایاشکرتِ آخر جمله ها، با یه ذوقی کامنت شمارو میخوندم که این برام خیلی تازگی داشت و واقعا شکرگزاری و اون شادی حاصل از شکر بخاطر داشته ها، وجودم رو فرا گرفت. خدایا شکرت.

      ممنونم سپاسگزارم و شکرگزار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2336 روز

      به نام یکانه بی عمتا

      سلام برادر عزیزم

      هزاران احسنت بر شما

      همیشه کامنتاتون پر از درس و آگاهی و نکته بینی هست

      چقدر جالب.. این مدت خودم هم مجدد دوره عزت نفس رو شروع کردم از اول مرور کردن و خوندن متن های مریم نازنین در اول هر فایل که پرینت گرفتم و گاهی هر صفحه رو چند بار میخونم تا درست تر و عمیق تر درک کنم

      خدا رو شکر

      همیشه دعاهای پایانی کامنتهاتون رو با یه حس عالی میخونم و حس بسیار خوبی دارم

      برای هممون در این مسیر آگاهی، سلامتی شادی آرامش حال عالی عشق بدون وابستگی و ثروت های بی انتها رو آرزو دارم

      🙏🏻🙏🏻🌺🌺👌👌⭐️⭐️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلااااااااااام سلاااااااااام به استاد خلاق خودمون،سلام به استاد خلاق بچه های این خونه صمیمی ،سلام به استاد خلاق من و همسرم،سلام به استادِ نازنینْ دخترِ مغرور یازده ساله ام که گاهی وقتا به فایل های استاد عباسمنش به چشم هَوو نگاه می کنه امااااا زیرپوستی داره نسبت به سنش و درکش از قانون پیروی می کنه و سلام به استاد خلاق دو پسر هشت ساله و پنج ساله ام که تو حیاط پشتی خونه ی ما لابلای برگ درختا و گل ولای و …هر روز یه کشف جدید می کنن….

    من هنوز فایل رو ندیدم. زمانی کامنت رو شروع کردم که دانلود می شده و من هنوز ندیدم.

    فکرم مشغول بود به یه موضوعی که به کسب و کار آنلاینِ نوپای خودم مربوط میشد. گفتم بیام نشانه امروز رو ببینم و ببینم هدایت خداوند چی میگه که تا صفحه سایت اومد بالا چشمم افتاد به استاد که لباس رنگ رنگی پوشیده و ترککککککککیدم از خنده ….😂😂😂😂😂😂

    همسرم تو حیاط مشغول راه اندازی کارهای اولیه ی اووووولین ایده ی پولساز خودش هست که همین جا براش آرزوی موفقیت می کنم.صدای خنده هام بلند شد و رفتم حیاط. گفت :چی شده؟همینطورکه می خندیدم گفتم از دست این مسخره بازی های استاد عباس منش.البته منظورم همون خلاقیت های شیرین استاد بود…😂😂😂 عکس رو با ذوق نشونش دادم ببین این بشر چقدر خلاقه.همسرم گفت : زندگی یعنی همین یعنی خوش باش و لذّذذذذت ببر👌👌👌🥰

    گفت دانلود کن ببینیم.اینجا نت ضعیفه و یه کم طول میکشه .گفتم وقتی دانلود شد میارم با هم ببینیم.تو این لحظه دوباره عکس قشنگ و پرانرژی استاد رو دیدم و حسابی خندیدم لذت بردم گفتم کامنت بچه ها رو بخونم دیدم اصلاً کامنتی نیست هنوز….

    استاد این عکس خییییییلی حرف توش هست.برعکس همیشه فایل سریع دانلود شده اما دوست دارم بنویسم دوست دارم بدون این که فایل رو ببینم بنویسم….

    استاد فرم لب هات نشون میده چه با سرعت داری می دددددویی 😂 و چقدر هم بوقلمونه مشتاقت شده با این رنگِ سر تا پا رنگْ رنگی 🤭😂

    استاد چقدر این روحیه تحسین برانگیزه…

    حتما به ذهن همه ی ما خطور کرده که اگه دیگران هم با همین رنگ برن جلوی.. اسم بوقلمونه یادم نیست جیلی بود؟؟؟یادم نیست خدا،خلاصه چی میشه ؟اما واقعاً چند نفر پیگیر میشدیم تا به جواب این سوال برسیم ؟؟؟ …اما شما این کار رو کردین و به سوال ذهنتون جواب دادین نه با فرضیه و نتیجه و استدلال بلکه در عمل نتیجه رو دیدین و به ذهنتون گفتین که بله ! اینطور که این عکس نشون میده انگار اشتیاقش دو صد چندان شده چون رنگ محبوبش در سطح وسیع تری ارائه شده😂🤔این حرکت شما کلی درس برای من داشت .این عکس شما به من میگه ننشین و بگو : اگه اینجور کنم چی میشه و اگه اون جور کنم چی ؟؟؟؟ و بعد هم برای خودت بدونِ اینکه حرکتی کرده باشی نتیجه گیری کنی!!!! نه! حرکت کن و با چشم ببین که در حرکت ها چه گنج هایی نهفته است.

    این عکس شما به من میگه، تو یه بار دیدی که یه جایی، یه روزی ،یه شخصی، یه کاری رو کرده و شده پس تو هم می تونی! فقط پازل ها رو پیدا کن کنار هم بذار و از تصویر نهایی اش لذت ببر

    این فایل میگه از بین آدما هوشمندانه و هوشیارانه مشتری خودت رو پیدا کن و رو جذبش کار کن حالا چه کار فیزیکی باشه چه باور سازی.لازم نیست استاد مرغ شاخدار ها رو جذب کنه با این لباس، من فایل رو ندیدم اما مطمئنم استاد هدفش همین سوژه ی خودش هست(بوقلمون) اونی که تو مدار تو باشه خودش در مکان و زمان درست به بهترین شکل در مسیرت قرار می گیره و کسی که در مدارت نباشه اصلاً توجهی نمیکنه حالا هر چقدر من تلاش کنم که طرف رو جذب کنم.من اینجا خوب اینو یاد گرفتم که من سمت خودم رو درست و با حال خوب و باور درست انجام بدم، جهان خودش هدایت مشتری رو انجام میده.

    من از این تصویر یاد گرفتم همین چند نفری که الان مشتری من هستن قدرشون رو بدونم و براشون سنگ تموم بذارم و به فکر جذب تعداد زیاد نباشم الان که اول کارم هستم.من مدرس مکالمه زبان انگلیسی هستم و باید به فکر تولید محتوای تدریس با کیفیت باشم و جهان طبق قانون خودش من رو به مراحل جذب بهتری هدایت می کنه اما اگه من مدت زیادی از روزم رو با این فکر بگذرونم که چجور مشتری جذب کنم و این فکر نگران کننده من رو از تمرکز بر تولید محتوای با کیفیت باز داره چه فایده ای داره، فایده نداره که هیچ مضر هم خواهد بود.اون رنگ بندی خاص باعث جذب شده بود و استاد از همون ترکیب در سطح وسیعتری استفاده کرده، نیاز نیست کار عجیبی انجام بدیم برای موفقیت بیشتر،در صورتیکه اون چه ذهن من رو امروز درگیر کرده بود همین فکر بود که چه کاری انجام بدم که خاص بشم درصورتیکه همین الان یکی از شاگردای من که حتی یک خط ده کلمه ای انگلیسی رو نمی تونست بخونه فقط در عرض چهار ماه شرکت در کلاس من تونسته هفته ی پیش با یه شخص خارجی صحبت کنه! این نتیجه من رو خییییلی خوشحال کرد. اما چرا من دستاوردهای خودم رو تا حدی فراموش کردم که تا این حد مضطرب شدم از شنیدن حرف یک کارآفرین بزرگ و محترم که گفته بود اندیشه شما باید خاص باشه ،محصول شما باید خاص باشه….حرف ایشون درسته اما چرا من تا این حد اعتماد بنفسم باید پایین باشه که به جای این که اون لحظه بگم کار من خاصّه ،دنبال راهی برای خاص شدن باشم؟؟؟؟

    من جواب خودم رو تو همین عکس گرفتم و همین عکس فقط همین عکس نشانه ی امروز من شد و احساس می کنم اگر چشم و گوشم رو باز کنم خدا ازین نشانه ها بینهایت اطراف ما قرار داده و الان هم میخوام برم فایل رو ببینم و خدا می دونه که این فایل چه درس های دیگه ای داره …🥰🥰🥰

    استاد عزیزم!ممنونم از شما ممنونم که حتی با یه عکس هم می تونی حرف های زیادی انتقال بدی و البته این نتیجه چیزی جز باور و تلاش درست و بجای خودت در مسیر قانون نیست…

    من برم پیش همسر عزیزم و با هم این فایل رو ببینیم و لذذذذذذت ببریم

    دوستتون دارم ثرررررروتمند و شااااااااد و پررررر انرژی باشید همیشه و همه جا❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      امیر ارکان فر گفته:
      مدت عضویت: 3920 روز

      سمیه عزیز

      سلاممم

      چقدر زیبا نوشتی

      چقدر از زاویه زیبایی نگاه کردی

      آفرین به تو

      الان که این متن و مینویسم باید

      باز برگردم کامنتت و بخونم کلی نکته توش بود برای من

      از ویدیویی به ظاهر ساده از استاد

      ممنونم ازت امیدوارم تو مسیر موفقیت و رشد در کنار همسرت

      قدمهای استواری برداری

      و از موققیت هات برامون بگی

      خدارو شکرر که دوستان خوبی مثل شما دارم کاش میشد با هشتک اسمتونو سرچ کرد و از محتواهای آموزش زبانتون استفاده کرد

      🌹🌹🌹🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2150 روز

      سمیه جان سلام

      منم مدرس زبان هستم و ١5 ساله تدریس میکنم

      اخیرا تمام کلاسهای خصوصیم کنسل شدن

      چون نرخم رو افزایش دادم البته معقول

      قبلش از خدا خواستم که من ب مدار مشتری های درست و درمون و خوش حساب هدایت کنه

      هدایت شدم ب آگاهی از نرخهای تدریسی توی این شهری که هستم و دیدم من خیلییی پایین تر میگیرم

      انصافا تمام تلاشم رو توی تدریس و انتقال ساده و بهتر مفاهیم ب زبان اموزم میکنم

      اتفاقا ی زبان اموز داشتم که دوسال مربی ب مربی عوض کرده بود ولی هنوز الفبا رو بلد نبود

      ولی ب لطف خدا تونستم طوری بهش اموزش بدم که مثل گل متن روخوانی میکرد

      و picture description میداد

      و جمله بندی میکرد

      فقط در طول مدت 5 ماه

      ولی از نظر حساب و کتاب

      باید خودم مرتب ب مادرش یاداوری میکردم و من این موضوع رو دوست نداشتم

      یا زبان آموزهای دیگم هم همش ناله پرداخت داشتن

      خوب یکی نیس بگه مگه مجبورین کلاس خصوصی بردارین

      برید کلاس عمومی

      و البته باور کمبود و لیاقت من اشکال داره که مشتری های این مدلی جذب کردم

      وگرنه وضع مالیشون خوب بود و سفر خارج و خریدهای انچنانی داشتن

      ولی ب من که میرسیدن پول پرداخت براشون سنگین بود

      من نرخم رو طبق عرف بالا تر اوردم و تکاملم هم طی کردم

      و این مشتری ها خودشون از مدارم خارج شدن

      و مطمئنم خدا مشتری های قدرشناس و دست بنقد رو برام میفرسته و ما رو ب سمت هم هدایت میکنه

      زمانی که من کارم رو ارزشمند بدونم و هی بخودم نگم

      بابا این گرامر که اسون

      تدریس این بخش که کاری نداره

      و نزنم تو سر مال

      نگم

      کاری نداره

      من سالها درس خوندم تدریس کردم

      تجربه کسب کردم

      هزینه کردم

      و برای من اسون شده

      و باید اینا رو مرتب با خودم تکرار کنم

      که یادم باشه چیزی که برای من اسون

      خیلی ها توی گفتن یا نوشتن ی جمله کوتاه و ساده اش مشکل دارن و تو عذابن

      و من با تدریسم دارم خدمت میکنم ب جهان

      باید اون حس کمال طلبی رو کنترل کنم

      اخساس لیاقت رو زیاد

      و مرتب تکرار کنم و الگو ببینم که بابا مشتری برای مهارت من زیاد که با دل و جون حاضرن هزینه رو پرداخت کنن تا من بهشون یا ب بچه هاشون اموزش بدم

      و

      مشتری هایی رو خدا میفرسته که ب راحتی از عهده پرداخت هزینه دستمزدم بر میان و با عشق هزینه رو پرداخت میکنن ( مشتری های قبلیم توانایی پرداخت داشتن ولی بخاطر باور خراب من برای پرداخت اذیت میکردن)

      برات ارزوی بهترین ها رو دارم

      پر روزی باشی و بدرخشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهرنوش گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    سلام به استاد عزیزم و عزیزدلشون

    وقتی میام شما و بچه هاتون رو میبینم حالم خیلی بهتر میشه ، سبک تر میشم ، من عاشق حیوانات هستم و از اینکه میبینم حیواناتی هستند که انقدر خوشبخت و آزاد زندگی میکنند خیلی خوشحال میشم.

    دیروز بهترین رفیق و همدم و تنها عشقم رو از دست دادم ، کبوتری که ده سال پیش تو خیابون پیداش کردیم ، و بخاطر اینکه مریض بود صاحبش از یه کارگاهی گذاشته بودتش بیرون ، من پیداش کردم و با همه پولی که اون زمان درمیوردم درمانش کردم و همه جوره تلاشمو کردم تا زندگی خوبی رو براش فراهم کنم. سال ها گذشت و تنها کسی بود که کنارش در لحظه زندگی میکردم … باهم زندگی کردیم.

    احساس گناه و عذاب وجدان و دلتنگی شدید داره منو از بین میبره و نجواهای ذهنی تو سرم چرخ میخوره که در موردش کوتاهی کردم. احساس میکنم من نتونستم ذهنمو در موردش کنترل کنم و حالا این اتفاق افتاده.

    خیلی تلاش میکنم که ذهنم رو خاموش کنم.

    من خیلی سال هست که از قانون اطلاع دارم. ولی اولین باری که عملی از قدرت ذهنم استفاده کردم درباره همین عشقم بود.

    توی مراحل درمان اتفاقی افتاد که از یک طرف دید نداشت و همین باعث شد که نتونه پرواز کنه. وقتی بالغ شد ،میذاشتمش بین بقیه کبوترها تا بیشتر از زندگیش لذت ببره ، ولی همیشه حواسم بهش بود ، حتی وقتی جفت داشت و میخواست لونه بسازه واسش چوب جمع میکردم و میبردم جلو خونش ، با نوکش چوب‌هارو از من میگرفت و به حالت ویبره میذاشت زیرخودش که نشسته بود ، تصویری بسیار ناب که هر کسی شانس دیدنش از نزدیک رو نداره ، وقتی بلند میشد واسه خودش یه سبد درست کرده بود. بعد تخم میذاشت. واسش یه ظرف آب میکردم و مینشست توش و بال هاش رو میگرفت بالا تا من واسش اب بریزم و حموم کنه. همیشه میومد رو دستم و کنارهم میموندیم…

    ۱۰ سال خاطره تو هر شرایطی رو نمیتونم تو ۱۰۰۰ صفحه هم توصیفش کنم.اما بخاطرش یاد گرفتم از قانون استفاده کنم ، و ذهنم رو کنترل کنم. با اینکه اون زمان از آگاهی های استاد کامل خبر نداشتم و قانون رو به اندازه الان نمیدونستم. ولی این رو میخوام بگم که قانون همیشه جواب میده ، چه ما ازش خبر داشته باشیم و آگاهانه پیش بریم ، چه بی اطلاع باشیم.

    یروز باشگاه بودم ، از خونه با من تماس گرفتند که پریناز (کبوترم) با جفتش پریده لب پشتبام و برنگشته. با عجله خودمو رسوندم خونه ، جفتش اومده بود پایین ولی دخترم نبود. خونمون راه پله نداره ، نمیتونستم برم روی پشتبام. هوا تاریک بود و سرد. تمام کوچه رو گشتم و از بقیه پرسیدم که ندیدنش؟ البته همه این چیزارو درک نمیکنن و اهمیت نمیدن. اون شب دیوونه شدم و هیچکس هم کمکم نکرد که لااقل پدرم یا برادرم برن بالا و دنبالش بگردن. ساعت ها توی حیاط ایستاده بودم و میدونستم که یجایی همون بالاست و از دلهره اینکه حالا کجاست، تاحالا بیرون نبوده، گربه میبینش،… تمام شب رو حالت تهوع داشتم. فقط از خدا میخواستم مراقبش باشه. ذهنم آزارم میداد و صحنه های بدی رو برام میساخت ، ولی با خودم میگفتم نه ، چیزیش نمیشه ، خدا مواظبش هست. حتما حالش خوبه.

    تنها چیزی که به فکرم رسید این بود که برم یه برگه بردام و اتفاقی که میخوام بیفته رو بنویسم.دقیقا یادم نمیاد از چه جمله هایی استفاده کردم یک صفحه نوشتم ، در کل این خواسته رو میرسوندکه : “امشب خداوند از دخترم مراقبت میکنه و حالش خوبه و فردا من میرم و پیداش میکنم و همه چیز خوب پیش میره.”

    خودمو وادار کردم و تلاش کردم که به غیر از این به هیچی دیگه فکر نکنم و گفتم این اتفاق میفته ، حتما میفته. گفتم مهرنوش به هیچی غیر از این نباید فکر کنی و باید بتونی ذهنتو و حالت رو کنترل کنی ، بغیر از این دیگه هیچ راهی نداری تا دوباره بتونی پریناز رو داشته باشی، باید بتونی بااااید.

    چشمامو میبستم و اون لحظه ای که پیداش کردم و از ذوق اشک تو چشمام جمع میشه رو تجسم میکردم.یکم که آروم میشدم ، ذهنم نجوا میکرد و من دوباره سعی میکردم اون حرفایی که نوشته بودم رو با خودم تکرار کنم.

    من نمیخواستم داستان ما اینطوری تموم بشه و این اتفاق رو باور نکردم. با اینکه نبود و میدیدم اوضاع چجوریه ، ولی میگفتم نه ، نه من باور نمیکنم ، نمیخوام همچین چیزی رو قبول کنم.. تا میتونستم نذاشتم ذهنم باور کنه.

    شب بدی رو صبح کردم.باید میرفتم سرکار و بعد دانشگاه. تمام سعی ام این بود که گریه نکنم ، و مدام به خودم میگفتم که امروز پیداش میکنم.

    رفتم از خونه های پشتی یکی یکی در زدم و سوال پرسیدم، ولی ندیده بودنش. اگه خانواده ام میفهمیدن دعوام میکردن که ابرومونو بردی تو درو همسایه ، زشته. ولی من به این حرفا توجه نکردم و تلاشمو کردم. خب اکثرا درک نمیکنن این عشقارو.

    هیچکس ندیده بودش. یکی از خونه ها یه کبوتر رو نشونم داد ، دقیق نمیدیدمش. یه پسر بچه تو کوچه بود گفت نه اون کبوتره منه ، نشسته اونجا. بهش گفتم من کبوترمو گم کردم و نشونه هاشو دادم ، و خونه خودمون هم بهش نشون دادم ، گفت باشه اگه پیداش کردم میام میگم.

    رفتم توی کارگاه موزاییک سازی پشت خونه مون. یه محوطه باز داره.همونجایی که چندسال پیش پیداش کردیم.اونا کلی کبوتر داشتن ، رفتم داخل و بهشون گفتم ما یه کبوتر که تحت آزمایش و درمان بوده این حوالی گم کردیم ، قاطی اینا نیومده؟ (راستش در اینباره واقعیت رو نگفتم ، ولی خب مجبور بودم ، اونا مردای کارگر بودن نمیتونستن درک کنن که من عشقم رو گم کردم ). آقایی که اونجا بود راهنماییم کرد و رفتم کبوترهاشون رو نگاه کردم، اونجا پر از کبوترهایی بود که از اقوام دخترم بودن و خیلی شبیه‌ش بودن ، ولی خودش نبود.

    داشتم میومدم بیرون صدای بال شنیدم ، بازم برگشتم نگاه کردم ولی نبود.

    دیگه اومدم بیرون و به سمت محل کار پیاده شروع کردم که برم. همه‌ی تلاشم این بود که ناامید نشم ، ذهنم میگفت آخه دیگه از کجا میخوای پیداش کنی و ترس به دلم مینداخت ، ولی من با خودم تکرار میکردم که امروز پیداش میکنم ، حتما یه اتفاق خوب میفته، حتما حتما حتما… با خودم تکرار میکردمو میرفتم…

    موبایلم زنگ خورد ، مامانم بود ، گفت : یه پسربچه اومده در خونه و میگه کبوترت رو دیده که پریده رو دیوار کارگاه موزاییک سازی.

    تمام مسیرو دویدم و برگشتم و با عجله رفتم تو کارگاه. همه جارو گشتم ، نبود ، یهو بالا رو نگاه کردم و دیدم لب یه سقف پلیتی اون بالاها وایساده ، نمیدونستم چیکار کنم ، نمیتونستم برم بالا ، میخواستم گریه کنم. یهو صاحب کارگاه اومد گفت چیشده؟ اون یکی آقاهه گفت خیلی بالاست نمیشه رفت گرفتش. صاحب کارگاه یه نگاهی کرد و رفت جلو و از دیوارو میله ها به طرز باور نکردنی رفت زیر سقف پلیتی و دستشو برد و یهو گرفتش ، و اومد پایین. اومد دادش دستم.

    دستام میلرزیدن ، و همون لحظه ای رو که تجسم میکردم رو داشتم میدیدم ، فقط میگفتم خدایا شکرت…

    برگشتم خونه ، تا میتونستم بغلش کردم و بوسیدمش ، گذاشتمش تو خونه‌ش ، بهش آب دادم و غذا ، درو بستم و رفتم ، چون دیرم شده بود.

    شب شنیدم که بقیه داشتن میگفتن ، فکر نمیکردیم پیدا بشه … و من به اونا که نه ، ولی به خودم گفتم ، “ولی من فکرشو کردم”…

    میدونید ، اون اتفاق ، اون کمک ندادن‌ها ، اون ترس و دلهره ، باعث شد من کاری رو انجام بدم که هیچکس باورش نمیشد.

    یاد گرفتم از چه زاویه ای با ذهنم برخورد کنم ، و از اون به بعد تونستم کارهای بزرگ دیگری رو تو زندگیم انجام بدم ، و این اتفاق رو بعنوان یه واقعیت میذاشتم جلوم که به خودم بگم ، دیدی اوندفعه تونستی ، پس اینبار هم میتونی…

    استاد یه قانون رو گفتند که : وقتی ناخواسته ای پیش میاد ، اگر سعی کنی توجهت رو از رو موضوع ناخواسته برداری و بذاری رو چیزایی که بهت احساس بهتری میده ، در آخر جوری پیش میره که همه چیز واست خوب میشه و در نهایت تو خوشحال هستی. و درکل بجای پیدا کردن یک راه حل فیزی برای حل مسئله‌تون ، دنبال یک راه حل ذهنی برای بهتر کردن حالتون باشید.

    واقعیت اینه که این کار همیشه جواب میده.

    من اونموقع اینو نمیدونستم ، ولی جواب داد. واسه همینه که میگم قانون چه ازش مطلع باشیم چه نه ، داره کار خودشو انجام میده.. بسپارید به خدا ، به خدا اعتماد کنید ، همیشه.

    خوشحالم که این فضا هست و میتونم حرف دلم و احساسم رو براحتی بیان کنم.

    کاش بازم میشد یکنفر عشقم رو بده دستم و از خوشحالی گریه کنم..

    امیدوارم بازهم بتونم به مدار درست برگردم.

    قدر لحظه هاتون رو بدونید…

    روزگار خوش 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فرحناز رستمی پور گفته:
      مدت عضویت: 3072 روز

      سلام مهرنوش عزیز

      به خاطر کبوترت که عاشقش بودی متاسف شدم تلاشت رو برای پیدا کردنش تحسین می کنم و اینکه ده سال عاشقانه مراقبش بود خیلی دوست داشتنیه ❤

      چقدر عالی تونسته بودی ذهنت رو مدیریت کنی اون روزا که گمش کرده بودی مطمئنا الان هم می تونی.

      مطمئنم که میدونی این فرآیند طبیعی جهان هستیه که همه یه روز از دنیا میریم یه فایل از استاد تو سایت هست اسمش بود ما بی انتها هستیم توصیه می کنم ببینی لینکش اینجا برات میذارم

      شاید قبلا دیده باشی ولی بازم ببین

      abasmanesh.com

      از خدای بزرگ برات اقیانوسی از سلامتی، ثروت، عشق، آگاهی و آرامش درخواست می کنم🌻

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فیروزه گفته:
      مدت عضویت: 1913 روز

      سلام مهرنوش عزیز

      کاملا احساست رو درک میکنم ،منم چهار سال یه عروس هلندی به اسم دلسا داشتم که دیگه عضوی از خانواده شده بود و همه دوستش داشتند،

      عاشق این بود که روی شونمون بشینه گاهی ساعتها رو شونم بود که اصلا یادم میرفت رو شونم نشسته، باهام غذا میخورد و پیشم می خوابید گاهی که روی دستم یا پام خوابش میبرد و من مدتها دلم نمی اومد تکون بخورم‌که بیدار بشه ، چند کلمه هم حرف میزد خیلی قشنگ سلام میکرد و اسم خودش رو هم‌واضح میگفت ، حدود هفت ماه پیش از خونه که بیرون می اومدم چون پالتو تنم بود متوجه نشدم لحظه آخر از پشت رو شونم نشسته سبک بود حسش نکردم و وقتی از در حیاط بیرون رفتم و در حیاط رو بهم زدم از صدای در ترسید و پرید رفت تو دل آسمون و دیگه ندیدمش، تنها دلخوشیم به اون لحظه ایی که هست که پرکشید تو دل آسمون و به معنا واقعی آزادی رو حس کرد ،البته همیشه در و پنجره باز بود ولی نمی رفت ودیگه ندیدمش ، خیلی دنبالش گشتم ولی پیدا نشد .

      قبل از گمشدنش نقاشیش رو روی دیوار خونم‌کشیدم گاهی باهاش حرف میزنم و الان که باید از این خونه برم بیشتردلتنگشم دلم برای سلام‌گفتنش و اینکه رو شونم بشینه خیلی تنگ شده ولی اینو میدونم که اگه نتونسته باشه از خودش مراقبت کنه و بلائی سرش اومده باشه هم اون لحظه که به دل آسمون پرواز کرد کیف کرده.

      دیگه نتونستم برم یه پرنده دیگه بخرم تا اینکه یه دوست قناری خودش که شرایط نگه داشتنش رو نداشت بهم‌هدیه داد و شاید خواست خدا بود جایگزین دلسا بیاد پیش من که تو شرایط بهتری باشه .

      به هرحال دوست عزیز مطمئن باش کبوتر تو و دلسا عروس هلندی من جاشون خوبه .

      و من همیشه از خدا بابت تمام اون لحظه های خوبی که به من حس خوب و عشق داد سپاسگزار بودم و هستم .

      و خوب درسی که میتونیم بگیریم این هست که مرگ و از دست دادن عزیز حالا میخواد یه پرنده باشه یا نزدیکترین کسانمون جزوی از قانون طبیعت هست و بقول استاد عزیز یه تولد دوباره.

      تولد دوباره کبوتر عزیزت مبارک .

      الهی به امید تو

      💚

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2336 روز

      سلام دوست نازنینم

      ممنونم از بابت کامنتی که نوشتی

      داستانی که تعریف کردی رو با عمق وجودم درک کردم آخه من و همسرم هم چند تا کبوتر داریم

      هر دفعه من از جوجه هاشون میارم و خودم بزرگشون میکنم و الان هم ۲ تاش رو آوردم

      خدای من این پرنده ها بی نظیرن، دوست داشتنی

      اینقدر ناز و آرام بخش

      من بغلشون میکنم و کلی میبوسمشون و اونا هم کلی ریز ریز نوک میزنن

      خدایا شمرت بابت این جهان که پر از لذته اگه ما نخوایم سخت بگیریم و خودمون بخوایم که خوب زندگی کنیم

      موفق باشید و سربلند در آغوش امن خداوند😘😘🙏🏻🙏🏻🌷🌷🌺🌺⭐️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد و مریم عزیزم

    صبحانه امروز در بهشت ساعت ۱۲و نیم سالاد الویه به همراه مخلفات خیارشور و گوجه و نمک مخصوص استاد با سس مایونز کم چرب و ایده عالی مریم جانم که طعم الویه رو خیلی بهتر میکنه مرغ در حال پخت دو قاشق از ابی که در انتهای پخت باقی میمونه رو به مواد الویه اضافه میکنند و خیار شور و تخم مرغ ابپز هم به دو روش رنده میشه رنده ریز که باعث میشه مزه ها بهتر با هم مخلوت بشه و رنده درشت هم باعث میشه از نظر ظاهری تو سالاد تیکه ها دیده بشه و شکیل تر میشه و سس کم چرب مایونز که هیچ تفاوتی در مزه ایجاد نمیکنه ولی کالریش کمتر هست و نوشیدنی با ترکیب اسفناج و گوجه و ابلیمو میکس شده مریم جانم نکته های عالی رو گفتی که من هم موقعه درست کردن الویه اینبار این ایده ها رو اجرا میکنم مطمئنم مزش عالیتر میشه

    استاد من عااااااشقتم لباسهای مریم جانم تاپ و شلوار رنگین کمانی رو پوشیدید خدارو شکر جنسش کشی بوده سایزتون شده خیلی خیلی باحال شده بودید رنگهای شاد با چهره همیشه شاد و خندان شما هماهنگ شده مریم جانم اینبار این لباس رو تن استاد کردید تا با خیال راحت ریکشن جو رو بگیرید ولی خوب جو اصلا هیچ نوکی نزد خیلی مات و مبهوت فقط نگاه کرد دیوانه شده بود از این همه رنگ و وارنگی مریم جانم میگی جو آینشو از زیر بغلش دراورده داره خودشو مرتب میکنه خخخخخخخخ عاشقتم که انقدر طنازی در قفس که باز میشه مرغ و خروسها و جو و جیل فقط محو ازادی میشن عاشق رفتن سمت اب زیر پل هستند پر و بالشون رو باز میکنند و میدوند الویت براشون ازادی هست اصلا به کسی نگاه نمیکنند به استاد هم با این همه رنگ توجهی نکرد فقط ازادی و لذت بردن از اب دریاچه رو میخوان

    خدای من صحنه بیرون اومدن مامان طلا با جوجه هاش بعد از چند روزی که تو قفس بودند خیلی جذاب بود با چه سرعت همگی اومدند بیرون اون جوجه که از همشون کوچیکتر بود بعد از کمی تعلل یه دفعه کل پله ها رو اصلا قل خورد اومد بیرون خاک بازی بعد از سه روز خدای من اون جوجه که پرهاش سیاه بود چه خط چشمی کنار چشمش داشت فوق العاده زیبا هستند یه حمام خاک گروهی درست کردند یکیشون قشنگ از روی سه تا جوجه دیگه راه رفت خودشو تو خاکها جا بده خیلی خنده دار بود

    جو بلاخره بعد از اینکه حسابی اب خورد و قولنجش رو شکوند تازه چشماش به اون همه رنگ استاد افتاد چقدر باحال استاد رو دنبال میکرد هر جا استاد میرفت دورش میگشت ولی اصلا هیچ نوکی هم نزد فقط نگاه عاشقانه به استاد داشت استاد تا بغلش میکردید چه با حال باد میکرد اب دهنشو قورت میداد تا حالا این تصویر رو ازش ندیده بودم و استاد چه لذتی میبردید از اینکه نوازشش میکردید این فرکانس عشق و علاقه رو این موجودات از شما دریافت میکنند و از اینکه تو این بهشت زیبا کنار شما دو عزیز دل هستند حسابی لذت میبرند برای اونها هم تجربه لذت بخشی شده بودن تو پارادایس و زندگی کنار شما دو عزیز که انقدر دوستشون دارید خدایا شکرت برای این همه فراوونی و نعمت و زیبایی و ارامش و عشق و شادی که تو این محیط زیبا هست

    انبانسینگ هیولا اینبار از شرکت شیاومی که من گوشیی که تولید کردند رو دیدم و اونهایی که دارند راضی هستند از کیفیت این گوشی ولی فکر نمیکردم یه چنین پیچ گوشتی برقی که با باطری کار میکنه هم تولید کرده باشند چقدر بسته بندی عالی ساده و شیک و جمع و جور و کاربردی داشت تو دو تا کیف جمع شده بود کیفی که خود پیچ گوشتی برقی با باطری و یو اس پی بود و یه کیف کوچولو که انواع سری پیچ ها رو داشت خیلی زیبا تو قاب جاسازی شده بود و خیلی حمل و نقلش رو راحت میکرد و خود دستگاه که قشنگ از تو تصویر هم میشد متوجه شد که چقدر سبک و خوش دست هستش و سیستم روشن خاموش کردن دستگاه هم خیلی راحت با یه حرکت ساده پیچوندن راحت روشن خاموش میشد پیچ هم به راحتی به حالت اهنربایی سر جاش سفت میشد عالییییی و زیبا و کاربردی و سبک برای اینکه مریم جان هم بتونه راحت هر پیچی رو تو خونه خودش با این دستگاه باز و بسته کنه من عاشق این طرح ساده و شیک و جمع و جورش شدم استاد خیلی با حال گفتی که من الان یه هیولایی هستم که هر جور شده باید یه پیچ باز کنم و اون قسمت که یو اس پی میخورد خیلی باحال بود مبارکتون باشه چقدر خرید با حالی بود و چقدر برای مریم جانم کارا بود مبارکتون باشه

    باز کردن در قفسه مامان بلوندی و جوجه هاش و مامان طلا با بچه هاش باهم و خروج این همه جوجه زیبا با هم و صدای جیک جیکشون خدای من چقدر زیبا هستند خدایا شکرت برای این همه زیبایی و فراوونی که در مدار دیدنش هستم

    و تصویراخر از فسنجون و پلو زعفرونی که چه رنگ و لعابی داشت فسنجون پر گردو که حسابی روغن انداخته بود نوش جونتون

    مریم و استاد جانم عاااااااشقتونم ❤ ❤❤ ❤ خدایا عاشقتم که عاشقمی ❤ سِودا ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    حسین جدیدی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سلام.

    با دیدن زندگی در بهشت مخصوصا وقتی خرید میکنید ایده هایه خوبی در مورد کارم به نظرم میرسه. الانم دارم رویه طعمه نمکی که استفاده میکنید کار میکنم تا بتونم محصوله خوبی برای فروش در فروشگاهم درست کنم.

    ممنون که هستید.

    من اهل خرده گرفتن نیستم ولی جمله خانم شایسته که واقعا ایشونم مثل خواهرم دوسش دارم اشتباهه. که میگه 100در میلیارد. روی کاغذ بیارید متوجه میشید. شرمنده،😅😅😅😅

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 2374 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان‌.

    امروز این قسمت انرژی متفاوتی داشت چرا که استاد بسیار fun 😅 بودن و با اون لباس آقای جو که هیچ دل مارو هم بردن و عاشق تر کردن ❤ .

    من تو قسمت های قبلی گفتم واقعا عاشق این موجود (جو) هستم ، خیلی باحاله خودشو باد میکنه انگار یه بدنسازیه که فیگور میگیره خیلی باحاله و چه عشق بازی کردن با هم با استاد بابا دس خوش 🤣😋 .

    چه لذتی داره زندگی کردن در بهشت و همه ما میتونیم همچین فضایی و برای خودمون خلق کنیم چرا که استاد از همون قوانینی استفاده کردن که در دسترس ما هم است و ثروت ، سلامتی و روابط عاشقانه فوقوالعاده خلق کردن واقعا خدایا شکرت .

    چه غذاهایی هم آماده میکنه خانم شایسته واقعا دهنم آب افتاد نوش جونتون .

    سپاس گذارم به خاطر همراهی یک روز دیگه در بهشت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    سلااااااام، روز به خیر♥️

    ✔️روزی که با این تصویر معرکه ی صبحانه آغاز بشه، روز خوبیه! به به به به😍 مزه ی الویه ی مرغی رو تو دهنم حس کردم! مرغ آبگوشتی غلیظ، داخل مخلفات الویه، چه شود!! نوش جونتون! دیزاین عالی غذا رو ببین! خانوم شایسته، شما به حق، یک بانوی بهشتی هستید! بهشت سزاوار شما! امیدوارم در همین بهشت زمینی، فقط بخندید و لذت ببرید و خوشحال باشید! ساختن چنین نمایی در ساعت ۱۲ برای مرد خانه، بهشت موعود را هم برایتان گارانتی خواهد کرد….آفرین👏👏👏👍🌹

    ✔️چه لباس خوش رنگی پوشیدید، استاد!😂😂😂😍 ای خدا! حس طنز مریم بانو، بسیار شایسته و دلپذیر است! کلی خندیدم! چقدر مرد پایه ای هستی شما، که اینطور این پیشنهاد خنده دار را عملی کردی! روز خودت و ما را که با لبخند و شادی ساختی، خدا خوش‌حالت کنه که شادی رو به جوی زبون بسته هم هدیه کردی!!

    ✔️چه هوای معرکه ی لذت بخشی روی دریاچه ی پارادایس سایه انداخته، شکرت خدا♥️ این هوا رو دوست دارم…اسرار زندگی کودکی، شمال رفتن‌ها و شادی های تکرار نشدنی تعطیلات تابستان را برای من زنده میکند… انگار با خانواده ام، توی راه مشهد، کنار جاده شمال، مازندران، توی سبزه ها نشسته ایم و میخوایم توی راه ، صبحانه بخوریم…چه قشنگ. چه نوستالژیک😍😌🌠

    ✔️حالا که جو، زیاد لباس استاد رو تحویل نگرفت، استاد رفت به قربون صدقه رفتن زیبایی‌های اون موجود😍 چقدر این رفتار قشنگ بود…چقدر پارادایسی! چقدر رنگ بندی نقاب روی نوک جو، قشنگ و بهشتی بود😘😄خدایا شکرت، به خاطر این دلخوشی های قشنگ خود ساخته…به خاطر این چشمان بینا، که بهشت زمینیت را بهشت تر میکند!🙏♥️

    ✔️خوب….یک دلخوشی زیبا و کوچک دیگر! مطابق شعار روی تیشرت سفید استاد، میخواهیم از داشتن این دریل کوچک شیائومی، حداکثر لذت و شادی رو حاصل کنیم! 😄 چقدر عاشق این شادی های استاد، به خاطر نمایان شدن وجه های سورپرایز کننده یک دریل پیچ باز کن هستم!! خداوندا! مگه توی ۸۰سانتی متر مکعب بسته ی این وسیله کوچک زیبا، چه حجم بینهایتی از شادی و هیجان و لذت میتواند قایم شده باشد؟! عاشقتم، سید حسین عباسمنش😌🤣🤣🤣👍

    ✔️ مرغها و جوجه هاشون رو ببین…. و چرخه تمام نشدنی تولد، پویایی و زندگی! دوباره جوجه های کوچک زیبا که نوید بلوغ و زندگی مجدد را میدهند! چقدر عالی که شما این چرخه لذت بخش را قطع نمیکنید! چقدر زیبا، که توی پارادایس، آفتاب گرفتن یک جوجه ی کوچک، همیشه دلیل خوشحالیست!😌😘😄👏

    ✔️وایییییییییی، فسنجون و ته دیگ!🤦 خدا! چه قدر این غذا خوشگل و خوش تیپه!! چقدر روغن رو فسنجون خوش طعم و ترش به نظر میاد…و چقدر بافت این غذا لطیفه!😅😌 با لب و دهن بازی میکنه، این پکیج طعم ها!😋😚خدایا شکرت، بابت این شام معرکه!

    ایشالا بشه گوشت، بچسبه به تنتون😘😌😚🌹 شاد باشید که امروزم رو ساختید♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    امیرمحمد رسولی گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    به نام خداوند رنگین کمان

    خداوند جان و امان

    سلام و احترام خدمت همه‌ی شما دوستان عزیزم

    وای چقدر خوشحالم از اینکه دارم به عنوان اولین نفر کامنت این فایل رو میزارم

    خدایا شکرت

    وای خدای من چه عالیه سالاد الوویه و چه عالی که خانم شایسته باخلاقیت غذا درست می کنه

    چه گارنیش زیبایی داره غذاتون و باعث میشه که با لذت غذا بخورید

    خدایا شکرت

    وای خدا چه لذتی بردیم که از این لباس زیبای شما استاد عزیزم

    🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

    وای چه صدایی در می اورد بوقلمونتون وقتی شما رو دید

    خدای من شکرت

    وای چه بامزه میدوید بوقلمونتون چه عالیه اون خالت بینی بوقلمونتون وقتی می دوید چه باحال اینور و اونور می شد

    خدای من جهان چه زیباست

    چقدر عالیه این دنیا

    چقدر عالی ایران

    چقدر عالیه امریکا

    چقدر عالی قزوین

    چقدر عالیه همه جا😭

    البته استاد عزیزم این ایموجی اشک شوق هست ها

    وای استاد عزیزم چه خوب ابراز محبت می کردید به بوقلمونتون

    ممنونم از خدا برای این روز

    خدایا شکرت

    خدایا ممنونم بابت این خانواده ی بزرگ جوجه ها و عباس منش

    در پناه فقط خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فریبا فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 2114 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز ومریم جان با سلیقه وخوش ذوق

    خداجونم ممنونم بخاطر دیدن یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت

    چقد عالی بود این قسمت ،هم آموزش بود هم فان وتفریح ،خیلی خندیدم 😊

    خوب اول از اون سالاد الویه خوشمزه بگم که چقد خوب هم از رنده درشت وهم رنده ریز برای درست شدنش استفاده شده بود که هم مزه ها خوب با هم مخلوط شده باشن وهم شکل مواد تشکیل دهنده سالاد یه جورایی معلوم باشه البته من برای سوپ مخصوصا سوپ جو باشیر از این روش استفاده کرده بودم .

    واما قسمت فان سریال ،خدا چقد خندیدم ،اولش که استاد رو با اون لباس دیدم خیلی متعجب شدم وتا اومدم قضاوت کنم یه حسی گفت بابا ،اونجا کشور آزادو آزادی ! که مریم جان با خنده های زیبا وتوضیحاتش مجابم کرد ، وبعدش چقد عالی بود همه لحظه لحظه های سریال،

    آزادشدن مرغ ها از قفس نسبتا بزرگشون و دویدن به سمت دریاچه برای نوشیدن آب و جوی عزیز که توجهی به استاد نشون نداد بخاطر اینکه ابتدا برای کسب لذت بالاتر قدم برداشت وبعد که به سراغ استاد اومد وچه عشق بازی زیبا ودیدنی رو به نمایش گذاشتین !!!

    ای خدا مریم جان که چقد جالب هدایت میشی به سمت خلق تصاویر وفیلم های به این زیبایی که فکر نکنم نظیرش رو تو هیچ جایی بشه ببینی 😍

    وبعدهم آزادی مامان طلا وجوجه هاش بعد از سه روز وحرکات اون جوجه کوچولوی زیبا 🐥 وبعد حمام وخاکبازی شون ای خدا چقد دیدنی وآموزشی 👌

    ودرآخر اون آنباکسیینگ هیولا وخفن 😳 ای خدا اونجا هرچی که اینترنتی خرید میکنی چیزی که سفارش میدی واونی که دریافت میکنی متعجبت میکنه چرا که فوق انتظارت اون محصول رو میبینی امیدوارم که تو کشور خودمون هم مخصوصا تو این دوسال که خریدهای اینترنتی افزایش یافته ،البته وصد البته که با تغییر نگرشهامون ،ماهم همون نتایج رو دریافت کنیم .

    خیلی عالی بود وممنون سپاسگزارم 🙏🌸🌸🌸🌸💜💜💜💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فاطمه نورانی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2438 روز

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    سلام بر همه دوستان عزیزم

    استاد نمیدونید چقدر این فایل منو شاد کرد همین طرز حرف زدن با مرغاتون همین که لباس شاد پوشیدید و میگید اون بوقی عاشق شما میشه همین که لباس خانم شایسته را پوشیدید و اینقدر دارین لذت میبرین خیلی شاد بودید رها بودین خوشحال بودین هر دفعه که شما را میبینم فقط میگم خدا منم میخوام اون میل واکی هم که هر دفعه میبینم یاد قدرت ابراز و فراوانی میفتم که از یه چیزه خوب میشه بینهایت مدلشو داشت میشه و اون خدایی که من دارم میشناسم میده اگر طبق قانونش عمل کنیم

    این کامنت یه یادگاری باشه از طرف خودم به خودم خدا میدونه چند وقت دیگه بخونمش چه دستاوردهایی دارم خدا رو شکر حداقل به قول شما فهمیدم جام پای سفتی هست و لاجرم نتیجه میده اگر درست عمل کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: