https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-05 06:40:202021-12-11 07:10:52سریال زندگی در بهشت | قسمت 231
92نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من معمولا فقط هر روز صبح فایلا یی که استاد میزاره رو نگاه میکنم و دیدگاه نمی نویسم الان یه آگاهی بهم داده شد با این که صبح این قسمت از سریال دیدم ولی الان متوجه شدم من وقتی به مسئله ای بر میخورم از وقتی با این سایت آشنا شدم ،بهش توجه نمیکنم(قبلا اگه بود غر میزد و شکایت میکردم و غصه میخوردم) جوری که انگار واسه من اون مسئله حل میشه در صورتی که اون مسئله هست همونجا من هیچ اقدامی واسه حل کردنش نکردم
امروز وقتی این قسمت سریال دیدم و استاد گفت من بالای ۵۰ تا فایل دیدم که روشی پیدا کنم برای بهتر نگداری اردک ها واقعا موندم ،من تا قبل این فایل اگه تو تین شرایط قرار میگرفتم میگفتم واسه من فرق داره دیگه من فکرم درسته اردکا خیلی بد خرابکاری نمیکنن🤣🥴ولی الان دارم میفهمم مسائل هست اینکه ما چطور فکر کنیم یا اینکه چه باور درستی داشته باشیم تا هدایت بشیم به بهترین روش برای حل مسئله مون نه اینکه هیچ اقدامی نکنیم ،که این هیچ اقدامی نکردن خودش شاید باعث بشه مسئله بزرگتر بشه.
درسی که گرفتم اینه که مسائل زندگی حل کنم نه اینکه صرفا ادعا فکر درست داشته باشم
ممنونم استاد بابت اینکه هستین و این آگهی ها رو بهمون میدین بی نهایت دوستتون دارم
چـــقـــدر فعالیت مفید من عاشق اینجور فعالیتها هستم
عاشق تجربیات جدید
خدایا شکرت چه دستگاه قدرتمندی مثل کره چوبا رو میبره
خدایا شکرت چقدر ابزار مفید خوبه برای هر کاری
اره های شارژی قدرتمند
تراکتور قوی که تمام درختان هرز رو میتونه در کسری در ثانیه خورد کنه
دستکش های هیولا که از دست محافظت میکنه
خدایا شکرت
داشتم به این درختچه ها نگاه میکردم و فکر کردم به خودم گفتم خوب ببین این الان یه تضاده چون نمیشه از دیدن اون درختان کاج زیبا به خوبی لذت برد و زیروشون کاری انجام بدی همشون تو دست و پا هستن ولی استاد استاد اومد با ابزار آلات مختلف استفاده کرده تا این جنگل بزرگ رو پاکسازی کنه و هرروز بهتر از دیروز انجام میشه
گفتم خوب خواسته ی استاد چی بوده؟
اینکه هم ورزش کنن و هم از فضای خالی ای که اون درختا بوده استفاده کنه مثل همون چند تریلی که ساختین برای موتور سواری درختچه ها همشون تضاد هستن مثل افکار منفی که در ذهن ما کاشته شده از گذشتگانمون
اگر استاد قدم اول رو بر نمیداشت و میگفت بیخیال الان اینهمه وسیلهای مخلتف نبود پرادایس اینقدر زیبا و تمیز نبود ولی استاد قدم اول رو برداشت و قدم بعدی و قدم بعدی تا الان رسیدن به اینجا با هر بار کار کردن توی پرادایس یه ایده و یه خواسته ی جدید درونشون شکل میگیره و با قدرت میرن سمتشون
برای ذهن ما هم همین طوریه ذهنمون پر از افکار منفی و نجوا هست وقتی ما وارد این مسیر شدیم قدم اول رو برداشتیم و قدم بعد مثل همین جنگل تراکتور و اره و دستگاه خوردکن رو برداشتیم و با ایمان کار رو شروع کردیم چه کاری رو؟
خوب برای پاکسازی جنگل ابزارهای مختلفی هست و برای ذهن ما افکار مثبت که باید یاد بگیریم با افکار مثبت نجواها رو قطع کنیم و بریزیم تو دستگاه و خورد و خاکشیرشون کنیم
اما باید مدام این روند رو ادامه بدیم چون اگر انسان هستیم تا آخر عمرمون در این دنیا هم تضاد هست و هم خواسته ما باید بخاطر خواستها با ارامش قطع کنیم تضادها چون همیشه در حال رشد هستن مثل علفهای هرز
تضاد باعث پیشرفتمون میشه
مثل همین جنگل اگر این درختچه ها نبود و همه جا پاکسازی بود اینهمه خواسته شکل نمیگرفت با دیدن جای جای پرادایس که کارگاه ساختین و چند جور شاپ ها رو استفاده کردین و مرغ و خروس ها و بز و گوسفند نبودن
خدایا شکرت چقدر خوشحالم که در این مسیر رویایی هستم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان جان
پارادایس در روزهای پایانی فصل پاییز با نم نم بارون که رو دریاچه میافتاد و حضور براونی جلوی خونه این پارادایس چقدررررررر رویایی و زیباست
براووی تنومند و زیبا مثل همیشه بی وقفه داره چمنها رو میخوره و براتون چمنها رو کات میکنه براونی کنار این بز و گوسفندها اخیرا غذا از شما میگیره و چقدر خوشحاله به نحوی که اشک تو چشماش جمع میشه خداااای من چقدر سریع دنبال استاد راه افتاد به سمت انبار غذا چه باحال سهم غذاش رو از استاد گرفت و مشغول شد واقعا که این براونی زیبا و کارآمد حقشه که این هدیه رو از شما بگیره و انقدر براش خوشحال باشه اونم قطعا بابت این غذای جدید به شیوه خودش سپاسگزاره
برنامه روتین شما دو عزیز دل استاد جان در همون ابتدا صبح کامنتها رو میخونند و منتشر میکنند و مریم جانم هم ایمیل ها رو چک و بررسی میکنند بعد هم سرکشی به مرغ و خروسها باز کردن در لونشون غذا دادن به بزها و گوسفندها خداااااااا چقدر صحنه ای که پشت استاد می دویدند شگفت انگیز زیبا بود شازده هم که همون در ورود بغل استاد رو میخواست خدایا چقدر جذاب بود قشنگ میدونستند کجا باید برند برای غذا خوردن چقدر استاد استادانه این بز و گوسفندها رو شرطی کردید با صدایی که در میاوردید فهمیده بودند الان میخواید بهشون غذا بدید شادی قبل از غذا میکردند خدایاااااا چقدر این مخلوقات باهوش و زیبا و زرنگ هستند بعد هم مرغ و خروسها رو با صدای مخصوصی که برای اینها در میارید میان برای غذا خوردن چه لذتی داره غذا دادن به این مخلوقات زیبا برکت و رحمت الهی برای این خلقت های زیبا فراوونه ولی عشقی که موقعه غذا دادن به این مخلوقات زیبا آدم رو میگیره وصف ناپذیره خیلی مراقبه و زندگی در لحظه اکنون رو میشه تو اون لحظات رویایی و لذت بخش داشت
اردکها رو ببین خدا چقدررررررر زیبان با اون موهای فوکولی و رنگ زردشون بعد از دیدن پنجاه شصتا فیلم تو یوتوب برای نگهداری بهتر و تمیزتر از این اردکهای کوچولو اخر الهام و هدایتی که خود خداوند به شما کرده ایده ناب و راحتتر و تمیزتری بوده برای کسی که ذهنش رو تربیت کرده برای راحترین و ساده ترین شیوه برای پیش برد کارها این ایده ساده و کاربردی الهام شده ذهن همه آماده پذیرش اینهمه راحتی و ساده گی در انجام کارها برنامه ریزی نشده ولی ایده شما از همه ایده های دیگه تو این موضوع با اختلاف زیادی بهتر بوده چقدر نور و گرمای عالی رو براشون آماده کردید سیستم آب و غذا و تمیز نگه داشتن جاشون و امنیتشون و دمای هواشون همه چی فکر شده و این همه حس مسئولیت و اهمیتی که برای نگهداری این مخلوقات زیبا دارید باااااید هم نعمت و رحمت بیشتری رو تو زندگی شما دو عزیز دل جاری کنه حتما به زودی با تخم اردکها از شما قدردانی میکنند
ترکیب دونه هایی که برای مرغ و خروسها درست میکنید هم ترکیبی هست که حسابی با کیفیت و عالیه دونه گندم و جو سویا ذرت خرد شده عجب کیفی میکنند این مخلوقات تو این بهشت پر برکت و زیبا چقدر عشق و علاقه شما رو این مخلوقات زیبا میفهمند
پروژه پاکسازی جنگل تجربه ای که از اولین روز کاری تو این پاکسازی به دست آوردید اینه که اول سرشاخه ها رو با قیچی مخصوص کوتاه کنید تا جلو پاتون باز بشه و راحتتر کار بریدن تنه این درختچه ها پیش بره استاد جان عاشقتم که انقدر از چهرتون مشخص بود که حسابی این کار انرژی گرفته ازشما بعد از یه استراحت کوتاه تراکتور اومد و تو کسری از ثانیه پاکسازی رو انجام داد ارزش ابزار رو تو این همه سرعت بخشیدن تو پاکسازی داریم میبینیم اره های میلواکی هم یه ابزار دیگه که داره تو این روند کمک میکنه چه حالی دادید استاد به این اره اینهمه اشغال رو از این دستگاه خارج کردید به قول مریم جانم الان اره میگه خدا خیرت بده خخخخخ
گوشی مخصوص کار با این دستگاه که رو گوشتون گذاشتید چقدر عالیه که میگید خیلی خیلی صدا رو کم کرده تو گوشتون و چقدر فوقالعاده عالی هم صورتمون هم گوشتون محافظت میشه و بوی عطر کاج های چیپسی شده خدایا شکرت هر چیزی تو این پارادایس زیباست حتی این عطر درختها بعد از چیپسی شدن خدایا شکرت شکرت شکرت
تصویر خونه از این نقطه جنگل با پاکسازیهایی که کردید کاملا مشخص شد مریم جانم من عااااشقتم که از لای اینهمه درختچه های هرز گذر کردید با اینکه کار سختی بود تا نشون بدید این تریل چجوری و چقدر دیگه از مسیر پاکسازیش مونده تا به تریل قبلی که درست کردید برسه اون برگهای خشکی که زیر پات خش خش میکرد چقدر صدای فوقالعاده ای بود چه مسیری رو مریم جانم فیلم گرفتی من عاشق شمام که انقدر خلاق و پر انرژی هستی عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
اون قسمتی ک نوشته بودید ،،،با دیدن ۵۰،۶۰ تا فیلم .اخر هم خداوند شما رو ب این ایده دعوت کرد…واقعا گوش دادن ب خودمون اولین کاره.و بعد هدایت مسیر ب طرز الهی.
چه صبح پاییزی قشنگی😍.معلومه هوا در بهشت مون یه جورایی خنک و دلچسبه. در کنار دریاچه، پسر براونی رو میبینیم که منتظر غذاست.ای جانم، چقدر خوشگله!.
ببعی ها و بزهای خوشگلمون چه صدایی میکنند.واقعا به شخصه من هم عاشق زندگی در طبیعت و مزرعه هستم.خدایا شکرت.
استاد، چقدر باهاتون دستی شدند.اون شازده کوچولو رو وقتی بغلش کردین، کلی ذوق کردم😍.خیلی کوچولو و شیرینه.
غذا دادن به حیوان ها خیلی لذت بخشه، حالا هر حیوانی میخواد باشه.حسش خیلی خوبه.درسته که فراوانی برای حیوان ها هم در این جهان زیاده، ولی وقتی ما هم بهشون غذا میدیم،احساس مون شور انگیز تر میشه.
اردک ها خیلی ناز هستند، ولی واقعا کثیف کاری شون زیاده!!. بهتون تبریک میگم استاد عزیزم، چه ایده ی آسون و راهگشایی برای هرچه تمیزتر نگه داشتن لانه ی اردک ها قرار دادین.خیلی راحت و آسون.
ای خدای من، جیلی رو نگاه کنید🥰.من خیلی این دختر سفید برفی رو دوسش دارم.انشالله واسش یه پسر جویی دیگه از راه برسه.انگار خیلی تنهاس،ولی با دوستای مرغ و خروس اش سرگرمه و بازی می کنه.
خانم شایسته ی عزیزم، چقدر زیبا روتین روزها تون رو توصیف کردین.هر چیزی رو که بدونین دونستنش میتونه به ما کمک کنه رو بازگو میکنید بدون اینکه دریغ کنید.
خداقوت میگم به استاد عزیزم و بانو مریم.
واای خدای من!!!چقدر علف هرز…چقدر درختچه های هرز…
کلی از محیطی رو اشغال کردند.واقعا قطع کردنشون از آدم کلی انرژی میگیره ولی وقتی از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم، کار واسمون راحت تر پیش میره.
خداروشکر که تراکتور جان به کمک مون اومد.
به قول مریم عزیز، راهی طولانی در پیش داریم.ولی خیلی لذت بخشه وقتی نتیجه ی نهایی را از پیش، تجسم کنیم.
مریم عزیزم، وقتی شما داشتین از توی اون درختچه ها میرفتین که مسیر اتصال رو بهمون نشون بدین، انقدر قشنگ فیلم گرفتین، که من دقیقا احساس کردم اون شاخه ها دارند میرند تو چشمام!! و احساس میکردم دارم با دستم عقبشون میزنم!
چقدر درخت هرز!!اصلا نمیشه قدم برداری.
ولی ارزش ابزار کار رو آسون تر کرده شکر خدا.
واقعا به قول استاد، اینجور تحرک داشتن،بهتر از هزارتا باشگاه رفتن و دمبل زدنه.توی طبیعته، خیلی فانه،فکرمون رو بکار میندازیم و مسائل رو حل میکنیم،بهبود می بخشیم و کلییی نکات مثبت دیگه. علف های هرز همیشه هستند.همیشه باید تمیزشون کنیم تا خودمون بیشتر لذت ببریم.درست مثل باورهای محدود کننده که همیشه و همیشه باید روی باور های مثبت مون کار کنیم،اگر میخواهیم نتایج پایدار باشه.
خداروشکر بابت اون کلاه ایمنی که کار رو آسونتر کرده.اینجور جاها خیلی کمک کننده است.
روزتون شاد و پر از انرژیهای خوب و تازه و شادابی و اتفاقات خوب و پر از سلامتی و ثروت
اقای براونی کل پرادایس را میخورن و هیچ کاری هم نمی کنن خیلی پرتوقعانه هستن ولی خودشم می دانه که داره کیف می کنه و علاف می چرخه و حال می کنه ولی به روی خودشم نمی آره؛ کاش این آقا هم یک کاری کمکتون می کرد، فکر کنم حتما میشه از این آقا هم یک برای یک کارایی استفاده کرد چی را نمیدانم.
براونی عجب عضلات قوی دارد ماشاله کاش یک جورایی می شد ازش استفاده کرد
چه چیزهای خوبی از اردکها و بز و گوسفندها به ما یاد دادید تشکرمیکنم.
وقتی از شرطی سازی استفاده می کنیم مثل این است که به مغز خود دستور میدهیم که تو باید این طور رفتار کنی و همانطور که مغز به باورهای قبلی که دیگران برای ما ساخته اند عادت کرده است، پس می تواند به این باورهای جدید هم عادت کند. ازشرطی سازی خیلی میشود استفاده کرد مثلا خودم برای عاداتی که از قبل دارم و می خوام تکرار نشود تا می خواهم انجامش دهم یا بگویم برای خودم گفتم اگر خواستم این کار را انجام دهم سه بار میگویم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت یا مثلا دو کلمه را برای خودم درنظر گرفتم مثلا لبخند و سکوت را همان موقع میگویم و ارام میشود و مغز یاد میگیرد که بخواهد این را بگوید این طوری گفته میشود و … باید ذهن خود راتربیت کنیم و شرطی سازی کار را خیلی راحتتر می کند یا به خودم می گویم که اگر این کار را انجام دهی جایزه داری و جایزه امروزت مثلا خوردن یک شکلات است یا …
بعض وقتها در گوشهایم را سفت میگیرم و صدای داخلی بدنم را گوش می کنم و باور سازی و تجسماتی را که دوست دارم انجام میدم انگار به خودم نزدیکتر میشوم شما هم گوشی که می گذارید در صدای آرامش خود هستید هم می توانید تجسم سازی کنید و هم کار کنید. خدا قوت
بسیار فایل عالی و عالی بود مطمئنم هر روز سلامتتر خوشبختر عاشقتر کاراتر و راحتتر زندگی خواهید کرد.
سپاس و ستایش مخصوص رب العامینی که تمام موجودات کل کیهان رو هدایت میکند.
سلام و هزاران درود بی پایان به دو یاره همدم و همپایه در تک تک لحظات زندگیشون و سلامی پر مهر به تمامی دوستان عزیزم دراین مسیره بهشتی
امروز صبح زود قراره که دوباره کارهای چالش برانگیزه استادان زبردستمون رو باهم دیگه بررسی کنیم و ببینیم این زندگیِ همیشه جاریِ مثل خون در رگ برای این دویاره پایه ی هم قراره که به چه هدفهای بزرگتری خداوند اونهارو هدایت کنه
استادجان بعدازاینهمه قسمت ازسریال تااازه دارم اون فضای رویاییِ خونتون رو درک میکنم
چققدر این خونه باید رویایی باشه که روی یک آب روان و زلال باشه و وقتیکه درب خونه رو بازمیکنی یک فضای پرازدرخت که تو هر فصلش با رنگهای مختلفش یه حالو روحیِ متفاوتی بهت هدیه میده،
مثل همین الان و همین صحنه که صبح زود ازیک خواب شیرین بیداربشی و بایک صحنه ی زیبای بهشتی رو برو بشی و یک اسب نجیب هم کنار دریاچه ی زمینت داره آب میخوره،خدای من اصلا
این حالوهوا بی نظیره بی نظیر خدایاشکرت
و اما کارهای روتینی که استاد ومریم جان هر صبحگاه برای حیوونای مزرعه انجام میدن، اینه که اخیراً به اسب نجیب شروع کردن به غذای دامیِ خوشمزه دادن و گویا ذهن این حیوان آرام و باتربیت هرصبح شرطی شده که اون غذا خوشمزهه رو به خودش برسونه
خدای من این حیووانای عزیز هم دارن باقانونایی که استاد درس میدن،زندگی میکنن😃
استاد الان دارم جدیت شما در عمل به قانونای ثابت رو درک میکنم،شما نه تنها خودتون به تک تک قوانین دارید عمل میکنید،بلکه دوست دارید که ازین قانون برای حتی حیوانات هم استفاده کنید،و واقعا چقدر نتیجه میده خدایاشکرت
واقعا خیلی بااین تیکه صحنه به خودم اومدم،و یلحظه منو به فکر فرو برد که اقا این حیوونا هر صبحگاه دارن یکسری کارهای روتین براشون انجام میشه و دقیقا همون زمان صبحگاهیِ بعدی ذهنشون درخواست همون کاره رو میده
چه جالب که قانون ثابت شرطی برای تک تک موجودات جهان جواب میده خدایاشکرت
دقیقا وقتی میبینم ذهن یه حیوونم باانجام یکسری کارای روزمره شرطی میشه،برام خیلی منطقی میشه که برای رسیدن به یک هدفی پیش لازمه ی رسیدن به اون هدف انجام دادن یا ندادن یکسری رفتارهاست،
حرف زدن یا نزدن درمورد یکسری موضوعات به صورت روتین هست
اِی جانم به این بُز بُزه قندیا که اینقدر شادوخندانن و بااین قانون شرطیی که صاحبشون براشون گذاشتن زود پذیرفتن،و با صدای فید فید گفتنِ استاد میفهمن که غذای چلوکبابی درانتظارشونه😋آخه چقدر شما باهوشید ای جانم😍
استادجان خیلی توضیحاتی که درمورد شرایط آبوهواییِ داک ها بهمون دادید جالب بود،خیلی جالبه که هفته ی اول به دنیااومدنشون دمای ۹۵درجه فارن هایت باید باشه و کم کم دمای محیط خونشونو باید بامحیط اطراف وفق داد
چقدر استاد علاقه ی شما به حیوونات زیاده که بالای پنجاه ویدیو دیدید که تجربه کسب کنید،وخداوند هدایتتون کرد به بهترین ایده ی آسون و کارا،و این لونه هایی که الان برای تموم حیوونای مزرعه درست کردید واقعا نایس ترین و عالی ترین روشهارو برای همشون انتخاب کردید
خدایاشکرت چقدر فضای آرامشبخشی کل پرادایس رو فراگرفته،مخصوصا وقتیکه که صبح ها ازخواب پامیشی و میدونی که یک برنامه ی کاری روتین میخوای انجام بدی،چه حس خوبی به آدم دست میده که خودتو همون اوله صب عادت بدی به این جنس ازکارا که دیگه ذهن وقت سر خاروندن و گفتن خزعبلای چرتو پرت نباشه،خدایاشکرت
استادازبس کارهای روزمره ی شماروتحسین کردم که خودم به طرز دیوانهواری شیفته ی مرغو خروس شدم،و احتمالا یه خونه ی کوچیکی شبیه خونهی مرغوخروسای شما درست کنیم😁خیلی حسش خوبه خدایاشکرت
این ابوموسی و بقیه ی خروسای قشنگمون هم که چقدر دارن زیبا نوک میزنن رو زمین و دونه میخورن خدایاشکرت
خدایاشکرت چه جای گرمونرمی دارن این داکای مو سشواریمون،خوشبحالتون که اینقدر جای باحالی دارید،زیره پاتون هم که همیشه تروتمیزه
استادجان عجب ایده ی فوق العاده ایه برای دستشوییشون واقعا خیلی کاررو آسون کرده براتون این شیوه ای که پلاستیک گونی مانند رو زیر لونشون گذاشتید،و اون ظرفی که زیر ابخوریشون گذاشتید واقعا ایده ی باحالی بود که اب از دستشوییشون توی گونی راه نیوفته و فضای انبار رو کثیف نکنه
خدایاشکرت میریم سر پروژه ی اصلیمون که همون پاکسازی جنگله
به امیده خدا قراره که بایک روش جدید تر درختچه های اضافه رو قطع کنیم که کاررو آسونتر پیشش ببره
واقعا که خداقوت بده یک پروژه ی عظیمیه که اگه به یاریه خداوند به اتمام برسه یک تحول بسیار عظیمی تو کل زمینِ بهشتی به وجودمیاد
استاد ازون یونیکِ صورتتون معلومه که انرژی زیادی ازتون گرفته شد😂کلی خندیدم،ان شالله روزهای بعدی قوی ترمیشید و کاربراتون آسونتر پیش خواهد رفت
و اما تراکتوره هیولای ماداگاسکار امدادرسانی میکنه و میشتابند به سوی پاکسازی سریعتر،خدایاشکرت
واوو چقدر این دستگاه خفنه خدای من خیلی عالی انجام وظیفه میکنن خدایاشکرت
چقدر شما کارهاتون رو شیرین انجام میدید،مخصوصا شمامریم جان اونقدر درحین کار آرامش دارید که تجربیاتِ کارکردنتون رو هم فیلمبرداری میکنید،و تازه خیلی هم باآرامش اهرم رنج و لذت رو برای خودتون توضیحمیدید که مثلا تا چه حد تو تمیزکردن کار پیش رفتید،واقعا که شما بسیار تحسین برانگیزید
اون عشقو علاقه ی شما به بهبود زندگیه که اینقدر ذوقو شوق دارید هربار خودتون رو به چالش بکشید،چالشی که به بهبود زندگیتون کمک میکنه
خیلی جالبه که خیلی ازآدمها اینجور کارها رو یک زحمت بیهوده ی بی ثمر میدونن و فکر میکنن باانجام این جنس کارها دارن جوانی و عمرشون رو تلف میکنن،
ولی الان میبینم که همین کارهاهستن که آدم رو رشد میدن،همین به چالش کشیدنها هستن که اجازه نمیده ذهن چرتوپرتای بی ثمر رو برای خودش نُشخوار کنه،
و چقدر دارم میبینم این رفتارهای روزمره ی شمارو که بالا هشتاد درصد دارید ذهنتون رو کنترل میکنید و نه تنها انواع تجربه ها تواین دنیاکسب میکنید،بلکه ازون دسته حقیقیِ متقین میشوید که هم دراین دنیا لعلک ترضی هستید هم در سرای آخرت
و چقدر دارم ازشما درسها یادمیگیرم و عملی میکنم،
و چقدر از تک تک کارهای روزانم لذت میبرم و عششق میکنم خدایاشکرت
خیریتِ شُل شدن زنجیرِ اره برقی هم بخاطر این بود که کُلا بازش کنی و ترتمیز بشه و یه نفسی چاق کنه حالا فقط دعا میکنه به جونتون میگه آخیش خیرببینی الهی😂
خدایاشکرت کلی چوب تبدیل به چیپس شد،عجب ذوقی دارم که این پروژه به خیروسلامتی تموم بشه،مریم جان خیلی عالی دارید موفقیت کارتون رو تکرارمیکنید که انگیزه بگیرید برای ادامه ی کار
و اما میریم تو دل جنگل ببینیم چقدر دیگه طول میکشه کار به اتمام برسه
ببین عجب درختچه های طولو درازی بهم تنیده شده،مریم جان یلحظه که وارد جنگل شدید انگار رفتید تو مغز داغون و ریشه دار باورهای محدود یک آدم که هر یه شاخش داشت فریاد میزد که منو ازینجا بکش بیرون😁
واقعاکه اگه ماهم هرروز تیشه به دست نباشیم برای ازبین بردن اون افکار منفی و پوچ،همین بلایا سر ذهنمون میاد که نتیجش میشه یک شَلَم شوربایی مثه دلِ این جنگل که جانداره توش قدم بزنی
خدایاشکرت بخاطر درس امروزمون که پراز چالشهای عالی و آموزنده ای بود
بسیار خوشحالم که روند سریال زندگی در بهشت سرعت خوبی پیدا کرده و هر روز تحفه دلپذیری از محبت شما از روال زندگی روزانه شما دریافت میکنیم خدا را شاکرم که همپای شما زندگی میکنم و احساس بسیار خوبی دارم احساسی خوب و طبیعی از دیدن طبیعت بکر و زیبای پرادایس که مرا به مرتبه لذت و تحسین و شکرگزاری میرساند و از شما ممنونم ، ایده های خوبی رو شاهدیم از شما از پاکسازی پرادایس و نظم بخشیدن به فضای آن که همپای شما نیز ایده های ما نیز بجوشش درمیاد و اینهم لذت بخشه و هم به ما جرات اینو میده که با شما عزیزان درمیون بگذاریم ، مثلا میگم چرا برای ریختن دانه برای مرغها از ایده خطی ریختن دانه استفاده نمیکنید تا هم فضای بیشتری برای مرغ و خروسها باشه هم نجنگند و هم بدون استرس و ترس غذاشونو بخورند این مورد برای بز و گوسفندا هم وجود داره طبیعت حیوونا در رقابت سر غذا هست و ما میتونیم با ریختن غذا در چند جا با فاصله یک یا دومتری یا خطی ، تنوع بدیم بهشون جنگ و رقابت رو از میون برداریم تا ضعیفاشون هم استرس نداشته باشند، اینها رو تجربه داشته ام ، اردکها نیز فضای باز بهتری میخواهند و در چیکن تراکتور آزادی بیشتری دارند و چون زیاد با آب درگیرند فضولات سبکی دارند و با آب جذب زمین میشود ، استاد جان بنظرم با وجود نعمت فراوان باران و وجود نعمت فضای کافی میتوانید با انتخاب فضای مناسب نهالهای میوه مثل گیلاس آلبالو و زردآلو و خیلی از میوه های مخصوص آب و هوای آنجا را با حذف هر درخت بطور منظم و با فاصله مناسب بکارید تا از نعمت زیبایی درختان و نعمت میوه و سایه سار بودنشان لذت و استفاده ببرید که این سایه سار بودن درختان برای مرغ و جوجه ها نیز نعمت بزرگیست تا از دید و حملات پرندگان شکاری مخفی بمانند، وجود نیمکتهایی برای نشستن در فاصله های متعدد با استفاده از چوبهای بلااستفاده چالش زیباییست از توانایی شما برای ساختن و نصب آن که بسیار لذت بخش است ، مسطح سازی حاشیه دریاچه مانند جاده یا پیاده رو بسیار زیبا خواهد بود ، انتخاب گلهای مردابی یا کنار آبی مثل بابا آدم و اریکا که زیبایی فوق العاده ای دارند برای کنار دریاچه و حذف گیاهان هرز کنار پل چوبی ورودی زیبایی را به شما هدیه میکند و همچنین کاشتن گل یاس برای تاق چوبی ورودی ساختمان تا عطر دلپذیر یاس صبحگاهان روحتان را با لذت و شکرگزاری نوازش دهد ، استاد جان اگر جای شما بودم ماهیهای گوشتخوار و بزرگ را حذف و ماهیهای رام تر مثل قزل آلا را جایگزین میکردم و در دریاچه چند عدد قو نیز اضافه میکردم تا رقص و شنای زیبای این موجودات زیبا را نیز در دریاچه شاهد باشم ، خدارا بسیار شاکریم که با این تصورات و تصاویر به لذت و احساس خوب و تحسین میرسیم .
چقدر ایده های فراوانی رو در دیدگاه شما دیدم و لذت بردم
خدا بهتون اجر بده
من خودم و همسرم عاشق خونه باغ و ویلا هستیم و همیشه در رویاهامون این خواسته ها را می گیم و تکرارش می کنیم البته هنوز به وقوع نپیوسته اما می دونم که یه روزی باورها درست می شوند و به خواسته هامون می رسیم
من از شما خیلی تشکر میکنم که خیلی ایده داشتید برای پارادایس و این معلومه که روش کار شده و یه شبه نیست ، خیلی عالی تونستید ایده های خودتون رو برای ما بنویسید و من به نوبه ی خودم ازش لذت بردم و کیف کردم و یاد گرفتم
من امروزچقدرشماروتحسین کردم وبهتون خداقوت گفتم ومیگم چقدرلذت بردم ازصحبتهای بجا وتوضیحاتی که روی فایل دادید وعشقی که دروجودت هست برای به اشتراک گذاشتن این تصاویر
خانم شایسته عزیز
ازشروع تاپایان مثل معلمعی که باعشق درس میده به شاگرد ودوست داره شاگردش موفق بشه
استادمن 4تامرغ دارم وهرروزبهشون دارم غذامیدم ولی امروز گرفتم این عشقی که شمابه حیوناتون دارید وباچه ذوقی کاراشون روانجام میدید
چقدرزندگی دراین طبیعت حال میده
ودلیل اینکه شما اونجا هستید ومن اینجا ایمان وتوکل ویکی بودن حرف وعمل شماست
میدونیدباعشق بغل کردن اون شازده تمیزکردن جای اردکها دانه دادن بهشون مرتب کردن وچک کردن آب ودونشون باهاشون ارتباط برقرارکردن ی انرژی خاصی میطلبه که درشماهست که تونستید درهمچین جایی زندگی کنید واین هم نتیجه کارکردن روی خودت است
یاد ی جمله ای ازشما افتادم توگفتگوبا مدیر فنی درموردتبلیغ کردن که من چندساله دارم میگم رفتم توکلاسای بندرعباس صحبت کردم تاحالا کی این کاررو کرده
به خداخود من هردفعه شنیدم یا یادم اومده گفتم ازفردا فلان میکنم ال میکنم ول میکنم وفرداش هیچ خبری نشده
چندبارتاحالاشده گفتم میرم نمایشگاه ماشین وکاری که بایدانجام بدم روانجام میدم ولی استاد عمل نبوده
ودارم بیشترسعی میکنم هماهنگ بشم باشما
ودارم موفق میشم
دارم قدم ورمیدارم به سمت جلو
ی لحظه خودم رو کنارشما دیدم که دارم درختای کوچیک روبا اون قیچی عالی میچینم واقعا چقدرکاربااین ابزارها راحته
وبعد سریع رفتم آتیش درست کردن وسیب زمینی گذاشتن توآتیش وبقول خودمون کلوغک درست کردن
یجاهم به خودم گفتم چقدرمگه کار کردی شکمو 😁😉
چقدرراحت نشستین روزمین ودارید اره روتمیزمیکنید من بارهاسعی کردم مثل شماکه این قدرراحت میشینید روزمین بشینم هنوزنتونستم
چه به موقع افتاد زنجیراره
یه درسی واسه من داشت که درسته زنجیرافتاده وزمان برد برای بستنش ولی چه خوب وبه موقع افتاد که ی تمیز کاری بشه وخصارت نزنه به اره وتیغش
خانم شایسته من به همراه شما آمدم تومسیری که باعشق خواستیدنشون بدید
باور کنید وقتی که این فایل رو دیدم اتفاقی یک نکته به ذهنم آمد
که چرا عکس اکثرِ انسانهایی که به نوعی شناخته شده هستند
و تقریباً من آنها را میشناسم
همه خیلی عاشق محیط های طبیعی و مزرعه ای هستند ؟
چرا بالای ۹۵ درصد رئیس جمهور ها هم این محیطها را دارند ؟
بالای ۹۵ درصد شرکت داران و کسانی که پیشتاز ثروت و …. اند ، همه آنها زندگی خود را در این محیط ها می گذرانند ؟
تا آنجایی که من خیلی از پزشکان متخصص بزرگ که در ایران است و جای دیگه میشناسم همه دارای ویلاها و محیطهای مزرعه هستند ؟
انسانهایی که عاشق همراستایی با خود هستند انسانهایی که عاشق این هستند که تنها به جهان به زاویه ای نگاه کنند که مدام احساس مثبت داشته باشند
یکی از بهترین نکات این است که علاوه بر این که درونشان هم راستا است ، دنبال محیطی در بیرون هستند که با بیرون هم ، همراستا باشند
من حتی گاوداران و مرغداران و کشاورزان بزرگی را می شناسم که علیرغم اینکه کارشان به ورشکستگی های بزرگ می کشد ، اما دست از این کار بر نمی دارند
چون فرکانس مثبتی که و همراستایی که در این محیط ها با خود دارند
سودش خیلی بیشتر از آن ورشکستگی است
این به آن دلیل نیست که ما بگوییم تابع شرایط بیرون باشیم ، و یا اینکه شرایط بیرون را بر خود حاکم کنیم
بلکه وقتی که درون به هم راستای عالی و بی نظیر با منبع و اصل و اساس خوشبختی خود برسد ، ذاتاً این نوع انسان به سمت این محیط ها کشیده میشوند و هم راستا تر می شوند .
آن هم راستایی که درختان دیده می شود
شکل همراستایی که در گیاهان دیده می شود
آن شکل همراستایی و هماهنگی که در پرندگان دیده میشود
آن شکل همراستایی که در حیوانات دیده میشود آن شکل همراستایی و هماهنگی که در طبیعت دیده می شود
آموزگاری است بی نقص
در این محیطها آموزگاری خداوند و اُستاد بودن خداوند برای ما به نمایش گذاشته می شود هیچ استادی بالاتر از طبیعت نیست ،
اُستادی که به عالی ترین شکل ممکن با ما ارتباط برقرار میکند
اُستادی که به زبان فرکانس و ارتعاش ، برای ما نمود پیدا میکند
الان می دانم که استاد عباس منش ها چقدر با این محیط ها در فرکانس هستند
و چقدر با خود در صُلح هستند
من هیچگاه ندیدم که درختی بخواهد از صلح با خود خارج شود
هیچ گاه ندیدم که حیوانی بخواهد از صلح با خود خارج شود
هیچگاه ندیدم که سگ یا گربه ای از صُلح با خود خارج شود ، مگر اینکه ما انسانها برای آنها مقاومت ایجاد کنند
اما انسانی نیست که ندیده باشم که از صُلح با خود خارج نشده باشد
من در میان هزاران گاو و گاوداری فعالیت کردم هیچ گاه ندیدم که گاوی از صُلحح با خود خارج شود.
هیچ جا ندیدم که گلهای راه و پله ما از صُلح با خود خارج شوند
آموزگاری در طبیعت است ، که دائم در صُلح است ، در آسایش است و این تنها طنین و ارتعاش خداوند است
🌺🌸🌺🌸
شما اگر ۱۰ روز در محیط طبیعت باشید
خیلی بیشتر یاد خواهید گرفت
و خیلی آگاهیهای بیشتری دریافت خواهید کرد
تا اینکه ۱۰ روز در بین انسانها باشید .
این به آن دلیل نیست که انسان ها بَد باشند
و از آنها فرار کنیم
به آن دلیل است که کنترل شده نیستند و مبنایی برایِ احساس خوب ما نیستند
این به آن دلیل است که زمانی که ما در بین انسانها هستیم باید سعی کنیم که تابع بیرون و تابع شرایط بیرون نباشیم
اما زمانی که در طبیعت هستیم
هم درونِ ما و هم بیرونِ ما یکی میشود
و در طبیعت ، حتی اگر تابعِ شرایط بیرون باشیم
شرایط بیرون خودش ، به عالی ترین شکل ممکنه کنترل شده است .
چون طبیعت ، گیاهان و درختان ، حیوانات ، گاو وگوسفند و پرندگان ، خود به خود در بُعدِ پذیرش و بُعدِ دریافتِ نعمت ها هستند .
سلام دوست عزیز،من بی نهایت از شما سپاسگزارم برای پاسخ های فوق العاده زیبا و در قالب قانون که در قسمت عقل کل برای تمام سوال های دوستان دارین و واقعا این پاسخ ها منو شگفت زده میکنه و از مطالعه دیدگاه زیباتون در این فایل هم لذت بردم،اتفاقا من هم دقیقا به همین موضوع که شما اشاره فرمودین چند وقتی هست که دقت کردم که بیشتر افراد موفق به سمت مرزعه داری و طبیعت جذب میشن حالا یا به صورت خودآگاه هست و یا ناخودآگاه و واقعا الهاماتی که ما میتونیم در طبیعتِ بِکر داشته باشیم مسلماً خیلی بیشتر از زمانیه که در همهمه های اجتماع داریم،من واقعا شما رو تحسین میکنم و امیدوارم روزی بتونم مثل شما قانون رو درک کنم،امیدوارم همیشه سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت🙏🤲
واقعا خدا را شکر میکنم که دوستانی مثله شما هستن که خداوند سر راه ما قرار داده که به ما درس ها رو بدن
خیلی لذت بردم و درس گرفتم
واقعا درست می گید ،
من که از انسان های بیرون درسی نگرفتم و حتی از محدوده ی خودم هم خارج شدم
ولی از طبیعت خیلی درس گرفتم
من عمه ام شمال ایران زندگی میکنه و هر موقع میرم اونجا ، کنار دریا ، اون موج دریا با من حرف میزنه
به من درس میده ، به من امید میده ، اون نم بارون ، اون ساحل آرامی که داره ، اون جنگل ها که پر از سبزه است ، خیلی لذت داره و تا کلی وقت بعد از اومدنم از شمال هم باز در اون حال و هوا هستم خدایا شکرت
لذت بردم از خوندن این کامنت و دیدگاه جدیدی نسبت به طبیعت و حیوانات..تا الان اولیت کامنتی بود که دوست داشتم دیر تموم بشه..ممنون از دوست همفرکانسی و همراهم🌹محیط اطراف هم انرژی مثبت و نکات مثبت داره هم منفی و هم خنثی اینکه ما چه تاثیری از محیط میگیرم بستگی به نوع توجهمون داره به نکات مثبت توجه کنیم مثبت دریافت میکنیم پس میتونیم انتخاب کنیم چه محیطی بریم اگه میدونیم جایی هست ک انرژی مثبت و عالی داره خب اونجارو انتخاب کنیم و خداوند عدلش را در حق انسان تمام کرد وقتی به او اختیار داد، خدایا شکرت❤
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [که] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم؛ پس کسانی که [برای خدا] هجرت کردند، و از خانه هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدی هایشان را محو خواهم کرد و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد می کنم [که] پاداشی است از سوی خدا و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.
===================================
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،نسیم خنک لا به لای موهام،پرواز آزادانه ی کبوترها،خش خش برگ های پاییزی،جیک جیک گنجشک های لای برگ های درخت ها،ازت طلب هدایت میکنم برای خلق یک صلات برای روشن و روشن تر شدن قلبم،برای اتصال قوی تر و خالص تر،کنترل ذهن بهتر و احساس رهایی از تموم قید و بندها،پس از نورت بر بنده ی ضعیف و ناآگاهت بیار که من به هر خیری که از سمت تو،به من برسه،سخت فقیرم.
===================================
نشانه ی امروزم من : ١٩/٨/١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به بندگان صالح خداوند، به السابقون السابقون!
سلام و سلامتی و نور و عشق و مودت و رحمت الله رو از روشنی قلبم،زیر آسمون آبی و پر ابر شهر عزیزم گرگان،پیچیده در نسیم خنک آبان ماهی،همراه با پرتو گرم آفتاب سرظهر براتون میفرستم الهی که به قلبتون بشینه!
خداروشکر برای فرصت یک روز زندگی دیگه،برای فرصت عشق ورزیدن،فرصت نفس راحت کشیدن،فرصت دیدن عزیزانمون،فرصت خلق یک زندگی توحیدی تر …
خدااااروشکر که امروز حالم عااالیه و بی نهایت سپاسگزارترم!
و همیییین بسه! و همییییین بسه!
همین که بشینی روی دوش خدا،ازون بالا از مناظر لذت ببری،هی خم شی صورتشو ببوسی،هی قربون صدقه ش بری و احساس کنی قلبت داره توی سینه ت باز و بازتر میشه …
احساس کنی تموم دنیا فقط زیباییه،احساس کنی همه ی آدم ها چقدر مهربونند،چقدر مثبتند،چقدر خوبن،احساس کنی خدا تموم این جهان رو در اختیار تو گذاشته و از فکر کردن به این همه عششششق دیوونه بشی !
آخییییییش!
تو آخیش ته قلب منی خدا!
چقدر من دوستت دارم…
فرکانس عاشقی و سپاسگزاری از خدا ،با ارزشترین ابزار زندگی منه…خیلی گرون تر و با کیفیت تر و قشنگ تر از ابزار های میلواکی!
نه باطریش تموم میشه !نه زنجیرش میفته! نه پیچیدگی داره!
فقط کافیه به نعمت های زندگیت نگاه کنی و بگی خداااایااااا اینارو همه ش توووو به من دادیاااا!عااااشقتم،دیوووونتم!جاااااان منی! تووو دلبرِ دل انگیزِ دلخواه منی!!
بعد اون هم میخنده و میگه تو هم خوب بلدی دلبری کنی!پس بیا اینجا روی دوش خودم بشین تا ببرمت چیزهای قشنگ تر و بهتر ببینی …
ولی یادت نره ! یادت نره! یادت نره !
یادت نره چه جوری اومدی روی دوش من نشستی!
من همه جا میبرمت،من همه کار برات میکنم،من همه ی قلب هارو برات نرم میکنم،من ثروت دنیا رو به پات میریزم!
آره من نزاشتم!من نزاشتم و یکم تو کوچه خیابون های بازار گم شدم …ولی خیلی زود فهمیدم مسیرم اشتباهیه!خیییلی زود در به در دنبالش گشتم و پیداش کردم …
نمیدونم …هرکسی که یک جوری دلبرشو پیدا میکنه دیگه،من هر وقت گمش میکنم میام تو قبرستون،انقدر صداش میزنم،باهاش حرف میزنم …ازش کمک میخوام ،هدایت میخوام،میگم گم شدم ،تو پیدام کن …تو کمکم کن …میگم ببین هنوز زیر خاک نیستم !هنوز روی خاک نشستم و دارم صدات میزنم ! اگر جوابمو ندی میام اون دنیا ازت شاکی میشم میگم صدات کردم ولی تو جوابمو ندادی …
هفته ی پیش …تو دل تاریکی اومدم ته قبرستون نشستم،صداش زدم …دلبرکم …شیرینکم…خوشگلکم..نازدارکم…عزیز من،صاحب من،خالق من،کجایی؟بیین دارم صدات میزنم،ببین دارم تلاش میکنم دوباره پیدات کنم …ببین برای عظمتت سجده زدم …تو تنها رفیق منی،من اشتباهی گمت کردم ،ولی تو میتونی منو پیدا کنی،پیدام کن خدای قشنگم،دلم برات تنگ شده…دلم برات خیییلییی تنگ شده…ببین صورتم خیس اشکه…ببین تنها اومدم …ببین جز تو کسیو ندارم …
همینجوری داشتم باهاش حرف میزدم ،یهو یک نوری اومد :))) نه نترسید یک وقت :) یک آقای مسنی اومده بود ته قبرستون با چراغ قوه داشت روی قبرها دنبال یک اسمی میگشت،بعد نورش خورد تو صورت من :)))) بنده خدا:)) دوباره چراغ رو برد و برگردوند ببینه درست دیده یا نه :))))
حتما توی دلش گفت جوون های این دوره و زمونه هم یک تخته شون کمه:))) اینم یک چیزش میشه اومده اینجا نشسته :)))
خودم از خوندن فکر اون بنده ی خدا خنده م گرفت ،احساس کردم خدا هم داره میخنده :))) احساس کردم خیلی سبک شدم،احساس کردم باز هم خدا بارهای سنگین رو از روی دوشم برداشته،احساس کردم قلبم روشن شده،احساس کردم دستای گرمشو دورم احساس میکنم …
از همون شب من تونستم دوباره وصل شم…تونستم شکرگزاری بنویسم …هی بهتر و بهتر و بهتر شد …
تا رسیدم به امروز صبح که دیگه دیدم آقااااا مباااارکه! نه چک زدیم نه چوووونه…عروس اومد به خونه !
دیدم دوباره روی دوش خدا نشستم …دوباره غرق احساس خوشبختی بی قید وشرطم…دوباره یک قدرتی توی قلبم احساس میکنم به وسعت کهکشان ها…دوباره قلبم باز شده برای نوشتن …
نیلا نیکارو با عشق رسوندم مدرسه …توی راه طبق عادتمون باهم آیه الکرسی خوندیم ،شکرگزاری هامون رو گفتیم،درمورد اتفاقات خوبی که میتونه امروز اتفاق بیفته حرف زدیم …و بعدشم دستای کوچولوشون رو بوسیدم و سپردمشون به خدا و معلم شون…
میخواستم برگردم خونه ولی دیدم دست خدا روی دوشمه…میگه میای بریم پیاده روی؟ گفتم عاااششششقتم معلومه که میام،بزن برررریم … همینجوری که داشتم آهنگ شاد گوش میکردم پرسیدم حالا کجا بریم ؟گفت بیا بریم دوباره آرامگاه …قبلا اومدی اینجا دنبالم …الان میگم بیا باهم بریم …
گفتم بریم پسر!تو دستت روی دوش من باشه ..هرجا تو بگی من میام …
رسیدم دم در امامزاده،دیدم یک ماشین عروس پارکه،با روبان مشکی …
همزمان رسیدم با همون لحظه ای که اون جوون بنده ی خدا رو داشتن روی دستاشون میبردن…
جمعیت زیاد بود،صدای جیغ و گریه هم …صدای بلند بگو لااله الا الله هم وسط هیاهوی جمعیت گم شده بود …
خیلی آروم همراه با جمعیت چند قدم برداشتم ،نه بلند ،ولی آروم چندبار گفتم لااله الا الله …
بعدشم راهمو کج کردم و رفتم همونجایی که همیشه میشینم و کبوتر ها میان دور سرم میچرخند :)
به خودم اومدم دیدم ناخودآگاه دارم لبخند میزنم …
چند تا جمله همینجوری از قلبم اومد …
تو بازی رو بردی سعیده!
هرکسی توی سایت هست،بازی رو برده !
ماااا برنده ایم!
ما قبل ازینکه بمیریم خدارو پیدا کردیم !
ما قبل ازینکه تو خاک بریم،اصلمون رو پیدا کردیم !
ما قبل اینکه بمیریم گفتیم لا اله الا الله …
ماااا باااااازی رو بررردیم !هورااااا :)))))
اصلا من دیوونه شدم ازین آگاهی که خدا بهم داد …احساس کردم دیگه هیچ چیزی کم نیست ..همه چیز سرجاشه،همه چیز درسته!من فقط باید از زندگیم لذت ببرم ..از هرچیزی که الان هست …فقط باید تلاش کنم هر روز سپاسگزارتر،تسلیم تر و با ایمان تر باشم …باید هر روز برای هدف های بزرگم،قدم های کوچیک تکاملی بردارم …و همین کافیه ..و همین کافیه …بقیه ی کارها رو خدا انجام میده…بدون شک انجام میده …همیشه انجام میده !
آخیییششش…خداایااااشکرت ،شکرت برای همین لحظه،همین حال …همین احساس خوشبختی بی قید و شرط …
رفیق های قشنگم،برای همتون عشششق بازی الله رو آرزو میکنم،احساس خوشبختی بی قید وشرط …احساس زندگی در لحظه ی اکنون…
عااااشقتم استاد جانم !
مررررسی که منو مجنون این خدا کردی !
استاد شایسته ته این فیلم گفتی : راه طولانی در پیش داریم،ولی با اجازه ت من بهش اضافه میکنم ولی!با کریمان کاااارها دشوااار نیست …
میدونی سعیده چیه..با هر نوشته ایی که میام تو سایت صلاتمو بجا میارم..بهمون یکتایی خودش یه دریهایی جدیدی برویم باز نموده..
مخصوصا اینروزها…همه چیز داره عالی میگذره…
ولی این کِرمی که چیزی بنام ذهن نجواگر نیست نمیزاره تکاملمون بخوبی رد بشه…
سعیده دختر چه دلی داری تو تاریکی با خداوند صحبت میکنی…میدونی من کجا میرم..منم میرم پیاده روی..جاهایی که هیچکس نباشه..
یا میرم کوه..اخه کوه یه قدمی محل زندگیمونه…
اخه اینجا بهار اومده.و سرسبز شده شده…
جات خالی!و جای دوستان خالی..هفته قبل خداوند دعوتم کرد.توی بلندی کوه…
هر وسیله راحتی که نیاز داشتم.قبلش بهم گفت.که یادم نره..
چون میخاستم طبق عادت گذشتم و اینم با دردسر به کوه برم..اینبار بهم گفت چکار کنم…
رفتم توی یه غار.تو بلندی کوه.یه اتیشی درست کردم.بقول ما!(یه خاگ .گرجه)اتیشی درست کردم هر لقمه ایی که میخوردم..
کیف میکردم..اون منطقه برام شده بود بهشت…
اینقدر لذت داشت..
بعد با چایی هل.میخک و دارچین..
خیلی خیلی لذت داشت…
چقدر نور الهی رو تو درونم قوی کردم.چقدر ثانیها و دقیقه ها و ساعتها کنار همدیگه لذت بردیم..
لذتشو اصلا نمیشه با نوشتن”نوشت..
اصلا این در صلح بودن همه کار میکنه…
بعد از اون اتفاق چه درهایی برویم باز شد…
پونت صحبتمو بگم..تنها خلوتم و لذتم با خدا اینه..برم کوه یا پیاده روی بجاهای ناشناخته!
هر سری متفاوت میشه.یبرستانم سعی کردم برم.ولی عصر یا صبح..
ولی شجاعتتو دختر بهت تبریک میگم!..
سعیده چی نوشتی دختر!اشکم و بدنم از وجود تک به تک نوشته هات فروریخت…
چقدر خداوند بزرگه…
چقدر خوبه..این مورد مهم..تو مسبر بودن و از لحظات لذت بردن و تسلیمش بودن..چه درهایی رو میتونه برمون باز کنه..
و تکامل تکامل!هر چقدر از این موضوع میگذره بیشتر بهش وابسته تر میشم..
چون خیلی از جاها نیاز داره روی این موضوع بیشتر کار کنیم.مخصوصا بحث بیزنس..نیاز به درکی بالا داره..
سعیده عزیز.چند روز پیش هدایت شدم به کتاب رویاها فصل پنچم.راجع بهمین..لذت بردن…
هیچ چیزی با ارزشتر از لذت بردن نیست..
چون لذت بردن…داره تکامل رو بیشتر بهمون نشون میده و یادآوری میکنه..
و نکته بعد..لحظاتمونو قشنگتر میکنه..همون احساس خوب و ارامش…
یه چیز جالب دیگه..خداوند یه روز بهم الهام کرد.حالا که پرده اتاقتو جمع کردی.نور خورشید میاد داخل اتاقت..بیا پنجره اتاقت که سالیان سال بسته بوده باز کن…
و مدتها گذشت..من گفتم خدایا میخام یه سرسبزی زیبا با ورود پنجره اتاقم داشته باشم!
یه شاخه گل پیچیده کنده شده..روبروی پنجره اتاقم در طی مدت کوتاه سرسبز شد..میدونی هر روز صبح که بیدار میشم قران بخونم خداوند یه غنچه زیبا رو برام باز کرده…
یا یه روز دوعدد هست..یا یه روز یدونه هست…
و من سپاسگزاری میکنم.خیلی باحاله!
میدونی پونت این گلها برام چه نشانه ایی رو بازگو میکنه…
میگم نگاه کن!امروز نوبت این گل هست”که وا بشه..
فردا هم نوبت یکی دیگش هست..
چون گلی که دیروز باز بوده دیگه فردا نیستش…
ولی هر دو تو زمان خودشون زیبا و سرحال بودن….رنگشم بنفش خوش رنگیه..
وقتی میبینمش یادم از چهره زیبای استاد میاد…
واقعا در لحظه بودن و احساس خوب بیشتر رو بهم یاداوری میکنه..
سعیده اینروزا معجزات یکی پس از دیگری بروم باز میشه میتونم ساعتها صحبت کنم…
ولی خیلی تشکرت میکنم بابت کامنتای توحیدی که میزاری..بهت تحسین میکنم.بابت غلبه بر ترسهاتو!
یه داستان دیگه بگم..امشبم بهم یاداوری شد.ولی ببخش زیادی صحبت کردم.
حدودا اوایل روزهای اشناییم با این سایت.
تو اتاق کارم بودم..دیدم یه گنجشکی هراسان بسمت اومد..
گفتم بازم نشانه خداوند..
و این پرنده هراسان داشت دور خودش میچرخید.پرواز میکرد و تق میفتاد وسط اتاق منم مات و مبهوت نگاش میکردم..
الهام بهم شد بگیرش..ترسیدم..ولی باید میگرفتمش!…
و آوردم تو دستم یکم نازیش کردم..باهاش حرف زدم..
یه لحظه بهم گفت خوب نگاش کن..
وای اون لحظه مرگش بود…
داشت جون میکند،؛ از کف پاهاش شروع کرد به خشک شدن..تا رسید به سرش و در نهایت نوکش کم کم سیاه شد..
ترس من گرفت اومدم رهاش کنم بهم گفت نگاش کن پرتش نکن..
نگاش کردم.اون لحظه یه لرزشی بدنشو گرفت تو دستم جون کند…
لحظه مرگ رو خداوند بهم نشکن داد..اینقدر گریه کردم..منیکه همیشه تو این فازها میترسیدم ولی عجیب باهاش راه افتادم..اینم لطف خدا بود..
اونجا فهمیدم برگی بدون اذن خدا روی زمین نمیفته..
اونجا بیشتر خدا رو احساس کردم که ما هیچی در مقابلش نیستیم..
اونجا فهمیدم..همه چیز خودشه…چقدر با صحبتت منو بیاد خاطراتم انداختی..
و سپاسگزار خداوندم که هر لحظه در حال هدایت ما هست…
برای اینکه عبرت بگیریم خیلی موقعه ها شرمنده میشم..تنها کارم اینه که بیشتر بهش،متصلتر بشم.خیلی سعی میکنم..
ولی بقول خدا….
ما برنده ایی!هوراااااااااااااااا
بچه های توحیدی همیشه بنده اند..
چون روی دوش نور الهی قرار گرفته اند…..
هورااااااااا
دوستتدارم دوست عزیزهم فرکانسیم که تو راه توحیدی بودن و توحیدی ماندن داری با شجاعت قدم برمیداری… و دیگر دوستان عزیزم!
“خودم از خوندن فکر اون بنده ی خدا خنده م گرفت ،احساس کردم خدا هم داره میخنده :))) احساس کردم خیلی سبک شدم،احساس کردم باز هم خدا بارهای سنگین رو از روی دوشم برداشته،احساس کردم قلبم روشن شده،احساس کردم دستای گرمشو دورم احساس میکنم …”
قبلا شما تو حالت استیصال و بدو باهام حرف بزن بودید بعد تسلیم شدین بعد یهو اون بنده خدا اومد نور انداخت بعد تو ذهنتون به افکارتون خندیدین و بعد احساس سبکی و بعد وصل شدن
نمیدونم این روند من تازه متوجهش شدم یا شما هم حسش کردین
انگار همیشه همینه
خودش به هر طریقی یا حواس پرتی لحظه ای یا همین پارازیتی که این بنده خدا انداخت تا افکار ای خدا چرا نیستی قطع بشه و خنده و شوق قلبی بیاد و درجا وصل شدید
الله اکبر همیشه و همیشه همینجوری دکمه اتصال وصل میشه
یاد مولانا میوفتم که میگفتن میرقصید
یاد تمام لحظه های خوشم میوفتم که همیشه همه چیز به نفعم میرفت جلو
همین اول بگم که اسم منم تو خونه سالها سعیده صدا میزدند و تو شناسنامه اما مینا هستم، ولی چون مامان وبابام چندسال پسر دار نمیشدن منو اکثرا سعید صدا میزدن و اکثرا هم لباس پسرونه میپوشیدم تا نوجونی و با بابام میرفتم نجاری و سرباغ و شالیزار و درخت و…خلاصه کارهای مردونه انجام میدادم…
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم معنی سعیده در عربی میشه خوشبخت، خجسته، مبارک….
ولی خب هیچ اثری از خوشبختی وخجستگی و مبارکی هیچوقت در خودم ندیده بودم و به هر جای زندگیم نگاه میکردم بدبختی از همه جا میبارید، کلا با اسمم مشکل داشتم.
خصوصا از وقتی که خدا به ما برادر داد و مامان وبابام اسمش رو سعید گذاشتند، من واقعا دلم میخواست منو با اسم شناسنامه ام صدا کنند…
یعنی مینا، اینطوری شد که الان سالهاست منو با دوتا اسمم صدا میزنند…
اخرش من نفهمیدم سعیده ام یا مینا؟؟؟
از یه جایی به بعد بی خیال اسم …. شدم و گفتم من سیده میناسیدپور هستم، حالا هرکی هرطور راحته صدام بزنه خصوصا مامان وبابام…
چه اهمیتی داره اسم من چی باشه، وقتی راه ورسم من مهمه…
اینکه چطور آدمی، چطور بنده ای ، چطور فرزندی، چطور مادری وچطور خواهری، چطور رفیقی و چطور همدمی باشم مهمه…
از وقتی به لطف الله وارد این مسیر پر خیر وبرکت شدم معنای همه چیز برای من متفاوت شده، و فرعیات برام بی اهمییت و اصل برام مهم شده و همیشه سعی می کنم واز خداوند میخوام هدایتم کنه تا بفهمم ودرک کنم که اصل چیه که با همون پیش برم تو زندگیم چیزی که برام سعادت وخیر دنیا و آخرت رو به ارمغان بیاره…..
وقتی اسم قشنگت رو چندسال قبل تو سایت دیدم یه لحظه شوک شدم، نمیدونم دقیقا کدوم کامنتت بود سعیده جان، که خوندمش اتفاقی بدون توجه به اسمت، وپیش خودم گفتم من این کامنت رو کی نوشتم؟؟؟
بعد اومدم اول کامنت دیدم نوشته سعیده….یه لحظه قلبم ریخت…
گفتم ببین اسم مهم نیست ورسم مهمه….
ببین یه سعیده دیگه اینجاست که چقدر دیدگاهش تو این جهان شبیه توهست تازه هم اسم تو هم هست!!!
ببین پس سعیده ها می تونند واقعا مثل معنای اسمشون همینقدر خوشبخت باشند، سعیده هایی که اینجا هستند میناهایی که اینجا هستند و تمام کسانی که با هر اسمی اینجا هستند، این یعنی هدایت شده اند، یعنی خدا هدایتشون کرده که توی این مسیر پر خیر وبرکت باشند…
پس بچسب به اصل….
سعیده جان مدتها بود یعنی یکی دوسالی بود میخواستم این حسم رو نسبت به خودم وخودت و اسممون بگم، امروز قسمت شد بگم …
بی نهایت از کامنتهای دلیت ازت سپاسگزارم که اینها فقط صلاه تو نیست، اونچه که مینویسی وما میخونیم صلاه ما هم میشه، ممنونم ازت …
بریم سر فایل 231، که نشانه ی امروز من بود…
والبته دقیقا نشانه ی 19/8/1403
که من اومدم دیدگاهت رو خوندم وبهت امتیاز دادم …..
امروز یه کم حالم عجیب غریب بود یعنی از یکی دو روز قبل شروع شد و صبح امروز شدت گرفت، یه چیزی مثل بغز و درد داشت منو آزار میداد..
من تو سالن کار میکنم، والان یه مدته که شکر خدا هنرجو دارم باید تایم بیشتری تو سالن باشم، برا همین جانمازم رو بردم سالن که حداقل نماز ظهرم قضا نشه، و گوشیم هم اعلام اذان داره چندین ماهه، وقتی صدای اذان پخش میشه از گوشیم ویا دارم نماز میخونم همکارام حتی قدای موزیک رو کم هم نمی کنند و انگار که یه حس بدی هم بهشون دست میده، چند روز پیش یه مشتری داشتم که براش چای اوردم گفت نمیخورم روزه هستم، این خانم نه حجاب داشت نه لباسش پوشیده بود، تازه کلی هم ارایش داشت و اتفاقا روی گوشیش برنامه اذان نصب بود، وقتی اذان گفت: من براش لقمه وچای اوردم،
منم که کلا اهل حجاب نیستم ، یعنی همینطوری شکل عکس پروفایلم شال سرم می کنم واکثر اوقات یه رژ کمرنگ هم میزنم…
خلاصش کنم…
من یاد گرفتم که همه ی آدمها رو با هر عقیده و مذهب ولامذهب وبا هر باوری وبا هر شکل وشمایلی دوست داشته باشم وبهشون احترام بذارم…
البته اول یاد گرفتم تمرین کردم ولی الان مدتهاست واقعا همه ی آدمها وهمه ی موجودات رو دوست دارم چون میدونم همگی رو خدای قشنگم آفریده و عاشق همه ی مخلوقاتش هست….
ولی نمیدونم چرا وقتی کسی مثلا یکی از همکارام وقتی گفت: مینا انقدر با ایمانی نماز خونی و فلان چرا از خدا نمیخوای کسب وکارت پر رونق تر باشه؟ چرا خدات بهت فلان چیز و فلان شرایط مالی عالی رو رقم نمیزنه؟
البته من نخواستم وارد بحث باهاش بشم ولی گفتم اونچه که نیاز دارم اندازه تلاش وایمانم بهم داده که مهمترینش سلامتی و ارامشم هست، که اتفاقا خودش هم تایید مرد ویه اهی هم کشید…
یا مثلا دارم می بینم تو دوست واشنا کسی می بینه من نماز میخونم یا میگم توکل به خدا یا ان شالله، یا الهی شکر زیاد میگم بهم میگن واقعا از ته دلت داری میگی؟
یعنی تو این شرایط بد اقتصادی تو این مملکت با این فلان فلان شده ها ….
تو هنوز دین ومذهب و قرآن و خدا وپیغمبر برات مهمه؟؟؟؟؟
مثلا دیروز یکی از ادمهای مهم سیاسی کشور که نمیدونم کی بود اومده بود رشت و عصر کلی ترافیک شده بود وراننده اسنپ خیلی دیر رسید وتا نشستم تو ماشین شروع کرد بهانه اوردن که به خاطر فلان ادم فلان شده کل شهر ترافیک شده وکلی حرفهای منفی و بد پشت سر نظام و….زد ومن دیدم ول کن نیست گفتم ببخشید مهم نیست دیر کردید حالا خیره ان شالله عجله که نداریم میرسم!
اینو که گفتم گفت: ان شالله چیه خانم، خیره چیه خانم و دیگه نگم براتون که چقدر حرف وحدیث وسخن بعد این دوتا کلمه من گفت….
منم چیزی نگفتم تا رسیدم خونه پیاده شدم…
دیشب دیگه بغزم شدیدتر شد چند قطره اشک هم ریختم، برا دل خدا، گفتم خدایاااا چقدر غریبی روی زمین، خدایا چرا دیگه کسی اسمت رو نمیاره، چرا دیگه کسی بهت باور وایمان نداره، چرا وقتی صحبتی ازت میشه همه رو برمیگردونند، چرا انقدر در حقت بی مهری میشه اخه خدای قشنگم…..
خلاصه یه حالی داشتم تا امروز…
گفتم بیام بزنم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن…
ببینم خدا بهم چی میگه وچطور حال منو خوب میکنه…
خب منکه عاشق دیدن روی ماه استاد ومریم جان هستم عاشق دیدن سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور امریکا و…
گفتم خدایا یعنی میخوای بگی توجه ام رو بذارم روی زیبایی ها با دیدن این فایل؟ اوکی می بینم…
دیدگاه نسرین عزیز رو روی فایل خوندم، فایل رو هم دیدم…
گفتم جوابم رو ندادیا خدای قشنگم..
اومدم برگردم اول صفحه دیدگاه شما دوست عزیزم بولد شد جلو چشمم، گفتم بذار دیدگاه سعیده جون رو هم بخونم…
خوندم والبته که چندوقت پیش هم خونده بودمش…
رسیدم تا اونجایی که گفتی رفتی امام زاده دیدی پیکر اون بنده خدا رو آورده بودند خاک کنند…
دقیقا اونجا که نوشتی ،انگار کسی بهت گفت: تو بازی رو بردی سعیده!!!
اینجارو که خوندم، قلبم باز شد…
خدا به منم همینو گفت: از طریق کامنت تو….
گفت: عزیزم تو بازی رو بردی، تو به کسی کاری نداشته باش، تو راه خودت رو برو، یادته تو هم گمراه وجاهل ونادان بودی ومنو نمیشناختی؟
یادته به من گمان بد میبردی؟
یادته بهم شک داشتی؟
یادته 3 سال بود جانمازت رو جمع کرده بودی وقسم خورده بودی تا منو پیدا نکنی تا منو نشناسی پهنش نکنی؟
یادته گفته بودی میخوام تنها تورو بپرستم و تنها به خاطر عبادت تو سجاده پهن کنم نه برای گریه وزاری و التماس و اشک و آه؟؟؟؟
یادته توهم دو به شک بودی؟
و بارها وبارها ازم خواستی که هدایتت کنم ومن هم هدایتت کردم تا راهتو پیدا کنی؟؟
حالا که به هدایت من و به ندای من لبیک گفتی، حالا که جز نجات یافتگان شدی، همین مسیر صراط مستقیم رو بگیرو برو جلو، نه به چپ وراست نگاه کن، نه به عقب!!!
تو بازی زندگی رو بردی،مینا(سعیده)
قبل اینکه بمیری و همه چیز تموم بشه وراهی برای برگشت وجبران نداشته باشی…
حالا که میدونی تو فقط مسئول زندگی خودت هستی و مهمترین رابطه ی تو، رابطه ی من وخودت هست…
پس نگران کمی لطفی ها بی لطفی ها و بی ایمانی دیگران نباش…
سلام دوست عزیز مناجاتت با خدا رو خیلی دوست داشتم و با اشک در چشم و احساس خوب خوندمش ، در مورد شناخت و نزدیکی به خدا در این دنیا حرف زدین اینکه ما هنوز فرصت داریم که خدا رو بشناسیم و به خدا نزدیک بشیم ،منم میخوام از نزدیک بودن به خدا بگم : یادمه یه دوره ای که فقط به آگاهی های فایل های رایگان دسترسی داشتم با گوش دادن و عمل کردن و احتمالا هم فقط قانون احساس خوب = اتفاقات خوب رو میفهمیدم خیلی به خدا نزدیک شده بودم و جهان اطراف هم پاسخ های متفاوت از قبل بهم نشون میداد با رفتار دیگران با اتفاقات خوب و با هزار تا اتفاق که من میفهمیدم این کار خداست و قبلا اینجوری نبوده ،جوری بود که وقتی یه اتفاق خوبی برام میوفتاد مثلا اتفاق خوبی برام میوفتاد ، وارد دل ترسم میشدم اینقدر حالم خوب بود که وقتی این اتفاق های خوب رو میدیدم گریه ام میگرفت دلم شده بود عین بچه کوچیکا زود گریه ام میگرفت و با اینکه نه دوچرخه نه موتور و نه ماشین داشتم چقدر حالم خوب بود و توی اون دوره میگفتم خدایا کمکم کن قبل از اینکه بمیرم بشناسمت بهت نزدک بشم ، چون یبار اون آرامشه که نشان از وجود خداست رو تجربه کرده بودم و خیلی دوسش داشتم ولی الان که از دوره ها استفاده میکنم اون آرامش رو خیلی کم تجربه میکنم قوانین که تغییر نکرده وقتی من با فایل های رایگان اینقدر نتیجه گرفتم دوره ها دیگه فوق العاده اند ولی این وسط من کمتر عملگرا شدم ، ایمانم ب قوانین کمتر شده ، الهی شکرت ، این نوشتنه چقدر کمک میکنه خودمون رو بشناسیم
از شما هم تشکر میکنم خانم شهریاری عزیز که این مکالمه دلبرانه تون رو با خدا به اشتراک میزادید
همش میگم وقتم پره با بچه هام خیلی باید وقت بگذرونم
قبلا تنها مینشستم ودخترم مهد بود کلی باخدا حرف میزدم و رو باورام کار میکردم خیلی خیلی تعداد اتفاقات خوب در طول روز زیاد بود چقد رفتارهمه بامن عالی بود
الان هم خوب هست اما احساس میکنم دارم درجا میزنم بقول شما من با فایلهای رایگان اینقد حالم خوب بود با فایلهای رایگان آرامش عجیبی داشتم
الان یبار میرم سراغ 12قدم یبار عزت نفس
یبار فایلهای دیگه
وتمرکز ندارم مثل قبل
فقط،از خدا کمک میخام
نوشته شما پیامی داشت برای من خودت کمتر عملگرا هستی
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت استاد و خانم شایسته عزیز
من معمولا فقط هر روز صبح فایلا یی که استاد میزاره رو نگاه میکنم و دیدگاه نمی نویسم الان یه آگاهی بهم داده شد با این که صبح این قسمت از سریال دیدم ولی الان متوجه شدم من وقتی به مسئله ای بر میخورم از وقتی با این سایت آشنا شدم ،بهش توجه نمیکنم(قبلا اگه بود غر میزد و شکایت میکردم و غصه میخوردم) جوری که انگار واسه من اون مسئله حل میشه در صورتی که اون مسئله هست همونجا من هیچ اقدامی واسه حل کردنش نکردم
امروز وقتی این قسمت سریال دیدم و استاد گفت من بالای ۵۰ تا فایل دیدم که روشی پیدا کنم برای بهتر نگداری اردک ها واقعا موندم ،من تا قبل این فایل اگه تو تین شرایط قرار میگرفتم میگفتم واسه من فرق داره دیگه من فکرم درسته اردکا خیلی بد خرابکاری نمیکنن🤣🥴ولی الان دارم میفهمم مسائل هست اینکه ما چطور فکر کنیم یا اینکه چه باور درستی داشته باشیم تا هدایت بشیم به بهترین روش برای حل مسئله مون نه اینکه هیچ اقدامی نکنیم ،که این هیچ اقدامی نکردن خودش شاید باعث بشه مسئله بزرگتر بشه.
درسی که گرفتم اینه که مسائل زندگی حل کنم نه اینکه صرفا ادعا فکر درست داشته باشم
ممنونم استاد بابت اینکه هستین و این آگهی ها رو بهمون میدین بی نهایت دوستتون دارم
امیدوارم دیدگاه خوبی نوشته باشم
ممنونم
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
سلام به تک تک دوستان بینظیرم
خدا قوت استاد جان و خانم شایسته عزیز
چـــقـــدر فعالیت مفید من عاشق اینجور فعالیتها هستم
عاشق تجربیات جدید
خدایا شکرت چه دستگاه قدرتمندی مثل کره چوبا رو میبره
خدایا شکرت چقدر ابزار مفید خوبه برای هر کاری
اره های شارژی قدرتمند
تراکتور قوی که تمام درختان هرز رو میتونه در کسری در ثانیه خورد کنه
دستکش های هیولا که از دست محافظت میکنه
خدایا شکرت
داشتم به این درختچه ها نگاه میکردم و فکر کردم به خودم گفتم خوب ببین این الان یه تضاده چون نمیشه از دیدن اون درختان کاج زیبا به خوبی لذت برد و زیروشون کاری انجام بدی همشون تو دست و پا هستن ولی استاد استاد اومد با ابزار آلات مختلف استفاده کرده تا این جنگل بزرگ رو پاکسازی کنه و هرروز بهتر از دیروز انجام میشه
گفتم خوب خواسته ی استاد چی بوده؟
اینکه هم ورزش کنن و هم از فضای خالی ای که اون درختا بوده استفاده کنه مثل همون چند تریلی که ساختین برای موتور سواری درختچه ها همشون تضاد هستن مثل افکار منفی که در ذهن ما کاشته شده از گذشتگانمون
اگر استاد قدم اول رو بر نمیداشت و میگفت بیخیال الان اینهمه وسیلهای مخلتف نبود پرادایس اینقدر زیبا و تمیز نبود ولی استاد قدم اول رو برداشت و قدم بعدی و قدم بعدی تا الان رسیدن به اینجا با هر بار کار کردن توی پرادایس یه ایده و یه خواسته ی جدید درونشون شکل میگیره و با قدرت میرن سمتشون
برای ذهن ما هم همین طوریه ذهنمون پر از افکار منفی و نجوا هست وقتی ما وارد این مسیر شدیم قدم اول رو برداشتیم و قدم بعد مثل همین جنگل تراکتور و اره و دستگاه خوردکن رو برداشتیم و با ایمان کار رو شروع کردیم چه کاری رو؟
خوب برای پاکسازی جنگل ابزارهای مختلفی هست و برای ذهن ما افکار مثبت که باید یاد بگیریم با افکار مثبت نجواها رو قطع کنیم و بریزیم تو دستگاه و خورد و خاکشیرشون کنیم
اما باید مدام این روند رو ادامه بدیم چون اگر انسان هستیم تا آخر عمرمون در این دنیا هم تضاد هست و هم خواسته ما باید بخاطر خواستها با ارامش قطع کنیم تضادها چون همیشه در حال رشد هستن مثل علفهای هرز
تضاد باعث پیشرفتمون میشه
مثل همین جنگل اگر این درختچه ها نبود و همه جا پاکسازی بود اینهمه خواسته شکل نمیگرفت با دیدن جای جای پرادایس که کارگاه ساختین و چند جور شاپ ها رو استفاده کردین و مرغ و خروس ها و بز و گوسفند نبودن
خدایا شکرت چقدر خوشحالم که در این مسیر رویایی هستم
آرزو میکنم که همیشه غرق در خوشی ها باشید
خــیــلــی دوستتون دارم
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان جان
پارادایس در روزهای پایانی فصل پاییز با نم نم بارون که رو دریاچه میافتاد و حضور براونی جلوی خونه این پارادایس چقدررررررر رویایی و زیباست
براووی تنومند و زیبا مثل همیشه بی وقفه داره چمنها رو میخوره و براتون چمنها رو کات میکنه براونی کنار این بز و گوسفندها اخیرا غذا از شما میگیره و چقدر خوشحاله به نحوی که اشک تو چشماش جمع میشه خداااای من چقدر سریع دنبال استاد راه افتاد به سمت انبار غذا چه باحال سهم غذاش رو از استاد گرفت و مشغول شد واقعا که این براونی زیبا و کارآمد حقشه که این هدیه رو از شما بگیره و انقدر براش خوشحال باشه اونم قطعا بابت این غذای جدید به شیوه خودش سپاسگزاره
برنامه روتین شما دو عزیز دل استاد جان در همون ابتدا صبح کامنتها رو میخونند و منتشر میکنند و مریم جانم هم ایمیل ها رو چک و بررسی میکنند بعد هم سرکشی به مرغ و خروسها باز کردن در لونشون غذا دادن به بزها و گوسفندها خداااااااا چقدر صحنه ای که پشت استاد می دویدند شگفت انگیز زیبا بود شازده هم که همون در ورود بغل استاد رو میخواست خدایا چقدر جذاب بود قشنگ میدونستند کجا باید برند برای غذا خوردن چقدر استاد استادانه این بز و گوسفندها رو شرطی کردید با صدایی که در میاوردید فهمیده بودند الان میخواید بهشون غذا بدید شادی قبل از غذا میکردند خدایاااااا چقدر این مخلوقات باهوش و زیبا و زرنگ هستند بعد هم مرغ و خروسها رو با صدای مخصوصی که برای اینها در میارید میان برای غذا خوردن چه لذتی داره غذا دادن به این مخلوقات زیبا برکت و رحمت الهی برای این خلقت های زیبا فراوونه ولی عشقی که موقعه غذا دادن به این مخلوقات زیبا آدم رو میگیره وصف ناپذیره خیلی مراقبه و زندگی در لحظه اکنون رو میشه تو اون لحظات رویایی و لذت بخش داشت
اردکها رو ببین خدا چقدررررررر زیبان با اون موهای فوکولی و رنگ زردشون بعد از دیدن پنجاه شصتا فیلم تو یوتوب برای نگهداری بهتر و تمیزتر از این اردکهای کوچولو اخر الهام و هدایتی که خود خداوند به شما کرده ایده ناب و راحتتر و تمیزتری بوده برای کسی که ذهنش رو تربیت کرده برای راحترین و ساده ترین شیوه برای پیش برد کارها این ایده ساده و کاربردی الهام شده ذهن همه آماده پذیرش اینهمه راحتی و ساده گی در انجام کارها برنامه ریزی نشده ولی ایده شما از همه ایده های دیگه تو این موضوع با اختلاف زیادی بهتر بوده چقدر نور و گرمای عالی رو براشون آماده کردید سیستم آب و غذا و تمیز نگه داشتن جاشون و امنیتشون و دمای هواشون همه چی فکر شده و این همه حس مسئولیت و اهمیتی که برای نگهداری این مخلوقات زیبا دارید باااااید هم نعمت و رحمت بیشتری رو تو زندگی شما دو عزیز دل جاری کنه حتما به زودی با تخم اردکها از شما قدردانی میکنند
ترکیب دونه هایی که برای مرغ و خروسها درست میکنید هم ترکیبی هست که حسابی با کیفیت و عالیه دونه گندم و جو سویا ذرت خرد شده عجب کیفی میکنند این مخلوقات تو این بهشت پر برکت و زیبا چقدر عشق و علاقه شما رو این مخلوقات زیبا میفهمند
پروژه پاکسازی جنگل تجربه ای که از اولین روز کاری تو این پاکسازی به دست آوردید اینه که اول سرشاخه ها رو با قیچی مخصوص کوتاه کنید تا جلو پاتون باز بشه و راحتتر کار بریدن تنه این درختچه ها پیش بره استاد جان عاشقتم که انقدر از چهرتون مشخص بود که حسابی این کار انرژی گرفته ازشما بعد از یه استراحت کوتاه تراکتور اومد و تو کسری از ثانیه پاکسازی رو انجام داد ارزش ابزار رو تو این همه سرعت بخشیدن تو پاکسازی داریم میبینیم اره های میلواکی هم یه ابزار دیگه که داره تو این روند کمک میکنه چه حالی دادید استاد به این اره اینهمه اشغال رو از این دستگاه خارج کردید به قول مریم جانم الان اره میگه خدا خیرت بده خخخخخ
گوشی مخصوص کار با این دستگاه که رو گوشتون گذاشتید چقدر عالیه که میگید خیلی خیلی صدا رو کم کرده تو گوشتون و چقدر فوقالعاده عالی هم صورتمون هم گوشتون محافظت میشه و بوی عطر کاج های چیپسی شده خدایا شکرت هر چیزی تو این پارادایس زیباست حتی این عطر درختها بعد از چیپسی شدن خدایا شکرت شکرت شکرت
تصویر خونه از این نقطه جنگل با پاکسازیهایی که کردید کاملا مشخص شد مریم جانم من عااااشقتم که از لای اینهمه درختچه های هرز گذر کردید با اینکه کار سختی بود تا نشون بدید این تریل چجوری و چقدر دیگه از مسیر پاکسازیش مونده تا به تریل قبلی که درست کردید برسه اون برگهای خشکی که زیر پات خش خش میکرد چقدر صدای فوقالعاده ای بود چه مسیری رو مریم جانم فیلم گرفتی من عاشق شمام که انقدر خلاق و پر انرژی هستی عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی
واقعا دیدگاه زیبایی بود،،،چقدر دقیق .
چیزی رو از قلم ننداخته بودید..
اون قسمتی ک نوشته بودید ،،،با دیدن ۵۰،۶۰ تا فیلم .اخر هم خداوند شما رو ب این ایده دعوت کرد…واقعا گوش دادن ب خودمون اولین کاره.و بعد هدایت مسیر ب طرز الهی.
لذت بردم.
سلام به عاشقان راه زیبایی ها.
سلام به استاد عزیزم و مریم زیبا.
چه صبح پاییزی قشنگی😍.معلومه هوا در بهشت مون یه جورایی خنک و دلچسبه. در کنار دریاچه، پسر براونی رو میبینیم که منتظر غذاست.ای جانم، چقدر خوشگله!.
ببعی ها و بزهای خوشگلمون چه صدایی میکنند.واقعا به شخصه من هم عاشق زندگی در طبیعت و مزرعه هستم.خدایا شکرت.
استاد، چقدر باهاتون دستی شدند.اون شازده کوچولو رو وقتی بغلش کردین، کلی ذوق کردم😍.خیلی کوچولو و شیرینه.
غذا دادن به حیوان ها خیلی لذت بخشه، حالا هر حیوانی میخواد باشه.حسش خیلی خوبه.درسته که فراوانی برای حیوان ها هم در این جهان زیاده، ولی وقتی ما هم بهشون غذا میدیم،احساس مون شور انگیز تر میشه.
اردک ها خیلی ناز هستند، ولی واقعا کثیف کاری شون زیاده!!. بهتون تبریک میگم استاد عزیزم، چه ایده ی آسون و راهگشایی برای هرچه تمیزتر نگه داشتن لانه ی اردک ها قرار دادین.خیلی راحت و آسون.
ای خدای من، جیلی رو نگاه کنید🥰.من خیلی این دختر سفید برفی رو دوسش دارم.انشالله واسش یه پسر جویی دیگه از راه برسه.انگار خیلی تنهاس،ولی با دوستای مرغ و خروس اش سرگرمه و بازی می کنه.
خانم شایسته ی عزیزم، چقدر زیبا روتین روزها تون رو توصیف کردین.هر چیزی رو که بدونین دونستنش میتونه به ما کمک کنه رو بازگو میکنید بدون اینکه دریغ کنید.
خداقوت میگم به استاد عزیزم و بانو مریم.
واای خدای من!!!چقدر علف هرز…چقدر درختچه های هرز…
کلی از محیطی رو اشغال کردند.واقعا قطع کردنشون از آدم کلی انرژی میگیره ولی وقتی از اهرم رنج و لذت استفاده کنیم، کار واسمون راحت تر پیش میره.
خداروشکر که تراکتور جان به کمک مون اومد.
به قول مریم عزیز، راهی طولانی در پیش داریم.ولی خیلی لذت بخشه وقتی نتیجه ی نهایی را از پیش، تجسم کنیم.
مریم عزیزم، وقتی شما داشتین از توی اون درختچه ها میرفتین که مسیر اتصال رو بهمون نشون بدین، انقدر قشنگ فیلم گرفتین، که من دقیقا احساس کردم اون شاخه ها دارند میرند تو چشمام!! و احساس میکردم دارم با دستم عقبشون میزنم!
چقدر درخت هرز!!اصلا نمیشه قدم برداری.
ولی ارزش ابزار کار رو آسون تر کرده شکر خدا.
واقعا به قول استاد، اینجور تحرک داشتن،بهتر از هزارتا باشگاه رفتن و دمبل زدنه.توی طبیعته، خیلی فانه،فکرمون رو بکار میندازیم و مسائل رو حل میکنیم،بهبود می بخشیم و کلییی نکات مثبت دیگه. علف های هرز همیشه هستند.همیشه باید تمیزشون کنیم تا خودمون بیشتر لذت ببریم.درست مثل باورهای محدود کننده که همیشه و همیشه باید روی باور های مثبت مون کار کنیم،اگر میخواهیم نتایج پایدار باشه.
خداروشکر بابت اون کلاه ایمنی که کار رو آسونتر کرده.اینجور جاها خیلی کمک کننده است.
خبرای خوبی تو راهه.
قراره اتفاقای قشنگی بیفته💓
سلام
روزتون شاد و پر از انرژیهای خوب و تازه و شادابی و اتفاقات خوب و پر از سلامتی و ثروت
اقای براونی کل پرادایس را میخورن و هیچ کاری هم نمی کنن خیلی پرتوقعانه هستن ولی خودشم می دانه که داره کیف می کنه و علاف می چرخه و حال می کنه ولی به روی خودشم نمی آره؛ کاش این آقا هم یک کاری کمکتون می کرد، فکر کنم حتما میشه از این آقا هم یک برای یک کارایی استفاده کرد چی را نمیدانم.
براونی عجب عضلات قوی دارد ماشاله کاش یک جورایی می شد ازش استفاده کرد
چه چیزهای خوبی از اردکها و بز و گوسفندها به ما یاد دادید تشکرمیکنم.
وقتی از شرطی سازی استفاده می کنیم مثل این است که به مغز خود دستور میدهیم که تو باید این طور رفتار کنی و همانطور که مغز به باورهای قبلی که دیگران برای ما ساخته اند عادت کرده است، پس می تواند به این باورهای جدید هم عادت کند. ازشرطی سازی خیلی میشود استفاده کرد مثلا خودم برای عاداتی که از قبل دارم و می خوام تکرار نشود تا می خواهم انجامش دهم یا بگویم برای خودم گفتم اگر خواستم این کار را انجام دهم سه بار میگویم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت یا مثلا دو کلمه را برای خودم درنظر گرفتم مثلا لبخند و سکوت را همان موقع میگویم و ارام میشود و مغز یاد میگیرد که بخواهد این را بگوید این طوری گفته میشود و … باید ذهن خود راتربیت کنیم و شرطی سازی کار را خیلی راحتتر می کند یا به خودم می گویم که اگر این کار را انجام دهی جایزه داری و جایزه امروزت مثلا خوردن یک شکلات است یا …
بعض وقتها در گوشهایم را سفت میگیرم و صدای داخلی بدنم را گوش می کنم و باور سازی و تجسماتی را که دوست دارم انجام میدم انگار به خودم نزدیکتر میشوم شما هم گوشی که می گذارید در صدای آرامش خود هستید هم می توانید تجسم سازی کنید و هم کار کنید. خدا قوت
بسیار فایل عالی و عالی بود مطمئنم هر روز سلامتتر خوشبختر عاشقتر کاراتر و راحتتر زندگی خواهید کرد.
Just do it now
💗به نام خداوند هدایتگره بخشنده ی مهربان💗
سپاس و ستایش مخصوص رب العامینی که تمام موجودات کل کیهان رو هدایت میکند.
سلام و هزاران درود بی پایان به دو یاره همدم و همپایه در تک تک لحظات زندگیشون و سلامی پر مهر به تمامی دوستان عزیزم دراین مسیره بهشتی
امروز صبح زود قراره که دوباره کارهای چالش برانگیزه استادان زبردستمون رو باهم دیگه بررسی کنیم و ببینیم این زندگیِ همیشه جاریِ مثل خون در رگ برای این دویاره پایه ی هم قراره که به چه هدفهای بزرگتری خداوند اونهارو هدایت کنه
استادجان بعدازاینهمه قسمت ازسریال تااازه دارم اون فضای رویاییِ خونتون رو درک میکنم
چققدر این خونه باید رویایی باشه که روی یک آب روان و زلال باشه و وقتیکه درب خونه رو بازمیکنی یک فضای پرازدرخت که تو هر فصلش با رنگهای مختلفش یه حالو روحیِ متفاوتی بهت هدیه میده،
مثل همین الان و همین صحنه که صبح زود ازیک خواب شیرین بیداربشی و بایک صحنه ی زیبای بهشتی رو برو بشی و یک اسب نجیب هم کنار دریاچه ی زمینت داره آب میخوره،خدای من اصلا
این حالوهوا بی نظیره بی نظیر خدایاشکرت
و اما کارهای روتینی که استاد ومریم جان هر صبحگاه برای حیوونای مزرعه انجام میدن، اینه که اخیراً به اسب نجیب شروع کردن به غذای دامیِ خوشمزه دادن و گویا ذهن این حیوان آرام و باتربیت هرصبح شرطی شده که اون غذا خوشمزهه رو به خودش برسونه
خدای من این حیووانای عزیز هم دارن باقانونایی که استاد درس میدن،زندگی میکنن😃
استاد الان دارم جدیت شما در عمل به قانونای ثابت رو درک میکنم،شما نه تنها خودتون به تک تک قوانین دارید عمل میکنید،بلکه دوست دارید که ازین قانون برای حتی حیوانات هم استفاده کنید،و واقعا چقدر نتیجه میده خدایاشکرت
واقعا خیلی بااین تیکه صحنه به خودم اومدم،و یلحظه منو به فکر فرو برد که اقا این حیوونا هر صبحگاه دارن یکسری کارهای روتین براشون انجام میشه و دقیقا همون زمان صبحگاهیِ بعدی ذهنشون درخواست همون کاره رو میده
چه جالب که قانون ثابت شرطی برای تک تک موجودات جهان جواب میده خدایاشکرت
دقیقا وقتی میبینم ذهن یه حیوونم باانجام یکسری کارای روزمره شرطی میشه،برام خیلی منطقی میشه که برای رسیدن به یک هدفی پیش لازمه ی رسیدن به اون هدف انجام دادن یا ندادن یکسری رفتارهاست،
حرف زدن یا نزدن درمورد یکسری موضوعات به صورت روتین هست
اِی جانم به این بُز بُزه قندیا که اینقدر شادوخندانن و بااین قانون شرطیی که صاحبشون براشون گذاشتن زود پذیرفتن،و با صدای فید فید گفتنِ استاد میفهمن که غذای چلوکبابی درانتظارشونه😋آخه چقدر شما باهوشید ای جانم😍
استادجان خیلی توضیحاتی که درمورد شرایط آبوهواییِ داک ها بهمون دادید جالب بود،خیلی جالبه که هفته ی اول به دنیااومدنشون دمای ۹۵درجه فارن هایت باید باشه و کم کم دمای محیط خونشونو باید بامحیط اطراف وفق داد
چقدر استاد علاقه ی شما به حیوونات زیاده که بالای پنجاه ویدیو دیدید که تجربه کسب کنید،وخداوند هدایتتون کرد به بهترین ایده ی آسون و کارا،و این لونه هایی که الان برای تموم حیوونای مزرعه درست کردید واقعا نایس ترین و عالی ترین روشهارو برای همشون انتخاب کردید
خدایاشکرت چقدر فضای آرامشبخشی کل پرادایس رو فراگرفته،مخصوصا وقتیکه که صبح ها ازخواب پامیشی و میدونی که یک برنامه ی کاری روتین میخوای انجام بدی،چه حس خوبی به آدم دست میده که خودتو همون اوله صب عادت بدی به این جنس ازکارا که دیگه ذهن وقت سر خاروندن و گفتن خزعبلای چرتو پرت نباشه،خدایاشکرت
استادازبس کارهای روزمره ی شماروتحسین کردم که خودم به طرز دیوانهواری شیفته ی مرغو خروس شدم،و احتمالا یه خونه ی کوچیکی شبیه خونهی مرغوخروسای شما درست کنیم😁خیلی حسش خوبه خدایاشکرت
این ابوموسی و بقیه ی خروسای قشنگمون هم که چقدر دارن زیبا نوک میزنن رو زمین و دونه میخورن خدایاشکرت
خدایاشکرت چه جای گرمونرمی دارن این داکای مو سشواریمون،خوشبحالتون که اینقدر جای باحالی دارید،زیره پاتون هم که همیشه تروتمیزه
استادجان عجب ایده ی فوق العاده ایه برای دستشوییشون واقعا خیلی کاررو آسون کرده براتون این شیوه ای که پلاستیک گونی مانند رو زیر لونشون گذاشتید،و اون ظرفی که زیر ابخوریشون گذاشتید واقعا ایده ی باحالی بود که اب از دستشوییشون توی گونی راه نیوفته و فضای انبار رو کثیف نکنه
خدایاشکرت میریم سر پروژه ی اصلیمون که همون پاکسازی جنگله
به امیده خدا قراره که بایک روش جدید تر درختچه های اضافه رو قطع کنیم که کاررو آسونتر پیشش ببره
واقعا که خداقوت بده یک پروژه ی عظیمیه که اگه به یاریه خداوند به اتمام برسه یک تحول بسیار عظیمی تو کل زمینِ بهشتی به وجودمیاد
استاد ازون یونیکِ صورتتون معلومه که انرژی زیادی ازتون گرفته شد😂کلی خندیدم،ان شالله روزهای بعدی قوی ترمیشید و کاربراتون آسونتر پیش خواهد رفت
و اما تراکتوره هیولای ماداگاسکار امدادرسانی میکنه و میشتابند به سوی پاکسازی سریعتر،خدایاشکرت
واوو چقدر این دستگاه خفنه خدای من خیلی عالی انجام وظیفه میکنن خدایاشکرت
چقدر شما کارهاتون رو شیرین انجام میدید،مخصوصا شمامریم جان اونقدر درحین کار آرامش دارید که تجربیاتِ کارکردنتون رو هم فیلمبرداری میکنید،و تازه خیلی هم باآرامش اهرم رنج و لذت رو برای خودتون توضیحمیدید که مثلا تا چه حد تو تمیزکردن کار پیش رفتید،واقعا که شما بسیار تحسین برانگیزید
اون عشقو علاقه ی شما به بهبود زندگیه که اینقدر ذوقو شوق دارید هربار خودتون رو به چالش بکشید،چالشی که به بهبود زندگیتون کمک میکنه
خیلی جالبه که خیلی ازآدمها اینجور کارها رو یک زحمت بیهوده ی بی ثمر میدونن و فکر میکنن باانجام این جنس کارها دارن جوانی و عمرشون رو تلف میکنن،
ولی الان میبینم که همین کارهاهستن که آدم رو رشد میدن،همین به چالش کشیدنها هستن که اجازه نمیده ذهن چرتوپرتای بی ثمر رو برای خودش نُشخوار کنه،
و چقدر دارم میبینم این رفتارهای روزمره ی شمارو که بالا هشتاد درصد دارید ذهنتون رو کنترل میکنید و نه تنها انواع تجربه ها تواین دنیاکسب میکنید،بلکه ازون دسته حقیقیِ متقین میشوید که هم دراین دنیا لعلک ترضی هستید هم در سرای آخرت
و چقدر دارم ازشما درسها یادمیگیرم و عملی میکنم،
و چقدر از تک تک کارهای روزانم لذت میبرم و عششق میکنم خدایاشکرت
خیریتِ شُل شدن زنجیرِ اره برقی هم بخاطر این بود که کُلا بازش کنی و ترتمیز بشه و یه نفسی چاق کنه حالا فقط دعا میکنه به جونتون میگه آخیش خیرببینی الهی😂
خدایاشکرت کلی چوب تبدیل به چیپس شد،عجب ذوقی دارم که این پروژه به خیروسلامتی تموم بشه،مریم جان خیلی عالی دارید موفقیت کارتون رو تکرارمیکنید که انگیزه بگیرید برای ادامه ی کار
و اما میریم تو دل جنگل ببینیم چقدر دیگه طول میکشه کار به اتمام برسه
ببین عجب درختچه های طولو درازی بهم تنیده شده،مریم جان یلحظه که وارد جنگل شدید انگار رفتید تو مغز داغون و ریشه دار باورهای محدود یک آدم که هر یه شاخش داشت فریاد میزد که منو ازینجا بکش بیرون😁
واقعاکه اگه ماهم هرروز تیشه به دست نباشیم برای ازبین بردن اون افکار منفی و پوچ،همین بلایا سر ذهنمون میاد که نتیجش میشه یک شَلَم شوربایی مثه دلِ این جنگل که جانداره توش قدم بزنی
خدایاشکرت بخاطر درس امروزمون که پراز چالشهای عالی و آموزنده ای بود
💓درپناه خدای یکتا همتونو میسپارم💓
با سلام و عرض ارادت خدمت شما
استاد عزیز و خانم شایسته
بسیار خوشحالم که روند سریال زندگی در بهشت سرعت خوبی پیدا کرده و هر روز تحفه دلپذیری از محبت شما از روال زندگی روزانه شما دریافت میکنیم خدا را شاکرم که همپای شما زندگی میکنم و احساس بسیار خوبی دارم احساسی خوب و طبیعی از دیدن طبیعت بکر و زیبای پرادایس که مرا به مرتبه لذت و تحسین و شکرگزاری میرساند و از شما ممنونم ، ایده های خوبی رو شاهدیم از شما از پاکسازی پرادایس و نظم بخشیدن به فضای آن که همپای شما نیز ایده های ما نیز بجوشش درمیاد و اینهم لذت بخشه و هم به ما جرات اینو میده که با شما عزیزان درمیون بگذاریم ، مثلا میگم چرا برای ریختن دانه برای مرغها از ایده خطی ریختن دانه استفاده نمیکنید تا هم فضای بیشتری برای مرغ و خروسها باشه هم نجنگند و هم بدون استرس و ترس غذاشونو بخورند این مورد برای بز و گوسفندا هم وجود داره طبیعت حیوونا در رقابت سر غذا هست و ما میتونیم با ریختن غذا در چند جا با فاصله یک یا دومتری یا خطی ، تنوع بدیم بهشون جنگ و رقابت رو از میون برداریم تا ضعیفاشون هم استرس نداشته باشند، اینها رو تجربه داشته ام ، اردکها نیز فضای باز بهتری میخواهند و در چیکن تراکتور آزادی بیشتری دارند و چون زیاد با آب درگیرند فضولات سبکی دارند و با آب جذب زمین میشود ، استاد جان بنظرم با وجود نعمت فراوان باران و وجود نعمت فضای کافی میتوانید با انتخاب فضای مناسب نهالهای میوه مثل گیلاس آلبالو و زردآلو و خیلی از میوه های مخصوص آب و هوای آنجا را با حذف هر درخت بطور منظم و با فاصله مناسب بکارید تا از نعمت زیبایی درختان و نعمت میوه و سایه سار بودنشان لذت و استفاده ببرید که این سایه سار بودن درختان برای مرغ و جوجه ها نیز نعمت بزرگیست تا از دید و حملات پرندگان شکاری مخفی بمانند، وجود نیمکتهایی برای نشستن در فاصله های متعدد با استفاده از چوبهای بلااستفاده چالش زیباییست از توانایی شما برای ساختن و نصب آن که بسیار لذت بخش است ، مسطح سازی حاشیه دریاچه مانند جاده یا پیاده رو بسیار زیبا خواهد بود ، انتخاب گلهای مردابی یا کنار آبی مثل بابا آدم و اریکا که زیبایی فوق العاده ای دارند برای کنار دریاچه و حذف گیاهان هرز کنار پل چوبی ورودی زیبایی را به شما هدیه میکند و همچنین کاشتن گل یاس برای تاق چوبی ورودی ساختمان تا عطر دلپذیر یاس صبحگاهان روحتان را با لذت و شکرگزاری نوازش دهد ، استاد جان اگر جای شما بودم ماهیهای گوشتخوار و بزرگ را حذف و ماهیهای رام تر مثل قزل آلا را جایگزین میکردم و در دریاچه چند عدد قو نیز اضافه میکردم تا رقص و شنای زیبای این موجودات زیبا را نیز در دریاچه شاهد باشم ، خدارا بسیار شاکریم که با این تصورات و تصاویر به لذت و احساس خوب و تحسین میرسیم .
موفق و پیروز باشید
به نام خدا
سلام
ممنون از دیدگاهی که برای همه به اشتراک گذاشتید
چقدر ایده های فراوانی رو در دیدگاه شما دیدم و لذت بردم
خدا بهتون اجر بده
من خودم و همسرم عاشق خونه باغ و ویلا هستیم و همیشه در رویاهامون این خواسته ها را می گیم و تکرارش می کنیم البته هنوز به وقوع نپیوسته اما می دونم که یه روزی باورها درست می شوند و به خواسته هامون می رسیم
من از شما خیلی تشکر میکنم که خیلی ایده داشتید برای پارادایس و این معلومه که روش کار شده و یه شبه نیست ، خیلی عالی تونستید ایده های خودتون رو برای ما بنویسید و من به نوبه ی خودم ازش لذت بردم و کیف کردم و یاد گرفتم
ممنون دوست هم فرکانسیم
سپاسگزارم خدای مهربونم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
من امروزچقدرشماروتحسین کردم وبهتون خداقوت گفتم ومیگم چقدرلذت بردم ازصحبتهای بجا وتوضیحاتی که روی فایل دادید وعشقی که دروجودت هست برای به اشتراک گذاشتن این تصاویر
خانم شایسته عزیز
ازشروع تاپایان مثل معلمعی که باعشق درس میده به شاگرد ودوست داره شاگردش موفق بشه
باورکنیداحساس واقعی رونمیشه نوشت وبیان کردولی میتونیدفرکانس منودریافت کنید
خدای من ازاول تاآخرفایل لبخندروی لبای من بود😊💋
استادمن 4تامرغ دارم وهرروزبهشون دارم غذامیدم ولی امروز گرفتم این عشقی که شمابه حیوناتون دارید وباچه ذوقی کاراشون روانجام میدید
چقدرزندگی دراین طبیعت حال میده
ودلیل اینکه شما اونجا هستید ومن اینجا ایمان وتوکل ویکی بودن حرف وعمل شماست
میدونیدباعشق بغل کردن اون شازده تمیزکردن جای اردکها دانه دادن بهشون مرتب کردن وچک کردن آب ودونشون باهاشون ارتباط برقرارکردن ی انرژی خاصی میطلبه که درشماهست که تونستید درهمچین جایی زندگی کنید واین هم نتیجه کارکردن روی خودت است
یاد ی جمله ای ازشما افتادم توگفتگوبا مدیر فنی درموردتبلیغ کردن که من چندساله دارم میگم رفتم توکلاسای بندرعباس صحبت کردم تاحالا کی این کاررو کرده
به خداخود من هردفعه شنیدم یا یادم اومده گفتم ازفردا فلان میکنم ال میکنم ول میکنم وفرداش هیچ خبری نشده
چندبارتاحالاشده گفتم میرم نمایشگاه ماشین وکاری که بایدانجام بدم روانجام میدم ولی استاد عمل نبوده
ودارم بیشترسعی میکنم هماهنگ بشم باشما
ودارم موفق میشم
دارم قدم ورمیدارم به سمت جلو
ی لحظه خودم رو کنارشما دیدم که دارم درختای کوچیک روبا اون قیچی عالی میچینم واقعا چقدرکاربااین ابزارها راحته
وبعد سریع رفتم آتیش درست کردن وسیب زمینی گذاشتن توآتیش وبقول خودمون کلوغک درست کردن
یجاهم به خودم گفتم چقدرمگه کار کردی شکمو 😁😉
چقدرراحت نشستین روزمین ودارید اره روتمیزمیکنید من بارهاسعی کردم مثل شماکه این قدرراحت میشینید روزمین بشینم هنوزنتونستم
چه به موقع افتاد زنجیراره
یه درسی واسه من داشت که درسته زنجیرافتاده وزمان برد برای بستنش ولی چه خوب وبه موقع افتاد که ی تمیز کاری بشه وخصارت نزنه به اره وتیغش
خانم شایسته من به همراه شما آمدم تومسیری که باعشق خواستیدنشون بدید
با سلام
خدمتِ اُستاد عباسمنشِ عزیز و همیشه پویا
خدمت خانمِ شایسته یِ همیشه بشاش
خدمت تمامی شما دوستداران مسیر نشاط و شادی
باور کنید وقتی که این فایل رو دیدم اتفاقی یک نکته به ذهنم آمد
که چرا عکس اکثرِ انسانهایی که به نوعی شناخته شده هستند
و تقریباً من آنها را میشناسم
همه خیلی عاشق محیط های طبیعی و مزرعه ای هستند ؟
چرا بالای ۹۵ درصد رئیس جمهور ها هم این محیطها را دارند ؟
بالای ۹۵ درصد شرکت داران و کسانی که پیشتاز ثروت و …. اند ، همه آنها زندگی خود را در این محیط ها می گذرانند ؟
تا آنجایی که من خیلی از پزشکان متخصص بزرگ که در ایران است و جای دیگه میشناسم همه دارای ویلاها و محیطهای مزرعه هستند ؟
انسانهایی که عاشق همراستایی با خود هستند انسانهایی که عاشق این هستند که تنها به جهان به زاویه ای نگاه کنند که مدام احساس مثبت داشته باشند
یکی از بهترین نکات این است که علاوه بر این که درونشان هم راستا است ، دنبال محیطی در بیرون هستند که با بیرون هم ، همراستا باشند
من حتی گاوداران و مرغداران و کشاورزان بزرگی را می شناسم که علیرغم اینکه کارشان به ورشکستگی های بزرگ می کشد ، اما دست از این کار بر نمی دارند
چون فرکانس مثبتی که و همراستایی که در این محیط ها با خود دارند
سودش خیلی بیشتر از آن ورشکستگی است
این به آن دلیل نیست که ما بگوییم تابع شرایط بیرون باشیم ، و یا اینکه شرایط بیرون را بر خود حاکم کنیم
بلکه وقتی که درون به هم راستای عالی و بی نظیر با منبع و اصل و اساس خوشبختی خود برسد ، ذاتاً این نوع انسان به سمت این محیط ها کشیده میشوند و هم راستا تر می شوند .
آن هم راستایی که درختان دیده می شود
شکل همراستایی که در گیاهان دیده می شود
آن شکل همراستایی و هماهنگی که در پرندگان دیده میشود
آن شکل همراستایی که در حیوانات دیده میشود آن شکل همراستایی و هماهنگی که در طبیعت دیده می شود
آموزگاری است بی نقص
در این محیطها آموزگاری خداوند و اُستاد بودن خداوند برای ما به نمایش گذاشته می شود هیچ استادی بالاتر از طبیعت نیست ،
اُستادی که به عالی ترین شکل ممکن با ما ارتباط برقرار میکند
اُستادی که به زبان فرکانس و ارتعاش ، برای ما نمود پیدا میکند
الان می دانم که استاد عباس منش ها چقدر با این محیط ها در فرکانس هستند
و چقدر با خود در صُلح هستند
من هیچگاه ندیدم که درختی بخواهد از صلح با خود خارج شود
هیچ گاه ندیدم که حیوانی بخواهد از صلح با خود خارج شود
هیچگاه ندیدم که سگ یا گربه ای از صُلح با خود خارج شود ، مگر اینکه ما انسانها برای آنها مقاومت ایجاد کنند
اما انسانی نیست که ندیده باشم که از صُلح با خود خارج نشده باشد
من در میان هزاران گاو و گاوداری فعالیت کردم هیچ گاه ندیدم که گاوی از صُلحح با خود خارج شود.
هیچ جا ندیدم که گلهای راه و پله ما از صُلح با خود خارج شوند
آموزگاری در طبیعت است ، که دائم در صُلح است ، در آسایش است و این تنها طنین و ارتعاش خداوند است
🌺🌸🌺🌸
شما اگر ۱۰ روز در محیط طبیعت باشید
خیلی بیشتر یاد خواهید گرفت
و خیلی آگاهیهای بیشتری دریافت خواهید کرد
تا اینکه ۱۰ روز در بین انسانها باشید .
این به آن دلیل نیست که انسان ها بَد باشند
و از آنها فرار کنیم
به آن دلیل است که کنترل شده نیستند و مبنایی برایِ احساس خوب ما نیستند
این به آن دلیل است که زمانی که ما در بین انسانها هستیم باید سعی کنیم که تابع بیرون و تابع شرایط بیرون نباشیم
اما زمانی که در طبیعت هستیم
هم درونِ ما و هم بیرونِ ما یکی میشود
و در طبیعت ، حتی اگر تابعِ شرایط بیرون باشیم
شرایط بیرون خودش ، به عالی ترین شکل ممکنه کنترل شده است .
چون طبیعت ، گیاهان و درختان ، حیوانات ، گاو وگوسفند و پرندگان ، خود به خود در بُعدِ پذیرش و بُعدِ دریافتِ نعمت ها هستند .
شاد و سلامت و سعادتمند
و خوشبخت و تندرست و ثروتمند
و خوشحال باشید .
سلام دوست عزیز،من بی نهایت از شما سپاسگزارم برای پاسخ های فوق العاده زیبا و در قالب قانون که در قسمت عقل کل برای تمام سوال های دوستان دارین و واقعا این پاسخ ها منو شگفت زده میکنه و از مطالعه دیدگاه زیباتون در این فایل هم لذت بردم،اتفاقا من هم دقیقا به همین موضوع که شما اشاره فرمودین چند وقتی هست که دقت کردم که بیشتر افراد موفق به سمت مرزعه داری و طبیعت جذب میشن حالا یا به صورت خودآگاه هست و یا ناخودآگاه و واقعا الهاماتی که ما میتونیم در طبیعتِ بِکر داشته باشیم مسلماً خیلی بیشتر از زمانیه که در همهمه های اجتماع داریم،من واقعا شما رو تحسین میکنم و امیدوارم روزی بتونم مثل شما قانون رو درک کنم،امیدوارم همیشه سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت🙏🤲
سلام آقای ابودردائی
خیلی کامنت زیبا و عالی نوشتی شخصا از کامنت شما خیلی لذت بردم و چیز یاد گرفتم شما را خیلی تحسین میکنم به خاطر این حد از آگاهی هایتان
چقدر از طبیعت عالی گفتی که دقیقا همینطور هست
آموزگاری در طبیعت هست که دائم در صلح است در آرامش است و این تنها طنین و ارتعاش خداوند است
واقعا ما اگر ۱۰ روز در طبیعت باشیم خیلی بیشتر چیز یاد میگیریم تا در بین انسانها
اکثر پیامبران ماهم فکر کنم بیشتر در طبیعت بودند و دامداری کشاورزی و باغداری هم داشتند
و فکر میکنم اونها هم به این مطالب و حتی بهتر از آن رسیده بودند.
و الانم استاد جان و مریم جان هم همینگونه زندگی میکنند
من هم عاشق طبیعت هستم
از بچگی طبیعت را دوست داشتم
امید وارم بتوانم به آرزویم برسم و در طبیعت زندگی کنم
دوست هم فرکانسی ام در پناه الله یکتا باشی شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشی🌷🙏
به نام خدا
سلام
واقعا خدا را شکر میکنم که دوستانی مثله شما هستن که خداوند سر راه ما قرار داده که به ما درس ها رو بدن
خیلی لذت بردم و درس گرفتم
واقعا درست می گید ،
من که از انسان های بیرون درسی نگرفتم و حتی از محدوده ی خودم هم خارج شدم
ولی از طبیعت خیلی درس گرفتم
من عمه ام شمال ایران زندگی میکنه و هر موقع میرم اونجا ، کنار دریا ، اون موج دریا با من حرف میزنه
به من درس میده ، به من امید میده ، اون نم بارون ، اون ساحل آرامی که داره ، اون جنگل ها که پر از سبزه است ، خیلی لذت داره و تا کلی وقت بعد از اومدنم از شمال هم باز در اون حال و هوا هستم خدایا شکرت
سپاس دوست عزیزم
چقدر عالی و دقیق
لذت بردم از خوندن این کامنت و دیدگاه جدیدی نسبت به طبیعت و حیوانات..تا الان اولیت کامنتی بود که دوست داشتم دیر تموم بشه..ممنون از دوست همفرکانسی و همراهم🌹محیط اطراف هم انرژی مثبت و نکات مثبت داره هم منفی و هم خنثی اینکه ما چه تاثیری از محیط میگیرم بستگی به نوع توجهمون داره به نکات مثبت توجه کنیم مثبت دریافت میکنیم پس میتونیم انتخاب کنیم چه محیطی بریم اگه میدونیم جایی هست ک انرژی مثبت و عالی داره خب اونجارو انتخاب کنیم و خداوند عدلش را در حق انسان تمام کرد وقتی به او اختیار داد، خدایا شکرت❤
ممنونم از کامنت زیبای شما کلی ذوق کردم🙏🙏🙂
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا ۚ رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ ﴿١٩٣﴾
پروردگارا! بی تردید ما [صدای] ندا دهنده ای را شنیدیم [که مردم را] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید. پس ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را بیامرز، و بدی هایمان را از ما محو کن، و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ ﴿١٩4﴾
پروردگارا! آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا فرما و روز قیامت، ما را رسوا و خوار مکن؛ زیرا تو خلف وعده نمی کنی؟
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ ۖ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ ۖ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ ﴿١٩5﴾
پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [که] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم؛ پس کسانی که [برای خدا] هجرت کردند، و از خانه هایشان رانده شدند، و در راه من آزار دیدند، و جنگیدند و کشته شدند، قطعاً بدی هایشان را محو خواهم کرد و آنان را به بهشت هایی که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جاری است، وارد می کنم [که] پاداشی است از سوی خدا و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.
===================================
خدای عزیز و شیرین و دلبرم،نسیم خنک لا به لای موهام،پرواز آزادانه ی کبوترها،خش خش برگ های پاییزی،جیک جیک گنجشک های لای برگ های درخت ها،ازت طلب هدایت میکنم برای خلق یک صلات برای روشن و روشن تر شدن قلبم،برای اتصال قوی تر و خالص تر،کنترل ذهن بهتر و احساس رهایی از تموم قید و بندها،پس از نورت بر بنده ی ضعیف و ناآگاهت بیار که من به هر خیری که از سمت تو،به من برسه،سخت فقیرم.
===================================
نشانه ی امروزم من : ١٩/٨/١4٠٣
سلام به استاد عباسمنش عزیزم
سلام به استاد شایسته جانم
سلام به بندگان صالح خداوند، به السابقون السابقون!
سلام و سلامتی و نور و عشق و مودت و رحمت الله رو از روشنی قلبم،زیر آسمون آبی و پر ابر شهر عزیزم گرگان،پیچیده در نسیم خنک آبان ماهی،همراه با پرتو گرم آفتاب سرظهر براتون میفرستم الهی که به قلبتون بشینه!
خداروشکر برای فرصت یک روز زندگی دیگه،برای فرصت عشق ورزیدن،فرصت نفس راحت کشیدن،فرصت دیدن عزیزانمون،فرصت خلق یک زندگی توحیدی تر …
خدااااروشکر که امروز حالم عااالیه و بی نهایت سپاسگزارترم!
و همیییین بسه! و همییییین بسه!
همین که بشینی روی دوش خدا،ازون بالا از مناظر لذت ببری،هی خم شی صورتشو ببوسی،هی قربون صدقه ش بری و احساس کنی قلبت داره توی سینه ت باز و بازتر میشه …
احساس کنی تموم دنیا فقط زیباییه،احساس کنی همه ی آدم ها چقدر مهربونند،چقدر مثبتند،چقدر خوبن،احساس کنی خدا تموم این جهان رو در اختیار تو گذاشته و از فکر کردن به این همه عششششق دیوونه بشی !
آخییییییش!
تو آخیش ته قلب منی خدا!
چقدر من دوستت دارم…
فرکانس عاشقی و سپاسگزاری از خدا ،با ارزشترین ابزار زندگی منه…خیلی گرون تر و با کیفیت تر و قشنگ تر از ابزار های میلواکی!
نه باطریش تموم میشه !نه زنجیرش میفته! نه پیچیدگی داره!
فقط کافیه به نعمت های زندگیت نگاه کنی و بگی خداااایااااا اینارو همه ش توووو به من دادیاااا!عااااشقتم،دیوووونتم!جاااااان منی! تووو دلبرِ دل انگیزِ دلخواه منی!!
بعد اون هم میخنده و میگه تو هم خوب بلدی دلبری کنی!پس بیا اینجا روی دوش خودم بشین تا ببرمت چیزهای قشنگ تر و بهتر ببینی …
ولی یادت نره ! یادت نره! یادت نره !
یادت نره چه جوری اومدی روی دوش من نشستی!
من همه جا میبرمت،من همه کار برات میکنم،من همه ی قلب هارو برات نرم میکنم،من ثروت دنیا رو به پات میریزم!
ولی همیشه حواست باشه که از روی دوش من پایین نیای…
خب آره!من اومده بودم پایین!خودم لجبازی کردم اومدم پایین!
خدا گفت نروها !گفت بزار خودم ازین جوب بزرگ ردت کنم…!
به قول استاد تو جلسه ٢ قدم ٩:
خدا میخواد دست مارو بگیره،ما میگیم نه !دست نزن!خودم بلدم !خودم میفهمم! بعد تق! با سر میریم جوب:) گریه هم میکنیم!روم به دیوار طلبکارم میشیم :)
بعد همون خدا میگه ببین بچه،من میخواستم دستتو بگیرم خوووودت نزاشتی …
آره من نزاشتم!من نزاشتم و یکم تو کوچه خیابون های بازار گم شدم …ولی خیلی زود فهمیدم مسیرم اشتباهیه!خیییلی زود در به در دنبالش گشتم و پیداش کردم …
نمیدونم …هرکسی که یک جوری دلبرشو پیدا میکنه دیگه،من هر وقت گمش میکنم میام تو قبرستون،انقدر صداش میزنم،باهاش حرف میزنم …ازش کمک میخوام ،هدایت میخوام،میگم گم شدم ،تو پیدام کن …تو کمکم کن …میگم ببین هنوز زیر خاک نیستم !هنوز روی خاک نشستم و دارم صدات میزنم ! اگر جوابمو ندی میام اون دنیا ازت شاکی میشم میگم صدات کردم ولی تو جوابمو ندادی …
هفته ی پیش …تو دل تاریکی اومدم ته قبرستون نشستم،صداش زدم …دلبرکم …شیرینکم…خوشگلکم..نازدارکم…عزیز من،صاحب من،خالق من،کجایی؟بیین دارم صدات میزنم،ببین دارم تلاش میکنم دوباره پیدات کنم …ببین برای عظمتت سجده زدم …تو تنها رفیق منی،من اشتباهی گمت کردم ،ولی تو میتونی منو پیدا کنی،پیدام کن خدای قشنگم،دلم برات تنگ شده…دلم برات خیییلییی تنگ شده…ببین صورتم خیس اشکه…ببین تنها اومدم …ببین جز تو کسیو ندارم …
همینجوری داشتم باهاش حرف میزدم ،یهو یک نوری اومد :))) نه نترسید یک وقت :) یک آقای مسنی اومده بود ته قبرستون با چراغ قوه داشت روی قبرها دنبال یک اسمی میگشت،بعد نورش خورد تو صورت من :)))) بنده خدا:)) دوباره چراغ رو برد و برگردوند ببینه درست دیده یا نه :))))
حتما توی دلش گفت جوون های این دوره و زمونه هم یک تخته شون کمه:))) اینم یک چیزش میشه اومده اینجا نشسته :)))
خودم از خوندن فکر اون بنده ی خدا خنده م گرفت ،احساس کردم خدا هم داره میخنده :))) احساس کردم خیلی سبک شدم،احساس کردم باز هم خدا بارهای سنگین رو از روی دوشم برداشته،احساس کردم قلبم روشن شده،احساس کردم دستای گرمشو دورم احساس میکنم …
از همون شب من تونستم دوباره وصل شم…تونستم شکرگزاری بنویسم …هی بهتر و بهتر و بهتر شد …
تا رسیدم به امروز صبح که دیگه دیدم آقااااا مباااارکه! نه چک زدیم نه چوووونه…عروس اومد به خونه !
دیدم دوباره روی دوش خدا نشستم …دوباره غرق احساس خوشبختی بی قید وشرطم…دوباره یک قدرتی توی قلبم احساس میکنم به وسعت کهکشان ها…دوباره قلبم باز شده برای نوشتن …
نیلا نیکارو با عشق رسوندم مدرسه …توی راه طبق عادتمون باهم آیه الکرسی خوندیم ،شکرگزاری هامون رو گفتیم،درمورد اتفاقات خوبی که میتونه امروز اتفاق بیفته حرف زدیم …و بعدشم دستای کوچولوشون رو بوسیدم و سپردمشون به خدا و معلم شون…
میخواستم برگردم خونه ولی دیدم دست خدا روی دوشمه…میگه میای بریم پیاده روی؟ گفتم عاااششششقتم معلومه که میام،بزن برررریم … همینجوری که داشتم آهنگ شاد گوش میکردم پرسیدم حالا کجا بریم ؟گفت بیا بریم دوباره آرامگاه …قبلا اومدی اینجا دنبالم …الان میگم بیا باهم بریم …
گفتم بریم پسر!تو دستت روی دوش من باشه ..هرجا تو بگی من میام …
رسیدم دم در امامزاده،دیدم یک ماشین عروس پارکه،با روبان مشکی …
همزمان رسیدم با همون لحظه ای که اون جوون بنده ی خدا رو داشتن روی دستاشون میبردن…
جمعیت زیاد بود،صدای جیغ و گریه هم …صدای بلند بگو لااله الا الله هم وسط هیاهوی جمعیت گم شده بود …
خیلی آروم همراه با جمعیت چند قدم برداشتم ،نه بلند ،ولی آروم چندبار گفتم لااله الا الله …
بعدشم راهمو کج کردم و رفتم همونجایی که همیشه میشینم و کبوتر ها میان دور سرم میچرخند :)
به خودم اومدم دیدم ناخودآگاه دارم لبخند میزنم …
چند تا جمله همینجوری از قلبم اومد …
تو بازی رو بردی سعیده!
هرکسی توی سایت هست،بازی رو برده !
ماااا برنده ایم!
ما قبل ازینکه بمیریم خدارو پیدا کردیم !
ما قبل ازینکه تو خاک بریم،اصلمون رو پیدا کردیم !
ما قبل اینکه بمیریم گفتیم لا اله الا الله …
ماااا باااااازی رو بررردیم !هورااااا :)))))
اصلا من دیوونه شدم ازین آگاهی که خدا بهم داد …احساس کردم دیگه هیچ چیزی کم نیست ..همه چیز سرجاشه،همه چیز درسته!من فقط باید از زندگیم لذت ببرم ..از هرچیزی که الان هست …فقط باید تلاش کنم هر روز سپاسگزارتر،تسلیم تر و با ایمان تر باشم …باید هر روز برای هدف های بزرگم،قدم های کوچیک تکاملی بردارم …و همین کافیه ..و همین کافیه …بقیه ی کارها رو خدا انجام میده…بدون شک انجام میده …همیشه انجام میده !
آخیییششش…خداایااااشکرت ،شکرت برای همین لحظه،همین حال …همین احساس خوشبختی بی قید و شرط …
رفیق های قشنگم،برای همتون عشششق بازی الله رو آرزو میکنم،احساس خوشبختی بی قید وشرط …احساس زندگی در لحظه ی اکنون…
عااااشقتم استاد جانم !
مررررسی که منو مجنون این خدا کردی !
استاد شایسته ته این فیلم گفتی : راه طولانی در پیش داریم،ولی با اجازه ت من بهش اضافه میکنم ولی!با کریمان کاااارها دشوااار نیست …
خدا کریمه!خدا عظیمه!خدا قدرتمنده!
خدا همه کار میکنه …همه کار …
عاشقتم استاد شایسته ی قشنگم
به امید دیدار روی ماهتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراواااااااان
سلام سلامتی دوباره به سعیده عزیز.
میدونی سعیده چیه..با هر نوشته ایی که میام تو سایت صلاتمو بجا میارم..بهمون یکتایی خودش یه دریهایی جدیدی برویم باز نموده..
مخصوصا اینروزها…همه چیز داره عالی میگذره…
ولی این کِرمی که چیزی بنام ذهن نجواگر نیست نمیزاره تکاملمون بخوبی رد بشه…
سعیده دختر چه دلی داری تو تاریکی با خداوند صحبت میکنی…میدونی من کجا میرم..منم میرم پیاده روی..جاهایی که هیچکس نباشه..
یا میرم کوه..اخه کوه یه قدمی محل زندگیمونه…
اخه اینجا بهار اومده.و سرسبز شده شده…
جات خالی!و جای دوستان خالی..هفته قبل خداوند دعوتم کرد.توی بلندی کوه…
هر وسیله راحتی که نیاز داشتم.قبلش بهم گفت.که یادم نره..
چون میخاستم طبق عادت گذشتم و اینم با دردسر به کوه برم..اینبار بهم گفت چکار کنم…
رفتم توی یه غار.تو بلندی کوه.یه اتیشی درست کردم.بقول ما!(یه خاگ .گرجه)اتیشی درست کردم هر لقمه ایی که میخوردم..
کیف میکردم..اون منطقه برام شده بود بهشت…
اینقدر لذت داشت..
بعد با چایی هل.میخک و دارچین..
خیلی خیلی لذت داشت…
چقدر نور الهی رو تو درونم قوی کردم.چقدر ثانیها و دقیقه ها و ساعتها کنار همدیگه لذت بردیم..
لذتشو اصلا نمیشه با نوشتن”نوشت..
اصلا این در صلح بودن همه کار میکنه…
بعد از اون اتفاق چه درهایی برویم باز شد…
پونت صحبتمو بگم..تنها خلوتم و لذتم با خدا اینه..برم کوه یا پیاده روی بجاهای ناشناخته!
هر سری متفاوت میشه.یبرستانم سعی کردم برم.ولی عصر یا صبح..
ولی شجاعتتو دختر بهت تبریک میگم!..
سعیده چی نوشتی دختر!اشکم و بدنم از وجود تک به تک نوشته هات فروریخت…
چقدر خداوند بزرگه…
چقدر خوبه..این مورد مهم..تو مسبر بودن و از لحظات لذت بردن و تسلیمش بودن..چه درهایی رو میتونه برمون باز کنه..
و تکامل تکامل!هر چقدر از این موضوع میگذره بیشتر بهش وابسته تر میشم..
چون خیلی از جاها نیاز داره روی این موضوع بیشتر کار کنیم.مخصوصا بحث بیزنس..نیاز به درکی بالا داره..
سعیده عزیز.چند روز پیش هدایت شدم به کتاب رویاها فصل پنچم.راجع بهمین..لذت بردن…
هیچ چیزی با ارزشتر از لذت بردن نیست..
چون لذت بردن…داره تکامل رو بیشتر بهمون نشون میده و یادآوری میکنه..
و نکته بعد..لحظاتمونو قشنگتر میکنه..همون احساس خوب و ارامش…
یه چیز جالب دیگه..خداوند یه روز بهم الهام کرد.حالا که پرده اتاقتو جمع کردی.نور خورشید میاد داخل اتاقت..بیا پنجره اتاقت که سالیان سال بسته بوده باز کن…
و مدتها گذشت..من گفتم خدایا میخام یه سرسبزی زیبا با ورود پنجره اتاقم داشته باشم!
یه شاخه گل پیچیده کنده شده..روبروی پنجره اتاقم در طی مدت کوتاه سرسبز شد..میدونی هر روز صبح که بیدار میشم قران بخونم خداوند یه غنچه زیبا رو برام باز کرده…
یا یه روز دوعدد هست..یا یه روز یدونه هست…
و من سپاسگزاری میکنم.خیلی باحاله!
میدونی پونت این گلها برام چه نشانه ایی رو بازگو میکنه…
میگم نگاه کن!امروز نوبت این گل هست”که وا بشه..
فردا هم نوبت یکی دیگش هست..
چون گلی که دیروز باز بوده دیگه فردا نیستش…
ولی هر دو تو زمان خودشون زیبا و سرحال بودن….رنگشم بنفش خوش رنگیه..
وقتی میبینمش یادم از چهره زیبای استاد میاد…
واقعا در لحظه بودن و احساس خوب بیشتر رو بهم یاداوری میکنه..
سعیده اینروزا معجزات یکی پس از دیگری بروم باز میشه میتونم ساعتها صحبت کنم…
ولی خیلی تشکرت میکنم بابت کامنتای توحیدی که میزاری..بهت تحسین میکنم.بابت غلبه بر ترسهاتو!
یه داستان دیگه بگم..امشبم بهم یاداوری شد.ولی ببخش زیادی صحبت کردم.
حدودا اوایل روزهای اشناییم با این سایت.
تو اتاق کارم بودم..دیدم یه گنجشکی هراسان بسمت اومد..
گفتم بازم نشانه خداوند..
و این پرنده هراسان داشت دور خودش میچرخید.پرواز میکرد و تق میفتاد وسط اتاق منم مات و مبهوت نگاش میکردم..
الهام بهم شد بگیرش..ترسیدم..ولی باید میگرفتمش!…
و آوردم تو دستم یکم نازیش کردم..باهاش حرف زدم..
یه لحظه بهم گفت خوب نگاش کن..
وای اون لحظه مرگش بود…
داشت جون میکند،؛ از کف پاهاش شروع کرد به خشک شدن..تا رسید به سرش و در نهایت نوکش کم کم سیاه شد..
ترس من گرفت اومدم رهاش کنم بهم گفت نگاش کن پرتش نکن..
نگاش کردم.اون لحظه یه لرزشی بدنشو گرفت تو دستم جون کند…
لحظه مرگ رو خداوند بهم نشکن داد..اینقدر گریه کردم..منیکه همیشه تو این فازها میترسیدم ولی عجیب باهاش راه افتادم..اینم لطف خدا بود..
اونجا فهمیدم برگی بدون اذن خدا روی زمین نمیفته..
اونجا بیشتر خدا رو احساس کردم که ما هیچی در مقابلش نیستیم..
اونجا فهمیدم..همه چیز خودشه…چقدر با صحبتت منو بیاد خاطراتم انداختی..
و سپاسگزار خداوندم که هر لحظه در حال هدایت ما هست…
برای اینکه عبرت بگیریم خیلی موقعه ها شرمنده میشم..تنها کارم اینه که بیشتر بهش،متصلتر بشم.خیلی سعی میکنم..
ولی بقول خدا….
ما برنده ایی!هوراااااااااااااااا
بچه های توحیدی همیشه بنده اند..
چون روی دوش نور الهی قرار گرفته اند…..
هورااااااااا
دوستتدارم دوست عزیزهم فرکانسیم که تو راه توحیدی بودن و توحیدی ماندن داری با شجاعت قدم برمیداری… و دیگر دوستان عزیزم!
سلام سعیده جون
این کامنتت دوباره بهش هدایت شدم که بخونم
یهوکه رسیدم به این قسمتش که
“خودم از خوندن فکر اون بنده ی خدا خنده م گرفت ،احساس کردم خدا هم داره میخنده :))) احساس کردم خیلی سبک شدم،احساس کردم باز هم خدا بارهای سنگین رو از روی دوشم برداشته،احساس کردم قلبم روشن شده،احساس کردم دستای گرمشو دورم احساس میکنم …”
قبلا شما تو حالت استیصال و بدو باهام حرف بزن بودید بعد تسلیم شدین بعد یهو اون بنده خدا اومد نور انداخت بعد تو ذهنتون به افکارتون خندیدین و بعد احساس سبکی و بعد وصل شدن
نمیدونم این روند من تازه متوجهش شدم یا شما هم حسش کردین
انگار همیشه همینه
خودش به هر طریقی یا حواس پرتی لحظه ای یا همین پارازیتی که این بنده خدا انداخت تا افکار ای خدا چرا نیستی قطع بشه و خنده و شوق قلبی بیاد و درجا وصل شدید
الله اکبر همیشه و همیشه همینجوری دکمه اتصال وصل میشه
یاد مولانا میوفتم که میگفتن میرقصید
یاد تمام لحظه های خوشم میوفتم که همیشه همه چیز به نفعم میرفت جلو
انگار یه پرده از جلوم باز شد اینو راحتتر درک کنم
عاشقتونم
خیلی زیاد حالتون خوب باشه
سلام سعیده عزیز
چقدر عالی و بینظیر از خودت رد پای قشنگی میزاری تو اکثر بخش های سایت
میدونم این روز غرق دوره هم جهت با جریان خدا هستی و دوست نداری از این غار حرای توحیدیت بیای بیرون نوش جانت باشه عزیزم
وقتی به این قسمت از کامنتت رسیدم که وقتی قبرستون بودی و گفتی :
چند تا جمله همینجوری از قلبم اومد …
تو بازی رو بردی سعیده!
هرکسی توی سایت هست،بازی رو برده !
ماااا برنده ایم!
ما قبل ازینکه بمیریم خدارو پیدا کردیم !
ما قبل ازینکه تو خاک بریم،اصلمون رو پیدا کردیم !
ما قبل اینکه بمیریم گفتیم لا اله الا الله …
ماااا باااااازی رو بررردیم !هورااااا :)))))
حقیقتش من اینجا اشک هام ریخت و یه حس مثبت عجیبی اومد سراغم و خدا رو شکر کردم که در این مسیر ثابت قدم هستم
انشا الله که هممون یه لحظه از دوش خدا نیایم پایین
برات آرزوی بهترین ها رو دارم دوست توحیدی …
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به شما دوست عزیزم ، سعیده جان
همین اول بگم که اسم منم تو خونه سالها سعیده صدا میزدند و تو شناسنامه اما مینا هستم، ولی چون مامان وبابام چندسال پسر دار نمیشدن منو اکثرا سعید صدا میزدن و اکثرا هم لباس پسرونه میپوشیدم تا نوجونی و با بابام میرفتم نجاری و سرباغ و شالیزار و درخت و…خلاصه کارهای مردونه انجام میدادم…
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم معنی سعیده در عربی میشه خوشبخت، خجسته، مبارک….
ولی خب هیچ اثری از خوشبختی وخجستگی و مبارکی هیچوقت در خودم ندیده بودم و به هر جای زندگیم نگاه میکردم بدبختی از همه جا میبارید، کلا با اسمم مشکل داشتم.
خصوصا از وقتی که خدا به ما برادر داد و مامان وبابام اسمش رو سعید گذاشتند، من واقعا دلم میخواست منو با اسم شناسنامه ام صدا کنند…
یعنی مینا، اینطوری شد که الان سالهاست منو با دوتا اسمم صدا میزنند…
اخرش من نفهمیدم سعیده ام یا مینا؟؟؟
از یه جایی به بعد بی خیال اسم …. شدم و گفتم من سیده میناسیدپور هستم، حالا هرکی هرطور راحته صدام بزنه خصوصا مامان وبابام…
چه اهمیتی داره اسم من چی باشه، وقتی راه ورسم من مهمه…
اینکه چطور آدمی، چطور بنده ای ، چطور فرزندی، چطور مادری وچطور خواهری، چطور رفیقی و چطور همدمی باشم مهمه…
از وقتی به لطف الله وارد این مسیر پر خیر وبرکت شدم معنای همه چیز برای من متفاوت شده، و فرعیات برام بی اهمییت و اصل برام مهم شده و همیشه سعی می کنم واز خداوند میخوام هدایتم کنه تا بفهمم ودرک کنم که اصل چیه که با همون پیش برم تو زندگیم چیزی که برام سعادت وخیر دنیا و آخرت رو به ارمغان بیاره…..
وقتی اسم قشنگت رو چندسال قبل تو سایت دیدم یه لحظه شوک شدم، نمیدونم دقیقا کدوم کامنتت بود سعیده جان، که خوندمش اتفاقی بدون توجه به اسمت، وپیش خودم گفتم من این کامنت رو کی نوشتم؟؟؟
بعد اومدم اول کامنت دیدم نوشته سعیده….یه لحظه قلبم ریخت…
گفتم ببین اسم مهم نیست ورسم مهمه….
ببین یه سعیده دیگه اینجاست که چقدر دیدگاهش تو این جهان شبیه توهست تازه هم اسم تو هم هست!!!
ببین پس سعیده ها می تونند واقعا مثل معنای اسمشون همینقدر خوشبخت باشند، سعیده هایی که اینجا هستند میناهایی که اینجا هستند و تمام کسانی که با هر اسمی اینجا هستند، این یعنی هدایت شده اند، یعنی خدا هدایتشون کرده که توی این مسیر پر خیر وبرکت باشند…
پس بچسب به اصل….
سعیده جان مدتها بود یعنی یکی دوسالی بود میخواستم این حسم رو نسبت به خودم وخودت و اسممون بگم، امروز قسمت شد بگم …
بی نهایت از کامنتهای دلیت ازت سپاسگزارم که اینها فقط صلاه تو نیست، اونچه که مینویسی وما میخونیم صلاه ما هم میشه، ممنونم ازت …
بریم سر فایل 231، که نشانه ی امروز من بود…
والبته دقیقا نشانه ی 19/8/1403
که من اومدم دیدگاهت رو خوندم وبهت امتیاز دادم …..
امروز یه کم حالم عجیب غریب بود یعنی از یکی دو روز قبل شروع شد و صبح امروز شدت گرفت، یه چیزی مثل بغز و درد داشت منو آزار میداد..
من تو سالن کار میکنم، والان یه مدته که شکر خدا هنرجو دارم باید تایم بیشتری تو سالن باشم، برا همین جانمازم رو بردم سالن که حداقل نماز ظهرم قضا نشه، و گوشیم هم اعلام اذان داره چندین ماهه، وقتی صدای اذان پخش میشه از گوشیم ویا دارم نماز میخونم همکارام حتی قدای موزیک رو کم هم نمی کنند و انگار که یه حس بدی هم بهشون دست میده، چند روز پیش یه مشتری داشتم که براش چای اوردم گفت نمیخورم روزه هستم، این خانم نه حجاب داشت نه لباسش پوشیده بود، تازه کلی هم ارایش داشت و اتفاقا روی گوشیش برنامه اذان نصب بود، وقتی اذان گفت: من براش لقمه وچای اوردم،
منم که کلا اهل حجاب نیستم ، یعنی همینطوری شکل عکس پروفایلم شال سرم می کنم واکثر اوقات یه رژ کمرنگ هم میزنم…
خلاصش کنم…
من یاد گرفتم که همه ی آدمها رو با هر عقیده و مذهب ولامذهب وبا هر باوری وبا هر شکل وشمایلی دوست داشته باشم وبهشون احترام بذارم…
البته اول یاد گرفتم تمرین کردم ولی الان مدتهاست واقعا همه ی آدمها وهمه ی موجودات رو دوست دارم چون میدونم همگی رو خدای قشنگم آفریده و عاشق همه ی مخلوقاتش هست….
ولی نمیدونم چرا وقتی کسی مثلا یکی از همکارام وقتی گفت: مینا انقدر با ایمانی نماز خونی و فلان چرا از خدا نمیخوای کسب وکارت پر رونق تر باشه؟ چرا خدات بهت فلان چیز و فلان شرایط مالی عالی رو رقم نمیزنه؟
البته من نخواستم وارد بحث باهاش بشم ولی گفتم اونچه که نیاز دارم اندازه تلاش وایمانم بهم داده که مهمترینش سلامتی و ارامشم هست، که اتفاقا خودش هم تایید مرد ویه اهی هم کشید…
یا مثلا دارم می بینم تو دوست واشنا کسی می بینه من نماز میخونم یا میگم توکل به خدا یا ان شالله، یا الهی شکر زیاد میگم بهم میگن واقعا از ته دلت داری میگی؟
یعنی تو این شرایط بد اقتصادی تو این مملکت با این فلان فلان شده ها ….
تو هنوز دین ومذهب و قرآن و خدا وپیغمبر برات مهمه؟؟؟؟؟
مثلا دیروز یکی از ادمهای مهم سیاسی کشور که نمیدونم کی بود اومده بود رشت و عصر کلی ترافیک شده بود وراننده اسنپ خیلی دیر رسید وتا نشستم تو ماشین شروع کرد بهانه اوردن که به خاطر فلان ادم فلان شده کل شهر ترافیک شده وکلی حرفهای منفی و بد پشت سر نظام و….زد ومن دیدم ول کن نیست گفتم ببخشید مهم نیست دیر کردید حالا خیره ان شالله عجله که نداریم میرسم!
اینو که گفتم گفت: ان شالله چیه خانم، خیره چیه خانم و دیگه نگم براتون که چقدر حرف وحدیث وسخن بعد این دوتا کلمه من گفت….
منم چیزی نگفتم تا رسیدم خونه پیاده شدم…
دیشب دیگه بغزم شدیدتر شد چند قطره اشک هم ریختم، برا دل خدا، گفتم خدایاااا چقدر غریبی روی زمین، خدایا چرا دیگه کسی اسمت رو نمیاره، چرا دیگه کسی بهت باور وایمان نداره، چرا وقتی صحبتی ازت میشه همه رو برمیگردونند، چرا انقدر در حقت بی مهری میشه اخه خدای قشنگم…..
خلاصه یه حالی داشتم تا امروز…
گفتم بیام بزنم روی مرا به سوی نشانه ام هدایت کن…
ببینم خدا بهم چی میگه وچطور حال منو خوب میکنه…
خب منکه عاشق دیدن روی ماه استاد ومریم جان هستم عاشق دیدن سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور امریکا و…
گفتم خدایا یعنی میخوای بگی توجه ام رو بذارم روی زیبایی ها با دیدن این فایل؟ اوکی می بینم…
دیدگاه نسرین عزیز رو روی فایل خوندم، فایل رو هم دیدم…
گفتم جوابم رو ندادیا خدای قشنگم..
اومدم برگردم اول صفحه دیدگاه شما دوست عزیزم بولد شد جلو چشمم، گفتم بذار دیدگاه سعیده جون رو هم بخونم…
خوندم والبته که چندوقت پیش هم خونده بودمش…
رسیدم تا اونجایی که گفتی رفتی امام زاده دیدی پیکر اون بنده خدا رو آورده بودند خاک کنند…
دقیقا اونجا که نوشتی ،انگار کسی بهت گفت: تو بازی رو بردی سعیده!!!
اینجارو که خوندم، قلبم باز شد…
خدا به منم همینو گفت: از طریق کامنت تو….
گفت: عزیزم تو بازی رو بردی، تو به کسی کاری نداشته باش، تو راه خودت رو برو، یادته تو هم گمراه وجاهل ونادان بودی ومنو نمیشناختی؟
یادته به من گمان بد میبردی؟
یادته بهم شک داشتی؟
یادته 3 سال بود جانمازت رو جمع کرده بودی وقسم خورده بودی تا منو پیدا نکنی تا منو نشناسی پهنش نکنی؟
یادته گفته بودی میخوام تنها تورو بپرستم و تنها به خاطر عبادت تو سجاده پهن کنم نه برای گریه وزاری و التماس و اشک و آه؟؟؟؟
یادته توهم دو به شک بودی؟
و بارها وبارها ازم خواستی که هدایتت کنم ومن هم هدایتت کردم تا راهتو پیدا کنی؟؟
حالا که به هدایت من و به ندای من لبیک گفتی، حالا که جز نجات یافتگان شدی، همین مسیر صراط مستقیم رو بگیرو برو جلو، نه به چپ وراست نگاه کن، نه به عقب!!!
تو بازی زندگی رو بردی،مینا(سعیده)
قبل اینکه بمیری و همه چیز تموم بشه وراهی برای برگشت وجبران نداشته باشی…
حالا که میدونی تو فقط مسئول زندگی خودت هستی و مهمترین رابطه ی تو، رابطه ی من وخودت هست…
پس نگران کمی لطفی ها بی لطفی ها و بی ایمانی دیگران نباش…
وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلَالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ۩(١۵)
هر صبح و عصر، تمام ساکنان آسمانها و زمین و سایههایشان، خواسته و ناخواسته، فقط برای خدا سجده میکنند. (١۵)
بهم گفت: تو نگران چی هستی؟
وچرا غصه میخوری؟
فکر خودت وایمانت و یکتاپرستیت باش…
وهر لحظه شاکر این رحمت الهی که در صف ره یافتگان قرار گرفتی ومراقب باش که از مسیرت منحرف نشی….
تو از دل کسی خبر نداری، تو از میزان ایمان وشرک کسی خبر نداری…
قضاوت رو بسپار به من..
وتو چه میدونی شاید او خود سازی کند و با ایمان شود!!!
سعیده جان، می بینی چقدر خوشبخت و خجسته و مبارک هستیم؟
که خدا دستمون رو گرفته؟
ان شالله که تک تکمون در این مسیر همیشه ثابت قدم باشیم و همیشه جز پاکان ونیکان و سپاسگزاران و رستگاران درگاه خداوند باشیم .
سعیده جان کنار وقلوهای قشنگت وعزیزانت در پناه امن خدا باشی همیشه وهر لحظه ان شالله.
سلام دوست عزیز مناجاتت با خدا رو خیلی دوست داشتم و با اشک در چشم و احساس خوب خوندمش ، در مورد شناخت و نزدیکی به خدا در این دنیا حرف زدین اینکه ما هنوز فرصت داریم که خدا رو بشناسیم و به خدا نزدیک بشیم ،منم میخوام از نزدیک بودن به خدا بگم : یادمه یه دوره ای که فقط به آگاهی های فایل های رایگان دسترسی داشتم با گوش دادن و عمل کردن و احتمالا هم فقط قانون احساس خوب = اتفاقات خوب رو میفهمیدم خیلی به خدا نزدیک شده بودم و جهان اطراف هم پاسخ های متفاوت از قبل بهم نشون میداد با رفتار دیگران با اتفاقات خوب و با هزار تا اتفاق که من میفهمیدم این کار خداست و قبلا اینجوری نبوده ،جوری بود که وقتی یه اتفاق خوبی برام میوفتاد مثلا اتفاق خوبی برام میوفتاد ، وارد دل ترسم میشدم اینقدر حالم خوب بود که وقتی این اتفاق های خوب رو میدیدم گریه ام میگرفت دلم شده بود عین بچه کوچیکا زود گریه ام میگرفت و با اینکه نه دوچرخه نه موتور و نه ماشین داشتم چقدر حالم خوب بود و توی اون دوره میگفتم خدایا کمکم کن قبل از اینکه بمیرم بشناسمت بهت نزدک بشم ، چون یبار اون آرامشه که نشان از وجود خداست رو تجربه کرده بودم و خیلی دوسش داشتم ولی الان که از دوره ها استفاده میکنم اون آرامش رو خیلی کم تجربه میکنم قوانین که تغییر نکرده وقتی من با فایل های رایگان اینقدر نتیجه گرفتم دوره ها دیگه فوق العاده اند ولی این وسط من کمتر عملگرا شدم ، ایمانم ب قوانین کمتر شده ، الهی شکرت ، این نوشتنه چقدر کمک میکنه خودمون رو بشناسیم
از شما هم تشکر میکنم خانم شهریاری عزیز که این مکالمه دلبرانه تون رو با خدا به اشتراک میزادید
سلام دوست عزیز
اره منم کمتر عملگرا شدم
منی ک دوتا از دوره هارو خریدم
همش میگم وقتم پره با بچه هام خیلی باید وقت بگذرونم
قبلا تنها مینشستم ودخترم مهد بود کلی باخدا حرف میزدم و رو باورام کار میکردم خیلی خیلی تعداد اتفاقات خوب در طول روز زیاد بود چقد رفتارهمه بامن عالی بود
الان هم خوب هست اما احساس میکنم دارم درجا میزنم بقول شما من با فایلهای رایگان اینقد حالم خوب بود با فایلهای رایگان آرامش عجیبی داشتم
الان یبار میرم سراغ 12قدم یبار عزت نفس
یبار فایلهای دیگه
وتمرکز ندارم مثل قبل
فقط،از خدا کمک میخام
نوشته شما پیامی داشت برای من خودت کمتر عملگرا هستی
و تمام پیام دوستان در پاسخ ب کامنتم همین بود
ک باید متعهد باشی تا مدارجدیدتر تجربه کنی
سپاسگذارم دوست عزیز
درپناه الله یکتا باشی